برترین های انجمن

  1. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      50

    • تعداد محتوا

      9,427


  2. RezaKiani

    RezaKiani

    Members


    • امتیاز

      22

    • تعداد محتوا

      2,004


  3. mohammadhossein

    • امتیاز

      12

    • تعداد محتوا

      528


  4. EshqAli

    • امتیاز

      11

    • تعداد محتوا

      496



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on سه شنبه, 27 اسفند 1398 در همه مناطق

  1. 2 پسندیده شده
    اهداف شوروی : جماهیر شوروی هم بررسی هایی برای انجام یک حمله (نامعلوم برای آمریکایی ها) به یک جزیره اصلی ژاپن (هوکایدو) تا آخر آگوست ۱۹۴۵ انجام می داد، که این مسئله برای هر چه زودتر اقدام کردن بر متفقین فشار می آورد. جزیره هوکایدو در اولین سال های جنگ جهانی دوم، اتحاد جماهیر شوروی قصد داشت یک نیروی دریایی سترگ برای مقابله با جهان غرب بسازد. حمله آلمان به شوروی در ژوئن ۱۹۴۱ این طرح را معلق کرد، چرا که شوروی مجبور بود بیشتر منابع خود را صرف جنگ زمینی با آلمان و متحدانش کند و به این شکل ناوگانش ضعیف باقی ماند. در نتیجه پروژه هولا Hula( آمریکا ۱۰۰ فروند کشتی (از ۱۸۰ فروند برنامه ریزی شده) را برای ورود شوروی به جنگ و نبرد با ژاپن به شوروی منتقل کرد. کشتی های منتقل شده به صحنه نبرد شامل کشتی ها حمل و نقل دوزیست بود. در کنفرانس یالتا (در فوریه ۱۹۴۵) متفقین توافق کردند که شوروی جزایر کوریل و بخش جنوبی جزیره ساخالین را تسخیر کند؛ شوروی بعد از مجموع جنگ هایی با ژاپن در ۱۹۰۴ و ۱۹۰۵ طی توافق نامه پورتس موث جزیره ساخالین را به ژاپن تسلیم کرده بود (البته شوروی هنوز بر بخش شمالی این جزیره حاکمیت داشت) و جزیره کوریل هم طی توافق سنت پترزبورگ در سال ۱۸۷۵ به ژاپن داده شده بود. تصویری از کنفرانس یالتا ژاپنی ها برای دفاع در عملیات های تاج و المپیک، کامیکازه ها را در بخش جنوبی هانشو و کیوشو گذاشته بودند. ما نمی دانیم که ژاپن تا چه اندازه(به لحاظ وسعت) می توانسته جلوی پیاده سازی نیروهای شوروی را در شمالی ترین بخش های خودش بگیرد. برای مقایسه، در نبرد اوکیناوا ۱٫۳۰۰ فروند کشتی متعلق به کشورهای غربی متفقین، اعزام شدند. در مجموع ۳۶۸ فروند کشتی (شامل ۱۲۰ فروند کشتی آبی خاکی) به شدت آسیب دیدند و ۲۸ فروند دیگر (شامل ۱۵ فروند کشتی حامل نفرات و ۱۲ ناوشکن ) -بیشتر توسط کامیکازه ها- غرق شدند. شوروی در مجموع در زمان اعلام جنگ علیه ژاپن، در ۸ آگوست ۱۹۴۵، کمتر از ۴۰۰ کشتی داشت (اغلب آنها برای مقاصد آبی خاکی تسلیح شده بودند. ارتش آمریکا در عملیات سقوط برای موفقیت در حمله به جزایر ژاپن انتظار بیش از ۳۰ لشکر را داشت. برای روشن تر شدن، شوروی در مقایسه با ۱۴ لشکری که بنابر تخمین آمریکا برای حمله به کیوشوی جنوبی لازم بود،‌ حدود ۱۱ لشکر آماده داشت. حمله شوروی به جزیره کوریل (۱۸ آگوست – ۱ سپتامبر ۱۹۴۵) بعد از تسلیم ژاپن صورت گرفت؛ نیروهای ژاپنی مستقر در این جزایر خیلی مقاومت کردند .هر چند که ثابت شد با توجه به تسلیم ژاپن در ۱۵ آگوست، نسبت به این کار بی میل بودند). در نبرد شومشو (۱۸ – ۲۳ آگوست ۱۹۴۵) ارتش سرخ شوروی، ۸٫۸۲۱ نفر نیرو داشت که نه با تانک و نه با کشتی ها جنگی بزرگ پشتیبانی نمی شدند. پادگان ژاپنی ها ۸٫۵۰۰ نفر نیرو و حدود ۷۵ دستگاه تانک در میدان داشت. نبرد یک روز طول کشید (با درگیری های پراکنده که تا ۴ روز بعد از تسلیم ژاپن ادامه یافت) و در طی آن نیروهای تک کننده شوروی بیش از ۵۱۶ نفر و ۵ فروند از ۶ فروند کشتی حمل نفرات را ( که اغلب این کشتی ها قبلا متعلق به آمریکا بود که به شوروی داده شده بود) تحت حملات توپخانه ساحلی ژاپن از دست دادند، در حالی که ژاپن بیش از ۲۵۶ نفر کشته داد. در مجموع تلفات شوروی به ۱٫۵۶۷ نفر و تلفات ژاپن به ۱٫۰۱۸ نفر رسید؛ بنابراین این تنها نبردی در جنگ های بین شوروی و ژاپن در سال ۱۹۴۵ بود که تلفات شوروی بیشتر از ژاپن بود، کاملا بر خلاف آمار تلفات در نبردهای زمینی بین شوروی و ژاپن در منچوری. در طول جنگ جهانی دوم ، ژاپنی ها یک پایگاه دریایی مستقر در پاراموشیورو در جزایر کوریل و چند پایگاه هم در هوکایکو داشتند. از آنجا که ژاپن و شوروی تا زمان اعلام جنگ شوروی علیه ژاپن در آگوست ۱۹۴۵، در یک حالت بی طرفی محتاطانه بودند، ناظران ژاپنی که در سرزمین های تحت حکومت ژاپن در منچوری، کره، ساخالین و کوریل بودند، مرتبا وضعیت بندر ولادیووستوک و دیگر بنادر اتحاد جماهیر شوروی را پایش می کردند. مطابق گفته های توماس ب.آلن و نورمن پولمار شوروی نقشه هایی با جزییات را برای حمله به شرقی ترین نقاط آماده کرده بود. البته برای هوکایدو نقشه های کامل فقط در ذهن استالین وجود داشت، چرا که او احتمالا علاقه ای به گرفتن منچوری و حتی هوکایدو نداشت. حتی اگر استالین تمایل داشت که قلمرواش را تا حد ممکن در آسیا گسترش دهد، باز هم باید بگوییم که تمام تمرکز او بر داشتن ساحل در اروپا بود نه آسیا. تلفات تخمینی: از آنجا که طرح ریزان آمریکایی با این فرض پیش رفته بودند که در این عملیات فقط نیروهای رسمی نظامی امپراتوری ژاپن حضور نخواهد داشت و مردم ژاپن هم جزیی از این عملیات هستند، بنابر دانسته ها تلفات بالا غیر قابل اجتناب بود، اما کسی به قطع نمی دانست تا چه حد. چندین تخمین مطرح شد، اما در تعداد، فرضیات و اهداف بسیار متفاوت بودند، از جمله بعضی از این فرضیات مدافع و برخی مخالف حمله بودند. تلفات تخمینی بعدتر در گفتگوها حول حمله اتمی به هیروشیما و ناکازاکی اهمیت بالایی پیدا کردند. در زمان آماده سازی برای حمله به کیوشوی جنوبی که بخشی از عملیات المپیک بود، سازمان های مختلفی بر اساس عوارض زمین، قدرت و چینش دانسته شده از نیروهای ژاپن به تخمین تلفات پرداختند. وقتی که قدرت نیروهای ژاپن و کارایی ارتش این کشور افزایش پیدا کرد، تخمین ها هم همین روند را پیش گرفتند. در آوریل ۱۹۴۵ کمیته مشترک فرماندهان به صورت رسمی گزارشی(از طرح ریزی) را پذیرفت که در آن بر اساس تجربیات قبلی در اروپا و اقیانوس آرام بازه ای از تلفات ممکن پیش بینی شده بود. با فرض وجود ۷۶۶٫۷۰۰ نفر و لشکرکشی ۹۰ روزه، ارتش ششم بین ۱۴۹٫۰۴۶ نفر (شامل ۲۸٫۹۸۱ مرگ و مفقود) -طبق تجربه اروپا- (۰.۴۲ مرگ و مفقودی و در کل ۲.۱۶ نفر تلفات در هر ۱۰۰۰ نفر در هر روز) و ۵۱۴،۰۷۲ نفر (شامل ۱۳۴٫۵۵۶ مرگ و مفقودی) -بر اساس تجربه اقیانوس آرام- (۱.۹۵ مرگ و مفقودی و در کل ۷.۴۵ نفر تلفات در هر ۱۰۰۰ نفر در هر روز) خواهد داشت. این تلفات شامل تلفات بعد از ۹۰ روز (طرح ریزان آمریکایی قصد داشتند ۱۲۰ روز بعد از روز Xدفاع تاکتیکی را پیش بگیرند) و تلفات در دریا بر اثر حملات هوایی ژاپن نمی شد. برای حمله به کیوشو لازم بود هر ماه ۱۰۰٫۰۰۰ نفر نیرو جایگزین بشود، که البته حتی بعد از برگشت نیروها از جبهه بعد از شکست آلمان هم قابل دسترسی بود. با گذشت زمان، دیگر رهبران آمریکا هم خودشان شروع به تخمین زدن کردند: • زمانی که له می به فرماندهی نیروی ب-۲۹ در گوام منصوب شد، ژنرال لوریس نورستد طی نامه ای به او گفت که اگر حمله ای صورت بگیرد، برای آمریکا تلفاتی نیم میلیون نفری خواهد داشت. • در ماه مه، کارمندان دریادار نیمیتز برای ۳۰ روز اول عملیات المپیک ۴۹٫۰۰۰ نفر تلفات شامل ۵٫۰۰۰ نفر در دریا برآورد کردند. • یک تحقیق انجام شده توسط کارمندان ژنرال مک آرتور بیانگر تلفات ۲۳٫۰۰۰ نفری در ۳۰ روز اول المپیک و تلفات ۱۲۵٫۰۰۰ نفری در در ۱۲۰ روز اول بود. در این تحقیق بنا بر نبرد در مقابل نیروهای ۳۰۰٫۰۰۰ نفری ژاپن گذاشته شده بود. (در حقیقت حدود ۹۱۷٫۰۰۰ نیروی ژاپنی در کیوشو بودند که باعث تلفات ۳٫۰۵ برابری یا ۳۸۱٫۰۰۰ نفری می شد). وقتی ژنرال مارشال درباره این تحقیق پرس و جو کرد، مک آرتور تخمین اصلاح شده ۱۰۵٫۰۰۰ نفری را ارائه کرد که در آن زخمیانی که قادر به بازگشت به میدان جنگ هستند کسر شده بود. • در نشستی با ترومن رئیس جمهور آمریکا، مارشال با تلقی نبرد لوزان به عنوان بهترین مدل برای المپیک، عقیده داشت که آمریکا در ۳۰ روز اول ۳۱٫۰۰۰ نفر و در کل ۲۰٪ ژاپنی ها(شامل کل نیروهای ژاپن) تلفات خواهند داشت. این ما را به تعداد ۷۰٫۰۰۰ نفر تلفات در کیوشو در صورت درست دانستن پیش بینی دریادار لهی مبنی بر وجود ۳۵۰٫۰۰۰ مدافع ژاپنی، می رساند (یا ۱۸۳٫۳۶۵ نفر تلفات در صورتی که ژاپن توان واقعی یعنی ۹۱۶٫۸۲۸ نفر را پای کار بیاورد). دریادار لهی بیشتر تحت تاثیر نبرد اوکیناوا بود و فکر می کرد تلفات آمریکا به ۳۵٪ برسد (در کل ۲۶۸٫۰۰۰ نفر). دریادار کینگ بر این عقیده بود که آمار تلفات چیزی بین نبرد لوزان و اوکیناوا خواهد بود، یعنی بین ۳۱٫۰۰۰ و ۴۱٫۰۰۰ نفر. در بین این برآوردها فقط نیمیتز بود که تلفات در دریا را هم لحاظ کرده بود، هر کامیکازه در نبرد اوکیناوا باعث مرگ ۱.۷۸ نفر و زخمی شدن تعداد مشابهی شده بود و البته سربازانی که از کیوشو اعزام می شدن بسیار بیشتر در معرض این حملات بودند. • رئیس واحد اطلاعات ژنرال مک آرتور سرلشکر چارلز آ.ویلبی در ماه جولای، هشداری مبنی بر تلفات ۲۱۰٫۰۰۰ تا ۲۸۰٫۰۰۰ نفری طی اجرای عملیات آفندی به خط دفاعی ارتش ژاپن در یک سوم ابتدایی مسیر به کیوشو داد. حتی با گرد کردن این ارقام و رسیدن به عدد ۲۰۰٫۰۰۰، به چیزی حدود ۵۰۰٫۰۰۰ نفر تلفات می رسیم که حدود ۵۰٫۰۰۰ نفر آن ها با درمان های سرپایی قادر به برگشتن به میدان جنگ خواهند بود • ارتش ششم آمریکا که کار عمده نبرد زمینی در کیوشو بر عهده آن بود، برآوردش از تلفات ۳۹۴٫۸۵۹ نفر بود که برای خارج از وظیفه کردن این واحد طی ۱۲۰ روز کافی بود، و البته با جریان پشتیبانی گفته شده، ارتش به سختی از پس این تلفات برمی آمد. وزیر جنگ هنری ل.استیمسون گفته بود: ٬به نظر من ما باید در نبرد ژاپن پایانی تلخ تر از جنگ با آلمان رقم بزنیم. ما باید خسارات چنین جنگی را بپذیریم و باید ویرانی بیشتری نسبت به آنچه در آلمان اتفاق افتاد، به ژاپن تحمیل کنیم٬. از روز D(روز پهلوگیری در ساحل نورماندی در ۶ ژوئن ۱۹۴۴)تا روز V-E (روز جشن پیروزی در اروپا در ۸ می ۱۹۴۵)فقط متفقین غربی متحمل ۷۶۶٫۲۹۴ نفر تلفات شدند! • در بهار ۱۹۴۵ نیروهای ارتش تحت فرمان سرلشکر بران ب.سامرول روی طرحی مبنی بر لزوم جایگزینی تقریبا ۷۲۰٫۰۰۰ نفر تا ۳۱ دسامبر ۱۹۴۶ برای جبران آمار مرگ و زخمی های ترک میدان کرده کار می کردند که البته همه شمول بود و شامل حمله به هانشو هم می شد. این برآورد فقط برای نیروهای زمینی و هوایی بود و شامل نیروی دریای و دریاداران نمی شد. • یک مطالعه که برای کارمندان وزارت جنگ و توسط ویلیام شاکلی انجام می شد، برآورد کرده بود که حمله به ژاپن ۱.۷ تا ۴ میلیون تلفات برای آمریکایی ها، شامل ۴۰۰٫۰۰۰ تا ۸۰۰٫۰۰۰ مرگ و برای ژاپنی ها ۵ تا ۱۰ میلیون مرگ داشته باشد. فرضیه کلیدی برای این تخمین شرکت گسترده شهروندان در دفاع از ژاپن بود. • در بخش نامه های نظامی در ژاپن دستوری مبنی بر اعدام تمام اسیران جنگی در صورت مورد حمله قرار گرفتن ژاپن آمده بود. تا پایان جنگ حدود ۱۰۰٫۰۰۰ اسیر جنگی از متفقین در ژاپن بودند. به غیر از دولت، نهادهای دیگر و تشکل های مردمی هم در حال حدس زدن بودند. کایل پالمر خبرنگار لس آنجلس تایمز می گفت که بین نیم تا یک میلیون آمریکایی تا پایان جنگ خواهند مرد. هاربرت هوور طی یادداشتی که به ترومن و استیمسون ارسال کرد و البته محافظه کارانه تلقی می شد، تخمین زد که آمریکا ۵۰۰٫۰۰۰ تا ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ نفر مرگ خواهد داشت؛ مشخص نیست که هوور این موارد را در دیدرا با ترومن مطرح کرده یا نه. فرمانده لشکر عملیات ارتش به آن ها گفته بود که این تخمین ها با توجه به طرح فعلی ما برای لشکرکشی خیلی بالاتر از واقعیت هستند. نبرد اوکیناوا با ۸۲٫۰۰۰ تلفات مستقیم از هر دو طرف، یکی از خونین ترین جنگ های منطقه اقیانوس آرام بود: ۱۴٫۰۰۹ نفر از متفقین و ۷۷٫۴۱۷ نفر از ژاپنی ها. نیروهای آمارگیری تعداد ۱۱۰٫۰۷۱ جنازه از ژاپنی ها را سرشماری کردند، البته این آمار شامل اهالی اوکیناوا که لباس سربازان را پوشیده بودند هم می شد. ۱۴۹٫۴۲۵ اوکیناوایی کشته یا مفقود شدند و یا خودکشی کردند که نصف جمعیت ۳۰۰٫۰۰ نفری اوکیناوا مطابق برآوردهای قبل از جنگ بود. این نبرد برای آمریکا ۷۲٫۰۰۰ نفر تلفات در ۸۲ روز به بار آورد که ۱۲٫۵۱۰ نفر از آن ها کشته یا مفقود شدند (به غیر از چند هزار نفری که بعد از جنگ به طور غیر مستقیم و بر اثر جراحات مردند). مساحت جزیره اوکیناوا ۴۶۴ مایل مربع معادل ۱٫۲۰۰ ک م مربع است. اگر تلفات آمریکا در حمله به ژاپن در هر واحد سطح فقط ۵٪ تلفات اوکیناوا می بود، آن ها باید ۲۹۷٫۰۰۰ سرباز از دست می دادند (کشته و مفقود). در مورد ارزیابی این تخمین ها، به خصوص آن هایی که بر پایه قدرت سربازان ژاپنی بودند (مثلا تخمین ژنرال مک آرتور)، باید به حالت دفاعی ژاپنی ها و شرایط آن ها در دفاع توجه کنیم (کارکنان مک آرتور عقیده داشتند که تعداد مدافعان ژاپنی در کیوشو ۳۰۰٫۰۰۰ نفر است). قریب به ۵۰۰٫۰۰۰ نشان قلب بنفش (نشان مخصوص مجروحین جنگ) برای مجروحین حمله به ژاپن پیش بینی و تولید شد. این عدد از تمام تلفات ارتش آمریکا در ۶۵ سال بعد از ج ج ۲ شامل جنگ کره و ویتنام بیشتر است. در سال ۲۰۰۳ هنوز ۱۲۰٫۰۰۰ تا از این قلب های بنفش در انبار مانده بود. واحدهای رزمی در عراق و افغانستان با استفاده از همین قلب های بنفش موجود در انبار، می توانستند فورا این مدال را به سربازان مجروحشان بدهند. تجهیزات موجود برای دفاع : بعد از تسلیم ژاپن تعداد خیلی زیادی تجهیزات به نیروهای مانده در جزایر ژاپن و کره جنوبی تحویل داده شد. با وجود اینکه برنامه جمع آوری برخی از سلاح ها (به خصوص شمشیرها و سلاح های کوچک کمری ) به دلیل مشکلات مربوط به بازار سیاه ممکن بود کارآمد نباشد، مقدار تجهیزات نظامی که برای ژاپن در درون و حومه جزایر در دسترس بود تقریبا به این صورت است : مهمات و وسایل نقلیه گرفته یا تحویل داده شده از ارتش و نیروی دریایی امپراتوری هواگردهای نیروی دریایی و زمینی ژاپن در جزایر ژاپن و کره واحدهای دریایی ژاپن در جزایر ژاپن پایان. با تشکر از جناب @MR9 بابت کمک هایی که برای ترجمه این مطلب کردند. منبع. [تمامی منابع اصلی در منبع مندرجه در لینک، ذکر شده اند.] ترجمه صرفا برای میلیتاری.
  2. 2 پسندیده شده
    سلام علیکم البته یک مقدار به سن و سال ما نمی خورد ولی بهترین تاکتیک برای این مرحله ، رجوع به استراتژی دفاع ایستا هست بالافصله پس از شروع ، مهندسی - رزمی ماموریت دارد تا بسرعت موانع ایذایی ( شامل سیم خاردار ، مین ضد نفر/ ضد تانک) را در طول جاده تا اولین چک پوینت ، ایجاد کرده ، بعد از تثبیت منطقه ، سنگرهای تیربار و واحدهای خمپاره انداز ایجاد میشود ( همه اینها با پشتیبانی اندک عناصر زرهی در دسترسی شامل خودروهای زره پوش و شرمن های مسلح به توپ 76 م.م انجام میشود ) بعد از تثبیت این مرحله و دفع حملات مکرر ورماخت ، نوبت ضد حمله گام به گام هست . نخست چک پوینتهای موجود تصرف میشود و به هرکدام یک جیپ حامل تیربار اختصاص پیدا کرده و بعد از افزایش امتیاز و سازماندهی یک گروهان زرهی ( شامل ترکیبی از شرمن های مسلح به توپ 90 م.م ، جیپ های مسلح به تیربار و خودروهای زره پوش مسلح به توپهای 20 م.م ) پیشروی برای اشغال چک پوینتهای بیشتر آغاز میشود ...... پی نوشت : 1- یکی از مهمترین امتیازات این سبک بازی ، طراحی آن براساس تاکتیکهای یک جنگ واقعی است و اگر طراحان این سبک بازیها ، یک مقدار بیشتر روی سخت افزارها ، طیف متنوع میدان های موانع و ... کار می کردند ، روند ، جذاب تر می شد 2- سالها پیش این مرحله را حداقل با 6 تاکتیک مختلف جلو بردم که یکی از آنها نزدیک به یکهفته ( استاندارد روزی 45 دقیقه ) طول کشید . ولی متاسفانه در حال حاضر زمان برای این کارندارم 3- جای چنین بازی هایی با استاندارد جهانی که ماوقع جنگ ایران و عراق را در برداشته باشد ، بسیار خالی است . 4- حقیقتش این هست که وقتی توپهای ضد تانک آمریکایی ، پانزر-4 ورماخت حداقل با 4 تا 6 شلیک منهدم میکرد ( بدلیل استفاده از زره های ساید اسکیرت فاصله دار ) به عمق دقت این بازی باید توجه داشت .
  3. 1 پسندیده شده
    به نام خداوند بخشنده و مهربان سلام این تاپیک رو ایجاد کردم تا دوستانی رو که به بحث های استراتژیک علاقه مند هستند به سمت چالش بکشم همه ما در ایران کارشناس استراتژی و حرف زدن هستیم ولی هیچ وقت مورد محک قرار نمی گیریم مگر زمانی که جنگ شود ولی راه کار ساده ای در کنار ماست تا کمی با استراتژی و اصول آن در عمل اشنا شویم و آن بازی های استراتژیک هست چیزی که خود من به شخصه اصولی رو لمس کردم که تو کتاب ها گفته شده و ساده از آنها رد شدن ولی همیشه پایه است حتی تو زندگی ابتدا چندتا بازی رو معرفی میکنم که برخلاف بازی های شخص اول که بیشتر قهرمانانه هستند، تفکر حاکم بر نبرد رو به نمایش میذاره بازی هایی رو معرفی میکنم که تغییر دوران توش زیاد سریع نباشه و تفاوت های شدید زمانی بین دو نیرو نباشه تا هنر رزم نشون داده بشه نه قدرت سلاح بازی اول age of empires این بازی جنگ های صلیبی و جنگ های مربوط به اون دوران رو شبیه سازی میکنه و در نهایت به نبرد بیت المقدس میرسه در این بازی شما باید در عین دفاع و حمله به دنبال منابع پایه باشید مثل تولید غذا با کشاورزی و تامین طلا چوب و سنگ برای ساخت و ساز با افزایش منابع سطح شما بالا میره و میتونید از ظرفیت اون زمان بهره ببرید نکته جالب دیوارسازی و برج های دفاعی است که نقش های مهمی رو در حملات و ضد حملات بازی می کنن صحنه نبرد https://qph.ec.quoracdn.net/main-qimg-98f644968914490370e4ea06ea6087bb-c صحنه خانه اصلی و مزارع کشاورزی http://www.theisozone.com/images/screens/pc-63798-31451911186.png صحنه دیواره دفاعی https://i.pinimg.com/736x/67/48/1d/67481d1294d224a8b6c914b0eefa4054--age-of-empires-the-age.jpg بازی دوم Command & Conquer: Red Alert این بازی زمان ما کلی مشهور بود و اصل بازی های نظامی استراتژیک بود بویژه با سلاح های جنگ سرد داستان در مورد وضعیت جنگ سرد و نبرد میان آمریکا و شوروی است و سلسله حملات کاماندویی و نبردهای مستقیم رو دارید در این بازی هم شما باید ساخت و ساز و جمع آوری منابع داشته باشید و با حمله و دفاع درست به اهداف بازی دست پیدا کنید حتی داشتن بمب اتم هم زیاد تو بازی تاثیر گذار نیست و استراتژی کلی شما سرنوشت نبرد رو مشخص میکنه توانایی اسنجام نیروهای محدود در مقابل حملات بی امان و یا دفاع متحرک در مقابل بمب های اتمی دشمن و یا محدود شدن در منابع از چالش هایی هستن که شما را مجبور به انتخاب و اولویت بندی می کنند نیروهای زرهی http://www.ghanja.be/images/stories/command_and_conquer.jpg نمایی از پایگاه مادر https://www.myabandonware.com/media/screenshots/c/command-conquer-red-alert-2-bwu/command-conquer-red-alert-2_18.jpg توان دو نیرو در دوسمت رودخانه https://vignette.wikia.nocookie.net/cnc/images/6/6b/RA2beta-snow.jpg/revision/latest?cb=20130512091718 حمله از دریا https://vignette.wikia.nocookie.net/cnc/images/b/b7/RA2beta-rocketships.png/revision/latest?cb=20130512094433 نکته ای که در همه این بازی ها هست اهمیت اصول پایه در نبرد است چیزی فرای سلاح و توان آتش چیزی که ما فراموش کرده ایم و ان مدیریت منابع است نکات: - شناسایی تحرکات دشمن کلید موفقیت است و هرکس بتواند دشمن رو تحت نظر بگیرد می توان با تعداد کمی نیرو جلو حملات دشمن رو بگیره و حملات دامنه دار بزند دشمن معمولا از یک سمت حمله می کند و اگر شما این را بدانید که کدام سمت حمله می شود می توانید نیروهای خود رو در ان جناح متناسب بچینید حتی عقب نشینی به موقع می تواند سرنوشت نبرد را گاهی تغییر دهد - تمام نبرد بر سر منابع است تا کشتن و انهدام انهدام تنها وسیله ای است که دسترسی شما به منابع را بیشتر از دشمن کند یا دشمن را درگیر کند - تنگه ها و زمین نبرد رو بشناسید و نبرد رو به انجا که میخواهید ببرید تنگه ها بهترین جای ایجاد خط دفاعی است و زمین صاف پرهزینه ترین خط دفاعی را می طلبد ( زمین صاف را فقط با شناسایی مدام دشمن می توان مدیریت کرد و اگرنه راحت دور می خورید) - نیرو ها ارزان نیستند که به راحتی جلوی گلوله برده شوند و قبل از حمله سبک و سنگین کنید که آیا این حمله ارزش از دست دادن نیروها را دارد یا نه چون بابت هر نیرو شما باید پول بدهید و از منابع محدود خرج کنید - حجم حمله مهم نیست هدف حمله مهم است در بسیاری از نبردها شما نباید با ارتش دشمن مستقیما وارد نبرد شوید بلکه باید بصورت بزن در رو یا انتحاری منابع اصلی یا خانه های اصلی رو هدف قرار بدید که تولید تسلیحات را برای دشمن سخت کنید - بهترین نبرد کنار تاسیسات دفاعی خودی رخ می دهد دشمن را تحریک به نبرد در کنار مراکز دفاعی خود میکنید و با کمترین تلفات و با کمک تاسیساتی چون بانکر ها ، توپخانه ها و ... زهر حملات دشمن را میگیرید در حقیقت از نبرد مستقیم تانک با تانک جلوگیری میکنید تمامی موارد بالا رو اگر اجرا کنید میتونید پیشرفته ترین سلاح ها رو با کمترین هزینه و با کمترین تکنولوژی نابود کنید ولی تبدیل این حرف به عمل در بازی صبر و خلاقیت میخواد نه حملات کور ---------------------------------- ادامه دارد بازی های بعدی company of heroes tiberian sun
  4. 1 پسندیده شده
    قسمت اول رضا کیانی موحد هنگامی که جنگ جهانی دوم شروع شد هواپیماهای دوباله مدتها بود که منسوخ شده بودند. اما با وجود این، تعداد زیادی از این گونه هواپیماها در کشورهای مختلف خدمت می کردند. با شروع جنگ تعداد زیادی از هواپیماهای دوباله در عملیات رزمی بکارگرفته شدند و در بعضی موارد نشان دادند که نه تنها هواپیماهایی عاجز بلکه سلاح هایی رعب انگیز می باشند. در این سری مقالات به تعدادی از این هواپیماهای دوباله ،که در طی جنگ جهانی دوم، عملکرد بالایی داشته اند اشاره می کنیم. با به قدرت رسیدن هیتلر نیروی هوایی آلمان ،لوفت وافه، جانی دوباره گرفت. این نیرو در سال 1933 برای دراختیار گرفتن یک بمب افکن شیرجه رو مناقصه ای برگذار کرد که شرکت هنشل با طرح هنشل-123 برنده ی این مناقصه شد. در زمانی که نه سلاح های هوشمند امروزی وجود داشتند و نه دستگاه های نشانه روی مدرنی بر روی هواپیماها نصب بود بهترین راه برای بمباران دقیق اهداف این بود که خلبان به سمت هدف شیرجه برود و با رها کردن بمب در آخرین لحظه دماغه ی هواپیمایش را بالابکشد. اگر خلبان می توانست از چنگال دفاع ضدهوایی دشمن فرار کند با این روش می توانست با دقت بالایی هدف خود را مورد اصابت قرار بدهد. تقریبا تمامی کشورهای صاحب نام دنیا در زمینه ی هوانوردی چنین بمب افکنهایی را در اختیار داشتند و آنها را با نام "بمب افکنهای شیرجه رو" می شناختند. هنشل-123 یک هواپیمای دوباله تک سرنشینه بود. اولین پرواز آزمایشی آن در سال 1935 صورت گرفت. بال زیرین هنشل-123 کوچکتر از بال بالایی بود و چرخهای آن به زیر بال زیرین متصل شده بودند. بدنه ی هنشل-123 فلزی بود و موتور رادیال آن توسط یک پوشش فلزی پوشیده شده بود. با اینکه در طی آزمایشهای پروازی ثابت شد هنشل-123 می تواند خود را از یک شیرجه ی تقریبا عمودی بالا بکشد اما دو فروند از هواپیماها در طی آزمایش به خاطر ضعف سازه بالها از بین رفتند. در نمونه ی چهارم این اشکال برطرف شد و با ادامه ی آزمایشها سفارش تولید انبوه این هواپیما با موتور 880 اسب بخار بی.ام.و داده شد. قرار بود تا هنشل-123 یک راه حل موقت باشد تا بمب افکن شیرجه روی اشتوکا به خدمت گرفته شود. به همین دلیل تعداد زیادی هنشل-123 سفارش داده نشد و در طی سالهای خدمت هم بهینه سازی های چندانی بر روی آن صورت نگرفت. در مجموع 250 فروند هنشل-123 ساخته شد و خط تولید آن در سال 1938 جمع شد. با این وجود بخت با هنشل-123 یار بود چرا که با شروع جنگ داخلی اسپانیا بارون فون ریشتهوفن ،فرمانده ی لژیون کندور و پسر عموی بارون قرمز، درخواست کرد 5 فروند هنشل-123 به جبهه اسپانیا اعزام شود تا به عنوان بمب افکن تاکتیکی به خدمت گرفته شوند. ظرفیت اندک حمل بمب سبب شد تا هنشل-123 نتواند نقش یک بمب افکن تاکتیکی را به خوبی اجرا کند و به همین دلیل برای پشتیبانی نزدیک در خطوط مقدم بکارگرفته شد. در این جا ثابت شد که هنشل-123 یک سلاح بی نظیر است که می تواند مواضع دشمن را با دقت بمباران کند و مانورپذیری بالا و بدنه ی قوی آن می تواند بقاپذیری بالایی برایش به ارمغان آورد. طرفدران فرانکو از عملکرد هواپیما به وجد آمدند و 11 فروند دیگر از آن را سفارش دادند. با وجود موفقیت در اسپانیا، ورود اشتوکا به خدمت هنشل-123 را از چشم انداخت و لوفت وافه این هواپیما را کنار گذاشت تا زمان حمله به لهستان که هنشل-123 در جبهه ی جنگ خوش درخشید و ارزش خود را ثابت کرد. 39 فروند باقیمانده از هنشل-123 ها در نبرد لهستان بسیار موثر عمل کردند و دقت ویران کننده ای در هنگام بمباران داشتند. هنشل-123 می توانست آسیب زیادی را تحمل کند و همچنان سرپا بماند. هنشل-123 از باندهای خراب فرودگاه های نزدیک جبهه پرواز می کرد و تعمیرات آن در شرایط سخت رزمی به سادگی صورت می گرفت. اندکی بعد هواپیمایی که از ابتدا قرار بود بازنشسته شود به جبهه ی هلند و فرانسه فرستده شد. گودریان تحت تاثیر زمان کم بارگیری هنشل-123 قرارگرفته بود. این هواپیما بیشترین تعداد نوبت پروازی در روز را داشت و دوباره ارزش خود را در پشتیبانی نزدیک نشان داد. برد کم هنشل-123 و عرض کانال مانش مانعی اساسی شد تا جای هنشل-123 در نبرد بریتانیا خالی بماند اما با شروع درگیری ها در بالکان 23 فروند از آنها را به بالکان فرستادند. در زمان حمله به روسیه لوفت وافه 22 فروند هنشل-123 را در خط مقدم به خدمت گرفته بود. در اینجا بعضی از خدمه هواپیماها را با اضافه کردن زره یا مسلسل و حتی نصب توپ در زیر بال بهینه سازی کردند. تعدادی از داوطلبان اسپانیایی هم با هواپیماهایشان به آلمانها پیوستند و در کنار دوستان فاشیست خود قرارگرفتند. در ابتدای جنگ این هواپیماها در جبهه ی مرکزی و شمالی ،از جمله لنینگراد، بکار رفتند. آنها حتی در نبرد مسکو هم جنگیدند اما سرپوشیده نبودن کابین خلبان و سرمای روسیه سبب شد تا آنها را در کریمه مستقر کنند. هنشل-123 در نبرد دوم خارک، نبرد استالنیگراد و نبرد کورسک نیز جنگید اما تعداد آن رو به کاهش بود. به ناچار هواپیماهایی که در مدارس پروازی و حتی قبرستان هواپیماها منتظر اسقاط شدن بودند جمع آوری شده و به روسیه فرستاده شدند. بازده آنها آنقدر بالا بود که در سال 1943 بارون ریشتهوفن درخواست کرد خط تولید هنشل-123 دوباره احیا شود. گرد و خاک، برف، باران و یخ هیچکدام حریف هنشل-123 نبودند و این هواپیما در دسترس تر از هر هواپیمای پیشرفته ی آلمانها بود. پس از نبرد کورسک، هنشل-123 ها به کریمه بازپس فرستاده شدند و تا بهار 1944 در آنجا بودند. در این زمان هنشل-123 کنار گذاشته شد اما نه به علت عملکردش بلکه به علت اینکه دیگر قطعات یدکی برایش پیدا نمی شد. در نهایت اشتوکا جایگزین هنشل-123 شد، کاری که قرار بود در سال 1937 صورت بگیرد. هنشل-123 هواپیمایی اسطوره است که تقریبا در تمامی جبهه های اروپا ، از اسپانیا تا روسیه، جنگیده است. این هواپیما نشان داد که یک طراحی خوب چگونه می تواند سالها در خدمت باقی بماند و موثر باشد. هیچ یک از هنشل-123 از جنگ جان به درنبردند و امروزه در موزه ها نمونه ی قابل نمایشی از این پرنده ی افسانه ی باقی نمانده است. مشخصات هنشل-123 خدمه 1نفر طول 8.33 متر عرض بال 10.50متر ارتفاع 3.20 متر سطح بال 24.85متر مربع وزن خالی 1,500 کیلوگرم حداکثر وزن 2,215 کیلوگرم پیشرانه 1 دستگاه موتور بی.ام.و 9 سیلندر رادیال به توان 880 اسب بخار حداکثر سرعت 341 کیلومتر/ساعت در ارتفاع 1200 متر برد 860 کیلومتر با باک اضافی 480 کیلومتر با 200 کیلوگرم بمب سقف پرواز عملیاتی 9000 متر(30000 پا) نرخ اوج گیری 15متر/ثانیه تسلیحات 2 قبضه مسلسل 7.92 میلیمتری 2 قبضه توپ 20 میلیمتری(اصلاح شده در خط مقدم) 450 کیلوگرم بمب(1 جایگاه در زیر بدنه و 4 جایگاه در زیر بالها) منبع http://wars-and-history.mihanblog.com/post/1592
  5. 1 پسندیده شده
  6. 1 پسندیده شده
    بخش دوم علیرغم تمامی بی توجهی های وزارت هوانوردی آلمان ، ساخت نمونه اولیه در فوریه 1942 آغاز ولی با تاخیرهای پی در پی دایملر برای تحویل پیشرانه DB-603B که به موقع آماده و آزمایش نشده بود ، برنامه هینکل مجدد با مشکل روبرو گردید . برای حل این مشکل ، دایملر پیشنهاد داد که به منظور پیشبرد سریع برنامه ، پیشرانه موجود 603A با جعبه دنده و ملخ های جدید تحویل داده شود . جنگنده FW-190C به پره هایی چهارتایی با قوس داخلی متفاوت نسبت به نمونه های قبلی دقت کنید علت این انتخاب را می توان در این تجربه جستجو نمود که پیش از این ، دایملر با کمی دستکاری در پیشرانه 603C و نصب ملخ های 4 تیغه ای برای جنگنده FW-190C که می بایست در ارتفاعات بالا ، وارد داگفایت شود ، زمینه خوبی را فراهم آورده بود . با این وصف ، پیشرانه های DB-603 تا اوت 1942 وارد خدمت نشدند و نمونه اولیه هینکل تا 6 نوامبر 1942 اولین پرواز خود را به ثبت نرساند. اما کامهابر پس از مشاهده نمونه نخست پروازی هینکل-219 در 19 نوامبر 1942 ، چنان تحت تاثیر مقدورات پروازی این جنگنده قرار گرفت ، میلش را برای تولید هرچه زودتر آن تحت فشار گذاشت ، هر چند میلش که پیش از این طرح هینکل را در ژانویه گذشته رد کرده بود ، از این مساله بشدت عصبانی شد . در این میان ، هینکل-219 علیرغم کاراکترهای رزمی فوق العاده خود ، دچار مشکلات شدید پایداری در پرواز بود ولی هینکل که موقعیت خود را در برابر وزارت هوانوردی و فرمانده اسکادران های شب پرواز لوفت وافه در خطر می دید ، با تعیین یک جایزه نقدی ، مهندسین شرکت را وادار نمود تا براین مشکل نیز غلبه کنند . افسانه راست : پبشرانه BMW-801E چپ : دایملر - بنز 603 با توجه به همه مشکلات ، سرانجام نمونه نخست آماده و پس از اتمام آزمایشهای پروازی به مرحله آرایش تسلیحاتی وارد و در این مرحله نیز هینکل-219 مجدد تغییرات زیادی را بخود شاهد بود ، به گونه ای که تیربارهای دفاعی بخش انتهایی و بالایی بدنه بدلیل ناکارآمدی بطور کامل حذف ولی به جای آن ، تسلیحات نصب شده در بخش جلویی هواگرد تقویت شده و در نهایت امر دو قبضه توپ اتوماتیک ماوزر 20 م.م MG-151 درست در بخش ریشه بال برای آن در نظر گرفته شد . از سویی دیگر ، قوس داخلی ملخ های مورد استفاده نیز افزایش پیدا کرده تا نیازمندی به سامانه تطبیق با نواخت شلیک برای 4 قبضه توپ 20م.م نصب شده در بخش مرکزی بدنه ( بخش شکم هواگرد ) مرتفع گردد . با این اوصاف ، نسخه A-0 تولیدی به یک محافظ ضد گلوله در بخش جلویی کابین مجهز بود که خدمه می توانست بواسطه وجود یک شکاف در میان آن ، هدف گرفته و مبادرت به شلیک نماید . پس از تمامی این اصلاحات ، نمونه HE-219 A-0 به لوفت وافه برای تولید انبوه معرفی گردید . هر چند شدت علاقه نیروی هوایی آلمان به این جنگنده ، تا جایی بود که بسرعت نسخه های V8 ، V7 و V9 تا ژوئن 1943 به منظور تست در شرایط واقعی ، به یگانهای رزمی تحویل داده شدند . توپ اتوماتیک ماوزر 20 م.م MG-151 با نواخت تیر 680 تا 740 تیر دقیقه ، یکی از شاهکارهای شرکت معظم ماوزر محسوب میشد نمونه های اولیه تحویلی به نیروی هوایی بعنوان گونه استاندارد و پایه ، به یک پیشرانه چهارملخه DB-603 ( همزمان مورد استفاده در جنگنده FW-190C ) با لبه ضخیم ، مجهز به هاب فلزی مخروطی مجهز بودند که برای سری V این جنگنده نیز مورد استفاده قرار گرفت . بخش جلویی این هواگرد ( 5 فروند نمونه آزمایشی ) برای نصب رادار یو اچ اف لیختن اشتاین B/C یا C-1 شکافهایی را بخود می دیدند که در نمونه های بعدی ،تغییرات اندکی پیدا نمود . بدنه جنگنده HE-219 نیز ( در سری V) ، بخصوص بخش آسمانه آن ( کانوپی ) دارای سایه بان هایی بود که مانع از دید کامل خدمه به محیط اطراف میشد ، اما این نقیصه در مدل های بعدی با طراحی یک آسمانه به تقریب نیمکره شکل ، بخوبی مرتفع گردید . اما این بخش مجددا" در نمونه آزمایشی شماره 4 به یک قاب فلزی مجهز شد که می بایست وزن حاصله از نصب یک قبضه تیربار بسمت عقب را که در مراحل قبلی ، حذف شده بود ، تحمل کند . برای افزایش قدرت آتش این جنگنده ، ایده نصب سلاح در بخش شکمی و پشتی هواپیما در طراحی بدنه ای که در ماه مه 1943 می بایست به انجام برسد ، پیشنهاد گردید . هر چند این ایده در اصل برای بمب افکن HE-277 که قرار بود برای بمباران ایالات متحده مورد استفاده قرار گیرد ، در نظر گرفته شده بود . بدین معنی که درواقع قرار بود بمب افکن HE-277 مجهز به پیشرانه های BMW-801E به این سلاح های برای دفاع از خود مجهز گردد ولی همزمانی مراحل طراحی این بمب افکن با توسعه HE-219 باعث شد تا در طراحی بدنه تجدید نظر بعمل آمده و ژن بمب افکن دور پرواز هینکل در همان مکان مشابه در بخش انتهایی بدنه ، به جغد آلمانی منتقل گردد ، با این تفاوت که در در بمب افکن هینکل ، این امر برای ایجاد فضای لازم جهت قرار گیری چرخ دماغه و بخش قرارگیری بمب ، نزدیک به دو متر جابه جا شده بود . در نهایت امر ، موقعیتهایی که برای نصب سلاح در نظر گرفته شد ، عموما" بسمت عقب و بصورت یک جفت توپ 20م.م MG-151 شکل گرفت . در این میان ، میلش ، بارها و بارها سعی نمود تا برنامه HE-219 لغو شود تا جایی که این روند به اخراج کامهابر نیز منتهی شد . حتی تولید این جنگنده برای مدت محدودی نیز متوقف گردید ، اما بدلیل اینکه برنامه تولید JU-388 نیازمند مدت زمان بیشتری برای طراحی و تست بود ، با از سرگرفتن فرآیند تولید HE-219 مجددا موافقت گردید . پی نوشت : 1- ادامه دارد .... 2-تاپیک مرتبط قصاب پرنده لوفت وافه صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9
  7. 1 پسندیده شده
    بجز بحث هزینه بحث کاربرد هم هست ببینید ما بیاییم الان موشک اسپارو را در داخل تولید کنید با تجهیزات صد در صد بومی ایا باعث تقویت نیروی هوایی میشه ؟؟ شرکت های دخیل در ساخت اف 22 شما ببینید پشت این هواپیما بیشتر از صد سال تجربه شرکت بویینگ هست ما باید راه چین را بریم چین بیشتر از چهل سال مونتاژ کار تسلیحات روسی بود بعد آمد ارتقا داد بعد امد خودش ساخت درسته تکنولوژی روسیه به پیشرفته بودن امرکیا و غرب نیست اما برای ما خوب هست همون میگ سی و پنج ما باید بریم اول اجازه مونتاژ را بگیریم بعد مثلا برای هر پنجاه فروند که مونتاژ شد مثلا 20 در صد قطعات ایرانی باشن اینجوری بعد از مدتی تعداد زیادی جنگنده خواهیم داشت که خودمان قطعاتشون را ساختیم بعد بیاییم ارتقا بدیم کم به کم یک طرح از توش برای خودمون درباریم حالا شاید در حد تکنولوژی روز نباشه اما می تونه در کنار پدافند زمینی مون حداقل هزینه حمله به ما را بالا ببره یا به عنوان سکویی برای پرتاب موشک های کروز باشه میگ سی و سی ((نقاشی هست ))واقعا به درد ما میخوره شما فرض کنید ما این هواپیما را بتونیم بومی کنیم رادار ارایه فازی و غلاف جنگ الکترونیک و.... بومی روش باشن اونوقت اگر حمله ای هم به ایران باشه از طرف آمریکا این هواپیما هم در محدوده ای باشه که توسط سیستم پدافند هوایی پشتیبانی بشه حمله به ایران بسیار پر هزینه خواهد شد
  8. 1 پسندیده شده
    عملیات تاج این آمار شامل سه لشکر ذخیره و ۱۰ تا ۱۲ لشکر پیش بینی شده برای تقویت نیروها نمی شد. تخمین آمریکایی ها از قدرت نیروهای ژاپن در کیوشو - سمت راست ۲ آگوست ۱۹۴۵ - سمت چپ ۹ جولای ۱۹۴۵ عملیات کاتسوگو در همین زمان ژاپنی ها نیز مشغول طراحی نقشه های خودشان بودند . در ابتدا نگرانی ها حول محور حمله ای در تابستان ۱۹۴۵ قرارداشت . به هر حال عملیات اوکیناوا انقدر طول کشید که ژاپنی ها به این نتیجه رسیدند که متفقین تا قبل از موسم بعدی طوفان ها که هوا برای عملیات های آبی خاکی پر خطر است، عملیات دیگری نخواهند داشت. دستگاه اطلاعات ژاپن محل این حمله ها را با تقریب خوبی پیش بینی کرده بود: کیوشوی جنوبی در میازاکی، ناحیه آریاک و یا شبه جزیره ساتسوما. با این وجود که ژاپن چشم انداز واقع بینانه ای برای بردن جنگ نداشت، رهبران ژاپن باور داشتند که می توانند هزینه حمله و اشغال ژاپن را برای متفقین بالاتر از حد ببرند، که به جای بردن جنگ منجر به نوعی آتش بس می شد. نقشه ژاپن برای این کار عملیات کاتسوگو نام داشت. ژاپنی ها تصمیم داشتند که تمامی ملت خود را متعهد به مقاومت در این حمله کنند. از ژوئن ۱۹۴۵ به بعد کمپین تبلیغاتی مرگ شکوهمند یکصد میلیون نفری شروع شد. پیام اصلی این پویش این بود که مرگ برای امپراتور مقدس ژاپن افتخار آمیز است و هر زن و مرد و کودکی باید در زمان رسیدن متفقین، برای این امپراتور بذل جان کند. فارغ از اینکه آیا این عملیات واقعا باعث کشته شدن تمامی ۱۰۰ میلیون ژاپنی می شد یا نه، تحلیل های هر دوطرف آمریکایی و ژاپنی مرگ میلیونی ژاپنی ها را پیش بینی می کرد. بعد از نبرد سایپان پویش تبلیغاتی ژاپنی ها مبنی بر مرگ افتخار آمیز و با شرافت برای امپراتور و نشان دادن آمریکایی ها به عنوان شیاطین سفید، به معنای واقعی کلمه بی عاطفه و دشمنی که می توان از او انتظار هر عملی را داشت( ظاهرادر مورد این آخری حق داشتند – مترجم) ، در اوج بود. در طول نبرد اوکیناوا افسران ژاپنی به افرادی که ناتوان از شرکت در جنگ بودند، دستور دادند برای اینکه به دست آمریکایی ها نیفتند خودکشی کنند. تمام شواهد موجود نشان دهنده این مطلب است که در صورتی که متفقین به جزایر اصلی می رسیدند این اتفاق می افتاد. ژاپنی ها به شکل مخفیانه در حال ساخت یک مرکز فرماندهی زیرزمینی در بخش ناگانو در ماتسوشیرو بودند تا در زمان حمله بتوانند امپراتور و ستاد کل امپراتوری را به آنجا منتقل کنند. در طرح ریزی عملیات کاتسوگو، فرماندهی ستاد کل قدرت متفقین را بیش از واقعیت تخمین زده بود: در حالی که متفقین نقشه عملیات را با ۵۴ لشکر (۱۴ لشکر برای المپیک و ۳۸ تا ۴۰ لشکر برای تاج) طراحی کرده بودند، ژاپنی ها انتظار بیش از ۹۰ لشکر را داشتند. ساختمان زیرزمینی فرماندهی ژاپنی ها در ماتسوشیرو تصاویری از نیروی هوایی سلطنتی ژاپن و خلبانان و کامیکازه ها برگ برنده : کامیکازه دریادار ماتومه اوگاکی در فوریه ۱۹۴۵ به ژاپن فراخوانی و به فرماندهی ناوگان پنجم هوایی در کیوشو منصوب شد. این ناوگان در جنگ اوکیناوا عملیات تن گو، به حملات کامیکازه تخصیص داده شده بود. این واحد آموزش خلبان ها و ساخت هواپیماها را برای دفاع از کیوشو، محتمل ترین محل برای حمله متفقین علیه ژاپن شروع کرد.دفاع ژاپنی ها خیلی به هواپیماهای کامیکازه متکی بود. آن ها جنگنده ها و بمب افکن ها و حتی تقریبا همه مربیان را به این ماموریت اختصاص دادند. ارتش و نیروی دریایی آن ها بیش از ۱۰٫۰۰۰ هواگردٍ آماده استفاده برای ماه جولای داشت (که البته برای ماه اکتبر بیشتر هم می شد) و ژاپنی ها قصد استفاده از همه آن ها را برای این عملیات داشتند. اوگاکی همچنین بر ساخت هزاران قایق انتحاری کوچک به منظور حمله به کشتی های متفقین نظارت داشت. دریادار ماتومه اوگاکی در نبرد اوکیناوا کمتر از ۲٫۰۰۰ هواپیمای کامیکازه شرکت کردند، که تقریبا از هر نه تا یکی موفق بود.آنها در کیوشو به دلیل شرایط مساعدتر (مثل عوارض زمین که پوشش راداری متفقین را کمتر می کرد) به غلبه بر مدافعین آمریکایی به وسیله تعداد زیادی کامیکازه در عرض چند ساعت و بهبود این آمار به مقدار یک در شش امیدوار بودند. مطابق تخمین های ژاپنی ها هواپیماها می توانستند ۴۰۰ کشتی را غرق کنند؛ و چون خلبان ها را به جای حمله به هواپیمابرها و ناوشکن ها برای حمله به کشتی های باربری آموزش می دادند، تعداد تلفات حریف به نسبت نبرد اوکیناوا خیلی بیشتر می شد. برآورد یک تیم تحقیقاتی نشان می داد که کامیکازه ها می توانستند یک سوم تا نصف نیروهای دشمن را تا قبل از پهلوگیری نابود کنند. در طی بحث هایی، دریادار ارنست کینگ فرمانده نیروی دریایی آمریکا و افسران ارشد نیروی دریایی، نگرانیشان را از تلفات بالای ناشی از حملات متفقین به کشتی های این نیروها و لزوم لغو عملیات سقوط و در عوض آن ادامه استفاده از بمباران و محاصره شهرها تا زمان تسلیم ژاپن عنوان کردند. در مقابل ژنرال جورج مارشال این استدلال را مطرح کرد که بمباران ژاپن و گرسنگی دادن به مردم ژاپن ممکن است ژاپنی ها را به درخواست صلح وادار کند، اما چنین روندی ممکن است چندین سال طول بکشد، و البته ضمانتی هم برای چنین پایانی نیست! در نهایت مارشال و ناکس به این نتیجه رسیدند که آمریکا باید به ژاپن حمله کند، هر چند کشتی های زیادی به وسیله کامیکازه ها از بین برود. نیروهای دریای سلطنتی ژاپن : نیروی دریایی امپراتوری ژاپن که ذیل فرماندهی کل نیروی دریایی بود، فارغ از آسیب هایی خرد کننده ای که تا آن زمان به آن وارد شده بود، ماموریت پیدا کرد که تا حد ممکن به متفقین آسیب وارد کند. برای آنها در آن زمان ۴ کشتی جنگی (همگی آسیب دیده)، ۵ هواپیمابر (همگی آسیب دیده)، دو رزمناو، ۲۳ ناوشکن و ۴۶ زیردریایی مانده بود. به خاطر سوخت، نیروی دریای امپراتوری نمی توانست با کشتی های غول پیکر حمله ای داشته باشد، بنابراین آن ها تصمیم گرفتند از تسلیحات ضد کشتی علیه تجهیزات دریایی دشمن در زمان پهلوگیری استفاده کنند. هرچند نیروی دریایی امپراتوری قادر به تحقق حمله ای بزرگ نبود، اما آن ها هنوز هزاران هواپیمای جنگی و حدود ۲ میلیون پرسنل در اختیار داشتند که گویای قابلیت این نیرو در ایفای نقشی بزرگ در عملیات دفاعی آینده بود. به علاوه، ژاپن ۱۰۰ عدد زیردریایی متوسط از کلاس کوریو، ۳۰۰ زیردریایی کوچکتر از کلاس کایریو (متوسط) ۱۲۰ اژدر هدایت پذیر کایتن و ۲٫۴۱۲ قایق انتحاری شین یو داشت. به عکسِ کشتی های بزرگ تر، انتظار این بود که همگی این تجهیزات به همراه ناوشکن ها و زیردریایی ها بتوانند دفاع سختی از سواحل انجام داده و به ماموریتشان که تخریب حدود ۶۰ کشتی باری متفقین بود، عمل کنند. یک واحد از غواصان انتحاری که به آن ها فوکورویو گفته می شد تشکیل شد. وظیفه این واحد بردن مین های دریایی به زیر کشتی های در حال پهلوگیری و انفجار آن ها بود. تعدادی مین در محل سواحل محتمل برای استفاده توسط این واحد، به عمق اقیانوس فرستاده شدند و بیش از ۱۰٫۰۰۰ مین کار گذاشته شد. تعدادی از این ۱۲۰۰ غواص قبل از محاصره ژاپن آموزش دیده بودند. نیروی زمینی ارتش سلطنتی : در هر عملیات آبی خاکی، طرف مدافع دو گزینه برای انتخاب استراتژی دارد: دفاع سخت از سواحل یا دفاع در عمق. در اوایل جنگ، ژاپنی ها استراتژی دفاع سخت در سواحل را بدون در نظر گرفتن نیروی ذخیره به کار می بستند. این تاکتیک در مقابل بمباران های پیش از حمله ضعیف بود. بعدتر درنبردهایی در پله لیو، ایووجیما و اوکیناوا ژاپنی ها استراتژیشان را تغییر دادند و نیروها را به عوارض دفاعی منتقل کردند. ژاپنی ها برای نبرد کیوشو حالتی میانه را انتخاب کردند. عمده نیروها در چند کیلومتری ساحل مستقر می شدند، جایی که تحت بمباران نیروی دریایی دشمن قرار نگیرند و از طرفی اجازه پیاده شدن بدون درگیری را به آمریکایی ها ندهند. نیروهای ضد حمله عقب تر قرار می گرفتند و آماده جابجایی به هر نقطه ای که نقطه اصلی حمله قرار بگیرد، بودند. در مارس ۱۹۴۵ فقط یک لشکر رزمی در کیوشو بود. ارتش امپراتوری ژاپن طی ۴ ماه آتی، نیروهایی را از منچوری، کره و شمال ژاپن منتقل کردند و بقیه نیروها را هم افزایش دادند. تا آگوست، آن ها ۱۴ لشکر و چندین سازمان کوچک تر شامل سه تیپ تانک، و در مجموع ۹۰۰ هزار نفر نیرو داشتند. با اینکه ژاپنی ها می تواننستند نیروهایشان را به شدت افزایش دهند، مشکل اصلی در تجهیزات بود. تا آگوست ارتش ژاپن معادل ۶۵ لشکر نیرو داشت، اما تجهیزات برای ۴۰ لشکر و مهمات برای ۳۰ لشکر موجود بود. ژاپنی ها تصمیم نداشتند که همه چیزشان را برای نبرد کیوشو پای کار بیاورند، اماامکانات را طوری برای این نبرد متمرکز کردند که مقدار کمی برای ذخیره باقی ماند. طبق یک تخمین، نیروهای مستقر در کیوشو، ۴۰ درصد از تمام مهمات موجود در ژاپن را در اختیار داشتند. به علاوه، ژاپنی ها سپاه مبارزین داوطلب را، متشکل از مردان سالم با سن بین ۱۵ تا ۶۰ و زنان سالم با سن بین ۱۷ تا ۴۰ به منظور پشتیبانی از جنگ و بعدتر شرکت در نبرد راه اندازی کردند. همچنان کمبود سلاح، آموزش و لباس وجود داشت: خیلی ها سلاحی بهتر از سلاح های قدیمی، کوکتل مولوتف، کمان، شمشیر، چاقو، بامبو و نیزه های چوبی و یا حتی چماق گیرشان نیامد. با این حال از آن ها انتظار داشتند بتوانند در نبرد کاری بکنند. در یک مورد به یک دختر دبیرستانی به نام ایکیکو کاسایی یک جوالدوز (سوزن بزرگ) داده و به او گفته شد: “حتی کشتن یک سرباز آمریکایی هم موثر است. … فقط شکم آن ها را هدف بگیر ". آموزش شلیک به دختران جوان در ژاپن آن ها در طول حمله، به عنوان نیروهای اصلی ذخیره و نیروهای دفاعی خط دوم و در مناطق شهری و کوهستان ها به عنوان نیروهای عمل کننده جنگ های چریکی ایفای نقش می کردند. فرماندهی ژاپنی ها قصد ساماندهی نیروها را به شکل زیر داشت: مجموع نیروهای داوطلب: ۳٫۱۵۰٫۰۰۰ نفر کیوشو: ۹۰۰٫۰۰۰ کانتو (توکیو): ۹۵۰٫۰۰۰ کره: ۲۴۷٫۰۰۰ برای نبرد سرنوشت ساز کیوشو: ۹۹۰٫۰۰۰ کانتو: ۱٫۲۸۰٫۰۰۰ ارزیابی مجدد عملیات المپیک توسط متفقین تهدیدات هوایی:ُ اطلاعات ارتش آمریکا در ابتدا تعداد هواگردهای ژاپنی ها را ۲٫۵۰۰ فروند برآورد کرد. تجربه اوکیناوا برای آمریکا بد بود(تقریبا دو کشته و تعداد مشابهی مجروح در هر سورتی) و احتمالا کیوشو بدتر هم می شد. در اوکیناوا هواپیماهای ژاپنی باید فاصله طولانی را بر فراز آب های آزاد طی می کردند. در کیوشو این مسیر از سرزمین ژاپن رد می شد و کوتاه بود. به تجربه، اطلاعات ارتش دریافته بود که ژاپنی ها تمام هواگردهایشان را به عملیات های کامیکازه اختصاص داده اند و برای رساندن آن ها به نبرد آتی از هواگردها به دقت مراقبت می کنند. تخمین ارتش در می، ۳٫۳۹۲ فروند، در ژوئن ۴٫۸۶۲ فروند و در آگوست ۵٫۹۱۱ فروند هواپیما بود. در نیروی دریایی در تخمینی که در آن بین هواپیمای جنگی و آموزشی تفاوتی قائل نبود، تعدا هواپیماها را در جولای ۸٫۷۵۰ فروند و در آگوست ۱۰٫۲۹۰ فروند برآورد کرده بود. با پایان یافتن جنگ، ژاپنی ها حدود ۱۲٫۷۰۰ فروند هواگرد داشتند که تقریبا نصف آن ها کامیکازه بودند. متفقین اقدامات ضد کامیکازه را آماده کرده بودند که به آن پوشش بزرگ آبی گفته می شد. این اقدامات شامل اضافه کردن جنگنده های بیشتر به جای اژدرها و بمب افکن ها در هواپیمابرها و تبدیل B-17ها به رادارهای مراقبتی (به شیوه ای شبیه کنترل و اخطار پیش هنگام هوابرد AWACSهای امروزی) بود. نیمیتز طرحی برای یک پیش حمله دروغین داشت: فرستادن یک ناوگان چند هفته قبل از حمله اصلی به سواحل مورد نظر برای حمله تا بدین ترتیب هواپیماهای ژاپنی فریب خورده و به چشم ناوگان ترابری به آن ها نزدیک شده و در آخر توسط این ناوگان جنگی نابود شوند. شماتیکی از نحوه عملیات در طرح پوشش آبی دفاع اصلی در برابر حملات هوایی ژاپن با جنگنده های سنگینی بود که در جزایر ریوکا گرد هم می آمدند. واحدهای پنجم و هفتم نیروی هوایی آمریکا و واحدهای هوایی نیروی دریایی آن بعد از حمله فورا وارد جزایر شده بودند و قدرت هوایی برای حمله همه جانبه به ژاپن بیشتر شده بود. برای آمادگی برای حمله یک رشته عملیات علیه فرودگاه و شریان های حمله و نقل ژاپن آغاز شد. تهدیدات زمینی در طول ماه های آوریل، می و ژوئن اطلاعات متفقین، شکل گیری نیروی زمینی ژاپن را با دقت رصد می کردند، به عنوان مثال ۵ لشکر اضافه شده در کیوشو که البته برخی با مخالفت پیش بینی می کردند که تعداد آن ها در کیوشو در ماه نوامبر به حدود ۳۵۰٫۰۰۰ نفر برسد. این پیش بینی در ماه ژولای و با مشاهده ۴ لشکر جدید و دیگر لشکرهای در نظر گرفته شده، تغییر کرد. تا آگوست این تخمین تا ۶۰۰٫۰۰۰ نفر هم رسید و واحدهای رمزنگاری متوجه ۹ لشکر در کیوشوی جنوبی شدند – یک سوم تعداد مورد انتظار و صد البته خیلی کمتر از قدرت انتظار رفته از ژاپن.تخمین نیروهای پیاده در اوایل ژولای ۳۵۰٫۰۰۰ نفر بود که در اوایل آگوست به ۵۴۵٫۰۰۰ نفر افزایش پیدا کرد. پرده برداری اطلاعات در اواسط ژولای از آمادگی ژاپنی ها در کیوشو برای نظامیان و سیاسیون طرف مقابل شوکه کننده بود. در ۲۹ ژولای رئیس اطلاعاتِ مک آرتور سرلشکر چارلز ویلبی برای اولین بار یادآوری کرد که بر اساس تخمین های انجام شده در آگوست، ژاپنی ها توانایی استقرار ۶ لشکر را در کیوشو دارند که البته پتانسیل افزایش این تعداد تا ۱۰ لشکر هم در آن ها هست.این ۶ لشکر تا به حال مطابق انتظار رفتار کرده اند، و [در صورت مراقب نبودن] آینده این مسئله برای ما نامعلوم است. [این به ما هشدار می دهد که] ژاپنی ها ممکن است به نقطه ای برسند که نسبت نیروها یک به یک شود که این برای ما نوید بخش پیروزی نیست!’‘ سرلشکر چارلز ویلبی تا زمان تسلیم شدن، ژاپنی ها فقط در کیوشو بیش از ۷۳۵٫۰۰۰ کارمند نظامی داشتند که یا مستقر شده یا در حال استقرار بودند. در ارتش ژاپن ۴٫۳۳۵٫۵۰۰ نفر خدمت می کردند که ۲٫۷۳۲٫۷۰۰ نفر در نیروی زمینی و ۱٫۹۶۲٫۸۰۰ نفر در نیروی دریایی بودند. گردآوری ارتش ژاپن در کیوشو طرح ریزان عملیاتی آمریکایی و به خصوص ژنرال جورج مارشال را به تغییر جدی در طرح عملیات المپیک یا جایگزین کردن یک طرح دیگر برای حمله مجاب کرد. سلاح های شیمیایی در عملیات پیش رو، امکان به کارگیری سلاح های شیمیایی توسط متفقین که از قبل در جزایر ماریانا مستقر شده بودند، مطرح بود. جنگ گسترده شیمیایی علیه نیروها و محصولات غذایی ژاپن برنامه ریزی شده بود. در طی طرح ریزی، سلاح های شیمیایی هم ذخیره شده بود تا در صورت نیاز استفاده شوند. ژاپن به دلیل الگوهای پیش بینی پذیر باد در منطقه و دیگر عوامل، این کشور در مقابل حملات گاز آسیب پذیر بود. چنین حملاتی تمایل ژاپنی ها به نبرد در غار را از بین می برد، چرا که در غار سربازان در معرض خطر بیشتری قرار می گرفتند. حملات گازی (به علاوه به کارگیری سلاح های اتمی) برای جلوگیری از به وجود آمدن یک اوکیناوای دیگر، در آن یکی طرف این سرزمین، مد نظر قرار گرفته بود.. درست است که مقدار زیادی مهمات گازی تولید شده بود و طرح هم شامل آن ها می شد، اما احتمال استفاده از آن ها پایین بود. ریچارد ب.فرانک اشاره کرده که وقتی در ژوئن ۱۹۴۵ درخواست این طرح به ترومن رسید، او استفاده از مهمات شیمیایی را علیه انسان ها قدغن کرد. البته هنوز مورد درخواستی از او برای استفاده از مهمات شیمیایی علیه محصولات زراعی به قوه خود باقی بود. بر طبق گفته های اودوارد ج.دِریا استفاده استراتژیک در مقیاس وسیع به طور جدی توسط هیچ رهبر آمریکایی مطرح نشد؛ اما استفاده تاکتیکی سلاح های شیمیایی علیه گروه های کوچکی از نیروهای ژاپنی که حاضر به تسلیم شدن نبودند، مورد بحث قرار گرفت. درست است که جنگ شیمیایی در پروتکل ژنو ممنوع محسوب می شد، اما در آن زمان نه آمریکا و نه ژاپن آن را امضا نکرده بودند. با وجود آنکه آمریکایی ها تعهد کرده بودند که نبرد گازی را شروع نکنند، ژاپنی ها قبل در طی جنگ از گاز علیه چینی ها استفاده کرده بودند. ٬ترس از حملات متقابل ژاپن [در مقابل استفاده از سلاح های شیمیایی] کاهش یافته است، چرا که تا پایان جنگ توانایی ژاپن برای انجام حملات گازی با هواپیما یا سلاح های دوربرد از بین رفته است. در ۱۹۴۴ اولترا (یک دستگاه رمز شکن) مشخص کرد که ژاپنی ها درباره توانایی شان برای حمله متقابل در برابر حملات گازی بحث کرده اند. به فرماندهان هشدار داده شده بود که باید پیش بینی های لازم صورت بگیرد تا بهانه ای برای استفاده از گاز داده نشود.’ رهبران ژاپن انقدر ترسیده بودند که برای گسترده نشدن این نوع جنگ، تصمیم گرفتند حملات گازی محدود تاکتیکی در جزایرشان را نادیده بگیرند.٬ اسکیتس علاوه بر استفاده انسانی،‌ ارتش آمریکا استفاده از سلاح شیمیایی را برای نابود کردن محصولات زراعی و گرسنگی دادن به ژاپنی ها برای وادار کردن آن ها به تسلیم شدن، بررسی کرده بود. ارتش آزمایش ترکیبات شیمیایی را برای نابودی کشاورزی در آوریل ۱۹۴۴ شروع کرد، و در طول یک سال از ۱۰۰۰ عامل به ۹ مورد امیدوار کننده شامل اسیدهای فنوکسی استیک رسیده بود.ترکیبی با شناسه LN-8در جریان آزمایشات، بهترین عملکرد را به نمایش گذاشت و برای تولید انبوه در نظر گرفته شد. عقیده بر این بود که انداختن یا پاشیدن علف کش ها موثرترین روش است. در طی یک آزمایش در ژولای ۱۹۴۵ که برای سلاح های شیمیایی مثل آنتراکس یا ریچین بود، از بمب SPDمارک ۲ استفاده شد و پوسته بمب در ارتفاع خاصی باز شد تا مواد شیمیایی را پایین بریزد. تا زمانی که جنگ تمام شود، ارتش همچنان به دنبال نقطه پراکندگی بهینه بود تا ناحیه با وسعت کافی پوشش داده بشود. عناصر فعال در LN-8و دیگر ترکیبات بعدتر برای ساخت عامل نارنجی که در جنگ ویتنام استفاده شد، مورد استفاده قرار گرفتند. سمت راست بمب پسر کوچک که در هیروشیما انداخته شد - سمت چپ بمب مرد چاق که در ناکازاکی انداخته شد سلاح های اتمی به دستور مارشال، حتی بعد از استفاده از دو بمب اتم علیه ژاپن، سرلشکر جان ای.هال استفاده تاکتیکی از سلاح های اتمی را برای حمله به جزایر ژاپن بررسی می کرد (مارشال فکر می کرد که ژاپن بعد از آن دو بمب هم فورا تسلیم نشود). سرهنگ لایل ای.سیمن گزارش داد که تا روز Xحداقل هفت بمب پلوتونیوم از نوع مرد چاق آماده خواهند بود، که می توان آن ها را بر روی نیروهای مدافع انداخت. سیمن توصیه کرده بود که هیچ نیروی آمریکایی حداقل تا ۴۸ ساعت وارد منطقه ای که بمباران شده نشود؛ در آن زمان خطرات باران رادیواکتیو خوب درک نشده بود و ورود به چنین منطقه ای آن هم بعد از این زمان کوتاه خطر جدی در معرض تشعشع بودن را به دنبال داشت. بمب مرد چاق پس از انفجار در ناکازاکی کن نیکولاس مهندسی از ناحیه مهندسی منهتن در تاریخ آگوست ۱۹۴۵ نوشته است که طرح حمله به جزایر اصلی ژاپن به مراحل آخر رسیده و اگر بارگیری ها انجام شود می توانیم حدود ۱۵ بمب اتم برای پشتیبانی از نیروهایمان تدارک ببینیم.٬ ارتفاع ۱٫۸۰۰ تا ۲٫۰۰۰ پایی (۵۵۰ تا ۶۱۰ متری) از زمین برای انفجار بمب در هیروشیما انتخاب شد تا هم بیشترین تاثیر را بر زمین بگذارد و هم با توجه به اینکه قرار بود نیروهای آمریکایی به زودی به شهر رسیده و آن را تسخیر کنند، باعث کمترین میزان رسوب هسته ای شود. اهداف ثانویه طرح ریزان ستاد مشترک متوجه این امر بودند که ژاپنی ها بر گسترش نبردها در کیوشو آن هم تا حد پای کار آوردن همه ژاپن، تمرکز کرده اند. بنابراین آنها برای حمله، اهداف ثانویه ای مثل جزیره شیکوکو، هانشوی شمالی در سندایی یا اومیناتو را هم مورد بررسی قرار دادند. آن ها حتی گزینه صرف نظر کردن از حمله اولیه و حمله مستقیم به توکیو را هم بررسی کردند. حمله به هانشو یک مزیت داشت و یک عیب، مزیتش آن بود که دفاع ژاپن در آنجا ضعیف تر بود و عیبش آن بود که در هانشو امکان پشتیبانی هوایی زمین پایه (البته به جز ب-۲۹ ها) مثل اوکیناوا ، وجود نداشت. چشم انداز عملیات المپیک ژنرال داگلاس مک آرتور هر نوع نیازی به تغییر نقشه حمله ای که کشیده بود را رد می کرد: ٬من مطمئنم درباره پتانسیل گزارش شده ژاپن برای حمله به ما در طی عملیات المپیک خیلی اغراق شده است … در مورد حرکت نیروها در زمین … من تایید نمی کنم … گزارشی که ازوجود یک قدرت سنگین در جنوب کیوشو به شما داده شده است … بهنظر من نباید کوچکترین عقیده ای برای تغییر عملیات المپیک وجود داشته باشد.٬به هر حال، دریادار ارنست کینگ فرمانده عملیات دریایی با همراهی دریادار نیمیتز آماده مخالفت با روند عملیات شده بود،‌ که باعث به وجود آآمدن اختلافات عمده ای در دولتمردان آمریکا شد.٬در اینجا احتمالا تعامل کلیدی بین مارشال و ترومن وجود داشت. شواهد متقنی هست که مارشال تا ۱۵ آگوست درباره حمله همان نظر را داشت … اما چیزی که نظر او را درباره حمله تغییر داد درک او از این مسئله بود که همراهی مردم و به خصوص ترومن با یک حمله پرهزینه که دیگر حتی در نیروهای نظامی هم بر آن اتفاق نظر وجود نداشت، بعید بود. پی نوشت : ادامه دارد ..........
  9. 1 پسندیده شده
    یکی از مشکلات همین تکنولوژی زدگی است . بازدارندگی را نحوه عمل و استراتژی ها و اهداف ما ایجاد می کنند و نه تکنولوژی ها در این مورد کتابی هست که به عملکرد صنایع نظامی پرداخته است  با تمرکز بر نوآوری و فناوری و جایگاه اون در صنایع دفاعی و نظامی  http://opac.lib.idu.ac.id/unhan-ebook/assets/uploads/files/a993c-military-innovation-in-small-states.pdf تو جنگ هیبریدی و گستردگی فعالیت و نیاز به سیستم ها و پردازش های موازی ، یکی از نکاتی که صنایع رو شکوفا میکنه بحث عملکرد موازی زیر نظر یک مغز واحد هست ( دقیقا شبیه پردازش موازی در کامپیوتر) حالا این بخش های پردازش جز می تونن خصوصی، دانشگاهی یا دولتی باشن گام اول برای مغز متفکر، یک برنامه نیازسنجی جامع هست برنامه ای که فرای توانایی های موجود برنامه ها و گام ها رو تشریح کند و متناسب با اولویت ها به ارگان ها تقسیم کار کند و بخش های باقیمانده رو آزاد بذاره تا واحدهای آزاد بتونن روش کار کنن یا داشته های خودشون رو رو کنن در زمینه جنگ هیبریدی همیشه پایه حلقه های واردن هست و فقط تکنیک ها خلاقانه ارائه می شود این مقاله با عنوان Countering Hybrid Warfare: Conceptual Foundations and Implications for Defence Forces https://assets.publishing.service.gov.uk/government/uploads/system/uploads/attachment_data/file/840513/20190401-MCDC_CHW_Information_note_-_Conceptual_Foundations.pdf این تصویر قابل تامل هست و دوست دارم دوستان نظرشون رو بدن جنگ ترکیبی چالشی است که احتمالاً ادامه دارد. محیط استراتژیک معاصر پتانسیل را ارائه می دهد و مخالفان با مجموعه ای از ابزارهای جدید و مقرون به صرفه تر بصورت ترکیبی از عملیات اطلاعاتی استفاده می کنند. یکی از نکات جالب جنگ محدود برای آسیب به منابعی که با دیگر روش ها ضربه نمی خورد نکته دیگر hybrid warfare با hybrid threats متفاوت است همه چیز در حال تغییر است. ما اعتقاد داریم که روش های عملیاتی در حال انقلاب در همه تغییراتی که در انفجار فناوری ، تعویض اسلحه ، توسعه مفاهیم امنیتی ، تنظیم اهداف استراتژیک ، مبهم شدن مرزهای میدان نبرد هستند و گسترش دامنه و مقیاس وسایل غیر نظامی و پرسنل غیر نظامی درگیر در جنگ فقط در یک نقطه متمرکز شده است. " -------------------------------------- مقاله دیگر با عنوان  CONNECTING CONFLICT CONCEPTS: HYBRID WARFARE AND WARDEN’S RINGS https://pdfs.semanticscholar.org/e0da/fa2a3ae1c849df87432a1094c03e7429422f.pdf جنگ ترکیبی تلاقی جنگ نامنظم و متعارف تلقی می شود ، به علاوه دامنه طیف گسترده ای از فعالیت های جنایی و کل مجموعه جنگ سایبری. که در کلمات ساده ، جنگ ترکیبی شامل کلیه فعالیتهای ممکن در طیف وسیعی از فعالیتهای مختلف انسانی در هر سطحی است که توسط یک مهاجم به سمت هدفمند آغاز می شود حریف برای رسیدن به اهداف خود از راه کارآمد و مؤثر. به عنوان یک اصطلاح جذاب ، جنگ ترکیبی اغلب در مباحث سیاسی روزمره مورد استفاده قرار می گیرد بعضاً به عنوان یک بهانه در عرصه سیاسی و رسانه ای مورد سوء استفاده قرار می گیرند. در اصل اختلافات خیلی تغییر نکرد طبیعت آنها از زمان های بسیار قدیم فرضیه های ماکیاولی در مورد حیله گری ، تقلید و فریب و علاقه شخصی می تواند به طور کلی رفتار متناقض را توضیح دهد. محدود کننده ای وجود دارد به نام منع هزینه که زیر آستانه جنگ تمام عیار است حیله گری ایجاد راه های جایگزین و استفاده از همه وسایل موجود برای دستیابی به هدف استراتژیک را تحریک می کند.  برای ایجاد ترکیب های مبتکر. تکثیر به عنوان نوعی توجیه عمل می کند. پشتیبانی ، که در دستیابی به پشتیبانی گسترده تر عمومی (داخلی و بین المللی ، رسانه ها و سیاسی) بسیار مهم است. این هم جدول منتخب در این مقاله هست دو جدول در خصوص ارتباط ابزار و حلقه های واردن ادامه دارد ....
  10. 1 پسندیده شده
    استراتژی جدید آمریکا و اسرائیل علیه ایران با شهادت سردار سلیمانی رونمایی شد یک استراتژی ترکیبی ( هیبریدی- تاثیر محور ) و در عمل یک جنگ تمام عیار واقعی ولی خاموش و بدون سرو صدای یک جنگ کلاسیک بحثی در اون مقطع با دوستان داشتیم که خلاصه اون رو اینجا می نویسم باتشکر از @HRA , @MR9 , @SAEID بحث های قبلی همه در مورد حمله به ایران و ایجاد یک جنگ تمام عیار بود که در سایت بحث شد - اول عملیات هلی برن برای تصرف تهران - دوم تهاجم به ایران و بحث های آن ولی الان باید با نگاه جدید نگاه کنیم برای این منظور حلقه های واردن که پایه تهاجم بهینه و موثر هست رو مبنا میذاریم حلقه واردن بر مبنای 5 حلقه کار می کند https://ui.ac.ir/Dorsapax/userfiles/Image/herasat/1336328340_5ring-of-warden-infographic_l.jpg 1- رهبری ملی ( شامل مغز و اعصاب) 2- محصولات کلیدی ( شامل خوراک، انرژی و گردش خون) 3- زیرساخت ها ( اندام حرکتی و راهبردی) 4- اراده ملی ( روح و روان ) 5- نیروهای عملیاتی خرد ( سلولهای سفید) خب الان چه می بینیم از دید دفاعی 1- حملات به فرماندهان مقاومت و حاج قاسم و ترور حاجی زاده نشون میده که تلاش شدیدی برای ترور فرماندهی داره صورت می گیره تو ارتباطات تلاش می کنن اخلال ایجاد کنن، که در مورد هواپیمای اکراینی ما بخش انلاین سیستم نقص خودش رو نشون داد ( از دید مثبت باید نگاه کنیم) امریکا تلاش زیادی کرده تا محل کابل زیرزمینی مخابراتی رو شناسایی بکنه و داده های خوبی جمع آوری کرده است 2- بیشترین فشار روی محصولات کلیدی هست ولی بصورت غیر مستقیم دارن اقتصاد رو به عنوان خون خراب می کنن و تو این بین تولید محصولات کشور رو تحت تاثیر قرار می دن ( اگر زمان بگذره سیستم نیاز و تولید رو میشناسه و اصلاح میشه پس زمان بضررش میشه) ولی نقاط انرژی هدف اولیه در آغاز نبرد خواهد بود بویژه در جنوب با این وضع سرما ویروس کرونا و مرگ بعضی از مسئولین و نیروهای کلیدی به همراه قطع ارتباط اقتصادی بویژه قبل از عید 3- در مورد زیرساخت بیشتر بر خروج نیروهای انسانی با دانش کار کرده و تحریم هایش هم بر همین اساس کار میکنه در این بین سیاست های غلط دولت داره وضع رو تشدید می کنه بیشترین ضربه رو ما در عراق و سوریه داریم میخوریم و تلاش میکنه نیروهای اصلی و انبارهای ما رو هدف قرار بده و در لبنان با اعتراضات میخواد حزب الله رو درگیر ماجرا بکنه 4- روحیه مردم جنگ رسانه ای به شدت چشمگیر هست اول ایجاد نفرت بین مردم دوم کشتن قهرمانان کشور سوم ایجاد ناامیدی چهارم تحقیر قدرت دفاعی کشور و قوی بودن آمریکا پنجم ایجاد شایعه و شوک عدم اعتماد این بخش های قبل از حمله هست در خود حمله اصل ساختار ها و فیزیکشون هدف قرار میگیره در مجموع قبل از حمله فشار اقتصادی و کاهش توان کشور ناراضی کردن مردم و ناامیدی قطع دست پای ایران در خارج ( حزب الله، حشد شعبی و سوریه ) شناسایی مکان های مهم و راهبردی برای هدف قرار دادن در این میان از داخل تلاش میکنه جنگ و درگیری داخلی ایجاد کنه حقیقت اینه که ما پتانسیل بالایی داریم ولی با بی عملی مواجه هستیم که فقط باعث فرصت سوزی میشه باید از حلقه های واردن صحبت کنیم ولی در فاز تهاجمی علیه آمریکا و مبناهام روی سیستم فرماندهی و کنترل اونهاست که شامل ماهواره ها و اواکس ها هست و دوم سیستم ترابری اگر به هر نحوی این دو رو بتونیم فلج کنیم آمریکا زمین گیر میشه در نبرد ولی این کافی نیست اصلی حمله خاک امریکا هست هک نیروگاه ها و تلاش برای از کار انداختن انرژی در امریکا یکی از بزرگترین کارهایی هست که میتونه حتی به جنگ داخلی منجر بشه، بویژه اگر رسانه هاشون قطع بشه بحث های قبلی در این مورد که در تاپیک ها نوشته بودیم در صورت حمله نیز استراتژی دشمن برای درگیری اینگونه خواهد بود همه اینها رو گفتم تا برسیم به این نقطه که چه چیزی در مورد حمله به ایران جدید بوده و تو بحث های ما نبوده؟؟ مهم مهم اصول جنگ و حلقه های واردن رو می دونیم ولی چه چیزی جدید توی اون ما رو میتونه غافلگیر بکنه اصل جنگ هیبریدی غافل گیر کردن دشمن با ایجاد ترکیب جدیدی از تهدیدات است و تهدیدات به صورت غیر خطی عمل می کنند . اما در کل اگر بخواهم موردی را بیان کنم می توانم ایجاد آشوب مدیریت شده در کشور در تمام سطوح ذکر کنم . اول فکر می کردم شبکه های اجتماعی ولی بعد از قطع اینترنت این طرح تقریبا سوخت و حتی ماهواره ها هم اخبارشون تکراری بود و تصویر جدیدی نداشتن و در آبان ماه از روز چهارم به بعد مخاطبین خسته شده بودند در شرایط قبل از جنگ، شبکه های اجتماعی به دشمن برتری اطلاعاتی در سطح خرد کشور را می دهد و عملا مهندسی فکر را تولید می کند دوم سلاح های اتمی خواهد بود این احتمال جدی هست و همین خطر داره حتی فتوای رهبری رو تحت تاثیر قرار میده و طرفداران این سلاح رو بیشتر کنه که با گذر زمان و افزایش میزان اورانیوم بازدارندگی تقریبی ایجاد میشه سوم اف 35 و اف 22 ها و خرد کردن پدافند این خطر هم جدی هست، پرنده های ضدرادار، پهبادها و موشک های ضدرادار وسایل زدن این حلقه دفاعی هستن ایران از حمله به عراق درس گرفت و همین بحث آتش به اختیار یکی از نتایج ان بود موبایل کردن موشک ها و طرح هایی مثل طرح شهید ستاری در زمان جنگ در دستور کار قرار دارد ولی بدون پدافند هوایی عملا شرایط سخت هست ادامه دارد ...
  11. 1 پسندیده شده
  12. 1 پسندیده شده
    قسمت چهارم فیات سی.آر.42 در قسمت چهارم این سلسله از مقالات به معرفی یک دوباله ی معروف از کشور ایتالیا می پردازیم. فیات سی.آر.42 (ملقب به فالکو) در طی جنگهای داخلی اسپانیا به تعداد زیادی به اسپانیا فرستاده شد تا از دیکتاتوری فرانکو در برابر جمهوری خواهان دفاع کند. اشکالی که این هواپیما داشت این بود که به عنوان هواپیمایی که در سال 1938 طراحی شده، طرحی منسوخ برای نبردهای هوایی مدرن داشت اما درعمل ثابت شد که این هواپیما هیچ گاه در برابر جنگنده های یکباله حریفی دست و پا بسته نیست. فالکو با تعداد 1819 پرتعداد ترین هواپیمای جنگی ایتالیا در طی جنگ جهانی دوم بوده است. علاوه بر اسپانیای فرانکو، تعداد اندکی از آنها به بلژیک، سوئد و مجارستان فروخته شد. اتفاقا بهترین کاربر این هواپیما مجارها بودند که در جبهه ی شرق به ازای هر فروند سی.آر-42 که از دست دادند توانستند 12 فروند از هواپیماهای روسی را شکار کنند. طراحی طرح سی.آر-42 را می توان حاصل فرگشت جنگنده ی دوباله ی سی.آر-32 دانست. نیروی هوایی موسیلنی در طی جنگهای داخلی اسپانیا سی.آر-32 را به صورتی وسیع بکارگرفت و موفقیتهای زیادی نیز با آن کسب کرد. موفقیتهای سی.آر-32 سبب شد تا کمپانی فیات تصمیم بگیرد که با اضافه کردن سوپرشارژر، یک دستگاه موتور رادیال خنک شونده با هوا و یک ملخ 3 پره طرح سی.آر-32 را به یک هواپیمای مدرنتر تبدیل کند. هرچند که سی.آر-42 یک دوباله بود اما برخلاف دوباله های جنگ جهانی اول ظاهری مدرن داشت. چارچوب و اسکلت هواپیما را با فلز ساخته بودند، موتور آن دارای پوشش فلزی بود و چرخهای ثابت هواپیما در محافظ قرارگرفته بودند. بال بالایی سی.آر-42 بزرگتر از بال پایینی آن بود(مشابه طرح موفق هنشل در همان سالها) و سطح بالها با پارچه ای که توسط آلومینیوم و فولاد تقویت شده بود پوشیده شد. در نتیجه ی این تغییرات سرعت و نرخ صعود فالکو افزایش چشمگیری یافت و چابکی آن غیرقابل تصور شد. بزرگترین نقطه ضعف سی.آر-42 فقدان بیسیم و زره بود. کمپانی فیات بلافاصله پس از اعزام سی.آر-42 به جبهه ی اسپانیا شروع کرد تا طرح آن را بهبود بدهد. فیات نمونه های شب پرواز و پشتیبانی نزدیک این هواپیما را توسعه داد و همچنین یک نمونه ی دو نفره به عنوان هواپیمای آموزشی ساخت. پیشرفت بعدی طرح سی.آر-42 استفاده از یک دستگاه موتور بنز 12 سیلندر با توان 1000 اسب بخار بود که می توانست با آن به سرعت 518 کیلومتر بر ساعت دست پیدا کند. این طرح هم به دلیل اینکه دوران دوباله ها به سر آمده بود کنار گذاشته شد اما باید دانست که این هواپیما سریعترین هواپیمای دوباله ی تاریخ هوانوردی تا به امروز است. تعداد حقیقی سی.آر-42هایی که ساخته شدند هنوز هم به درستی معلوم نیست اما تخمین زده می شود که 1819 فروند از این هواپیما ساخته شد که 140 فروند آن به کشورهای دیگر صادرشدند. تاریخچه ی عملیاتی فیات سی.آر-42 در ماه می 1939 وارد خدمت شد. یکسال بعد که ایتالیا به جنگ جهانی دوم پیوست تعداد 300 فروند از آنها در خدمت نیروی هوایی ایتالیا بودند. این هواپیما تا روز تسلیم ایتالیا در جنگ در خط تولید بود و حتی پس از تسلیم ایتالیا نیز تعداد 63 فروند از آنها تحت نظارت نازی ها ساخته شدند. زمانی که ایتالیا به متفقین تسلیم شد تنها در حدود 60 فروند از آنها در وضعیتی بودند که بتوانند پرواز کنند. آغازجنگ با آغاز حمله ی آلمان به فرانسه تعدادی از سی.آر-42 ها برای کمک به لوفت وافه اعزام شدند و در چند نوبت فرودگاه های فرانسه را بمباران کردند یا به مسلسل بستند و تعدادی از هواپیماهای فرانسوی را بر روی زمین از بین بردند. خلبانان ایتالیایی توانستند در حدود 8 فروند هواپیمای فرانسوی را در هوا شکارکنند و البته 5 فروند هواپیماها را هم در طی نبردهای هوایی از دست دادند. در طی نبرد بریتانیا نیز سی.آر-42 ها شرکت داشتند اما تفلات زیادی به آنها وارد شد. در روزهای 11ام و 23ام نوامبر 1940 سی.آر-42ها دو حمله به بریتانیا انجام دادند. با وجود سرعت کم، کابین بدون سقف، فقدان بیسیم و حمل تنها دو قبضه مسلسل ثابت شد که ساقط کردن آنها بسیار دشوار است. آنها در برابر جنگنده های یک باله ی بریتانیایی حریف دست بسته ای نبودند و هاریکنها و اسپیتفایرها را به ستوه درمی آوردند. با وجود تیرهایی که به سی.آر-42 ها اصابت می کرد ضعف گلوله های کالیبر 0.303 بریتانیایی ها بسیاری از آنها را نجات می داد. با فرارسیدن زمستان سی.آر-42ها به مدیترانه بازگشتند. از سوی دیگر در روز سوم جولای 1940 ،و در آسمان جزیره ی مالت، فیاتها برای اولین بار با هاریکن روبرو شدند. خلبانهای بریتانیایی به زودی فهمیدند که این دوباله های به ظاهر منسوخ هنگام مانور کردند به راحتی می توانند هواپیماهای مدرنشان را ضربه فنی کنند و برای فرار از دست فیاتها باید بر سرعت هواپیماهایشان تکیه کنند. مانورپذیری و چابکی بالای سی.آر-42 سبب شد تا سرویسهای اطلاعاتی بریتانیا به خلبانان جنگنده ی این کشور اخطار بدهند تا فالکوها را چندان دست کم نگیرند. اتفاقا اولین خلبان بریتانیایی ،ستوان گیتر کیبل، در آسمان مالت توسط یکی از سی.آر-42 ها شکار شد و این شکار اولین پیروزی ثبت شده ی فیاتها بر هارکین ها است. خلبانان بریتانیایی مدافع مالت بهترین چاره را در درگیر نشدن و پرواز در ارتفاع بالاتر از سی.آر-42 ها یافتند. پروازهای شبانه با آنکه سی.آر-42 بیسیم و رادار نداشت اما به عنوان جنگده ی اصلی شب پرواز نیروی هوایی ایتالیا انتخاب شد. اولین بار در شب 13-14 آگوست 1940 سروان گئورگیو گرافر توانست یک فروند بمب افکن آرمسترانگ بریتانیایی را در طی حمله به تورین رهگیری کرده و به سمت آن شلیک کند. این بمب افکن به شدت آسیب دید و زمانی که سعی می کرد به پایگاهش بازگردد سقوط کرد. آفریقا در سال 1940 سه اسکادران از سی.آر-42 ها در مناطق اشغال شده توسط ایتالیایی ها در اتیوپی، اریتره و سومالی مستقر بودند. جنگهای هوایی در پاییز 1941 آغاز شد و اغلب فالکوها با بمب افکنها و یا هواپیماهای شناسایی بریتانیایی روبرو می شدند. جنگنده های دشمن زمانی دیده می شدند که حمله ای به فرودگاه هایشان صورت می گرفت. پرواز فالکوها در شرق آفریقا سبب شد تا لویجی بارون ، با 16 شکار، بهترین تکخال جنگ جهانی دوم با هواپیماهای دوباله بشود. آرولدو سوفریتی هم با همین هواپیما توانست در مکان دوم قرار بگیرد. فالکوها تعداد زیادی از هواپیماهای بریتانیا و نیروی هوایی آفریقای جنوبی را هم در هوا و هم بر روی زمین نابود کردند. در این دوره در حدود 6 فیات از بین رفتند و یک دوجین از آنها آسیب دیدند. در شمال آفریقا نیز ایتالیایی ها 127 فروند فالکو در اختیار داشتند. در ابتدا آنها در برابر گلاستر گلادیاتورها و هاوکر هارت ها قرار گرفتند. در روز 8 آگوست 1940 در یک نبرد سنگین 16 فروند فالکو در برابر 14 گلادیاتور قرار گرفتند. درانتها، 4 فروند فیات سقوط کردند و 4 فروند دیگر مجبور به فرودشدند. ایتالیایی ها ادعا کردند که 5 فروند ،و شاید 7 فروند، گلادیاتور را به زمین کشیده اند. این نبرد نشان داد که گلادیاتورها از فالکو ها در نبرد هوایی برتر هستند به ویژه که آنها دارای بیسیم بودند و می توانستند حملات خود را با هماهنگی بیشتری انجام بدهند. به علاوه، در ارتفاعات پایین گلادیاتورها برتر و در مانورها افقی از فالکوها سر بودند هرچند که مشخصات پروازی فالکو برتر از گلادیاتور بود. نواخت تیر مسلسلهای برونینگ نصب شده بر روی هواپیماهای بریتانیایی هم 2.5 برابر بیشتر از مسلسل برتای نصب شده بر روی فالکوها بود و می توانست خطری جدی برای هواپیمای ساخت فیات ایجاد کند. اما در انتها، در اینجا هم تجربه ی خلبانان کهنه کار ایتالیایی سبب شد تا بریتانیایی ها ،به ناچار، تاکتیکهای رزم هوایی خود را عوض کنند و به جای مبارزه ی رو در رو از ارتفاع بالا بر روی فالکوها شیرجه بزنند تا بتوانند آنها را غافلگیر کنند. با ورود هواپیمای پیشرفته تر ماچی سی-200 و مسراشمیتهای آلمانی تلفات ایتالیایی ها رو به کاهش نهاد. یونان زمانی که موسیلینی تصمیم گرفت تا با تبعیت از تاکتیک حمله ی برق آسا یونان را اشغال کاند فالکوها جنگنده ی خط مقدم ایتالیایی ها بودند. ایتالیا در این نبرد 64 فروند از 179 فروند جنگنده اش را به میدان فرستاد. برخلاف جبهه ی آفریقا، که فالکوها گلادیاتورها را از میدان به در کردند، در یونان این گلادیاتورهای نیروی هوایی یونان بودند که دست بالا را داشتند. گلادیاتورها ،علاوه بر بیسیم، کابین سرپوشیده داشتند که در هوای سرد یونان آسایش بیشتری برای خلبانانش فراهم می کرد. از سوی دیگر خلبانهای ایتالیایی که به جبهه ی یونان فرستاده شده بودند اغلب جوان و تازه کار بودند. در انتهای این نبرد ایتالیایی ها ادعا کردند که 162 فروند هواپیمای یونانی را در ازای 29 فرند فالکو شکار کرده اند. عراق در آوریل 1941 نیروهای بریتانیایی در پاسخ به کودتای رشیدعالی گیلانی وارد بصره شدند. آلمان و ایتالیا به طرفداری از کودتاچیان هواپیماهایشان را به عراق فرستادند. سی.آر-42هایی که به عراق فرستاده شدند دارای بیسیم و یک باک اضافی سوخت بودند و با آرم ارتش عراق پرواز می کردند. 11 فروند سی.آر-42 ،به همراه دو فروند بمب افکن، به عنوان جلودار در روز 23 می وارد عراق شدند. 6 روز بعد این جنگنده ها در آخرین نبرد هوا به هوای این کودتا شرکت کردند و با درگیر شدن با هواپیماهای بریتانیایی ادعا کردند که دو فروند گلادیاتور را ساقط کردند. در این نبرد یک فروند سی.آر-42 ساقط شد و 3 فروند دیگر آسیب دیدند و در عراق رها شدند. هرچند که کمکها متحدین کمکی به عراقی ها نکرد اما توجه دشمنانشان را از جبهه های دیگر به سوی خاورمیانه جلب کرد و آنها ناچار شدند تا برای کم کردن نفوذ متحدین عملا دست به اشغال سوریه و لبنان بزنند. 7 فروند سی.آر-42 باقیمانده به سختی خود را به ایتالیا رساندند. مجارستان اولین خریدار خارجی فالکو نیروی هوایی سلطنتی مجارستان بود. مجارها 52 فروند سی.آر-42 در سال 1938 سفارش دادند. آنها در نهایت تا سال 1941 72 فروند فالکو تحویل گرفتند و اولین بار آنها را در یوگوسلاوی بکارگرفتند و 2 فروند از آنها را از دست دادند. در روز 27ژوئن 1941 مجارها به روسیه اعلان جنگ دادند و فالکوهایشان را به شرق اعزام کردند و در همان روز یک فروند را با آتش ضدهوایی روسها از دست دادند. در روز یازدهم آگوست فالکوهای مجاری ،که 6 فروند بمب افکن را اسکورت می کردند، در بازگشت با جنگنده های روسی مواجه شدند و 5 فروند پولیکارپوف آی-16 را بدون هیچ تلفاتی به زیرکشیدند. مجارها از هواپیماهایشان در نقش پشتیبانی نزدیک هم استفاده می کردند و در نهایت اعلام کردند کرند که 25 فروند جنگنده ی روسی را در هوا و بر روی زمین هدف قرار داده اند در حالیکه تلفاتشان تنها 2 فروند هواپیما بوده است. بازمانده ی هواپیماها بعدتر در نقش هواپیمای آموزشی بکارگرفته شدند اما در انتهای جنگ یک اسکادران شب پرواز از آنها تشکیل شد اما هیچگاه عملیاتی نشد. بیشتر آنها در هنگام پروازهای آموزشی یا در اثر بمباران آمریکایی ها از بین رفتند و هیچ یک از جنگنده های مجاری در انتهای جنگ سالم نماند. بلژیک در سال 1939 بلژیک به خرید سی.آر-42 متمایل شد و 40 فروند از آنها را خریداری کرد. در زمانی که آلمان به بلژیک حمله کرد در حدود 24 تا 27 فروند از آنها تحویل داده شده بودند. اگرچه بلژیک خلبانهای خوبی داشت اما آنها نتوانستند در برابر مسراشمیتهای آلمانی کاری از پیش ببرند. آنها از روز اول تهاجم آلمان وارد کارزار شدند و به یک گروه از بمب افکنهای آلمانی حمله کردند و یک فروند از آنها ناچار به فرود اضطراری شد. اندکی بعد مسراشمیتها ضدحمله ی خود را برعلیه فیاتها شروع کردند اما قدرت مانوربالای آنها سبب شد تا در امنیت به پایگاهشان بازگردند. خلبانهای بلژیکی در آن روز 4 فروند شکار دیگر را ادعا کردند در حالیکه اشتوکاهای لوفت وافه دست کم 14 فروند از فالکوها را بر روی زمین هدف قراردادند. بلژیکی ها در 35 نوبت پروازی 5 تا 7 فروند هواپیمای آلمانی را ساقط کردند و تنها 2 فروند تلفات داشتند. رکورد ادعایی خود آنها 13 فروند می باشد. از سرنوشت باقیمانده ی هواپیماهای نیروی هوایی بلژیک خبری به دست نیامد. سوئد هر چند که سوئد یک کشور بی طرف در حاشیه ی اروپا بود اما با شروع جنگ آنها هم شروع کردند به تجهیز نیروی هوایی خود و 72 فروند سی.آر-42 از ایتالیا دریافت کردند. جنگنده های سوئدی دارای بیسیم، یک زره در پشت سرخلبان و اسکی های فرود بود. در انتهای سال 1942 تعداد 8 فروند از آنها در اثر سانحه از بین رفتند و یک سال بعد 17 فروند دیگر نیز به تلفات سوئدی ها اضافه شد. در مجموع نیروی هوایی سوئد بیش از 30 فروند از فالکوهایش را در اثر سوانح مختلف از دست داد. با پایان جنگ باقیمانده ی این هواپیماها به بخش خصوصی واگذارشد و بعضی هم به عنوان هدف تیراندازی بکار برده شدند. لوفت وافه پس از متراکه ی جنگ توسط موسیلینی، آلمانها بسیاری از هواپیماهای ایتالیا را ضبط کردند که در میان آنها تعدادی سی.آر-42 دیده می شد. بعضی از هواپیماهای غنیمتی به واحدهای آموزشی لوفت وافه واگذارشدند. آلمانها به فیات دستور دادند تا 200 فروند فالکو برایشان بسازد تا آنها را در پروازهای شبانه یا بر ضد پارتیزانها بکاربگیرند. در نهایت فیات توانست 150 فروند سی.آر-42 به لوفت وافه تحویل بدهد که 112 فروند از آنها عملیاتی شدند. فالکوها در فوریه 1944 بر علیه سربازان متفقین ،که در آنزیو پیاده شده بودند، بکارگرفته شدند و ثابت شد که فالکو به عنوان یک بمب افکن شب پرواز هواپیمای خوبی است. آخرین شکار دوباله در آوریل 1944 تعدادی از واحدهای آلمانی در زاگرب و کرواسی به جنگنده های فیات مجهز شدند یا واحدهایی که آنها را از قبل در اختیار داشتند به این مناطق مأمور شدند. در شب 8 فوریه 1945 قرار شد تا ده فروند از فالکوهای لوفت وافه به یک فرودگاه ،که در اختیار پارتیزان ها بود، حمله کنند. در آخرین لحظه دستور رسید تا این هواپیماها به سمت شمال غربی بروند و در آنجا مورد حمله ی پی-38 های آمریکایی قرارگرفتند. آمریکایی ها توانستند 3 فروند دوباله ی فیات را ساقط کنند ولی دو فروند از هواپیماهای خودشان نیز به پایگاهش بازنگشت. یکی از خلبانهای آلمانی ادعا کرد که یک فروند پی-38 را هدف قرار داده است. هرچند که این ادعا تأیید نشد اما می توان آن را آخرین پیروزی یک دوباله در تاریخ نبردهای هوایی محسوب کرد. خود آمریکاییها در گزارشهای خود علت سقوط این دو فروند را اصابت به زمین ذکر کرده اند. کاربران ایتالیا، اسپانیا، آلمان نازی، بریتانیا، بلژیک، جمهوری مستقل کرواسی، سوئد ،مجارستان نجات یافتگان تعداد 4 فروند از سی.آر-42 ها امروزه در موزه های هوایی باقیمانده اند. موزه هایی که صاحب این گنجینه هستند عبارتند از موزه ی نیروی هوایی سلطنتی[بریتانیا]، موزه ی نیروی هوایی سوئد، موزه ی جنگنده ها در بریتانیا، موزه ی نیروی هوایی ایتالیا مشخصات فیات سی.آر-42(فالکو) خدمه 1نفر طول 8.25متر عرض بال 9.70متر ارتفاع 3.58متر سطح بال 22.4متر مربع وزن خالی 1782 کیلوگرم حداکثر وزن 2295کیلوگرم پیشرانه 1 دستگاه موتور فیات 14 سیلندر رادیال به توان 840 اسب بخار حداکثر سرعت 441 کیلومتر/ساعت برد 780 کیلومتر سقف پرواز عملیاتی 10210 متر(33500 پا) نرخ اوج گیری 11.8متر/ثانیه تسلیحات سری اول:1 قبضه مسلسل 7.7 میلیمتری سری های بعد: 2 قبضه مسلسل 12.7 میلیمتری+2 قبضه مسلسل 12.7 میلیمتری در زیربال 2 بمب 200 کیلوگرمی در زیر بال ترجمه و تحقیق رضا کیانی موحد منبع http://wars-and-history.mihanblog.com/post/1639
  13. 1 پسندیده شده
    قسمت سوم بسم الله الرحمن الرحیم هواپیمای پی.او-2 ساخت پولیکارپوفدر سالهای نهایی دهه ی 30 به عنوان یک هواپیمای آموزشی ساخت شد ولی با تولید بیش از 20 هزار فروند تا سال 1952 در خط تولید باقی ماند و به عنوان پرتیراژترین هواپیمای دوباله ی تاریخ دست پیدا کرد. طرح و توسعه پی.او-2 طراحی شد تا جایگزین هواپیمای آموزشی یو-1 ،که خود یک کپی از آورو-504 بریتانیایی بود، بشود. این هواپیما تا سال 1944 با نام آوروشکا شناخته می شد تا در این سال پولیکارپوف فوت کرد و بر اساس سیستم نام گذاری روسها نام آن به پی.او-2 تغییر یافت. اولین پرواز آزمایشی آن در سال 1928 به خلبانی ام.ام گروموف انجام شد. تولید انبوه این هواپیما یک سال بعد آغاز شد و تولید آن در روسیه تا سال 1953 بدون وقفه ادامه یافت! خط تولید پی.او-2 در لهستان در سال 1959 بسته شد. پی.او-2 از ابتدا به عنوان هواپیمای اصلی آموزشی برای خلبانی نظامی و غیرنظامی در شوروی [سابق] انتخاب شد. قدرت پرواز پی.او-2 از باندهای کوتاه سبب شد تا به عنوان آچار فرانسه در نیروی های نظامی به خدمت گرفته شود. در سال 1941 و پس از حمله ی آلمان به روسیه برای اولین بار پی.او-2 مسلح شد. در جبهه ی شرق از آنها برای دیده بانی توپخانه، بمباران شبانه و پشتیبانی پارتیزانها در پشت خطوط دشمن استفاده می شد. نمونه ی بازسازی شده سال 1941؛ پی.او-2 آسیب دیده در اوکراین به دست آلمانها افتاده است. پی.او-2 در نقش بمب افکن سبک به جایگاه حمل بمب در زیر بالهایش مجهز شد و می توانست تا 350 کیلوگرم بمب را با خود حمل کند. پی.او-2 برای دفاع خود در برابر هواگردهای دشمن به یک مسلسل نصب شده در کابین دیده بان مسلح شد. پی.او-2 هواپیمای ارزان قیمتی بود که تأثیر روحی مخربی بر سربازان آلمانی داشت. آلمانها به دلیل صدای خاص موتور پی.او-2 آن را چرخ خیاطی می نامیدند. آنها در نیمه های شب حملات غافلگیرکننده ای را بر مواضع سربازان آلمانی اجرا می کردند و آرامش را از آنها می گرفتند. تاکتیک معمول پی.او-2 ها این بود که در ارتفاع بسیار پایین پرواز می کردند، در مرحله ی حمله اوج می گرفتند و با خاموش کردن موتور هواپیما مانند یک هواپیمای گلایدر بدون سر و صدا به روی هدف شیرجه می زدند. تنها صدایی که به گوش سربازان دشمن می رسید صدای پیچیدن باد در سیمهای بال هواپیما بود که بی شباهت به سوت نبود. خلبانهای آلمانی سرنگون کردن آنها را بسیار سخت یافتند چرا که پرواز در ارتفاع پایین در شب یافتن آنها را دشوار می کرد و سرعت آنها آنقدر پایین بود که اگر شکاری های آلمانی می خواستند در پشت سر آنها قرار بگیرند و به آنها شلیک کنند خودشان دچار واماندگی می شدند. موفقیتهای روسها سبب شد که خود آلمانها هم به صرافت تأسیس یک واحد بمب افکن شبرو مشابه بیفتند. پی.او-2 با هنگ 588ام بمب افکن شبرو معروف شد. تمامی خلبانان و خدمه ی زمینی این هنگ زن بودند. خلبانان این هنگ متوجه شدند که زن بودند آنها تأثیر روحی مخربی بر روی سربازان دشمن دارد. این واحد به هنگ ساحره های شب معروف شد و تعداد زیادی از خلبانان آن مدال شجاعت گرفتند و بعضی از آنها حتی در نبرد برلین هم شرکت کردند. اما شاهکار اصلی پی.او-2 در جنگ کره و با ساقط کردن یک فروند جت جنگنده ی آمریکایی به منصه ی ظهور رسید. در این جنگ کره ی شمالی از پی.او-2 در همان نقش بمب افکن شبرو بر علیه آمریکایی ها و متحدینش استفاده کرد. در یک موقعیت یک فروند جت اف-94 استار فایتر آمریکایی که قصد رهگیری پی.او-2 را داشت خودش دچار واماندگی شد و سقوط کرد. این سقوط تنها شکار ثبت شده ی جت جنگنده توسط یک هواپیمای دوباله در طول تاریخ محسوب می شود. آمریکایی ها ،مانند آلمانها، ساقط کردن پی.او-2 را فراتر از توانایی های خود یافتند حتی با اینکه جتهایشان به رادار مجهز شده بودند. بدنه ی چوبی پی.او-2 بازتاب راداری اندکی داشت و کشف آن را سخت کرده بود. بکارگیرندگان آلبانی(78 فروند، بعضی از آنها در سال 1985 بازنشسته شدند)، بلغارستان(10 فروند)، ارتش خلق چین، چکسلواکی، فنلاند، فرانسه، لوفت وافه، آلمان شرقی، مجارستان، لائوس، مغولستان، کره ی شمالی، لهستان، رومانی، روسیه، ترکیه، یوگوسلاوی(120 فروند) مشخصات پولیکارپوف پی.او-2 خدمه 2نفر طول 8.17متر عرض بال 11.40متر ارتفاع 3.10متر سطح بال 33.2متر مربع وزن خالی 770 کیلوگرم حداکثر وزن 1350کیلوگرم پیشرانه 1 دستگاه موتور شوتسوف 5 سیلندر رادیال به توان 125 اسب بخار حداکثر سرعت 152 کیلومتر/ساعت برد 630 کیلومتر سقف پرواز عملیاتی 3000 متر(10000 پا) نرخ اوج گیری 2.78متر/ثانیه تسلیحات 1 قبضه مسلسل 7.62 میلیمتری 6 بمب 50 کیلوگرمی ترجمه و تلخیص رضا کیانی موحد منبع http://wars-and-history.mihanblog.com/post/1601
  14. 1 پسندیده شده
    قسمت دوم رضا کیانی موحد در قسمت قبلی این مقاله نگاهی داشتیم به هواپیمای دوباله ی هنشل-123 ،طرح موفقی از آلمان، که تا پایان جنگ در خدمت ماند. مقاله ی این ماه را اختصاص می دهیم به یکی از موفق ترین دوباله ی جنگ جهانی دوم یعنی هواپیمای بریتانیایی فیری سواردفیش. شاید امتیاز اصلی غرق شدن نبردناو معروف بیسمارک را بتوان به حساب این هواپیمای اژدرافکن گذاشت. هواپیمای دوباله ی سواردفیش(نیزه ماهی) بر اساس هزینه ی شخصی شرکت هواپیماسازی فیری طراحی شد. در آن دوران وزارت هوانوردی به دنبال یک هواپیمای شناسایی می گشت که بتواند برای تصحیح گلوله باران توپهای کشتی های جنگی بزرگ بکار رود. اندکی بعد وزارت هوانوردی وظیفه ی پرتاب اژدر را نیز به مقدورات طرح اضافه کرد. اولین پرواز هواپیمای شناسایی-اژدرافکن در روز 17 آوریل 1934 صورت گرفت. بدنه ی سواردفیش از فلز با پوشش پارچه بود و برای حمل در ناوهای هواپیمابر بالهایی تاشو داشت. سفارش ساخت هواپیماها به صورت انبوه در سال 1935 به فیری رسید و سواردفیش در سال 1936 برای جایگزینی فیری سیل وارد خدمت شد. تا سال 1939 نیروی دریایی سلطنتی 13 اسکادران مجهز به سواردفیش مارک-1 در اختیار داشت. تعدادی از آنها را برای استفاده از منجنیق نبردناوها به هواپیمای آبنشین تبدیل کردند تا کشتی بتواند هواپیما را پس از فرودآمدن در دریا از آب بگیرد. اتفاقا یکی از همین هواپیماها توانست محل فرودآمدن گلوله های ناو وارسپایت را با بیسیم گزارش دهد و این ناو با تصحیح توپهایش در طی نبرد نارویک (1940) توانست یک فروند زیردریایی آلمانی را غرق کند. تعدادی از سواردفیشها هم بر روی ناوهای هواپیمابر تجاری مستقرشدند. ناوهواپیمابر تجاری کشتی های نفتکش یا کانتیربر بزرگی بودند که به ناوهای هواپیمابر موقتی تبدیل شده بودند تا کاروانهای دریایی را اسکورت کنند. هر یک از این ناوها می توانستند 3 یا 4 فروند سواردفیش را حمل کنند و به پرواز درآورند. تقریبا 2400 فروند سوارد فیش توسط کمپانی های فیری و بلاک برن ساخته شدند که 1080 فروند از این هواپیماها از نمونه ی مارک-2 بودند. سلاح اصلی سواردفیش اژدربود اما سرعت کم هواپیما و نیاز آن به تقرب به هدف از فاصله ی دور استفاده از آن را در برابر اهدافی که به خوبی دفاع می شدند سخت کرده بود.روش پرتاب اژدر از سوارد فیش بدین سان بود که ابتدا هواپیما باید به فاصله ی 1500 متری هدف می رسید و با یک شیرجه در ارتفاع 5.5 متری از سطح دریا اژدر خود را رها می کرد. بیشترین برد نمونه های اولیه ی اژدرهای مارک-12 1400 متر بود. اژدر پس از برخورد با سطح دریا در حدود 180 متر به سمت جلو حرکت می کرد و برای رسیدن به عمق مناسب و مسلح شدن نیاز به 270 متر دیگر داشت. بهترین فاصله برای شلیک اژدر فاصله ی 900 متری از هدف بود البته به شرطی که خود هواپیما در این فاصله هدف ضدهوایی های ناو دشمن قرار نمی گرفت. به هرحال، سواردفیش هایی که از ناوهواپیمابر ایلستاریوس برخاسته بودند در روز 11 نوامبر 1940 به بندر تارانتو حمله کردند و 3 نبردناو و یک رزمناو ایتالیایی را از کار انداختند. همین حمله ی موفقیت آمیز الگویی شد برای ژاپنی ها که قصد حمله به پرل هاربر را داشتند. در ماه می 1941 یک حمله ی دیگر با سواردفیش ها ،این بار بر علیه نبردناو بیسمارک، صورت گرفت. هواپیماهای برخواسته از ناو هواپیمابر آرک رویال آنقدر آهسته پرواز می کردند که سیستمهای هدایت آتش نبردناو آلمانی را دچار مشکل کردند. دو اژدر شلیک شده توسط سواردفیشها به بیسمارک برخورد کردند که یکی از آنها سکان بیسمارک را از کار انداخت و بیسمارک دیگر پس از آن قادر به تغییر جهت نبود. 13 ساعت بعد بیسمارک در اعماق اقیانوس خوابیده بود. اما بخت همیشه هم یار سواردفیشها نبود. در فوریه 1942 آنها به یک نبردرزمناو آلمانی در کانال مانش حمله کردند که همگی در طی حمله با آتش ضدهوایی ناو دشمن از دست رفتند. با ساخت هواپیماهای اژدرافکن جدیدتر سوارفیشها برای نبرد با زیردریایی ها اختصاص داده شدند. آنها را به بمب های زیرآبی یا راکت اندازهای 60 پوندی مسلح کردند و برای بلندشدن از ناوهای هواپیمابر اسکورت به راکتهای کمکی برای برخواستن مجهزشدند. سرعت واماندگی آنها کمک می کرد که در هر شرایط هوایی به هوا برخیزند. سواردفیشها توانستند تا انتهای جنگ 14 فروند زیردریایی دشمن را شکار کنند. قرارشد که دوباله ی آلباکور جایگزین سواردفیش شود اما سواردفیشها تا زمانی که هواپیمای یک باله ی باراکودا به خدمت گرفته شد همچنان به پروازهای عملیاتی خود ادامه دادند. آخرین اسکادران عملیاتی سواردفیشها در روز 22 می 1945،پس از تسلیم شدن آلمان، کنارگذاشته شد و آخرین اسکادارن آموزشی نیز در تابستان 1946 منحل شد. سواردفیش در کشورهای کانادا، هلند و اسپانیا نیز خدمت کرد. تعدادی از آنها همچنان در موزه های اطراف جهان پذیرای علاقمندان هوانوردی هستند. مشخصات فیری سواردفیش خدمه 3نفر(خلبان، بیسیم چی، دیده بان) طول 10.87 متر عرض بال 13.87 متر ارتفاع 3.76 متر سطح بال 50.4 متر مربع وزن خالی 1,900 کیلوگرم حداکثر وزن 3,500 کیلوگرم پیشرانه 1 دستگاه موتور بریستول پگاسوس به توان 690 یا 750 اسب بخار حداکثر سرعت 222 کیلومتر/ساعت در ارتفاع 1500 متر برد 879 کیلومتر 1,650 سقف پرواز عملیاتی 5,870 متر(19,250 پا) نرخ اوج گیری 6.2 متر/ثانیه تسلیحات 2 قبضه مسلسل 7.7 میلیمتری ویکرز( 1 قبضه در جلو و 1 قبضه قبضه در عقب) 8 راکت 60پاوندی آر.پی=3( برای نمونه های مارک-2 و بعدی) 1 تیر اژدر 760 کیلوگرمی یا یک عدد مین دریایی 700 کیلوگرمی منبع http://wars-and-history.mihanblog.com/post/1600
  15. 1 پسندیده شده
    بخش یازدهم پیش بینی مکان های وقوع جنگ های هیبریدی در آینده مرور مفاهیم نظری شناسایی اهداف : در بخش های قبل مجموعه مفاهیم جدیدی را برای نظریه جنگ هیبریدی معرفی کردیم و آن‌ ها را با موفقیت در پرونده‌ های سوریه و اوکراین امتحان نمودیم . این موضوع ثابت کرد که در حقیقت یک روش شناسی خاص برای توضیح و تجزیه و تحلیل جنگ‌های هیبریدی وجود دارد که آنها را می توان به نحو پویشگرایانه ای برای پیش‌بینی مکان‌هایی بکار برد که این نوع جنگ پست مدرن می تواند در آینده در آنها اتفاق بیفتد . اکنون برای رفتن به قسمت اول ، باید ابتدا قانون جنگ هیبریدی را یادآوری کنیم : هدف اصی در پشت پردۀ هر جنگ هیبریدی مختل ساختن پروژه های چند قطبی فراملی ارتباط دهنده کشورها از طریق ایجاد درگیری های هویتی تحریک شده از بیرون (قومی ، مذهبی ، منطقه ای ، سیاسی و مانند اینها) در درون دولت هدف میزبان خطوط ترانزیت می باشد . با در نظر گرفتن این امر ، گام بعدی شناسایی پروژه‌های ارتباطی چند قطبی مهم در حال اجرا یا برنامه‌ ریزی شده در سراسر جهان است. هنگامی که این کار انجام شد، برای هر کشور میزبان خطوط ترانزیت با توجه به شش عامل زیر بیشترین تعداد همپوشانی آسیب پذیرهای سیاسی - اجتماعی را ارزیابی می کنیم : قومیت دین تاریخ مسائل سازمانی و اداری نابرابری اجتماعی و اقتصادی جغرافیای فیزیکی از اینجا به بعد تمام آنچه که برای انجام دادن باقی می ماند مشخص کردن دولت میزبان خطوط ترانزیت است که بیش از همه دچار شکاف های اجتماعی و سیاسی می باشد و سپس بر اساس شرایط لازم جمعیت شناختی گروه های مخالف ، با عمل مهندسی معکوس آنها را از حکومت مرکزی جدا نماییم . در این مسیر انسان شناسان فرهنگی ، مورخان ، فعالان سازمان ‌های غیر دولتی ، رسانه‌ها و کارشناسان بازاریابی و پژوهشگران مستقل ، نقش پیشگام در فرآیند ایجاد پیش شرط های اجتماعی را ایفا می کنند و همچنین می‌توانند در سازمان اطلاعاتی آمریکا ترکیب شده و مورد استفاده قرار بگیرند و در بهره گیری از مؤثرین روشها برای نفوذ ایدئولوژیک در روان گروه های هدف فعالیت نمایند . همزمان با این اقدامات ، درجات مختلفی از پیش شرط های ساختاری به منظور افزایش شکاف مصنوعی ایجاد شده بین دولت هدف و عناصر استراتژیک شهروندان آن ، اعمال می‌شوند. پس گام های پیش بینی ما به ترتیب شامل موارد زیر می شود : شناسایی پروژه های چند قطبی فراملی ارتباط دهنده کشورها در مناطق هدف یافتن همپوشانی 6 عامل آسیب پذیری های سیاسی و اجتماعی در کشور های هدف مشخص کردن ضعیف ترین دولت جدا کردن گروه های مخالفآن دولت با مهندسی معکوس ادامه دارد ...
  16. 1 پسندیده شده
    بخش نهم بررسی آسیب پذیری ساختارهای اجتماعی و سیاسی اوکراین مسائل قومیتی ، مذهبی و تاریخی مسائل قومیتی تقسیم‌ بندی جمعیتی اوکراین بین شرق و غرب ، یعنی روس‌ تبارها در شرق و اوکراینی ها در غرب کاملا مشخص می باشد و به شدت مورد بحث قرار گرفته ‌است. در زمینه جنگ هیبریدی ، این توزیع جغرافیایی تقریبا واضح (به استثنای تعدادی روسی در اودسا و اکثریت کریمه) یک موهبت الهی برای برنامه ریزان استراتژیک آمریکا بود ، چرا که برای آن ها یک دوگانگی بزرگ جمعیتی ایجاد می کرد که می‌ توانستند در زمان لازم از آن بهره ببرند . مسائل مذهبی در اینجا نیز یک شکاف جغرافیایی تقریبا کامل بین شرق و غرب با کلیساهای ارتدوکس روسیه و کلیساهای ارتودوکس اوکراین وجود دارد که نماینده دو گروه حیاتی در این کشور هستند . به علاوه در غرب نیز کلیساهای یونیئیت (Uniate) و کاتولیک وجود دارند که اغلب مربوط به سرزمین‌های سابق جمهوری دوم لهستان هستند. فرقه ‌گرایی مسیحی مشهود ترین شعار پشت سر اتفاقات میدان اروپا (EuroMaidan) نبود، اما پیروان رادیکال از موفقیت کودتا به عنوان پوششی برای از بین بردن کلیساهای ارتدوکس روسیه و سایر اموال مذهبی در یک کمپین سراسری که به دنبال تسریع پاک ‌سازی قومی و فرهنگی مردم روسیه بود استفاده کردند. مسائل تاریخی دولت اوکراین جدید یک آمیزه ساختگی از سرزمین‌هایی می باشد که توسط رهبران روسیه تاریخی و شوروی به آن منتقل شده‌ است . ریشه های ذاتی و غیر طبیعی ، اوکراین را از منظر وجود یک تاریخ پیوسته همگن مورد سوال قرار می‌دهد و گسترش قلمرو بعد از جنگ جهانی دوم این مساله را پیچیده ‌ترهم می‌ کند. ناسیونالیستی ترین قطعه اوکراین امروزی بخشی از لهستان بین دو جنگ جهانی و قبل از آن امپراتوری اتریش – مجارستان می باشد و در نتیجه به ساکنان این کشور حافظه تاریخی بسیار متفاوتی نسبت به بخش‌های مرکزی یا شرقی کشور می دهد . جوامع اقلیت مجارستانی و رومانیایی که در مناطق تازه اضافه شده زندگی می کنند (به ترتیب از چکسلواکی و رومانی افزوده شده اند) دارای درجاتی طبیعی از هویت های جداگانه نسبت به دولت مرکزی هستند که فقط به یک تلنگر بی ثبات کننده بیرونی نیاز دارند تا به صورت کامل دچار بی ثباتی شوند . همانطور که در جنگ هیبریدی بحث شد و گزارش نیوزویک در چند روز قبل از کودتا آنرا تایید می کند (که به طور مشکوک از وب سایت آنها حذف شده اما قابل مشاهده در وب سایت web.archive.org است ) ، منطقه تاریخی قومی - مذهبی غرب اوکراین یک شورش کاملا مسلحانه علیه رئیس ‌جمهور یانوکویچ پیش از شروع کمپین انجام داده بودند و و این اصلا تصادفی نیست که جنبه جنگ چریکی غیر متعارف تغییر رژیم از این بخش خاص از کشور آغاز شده باشد. ادامه دارد ...
  17. 1 پسندیده شده
    2 تا نکته وجود داره، اول اینکه بله برد نهایی موشک باید بیشتر باشه ولی برد قابل درگیری با اهداف مانور پذیر باس تو همون حدود 200 باشه، ولی یه پرنده بزرگ با سرعت و مانور پذیری کم رو میشه تو فاصله دورتر زد، غافل گیری اگر وجود داشته باشه تو اعداد اعلام شده نیست، تو اعداد اعلام نشده است! مثلا اینکه برد موشک علیه اهداف مانور پذیر 200 نباشه... در مورد سیکر فعال هم این سیکر ها 20،30 کیلومتر بیشتر برد ندارن،همچون حرکتی نمیشه باهاشون زد، برد کشف 320 کیلومتر هم در برابر میزان rcs مربوطه معنا میده ............ در اخر هم باس اضافه کنم که گند بگیرن در اون طویله نیروهای مسلح رو با این شوی سخیف مسخره ای که برای رونمایی از بزرگترین پروژه فناورانه تاریخ این مملکت به راه انداختن
  18. 1 پسندیده شده
    با سلام از قدیم گفته بودند ، میان ماه من تا ماه گردون ، تفاوت از زمین تا آسمان است این war-game board ها باید مربوط به جنگ داخلی آمریکا باشند . حالا همین وضعیت را برای جنگ اول ، دوم ، کره ، ویتنام ، اعراب و اسرائیل ، و جنگ خلیج فارس تصور کنید . پی نوشت : 1- یک عکسی هم وجود از دوره آموزشی پیاده نظام وافن اس اس در پادگان لیشتر فلده ( برلین) که برای آموزش درجه داران رده نخست ( درجات نظامی از گروهبان یکمی تا ستوانی ) دقیقاً از چنین ابزارهای کمک آموزشی برای آموزش تاکتیکهای میدانی استفاده میشود ( انشا... پیدا شد در همین پست تقدیم می کنم ). 2- حالا قضاوت کنید ( بدون اینکه نسبت به گرایش دولتهایی که این ارتشها بدانها وابسته هستند / یعنی صرفاً مقوله آموزشی مد نظر هست ) در مقایسه افسرانی که صرفاً از مواد کمک آموزشی مکتوب ( کتاب و جزوه و..) استفاده می کنند با افسرانی که علاوه براین موارد ، اصول آموزش داده شده را در یک مقیاس کوچک ، تمرین کرده و بعد در جریان رزمایش ها و میادین جنگ واقعی آنها را بکار میگیرند ، بلحاظ حرفه ای ، چه تفاوتی وجود خواهد داشت ؟؟؟؟ 3- در واقع منظور ، محدود کردن چنین مواردی به محیط بسته ( بلحاظ نظامی ) سازمان های مسلح رسمی هر کشوری نیست ، بلکه ایجاد حس علاقه برای یادگرفتن اصولی است که باید در میان جامعه وجود داشته باشد که در زمان بحران ، نیروی رزمنده داوطلب، صرفاً یک "تفنگچی ساده " نباشد ،و بتواند به گونه ای عمل نماید که از یک سرباز حرفه ای انتظار میرود . 4- البته اطلاع دارم که همه اینها صرفاً یک "ایده / تصور و نه چیزی بیشتر " ( حداقل در شرایط جاری ) برای سازمان های مسلح ماست .
  19. 1 پسندیده شده
    این مطلب را عرض کردم که اهمیت کانالیزه کردن دشمن را بصورت عینی ملاحضه بفرمایید . حالا یک دفعه ، همه پل ها را با مواد منفجره از بین بردم ، جز یکی . یگانهای دشمن که چاره ای جز پیشروی از همان پل سالم نداشتند ، به دام مواضع ضد زره و تیربار مدافعان افتاده و تقریبا قتل عام شدند . به محض ورود به محوطه دوم ، چهار دستگاه شرمن از پشت محوطه برای بستن راه عقب نشینی اعزام شد ، اشتوگها ، تایگرها ، موتورسیکلتهای سایدکار و ... به محض عقب نشینی در دام شرمن ها افتاده و همه از میان رفتند . بسیار جالب بود که اجرای اصول بدیهی و اولیه رزمی که در آیین نامه ها ی نظامی مستند شده ، چقدر در اتخاذ استراتژی مناسب تاثیر گذار هست و نکته دقیقا همین جاست . به نظرم این شکل موارد در کنار اینکه بعنوان یک سرگرمی شناخته می شوند ، اصول اولیه رزم را در ذهن مخاطب پایه گذاری کرده که وقتی این فرد دست بر قضا وارد نیروهای مسلح شد ، کارایی و میزان فراگیری ان بیشتر شود ( بدلیل تجربه قبلی ).
  20. 1 پسندیده شده
    سلام مجدد یک مساله ای هم به یاد آوردم . در همین مرحله ای که توصیف کردید ، بعد از کلیسا و اغاز مرحله بعدی ، بین شما و آلمانی ها ، حداقل 3 یا 4 پل وجود دارد . در تایم اوت تا اغاز حمله ورماخت (10 تا 15 دقیقه ) سعی کنید تا تمامی پل ها را مین گذاری کنید ، سیم خاردار بکشید ، ( بین دو تا ردیف سیم خاردار هم مین بکارید که اصطلاحا سیم خاردار 2 جداره هم نام دارد) تک تیرانداز ها و تیربارچی ها را در ساختمان های مشرف بر میدان ها و چهارراه ها مستقر کنید . سر هر چهار راه حداقل دو سنگر تیربار ایجاد کنید که هر کدام حداقل یک توپ ضد تانک را در پشتیبانی داشته باشند . درجلوی ستاد فرماندهی ( کلیسا ) حداقل 5 رده سیم خاردار و موانع ایذایی را نصب کنید و پشت هررده از این موانع یک سنگر تیربار با پشتیبانی خمپاره اندازها و توپ ضد زره ( در صورت وجود ) ایجاد بفرمایید .( چهار طرف مقرهای تیربار را هم با کیسه شن مستحکم کنید، این شیوه به شکل کاملا موثری واحدهای زرهی و پیاده دشمن را تا اماده شدن شما معطل می کند ) ورودی های مشرف بر کلیسا را حتما با سیم خاردار و موانع بپوشانید و ساختمان های منتهی به کلیسا را با اپشن های موجود مستحکم کنید . واحدهای مهاجم که معمولا با زره کوبهای اشتوگ-3 ، زره پوشهای چرخدار و تانکهای تایگر و واحدهای پیاده مسلح به شعله افکن حمله می کنند ، تا به مقر فرماندهی شما برسند ، عملاً 70 درصد توان رزمی خودشان را از دست می دهند . ضمناً از بین آپشنهای پشتبانی ، حتما توپخانه را انتخاب کنید . قطعاً زمانی که آلمانی ها وارد میدان اول ( قبل از کلیسا ) می شوند، بسیار به شما کمک می کند تا سازمان رزم انها را برهم بزنید . ضمناً حتماً حداقل دو قبضه توپ ضد زره و 4 جوخه پیاده ضد زره + یک جوخه خمپاره انداز را در پشت کلیسا مستقر کنید برای مرحله آخر که آلمانی ها وقتی همه این موانع را رد کردند ، مقر شما بلادفاع نباشد . پی نوشت : شخصاً هیچ وقت از اینکه با ارتش آمریکا وارد نبرد با ورماخت میشدم ، راضی نبودم ، ولی در بخش skirmish یک به چهار ، با استفاده درست از جوخه های زرهی ، نبل ورفر و توپهای 88 ( مخصوصا این توپ که بدون اخطار قبلی با یک تک شلیک ، شرمن و با دوشلیک ام-26 پرشینگ آمریکایی که کاملا محافظت شده بودن را منهدم می کرد) ، ارتشهای بریتانیا و آمریکا از حیّز انتفاع ساقط میشدند
  21. 1 پسندیده شده
    ممنون بابت استراتژی تاکتیک خیلی خوبی هست، اول ها سعی می کردم با نیروی زرهی و سنگرها خط دفاعی بسازم ولی الان فهمیدم که سیم خاردار و موانع چه نقش مهمی تو کاهش فشار روی خط دفاعی دارد حتی باعث کنترل جهت حمله دشمن و تمرکز در محل مورد دلخواه می شود وعملا می توان یک قتل گاه برای نیروهای دشمن ساخت ------------------- حالا که بحث شد باز بگم از مرحله چهارم و دفاع از روستا همیشه تلاش می کردم که طوری بازی کنم که 350 تلفات از آلمان ها بگیریم ولی نمیشد و زیر 150 به کلیسا می رسیدند یک بار نشستم و فقط مسیر حرکت آلمان ها و حمله به خطوطم رو نگاه کردم چند نکته جالب دیدم هر خط دفاعی هر چند مستحکم با چندبار حمله از هم می پاشد بویژه که در یک میدان باز و زیر دید توپخانه باشد ، برای همین باید عقب نشینی ها تدریجی و حساب شده داشت و نیروها روی برای حفظ یک خط دفاعی قربانی نکرد تو این روش چندتا خط دفاعی ساختم از محل ورود ورماخت تا نزدیک پل ها و از شروع حمله حداقل 4 بار عقب نشینی کردم و در هر عقب نشینی حداکثر سه الی 4 نفر تلفات دادم و بطور باور نکردنی تلفات آلمان های به بالای 250 نفر رسید ، در حالی که تعداد نیروی اولیه نیروی من هنوز ثابت بود و باز نیرو و توان برام مونده بود در یه سمت دیگه حملات زرهی در کنار ساختمون ها عملا تا ساختمون اول جواب می داد و چند ساختمون وسط یه جای محکم برای زمین گیر کردن پیاده ها شده بود در این بین همراهی تک تیرانداز و خمپاره اندازها در مهار نیروی پیاده شدید موثر بود حتی از تیربارها بیشتر، بویژه که اجازه نمیدادن سیم خاردارها به راحتی قطع بشه و دشمن پشت سیم خاردارها گیر می کرد و هدف راحت تیربار می شد این ها شاید یه بخشی از یک بازی باشه ولی تغییر نگاه استراتژیک به یک دفاع متحرک پیاده رو نشون میده و تاثیرش روی زمین گیر کردن دشمن و تلفات گیری زمین مسلح بویژه با مین ها حساب شده بصورت شدید تلفات گیر است و حرکت دشمن رو کند و کار مدافعین رو راحت تر می کند وجود مهارت های خاص برای زدن اهداف خاص میتونه سرنوشت یک جنگ رو تغییر بده یک تک تیر انداز با زدن دوتا از نیروهای دردسر ساز دشمن کلی فشار رو از مدافعین بر می دارد و تلفات خودی رو کم میکنه و پیرو اون دشمن بیشتر تلفات میده یا دوتا خمپاره انداز میتونه بین مهاجمین و نیروهای دشمن فاصله ایجاد کنه و تمرکز دشمن روی خط دفاعی رو کم کنه
  22. 1 پسندیده شده
  23. 1 پسندیده شده
    با سلام و تشکر بابت ساخت این تاپیک یکی از بازی های استراتژیک کمتر شناخته شده بازی Ancient wars sparta(جنگ های کهن اسپارتا )هست.این بازی متاسفانه زیر سایه بازی های سرشناس و صد البته با کیفیت پایین تر قرار گرفت.معمولا بازی های استراتژیک رو در سال های ابتدایی ظهور این سبک با رم و گرافیک پایین میشناختند .اما اسپارتا از همون ابتدا از این نظر یک انقلاب بود . بازی دارای 3 بخش مبارزه انتخابی است که به تمدن های باستانی اسپارتا ، مصر و ایران تقسیم شده و هرکدام داستان ها و ماموریت های منحصر به فرد خود را روایت می کنند . همانطور که مشخص یک بخش بزرگ داستان بازی حول نبرد عظیم خشایارشا(زاکسیس) در سالامیس را شامل می شود .و از این نظر این بازی بسیار ریز بینانه در طراحی تجهیزات و کشتی ها و لباس و حتی شخصیت های تاریخی عمل کرده .افرادی همچون مردانیه(مردانیوس )سردار نامی خشایارشا نیز نقش پر رنگی در این بازی استراتژیک دارند و بسیاری از افراد تاریخی که در مورد انها کمتر شنیده اید در این بازی پر رنگ نشان داده شده اند به دوستانی که علاقه به تاریخ دوره ی هخامنشی و نبرد های بزرگ دوران باستان ایران را دارند این بازی رو توصیه میکنم تهیه کنند .(سبک بازی هم نسبت به باقی بازی های استراتژیک نسبتا دشوار است و خوبیش اینه که یکی از محدود بازی هایی هست که ایران بخش بزرگی از بازی رو تشکیل میده) تصویری از سپاه هخامنشی در بازی: متاسفانه بنده اکانت گالری ندارم .نمیدونم چرا لینک تبدیل به عکس میشه.اگه دوستان کاری میتونند کنند انجام بدن .تشکر
  24. 1 پسندیده شده
    با سلام . وقتی حرف از بازی های استراتژیک به میان میاد ، تقریبا غیر ممکنه که اسمی از سری بازی های محبوب و پر طرفدار Command & Conquer: Generals برده نشه . تو قسمت اول پستم قصد دارم یه توضیح مختصری راجب این بازی ارائه بدم و بعد به معرفی پچ ها و افزونه های معروف و زیبای این بازی بپردازم . C&C Generals یک بازی در سبک استراتژیک است که در خلال سال های 2003 و 2004 برای سیستم عامل های مایکروسافت ویندوز و مک اواس منتشر شد . نسخه ویندوز این بازی توسط شرکت بازی سازی الکترونیک آرتس (EA) و همچنین نسخه مک این بازی توسط شرکت اسپیر مدیا (ep) تولید شد . برای این بازی بیش از دویست مد ساخته شده است که تنها یک مد در ایران در سال 2009 توسط یک شرکت ایرانی ساخته شده و دارای ارتش ایران میباشد . بازی اولیه شامل سه تیم امریکا ، چین و GLA به عنوان یک تیم تروریستی میباشد . بازیکن هنگام اجرای بازی آزاد است که این بازی را بصورت انفرادی (Solo Play) یا بصورت چند نفره (MultiPlayer) آغاز کند . در بخش مولتی پلیر ، شما قادر خواهید بود با دوستان خود بصورت اینترنتی یا تحت شبکه lan به بازی و ماجراجویی بپردازید . در بخش انفرادی این بازی شما با دو بخش داستانی و skirmish مواجه خواهید شد . در این بازی سه بخش داستانی مجزا وجود دارد که مربوط به هر سه تیم این بازی یعنی USA ، CHINA ، GLA می شود و شما با انتخاب هر کدام از این تیم ها ، وارد یک چالش داستانی خواهید شد که میبایست با انتخاب یک استراتژی صحیح به مقابله با دشمنان و در هم شکستن استراتژی آنان بپردازید . در بخش Skirmish بازی تا حدودی دست شما را باز میگذارد که بتوانید مپ (نقشه) و تیم های دلخواه خود را انتخاب کرده و به مبارزه یا اتحاد با آن ها بپردازید . نسخه اصلی این بازی علی رغم سرگرم کننده بودن و داشتن افکت های جذاب (حداقل در دوره خود!) دارای ایرادات بسیاری از نظر واقع گرایی میباشد . در این بازی شما میتوانید با موشک پاتریوت تانک و پیاده نظام را هدف قرار دهید یا با موشک های هسته ای چین نصف بیس امریکا را به تلی از خاکستر تبدیل کنید ، و امریکا در مقابل هیچ سلاح هسته ای در اختیار ندارد ، با سلاح لیزری امریکا راکتور های هسته ای چین یا هر تاسیسات دیگری را هدف قرار دهید . البته مراقب باشید که بدون از کار انداختن نیروگاه های چین و قطعی برق سراسری به آن حمله هوایی نکنید زیرا یک لحظه غفلت کافیست که ارتش آزادی بخش چین ، با گاتلینگ های خود رپتور و B2 شما را در آسمان به گلوله ای از آتش تبدیل کند . شما در این بازی خواه ناخواه مجبور خواهید بود اقتصاد دشمن را مورد هدف قرار دهید ، راه دشمن را در جهت دست یابی به مواد اولیه سد کنید در تصرف چاه های نفت پیش دستی کنید و با استفاده از بازار سیاه ، قدرت سایبری (هکر ها) و کمک های مالی خارجی پول لازم را برای تولید تسلیحات و تاسیسات در جهت پیروزی بر دشمن به دست آورید . پچ ها و افزونه های زیادی برای این بازی تولید و منتشر شده اند که از معروف ترین آنها میتوان به پچ های : Operation: Firestorm Generals Zero Hour : Enhanced The End of Days Contra Peace Mission C&C: ShockWave Rise of the Reds War Armageddon Zero Hour Reborn Vietnam Glory Obscured Cold War Crisis و ... اشاره کرد ، که به خوبی میتوانند جواب گوی سلیقه های های متفاوت کاربران باشند و طیف گسترده از نقشه ها و سلاح های واقعی و تخیلی را در اختیار کاربران قرار دهند . برای نصب این پچ ها باید هر دو نسخه اولیه بازی را نصب کرده باشید تا امکان نصب و اجرای این پچ ها را بر روی بازی اصلی شما فراهم شود . پچی فراتر از یک پچ ..! COLD WAR CRISIS نام یک افزونه ای منتشر شده برای بازی جنرال هست که از نظر شخصی من به طور بی رحمانه ای مظلوم واقع شده این پچ شما را به دوران جنگ سرد بین دو ابر قدرت شرق و غرب باز می گرداند . با نصب این پچ دیگر خبری از هدف قرار گرفتن تانک با سامانه پاتریوت و دفاع کلاسیک و خطی نیست ! مسئولیت ها و وظایف تخصصی تر شده اند ، واحد های جدید ، نیرو های متنوع و به شدت واقع گرایانه دست شما را برای اتخاذ بهترین استراتژی باز گذاشته اند و اگر کماکان به استراتژی های قابل پیش بینی ، کلاسیک و قدیمی خود اتکا کنید توسط هوش مصنوعی به وقیحانه ترین وضع ممکن شکست خواهید خورد ! شما در این بازی نمیتوانید به مانند گذشته بیست تانک و بیست هلیکوپتر بسازید و این واحد ها را به سمت بیس حریف هدایت کنید . فاکتور های زیادی از قبیل پنهان کاری ، پشتیبانی هوایی ،برتری هوایی ، برد موثر سلاح ها ، شناسایی دقیق اهداف و تامین لجستیک در این بازی تاثیر گذار هستند ولی هیچ کدام از این فاکتور ها بدون اتخاذ یک استراتژی صحیح و کار آمد کمکی به شما نخواهند کرد . یک گروه پیاده نظام متشکل از تک تیر انداز و تیربار چی و سرباز های دارای دوش پرتاب ضد هوایی به اضافه ی چند خودروی مجهز به موشک ضد زره با یک استراتژی مناسب میتوانند در برابر نیرویزمینی دشمن متشکل از تانک ها و زره پوش ها و پیاده نظام و حتی هلیکوپتر مقاومت کنند البته این موضوع زمانی میسر هست که دشمن شما قصد استفاده از نیروی هوایی خود را نداشته باشد پس اگر وضع اقتصادی و در آمدی تیم شما خوب است میتوانید در کنار منطقه ای که نیرو هایتان قرار دارند موشک ضد هوایی قرار دهید یا چند هواپیمای رهگیر را مامور به گشت در اطراف نیرو هایخود بکنید ، به هر حال کار از محکم کاری عیب نمیکند . این پچ با چالش های سختی که در مقابل شما قرار میدهد شما را مجبور به حمله پیش دستانه میکند ، شما دو راه را در مقابل خود میبینید : 1 : در جهت به دست اوردن تثبیت و حفظ منافع از قبیل نیرو گاه ها ، ادارات ، مراکز مهم و اقصادی ، ایستگاه های رادیویی تلاش کنید و با این کار ها اقتصاد خود را سر و سامان دهید تا قادر به تولید جنگ افزار های بیشتر و مدرن تر باشید 2 : در لاک دفاعی و منفعلانه خود فرو رفته به همان پول اندکی که میتوانید درون مرز های خودتان به دست آورید راضی باشید تا دشمن شما با به دست اوردن منافع بیرونی ابتکار عمل را به دست بگیرد ، ممکن است در اواخر بازی کارتان به جایی کشیده شود که از چهار طرف مورد حجمه دشمن از زمین و هوا قرار بگیرید و در مقابل چشمانتان در عرض چند دقیقه اخرین دیوار دفاعیتان که همان ساختمان اصلی است فرو بریزد . در هر یک از مپ های این پچ چند نقطه بصورت پیش فرض به عنوان مراکز اقتصادی در نظر گرفته می شود که نه متعلق به شماست و نه متعلق به دشمنانتان . وظیفه شما این است که این مراکز را زود تر از حریفتان به دست بیاورید و در حفظ کردن آن بکوشید ، چرا که وقتی پرچم شما در آنجا نصب می شود میتوانید از هر یک از این نقاط منافع اقتصادی که در این بازی همان پول و بودجه است به دست بیاورید و متعاقب آن قادر خواهید بود سلاح های بیشتری نسبت به حریف بسازید .! امتیاز ویژه ای که این کار برای شما دارد این است که مناقشات را از کنار مرز های اصلی شما به این مناظق دور می کند و از این جهت خیال شما میتواند راحت باشد که خطر از پایگاه اصلی شما دور می شود . شما باید سنگر های مجهز به موشک ضد زره ، تیر بار ، موشک ضد هوایی در اطراف پایگاه های خود ایجاد کرده و با نیروی هوایی و نیروی زمینی متحرک به پشتیبانی از این سنگر ها بپردازید . در این بازی مخازن سوختی وجود دارند که نقش اصلی تامین لجستیک شما بر عهده آنهاست پس باید در ساخت و حفظ این مخازن دقت کنید زیرا بدون آنها تانک ها و هواپیماهای شما یک سانتی متر هم به سمت جلو حرکت نخواهند کرد ! شناسایی به موقع دشمن در این بازی میتواند کمک زیادی به شما بکند و در این جهت میتوانید از نیرو های دیده بان و هواپیما های شناسایی استفاده کنید . سایت رادار شما نقش بزرگی در پیروزی شما خواهد داشت پس با ایجاد پدافند مناسب در جهت حفظ آن تلاش کنید زیرا با از بین رفتن رادار ، هرگز نخواهید توانست جهت حمله همچنین کمیت و کیفیت نیرو های مهاجم را تشخیص دهید . بدون شناسایی یگان های توپخانه و راکتی دشمن که از فواصل دور و نقاط تاریک مپ به شما حمله خواهند کرد به شدت آسیب پذیر خواهید بود پس باید در ایجاد برتری اطلاعاتی و بالا بردن سرعت واکنش خود بکوشید . برتری هوایی یکی از مهم ترین فاکتور های این بازی است شما در این بازی با طیف گسترده ای از هواگرد های شرقی و غربی دوران جنگ سرد سر و کار دارید که اگر بتوانید از انها در مسیر دست استفاده کنید هوش مصنوعی قدرتمند بازی را به زانو در خواهید آورد . می توانید با هواپیمای مجهز به موشک ضد رادار دور ایستا چشم های دشمن را کور کنید و با یک اسکادران بمب افکن مجهز ، مراکز فرماندهی دشمن را در هنگام کور و سردرگم بودن پدافند آن با خاک یکسان کنید ! مقاومت تانک ها و زره پوش های خود را با قرار دادن آنها در سنگر های زمینی چند برابر کنید . با یک گروه چریکی مخفیانه وارد خاک دشمن شوید و خواب را از چشمان دشمن بگیرید ! فراموش نکنید که در این بازی هر اشتباه کوچکی در تعیین استراتژی صحیح ، عواقب وخیمی در پی خواهد داشت که شاید کوچکترین آن از بین رفتن چند واحد پیاده نظام و بزرگترین آن سقوط مرکز فرماندهی شما باشد . در ادامه عکس هایی از این مود هیجان انگیز رو قرار میدم عکس عکس عکس عکس عکس عکس عکس عکس عکس عکس عکس عکس عکس عکس
  25. 1 پسندیده شده
    طوفان 2    MFD & Touch MFD