برترین های انجمن

  1. aminor

    aminor

    VIP


    • امتیاز

      18

    • تعداد محتوا

      3,109


  2. arminheidari

    • امتیاز

      15

    • تعداد محتوا

      7,136


  3. bluemoon

    bluemoon

    Members


    • امتیاز

      14

    • تعداد محتوا

      150


  4. sezar

    sezar

    Editorial Board


    • امتیاز

      12

    • تعداد محتوا

      467



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on شنبه, 2 فروردین 1399 در همه مناطق

  1. 3 پسندیده شده
    بسم الله.............. 25دی ماه 1398 قسمت دوم / بخش پایانی مشت زرهی امید رایش سوم در یک سنت ( در میان آلمانها ) در دوران جنگ سلاح های جدید با نام های جدید کوتاهتر یا به اصطلاح مخفف میشدن مثلا panzerfaust بهpzf مخفف شد این نام به معنی مشت زرهی است البته در هم زمان به مشت اهنین هم اطلاق میشود / اما این صرفا یک نام گذاری ساده بروی یک سلاح نبود بلکه یک نماد سازی ویاد ادور شخصیتی به نام Götz von Berlichingenاست که به عنوان یکی از فرماندهان البرت چهارم دوک ایالت باواریا (زیر مجموع امپراطوری آلمان قرون وسطی یا امپراطوری روم مقدس) در جریان حمله به شهر لند شوت مچ دست راست خود را بر اثر اصابت گلوله توپ از دست می دهد. و دیگر قادر به گرفتن اشیا نبود . بعد از مدتی مهندسین محلی یک دست آهنی برای این شخص تولید کرده که با ان میتوانست اشیای از جمله سپر را نگه دارد و با این کار گوته به خدمت در ارتش دوباره مشغول وبه یک نماد حامی امپراطوری تبدیل شده که بوسیله مشت اهنین خود همانند یک چکش و پتک دشمنان امپراطوری را در هم می کوبد و به دست اهنینی مشهور شد . Götz von Berlichingen ودست اهنینش نام جدید همراه با یک تصویر از مشت یک شوالیه که بر سر یک تانک تی 34 کوبیده شده بود اولین بار در اوایل 1944 با نسخه جدید دفترچه راهنما سلاح چاپ شد نام جدید در ابتدا همانند نسخه های فاست پاترون به همراه klin , groos اورده میشد اما با گذشت زمان محددوه برد موثر وارد فرایند نام گذاری شد به وطر مثال panzerfust klin به pzf 30 یا همان panzerfust30 تغییر نام پیدا میکرد اما تا پایان جنگ همچنان در مکاتبات رسمی تمام مدل های پانزر فاست فاست پاترون نامیده میشدن بخشی از دفترچه راهنما پانزر فاست پانزر فاست 60 تیم سازنده پانزر فاست به رهبری دکتر لانک والیر همچنان در حال تحقیق وتوسعه بروی این سلاح بودن در طول سال1943 چندین کلاهک جدید مورد آزمایش قرار گرفت از جمله کلاهکی با فیوز زمانی برای انفجار در هوا و بالای سر سنگر های دشمن و یا کلاهک اتش زای حوای فسفر سفید که بر اثر انفجار دایره ایی به شعاع 20 متر را پوشش میداد ویا یک کلاهک دودزا از جمله موارد مورد ازمایش بودن بعد از کسب تجربه های اولیه با پانزر فاست وفاست پاترون درخطوط مقدم دفتر سلاح ارتش فهرستی از نواقص را که باید رفع میشدند تهیه کرد که یکی از این موارد برد سلاح بود البته برد 30موثر متر بیشتر از برد سلاح های انفجاری ضد زره ان رزوگار بود اما در اثر پرتاب یک نارنج ضد زره ویا کوکتل مولوتوف وحتی نارنج های تفنگی هیچ ردی از دودی برجا نمیگذاشت و علاوه بر ان صدای شبیه رعد برق هم تولید نمیکردن این عیب ها سبب لو رفتن سریع موقعیت پرتاب کننده میشد .با توجه به برد کم در معرض خطری جدی قرار می گرفت اگر تانک هدف گیری شده به همراه تانک دیگری می بود یا توسط پیاده نظام محافظت میشد برد به زیر 30 متر هم کاهش پیدا میکرد و شانش بقای شکارچی رابیشتر کاهش میداد .در چنین شرایطی هیچ فرصتی برای شلیک اشتباه وجود نداشت. در صورت خطا رفتن شلیک اولیه در این فاصله نزدیک فرصتی برای شلیک مجدد بدست نمی آمد. برد به روش ساده و افزایش خرج پرتاب تا 140 گرم افزایش پیدا کرزده و سرعت اولیه هم از 28 متر بر ثانیه به 48 متر افزایش پیدا کرد . اما این کار سبب فشار بر تیوب پرتاب کننده شده بر رفع این مورد قطر تیوب به 50 م م و ضخامت جداره ان هم 3 م م بیشتر شده با اعمال این تغییرات جدید وزن سلاح با افزایش 1 کیلوگرمی به 6.1 افزایش یافته . بیشتر شدن خرج پرتابی هم سبب شد که فاصله امن از موانع و دیوار در پشت تیرانداز از 2 به 3 متر برسد . مجموعه از شکافتهای هدف به سایت هدف گیر اافزوده شده که به ترتیب 30 60 و 80 متر بوده که حداکثر برد را نشان میداد هرچه برد افزایش می یافت دقت هم کم تر میشد . در اکتبر 1944 گزارشی از میزان دقت و برد به ارتش داده شد که به شرح زیر می باشد در 30 متر 90 درصد احتمال اثابت به پهلوی تانک ( اصابت طولی) در 60 متر 75 درصد و در 80 متر به 25 درصد احتمال اثابت داشت تانکهای منهدم شده بوسیله پانزر فاست 60 متری به عنوان برد توصیه شده برای شلیک انتخاب و دو حروف بزرگ بروی سایت نشانه روی مشخص گردید .برای شلیک پانزر فاست بعد از مسلح سازی کلاهک کاتر پین برداشته میشد سایت نشانه روی را بالا برده سپس اهرام شلیک را فشار داده . تصویری جالب از اصابت سه یا چهار راکت پانزر فاست به تانک شرمن ارتش آمریکا در سال 1945 پانزر فاست 100 از پانزر فاست بهینه شده استقبال شد اماهمچنان به نظر میرسد فاصله 60 متر برای استفاده ب علیه تانک های در حال پیشروی به اندازه کافی مناسب نیست . دفتر سلاح ارتش همچنین در حال طراحی یک نوع فیوز بود که انتقال ایمن سلاح را به شرط مسلح بودن را تضمین کنند . تنها 3 ماه پس از تولید پانزر فاست 60 مدل جدیدتری با نام 100 در نوامبر 1944 به صورت انبوه تولید شد تا خطوط تولید پانزر فاست 30 را به خود اختصاص دهد. از لحاظ ظاهری مدل 100 به غیر از یک صفحه فلزی در سرجنگی هیچ تفاوتی با مدل 60 نداشت در مدل 100 حداکثر برد تا 150 متر بود بروی مگسگ این مدل در شکاف بالای مگسگ عدد 150 متر در شکاف وسطی 80 و در شکاف پاینی 50 متر حک شده بود هر چند80 تا 100 متر برد موثر سلاح بود . در این مدل خرج پرتاب دو برابر یعنی 195 گرم افزایش یافته سرعت اولیه هم به 82 متر بر ثانیه فاصل امن در پشت سر از موانع ودیوار هم به 4 متر رسید. از انجا که پانزر فاست یک سلاح یکبار مصرف بود تنها تیوب های استفاده شده را از مراکز اموزشی جمع اوری و برای استفاده مجدد به خطوط تولید ارسال میکردن اما بخصوص در مدل 100 با توجه با افزایش یافتن ضخامت و قطر تیوب پرتاب تحمل شلیک بیش از 10 راکت را داشت و به خاطر کمبود مواد اولیه ارزش این کالا دو چندان شد امابارگزاری ان در خطوط نبرد کاری سخت و نیاز به تجهیزات لازم بود بدین منظور به سربازان توصیه اکید میشد که تیوب های شلیک شده را جمع اوری کنند حتی برای تشویق سربازان برای این کار پاداشهای نقد و غیر نقدی در نظر گرفته شد به عنوان مثال در مارس 1945 در مقابل تحویل یک تیوب 3 عدد سیگار که رفته رفته کمیاب میشود به عنوان پاداش درنظر گرفته شد خط تولید پانزر فاست پانزر فاست 150 همانند نمونه های پیشین بلافاصله با معرفی پانزر فاست 100 کار بروی گونه جدیدی از این سلاح اغاز شد به نظر میرسد طرحان این سلاح همیشه احساس میکردن امکان توسعه بهبود این سلاح فراهم است در واقع این جنگ و اوضاع المان در جبهه ها بود که فرصت کافی را به تیم طراحی نمیداد که یک نمونه اصلی و کامل را معرفی کنند لوله پرتاب پانزر فاست 100 تقریبا دست نخورده باقی ماند وبیشتر تمرکز بروی پرتابه و کلاهک بود .قطر ان کوچک وسبکتر شده بود بر خلاف نمونه های قبلی شکل ظاهری سر جنگی مخروطی شده بود . با همین اصلاحات بروی شکل ظاهری و استفاده از مواد انفجاری قوی تر و بدون افزودن وزنی مواد منفجره سرجنگی توان سوراخ کردن زرهی به قطر بیش از300میلی متر راداشت که بسیار مناسب بود برد سلاح هم تا 150 متر افزایش پیدا کرد . یک فیوز جدید برای کلاهک طراحی شده بود که دیگر نیازی به مسلح سازی اولیه نداشت حتی به توانایی خود تخریبی بعد از طی حداکثر برد را داتش. شکل ظاهری راکت و فیوز جدید پانزر فاست به قدری متفاوت بود که دیگر سربازان ترسی از منفجر شدن ان نداشتن و سربازان میتوانست به محض باز کردن جعبه های مخصوص حمل بدون اینکه مجبور به مسلح سازی ان شوند راکت را بسوی دشمن پرتاب کنند . پانزر فاست 150 پیشرفته ترین وحتی قدرتمندین سلاح ضد زره ایی بود که در طول جنگ جهانی معرفی شد اما با این وجود نتوانستتاثیری بروی روند درگیری بگذارد از مارس 1945 وارد خط تولید شد اما دیگر دیر شده بود 100000 راکت تولید شد ( ممکن است این رقم اغراق شده باشد به نظر ده هزار عدد صحیح باشد ) اما تعداد محدودی تحویل یگانها شده و بعد از آن جنگ به پایان رسید پانزر فاست 150 و دفترچه راهنما آن ( البته تصویر راکت انداز موجود در دفترچه متعلق به پانزر فاست 250 است) پانزر فاست 250 در ماههای اخر چنگ تیم سازنده دوباره کار را برای معرفی یک نمونه جدید از پانزر فاست شروع کردن . طرح کلی بدین صورت بودن خود خرج به جایی اینکه در درون لوله پرتاب جاگذاری شود به سرجنگی متصل بود . دیگر پرتاب کننده یکبار مصرف نبود ( برای بار گذاری مجدد نیاز به تجهیزات بود که معمولا سلاحهای اسفاده شده را جمع آوری و به کارخانه دوباره ارسال میکردند ) ومیشد بارها از ان استفاده کرد . مکانسیم ماشه از نوع الکترونیکی بوده . این نمونه یک تلاشی بود برای ساخت سلاحی که دو ویژکی سلاح های ضد زره موجود در المان نازی را در هم می آمیخت. یک استفاده از ساختار پانزر فاست و دو بار گذاری مجدد شبیه پانزر شرک . سرعت اولیه پرتاب این مدل به رقم 150 متر در ثانیه و برد مفید خیره کننده 250 متر میرسید پانزر فاست جدید با توجه به برد ان مدل 250 نام گرفت . برنامه برای تولید از اوت 1945 در نظر گرفته شد اما با پایان جنگ هرگز به خط تولید نرسید اما این پایان داستان پانزر فاست ها نبوده . پانزر فاست 250 + تست این سلاح بروی تانکهای شرمن به دوست حتما توصیه میشه این فیلم رو تماشا کنند ویدئو آموزشی ورماخت درباره نحوه ی به کار گیری سالهای ضد زره انفرادی در شرایط رزمی بر علیه اداوت زرهی دشمن . این ویدنو در قالب یک فیلم کوتاه داستانی به نمایش گذاشته شده است تولید این فیلم به سال 1943 میلادی برمیگردد پایان قسمت دوم/بخش پایانی منبع : MILITARY.IR ادامه دارد ........
  2. 3 پسندیده شده
    بسم الله.............. 20 شهریور 1398 قسمت دوم / بخش اول مشت زرهی آلمانها برای رفع ایرادات فاست پاترون 42 دست به کار شدن . در قدم اول طول لوله 3 برابر شده قطر لوله هم از 28 به 33 میلی متر تغییر یافته تا مشکل خطر آتش عقبه و ترک خوردگی لوله بر اثر شلیک بر طرف شود .یک مکانیزم جدید آتش به همراه یک آلت نشانه گیری ساده تعبیه شد وشکل ونوع سرجنگی هم شاهد تغییرات بود.برای جلوگیری از خطرات احتمالی در زمان حمل نقل وانتقال به خطوط درگیری فاست پارتون به صورت یکپارچه ساخته نشد بلکه جداگانه ساخته وحمل میشد ((((فاست پاترون به معنی مشت گلوله ایی است)))) < گلوله ایی از نوع ضد زره> کاربر برای شلیک می بایست سرجنگی را با باز کردن وقرار دادن فیوز مسلح میکرد وبعدکلاهک جنگی در راکت انداز قرار میداد. چون که فیوز سرجنگی از نوع ضربه ایی بود به ترس از آن میرفت رفت که سرجنگی در زمان حمل نقل منفجر شود برای رفع این ایراد چاشنی وفیوز به وطور جداگانه در داخل یک محفظه خاص در داخل جعبه حمل نقل که برای 4 راکت در نظر گرفته شده بود قرار میگرفت جبعه های حمل در مدل فاست پاترون1 فیوز در سرجنگی وچاشنی در داخل لوله راکت انداز جای میگرفت که در مدل فاست پارتون 2 چاشنی و فیوز هر دو در کلاهک جنگی قرار داده شد. با افزایش طول لوله حمل نقل ان سخت تر اما در عوض هدف گیری و شلیک آسانتر شده بود .بدون اینکه کاربر نگرانی درباره آتش عقبه داشته باشد مگر اینکه در کنار دیوار ویا مانعی حضور پیدا میکرد خدمه سلاح باید حداقل 2 متر از دیوار ویا موانع فاصله داشت آتش عقبه سلاح هم تا 10 متری خطر آفرین بود سرجنگی تحت اصلاح قرار گرفته بود نوع خرج به کار رفته هم افزیش یافت. فاست پاترون میتوانست زره ایی به قطر 140 م م را سوراخ کند حتی اگر تحت زاویه صفر به هدف اصابت میکرد این رقم تا 160 م م هم افزایش می یافت کالیبر ( قطر داخلی راکت انداز) با این شرایط از 80 میلی متر به 95 میلی متر رسیده بود . آیرودینامیک سرجنگی برد نهایی را تا 70 متر افزایش داده بود ولی توصیه میشد برای اثابت دقیق به هدف در فاصله کمتر از 30 متر شلیک صورت گیر در واقع برد موثر 30 تا 40 متر بود در همان زمان تیم تحقیق و توسعه مدل بهتری از فاست پاترون را ارائه دادن در این مدل مین چسبان Hafthhohlladug را به عنوان سرجنگی فاست پارتون انتخاب کردن .این مدل کلاهک به وزن 3 کیلوگر داشت که شامل 1.5 کیلوگرم ماده انفجاری خرج گود طول 495 م م و کالیبر 150 م م بود برای شلیک این مدل به خرج پرتابه بیشتر و در نتیجه منجر ضخیم تر شدن لوله پرتاب شد تمام این تغییرات وزن کلی سلاح را به 5.1 افزایش داد اما میتوانست تا 200 م م در زره نفوذ کنند که حتی تا پایان جنگ جهانی دوم هم هیچ تانکی متفقین قادر به تحمل اصابت چنین کلاهکی بود مین ضد زره چسبان Hafthhohlladug توسعه موازی وهم زمان فاست پاترون های جدید تا سال 1943 ادمه یافت تا این که در دفتر سلاح ارتش المان هر دو مدل را بهورماخت و دولت معرفی گرد همچنین به همراه تنفگ بدون عقب نشینی جدید ارتش که از بازوکا امریکایی اقتباس گرفته شد ( پانزر شرک) در حال حاضر در سطح بالا ارتش انتخاب کمی دشوار شده بود فاست پاترون اصالتا المانی بود در طراحی ساخت و استفاده ساده و ارزان بود یکبار مصرف بودن سلاح برای سربازان ایده ال بوده اما همین یکبارمصرف بودن هم با وضعیتاقتصاد جنگی المان چندان همخوانی نداشت از طرف دیگر اگر راکت انداز چند بار مصرف را انتخاب میکردن انچه که قبلا بروی فاست پاترون سرمایه گذاری شده بود هدر می رفت و مهم تر این راکت انداز (پانزر شرک) هنوز اماده تولید نبود تا 6 ماه آینده سربازان باید بدون داشتن یک سلاح انفرادی ضد زره کارآمد دست به دفاع می زدنند پس نتیجه مشخص بود تا زمانی که پانزر شرک وارد خط تولید میشد یک تصمیم برد برد گرفته شد فاست پاترون حداقل به عنوان یک سلاح موقف تا زمانی که پانزر شرک وارد میدان میشد تولیدو وبه جبهه های ارسال گردیدپس از تولید از هر دو مدل یعنی فاست پاترون کوچک و بزرگ. ((((( کو چک klein و بزرگ gross به المانی)))) 3 هزار عدد برای آزمایش میدانی به جبهه های نبرد ارسال گردید . حدس زدن نتیجه ازمایشات قبل از شروع اسان بود در جبهه ها به اتفاق کلاهک بزرگتر را انتخاب کردن اما همچنان خواهان افزایش برد بودن در نتیجه سفارشات فاست پاترون بزرگ افزایش یافت در ماه اوت 1943 دفتر سفارشات ارتش از کارخانه تولید کننده تنها درخواست 500فاست پاترون کلین و در مقداری بیشتر 6800 فاست پاترون بزرگ را سفارش داد این سلاح های در ماه سپتامبر 1943 به جبهه ها ارسال شدن که سریعا فاست پارتون کلین فاست پارتون 1 و مدل بزرگ ان فاست پارتون 2 نامگذاری شد در اکتبر 1943 دفتر سفارشات ارتش از کارخانه تولید کننده در خاوست کرد نرخ تحویل ماهانه به 100000عدد در دو مدل 1 و2 برسد که تقریبا یکسال طول کشید که این سطح سفارش ماهانه تولید شوند با این وجود ده هزار عدد در ماه نرخ تولید در دو مدل بود انهدام دو تانک تی 34 و شرمن توسط فاست پاترون های کوچک وبزرگ پایان قسمت دوم منبع : MILITARY.IR معرفی و نحوی استفاده از پانزر فاست
  3. 3 پسندیده شده
    بسم الله.............. 10 بهمن 1397 بدون شک یکی از تاثیر گذار ترین سلاح هایی که در صد سال اخیر تولید شده راکت اندازهای سری آر پی جی است . در این تاپیک قصد داریم به صورت مختصر به معرفی پیشینیان این سلاح و راس آنها سری پانزرفاست بپردازیم سلاحی که در سه کلمه خلاصه میشود ساده ارزان کارامد قسمت اول پدر خوانده در سال 1942 آلمانها آمریکایی ها و انگلیسی ها تقریبا به صورت همزمان در حال توسعه سلاح های بودن که در فاصله های امن <برای اون زمان > نارنجک های ضد زره را به سمت اداوت زرهی دشمن پرتاب کنند آمریکایی ها بروی پرتاب نارنجک ام 9 و 10 کار میکردند که به تولید بازوکا ختم شد . نارنجگ تفنگی ام 9 بازوکا انگلیسی های هم بروی نارنجک تنفگی 68 .mark 1 کار کرده و سرانجام به سمت تولید سلاح PIAT رفتن . نارنج تفنگی مارک 1.68 راکت انداز PIAT استفاده نیروهای آلمانی از راکت انداز PAIT به غنیمت گرفته شده آلمانها هم کار بروی تارنجک های تفنگی Gew.Pz.Gr.61 وGew.Pz.Gr.46 < نارنجک تفنگی ضد زره> رو شروع کردن سری 61 دارای وزن کلی 520 گرم و 200 گرمی مواد منفجر 240 میلی متر طول قطر 61 میلی متر برد سی مترو حداکثر تا 40 متر و قدرت نفوذ 100- 120 میلی متر در زره مدل 46 برد وقدرت نفوذ کمتری داشت نارنجک تفنگی .Pz.Gr.61 نارنجک تفنگی Pz.Gr.46 آلمانها کار بروی سری 61 را دنبال کردن که منجر به طراحی فاست پاترون 42 شد یک سلاح به طول 35 سانتی متر وزن 1 کیلوگرم برد 50 -60متر وقدرت نفوذ 100 میلی متر در زره در واقعا میتوان فاست پاترون 42 را پدر خوانده سلاح های سری آر پی جی و پانزر فاست آلمانی نازی و آلمان بعد از جنگ جهانی دوم دانست طرحی گرافیکی از فاست پاترون 42 از معدود تصاویر فاست پاترون / ممکن است تصویر فوق معلق به دکتر لنگ وایلر از مخترعان اصلی فاست پاترون وپانزر فاست باشد این سلاح به صورت چشمی بدون هیچ گونه سایت نشانه گیری شلیک میشد .اجزای این سلاح تنها یک لوله کوچک حاوی مقداری باروت<خرج> یک اهرم شلیک و کلاهک انفجاری پرتابی بود. طرح خیلی ساده بود. اما معایب بزرگی هم داشت اولا شکل سرکلاهک پرتاب مستعد کمانه کردن ویا عمل نکردن در صورت برخورد به زره های شیب داربود بخصوص که اکثر زره پوش های متفقین دارای زره های شیب دار بودن بیشتر برای ارتش سرخ مورد دیگر کوتاه بودن طول لوله این سلاح بود که علاوه بر یک ویژ گی مثبت به یک ضعف میتوانست تبدیل شود . ممکن بودکاربر در هنگام شلیک تحت تاییر آتش عقبه سلاح قرار بگیرد وآسیب ببیند قطر لوله سلاح هم کم بود و در برخی از موارد احتمال داشت سوارخ شود مورد دیگر قدرت نفوذ در زره این سلاح بود . شاید برای سلاح 1942 این مقدار کافی بود ولی با توجه به طرح های که طرفین جنگ برای ساخت تانکهای سنگین داشتن با ادامه جنگ اثر پذیری این سلاح کم میشد پایان قسمت اول منبع : MILITARY.IR .
  4. 2 پسندیده شده
    سلام دوستان یکم زیاده ولی تا اخرش بخونید خیلی زیباست   روايتي دست اول از پرتاب اولين موشك دوربرد ايران در دفاع مقدس اول وقت، جلسه مديران دانشگاه بهشتي بود.ساعت هفت صبح جلسه شروع شد. كارها مورد مشورت قرار گرفت. دستورهاى لازم داده شد. طبق برنامه بايد يك هفته در تهران مى‏ماندم و بعد دو هفته به منطقه مى‏رفتم، ولى منشى چند پيام از خلبان رستمى به من داد. مى‏خواستم به منزل بروم. ناگهان شنيدم يك ماشين از نيروى هوايى اجازه ورود به دانشگاه را دارد و با من كار دارند. فهميدم خلبان رستمى است. خبر داد: دشمن تصميم دارد تمام شهرها را بمباران كند. حتى هواپيماى دشمن به شهر مشهد رسيده است. ما هم ديگر هواپيماى مناسب براى جنگنده‏هاى جديد دشمن نداريم. ضدهوايى‏ها هم برد مناسب را نداشتند. بچه‏هاى جبهه به هواپيماى دشمن مى‏گفتند "ايران‏پيما " و به هواپيماهاى خودى مى‏گفتند "ميهن‏تور " به اين ترتيب تقريبا آسمان ايران بى‏دفاع بود. از همه بدتر، پديده جديد موشك باران تهران بود. مردم، خودجوش، شعار مى‏دادند: "موشك جواب موشك ". اين خواست فطرى مردم بود. خلبان رستمى آمده بود كه گروهى آماده كند كه من هم جزو آن بودم تا به يك سايت موشكى برويم كه براى نمونه از قبل از انقلاب چند موشك خودكشش، "اسكاد B " در آن بود. اين موشك‏ها براى نمونه از طرف روس‏ها به ايران داده شده بود. و براى اينكه آمريكا از بى‏خطر بودن آن براى اسرائيل باخبر شود، چند نمونه هم به ايران دادند، آن هم از طريق معاهده نظامى "سنتو " تا آمريكا تحريك نشود. روس‏ها و آمريكايى‏ها به كشورهاى اقمارى خود، متعادل اسلحه مى‏فروختند و براى اينكه تعادل پيمان "ورشو " و "سنتو " به هم نخورد نمونه‏اى از سلاح‏هاى راهبردى را كه به كشورهاى اقمارى مى‏دادند به طرف مقابل هم مى‏دادند كه اربابان از وضع يكديگر و نوكرانشان آگاه باشند. حالا چند فروند موشك در يك سايت بود كه على‏القاعده قابل استفاده نبود خلبان رستمى آمده بود كه امشب مرا با خود برد. دو روز از خلبان رستمى فرصت خواستم كه كارهاى خود را در تهران رفع و رجوع كنم و خود را آماده كردم كه به مأموريت نامعلومى بروم و آن اولين پرتاب موشك به طرف دشمن (عراق) بود. يك نقشه از "سايت " يا محوطه نظامى مورد نظر به من دادند. ديگر چيزى از مأموريت خود نمى‏دانستم. آن روز غروب بايد با يك گروه به طرف "سايت " موشكى حركت مى‏كرديم. تنها توانستم از پدرم در كوچه خداحافظى كنم و زودتر از وقت مقرر، قبل از افطار به قرارگاه مورد نظر برسم. تقريبا تمام افراد گروه آمدند. افطارى خورديم و نماز خوانديم. يك معارفه كلى شد خلبان رستمى مسؤول گروه بود. خيلى منظم و مرتب همه سوار اتوبوس شديم. بيست نفر بوديم، و بايد در اتوبوس توجيه مى‏شديم. تقريبا نيمه‏هاى شب به همان قرارگاه خودمان رسيديم. يك ضرب به اتاق جنگ رفتيم. در اتاق جنگ ماكت منطقه جنگى قرار داشت و همه دور آن جمع شديم تا بفهميم چه كار بايد كرد. منطقه مأموريت ما خطوط شمالى جبهه بود، ولى نمى‏دانم چرا به محور ميانه آمديم. شايد بعضى از مهندسان در محور بودند كه بايد با هم آشنا مى‏شديم. نيمه شب به طرف "سايت " حركت كرديم. گروه ما خيلى كوچك شده بود. گروه‏هاى ديگر مأموريت ديگر داشتند. اكثر گروه ما مهندسى محاسبات پرتاب، الكترونيك و مكانيك بودند. چهار نفر ديگر كارگر فنى بودند، ولى ده تا مهندس را در كار عملى در جيب خود جا مى‏دادند. من هم نخودى بودم. چون رشته معمارى به درد پرتاب نمى‏خورد. خلبان رستمى هم مسوول گروه بود. همه نيروى داوطلب بوديم. تنها لباس او درجه نظامى داشت. بقيه ما لباس ساده بسيجى داشتيم. يكى از كارگران فنى به نام حاج‏آقا آل‏على خيلى شوخ و "آچار فرانسه " بود و در هيچ كار فنى، نمى‏ماند. لودر، جيپ، تانك، همه چيز تعمير مى‏كرد. بعضى از چيزها را سر هم كرده بود و ماشين مين‏كوب ساخته بود و لندرور "شنى‏دار " درست كرده بود. خيلى چيزهاى عجيب و غريب ديگر او در "مينى‏بوس " از طرح‏هاى خود صحبت مى‏كرد. ماجراى ساخت بولدزر او كه زير آب كار مى‏كرد جالب بود. يكى ديگر از بچه‏ها كه او هم كارگر فنى بود از ساخت هدايت امواج راديويى صحبت كرد. هواپيماى كوچك هدايت شونده، هدايت از دور جهت‏گراى توپخانه كه ديده‏بان، مستقيم لوله توپ را در جهت مناسب با امواج راديويى مستقر كند. بين راه يك ايستگاه صلواتى بود. تصميم داشتيم در آنجا استراحت كنيم و شام بخوريم كه همين كار را كرديم. بعد از اذان صبح، به طرف پايگاه راه افتاديم. هوا كم‏كم روشن مى‏شد. منطقه جالبى بود. پر از گوسفند. چند چوپان جوان دنبال ماشين مى‏دويدند. از پايگاه خبرى نبود. فقط چند آغل غار مانند ديدم كه احساس كردم بايد با تكنيك جديد، حفارى شده باشد، ولى پر از بز و گوسفند بود. اين منطقه در كنترل ارتش بود. از جبهه فاصله زيادى داشت. چون قبلاً ماكت منطقه را ديده بودم، تجسمى از وضع پايگاه داشتم. احتمالاً پس از پيچ تندى بايد به يك در بزرگى كه در دهانه يك دره بود وارد مى‏شديم. تقريبا حدسم درست بود. مردم بومى اينجا، لر و شيعه بودند. از لحاظ جغرافياى انسانى، منطقه امنى بود. مردم خيلى همكارى مى‏كردم. هيچ نفوذى و ستون پنجمى، اين دور و برها نمى‏توانست نفوذ كند. مردم عشاير اين منطقه خيلى هوشيار بودند. ناگهان يك در ورودى نظامى را كه استتار بود، مشاهده كرديم. خلبان رستمى با لباس رسمى به دژبانى رفت، ناگهان در كشويى باز شد و ما با مينى‏بوس وارد شديم. چند سرباز با تفنگ، پيش‏فنگ كردند. جورى سر و صدا راه انداختند كه ما همه ميخ شديم. مينى‏بوس درب و داغون ما وارد يك محوطه عظيم طبيعى شده بود كه كوه‏هاى اطراف آن، مانند محوطه قرارگاه توپخانه اصفهان بود. مكانى مثل يك كاسه كه دور و اطراف آن را كوه فرا گرفته و شيارهاى خوبى در هر قسمت از كوه‏ها به وجود آمده بود. داخل هر شيار تونلى زده بودند و تأسيساتى داير بود. هيچ ساختمان مصنوع بشر، در محوطه ديده نمى‏شد، مگر ورودى تونل‏ها. جلوى يكى از تونل‏ها ايستاديم. يك ستوان جلو آمد. خيلى رسمى و با جديت به خلبان رستمى سلام نظامى داد و با داد و بيداد گزارشى از وضع قرارگاه داد و خود را در خدمت اعلام كرد. ما هم با ساك‏هاى خود از مينى‏بوس پياده شديم. از لحاظ مكان‏يابى انگار طبيعت، اينجا را طراحى كرده بود كه يك كاسه تمام عيار باشد و خيلى از تأسيسات را در خود جا دهد. در اصفهان هم براى توپخانه از طريق پيمان "سنتو " چنين جايى پيدا شده بود. شايد از طريق ماهواره پيدا كردن يك چنين جاهايى آسان‏تر باشد، ولى از روى عكس هوايى هم مى‏توان چنين جواهرهايى را كشف كرد. چون دستور مستقيم از فرماندهى كل قوا بود ما را تحويل رفتند. معلوم بود هيچ آثارى از انقلاب و جنگ در اينجا وجود نداشت. همه افراد با وسواس اين منطقه را تميز نگه داشته بودند. همه سربازها و درجه‏داران منظم در جاى خود منتظر دستور بودند. خلبان رستمى از ستوان خواست كه به همه دستور آزاد بدهد. دستور داده شد. فقط يك خرده، پاها باز شد. هيچ فرق چندانى از نظر ما نكرد. ما نمى‏دانستيم چه كار كنيم. جو نظامى ما را گرفته بود. ما هم سيخ مقابل پرچم ايران كه جلوى دفتر كار قرار داشت، ايستاده بوديم، ولى در صف نبوديم. بالاخره وارد دفتر شديم و روى صندلى نشستيم. سريع به يك تونل عظيم رفتيم كه در آن يك "لانچر " خودكشش بود. مثل يك تريلر چندين چرخ كه روى آن يك موشك عظيم بود يا حداقل براى من كه اولين بار يك هيولا مى‏ديدم عظيم جلوه مى‏كرد. همه وسايل پرتاب داخل تريلر قرار داشت. سكو پرتاب روى تريلر قابل بالا و پايين كردن و تمام وسايل و محوطه تميز بود. جناب ستوان، يك دفترچه از تعميرات به عمل آمده روى موشك را به خلبان رستمى داد. معلوم شد چندين كارشناس از كشورهاى دوست عربى آمده و روى آن كار كرده‏اند، ولى نتوانسته‏اند كارى انجام دهند. اكثر كشورهاى عربى از بلوك شرق محسوب مى‏شدند و افراد متخصص آنان در شوروى آموزش ديده بودند. حالا نوبت ما بود كه وسايل مختلف را بازرسى و تعمير كنيم. هركس شروع كرد به "آزمايش " قسمت‏هاى مختلف هدايت و پرتاب موشك. كمترين خطايى باعث انفجار موشك در تونل مى‏شد. همه با سكوت و دقت شروع به كار كردند. محور كار، بيشتر در زمينه ابزار الكترونيكى بود. بعد از چند ساعت كار، قسمت‏هايى از "لانچر " جدا شد و در كف تونل قرار گرفت. من هم با چند سرباز مشغول نقشه‏بردارى از داخل تونل شدم تا نقشه كامل محوطه را تهيه كنم. همه كار مى‏كردند، محوطه بر خلاف قبل شلوغ پلوغ شد. همه چيز "آزمايش " و وسايلى كه بايد از عقبه مى‏آمد فهرست شد. داخل تونل اصلاً نفهميديم كه شب شد. اذان مغرب، ما را هوشيار كرد. اكثر بچه‏ها دست از كار كشيدند. بعد از نماز ما هم افطارى خورديم. در ماه رمضان هم شام مى‏خورديم، هم افطار و هم سحرى. چون مسافر بوديم بقيه صبحانه و ناهار هم جاى خود برقرار بود. بعضى اوقات عصرانه هم مى‏خورديم! پس از دو ساعت استراحت هم مشغول به كار شدند. در همين وقت خلبان رستمى وارد تونل شد و مرا صدا كرد. گفت: بى‏سيم تو را مى‏خواهد. بايد به ماموريت ديگرى مى‏رفتم. رفتم و بعد از چند روز با لباس خاكى و بدن عرق كرده و خاك گرفته دوباره به دروازه پايگاه وارد شدم. دژبان در را باز كرد و سلام نظامى داد. در تونل را يك سرباز باز كرد و ما هم وارد تونل شديم. وضع عجيب و غريبى بود. بچه‏ها به حدى شبانه‏روزى كار كرده بودند كه وضع آن‏ها هم از من بهتر نبود: خاكى، عرق كرده و خسته. با كمال تعجب، جناب سروان هم هم‏رنگ جماعت شده بود؛ كلاه نداشت و با دمپايى اين ور و آن‏ور مى‏رفت. خلاصه بچه‏هاى بسيج اين جماعت ارتشى را خراب كرده و آن‏ها را از ريخت و قيافه انداخته بودند. اما در عوض آن‏ها همه دست به آچار بودند. قيافه همه خسته نشان مى‏داد، ولى همه خوشحال بودند. براى اينكه اولين بار بود كه تمام دستگاه‏هاى الكترونيك را تعمير كرده بودند. قبلاً چند ماه، كارشناسان خارجى روى آن كار كرده بودند، ولى نتوانسته بودند آن را راه بيندازند. دو نفر از بچه‏هاى الكترونيك بر سر محاسبه پرتاب و برد موشك بر سر "تانژانت " و "كتانژانت " دعوا داشتند. يكى مى‏گفت بايد با "tg " پرتاب شود و ديگرى مى‏گفت بايد با "cotg " پرتاب شود. ما كه چيزى نمى‏فهميديم. كلى محاسبات جلوى آن‏ها بود. كنار "لانچر " سفره انداخته بودند و بساط چاى هم برقرار بود. من هم بى‏نصيب نماندم. اگر وضع "تانژانت و كتانژانت " مشخص مى‏شد، سكوى پرتاب "لانچر " را بيرون مى‏برديم. طبق محاسبات اين موشك به پايتخت دشمن نمى‏رسيد. تمام محاسبات را با آخرين برد موشك به يك محوطه صنايع "ش.م.ه " دشمن كه نزديك پايتخت بود، متمركز كردند. به سختى سيصد كيلومتر را در حافظه كامپيوتر موشك ثبت كردند. اين مجموعه را كشورهاى غربى در اختيار دشمن قرار داده بودند و تقريبا در كشورهاى جهان سومى استثنايى بود. حال همه چشم‏ها به ما دوخته شده بود. مخصوصا اينكه اين مجمع صنايع نظامى در سى كيلومترى پايتخت عراق مستقر بود. همه در رويا خود را موفق مى‏ديديم، ولى دعوا روى محاسبات پرتاب و همچنين تغييرات اين چند روزه چندان قابل اطمينان نبود. شايد هم موشك در همين جا منفجر مى‏شد و همه پودر مى‏شديم. در هر صورت همه فعاليت خود را كردند.        بالاخره حاج آل على پشت "لانچر " خودكششى نشست. مثل يك تريلر بزرگ بود و موشك پشت آن سوار بود. بايد آن را به محوطه مى‏رسانديم. غار، بيش از يك در كشويى آهنى ضدانفجار نداشت. آل على پشت فرمان نشست. استارت زد. دود غليظى فضا را فرا گرفت و موتور با هيبت غول‏آسايى، نعره مى‏كشيد. در كشويى باز شد. على آقا، متخصص در ماشين‏آلات سنگين بود. ديپلم داشت، ولى در كار عملى حرف نداشت. ماشين را در دنده يك گذاشت ولى صداى عجيب و غريبى از گيربكس به گوش مى‏رسيد. زود ماشين را خاموش كرد. گفت گيربكس دستكارى شده است. جناب سروان با تعجب گفت يقينا كار كارشناسان كشورهاى دوست عربى است كه نه تنها وسايل الكترونيك را دستكارى مى‏كردند بلكه به گيربكس آسيب زده‏اند. بچه‏ها تصميم گرفتند اين غول را هول بدهند و يك تراكتور هم آن را بكشد تا بتوانيم به محوطه برسيم. همه دست به كار شدند. سيم بكسل، تراكتور، همه سربازها و افسرها براى كشيدن "لانچر " به محوطه بسيج شدند، حتى نگهبان‏ها. موج شعار "موشك جواب موشك " همه را فرا گرفته بود. سعى عجيبى بود. اين غول بى‏شاخ و دم راه افتاد. على آقا يا همان آل على، پشت فرمان بود. غول به نزديكى در غار رسيد. هر چه به در نزديك‏تر مى‏شد، تعجب همه بيشتر مى‏شد. با كمال تعجب "لانچر " به درگير كرد. لانچر حدود ده سانتى‏متر بزرگ‏تر از در غار بود. هيچ‏كس نمى‏دانست اين غول از چه درى وارد غار شده كه حالا بيرون نمى‏رود. همه چشم‏ها به طرف من دوخته شد. من هم هر چه نقشه سايت، عكس هوايى و برداشت خود را از اين مجموعه نگاه مى‏كردم، چيزى غير از در غار به نظرم نمى‏رسيد. همه در ناباورى و يأس قرار گرفتند، ولى نمى‏دانستيم راز اين كار چيست. از جناب سروان كه قبل از انقلاب در اينجا گروهبان بود، خواستم چيزى بگويد. چيزى نداشت، فقط گفت ايرانى‏ها حق داخل شدن به اينجا را نداشتند، مگر چند نفر محدود كه آن‏ها هم بعد از انقلاب فرار كرده‏اند. از او خواهش كردم هر چيزى كه يادش مى‏آيد بگويد. رفتيم قسمت‏هاى ديگر غار را سر زديم، ولى هر راهرويى كوچكتر بود. اولين كارى كه كردم، فرض كردم از همين در كه تنها در غار بود اگر موشك شليك شود چه مى‏شود. ديدم هيچ، اگر از اين محوطه كوچك موشك پرتاب شود، يقينا محوطه آسيب سختى مى‏بيند. حداقل فضايى كه ما براى پرتاب نياز داشتيم، دو برابر محوطه‏اى بو دكه تمام درهاى غار به آن باز مى‏شد. پس اين در براى پرتاب موشك و احتمالاً ورود موشك به كار نرفته است. پس اين غول چگونه وارد غار شده است؟ همه شروع كردند به گشتن تا اينكه كليدى، چيزى، ابزارى، يا اتاق فرمانى پيدا شود تا قسمتى از ديواره غار از جاى خود حركت كند. هر چه مى‏گشتيم، مأيوس‏تر مى‏شديم. ديگر نيمه‏هاى شب شده بود. "لانچر " جلو آمده بود و جاى خواب بچه‏ها را كه چند شب آنجا خوابيده بودند گرفته بود. خواستند جاى تميز ديگرى پيدا كنند اما همه جا پر از روغن، ابزار و خلاصه كثيف بود و كسى هم حال تميز كردن نداشت. حتى سربازها هم "دمغ " بودند. لباس همه كثيف شده بود. هنوز دود كاميون يا لانچر از محوطه غار كاملا خارج نشده بود. بعيد بود كه آمريكايى‏ها اين قدر بى‏سليقه باشند كه كاميون را داخل غار روشن كنند. پس كليد كار كجاست؟ حاج آل على، ناگهان بلند به همه گفت: مردم مى‏گويند "موشك جواب موشك " شما كارى نكنيد كه اين شعار تبديل شود به "پوشك جواب موشك ". همه بى‏اختيار خنديدند. تصميم گرفتيم شب استراحت كنيم و در روز از بالاى كوه و محوطه و از داخل جستجو را ادامه دهيم. يك قسمتى از غار كه شبكه فلزى داشت، قابل تميز كردن بود. بچه‏ها مشغول تميز كردن شدند تا حداقل كمى استراحت كنند.حالت "خوف و رجا " بود. بچه با شلنگ آب قسمت فلزى را شستند و سريع آنجا را تميز كردند. همه كار مى‏كردند. سربازها رفتند و در آسايشگاه خود و افراد اعزامى خلبان رستمى در سايت كنار موشك خوابيدند. كيسه خواب، پتو، همه چيز آماده شد. همه دراز كشيدند ولى كسى خوابش نمى‏برد. بوى خاصى پس از شستشو در محوطه پيچيد. مثل بوى پشم گوسفند بود. تصميم گرفتيم آن شب تمام چراغ‏ها را خاموش كنيم تا شايد بتوانيم بخوابيم. در آهنى غار هم باز بود و سر موشك خارج از غار. اين بدترين حالت بود، چون اگر يك بمباران انجام ميشد، موشك منفجر مى‏شد. از همه بدتر اينكه تراكتور بيرون بود و نمى‏توانستيم كاميون حامل موشك را به داخل بكشيم. تاكنون اين منطقه مورد تهاجم قرار نگرفته بود؛ ولى معلوم نبود امشب "بز نياوريم. " تجسم انفجار اين مشك داخل غار باعث شد دوباره همه بلند شوند. هر چه زور زديم كاميون تكان نخورد. دنبال جايى مى‏گشيم كه طناب را به آن ببنديم و با قرقره آن را بكشم. هيچ جاى مناسبى در غار پيدا نشد كه قرقره را به آن نصب كنيم. ناگهان يكى از بچه‏ها كه پتوى خود را روى يك دسته فلزى انداخت بود آن را به همه نشان داد، شايد فرجى باشد. پتو را كنار زديم. دوباره بچه‏ها كيسه خواب و ديگر وسايل خواب خود را از كف فلزى برداشتند و آماده شدند كه طناب را به كمك چند قرقره بكشند. خوشبختانه قسمت فلزى كف غار حالت شيار و شبكه‏اى داشت و انسان روى آن سر نمى‏خورد؛ ولى قسمت‏هاى ديگر همه صاف و صيقلى بود. طناب به آرامى محكم شد و حالت كشش پيدا كرد. كاميون با موشك آرام، آرام راه افتاد. طناب از سيم بكسل بهتر بود؛ چون اگر پاره مى‏شد، حداقل جرقه يا ضربه‏اى به موشك اصابت نمى‏كرد؛ چون با هر ضربه، فاجعه‏اى رخ مى‏داد. فكر انفجار موشك ذهن همه را مشغول مى‏كرد. كاميون چند سانتى‏متر راه نيفتاده بود كه ناگهان صداى مهيبى همه جا را فرا گرفت. صداى يا الله، يا على، يا ابوالفضل بلند بود و خلاصه هر كس به كسى متوسل مى‏شد. صدا همه غار را فرا گرفت. نفهميدم‏چى شد. در يك لحظه همه خود را در زمين و هوا ديديم. نفهميديم كه انفجار بود يا چيز ديگر. موشك منفجر شده بود؟ طناب هم اگر پاره مى‏شد، اين قدر سر و صدا نداشت. خلاصه بعد از چند ثانيه كه براى ما چند ساعت طول كشيد - و شايد در همان چند لحظه تمام خاطرات زندگى براى هركس دوره شد - ما به زمين افتاديم و روى هم در غلتيديم. همه جا تاريك شد. تنها، نورى از محوطه به داخل غار مى‏تابيد. سكوت و سكون همه جا را فرا گرفت. فقط ناله بعضى از دوستان به گوش مى‏رسيد. نمى‏دانستيم چه اتفاقى افتاده است. سربازان كه در آسايشگاه بودند با صداى مهيبى كه شنيده شد به طرف غار آمدند. هركس چراغ قوه‏اى داشت. نمى‏دانستيم مرده‏ايم يا زنده؛ ولى درد، به ما فهماند كه زنده‏ايم. پاى چوبى من درآمده بود و نمى‏دانستم كجا افتاده و حتى خودم كجا هستم. بوى تعفن خاصى به مشام مى‏رسيد. ناگهان احساس كردم تعداد زيادى گاو و گوسفند نعره زنان در حال فرارند. نمى‏دانم رويا بود يا نه؛ ولى بوى پشكل و پشم مشام ما را مى‏آزرد. آرام آرام يكديگر را صدا كرديم. يكى از سربازان فيوزهاى برق را دوباره راه انداخت. چراغ‏ها و پروژكتورها روشن شدند. خودمان را در وضع عجيبى ديديم. موشك در آرامش خوابيده بود؛ ولى بچه‏ها در گودالى افتاده بودند كه در انتهاى آن صداى گاو و گوسفند به گوش مى‏رسيد. همه ما را بالا آوردند. پاى چوبى من هم پيدا شد. هنوز سر و وضع خود را تميز نكرده بوديم كه ناگهان همه تكبير گفتند، سربازها كه خيلى جوان بودند پايكوبى مى‏كردند. غلغله‏اى بود. تازه فهميديم چى شده بود. با خدا باش، خدا با توست. دستگيره‏اى كه طناب به آن وصل شده بود در واقع اهرم يك "رمپ " فلزى بود كه وصل مى‏شد به يك تونل با پيچ سى درجه كه از آن تونل موشك‏ها را وارد غار اصلى يا "شيلتر " مى‏كردند. انتهاى غار بعد از پيچ هم يك در فلزى داشت، كه بعد از انقلاب از تورفتگى آن براى آغل گوسفندان استفاده مى‏كردند و آن طرف كوه بود. به عبارتى موشك از خارج محوطه آن طرف كوه وارد مى‏شد و از رمپ بالا مى‏آمد و در ايستگاه نگهدارى مى‏شد و از در جلو افراد و وسايل تعمير و نگهدارى را وارد مى‏كردند؛ چون ورود موشك‏ها يك بار انجام شده و ديگر خارج نشده بود، ورودى اصلى بعدها توسط چوپان‏ها كور شده بود. مخصوصا بعد از انقلاب كه بيشتر جنبه نگهدارى موشك براى ارتش مطرح بود تا استفاده از آن. حالا اين راه كشف شده بود. متأسفانه آنهايى كه فرار كرده بودند تمام نقشه‏هاى مجموعه را منهدم كرده يا با خود برده بودند. خوشبختانه با اين عمل، حداقل پنج فروند موشك آماده مى‏شد كه از اين محوطه خارج شود و شايد هم مى‏توانستيم آن‏ها را شليك كنيم. ديگر كسى خوابش نمى‏برد. همه گروه مجبور بوديم حمام برويم. سربازها با جان و دل به ما خدمت مى‏كردند. آن‏ها شروع كردند به تميز كردن "رمپ " و رسيدن به در فلزى، كه گوسفندها از آن فرار كرده بودند و چوپان‏ها در دل شب دنبال آن‏ها مى‏گشتند. تصميم داشتيم كه وقتى هوا روشن شد در فلزى را باز كرده و محوطه را تميز كنيم. ما هم آن شب را در آسايشگاه خوابيديم. جناب سروان با سربازانش محوطه كار را تميز كردند.   به حدى هيجان‏زده بودم كه با تمام خستگى صبح سحر آماده كار شدم. سحرى و صبحانه به هم وصل شد. هوا كه روشن شد با يك موتور سوار حركت كردم كه ورودى‏هاى خارج از محوطه را بازرسى كنم. عملاً براى شناسايى كامل ورودى، من مشغول هماهنگى شدم. كارها را تقسيم كردم. عده‏اى از داخل مشغول تميز كردن شدند، من هم از بيرون مشغول شناسايى شدم. يكى از ورودى‏ها از ديواره سنگى پر شده بود. معلوم بود چوپانان محلى براى اينكه ورودى را تا مرز در فلزى براى گوسفندان قابل استفاده كنند، يك ديواره سنگى جلوى غار كشيده‏اند و يك ورودى كوچك براى گوسفندان ايجاد كرده بودند. عملاً بعد از انقلاب محوطه بيرون بى‏استفاده افتاده بود و ارتش بيشتر از داخل پايگاه محافظت مى‏كرد. مردم هم احساس مى‏كردند تا در ورودى كه از جنس فلز بود براى استفاده شخصى اشكالى ندارد. وقتى به آغل گوسفندان يا به عبارتى ورودى اصلى غار رسيدم، هنوز خيلى از گوسفندان پراكنده و چوپانان با سختى دنبال آن‏ها بودند. شايد همين حالت گوسفنددارى بود كه دشمن احساس مى‏كرد اين پايگاه تخليه شده است و به آن كارى نداشت. نفوذ ستون پنجم هم به اين ارتفاعات سخت بود. تازه مردم بومى اينجا با ما بودند و سخت از اطراف محافظت مى‏كردند. مى‏دانستند امنيت پايگاه براى آن‏ها هم مهم است. مسوولان پايگاه هم فقط از داخل محافظت مى‏كردند و نيازى به بيرون نبود. اصلاً فكر نمى‏كردند ماشين‏آلات سنگين مثل "لانچر " بايد از اين قسمت حركت كند. وقتى وارد غار شديم با چراغ قوه اطراف را نگاه كرديم. حدود دو متر كف غار از كود گوسفندان بالا آمده بود. خيلى كثيف و تاريك بود و بوى مشمئزكننده‏اى به مشام مى‏رسيد. تا ساق پا در كف فرو مى‏رفتيم. پس از گذشت حدود بيست متر با يك پيچ نزديك به سى درجه به در فلزى رسيديم. در قابل باز شدن نبود. بايد از كف خاكبردارى مى‏شد و تقريبا حجم آن هم زياد بود. همين وقت خلبان رستمى با جناب سروان با عده‏اى از افراد در يك وانت به ما رسيدند. به خلبان رستمى طرح خود را گفتم. سريع دو دستگاه لودر آوردند. طبق نقشه‏اى كه سريع براى آنها كشيديم، يك لودر در قسمت مناسبى از كوه، مشغول كندن آغل براى گوسفندان شد و لودر ديگر به جان ديوار تيغه‏اى و كف غار افتاد كه مملو از پشكل بود. عده‏اى ديگر هم از داخل، محوطه را تميز مى‏كردند. تا عصر يك نفس كار شد. حداقل گوسفندها، خانه جديد پيدا كردند. چوپان‏ها هم راضى بودند. ما هم شروع كرديم به تعمير سيستم‏هاى برق و تأسيسات حركتى كه با سيم بكسل بود. نزديك‏هاى غروب پس از روغن‏كارى "وينچ " و درها سيستم برقى را راه انداختيم. در زوزه‏كشان باز شد. محوطه داخل غار با آن طرف كوه ارتباط برقرار كرد. ديگر نياز نبود مسافت پانصد متر را دور بزنيم و به داخل پايگاه برويم. از اين راه راحت اياب و ذهاب مى‏كرديم. همه چيز براى بيرون آوردن موشك آماده شد. فقط مشكل دنده‏هاى موتور بود كه بتواند روى پاى خود بيرون بيايد. از آل على هم خبرى نبود. از ديشب تا كنون از او خبرى نبود. تصميم گرفتم با تمام نيروى انسانى و به كمك چند وانت "لانچر " را به بيرون بكشيم. تقريبا كار خطرناكى بود؛ چون اگر يك سيم بكسل پاره مى‏شد يا حركت اصطكاكى پيش مى‏آمد، احتمال انفجار موشك خيلى زياد بود. منتظر تاريكى شب شديم كه در پوشش شب اين كار انجام شد. شايد ماهواره دشمن به اين منطقه حساس شده باشد و يا پروازهاى شناسايى، مشكلاتى براى ما ايجاد كنند. در هر صورت، لانچر بايد از يك تونل يا چند پيچ حدود سى درجه عبور مى‏كرد. اين پيچ و خم‏ها براى آن بود كه اگر در جلوى در غار انفجارى به وجود آيد، موج به داخل غار نفوذ نكند. عده‏اى از افراد روزه بودند و افطار كردند. ما هم به آن‏ها كمك كرديم. بعد از نماز جماعت كار ما شروع شد. همه زير لب دعاهايى را كه مى‏دانستند زمزمه مى‏كردند و كار در سكوت انجام مى‏شد. بايد كار با حوصله و دقت انجام مى‏گرفت. مجبور بوديم موتور را روشن كنيم كه بوستر ترمز در سرازيرى رمپ كمك كند. سكوت محوطه با دود غليظ و سر و صداى موتور و اگزوز شكسته شد. عده‏اى هول مى‏دادند و يك وانت هم مى‏كشيد. لانچر آرام آرام راه افتاد. الحمدلله ترمزها، خوب كار مى‏كردند. با هزار بدبختى لانچر از رمپ سرازير شد و پايين آن آرام گرفت. سريع موتور را خاموش كردند؛ چون دود همه را خفه مى‏كرد. هواكش‏ها كار نمى‏كردند. ما هم وقت تعمير آن‏ها را نداشتيم. بايد با دست و وانت، موشك را مى‏كشيديم. حدود دو ساعت طول كشيد تا ما به اولين پيچ تونل رسيديم؛ چون اگر عجله مى‏كرديم و بدنه موشك به جايى مى‏خورد، كار همه ساخته بود. حالا اگر به بيرون محوطه مى‏رفتيم تازه بايد آن را به يك فضاى مسطح مى‏برديم تا شليك انجام شود. همه خسته شده و حالت عصبى پيدا كرده بودند. دوباره دستور استراحت داده شد. كار خطرناكى بود. در وقت استراحت در محوطه بيرون پايگاه تجمع كرديم. براى احتياط چند موتور سوار مسلح گشت مى‏زدند تا از خطر احتمالى پايگاه را محفوظ دارند. اين اولين ارتباط داخل و خارج پايگاه بود و نفرات ما براى گشت‏زنى كم بود. بچه‏ها بيرون نشسته بودند. معلوم نبود اين همه زحمت به نتيجه برسد يا نه؛ ولى كسى به روى خودش نمى‏آورد. بايد اين قدم اول برداشته مى‏شد تا مراحل بعدى طى مى‏شد. زير آسمان پرستاره بودن و چاى داغ، ما را از حال و هواى جنگ دور كرده بود و هر كس چيزى مى‏گفت و بقيه مى‏خنديدند. در همين اوقات، چراغ يك ماشين از پايين دره ديده شد كه به بالا مى‏آيد. بچه‏ها در قسمت‏هاى مختلف جاده موضع گرفتند. آخر اين وقت شب اياب و ذهاب خطرناك بود. ستون پنجم هم مى‏دانست كه با چراغ روشن نيايد؛ اما شايد كلكى در كار باشد. چراغ قوه‏ها هم خاموش شد و منتظر مانديم. چند پيچ ديگر مانده بود كه چند نفر از بچه‏ها جلو رفتند تا ماشين از آن‏ها رد شود و آن‏ها از پشت و ما هم از جلو ماشين را محاصره كنيم. تقريبا ماشين به ده مترى ما رسيد. يكى از سربازان با صداى مهيبى "ايست " داد. يك نفر هم كنار جاده به طرف ماشين "قراول " رفت. از عقب هم به او ايست دادند. راننده فهميد از چند طرف محاصره است. كاملاً غافلگير شد. سكوت همه جا را فرا گرفت. دستور داده شد كه راننده پياده شود. ظاهرا كس ديگرى با او نبود. يك نفر با چراغ قوه و اسلحه به طرف او رفت. وقتى نور به صورت راننده افتاد، بنده خدا زبانش بند آمده بود و او كسى جز حاج آل على نبود. فكر كرد پايگاه دست دشمن افتاده است. بعد از احوال‏پرسى، به او يك ليوان چاى دادند. گفت: اينجا چه كار مى‏كنيد؟ و چرا اين بساط را پهن كرديد؟ وقتى ماجرا را فهميد كه لانچر تقريبا اول تونل است و تا آنجا را كشيديم، گفت سريع دست به كار شويد. من از كارخانه تراكتورسازى تبريز نمونه‏هايى را پيدا كرده‏ام كه ان‏شاءالله به كار ما بيايد. بنده خدا معلوم بود بدون خواب، يك نفس در كار بوده و خود را به ما رسانده است. همه سريع به طرف لانچر رفتند. جا خيلى تنگ بود. نه مى‏توانستيم عقب برويم و نه جلو. خلاصه، گيربكس را پايين آوردند و دوباره جا زدند و موتور را روشن كردند. تقريبا نيمه‏هاى شب كار تمام شد. دود غليظى در تونل پيچيد. همه از دور و بر "لانچر " فاصله گرفتند. فقط آل‏على پشت فرمان نشسته بود. دنده ماشين به سختى با صداى گوشخراشى جا رفت. لانچر روى پاى خودش حركت مى‏كرد. با تمام دودى كه راه انداخته بود غرشكنان عقب مى‏رفت؛ چون بايد از "رمپ " پايين مى‏آمديم، لازم بود همين طور عقب عقب از تونل خارج شويم. سعى مى‏كرديم با پروژكتورهاى سيار آل على را هدايت كنيم. بعضى از بچه‏ها ماسك ضدگاز زدند. بعد از حدود نيم ساعت لانچر با ته از غار بيرون آمد. همه تكبير گفتند. بيچاره آل على عين زغالى‏ها شده بود. خلبان رستمى روى موتور به او گفت دنبالش بيايد. حالا لانچر با دنده دو حركت مى‏كرد. مثل يك كاميون معمولى قدرت "مانور " داشت. خيلى سريع به يك محوطه باز رسيديم. جهت كلى موشك رو به هدفى بود كه از پيش تعيين شده بود. حالا بچه‏هاى الكترونيك مشغول به كار شدند. همه چيز سريع پيش مى‏رفت. تصميم گرفتيم اول صبح عمليات را آغاز كنيم تا هوا روشن شود و بچه‏ها با دقت بيشتر بتوانند جهت‏يابى كنند. صبح چوپانان ديدند يك مجسمه ابوالهول جلوى آن‏ها سبز شده است. حتى گوسفندها هم "بر و بر " ما را نگاه مى‏كردند. همه آنها سحر به صحرا مى‏رفتند. هر چه نيرو داشتيم دور لانچر مستقر كرديم. يك تور استتار هم احتياطا روى آن انداختيم. چند ضدهوايى روى وانت گذاشتند و دور و اطراف گشت مى‏دادند. قبلاً خلبان رستمى با فرماندهى هماهنگ كرده بود كه نيروهاى نفوذى ما در نزديكى هدف مستقر شوند و ما را از اصابت موشك باخبر كنند. تهران هم در انتظار بود. هدف هم مهم بود: زرادخانه "ش.م.ر ". فقط صداى قلب خود را مى‏شنيديم و صداى بع بع گوسفندها را. بچه‏هاى الكترونيك روى كاغذها و اعداد و ارقام غرق بودند. زمان شليك فرا رسيد، شمارش معكوس شروع شد. ما هم سعى كرديم در خاكريزها و تپه‏ها خود را مستقر كنيم. به چوپان‏ها گفتيم كه خود و گوسفندها را حفظ كنند. هيچ بعيد نبود، موشك در جا منفجر شود. وقتى دستور آتش داده شد، صدا مهيبى با آتش زياد و گرد و خاك بسيار محوطه را فرا گرفت. ناخودآگاه همه سر خود را در دو دست گرفتيم و درازكش خوابيديم. نمى‏دانم چقدر طول كشيد؛ ولى احساس كرديم صداى موشك لحظه به لحظه از ما دورتر مى‏شود و در دود و گرد و غبار مى‏توانستيم آتش عقب آن را ببينيم. هركس دوربينى داشت، با آن نگاه مى‏كرد. موشك رفت؛ ولى كجا؟ همه منتظر خبر بوديم. بى‏سيم با "وزوز " زياد مشغول به كار بود. خبرها با رمز رد و بدل مى‏شد. حالا منتظر نيروهاى نفوذى خود در دل خاك دشمن بوديم. سريع لانچر را به داخل پايگاه آورديم. درها سريع بسته شد. نگهبان‏ها به سر پست خود رفتند و ما هم در اتاق بى‏سيم پايگاه مستقر شديم تا از نتيجه كار خود باخبر شويم. تقريبا نيم ساعت شد؛ ولى خبرى نشد. نيروهاى نفوذى ما، هيچ خبرى از موشك ندادند. كم كم اين احساس به ما دست داد كه شايد موشك فراركرده. با ايستگاه‏هاى ديگر خود در عمق خاك دشمن تماس گرفتيم، آن‏ها هم خبرى نداشتند. ديگر نااميد شده بوديم. معلوم نبود موشك كجا فرار كرده كه هيچ‏كس از آن خبر نداشت. بچه‏هاى الكترونيك باز هم شروع به دعوا كردند. يكى گفت چرا "تانژانت " نگذاشته، حالا ديدى چى شد؟ از خستگى همه خوابيديم. وضع همه درب و داغون بود. هر كس گوشه‏اى افتاد. ديگر اميد ما از اطلاع‏رسانى عوامل نفوذى در عمق خاك دشمن قطع شد. به غير از نگهبانان همه بيهوش شدند. چند روز كار طاقت‏فرسا و آخر هم هيچ. نزديك ظهر بود. در حالت خواب و بيدارى بوديم. ناگهان بلندگوى پايگاه صداى مارش نظامى را از راديوى ايران پخش كرد. هر وقت اين مارش زده مى‏شد و گوينده مى‏گفت "شنوندگان عزيز، شنوندگان عزيز " همه مى‏فهميديم عمليات پيروزمندانه‏اى رخ داده است؛ اما اين بار گوينده شورش را در آورده بود. هى مى‏گفت: "شنوندگان عزيز، شنوندگان عزيز "؛ ولى اصل خبر را نمى‏داد. تقريبا همه بيدار شديم؛ ولى حال بلند شدن نداشتيم. حتما خبر مهمى بود. معلوم بود پيروزى بزرگى است. ما كه شكست خورديم حداقل يك پيروزى بزرگ درد ما را كم مى‏كرد. همه زير پتو ول مى‏خورديم تا اين گوينده چيزى بگويد. جان ما را به لب رساند. بى‏سيم ما كه خفه شده بود و از ديده‏بان‏هاى نفوذى خودى خبرى نمى‏رسيد. تقريبا ارتباط ما قطع شده بود. فقط صداى راديو جاذبه داشت. ناگهان از راديو خبر رسيد كه ايران براى اولين بار موفق شد كه قلب پايتخت دشمن را هدف موشك قرار دهد! معلوم شد يك يگان موشكى ديگر به موازى ما وارد عمل شده بود و آن‏قدر خود را نزديك جبهه رسانده كه توانسته بود با دقت مركز حساس پايتخت را هدف بگيرد. دقت عمل فوق‏العاده بالا بود. يك موشك با دقت زايدالوصفى كه بايد از فن‏آورى بالايى برخوردار باشد، به بزرگ‏ترين و مرتفع‏ترين بانك در پايتخت دشمن اصابت كرده و آن را منهدم كرده بود. شايد بچه‏ها از قسمت‏هاى ديگر به فن‏آورى هدايت ليزرى دست يافته‏اند. همه از جا پريديم. تكبير گفتيم. مهم نبود ما باشيم يا ديگرى. مهم اين بود كه دشمن بازداشته شود تا با موشك به شهرهاى ما حمله نكند. معلوم بود، اينجا سر كار بوده‏ايم. بى‏انصاف‏ها نگفتند كه جاى ديگر اين فن‏آورى پيشرفته را در اختيار دارند و ما را اين قدر به دردسر انداختند. شايد هم ما براى رد گم كردن دشمن بايد فعال مى‏شديم تا جاى ديگر عمل كنند؛ ولى از مسوولان ستاد اين همه پيچيدگى و ضريب هوش بعيد بود، ولى حالا كه شد، ما هم اعتماد به نفس بيشترى به دست آورديم كه خلاصه تهران هم كارى كرد؛ چون در جبهه عملاً هر چه بود در خطوط اول بود و ستادهاى مركزى فقط هورا مى‏كشيدند و ما هم لنگ مى‏كرديم و اين بار برعكسش شد. بچه‏ها جاهاى خواب خود را جمع كردند. همه به هم تبريك مى‏گفتند. من به خلبان رستمى گفتم اگر اجازه بدهيد من به تهران بروم. تقريبا اكثر بچه‏ها مى‏خواستند برگردند. چند فروند موشك ديگر در پايگاه بود كه مى‏توانستند روى لانچر نصب كنند و براى كار ايذايى استفاده شود؛ ولى ديگر به ما نيازى نبود. تقريبا آماده شديم كه برگرديم. ناگهان بى‏سيم به صدا درآمد. بى‏سيم‏چى هاج و واج بود. گوشى را به خلبان رستمى داد. يكى از دوستان نزديك در تهران بود، به خلبان تبريك مى‏گفت. حتما درجه و ترفيع گرفته بود. شايد هم بچه‏اش دنيا آمده بود؛ ولى خانمش هفت‏ماهه بود! شايد بچه عجله داشت. ناگهان خلبان غش كرد! اين ديگر چه خوشى است كه خلبان غش كند؟ زبانش بند آمد. با "تته، پته " به ما گفت كه موشك ما تا پايتخت رفته و به بانك مركزى خورده است. ما به جاى غش كردن، عين مجسمه به همديگر نگاه مى‏كرديم. سكوت عجيبى بود. معلوم شد، موشك فرار كرده و از برد عادى خود حدود چهل كيلومتر بيشتر رفته است. حاج آل على با صداى بلند آيه 17 سوره انفال را خواند كه "خداوند تير را پرتاب كرد "، حالا بايد گفت كه: "خداوند موشك را پرتاب كرد نه شما ". آرامش خاصى بر همه مستولى شد. احساس مى‏كردند همه چيزمان خدايى است، حتى شادى نمى‏كرديم. احساس مى‏كرديم آنقدر خدايى شده‏ايم كه به شادى نيازى نيست. همه با آرامش رفتيم كه دومين موشك را براى پرتاب آماده كنيم. بعد از مدتى به خودمان آمديم. كم‏كم، احساس قدرت مى‏كرديم. چهار فروند موشك ديگر داشتيم. دنياى سرمايه‏دارى و كمونيست‏ها هر دو به توافق رسيدند كه ايران را سخت محاصره اقتصادى كنند تا قطعنامه 598 را بپذيرد. ايران هم صفت دنياى سرمايه‏دارى را مى‏دانست كه طالب جنگ‏هاى كنترل شده و كوتاه مدت است نه جنگى كه پايان آن در دست آن‏ها نباشد. ايران مى‏خواست جنگ را طولانى كند و اين براى جهان سرمايه‏دارى كه در مناطق نفت‏خيز احتياج به كنترل داشت ضرر زيادى بود. كسى هم فكر نمى‏كرد ايران بتواند اين همه تحمل جنگ را داشته باشد و طولانى‏ترين جنگ معاصر را تحمل كند. با آنكه توان داشتيم كه موشك را به قيمت خوب از واسطه‏ها بخريم؛ ولى به ما نمى‏دادند. دنياى سرمايه‏دارى گونه‏اى است كه اگر پايش پيش بيايد براى پول به همه چيز خيانت مى‏كنند. به شرط آنكه اسمشان رد نشود. خيلى‏ها زيرآبى به ما خبر مى‏رساندند. همه چيز براى ما قابل استفاده بود. از موتور قايق‏هاى ورزشى تا موشك؛ اما پرتاب اولين موشك ايران باعث شد تا ولوله‏اى در غرب بيفتد . پرتاب موشك چنان سر و صدايى ايجاد كرده بود كه همه فكر كردند قدرت جديدى به ما موشك داده است. همين امر باعث شد كه از بلوك‏هاى مختلف به ما موشك بدهند و ما هم به جاى ادامه ساخت شروع به خريد كرديم و اين امر باعث شد راحتى خريد را به سختى ساخت ترجيح دهيم. در هر صورت جنگ به مرحله جديدى رسيد و ما به موشك‏هاى متنوعى دست يافتيم. يقينا هم غرب سعى داشت فن‏آورى پيشرفته‏ترى را به دشمن بدهد، به ويژه تجهيزات خطرناك "ش.م.ر ".   منبع : ويژه نامه دفاع مقدس در خبرگزاري فارس(77) 
  5. 1 پسندیده شده
    خبر ، کوتاه بود و هیجان انگیز ، نزدیک به یک دهه انتظار برای رونمایی از یک سامانه دفاع هوایی بومی بالاخره به انتهای خود نزدیک شد و در نهایت از سامانه باور-373 رونمایی گردید . اگر چه تحریم های ظالمانه بر علیه نیروی های مسلح جمهوری اسلامی ایران و صنعت دفاعی کشور بیشتر از 40 سال است که ادامه دارد و این صنعت فراز و نشیبهای بسیار زیادی را بخود دیده ، اما بالندگی ، هوشمندی و اتکاء بر توان داخلی ، در نهایت محصولی را پدید آورد که هر ایرانی اصیل ، از مشاهده آن غرور مثبتی بدست می آورد که می تواند ره گشای گلوگاه های فناورانه آینده باشد . با این وصف ، پس از نزدیک به یکصد صفحه تحلیل و بررسی و گمانه زنی در بخش نخست این سلسله تاپیک سامانه پدافند هوایی باور373 (1) تصمیم گرفته شد تا پس از رونمایی از این سامانه بومی ، به مانند تاپیک سامانه اس-300 ، تاپیک جداگانه ای برای تحلیل و بررسی باور-373 ایجاد شود . نمایی از مراسم رونمایی از سامانه دفاع هوایی باور-373 مقدمه : همه ماجرا از سال 2010 آغاز شد ، زمانی که روسیه از تعهد خود مبنی بر تحویل سامانه های S-300PMU-1 شانه خالی نمود و در مقابل ایرانی ها نیز مدعی شدند تا یک سامانه دفاع هوایی پیشرفته تر از اس-300 را بصورت بومی توسعه داده و بخدمت خواهندگرفت ، اینک پس از 9 سال شایعات و حرف و حدیث ، سامانه باور-373 در روز صنعت دفاعی ( 22 اوت 2019 ) رونمایی گردید . یک سامانه تمام بومی ؟!!!!!! علیرغم اینکه روسها پس از روندی پر فراز و نشیب ، در نهایت سامانه های (S-300PMU-2(IR را در دسامبر 2016 بطور کامل تحویل ایرانی ها دادند ، اما همچنان شایعات داغی مبنی بر روگرفت (کپی ) بودن سامانه ایرانی از روی سیستم روسی ، در میان تحلیلگران داخلی و خارجی جریان داشت ، با این وصف ، ایران پس از کش و قوسهای فراوان ،و پیش از تحویل اولین سامانه روسی ، در دسامبر2016 زیرسامانه های مشخصی از باور373 شامل رادارها ، موشکها و نمای های از پیش تعیین شده ( محدود ) از سلول های پرتاب را به نمایش عمومی نهاد . لانچر سامانه S-300 PT اگر چه برخی تحلیلگران اطلاعاتی براین باور بودند که ایرانی ها بخش هایی از زیر سیستم های سامانه S-300PT تحویلی به بلاروس ( که در دهه هشتاد میلادی در قالب تقویت شبکه دفاع هوایی ارتش سرخ به همراه رادارهای استاندارد و موشکهای 5V55K/R با حداکثر برد 90 کیلومتر در این جمهوری سابق مستقر شده بود) را از این کشور خریداری نموده اند ، با این وصف ، برخی ناظران نظامی براین اعتقاد قرار دارند که صنعت دفاعی ایران ، بطور قطع مطالعات مستمری بر روی برخی ایده ها و فناوری های بکار رفته در محصول روسی داشته اند ، اما هر گونه ارتباط مستقیم میان سامانه S-300PT و باور-373 به تقریب غیر محتمل به نظر می رسد ، چرا که باور-373 بلحاظ بلوغ طراحی و همچنین کارایی ، با کمی تخفیف به سیستم های جدید تر روسی نظیر S-300PMU-2 و اس-400 نزدیکتر به نظر می رسد ، تا جایی که حداقل برمبنای ظاهر امر ، رادارهای آرایه فازی و موشک با برد 200 کیلومتری صیاد-4 به وضوح هرچه تمام تر بلحاظ فیزیکی مشابه همتایان خارجی خود هستند . علاوه براین ، باور-373 از کشنده بومی ( البته با ریشه روسی ) استفاده کرده و پرتابه موشکی این سیستم دفاع هوایی بومی در مقایسه با سیستم پرتاب سرد ( کولد لانچ ) اس-300 مجهز به لانچرهای دایره ای ، از سیستم پرتاب مستقیم ( هات لانچ ) از درون لانچرهای مکعبی بهره می برد . برای کمک به خواننده و جلوگیری از هر گونه سردرگمی جدول ذیل قابل بررسی است : مقایسه اجمالی میان سامانه دفاع هوایی اس -300 روسی و باور-373 ایرانی از بالا به پایین : خودروی TEL رادار درگیری رادار کسب هدف رادار مدیریت صحنه نبرد مشخصات : با توجه به اطلاع از این مساله که باور-373 یک سامانه بومی ایرانی است ، بطور قطع برخی مشخصات و الگوهای موجود در اس-300 در آن قابل مشاهده است . بلحاظ اندازه فیزیکی ، باور-373 در مقایسه با محصول روسی ، مقداری بزرگتر به نظر می رسد ، بنابراین ، نسبت به سامانه سوم خرداد که در ژوئن 2019 یکفروند پهپاد آمریکایی را ساقط نمود ، قابلیت استتار ان ، به نسبت مشکل تر بوده ، با این حال ، هنوز تحرک بالایی را بخود می بیند ، چرا که کشنده 10 در 10 ذوالجناح بعنوان TEL این سیستم عمل نموده و علاوه براین ، رادارها و پست تاکتیکی فرماندهی و کنترل (C2) آن نیز قابلیت نصب بر روی خودروی هشت در هشت "ظفر" ر ا خواهد داشت که هردوی این کشنده ها ، پتانسیل کاملی برای حرکت در سطوح خارج جاده ای به نمایش می گذارند . چنین وضعیتی برای شبکه دفاع هوایی ایران ، یک توانایی پراهمیت به نظر می رسد ، به این علت که علیرغم وجود یک شبکه گسترده جاده ای ، وسعت این کشور به گونه ای است که سامانه فوق استقرار در مناطق به نسبت صعب العبور را می طلبد و این نیز بدان معنا خواهد بود که باور-373 را می توان در هر نقطه ای مستقر نمود . شاید تنها زیر سیستم سامانه بومی ایرانی که بصورت نیمه متحرک طراحی و تولید شده ، رادار معراج-4 است که نقشی مشابه رادارهای 64N6E/91N6E بیگ برد در سامانه روسی بعنوان رادار مدیـریت صحنه نبرد را بر عهده دارد . این که رادار فوق بر روی یک تریلر نیمه متحرک ( کششی ) قرار گرفته و توسط یک کامیون غیر نظامی جابه جا میشود ، چندان مساله پر اهمیتی به نظر نمیرسد ، چرا که برد به نسبت زیاد این رادار بدان اجازه می دهد تا در عمق منطقه نبرد و دور از تهدید مستقر شده و در مقایسه با رادارهای موجود در خط مقدم دفاع هوایی ، ازامنیت بیشتری بر خوردار باشد . رادار مدیریت صحنه نبرد معراج -4 : به اعتقاد برخی تحلیلگران نظامی ، در واقعیت ماجرا ، ایرانی ها رادار معراج-4 را بعنوان یک سیستم جدایی ناپذیر از باور373 محسوب نمی کنند ، اما ارتباط بسیار نزدیکی میان این رادار و فرآیند توسعه باور-373 وجود دارد که درجریان رونمایی نیمه رسمی از معراج-4 در سال 2016 عیان گردید . در حقیقت امر ، معراج -4 ، یک دارایی با ارزش رزمی بسیار بالا درشبکه دفاع هوایی یکپارچه (IDAS) ایران بشمارمی رود که ماموریت کنترل فضای هوایی و انتقال اطلاعات به سامانه های پایین تر برعهده آن گذاشته شده است . این رادار که یک رادار آرایه فازی در باند S محسوب میشود ، بر اساس اطلاعات موجود قابلیت رهگیری 100 هدف بطور همزمان را داشته ، ضمن اینکه برخی معتقدند که رادار معراج -4 قابلیت های اجرای ضد ضد عمل الکترونیک (ECCM) بسیار قدرتمندی شامل " Burn Through ، SLB و SLC ، پرش فرکانس ، PRF Jitter ، PRF Staggering ، JATS ، فشرده ساز پالسی ، MTI ، CFAR ، Clutter Map و در نهایت Low SLL Antenna را در اختیار داشته باشد که نشاندهنده انعطاف پذیر بودن ان است . پی نوشت : 1- منابع در انتهای مقاله درج خواهد شد . 2- بدلیل اینکه این تاپیک دومین تجربه شخصی در برگردان یک متن تخصصی در حوزه پدافند هوایی است ، ممکن است در ترجمه برخی اصطلاحات ، کاستی هایی وجود داشته باشد ، طبیعتا از دوستان فاضل و دانشمند انتظار میرود تا در بهینه شدن متن کمک لازمه را نمایند . 3- ادامه دارد ................. صرفا" برای میلیتاری /مترجم : MR9
  6. 1 پسندیده شده
    این سناریویی بود که قرار بود اتفاق بیافته و روس ها به اون دلخوش بودند نه واقعیت میدانی که اول سوری ها و بعد حتی خود روس ها باهاش مواجه شدند و در گزارش خود روس ها بهش اشاره شد. و دقیقا عطف به همون کارنامه ضعیف که عدم مطابقت با نیاز های عملیاتی میدان نبرد بود که باعث شد تولید نسل جدیدی از این سیستم در دستور کار قرار بگیره که حتی اون نسل جدید هم درصوتی که اشکالات عمده ای که در تاپیک بهش اشاره شد رو مرتفع نکنه باز هم کارنامه موفقی نخواهد داشت، به ویژه در بحث پیکره بندی مساله دوم اینه که تولید 2 سامانه ارزان قیمت و گران قیمت همیشه به تولید راه حل ارزان تری ختم نمیشه، تولید 2 سامانه مجزا اون هم به این شکل با حداقل ممکن مشابهت و استفاده از زیر سیستم های مشترک، کاملا بر خلاف رویه ای که در تاپیک توصیه شده، هزنیه های طراحی، تست، تولید، آموزش، پشتیبانی، لجستیک و تعمییر و نگه داری و ... اتفاقا ممکنه باعث افزایش شدید هزینه ها بشه، در آخر هم کارایی لازم رو نداشته باشه سیستم ارزان قیمت شما و برید همون سیستم گرانتر که تور باشه رو مستقر کنید، دقیقا همون کاری که روس ها کردن، استقرار تور و پنتسیر هم زمان نبود، بعد از مشکلات پنتسیر تور اضافه شد، و البته همون طور که در متن تاپیک به اختصار اومد، حتی تور هم به رغم تواناتر بودن مشکلات خاص خودش رو داره و بر همون اساس طرح پیشنهادی از سوی نگارنده مطرح شد. نکته آخر و مهم تر اینه که اصلا بحث ما در مورد روسیه نیست! بحث اصلی نگرانی از الگو گیری غلطی هست که از روش روسی انجام میشه و قطعا در سیستم فعلی ما مشکلاتش 2 چندان میشه، در روسیه اگه 2 سیستم موازی تولید میشه در مقیاس انبوه ، اینجا چندین پروژه موازی استارت می خوره، هیچ کدوم هم خط تولید صنعتی و انبوه ندارن، تعداد انگشت شمار هم در نهایت از هر کدوم تولید میشه، و اضافه میشه به همون دریایی از اش شعله قلمکار قبلی که هزار مدل سامانه با تعداد محدود با منشا فناوری ها و طراحی های مختلف موجوده و هزینه های سرسام آوری رو به مجموعه پدافند تحمیل می کنه یک دور دیگه با دقت بیشتر تاپیک رو مطالعه بفرمایید رفع شبه خواهد شد
  7. 1 پسندیده شده
    سلام بله درست هست و خودتون در ادامه گفتید که نقش اصلی روی رادار و توان شناسایی و الگوریتم و پردازش میباشد و بنده هم شرط لازم رو رادار عنوان کردم. عکس زیر رو ببینید متعلق به وزارت دفاع انگلیس در زمان جنگ سرد میباشد و توانایی سامانه گالوش رو ارزیابی کردن برد سامانه ABM-1 Galosh بین 320 تا 350 کیلومتر عنوان شده بود ولی در محاسبات تا 800 ناتیکال مایل پیش بینی کردن و این برد حداکثر است و موشک اینرسی لازم برای تعقیب هدف و مانور سنگین رو نخواهد داشت اما باعث میشود در همون برد 350 کیلومتری هدف را بزند. اینکه گفتم برد ضد بالستیک تقریبا دو برابر حساب میشه رو همین قضیه استوار است و منظور برد شلیک برای رهگیری هدف بالستیک در حداکثر برد مفید که موشک رهگیر انرژی جنبشی لازم را داشته باشد و همون برد اعلامی برای سامانه باور یا اس300 و ... می باشد. قبلا در یک مقاله خواندم که برد ضد بالستیک S-300PMU2 رو در حدود 400 کیلومتر تخمین زدن در مقابل بالستیک های میانبرد و مشخصه که با افزایش یا کاهش سرعت بالستیک این مقدار کم و زیاد میشه. مساله اینه که مشکل اس300 برای این رهگیری موشک نیست و بلکه رادار هست که برد 400 کیلومتری ندارد! خوب در این حالت هواپیمای مهاجم نمی تونه وارد محدوده پدافندی نشه؟ هواپیما برخلاف بالستیک صرفا هدف نزدیک شونده نیست و امکان تغییر مسیر و حتی برگشت دارد و اگر قرار بر شلیک موشکها از 250 کیلومتری داشته باشید تنها باعث هدف رفت منابع و خالی شدن پرتابگرها میشه. اون بردی که محاسبه کردم برای این هست که هدف وقتی وارد رینگ پدافندی شد حتی با گردش 180 درجه ای امکان فرار نداشته باشد. البته اگر موشک بصورت اینرسیایی تا نزدیکی هدف در ارتفاع بالا پرواز کنه و در فاز نهایی با رادار فعال یا فروسرخ هدف رو کشف و رهگیری کند ، احتمالا بتوان به برد قطعی 200 کیلومتر دست یافت ولی هر روز سنسورهای هشدار دهنده پیشرفت میکنند و با دیتالینکی که هواپیماهای متخاصم دارند از شلیک موشک حتی بدون قفل راداری مطلع شده و واکنش دفاعی خواهند داد. بنده هم امیدوارم برد باور در نهایت به 600 کیلومتر برسه تا کار روی کلیت پدافند تمام بشه و بتوان منابع رو صرف بازسازی نیروی هوایی اختصاص داد. از موشک صیاد3 گفتید و باید بگم همین موشک باید بتونه به برد 150 کیلومتری هم برسه ولی مساله اصلی انرژی جنبشی و سرعت در اون برد هست که شاید نتونه با هواپیماهای مانورپذیر درگیر بشه.
  8. 1 پسندیده شده
    1- اگر سرعت موشک صیاد4 رو 2800 متر بر ثانیه در نظر بگیریم ، با این حساب این موشک برتری کاملی نسبت به موشکهای 48N6E3 داره و در سطح 9M83ME متعلق به S-300VM میباشد که با سرعت 2.8 تا 3 کیلومتر بر ثانیه در نسل جدید 400 کیلومتر برد دارد و توان درگیری با انواع هواپیما و موشکهای بالستیک تاکتیکی و میانبرد و دوربرد رو تا سرعت 4500 متر بر ثانیه داراست یعنی موشکی مثل سجیل با سرعت 13 الی 14 ماخ رو میتونه بزنه. موشکهای قاره پیما رو هم بعد از مرحله ری اینتری که سرجنگی جدا شد میتونه هدف قرار بده بخصوص در فاز ترمینال که از ارتفاع 18 کیلومتری شروع شده و با کاهش سرعت پرتابه همراه هست. ولی درگیری در ارتفاع پایین خطر انفجار هسته ای EMP را در پی دارد که آسیب آن به زیرساختهای نظامی - غیرنظامی قابل پیش بینی نیست و باید انهدام در ارتفاع بالای 100 کیلومتر باشد. 2- اگر سرعت موشک صیاد4 را 2000 متر بر ثانیه یا همون 6 ماخ در نظر بگیریم ، در این حالت این موشک در کلاس موشکهای سری 48N6E2/E3 قرار دارد و باید بتواند تا برد 250 کیلومتری برای اهداف کند پرواز و تا ارتفاع 70 الی 80 کیلومتری صعود کند. در این حالت توان درگیری با اهداف بالستیک تا سرعت 2800 متر بر ثانیه را باید داشته باشد چون در موشک 48N6E2 چنین است و این را هم در نظر بگیرید که حداکثر سرعت هدف را بیشتر از همه قدرت رادار و توان پردازش کامپیوتر و الگوریتم نرم افزاری تعیین می کند و به عنوان مثال پدافند A-135 مسکو که از موشکهای هسته ای 53T6 با سرعت 7 ماخ استفاده می کند میتواند با اهداف تا سرعت 25 ماخ درگیر شود یعنی بیش از سه برابر سرعت موشک پدافندی ، یک علتش کلاهک هسته ای ولی علت اصلی در وجود رادار کنترل آتش آرایه فازی Don-2N است که دقت بسیار بالایی دارد و در رزمایش موشکی نوامبر 2017 موفق شد بدون کلاهک هسته ای ، هدفی با سرعت 7 کیلومتر بر ثانیه برابر با 23 ماخ را منهدم کند. راستش من با توجه به فیلم شلیک صیاد4 و مقایسه با موشکهای دیگر ساخت ایران مانند صیاد3 و تائر2 که سرعتی در حدود 4.5 تا 5 ماخ دارند ، سرعت 6 ماخ رو تخمین زدم و امیدوار هستم در نسخه بعد به 8 ماخ برسه تا بتوان با یک مرحله افزایش به برد و ارتفاع بالایی دست یافت. با فرض طول 7.5 متری و قطر 53 سانتیمتر صیاد4 باید دو موشک جدید از روی آن ساخته شود : 1- موشک صیاد5 تک مرحله ای با قطر بیشتر در حدود 60 تا 65 سانتیمتر و پیشران قویتر که سوخت بیشتری حمل کنه و به برد 300 تا 400 کیلومتری برسه و سرعت 3 کیلومتر بر ثانیه یعنی 9 ماخ و ارتفاع درگیری 100 کیلومتر ، مشابه موشک 9M83ME برای سامانه ضد بالستیک S-300VM 2- موشک صیاد6 دو مرحله ای که شامل مرحله اول موتور و قطر صیاد5 و مرحله دوم موتور و قطر صیاد4 یا هم هر دو مرحله با قطر برابر صیاد5 که سرعت مرحله اول 6 ماخ و مرحله دوم هم 9 ماخ ، جمعا 15 ماخ که میتونه به ارتفاع بالای 150 تا 300 کیلومتری برسه و ماهواره های لئو رو هدف قرار بده به اضافه موشکهای بالستیک قبل از فاز ری اینتری و جدایش کلاهکها ، این موشک بردش تا 600 کیلومتر میرسه! یک نکته رو اطلاع دارید؟ اینکه برد ضد بالستیک تقریبا دو برابر برد ضد هواپیما حساب میشه؟ یعنی همین باور با برد 200 کیلومتر در برابر بالستیک 400 کیلومتر برد داره! لازمه اون تنها رادار برد بلند هست. روال کار به اینصورت هست که چون موشک بالستیک هدف نزدیک شونده می باشد و مثل هواپیما امکان تغییر مسیر و فرار ندارد میتوان از دو برابر برد به طرفش شلیک کرد تا در حداکثر برد همون 200 کیلومتری هدف قرار بگیره و در واقع برد موشک بیشتر نمیشه بلکه در حداکثر مقدار خودش هدف رو منهدم میکنه. این مساله رو در دهه شصت و هفتاد متوجه شده بودن و پایه و اساس برد اعلامی برای پدافند A-135 مسکو با برد 900 کیلومتر و SM-3 آمریکا با برد 900 کیلومتری فعلی و گسترش اون به 2500 کیلومتر تا سال 2030 در نسل بلاک2آ میباشد. با چنین فرضی می توان با یک سامانه با برد 600 کیلومتری که با رادارهای پیش اخطار 3000 کیلومتری لینک شده باشد تمام آسمان ایران را پوشش ضد بالستیک تامین کرد. محاسبه برد قطعی و غیر قابل فرار برای موشک صیاد4 با فرض سرعت 2800 متر بر ثانیه ، در برابر هواپیمایی با سرعت 800 متر بر ثانیه اگر از 200 کیلومتری شلیک انجام بشه در 155 کیلومتری بهش میرسه ، یعنی هدف میتونه 45 کیلومتر پرواز کنه و احتمال فرارش هست ، اما برد قطعی برای باور میشه 155 کیلومتر که در اینصورت امکان فرار نیست و در 200 کیلومتری زده میشه ، این برای هدفی با سرعت 2.6 ماخ هست و هیچ جنگنده ای سرعت عملیاتی این مقدار ندارد و حتی اف15 سرعتش به 1.73 ماخ محدود شده! برد قطعی باور برای جنگنده های فعلی در حدود 170 کیلومتر میباشد. با فرض سرعت 2000 متر بر ثانیه ، در برابر هواپیمای با سرعت 800 متر بر ثانیه مثل حالت قبلی به ترتیب ، نقطه برخورد 142 کیلومتری با شلیک از 200 کیلومتر و برد قطعی 140 کیلومتر و برای هدفی با سرعت 500 متر بر ثانیه هم میشود 160 کیلومتر. البته از موارد خاص مثل کاهش ارتفاع و پنهان شدن در بین عوارض زمینی و جنگ الکترونیک صرف نظر کردم.
  9. 1 پسندیده شده
    اطلاعات جدیدی از پهپاد آرکیو 170 آرکیو 170 پهپاد پنهان‌کار راهبردی جهت در سال 2007 میلادی جهت شناسایی در کشورهای هدف افغانستان، پاکستان، کره شمالی و سپس در ایران از سوی ایالات متحده آمریکا به کارگرفته شده است. آرکیو از دوربین های دید در روز و شب چند طیفی بهره می‌برد. طول پهپاد 13 متر و عرض آن 2/7 متر است. وزن خالی پهپاد 1/5 تن می‌باشد و به میزان 1/5 تن سوخت و دیگر محموله‌ها را نیز می‌تواند حمل کند و به حداکثر وزن برخاست 3 تن می‌رسد که جهت پرواز از پیشران توربوفن با توان 700 کیلوگرم (6/84 کیلونیوتن) استفاده می‌کند و می‌تواند تا سقف پرواز 40000 پا اوج بگیرد. حداکثر سرعت آرکیو 170، پانصد کیلومتر بر ساعت است و سرعت کروز آن به 400 کیلومتر بر ساعت می‌رسد و با سرعت 300 کیلومتر بر ساعت به گشت زنی می‌پردازد. این پهپاد 8 ساعت مداومت پروازی دارد و برد آن به 3200 کیلومتر می‌باشد.
  10. 1 پسندیده شده
    چالش های قدیمی،راهبرد های تازه اصل پیروی از ساختار from must follow function بخش اول: پس از سال ها انتظار و حدس و گمان بالاخره در مرداد سال 1398 سامانه پدافندی باور 373 رونمایی شد با به شکلی عجیب و در حد یک آتشبار! ولی همین رونمایی هم به بسیاری از شک و تردید ها در مورد رادار درگیری و رادار رهگیری، هات لانچ یا کلد لانچ بودن سامانه، برد موشک صیاد4 و دیگر ابهامات پاسخ داد ولی سوالات بیشتری را در مورد نقش رادار معراج4 و ... ایجاد کرد. هر چند بنده نه قصد انتقاد دارم و نه اطلاعات کافی جهت ابهام زدایی فقط امیدوارم از ان پیشنهاد های بنده مفید واقع گردد. پیشنهاد اول-clam shell در جنگ خلیج فارس، جنگ کوزوو، حمله ائتلاف به لیبی، دست بلند نیروهای هجومی استفاده گسترده از موشک های کروز در حمله به اهداف راهبردی بوده و است. از اینرو شوروی/روسیه جهت سرچ افق و شناسایی اهداف در ارتفاع پست رادار clam shell (5n66/76n6) را طراحی کرد. این رادار به دلیل اینکه بر روی ستون هایی به ارتفاع 23 متر تا 37 متری قرار دارد که توانایی شناسایی اهدافی که پست می آمدند را بهتر از دیگر رادار های شوروی داشت به شکلی که نیاز به رادار های هوابرد را تا حد زیادی جبران کرده است. ایران هم میتواند جهت نظارت بهتر میتواند رادار درگیری و رادار رهگیری سامانه باور 373 را رور برج های روسی (40V6/40V6m) با ارتفاع بیست و سه متری و (40V6MD) سی و هفت متری مسقر کند یا نمونه داخلی آن ها بسازد.
  11. 1 پسندیده شده
    بخش سوم و پایانی خودروی کنترل و فرماندهی (C2) : پست فرماندهی و کنترل بر روی یک کامیون شش در شش قرار گرفته که به نظر میرسد کمی بزرگتر از نمونه های شش در شش معمولی است که ایران در گذشته برای سامانه های تلاش ، پانزده خرداد و رادارهای دفاع هوایی خود از آن استفاده نموده است . در حالی که هنوز نمای مشخصی از بخش داخلی کابین منتشر نشده ، طراحی یک خودروی اختصاصی برای پست فرماندهی و کنترل ( بر خلاف سیستم های میانبردی نظیر 15 خرداد ) نشانه ای از ظرافت ایده طراحان باور -373 است . اما در کمال تعجب ، هیچ آنتنی برروی این خودرو برای ایجاد ارتباط در بردهای بلند وجود ندارد ، هر چند این احتمال ممکن است وجود داشته باشد که ایران بر خلاف روسها که خودروی خود را در محوطه آتشبار مستقر می کند ، پست فرماندهی را در یک منطقه وسیع ، پراکنده نمایند . خودروی TEL باور-373 تصویر نخست ، منتشر شده در سال 2012 تصویر دوم ، منتشر شده در سال 2014 تغییرات در طراحی سازه کابین به وضوح قابل مشاهده است . خودروی ذوالجناح ( ده در ده ) : خودروی TEL ذوالجناح برای اولین بار در سپتامبر 2012 به نمایش گذاشته شد که به یک کابین با زاویه غیر معمول مجهز شده بود . دو سال بعد ( 2014 ) تصاویر منتشر شده از گونه جدید ذوالجناح ، نشان از یک طراحی هوشمندانه تر برای کابین داشت که جلوتر از اکسل خودرو قرار می گرفت ، در حالی که نمونه نخست این کشنده ، کابین درست در بخش فوقانی اکسل قرار داشت . برخی ناظران معتقدند که این تغییر طراحی ، احتمالا برای ایجاد فضای بیشتر برای تجهیزات اضافی ( ژنراتور و محل بار ) صورت پذیرفته است .اما مزیت اصلی این خودرو ، در حالی که محموله 30 تنی خود را بر دوش دارد ، تحرک بالا در مسیرهای خارج جاده ای است . ضمن اینکه طراحی شاسی به گونه ای صورت گرفته که حرکت سلول های پرتاب ( چهارتایی ) با طولی برابر 7.5 متر ، برای پرتاب بصورت عمودی ، براحتی صورت می گیرد . از آنجایی که سیستم پرتاب موشکها ، بصورت پرتاب گرم است ، انفجار ناشی از روشن شدن پیشرانه موشک ، ممکن است گردو غبار زیادی تولید کند ، یک سطح فلزی درست در زیر سلول های پرتاب وجود دارد که با مجهز شدن به جک های هیدرولیکی ، قابلیت باز و بسته شدن را داراست . بخش انتهایی لانچر باور-373 و سطح فلزی تعبیه شده در بخش زیرین خروجی سلول های پرتاب ( سمت راست تصویر ، قسمت تحتانی ) به احتمال بسیار زیاد ، غیر عادی ترین مورد ذوالجناح ، 5 محوره بودن آن ، که در مقایسه با اس-300 که فقط از 4 محوراستفاده می کند ، است که با معرفی اس-400 و استفاده از تریلرهای 5 محوره ، این مورد نیز چندان عجیب به نظر نمی رسد . اما مزیت 5 محوره بودن ذوالجناح در این است که اگر ایران نیاز به موشکهای بزرگتری روی این سامانه داشته باشد ، طراحی ذوالجناح ، به گونه ای است که می تواند بخوبی مورد بهینه سازی قرار گیرد . خودروی هشت در هشت "ظفر" ، سال 2014 خودروی حامل رادار هشت در هشت ظفر: خودروی هشت در هشت ظفر برای اولین بار به سال 2014 به نمایش عمومی گذاشته شد . این خودرو با توان حمل باری برابر 24 تن ، گزینه مناسبی برای تبدیل شدن به TEL بود ، اما ظاهرا تنها بدلیل طول کمتر ، درمقایسه با ذوالجناح ، این امر محقق نشد . بااین وصف ، رادارهای نصب شده روی این خودرو ، قابلیت چرخش 360 درجه را دارا بوده و با مجهز بودن به یک کابین فرماندهی در بخش انتهایی که سامانه های تهویه مطبوع نیز بدان افزوده شده ، محیط مناسبی را برای رصد دشمن فراهم آورده ، هر چند هنوز بخش داخلی آن به نمایش درنیامده است . مقایسه مشخصات باور-373 با سامانه های دفاع هوایی عملیاتی فرآیند توسعه باور-373: در فیلم منتشر شده از تستهای شلیک باور-373 ( که احتمالا جدید نباشد ) تفاوتهای بسیاری با نسخه نهایی به نمایش درآمده را میتوان جستجو نمود .بعنوان مثال ، رادارهای نمایش داده شده ، فاقد sub-arrays ، تجهیزات اضافی ، یا آنتن های IFF هستند و یا احتمالا وجود انها برای تست شلیک چندان ضرورت نداشت . پست فرماندهی ، روی زمین میان دو رادار قرار گرفته بود و خودروی برای حمل آن دیده نمیشد . موشک مورد استفاده ( صیاد -4 ) برای بهتر دیده شدن در دوربینها ، احتمالا به رنگ قرمز درآمده بود . کشنده های ذوالجناح فقط به دو سلول پرتاب مجهز شده بودند وکمی بلحاظ ارتفاع ، کوتاهتر که در جریان لحظات قبل از پرتاب ، قابل مشاهده است ، که این امر ، احتمال استفاده از صیاد-2 یا صیاد-3 را بیشتر می کند . تصویر منتشر شده از TEL ناشناخته ( مشابه نمونه اس-300 روسی ) که سالها پیش رسانه های داخلی از ان بعنوان بخشی از سامانه باور یاد می نمودند باور-373 دربرابر اهداف پنهانکار : درصورتی که فرضیه مطرح شده در خصوص استفاده موشکهای مورد استفاده در باور-373 از روشهای هدایت SAGG/TVM درست باشد ، استفاده از یک رادار کسب هدف جداگانه باند اس ، که با عنوان آرایش Bi-static مورد شناسایی قرار میگیرد برای درگیری با اهداف پنهانکار، ضروری به نظر میرسد . با این حال ، لزوما" رادار باند اس در این فرآیند مداخله نمی کند ، اما بر عملکرد کلی سامانه تاثیر گذار خواهد بود . عملکرد آرایش Bi-static بدین گونه است که گیرنده رادار را در نزدیکترین نقطه به هدف قرار می دهند تا بدان اجازه دهد تا سیگنالهای منتشر شده را بدون بازگشت به ساطع کننده سیگنال دریافت کند ، بدین ترتیب ، زمانی که گیرنده به هدف نزدیکتر میشود ، شانس بیشتری برای دریافت سیگنال ضعیف وجود خواهد داشت . این فرآیند بطور دقیق نقطه ضعف رادارهای باند ایکس است و این درست جایی است که آرایش bi-static وارد عمل میشود . مطلع الفجر -3 به احتمال زیاد ، این ایده برای بهینه کردن عملکرد رادارهای باند اس عمدتا" برای کشف هواگردهای پنهانکار در بردهای طولانی در یک همکاری متقابل با سامانه هایی نظیر معراج-4 و مطلع الفجر-3 در اولویت قرارگرفته است . پس از شلیک موشک از سلول ، مختصات هدف به سامانه INS منتقل و مستمرا" توسط دیتالینک آپدیت میشود . درصورتی که موشک به یک گیرنده SAGG دو بانده ( که توانایی دریافت امواج راداره ای باند ایکس و اس را بطور همزمان داراست ) مجهز شده باشد ، موشک با دقت افزون تری ( با اثر bi-static ) هدایت می گردد ، هرچند این فرآیند ضرورتی ندارد ، اما عملکرد سامانه بهینه تر خواهد شد . در این میان ، به دلیل اینکه رادار های باند اس به اندازه کافی تضمین کننده درصد بالای شکار هدف نیستند ، حضور رادارهای باند ایکس ، ضرورت پیدا می کند ، اما همانطور که بررسی شد ، این رادارها در برابر اهداف پنهانکار چندان کارایی ندارند و در شرایط عادی ، قابلیت شناسایی را داشته ، اما توانایی ردگیری و هدایت موشک بسمت هدف را در اختیار ندارند . بنابراین ، تا قبل از فاز ترمینال ، موشک توسط رادار باند اس هدایت شده و در فاصله 10-15 کیلومتری هدف ، موشک روی هدایت رادار باند ایکس منطبق می شود . در فاصله 5 کیلومتری ، گیرنده رادار هدف را روشن کرده ، بدون آنکه نیازی به دریافت سیگنال توسط رادار باند ایکس باشد . به همین دلیل ، شناسه بامسمای " روشن سازی کور " نیز به جای مفهوم bi-static نیز مورد استفاده قرار می گیرد که در اینجا منظور از " کور" ، رادار باند ایکس خواهد بود . به این ترتیب ، در فاصله 5 کیلومتری ، موشک هدف را شناسایی و ان را به شکل دقیق از میان می برد . نتیجه گیری : باور-373 یک سامانه دفاع هوایی پیشرفته بشمارمی آید که به نظر میرسد متخصصین ایرانی در تلاش بوده اند تا فناوری بومی مشخصی را برای خنثی نمودن قابلیتهای پنهانکاری دشمن به شکل عملی مورد استفاده قرار دهند . این سیستم ، بلحاظ چیدمانی و نحوه عملکرد ، مشابهت های فراوانی با اس-300 روسی داشته ،اما برای برآورده نمودن نیازهای خاص ایران ، طراحی و نمونه سازی شده است . این مساله به ایرانی ها اجازه می دهد تا براحتی سامانه را براساس تهدیدات موجود ، ارتقاء داده و ان را با کمترین هزینه درشبکه دفاع هوایی موجود ادغام نمایند . با توجه به این مساله ، قدم بعدی برای صنعت دفاعی ایران ، تولید و استقرار انبوه باور-373 خواهد بود . مشخصات فنی : حداکثر برد کشف هدف : 320 کیلومتر حداکثر برد ردیابی هدف : 260 کیلومتر حداکثر برد ردگیری : 200 کیلومتر حداکثر ارتفاع درگیری : 27 کیلومتر حداکثر اهداف قابل شناسایی بطور همزمان : 300 هدف حداکثر اهداف قابل ردگیری بطور همزمان : 60 هدف حداکثر اهداف قابل درگیری بطور همزمان : 6 هدف حداکثر موشکهای قابل هدایت بصورت همزمان : 12 موشک حداکثر تعداد موشکها در هر آتشبار : 24 تیر موشک منابع : 1- منبع شماره یک 2- SEAD .take a look at the past 3- Surface - based air defense system analysis.1992 پی نوشت : 1- بدلیل اینکه این تاپیک دومین تجربه شخصی در برگردان یک متن تخصصی در حوزه پدافند هوایی است ، ممکن است در ترجمه برخی اصطلاحات ، کاستی هایی وجود داشته باشد ، طبیعتا از دوستان فاضل و دانشمند انتظار میرود تا در بهینه شدن متن کمک لازمه را نمایند. 2- تشکر فراوان از دو دوست عزیز جناب amirhosaingh و remo بابت کمک در برگردان واژه های تخصصی متن 3- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ( MILITARY.IR) مترجم : MR9
  12. 1 پسندیده شده
    بخش دوم : ساختار فرماندهی یک یگان باور -373 در رده گردان زیرسیستم ها : هسته مرکزی باور-373 در رده آتشبار ، شامل یک دستگاه خودروی کنترل و فرماندهی (C2) ، دو دستگاه رادار ، ( رادار کسب هدف و درگیری ) و بیش از 6 دستگاه TEL که هرکدام 4 موشک و جمعا" 24 تیر موشک را حمل می کنند ، خواهد بود. موشک زمین به هوای صیاد-4: پرتابه زمین به هوای صیاد-4 برای نخستین بار در سال 2014 ، همزمان با به نمایش درآمدن بخشی از اجزاء باور-373 به شکل عمومی نمایش داده شد . در این ویدئوها ، صیاد-4 یک موشک به رنگ سفید با حک عنوان "باور-373" روی بدنه قابل مشاهده بود که درست در جوار آن یک تیر موشک با عنوان صیاد-3 و به رنگ قرمز ، قرار داشت . مقایسه موشک صیاد-4 با نسخه روسی 48N6 ( تصویر پایینی ) موشک ایرانی تفاوت های معنا داری با نسخه روسی از خود نشان میدهد ، از جمله بالکهای انتهایی موشک ، عدم استفاده از کنترلهای بردار رانش و درنهایت شکل کلاهک موشک موشک صیاد-4 بنابر ادعای منابع ایرانی ، چیزی در حدود 200 کیلومتر برد با ارتفاع درگیری 27 کیلومتر را به نمایش می گذارد که بصورت عمودی از کشنده ذوالجناح شلیک می شود . با توجه به تصاویر منتشرشده ، یک رادار نیمه فعال آشیانه یاب (TVM -Track-Via-Missile) یا (SAGG- Seeker-Aided Ground Guidance ) در کلاهک موشک نصب شده در حالی برخی معتقدند که نصب رادار (ARH (Active Radar Homing را ه حل آسان تری برای موشکهای برد بلند ضد هوایی است ، هر چند برخی نیز معتقدند که این رادار در برابر اهداف پنهانکار چندان موثر نخواهد بود . موشک صیاد-4 ( سمت راست تصویر ) // رونمایی اولیه در سال 2014 از یک نظر ، یکی از اصلی ترین مزیتهای رادار SAGG این است که محاسبات لازم برای هدایت موشک بسمت هدف می تواند هم توسط موشک و هم توسط رادار زمینی صورت گیرد و این به معنای وجود یک لایه ایمنی در برابر اخلال احتمالی است . علاوه براین ، رادار SAGG به تقریب ، گیرنده های هشدار راداری (RWR) جنگنده متخاصم را کمترهوشیار کرده و در کنار این مزیت ، خصوصیت ذاتی LPI در رادارهای آرایه فازی موجبات بهینه شدن ان را فراهم می آورد . صیاد -4 در فاز پس از شلیک البته هنوز مشخص نیست که آیا باور-373 موشکهایی نظیر 48N6 با فناوری TVC را استفاده خواهد کرد یا خیر ، اما برخی معتقدند که نقش ضد بالستیک برای باور-373 صرفا" یک نقش ثانویه بوده و بر خلاف اس-300 ، سامانه بومی ایرانی هیچ الزامی برای درگیری با موشکهای کروز ندارد و به همین دلیل است که روسها ، سیستم پرتاب سرد را برای اس-300 در نظر گرفتند چرا که به محض خارج شدن موشک از غلاف ، سامانه بردار رانش برای سمت گیری مناسب پرتابه فعال شده و بسمت آن حرکت خواهد کرد . البته پیش از این ، صنایع دفاعی ایران ، سامانه های با برد کوتاهتری نظیر صیاد-2 و3 بدون سامانه بردار رانش را برای رهگیری در ارتفاع کم / برد کوتاه را ابداع و تولید نموده اند . موشک صیاد-4 رجیستر بدنه SD4AM.M4A ، اوت 2019 رادار باند X ( بدون نام ): تصاویر منتشر شده از رادار باور-373 ، بخصوص اندازه های کوچک آرایه های فازی این رادار ، ناظر نظامی را به این تحلیل می رساند که احتمالا با یک رادار باند ایکس روبروست . در اغلب موارد ، رادارهای باند ایکس ، ماموریت ردگیری اهداف متخاصم را در سامانه های پیشرفته دفاع هوایی و هواگردهای نظامی بر عهده دارند ، با این وصف ، مشخصات چندانی از این رادار در دست نیست ، اما این سامانه ها برای درگیری با جتهای رزمی متعارف ، در بردی فراتر از 200 کیلومتر ، با شش هدف و با شلیک 12 تیر موشک ( هر هدف ، دو تیر موشک ) مورد استفاده قرارمی گیرند . اما برای کشف و رهگیری جتهای پنهانکار ، این رادار می تواند از یک حال ویژه بهره ببرد . رادار آرایه فازی باند - ایکس سامانه باور-373 بخش آبی : سامانه تشخیص دوست از دشمن ( IFF) بخش قرمز : آرایه های فازی اصلی رادار بخش زرد رنگ : sub-arrays اما یکی از ویژگی های بخصوص این رادار ، وجود 4 آرایه اضافی در طرفین آرایه های اصلی است که جلب توجه میکند . اما مشــــخص نیست که هدف از نصب این 4 آرایه اضــــافی چه می تواند باشد ، از یــــک نظر شـــــاید بتوان این آنها را در قالـــــب آرایـــه SLC (Side Lobe Cancelling) ، sub-arrays و یا حتی دیتا لینک تحلیل نمود . درصورتی که این چهار اِلمان اضافی ، در ردیف sub-arrays قرار گیرند ، پس این احتمال وجود خواهد داشت آرایه کوچک اصلی رادار باند ایکس بیشتر نقش فریب دهنده را بازی کند . از سویی دیگر ، زاویه درونی این sub-arrays نشان میدهد که قابلیت ایجاد constructive wave interference ای وجود دارد که می تواند مزیت های بیشتر در برد طولانی تر را به همراه داشته باشد . این مزیت به رادار کمک می کند تا در مقایسه با رادار فعال 92N6 یا 30N6 فشرده تر ، طراحی و تولید گردد . علاوه بر این ، ماژول انتقال / دریافت (TRM) با تراز کردن امواج ارسالی ، در بهینه ترین شکل ممکن عمل نمایند . در صورتی که گفته های وزیر دفاع ایران مبنی بر استفاده رادار فوق از 10000 اِلمان (TRM) مبنا قرار گیرد ، توان لازم برای عملکرد بهینه آن در حداقل ممکن قرار می گیرد . رادار باند S ( بدون نام ) : رادار بعدی مورد استفاده در سامانه باور-373 ، یک رادار اکتساب هدف است که اندازه آرایه های مورد استفاده در آن ، به شکل چشمگیری بزرگتر به نظر می رسد و این نشاندهنده آن است که صنایع دفاعی ایران سالهاست که بر روی رادارهای آرایه فازی باند اس مشغول کار هستند و در نتیجه ، منطق حکم می کند که این رادار نیز یک رادار کسب هدف باند اس خواهد بود . از آنجایی که این سیستم ، یک رادار کسب هدف محسوب میشود ، احتمالا مشخصه حداکثر تعداد اهداف قابل کشف ( 300) و برد کشف هدف ( 320 کیلومتر ) و برد ردگیری اهداف ( 260 کیلومتر ) و حداکثر اهداف ردگیری شده ( 60 ) تا حدودی واقعی بوده و البته برخی بر این اعتقادند که رادار باند ایکس این سامانه قابلیت محدود کسب و ردگیری را نیز در اختیار دارد . رادار باند - اس سامانه باور-373 بخش آبی : سامانه تشخیص دوست از دشمن ( IFF) بخش قرمز : آرایه های فازی اصلی رادار هر چند ، فرضا" تمامی اعداد ذکرشده ، متعلق به رادار باند ایکس بوده و وزارت دفاع ایران ، زحمت جدا کردن آمارها را بخود نداده باشد ، می توان پیش فرض هایی در این زمینه ارائه داد . در برابر اهداف غیر پنهانکار عادی ، رادار باند اس ، کارکردی به مانند هر رادار کسب هدف دیگر خواهد داشت و حتی در صورتی که معراج-4 پشتیبان کل سیستم حاضر هم باشد ، نیاز چندانی به وجود آن نخواهد بود . اما اندازه کوچکتر و طبیعتا" نصب آن بر روی کامیون هشت در هشت ظفر ، این سیستم را به یک مجموعه باارزش در خطوط مقدم درگیری تبدیل می کند ، تا جایی که برخی معتقدند ، می توان آن را با آخرین نسخه های سامانه Aegis نیز مقایسه نمود که بطور مستقیم ، به معنای کشف بهتر هواگردهای پنهانکار است . این رادار ، به یک آرایه به نسبت بزرگ تشخیص دوست از دشمن (IFF) در بخش فوقانی خود مجهز است که نمایانگر نیاز اصلی این رادار بوده و مورد مشابهی با رادار باند ایکس همین سامانه است . پی نوشت : 1- منابع در انتهای مقاله درج خواهد شد . 2- بدلیل اینکه این تاپیک دومین تجربه شخصی در برگردان یک متن تخصصی در حوزه پدافند هوایی است ، ممکن است در ترجمه برخی اصطلاحات ، کاستی هایی وجود داشته باشد ، طبیعتا از دوستان فاضل و دانشمند انتظار میرود تا در بهینه شدن متن کمک لازمه را نمایند. 3- ادامه دارد ................. صرفا" برای میلیتاری /مترجم : MR9
  13. 1 پسندیده شده
    با سلام در لینک زیر می توانید تصاویر بیشتری را ببینید، به همراه ویدیو http://www.thedrive.com/the-war-zone/16541/here-are-the-photos-of-north-koreas-monster-missile-youve-been-waiting-to-see به این دو تصویر دقت کنید تا ببینید چه غولیه! http://imagesvc.timeincapp.com/v3/foundry/image/?q=60&url=https%3A%2F%2Fs3.amazonaws.com%2Fthe-drive-staging%2Fmessage-editor%2F1512004741557-screenshot2017-11-29at4.44.21pm.png و مقایسه هوسانگ 14 با 15 http://imagesvc.timeincapp.com/v3/foundry/image/?q=60&url=https%3A%2F%2Fs3.amazonaws.com%2Fthe-drive-staging%2Fmessage-editor%2F1512002562607-screenshot2017-11-29at4.24.11pm.png گمانه زنی ها حاکی از آن است که موتور اصلی مرحله ی اول دو نازل دارد.
  14. -1 پسندیده شده
    دومینوی ریاض لندن         «بوریس جانسون» وزیر خارجه انگلیس  عربستان سعودی و ایران را به شعله‌ور کردن جنگ‌های نیابتی در منطقه خاورمیانه متهم کرد و در اتهام‌زنی‌اش به حکومت سعودی در این زمینه، پا را فراتر گذاشت؛ زمانی‌که او به صادر کردن تفکر وهابی توسط عربستان، تأکید کرد. به‌رغم آن که دولت انگلیس از این اظهارات جانسون سلب مسئولیت کرد ولی وی حاضر نشد رسما طی سفرش به ریاض، بابت این سخنانش رسما عذرخواهی کند.          «اکونومیست»،  این مجله در شماره اخیر خود، که روز جمعه منتشر شد، گزارشی را منتشر و در آن اعلام کرد که حکومت عربستان در همه جبهه‌ها در یمن، سوریه، لبنان، عراق و همچنین در سازمان «اوپک» با شکست‌هایی مواجه شده است. اکونومیست نوشت که شاهزاده «محمد بن‌سلمان» جانشین ولیعهد و وزیر دفاع عربستان سعودی، که این مجله وی را حاکم کنونی این کشور توصیف کرده است، اوایل سال جاری متعهد شد که صنعا را از حوثی‌ها (انصارالله) بازپس می‌گیرد و مانع از آن می‌شود که ایران رئیس‌جمهور مدنظرش (میشل عون) را بر لبنان تحمیل کند و از سوی دیگر، ایران را با غرق کردن بازارهای نفتی با یک میلیون بشکه برای فروپاشی بهای نفت، ورشکسته می‌کند و با این کشور «در حیات خلوت خود» در عراق، از طریق افتتاح سفارت و اعزام سفیر به بغداد، رقابت می‌کند ولی با پایان سال هیچ‌یک از این وعده‌ها محقق نشده است. ژنرال میشل عون، هم‌پیمان ایران رئیس‌جمهوری لبنان شد، سفیر عربستان در عراق از ترس جانش، خارج شد و صنعا نیز همچنان در دست حوثی‌هاست و شبه‌نظامیان مورد حمایت عربستان سعودی در شهر «حلب» متحمل شکست سنگینی شده‌اند و مهم‌تر از این موارد، ایران از توافق اوپک بر سر کاهش تولید نفت به منظور افزایش قیمت آن، برنده بیرون آمد؛ در حالی‌که عربستان سعودی شروط ایران را پذیرفت و قبول کرد که این کشور سهم تولیدی خود را بدون کاهش حفظ و حتی تولیدش را زیاد کند و خود عربستان نیز تولیدش را به میزان 500 هزار بشکه در روز کاهش داد.         «  اللهم ارزقنا زيارة الحجة بن الحسن  »     «   لعنة الله علی عدوک یا علی   »
  15. -1 پسندیده شده
    اردوغان: همه مردم ترکیه  (در زندان )پشت من هستند           «  اللهم ارزقنا زيارة الحجة بن الحسن  »     «   لعنة الله علی عدوک یا علی   »
  16. -1 پسندیده شده
    یادی کنیم از شهید محمد حسین بشیری (سید عماد )در عصر روز پنچ شنبه بعلت چهلمین روز شهادت اون عزیز       شادی ارواح طیبه شهدا صلوات   تصاویری جالب از خیره شدن یکی از اعضای  تیم حفاطتی دکتر ظریف به یکی از اعضای تیم حفاظتی وزیر امور خارجه ترکیه          هدف قرار گرفتن خودروی امرپ ترک احتمالا kirpiدر نزدیکی الباب          «  اللهم ارزقنا زيارة الحجة بن الحسن  »     «   لعنة الله علی عدوک یا علی   »
  17. -1 پسندیده شده
    خودروی زرهی داعش که در تصاویر تبلیغاتی نبرد تلعفر از اون استفاده میکردبه دست رزمندگان اسلام افتاد           آخرین وضعیت موصل         «  اللهم ارزقنا زيارة الحجة بن الحسن  »     «   لعنة الله علی عدوک یا علی   »
  18. -1 پسندیده شده
    استفاده نیرو ی ویژه فرانسه از پهباد چکاوک جهت رصد داعش در اطراف موصل       حضور نیروی ویژه لیتوانی در عراق             «  اللهم ارزقنا زيارة الحجة بن الحسن  »     «   لعنة الله علی عدوک یا علی   »
  19. -1 پسندیده شده
    دو بخشی که دوستان تصویر شو پوشش نداده بود ن و احتمالا حلقه مفقوده سامانه افق هست             در رزمایش اخیر         تصویر همان بخش در زمان رونمایی تلاش     « اللهم ارزقنا زيارة الحجة بن الحسن » « لعنة الله علی عدوک یا علی »
  20. -1 پسندیده شده
    بله یک سری موارد متاسفانه واقعیت داره اما بسیاری هم خیر مطمئن باشید اگر ذره ای به قدرت نظامی ما شک داشتنددر ماجرای دستگیری تفنگداران دریایی لحظه ای درنگ نمیکردن چون مسئله حیثیت و آبروی آمریکا در میان بود حداقل یک چنگ دندونی نشان میدادن و بهترین بهانه برای گرفتن زهره چشم از ما و.. بود و شاید امتیازات بیشتری هم میگرفتن باور داشته باشید اگر در کشور روشنگری رشد کنه سوای حزب گرایی ما انشالله آینده روشنی خواهیم داشت
  21. -1 پسندیده شده
    دقیقا متوجه نشدم ایراد شما به نوع ترجمه من هست یا نحوه نگارش نویسنده مقاله در هر صورت هرگونه انتقاد پذیرفته میشود لطفا انتقادات خود را در پی وی ارسال کنید تا مشکلات را مرتفع کنم
  22. -1 پسندیده شده
    این سیستم موتور جدید با نام تجاری جدید دارد Hwasong-14،که قبلا پیشرفته ترین ICBM کره شمالی بود،از یک موتور اصلی با چهارموتور متحرک کنترل کننده تراست برای هدایت موشک استفاده می کند در رو نمایی سه شنبه به نظر می رسدموشک از دو موتور (بدون هیچ گونه وسیله کنترل تراست جانبی اضافی) استفاده میکند . Schmerler گفت: "این قطعا یک تنظیم بزرگ است." "این بدان معنی است که آنها احتمالا از سیستم gimbaled در موتورها استفاده کرده اند ... چیزی که ما در کره شمالی ندیده ایم." او گفت: "Gimbaling چیزی است که ما قبلا در کره شمالی ندیده ایم (اگر حق داریم)، این امر می تواند نام برند جدید ی برای کره شمالی باشد." در یک سیستم Gimbaling، به جای استفاده از باله یاموتورمتحرک کمکی کنترلر تراست، نازل اگزوز موتور اصلی خود می تواند از طریق حرکت به طرفین موشک را هدایت می کند، موشک های بالستیک بین قاره ای کره شمالی (ICBMs)، Hwasong-15 (چپ) و Hwasong-14. او گفت: "Gimbaling چیزی است که ما قبلا در کره شمالی ندیده ایم (اگر حق داریم)، این امر می تواند نام برند جدید ی برای کره شمالی باشد." در یک سیستم Gimbaling، به جای استفاده از باله یاموتورمتحرک کمکی کنترلر تراست، نازل اگزوز موتور اصلی خود می تواند از طریق حرکت به طرفین موشک را هدایت می کند، https://spaceflightsystems.grc.nasa.gov ... mbaled.gif [FLASH=425,350]https://spaceflightsystems.grc.nasa.gov ... mbaled.gif[/FLASH] https://spaceflightsystems.grc.nasa.gov ... /pitch.gif Schmerler گفت که در حالی که تمام کشورها به برخی از طرح های خارجی برای سیستم های سلاح های خود دست می یابند و او از آنچه رقبا و متحدان انجام می دهند یاد می گیرند، این نشان دهنده پیشرفت بزرگ برای برنامه موشکی داخلی کره شمالی است. دوستان اکانت گالری من بلاک شده اگه میتونن تصاویر رو منتقل کنند رضا غلام نژاد « اللهم ارزقنا زيارة الحجة بن الحسن » « لعنة الله علی عدوک یا علی »
  23. -1 پسندیده شده
    قسنت آخر ببخشید کمی دیر شد انشالله مقالات دیگری هم به زودی تقدیم میکنم Schmerl er گفت که در حالی که تمام کشورها به برخی از طرح های خارجی برای سیستم های سلاح های خود دست می یابند و او از آنچه رقبا و متحدان انجام می دهند یاد می گیرند، این نشان دهنده پیشرفت بزرگ برای برنامه موشکی داخلی کره شمالی است. وی گفت: "آنها به بقیه دنیا نگاه می کنند و آنچه را که می کنند و چه چیزی نمی کنند و به برنامه های خود اضافه میکنند در توییتر، (چندین تحلیلگر موتور )موتور Hwasong-15 را با موتور تیتان دوم، (یک موشک آمریکایی که در جنگ سرد و در سال 1987 بازنشسته شد،) مقایسه کردند. تیتان دوم بزرگترین و سنگین ترین موشکیست که تاکنون توسط ایالات متحده ساخته شده و توانست کلاهک هسته ای 9 مگاوات (بزرگترین کلاهک در ایالات متحده آمریکا بود، و 600 برابر انفجار بمب در هیروشیما )را 15000 کیلومتر (9،320 مایل)، حمل کند کیم جونگ، رهبر کره شمالی، روز چهارشنبه، Hwasong-15 را بررسی می کند. احتمالا تست دیگری وجود دارد بعد از شلیک روز چهارشنبه یک مقام کره شمالی به CNN گفت که "پیونگ یانگ" تا زمان تکمیل توانایی های بازدارنده هسته ای خود هیچ علاقه ای به مذاکره با آمریکا ندارد، تکرار این اظهارات در گذشته نشان میدهد ،این نشان از انجام یک انفجار هسته ای زمینی یا "آزمایش بزرگ بمب هیدروژنی" است. دیگر ی این بود که "آزمایش موشک ( ICBM )هواسنگ 15 با آخرین اختراع صنایع موشکی کره ای ها به دست آمده است. یک بیانیه دولت اعلام کرد که Hwasong-15 "قدرتمند ترین ICBM ، با هدف تکمیل وتوسعه سیستم های موشکی (کره شمالی) است اما Schmerler گفت : این به این معنا نیست که برنامه کره شمالی ادامه نخواهد داشت، به ویژه اگر روابط با آمریکا بهبود نیافته باشد: "آنها ممکن است احساس کنند پیشرفت تکنولوژیکی که به دست آورده اند، برای آوردن آمریکایی ها به میزمذاکره کافی است." حتی اگر Hwasong-15 اهداف پایانی سالها توسعه موشکی کره شمالی را برآورده کند (Duitsman گفت)، احتمالا پیونگ یانگ خواهان تست سیستم "حداقل یک بار دیگر" خواهد بود تا اینکه از اثربخشی آن مطمئن شود دو آزمایش از Hwasong-14 طی هفته های یک ماه در ماه ژوئیه انجام شد. رضا غلام نژاد « اللهم ارزقنا زيارة الحجة بن الحسن » « لعنة الله علی عدوک یا علی »
  24. -1 پسندیده شده
    باسلام ببخشید کمی دیر جواب دادم بله عرض شما درسته در اصل مقاله کلمه انگلیسی آن The Titan II was the largest and heaviest missile ever built by the US, and was capable of carrying a 9-mega ton nuclear warhead 15,000 نمیدونم چرا وات ترجمه. کردمش به هر حال بازهم متشکرم
  25. -1 پسندیده شده
    نکته نخست این هست که شما مشخصات رادار گریفو 7 رو نوشتید صحبت ما اینجا رادار گریفو اف هست نسخه قابل نصب بر روی سری اف 5 گریفو اف از نظر برد تقریبا یک چیزی در حد و اندازه گریفو 346 هست (البته کمی ضعیف تر). گریفو اف برد 70 تا 80 کیلومتر را پوشش میداد و البته در دوره خودش در مجموع قابلیت های خیلی خوبی داشت (یحتمل انتظار ندارید که یک رادار که در نوز کوچک اف 5 جا بشه به اندازه رادار اف 14 یا میگ 31 برد و قابلیت داشته باشه؟) هر چیزی رو باید در دوره خودش یا در نهایت 10 سال بعدش سنجید نه اینکه شما مشخصات رادارهای امروزی و الزامات امروز رو بگذارید در کنار انچه که مثلا 25 سال پیش مد نظر بوده و به قول معروف روی بورس بوده رادار گریفو اف در دوره خودش قابلیت های مطلوبی داشت و ویژگی های مختلفی از جمله بسامد های تکرار پالس قابل انتخاب (بالا، پایین و متوسط) ، فشرده سازی دیجیتالی پالس ،استفاده از چندین تکنیک الکترونیکی به روز در حوزه جنگ الکترونیک، قابلیت کنترل آتش برای موشک های هدایت حرارتی ، نیمه فعال راداری و فعال راداری و ............ (به صورت خیلی خلاصه و فشرده چهار مورد از قابلیت های این رادار رو گفتم) شما این رو در نظر بگیرید که این رادار در دوره خودش گزینه خوبی بوده و جنگنده اف 5 شما رو به قابلیت BVR میرسوند (در زمانی که BVR یا نبرد ماورای دید مثل امروز آب بسته نشده بود بهش). انواع موشک های هوا به هوا از جمله روسی و چینی از نوع نیمه فعال یا فعال راداری رو میشد بر روی اف 5 نصب کرد و تا برد 70 الی 80 کیلومتر هم به شکل موثری هدایت کرد آن هم برای اف 5 که نهایتش یک موشک هوا به هوای حرارتی حمل میکرد پروژه SRII هم اگر اشتباه نکنم و درست به خاطر داشته باشم برای دوره مرحوم ستاری هست دوره ای که حقیقتا کارهای اساسی و جدی در نهاجا صورت میگیره و با کارهای شوآف گونه ای مثل صاعقه و امثالهم قابل مقایسه نیست. یک زمانی در دوره شهید ستاری کارهایی میشد که مبناش نتیجه در میدان عمل بود ولی خوب بعد ها تبدیل شد به کارهایی که عمدتا بی فایده بودند، مثل صاعقه که بیشتر پروژه ای بود که جیب صنایع هوایی رو پر میکرد تا اینکه نیاز نهاجا رو برطرف بکنه