برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on پنجشنبه, 24 تیر 1400 در پست ها
-
2 پسندیده شدهمتفاوت فکر کن سلاح ها ابزار نبرد برای هر فرمانده محسوب می شوند ولی وقتی سلاحی به یک عادت تبدیل شود، تکنولوژی زدگی رخ خواهد داد و تمامی طرح ها فدای ابزار می شود گویی تمام راه ها از ان سلاح می گذرد و بس در اینجاست که یا خود باید از آن سلاح دل بکنیم یا جبر روزگار غافلگیرانه آن سلاح را بی اثر می کند عادت را کنار بگذار و راه سخت را در پیش بگیر در شطرنج برای فرار از وابستگی به مهره ای خاص، تمرینی تعریف می شود مهره اصلی فرد از او سلب شده و از او خواسته می شود بدون ان مهره بازی کند معمولا این مهره، مهره های قدر بازی هستند همچون وزیر یا قلعه و جنگیدن در این شرایط جدا سخت و طاقت فرسا هست چرا تبحر استفاده از دیگر مهره ها را می طلبد و فرد باید طرح های پویا تری را ابداع کند تا در این شرایط توان نبرد داشته باشد. این روش اشک تازه اموزها را در می آورد اما چندی بعد قدرت استفاده از مهره هایی همچون سرباز ، فیل و اسب را پیدا می کنند و این تازه آغاز درک بر صحنه شطرنج خواهد بود در این شرایط وقتی مهره های اصلی به او پس داده می شود اکنون او می تواند قدر و ارزش واقعی آنها را بداند و در کنار دیگر مهره ها بصورت تیمی بازی کند. بازی شطرنج بدون وزیر و قلعه این تفکر در نیروهای نظامی نیز معنا و مفهوم دارد دهه ها پیش در اوج جنگ سرد، سلاح اتمی و بمباران اتمی اولین و تنها سلاح نبرد محسوب می شد ولی بعد از جنگ ویتنام، ژنرالی در ارتش آمریکا به نام استاری تصمیم به بازنگری به این شیوه گرفت و سوالی مطرح کرد که تا ان زمان بی سابقه بود. اگر مجبور شویم بدون بمب اتم با شوروی بجنگیم، چگونه خواهیم جنگید؟ این سوال که در ان زمان خنده دار می آمد، مقدمه تحولی بزرگی شد که آمریکا میوه اش را در جنگ خلیج فارس چید در حقیقت این ایده سبب شد که امریکا سلاح اتمی را از عنوان تنها سلاح تعیین کننده در راهبرد خارج کند و نگرشی متفاوت به دیگر سلاح ها و ابزارها ایجاد کند کار در ابتدا سخت بود ولی به تدریج ایده ها بروز کرد و در پی ایده سخت افزارها توسعه یافت سخت افزار با تمرین بهینه شده و طرح ها پخته تر و حرفه ای تر شدند اینگونه سلاح هسته دیگر سلاح مهمی در نیروهای امریکا نبود و امریکا می توانست به راحتی بدون بمب اتم از پس شوروی برآید چرا که قدرت نیروی هوایی به چنان پختگی رسیده بود که بسیار کم هزینه تر و موثرتر از بمب اتم می توانست دشمن را در هرجایی نابود و منکوب نماید دیگر قدرت های زمینی و تکاوری نیز توسعه یافتند و در جنگ خلیج فارس ابداعاتی را به نمایش گذاشتند که هیچ کسی انتظار ان را نداشت در حقیقت جنگ خلیج فارس نمایش میوه متفاوت فکر کردن بود، و در آن امریکا تسلط خود به مهره های فیل، اسب، سرباز و قلعه را به خوبی نشان داد این در حالی بود که در طرف مقابل ، فرماندهان عراقی به مدت 8 سال در نبردی نابرابر با تکیه بر سلاح شیمیایی ، همه گونه ضعفی را پوشش دادند و هر کجا که ساختار و طرح دفاعی آنها توسط ایرانی ها شکسته می شد با استفاده شدید از این سلاح مخوف، نفس حملات ایرانی ها را می گرفتند ولی به یک باره در شروع جنگ خلیج فارس به انها گفته شد در این نبرد حق استفاده از سلاح شیمیایی را نخواهید داشت و بدون ان باید نبرد کنید فرماندهانی که به این سلاح عادت کرده بودند و همچون اعتیاد از ان بهره می بردند، از خود می پرسیدند مگر می شود بدون سلاح شیمیایی هم جنگید و این شوک را با عبور از بزرگراه مرگ به خاطر سپردند اين جا مفهوم توليد كارت بازي مطرح ميشه و ايجاد دستاوردها و راه هاي مستقل که از هر کدام بتوان دشمن را شکست داد. به قول فيلم اخرين شناسايى "تا اگر يكي از معبر ها قتلگاه شد از اون يكي معبر جلو بكشيم" گردش روزگار چرخید و شیطان صفتی به نام ترامپ، شهید سلیمانی را ناجوانمردانه ترور کرد در پاسخ به آن حمله ایران دچار شوکی شد، عجیب دشمن همه جانبه حساب های خود را کرده بود و ایران غافلگیر شده بود اینجا بود که عنصر وابستگی به یک سلاح دامن ایران را گرفت هرچند ان وقایع گذشت ولی این سوال به جد مطرح شد، آیا تمام هنر بازی شطرنج ما بر یک مهره بسته شده است ؟؟ و اگر حریف آن مهره را از مدار خارج کند چه کار می توانیم بکنیم؟؟ * عده ای می گفتند اگر بمب اتم داشتیم، آمریکا جرئت تهدید پیدا نمی کرد؟ ولی بمب اتم برای آنها تنها یک دوپینگ بود در مقابل ضعف هایشان ، همچون سلاح شیمیایی برای فرماندهان عراقی * عده ای همه چیزشان را روی موشک ها گذاشته بودند و زدن اسرائیل ولی انها هم تک کارت بازی می کردند و راحت در چنگ ضربات موج دوم آمریکایی بودند اینجا این سوال مطرح شد، همان سوالات استاری آیا می توانید بدون توان موشکی با آمریکا بجنگید و شکستش دهید؟؟ آیا بدون موشک می توانی اسرائیل را شکست دهی؟؟ آیا تنها با قدرت پهپادی می توانید با امریکا بجنگید؟؟؟ بدون نیروی هوایی همتراز، چگونه می توانید نیروی هوایی آمریکا را عقب برانید؟؟؟ آیا توان تحمل جنگ الکترونیک و ماهواره های امریکایی را دارید؟؟ آیا امنیت مراکز انرژی، آب را می توانید تامین کنید؟؟ و مانع نابودی زیرساخت های خود شوید؟؟ آیا امکان بردن جنگ به خاک امریکا را دارید؟؟؟ و می توانید آمریکا را در خانه شکست دهید؟؟؟ سوالاتی که برای خیلی ها سنگین بود و توهین تلقی میشد ولی بجا بودند و لازمه برای رسیدن به سطحی که در ان اینگونه غرور ملی مان را ترور نکنند --------------------------------------- اتفاقاتی که رخ داد را باید به عنوان یک زنگ خطر و هشدار به خاطر بسپاریم و مانع تکرار چنین شرایطی شویم حادثه هواپیمای اکراینی و جنگ فشار اقتصادی همه و همه کافی هست تا متوجه شویم باید متفاوت فکر کرد این روش نبرد دیگر پاسخگو شرایط نبوده و باید استفاده از دیگر مهره های شطرنج را تمرین کنیم و دشمن را در جایی که انتظار ندارد غافلگیر کنیم بماند که جنگ اقتصادی و رسانه ای هم دو جبهه ای هست که درش درگیریم و سریعا باید در اونجا ها قوی بشیم تقدیم به دوست و برادر عزیز @MR9 که همیشه مشوق متفاوت فکر کردن هست
-
2 پسندیده شدهنسل جدید ترمیناتور روسی وارد خدمت شد وزرات دفاع روسیه گزارش داد که سربازان حاضر در حوزه نظامی مرکزی روسیه با نسل جدید خودرو پشتیانی تانک ترمیبناتور و تانک های اصلی میدان نبرد تمرین نظامی انجام داده اند. این خودروهای زرهی به تازگی به ارتش روسیه تحویل داده شده است. خودروهای ترمیناتور در سال 2009 برای اولین بار معرفی و در سال 2013 نسل دوم این خودرو رونمایی شد. در سال 2017 روسها نسل جدیدتری از خودرو پشتیانی تانک ترمیبناتور را در کشور سوریه به نمایش گذاشتند. اکنون در سال 2020 روسها اولین سری از نسل جدید خودرو زرهی را در اختیار دارند. ترمیبناتور نقش پشییانی آتش از تانک های اصلی میدان نبرد را بر عهده خواهد داشت ترمیناتور میتواند اهداف با درجه حفاظت کمتری مانند سربازان پیاده نظام و خودروهای زرهی سبک را از میان بردار تا تانک ها بتوانند بر روی اهداف با حفاظت بیشتر مانند تانک های اصلی میدان نبرد یا ساختمانهای مستحکم متمرکز شوندو خودروهای ترمیناتور میتواند با هواگردهای که در ارتفاع پایین پرواز میکنند نیز درگیر شود. تسلحیات ترمیناتور روسی موجب میشود قابلیتهای تهاجمی واحدهای زرهی افزایش پیدا کند.
-
2 پسندیده شدهفالانکس از نظر استحکام در موج اول حمله بد نبود ولی قدرت انتقال پایینی داشت و این پیروزی های برگرفته از فالانکس چند دلیلی داشت: ساده بودن شکل نبرد و تکیه بر تاکتیک های ساده این ساده بودن نبرد که گاهی در حد نبرد تن به تن کاهش می یافت، زمانی باعث نمود عملکرد فالانکس می شد که رقیب ارتشی در هم و مغشوش داشت پارسیان در سه نبرد گرانیکوس، ایسوس و گوگمل بیشتر به نبود فرماندهی قدرتمند و شجاع، عنصر شانس در نبرد گرانیکوس و وجود مقادیر بالایی از شجاعت در اسکندر مقدونی که پهلو به حماقت میزد و همچنین ماهر نبودن پیاده نظام که غالبا مزدور بود در نبرد های تن به تن باختند در توجیه عدم ریسک فرماندهی چون هخامنشیان شاه بزرگ و بی نظیری مانند کوروش را بنا بر قول مشهور در میدان نبرد از دست داده بودند شاید این واقعه ناگوار زمینه ساز نوعی محافظه کاری در راس فرماندهی هخامنشیان شد. ضعف پیاده نظام در نبرد تن به تن با تکیه بیش از حد به سواره نظام همراه شد و همین امر شکست پارسیان را تکمیل کرد. جدای از این فالانکس در مقابل لشکر های سوارنظام سنگین اسلحه و چابک مستاصل بود و به خصوص از کناره بسیار آسیب پذیر و ظهور ابر قدرتی به نام روم به سرعت نسخه فالانکس را پیچید و از این روش در شکل بنیادین خود بجز چند ماجرای سراپا افسانه و یک ایده برای ساخت مقادیر بی شماری فیلم تاریخی چیزی باقی نماند.
-
1 پسندیده شدهمقدمه : در میانه سال 1394 خورشیدی ، بحثی در استاتوس سابق با محوریت کار بر روی ارتشهای باستان و تاکتیکهای مورداستفاده آنها در انجمن میلیتاری میان دوستان انجام شد که در این میان ، قول ایجاد یک تاپیک ویژه برای صورتبندی ( فرمیشن/ سازند ) فالانکس / فالانژ به برادر فاضل و دانشمند ، @mostafa_by و دوست گرامی @Arash داده شد .متاسفانه بدلایلی ، این امر تا امروز صورت نپذیرفت ، ولی علی الحساب ، پس از پیدا شدن یک DVD قدیمی از فایل های بک آپ گرفته شده ، فایل متن برگردان شده ، پیدا شد که بصورت کاملا" اتفاقی ، با 5600 پست بنده در بزرگترین انجمن نظامی وب فارسی مصادف گردید . با تمام این موارد ، این تاپیک ، نخستین کار در حوزه تاکتیکهای رزمی ارتش های باستان توسط بنده بشمار میرود و بدون هیچ شکی ، نواقص و اشکالات زیادی را بلحاظ فنی خواهد داشت ولی امیدوارم که با مشارکت دوستان ، این مشکلات تصحیح گردد . با این مقدمه کوتاه ، و نقل قولی از پلوتارک ( میانه های سال 100 میلادی ) به سراغ اصل مطلب خواهیم رفت ... به دیوی وحشی می ماند ، هنگامی که با دشمن روبرو می شود و نیزه هایش را برای نبرد ، راست می گیرد فالانکس یک صورت بندی (فرمیشن/ سازند ) رزمی مسطتیل شکل بشمار می آمد که به شکل متعارف از پیاده نظام سنگین اسلحه مسلح به نیزه ، شمشیر های دسته چوبی ، نیزه بلند و یا جنگ افزارهای شبیه به آن ، سازماندهی شده بود . این اصطلاح بویژه ( و در اصل ) برای توصیف این صورتبندی رزمی در نبردهای یونان باستان مورد استفاده قرار می گرفت ، با این وصف ، نویسندگان این عصر ، این واژه را برای تشریح صورتبندی رزمی هر یگان پیاده نظام ، صرف نظر از ماهیت تجهیزات و تسلیحاتی که در اختیار آنها بود ، بکار می بردند . بعنوان مثال ، آریان (لوسیوس فلاویوس آریان گزنفون ، فیلسوف و مورخ یونانی ) این اصطلاح را برای تشریح نظم موجود در ارتش ایران مورد استفاده قرار می داد . در متون یونانی ، اصطلاح فالانکس ممکن بود برای گسترش رزمی یک ارتش در میدان نبرد ، برای توصیف شکل راهپیمایی یا رژه یک یگان نظامی پیاده یا سوار ، برای توصیف شکل استقرار یک واحد نظامی در زمان استقرار دریک موقعیت نظامی و یا تشریح تاکتیکهای واحدهای پیاده نظام/ سواره نظام در جریان یک نبرد ، نیز مورد استفاده قرار بگیرد ، چرا که این واحدها به طور معمول ، به صورت یک واحد نخبه به میدان نبرد اعزام می شدند . پیشینه اصطلاح فالانکس را میتوان از واژه یونانی فالانگوس به معنای " انگشت" مورد بررسی قرار داد . اگر چه این اصطلاح یک واژه نظامی بسیار قدیمی بشمار می آید ، اما کاربرد خود را تا به امروز همچنان حفظ نموده است . امروزه ، کلید واژه فالانکس ، اگر چه بعنوان یک تقسیم بندی (مقیاس )نظامی مدرن ، بشمار نمی آید ( بعنوان مثال ، لژیون های رُمی یا معادل معاصرآن در سیستم نظامی غربی "گردان") اما ، اغلب بعنوان یک صورتبندی کُلی برای شناسایی ماهیت دستجات یگان های ارتشها ، در متون تخصصی ، کاربردهایی برای آن مورد تصور خواهد بود . بنابراین ، یک یگان (واحد) فالانکس ، فاقد توان رزمی / ترکیب استاندارد خواهد بود ، اما می تواند بعنوان یک واحد مشخص که تعداد مشخصی از عناصر پیاده نظام که یک " تک صورتبندی فالانکس" را بوجود می آورند ، بشمار آیند . علاوه براین ، در طول تاریخ نظامی مدّون ، بسیاری از ارتشها ، واحدهای پیاده نظام مسلح به تجهیزاتی نظیر " نیزه بلند" را بعنوان یک یگان نظامی به مانند فالانکس در نظر گرفته و در سازمان رزم خود ، از آن بهره می بردند . در ادبیات انگلیسی ، این اصطلاح ، بعنوان " گروهی که به شکل ایستاده و نزدیک به هم ، به جلو حرکت می کنند " توصیف شده است . با این وصف ، این سطور ، بیشتر بر روی شکل گیری صورتبندی رزمی فالانکس در یونان باستان ، دنیای هلنیک و سایر واحدهای سیاسی باستانی که تحت تاثیر تمدن های یونان باستان ، قرار داشتند ، متمرکز خواهد بود . نخستین تصویری که شباهت زیادی به صورتبندی فالانکس داشت ، در یک ستون سنگی متعلق به سومری ها در قرن 25 قبل از میلاد ، شناخته شده است . در این تصویر ، سربازان به نیزه ، کلاهخود و سپرهای بزرگی که تمام بدن آنها را تحت پوشش قرار می داد ، مسلح شده بودند . علاوه بر آن ، واحدهای پیاده نظام مصر باستان نیز در صورتبندی های مشابهی ، سازماندهی و بکارگیری می شدند . از سویی دیگر ، اصطلاح فالانکس را می توان در یادداشتهای هومر ، که نبرد های هوپلیتها ( پیاده نظام سنگین اسلحه مجهز به کلاهخودهای فلزی ارتشهای یونان باستان و واحدهای سیاسی مدیترانه شرقی ) را مورد بررسی قرار داده و تشریح نموده ، می توان یافت . به این ترتیب ، هومر ، در اشعارش ، از این اصطلاح برای وجه تمایز قرار دادن میان تاکتیک های مرسوم مبتنی بر صورتبندی های رزمی جمعی از نبردهای انفرادی ، بهره گرفت . مورخان تاریخ نظامی ، تاکنون ، دریک اجماع جالب توجه ، ارتباط میان شکل گیری میان این صورتبندی رزمی یونان با آنچه که هوپلیتها ، آن را بکار می بردند ، وارد نشده اند ، چرا که اصل و پایه این صورتبندی رزمی ، " ایجاد یک دیواره انسانی با استفاده از سپر و نیزه " تقریباً در همه ارتش های آن زمان ، شناخته شده بود و به همین دلیل ، امکان همگرا بودن تکامل این صورتبندی رزمی در میان تمدن های آن روز جهان ، بسیار بیشتر مورد توجه به نظر می رسد . به شکل سنتی و پذیرفته شده ، مورخین ، تاریخ و منشاء اصلی صورتبندی فالانکس هوپلیتها را از یونان باستان ، بخصوص ، در سده هشتم قبل از میلاد بررسی می نمودند . اما این نظریه در دست تجدید نظر است ، چرا که این احتمال که ریشه اصلی این صورتبندی در قرن هفتم و پس از معرفی aspis ( سپرچوبی بسیار سنگین که در دوره های مختلف توسط ارتشهای یونان باستان مورد استفاده قرار می گرفت) توسط دولت شهر آرگوس می دانند . بنابراین ، این احتمال این فرضیه که صورتبندی فالانکس توسط این دولت / شهر پدید آمده باشد ، بسیار زیاد بود . علاوه براین ، مدارک و شهود بیشتری از جمله نقاشی مشهور Chigi vase به تاریخ سال 650 قبل از میلاد وجود دارد که هوپلیتها را مسلح به سپرهای چوبی سنگین فوق الذکر ، نیزه و پیکربندی زرهی کامل ، به تصویر کشیده است . یکی دیگر از نظریات که ممکن است ، تاریخ دقیق ظهور صورتبندی رزمی فالانکس را تئوریزه کند ، در این ایده خلاصه شده است که برخی از ویژگی های اساسی صورتبندی فالانکس ، از زمان های قدیم تر ، وجود داشته ولی بدلیل عدم وجود فناوری لازم ، مورد توجه قرار نگرفته است . بعنوان مثال ، دو راهبرد اصلی که در ارتش های نخستین همواره رعایت می گردید ، اصل " انسجام" و استفاده از سربازان در دستجات بزرگ ، بود. این مساله اثبات می کند که فالانکس یونانی ، ، صرفاً نقطه اوج و تکامل یک ایده جذاب و موثر نظامی بشمار می رفت که به آرامی ، از سالها قبل ، در حال توسعه بود و براثر گسترش فناوری نظامی ، ازجمله ، جنگ افزارها و زره در دولت/ شهرهای مختلف ، فالانکس ، روند تکامل خود را پیمود تا اینکه در نهایت به شکل اصلی و موثر خود ، تبدیل گردید . بررسی اجمالی : صورتبندی فالانکس هوپلیتها ، در دوره کلاسیک یونان باستان ( سال 750 تا 350 قبل از میلاد ) به شکل صفوف به هم فشرده ای از سربازان مسلح از ابتدای سازند تا انتهای آن ، مورد استفاده قرار می گرفت . سربازان در این صورتبندی ، سپرهای خود را به هم قفل کرده و نخستین صف از پیاده نظام سنگین اسلحه ، نیزه های خود را درست در جلوی خود و بسمت دشمن ، می گرفتند . در نتیجه ، صورتبندی فالانکس ، یک دیواره مستحکم متشکل از یک توده ترسناک از نیزه های به هم فشرده را پدید می آورد و شکستن این صفوف به هم فشرده ، در زمان اجرای عملیات آفندی ، به سختی امکان داشت . علاوه بر آن ، استفاده از این صورتبندی ، به فرماندهان این اجازه را می داد که از همه سربازان به شکل فعال ، منسجم (نه فقط سربازان مستقر در خطوط تماس با دشمن ) و در یک زمان مشخص در نبرد ، استفاده نمایند . درگیری میان دو یگان با صورتبندی فالانکس ، عمدتاً در زمینهای مسطح (دشت ) صورت می گرفت، چرا که تجمیع عناصر پیاده نظام و سازماندهی آن ، بسیار آسانتر بشمار می آمد . طبیعتاً توپوگرافی ناهموار و متراکم ، استفاده از این صورتبندی را بسار مشکل می نمود ، چراکه حفظ شکل بندی سربازان به صورت یک خط ثابت و شکستن خط دفاعی حریف با استفاده از فالانکس ، یک عملیات نظامی دشوار محسوب می گردید . در نتیجه ، جنگ میان دولت/ شهرهای یونان باستان ، در هر موقعیتی ، امکان پذیر نبود و درگیری ها ، عمدتاً به نقاط استراتژیک زمین عملیات ، محدود می گردید . در عوض ، برای مرتبه های متعدد ، دو طرف درگیر ، نقاط مناسب برای مانور فالانکس را شناسایی نموده تا درگیری در آن راحتر ، صورت پذیرد و در اغلب موارد ، نبرد میان دو طرف ، با عقب نشینی ایمن (عقب روی در اصلاح نظامی مدرن ) ، پایان می پذیرفت . صورتبندی رزمی فالانکس ، عمدتاً همگام با سایر یگانهای پیاده نظام ، پیشروی می نمود ، ( اگرچه احتمالاً وبا توجه به زره و تجهیزات سنگین ، تفاوت سرعت چندانی وجود نمی داشت ) هر چند این امکان نیز وجود داشت که چند متر آخر برای رسیدن به برد جنگ افزارهای محمول با سرعت بیشتری طی گردد . شاید یکی از دلایل اصلی این رویکرد واحدهای فوق را بتوان در تاکید فرماندهان میدانی در حفظ صورتبندی دقیق رزمی با هدف بیشترین بهره وری از این یگان ها دانست . در صورتیکه واحد فالانکس ، شکل خودش را در جریان نبرد ویا قبل از آن ، از دست می داد ، در زمان رسیدن به صفوف مقدم دشمن ، کمترین تاثیر را بر روند میدان نبرد ، برجای می گذاشت .با این وجود ، در صورتی که فالانکس مورد استفاده هوپلیتها ، از سرعت بیشتری برای اجرای پیشروی در میدان رزم استفاده می کردند ، دلیل آن را می بایست در شتاب آنها برای زودتر رخ دادن درگیری جستجو نمود . هرودوت (مورخ) می گوید :" ارتش یونان در نبرد ماراتن ، درست در زمانی که برای اولین بار به دشمن خود یورش بردند ، از صورتبندی فالانکس استفاده نمودند " با این وصف ، بسیاری از مورخان براین باور هستند که این نوآوری (ایجاد صورتبندی های فالانکس ) در ارتش ایران باستان و با هدف به حداقل رساندن تلفات ناشی از واحدهای کماندار ارتش امپراتوری پارس ، بوجود آمد . در آن سوی جبهه ، واحدهای دشمن پس از برخورد با این صورتبندی ، بسیاری از پیاده نظام خود را بعلت مواجهه با نیزه های بلند این واحدها ازدست می دادند ، که این خود موجب درهم شکستن استخوان بندی دشمن می گردید .در مقابل ، شجاعت صفوف اولیه واحدهای فالانکس ، نقطه اتکاء این یگان ها بشمار می آمد ، در حالی که سایر سربازان مستقر در فرمیشن ، براین سعی بودند که با استفاده از سپرهای سنگین خود ، سربازان مستقر در ردیفهای مقدم را به جلو برانند .در زمان نبرد ، کل یگان فالانکس ، به شکل مداوم رو به جلو رانده می شد تا سرانجام سازمان رزم واحد مقابل درهم شکسته شود ، بنابراین ، زمانی که دو صورتبندی با یکدیگر ، وارد جنگ می شوند ، تلاش دو طرف بیشتر برای هُل دادن هم صرف می شد . پی نوشت : 1- ادامه دارد ............. 2- منابع در انتهای مطلب معرفی خواهد شد ... 3- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ( MILITARY.IR) مترجم : MR9
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از هزاران صفحه بسیار سیاه و تاریک کارنامه منافقین را باید به «فرار عناصر سازمان به خارج کشور با هدف ادامه فعالیت های نظامی» اختصاص داد. خط فرار نفاق (مروی بر خط فرار منافقین از ایران بعد از خرداد 1360) «مسیر اول : ترکیه» (بخش نخست) داوود باقروند ارشد در خصوص چگونگی استقرار خود در ترکیه بعنوان مسئول شاخه ترکیه منافقین و راه اندازی خط فرار منافقین در ترکیه چنین می گوید : در فروردین سال 1361 علیرضا باباخانی (محافظ شخصی مسعود رجوی با نام سازمانی وحید) تماس گرفت و از من خواست که مسئولیتهایم را در لندن تحویل داده به پاریس بروم. وقتی سوال کردم که تایمرهایی که انجمن در حال تست دارد را چکار کنیم ، گفت با خود بیاور. من نیز همین کار کردم و همه را گذاشتم داخل یک کیف سامسونیت و به پاریس بردم. و در آنجا تحویل محمد علی تشید شد. (منظور ، تایمرهای بمب هائی است که دانشجویان همسو با سازمان در انگلستان در حال ساخت آن بودند. در خصوص این تایمرها در پست مربوط به علی زرکش بیشتر سخن خواهیم گفت) طی چند روزیکه در پاریس بودم در یک پایگاه در نزدیکی شهرک مری سورواز پاریس بهمراه «محمد علی تشید» ، «مجید معینی» (معروف به آقا) و «وحید» مستقر بودم. هر روز صبح با محمد علی تشید برای دویدن میرفتیم. او تیپ بسیار انرژیکی بود. در طی این مدت جهت تحویل گیری کشور ترکیه توسط «عباس داوری» که در آن زمان در پاریس بود توجیه شدم. یکبار هم با مسعود رجوی درحضور «محمدعلی جابرزاده» ملاقات کردم. رجوی اساسا میخواست مرا قبل از رفتن به محل ماموریت دیده باشد. اینکاری بود که او همواره زمانیکه کاری و مسئولیتی را تصویب میکرد که انجام شود و حساس بود خود شخصا قبل از اعزام ملاقاتی با فرد انجام میداد و بدین شکل پای تصمیم گیری آنرا مهر مینمود. من بعد از رسیدن به ترکیه در شهر استانبول به آدرس [خانه امن] پایگاه سازمان در محله بشیک تاش رفتم و آنجا با احمد افشار (فرزاد) از زندانیان زمان شاه اهل مشهد که مترجم عربی زبان مسعود رجوی در دیدارهای او با خبرنگاران و یا با مقامات عراقی بود دیدار کردم. فرزاد را اولین بار در تهران بعد از پیروزی انقلاب در ستاد دیده بودم و سپس در سال 1359 وقتی که به لندن آمده بود دیده بودم در تمام مدتی هم که انجمن را اداره میکردم در تهران به او وصل بودم. طی دو روز ، فرزاد مسئولیت کشور [ترکیه] را با همه جزئیات سازماندهی و پایگاهها درشهرهای مختلف ترکیه و ماموریتها را به من منتقل نمود و خودش به پاریس برگشت. فرزاد با توجه به تسلطش به زبان عربی برای مسئولیت عراق در نظر گرفته شده بود و بعد از تحویل ترکیه به من به عراق رفت و آنجا مستقر گردید. که بعدها وقتی من به پاکستان رفتم از آنجا با او در تماس بودم. اما در این کار من تحت مسئولیت عباس داوری که در پاریس مستقر بود قرار داشتم. در آن زمان خط سازمان با توجه به ضربات نظامی داخل کشور (بطور خاص بعد از ضربه 19 بهمن سال 1360) و ضرباتی که تیمهای نظامی بطور روزانه میخوردند و طرحهایی که حکومت پیاده میکرد مانند اطلاع یافتن نیروهای اطلاعاتی از اجاره شدن هر خانه به وسیله بنگاههای املاک تحت نام «طرح مالک و مستاجر» و… چنان عرصه را بر نیروهای باقی مانده تنگ نموده بود، که گزارشات بسیاری داشتیم که نفرات قطع شده ؛ مرتباً بدلیل نداشتن جا و اجبار در ، رفتن به خانه اقوام یا خانواده و دوستان … بلافاصله دستگیر و یا در حین دستگیری کشته شده اند و یا بدلیل سرخ بودن تمامی ردهای مرتبط ، افراد مجبور بودند در بیابانهای اطراف شهرها یا در زیر پل جوی ها شب ها را به صبح برسانند. بعضی نیز مجبور بودند که تا زمانیکه پولی همراه داشتند تمامی روز و شب را با خرید بلیط اتوبوس بین شهری از این شهر به شهر دیگری همواره در تردد باشند. از طرفی نیز کادرها و نفراتی (چه مجاهد و چه غیر مجاهد) بودند که بعد از اعلام جنگ مسلحانه بدون هیچ مقدمه و آمادگی در تله افتاده بودند و هیچ کارکرد نظامی و سیاسی … در داخل نداشتند و مرتب در حال دستگیری و اعدام بودند. به همه اینگونه موارد فشار نظامی رژیم [نظام] نیز بود که با «فعال کردن تیمهای شناسایی» و «عبدالله پیام» و «ایست و بازرسی» هایی که بدنبال راه افتادن تیمهای ترور سازمان که سوار بر یک خودرو مصادره شده [در واقع اگر بگوئیم خودرو به سرقت رفته؛ درست تر است] به هر هدفی در خیابان میرسیدند آتش میکردند برقرار شده بود توانسته بود به پایگاهها و تیمها ضربه جدی بزند. بدتر اینکه با بسته شدن جو امنیتی و شدت گرفتن ایست و بازرسی ها در سطح شهرها و حتی جاده ها ، دیگر کادرهای سازمان که نظامی نیز نبودند و حتی نفرات دیگر گروهها و احزاب نیز در این تورها بدام افتاده، دستگیر و اعدام و یا در هنگام فرار کشته شوند. در نتیجه بسیاری از تیمها و کادرهای قطع شده سازمان «بطور خودجوش» و «تحت اجبار شرایط نظامی و امنیتی» به سمت مرزها برای خروج از کشور به راه افتادند. تعدادی به کمک خانواده هایشان ، تعدادی نیز بصورت فردی. تیمهایی داشتیم که در زمستان سرد و پر برف سال 1360 هنگام خروج از کشور در تبریز مورد سوء ظن قرار گرفته و بعد از مدتها تعقیب و گریز در تپه های برفی اطراف تبریز طی درگیری مسلحانه با نیروهای رژیم [نظام] بشهادت رسیدند[ به هلاکت رسیدند] . سازمان در نشریه انجمن دانشجویان مسلمان خارج کشور خود از این درگیریها بعنوان عملیاتهای متحورانه تیم های نظامی مجاهد خلق یاد میکرد. از فاز سیاسی و قبل از سی خرداد بخشهایی از فرماندهی سازمان مخفیانه زندگی میکردند. ولی بعد از «اعلام عجولانه و بدون آمادگی» فاز مبارزه مسلحانه ، تمامی بدنه سازمان و بخشهای عمده فرماندهی را غافلگیر کرده بود. طوری که بالاترین مسئولین سازمانی بعد از شنیدن خبر اعلام جنگ مسلحانه شوکه شده و نمیدانستند با توجه به شناخته شدگی خود و محل بکجا بروند و بدنبال آن موج دستگیریها و اعدامهای روزانه توسط رژیم [نظام] حاکم که جهان شاهد آن بود، موج ریزش در سازمان نیز شروع شد. بسیاری اجبارا قطع شدند. چون ارتباطات آنها یا دستگیر و یا در درگیری کشته شده بودند. بسیاری بدلیل شناخته شدگی باید محل خود را ترک میکردند و قطع شدند. بسیاری خود دستگیر شدند. اما بخش عمده ریزش در پایه سازمان بود که با این خط در تضاد بودند. این ریزش بصورت موج مخالفت با خط و خطوط سازمان در بالا خودش را نشان داد. و سازمان بخوبی از این امر آگاه بود. این موج ریزش بطور اخص با شهادت [هلاکت] اشرف و موسی در بهمن 1360 که مقر فرماندهی کل داخله بود به اوج جدیدی رسید و با ضربه 11 اردیبهشت سال 1361 به بخش اجتماعی سازمان که همزمان نیروهای رژیم [نظام] به 60 پایگاه سازمان که تقریبا 90 درصد پایگاههای سازمان بود حمله کرد دامنه بسیار گسترده تری بخود گرفت و کامل شد. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهدلایل موفقیت یک کار مطالعه بر روی شرکت ها و استارتاپ های ناموفق بسیار بیشتر از شرکت های موفق اطلاعات مفید تولید می کند. بر اساس همین مطالعات نتایجی در مورد پارامترهای موثر در موفقیت شرکت ها بدست امده است. برخلاف انتظار، موفقیت یک کار کمترین وابستگی به ایده یا سرمایه را دارد. اگر متغیرهای یک موفقیت حرفه ای را لیست کنیم به ترتیب عبارت خواهد بود از : 1- زمان بندی 35% 2- نیروی انسانی 25% 4- نحوه اجرای کار 20% 3- ایده 15% 5- سرمایه 5% * زمان بندی زمان بندی مهمترین عامل موفقیت در یک پروژه است. منظور از زمان بندی اجرای کار و ایده در زمان صحیح و مکان مناسب است یعنی در زمانی که مشتری نیاز به خدمات و یا محصولی را دارد آن را در اختیارش بگذاریم و نیاز را تا جای ممکن مرتفع کنیم یک پروژه در زمان خودش معنی و مفهوم داره، اگر زمانش زودتر رخ بدهد و یا بگذرد دیگر بدرد نمیخوره و ارزش ندارد برای مثال وقتی زلزله یا حادثه ای رخ می دهد، تیم های عملیاتی باید در کمتر از 6 ساعت در محل حاضر شده و تا 24 ساعت اول اقدامات نجات را انجام دهند بعد از آن اقدامات هرچقدر هم پرحجم و حرفه ای صورت بگیرد، جان عده کمتری را نجات خواهد داد. یا در قضیه حمله هوایی و اسکرامبل، جنگنده باید در لحظه اعلام سریعا بلند شود، و اگرنه بعد از دست رفتن زمان طلایی، بلند شدن هزار اسکادارن اف 22 هم جوابگو نخواهد بود. * نیروی انسانی انجام یک پروژه یک کار تیمی است و انسجام تیمی موفقیت را تضمین می کند. شرکت های موفق همیشه نیروی انسانی ماهر و مسئولیت پذیری داشته اند و نمود کار تیمی و دلسوزی برای کار در آنها مشخص است. نیروی انسانی در ترکیب با زمان بندی درست بیش از 70 درصد موفقیت یک کار را تضمین می کند. در مقاله های نیروی انسانی به این عامل پرداخته شد. نیروی انسانی با شعور و عملگرا لینک نیروی انسانی با شعور و عملگرا: قسمت دوم داستان دو شهر لینک نیروی انسانی با شعور و عملگرا: قسمت 3 مثال های تکمیلی لینک * نحوه اجرای کار همه به دنبال یک ایده گیرا و موفق هستند ولی داشتن یک ایده صرف کافی نیست نحوه اجرای ان ایده از خود ایده مهمتر بوده و همه ایده را تحت تاثیر خود قرار می دهد. بسیاری از پروژه ها با یک ایده خوب شروع می شوند ولی بدلیل اجرای بد به یک فاجعه تبدیل می شوند از این رو باید همیشه نحوه اجرای یک پروژه را در کنار خود ایده مهم و تاثیرگذار دید. * ایده ایده در حقیقت ارائه یک راه حل برای حل یک نیاز هست هرچه این راه حل ارزان تر، ساده تر و چابک تر باشد ایده جذاب تر خواهد بود نکته کلیدی در هر ایده پاسخ به نیازی هست که مغفول مانده است. در پاسخ به نیاز، خلاق بودن بسیار مهم است. یک زمانی استفاده از وسایل دم دست خانگی برای ساخت موشک ایده بود یک زمانی استفاده از پهپاد به جای هواپیما ایده بود. * سرمایه پول برای ناامیدان بیشتر بهانه هست چرا که تجربه نشان داده است وقتی یک پروژه جذاب تعریف می شود و جلو می رود گرفتن و جذب سرمایه خصوصی به سهولت ترین شکل انجام می شود و به قول دوستان خود سرمایه پیش تو زانو می زند.
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از هزاران صفحه بسیار سیاه و تاریک کارنامه منافقین را باید به «راه اندازی رادیو مجاهد با حمایت مستقیم صدام» اختصاص داد. «رادیو منافقین» در باره نقش حساس اين راديو بايد گفت : منافقين استفاده های کاربردی فراوانی از اين راديو می کردند ... مخصوصاً شاخه نظامی آن که بخش ترورهای کور را به عهده داشت ، از اين امواج در رساندن پيام رمز در ساعات معين به سرپل های عملياتی خويش استفاده می کرد! بعد از کودتای ناموفق 30 خرداد 1360 و افشاء شدن چهره تروريستی سازمان ، راديو مجاهد تنها رسانه ای بود که فرماندهان و سران از آن به عنوان ابزار سازماندهی نيروهای خود استفاده می کردند. آن ها به شيوه گويندگان راديو عراق مرتب در حال تضعيف نيروهای رزمی کشور (و خصوصا خانواده های ایشان) بودند ...! و همان گونه که اشاره شد این رادیو در ساعات معينی هم پيام های رمز دار ارسال می نمود! مشخص بود که اين جنايتکاران بدين وسيله با نيروهای خود در ارتباط اند. نظام جمهوری اسلامی هم در پی کشف و از کار انداختن اين رسانه بود. آن ها ابتدا با ارسال پارازيت های قوی سعی در اختلال امواج راديو مجاهد را داشتند ... اما منافقين با جا به جايی سرور يا فرستنده اصلی ، امواج پارازيت را خنثی می کردند ... ! ديگر کار به جايی رسيده بود که اين راديو عملآ و به قول معروف آشکارا پيام های مخرب خود را برای اعضايش قرائت می کرد و در فواصل معين هم به تبليغات کاذب می پرداخت ... سازمان های امنيتی و تيم های تجسس جستجوی گسترده ای را برای کشف اين ايستگاه راديويی آغاز کرده بودند ؛ اما حتی منافقين بريده و تواب هم از محل استقرار آن بی اطلاع بودند! پس از اينکه در سال 1360 سازمان منافقين اعلام جنگ مسلحانه به نظام می دهند، عملآ از طريق اين راديو به سازماندهی نيروهای باقی مانده در خاک ايران می پرداختند. در همين سال کشف می شود که محل استقرار راديو مجاهد در دل يکی از کوه های کردستان قرار دارد! نهاد های اطلاعاتی و امنیتی ایران با کشف محل تقريبی راديو ، اميدواری فراوانی را به دست می آورند . از اين رو برنامه برای از کار انداختن صدای منافق وارد فاز تازه ای می شود ... بلافاصله ستادی از با تجربه ترين متخصصان نيروی هوايی ، اداره فرکانس های شرکت مخابرات ، اداره دوم ارتش ، بر و بچه های خبره تجسس و اطلاعات و ... ماموريت می يابند محل راديوی منافق رو کشف کرده و سپس دستور به انهدام آن دهند ... ادامه مطلب در لینک زیر : راه اندازی رادیو مجاهد به روایت داوود باقروند ارشد (*) باقروند در حال افشای نقض گسترده حقوق بشر توسط فرقه رجوی در کنگره سالگرد قرارداد ماسریخت انجمن دانشجویان مسلمان (شاخه دانشجوئی مجاهدین در اروپا) با مسئولیت محمد سیدی کاشانی (اسم سازمانی : بابا) از کادرهای اولیه سازمان از پاریس بدنبال تهیه فرستنده رادیویی برای کردستان بود که من را مأمور این کار نمود. اما بدلیل کمی سن من و اینکه در تماس با شرکت های بزرگ، اولا «جدی نمیگرفتند» و در ثانی «مشکوک بودند» که این جوان بیست و چهار ساله فرستنده رادیویی را برای چه میخواهد. بدین منظور پیشنهاد کردم که در این امر از کمک کاظم باقرزاده (از تجار شناخته شده ایران و برادر بزرگتر قاسم باقرزاده از فرماندهان بخش اجتماعی سازمان) که آن زمان به لندن آمده بود ، استفاده کنم. باقرزاده با حدود 50-60 سال سن خیلی بهتر از من میتوانست به شرکتهایی مانند مارکونی ، زیمنس و … نزدیک شود. این درخواست من توسط مسئولین سازمان پذیرفته شد و من (در پوشش مترجم) و ایشان (بعنوان یک تاجر) که برای مجاهدین افغان بدنبال خرید فرستنده هستیم اینکار را دنبال میکردیم. کاظم باقر زاده [در عملیات فروغ کشته شد] از بدو ورودش به لندن با من در تماس قرار گرفت و در جریان مسافرتهایی که به مناطق مختلف انگلستان برای دنبال کردن امور محوله با هم داشتیم رابطه نزدیک ودوستانه و خوبی پیدا کرده بودیم. البته آن زمان من نمیدانستم که رابطه باقرزاده با سازمان چیست؟ و فکر میکردم با توجه به سن و سالش از اعضاء قدیمی سازمان است. منبع : خاطرات مکتوب داوود باقر وند ارشد راه اندازی رادیو مجاهد به روایت مسعود خدابنده (**) همزمان با آمدن مسعود رجوی و ابوالحسن بنیصدر به فرانسه، من از لندن به پاریس اعزام شدم. مسعود رجوی در اولین فرصت پس از ورود به پاریس «قصد سرنگونی قهر آمیز رژیم [نظام] به دست مجاهدین خلق [منافقین] و جایگزینی شورای ملی مقاومت در کمتر از شش ماه» را اعلام نمود. اعلامیه ای که اگر چه مبنایی واقعی نداشت ولی به هر حال بهایش را میلیشیای باقی مانده در کشور با خون و آوارگی و اعدام دادند. [عجب ؟! بهایش را میلیشیا داد یا شهروندان غیرنظامی ایران با ترور و بمب گذاری و ... !!!؟ ] تا جایی که به شخص من بر می گشت، بعد از سی خرداد مسیر من دیگر مشخص تر بود. دو سه هفته «تحویل دهی انجمن های خارج کشور و وصل آنها به پاریس» و دو سه هفته هم «راه اندازی کارهای اجرایی "نشریه" در پاریس» که قرار شد چند شماره ای بنام انجمن [دانشجویان مسلمان] و بعد تحت عنوان سری جدید «نشریه مجاهد» تولید شود. حالا دیگر کارم در خارج تمام شده بود. ماموریت بعدی من اما در راستای جمع و جور کردن ریخت و پاش های بعد از سی خرداد است. ماموریت بازگشت به داخل ولی این بار به کردستان. آخر شب است. در هتلی در مونیخ در کنار آقای سعید شاهسوندی نشسته ام. تازه وصل شده ام و قرار است با ایشان کار کنم. هر دو نماز خواندیم و هر دو جلوی هم نشستیم و گریه کردیم. امروز خبر کشته شدن موسی خیابانی و اشرف ربیعی رسید. تاکید موکد شده که در این مامویت به هیچ وجه به مجاهدین وصل نشویم. رابطه سازمان با عراق نباید لو برود. شاهسوندی از اعضای شورای مرکزی سازمان-درعملیات مرصاد به اسارت درامد-سال ۱۳۷۱ از زندان ازاد شده و به آلمان رفت. دیروز فرستنده رادیوئی ده کیلو واتی "زیمنس" آلمان با مقادیری فرستنده های کوچک تر "دریک" آمریکایی و ژنراتور و پوتین و لباس گرم و چادر و ... برخی موارد دیگر را تحویل ترانزیت داده ایم. کاغذ های خرید فرستنده ها برای افغانستان است ولی قرار است مقصد را به بغداد تغییر بدهند. فردا صبح با چند تن بار همراهان مان عازم بغداد هستیم. آنجا با کمک ستون ارتش عراق محموله مان را به مرز می رسانیم. پس همراه [سعید] شاهسوندی برای بردن فرستنده رادیو و سایر وسائل ارتباطی از مونیخ به بغداد (همراه رادیو و وسائل) و از آنجا به مرز کردستان ایران و از طریق کوهستان به دره زیر سردشت منتقل شدم. رودخانه زاب، مرز ایران و عراق، از اینجا به بعد تردد با قاطر و یا پای پیاده است. ماموریت جدید، انتقال و راه اندازی رادیو مجاهد در کوه های زیر سردشت و البته در کنار آن عضوگیری از اکراد و راه اندازی «یگان پیشمرگه مجاهد خلق» ، خارج کردن سرمایه های انسانی سازمان از داخل، عملیات مرزی و عملیات در عمق و ... دکتر قاسملو [به بنی صدر] اعتماد کرده و به شورای ملی مقاومت پیوسته [است]. الان هم با دست باز امکاناتش را در اختیار ما گذاشته و در کنار مقر مرکزی حزبش جایمان داده تا مگر حجم خسارات "سی خرداد شصت" را تا حد امکان پایین بیاوریم. مدتی نگذشته بود که این مقر، محل وصل نفرات داخل کشور به فرانسه شد. خیلیها در آن سالهای بعد از شکست کودتای رجوی (30 خرداد شصت) از طریق مقر ما که آن زمان همجوار مقر حزب دموکرات بود به دفتر بغداد و از طریق اردن به فرانسه منتقل شدند. از جمله اینها مهدی ابریشمچی از سران مجاهدین و جلال گنجهای از شوراییهای مجاهدین و بسیاری دیگر را من خودم از مرز تحویل گرفتم. به جرئت می توانم بگویم که بیش از نود و پنج درصد مجاهدین (و شورایی هائی) که توانستند بعد از سی خرداد از کشور خارج شوند از این مسیر و با این کمک ها گریختند. [ در خصوص این عدد 95% یا اشتباه می کند و یا دروغ می گوید. در پست های بعدی بیشتر توضیح خواهم داد] مسعود کشمیری و محمدرضا کلاهی هم در همین زمان و البته با فاصله زمانی کمی به مقر ما آورده شدند. مشخص بود که هیچکدام را بخاطر سابقه ترور، نمیتوانستیم به اروپا بفرستیم و دستور، نگه داشتن و مراقبت از آنها بود. کلاهی (نام سازمانی: کریم رادیو) را که به لحاظ فنی در ایستگاه رادیو قابل استفاده بود در کردستان نگه داشتیم و مسعود کشمیری (نام سازمانی: باقر روابط) را که عربی بلد بود به دفتر بغداد فرستادیم. شاهسوندی و خدابنده (دو نفر سمت راست) - در حال انتقال رادیو به خاک ایران من بعنوان کسی از نزدیک با این دو فرد در ارتباط بودم میتوانم شهادت بدهم که هیچ کدام سابقه جدی ارتباطی با مجاهدین نداشتند. بطور مشخص مسعود کشمیری حتی یک سرود سازمانی یا دعاهای خاص بعد از نماز مجاهدین را بلد نبود و من سرودهای صبحگاه و شعائر مرتبط را به وی آموزش دادم. کلاهی هم همینطور. به هیچ وجه حتی ریخت و قیافهاش به این کارها نمیخورد. رابطش ابراهیم ذاکری (نام سازمانی: کاک صالح) بود که در ایران برای ترور مجهزش کرده بود. ابراهیم ذاکری خودش هم مهندسی برق از دانشگاه تهران داشت. من دو سال بعد ماموریتم در آنجا پایان یافت. (یعنی زمانی که سپاه وارد منطقه شد و ما با گذشتن از رودخانه زاب از ایران به عراق عقبنشینی کردیم) . در واقع رادیو به عراق منتقل شد و دیگر نیازی به [فعالیت های حفاظتی و اطلاعاتی ] من نبود. کار رادیو را به محمدرضا کلاهی سپردم و خودم به فرانسه رفتم. سالها بعد که با مسعود رجوی (این بار علنی) به عراق برگشتم، کلاهی بدون هیچ تغییری (شاید کمی خستهتر) هنوز مسئولیتهای صرفا فنی را بعهده داشت. (سرویس و نگهداری و تعمیرات بیسیمها و تلفنها و …) و کشمیری هم همچنان در دفتر بغداد بعنوان رابط و مترجم مشغول کار بود. هیچ کدام از این دو تا آخرین روزهایی که من آنها را در عراق دیدم به لحاظ ایدئولوژیک به سازمان نزدیک نشدند. آنها سازمان را تحمل میکردند و سازمان آنها را. هیچکدام چارهای نداشتند. مراحل مختلف انقلاب ایدئولوژیک و طلاقهای ایدئولوژیک حتی برایشان قابل فهم نبود ولی در کارهای اجرائی سر خودشان را گرم میکردند تا زمان بگذرد. مسئولین سازمانی هم از این موضوعات اطلاع داشتند، ولی همین که اینها مشکلی ایجاد نکنند برایشان کافی بود. بن مایه : خلاصه مقاله خدابنده برای بی بی سی فارسی ---------------------------------------------------------------------------- * : داود باقروند ارشد ( نام سازمانی جلالِ پاکستان) : عضو عالیرتبه مجاهدین به مدت سی سال - مسئول شاخه تشکیلات دانشجوئی در خارج از کشور - مسئول شاخه عملیاتی ترکیه منافقین - مسئول شاخه عملیاتی پاکستان منافقین - مسئول دفتر شاخه نظامی سازمان در بغداد - مسئول بخش پرسنلی ستاد مرکزی مجاهدین در بغداد - رئیس دانشکده راه و ساختمان ارتش آزادیبخش در کمپ اشرف - وی بعد از حمایت رجوی از حمله 11 سپتامبر به آمریکا [ !!! ] بخاطر اعتراض به این امر توسط دادگاه کمپ اشرف به ده سال زندان محکوم می شود (دو سال در اشرف و هشت سال در ابوغریب) - پس از سقوط صدام ، در ابتدای 2005 میلادی به همراه 150 نفر عضو دیگر «بریده از سازمان» ، توسط مقامات سازمان ملل و صلیب سرخ تحویل دولت ایران می شود. وی از سال 2013 در کلن آلمان به سر می برد و رئیس جنبش «نه به تروریسم و فرقه ها» در کشور آلمان است. ---------------------------------------------------------------------------- ** : مسعود خدابنده ( نام سازمانی رسول ) : عضو عالیرتبه مجاهدین به مدت بیست و پنج سال - عضو موسس «انجمن دانشجویان مسلمان » در لندن (شاخه دانشجوی مجاهدین در اروپا) - عضو و فرمانده تیم اشغال سفارت ایران در لندن در خلال جنگ سفارتخانه ها - عضو شورای مرکزی مجاهدین - عضو شورای ملی ملی مقاومت در فرانسه - فرمانده ارتش آزادیبخش - مسئول مستقیم تیم حفاظت ، استقرار و تردد مسعود و مریم رجوی ( در بغداد و پاریس) - رابط سازمان با بسیاری از سرویس های اطلاعاتی نظیر عربستان و عراق و فرانسه و ... - جدا شده از سازمان در سال 1375 و در حال حاضر در لیدز انگلستان ساکن است. وی اخیرا گفتگوی مکتوب و مفصلی هم با مرکز اسناد انقلاب اسلامی انجام داده که حاوی نکات جالبی از زوایای تاریک اقدامات مجاهدین (منافقین) از 30 خرداد 1360 به بعد است. --------------------------------------------------------------------------- پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهپروژه های مولد 2 چاه بی پایان هزینه ها بزرگترین مصرف کننده هزینه های جاری دولت حقوق کارمندان دولت است این حقوق بین کارمندان با ویژگی های متفاوتی تقسیم می شود معلمان و اموزش پرورش نیروهای مسلح کارمندان وزارت بهداشت وزارت نفت وزارت کشور و فرمانداری ها شهرداری ها صدا و سیما بازنشستگان و .... چیزی در حدود 8.5 میلیون حقوق بگیر لینک این یک رقم بسیار وحشتناک هست بعضی وزارت خانه ها درآمد زا هستند برای مثال وزارت نیرو، وزارت نفت، وزارت ارتباطات همگی درآمد زا هستند یعنی بیش از حقوق پرسنل خود درامد برای خزانه تولید می کنند. بعضی بخش ها بصورت حداقل در حد پرسنل خود درآمد تولید می کنند و هزینه های کمکی دولت به انها بیشتر جهت توسعه و تجهیز وسایل هست برای مثال وزارت بهداشت (درآمد جاریشان) / نیروهای مسلح (فقط جریمه های پلیس ) / صدا و سیما ( تبلیغات و فروش های کناری) / شهرداری ها ( عوارض ) و .... وقتی این بخش ها رو جمع بندی کنیم می بینیم تنها آموزش و پرورش و بازنشستگان هستند که درآمد زا مستقیم نیستند و وقتی دقیق تر نگاه کنیم، می بینیم درامد اصلی ناشی از آموزش و پرورش و وزارت علوم بصورت غیر مستقیم و کاهش هزینه های جامعه و افزایش بهره وری ایجاد می شود بازنشستگان هم که منطقا از پولی که سال ها پیش سرمایه گذاری کرده بودند در حال برداشت هستند اینگونه که نگاه کنیم می بینیم سیستم منطقا باید توازن حداقلی داشته باشد ولی چرا این همه بحث هزینه جاری کمر شکن را می شنویم علت را باید در عواملی خارج موارد گفته شد باید جست - مواردی مثل کمبود بهره وری ادارات ( پرسنلی که حقوق می گیرند ولی بود و نبودشان تاثیری در عملکردشان ندارد / بعضی پرسنل که چوب خشک از بودنشان موثر تر هست) - حقوق های نامتعارف در بعضی بخش ها (حقوق های بی معنی که مدیران برای خود می زنند که تناسبی با تولید آن مجموعه ندارد ، از حقوق های بالای 30 تومن حرف میزنم ) - فسادها و اتلاف سرمایه ها در نهادها ( بودجه ها و اعتباراتی که رسما هپلی هپو می شود و اخبارش رو از قوه قضاییه می شنویم) - تعریف پروژه های بی انتها ( بودجه های زیادی برای پروژه های زیرساختی تعریف و واریز می شود ولی در نهایت اتفاقی رخ نمی دهد / در خوزستان بودجه های زیادی برای جاده و فاضلاب تعریف شده است ولی مشخصا هر ساله این پول ها صرف امور نامشخصی می شود و پاسخگویی هم وجود ندارد) در دل همه این ادارات پر از راهکار و فرصت هست که عملا در تفکر اداری و بروکراسی یا مانده اند یا جان می دهند برای درمان این مشکل راهکار زیاد است ولی تغییر سخت و کند است اما با 20 درصد تغییرات 80 درصد هزینه و مشکلات از بین خواهد رفت 20 درصدی که صدای خیلی از کله گنده ها و یقه بسته ها را در خواهد اورد 20 درصدی که نیازمند شفافیت مسئولان شهری و کشوری است. همان قوانین سوت زنی و شفافیت مالی و رای مسئولان لینک یه راهکار تو همین خوزستان بگم کلی درخت نخل ثمر ده تو خیابان ها هست که هر سال خرما هاشون رو زمین میریزه و هیچ کس دنبال گرد افشانی و بعد برداشت ازشون نیست خودش به خودی خود کلی درامد و منبع غذایی هست که اگه به خود کارکنان فضای سبز بدن ، کمک حالی به اونها هم میشه --------------------------- بخش های درمانی و بهداشت یکی از بخش های پایه و خدمات عمومی هستند توسعه مراکز درمانی بویژه در مناطق محروم عملا زیرساخت حداقلی خوبی را برای ارائه خدمات فراهم کرده است اما این خدمات در مراکز استان ها تجمع پیدا کرده است و شهرستان ها بهره کمتری از آن می برند قوانین و طرح خدمات نیروهای وزارت بهداشت ، سبب شد که فارغ التحصیلان بعد از پایان دوره تحصیلی خود مدتی بین 2 تا 5 سال را در مناطق محروم بگذرانند تا اینجای کار یک سیستم منطقی را شاهد هستیم، ولی در عمل اتفاقی دیگر می افتد. اجرای قوانین سبب شده است تا به جای ایجاد جذابیت برای حضور در مناطق محروم، تمایل به پارتی بازی و رفتن به مراکز بیشتر شود. از سمت دیگر ظرفیت مراکز دولتی در شهرستان ها جوابگوی نیاز مردم نبوده و بودجه دولتی هم توان رفع سریع مشکل را ندارد. اینگونه یک شکاف شدید بهداشتی و درمانی در شهرستان ها با مراکز استان پدیدار می شود که در استان های بزرگ مثل سیستان بلوچستان شرایط را برای مرزنشینان و یا دور نشینان از مرکز بسیار سخت و نفس گیر می کند. راهکار ولی ساده است استفاده از ظرفیت بخش خصوصی و ایجاد انگیزه برای فعال شدن بخش خصوصی به هرحال با فعال شدن بخش خصوصی و ارائه خدمات به مردم، بخشی از نیاز مردم مرتفع شده و زمان کافی برای توسعه بخش های دولتی ایجاد می شود. بخش خصوصی از چند طریق در این زمینه ترغیب می شود. - همکاری و تشویق مسئولان درمانی برای جذب پزشکان و متخصصان برای حضور بیشتر در مناطق - اجازه کار به پزشکان و متخصصان طرحی برای کار خصوصی در شیفت عصر - اعطای مجوزهای زودتر از موعد برای کار و ارائه خدمات در مناطق محروم - وام خرید دستگاه پزشکی برای پزشکان شاغل در مناطق محروم - تسریع در امور پروانه و مجوزهای اداری و بیمه ای - ایجاد تسهیلات مسکن و امنیت - معافیت های مالیاتی برای حضور در مناطق محروم این موارد برای افرادی که طرحشان در مناطقی مثل سیستان بلوچستان یا مناطق عشایری هست ، می تواند انگیزه برای کار بیشتر را فراهم کند ولی متاسفانه برخوردهای تنگ نظرانه بعضی مسئولان درمانی به گونه ای بوده که پزشکان و متخصصان از شهرهای کوچک فراری شده و تمایلی برای حضور و ارائه خدمات نداشته باشند. اینجاست که بر می گردیم به شعور کارمندی که متوجه نیست که وقتی یک شهروند مجبور است برای خدمات درمانی به مرکز استان یا حتی در سیستان به پاکستان مراجعه کند دچار چه باری مالی سنگینی می شود ----------------------- خانه سازی و جاده سازی بحث های خانه سازی و جاده سازی و خطوط ریل دو صنعت پر مصرف ماده اولیه و اشتغال زایی و گردش اقتصاد هستند این دو صنعت شدیدا مصرف کننده موادی چون سیمان، فولاد و قیر و ماشین آلات راه هستند و علاوه بر اشتغال زایی بالا کارخانه های تامین کننده خود را به حرکت در اورند دو بخش های فولاد و سیمان هست علاوه بر ارزش افزوده بالا سبب چرخش شدید مالی و اشتغال بسیاری می شوند در دولت احمدی نژاد تلاش شد این موتور قوی استفاده شود و با ایده مسکن مهر بین نیاز مردم و بخش های فولاد و سیمان ارتباط خوبی ایجاد کند. طرح در گام های اول خوب بود ولی بدلیل کارشناسی نادرست در بعضی وجوه به یک تجربه ناکام بدل شد. شاید اشکال اصلی در عدم اجرای پایلوت طرح و عیب یابی کار بود اما این ایده هنوز پا برجا و درست است تقویت صنعت خانه سازی در ایران یک روش بسیار خوب برای توسعه شغل مستقیم و غیر مستقیم هست و علاوه بر رفع نیاز جوانان می تواند موتور محرکه خوبی برای کشور باشد ولی باید توجه کرد که بخشی از اجرای چنین طرح هایی باید توسط بخش خصوصی و مسکن ساز صورت بگیرد که با دادن تسهیلات و کمک ممکن است و از سمت دیگر اجرای طرح های مشابه با مسکن مهر بدون پایلوت و بدون ارزیابی درست، از یک فرصت تبدیل به یک خودکشی اقتصادی می شود.
-
1 پسندیده شدهپروژه های مولد 1 برای راه اندازی یک سیستم بزرگ ، ابتدا باید زیرسیستم ها را فعال کرد و بعد با کمک توان تولید شده ان ها اصل سیستم را احیا کرد برای مثال برای راه اندازی یک نیروگاه حرارتی، ابتدا بخش بویلر و پمپ های دیزل روشن می شود و پس از رسیدن به توان حداقلی فیدپمپ های اصلی وارد مدار می شوند و نیروگاه استارت تولید می خورد، در غیر اینصورت نیروگاه باید به برق سراسری وصل بشه و به کمک منبع خارجی راه اندازی شود این داستان در مورد راه اندازی هر ابر مجموعه صدق می کند. از این رو درک پروژه های کوچک و مولد بسیار حیاتی است. ریز پروژه ها، پروژه هایی کوچک، پکیجی با زمان راه اندازی سریع هستند که سریع هزینه جاری خود را در آورده و شروع به سود دهی می کنند. این پروژه ها به دلیل فعال شدن سریع، اشتغال زایی و عدم نیاز به هزینه جاری پایداری خوبی دارند و تنها در بحث های بازگشت سرمایه اولیه مورد بحث قرار می گیرند. بهترین مثال برای ریزپروژه ها، پروژه های کشاورزی و تولیدات دامی هست، که باتوجه به مصرف روازنه بازار، بازار زنده تری نسبت به دیگر محصولات دارند. از این نظر کشاورزی و دامداری بهترین پروژه های مولد مردمی طبقه بندی می شوند. در صورت آماده کردن شرایط و تسهیلات از سوی دولت، توسعه این بخش ها سریع بوده و جذب سرمایه در کمترین مدت صورت می گیرد. وقتی از تسهیلات صحبت می کنیم، بیشتر به دنبال حذف موارد کاغذ بازی اداری و مشاوره درست و دستورالعمل های ساده اجرایی هستیم هرچه فرآیند سرمایه گذاری تا اجرا کوتاه تر شود، موفقیت سرعت بیشتری خواهد داشت. در مورد سرمایه نیز بعد از یکی دو پروژه موفق، سرمایه خصوصی بصورت خودکار به دنبال این پروژه ها خواهد آمد و آن را به حد اشباع می رساند. توجه توجه مراقبت از صنایع خرد و متوسط کشاورزی و دامداری بسیار مهم و کلیدی هست و همتراز با توسعه ریزپروژه ها به بهانه پروژه مولد ، پروژه های زنده را نکشیم و هر عقل سلیم می گوید به این پروژه ها و داشته های موجود باید نیم نگاهی داشت اول پروژه های در حال بهره برداری دوم پروژه های در حال اجرا یا نیمه کاره در مورد پروژه های در حال اجرا، پرس جو های محلی احتمالا نشان خواهد داد که پروژه مستقل و خودکفا است ولی نیاز به کمک در رفع مشکلات اداری دارد و با کمک های اداری از خطرهای احتمالی دور خواهد شد. (همیشه بزرگترین تهدید بخش خصوصی، ادارات و کارشناسان دولتی هستند ) حل معضلات اداری بزرگترین تسهیل و کمک برای هر نهاد خصوصی خواهد بود. در مورد پروژه های نیمه کاره، وضعیت سخت تر هست، چرا که مشکلات ، زمان و نفس پروژه را گرفته هست و احتمالا علاوه بر حل مشکلات اداری، نیاز به تنفس مصنوعی نیز خواهد بود بصورت کلی پروژه هایی که به 90 درصد پیشرفت خود رسیده اند، مسلما ارزش کمک مالی و احیا را دارند، هرچند این کمک با دوره طولانی تری به خزانه بازگردد. علاوه بر این با کمک یک مشاور خوب، بسیاری از این پروژه ها سریعا می توانند به بهره برداری رسیده و ارزش افزوده ایجاد کنند. از نظر اجتماعی حمایت مالی از سمت دولت بصورت غیر مستقیم باعث کاهش هزینه های غیرمستقیم دولت و توسعه منطقه می شود. یادمان باشد، 10 درصد از تسهیلات کمک های نقدی هست، بسیاری از تسهیلات کمک های دولتی موجود است که سیستم اداری از مردم دریغ می دارد. گاهی اوقات ماشین های راه سازی شهر و روستا گاهی کشیدن برق به سمت یک واحد کشت و صنعت گاهی مجوز ایجاد یک تاسیسات گاهی کمک به خرید محصولات تولید شده و رساندن به صنایع تبدیلی گاهی .... می توانند گره مشکلات چندین ساله را بشکنند ، فقط اگر نیت همکاری و حل مشکل وجود داشته باشد. زیاد می شنویم که کشاورزی بدلیل کاهش قیمت محصول از برداشت خود انصراف داده و محصول کنار زمین در حال فاسد شدن هست دامداری که به دلیل قیمت ارزان شیر، شیرش را در رودخانه یا فاضلاب رها کرده است دامداری که گاو شیری خود را برای گوشت فروخته هست و... همه این ها در حالی هست که عده ای از مردم از دسترسی به این محصولات محروم اند و رساندن این محصولات غذایی به این مردم بویژه در استان های محروم، یک جهاد بزرگ محسوب می شود. بماند که این نقص سیستم توزیع ما و تعاونی های کشاورزی ما را می رساند ولی بودن افرادی چون شهید سلیمانی کمک حالی در این بی مدیریتی بود. همه این ها نشانه های ساده ای هست که مدیریت ما نتوانسته بستر لازم برای تولید کننده موثر و مولد را فراهم کند و نعمت حاضر و آماده اسراف می شود. بیشتر این مباحث در تاپیک امنیت غذایی توسط دوست خوبمان @Overdose بحث شده است لینک در این میان باید یادی کنیم از شرکت های کشت و صنعت در سراسر کشور، که علاوه بر تولید مواد غذایی اشتغال زایی زیادی رو در کشور سبب شدن از این نظر پروژه های کلان و مناسبی برای کشور بوده اند. چه کمکی می توانیم بکنیم؟؟؟ مشکل این شرکت ها بیشتر بهره وری هست چه در فناوری و چه در مدیریت نیرو - کمک به فروش محصولات - تهیه پکیچ های ارتقا انرژی و آب - بهبود فناوری کشاورزی - بهبود شرایط اداری، مستندسازی و اموزشی - بهبود شرایط محیط زیستی و بازیافتی پکیج های نیمه صنعتی و خانگی آب ، نمونه سادگی و چابکی برای مصرف کننده این قسمت ها کاملا مبتنی بر فناوری هست و باید بصورت پکیج ارائه شود و اینکه بتوانیم فناوری مناسب را ارزان و شاید مجانی در اختیار کشاورز و دامدار قرار دهیم، راه را برای توسعه باز کرده ایم ** یادآوری اصل داستان پول هدفمند این است که بعد از تزریق پول، مشکل برای مدت طولانی حل شده و سیستم بصورت مستقل و خودکفا کار کند نه اینکه مدام وابسته و مریض بماند ---------------------- شرکت هایی چون کشت و صنعت و یا شرکت های صنعتی مثل هپکو، شرکت هایی هستند که باتوجه به شدت مصرف یک محصول در کشور توسعه پیدا کردند و بیشتر از بحث سوددهی مباحث جانبی اجتماعی و فرهنگی را مبنا قرار دادند. در نتیجه هرگونه نگاه به این صنایع باید با مبنای فرهنگی و اجتماعی صورت بگیرد، در غیر اینصورت سبب معضلاتی پر هزینه برای کشور می شود. مهمترین بحث هم اشتغال زایی بوده که باتوجه به حجم نیروهایشان ، بحث امنیت اجتماعی را دارند و در این اوضاع کشور ابتدا حفظ و در گام دوم بهره وری شان بهبود پیدا کند. در حقیقت بیشتر مشکل این شرکت ها بحث بهره وری است و مدیریت دولتی و بحث استخدام های دولتی سبب کاهش شدید بهره وری تولید و ضرر دهی انها شده است. از این رو تصمیمات درست کلان مدیریتی می تواند این ظرفیت ها را به یک فرصت برای کشور تبدیل کرده و سبب بهبود اوضاع اقتصادی کشور شود. برای مثال در همین کشورهای همسایه تجهیزات و ماشین الات زیادی مورد نیاز است که می توان با قیمت ارزان و شاید اقساطی صادر نمود و بازارهای همسایه را اشباع کرد علاوه بر این بازار داخل خود مصرف کننده اصلی خواهد بود. تنها نکته دقت به این اصل هست که نباید گذاشت در این قضیه رانتی شکل بگیرد و قیمت از عرف خارج شود و اگرنه وضعیتی مثل ایران خودرو و قیمت های بی معنی ان ایجاد می شود. شرکت ایران خودرو نمونه بارز از سواستفاده مبحث امنیت اشتغال برای فرار از اصلاح و بهبود بهره وری است نیروهای مازاد هم پس از ارتقا اولیه شرکت می توانند برای توسعه های جانبی استفاده شوند. ( خدا رو شکر هر جا دست بذاریم کلی کار ریخته است و کلی حرکت می توان زد) ادامه دارد ....
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهانجام موفقیتآمیز اولین آزمون زیرمداری سامانه انتقال مداری به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فضایی ایران، دکتر رحیم احسانی، رئیس پژوهشکده سامانههای حمل و نقل فضایی، با اعلام خبر فوق گفت: با توجه به ماموریت بلوک انتقال مداری سامان ۱ مبنی بر افزایش ارتفاع ماهوارههای فضایی؛ زیرسیستمهای مختلفی از جمله موتورهای آرش برای رسیدن به این هدف توسعه یافته است. در همین راستا، بعد از انجام آزمونهای موفق کیفی زیرسیستمها، این زیرسیستمها باید در محیط عملیاتی و در وضعیت تجمیع یافته مورد آزمون قرار گیرند تا اطمینان لازم برای موفقیت ماموریتهای انتقال مداری حاصل شود. از اینرو، آزمونهای زیرمداری برای کسب اطمینان از این امر تعریف شد. وی افزود؛ اولین آزمونی که با هدف کسب اطمینان از عملکرد سامانه انتقال مداری در فاز موتور روشن تعریف شده است، با موفقیت انجام شد و بر اساس نتایج این آزمون، از پایداری وضعیت سامانه در کل مسیر انتقال، اطمینان حاصل شد. رئیس پژوهشکده سامانههای حمل و نقل فضایی در ادامه تصریح کرد؛ در جریان این آزمون فرآیند پرتاب سامانه، اسپین، روشن شدن موتور اصلی و روشن شدن موتورهای دی اسپین مورد آزمایش و صحتسنجی قرار گرفت. وی در پایان از آزمون زیرمداری دوم که در برنامه آتی قرار دارد خبر داد و تشریح کرد؛ مابقی فازهای عملکرد سامانه انتقال در مدار شامل ارتباطگیری، تعیین و کنترل وضعیت، جدایش و... به زودی مورد آزمون قرار خواهند گرفت. پس از اتمام و انجام موفق این آزمونهای زیرمداری، از عملکرد سامانه بلوک انتقال مداری سامان به منظور انجام ماموریت اصلی خود مبنی بر انتقال ماهواره از ارتفاعات پایین به مدارهای بالاتر GEO، بین سیارهای و... اطمینان حاصل خواهد شد.منبع تست ارتعاش توسعه زیرسیستم پیشرانش ناهید ٢ با موفقیت انجام شد به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فضایی ایران، دکتر رحیم احسانی رییس پژوهشکده سامانههای حمل و نقل فضایی با اعلام خبر فوق افزود؛ زیرسیستم پیشرانش ناهید ٢ یکی از مهمترین زیرسیستمهای ماهوارههای مخابراتی است که در پژوهشکده سامانههای حمل و نقل فضایی توسعه یافته است. این زیر سیستم، اولین پیشرانش تک مولفه ای توسعه یافته در کشور است که تستهای نمونه مهندسی خود را با موفقیت پشت سر گذاشته و هم اکنون در حال گذراندن تستهای نمونه کیفی است. وی در ادامه توضیح داد؛ در این پیشرانش، سوخت با عبور از روی کاتالیست توسعه داده شده در پژوهشکده تجزیه شده و به منظور عبور از نازل و تولید نیروی تراست، تولید گاز داغ میکند. دکتر احسانی در خصوص این تست گفت: تست ارتعاش سطح کیفی بر روی کل سامانه و در کنار مدل جرمی ماهواره ناهید انجام شد و مخازن فشار گذاری نیز در شرایط کاری و عملیاتی خود قرار داشتند. وی افزود، انجام تست با لحاظ تمهیدات خاص و دقیق ایمنی انجام شد و نتایج این تست، شرایط مناسب سیستم به لحاظ طراحی سازه و همچینن شیرآلات، انژکتور، کاتالیست و اتصالات را نشان داد. رییس پژوهشکده سامانههای حمل و نقل فضایی خاطر نشان ساخت؛ اولین شیر لچ در کشور، در این پژوهشکده توسعه داده شده و بر رو این سیستم پیشرانش نصب شده است که گامی مهم در رفع محدودیتهای تحریمی کشور در حوزه تجهیزات با فناوری بالای فضایی به شمار میآید. ----------- cnn خبری را منتشر کرده بود مبنی برشکست پرتاب 22 خرداد سیمرغ در سمنان سخنگوی پنتاگون گفته است فرماندهی فضایی امریکا از شکست پرتاب راکت در 12 ژوئن ایران اطلاع دارد لینک خبر چیزی که جلب نظر می کند خلاء های حفاظتی و پدافند عامل نسبت به همتایان کره شمالی و چینی ها است وجود وسایل نقلیه شخصی در سایت تجمیع ماهواره بر احداث پارکینک مسقف مسخره هرچند بیشتر جلوگیری آفتاب سوختگی بوده تا پنهان کردن تحرکات از دید ماهواره ها مخازن سوخت و اکسیدایزر اوسینت در طول زمان اثرات قابل توجهی دارد در تحلیل اطلاعات به تاریخ ها نگاه کنید هر چند احتمال دارد پرتاب دوم شکست خورده باشد در 24 ژوئن /یا بعد هیاهو رسانه ای فعالیت سایت کم شد اطلاعات بیشتر رو از پادکست جفری لوئیس بشنوید از رصد سایت تا تایید گرفتن از پنتاگون توسط خبرنگار cnn را توضیح می دهد https://www.armscontrolwonk.com/archive/1212212/the-space-launch-simorgh-asbord/ واکنش آذری جهرمی توئیت های آذری جهرمی
-
1 پسندیده شدهجنگ قره باغ بخش دوم طبق برخی گزارشها تیمهای عملیات ویژه آذربایجانی چند روز قبل از شروع درگیری با نفوذ به ارمنستان در بعضی از خانههای خالی مستقر شده بودند. ساکنین ارمنی این مناطق، رفت و آمد افرادی با چهرههای مشکوک را گزارش کردهاند. حملات ابتدایی پهپادهای آذری توانست مواضع دفاعی ارمنستان را از بین ببرد و شکافی را در خطوط دفاعی نیروهای ارمنی ایجاد کند و تیمهای کوچک آذری قادر شدند کنترل مناطق کلیدی را با حداقل مقاومت از طرف نیروهای ارمنی به دست گیرند. همچنین تیمهای عملیات ویژه توانستند با استفاده از پهپادها اجرای آتش کنند و موشکهای دقیق، توپخانه و موشکهای هوا به زمین را به سمت اهداف از پیش تعیین شده هدایت کنند. البته مشخص نیست که آیا این نیروها از هر نوع پلتفرم بدون سرنشین یا سرنشیندار برای دریافت تصاویر زنده، شناسایی اهداف یا ارزیابی خسارات جنگی استفاده کردهاند یا خیر؟ این تاکتیکها شباهت زیادی به عملیات ناتو در افغانستان دارد که در آن نیرویهای عملیات ویژه ایالات متحده پرندههای بدون سرنشین و تجهیزات مسافت یاب لیزری و هدفگذار لیزری را برای هدایت مهمات هدایت لیزری دقیق یا کمک به هدایت مهمات غیرهدایت شونده به سمت اهداف به کار میگرفتند. تجمع نیروهای ارمنستانی در فضای باز و بدون رعایت پدافند غیر عامل حرکت نیروی پیاده نظام در کوههای متراکم قره باغ به کندی صورت میگیرد، همچنین محدودیتهای زیادی برای فعالیت تانکها وجود دارد. در چنین شرایطی پهپادها ضعف قدرت را جبران می کنند و مزیتهایی را که توسط زمینهای مرتفع، پوشش گیاهی و اختفا برای دشمن ایجاد شده است از بین میبرند. پایگاهها و مواضع جنگی در مناطق کوهستانی توسط پهپادهای مجهز به حسگرها و تسلیحات مدرن قابل شناسایی و تخریب است. استفاده از پهپادها به ویژه بر علیه مواضع جنگی که پدافند غیرعامل نامناسبی دارد قابل اجراست. چنانچه پهپاد، حامل تسلیحات نباشد یا پهپادی دیگر توانایی پشتیبانی از راه دور برای درگیری نداشته باشد، پهپاد شناسایی میتواند مختصات دقیق هدف را به توپخانه یا سامانههای راکتی هدایت شوندهای که قابلیت اجرای آتش فوری را دارند، ارسال کند تا آتش موثری را با دقت کمتر از 10 متر بر ضد هدف شناسایی شده تدارک ببینند. تصاویر ویدئویی نشان میدهد نیروهای طرفین فاقد آموزش و مهارت لازم در استفاده از تکنیکهای پدافند غیرعامل هستند. مشاهده میشود نیروها به طور پیوسته در فضای باز فعالیت میکنند، توقف میکنند یا به آرامی حرکت میکنند. این نیروها از استتار کمی برخوردار هستند و به صورت گروهی تجمع میکنند. حرکت ستونهای زرهی ارمنستان بدون پوشش پدافندی یکی از عوامل بسیار تاثیرگذار در تلفات بالای ارمنیها بود رابرت بیتمن نویسنده Foreign Policy میگوید: گرچه پهپادها ابزاری در جهت افزایش قدرت هستند اما بسیاری از شکستهایی که در طول جنگ مشاهده شده است میتواند نشانی از آموزش ضعیف باشد. هیچ یک از طرفین به این درک نرسیده است که اگر شما یک نیروی جنگی آموزش دیده و بانظم در داخل این تجهیزات نداشته باشید حتی پیشرفته ترین تانکها و سایر خوردوهای زرهی بی فایده هستند. عدم آموزش نیروهای ارمنی و یا نبود نظم تاکتیکی و شکیبایی لازم نیروها، هزینه زیادی را برای ارمنستان به بار آورد. همچنین ویدئوهای منتشر شده از جنگ نشان میدهد پهپادهای آذری ابتدا چندین هدف با ارزش بالا را رصد میکنند و بلافاصله پس از نابودی این اهدافِ با اولویت بالا، اهداف با اولویت کمتر مانند نیروهای حاضر در فضای باز و داخل خوردوهای غیرزرهی را مورد حمله قرار میدهند. در فضایی که کمبود مهمات وجود دارد تجهیزات هوایی مشغول حمله به گروههای کوچک یا تجهیزات با اولویت پایین هستند که نشان میدهد نیروهای آذری زرادخانه بزرگی از موشکهای هوا به زمین ترکی و پهپادهای انتحاری اسرائیلی را در اختیار دارند. حمله پهپادها به نیروهای پیاده نظام نشان دهنده حجم زیاد تسلیحات هواپرتاب زرادخانه آذربایجان است نقش ترکیه تمام نشانهها حاکی از آن است که آذربایجان بخش عمدهای از پهپادهای بیرقدار خود را درست قبل از جنگ خریداری کرده است. بنابر گزارشها فقط در ابتدای سال 2020 ترکیه بیش از 120 میلیون دلار تجهیزات نظامی به آذربایجان فروخته است. با توجه به جمع آوری سریع تجهیزات، متخصصان موضوع، ابراز تردید کرده اند که نیروهای آذری بتوانند سطح مناسبی از آموزش به موقع و مهارت کافی در رابطه با تجهیزات جدید برای انجام چنین حملات مهلکی دیده باشند. یک نتیجه گیری منطقی این است که ترکیه احتمالاً نقش گسترده تری در حملات به نیروها و تجهیزات ارمنستان داشته است. مارک اپیسکوپوس ، گزارشگر National Interest ، نقش بالقوه ترکیه در جنگ را قابل توجه میداند: مجموعهای از شواهد نشان میدهد برنامه ریزی و هماهنگی اقدامات نظامی آذربایجان توسط ترکیه صورت گرفته و تا حد زیادی اجرای آن نیز بر عهده ترکیه بوده است. کمک های نظامی آنکارا شامل هواپیماهای بدون سرنشین بیرقدار، تکاوران نیروهای ویژه و مزدوران سوری وابسته به ترکیه بود. کنترل ترکیه بر نیروهای مسلح آذربایجان چنان عمیق است که طبق گزارش ها، تعدای از افسران آذربایجانی که از انتقاد به میزان درگیری ترکیه در نبرد قره باغ انتقاد کرده بودند، به دستور آنکارا از ارتش آذربایجان اخراج شدهاند. شرکت رجب اردوغان رئیس جمهور ترکیه در رژه پیروزی در باکو، صحنهای قابل توجه را پدید آورد: دو رهبر در کنار هم ایستادهاند و پشت سر آنها به صورت مساوی یکی در میان پرچم ترکیه و آذربایجان قرار داشت. در واقع پرچم ترکیه به همان اندازه که در خیابانهای باکو دیده میشود در سایر مناطق آذربایجان هم حضور دارد. مفاهیم منطقهای درگیری ترکیه در قفقاز جنوبی بسیار فراتر از حمایت آشکار آن از حاکمیت آذربایجان است برخی اعتقاد دارند کنترل حاکمیت آذربایجان در دست ترکیه است. با تلاشهای مسالمتآمیز روسیه، حداقل تا پنج سال آینده مشخص نیست واقعا چه کسی قره باغ را کنترل خواهد کرد و نفوذ کدام کشور بر منطقهی بزرگتر قفقاز جنوبی مسلط خواهد شد. ادامه دارد ...
-
1 پسندیده شدهاشاره صریح و خیلی قاطع رهبری در مورد برد موشک ها جالب بود. که گفتند آقایان پیش من اومدند برای افزایش برد موشک ها به 4 یا 5 هزارا کیلومتر و من نزاشتم بنا به دلایلی. مهمان گویا ازشون سوال کرد چرا نزاشتید و پاسخ دادند بنا به دلیلی و آقایون هم از من گله مندند حتی. البته جریان نشست برای سال 97 هست گویا و خب بعد از 97 ما کلی اتفاق اساسی داشتیم. خروج آمریکا از برجام تا حوادث مهمی که دشمن درشون دخیل بود تا ترور سردار سلیمانی به دست ایالات متحده. نکتش اینجاست رهبری خیلی قاطع و صریح میگن بنا به دلیلی من نزاشتم. ابهامات برطرف بشه شاید بشه بیشتر کاوید مسئله را. چه کسانی مراجعه کردند (در وهله اول به نظر میرسه فرماندهان نظامی بودند تا مسئولان سیاسی)، اشاره رهبری مربوط به چه سالی است؟ مثلا زمان شهید طهرانی مقدم یا اخیرا؟ (سال 97) یا اینکه دلیل آیا همون بحث حساسیت اروپا است؟ در این مقطع (برجسته شدن موضوع تهدید موشکی ایران در حالیکه ما در این برد (اروپا) نیاز به هزینه بالایی داریم تا مثلا به یک توان بالقوه برای تهدید اروپا برسیم و پروپاگندای ماجرا توسط غرب میتونه اصل موضوع موشکی را در همین حد فعلی هم تحت فشار بزاره. (که میبینیم هست همین حالا هم و ناتو امروز هم بیانیه ضدش صادر کرد که مخالف قطعنامه است) هرچند مشخصا چراغ خاموش ما در این مسیر هستیم ولی تفاوت میکنه یک موشک تخصصی در این برد تست و معرفی بشه که تا حالا به طور اختصاصی نشده. پ ن: البته مستند را دقیق تر نگاه کردم: بحث پیشرفت و توان دانشمندان موشکی است که رهبری میگن اونها حتی برای بردهای 4 هزرا و 5 هزار کیلومتر هم آماده بودند که من نزاشتم و گفتم فعلا همین قدر بس هست.
-
1 پسندیده شدهبا بررسی ویکی فارسی و انگلیسی : اون رهبری که جزو وظایف مدیر هست درواقع ترم Commanding هست و نه Leadership . هنری فایول، صنعتگر فرانسوی، چنین اظهار داشت که همه مدیران، پنج وظیفه یا کار، انجام میدهند: برنامهریزی سازماندهی رهبری هماهنگی کنترل According to Fayol, management operates through five basic functions: planning, organizing, coordinating, commanding, and controlling. Planning: Deciding what needs to happen in the future and generating plans for action (deciding in advance). Organizing (or staffing): Making sure the human and nonhuman resources are put into place.[33] Commanding (or leading): Determining what must be done in a situation and getting people to do it. Coordinating: Creating a structure through which an organization's goals can be accomplished. Controlling: Checking progress against plans Management, Leadership and Command مدیریت ، رهبری و فرماندهی فرماندهی چیزی است که توسط شخص خارجی به شخصی اعطا می شود. طرف خارجی از اختیارات برخوردار است و همراه آنها مسئولیتها و وظایفی را نیز عهده دار است. مسئولیتها ممکن است تفویض شوند یا به اشتراک گذاشته شوند ، اما فرمانده همچنان مسئول نتایج است.سازمان در مالکیت فرمانده نیست. مدتی به فرمانده سپرده می شود و در این مدت وی سرپرست آن است. این به معنای فروتنی خاص و وظیفه مراقبت است.فرماندهی در دنیای تجارت اجتناب ناپذیر است. از آنجا که این یک نیاز واقعی است ، همه مجبور به انجام آن هستند و به دلیل اهمیت اصلی آن در تجارت ، ما باید در مورد آن صحبت کنیم. ما آن را تحت 'رهبری' قرار می دهیم. در نتیجه سردرگم می شویم. تفکر تجاری با مخالفت با مدیریت و رهبری رنج می برد. ادبیات رهبری به دلیل عدم تشخیص رهبری از فرماندهی ، حاوی بحث های بیهوده ای است. یک تثلیث وجود دارد و افسران و مدیران باید هر سه را تمرین کنند ، زیرا یک سازمان به هر سه مورد نیاز دارد: هر سه با هم همپوشانی دارند ، به همین دلیل است که دچار اشتباه می شویم . در واقع ، یک فرد ممکن است هر سه را به سرعت پشت سر هم انجام دهد. گزارش از ماهیت خاص آنها و رابطه آنها متفاوت است ، اما من پیشنهاد می کنم که می توان آنها را به شرح زیر درک کرد: منبع : https://www.onethirdmore.co.uk/articles/the-leader-as-hero-an-alternative-the-executives-trinity/
-
1 پسندیده شدهبیان شما جذابه و کم کم داریم از بحث خارج میشیم در مورد ممنون و زمانی که شما فرمایش کردید حقیقتا اون زمان طرح استراتژی ممنون رو یادم نمیاد و باید دوباره سری به کتب مرجع بزنم در مورد هراکلیوس اتفاقا این ایده خوب بود بین المقدس سقوط کرده بود قسطنطنیه در محاصره بود این هنر هراکلیوس بود که از طولانی شدن جنگ و فرسوده شدن نیروهای ساسانی بهره جست با دشمن اروپایی مصالحه ( یا پیروزی یادم نیست] کرد جنگ رو به آسیا کشاند و از طریق شمال غرب در امپراطوری ساسانی پیشروی کرد و حتی دستگرد که پایتخت جدید به جای تیسفون بود رو تصرف کرد هنر خسرو پرویز رو باید بهش حماقت گفت چون با خیره سری اش اولا جنگ رو خیلی طولانی کرد، دوما رفتارش به خصوص با شاهین خوب نبود ، چیزی که قبلا نمونه اش رو با بهرام چوبینه دیده بودیم. زمان سنجی خسرو پرویز افتضاح بود و معمولی ریسکی ترین تصمیمات رو در بدترین موقع می گرفت
-
1 پسندیده شدهایده حمله به مقدونیه و خطوط لجستیک ، بعد از شکست اولیه مطرح شد .... اصولا یکی از دلایل رفتن اسکندر به فلسطین و مصر گرفتن سواحل و از بین بردن نیروی دریایی هخامنشی برای جلوگیری از حمله به مقدونیه و یونان بود . هراکیلوس عملا غلطی نکرد و به خاطر شورش شهربراز که سپاه غرب رو داشت و عدم تمکین شاهین که سپاه مرکز و شمال ساسانی رو داشت ، هراکلیوس خودش بدون هیچ حریغی جولان می داد . این هنر خسرو پرویز بود که یک جنگ برده رو با تلاش برای کشتن سپهبد های ارتشش با شکست تعویض کرد . یکبار هم که خودش با ارتش به آذربایجان رفت ، بدون جنگ با هراکیلوس عقب نشست . اواخر ساسانی ، ایران به دو دسته ی پهلوها و پارس ها تقسیم شدند که با هم نمی ساختن ... به جز حمله ی مغول و چنگیز ، عملا اکثر شکست ها به خاطر مشکلات داخلی و چند دستگی ها بود ... حتی همون تیمور با اون دبدبه کبکبه ای که داشت یکبار در جنگ با شاه شجاع از آل مظفر و دیگر در ایذه در درگیری با اتابک لر زخمی شد و نزدیک بود کشته بشه . زمانی که تیمور شاهزادگان آل مظفر مه همیشه در جنگ با هم بودن رو اسیر کرد و روی یک فرش نشوند ازشون پرسید :« تا حالا شده بود شما با هم سر یک فرش بشینید ؟! » یکیشون گفت :« اگه با هم بودیم تو را به ایران راه نبود ! »
-
1 پسندیده شدهسلام ، البته فرق اساسی در ابعاد اسب هاست .... اصولاً اسب های زمان هخامنشیان کوچک بودن ، بعدها که اسبها برای جنگ ها به صورت گسترده استفاده شدن کم کم نژادها مختلف اسب ها با هم آمیزش داده شدن و از میان اونها از نرهای با جثه ی بزرگتر برای بارور کردن مادینه ها استفاده کردن تا در طول یک بازه ی ۲ تا ۳ هزارساله اسبهای جنگی جثه ی بزرگی پیدا کردن و می شد سواره نظام سنگین تر با سلاح های سنگین تر ازشون استفاده کنند . در نبرد ایسوس در حالی که در آغاز داریوش توانست اسکندر رو در وضعیت بدی قرار داد ولی در نهایت بدترین جای ممکن رو برای جنگ انتخاب کرد و عملا سواره نظام خودش رو محدود کرد و اون شکست رو خورد . علاوه بر این زمانی که اسکندر وارد آناتولی شد ، فرمانده نظامی یونانی در خدمت هخامنشیان که با اقتصاد مقدونیه آشنا بود پیشنهاد داد که از درگیری مستقیم با لشکر مقدونی اجتناب بشه و به جاش لشکر متحد ساتاراپ ها فقط ارتش مقدونی رو از دور تحت نظر داشته باشند چون مقدونیه توان محاصره شهرها رو در حالی که یک لشکر در نزدیکیش باشه نداره و علاوه بر این توان کافی برای تامین لجستیک این ارتش رو نداره و بعد از یک ماه مجبور به عقب نشینی می شه ...
-
1 پسندیده شدهخود شما می فرمایید آپدیت شد. عرض بنده دلالت بر شکل اولیه و بنیادین این فرمیشنه که به شدت توسط رمی ها قلع و قمع شد. جدای از مورد بالا اشاره ای داشته باشیم به شاهکار رمانس سه امپراطوری و جایی که ژوکه لیانگ به صف آرایی لاک پشتی اشاره کرد و گفت ولی اگه این صف آرایی درست استفاده بشه خیلی موثره. این استفاده درست مستلزم برطرف معایب اون روش جنگیه. به عنوان مثال پتک و سندان فالانکس نمی تونست در مقابل استراتژی رعب آور و خیره کننده مثلا هانیبال مقاومتی کنه و راحت له میشد همچنانکه لژیون های منظم و قدرتمند رومی چندین بار با تلفات بالا نبرد رو واگذار کردند. چیزی که در سه نبرد گرانیکوس، ایسوس و گوگمل سبب پیروزی اسکندر شد وجود شانس، تهور بیش از حد اسکندر مقدونی و انتخاب نادرست زمین نبرد و استفاده نکردن از موانع طبیعی برای سد کردن لشکر مقدونی بود. کافیه یک بار زمین نبرد ایسوس که خلیج اسکنرون بود رو بررسی کنیم تا به اشتباهات مرگبار قوای هخامنشی پی ببریم. در ثانی در یونان از دیرباز در ادبیات و بیان رویدادهای تاریخی مقادیر زیادی اغراق وجود داشته که هرودوت نماد این اغراق در بیانه. اونقدری که از اسکندر و فالانکس تعریف شده کمتر به نابغه ای به نام هانیبال و ایده ها و پیاده کردن عالی اونها پرداخته شده و یا موارد دیگر.
-
1 پسندیده شدهخواهش میکنم جناب کیانی. اما چند مطلب به پست قبلی اضافه کنم. اینکه رکاب دلیل وجود سوار نظام سنگین اسلحه بوده باشه یکم جای بحث داره! اما با توجه به شواهد تاریخی سپاه هخامنشی در ابتدا چیزی به اسم سواره نظام سنگین اسلحه نداشت و کل سواره نظام که فقط ۲۰ درصد ارتش رو شامل میشدند. تشکیل شده بود از ارابه های داس دار و تیز رو و البته دسته های شتر سوار که گزارش هایی از تمام این ها به وفور هست. اما گزارش دیگری هم هست. ایرانیان بعد شکست هایی که در یونان و بعد ها تجربیات حاصل از جنگ های داخلی متعدد در دوره هخامنشیان به چشم دیدند. رو به سواره نظام سنگین اوردن. البته از همان دوره ی کورش کبیر و بعدها دوره ی نبرد های یونان از سوار نظامی با نام سنگین اسلحه استفاده شد که البته با تعریفات مورد نظر ما تفاوت داشت. اما گزارش های مکتوبی از دوره داریوش سوم هخامنشی و علی الخصوص نبرد گوگمل هست که از استفاده گسترده تر این رسته اشاره میکند. “آریان مورخ گزارش میکند در جریان نبرد، داریوش سوم در میان گارد پیاده نظام معروف و نخبه جاویدان خود بود و سواره نظامهای زره پوش هم در سمت راست وی ایستاده بودند." سنگ نگاره بسیار معروف از يك سوار سنگين اسلحه پارتي ـ دورااورپوس اما در رابطه با دوره اشکانی گزارش های مکرری هست از استفاده سواران سنگین اسلحه که البته اینبار حتی اسب را هم زره پوش میکردند. زره اسب یافت شده ساخته شده در دوره اشکانی برای نمونه ارتش سورنا در جنگ حران از ۹۰۰۰ اسب سوار کماندار و ۱۰۰۰ سوار زره پوش تشکیل شده بود. که البته از درگیری سواره نظام زره پوش با سواران گل در این جنگ مطالبی در کتب تاریخی وجود دارد. دوره اشکانیان دوره ارتقا سواره نظام زره پوش بود و البته در این دوره ارتش اشکانی برخلاف نظرات فقط مجهز به سوار کماندار و سبک اسلحه نبود. سنگ نگاره ای از مبارزه سوار سنگین پارتی با شیر اما در رابطه دوره ساسانی که خودتون اشاره کردین نماد ارتش ایران سواره نظام کلیباناری یا کاتافراکت بود. برای درک این موضوع بهتر است به لیبیانوس (مورخ رومی) مراجعه کنیم، جایی که در آن نوشتهاست:لژیونرهای رومی ترجیح میدهند تا هر سرنوشت و قضا و قدری را تحمل کنند اما با سواران ایرانی رو در رو نشوند! البته در اخر بازهم تشکر از جناب کیانی
-
1 پسندیده شدهاز اشتباهات داریوش سوم هخامنشی این بود که در نبرد آخر تمامی نیروهای خودش رو وارد جنگ نکرد و به جای اینکه در پشت صفوف خودش بایسته در ابتدای صفوف خودش بود . به نظر بنده با توجه به جریان نبرد ، دلیل اینکه اسکندر مستقیم به قلب سپاه داریوش حمله کرد ، علاوه بر تهور و شجاعت ذاتی که داشت این بود که می ترسید اگه داریوش تمام نیروهاش رو وارد نبرد کنه ، جناحینشاز هم می پاشه و قتل عام می شه پس ریسک کرد و با حمله به قلب سپاه و خود داریوش با خودش گفت یا می برم یا با افتخار می میرم . این وضعیت نهایی حدس زده شده از آرایش دو ارتش در فاز نهایی نبرد هست https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/e/e9/Battle_gaugamela_decisive.png همونطور که می بینید عملا یکپارچگی سپاه مقدونی از هم پاشیده شد و اگه داریوش به موقع میانه ی سپاهش رو وارد نبرد می کرد ، احتمالا نتیجه جور دیگه رقم می خورد . در احوالات این جنگ گفته اند به محض اینکه داریوش از ارابه افتاد اکثریت سپاه مرکزی و واحد های ارتش هخامنشی که حتی وارد نبرد نشده بودند ، هزیمت کردند .
-
1 پسندیده شدهفالانکس آسیب پذیری زیادی از کنار داشت، ابتکار اصلی اسکندر ( و در حقیقت پدر او فیلیپ) ایجاد واحدی اختصاصی برای پوشش کناره های فالانکس بود. این واحدها که Hypaspist نامیده می شدند ( و البته از قبل هم وجود داشتند اما این مأموریت را نداشتند) کناره های فالانکس را پوشش می دادند و سربازانی نخبه محسوب می شدند. اینگونه ضعف بزرگ فالانکس برطرف می شد. کناره های این واحدها هم توسط سواره نظام یا پیاده نظام سبک پوشش داده می شد. این استراتژی که در اصل متعلق به پدر اسکندر بود اما فرصت نیافت جهان گشایی خود را بدین روش زیاد ادامه دهد. ( فیلیپ توانست یونان را تسخیر و کل آن را یکپارچه کند) در این استراتژی سواره نظام مانند چکش دشمن را به سوی فالانکس ها می راند که مانند سندان عمل میکرد و دشمن بین چکش و سندان کوبیده و نابود می شد.
-
1 پسندیده شدهدر برابر این تاکتیک ایرانیان نیز به ایجاد سواره نظام زره پوش روی اورد. اینکار از اواخر دوران هخامنشیان اغاز شد و در دوره پارت ها به ثمر رسید. اولین استفاده از این روش در برابر صفوف رومی ها توسط سورنا در اولین جنگ ایرانیان و رومی ها به وقوع پیوست. در دوران ساسانیان استفاده از سواره نظام زره پوش به تکامل رسید. این زوش بعدا به اروپا رفت. شوالیه های اسپانیایی در واقع روش جنگ خود را از اسواران ایرانی الهام گرفته اند. مراجع کنید به کتاب دکتر کاوه فرخ با عنوان سوارنظام زبده ارتش ساسانی
-
1 پسندیده شدهیکی از گزینه ها که میتوینم در بخش سامانه های پدافندی به سمتش حرکت کنیم استفاده ار تانک های از رده خارج و قدیمی ارتش و تبدیل کردن آنها به خودروهای پدافندی خودکششی است. میتوان یک برجک با کالیبرهای مناسب به همراه سامانه های کنترل آتش ، رادار و سیستم های الکترواپتیک طراحی و بر روی شاسی تانک های ام-47، ام-48 وحتی تانکهای ام-60 نصب کرد. حتی میتوان این برجک ها را موشک های چند منظور ضد هوایی/ضد زره مجهز کرد. این نوع از خودروهای پدافندی علاوه بر اینکه قدرت درگیری با تهدیدات هوایی در ارتفاع پست را خواهند داشت می توانند در کنار دیگر خودروهای رزمی ارتش مانند تانک های اصلی میدان نبرد با ایجاد حجم اتش بالا به خاطر دارا بودن نرخ بالایی آتش در توپ های پدافندی به مقابله با اهداف زمینی نیز بپردازند و در نقش یک خودرو پشتیبانی اتش ظاهر شوند. در نتیجه این نوع از خودروهای پدافندی در تیپ های زرهی خدمت خواهند کرد تا همیشه نیروهای زرهی یک چتر پدافند هوایی حداقلی داشته باشند. نکته جالب توجه این است که در طول 8سال جنگ تحمیلی نیز تجربه نصب سامانه پدافندی بر روی شاسی تانک وجود داشته است. نصب تیربار سنگین 14.5 میلیمتری 4- ZPU برروی شاسی تانک ام- 47 ام در طول دفاع مقدس سامانه پدافند هوایی Marksman سوار بر شاسی تانک ام-48 نمونه خودرو پدافند هوایی خودکششی ام-247 امریکا مجهز به دو توپ ضد هوایی 40 میلیمتری بوفورس سوار بر شاسی تانک ام-48
-
1 پسندیده شدهقسمت دوم معرفی ساختمان و سیستم های جنگنده F-4E جنگنده F-4E یه جنگنده چند منظوره مافوق صوت با قابلیت انجام عملیات بر ضد اهداف زمینی دریایی وهوایی در تمام شرایط آب و هوایی است. خدمه به صورت پشت سر هم و در کابین هایی جداگانه قرار گرفته اند. کاناپی از جنس طلق ضخیم وشفاف است که به صورت پنوماتیک تا زاویه 53 درجه باز می شود. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10300/221512927642465202135B15D.jpg][/url] (نمایی از چینش کابین F-4E نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران) در سمت چپ کابین و بیرون از ان نردبان جمع شونده و محل قرار گیری پای خلبان برای ورود و خروج به کابین وکلید کنترل خارجی کاناپی قرار دارد. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10300/392191791524961733015B15D.jpg][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10300/581791783701316551845B15D.jpg][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10300/839404037297680452455B15D.jpg][/url] (تصاویری از نردبان جمع شونده و محل قرار گیری پا برای ورود به کابین) کابین خلبان به صورت تحت فشارو دارای سیستم تهویه هوای ترکیبی با قابلیت کنترل است. خلبان و افسر کنترل سلاح (کمک خلبان wso ) هر کدام بر روی یک صندلی خروج اضطراری martin baker MK.H7 قرار گرفته اند. این صندلی پرتاب قابلیت استفاده در سرعت صفر تا 500 نات رادر ارتفاع صفر دارا می باشد(zero-zero ejection seat ) . ارتفاع صندلی تا 2 اینچ زیر نقطه مرجع و تا 4 اینچ بالاتر نقطه مرجع قبل تنظیم است. کیت بقا به همراه اکسیژن اضطراری و قابق نجات در هر صندلی قرار داده شده است. چتر نجات در هر صندلی در یک پوسته سخت و در پشت سر خلبان قرار گرفته و دارای عرض چتر ( قطر تاج چتر) 8.4 متر می باشد که به طور خودکار بعد از خروج اضطراری در ارتفاعی بین پایی یا 11500 و یا در صورت خروج در ارتفاعی پایین تر با تاخیری در حدود 2.25 ثانیه فعال می گردد. همه مدل های F-4E از سال 1967 شروع به دریافت نمونه بهبود یافته صندلی MK.H7 کردند. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10300/523943192468245373455B15D.gif][/url] (نمایی از صندلی martin baker MK.H7) علاوه براین تغییر دیگری نیز بر روی پانل داخل کابین صورت گرفت که شامل تغییراتی در موقعیت کنترل کننده های سلاح و انتقال انها به نقاطی که در دید خلبان باشند و یا خلبان دسترسی بهتری به آنها داشته باشد. با انجام این کار خلبان در درگیری های هوایی می توانست در تمام مدت بدون اینکه دست خود را از دسته کنترل موتور throttle)) یا دسته کنترل فرامین هواپیما (control stick) جدا کند با اهداف هوایی درگیر شود. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10300/706181991659385809115B15D.jpg][/url] (نمایی از کابین جلوی جنگنده F-4E نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران) بدنه هواپیما بصورت تمام فلزی است و ساختار آن شامل سه قسمت پیش ساخته است. مواد بکار رفته در ان در درجه اول آلومینیوم (67%) , استیل و آلیاژ های شامل نیکل 20 % تیتانیوم 8% و مواد دیگر بکار رفته حدود 5% است. بدنه جلویی هواپیما به نحوی ساخته شده است که نصب سیم کشی های برق هواپیما قبل از مونتاژ امکان پذیر باشد. بخش مرکزی بدنه در درجه اول از آلومینیوم و محل قرار گیری موتور از تیتانیوم ساخته شده است. بدنه انتهایی به صورت چند قسمتی ساخته شده است که با پیچ به بدنه مرکزی متصل می شود. قسمت انتهایی بدنه نیز غالبا از آلومینیوم ساخته شده به استثنای خروجی موتور ها که از فولاد ضد زنگ ، تیتانیوم و آلیاژی مخصوص که ترکیبی از نیکل و کروم (HASTELLOY X) است ساخته شده. بال ها از پانل های ماشین کاری شده ی جدا ناپذیر آلومینیوم با ضخامت 2 تا ½ اینچ ساخته شده اند. فلپ ها و بالک های متحرک روی بال (aileron) همه با فلز آلومینیوم لانه زنبوری ساخته شده اند . بالک های متحرک روی بال تنها به سمت پایین حرکت میکنند . کاهنده سرعت در هوا با نیروی هیدرولیک عمل میکند و در قسمت زیرین هر بال وداخل پانل هر بال قرار گرفته است و با باز شدن بصورت لولایی از زیر به سمت جلو باعث کاهش سرعت هواپیما در هوا میشود. در آغاز سال 1972 تمامF-4E ها در لبه ی جلویی بال خود مجهز به بالک های دو وضعیتی شدند که این تغییر مهمترین اصلاح آیرودینامیکی انجام شده بر روی فانتوم از زمان ورود به خدمت است. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10300/712500607212679838925B15D.jpg][/url] (نمایی از بال چپ F-4E) [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10300/108905039854418959625B15D.jpg][/url] (تصویری از کاهنده سرعت در هوای F-4E که در زیر هر بال نصب شده است) باله عمودی و سکان متحرک آن از آلومینیوم معمولی و استیل ساخته شده اند و سکان متحرک دم هواپیما با نیروی هیدرولیکی عمل میکند. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10300/901050447238845732515B15D.jpg][/url] (تصویر باله عمودی و سکان متحرک آن) منبع اصلی تامین برق جنگنده F-4E شامل دو ژنراتور 400 هرتز، سه فاز با ولتاژ 115/200 است. ژنراتورها با سرعت ثابت 8000 دور در دقیقه می چرخند. دو مبدل 100 آمپری برق تولید شده را از 115/200 ولت (AC) به 25 ولت (DC) تبدبل میکند. نیروی هیدرولیک جنگنده توسط سه واحد تولید نیروی هیدرولیک تامین میشود. این سیستم ها زمانی که موتور ها فعال هستند فشاری معادل 3000 psi تولید میکنند. همچنین یک سیستم پنوماتیک هوای پر فشار برای تامین نیاز کابین ، چرخ ها، بالک های متحرک بال (aileron) را تامین میکند. F-4Eها به سیستم چتر و قلاب نگهدارنده مجهز هستند. چتر نگهدارنده در انتهای دم هواپیما و در قسمتی مخروطی شکل قرار دارد و دستگیره رها سازی آن در سمت چپ صندلی خلبان قرار دارد. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10300/163566819846723564025B15D.jpg][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10300/884136456163376445665B15D.jpg][/url] (نمایی از محل قرار گیری و چتر نگهدارنده) ارابه فرود با نیروی هیدرولیک عمل میکند و به صورت الکترونیکی کنترل می شود. هر کدام از چرخ ها دارای ترمز هیدرولیکی با کنترل الکتریکی که مجهز به سیستم ضد لغزش است هستند.برای جلوگیری از جمع شدنی اتفاقی چرخ ها بر روی زمین یک سوییج ایمنی و پین نگهدارنده بر روی آنها قرار گرفته است. ارابه فرود دماغه به چرخ ها دو قلو14 لایه با ابعاد 18*5.5 و ارابه های فرود زیر هربال دارای یک عدد چرخ 24 لایه با ابعاد 30*11.50-14.5 اینچ هستند. محدوده چرخش چرخ جلو 70 درجه به سمت چپ یا راست است. با این وجود باقطع سیستم هدایت ، چرخ جلو توانایی گردش آزادانه 360 درجه توسط پرسنل زمینی را دارد. چراغ های بیروی هواپیما شامل موارد زیر می باشد : Position light در انتهای بال ها و روی دم – join up light در انتهای بال – fuselage light در زیر و بالای بدنه اصلی – anti collision light به رنگ قرمز – landing and taxi laght بر روی ارابه فرود دماغه هواپیما – inflight refueling system light در پشت کابین عقب – flood lights در دم هواپیما – electro luminescent formation light در سه قسمت بدنه و انتهای هر بال به رنگ زرد پانل کنترل چراغ های بیرونی در کنسول سمت راست کابین جلو قرار دارد. روشنایی داخلی هر کابین توسط خلبان آن کابین به طور مستقل کنترل می شود. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10300/041104364851036797435B15D.jpg][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10300/585505912538841529125B15D.jpg][/url] (تصاویری از چراغ های بیرونی F-4E نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در پرواز های شبانه ) رادار محمول هوایی an/apq-120 ساخته شده توسط westinghouse به عنوان یه رادار کنترل اتش به طور خاص برای جنگنده F-4E طراحی شده و دارای قابلیت جستجو و در گیری با اهداف سطحی و هوایی است. از جمله قابلیت های این رادار امکان جستجو و تعیین مسیر اهداف هوایی برای ارائه به موشک ها و توپ 20 میلی متری دماغه و نقشه برداری زمینی و تعیین فاصله اهداف برای ارائه به مهمات هوا به سطح است. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10300/622504233194945604825B15D.jpg][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10300/805925727903423510685B15D.jpg][/url] (تصاویری از رادار APQ-120 جنگنده F-4E نبروی هوایی ارتش جمهوری اسلام ایران) با ارائه سیستم دیجیتال چند بخشی an/arn-101 بهبود قابل توجهی در توانایی ناوبری و حمل و پرتاب مهمات در F-4E حاصل شد. سیستم an/arn-101 یک یکپارچه کننده سیستم های ناوبری و انتقال اطلاعات به مهمات و سیستم های شناسایی است. این سیستم امکان انجام سریعتر تنظیمات سیستم الکترونیک پروازی (اویونیک) و ناوبری را در F-4E فراهم میکند. این سیستم امکان ناوبری تاکتیکی و برد بلند رابا سه سیستم مختصاتی فراهم میکند: 1-عرض و طول جغرافیایی 2- سامانه مختصات جهانی مدکاتور معکوس (utm) 3- سیستم ناوبری رادیویی و اختلاف زمانی LORAN سیستم an/arn-101 با استفاده از پایگاه داده خود موقعیت هواپیما را بوسیله سنسور های اندازه گیری سمت ، زاویه دماغه ، ارتفاع پروازی و دیگر سینسورها محاسبه کرده و هواپیما را به سمت اهدافی که قبلا در حافظه اش ذخیره شده راهنمایی می کند. سلاحی که از همه نظر توانایی های F-4E را بهبود بخشید توپ 20 میلی متری شش لول چرخان General Electric m-61A1 بود. این توپ 20 میلی متری شش لول چرخان با نیروی هیدرولیکی و الکتریکی عمل می کند. شش لول چرخان بودن این توپ با افزایش اتلاف حرارت و کاهش فرسایش لوله ها سبب افزایش طول عمر عملیاتی آن می شود. این توپ نصب شده در زیر دماغه F-4E دارای دو نرخ آتش 4000 و 6000 گلوله در هر دقیقه و حداکثر ظرفیت مخزن 639 گلوله است که غالبا با 630 گلوله تغذیه می شود. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10300/179248887163167168125B15D.jpg][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10300/555629887727372276495B15D.jpg][/url] (تصاویری از توپ 20 میلی متری نصب شده در زیر دماغه و لحظه شلیک آن) جنگنده F-4E به عنوان یک جنگنده چند منظوره توانایی استفاده از پاد های اخلال گر الکترونیک خارجی مختلفی را دارد که شامل پادهای زیر میشود : AN/ALQ-71, AN/ALQ-72 , AN/ALQ-87 , AN/ALQ-101, AN/ALQ-119, AN/ALQ-131
-
1 پسندیده شدهمقایسه ی M1A2 TUSK با BMPT- Terminator M1A2 TUSK Vs BMPT- Terminator فارسی سازی: Siavash75 منبع
