برترین های انجمن

  1. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      49

    • تعداد محتوا

      9,419


  2. mehran55

    mehran55

    Editorial Board


    • امتیاز

      25

    • تعداد محتوا

      1,112


  3. arminheidari

    • امتیاز

      17

    • تعداد محتوا

      7,136


  4. Crash

    Crash

    Army


    • امتیاز

      16

    • تعداد محتوا

      1,055



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on پنجشنبه, 24 تیر 1400 در پست ها

  1. 2 پسندیده شده
    متفاوت فکر کن سلاح ها ابزار نبرد برای هر فرمانده محسوب می شوند ولی وقتی سلاحی به یک عادت تبدیل شود، تکنولوژی زدگی رخ خواهد داد و تمامی طرح ها فدای ابزار می شود گویی تمام راه ها از ان سلاح می گذرد و بس در اینجاست که یا خود باید از آن سلاح دل بکنیم یا جبر روزگار غافلگیرانه آن سلاح را بی اثر می کند عادت را کنار بگذار و راه سخت را در پیش بگیر در شطرنج برای فرار از وابستگی به مهره ای خاص، تمرینی تعریف می شود مهره اصلی فرد از او سلب شده و از او خواسته می شود بدون ان مهره بازی کند معمولا این مهره، مهره های قدر بازی هستند همچون وزیر یا قلعه و جنگیدن در این شرایط جدا سخت و طاقت فرسا هست چرا تبحر استفاده از دیگر مهره ها را می طلبد و فرد باید طرح های پویا تری را ابداع کند تا در این شرایط توان نبرد داشته باشد. این روش اشک تازه اموزها را در می آورد اما چندی بعد قدرت استفاده از مهره هایی همچون سرباز ، فیل و اسب را پیدا می کنند و این تازه آغاز درک بر صحنه شطرنج خواهد بود در این شرایط وقتی مهره های اصلی به او پس داده می شود اکنون او می تواند قدر و ارزش واقعی آنها را بداند و در کنار دیگر مهره ها بصورت تیمی بازی کند. بازی شطرنج بدون وزیر و قلعه این تفکر در نیروهای نظامی نیز معنا و مفهوم دارد دهه ها پیش در اوج جنگ سرد، سلاح اتمی و بمباران اتمی اولین و تنها سلاح نبرد محسوب می شد ولی بعد از جنگ ویتنام، ژنرالی در ارتش آمریکا به نام استاری تصمیم به بازنگری به این شیوه گرفت و سوالی مطرح کرد که تا ان زمان بی سابقه بود. اگر مجبور شویم بدون بمب اتم با شوروی بجنگیم، چگونه خواهیم جنگید؟ این سوال که در ان زمان خنده دار می آمد، مقدمه تحولی بزرگی شد که آمریکا میوه اش را در جنگ خلیج فارس چید در حقیقت این ایده سبب شد که امریکا سلاح اتمی را از عنوان تنها سلاح تعیین کننده در راهبرد خارج کند و نگرشی متفاوت به دیگر سلاح ها و ابزارها ایجاد کند کار در ابتدا سخت بود ولی به تدریج ایده ها بروز کرد و در پی ایده سخت افزارها توسعه یافت سخت افزار با تمرین بهینه شده و طرح ها پخته تر و حرفه ای تر شدند اینگونه سلاح هسته دیگر سلاح مهمی در نیروهای امریکا نبود و امریکا می توانست به راحتی بدون بمب اتم از پس شوروی برآید چرا که قدرت نیروی هوایی به چنان پختگی رسیده بود که بسیار کم هزینه تر و موثرتر از بمب اتم می توانست دشمن را در هرجایی نابود و منکوب نماید دیگر قدرت های زمینی و تکاوری نیز توسعه یافتند و در جنگ خلیج فارس ابداعاتی را به نمایش گذاشتند که هیچ کسی انتظار ان را نداشت در حقیقت جنگ خلیج فارس نمایش میوه متفاوت فکر کردن بود، و در آن امریکا تسلط خود به مهره های فیل، اسب، سرباز و قلعه را به خوبی نشان داد این در حالی بود که در طرف مقابل ، فرماندهان عراقی به مدت 8 سال در نبردی نابرابر با تکیه بر سلاح شیمیایی ، همه گونه ضعفی را پوشش دادند و هر کجا که ساختار و طرح دفاعی آنها توسط ایرانی ها شکسته می شد با استفاده شدید از این سلاح مخوف، نفس حملات ایرانی ها را می گرفتند ولی به یک باره در شروع جنگ خلیج فارس به انها گفته شد در این نبرد حق استفاده از سلاح شیمیایی را نخواهید داشت و بدون ان باید نبرد کنید فرماندهانی که به این سلاح عادت کرده بودند و همچون اعتیاد از ان بهره می بردند، از خود می پرسیدند مگر می شود بدون سلاح شیمیایی هم جنگید و این شوک را با عبور از بزرگراه مرگ به خاطر سپردند اين جا مفهوم توليد كارت بازي مطرح ميشه و ايجاد دستاوردها و راه هاي مستقل که از هر کدام بتوان دشمن را شکست داد. به قول فيلم اخرين شناسايى "تا اگر يكي از معبر ها قتلگاه شد از اون يكي معبر جلو بكشيم" گردش روزگار چرخید و شیطان صفتی به نام ترامپ، شهید سلیمانی را ناجوانمردانه ترور کرد در پاسخ به آن حمله ایران دچار شوکی شد، عجیب دشمن همه جانبه حساب های خود را کرده بود و ایران غافلگیر شده بود اینجا بود که عنصر وابستگی به یک سلاح دامن ایران را گرفت هرچند ان وقایع گذشت ولی این سوال به جد مطرح شد، آیا تمام هنر بازی شطرنج ما بر یک مهره بسته شده است ؟؟ و اگر حریف آن مهره را از مدار خارج کند چه کار می توانیم بکنیم؟؟ * عده ای می گفتند اگر بمب اتم داشتیم، آمریکا جرئت تهدید پیدا نمی کرد؟ ولی بمب اتم برای آنها تنها یک دوپینگ بود در مقابل ضعف هایشان ، همچون سلاح شیمیایی برای فرماندهان عراقی * عده ای همه چیزشان را روی موشک ها گذاشته بودند و زدن اسرائیل ولی انها هم تک کارت بازی می کردند و راحت در چنگ ضربات موج دوم آمریکایی بودند اینجا این سوال مطرح شد، همان سوالات استاری آیا می توانید بدون توان موشکی با آمریکا بجنگید و شکستش دهید؟؟ آیا بدون موشک می توانی اسرائیل را شکست دهی؟؟ آیا تنها با قدرت پهپادی می توانید با امریکا بجنگید؟؟؟ بدون نیروی هوایی همتراز، چگونه می توانید نیروی هوایی آمریکا را عقب برانید؟؟؟ آیا توان تحمل جنگ الکترونیک و ماهواره های امریکایی را دارید؟؟ آیا امنیت مراکز انرژی، آب را می توانید تامین کنید؟؟ و مانع نابودی زیرساخت های خود شوید؟؟ آیا امکان بردن جنگ به خاک امریکا را دارید؟؟؟ و می توانید آمریکا را در خانه شکست دهید؟؟؟ سوالاتی که برای خیلی ها سنگین بود و توهین تلقی میشد ولی بجا بودند و لازمه برای رسیدن به سطحی که در ان اینگونه غرور ملی مان را ترور نکنند --------------------------------------- اتفاقاتی که رخ داد را باید به عنوان یک زنگ خطر و هشدار به خاطر بسپاریم و مانع تکرار چنین شرایطی شویم حادثه هواپیمای اکراینی و جنگ فشار اقتصادی همه و همه کافی هست تا متوجه شویم باید متفاوت فکر کرد این روش نبرد دیگر پاسخگو شرایط نبوده و باید استفاده از دیگر مهره های شطرنج را تمرین کنیم و دشمن را در جایی که انتظار ندارد غافلگیر کنیم بماند که جنگ اقتصادی و رسانه ای هم دو جبهه ای هست که درش درگیریم و سریعا باید در اونجا ها قوی بشیم تقدیم به دوست و برادر عزیز @MR9 که همیشه مشوق متفاوت فکر کردن هست
  2. 2 پسندیده شده
    نسل جدید ترمیناتور روسی وارد خدمت شد وزرات دفاع روسیه گزارش داد که سربازان حاضر در حوزه نظامی مرکزی روسیه با نسل جدید خودرو پشتیانی تانک ترمیبناتور و تانک های اصلی میدان نبرد تمرین نظامی انجام داده اند. این خودروهای زرهی به تازگی به ارتش روسیه تحویل داده شده است. خودروهای ترمیناتور در سال 2009 برای اولین بار معرفی و در سال 2013 نسل دوم این خودرو رونمایی شد. در سال 2017 روسها نسل جدیدتری از خودرو پشتیانی تانک ترمیبناتور را در کشور سوریه به نمایش گذاشتند. اکنون در سال 2020 روسها اولین سری از نسل جدید خودرو زرهی را در اختیار دارند. ترمیبناتور نقش پشییانی آتش از تانک های اصلی میدان نبرد را بر عهده خواهد داشت ترمیناتور میتواند اهداف با درجه حفاظت کمتری مانند سربازان پیاده نظام و خودروهای زرهی سبک را از میان بردار تا تانک ها بتوانند بر روی اهداف با حفاظت بیشتر مانند تانک های اصلی میدان نبرد یا ساختمانهای مستحکم متمرکز شوندو خودروهای ترمیناتور میتواند با هواگردهای که در ارتفاع پایین پرواز میکنند نیز درگیر شود. تسلحیات ترمیناتور روسی موجب میشود قابلیتهای تهاجمی واحدهای زرهی افزایش پیدا کند.
  3. 2 پسندیده شده
    فالانکس از نظر استحکام در موج اول حمله بد نبود ولی قدرت انتقال پایینی داشت و این پیروزی های برگرفته از فالانکس چند دلیلی داشت: ساده بودن شکل نبرد و تکیه بر تاکتیک های ساده این ساده بودن نبرد که گاهی در حد نبرد تن به تن کاهش می یافت، زمانی باعث نمود عملکرد فالانکس می شد که رقیب ارتشی در هم و مغشوش داشت پارسیان در سه نبرد گرانیکوس، ایسوس و گوگمل بیشتر به نبود فرماندهی قدرتمند و شجاع، عنصر شانس در نبرد گرانیکوس و وجود مقادیر بالایی از شجاعت در اسکندر مقدونی که پهلو به حماقت میزد و همچنین ماهر نبودن پیاده نظام که غالبا مزدور بود در نبرد های تن به تن باختند در توجیه عدم ریسک فرماندهی چون هخامنشیان شاه بزرگ و بی نظیری مانند کوروش را بنا بر قول مشهور در میدان نبرد از دست داده بودند شاید این واقعه ناگوار زمینه ساز نوعی محافظه کاری در راس فرماندهی هخامنشیان شد. ضعف پیاده نظام در نبرد تن به تن با تکیه بیش از حد به سواره نظام همراه شد و همین امر شکست پارسیان را تکمیل کرد. جدای از این فالانکس در مقابل لشکر های سوارنظام سنگین اسلحه و چابک مستاصل بود و به خصوص از کناره بسیار آسیب پذیر و ظهور ابر قدرتی به نام روم به سرعت نسخه فالانکس را پیچید و از این روش در شکل بنیادین خود بجز چند ماجرای سراپا افسانه و یک ایده برای ساخت مقادیر بی شماری فیلم تاریخی چیزی باقی نماند.
  4. 1 پسندیده شده
    بررسی سامانه ی دفاع هوایی مصباح 1 در جنگ، یکی از اهداف نابودی توان اقتصادی، صنعتی و نظامی دشمن است و این کار معمولا با حملات هوایی و موشکی انجام می پذیرد. ایران تا سال 89 برای مقابله با این تهدیدات به ویژه تهدید موشک های کروز و هوا به زمین، توان مناسبی نداشت. تنها سامانه ی روسی تور ام-1 آن هم به تعداد محدود وظیفه ی دفاع از سایت های اتمی و مراکز حساس نظامی را بر عهده داشتند. در سال 89 سامانه ای به نام مصباح 1 برای مقابله با تهدید موشک ها رونمایی شد که بحث های زیادی را بر انگیخت. در این جا پیرامون کارآمد بودن آن صحبت می کنیم. مصباح 1، یک توپ ضد هوایی کششی است که به وسیله ی یک سیستم هدایت، هدف را شناسایی، رهگیری و منهدم می کند. اجزای این سامانه به شرح است: 1:شاسی و پایه ها شاسی این سامانه مشابه سامانه ی سماوات (اورلیکن) است که قادر به چرخش 360 درجه در اطراف و چرخش بین زوایای منفی 5 درجه تا 92 درجه به سمت بالا و پایین است. پس از جمع شدن می توان آن را توسط کامیون روی 4 چرخ کشید. 2:توپ ها و خشاب های آنها مصباح-1 از 4 توپ دو تایی Zu-23-2 استفاده می کند. هر کدام از توپ ها توانایی شلیک 1000 گلوله در دقیقه را دارند و با اندکی محاسبه عدد 8000 گلوله در دقیقه برای تمام سامانه محاسبه می شود. اما نرخ آتش مصباح 1 نصف این عدد یعنی 4000 گلوله در دقیقه اعلام شده است که می تواند صرفا برای ذخیره ی مهمات باشد. جمعا 8 خشاب در وسط و کناره ها قرار می گیرند. ظرفیت هر خشاب 200 گلوله است. این یعنی گلوله ها ظرف 24 ثانیه شلیک مداوم به اتمام خواهند رسید. برد و ارتفاع توپ ها به ترتیب 2.5 و 2 کیلومتر است. سرعت دهانه ی گلوله ها 970-980 متر بر ثانیه است. 3:سیستم کنترل آتش یکی از نکات مصباح 1 که اطلاعات کمی در مورد آن داریم سیستم کنترل آتش آن است. این سیستم از یک رادار و یک سامانه ی الکترواپتیکی و حرارتی تشکیل شده است که هر یک روی یک کانتینر نصب شده اند. مرکز کنترل و هدایت درون خود کانتینرهاست. مشخصات سیستم الکترواپتیکی ساخت صاایران، که بعضی منابع از آن به عنوان صافات نام برده اند، در دسترس نیست. اما با توجه به سامانه های مشابه ایرانی می توان بردی بین 15 تا 25 کیلومتر برای آن در نظر گرفت. رادار سامانه ی مصباح از نوع آرایه ی صفحه ای است و به احتمال زیاد تنها وظیفه ی جست و جو و کمک در هدف گیری را بر عهده دارد. تقریبا هیچ اطلاعاتی در مورد این رادار در دسترس نیست. تنها راداری که به آن شباهت دارد رادار ارتفاع پست سامانه ی HQ-9 چینی است که البته بسیار بزرگتر از رادار مصباح است. در هر حال به علت شباهت ساختاری دو رادار بعید نیست که ایران برای ساخت آن از چینی ها کمک گرفته باشد. احتمالا هدفگیری اصلی بر عهده ی سیستم الکترواپتیکی است و رادار تنها نقش جست و جو و تا حدی کمک در هدف گیری را بر عهده دارد. مطمئنا سیستم کنترل آتش توانایی هدایت چندین توپ را به طور همزمان دارد. جوانب مثبت ارزان قیمت بودن: توپ ها و شاسی از قبل در ایران تولید می شدند و قیمت چندانی ندارند بنابراین میتوانند به تعداد زیاد استفاده شوند. نرخ آتش بالا: 4000 گلوله در دقیقه نرخ آتش کمی محسوب نمی شود. این مقدار برابر سیستم فالانکس آمریکایی است. اتوماتیک بودن: این ویژگی نیاز به اپراتور برای هدفگیری را برطرف می کند و تنها یک نفر می تواند دستور شلیک را صادر کند. استفاده از چندین سیستم برای کشف و رهگیری هدف: در این صورت بقاپذیری سامانه به شدت افزایش می یابد. نیمه متحرک بودن: می شود به راحتی با کامیون قسمت های مختلف مصباح را به نقاط دیگر منتقل کرد که این یک قابلیت بسیار ارزشمند محسوب می شود. جوانب منفی برد و ارتفاع کم توپ: برد 2.5 کیلومتر و ارتفاع 2 کیلومتر برای مقابله با همه ی تهدیدات کافی نیست و زمان واکنش را نیز کم میکند پراکندگی گلوله ها: توپ ها با فاصله از هم قرار گرفته اند بنابراین نابودی اهداف کوچک سخت تر می شود. این اهداف کوچک شامل موشک های کروز نیز می شود. سخت بودن تعویض خشاب ها: تعویض 8 خشاب که بعضی ها در نقاط با دسترسی کم قرار دارند کار آسانی نیست. هر شاسی پس از اتمام خشاب ها تا چند دقیقه غیر قابل استفاده می شود. سرعت دهانه ی کم گلوله ها: 970 متر بر ثانیه سرعت زیادی نیست و میتواند باعث کم شدن دقت نیز بشود. راهکارهایی برای ارتقای این سیستم همه ی تجهیزات نظامی قابلیت ارتقا دارند و مصباح 1 هم از این قاعده مستثنی نیست. شاید دلیل این که نام آن مصباح "1" است نیز همین باشد. توپ های این سامانه یکی از نقاط ضعف آن محسوب می شوند. برد آنها بسیار کم است. عمده ترین دلیل آن نیز کم بودن طول لوله نسبت به قطر آن است. همچنین سیستم تغذیه ی آنها از نوع خشابی است که تعویض آن بسیار وقت گیر می باشد. می توان با ساخت یک توپ جدید که سیستم تغذیه اش نواری و طول لوله اش بیشتر است این مشکلات را تا حدی برطرف کرد. همچنین می توان از شعله پوش های مدرن تر نیز در آن استفاده کرد. در بهترین حالت کالیبر توپ ها نیز افزایش می یابد که قدرت تخریب، برد و سرعت گلوله ها را زیاد می کند. محل قرارگیری توپ ها مشکل پراکندگی گلوله ها را به وجود آورده. عمده ترین دلیل آن نیز ایجاد فضا برای خشاب ها است. در صورتی که روش تغذیه نیز عوض شود می توان توپ ها را به هم نزدیک تر کرد تا این مشکل نیز برطرف شود. شاسی و پایه ی این توپ در حال حاضر بزرگ و جاگیر است. در صورت تعویض توپ بهتر است این قسمت نیز تغییر کند. اگر به جای توپ، از یک گاتلینگ استفاده شود می توان از این سامانه در ناوها نیز استفاده کرد. یکی از مشکلات ناو های ایرانی نبود سیستم های دفاع نزدیک است که با ساخت چنین سامانه ای توان آنها به شدت افزایش می یابد. در صورتی که این سامانه به همراه موشک های زمین به هوای میثاق یا شهاب ثاقب بر روی یک خودروی زرهی شنی دار نصب شود می توان از آن برای پشتیبانی نزدیک نیروهای زرهی و پیاده استفاده کرد که توان قابل ملاحظه ای به نیروی زمینی خواهد داد. به هر حال مصباح 1 در شکل کنونی هم می تواند برای دفاع از مراکز مهم نظامی و هسته ای استفاده شود و به همین شکل فعلی نیز توان دفاعی ایران را افزایش خواهد داد نویسنده: امید.د (اسپهبد) استفاده تنها در صورت درج نام نویسنده و میلیتاری مجاز است.
  5. 1 پسندیده شده
    مقدمه : در میانه سال 1394 خورشیدی ، بحثی در استاتوس سابق با محوریت کار بر روی ارتشهای باستان و تاکتیکهای مورداستفاده آنها در انجمن میلیتاری میان دوستان انجام شد که در این میان ، قول ایجاد یک تاپیک ویژه برای صورتبندی ( فرمیشن/ سازند ) فالانکس / فالانژ به برادر فاضل و دانشمند ، @mostafa_by و دوست گرامی @Arash داده شد .متاسفانه بدلایلی ، این امر تا امروز صورت نپذیرفت ، ولی علی الحساب ، پس از پیدا شدن یک DVD قدیمی از فایل های بک آپ گرفته شده ، فایل متن برگردان شده ، پیدا شد که بصورت کاملا" اتفاقی ، با 5600 پست بنده در بزرگترین انجمن نظامی وب فارسی مصادف گردید . با تمام این موارد ، این تاپیک ، نخستین کار در حوزه تاکتیکهای رزمی ارتش های باستان توسط بنده بشمار میرود و بدون هیچ شکی ، نواقص و اشکالات زیادی را بلحاظ فنی خواهد داشت ولی امیدوارم که با مشارکت دوستان ، این مشکلات تصحیح گردد . با این مقدمه کوتاه ، و نقل قولی از پلوتارک ( میانه های سال 100 میلادی ) به سراغ اصل مطلب خواهیم رفت ... به دیوی وحشی می ماند ، هنگامی که با دشمن روبرو می شود و نیزه هایش را برای نبرد ، راست می گیرد فالانکس یک صورت بندی (فرمیشن/ سازند ) رزمی مسطتیل شکل بشمار می آمد که به شکل متعارف از پیاده نظام سنگین اسلحه مسلح به نیزه ، شمشیر های دسته چوبی ، نیزه بلند و یا جنگ افزارهای شبیه به آن ، سازماندهی شده بود . این اصطلاح بویژه ( و در اصل ) برای توصیف این صورتبندی رزمی در نبردهای یونان باستان مورد استفاده قرار می گرفت ، با این وصف ، نویسندگان این عصر ، این واژه را برای تشریح صورتبندی رزمی هر یگان پیاده نظام ، صرف نظر از ماهیت تجهیزات و تسلیحاتی که در اختیار آنها بود ، بکار می بردند . بعنوان مثال ، آریان (لوسیوس فلاویوس آریان گزنفون ، فیلسوف و مورخ یونانی ) این اصطلاح را برای تشریح نظم موجود در ارتش ایران مورد استفاده قرار می داد . در متون یونانی ، اصطلاح فالانکس ممکن بود برای گسترش رزمی یک ارتش در میدان نبرد ، برای توصیف شکل راهپیمایی یا رژه یک یگان نظامی پیاده یا سوار ، برای توصیف شکل استقرار یک واحد نظامی در زمان استقرار دریک موقعیت نظامی و یا تشریح تاکتیکهای واحدهای پیاده نظام/ سواره نظام در جریان یک نبرد ، نیز مورد استفاده قرار بگیرد ، چرا که این واحدها به طور معمول ، به صورت یک واحد نخبه به میدان نبرد اعزام می شدند . پیشینه اصطلاح فالانکس را میتوان از واژه یونانی فالانگوس به معنای " انگشت" مورد بررسی قرار داد . اگر چه این اصطلاح یک واژه نظامی بسیار قدیمی بشمار می آید ، اما کاربرد خود را تا به امروز همچنان حفظ نموده است . امروزه ، کلید واژه فالانکس ، اگر چه بعنوان یک تقسیم بندی (مقیاس )نظامی مدرن ، بشمار نمی آید ( بعنوان مثال ، لژیون های رُمی یا معادل معاصرآن در سیستم نظامی غربی "گردان") اما ، اغلب بعنوان یک صورتبندی کُلی برای شناسایی ماهیت دستجات یگان های ارتشها ، در متون تخصصی ، کاربردهایی برای آن مورد تصور خواهد بود . بنابراین ، یک یگان (واحد) فالانکس ، فاقد توان رزمی / ترکیب استاندارد خواهد بود ، اما می تواند بعنوان یک واحد مشخص که تعداد مشخصی از عناصر پیاده نظام که یک " تک صورتبندی فالانکس" را بوجود می آورند ، بشمار آیند . علاوه براین ، در طول تاریخ نظامی مدّون ، بسیاری از ارتشها ، واحدهای پیاده نظام مسلح به تجهیزاتی نظیر " نیزه بلند" را بعنوان یک یگان نظامی به مانند فالانکس در نظر گرفته و در سازمان رزم خود ، از آن بهره می بردند . در ادبیات انگلیسی ، این اصطلاح ، بعنوان " گروهی که به شکل ایستاده و نزدیک به هم ، به جلو حرکت می کنند " توصیف شده است . با این وصف ، این سطور ، بیشتر بر روی شکل گیری صورتبندی رزمی فالانکس در یونان باستان ، دنیای هلنیک و سایر واحدهای سیاسی باستانی که تحت تاثیر تمدن های یونان باستان ، قرار داشتند ، متمرکز خواهد بود . نخستین تصویری که شباهت زیادی به صورتبندی فالانکس داشت ، در یک ستون سنگی متعلق به سومری ها در قرن 25 قبل از میلاد ، شناخته شده است . در این تصویر ، سربازان به نیزه ، کلاهخود و سپرهای بزرگی که تمام بدن آنها را تحت پوشش قرار می داد ، مسلح شده بودند . علاوه بر آن ، واحدهای پیاده نظام مصر باستان نیز در صورتبندی های مشابهی ، سازماندهی و بکارگیری می شدند . از سویی دیگر ، اصطلاح فالانکس را می توان در یادداشتهای هومر ، که نبرد های هوپلیتها ( پیاده نظام سنگین اسلحه مجهز به کلاهخودهای فلزی ارتشهای یونان باستان و واحدهای سیاسی مدیترانه شرقی ) را مورد بررسی قرار داده و تشریح نموده ، می توان یافت . به این ترتیب ، هومر ، در اشعارش ، از این اصطلاح برای وجه تمایز قرار دادن میان تاکتیک های مرسوم مبتنی بر صورتبندی های رزمی جمعی از نبردهای انفرادی ، بهره گرفت . مورخان تاریخ نظامی ، تاکنون ، دریک اجماع جالب توجه ، ارتباط میان شکل گیری میان این صورتبندی رزمی یونان با آنچه که هوپلیتها ، آن را بکار می بردند ، وارد نشده اند ، چرا که اصل و پایه این صورتبندی رزمی ، " ایجاد یک دیواره انسانی با استفاده از سپر و نیزه " تقریباً در همه ارتش های آن زمان ، شناخته شده بود و به همین دلیل ، امکان همگرا بودن تکامل این صورتبندی رزمی در میان تمدن های آن روز جهان ، بسیار بیشتر مورد توجه به نظر می رسد . به شکل سنتی و پذیرفته شده ، مورخین ، تاریخ و منشاء اصلی صورتبندی فالانکس هوپلیتها را از یونان باستان ، بخصوص ، در سده هشتم قبل از میلاد بررسی می نمودند . اما این نظریه در دست تجدید نظر است ، چرا که این احتمال که ریشه اصلی این صورتبندی در قرن هفتم و پس از معرفی aspis ( سپرچوبی بسیار سنگین که در دوره های مختلف توسط ارتشهای یونان باستان مورد استفاده قرار می گرفت) توسط دولت شهر آرگوس می دانند . بنابراین ، این احتمال این فرضیه که صورتبندی فالانکس توسط این دولت / شهر پدید آمده باشد ، بسیار زیاد بود . علاوه براین ، مدارک و شهود بیشتری از جمله نقاشی مشهور Chigi vase به تاریخ سال 650 قبل از میلاد وجود دارد که هوپلیتها را مسلح به سپرهای چوبی سنگین فوق الذکر ، نیزه و پیکربندی زرهی کامل ، به تصویر کشیده است . یکی دیگر از نظریات که ممکن است ، تاریخ دقیق ظهور صورتبندی رزمی فالانکس را تئوریزه کند ، در این ایده خلاصه شده است که برخی از ویژگی های اساسی صورتبندی فالانکس ، از زمان های قدیم تر ، وجود داشته ولی بدلیل عدم وجود فناوری لازم ، مورد توجه قرار نگرفته است . بعنوان مثال ، دو راهبرد اصلی که در ارتش های نخستین همواره رعایت می گردید ، اصل " انسجام" و استفاده از سربازان در دستجات بزرگ ، بود. این مساله اثبات می کند که فالانکس یونانی ، ، صرفاً نقطه اوج و تکامل یک ایده جذاب و موثر نظامی بشمار می رفت که به آرامی ، از سالها قبل ، در حال توسعه بود و براثر گسترش فناوری نظامی ، ازجمله ، جنگ افزارها و زره در دولت/ شهرهای مختلف ، فالانکس ، روند تکامل خود را پیمود تا اینکه در نهایت به شکل اصلی و موثر خود ، تبدیل گردید . بررسی اجمالی : صورتبندی فالانکس هوپلیتها ، در دوره کلاسیک یونان باستان ( سال 750 تا 350 قبل از میلاد ) به شکل صفوف به هم فشرده ای از سربازان مسلح از ابتدای سازند تا انتهای آن ، مورد استفاده قرار می گرفت . سربازان در این صورتبندی ، سپرهای خود را به هم قفل کرده و نخستین صف از پیاده نظام سنگین اسلحه ، نیزه های خود را درست در جلوی خود و بسمت دشمن ، می گرفتند . در نتیجه ، صورتبندی فالانکس ، یک دیواره مستحکم متشکل از یک توده ترسناک از نیزه های به هم فشرده را پدید می آورد و شکستن این صفوف به هم فشرده ، در زمان اجرای عملیات آفندی ، به سختی امکان داشت . علاوه بر آن ، استفاده از این صورتبندی ، به فرماندهان این اجازه را می داد که از همه سربازان به شکل فعال ، منسجم (نه فقط سربازان مستقر در خطوط تماس با دشمن ) و در یک زمان مشخص در نبرد ، استفاده نمایند . درگیری میان دو یگان با صورتبندی فالانکس ، عمدتاً در زمینهای مسطح (دشت ) صورت می گرفت، چرا که تجمیع عناصر پیاده نظام و سازماندهی آن ، بسیار آسانتر بشمار می آمد . طبیعتاً توپوگرافی ناهموار و متراکم ، استفاده از این صورتبندی را بسار مشکل می نمود ، چراکه حفظ شکل بندی سربازان به صورت یک خط ثابت و شکستن خط دفاعی حریف با استفاده از فالانکس ، یک عملیات نظامی دشوار محسوب می گردید . در نتیجه ، جنگ میان دولت/ شهرهای یونان باستان ، در هر موقعیتی ، امکان پذیر نبود و درگیری ها ، عمدتاً به نقاط استراتژیک زمین عملیات ، محدود می گردید . در عوض ، برای مرتبه های متعدد ، دو طرف درگیر ، نقاط مناسب برای مانور فالانکس را شناسایی نموده تا درگیری در آن راحتر ، صورت پذیرد و در اغلب موارد ، نبرد میان دو طرف ، با عقب نشینی ایمن (عقب روی در اصلاح نظامی مدرن ) ، پایان می پذیرفت . صورتبندی رزمی فالانکس ، عمدتاً همگام با سایر یگانهای پیاده نظام ، پیشروی می نمود ، ( اگرچه احتمالاً وبا توجه به زره و تجهیزات سنگین ، تفاوت سرعت چندانی وجود نمی داشت ) هر چند این امکان نیز وجود داشت که چند متر آخر برای رسیدن به برد جنگ افزارهای محمول با سرعت بیشتری طی گردد . شاید یکی از دلایل اصلی این رویکرد واحدهای فوق را بتوان در تاکید فرماندهان میدانی در حفظ صورتبندی دقیق رزمی با هدف بیشترین بهره وری از این یگان ها دانست . در صورتیکه واحد فالانکس ، شکل خودش را در جریان نبرد ویا قبل از آن ، از دست می داد ، در زمان رسیدن به صفوف مقدم دشمن ، کمترین تاثیر را بر روند میدان نبرد ، برجای می گذاشت .با این وجود ، در صورتی که فالانکس مورد استفاده هوپلیتها ، از سرعت بیشتری برای اجرای پیشروی در میدان رزم استفاده می کردند ، دلیل آن را می بایست در شتاب آنها برای زودتر رخ دادن درگیری جستجو نمود . هرودوت (مورخ) می گوید :" ارتش یونان در نبرد ماراتن ، درست در زمانی که برای اولین بار به دشمن خود یورش بردند ، از صورتبندی فالانکس استفاده نمودند " با این وصف ، بسیاری از مورخان براین باور هستند که این نوآوری (ایجاد صورتبندی های فالانکس ) در ارتش ایران باستان و با هدف به حداقل رساندن تلفات ناشی از واحدهای کماندار ارتش امپراتوری پارس ، بوجود آمد . در آن سوی جبهه ، واحدهای دشمن پس از برخورد با این صورتبندی ، بسیاری از پیاده نظام خود را بعلت مواجهه با نیزه های بلند این واحدها ازدست می دادند ، که این خود موجب درهم شکستن استخوان بندی دشمن می گردید .در مقابل ، شجاعت صفوف اولیه واحدهای فالانکس ، نقطه اتکاء این یگان ها بشمار می آمد ، در حالی که سایر سربازان مستقر در فرمیشن ، براین سعی بودند که با استفاده از سپرهای سنگین خود ، سربازان مستقر در ردیفهای مقدم را به جلو برانند .در زمان نبرد ، کل یگان فالانکس ، به شکل مداوم رو به جلو رانده می شد تا سرانجام سازمان رزم واحد مقابل درهم شکسته شود ، بنابراین ، زمانی که دو صورتبندی با یکدیگر ، وارد جنگ می شوند ، تلاش دو طرف بیشتر برای هُل دادن هم صرف می شد . پی نوشت : 1- ادامه دارد ............. 2- منابع در انتهای مطلب معرفی خواهد شد ... 3- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ( MILITARY.IR) مترجم : MR9
  6. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از صفحات بسیار سیاه کارنامه منافقین را باید به «فرار عناصر سازمان به خارج کشور با هدف ادامه فعالیت های نظامی» اختصاص داد. خط فرار نفاق (مروی بر خط فرار منافقین از ایران بعد از خرداد 1360) «مسیر اول : ترکیه» (بخش دوم) در ادامه پست قبل به بررسی چگونگی استقرار باقروند در ترکیه بعنوان مسئول شاخه ترکیه منافقین و همچنین راه اندازی خط فرار منافقین در ترکیه می پردازیم. خود داوود باقروند ارشد در توضیح شرایط آن روز چنین می گوید : ... اگر تا ضربه موسی و اشرف میشد خوش خیالانه فکر کرد که «کشف و از بین بردن پایگاه های فرماندهی سازمان» در 19 بهمن 60 که بالاترین حفاظت و رعایت های امنیتی را داشت تصادفی بوده است، با این حمله گسترده و همزمان به بخش اجتماعی و … مشخص شد که رژیم [نظام] نه تنها با این ضربات گیج نشده و تعادلش را از دست نداده بلکه بخوبی توانسته است در طی مدت بسیار کوتاهی بطور گسترده ای همه پایگاههای سازمان را شناسایی و از بین ببرد. که بیانگر عمق مسئله بود. استراتژیی که در ابتدا قرار بود سه ماهه سرنگون کند نه تنها جواب نداده بود، حتی نتوانسته بود برهم زننده تعادل رژیم [نظام] نیز باشد، بلکه رژیم [نظام] توانسته بود علیرغم درگیر بودن با جنگ خارجی ، در میدان جنگ داخلی ؛ در عملِ نظامی و امنیتی کمر دشمنش را بشکند. خوب، برای فرماندهی داخل و طبعا علی زرکش و آنها که هنوز ضربه نخورده بودند سوال این بود که با توجه به اینکه پایگاه ها بعلاوه گشت بیرونی ، همگی 24 ساعته نگهبان مخفی دارد تا همه تحرکات بیرون آنرا زیر نظر داشته باشد ، ولی علیرغم این نتوانسته تحت نظر و کنترل بودن به این گستردگی را متوجه شود، چه زمان نوبت ضربه به پایگاهها و کادرهای باقی مانده است؟ آیا با توجه به همه اقداماتی که رژیم [نظام] علیه استقرار و جابجایی پایگاه های سازمان بکار بسته بود که شدیدترین آنها «طرح مالک و مستاجر» بود و کشف تمامی شیوه های کاری سازمان بعد از این مدت، امکان جابجا شدن بقیه و دوام آوردن هست یا خیر؟ و اگر هم دوام آورد آیا «با گستردگی ضربات» و «از بین رفتن تیمها» و «بسته شدن جامعه» و «پهن شدن تورها در سراسر کشور» ، عملا امکانِ موفق ماندن و تجدید سازماندهی و تجدید پایگاه و عمل وجود دارد یا خیر؟ جواب بسیار بسیار روشن بود. زمانی که سازمان میتوانست با خیال راحت پایگاه تهیه کرده و مستقر شود، وقتی میتوانست با تکیه به همه نیروهای خود از جمله پایگاه اجتماعیش (در فاصله قبل از اعلام و بعد از اعلام مبارزه مسلحانه) بسیج نیرو کند، تردد کند، سلاح و مهمات جابجا کند ؛ بعلاوه اینکه رژیم [نظام] نیز در عدم آمادگی مطلق قرارداشت و بسیج نیروئی هم نکرده بود و کنترلی هم بر اوضاع نداشت راندمان این بود که شاهدیم. حالا که ما همه برتریهای معروف به غافلگیری و عدم آمادگی و هوشیاری دشمن را از دست داده ایم و رژیم [نظام] نیز در تهاجم و بسیج مطلق است نتیجه چه خواهد بود؟ احمد حنیف نژاد، محسن سیاه کلاه، حسین ابریشمچی، محسن عباسی و تمامی کسانی که بنده هنگام خارج کردن آنها با آنها صحبت کرده و گزارش گرفته ام ؛ بدون استثناء میگفتند که چندین بار در ترددات از دهان رژیم [نظام] بیرون آمده اند. یعنی آنچنان تورهای بازرسی تنگ بود که دستگیری و از بین رفتن با زنده از بازرسی گذشتن به تار مویی بسته بود. طوری شد که در جمعبندی امنیتی-نظامی سازمان به این نتیجه رسید که دستور داد «کادرهایی که نظامی نیستند بدون سلاح تردد کنند تا در بازرسیهای خیابانی لو نروند». چون مرتب در هر تک تردد چندین و چند بار در تورهای بازرسی مورد بازرسی قرار میگرفتند. یعنی ما در تدافع مطلق بودیم و رژیم و نیروهایش در تهاجم مطلق. تمامی شواهد و قرائن حاکی از آن بود که بطور مطلق «امکانِ ماندن» نیست. این نیز قانون چریک شهری است که وقتی در تدافع مطلق هستی محکوم هستی به کشف و دستگیری و کشته شدن و موضوع فقط زمان است. که کی، کجا و چه زمان دشمن وقت کند و به شما بپردازد. بطور خاص باید توجه داشت که عمده پایگاهها لزوما «نه بدلیل تحرکات نظامی ساکنین» کشف میشدند. خیر، عمده پایگاهها (بطور خاص پایگاه های فرماندهی) عادی سازی بسیار بالایی داشتند و اساسا تحرکات بسیار محدود و عادی و ترکیب هم بسیار عادی (و نه مجاهدی) بلکه با ظاهرهایی بسیار بالا شهری بطور خاص در مورد زنان رعایت میشد. ولی با این وجود کشف میگردیدند که مشخصا کار تعقیب و مراقبت و سیستم جدید معروف به عبدالله پیام بود که رژیم [نظام] بکار بسته بود. نتیجه این حرف این است که شکست ها و کشف خانه ها و… لزوماً ناشی از ضعف سیستم های دفاعی سازمان نبود که ضربه میخورد بلکه قوت دشمن بود که ضربه میزد. (در اینجا قصدمان بزرگ کردن دشمن نیست صرفا بیان حقایق است) [ خوب الحمدالله که نیت ایشون خیر هست ! ] در همین رابطه به این مسئله توجه باید کرد که وضعیت پایگاهها و کادرها تا چه اندازه شکننده بود : پایگاهی را که با مشاهده یک تردد مشکوک در خارج آن مجبور هستید تخلیه کنید آیا امکان پیشبرد امری برای ساکنین آن وجود دارد؟ تازه بعد از تخلیه کجا بروند؟ مجبور است در خیابان ها پرسه بزند؟ آیا سلاحها و اثاثیه را که با هزاران خطر و زحمت و هزینه تهیه کرده اند با خود ببرند؟ اگر نه وسایل و الزاماتی که تهیه شده را جا بگذارند؟ یا آنها را رها کنند؟ آیا بعد از خروج مورد تعقیب قرار میگیرند؟ آیا در تورها دستگیر خواهند شد؟ اگر از همه اینها بگذرند کجا بروند؟ به یک پایگاه دیگر؟ آیا آنجا را هم آلوده نمیکنند…؟ آنقدر کادرهای مستقر در پایگاهها جابجا شده بودند بدون اینکه فرصت جابجا کردن وسایل پایگاه را داشته باشند، یا با خود ببرند که دیگر پولی در بساط نداشتند که بتواند از پس کرایه و یا تهیه امکانات برآیند. توجه باید داشت که حتی در صورت امکان کمک گیری از دیگر پایگاهها (در صورت وصل بودن) هر تردد برای پول رساندن «خودش معادل چندین عملیات بود» و باید پی دستگیری را که هم مبدا و هم مقصد را سرخ کرده و باید تخلیه میشد ؛ را هم بتن بمالید. بسیاری از دستگیریها هم بدلیل داشتن وسایل مشکوک یا غیر عادی نبود؛ بلکه دشمن با توجه به دیدی که پیدا کرده بود افراد را دستگیر میکرد و میبرد. خیلی زمانها نیز اشتباه دستگیر میکرد. یعنی راندوم متناسب با سن و سال و تیپ و … نیز دستگیر میکرد میبرد و دیگران که در زندان بودند شناسایی میکردند. یا از طریق محله و اقوام و آشنایان شناسایی میشد و … ترکیب پایگاهها معمولا دو زن و شوهر با یک یا دو کودک عاریه گرفته شده [!!] از دیگران بعنوان فرزند بعنوان ساکنین اصلی و علنی معرفی شده به صاحب خانه بود. بعلاوه تعدادی عضو معرفی نشده به صاحب خانه که مخفیانه تردد مینمودند. طوری بودکه بعد از ترک پایگاه مجبور به تردد بین شهری میشدند تا مجبور نباشند در شهر پرسه بزنند. و یا راهی خارج کشور شوند. در مورد بررسی ماجرای علی زرکش این امر و درک شرایط داخل کشور بسیار مهم و تعین کننده میباشد. من در این نوشته با اتکا به ذهن و آنچه از تک تک فرماندهان طی سالیان بگوش خودم شنیده ام و یا در تمامی گزارشاتی که ازتک تک آنها گرفته و برای پاریس آماده و ارسال کرده ام و عطف به اینکه سه دهه از آن میگذرد شاید «یک از هزار» محدودیتها و خطرات و وضعیت اسفبار «کار» و «فعالیت و عمل نظامی» و … در آن شرایط را توانسته باشم منعکس کنم. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  7. 1 پسندیده شده
    به نام خدا Bluebird Aero Spylite سامانه هواپیمای بدون سرنشین (UASs) (2012) دنیای سامانه های هواپیمای بدون سرنشین (UASs) دنیایی بزرگ با بازیگرانی از سراسر جهان است. مشتریان نیز بهترین محصولات را برای نیاز های میدان نبرد انتخاب می کنند. شرکت Bluebird Aero Systems اسرائیل پهپاد Spylite را برای ایفای نقش شناسایی و جمع‌آوری اطلاعات کوچک با ارتفاع پروازی بالا معرفی کرد که مورد توجه قدرت های نظامی مثل هند قرار گرفت. Spylite برای آماده‌سازی، پرتاب، فعالیت و بازیابی فقط به 2 نفر نیاز دارد. محموله آن متغییر است و می تواند از حسگر ها و دوربین های HD برای فیلم برداری لحظه ای و باکیفیت (1080p) تشکیل شود. این پهپاد تا برد 50 کیلومتر (قابل افزایش تا 80 کیلومتر) و تا 4 ساعت قابل کنترل است. Spylite از یک سامانه محافظت از جمینگ GPS برای عملیات در حریم هوایی مورد مناقشه و یک لینک داده پشتیبان در صورت از دست رفتن ارتباط استفاده می کند. حداکثر ارتفاع پروازی آن 9144 متر است اما عموما در ارتفاع 914 تا 1005 متری پرواز می کند. حداکثر وزن برخاست آن به 9.5 کیلوگرم می رسد. Spylite از لانچر های تاشو، سبک، کم هزینه و با کمک نوار لاستیکی پرتاب می شود. از این لانچر می توان در تمام شرایط آب و هوایی در شب و روز استفاده کرد. زمان راه‌اندازی آن 15 دقیقه است. در بخش بازیابی، Spylite کاملا خودکار است و از یک چتر نجات آسان و ارزان برای کم کردن سرعت قوط در منطقه فرود از پیش تعیین شده استفاده می کند. این پهپاد قادر به تعیین سرعت سقوط خود با توجه به ارتفاع و سرعت باد است تا از سامانه های داخلی حیاتی و خود پهپاد محافظت کند. سپس یک مکانیزم رهاسازی سریع به اپراتور اجازه می دهد تا چتر را جدا کند تا برای بسته بندی و استفاده مجدد آماده شود. توانایی های Bluebird به جز شناسایی، شامل دستیابی به هدف، کمک های امدادی/بشردوستانه، نقشه برداری، نقشه برداری هوایی، جستجو و نجات، امنیت مرز، محافظت از کاروان ها و اجرای قانون می شود. اثر صوتی کم آن، مناسب عملیات پنهانی عناصر نیروی های ویژه است. تا امروز Spylite بیش از 35000 ساعت پرواز داشته است. در سپتامبر 2018، پس از نمایش موفق در آزمایش های ارتش، هند Spylite را خریداری کرد. مشخصات - سال ورود به خدمت: 2012 - تعداد فروند ساخته شده: 50 - سازنده: Bluebird Aero Systems (اسرائیل) - کشورهای مصرف کننده: هند، اسرائیل (متعهد) - نقش: جستجو و نجات (توانایی مکان یابی و خارج کردن افراد از مکان های پرخطر مثل خلبان سقوط کرده در دریا)، جاسوسی-نظارت-شناسایی و پیش آهنگی (ISR، سنجش اهداف زمینی و منطقه هدف برای ارزیابی سطح تهدیدات محیطی، قدرت و تحرکات دشمن)، نیروهای ویژه (شناسایی عناصر و ماموریت های نیروهای ویژه/عملیات های ویژه)، توانایی های بدون سرنشین (طراحی شده با توانایی های بدون سرنشین برای ایفای انواع نقش های بالای میدان نبرد) - طول: 1.35 متر - طول بال ها: 2.75 متر - وزن: 7 کیلوگرم - حداکثر وزن برخاست: 9 کیلوگرم (2 کیلوگرم ظرفیت بار) – قوای محرکه: 1 موتور که یک ملخ 2 پره را در انتهای بدنه با آرایش pusher می گرداند. حداکثر سرعت: 120 کیلومتر بر ساعت - ارتفاع پروازی: 1000 متر - برد: 50 کیلومتر - تسلیحات: ندارد. محموله شامل حسگر و دوربین - نسخه ها: Spylite (سری پایه) منبع
  8. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از هزاران صفحه بسیار سیاه و تاریک کارنامه منافقین را باید به «فرار عناصر سازمان به خارج کشور با هدف ادامه فعالیت های نظامی» اختصاص داد. خط فرار نفاق (مروی بر خط فرار منافقین از ایران بعد از خرداد 1360) «مسیر اول : ترکیه» (بخش نخست) داوود باقروند ارشد در خصوص چگونگی استقرار خود در ترکیه بعنوان مسئول شاخه ترکیه منافقین و راه اندازی خط فرار منافقین در ترکیه چنین می گوید : در فروردین سال 1361 علیرضا باباخانی (محافظ شخصی مسعود رجوی با نام سازمانی وحید) تماس گرفت و از من خواست که مسئولیتهایم را در لندن تحویل داده به پاریس بروم. وقتی سوال کردم که تایمرهایی که انجمن در حال تست دارد را چکار کنیم ، گفت با خود بیاور. من نیز همین کار کردم و همه را گذاشتم داخل یک کیف سامسونیت و به پاریس بردم. و در آنجا تحویل محمد علی تشید شد. (منظور ، تایمرهای بمب هائی است که دانشجویان همسو با سازمان در انگلستان در حال ساخت آن بودند. در خصوص این تایمرها در پست مربوط به علی زرکش بیشتر سخن خواهیم گفت) طی چند روزیکه در پاریس بودم در یک پایگاه در نزدیکی شهرک مری سورواز پاریس بهمراه «محمد علی تشید» ، «مجید معینی» (معروف به آقا) و «وحید» مستقر بودم. هر روز صبح با محمد علی تشید برای دویدن میرفتیم. او تیپ بسیار انرژیکی بود. در طی این مدت جهت تحویل گیری کشور ترکیه توسط «عباس داوری» که در آن زمان در پاریس بود توجیه شدم. یکبار هم با مسعود رجوی درحضور «محمدعلی جابرزاده» ملاقات کردم. رجوی اساسا میخواست مرا قبل از رفتن به محل ماموریت دیده باشد. اینکاری بود که او همواره زمانیکه کاری و مسئولیتی را تصویب میکرد که انجام شود و حساس بود خود شخصا قبل از اعزام ملاقاتی با فرد انجام میداد و بدین شکل پای تصمیم گیری آنرا مهر مینمود. من بعد از رسیدن به ترکیه در شهر استانبول به آدرس [خانه امن] پایگاه سازمان در محله بشیک تاش رفتم و آنجا با احمد افشار (فرزاد) از زندانیان زمان شاه اهل مشهد که مترجم عربی زبان مسعود رجوی در دیدارهای او با خبرنگاران و یا با مقامات عراقی بود دیدار کردم. فرزاد را اولین بار در تهران بعد از پیروزی انقلاب در ستاد دیده بودم و سپس در سال 1359 وقتی که به لندن آمده بود دیده بودم در تمام مدتی هم که انجمن را اداره میکردم در تهران به او وصل بودم. طی دو روز ، فرزاد مسئولیت کشور [ترکیه] را با همه جزئیات سازماندهی و پایگاهها درشهرهای مختلف ترکیه و ماموریتها را به من منتقل نمود و خودش به پاریس برگشت. فرزاد با توجه به تسلطش به زبان عربی برای مسئولیت عراق در نظر گرفته شده بود و بعد از تحویل ترکیه به من به عراق رفت و آنجا مستقر گردید. که بعدها وقتی من به پاکستان رفتم از آنجا با او در تماس بودم. اما در این کار من تحت مسئولیت عباس داوری که در پاریس مستقر بود قرار داشتم. در آن زمان خط سازمان با توجه به ضربات نظامی داخل کشور (بطور خاص بعد از ضربه 19 بهمن سال 1360) و ضرباتی که تیمهای نظامی بطور روزانه میخوردند و طرحهایی که حکومت پیاده میکرد مانند اطلاع یافتن نیروهای اطلاعاتی از اجاره شدن هر خانه به وسیله بنگاههای املاک تحت نام «طرح مالک و مستاجر» و… چنان عرصه را بر نیروهای باقی مانده تنگ نموده بود، که گزارشات بسیاری داشتیم که نفرات قطع شده ؛ مرتباً بدلیل نداشتن جا و اجبار در ، رفتن به خانه اقوام یا خانواده و دوستان … بلافاصله دستگیر و یا در حین دستگیری کشته شده اند و یا بدلیل سرخ بودن تمامی ردهای مرتبط ، افراد مجبور بودند در بیابانهای اطراف شهرها یا در زیر پل جوی ها شب ها را به صبح برسانند. بعضی نیز مجبور بودند که تا زمانیکه پولی همراه داشتند تمامی روز و شب را با خرید بلیط اتوبوس بین شهری از این شهر به شهر دیگری همواره در تردد باشند. از طرفی نیز کادرها و نفراتی (چه مجاهد و چه غیر مجاهد) بودند که بعد از اعلام جنگ مسلحانه بدون هیچ مقدمه و آمادگی در تله افتاده بودند و هیچ کارکرد نظامی و سیاسی … در داخل نداشتند و مرتب در حال دستگیری و اعدام بودند. به همه اینگونه موارد فشار نظامی رژیم [نظام] نیز بود که با «فعال کردن تیمهای شناسایی» و «عبدالله پیام» و «ایست و بازرسی» هایی که بدنبال راه افتادن تیمهای ترور سازمان که سوار بر یک خودرو مصادره شده [در واقع اگر بگوئیم خودرو به سرقت رفته؛ درست تر است] به هر هدفی در خیابان میرسیدند آتش میکردند برقرار شده بود توانسته بود به پایگاهها و تیمها ضربه جدی بزند. بدتر اینکه با بسته شدن جو امنیتی و شدت گرفتن ایست و بازرسی ها در سطح شهرها و حتی جاده ها ، دیگر کادرهای سازمان که نظامی نیز نبودند و حتی نفرات دیگر گروهها و احزاب نیز در این تورها بدام افتاده، دستگیر و اعدام و یا در هنگام فرار کشته شوند. در نتیجه بسیاری از تیمها و کادرهای قطع شده سازمان «بطور خودجوش» و «تحت اجبار شرایط نظامی و امنیتی» به سمت مرزها برای خروج از کشور به راه افتادند. تعدادی به کمک خانواده هایشان ، تعدادی نیز بصورت فردی. تیمهایی داشتیم که در زمستان سرد و پر برف سال 1360 هنگام خروج از کشور در تبریز مورد سوء ظن قرار گرفته و بعد از مدتها تعقیب و گریز در تپه های برفی اطراف تبریز طی درگیری مسلحانه با نیروهای رژیم [نظام] بشهادت رسیدند[ به هلاکت رسیدند] . سازمان در نشریه انجمن دانشجویان مسلمان خارج کشور خود از این درگیریها بعنوان عملیاتهای متحورانه تیم های نظامی مجاهد خلق یاد میکرد. از فاز سیاسی و قبل از سی خرداد بخشهایی از فرماندهی سازمان مخفیانه زندگی میکردند. ولی بعد از «اعلام عجولانه و بدون آمادگی» فاز مبارزه مسلحانه ، تمامی بدنه سازمان و بخشهای عمده فرماندهی را غافلگیر کرده بود. طوری که بالاترین مسئولین سازمانی بعد از شنیدن خبر اعلام جنگ مسلحانه شوکه شده و نمیدانستند با توجه به شناخته شدگی خود و محل بکجا بروند و بدنبال آن موج دستگیریها و اعدامهای روزانه توسط رژیم [نظام] حاکم که جهان شاهد آن بود، موج ریزش در سازمان نیز شروع شد. بسیاری اجبارا قطع شدند. چون ارتباطات آنها یا دستگیر و یا در درگیری کشته شده بودند. بسیاری بدلیل شناخته شدگی باید محل خود را ترک میکردند و قطع شدند. بسیاری خود دستگیر شدند. اما بخش عمده ریزش در پایه سازمان بود که با این خط در تضاد بودند. این ریزش بصورت موج مخالفت با خط و خطوط سازمان در بالا خودش را نشان داد. و سازمان بخوبی از این امر آگاه بود. این موج ریزش بطور اخص با شهادت [هلاکت] اشرف و موسی در بهمن 1360 که مقر فرماندهی کل داخله بود به اوج جدیدی رسید و با ضربه 11 اردیبهشت سال 1361 به بخش اجتماعی سازمان که همزمان نیروهای رژیم [نظام] به 60 پایگاه سازمان که تقریبا 90 درصد پایگاههای سازمان بود حمله کرد دامنه بسیار گسترده تری بخود گرفت و کامل شد. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  9. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از هزاران صفحه بسیار سیاه و تاریک کارنامه منافقین را باید به «راه اندازی رادیو مجاهد با حمایت مستقیم صدام» اختصاص داد. «رادیو منافقین» در باره نقش حساس اين راديو بايد گفت : منافقين استفاده های کاربردی فراوانی از اين راديو می کردند ... مخصوصاً شاخه نظامی آن که بخش ترورهای کور را به عهده داشت ، از اين امواج در رساندن پيام رمز در ساعات معين به سرپل های عملياتی خويش استفاده می کرد! بعد از کودتای ناموفق 30 خرداد 1360 و افشاء شدن چهره تروريستی سازمان ، راديو مجاهد تنها رسانه ای بود که فرماندهان و سران از آن به عنوان ابزار سازماندهی نيروهای خود استفاده می کردند. آن ها به شيوه گويندگان راديو عراق مرتب در حال تضعيف نيروهای رزمی کشور (و خصوصا خانواده های ایشان) بودند ...! و همان گونه که اشاره شد این رادیو در ساعات معينی هم پيام های رمز دار ارسال می نمود! مشخص بود که اين جنايتکاران بدين وسيله با نيروهای خود در ارتباط اند. نظام جمهوری اسلامی هم در پی کشف و از کار انداختن اين رسانه بود. آن ها ابتدا با ارسال پارازيت های قوی سعی در اختلال امواج راديو مجاهد را داشتند ... اما منافقين با جا به جايی سرور يا فرستنده اصلی ، امواج پارازيت را خنثی می کردند ... ! ديگر کار به جايی رسيده بود که اين راديو عملآ و به قول معروف آشکارا پيام های مخرب خود را برای اعضايش قرائت می کرد و در فواصل معين هم به تبليغات کاذب می پرداخت ... سازمان های امنيتی و تيم های تجسس جستجوی گسترده ای را برای کشف اين ايستگاه راديويی آغاز کرده بودند ؛ اما حتی منافقين بريده و تواب هم از محل استقرار آن بی اطلاع بودند! پس از اينکه در سال 1360 سازمان منافقين اعلام جنگ مسلحانه به نظام می دهند، عملآ از طريق اين راديو به سازماندهی نيروهای باقی مانده در خاک ايران می پرداختند. در همين سال کشف می شود که محل استقرار راديو مجاهد در دل يکی از کوه های کردستان قرار دارد! نهاد های اطلاعاتی و امنیتی ایران با کشف محل تقريبی راديو ، اميدواری فراوانی را به دست می آورند . از اين رو برنامه برای از کار انداختن صدای منافق وارد فاز تازه ای می شود ... بلافاصله ستادی از با تجربه ترين متخصصان نيروی هوايی ، اداره فرکانس های شرکت مخابرات ، اداره دوم ارتش ، بر و بچه های خبره تجسس و اطلاعات و ... ماموريت می يابند محل راديوی منافق رو کشف کرده و سپس دستور به انهدام آن دهند ... ادامه مطلب در لینک زیر : راه اندازی رادیو مجاهد به روایت داوود باقروند ارشد (*) باقروند در حال افشای نقض گسترده حقوق بشر توسط فرقه رجوی در کنگره سالگرد قرارداد ماسریخت انجمن دانشجویان مسلمان (شاخه دانشجوئی مجاهدین در اروپا) با مسئولیت محمد سیدی کاشانی (اسم سازمانی : بابا) از کادرهای اولیه سازمان از پاریس بدنبال تهیه فرستنده رادیویی برای کردستان بود که من را مأمور این کار نمود. اما بدلیل کمی سن من و اینکه در تماس با شرکت های بزرگ، اولا «جدی نمیگرفتند» و در ثانی «مشکوک بودند» که این جوان بیست و چهار ساله فرستنده رادیویی را برای چه میخواهد. بدین منظور پیشنهاد کردم که در این امر از کمک کاظم باقرزاده (از تجار شناخته شده ایران و برادر بزرگتر قاسم باقرزاده از فرماندهان بخش اجتماعی سازمان) که آن زمان به لندن آمده بود ، استفاده کنم. باقرزاده با حدود 50-60 سال سن خیلی بهتر از من میتوانست به شرکتهایی مانند مارکونی ، زیمنس و … نزدیک شود. این درخواست من توسط مسئولین سازمان پذیرفته شد و من (در پوشش مترجم) و ایشان (بعنوان یک تاجر) که برای مجاهدین افغان بدنبال خرید فرستنده هستیم اینکار را دنبال میکردیم. کاظم باقر زاده [در عملیات فروغ کشته شد] از بدو ورودش به لندن با من در تماس قرار گرفت و در جریان مسافرتهایی که به مناطق مختلف انگلستان برای دنبال کردن امور محوله با هم داشتیم رابطه نزدیک ودوستانه و خوبی پیدا کرده بودیم. البته آن زمان من نمیدانستم که رابطه باقرزاده با سازمان چیست؟ و فکر میکردم با توجه به سن و سالش از اعضاء قدیمی سازمان است. منبع : خاطرات مکتوب داوود باقر وند ارشد راه اندازی رادیو مجاهد به روایت مسعود خدابنده (**) همزمان با آمدن مسعود رجوی و ابوالحسن بنی‌صدر به فرانسه، من از لندن به پاریس اعزام شدم. مسعود رجوی در اولین فرصت پس از ورود به پاریس «قصد سرنگونی قهر آمیز رژیم [نظام] به دست مجاهدین خلق [منافقین] و جایگزینی شورای ملی مقاومت در کمتر از شش ماه» را اعلام نمود. اعلامیه ای که اگر چه مبنایی واقعی نداشت ولی به هر حال بهایش را میلیشیای باقی مانده در کشور با خون و آوارگی و اعدام دادند. [عجب ؟! بهایش را میلیشیا داد یا شهروندان غیرنظامی ایران با ترور و بمب گذاری و ... !!!؟ ] تا جایی که به شخص من بر می گشت، بعد از سی خرداد مسیر من دیگر مشخص تر بود. دو سه هفته «تحویل دهی انجمن های خارج کشور و وصل آنها به پاریس» و دو سه هفته هم «راه اندازی کارهای اجرایی "نشریه" در پاریس» که قرار شد چند شماره ای بنام انجمن [دانشجویان مسلمان] و بعد تحت عنوان سری جدید «نشریه مجاهد» تولید شود. حالا دیگر کارم در خارج تمام شده بود. ماموریت بعدی من اما در راستای جمع و جور کردن ریخت و پاش های بعد از سی خرداد است. ماموریت بازگشت به داخل ولی این بار به کردستان. آخر شب است. در هتلی در مونیخ در کنار آقای سعید شاهسوندی نشسته ام. تازه وصل شده ام و قرار است با ایشان کار کنم. هر دو نماز خواندیم و هر دو جلوی هم نشستیم و گریه کردیم. امروز خبر کشته شدن موسی خیابانی و اشرف ربیعی رسید. تاکید موکد شده که در این مامویت به هیچ وجه به مجاهدین وصل نشویم. رابطه سازمان با عراق نباید لو برود. شاهسوندی از اعضای شورای مرکزی سازمان-درعملیات مرصاد به اسارت درامد-سال ۱۳۷۱ از زندان ازاد شده و به آلمان رفت. دیروز فرستنده رادیوئی ده کیلو واتی "زیمنس" آلمان با مقادیری فرستنده های کوچک تر "دریک" آمریکایی و ژنراتور و پوتین و لباس گرم و چادر و ... برخی موارد دیگر را تحویل ترانزیت داده ایم. کاغذ های خرید فرستنده ها برای افغانستان است ولی قرار است مقصد را به بغداد تغییر بدهند. فردا صبح با چند تن بار همراهان مان عازم بغداد هستیم. آنجا با کمک ستون ارتش عراق محموله مان را به مرز می رسانیم. پس همراه [سعید] شاهسوندی برای بردن فرستنده رادیو و سایر وسائل ارتباطی از مونیخ به بغداد (همراه رادیو و وسائل) و از آنجا به مرز کردستان ایران و از طریق کوهستان به دره زیر سردشت منتقل شدم. رودخانه زاب، مرز ایران و عراق، از اینجا به بعد تردد با قاطر و یا پای پیاده است. ماموریت جدید، انتقال و راه اندازی رادیو مجاهد در کوه های زیر سردشت و البته در کنار آن عضوگیری از اکراد و راه اندازی «یگان پیشمرگه مجاهد خلق» ، خارج کردن سرمایه های انسانی سازمان از داخل، عملیات مرزی و عملیات در عمق و ... دکتر قاسملو [به بنی صدر] اعتماد کرده و به شورای ملی مقاومت پیوسته [است]. الان هم با دست باز امکاناتش را در اختیار ما گذاشته و در کنار مقر مرکزی حزبش جایمان داده تا مگر حجم خسارات "سی خرداد شصت" را تا حد امکان پایین بیاوریم. مدتی نگذشته بود که این مقر، محل وصل نفرات داخل کشور به فرانسه شد. خیلی‌ها در آن سال‌های بعد از شکست کودتای رجوی (30 خرداد شصت) از طریق مقر ما که آن زمان همجوار مقر حزب دموکرات بود به دفتر بغداد و از طریق اردن به فرانسه منتقل شدند. از جمله اینها مهدی ابریشمچی از سران مجاهدین و جلال گنجه‌ای از شورایی‌های مجاهدین و بسیاری دیگر را من خودم از مرز تحویل گرفتم. به جرئت می توانم بگویم که بیش از نود و پنج درصد مجاهدین (و شورایی هائی) که توانستند بعد از سی خرداد از کشور خارج شوند از این مسیر و با این کمک ها گریختند. [ در خصوص این عدد 95% یا اشتباه می کند و یا دروغ می گوید. در پست های بعدی بیشتر توضیح خواهم داد] مسعود کشمیری و محمدرضا کلاهی هم در همین زمان و البته با فاصله زمانی کمی به مقر ما آورده شدند. مشخص بود که هیچ‌کدام را بخاطر سابقه ترور، نمی‌توانستیم به اروپا بفرستیم و دستور، نگه داشتن و مراقبت از آنها بود. کلاهی (نام سازمانی: کریم رادیو) را که به لحاظ فنی در ایستگاه رادیو قابل استفاده بود در کردستان نگه داشتیم و مسعود کشمیری (نام سازمانی: باقر روابط) را که عربی بلد بود به دفتر بغداد فرستادیم. شاهسوندی و خدابنده (دو نفر سمت راست) - در حال انتقال رادیو به خاک ایران من بعنوان کسی از نزدیک با این دو فرد در ارتباط بودم می‌توانم شهادت بدهم که هیچ کدام سابقه جدی ارتباطی با مجاهدین نداشتند. بطور مشخص مسعود کشمیری حتی یک سرود سازمانی یا دعاهای خاص بعد از نماز مجاهدین را بلد نبود و من سرودهای صبحگاه و شعائر مرتبط را به وی آموزش دادم. کلاهی هم همینطور. به هیچ وجه حتی ریخت و قیافه‌اش به این کارها نمی‌خورد. رابطش ابراهیم ذاکری (نام سازمانی: کاک صالح) بود که در ایران برای ترور مجهزش کرده بود. ابراهیم ذاکری خودش هم مهندسی برق از دانشگاه تهران داشت. من دو سال بعد ماموریتم در آنجا پایان یافت. (یعنی زمانی که سپاه وارد منطقه شد و ما با گذشتن از رودخانه زاب از ایران به عراق عقب‌نشینی کردیم) . در واقع رادیو به عراق منتقل شد و دیگر نیازی به [فعالیت های حفاظتی و اطلاعاتی ] من نبود. کار رادیو را به محمدرضا کلاهی سپردم و خودم به فرانسه رفتم. سال‌ها بعد که با مسعود رجوی (این بار علنی) به عراق برگشتم، کلاهی بدون هیچ تغییری (شاید کمی خسته‌تر) هنوز مسئولیت‌های صرفا فنی را بعهده داشت. (سرویس و نگهداری و تعمیرات بیسیم‌ها و تلفن‌ها و …) و کشمیری هم همچنان در دفتر بغداد بعنوان رابط و مترجم مشغول کار بود. هیچ کدام از این دو تا آخرین روزهایی که من آنها را در عراق دیدم به لحاظ ایدئولوژیک به سازمان نزدیک نشدند. آنها سازمان را تحمل می‌کردند و سازمان آنها را. هیچکدام چاره‌ای نداشتند. مراحل مختلف انقلاب ایدئولوژیک و طلاق‌های ایدئولوژیک حتی برایشان قابل فهم نبود ولی در کارهای اجرائی سر خودشان را گرم می‌کردند تا زمان بگذرد. مسئولین سازمانی هم از این موضوعات اطلاع داشتند، ولی همین که اینها مشکلی ایجاد نکنند برایشان کافی بود. بن مایه : خلاصه مقاله خدابنده برای بی بی سی فارسی ---------------------------------------------------------------------------- * : داود باقروند ارشد ( نام سازمانی جلالِ پاکستان) : عضو عالیرتبه مجاهدین به مدت سی سال - مسئول شاخه تشکیلات دانشجوئی در خارج از کشور - مسئول شاخه عملیاتی ترکیه منافقین - مسئول شاخه عملیاتی پاکستان منافقین - مسئول دفتر شاخه نظامی سازمان در بغداد - مسئول بخش پرسنلی ستاد مرکزی مجاهدین در بغداد - رئیس دانشکده راه و ساختمان ارتش آزادیبخش در کمپ اشرف - وی بعد از حمایت رجوی از حمله 11 سپتامبر به آمریکا [ !!! ] بخاطر اعتراض به این امر توسط دادگاه کمپ اشرف به ده سال زندان محکوم می شود (دو سال در اشرف و هشت سال در ابوغریب) - پس از سقوط صدام ، در ابتدای 2005 میلادی به همراه 150 نفر عضو دیگر «بریده از سازمان» ، توسط مقامات سازمان ملل و صلیب سرخ تحویل دولت ایران می شود. وی از سال 2013 در کلن آلمان به سر می برد و رئیس جنبش «نه به تروریسم و فرقه ها» در کشور آلمان است. ---------------------------------------------------------------------------- ** : مسعود خدابنده ( نام سازمانی رسول ) : عضو عالیرتبه مجاهدین به مدت بیست و پنج سال - عضو موسس «انجمن دانشجویان مسلمان » در لندن (شاخه دانشجوی مجاهدین در اروپا) - عضو و فرمانده تیم اشغال سفارت ایران در لندن در خلال جنگ سفارتخانه ها - عضو شورای مرکزی مجاهدین - عضو شورای ملی ملی مقاومت در فرانسه - فرمانده ارتش آزادیبخش - مسئول مستقیم تیم حفاظت ، استقرار و تردد مسعود و مریم رجوی ( در بغداد و پاریس) - رابط سازمان با بسیاری از سرویس های اطلاعاتی نظیر عربستان و عراق و فرانسه و ... - جدا شده از سازمان در سال 1375 و در حال حاضر در لیدز انگلستان ساکن است. وی اخیرا گفتگوی مکتوب و مفصلی هم با مرکز اسناد انقلاب اسلامی انجام داده که حاوی نکات جالبی از زوایای تاریک اقدامات مجاهدین (منافقین) از 30 خرداد 1360 به بعد است. --------------------------------------------------------------------------- پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  10. 1 پسندیده شده
    پروژه های مولد 2 چاه بی پایان هزینه ها بزرگترین مصرف کننده هزینه های جاری دولت حقوق کارمندان دولت است این حقوق بین کارمندان با ویژگی های متفاوتی تقسیم می شود معلمان و اموزش پرورش نیروهای مسلح کارمندان وزارت بهداشت وزارت نفت وزارت کشور و فرمانداری ها شهرداری ها صدا و سیما بازنشستگان و .... چیزی در حدود 8.5 میلیون حقوق بگیر لینک این یک رقم بسیار وحشتناک هست بعضی وزارت خانه ها درآمد زا هستند برای مثال وزارت نیرو، وزارت نفت، وزارت ارتباطات همگی درآمد زا هستند یعنی بیش از حقوق پرسنل خود درامد برای خزانه تولید می کنند. بعضی بخش ها بصورت حداقل در حد پرسنل خود درآمد تولید می کنند و هزینه های کمکی دولت به انها بیشتر جهت توسعه و تجهیز وسایل هست برای مثال وزارت بهداشت (درآمد جاریشان) / نیروهای مسلح (فقط جریمه های پلیس ) / صدا و سیما ( تبلیغات و فروش های کناری) / شهرداری ها ( عوارض ) و .... وقتی این بخش ها رو جمع بندی کنیم می بینیم تنها آموزش و پرورش و بازنشستگان هستند که درآمد زا مستقیم نیستند و وقتی دقیق تر نگاه کنیم، می بینیم درامد اصلی ناشی از آموزش و پرورش و وزارت علوم بصورت غیر مستقیم و کاهش هزینه های جامعه و افزایش بهره وری ایجاد می شود بازنشستگان هم که منطقا از پولی که سال ها پیش سرمایه گذاری کرده بودند در حال برداشت هستند اینگونه که نگاه کنیم می بینیم سیستم منطقا باید توازن حداقلی داشته باشد ولی چرا این همه بحث هزینه جاری کمر شکن را می شنویم علت را باید در عواملی خارج موارد گفته شد باید جست - مواردی مثل کمبود بهره وری ادارات ( پرسنلی که حقوق می گیرند ولی بود و نبودشان تاثیری در عملکردشان ندارد / بعضی پرسنل که چوب خشک از بودنشان موثر تر هست) - حقوق های نامتعارف در بعضی بخش ها (حقوق های بی معنی که مدیران برای خود می زنند که تناسبی با تولید آن مجموعه ندارد ، از حقوق های بالای 30 تومن حرف میزنم ) - فسادها و اتلاف سرمایه ها در نهادها ( بودجه ها و اعتباراتی که رسما هپلی هپو می شود و اخبارش رو از قوه قضاییه می شنویم) - تعریف پروژه های بی انتها ( بودجه های زیادی برای پروژه های زیرساختی تعریف و واریز می شود ولی در نهایت اتفاقی رخ نمی دهد / در خوزستان بودجه های زیادی برای جاده و فاضلاب تعریف شده است ولی مشخصا هر ساله این پول ها صرف امور نامشخصی می شود و پاسخگویی هم وجود ندارد) در دل همه این ادارات پر از راهکار و فرصت هست که عملا در تفکر اداری و بروکراسی یا مانده اند یا جان می دهند برای درمان این مشکل راهکار زیاد است ولی تغییر سخت و کند است اما با 20 درصد تغییرات 80 درصد هزینه و مشکلات از بین خواهد رفت 20 درصدی که صدای خیلی از کله گنده ها و یقه بسته ها را در خواهد اورد 20 درصدی که نیازمند شفافیت مسئولان شهری و کشوری است. همان قوانین سوت زنی و شفافیت مالی و رای مسئولان لینک یه راهکار تو همین خوزستان بگم کلی درخت نخل ثمر ده تو خیابان ها هست که هر سال خرما هاشون رو زمین میریزه و هیچ کس دنبال گرد افشانی و بعد برداشت ازشون نیست خودش به خودی خود کلی درامد و منبع غذایی هست که اگه به خود کارکنان فضای سبز بدن ، کمک حالی به اونها هم میشه --------------------------- بخش های درمانی و بهداشت یکی از بخش های پایه و خدمات عمومی هستند توسعه مراکز درمانی بویژه در مناطق محروم عملا زیرساخت حداقلی خوبی را برای ارائه خدمات فراهم کرده است اما این خدمات در مراکز استان ها تجمع پیدا کرده است و شهرستان ها بهره کمتری از آن می برند قوانین و طرح خدمات نیروهای وزارت بهداشت ، سبب شد که فارغ التحصیلان بعد از پایان دوره تحصیلی خود مدتی بین 2 تا 5 سال را در مناطق محروم بگذرانند تا اینجای کار یک سیستم منطقی را شاهد هستیم، ولی در عمل اتفاقی دیگر می افتد. اجرای قوانین سبب شده است تا به جای ایجاد جذابیت برای حضور در مناطق محروم، تمایل به پارتی بازی و رفتن به مراکز بیشتر شود. از سمت دیگر ظرفیت مراکز دولتی در شهرستان ها جوابگوی نیاز مردم نبوده و بودجه دولتی هم توان رفع سریع مشکل را ندارد. اینگونه یک شکاف شدید بهداشتی و درمانی در شهرستان ها با مراکز استان پدیدار می شود که در استان های بزرگ مثل سیستان بلوچستان شرایط را برای مرزنشینان و یا دور نشینان از مرکز بسیار سخت و نفس گیر می کند. راهکار ولی ساده است استفاده از ظرفیت بخش خصوصی و ایجاد انگیزه برای فعال شدن بخش خصوصی به هرحال با فعال شدن بخش خصوصی و ارائه خدمات به مردم، بخشی از نیاز مردم مرتفع شده و زمان کافی برای توسعه بخش های دولتی ایجاد می شود. بخش خصوصی از چند طریق در این زمینه ترغیب می شود. - همکاری و تشویق مسئولان درمانی برای جذب پزشکان و متخصصان برای حضور بیشتر در مناطق - اجازه کار به پزشکان و متخصصان طرحی برای کار خصوصی در شیفت عصر - اعطای مجوزهای زودتر از موعد برای کار و ارائه خدمات در مناطق محروم - وام خرید دستگاه پزشکی برای پزشکان شاغل در مناطق محروم - تسریع در امور پروانه و مجوزهای اداری و بیمه ای - ایجاد تسهیلات مسکن و امنیت - معافیت های مالیاتی برای حضور در مناطق محروم این موارد برای افرادی که طرحشان در مناطقی مثل سیستان بلوچستان یا مناطق عشایری هست ، می تواند انگیزه برای کار بیشتر را فراهم کند ولی متاسفانه برخوردهای تنگ نظرانه بعضی مسئولان درمانی به گونه ای بوده که پزشکان و متخصصان از شهرهای کوچک فراری شده و تمایلی برای حضور و ارائه خدمات نداشته باشند. اینجاست که بر می گردیم به شعور کارمندی که متوجه نیست که وقتی یک شهروند مجبور است برای خدمات درمانی به مرکز استان یا حتی در سیستان به پاکستان مراجعه کند دچار چه باری مالی سنگینی می شود ----------------------- خانه سازی و جاده سازی بحث های خانه سازی و جاده سازی و خطوط ریل دو صنعت پر مصرف ماده اولیه و اشتغال زایی و گردش اقتصاد هستند این دو صنعت شدیدا مصرف کننده موادی چون سیمان، فولاد و قیر و ماشین آلات راه هستند و علاوه بر اشتغال زایی بالا کارخانه های تامین کننده خود را به حرکت در اورند دو بخش های فولاد و سیمان هست علاوه بر ارزش افزوده بالا سبب چرخش شدید مالی و اشتغال بسیاری می شوند در دولت احمدی نژاد تلاش شد این موتور قوی استفاده شود و با ایده مسکن مهر بین نیاز مردم و بخش های فولاد و سیمان ارتباط خوبی ایجاد کند. طرح در گام های اول خوب بود ولی بدلیل کارشناسی نادرست در بعضی وجوه به یک تجربه ناکام بدل شد. شاید اشکال اصلی در عدم اجرای پایلوت طرح و عیب یابی کار بود اما این ایده هنوز پا برجا و درست است تقویت صنعت خانه سازی در ایران یک روش بسیار خوب برای توسعه شغل مستقیم و غیر مستقیم هست و علاوه بر رفع نیاز جوانان می تواند موتور محرکه خوبی برای کشور باشد ولی باید توجه کرد که بخشی از اجرای چنین طرح هایی باید توسط بخش خصوصی و مسکن ساز صورت بگیرد که با دادن تسهیلات و کمک ممکن است و از سمت دیگر اجرای طرح های مشابه با مسکن مهر بدون پایلوت و بدون ارزیابی درست، از یک فرصت تبدیل به یک خودکشی اقتصادی می شود.
  11. 1 پسندیده شده
    پروژه های مولد 1 برای راه اندازی یک سیستم بزرگ ، ابتدا باید زیرسیستم ها را فعال کرد و بعد با کمک توان تولید شده ان ها اصل سیستم را احیا کرد برای مثال برای راه اندازی یک نیروگاه حرارتی، ابتدا بخش بویلر و پمپ های دیزل روشن می شود و پس از رسیدن به توان حداقلی فیدپمپ های اصلی وارد مدار می شوند و نیروگاه استارت تولید می خورد، در غیر اینصورت نیروگاه باید به برق سراسری وصل بشه و به کمک منبع خارجی راه اندازی شود این داستان در مورد راه اندازی هر ابر مجموعه صدق می کند. از این رو درک پروژه های کوچک و مولد بسیار حیاتی است. ریز پروژه ها، پروژه هایی کوچک، پکیجی با زمان راه اندازی سریع هستند که سریع هزینه جاری خود را در آورده و شروع به سود دهی می کنند. این پروژه ها به دلیل فعال شدن سریع، اشتغال زایی و عدم نیاز به هزینه جاری پایداری خوبی دارند و تنها در بحث های بازگشت سرمایه اولیه مورد بحث قرار می گیرند. بهترین مثال برای ریزپروژه ها، پروژه های کشاورزی و تولیدات دامی هست، که باتوجه به مصرف روازنه بازار، بازار زنده تری نسبت به دیگر محصولات دارند. از این نظر کشاورزی و دامداری بهترین پروژه های مولد مردمی طبقه بندی می شوند. در صورت آماده کردن شرایط و تسهیلات از سوی دولت، توسعه این بخش ها سریع بوده و جذب سرمایه در کمترین مدت صورت می گیرد. وقتی از تسهیلات صحبت می کنیم، بیشتر به دنبال حذف موارد کاغذ بازی اداری و مشاوره درست و دستورالعمل های ساده اجرایی هستیم هرچه فرآیند سرمایه گذاری تا اجرا کوتاه تر شود، موفقیت سرعت بیشتری خواهد داشت. در مورد سرمایه نیز بعد از یکی دو پروژه موفق، سرمایه خصوصی بصورت خودکار به دنبال این پروژه ها خواهد آمد و آن را به حد اشباع می رساند. توجه توجه مراقبت از صنایع خرد و متوسط کشاورزی و دامداری بسیار مهم و کلیدی هست و همتراز با توسعه ریزپروژه ها به بهانه پروژه مولد ، پروژه های زنده را نکشیم و هر عقل سلیم می گوید به این پروژه ها و داشته های موجود باید نیم نگاهی داشت اول پروژه های در حال بهره برداری دوم پروژه های در حال اجرا یا نیمه کاره در مورد پروژه های در حال اجرا، پرس جو های محلی احتمالا نشان خواهد داد که پروژه مستقل و خودکفا است ولی نیاز به کمک در رفع مشکلات اداری دارد و با کمک های اداری از خطرهای احتمالی دور خواهد شد. (همیشه بزرگترین تهدید بخش خصوصی، ادارات و کارشناسان دولتی هستند ) حل معضلات اداری بزرگترین تسهیل و کمک برای هر نهاد خصوصی خواهد بود. در مورد پروژه های نیمه کاره، وضعیت سخت تر هست، چرا که مشکلات ، زمان و نفس پروژه را گرفته هست و احتمالا علاوه بر حل مشکلات اداری، نیاز به تنفس مصنوعی نیز خواهد بود بصورت کلی پروژه هایی که به 90 درصد پیشرفت خود رسیده اند، مسلما ارزش کمک مالی و احیا را دارند، هرچند این کمک با دوره طولانی تری به خزانه بازگردد. علاوه بر این با کمک یک مشاور خوب، بسیاری از این پروژه ها سریعا می توانند به بهره برداری رسیده و ارزش افزوده ایجاد کنند. از نظر اجتماعی حمایت مالی از سمت دولت بصورت غیر مستقیم باعث کاهش هزینه های غیرمستقیم دولت و توسعه منطقه می شود. یادمان باشد، 10 درصد از تسهیلات کمک های نقدی هست، بسیاری از تسهیلات کمک های دولتی موجود است که سیستم اداری از مردم دریغ می دارد. گاهی اوقات ماشین های راه سازی شهر و روستا گاهی کشیدن برق به سمت یک واحد کشت و صنعت گاهی مجوز ایجاد یک تاسیسات گاهی کمک به خرید محصولات تولید شده و رساندن به صنایع تبدیلی گاهی .... می توانند گره مشکلات چندین ساله را بشکنند ، فقط اگر نیت همکاری و حل مشکل وجود داشته باشد. زیاد می شنویم که کشاورزی بدلیل کاهش قیمت محصول از برداشت خود انصراف داده و محصول کنار زمین در حال فاسد شدن هست دامداری که به دلیل قیمت ارزان شیر، شیرش را در رودخانه یا فاضلاب رها کرده است دامداری که گاو شیری خود را برای گوشت فروخته هست و... همه این ها در حالی هست که عده ای از مردم از دسترسی به این محصولات محروم اند و رساندن این محصولات غذایی به این مردم بویژه در استان های محروم، یک جهاد بزرگ محسوب می شود. بماند که این نقص سیستم توزیع ما و تعاونی های کشاورزی ما را می رساند ولی بودن افرادی چون شهید سلیمانی کمک حالی در این بی مدیریتی بود. همه این ها نشانه های ساده ای هست که مدیریت ما نتوانسته بستر لازم برای تولید کننده موثر و مولد را فراهم کند و نعمت حاضر و آماده اسراف می شود. بیشتر این مباحث در تاپیک امنیت غذایی توسط دوست خوبمان @Overdose بحث شده است لینک در این میان باید یادی کنیم از شرکت های کشت و صنعت در سراسر کشور، که علاوه بر تولید مواد غذایی اشتغال زایی زیادی رو در کشور سبب شدن از این نظر پروژه های کلان و مناسبی برای کشور بوده اند. چه کمکی می توانیم بکنیم؟؟؟ مشکل این شرکت ها بیشتر بهره وری هست چه در فناوری و چه در مدیریت نیرو - کمک به فروش محصولات - تهیه پکیچ های ارتقا انرژی و آب - بهبود فناوری کشاورزی - بهبود شرایط اداری، مستندسازی و اموزشی - بهبود شرایط محیط زیستی و بازیافتی پکیج های نیمه صنعتی و خانگی آب ، نمونه سادگی و چابکی برای مصرف کننده این قسمت ها کاملا مبتنی بر فناوری هست و باید بصورت پکیج ارائه شود و اینکه بتوانیم فناوری مناسب را ارزان و شاید مجانی در اختیار کشاورز و دامدار قرار دهیم، راه را برای توسعه باز کرده ایم ** یادآوری اصل داستان پول هدفمند این است که بعد از تزریق پول، مشکل برای مدت طولانی حل شده و سیستم بصورت مستقل و خودکفا کار کند نه اینکه مدام وابسته و مریض بماند ---------------------- شرکت هایی چون کشت و صنعت و یا شرکت های صنعتی مثل هپکو، شرکت هایی هستند که باتوجه به شدت مصرف یک محصول در کشور توسعه پیدا کردند و بیشتر از بحث سوددهی مباحث جانبی اجتماعی و فرهنگی را مبنا قرار دادند. در نتیجه هرگونه نگاه به این صنایع باید با مبنای فرهنگی و اجتماعی صورت بگیرد، در غیر اینصورت سبب معضلاتی پر هزینه برای کشور می شود. مهمترین بحث هم اشتغال زایی بوده که باتوجه به حجم نیروهایشان ، بحث امنیت اجتماعی را دارند و در این اوضاع کشور ابتدا حفظ و در گام دوم بهره وری شان بهبود پیدا کند. در حقیقت بیشتر مشکل این شرکت ها بحث بهره وری است و مدیریت دولتی و بحث استخدام های دولتی سبب کاهش شدید بهره وری تولید و ضرر دهی انها شده است. از این رو تصمیمات درست کلان مدیریتی می تواند این ظرفیت ها را به یک فرصت برای کشور تبدیل کرده و سبب بهبود اوضاع اقتصادی کشور شود. برای مثال در همین کشورهای همسایه تجهیزات و ماشین الات زیادی مورد نیاز است که می توان با قیمت ارزان و شاید اقساطی صادر نمود و بازارهای همسایه را اشباع کرد علاوه بر این بازار داخل خود مصرف کننده اصلی خواهد بود. تنها نکته دقت به این اصل هست که نباید گذاشت در این قضیه رانتی شکل بگیرد و قیمت از عرف خارج شود و اگرنه وضعیتی مثل ایران خودرو و قیمت های بی معنی ان ایجاد می شود. شرکت ایران خودرو نمونه بارز از سواستفاده مبحث امنیت اشتغال برای فرار از اصلاح و بهبود بهره وری است نیروهای مازاد هم پس از ارتقا اولیه شرکت می توانند برای توسعه های جانبی استفاده شوند. ( خدا رو شکر هر جا دست بذاریم کلی کار ریخته است و کلی حرکت می توان زد) ادامه دارد ....
  12. 1 پسندیده شده
    انجام موفقیت‌آمیز اولین آزمون زیرمداری سامانه انتقال مداری به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فضایی ایران، دکتر رحیم احسانی، رئیس پژوهشکده سامانه‌های حمل و نقل فضایی، با اعلام خبر فوق گفت: با توجه به ماموریت بلوک انتقال مداری سامان ۱ مبنی بر افزایش ارتفاع ماهواره‌های فضایی؛ زیرسیستم‌های مختلفی از جمله موتورهای آرش برای رسیدن به این هدف توسعه یافته است. در همین راستا، بعد از انجام آزمون‌های موفق کیفی زیرسیستم‌ها، این زیرسیستم‌ها باید در محیط عملیاتی و در وضعیت تجمیع یافته مورد آزمون قرار گیرند تا اطمینان لازم برای موفقیت ماموریت‌های انتقال مداری حاصل شود. از این‌رو، آزمون‌های زیرمداری برای کسب اطمینان از این امر تعریف شد. وی افزود؛ اولین آزمونی که با هدف کسب اطمینان از عملکرد سامانه انتقال مداری در فاز موتور روشن تعریف شده است، با موفقیت‌ انجام شد و بر اساس نتایج این آزمون، از پایداری وضعیت سامانه در کل مسیر انتقال، اطمینان حاصل شد. رئیس پژوهشکده سامانه‌های حمل و نقل فضایی در ادامه تصریح کرد؛ در جریان این آزمون فرآیند پرتاب سامانه، اسپین، روشن شدن موتور اصلی و روشن شدن موتورهای دی اسپین مورد آزمایش و صحت‌سنجی قرار گرفت. وی در پایان از آزمون زیرمداری دوم که در برنامه آتی قرار دارد خبر داد و تشریح کرد؛ مابقی فازهای عملکرد سامانه انتقال در مدار شامل ارتباط‌گیری، تعیین و کنترل وضعیت، جدایش و... به زودی مورد آزمون قرار خواهند گرفت. پس از اتمام و انجام موفق این آزمون‌های زیرمداری، از عملکرد سامانه بلوک انتقال مداری سامان به منظور انجام ماموریت اصلی خود مبنی بر انتقال ماهواره از ارتفاعات پایین به مدارهای بالاتر GEO، بین سیاره‌ای و... اطمینان حاصل خواهد شد.منبع تست ارتعاش توسعه زیرسیستم پیشرانش ناهید ٢ با موفقیت انجام شد به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فضایی ایران، دکتر رحیم احسانی رییس پژوهشکده سامانه‌های حمل و نقل فضایی با اعلام خبر فوق افزود؛ زیرسیستم پیشرانش ناهید ٢ یکی از مهم‌ترین زیرسیستم‌های ماهواره‌های مخابراتی است که در پژوهشکده سامانه‌های حمل و نقل فضایی توسعه یافته است. این زیر سیستم، اولین پیشرانش تک مولفه ای توسعه یافته در کشور است که تست‌های نمونه مهندسی خود را با موفقیت پشت سر گذاشته و هم اکنون در حال گذراندن تست‌های نمونه کیفی است. وی در ادامه توضیح داد؛ در این پیشرانش، سوخت با عبور از روی کاتالیست توسعه داده شده در پژوهشکده تجزیه شده و به منظور عبور از نازل و تولید نیروی تراست، تولید گاز داغ می‌کند. دکتر احسانی در خصوص این تست گفت: تست ارتعاش سطح کیفی بر روی کل سامانه و در کنار مدل جرمی ماهواره ناهید انجام شد و مخازن فشار گذاری نیز در شرایط کاری و عملیاتی خود قرار داشتند. وی افزود، انجام تست با لحاظ تمهیدات خاص و دقیق ایمنی انجام شد و نتایج این تست، شرایط مناسب سیستم به لحاظ طراحی سازه و همچینن شیرآلات، انژکتور، کاتالیست و اتصالات را نشان داد. رییس پژوهشکده سامانه‌های حمل و نقل فضایی خاطر نشان ساخت؛ اولین شیر لچ در کشور، در این پژوهشکده توسعه داده شده و بر رو این سیستم پیشرانش نصب شده است که گامی مهم در رفع محدودیت‌های تحریمی کشور در حوزه تجهیزات با فناوری بالای فضایی به شمار می‌آید. ----------- cnn خبری را منتشر کرده بود مبنی برشکست پرتاب 22 خرداد سیمرغ در سمنان سخنگوی پنتاگون گفته است فرماندهی فضایی امریکا از شکست پرتاب راکت در 12 ژوئن ایران اطلاع دارد لینک خبر چیزی که جلب نظر می کند خلاء های حفاظتی و پدافند عامل نسبت به همتایان کره شمالی و چینی ها است وجود وسایل نقلیه شخصی در سایت تجمیع ماهواره بر احداث پارکینک مسقف مسخره هرچند بیشتر جلوگیری آفتاب سوختگی بوده تا پنهان کردن تحرکات از دید ماهواره ها مخازن سوخت و اکسیدایزر اوسینت در طول زمان اثرات قابل توجهی دارد در تحلیل اطلاعات به تاریخ ها نگاه کنید هر چند احتمال دارد پرتاب دوم شکست خورده باشد در 24 ژوئن /یا بعد هیاهو رسانه ای فعالیت سایت کم شد اطلاعات بیشتر رو از پادکست جفری لوئیس بشنوید از رصد سایت تا تایید گرفتن از پنتاگون توسط خبرنگار cnn را توضیح می دهد https://www.armscontrolwonk.com/archive/1212212/the-space-launch-simorgh-asbord/ واکنش آذری جهرمی توئیت های آذری جهرمی
  13. 1 پسندیده شده
    طوفان سرخ تانک تایپ 96 ارتش آزادی بخش خلق چین
  14. 1 پسندیده شده
    اشاره صریح و خیلی قاطع رهبری در مورد برد موشک ها جالب بود. که گفتند آقایان پیش من اومدند برای افزایش برد موشک ها به 4 یا 5 هزارا کیلومتر و من نزاشتم بنا به دلایلی. مهمان گویا ازشون سوال کرد چرا نزاشتید و پاسخ دادند بنا به دلیلی و آقایون هم از من گله مندند حتی. البته جریان نشست برای سال 97 هست گویا و خب بعد از 97 ما کلی اتفاق اساسی داشتیم. خروج آمریکا از برجام تا حوادث مهمی که دشمن درشون دخیل بود تا ترور سردار سلیمانی به دست ایالات متحده. نکتش اینجاست رهبری خیلی قاطع و صریح میگن بنا به دلیلی من نزاشتم. ابهامات برطرف بشه شاید بشه بیشتر کاوید مسئله را. چه کسانی مراجعه کردند (در وهله اول به نظر میرسه فرماندهان نظامی بودند تا مسئولان سیاسی)، اشاره رهبری مربوط به چه سالی است؟ مثلا زمان شهید طهرانی مقدم یا اخیرا؟ (سال 97) یا اینکه دلیل آیا همون بحث حساسیت اروپا است؟ در این مقطع (برجسته شدن موضوع تهدید موشکی ایران در حالیکه ما در این برد (اروپا) نیاز به هزینه بالایی داریم تا مثلا به یک توان بالقوه برای تهدید اروپا برسیم و پروپاگندای ماجرا توسط غرب میتونه اصل موضوع موشکی را در همین حد فعلی هم تحت فشار بزاره. (که میبینیم هست همین حالا هم و ناتو امروز هم بیانیه ضدش صادر کرد که مخالف قطعنامه است) هرچند مشخصا چراغ خاموش ما در این مسیر هستیم ولی تفاوت میکنه یک موشک تخصصی در این برد تست و معرفی بشه که تا حالا به طور اختصاصی نشده. پ ن: البته مستند را دقیق تر نگاه کردم: بحث پیشرفت و توان دانشمندان موشکی است که رهبری میگن اونها حتی برای بردهای 4 هزرا و 5 هزار کیلومتر هم آماده بودند که من نزاشتم و گفتم فعلا همین قدر بس هست.
  15. 1 پسندیده شده
    بررسی وضعیت امنیت شرق کشور از نگاه یک مدیر بومی حسنعلی نوری فرماندار سابق زاهدان مدت سخنرانی 1 ساعت و 50 دقیقه http://kolbehkeramat.org/video/nq/213.mp4 این سخنرانی پر از نکات مغفول مانده از شرق کشور است که به شخصه خیلی از این موارد رو آگاهی نداشتم بحث پیشرفت در چابهار، خط راه آهن شرق و توسعه دانشگاه ها در سیستان و بلوچستان از جمله نقاط جالب این ویدیو است امیدوارم اگر عمری بود نکات درون این ویدیو رو به متن پیاده و خلاصه کنم تقدیم به جناب @MR9 مسیر تغییر سخت و پر از سنگلاخ است و سال ها طول میکشد که درختی به ثمر بنشیند
  16. 1 پسندیده شده
    بخش دوم ..... تاکتیک فشار بر دشمن : تئوری " ایراد فشار فیزیکی " به صورت گسترده ای از دوران باستان مورد استفاده قرار می گرفت و این مساله توسط مورخان مورد پذیرش قرار گرفته است . علیرغم این مساله ، مورخانی نظیر دیویس هانسون به این مساله اشاره می کند که پذیرفتن اجرای تاکتیک ایراد فشار فیزیکی به دشمن توسط واحدهای فالانکس مقداری مشکل خواهد بود ، مگر اینکه این واحدها ، شراط لازم را برای اجرای آن در این تئوری داشته باشند ، چنانکه پیاده نظام مستقر در دو ردیف نخست ، در چنین شرایطی ، قادر به پرتاب نیزه های خو د ، نخواهند بود . با این حال ، باید به این نکته توجه داشت که هنر یونانی در آن زمان ، نمی توانست این تاکتیک را در شکل واقعی خودش ، به تصویر کشیده و این فرضیه ،بیشتر محصول حدس و گمان مورخین است تا فراهم کردن یک تئوری درست با استفاده از منابع آن دوره تاریخی . اصطلاح یونانی ایراد فشار فیزیکی به شیوه ای استعاری ، مترادف واژه " PUSH" ، مورد استفاده قرار گرفته است ( بعنوان مثال ، برای تشریح استدلالی بودن و بلاغت واژه ) ، در نتیجه نمی توان نتیجه گرفت که این واژه یونانی ، به شکل تحت اللفظی ، به معنای فشار فیزیکی / فشار فیزیکی به دشمن ، خواهد بود ، اگر چه امکان دارد در معنای اصلی خودش هم بکار گرفته شده باشد . علیرغم این پیچیدگی معنایی ، فرضیه ایراد فشار فیزیکی ، ظاهراً به دور از روشهای آکادمیک ، حل شده است . بعنوان مثال ، اگر اصطلاح Othismos ، با دقت بسیار بالا ، مفهوم فشار فیزیکی را توصیف کند ، این مساله منطقی خواهد بود که واحد استفاده کننده از صورتبندی فالانکس ، در صورت بروز درگیری ، همیشه پیروز میدان خواهد بود ، با توجه به این نکته که اضافه شدن حتی یک ردیف به این صورتبندی ، در کنار قدرت فیزیکی انفرادی پیاده نظام حاضر در این واحدها ، که مشخصاً ، قابل مقایسه با قدرت فیزیکی دشمن نمی بود ، کمیت عددی احتمالی را جبران می نمود . نبرد موسوم به Delium ، ( سال 424 قبل از میلاد ) علیرغم این مساله ، نمونه هایی از صورتبندی فالانکس با کمیت عددی پایین نیز وجود دارد که از این تاکتیک ( فشار فیزیکی ) استفاده کافی نموده است . بعنوان مثال ، در نبرد موسوم به Delium ، ( سال 424 قبل از میلاد ) ، جناح چپ ارتش آتن ، با استفاده از یک صورتبندی 8 نفری فالانکس ، بر یک صورتبندی 25 نفری از ارتش دولت / شهر Thebans ، بدون آنکه موجب از میان رفتن فوری سازمان رزم دشمن گردد ، غلبه نمود . با این وصف تصور ایراد فشار فیزیکی از سوی یک صورتبندی 8 نفری فالانکس بر یک واحد 25 نفری ، حتی برای چند ثانیه ، بسیار مشکل خواهد بود ، چه برسید به اینکه نیمی از نبرد ، بدین صورت روی داده باشد . این قبیل استدلال ها به ایجاد یک موج ضد انتقاد در خصوص تئوری " ایراد فشار فیزیکی " منجر شده است . آدریان گلدزورتی ، در مقاله خود ، با عنوان " Othismos ، افسانه ها و بدعت ها " ، چنین می گوید : """در خصوص ماهیت نبرد به سبک هوپلیتها ، چنین استدلال می شود که مدل ایراد فشار فیزیکی ، نه با شکل نبرد هوپلیتها و نه با واقعیتهای عملی در اجرای این تاکتیک در استفاده از صورتبندی های بزرگ پیاده نظام در میدان نبرد ، تناسبی ندارد . این بحث می بایست میان موخین و محققان مورد بحث و بررسی قرار گیرد .مشکلات عملی این فرضیه ، شامل این واقعیت می شود که در زمان اجرای تاکتیک ادعایی با یک نیزه 8 فوتی ، عملاً توانایی رزم موثر و یا حتی دفع حملات ، بسیار سخت و مشکل است . اصولاً فلسفه استفاده از نیزه در این صوتبندی ها ، حفظ فاصله منطقی پیاده نظام مستقردر صورتبندیاز دشمن ، دفع حملات آنها و ایجاد فضای لازم برای مانور های تهاجمی است . در حالی که اگر تاکتیک " ایراد فشار فیزیکی " در نظر گفته شود ، دو طرف و بویژه پیاده نظام مستقر در ردیف نخست صورتبندی فالانکس ، می بایست با جنگ افزارهای کوتاه تر (بعنوان مثال شمشیر ) بلافاصله و بدون درنگ ، بادشمن درگیر شوند .این وضعیت ، آمار تلفات فرمیشن فالانکس را در زمان عقب روی یا عقب نشینی ، بسیار افزایش خواهد داد . هر چند ، سرعت درگیری و بالتبع ، سرعت جنگ بسیار بیشتر خواهد بود ( به جای جنگ های چند ساعته و چند روزه ) که این مساله ، خود جای تعمق بیشتری را می طلبد .""" سپر محافظتی : در ارتش هوپلیتها ، هر عنصر پیاده نظام سنگین اسلحه ، یک سپر را روی بازوی چپ خود حمل می نمود که این سپر علاوه بر ماموریت محافظت از کالبد سرباز ، نقش نظم دهنده صورتبندی را بر عهده داشت . البته این وضعیت ، بدان معنا بود که پیاده نظام مستقر در صورتبندی ، در سمت راست ، دچار یک پاشنه آشیل گردد ، نتیجتاً در جریان یک نبرد سنگین ، صورتبندی های فالانکس براین سعی بودند تا برای پوشش دادن این ضعف، علاوه بر اجرای پیشروی هماهنگ ، بیشتر از جناح راست واحدهای دشمن برای ضربه زدن استفاده کنند . این مساله بدان معنا بود که دریک جنگ ، یک یگان فالانکس ، بدون اراده و برحسب اجبار ، به جناح راست دشمن متمایل می شد ( بدلیل اینکه به غیر از واحد فالانکس پیشرو ، بقیه در پوشش محافظتی سپرهای واحدهای کناری قرار گیرند ) علاوه براین ، فرماندهان ارشد میدان ، به منظور جلوگیری از بروز مشکلات و حوادث ناخواسته ، اغلب پرتجربه ترین یگان های هوپلیت را در جناح راست واحدهای فالانکس مستقر می کردند . با این وصف، برخی ارتشهای آن زمان ، به مانند اسپارتانهای Nemea ، در جریان درگیری ، بیشتر براین سعی بودند که از این نقطه ضعف ، بیشترین بهره برداری را نمایند . در این زمینه ، برای موفقیت واحدهای فالانکس در میدان رزم ، اغلب واحدهای متعارف مستقر در جناح چپ ، عمدتاً قربانی تاکتیک های موجود می شدند تا یگان های فالانکس بتوانند از سمت مخالف ، به دشمن یورش برند . البته براساس تجربه ، اجرای این استراتژی در بیشتر موارد ، بسیار بعید بشمار می رفت ، به همین دلیل در مقیاس پرشمار ، در ادبیات یونان باستان ، از آن یاد نشده است . در زمان ورود واحدهای فالانکس به صحنه رزم ، عمدتاً یک فرمانده در هر ردیف مستقر می شد ( درجه دار معادل سرجوخه) و در انتهای یگان نیز یک افسر فرمانده با درجه ouragos ( در معنای مصطلح " رهبر دُم"یا افسر عقبدار ) که ماموریت ایجاد نظم تاکتیکی را بر عهده داشت ، مستقر می گردید . در چنین وضعیتی ، صورتبندی فالانکس ، مثال بسیار خوبی از یک فرمیشن نظامی که در آن مجموعه ای از عناصر پیاده نظام شکل یافته ، ماموریت درهم شکستن سازمان رزم دشمن را بر عهده دارند ، خواهد بود . در مجموع و بنابر آنچه که از آن زمان برجای مانده ، در ارتش هوپلیتها ، بعلت وجود اعتماد بسیار در میان تک تک یگان های آن ، تمایل جدی برای حفاظت متقابل از یکدیگر داشته بنابراین ، نگاه فرمانده میدان به یک واحد فالانکس ،بصورت قوی ترین واحد رزمی ، در مقایسه با سایر واحدهای رزمی با درجه کیفی پایین تر ، بود . در این وضعیت ، تاثیر فرمیشن فالانکس بسته به این بود که هوپلیتها ، بتوانند در صحنه عملیات رزمی ، شکل بندی خود را بطور کامل حفظ نمایند ، زمین عملیات را در اختیار بگیرند ، بویژه در زمانی که با صورتبندی فالانکس دشمن ، روبرو می شوند . به همین دلیل ، این سازند رزمی عمدتاً از گروه دوستان ، خانواده های یک فامیل، تشکیل می گردید که این شرایط ، علاوه بر ایجاد یک انگیزه روانی برای محافظت و دست یابی به پیروزی و ثبت افتخار خانوادگی ، بعنوان یک عامل بازدارنده ناشی از شرم ( بدلیل فرار از صحنه رزمی ) نیز عمل می نمود . هراندازه ، ارتشی که از تعداد بیشتری فالانکس تشکیل می شد ، منظم تر و شجاع تر می بود ، احتمال دستیابی به پیروزی در جنگ ( که اغلب ، میان دولت/ شهرهای یونان رخ می داد ) بدون خونریزی و با فرار و عقب نشینی یک طرف ماجرا ، بیشتر می گردید. از یک جهت ، ماهیت سازند فالانکس به صورتی که تشریح شد ، مبّین عبارت " اراده برای جنگ" بشمار می رفت که هوپلیتها ، در حفظ آن بسیار روشمند عمل می نمودند . در حال حاضر ، داشتن شهامت ، مطیع بودن در عین حضور در کنار هم ، برای پیشروی در یک نبرد تن به تن ، اولویت به قهرمانی ، جان مردم پشت سر واحدهای فالانکس را نجات خواهد داد ،اما اگردر این مردان ترس راه یابد ، همه چیز ،از جمله برتری تاکتیکی خود را دست خواهند داد . تاکنون ، هیچ کسی با کلمات نتوانسته مصائبی را که ممکن است برای یک عنصر ترسو و بزدل در واحدهای فالانکس رخ داده ، تشریح کند . برای یک عنصر پیاده فالانکس ،در یک جنگ خصمانه ، داشتن یک زخم در پشت سر در اثر اصابت نیزه دشمن ، شرم آور تر از جسد وی در میان انبوهی از گرد و غبار جنگ بشمار می رفت. پی نوشت : 1- ادامه دارد ............. 2- منابع در انتهای مطلب معرفی خواهد شد ... 3- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . 4- دقت در این عبارت بلحاظ تاریخی از جذابیت زیادی برخوردار هست ، تاثیر فرمیشن فالانکس بسته به این بود که هوپلیتها ، بتوانند در صحنه عملیات رزمی ، شکل بندی خود را بطور کامل حفظ نمایند ، زمین عملیات را در اختیار بگیرند ، بویژه در زمانی که با صورتبندی فالانکس دشمن ، روبرو می شوند ، بدین معنی که از اکتبر 1917 واحدهای زرهی با فلسفه مشابهی ، عرصه نبرد دنیای مدرن را بخودشون اختصاص دادند.  برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ( MILITARY.IR) مترجم : MR9
  17. 1 پسندیده شده
    بسم ا... بدنبال هر گونه حادثه ، سوء استفاده ، سقوط ،آسیب زمینی و ... به شکل جداگانه کمیسیون های بررسی تشکیل میشود . در نیروی هوایی ارتش ایالات متحده این روند با تشکیل دو کمیسیون جداگانه بشرح ذیل این کار انجام میشود : 1- هیات بررسی ایمنی (SIB) 2- هیات تحقیقات سوانح ( AIB) که اینها براساس یک جدول زمان بندی شده ، در یک بازه زمانی 60 تا 90 روز موظف هستند که نتیجه را به رده مشخص گزارش بدند توضیحات دو فقره کمیسیون فوق الذکر هم مفصل هست .
  18. 1 پسندیده شده
    ایده حمله به مقدونیه و خطوط لجستیک ، بعد از شکست اولیه مطرح شد .... اصولا یکی از دلایل رفتن اسکندر به فلسطین و مصر گرفتن سواحل و از بین بردن نیروی دریایی هخامنشی برای جلوگیری از حمله به مقدونیه و یونان بود . هراکیلوس عملا غلطی نکرد و به خاطر شورش شهربراز که سپاه غرب رو داشت و عدم تمکین شاهین که سپاه مرکز و شمال ساسانی رو داشت ، هراکلیوس خودش بدون هیچ حریغی جولان می داد . این هنر خسرو پرویز بود که یک جنگ برده رو با تلاش برای کشتن سپهبد های ارتشش با شکست تعویض کرد . یکبار هم که خودش با ارتش به آذربایجان رفت ، بدون جنگ با هراکیلوس عقب نشست . اواخر ساسانی ، ایران به دو دسته ی پهلوها و پارس ها تقسیم شدند که با هم نمی ساختن ... به جز حمله ی مغول و چنگیز ، عملا اکثر شکست ها به خاطر مشکلات داخلی و چند دستگی ها بود ... حتی همون تیمور با اون دبدبه کبکبه ای که داشت یکبار در جنگ با شاه شجاع از آل مظفر و دیگر در ایذه در درگیری با اتابک لر زخمی شد و نزدیک بود کشته بشه . زمانی که تیمور شاهزادگان آل مظفر مه همیشه در جنگ با هم بودن رو اسیر کرد و روی یک فرش نشوند ازشون پرسید :« تا حالا شده بود شما با هم سر یک فرش بشینید ؟! » یکیشون گفت :« اگه با هم بودیم تو را به ایران راه نبود ! »
  19. 1 پسندیده شده
    سلام ، البته فرق اساسی در ابعاد اسب هاست .... اصولاً اسب های زمان هخامنشیان کوچک بودن ، بعدها که اسبها برای جنگ ها به صورت گسترده استفاده شدن کم کم نژادها مختلف اسب ها با هم آمیزش داده شدن و از میان اونها از نرهای با جثه ی بزرگتر برای بارور کردن مادینه ها استفاده کردن تا در طول یک بازه ی ۲ تا ۳ هزارساله اسبهای جنگی جثه ی بزرگی پیدا کردن و می شد سواره نظام سنگین تر با سلاح های سنگین تر ازشون استفاده کنند . در نبرد ایسوس در حالی که در آغاز داریوش توانست اسکندر رو در وضعیت بدی قرار داد ولی در نهایت بدترین جای ممکن رو برای جنگ انتخاب کرد و عملا سواره نظام خودش رو محدود کرد و اون شکست رو خورد . علاوه بر این زمانی که اسکندر وارد آناتولی شد ، فرمانده نظامی یونانی در خدمت هخامنشیان که با اقتصاد مقدونیه آشنا بود پیشنهاد داد که از درگیری مستقیم با لشکر مقدونی اجتناب بشه و به جاش لشکر متحد ساتاراپ ها فقط ارتش مقدونی رو از دور تحت نظر داشته باشند چون مقدونیه توان محاصره شهرها رو در حالی که یک لشکر در نزدیکیش باشه نداره و علاوه بر این توان کافی برای تامین لجستیک این ارتش رو نداره و بعد از یک ماه مجبور به عقب نشینی می شه ...
  20. 1 پسندیده شده
    خود شما می فرمایید آپدیت شد. عرض بنده دلالت بر شکل اولیه و بنیادین این فرمیشنه که به شدت توسط رمی ها قلع و قمع شد. جدای از مورد بالا اشاره ای داشته باشیم به شاهکار رمانس سه امپراطوری و جایی که ژوکه لیانگ به صف آرایی لاک پشتی اشاره کرد و گفت ولی اگه این صف آرایی درست استفاده بشه خیلی موثره. این استفاده درست مستلزم برطرف معایب اون روش جنگیه. به عنوان مثال پتک و سندان فالانکس نمی تونست در مقابل استراتژی رعب آور و خیره کننده مثلا هانیبال مقاومتی کنه و راحت له میشد همچنانکه لژیون های منظم و قدرتمند رومی چندین بار با تلفات بالا نبرد رو واگذار کردند. چیزی که در سه نبرد گرانیکوس، ایسوس و گوگمل سبب پیروزی اسکندر شد وجود شانس، تهور بیش از حد اسکندر مقدونی و انتخاب نادرست زمین نبرد و استفاده نکردن از موانع طبیعی برای سد کردن لشکر مقدونی بود. کافیه یک بار زمین نبرد ایسوس که خلیج اسکنرون بود رو بررسی کنیم تا به اشتباهات مرگبار قوای هخامنشی پی ببریم. در ثانی در یونان از دیرباز در ادبیات و بیان رویدادهای تاریخی مقادیر زیادی اغراق وجود داشته که هرودوت نماد این اغراق در بیانه. اونقدری که از اسکندر و فالانکس تعریف شده کمتر به نابغه ای به نام هانیبال و ایده ها و پیاده کردن عالی اونها پرداخته شده و یا موارد دیگر.
  21. 1 پسندیده شده
    خواهش میکنم جناب کیانی. اما چند مطلب به پست قبلی اضافه کنم. اینکه رکاب دلیل وجود سوار نظام سنگین اسلحه بوده باشه یکم جای بحث داره! اما با توجه به شواهد تاریخی سپاه هخامنشی در ابتدا چیزی به اسم سواره نظام سنگین اسلحه نداشت و کل سواره نظام که فقط ۲۰ درصد ارتش رو شامل میشدند. تشکیل شده بود از ارابه های داس دار و تیز رو و البته دسته های شتر سوار که گزارش هایی از تمام این ها به وفور هست. اما گزارش دیگری هم هست. ایرانیان بعد شکست هایی که در یونان و بعد ها تجربیات حاصل از جنگ های داخلی متعدد در دوره هخامنشیان به چشم دیدند. رو به سواره نظام سنگین اوردن. البته از همان دوره ی کورش کبیر و بعدها دوره ی نبرد های یونان از سوار نظامی با نام سنگین اسلحه استفاده شد که البته با تعریفات مورد نظر ما تفاوت داشت. اما گزارش های مکتوبی از دوره داریوش سوم هخامنشی و علی الخصوص نبرد گوگمل هست که از استفاده گسترده تر این رسته اشاره میکند. “آریان مورخ گزارش می‌کند در جریان نبرد، داریوش سوم در میان گارد پیاده نظام معروف و نخبه جاویدان خود بود و سواره نظام‌های زره پوش هم در سمت راست وی ایستاده بودند." سنگ نگاره بسیار معروف از يك سوار سنگين اسلحه پارتي ـ دورااورپوس اما در رابطه با دوره اشکانی گزارش های مکرری هست از استفاده سواران سنگین اسلحه که البته اینبار حتی اسب را هم زره پوش میکردند. زره اسب یافت شده ساخته شده در دوره اشکانی برای نمونه ارتش سورنا در جنگ حران از ۹۰۰۰ اسب سوار کماندار و ۱۰۰۰ سوار زره پوش تشکیل شده بود. که البته از درگیری سواره نظام زره پوش با سواران گل در این جنگ مطالبی در کتب تاریخی وجود دارد. دوره اشکانیان دوره ارتقا سواره نظام زره پوش بود و البته در این دوره ارتش اشکانی برخلاف نظرات فقط مجهز به سوار کماندار و سبک اسلحه نبود. سنگ نگاره ای از مبارزه سوار سنگین پارتی با شیر اما در رابطه دوره ساسانی که خودتون اشاره کردین نماد ارتش ایران سواره نظام کلیباناری یا کاتافراکت بود. برای درک این موضوع بهتر است به لیبیانوس (مورخ رومی) مراجعه کنیم، جایی که در آن نوشته‌است:لژیونرهای رومی ترجیح می‌دهند تا هر سرنوشت و قضا و قدری را تحمل کنند اما با سواران ایرانی رو در رو نشوند! البته در اخر بازهم تشکر از جناب کیانی
  22. 1 پسندیده شده
    سلام برادر.... من جدا شرمنده هستم می خواستم بنویسم رکاب ولی نمی دونم چرا نوشتم لگام.... همانطور که شما به خوبی اشاره کردید رکاب رو تا اواسط و اواخر دوران ساسانی اختراع نکرده بودند.... شما به خوبی روشن کردید که اقوام ایرانی از همون اولش به سوارکاری معروف بودند ... سواری بدون رکاب غیرممکن نیست اگر فیلمهای سرخپوستی را هم دیده باشید اونها هم سوارکاران ماهری بودند که از رکاب استفاده نمی کردند. ولی توجه کنید که بدون رکاب سواره نظام زرهپوش ساختن خیلی خیلی سخت است... چون اینها مثل شوالیه های زرهپوش قرون وسطی با نیزه های بلند به صف دشمن می زدند و برای دمپ کردن ضربه ی حاضر حتما باید پای سوارکار در رکاب قرار داشته باشد یا اینکه پایش به جایی گیرباشد..... بازهم تشکر از ارسال خوب شما و عرض معذرت از همه ی خوانندگان این مطلب
  23. 1 پسندیده شده
    ایا واقعا لگام یا همان دهانه اسب ساخته نشده بود؟! وجود دهانه اسب حتی به شواهدی به دوران قبل از هخامنشیان هم میرسه حالا دوران اشکانیان و سورنا به کنار. کلا تربیت اسب های جنگی به خیلی از زودتر از تصورات ما بر میگرده. برای مثال قوم آریایی هیتی هم ید طولانی در پرورش اسب داشت. اساسا یکی از نماد های موفقیت آریایی ها همین پرورش اسب و تهیه لوازم پرورش این چهار پا بود. در دوران هخامنشی هم این مطلب به اوج خودش میرسه. وقتی داریوش بزرگ می خواهد به شهریاری خود ببالد، می گوید: «این بوم پارس را -که زیباست، و خوب اسب (هواسپا) و خوب مردم است- . . . اهورا مزدا به من بخشید». یا هرودتوس گواهی داده است که پارسیان کودکانشان را پیش از هر چیز راستگویی و سوارکاری و کمانوری می آموختند. استرابو همین مطلب را تایید می کند و می افزاید بلندپایگان دولتی به کودکان هفت ساله به بعد رام ساختن اسب و یراق کردنش و تیمار داشتنش را می آموختند و اینکه چطور (بی رکاب، چون تا آخر دوره ساسانی رکاب در ایران شناخته نبوده است) سوار و پیاده شوند و اینکه چطور بر اسبی که می تازد بپرند. معروف ترین اسب این دوره ها هم اسب نسایی هست! دهانه اسب های معروف نژاد نسایی در دوران هخامنشی دهانه اسب های نژاد نسایی در دوران هخامنشی لرستان، قرن ۸-۷ ق.م.، مجموعه آدام همچنین در تخت جمشید بر روی پلکان شرقی آپادانا (صفه جنوبی) بیست و سه هیأت نمایندگی از اقوام تابع را مشاهده می شنود که برای شاه بزرگ خراج می آورند و نه هیأت از آنها «اسب» جزو ارمغانشان آورده اند. ارمنیان و مادها و کاپادوکیان و گردونه رانان و مهتران شاهی (بر روی صفه شمالی همان پلکان) باره هایی از نژاد «مادی-آسیای کوچکی» تقدیم می کنند. اسبان سکاها کوتاه تر و پر عضله تر و نیرومندترند و از نوع اسبان سنگین آسیای میانه ای معروف به «تورانی»اند که سواران زره پوش را می توانستند بکشند. اسب های سکایی و ... "در برخی مواضع، نجبای ایرانی سواره نظام «زره» می پوشیدند که عبارت بود از خودی، جوشنی و ران پناهی (به اوستایی رانَ پان، به یونانی پَرَمِرِید یا parameridia). نمونه این گونه سواران زره پوش در جنگ با یونان و در نبرد کوناکسا به کار آمد و این وسیله آخری، تکه ای نمدین نیک مالیده بود، مانند جل که بر دو سوی باره می آویختند تا هم ران های سوار را بپوشاند و هم دو جانب اسب را. در مواردی نادر سینه اسب و سرش را با کاکل بزرگ و سینه پوشی جوشن وار می پوشانیدند و این آغاز برگستوان پوشاندن اسب در زمان اشکانیان و ساسانیان بود"
  24. 1 پسندیده شده
    در برابر این تاکتیک ایرانیان نیز به ایجاد سواره نظام زره پوش روی اورد. اینکار از اواخر دوران هخامنشیان اغاز شد و در دوره پارت ها به ثمر رسید. اولین استفاده از این روش در برابر صفوف رومی ها توسط سورنا در اولین جنگ ایرانیان و رومی ها به وقوع پیوست. در دوران ساسانیان استفاده از سواره نظام زره پوش به تکامل رسید. این زوش بعدا به اروپا رفت. شوالیه های اسپانیایی در واقع روش جنگ خود را از اسواران ایرانی الهام گرفته اند. مراجع کنید به کتاب دکتر کاوه فرخ با عنوان سوارنظام زبده ارتش ساسانی
  25. 1 پسندیده شده
    مثل اینکه من منظورم رو به درستی نرسوندم بزارید بحث باز کنم بخش اول : باید به این مورد توجه کنیم ارتش در این چند سال توجه بسیاری به ارتقا تانک های ازرده خارج خود داشته است. نمونه های بروز رسانی سبلان و تیام نشان میدهد ارتش خواهان این است که تانک های از رده خارج خود را همچنان در میدان نبرد نگهدارد. همچنین افراد رده بالا در ارتش نیز به این موضوع اشاره کرده اند که ادوات زرهی در ارتش بازنشسته نخواهند شد بلکه با بروز رسانی وبهینه سازی همچنان در خدمت بمانند. پس صحبت در مورد هزینه نگهداری در این مورد کاملا بی معنی است چون ارتش نشان داده است همچنان خواهان نگهداری تانک های قدیمی خود است. تیام و سبلان نشان میدهد ارتش در بحث نگهداری تانک های از رده خارج خود مشکلی ندارد. بلکه مشکل اصلی ارتقا درست انها است. که به نظر میرسد ارتفا های این چنینی با وجود حجم تهدیدات مشکلی از ارتش حل نخواهد کرد. بخش دوم: این نوع ازخودروهای زرهی پدافندی قرار نیست وظیفه حفاظت و پشتییانی از اسمان کشور را بر عهده داشته باشند. وظیفه حراست از آسمان کشور بر عهده سامانه های برد کوتاه دیگری همچون سامانه های تور، سپر و عقاب گذاشته خواهد شد. سامانه های عقاب و سپر در صورت حمله گسترده کروز به کشور با حضور در رینگ پدافندی کشور بر علیه تهدیدات به مبازره میپبردازند. وظیفه سامانه های پدافندی که از شاسی تانک ها درست می شوند حمایت از نیروهای زرهی است. در صورت استفاده از نیروهای زرهی در عملیات های افندی و پدافندی بر روی زمین خودروهای زرهی پدافندی هوایی در کنار دیگر خودروهای زرهی همچون تانک ها و نفربرها در این عملیات های شرکت خواهند داشت. به عنوان مثال تهدیدات هوایی خصوصا ریز پهپاد ها در حال گسترش است حتی گروهای تروریستی همچون داعش توانایی بهکارگیری این نوع تهدیدات را دارند که میتواند خودروهای زرهی را در معرض خطر قرار دهد. علاوه بر اینکه این خودروها نقش پدافند هوایی برای یگانه های زرهی بازی میکنند اگر به یک توپ با کالیبر مناسب مجهز شوند می توانند به راحتی در نقش پشیبانی آتش بر علیه اهداف زمینی فعال شوند. خصوصا اینکه ما در بخش خودروهای پشتیبانی اتش با مشکل اساسی مواجه هستم وجود این خودروهای میتواند کمک کند باشد. استفاده از پهپادهای دست ساز توسط ترویست ها و یا گروهای چریکی که در چند سال اخیر در خاورمیانه باب شده است یکی از چند نوع تهدیدات هوایی است که زنگ خطر را برای یگان های زرهی به صدا در آورده است. دراینده نزدیک با قدرتمند شدن تسلیحات این پهپاده و یا در دسترس بودن پهپاد های انتحاری ، ادوات زرهی به مشکل جدی برخواهند خورد که لزوم بهکارگیر یک سامانه پدافندهوایی در کنار یگان زرهی راگوش زد میکند. رزمایش اقتدار 97 ارتش و حضور توپ پدافندی شلیکا در کنار دیگر ادوات زرهی ارتش برای حمایت و ایجاد چتر پدافندی نشان میدهد ارتش به این نوع سامانه های پدافندی نیاز دارد - توپهای پدافندی شلیکا به دلایل زیادی مثل سلاح و تجهیزات شناسایی نامناسب در حال حاظر اثر بخشی خاصی ندارند. یکی از گزینه های ارتش برای داشتن خودرو زرهی پدافندی مناسب بروز رسانی سنگین توپهای پدافندی شلیکا است.