برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on شنبه, 15 اردیبهشت 1403 در همه مناطق
-
4 پسندیده شدهفیلمی از نحوه عملکرد سیلبروگل، بمب افکن فضایی ساخت آلمان نازی https://aparat.com/v/S2vXP
-
2 پسندیده شدهسیلبروگل، بمب افکن فضایی آلمان نازی برای مشاهده نسخه اصلی تصاویر بر روی آنها کلیک(لمس) کنید سیلبروگل(Silbervogel)، نام مستعار یک هواپیما یا بهتر بگوییم فضاپیمای آلمان نازی است که در زبان آلمانی معنای پرنده نقره ای را میدهد. این هواپیما توسط یوگن سانگر و ایرنه بردت طراحی شد و قرار بود یک بمب افکن زیر مداری با موتور موشکی سوخت مایع باشد. وقتی صحبت از پرواز فضایی به میان می آید، به طور کلی می توان دو رویکرد را در پیش گرفت: یک موشک بالستیک یکبار مصرف که محموله ای را در بالا جو قرار میدهد همچون موشک ساترن ناسا که فضانوردان را به ماه می برد. که این ایده هم نخستین بار توسط ورنر فون براون که از اتباع آلمان نازی بود مطرح شد. و رویکرد دیگر یک وسیله نقلیه فضایی قابل استفاده مجدد است که می تواند به فضا برسد و سپس سالم به زمین بازگردد و خدمه یا محموله آن سالم بمانند. نمونه هایی از این ایده شاتل فضایی ناسا و البته سیلبروگل است. پس در همین ابتدای کار مشخص شد که هر دو ایده پیش روی سفر به فضا ریشه آلمانی داشتند!!! یوگن سانگر در سن ۲۶ سالگی ایده یک فضاپیمای زیر مداری با نیروی موشکی را مطرح کرد و آن را به عنوان پایان نامه خود برای موسسه پلی تکنیک وین ارسال کرد. با این حال، این ایده برای سال ۱۹۳۱ بیش از حد رویایی تلقی می شد و این طرح توسط دانشگاه رد شد و مهندس آینده نگر ما را مجبور به ارائه پیشنهاد بسیار قابل قبول تری کرد. سانگر که ناامید نشده بود ترتیبی داد که ایده اولیه اش به عنوان کتابی با عنوان "مهندسی پرواز موشک" دو سال بعد منتشر شود. وی همچنین پیشنهادی 16 صفحه ای را به وزارت دفاع اتریش ارسال کرد که حاوی نکات زیر بود: «سرعت هواپیماها مرسوم و ارتفاع عملیاتی فعلی به محدودیت هایی نزدیک شده اند که می توان پیش بینی کرد، داشته های فعلی ارتقای بیشتری در موارد فوق نمی تواند به ما دهد.» مهندس جوان داستان ما به وضوح فناوری بسیار رادیکال تری در ذهن داشت. در همان زمان، او روی طراحی یک موتور موشکی با خنک کننده کار کرد که از گرم شدن بیش از حد موتور جلوگیری می کرد. سانگر در نهایت ایده چرخاندن سوخت موشک را در اطراف نازل های اگزوز، پیش از سوزاندن آن در خود موتور مطرح کرد. عملی که هنوز هم در موتورهای امروزی یافت می شود و ثبت اختراع به نام او در سال ۱۹۳۵ صورت گرفت. در همان سال، او مقاله ای در مجله اتریشی "پرواز" منتشر کرد. با این مقاله و کتابش توجه لوفت وافه را به خود جلب کرد. در سال ۱۹۳۶، وی توسط "وزارت هواپیمایی دولتی" دعوت شد تا یک مرکز تحقیقاتی کوچک در رایش ایجاد کند. سانگر کار بر روی مفهوم سیلبروگل خود را در موسسه جدید واقع در نزدیکی براونشوایگ آلمان آغاز کرد. آلمانیها همچنین یک کارخانه اکسیژن مایع در این تأسیسات بهعلاوه یک ایستگاه آزمایشی برای یک موتور موشکی با رانش ۱۰۰ تنی ساختند که تأییدی بر علاقه وافر آنها به ایدههای جدید مهندسی بود. رقابت راکتی در آلمان از دهه ۱۹۳۰ شروع شد. ورنر فون براون، که احتمالاً معتقد بود که طرح اتریشی با کارهای او رقابت میکند، کار این تازهکار اتریشی را چندان خوشایند نمی دانست. با این حال، تلاش ها برای محدود کردن یا لغو پروژه سانگر بی نتیجه ماند. سانگر همچنین دستیار ریاضیدان و فیزیکدان جوانی به نام ایرنه بردت را استخدام کرد که در نهایت تا بیست سال آینده در کنار او خواهد ماند. سیلبروگل شامل چیزی بود که بعداً به عنوان یک بدنه بالابر توصیف شد. این بدنه دارای طراحی مسطح و مستطیلی به طول حدودا ۲۸ متر، عرض ۳متر و عمق ۲متر بود. بدنه رو به جلو نوک تیز بود و در بخش میانی پهن تر میشد و در آن قسمت دو بال نسبتاً کوتاه نصب شده بودند. عرض بال ها حدودا ۱۵ متر بود. بدنه عقب کمی به سمت داخل جمع می شد و به دمی می رسید که از آن نازل های موتور موشکی اولیه بیرون زده بودند و در کنار آنها دو پیشران موشکی کمکی قرار گرفته بود. در قسمت عقب هم بال های کوچک دیگری وجود داشت که البته جزئیات ذکر شده را در تصاویر میتوانید بینید. سانگر فرود سیلبروگل روی باند فرود معمولی را پیشبینی میکرد و بنابراین یک ارابه جمعشونده را در طراحی خود گنجاند، اما روش برخاستن که او برنامهریزی کرده بود کاملاً تازگی داشت. سانگر پیشنهاد کرد که سیلبروگل از یک سورتمه موشکی که روی یک مسیر مونوریل به طول 3 کیلومتر قرار داشت، بلند شود. اگر چه این مسافت به اندازه کافی چشمگیر نبود اما موتور موشک طراحی شده برای خود سورتمه می توانست حدود ۶۰۰ تن نیروی رانش را به مدت ۱۱ ثانیه ایجاد کند. این مقدار برابر با بیش از سه چهارم نیروی تولید شده توسط هشت موتور نصب شده در پرتابگر مرحله اول ساترن۱ است. سیلبروگل پس از جدا شدن از سورتمه با استفاده از موتورهای کمکی، هواپیما و موتور اصلی موشکی با رانش ۶۰۰ تنی را به ارتفاع ۱/۵ کیلومتری می رساند و پس از هشت دقیقه سوختن موتور اصلی، سفینه به ارتفاع ۱۴۵ کیلومتری و به سرعت ۱۷/۸۹ ماخ می رسید. پس از کار موتور اصلی، قرار بود سیلبروگل با سرعت زیاد به سمت لایههای ضخیمتر اتمسفر فرود آمده و سپس به سمت بالا بپرد، مانند یک سنگ که از روی سطح آب یک دریاچه صاف میپرد! این کار تا زمانی تکرار میشد که حرکت هواپیما کند شود و در آن نقطه به سمت فرود معمولی روی باند فرود رفته و احتمالاً در یک مسیر بسیار طولانی به سمت پایین سر خورده و گلاید داشته باشد. مسافت پیش بینی شده برای چنین پروازی در حدود ۲۳هزار کیلومتر محاسبه شد. مشکلات گرمایش بدنه هواپیما پیشبینی شده بود، اما سانگر معتقد بود که پرواز به سمت بالا در نتیجه هر پرش به سطح هواپیما اجازه میدهد تا در محدودههای قابل قبول خنک شود. ۳ ماه قبل از شروع جنگ جهانی دوم، سانگر مجموعهای از آزمایشهای اصطکاک را آغاز کرد و همچنین ساخت مدل سیلبروگل در مقیاس ۱/۲۰ را آغاز کرد. با شروع جنگ، سانگر مجبور شد یا پروژه خود را رها کند و بر تحقیقات بیشتر در مورد هواپیماهای متعارف متمرکز شود یا سیلبروگل را برای اهداف نظامی تطبیق دهد. او گزینه دوم را انتخاب کرد و هواپیمای فضایی ناگهان به یک روش امکان پذیر برای حمله به آمریکا تبدیل شد. بنابراین، یک بمب افکن حمله به آمریکا بر روی کاغذ، حداقل دو سال قبل از اینکه ایالات متحده با آلمان وارد جنگ شود، جنبه واقعی پیدا کرد. سانگر و بردت با هم این طرح را توسعه دادند و آن را به سلاحی تبدیل کردند که برد کافی برای رسیدن به ساحل شرقی ایالات متحده را داشت. هنگامی که به آنجا می رسید، یک بمب ۴تنی را روی هدف می انداخت و سپس به پرواز بر فراز قاره و اقیانوس آرام ادامه می داد و در جایی در قلمرو تحت کنترل ژاپن فرود می آمد. چنین پروازی توسط این دو مهندس ۲۴هزار کیلومتر محاسبه شد که در حد توانایی های تئوری شده برای سیلبروگل بود. با گذشت جنگ و کمبود های پیش آمده، پروژه های موشکی V از اولویت بسیار بیشتری در رایش برخوردار شدند، به ویژه اینکه توسط شخصیت های ارشد در رایش سوم حمایت می شدند. در نتیجه در سال ۱۹۴۲ به سانگر دستور داده شد تا تمام کارها بر روی موتور موشکی خود را متوقف کند. این مهندس به "موسسه تحقیقاتی گلایدینگ آلمان" منتقل شد، جایی که تا پایان جنگ بر روی طراحی هواپیماهای با موتور جت کار کرد. کارشناسان پس از جنگ محاسباتی را که او و ایرنه بردت برای بررسی جریان گرما در طول ورود مجدد استفاده کرده بودند تجزیه و تحلیل کردند.آنها یک خطای ریاضی پیدا کردند، اشتباهی که نشان می داد سطوح حرارت بسیار بیشتری از آنچه که مهندس اتریشی در طراحی خود مجاز دانسته رخ خواهد داد. با استفاده از این محاسبات ناقص، بمب افکن و خلبان نگون بختش در این مرحله از ماموریت می سوختند. پروژه X-20 آمریکا که سانگر بعد جنگ بر روی آن کار کرد. همه اینها برای سانگر و بردت در سال ۱۹۴۴ ناشناخته بود و شامل اولین ها میشد، با این حال آنها توانستند یک پیشنهاد تجدید نظر شده را برای دو نوع مختلف از سیلبروگل ارائه دهند. نخست هواپیمای کوتاه بردتر با هدف حمله و بمباران نیویورک طراحی شد، و طرح دوم با عنوان گلایدر دوربرد بین قاره ای، که از نظر تئوری به هر هدفی در هر مکانی میتوانست حمله کند. ۱۰۰ نسخه از دو طرح مذکور بین مقامات و آژانس های مختلف در سراسر رایش سوم توزیع شد. یکی از همین موارد بود که بعد ها به دست یک مقام شوروی رسید و امروزه ما از این طرح شگفت انگیز اطلاع داریم. البته داستان این هواپیما به همین جا ختم نمی شود در دوران بعد جنگ هم همچنان داستان های جاسوسی برای این دانشمند و این طرحش به دست شوروی ادامه داشت که اشاره به آن فرصت دیگری را می طلبد. نویسنده: Navard این مقاله برای military.ir تهیه شده و هر گونه برداشت از آن با ذکر نام نویسنده و این منبع بلامانع است منبع۱ منبع۲
-
2 پسندیده شدهبسم ا... سی و سومین سالگرد پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران 27 تیر 1367 -27 تیر 1400 متن کامل پیام حضرت امام (ره) ه مناسبت پذیرش قطعنامه ۵۹۸ روز پذیرش قطعنامه و انعکاس آن در میان رزمندگان - 27 تیر سال 1367 https://www.aparat.com/v/dwy5H
-
1 پسندیده شدهمن یک چیز را با قطعیت میتونم بگم ( با اینکه ترجیح اینه همیشه در امور خصوصا تخصصی و حتی سیاسی اما و اگر و احتمالا زیاد استفاده بشه چون مطلق قضاوت همه جانبه را از زاویه آدم های معمولی وجود نداره ) ولی چیزی که به قطعیت میشه گفت تقریبا هیچ کشوری در شرایط ما اینطور رسانه ها و فضای مجازی و خصوصا موضوعات مرتبط با شایعه و خبرسازی و بماند در حوزه های امنیت ملیش را به دست چند تا بلاگر و سلبریتی و خبرنگار و فلان استاد و حقوقدان و ... نسپرده. بماند که اصولا با وجود پروژه های گوناگون سایبری علیه کشور ما ( آلبانی تا یگان های عربستان و صهیونیستها و تجزیه طلبان و ... ) ما اصلا یک استثنا محسوب میشیم. تفاوتش شبیه تفاوت سیستم اطفای حریق برای یک پالایشگاه با یک کارخونه آب معدنیه! حالا ما با وجود پالایشگاه بودن و صدها نفر در اطراف که با هر چی دم دستشون هست دارند گلوله و مواد اتش زا و نارنجک پرت میکنند به سمت این پالایشگاه نه تنها سیستم اطفای حریق همون کراخونه اب معدنی را هم نداریم که خیلی جاها خودمون خط حریق ( به معنای جویی که توش بنزین هست ) به سمت نقاط حساس کشیدیم و پیت بنزین را هم دادیم دست اونایی که نه پشت فنس ها که داخل فنس ها و محیط پالایشگاه مشغول حماقت و شاید حتی خیانت هستند. فضای ذهنی بیشتر سلبریتی ها و آدم هایی که در مجازی هستند و ما گمان میکنیم از ابتدا ضد انقلاب بودند و خائن در حقیقت با این اکثریت نمایی یگان های سایبری دشمنان و افراد ضد انقلابی که تنها حضورشون در فضای مجازی به طور طبیعی اکثریت بود شکل داده شد. در مواجهه با کامنتها و لایک هایی که هر روز به این باور میرسوندشون که بله این اکثریت هست که وجود داره و روایت غالب همین چیزی است که اینجا جریان داره. یک نمونه چون رصد کردم از فضای مجازی شبکه های اجتماعی بگم: در ابتدای بعد 7 اکتبر رژیم صهیونیستی کاملا گیج بود. مشخصا برخی سامانه هاش دچار اختلال بودند چه ذهنی و چه فنی و چه مدیریتی. فضا کاملا به نفع فلسطین بود. تمام محتواهای خودجوش در راستای رسوایی اسراییل و تقویت مظلومیت مدافعین در غزه بود. برای نمونه پستی که گذاشته میشد در نقد جنایتهای اسراییل با کامنتهای مطلق و لایکها و واکنش های کامل کاربران مواجه میشد و کسی که در این فضا چرخ میزد هر پستی را که باز میکرد کامل فضای یک طرفه را حس میکرد و در همون فضا بود که خیلی ها همراه شدند با روایت فلسطینی ماجرا حتی اونهایی که سالها بهشون غرب دروغ گفته بود. مدتی که گذشت و صهیونیستها به خودشون اومدند ناگهان تغییر عجیبی رخ داد. در پست ها و صفحات مرتبط با فلسطین ( صفحاتی که مثل قارچ ناگهان در حمایت از صهیونیستها ایجاد شدند هم به کنار ) کاربرانی در همون کامنت های اول روایتهای که اسناد تصویریش هم بود را زیر سوال میبردند. با یک پرسش مغالطه آمیز، با درج یک پرچم اسراییل، با شعارهای پروپاگاندا گونه. و جالب ماجرا این بود که برای ما چیزی که خیلی آشنا بود این بود که سراغ اکانتها که میرفتی میدیدی اکانتهایی عمدتا تازه ایجاد شده با صفر پست و فعالیت هستند. خیلی از غربی ها که این را نمیدونستند اون اوایل شروع میکردند با این اکانتها بحث کردن و اصولا تمام اون روایت به حاشیه رونده میشد. خیلی ها هم حتی با دیدن همون کامنتهای اول تردید براشون ایجاد میشد که این حمایت اسراییلی کاربران شاید به ای معناست که روایت شبهه ای داره. تا کم کم اشنا شدند و عنوان میکردند با این کاربران بحث نکنید و کارشون اینه و ... ولی اصل ماجرا پابرجا بود. شما گاف های متعدد ارتش اسراییل و هاگاری سخنگو از ماجرای تقویم و تونل گرفته تا شفا و کلاشینکوف پشت دستگاه ام آر آی و ... را به یاد دارید. دشمن تا وقتی فضا را کنترل نکرده بود در اشفتگی محض بود و هر اقدامش علیه خودش تبدیل میشد در فضای مجازی تا وقتی که به خودش اومد و مطلقا با یگان های که مشخصا هدایت شده بودند ( شاید تا قبل از این واقعا معمولا وجود چنین یگان های منظمی را اون هم در ارتش های حرفه ای شوخی میدونستیم ولی به وضوح حضورشون ملموس بود ) شروع کردند به هدایت فضا. هرچند زمانیکه از دست داده بودند براشون کار را سخت کرده بود. شرایط طوری بود این سربازان مجازیشون سراغ پست های قدیمی هم میرفتند و اونهایی که پاک نشده بود با قوه قهریشون را با یک کامنت بالا میاوردند تا روایت را بشکونند در اون تک پست حتی. حالا شما تصور کنید ما در فضایی که مدافع بودیم همه چیز را رها کردیم و فضای مجازی را کامل سپردیم به دشمن. برای من مسجل شده هر چیزی که از ارتش سایبری اصطلاحا در ایران میگند اتفاقا واژه سازی دشمن هست و ما جز چند نفر از افراد عادی که حس وظیفه میکنند و اون هم با بالا و پایین زیاد کارهایی فردی میکنند در قالب نهایتا شاید گروه های دوستانه مطلقا هیچ برنامه و نیرویی برای این تک دشمن ( دقیقا نیرو و یگان و با هدف و مثل جنگ سخت با یگان تخریب و مهندسی و خط شکن و پدافند و آفند و عملیات اطلاعات و ... ) نداریم ( چه برسه به حمله) و واقعا در دام سیاسیونی ( نفوذی یا جاهل و احمق ) افتادیم که در داخل کشور مدام القا کردند فضای مجازی یک فضای رسانه ای اجتماعی است که نباید توش هیچ فعالیت آفندی و پدافندی و امنیتی داشت و اینها مغایر با آزادی بیان! و فرهنگ و ... است. و این شد که فضابه سمتی رفت فلان سلبریتی مثل اب خوردن از دشمن مستقیم کشور، از تجزیه سرزمین، حمایت از تروریست نشاندار بگیر تا گرای حمله به پلیس و نیروی نظامی و حمایت از شکنجه گران کف میدان و ... را نه تنها بی ضرر که واجب!! بدونه. حالا نمونه های آمریکایی برخورد با تیک تاک و شبکه های اجتماعی و انکیزاسیونشون بابت تنها چند پست طبیعی و واقعا برخواسته از دل جامعه ( نه مثل ما عملا برنامه ریزی شده و با یگان های چندین کشور پشتش ) شون و به صلابه کشیدن مدیرانی که تازه همه جوره ازا ونجا که تحت کنترل حاکمیت هستند و همه قوانین و حدفیات و برخوردها و دادن اطلاعات را هم رعایت میکنند، دیگه لازم ب گفتن نیست. خلاصه که ما نیاز به یک تغییر ریل و برنامه جدی داریم در فضای مجازی. این هم عنوان بشه ارعاب و ایجاد موج و جو و فضاسازی و قلم فرسایی بابت رنجها(!) و ناملایمات فیلترینگ و کنترل و دسترسی به اطلاعات خصوصی و اینها هم در برابر تهدیداتی که کشور را در معرض خطر قرار میده هیچ ارزش و اعتبار و حتی وزنی ندارند و اتفاقا حاکمیت باید تا میتونه سخت بگیره ولی به شکل درستش. شاید نظر را برخی نپسندند ولی جبهه ای که میبینیم نه یک جبهه آرام و صلح آمیز که یک جنگ تمام عیار هست. اگر در یک جنگ تمام عیار که دشمن به عمق کشورتون زده شما قوانین و قواعد معمول را انتظار دارید که هیچ ولی از اکراینش گرفته تا روسیه و امریکا و ... میدونیم که همه کشورها در شرایط جنگ قوانین جنگی را پیاده میکنند و قوانین طبیعی کشور دستخوش تغییراتی ذیل شرایط جنگ میشه. حالا چه خوشمون بیاد و چه نه. البته که قاعده مند، روشن از منظر ابعاد و تحلیل آثار و ... و همچنین منظم و سفت و سخت. پ ن: شاید جای این پست در تاپیک الگوی تبلیغات و ... بهتر باشه. اینجا آف تاپیک محسوب میشه. اگر مدیران براشون مقدور باشه منتقل کنند بهتر هست.
-
1 پسندیده شدهدرخواست زلنسکی از ناتو برای رهگیری موشکهای روسیه بر فراز اوکراین ولادیمیر زلنسکی ، رئیس جمهور اوکراین در مصاحبه ای اخیر با روزنامه نگاران برزیلی ، پیشنهاد کرد که هواپیماهای ناتو باید موشک های روسیه را در اوکراین رهگیری و منهدم کنند. این پیشنهاد جسورانه تنش مداوم در منطقه و تهدید بالقوه این موشک ها را نه تنها برای اوکراین بلکه برای کشورهای همسایه نیز برجسته می کند. استراتژی زلنسکی شامل استفاده از فضای هوایی کشورهای عضو ناتو است که همسایه اوکراین هستند ، مانند لهستان و رومانی ، که قبلا موشک های سرگردان را تجربه کرده اند. زلنسکی گفت:" اگر این هواگردها از فضای کشورهای همسایه ما بلند شوند و موشک هایی را که به سوی اوکراین حرکت می کنند و می توانند به فضای کشورهای مجاور نیز برسند ، سرنگون کنند ، از این اقدام استقبال می کنم" رهبر اوکراین به ناتو فشار می آورد تا موضعی تهاجمی تر از قبل اتخاذ کند و پیشنهاد می کند که اقدامات دفاعی پیشگیرانه ناتو می تواند به محافظت از اوکراین و همسایگانش در برابر حملات موشکی روسیه کمک کند. زلنسکی همچنین اشاره کرد که اوکراین قرار است در ماه های آینده با واشنگتن ، اسلو و استکهلم و همچنین با یکی از کشورهای بالتیک توافقنامه های امنیتی دوجانبه امضا کند. این توافقنامه ها شامل کمک های نظامی و حمایت های بشردوستانه و کمک به بازسازی زیرساخت های انرژی اوکراین خواهد بود. -دیدگاه زلنسکی در مورد ترس پوتین : در ادامه مصاحبه ، زلنسکی اظهار نظر کرد که ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه به میزان قابل توجهی از اوکراین واهمه دارد. وی گفت :"پوتین از ما بسیار می ترسد ، من مطمئن هستم. چون به خودش اعتماد ندارد افراد با اعتماد به نفس با یک دولت بزرگ و ارتش بزرگ مجهز به مقادیر زیادی از اسلحه اتمی جهان را تهدید نمی کنند". { جناب MR9 و جناب aminor می آیند و این تاپیک دوباره به اوج خواهد رسید } https://www.dagens.com/news/zelensky-calls-on-nato-to-intercept-russian-missiles-over-ukraine
-
1 پسندیده شدهابهت فرعون در نبرد روایت ها امروز یوم الله دیگری رقم خورد و موشک های سپاه، سرزمین های اشغالی رو هدف قرار دادند اما واقعیت و اتفاقی که افتاده یک بحث است ولی روایت عمومی یک داستان دیگر است و شاید مهمتر صحنه های از برخورد موشک ها و عبور از پدافند اسرائیل شاید درک این موضوع که در ظهور امام زمان (عج) بعد از صیحه آسمانی، دجال یا شیطان یک صیحه تقلبی و دروغین می سازند و مردم را مردد و گمراه می کنند سخت باشد یا شاید درک چرایی جذب و باور بیشتر در جادوگران به معجزه حضرت موسی (ع) تا مردم عادی درکش سخت باشد و یا شک بنی اسرائیل به معجزات حضرت موسی (ع) و تمایلشان به تکنولوژی فرعون یا این صحبت که جوانان مسیحی نسبت به یاری حضرت مهدی (ع) پیشتاز تر از بعضی مسلمان ها (شاید بهتر بگم بعضی شیعیان ) هستند برای ما سخت باشد ولی این ها مواردی هست از مثال های تاریخی برای بیان یک موضوع مهم مبنی بر نبرد روایت ها و نفوذ در دل و باور مخاطبین جادوگران بر خلاف مردم عادی خیلی سریع به حضرت موسی (ع) ایمان آوردند در حالی که مرگ برای این انتخاب در انتظارشان بود همین اکنون که صحبت می کنیم بخشی از مردم خودمان نسبت به دستیابی و برخورد موشک ها به اهدافشان در سرزمین اشغالی با دیده منفی و عدم امکان نگاه می کنند و صحبت های رسانه های معاند همچون ایران اینترنشنال را به راحتی می پذیرند. وقتی با این افراد صحبت می کنید پیش فرض از همان ابتدا منفی است و صحبت های مجازی بیشتر بهانه ای برای تایید نظرشان است. تردید و انجام اشتباه فاحش ولی به ظاهر ساده و مشخص به راحتی رخ می دهد اما چرا؟؟؟ بخشی از استدلال این افراد دروغ ها و اشتباهات افرادی است که با پنهان شدن پشت نظام ، باعث ناراحتی مردم و ثبت اشتباهشان به عنوان اشتباه و سابقه نظام شدند. از مثال پراید و ایران خودرو گرفته تا رفتارهای فردی افراد مسئول در مسائل اجتماعی (نمونه بارز رفتار بد در گشت ارشاد) اما این بخش در سمت رسانه های معاند بیشتر است ولی چرا اینگونه بول گرفته نمی شود؟ مقاله حرف نابجا اسباب سواستفاده نامردان مقاله پریدن به سوی هدف با موج رسانه ای بخشی دیگر که شاید مد نظر ماست قدرت جلوه گری در بحث رسانه ها است قدرت رسانه مخالف با استفاده از تکرار، پاشیدن ناامیدی زیرساخت ذهنی فرد را ویران و با قرار دادن تصاویر قوی از قدرت خود ، فرد را شرطی می کنند فرد شرطی شده ، با هر اتفاقی پیش فرض ما حتما خراب کردیم و طرف مقابل برنده است برایش جلوه گر می شود و بخش های مربوط به این نگاه را می بیند این شرطی شدن آنقدر عمیق می شود که فرد با خود می گوید کاش که موشک های ما به اسرائیل می خورد تا یکم سرمون رو بالا بگیریم تصویر نیروی هوایی اسرائیل که در ذهن مخاطب کاشته می شود راهکار؟؟؟ راهکار ساده ولی سخت است شکست ابهت فرعون کاری که پیامبران کردند چه حضرت ابراهیم (ع) با شکستن بت ها چه حضرت موسی (ع) با ماری که سبب خود ادراری فرعون شد و چه حضرت علی (ع) با کشتن عبدود قهرمان اعراب در خندق انشاالله ادامه دارد...
-
1 پسندیده شدهاستفاده از هوش مصنوعی برای تبلیغات هوش مصنوعی داره به نوعی جای فتوشاپ را میگیره تصاویر، فیلم ها، نوشته ها و صوت ها و موسیقی هایی میسازه که تشخیص جعلی بودن ان هر روز سخت تر میشود. نمی دانم توی ایران تا الان کسی به فکر دنبال کردن این فناوری جدید بوده یا نه ولی جای برای کار زیادی داره چند نمونه عکس ساخته شده توسط هوش مصنوعی توسط دوستداران ایران در فضای مجازی: سردار حاجی زاده: ارتش ایران: کنگره ی آمریکا:
-
1 پسندیده شدهبسم ا... جنگ روسیه - اوکراین و عملیات رسانه ای این قسمت : کُمیک بوک -6 انهدام آبرامز -حومه بردیچی
-
1 پسندیده شدهدنیا سیاه و سفید نیست! به یک داستان زیبا از جنگ جهانی دوم می پردازیم و برای این منظور باید به تاریخ دوشنبه ۲۰ دسامبر ۱۹۴۳ باز گردیم. یک بمب افکن آمریکایی B-17G برای بمباران یک کارخانه هواپیماسازی در حال حرکت به سمت شهر برمن در آلمان بود. آنها بخشی از تقریبا ۵۰۰ بمب افکنی آمریکایی بودند که در این مأموریت شرکت می کردند. این اولین ماموریت کاپیتان چارلز براون بود و آنها بسیار جوان بودند و هیچ تجربه ای در مورد معنای بمباران آلمان یا پرواز بر فراز کشور دشمن نداشتند. بمب افکن آن ها توسط آتش توپ های ضد هوایی آلمان آسیب می بیند و در ادامه مسیر دو جنگنده آلمانی به آن ها حمله ور می شوند که حتی نزدیک بود آن ها را ساقط کنند. نتیجه این خوش شانسی بمب افکنی به شدت آسیب دیده بود که همچنان دفاع هوایی آلمان در کمینش بود و مسافت بسیاری تا اولین فرودگاه داشت و آنها مجبور شدند در ارتفاع کم تا خانه پرواز کنند. دو عدد از موتور های بمب افکن آسیب دیده بودند و یکی از آن ها از کار افتاده بود. سکان دم سمت راست را از دست رفته بود، کابین به شدت آسیب دیده و بیشتر تیربارها کار نمی کردند. در این هواپیما یک کشته و چند مجروح با حال وخیم نیز وجود داشت. در همین حال فرانتس استیگلر خلبان شکاری BF109G6 آلمانی، آن ها را در آسمان می بیند. فرانتس استیگلر یک خلبان تکخال با 70 شکار تایید شده بود. فرانتس استیگلر در همان روز دو فروند B17 را سرنگون کرده بود، بنابراین یک B17 که به شدت آسیب دیده بود برایش کار ساده ای به نظر می رسید. قهرمان داستان ما در اینجا افسانه حماسی را خلق میکند. او به هر دلیلی از کشتن ۱۰ جوان آمریکایی میگذرد. آن ها فقط ۲۰ تا ۲۵ سال بیشتر نداشتند. استیگلر تصمیم گرفت به آنها کمک کند. فرانتس استیگلر موفق شد به آمریکایی ها نشان دهد که در جهت اشتباه پرواز می کنند و آنها را به سمت انگلستان همراهی کرد. آمریکایی ها و فرانتس استیگلر از جنگ جان سالم به در بردند که البته ماجرا در اینجا خاتمه نمیابد. استیگلر پس از پایان جنگ به کانادا نقل مکان کرد و زندگی جدیدی برای خود ساخته و ازدواج میکند و زندگی آرام برای خود می سازد. این موضوع در مورد خلبانان آمریکایی هم صادق است. آن ها بعد سال ها با یکدیگر رو به رو میشوند و ملاقات آنها، یک دوستی مادام العمر را رقم میزند. فیلمی بازسازی شده از این داستان: https://www.aparat.com/v/GbL4t هر برداشتی از این مطلب ذکر نام گردآورنده و سایت میلیتاری بلامانع است. منبع
-
1 پسندیده شدهنبرد هالب - آخرین عملیات آلمان پس از نبرد اودر-نیسه از ۱۶ تا ۱۹ آپریل سال ۱۹۴۵ بعنوان آخرین نبرد آلمانی ها در اطراف برلین، قوای شوروی موفق میشوند خطوط دفاعی در ارتفاعات سیلو را با ۳۰هزار نفر تلفات بشکنند. پس از موفقیت در ارتفاعات سیلو، قوای شوروی از شرق به سمت مرکز برلین در حال پیشروی بودند و هم نیروهای متفقین غربی از محور جنوب غربی در حاشیه رود الب به سوی برلین در حال حرکت بودند. این پیشروی ها به شوروی اجازه داد که در دو جبهه، ارتش نهم آلمان را در منطقهای وسیع در غرب فرانکفورت محاصره کنند. هالب نبردی بود که از ۲۴ آوریل تا ۱ مه ۱۹۴۵ در حین سقوط برلین به وقوع پیوست. بقایای ارتش نهم آلمان به فرماندهی ژنرال تئودور بوسه که در یک پاکت بزرگ در منطقه جنگلی اسپری در جنوب شرقی برلین محاصره شده بودند، سعی کردند از طریق روستای هالب و جنگل های کاج جنوب برلین به سمت غرب نفوذ کنند تا به ارتش دوازدهم آلمان به فرماندهی ژنرال والتر ونک ملحق شوند. برای انجام این کار، ارتش نهم مجبور شد با سه خط از سربازان جبهه اول اوکراین (جز شوروی بودند) به فرماندهی مارشال ایوان کونف بجنگند، در حالی که در همان زمان واحدهایی از جبهه اول بلاروس تحت فرماندهی مارشال گئورگی ژوکوف از شمال شرق به این عقب نشینی آلمانی ها حمله کرد. پس از نبردهای سنگین، حدود ۳۰ هزار سرباز آلمانی کمی بیش از یک سوم تعداد سربازان اولیه به منطقه ای امن در خطوط مقدم ارتش دوازدهم آلمان رسیدند. بقیه یا کشته یا توسط نیروهای شوروی اسیر شدند. منبع
-
1 پسندیده شدهداوینچی اسپانیایی تعداد کمی از زندگی مرموز دانشمند و مهندس «جرونیمو د آیانز ای بومونت» مردی که اختراعاتش قرن ها جلوتر از زمان خود بود، اطلاع دارند. قبول دارم اسم های اسپانیایی واقعا سخت هستند! در اوایل قرن هفدهم، آیانز بیش از پنجاه اختراع را به ثبت رساند. اما مهمترین مورد مدنظر ما، اختراع اولین زیردریایی کاربردی است آن هم مدتها قبل از اینکه فناوری اجازه ساخت مؤثر آن را بدهد. این زیر دریایی دارای یک پنجره شیشه ای بود تا با آن بیرون را نگاه کنند و یک لوله دسترسی هوای تازه هم داشت و توسط پاروهای مکانیکی آنرا میشد به حرکت در آورد و بازوهای مفصلی هم برای آن ساخته شد تا خدمه به اشیا بیرون دسترسی داشته باشند. در سال ۱۶۰۳ این شبه زیر دریایی در رودخانه پیسورگا در مقابل چشمان پادشاه اسپانیا فیلیپ سوم آزمایش شد و مورد تقدیر وی قرار گرفت. منبع
-
1 پسندیده شدهخبر گزاری ریانووستی روسیه به نقل از منابع یمنی مدعی شده که انصار به موشک سوخت جامد با سرعت بیش از ۸ ماخ را آزمایش کرده است. چندی پیش در ایران نسخه مستضعفین سرجنگی موشک فتاح۱ بر روی موشک خیبر شکن دیده شد و به این طریق موشک احتمالا با کلاهک سبکتر بوده و طی مسیر متفاوتی میکند و کلاهک توانایی یک گلاید محدود و افزایش برد را خواهد داشت و سرعت زیاد هم امکان گذر از سامانه های دفاعی را افزایش می دهد. با توجه به دیده شدن موشک خیبر شکن در یمن بعید نیست این سرجنگی هم در اختیار یمنی ها قرار گرفته باشد.
-
1 پسندیده شدهضربه اول به ژاپن نخستین حمله هوایی به ژاپن در طول جنگ جهانی دوم در ۱۸ آوریل۱۹۴۲ انجام شد که ۱۶ بمب افکن B-25 از ناو هواپیمابر یو اس اس هورنت آمریکا پرواز کرده تا با پرواز تقریباً ۹۶۵کیلومتری به ژاپن برسند و بنوعی مرهمی بر زخم عمیق پرل هاربر بگذارند. این گروه به فرماندهی سرهنگ دوم جیمز اچ. دولیتل، به علت کشف شدن توسط یک ناو محافظ ژاپنی، زودتر از انتظار پرواز میکنند. هر بمب افکن ۵ خدمه داشت بنابراین در عملیات در مجموع ۸۰ آمریکایی حضور داشتند. پس از بمباران ۱۵ فروند از این بمب افکن ها گم شدند و یکی از آنها در ولادی وستوک شوروی فرود آمد. روس ها هم از همه چیز بی خبر این افراد را بازداشت کردند. گروهی موفق شدند به چین پرواز کنند در این بین ۴ بمبافکن سقوط کرده یا در سواحل فرود آمدند و در نتیجه آن ۳ خدمه کشته میشوند. ژاپنی ها ۸ نفر از این افراد را اسیر میکنند که ۳ نفر از آن ها در ماه اکتبر اعدام شدند و یک نفر دیگر هم در اسارت جان باخت. فرماندهی عالی ژاپن که از این حمله خجالت زده بود، حمله به پایگاه نیروی دریایی آمریکا در میدوی را تسریع کرد که به نبرد دریایی میدوی در ژوئن۱۹۴۲ و به شکست تعیین کننده ژاپن منجر شد. فیلم این عملیات: https://aparat.com/v/4O701
-
1 پسندیده شدهقرص سیانور به زندگی چه مقامات آلمان نازی پایان داد؟ حقوق نیوز در پیچ و خم طنزآمیز سرنوشت، بسیاری از نازی های برجسته بعدها با همان سمی که به مقدار فراوان از آن برای کشتن دیگران استفاده می کردند، می مردند، ماده ای سمی که پس از برگشتن ورق جنگ در اروپا و از هم پاشیدن زندگی هایشان، خودخواسته می خوردند تا به زندگی خود پایان دهند. سیانید یا سیانور، در اشکال مختلف خود، سمی است که به سرعت عمل می کند و جان میلیون ها نفر را گرفته است، ماده ای سمی که مهم ترین مورد کشتار با آن، ۹۰۹ نفر از پیروان جیم جونز در جونزتاون{ https://fa.wikipedia.org/wiki/جیم_جونز}بودند. حتی بدتر از آن، سیانور در سالن های مرگ نازی ها در طول جنگ جهانی دوم از طریق استفاده از Zyklon – B، یک آفت کش مبتنی بر سیانور، به کار گرفته شد. این گاز سمی جان های بی شماری را می گرفت. در پیچ و خم طنزآمیز سرنوشت، بسیاری از نازی های برجسته بعدها با همان سمی که به مقدار فراوان از آن برای کشتن دیگران استفاده می کردند، می مردند، ماده ای سمی که پس از برگشتن ورق جنگ در اروپا و از هم پاشیدن زندگی هایشان، خودخواسته می خوردند تا به زندگی خود پایان دهند. این نازی ها با نگاه به سرعت حمله و پیشروی متفقین، می دانستند که وقت آن ها به پایان رسیده و به همین خاطر تصمیم گرفتند خودکشی کنند. پیچش خنده دار سرنوشت؟ راه آسان برای رفتن؟ یا اینکه آیا بالاخره به حق طعم داروی خودشان را چشیدند؟ در هر صورت، نازی ها این کپسول های سیانور را مانند آب نبات بیرون آوردند و بسیاری از آن ها از طعم داروی مرگبار خودشان مردند. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ شخصیت نازی برجسته ای آشنا کنیم که در روزهای آخر جنگ جهانی دوم، با قرص سیانور به زندگی خود پایان دادند: ۱۰- هرمان گورینگ: هرمان گورینگ یکی از رهبران ارشد نازی بود و در بسیاری از وحشتناک ترین و فاشیستی ترین رویدادهای رخ داده در طول دهه ها بین زمانی که نازی ها برای اولین بار شروع به محبوب شدن کردند تا اوج جنگ جهانی دوم بسیار مشارکت داشت. او حتی آنقدر زنده ماند که دادگاه نورنبرگ را نیز ببیند. گورینگ سازمان معروف گشتاپو را تاسیس کرد که تسلط حزب نازی را بر کشور استحکام بخشید. در سال ۱۹۳۴ هیتلر از اینکه شخصیت های سیاسی زیادی وجود دارند که قدرت زیادی در میان زیردستان او به دست آورده اند بیمناک بود. از ۳۰ ژوئن تا ۲ ژوئیه، پاکسازی کسانی که هیتلر احساس می کرد تهدیدهای سیاسی هستند، طی عملیاتی به نام شب چاقوهای بلند انجام شد. البته این پاکسازی تا حد زیادی توسط پلیس مخفی گشتاپو تاسیس شده توسط گورینگ انجام شد. در مجموع دستکم ۸۵ نفر که قدرت هیتلر را تهدید می کردند ترور شدند. گورینگ همچنین به برنامه ریزی و ابداع اردوگاه های مرگ نازی ها کمک می کرد، جایی که ماده سمی زیکلون-بی جان بسیاری را می گرفت. گورینگ زنده ماند تا پایان جنگ و محاکمه های نورنبرگ را ببیند، جایی که قرار بود چهره های حزب نازی در قبال جنایات جنگی شان پاسخگو باشند. او محاکمه شده و به خاطر جنایاتش به اعدام با طناب دار محکوم گردید. گورینگ از دادگاه خواهش کرد که او را تیرباران کرده و با شلیک یک گلوله به سرش به زندگی او پایان دهند، اما آن ها قاطعانه نپذیرفتند. در ۱۵ اکتبر ۱۹۴۶، شب قبل از اینکه به دار آویخته شود، گورینگ یک کپسول سیانور را در سلولش بلعید. جسد او روز بعد پیدا شد در حالی که در اثر خوردن سیانور مسموم شده و مرده بود. ۹- اودیلو گلوبوکنیک: یکی از چهره های کمتر شناخته شده، هر چند ترسناک به اندازه دیگر شخصیت های اصلی حزب نازی، مردی به نام اودیلو گلوبوکنیک، یک نازی اتریشی بود که در طرح های نابودی یهودیان اروپا دست داشت. نازی ها نام این پروژه بسیار سری را Aktion Reinhardt به معنای عملیات راینهارد گذاشته و گلوبوکنیک در تمام مراحل این عملیات دخالت داشت. پیش از اینکه نازی های کنترل سرزمین مادری اش، اتریش، را در اختیار بگیرند، گلوبوکنیک در ایجاد حمایت محلی از جنبش نازی بسیار فعال بود و این یعنی اینکه گلوبوکنیک خودخواسته طرفدار نازی ها بود نه از روی اجبار، بدون شک. مسئولیت او در مرگ میلیون ها نفر، به ویژه در لهستان غیرقابل انکار است، اما در نهایت سرنوشت به سراغش آمد. گلوبوکنیک در ساعت ۴ صبح روز ۳۱ می ۱۹۴۵ در حمله متفقین به اتریش دستگیر شد و او ترجیح داد که به جای رویارویی با دادگاه و عدالت، به زندگی خود پایان دهد. او یک کپسول سیانور را زیر زبانش قرار داد که گفته می شود قبل از بلعیدن آن در حدود ساعت ۱۱: ۲۵ صبح، چندین ساعت زیر زبانش نگه داشته بود. گلوبوکنیک در عرض چند دقیقه درگذشت. ۸- فرزندان جوزف گوبلز: تاریخ ۱ مه ۱۹۴۵ بود و هیتلر و ایوا براون با ورود ماشین جنگی شوروی به برلین، خودکشی کرده بودند. امپراتوری نازی که رویای آن را در سر می پروراندند در حال فروپاشی واقعی بود و ساختمان ها در همه جا در حال سقوط بودند و اعضای اصلی حزب از فکر رویارو شدن با شوروی می لرزیدند. کسانی که موقعیت بالایی داشتند، توانستند در پناهگاه های زیرزمینی پنهان شوند، از جمله وزیر تبلیغات، جوزف گوبلز. گوبلز در آن زمان شش فرزند خردسال داشت و به جای اینکه فرصتی برای زندگی شان تحت حاکمیت متفقین را بدهد، در روزهای پایانی حکومت نازی ها، تصمیم گرفت به آن ها سم بدهد. در ابتدا، آن ها یک پزشک نازی را احضار کردند، دندانپزشکی به نام هلموت کونز که در اصل از بخش زرهی ارتش به نام سَر مرگ بود، اما او نتوانست خود را برای انجام قتل شش کودک بی گناه راضی کند. بالاخره یک پزشک دیگر به نام لودویگ استامپفگر با بیهوش کردن کودکان و قرار دادن کپسول های نیم سی سی سیانور بین هر یک از دندان های آن ها و خرد کردن آن، این کار را انجام داد. گوبلز و همسرش پس از اطمینان از مرگ فرزندانشان، با شلیک گلوله به سر خود به زندگی شان پایان دادند. ۷- ریچارد گلاکس: حمله متفقین، در حالی که ماشین جنگی نازی ها را سرنگون کرد، منجر به خودکشی بسیاری از نازی ها شد، زیرا آن ها می دانستند که در محاکمه به خاطر جنایات جنگی شان با آن ها مهربانانه برخورد نخواهد شد. آیا ممکن بود که احساس واقعی گناه آن ها را به خودکشی کشانده باشد؟ یا شرم و مهم تر از همه، ترس بود؟ احتمالاً هیچ وقت واقعیت را در این باره ندانیم. یکی دیگر از نازی ها که در نهایت این کار را انجام داد، مردی به نام ریچارد گلاکس بود. گلاکس قبل از به قدرت رسیدن حزب نازی مانند بسیاری دیگر یک سرباز بود و به سرعت پله های ترقی را طی کرده و به مقام بازرس اردوگاه های مرگ نازی ها رسید. او اردوگاه های مرگ را بازرسی می کرد و مردی بود که اغلب تصمیم می گرفت چند نفر اعدام شوند و چند نفر زنده بمانند. این مرد حتی تصمیم مشترکی با هیملر گرفت که موی قربانیان اردوگاه های مرگ برای تهیه نخ به منظور بافت یونیفورم برای سربازان نازی استفاده شود. او لیاقت ذره ذره سرنوشت تلخی که پیدا کرد را داشت. پس از اینکه در بمباران متفقین دچار موج گرفتگی شده بود، گلاکس در بیمارستانی بستری شد، جایی که او نیز یک کپسول سیانور را بلعید و به زندگی خود پایان داد. ۶- هانس-گئورگ فون فریدبورگ: هانس-گئورگ فون فریدبورگ، دریاسالار نیروی دریایی در دوران وحشت نازی ها، یک مقام عالی رتبه نظامی بود که بر عملیات زیردریایی های موسوم به یوبوت نظارت داشته و فرماندهی نیروی دریایی آلمان نازی موسوم به Kriegsmarine را بر عهده داشت. فریدبورگ که یک رهبر نظامی شناخته شده و پرافتخار بود ، در طول حیات حزب نازی پله های ترقی را طی کرد و درهای جهنم روی زمین را به روی نیروهای متفقین در دریا باز کرد. برخلاف دیگر افراد این لیست، بعید به نظر می رسد که هانس در واقع یک جنایتکار جنگی بوده باشد. در واقع، او به متفقین در تهیه پیش نویس اسناد تسلیم آلمان کمک کرد، اگرچه شنیده بود، درست یا نادرست، احتمالاً به خاطر مقامش محاکمه خواهد شد. دریاسالار هانس-گئورگ فون فریدبورگ در ۲۳ مه ۱۹۴۵ با بلعیدن سیانید خودکشی کرد. ۵- مارتین بورمن: مارتین بورمن شخصیتی تاریک و مرموز بود، حتی به عنوان صدراعظم حزب نازی، کسی که اغلب مستقیماً با خود هیتلر کار می کرد. بورمن، با نزدیکی به هیتلر و حضور عمیق در حزب، تاثیر گسترده ای بر تصمیمات حزب در طول حیاتش و کل کشور داشت. او برای ایجاد اردوگاه های مرگ و استفاده بعدی از بردگان تلاش زیادی کرد. مارتین بورمن بدون شک از همان روزهای اول تاسیس حزب یک نازی شرور و بیرحم بود. بورمن تلاش زیادی کرد تا رد پای خود را مخفی کرده و از آلمان فرار کند تا به آمریکای جنوبی برود و در آنجا تا آخر عمر خود را از متفقین مخفی کند. برای نیم قرن، اعتقاد بر این بود که این احتمالاً سرنوشت واقعی بورمن بوده است. با این حال، در سال ۱۹۹۸، یک آزمایش دی ان ای تایید کرد که یک کارمند پستی که ادعا کرده بود اجساد مارتین بورمن و لودویگ استامپفگر (پزشکی که کودکان گوبلز را کشته بود) را پیدا کرده است، دروغ نگفته است. هر دو مرد در ۲ مه ۱۹۴۵ براثر مسمومیت با سیانور درگذشتند. ۴- روبرت ریتر فون گرایم: یکی از طراحان اصلی حملات هوایی به انگلستان، از جمله نبرد مشهور بریتانیا، روبرت ریتر فون گرایم، از خلبانان نیروی هوایی نازی موسوم به لوفت وافه بود. او بعدها پله های ترقی را در ارتش نازی طی کرده و به درجه سپهبدی (فیلد مارشال) ارتقا یافت، مقامی که از آنجا بارش وحشت آلمان را از هوا بر سر نیروهای متفقین ادامه می داد. او همچنین یکی از شخصیت های اصلی در برنامه ریزی عملیات بارباروسا علیه اتحاد جماهیر شوروی بود. در ۸ مه ۱۹۴۵، فون گرایم در اتریش توسط سربازان آمریکایی دستگیر شد. در ۲۴ مه، او در حالی که در زندان سالزبورگ در بازداشت بود، با خرد کردن کپسول سیانور در دهانش خود را کشت. ۳- هاینریش هیملر: یکی از بدنام ترین و مشهورترین چهره های تاریخ نازی، هاینریش هیملر بود. هیملر که در سال ۱۹۲۳ به عضویت حزب نازی درآمد، از وفاداران قدیمی حزب بود که به سرعت پله های ترقی را در ساختار حزب نازی طی کرد. هیملر در گشتاپو و دیگر نیروهای پلیس حامی نازی ها شخصیتی برجسته بود و ذهن دیوانه ای بود که اس اس بدنام را خلق کرد. شکی در سابقه طولانی این مرد به عنوان یک جنایتکار جنگی مخوف وجود ندارد. هیملر در سال ۱۹۴۳ وزیر کشور شد و جالب اینجاست که او در آن سال از حزب نازی اخراج شد، هر چند که کشته نشد. با برگشتن ورق جنگ و خارج شدن اوضاع از کنترل آلمان، هیملر می دانست که به اتهام جنایات جنگی محاکمه خواهد شد. او تلاش کرد فرار کند اما توسط متفقین دستگیر شد. در ۲۳ مه ۱۹۴۵ برای اینکه مجبور نشود به خاطر جنایات جنگی در نورنبرگ محاکمه شود، جان خود را گرفت. البته روش انتخابی او کپسول خودکشی سیانور بود. ۲- ایوا براون: هر فهرستی در مورد خودکشی های قابل توجه نازی ها بدون اشاره به ایوا براون، معشوقه قدیمی و همسر نهایی هیتلر ناقص خواهد بود. براون زندگی مملو از ناامیدی داشت، در حالی که هیتلر با نیروی بی امان ماشین جنگی نازی از تصورات عجیب و غریب خود از جهان دفاع می کرد، ایوا چهره ای بود که تنها نقشش معشوقه هیتلر بود و بس. براون در زمانی که هنوز با هیتلر بود دو بار اقدام به خودکشی کرد. او که تنها و افسرده بود، قطعاً از زندگی اش رضایت نداشت. در حالی که ایوا براون بخشی از خود ماشین جنگی نازی ها نبود، اما تا پایان عمر در کنار هیتلر ماند، زمانی که آن ها با هم مردند، در حالی که دنیای آلمان نازی در اطراف آن ها فرو می ریخت. نیروهای شوروی به برلین نزدیک شده بودند و هیتلر با براون به یک پناهگاه مخفی زیرزمینی رفته بود، جایی که در آنجا لیوانی حاوی همان سم سیانیدی که دیگر نازی ها برای خودکشی انتخاب کرده بودند را سر کشید و به زندگی خود پایان داد. ۱- آدولف هیتلر: در حالی که بر کسی پوشیده نیست که هیتلر با شلیک گلوله به سر خود به زندگی اش پایان داد، این فهرست باید با مردی به پایان برسد که چهره اش با ویرانی و وحشت مترادف است، مردی که از زیکلون – بی مبتنی بر سیانور برای کشتن بسیاری از مردم در سراسر اروپا استفاده کرده بود. تعداد زیادی از آن ها در اتاق های گاز اردوگاه های مرگ نازی ها به وسیله سیانور مسموم شده بودند، آن ها را به بهانه حمام رفتن گول زده یا در اتاق ها محبوس شده بودند، اما به دلیل نشت گاز از کناره دیوار جان خود را از دست داده بودند. در سال ۱۹۶۸ یک افسر اطلاعاتی شوروی کتابی منتشر کرد و مدعی شد که شوروی جسد هیتلر را پیدا کرده، آن را شناسایی، کالبد شکافی کرده و متوجه شده که هیتلر با سیانور مسموم شده است. امروزه، برخی از گزارش های خودکشی هیتلر تنها به شلیک گلوله به سر خود توسط هیتلر اشاره می کنند؛ برخی دیگر می گویند که او سیانور را به همراه ایوا براون خورده و سپس به سر خود شلیک کرده است. در پناهگاهی در زیر آوار سقوط رایش سوم، برای همیشه در مورد آنچه در آن روز سرنوشت ساز ۳۰ آوریل ۱۹۴۵ رخ داد، تردید وجود خواهد داشت، اما با توجه به افراد دیگری که در این فهرست قرار دارند، این احتمال بسیار زیاد است که هیتلر برای اطمینان کامل از مرگ خود، همان روش خودکشی محبوب نازی ها را انجام داده باشد: سیانور https://www.newslaw.net/قرص-سیانور-به-زندگی-چه-مقامات-آلمان-نازی-پایان-داد.a288275
-
1 پسندیده شدهروز گذشته به احتمال یکی از نقاط عطف جنگ در جبهه شمالی اسرائیل است. پس از اینکه حزب الله پهپاد اسرائیلی را هدف قرار داد. اسرائیل در پاسخ اهدافی را در روستای بودای از توابع بعلبک هدف حملات خود قرار داد. که طی این حمله دست کم دو تن کشته شدند. این در حالی است که حسن حسین سلامی از فرماندهان میدانی حزب الله هم به شهادت رسید. اما چرا نقطه عطف؟ حمله دیروز عمیق ترین حمله به خاک لبنان تاکنون بوده. حمله ای که فاصله بسیاری بیشتری حتی از پایتخت لبنان بیروت تا مرز دارد. روستای بودای در فاصله ۱۰۰ کیلومتری از مرز است و بر خلاف دفعات گذشته که فلسطینی ها در عمق لبنان هدف قرار میگرفتند اینبار مشخصا لبنانی ها هدف قرار گرفتند. این بنوعی بازی با اراده و خطوط قرمز حزب الله است. باید دید حزب الله چه واکنشی نشان خواهد داد . چندی پیش گالانت، وزیر دفاع اسرائیل گفت که هر کسی که فکر میکند آتشبس موقت برای غزه در جبهه شمالی نیز اعمال خواهد شد، «اشتباه» کرده است. و بنوعی این صحبت از ادامه دار بودن ضربات به لبنان حکایت دارد حتی اگر جنگ غزه تمام شود
-
1 پسندیده شدهفیلم از پرواز مسراشمیت 262 از دید اسکادران متفقین https://aparat.com/v/hwUCv
-
1 پسندیده شدهلحظه ی شلیک یک موشک جدید توسط قایق های تندروی نیروی دریایی سپاه به نظر میرسد از این نوع قایق شلیک شده است: با توجه به شباهت این موشک به قائم 114 (هلفایر ایرانی) احتمالا برد 20 کیلومتری دارد.
-
1 پسندیده شدهدختر گمشده ۱۹۴۵ این مجموعه عکسها از یک کلیپ به همین نام گرفته شده است. فیلم بردار اورن هگلوند از سپاه هوابرد آمریکا است. در فیلم زنی نشان داده میشود که در جاده ای قدم میزند و در صورت او آثار شدید جراحت و ورم دیده میشود. هویت او سالها ناشناس بود اما مورخین در نهایت توانستند اسم او را پیدا کنند. اسمش لور باور بود. متولد سال ۱۹۲۱ از کولرشلاگ اتریش. او در اواخر ۱۹۴۴ به عنوان یک نیروی دستیار فنی در واحد ضد هوایی پراگ ( پایتخت مجارستان) مشغول به خدمت میشود. وقتی که شوروی در حال پیشروی به سوی شرق بود، مانند بسیاری از آلمانیها ناچار به فرار به مناطق آزاد شده توسط متفقین غربی میشود و در همین بین توسط پارتیزانها چک اسلواکی مورد ضرب و شتم و تجاوز قرار می گیرد. در آن زمان چکسلواکی غربی به دست نیروهای آمریکایی افتاده بود وی خود را به آنجا رساند و در آنجا بازداشت شد. وی بعد ها از اردوگاه اسرا آزاد میشود و به سوی آلمان حرکت میکند. در نهایت این دختر پس از طی یک مسافت و زمان طولانی موفق می شود به آلمان برگردد. او بعد جنگ ازدواج میکند و در یک شرکت هواپیمایی مشغول به کار میشود. وی صاحب دو فرزند میشود و نوه او امی به آمریکا سفر کرده و قبر هگلوند را پیدا میکند و همان یک پنی را که در سال ۱۹۴۵ به مادربزرگش داده بود را بر روی قبرش میگذارد. لور باور یکی از ۶۰۰هزار زن آلمانی و اتریشی است که در حین جنگ و پس از جنگ توسط قوای متفقین مورد تجاوز و ضرب و شتم قرار میگیرد. منبع
-
1 پسندیده شدهجنگ سرد، مناطق خاکستری و رقابت استراتژیک به کارگیری تئوری های جنگ در استراتژی در قرن بیست و یکم نویسنده : سرهنگ دوم پیتر ال. هیکمن افسر تسلیحات نیروی هوایی ، کارشناسی ارشد در استراتژی نظامی ، کارشناسی ارشد در نظریه سیاسی و دکترا در روابط بین الملل . منبع : ( Military Strategy Magazine ( Volume 8, Issue 4، Spring 2023 قسمت اول : برنارد باروخ ( Bernard Baruch ) در سال 1947 به ایالات متحده هشدار داد که فریب " صلح " پس از جنگ جهانی دوم را نخورند . او رقابت در حال ظهور بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی را به عنوان یک " جنگ سرد " ( Cold War ) توصیف کرد که کاملاً جنگ نبود اما کاملاً صلح نیز نبود . بازتاب این مفهوم از جنگ سرد امروزه در عبارت تا حدی مبهم " رقابت استراتژیک " ( Strategic Competition ) که دولت بایدن برای توصیف روابط بین ایالات متحده و چین استفاده می کند به وضوح دیده می شود . اگرچه رقابت استراتژیک یک حالت جنگی نیست ولی رقابت بین ایالات متحده و چین نوعی صلح مخاطره آمیز است که در آن هر دو طرف همزمان برای احتمال تشدید نظامی قابل توجه در آینده ، جنگ بزرگ یا حتی مقابله هسته ای در حال آماده شدن هستند. از زمان هشدار باروخ در سال 1947 قرار گرفتن سیاست خارجی ایالات متحده در منطقه خاکستری بین جنگ و صلح دیگر یک اتفاق استثنایی نبوده است و تبدیل به یک هنجار شده است . کنگره ایالات متحده یازده بار بین سال های 1812 و 1942 اعلام جنگ کرد ، در مقابل کنگره در هشتاد سال گذشته اعلام جنگ رسمی نکرده است . در این سالها نزدیک به 100000 نفر از نیروهای نظامی در نبردهای ایالات متحده کشته شده اند . با این که درگیریهای رخ داده در کره ، ویتنام ، عراق و افغانستان اغلب به عنوان " جنگ " نامیده میشوند ، اما هیچیک از آنها از کنگره اعلان جنگ رسمی دریافت نکردند . همه این موارد به طور جداگانه به عنوان نمونه هایی از جنگ هایی گسترده تر تعریف می شوند : جنگ سرد و جنگ علیه تروریسم . امروزه جنگ از نظر اجتماعی ، یک تعریف مفهومی ظریف را بهعنوان " عمل با زور برای وادار کردن دشمن به انجام اراده ما " ، به مفهوم یک خواسته با مرزهای غیر دقیق برای تغییر وضعیت اجتماعی یا سیاسی موجود ، در بر میگیرد . علاقه امروزی به درگیری در " منطقه خاکستری " ( Gray Zone ) نشان میدهد که حتی در سیاست خارجی ، مفاهیم جنگ و صلح برای توصیف واقعیت سیاسی اهمیت خود را از دست دادهاند و به احتمال زیاد فقط در محیطهای آکادمیک بهطور جدی با آن مواجه میشویم و در اجرای استراتژی های کلان معمولا کنار رفته است . عادی بودن " عملیات نظامی به غیر از جنگ " از دهه 1950 حتی برخی از رهبران نظامی ایالات متحده را بر آن داشته است تا مدام به نیروهای آمریکایی یادآوری کنند که جنگ در مقیاس جنگ جهانی دوم همچنان به عنوان یک احتمال در آینده مطرح است و فقط موضوعی مربوط به گذشته نیست . با این حال ، ناکارآمدی آشکار مفاهیم نظری جنگ و صلح در واقعیت سیاسی کنونی یک نمود شمرده می شود و نه نقص نظریه . به قول کلاوزویتز ( Clausewitz ) ، " هدف تئوری روشن کردن مفاهیم و ایدههایی است که بهطور گیج کننده ای درهمتنیده شدهاند " . در همین زمینه ، هارولد وینتون ( Harold Winton ) می نویسد " اولین وظیفه تئوری تعریف رشته مورد مطالعه است " . این اقدامات در زمینه شفاف سازی و تعریف کردن شامل یک تضاد آشتی ناپذیر در زمینه تبدیل واقعیت به یک تعداد متناهی از مدل های مفید است ، این کار همزمان با پیچیدگی بی پایان رویدادهایی است که در واقعیت تجربه می شوند . حتی در اوایل قرن نوزدهم ، زمانی که کلاوزویتز " در جنگ " ( On War ) را نوشت ، خاطر نشان کرد که جنگ در عمل " تقریباً در همه جهات منشعب می شود و محدودیت مشخصی ندارد" . با در نظر گرفتن این موارد ، در این مقاله بررسی خواهیم کرد که وقتی صحبت از مسائل جنگ و صلح می شود، چگونه نظریه پردازان بین تفکر روشن انتزاعی در مورد جنگ و صلح با توصیف دقیق پیچیدگی بی پایان آن در واقعیت ، ارتباط ایجاد می کنند. این کار اغلب شامل انتخاب مفهوم انتزاعی جنگ به عنوان یک پدیده متمایز با ویژگی های پایدار و اساسی است که می تواند در طول زمان شناسایی و مدل شود. این گونه انتزاع و شفاف سازی مفاهیم با این که مقداری از دقت توصیفی را قربانی می کند ولی در مقابل ابزار قدرتمندی برای درک درهم تنیدگی جنگ و صلح را فراهم می کند. این ابزارهای نظری امروز برای درک " رقابت استراتژیک " به همان اندازه که دو قرن پیش برای درک " استراتژی بزرگ " در جنگ های ناپلئونی مفید بودند، کاربردی هستند. استفاده از تئوری ، وضوح مفهومی را به بهای قربانی کردن دقت توصیفی ، ارائه می کند : کلاوزویتز رویکرد نظری خود را با مفهوم " جنگ مطلق " ( absolute war ) ، یک شکل انتزاعی از جنگ ، که نقطهای نهایی از نظر مرجعیت نظری برای دانشجویان در تئوری جنگ فراهم میکند ، پایهگذاری میکند . او نمی گوید که این مفهوم با جنگ هایی که در واقعیت تجربه می شوند مطابقت دارد در عوض، " کسی که میخواهد از تئوری بیاموزد، عادت میکند که این دیدگاه را دائماً در زمینه فکری اش داشته باشد، تمام امیدها و ترسهایش را با آن بسنجد، و زمانی که میتواند یا لازم می داند بر اساس آن اقدام کند" . در اوایل قرن نوزدهم ، زمانی که کلاوزویتز این مطالب را می نوشت، در عمل جنگ یک حداکثر " تقریبی " از مفهوم نظری جنگ مطلق بود . با این وجود، این شکل نظری ارزش داشت زیرا " راهنمای هر کسی که میخواهد درباره جنگ از کتاب بیاموزد را ارائه میکند. راه او را روشن می کند، پیشرفتش را آسان می کند، قضاوت او را آموزش می دهد و به او کمک می کند از دام های نبرد دوری کند " . چندین نظریهپرداز مهم دیگر هم که از نظرعملی هم با جنگ آشنا بوده اند ، مفاهیم انتزاعی و ظریف دیگر از جنگ را توسعه داده اند . " هنر جنگ " ( art of war ) اثر جومینی ( Jomini ) متشکل از اصول و قواعد پایداری است که در میان " شعر و متافیزیک جنگ " به " وسیلهای برای موفقیت تقریباً حتمی " تبدیل میشود . با این وجود، او اذعان دارد که نمیتواند تمام عواملی را که بر هدایت جنگ تأثیر میگذارند، بدون " انحراف از قصد اولیه " و " بزرگکردن بیش از حد محدودیتهای این کار " ، بهطور کامل در نظر بگیرد . آلفرد ماهان ( Alfred Mahan ) اصول خود را از درسهای " مستمر " و " دائمی " تاریخ با محدود کردن دامنه نظری خود به " تأثیر تعیینکننده عظیم " نیروی دریایی بر تاریخ جهان هم در زمان صلح و هم در زمان جنگ ، استخراج میکند. به همین ترتیب، جولیان کوربت ( Julian Corbett ) به دنبال " مفاهیم روشن و بیان روابط ذاتی اشیا " است تا کنش جمعی مؤثر را ممکن سازد. با این حال، " مفهوم روشن " او به قدری انتزاعی عمل می کند که نمی تواند در میدان نبرد فرد را همراهی کند . پس از فاجعه جنگ جهانی اول ، جولیو دوهه ( Giulio Douhet ) جنگ را بهعنوان مقابله ای صنعتی از " رودررویی جمعیتها در برابر جمعیتها، رودررویی ملتها در برابر ملتها و ... " تعریف کرد که با هم گلاویز می شوند و گلوی همدیگر را میدرند . دیدگاه دوهه از جنگ صنعتی از نظر تئوریک با هر سطح دیگری از تعامل سیاسی متمایز بود ، زیرا در نظر او کشورهای در حال جنگ همه نگرانیهایشان را کنار میگذارند و به جز مبارزه مصمم برای رسیدن به هدغشان در زنده ماندن یا مرگ نمی اندیشند . توسعه تئوری های ظریف ، دقیق و غیر پیچیده جنگ ، قدرت توضیح را برای نظریه پردازان علاقمند به جنگ به صورت انتزاعی فراهم می کند . در بیشتر موارد ، نظریه پردازان خاطر نشان می کنند که جمع بندی نظری همیشه مقداری از قدرت توصیفی را از واقعیت کار انجام شده را از بین می برد . به عنوان مثال، کوربت می نویسد که تمرکز او بر قدرت دریا ، کاوش در مورد مسائل و شرایط سیاسی " اولیه " را " بی حاصل " می کند. به همین ترتیب ، جومینی می نویسد که عملیات نظامی اغلب در معرض " نقاط عینی سیاسی " مهمی قرار دارند که در چارچوب یک دیدگاه نظری متمرکز بر ملاحظات نظامی " بسیار غیرمنطقی " به نظر می رسند..در نهایت ، جی اف سی فولر ( J.F.C. Fuller ) به دنبال ایجاد " یک مدل کارآمد از ماشین ذهنی است که هنرآموز جنگ را قادر میسازد تا ارزشهای نظامی را مرتب کند" ، اما اذعان میکند که " هرچه قطعات یک ماشین کمتر باشد ، سادهتر کار میکند " . نتیجه این است که او ابزار نظری ساده و البته دارای محدودیتی را توسعه میدهد که میتواند توسط سیاستگذاران برای تصمیمگیری در مورد انجام یا عدم انجام اولین حمله به کار گرفته شود و همزمان ابزار اضافی را که ممکن است روشن کننده چگونگی جنگ و صلح در واقعیت باشند و از نظر مفهومی کمتر مستقل هستند را کنار می گذارد . ادامه دارد ... .
-
1 پسندیده شدهداستان گویی و راهبرد چگونه "روایت" ، بخش مرکزی جنگ منطقه خاکستری است عنوان اصلی : STORY TELLING AND STRATEGY: HOW NARRATIVE IS CENTRAL TO GRAY ZONE WARFARE نویسنده : David Knoll منبع : Modern War Institute At West Point تاریخ انتشار : 24 آگوست 2021 جنگ منطقه خاکستری می تواند در حد چیزی به اندازه ساخت چند زیرساخت بدون حادثه باشد . از سال 2015 ، چین سه روستای جدید در منطقه ای که ادعا می کند در تبت است ، ایجاد کرده ، ولی این محل در واقع در کشور بوتان قرار گرفته است . البته دولت چین جاده ها ، پاسگاه های پلیس و حتی زیرساخت های نظامی مربوط به این منطقه را هم در همان محل و در واقع در شمال بوتان ساخته است . جمهوری خلق چین از دهه 1980 ادعای مالکیت بخشی از این سرزمین را داشته است ، اما به تازگی ساخت و ساز را در این محل آغاز کرده است. به نظر می رسد هدف نهایی چینی ها این است که زمین های تصرف شده در شمال بوتان را با یک قطعه سرزمینی راهبردی تر که می خواهند در امتداد مرز شمالی هند به دست آورند ، مبادله کنند . توجه به این واقعیت که بخشی از منطقه اشغالی بیول خنپاجونگ ( Beyul Khenpajong ) ، یکی از مقدس ترین مکان های بوتان است ، باعث می شود که این بازی چین تقویت شود . در نگاه اول، به نظر میرسد که داستان بوتان نمونهای کلاسیک از عملکرد چین است که در آن اتفاقاتی را به طورغیرقانونی در میدان اجرا میکند تا دستاوردهای راهبردی اش را تضمین کند. با این حال، این رخداد در بوتان ، نمونه ای از این هم هست که چگونه " روایت " ( Narrative ) ، نقش اصلی را در جنگ منطقه خاکستری بازی می کند . کلید استراتژی پکن در بوتان این است که روایتی مبنی بر اینکه این قلمرو بخشی از چین است یا حداقل این استدلال که هر یک از طرفین شایستگی داشتن آن را دارد ، ایجاد کند . هرچه این روایت قوی تر شود ، احتمال این که حمایت بین المللی از خواسته بوتان انجام شود ، کمتر می شود . سال گذشته یکی از مقامات محلی حزب کمونیست چین از یکی از این روستاها بازدید کرد تا سکونت در این منطقه را جشن بگیرد ، این یک رویداد کاملا پیش پا افتاده.به نظر می رسد ولی نتیجه این کارها این است که برای جامعه بین المللی ، این اتفاق دیگر یک چشم انداز یک تصرف سرزمینی را ندارد بلکه یک اختلاف حقوقی مبهم است که بهتر است حل آن به دو طرف ذینفع واگذار شود. روایت هم به عنوان هدف و هم به عنوان ابزار در جنگ منطقه خاکستری عمل می کند. اقدامات منطقه خاکستری یک روایت کلی را در حمایت از اهداف راهبردی شکل می دهد و همزمان ، کنشهای منطقه خاکستری هم با روایت تقویت میشوند . اگر روایت انجام شده نتواند کشش مورد نظر را پیدا کند، کنشها شانس موفقیت کمتری خواهند داشت . جنگ منطقه خاکستری اغلب بر انکار کردن ، باقی ماندن در زیر آستانه پاسخ دشمن و دستیابی به یک اثر تجمعی از طریق اقدامات به ظاهر جزئی متکی است . روایت موفق ، تفسیر دشمن از رویدادها را مورد تردید قرار میدهد ، بر ماهیت روزمره فعالیت منطقه خاکستری تأکید میکند و در نهایت تبدیل به یک توضیح پذیرفتهشده یا مدعی درستی ، میشود. موقعیت روستاهای ایجاد شده چین در داخل مرز بوتان چهار عنصر خاکستری انکار غیر قابل قبول : فعالیتهای منطقه خاکستری به روشهای مبهم انجام میشود ، به طوری که خود کنشگر یا قصدی که دارد ، پوشانده شود حتی اگر این پوشش خیلی جزئی باشد . به عنوان مثال، در سال 2014 هنگامی که روسیه منطقه کریمه را ضمیمه خود کرد، نیروهای مسلح ناشناس ( همان مردان سبز کوچک ) را برای انجام عملیات فرستاد و اینکه آنها سربازان روسی هستند را انکار کرد . به عنوان یک مثال دیگر ، دولت چین در جریان ساخت جزایر خود در دریای چین جنوبی ، مدعی شد که در حال ساخت پایگاه هایی برای جستجو و نجات و تحقیقات زیست محیطی است . با ایجاد پوشش نازکی از انکار ، یک دولت تجدیدنظرطلب می تواند جامعه بین المللی را از ایجاد یک روایت مشترک از فعالیت های مخرب در حال انجام باز دارد . با این که این انکار کردن برای اکثر ناظران غیرقابل قبول است ولی به برخی از حالات یا عناصر درون آنها بهانه ای برای عدم اقدام فراهم می کند . این امر اهمیت مبارزه با روایت دشمن و نه فقط مقابله با اقدامات تاکتیکی اش را افزایش می دهد. بدون پوششی از انکار اقدامات تاکتیکی، قصد راهبردی واضحتر خواهد شد ( مثلاً این که الان روسیه از نیروهای مسلح خود برای ضمیمه کردن بخشی از اوکراین استفاده میکند ) و این کار می تواند به بقیه جامعه بینالملل فرصت یا حتی مأموریتی برای سازماندهی یک واکنش مؤثر بدهد . دختر موطلایی مسابقات : فعالیتهای منطقه خاکستری نه خیلی داغ هستند و نه خیلی سرد و همواره در سطحی کمتر از جنگ متعارف باقی می مانند ، البته آنها شامل رقابتهایی شدیدتر از روابط روزمره بینالمللی میشوند . معمولا دشمنان فعالیتهای منطقه خاکستری را به عنوان رفتار عادی طرف مقابل در نظر میگیرند در حالی که در واقع اینها تلاشهایی تجدیدنظرطلبانه برای تغییر وضعیت موجود هستند . برای مثال در دریای چین جنوبی ، کشور چین از شبهنظامیان دریایی خود با حمایت گارد ساحلی پرقدرت خود استفاده میکند تا ناوگان ماهیگیری اش در محدوده کشورهای همسایه را قویتر کند و بتواند ادعاهای سرزمینی مورد مناقشه خود را مطرح کند . مقامات چینی این فعالیت ها را پیش پا افتاده نشان می دهند ولی در واقع، این روایت ، کارزاری برای عادی سازی جاه طلبی های سرزمینی چین است. عنصر اصلی این کارزار ، چارچوببندی اقدامات زورگویانه به عنوان یک عمل ساده در یک مرز کاملا مشخص است . این روایت کاملا بر خلاف این حقیقت است که پکن از زور برای بیرون راندن دیگر مدعیان از قلمرو خودشان استفاده می کند. اقدامات زیر آستانه تحریک : فعالیتهای منطقه خاکستری در سطحی از شدت یا دامنه انجام میشوند که بعید است موجب پاسخ نظامی متعارف شود . روایت ساخته شده به ایجاد این درک کمک می کند که اقدامات آنقدر در مقیاس محدود هستند که در نتیجه آن یک پاسخ متعارف غیر معقول به نظر برسد . به عنوان مثال، نیروهای چینی تعدادی از اقدامات را در دریای چین جنوبی صورت دادهاند که در آنها تأسیسات نظامی قابل توجهی ساخته شده است . این تاسیسات شامل باندهای فرودگاهی 10 هزار فوتی ، رادارهای فرکانس بالا و پناهگاههای پنهان میشود . پس از مشخص شدن این واقعیت، این اقدامات تهدیدی آشکار برای دیگر بازیگران منطقهای به نظر می رسد که ممکن است پاسخی مسلحانه را در مقابل آن انجام بدهند . البته چین پایگاههای نظامی در جزایر مورد مناقشه ساخت ولی در طول ساخت و ساز آنها ، ابعاد محدود کار ، توسعه مرحلهای و انکار چینیها باعث شد که یک پاسخ متعارف نامتناسب به نظر برسد . اثر تجمعی : هر کدام از اقدامات منطقه خاکستری به تنهایی تأثیر کمی دارند ، اما در مجموع می توانند اثرات راهبردی ایجاد کنند . به عنوان مثال، چین هواپیماهای نظامی خود را به منطقه شناسایی هوایی تایوان میفرستد که به نظر میرسد تلاشی باشد برای پایان دادن به آمادگی ارتش بسیار کوچکتر تایوان و تقویت ادعاهای جمهوری خلق چین مبنی بر اینکه استقلال تایوان قابل بحث است . هر بار که این هواپیماها به جزیره نزدیک می شوند، تایوان آماده باش می دهد و جت های خود را بلند می کند . از اواسط سپتامبر تا اواسط دسامبر 2020، هواپیماهای نظامی چینی بیش از صد مورد از این نوع ماموریت ها را انجام دادند . در آوریل 2021، سورتی پروازهای چینی به بالاترین سطح ماهانه خود رسید . هدف از این فعالیتها این است که به ایالات متحده نشان دهد که تایوان هیچ ادعای قانونی - یا واقع بینانه - برای استقلال ندارد. در واقع، بسیاری از بزرگترین مجموعه پروازها پس از تعاملات رهبران ارشد ایالات متحده و تایوان یا اظهارات رهبران ارشد ایالات متحده در مورد تایوان صورت گرفته است. پرواز 52 هواپیمای جنگی چینی در منطقه شناسایی هوایی تایوان در اکتبر 2.21 پیامدهای سیاست ایالات متحده : محوریت روایت در جنگ منطقه خاکستری نشان می دهد که چگونه دولت ایالات متحده می تواند با تلاش های دشمن مقابله کند . در سطح ملی، ایالات متحده باید تلاش های خود را برای تضعیف انکار غیرقابل قبول ، روشن کردن ماهیت واقعی رقابتهای ظاهرا صحیح و نشان دادن تأثیر بالقوه راهبردی اقدامات تجمعی دشمن متمرکز کند . اگر ایالات متحده بتواند قبل از تجمع اتفاقات زیاد در میدان بازی ، شواهد روشنی را ارائه دهد ، ممکن است فرصتی برای جمع کردن جامعه بین المللی در جهت واکنش مورد نظر را داشته باشد. با این حال، پیامهای متقابل ذاتاً چالش برانگیز است ، این محوریت روایت به نیاز دولت ایالات متحده برای ایجاد و پیشبرد روایت مورد نظر خود اشاره میکند . این روایت مثبت توسط ایالات متحده که بر حمایت از حاکمیت قانون موجود و وجود یک نظام بینالمللی متمرکز شده است که موجب دههها رفاه مشترک بوده است، می تواند در رقابت راهبردی به هدف خود عمل کند . عنوان کردن این روایت همچنین تضاد آشکاری با فعالیت های بدخواهانه ای که دولت های خواستار تغییر در وضعیت موجود انجام می دهند ، ایجاد می کند . همچنین وجود تفاوتهای روشن بین این دو روایت باعث می شود فضای کمتری را برای شرکا و متحدانی که میخواهند از تصمیمگیریهای سخت در مورد چین و روسیه اجتناب کنند، باقی بماند . با حرکت به سطح نظامی ، پیامدهایی به وجود می آید که تصمیم گیرندگان وزارت دفاع باید هنگام برنامه ریزی فعالیت های نظامی ، آنها را در نظر بگیرند : اول این که ارتش می تواند از تلاش کلی دولت ایالات متحده برای تضعیف انکار غیرقابل قبول فعالیت منطقه خاکستری دشمن حمایت کند. یک تصویر یا ویدیو به اندازه هزار کلمه ارزش دارد و میتواند به شکلی بسیار مؤثرتر از فقط انتشارات مطبوعاتی ، به جذب افکار بینالمللی کمک کند. ارتش در موقعیت خوبی برای جمع آوری شواهدی از اقدامات دشمن قرار دارد و می تواند آنها را با کشورهای شریک و خبرگزاری ها به اشتراک بگذارد . ارتش در حال حاضر هم منابعی را در این فضا هزینه می کند . برای مثال، وزارت دفاع خبرنگاران را با هواپیماهای شناسایی نظامی به پرواز درآورده است تا ماهیت نظامی ساخت جزایر چینی در دریای چین جنوبی را برجسته کند. با توجه به ماهیت راهبردی کارزارهای منطقه خاکستری دشمن، رهبران وزارت دفاع باید این تلاش ها را در اولویت قرار دهند. دوم، ارتش ایالات متحده زمان زیادی را صرف تعامل با شرکا و متحدان و هشدار دادن به دشمنان می کند . این فعالیتها شامل نمایش همکاری امنیتی ، تمرینها، تضمین دریانوردی آزاد و تعامل با رهبران کلیدی است. هنگام انتخاب هر کدام از این فعالیتها و برای تامین مالی آنها باید از دریچه تقویت روایت ایالات متحده - حمایت از حاکمیت قانون، مقابله با فعالیتهای غیرقانونی، حمایت از شرکا و متحدان - و روایتهای تحقیرآمیز بر علیه دشمن ، نگریسته شود . بخش مهمی از این تلاش ، کار با شرکایی است که روایت مثبت ایالات متحده را با محوریت حاکمیت قانون تقویت می کند، بنابراین هوشیاری بیشتری در مورد رعایت استانداردهای کشندگی کمتر ( Leahy Law ) مورد نیاز است. سوم، هر اقدامی که روایات ایالات متحده را تضعیف کند باید به عنوان یک خطر تلقی شود . هنگامی که یک عملیات پیشنهادی ، روایت ایالات متحده، مانند حمایت از حاکمیت قانون را تضعیف می کند ، رهبران نظامی باید آن اقدام را خطری برای یک هدف در سطح راهبردی ببینند. در برخی موارد، مانند حمله به بن لادن ، ریسک انجام چنین خطری قابل قبول است ولی در موارد دیگری مانند حملات هواپیماهای بدون سرنشین علیه نیروهای نظامی سطح پایین در مکانهایی مانند سومالی، یمن و افغانستان ، ممکن است چنین نباشد. دولت های تجدید نظر طلب از روایت هم به عنوان هدف و هم به عنوان ابزار رقابت در منطقه خاکستری استفاده می کنند. آماده سازی شرایط عملیاتی برای رسیدگی به فعالیت های منطقه خاکستری کافی نیست . میدان جنگ در سطح روایت شروع می شود و در همان سطح هم به پایان می رسد. استراتژی مدرن روسیه و چین به طور فزاینده ای به جنگ اطلاعاتی اولویت می دهد ، در حالی که دولت ایالات متحده در ایجاد سازگاری کند بوده است . این رقبا از جنگ منطقه خاکستری در مکان هایی مانند دریای چین جنوبی، دریای آزوف و اکنون بوتان استفاده کرده اند. برای معکوس کردن این روند، ایالات متحده باید به دنبال تضعیف قابلیت انکار رقبا، همکاری نزدیک با شرکا برای تقویت پیامرسانی و درک کامل آسیبپذیریها و خطرات روایتها باشد.
-
1 پسندیده شدهالحاق موشک کروز طلائیه به نیروی دریایی ارتش فرمانده نیروی دریایی ارتش: برد سامانۀ موشکی کروز طلائیه بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر است. طلائیه یک موشک کاملاً هوشمند است که در طول عملیات پروازی امکان تغییر هدف اولیه برایش پیشبینی شده و میتواند برنامه پرواز پیچیدهای را انتخاب کند.
-
1 پسندیده شدهقسمتی از یک مقاله : مقاله اصلی : Iran’s Gray Zone Strategy: Cornerstone of its Asymmetric Way of War نویسنده : Michael Eisenstadt تاریخ : March 19, 2021 قسمت چهارم و آخر : به سوی استراتژی منطقه خاکستری ایالات متحده ایالات متحده به خاطر این که از رویکردهای نظامی متعارف و آشکار استفاده می کند ، سابقه موفقیت نابرابری در مقابل تهران داشته است . بنابراین استفاده از استراتژی منطقه خاکستری توسط ایالات متحده ممکن است راه موثرتری برای مقابله با راهبرد منطقه خاکستری ایران باشد . چنین راهبردی می تواند در مقابله با بسیاری از معضلاتی که استراتژی منطقه خاکستری ایران در 40 سال گذشته برای واشنگتن ایجاد کرده است ، راهبرد منطقه خاکستری ایران را در مقابل خودش قرار بدهد . راهبرد منطقه خاکستری ایالات متحده باید متکی بر فعالیت های پنهان و قابل تکذیب باشد تا در پاسخ به چالش های ایجاد شده توسط ایران ابهام درست بکند . برای این کار می توان از مزیتهای تجمعی برای جلوگیری از تشدید و پیامهای محتاطانه برای ارتباط توسط خطوط قرمز و در صورت لزوم برای روشن کردن مقاصد استفاده کرد . چنین رویکردی میتواند آزادی عمل تهران را محدود کند ، از تشدید تنشهای بزرگ جلوگیری کند، و به طور مؤثرتر با تلاشهای ایران برای تغییر وضعیت موجود در منطقه مقابله کند ؛ درعین حال فضا برای دیپلماسی در کاهش تنشها را ایجاد کند . انجام این کار میتواند شرایط تعامل با تهران را از طریق افزایش هزینهها برای سیاست فعلیاش تغییر دهد و ایران را مجبور کند تا اهداف خود را با ابزارهای کمتر مؤثر دنبال کند . راهبرد منطقه خاکستری همچنین از نظر سیاسی و نظامی پایدارتر از سایر رویکردهای نظامی اخیر ایالات متحده در منطقه خواهد بود ، زیرا این کار با تعدادی از الزامات سیاست آمریکا سازگارتر است . این الزامات شامل این موارد هستند : تمایل واشنگتن برای از سرگیری مذاکرات با تهران : فعالیتهای مخفیانه یا قابل تکذیب کمتر از اقدامات آشکار و خودنمایانه ، تلاشهای حساس دیپلماتیک را مختل میکند . یک تمایل قوی در هر دو حزب برای اجتناب از تشدید تنش بیشتر با ایران و "جنگهای همیشگی" بیشتر در خاورمیانه : هدف کلی راهبرد منطقه خاکستری ، پیشبرد منافع ملی و در عین حال اجتناب از تشدید تنش و جنگ است. نیاز به عمل به شکلی که با محیط عملیاتی مناسب ترباشد: . یک استراتژی منطقه خاکستری بیشتر با نیازهای سیاسی شرکای منطقه ای مثل عراق ، عربستان سعودی و امارات متحده عربی هماهنگ است و با پیش نیازهای موفقیت در درگیری های طولانی که به جای " ضربه های خارج کننده از رقابت " به کار می رود ، سازگارتر است . نیاز به تسهیل انتقال تمرکز سیاسی و توان نظامی به منطقه هند و اقیانوس آرام : ( سیاستی که توسط دولتهای دموکرات و جمهوریخواه دنبال میشود) ، راهبرد منطقه خاکستری در خاورمیانه میتواند با جاگیری نیروی نسبتاً سبکی انجام شود . نیاز به کسب شایستگی در انجام فعالیتهای منطقه خاکستری : در دوره جدیدی از ژئوپلیتیک که احتمالاً وضعیت به طور فزایندهای "خاکستری" خواهد بود . راهبردهای منطقه خاکستری میتوانند از اهداف سیاستی بسیار متفاوتی حمایت کنند . سیاستهای دفاعی برای بازدارندگی و مهار ایران یا سیاستهای پیشگیرانهای که متکی بر فعالیتهای آغاز شده برای تحمیل هزینهها بر ایران و عقبنشینی از نفوذ منطقهای اش است . راهبردهای منطقه خاکستری همچنین میتواند برای پیگیری اهداف سیاست ترکیبی هم مورد استفاده قرار گیرد : بازدارندگی و مهار ایران در مناطق جغرافیایی خاص و حوزههای رقابت نظامی و در عین حال عقب راندن آن از فعالیتهای انجام شده اش و همچنین کاستن از نفوذش در عرصهها و حوزههای دیگر . برای موفقیت در منطقه خاکستری، سیاست گذاران و برنامه ریزان ایالات متحده نیاز خواهند داشت تا روش فکر کردن ، سازماندهی و عمل خود را تغییر دهند . آنها باید این تصور را که هر درگیری محلی می تواند به راحتی به یک جنگ متعارف بزرگ تبدیل شود ، کنار بگذارند ( تهران مدام در صدد تقویت این تصور است ) . کل منطق استراتژی منطقه خاکستری تهران مدیریت ریسک ، اجتناب از تشدید تنش و جلوگیری از جنگ است. اگر سیاستگذاران ایالات متحده این را درک کنند ، به سرعت مهمترین مزیت تهران حذف می شود. در واقع عملیات های مخفی اسرائیل در ایران و فعالیتهای آن از سال 2017 علیه نیروهای ایرانی در سوریه نشان داده است که میتوان یک کارزار موثر منطقه خاکستری علیه ایران و نیروهای نیابتی اش را بدون تحریک جنگ به راه انداخت . این کار به معنای کنار گذاشتن مجموعه واژگانی و مدلهای ذهنی ناشی از تجربه جنگهای متعارف آمریکا و اتخاذ مفاهیم جایگزین مناسبتر برای فعالیتهای زیر آستانه جنگ است . با این که این کار آسان ننیست ولی اگر آمریکا بخواهد در برابر ایران در خاورمیانه و در برابر دیگر بازیگران منطقه خاکستری مانند روسیه و چین موفق شود ، ضروری خواهد بود . این کار همچنین به معنای کنار گذاشتن برخی از عادات ریشهدار فکری و عملی است که در روش جنگ آمریکا نقش اساسی دارند ولی در موفقیت در منطقه خاکستری ناسازگار هستند مانند ترجیح نیروی " تعیین کننده " و تکیه بر "مرگبار" بودن . در واقع کارزار در حال انجام ضد فشار ایران ، نشان میدهد که حتی فعالیتهای منطقه خاکستری غیرکشنده هم میتواند اثرات چشمگیری داشته باشد . در درگیری های منطقه خاکستری ، حتی مرگباری کم هم ممکن است گاهی اوقات زیاد باشد . بر همین اساس ، ایالات متحده باید مجموعه ابزار سیاست خود را به گونه ای تنوع بخشد که شامل سیستم های غیر کشنده بیشتری در حوزه ضد نفر و ضد زره باشد . البته پتانسیل تشدید عمودی باید همچنان بخشی از مجموعه ابزار منطقه خاکستری ایالات متحده باقی بماند . تسلط بر تنش - که با توانمندی های بی نظیر آمریکا در نمایش قدرت و حملات دقیق تجسم می یابد - یکی از قوی ترین مزیت های نامتقارن آن در برابر رقیبانی مانند ایران را تشکیل می دهد و تشدید تنش به منظور کاهش تنش گاهی اوقات ممکن است ضروری باشد. هماهنگ بودن بیشتر در پاسخ به آزمایش و تحریک ایرانی ها و غیرقابل پیشبینی بودن بیشتر در نحوه واکنش ایالات متحده نیز برای موفقیت بسیار مهم است . سیاست گذاران و برنامه ریزان تمایل دارند روی ترکیبی از قابلیت های قابل پیاده سازی در خط مقدم که برای ایجاد یک تهدید معتبر برای دشمن مورد نیاز هستند ، تمرکز کنند ولی باور پذیری که تهران برای نیروهای مستقر در خط مقدم در نظر می گیرد ، ریشه در ارزیابی اش از تمایل آمریکا در استفاده از آنها دارد . بدون داشتن این باورپذیری ، استقرارهمه ناو گروههای تهاجمی هواپیمابر در جهان نیز ایران را منصرف نخواهند کرد . این همان اتفاقی است که در موارد متعددی در گذشته دیده شده است . با داشتن باورپذیری ، ایالات متحده می تواند توان نظامی کمتری را در خاورمیانه مستقرکند . در صورت بروز یک بحران نیروهای بیشتر را می توان وارد منطقه کرد ولی نمی توان باورپذیری را در آن زمان ایجاد کرد . غیرقابل پیش بینی بودن بیشتر در پاسخ به چالش ها ، با اجتناب از پاسخ های کلیشه ای و هدف قرار دادن دارایی هایی که تهران واقعاً برای آنها ارزش قائل است ، انجام محاسبات ریسک توسط ایران را پیچیده تر می کند و احتمالاً باعث القای احتیاط بیشتری در رفتار آنها می شود . هر زمان که سیاستگذاران تصور کنند غیر قابل پیشبینی بودن خطرات غیرقابل قبولی ایجاد خواهد کرد ، میتوان از کانالهای مخفی و پیامهای عمومی برای اطمینان بخشی ، شفافسازی مقاصد و تنشزدایی استفاده کرد . سیاست گذاران و برنامه ریزان آمریکایی همچنین باید شیوه و فاصله مناسب فعالیت های منطقه خاکستری را در نظر بگیرند تا احتمال اشتباه محاسباتی و تشدید را کاهش دهند . ضرب المثل قدیمی " عجله کشنده است " به طور خاص مناسب این موقعیت است . چیزهایی که معمولا در عملیاتهای متعارف ویژگی مثبت به حساب می آید ، در منطقه خاکستری ویژگی منفی است . آمریکایی های کم تحمل باید یاد بگیرند که از شیوه و فاصله گذاری حساب شده فعالیت های منطقه خاکستری استقبال کنند و بدانند که بخش عمده ای از " هنر" راهبردی وعملیاتی در منطقه خاکستری در نحوه ترکیب این دو عنصر نهفته است . برای کسانی که می ترسند هوش مصنوعی منجر به نبردهایی با سرعت بالا شود یا جنگ هایی رخ دهد که خارج از کنترل ژنرال ها و سیاست گذاران باشد ، آموزه های خاصی وجود دارد . برنامه ریزان و استراتژیست ها با محدود کردن هر چه بیشتر فعالیت های نظامی به عملیات های منطقه خاکستری که دارای سرعت و فواصل مناسب هستند ، می توانند اطمینان حاصل کنند که در آینده ای که در آن انقلاب هوش مصنوعی صورت گرفته است ، فناوری و تاکتیک ها در خدمت راهبرد و سیاست باقی خواهند ماند و همچنان انسان ها وقایع را کنترل خواهند کرد . منطقه خاکستری ممکن است راهحلی برای ترسهای آخرالزمانی در مورد از دست دادن کنترل انسانها بر وقایع ، به دلیل جنگ بیش از حد مبتنی بر هوش مصنوعی باشد . دولت ایالات متحده همچنین باید چارچوب های مفهومی و سازمانی را به شکلی توسعه دهد که بتواند کارزارهای بازدارندگی چند دامنه ای ( multi-domain ) در منطقه خاکستری را به شکل هدایت چند سازمانی ( interagency-led ) ، طراحی و اجرا کند وبتواند در آن فضا راهبرد منطقه خاکستری خود را آزمایش کند ، مشاهده کند ، بیاموزد و تنظیم کند تا مشخص شود که چه چیزی " بهتر کار می کند " . برای این کار نیاز به توسعه یک راهبرد منطقه خاکستری با "ویژگی های آمریکایی " است که ایالات متحده را قادر می سازد بی سر و صدا ، صبورانه و به طور مداوم در زیر آستانه جنگ ، برای بازدارندگی رقبا ، تحمیل هزینه بر دشمنان و پیشبرد منافع خود ، عمل کند . نیازی به گفتن نیست که این راهبرد منطقه خاکستری ایالات متحده باید ارزش های آمریکایی را منعکس کند و بر توانمندی های موجود ایالات متحده بنا شود . بنابراین ، ایالات متحده چون بر خلاف ایران فاقد نیروهای نیابتی پایدار است ، به طور کلی بر فعالیت های یک طرفه مخفی یا غیر قابل انتساب تکیه می کند . به طور معمول نباید از شرکت های نظامی خصوصی برای ایفای چنین نقش های حساسی استفاده شود . علاوه بر این فعالیت های منطقه خاکستری ایالات متحده ، باید به روشی انجام شود که با قانون درگیری مسلحانه و قوانین بین المللی سازگار باشد . این کلیدی برای ایجاد و حفظ ائتلاف های بین المللی گسترده علیه بازیگرانی مانند ایران است که مخالفت بسیاری از بین جامعه بین المللی بر علیه آنها وجود دارد زیرا آنها به طور منظم قوانین و هنجارهای بین المللی را نقض می کنند . قابلیتهایی که عمدتاً در جامعه عملیات ویژه ارتش و نیروهای شبهنظامی سیا وجود دارد ( بخشهایی از دولت ایالات متحده که به راحتی در مورد منطقه خاکستری فکرمیکنند و در آن عمل میکنند ) باید پرورش یافته و رشد کنند . همزمان تمایل سیاستمداران و مقامات به درز دادن اطلاعات به مطبوعات و بدست آوردن اعتبار از طریق دستاوردهای نظامی ، که در نتیجه آنها شرکت در اقدامات پنهان وناشناخته پیچیده میشود ، باید مهار شود. ناکامی آمریکا در انطباق و عملکرد مؤثر در منطقه خاکستری در برابر یک قدرت درجه سوم مانند ایران که اغلب در حال مبارزه است و البته مبتکر و با انگیزه هم هست ، سؤالاتی را در مورد توانایی کشور برای مقابله با بازیگران منطقه خاکستری بسیار قدرتمندتر مانند روسیه و چین ایجاد می کند و احتمالاً بازدارندگی ایالات متحده را نه تنها در خاورمیانه ، بلکه در هر جای دیگری که در برابر دشمنان منطقه خاکستری قرار می گیرد ، تضعیف خواهد کرد . بنابراین همزمان با این که ایالات متحده باید به آمادگی اش برای جنگهای متعارف بزرگ ادامه دهد ، باید در برخورد با وضعیت های مبهمی که احتمالاً درگیریهای آینده در زیر آستانه جنگ را مشخص میکند ، ماهر شود تا بتواند در رقابتهای آینده موفق شود . بالاخره تمام شد .
-
1 پسندیده شدهآبرامز در اوکراین ...!!! بررسی روند تحویل و احتمالات موجود....!!! بخش دوم و پایانی آبرامز ام-یک آ-1 برای تحویل به کیف آماده می شود ..!! پس از فراز و نشیب فراوان و گمانه زنی های مختلف ،سرانجام در مارس سال 2023 مشخص گردید که ارتش ایالات متحده قرار است تا 31 دستگاه (یک گردان ) از نسخه ام-یک آ-1 را به ارتش اوکراین تحویل دهد. به گفته رسانه های غربی ، جدول زمانی تحویل این تانکها بدلیل تصمیم اتخاذ شده در خصوص ایجاد یکسری تغییرات در نمونه ام-یک آ-1 به جای تحویل نمونه ام-یک-آ.2 تا حدودی تسریع خواهد شد . در همین رابطه ، سرتیپ نیروی هوایی ، ژنرال پاتریک رایدر که سخنگوی پنتاگون نیز محسوب می شود ، در میانه های مارس 2023 جزئیات جدیدی را در خصوص برنامه انتقال آبرامز به کیف ارائه نمود ولی براین مساله تاکید داشت که برنامه تحویل تا سال 2024 بطول خواهد انجامید . آبرامز ارتش ایالات متحده در حالی طی دوره تعمیرات سنگین به گفته وی ، پس از بررسی های مختلف و بحث های فراوان در خصوص گونه تحویلی آبرامز به اوکراین ، تصمیم گرفته شد تا نمونه M1A1 پس از یکسری تغییرات برای تحویل سریع تر ، به صحنه نبرد اوکراین اعزام شود . در میان گرچه هنوز جدول زمانی مشخصی ارائه نشده ولی تجربه تحویل سخت افزارزرهی غربی به اوکراین نشان میدهد که تحویل این سامانه ها به معنای ورود آنها به میدان نبرد نیست . بعنوان مثال ، نخستین دسته از خودروهای رزمی برادلی در فوریه 2023 وارد اروپا گردید و چند ماه بطور عملی وارد میدان شد . راست : برگه راهنمای دپارتمان تسلیحات زمینی جنرال داینامیکز با محوریت معرفی پیشرانه دیزلی ام تی-883 و جعبه دنده آلیسون 5250MX چپ : تانک اصلی میدان نبرد ام-یک آ-1 آبرامز تست پیشرانه AGT-1500 تانک اصلی میدان نبرد ام-یک آ-1 آبرامز https://www.aparat.com/v/4KCNS براساس گزارش های اولیه منتشر شده ، تصمیم برای ارسال نسخه M1A1 که به نوعی بازسازی شده ، عمدتا برای کمک به کاهش نیازهای آموزشی و لجستیکی و همچنین کوتاه کردن برنامه آموزشی خدمه اوکراینی صورت گرفته ولی برخی ناظران نظامی معتقدند که کارکرد و نگهداری نسخه M1A1 در مقایسه با نسخه M1A2 چندان تفاوتی را به نمایش نمی گذارد . در همین راستا گفته می شود که نوع پایه M1A2 به سامانه های کنترل آتش ، حسگرها ، سامانه های مخابراتی مشخصی ، مجهز است ولی هنوز اطلاعاتی درخصوص اینکه آبرامزهای تحویلی به کیف چه نوع پیکربندی را حمل می کنند ، رصد نشده است . نمونه های بروزشده گونهM1A1 شامل سامانه های کنترل آتش رقومی جدید و ارتقاء های دیگر بوده و پس ازآن نیز به یک مجموعه سامانه های آگاهی موقعیتی جدید (SA) مجهز گردید که می توان این سامانه ها را در یک پیکربندی قابل صادارت نیز مشاهده نمود ولی سخنگوی پنتاگون مدعی شده که نمونه های ارسالی به اوکراین قابلیتهایی مشابه نسخه M1A2 را دارند ولی جزئیات بیشتری ارائه نگردید . با این وصف ، همه نمونه های آبرامز از یک پیشرانه دائم تشنه به سوخت بهره می برند که نقطه کانونی بحث های لجستیکی تحویل این تانک به اوکراین است . تست پیشرانه دیزلی تانک اصلی میدان نبرد Leopard 2A6 https://www.aparat.com/v/Wmwgy راست : مهمات استاندارد کالیبر 120 م.م آبرامز چپ : سه نمای نسخه آ-یک از سویی دیگر ، دولت بریتانیا در مارس 2023 طی یک خبر جنجالی اعلام نمود که قراراست مهمات نافذ ضد زره حاوی اورانیوم ضعیف شده را به همراه تانکهای چالنجر-2 به اوکراین ارسال کند . این مهمات ( از گونه APFSDS ) به جای سرجنگی انفجاری ، به یک بخش پیکان مانند تولید شده از فلز اورانیوم را بخود می بیند که پس از شلیک ، با کوبش به بدنه هدف ، باعث ایجاد آسیب شدید در آن می شود . این سرجنگی پیکان مانند ، با برخورد به بدنه زرهی تانکها یا خودروهای زرهی بسرعت به حالت مذاب درآمده و با عبور از بدنه فولادی ضخیم تانک ، به درون بدنه وارد شده و آسیب شدید تری را پدید می آورد . با این وصف ، آبرامز برای مقابله با این مهمات ، معمولا به صفحات زرهی از جنس اورانیوم ضعیف شده مجهز هستند ولی تا کنون این صفحات در نمونه های صادراتی دیده نشده و این تانکها قبل از تحویل به مشتری خارجی یک فرآیند طولانی را برای جداسازی چنین فناوری طی می نمایند . مقایسه ضخامت زره آبرامز در نمونه پایه و گونه های متعاقب آن نمایش قابلیت های تانک اصلی میدان نبرد آبرامز-ایکس https://www.aparat.com/v/YIGmq بدین ترتیب ، اگر بریتانیا چنین مهماتی را به اوکراین صادر کند ، احتمالا ایالات متحده نیز اجازه صدور تانکهای آبرامز مجهز به این صفحات زرهی را نیز مجاز نماید ولی سخنگوی پنتاگون تا مارس 2023 از صدور این فناوری بی اطلاع بوده است .با این وصف حتی بدون صفحات زرهی فوق الذکر ، یک گردان آبرامز برای ارتش اوکراین می تواند یک نقطه تنفس باشد ، چرا که حتی نمونه آ.یک قابلیتهای رزمی بالاتری را به نمایش می گذارند بخصوص در حوزه عملیات شبانه ، حتی اگر خبر کاهش قابلیتهای آبرامز های تحویلی ، درمقایسه با نمونه های عملیاتی در ارتش ایالات متحده ، صحت داشته باشد . براساس داده های موجود ، دو پیشرانه دیزلی MT-883 V12 و پرکینز CV-12 قرار بود جایگزین پیشرانه توربین استاندارد آبرامز شود پیشرانه آبرامز ، چالشی برای رسته لجستیکی ارتش اوکراین با وجود تمامی مزیت های موجود در خصوص تحویل آبرامز به اوکراین ، تحلیل های مختلف در خصوص نگرانی از روند تعمیر و نگهداری پیشرانه این تانک در ارتش اوکراین ، شدت بیشتری بخود گرفته ، به همین دلیل ، برخی این سئوال را مطرح می کنند که آیا به جای پیشرانه پرمصرف توربینی استاندارد آبرامز ، می توان یک پیشرانه دیزلی کلاسیک را برای نصب در این تانک به منظور ارسال به اوکراین استفاده نمود؟!! گمانه زنی های اولیه در خصوص گونه تحویلی آبرامز به اوکراین بین نسخه M1A1 یا نمونه ساده تر شده M1A2 در نوسان است ولی به شکل رسمی هنوز پیکربندی نمونه صادراتی به اوکراین ، مشخص نشده است ولی تا امروز چند زیرمجموعه از نسخه آ-2 شناخته شده که یکی از آنها به یک بسته حفاظتی متفاوت از نمونه های موجود در ارتش آمریکا را بخود می بیند . با این حال ، نمونه های مختلف M1A2 به یک پیشرانه هانی ول AGT1500 بقدرت 1500 اسب بخار مجهز هستند که از جعبه دنده آلیسون X1100-3B به همراه اجزاء مرتبط که در مجموع بسته قدرت FUPP نامیده می شود ،بهره می برند . در همین راستا ، تحلیلگران نظامی معتقدند که پیشرانه فوق الذکر ، مزیت های خاصی را در مقایسه به پیشرانه های دیزلی کلاسیک به نمایش می گذارند که شامل شتابگیری سریعتر و سروصدای کمتر است که این کاهش امضای صوتی تانک در نبردهای شهری و حتی در فضاهای باز ، میتواند یک مولفه پراهمیت باشد ولی درمقابل ، میزان سوخت مصرفی و هزینه های مربوط به آن مشکل عمده این گونه پیشرانه ها محسوب می گردد در حالی که هانی ول ( شرکت سازنده موتور ) مدعی است که پیشرانه فوق الذکر ، بصورت "چند-سوختی "طراحی شده که می تواند با سوخت دیزل ، دیزل دریایی یا بنزین نیز کار کند . خودروی بازیابی زرهی ام-88 هرکولس اما ارائه جایگزینی موتور توربینی با یک پیشرانه کلاسیک دیزلی ، تنها یک طرح روی کاغذ محسوب نمی شود . درواقع امر ، بخش سامانه های زمینی جنرال داینامیکز ، درانتهای دهه نود میلادی ، امکان نصب پیشرانه های دیزلی رامورد بررسی قرار داده بود . درهمین راستا ، با آغاز سال 1997 ، این شرکت ، بررسی های اولیه درخصوص یک چیدمان جدید بسته قدرت را برای آبرامز درنظر داشت که شامل یک پیشرانه دیزلی ام تی-883 وی-12 به قدرت 1500 اسب بخار بود که طرح اصلی آن از شرکت آلمانی ام تی یو ارائه شده بود . این موتور دیزلی به یک جعبه دنده جدید با شناسه HSW295TM محصول شرکت RENK مجهز می گردید که قرار بود به ترکیه ارائه شود . بدین ترتیب ، نمونه جدید آبرامز پس از مجهز شدن به این موتور ، برجک آبرامز A2 SEP را دریافت نماید. به ادعای شرکت سازنده ، آزمایش های صورت گرفته نشان می داد موتور این تانک پس از 300 مایل راهپیمایی و شلیک 70 گلوله مشکلی پیدا نمی نمود در حالی که هزینه های عملیاتی آن به میزان قابل توجهی کاهش را نشان می داد . مروری بر قابلیتهای تانک اصلی میدان نبرد آبرامز https://www.aparat.com/v/9d5NU با تمامی این اوصاف ، وقتی صحبت از صدور آبرامز به اوکراین می شود ، گزینه های متعددی به ذهن می آید ولی بخش سامانه های زمینی جنرال داینامیکز از میانه های دهه نود میلادی ، هیچ آبرامز جدیدی تولید نکرده ولی در عوض بتدریج همه نمونه های قدیمی طی یک برنامه مشخص ، مورد بهسازی و ارتقاء قرار گرفته اند درنتیجه نمیتوان به طور قطع داده های مشخصی وجود ندارد که چه تغییراتی باید در بخش دهلیز موتور صورت گیرد تا یک پیشرانه دیزلی کلاسیک به آبرامز اضافه شود ، علاوه براین ، هزینه ها و زمان مورد نیاز برای ایجاد این تغییرات نیز قابل حدس زدن نیست ولی در مجموع ، پیکربندی آبرامزهای تحویلی به کیف، از یک الگوی صادراتی تبعیت می نمایند ، هر چند برخی معتقدند که تغییر پیشرانه ممکن است چندان طولانی نباشد . بسته حفاظت زرهی آبرامز های تحویلی به اوکراین ، نمونه خاص صادراتی یا نسخه استاندارد عملیاتی ..! علیرغم اینکه تحویل رسمی 31 دستگاه آبرامز به اوکراین ، اعلام شده و برخی معتقدند که ارسال این تسلیحات از سپتامبر 2023 آغاز خواهد شد ولی منابع پنتاگون هنوز مشخص نکرده اند که نمونه های ارسالی ، از تولیدات جدید است یا این تانکها از منابع دیگری تامی خواهند شد . با این وصف ، ارتش ایالات متحده ، چندین صد دستگاه آبرامزهای تولید قدیم را در انبارهای خود بصورت ذخیره شد ، نگهداری می کند که میتوان آنها را به یک پیمانکار نظامی تحویل داد تا قبل از ارسال به اوکراین ، با وضعیت جدید رزمی منطبق شوند که دراین میان ، تمرکز اصلی بر روی بسته ارائه شده حفاظت زرهی این تانکها قرار دارد . نیروی زمینی ارتش ایالات متحده ، از اواخر دهه هشتاد میلادی ، بتدریج نسخه M1A1 خود را به صفحات زرهی از جنس اورانیوم ضعیف شده مجهز نمود که بدلیل چگالی بالا ، حفاظت به نسبت موثری را ارائه می دادند . این شیوه آنچنان مورد توجه قرار گرفت که نه تنها نمونه های قدیمی تر آبرامز بدان مجهز شدند ، بلکه با معرفی گونه A2 نیزاستفاده از آنها ادامه پیدا نمود . با این حال ، تا امروز ، ترکیب این صفحات فلزی خاص ، محرمانه باقی مانده و داده های چندانی از آن وجود ندارد ولی توسعه نسخه های اولیه این زره ها ، در قالب یک برنامه فوق محرمانه و با شناسه گرین گریپ ( GREEN GRAPE) آغاز شد . با گذشت حدود 9 سال از آغاز این برنامه ، درجه بندی محرمانگی این برنامه دو رده کاهش پیدا نمود در نتیجه یکسری داده های اولیه در خصوص این صفحات زرهی بصورت پراکنده در اختیار عموم قرار گرفت ، بدین صورت که اگر سطوح زرهی محافظ توپ اصلی و صفحات دوطرف بدنه به هردلیلی دچار شکستگی شوند و فضای داخلی آنها در معرض دید قرار گیرد ، مسئول تعمیر و نگهداری پس از اینکه به پوشش های محافظتی ملبس شد ، می تواند شکاف ایجاد شده را جوشکاری کرده و ترمیم کند . هزینه تعویض هر برجک حدود 6 میلیون دلار برآورد شده است سی و پنج سال بعد ، نمونه های جدیدتر آبرامز به صفحات سرامیکی پیشرفته ای مجهز می شوند که ترکیب این صفحات ، هنوز طبقه بندی شده بوده و در اختیار عموم قرار ندارد . بدین ترتیب ، آبرامزهای عملیاتی در استرالیا ، عراق ، مصر ، کویت ، سعودی ، کویت و مراکش ، فاقد این صفحات زرهی در خدمت قراردارند. به جای این صفحات زرهی ، بسته های حفاظتی جدیدی برای صادرات در نظر گرفته شده است که یک نمونه آن را می توان در نسخه M1A1M تحویلی به ارتش عراق مشاهده نمود . اما منبع تامین آبرامز برای اوکراین ، چه از نمونه های موجود درانبار باشد یا تازه تولید شده باشند ، باید به بسته های جدید حفاظتی از نوع صادراتی مجهز شوند که این خود یک فرآیند پیچیده بوده که نمونه آن را می توان در آبرامز های تحویلی به ارتش لهستان مشاهده کرد . نمونه های تحویلی به ارتش لهستان از گونه M1A2SEPV3 محسوب می شوند که برجک آن مورد بازنگری و بازسازی قرار گرفته است . این تانکها بعنوان بخشی از یک فروش ویژه به بسته های جدید زرهی مجهز شده اند ولی ارتش آمریکا برای مدتهای طولانی به دنبال یک منبع انحصاری بود تا بعنوان یک واسطه برای بخش سامانه های زمینی جنرال داینامیکز عمل نماید . در همین راستا ، گفته می شود که شرکت Safariland LLC یکی از این واسطه هاست ولی ناظران نظامی معتقدند که این شرکت تنها تجربه تولید زره فولادی یا کامپوزیت سبک وزن را داشته و متقابلا با زره های اورانیومی سروکار ندارد ، علاوه براین ، شرکت فوق پیشینه ای در حوزه تعمیرو نگهداری خودروهای سنگین زرهی نظیر آبرامز و همچنین دمونتاژ و مونتاژ برجک این تانک را در سابقه خود نمی بیند . تعمیرات سنگین تانک اصلی میدان نبرد آبرامز دومین شرکت با شناسه MCM Learning, Inc سابقه قبلی برای ساخت یا نصب زره بر روی تانک نداشته ولی برخی منابع معتقدند که این شرکت تجربه مدیریت برنامه حذف یا اضافه کردن صفحات زرهی از جنس اورانیوم ضعیف شده بر روی آبرامزهای ارتش را به شکل غیر رسمی ، دارد . از سویی دیگر ، مدیریت شرکت بطور کامل این ادعا را تکذیب نموده است . سومین شرکت مورد نظر پنتاگون ، PLUS Ops لهستانی است که خدمات گوناگونی را در حوزه برنامه های دفاعی مشترک لهستان و ایالات متحده ارائه داده ولی هنوز مستنداتی در خصوص تجربه کار با این نوع زره ها از سوی این شرکت ارائه نشده است . راست : اطلاعات دقیقی از اینکه ارتش یا شرکتهای پیمانکار در چه بازه زمانی می توانند زره اورانیومی برج آبرامز را از آن جدا کنند ، وجود ندارد ولی ظاهرا برای یک دسته 28 تایی از آبرامز این روند حدود یکسال بطول می انجامد چپ : بخشی از اسناد از طبقه بندی فوق سری خارج شده ارتش ایالات متحده با محوریت زره اورانیومی آبرامز نیروی زمینی ارتش آمریکا مدعی است که آماده کردن یکی از این سه شرکت برای ورود به عرصه فوق ، حدود 64 ماه یا 5 سال طول می کشد (شامل همه اقدامات ایمنی ، بهداشتی برای کار با زره های اورانیومی ) ولی تا کنون داده های معتبری در خصوص اینکه مجهز کردن هر برجک به زره های فوق چقدر زمان نیاز دارد ، منتشر نشده ،اما جنرال داینامیکز مدعی است که برای تجهیز 28 برجک ، برنامه ای طرح شده که از ژانویه 2023 آغاز و تا دسامبر همان سال ادامه پیدا خواهد کرد در حالی که هزینه تبدیل هر برجک حدود 6 میلیون دلار خواهد بود . با توجه به همه این موارد ، باید دید که ارتش آمریکا چگونه می تواند زمان تحویل آبرامز را به اوکراین ، کاهش دهد . از راست به چپ : آبرامز های عملیاتی ارتش های سعودی ، مصر و عراق از سوی دیگر ، این احتمال وجود دارد که واشنگتن ، نمونه های دانگرید شده ای از آبرامز را از یک کشور ثالث دریافت کرده باشد ( نظیر پرداخت منابع مالی برای ارتقاء تانکهای تی-72بی که از یک کشور سوم برای اوکراین ) اگر این گزینه مدنظر قرارگیرد ، دو کاربر بزرگ آبرامزهای دانگرید شده ، مصر و عربستان سعودی هستند . ارتش مصر ، بر روی کاغذ ، حدود 1360 دستگاه آبرامز M1A1 در اختیار دارد در حالی که سعودی حدود 370 دستگاه را بخود می بیند که 170 دستگاه آن در انبار نگهداری می شوند . با این حال ، مصر و سعودی شرکای اصلی آمریکا محسوب می شوند ولی در عین حال رابطه خوبی با روسیه دارند که این مساله متقاعد کردن آنها را دشوار می نماید . درهر صورت ، منابع مختلف مدعی هستند که آبرامزهای ادعایی در سپتامبر تحویل ارتش کیف خواهند شد ، در نتیجه باید به انتظار نشست . تصویر ماهواره ای از مرکز ذخیره تجهیزات سنگین زرهی سییرا نیروی زمینی ارتش ایالات متحده و صف تانکهای اصلی میدان نبرد آبرامز آبرامز... آماده تحویل ..!! براساس آخرین خبرهای منتشر شده ، 31 دستگاه تانک آبرامز M1A1 که به کیف وعده داده شده بود ، بازسازی شده و اکنون آماده تحویل است . رئیس دپارتمان پشتیبانی ارتش ایالات متحده در 6 اوت سال 2023 در جریان یک کنفرانس خبری اعلام نمود که اولین دسته تانکهای آبرامز در انتهای هفته جاری به اروپا ارسال می شوند و احتمالا با آغاز پائیز سال 2023 آماده عملیات خواهند بود . این تانکها ، برای ماه تحت بازسازی قرار داشتند ولی اکنون آماده تحویل به ارتش اوکراین هستند . این بسته نظامی شامل مهمات ، قطعات یدکی ، سامانه های سوخت رسانی ، و زیرساختهای صحرایی تعمیر و نگهداری می باشند . به گفته این مقام نظامی ، این تانکها در پائیز 2023 آماده عملیات خواهند بود ولی هنوز تصمیمی در خصوص تحویل مهمات نافذ اورانیومی به اوکراین گرفته نشده است . پی نوشت : منبع 1 منبع 2 منبع4 منبع5 منبع7 منبع8 9- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی درانجمن میلیتاری،براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند. 10- نکته : ادعایی در خصوص کامل بودن این دو بخش مقاله در حوزه بررسی قابلیت های تانک اصلی میدان نبرد آبرامز وجود ندارد ، اگر نقص یا موردی در متن دیده شده ، در پی ام متذکر شوید تا اصلاح شود . متشکرم
-
1 پسندیده شدهآبرامز در اوکراین ...!!! بررسی روند تحویل و احتمالات موجود....!!! بخش یکم اریک آلبرتسون ، افسر ارشد بازنشسته ارتش ایالات متحده که بعنوان خدمه تانک اصلی میدان نبرد ام-1.آ-1 آبرامز و همچنین نمونه های اولیه ام-1آ-2 سپ.وی.2 ارتش این کشور خدمت می نمود ، به یاد می آورد که پس از سقوط صدام ، عراق وارد یک جهنم داغ شد و ارتش اشغالگر ، با شورش های شدیدی روبرو گردید . درواقع با آغاز حملات ارتش مهدی علیه نیروهای ارتش اشغالگر ایالات متحده در بغداد ، کوت و نجف ، در یک بازه زمانی ، بیست سرباز ارتش در منطقه ای واقع در شهرک صدر به دام افتادند به همین دلیل ، هفت دستگاه آبرامز از واحد آلبرتسون ، گروهان سی ،جمعی هنگ 37 زرهی و تیپ یکم از لشکر یکم تانک برای کمک بدانها فراخوانده شدند . وی که اکنون رئیس دایره آموزش و تاریخ نگاری رسته زرهی ارتش محسوب می شود ، چنین به یاد می آورد که شکل محیط رزم بخوبی نشان داد که آبرامز در نبردهای شدید چه کارهایی می تواند انجام دهد . ولی در این خصوص می افزاید که در نبردهای شهرک صدر ، تانکهای آبرامز ضربات متعدد ناشی از برخورد نارنجک های ضدزره ، آرپی جی ، مهمات نافذ تیربار آرپی کا و طیف وسیعی از مهمات خمپاره انداز (شامل کالیبر نیمه سنگین 120 م.م ) را متحمل گردید ولی جان سالم به در برد . این مساله ، می تواند نشانه خوبی برای موفقیت این تانک در اوکراین باشد . علیرغم سروصدای فراوان در خصوص قابلیتهای آبرامز ، درصورتی که تاکتیک های مناسبی طراحی و اتخاد شود ، می توان با استفاده از مولفه های مختلف ، واحدهای زرهی مجهز به این تانک را زمین گیر و بدانها تلفات قابل توجهی وارد آورد این مساله در عراق و یمن به نمایش گذاشته شد با این حال ، بایدن درمیانه های ژانویه 2023 به شکل رسمی اعلام نمود که ایالات متحده ، 31 دستگاه آبرامز را به اوکراین تحویل خواهد داد و به احتمال زیاد ، نسخه M1A2 به درمقایسه با نمونه های پیشین ، پیشرفته تر است ، وارد صحنه جنگ می شود . در این میان ، اگرچه بخشی ازتحلیلگران نظامی ، براین اعتقاد قرار دارند که آبرامز ، پیشرفته ترین تانک اصلی میدان نبرد حال حاضر دنیا محسوب می شود ولی آیا ورود این تانک به معنای گلوله نقره ای ارتش کیف برای وادار کردن روسها به عقب نشینی تا مرزهای سال 2014 است ؟! علاوه براین ، آیا چالش های مربوط به سوخت رسانی ، تعمیر و نگهداری و تسلیح آبرامز درنظر گرفته شده ؟!ژنرال پت دوناهو ، افسر بازنشسته ارتش ایالات متحده معتقد است که 31 دستگاه آبرامز به همراه 14 دستگاه لئوپارد-2آ4 میتواند نمایش حمایت سیاسی از کیف در برابر مسکو باشد در حالی که این تصمیمی آگاهانه در خصوص اینکه چه تعداد از بهترین تانکهای موجود را باید به اوکراین ارسال نمود ، به نظر می رسد . نسخه های معرفی شده تانک اصلی میدان نبرد آبرامز فلسفه ارسال آبرامز به اوکراین به گفته آلبرتسون ، در طول استقرار 14 ماهه وی در عراق از می سال 2003 تا ژوئیه سال 2004 ، بیشتر زمان خدمتی درون تانک سپری شد ، هزاران کیلومتر طی گردید و همواره از مرکز اصلی یعنی پادگان استقرار لشکر یکم زرهی ، هنگ سواره نظام جمعی لشکر82 هوابرد و همچنین لشکر یکم سواره نظام در حال پشتیبانی بودیم . این درحالی بود که محیط همواره مملوء از شن و دمای هوا بسیار بالا بود . به اعتقاد وی ، پیشرانه 1500 اسب بخاری توربینی آبرامز ، بخصوص در محیط شهری ، به نسبت کم سروصداست بعنوان مثال درجریان یک عملیات سرکوب در شهر کوفه ، تا قبل از رسیدن ستون زرهی به محل استقرار شبه نظامیان (حدود 100 یاردی ) عملا کسی متوجه حضور ما نشد در حالی که نیروهای اوکراینی هم اکنون در محیط باز ، جنگل و بصورت محدود در مناطق شهری وارد نبرد می شوند ( البته ایشون احتمالا کاربرد گسترده بدون سرنشین ها را حساب نکردند ، یعنی تا وقتی امکان مشاهده بصری هست ، سروصدای پیشرانه تانک چندان محلی از اِعراب ندارد .م ) وی براین اعتقاد است که شیوه نبرد پیاده نظام ارتش اوکراین به گونه ای است که می توانند از پتانسیل آبرامز به نحو احسن استفاده نمایند ، چرا که حضور این تانک به پیاده نظام اجازه میدهد تا کنترل صحنه را بدست گرفته و موقعیتهای کلیدی و استراتژیک را در منطقه جنگلی یا شهری حفظ کند . علاوه براین ، آبرامز سابقه رویارویی با زرهی روسی را از عملیات طوفان صحرا دارد و تجربه به نسبت خوبی ثبت شده است . https://www.aparat.com/v/9DM2l بعنوان مثال ، اداره حسابرسی عمومی در سال 1992 گزارش داد که در جریان عملیات طوفان صحرا ، 23 دستگاه تانک از 2000 دستگاه آبرامز مستقر در منطقه جنگی ، منهدم شده یا آسیب دیدند درحالی که از 9 دستگاه آبرامز منهدم شده ، 7 مورد بدلیل آتش خودی و دو مورد نیز به منظور جلوگیری از به غنمیت گرفته شده توسط دشمن ، از میان برده شد . اما عملیات طوفان صحرا با نسل اول آبرامز یعنی نسخه های ام-یک و ام- یک آ.یک انجام گردیدولی احتمالا نسخه های بهتری به اوکراین تحویل داده خواهد شد . نمای درونی تانک اصلی میدان نبرد M-1.A.1 از دریچه دید بارگذار مهمات جایگاه تیرانداز و فرمانده تانک بخوبی قابل مشاهده است چالش های پیش رو علیرغم جذابیت خبر تحویل آبرامز به اوکراین برای افکارعمومی ، پنتاگون و کاخ سفید ، این اقدام را با درجه اهمیت پائینی مدنظرقرار دادند و متقابلا نگرانی های خود را در خصوص حفظ ، تعمیر و نگهداری و همچنین تامین سوخت و مهمات برای این تانک را بعنوان چالش های مهم مطرح نمودند تا جایی که کالین کال در اواخر ژانویه 2023 طی یک جلسه پرسش و پاسخ اعلام نمود که دولت هنوز آماده ارسال این تانکها نیست .وزیر دفاع این کشور نیز مدعی شد که نمی تواند سامانه ای را که ارتش اوکراین نمی تواند آن را تعمیر کند یا در درازمدت آنها را بکارگیرد ، به ارتش این کشور تحویل دهد . اما جدای این مساله ، به گفته تحلیل گران غربی ، آبرامز یک جنگ افزار جادویی نیست که به شکل خودکار بتواند مسیر جنگ را تغییر دهد . آبرامز در عراق ژنرال دوناهو معتقد است که آبرامز یک گلوله نقره ای برای ارتش اوکراین نیست بلکه این تانک باید در قالب واحدهای سوار-زرهی بکار گرفته شود . این بدان معناست که آبرامز برای ایفای نقش تاثیرگذار خود در میدان نبرد ، باید بخشی از یک ساختار بزرگتر شامل توپخانه ، مهندسی ، عناصر اطلاعات ، نظارت و شناسایی بوده که در مجموع مرگ آوری یک تیپ زرهی را پدید می آورد . درواقع ، آنچه که اوکراینی ها باید از ناتو بخواهند ، توسعه نیروی سوار-زرهی خود براساس الگوی غربی است . راست : تی-72 ارتش اوکراین چپ: خدمه تانک ارتش اوکراین بدین ترتیب ، به گفته این دسته از ناظران نظامی ، یکی از دلایل اصلی موفقیت اوکراین در بازپسگیری بخش های تصرف شده توسط روسیه ، وجود قابلیت برای اجرای مانورتوسط یگانهای تسلیحات ترکیبی بوده که روسها قادر به انجام آن نبودند !!! ولی داشتن یک تانک با قابلیت های ویژه ، یک مساله است و نگاه داشتن آن در حالت آماده به رزم ، مساله دیگر، که این خود نشاندهنده پیچیده بودن کار با آبرامز است . این مساله تا بدانجا اهمیت دارد که یک سرهنگ نیروی زمینی ارتش ایالات متحده معتقد است که خودروهایی نظیر استرایکر ، برادلی ، فناوری پیشرفته ای محسوب می شوند ولی آبرامز بطور کامل دنیای متفاوتی است . به گفته وی ، پیشرانه توربینی آبرامز ، دروضعیت روشن ، مقدار قابل توجهی سوخت مصرف می کند ( 300 گالن در هر هشت ساعت ) مخزن سوخت این تانک حدود 500 گالن ظرفیت دارد و این بدان معناست که هر گروهان تانک باید کامیون های حمل سوخت ویژه خود را برای تامین سوخت به همراه داشته باشد . پیشرانه توربینی آبرامز ، علیرغم دومزیت غیر قابل انکار ، مصرف سوخت بسیار بالایی را به نمایش می گذارد ، به همین دلیل خط لجستیکی برای فعال نگاه داشتن گروهان های زرهی مجهز به این تانکها همواره باید برقرار باشد خودروی اشکوش ام-978 ظرفیت حمل سوخت : حدود 2500 گالن /9463 لیتر به گفته ژنرال دوناهو ، آبرامز با این فرض طراحی شده که شبکه لجستیکی ارتش آمریکا از آن بخوبی پشتیبانی می کند ، به همین دلیل ، تحویل سوخت به آبرامز ها ، برای ارتش اوکراین یک چالش است درنتیجه ابتدا باید این این مشکل بررسی و سپس حل شود . اما وی معتقد است که برای ارتش اوکراین ، خبر خوبی وجود دارد ، چرا که موتور این تانک ، برای استفاده طیف متنوعی از سوخت طراحی شده ( سوخت جت ، دیزل و بنزین ) در این میان ، اگرچه استفاده از یک سوخت خاص می تواند بر روی تعداد ساعات عملیاتی بودن موتور تاثیر گذار باشد ولی این امکان وجود دارد که آبرامز را با هر نوع سوختی روشن کنید . مجموعه کامل بسته قدرت آبرامز (FUPP) توربینی AGT1500 به قدرت 1500 اسب بخار سامانه انتقال قدرت آلیسون X1100-3B به ادعای این افسر زرهی ، دومین چالش ارتش اوکراین ، مدیریت مهمات مصرفی آِبرامز است ، چرا که نبردهای شرق اوکراین ، نیازمند مصرف مهمات بالاست و هر دونسخه 105 و 120 م.م توپ اصلی آبرامز ، می توانند گزینه های متعددی را حمل و شلیک نمایند در حالی که مهمات جنگ افزار ثانویه (دو قبضه تیربار 7.62 م.م و کالیبر 50 ) نیز می بایست در نظر گرفته شود در حالی که این مشکل برای لئوپارد-2 که از توپ 120 م.م استفاده می کند ، به نسبت کمتر بوده و مهمات آن را می توان از کشورهای متعددی تامین نمود . راست : خدمه دانشجوی تیرانداز تانک آبرامز در حال سوخت گیری یک دستگاه تانک آبرامز M1A2 SEP V2 چپ : تعمیر شنی آبرامز با کمک خودروی بازیابی زرهی ام-88 سومین چالش برای آبرامز های اوکراینی ، حفظ روند تحویل قطعات یدکی است . درواقع ، جعبه دنده آبرامز ،یک بخش بشدت پیچیده بوده که به همراه پیشرانه ، وزنی درحدود 2500 پاوند دارد و این روند بازکردن و تعمیر آن را بسیار سخت نموده است و این کار را برای تکنسین های اوکراینی قطعا سخت خواهد کرد .اما در مقابل ، سامانه های الکترونیک آبرامز نباید برای ارتش اوکراین یک نگرانی عمده به نظر برسد چرا که این سامانه ها بصورت مدولار طراحی شده و براحتی قابل تعویض هستند ولی نکته اینجاست که یک دسته زرهی باید بدون ارتباط با خارج از تانک ، بتواند بهترین عملکرد را از خود به نمایش بگذارد . صحنه نبرد اوکراین بدلیل وضعیت خاص زمین ، نیاز به یک خودروی بازیابی زرهی به منظور کمک به آبرامز با وزن حدود 63 تن را بسیار پراهمیت نموده است در حوزه سامانه های تعلیق و نوع زمینی که آبرامز در اوکراین باید درآن وارد عمل شود نیز تحلیلگران نظامی معتقدند که آبرامز برای رزم در صحنه اروپا طراحی شده درحالی که بیشترین شهرت آن طی عملیات در جغرافیای بیابانی بدست آمده است . با این وصف ، اگر آبرامز تحت شرایط خاصی ، در زمین های باتلاقی متوقف شود ، ارتش اوکراین به تعدادی خودروهای بازیابی زرهی نیاز دارد ( بسته ارائه شده توسط دولت ایالات متحده شامل هشت دستگاه خودروی بازیابی زرهی ام-88 هرکولس می شود ) این خودروی بازیابی زرهی که یک پیکربندی شنی دارکامل است ، می تواند عملیات وینچینگ ، یدک کش و .. را انجام دهد ولی استفاده از این خودروها ، نیازمند مهارت فنی بالا در نگهداری آن است که البته جذابیت کمتری را نسبت به نمونه رزمی ، به نمایش می گذارد. با وجود تمامی مولفه های فوق الذکر ، وزن جنگی آبرامز می تواند چالش دیگری برای ارتش اوکراین باشد . در واقع امر ، وزن تی-84 اوکراینی ، بین 46 تا 51 تن است در حالی که آبرامز نسخه آ-یک ، حدود 63 تن وزن دارد که این مساله در هنگام عبور از روی پل می تواند مشکل ساز شود. بدین ترتیب ، به گفته تحلیلگران نظامی ، کیفیت آموزش خدمه اوکراینی می تواند یک عامل کلیدی در موفقیت آبرامز در اوکراین باشد. درواقع ، یک ارتش می تواند بهترین تانک دنیا را در اختیار داشته باشد ولی اگر خدمه آموزش دیده ای در دسترس نباشد ، این تانک به معنای واقعی ، بی ارزش خواهد بود . درحالی که به شکل معکوس ، یک ارتش می تواند به تانک های قدیمی مجهز باشد ولی با دراختیار داشتن خدمه آموزش دیده و پشتیبانی لجستیکی بالا ، به اندازه پیشرفته ترین تانک موجود در جهان ، مرگ آوری را به نمایش بگذارد . در ارتشهای غربی مجهز به آبرامز ، خدمه به شکل مرتب ، در پادگان ، در تمرینات صحرایی ، رزمایش های داخلی و مشترک ، آموزش می بینند که این تا حدودی باعث موفقیت آبرامز در صحنه نبرد شده است . بعنوان مثال ، خدمه تازه وارد آبرامز باید بین 17 تا 22 هفته آموزش را دریافت کنند که تنها آموزش پایه محسوب می شود ولی شامل آموزش یگانی پس از آَشنایی با تانک ومهارت یافتن در هدایت و آتش آن نمی گردد چرا که همه تانکهای پیشرفته حاضردر خط اول نبرد ، نظیر لئوپارد ، چالنجر ، لکلرک و ... باید آموزش عملیات مشترک با سایر یگانها را پشت سر بگذارند تا امکان استفاده از آنها در میدان نبرد پدید آید . نمای بخش درونی تانک اصلی میدان نبرد M-1 A.2 یکی از تفاوت های این نسخه با نمونه های قبلی ، اضافه شدن نمایشگر برای فرمانده تانک به منظور نمای داده های رقومی است به گفته افسران زرهی ارتش ایالات متحده ، خدمه اوکراینی با قید "باید" می بایست نحوه کار با آبرامز در سطح گروهان و بالاتر را فرابگیرند . این به معنای عدم وجود تجربه رزمی خدمه اوکراینی نیست ، بلکه ارتش اوکراین تاکنون تجربه دست زدن به عملیات زرهی در سطح گروهان به بالا را در اختیار نداشته در حالی که خدمه آمریکایی ، در پادگان فورت ایروین ، چنین آموزش هایی را دریافت می کنند .درصورتی که تعداد 31 دستگاه آبرامز تحویلی به کیف صحت داشته باشد ، می توان پیش بینی نمود که ارتش اوکراین بتواند یک گردان کامل آبرامز را بخدمت بگیرد . این تعداد درارتش ایالات متحده شامل دو گروهان تانک است ولی ارتش اوکراین همچنان به سبک دوره شوروی عمل می کند بدین معنی که هر جوخه شامل سه تانک ، سه جوخه ( 9 دستگاه ) دریک گروهان و سه گروهان ( 27 دستگاه ) دریک گردان سازماندهی میشود در حالی که فرماندهان گروهان ها و گردان نیز هرکدام یک دستگاه تانک در اختیار دارند . راست : سایت بصری تیرانداز آبرامز در حالت دید حرارتی چپ : سایت بصری تیرانداز آبرامز در حالت دید در روز ناظران نظامی معتقدند که آبرامز می تواند تاثیر فوری و تاکتیکی را برصحنه نبرد داشته باشد ولی اثبات توانایی آن بعنوان یک سلاح تغییر دهنده جریان جنگ ، نیازمند استفاده از آنها در قالب واحدهای تسلیحات ترکیبی است . اما در این میان نکته ای قابل توجه باید درنظر گرفته شود که ارتش اوکراین برخلاف ارتشهای غربی نمی توانند بر روی پشتیبانی هوایی حساب باز کنند ولی کاربرد خلاقانه بدون سرنشین ها ، توپخانه و دفاع هوایی می تواند تا حدی این کمبود را برطرف نماید . نمای بُرش خورده آبرامز از بالا جایگاه تیرانداز ، فرمانده و راننده تانک بخوبی مشخص است با این وجود ، همچنان یک سئوال بزرگ وجود دارد که ارتش اوکراین چگونه تانک های مختلف شرقی و غربی خود را به شکل منسجم وارد صحنه نبرد نماید ؟! ژنرال دوناهو در این زمینه می گوید : این تصور وجود دارد که در حال حاضر شبکه لجستیکی ارتش اوکراین ، بیشترین نیروی ممکن را بخود اختصاص داده ، چراکه اکنون سامانه های توپخانه ای ، بدون سرنشین ، زرهی ، از انواع مختلف شرقی و غربی در سازمان رزم بصورت عملیاتی استفاده می شود که همگی به یک خط پشتیبانی جداگانه نیاز دارند و این چالش لجستیکی بسیار بالایی را برای کیف ایجاد کرده است . در نتیجه با تحویل آبرامز به اوکراین ، مهم این است که خط لجستیکی شامل سوخت ، مهمات ، قطعات یدکی و ... همواره برقرار بوده و احتمالا آلمان عهده دار چنین موضوعی باشد . با این حال هنوز مشخص نیست که جنرال داینامیکز بعنوان سازنده آبرامز عهده دار این کار خواهد بود یا پیمانکاران خصوصی چنین ماموریتی را برعهده می گیرند . پی نوشت : 1- ادامه دارد .... 2- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی درانجمن میلیتاری،براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند. 3- نکته : ادعایی در خصوص کامل بودن این دو بخش مقاله در حوزه بررسی قابلیت های تانک اصلی میدان نبرد آبرامز وجود ندارد ، اگر نقص یا موردی در متن دیده شده ، در پی ام متذکر شوید تا اصلاح شود . متشکرم
-
1 پسندیده شدهسخنرانی امپراتور ژاپن برای تسلیم در جنگ جهانیدوم پس از دومین انفجار هستهای در ناگاساکی و اعلام جنگ شوروی به ژاپن علیرغم پیمان بیطرفی ژاپن و شوروی، امپراتور ژاپن تصمیم گرفت شرایط تسلیم مطرح شده در اعلامیه پوتسدام را بپذیرد. اعلامیه پوتسدام التیماتومی بود که بیان میکرد اگر ژاپن تسلیم نشود، ممکن است منجر به انهدام کامل و بیدرنگ آن کشور شود. علیرغم تصمیم امپراتور افرادی در ژاپن حاضر به پذیرش تسلیم نبودند و یک کودتای نافرجام جهت اجتناب از تسلیم شدن ژاپن نیز در آن ساعات مهم رخ داد اما بالاخره هیروهیتو با سخنرانی که از طریق رادیو پخش شد تصمیم خود را به گوش مردم خود و متفقین رساند. بهمراه ویدئو لینک از سایت تابناک : https://www.tabnak.ir/fa/news/1170540/سخنرانی-امپراتور-ژاپن-برای-تسلیم-در-جنگجهانیدوم