برترین های انجمن

  1. aminor

    aminor

    VIP


    • امتیاز

      33

    • تعداد محتوا

      3,109


  2. mehdipersian

    • امتیاز

      30

    • تعداد محتوا

      3,151


  3. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      26

    • تعداد محتوا

      9,526


  4. mehran55

    mehran55

    Editorial Board


    • امتیاز

      24

    • تعداد محتوا

      1,112



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on جمعه, 28 اردیبهشت 1403 در همه مناطق

  1. 2 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز شبنم آسمان (بخش نخست) (Sky Dew EL/M-2083)  اسرائيل بالن جديدی را با قابلیت هشدار زودهنگام راه‌اندازی كرده است، نوعی هواگرد بدون سرنشين كه به عنوان يكی از «بزرگ‌ترين تولیدات در نوع خود» در جهان توصيف می شود. انتظار می‌رود که این سیستم آئروستات با قابلیت دسترسی بالا (HAAS) که توسط صنایع اسرائیلی با کمک ایالات متحده توسعه یافته است، هشدارهای اولیه را در مورد تهدیدات پروازی در ارتفاع کم (مانند موشک‌های کروز، پهپادهای مسلح یا انتحاری و سایر تهدیدات هوایی) ارائه دهد. این پلت فرم که در مکانی در شمال اسرائیل مستقر است، "برای شناسایی و هشدار درباره تهدیدات پیشرفته" استفاده خواهد شد و حسگر اصلی آن رادار بلند برد «آسمان شبنم» است. بطور مختصر و خلاصه می توان گفت که شبنم آسمان (EL/M-2083) یک رادار هشدار زودهنگام و کنترل هوابرد نصب شده بر روی کشتی هوائی است. سیستم مشابه از این نوع، سیستم رادار موجود بر کشتی پرنده تترد (Tethered Aerostat Radar System) است. Tethered Aerostat Radar System این سیستم مشتمل بر یک رادار آرایه ای اسکن الکترونیکی فعال و هشدار دهنده اولیه است که برای شناسایی هواپیماهای متخاصم در حال نزدیک شدن از بردهای دور (به ویژه هنگامی که در ارتفاع پایین نزدیک می شوند) طراحی شده است. داده‌های جمع‌آوری‌شده توسط این رادار به «مرکز فرماندهی و کنترل پدافند هوایی مرکزی» منتقل می‌شود، جایی که از آن برای حفظ تصویر جامع وضعیت هوایی استفاده می‌شود. هنگامی که از میان موارد بررسی شده ؛ یک تهدید بالقوه شناسایی شد، سیستم پردازنده به موقع به پاسخ دهندگان هوائی یا زمینی هشدار می دهد. برد تشخیص هواپیماهای جنگنده برای این رادار بیش از 250 کیلومتر (135 ناتیکال مایل) است. لازم به ذکر است که رافائل [پیمانکار اصلی این سیستم‌های کشتی پرنده (بالن هوائی) 71 متری] ، این رادار پرنده را بر اساس رادار زمین پایه EL/M-2080 Green Pine ساخته است. EL/M-2080 Green Pine این آئرواستات‌ها (کشتی های هوائی/بالن ها) انواع حسگرها با را حمل می‌کنند. از جمله «رادارهای نظارت هوایی» EL/M-2083 ارائه شده توسط Elta Systems ، «اطلاعات ارتباطی» (COMINT) و «محموله‌های اطلاعات سیگنال» (SIGINT) که مناطق حساس مرزی را در هر شرایط آب و هوائی تحت پوشش دائمی قرار می‌دهند. نکته بسیار مهم این است که این هواگردهای بی سرنشین ؛ به ویژه بخش هایی را پوشش می دهد که رادارهای زمینی به دلیل توپوگرافی یا سایر عوامل محدود کننده پوشش محدودی ارائه می دهند. فی الواقع در آن ارتفاع بالا ، یک آئروستات بزرگ که می تواند دو تن بار حمل کند بسیار کارآمد و راهگشا خواهد بود. کابل اتصال این بالن همچنین می تواند برق مورد نیاز سیستم را هم مداوماً تامین کند، به این معنی که بالن می تواند حدود 30 روز مداوماً در آسمان باشد و در این مدت راداهایش هم روشن بماند تا اینکه پس از این 30 روز برای تعمیر و نگهداری دوره ای رادارهایش پایین بیاید. شبنم آسمان اغلب، دو رادار حمل می کند. یکی «رادار نظارتی» و دیگری «رادار روشن کننده هدف با ردیابی دقیق/رادار کاوش و رهگیری» یا PTIR [precision track and illumination radar-PTIR] رادار نظارتی این کشتی هوائی پوشش دوربرد (حدود 500 کیلومتر) را بوسیله رادار EL/M-2083 فراهم می کند، در حالی که PTIR که یک سیستم هدایت پذیر و قادر به ردیابی چندین هدف است، می تواند بر روی موارد مورد علاقه تمرکز کند. بدنه این آئرواستات 71 متری توسط شرکت آمریکایی متخصص در زمینه تولید بالن های هوائی یعنی Aerostat TCOM ساخته شده است و از بزرگترین کشتی های هوائی در حال حاضر موجود در دنیا هستند. شرکت TCOM پیش از این آئروستات JLENS را نیز برای نیروهای مسلح آمریکا تولید کرده است. باید توجه داشت که راه اندازی یک سیستم آئروستات (کشتی هوائی) کار بسیار پیچیده ای است، نگه داشتن چندین تن بار معلق در یک آئروستات، نگه داشتن آن در موقعیت خود حتی در زمان وزش بادهای شدید، حتی چگونگی مدیریت کردن کابلی که هم آئروستات را به زمین متصل کرده و هم انرژی آن را تامین می کند (که خود این کابل چندین تن وزن دارد) فرآیند بسیار پیچیده ای است. ادامه دارد ... (با توجه به حجم زیاد مطلب ، به جهت اینکه برای دوستان خسته کننده نشود ؛ معرفی این جنگ افزار در قالب 3 پست ارسال می شود) منبع منبع نکته : ایده معرفی این کشتی هوائی بعد از گفتگوی دو دوست عزیز @oldmagina و @archersarash در تاپیک تحولات رژیم صهیونیستی در خصوص «هدف قرار گرفتن این بالن توسط گروه عصای موسی» زده شد پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  2. 1 پسندیده شده
    با عرض سلام و درود به همه کاربران انجمن میلیتاری ضمن تشکر از دوست خوبمان @mehdipersian برای اطلاع رسانی تصاویر پایگاه فضایی چابهار و همچنین سپاس از کاربر محترم و پیشکسوت انجمن @safir-omid که سال 1389 با ایجاد این تاپیک امکان این را فراهم نموده اند که بتوانیم فرآیند توسعه و ساخت این پایگاه فضایی را در یک روند مستمر مطالعه و دنبال کنیم . قبل از اینکه بررسی و تحلیل فنی را آغاز کنیم ذکر دو نکته را مناسب می دانم : اول : به علت وجود پاره ایی از محدودیت های غیر فنی سالها بود که بخش توسعه فضایی کشور ما در خواب رخوت فرو رفته بود . و این اخبار نوید بخش کنونی انشالله نشانه ای باشد از اینکه روحی جدید در این کالبد نیمه خفته دمیده می شود . هرچند قابل پیش بینی است که سرعت بخشیدن به روند ساخت این پایگاه با چالش های فراوانی نیز همراه باشد ( از جمله : محدودیت های بودجه ، نبود زیرساخت فنی ، کمبود نیروی انسانی ماهر و همچنین در دست نبودن طرح و نقشه های اولیه و ... ) اما انصافاً اگر قرار باشد این پروژه که از سال 1389 آغاز گردیده با همین پیشرفت فیزیکی دنبال شود ، بهره برداری کامل از آن را یحتمل باید در قرون بعد انتظار بکشیم ! لذا انتظار این است که مسئولین امر نهایت تلاش خود را معطوف به این مهم نموده تا بتوانند برنامه زمان بندی که اعلان نموده اند را محقق نمایند . دوم : پیشنهاد می گردد این مرکز فضایی به پاس زحمات و تلاش های بنیان گذاران صنعت فضایی کشور بنام " شهید تهرانی مقدم " نام گذاری گردد . این امر بنظرم ضمن تقدیر از دست اندرکاران فنی پروژه های فضایی کشور نشان دهنده این خواهد بود که خط باطلی باشد بر دوگانه سازی های کذایی که دشمن در امر تفکیک صنایع مهم و راهبردی ما به " نظامی و غیر نظامی " انجام می دهد . این مهم از این نظر تاکید می گردد که از دیر باز به عنوان یک تاکتیک توسط دشمنان و تا حدودی رقبای کشور ما مورد استفاده قرار گرفته است . نه اینکه این گونه تفکیکی صحیح نباشد ، بلکه از این نظر که شروع هر حرکت علمی در کشور را به اتهام کاربرد دوگانه ذیل تحریم قرار می دهند و محکوم به نابودی می دانند . در باب تفکیک " نظامی و غیر نظامی " در صنایع هوا و فضا به تفصیل مطالبی در نوشتارهای دیگری عرض خواهم نمود . ولی به اختصار به بیان یک جمله اکتفا می نمایم . کشوری مانند ایالات متحده هر زمان توانست که مراکز ( تحقیقاتی ، مونتاژ و پرتاب ) خودش را از پایگاه های نظامی اش تنها 10 کیلومتر فاصله بدهد و یا تنها محوطه آنها را با یک حصار از هم تفکیک کند می تواند در نقش یک مدعی به دیگر کشورها این خرده " نظامی و غیر نظامی " را نیز بگیرد . اساساً این امر غیر ممکن است . چون متولی بسیاری از صنایع راهبردی ( خصوصاً فضایی ) در تمامی کشور های دنیا نهادهای دفاعی و نظامی هستند . ( اتفاقاً مثالهایی چون اسپیس ایکس و حتی خود ناسا نمودهای عینی هستند که بعد از سالها فعالیت مخلوط " نظامی و غیر نظامی" از درون صنایع دفاعی آن کشور تبلور نمودند . و اکنون نیز کماکان به فعالیت تنگاتنگ با نهادهای نظامی و دفاعی ایالات متحده مشغول هستند ) پایگاه و مرکز فضایی چابهار مشخصاً از ابتدای دهه نود مسئولین کشورمان عنوان نمودند که پایگاه دوم پرتاب در مرحله طراحی قرار دارد . و مقرر گردیده که در منطقه عمومی چابهار احداث شود . جزئیات بیشتری تا سالها منتشر نگردید ( یا بهتر است بگوییم در عمل کاری برای توسعه این مرکز انجام نمی شد که بخواهد جزئیات آن منتشر گردد ! ) در رابطه با طرح اولیه و وقوع تاخیر در ساخت این پایگاه ، حسن سالاریه ( رئیس سازمان فضایی کشور ) عنوان نموده بود : پایگاه فضایی چابهار چندین فاز دارد و فاز اول که قرارداد آن نیز منعقد شده بیشتر پرتابگرهای سوخت جامد ما را سرویس خواهد داد. قرارداد فازهای دو و سه آن نیز امسال ( 1402 ) منعقد خواهد شد که برای پرتابگرهای سوخت مایع است. فاز سوم آن برای پرتابگرهای فوق سنگین در نظر گرفته شده و در دست مطالعه است. برنامه ایجاد این پایگاه بیش از 10 سال برای اجرا منتظر دستور بوده که این دستور و اتفاق در دولت سیزدهم و با حمایت شخص رئیس جمهور محترم آغاز شده است . اما از سال 1399 که اخبار بیشتری حول اتمام طراحی اولیه منتشر گردید بود . علاقه مندان برای مشاهده اثری از شروع ساخت و سازهای عمرانی در وبگاه های مکان یابی تجاری جستجو می نمودند ، ولی اثری هویدا نمی گردید . سایت های ارائه دهنده نقشه های ماهواره ای ( رایگان ) عکس های جدید را ارائه نمی دهند و عکس های موجود متعلق به یک یا چند سال گذشته هستند . و متعاقباً باید برای دستیابی به عکس های جدید مبالغی پرداخت نمود . ( و نگفته پیداست که در این امر برای ما تحلیل گران آزاد در داخل کشور خرما بر نخیل و دست های ما کوتاه است ) تا اینکه در هفته گذشته یک کاربر فضای مجازی عکس هایی که گویا از وبگاه planet اخذ نموده بود را به اشتراک گذاشت . ( که دوستان آن را در تاپیک حاضر و دیگر تاپیک ها به اشتراک گذاشتند ) لذا اکنون با توجه به مشخص شدن مکان در نظر گرفته شده می توان با کنار هم قرار دادن جزئیاتی که مسئولین در گذشته ، حول ساخت این مرکز فضایی عنوان کرده بودند سعی نمود به تصویر و تحلیل شفاف تری دست یافت . موقعیت در نظر گرفته شده برای ساخت پایگاه فضایی چابهار در حومه بندر بریس واقع شده است که در قسمت شرقی شهرستان چابهار قرار دارد در وهله اول آن چیزی که سریعاً به ذهن من خطور کرد این بود که چقدر این مکان آشناست ! ( برای توضیح بیشتر باید منتظر بود ) به نظر می رسد یکی از مهمترین دلایل انتخاب این مکان نزدیک بودن آن به خط استوا است . و اینکه در پرتاب هایی که برای ماهواره های خورشید آهنگ خواهیم داشت این امر می تواند بسیار کمک کننده باشد تا به نرخ موفقیت بالاتری و میزان انرژی و به تبع آن هزینه کمتری برسیم . "پایگاه چابهار" نزدیک‌ترین نقطه به خط استوا و در مجاورت با اقیانوس هند است . که همین امر می‌تواند این منطقه را به مکانی ایده‌آل برای پرتاب‌های فضایی کشور تبدیل کند و همچنین به خاطر نزدیک بودن به اقیانوس هند و تراکم جمعیتی کم آن ، ایمن ترین مسیر پرتاب برای موشک های فوق سنگین کشور تلقی شود . یکی از دلایل دیگر که سعی می گردد برای پرتاب به خط استوا نزدیک تر شد ، این امر هست که کره زمین در همه نقاط سرعت چرخش برابر ندارد. و با توجه به مختصات ، بیشترین سرعت چرخش را در نزدیکی خط استوا می‌بینیم . و برای اینکه پرتابه ما به حداکثر میزان شتاب خود در فضا برسد می توان از این سرعت چرخش خط استوا کمک گرفت . تا ماهواره پرتابی شتاب و سرعت حداکثری را دارا شود . این سرعت بیشتر در بحث انتقال محموله‌های سنگین‌تر به مدار بسیار حائز اهمیت است . پایگاه امام خمینی در موقعیت 35 درجه شمالی قرار دارد سرعت چرخش سطح زمین در این پایگاه 308 متر بر ثانیه است اما پایگاه چابهار در موقعیت 25 درجه شمالی قرار دارد و سرعت چرخش بدست آمده برای آن 421 متر بر ثانیه است . بنابر این سرعت چرخش در چابهار به لحاظ نزدیکی به خط استوا زیادتر است لذا راکت پرتابی نیاز کمتری به صرف انرژی برای شتاب گیری و افزایش سرعت ماهواره دارد . پایگاه امام خمینی که پرتاب‌های فضایی از آنجا انجام می‌شود در منطقه سمنان قرار دارد زاویه میل پرتاب ماهواره‌هایی که از این پایگاه در مدار قرار می‌گیرند 55 درجه است . و طبیعتاً سایت چابهار در این امر نیز بر سایت سمنان برتری خواهد داشت در میان صحبت های مسئولین مربوطه یک نکته دیگر نیز قرار داشت ، و آن این بود که سایت مذکور به علت دارا بودن ارتفاعاتی در اطراف خود می تواند در بحث سایت های ارتباطی و آنتن های تله متری ، دسترسی مناسب تری با موشک های در حال پرتاب را داشته باشد . من در جستجوی خود که پیرامون نقشه این سایت انجام دادم به نظرم تپه هایی که در قسمت شمالی سایت وجود دارد می تواند موقعیت مناسبی را برای این امر پدید آورد و همچنین تپه ای که در مرکز سایت قرار دارد نیز می تواند این امر را تسهیل ببخشد . اما توجه ام به یک قسمت دیگر نیز جلب شد و آن ارتفاعات کوه باهوکلات بود در لبه مرزی پاکستان . برای اینکه بتوانیم در زمان پرتاب راکت ، حداکثر ارتباط ایستگاه زمینی را با راکت حفظ کنیم نیاز است محدودیت خط افق را مورد توجه قرار داد . و احداث ایستگاه های ارتباطی در ارتفاعات می تواند به این امر کمک نماید . همچنین با توجه به جهت چرخش زمین و مسیر های احتمالی پرتاب راکت و ماهواره ها می توان با احداث سایت های تکمیلی در جنوب غرب کشور حداکثر ارتباط مستقیم را با راکت و ماهواره ( در مراحل اولیه پرتاب ) داشته باشیم . این ارتباط در شروع مراحل پرتاب و خروج از جو بسیار حائز اهمیت است . بنظرم احداث ایستگاه هایی مکمل در ارتفاعات باهوکلات می تواند دید افق نگر ما را به حداکثر برساند . ( هرچند که ساخت ایستگاه های راداری و رادیویی در نقاط مرزی می تواند حساسیت برانگیز باشد ) اما بهر روی این مکان که عرض شد از دید من یک نقطه سوق الجیشی محسوب می شود برای تمام امور ! اولین بار دکتر حمید فاضلی ( سرپرست وقت سازمان فضایی کشور ) در سال 1391 در مورد مساحت این سایت ابعاد 5 کیلومتر در 5 کیلومتر ( 25 کیلومتر مربع ) را بیان کرده بودند . ( که بدیهی است این مقدار اصلاً فضای مناسبی نمی باشد ) قطعاً تملک زمین به ابعاد وسیع تر جهت رعایت امور ایمنی و توسعه فازهای بعدی پایگاه ضروری به نظر می رسد . لذا باید پیش بینی های لازم جهت قرق منطقه و تخلیه آن از سکنه مسکونی را در نظر داشت . اما در مصاحبه ایی که جناب دکتر حسن سالاریه ( رئیس کنونی سازمان فضایی ایران ) در سال 1402 عنوان داشتند این ابعاد را 14,000 هکتار ( 140 کیلومتر مربع ) ذکر نمودند . اختصاص زمین مناسب قطعاً ضمن اینکه دست طراحان فنی سایت را در آزادی عمل باز خواهد گذاشت ، برای مسئولین حفاظت فیزیکی و امنیتی سایت نیز مقدور خواهد نمود که تدابیر امنیتی لازم را برای حفاظت از سایت داشته باشند . موقعیت این سایت که تنها 35 کیلومتر از مرز پاکستان فاصله دارد ، لازم می دارد که مسئولین امر در بحث اتخاذ تدابیر امنیتی ( و رعایت پدافند غیر عامل ) حداکثر تلاش را بنمایند . هرچند که آنسوی مرز ، بندر جیوانی و بندر گوادر پاکستان قرار دارد ( که یکی از امن ترین مناطق پاکستان است ) اما بهر حال نام کشور پاکستان ( و شرایط خاص گاه و بی گاه آن ) باعث می شود که در این امر پیش بینی های امنیتی لازم را به عمل آید! ( از سایت های پدافندی گرفته تا سایت های راداری و حتی سایت های خاص دیگر ! ) در تصویر فوق ابعاد پیش بینی شده اولیه قابل مشاهده است و اینکه چقدر فضا و زمین در اطراف این سایت نادیده گرفته شده است . می توان از این زمین های لم یزرع جهت طرح های توسعه سایت استفاده نمود و هم اینکه باعث شد حریم سایت تحت حفاظت فیزیکی مناسبی قرار گیرد . از دیگر نقاط قوت این سایت دسترسی مستقیم آن به آب های آزاد است . اسکله اختصاصی ، مقدور نمی نماید که عملاً تمام زیرمجموعه های ساخت را نیاز نباشد در این سایت تجمیع کرد و می توان با انتقال قطعات منفصله در دیگر نقاط کشور ، آنها را حمل و در این مرکز موشک نهایی را مونتاژ نمود دسترسی به اسکله اختصاصی و آب های آزاد می تواند در قراردادهایی که با کشور هایی دیگر به صورت ساخت مشترک مطرح می شود بسیار حائز اهمیت باشد . و همچنین می توان قراردادهایی برای پرتاب موشک دیگر کشورها منعقد نمود . تا بتوانند موشک های ساخت خودشان را در این سایت پرتابی به مدار تزریق نمایند . در عکس های جدید منتشر شده به نظر می رسد علاوه بر سالن مونتاژ و سکوی پرتاب ، فرودگاه اختصاصی و مجتمع مسکونی کارکنان در نظر گرفته شده نیز در حال ساخت باشند ( قسمت هایی که با عدد 3 و 1 مشخص شده اند ) البته در این عکس زیاد واضح نیست . ( اکانت انتشار دهنده از تصاویر رایگان ماهواری سنتینل استفاده نموده و به صورت gif تفاوت عکس ها و تغییرات را نمایش می دهد ) مرکز فضایی چابهار در سه فاز توسعه خواهد یافت : که فاز اول مربوط به سکوی پرتاب موشک های سوخت جامد خواهد بود . فاز دوم مربوط به سکوی پرتاب موشک های سوخت مایه و فاز سوم به توسعه زیر ساخت پرتاب موشک های فوق سنگین اختصاص خواهد داشت با تکمیل این پروژه ( جهت پرتاب های سنگین و فوق سنگین ) چندین هزار پرسنل فنی و خدماتی در این مرکز مشغول به کار و فعالیت خواهند شد . بدیهی است که زیر ساخت هایی جهت اسکان ، ایاب و ذهاب و خدمات دهی به آنها نیز باید ساخته شود . کما اینکه از صحبت های مسئولین امر و پلانهای اولیه ارائه شده می توان برداشت نمود که این پایگاه دارای قسمت های متعدد شامل : فرودگاه ، مجتمع های مسکونی ، بخش های تحقیقاتی ، سالن های مونتاژ ، سایت های مخابراتی و راداری ، باند کرالر ، ایستگاه سوخت رسانی ، مرکز فرماندهی و سالن مطبوعاتی و غیره ... می باشد . پی نوشت : 1- لازم به ذکر است که برآوردهای مذکور که در فوق شرح داده شد همگی بر پایه احتمال و تحلیل شخصی است و بی گمان ممکن است با خطا همراه باشد . 2 - کاربران عزیز میلیتاری ، اگر از دست اشتباهات نوشتاری ما به سطوح آمده اند ، لطفاً مثبت را فراموش نکنند ! تا با کسب امتیاز لازم ، گزینه امکان ویرایش برای ما فعال گردد و نسبت به تصحیح متون اقدام نماییم گرد آوری جهت انجمن میلیتاری
  3. 1 پسندیده شده
    قلاویزان به روز رسانی فراگیر در نیروی زمینی؟ به نظر میرسه طرح اصلی و فراگیر به روز رسانی تی 72 ها در نیروهای زمینی سپاه و ارتش قلاویزان باشه که از طرح کرار، امکانات کمتری دارد. امکانات جدید تانک تی 72 با بروز رسانی قلاویزان: - سامانه فاصله یاب لیرزی - رایانه بالستیک - قابلیت شلیک به اهداف ثابت و متحرک در شب و روز - قابلیت شلیک موشک ضد زره و هدایت لیزری توسن - امکان شلیک توسط توپچی و فرمانده از دو سایت موازی - دارا بودن سامانه تیربار الکترونیک برای شلیک از داخل تانک در شرایط مختلف - توانمندی عبور از مناطق ذوعارضه، گودال، رودخانه و حرکت در زیر آب - تجهیز به سامانه ناوبری و نمایش اون برای راننده تانک - حفاظت زرهی مقاوم تر در برابر انواع سلاح‌های ضدزره - مخابرات و مدیریت صحنه نبرد دیجیتال و توانمندی در مقابله با جنگ های الکترونیکی
  4. 1 پسندیده شده
    والله چه عرض کنیم قضیه مهاجرین افغان خیلی خزنده و طی سالها اتفاق افتاده والان نزدیک به ۱۳درصد جمعیت کشور رو در برمیگیرند نرخ زاد و ولدشون در کشور اشغال مشاغل که از کارهای با مهارت کم داره یواش شیفت پیدا می کنه به سطح های بالاتر و ....این رو عادی فرض کنیم و یا متهم بشیم به پرت کردن حواس از باکو!!!!!!یعنی ساماندهی مهاجرین در کشور باعث میشه حساسیت مون به مرزهای کشور از دست بره!؟شرق کشور مرز محسوب نمیشه؟یعنی پرداختن به شمال غرب کشور لازمه اش ول کردن شرق کشوره؟چه مغلطه ایی!!!!
  5. 1 پسندیده شده
    بالن شناسایی و نظارت ساخت ایران این بالن نظامی از نوع نظارت زمینی هوابرد(AEROSTAT SYSTEM) توسط صنایع هوایی قدس ساخته شده و توسط وزارت دفاع برای صادرات قرار گرفته در اطلاعات تصویر اعلام شده که سه نوع و اندازه ی متفاوت دارد. پ. ن: خودم هم این بالن را در جایی دیدم.
  6. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز شبنم آسمان (بخش دوم) (Sky Dew EL/M-2083)  در حالی که «بالن های کوچکتر مجهز به حسگرهای الکترونیکی» ، ویژگی آشنای عملیات های نظامی در سرتاسر جهان امروز هستند [معمولاً این بالن های هوائی کوچکتر نظارت موضعی برای پایگاه‌های نزدیک به مناطق درگیری، مناطق مرزی یا سایر نقاط مورد علاقه را فراهم می‌کنند] ؛ بالن‌هایی با اندازه بزرگ با محموله راداری سنگین بسیار کمتر رایج هستند. اما این بالن های بزرگ مزایا و قابلیت های قابل توجهی را ارائه می دهند که فقط یکی از این توانائی ها ، ماندگاری بالای آنها و امکان ماندن ایستگاه هوائی برای روزهای متوالی بصورت ثابت در یک نقطه است. علاوه بر درگیر نبودن با محدودیت های رادارهای زمین پایه [معضلات حاصل از پست و بلندی های زمین و مسائل توپوگرافیک] ، آنها همچنین می‌توانند بخش وسیع‌تری از فضای هوایی منطقه [از سطح زمین تا ارتفاع بالا] را زیر نظر داشته باشند. که این ویژگی برای شناسایی تهدیداتی که در ارتفاع پائین پرواز می کنند، بسیار مفید هستند. در عین حالی که ارتفاع بالای آن‌ها باعث شده که محدودیت‌های بسیار کمتری نسبت به رادارهای زمینی داشته باشند ، این کشتی های پرنده «خطِ دید» بسیار طولانی‌تری را «نسبت به افق» به شبکه پدافندی ارائه می دهند. ایده «استفاده از «آئروستات (کشتی هوائی) برای هشدار در خصوص حملات موشکی کروز» ، زیربنای برنامه JLENS ارتش ایالات متحده بود که بین سال‌های 1996 تا 2017 دنبال می شد. اما در میان تاخیرها و هزینه‌های بیش از حد این طرح ؛ نکته مهمتر این بود که برنامه JLENS پیش از لغو شدن ، توقع و توانایی عملیاتی مد نظر سفارش دهندگان خود را برآورده نکرد. شایان ذکر است که نمونه های اولیه JLENS با رادار نظارت باند VHF یا رادار کنترل آتش باند X مجهز شدند. پروژه JLENS ارتش آمریکا ، راهنمای اولیه اسرائیل برای تولید شبنم آسمان بود کشورهای دیگر نیز ، سامانه‌های نظارتی دوربرد مبتنی بر کشتی های هوائی مشابه را معرفی کرده‌اند. از جمله (آنچنان که در تصاویر ماهواره ای دیده می شود) چین هم بالن هائی را به آسمان فرستاده است که تحلیل گران احتمال می دهند این کشتی های هوائی ، رادارهائی را بر فراز جزایر مصنوعی این کشور در دریای چین جنوبی حمل نمایند. اسرائیل این کشتی های هوائی حامل رادار خود را به کشورهای دیگر هم فروخته است. کنسرسیوم سازنده شبنم آسمان ادعا می کند که این سامانه قادر است تا 500 هدف را با برد کشف بیش از 135 مایل دریایی (برای یک هدف به اندازه جنگنده) ، «در شعاع پوشش» از زمین تا ارتفاع 24000 فوتی ردیابی کند. مشتریان تا به امروز ELM-2083 نیروهای مسلح کشورهای هند و سنگاپور هستند. مطابق قراردادهای اعلام شده ، هند از بالن هوائی ساخت خود و سنگاپور از این رادار هوائی به همراه یک بالن طراحی شده توسط TCOM استفاده می کند. نسخه هندی شبنم آسمان با بالن ساخت DRDO هندوستان با ارائه نظارت مداوم و همه سویه فضای هوایی از ارتفاع بالا، نیروی هوائی اسرائیل قادر خواهد بود با استفاده از شبنم آسمان ؛ تهدیدات مختلف را در برد طولانی و در ارتفاع پایین شناسایی کند. این داده های گردآوری شده توسط شبنم آسمان ، سپس در اختیار شبکه یکپارچه دفاع هوایی چند لایه اسرائیل قرار می گیرد تا بر اساس اولویت های این شبکه دفاع هوائی نسبت به رهگیری و نهایتا هدف گیری اهداف متخاصم اقدام گردد. اساساً سیستم های رادار هوائی شبنم آسمان به عنوان مکمل حسگرهای موجود در شبکه نظارتی زمین و همچنین حسگرهای هوابرد نصب شده بر روی هواپیماها و هواپیماهای بدون سرنشین عمل می کند. شبکه پدافند و دفاع هوایی اسرائیل علاوه بر جت های جنگنده سرنشین دار و پهپادهای نظارتی ، شامل انواع سیستم های دفاعی از «سامانه دفاع موشکی بالستیک Arrow 3» تا «سامانه گنبد آهنین» است که این شبکه را قادر می سازد تا با طیف متنوعی از تهدیدات نظیر موشک های کروز و بالستیک ، راکت ها ، گلوله های توپخانه و گلوله های خمپاره مقابله کند. همچنان که انتظار می رود ؛ آسمان اسرائیل به طور فزاینده ای با تهدیدهای پیچیده تری مواجه است که شبکه یکپارچه پدافندی وظیفه دارد با آنها مقابله کند. متناسب با رشد تهدیدات ، همه «این سیستم های اشاره شده» به طور بالقوه از ظرفیت نظارت اضافی ارائه شده توسط یک رادار مبتنی بر آئروستات (کشتی هوائی) بهره مند خواهند شد. به ویژه در برابر انواع تهدیدات در ارتفاع پایین که ممکن است از طریق پوشش راداری سنتی قابلیت نفوذ داشته باشند. سامانه پدافندی آیرون دام قابل توجه است که سامانه پدافندیIron Dome پیش از این ، توانایی رو به رشدی را در برخورد با موشک‌های کروز و پهپادهای کوچک و همچنین هواپیماهای پرواز کننده در ارتفاع پست از خود نشان داده است. ارتش ایالات متحده نیز ، اخیراً گنبد آهنین را با هدف استفاده از آن برای دفاع موضعی در برابر موشک های کروز مهاجم به جزایر گوام (یکی از برجسته ترین تهدیدات ذکر شده در آخرین بررسی دفاع موشکی پنتاگون) مورد آزمایش و بررسی قرار داده است. ادامه دارد ... (با توجه به حجم زیاد مطلب ، به جهت اینکه برای دوستان خسته کننده نشود ؛ معرفی این جنگ افزار در قالب 3 پست ارسال می شود) منبع منبع پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  7. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. فصل نخست بخش ششم: قلمروئی برای جهادگرائی پس از عقب نشینی روس ها، تمامی طرفهای درگیر در افغانستان «پیروزی» را از آن خود دانستند. «آمریکا و هم پیمانانش» از یک سو خود را مسئول شکست اتحاد جماهیر شوروی دانسته و «مجاهدین و عرب افغان ها» از سویی دیگر خود را مسئول این پیروزی می دیدند. امری که بعدها باعث شد «القاعده» به این فکر بیفتد که «اگر توانسته شوروی را شکست بدهد، حتما قادر به شکست آمریکا نیز است» . 6-14 : مزرعه پرورش جهادگرایان سلفی سناتور چارلی ویلسون در میان مجاهدین افغان چنته سرویس امنیتی پاکستان در تعامل با «افغانستانِ پس از شوروی» چندان هم خالی نبود. تعداد زیادی از پناهجویان پشتون افغانی در «مدارس دینی» پاکستان در حال تحصیل یا فارغ التحصیل از آن ها بودند. این مدارس که با حمایت مالی عربستان برپا شده و ادامه حیات می دادند، طبیعتا علوم اسلامی خود را برمبنای گرایش وهابی تدریس می کردند. آموزش نظامی پاکستان و حمایت مالی عربستان از طلاب این مدارس نیروی جنگنده ای به نام «طالبان» ساخت که در سال ۱۹۹۶ با از میدان به در کردن رقبا توانست کنترل افغانستان را به دست بگیرد و «امارت اسلامی» خود را بنا کند. جنگجویان طالبان به همراه پرچم سفید رنگ این گروه البته بخش بزرگی از این حادثه نیز میتواند در قالب رویارویی بین عربستان و ایران قلمداد و تفسیر شود. ایران و روسیه با حمایت از مخالفین جبهه شمالی افغانستان از یک سو در برابر کمپ عربستان، پاکستان و امارات [که در زمره معدود کشورهایی بود که رژیم طالبان را به رسمیت شناخت] قرار گرفتند. ایران بارها تهدید به دخالت نظامی علیه طالبان کرده و پاکستان را مسئول حمایت از آن ها دانست. اتحاد «القاعده» و «طالبان» سرانجام به تراژدی یازده سپتامبر ختم شده و در اثر آن رژیم طالبان با حمله نیروهای چند ملیتی به افغانستان در سال ۲۰۰۱ به ظاهر به طور موقت سقوط کرده ولی در واقع برای چند سال به خواب زمستانی فرو رفت. قتل عام حدود پنج هزار شیعه افغان و کارمندان سفارت جمهوری اسلامی در آن کشور بخشی از کارنامه این رژیم (امارت اسلامی) در افغانستان است. حمله به کنسولگری ایران و به شهادت رساندن دیپلمات های ایرانی ، یکی از نتایج فاجعه بار تسلط طالبان بر مزار شریف بود حقیقت دیگری که می بایست مدنظر گرفته شود این است که : ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  8. 1 پسندیده شده
    کسی بود تاریخ مصرفش تمام شدو هیچکس او را نمیخواست ! در نتیجه دستهای پشت پرده برای نابودیش تبانی کردند ! نتیجه اعتماد به سازمانهای اطلاعاتی- امنیتی بیگانه همین است
  9. 1 پسندیده شده
  10. 1 پسندیده شده
    سلام ممنون بابت پستهایی که می گذارید یه سوال داشتم چرا هیچ کدام از این جهاد گراها مثل همین اقای عزام به سمت فلسطین و اشغال اون توجه نشون ندادند
  11. 1 پسندیده شده
    خیلی عالی در مورد همه اینا قبلا شنیده بودم اما سطحی و گذرا الان نوشته شما ادم را بتفکر وا میداره ...
  12. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . با سلام و تشکر به روی چشم. فصل نخست بخش ششم: قلمروئی برای جهادگرائی مرکز الکفا به‌زودی شاخه‌های محلی خود را در «آتلانتا»، «بوستون»، «شیکاگو» و «توسان» ایجاد کرد. این نهاد حتا یک خط تلفن ملی داشت که از شیکاگو کنترل می‌شد و مردم می‌توانستند برای شنیدن خبرنامه‌های صوتی درباره‌ی جهاد افغانستان با آن تماس بگیرند. این تلاش‌ها نتیجه‌ داد: صدها مسلمان از سراسر آمریکا به جهاد افغانستان پیوستند و برخی حتی به چهره‌های برجسته‌ی این جنبش جهادی نوپا تبدیل شدند. مسلمانان آمریکایی در جامعه عرب-افغان‌ها اقلیت بودند، اما مهارت‌های زبانی و سطح بالای تحصیلات‌شان، آن‌ها را نزد جهادی‌های خارجی مستقر در افغانستان از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار کرده بود اما چگونه امکان داشت که امریکا به حوزه‌ی سربازگیری عزام تبدیل شود؟ دلیل اصلی آن آزادی‌های سیاسی برای تبلیغ جهادگرائی در ایالات متحده بود که نظیرش در جهان وجود نداشت. عزام و دستیارانش به‌عنوان فعالان دینی-مذهبی شناخته می‌شدند و این آنها را در جایگاهی قرار داده بود که نسبت به آن، سطح بالایی از مدارا در جامعه و دولت ایالات متحده وجود داشت. در عین‌حال، دولت ایالات متحده عزام و همراهانش را تهدید امنیتی نمی‌دانست، زیرا در آن‌زمان، اسلام‌گرایان اهل سنت تقریبا هرگز مرتکب حملات تروریستی در غرب نشده بودند. 6-9 : جذابیت آمریکا دهه 80 برای جهادگرایان (بخش دوم و پایانی) خارج از پاکستان، ایالات متحده تنها کشوری بود که در آن عزام می‌توانست شاخه رسمی مکتب الخدمات خود را تأسیس کند. نکته جالب اینجا است ؛ عربستان سعودی که «در کُل» تلاش‌های عزام را تأیید می‌کرد، هرگز به او اجازه نداد دفترش را در خاک سعودی باز کند. حتی مقامات سعودی گاهی ‌اوقات سخنرانی‌های او را لغو می‌کردند. سایر کشورهای خاورمیانه که رویکرد خصمانه‌تری هم داشتند. عزام در دهه 1980 تنها می‌توانست به عربستان، امارت متحده عربی، کویت، بحرین و اردن سفر کند. سایر کشورها به او اجازه‌ی ورود نمی‌دادند و اردن نیز پس از 1984 دروازه‌ی خود را به‌ روی او بست. برای عزام، آمریکا همچنان یک کشور دم‌ِدست بود. در آن‌زمان شما می‌توانستید با یک ویزا به جامعه‌ی بزرگ، ثروتمند و یک‌زبانه دسترسی داشته باشید. اروپا اما دست‌وپاگیرتر بود؛ جدا از چندزبانه‌بودن کشورهای اروپایی، شما باید برای سفر به هر کشور ویزای جداگانه دریافت می‌کردید. عزام به چندین کشور اروپایی از جمله بریتانیا، آلمان، اسپانیا و ایتالیا سفر کرد، اما هرگز تلاش نکرد زیرساختی برای استخدام و سربازگیری در اروپا، مانند آنچه در آمریکا داشت، ایجاد کند. فعالیت‌های عزام کمک کرد که اخوان‌المسلمین حضور قدرتمندی در ایالات متحده به‌ویژه‌ در جوامع دانشجویی مسلمان داشته باشد. برای مثال، مهمانان «نشست ایندیاناپولیس در سال 1978» [که در پست قبلی به اون اشاره شد] ، اعضای اخوان‌المسلمین بودند. در دهه 1980 میلادی ، اخوان‌المسلمین به یک جنبش خشونت‌پرهیز تکامل یافته بود اما صلح‌جو نبود و عمیقا به مبارزات آزادی‌خواهانه مانند مقاومت فلسطین و جهاد افغانستان اهمیت می‌داد. سابقه‌ی عزام در اخوان‌المسلمین به وی امکان داد تا طی دهه 1980 به راحتی با فعالان سراسر آمریکا ارتباط برقرار کند. چک 2000 دلاری در وجه موسسه الکفاه (Al Kifah Refugee Center) در نوامبر 1990، یک افراط‌گرای اسلامی مصری‌تبار، «مئیر کاهان» [یک خاخام راست‌گرای افراطی اسرائیلی-امریکایی] را به قتل رساند. در اوایل سال 1993، ستیزه‌جویان خودروئی را در زیر «مرکز تجارت جهانی نیویورک» منفجر کردند که شش کشته و بیش از هزار زخمی برجای گذاشت. در اواسط سال 1993، نیروهای F.B.I نقشه‌ی حملات احتمالا مرگ‌بارتر در نقاط دیدنی نیویورک را خنثی کردند که در نتیجه در سال 1995 تعدادی از اسلام‌گرایان مستقر در امریکا محکوم شدند. با این حوادث، شبکه‌های جهادی بیش‌تر زیر ذره‌بین ایالات متحده قرار گرفت و تازه پس از حملات یازدهم سپتامبر بود که این نظارت به سرکوب تبدیل شد. یکی از مهترین دلائل این‌که در دهه 1980 امریکا مناسب‌ترین مکان برای جهادگرایان بود، این است که همه ، جهادی که در افغانستان جریان داشت را برحق می‌دیدند و هیچ‌کس از اعراب مستقر در افغانستان و امریکایی‌هایی که به آن‌ها ملحق می‌شدند، احساس خطر نمی‌کردند. بعدا وقتی کشورهای اروپایی دیدند که هزاران نفر از شهروندان‌شان به دولت اسلامی و سایر گروه‌های اسلام‌گرا می‌پیوندند و خطر حمله به خانه را به عنوان سوغات این سفر با خود حمل می‌کنند، اقدامات سخت‌گیرانه‌تری علیه جنگ‌جویان خارجی روی دست گرفتند. او در اواخر سال 1989 توسط عاملان ناشناس در پیشاور پاکستان ترور شد. دیری نگذشت که اختلافات در مرکز الکفا آغاز شد و در سال 1991 به قتل رهبر آن، «مصطفی شلبی»، انجامید. این مرکز در سال 1993 تعطیل و مکتب‌ الخدمات هم در سال 1995 منحل شد. او القاعده را تاسیس کرد و جنگ تمام‌عیار علیه ایالات متحده را اعلام کرد. حملات یازدهم سپتامبر را برنامه‌ریزی و باعث آغاز جنگ علیه تروریسم، «با همه‌ی پیامدهای غم‌انگیز آن» شد. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  13. 1 پسندیده شده
    با سلام خدمت همه دوستان گرامی عالی است . لطفا ادامه دهید .
  14. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . کاملا درسته علاوه بر ایجاد شک و شبهه شدید در مورد وفاداری "امین" به بلوک شرق (به عنوان دلیل مداخله شوروی در افغانستان) ؛ موارد متعدد دیگری هم ذکر شده ، مثل اختلافات داخلی دفتر K.G.B و G.R.U در کابل و حمایت هر کدام از این دفاتر از یکی از دو جناح حزب کمونیست حاکم در افغانستان. اما چون موضوع اون دو پست بیشتر حول نقش آمریکا در کشانیدن شوروی به باتلاق افغانستان بود ؛ به سایر گزینه ها پرداخته نشد. فصل نخست بخش ششم: قلمروئی برای جهادگرائی نخستین روز سال نو 1978 سرمای سوزناکی در «ایندیاناپولیس» حاکم بود و باد شدیدی می‌وزید. درحالی‌که احتمالا بیش‌تر اهالی شهر با گیجی به‌جامانده از مشروبِ شبِ سال نو میلادی از خواب بیدار می‌شدند، «مرکز آموزش اسلامی» این شهر میزبان مبلغان و واعظان برجسته‌ی خاورمیانه بود. در میان آن‌ها عبدالله عزام، ستاره 36 ساله رو‌به‌اوجِ «اخوان‌المسلین اردن» نیز دیده می‌شد. در آن‌روز عزام با یک طالب جوان سعودی به‌نام «اسامه بن لادن» ملاقات می‌کند. بن لادن جوان در آن روزها اما ، به اندازه‌ی امروز معروف نبود. این‌که عزام و بن لادن در امریکا با یکدیگر ملاقات کردند، تصادفی نبود. آنها در امریکا ملاقات کردند چون برخلاف سایر کشورها [و حتی کشورهای خاورمیانه] ، ایالات متحده به آنها و سایر اسلام‌گرایان اجازه داده بود تا بدون مداخله دولت ، تبلیغ کنند ؛ کمک‌های مالی جمع‌آوری و پیرو جذب کنند. 6-8 : جذابیت آمریکا دهه 80 برای جهادگرایان (بخش اول) در خلال این تحقیق با این پرسش اساسی مواجه شدم که براستی چرا جهادی ها در دهه 80 میلادی آمریکا را دوست داشتند؟ تحقیقات نشان می‌دهد که در دهه 1980، اسلام‌گرایان تندرو از خاک ایالات متحده در حدی سود بردند که قبلا نظیرش دیده نشده بود. در واقع، امریکا برای بیش از یک دهه جز مهمان‌نوازترین خاک‌های جهان برای جذب و استخدام جهادی‌ها بود. برای دانستن چرایی این مسأله به جنگ افغانستان باید نگاه کرد. عزام و بن لادن چند سال پس از ملاقات در ایندیاناپولیس، «مكتب الخدمات» را تأسیس کردند، نهادی مستقر در پیشاورِ پاکستان که تلاش می‌کرد جنگجویان مسلمان را برای «جهاد» به افغانستان بیاورد. عزام به‌عنوان رییس این نهاد، پیشگام یک تلاش جهانی برای جمع‌آوری کمک مالی و سربازگیری، به‌خصوص از کشورهای حوزه خلیج فارس و ایالات متحده بود. تصویری منحصر به فرد یکی از اولین دوره های آموزشی عرب افغان ها - کمپ سیا در پاکستان اگرچه عزام از سال 1981 به‌بعد در پاکستان مستقر شد، اما دست‌کم سالی‌ یک‌بار به آن‌سوی اقیانوس اطلس سفر می‌کرد. او تا پایان دهه 1980 از نیویورک، تگزاس، کالیفرنیا، سیاتل و چند ایالت دیگر امریکا بازدید کرده بود. او نه مخفیانه و در زیرزمین خانه‌ها ؛ بلکه در رویدادهای بزرگی چون گردهمایی سالانه «انجمن جوانان مسلمان عرب» که معمولا صدها نفر در آن شرکت می‌کردند، سخنرانی می‌کرد. عزام در آپارتمان‌های هواداران محلی جوان خود اقامت می‌کرد و آنها را با کاریزما و سبک زندگی فروتنانه خود تحت تاثیر قرار می‌داد. مقامات امریکا در اواخر دهه 1980 از این فعالیت‌ها آگاه شدند، اما عزام را تهدید نمی‌دانستند. این مجله طی هشت ماه ناشر امریکایی پیدا کرد و تا اواخر دهه 1980 شبکه‌ی سرتاسری از توزیع‌کنندگان را داشت که هر ماه هزاران نسخه از این مجله را به فروش می‌رساندند. تا اواخر این دهه امریکا به یکی از مهم‌ترین بازارهای فروش مجله الجهاد تبدیل شد. فعالیت‌های عزام اما به اینجا ختم نشد. عزام از این پیشنهاد خوشحال شد و بعدا در «مجله الجهاد» نوشت که: ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  15. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش ششم: قلمروئی برای جهادگرائی اگر ما زمان آغاز توزیع سلاح توسط امریکا به مجاهدین را جولای ۱۹۷۹ بدانیم، این تاریخ شش‌ماه پیشتر از اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ در ۲۷ دسامبر 1979 است . یعنی پیش از این‌که شوروی تصمیم بگیرد افغانستان را اشغال کند، امریکا جنگ در حیاط‌خلوت و قلمرو شوروی را آغاز کرده بود. در همین زمان که مجوز توزیع سلاح توسط کارتر به مجاهدین صادر شد، رسانه‌های دولتی افغانستان در تیرماه ۱۳۵۸، از کشف سلاح‌های غربی در افغانستان خبر دادند. این موضوع چنان جدی بود که وزارت خارجۀ امریکا در تاریخ ۲۶ ژوئن ۱۹۷۹ برابر با پنجم تیرماه ۱۳۵۸، با ارسال نامۀ محرمانه به سفارت امریکا در کابل، از دیپلمات‌های امریکا خواست که تبلیغات دولت افغانستان را خنثی کنند. نسخه‌یی از این نامه که توسط «وارن کریستوفر» جانشین وزیر امور خارجۀ امریکا امضا شده، به سفارت امریکا در تهران نیز فرستاده شده است. تجهیز مجاهدین به سلاح های اتوماتیک و جدید به جای آنفیلدهای قدیمی ، اولین حرکت موثر C.I.A در افغانستان بود همزمان با این، «کی.جی.بی» سرویس اطلاعات شوروی نیز اطلاع حاصل کرد که امریکا عملاً به حمایت مخالفانِ مسلح دولت افغانستان اقدام کرده است. این سازمان در قدم اول، از رسانه‌های روسی خواست که موضوع حمایتِ امریکا از شورشیانِ افغانستان را علنی کنند. خبرگزاری «تاس» روسیه، در تاریخ ۲۷ ژوئن ۱۹۷۹ طی مطلبی به قلم «یوری کورنیلف» تحت عنوان «افغانستان در دفاع از انقلاب» نوشت که دیپلمات‌های امریکایی در کابل، مستقیماً با شورشیان ارتباط برقرار کرده و علیه دولت کابل به جنگ تبلیغاتی دست زده‌اند. در آن زمان این ادعا، سروصدای زیادی به‌پا کرد تا جایی که وزارت خارجۀ امریکا مجبور شد طی مکتوبِ محرمانه‌ای در تاریخ سوم جولای ۱۹۷۹ برابر با ۱۲ تیرماه ۱۳۵۸ از کاردار سفارت امریکا در کابل بخواهد که با سفیر شوروی در کابل دیدار کند و به او بگوید که چنین چیزی واقعیت ندارد. این مکتوب نیز که به امضای کریستوفر رسیده بود ، نسخه‌یی از آن به سفارت امریکا در تهران ارسال شد. 6-7 : اسرار ناگفته جنگ آمریکا و شوروی در افغانستان (بخش پایانی) جالب است که در نوشتۀ روزنامه واشنگتن‌پست نیز به صراحت گفته شده است که سازمان سیا، شش‌ماه پیش از حملۀ شوروی به افغانستان، به نفع مخالفان دولتِ کابل تبلیغات را آغاز کرده بود. از طرف دیگر، در آن زمان وزارت خارجۀ امریکا از «سفارت این کشور در مسکو» نیز خواسته بود که با مقاماتِ شوروی در این‌باره گفت‌وگو کند. رایزن سیاسی سفارت امریکا در مسکو در تاریخ پنجم جولای ۱۹۷۹ با «ویکتوراف ایزاکف» معاون رییس بخش امریکای وزارت خارجۀ شوروی دیدار کرد و از او خواست که رسانه‌های روسی را از انتشار اخبار دروغین و کذب در برابر امریکا بازدارد؛ زیرا امریکا از شورشیان افغانستان حمایت نمی‌کند. اما حقیقت این بود که رایزن سیاسی سفارت امریکا در مسکو دروغ می‌گفت، زیرا در آن‌زمان کمک‌های امریکا به مخالفان مسلح دولت افغانستان آغاز شده بود. سناتور چارلی ویلسون و استینگرهای اهدائی به مجاهدین افغان - مکان : کمپ آموزشی CIA در پاکستان تفنگ انگلیسی آنفیلد - یادگار سناتور چارلی ویلسون از حضور در کمپ مجاهدین افغان یک سند دیگر نشان می‌دهد که عناصری از مجاهدین افغانستان، هشت ماه پیش از اشغال افغانستان توسط شوروی، با امریکایی‌ها رابطه استوار ‌برقرار کرده بودند. این سند در تاریخ ۱۴ می ۱۹۷۹ برابر با ۲۴ اردیبهشت ماه ۱۳۵۸ از سفارت امریکا در اسلام‌آباد به وزارت خارجۀ امریکا ارسال شده است. در این سند به‌صراحت گفته شده است که نمایندۀ مجاهدین روز ۲۳ آوریل ۱۹۷۹ همراه با سید احمد گیلانی به سفارت امریکا در اسلام‌آباد مراجعه کردند. آن‌ها مدعی بودند که این قطعات از جنگندۀ دولت افغانستان است که در آوریل 1979 توسط مجاهدین در منطقۀ «زدران» ولایت پکتیا سرنگون شده است. نمایندۀ مجاهدین [منظور گلبدین حکمتیار است] ، پس از ارایۀ گزارش کامل، شماری عکس و تصاویر جنگ افغانستان را نیز در اختیار مأمورانِ امریکایی گذاشت. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  16. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش ششم: قلمروئی برای جهادگرائی 43 سال پیش (دی ماه 1358 ه.ش/ دسامبر 1979 م) ، واحدهای «ارتشِ چهلمِ شوروی سابق» در بسیاری از ولایت‌های افغانستان مستقر شده بودند و در انتظارِ حمله به مراکز تجمعِ «مخالفان مسلحِ دولت کمونیستی کابل» به‌سر می‌بردند. [این مخالفان مسلح بعدها به مجاهدین افغان مشهور شدند] از همان ابتـدا این پرسش مطرح بود که چه عواملی باعثِ تصمیم رهبران شوروی مبنی بر اشغال افغانستان شده است؟ برخی تاکنون برای پاسخ به این سوال به نتیجۀ قطعی نرسیده‌اند. اما برخی دیگر: - رسیدن شوروی به آب‌های گرم (عمل به وصیت پطر کبیر) - تلاش شوروی برای انحراف توجه آمریکا از کوبا و سایر متحدانِ کمونیستش در آمریکای مرکزی و جنوبی - سعی شوروی برای پایان دادن به اختلافات داخلیِ «حزب دموکراتیک خلق افغانستان» - تقویت دولت کابل و جلوگیری از افتادنِ این دولت به دامان امریکا و ... را از عوامل اصلیِ تصمیم رهبران شوروی برای حمله به افغانستان عنوان کرده‌اند. 6-6 : اسرار ناگفته جنگ آمریکا و شوروی در افغانستان (بخش اول) در این میان ، آنچه در گذشته کمتر مورد توجه قرار گرفته بود؛ نقش امریکا برای تحریکِ شوروی در حمله به افغانستان بود. این دیدگاه، عمدتاً متکی به «اسناد» و «شواهد» نهادهای امنیتی و اطلاعاتی امریکایی است. این اسناد به‌تدریج پس از فروپاشی شوروی، در رسانه‌های امریکایی مطرح گردید که بخشی از آن، نیز از «طبقه‌بندی محرمانه» خارج و «رسماً توسط وزارت خارجۀ امریکا و سازمانِ سیا» منتشر شده است. در سال 1998 برژینسکی در مصاحبه ای با نشریه فرانسوی «لو نوول آبزرواتور» عنوان نمود : روزی که شوروی رسماً تهاجم به افغانستان را آغاز کرد من به رئیس جمهور کارتر نوشتم که : البته برژینسکی در این مصاحبه تأکید دارد که تا هفته بعد از تهاجم به افغانستان هیچ نیروئی «به پشتیبانی از شورشیان افغان» فرستاده نشد. در یک «سند از حالت محرمانه خارج شده کاخ سفید» می بینیم که پرزیدنت کارتر با امضای فرمانی در 12 تیر ماه 1358 [یعنی شش ماه پیش از آغاز تهاجم شوروی به افغانستان] ؛ مجوز اختصاص بودجه جهت پشتیبانی از «مجاهدینِ مخالفِ دولتِ افغانستان» را صادر کرد. [ این مجوز قسمتی از برنامه آژانس مرکزی اطلاعات/سیا تحت عنوان «عملیات گردباد» (*) را شامل میشد] در همین راستا، روزنامۀ «واشنگتن‌پست» دوشنبه ۱۷ دیماه 1397 (برابر با هفتم ژانویه 2019) ، گزارشی را بر اساس اسناد سازمان سیا و وزارت خارجۀ امریکا منتشر کرد که نشان می‌دهد امریکا کمک به «اخوانی‌ها» و «مجاهدین» را ماه‌ها پیش از حملۀ شوروی به افغانستان آغاز کرده بود. طبق منابع این نشریه ، سازمان سیا با میانجی‌گری «برژینسکی» مشاور امنیت ملی امریکا در ۲۸ فوریه ۱۹۷۹، از «جیمی کارتر» رییس‌جمهور سابقِ امریکا خواست که برنامۀ توزیع سلاح به مخالفان مسلحِ دولت کابل را امضا کند. هرچند کارتر در نخست محتاطانه با این موضوع برخورد کرد، اما سرانجام در سومِ جولای همان سال، برنامۀ توزیع سلاح به مخالفان مسلحِ دولت کابل را امضا کرد که از همان ابتدا، بخش بیشترِ این کمک‌ها به سوی «گلبدین حکمتیار» [مشهورترین چهره اخوانی در بین مجاهدین] روانه شد. بر اساس منبع، کارتر در نخستین اقدام، مبلغ ۶۹۵ هزار دلار به مجاهدین افغانستان کمک کرد که شامل پول نقد و سایر کالاهای مورد نیاز مجاهدین بود. ------------------------------------------ *: عملیات گردباد (Operation Cyclone) اسم رمز برنامه عملیاتی آژانس اطلاعات مرکزی ایالات متحده (سیا) برای تسلیح و تامین مالی مجاهدین افغان در افغانستان از سال 1979 تا 1992 بود [یعنی از قبل و در طول مداخله نظامی اتحاد جماهیر شوروی در حمایت از جمهوری دموکراتیک افغانستان] . این برنامه به جای سایر گروه‌های [کمتر ایدئولوژیک] مقاومت افغانستان که با شوروی می‌جنگیدند، به شدت به حمایت از گروه‌های اسلامگرای شبه‌نظامی [از جمله گروه‌هایی با پیوندهای عمیق جهادی] گرایش داشت که اتفاقا مورد علاقه رژیم ضیاءالحق [پاکستان] و عربستان هم بودند. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  17. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش ششم: قلمروئی برای جهادگرائی در آن زمان ، شخصیت اسلامگرای [سلفی] فلسطینی الاصل ؛ «عبدالله عَزّام» ، نقشی اساسی در برانگیختن این هجرت جهانی و در سازماندهی آن ایفا می نمود. سخنرانی ها و دعوت هایی که عبدالله عزام درباره جهاد برای دفاع از مسلمانان مستضعف افغانستان ایراد می کرد، از طریق رادیو ها و مساجد و مجلات و ... به مردم [مسلمان] در سراسر جهان می رسید. به مرور عَزام تبدیل شد به یک «جمع کننده ی اساسی تَبَرُعات و کمک های جامعه ی اسلامی» برای کمک به [جهاد] افغانستان و در همین راستا، در پیشاور پاکستان مرکزی به نام «دفتر خدمات» تأسیس نمود. اسامه جوان همراه خانواده اش در سفری به سوئد / سال ۱۹۷۱ (اسامه با دايره قرمز مشخص شده است). یکی از جوانانی که در آن روزها به پاکستان سفر کرد، جوان دانشجوی عربستانی «اسامة بن لادن» بود که به زودی تبدیل به یکی از پیروان مخلص عبدالله عزام گردید. بن لادن، زیر نظر خود عبدالله عزام مدت کوتاهی همراه با داوطلبان عرب به نبرد در افغانستان پرداخت ، اما کار مهم تر بن لادن این بود که از روی کار عزام نسخه برداری کرد و او هم یک دفتر مخصوص در پیشاور تأسیس کرد تا کمک های مختلف را از سراسر جهان جذب و از سیستم عبدالله عزام حمایت نماید. گویی عبدالله عَزام (که طی قراردادی با مجمع مسلمانان جهان (*) برای تدریس در دانشگاه اسلام آباد به پاکستان منتقل شده بود) ، شخصیت مورد ترجیح عربستان بوده است. از این رو، مکتب خدمات تاسیس شده توسط او و بن لادن بیشترین هزینه های ارسالی از سوی عربستان را جهت جذب و سازماندهی مجاهدین بین المللی دریافت می کرد. از طرفی سازمان سیا نیز مسئولیت حمایت مالی ، آموزش و تسلیح جهادگرایان را به عهده گرفت. -------------- * : پیشتر و در همین تاپیک [در مبحث وهابیت به عنوان یک پروژه بین المللی] به «مجمع مسلمانان جهان» و نقش آن در گسترش وهابیت پرداخته شده است. 6-5 : جهاد چند ملیتی در افغانستان در سال ۲۰۰۳ تحقیقی از سوی روزنامه نگار استرالیایی-بریتانیایی «جان پیلگر» ، از این راز پرده برداشت که بیش از ۱۰۰ هزار جنگجوی اسلام گرا بین سال های 1986 تا 1992 میلادی در پاکستان و در کمپ های مختص به سیا، ام آی ۶ و سازمان امنیتی پاکستان آموزش می دیدند. همان پژوهش مدعی است که «رهبران این جنگجویان» در «کمپ های نظامی ویرجینیا» در «آمریکا» آموزش دیده بودند. آن چنان که مامور سابق سیا و هماهنگ کننده گروه های مجاهدین علیه شوروی ، میلتون بردن ؛ در یکی از مصاحبه ها با بی بی سی اظهار کرد موشکهای استینگر در جهاد افغانستان یک نوع سلاح استراتژیک به شمار میرفت، چرا که با سرنگون کردن هلیکوپترهای روسی قادر بود که قواعد جنگ را به سود مجاهدین و حامیان آنها بچرخاند. اتحاد جماهیر شوروی سرانجام در سال ۱۹۸۹ از افغانستان عقب نشینی کرده و به اشغال این کشور پایان داد. این درخواست از سوی آمریکا رد شد و توقف پشتیبانی مجاهدین از سوی این کشور ، منوط به خروج بدون قید و شرط شوروی از افغانستان شد. عبدالوکیل و زین نورانی (وزرای خارجه افغانستان و پاکستان) زیر نظر ادوارد شواردنادزه و جورج شورلتز (وزرای خارجه شوروی و آمریکا) موافقتنامه‌های خروج شوروی از افغانستان را در ژنو امضا کردند آمریکایی ها نیز امور افغانستان را طبق ادعای وزیر سابق امور خارجه این کشور [هیلاری کلینتون] ، به پاکستان واگذار کردند. او در این باره گفت: میانجیگری پاکستان و عربستان برای توقف جنگ و ایجاد صلح بین مجاهدین / منطقه شینه در حومه کابل / 1371 از راست به چپ : شاهزاده نایف - گلبدین حکمتیار - احمدشاه مسعود - ژنرال حمیدگل (رئیس ISI پاکستان) ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  18. 1 پسندیده شده
    کل این طرح وهابی و تروریست سازی از همین دوره و برای ساخت دشمن علیه شوروی شروع شد گفته شده که عربستان سعودی وظیفه ی ساختن منشور فکری این گروه های مجاهدین علیه شوروی را داشت و ساواک در ایران و ای اس آی پاکستان مسئول آموزش نظامی مجاهدین علیه شوروی بودند. هنوز هم آی اس آی پاکستان و مدارس وهابی عربستان دارند همان کار قدیم را ادامه میدهند و کارشان را به آفریقا و شرق و مرکز آسیا هم بردند البته با دشمن هایی جدید به نام ایران و شیعیان در بین مسلمانان خاورمیانه و چین و روسیه میان مردم مسلمان این دو کشور! همه ی این بدبخت هایی که خودشان را در راه اینها منفجر کردند و کشتند و در آینده هم میکشند برای این هست که طرح آمریکا و یهودیان انجام بشود.
  19. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . با تشکر از اظهار لطف و محبت هر دو شما عزیزان. به روی چشم فصل نخست بخش ششم: قلمروئی برای جهادگرائی پس از خروج شوروی، «افغانستان» به یک «قلمرو مستقل برای جهادگرایان» تبدیل شد. یکی از نکاتی که تا این برهه قابل ملاحظه است، این است که «جهادگرایی» (تا قبل از دهه ۹۰ میلادی) به لحاظ تاریخی ، آتش حمله خود را عمدتا به سمت «مسلمانان» و سپس «حکام کشورهای اسلامی» یا همان «دشمن نزدیک» نشانه گرفته بود. نقل قولی از عبدالعزیز ابن سعود [نخستین پادشاه عربستان]، برای فهم این رویکرد کمک کننده است. او در گفت وگویی با مامور بریتانیایی جان فیلبی، مسیحیان را بر مسلمانان ترجیح داده و می گوید: دکتر فضل نیز در مقدمه جزوه خود می گوید: 6-3 : جهادگرایان بی سرزمین و نبرد با دشمن دور این معادله اما «پس از بازگشت بن لادن به عربستان» تغییر یافته و هدف قرار دادن آمریکا و جهان غرب، با عنوان «دشمن دور» ، به صدر اولویت های القاعده درآمد. «اسامه بن لادن» ؛ از جمله کسانی بود که پس از عقب نشینی روس ها به کشور خویش بازگشت. او هنگام جهاد در افغانستان از محبوبیت بالایی در عربستان برخوردار بود، به خصوص میان اوساط و شخصیت های دینی آن کشور. او که با بلندپروازی قابل توجهی به عربستان بازگشت، انتظار داشت که جایگاه ویژه ای در نیروهای مسلح آن کشور بر عهده بگیرد. تمامی این بلندپروازی ها اما ؛ از سوی دولت عربستان رد شد و در عوض ؛ آن کشور طی توافقی با ایالات متحده آمریکا ، نیرویی معادل ۵۰۰ هزار جنگجوی آمریکایی را در خاک خود پذیرا شد. سربازان آمریکائی و ائتلاف در عملیات طوفان صحرا (آزادسازی کویت- 1990 میلادی) بن لادن علی رغم اینکه فرصت های کاری پردرآمدی پیش رو داشت (و شاید با خشم و حس اینکه مورد خیانت و سوء استفاده واقع شده) ، ابتدا به سودان رفته و سپس به افغانستان بازگشت. اکثر آن ها علی رغم آن چیزی که انتظار می رفت مشغول زندگی روزمره و همسر و خانواده نشده و در جامعه حل نشدند. بلکه برخی در کشورهای خود به کارهای خشونت آمیز [با نام جهاد] دست زده و بمب گذاری های متعددی [از جمله در کشور عربستان] به دست این افراد انجام شد. برخی از آنها ، به خصوص کسانی که از ملیت های غیر کشورهای حوزه خلیج فارس بودند، حتی اجازه بازگشت مجدد به کشورهایشان را نیافته و به اروپا پناه بردند. بسیاری دیگر از جهادیون [مأیوس از بازگشت به دامان جوامع خود] ، نیز تصمیم گرفتند به افغانستان بازگردند. القاعده در دهه ۹۰ به اهداف غربی [و به خصوص آمریکایی] توجه کرد و حمله به آنها را در دستور کار خود قرار داد. این گونه اعمال تروریستی ابتدا برخی از سفارتهای آمریکا در کشورهای آفریقایی و اهداف نظامی آمریکا در یمن را هدف قرار داد. بن لادن «به تنهایی» نمی توانست به وجود آورنده یک شبکه جهانی برای «اعلام و اعمال جهاد» باشد. بلکه صحیح تر آن است که بگوئیم پتانسیل این امر در افغانستان و در دهه ۹۰ خلق شده و بعدتر هم وجود داشته است. این امر در دو عنصر خلاصه شده است: نخست این که وهابیت و سلفیت [چنان که در ادامه تاپیک بیشتر شرح داده خواهد شد] ، تا دهه ۹۰ میلادی به مناطقی مانند شاخ آفریقا، چچن و کشورهای حوزه قفقاز و جنوب فلیپین رسیده بود. عنصر دوم نیز این است که افغانستان شاهد «نخستین نسلِ جهادگرایانِ چند ملیتی» بود. وفاداری این جهادگرایان (چه عربی و چه غربی) ، بیشتر به ایدئولوژی خود بود تا به کشور و ملیت هایشان. پرچم گروهک تروریستی سپاه صحابه ایران که با گرایش وهابیت تکفیری در ایران فعالیت تروریستی می کند قدرت و سهولت تحرک این افراد در سطح جهانی، در کنار دیگر عواملی مانند سهولت نقل و انتقال اموال، نقش عمده ای را در «انتقال جهاد به عرصه بین المللی» ایفا کرد. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  20. 1 پسندیده شده
  21. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش ششم: قلمروئی برای جهادگرائی از سویی دیگر، برخی رژیم های خاورمیانه نیز ، «در افغانستان» ؛ فرصتی برای رهایی از شر زندانیان پرهزینه جهادگرا یافتند و آنان را به مقصد افغانستان، از زندان های خود آزاد کردند. ایمن الظواهری نیز که «به اتهام دست داشتن در ترور سادات» در مصر زندانی بود ، پس از آزاد شدن به پاکستان عزیمت کرد. او بعدها مرد شماره دو و پس از قتل بن لادن به مرد شماره یک القاعده تبدیل شد. 6-2 : سرزمین پیوندها و جدائی ها اما تمامی کسانی که به جهاد در افغانستان پیوسته و به فتاوی کسانی مانند «ابن باز» (مفتی عربستان) ، «یوسف القرضاوی» (مفتی مصری و حامی اخوان المسلمین که در قطر زندگی می کند) و «عبدالله عزام» لبیک گفتند، جهادگرا نبودند و «پیش زمینه ای از این ایدئولوژی» یا «سابقه ای از عضویت در این دست گروهها» را نداشتند. فتاوی صادر شده برای پیوستن به جهاد در افغانستان، این جهاد را «فرض عین» توصیف کرده بودند. در بین دسته دوم ؛ حتی مجرمان و خلافکارانی یافت می شدند که جهاد در افغانستان را «فرصتی برای شستن گناهان» و «پاک و مُنزه کردن خود» یافتند. «دسته دوم» به سرعت در «دسته اول» حل شده و «جملگیِ عربهای افغان» ، در ایدئولوژی جهادگرایی به تدریج با یکدیگر «هم سو» شدند. گروه های مختلف جهادگرا در افغانستان ؛ هر کدام کمپ آموزشی ، منابع مالی و پروژه خاصی برای «مرحله بعد از افغانستان» داشتند. از کمپ های گروه های الجزایری گرفته تا لیبی و بعدها کمپ «گروه شام» یا همان سوریه بزرگ که توسط «ابومصعب الزرقاوی» تاسیس شد. عبدالقادر بن عبدالعزیز ، با نام مستعار «سید امام شریف» و بعدها «دکتر فضل» ، از قدیمی ترین چهره های بنیان گذار القاعده می باشد اما موثرترین و سازمان یافته ترین این گروه ها ، سازمان جهاد اسلامی مصر به رهبری «ایمن الظواهری» و «سید امام» )معروف به دکتر فضل( بود. دکتر فضل به همراه «شکری مصطفی» موسس گروه بدنام «تکفیر و هجرت» در مصر نیز بود. در این جزوه که به شیوه تفکر «محمد عبدالسلام فرج» طرح هایی برای «خودسازی» و «آماده سازی برای جهاد» داده شده است، دکتر فضل یک «سیستم اداری-نظامی» نیز برای برپایی خلافت پیشنهاد می دهد که در آن نقش «اُمراء» و «رده های دست پایین مجاهدین» و وظایف آنان مشخص شده است. سازمان جهاد اسلامی مصر ؛ برای حفظ بن لادن (که از قضا یک میلیونر عربستانی نیز بود) ، با عبدالله عزام وارد تنش های مختلفی شد و برای او پاپوش های متعددی درست کرد. این پاپوش ها ، گاهی به شکل برپایی دادگاه شرعی برای افرادِ نزدیک به عزام با اتهاماتی ساختگی بود و یا گاهی با متهم ساختن عبدالله عزام به فساد مالی و سوء استفاده از مبالغ هنگفتی که در اختیار اوست. آن چه که بعدها به القاعده معروف شد را ؛ سازمان جهاد اسلامی مصر همراه اسامه بن لادن تاسیس کردند. عبدالرب رسول سیاف ( از تندروترین چهره های وهابی جهادی افغانستان) بر پیکر عبدالله عزام / ساعاتی پس از ترور ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  22. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش ششم: قلمروئی برای جهادگرائی افغانستان دهه هشتاد میلادی را می توان نقطه عطفی برای زایش و استحکام جنبش جهادگرایی به شکل امروزی دانست. رقیب شوروی در زمان جنگ سرد، یعنی ایالات متحد آمریکا، تصمیم می گیرد با حمایت از مقاومت مجاهدین افغان ، مانع از پیش روی کمونیست ها در این کشور شود. لذا طی یک همکاری بین ایالات متحده آمریکا، عربستان سعودی [و برخی دیگر از کشورهای حوزه خلیج فارس] و نیز پاکستان، یک شبکه بسیج و سازماندهی مجاهدین به سوی افغانستان شکل گرفت. 6-1 : «عرب افغان» ها و مبارزه با «دشمن دور» اسامه بن لادن جوان در کنار جهادگرایان افغانستان ، تبدیل به چهره ای شناخته شده گردید ارسال سازمان یافته عرب های افغان در سال ۱۹۸۴ و بیشتر توسط «دفتر خدمات مجاهدین» که در شهر پیشاور پاکستان و هم مرز افغانستان مستقر بود، شکل گرفت. عبدالله عزام، فلسطینی تباری بود که در اردن به شغل معلمی و سپس استاد شریعت در یکی از دانشگاه های آن کشور مشغول بود. او علی رغم فارغ التحصیل شدن از الازهر مصر تحت تاثیر سلفیت بود و با ملی گرایی [که منشا اعتقادی سازمانهای آزادیبخش فلسطینی است] میانه خوبی نداشت. عزام در برهه ای از زمان ، اردن را رها کرده و به عربستان رفت. او در دانشگاه های عربستان علوم فقهی تدریس میکرد. شیخ عبدالله عزام در افغانستان در دهه هشتاد و در بحبوحه اشغال افغانستان، «عزام» ؛ طی پروژه ای که با مبالغ هنگفتی از سوی دولت عربستان سعودی پشتیبانی می شد ، مسئول جذب و ارسال جهادگرایان چند ملیتی به افغانستان شد. او برای این امر حتی به آمریکا هم سفر کرده و با برگزاری توری در ایالت های مختلف آمریکا به گردآوری مال و مجاهد پرداخت. تا سال ۱۹۸۴ عدد عرب های افغان از پانزده نفر متجاوز نمی شد. اما با پایان جنگ و عقب نشینی اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان در سال ۱۹۸۹ عدد این افراد به صدها و شاید هزاران می رسید. عبدالله عزام در کنار احمدشاه مسعود / عزام بجز گروه های شیعه با سایر گروه های جهادی افغان روابطی حسنه داشت تا سال ۱۹۸۲ و پس از ترور سادات ، پروژه جهاد در مصر با شکست مواجه شده بود. در همان سال پیروزی اسلام گرایان در انتخابات الجزایر نیز پس از کودتای نظامیان این کشور ؛ ، به همان سرنوشت دچار شده بود و درگیری های خونین سوریه هم با پیروزی حافظ الاسد در برابر اسلام گرایان به پایان رسیده بود. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  23. 1 پسندیده شده
    حالا که مقاومت در سوریه جانفشانی و ایستادگی کرد مفتی عربستان میگوید : کی بود کی بود من نبودم !
  24. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش پنجم: مصر و اخوان المسلمین 5-2 : ناصریسم در مصر مصر در سال 1952 به وسیله انقلاب «افسران آزاد» استقلال خود را از استعمار انگلستان به دست آورد. از آن زمان ایدئولوژی ناسیونالیسم عربی ، خلاء «فقدان ایدئولوژی در سازمان انقلابی افسراد آزاد» را پر کرد. ناسیونالیسم عربی در مصر ظاهر شد ؛ زیرا رهبر جنبش ، عبدالناصر به ایجاد افسران آزاد کمک کرده بود و انقلاب علیه دولت بریتانیا را رهبری می کرد. از آن زمان او به تدریج گام هائی برای رهبری عرب ها و مصری ها برداشت. افسران آزاد یک برنامه شش گانه برای هدایت دولت شکل داده بودند: 1- نابودی استعمار انگلستان و حذف همکاران مصری آنها 2- از بین بردن فئودالیسم 3- پایان دادن به کنترل سیاسی کشور به وسیله پایتخت های خارجی [خصوصا لندن] 4- ایجاد عدالت اجتماعی 5- شکل دادن یک ارتش ملی قوی 6- ایجاد یک زندگی سالم و دموکراتیک برای شهروندان مصری وقتیکه آنها قدرت را به دست گرفتند ، شورای فرماندهی انقلاب (RCC) (*) را به رهبری ناصر ایجاد کردند که به عنوان بدنه اجرائی دولت خدمت می کرد. آنها به موقعیت های پیش آمده پاسخ می دادند و در این مسیر به تدریج ایدئولوژی خود و سازمان های سیاسی خود را شکل دادند. به هر حال ناصر یک دولت سکولار (اگر چه تا حدودی اقتدار گرا) تأسیس کرده بود که اغلب مردم مصر را در بر می گرفت. اما علی رغم این سکولاریسم دولت ، فرهنگ مصر که در برگیرنده اسلام بود را رها نکرد. و اتفاقا این فرهنگ اسلامگرای مصر بود که چالش بزرگی برای ناصر و ناسیونالیست هایش بوجود آورد و نه دولت سکولار او. علی رغم اهداف سوسیالیستی خود ؛ نه ناصر توانست اخوان المسلمین را تحمل کند و فرایند مشارکت آنها در قدرت را تسهیل کند و نه اخوان المسلمین و اسلام گراها بعد از شکست 1967 مصر از اسرائیل و متمایل شدن ناصر به توافق با انگلیسی ها توانستند ناصر را تحمل کنند. طوریکه منجر به اضمحلال ساختار اولیه اخوان المسلمین شده ؛ شکاف عمیق و سرانجام جدائی جوانان اسلام گرای اخوان (با زایش ایده های جدید تکفیری در میانشان) از رهبران کهن سال آن را خلق نمود. -------------------------------- (*) Revolutionary Command Council ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  25. 1 پسندیده شده
      این بالن ها فقط برای زمان جنگ نیستن در واقع در زمان صلح با پایش دقیق منطقه  میتونن تحرکات دشمن و تحرکات نیروهای نفوذی(درصورت نفوذ عناصر دشمن) رصد کنن ، قیمت مناسبی دارن و با ساقط شدن یک بالن هم هزینه بسایر کمتری نسبت به یک پهپاد یا هواگرد متحمل میشن ، پایداری بالایی هم دارن و مورد اصابت قرار دادنشون هم  تسلیحات هدایت شونده میخواد   در مورد سوال دوم هم فعلا نمیشه اظهار نظر کرد چون فاکتورهای زیادی مثل تپولوژی منطقه ، استحکامات ، پدافند منطقه ، فاصله از خط مقدم و... مشخص نیست ، ولی میشه گفت اذربایجانی ها مشاوران خوب ی دارن (رژیم جعلی اسرائیل) لذا در این زمینه قطعا بی گدار به اب نزدن و حسابی دو دو تا چارتا کردن