برترین های انجمن

  1. aminor

    aminor

    VIP


    • امتیاز

      33

    • تعداد محتوا

      3,109


  2. mehdipersian

    • امتیاز

      30

    • تعداد محتوا

      3,146


  3. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      26

    • تعداد محتوا

      9,409


  4. mehran55

    mehran55

    Editorial Board


    • امتیاز

      24

    • تعداد محتوا

      1,112



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on جمعه, 28 اردیبهشت 1403 در همه مناطق

  1. 2 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز شبنم آسمان (بخش نخست) (Sky Dew EL/M-2083)  اسرائيل بالن جديدی را با قابلیت هشدار زودهنگام راه‌اندازی كرده است، نوعی هواگرد بدون سرنشين كه به عنوان يكی از «بزرگ‌ترين تولیدات در نوع خود» در جهان توصيف می شود. انتظار می‌رود که این سیستم آئروستات با قابلیت دسترسی بالا (HAAS) که توسط صنایع اسرائیلی با کمک ایالات متحده توسعه یافته است، هشدارهای اولیه را در مورد تهدیدات پروازی در ارتفاع کم (مانند موشک‌های کروز، پهپادهای مسلح یا انتحاری و سایر تهدیدات هوایی) ارائه دهد. این پلت فرم که در مکانی در شمال اسرائیل مستقر است، "برای شناسایی و هشدار درباره تهدیدات پیشرفته" استفاده خواهد شد و حسگر اصلی آن رادار بلند برد «آسمان شبنم» است. بطور مختصر و خلاصه می توان گفت که شبنم آسمان (EL/M-2083) یک رادار هشدار زودهنگام و کنترل هوابرد نصب شده بر روی کشتی هوائی است. سیستم مشابه از این نوع، سیستم رادار موجود بر کشتی پرنده تترد (Tethered Aerostat Radar System) است. Tethered Aerostat Radar System این سیستم مشتمل بر یک رادار آرایه ای اسکن الکترونیکی فعال و هشدار دهنده اولیه است که برای شناسایی هواپیماهای متخاصم در حال نزدیک شدن از بردهای دور (به ویژه هنگامی که در ارتفاع پایین نزدیک می شوند) طراحی شده است. داده‌های جمع‌آوری‌شده توسط این رادار به «مرکز فرماندهی و کنترل پدافند هوایی مرکزی» منتقل می‌شود، جایی که از آن برای حفظ تصویر جامع وضعیت هوایی استفاده می‌شود. هنگامی که از میان موارد بررسی شده ؛ یک تهدید بالقوه شناسایی شد، سیستم پردازنده به موقع به پاسخ دهندگان هوائی یا زمینی هشدار می دهد. برد تشخیص هواپیماهای جنگنده برای این رادار بیش از 250 کیلومتر (135 ناتیکال مایل) است. لازم به ذکر است که رافائل [پیمانکار اصلی این سیستم‌های کشتی پرنده (بالن هوائی) 71 متری] ، این رادار پرنده را بر اساس رادار زمین پایه EL/M-2080 Green Pine ساخته است. EL/M-2080 Green Pine این آئرواستات‌ها (کشتی های هوائی/بالن ها) انواع حسگرها با را حمل می‌کنند. از جمله «رادارهای نظارت هوایی» EL/M-2083 ارائه شده توسط Elta Systems ، «اطلاعات ارتباطی» (COMINT) و «محموله‌های اطلاعات سیگنال» (SIGINT) که مناطق حساس مرزی را در هر شرایط آب و هوائی تحت پوشش دائمی قرار می‌دهند. نکته بسیار مهم این است که این هواگردهای بی سرنشین ؛ به ویژه بخش هایی را پوشش می دهد که رادارهای زمینی به دلیل توپوگرافی یا سایر عوامل محدود کننده پوشش محدودی ارائه می دهند. فی الواقع در آن ارتفاع بالا ، یک آئروستات بزرگ که می تواند دو تن بار حمل کند بسیار کارآمد و راهگشا خواهد بود. کابل اتصال این بالن همچنین می تواند برق مورد نیاز سیستم را هم مداوماً تامین کند، به این معنی که بالن می تواند حدود 30 روز مداوماً در آسمان باشد و در این مدت راداهایش هم روشن بماند تا اینکه پس از این 30 روز برای تعمیر و نگهداری دوره ای رادارهایش پایین بیاید. شبنم آسمان اغلب، دو رادار حمل می کند. یکی «رادار نظارتی» و دیگری «رادار روشن کننده هدف با ردیابی دقیق/رادار کاوش و رهگیری» یا PTIR [precision track and illumination radar-PTIR] رادار نظارتی این کشتی هوائی پوشش دوربرد (حدود 500 کیلومتر) را بوسیله رادار EL/M-2083 فراهم می کند، در حالی که PTIR که یک سیستم هدایت پذیر و قادر به ردیابی چندین هدف است، می تواند بر روی موارد مورد علاقه تمرکز کند. بدنه این آئرواستات 71 متری توسط شرکت آمریکایی متخصص در زمینه تولید بالن های هوائی یعنی Aerostat TCOM ساخته شده است و از بزرگترین کشتی های هوائی در حال حاضر موجود در دنیا هستند. شرکت TCOM پیش از این آئروستات JLENS را نیز برای نیروهای مسلح آمریکا تولید کرده است. باید توجه داشت که راه اندازی یک سیستم آئروستات (کشتی هوائی) کار بسیار پیچیده ای است، نگه داشتن چندین تن بار معلق در یک آئروستات، نگه داشتن آن در موقعیت خود حتی در زمان وزش بادهای شدید، حتی چگونگی مدیریت کردن کابلی که هم آئروستات را به زمین متصل کرده و هم انرژی آن را تامین می کند (که خود این کابل چندین تن وزن دارد) فرآیند بسیار پیچیده ای است. ادامه دارد ... (با توجه به حجم زیاد مطلب ، به جهت اینکه برای دوستان خسته کننده نشود ؛ معرفی این جنگ افزار در قالب 3 پست ارسال می شود) منبع منبع نکته : ایده معرفی این کشتی هوائی بعد از گفتگوی دو دوست عزیز @oldmagina و @archersarash در تاپیک تحولات رژیم صهیونیستی در خصوص «هدف قرار گرفتن این بالن توسط گروه عصای موسی» زده شد پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  2. 1 پسندیده شده
    این موارد که فرمایش کردید ایده آل های شماست و در واقعیت محلی از اعراب نداره ادم شدن عربستان؟ مگر جز این بود که ما از خواسته هامون کوتاه اومدیم و از شعار آل سقوط به میز مذاکره با اونها برگشتیم در مورد امارات این کشور از ادعای تسلطش بر جزایر سه گانه دست بر داشته؟ در مورد ترکیه و اذربایجان خدشه ای در تحریک پان ترک ها و سرویس دادن به اسرائیل وارد اومده؟ چه نوع منطقی که کابل داره؟ بستن آب روی ایران، زیر پا گذاشتن حقوق اقلیت شاید شما آشنایی با استحاله قومی، زبانی و عقیدتی کشورها و تاثیر اون روی شرایط داخلی و خارجیمون نداشته باشید و نمیتونید تصور کنید که مثلا 50 سال اینده چطور خواهیم بود
  3. 1 پسندیده شده
    وقتی از پتانسیل مسعود و تاجیک ها و همچنین هزاره ها و اقلیت قدرتمند شیعه در افغانستان چشم پوشی کردیم و افغانستان رو آماده در دیس تقدیم به طالبان کرده و نهایت همکاری رو باهاشون داشتیم، باید فکر این زمان رو می کردیم. به قول شاعر: باش تا صبح دولتت بدمد که این هنوز از نتایج سحر است
  4. 1 پسندیده شده
    قرص سیانور به زندگی چه مقامات آلمان نازی پایان داد؟ حقوق نیوز در پیچ و خم طنزآمیز سرنوشت، بسیاری از نازی های برجسته بعدها با همان سمی که به مقدار فراوان از آن برای کشتن دیگران استفاده می کردند، می مردند، ماده ای سمی که پس از برگشتن ورق جنگ در اروپا و از هم پاشیدن زندگی هایشان، خودخواسته می خوردند تا به زندگی خود پایان دهند. سیانید یا سیانور، در اشکال مختلف خود، سمی است که به سرعت عمل می کند و جان میلیون ها نفر را گرفته است، ماده ای سمی که مهم ترین مورد کشتار با آن، ۹۰۹ نفر از پیروان جیم جونز در جونزتاون{ https://fa.wikipedia.org/wiki/جیم_جونز}بودند. حتی بدتر از آن، سیانور در سالن های مرگ نازی ها در طول جنگ جهانی دوم از طریق استفاده از Zyklon – B، یک آفت کش مبتنی بر سیانور، به کار گرفته شد. این گاز سمی جان های بی شماری را می گرفت. در پیچ و خم طنزآمیز سرنوشت، بسیاری از نازی های برجسته بعدها با همان سمی که به مقدار فراوان از آن برای کشتن دیگران استفاده می کردند، می مردند، ماده ای سمی که پس از برگشتن ورق جنگ در اروپا و از هم پاشیدن زندگی هایشان، خودخواسته می خوردند تا به زندگی خود پایان دهند. این نازی ها با نگاه به سرعت حمله و پیشروی متفقین، می دانستند که وقت آن ها به پایان رسیده و به همین خاطر تصمیم گرفتند خودکشی کنند. پیچش خنده دار سرنوشت؟ راه آسان برای رفتن؟ یا اینکه آیا بالاخره به حق طعم داروی خودشان را چشیدند؟ در هر صورت، نازی ها این کپسول های سیانور را مانند آب نبات بیرون آوردند و بسیاری از آن ها از طعم داروی مرگبار خودشان مردند. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ شخصیت نازی برجسته ای آشنا کنیم که در روزهای آخر جنگ جهانی دوم، با قرص سیانور به زندگی خود پایان دادند: ۱۰- هرمان گورینگ: هرمان گورینگ یکی از رهبران ارشد نازی بود و در بسیاری از وحشتناک ترین و فاشیستی ترین رویدادهای رخ داده در طول دهه ها بین زمانی که نازی ها برای اولین بار شروع به محبوب شدن کردند تا اوج جنگ جهانی دوم بسیار مشارکت داشت. او حتی آنقدر زنده ماند که دادگاه نورنبرگ را نیز ببیند. گورینگ سازمان معروف گشتاپو را تاسیس کرد که تسلط حزب نازی را بر کشور استحکام بخشید. در سال ۱۹۳۴ هیتلر از اینکه شخصیت های سیاسی زیادی وجود دارند که قدرت زیادی در میان زیردستان او به دست آورده اند بیمناک بود. از ۳۰ ژوئن تا ۲ ژوئیه، پاکسازی کسانی که هیتلر احساس می کرد تهدیدهای سیاسی هستند، طی عملیاتی به نام شب چاقوهای بلند انجام شد. البته این پاکسازی تا حد زیادی توسط پلیس مخفی گشتاپو تاسیس شده توسط گورینگ انجام شد. در مجموع دستکم ۸۵ نفر که قدرت هیتلر را تهدید می کردند ترور شدند. گورینگ همچنین به برنامه ریزی و ابداع اردوگاه های مرگ نازی ها کمک می کرد، جایی که ماده سمی زیکلون-بی جان بسیاری را می گرفت. گورینگ زنده ماند تا پایان جنگ و محاکمه های نورنبرگ را ببیند، جایی که قرار بود چهره های حزب نازی در قبال جنایات جنگی شان پاسخگو باشند. او محاکمه شده و به خاطر جنایاتش به اعدام با طناب دار محکوم گردید. گورینگ از دادگاه خواهش کرد که او را تیرباران کرده و با شلیک یک گلوله به سرش به زندگی او پایان دهند، اما آن ها قاطعانه نپذیرفتند. در ۱۵ اکتبر ۱۹۴۶، شب قبل از اینکه به دار آویخته شود، گورینگ یک کپسول سیانور را در سلولش بلعید. جسد او روز بعد پیدا شد در حالی که در اثر خوردن سیانور مسموم شده و مرده بود. ۹- اودیلو گلوبوکنیک: یکی از چهره های کمتر شناخته شده، هر چند ترسناک به اندازه دیگر شخصیت های اصلی حزب نازی، مردی به نام اودیلو گلوبوکنیک، یک نازی اتریشی بود که در طرح های نابودی یهودیان اروپا دست داشت. نازی ها نام این پروژه بسیار سری را Aktion Reinhardt به معنای عملیات راینهارد گذاشته و گلوبوکنیک در تمام مراحل این عملیات دخالت داشت. پیش از اینکه نازی های کنترل سرزمین مادری اش، اتریش، را در اختیار بگیرند، گلوبوکنیک در ایجاد حمایت محلی از جنبش نازی بسیار فعال بود و این یعنی اینکه گلوبوکنیک خودخواسته طرفدار نازی ها بود نه از روی اجبار، بدون شک. مسئولیت او در مرگ میلیون ها نفر، به ویژه در لهستان غیرقابل انکار است، اما در نهایت سرنوشت به سراغش آمد. گلوبوکنیک در ساعت ۴ صبح روز ۳۱ می ۱۹۴۵ در حمله متفقین به اتریش دستگیر شد و او ترجیح داد که به جای رویارویی با دادگاه و عدالت، به زندگی خود پایان دهد. او یک کپسول سیانور را زیر زبانش قرار داد که گفته می شود قبل از بلعیدن آن در حدود ساعت ۱۱: ۲۵ صبح، چندین ساعت زیر زبانش نگه داشته بود. گلوبوکنیک در عرض چند دقیقه درگذشت. ۸- فرزندان جوزف گوبلز: تاریخ ۱ مه ۱۹۴۵ بود و هیتلر و ایوا براون با ورود ماشین جنگی شوروی به برلین، خودکشی کرده بودند. امپراتوری نازی که رویای آن را در سر می پروراندند در حال فروپاشی واقعی بود و ساختمان ها در همه جا در حال سقوط بودند و اعضای اصلی حزب از فکر رویارو شدن با شوروی می لرزیدند. کسانی که موقعیت بالایی داشتند، توانستند در پناهگاه های زیرزمینی پنهان شوند، از جمله وزیر تبلیغات، جوزف گوبلز. گوبلز در آن زمان شش فرزند خردسال داشت و به جای اینکه فرصتی برای زندگی شان تحت حاکمیت متفقین را بدهد، در روزهای پایانی حکومت نازی ها، تصمیم گرفت به آن ها سم بدهد. در ابتدا، آن ها یک پزشک نازی را احضار کردند، دندانپزشکی به نام هلموت کونز که در اصل از بخش زرهی ارتش به نام سَر مرگ بود، اما او نتوانست خود را برای انجام قتل شش کودک بی گناه راضی کند. بالاخره یک پزشک دیگر به نام لودویگ استامپفگر با بیهوش کردن کودکان و قرار دادن کپسول های نیم سی سی سیانور بین هر یک از دندان های آن ها و خرد کردن آن، این کار را انجام داد. گوبلز و همسرش پس از اطمینان از مرگ فرزندانشان، با شلیک گلوله به سر خود به زندگی شان پایان دادند. ۷- ریچارد گلاکس: حمله متفقین، در حالی که ماشین جنگی نازی ها را سرنگون کرد، منجر به خودکشی بسیاری از نازی ها شد، زیرا آن ها می دانستند که در محاکمه به خاطر جنایات جنگی شان با آن ها مهربانانه برخورد نخواهد شد. آیا ممکن بود که احساس واقعی گناه آن ها را به خودکشی کشانده باشد؟ یا شرم و مهم تر از همه، ترس بود؟ احتمالاً هیچ وقت واقعیت را در این باره ندانیم. یکی دیگر از نازی ها که در نهایت این کار را انجام داد، مردی به نام ریچارد گلاکس بود. گلاکس قبل از به قدرت رسیدن حزب نازی مانند بسیاری دیگر یک سرباز بود و به سرعت پله های ترقی را طی کرده و به مقام بازرس اردوگاه های مرگ نازی ها رسید. او اردوگاه های مرگ را بازرسی می کرد و مردی بود که اغلب تصمیم می گرفت چند نفر اعدام شوند و چند نفر زنده بمانند. این مرد حتی تصمیم مشترکی با هیملر گرفت که موی قربانیان اردوگاه های مرگ برای تهیه نخ به منظور بافت یونیفورم برای سربازان نازی استفاده شود. او لیاقت ذره ذره سرنوشت تلخی که پیدا کرد را داشت. پس از اینکه در بمباران متفقین دچار موج گرفتگی شده بود، گلاکس در بیمارستانی بستری شد، جایی که او نیز یک کپسول سیانور را بلعید و به زندگی خود پایان داد. ۶- هانس-گئورگ فون فریدبورگ: هانس-گئورگ فون فریدبورگ، دریاسالار نیروی دریایی در دوران وحشت نازی ها، یک مقام عالی رتبه نظامی بود که بر عملیات زیردریایی های موسوم به یوبوت نظارت داشته و فرماندهی نیروی دریایی آلمان نازی موسوم به Kriegsmarine را بر عهده داشت. فریدبورگ که یک رهبر نظامی شناخته شده و پرافتخار بود ، در طول حیات حزب نازی پله های ترقی را طی کرد و درهای جهنم روی زمین را به روی نیروهای متفقین در دریا باز کرد. برخلاف دیگر افراد این لیست، بعید به نظر می رسد که هانس در واقع یک جنایتکار جنگی بوده باشد. در واقع، او به متفقین در تهیه پیش نویس اسناد تسلیم آلمان کمک کرد، اگرچه شنیده بود، درست یا نادرست، احتمالاً به خاطر مقامش محاکمه خواهد شد. دریاسالار هانس-گئورگ فون فریدبورگ در ۲۳ مه ۱۹۴۵ با بلعیدن سیانید خودکشی کرد. ۵- مارتین بورمن: مارتین بورمن شخصیتی تاریک و مرموز بود، حتی به عنوان صدراعظم حزب نازی، کسی که اغلب مستقیماً با خود هیتلر کار می کرد. بورمن، با نزدیکی به هیتلر و حضور عمیق در حزب، تاثیر گسترده ای بر تصمیمات حزب در طول حیاتش و کل کشور داشت. او برای ایجاد اردوگاه های مرگ و استفاده بعدی از بردگان تلاش زیادی کرد. مارتین بورمن بدون شک از همان روزهای اول تاسیس حزب یک نازی شرور و بیرحم بود. بورمن تلاش زیادی کرد تا رد پای خود را مخفی کرده و از آلمان فرار کند تا به آمریکای جنوبی برود و در آنجا تا آخر عمر خود را از متفقین مخفی کند. برای نیم قرن، اعتقاد بر این بود که این احتمالاً سرنوشت واقعی بورمن بوده است. با این حال، در سال ۱۹۹۸، یک آزمایش دی ان ای تایید کرد که یک کارمند پستی که ادعا کرده بود اجساد مارتین بورمن و لودویگ استامپفگر (پزشکی که کودکان گوبلز را کشته بود) را پیدا کرده است، دروغ نگفته است. هر دو مرد در ۲ مه ۱۹۴۵ براثر مسمومیت با سیانور درگذشتند. ۴- روبرت ریتر فون گرایم: یکی از طراحان اصلی حملات هوایی به انگلستان، از جمله نبرد مشهور بریتانیا، روبرت ریتر فون گرایم، از خلبانان نیروی هوایی نازی موسوم به لوفت وافه بود. او بعدها پله های ترقی را در ارتش نازی طی کرده و به درجه سپهبدی (فیلد مارشال) ارتقا یافت، مقامی که از آنجا بارش وحشت آلمان را از هوا بر سر نیروهای متفقین ادامه می داد. او همچنین یکی از شخصیت های اصلی در برنامه ریزی عملیات بارباروسا علیه اتحاد جماهیر شوروی بود. در ۸ مه ۱۹۴۵، فون گرایم در اتریش توسط سربازان آمریکایی دستگیر شد. در ۲۴ مه، او در حالی که در زندان سالزبورگ در بازداشت بود، با خرد کردن کپسول سیانور در دهانش خود را کشت. ۳- هاینریش هیملر: یکی از بدنام ترین و مشهورترین چهره های تاریخ نازی، هاینریش هیملر بود. هیملر که در سال ۱۹۲۳ به عضویت حزب نازی درآمد، از وفاداران قدیمی حزب بود که به سرعت پله های ترقی را در ساختار حزب نازی طی کرد. هیملر در گشتاپو و دیگر نیروهای پلیس حامی نازی ها شخصیتی برجسته بود و ذهن دیوانه ای بود که اس اس بدنام را خلق کرد. شکی در سابقه طولانی این مرد به عنوان یک جنایتکار جنگی مخوف وجود ندارد. هیملر در سال ۱۹۴۳ وزیر کشور شد و جالب اینجاست که او در آن سال از حزب نازی اخراج شد، هر چند که کشته نشد. با برگشتن ورق جنگ و خارج شدن اوضاع از کنترل آلمان، هیملر می دانست که به اتهام جنایات جنگی محاکمه خواهد شد. او تلاش کرد فرار کند اما توسط متفقین دستگیر شد. در ۲۳ مه ۱۹۴۵ برای اینکه مجبور نشود به خاطر جنایات جنگی در نورنبرگ محاکمه شود، جان خود را گرفت. البته روش انتخابی او کپسول خودکشی سیانور بود. ۲- ایوا براون: هر فهرستی در مورد خودکشی های قابل توجه نازی ها بدون اشاره به ایوا براون، معشوقه قدیمی و همسر نهایی هیتلر ناقص خواهد بود. براون زندگی مملو از ناامیدی داشت، در حالی که هیتلر با نیروی بی امان ماشین جنگی نازی از تصورات عجیب و غریب خود از جهان دفاع می کرد، ایوا چهره ای بود که تنها نقشش معشوقه هیتلر بود و بس. براون در زمانی که هنوز با هیتلر بود دو بار اقدام به خودکشی کرد. او که تنها و افسرده بود، قطعاً از زندگی اش رضایت نداشت. در حالی که ایوا براون بخشی از خود ماشین جنگی نازی ها نبود، اما تا پایان عمر در کنار هیتلر ماند، زمانی که آن ها با هم مردند، در حالی که دنیای آلمان نازی در اطراف آن ها فرو می ریخت. نیروهای شوروی به برلین نزدیک شده بودند و هیتلر با براون به یک پناهگاه مخفی زیرزمینی رفته بود، جایی که در آنجا لیوانی حاوی همان سم سیانیدی که دیگر نازی ها برای خودکشی انتخاب کرده بودند را سر کشید و به زندگی خود پایان داد. ۱- آدولف هیتلر: در حالی که بر کسی پوشیده نیست که هیتلر با شلیک گلوله به سر خود به زندگی اش پایان داد، این فهرست باید با مردی به پایان برسد که چهره اش با ویرانی و وحشت مترادف است، مردی که از زیکلون – بی مبتنی بر سیانور برای کشتن بسیاری از مردم در سراسر اروپا استفاده کرده بود. تعداد زیادی از آن ها در اتاق های گاز اردوگاه های مرگ نازی ها به وسیله سیانور مسموم شده بودند، آن ها را به بهانه حمام رفتن گول زده یا در اتاق ها محبوس شده بودند، اما به دلیل نشت گاز از کناره دیوار جان خود را از دست داده بودند. در سال ۱۹۶۸ یک افسر اطلاعاتی شوروی کتابی منتشر کرد و مدعی شد که شوروی جسد هیتلر را پیدا کرده، آن را شناسایی، کالبد شکافی کرده و متوجه شده که هیتلر با سیانور مسموم شده است. امروزه، برخی از گزارش های خودکشی هیتلر تنها به شلیک گلوله به سر خود توسط هیتلر اشاره می کنند؛ برخی دیگر می گویند که او سیانور را به همراه ایوا براون خورده و سپس به سر خود شلیک کرده است. در پناهگاهی در زیر آوار سقوط رایش سوم، برای همیشه در مورد آنچه در آن روز سرنوشت ساز ۳۰ آوریل ۱۹۴۵ رخ داد، تردید وجود خواهد داشت، اما با توجه به افراد دیگری که در این فهرست قرار دارند، این احتمال بسیار زیاد است که هیتلر برای اطمینان کامل از مرگ خود، همان روش خودکشی محبوب نازی ها را انجام داده باشد: سیانور https://www.newslaw.net/قرص-سیانور-به-زندگی-چه-مقامات-آلمان-نازی-پایان-داد.a288275
  5. 1 پسندیده شده
    قلاویزان به روز رسانی فراگیر در نیروی زمینی؟ به نظر میرسه طرح اصلی و فراگیر به روز رسانی تی 72 ها در نیروهای زمینی سپاه و ارتش قلاویزان باشه که از طرح کرار، امکانات کمتری دارد. امکانات جدید تانک تی 72 با بروز رسانی قلاویزان: - سامانه فاصله یاب لیرزی - رایانه بالستیک - قابلیت شلیک به اهداف ثابت و متحرک در شب و روز - قابلیت شلیک موشک ضد زره و هدایت لیزری توسن - امکان شلیک توسط توپچی و فرمانده از دو سایت موازی - دارا بودن سامانه تیربار الکترونیک برای شلیک از داخل تانک در شرایط مختلف - توانمندی عبور از مناطق ذوعارضه، گودال، رودخانه و حرکت در زیر آب - تجهیز به سامانه ناوبری و نمایش اون برای راننده تانک - حفاظت زرهی مقاوم تر در برابر انواع سلاح‌های ضدزره - مخابرات و مدیریت صحنه نبرد دیجیتال و توانمندی در مقابله با جنگ های الکترونیکی
  6. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز شبنم آسمان (بخش سوم و پایانی) (Sky Dew EL/M-2083)  اسرائیل به شدت از پتانسیل حملات موشکی کروز از سوی دشمنان منطقه ای خود (که رئیس آنها ایران است) و همچنین بازیگران غیردولتی بالقوه آگاه است. فوری‌ترین دشمنان اسرائیل، به‌ویژه گروه‌های تروریستی حماس و حزب‌الله [ترویست واقعی رژیم کودک کُش است نه این گروه ها – مهران 55 ] ، در سال‌های اخیر گام‌های مهمی در توسعه و بهبود زرادخانه‌های موشکی و پهپادی خود برداشته‌اند که چالش‌های جدیدی را برای کل «شبکه دفاع هوائی چندلایه این کشور» ایجاد می‌کند. اما خطر فزاینده‌ای که وجود دارد آن است که این گروه‌ها و دیگر گروه‌های نوظهور در آینده منطقه، سامانه‌های جدیدی از جمله پهپادهای انتحاری و موشک‌های کروز را به میدان می‌آورند که شاید «گنبد آهنین» به بهترین شکل ممکن برای پاسخگویی به آن‌ها به شکل کنونی مجهز نباشد. IDF با این درک موقعیت پیش رو ، تلاش‌هایی را برای گسترش مجموعه‌های مکمل برای Iron Dome و همچنین توسعه «شبنم آسمان» (HAAS) انجام داده است. کشتی های هوائی مجهز به رادار (مانند HAAS) ، علاوه بر کاربرد خاص آنها در دفاع در برابر حملات موشکی کروز، به طور کلی به بهبود آگاهی محیطی و موقعیت در شبکه پدافندی کمک می کنند. برای کشور نسبتا کوچکی مانند اسرائیل، که با طیف گسترده ای از تهدیدات مختلف مواجه است و توسط نقاط اشتعال بالقوه احاطه شده است، هشدارهای پیشرفته ای از این نوع همیشه مورد تقاضا بوده است. شبنم آسمان همچنین می تواند به مقابله با انواع تهدیدهای آشناتر از سوی گروه شبه نظامی حماس در غزه و همچنین گروه حزب الله لبنان کمک کند. این گروه ها مجهز به زرادخانه های موشکی قابل توجهی هستند که می توانند شهرهای بزرگ اسرائیل را هدف قرار دهند. در جریان درگیری غزه در اوایل سال جاری ، رگبارهای موشکی در تلاش برای غلبه بر پدافند هوایی اسرائیل شلیک شد. سیستم Iron Dome در طول درگیری 11 روزه مورد استفاده گسترده قرار گرفت و عملکرد آن به طور عمیق مورد بحث قرار داد. علاوه بر این، این گروه های شبه نظامی از وسایل نقلیه هوایی بدون سرنشین از جمله پهپادهای انتحاری حامل محموله های انفجاری استفاده می کنند. با این حال ، قرار دادن رادار EL/M-2083 در شمال اسرائیل نشان می دهد که [به جای غزه] نگرانی اصلی ممکن است تهدیدهایی باشد که از سوریه، عراق، ایران و لبنان نزدیک می شوند. به ویژه در لبنان که گروه حزب الله مورد حمایت ایران دارای زرادخانه عظیم و پیچیده ای از موشک ها و هواپیماهای بدون سرنشین است که بردی برای رسیدن به تمامی خاک اسرائیل دارد. همچنین قابل توجه است که اسرائیل در سال گذشته به طور مستقیم ایران را در رابطه با «حملات هواپیماهای بدون سرنشین با برد بلندتر» مقصر دانسته است و در مراکز دفاعی این کشور ؛ تهدید ناشی از حملات پهپادی که توسط نیروهای نیابتی ایران در عراق یا سوریه انجام می شود به طور فزاینده ای مورد بحث قرار گرفته است. در عین حال، زمین کوهستانی شمال این کشور به طور کلی برای یک رادار مرتفع بالا به پایین مانند شبنم آسمان مناسب تر به نظر می رسد. ماموریت اصلی سامانه آمریکائی JLENS محافظت از واشنگتن دی سی در برابر حمله موشکی کروز بود که با توجه به لغو شدن این پروژه ، کماکان یک نگرانی اصلی در دکترین دفاعی آمریکا است. همچنین شایان ذکر است که (در حالیکه ما از قابلیت های دقیق سامانه HAAS یا شبنم آسمان اطلاعی نداریم) ، سامانه JLENS به عنوان یک کشتی هوائی مجهز به رادار ، قادر به نظارت بر حریم هوایی از ویرجینیا تا نیویورک یا بوستون (در امتداد جبهه ای که حدود 500 مایل طول داشت) ، اعلام شد. قلمرو اسرائیل در طولانی ترین نقطه خود بیش از 500 مایل امتداد ندارد، بنابراین قرار دادن آن در شمال اسرائیل می تواند به خوبی مرزهای دیگر را هم پوشش دهد. معمولاً توانایی ماندن در ارتفاع بالا برای مدت طولانی در همه شرایط آب و هوائی ، به این معنی است که سازه های هوائی نظارتی مانند شبنم آسمان می توانند مقرون به صرفه بودن و کاهش نیاز به تعمیر و نگهداری (به خصوص در مقایسه با هواپیماهای هشدار اولیه) در هوا را ارائه دهند. از سوی دیگر، ما نمی دانیم که تاکنون چقدر در این برنامه اسرائیل سرمایه گذاری شده است ولی همانطور که JLENS نشان می دهد، تحقق این امر می تواند یک قابلیت بسیار گران قیمت باشد. گزارش هایی وجود دارد که نشان می دهد هزینه توسعه شبنم آسمان «تقریباً به طور کامل» توسط دولت ایالات متحده و از طریق تأمین مالی نظامی خارجی [سالیانه 3.3 میلیارد دلار کمک مالی بلاعوض] انجام شده است. با این وجود، به نظر می‌رسد اسرائیل ها متقاعد شده اند که این کشتی های هوائی بزرگ، مکمل مهمی برای شبکه دفاع هوایی قدرتمند آن هستند. ... پایان (با توجه به حجم زیاد مطلب ، به جهت اینکه برای دوستان خسته کننده نشود ؛ معرفی این جنگ افزار در قالب 3 پست ارسال شد) منبع منبع پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  7. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز شبنم آسمان (بخش دوم) (Sky Dew EL/M-2083)  در حالی که «بالن های کوچکتر مجهز به حسگرهای الکترونیکی» ، ویژگی آشنای عملیات های نظامی در سرتاسر جهان امروز هستند [معمولاً این بالن های هوائی کوچکتر نظارت موضعی برای پایگاه‌های نزدیک به مناطق درگیری، مناطق مرزی یا سایر نقاط مورد علاقه را فراهم می‌کنند] ؛ بالن‌هایی با اندازه بزرگ با محموله راداری سنگین بسیار کمتر رایج هستند. اما این بالن های بزرگ مزایا و قابلیت های قابل توجهی را ارائه می دهند که فقط یکی از این توانائی ها ، ماندگاری بالای آنها و امکان ماندن ایستگاه هوائی برای روزهای متوالی بصورت ثابت در یک نقطه است. علاوه بر درگیر نبودن با محدودیت های رادارهای زمین پایه [معضلات حاصل از پست و بلندی های زمین و مسائل توپوگرافیک] ، آنها همچنین می‌توانند بخش وسیع‌تری از فضای هوایی منطقه [از سطح زمین تا ارتفاع بالا] را زیر نظر داشته باشند. که این ویژگی برای شناسایی تهدیداتی که در ارتفاع پائین پرواز می کنند، بسیار مفید هستند. در عین حالی که ارتفاع بالای آن‌ها باعث شده که محدودیت‌های بسیار کمتری نسبت به رادارهای زمینی داشته باشند ، این کشتی های پرنده «خطِ دید» بسیار طولانی‌تری را «نسبت به افق» به شبکه پدافندی ارائه می دهند. ایده «استفاده از «آئروستات (کشتی هوائی) برای هشدار در خصوص حملات موشکی کروز» ، زیربنای برنامه JLENS ارتش ایالات متحده بود که بین سال‌های 1996 تا 2017 دنبال می شد. اما در میان تاخیرها و هزینه‌های بیش از حد این طرح ؛ نکته مهمتر این بود که برنامه JLENS پیش از لغو شدن ، توقع و توانایی عملیاتی مد نظر سفارش دهندگان خود را برآورده نکرد. شایان ذکر است که نمونه های اولیه JLENS با رادار نظارت باند VHF یا رادار کنترل آتش باند X مجهز شدند. پروژه JLENS ارتش آمریکا ، راهنمای اولیه اسرائیل برای تولید شبنم آسمان بود کشورهای دیگر نیز ، سامانه‌های نظارتی دوربرد مبتنی بر کشتی های هوائی مشابه را معرفی کرده‌اند. از جمله (آنچنان که در تصاویر ماهواره ای دیده می شود) چین هم بالن هائی را به آسمان فرستاده است که تحلیل گران احتمال می دهند این کشتی های هوائی ، رادارهائی را بر فراز جزایر مصنوعی این کشور در دریای چین جنوبی حمل نمایند. اسرائیل این کشتی های هوائی حامل رادار خود را به کشورهای دیگر هم فروخته است. کنسرسیوم سازنده شبنم آسمان ادعا می کند که این سامانه قادر است تا 500 هدف را با برد کشف بیش از 135 مایل دریایی (برای یک هدف به اندازه جنگنده) ، «در شعاع پوشش» از زمین تا ارتفاع 24000 فوتی ردیابی کند. مشتریان تا به امروز ELM-2083 نیروهای مسلح کشورهای هند و سنگاپور هستند. مطابق قراردادهای اعلام شده ، هند از بالن هوائی ساخت خود و سنگاپور از این رادار هوائی به همراه یک بالن طراحی شده توسط TCOM استفاده می کند. نسخه هندی شبنم آسمان با بالن ساخت DRDO هندوستان با ارائه نظارت مداوم و همه سویه فضای هوایی از ارتفاع بالا، نیروی هوائی اسرائیل قادر خواهد بود با استفاده از شبنم آسمان ؛ تهدیدات مختلف را در برد طولانی و در ارتفاع پایین شناسایی کند. این داده های گردآوری شده توسط شبنم آسمان ، سپس در اختیار شبکه یکپارچه دفاع هوایی چند لایه اسرائیل قرار می گیرد تا بر اساس اولویت های این شبکه دفاع هوائی نسبت به رهگیری و نهایتا هدف گیری اهداف متخاصم اقدام گردد. اساساً سیستم های رادار هوائی شبنم آسمان به عنوان مکمل حسگرهای موجود در شبکه نظارتی زمین و همچنین حسگرهای هوابرد نصب شده بر روی هواپیماها و هواپیماهای بدون سرنشین عمل می کند. شبکه پدافند و دفاع هوایی اسرائیل علاوه بر جت های جنگنده سرنشین دار و پهپادهای نظارتی ، شامل انواع سیستم های دفاعی از «سامانه دفاع موشکی بالستیک Arrow 3» تا «سامانه گنبد آهنین» است که این شبکه را قادر می سازد تا با طیف متنوعی از تهدیدات نظیر موشک های کروز و بالستیک ، راکت ها ، گلوله های توپخانه و گلوله های خمپاره مقابله کند. همچنان که انتظار می رود ؛ آسمان اسرائیل به طور فزاینده ای با تهدیدهای پیچیده تری مواجه است که شبکه یکپارچه پدافندی وظیفه دارد با آنها مقابله کند. متناسب با رشد تهدیدات ، همه «این سیستم های اشاره شده» به طور بالقوه از ظرفیت نظارت اضافی ارائه شده توسط یک رادار مبتنی بر آئروستات (کشتی هوائی) بهره مند خواهند شد. به ویژه در برابر انواع تهدیدات در ارتفاع پایین که ممکن است از طریق پوشش راداری سنتی قابلیت نفوذ داشته باشند. سامانه پدافندی آیرون دام قابل توجه است که سامانه پدافندیIron Dome پیش از این ، توانایی رو به رشدی را در برخورد با موشک‌های کروز و پهپادهای کوچک و همچنین هواپیماهای پرواز کننده در ارتفاع پست از خود نشان داده است. ارتش ایالات متحده نیز ، اخیراً گنبد آهنین را با هدف استفاده از آن برای دفاع موضعی در برابر موشک های کروز مهاجم به جزایر گوام (یکی از برجسته ترین تهدیدات ذکر شده در آخرین بررسی دفاع موشکی پنتاگون) مورد آزمایش و بررسی قرار داده است. ادامه دارد ... (با توجه به حجم زیاد مطلب ، به جهت اینکه برای دوستان خسته کننده نشود ؛ معرفی این جنگ افزار در قالب 3 پست ارسال می شود) منبع منبع پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  8. 1 پسندیده شده
    سلام بنده نیاز به توضیح بیشتری دارم بسیاری از موضوعات از قلم افتاده و سوالات بی پاسخ باقی مانده است لطفا در انتهای تاپیک لینک دانلود مقاله اصلی را مرحمت فرمایید
  9. 1 پسندیده شده
    با سلام خدمت همه دوستان گرامی بسیار عالی بود . البته فکر می کنم هدف غرب نه از بین بردن جریان تکفیری بلکه تقویت و هدایت آن در جهت منافع خود است .اینکه اکثر افراد درگیر در وقایع یازده سپتامبر تبعه عربستان سعودی بودند بعد افغانستان و عراق هدف قرار می گیرند در نوع خود بسیار جالب توجه است .
  10. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. فصل نخست بخش ششم: قلمروئی برای جهادگرائی عملیات تروریستی یازده سپتامبر را می توان یکی از مهمترین مصداق های تجلی یافتن «جهانی شدن جهاد» ، پس از پایان جنگ افغانستان دانست. هم زمان با عملیات تروریستی یازده سپتامبر در نیویورک و مقر پنتاگون در واشنگتن، القاعده عملیات مشابهی را در اروپا، از جمله مادرید و لندن انجام داد. دولت جورج بوش با اعلام وضعیت جنگ اظهار کرد که آمریکا علیه تروریسم در حال جنگ است. با اینکه نیروهای ویژه آمریکایی در سال ۲۰۱۱ توانستند بن لادن را در یکی از خانه های امنش در پاکستان به قتل برسانند، اهداف اعلام شده برای حمله به افغانستان کاملا تحقق نیافت. از طرفی رویکرد کلی رسانه های آمریکایی و غربی به جای پدیده جهادگرایی، پدیده ای وسیع تر و به مراتب پیچیده تر از جهادگرایی یعنی اسلام و مسلمانان، را هدف قرار داده و آنان را به طور کلی مسئول اعمال تروریستی در سطح بین المللی دانستند. 6-15 : مسلمانان و غرب در واکنش به یازده سپتامبر جمعیت مسلمانان در اروپا به بیش از 44 میلیون نفر میرسد. اسلام هراسی (که در نوع خود «هجوم به هویت» تعریف میشود) باعث انزوای بسیاری از مسلمانانی شده که هویت خود را با اسلام تعریف می کردند و یا درصدد دفاع از این هویت بر می آمدند. اسلام هراسی از طرفی با تبعیض و محرومیت افراد از فرصت های برابر شغلی و اجتماعی و معیشتی در جامعه نیز همراه بود. از این رو بسیاری از آنان که به لحاظ هویتی در لاک دفاعی فرو رفته و بنابر تبعیض موجود در جامعه در حاشیه و بر خط فقر زندگی می کنند استعداد فراوانی برای رادیکالیزه شدن و قبول افکار افراطی دارند. کل این فرآیند پیچیده، از جوانان مسلمان که در غرب زندگی کرده و الزاما با تفاوت های پیچیده فقهی بین مکاتب مختلف اسلامی آشنا نیستند و تجربه زندگی در جوامع اسلامی را هم ندارند، طعمه آسانی برای گروه های جهادی می سازد. دولت بوش در استدلال حمله به عراق که آن را جزو حمله علیه تروریسم قلمداد کرد، دو دلیل عمده ارائه داد: نخست این که دیکتاتور عراق، صدام حسین، سلاحهای کشتار جمعی در اختیار داشته و آنها را از چشم بازرسان بین المللی پنهان کرده است. دلیل دوم این که رژیم حاکم بر عراق با القاعده در ارتباط بوده و ممکن است سلاح های کشتارجمعی اش را در اختیار تروریست ها بگذارد. دولت بوش حتی پس از اشغال عراق هیچ گاه نتوانست صحت این دو ادعا را ثابت کند. اما این تمام ماجرایی نبود که به گسترش فعالیت های تروریستی و جهادگرایی در عراق منجر شد. پس از اشغال عراق و سرنگونی صدام حسین، دولت بوش پول برمر را به عنوان فرستاده غیرنظامی آمریکا برای اداره موقت امور عراق به کار گماشت. برمر و نیروهای آمریکایی [که طبق گفته دبیرکل سابق سازمان ملل «کوفی عنان» چیز زیادی از فرهنگ جامعه و پیچیدگی های عراق نمی دانستند] ، اولویت کاری خود را در پیاده کردن سه طرح خلاصه کردند: بریمر از تشکیل دولت موقت عراقی جلوگیری کرد و خود گروهی را برای اداره این کشور تعیین کرد. سپس ارتش و نیروهای مسلح عراق را منحل کرد. و سوم فعالیت حزب بعث را که اعضای آن به بیش از 50هزار نفر می رسید ممنوع اعلام کرد. پل برمر ، گاوچرانی که بوش پسر به عنوان حاکم عراق منصوب کرد این افراد (یعنی بعثیان سابق و نظامیان رده بالا) که طی دهه ها جزو طبقه متوسط و مرفه عراق به شمار می رفتند یا کسانی که خانه ها و خانواده های پرهزینه ای را در مناطق ثروتمندی مانند الاعظمیه بغداد اداره می کردند، به یکباره و علی رغم این که حاضر به همکاری با حکام تازه وارد عراق بودند ؛ کار و درآمد خود را از دست دادند. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  11. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش ششم: قلمروئی برای جهادگرائی بدون شک، بذرهای اولیه این سازمان [سازمان القاعده] ، در مباحثات مهمی شکل گرفت که در اواخر دهه هفتاد میلادی ؛ میان عبدالله عزام متفکر و مجاهد بزرگ فلسطینی ، با اسامه بن لادن جوان ثروتمند سعودی، در جریان بود. مباحثاتی که خیلی زود، و کمی پس از آغاز جنگ شوروی و افغانستان، از حوزه نظر فراتر رفته و جامه عمل به خود پوشید. به این ترتیب، با عزیمت نهایی بن‌لادن به پاکستان در 1982 و تاسیس دفتر کوچکی به نام «بیت‌الانصار» ؛ مقدمه شکل‌گیری یکی از بزرگ‌ترین سازمان‌های جهادی خاورمیانه، فراهم شد. طی سال‌های جنگ افغانستان، او همواره تحت تاثیر گفتمان و همچنین کاریزمای شخصیتی استاد خود [عبدالله عزام] بود و این مسئله، از چشم سرویس‌های اطلاعاتی غربی (که در آن دوران به دلیل اشتراک در اهداف از جمله حامیان مجاهدین بودند) ؛ پنهان نبود. عزام، که خود در دوران کسب مدرک دکترا در مصر، با افکار سید قطب و سازمان اخوان آشنا و به شدت تحت تاثیر آن قرار گرفته بود، همواره اولویت عملی خود را بر «آزادیِ اراضیِ اشغالیِ مسلمین از دست کفار» عنوان می‌کرد. وی در کتاب «دفاع از سرزمین‌های مسلمانان، آشکارترین فریضه واجب» به صراحت بیان می‌کند جهاد علیه نیروهای اشغالگر اجنبی، امری واجب بر تمامی مسلمانان است و اعتبار آن را همچون سایر ارکان اسلامی از جمله نماز، روزه و زکات می‌داند. کتاب «دفاع از سرزمین های مسلمانان» به نوعی مانیفست جهادی عبدالله عزام بود. اما بن‌لادن، به تدریج و در سال‌های پایانی جنگ افغانستان، از آراء و شخصیت عزام فاصله گرفت، به طوریکه جایگاه مشاور و مربی فکری او، از مجاهد افغانی (عزام) به طبیب مصری (ایمن الظواهری) منتقل شد. الظواهری، علی‌رغم آنکه همواره متفکری رادیکال بوده و عزام و جریانات سنتی اخوانی منتسب به وی را، به عنوان عواملی موثر در کاهش سرعت حرکت جهاد اسلامی تلقی می‌کرد، اما از قضا هیچ‌گاه مانند عزام، اولویتی برای آزادی اراضی اشغالی از دست کفار قائل نبود. در عوض بر رویکردهایی همچون ضربه وارد کردن به منافع و مصالح آمریکا در هر نقطه از دنیا و به طور کلی، «تئوری جهانی کردن جهاد» تاکید داشت. مجاهدی که علی‌رغم نفرت نظری و عملی‌اش از آمریکا، هیچ‌گاه پاسخی برای 2 سفر مبهم خود به این کشور در دوران جنگ افغانستان مطرح نکرد. 6-13 : ترور عبدالله عزام و باز تعریف یک مفهوم اسلامی (بخش دوم و پایانی) سلسله درس های اعتقادی عبدالله عزام در پاکستان و افغانستان ؛ نسلی از جهادگرایان را پدید آورد که بعدها نامشان در جهان بسیار طنین انداز شد. سرانجام و در پی شکست قطعی شوروی و خروج نیروهای آن از افغانستان، تمامی جریانات جهادی، که فلسفه شکل‌گیری بیشتر این گروه‌ها جنگ با شوروی بود، برای نخستین بار با پرسشی بنیادین مواجه شدند: شکاف‌های پنهان داخل القاعده که «عبدالله عزام» و «ایمن الظواهری» ، اصلی‌ترین اضلاع آن را نمایندگی می‌کردند به سرعت پر رنگ شد. مجاهد فلسطینی، بر اساس مبانی عقیدتی خود، خواهان حرکت جهاد به سمت قدس و آزادی نهایی فلسطین بود. حال آنکه طبیب مصری، بر تهاجم به پایگاه‌های آمریکا، (و کمی بعد، شهروندان غیرنظامی غربی در سرتاسر جهان) تاکید می‌کرد. سرانجام، عبدالله عزام در حالی که در تلاش برای آماده‌سازی حرکت جهادی «مجاهدین عرب و افغان هوادار خود» به سوی فلسطین بود، در 24 نوامبر 1989، اندکی پس از پایان جنگ افغانستان و در پیشاور از طریق انفجار خودری سواری‌اش، ترور شد. تا امروز، هیچ سند قطعی از عاملان و آمران ترور وی، به صورت رسمی منتشر نشده است، اما در تحقیقاتی غیر رسمی که در سطح رسانه‌ها انتشار یافته، جالب است که نام «سرویس‌های اطلاعاتی تمامی قدرت‌های درگیر در منطقه» ، یعنی آمریکا، شوروی، افغانستان ، اسرائیل و حتی عربستان و پاکستان دیده می‌شود! علاوه بر آنکه تا به امروز ؛ «بسیاری از تحلیلگران» ایمن الظواهری و بن‌لادن را مسئولین مستقیم ترور وی می‌دانند. به هر روی، با حذف عزام از مسیر حرکت جهادی، جا برای تحرک نامحدود الظواهری و افکار وی باز شد و جهاد اسلامی افغانستان، با طی مسیری طولانی، به آنچه تبدیل شد که امروزه با نام‌های «القاعده» و (شکل تکامل‌یافته‌تر آن) «دولت اسلامی در عراق و شام» می‌شناسیم. عبدالله انس [داماد الجزایری عزام] ، در پاسخ به سوال خبرنگاری که «از سرنوشت جهاد در صورت ادامه حیات عزام پرسیده بود» گفته است: کتاب تولد عرب افغان ها - نوشته عبدالله انس (داماد الجزایری عبدالله عزام) ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  12. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش ششم: قلمروئی برای جهادگرائی مجله الجهاد متعلق به عبدالله عزام نقشی اساسی در معرفی و نهایتا جهانی کردن چهره های جهادی افغان داشت. در فاصله کمتر از نیم کیلومتر از مرز میان پاکستان و افغانستان، میان شهرهای پیشاور و جلال‌آباد، مقبره‌هایی با پرچم‌های سبز و قرمز به چشم می‌خورد که اگرچه فاقد شکوه و معماری ویژه‌ای هستند، اما یادآور یکی از بزرگترین نقاط عطف تاریخ خاورمیانه و شاید تمامی جهان به حساب می‌آیند. این مقبره‌ها متعلق به مجاهدین عربی است که در طول جنگ افغانستان با اتحاد جماهیر شوروی، از سرتاسر جهان عرب، برای ادای فریضه جهاد به یاری برادران افغان خود آمده بودند.( افرادی که بعدها مشهور به افغان‌العرب شدند) در این مقبره‌ها، نام شهدایی از مصر، تونس، یمن، عراق، سوریه و.. با ذکر مشخصات عملیات‌هایی که در آن‌ها به شهادت رسیده‌اند، به چشم می‌خورد. تصویری کمیاب از عبدالله عزام در کنار شاگردان افغان و افغان العرب خود تهاجم شوروی به افغانستان و اشغال خاک این کشور در 1979، مقدمه شکل‌گیری جریان‌هایی بود که طی دهه‌های آینده به اهرمی قدرتمند در تعیین سرنوشت منطقه و جهان تبدیل شدند. حمله شوروی با مخالفت و مقاومت مردم مسلمان افغانستان روبرو شد و متعاقبا، تعداد قابل توجهی از جوانان عرب در سرتاسر جهان اسلام، برای ادای فریضه جهاد در سخت‌ترین شرایط ممکن، خود را به خاک این کشور رساندند. اما در آن مقطع زمانی، باتوجه به ظهور دولت ملت‌های نوپای عربی از یک سو، و بازخوانی انقلابی سید قطب از مفاهیم اصلی اسلام [به ویژه جهاد] از سوی دیگر، باعث شده بود تا آمادگی ملت‌های عرب، برای ادای فریضه جهاد بیش از هر زمان دیگری پر رنگ شود. آمادگی که در سایه تجاوز رژیم صهیونیستی به اراضی فلسطین، به تدریج تمامی زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، عقیدتی و نظامی خود را پیدا کرده بود. 6-12 : ترور عبدالله عزام و باز تعریف یک مفهوم اسلامی (بخش اول) هر دو چهره شاخص جهاد در افغانستان یعنی عبدالله عزام و احمد شاه مسعود ؛ اندک زمانی پس از پایان جهاد در افغانستان ترور شدند. تمامی پژوهشگران جریانات جهاد اسلامی بر این نکته اتفاق نظر دارند که ریشه تمامی گرایش‌های عقیدتی و عملی جریانات مختلف جهادی که تا امروز در منطقه شکل گرفته‌اند را باید در جنگ 10 ساله افغانستان جستجو کرد، جنگی که در پایان با پیروزی مسلمین بر کفار به پایان رسید و به تمامی جهان ثابت کرد که طفل نوپای بیداری اسلامی، اکنون وارد مرحله جدیدی از حیات تاریخی خود شده است. وجه مشترک قدرت‌های غربی و شرقی در مواجه با این پدیده نوظهور، «اتخاذ موضع خصمانه» و «تلاش برای مهار آن» بود، اما این سیاست با دو رویکرد مختلف و تاریخی از سوی ابرقدرت‌های شرقی و غربی اجرایی شد. شوروی، همانطور که نبرد 10 ساله افغانستان نشان می‌دهد، رویکردی مبتنی بر «مواجه سخت و نظامی» را برای رویارویی و مهار جریانات جهادی اسلامی برگزید، رویکردی که هزینه زیادی به پای آن داد و در نهایت به هیچ یک از اهداف خود در این زمینه دست نیافت. اما طرف غربی و به ویژه آمریکا، «بدون حذف مواجه سخت و نظامی» ، جبهه دیگری را نیز در این نبرد گشود که تاثیر مهمی در سرنوشت جریانات جهادی داشت. در حقیقت آنچه در جنگ افغانستان و در نهایت شکست شوروی رخ داد، به مثابه آزمایشگاهی برای غرب بود تا بداند، آنچه در درجه اول، در رابطه با جریانات نوظهور اسلامی دارای اهمیت بوده و باید مهار شود، نه قدرت جهادی و نظامی آنان، بلکه رویکردهای معرفتی است که مسلمین را به مقابله با سیاست‌های قدرت‌ها در منطقه به هر قیمتی وا داشته است. در مواجه اولیه مترجمان فارسی زبان با واژه Deconstruction و اصولا فلسفه دریدا، اینطور برداشت می‌شود که «فروریختن آنچه موجود است» ، معنای اصلی مورد نظر فیلسوف است. اما همانطور که حسن حنفی، متفکر انقلابی مصری، به خوبی در ترجمه خود از این واژه ( الهدم و البناء / یعنی ویران کردن و دوباره ساختن ) آورده است، رویکرد سلبی و ویران‌گر، تنها نمایانگر یک حیث از معنای نهفته در این واژه است. حال آنکه حیث دیگر آن، ناظر بر برساخت معنا و امر مُحصِل جدیدی است. پس از ترور عبدالله عزام ؛ از ویرانه های جهادگرائی سنتی در افغانستان ، کابوس طالبان بر افغانستان سایه افکند. در صحنه عمل نیز، آنچه غرب در قبال مفاهیم بنیادین موجود نزد مسلمین انجام داد، چیزی غیر از این نبود. چرا که مفاهیم اصیل اسلامی را گرفته، نزد خود از معنا تهی کرده، سپس با معانی جدیدی به نخبگان اسلامی بازگردانده است. چنین «مواجه معرفتی با جریانات جهادی و اسلامی» ، در عمل و با نفوذ در سطح نخبگان مسلمان، کامل شده و به این ترتیب، استحاله مفاهیم و در نتیجه عملکردهای جامعه اسلامی، به دست خود مسلمین رخ می‌دهد. میلیارد سعودی اسامه بن لادن با تأسیس القاعده ؛ راهی متفاوت از مرشد خود عبدالله عزام را پیمود. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  13. 1 پسندیده شده
    کسی بود تاریخ مصرفش تمام شدو هیچکس او را نمیخواست ! در نتیجه دستهای پشت پرده برای نابودیش تبانی کردند ! نتیجه اعتماد به سازمانهای اطلاعاتی- امنیتی بیگانه همین است
  14. 1 پسندیده شده
    یک نگته جالب در مورد اسامه بن لادن این هستش که از خاندان بسیار پولداری هستش و هلدینگ بن لادن در دنیا بسیار معروف هست. شرکت ساختمان سازی بن لادن از بزرگترین شرکت های ساختمانی دنیا بوده، شرکتی که بعضی از برج ها و فرودگاه های معروف رو ساخته . اتفاقا در زمان ماجرای تصرف مسجدالحرام هم همین گروه پیمانکار بودند.
  15. 1 پسندیده شده
  16. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . کاملا درسته علاوه بر ایجاد شک و شبهه شدید در مورد وفاداری "امین" به بلوک شرق (به عنوان دلیل مداخله شوروی در افغانستان) ؛ موارد متعدد دیگری هم ذکر شده ، مثل اختلافات داخلی دفتر K.G.B و G.R.U در کابل و حمایت هر کدام از این دفاتر از یکی از دو جناح حزب کمونیست حاکم در افغانستان. اما چون موضوع اون دو پست بیشتر حول نقش آمریکا در کشانیدن شوروی به باتلاق افغانستان بود ؛ به سایر گزینه ها پرداخته نشد. فصل نخست بخش ششم: قلمروئی برای جهادگرائی نخستین روز سال نو 1978 سرمای سوزناکی در «ایندیاناپولیس» حاکم بود و باد شدیدی می‌وزید. درحالی‌که احتمالا بیش‌تر اهالی شهر با گیجی به‌جامانده از مشروبِ شبِ سال نو میلادی از خواب بیدار می‌شدند، «مرکز آموزش اسلامی» این شهر میزبان مبلغان و واعظان برجسته‌ی خاورمیانه بود. در میان آن‌ها عبدالله عزام، ستاره 36 ساله رو‌به‌اوجِ «اخوان‌المسلین اردن» نیز دیده می‌شد. در آن‌روز عزام با یک طالب جوان سعودی به‌نام «اسامه بن لادن» ملاقات می‌کند. بن لادن جوان در آن روزها اما ، به اندازه‌ی امروز معروف نبود. این‌که عزام و بن لادن در امریکا با یکدیگر ملاقات کردند، تصادفی نبود. آنها در امریکا ملاقات کردند چون برخلاف سایر کشورها [و حتی کشورهای خاورمیانه] ، ایالات متحده به آنها و سایر اسلام‌گرایان اجازه داده بود تا بدون مداخله دولت ، تبلیغ کنند ؛ کمک‌های مالی جمع‌آوری و پیرو جذب کنند. 6-8 : جذابیت آمریکا دهه 80 برای جهادگرایان (بخش اول) در خلال این تحقیق با این پرسش اساسی مواجه شدم که براستی چرا جهادی ها در دهه 80 میلادی آمریکا را دوست داشتند؟ تحقیقات نشان می‌دهد که در دهه 1980، اسلام‌گرایان تندرو از خاک ایالات متحده در حدی سود بردند که قبلا نظیرش دیده نشده بود. در واقع، امریکا برای بیش از یک دهه جز مهمان‌نوازترین خاک‌های جهان برای جذب و استخدام جهادی‌ها بود. برای دانستن چرایی این مسأله به جنگ افغانستان باید نگاه کرد. عزام و بن لادن چند سال پس از ملاقات در ایندیاناپولیس، «مكتب الخدمات» را تأسیس کردند، نهادی مستقر در پیشاورِ پاکستان که تلاش می‌کرد جنگجویان مسلمان را برای «جهاد» به افغانستان بیاورد. عزام به‌عنوان رییس این نهاد، پیشگام یک تلاش جهانی برای جمع‌آوری کمک مالی و سربازگیری، به‌خصوص از کشورهای حوزه خلیج فارس و ایالات متحده بود. تصویری منحصر به فرد یکی از اولین دوره های آموزشی عرب افغان ها - کمپ سیا در پاکستان اگرچه عزام از سال 1981 به‌بعد در پاکستان مستقر شد، اما دست‌کم سالی‌ یک‌بار به آن‌سوی اقیانوس اطلس سفر می‌کرد. او تا پایان دهه 1980 از نیویورک، تگزاس، کالیفرنیا، سیاتل و چند ایالت دیگر امریکا بازدید کرده بود. او نه مخفیانه و در زیرزمین خانه‌ها ؛ بلکه در رویدادهای بزرگی چون گردهمایی سالانه «انجمن جوانان مسلمان عرب» که معمولا صدها نفر در آن شرکت می‌کردند، سخنرانی می‌کرد. عزام در آپارتمان‌های هواداران محلی جوان خود اقامت می‌کرد و آنها را با کاریزما و سبک زندگی فروتنانه خود تحت تاثیر قرار می‌داد. مقامات امریکا در اواخر دهه 1980 از این فعالیت‌ها آگاه شدند، اما عزام را تهدید نمی‌دانستند. این مجله طی هشت ماه ناشر امریکایی پیدا کرد و تا اواخر دهه 1980 شبکه‌ی سرتاسری از توزیع‌کنندگان را داشت که هر ماه هزاران نسخه از این مجله را به فروش می‌رساندند. تا اواخر این دهه امریکا به یکی از مهم‌ترین بازارهای فروش مجله الجهاد تبدیل شد. فعالیت‌های عزام اما به اینجا ختم نشد. عزام از این پیشنهاد خوشحال شد و بعدا در «مجله الجهاد» نوشت که: ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  17. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش ششم: قلمروئی برای جهادگرائی اگر ما زمان آغاز توزیع سلاح توسط امریکا به مجاهدین را جولای ۱۹۷۹ بدانیم، این تاریخ شش‌ماه پیشتر از اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ در ۲۷ دسامبر 1979 است . یعنی پیش از این‌که شوروی تصمیم بگیرد افغانستان را اشغال کند، امریکا جنگ در حیاط‌خلوت و قلمرو شوروی را آغاز کرده بود. در همین زمان که مجوز توزیع سلاح توسط کارتر به مجاهدین صادر شد، رسانه‌های دولتی افغانستان در تیرماه ۱۳۵۸، از کشف سلاح‌های غربی در افغانستان خبر دادند. این موضوع چنان جدی بود که وزارت خارجۀ امریکا در تاریخ ۲۶ ژوئن ۱۹۷۹ برابر با پنجم تیرماه ۱۳۵۸، با ارسال نامۀ محرمانه به سفارت امریکا در کابل، از دیپلمات‌های امریکا خواست که تبلیغات دولت افغانستان را خنثی کنند. نسخه‌یی از این نامه که توسط «وارن کریستوفر» جانشین وزیر امور خارجۀ امریکا امضا شده، به سفارت امریکا در تهران نیز فرستاده شده است. تجهیز مجاهدین به سلاح های اتوماتیک و جدید به جای آنفیلدهای قدیمی ، اولین حرکت موثر C.I.A در افغانستان بود همزمان با این، «کی.جی.بی» سرویس اطلاعات شوروی نیز اطلاع حاصل کرد که امریکا عملاً به حمایت مخالفانِ مسلح دولت افغانستان اقدام کرده است. این سازمان در قدم اول، از رسانه‌های روسی خواست که موضوع حمایتِ امریکا از شورشیانِ افغانستان را علنی کنند. خبرگزاری «تاس» روسیه، در تاریخ ۲۷ ژوئن ۱۹۷۹ طی مطلبی به قلم «یوری کورنیلف» تحت عنوان «افغانستان در دفاع از انقلاب» نوشت که دیپلمات‌های امریکایی در کابل، مستقیماً با شورشیان ارتباط برقرار کرده و علیه دولت کابل به جنگ تبلیغاتی دست زده‌اند. در آن زمان این ادعا، سروصدای زیادی به‌پا کرد تا جایی که وزارت خارجۀ امریکا مجبور شد طی مکتوبِ محرمانه‌ای در تاریخ سوم جولای ۱۹۷۹ برابر با ۱۲ تیرماه ۱۳۵۸ از کاردار سفارت امریکا در کابل بخواهد که با سفیر شوروی در کابل دیدار کند و به او بگوید که چنین چیزی واقعیت ندارد. این مکتوب نیز که به امضای کریستوفر رسیده بود ، نسخه‌یی از آن به سفارت امریکا در تهران ارسال شد. 6-7 : اسرار ناگفته جنگ آمریکا و شوروی در افغانستان (بخش پایانی) جالب است که در نوشتۀ روزنامه واشنگتن‌پست نیز به صراحت گفته شده است که سازمان سیا، شش‌ماه پیش از حملۀ شوروی به افغانستان، به نفع مخالفان دولتِ کابل تبلیغات را آغاز کرده بود. از طرف دیگر، در آن زمان وزارت خارجۀ امریکا از «سفارت این کشور در مسکو» نیز خواسته بود که با مقاماتِ شوروی در این‌باره گفت‌وگو کند. رایزن سیاسی سفارت امریکا در مسکو در تاریخ پنجم جولای ۱۹۷۹ با «ویکتوراف ایزاکف» معاون رییس بخش امریکای وزارت خارجۀ شوروی دیدار کرد و از او خواست که رسانه‌های روسی را از انتشار اخبار دروغین و کذب در برابر امریکا بازدارد؛ زیرا امریکا از شورشیان افغانستان حمایت نمی‌کند. اما حقیقت این بود که رایزن سیاسی سفارت امریکا در مسکو دروغ می‌گفت، زیرا در آن‌زمان کمک‌های امریکا به مخالفان مسلح دولت افغانستان آغاز شده بود. سناتور چارلی ویلسون و استینگرهای اهدائی به مجاهدین افغان - مکان : کمپ آموزشی CIA در پاکستان تفنگ انگلیسی آنفیلد - یادگار سناتور چارلی ویلسون از حضور در کمپ مجاهدین افغان یک سند دیگر نشان می‌دهد که عناصری از مجاهدین افغانستان، هشت ماه پیش از اشغال افغانستان توسط شوروی، با امریکایی‌ها رابطه استوار ‌برقرار کرده بودند. این سند در تاریخ ۱۴ می ۱۹۷۹ برابر با ۲۴ اردیبهشت ماه ۱۳۵۸ از سفارت امریکا در اسلام‌آباد به وزارت خارجۀ امریکا ارسال شده است. در این سند به‌صراحت گفته شده است که نمایندۀ مجاهدین روز ۲۳ آوریل ۱۹۷۹ همراه با سید احمد گیلانی به سفارت امریکا در اسلام‌آباد مراجعه کردند. آن‌ها مدعی بودند که این قطعات از جنگندۀ دولت افغانستان است که در آوریل 1979 توسط مجاهدین در منطقۀ «زدران» ولایت پکتیا سرنگون شده است. نمایندۀ مجاهدین [منظور گلبدین حکمتیار است] ، پس از ارایۀ گزارش کامل، شماری عکس و تصاویر جنگ افغانستان را نیز در اختیار مأمورانِ امریکایی گذاشت. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  18. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش ششم: قلمروئی برای جهادگرائی 43 سال پیش (دی ماه 1358 ه.ش/ دسامبر 1979 م) ، واحدهای «ارتشِ چهلمِ شوروی سابق» در بسیاری از ولایت‌های افغانستان مستقر شده بودند و در انتظارِ حمله به مراکز تجمعِ «مخالفان مسلحِ دولت کمونیستی کابل» به‌سر می‌بردند. [این مخالفان مسلح بعدها به مجاهدین افغان مشهور شدند] از همان ابتـدا این پرسش مطرح بود که چه عواملی باعثِ تصمیم رهبران شوروی مبنی بر اشغال افغانستان شده است؟ برخی تاکنون برای پاسخ به این سوال به نتیجۀ قطعی نرسیده‌اند. اما برخی دیگر: - رسیدن شوروی به آب‌های گرم (عمل به وصیت پطر کبیر) - تلاش شوروی برای انحراف توجه آمریکا از کوبا و سایر متحدانِ کمونیستش در آمریکای مرکزی و جنوبی - سعی شوروی برای پایان دادن به اختلافات داخلیِ «حزب دموکراتیک خلق افغانستان» - تقویت دولت کابل و جلوگیری از افتادنِ این دولت به دامان امریکا و ... را از عوامل اصلیِ تصمیم رهبران شوروی برای حمله به افغانستان عنوان کرده‌اند. 6-6 : اسرار ناگفته جنگ آمریکا و شوروی در افغانستان (بخش اول) در این میان ، آنچه در گذشته کمتر مورد توجه قرار گرفته بود؛ نقش امریکا برای تحریکِ شوروی در حمله به افغانستان بود. این دیدگاه، عمدتاً متکی به «اسناد» و «شواهد» نهادهای امنیتی و اطلاعاتی امریکایی است. این اسناد به‌تدریج پس از فروپاشی شوروی، در رسانه‌های امریکایی مطرح گردید که بخشی از آن، نیز از «طبقه‌بندی محرمانه» خارج و «رسماً توسط وزارت خارجۀ امریکا و سازمانِ سیا» منتشر شده است. در سال 1998 برژینسکی در مصاحبه ای با نشریه فرانسوی «لو نوول آبزرواتور» عنوان نمود : روزی که شوروی رسماً تهاجم به افغانستان را آغاز کرد من به رئیس جمهور کارتر نوشتم که : البته برژینسکی در این مصاحبه تأکید دارد که تا هفته بعد از تهاجم به افغانستان هیچ نیروئی «به پشتیبانی از شورشیان افغان» فرستاده نشد. در یک «سند از حالت محرمانه خارج شده کاخ سفید» می بینیم که پرزیدنت کارتر با امضای فرمانی در 12 تیر ماه 1358 [یعنی شش ماه پیش از آغاز تهاجم شوروی به افغانستان] ؛ مجوز اختصاص بودجه جهت پشتیبانی از «مجاهدینِ مخالفِ دولتِ افغانستان» را صادر کرد. [ این مجوز قسمتی از برنامه آژانس مرکزی اطلاعات/سیا تحت عنوان «عملیات گردباد» (*) را شامل میشد] در همین راستا، روزنامۀ «واشنگتن‌پست» دوشنبه ۱۷ دیماه 1397 (برابر با هفتم ژانویه 2019) ، گزارشی را بر اساس اسناد سازمان سیا و وزارت خارجۀ امریکا منتشر کرد که نشان می‌دهد امریکا کمک به «اخوانی‌ها» و «مجاهدین» را ماه‌ها پیش از حملۀ شوروی به افغانستان آغاز کرده بود. طبق منابع این نشریه ، سازمان سیا با میانجی‌گری «برژینسکی» مشاور امنیت ملی امریکا در ۲۸ فوریه ۱۹۷۹، از «جیمی کارتر» رییس‌جمهور سابقِ امریکا خواست که برنامۀ توزیع سلاح به مخالفان مسلحِ دولت کابل را امضا کند. هرچند کارتر در نخست محتاطانه با این موضوع برخورد کرد، اما سرانجام در سومِ جولای همان سال، برنامۀ توزیع سلاح به مخالفان مسلحِ دولت کابل را امضا کرد که از همان ابتدا، بخش بیشترِ این کمک‌ها به سوی «گلبدین حکمتیار» [مشهورترین چهره اخوانی در بین مجاهدین] روانه شد. بر اساس منبع، کارتر در نخستین اقدام، مبلغ ۶۹۵ هزار دلار به مجاهدین افغانستان کمک کرد که شامل پول نقد و سایر کالاهای مورد نیاز مجاهدین بود. ------------------------------------------ *: عملیات گردباد (Operation Cyclone) اسم رمز برنامه عملیاتی آژانس اطلاعات مرکزی ایالات متحده (سیا) برای تسلیح و تامین مالی مجاهدین افغان در افغانستان از سال 1979 تا 1992 بود [یعنی از قبل و در طول مداخله نظامی اتحاد جماهیر شوروی در حمایت از جمهوری دموکراتیک افغانستان] . این برنامه به جای سایر گروه‌های [کمتر ایدئولوژیک] مقاومت افغانستان که با شوروی می‌جنگیدند، به شدت به حمایت از گروه‌های اسلامگرای شبه‌نظامی [از جمله گروه‌هایی با پیوندهای عمیق جهادی] گرایش داشت که اتفاقا مورد علاقه رژیم ضیاءالحق [پاکستان] و عربستان هم بودند. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  19. 1 پسندیده شده
    همه ی این بدبخت هایی که خودشان را در راه اینها منفجر کردند و کشتند و در آینده هم میکشند برای این هست که طرح آمریکا و یهودیان انجام بشود چه عجب یکی به این مطلب اشاره کرد .... یهود ..یهود ...و یهود ...فقط از اول پیدایش این فرقه تا امروز ..جنگی بوده که این قوم درش دست نداشته باشد ....کم ما ایرانیها از این جماعت ظربه خوردیم . . . کاش یاد بگیریم به زبان خودشان برایشان صحبت کنیم کاش یاد بگیریم برای جلوگیری از ضرباتشان اهرمهای قدرتی مثل خودشان در اختیار بگیریم ...رسانه و پول بدون رجز خوانی ...بدون روزشماری فقط عمل انهم مانند خودشان بی صدا ولی کوبنده و قدرتمند
  20. 1 پسندیده شده
    با سلام خدمت همه دوستان گرامی بسیار عالی . لطفا ادامه دهید . ممنونم
  21. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش پنجم: مصر و اخوان المسلمین عربستان بخاطر میزبانی «مسجد الحرام در مکه مکرمه» و «مسجد النبی(ص) در مدینه منوره» همواره «ادعای رهبری جهان اسلام» را یدک کشیده است و بر همین اساس جنبش اخوان المسلمین را به عنوان یک سازمان سیاسی ریشه دار و فراملی ؛ که در مصر تاسیس شده است اما در کشورهای عربی شعبه ها و شاخه های متعددی دارد، رقیب خود دانسته و با آن با خصومت و دشمنی رفتار کرده و طی سالها به این رویکرد علیه آن شدت بخشیده است . در همین راستا عربستان در خرداد ۱۳۹۶ خواستار «قطع حمایت قطر از حماس و اخوان المسلمین» شد و عادل الجبیر وزیر خارجه وقت سعودی گفت که قطر باید به حمایت خود از جنبش فلسطینی حماس و گروه اخوان المسلمین پایان دهد. چرا که به گفته او «این حمایتها باعث تضعیف حکومت خودگردان فلسطینی و حکومت مصر می شود» . اصرار عربستان و اکراه قطر موجب شد تا ریاض به همراه امارات ، بحرین و مصر ؛ شدیدترین تحریم ها را علیه دوحه اعمال و روابط خود با این کشور کوچک حوزه خلیج فارس ، را قطع کند. 5-6 (بخش پایانی) : عربستان و اخوان المسلمین وزارت کشور سعودی در آبان ۱۳۹۹ با انتشار بیانیه ای ورود اعضای اخوان المسلمین به خاک این کشور را ممنوع اعلام کرد. البته ریاض از سال ۱۳۹۹ به طور بی سابقه ای به سیاست تهاجمی خود علیه اخوان المسلمین شدت بخشیده است و در همین رابطه عبدالعزیز بن عبدالله آل الشیخ [ نواده محمد ابن عبدالوهاب و مفتی ارشد عربستان ] ، در صفحه خود در توییتر با انتشار یک فایل صوتی اعلام کرد که : «طلعت فهمی» سخنگوی اخوان المسلمین به این اقدام مفتی سعودی واکنش نشان داد و تصریح کرد: هر چند برخی تحلیلگران ، گروه اخوان المسلمین را به داشتن ایده های افراط گرایانه و خودمحوری در اندیشه های سیاسی متهم می کنند ؛ اما در عین حال این گروه دارای اندیشه و ایده است و بر همین اساس ریاض گروه مزبور را از نظر فکری رقیب خود می داند و از حضور و نفوذ اخوان‌المسلمین [در عربستان به طور خاص و در کشورهای عربی به طور عام] هراس دارد و به همین دلیل در جهت حذف و تضعیف آن گام برمی دارد. در واقع آل سعود هر جریان سیاسی یا مذهبی که موقعیت مذهبی و سیاسی آن را در جهان عرب به چالش بکشد، تهدیدی برای خود می‌داند. آل سعود همواره در طول تاریخ شکل گیری اخوان المسلمین از اقدامات منفی علیه اخوانی ها در سراسر کشورهای عربی از جمله مصر ، سودان ، الجزایر ، مغرب و لیبی حمایت مالی و سیاسی و چه بسا نظامی به عمل آورده است. در آبان ماه 1399 هم ، ریاست کل پژوهش‌های علمی و فتوا در عربستان در صفحه توییتر خود، فایلی صوتی را از عبدالعزیز بن عبدالله آل الشیخ، مفتی عربستان و رئیس این مرکز منتشر کرد. ریاست کل پژوهش‌های علمی و فتوا در عربستان درخصوص این فایل صوتی که آن را یک "فتوا" به حساب آورد، اینگونه نوشت: گروه اخوان المسلمین هیچ ارتباطی با اسلام ندارد و یک گروه گمراه شده است. [یعنی در واقع و عملا ، گروه اخوان المسلمین را تکفیر کرد] مفتی عربستان در این فایل صوتی به سوالی مبنی بر این امر پاسخ می‌دهد که چه کسی جوانان عربستانی را به پیوستن به اخوان المسلمین و جبهه النصره در سوریه و القاعده و دیگر گروه‌ها فرامی‌خواند ؟ با وجود اینکه مفتی عربستان در این فایل در مورد چندین گروه صحبت می‌کند اما «ریاست کل پژوهش‌های علمی و فتوا» در توییت خود فقط نام گروه اخوان المسلمین را می‌برد. پیشتر «هیئت کِبار علمای عربستان سعودی» در بیانیه‌ای ضمن تکفیر اخوان المسلمین ، گروه اخوان المسلمین را یک گروه تروریستی منحرف خواند که نماینده راه و روش دین اسلام نیست و هدفش رسیدن به قدرت است. این هیئت در بیانیه‌ای اعلام کرده بود: هیئت مذکور افزود: این گروه از زمان تاسیس هیچ گونه توجهی به عقیده اسلامی و قرآن و سنت نداشته ؛ بلکه هدف نهایی‌اش رسیدن به قدرت بوده است. ادامه دارد ... خوب ... با این پست ؛ مبحث مصر و اخوان المسلمین هم به پایان رسید. پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  22. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش پنجم: مصر و اخوان المسلمین مصر دهه ۷۰ میلادی، تنها مصر پیروز شده بر اسرائیل در نبرد سال ۱۹۷۳ و عامل بازپس گیری سینا و در نتیجه صلح با اسرائیل در سال ۱۹۷۷ ، نبود. بلکه مصرِ تحت رهبری انور السادات، در آن دهه ، با ده ها گروه جهادگرا نیز دست و پنجه نرم می کرد. از این رو گروه های جهادگرای مصر نیز تکفیر را طبق اولویت بندی ها در اهداف نظامی خود در نظر می گرفتند. مهم ترین این گروه ها «سازمان جهاد اسلامی مصر» بود که بیشتر هدفش تمرکز بر «دولت مرتد» بود. اما، به عنوان مثال، گروه «جماعة المسلمين» که به اسم «تکفیر و هجره» شناخته شدند ، کل جامعه مصر را تکفیر کرده و به اعمالی مثل ربودن، شکنجه کردن و به قتل رساندن برخی از علما و رجال دین نیز معروف شدند. خالد اسلامبولی به همراه دو تن دیگر از اعضای سازمان جهاد اسلامی سرانجام انور السادات را در سال ۱۹۸۱ و در حالی که بر رژه نظامی نظارت می کرد ترور کردند. 5-5 : سازمان جهاد اسلامی مصر لحظه ترور و کشته شدن «انور سادات» توسط «خالد اسلامبولی» (از اعضای سازمان جهاد اسلامی مصر) محمد عبدالسلام فرج، از رهبران سازمان جهاد اسلامی و طراحان ترور سادات، همان سال ترور سادات دستگیر و اعدام می شود. این جزوه که «برای مصرف داخلی اعضای سازمان جهاد اسلامی» تهیه شده بود، «ایده های سید قطب» را با زبان دیگری تکرار میکرد. فرج اما در «کفرآمیز بودن» قوانین اعمال شده توسط دولت مصر ، به فتوایی از ابن تیمیه استناد میکند که در آن «حاکمی که طبق شریعت اسلامی حکم نراند» حاکمی مشروع نیست. همچنین، «سادات» از سوی عبدالسلام فرج ، به حکام مغول در زمان ابن تیمیه تشبیه شده بود که علیرغم زعم به اسلام، حکم جهاد علیه آنان واجب می شود. او «جهاد» علیه حکامِ کافرِ زمانِ خود را «فریضه ای به فراموشی سپرده شده» دانست که گویی سازمان جهاد اسلامی با ترور سادات به این فریضه جامعه عمل پوشانده است. ایده «تکفیر جامعه ی مسلمان» و جاهلی خواندن آن نمی تواند «در زمره ویژگی های جدیدی باشد» که سید قطب به ایدئولوژی جهادگرایی افزود. این ایده در تفکر پیش از او توسط محمد عبدالوهاب و قبل تر ابن تیمیه نیز طرح شده بود. او در این زمینه می تواند اعاده کننده این مفهوم به زبان دیگری باشد. اما قطب و فرج هدف گیری حکام محلی و مبارزه با آنان در عهد مدرن را به این ایدئولوژی افزودند. مبارزه با دشمن نزدیک معمولا در مقابل مبارزه با «دشمن دور» قرار می گیرد که دومی در دهه ۹۰ میلادی و در افغانستان توسط القاعده برجسته شد. دشمن نزدیک، به حکام اسلامی اطلاق می شود و دشمن دور به آمریکا و جهان غرب. از طرفی از آنجایی که سید قطب و فرج با براندازی حکام ، خواهان به وجود آوردن حکومت مد نظر خودشان هم بودند، مفهوم عملی «احیای خلافت» یا مبارزه برای احیای چنین نظامی را به این ایدئولوژی افزودند. خالد اسلامبولی در دادگاه ترور سادات (مابین اولین آشنائی خالد اسلامبولی و عبدالسلام فرج تا ترور سادات فقط چند ماه زمان سپری شد) بسیاری از «سلفی های جدا شده از اخوان المسلمین» در اثر دستگیریها و سرکوب دو دولت ناصر و سادات ؛ به خارج از مصر گریختند. بسیاری از آنها به طور طبیعی به عربستان پناه بردند. جایی که اغلب توانستند در پست های کلیدی سیاسی و آموزشی به کار گماشته شوند. از جمله آن ها محمد قطب، برادر سید قطب بود که در عربستان و در تکمیل باورهای برادرش کتاب «جاهلیت قرن بیستم» را نوشت. اما درهم آمیخته شدن «جریان سیدقطبیِ سلفیت» و «وهابیت» خیلی زود ، به شکلی منفی علیه حکام عربستان منعکس شده و آنها را با عنوان «حکام غیرمسلمان» نشانه گرفت. این امر باعث شد تا حکام عربستان ، جامِ خشمِ خود را علیه مهمانان شان بر زمین ریخته، آن ها را از کشور رانده و «اخوان المسلمین مصر» را در «لیست سیاه» خود قرار دهند. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  23. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش پنجم: مصر و اخوان المسلمین تا دهه ۶۰ میلادی اکثر کشورهای عربی به استقلال رسیده و مرحله بعد از استعمار خود را تجربه می کردند. همانطور که در پست پیشین اشاره کردیم ؛ مصر دهه شصت، مصر جمال عبدالناصر، رهبر ملی گرای این کشور بود. محبوبیت ناصر و افکار ناصری در آن برهه تا فراسوی مرزهای مصر و در اقصا نقاط جهان عرب می رسید. او به عنوان یکی از مهم ترین افسران « تشکل مخفی افسران آزاده» ، نقش عمده ای در کودتای ۱۹۵۶ مصر داشت. این کودتا با براندازی پادشاهی و اعلام نظام جمهوری آخرین امتیازات تحت الحمایگی بریتانیا را در مصر لغو کرد. مهمترین آن ها ملی کردن کانال سوئز مصر توسط ناصر بود. او در پافشاری برای ملی کردن کانال سوئز ، تا پای جنگ هم زمان با سه کشور بریتانیا، فرانسه و اسرائیل نیز پیش رفت و سرانجام با ملی شدن کانال سوئز، پیروز شد. ناصر اما ، صبر و طاقت بسیار محدودی در تحمل اسلام گرایان یا همان جنبش اخوان المسلمین مصر از خود نشان داد. 5-3 : نسل نخست اخوان المسلمین حسن البناء - بنیانگذار اخوان المسلمین مصر گروه اخوان المسلمین در سال ۱۹۲۸ توسط حسن البنا تاسیس شد. البنا در رویکرد سیاسی-دینی خود معتقد به «اسلام شُمولی» یا «اسلام به مثابه روش زندگی» بود. از این رو، اسلام او تنها شامل مسائل عبادی و معنوی نمی شد. بلکه اسلامی بود که : با وجود این، ایدئولوژی و رویکرد اخوان المسلمین بیشتر در سایه اسلام سیاسی بررسی می شود تا جهادگرایی. بستر این ایدئولوژی برگرفته از سلفیت نبوده و آنان به فعالیت های سیاسی، مشارکت در حرکت های سیاسی از جمله شرکت در انتخابات، تبلیغ و غیره معتقدند. بسیاری از شخصیت های برجسته جهادگرا مانند ایمن الظواهری، ابومصعب سوری و عبدالله عزام زمانی عضو اخوان المسلمین بوده و با رادیکالتر شدن، به تدریج به سمت جهادگرایی رفته اند. ذکر این نکته نیز ضروری است که جنبش های تکفیری، اسلام گرایانی چون اخوان المسلمین را [که به فرآیندهای سیاسی معتقدند] ، نیز تکفیر کرده و مورد هدف قرار می دهند. حتی ایمن الظواهری و ابومصعب السوری در ارتداد اخوان المسلمین ، کتاب نیز تالیف کرده اند. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  24. 1 پسندیده شده
      این بالن ها فقط برای زمان جنگ نیستن در واقع در زمان صلح با پایش دقیق منطقه  میتونن تحرکات دشمن و تحرکات نیروهای نفوذی(درصورت نفوذ عناصر دشمن) رصد کنن ، قیمت مناسبی دارن و با ساقط شدن یک بالن هم هزینه بسایر کمتری نسبت به یک پهپاد یا هواگرد متحمل میشن ، پایداری بالایی هم دارن و مورد اصابت قرار دادنشون هم  تسلیحات هدایت شونده میخواد   در مورد سوال دوم هم فعلا نمیشه اظهار نظر کرد چون فاکتورهای زیادی مثل تپولوژی منطقه ، استحکامات ، پدافند منطقه ، فاصله از خط مقدم و... مشخص نیست ، ولی میشه گفت اذربایجانی ها مشاوران خوب ی دارن (رژیم جعلی اسرائیل) لذا در این زمینه قطعا بی گدار به اب نزدن و حسابی دو دو تا چارتا کردن
  25. 1 پسندیده شده
    در قسمت بروز رسانی راجع به یکی از تصاویر موجود در پست بالا سوالی در مورد بالن پرسیده شده بود.بالن موجود در بالا به احتمال بالا سیستم اسکای استار 300 هست.