deserthawk

VIP
  • تعداد محتوا

    412
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های deserthawk

  1. یک سوال از دوستان داشتم. به نظر شما به غیر از WMD ها که در دکترین نبرد برای ما جایی ندارد(اعلام رسمی اینگونه است) ما چه چیزی را می خواهیم به عنوان محموله این موشک (اگر واقعا ساخته شده باشد و قرار باشد به عنوان موشک ICBM برای ما کار کند) استفاده کنیم؟  خود بنده تنها گزینه غیر مرگبار ولی موثر را یک EMP با قدرت بالا می دانم که بطور مثال اگر بر فراز نیویورک منفجر شود، تنها با از کار انداختن بازار بورس وال استریت می تواند منجر به یک شوک اقتصادی برای دشمن شود. غربی ها مهمترین محموله را سلاح های کشتار جمعی می دانند ولی ما چطور؟ از دوستان کسی نظری ندارد؟
  2. با تشکر از شما جناب MR9 و بقیه دوستان مخصوصا جناب مهران عزیز اگر لطف کنید و منبعی برای فرار این نمونه به ایران معرفی کنید ممنون میشم. چون نه ایران تا آنجا که بنده اطلاع دارم اطلاعات خاصی برای این مورد بروز داده و نه عراق.
  3.   تانک چیفتن در زمان خود به علت زره بخش جلویی و توپ پر قدرت 120 میلیمتری خود معروف بود. ولی گذشت زمان ثابت کرد که این تانک نواقص بسیاری را نیز به همراه دارد. در این تصویر تانک چیفتن ایرانی (Chieftain Mk. 5/3P) توسط گلوله های 115 میلیمتری APFSDS تانک عراقی مورد اصابت قرار گرفته است.     در ابتدای جنگ نیاز به بسیج همه قوای موجود و ممکن اعم از نفرات و تجهیزات احساس می شد. بدین ترتیب حتی بعضی از تانک های سوپر شرمن که از رده خارج بودند نیز دوباره به خدمت فرا خوانده شدند. بعضی از این تانک ها به همراه بسیاری دیگر از تجهیزات مدرنتر ایرانی مانند تانک های چیفتن و M-60 و سایر انواع در سال اول جنگ و عمدتا در نبرد های نصر و توکل به تصرف ارتش بعث صدام در آمدند. بعد از شکست صدام در سال 2003 باقیمانده این تانک ها به دست نیروهای آمریکایی افتاد. در این تصویر یک تانک سوپر شرمن که در گذشته متعلق به ایران بود توسط نیروهای آمریکایی در حال انتقال از عراق است.
  4. به دلایل متعدد از جمله اینکه این گاتلینگ قابلیت چرخش ندارد و بسیاری از دلایل دیگر این تصاویر صرفا برای نمایش بودند. امیدوارم مورد پسند دوستان قرار گرفته باشد.
  5. دوستان برای اینکه ماهیت نبرد های نامتقارن را بهتر درک کنند بهتر است با یک لباس پشمی به سمت کندوی زنبور عسل بروند و مدتی را تحمل کنند تا به خوبی این استراتژی را با پوست و در واقعیت لمس کنند. برتری متعارف با انسان است ولی کسی جرات این کار را ندارد و در صورت انجام از کرده خود پشیمان خواهد شد. در مورد عملیات طوفان صحرا هم جای بحث بسیار است. اینکه صدام با امکانات خود چه کارها می توانست انجام دهد و چه مشکلاتی ناشی از انتخاب استراتژی نادرست توسط او بود از این جمله است. از بهترین اقدامات صدام حملات موشکی بود که با موشک های ابتدایی و با دقت ناچیز اتفاق می افتاد. در واقع بزرگترین دردسر ژنرال شوارتسکف تانک های صدام نبود بلکه موشک های او بود که موجب آزار دشمن می شد. بطوری که تنها ابزاری که صدام با استفاده از آن اقدام به حمله به عمق استراتژیک دشمن کرد همین موشک ها بودند. در صورتی که ظرفیت ها بسیار بیشتر از این بودند. همانطور که دوستان هم اشاره کردند بهترین راه برای مقابه با آمریکا از کار انداختن چشمان عقاب (نابود سازی سیستم های شناسایی و نظارتی تا حد امکان) است.
  6. deserthawk

    چطوری برای تانک زره خوب بسازیم؟

    ابتدا باید مشخص باشد که منظور دقیقا چیست؟ اگر منظور ماسه باشد با تعاریف مخصوص به خودش، عمده ماده آن سیلیکا یا همان SiO2 می باشد که آن نیز به طور نسبتا زیادی به شکل کوارتز دیده می شود. این ماده خواص خوبی برای استحکام فشاری دارد و دمای ذوب آن نیز بالای 1600 درجه سانتی گراد است. روشی که شما فرمودید یعنی قرار دادن کیسه های ماسه (Sandbag) برای افزایش مقاومت تانک روشی است که از گذشته در شرایط جنگی برای محیط های مختلف استفاده شده است. بطور مثال ایالات متحده در جنگ جهانی دوم بر روی بسیاری از تانک های سری شرمن از آنها استفاده نمود و این کار باعث شد که اصابت راکت های ضد زره توسط آلمانی ها کمترین خسارت را به تانک وارد کند. بهترین مقاومت کیسه های ماسه در مقابل موشک های HEAT به دست می آید که علت آن انفجار زودتر سر جنگی موشک و جلوگیری ماسه ها از رسیدن بخش عمده ای از انفجار به بدنه تانک است. ولی در مورد گلوله های انرژی جنبشی این روش کمترین اثر را دارد چرا که در اثر برخورد به علت منافذ ریز زیادی که در بین ماسه ها وجود دارد آنها سریع در منافذ قرار می گیرند و مقاومت کمی در برابر حرکت نفوذگر انرژی جنبشی از خود نشان می دهند. در کل استفاده از این روش برای مواقع اضطراری و ویژه که راه حل دیگری وجود نداشته باشد پیشنهاد می شود و این عمل تاحدی باعث سنگینتر شدن تانک می شود و از از تحرک آن مقداری می کاهد.   استفاده آمریکایی ها از کیسه های شن برای افزایش مقاومت تانک بر روی تانک های سری شرمن   استفاده از کیسه های شن بر روی تانک M-47 سری پاتون در جنگ تحمیلی توسط ایران   استفاده واحدهای زرهی ایران از کیسه های شن بر روی تانک چیفتن در دفاع مقدس
  7. deserthawk

    چطوری برای تانک زره خوب بسازیم؟

    شما سوال را بفرمایید. البته بنده در زمینه زره به عکس نفوذگر زیاد کار نکردم ولی تا حد توان سعی می کنم راهنماییتون کنم. اگر بنده یا بقیه دوستان اطلاع داشته باشیم جواب می دهیم. اگر هم نه با مطالعه بیشتر خودمان هم یاد می گیریم.
  8. deserthawk

    چطوری برای تانک زره خوب بسازیم؟

    با تشکر از کاربر گرامی جناب Deathstalker بابت موضوع زیبا و و عملی ایشون لازم دیدم برای دادن دید بهتر چند تصویر از برخورد پرتابه با این گونه زره ها قرار دهم.     این تصویر نمای شماتیک زره و بخش سرامیکی آن را قبل از برخورد پرتابه نشان می دهد.   در این تصویر حالت اول برخورد یعنی وقتی که گلوله نتواند به داخل زره سرامیکی نفوذ کند را نشان می دهد که در این حالت اگر پرتابه تافنس کمی داشته باشد بدین صورت خرد خواهد شد. البته برای پرتابه هایی که تافنس انها زیاد است شکل برخورد اینگونه نخواهد بود.   اگر پرتابه قادر به نفوذ اولیه در زره سرامیکی باشد شکل شماتیک نفوذ اولیه آن بدین صورت خواهد بود. رشد ترک ها در امتدادی با حدود 68 درجه انحراف نسبت به خط عمود اتفاق خواهد افتاد.     در ادامه پرتابه به این شکل نفوذ خود را ادامه خواهد داد و ترک را بزرگتر خواهد کرد تا سرانجام به شکست زره بیانجامد.   در این شکل مقایسه ای از نحوه نفوذ پرتابه در زره سرامیکی و قلزی مشاهده می شود. تغییر شکل زیاد در نمونه فلزی به خوبی قابل مشاهده است.     عمده مشکل زره های سرامیکی در برابر پرتابه های انرژی جنبشی است که به منظور مقابه با آن از یک لایه جاذب انرژی استفاده می شود. این لایه با استفاده از تغییر شکل انرژی حاصل از ضربه را جذب می کند که در این شکل برای این منظور یک کامپوزیت لانه زنبوری قابل مشاهده است. شکل اول قبل از برخورد و شکل دوم بعد از برخورد می باشد.
  9. احتمالا منظور ایشون مزارع شبعا در جنوب لبنان است که هنوز در اشغال رژیم صهیونیستی قرار دارد. اسرائیل از مناطقی که در سال 2006 به آنها حمله کرده بود عقب نشینی کرد. البته مزارع شبعا در جریان جنگ 2006 اشغال نشدند بلکه از این مناطق در سال 2000 اصلا عقب نشینی صورت نگرفته بود. در گذشته های دور و از سال 1946 دولت سوریه در رابطه با این مزارع با لبنان اختلاف ارضی داشت و رژیم صهیونیستی به بهانه همین اختلاف حاضر به عقب نشینی از این مزارع نشد و تعیین تکلیف این مزارع را منوط به حل سایر مسائل منجمله جولان با دولت سوریه کرده است.     جالب است بدانید که به موجب رای کنست اسرائیل در سال 1981 بلندی های جولان جزو خاک اصلی این رژیم می باشد و منطقه اشغالی به حساب نمی آید. سید حسن نصرالله گفته است تا زمانی که اسرائیل از این مزارع نیز عقب نشینی نکند لبنانی ها هنوز مانند اشغالگر با این رژیم برخورد خواهند کرد.
  10. با تشکر از جناب سیاوش عزیز از تاپیک واقعا کامل و خوبشون  فقط اگر بنده اشتباه نکرده باشم سهوا اشتباهی قسمت زیر را تایپ کرده باشید   این تیران 5 مربوط به جنوب لبنان و احتمالا اوایل دهه 80 میلادی است.  عکس بالای تانک هم حضرت امام هستند.  بازهم تشکر از شما
  11. رژیم صهیونیستی اسرائیل موجودیت مشروعی نیست. تنها کسانی حق دارند هنوز در این مکان مقدس بمانند که اجدادشان زمین هایی را از فلسطینیان با رضایت خریده باشند. هیچ صحرا و رود و دریا و دریاچه ای متعلق به آنها نیست. کشور وقتی مفهوم پیدا می کند که مردم اصلی آن خواهان آن باشند نه اینکه مردمی از جاهای دیگری به زور به منطقه ای کوچانده شوند و تشکیل کشور دهند. مثال هایی جناب اریل زدند که اصلا درست نیست. آمریکا تا وقتی که سرخپوستان راضی به ورود و اقامت و تشکیل دولت سفید پوستان نبود مشروعیت نداشت هر چند بقیه کشورها آن را به رسمیت شناخته بودند ولی وقتی خود سرخپوشتان راضی به آن شدند و خود نیز جزئی از جامعه جدید شدند مشروعیت پیدا کرد. هندوستان نیز کشوری باستانی بود که همیشه وجود داشت و پاکستان جرئی از هندوستان بود و همچنین کشمیر نیز چنین وضعیتی داشت. اینکه دو طرف راضی به تشکیل کشور جدیدی به نام پاکستان شدند دلیلی بر مشروعیت آن است. رژیم جعلی اسرائیل حتی ابتدائی ترین اصول مشروعیت را ندارد. به راستی چرا بالفور در زمان خودش اقدام به تاسیس اسرائیل نکرد؟ جواب این است که هنوز شرایط برای ساخت یک به اصطلاح کشور آماده نبود و نیاز بود تا جمعیت بیشتر و امکانات بیشتری وارد شود. هیتلر نیز تا حدی به این امر کمک کرد و مهاجرت یهودیان که از نازیزم می ترسیدند ادامه یافت. شما یک جا و به یک نشانه حتی کوچک نشان دهید که ساکنان اولیه آن قسمت به اصطلاح بیابان راضی به تشکیل یک کشور بودند. آیا چنین چیزی وجود دارد؟ جالب است بدانید که حتی قرارداد ساکس-پیکو که در آن فلسطین تحت قیمومیت انگلستان در آمد نیز مبنایی برای مرزهای اسرائیل نیست. در سال 1981 کنست طرحی را به تصویب رساند که در آن بلندی های جولان جزء جدایی ناپذیر است خاک این رژیم است. لطفا توضیح دهید این با کدام عقل و منطق و معاهده بین المللی سازگار است؟ اگر نیست این کنست منتخب چه کسی است و نماینده کیست؟ در اوایل دهه 1970 گلدامایر بعد از اقدامات گروه سپتامبر سیاه دستور داد به تلافی آن اقدامات موساد اعضای این سازمانو رهبر آن ابو حسن سلامه را ترور کند. بله ترور کند. دولت تروریست اسرائیل در  سوئد به اشتباه جوانی را که شبیه به یکی از اعضای سازمان بود ترور کرد. رژیم تروریست اسرائیل بر خلاف همه معاهدات بین المللی در اکثر جنگ هایش آغازگر جنگ بود و تنها در 1973 بود که اعراب جنگ را آغاز کردند(حملات پراکنده فلسطینی ها و لبنانی ها مبحث متفاوتی است). این رژیم بدون اینکه تهدید زودهنگامی متوجه آن باشد اقدام به ترور دانشمندان هسته ای مصر و عراق کرد. به تاسیسات انتقال آب سوریه که قرار بود آب منطقه جولان را به سمت استان درعا و قنیطره برگرداند حمله کرد تا مسیر آب عوض نشود. به نیروگاه های هسته ای عراق و سوریه حمله کرد و ایران را نیز بارها تهدید به حمله کرد. در سال 1967 در جریان جنگ شش روزه به کشتی لیبرتی که متعلق به ایالات متحده بود حمله کرد. در ابتدای دهه 1950 این رژیم در ماجرای لاوون قصد داشت تا منفجر کردن اماکن و سافرت خانه های کشورهای غربی منجمله ایالات متحده در مصر آنها را به گردن اخوان المسلمین بیاندازد و به بهانه آن حتی آن کشورها را با مصر درگیر کند. در سال 2010 موساد با استفاده از گذرنامه های چند کشور خارجی محمود المبحوح را در دبی ترور کرد و آن کشورها این رژیم را به علت استفاده از گذرنامه هایشان مورد سرزنش قرار دادند. رژیمی که به ابتدایی ترین قوانین بشری اعتنایی ندارد چرا باید موجودیت داشته باشد؟   آیا می دانید چرا غربی ها از اسرائیل حمایت همه جانبه دارند؟ دلیل اول آن که برای همه روشن است و جای بحثی ندارد خار کردن مسلمانان و ایجاد سستی و یاس در آنهاست. اما دلیل دیگری نیز وجود دارد و آن این است که مسیحیان اگر به اندازه مسلمانان از یهودیان متنفر نباشند کمتر نیستند. نگاهی به تاریخ بیاندازید. تاجر ونیز شکسپیر نمونه کوچکی از این تنفر هاست که در انگلستان که مادر نا مشروع رژیم اسرائیل است نوشته شده است. هیتلر و بقیه بماند. کشورهای غربی و مسیحیان می خواهند تا این شر را از سر خود دور کرده و به مسلمانان منتقل کنند و هر دو را ضعیف کنند. البته منظور بنده با یهودیان واقعی که پیروان دین موسی کلیم الله هستند نیست. دوستان گول تفرقه اندازی بین مسلمانان را نخورند که آنها جاهلانه اقدام به دشمنی می کنند و اینها عاقلانه این کار را می کنند.
  12. دوستان اگه موافق باشند و تمایل داشته باشند بنده مقاله The Future of Armored Warfare که توسط سرهنگ رالف پیتر از انستیتو مطالعات استراتژیک ارتش ایالات متحده نوشته شده را ترجمه کنم تا امکان بحث در این موضوع برای همه دوستان راحت فراهم باشه. احساس می کنم این تاپیک بسیار زیبای دوست عزیزمان جناب گوبلز مربوط به بحث آینده زرهی در نبردهای آینده نیست و بهتره در تاپیک مستقلی توش بحث بشه.
  13. deserthawk

    بدون سرنشین تارانیس (BAE Systems Taranis)

    با تشکر از دوست گرامی بابت این مطلب بسیار زیبا  می خواستم بپرسم اگر تهدیدی مثل رهگیرهای دشمن تارانیس رو کشف کردند بازهم با برنامه ریزی داخلی به مقابله با تهدید می پردازد یا دوباره کنترلر زمینی کنترل تارانیس را بر عهده خواهد گرفت؟ البته فکر کنم قابلیت برنامه ریزی بودن برای اون تقریبا نوعی خلبان خودکار با محدودیت است تا هوش مصنوعی
  14. بسم الله الرحمن الرحیم   عملیات ساحل عاج (Operation Ivory Coast) نام ماموریت نجاتی بود که توسط نیروهای عملیات ویژه و سایر عناصر ارتش ایالات متحده در ویتنام شمالی در طول جنگ ویتنام انجام شد. این اولین عملیات مشترکی بود که در تاریخ ایالات متحده تحت فرماندهی رئیس ستاد مشترک ارتش انجام شد.   زندان سون تای محل نگهداری فرضی اسیران آمریکایی در 21 نوامبر 1970 یک نیروی مشترک شامل ارتش ایالات متحده و نیروی هوایی به فرماندهی ژنرال نیروی هوایی  LeRoy J. Manor و سرهنگ ارتشی به نام  Arthur D. "Bull" Simons با پیاده کردن 56 سرباز نیروهای ویژه ارتش توسط هلیکوپتر در کمپ زندانیان جنگی سون تای (Son Tay) در 37 کیلومتری غرب هانوی واقع در شمال ویتنام قصد آزاد کردن زندانیان  جنگی خود را داشتند. هدف این ماموریت آزادسازی 61 اسیر جنگی که گمان می رفت در این کمپ مستقر شده باشند بود در حالی که در مکانی در نزدیکی کمپ زندانیان پادگانی از نیروهای ویتنامی با حدود 12000 سرباز وجود داشت. نیروهای ویژه شرکت کننده در عملیات از آموزش های بسیار خوبی برخوردار بودند و تمریناتی را نیز برای این ماموریت در پایگاه هوایی اگلین در فلوریدا انجام داده بودند. جمع آوری اطلاعات و داده ها از 25 می تا 20 نوامبر 1970 ادامه یافت. با وجود دست نیافتن به هدف اصلی، حمله با موفقیت بسیار بالایی انجام پذیرفت و ماموریت با 2 نفر تلفات و از دست رفتن 2 هواپیما پایان یافت. شکست اطلاعاتی این عملیات ریچارد نیکسون را مجبور به ایجاد تحول در جامعه اطلاعاتی ایالات متحده کرد. تصویر هوایی از زندان به همراه مکان های اطراف آن فرضیه یک عملیات نجات در ویتنام شمالی از 9 می 1970 آغاز شد. یک واحد اطلاعاتی نیروی هوایی از طریق آنالیز تصاویر منطقه ای دریافت که یک مجتمع در نزدیکی شهر سون تای وجود دارد که گمان می رود از اواخر 1968 به عنوان کمپ اسرای جنگی از آن استفاده شده باشد. در آن زمان گمان می رفت که در این کمپ 55 اسیر آمریکایی که دست کم 6 نفر از آنها نیاز فوری به فرار داشتند قرار داشته باشند. بعد از اعتبار بخشی به این یافته ها ژنرال جیمز آلن معاون فرماندهی سیاست و برنامه ها در نیروی هوایی با ژنرال دونالد بلک برن که مسئول امور ضد شورش و عملیات های ویژه ارتش بود دیدار کرد. بلک برن مسئول مستقیم ستاد مشترک ارتش و همچنین اولین فرمانده گروه مشاهده و مطالعه نیروهای ویژه در ویتنام بود. بلک برن به سرعت با ژنرال ارله ویلر مسئول عملیات های ستاد مشترک ملاقات کرد و توصیه کرد که یک عملیات نجات برای اسیران زندان سون تای اجرا شود. برای مطالعه قابلیت اجرای حمله ویلر به یک گروه 15 نفره تحت کد حلقه قطبی دستور داد که در 10 ژوئن با هم جلسه بگذارند. یکی از اعضای این جلسه افسری بود که مستقیما به عنوان خلبان هلی کوپتر در عملیات شرکت کرد. گروه مطالعه بعد از بررسی همه اطلاعات رسیده بیان کرد که در سون تای 61 اسیر جنگی وجود دارند.   زندان سون تای از نمای نزدیک هنگامی که توصیه بلک برن برای اینکه خودش مستقیما فرماندهی ماموریت را بر عهده داشته باشد پذیرفته نشد او از سرهنگ آرتور سیمونز درخواست کرد که فرماندهی نیروهای ارتشی را بر عهده بگیرد. پایگاه هوایی اگلین به عنوان مکان آموزش مشترک برای نیروهای شرکت کننده انتخاب شد. انتخاب نیروهای وِیژه بر عهده فرماندهانشان گذاشته شد تا انتخاب ها تنها بر اساس درجه و دسته خدمتی نباشد و مهارت و توانایی خدمتی در جنوب شرق آسیا مورد لحاظ قرار گیرد.   آرم نیروهای ویژه هوابرد ارتش ایالات متحده دومین مرحله از عملیات ساحل عاج هنگامی آغاز شد که فرمانده جدید ستاد مشترک، آدمیرال توماس مورر، منور را به عنوان فرمانده و سیمونز را به عنوان معاون وی برای  ماموریت انتخاب کرد. منور یک گروه 27 نفره را که 11 عضو قبلی در آن حضور داشتند برای مطالعات اولیه در پایگاه هوایی اگلین جمع کرد. سیمونز نیز 103 نفر را از میان 500 داوطلب که عمدتا از نیروهای وِیژه گروه نیروهای ویژه ششم و هفتم مستقر در فورت براگ بودند انتخاب کرد. برنامه ریزان نیروی هوایی نیز فرماندهان اصلی را برای این امر انتخاب کردند که آنها نیز خدمه هوایی لازم را جمع آوری کردند. خدمه هلیکوپتر و هواپیمای A-1 Skyraider در این پایگاه تمرینات مشترک را برای هماهنگی بیشتر انجام دادند. خدمه هواپیماهای  C-130E(I) Combat Talon نیز از آلمان و کارولینای شمالی فرا خوانده شدند. 219 نفر از گروه وظیفه مورد آموزش قرار گفتند و تحت عنوان گروه وظیفه احتمالی مشترک (JCTG) به تمرین پرداختند. برنامه ریزان پارامترهایی را برای حمله در نظر گرفتند که عبارت بودند از اینکه حمله در شب در حالی که هوا صاف باشد و ماه به صورت قرص ناقص در نقطه ای به فاصله 35 درجه از خط افق قرار داشته باشد انجام شود تا بتوان پرواز بی نقصی را در ارتفاع پایین و با وضوع دید بالا داشت. دو زمان مشخص برای اینکه بتوان چنین پارامترهایی را بتوان لحاظ نمود پیدا شد که اولی در 18-25 اکتبر و دومی در 18-25 نوامبر بودند. خدمه نیروی هوایی برای بیش از هزار ساعت در جنوب آلاباما ، جرجیا و فلوریدا با فرمیشن های غیر مشابه به پرواز پرداختند و با هلیکوپترهای UH-1H و HH-3E در شب و ارتفاع پایین به پرواز پرداختند و به کسب تجربه در زمینه ناوبری با دید مقابل به وسیله نور مادون قرمز (FLIR) اقدام کردند که تا پیش از این عملیات هنوز در کمبت تالون ها استفاده نشده بود.     تمرینات نیروهای ویژه در روز وشب با ماکت در پایگاه هوایی اگلین فلوریدا آموزش نیروهای مخصوص از 9 سپتامبر آغاز شد و تا 17 سپتامبر تمرینات شبانه و تمرینات مشترک با خدمه هوایی نیز به آن افزوده شد که شامل 6 تمرین در روز و 3 تمرین در شب بود. تا 6 اکتبر در حدود 170 بار تمرین که همه یا بخشی از ماموریت را شامل می شد با ماکت ها انجام شده بود که بسیاری از آنها با گلوله واقعی اجرا می شد. در آن تاریخ اولین تمرین در مقیاس کامل با استفاده از هلیکوپترهای UH-1H به عنوان هلیکوپتر تهاجمی در شب اجرا شد که در آن هواگردها به مدت حدود 5 ساعت در حدود 1106 کیلومتر را پرواز کردند و در آن زمان ماموریت ، سرعت و ارتفاع تغییر می کرد و حتی نقشه های ماموریت نیز تغییر می کرد. 31 بار نیز تمرین فرود در ماکت منطقه با استفاده از هلیکوپترهای HH-3E انجام شد.   تیم حمله بلوبوی که مسئول پیدا کردن زندانیان بود قرار شد نیروهای ویژه به سه جوخه تقسیم شوند. یک گروه 14 نفره تهاجمی با نام رمز بلوبوی که باید به سمت کمپ اصلی نگهداری زندانیان حرکت می کردند، یک گروه پشتیبانی 22 نفره با نام رمز گرین لیف که باید از تیم حمله پشتیبانی سریع فراهم می کردند و یک تیم امنیتی 20 نفره با نام ردواین برای محافظت از محوطه زندان در مقابل نیروهای ویتنامی و ایجاد پشتیبانی از دو تیم تشکیل شدند. 56 فرد نیروهای مخصوص به شدت مسلح بودند و با خود اسلحه های CAR-15 ، M-16 ، راکت اندازهای M79 ، شاتگان و تیربار M60 حمل می کردند. آنها همچنین مجهز به مین های کلیمور، خرج های انفجاری، نارنجک های دستی، بیسیم، سیم بر، دیلم، اره برقی، طناب، چراغ قوه و سایر تجهیزات مورد نیاز بودند.   فرمیشن هلیکوپترها به همراه کمیت تالون همراه 116 هواپیما شامل 59 هواپیما از نیروی دریایی و 57 فروند از نیروی هوایی در ماموریت شرکت داشتند که 28 فروند از آنها در عملیات مشارکت مستقیم داشتند. دو هواپیمای C-130E(I) Combat Talon که بطور موقت با تجهیزات FLIR مجهز شده بودند در ماموریت شرکت داشتند. یکی از آنها به عنوان رهبر فرمیشن هلیکوپترها (Cherry01) و دیگری برای اسکورت فرمیشن تهاجمی A-1 ها (Cherry02) انتخاب شده بود. به علت سرعت های کروز مختلف بین هلیکوپترها و هواپیماهای بال ثابت ، نیروها در فرمیشن ها و مسیرهای جدا پرواز می کردند و هواپیماهای بال ثابت با ایجاد تاخیر در پروازشان و حرکت های زیگزاگ در مسیر سرعتشان را متعادل می کردند.     فرمیشن هواگردها در مسیر نفوذ به ویتنام شمالی وظیفه کمبت تالون ها ناوبری نیروهای نجات، فرماندهی هوایی و درگیری با اهداف بود. HH-53C ها وظیفه پشتیبانی تیم ها و خروج زندانیان را داشتند. HH-3E برای انتقال تیم تهاجمی ، اسکای ریدر ها برای پشتیبانی هوایی نزدیک، فانتوم ها برای گشت زنی برای مقابله با هواپیماهای دشمن و F-105G Wild Weasel ها برای سرکوب پدافند زمین به هوای دشمن در نظر گرفته شدند.   هلیکوپتر HH-3E که در عملیات حامل تیم بلوبوی بود در 24 سپتامبر منور تاریخ عملیات در اکتبر را به وزیر دفاع ملوین لیرد پیشنهاد کرد ولی در کاخ سفید کسینجر تاریخ ماموریت را به دلیل اینکه نیکسون در واشنگتن حضور ندارد و نمی تواند برای تایید ماموریت جزییات ماموریت را مطلع شود از تاریخ مشخص شده اکتبر به تاخیر انداخت. این تاخیر می توانست محرمانه بودن ماموریت را به خطر اندازد ولی همچنین می توانست آموزش های بیشتری را به همراه داشته باشد و تجهیزات دید در شب جدید نیز می توانست به ماموریت اضافه شود و شناسایی زندان نیز کامل تر شود. بین 10 تا 18 نوامبر تیم JCTG به پایگاه تاخی در تایلند رفتند و کمبت تالون ها نیز تا 14 نوامبر در این پایگاه حاضر شدند. در روزهای آینده تجهیزات تیم JCTG نیز به همراه هلیکوپترهای UH-1 از اگلین به تایلند منتقل شدند. در 18 نوامبر نیکسون با انجام ماموریت موافقت کرد. بعد از جمع شدن نیروها و تجهیزات همه منتظر اعلام گروه اول هواشناسی مستقر در پایگاه هوایی تان سون نات در ویتنام بودند تا هوای مناسب برای ماموریت پیش بیاید. در 18 نوامبر طوفان پستی فیلیپین را در نوردید و به سمت هانوی به پیش رفت. گروه هواشناسی به علت طوفان پستی آب و هوای بدی را برای خلیج تونکین در 21 نوامبر پیش بینی کرد که از پشتیبانی ناو هواپیمابر از گروه ممانعت می کرد. حضور جبهه هوای سرد نیز در منطقه پیش بینی می شد که بیان می کرد شرایط در ناحیه هدف در 20 نوامبر تقریبا خوب خواهد بود و امکان ناوبری از روی لائوس برای پرواز در ارتفاع پایین هواگردهای نفوذی وجود دارد. یک پرواز شناسایی در بعد از ظهر 20 نوامبر که توسط یک RF-4C انجام شد و یکی از سرنشینانش یک متخصص هواشناسی بود نیز این پیش بینی را تایید کرد. به همین دلیل منور تصمیم گرفت که ماموریت را 24 ساعت زودتر شروع کند تا اینکه آن را 5 روز به تاخیر بیاندازد. او در 15:56 به وقت محلی 20 نوامبر فرمان ابتدایی آغاز عملیات را صادر کرد. به دنبال بریفینگ کوتاهی ، منور و کارکنانش به سمت دا نانگ که مقر مرکز کنترل هوایی تاکتیکی نیروی هوایی بود پرواز کردند. سایر خدمه شرکت کننده در ماموریت نیز به سمت مقر هواپیماهایشان حرکت کردند.   نیروهای ویژه آماده پرواز با هلیکوپتر در ساعت 10 نیمه شب 20 نوامبر 1970 هواپیماها از 5 پایگاه هوایی در تایلند و یک پایگاه هوایی در ویتنام جنوبی برخواستند. کمبت تالونی که فرمیشن A-1 ها را اسکورت می کرد از فرودگاه تاخلی در 22:25 دقیقه بلند شد و کمبت تالون دوم نیم ساعت بعد از آن به علت اخلال در یکی از موتورها پرواز کرد. در ساعت 23:07 هواپیماهای HC-130P برای سوختگیری منطقه ای به همراه هلیکوپترها از اودورن بلند شدند. اندکی بعد از نیمه شب اسکای ریدرها از پایگاه هوایی ناخون فانوم تایلند به هوا برخواستند. هلیکوپترها در شمال لائوس با توده ابرهای ضخیمی برخورد کردند و برای سوختگیری هوایی به ارتفاع 7 هزار پایی رفتند. مسیر پرواز یک کریدور پروازی به عرض 10 کیلومتر بود. ناوبرهای کمبت تالون وظیفه داشتند که فرمیشن را در مرکز کریدور نگه دارند. سرعت لازم برای فرمیشن ها برای هلیکوپترها 105 نات (194 کیلومتر بر ساعت) و برای اسکای ریدرها 145 نات (269 کیلومتر بر ساعت) بود که توسط کمبت تالون ها تنظیم می شد. حالت نزدیک به زمین در رادار  AN/APQ-115 TF/TA ناوبری کمبت تالون ها تنها تغییرات ارتفاع را در بیشترین سرعت تا 160 نات محاسبه می کرد که خارج از پارامترهای مشخص شده برای ماموریت بود و محدوده نزدیک به زمین در جنگل به راحتی قابل شناسایی نبود. همه این مشکلات با استفاده از پاد خارجی FLIR نصب شده بر روی کمبت تالون ها که می توانست رودها و دریاچه ها را به راحتی تشخیص دهد حل شد. فرمیشن با استفاده از ناهمواری های کوهها به جنوب غربی ویتنام شمالی نزدیک می شد و خود را از دید رادارهای آنها مخفی می کرد. در همین حال هواپیماهای نیروی دریایی در ساعت 1:00 صبح 21 نوامبر با بر خواستن از ناوهای هواپیمابر اوریسکانی و رنجر اقدام به پرواز کردند که بزرگترین عملیات شبانه هوایی در طول جنگ ویتنام بود. در ساعت 1:52 دوازده A-7 Corsair و A-6 Intruder در سه مسیر وارد آسمان ویتنام شمالی شدند و اقدام به شبیه سازی یک حمله را کردند. در خلیج تونکین 24 فروند هواپیمای دیگر اقدام به پشتیبانی و حفاظت کردند.  عملیات با اشباع کامل رادارهای ویتنام شمالی ادامه یافت. هواپیمای A-7 در عرشه ناو هواپیمابر رنجر فرمیشن برای مدت 13 دقیقه ناخواسته در معرض رادارهای پیش اخطار موجود در ناسان در شمال ویتنام قرار گرفت ولی به دلیل حملات ایزایی و انحرافی موقعیت فرمیشن در امان ماند. تیم نجات وارد دره رد ریور در ارتفاع 150 متری شد تا بتواند دید خوبی نسبت به منطقه بدست بیاورد. فرمیشن هلیکوپترها به نقطه ابتدایی مورد نظر رسید در حالی که اسکای ریدرها همانطور که برنامه ریزی شده بود تنها 2 دقیقه قبل از آنها قرار داشتند. تیم تهاجمی موجود در هلیکوپتر HH-3E برای فرود خود را آماده کرد. به همراه او بقیه تیم های تهاجمی نیز اقدام به فرود کردند. در ساعت 2:18 کمبت تالون اول با نام Cherry 01 فرمان حمله را با رمز آلفا آلفا آلفا به همه هواپیماها ابلاغ کرد. سپس ارتفاع خود را به 150 متری رسانید و اقدام به پرتاب دو بمب صوتی در جنوب و جنوب شرقی سون تای نمود. سپس هلیکوپتر HH-3 با سلاح مینی گان خود اقدام به شلیک به برج های نگهبانی نمود. چری وان سپس با موفقیت دو نشانه گذار زمینی ناپالم  را به عنوان مرجعی برای هواپیماهای A-1 پرتاب کرد و آنگاه منطقه هدف را به مقصد آسمان لائوس ترک کرد تا بتواند با هدایتگرهای تعیین جهت UHF به هدایت سایر هواگردها بپردازد. هلیکوپترهای تهاجمی با بادهای شدید مواجه شدند که باعث شد فرمیشن آنها 140 متر مانده به سمت راست مسیر در نظر گرفته شده برای آنها شکسته شود. برای مدتی آنها به سمت یک ساختمان اشتباه راه افتادند ولی پس از مدتی راه خود را تصحیح کردند. هلیکوپتر HH-3E که حامل تیم بلوبوی بود نیز به اشتباه در مکان دیگری فرود آمد و مشاهده کرد که محوطه مورد انتظار کوچکتر از مقدار مورد نیاز است. در آن وقت تیم بلوبوی همانطور که قبلا تمرین کرده بودند از همه دریچه های هلیکوپتر شروع به شلیک کردند. خلبان پس از آنکه متوجه اشتباه خود شد هلیکوپتر را بلند کرد و به سمت نقطه اصلی پیش رفت. به غیر از این اشتباه پیش آمده، درختانی که بیش از اندازه پیش بینی شده بلندتر بوند باعث شد هلیکوپتر در محوطه زندان با زمین برخورد کند. با اینکه یکی از نیروها که مسئول تیربار کنار در بود از هلیکوپتر سقوط کرد ولی تنها تلفات این حادثه مهندس پرواز هلیکوپتر بود که زانویش شکسته شده بود. کاپیتان ارتشی ریچارد میدوس از یک بلندگوی دستی برای اعلام حضور خود به اسیران مورد انتظار استفاده کرد. در همین حال تیم حمله که به چهار گروه تقسیم شده بود با یک یورش خونین و سریع محافظین زندان را کشتند و آنگاه به جستجو در 5 بلوک زندان به دنبال اسیران گشتند. در 2:19 تیم گرین لیف که هلیکوپتر اولی را در حال فرود دیده بودند در جنوب منطقه و باز هم در مکانی اشتباه پیاده شدند که در واقع آن مکان سربازخانه زندان بود. بلافاصله به آنها اخطار داده شد و تیم پشتیبانی با سلاح های سبک و نارنجک به مدت 8 دقیقه به درگیری با مدافعان پرداختند. هواپیماهای A-1 نیز تیم گرین لیف را با استفاده از بمب های فسفر سفید که بر روی آنجا می ریختند پشتیبانی کردند. تیم گرین لیف دوباره سوار هلیکوپتر خود شد و به مکان صحیح فرود خود برگشت.     بقایای هلیکوپتر HH-3E که در هنگام فرود با زمین برخورد کرد   خلبان HH-53 دومی که اشتباه ناوبری در هلیکوپترهای قبلی را دیده بود با یک چرخش سریع به سمت زندان رفت. او وقتی که هلیکوپتر تیم تهاجمی را خالی دید نقشه گرین را به اجرا در آورد که در این نقشه تیم گرین لیف قادر به ادامه کار نبود. تیم ردواین در بیرون محوطه زندان سون تای پیاده شدند و به سرعت نقشه ای که برای آن آموزش دیده بودند را به اجرا گذاشتند.   طرح گرافیکی از خروج نیروهای ویژه برای حمله   کمبت تالون دوم که در غرب بلک ریور در حال گشت بود به محض شنیدن درخواست کمک از تیم های زمینی با ایجاد اغتشاش در ارتباطات رادیویی نیروهای ویتنامی یک خط رادیویی امن را با پست مرکزی فرماندهی در دانانگ ایجاد کرد. بعد از یک جستجوی سرتاسری تیم بلوبوی فهمید که هیچ اسیر جنگی در زندان وجود ندارد. به پست فرماندهی با کد رمز این خبر داده شد. در همین حال تیم های تخریب یک دکل برق رسانی را نابود کردند و این کار منجر به قطع شدن برق غرب ناحیه سون تای شد که زندان نیز در آن منطقه قرار داشت. به اسکای ریدرها دستور داده شد که به سمت کاروان خودروهایی که به سمت زندان در حال حرکت بودند حمله کنند. قبل از اینکه کاروان به نزدیکی زندان برسد تیم ردواین با ایجاد آتش به وسیله راکت های ضد تانک M72 بر روی کاروان، آن را متوقف کرد.   در 2:28 اپراتورهای جنگ الکترونیک کمبت تالون شماره دو دریافتند که رادارهای کنترل آتش فن سانگ سیستم SAM-2 متعلق به ویتنام شمالی در حال فعال شدن است. شلیک موشک های سام به سمت تیم نجات از 2:35 آغاز شد و 36 موشک به سمت تیم هواگردها پرتاب شد. یکی از F-105 های وایلد ویزل بر اثر انفجار موشک در نزدیکی آن دچار صدمه شد و به پایگاه برگشت. جایگزین او نیز 6 دقیقه بعد از آن به علت موشک به شدت دچار صدمه شد. 20 موشک سام نیز به سمت هواپیماهای بلند شده از ناوهای هواپیمابر شلیک شد که همه به خطا رفتند. دو هواپیمای MiG-21 که در پایگاه هوایی پوک ین در حالت آلرت بودند با اینکه چندین بار از آنها درخواست شلیک شد هرگز اجازه شلیک پیدا نکردند. تجهیزات باقیمانده از نیروهای آمریکایی در عملیات هلیکوپترها در ساعت 2:48 آماده سوارکردن تیم ها شدند. حمله تنها 27 دقیقه طول کشیده بود که در برنامه ریزی حدود 30 دقیقه وقت برای آن پیش بینی شده بود. تنها یکی از نیروهای تیم ردواین بر اثر تیراندازی دشمن زخمی شده بود. یکی از هلیکوپترها به اشتباه یکی از هواپیماهای پشتیبانی را میگ فرض کرد که هواپیمای KC-135 به آنها اطمینان داد که هیچ میگی در منطقه حضور ندارد. فرمیشن حمله در ساعت 3:15 از ویتنام شمالی خارج شد و در 4:28 به پایگاه مادر رسید. خدمه F-105 صدمه دیده مجبور به خارج شدن از هواپیما در فضای لائوس شدند و هواپیمای آنها بعد از برخورد با زمین آتش گرفت. سرنشینان هواپیمای سقوط کرده توسط هلیکوپترهای نجات که در حال برگشت بودند نجات یافتند. فرماندهان عملیات در دیدار ریچارد نیکسون این ماموریت با اینکه از نظر فنی بسیار خوب انجام شده بود ولی از نظر اطلاعاتی یک شکست اطلاعاتی برای ایالات متحده بود که این امر منجر به تغییراتی در دستگاه های اطلاعاتی آن شد.   پچ حمله به زندان سون تای به اعضای تیم های شرکت کننده در حمله مدال های مختلفی از جمله مدال اقدام قهرمانانه داده شد.   محوطه زندان سون تای در سال 1998   منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Operation_Ivory_Coast http://www.modernforces.com/veteran_pat_st_clair.htm http://blog.refactortactical.com/the-son-tay-raid-operation-kingpin/   با تشکر از دوست عزیز و گرامی جناب RezaKiani بابت پیشنهاد این موضوع همه حقوق متعلق به نویسنده و مترجم و وبسایت میلیتاری می باشد  
  15.   ضمن تشکر از دوستان در مورد تلفات همینطور است. مهندس پرواز به نام لوری رایت دچار شکستگی زانو شد و با این حال به کارش ادامه داد که برای این عمل به وی مدال تعلق گرفت. یکی از نیروهای ردواین نیز در اثر تبادل آتش زخمی شد. در مورد فیلم هم بنده فیلم سینمایی موردی پیدا نکردم ولی مستندی به نام Spec Ops  محصول 2006 در اولین قسمتش به این موضوع می پردازد.   http://www.imdb.com/title/tt0460678/?ref_=ttfc_fc_tt   در مورد هلیکوپتر نیز شما صحیح می فرمایید. در بسیاری از این گونه عملیات ها هلیکوپترها شرکت داشته اند که در بعضی از آنها سقوط هم داشتند مانند سقوط بلک هاوک در موگادیشو و فاجعه صحرای طبس (البته برای آمریکایی ها)   از دوست عزیزم جناب MR9 نیز بابت اطلاعات تکمیلی تشکر می کنم.
  16. بسم الله الرحمن الرحیم   براوو تو زیرو (Bravo Two Zero) علامت مخابراتی بود که 8 نفر از نیروهای SAS ارتش بریتانیا مستقر عراق در زمان عملیات طوفان صحرا در ژانویه 1991 از آن استفاده می کردند. مطابق با گفته های یکی از اعضای این گشت وظایف آنها شامل جمع آوری اطلاعات، پیدا کردن یک موقعیت پوششی مناسب و ایجاد یک پست دیدبانی بر راه اصلی تدارکات عراقی ها بین بغداد و شمال غربی عراق بود در حالی که نفر دیگری از این گروه ماموریت آنها را نابود سازی لانچرهای موشک اسکاد عراقی  در یک مسیر 250 کیلومتری اعلام کرد. اعضای SAS بر روی خودروی لندروور 110   این گشت موضوع چندین کتاب بود. بعضی مانند  Bravo Two Zero (1993) وThe One That Got Away (1995)  نوشته اعضای تیم گشت بودند و بعضی مانند Eye of the Storm (2000) اثر پیتر رتکلیف فرمانده هنگ SAS نوشته سایرین بودند. در ژانویه 1991 در مقدمه حمله زمینی نیروهای ائتلاف به عراق اسکادران 22ام  نیروهای SAS در یک پایگاه عملیاتی در عربستان سعودی مستقر شدند. این اسکادران شامل تعدادی از تیم های نفوذ در عمق دشمن بودند که در گشت های 8 نفره تقسیم بندی شده بودند. سه تیم از این اسکادران به نام های براوو وان زیرو ، براوو تو زیرو و براوو تری زیرو نام داشتند. اعضای گروه براوو تو زیرو شامل افراد زیر بودند: گروهبان استیون بیلی میچل با نام مستعار اندی مک نب فرمانده تیم گروهبان وینسنت دیوید فیلیپس سرجوخه کریس گئوردی رایان با نام مستعار کولین آرمسترانگ سرجوخه رابرت دیگر پرینگ سرباز رابرت گسپر کنسیگلیو سرباز جان لگس لین سرباز مالکوم گراهام مک گون سرباز مایک کیوی کوبورن اعضای تیم براوو تو زیرو قبل از اعزام به داخل عراق( افراد با صورت معلوم کشته شدند)   در شب 22 ژانویه گشت براوو تو زیرو به همراه خودرو های لندرور 110 توسط هلیکوپترهای شینوک نیروی هوایی سلطنتی وارد آسمان عراق شدند. هلیکوپترهای شینوک آماده برای انتقال تیم SAS به داخل خاک عراق   بنابر یک تصمیم بد آنها تصمیم گرفتند که از خودروها استفاده نکنند. بر طبق گفته های میچل تیم حدود 12 کیلومتر را در شب اول برای رسیدن به مکان پست دیدبانی پیاده رفت. ولی بقیه رقم های متفاوتی را ذکر کرده اند. استیون میچل فرمانده تیم   هم رایان و هم میچل بیان کردند که وزن بالای تجهیزاتشان آنها را مجبور کرد که به سختی به مکان پست دیدبانی برسند و تجهیزات اضافی را در نوبت های چهار نفره جابجا کنند. بدین گونه که با خالی قدم زدن 4 نفر دوم چهار نفر اول تجهیزات را حمل می کردند و برعکس. بعد از مدتی که از رسیدن آنها به خاک عراق می گذشت لین فهمید که آنها در برقراری تماس با مرکز دچار مشکل شدند و نمی توانند با رادیوی بیسیم  تماس برقرار کنند. رتکلیف بعدها میچل را به عنوان رهبر دسته مقصر خرابی رادیو دانست چون وظیفه او بود که از سالم بودن رادیو مطمئن شود. بیسیم PRC319 مجهز به رمز کننده پیام در اختیار SAS   در بعد از ظهر 24 ژانویه گشت با یک گله گوسفند و یک چوپان مواجه شد. از ترس اینکه گروه به خطر بیافتد آنها تصمیم گرفتند که عقب نشینی کنند و تجهیزات اضافی را رها کنند. همین که آنها آماده برگشتن شدند صدایی شنیدند که به سمت آنها نزدیک می شد و شبیه به تانک بود. آنها موقعیت دفاعی گرفتند و راکت های لاو خود را مسلح کردند و آماده شدند که او نزدیک تر بیاید. بعد از نزدیک تر شدن آنها فهمیدند که آن شی یک بولدوزر بود که با دیدن آنها راه خود را عوض کرده بود. با فهم این مطلب که آنها الان به یقین در معرض خطر قرار دارند سریع از موقعیت خود خارج شدند. اندکی بعد یک درگیری بین آنها و نیروهای عراقی در گرفت. هنوز مشخص نشده است که نیروهای عراقی از چوپان موضوع را فهمیده اند یا از راننده بولدوزر. روایت های افراد در مورد این تیر اندازی فرق دارد بعضی ها حتی از حضور یک نفربر زرهی و تیربار دوشکای عراقی در تیر اندازی خبر داده اند. رایان تخمین زد که در حدود 70 تیر در این تیراندازی شلیک کرده باشد. دستورالعمل استاندارد عملیاتی بریتانیا در این چنین مواقعی که حالت اضطراری پیش می آید و تماس رادیویی وجود ندارد این است که تیم گشتی باید به مکان اولیه نفوذ برگردد و در آنجا منتظر هلیکوپتری که هر 24 ساعت یک بار می آید باشد. این نقشه با موقعیت یابی ناصحیح مکان فرود اولیه همراه شد. گروه به نقطه بلند شدن اضطراری رسید ولی از هلیکوپتر هیچ خبری نشد. رتکلیف بعدها اعلام کرد که این اتفاق به دلیل بیماری خلبان بود که بعد از برگشت از ماموریت کناره رفته بود. به دلیل خرابی رادیوی اضطراری که تنها به آنها امکان ارسال پبام می داد و هیچ پیامی را دریافت نمی کرد آنها نفهمیدند که در حالی که در تلاش برای ارتباط با مرکز بودند یکی از خلبانان آمریکایی صدای آنها را شنیده بود. خلبان جت از مشکل آنها آگاه شد ولی نمی توانست آنها را جابجا کند. سورتی های پروازی زیادی به آخرین مکان شناخته شده آنها و مسیر احتمالیشان فرستاده شد تا بتوان مکان آنها را مشخص کرد و به نجات آنها پرداخت. دستورالعمل استاندار عملیاتی بیان می کند که قبل از نفوذ هر تیمی به پشت خطوط دشمن یک مسیر خروجی باید برنامه ریزی شود که اعضای گشت بدانند در صورتی که از هم جدا شدند و یا مشکلی افتاد به کجا بروند. نقشه های اولیه تیم گشتی بیان می کرد که یک مسیر خروجی در سمت جنوب به سمت عربستان سعودی وجود دارد. مطابق با گزارشات روزانه SAS در آن موقع در 24 ژانویه یک پیام از فرستنده علامت دهی تاکتیکی (TACBE) تیم گشت دریافت شد. این فرض منطقی بود که آنها در حال حرکت به سمت جنوب هستند. ولی در حقیقت تیم گشت در حال حرکت به سمت شمال غربی و مرزهای سوریه بود. کوبورن در این باره اعلام کرد که در موقع طرح ریزی حمله سوریه با حرکت به سمت مرزهایشان موافق بود و دستور فرماندهان نیز همین بود.   بیسیم تاکتیکی TACBE در اختیار تیم مطابق گفته های رتکلیف تغییر نقشه همه تلاش های نیروهای ائتلاف را برای پیدا کردن مکان آنها و نجاتشان خنثی کرد. میچل همچنین به علت خودداری از بکار گرفتن خودروها در ماموریت مورد سرزنش گروه قرار گرفت چرا که می توانست برای خارج شدنشان بسیار بکارشان بیاید. یک تیم مشابه نیز که ماموریتشان انجام شده بود با خودروهای لندرورشان محل را ترک کرده بودند.   لندروور 110 مورد استفاده تیم های SAS   در شب 24 ژانویه در حالی که میچل تلاش می کرد با چراع تاکتیکی با یکی از هواپیماهای ائتلاف تماس بگیرد تیم گشت بطور اشتباهی به دو گروه تقسیم شد و از هم جدا شد.در حالی که بقیه منتظر پاسخی از چراغ تاکتیکی بودند فیلیپس، رایان و مک گون به مسیرشان در دل تاریکی ادامه دادند. هیچ کدام از دو گروه از دستورالعمل های استاندارد قرار ملاقات که آن را آموزش دیده بودند پیروی نکردند و هر دو بطور مستقل به سمت مرزهای سوریه به راه افتادند. اسلحه M-16 به همراه نارنجک انداز M203   بعد از جدایی فیلیپس، رایان و مک گون مجهز به تفنگ های M16 به همراه نارنجک انداز های M203 بودند و تپانچه برونینگ نیز همراهشان بود. همچنین یک فرستنده علامت دهی تاکتیکی و دوربین دید در شب نیز به همراه داشتند. میچل، پرینگ، لین، کونسیگلو و کوبورن نیز مجهز به سلاح های ذکر شده به همراه تیربار مینیمی و GPS بودند.   تیربار مینیمی Minimi در عصر 25 ژانویه رایان ، مک گون و فیلیپس محلی که در طول روز در آن بودند را ترک کرده و به سمت شمال حرکت کردند. فیلیپس که از سرما زدگی (Hypothermia) رنج می برد قادر به حمل اسلحه خود نبود و آن را به مک گون داد. همیطور که ادامه می دادند شرایط فیلیپس بدتر می شد و سرانجام به نقطه ای رسید که رنگ دستانش همرنگ دستکشش سیاه شد و شروع به فریاد زدن های بلند کرد. سرانجام فیلیپس تماسش را با دو نفر دیگر هم گروهش از دست داد و اندکی بعد درگذشت. رایان و مک گون 20 دقیقه به دنبال فیلیپس گشتند و سپس تصمیم گرفتند بدون او به راهشان ادامه دهند. سرجوخه وینس فیلیپس بعد از 19 سال خدمت در ارتش و 8 سال خدمت در SAS در 36 سالگی از سرمازدگی درگذشت. 'گروهبان وینسنت فیلیپس بر اثر سرمازدگی جان باخت   در میانه روز 26 ژانویه رایان و مک گون با یک چوپان بز که به دنبال بزش می دوید مواجه شدند. مک گون تصمیم گرفت که همراه پیرمرد به دنبال یک خودرو برود ولی رایان تصمیم گرفت همانجا بماند و منتظر باشد. مگ گون به همراه چوپان 4 ساعت قدم زد تا اینکه با یک خودروی تویوتا لندکروزر مواجه شد. پیرمرد به سمت خودرو دوید و مک گون که دید او در حال فرار است او را به قتل  رساند. خودرو توسط چند مرد مسلح هدایت می شد و مک گون که مهمات اضافی را فراموش کرده بود توسط آنها دستگیر شد. در طول عصر 26 ژانویه گروه میچل در حالی که کونسیگلیو وانمود به زخمی شدن می کرد و کنار جاده ایستاده بود در پی ربودن یک خودرو بودند. آنها یک تاکسی را ربودند و آن را تا محل یک ایست و بازرسی رساندند. در مورد سرنشینان تاکسی صحبت های اعضای گروه متناقض است. بعضی به آزاد کردن همه اذعان کرده اند و گروهی گفته اند که راننده آنها را تا ایست و بازرسی رسانده است. سرباز کونسیگلیو در اثر تیراندازی کشته شد   در صبح 27 ژانویه بین آنها و سربازان و مردم عادی درگیری رخ داد. کونسیگلو تیر خورد و کشته شد. لین با شنا کردن در رود فرات دچار سرما زدگی شد و او نیز جان باخت. سرباز جان لین در هنگام شنا در رود فرات جان باخت   سایر اعضای گروه نیز به تبادل آتش با سربازان پرداختند که کوبورن در این تبادل آتش زخمی شد و سایر افراد نیز سرانجام دستگیر شدند. میچل ادعا کرد که اعضای دستگیر شده بارها شکنجه و بازجویی شدند ولی مک گون ادعاهایی مانند کشیدن دندان و سوزاندن با اجاق را منکر شد و تاکید کرد که بازجویی انجام شده بدون اعمال فیزیکی ملموس و مشهود بوده است. تصاویر خبرنگاران از لحظه آزادی آنها شامل هیچ جراحت ملموسی نبود و صلیب سرخ نیز آنها را در یک وضعیت خوب توصیف کرد.  آنها قبل از آزادی در ابوغریب زندانی بودند و بعد از آتش بس آزاد شدند. برای اقدامات میچل در طول عملیات برای وی مدال اقدام برجسته (لیاقت) (Diatinguished Conduct Medal) در نظر گرفته شد در حالی که برای آرمسترانگ و دو نفر دیگر از اعضای گشت مدال نظامی تعلق گرفت. میچل برنده جایزه     رایان طولانی ترین فرار تاریخ SAS را با حدود 290 کیلومتر رقم زد که بیشتر از فرار جک سیلیتو از صحرا در سال 1942 بود.   کریس رایان رکورد طولانی ترین فرار SAS را در اختیار دارد منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Bravo_Two_Zero Damien Lewis, Zero Six Bravo, 60 Special Forces. 100000 Enemy. The Explosive True Story, Quercus Publishing Plc 2013 ANDY MCNAB, Bravo Two Zero, BANTAM PRESS,1993 تمامی حقوق متعلق به نویسنده و مترجم و وبسایت میلیتاری می باشد.     ضمن تشکر  از دوست عزیز جناب DESERTHAWK  ، تصاویر و تاپیک منتقل شد // MR9
  17. نبرد شوروی و مجاهدین در افغانستان یکی از خونین ترین نبردهای قرن بیستم بود. این نبردها باعث شناخته شدن شخصیت های گمنامی به عنوان مجاهدین شد که ایدئولوژی اسلامی را در انواع مختلف آن راه خود کرده بودند.   اسامه بن لادن در نبردهای افغانستان پیش از آنکه از وادی گمنامی بیرون آید   احمد شاه مسعود معروف به شیر دره پنج شیر در حال آموزش قوای مجاهدین   تلخی های جنگ افغانستان   نیروهای Spetsnaz شوروی در افغانستان ( به کفش کتانی یک از آنها توجه کنید)
  18. بسم الله الرحمن الرحیم ماده منفجره با فلز چگال خنثی (DIME) نوعی سلاح آزمایشی است که به نسبت کوچک به نظر می آید ولی شعاع انفجار  موثری دارد. این سلاح با مخلوطی از مواد منفجره (مانند HMX یا RDX) و ذرات ریزی از موادی که از نظر شیمیایی خنثی هستند مانند تنگستن ساخته می شود. خسارت انفجار آن محدود به مسافت خاصی است که باعث می شود از خسارت های ناخواسته در جنگ جلوگیری شود.   پراکندگی ذرات در انفجار DIME لغت فلز خنثی به فلزی گفته می شود که از نظر شیمیایی فعال نباشد و بنابراین در واکنش های شیمیایی که منجر به انفجار می شود شرکت نکند بر خلاف موادی مانند آلومینیوم که در واکنش های شیمیایی شرکت می کنند.   پرتابه ها و موج انفجار در DIME   انتقاداتی به DIME وارد شده است بدین صورت که استفاده از این سلاح تاثیرات بیولوژیکی بسیار قوی بر کسانی که میکروساچمه ها به آنها برخورد می کند وارد می کنند. DIME در گذشته مورد مطالعه بود و برای مدتی کنار گذاشته شد ولی بعد از سال 2000 به عنوان سلاح دوباره مطرح شد.   تفاوت انفجار معمولی و انفجار DIME   سلاح DIME شامل یک پوسته از جنس فیبر کربن است که در داخل آن مخلوطی از ماده منفجره و ریزساچمه های بسیار فشرده و چگال به صورت ذراتی با اندازه های بسیار کوچک (1تا2 میلیمتر) و یا پودر فلزات بسیار سنگین وجود دارد. تا به امروز آلیاژهای تنگستن (آلیاژ فلزی سنگین تنگستن یا HMTA) که شامل تنگستن و سایر فلزات مثل کبالت و نیکل یا آهن ماده منتخب برای ریزساچمه های سنگین بوده اند. دو مورد از آلیاژهای معمول HMTA شامل موارد زیر هستند: rWNiCo: tungsten (91–93%), nickel (3–5%) and cobalt (2–4%) rWNiFe: tungsten (91–93%), nickel (3–5%) and iron (2–4%)   فلز تنگستن به عنوان یک فلز سنگین و خنثی به شمار می رود   پودر HTMA مانند ریزساچمه هایی عمل می کند که در فاصله زیر 4 متر بسیار مرگبار هستند ولی با افزایش فاصله به سبب مقاومت هوا تکانه آنها با رابطه ای بسیار کاهش می یابد. این قابلیت به کشتن افراد در فاصله نزدیک به انفجار کمک می کند در حالی که احتمال مرگ با افزایش فاصله به شدت کاهش می یابد. نجات یافتگانی که در نزدیکی منطقه مرگبار باشند نیز ممکن است اندام هایشان قطع شود چرا که HTMA می تواند از بافتهای نرم و استخوان عبور کند.   شماتیک تاثیر DIME بر روی بدن انسان   تاثیرات سرطان زایی آلیاژ سنگین فلزی تنگستن از سال 2000 مورد بررسی ارتش آمریکا قرار گرفت (در ادامه بررسی اورانیوم ضعیف شده).  در بررسی ها فهمیده شد که این آلیاژها باعث تغییر فرم نئوپلاستیک سلول ها استئوبلاست انسان می شوند. مطالعات بیشتر انجام شده توسط وزارت بهداشت ایالات متحده در سال 2005 نشان داد که ساچمه های HMTA به سرعت باعث rhabdomyosarcoma در موش ها شده اند. سرطان زایی آلیاژ تنگستن ممکن است به علت وجود نیکل در آن باشد. به هر حال تنگستن خالص و تری اکسید تنگستن نیز مظنون به ایجاد سرطان و سایر خواص سمی هستند و تاثیرات بسیاری را در مطالعات بر روی حیوانات نشان داده اند. در سال 2009 یک گروه از دانشمندان ایتالیایی وابسته به کمیته تحقیقاتی تسلیحات جدید اعلام کرده اند که DIME سلاحی بدون درمان است چرا که پودر تنگستن را نمی توان با عمل جراحی از بدن خارج کرد. در جولای 2006 دکترهای منطقه نوار غزه گزارش دادند که بر اثر حملات رژیم صهیونیستی بر ضد فلسطینی ها زخم های غیر معمولی بر روی آنها ایجاد شده است که ناشی از آزمایش یک سلاح جدید است که قبلا به کار نرفته بود. یک تحلیل گر آزمایشگاه از بدن قربانیان ذرات فلز پیدا کرد که با فرضیه استفاده از سلاح های DIME سازگار است. اسرائیل استفاده از این سلاح ها را انکار کرد و اعلام کرد این زخم ها ناشی از سلاح های معمولی بر روی قربانیان است.   زنی که احتمال اصابت DIME در نزدیکی او زیاد است   دکتر مد گیلبرت و دکتر اریک فوسه که بر روی زخمیان ناشی از حملات اسرائیل در سال 2008 کار می کردند گزارش دادند که این زخم ها از آزمایش سلاح جدید ارتش اسرائیل بدست آمده است که آنها حدس می زدند DIME باشد. این دو نفر همین سخنان را درباره حملات سال 2014 نیز تکرار کردند.   دکتر فوسه و دکتر گیلبرت استفاده از DIME را بر روی فلسطینیان تایید کرده اند   تصاویر قربانیان مظنون به استفاده از DIME در نوار غزه در جنگ های مختلف (هشدار شامل بعضی از تصاویر دلخراش است ولطفا بعد از انتقال بصورت لینک نشان داده شود) http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/10~4.jpg http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/11~5.jpg http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/12~4.jpg http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/13~1.jpg http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/14~1.jpg   منابع   http://en.wikipedia.org/wiki/Dense_Inert_Metal_Explosive http://www.globalsecurity.org/military/systems/munitions/dime.htm http://www.wired.com/2008/05/reactive-revo-5   تمامی حقوق متعلق به نویسنده و مترجم و وبسایت میلیتاری می باشد
  19.   بفرمایید http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/e/ea/The_Special_Air_Service_%28sas%29_in_North_Africa_during_the_Second_World_War_E21340.jpg http://lrdg.hegewisch.net/elite/stirling_mcdonald.jpg http://www.france-histoire-esperance.com/wp-content/uploads/2014/05/snn2227a2g682_440714a.jpg بنای یادبود دیوید استیرلینگ http://www.undiscoveredscotland.co.uk/usbiography/s/images/davidstirling-450.jpg
  20. جنگ کوزوو نمونه ای خوب برای بررسی روش های مقابله با حملات هوایی و کاهش خسارت ناشی از حملات دشمن است. در این جنگ نیروهای صربستان از بسیاری از اصول پدافند غیر عامل به خوبی استفاده کردند بطوری که برای انتقال تانک ها در طول شب با قطار اقدام می کردند و در روز آنها را در داخل تونل ها مخفی می کردند. در بسیاری از موارد آنها ماکت هایی از تانک به همراه چراغ هایی برای ایجاد امواج فروسرخ ایجاد کرده بودند و در کنار تانک اصلی قرار داده بودند و در حالی که تانک اصلی به خوبی استتار شده بود این ماکت ها هدف حملات ناتو قرار می گرفت. همچنین چنین فریب دهنده هایی برای سیستم های راداری نیز ایجاد شد و نیروهای ناتو بارها به اشتباه اهداف کاذب را به جای اهداف اصلی هدف قرار می دادند و در اخبار رسمی آنها را اعلام می کردند. اولین مورد سرنگون کردن هواپیمای رادارگریز نیز به استفاده درست از همین سیستم ها بر می گردد در صورتی که رژیم عراق رادارهایی مشابه و بهتر از این را نیز در اختیار داشت ولی تنوانست کاری از پیش ببرد. در انتها فرمانده ارتش به میلوشویچ گفت که ارتش هنوز هم می تواند به عملیات بپردازد ولی میلوشویچ پاسخ داد که ارتش بله ولی مردم دیگر طاقت ندارند.
  21. به احتمال زیاد در مقیاس آزمایشگاهی ساخته شده البته باید نوع کامپوزیت و روش ساخت اون و راه جذب مشخص بشه  تا بشه درباره میزان جذب اون حرف زد. در کشور ما برای جذب امواج رادار بر روی فوم های قلزی تحقیقات زیادی صورت گرفته و استفاده از نانو کامپوزیت های با کره های توخالی برای ساخت .... در حال انجامه.
  22. با تشکر از شما بسیار خوشحال می شوم در تاپیک خود به بررسی نقش زرهی سنگین و کند در استراتژی تهاجمی نامتقارن بپردازید و بنده را نیز از بی اطلاعی در بیاورید. اگر لطف بفرمایید در تاپیکتان تصرف یک شهر بطور فرض از رژیم صهیونیستی توسط ایران (اگر آنها را همسایه فرض کنیم) را توسط این استراتژی بررسی کنید ممنون.
  23. در مورد بقیه فرار رایان چیز زیادی نتونستم پیدا کنم متاسفانه. رایان هم به این دلیل مک گون را همراهی نکرد چون می ترسید شناسایی بشه بنابراین تصمیم گرفت همون اطراف بمونه تا مک گون با خودرو بیاد. مرکز فرماندهی از قبل نقشه فرار از جنوب به سمت عربستان رو به اونها گفته بود و در همون مسیر در حال جستجو بود ولی اونها تصمیم به فرار به سمت مرزهای سوریه رو گرفتند در این قضیه چند نکته قابل توجه است در اصل اونها دلیلی برای خطر کردن نمی دیدند چون جنگ جنگ اونها نبود اونها به حدی از سستی و نا هماهنگی رسیده بودند که همرزم بیمارشون رو ول کردن و اصلا متوجه گم شدن اون نشدن که اینها بر ضعف عقیدتی دلالت داره گفته های اونها بعد از فرار و آزادی بسیار باهم تناقض داشت و هرکس حرف متفاوتی رو در مورد قضایای مختلف بیان می کرد که این نشون میده شاید اونها گندهای بیشتری هم زده باشند. میشه گفت آموزش های عملیاتی SAS بسیار عالی بوده ولی آموزش های فرماندهی و عقیدتی بسیار ضعیفی رو گذروندن. تجهیزات اونها هم بد بوده که باعث شده دو نفر از اونها از سرمازدگی بمیرن. که این تقصیر دوباره به فرمانده تیم برمیگرده همراه نیاوردن خودرو و بررسی نکردن بیسیم و رفتن به جنوب به جای شرق و مرزهای سویه از تصمیم گیری های فرمانده بود که واقعا افتضاح بود. فکر کنم میچل بیشتر مستحق اعدام بود که یه تیم کامل رو به فنا داد تا مدال افتخار برای هیچ جالب ترین قسمت ماجرا این است که رایان برای اینکه رکورد فرار رو زد اسطوره شد و مدال گرفت و نه برای انجام وظیفه
  24. البته فرمایش شما صحیح است ولی باید دید چرا مقاومت آنچنانی از سوی نیروهای عراقی صورت نگرفته؟ همین مطلب برای نیروهای روسی و چچنی طرفدار روسیه در گروزنی نیز تا حدودی اتفاق افتاد و علت شکست نیروهای ویت کنگ و ویتنام شمالی در حمله عید تت نیز همین بود که دشمن بخوبی مقاومت کرد. اصولا همه اینها جزئی از نبرد تهاجمی نامتقارن است که باید به دقت مورد بررسی قرار بگیرد. لازمه استراتژی نامتقارن ایجاد سرعت برای نیروهای خودی و افزایش اهداف برای دشمن است که بدین علت تانک سنگین و کند برای آن مورد مناسبی به شمار نمی آید.   استراتژی های نامتقارن بنابر دلایل متفاوتی بکار گرفته می شود. در دفاع مقدس به علت برابری حتی برتری نیروهای زرهی دشمن امکان استفاده مناسب از زرهی وجود نداشت و استفاده از آن در مقابل دشمنی که می توانست دوباره زرهی خود را بازسازی کند برای ما که امکان آن را نداشتیم فایده چندانی نداشت. به یاد داشته باشید در بعضی از عملیات ها ما از نیروی زرهی استفاده کردیم ولی نتیجه مورد نظر حاصل نشد.
  25. البته گفته شما در کل تا حدی صحیح است ولی در استراتژی تهاجمی نامتقارن هنوز نقش تانک و زرهی سنگین و با تحرک کم به درستی تعریف نشده است. نمونه آن حمله عید تت(که از جهاتی به شکست انجامید)، تصرف گروزنی توسط جدایی طلبان چچنی در سال 1996 و حمله داعش به موصل و سایر شهرهای عراق است که اصلا تانکی مورد استفاده قرار نگرفت و در بسیاری از نبردهای سوریه نیز تانک از سوی شورشیان تنها در نقش پشتیبانی نیروهای پیاده به کار رفت.