RezaKiani

Members
  • تعداد محتوا

    1,991
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های RezaKiani

  1. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    شاید که بیندیشیم که حکومت درست بر کشور و برجهان، کاری است بس دشوار که بسیاری از مردم با آن برنیایند. اما اگر به حقیقت بنگری، بلندپایگانی که در حساسترین مقامها و مراچع قدرت در دستگاه دولتند، و مشاوران و دولتمردان امارت ما به چیزهایی می پردازند که فن و هنر و دانایی ورای آنچه که من در این کلبه حصیریم با شما گفته ام، در کارندارد. براستی که بر پایه ی اصولی که گفتم می توان کشوری را به شایستگی اداره کرد. گذشته از هر چیز دیگر، رسم و راهی در کار این دولتمردان است که مرا بیش و کم، ناراحت می دارد، چرا که اینان بی اعتنا به سنتهای این سرزمین و درمانده از شناختن درست از نادرست، همان هوش و مایه و توان مادرزادی را سرمایه ساخته اند. دیوانسالاران بیش از اندازه به خود مطمئن و خویشتن بین شده اند، زیرا که مردم، از روی بیم، با آنان چاپلوسی می کنند. در پایشان می افتند و می گویند:بله، سرور من! نه سرور من! البته سرور من! شما درست می فرمایید. پی نوشت: این گفتار آخرین بخش از کتاب هاگاکوره بود. امیدوارم که دوستان استفاده کرده باشند. اگر وسطش وقفه افتاد به بزرگی خودتان ببخشید.
  2. این مطلب در سایت عصر ایران آمده ولی هیچ سندی برای این مدعا ها ذکر نشده. اینکه پوتین عضو سابق کا گ ب بوده رو که هر کسی می دونه. ولی این ادعاها که اینجا ذکر شده و اون هم بدون سند ادعاهای بزرگیه.
  3. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    تا به کاری بزرگ و برجسته پردازی، از لغزشهای کوچک نگرانی مدار. چون سامورایی سرسپرده ی راستین امیر خود باشد، اگر بر روی هم گشاده دل و دلیر باشد، چندان باک نیست که گاهی خودپسندی یا بدکنشی نشان دهد. چون نیک بنگریم، همواره درست و کامل بودن در هر چیز، نازیبا می نماید، زیرا که در این حال بسا که به چیزهای مهم و کارهای بنیادی نرسیم. کسی که به کارهای بزرگ و درخشان پردازد، از لغزش ناگزیر باشد. مرد صاحب نام و استوار و با عزم، از اشتباه کوچک بیم نیارد.
  4. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    پسر خوب اون زمان که این کتاب نوشته شده هنوز توی ژاپن نمی دونستند که اسلام رو باید با سین بنویسند یا با صاد. شما همه بعله؟
  5. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    چون کسی از نردبان ترقی بالا رود و بیستگانی و درآمد زیاد یابد، بسیاری از مردم او را دشمن دارند، و این زود بالاگرفتن، در گذر سالها زیانبار از کار درآید. اما، چون کسی آهسته آهسته برتر و فراتر شود و نام و اعتبار فراهم یابد، بسی از مردم با او باشند و برد و بهره بیشتری را هم در آینده چشم تواند داشت. آنچه که سرانجام ارزش دارد، دیر و زودی پیشرفت نیست. همان که شیوه و روند پیشرفت ما بر دیگران پذیرفته آید و رشگ نبرند، آرام بخش است. نیکروزی واقعی در بخت و دولتی است که با خشنودی و همدلی همگان به دست آید.
  6. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    مرگ را همیشه و هر روز باید در اندیشه داشت. روز را با خاموش نشستن به تفکر آغازکن، چنانکه گویی ساعت واقعه فرارسیده است، و راههای گونه گون مردن را ، به زخم تیر یا زوبین، به دم شمشیر، در امواج دریا، در کام آتش، به برق صاعقه، در زمین لرزه، با فرو افتادن از بلندی، مرگ از پی بیماری یا مرگ ناگهانی، در اندیشه آور، و بر خود بنگر. این سخن از پیری عارف است که "چون از سایه ی بام خود پا فراسوی نهی به وادی مرگ رسی، و چون از در سرای خود گام بیرون گذاری، با دشمن رویاروی شوی." نکته در این سخن، نه اندرز به دور اندیشی، که سفارش دل داشتن با مرگ است.
  7. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    بهترین شیوه در کارها، خاموشی گزیدن است. بویژه آنجا که بدانی به بی سخنی کار از پیش می رود، زبان دربند.آنچه را که بایسته گفتن است باید هرچه کوتاه تر، منطقی تر و روشن تر گفت. شگفتا که بسیاری از مردم با سخن گفتن بی اندیشه خود را مایه ریشخند دیگران سازند و خار دارند.
  8. در اوایل مارس 1942، استراتژیستهای نظامی ژاپن به خاطر نتایجی که در مرحله آغازین جنگ کسب کرده بودند سربلند بودند. آنها تقریبا به تمام اهداف برنامه ریزی شده خود رسیده بودند. ژاپن به کنترل مناطق آسیای جنوب شرقی و جنوب غربی اقیانوس آرام ،که سرشار از منابع طبیعی بودند، نائل شده بود و در همان زمان نقاط استراتژیکی اطراف آن نواحی را ،که به آنها توان یک دفاع محیطی قوی را می بخشید، در دست داشت. در اواخر فوریه ژاپنی ها تولید نفت، کائوچو، قلع و بوکسیت را با موفقیت در شرق آسیا شروع کردند. آنها یک خط دفاعی محیطی ساختند که از جزایر "کوریل" آغاز شده و به سمت جنوب شرق کشیده می شد و یا عبور از "ویک"،"گوام"،"گیلبرت" به جزایر مارشال می رسید و سپس با گذشتن از سواحل شمالی "گینه نو" به غرب می چرخید. این خط دفاعی در قسمت جنوبی "جاوا"، "سوماترا"، مالزی، تایلند و برمه رادربرمی گرفت و به مرز هندوستان منتهی می شد. تنها هدفی که دستیابی به آن این موفقیتها را کامل می کرد تصرف فیلیپین بود. اما متفقین در فیلیپین به خط دفاعی خود عقب نشسته بودند و منتظر گذر زمان بودند. در این مرحله، ژاپنی ها به صورت عملی نیروهای انگلیس و هلند را در جنوب شرقی آسیا نابود کردند و تنها با ایالات متحده ای که در اثر حمله نابهنگام "پرل هاربر" زمین گیر شده بود سرو کار داشتند. به هرحال و با وجود اینکه اولین مرحله عملیات استراتژی آنها کامل شده بود، فرماندهی عالی ژاپن در باره هدف بعدی خود هنوز تصمیمی نگرفته بود. در ستاد نیروی دریایی طرفداران دو استراتژی متفاوت در برابر هم صف آرایی کرده بودند. دسته اول اعتقاد داشتند که باید به سمت غرب برای تصرف سیلان اقدام کرد و سرانجام در خاورمیانه به نیروهای آلمان پیوست. دسته دوم می خواستند که با تصرف "بندر مورسبی" ،در ساحل جنوبی، استرالیا را منزوی کنند و سپس به تسخیر "کالدونیای جدید"، "ساموآ" و "فیجی" بپردازند. این تهاجم باید از جایی آغاز می شد که خطوط تدارکاتی متفقین به سمت استرالیا را از هم بگسلد تا سرانجام بتوان تهاجم به سمت استرالیا را آغازکرد. درحالیکه ستاد نیروی دریایی درگیر بحث در مورد این پیشنهادهای متفاوت بود، دریاسالار "ایزوروکو یاماموتو" ،طراح حمله به پرل هاربر، در فکر تهاجمی دیگر بود. دیدگاه جنگی یاماموتو هیچگاه با دیگر استراتژیستهای ژاپنی یکسان نبود. او اظهارکرده بود که ژاپن در 6ماه اول جنگ بسیار خوب عمل کرده است اما اگر عملیات بیش از 18ماه طول می کشید او نمی توانست موفقیت نهایی را تضمین کند. از دید او تنها امید ژاپن برای رسیدن به موفقیت در یک پیروزی سریع همراه با انهدام ناوگان اقیانوس آرام آمریکا دیده می شد. اگر این امر محقق می شد، ممکن بود که بتوان آمریکا را برای رسیدن به یک توافقنامه ،که برتری ژاپن را در جنوب شرقی آسیا و غرب اقیانوس آرام به رسمیت بشناسد، به پای میز مذاکره کشاند. اما اگر به آمریکا فرصت این داده می شد که از ظرفیتهای صنعتی خود به صورت کامل بهره برداری کند، آن وقت بود که باید در پیروزی ژاپن به صورت جدی شک کرد. این عقایدی بود که پشت تصمیم یاماموتو در حمله به پرل هاربر قرارداشتند. اما ناوهای هواپیمابر آمریکایی در پرل هاربر از چنگ ژاپنی ها گریختند و هنوز توانایی این را داشتند که زمان کافی برای بسیج شدن را برای آمریکایی ها بخرند. برای یاماموتو انهدام ناوهای هواپیمابر آمریکایی اولین اولویت بود. برای بهره برداری از وضعیت موجود، یاماموتو باور داشت که او باید به جایی حمله کند که آمریکا مجبور شود با تمام نیروهای در دسترسش از آنجا دفاع کند. هیچکدام از نقشه هایی که ستاد نیروی دریایی تهیه کرده بود نمی توانست توجه آمریکایی ها را به خود جلب کند. شاید که آمریکایی ها نه در مسیر استرالیا و نه سریلانکا هیچ مقاومتی نمی کردند اما امکان نداشت که با تصرف جزایر مرجانی "میدوی" موافقت کنند چرا که اشغال میدوی موجودیت آمریکا در اقیانوس آرام را تهدید می کرد. ناوگان آمریکا مجبور بود که برای دفاع از میدوی از لاک دفاعی خود خارج شود. استدلالهایی که دربرابر عملیات میدوی یاماموتو توسط ستاد نیروی دریایی ارائه شدند نتوانستند او را از این حمله باز دارند. هنگامی که به نظر می رسید که تصمیم گیری به بن بست رسیده است سرهنگ دوم "جیمز دولیتل" با بی-25 هایش از ناو هواپیمابر "هورنت" به پرواز درآمد و توکیو را بمباران کرد. اگرچه تهاجم او خسارت جدی به ژاپن وارد نکرد اما فشار روانی عظیمی را بر مردم و مسئولین این کشور واردکرد. بالاخره ستاد نیروی دریایی تهدید مطرح شده توسط ادامه موجودیت ناوهای هواپیمابر آمریکایی را درک کرد و عملیات میدوی را تصویب کرد. برای جلب کردن نظر افراد ستاد نیروی دریایی، یاماموتو ناوهای هواپیمابر "شوکاکو" و "زویکاکو" را در اختیارشان قرار داد تا عملیات بندر مورسبی مورد علاقه افراد ستاد انجام نیز شود و یک حمله فریب آمیز به جزایر "آلوتیان" را به عملیات میدوی اضافه کرد. هر دو ناوهواپیمابر فرستاده شده به عملیات مورسبی باید برای عملیات میدوی بازمی گشتند ولی در نبرد "کورال سی" هر دوی آنها هدف قرارگرفتند و برای نبرد میدوی عملیاتی نبودند. هنگامی که نبرد میدوی به انتها رسید در حقیقت بزرگترین ناوگان تاریخ وارد بزرگترین تله نظامی تاریخ شده بود. ژاپنی ها ابتدا یک کمربند از زیردریایی هایشان بین هاوایی ومیدوی مستقرکردند تا عزیمت ناوگان آمریکا را از پرل هاربر گزارش کنند و سپس به نبرد بپیوندند. 5 گروه تاکتیکی بزرگ درگیر نبرد بودند: "ناوگان پیشرفته"، "اولین گروه رزمی هواپیمابر"، "گروه اشغال میدوی"، "بدنه اصلی"، و "گروه شمالی". روی هم رفته ژاپنی ها حدود 200 فروند کشتی و 700 فروند هواپیما در این عملیات بکارگرفتند. این ناوگان 11 فروند نبردناو، 8 فروند ناوهواپیمابر، 23فروند رزمناو، 65فروند ناوشکن و 20 فروند زیردریایی را دربر می گرفت. اولین گروه رزمی هواپیمابر موظف بود دفاع میدوی را سرکوب کند تا پس از آن گروه اشغال بتوانند جزایر را تصرف می کرد. بدنه اصلی ،به فرماندهی شخص یاماموتو، در عقب منتظر می ماند. هنگامی که ناوگان اقیانوس آرام ایالات متحده به قصد دفاع از میدوی از پرل هاربر خارج می شد زیردریایی ها باید به بدنه اصلی هشدار می دادند. آنگاه بدنه اصلی به موقعیت مناسب حرکت می کرد و درکمین نیروهای کمکی آمریکا می نشست. پس از آن عناصر گروه شمالی باید به جناح دشمن نزدیک می شدند و برتری عددی خردکننده آنها باید ناوگان آمریکا را درهم می کوبید. درحالیکه ژاپنی ها در مورد شایستگی های عملیاتهای پیشنهاد شده بحث می کردند نیروی دریایی آمریکا سعی می کرد تا نیروهایش را برای مقابله با حمله آینده ژاپنی ها آماده می کرد اما آنها نمی دانستند که حمله بعدی ژاپن کجا و کی آغاز می شود. این امر از دو جهت اهمیت داشت. اول اینکه، آمریکا تصمیم گرفته بود که در اقیانوس آرام موضع دفاعی بگیرد، پس ناچار بودند صبرکنند و در برابر حمله ژاپن واکنش نشان دهند. دلیل دوم اینکه آمریکایی ها درحالیکه تصمیم گرفته بودند توسط نیروها و سلاح هایی ناکافی از خط هاوایی-استرالیا دفاع کنند، تنها یک شانس واقعی داشتند و آن این بود که بتوانند در محل صحیح و زمان صحیح نیروهای اندکشان را متمرکز کنند. تحت این شرایط، نقش فعالیتهای اطلاعاتی بیش از پیش حیاتی شد. اگرچه برآوردی صحیح از مقاصد ژاپنی ها ، پیروزی در هر نبردی را تضمین نمی کرد اما نبود هیچ گونه اطلاعات یا تحلیل های غلط می توانست به یک فاجعه منتهی شود. در آن زمان منابع اطلاعاتی-شناسایی سنتی مانند اسرای جنگی و اسناد به دست آماده در دسترس نیروی دریایی نبودند. اکنون تنها منبع اطلاعاتی در دسترس آمریکایی ها مخابرات حریف بود. واحد اطلاعات بیسیم نیروی دریایی ، که "او.پی-20 جی" یا "کامینت" communications intelligence )COMINT)نیز نامیده می شود، مسئولیت تهیه اطلاعات از مخابرات نیروی دریایی ژاپن را برعهده داشت. این مأموریت شامل شنود ارتباطات بیسیم دشمن، شکستن رمز آنها، ترجمه متن آشکارشده و تحلیل کردن نتایج برای فرماندهان بود. در ابتدای جنگ سیگنالهای دشمن توسط ایستگاه هایی مستقر در هاوایی، فیلیپین، گوآم و جزایر "بریج" و نیز شبکه گسترده ای از جهت یابهای رادیویی شنود می شدند. همچنین مراکز پردازش اطلاعات این واحد در هاوایی، گوآم و فیلیپین مستقربودند که در آنها اطلاعات شنود شده تجزیه و تحلیل می شد. چهارمین مرکز پردازش اطلاعات بعدها در ساختمان اصلی نیروی دریایی در واشنگتن بوجود آمد. به صورتی ثابت اطلاعات به دست آمده در این مراکز مبادله می شد. آنها علاوه بر اطلاعات هر نوع اطلاعات تکنیکی دیگر را ،مانند رمزها و کلیدهای رمز کشف شده، را به هم رد می کردند. دو نوع از اطلاعات وجود داشت؛ اطلاعات کشف رمزشده ،که از متن پیامها به دست می آمدند، و اطلاعات ترافیک مخابرات که از بیرون پیام به دست می آمدند. هر دو نوع این اطلاعات در نبردهای کورال سی و میدوی نقشی حیاتی بازی کردند. در مارس 1942، کامینت شرایط سختی داشت. این واحد 2 مرکز از 3 مرکز شنود خود در اقیانوس آرام ،فیلیپین و گوآم، را از دست داده بود و تنها مرکز هاوایی برایش باقی مانده بود. این مرکز نیز به صورتی بحرانی فاقد تجهیزات مدرن بود. همانقدر که این مشکلات جدی بودند به نظر می رسید راه هایی برای غلبه بر آنها وجود دارد. تا هنگامی که بسیج همگانی افراد و تجهیزات بیشتری را درخدمت جنگ قرار نداده بود نبوغ آمریکایی ها باید از عهده این مشکلات برمی آمد. اما مشکلی وجود داشت که رویارویی با آن تنها توسط نتایج مثبت امکان داشت. چون کامینت هنوز تازه تأسیس بود و در شرایط جنگی آزموده نشده بود بعضی از نظامیان در ارزش آن شک داشتند. آیا کامینت می توانست اطلاعات قابل استفاده ای بیابد؟ آیا این اطلاعات به موقع به دست برنامه ریزان و استراتژیستها خواهندرسید؟ بعضی از آنها اعتقاد کمی به کامینت داشتند چرا که باور داشتند آنها در دادن اعلام خطر مناسب در حمله به پرل هاربر تعلل کرده اند. چه آمریکایی ها از منظر حرفه ای ارزش کامینت را درک می کردند یا نه، هنوز از دید بسیاری کامینت با ارزش می نمود. هنوز به درستی معلوم نیست که دقیقا از چه هنگام کامینت اولین گام خود را به سوی موفقیت نهایی برداشت. کامینت با کشف حمله ژاپنی ها به بندر مورسبی و "تولاگی" ناوگان دشمن را به پرتگاه کورال سی هدایت کردند. امروز می دانیم که در 25مارس پیام زیر که به واحدهای ژاپنی ارسال شده بود توسط کامینت شنود شد: "تمام گروه های حمله عملیات را در روز بیست و ششم با ... ادامه دهند. گروه حمله 2# به پشتیبانی وظیفه اصلی ادامه داده و از کمک جنگنده ها استفاده کند. گروه حمله 5# در عملیات آر.زد.پی و به همراه دیده بانهایی که اطراف شما را نگهبانی می دهند. گروه حمله5# حمله به آر.زد.پی را ادامه دهد و ... و در محدوده شما نگهبانی دهد." "آر.زد.پی" رمز معرف بندر مورسبی بود. در ابتدای آوریل، اطلاعات کشف رمز شده و اطلاعاتی که از تحلیل ترافیک مخابرات به دست آمده بودند ماهیت و هدف حمله ژاپنی ها را آشکار می ساختند. کامینت حرکت روزانه هواپیماها، کشتی ها، تجهیزات و افرادی که برای کسب آمادگی حمله به کورال سی به "رابائول" وارد می شدند را ثبت می کرد. سپس در 24 آوریل پیام زیر شنود شد: تغییر واحد ارتباطات تراک 3#، برای نیروی دریایی لیست #117 خوانده شود، در25 آوریل صفحه پنجم بین کانا1 و کانا6 دستورات زیر وارد شوند: کانا1 ناوگان ام.او کانا2 گروه اشغال کننده ام.او کانا3 گروه اشغال کننده ام.او... کانا4 گروه حمله ام.او کانا5 گروه اشغال کننده آر.زد.پی کانا6 گروه اشغال کننده ام.او کانا7 گروه اشغال کننده آر.اکس.بی کانا8 گروه اشغال کننده آر.وای ام.او دابلیو.آی#... نیروی پایگاه سوم مخصوص آی.ان.ای#... نیروی پایگاه پنجم مخصوص کامینت "ام.او" را به عنوان دیگر رمز نشاندهنده بندرمورسبی شناسایی کرده بود. رمز "آر.اکس.بی" معرف "تولگایی" بود و "آر.وای" هنوز ناشناخته مانده بود اگرچه گمان می کردند که باید منظور از آن مجمع الجزایر "گیلبرت" باشد. در اینجا تصویر روشنی از حوزه حمله ژاپنی ها به دست آمد. بر اساس پیامی که زمان حرکت کشتی ها را مشخص می کرد، کامینت زمان شروع حمله ژاپنی ها را هفته اول ماه می تخمین زده بود. مردی که نیاز فوری به این اطلاعات داشت دریاسالار "چسترنیمیتز" بود. افسر اطلاعاتی او دریابان "ادوین لایتون" هرروز با فرمانده "راچفورد" افسر متصدی واحد کامینت مستقر در هاوایی تماس داشت. لایتون نیمیتز را به صورت روزانه با گزارشهای اطلاعاتی، پیامهای کشف رمز شده و خلاصه تجزیه ترافیک اطلاعات تغذیه می کرد. او وظیفه داشت تا دریاسالار را از هرگونه اطلاعات فوری کامینت در هر زمان و بدون وقفه آگاه کند. در روز 29آوریل، برای نیمیتز اطلاعات کافی تهیه شده بود تا بتواند نیروهایش را اعزام کند. در آن زمان ناوهای هواپیمابر "لکزینگتون" و "یورک تاون" تحت فرماندهی دریابان "فرانک جک فلچر" به سمت کورال سی گسیل شدند. آنها دستور داشتند تا از پیشروی بیشتر دشمن را به سمت گینه نو و محدوده جزایر سلیمان سدکنند. تاریخ نویسان عموما نتیجه نبرد کورال سی را از نظر تاکتیکی مساوی می دانند. آمریکا تناژ بیشتری ،شامل هواپیمابر لکزینگتون، را از دست داد. ژاپنی ها هواپیمابر کوچک "سوهو" را از دست دادند و هواپیمابر شوکاکو خسارت زیادی دید و هواپیمابر زویکاکو با اینکه صدمه ای ندید بیشتر هواپیماها و خلبانانش را از دست داد. از دید استراتژیکی این اولین توقف بزرگ ژاپنی ها از ابتدای جنگ بود. به علاوه، صدمات و تلفاتی که به هواپیمابرهای شوکاکو و زویکاکو وارد شد آنها را از عملیات در میدوی باز داشت. بدین گونه یاماموتو مجبور بود با قدرت هجومی که تا یک سوم کاهش یافته بود به میدوی برود. جدا از ملاحظات تاکتیکی و استراتژیکی، نبرد کورال سی یک پیروزی معنی دار برای کامینت بود. کامینت اولین امتحانش را در زیر آتش پس داد و ثابت کرد که می تواند اطلاعات صحیح را در زمانی مناسب تهیه کند. اما حتی قبل از اینکه دو نیروی متخاصم در کورال سی رویاروی شوند یک مبارزه بزرگتر برای کامینت شکل گرفته بود، دریاسالار یاماموتو در حال جمع آوری نیروهایش برای عملیات میدوی بود. از بیش از هزاران پیام کشف رمزشده که نشان می دادند منظور ژاپنی ها حمله به میدوی و در تله انداختن ناوگان اقیانوس آرام آمریکا است کمتراز یکصد پیام توسط تاریخ نویسان یافت شده اند. بنابراین نمی توان رابطه دقیق بین کامینت و تصمیمات گرفته شده توسط نیمیتز و دیگران را دریافت. به هرحال، مدارک کافی برای اثبات متقاعدکننده بودن این پیامها وجود دارد و با حق شناسی نسبت به کامینت، نیمیتز به خوبی می دانست که نقشه ژاپنی ها چیست و در نتیجه او قادر بود که کمینی برای کمین کنندگان ترتیب دهد. یادداشتهای موجود نشان می دهند که تا حدود روز یازدهم می کامینت از تمام مقاصد ژاپنی ها آگاه بود مگر از عملیات بندر مورسبی. آنها می دانستند که احتمالا بین 20می و 20 ژوئن عملیات دیگری نیز قرار است که اجرا شود. آنها در ضمن می دانستند که ژاپنی ها یک نیروی "آ" و یک نیروی ضربت ،احتمالا به عنوان قسمتی از حمله جدید، تشکیل داده اند. اما آنها اهداف، تاریخ دقیق حمله و یا ترکیب نیروهای دشمن را نمی دانستند. در سه هفته ابتدایی ماه می، تحلیل ترافیک اطلاعات نشان داد که ناوگان اول، دوم و پنجم احتمالا درگیر این عملیات جدید هستند. یک پیام شنودشده در تاریخ 6 می بدشگون تر می نمود: "به علت نیاز به کامل کردن آماده سازی برای عملیات؟؟؟ افراد جایگزین را مستقیما به پایگاه های مشخص شده زیر انتقال دهید: به پایگاه کاگوشیما برای آکاگی و شوکاکو به پایگاه؟؟؟ برای کاگا، زویکاکو و سوریو ؟؟؟ برای ریوجو و کیریو برای ریوکاکو هرجا که افسر فرمانده دستور دهد." این فهرست تقریبا تمام ناوهای هواپیمابر بزرگ ژاپن ،به علاوه هواپیمابر سبک ریوجو ، را دربرمی گرفت. اگر قرار بود تمام آنها تنها در یک عملیات به خدمت گرفته شوند ناوگانی در ابعادی بی سابقه را تشکیل می دادند. نیمیتز 4 فروند هواپیمابر دراختیار داشت؛ لکزینگتون و یورکتاون ،که قبلا به سوی کورال سی اعزام شده بودند، و هورنت و اینترپرایز، که به عنوان نیروی کمکی در راه کورال سی بودند. اگر نیمیتز می خواست با این تهدید جدید ژاپن مقابله کند به نیروهای کمکی بیشتری نیاز داشت. درنتیجه در روز 9 می پیامهای زیر را ارسال کرد: "از: فرماندهی کل اقیانوس آرام #090031 9 می 1942 به: ستاد نیروی دریایی اتمام و آماده سازی ساراتوگا ضروری است تا در تاریخ 20 فوریه ملاقات شود. درخواست می شود آنها اگر عملی باشد جلوانداخته شوند. خدمت آنها فورا مورد نیاز است. توصیه." درطی نبرد کورال سی و روزهایی که بلافاصله پس از آن آمد، کامینت اطلاعات اضافه ای در مورد عملیات جدید ، بویژه درباره نیروهای بکارگرفته شده، تهیه کرد. کامینت تأیید کرد که گروه سوم هواپیمابر بکارگرفته شده است واحتمالا گروه های اول و دوم هواپیمابر، اگرچه مشخص شد که گروه آبی-خاکی مشترک نیروی دریایی و زمینی در سایپان تشکیل شده است، در اواخر ماه می آنجا را ترک خواهندکرد. اما هنوز اشاره ای مبنی بر اینکه این نیروها به کجا خواهند رفت در پیام های ژاپنی ها وجود نداشت. در 12می، برای نیمیتز مشخص شد که ژاپنی ها نقشه کشیده اند تا عملیاتی را در 21 می انجام دهند و در آن حدود 3 فروند نبردناو و 2 تا4 فروند هواپیمابر را به خدمت خواهد گرفت. هدف آنها احتمالا "اوآهو" بود. فردای آن روز دو پیام معنی دار کشف رمز شدند. در یکی از آنها ، یک کشتی ژاپنی درخواست کرده بود تا 8 نقشه به سایپان فرستاده شده و برایش نگهداری شوند. یکی از نقشه ها شناسایی نشد اما 7 نقشه دیگر متعلق به جزایر حوزه هاوایی بودند. دومین پیام اولین کلید حقیقی برای یافتن اهداف حمله ژاپنی ها را به دست داد: "در ادامه برنامه گوشو مارو ؟؟؟ باید در ساحل ایمیجا تمام بارش را پیاده کند و تجهیزات هوایی و تدارکات ایمیجا (واحد هواپیمای آبنشین) را بارگیری کند و از طریق سونکا به سایپان برود. بعدا مرا از اندیشه حرکاتتان در باره گروه اشغال کننده آگاه کنید. گروه سوم هوایی تجهیزات و خدمه زمینی اش را بارگیری کرده و به سوی خدمه زمینی آ.اف به راه افتد. قطعات و تجهیزات باید با رسیدن گوشو مارو هرچه زودتر در آن کشتی بارگیری شود." کامینت می دانست که "آ.اف" رمزی است که ژاپنی ها برای نمایش یک موقعیت مشخص شده جغرافیایی بکار می برند. آنها معادلهای تعدادی از این حروف اختصاری ،مانند "آر.زد.پی" برای بندر مورسبی، "آر" برای رابائول، "پی.اس" برای سایپان و "آ.اچ" برای اوآهو ، را کشف کرده بودند. اما هنوز منظور از آ.اف نامفهوم بود. به این علت درباره اینکه ژاپنی ها به کجا حمله خواهند کرد عقاید گوناگونی بوجود آمده بود. راچفورد و لایتون اعتقاد داشتند که آ.اف رمز ویژه میدوی است. آنها کشف کرده بودند که حروف "آ" بیشتر برای اشاره به موقعیتهایی در حوزه هاوایی بکارمی روند و بنابر این فرض می کردند که آ.اف نیز باید در این ناحیه واقع شده باشد. در حالیکه این فرض شکل می گرفت میدوی امکانی مناسب به نظر می رسید. میدوی پایگاهی استراتژیک بود که بندر و تاسیسات هواپیماهای آبنشین ممتازی را دربر داشت و احتمالا بهترین هدف نظامی در خارج از اوآهو بشمار می آمد. نیمیتز در ارزیابی هایش مرددتر بود. به نظر می رسید که وی اوآهو را به عنوان هدف احتمالی دشمن درنظر گرفته است اما ساحل غربی را نیز ،به عنوان هدف احتمالی، ازنظر دور نداشت. بین 14و 16 می، دریاسالار نیمیتز ناگهان فکرش را درباره مقاصد ژاپنی ها تغییر داد. پس از اینکه در 14 می به دریاسالار "کینگ" اظهارداشته بود که حمله احتمالی ژاپن به هاوایی یا ساحل غربی خواهد بود دو روز بعد به کینگ گفت که او منتظر یک حمله بزرگ به میدوی است. چه چیز باعث شد که دریاسالار نیمیتز به این سرعت عقیده اش را عوض کند؟ یک توضیح ممکن است به سادگی این باشد که کامینت اطلاعات کشف رمز شده کافی به دست آورد که دریاسالار را متقاعد کرد که منظور از آ.اف در حقیقت میدوی است. علت دیگر مهیج تر بودن این احتمال بود. دراین زمان بحرانی، نیروی دریایی با استفاده از یک فریب رادیویی ژاپنی ها را فریب داد تا ژاپنی ها ،خود، معنی آ.اف را برایشان فاش کنند. تاریخ صحیح این عملیات فریب به دقت ثبت نشده است اما طبق توافق راچفورد و لایتون آنها در میانه ماه می با نقشه ای که ثابت می کرد آ.اف خواه ناخواه به معنی میدوی است به نزد نیمیتز رفتند. عقیده بر این بود که پیامی از طریق تلفن باسیم به افسر فرمانده پایگاه نیروی دریایی میدوی ارسال شود: ".... به فرماندهی منطقه 14دریایی پیامی آشکارشده بفرست که به صورت مؤثر توضیح دهد، اینکه دستگاه آبشیرین کن صدماتی جدی داشته است و در جزیره نیاز فوری به آب خوردن است؛ تا فرماندهی منطقه 14 چه پاسخ دهد؟ همچنین به صورت آشکارشده پیام بفرست، که کرجی های حمل آب ، به زودی..." کامینت امیدوار بود که دستگاه های اطلاعاتی ژاپنی این پیام را شنود کرده و اطلاعاتی از توکیو شنود شود که وضعیت آب در میدوی را نشان دهند. نیمیتز با این نقشه موافق بود و پیام مذکور از میدوی فرستاده شد. ژاپنی ها پیام را گرفتند و توکیو در یک گزارش اطلاعاتی "آ.اف را بدون آب" دانست. دلیل قاطعی وجود ندارد که این رخداد بین 14 و 16 می اتفاق افتاده است اما به هرحال، کامینت در 16می پیام زیر را شنود کرد: "با استناد به ششمین واحد ارتباطات #621، همانگونه که ما نقشه کشیده بودیم از یک مسیر عمومی شمال شرقی از ان-2 به روز ان حمله بریم، لطفا گزارش هوای 3 ساعت قبل را برای پرواز در آن روز بفرستید. همچنین، دوست داریم از فعالیتهای هوایی دشمن و هرچیز دیگری که ممکن است مهم باشد آگاهی داشته باشیم. با ارجاع به ناوگان مختلط اول در روز حمله ما تلاش خواهیم کرد؟؟؟ در 50 مایلی شمال غربی آ.اف و خلبانان را هرچه سریع تر به حرکت درخواهیم آورد." در روز 17می، نیمیتز به نیروهایش در جنوب اقیانوس آرام دستور داد تا به پرل هاربر بازگردند. یورکتاون به سختی آسیب دیده بود به گونه ای که به نظر می رسید نتواند به پایگاهش بازگردد. دریادار "هاسلی" به همراه هورنت و اینترپرایز دستور گرفتند تا در بازگشت به پرل هاربر سریعتر بکوشند و از ردیابی شدن توسط دشمن اجتناب کنند. روز بعد نیمیتز دستورات زیر را برای پایگاه زیردریایی های میدوی فرستاد: "از سرفرماندهی به میدوی از طریق سیم #182145 18 می برای نقطه ایکس دستورات قبلی شما ملغی شد. ایکس باور دارد که دشمن از نقطه هجومی در 50 مایلی شمال شرقی میدوی به میدوی حمله خواهدکرد. از این نقطه تا دستورات بعدی مراقبت کنید." پیام کشف رمز شده روز 16می با پیام دیگری جفت شد و مدرک قطعی تری برای نیمیتز فراهم کرد تا از کامینت استفاده کند. حال، او پایه طرحهایش را بر اطلاعاتی گذاشته بود که کامینت برایش فراهم می کرد. در همان روز، مشارکت کاگا، آکاگی، سوریو، هیریو، زویکاکو و جانیو در حمله تأییدشد. در پیامی دیگر این اطلاعات کشف شدند: "لطفا دستورالعمل حرکت گروه های اشغال کننده آ.اف و آ.او و نیروهای وابسته در وضعیت آتی را تغییر دهید. در تطابق با ؟؟؟ دستورات عملیات. موقعیت زیردریایی ها باید ؟؟؟ 150 مایل یا بیشتر و کمتر در شرق آ-1 باشد. "آ-1" همیشه برای تاریخ نویسان به صورت معمایی حل نشده درآمد اما ممکن است که این رمز تنها یک اشتباه ناخواسته در ارسال آ.اف باشد. همچنین در روز 18می، نیمیتز تصمیم گرفت تا میدوی را تقویت کند و ایستگاه زیردریایی موجود در جزیره را به صورت پایگاهی برای بمب افکنهای نیروی زمینی درآورد. او همچنین نقشه کشید تا جستجو با هواپیماهای نگهبان بی.پی.وای را آغازکند، گروه رزمی 16 را به خدمت بگیرد، نبردناوهایش را به همراه هواپیمابر ساراتوگا خارج کند و یک گروه رزمی از شمال اقیانوس را به آبهای آلاسکا اعزام کند و تعمیر یورکتاون را تسریع کند. تمام نیروها باید تا روز 25می در موقعیت خود قرار می گرفتند. هنوز اطلاعات قطعی از زمان حمله به دست نیامده بود اما کامینت زمان حمله را بعد از روز 25می حدس زده بود. در طی 2 روزی که از پی آن آمدند، کامینت به قراردادن اطلاعات حمله ژاپنی ها درکنارهم ادامه داد. با شناسایی بیشتر نیروهایی که در حمله شرکت داشتند، کامینت محدوده روزهای مورد توجه حمله را تنگ تر کرد. در روز 20 می، نیمیتز فهمید که این نیروی اشغال کننده ،که با رمز "ام.آی" در پیامها معرفی می شد، در روز 27می راهی سایپان خواهد شد. بر اساس زمان این اعزام، حمله ژاپنی ها باید در حدود اوایل ژوئن انجام می شد. داشتن شناسه ام.آی نیز یاری دهنده بود. در 20می، ژاپنی ها یک پیام طولانی فرستادند. در این پیام رمزهای عملیاتی نواحی مختلف در عملیات تجدید نظر شده بود. این پیام شامل دو ستون، نام مکان و رمز جدید آن بود. بدون شگفت زدگی مشاهده شد که ام.آی به عنوان رمز جدید آ.اف بکاررفته بود. در ضمن، کامینت پیامی را شنود کرد که وضعیت فکری ژاپنی ها را به وضوح نشان می داد: "آدرس بعدی از رون-14 هوایی، آ.اف خواهد بود." دراین زمان، کامینت شروع کرد تا خطوط اصلی نقشه ژاپنی ها را با هم ترکیب کند. نیمیتز هدف دشمن را می دانست. وی اگرچه نام بسیاری از کشتی ها و نیروهای به خدمت گرفته شده را نمی دانست ولی می دانست که ژاپنی ها تقریبا تمام ناوگان خود را بکارگرفته اند و اینکه او برای مقابله با آنان به هرچیز که در دسترس داشت نیاز داشت و می دانست که حمله دشمن پس از اول ژوئن انجام خواهد گرفت. بین روزهای 20 و 24 می، کامینت به تغذیه نیمیتز با اطلاعات به دست آمده ادامه داد. در بیشتر آنها آنچه که کامینت قبلا کشف یا استنباط کرده بود تأییدشد. شاید مهمترین کمک در طی این دوره کشف اطلاعت جدید درباره تاریخ حمله بود. با آشکار شدن بیشتر تاریخ عزیمت، کامینت اطلاعاتی را تهیه کرد که تاریخ رسیدن نیروی اشغال کننده و حمله کننده به میدوی را چهارم ژوئن برآورد می کرد و تاریخ عملیات اشغال را در حدود 6ژوئن. در روز 24 می تاریخ صحیح حمله هنوز کشف نشده بود اما در روز 25می کامینت با قاطعیت روز 4 ژوئن را به عنوان تاریخ حمله اعلام کرد. هر 3 واحد کامینت با یکدیگر بر روی کشف رمز یک پیام کار کرده بودند؛ پیام نهایی حمله که به فرماندهان ژاپنی فرستاده شده بود. راهی که به کشف رمز این پیام منتهی شد یک مثال جالب از ارزش کار تیمی و شانس پدید آورد. در حدود ساعت 1 بامداد روز 25 می، یک متخصص رمز در پایگاه ملبورن به صورت اتفاقی بر روی پیامی کار می کرد که آن را از روی تصادف ،از بین تعداد زیادی پیام درهم آشفته، انتخاب کرده بود. او قادر شد تا رمز "از گروه میدوی" و رمز "گروه حمله کننده" را کشف کند اما پیام برای کشف هرچیز دیگری بسیار درهم بود. ملبورن به سرعت به واحدهای هاوایی و واشنگتن اخطار داد. راچفورد قبلا پیام را کشف کرده بود اما هنوز رمز آن را نشکسته بود. پس از اینکه واشنگتن بر روی آن تمرکز کرد هر 3ایستگاه با یکدیگر کار کردند تا بتوانند تمام پیام را بازسازی کنند و نقشه حمله را آشکار کنند. روزی که کامینت از این پیام ،به عنوان روز آغازحمله، استخراج کرد چهارم ژوئن بود. در 28 می، ژاپنی ها سیستم رمز خود را عوض کردند و کامینت تا پایان نبرد میدوی نتوانست اطلاعات بیشتری فراهم کند. اما کامینت وظایفش را عالی انجام داده بود و نیمیتز برای طرح نقشه ضد حمله اش بر علیه ژاپنی ها از اطلاعات کامینت بیشترین بهره را برد. در 26 می گروه رزمی-16 به پرل هاربر رسید و یک روز بعد یورکتاون خود را لنگ لنگان به بندرگاه رسانید. یورکتاون باید تعمیر می شد و حوضچه تعمیر نیروی دریایی برای برگرداندن یورکتاون به شرایط عملیاتی فعالیتی فوق بشری را به انجام رساند. گروه رزمی-16 در روز 28 و یورکتاون در روز 30 می بندر را به قصد میدوی ترک کردند. اکنون هر چیز که باید انجام می شد صورت گرفته بود. نیمیتز تقریبا تمام منابعی را که در دسترس داشت در دفاع از میدوی بکارگرفته بود. او پایه تمام کارهایش را برسرسپردگی به کامینت بنا نهاد. راچفورد و لایتون ممکن است که در صحت اطلاعاتی که برای نیمیتز فراهم کردند تردیدی نداشته اند اما آخرین دست نوشته وارد شده در 27 می کنایه آمیز است: "البته ممکن است که فریب رادیویی گسترده ژاپنی ها با بیرون کشیدن ما از پناهگامان جریان کار را وارونه کند." اما حقیقت این است که ژاپنی ها آمریکایی ها را بیرون نکشیده بودند. یاماماتو به راستی قصد میدوی را کرده بود. در طول ژوئن 1942 تاریخ نویسان شرح های گوناگونی بر نبرد میدوی نوشته اند و آن را تقریبا از تمام جوانب بررسی کرده اند. این تحقیقات رابطه این نبرد را با پایان جنگ اقیانوس آرام بررسی کرده اند. قدرت خرد کننده ناوهای هواپیمابر و تأثیر قدرت هوایی ناوها بر روی استراتژی و تاکتیکها و تاکتیکهای ویژه ای که هر دو طرف در طول نبرد بکار بردند بررسی شده اند. آنها تصمیمات فرماندهان و قدرت رهبری آنها را تحلیل کرده اند و تأثیرات روحیه قهرمانی و شجاعت واحدهای درگیر نبرد را به معادلاتشان اضافه کرده اند. بعضی از آنها به رابطه کامینت با این نبرد اشاره کرده اند یا سعی کرده اند که آن را نشان دهند اما این کوششها کاملا با موفقیت قرین نبوده است به این دلیل ساده که آنها به بایگانی کامینت دسترسی نداشته اند. این محققان اگرچه می دانستند که کامینت در رسیدن به پیروزی سهیم بوده است اما ارزش این سهم هرگز به صورت کامل نوشته نشد و در نتیجه ارزش حرفه ای کامینت در نبرد تشخیص داده نشد. اسناد کامینت که در اینجا معرفی شده اند تنها گوشه کوچکی از آنچه می باشند که در آن زمان بوجود آمد. اما برای نشان دادن ارزش کار آنها کافی می باشند. به موقع بودن و صحت اطلاعاتی که کامینت تهیه کرده بود باعث شد تا دریاسالار نیمیتز درباره عملیات میدوی از بسیاری از افسران ژاپنی که در آن شرکت داشتند بیشتر بداند. او اهداف، تاریخها، نقاط پیاده شدن ژاپنی ها و نقاط ملاقات آنها در دریا را می دانست. او دید خوبی از ترکیب نیروهای ژاپنی داشت. او می دانست که ژاپنی ها قصد داشتند تا کمربندی از زیردریایی ها را در فاصله بین هاوایی و میدوی مستقر کنند. او از نقش هواپیماهای شناسایی آبنشین مستقر در آواهو اطلاع داشت و با جلوگیری از سوخت گیری آنها در آبهای کم عمق "فریگت فرانسه" اجازه شرکت در عملیات را به آنها نداد. او حتی می دانست که بسیاری از نیروهای شرکت کننده در عملیات کی و کجا در بازگشت به سایپان لنگرخواهند انداخت. به موقع بودن اطلاعات کامینت به طور فراوان با مقایسه تاریخهایی که نیمیتز تصمیماتش را ابلاغ می کرد با تاریخ پیام های آشکارشده ثابت می شود. به نظر می رسد که هیچ شکی در افکار افراد مستقر در پرل هاربر وجود نداشت. تنها سؤالی که گاه توسط وقایع نویس ناشناس اظهار می شد این بود که او کی با شنود رادیویی به حمله ژاپنی ها پی برد. نیمیتز باور داشت که اطلاعت کامینت صحیح اند و بر اساس باورهایش عمل کرد. هنگامی که ژاپنی ها بر فراز آسمان میدوی ظاهر شدند ثابت شد که حق با کامینت بوده است. سهم کامینت از پیروزی در میدوی یک اثر مهیج بر آن که از کامینت استفاده کرد و بر قابلیت حرفه ای کامینت داشت. برای کینگ، نیمیتز و دیگر فرماندهان عالی نظامی، پیروزی میدوی به وضوح ارزش کامینت و توانایی متخصصین رمزگشایی حرفه ای را در کارکرد موفقیت آمیز در شرایط جنگی نشان می داد. شاید باید زمانی می گذشت تا این عقیده به صورت پله پله گسترش پیدا کند اما برای آنان که در بالا بودند و می دانستند که چه اتفاقی افتاده است شکی باقی نمانده بود. بعدها در نبرد اقیانوس آرام، برای فرماندهان تاکتیکی که اطلاعات کامینت را نادیده می گرفتند یک جرم قابل مجازات توسط دادگاه های نظامی درنظرگرفته شد. موفقیت در میدوی کامینت را تثبیت کرد و برایش احترام و تصدیقی که به آن نیاز داشت به ارمغان آورد. در ابتدای جنگ کامینت در لیست اولویتها مکان بالایی را اشغال نکرده بود تا افراد، پول و تجهیزات مورد نیاز را به سرعت دریافت کند. پس از میدوی نه تنها بسیاری مایل بودند تا به کامینت ملحق شوند بلکه ضوابط سخت تری برقرار شد تا بتوانند رمزشکنان بالقوه بیشتری را استخدام کنند. برای توسعه ماشینهای مناسب کشف رمز و توسعه تأسیسات مورد نیاز و سیستمهای ارتباطی سریع پول بیشتری فراهم شد. روزهایی که باید پیامهای شنود شده را توسط پست هوایی به واشنگنتن می فرستادند تمام شده بود؛ از این به بعد شبکه تله تایپها بودند که اطلاعات فنی، پیامهای شنود شده و اطلاعات تحلیل شده را در ثانیه ای بین واحدهای کامینت جابجا می کردند. دیگر نتیجه پیروزی کامینت در میدوی تئوری های جدید درباره متمرکز کردن تلاشهای کامینت بود. این پیروزی، تئوریهایی که توسط افسران نخبه این حوزه داده شده بود را در عمل اثبات کرد و از حرف به مرحله عمل درآورد. تعدادی از افسران کامینت اعتقاد داشتند که کامینت باید پا به پای پیشروی نیروهای رزمی آمریکا در اقیانوس آرام پیشروی کند. در آن زمان هر نیروی رزمی دارای سازمان کامینت خاص خود بود که نتیجه این امر دوباره کاری و عدم همکاری بین این واحدها بود که اغلب به هدر رفتن تلاشهای افراد و زمان می انجامید. آنها عقیده داشتند که باید تلاشهای شنود و کشف رمز نیروی دریایی، نیروی زمینی و سپاه تفنگداران دریایی باید در یک سازمان متمرکز شود تا با بازده بیشتر و زمان کمتر بتوان به اطلاعات دشمن دست پیداکرد. در سال 1943 این امر با تأسیس مرکز اطلاعاتی مشترک در حوزه اقیانوس آرام رنگ واقعیت به خود گرفت. نه تنها تأسیس این مرکز در آن زمان یک پیشرفت معنادار بود بلکه این گام اولین گام واقعی برای رسیدن به یک مرکز شنود ملی بود که در نهایت در سالهای بعدی پیگیری شد. نبرد میدوی یک مثال کلاسیک از موفقیت کسب اطلاعات از ارتباطات دشمن می باشد. از شنود تا تجزیه و تحلیل و ترجمه تمامی مراحل باری رسیدن به یک هدف سازماندهی شده بودند. پیروزی رزمی ناوگان آمریکا در این نبرد نتیجه مستقیم قابلیتهای غیرقابل باور کامینت بود. همانطور که نیمیتز پس از نبرد گفت:" اگر ما اطلاعات پیشگیرانه از تحرکات ژاپنی ها نداشتیم و اگر ناوهای هواپیمابر خود را در منطقه پخش و پلا کرده بودیم شاید نتیجه نبرد میدوی به چیزی غیر از آنچه که اتفاق افتاد بدل می شد." هنری شورک مترجم:رضاکیانی موحد منبع:ماهنامه چنگ افزار شماره 72 اصل منبع:http://www.history.navy.mil/library/online/srh230.htm اگر درباره نبرد میدوی کسی خواست بیشتر مطالعه کنه اینجا آرشیو نیروی دریایی آمریکاست: http://www.history.navy.mil/photos/events/wwii-pac/midway/midway.htm
  9. معلومه متن رو با دقت نخوندی 1- قرار بوده زیردریایی های ژاپن دور هاوایی یه حلقه تشکیل بدهند تا تحرکات ناوگان هواپیمابر آمریکا رو زیر نظر داشته باشند وتعقیب کنند ولی آمریکایی ها از همین شنود استفاده کردند و قبل از موضع گیری زیردریایی های ژاپنی ناوهاشون رو به سمت مواضع مورد نظرشون اعزام کردند. یعنی وقتی زیردریایی ها به اطراف هاوایی رسیدند داشتند دنبال نخود سیاه می گشتند. 2 یه سری از هواپیماهای بلندپرواز و آب نشین ژاپنی قرار بوده در یه جایی وسط اقیانوس فرود بیان و از زیردریایی های ژاپنی سوخت بگیرند و بعد به سمت هاوایی پرواز کنند تا اون اطراف رو زیر نظر داشته باشند ولی نیمیتز با قراردادن چند تا ناو در اون نقطه قرار اجازه فرود آمدن هواپیماها به ژاپنی ها رو نداد و بازهم ژاپنی ها ازتحرکات نیمیتز بی خبر مانده بودند. 3- یاماماتو اعتقاد شدیدی به سکوت رادیویی در حین عملیات داشت اینه که وقتی حملات ناوهای هواپیمابر آمریکایی به ناوگان هواپیمابر ژاپن آغاز شد اجازه نداد این سکوت شکسته بشه و خودش رو درگیر نکرد. شاید اگر ناوگان تحت فرمانش رو جلو می آورد می تونست یه ضربه حسابی به خود جزیره میدوی بزنه. البته یاماماتو تجربه غرق کردن نبرد ناو پرنس ولز رو هم داشت که خود ژاپنی ها فقط با استفاده از هواپیما یه نبرد ناو و یه رزم ناو انگلیسی رو غرق کردند(روز دوم جنگ) و شاید چون پوشش هوایی نداشته ترسیده همون بلا هم سر خودش بیاد. (درباره اون قضیه هم توی سایت مطلب هست اگر بگردید) 4-"تقویت مواضع" برای میدوی کلمه اشتباهی هست. اگر به آدرسی که دادم مراجعه کنی متوجه می شی میدوی دو تا جزیره خیلی کوچولو هست که اصلا مواضع و موضع درباره اش مصداق نداره. قضیه اینه که بعد از اینکه نیمیتز نقشه اش رو ریخت اول یه سری بمب افکن بی -17 هوانیروز رو به جزیره میدوی فرستاد و یه سری جنگنده برای تقویت دفاع هوایی جزیره. اون زمان آمریکا نیروی هوایی نداشت و هوانیروز کار نیروی هوایی رو انجام می داد. این بی-17 ها پس از اینکه ناوگان ژاپن رو پیداکردند برای بمباران اعزام شدند ولی از ارتفاع بالا نتونستند ناوی رو بزنند. بعد هم ناوهای هواپیمابرش رو در فاصله ای مناسب قرار داده بود و هواپیماهای شناسایی آمریکایی اول تونستند ناوهای ژاپنی رو کشف کنند. و همین شد اساس غافلگیری. بعد از یه مدت یه هواپیمای ژاپنی ناو یورک تاون رو کشف کرد و با حملات هواپیماهای ژاپنی اون رو به ته دریا فرستادند. شاید اگر ژاپنی ها زودتر ناوهای آمریکا رو کشف کرده بودند نتیجه عملیات چیز دیگه ای بود. به هرحال آمریکا با وجود داشتن اطلاعات وسیع تر و مناسب تر دست پیش رو داشت و ژاپنی ها رو از تحرکات خودش ناآگاه نگه داشت.
  10. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    هر اندازه هم که سامورایی در کار و کارزار برجسته باشد، اگر در نگاه اول زیرک و کاردان نماید،مردم از او کار بزرگ چشم دارند.پس چون در میدان آزمایش همسنگ دیگران ازکار درآید،همگنان در او کاستی ببینند. از سوی دیگر،کسی راکه بی شتاب و آرام می نماید، همان که کاری کمی بهتر از دیگران انجام دهد،همه بی دریغ می ستایند.
  11. این جور که در ویکیپدیا نوشته تلفات نیروی دریایی و سپاه تفنگداران دریایی آمریکا در جنگ ویتنام از آ-6 هاشون بوده رقم 84 فروند که 10 تاشو رو با سام پایین کشیدند. 2 تاش در نبرد هوایی ساقط شدند. 16 تاش به دلایل عملیاتی (منظورش رو دقیقا نفهمیدم شاید زیادی اومدن پایین گیر کردن به سرشاخه درختها) و 56 تا هم با آتش ضدهوایی. در عملیات طوفان صحرا در حدود 4700 سورتی پرواز داشتند که برای هواپیمایی که تقریبا 25 سال قبل از اون جنگ ساخته شده بوده رقم نسبتا بالایی هست. 3 تا هم تلفات در طی عملیات طوفان صحرا بوده که همه در اثر سام یا پدافند هوایی بود. در مورد آ-4 اسکای هاوک بهتر بود که دوستان در یه تاپیک دیگه بحث می کردند. اما تا اونجا که من می دونم ایران هیچ وقت اسکای هاوک در زمان شاه سفارش نداد. در ضمن به آمریکا هم ناوهواپیمابر سفارش ندادیم. ناوهواپیمابر آرژانتینی ها هم اسمش هست 25 می که یه ناو کهنه متعلق به زمان جنگ جهانی دوم ساخت انگلیس بود و در سال 1969 به آرژانتین فروخته شد. این ناو در جنگ فالکلند هیچ دخالتی نداشت و در سال 1999 اوراق شد. این هم آدرس برای مطالعه بیشتر http://en.wikipedia.org/wiki/Colossus_class_aircraft_carrier
  12. مسئله خرید سلاح به این راحتی ها هم نیست. بعضی وقتها یه کشور خریدار (مثلا ایران زمان شاه) یه چیزی رو می خره فقط چون به فروشنده اعتماد داشته. یا نماینده های فروش اون فروشنده توانستند به خوبی خریدار رو توجیه کنند یا اینکه فروشنده با خریدار سر یه مبلغی پورسانت بند و بست کرده بودند و هزاران هزار دلیل دیگه. یعنی منظورم اینه که اگر مثلا هواپیمای الف توسط یه کشوری خریده شد حتما دلیلش این نیست که از همه نظر از هواپیمای ب بهتر است. ملاحضات سیاسی، ملاحضات اقتصادی، مسائل تعمیر و نگهداری، آموزش خدمه پرواز و خدمه زمینی و هزینه های اون ، حساسیتهای همسایه هاو... باید در این زمینه مد نظر قرار بگیره. مثلا شاید عربستان حاضر باشه دو برابر پول یه اف-35 رو به آمریکا بده تا آمریکا به اسرائیل اف-35 نفروشه ولی اگر این اتفاق بیافته جمعیت یهودی پولدار آمریکا کاخ سفید رو به توبره می کشند. برعکسش هم هست اگر آمریکا سلاح های لازم برای عربستان رو تأمین نکنه اون وقت شرکتهای نفتی که با عربستان کار می کنند (مثله شرکت بکتل که بزرگترین مقاطعه کار ساختمانی جهان است یا آرامکو یا...) دهن کاخ سفید رو آسفالت می کنند. حالا از این میان هر لابی که قدرتمند تر باشه زورش بیشتر می چربه و سعی می کنه سیاست مورد نظرش رو دیکته کنه. این مسائل فقط مال آمریکا نیست. زمان جنگ ایران-عراق دولت آلمان بارها سعی کرد چلوی فروش کارخانجات تولید مواد شیمیایی به عراق رو بگیره ولی با مقاومت خیلی شدید شرکتهای آلمانی مواجه شد چون اونها فکر می کردند که بازار پر منفعتی رو از دست می دهند.(رجوع کنید به کتاب سوداگران مرگ انتشارات رسا) همه اینها جمع می شوند روی هم تا یه شخصی مثه شاه تصمیم بگیره مثلا اف-15 رو نخره و بجاش هواپیمای گرون تر و پر دردسرتر اف-14 رو بخره. در زمینه هواپیمای تهاجمی نیز ایران فکر کنم در حدود 160 اف16 سفارش داده بوده که اگر وارد سرویس می شدند به خوبی می تونستند عملیات تهاجمی به زمین رو در عمق خاک دشمن انجام بدهند. همون جور که اسرائیل برای بمباران راکتور ایزیراک عراق از اف-16 به عنوان بمب افکن دور برد و از اف-15 به عنوان اسکورت استفاده کرد.
  13. رضاکیانی موحد منبع ماهنامه جنگ افزار شماره 70 آتش یونانی در قرن 5-6 میلادی در قسطنطینه اختراع شد و به صورتی گسترده توسط نیروی دریایی امپراطوری بیزانس در نبردهای دریایی بکارگرفته می شد. همین سلاح سری سبب شد تا سقوط امپراطوری بیزانس به دست مسلمانان قرنها عقب بیافتد. فرمول آتش یونانی توسط بیزانسی ها به شدت حافظت می شد و احتمالا آن را از نفت خام، آهک، گوگرد و نیترات می ساخته اند. بعدها چینی ها، عربها و مغولها نیز از گونه ای مایعات آتش زا ،که مثل آتش یونانی بود، استفاده کردند ولی آنها دقیقا از همان فرمول بیزانسی ها استفاده نمی کردند و احتمالا خودشان به صورت مستقل آتش یونانی یا ماده ای مشابه آن را اختراع کرده اند. آتش یونانی بر روی آب به خوبی می سوخت و به سختی خاموش می شد. در ابتدا از انواع منجنیق برای پرتاب آن در ظروف سربسته استفاده می شد. بعدها با پیشرفت تکنولوژی انواع شعله پخش کن برای استفاده از آتش یونانی ساخته شد. این شعله پخش کن ها در نبردهای دریایی از فاصله کم می توانستند کشتی های دشمن را به آتش بکشند یا در نبردهای زمینی برای دفاع در برابر دشمن بکار می آمدند. این سلاح به صورت یکی از موثرترین سلاح های قرون وسطی درآمد و تنها نام بردن آن در میان زرادخانه سلاح های دشمن می توانست روحیه سربازان حریف را از بین ببرد. بزرگترین اشکال آتش یونانی این بود که شعله آن غیرقابل کنترل بود و گاهی باعث آتش گرفتن کشتی های خودی می شد. فرمول آتش یونانی بیزانسی ها تا به امروزه کشف ناشده باقی مانده است. ‏ [img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/f7/Greekfire-madridskylitzes1.jpg/250px-Greekfire-madridskylitzes1.jpg[/img] استفاده از آتش یونانی در نبرد لپانتو که منجر به شکست ناوگان عثمانی شد [img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/2/25/Hand-siphon_for_Greek_fire%2C_medieval_illumination.jpg/200px-Hand-siphon_for_Greek_fire%2C_medieval_illumination.jpg[/img] استفاده از شعله پخش کن دستی بر علیه قلعه دشمن [img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/8/8a/Greek_Fire_mechanism_after_Haldon_and_Byrne.jpg/250px-Greek_Fire_mechanism_after_Haldon_and_Byrne.jpg[/img] طرحی از شعله پخش کن برای استفاده از آتش یونانی [img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/c/c5/Liquid_fire_granades_Chania.jpg/200px-Liquid_fire_granades_Chania.jpg[/img] کوزه های مخصوص پرتاب آتش یونانی به وسیله منجنیق. وزن این کوزه ها در حدود 6 تا 9 کیلوگرم می باشد.
  14. RezaKiani

    آتش یونانی ناپالم عهد عتیق

    اون زمان شاید ساختنش یه راز بوده ولی الا هر کسی می تونه از اینترنت راه ساختن یه کوکتل مولوتوف رو به سادگی یاد بگیره ودر عرض کمتر از 10 دقیقه یه دونه بسازه. البته من اصلا ساخت وسائل محترقه یا منفجره دست ساز رو توصیه نمی کنم. به هر حال در زمان خودش چیز جالبی بوده. جالبتر از خود آتش یونانی پمپهاییه که براش درست کرده بودند.
  15. اینترودر جت جنگنده 2 موتوره ای است که توسط کمپانی "گرومن" ساخته شد تا جایگزین "اسکای رایدر"های پیستونی شود. درمیانه دهه60، این هواپیما تبدیل به جنگنده هجومی تفنگداران دریایی ونیروی دریایی آمریکا شد. انواع مختلفی از این هواپیما به خدمت گرفته شد. "ئی.آ-6بی پروالر" برای جنگ الکترونیک و "کا.آ-6 دی" به عنوان هواپیمای سوخترسان بکارگرفته شدند. اینترودر برای حمله در هوای بد و حملات شبانه هواپیمایی مناسب است. در این هواپیما ،بر خلاف اکثر جنگنده های 2 نفره، خلبان و کمک خلبان درکنار همدیگر می نشینند. کمک خلبان وظیفه ناوبری و شلیک سلاح ها را بر عهده دارد. در مدل پراولر خدمه به 4 نفر افزایش یافته اند که 2 خدمه جنگ الکترونیک درکنار هم و در پشت خلبان و کمک خلبان قرار می گیرند. آ-6آ بر اساس یک سیستم مجتمع دیجیتالی حمله/ناوبری ساخته شد. این سیستم برای افزایش دقت بمباران در هوای بد وشب طراحی شده است و شامل چند رادار گوناگون می باشد. یک رادار جستجو، یک رادار ردیاب، 1 رادار ارتفاع سنج دوپلر اطلاعات لازم پرواز را کسب کرده و این اطلاعات را به یک کامپیوتر می فرستند و این کامپیوتر اطلاعات جمع آوری شده توسط این رادارها را پردازش کرده و برای کمک خلبان نمایش می دهد. در مجموع تعداد 488 فروند از نمونه اولیه اینترودر یا همان آ-6آ ساخته شد. چندی بعد نیروی دریایی آمریکا با درگیر شدن در عملیات رزمی ویتنام برای حمله به سایت های موشکی و راداری که روسها در اختیار ویتنام شمالی قرار داده بودند تعداد 19 فروند آ-6آ را به آ-6بی تغییر داد. در این هواپیماها سیستم هدفگیری دیجیتال را با وسایل کشف و ردیابی رادار دشمن جایگزین کردند. تجهیزات جدید به اینترودر اجازه می دادند که از موشک "شرایک" و موشک "استاندارد" (نمونه ضد تشعشع) استفاده کند. 5 فروند از آنها در جنگ ویتنام سقوط کردند و باقیمانده آنها به آ-6ئی تبدیل شدند. در سال 1970 آ-6ئی ساخته شد. در این مدل سیستم دیجیتال حمله/ناوبری با یک سیستم جدیدتر تعویض شد. سیستم جدید به اینترودر اجازه می داد که از بمبهای هدایت لیزری نیز استفاده کند. در ضمن، سیستم هوابرد کشف اهداف متحرک که بر روی آ-6ئی نصب شد باعث می شد که اینترودر بتواند به اهداف متحرکی مانند تانک یا کامیون حمله کند. تعداد 445 فروند آ-6ئی ساخته شد که در حقیقت در حدود 240 فروند آنها به روز شده مدلهای قبلی بودند. آ-6اف ،که در میانه دهه 80 ساخته شد، علاوه بر سیستم هدفگیری جدید می توانست از موشکهای هوا به هوای "امرام" نیز استفاده کند. این امر درحالی صورت گرفت که تا آن زمان اینترودرهای قدیمی تر توانایی رزم هوایی نداشتند. در ضمن موتورهای آ-6اف را با 2 موتور "جنرال الکتریک اف-404" ،که در "اف-18 هورنت" بکاررفته بود، عوض کردند. این موتورها پس سوز نداشتند و از نظر قدرت و مصرف سوخت بر موتورهای قدیمی "جی-52" ساخت "پرت اند ویتنی" برتری داشتند. پروژه ساخت این نمونه پیشرفته اینترودر بعدها لغوشد. اولین اسکادران عملیاتی اینترودرها در فوریه1963 تشکیل شد و اینترودرها اولین بار در ویتنام جنگیدند. در جنگ ویتنام 84 فروند از آنها سرنگون شدند. اولین اینترودر در 14جولای1965 سقوط کرد. این هواپیما توسط سروان "دونالد بوکر" و سروان "دونالد ایتون" هدایت می شد و از ناو هواپیمابر "ایندیپندنس" برخواسته بود. اینترودرها بعدها در لبنان و لیبی نیز درگیرشدند. در روز 4دسامبر1983، 1 فروند اینترودر و 1 فروند آ-7کورس ایر بر فراز خاک لبنان توسط موشکهای سوری ساقط شدند. اینترودر در جنگ اول خلیج فارس و بوسنی نیز جنگید. در این زمان اینترودرها بهبود یافته بودند و توانایی حمل موشکهای هدایت لیزری را داشتند. اینترودرها در اواخر دهه 90 بازنشسته شدند اما پراولرها تا سال گذشته ،که هواپیماهای پیشرفته "گراولر" جانشین آن شدند، تنها هواپیمای جنگ الکترونیک دریاپایه آمریکا بود. آخرین فروند اینترودر در 28 فوریه 1997 از خدمت مرخص شد. اگرچه جانشین اینترودر ،"اف/آ18"، توانایی های زیادی دارد اما وزن مهمات حمل شده و برد آن با اینترودر قابل مقایسه نیست. اینترودر با 11 تن وزن خالی قادر به حمل 8 تن مهمات است که در بین هواپیماهای مشابه بی نظیرمی باشد. نویسنده رضاکیانی موحد منبع ماهنامه جنگ افزار
  16. زرهپوش سی.وی-90 خانواده ای از خودروهای زرهی سبک را تشکیل می دهد که حاصل کوشش مشترک شرکتهای "بی.آ.ئی سیستمز" و "سآب-بوفورس" می باشد. در تقسیم کاری که این دو شرکت عظیم تسلیحاتی برعهده گرفته اند ساخت بدنه به بی.آ.ئی سیستمز و ساخت برجک به سآب-بوفورس واگذار شده است. توسعه این زرهپوش با اعلام نیاز نیروی زمینی سوئد به یک زرهپوش با توانایی تحرک بالا در ابعاد استراتژیکی و تاکتیکی در سال 1984 آغازشد. هدف این برنامه ساخت زرهپوشی بود که قابلیت بقا و حفاظت بالایی داشته باشد و بتواند نقش های دفاع هوایی و ضدتانک را نیز برعهده بگیرد. در آن زمان شرکت "هاگلنودز" ،که بعدها توسط بی.آ.ئی سیستمز خریداری شد، در پی توسعه یک زرهپوش پیشرفته بود. 5 پیش نمونه آزمایشی از زرهپوشهای ساخت هاگلنودز در طی سالهای 1988 تا 1991 تحت آزمایشهای گسترده ای از سوی ارتش سوئد قرارگرفتند. تولید انبوه سی.وی-90 در سال 1993 آغاز شد و تا کنون بیش از 1170 دستگاه از انواع گوناگون آن سفارش داده شده است. تا کنون کشورهای سوئد(509دستگاه)، نروژ(104دستگاه)، سویس(186دستگاه)،هلند(192دستگاه)،دانمارک(45دستگاه) و فنلاند(102دستگاه) این خودرو را به خدمت گرفته اند. لهستان برای ساخت یک نمونه آزمایشی از نفربر زرهی "بی.دابیلو.پی-40" یک برجک سی.وی-90 را خریداری کرد که البته طرح لهستانی ها از نمونه آزمایشی فراتر نرفت. کشورهای کانادا و بریتانیا نیز این زرهپوش را برای خدمت در ارتشهای خود مورد ارزیابی قرارداده اند. حفاظت زره سی.وی-90 می تواند خدمه این خودرو را در برابر گلوله های زره شکاف 14.5 میلیمتری محافظت کنند. در هنگام ضرورت، زره تمام جوشکاری شده سی.وی-90 را می توان با انواع زره های اضافی تقویت کرد. این زره تقویتی می تواند سی.وی-90 را در برابر گلوله های 30 میلیمتری ضدزره محافظت کند. این زرهپوش سطح مقطع راداری کوچکی دارد و امضای حرارتی و صوتی آن اندک می باشد. سی.وی-90 به سیستمهای آتش خاموش کن خودکار و مقابله با حملات ش.م.ه مجهز شده است. فضای داخلی سی.وی-90 با یک لایه کولار پوشانده شده است تا حفاظت بیشتری برای خدمه تأمین شود. انعطاف پذیری از دید تسلیحاتی سی.وی-90 زرهپوشی فوق العاده انعطاف پذیر است که می توان آن را به انواع مختلف برجکها، تسلیحات، دستگاه های نشانه روی و سیستمهای هدایت آتش مناسب با نوع اهداف و عملیات مجهز کرد. خدمه سی.وی-90 عبارتند از فرمانده، راننده و توپچی. علاوه بر خدمه، هر دستگاه سی.وی-90 می تواند 8 سرباز را در درون خود جای دهد. نمونه اصلی سی.وی-90 ،که در خدمت ارتش سوئد می باشد، به یک قبضه توپ 40 میلیمتری ال-70 ساخت بوفورس مجهز شده است. نمونه های صادراتی اغلب به یک قبضه توپ 30 میلیمتری مجهز شده اند. سوئد تعدادی از زرهپوشهای خود را به یک دستگاه دید در شب با دقت بالا مجهز کرده است. در ماه مارس 2005 شرکت سآب سیستم توسط ارتش سوئد به عنوان مقاطعه کار اصلی توسعه یک سیستم مدیریت صحنه نبرد برگزیده شد. تحویل این سیستمها از سال 2008 آغازشده است. تاریخچه عملیاتی با آنکه سی.وی-90 اولین بار در سال 1993 وارد خدمت شد اما تا سال 2007 در یک رزم واقعی شرکت نکرد. در ماه نوامبر 2007 گردان دوم ارتش نروژ در افغانستان ،تحت نظارت سازمان ملل، وارد نبرد سنگینی با مهاجمین طالبان شدند و توانستند آنها را به عقب برانند. منابع نروژی تلفات طالبان را در حدود 45 تا 65 کشته و تعداد بیشتری مجروح ذکر می کنند. کمی بعد در استان بادقیس این نیروها در کمین طالبان گرفتار شدند که این درگیری بدون تلفات برای نیروهای نروژی گزارش شده است. در ژانویه سال 2010 یک دستگاه سی.وی-90 ارتش نروژ در افغانستان بر روی مین رفته و راننده آن کشته شد. ارتش سوئد سی.وی-90 هایش را در جنگهای داخلی لیبریا به خدمت گرفته است. سوئد در بهار 2009 چهار دستگاه سی.وی-90 به افغانستان اعزام کرد. این خودروها دست کم دو بار با شورشیان درگیر شده اند. در فوریه 2010 دانمارک 10 دستگاه سی.وی-90 به استان هلمند افغانستان اعزام کرد. این زرهپوشها در کنار زرهپوشهای پیرانها و تانکهای لئوپارد-2 دانمارکی عملیات می کنند. در آوریل همان سال، 2 دستگاه از سی.وی-90 های دانمارکی در اثر انفجار مینهای کنار جاده ای هدف قرارگرفتند. در هر دو مورد خدمه و سربازان درون زرهپوشها جان سالم به در بردند ولی زرهپوشها ،که چرخها و زنجیرشان آسیب دیده بود، برای بررسی بیشتر به کارخانه سازنده در سوئد فرستاده شدند. در روز هفتم آگوست 2010 یک دستگاه دیگر از زرهپوشهای دانمارک توسط مین کنار جاده ای کاملا منهدم شد. 2 نفر از خدمه آن کشته و 3 نفر مجروح شدند. انواع سی.وی-9030 ارتش نروژ از سال 1995 زرهپوش سی.وی-90 را به خدمت گرفته است. زرهپوشهای این ارتش به توپهای 30 میلیمتری خودکار بوشمستر مسلح شده اند. در سال 2003 قرار شد که 17 دستگاه از این زرهپوشها به روز شوند و با کیتهای ضدمین، دوربین دید عقب و سیستم خنک کننده هوای جدید مجهز شوند. ارتش سویس سی.وی-90 های خود را با عنوان "تانک نارنجک انداز 2000" می شناسد. 186 دستگاه سی.وی-90 این نیرو بین سالهای 2002 تا 2005 وارد خدمت این ارتش شده اند. این زرهپوشهای به یک قبضه توپ 30 یا 40 میلیمتری بوشمستر مارک 44 مسلح شده اند و از یک دستگاه نشانه روی ضدهواپیما ساخت سآب و یک سیستم هدایت آتش دیجیتال بهره می گیرد. این سیستم هدایت آتش دارای یک نمایشگر برای هر یک از خدمه می باشد و می توان آن را با سیستم مدیریت صحنه نبرد کامل کرد. فنلاند از سی.وی-90 هایی استفاده می کند که برجک آنها توسط شرکت "پاتریا"ی فنلاند ساخته شده است. قیمت هر یک از این زرهپوشها 2.67 میلیون یورو برآورد شده است. در سال 2004 ارتش هلند 184 دستگاه سی.وی-90 مارک3 سفارش داد که قرار شد نصب برجک و مونتاژ نهایی آنها در شرکت "وان هالترن متال" هلند انجام شود. این زرهپوشها به یک قبضه توپ بوشمستر 35 میلیمتری، یک جایگاه فرمانده بر روی سقف برجک، و دستگاه نشانه روی دید در شب/روز نسل سوم مجهز شده است. حفاظت این زرهپوشها در برابر حملات از بالا و مینها تقویت شده است. در سال 2005 شرکت تالس برای ساخت دوربینهای دید در شب زرهپوشهای ارتش هلند انتخاب شد. هر زرهپوش برای ارتش هلند 5.06 میلیون یورو هزینه دربرداشته است. خمپاره انداز پاتریای فنلاند توانسته است در مقاطعه ای برنده شود که به موجب آن باید تعدادی از زرهپوشهای سی.وی-90 سوئد را به خمپاره انداز پیشرفته "آموس" مسلح کند. آموس از دو خمپاره انداز 120 میلیمتری هم محور تشکیل شده است که برجک آن می تواند 360 درجه بچرخد. سیستم هدایت آتش کامپوتری آموس به آن اجازه می دهد که به صورت مستقیم و غیرمستقیم شلیک کند. انواع گوناگونی از مهمات را می توان در آموس بکارگرفت. مهمترین آنها، گلوله های باهوش "استریکس" هستند که توسط شرکت ساب-بوفورس سوئد ساخته شده اند. گلوله های استریکس دارای یک سنسور مادون قرمز هستند و می توانند پس از شلیک به جستجوی هدف خود بپردازند. برد این گلوله ها 5000 متر است.خمپاره انداز آموس در سال 2002 یکی از گزینه های اصلی ارتش آمریکا برای "برنامه سیستم رزمی آینده" این نیرو بوده است. در جولای 2006 قرارداد ارتش سوئد و پارتیا بسته شد و قرار است که سی.وی-90 های مسلح شده به خمپاره انداز آموس در سال 2011 تحویل این نیرو داده شوند. این خمپاره انداز بر روی زرهپوش فنلاندی "اکس.آ-200" نیز نصب شده است. تانک سی.وی-90 آخرین نمونه های زرهپوش سی.وی-90 به برجکهای ساخت هاگلنودز مجهز شدند. این برجکها دارای یک قبضه توپ 120 میلیمتری ساخت سویس می باشند. ساخت سیستم هدایت آتش این توپها برعهده سآب گذشته شده است. این تانک به سیستم اخطار قفل و نزدیک شدن موشکهای راداری یا لیزری می باشد. یک سیستم اختلال الکترونیک فعال و یک سیستم راداری کشف پرتابه های با مسیر منحنی حفاظت تانکهای سی.وی-90 را تکمیل می کنند. برجک این تانکها از طرحی رادارگریز بهره می گیرند. نواخت شلیک این توپ بدون خان به 14 تیر در دقیق بالغ می شود. گونه دیگری از سی.وی-90 به یک قبضه توپ 105 میلیمتری خان دار مجهز شده است تا به عنوان شکارچی تانک بکارگرفته شود. زرهپوش ضدهوایی از سال 1995 ارتش سوئد تعداد 27 دستگاه زرهپوش سی.وی-90 مجهز به توپ ضدهوایی را به خدمت گرفته است. این زرهپوشها به یک دستگاه رادار اکتشافی ساخت تالس مجهز شده اند که می تواند اهداف را ارزیابی و بر اساس میزان تهدیدشان آنها را اولویت بندی کند. این زرهپوش می تواند با اهداف در ارتفاع پست و حداکثر تا فاصله 4000 متر درگیر شود. سیستم نشانه روی "یو.تی.آ.آ.اس" ساخت سآب به همراه یک نمایشگر گرمایاب، فاصله یاب لیزری و سیستم هدایت آتش کامپیوتری می تواند توپ ال-70 را بر روی اهداف قفل کند. زرهپوش شناسایی یک سیستم نشانه روی دقیق به همراه فاصله یاب لیزری و تجهیزات بهبود یافته ارتباطی و ناوبری سی.وی-90 را به یک زرهپوش شناسایی خط مقدم درجه یک تبدیل کرده اند. این زرهپوش به برجکی با یک قبضه مسلسل 7.62 میلیمتری مسلح شده است. زرهپوش فرماندهی یک گونه دیگر سی.وی-90 زرهپوش فرماندهی است که به انواع تجهیزات ارتباطی "سی-3" مجهز شده است. این زرهپوش نیز از یک قبضه مسلسل چندمنظوره 7.62 میلیمتری بهره می گیرد. زرهپوش تعمیراتی زرهپوش تعمیراتی سی.وی-90 دارای 4 نفر خدمه بوده و می تواند تا باری به وزن 72 تن را به همراه خود یدک بکشد. برجک این زرهپوش نیز به یک قبصه مسلسل 7.62 میلیمتری مسلح شده است. سی.وی-90 در نقش زرهپوش تعمیراتی به دو دستگاه وینچ هیدرولیک وی یک جرثقیل مجهز شده و یک بیل مکانیکی در جلوی آن نصب شده است. سی.وی-90 مشخصات وزن 26تن طول 6.47 عرض 3.01 ارتفاع 2.5 خدمه 3نفر+8 سرباز تسلیحات 1 قبضه توپ 40 میلیمتری بوفورس یا 1 قبضه توپ 30 میلیمتری بوشمستر 1 قبضه مسلسل 7.62 میلیمتری موتور 1 دستگاه موتور 8 سیلندر اسکانیا قدرت 550اسب بخار نسبت قدرت به وزن 23 اسب بخار/تن برد عملیاتی 320 کیلومتر سرعت 70 کیلومتر بر ساعت سی وی 90-40 ضدهوایی سی.وی-90 ارتش نروژ در حال گشت در افغانستان سی.وی 90 مجهز به توپ 120 میلیمتری سی وی 90 شناسایی سی.وی 90 مهجزب به توپ 105 میلیمتری ضدتانک سی.وی90 در نقش خودرو فرماندهی سی.وی 90 به عنوان خودرو تعمیراتی با جرثقیل و بیل مکانیکی سی وی 90 به همراه خمپاره انداز آموس منبع ماهنامه جنگ افزار شماره 71 رضاکیانی موحد
  17. RezaKiani

    رولزرویس پی ال سی

    نویسنده:رضاکیانی موحد منبع ماهنامه جنگ افزار شماره 71 شرکت رولزرویس پی ال سی ،پس از جنرال الکتریک آمریکا، دومین شرکت بزرگ جهان در زمینه ساخت موتورهای جت می باشد. زمینه کاری این شرکت تولید موتور برای مقاصد دفاعی، هوافضا، دریانوردی و تولید انرژی است. شرکت "رولزرویس با مسئولیت محدود" در سال 1906 توسط "هنری رولز" و "سی اس رولز" تشکیل شد. ساخت ماشین ها و موتورهای کارآمد سبب شد تا با آغاز جنگ جهانی اول دولت بریتانیا از تجربه این شرکت برای ساخت موتورهواپیماهای جنگی استفاده کند. اولین موتور این شرکت برای نصب در هواپیما در سال 1914 ،اولین سال جنگ جهانی اول، ساخته شد. موتورهای "ایگل"، "فالکون" و "هاوک" در سال 1915 توسعه یافتند و همگی ،به ویژه ایگل، موفق از کاردرآمدند. زمانی که جنگ جهانی اول به پایان رسید نیمی از موتورهایی که در هواپیماهای متفقین نصب شده بودند توسط شرکت رولزرویس ساخته شده بود. در اواخر دهه 20 تولید این موتورها بزرگترین بخش از فعالیت تجاری رولزرویس را تشکیل می داد. هنری رویس ،دیگر بنیانگذار رولزرویس، در سال 1933 فوت کرد اما قبل از مرگ نقش حساسی در طراحی موتورهای "مرلین" ایفاکرد. این موتور در سال 1935 عرضه شد و در طی جنگ جهانی بعدی بر روی بسیاری از هواپیماهای بریتانیایی از جمله "هاریکن"، "اسپیت فایر"، "موسکیتو"، "لانکستر"، "هالیفاکس"، "ولینگتن" و جنگنده معروف آمریکایی "موستانگ" نصب شد. تولید بیش از 160000 دستگاه موتور مرلین نشان دهنده کیفیت برتر این موتور و دقت بالای طراحان شرکت رولزرویس می باشد. کارخانه تولید موتورهای مرلین تا پایان جنگ همواره یکی از هدفهای اصلی بمبارانهای نیروی هوایی هیتلر بود. پس از پایان جنگ عصر جدیدی در صنایع هوافضا آغازشده بود، عصر جت. رولزرویس بلافاصله پس از جنگ به طراحی و ساخت موتورهای جت اقدام کرد. در اولین گام، رولزرویس موتورهای جت-ملخی "دارت" و "تین" را ارائه کرد. موتور دارت در هواپیماهای زیادی استفاده شد که معروف ترین آنها "اف-27 فرندشیپ" می باشد. موتور دارت یکی از ایمن ترین موتورهای جتی است که تا کنون طراحی شده و هنوز هم بسیاری از هواپیماهایی که مجهز به آن هستند در خدمت خطوط هوایی می باشند. کمی بعد باز شاهکار دیگری از روی میز نقشه کشی رولزرویس به بازار عرضه شد، موتور "آربی-163 اسپی". نمونه های غیرنظامی اسپی در هواپیماهای "ترایدنت"، "بی آ سی 1-11"، "گلف استریم-2" و "فوکراف-28" نصب شدند و نمونه های نظامی آن در هواپیماهای "بوکانیر" و "نیمراد". نمونه آمریکایی موتور اسپی ، که تحت لیسانس در شرکت آلیسون ساخته شد، به عنوان موتور جنگنده "ای-7 کروسیر" انتخاب شد. دهه 60 میلادی دوران رشد موتورسازان بریتانیایی ، رولزرویس و بریستول سیدلی، بود. در سال 1960اوج هنر طراحی رولزرویس در ارائه موتور "پگاسوس" به نمایش درآمد. این موتور قدرتمند با خروجی های قابل تنظیم خود برای جنگنده های عمود پرواز هاریر انتخاب شد و نیروی هوایی و دریایی سلطنتی بریتانیا را صاحب جنگننده ای بی نظیر کرد. حتی امتیاز تولید پگاسوس به شرکت پرت اند ویتنی آمریکا نیز فروخته شد هرچند که در عمل پرت اند ویتنی هیچ پگاسوسی تولید نکرد. در ابتدای دهه 70 لاکهید برای هواپیمای مسافربری جدید خود ، "ال1011 تری استار"، موتور "آربی-211" را انتخاب کرد. در سال 1971 ،پس از بروز بحرانهای مالی، دولت بریتانیا تصمیم گرفت شرکت رولزرویس را ملی کند تا بازار این شرکت نجات یابد. در آن زمان تولید موتورهای جت بزرگترین و سودآورترین فعالیت مجموعه رولزرویس بود. 2 سال بعد شرکت خودروسازی رولزرویس از این مجموعه جدا شد و تولید موتورهای جت تحت نام شرکت "رولزرویس پی ال سی" ادامه یافت. درنهایت رولزرویس پی ال سی نیز در سال 1987 دوباره به بخش خصوصی سپرده شد. در این دوران، سیاست رولزرویس تولید موتور جت برای هر گونه هواپیمای مسافربری بود. در نتیجه این سیاست موتورهای ساخت رولزرویس در 17 نوع هواپیما نصب شد در حالیکه در همان زمان موتورهای جنرال الکتریک در 14 و موتورهای "پرت اندویتنی" در 10 نوع هواپیمای مسافربری نصب شده بودند. در سال 1990 بی ام و آلمان و رولزرویس دست به یک کار مشترک زدند، طراحی و ساخت موتورهای "بی آر-700" و "بی آر-725". اندکی بعد بی ام و از این پروژه خارج شد و رولزرویس تمامی پروژه را در دست گرفت. در سال 1994 رولزرویس با خرید سهام شرکت آمریکایی آلیسون مالک این شرکت بزرگ موتورسازی شد و 4 نوع موتور دیگر به فهرست تولیدات این شرکت افزوده شد. امروزه آلیسون با نام "رولزرویس آمریکای شمالی" به فعالیت خود ادامه می دهد. 2 سال بعد بزرگترین موفقیت تجاری رولزرویس به دست آمد؛ انتخاب موتور "ترنت-900" برای هواپیمای جدید شرکت ارباس. "ارباس 380" در راه بود و رشد رولزرویس شتابی بیش از حد یافته بود. در سال 1999 رولزرویس سرمایه ای معادل 1063 میلیون پوند را صرف خرید شرکتهایی مانند "ویکرز پی ال سی" کرد. امپراطوری رولزرویس روز به روز گسترده تر می شد مخصوصا که در سال 2004 بوئینگ آمریکا این شرکت را به همراه جنرال الکتریک برای ساخت موتور هواپیمای "787" خود برگزید. رولزرویس بر روی موتور قدرتمند "ترنت-1000" تمرکز کرد تا سفارش بوئینگ را از دست ندهد. همان سال وزارت دفاع 110 میلیون پوند برای تهیه موتور هواپیماهای "هرکولس" خود به رولزرویس پرداخت کرد. سفارش 89 فروندی خطوط هوایی قطر و سفارش 79 فروندی خطوط هوایی امارات به ایرباس در سال 2007 سیلی از دلار را روانه حسابهای بانکی رولزرویس کرد. درآمد حاصله از سفارش اول 5.6 میلیارد پوند و درآمد سفارش دوم 8.4 میلیارد دلار آمریکا تخمین زده می شود. البته نباید این نکته را از نظر دور داشت که تمرکز رولزرویس بر موتورهای تجاری بازار موتورهای نظامی را از دید مدیران این شرکت مخفی نساخته است. موتور موفق "آربی-199" ، با همکاری چند شرکت دیگر اروپایی، انتخابی مطمئن برای جنگنده بمب افکنهای معروف "تورنادو" از کار درآمد. همچنین موتور "ئی جی-200" برای هواپیمای "یوروفایتر تایفون" انتخاب شد. بر طبق اظهارات بخش هوافضای وزارت دفاع، امروزه، رولزرویس شانزدهمین مقاطعه کار بزرگ جهان در زمینه تولید تجهیزات دفاعی است. موتورهای ساخت این شرکت در 100 نیروی نظامی جهان خدمت می کنند و 50000 موتور با علامت رولزرویس در هواپیماهای 500 شرکت هواپیمایی نصب شده اند. دنیای دریانوردی، پهپادها، هلیکوپترها، زیردریایی ها، صنایع نفت و گاز و نیروگاه های برق همگی در سیطره این غول تکنولوژی قرار دارند و رولزرویس برای هر یک از زمینه های برشمرده شاهکاری در آستین دارد. [img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/e/e6/London2007more_img_5568.jpg/220px-London2007more_img_5568.jpg[/img] موتور مرلین معروف ترین موتور رولزرویس برای هواپیماهای جنگی در زمان جنگ جهانی دوم [img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/1/13/RR-408_Pegasus.jpg/220px-RR-408_Pegasus.jpg[/img] موتور پگاسوس که در هواپیماهای عمود پرواز هاریر نصب شد [img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/0/0e/Engine_of_F-35.jpg/220px-Engine_of_F-35.jpg[/img] پیشرانه ای که توسط رولزرویس برای هواپیمای مدرن اف-35 طراحی شده است در نمایشگاه هوایی پاریس
  18. RezaKiani

    رولزرویس پی ال سی

    به به حال کردم! به این میگن یه پست کارشناسی که مریخ نورد تا گندم و جو توش تحلیل شده. ای ول برادر سعید مشغول درسم و گرفتار. خدا همه گرفتارها رو از گرفتاری دربیاره . انشالله.
  19. من اول تاکید کنم که اطلاعاتم در زمینه الکترونیک و به ویژه رادار نیست و اگر اشتباهی کردم امیدوارم که دوستان تصحیح کنند. 1- یه بار توی جنگهای یوگسلاوی صربها یه دونه اف-117 آمریکایی رو ساقط کردند ولی از جزییاتش اطلاعاتی ندارم. فکر می کنم قبلا در سایت درباره اش بحث شده. 2 یکی از نقاط ضعف اساسی پدافند هوایی ایران که در این مصاحبه درباره اش اصلا بحث نشده و حتی بهش اشاره هم نشده نبود رادارهای هوابرده. پرنده هایی مثله آواکس یا هاوک آی می تونند نقاط کور رادارهای زمینی رو به خوبی پوشش بدهند و در صورت شبکه شدن اطلاعات می تونند به راحتی هر پرنده ای رو به سمت تهدیدهای کشف شده هدایت کنند. ایران باید در این زمینه یه سرمایه گذاری حسابی انجام بده. اینکه یه هواپیمای غنیمتی رو رنگش کنیم و به عنوان رادار پرنده معرفی کنیم کافی نیست. هواپیمای عدنان از رادارهای تامپسون فرانسوی استفاده می کرد که فرانسوی ها در زمان جنگ اول خلیج فارس اسرارش رو به آمریکایی ها دادند تا عراقی ها از رادارهاشون نتونند بر علیه هواگردهای آمریکایی استفاده کنند.
  20. تنها نقطه قوت این مصاحبه تاریخچه ورود رادار به ایران هست. یعنی اگر کسی دنبال مسائل تاریخی باشه می تونه بفهمه فلان رادار در چه سالی وارد ایران شده. امواج رادیویی دسته ای از امواج الکترومغناطیسی هستند. امواج اکس، ماورابنفش، مادون قرمز و نور مرئی نیز به همچنین. یعنی همه اینها قسمت یا طیفی از امواج الکترومغناطیسی می باشند. اینکه با استفاده از صدا و یا دیگر مشخصه ها هواپیمای رادارگریز رو کشف کنند از اون حرفهاست. کلمه stealth به انگلیسی به معنای حرکت مخفی است. یعنی منظور اینه که این هواپیما علاوه بر اینکه امضای راداری خیلی کوچکی داره بلکه امضای حرارتی و صوتی اندکی هم داره. گازهای خروجی اگزوز به نحوی با هوای اطراف ترکیب می شه که کمتر موشک مادون قرمزی بتونه روی این هواپیما قفل کنه. در زمینه موشک صدایاب هم من هنوز چیزی نشنیدم.البته از صدای خروجی برای هدف گیری استفاده می شه اما در زیردریایی ها نه در هواپیماها. علتش هم اینه که محیط آب با هوا کلا از نظر فیزیکی فرق داره. یکی از دوستان به نکته حساسی اشاره کرد. حالا ما فرضا اینها رو کشف کردیم با چی می خواهیم بکشونیمشون پایین؟ تنها راهی که به نظر من می رسه بازگشت به زمان جنگ جهانی دومه. یعنی با خلبانانی که در هوا با چشم به دنبال هدف می گردند. اون هم با وسعت کشوری مثه ایران فکر کنم دست کم یه 2تا 3 هزار تا هواپیما بخواد ولی خداوکیلی عملیه. درباره مسائل فنی در زمینه کشف رادارگریزها مطالب خوبی قبلا توسط دوستان تهیه شده که بهتره دوستانی که جدیدا به سایت پیوستند در قسمت الکترونیک بگردند دنبالش.
  21. لطفا توسط مديران محترم سايت به بخش مربوطه منتقل شود: بعد از سقوط فاو در سال 64 ارتش عراق كه كاملا در لاك دفاعي فرورفته بود سعي كرد تغييري در استراتژي خود انجام بده. فرماندهان عالي عراق تصميم گرفتند كه با ماندن در مواضع دفاعي و حفظ موقعيت با انجام عملياتهايي با شدت كم يا متوسط نيرويهاي ايراني رو به گونه اي درگير كنند كه ايران فرصت نكنه براي انجام يه عمليات بزرگ ديگه در حد و اندازه والفجر 8 نيرو و امكانات جمع كنه. به همين منظور استراتپي با نام «استراتژي دفاع متحرك» ريخته شد. اين استراتژي پس از سقوط دژ دفاعي بصره در جريان عمليات كربلاي-5كنار گذاشته شد و ....(بعدا بهش مي پردازيم) اين سلسله عمليات ارتش عراق به شرح زير هستند: 15 اسفند64: حمله به چوارتا و آزاد كردن مناطقي كه در جريان عمليات والفجر-9 توسط نيروي خودي تصرف شده بود . 29 اسفند64: حمله به پنجوين و آزاد كردن قله هاي شيخ گزنشين؛ميشلان و شيخ لطيف 15 فروردين65: تصرف ارتفاعات شاخ شميران و شاخر سورمر در محور دربندي خان. 18فروردين65: تصرف تپه 175 شرهاني در محور پيچ انگيزه به شرهاني 22 فروردين 65: تصرف بخشي از ارتفاعات سومار نظير تپه اسماعيل خاني و پاسگاه دوله شريف در جبهه مياني. 4ارديبهشت65: تصرف 250 كيلومتر مربع در محور سيدكان شامل ارتفاعات سرسول؛ گرشولان و لولان 6 ارديبهشت65: 200 متر پيشروي دشمن در مواضع خودي در جنوب جزيره مجنون توسط يك لشكر عراق . اين عمليات 4 روز طول كشيد. 10 ارديبشهت65: پيشروي در جبهه خودي در محور فكه-بجليه به عمق 7 كيلومتر و عرض 20 كيلومتر. دشمن تحت فشار خودي مجبور به عقب نشيني شد. 19ارديبهشت65: حمله چند روزه براي فتح ارتفاعات حمرين بي نتيجه ماند اما حدود 35 كيلومتر مربع از اراضي منطقه توسط دشمن تصرف شد. 24 ارديبهشت65: تصرف ارتفاعات 2519 و 2435 در منطقه حاج عمران در طي يك جنگ 10 روزه توسط دشمن. 26ارديبشهت65: تصرف شهر مهران كه عمده ترين و مهمترين عمليات در طي اين استراتژي به حساب مي آيد. پاسخ سپاه پاسداران به اين استراتژي يك سلسله عمليات محدود براي خروج نيروي خودي از انفعال بود.(تقريبا همون استراتژي عراقي ها رو بر عليه خودشون بكارگرفتند) اين سلسله عمليات رو به نوعي مي توان در فهرست زير بيان كرد: عمليات كربلاي1 كربلاي2 كربلاي3(اشغال سكه العميه به مدت تقريبا 1 روز و به آتش كشيدن سكوي البكر) انصار(20 شهريور) فتح يك(كركوك عراق 20مهر) فتح 2(سد دوكان عراق 4آبان) فتح 3(محور زاخو-دهوك عراق 29 آبان) نصر (28 دي محور دهوك-دولان) فتح4(ديانا عراق 22 بهمن)
  22. خیلی خیلی بامزه بود یه شعریه از حافظ که میگه سالها دل طلب جام جم از ما میکرد وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد با تمام مشکلات و نواقصی که سایتمون داره من فکر نکنم در زبان فارسی مرجعی کاملتر از این سایت درباره مسائل نظامی داشته باشیم. نمونه با نمکش هم همین تاپیکه. آدرس منبع اصلی این تاپیک از سایت عصر ایران است که دوست عزیزمون رسم امانت داری رو رعایت کرده و در پایین تاپیک ذکر کرده که جاداره از انصاف ایشون تشکر کنیم ولی عصر ایرانی های خوش انصاف مرجع و رفرنس نوشته شون رو ارائه نکردند. خوب دوستان فکر می کنند که مرجع نوشته سایت عصر ایران کجا باشه؟ درست فکر کردید سایت میلیتاری دات آی آر اینجا رو با دقت نگاه کنید http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=8932 تاپیکی که بچه های ما زحمت کشیدند و درستش کردند و بعدش هم درباره موضع بحث کردند برداشته و شسته و رفته و ادیتش کرده و بدون ذکر هیچ نامی اون رو در سایت خودش درج کرده. من خودم اولش برام مطلب تازگی داشت اما یه خورده که جلو رفتم دیدم که انگار بعضی جاهاش آشناس. یه خورده که بیشتر دقت کردم دیدم که به به! نویسنده این مقاله به نوعی خودم هستم البته با کمک ادیتورهای عزیز سایت امانت دار عصر ایران. این هم از سایتی که شعارش جمله زیر است: "آنانکه می دانند رنج می برند و آنانکه نمی دانند به دیگران رنج می دهند . " به هرحال...
  23. 1- قبل از اینکه بحث رو شروع کنم لازمه که چند تا مقدمه را خدمت عزیزان ذکر کنم. 2- قسمت عمده ای از اختراعاتی که الان داریم ازشون استفاده می کنیم توسط نویسندگان داستانهای علمی-تخیلی برای اولین بار ازشون حرف زده شده. اشعه لیزر ، سفر به ماه و زیردریایی نظامی در داستانهای ژول ورن سروکله شون پیداشد. نصب ماهواره های سنکرون اولین بار توسط آرتور سی کلارک پیشنهاد شد و... منظورم اینه که خیلی چیزها که امروز تخیلی هستند شاید که فردا به صورت عادی در بیایند. 3- در بسیاری از فیلمها و بازیهای کامپیوتری رباتهای انسان نمایی دیده می شوند که قدرت راه رفتن دارند. یعنی مفصل زانو و مفصل کمر براشون طراحی شده. نمونه اینها رو می شه در فیلم های پلیس آهنی، ترمیناتور یا بازیهایی مثله بتلفیلد2142 دید. اصطلاحا اینها رو walker یا قدم زن می نامند. بعضی هاشون خیلی بزرگند و بعضی در قد و قواره انسان معمولی. در اغلب این بازیهای یا فیلمها روباتهای قدم زن نقش های نظامی به صورت رزمی دارند. یعنی مسلح هستند با درجات مختلفی از هوش مصنوعی می تونند به دشمن حمله کنند. [img]http://guides.gamepressure.com/battlefield2142/gfx/word/623580109.jpg[/img] والکر بازی بتلفیلد 2142 [img]http://www.templates.com/blog/wp-content/uploads/2008/09/ed-209.JPG[/img] ربات قدم زن در فیلم پلیس آهنی [img]http://www.templates.com/blog/wp-content/uploads/2008/09/terminator-3.JPG[/img] ربات انسان نمای معروف فیلم ترمیناتور 4-غیر از مسائل علمی تخیلی تعداد زیادی ربات آدم نما ساخته شده اند که عملا می تونند راه بروند ولی بیشتر در مراحل آزمایشی هستند نمونه معروف اینها ربات آزیموی ژاپنی هستش که می تونه حتا از پله هم بالا بره. خود ایران هم پارسال ( دانشکده فنی دانشگاه تهران) تونسته فنآوری این روباتها رو بومی کنه و ربات سورنا2 رو ساخته [img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/0/05/HONDA_ASIMO.jpg/450px-HONDA_ASIMO.jpg[/img] آزیموی ژاپنی [img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/44/Sony_Qrio_Robot.jpg/450px-Sony_Qrio_Robot.jpg[/img] کریوی ساخت سونی [img]http://news.ut.ac.ir/Images/News/Smal_Pic/16-4-1389%5CIMAGE634140975038932500.jpg[/img] سورنای 1 (سمت چپ) و سورنای 2 سمت راست. همون جور که در عکس دیده می شه سورنای 1 مفاصل ران ثابت و سورنای 2 مفاصل ران متحرک دارند. 5-بحث اصلی: سوال من اینه که آیا امکانش هست که در 10-20 سال آینده شاهد حضور رباتهای قدم زن مسلح در میادین رزمی باشیم. همون جور که می دونید الان رباتهای نظامی زیادی به صورت رزمی یا در ماموریتهای غیررزمی وجود دارند. انواع پهپادهای پرنده، موشکها و بمبهای باهوش مثله کروز یا جی دم، رباتهای مسلح ساخت شرکت تالون و.... همه در میدانهای رزم دیده می شوند اما هیچ کدوم از نوع روباتهای قدم زن نیستند. آیا رباتهای قدم زن از فیلمها و بازی ها وارد میادین جنگ می شوند؟ یه ربات رزمی قدم زن برای موفقیت باید چه خصوصیاتی داشته باشه؟ کجاش باید زره پوش باشه؟ چه سلاحی را باید حمل کنه؟ از چه نوع سنسورهایی باید استفاده کنه؟ نقاط ضعف این رباتها چیه؟ دوستان اگر در اینباره نظری دارند لطف کنند و بنویسند. درسته که بحث تخیلی هست ولی سعی کنید که دلایل منطقی برای نظریات خود ذکر کنید. قبلا از دوستانی که این بحث رو ادامه می دهند تشکر می کنم رضاکیانی
  24. دوستان قبل از هرچیز باید فیلم این خره رو با دقت ببینید. اگر فیلم رو ببینید متوجه می شید که این خره را هیچ رقمه نمیشه به زمین زد. یعنی هوش مصنوعی اش طوری تعریف شده که روی هر زمینی می تونه راه بره و حتی روی یخ هم بعد از یه بار لیز خوردن می فهمه که چه جوری باید راه بره که زمین نخوره. صاحب این پروزه هم دارپا است . یعنی آژانس تحقیقات نظامی ارتش آمریکا که خیلی از تکنولوژیهای جدید نظامی دست پخت اون حساب می شه. شما دوست عزیز اگه یه بار ماسک شیمیایی بذارید روی صورتتون و 8-7ساعت درش نیارید می فهمید که این کره خر به چه دردی می خوره. بهترین کاربردش استفاده در میداین مین ، جبهه های آلوده به مواد شیمیایی، یا سلاح های میکروبی، حمل و نقل مهمات از محلهای خطرناک، کمک به مجروحین و... است. به هرحال منظورم اینه که وقتی این ربات زمین نمی خوره خوب شاید بشه رباتهای قدم زن هم ساخت که مسئله تعادل رو توش حل کرد. کلا این بحث بحث امکان سنجی است نه اینکه این سلاح ها اکنون ساخته شده باشند. می خواهیم ببینیم این جور سلاح ها رو می شه عملیاتی کرد. بحث مباحث فنی اش مطرحه نه مسائل اقتصادی یا سیاستهای نظامی کشورها....
  25. غیر از سگ بزرگ پروژه های دیگری هم توی این فاز هست. مثلا رایتئون داره روی اسکلت رباتیکی کار می کنه که می تونه وزنه های سنگین رو جابجا کنه. آدم (سرباز) درون اون بسته می شه (با یه سری بست و قلاب مخصوص) و با حرکت دست و پای آدم اسکلت روباتیک دست و پاش تکون می خوره. نمونه بزرگ و رزمی اش توی فیلم ماتریکس 3 بود. پس شاید یه همچین رباتهایی خیلی هم از نظر زمانی دور از دسترس نباشند. دوستان می توننند این منابع رو نگاه کنند: http://www.engadget.com/2010/09/27/raytheon-revamps-sarcos-exoskeleton-creates-better-faster-and/ http://en.wikipedia.org/wiki/Sarcos http://www.raytheon.com/newsroom/technology/rtn08_exoskeleton/index.html [img]http://www.blogcdn.com/www.engadget.com/media/2010/09/9-26-10-raytheonexoskeleton600-3.jpg[/img] همونجور که در عکش دیده می شه یه جعبه بزرگ رو پشت نفر گذاشتن و اون با تحمل وزن خودش و جعبه داره شنا می ره.