[[Template core/front/profile/profileHeader is throwing an error. This theme may be out of date. Run the support tool in the AdminCP to restore the default theme.]]

تمامی ارسال های oldmagina

  1. جنگ سرد، مناطق خاکستری و رقابت استراتژیک به کارگیری تئوری های جنگ در استراتژی در قرن بیست و یکم نویسنده : سرهنگ دوم پیتر ال. هیکمن افسر تسلیحات نیروی هوایی ، کارشناسی ارشد در استراتژی نظامی ، کارشناسی ارشد در نظریه سیاسی و دکترا در روابط بین الملل . منبع : ( Military Strategy Magazine ( Volume 8, Issue 4، Spring 2023 قسمت دوم : بررسی درهم تنیدگی جنگ و صلح در سطح استراتژی : نظریه پردازانی که در موردشان گفتیم ، خاطرنشان می کنند که باید در هر موردی ، بین قدرت توضیحی در طول زمان و دقت توصیفی آن توازن ایجاد کرد . تئوری های جنگی که مورد بحث قرار گرفت ، با توسعه مفاهیم ظریف ، انتزاعی و از لحاظ نظری مفید ، با قربانی کردن دقت توصیفی ، امکان تفکر واضح در مورد جنگ را فراهم می کند . البته این مفاهیم نظری ظریف در مورد جنگ ، نظریه پردازان را قادر می سازد تا " درهم تنیدگی " جنگ و صلح را در عمل بررسی کنند و مفاهیمی مانند رقابت استراتژیک ( strategic competition ) ، که خارج از مرزهای تئوریک صلب و سخت جنگ و صلح رخ می دهد، را بهتر درک کنند . کلاوزویتز ( Clausewitz ) ایده نظری خود در مورد " جنگ مطلق " ( absolute war ) را برای نشان دادن درهم تنیدگی عملی مفاهیم جنگ و صلح در واقعیت استفاده کرد . کلاوزویتز نشان داد که پیروزی نهایی در جنگ فقط در قالب مفهوم مجرد جنگ مطلق معنی دار می شود . در یک نگاه دقیق ، فتح مسکو و نیمی از روسیه توسط ناپلئون ( Napoleon ) در سال 1812 یک پیروزی بزرگ بود . بعد از آن مرحله ، شکست او در نابودی ارتش روسیه و بدست آوردن صلح به شکل مورد نظر خودش ، گستره کلی جنگ را به یک فاجعه تبدیل کرد . این گسترده کردن دامنه دید نشان می‌دهد که چگونه هر درگیری‌ به تنهایی و هر جنگی در کلیت آن ، " فقط به اندازه ارتباطشان با کل موضوع ارزش دارند " . اگر هر عملیات خاص با توجه به ارتباطش با کل جنگ ارزش پیدا می کند ، پس جنگ‌ها هم فقط با توجه به ارتیاطشان با " تعاملات سیاسی " ( political intercourse ) در حال انجام ، ارزش گذاری می شوند و در نهایت این تعاملات نه با پیروزی در جنگ ، بلکه از طریق رسیدن نهایی به صلح مطلوب ، " تاج‌گذاری " می‌شوند . باا این حال، از نظر کلاوزویتز ، تاج صلح همیشه آرزو تلقی می شود زیرا " حتی نتیجه یک جنگ هم همیشه نباید نهایی در نظر گرفته شود . دولت شکست خورده اغلب نتیجه را فقط به عنوان یک شر گذرا در نظر می گیرد که ممکن است بتواند در آینده و در شرایط سیاسی بعدی چاره ای برای آن پیدا کند " . 14 سپتامبر 1812 - ورود ناپلئون به مسکو اگرچه فولر ( Fuller ) یک " ماشین ساده " برای درک جنگ ایجاد کرد ، به طور همزمان بر درهم تنیدگی اساسی جنگ و صلح با ایجاد نظریه‌ای درباره جنگ تأکید می‌کند که عملاً هیچ بخش از صلح در دوگانه جنگ و صلح در آن وجود ندارد. او به نقل از ویلیام جیمز ( William James ) می‌نویسد: " هر فرهنگ لغت به‌ روز ، باید بگوید که صلح و جنگ به یک معنا هستند ، جنگ در موقعیت ( war in posse ) ، جنگ در عمل ( war in actu ) . آماده‌سازی برای جنگ توسط هر ملت ، جنگی واقعی ، دائمی و بی‌وقفه است و این که نبردها فقط نوعی تأیید عمومی از تسلط به دست آمده در فواصل صلح است " . تمرکز فولر پس از جنگ جهانی اول بر " اقتصاد قدرت " ( economy of force ) محدود به جنگ رخ داده نبود ، بلکه همیشه تا حدی به جنگ بعدی تعلق داشت . فولر استدلال می کند که جنگ باید بر اساس محاسبات آینده نگرانه از قدرت به دست آمده پس از جنگ انجام شود و نه پیروزی که الان به دست آمده است . بنابراین برای استفاده از ابزار جنگ برای پیروزی امروز باید همیشه مقدمات فردا را هم در نظر گرفت ، دولت‌ها باید ویرانی را به حداقل برسانند، زیرا " کشتن ، زخمی کردن و غارت کردن در واقع نابود کردن یا تضعیف خریدار آینده است " . اخیراً ، کالین اس. گری ( Colin S. Gray ) درهم تنیدگی جنگ و صلح نظری را با نوشتن این جمله بیان کرده است که " جنگ و صلح در یک منطقه به شکل فازی با هم همپوشانی دارند که دنیایی از هر دو است نه یک مرز مشخص از تفاوتهای واضح بین آنها " . از نظر گری ، " هر نظریه جنگ باید یک نظریه صلح نیز باشد ، با توجه به این موضوع ، نیاز به توسعه ابزارهای تحلیلی مناسب برای مقابله با شرایطی است که نه جنگ آشکار است و نه صلح آشکار ، بلکه همزمان هر دو است " . با در نظر گرفتن این مفهوم " جنگ به تنهایی معنی ندارد " بلکه همیشه زیرمجموعه سیاست بزرگتر جنگ و صلح در طول زمان است . جنگ و صلح به موارد دیگری ارجاع پیدا می کنند که باعث می شود به شکل بی‌پایان درهم تنیده شوند ، مانند مواردی دولت‌هایی که از طریق آنها در تلاش برای کسب مزیت بی‌پایان برای خودشان هستند . هنر استراتژی در موقعیت : همانطور که در بالا بحث شد، تئوری هایی که بر درهم تنیدگی جنگ و صلح تاکید می کنند، بینشی در مورد رقابت استراتژیک ( strategic competition ) ارائه می دهند. با این حال، برای درک بهتر ماهیت رقابت استراتژیک ، درک شکل‌گیری استراتژی در دوره‌های مکرر جنگ و صلح ، به ویژه ترس غالب از به دام افتادن آینده، ضروری است. اورت دولمن ( Everett Dolman ) استدلال می کند که وقتی یک محدوده نظری گسترده در نظر گرفته شود ، محیط استراتژیک بین المللی شبیه مساله تکراری معمای زندانی ( prisoner’s dilemma ) ( یکی از مسایلی که بر پایه نظریه بازیها بیان می شود ) است . این یک بازی استراتژیک و با پایان باز است . دولمن استراتژی را به عنوان "برنامه ای برای دستیابی به مزیت مستمر" توصیف می کند زیرا " استراتژیست هرگز نمی تواند کار استراتژی را به پایان برساند و درک می کند که هیچ ماندگاری در پیروزی یا شکست وجود ندارد . " با این که در طول زمان پیروزی نهایی ( final victory ) اهمیت مفهومی خود را از دست می دهد ولی شکست در قالب تحمیل اراده سیاسی دیگران ، تغییر رژیم یا حتی نابودی هسته ای برجستگی خود را به عنوان یک خطر هشدار دهنده حفظ می کند . علاوه بر این، نگرانی از ناامنی آینده و پیگیری استراتژیک برای مزیت در آینده ، محرک اساسی مسابقات تسلیحاتی ، جنگ سرد و رقابت استراتژیک برای قرن بیست و یکم است. نگرانی در مورد چنین خطراتی از گذشته ای به قدمت زمان یونان باستان هم وجود داشته است . به گفته توسیدید ( Thucydides ) ، جنگ پلوپونز ( Peloponnesian ) به این دلیل آغاز شد که اسپارت ( Sparta ) از ظهور قدرت آتن ( Athen ) می ترسید و تصمیم گرفت که جنگ به خاطر رشد مداوم قدرت آتن ترجیح دارد . در مقابل آتن هم به نوبه خود ، از پذیرفتن خواسته های نسبتاً ساده و کوتاه مدت اسپارت امتناع کرد زیرا به گفته پریکلس ( Pericles ) ، برآورده کردن آنها در طول زمان به " بردگی " ( slavery ) می انجامید . آتن همچنین به سیسیل ( Sicily ) هم حمله کرد ، علت آن به خاطر احساس تهدید فوری از طرف آنها نبود بلکه به دلیل رشد احتمالی آینده سیراکوز ( Syracuse ) و خطری که پیوستن آینده آنها به اسپارت ها بر علیه آتن می توانست ایجاد کند ، بود . این سه مثال از توسیدید نشانگر نگرانی های بزرگی در مورد دشمن در آبنده است که ممکن است از نقطه‌ای از کنترل بگذرد که فراتر از آن هیچ گزینه قابل قبولی برای مخالفت با تحمیل اراده بر آنها وجود نداشته باشد . این نگرانی شبیه مفهوم " محاصره شدن " ( being surrounded ) سون تزو ( Sun Tzu ) و توصیف کلاوزویتز ( Clausewitz ) از موقعیتی است که در آن هر تغییر احتمالی " تغییر به سمت بدتر " ( a change for the worse ) است . شاید به طور خلاصه ، لیدل هارت ( B. H. Liddell Hart ) آن را به عنوان یک " به هم ریختگی روانی " ( psychological dislocation ) توصیف می کند که از احساس " به دام افتادن " ( trapped ) ناشی می شود . اساساً، هنگامی که یک فرد ، ارتش یا دولت به دام افتاده باشد ، دیگر هیچ وسیله ای برای فرار از تحمیل اراده دشمن ندارد . بنابراین ، استفاده پریکلس از " بردگی " نه تنها اغراق آمیز به نظر نمی رسدبلکه کاملا مناسب است . توسیدید تاریخ نگار یونانی و نویسنده کتاب جنگ پلوپنزی اگر دغدغه اصلی کشورها در طول زمان اجتناب از گرفتار شدن استراتژیک و در نتیجه آن عدم درماندگی در برابر اراده دشمن باشد، پیامدهای استراتژی نسبتاً ساده است . یک استراتژی نظامی باید گزینه های در دسترس دولتمردان را برای دستیابی به اهداف سیاسی به حداکثر برساند . "هدف آنها نشان دادن خشونت نیست، بلکه آمادگی برای انجام این کار، یا به عبارتی کاملتر، توانایی انجام این کار است ." از نظر کلاوزویتز این به معنای ایجاد شرایطی است که در آن " رقیب یا به آن دادگاه عالی - قدرت ( force ) - شکایت نخواهد کرد و یا در صورت اعتراض ، حکم را از دست خواهد داد ". از نظر دولمن "هر اقدام یک استاد استراتژیست باید برای افزایش گزینه هایش باشد، نه حذف آنها . زیرا همیشه جایگزین دیگری در انتظار یافته شدن وجود دارد . " به طور خلاصه ، نقش کلان استراتژی ( grand strategy ) اجتناب از هرگونه به دام افتادن در آینده و به دست آوردن صلح است ، " حتی اگر فقط از دیدگاه شما باشد " . امروزه رقابت استراتژیک بین ایالات متحده ( U.S ) و چین ( China ) دقیقاً این نوع مانور در زمان صلح برای جلوگیری از ناامنی آینده و خطر به دام افتادن است . ایالات متحده و چین باید طیف کاملی از بازآرایی های آینده روابط استراتژیک فعلی را در نظر بگیرند . برخی از بازآراییهای ممکن شاید منجر به یک دام برای یک طرف یا حتی ایجاد یک " تله توسیدید " ( Thucydides Trap ) برای هر دو طرف شود . تهدید اتفاق افتادن جنگ بین قدرت‌های بزرگ و حتی استفاده از سلاح‌های هسته‌ای از احتمالات آینده نزدیک است. در حال حاضر تاثیرگذارترین تصمیمات استراتژیک در دسترس هستند . هر دو کشور به دنبال اجتناب از مراجعه به " دادگاه عالی قدرت " ( supreme tribunal of force ) هستند ، همزمان تلاش می کنند که گزینه‌هایشان را به حداکثر برسانند و اگر روز تصمیم‌گیری از طریق قدرت فرا برسد، برای خودشان برتری ایجاد کنند . اگرچه در حال حاضر ایالات متحده و چین در حال جنگ نیستند ، " صلح " کنونی هم خودش نوعی جنگ است و هر دو کشور تلاش می کنند تا در حالی که برای بدترین شرایط آماده می شوند، همزمان وضعیت فعلی را حفظ کنند . چین و آمریکا همانطور که بحث شد، تئوری های جنگ و صلح که بر درهم تنیدگی مفاهیم تاکید دارند ، ابزار قدرتمندی برای کاوش در زمینه مفهوم کلان استراتژی برای " رقابت استراتژیک " ( strategic competition ) فراهم می کنند . با این حال ، شایان ذکر است که این قدرت توضیحی افزایش یافته به قیمت شفافیت فکری که کلاوزویتز برای آموزش استراتژیست ها ارزشمند می دانست ، در دسترس قرار می گیرد . یک استراتژیست از ارتفاعات رفیع این مفهوم کلان استراتژی ، با نگاه کردن به تکرارهای آینده جنگ و صلح ، به جای ناوگان دشمن یا فرماندهی هوایی پیروز، بر اقتصاد نیرو و مزیت مستمر در طول زمان تمرکز می کند . اگر " جنگ در موقعیت " ( war in posse ) به " جنگ در عمل " ( war in actu ) تبدیل شود، چنین حرکت نظری بزرگی به قیمت شفافیت مورد نیاز انجام می‌شود و اطمینان کلاوزویتز مبنی بر اینکه " شکست هرگز نهایی نیست "جای خود را به امواج بمب‌افکن های دوهه ( Douhet ) با محموله‌های گاز سمی می‌دهد . به هر حال ، تمرکز بر اقتصاد قدرت و مزیت مستمر احتمالاً درست قبل از این که ناپلئون " بی‌رحمانه تمام نقشه‌های استراتژیک دشمنانش را در جستجوی نبرد قطع کرد "، در ذهن شاهزادگان اروپایی قرن هجدهم بود . با نگاهی به گذشته ، آن شاهزادگان ممکن است به جای پیچیدگی درهم تنیده دولمان یا گری آرزوی وضوح ساده نظریه پردازانی مانند جومینی ، ماهان یا دوهه را داشته باشند . نتیجه : اگرچه اصطلاح رقابت استراتژیک ممکن است نشان دهد که دوگانۀ جنگ/صلح اکنون برای درک طیف کامل تعامل استراتژیک ناکافی است ولی مهم است که به یاد داشته باشیم وضوح و انتزاع ویژگی‌های این نظریه ها هستند و نه نقص نظریه‌های جنگ . طبیعی است که همه تئوری ها در ازای به دست آوردن قدرت خاص توضیحی ، چیزهایی ازدست بدهند . در حالی که برخی از مفاهیم ظریف دوگانه جنگ و صلح استفاده می کنند، برخی دیگر درهم تنیدگی چنین مفاهیمی را بررسی می کنند . اگرچه دومی درک بهتری از پدیده‌هایی مانند رقابت استراتژیک در زمان صلح را امکان‌پذیر می‌کند ولی مهم است که به خاطر داشته باشیم که اگر رقابت به جنگ تبدیل شود، چنین انتخاب‌های نظری ممکن است منجر به اشکالاتی بشود .
  2. سلام این جمله را می توانید توضیح بدهید ؟ چند بار خواندم ولی متوجه نشدم . ممنون
  3. oldmagina

    اخبار برتر نظامی

    سلام نوش جان نان خشکی های عزیز ناتو ! بگذارید برسد دستشان ، بعد صدایش در می آید که عقیده اونوری ها در مورد نان خشکی هایشان چیست !!
  4. سلام یعنی داریم تکنولوژی شرقی غربی رو با هم ترکیب میکنیم ؟
  5. البته انشاالله که این اخبار درست باشد و ما هم مثل همه خوشحال بشویم ولی چند تا مطلب عجیب : عقاب 44 یک پایگاه عملیاتی است و نه پایگاه بیس جنگنده . تا جایی که خبرش بود قرار بود اصفهان بیس اصلی سوخو 35 ها باشد . اگر فقط 5 فروند سوخو 35 وارد ایزان شده است ، با هیچ حسابی با اون 5 تا نمی شود یک اسکادران نامید. منتشر کردن تصاویر توسط منابع رسمی چه کاری با تلویزیون دارد که ممکن باشد تلویزیون کار را خراب کند ؟ پی نوشت : همه از عملیاتی شدن سوخو 35 ها در ایران خوشحال می شویم ولی این مدت از بس اخبار کذب منتشر شده است ، فقط یک گزارش رسمی و رونمایی رسمی می تواند قابل قبول باشد .
  6. سلام حالا چرا مصری ؟ مگه تحویل مصر شده بودند ؟ پرچم مصر یا رنگ آمیزی مصر را دریافت کرده بودند ؟
  7. سلام تصاویری از خط تولید یاک 130 در کارخانجات هواپیما سازی ایرکوتسک روسیه کارخانجات هواپیماسازی ایرکوتسک روسیه امسال 90 ساله شده است . "اولین پرواز" یاک 130 از روی زمین مونتاژ آسمانه خلبان طول سیم کشی به کار رفته در یاک 130 به 30 کیلومتر می رسد ، برای مقایسه طول سیمهای به کار رفته در سوخو 30 حدود 70 کیلومتر است . واحد تستهای پروازی نهایی توضیح : با کلیک روی تصاویر می توانید ابعاد بزرگتر آن را ببینید . منبع : https://gelio.livejournal.com/200901.html پی نوشت : جالب است که یاک 130 ظاهرا خط تولید اختصاصی و مستقل ندارد و در همان خط تولید سوخو 30 تولید می شود .
  8. سلام عید سعید نوروز را خدمت همه شما دوستان ، خانواده بزرگ میلیتاری تبریک میگویم . انشاالله در سایه ماه مبارک رمضان ، سال پربرکتی داشته باشید .
  9. سلام اول این که خود من شما را به عنوان یکی از دوستانی که با کمترین حاشیه و بیشترین تلاش در میلیتاری بوده اند و هستند می شناسم و فکر می کنم یکی از دوستان تراز در میلیتاری هستید . دوم این که اتفاقا همان یک عده که می فرمایید دقیقا به همین منظور که می فرمایید در اینجا حضور یافته اند و البته به بسیاری از اهدافشان هم به صورت نسبی رسیده اند . سوم این که متاسفانه راه مقابله با این جماعت این نیست که فضا تسلیمشون بشود . چون دقیقا میشه اونی که می خواستند و براش تلاش می کردند . انشاالله با زحمات همه مدیران گرامی ( که بعضی هایشان گاهی کم لطفی می کنند ) شرایطی که می فرمایید محقق شود ولی مطمئن باشید اگر کسی نباشد که کاری انجام دهد ، شرایطی هم محقق نخواهد شد . به شخصه امیدوارم شما و دیگر دوستان بیشتر در میلیتاری حضور داشته باشید تا شاید از برکت بودنتان هم که شده دوز حضور یک عده خاص کمتر شود یا حداقل کمتر حس شود .
  10. سلام البته یک اصلاحیه به نظر ضروری می رسد : ایران همواره فروش پهپاد تهاجمی به روسیه را بعد از شروع جنگ در اوکراین رد کرده است .
  11. سلام میتونید روستای " شمسر " رو که کشته ها در اونجا بوده اند روی نقشه پیدا کنید و فاصله اش را از مرز اندازه بگیرید ؟ یا باید منتظر بشوید جناب "سردبیر" برایتان پیدا کنند ؟ پی نوشت : اون خبر از تسنیم را هم می شود لینکش را قرار بدهید ؟ پی پی نوشت : دوستان لطف کردند و لینک خبر را در استاتوس گذاشتند . جالب است که در خبر تسنیم عکسهای شمسر گذاشته شده است که در نزدیک مرز است و اشاره ای هم به دزک نشده است ! این هم لینک خبر که جناب @bds110 زحمتش را کشیدند : https://twitter.com/Tasnimnews_Fa/status/1747947329217302558
  12. بیانیه وزارت خارجه در خصوص حوادث اخیر در مرز پاکستان وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران اقدام غیر متوازن و غیر قابل پذیرش پاکستان در حمله ی پهپادی به شهروندان غیر ایرانی روستایی در جدار مرزی دو کشور را محکوم می نماید. ج.ا.ایران در عین حال که به سیاست حسن همجواری و برادری بین دو ملت و دو دولت ج.ا.ایران و پاکستان پایبند است و اجازه نمی دهد ،دشمنان روابط خوب و برادرانه دو کشور را تیره کنند؛ امنیت مردم و تمامیت ارضی کشور را خط قرمز خود بر می‌شمرد و از دولت دوست و برادر پاکستان قویاً انتظار دارد که به تعهدات خود در ممانعت از استقرار پایگاهها و گروههای مسلح تروریستی در خاک پاکستان پایبند باشد. در حادثه ی سه شنبه ۱۴۰۲/۱۰/۲۶ قرارگاه مرزی نیروی زمینی سپاه مسقر در استان سیستان و بلوچستان با مشاهده ی آمادگی یک گروه تروریستی برای عزیمت به سمت خاک ج.ا.ایران جهت انجام عملیات تروریستی دیگری مانند اقدام جنایتکارانه ی ،راسک اقدام به عملیات پیشگیرانه علیه این گروه تروریستی در پادگان و مقر استقراری آنان در ارتفاعات منطقه و کیلومترها دورتر از مناطق مسکونی نمود، که این رویه بخشی از وظایف ذاتی نیروهای مرزی ج.ا.ایران برای مقابله "متناسب با هرگونه تهدید تروریستی قریب الوقوع علیه مردم و شهروندان کشور است. تاکید می نماید که حساب دولت دوست و برادر پاکستان از تروریستهای مسلح جداست و ج.ا.ایران همواره به سیاست همسایگی خود پایبند است و اجازه نمی دهد که دشمنان و ایادی تروریست آنها، این روابط را به ویژه در زمانی که نسل کشی و جنایات رژیم صهونیستی مسأله ی اول جهان اسلام است تیره نمایند. منبع
  13. البته از نظر ظاهری دریچه بدنه چرخهای عقب و ساختار تعلیق چرخ جلو و احتمالا صندلی خلبان هم ظاهرا تغییر کرده است حداقل تمام تستهای تونل باد و پایداری و توزیع وزنی باید مجدد صورت گرفته باشد .
  14. سلام با این تغییرات ساختمانی یعنی طراحی آیرودینامیکی مجدد انجام شده است ؟
  15. جنگ سرد، مناطق خاکستری و رقابت استراتژیک به کارگیری تئوری های جنگ در استراتژی در قرن بیست و یکم نویسنده : سرهنگ دوم پیتر ال. هیکمن افسر تسلیحات نیروی هوایی ، کارشناسی ارشد در استراتژی نظامی ، کارشناسی ارشد در نظریه سیاسی و دکترا در روابط بین الملل . منبع : ( Military Strategy Magazine ( Volume 8, Issue 4، Spring 2023 قسمت اول : برنارد باروخ ( Bernard Baruch ) در سال 1947 به ایالات متحده هشدار داد که فریب " صلح " پس از جنگ جهانی دوم را نخورند . او رقابت در حال ظهور بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی را به عنوان یک " جنگ سرد " ( Cold War ) توصیف کرد که کاملاً جنگ نبود اما کاملاً صلح نیز نبود . بازتاب این مفهوم از جنگ سرد امروزه در عبارت تا حدی مبهم " رقابت استراتژیک " ( Strategic Competition ) که دولت بایدن برای توصیف روابط بین ایالات متحده و چین استفاده می کند به وضوح دیده می شود . اگرچه رقابت استراتژیک یک حالت جنگی نیست ولی رقابت بین ایالات متحده و چین نوعی صلح مخاطره آمیز است که در آن هر دو طرف همزمان برای احتمال تشدید نظامی قابل توجه در آینده ، جنگ بزرگ یا حتی مقابله هسته ای در حال آماده شدن هستند. از زمان هشدار باروخ در سال 1947 قرار گرفتن سیاست خارجی ایالات متحده در منطقه خاکستری بین جنگ و صلح دیگر یک اتفاق استثنایی نبوده است و تبدیل به یک هنجار شده است . کنگره ایالات متحده یازده بار بین سال های 1812 و 1942 اعلام جنگ کرد ، در مقابل کنگره در هشتاد سال گذشته اعلام جنگ رسمی نکرده است . در این سالها نزدیک به 100000 نفر از نیروهای نظامی در نبردهای ایالات متحده کشته شده اند . با این که درگیری‌های رخ داده در کره ، ویتنام ، عراق و افغانستان اغلب به عنوان " جنگ " نامیده می‌شوند ، اما هیچ‌یک از آنها از کنگره اعلان جنگ رسمی دریافت نکردند . همه این موارد به طور جداگانه به عنوان نمونه هایی از جنگ هایی گسترده تر تعریف می شوند : جنگ سرد و جنگ علیه تروریسم . امروزه جنگ‌ از نظر اجتماعی ، یک تعریف مفهومی ظریف را به‌عنوان " عمل با زور برای وادار کردن دشمن به انجام اراده‌ ما " ، به مفهوم یک خواسته با مرزهای غیر دقیق برای تغییر وضعیت اجتماعی یا سیاسی موجود ، در بر می‌گیرد . علاقه امروزی به درگیری در " منطقه خاکستری " ( Gray Zone ) نشان می‌دهد که حتی در سیاست خارجی ، مفاهیم جنگ و صلح برای توصیف واقعیت سیاسی اهمیت خود را از دست داده‌اند و به احتمال زیاد فقط در محیط‌های آکادمیک به‌طور جدی با آن مواجه می‌شویم و در اجرای استراتژی های کلان معمولا کنار رفته است . عادی بودن " عملیات نظامی به غیر از جنگ " از دهه 1950 حتی برخی از رهبران نظامی ایالات متحده را بر آن داشته است تا مدام به نیروهای آمریکایی یادآوری کنند که جنگ در مقیاس جنگ جهانی دوم همچنان به عنوان یک احتمال در آینده مطرح است و فقط موضوعی مربوط به گذشته نیست . با این حال ، ناکارآمدی آشکار مفاهیم نظری جنگ و صلح در واقعیت سیاسی کنونی یک نمود شمرده می شود و نه نقص نظریه . به قول کلاوزویتز ( Clausewitz ) ، " هدف تئوری روشن کردن مفاهیم و ایده‌هایی است که به‌طور گیج کننده ای درهم‌تنیده شده‌اند " . در همین زمینه ، هارولد وینتون ( Harold Winton ) می نویسد " اولین وظیفه تئوری تعریف رشته مورد مطالعه است " . این اقدامات در زمینه شفاف سازی و تعریف کردن شامل یک تضاد آشتی ناپذیر در زمینه تبدیل واقعیت به یک تعداد متناهی از مدل های مفید است ، این کار همزمان با پیچیدگی بی پایان رویدادهایی است که در واقعیت تجربه می شوند . حتی در اوایل قرن نوزدهم ، زمانی که کلاوزویتز " در جنگ " ( On War ) را نوشت ، خاطر نشان کرد که جنگ در عمل " تقریباً در همه جهات منشعب می شود و محدودیت مشخصی ندارد" . با در نظر گرفتن این موارد ، در این مقاله بررسی خواهیم کرد که وقتی صحبت از مسائل جنگ و صلح می شود، چگونه نظریه پردازان بین تفکر روشن انتزاعی در مورد جنگ و صلح با توصیف دقیق پیچیدگی بی پایان آن در واقعیت ، ارتباط ایجاد می کنند. این کار اغلب شامل انتخاب مفهوم انتزاعی جنگ به عنوان یک پدیده متمایز با ویژگی های پایدار و اساسی است که می تواند در طول زمان شناسایی و مدل شود. این گونه انتزاع و شفاف سازی مفاهیم با این که مقداری از دقت توصیفی را قربانی می کند ولی در مقابل ابزار قدرتمندی برای درک درهم تنیدگی جنگ و صلح را فراهم می کند. این ابزارهای نظری امروز برای درک " رقابت استراتژیک " به همان اندازه که دو قرن پیش برای درک " استراتژی بزرگ " در جنگ های ناپلئونی مفید بودند، کاربردی هستند. استفاده از تئوری ، وضوح مفهومی را به بهای قربانی کردن دقت توصیفی ، ارائه می کند : کلاوزویتز رویکرد نظری خود را با مفهوم " جنگ مطلق " ( absolute war ) ، یک شکل انتزاعی از جنگ ، که نقطه‌ای نهایی از نظر مرجعیت نظری برای دانشجویان در تئوری جنگ فراهم می‌کند ، پایه‌گذاری می‌کند . او نمی گوید که این مفهوم با جنگ هایی که در واقعیت تجربه می شوند مطابقت دارد در عوض، " کسی که می‌خواهد از تئوری بیاموزد، عادت می‌کند که این دیدگاه را دائماً در زمینه فکری اش داشته باشد، تمام امیدها و ترس‌هایش را با آن بسنجد، و زمانی که می‌تواند یا لازم می داند بر اساس آن اقدام کند" . در اوایل قرن نوزدهم ، زمانی که کلاوزویتز این مطالب را می نوشت، در عمل جنگ یک حداکثر " تقریبی " از مفهوم نظری جنگ مطلق بود . با این وجود، این شکل نظری ارزش داشت زیرا " راهنمای هر کسی که می‌خواهد درباره جنگ از کتاب بیاموزد را ارائه می‌کند. راه او را روشن می کند، پیشرفتش را آسان می کند، قضاوت او را آموزش می دهد و به او کمک می کند از دام های نبرد دوری کند " . چندین نظریه‌پرداز مهم دیگر هم که از نظرعملی هم با جنگ آشنا بوده اند ، مفاهیم انتزاعی و ظریف دیگر از جنگ را توسعه داده اند . " هنر جنگ " ( art of war ) اثر جومینی ( Jomini ) متشکل از اصول و قواعد پایداری است که در میان " شعر و متافیزیک جنگ " به " وسیله‌ای برای موفقیت تقریباً حتمی " تبدیل می‌شود . با این وجود، او اذعان دارد که نمی‌تواند تمام عواملی را که بر هدایت جنگ تأثیر می‌گذارند، بدون " انحراف از قصد اولیه " و " بزرگ‌کردن بیش از حد محدودیت‌های این کار " ، به‌طور کامل در نظر بگیرد . آلفرد ماهان ( Alfred Mahan ) اصول خود را از درس‌های " مستمر " و " دائمی " تاریخ با محدود کردن دامنه نظری خود به " تأثیر تعیین‌کننده عظیم " نیروی دریایی بر تاریخ جهان هم در زمان صلح و هم در زمان جنگ ، استخراج می‌کند. به همین ترتیب، جولیان کوربت ( Julian Corbett ) به دنبال " مفاهیم روشن و بیان روابط ذاتی اشیا " است تا کنش جمعی مؤثر را ممکن سازد. با این حال، " مفهوم روشن " او به قدری انتزاعی عمل می کند که نمی تواند در میدان نبرد فرد را همراهی کند . پس از فاجعه جنگ جهانی اول ، جولیو دوهه ( Giulio Douhet ) جنگ را به‌عنوان مقابله ای صنعتی از " رودررویی جمعیت‌ها در برابر جمعیت‌ها، رودررویی ملت‌ها در برابر ملت‌ها و ... " تعریف کرد که با هم گلاویز می شوند و گلوی همدیگر را می‌درند . دیدگاه دوهه از جنگ صنعتی از نظر تئوریک با هر سطح دیگری از تعامل سیاسی متمایز بود ، زیرا در نظر او کشورهای در حال جنگ همه نگرانی‌هایشان را کنار می‌گذارند و به جز مبارزه مصمم برای رسیدن به هدغشان در زنده ماندن یا مرگ نمی اندیشند . توسعه تئوری های ظریف ، دقیق و غیر پیچیده جنگ ، قدرت توضیح را برای نظریه پردازان علاقمند به جنگ به صورت انتزاعی فراهم می کند . در بیشتر موارد ، نظریه پردازان خاطر نشان می کنند که جمع بندی نظری همیشه مقداری از قدرت توصیفی را از واقعیت کار انجام شده را از بین می برد . به عنوان مثال، کوربت می نویسد که تمرکز او بر قدرت دریا ، کاوش در مورد مسائل و شرایط سیاسی " اولیه " را " بی حاصل " می کند. به همین ترتیب ، جومینی می نویسد که عملیات نظامی اغلب در معرض " نقاط عینی سیاسی " مهمی قرار دارند که در چارچوب یک دیدگاه نظری متمرکز بر ملاحظات نظامی " بسیار غیرمنطقی " به نظر می رسند..در نهایت ، جی اف سی فولر ( J.F.C. Fuller ) به دنبال ایجاد " یک مدل کارآمد از ماشین ذهنی است که هنرآموز جنگ را قادر می‌سازد تا ارزش‌های نظامی را مرتب کند" ، اما اذعان می‌کند که " هرچه قطعات یک ماشین کمتر باشد ، ساده‌تر کار می‌کند " . نتیجه این است که او ابزار نظری ساده و البته دارای محدودیتی را توسعه می‌دهد که می‌تواند توسط سیاست‌گذاران برای تصمیم‌گیری در مورد انجام یا عدم انجام اولین حمله به کار گرفته شود و همزمان ابزار اضافی را که ممکن است روشن کننده چگونگی جنگ و صلح در واقعیت باشند و از نظر مفهومی کمتر مستقل هستند را کنار می گذارد . ادامه دارد ... .
  16. سلام پایدارسازی سکوی سلاح یک موضوع قدیمی است و الان دیگر مشکل خاصی محسوب نمی شود . این مطلب و ادامه اش را ببینید
  17. سلام سیر رونمایی های نیروی دریایی سپاه کاملا خوب است . یک سیر منطقی برای تبدیل کردن نیروی دریایی سپاه به یک گارد ساحلی کامل با امکانات خوب که می تواند در خلیج فارس پوشش کامل ایجاد کند . البته منطقی خواهد بود که با گسترش توان و به خدمت گرفتن سایر ناوهای رده شهید سلیمانی و شهید ابومهدی ، محدوده آبهای ساحلی دریای عمان هم تحت پوشش این نیرو برود و نیروی دریایی ارتش کم کم به ماموریت اصلی خودش به عنوان یک نیروی فراساحل و دریای آبی بپردازد .البته برای این کار هم نیروی دریایی ارتش باید به ناوهای سنگین تر تجهیز شود .
  18. سلام قسمت خبر ساز مصاحبه لاوروف با روسیا 24 از منبع اصلی : دیمیتری کیسلف: زمان ما رو به اتمام است، اما هنوز درباره یک موضوع مهم صحبت نکرده ایم ، نوار غزه. اسرائیل اعلام کرده که جنگ ماه ها ادامه خواهد داشت و ظاهراً دارند حماس را نابود می کنند، اگرچه آمریکایی ها با آنها معاشقه می کنند. یک سال پیش، شما مقاله ای برای ایزوستیا در مورد سناریوهای احتمالی نوشتید. در نتیجه چه اتفاقی افتاده است؟ آیا حمله حماس به اسرائیل یک عملیات پرچم دروغین بود؟ چگونه می توانیم آن را ارزیابی کنیم؟ حتی برخی تصور می کنند که تخریب غزه یک عملیات ویژه با هدف ساخت کانال سوئز موازی از ایلات در سراسر صحرای نقب است. طول این مسیر 300 کیلومتر است که با تکنولوژی روز و هزینه انجام آن کار سختی نیست. چیست؟ ماهیت این فرآیند ژئوپلیتیکی چیست؟ سرگئی لاوروف: تئوری های توطئه زیادی وجود دارد. روز گذشته، تلویزیون و شبکه های اجتماعی ما بار دیگر گزارشی را که توسط روزنامه نگاران تحقیقی غربی در یکی از رسانه های غربی منتشر شده بود (به اعتقاد من سیمور هرش هم آن را منتشر کرده بود) بازنشر کردند که بر اساس آن سرویس های اطلاعاتی به مقامات اسرائیل در مورد برنامه ریزی برای یک حمله تروریستی بزرگ هشدار دادند. یک سال قبل از 7 اکتبر 2023. اگر این درست باشد، برای من سخت است که باور کنم هیچ اقدام پیشگیرانه ای انجام نشده است، به خصوص که می دانم ارتش و نیروهای امنیتی اسرائیل دانش فنی لازم را دارند و همیشه آماده انجام حملات پیشگیرانه هستند. این من را به یاد تئوری توطئه دیگری انداخت، زمانی که تروریست ها در 11 سپتامبر 2001 به برج های دوقلو حمله کردند و به دنبال آن جنگ در افغانستان آغاز شد و پروژه خاورمیانه بزرگ آغاز شد. تئوری های توطئه کمتر خونین دیگری نیز وجود داشت، مانند فرود در ماه، که هنوز به پایان نرسیده است، اگرچه بسیاری از مردم باید از رویدادهای واقعی در هر سه مورد آگاه می شدند. با این حال، این مسائل حل نشده باقی ماند. این عجیب است. من نمی خواهم تصور کنم که مردم عادی حاضرند صدها شهروند خود را قربانی کنند تا بهانه ای برای نابودی یک سازمان تروریستی ایجاد کنند که از آنها متنفرند و می خواهند از بین ببرند یا منافع اقتصادی یا لجستیکی به دست آورند. شما گفتید که بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اعلام کرد که حماس باید به عنوان یک کل و به عنوان یک نیروی نظامی نابود شود. به نظر می رسد غیرنظامی شود. وی همچنین گفت که باید افراط گرایی در غزه از بین برود. به نظر می رسد مانند نازی زدایی است. با این حال، من واکنش دولت قبلی اسرائیل به رهبری نخست وزیر یایر لاپید (او قبل از نخست وزیری وزیر امور خارجه بود) به عملیات نظامی ویژه ما را درک نمی کنم. واکنش او مرا متعجب کرد. او گفت که روسیه حق استفاده از زور علیه غیرنظامیان یا الحاق سرزمین های اوکراین را ندارد. این بی انصافی بود این موضوع را با او در میان گذاشتیم. نمی‌دانم او چه فکر می‌کند و تحولات کنونی را چگونه توصیف می‌کند، اما بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر روسیه، علی‌رغم اظهارات انتقادی متعدد [درباره اقداماتش] در سراسر جهان و این واقعیت که او در یک مخمصه جدی قرار دارد، هنوز از روسیه انتقاد نکرده است. او دو گفتگوی تلفنی با رئیس جمهور ولادیمیر پوتین داشته است . درست مانند مصر، اسرائیل به ما کمک کرد تا شهروندان خود را که در اسارت بودند یا می خواستند غزه را ترک کنند، تخلیه کنیم. ما باید بسیار مراقب تاریخ مشترک خود با اسرائیل، به ویژه تاریخ مبارزه با نازیسم باشیم. این عنصر اصلی است که ما را از نظر تاریخی متحد می کند. این یک عنصر اساسی از کد ژنتیکی ما است. هولوکاست و نابودی مردم چند ملیتی شوروی قابل مقایسه است، اما اعداد متفاوت است: شش میلیون نفر در طول هولوکاست و بیش از 20 میلیون نفر از مردم شوروی در طول جنگ جهانی دوم کشته شدند. یک سال پیش، در یک کنفرانس خبری در روز جهانی یادبود هولوکاست، سفیر اسرائیل در کیف وقتی از او در مورد تجلیل از باندرا، شوخویچ و دیگر نازی‌ها در اوکراین و استفاده از نمادهای نازی سؤال شد، چیزی نگفت. وی در پاسخ به این سوال که نگرش اسرائیل نسبت به این موضوع چیست، پاسخ داد که تغییری نکرده است و افزود که اسرائیلی ها همچنان آنها را نازی می دانند و این دیدگاه هرگز تغییر نخواهد کرد. با این حال، او اذعان کرد که اوکراین تاریخ پیچیده ای دارد و گفت که ارتباط اوکراینی ها با این افراد و سازمان های سیاسی را درک می کند. این واقعاً هشدار دهنده است. خبر اصلی در در منبع روسی : https://mid.ru/en/foreign_policy/news/1923676/ خبر را در Times of israel را ببینید : https://www.timesofisrael.com/lavrov-appears-to-liken-israels-war-on-hamas-in-gaza-to-russias-invasion-of-ukraine/ خبر را در خبر آنلاین هم ببینید : https://www.khabaronline.ir/news/1854398/لاوروف-اهداف-نظامی-ما-در-اوکراین-و-اسرائیل-در-غزه-یکسان-است پی نوشت : فکر میکنم از مواردی است که جناب @arminheidari باید در تاپیک رسانه در موردش بحث کنند . نقل خبر و معتبر دانستن منبعی که می دانیم دشمن ماست بدون مراجعه به منبع اصلی !
  19. ناو هواپیمابر یو اس اس اینترپرایز در سال 1937
  20. اعضای خدمه پروازی و زمینی یک بمب افکن B-17 به نام "Honey Chile II" در حال آماده سازی های هواپیمای خود ، قبل از اعزام به ماموریت ، پولبروک، نورث همپتون شایر، انگلستان، پاییز 1942
  21. سلام بهترین کاری که می توانیم انجام دهیم این است که با حضور ناوهای هندی در دریای عرب ، بلافاصله درخواست اجرای مانور مشترک دریایی با آنها بکنیم و از آنها برای حضور در چابهار به عنوان ناو مهمان دعوت کنیم .
  22. داستان گویی و راهبرد چگونه "روایت" ، بخش مرکزی جنگ منطقه خاکستری است عنوان اصلی : STORY TELLING AND STRATEGY: HOW NARRATIVE IS CENTRAL TO GRAY ZONE WARFARE نویسنده : David Knoll منبع : Modern War Institute At West Point تاریخ انتشار : 24 آگوست 2021 جنگ منطقه خاکستری می تواند در حد چیزی به اندازه ساخت چند زیرساخت بدون حادثه باشد . از سال 2015 ، چین سه روستای جدید در منطقه ای که ادعا می کند در تبت است ، ایجاد کرده ، ولی این محل در واقع در کشور بوتان قرار گرفته است . البته دولت چین جاده ها ، پاسگاه های پلیس و حتی زیرساخت های نظامی مربوط به این منطقه را هم در همان محل و در واقع در شمال بوتان ساخته است . جمهوری خلق چین از دهه 1980 ادعای مالکیت بخشی از این سرزمین را داشته است ، اما به تازگی ساخت و ساز را در این محل آغاز کرده است. به نظر می رسد هدف نهایی چینی ها این است که زمین های تصرف شده در شمال بوتان را با یک قطعه سرزمینی راهبردی تر که می خواهند در امتداد مرز شمالی هند به دست آورند ، مبادله کنند . توجه به این واقعیت که بخشی از منطقه اشغالی بیول خنپاجونگ ( Beyul Khenpajong ) ، یکی از مقدس ترین مکان های بوتان است ، باعث می شود که این بازی چین تقویت شود . در نگاه اول، به نظر می‌رسد که داستان بوتان نمونه‌ای کلاسیک از عملکرد چین است که در آن اتفاقاتی را به‌ طورغیرقانونی در میدان اجرا می‌کند تا دستاوردهای راهبردی اش را تضمین کند. با این حال، این رخداد در بوتان ، نمونه ای از این هم هست که چگونه " روایت " ( Narrative ) ، نقش اصلی را در جنگ منطقه خاکستری بازی می کند . کلید استراتژی پکن در بوتان این است که روایتی مبنی بر اینکه این قلمرو بخشی از چین است یا حداقل این استدلال که هر یک از طرفین شایستگی داشتن آن را دارد ، ایجاد کند . هرچه این روایت قوی تر شود ، احتمال این که حمایت بین المللی از خواسته بوتان انجام شود ، کمتر می شود . سال گذشته یکی از مقامات محلی حزب کمونیست چین از یکی از این روستاها بازدید کرد تا سکونت در این منطقه را جشن بگیرد ، این یک رویداد کاملا پیش پا افتاده.به نظر می رسد ولی نتیجه این کارها این است که برای جامعه بین المللی ، این اتفاق دیگر یک چشم انداز یک تصرف سرزمینی را ندارد بلکه یک اختلاف حقوقی مبهم است که بهتر است حل آن به دو طرف ذینفع واگذار شود. روایت هم به عنوان هدف و هم به عنوان ابزار در جنگ منطقه خاکستری عمل می کند. اقدامات منطقه خاکستری یک روایت کلی را در حمایت از اهداف راهبردی شکل می دهد و همزمان ، کنش‌های منطقه خاکستری هم با روایت تقویت می‌شوند . اگر روایت انجام شده نتواند کشش مورد نظر را پیدا کند، کنش‌ها شانس موفقیت کمتری خواهند داشت . جنگ منطقه خاکستری اغلب بر انکار کردن ، باقی ماندن در زیر آستانه پاسخ دشمن و دستیابی به یک اثر تجمعی از طریق اقدامات به ظاهر جزئی متکی است . روایت موفق ، تفسیر دشمن از رویدادها را مورد تردید قرار می‌دهد ، بر ماهیت روزمره فعالیت منطقه خاکستری تأکید می‌کند و در نهایت تبدیل به یک توضیح پذیرفته‌شده یا مدعی درستی ، می‌شود. موقعیت روستاهای ایجاد شده چین در داخل مرز بوتان چهار عنصر خاکستری انکار غیر قابل قبول : فعالیت‌های منطقه خاکستری به روش‌های مبهم انجام می‌شود ، به طوری که خود کنشگر یا قصدی که دارد ، پوشانده شود حتی اگر این پوشش خیلی جزئی باشد . به عنوان مثال، در سال 2014 هنگامی که روسیه منطقه کریمه را ضمیمه خود کرد، نیروهای مسلح ناشناس ( همان مردان سبز کوچک ) را برای انجام عملیات فرستاد و اینکه آنها سربازان روسی هستند را انکار کرد . به عنوان یک مثال دیگر ، دولت چین در جریان ساخت جزایر خود در دریای چین جنوبی ، مدعی شد که در حال ساخت پایگاه هایی برای جستجو و نجات و تحقیقات زیست محیطی است . با ایجاد پوشش نازکی از انکار ، یک دولت تجدیدنظرطلب می تواند جامعه بین المللی را از ایجاد یک روایت مشترک از فعالیت های مخرب در حال انجام باز دارد . با این که این انکار کردن برای اکثر ناظران غیرقابل قبول است ولی به برخی از حالات یا عناصر درون آنها بهانه ای برای عدم اقدام فراهم می کند . این امر اهمیت مبارزه با روایت دشمن و نه فقط مقابله با اقدامات تاکتیکی اش را افزایش می دهد. بدون پوششی از انکار اقدامات تاکتیکی، قصد راهبردی واضح‌تر خواهد شد ( مثلاً این که الان روسیه از نیروهای مسلح خود برای ضمیمه کردن بخشی از اوکراین استفاده می‌کند ) و این کار می تواند به بقیه جامعه بین‌الملل فرصت یا حتی مأموریتی برای سازماندهی یک واکنش مؤثر بدهد . دختر موطلایی مسابقات : فعالیت‌های منطقه خاکستری نه خیلی داغ هستند و نه خیلی سرد و همواره در سطحی کمتر از جنگ متعارف باقی می مانند ، البته آنها شامل رقابتهایی شدیدتر از روابط روزمره بین‌المللی می‌شوند . معمولا دشمنان فعالیت‌های منطقه خاکستری را به عنوان رفتار عادی طرف مقابل در نظر می‌گیرند در حالی که در واقع اینها تلاش‌هایی تجدیدنظرطلبانه برای تغییر وضعیت موجود هستند . برای مثال در دریای چین جنوبی ، کشور چین از شبه‌نظامیان دریایی خود با حمایت گارد ساحلی پرقدرت خود استفاده می‌کند تا ناوگان ماهیگیری اش در محدوده کشورهای همسایه را قوی‌تر کند و بتواند ادعاهای سرزمینی مورد مناقشه خود را مطرح کند . مقامات چینی این فعالیت ها را پیش پا افتاده نشان می دهند ولی در واقع، این روایت ، کارزاری برای عادی سازی جاه طلبی های سرزمینی چین است. عنصر اصلی این کارزار ، چارچوب‌بندی اقدامات زورگویانه به عنوان یک عمل ساده در یک مرز کاملا مشخص است . این روایت کاملا بر خلاف این حقیقت است که پکن از زور برای بیرون راندن دیگر مدعیان از قلمرو خودشان استفاده می کند. اقدامات زیر آستانه تحریک : فعالیت‌های منطقه خاکستری در سطحی از شدت یا دامنه انجام می‌شوند که بعید است موجب پاسخ نظامی متعارف شود . روایت ساخته شده به ایجاد این درک کمک می کند که اقدامات آنقدر در مقیاس محدود هستند که در نتیجه آن یک پاسخ متعارف غیر معقول به نظر برسد . به عنوان مثال، نیروهای چینی تعدادی از اقدامات را در دریای چین جنوبی صورت داده‌اند که در آنها تأسیسات نظامی قابل توجهی ساخته شده است . این تاسیسات شامل باندهای فرودگاهی 10 هزار فوتی ، رادارهای فرکانس بالا و پناهگاه‌های پنهان می‌شود . پس از مشخص شدن این واقعیت، این اقدامات تهدیدی آشکار برای دیگر بازیگران منطقه‌ای به نظر می رسد که ممکن است پاسخی مسلحانه را در مقابل آن انجام بدهند . البته چین پایگاه‌های نظامی در جزایر مورد مناقشه ساخت ولی در طول ساخت و ساز آنها ، ابعاد محدود کار ، توسعه مرحله‌ای و انکار چینی‌ها باعث ‌شد که یک پاسخ متعارف نامتناسب به نظر برسد . اثر تجمعی : هر کدام از اقدامات منطقه خاکستری به تنهایی تأثیر کمی دارند ، اما در مجموع می توانند اثرات راهبردی ایجاد کنند . به عنوان مثال، چین هواپیماهای نظامی خود را به منطقه شناسایی هوایی تایوان می‌فرستد که به نظر می‌رسد تلاشی باشد برای پایان دادن به آمادگی ارتش بسیار کوچکتر تایوان و تقویت ادعاهای جمهوری خلق چین مبنی بر اینکه استقلال تایوان قابل بحث است . هر بار که این هواپیماها به جزیره نزدیک می شوند، تایوان آماده باش می دهد و جت های خود را بلند می کند . از اواسط سپتامبر تا اواسط دسامبر 2020، هواپیماهای نظامی چینی بیش از صد مورد از این نوع ماموریت ها را انجام دادند . در آوریل 2021، سورتی پروازهای چینی به بالاترین سطح ماهانه خود رسید . هدف از این فعالیت‌ها این است که به ایالات متحده نشان دهد که تایوان هیچ ادعای قانونی - یا واقع بینانه - برای استقلال ندارد. در واقع، بسیاری از بزرگترین مجموعه پروازها پس از تعاملات رهبران ارشد ایالات متحده و تایوان یا اظهارات رهبران ارشد ایالات متحده در مورد تایوان صورت گرفته است. پرواز 52 هواپیمای جنگی چینی در منطقه شناسایی هوایی تایوان در اکتبر 2.21 پیامدهای سیاست ایالات متحده : محوریت روایت در جنگ منطقه خاکستری نشان می دهد که چگونه دولت ایالات متحده می تواند با تلاش های دشمن مقابله کند . در سطح ملی، ایالات متحده باید تلاش های خود را برای تضعیف انکار غیرقابل قبول ، روشن کردن ماهیت واقعی رقابتهای ظاهرا صحیح و نشان دادن تأثیر بالقوه راهبردی اقدامات تجمعی دشمن متمرکز کند . اگر ایالات متحده بتواند قبل از تجمع اتفاقات زیاد در میدان بازی ، شواهد روشنی را ارائه دهد ، ممکن است فرصتی برای جمع کردن جامعه بین المللی در جهت واکنش مورد نظر را داشته باشد. با این حال، پیام‌های متقابل ذاتاً چالش برانگیز است ، این محوریت روایت به نیاز دولت ایالات متحده برای ایجاد و پیشبرد روایت مورد نظر خود اشاره می‌کند . این روایت مثبت توسط ایالات متحده که بر حمایت از حاکمیت قانون موجود و وجود یک نظام بین‌المللی متمرکز شده است که موجب دهه‌ها رفاه مشترک بوده است، می تواند در رقابت راهبردی به هدف خود عمل ‌کند . عنوان کردن این روایت همچنین تضاد آشکاری با فعالیت های بدخواهانه ای که دولت های خواستار تغییر در وضعیت موجود انجام می دهند ، ایجاد می کند . همچنین وجود تفاوت‌های روشن بین این دو روایت باعث می شود فضای کمتری را برای شرکا و متحدانی که می‌خواهند از تصمیم‌گیری‌های سخت در مورد چین و روسیه اجتناب کنند، باقی بماند . با حرکت به سطح نظامی ، پیامدهایی به وجود می آید که تصمیم گیرندگان وزارت دفاع باید هنگام برنامه ریزی فعالیت های نظامی ، آنها را در نظر بگیرند : اول این که ارتش می تواند از تلاش کلی دولت ایالات متحده برای تضعیف انکار غیرقابل قبول فعالیت منطقه خاکستری دشمن حمایت کند. یک تصویر یا ویدیو به اندازه هزار کلمه ارزش دارد و می‌تواند به شکلی بسیار مؤثرتر از فقط انتشارات مطبوعاتی ، به جذب افکار بین‌المللی کمک کند. ارتش در موقعیت خوبی برای جمع آوری شواهدی از اقدامات دشمن قرار دارد و می تواند آنها را با کشورهای شریک و خبرگزاری ها به اشتراک بگذارد . ارتش در حال حاضر هم منابعی را در این فضا هزینه می کند . برای مثال، وزارت دفاع خبرنگاران را با هواپیماهای شناسایی نظامی به پرواز درآورده است تا ماهیت نظامی ساخت جزایر چینی در دریای چین جنوبی را برجسته کند. با توجه به ماهیت راهبردی کارزارهای منطقه خاکستری دشمن، رهبران وزارت دفاع باید این تلاش ها را در اولویت قرار دهند. دوم، ارتش ایالات متحده زمان زیادی را صرف تعامل با شرکا و متحدان و هشدار دادن به دشمنان می کند . این فعالیت‌ها شامل نمایش همکاری امنیتی ، تمرین‌ها، تضمین دریانوردی آزاد و تعامل با رهبران کلیدی است. هنگام انتخاب هر کدام از این فعالیت‌ها و برای تامین مالی آنها باید از دریچه تقویت روایت ایالات متحده - حمایت از حاکمیت قانون، مقابله با فعالیت‌های غیرقانونی، حمایت از شرکا و متحدان - و روایت‌های تحقیرآمیز بر علیه دشمن ، نگریسته شود . بخش مهمی از این تلاش ، کار با شرکایی است که روایت مثبت ایالات متحده را با محوریت حاکمیت قانون تقویت می کند، بنابراین هوشیاری بیشتری در مورد رعایت استانداردهای کشندگی کمتر ( Leahy Law ) مورد نیاز است. سوم، هر اقدامی که روایات ایالات متحده را تضعیف کند باید به عنوان یک خطر تلقی شود . هنگامی که یک عملیات پیشنهادی ، روایت ایالات متحده، مانند حمایت از حاکمیت قانون را تضعیف می کند ، رهبران نظامی باید آن اقدام را خطری برای یک هدف در سطح راهبردی ببینند. در برخی موارد، مانند حمله به بن لادن ، ریسک انجام چنین خطری قابل قبول است ولی در موارد دیگری مانند حملات هواپیماهای بدون سرنشین علیه نیروهای نظامی سطح پایین در مکان‌هایی مانند سومالی، یمن و افغانستان ، ممکن است چنین نباشد. دولت های تجدید نظر طلب از روایت هم به عنوان هدف و هم به عنوان ابزار رقابت در منطقه خاکستری استفاده می کنند. آماده سازی شرایط عملیاتی برای رسیدگی به فعالیت های منطقه خاکستری کافی نیست . میدان جنگ در سطح روایت شروع می شود و در همان سطح هم به پایان می رسد. استراتژی مدرن روسیه و چین به طور فزاینده ای به جنگ اطلاعاتی اولویت می دهد ، در حالی که دولت ایالات متحده در ایجاد سازگاری کند بوده است . این رقبا از جنگ منطقه خاکستری در مکان هایی مانند دریای چین جنوبی، دریای آزوف و اکنون بوتان استفاده کرده اند. برای معکوس کردن این روند، ایالات متحده باید به دنبال تضعیف قابلیت انکار رقبا، همکاری نزدیک با شرکا برای تقویت پیام‌رسانی و درک کامل آسیب‌پذیری‌ها و خطرات روایتها باشد.
  23. ما بار دیگر در خاورمیانه در جنگ هستیم چه غرب بخواهد اعتراف کند یا نه، به لطف حملات حماس به اسرائیل و پاسخ احتمالی ایران به حمله متقابل اسرائیل، منطقه در حال جنگ است. عنوان اصلی : We are once again at war in the Middle East نویسنده : Jamie Dettmer منبع : December 23, 2023 ، POLITICO Europe فوریه 1991 بود، و خدمه ناوچه بریتانیایی اچ ام اس گلاستر ( HMS Gloucester ) در حال تلاش بودند تا موشک کرم ابریشم عراقی را که به سمت ناو یو اس اس میسوری ( USS Missouri ) در حال حرکت بود را هدف قرار بدهند . یو اس اس میسوری یک ناو جنگی دوران جنگ جهانی دوم آمریکایی بود که به دستور رئیس جمهور سابق ایالات متحده، رونالد ریگان بعد از تعمیر و تجهیز به خلیج فارس اعزام شده بود . تکان شدید ناشی از شلیک موشک های Sea Dart نگران کننده بود و زمانی که با چشمان خواب آلود به سمت عرشه می دویدم مشاهده از نزدیک اولین شکار موفقیت‌آمیز یک موشک توسط موشک دیگری در طول جنگ دریایی را از دست داده بودم . امروز که 32 سال از این اتفاق می گذرد ، چنین رهگیری‌هایی در دریای سرخ به تعداد زیادی در حال انجام است و چه غرب بخواهد اعتراف کند یا نه ، به لطف حملات حماس به اسرائیل و احتمال پاسخ ایران به حمله متقابل اسرائیل ، بار دیگر خاورمیانه در حال جنگ است. همه ما باید نفس راحتی بکشیم که رهگیری‌های موشکی تاکنون از غرق شدن کشتی های جنگی یا کشتی تجاری غربی جلوگیری کرده اند . این اتفاق ممکن است تبدیل شدن درگیری فراتر از دید در دریای سرخ را به چیزی بسیار بزرگ‌تر و خطرناک تر تسریع ‌کند که خطر ببسیار بزرگتری را به دنبال دارد ؛ تشدید تنش نظامی در منطقه ای که از قبل با نگرانی بر فراز پرتگاه قرار گرفته است . از 19 اکتبر تا به امروز ، حوثی‌های یمن ، همان گروه شبه‌نظامی که دولت متحد آمریکا در یمن را در سال 2014 سرنگون کرد و همسو با ایران است ، حداقل ده کشتی تجاری را که از آب‌های بین‌المللی در دریای سرخ عبور می‌کردند با موشک و پهپاد هدف قرار داده‌اند . البته بیشترآنها توسط قدرت آتش برتر ناوهای جنگی ایالات متحده ، فرانسه و بریتانیا منهدم شده و از بین رفته اند ، تعداد کمی از آنها هم به هدف خورده اند فقط خسارت وارد کرده اند و هیچ کشتی غرق نشده است . یک مثال از این برخوردها تانکر نروژی حامل مواد شیمیایی استریندا ( Strinda ) بود . تانکر نروژی استریندا که توسط یک موشک کروز ضد کشتی شلیک شده از مناطق تحت کنترل حوثی ها هدف قرار گرفت . دوازده اکتبر 2023 همین امر در مورد مجموعه ای از موشک های کروز ساخت ایران که حوثی ها آنها را از شهر صنعا پایتخت یمن به سمت بندر ایلات اسرائیل شلیک کردند نیز صادق بود . اولین مورد این موشکها توسط موشک هدایت شونده ناوشکن نیروی دریایی ایالات متحده یو اس اس کارنی ( USS Carney ) سرنگون شد . کارنی بخشی از گروه هواپیمابر ضربتی یو اس اس جرالد آر فورد ( USS Gerald R. Ford ) است که در روزهایی که حماس به اسراییل حمله کرد ، به دستور لوید آستین ( Lloyd Austin ) ، وزیر دفاع ایالات متحده ، به شرق مدیترانه اعزام شد . یک ناو گروه هواپیمابر دیگر به رهبری یو اس اس دوایت دی. آیزنهاور ( USS Dwight D. Eisenhower ) هم به منطقه اعزام شد و اکنون در جنوب باب المندب در خلیج عدن مستقر شده است. اواسط هفته ، آستین شکل گرفتن یک ماموریت دریایی را با مشارکت بیش از دوازده کشور با هدف حفاظت از کشتیرانی تجاری در دریای سرخ ، یکی از شریان های تجاری بزرگ جهان در امتداد مسیر تردد کانال سوئز ، اعلام کرد . اما حوثی ها همچنان به کارشان ادامه می دهند و اعلام می کنند که حملات خود را متوقف نخواهند کرد . محمد البخیتی ، یکی از اعضای شورای حاکم حوثی ها ، این هفته در پست خود در فضای مجازی اعلام کرد : " اعلام آمریکا مبنی بر ایجاد این ائتلاف شرم آور ، ما را از ادامه عملیات نظامی خود باز نخواهد داشت و این کار تا زمانی که جنایات نسل کشی در غزه متوقف شود و غذا، دارو و سوخت به جمعیت تحت محاصره آن وارد شود ، ادامه خواهد یافت " . سرعت گرفتن و گسترش حملات حوثی ها بر این ترس افزوده است که جنگ اسرائیل و حماس در نهایت همه منطقه همیشه آشفته خاورمیانه را فرا خواهد گرفت . مقامات ایالات متحده در پاسخ به همه اینها چهره شجاعانه ای به خود می گیرند ؛ همین ماه گذشته بود که مقامات پنتاگون ادعای موفقیت در مهار جنگ را داشتند ، البته این ادعا در همان زمان هم درست نبود و اکنون حتی کمتر از آن موقع درست به نظر می رسد . نه دولت جو بایدن ، رئیس جمهور ایالات متحده و نه دولت های متحد غربی نمی خواهند این واقعیت را نشان بدهند ولی دیگر کار از کار گذشته است . در 14 نوامبر، درگیری های مرزی بین اسرائیل و حزب الله از قبل بیشتر شده بود . همزمان نیروهای آمریکایی و ائتلاف در عراق و سوریه 38 بار مورد حملات پهپادی و موشکی گروه‌های تحت حمایت ایران قرار گرفته‌اند . با این حال، خبر خوب این است که پیامدها در مقیاس محدود باقی مانده است . جنگ کاملی بین اسرائیل و حزب الله درنگرفته است . ایران تلاشی برای توقیف نفتکش ها در تنگه هرمز نکرده یا به هیچ یک از آنها شلیک نکرده است.و حوثی ها هنوزشلیک موشک به سمت عربستان سعودی را آغاز نکرده اند . می توانیم بگوییم همه چیز می توانست بسیار بدتر باشد . البته هنوز هم فاصله ما با یک اتفاق بزرگتر ، فقط یک رهگیری موشکی شکست خورده است . دریای سرخ و موقعیت باب المندب در جنوب آن تل آویو به لطف گنبد آهنین خود تاکنون از اصابت بسیاری از موشک های حماس و حزب الله در امان بوده است . بندر ایلات نیز به لطف ناو یو اس اس کارنی و سامانه دفاع موشکی ارو 3 اسرائیل که در اولین استفاده عملیاتی اش یک موشک بالستیک شلیک شده حوثی ها را بر فراز دریای سرخ رهگیری کرد ، هنوزمورد اصابت جدی قرار نگرفته است . اما اگر همه یا هر کدام از آن رهگیری ها هدف خود را از دست می دادند، چه اتفاقی می افتاد ؟ اگر موشکهای حزب الله رهگیری نشود و باعث تلفات گسترده در تل آویو شود، چه اتفاقی می افتد؟ یا اگر یک کشتی جنگی یا تجاری غربی غرق شود ؟ به اینها خطرات ناشی از مین یا قایقهای های تندرو را هم اضافه کنید. ژنرال بازنشسته آمریکایی مارک کیمیت ( Mark Kimmitt) که به عنوان دستیار وزیر امور خارجه در امور سیاسی-نظامی در دولت پرزیدنت جورج دبلیو بوش خدمت کرده است ، می گوید: "سیاست ایالات متحده در مورد این گونه حملات ، پاسخ متناسب به شیوه درجه بندی شده است. با این حال، من فکر می‌کنم در گذشته موقعیت‌هایی را دیده‌ایم که وقتی عبور از خط قرمز اتفاق افتاده است ، تغییرات بنیادینی در واکنش اتفاق افتاده است . ایالات متحده به ویژه در مورد افزایش قابل توجه حملات به نیروهای آمریکایی و پرسنل دیپلماتیک در داخل عراق توسط شبه‌نظامیان مورد حمایت ایران، خویشتنداری قابل توجهی از خود نشان داده و به نیروهای امنیتی عراق اجازه داده است که به اوضاع را رسیدگی کنند.ولی اگر حمله‌ای به تأسیسات دیپلماتیک یا پایگاه‌های آمریکایی‌ در عراق ، انجام شود و تعداد زیادی تلفات رخ بدهد، فکر می‌کنم باید انتظار پاسخ بسیار متفاوتی را داشته باشیم . " به همین علت است که صداهای فزاینده ای از سوی ایالات متحده و متحدان غربی اش برای محدود کردن کارزار اسراییل در غزه شنیده می شود. آنها روز به روز نگران تر می شوند . این هفته یک مقام ارشد اسراییلی که خواست نامش فاش نشود ، در گفتگو با گروهی از خبرنگاران گفت : "عرصه‌ای که اخیراً در دریای سرخ باز شده است، فقط مشکل اسرائیل نیست ، البته این برای اسرائیل مشکل ساز است، اما یک موضوع جهانی است. اسرائیل از اعلام آستین برای ایجاد یک نیروی دریایی ترکیبی برای کنترل دریای سرخ استقبال می کند . البته ممکن است زمان زیادی طول بکشد تا این نیرو موثر واقع شود و اسرائیل نمی تواند برای همیشه صبر کند زیرا اقتصاد ما در حال آسیب دیدن است . نرخ های بیمه ای که افزایش می یابند عملاً تمام جهان را تحت تأثیر قرار خواهد داد . در واقع انجام دهندگان این کار واقعاً حوثی ها نیستند ، مجری آن ایران، ایران و ایران است . ایران به آنها دستور می دهد ، ایران به آنها سلاح می دهد و البته ایران اگر بخواهد می تواند جلوی آن را بگیرد. بنابراین ما نیاز داریم که دنیا بر ایران فشار بیاورد تا جلوی آنها را بگیرند " . و یکی از سؤالات بزرگ این است که آیا مأموریت دریایی غرب می‌تواند فقط با ماهیت دفاعی ادامه داشته باشد و بتواند در منصرف کردن شرکت‌های کشتیرانی و بیمه‌گران از ترک مسیر موفق باشد یا اینکه باید تاکتیک‌های تهاجمی را به کار بگیرد ؟ ترافیک این مسیر دریایی در حال حاضر 14 درصد کاهش یافته است .