Recommended Posts

راستش با شنیدن این خبر خوشحال شدم زیرا نشان از عزم کشورهای منطقه برای پیشرفت و توسعه ی فناوری دارد،این که کشورهایی مانند:عربستان،ترکیه و امارات در حال توسعه ی زیر ساخت های ساخت ماهواره هستند خود به خود باعث بالا رفتن تراز علمی و فرهنگی کشورهای منطقه خواهد شد،البته تفاوت کشورهای ذکر شده با کشور ما در این است که ما سعی می کنیم به صورت کاملآ بومی تجهیزات ساخت ماهواره را بسازیم و از طرفی برای دریافت برخی قطعات حساس از خارج دچار تحریم هستیم و مجبوریم خودمان بسازیم یا این که از نمونه های تجاری استفاده کنیم اما ترکیه،عربستان و... چنین مشکلاتی را ندارند (مگر ان که قصد ساخت ماهواره های فوق پیشرفته را داشته باشند که عملآ غربی ها کمکی بهشان نخواهند کرد).
از طرف دیگر در بین کشورهای منطقه تنها ما هستیم که فناوری پرتاب ماهواره را به صورت کاملآ بومی و داخلی در اختیار داریم و از صفر تا صد کار را خودمان انجام می دهیم که شاید بتوان گفت بارزترین تفاوت فناوری فضایی ما با دیگر کشورهای منطقه در همین است زیرا اگر خودمان پرتاب کننده باشیم هم می توانیم اطلاعات حساس ماهواره هایمان را از دید خارجی ها مخفی کنیم و هم این که قدرت تهاجمی و بازدارندگی خودمون رو تثبیت کرده ایم.
در ضمن خبر همکاری دانشمندان عربستان با ناسا برای ساخت ماهواره چیز عجیبی نیست زیرا ترکیه و امارات هم چنین کمک هایی را دریافت کرده اند و هم اکنون ماهواره هایی را با کمک شرکای خارجی در مدار زمین دارند،از دوستان هم خواهشمندم اینقدر عربستان را دست کم نگیرید،درست است که عربستان دشمن و رقیب ما در منطقه است اما همین عربستان در بعد تولید علم بعد از ایران و ترکیه سومین کشور منطقه است و نباید فکر کنیم که این کشور اصلآ دانشمند ندارد البته به لطف دانشمندان گمنام و شهدایی مانند طهرانی مقدم ها ما بسیار جلوتر از همسایگانمان هستیم.
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]


[size=4][color=#000000] هم اکنون 170 دانشمند عربستانی در زمینه علوم فضایی در این کشور فعالیت می کنند که 50 تن از آنها زن بوده و در زمینه مهندسی ماهواره ها فعال هستند.[/color][/size]
[/quote]

با این تعداد نمیشه کارهای یک پخشش را انجام داد چه برسه بقیه قسمتاش
احتملا ناسا ساخته و اون دانشمندان عربستان تو پخش های غیر تخصصیش کمک هایی کردند

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[b] [url="http://www.google.com/url?sa=t&rct=j&q=malek%20abdollah%20university&source=web&cd=1&ved=0CC0QFjAA&url=http%3A%2F%2Fwww.kaust.edu.sa%2F&ei=kQXHUK5MwfDSAZisgOAN&usg=AFQjCNHJzMdOUU1yTNpoXW5ZvxZP5_Xh4g&bvm=bv.1354675689,d.dmQ"]King [i]Abdullah University[/i] of Science and Technology[/url][/b]


دانشگاه بسیار خوبی هست و از استادهای خیلی خوبی هم استفاده میکنه، بودجه شروعش هم 10 میلیارد دلار بوده!!!!!!!! چند تا دانشگاه خیلی خوب دیگه هم داره عربستان. البته رشد علمیش خیلی شتاب نداره، ولی قدم های خوبی برداشته برای پیشرفت. تعجب نکنید اگه چند سال دیگه از خیلی کشورهای دنیا جلو بیفته.

من کم کم دارم به درست بودن نظر خودم درباره ارتششون هم شک میکنم! ویرایش شده در توسط heliaa

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]من کم کم دارم به درست بودن نظر خودم درباره ارتششون هم شک میکنم![/quote]

یعنی هنوز شک نکردید؟؟!!
البته بحث مربوط به یک تاپیک مجزاست و الا باز هم دلایلی میاوردم که شکتون به یقین تبدیل بشه.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

بیان رخداد
مسئله جانشینی در عربستان سعودی در چند سال اخیر به عنوان یک موضوع بسیار حیاتی در خصوص پادشاهی آل سعود، نگاه ها را متوجه خود ساخته است و بخصوص بعد از مرگ دو ولیعهد ملک عبدالله این وضعیت وارد فضای جدید و حادی گردیده است که تحلیل زوایای آن می تواند به بخشی از این مسئله پاسخگو باشد.

از آنجا که سنت انتقال قدرت از برادر به برادر تنها در پادشاهی عربستان رایج است، از اینرو سیستم جانشینی و انتقال قدرت در این کشور منحصر به فرد بوده و با مکانیسم های خاص خود نیز تداوم پیدا می کند. چشم انداز جانشینی پس از ملک عبدالله بن عبدالعزیز ۸۹ ساله امری است که در این نوشتار سعی داریم بدان بپردازیم؟ پرسش اصلی در این تحقیق این است که روند جانشینی در عربستان پس از ملک عبدالله به چه سمتی خواهد رفت؟ آیا شاهد تداوم انتقال قدرت به برادر خواهیم بود؟ یا قدرت به نوادگان عبدالعزیز که اینک بسیاری از پست های وزارتی و امارتی را تصرف نموده اند، خواهید رسید؟ دورنمای جانشینی در عربستان به چه سمتی خواهد رفت؟ آیا شاهد تغییر خواهیم بود یا انتقال سنتی قدرت در این پادشاهی بحران زا خواهد شد؟ استدلال نویسنده در این مقاله این است که با توجه به منشور عبدالعزیز و با توجه به زنده بودن تعدادی از فرزندان وی که دارای سوابق مدیریتی و تجربه کافی هستند، همچنان تا یک دهه آینده این چرخش قدرت میان برادران تداوم خواهد داشت، اما در آینده نزدیک با مرگ اکثر پسران بنیانگذار آل سعود، شاهد به قدرت رسیدن نوادگان وی خواهیم بود که این امر می تواند تغییرات محتملی را در سیستم انتقال قدرت و همچنین ماهیت تحولات آینده در سرزمین عربستان بر جای بگذارد.


تحلیل رخداد
نظام سیاسی عربستان سعودی اگرچه در طبقه بندی نظام های پادشاهی مطلقه یا بر اساس طبقه بندی ژان بلاندل جزو نظام های سیاسی سنتی غیر مساوات طلب جای می گیرد، اما تنها نظام پادشاهی می باشد که در آن قدرت از برادر به برادر انتقال پیدا می کند. هر چند در سال ۱۹۵۳ قدرت از ملک عبدالعزیز به پسرش سعود رسید، اما از آن تاریخ به بعد و بر اساس منشور عبدالعزیز قدرت میان برادران انتقال پیدا کرده و پس از سعود، قدرت به فیصل، خالد، فهد و عبدالله رسیده و در صورت مرگ ملک عبدالله و زنده ماندن ولیعهد کنونی، قدرت به سلمان به عنوان ششمین پادشاه خاندان سعودی خواهد رسید. اینکه پس از سلمان این روند به چه سمتی حرکت خواهد نمود مسئله ای است که در خور تحلیل است که در ادامه می بایستی با تحلیل مکانیسم های تعیین ولیعهد و پادشاه و همچنین بخت های اصلی میان فرزندان و نوادگان عبدالعزیز پاسخ روشنی بدان داد.

۱- شرایط پادشاهی
سن: هر چند که آل سعود بیش از هر ویژگی به سن اهمیت می دهند و ترتیب تولد همچنان ویژگی برتر محسوب می شود، اما در دو دهه اخیر عملاً این ویژگی نقض گردیده است. بطور مثال با وجود برادران بزرگتری چون سعد، ناصر و محمد، ملک فهد، عبدالله را به عنوان ولیعهد برگزید و همچنین در سال گذشته نیز ملک عبدالله با وجود برادران بزرگتری چون مشعل، بندر و عبدالرحمن، نایف را به ولیعهدی و پس از مرگ نایف، سلمان را انتخاب نمود که این مسئله موجب دلخوری عبدالرحمن را فراهم نمود. اما استدلال فهد و عبدالله در انتخابهای خود احتمالاً در نظر گرفتن گزینه هایی چون تجربه و داشتن مادرانی سعودی بوده است.

تجربه و فراست: بسیاری از پسران ابن سعود دارای تجربه حکومتی بوده اند، ولی صلاحیت آنها متفاوت است. آن هایی که دارای پست های رسمی فعلی باشند، کم هستند. برای مثال متعب، عبدالرحمن، احمد، سلمان، سطام و مقرن از افرادی هستند که در میان برادران دارای تجربه های حکومتی می باشند.از سوی دیگر بسیاری از سعودی ها خواهان پادشاهی محتاط و ثابت قدم است و فراست بیشتر در روابط عممی پادشاهان نمود پیدا می کند.

داشتن مادران سعودی: این موضوع اشاره به این واقعیت است که بسیاری از همسران عبدالعزیز غیر عرب بوده اند و همانگونه که خودش صراحت نموده است که پادشاه نباید فرزند یک خارجی باشد. بنابراین با مستثنی کردن فرزندان ابن سعود از همسران خارجی وی، شمار پسران اصلح برای پادشاهی به طور اساسی کاهش می یابد. برای نمونه بندر، مقرن، هذلول، مشعل، متعب، طلال و نواف دارای مادرانی یمنی، مراکشی و ارمنی می باشند.

مقبولیت و محبوبیت: از آنجایی که اجماع نظر در کانون تصمیم گیری سعودی قرار دارد، توانایی حصول به آن بسیار مهم می باشد. بنابراین شخصی که نامزد پست ولیعهدی یا پادشاهی می گردد می بایستی ضمن داشتن مقبولیت میان شاهزادگان، از محبوبیت میان شاهزادگان و مردمان عادی نیز برخوردار باشد.

۲- مکانیسم شورای بیعت
شورای بیعت را ملک عبد الله در سال ۲۰۰۶ تاسیس کرد و در رأس این شورا برادر ناتنی‌اش مشعل بن عبدالعزیز قرار دارد. این شورا ۳۵ امیر از فرزندان و نوادگان عبد العزیز را دربرمی‌گیرد و ماموریت آن تضمین انتقال مسالمت‌آمیز قدرت از پادشاه به ولی‌عهد است. این شورا که مکانیزمی برای انتصاب ولی‌عهد و پادشاه در صورت عدم شایستگی بود، بطور غیررسمی تلاشی از سوی ملک عبدالله برای مقابله با سدیری‌های مدعی تصاحب تاج و تخت (هفت سدیری: فهد، سلطان، عبدالرحمن، نایف، سلمان، ترکی و احمد) برشمرده شد. در صورتی که یکی از اعضا به دلیل کهولت سن یا بیماری نتواند در هیئت حضور پیدا کند، یکی از فرزندان وی جانشین آن فرد می‌شود، علاوه بر این‌که یک نفر از فرزندان پادشاه و یک نفر از فرزندان ولی‌عهد نیز به اعضای فوق افزوده می‌شوند. در گذشته ولیعهد براساس معیار سن انتخاب می‌شد، اما هم اکنون یکی از مهمترین شاخصه‌های ولی‌عهد توانایی رسیدگی به کارهای اداری و سیاسی مملکت و آگاهی از اوضاع داخلی و خارجی است.

۳- فرزندان عبدالعزیز: بخت های اصلی در کمند قدرت
ملک عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود از ۲۲ همسر خود صاحب ۳۶ فرزند شد که تا به امروز ۱۹نفر از آنها در گذشته اند و ۱۷ نفر مابقی هم در سمت های ولیعهدی، وزارتی، امرا و مشاوران پادشاه خدمت نموده یا در بستر بیماری بوده و یا همچون فیصل و ترکی در خارج از پادشاهی زندگی می کنند. در میان برادران زنده ملک عبدالله گزینه های زیر از شانس و بخت بیشتری برخوردار هستند:

سلمان : ۷۶ ساله، ولیعهد، وزیر دفاع و معاون شورای وزیران
احمد : ۷۲ ساله، وزیر کشور مستعفی و مشاور پادشاه
عبدالرحمن: ۸۱ ساله، معاون وزارت دفاع
سطام : ۶۹ ساله، امیر ریاض
بدر: ۷۹ ساله، معاون گارد ملی
برادران دیگر همچون مساعد، مشعل، بندر، متعب، نواف، عبیدالله، مشهور، ممدوح، مقرن، ترکی و طلال به دلیل داشتن مادران غیر سعودی و فقدان تجربه های مدیریتی عملاً شانسی برای رسیدن به قدرت ندارند، هر چند نباید هر گونه احتمالی را از نظر دور داشت.

۴- نوادگان عبدالعزیز: بخت های اصلی در کمین قدرت
انتقال جانشینی به نسل بعد شیوه ای مشخص برای یافتن پادشاهی جوان تر، سالم تر و با این حال مجرب تر است. بسیاری از این نوادگان که خود اینک در سنین بین ۵۰ تا ۷۰ سال قرار دارند، از سال ها تجربه در دولت برخوردار می باشند. در واقع شاهزادگان جدید عمدتا در پست امرای مناطق، معاون وزیر و مشاور وزارت خانه های گوناگون مشغول هستند که تعدادی از آنها از قدرت زیادی برخوردار بوده و در صورت ایجاد فضا و ورود به قدرت عملاً پست ولیعهدی را در دهه های آتی و متعاقب آن به پادشاهی رسیدن را تجربه خواهند نمود. نکته ای که بسیار حایز اهمیت است این است که پسران پادشاهان گذشته و همچنین برادرانی که به دلایل مختلف از اعتبار برخوردار نبوده از اهمیت چندانی در بحث جانشینی برخوردار نیستند. از اینرو فرزندان فهد، عبدالله، سلطان، نایف و سلمان بیشترین شانس و اعتبار را در آینده دارا هستند.

مهمترین شاهزادگان نسل دوم عبارتند از:
محمد بن نایف: وزیر کشور، محمد بن فهد: امیر منطقه شرقی، عبدالعزیز بن فهد: رئیس دیوان ریاست کابینه، متعب بن عبدالله: فرمانده گارد ملی، مشعل بن عبدالله: امیر منطقه نجران، عبدالعزیز بن عبدالله: معاون وزیر خارجه، بندر بن سلطان: رئیس استخبارات، خالد بن سلطان: معاون وزیر دفاع، سعود الفیصل: وزیر امور خارجه، خالد الفیصل، امیر منطقه مکه، سلطان بن سلمان: رئیس عالی جهانگردی، فیصل بن سلمان: مسئول الشرق الاوسط و بازاریابی سعودی، فیصل بن بندر: امیر منطقه قصیم، فیصل بن خالد: امیر منطقه عسیر، فهد بن بدر: أمیر منطقه الجوف، فهد بن سلطان: امیر منطقه تبوک، عبدالعزیز بن ماجد امیر منطقه مدینه، محمد بن ناصر امیر منطقه جازان و دیگر شاهزادگانی که در پست های وزارتی و امارتی مشغول هستند.

در میان این شاهزادگان متعب بن عبدالله، محمد بن نایف، خالد بن سلطان و محمد بن فهد از نفوذ و اعتبار زیادی در میان شاهزادگان نسل دوم برخوردار می باشند که می بایستی همچنان در صف جانشینی و احتمالاً پادشاهی قرار گیرند.

۵- چالش های جانشینی

۵-۱- فقدان نهادهای دموکراتیک و مکانیسم های مشروعیت زا
سیستم جانشینی در عربستان سعودی برای مدت ها نتوانسته فرمول قانع کننده ای را در تعیین جانشین بعدی فراهم آورد که در این رهگذر بتوان در مواقع بحرانی با رجوع بدان، هزینه های جنگ قدرت و مشروعیت زدایی را کاهش دهد. اگر چه در سیستم سنتی عربستان بر مبنای منشور عبدالعزیز و همچنین در چند سال اخیر شورای بیعت عمل می شود، اما با مرگ اکثر پسران ابن سعود، عملاً این منشور از میان خواهد رفت و می بایستی منتظر بود که آل سعود بر مبنای چه فرمولی با نوادگان خود بیعت خواهد نمود. بنابراین فقدان نهادهای دموکراتیک و پذیرفته شده همچون انتخابات یکی از مسائلی است که سیستم سیاسی عربستان با آن بیگانه است.

۵-۲- کهولت سن و بیماری اکثر فرزندان
تداوم برقراری سلطنت از طریق برادران پادشاه باعث گردیده کسانی که به قدرت می رسند در سنین بالایی قرار داشته و اکثراً هم با بیماری های متعدد دست به گریبان هستند. این مسئله باعث می شود تا سیستم در سطوح رأس و میانی هرم قدرت با مسئله پیرسالاری و فقدان تحرک لازم مواجه باشد که این مسئله بر بسیاری از عوامل تأثیرگذار بوده است. از اینرو امروزه اکثر این ۱۷ نفر باقیمانده در سنین ۷۰ تا ۹۰ سالگی بوده و غالباً با بیماری مواجه بوده یا تحت درمان قرار دارند. از سوی دیگر طنز قضیه در این است که بسیاری از نوادگان عبدالعزیز هم در سنین بالا قرار داشته و خود اینک پدربزرگ هستند. بنابراین حتی در صورت انتقال قدرت به نسل بعد این مشکل حل نخواهد شد و عربستان بازهم در دهه های اینده با این بحران مواجه خواهد شد.

عربستان سعودی به عنوان یکی از کشورهای مهم در منطقه خاورمیانه در سالهای آتی با مسئله جانشینی و انتخاب ولیعهد و پادشاه دست به گریبان است و همچنان با این مسئله داخلی و بحران زا روبروست. بطور کلی روند گرایشات دموکراتیک و قانونی در سطح جهانی به سمتی رفته است که کشورهای معدودی را می توان پیدا نمود که به سان پادشاهی پیرسالارانه سعودی با چنین مسئله ی مهمی مواجه باشد. هر چند عربستان از سال ۱۹۵۳ تاکنون با چنین مسئله ای روبرو بوده و بخصوص در سه مقطع یعنی پادشاهی سعود، فیصل و فهد منجر به درگیری میان گارد ملی و گارد سلطنتی در زمان سعود، قتل فیصل و کدورت و ناراحتی برادران فهد از انتخاب عبدالله برادر ناتنی را فراهم آورد. هر چند که با نفوذ برادران بزرگتر و اجماع شیخ سالارانه این مسائل به نوعی حل و فصل گردید و پادشاهی تا به امروز تداوم داشته است، اما این مسئله چیزی نیست که در قرن بیست و یکم با گرایشات دموکراتیک و همچنین مرگ اکثر فرزندان عبدالعزیز، بتوان تصویر پایداری را برای عربستان تصویر نمود. بنابراین با مرگ ملک عبدالله، سلمان پادشاه خواهد شد و ولیعهد به احتمال زیاد به احمد خواهد رسید و این وضعیت تا یک دهه آینده تداوم خواهد داشت، اما از آن تاریخ به بعد با مرگ پادشاه و برادرانش، شاهد تغییر در منشور عبدالعزیز و به قدرت رسیدن نوادگانش خواهیم بود که این مسئله هم همانطور که در متن بدان اشاره رفت، نمی تواند برای بیش از دو دهه تداوم داشته باشد. بنابراین عربستان با چند سناریو مواجه خواهد بود:

۱- تداوم انتقال قدرت باز هم به نوادگان یا نسل سوم شاهزادگان
۲- تغییر در فرمول انتخاب ولیعهد و پادشاه و رفتن به سمت نوعی پادشاهی مشروطه با مکانیسم های خاص در انتخاب رهبران سیاسی
۳- ترکیبی از این دو عامل، بدین معنی که نوادگان عبدالعزیز که اکثرا تحصیلکرده غرب بوده و تمایلات دموکراتیک دارند، سعی خواهند نمود تا با توجه به نیازهای زمانه، از پادشاهی مشروطه یا در یک سناریوی ضعیفتر جمهوری دفاع نمایند.

سناریوی سوم سناریوی محتملتری است که در صورت تحقق می تواند پیامدهای زیر را در بر داشته باشد:
۱- گسترش تمایلات دموکراتیک و ناسیونالیستی در سطح رهبران و نخبگان سیاسی
۲- چالش با علمای سنتی
۳- نوعی تحرک اجتماعی و افزایش مطالبات مردمی از حیث گسترش نهادهای دموکراتیک و مدنی؛ که این سه گزینه احتمالی خود می تواند در تداوم، تغییر یا بحران در پادشاهی آل سعود نقش بسیار تعیین کننده ای داشته باشد و بر فرآیند جانشینی و همچنین نوع گذار مسالمت آمیز یا خشونت آمیز تأثیرگذار باشد که برای تحقق آن می بایستی روندهای آتی در خصوص زیست این پادشاهی را به نظاره نشست.


نویسنده کامران کرمی / مرکز بین المللی مطالعات صلح

  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
هیچ آینده روشنی برای آل سعود نمیشه تصور کرد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
رییس سابق سرویس اطلاعات نظامی رژیم صهیونیستی خبر داد که عربستان سعودی یک سلاح هسته ای را از پاکستان پیش خرید کرده است.

عاموس یادلین که سال گذشته سرویس اطلاعات نظامی اسراییل (امان) را ترک کرد، طی نشستی با عنوان «واکنش جهانی به بلندپروازی های هسته ای ایران» که روز 29 دی 1391 (18 ژانویه 2013) در تورنتوی کانادا برگزار شد، جایی در میانه سخنرانی خودخبر داد که عربستان سعودی یک سلاح هسته ای خریده است.

وی که درباره تبعات هسته ای شدن ایران سخن می گفت، اظهار داشت: «ایران هسته ای به معنای پایان پیمان منع تولید و گسترش سلاح های کشتار جمعی (ان پی تی) خواهد بود و ما این را می دانیم. در این شرایط محدوده غرب آسیا و شمال آفریقا به بدترین همسایگی برای اسرائیل تبدیل می شود. عربستان سعودی به شدت نگران ایران هسته ای است. حتی این نگرانی بیش از اسرائیل است. آنها روز بعد [از هسته ای شدن ایران] به پاکستان خواهند رفت. آنها پیشاپیش هزینه دریافت بمب هسته ای را پرداخت کرده اند. فقط کافی است که آن را به کشور بیاورند و روی موشک های چینی سوار کنند. مصر، ترکیه و عراق و هر کشوری که گمان می رود نقش آفرینی اساسی در منطقه باشد، هسته ای خواهد شد».

هیچ مقام سعودی تا کنون درباره این سختن صریح ک مقام اطلاعاتی بلند پایه اسراییل اظهار نظر نکرده است.

بااین حال کارشناسان عقیده دارند که با توجه به روابط اطلاعاتی نزدیک عربستان و اسراییل باید صحت این خبر را باور کرد.

لینک
[url="http://www.irannuc.ir/fa/content/1211"]http://www.irannuc.ir/fa/content/1211[/url]
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خب دیگه انگار تا فروریختن سد کثیف ان پی تی و پایان دوران آپارتاید هسته ای فقط یک ضربه مونده و خدا ما رو مبعوث کرده تا فرود آورنده اون ضربه باشیم big_hug
  • Upvote 1
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ندید که میگن همینه ها ....
تازه یکیش رو خریده اینهمه سر و صدا میکنه !
ما که اینهمه از بازمانده های شوروی کش رفتیم حتی شد یک بار هم صدامون در بیاد ؟؟
  • Upvote 4
  • Downvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]بااین حال کارشناسان عقیده دارند که با توجه به روابط اطلاعاتی نزدیک عربستان و اسراییل باید صحت این خبر را باور کرد[/quote]
میشه یه چند مورد به عنوان نمونه از این روابط نزدیک نام ببرید ! !
در ضمن کسی میدونه پس از فروپاشی شوروی چند تا بمب اتم گم شده ؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='death' timestamp='1358798919' post='295111']
[quote]بااین حال کارشناسان عقیده دارند که با توجه به روابط اطلاعاتی نزدیک عربستان و اسراییل باید صحت این خبر را باور کرد[/quote]
میشه یه چند مورد به عنوان نمونه از این روابط نزدیک نام ببرید ! !
در ضمن کسی میدونه پس از فروپاشی شوروی چند تا بمب اتم گم شده ؟
[/quote]

والله نمیدونم چند تا بمب گم شد اما چندین نفر از مسئولان و دانشمندان بلند پایش اومدند ایران حتی یه فیلم هم در این مورد در ایران ساخته شده

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='TALASH' timestamp='1358799194' post='295114']
[quote name='death' timestamp='1358798919' post='295111']
[quote]بااین حال کارشناسان عقیده دارند که با توجه به روابط اطلاعاتی نزدیک عربستان و اسراییل باید صحت این خبر را باور کرد[/quote]
میشه یه چند مورد به عنوان نمونه از این روابط نزدیک نام ببرید ! !
در ضمن کسی میدونه پس از فروپاشی شوروی چند تا بمب اتم گم شده ؟
[/quote]

والله نمیدونم چند تا بمب گم شد اما چندین نفر از مسئولان و دانشمندان بلند پایش اومدند ایران حتی یه فیلم هم در این مورد در ایران ساخته شده
[/quote]
به هر حال امیدوارم مسئولان قدر اون فرصت تاریخی رو دونسته باشن و البته دانش اونا رو مستند سازی کرده باشن که در اینده نیز به کار بیاد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[size=3][font=tahoma,geneva,sans-serif]یک تمثیل خوب برای سلاح هسته ای، "یک شیئ تزیینی و ویترین" است... فروشگاهی را در نظر بگیرید که به جز فقط یک جنس تزیینی در ویترینش، چیز دیگری ندارد. چه کسی ارزشی برایش قائل است؟ چه کابردی می تواند داشته باشد؟ حالا فروشگاهی را در نظر بگیرد که مملو از اجناس مختلف است. جنس تزیینی هم داخل ویترینش دارد! آن جنس تزیینی کارکرد خودش را دارد و اجناس کاربردی هم کارکرد خودشان را.[/font][/size]
[size=3][font=tahoma,geneva,sans-serif]آنچه که مسلم است، این مقام صهیونیست در حال گرفتن ماهی خودش است. و ایران عاقلتر از آن بوده و هست که همه چیز را فدای یک شیئ تزیینی بی ارزش نکند.[/font][/size]
[size=3][font=tahoma,geneva,sans-serif]-------------------[/font][/size]

[size=3][font=tahoma,geneva,sans-serif]لازم می دانم این نکته را هم اضافه کنم: در جنگ بین یک کشور ضعیف جهان سومی یا درحال توسعه که به ضرب زور به توان هسته ای نظامی دست پیدا کرده، با کشورهای قدرتمند نظامی و هسته ای، اصولا قرار نیست سرنوشت آن کشور ضعیف، در یک جنگ هسته ای تعیین بشود. شکست او در همان نابرابری قوای متعارفش رقم خواهد خورد و قضیه تمام شده و می رود پی کارش. [/font][/size]
[size=3][font=tahoma,geneva,sans-serif]اگر هم کشور ضعیفتر حماقت نموده و از توان هسته ای اش عملا استفاده کند که واویلا... از Order،[color=#FFFFFF]ء[/color]100 برابر و 1000 برابر و 10000 و... پاسخ ویرانگر و مهلک دریافت خواهد کرد.[/font][/size] ویرایش شده در توسط mahdavi3d
  • Upvote 2
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
برادر مهدوی من درست متوجه نشدم یا اینکه شما ویترین عربستان رو خالی در نظر گرفتید!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[size=3][font=tahoma,geneva,sans-serif]این داستان در مورد عربستان هم صادق هست. عربستان سلاح هسته ای داشته باشه، خوب که چی؟ پاکستان هم داره! هند هم داره! اسرائیل هم داره! اصولا قدرت نظامی عربستان را با چه چیزی می سنجید؟ مثلا با توان نیروی هواییش یا فرضا یکدونه، دوتا، کلاهک هسته ای بی ارزش؟[/font][/size]
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط Navard
      سخنی با خوانندگان محترم:
      در مطلب پیش رو سعی بر این شده که به مختصری از شرایط فرهنگی و اجتماعی و تاریخی اعراب پیش از اسلام پرداخته شود. در این نوشته اصل بر رعایت صداقت تاریخی و امانت است و در گرداوری آن از منابع با عقاید گوناگون کمک گرفته شده است. گرد آوری مطالب تاریخی هیچ گاه خالی از اشتباه نیست، علی الخصوص که این مطالب در رابطه با مسائل حساسیت بر انگیز مذهبی باشد. در نتیجه از دوستان خواننده این مطلب درخواست میشود درصورت وجود اشتباه، به منظور تکمیل و اصلاح این مطلب بنده را یاری کنند.
       

      پیشگفتار:
      سرنوشت پیامبران و قومشان و نتایجی که از آن کسب کرده اند را میتوان یکی از مهمترین نشانه های حقانیت آن ها به حساب آورد. این نتایج بعضا چنان معجزه آسا و خیره کننده هستند که در حالت معمول موارد مشابهی برای آنها یافت نمی شود. برای نمونه مسیح (ع) در دل امپراطوری قدرتمند روم شرقی به پیامبری رسید. در سرزمینی که تعداد نامعلوم خدا توسط مردم پرستیده میشد و پیامی که آورد چنان در دل ها رسوخ کرد که در مدت کمتر از چند سده مسیحیت در سه قاره گسترش یافت! از حبشه در آفریقا گرفته تا امپراطوری قدرتمندی چون روم که روزی دشمن مسیحیت بود و همچنین طیف کثیری از اقوام در خاورمیانه و ...! در اسلام نیز ما با چنین پیشرفت معجزه آسایی رو به رو هستیم. محمد (ص) در سن چهل سالگی در جامعه ای بدوی به پیامبری برگزیده شد که جز غارت و ستیز دستاوردی نداشتند و هر روز به بهانه ای با یکدیگر در جنگ بودند و شعرا و نام آوران عرب روزگاری برای بدست آوردن شرافت، خود را به پای پادشاهان ایران و روم می انداختند. در شبه جزیره عربستان اگر در جایی تمدنی دیده میشد به پاس قرابت با ایران یا روم بود. و از دست آورد هایشان در آن ادوار، جز پاره ای از روایات افسانه گونه چیزی بجا نمانده است. در چنین محلی که محمد(ص) شدیدا زیر فشار فرهنگی و البته فشار عوامل ثروت و قدرت  در مدت کمتر از سیزده سال توانست بنیان نخستین حکومت اسلامی را در یثرب بنا نهد که تا پایان عمر ایشان این حکومت به چنان وسعت و قدرتی رسید که در سرحدات خود به تقابل با روم شرقی می‌پرداخت.
       
      قسمت اول: قبیله و معنای متفاوت آن در بین اعراب
       

       
      اعراب از قبل اسلام در پهنه ی وسیعی از خاورمیانه حضور داشتند. و بر خلاف تصور عموم مردم، فتوحات پس از اسلام به تنهایی سبب استقرار آن ها در این پهنه نشد. در تاریخ موجودیت اعراب با سامی نژاد ها گره خورده است. این حضور آنقدر چشمگیر بود که رومیان و یونانیان مناطق عرب نشین را به سه ناحیه عربستان خوشبخت و عربستان بیابانی و عربستان سنگی تقسیم کرده اند که حدود این مناطق از دریای سرخ و شبه جزیره عربستان شروع شده و از سویی به مرز های روم آن روزگار در شامات رسیده و در سوی دیگر در عراق امروزی به رود فرات ختم می شود. در رابطه با وضعیت اعراب قبل اسلام باید به این موضوع اشاره کرد، پیشینه تاریخی که برای آنها ذکر شده به ۲۰۰ سال قبل از سال عام الفیل محدود می شود. عام الفیل همان سالی است که گفته میشود محمد(ص) در آن دیده به جهان گشود. البته این بدان معنا نیست که اعراب قبل از آن موجودیت خارجی نداشته اند‌. برای مثال در دبیره های هخامنشی از آن ها بعنوان خراج گذاران عصر داریوش بزرگ یاد شده است. اما آنچه از این گفته پیداست، اعراب تهی از پیشینه تاریخی و تمدنی غنی بودند و آنچه در آنها یافت می‌شد در حقیقت از هم نشینی و یا دست درازی دیگر اقوام بود. این همان زمانیست که قرآن از آن به عنوان دوره جاهلی اعراب یاد می‌کند.
       

       
      نگاره ای از سرباز ساتراپی عربیا در مقبره خشایارشا، واقع در نقش رستم که بصورت نمادین به شکل یکی از ستون های شاهنشاهی به نمایش در آمده است.
       
      با نگاهی به زندگی اعراب در آن اعصار می توان دریافت که تفاوت عمده‌ای میان نوع زندگی آنان با زندگی مردم ایران و روم و حتی در نزدیکی آنها با دولت های نچندان نامی حبشه دیده میشد. در آن روزگار ایران و روم حکومت مرکزی داشتند حکومتی که تمام شؤون جامعه را از حیث قانون و عمل به قانون و وادار کردن همه به تابعیت از آن در دست داشتند و تمام زوایای آن جامعه زیر سلطه نظامی واحد قرار گرفته بود، به طوری که در هر گوشه آن وجود حکومت مرکزی احساس می‌شد. این در حالی بود که در جزیرة العرب در هر ناحیه ی آن، مردم بر پایه نسبت خانوادگی مشترک به عنوان یک قبیله گرد آمده بودند و هر یک در جغرافیای حضور خود اعمال قدرت می‌کردند. هیچ قبیله‌ای بر دیگری اعمال نفوذ نداشت مگر در داد و ستد و جنگ! جنگ بین قبایل هم نامنظم بود و بیشتر به دعوایی نامنظم و خانوادگی شباهت داشت. این مطلب نشانگر پراکندگی و تضاد بسیار عمیق بین قبایل است. باید گفت برای وحدت در میان یک امت فرهنگی لازم است که نقاط مشترک آنها را در خود جمع کرده و مردمی را گرد هم بیاورد. در شبه جزیره عربستان چنین تفکر یکنواختی وجود نداشت و هدف واحدی برای آنها مطرح نبود. در کنار کعبه هر قبیله بتی مخصوص به خود داشت و بدین ترتیب حتی در این زمینه هم تضاد و خودبینی دیده می‌شد. شرایط سخت و طاقت فرسای جزیرة العرب بر این اختلاف دامن می‌زد. مناطق حاصلخیز و دارای آب محدود و با فاصله زیاد از هم بودند. راه‌های محدودی وجود داشت که آنها هم زیر سلطه راهزنان دیگر قبایل بوده و تحت نفوذ قدرت های خارجی اداره میشد.
       

       
      در این شرایط دشوار اگر قبیله‌ای قادر بود تا چراگاهی را از چنگ دیگری در آورد این کار را بی درنگ می‌کرد. هیچ قبیله ای از این نظر در امنیت نبود و جنگ های بسیار با دلایل ساده و بعضا نا مأنوس بین آن ها رخ می داد. مشخص است که جنگ یکی از رایج ترین اعمال در بین آن ها بود آن چنان که عده ای برای کسب شهرت و آزمون جنگاوری خود مسیر نزاع را هموار میکردند. این جنگ از سر منع ازدواج یک زوج در دو قبیله می‌توانست شکل بگیرد تا بر سر شرایط تجارت و پاسداری از کاروان ها و ... که البته همانطور که گفته شد هیچ کجای آن به جنگ نمی‌ماند و بیشتر به یاغی گری و غارت و دعوای عشیره ای شباهت داشت. در نتیجه از این حیث قبیله جایگاه ویژه‌ای پیدا میکرد. بقای افراد به بقای قبیله گره خورده بود. هر کسی را با قبیله‌اش می‌شناختند و در نتیجه خدای این مردم هم در حقیقت قبیله آنها بود و بت ها هم نمادی برای اعلام وجود هر قبیله بودند و هرچه بزرگان این قبیله ها می‌گفتند هم، حقیقت تام برای آن ها محسوب می‌شد. با این اوصاف هرچه افراد یک قبیله زیادتر بود افتخار آن هم بیشتر میشد. این افراط تا آنجا پیش رفت که در سوره تکاثر قرآن، خداوند خطاب به مشرکان می گوید که آنها به منظور بزرگ نشان دادن تبار خود حتی دست به شمارش مردگان خود می‌زدند. نعمان در خطاب به پادشاه وقت ایران گفت که جز عرب کسی به نسب خود آگاهی ندارد و جز عرب از هر کسی اجدادش را بپرسی آنها را نمی‌شناسد. در حقیقت گذشتگان و نژاد چیزی نبود که اعراب بتوانند اشتباهی هر چند سهوی را به آنها نسبت دهند. شاید تا اینجا مطلب روشن شده باشد که پیامبر اسلام چه کار دشواری در پیش داشت. بخصوص وقتی بدانیم یکی از مهمترین اقدامات پیامبر مقابله با همین برتری جویی نژادی بوده است‌. عملا هر قدمی که به جهت آگاهی و یا مخالفت با سنت های گذشتگان آنها برداشته میشد، از نظرشان نوعی توهین تلقی میگردید. شاید جالب باشد بدانید که بت پرستی اعراب نیز ریشه در همین افراط دارد! یعقوبی در تحلیل خود از بت پرستی و عوامل آن می‌گوید:«بت پرستی از هنگامی آغاز شد که وقتی یکی از مردم می‌مرد، اقوام او مجسمه‌ای از وی ساخته و به یاد او آن را محترم می‌داشتند فرزندان آنها پس از سال‌ها گمان کردند که این‌ها خدایان آنان هستند» . شاهد این امر می‌تواند سخن مشرکین با پیامبر (ص) باشد که می‌گفتند:
      این بت ها اقوام گذشته هستند که مطیع خدا بوده و ما صورتی از آنها ساخته و عبادتشان می‌کنیم. در مورد سه بت مشهور یعوق و یغوث و نسر گفته شده: از قوم نوح بودن و افرادی صالح بودند و بعدها مجسمه آنان به صورت بت درآمد. در مورد لات نیز گفته شده او در واقع مرد صالحی بوده است که غذا برای حاجیان درست می‌کرده وقتی او مرد، تمثالی از او درست کردند و بر آن بنایی ساخته‌اند و اسمش را بیت الربه نهادند. ابن قیم می‌گوید؛ تعظیم مردگان سبب شد تا کم کم صورت هایی از آنها به شکل بت ساخته شود. زمانی که محمد(ص) مکه را فتح کرد در درون آن ۳۶۰ بت وجود داشت. در حقیقت ما با سرزمینی طرف هستیم که ۳۶۰ اعتقاد و ۳۶۰ تضاد در آن میتوان شمارش کرد!
       

       
       اوضاع اعراب از ابتدا این گونه نبود. اعراب شهر مکه خود را از نسل عدنان می‌دانستند، که در نتیجه نسب آنها به اسماعیل (ع) باز میگشت. از این گفته مشخص است که نخستین اعراب موحد بودند اما به تدریج به سوی شرک گرایش پیدا کردند. از این منظر اعراب مکه در کنار بنی اسرائیل بودند که به دین حضرت ابراهیم گرایش داشتند و در حقیقت ریشه نسبی مشترک در آن ها می توان یافت. در سال‌های مانده به بعثت پیامبر، افرادی در بین اعراب پیدا شده‌اند که خواهان بازگشت به دین ابراهیم بودند. آنها شروع به تبلیغ علیه اعتقادات آن روزگار اعراب کردند. از معروف‌ترین این افراد ورقة بن نوفل بود که در جستجوی دین خدای یگانه به این سو آن سو رفت و در نهایت مسیحیت را پذیرفت. زید بن عمر شخص دیگری بود که به روایت تاریخ در بین اعراب از بازگشت به آئین ابراهیم سخن گفت. بسیاری از رسوم مشرکین مکه همان چیزی بود که ابراهیم به اجدادشان آموخته بود ولی آنها آنرا شرک آلود کرده بودند. برای مثال اعراب جاهلی نیز به رسومی چون ختنه و کفن و دفن میت و ازدواج نکردن با محارم و حج بیت الله الحرام معتقد بودند. آنها حتی شعار معروف تلبیه را نیز داشتند اما آن را به نوعی شرک آمیز کرده بودند. ( تلبیه همان شعار لبیک اللهم لبیک لاشریک ... است که حاجیان در حین طواف خانه خدا می‌گویند). اعراب جاهلی به افرادی از خود که ختنه کرده و به حج می رفتند حنیف میگفتند . این در حالی است که به پیروان حضرت ابراهیم در گذشته حنیف گفته میشد! این بدان معناست که این کلمه از گذشته های دور در بین اعراب زبان به زبان چرخیده و تغییر معنا یافته است.
       
       
      قبیله قریش زادگاه قدرت
       
      قریش نامی آشنا و از پر نفوذترین قبایل در میان عرب بوده و بعد اسلام نیز تا قرن‌ها بر جهان اسلام حکومت کرده است. خلفا تا پیش از امپراتوری عثمانی همیشه قریشی بودند. اعراب کسانی را که از نسل مضر بن کنانه باشند را قریشی می گویند. در علم تبارشناسی عرب نیای مضر بن کنانه به اسماعیل (ع) باز میگردد. قریش در آن دوره از آنجا که امور حج را بر عهده داشت به شهرت و ثروت زیادی رسید. امور کعبه در دوره ای به قصی و هاشم و سپس به عبدالمطلب که همه از نسل مضر بودند سپرده شد. در دوران قصی مراسم حج  شکل جدیدی به خود گرفت و این تغییرات زمینه ساز قدرت یافتن قریش در بین دیگر قبایل عرب گردید. در این ایام مردم عرب از نقاط دور دست به این مکه می آمدند تا هم به تجارت بپردازند و هم خدایان پر تعداد کعبه را پرستش کنند. بنوعی مکه و کعبه آن میعاد گاه اعراب بود. در این شهر بازار هایی بر پا میشد که از غرب و شرق عالم تجار به آن رجوع می کردند. راه تجاری مهمی از روم شرقی به یمن و در نهایت به هند ختم می شد که این مسیر از قطب های اقتصادی آن روزگار محسوب می شد که البته نکته مهم برای ما این است که شهر های مکه و یثرب هم در مسیر آن رونق یافته بودند.
       

       
       در بین قریش طایفه بنی هاشم به طور خاص که پیامبر اسلام نیز از آنان بود دارای مقبولیت و شهرت بیشتر گردید. همان طور که گفته شد بعد هاشم، عبدالمطلب زمام امور حج را بر عهده گرفت. وی پدر بزرگ پیامبر اسلام است و او از اعرابیست که قبل اسلام طبق سنت خاندان خود به دین حنفیت معتقد بود و خدای یکتا را می پرستید. عبدالمطلب بعد مرگ والدین محمد(ص) سرپرستی او را پذیرفت و در نتیجه آن محمد(ص) در محیطی با اعتقادات دین حنفیت زندگی میکرد.
       
      از تاریخ چنین بر می‌آید که قریش در میان اعراب به شرافت و عزت معروف بوده و معمولاً با عناوینی چون «آل الله» و «سکان حرم الله» خوانده می‌شدند و مردم آنها را به عنوان بزرگ و شریف قبول کرده بودند. باید افزود که این شهرت در همه طوایف قریش نیست، بلکه تنها در خاندان قصی و بعد از او خاندان هاشم و عبدالمطلب بود چرا که وجود این افراد در نهایت سبب شهرت قریش گردید.
       
      هنگام ظهور پیامبر اسلام در میان طایفه های قریش، از بنی هاشم عباس بن عبدالمطلب مسئولیت آبرسانی به حجاج را بر عهده داشت و از طایفه بنی امیه، ابوسفیان ریاست سپاه قریش را بر عهده داشت. این جبهه بندی در میان قریش تا قرن ها بعد ادامه پیدا کرد. البته باید توجه شود که طوایف دیگر از قریش هم بودند که نقشی در امور حج داشتند اما نقش آنها به پر رنگی دو طایفه نامبرده نبود.
       

       
      دیگر قبایل عرب متوجه عظمت کعبه و نقش آن در فزونی قدرت قبیله قریش شدند در نتیجه برخی از آن ها در مناطق خود نیز کعبه هایی ساختند تا قبیله خود را برای رفتن به مکه بازدارند. این کعبه ها از بسیاری از جهات همچون وجود سنگی مانند حجر الاسود(سنگ سیاه) تا ارکان کعبه به آنچه در مکه بود شباهت داشتند. برای مثال در یمن پرستشگاهی در شهر غَیمان قرار داشت و «حجر الأحمر» یا سنگ سرخ در آن استفاده شده بود و همچنین کعبه ی شهر العَبلات در جنوب مکه، که «حجر الأبیض» یا سنگ سفید داشت!
       
      ادامه دارد ...
       
      این مطلب برای انجمن mililtary.ir  گرداوری شده و هر گونه برداشت از آن با ذکر نام نویسنده و این انجمن بلامانع است. 
       
      نویسنده و گرداورنده: Navard 
       
      منابع و ماخذ:
       
      کتاب تاریخ سیاسی اسلام(جلد1) / نویسنده: رسول جعفریان
      کتاب گنجینه تاریخ ایران(جلد نهم)/ نویسنده: عبدالعظیم رضایی
      کتاب دو قرن سکوت( ویرایش دوم) / نویسنده: عبدالحسین زرین کوب
       
      لینک
       
    • توسط MR9
      بسم الله الرحمن الرحیم

       



      هفدهم سپتامبر 2010 بود که ژاپن با انتشار استراتژی جدید نظامی خود نخستین «نشانه های جدی» برای خروج از «انزوای نظامی» را نشان داد. ژاپن برای این استراتژی نظامی، رقمی بالغ بر 280 میلیارد دلار برای پنج سال (2010 تا 2014) اختصاص داده و اعلام کرد قصد دارد در این سال ها مواضع دفاعی خود در جنوب و غرب این کشور(مناطق مرزی چین) را تقویت کرده، روی پروژه های موشکی بالستیک سرمایه گذاری کند. در این استراتژی همچنین بر گسترش روابط با همپیمانان کلیدی از جمله آمریکا و افزایش شمار زیر دریایی‌ها و .... تاکید شده است.
       



      اکنون در سال 2014 هستیم و نزدیک به 5 سال از انتشار این استراتژی می گذرد که خبر می رسد، ژاپن برای نخستین بار پس از جنگ جهانی دوم اعلام می کند ضمن شرکت در عملیات نظامی برون‌مرزی، به دنبال فروش تجهیزات نظامی در بازارهای بین المللی است.
      حضور ارتش ژاپن در عملیات جنگی برون مرزی نیز به رغم مخالفت‌های گسترده مردمی و محدودیت های قانونی گویا در حال عملیاتی شدن است. شاهد این ادعا اظهارات اخیر شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن است که اخیرا از داشتن یک «ارتش قدرتمند» سخن رانده و گفته این ارتش حق دارد در جنگ های بین المللی حضور داشته باشد.
      طبق اعلام مقامات ژاپنی، این کشور در تلاش است محدودیت‌های قانونی در زمینه صادرات سلاح را نیز برداشته و به بهانه های مختلف از جمله گسترش فعالیت های اقتصادی، به جرگه صادرکنندگان تجهیزات جنگی بپیوندد و از قرار معلوم، آمریکا نخستین بازار ژاپن در این عرصه خواهد بود.
      قانون اساسی ژاپن در سال 1947 نوشته و با فشار نظامیان آمریکایی‌ها به این کشور تحمیل شده است. طبق این قانون، ژاپن اجازه داشتن «ارتش» به معنی مصطلح آن را ندارد و در مقابل می تواند نیروهای محدود نظامی موسوم به «نیروهای دفاع از خود» داشته باشد.
      البته بخشی از این محدودیت ها در ماه آوریل سال جاری( اواخر فروردین) برداشته شد و به احتمال قریب به یقین اواخر ماه جاری میلادی تصمیم نهایی در این زمینه نیز اتخاذ خواهد شد.
      اما سوالاتی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا ژاپن حقیقتا به دنبال خروج از انزوای نظامی و احیای امپراتوری سابق است؟ موضع کشورهای غربی، چین و کشورهای آسیایی و همسایه به این تغییر استراتژی چگونه خواهد بود؟



      به نظر می رسد، لا اقل بخشی از پاسخ این سوال را باید در روحیات خاص ژاپنی ها و در تاریخ این کشور جست و جو کرد.
      در طول تاریخ، برخي آيين ها و اعتقادات خاص مذهبي، همواره زمينه رشد افراط گونه روحيات ملي گرايانه و صد البته نظامي گري ژاپني ها بوده است.
      مقامات نظامي ژاپن به خصوص در دهه30 تحت تاثير فيلسوفي با نام «تويوما» به شدت اعتقاد داشتند كه خداوند ملت ژاپن را برگزيده و يكايك مردم اين كشور موظفند براي ايجاد «ژاپن بزرگ» بكوشند. براساس آيين معروف «شينتوي پاك» نیز امپراتور ژاپن خداي تمام دنيا معرفی شده و ملت ژاپن نيز «مأموريت» دارد سايرين را تحت هدايت بي چون و چراي این امپراتور درآورد.
      بحران شديد اقتصادي دهه 30 ژاپن نیز بر دامنه اين اعتقادات افزود و رشد شديد احساسات ملي گرايانه ايده توسعه ارضي و ايجاد جامعه بزرگ به زعامت ژاپن را در بين توده مردم اين كشور لازم و واجب نشان داد.
      ژاپن با چنین زمینه های تاریخی پس از پایان جنگ جهانی اول توانست یکی از پنج قدرت بزرگ نظامی و صنعتی جهان شده و در «شورای جامعه ملل» آن زمان، صاحب کرسی دائم بود.
      این کشور در همان ماه های نخست جنگ جهانی دوم توانست حدود 50 میلیون کیلومتر مربع از کره زمین(یک ششم جهان) را تحت استیلا و کنترل خود درآورد. اما به دنبال حملات ناجوانمردانه اتمی آمریکا، از حرکت باز ایستاد. البته نباید فراموش کرد، عده ای نیز معتقدند، ژاپن پیش از حمله اتمی آمریکا به این کشور شکست خورده بود و آمریکا با حمله به این کشور خواست هژمونی خود را به جهانیان تحمیل کند.


       
      این کشور به هر حال پس از جنگ جهانی دوم دیگر اجازه داشتن ارتش به معنی مصطلح امروز و اختیارات کامل را نداشت و خود نیز با وضع قوانینی، محدودیت هایی در ابعاد بین المللی حوزه نظامی وضع کرد.

      اما اکنون رشد اقتصادی بالا این کشور را از شرایط اسفناک پس از جنگ جهانی خارج کرده است و شرایطی که این کشور را به انزوای نظامی کشاند، دیگر وجود ندارد!
      پاسخ دومی نیز برای تحلیل چرایی اتخاذ چنین رویکردی از سوی چشم بادامی ها وجود دارد و آن چیزی نیست جز منافع اقتصادی و سیاسی.
      «جان ميرشاير» صاحب نظريه «رئاليسم تهاجمي» می گوید، قدرت‌هاي بزرگ هميشه مترصد فرصتي هستند تا قدرت خود را در برابر رقبا فزوني بخشند. وي سپس جمعيت و ثروت را به عنوان «پايه‌هاي اصلي قدرت نظامي» تعريف و تصريح مي كند چنانچه كشوري داراي اين مولفه ها باشد، فرصت لازم براي خروش مقابل قدرت ها را به دست آورده است.
      با توجه به مولفه هایی که در جامعه امروز ژاپن دیده می شود، هیچ بعید نیست که این کشور واقعا قصد خروش مقابل سایر قدرت‌ها را داشته باشد.

       

      ژاپن اگر چه به لحاظ سیاسی، استقلال لازم را هنوز کسب نکرده و مانند بسیاری از کشورهای غربی دیگر، پیرو سیاست های آمریکا است؛ اما این کشور حداقل در بعد نظامی، تحرکات جدی از خود نشان داده است.
      وجود پایگاه های متعدد نظامی آمریکا در ژاپن، همواره هزینه‌هایی برای توکیو داشته و این کشور با وجود تقاضاهای زیاد مردمی، هرگز نتوانسته آمریکایی ها را از این کشور بیرون کند. این ناتوانی حتی بعضا باعث سقوط رهبران این کشور شده، همان طور که گاهی شعار علیه حضور نظامی آمریکا، باعث روی کار آمدن رهبرانی در این کشور شده است.
      «یوکیو هاتویاما»، نخست وزیر اسبق ژاپن با شعار جمع آوری پایگاه‌های نظامی آمریکا بود که توانست بر رقیب قدرتمند خود پیروز شود. اما همین فرد به دلیل ناتوانی در عمل به وعده انتخاباتی اش، خرداد ماه سال 89 استعفا کرد و جای خود را به «نائوتو کان» داد. «کان» نیز ماه ها جرئت نکرد راجع به پایگاه های آمریکایی که یکی از قدیمی‌ترین و بزرگترین مشکلات مردم کشورش است، صحبتی به میان آورد.
      بنا بر این به نظر می رسد، ژاپن هنوز پیشرفتی را که در حوزه اقتصاد کسب کرده، در حوزه سیاسی به دست نیاورده است.
      «اقتصاد» نیز می تواند یکی از انگیزه های قوی برای ژاپنی ها جهت ورود جدی به عرصه نظامی باشد.
      ژاپن کشوری است که در حوزه اقتصادی جایگاه ویژه ای دارد. تولید ناخالص ملی ژاپن نزدیک به 6 تریلیون دلار و جمعیت این کشور نیز حدود 128 میلیون نفر است. دو فاکتوری که به اعتقاد «میر شایر» برای خروش کافی است!
      همین چند سال پیش بود که خبر رسید، غول خودروسازی آمریکا یعنی جنرال موتورز، جای خود را به تویوتای ژاپن داده است. آمریکا امروز خود یکی از واردکنندگان اصلی محصولات ژاپنی است. ژاپن در عرصه تکنولوژی و تجهیزات الکترونیکی نیز یکی از پیشرفته ترین کشورهای دنیا است.
      کشوری با چنین مختصات اقتصادی و جمعتی طبیعتا نمی تواند خود را محصور نگاه دارد. بنابر این ورود ژاپن به فاز صادرات تجهیزات نظامی را می توان از این منظر به تحلیل نشست.
       
    • توسط karkas
      [align=center]در پی پرتاب دست کم دو موشک از داخل نوار غزه به شهر سدروت، در جنوب اسرائیل، مقامات اسرائیلی می گویند واکنش به این حمله را مد نظر قرار داده اند. [/align]

      [align=center][/align]



      [align=center]از هنگام به اجرا گذاشته شدن آتش بس توسط حماس و اسرائیل در هفته گذشته، این اولین بار است که آتش بس نقض شده است.

      از تلفات این حمله خبری در دست نیست
      جنبش حماس از سایر گروه های فلسطینی خواسته آتش بس را رعایت کنند. گروه فلسطینی جهاد اسلامی مسئولیت پرتاب موشک را به عهده گرفته است.جهاد اسلامی پیشتر تهدید کرده بود که به حمله اسرائیل به ساحل غربی پاسخ خواهد داد.
      در جریان این حمله نیروهای اسرائیلی به ساختمان یک خوابگاه دانشجویی در شهر نابلس در ساحل غربی یورش برده و دو فلسطینی را به قتل رساندند.
      یکی از کشته شدگان از اعضای گروه فلسطینی جهاد اسلامی بود.
      طبق گزارش های محلی، دومین مقتول پیکارجو نبوده و صرفا یک دانشجو بوده است.
      ارتش اسرائیل می گوید هر دو فلسطینی مسلح بوده اند.
      به گفته ارتش اسرائیل طارق ابوقالی که به جهاد اسلامی تعلق داشته در حال برنامه ریزی برای انفجار بمب بوده ودر اتاقش اسلحه و مواد منفجره کشف شده است.
      خبرگزاری رسمی فلسطینیان اعلام داشته که چندین گلوله به هر دو فلسطینی اصابت کرده و یکی از قربانیان را با شلیک گلوله به سرش از فاصله نزدیک، کشته اند.
      یک سخنگو، اسرائیل را مسئول نقض آش بس دانست و گفت سربازان اسرائیلی همچنین به سوی ماهیگیران فلسطینی در آب های نزدیک به سواحل غزه تیراندازی کرده بودند.
      آتش بسی که بر سر آن توافق شده بود رسما تنها شامل غزه می شود ولی گروه های فلسطینی درخواست کرده بودند که این آتش بس شامل ساحل غربی نیز بشود.
      [/align]

      منبع : بی بی سی

      این هم از دوستی خاله خرسه
      icon_cool
    • توسط sina12152000
      در مورد جنگ اول خليج فارس و جنگ دوم كه منجر به سرنگوني صدام شد در تاپيك هاي مختلف بصورت پراكنده بسيار گفته شده است. بررسي رفتار سياسي آمريكا در قبال عراق و پرونده سازي هايي كه آن زمان بر عليه اين كشور انجام داد و نيز جنگ رواني و در نهايت حمله تمام عيار آمريكا به عراق داراي نكات مهمي است كه مي تواند شناخت ما را از دشمن هميشگي مان بيشتر كند. قطعا روش كار آمريكا با ايران نسبت به رفتار آن زمان آمريكا با عراق تفاوت اساسي نخواهد داشت در اين تاپيك من پيشنهاد مي كنم با كمك دوستان ابتدا از اينجا شروع كنيم كه : نطفه جنگ اول آمريكا با عراق از كي بسته شد ؟ آيا صرفا دليل حمله عراق به كويت مي توانست بهانه اي براي حمله آمريكا باشد ؟ چرا آمريكا تصميم گرفت صدام را كه خود پرورده بود سرنگون كند؟ نقش اسراپيل در اين ميان چيست ؟ چرا ارتش عراق كه تجربه 8 سال جنگ + جنگ اول خليج را داشت براحتي در مقابل آمريكا و متحدانش تسليم شد؟ آيا نسخه عراق براي ايران هم قابل پيچيدن است؟ و ده ها سوال ديگر كه در مورد اين دو جنگ قابل پرسيدن است؟ از دوستان مي خواهم كه با شركت در اين بحث به شفاف شدن موضوع كمك كنند.
    • توسط aminor
      بسم الله الرحمن الرحیم
       
      منفک شده از تاپیک تحولات یمن
      1399/11/09
       
      تاپیکهای مرتبط با محوریت حمله به آرامکو
      UAV kent 2.0 concept: عملیات تن ماهی
      سپر صحرا : بررسی شبکه دفاع هوایی ارتش عربستان سعودی
       
       
       منابع یمنی : شلیک موشک قاهر1 به شرکت نفت آرامکو در جیزان عربستان
       

       

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.