برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on دوشنبه, 4 آذر 1398 در پست ها
-
5 پسندیده شدهبسم الله........ 3 آذر 1398 حملات صیهونیستها به دمشق چهار روز پیش رژیم صیهونیستی به بهانه تلافی شلیک چهار راکت به جولان اشغالی دمشق پایتخت سوریه را اماج حملات موشکی خود قرار داد . بنا به گفته منابع سوری نزدیک به 70 موشک از آسمان لبنان و منطقه جولان اشغالی به سمت اهدافی در اطراف دمشق شلیک شده که از این تعداد 58 فرودن آن مورد اصابت قرار گرفته است و12 فروند باقیمانده نقاطی در فرودگاه دمشق فرودگاه نظامی مزه یک مقر وابسته به لشکر گارد ریاست جمهوری یک سامانه ضد هوایی بوک و 2 ایستگاه رادی را مورد حمله قرار دادن همچنین چند خانه مسکونی در منطقه قدسیا دمشق در حملات صیهونیستها اسیب دیده. در این حملات 6 نظامی سوری شامل دو تن از پرسنل پدافند هوایی و 3 غیر نظامی کشته شدن . همچنین انهدام یک توپ ضد هوایی شیلکا هم تایید شده . به نظر میرسد یک عضو حزب ا... لبنان هم در این حملات به صورت سطحی زخمی شده است .. مورد هدف قرار گرفتن و انهدام سامانه بوک تا این لحظه از سوی هیچ کدام از طرفین مورد تایید قرار نگرفته احتمالا این سامانه وظفیه حفاظت از فرودگاه مزه بوده . ممکن است بخشی از موشک های پرتاب شده به سمت دمشق در نتیجه شلیک موشکهای فریب(دیکوی) و یا جنگ الکترونیک صیهونیستها بوده است ------------- انشاا... ما بقی خبرها در پست بعدی
-
2 پسندیده شدهدقيقا همين طوره كه ميگيد مثال هم خودم ديدم ولي جز با يه نَفَر كه علاقه داشته باشه و از خودش مايه بذاره نميشه كاري كرد سيستم بوروكراسي دولتي هم جز هزينه چيزي نيست جناب emp مسلط تر هستن ولي يك شركت مونتاژ كار ميتونه يه بسته هواپيمايي ارائه بده لازمه اش يك ازمايشگاه براي تست موارد استاندارد هست بعضي از قسمت ها قبلا ساخته شدن اگه پكيج و طرح اماده بشه ميشه براش بودجه جور كرد و به ايرلاين خصوصي فروخت شايد بشه گفت ٤ بخش نياز هست بخش مهندسي و مهندسي مونتاژ جهت توليد مطالعات تفصيلي بخش تست و ازمايشگاه جهت كسب مجوزهاي اوليه بخش مونتاژ جهت مونتاژ هواپيما بخش تست پروازي اولين بخش ميتونه بودجه بياره براي بقيه بخش ها ولي مشكل اينه كه مسئولين يه قانون پيدا ميكنن كه شما حق چنين كاري رو نداريم
-
2 پسندیده شدهپایگاه نیروهای آمریکایی در شرق سوریه - در این پایگاه می توان خودرو رزمی پیاده نظام M2A2، امرپ های MaxxPro، امرپ M-ATV و کامیون سوخت رسان M978 را مشاهده کرد. خدمه خودرو رزمی پیاده نظام M2A2 در شب در حال آماده سازی خودروهای خود و بارگذاری مهمات هستند. یکی از مهمات که در حال بارگذاری است مهمات شدید النفجار آتش زا (با رسام) مدل M792 است. این نوع مهمات می تواند بر علیه خودروهای سبک، بالگرد ها، سنگرها و محل اختفا تیم های تک تیرانداز و ضد زره دشمن موثر باشد. این نوع مهمات علاوه بر خاصیت شدید النفجار خود می تواند باعث آتش سوزی در محل برخورد شوند این خاصیت خصوصا در سنگر ها و یا در داخل وسایل نقلیه وبه طور کلی محیط های بسته بسیار مهلک و کشنده خواهند بود. از جمله کاربرهای که خودروهای رزمی پیاده نظام M2A2 در سوریه عهده دار هستند می توان به حمایت و پشتیبانی از نیروهای پیاده نظام اشاره کرد. همچنین این خودرو های زرهی می توانند از گشت های و کاروان های نظامی ارتش آمریکا در سوریه حمایت و پشتیبانی کنند. نمونه از آرایش کاروان گشتی نیروهای امریکایی در سوریه که متوقف شده اند. خودرو های رزمی پیاده نظام برادلی به علت داشتن تسلیحات و زره های بهتر در ابتدا و انتهای کاروان قرار دارند. در این کشت ها به علت مشخص نبود جهت حمله دشمن علاوه بر سیستم های نظارتی خودروها، سرنشینان نیر با کمک دوربین ها محیط پیرامونی را بررسی میکنند. نیروها برای هر گونه درگیری اماده هستند همان طور که مشاهده می کنید خودرو رزمی پیاده نظام M2A2 نیز آماده در گیری هستند با کمک موشک های ضد زره تاو می توانند به تهدیدات پاسخ دهند.
-
1 پسندیده شدهحرفهای شما کاملاً درسته، اما یه ایرادی هست این وسط. این رو بذارید کنار علاقه دولتی ها (به واسطه نونی که براشون داره) به واردات، نه تولید. پول نقد برای واردات هست و اوراق قرضه که باعث ورشکستگی میشه و امروز و فردا کردن در پرداخت مال تولید داخل. یه بنده خدایی نیروگاه میساخت برای دولت و دولت با همین حرکت طرف رو ورشکسته کرد و حالا یه شوینده فروشی باز کرده. خیلی خنده دار (کمدی درام واقعی) و مسخره است اما حقیقت داره. این فقط مختص دولت نیست، مجلسی ها هم همینن.
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهچشمان تیزبین قنطورس های اردنی در سال 2014 اردن اعلام کرد که قرار است 80 دستگاه زره کوب چرخدار B1 Centauro دست دوم را از ایتالیا دریافت کند. در سال 2018 با دریافت تمامی زره کوب های چرخدار Centauro از ایتالیا، ارتش سلطنتی اردن اعلام کرد برای نوسازی و به روز رسانی زره کوب های خود با شرکت اسپانیایی SDLE یک قرار داد همکاری امضا کرده است. شرکت اسپانیایی SDLE در یک رقابت بین المللی با حضور شرکت های محتلف از جمله سازندگان اصلی زره کوب Centauro یعنی Iveco و Oto Melara برنده نوسازی و به روز رسانی زره کوب های اردنی شد. قرارداد مابین ارتش سلطنتی اردن و شرکت اسپانیایی SDLE پس از دو سال مذاکره با نظارت وزارت دفاع اسپانیا منعقد شد. شرکت دفاعی SDLE در زمینه تولید و توزیع قطعات خودروهای نظامی فعالیت دارد. این شرکت یکی از تأمین کنندگان اصلی تجهیزات نظامی در اسپانیا است و هم اکنون در حال صادرات محصولات و خدمات به بیش از 25 کشور جهان است. به روز رسانی زره کوب های Centauro با تمرکز بر بهبود سیستم کنترل آتش و افزودن دوربینهای حرارتی خواهد بود. البته فعالیت شرکت SDLE فقط به بخش به روز رسانی خلاصه نمی شود و قرار است این شرکت کمک های فنی مورد نیاز برای عملیاتی نگه داشتن Centauro های اردنی را نیز بر عهده داشته باشد. علاوه بر نوسازی و تأمین قطعات یدکی و ابزارهای ویژه توسط SDLE، این شرکت مختصصین فنی اردنی برای نگهداری از زره کوب های Centauro را نیز آموزش دهد. شرکت SDLE در مهم ترین بخش پروژه نوسازی قرار است زره کوب های Centauro را در سال 2019 به دوربین های حرارتی نسل سوم مجهز کند. قبل از نصب نهایی دوربین های حرارتی، این شرکت ابتدا 10 دستگاه از Centauro اردنی را به این دوربین ها مجهز کرد سپس آنها در بیایان های اردن مورد تست قرار گرفتند. عملکرد قابل قبول این دوربین های حرارتی در شرایط بیابانی (دمای بالا و ذرات معلق در هوا) نشان دادند دوربین های حرارتی جدید Centauro های اردنی در شرایط عملیاتی توانایی کشف اهداف تا فاصله 11 کیلومتری را دارد. باتوجه به رضایت طرف اردنی از عملکرد دوربین های حرارتی قرار شده است تمامی 80 دستگاه Centauro اردنی به این تجهیزات مجهز شوند.
-
1 پسندیده شدههر قدر سعی می شود این تصاویر، نادیده گرفته شود ، امکان پذیر نیست اینها را با تصاویر پستهای قبلی مقایسه کنید .........
-
1 پسندیده شدهمن از الان نگران این هستم که دو سال دیگه که عمر دولت کنونی به پایان خواهد رسید، و خوب به تبع اون سورنا ستاری رو هم در معاونت علمی فناوری ریاست جمهوری نداریم، حرکت هایی رو که در سال های اخیر به نظر میومد با حمایت یا تحریک ایشون استارت خورده، دوباره راه نیافتاده خاموش بشه.
-
1 پسندیده شدهدیالوگی در خصوص توسعه نیروی دریای و هوایی - بحث توسعه نامتوازن از سمت هوایی
-
1 پسندیده شدهمقاله ی جالب تسنیم درباره ی صنایع زرهی زرهرن(به نظرم میشه یک پست جداگانه در میلیتاری باشه) https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/08/20/2137401/گزارش-تسنیم-از-بزرگترین-مرکز-نوسازی-نزاجا-اینجا-تجهیزات-رزم-زمینی-ارتش-جان-دوباره-می-گیرند
-
1 پسندیده شدهبه نسبت اگر مقایسه کنیم ، نیروی دریایی با توجه به حضور سپاه (بعنوان نیروی دریایی آبهای سبز ) و ماهیت تهدید غیر کلاسیک فعلی در یک نمای کلی وضعیت به مراتب بهتری از دو نیروی دیگر دارد ولی شرایط ما روی هوا وضعیت نرمال و طبیعی نیست . نیروی زمینی هم که وضعیتش مشخص هست . ولی پاشنه آشیل ما الان روی هواست ( درگیری مستقیم آینده ما با سعودی ها متمایز ترین وجه اش ، تقابل دو نیروی هوایی خواهد بود ) و مقایسه تهدیدات موجود هم ، دقیق بیانگر همین هست . به همین دلیل اول بحث خرید فناوری ( برای هر سه نیرو ) و بعد نیروی هوایی مطرح شد .
-
1 پسندیده شدهالبته باید با احتیاط این مساله را تحلیل کرد ، روسها سابقه ذهنی خوبی در فروش سلاح به ما به جا نگذاشتند ( چه بعد از پایان جنگ و چه در قضیه فروش اس-300 ، اورهال زیردریایی کلاس کیلو و .... ) ولی اگر ما هوشمندانه عمل کنیم ، میشود امتیازات خوبی از آنها گرفت البته به نظرم این خبر یک مقداری برای پاک کردن رد پای تحویل تجهیزات به ما منتشر شده ، تصاویری که چند وقت پیش منتشر شد شاید تنها گوشه ای از سخت افزارهای تحویلی به ما بوده باشد . حتی انتشار خبر رزمایش مشترک ایران - چین و روسیه در دریای عمان هم مقدمه چینی برای تحویل سخت افزارهایی هست شاید بعدها رسانه ای بشود ( البته این فقط یک گمانه زنی هست و نه بیشتر ) چندروز پیش هم به نقل از جناب صفوی ، جمله ای منتشر شد مبنی بر اینکه وضعیت فعلی تنها 2 سال دیگر دوام دارد (بدلیل وصل شدن سیستم پولی ایران- روسیه و چین ) . حالا شاید علت اصرار غیر متعارف اروپایی ها برای دیدار رییس جمهور با ترامپ را بیشتر بشود تحلیل کرد . اینها احتمالا رصد کردند که این 3 کشور عزم جدی برای متصل شدن به هم را دارند ( در چهارچوب پیمان شانگهای ) به همین دلیل سعی کردند و میکنند که در این روند اخلال ایجاد کنند. با این حال هنوز معتقدم که چهارچوب در خواست های تسلیحاتی ما باید روی فناوری وبعد توسعه توان رزمی نیروی هوایی باشد ..
-
1 پسندیده شدهردپای "قدس 1" در تهران بیش از یک هفته از حملات به تاسیسات آرامکو در ابقیق و خریص میگذرد. گرچه ابهامات بسیار زیادی در مورد این حمله وجود دارد، اکنون اطلاعات بیشتری در مورد تسلیحات بکار رفته در حمله حوثی ها موجود است. عربستان سعودی در یک کنفرانس خبری بقایای 18 فروند پهپاد و هفت موشک کروز را که به سمت این دو تاسیسات نفتی شلیک شده بود به نمایش گذاشت. با وجود اینکه عربستان هنوز این موشکهای کروز را به عنوان موشکهای کروز ایرانی "یاعلی" معرفی میکند اما بقایای بدنه و موتورهای TJ100 ساخت کشور چک، نشان میدهد نوع موشک به کارگرفته شده شباهت زیادی با موشک "قدس1" حوثیها دارد. رمز و رازهایی در مورد قدس1 وجود دارد. طراحی کلی آن، پیشران و زمینه سیاسی، همهی آنها به ایران به عنوان منشا این موشک اشاره دارند اما هنوز هیچ اثری از آن را در ایران ندیدهایم یا حداقل این طور به نظر میرسد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فوریه 2018 در دانشگاه امام حسین (ع) نمایشگاهی از دستاوردهای صنعتی دفاعی خود برگزار کرد که توسط اعضای این دانشگاه ساخته بود. در بخشی از این نمایشگاه، تلوزیون ایران چندین مدل تونل باد را نشان داد این مدلها عبارت بودند از: سیستم های موشکی صیاد، موشک بالستیک ذوالفقار، یک کروز ضد کشتی و یک موشک کروز که یادآور موشک کروز "یاعلی" است. و در آخر مدل تونل باد کروزی دیگر که شباهت چشمگیری به "قدس 1" دارد. از آنجا که سومار و قدس1 در طراحی کلی کاملا شبیه هم هستند (گرچه از نظر اندازه بسیار متفاوت هستند) می توان فرض کرد که صرفا شبیه به موشک معروف سومار ساخته شده است. با این حال نگاه دقیقتر به برخی از ویژگیهای مدل تونل باد نشان میدهد که این موشک شباهت بیشتری به قدس 1 دارد. اولین نکتهای که باید در نظر گرفت موقعیت بال است. سومار از بالهای میانی تاشونده استفاده میکند اما قدس1 درای بالهای ثابتی است که در پایین بدنه موشک قرار داد. (ظاهرا حوثیها موشک را به صورت وارونه به نمایش گذاشتهاند.) این ویژگی که در دنیای موشکهای کروز بسیار نادر است در مدل تونل باید نیز قابل مشاهده است. یکی دیگر از تفاوتهای بسیار مهم بین سومار و قدس در شکل انتهایی بدنه دو موشک است. قسمت عقب بدنه سومار گرد است اما انتهای موشک قدس1 شبیه به تیوبی است که به یک مخروط کوتاه منتهی میشود. باز هم مدل تونل باد به قدس 1 نزدیکتر است تا سومار. حتی اگر انتهای آن کمی پهن تر از موشک حوثیها به نظر برسد. دماغه دو موشک نیز از لحاظ شکل متفاوت هستند سومار دارای دماغه کاملا گرد است اما قدس 1 از دماغه ای تیز برخوردار است. . به دلیل وضوح پایین فیلمهای موجود از مدل تونل باد نمیتوان با اطمینان بالا قضاوت کرد اما به نظر میرسد دماغه مدل تونل باد به قدس1 نزدیکتر است نسبت به سومار. این شباهتهای گسترده نشاندهندهی این است قدس 1 یکی از کروزهای زمین به زمین سپاه پاسداران است که حوثیها آن را ساخت یمنی معرفی کردهاند. با توجه به نبودن تصاویر کامل قدس 1 از روبرو و بدون داشتن زاویه، اجبارا دو عکس را که از زاویه روبرو و تقریبا بدون هیچ زاویهای گرفته شده بود در هم ادغام کردم تا طول موشک به دست آید. با توجه به قطر 34 سانتی متری قدس 1 برای طول آن، عدد 440 سانتی متر به دست آمد که این عدد بسیار نزدیک به UAV Kent 2.0 با اندازه 436 سانتی متر میباشد. البته این اختلاف 4 سانتی متری قابل چشم پوشی است. تفاوت اصلی بین قدس 1 و UAV Kent 2.0 همان اختلاف در محل نصب بالهاست. که در بالا در حین بررسی تفاوتها بین سومار و قدس 1 ذکر شد. با تشکر از جناب bds110 بابت ارائه منبع
-
1 پسندیده شدهدوربین نظارتی نفربر رخش برای اولین بار در نمایشگاه دفاعی اقتدار چهل ساله انقلاب یک نفربر رخش مجهز به یک بازوی هیدرولیکی جهت ختثی سازی بمب های کناره جاده ای به نمایش گذاشته شد. اما در طی نمایشگاه بخشی از این نفربر مخفی شده بود. در طول رژه 31 شهریور و حضور این نفربر مشخص شد این بخش مخفی شده یک دوریین دوتایی نظارتی است. با توجه به اینکه لنز این دوربین نظارتی در تصویر مشخص نیست نمی توان گفت که این دورین نظارتی یک محصول داخلی است با اینکه منشا خارجی دارد. با این حال دوربین های دوتایی نظارتی توسط شرکت های مختلفی تولید میشود اما خصوصیات مشترکی دارند. از جمله خصوصیات مشترک این نوع دوربین ها، تصویر برداری حرارتی با کیفیت HD و وضوح بالا است. همچنین این دوربین ها قابلیت گردش 360 درجه افقی را دارند. این بروز رسانی بر روی نفربر رخش این خودرو زرهی را برای کشت های مرزی آماده تر کرده است . دوربین نظارتی حرارتی به خدمه کمک می کند در طول کشت مسیر حرکت را تحت نظر داشته باشند. در شرایط عملیاتی نیز زمانی که خودرو با کمک بازوی هیدرولیکی مشغول خنثی سازی تله های انفجاری است. دوربین نظارتی به خدمه کمک خواهد کرد محیط اطراف را بررسی کند و از کمین های احتمالی آنها را باخبر سازد. زیرا تله های انفجاری خود می تواند شروع یک عملیات کمین برای کاروان نیروهای مرزی باشد زیرا کاروان نظامی را متوقف می کند و یک شرایط ایده آل را برای حمله نیروهای مهاجم فراهم می کند اما این دوربین نظارتی با قابلیت تصویر برداری حرارتی می تواند از غافلگیری کاروان نظامی جلوگیری کند. نمونه های مختلف دوربین های نظارتی دوتایی با قابلیت تصویربرداری حرارتی ======================================================
-
1 پسندیده شدهروسیه آماده است تا مجموعه دفاع موشکی اس-400 را به ایران عرضه کند ولی تابحال در این رابطه از تهران درخواستی دریافت نکرده است. https://ir.sputniknews.com/world/201906284915783-روسیه-ایران-اس-400/ پی نوشت : برای شروع بحث و تحلیل ، به نظرم با توجه به اثبات کارآمدی سامانه های ایرانی و احتمالا" خبرهای جدید از باور373 و این بار اعلام آمادگی عجیب روسها برای فروش تسلیحات ( که از نتایج قضیه اسقاط گلوبال هاوک باید بوده باشد ) به جای تاکید روی خرید سامانه های پدافندی ، با یک آینده نگری جدید و ( اتمام تحریم های شورای امنیت در خصوص خرید سلاح براساس مفاد برجام ) مذاکرات جدی را برای خبر قدیمی خرید 250 فروندی ( کمتر یا بیشتر ) یکی از گونه های خانواده سوخو ( خرید قطعات ckd ، مونتاژ ، ایجاد تاسیسات بومی مونتاژ و تعمیر و نگهداری ( نظیر آنچه که برای هند در نظر گرفته شد و یا حتی گسترده تر ، مجدد در دستور کار مذاکرات قرار بگیرد . با توجه به نیاز به مذاکرات طولانی برای عقد این قرارداد گسترده ، از همین الان مقدماتش شروع شود ، به نظرم بهتر هست .
-
1 پسندیده شدهسلام علیکم اگر چه کمک های کشورهای منطقه به نیروی هوایی عراق ، اظهر من الشمس هست ولی فرآیند برنامه ریزی و حمله بطور کامل توسط نیروی هوایی ارتش بعث انجام شد و آن هم به لطف حضور جتهای زیبای میراژ اف-یک ( در قالب هواگردهای حامل مهمات و همچنین هواگردهای سوخت رسان ) بود پی نوشت : این نقشه و نمودار پروازی که توسط بنده در مهر 1394 در انجمن میلیتاری ، ارسال شد ، بعدها توسط مترجم محترم سلسله مقالات " جنگ هوایی ایران و عراق 1980-1988 " مندرج در ماهنامه صنایع هوایی با آرم و لوگوی میلیتاری منتشر گردید که برای انجمن ، بعنوان یک مخزن فکر دفاعی ، ارزشمند بحساب می آید .
-
1 پسندیده شدهعکس تزیینی است - مربوط به بمباران نفتکش اسپانیایی در تنگه هرمز - اردیبهشت 67 زمینه: یکی از اهداف اصلی عراق در دوران جنگ تحمیلی، ضربه زدن به اقتصاد جمهوری اسلامی ایران از طریق قطع صادرات نفت آن بود. نخستین حملات به جزیره خارک (اصلی ترین پایانه صادرات نفت ایران که حدود 90 درصد آن را شامل می شد.) در همان روزهای اولیه جنگ انجام شد و در روزها و ماههای بعد نیز ادامه داشت. اگرچه در روزهای نخست توان هوایی عراق برای ضربه زدن به تاسیسات خارک ضعیف و محدود به بمبارانهای نادقیق بود و یگانهای پدافندی در دریا و جزیره به خوبی از آن دفاع می کردند. اما تداوم این وضعیت موجب بالارفتن بیمه کشتیرانی و خودداری برخی نفتکشهای خارجی از پهلوگیری در خارک بود. رفته رفته با ورود تسلیحات و بکارگیری روشهای جدید، حملات عراق به نفتکشها و تاسیسات نفتی خارک جدی تر شد. به منظور حفاظت از نفتکشهای تردد کننده به جزیره، برنامه اسکورت کاروان کلید خورد و نفتکشها در محدوده خطر تعریف شده (رأس المطاف تا جزیره خارک) اسکورت می شدند. اما همچنان خطر در کمین آنها بود و بسیاری از نفتکشهای خارجی تمایلی به تردد در منطقه خطر نداشتند. یکی از برنامه های اصلی ایران برای دوری از حملات هوایی عراق، انتقال پایانه های نفتی به مناطق شرقی خلیج فارس بود. برای این منظور فعالیت پایانه های جزایر لاوان و سیری افزایش یافت و امکانات جدیدی برای بارگیری نفت خام و فرآورده ها فراهم آمد. نفتکشهای در مالکیت یا اجاره ی ایران، نفت را از مناطق غربی خلیج فارس به مناطق شرقی و کم خطرتر حمل کرده و آنها را برای صادرات تحویل نفتکشهای خارجی می دادند. پس از مدتی عراق با کمک های بی دریغ کویتی و سعودی و... حملات خود را به مناطق شرقی نیز گسترش داد و جزایر لاوان و سیری، پایانه های ایجاد شده برای بارگیری نفت و سکوهای نفتی ایران در مناطق جنوبی و شرقی خلیج فارس مانند سلمان و رشادت نیز مورد تهدید و بمباران عراقی ها واقع شدند. با گسترده شدن منطقه خطر، پایانه نفتی والفجر در جنوبشرقی جزیره لارک (واقع در مدخل تنگه هرمز) کار خود را آغاز کرد. با این کار، دیگر نفتکشهای خارجی وارد خلیج فارس نشده و از همانجا نفت ایران را بارگیری می کردند. فاصله بسیار زیاد لارک تا خاک عراق، وجود پایگاههای هوایی و دریایی در بندرعباس و پوشش هوایی برقرار شده در منطقه باعث گردیده بود هرگونه احتمال حمله مستقیم عراق به ترمینال جزیره لارک منتفی باشد. اما .... اسکله تی جزیره خارک در دوران جنگ تحمیلی حادثه: در ساعت 1425 مورخه 4 آذر 1365، نفتکش Antarctica درحالیکه نفتکش تبریز در کنار آن مشغول تخلیه سوخت بود، همراه با نفتکش Shining Star و Tenacity در شش مایلی جنوب شرقی جزیره لارک مورد اصابت قرار گرفتند که نفتکش Antarctica بیشترین خسارت را متحمل شد. در لحظه حمله هیچ یک از هواپیماهای مهاجم توسط سایت های رادار بندرعباس، کیش و گنو کشف نشده بودند. اما دقایقی بعد در ساعت 1441 فعالیت دو فروند هواپیمای امارات متحده عربی توسط سایت گنو گزارش گردید. پس از حمله هواپیماهای مهاجم به ترمینال نقتی لارک، 3 تیم با ترکیب و تخصصهای مختلف برای بررسی نحوه حمله هواپیماها و نوع مهمات مصرفی، به نفتکشهای صدمه دیده اعزام شدند. بررسی های اولیه که توسط عوامل اطلاعات منطقه یکم دریایی و بنابر شواهد موجود و اظهارات شاهدان عینی انجام شد، حاکی از آن بود که: تعداد هواپیماهای مهاجم دو فروند به رنگ طوسی و با بالهای دلتا شکل (Delta Wing) بوده است. جمعا تعداد 8 بمب به سه نفتکش اصابت کرده، بنابراین به احتمال زیاد هریک از هواپیماها حداقل 4 فروند بمب حمل می کرده اند. تعداد 4 عدد چتر تأخیری در روی نفتکشها پیدا شده است که متعلق به بمبهای 250 کیلوگرمی فرانسوی از نوع Bombe SAMP Type 25-E می باشند. این نوع بمب بر روی هواپیماهای استاندارد ناتو به کار می رود. احتمالا هواپیماها از خاک امارات یا عمان وارد دریای عمان شده و با راه شمال یا شمال شرقی تا مدار 27 درجه شمالی بالا رفته و با چرخیدن به طرف غرب، نفتکشها را از سمت شرق یا شمال شرقی در ارتفاع بسیار پایین (حدود 100 پا؛ حدود 30 متر) مورد اصابت قرار داده و به سمت جنوب یا جنوب غربی فرار کرده اند. با توجه به مسیر احتمالی نزدیک شدن هواپیماها و سرعت آنها در لحظه پرتاب بمبها (بین 400 الی 600 گره) و حداقل شعاع لازم جهت چرخش (حدود 25 مایل) و محل اصابت نفتکشها (6 مایلی جنوبشرقی لارک)؛ بنظر می رسد هواپیماهای مهاجم قبل از حمله به نفتکشها حوالی کوهستک مجبور به گذشتن از روی ساحل و خاک ایران نیز شده باشند. کاپیتان یکی از نفتکشها شاهد حمله اظهار نموده که یک ساعت و نیم قبل از حمله، هواپیمایی را در منطقه دیده؛ که احتمالا عملیات شناسایی را انجام می داده است. ضمنا این شخص اظهار نموده که بر روی مدار مخابراتی مکالماتی بین خلبانان هواپیماها به زبان فرانسوی نیز شنیده است! (این موضوع که کاپیتان کشتی مکالمه خلبانان را به زبان فرانسه شنیده باشد چندان قابل قبول نیست. چون هواپیماها معمولا روی دستگاه UHF و کشتی ها روی VHF صحبت می کنند.) نظریه فرماندهی مشترک دریا ساحل (نداجا): عراق بارها اعلام کرده بود که به ترمینال نفتی لارک حمله خواهد کرد. اگرچه این حمله توسط رسانه های خارجی به عراق نسبت داده شده ، اما به احتمال نزدیک به یقین این حمله توسط هواپیماهای امارات متحده عربی و با کمک عمان ولی به اسم عراق انجام گرفته و در رابطه با حمله به سکوی نفتی ابوالبخوش (سکوی نفتی اماراتی در نزدیک میدان نفتی سلمان ایران) بوده است. احتمالا فاصله زمانی 5 الی 6 ساعته مابین دو حمله صرف هماهنگی ها و بررسیهای سیاسی مسئله گردیده و طرح حمله از قبل آماده بوده است. مورد اصابت قراردادن دقیق نفتکشها با بمبهای غیرهدایت شونده، مهارت و کارآزموده بودن خلبانان و شناسایی قبلی منطقه نشان می دهد که به احتمال بسیار زیاد حمله توسط هواپیماهای امارات ولی با خلبانان خارجی انجام شده باشد. دلیل دیگری که تاکید می کند، میراژهای عراقی عامل حمله نبوده اند این است که میراژ اف 1 های عراقی برای حمله به پایانه نفتی لارک می توانستند با موشک حمله نمایند. همانطوریکه نفتکشها را همواره اینگونه مورد حمله قرار می دهند. با این روش مسافت را کوتاه می نمودند، هواپیماها را سبکتر می کردند، احتمال اصابت به هدف و درصد موفقیت عملیات بالاتر می رفت و با توجه به برد بیشتر موشک احتمال کشف توسط رادار و قرار گرفتند در تهدید جنگنده های پایگاه نهم شکاری بندرعباس را کاهش می دادند. عملیات مقابله به مثل در آبهای ساحلی امارات و عمان علیه کشتی ها و نفتکشها انجام می شود، لذا رابطه ایران با امارات متحده عربی و عمان روز به روز بدتر شده و حمله به سکوی ابوالبخوش منطقه را متشنج تر کرده است. احتمالا در آخرین جلسات شورای همکاری خلیج فارس تصمیمات حادی در رابطه با عملیات مقابله به مثل نداجا و نهاجا علیه نفتکشها و تاسیسات نفتی کشورهای عضو گرفته شده و بنظر می رسد که از این به بعد انجام عملیات مقابله به مثل با واکنش شدید امارات و عمان همراه بوده و حملات متقابلی را به اسم عراق علیه تاسیسات حیاتی، نظامی و نفتی کشور خصوصا در تنگه هرمز، دربرداشته باشد. با توجه به حمله بسیار موفق هواپیماهای مهاجم به ترمینال نفتکشها در لارک و کشف نشدن بموقع و در نتیجه عدم انجام هرگونه عکس العمل پدافند علیه آنها، دشمن جسورتر شده و با آگاهی از فقدان پدافندهوایی لنگرگاه، احتمالا در حملات بعدی به این ترمینال و سایر تاسیسات مهم منطقه مانند نیروگاه حرارتی بندرعباس، خسارات بیشتری را وارد خواهد کرد. موقعیت سکوی نفتی ابوالبخوش نظریه نهاجا: با توجه به بررسی های به عمل آمده در مورد بمباران لارک، نتایج حاصله بشرح زیر می باشد: نظر به اینکه ماموریت فوق احتمالا در سکوت کامل رادیویی و در ارتفاع پست انجام گرفته، لذا گروه اطلاعات و شناسایی الکترونیکی این نیرو (گاشا؛ فاشا فعلی) و رادارهای منطقه، هیچگونه اطلاعاتی را از هواپیماهای حمله ور رهگیری ننموده اند. طبق بررسیهای به عمل آمده، مسیر Z-62 (4 فروندی؛ زمان کشف 11:15 - زمان محو 11:40) ترافیک کشف شده مشکوکی است که در مورخه روز حمله (4 آذر 65) توسط رادارهای منطقه کشف شده که با توجه به نمونه های مکرر مبنی بر انجام پروازهای مشابه چند فروندی در فضای خلیج فارس توسط هواپیماهای بیگانه در چند ماه گذشته، قطعیت بخشیدن به این نظریه که هواپیماهای مذکور عراقی بوده و همان هواپیماهایی هستند که پس از فرود و سوختگیری در امارات متحده، لارک را مورد حمله قرار داده اند، از اعتبار لازم برخوردار نمی باشد. از طرفی امکان اجرای این ماموریت بوسیله عراق (چه مستقیما از خاک آن کشور و یا با گسترش به منطقه تنگه هرمز) به دلائل زیر از احتمال ضعیفی برخوردار می باشد. جنگنده های عراقی در حال حاضر در پروفایل Lo-Lo-Lo (ارتفاع پست) علیرغم سوختگیری هوایی بوسیله هواپیمای هم نوع در ارتفاع پست، قادر به طی مسافت 2200 کیلومتری بین پایگاه شعیبه تا جزیره لارک نمی باشند و سمت حمله هواپیماها نیز خلاف مسیر تقرب آنها، از شرق به غرب بوده است. نظر به وجود اهداف حیاتی و با اهمیت تر در تنگه هرمز و بندرعباس (پایگاه های هوایی و دریایی، تاسیسات رادار، نیروگاه و تاسیسات بندری) و با درنظر گرفتن این نکته که بعلت بعد مسافت امکان تکرار اینگونه ماموریتها محدود می باشد، لذا صرف نظر کردن از کلیه تاسیسات مهم پیش گفته و اکتفا نمودن تنها به چند شناور، آن هم در شرایطی که نحوه پهلو گرفتن و آرایش آنها نسبت به یکدیگر در زمان حمله با احتمال زیاد نامشخص می باشد؛ روش مستدل و منطقی به نظر نمی رسد. چنانچه این حمله توسط هواپیماهای عراقی صورت گرفته بود، قاعدتا رسانه های خبری عراق قبل از سایر خبرگزاری های جهان انجام تک هوایی را اعلام می نمودند. درحالیکه نحوه اعلام اخبار و گزارشها، خلاف این مطلب بوده است. برابر گزارشهای دریافتی و براساس مشاهده شاهدان عینی، شکل بال هواپیماهای مهاجم بصورت دلتا بوده؛ درحالیکه عراق فاقد چنین نوع جنگنده هایی است. چنانچه حمله توسط عراق و از خاک امارات صورت گرفته باشد، هواپیماهای مهاجم سوخت کافی جهت برگشت مستقیم به عراق را دارا بوده و لذا ضرورتی به فرود آنها در عربستان بعلت کمی سوخت مشاهده نمی شود. لذا اعلام اینگونه اخبار توسط رسانه های خبری بیگانه احتمالا جنبه جنجالی داشته و بمنظور انحراف افکار صورت گرفته است. روابط شیخ نشینهای امارات متحده عربی با جمهوری اسلامی ایران حسنه تر از سایر دول عربی خلیج فارس بوده و همواره از بیم گسترش جنگ به منطقه جنوبی خلیج فارس اظهار نگرانی نموده و در خلال جنگ نیز از انجام حرکتهای تند و واکنش زا پرهیز نموده اند. همانطورکه پیشتر در نامه مورخ 7 دی 65 اعلام گردیده، ادعای عراق در جریان حمله به نیروگاه نکا مبنی بر طی مسافت 2200 کیلومتری رفت و برگشت، با توجه به فاصله نیروگاه تا نزدیکترین پایگاههای شمالی عراق که 815 کیلومتر می باشد. (جمع مسیر رفت و برگشت آن 1630 کیلومتر می شود.) فقط به منظور توجیه این نکته بوده که حمله به لارک توسط عراق صورت گرفته تا بتوانند با انحراف افکار، وجود احتمالات دیگر را سرپوش نهند. با توجه به کلیه موارد فوق چنانچه فرض حضور و اجرای عملیات توسط عراق را منتفی بدانیم، احتمال دخالت نیروهای مشترک سایر کشورها که در منطقه حضور داشته اند، در جریان این حمله بیش از دخالت ابوظبی و یا عمان برآورد می گردد. خصوصا اینکه مقامات مسئول برخی از این کشورها در ماههای قبل کراراً از اقدامات جمهوری اسلامی ایران در زمینه کنترل تردد کشتیها در تنگه هرمز و سایر موارد مقابله به مثل ابراز نارضایتی نموده و حتی در چند مورد تلویحاً تهدیداتی را نیز عنوان نموده بودند. فرم ثبت مسیرهای کشف شده توسط رادار کلیه حقوق این نوشته برای وبسایت Military.ir محفوظ است. هرگونه استفاده از متن یا تصاویر این نوشته، منوط به درج آدرس این صفحه بعنوان منبع است. شادی روح شهدا، صلوات
-
1 پسندیده شدهشبکه دفاع هوایی سوریه چالش جدید یا ادامه روند گذشته آمادگی رزمی سامانه های رزمی اس-300 سوری مزیتها و چالش ها(1) آمادگی رزمی سامانه های رزمی اس-300 سوری مزیتها و چالش ها (2)
-
1 پسندیده شدهیک میدان جنگ هوشمند تر چینی؟ مفاهیم ارتش آزادی بخش خلق چین برای عملیات هوشمند در حال شکل گیری است شی جین پینگ دبیر کل حزب کمونیست چین نشان داده است که علاقه مند به موضوع هوش مصنوعی می باشد . او اغلب برای اهداف تبلیغاتی با دانشمندانی در مراکز تحقیقاتی مختلف در سراسر کشور عکس می گیرد و سخنان برجسته ای در مورد اهمیت توسعه هوش مصنوعی برای آینده چین به زبان می آورد . این تمرکز شدید بر روی هوش مصنوعی توسط بخش رهبری حزب کمونیست چین ، نگرانیهایی را در میان محافل امنیت ملی در ایالات متحده و کشورهای دیگر ایجاد کرده است که فناوری هوش مصنوعی در حال ظهور در ارتش چین است و شواهد فراوانی وجود دارد مبنی بر اینکه رهبران سیاسی و نظامی چین در واقع هوش مصنوعی را به عنوان جزیی حیاتی از قابلیتهای نظامی آینده کشورشان میدانند . بیشتر تحقیقات هوش مصنوعی نظامی در چین بر روی سختافزار متمرکز است ، مانند تانک و وسایل نقلیه رباتیک ، هواپیماهای بدون سر نشین خودکار و زیردریاییهای کنترل از راه دور. آنها همچنین با الگوی وسیع تری که در دو دهه گذشته توسط دانشمندان ارتش آزادی بخش خلق چین مورد توجه قرار گرفته است، تناسب دارند که شامل توسعه سلاحهای پیشرفته و فنآوریهای نظامی به عنوان بخشی از مفهوم گرز قاتل (assassin’s mace) که در آن ارتش چین به دنبال اجرای ضربات نا متقارن در برابر رقبای بالقوه خواهد بود. نمونههای قبلی از گرز قاتل می تواند استفاده از یک موشک ضد کشتی در مقابل ناو هواپیما بر باشد. با این وجود ، استفاده از سلاحهای گرز قاتل ممکن است در حال حاضر شامل استفاده از دادههای حجیم ، اینترنت اشیا و یا رایانش ابری که با نسل بعدی تسلیحات سازگار است همراه گردد . با این حال، در رابطه با دوره آینده توسعه سلاح های ارتش آزادی بخش خلق چین ، چیزهای بیشتری برای در نظر گرفتن به غیر از تکنولوژی وجود دارد . برای مثال، در مورد تاکتیکها و دکترین هایی که با تکنولوژی همراه هستند؟ آیا اندیشمندان نظامی چینی و موسسات علمی دانشگاهی با مسائل پیچیده مرتبط با یکپارچه کردن تکنولوژی های جدید در عملیاتهای رزمی درگیر هستند؟ پاسخ مثبت است: در یک مثال برجسته، آکادمی علوم نظامی یا AMS ، که احتمالا بزرگ ترین موسسه ارتش چین است، در حال حاضر بر روی یک برنامه قابل توجه اصلاحات و توسعه علمی که به ارتش این کشور اجازه ادغام بهتر و بکارگیری هوش مصنوعی، روباتیک، و تولید هوشمندانه را میدهد تمرکز کرده است. تلاش ارتش آزادی بخش خلق چین برای توسعه عملیات هوشمند اصلاحات در AMS درانزوا رخ نمی دهند . یکی دیگر از عوامل کلیدی تلاشهای ارتش چین برای ادغام تکنولوژیهای جدید ، مفهوم نوظهور عملیاتهای هوشمند (zhinenghua zuozhan, 智能化作战) است. اگرچه این مفهوم هنوز در حال تحول می باشد ، یک مقاله از سرویس خبری رسمی خبرگزاری شین هوا، عملیاتهای هوشمند را اینگونه تعریف کرده است : عملیاتهای هوشمند دارای هوش مصنوعی در هسته خود هستند و از فناوری های پیشرفته در سراسر فرماندهی ، تجهیزات، تاکتیک ها و دیگر زمینه ها استفاده می کنند... آن باید با مفاهیم اصلی ای مانند سیستم اطلاعاتی مرکزی، استفاده کامل از برنامه های ابری ، ادغام چند حوزه ای ، هماهنگ سازی مغز- ماشین ، خودگردانی هوشمند و مبارزه بدون سرنشین برای برتری درمحیط میدان جنگ شناخته شود . مقالهای از PLA Daily اثرات چشمگیر ناشی از ظهور عملیات هوشمند را پیشبینی کرده است و می گوید که این نوع جدید از جنگاوری به مرور محدودیت های سنتی زمانی و فضایی شناخت را شکسته و روابط بین انسان و تسلیحات را بازسازی و مدلهای کاملا جدید فرماندهی و کنترل را ایجاد می نماید . دو پژوهشگر چینی، به نام های شن شولین (Shen Shoulin) و ژانگ گونینگ (Zhang Guoning) جنبه دیگری از عملیات هوشمند را به شکل تقابل شناختی (renzhi duikang, 认知对抗) شناسایی کردهاند که هدف کلیدی آن رسیدن به برتری قاطع بر دشمنان از نظر اطلاعات و آگاهی است. در نتیجه، عملیاتهای آینده با حمله به دریافت و ادراک دشمن در فضای نبرد به وسیله گرفتن ابتکار شناختی و آسیب رساندن یا دخالت در شناخت دشمن براساس سرعت و کیفیت مقابله شناختی عمل خواهد کرد . چنین مبارزه ای جایگزین جنگ سنتی خواهد شد ، که شامل مفاهیمی است که بر کنترل حوزه های فیزیکی نظیر زمین، هوا و دریا تأکید دارند . در ماه ژانویه، لی مینجای تحلیل گر PLA Daily ، جزییات بیشتری را در مورد عملیاتهای هوشمند و مفهوم مرتبط با جنگ هوشمند را بیان نمود . لی ادعا میکند که جنگ هوشمند آینده یک جنگ سه بعدی در تمام زمینه ها است . وی همچنین پیشبینی میکند که این جنگ به طور فزاینده بر سیستمهای بدون سرنشین تکیه خواهد کرد، که به شدت چرخه مشاهده – قضاوت – تصمیم – اقدام (observation-judgment-decision-action-cycle) که واحدهای درگیر در آن با آن مواجه هستند را کاهش می دهد . بازی الگوریتم و دیگر مفاهیم مورد انتظار برای عملیات هوشمند در این بین لی مینجای یک ایده عجیب به نام بازی الگوریتم (suanfa boyi, 算法博弈) را معرفی کرد و توضیح داد که چگونه این روش یک مزیت را در جنگ فراهم می آورد . برای انجام این کار، اواین مفهوم را بر روی چیزی بنا نهاد که شن و ژانگ با مفهوم ابتکاری شناختی خود به تفصیل شرح دادند. به گفته لی، الگوریتم های مختلف میتوانند پیشبینی کنند چه اتفاقی در میدان جنگ رخ میدهد و بنابراین ممکن است یک مزیت شناختی برای سربازان ارتش چین وجود داشته باشد . الگوریتم لی ابهامات جنگ را کاهش می دهد و به مبارزان کمک می کند تا آگاهی موقعیتی بهتری را بدست آورند . گروهی که مزایای الگوریتم در جنگ آینده را اخذ کند ، می تواند به سرعت و با دقت ، موقعیت در میدان جنگ را پیش بینی کرده و روش های بهینه جنگ را ابداع نماید . الگوریتم لی مبتنی بر دادههای بزرگ و سرعت قدرت محاسباتی، به ویژه با استفاده از محاسبات کوانتومی است . او بر این باور است که محاسبات کوانتومی میتواند به سرعت طرحهای عملیاتی انعطاف پذیر و متنوعی را برای مقابله با تغییرات در وضعیت دشمن فراهم آورد و به طور مداوم تلاشهای دشمن و استقرار او را مختل کند . علاوه بر بازی الگوریتم ، لی همچنین ایدههای آرمانی دیگری را پیشنهاد میکند که میتواند بخشی از عملیات هوشمند در آینده شود. به عنوان مثال، او یک مغز ابری (cloud brain) را توصیف میکند که واحدهای رزمی را به یک شبکه هوشمند متصل میکند، در حالی که سیستمهای تصمیم گیری و کنترل سلاح بر روی یک شبکه نامعلوم ادغام میشوند. در عین حال، جنگ هوشمند، این شبکه را با ابر هوشمند (smart cloud) ترکیب میکند که آگاهی موقعیتی را فراهم میآورد . به هر طریقی این سیستم برای یک سرباز معمولی در دسترس خواهد بود، اما این که چگونه این اتفاق میافتد واضح نیست. لی به استفاده از یک شبکه عصبی برای افزایش اطلاعات مغز ابری و تصمیمگیری اشاره میکند، اما هیچ گامی برای تحقق بخشیدن به آن در اختیار نمیگذارد . نتیجه گیری طراحان نظامی چین قطعا از تفکر خلاقانه برای بررسی تکنولوژی های نوین و ارتباط آن با جنگ استفاده میکنند . ابتکار شناختی میتواند یک مفهوم مهم و انقلابی باشد و باید دکترین جنگ های هوشمند چینی به گونه ای توسعه یابد که بتواند از سوی ردههای پایین تر ارتش چین مورد استفاده قرار گیرد . قابلیت هایی مانند تصمیم گیری هوشمند مغز ابری ، ممکن است دهه های زیادی دور از اجرای واقعی باشند ، اما اهداف آرمانی جذاب را ، همچنان حفظ می کنند . نظریه پردازان در حال ظهور چینی ، در حال تلاش برای پرداختن به چیزی هستند که کارل فون کلاوزویتس ، نظریه پرداز پروسی ، مه جنگ نامیده است - یعنی عدم قطعیت و سردرگمی گرد آمده شده در میدان نبرد . عملیات هوشمند و جنگ هوشمند میتواند پاسخ این مشکل قدیمی را بدهد . ارتش چین باید به این تفکر بزرگ برای حل مسائلی که شرکت کنندگان در جنگ برای نسل ها از آن استفاده کرده اند که شامل مزیت شناختی، سرعت، هشدار زودهنگام، و مزیت انجام حرکت اول است بها بدهند . چینی ها در حال ایجاد یک دکترین استراتژیک زیربنایی برای هوش مصنوعی و دیگر تکنولوژیهای پیشرفته در جنگهای آینده هستند . اگر آنها بتوانند با موفقیت این کار را انجام دهند، ارتش آزادی بخش خلق چین یک مزیت آشکار در درگیریهای آینده خواهد داشت . صرفاً برای میلیتاری / بن پایه : The Jamestown Fundation
-
1 پسندیده شدهبه نام حق مقدمه نبرد دريايي هند و پاکستان در سال 1971 به سري تهاجماتي دريايي گفته ميشود که بين نيروي دريايي اين دو کشور در خلال جنگ 1971 صورت گرفت . اين نبردها که بخش جدايي ناپذير این جنگ و درگیری های پاکستان در بنگلادش نیز محسوب میشوند . درگیری های متوالی از سوی نیروی دریایی هند برای اعمال فشار از سمت دریا صورت می گرفتند آنهم در زمانی که نیروی زمینی و هوایی هندوستان حلقه درگیری در شرق پاکستان را از چند جهت تنگ تر میکردند . عملیات دریایی با ماموریتهای محاصره دریایی ، پدافند هوایی ، پشتیبانی زمینی و عملیات لجستیک صورت میگرفت . در چند عملیات موفق نیروی دریایی هند در شرق پاکستان ، نیروی دریایی هند دو عملیات بزرگ دریایی با نامهای " عملیات ترایدنت " و عملیات پیتون " را در جبهه غربی خود ، قبل از آغاز جنگ رسمی میان هند و پاکستان به اجرا گذاشته بود . پیش زمینه نیروی دریایی هند در دوره نبردهای 1965 هند و پاکستان نقش حیاتی و درستی در جنگ ایفا نکرد ، چرا که بیشتر جنگ در آن دوران بر روی حملات و درگیری های زمینی متمرکز بود . در 7 سپتامبر ناوگان کوچکی از نیروی دریایی پاکستان تحت فرماندهی ناخدا انوار ، بر روی پایگاه راداری نیروی دریایی هند در ورکا اجرای آتش کرد ، این پایگاه در 300 کیلومتری جنوب بندر پاکستانی کراچی قرار داشت . که با همین عنوان یعنی عملیات ورکا شناخته میشود . این عملیات یکی از مهمترین ترین عملیات های جنگ 1965 محسوب میشود . این موفقیت نیروی دریایی پاکستان سبب شد تا نیروی دریایی هند به سرعت میسر توسعه و مدرنیزه شدن را در پیش بگیرد . متعاقبا ، بودجه 350 میلیون روپیه ای نیروی دریایی به رقمی در حدود 1.15 میلیارد روپیه رشد کرد ، ناوگان جنگی نیروی دریایی هند با بکار گیری چند اسکادران اضافه زیردریایی و به خدمت گرفتن 6 کشتی موشک انداز اوزا از شوروی سابق تقویت شد . نیروی هوادریای هند نیز متعاقبا تقویت گشت . همچنان که بحران در شرق و غرب پاکستان آغاز شده بود ، نیروهای مسلح هندی با هدف مداخله و ورود به درگیری ، جنگ آزاد سازی بنگلادش را آغاز کردند . برای مطالعه بیشتر پیش زمینه ؛ http://www.military....-جنگ-اول-کشمیر/ http://www.military....-جنگ-دوم-کشمیر/ فرماندهی ناوگان شرقی پاکستان فرماندهی شرقی نیروی دریایی پاکستان در سال 1969 پایه گذاری شد و دریادار محمد شریف (بعدها دریادار 4 ستاره) بعنوان فرمانده این پایگاه انتخاب شد . دریادار شریف فرماندهی شرقی را بصورت اداری مدیریت میکرد ، و اعتباری در رهبری اداری عملیاتهای شرقی نیروی دریایی پاکستان محسوب میشد . در جایی که باید عملیات پنهانهای و پیدا را در لبه شرقی پاکستان به اجرا گذاشته میشد . تحت فرماندهی دریادار شریق گروه خدمات ویژه (نیرو مخصوص) ، تفنگداران دریایی و سیلز نیز به خوبی تاسیس گشتند . با دارا بودن فرماندهی مدبرانه دریایی مناسب ، نیروهای مسلح پاکستانی GQH ، برای سرفرماندهی نیروی زمینی پاکستان ، نیاز به عملیات های تصادفی و احتمالی دفاعی در شرق پاکستان کاهش یافت . نیروی دریایی پاکستان از نظر تعداد کشتی برابری کافی برای تقابل با نیروی دریایی هند را در جبهه های پیش رو نداشت ، نیروی هوایی پاکستان قادر به حفاظت از این نیرو در برابر دو نیروی هوا دریایی و نیروی هوایی هند نبود . وانگهی ، رییس ستاد نیروی دریایی ، دریابان مظفر حسین ، دستور داده بود تا تمام قوای نیروی دریایی پاکستان در جبهه غربی مستقر شود . بیشتر ناوهای جنگی پاکستانی در غرب پاکستان مستقر شده بودند ، در حالی که تنها یک ناو PNS Sylhet برای ماموریت در شرق پاکستان به درخواست شخصی دریادار شریف مستقر شده بود . در خلال درگیری ، بندرگاههای شرقی نیروی دریایی پاکستان ، بدون دفاع رها شده بودند بطوری که فرماندهی نظامی شرق پاکستان مجبور میشود بدون نیروی دریایی به یک نبرد ناامیدانه با احتمال بالای در هم کوبیده شدن وارد شود . نیروی دریایی تصمیم به ماندن در بندرگاه در هنگامه شروع جنگ میگیرد . در بال شرقی ، نیروی دریایی پاکستان به فرم سنگینی متکی بر اسکادران قایق های توپدار است . فرماندهی شرقی بطور مستقیم تحت فرماندهی دیاردار شریف کسی که بعنوان دست راست سپهبد نیازی خدمت میکرد قرار دارد . نیروی دریایی شرقی 4 قایق توپ دار با عناوین (PNS Jessore, Rajshahi, Comilla, and Sylhet) در اختیار دارد ، این قایقها قادر بودند به سرعت نهایی 20 نات دست یابند و هر کدام در حدود 29 ملوان به عنوان خدمه در اختیار داشتند . باید بدانیم ناوگان آبهای قهوه ای نیروی دریایی (منظور قایق های تندروی حفاظ ساحلی) ، قایق های توپدار آن به تجهیزات مختلفی مجهز هستند که مسلسل های سنگین را نیز شامل میشود ، که این توانایی برای گشت زنی و حفاظت و همچنین اجرای عملیات های ضد شورش تنظیم شده بود . که به طرز نا امید کننده ای خارج فرم تسلیحات متعارف برای جنگ های دریایی بودند . در حوالی آپریل، نیروی دریایی پاکستان در منطقه شرق عملیاتی تحت عنوان جستجوی نور با هدف پشتیبانی نیروی زمینی به اجرا میگذارد . دریادار شریف فرماندهی و هدایت تمامی این عملیات هارا برعهده داشت. در 26 آپریل نیروی دریایی پاکستان عملیات دیگری با نام بریسال را با موفقیت به اجرا میگذارد ، که در نتیجه باعث اشغال موقت شهر بریسال میشود . در پاسخ جنگ شهری خونینی بواسطه عملیات جکپات که توسط چریک های آزادی بخش بنگلادشی و هندی صورت میگرفت به قابلیت های عملیاتی نیروی دریایی پاکستان ضربات مهلکی وارد کرد . قبل آغاز خصومت ها، تمامی قایق های توپ دار پاکستانی در چیتاگونگ مستقر شده بودند . زمانی که حمله هوایی آغز شد ، نیروی هوایی هندوستان توانست به رجاشی آسیب وارد آورد ، در هنگامه این درگیری ناو کومیلا نیز در 4 دسامبر غرق شد و در 5 دسامبر نیروی هوایی هند توانست 2 قایق گشت زنی خولنا غرق کند . PNS Sylhet در 6 دسامبر و بلاغت در 9 دسامبر بواسطه هواگرد های هندی غرق شدند . در 11 دسامبر PNS Jessore نیز منهدم شد ، در همین زمان ناو رجاشی تعمیر و تحت فرماندهی ناوبان شیکدر حیات برای از بین بردن محاصره دریایی هندی و رسیدن به مالزی قبل از تسلیم در 16 دسامبر قرار گرفت . وضعیت استقرار نیروی دریایی پاکستان در پاکستان شرقی عملیات دریایی در صحنه شرقی نیروی دریایی هند عملیات مخفیانه دریایی ای را آغاز میکند که سرانجامی موفقیت آمیز در پی دارد . در ماههای پایانی 1971 نیروی دریایی هند به شکل موثری عملیات محاصره دریایی را به اجرا میگذارد در حالی که پیشتر محاصره کامل خلیج بنگال محقق شده بود و توانسته بودند در آن عملیات نیروی دریایی پاکستان و 8 کشتی تجاری را در تله خود گرفتار کنند . سر فرماندهی رزمی نیروی زمینی پاکستان GHQ ، بر ورود زیر دریایی PNS Ghazi و افزایش ماموریت های آن به نیروی دریایی پا فشاری میکند و در نتیجه این زیر دریایی به سواحل شرقی پاکستان وارد میشود . بدلیل فاصله زیاد و طولانی بودن ماموریت ، افسر فرماندهی زیر دریایی غازی با این ایده که یک زیر دریایی کهنه وارد ماموریتی در خلیج بنگال شود مخالفت میکند ، چرا که در نبود کامل تجهیزات ، پشتیبانی ، تعمیرات و تاسیسات بازسازی مجاور ، این عملیات با دشواری های فراوانی روبرو میشد .در آن زمان ، تاسیسات تعمیر زیردریایی در چیتاگونگ که تنها بندرگاه دریایی مجاور به منطقه درگیری بود وجود نداشت . فرماندهی و سایر افسران این زیر دریایی در زمانی که نقشه این عملیات توسط فرماندهان ارشد نیروی زمینی و دریایی چیده میشد به آن معترض شدند . در سمت شرق پاکستان ، نیروی دریایی تا آن لحظه هیچ ناوگانی را مستقر نکرده بود و نیروی دریایی هند خود را در برابر تهدید خاصی از این سمت نمی دید ، نیروی دریایی هند با استفاده از ناو هواپیمابر ویکرانت و سری ناو های لندینگ کرافت همراه وی INS Guldar, INS Gharial, INS Magar, و همچنین زیر دریایی INS Khanderi, عملیات خود را ترتیب داد . در 4 دسامبر 1971 ویکرانت که مجهز به جنگنده های هاوکر سی هاوک در عملیات نیروی هوایی در شرق پاکستان مشارکت نمود و توانستند حملات موفقی علیه شهرهای ساحلی پاکستان نظیر چیتاکونگ و کوکس بازار و .. به اجرا بگذارند . این حملات پی در پی با هدف انتقام جویانه و به منظور از بین بردن توانایی های نیروی هوایی پاکستان صورت میگرفت . نیروی دریایی پاکستان در پاسخ به این حملات زیردریایی کهنه اما دور برد PNS Ghazi خود را بالاخره در منطقه تهدید برای رویارویی با تهدیدات نیروی دریایی هند مستقر میکند ، این زیردریایی به فرماندهی ظفر محمد خان برای ماموریت اصلی رهگیری و شکار ویکرانت ارسال شده بود اما موفق به چنین کاری نمیشود و تصمیم میگیرد در بند ویشاکاپاتانام هند به مین گذاری بپردازد ، بر همین اساس فرماندهی اطلاعات نیروی دریایی هند تصمیم میگیرد تا با ارسال اطلاعات غلط از موقعیت ویکرانت ، این زیردریایی را به دام بی اندازد ،نیمه های شب سوم یا چهارم دسامبر زیردریایی غازی عملیات مین ریزی خود را آغاز میکند ، برای مقابله با این تهدید ، نیروی دریایی هند ناو INS Rajput را به منطقه اعزام میکند . سونار Rajput اختلالاتی در عمق آب را گزارش میکند ، ناو تصمیم میگیرد دو بمب زیر آبی را در محدوده این کشف شده رها سازد ، بازی مرگ پایان می یابد و به شکل مرموزی زیردریایی حین مین گذاری غرق میشود و تمامی 92 سرنشین آن کشته میشوند . غرق شدن PNS Ghazi ضربه بزرگی به عملیات دریایی در شرق وارد می آورد و باعث کاهش توانایی و امکان اجرای عملیات برای نیروی دریایی پاکستان در خلیج بنگال و حذف یک قابلیت مهم در برابر تهدیدات آینده از جانب نیروی دریایی هند میشود . در 26 نوامبر ماموریت شناسایی آغاز میشود و برای این منظور غازی طی دستور موظف به ارسال گزارش و بازگشت به پایگاه خود و همینطور ستاد فرماندهی نیروی دریای شده است . با توجه به اینکه به نظر میرسید زیردریایی در بازگشت به پایگاه خود ناتوان شده است ، اظطراب روز به روز افزایش میابد ، تلاشهای دیوانه وار ستاد فرماندهی برای ایجاد ارتباط با زیردریایی ناکام مانده و از زیردریایی هیچ پاسخی دریافت نمیشود . در سوم دسامبر پیش از شروع جنگ ، شبهات در مورد سرنوشت این زیردریایی فرماندهان ستاد فرماندهی نیروی دریایی پاکستان را بسیار آشفته کرده است . در 5و6 دسامبر عمیات هوایی نیروی دریای در سواحل چیتاکونگ ، خولنا ، و مانگلا و بر علیه کشتی های موجود در رودخانه پوسور به اجرا گذاشته شده بود .تاسیسات نفتی موجود در چیتاکونگ منهدم شده بودند ، و کشتی حمل کالای یونانی Thetic Charlie نرسیده به لنگرگاه غرق شده بود . در 7و8 دسامبر ، پایگاه های هوایی پاکستان منهدم شده بود ، و حملات تا 9 دسامبر ادامه داشت . در 12 دسامبر ، نیروی دریایی پاکستان در سواحل چیتاکونگ در برای مقابله با عملیات ساحل نشینی مین گذاری میکند . این کار در برخی مواقع تله کاربردی به شمار میرود ، و سبب شد تا هرگونه دسترسی مستقیم به بندرگاه چیتاکونگ را برای مدت طولانی مانع شود ، حتی در زمانی که کلیات متن تسلیم نامه امضا شده بود امکان دسترسی به این سواحل وجود نداشت . نیروی دریایی هند تصمیم میگیرد تا عملیات ساحل نشینی در کاکس بازار را با هدف قطع مسیر عقب نشینی نیروی زمینی ارتش پاکستان به اجرا گذارد . در 12 دسامبر گردان عملیات ساحلی دیگری که در کشتی های INS Vishwa Vijaya مستقر بود و به آرامی از بندرگاه کلکته به حرکت درامده بود در شب 15یا 16 دسامبر به سرعت پس از حمله هوایی نیروی هوایی هندوستان در سواحل مذکور عملیات ساحل نشینی را به اجرا میگذارد . بعد از یک روز جنگیدن نیروهای پاکستانی تلفات بسیار زیادی متحمل میشوند در حالی که هیچ گونه مقاومتی در برابر نیروهای هندی صورت نداده اند ، نیروهای هندی در این عملیات تنها 2 کشته میدهند و صدها کشته تلفات نیروهای پاکستانی ست . در سحرگاه 17 دسامبر نیروی دریایی هند برای اجرای هرگونه عملیات در خلیج بنگال آماده است . علاوه بر ان عملیات هوایی هند و عملیات جک پات که توسط واحد های بنگالی و به پشتیبانی نیروی زمینی هند حمایت میشد قابلیت های عملیاتی نیروی دریایی پاکستان را به طور جدی تضعیف نموده بود . بسیاری افسران نیروی دریایی (عمدتا بنگالی) به نیروهای هندی پناهنده شده بودند و بر علیه نیروی دریایی پاکستان میجنگیدند . در این زمان نیروهای تدافعی پاکستان تسلیم شده بودند و نیروی دریایی خسارات بسیاری نظیر از بین رفتن تمامی قایق های توپ دار ، ناوشکن PNS Sylhet و همچنین زیردریایی دوربرد PNS Ghazi و تمامی خدمه آن . 16 دسامبر ، در ساعت 16:13 ، جانشین فرماندهی شرق و فرمانده ناوگان شرقی دریادار محمد شریف ، فرماندهی خود را به دریابان کریشنا تسلیم کرد . در سال 1972 فرماندهی عملیات دریایی آمریکا و همچنین فرماندهی منابع انسانی نیروی دریایی هند به ملاقات وی رفته و برای او سبدی از میوه و کیک می اورند که باعث شگفتی وی میشود در این ملاقات آدمیرال شریف چنین مینویسد ؛ در پایان درگیری ، ما (فرماندهی شرقی نیروی دریای) هیچ اطلاعاتی نداشتیم ، از این رو هم کر بودیم و هم کور در حالی که نیروی دریایی و هوایی هند ما را شبانه روز در هم میکوبید . - آدمیرال محمد شریف در گفتگو با آدمیرال زوم والت 1971 ناو هواپیمابر ویکرانت در جریان جنگ 1971 هند و پاکستان نقش بسیار مهمی در محاصره دریایی پاکستان داشت . هلیکوپتر سی کینگ - زیر دریایی USS-DIABLO آمریکایی که زیردریایی پاکستانی PNS Ghazi از این کلاس محسوب میشود - ناو هندی INS Rajput در واقع ناو انگلیسی کلاس HMS Rotherham محسوب میشود که در سال 1948 به هندوستان واگذار شد و در سال 1976 از رده خارج شد غرق شدن INS Khukri هنگامی که حملات نظامی هندوستان به شرق پاکستان در حال افزایش بود ، نیروی دریایی پاکستان تمامی اسکادران زیردریایی های خود را در هر دو جبهه پخش کرده بود . با رمز عملیاتی شاهین ، نیروی دریایی پاکستان ماموریت شناسایی خود را با مستقر کردن زیردریایی PNS Hangor (دافنه کلاس ساخت فرانسه) در نزدیکی آبهای ساحلی غرب پاکستان و همچنین زیر دریایی دوربرد تر PNS Ghazi ( تنچ کلاس ساخت امریکا) در سواحل شرقی پاکستان به اجرا گذاشت . بر اساس گفته های ناوبان R. Qadri افسران مهندی برق زیردریایی هانگور در جریان این عملیات با شرایط بسیار سخت و خطرناکی روبرو بودند ، برای اسکادران زیردریایی ها دریانوردی با فرض شرایط عادی و ریسکی پایین تر از این ماموریت نیز بسیار خطرناک و کشنده برای زیردریایی و خدمه آن محسوب میشود . در نیمه های شب 21 نوامبر 1971 ، هانگور تحت فرماندهی احمد تسنیم ، عملیات شناسایی خود را آغاز میکند . هر دو زیردریایی هم غازی و هم هانگور در هنگام گشت زنی ارتباط و هماهنگی عملیات خود را حفظ میکردند . در دوم و سوم دسامبر ، هانگور دسته بزرگی از کشتی های ناوگان غربی نیروی دریایی هند شامل کروزر INS Mysore را کشف میکند . هانگور اطلاعات را به نیروی دریایی پاکستان ارسال کرده و اعلام میدارد که امکان حمله Indian Armada ( فرماندهی غربی نیروی دریایی هند ) به کراچی وجود دارد . اطلاعات نیروی دریایی هند این پیام را رهگیری کرده و اقدام به ارسال دو فریگیت ضد زیردریایی به منطقه می نماید که شامل ناوهای INS Khukri و INS Kirpan از اسکادران چهاردم ناوگان غربی هند هستند. در 9 دسامبر 1971 ساعت 19:57 ، هانگور بوسیله دو اژدر هدفیاب INS Khukri را غرق میکند . بر اساس گفته های فرمانده این زیردریایی ، Khukri در حدود 2 دقیقه بطور کامل غرق شد . فریگیت با 192 خدمه اش به قعر دریا رفت و همچنین هانگور با دو اژدر دیگر بصورت مجز به INS Kirpan حمله برد اما این دو اژدر در یافتن هدف خود ناتوان ماندند و INS Kirpan بسرعت از عملیات انصراف داد و از مهلکه گریخت . ناو هندی INS Khukri که توسط زیردریایی پاکستانی هانگور غرق شد - زیردریایی PNS Hangor حمله به کراچی در 4 دسامبر نیروی دریایی هند با مجهز به موشک های ضد کشتیP-15 termit عملیات ترایدنت را بر علیه بندر کراچی به اجرا گذاشت .در آن زمان کراچی محل استقرار سرفرماندهی نیروی دریایی پاکستان و همچنین ستون فقرات اقتصاد این کشور بشمار میرفت ، همچنین کراچی قطب تجارت دریایی پاکستان نیز بود که محاصره آن به معنای یک فاجعه برای اقتصاد پاکستان محسوب میشد . دفاع از این بندر به برترین نیروی فرماندهی کل پاکستان سپرده شده بود و در برابر حملات هوایی و دریایی به شدت تجهیز شده بود ، کراچی بهترین تجهیزات دفاعی پاکستان را دریافت کرده بود بخوبی توسط جنگنده های دو پایگاه هوایی موجود در محدوده آن حمایت میشد . ناوگان دریایی هند از نظر مسافت در 250 مایلی این بندرگاه مستقر بود که خارج از محدوده توان تهاجمی جنگنده های پاکستانی محسوب میشود و این جنگنده ها نیز به قابلیت بمباران در شب مجهز نبودند . برای مقابله با حرکات دریایی هند ، نیروی دریای پاکستان عمیات زیر سطحی را در دستور کار داشت . حتی پس از چند مورد عملیات اطلاعاتی که به واسطه زیردریایی ها پشتیبانی میشد ،براثر اطلاعات گمراه کننده ، نیروی دریایی نتوانست از آن برای حملات سطحی بهره جوید . عملیات پیش دستانه نیروی دریایی هند با موفقت کامل روبرو میشود . کشتی های موشک انداز هندی مین جمع کن PNS Muhafiz و دیسترویر PNS Khaibar و همچنینMV Venus Challenger که بر اساس گفته های منابع هندی از اقدام به انتقال مهمات از بندر سایگون که نیروی های آمریکایی در آن مستقر بودند برای پاکستان میکرد را غرق کردند ، دسترویر PNS Shah Jahan نیز به شکل غیر قابل تعمیر آسیب دید . کشتی های موشک انداز همچنین به تانکر های نگهداری نفت Kemari موجود در بندگاه حمله بردند . که آتش گرفتن آن باعث نابودی و خسارات سنگین به بندرگاه کراچی شد . عملیات ترایدنت موفقیت های عظیمی برای نیروی عمل کننده هندی داشت بدون اینکه حتی یک کشتی آن سیب فیزیکی ببیند و همه آنها در نهایت امنیت به پایگاه خود بازگشتند . نیروی هوایی پاکستان این اقدام هند را با حمله انتقام جویانه به بندر Okha پاسخ گفت ، که در نتیجه آن تاسیسات تامین سوخت کشتی موشک انداز و انبارهای مهمات و اسکله این قایق منهدم شد . هندی ها برای این حمله آمادگی داشتند و پیشتر کشتی های موشک انداز خود را برای جلوگیری از انهدام به نقطه دیگری منتقل کرده بودند . اما تخریب تانکر های ذخیره سوخت سبب شد جلوی تاخت و تاز های بعدی هند تا عملیات پیتون گرفته شود . در مسیر برگشت از این عملیات ، هواپیماهای پاکستانی هواپیمای Alize 203 هندی را شناسایی و منهدم کردند . در 6 دسامبر ، هشدار غلط هواپیمای فوکر پاکستانی که عملیات شناسایی دریایی را به اجرا میگذاشت سبب شد تا آتش به خودی میان نیروی دریایی و هوایی پاکستان به وقوع بپیوندد ، در نتیجه یک جت جنگنده پاکستانی ناو PNS Zulfikar را زیر آتش مسلسل های خود قرار داد و سپس به سرعت از این اقدام ناشیانه خود با شناسایی ناو خودی منصرف شد ، در نتیجه این اقدام برخی از خدمه دچار مجروحیت شدند و به ناو نیز خساراتی وارد شد و برای تعمیر به بندرگاه خود بازگشت . نیروی دریایی هند دومین عملیات بزرگ خود را در نیمه های شب 8 و 9 دسامبر 1971 به اجرا گذاشت . این عملیات با نام پیتون تحت فرماندهی رئیس ستاد فرماندهی نیروی دریایی هند آدمیرال S.M. Nanda صورت گرفت . کشتی موشک اندازه INSVinash و دو کشتی چند کاربره INS Talwarو INS Trishul در اسکادران تهاجمی حضور داشتند . در جریان تهاجم ، شناور پانامایی Gulf Star و کشتی انگلیسی SS Harmattan نیز غرق شدند ، تانکر نیروی دریایی پاکستان کشتی PNS Dacca نیز خسارات سختی دید .بیشتر از 50 درصد ذخایر نفتی کراچی در این حمله نابود شد . رقمی بیش از 3 میلیارد دلار به بخش غیر نظامی بند کراچی خسارت وارد شد . بیشتر تانکر های نگهداری سوخت کراچی نابود شدند کارگاه ها و انبارهای تجهیزات نیروی دریایی پاکستان نابود شد . این عملیات خسارات سنگینی به اقتصاد پاکستان وارد اورد و جلوی عملیات نیروی دریایی پاکستان در سواحل غربی را گرفت چینش نیروها و امکانات پاکستان در بندر کراچی - موشک روسی ترمیت P-15 - موشک P-15 در حال شلیک از ناوچه اوزا نیروی دریایی هند خاتمه پس از عملیات های موفق نیروی دریایی هند ، هندی ها کنترل کاملی بر راه های ورود نفت از خلیج فارس به بنادر پاکستانی وضع کردند ، کشتی های اصلی نیروی دریایی پاکستان یا نابود شده بودند و یا امکان خروج از بندرگاه را پیدا نمیکردند . محاصر دریایی جزئی که بواسطه نیروی دریایی هند در بندر کراچی ایجاد شده بود باعث شد تا هیچ کشتی حمل کالایی به این بندرگاه نزدیک نشود ، ترافیک کشتی رانی از و به بندرگاه کراچی ، تنها بندرگاه بزرگ و مهم پاکستان در آن زمان متوقف شد . در طی چند روز پس از این حمله ناوگان شرقی هند توانست موفقیت دیگری در برابر نیروی های مستقر در شرق پاکستان بدست آورد . در پایان جنگ ناوگان دریایی هند کنترل کاملی بر دریاهای اطراف شرق و غرب پاکستان بدست اورده بود . جنگ در هر دو جبهه بعد قبول پیشنویش تسلیم توسط نیروهای موجود در شرق پاکستان در داکا متوقف شد و در 16 دسامبر 1971 ، توسط سپهبد امیر عبدالله خان نیازی ، فرمانده نیروهای پاکستانی در شرق و سپهبد جاگیت سینگ آرورا افسر جنرال فرماندهی شرقی نیروی زمینی هند امضا شد .. خسارت متحمل شده توسط نیروی دریایی پاکستان ؛ 7 قایق توپ دار 1 مین جمع کن 1 زیردریایی 2 دسترویر 3 شناور گشتی متعلق به گارد ساحلی 18 کشتی حمل و نقل ، تامین و مخابرات - خسارات بزرگی به پایگاه های دریایی و اسکله کراچی - به اسارات درامد 3 کشتی حمل کالای نیروی دریایی و همچنین 10 کشتی کوچکتر - در حدود 1900 نفر کشته و 1413 نفر اسیر شده توسط نیروهای هندی در داکا بر اساس گفته های یکی از اساتید پاکستانی (طارق علی) ، یک سوم توان دریایی پاکستان در این جنگ از بین رفت آدمیرال شریف در تز 2010 خود مینویسد ؛ " ژانرال ها در نیروی هوایی و زمینی ، یکدیگر را بخاطر این شکست تقبیح میکردند در حالی که هر کدام دیگری را بعنوان قهرمان جنگ کسانی که که به خوبی جنگیدند و تلفات سنگینی به نیروهای پیشرفته هند وارد کردند معرفی میکردند ." شریف در ادامه میگوید ؛ در پایان هر یک از فرماندهان نیروی هوایی و زمینی ژنرال " نیازی " را مسئول شکستها و در پاسخگویی نسبت به خسارات جنگ مقصر دانستند . همچنین شریف این نوشته را اورده است ؛ " موفقیت های ابتدایی جنگ (عملیاتهای نور افکن و باریسال(نام بندری در خلیج بنگال)) در ایجاد نظم و قانون در شرق پاکستان در مارچ 1971 اشتباها بعنوان عملیات های کاملا موفق از آنها یاد شده است .. در واقع ، برقراری نظم و قانون در آن زمان رو به وخامت گذاشت ، بویژه بعد از سپتامبر همان سال جمعیت این مناطق بشکل وسیعی بر علیه نیروهای نظامی پاکستان (دولت نظامی یحی) در آمدند . گسترش سریع تعداد نیروهای نیروهای که به بطور کلی پفی بیش نبود هیچ قدرتی به توان نظامی ما به اندازه آنچه نیاز بود اضافه نکرد . بخش قابل توجهی از نیروهای جدید پیر ، بی تجربه و نامید بودند ." - آدمیرال محمد شریف ، فرماندهی ناوگان شرقی پاکستان پایان استفاده از مطلب تنها با ذکر آدرس این صفحه به عنوان منبع مجاز است http://www.military.ir/ با تشکر از دوست عزیزمون reza2250 که در کار ترجمه همراهی کردند منبع انگلیسی ؛ http://en.wikipedia.org/wiki/Indo-Pakistani_Naval_War_of_1971
-
1 پسندیده شدهبه نام خدا با سلام جنگ سال 1947-1948 که به جنگ اول کشمیر نیز معروف است ، مابین پاکستان و هند بر سر ایالت شاهزاده نشین "جامو و کشمیر" رخ داد.این درگیری اولین جنگ از چهار جنگی بود که بین این دو کشور تازه استقلال یافته در گرفت. پاکستان چند هفته بعد از استقلال ، جنگ را با به حرکت درآوردن جنگجویان طایفه ای از وزیرستان ، با هدف اشغال کشمیر آغاز کرد. نتیجه این جنگ هنوز هم جغرافیای سیاسی دو کشور را تحت تاثیر خود دارد.در 22 اکتبر 1947، جنگجویان طایفه ای مسلمان به بهانه سرکوب یک شورش در جنوب شرقی کشور از مرز ایالت عبور کردند. این جنگجویان و نیروهای غیر معمول پاکستانی برای تصرف سرینگر به حرکت درآمدند، ولی با رسیدن به یوری با مقاومت رو به رو شدند. هری سینگ مهاراجه جامو و کشمیر از هند درخواست کمک کرد و هند درخواست را مشروط به امضای سند الحاق توسط وی قبول کرد.همچنین افسران انگلیسی در متوقف ساختن پیشروی نیروهای پاکستانی شرکت کردند. درگیری در ابتدا بین نیروهای ایالت شاهزاده نشین و جنگجویان طایفه ای از استان مرزی شمال غربی (خیبر پاختونخوا کنونی) و مناطق قبیله ای فدرال بود. هری سینگ تهاجم خارجی و شورش مسلمانان در منطقه پونچ و میرپور کشمیر باعث شد تا مهاراجه ی ایالت کشمیر و جامو که یک هندو بود، سند الحاق به اتحاد هند را امضا کند.ارتش هند و پاکستان بعد از این رویداد وارد جنگ شدند. جبهه جنگ رفته رفته تبدیل به یک خط مجازی به نام "خط کنترل" گردید. در نهایت آتش بس رسمی در ساعت 23.59 در شب 1 ژانویه 1949 اعلام شد. پیش زمینه قبل از سال 1815 منطقه جامو و و کشمیر شامل 22 ایالت مستقل کوچک (16 هندو و 6 مسلمان) که از اراضی تحت فرمان شاه افغانستان و یا حاکمان محلی جدا شده بودند تشکیل میشد.این مناطق در کل ایالات تپه ای پنجاب نام داشتند. این ایالت های کوچک که تحت فرمان شاهان "راجپوت" بودند، به طور پراکنده مستقل یا از مستعمرات امپراطوری مغول از زمان امپراطور اکبر بودند یا گاهی اوقات توسط ایالت کانگرا در ناحیه "هیماچال" کنترل میشدند.به دنبال انحطاط مغول ها، آشوب در کانگرا و حمله به گورخا ، این مناطق یکی پس از دیگری زیر سلطه سیک ها به فرمانروایی رانجیت سینگ درآمدند. جنگ اول آنگولو-سیک (1845-46) بین امپراطوری سیک ها ،که ادعای مالکیت کشمیر را داشت و کمپانی هند شرقی درگرفت.در پیمان لاهور در سال 1846، سیک ها مجور به عقب نشینی از منطقه با ارزش (منطقه جولوندور دواب) بین رودخانه بیز و رودخانه سوتلج و پرداخت 1.2 میلیون روپیه غرامت شدند. به دلیل ناتوانی سیک ها در جمع آوری بلافاصله این مبلغ ، کمپانی هند شرقی به گلاب سینگ فرمانروای دوگرای اجازه داد تا کشمیر را در ازای پرداخت 750.000 روپیه به دست بگیرد. گلاب سینگ مهاراجه ایالت شاهزاده نشین جامو و کشمیر شد و سلسله ای تشکیل داد که دومین قلمرو بزرگ شاهزاده نشین در دوران حضور انگلیسی ها بود، تا زمانی که هند استقلال خود را در سال 1947 به دست آورد. نگاره ای از مهاراجه گلاب سینگ تجزیه هند تجزیه هند و ظهور حکومت های جدید هند و پاکستان نتیجه تصمیم پارلمان انگلستان بود که در سال 1947 عملی شد.سندی که برای خاتمه دادن به سلطه انگلستان بر ایالت های شاهزاده نشین تعیین شده بود و از 15 آگوست 1947 به اجرا گذاشته شد،این حق را برای ایالت ها در نظر گرفته بود که به هند یا پاکستان بپیوندند و یا از آنها جدا بمانند.قبل و بعد از خروج انگلیس از هند،حاکم ایالت جامو و کشمیر از طرف هردو کشور تازه استقلال یافته پاکستان و هند برای پیوستن به یکی از آن دو تحت فشار قرار گرفته بود. هری سینگ مهاراجه کشمیر تصمیم گرفت از پیوستن به هر دو کشور دوری کند.به دنبال انقلاب مسلمانان در منطقه "پونچ و میرپور" وهمچنین دخالت قبایل پشتو از خیبر پاختونخوا با پشتیبانی پاکستان با هدف حمایت از انقلاب ، مهاراجه از هند تقاضای کمک نظامی کرد.هند شرط ارسال کمک را ملحق شدن به هند تعیین کرد.مهاراجه موافقت کرد و دولت هند پیوستن این ایالت به هند را به رسمیت شناخت و نیروهای خود را برای دفاع از ایالت اعزام کرد. لازم به ذکر است که داوطلبان حزب "گفت و گوی ملی جامو و کشمیر" ارتش هند را در بیرون راندن مهاجمان پشتو یاری کردند. پاکستان بر این عقیده بود که مهاراجه کشمیر حق کمک خواستن از ارتش هند را نداشت، زیرا مهاراجه یک حاکم حقیقی نبود و صرفا دست نشانده انگلیس بود که بعد از پیروزی انگلیس بر رانجیت سینگ حکومت را به دست گرفته بود و قبل از آن سمت "مهاراجه کشمیر" وجود نداشت.از این رو پاکستان تصمیم به اقدام گرفت ولی فرمانده وقت ارتش ژنرال سر داگلاس گریسی ، دستور محمد علی جناح ، فرمانده کل و رهبر پاکستان را مبنی بر ارسال نیرو به کشمیر نپذیرفت. محمد علی جناح گریسی نافرمانی خود را با بیان این مطلب توجیه کرد که نیروهای هندی که کشمیر را اشغال کرده اند، مانند نیروهای پاکستانی، نسبت به شاه جورج چهارم –که شاه هند و پاکستان نیز محسوب میشد - سوگند وفاداری خورده اند و بنابراین او نمیتوانست با نیروهای هندی وارد درگیری شود. پاکستان در نهایت نیروهایش را به کشمیر فرستاد ولی تا آن زمان نیروهای هندی تقریبا 2/3 ناحیه را تحت کنترل گرفته بودند.مناطق "گیلگیت" و "باتیستان" توسط پیشاهنگ های گیلگیت و پیشاهنگ های چیترال از ایالت چیترال (یکی از ایالت های شاهزاده نشین که در 6 اکتبر1947 به پاکستان پیوسته بود) برای پاکستان تصرف شدند. داگلاس گریسی مراحل نبرد تهاجم اولیه : نیروهای دولتی مستقر در مناطق مرزی اطراف مظفرآباد و دومِل بسرعت از قبایل مسلح شکست خوردند (برخی نیروهای دولت مسلمان مسلح شده و به آنها پیوستند) و راه مرکز ایالت باز شد. در میان مهاجمان، بسیاری از سربازان ارتش پاکستان خود را در قالب قبایل مسلح جا زده بودند. ارتش پاکستان نیز از مهاجمان حمایت تدارکاتی بعمل آورد اما قبایل مهاجم به جای پیشروی بسوی سرینگر پیش از آنکه نیروهای دولتی بتوانند به ساماندهی یا تقویت خود بپردازند، در شهرهای تصرف شده منطقه مرزی باقی ماندند و به غارت و جنایت علیه ساکنان این شهرها پرداختند. نیروهای هند در دره پونچ به دو شهر تحت محاصره عقب نشینی کردند. عملیات هند در دره کشمیر پس از اشغال این نواحی ، هند اقدام به هلی برن نیرو و تجهیزات به سرینگر کرد و نظامیان هند با تقویت نیروهای ایالتی و ایجاد خط دفاعی قبایل مسلح را در حومه شهر شکست دادند که واحدهای زرهی هند طی این دفاع موفقیت آمیز نیروهای مهاجم را قیچی کردند. نیروهای هندی همچنین قبایل مسلح را تا شهرهای بارامولا و یوری تعقیب و پس از در هم شکستن شان این دو شهر را بازپس گرفتند . نیروهای دولتی در دره پونچ همچنان در محاصره قبایل مسلح بودند. در گیلگیت، نیروهای شبه نظامی دولتی به نام سازمان پیشاهنگی گیلگیت به نیروهای قبیله ای پیوستند که در نتیجه این منطقه به کنترل کامل مهاجمین درآمد. همچنین نیروهایی از ایالت چیترال که حکمران محلی اش، مهتر چیترال، به پاکستان گریخته بود، به قبایل مسلح ملحق شدند. دفاع هند از دره کشمیر 27 اکتبر الی 7 نوامبر سال 1947 تلاش برای ارسال و استقرار نیرو در پونچ و سقوط میرپور نیروهای هند تعقیب نیروهای قبیله ای را پس از تصرف مجدد یوری و بارامولا متوقف کردند و در تلاش برای تقویت مواضع در پونچ یک ستون پشتیبانی را بسوی جنوب گسیل داشتند اما در هم شکستن محاصره برغم رسیدن نیروی کمکی به پونچ همچنان میسر نبود. دیگر ستون پشتیبانی به کولتی رسید و پادگان آن شهر و سایر شهرهای مجاور را تخلیه کرد اما فقدان قدرت لازم برای دفاع از شهر مجبور به ترک ناحیه شد و همزمان، میرپوردر 25 نوامبر1947 به کنترل قبایل مسلح درآمد. تلاش برای ارسال و استقرار نیرو در پونچ 18 الی 26 نوامبر سقوط جانگِر و حمله به نائوشِرا و یوری قبایل مسلح پس از حمله به جانگِر و اشغال آن منطقه در حملات خود به نائوشِرا و یوری ناکام ماندند. عملیات کوچک هند در جنوب تثبیت کنترل آن کشور را بر منطقه چامب در پی داشت. حضور پرتعداد تر نظامیان هندی سبب برقراری توازن در خط مقدم نبرد در این مرحله از جنگ شد.[/font][/color][/right] سقوط جانگِر و حمله به نائوشِرا و یوری 25 نوامبر سال 1947 الی 6 فوریه سال 1948 عملیات ویجی : ضد حمله در جانگِر قوای هند برای تصرف جانگِر و راجائوری دست به ضد حمله زدند. قبایل مسلح در دره کشمیر به حملات خود به پادگان یوری ادامه دادند و در شمال، اسکاردو به محاصره نیروهای سازمان پیشاهنگی گیلگیت درآمد. ضد حمله در جانگِر 7 فوریه الی 1 مه سال 1948 حملات نظامی بهاری هند در جانگِر، قوای هند در برابر ضد حمله های متعدد با پشتیبانی همه جانبه نیروهای مسلح پاکستان مقاومت نشان دادند. در دره کشمیر، ارتش هند پس از حمله شهر تیتوِیل را تصرف کرد. در شمال، قوای سازمان پیشاهنگی گلگت پیشروی خوبی در ارتفاعات هیمالیا داشت و با نفوذ در خطوط دفاعی هند شهر «لِه» به محاصره خود درآورد، شهر کارجیل را تصرف کرد و ستون پشتیبانی راهی ناحیه اسکاردو را نیز در هم شکست و منهدم ساخت. حملات بهاری هند 1 الی 19 مه سال 1948 عملیات گلاب و اراضه ارتش هند برای تصرف کارِن و گوآریس (عملیات اراضه) حملات خود را در دره کشمیر بسوی شمال ادامه داد و ضدحمله پاکستان را در تیتوِیل دفع کرد. در منطقه جامو، نیروهای هندی تحت محاصره پس از شکست حصر پونچ موفق شدند دیگر بار و بطور موقت با بیرون از حلقه محاصره ارتباط برقرار کنند. قوای دولت محلی کشمیر توانست در برابر حمله نیروهای سازمان پیشاهنگی گیلگیت به اسکاردو مقاومت و پیشروی شان را بسوی شهر «لِه» در دره سند متوقف کند. در ماه اوت، نیروهای چیترال به فرماندهی متاع الملک اسکاردو را محاصره و با پشتیبانی توپخانه آن شهر را تصرف کردند که به قوای سازمان پیشاهنگی گیلگیت امکان داد تا براحتی بسوی لاداخ پیشروی کنند. عملیات گلاب و اراضه 19 مه الی 14 اوت 1948 عملیات گاومیش مقاله مرجع: تحرکات نظامی در لاداخ (1948) خطوط مقدم نبرد طی این مدت آرام تر بنظر می رسید. محاصره پونچ ادامه داشت و حمله تیپ 77 هوابرد (تیپ آتال) نیز برای تصرف زوجیلا با شکست مواجه شد. سپس ژنرال کاریاپا نام عملیات اردک (نام عملیات پیشین) را به عملیات جدید گاومیش تغییر داد. قطعات تانک های سبک ام-5 استوارت اوراق شده متعلق به هنگ هفتم سواره نظام از سرینگر و بوسیله کابل نقاله بین دو پل منتقل شدند و همزمان دو واحد مهندسی رزمی ارتش هند نیز راه مالرو منطقه زوجیلا را به مسیر مناسب خودروهای نظامی مبدل کردند. این تیپ در حمله ای غافلگیرانه در روز نخست نوامبر با حمایت زرهی دو هنگ توپخانه پاندر 25 و یک هنگ توپخانه هویتزر سبک کوهستان معبری گشود و قبایل مسلح و نیروهای پاکستان را تا ماتایان و بعد دِراس به عقب راند و سرانجام در 24 نوامبر در کارجیل به نیروهای هند که از «لِه» پیشروی کرده بودند پیوست و این در حالی بود که قوای حریف در فرجام در شمال و بسوی اسکاردو عقب نشینی کردند. عملیات اردک 15 اوت الی 1 نوامبر سال 1948 عملیات آسان اتصال پونچ مقاله مرجع: تحرکات نظامی در پونچ (1948) ابتکار عمل نظامی در پونچ حالا بدست هند افتاده بود و محاصره منطقه پس از گذشت بیش از یک سال شکسته شد و نیروهای سازمان پیشاهنگی گلگت نیز که قبلا پیشروهای خوبی در ارتفاعات هیمالیا داشتند سرانجام شکست را پذیرا شدند و قوای هند تا شهر کارجیل به تعقیب شان پرداختند که کمبود آذوقه مانع از ادامه تعقیب شد. گذرگاه زوجیلا نیز به کمک تانک ها (که بکارگیری شان در ارتفاعات غیرممکن تصور می شد) و شهر دِراس بازپس گرفته شد. اتصال پونچ 1 الی 26 نوامبر سال 1948 تحرکات سیاسی برای برقراری آتش بس نخست وزیر هند، جواهر لعل نهرو، در این مرحله از جنگ خواهان مداخله سازمان ملل متحد و آتش بس تحت نظارت این سازمان در 31 دسامبر 1948 آغاز شد. چند روز پیش از آتش بس، ضد حمله نیروهای پاکستانی موجب قطع جاده بین یوری و پونچ شد. پس از مذاکرات طولانی، آتش بس مورد موافقت دو کشور قرار گرفت و به اجرا در آمد. شرایط آتش بس بر اساس قطعنامه 13 اوت 1948 سازمان ملل متحد، توسط این سازمان در 5 ژانویه 1949 به تصویب رسید که پاکستان را ملزم به عقب نشینی کلیه نیروهای نظامی و شبه نظامی اش از مرزها می کرد و در همان حال به هند اجازه می داد حداقل نیروی لازم را برای حفظ نظم و امنیت در آن ایالت نگاه دارد. طبق همین شرایط، قرار بود تا همه پرسی برای تعیین آینده این سرزمین برگزار شود. در مجموع 1500 سرباز از هر طرف مخاصمه طی جنگ کشته شدند و پاکستان نیز حدود دو پنجم خاک کشمیر از جمله پنج قله از چهارده قله 8 هزار متری جهان را بدست آورد و هند نیز سه پنجم باقی مانده از خاک کشمیر را که شامل پرجمعیت ترین و حاصلخیزترین مناطق آن ایالت است در کنترل خود نگاه داشت. خط آتش بس 27 نوامبر الی 31 دسامبر سال 1948 تلفات وخسارت ها هند : 1500 کشته و 3500 مجروح پاکستان : 6000 کشته و نزدیک به 14000 مجروح مترجمان : Goebbels (سینا نوریخانی) ، HAJJ_ABBAS (علیرضا ماستری فراهانی)،patriot1979 هرگونه برداشت از این مطلب صرفا با ذکر نام وبسایت میلیتاری و مترجمان مجاز است منبع http://en.wikipedia.org/wiki/Indo-Pakistani_War_of_1947
-
1 پسندیده شدهتشکر اون دو بال برای پرواز اف14 متن زیبایی بود، به مسئله شرک عبادی از دید پرودگار توجه نکرده بودم. اما در مورد جبهه های گشوده» یک پیشنهاد اگر قابل بدانید. متن گسترده است، حقیقتا موضوعات تمدنی به حدی اصطلاحا " پهن دامنه " هستند که وقتی وارد میشی بسختی این امکان فراهم میشه که موضوعات رو تفکیک کنی و به مراتب سخت تر، اولویت بندی و حذف مواردی هست که با هدف نگارشی شما مطابقت داشته باشند. وقتی دروازه بان هم بخواد ویراش کنه، اهداف نگارنده رو با امیال خودش تطبیق میده و کار پیچیده تر میشه. پیشنهاد میکنم اگر خواستید بازهم از این دست مقالات نگارش کنید، دو تطبیق رو با استفاده از نقشه کشی ذهنی انجام بدید، و خودتون در وسط بایستید بعنوان معماری که داره در ذهن مخاطب سازه ای رو بنا میکنه: فرض بر این هست که اون وسط شما قراردارید، سمت چپ موضوعات، سمت راست نیاز های مخاطب(حتما نیاز مخاطب باید از وی اخذ شده باشد)، اینقدر سمت چپ و راست رو تقدم و تاخر و سپس حرس کنید، که خلاصه ای واجد ارزش برای مخاطب(خوراک) متناسب با نیازهای لیست شده سمت راست، تنظیم بشه، سپس بدنه متن رو بعد از نگاشتن نتیجه در گام اول! و مقدمه در گام دوم، نگارش کنید، هدف از این کار هم حفظ انسجام درونی(فرم) هست، مخاطب در مقدمه هدف گیری میشه و در نتیجه بمباران، بازخورد مورد نظر(هدف شما) نباید لطف به مخاطب باشد، بلکه اجبار به وی برای قرارگرفتن موضوعات در کانون توجه وی برای کنکاش های بعدی، از این جهت فقط عنوان بدرستی انتخاب شده است،...
-
1 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم قسمت دوم پدر خوانده نیروی هوایی Fighter Mafia مافیای جنگنده یک گروه جنجالی و بحث انگیز از افسران نیروی هوایی ایالات متحده و تحلیلگران غیرنظامی بود که در دهه 1970 از معیارهایی برای طراحی جنگنده حمایت می کرد که تفکر معمولی و ایدئولوژی های آن زمان را به چالش کشید. ادعای آنها این بود: ژنرال های نیروی هوایی معیارهای غلطی را برای اثربخشی در مبارزه در نظر گرفتند، نادیده گرفتن تاریخ جنگ. تمرکز بر روی تکنولوژی بالا و اصرار بر "بالاتر، سریع تر و دورتر" هزینه ها را افزایش می دهد و باعث کاهش کارایی می شود. مافیا برای هواپیماهای ارزانتر و بهتر استدلال کرد. بوروکراسی نیروی هوایی فاسد است زیرا آنها قبل از خرید تسلیحات ، آزمایش های صادقانه ای بر روی آن ها انجام نمی دهند. تمرکز باید بر پشتیبانی نزدیک هوایی و استفاده از سلاح های ترکیبی برای حمایت بیشتر از جنگ مانوری باشد نه دکترین "بمباران ممانعت " قابلیت چندمنظوره ، توانایی و عملکرد هواپیما را کاهش میدهد. نبرد هوایی فراتر از میدان دید ، یک فانتزی است. " در توضیح مورد 4 در کتاب سرگذشت جان بوید ، اینطور آمده است" ساختار نیروی هوایی بر اساس دکترین "بمباران ممانعت" جنگ جهانی دوم بود. پل ها، راه آهن ها، بزرگراه ها، صنعت و زیرساخت ها بمباران خواهد شد تا از سرازیر شدن نیروهای شوروی به اروپا ممانعت کند.در صورتی که کارشناسان غیرنظامی طی گزارش مهلکی گفته اند که این دکترین کارایی نداشته، حتی اگر نیروی هوایی تعداد هواپیماهایش را سه برابر کند،قادر نیست در مقابل حمله نیروهای شوروی از اروپا حمایت کند." "در واقع اصطلاح بمباران ممانعت ، تخریب تمامی پل های کلیدی فرانسه توسط بمب افکن ها جهت کند کردن و ممانعت از پیشروی نازی ها پیش از عملیات هایی مثل نرماندی بود." در دهه 1960 هر دو نیروی هوایی و دریایی ایالات متحده متقاضی کسب جنگنده رهگیر سنگین و حفظ برتری هوایی بودند. لازمه آن طراحی و استفاده از جنگنده هایی بود که این برتری هوایی را حفظ کند (جنگنده رهگیر و بمب افکن تاکتیکی) ولی هزینه های زیادی را شامل می شد ، حال اینکه همه نیاز های دو نیرو تامین نمی شد ، وزارت دفاع و کنگره به دلیل هزینه های سرسام آور استفاده از طیف وسیع جنگنده ها در دو نیرو، تصمیم به ایجاد طرح جنگنده مشترک برای نیروی دریایی و هوایی نمود. در سال 1961، وزیر دفاع جدید آمریکا، رابرت مک نامارا ، رسما دستور طرح ریزی یک هواپیمای رهگیر با قابلیت استفاده در نیروی هوایی و دریایی را داد. طرح Tactical Fighter Experimental نامیده شد . مطالعات اولیه نشان داد بهترین گزینه این بود که (TFX) را بر اساس نیاز نیروی هوایی طراحی و یک نسخه اصلاح شده برای نیروی دریایی به کار گرفته شود.بنابراین مک نامارا مجموعه ای از پارامتر های اولیه برای TFX که بر اساس الزامات نیروی هوایی بود صادر کرد. او حداکثر وزن را به حدود 60،000 پوند(27200 کیلوگرم) برای نسخه نیروی هوایی و 55000 پوند (24،900 کیلوگرم) برای نسخه نیروی دریایی در نظر گفت. سپس در 1 سپتامبر 1961 دستور داد که USAF آن را توسعه دهد. طرح جنرال داینامیکس در نوامبر سال 1962، به دلیل نزدیکی بیشتر به نیاز نیروی هوایی انتخاب شد.جنگنده رهگیر F-111A برای نیروی هوایی و F-111B برای نیروی دریایی انتخاب شد.بعد ها تولید F-111B به دلیل عدم کارایی لازم برای نیروی دریایی به یک فاجعه تبدیل و متوقف شد. F-111 A نیروی هوایی در سال 1963 برای شناسایی روند سلاح های آینده اعلام کرد که تسلیحات آینده جنگنده ها باید قادر به نابود کردن دشمن در فواصل دور با استفاده از سیستم های پیشرفته باشد. ولی جنگ ویتنام نشان داد که "موشک" برای شرایط واقعی جنگ آماده نیست.قوانین محدود کننده تعامل (ROE)، محدودیت های ارتباطی (IFF)، موشک های غیر قابل اعتماد و انواع مختلفی از مشکلات دیگر که مبازره هوایی را به داگفایت منجر مینمود .به رغم برتری بالای فنی و موشک های بسیار موفق BVR (موشک های فراتر از میدان دید) ، فانتوم ها وقتی خود را در فاصله نزدیک با MiG-21 پیدا میکردند، بیشتر از آنچه انتظار می رفت جنگ را از دست می دادند . در ژانویه سال 1965، مک نامارا، وزیر دفاع از نیروی هوایی درخواست کرد تا طرح یک جنگنده تاکتیکی کم هزینه برای مقاصد کوتاه برد و پشتیبانی هوایی جهت جایگزینی انواع مختلف مانند F-100 Super Sabre و بمب افکن های سبک را در نظر بگیرد.در آوریل 1965، هارولد براون ، مدير بخش تحقیقات و مهندسی ، اعلام کرد مطالعات اولیه با نام "F-X" (محصول نهایی F-15)آغاز شود. درخواست برای 13 شرکت ارسال شد. هشت شرکت پاسخ دادند.ولی اتفاق عجیبی رویداد هنگامی که پیشنهادات در جولای 1966 مورد مطالعه قرار گرفت ، وزن بیش از 60،000 پوند (27،000 کیلوگرم)، سرعت بالا 2.7 ماخ و نسبت تراست به وزن 0.75 و بال ها متغییر بود.این هواپیما تقریبا هم اندازه و وزن TFX بود و این هواپیما یک طراحی بود که نمی توانست یک جنگنده برتری هوایی باشد. پروژه اولیه F-X شکست خورد. وضعیت نیروی هوایی با توجه به اخباری که از ویتنام مخابره میشد زنگ های خطر را بصدا درآورد.فانتوم به دلیل عدم کارایی مطلوب موشک ها باید با حریف ارزان خود MiG-21 داگفایت می نمود.در این زمان، نیروی دریایی بعد از گذشت قریب 5 سال تصمیم گرفت که F-111B الزامات نیرو را برآورده نمی کند و شروع به طراحی یک جنگنده اختصاصی به نام VFAX کرد. در ماه مه سال 1966، مک نامارا دوباره از نیروها خواست تا این طرح ها را مطالعه کنند و ببینند آیا VFAX نیازهای FX نیروی هوایی را برآورده خواهد کرد. مطالعات حاصل 18 ماه طول کشید و نتیجه منفی بود. بوید در ماموریت ویتنام بود که توسط General Arthur C. Agan به پنتاگون منتقل شد.از او خواستند به پروژه F-X کمک کند. بوید به همراه تحلیلگران دفاعی، تام کریستی، پیر اسپری، چاک مایرز، خلبان آزمایش سرهنگ Everest Riccioni (او خلبان نیروی هوایی بود که به قسمت تحقیق و توسعه منتقل شده بود) و مهندس هوافضا Harry Hillaker (طراح اصلی F-16)، هسته ای به نام "مافیای جنگنده " در مقر فرماندهی نیروی هوای تشکیل داد و به پروژه F-X با توجه به تئوری انرژی -مانورپذیری که قبلا طرح کرده بود پرداخت. Harry Hillaker طراح F-16 سال 1967، اتحاد جماهیر شوروی ، MiG-25 را در میدان هوایی Domodedovo در نزدیکی مسکو رونمایی کرد.این منجر به نگرانی های جدی در سراسر وزارت دفاع شد. MiG-23 نیز موضوع مورد توجه بود، به طور کلی اعتقاد بر این بود از F-4 بهتر است. در حال حاضر MiG-25 به نظر می رسد در سرعت، سقف و استقامت نسبت به تمام جنگنده های موجود ایالات متحده، حتی F-X برتر است. بنابراین، تلاش برای تکمیل F-X به شدت انجام گرفت. در همان دوره، نیروی دریایی برنامه VFAX خود را به پایان رسانده بود و طرح پیشنهادی Grumman را که کوچکتر با مانور پذیری بیشتری بود به نام VFX پذیرفت، که بعدها تبدیل به Grumman F-14 Tomcat شد . VFX به طور قابل توجهی به شرایط مورد نیاز F-X نیروی هوایی نزدیکتر بود. نیروی هوایی نهایت ، در ماه مه 1968 ضمن ردVFX اعلام کرد که "ما بالاخره تصمیم گرفتیم - و امیدواریم هیچ کس مخالف نباشد - این هواپیما (F-X) باید یک جنگنده برتری هوایی باشد ". F-X به دلیل نزدیکی پارامترها ابتدا در برنامه TFX (که توسعه F-111 بود) ادغام شد و درهمین راستا ادامه پیدا کرد. ولی بوید با مدلسازی E-M اثبات کرد که F-111 برای ایفای نقش جنگنده مورد نظر مناسب نیست و پیشنهاد F-X نیروی هوایی را به آرامی باز طراحی نمود تا منعکس کننده یافته هایش باشد.بازطراحی شامل بال ثابت ، کاهش وزن تیک -اف از 60،000+ پوند به کمی کمتر از 40،000 و کاهش سرعت بالای 2/7 ماخ به 2/3 تا 2/5 ماخ و نسبت تراست به وزن تقریبا 1. در نتیجه F-15 Eagle، جنگنده ای شد که قدرت مانور بیشتری نسبت به جنگنده F-111 داشت. از سال 1965، نیروی هوایی مطالعاتی بر روی یک جنگنده سبک 25،000 پوندی با نام جنگنده پیشرفته روزانه (ADF)دنبال می کرد.پس از کسب اطلاعات از MiG-25 در سال 1967، یک وحشت جزئی ایجاد شد و ADF به منظور تمرکز بر روی F-15 فراموش شد . هواپیمای F-15 در اصل یک هواپیمای سبک بود، ولی ابعاد و وزن آن بزرگ شد تا برآوردهای عملکردی با MiG-25 مطابقت داشته باشد. بوید اعتقاد داشت که این کار اشتباه است. نیروی هوایی در سپتامبر سال 1968 به سرعت بازطراحی بوید را به عنوان درخواست F-X به شرکت های بزرگ ارسال کرد. این الزامات از قرار یک جنگنده تک سرنشین با حداکثر وزن تیک -اف 40،000 پوند (18،000 کیلوگرم) برای نقش هوا به هوا با حداکثر سرعت 2.5 ماخ و نسبت رانش به وزن تقریبا 1 و همچنین دو موتوره ، زیرا اعتقاد بر این بود که سریعتر به تغییرات دریچه گاز پاسخ داده میشد و ممکن است با برنامه VFX نیروی دریایی هماهنگ باشد.چهار شرکت پیشنهاداتی را ارائه دادند که نیروی هوایی از بین همه طرح McDonnell Douglas را پذیرفت. اولین پرواز F-15A در تاریخ 27 جولای 1972 صورت گرفت. در این بین سناتور ویلیام پروکسمیور گزارش هایی را درباره هزینه های بالای F-15 و F-14 منتشر کرد.وزارت دفاع متوجه شده بود که هردو جنگنده در دست ساخت دارای هزینه های سنگین ساخت و نگهداری خواهند بود ولی به دلیل شرایط و بر طرف کردن نیاز های جدی هر دو نیرو به برنامه ها ادامه داد. مافیای جنگنده به دنبال یک جنگنده سبک وزن به عنوان جایگزینی برای F-15 بود و به شدت معتقد بود که یک جنگنده ایده آل نباید شامل هیچ رادار فعالی، سیستم های موشکی با رادار فعال، و یا قابلیت حمله زمینی (پشتیبانی نزدیک هوایی)باشددرواقع یک جنگنده برتری هوایی صرف. شعار مافیا این بود "حتی یک پوند برای قابلیت هوا به زمین خرج نشود" .در حالی که کمک های بوید به F-15 قابل توجه بود، اما مخالف مسیر برنامه بود او پیشنهاد دیگری مبنی بر "پرنده قرمز" داد. جنگنده برتری هوایی ارزان ، سبک ، با سرعت 1.6 ماخ به جای 2 یا 2.5 ماخِ پرنده آبی(در آن زمان F-15 به نام پرنده آبی شناخته می شد) . سرعت بالا به نفع وزن کمتر (و به همین دلیل مانور بیشتر و هزینه پایین تر) قربانی می شد. بوید و اسپری همچنین علیه رادارهای فعال و موشک های هدایت فعال موضع گرفتند. وزیر دفاع، با ایده جنگنده کم هزینه جذب شد،مافیای جنگنده 149،000 دلار برای تأمین مالی برای تایید نظریه انرژی - مانورپذیری با توجه به اقتصادی بودن به دست آورد. این پول بین نورثروپ و جنرال دینامیک تقسیم شده Northrop خواستار مبلغ 100.000 دلار برای طراحی شد(که بعد ها YF-17نام گرفت ) جنرال داینامیکس، مشتاق به جبران خسارت در پروژه لغو شده F-111B، باقی مانده را دریافت کرد.(که منجر به YF-16 شد ).هدف یک جنگنده کوچک با درگ پایین، سبک ، pure fighter وبدون bomb racks . معاون وزیر دفاع دیوید پکارد ، که از ایده طراحی نمونه اولیه (پروتوتایپ) رقابتی حمایت می کرد ، در سال 1971 گروه تحقیق پروتوتایپ نیروی هوایی را تاسیس کرد، بوید یک عضو کلیدی بود. دو مورد از شش پیشنهاد بوید تصویب شد ، یکی از آنها برنامه جنگنده سبک وزن (LWF) نام گرفت . طرفداران برنامه F-X نیروی هوایی با این برنامه مخالفت نمودند زیرا آن را تهدیدی برای برنامه F-15 میدانستند. با این حال، فرمانده نیروی هوایی متوجه شده بود، هزینه های سنگین F-15 اجازه نمی دهد که آن را به تعدادکافی برای برآورده کردن تمام نیاز های عملیاتی خود خریداری نماید. برای غلبه بر مقاومت سلسله مراتب نیروی هوایی که مخالف برنامه LWF بودند ، مافیای جنگنده و دیگر طرفداران ایده نیروی مختلط "Hi-Lo " را مطرح کردند .یک جنگنده رهگیر تاکتیکی سنگین و گران قیمت برای بر طرف کردن خطر بمب افکن های راهبردی و مهار میگ-25 شوروی در قالب برنامه (F-X ) و یک جنگنده سبک و ارزان برای تامین نیاز های عملیاتی. در قالب برنامه (LWF )مفهومhigh-cost برای جنگنده رهگیر تاکتیکی و low-cost برای جنگنده ارزان بود. وزارت دفاع امریکا و نیروی هوایی هر دو برنامه (LWF) را تایید و پیش گرفتند. درخواست پیشنهادی (RFP) در تاریخ 6 ژانویه سال 1972 صادر شد و خواستار جنگنده سبک با وزن 20 هزار پوند (9100 کیلوگرم) با سرعت، شتاب و برد پروازی مناسب با سرعت 0.6-1.6 ماخ و ارتفاع 30،000 40،000 فوت (9،150-12،200 متر)شد. پنج شرکت پاسخ دادند، و در سال 1972، General Dynamicsو Northrop قراردادهایی را به ارزش 37.9 میلیون دلار و 39.8 میلیون دلار برای تولید YF-16 و YF-17،دریافت کردند. اولین پرواز از نمونه اولیه برای اوایل سال 1974 برنامه ریزی شد. پیر اسپری اصرار داشت که بین دو نمونه اولیه ، رقابت هوایی در برابر MiG-17 و MiG-21 که به طور مخفیانه در نوادا تحت برنامه Constant Peg نگهداری می شد،و همچنین F-4 صورت گیرد. علاوه بر این، خلبانان ارزیابی نباید خلبانان آزمایش خود شرکت ها باشند و باید با هر دو جنگنده پرواز کنند. نیروی هوایی ایده ساختار نیروی مخلوط "Hi-lo" را در نظر گرفت و برنامه LWF را تغییر داد. LWF بر خلاف دیدگاه بوید و گروهش ، برتری هوایی نخواهد شد ، بلکه یک هواپیمای جنگنده چند منظوره با رادار فعال و موشک های هدایت رادار بود. بعد ها هری هیلکر، طراح F-16، اظهار داشت که اگر می دانستم قرار است به هواپیمای چند منظوره تبدیل شود، F-16 را جور دیگری طراحی می کردم. در نتیجه رقابت جنگنده ها ، نیروی هوایی YF-16را انتخاب کرد. با این حال، هواپیمای از دست رفته، YF-17، نظر نیروی دریایی را جلب نمود و این نیرو YF-17 را جایگزین برنامه VFAX خود کرد و با تغییر و توسعه آن را با نام F/ A-18 Hornet برای نیروی دریایی ایالات متحده و سپاه دریایی دریافت نمود. میراث مافیای جنگنده جدال مافیای جنگنده نظرها را به خود جلب کرد، میزان واقعی سهم آنها در طراحی جنگنده های آمریکایی هنوز مورد بحث است.موفقیت طرح بوید در LWF بر تمامی محصولات اروپایی تاثیر گذاشت. F-15 اولین هواپیما در تاریخ ایالات متحده آمریکا بود که با توجه به نظریه E-M بوید طراحی شده بود. مافیای جنگنده برای حبابی کانوپی که در F-15 و F-16 استفاده شده استدلال می کند که این اجازه می دهد که خلبان دید بیشتری برای شناسایی دشمن و به دام انداختن آن و تمرکز بهتر در موقعیت داگفایت داشته باشد.این طراحی با توجه به مدل تصمیم گیری بوید به نام حلقه OODA که مختص داگفایت ها طرح ریزی کردی بود ساخته شد.با این حال، تمام ایده های مافیای جنگنده اجرا نشد. F-15، F-16 و A-10 با دیدگاه آنها فاصله داشت. حبابی کانوپی F-15 Blitzfighter طرح پیشنهادی Pierre Sprey از مافیای جنگنده برای هواپیمای پشتیبانی نزدیک F-15 آنها ترجیح می دادند F-15 برتری هوایی باشد تا یک جنگنده چند منظوره . بوید مفهوم "پرنده قرمز " را ارتقا داد که وزن آن را باصرف نظر از تجهیزات مانند رادار فعال کاهش دهد. آنها می خواستند سرعت هواپیما را تا 1.6 ماخ پایین بیاورند زیرا سرعت بالا باعث افزایش وزن اجباری طرح بود.سرعت بالا نسبتا کم اهمیت بود زیرا جنگنده ها زمان بسیار کمی در سرعت های بالا صرف می کردند - غالب مبارزه ها در سرعت های زیر صوت انجام می شد . F-16 با توجه به ناامیدی از F-15، برنامه جنگنده سبک وزن LWF به عنوان جنگنده برتری هوایی شناخته می شد.با این حال، نیروی هوایی، F-16 را با تجهیزات چند منظوره ، ویژگی های هوا به زمین و رادار فعال تجهیز کرد. در حالی که نمونه اولیه YF-16 هواپیما های دیگر را در داگفایت تازیانه میزد ، نسخه چمد منظوره نیروی هوایی دارای مانور ضعیف تر و در مبارزه هوایی بد تر شد. در حالی که عقل سلیم در آن زمان موتورهای دوقلو را به عنوان ایمنی محسوب می کرد، F-16 این دیدگاه را با طراحی تک موتور به چالش کشید. اتفاقی که بعد از مرگ بوید بر سر فالکون آمد منتقدان منتقدان معتقدند که F-15 و F-16 موفق شدند؛ زیرا از ایده های مافیای جنگنده دور شدند . موفقیت های صادراتی قابل توجهی را به دست آوردند؛ زیرا این هواپیما چند منظوره با موشک های هدایت رادار بود.اینکه F-16 در ابتدا به عنوان یک جنگنده برتری هوایی طراحی شده بود، و با قابلیت های چند گانه اضافه شده تضعیف شده است ، کم اهمیت است. منتقدان بر این باورند که جنگنده های F-15 و F-16 در جنگ های لبنان و سایر درگیری ها، با نسبت های مرگ و میر بسیار ضعیف هستند. طرفداران F-35 ادعا می کنند که هواپیماهای نسل چهارم مانند F-15، F-16، A-10 و غیره در محیط "تهدید" بسیار ضعیف عمل می کنند زیرا آنها فاقد پنهانکاری هستند.آنها استدلال می کنند که انتقاد از F-35 توسط اعضای مافیای جنگنده (و جنبش اصلاح دفاعی) بی اساس است. کمبود تجربه جنگی و تخصص هوایی مافیا جنگنده مورد انتقاد هست. تنها بوید دارای تجربه مبارزه هوایی (در جنگ کره ای) است. بوید در جنگ ویتنام مبارزه نکرد و در مقایسه با سایر خلبانان جنگنده در زمان خود آمار خوبی ندارد. Everest Riccioni قبل از اینکه به پنتاگون منتقل شود، مبارزه ای نداشت. Pierre Sprey به عنوان مهندسی، بدون تجربه نظامی شناخته شده است. یکی از فیلم های انتقادی Pierre Sprey در نقد تایید F35 پایان قسمت دوم
-
1 پسندیده شدههندوستان در زمان استعمار انگلیس یک ملت یا کشور واحد نبوده هیچ وقت و دولتهای محلی زیادی در اون حاکم بودن برخی به انگلیس کمک میکردند و برخی برعلیه اون شورش ، انگلستان به همه هندوستان مسلط نبود ، ... اما بعدها پیش از خروج انگلستان از این کشور ، کنگره ملی هند با حمایت انگلستان تشکیل میشه و بسیاری از شخصیت های معروف هندی داخل اون هست تا اینکه محمد علی جناح هم اضافه میشه و شروع میکنند به رهبری جریانهای معارض و انقلابی ، بعد ها همین جناح حزب مسلم لیگ رو راه میندازه و به همراه علامه اقبال بخاطر علایق دینی زمینه جدایی یک کشور مسلمان از هند به نام پاکستان رو ایجاد و اعلام میکنند ،قبلتر میان قبایل مسلمان و هندو درگیری ها و خونریزی های شدیدی رخ داده بود و وقتی کشور پاکستان تشکیل میشه مسلمانان به مناطق بیشتر مسلمان نشین مهاجرت میکنند که دو منطقه پاکستان شرقی و غربی تشکیل میشه و جنگ داخلی شدت میگیره که درگیری های بعدی بر سر ابعاد سرزمینی و قومی هست ؛
-
1 پسندیده شدهبه نام خدا با سلام جنگ 1965 هند- پاکستان نقطه اوج مناقشات مابین این دو کشور از ماه آوریل تا سپتامبر سال 1965 بود. این مناقشه که به جنگ دوم کشمیر معروف شد بر سر منطقه تحت مناقشه کشمیر بود که در برای اولین بار در 1947 بر سر مالکیت آن جنگی درگرفته بود. این نبرد با انجام عملیات جبل الطارق از سوی پاکستان که با هدف نفوذ نیروها به جامو و کشمیر به منظور تسریع روند شورش بر علیه حکومت هند در مناطق ذکر شده بود ، آغاز گردید. جنگ پنج ماهه باعث به بار آمدن تلفات بسیار از هر دو طرف شد و در نهایت با آتش بس تحمیلی سازمان ملل متحد و پس از صدور اعلامیه تاشکند پایان پذیرفت. بخش عمده این جنگ توسط نیروهای زمینی هر دو طرف در کشمیر و در امتداد مرز بین المللی میان هند و پاکستان صورت پذیرفت. این نبرد بزرگترین گردآوری نیروهای نظامی در کشمیر از زمان تجزیه هند در سال 1947 بود و تنها در بن بست نظامی سال 2001 و 2002 تحت شعاع قرار گفت. در بیشتر مراحل این جنگ ، پیاده نظام و واحد های زرهی هر دو طرف با حمایت های قابل توجهی از سوی نیروهای هوایی وارد نبرد با یکدیگر شدند و در کنار آن عملیات های دریایی نیز صورت گرفت. البته بسیاری از جزئیات این جنگ همانند دیگر نبردهای مابین هند و پاکستان تاکنون نامشخص باقی مانده است. مناطق مورد مناقشه تشدید شرایط قبل از جنگ از زمان تجزیه هند بریتانیا در سال 1947 و تشکیل هندوستان و پاکستان ، مشاجرات این دو کشور بر سر مسائل مختلف همچنان باقی بود. اگرچه در مناقشه کشمیر موضوع غالب اختلاف بر سر تقسیم اراضی و تعیین مرز بود اما پیش از این نیز اختلافات مرزی مابین دو کشور وجود داشته است به ویژه در طول مرداب نمکی مرزی منطقه کاچ در ایالت گجرات هند. این مسئله برای اولین بار در 1956 مطرح شد و با تحت کنترل قرار گرفتن منطقه مد نظر توسط هند پایان یافت. ایالت گجرات و نمکزار کاچ در شمال آن در ماه ژانویه سال 1965 گشت مرزی پاکستان ، گشت زنی در مناطق تحت کنترل هند را اغاز کرد که این مسئله با حملات دو جانبه به پست های گشتی طرفین در هشتم آوریل سال 1965 ختم گردید. درگیرها در ابتدا در سطح مرزبانی دو کشور بود اما منطقه تحت مناقشه به زودی شاهد درگیری های متناوب و گسترده تر نیروهای مسلح دو کشور با یکدیگر بود. در ماه ژوئن سال 1965 ، هارولد ویلسون نخست وزیر بریتانیا برای متقاعد ساختن طرفین به ترک مخاصمه و برگزاری دادگاهی برای حل مناقشه اقدام کرد. در حکمی که بعد ها در سال 1968 صادر گردید ، پاکستان 350 مایل مربع (900 کیلومتر مربع) از منطقه کاچ را به دست آورد که این مسئله در مقابل ادعای پاکستانی ها مبنی بر مالکیت 3500 مایل مربع (9100 کیلومتر) قرار داشت. پس از حل مناقشه در منطقه کاچ ، پاکستان تحت رهبری ژنرال ایوب خان بر این باور بود که ارتش هند توانایی دفاع از خود در برابر یک تهاجم سریع در منطقه مورد مناقشه کشمیر را نخواهد داشت همانگونه که در سال 1962 ارتش هند مغلوب نیروهای چینی شده بود. علاوه بر این پاکستانی ها بر این اعتقاد بودند که مردم کشمیر از حکومت هند بر این منطقه ناراضی هستند و میتوان حرکت مقاومت را با چند عامل نفوذی به وجود اورد و آتش مقاومت در برابر حکومت هند بر منطقه را شعله ور ساخت. پاکستان این مهم را با عملیاتی موسوم به جبل الطارق دنبال کرد که در طی آن عوامل نفوذی پاکستان به زودی با گزارش عوامل محلی کشمیر شناسایی شدند و عملیات به صورت ناموفق پایان یافت. نامه محرمانه وزارت امور خارجه امریکا در تایید وجود صدها نفر از عوامل نفوذی در منطقه جامو و کشمیر تحت کنترل هند جنگ در 5 اوت سال 1965 مابین 26000 الی 33000 سرباز پاکستانی برای حرکت به سمت مناطق مختلف کشمیر در لباس مردم محلی کشمیر از خط کنترل (خط کنترل نظامی مابین هند و پاکستان) عبور کردند در طرف مقابل نیروهای هندی نیز در پانزدهم ماه اوت از خط آتش بس عبور کردند. در ابتدا ارتش هند موفقیت های قابل توجهی را به دست آورد که تسخیر سه نقطه مهم کوهستانی پس از گلوله باران طولانی مدت توپخانه بود. با این حال تا پایان ماه اوت هر دو طرف به پیشروی نسبی دست یافته بودند ، پاکستان در مناطقی نظیر پونچ ، اوری و تیتوال پیشروی کرده و هند نیز هشت کیلومتر در منطقه کشمیر تحت کنترل پاکستان پیشروی کرده و گذرگاه حاجی پیر را تسخیر کرده بود. در تاریخ 1 سپتامبر سال 1965 پاکستان یک ضد حمله با نام عملیات توفیق عظیم (Operation Grand Slam) با هدف تصرف شهر مهم اخنور در منطقه جامو به اجرا گذاشت. اخنور یکی از راه های ارتباطی مهم برای ارتش هند بود که تصرف آن راه های تدارکاتی این ارتش را مسدود میکرد. در این زمان برآورد ایوب خان این بود که روحیه نیروهای هندی در حدی نیست که بتوانند در مقابل بیش از دو ضربه سخت در زمان و مکانی مناسب به ایستادگی و مقاومت بپردازند ، اگرچه در این زمان عملیات جبل الطارق پاکستان شکست خورده و هند گذرگاه حاجی پیر را به تصرف خود درآورده بود. تهاجم پاکستان با نسبت منکوب کننده ای از سربازان و تانک های برتر به لحاظ فنی بر علیه ارتش هند که از آمادگی کافی برخوردار نبوده و شکست های سنگینی متحمل شده بود ، دستاورد هایی برای ارتش پاکستان به همراه داشت. در این زمان با توجه به برتری زمینی طرف مقابل ، ارتش هند نیروی هوایی خود را به منظور مقابله با حملات وارد میدان کرد. در روز بعد از ورود نیروی هوایی هند ، ارتش پاکستان در حملاتی تلافی جویانه پایگاه های هوایی هند در کشمیر و پنجاب را مورد حمله هوایی خود قرار داد. پس از چند روز نبرد تصمیم هندی ها بر گسترش میدان نبرد با پاکستان از طریق حمله به پنجاب و درگیر کردن نیروی زمینی این کشور در چند جبهه گرفت. این مسئله پاکستانی ها را به بر هم زدن تمرکز نیرو ها از کشمیر و انتقال شماری از آن ها برای دفاع از پنجاب مجبور کرد. بنابراین با توجه به چند دستگی نیرو ها و کاهش توان تهاجمی ، عملیات توفیق عظیم به شکست انجامید و ارتش پاکستان از تصرف اخنور بازماند که این مسئله به یکی از نقاط عطف در جنگ مبدل گشت و درستی تصمیم هندی ها برای کاهش فشار وارده بر نیروهای خود در منطقه کشمیر از طریق بازکردن جبه های دیگر در جنوب پاکستان را به اثبات رساند. هند به مناسبت آغاز رسمی جنگ در 6 سپتامبر ، در این روز از مرز بین المللی در جبهه غرب عبور کرد. در روز ششم سپتامبر لشکر پانزدهم پیاده نظام هند با فرماندهی کهنه سرباز جنگ جهانی دوم سرلشکر پراساد با ضد حمله گسترده پاکستان در نزدیکی ساحل غربی کانال Ichogil که عملا مرز هند و پاکستان بود ، به مقابله پرداخت. اولین تلاش نیروهای هندی برای گذر از کانال با کمین نیروهای پاکستانی به شکست انجامید و حتی فرمانده نیروهای هندی و همراهانش مجبور به ترک خودروها و عقب نشینی شدند. کانال Ichogil اما دومین تلاش برای عبور از کانال با گذر از پلی در روستای بارکی در شرق لاهور با موفقیت همراه بود. این پیشروی نیروهای هندی را در محدوده فرودگاه بین المللی لاهور قرارداد و این مسئله منجر به درخواست ایالات متحده برای آتش بس موقت جهت خارج ساختن اتباع خود از لاهور شد. در طرف مقابل پاکستانی ها نیز موفقیت هایی را به دست آورده بودند و با یک ضد حمله شهر خم کاران (Khem Karan) را که نیروهای هندی به دنبال جلوگیری از حمله پاکستان به آن از طریق حمله به بدیان و روستاهای مجاور آن و منحرف کردن توجه ارتش پاکستان بودند ، به تصرف خود درآوردند. ژنرال محمد موسی در ایستگاه قطار به تصرف درآمده خم کاران اعمال فشار در محور لاهور توسط هندی ها از طریق لشکر یکم پیاده نظام که توسط سه هنگ زرهی و تیپ دوم مستقل زرهی پشتیبانی میشد صورت گرفت و با عبور سریع از نقطه مرزی و دستیابی به کانال Ichhogil در تاریخ 6 سپتامبر همراه بود. در نقطه مقابل ارتش پاکستان نسبت به حفظ پل های کانال و یا انهدام پل های غیر قابل حفظ اقدام کرد که این اقدام به صورتی موثر هرگونه پیشروی نیروهای هندی در محور لاهور را به تاخیر انداخت. واحد سوم جات (3 Jat) که یکی از واحد های هنگ جات هند بود با عبور از کانال ، شهر باتاپور در سمت غربی کانال را به تصرف خود درآورد. در همان روز ضد حمله ای متشکل از یک لشکر زرهی و یک لشکر پیاده نظام که توسط نیروی هوایی پاکستان پشتیبانی میشد نیرو های لشکر پانزدهم پیاده نظام هند را مجبور به عقب نشینی به نقطه آغاز تهاجم خود کرد. در این زمان اگر چه به واحد سوم جات هند تلفات جانی حداقلی وارد شده بود و بخش عمده خسارت ها مربوط به تجهیزات و مهمات بود ، فرماندهان هندی هیچ اطلاعات دقیقی از وضعیت تصرف باتاپور توسط واحد سوم جات در اختیار نداشتند و ارسال اطلاعات گمراه کننده به آن ها به ارسال دستور عقب نشینی نیروها از باتاپور و دوگرای به سمت Ghosal-Dial منجر شد که این مسئله ناامیدی و سردرگمی شدیدی را در فرماندهی واحد سوم جات به وجود آورد. در نهایت در 21 سپتامبر دوگرای برای بار دوم و با نبردی سخت تر از بار نخست به دلیل تقویت نیروهای پاکستانی ، تحت تصرف نیروهای هندی قرار گرفت. در تاریخ 8 سپتامبر سال 1965 یک گروهان پیاده نظام سبک به منظور تقویت پست پاسبانی مسلح راجستان (RAC) در Munabao که دهکده ای استراتژیک در 250 کیلومتری جادهاپور بود ، اعزام شد. وظیفه این گروهان مشخص بود ، حفظ پست در برابر تهاجم گردان های پیاده نظام پاکستان. هر چند هندی ها به زودی دریافتند که نیروهای مستقر در این پست قادر به خنثی سازی حملات شدید تنها در مدت 24 ساعت خواهند بود و نیروهای پشتیبانی شامل یک گروهان و چندین واحد توپخانه مجهز به خمپاره انداز های سنگین در زمان نیاز به منطقه نخواهند رسید. در این زمان نیروی هوایی پاکستان منطقه را تحت اتش خود قرار داد و قطار پشتیبانی را که از بارمر(Barmer) حرکت کرده بود به همراه نیروهای پشتیبانی نزدیک به ایستگاه قطار گادرا (Gadra) مورد حمله قرارداد. در نهایت در تاریخ 10 سپتامبر Munabao به دست نیروهای پاکستانی تصرف شد و تلاش برای حفظ و تسخیر نقاط استراتژیک توسط هند با شکست مواجه گردید. در روز های پس از 9 سپتامبر نیروهای نخبه هر دو طرف درگیر نبرد هایی نابرابر شدند. لشکر یکم زرهی هند که عنوان افتخار ارتش هند را یدک میکشید تهاجمی را به سمت سیالکوت (Sialkot) آغاز کرد که با مقابله لشکر ششم زرهی پاکستان در چاویندا (Chawinda) مواجه شد و پس از تحمل تلفات سنگین و از دست دادن نزدیک به 100 تانک مجبور به عقب نشینی شد. موفقیت پاکستانی ها با اجرای موفق عملیات خوف (Operation Windup) و عقب راندن هر چه بیشتر نیروهای هندی ادامه یافت. به صورتی مشابه ، لشکر یکم زرهی پاکستان که افتخار ارتش این کشور بود ، از منطقه خم کاران عملیاتی تهاجمی با هدف تصرف آمریتسار (شهری مهم در پنجاب هند) و پل رودخانه بیز (River Beas) به سمت شهر جالاندر را اغاز کرد. لشکر یکم زرهی هرگز از خم کاران عبور نکرد و تا دهم سپتامبر با مقاومت لشکر چهارم کوهستانی هند در نبردی با نام نبرد پاسخ حقیقی (یا واکنش متناسب ، Asal Uttar) در وضعیت شکست و از هم پاشیدگی قرار گرفت. منطقه این نبرد پاتون ناگار به معنی شهر پاتون نام گرفت و این نامگذاری به دلیل استفاده گسترده نیروهای پاکستانی از تانک های آمریکایی پاتون بود. در این نبرد در حدود 97 تانک پاکستانی منهدم و رها شد و در طرف مقابل نیز در حدود 32 تانک هندی منهدم شده یا آسیب دیدند. در مرحله بعد لشکر یکم زرهی پاکستان فاقد تیپ پنجم زرهی به سیالکوت و به دنبال لشکر ششم زرهی اعزام شد. لشکر ششم زرهی پاکستان در حال مسیریابی حرکت لشکر یکم زرهی هند بود که نسبت به لشکر ششم از توان رزمی بالاتری برخوردار بود. در این زمان جنگ با حفظ موقعیت هایی در داخل مرز هر دو طرف به بن بست رسیده بود. تلفات هند در میان نبرد 3000 نفر بود در حالی که پاکستان تلفاتی 3800 نفری متحمل شده بود. هند در حدود 1800 کیلومتر مربع و پاکستان نیز در حدود 550 کیلومتر مربع از اراضی طرف مقابل را در اختیار داشتند که مناطق و اراضی تصرف شده توسط هند به طور عمده بخش های سیالکوت ، لاهور و کشمیر بود و پاکستان نیز بخش هایی در جنوب در بیابان های مقابل سند (Sindh) و بخش چامب (Chumb) در نزدیکی کشمیر را به دست آورده بود. نبردهای هوایی نبرد 1965 پاکستان-هند اولین نبرد جنگنده های نیروی هوایی هند (IAF) و نیروی هوایی پاکستان (PAF) از زمان استقلال پاکستان و جنگ اول کشمیر بود. هرچند که نیروی هوایی دو کشور در جنگ اول کشمیر در اواخر دهه 40 میلادی با یکدیگر وارد نبرد شده بودند اما این نبرد در مقایسه با نبردهای هوایی جنگ دوم کشمیر به مراتب محدود بود. نیروی هوایی هند تعداد زیادی جنگنده Hawker Hunter ، Folland Gnat تولید هند ، de Havilland Vampire ، بمب افکن های EE Canberra و اسکادرانی از جنگنده های میگ 21 را در اختیار داشت و نیروی هوایی پاکستان نیز از 102 فروند جنگنده F-86F Sabres ، 12 فروند F-104 Starfighters و 24 فروند بمب افکن B-57 Canberra برخوردار بود. در مجموع تعداد هواگرد های نیروی هوایی پاکستان در این نبرد با نسبت 5:1 کمتر از هند بود. Hawker Gnat جنگنده های نیروی هوایی پاکستان عمدتا امریکایی بودند و طرف هندی نیز از جنگنده های ساخت بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی بهره میگرفت. گزارشات زیادی از برتری جنگنده های پاکستانی به هندی داده شده است که از نظر برخی کارشناسان حقیقی نیستند چرا که جنگنده های MiG-21 و Hawker Hunter ، Folland Gnatهند از عملکرد بهتری نسبت به همتای پاکستانی خود F-86 Sabre برخوردار بودند. اگرچه جنگنده های de Havilland Vampire هندی از F-86 پاکستانی قدیمی تر بوده و قابلیت های پایین تری داشتند اما دیگر جنگنده های هند از برتری هایی نسبت به این جنگنده پاکستانی برخوردرا بودند. به گفته سجاد حیدر خلبان پاکستانی و کسی که اسکادران 19 نیروی هوایی پاکستان را در جنگ دوم کشمیر هدایت و رهبری میکرد ، جنگنده های Hawker Hunter هندی از نظر قدرت و سرعت به جنگنده های F-86 پاکستان برتری داشتند. به گفته هندی ها ، جنگنده های F-86 پاکستان در مواجه با جنگنده های کوچک Folland Gnat موسوم به قاتل سابر (Sabre Slayer) آسیب پذیر بودند. جنگنده های F-104 Starfighter پاکستان ، در آن زمان سریع ترین چجنگنده های عملیاتی در شبه قاره بودند و اغلب از آن ها به عنوان افتخار نیروی هوایی پاکستان یاد میشد. اما به گفته خلبان سجاد حیدر این جنگنده ها سزاوار این شهرت نبودند چرا که در نقش رهگیر ارتفاع بالا به منظور مقابله با بمب افکن های اتحاد جماهیر شوروی در ارتفاعی بیش از 40000 پا طراحی شده بودند و نه برای مقابله با جنگنده هایی چالاک در ارتفاع پست. هرچند جنگنده های F-104 پاکستانی در نبرد هوایی از تاثیر گذاری جنگنده های به مراتب مانورپذیرتر هندی برخوردار نبودند اما با سرعتی مافوق صوت در میان نبرد هوایی جنگنده های F-86 با جنگنده های Gnat هندی ظاهر میشدند و به صورت غالبا موفقیت آمیز جنگنده های هندی رابه ترک نبرد و عقب نشینی وادار میکردند. در جریان جنگ یک فروند جنگنده Gnat به خلبانی بریج پال سینگ سیکاند کسی که رهبری اسکادران خود را نیز بر عهده داشت در یکی از فرودگاه های تخلیه شده ارتش پاکستان در پسرور (Pasrur) فرود اضطراری انجام داد و پس از آن توسط نیروهای ارتش پاکستان به اسارت درآمد. به ادعای وی اکثر سیستم های جنگنده او از کار افتاده بود و حتی اگر اندک شانسی برای ادامه پرواز جنگنده خود پیدا میکرد این شانس حتی توسط جنگنده های F-104 از بین میرفت. جنگنده Gnat بعد ها به عنوان غنیمت جنگی در موزه نیروی هوایی پاکستان واقع در کراچی در معرض دید عموم قرار گرفت. جنگنده غنیمتی توسط خلبان سعد حتمی که رهبر اسکادرانی از جنگنده های نیروی هوایی پاکستان را نیز برعهده داشت به سرگودها (Sargodha) منتقل و بعد ها تحت آزمایش و بررسی عملکرد قرار گرفت و مشخص شد که جنگنده Gnat هندی در یک نبرد نزدیک هوایی (Dogfight) آنچنان که گفته میشود قاتل سابر نیست. در طول نبرد و پس از آن هند و پاکستان ادعاهای ضد و نقیضی از تلفات و خسارات جنگی خود و طرف مقابل ارائه مطرح کرده اند که تنها شماری از آن ادعاها از سوی چند منبع بی طرف محدود تایید شده است. نیروی هوایی پاکستان ادعا کرد که 104 جنگنده نیروی هوایی هند را ساقط کرده و 19 جنگنده را نیز از دست داده است. در طرف مقابل هند ادعا کرد که 73 جنگنده پاکستان را ساقط کرده و 59 فروند جنگنده را نیز خود از دست داده است. تصاویری از نیروی هوایی پاکستان در سال 1965 و در جریان نبرد این ادعاها در حالی مطرح میشود که بر اساس گفته منبعی مستقل ، نیروی هوایی پاکستان در رژه ای نظامی که در مدتی کوتاه پس از جنگ برگزار کرد ، 86 فروند F-86 ، 10 فروند F-104 و 20 فروند B-57 را به پرواز درآورده است که این مسئله آمار اعلام شده از سوی هند را تحت شعاع قرار میدهد. در منابع هندی به این مسئله اشاره شده است که با وجود ادعای پاکستان در از دست دادن فقط یک اسکادران از هواگرد های رزمی خود ، پاکستان به دنبال دستیابی به جنگنده های بیشتر از طریق کشورهای عراق ، پاکستان ، اندونزی و چین در 10 روز ابتدایی جنگ بوده که این مسئله به از دست دادن شمار قابل توجهی از هواگرد های رزمی و نیاز به جبران آن ها از سوی پاکستان بازمیگردد. البته این ادعای منابع هندی را میتوان اینگونه پاسخ داد که نیاز پاکستان در این مورد نه جبران هواپیماهای ساقط شده بلکه ایجاد توزان با افزایش تعداد هواگرد ها بوده باشد چرا که نیروی هوایی پاکستان در برابر نیروی هوایی هند از نظر تعداد هواگرد ها با نسبتی 5 به 1 رو به رو بود. البته لازم به ذکر است که با وجود اینکه هندی ها تعداد زیادی از هواگرد های نیروی هوایی خود را به دلیل احتمال مداخله چین در بخش شرقی کشور مستقر کرده بودند و نیروی هوایی در غرب و در جنگ با پاکستان از تعادلی در تعداد برخوردار بوده است ، هند همچنان امکان فراخوانی جنگنده های مستقر در شرق برای نبرد با پاکستان را داشته و به همین دلیل نسبت 5 به 1 برای جنگنده های هندی در مقابل جنگنده های پاکستانی عنوان میشود. Gnat غنیمتی در موزه نظامی پاکستان نیروی هوایی پاکستان 25 هواگرد (11 فروند در نبرد هوایی) و نیروی هوایی هند 60 هواگرد (25 فروند در نبرد هوایی) از دست داد که نتیجه ای قابل توجه بود. در پایان جنگ نیروی PAF در حدود 17 درصد از توان رزمی خط مقدم خود و IAF نیز در حدود 10 درصد از توان رزمی خط مقدم خود را از دست داد. بر اساس برآورد ها چنانچه نبرد برای سه هفته دیگر ادامه می یافت تلفات هوایی پاکستان به 33 درصد و هند به 15 درصد میرسید. با عدم دستیابی به برتری هوایی ، نیروی هوایی پاکستان قادر به ممانعت از پرواز های روزانه جنگنده و بمب افکن های هند بر فراز خاک خود نبود و در طرف مقابل هند نیز از نابودی نیروی هوایی پاکستان عاجز ماند و در نهایت با به بن بست رسیدن جنگ هیچ یک از طرفین به برتری هوایی کامل دست نیافتند. نبرد تانک ها جنگ 1965 شاهد برخی از بزرگترین نبرد های زرهی پس از جنگ جهانی دوم بود. در آغاز جنگ زرهی پاکستان چه از نظر کمیت و چه از نظر کیفیت در شرایط برتر بود. زرهی پاکستان به صورت عمده از تانک های آمریکایی نظیر ام 47 و ام 48 پاتون و همچنین تعداد زیادی تانک ام 4 شرمن ، تانک های سبک ام 24 چافی و نابودگر های تانک ام 36 جکسون تشکیل شده بود. در طرف دیگر بخش عمده ای از زرهی هند از تانک های قدیمی تر ام 4 شرمن تشکیل شده بود که تعدادی از آن ها به توپ های سرعت بالای (high velocity) فرانسوی CN 75-50 مجهز شده و مابقی از توپ های 75 میلیمتری M3 L/40 برخوردار بودند. به جز تانک های ام 4 شرمن ، هند تانک هایی نظیر سنچوریون مارک 7 مجهز به توپ های 105 میلیمتری L7 و همچنین از تانک های سبک آ ام ایکس 13، پی تی 76 و ام 3 استوارت را نیز در اختیار داشت. در مجموع زرهی پاکستان از تعداد بیشتری برخوردار بوده و نسبت به زرهی هند به روزتر بود. در آغاز جنگ در سال 1965 پاکستان در حدود 15 هنگ سواره نظام هر کدام با 45 تانک در سه دسته در اختیار داشت.علاوه بر تانک های پاتون (ام 47 و ام 48) پاکستان دارای 200 دستگاه تانک ام 4 شرمن مجهز به توپ 76 میلیمتری ، 150دستگاه تانک سبک ام 24 چافی و چندین دسته مستقل و محدود از نابودگر های تانک ام 36 بی 1 بود. اغلب هنگ های زرهی پاکستان زیر مجموعه دو لشکر زرهی بودند که شامل لشکر زرهی یکم و لشکر زرهی ششم بود. دسته های مستقل نیز در هماهنگی با این دو لشکر عمل میکردند. ارتش هند در زمان جنگ از 17 هنگ سواره نظام برخوردار بود که در دهه 50 میلادی برخی از آن ها با استفاده از 164 دستگاه تانک آ ام ایکس 13 و 188 دستگاه تانک سنچوریون مدرنیزه شده بودند. سایر تجهیزات زرهی نیز شامل تانک های ام 4 شرمن و تعداد محدودی تانک ام 3 آ 3 استوارت بود. هند از یک لشکر زرهی با نام لشکر یکم فیل سیاه برخوردار بود که این لشکر شامل هنگ های همچون هفدهم (که فخر هند و ایضا Poona Horse نامیده میشد) ، چهارم (با نام Hodson's Horse) ، شانزدهم سواره نظام ، هفتم سواره نظام سبک ، هجدهم سواره نظام و .......... بود که هنگ های هفدهم و چهارم آن به تانک های سنچوریون مجهز بودند. علاوه بر این هند تیپ دوم مستقل را نیز در اختیار داشت که یکی از سه هنگ آن موسوم به هنگ سوم سواره نظام به تانک های سنچوریون تجهیز شده بودند. با وجود برتری کیفی و کمی زرهی پاکستان ، این نیرو در پیشروی هند در لاهور و سیالکوت و در متوقف کردن ضد حمله پاکستان در امریتسار توسط نیروهای هندی شکست های قابل توجهی را متحمل شد. پس از عبور نیروهای هندی از کانال در تاریخ یازدهم سپتامبر و توقف ضد حمله در ناحیه خم کاران بر استراتژی نظامی پاکستان تا حد قابل ملاحظه ای تاثیر گذاشت. در طرف مقابل تهاجم هند در نبرد چاویندا که توسط لشکر یکم زرهی و با پشتیبانی سایر واحد ها صورت گرفت توسط لشکر ششم زرهی (به استثنای تیپ صدم مستقل) پاکستان متوقف شد. پاکستانی ها ادعا میکنند که هند در این جنگ 120 تانک خود را از دست داده است. در مجموع با توجه به عدم موفقیت چشمگیر زرهی دو کشور در عملیات های آفندی و شکست لشکر یکم زرهی پاکستان در نبرد پاسخ حقیقی (Asal Uttar) و در طرف مقابل شکست لشکر یکم زرهی هند در چاویندا ، طرفین به تغییر استراتژی زرهی از آفندی به پدافندی با استفاده از واحد های کوچکتر همچون تیپ دوم زرهی (هند) و واحد بیست و پنجم سواره نظام (پاکستان) روی آوردند. در نبرد های تانک با تانک ، سنچوریون های هندی با توپ 105 میلیمتری و زرهی سنگین ، برتری خود بر تانک های پاتون پاکستانی را به اثبات رساندند هر چند که در نبرد منطقه سیالکوت به دلیل تعداد به مراتب بیشتر تانک های پاتون در اختیار واحد بیست و پنج سواره نظام و سایر واحد های لشکر ششم زرهی پاکستان ، تانکهای سنچوریون هند که در اختیار هنگ های هفدهم و چهارم زرهی این کشور بودند تلفات سنگینی را متحمل شدند. تانک های منهدم شده یا رها شده پاتون و شرمن پاکستانی در خم کاران نبردهای دریایی عملیات های دریایی نقش برجسته ای در جنگ بر عهده نداشتند. در 7 سپتامبر، بخشی از نیروی دریایی پاکستان به فرماندهی ناخدا شیخ محمد انور (S.M. Anwar) ایستگاه راداری نیروی دریایی هند در بخش ساحلی دوارکا که در 300 کیلومتری جنوب بندر کراچی واقع شده بود را بمباران کردند.عملیات "Dwarka" یک عملیات دریایی مهم در جنگ بود که به نظر برخی یک حمله آزاردهنده به حساب می آید. حمله به دوارکا باعث شد نیروی دریایی هند از سوی پارلمان هند مورد بازخواست قرار بگیرد و همچنین به روزرسانی و گسترش نیروی دریایی پس از جنگ با افزایش بودجه از 350 میلیون روپیه به 1150 میلیون از دیگر نتایج آن بود. بر طبق برخی منابع پاکستانی زیردریایی قاضی نیروی دریایی پاکستان (PNS Ghazi ) ناوهواپیمابر ویکرانت (INS Vikrant ) نیروی دریایی هند بمبئی در طول جنگ در بمبئی تحت محاصره قرار داد. منابع هندی ادعا میکنند هند قصد وارد شدن به نبرد دریایی با پاکستان را نداشت و میخواست جنگ را به درگیری های زمینی محدود کند.علاوه بر این اشاره داشتند که ویکرانت در آن زمان در حوض خشک در حال گذراندن مراحل بازسازی بوده است.بعضی از نویسندگان جنگ پاکستانی ادعای زمینگیر شدن نیروی دریایی هند در بمبی به وسیله یک زیردریایی را رد میکنند ، در عوض بیان میکنند که 75 درصد نیروی دریایی هند در بندر در حال گذراندن تعمیرات بوده اند. عملیات های مخفیانه ارتش پاکستان تعدادی عملیات پنهانی را با هدف نفوذ و خرابکاری در پایگاه های نیروی هوایی هند به اجرا درآورد. در 7 سپتامبر 1965 کماندوهای نیروی ویژه پاکستان (SSG) به وسیله چتر وارد خاک دشمن شدند.طبق گفته "محمد موسی" فرمانده ارتش ، حدود 135 کماندو از طریق هوایی وارد سه فرودگاه هالوارا ، پاتانکوت و آدامپور شدند.این تلاش شجاعانه منجر به یک فاجعه فراموش نشدنی شد. تنها 22 کماندو موفق شدند به پاکستان بازگردند. 93 نفر اسیر شدند (از جمله یکی از فرماندهان عملیات به نام سرگرد خالد بات) و 20 تن هم در درگیری با ارتش و پلیس یا شهروندان هندی کشته شدند.علت شکست این عملیات عدم توانایی در تهیه نقشه های مناسب،ارائه ندادن توضیحات مناسب به نیروها و کافی نبودن برنامه ریزی و آماده سازی شناخته شده است.با وجود عدم موفقیت در از کار انداختن فرودگاه ها ،منابع پاکستانی ادعا میکنند که این عملیات برخی از عملیات های برنامه ریزی شده هند را تحت تاثیر قرار داد. در حالی که لشکر 14 پیاده هند برای پیدا کردن چتربازان منحرف شده بود نیروی هوایی پاکستان جاده را مملو از وسایل نقلیه یافت و تعداد زیادی خودرو را منهدم کرد. هند برای مقابله با عملیات مخفیانه پاکستان برای اسیر کردن جاسوسان و چتربازان پاکستانی جایزه تعیین کرد.در همین زمان در پاکستان شایعاتی مبنی بر اینکه هند با فرستادن کماندوهایش به خاک پاکستان و انجام عملیات هایی تلافی کرده است.اما بعد ها مشخص شد این شایعات صحت نداشتند. ارزیابی های بی طرفانه چند ارزیابی نسبتا بی طرفانه از خسارت های جنگ دوم کشمیر برای هند و پاکستان وجود دارد که بسیاری از این ارزیابی ها با این مسئله که هند در زمان آتش بس دست برتر را در مقایسه با پاکستان داشته است ، موافقت دارند. شماری از این ارزیابی ها در ذیل آورده شده است : * به گفته کتابخانه مطالعات کشوری گنگره که توسط بخش تحقیقات فدرال ایالات متحده هدایت میشود جنگ مابین دو کشور در کل بی نتیجه بوده است. هر دو طرف تلفات و خساراتی به طرف دیگر وارد کرده و اراضی از طرف مقابل را به اشغال دراوردند اما در این میان تلفات در سمت پاکستان سنگین تر بوده است شامل بیست هواپیما ، 200 دستگاه تانک و 2800 سرباز. ارتش پاکستان از امکان مقاومت در برابر فشار هند برخوردار بوده با این حال ادامه جنگ به خسارت های بیشتر و شکست نهایی برای پاکستان منجر میشد. اکثر پاکستانی ها با باوری که از توان رزمی خود داشتند از پذیرفتن احتمال شکست از هندو های هند سر باز زدند و با سرزنش شکست از آنچه که با عنوان ضعف و بی کفایتی ایوب خان و دولت او عنوان میشود به عنوان دلیل شکست یاد میکنند. * مجله تایم گزارش داده است که هند 690 مایل مربع از اراضی پاکستان و پاکستان نیز 250 مایل مربع از اراضی هند را از کشمیر و راجستان به تصرف خود درآورده اند. در این مقاله به شرح و تفضیل از شرایط نبرد و اینکه پاکستان در مقابل ارتش بزرگتر هند تنها زمانی قادر به ادامه نبرد خواهد بود که به جامعه جهانی پشت کرده و چین سرخ را شریک نبرد خود کند. * دوین . تی .هاگرتی در کتاب خود با عنوان "جنوب آسیا در سیاست جهانی" نوشته است : نیروی های مهاجم هندی با همتایان پاکستانی خود جنگیده و نبرد را در حومه لاهور دومین شهر بزرگ پاکستان متوقف ساختند. در این زمان سازمان ملل در 22 سپتامبر مداخله کرد و پاکستان شکستی آشکار را متحمل شد. * در کتاب هویت ملی و سند چشم انداز ژئوپولیتیک آمده است : نیروهای برتر هند با کسب یک پیروزی قاطع حتی از امکان پیشروی بیشتر در اراضی پاکستان برخوردار بودند با این حال فشار خارجی ، طرفین از جمله هند را مجبور به توقف تلاش های جنگی خود ساخت. * گزیده ای از استنلی ولپرت و خلاصه ای از جنگ 1965 پاکستان-هند : در سه هفته جنگ دوم هند و پاکستان در شرایطی که ایالات متحده بی طرف مانده و از ارسال تجهیزات و مهمات به طرفین خودداری میکرد و قبل از کسب پیروزی مشخص ، هر دو کشور مجبور به توقف جنگ شدند. با این حال هند در وضعیتی برتر قرار داشت و از امکان وارد آوردن آسیب های جدی به پاکستان برخوردار بود. * در کتاب دیوید ون پراک با نام " نژاد هندی در مقابل سرنوشت و چین" آمده است : هند پیروز میدان بود ، 1840 کیلومتر مربع از اراضی پاکستان را تحت تصرف درآورد که شامل 640 کیلومتر مربع در کشمیر آزاد تحت کنترل پاکستان ، 640 کیلومتر مربع از منطقه سیالکوت و 380 کیلومتر مربع در جنوب سند و حساس ترین بخش شامل 360 کیلومتر مربع از لاهور پاکستان. در مقابل پاکستان 540 کیلومتر مربع از اراضی هند شامل 490 کیلومتر مربع از بخش چامب و 50 کیلومتر مربع از نواحی خم کاران را متصرف شد. * دنیس کاکس در کتاب " هند و ایالات متحده : دموکراسی هایی بیگانه" مختصری از جنگ هند با پاکستان را مطرح کرده است. به گفته وی اگر چه هر دو طرف از نظر نفرات و تجهیزات به شدت مورد زیان و خسارت قرار گرفتند و یک مزیت نظامی قطعی به دست نیاوردند اما در نهایت هند در این جنگ برتر بود و پاکستان از جنگی که خود آغازگر آن بود هیچ چیز به دست نیاورده بود. * خبرگزاری بی بی سی گزارش داد : جنگ به تغییر دهندگان بازی در میدان سیاسی پاکستان خدمت کرده است. شکست در جنگ سال 1965 منجر به روند فزاینده به چالش کشیدن ارتش در داخل پاکستان توسط مخالفان داخلی شد که یکی از نتایج آن تشکیل حزب مردم پاکستان توسط ذوالفقار علی بوتو بود. * در کتاب منطقه در آشفتگی : درگیری های جنوب آسیا از سال 1947 ، رابرت جانسون نوشته است : هند هدف استراتژیکی را انتخاب کرده بود که این هدف جلوگیری از پیروزی پاکستان در جنگ بود با این حال که 1900 کیلومتر مربع از اراضی پاکستان را فقط با از دست دادن 570 کیلومتر مربع از خاک خود به تصرف درآورده بود. * گزیده ای از کتاب دستی " تروریسم و محیط جدید امنیتی" : نبرد کوتاه اما خشمناک 1965 با واکنش هند به نفوذ نیروهای پاکستانی به خط اتش بس کشمیر آغاز و با محاصره لاهور توسط هند خاتمه یافت. هر چند مرزها یک بار دیگر با آتش بسی از سوی سازمان ملل بدون تغییر باقی ماند اما پاکستان همچنان در مقابل همسایه خود آسیب پذیر بود. * مورخ انگلیسی John Keay در خلاصه ای از جنگ 1965 : در سال 1965 جنگ هند و پاکستان تقریبا یک ماه به طول انجامید. پاکستان پیشروی هایی در صحرای راجستان داشت اما فشار اصلی آن بر جاده جامو- سرینگر دفع شد و تانک های هند تا یک قدمی لاهور پیشروی کردند. هر چند هر دو طرف ادعای پیروزی دارند اما این هندی ها هستند که باید برای پیروزی جشن بگیرند. * هیو و شیل اشر هوروویتس در کتاب خود با نام " جنگ در آسیا : کره ، چین-تایوان و هند-پاکستان" آورده اند : باز هم هند از نظر لجستیکی برتر به نظر می رسد اما هیچ یک از طرفین جنگ قادر به بسیج نیروی کافی برای کسب پیروزی قاطع نبود. * در مجله NewsWeek آمده است که : با این حال توانایی ارتش پاکستان در متوقف ساختن ارتشی به مراتب بزرگتر از خود ستودنی است. تنها با پایان هفته روشن بود که پاکستانی ها از آنچه که به نظر میرسند قوی تر هستند. آ تش بس ایالات متحده و شوروی تلاشهای دیپلماتیک زیادی کردند تا از گسترش درگیری بین دو کشور جلوگیری کنند. شوروی تحت رهبری الکسی کاسیگین، مذاکرات آتش بس را در تاشکند (واقع در ازبکستان فعلی) میزبانی کرد. جایی که نخست وزیر هند لعل بهادر شاستری و رئیس جمهور پاکستان ایوب خان توافق نامه تاشکند را امضا کردند که در آن توافق کردند تا قبل از 25 فوریه سال 1966 تا مرزهای قبل از ماه آگوست عقب نشینی کنند. ایوب خان با رو به اتمام بودن ذخایر مهمات ، رهبران پاکستان از متمایل شدن جنگ به سود هند نگران بودند و به همین دلیل به سرعت آتش بس را در تاشکند پذیرفتند. با وجود مخالفت شدید فرماندهان نظامی هندی ،هند تحت فشارهای رو به افزایش بین المللی آتش بس را قبول کرد. در 22 سپتامبر، شورای امنیت سازمان ملل مصوبه ای را به اتفاق آرا به تصویب رساند که خواستار آتش بس بدون پیش شرط از هر دو کشور شد. جنگ در روز بعد به پایان رسید. لعل بهادر شاستری نخست وزیر هند شاستری ، مدت کمی بعد از اعلام آتش بس به حمله قلبی دچار شد و در نتیجه آن نارضایتی عمومی از آتش بس به موجی از همدردی با حزب ملی کنگره هند تبدیل گردید. آتش بس از جانب برخی از پاکستانی ها نیز که به گزارش های ساختگی و رسانه کنترل شده تکیه کرده بودند مورد انتقاد بود.آنها معتقد بودند رهبرانشان دستاوردهای نظامی را تسلیم کرده اند.این اعتراضات به شورش های دانش آموزان منجر شد. رسانه های پاکستان اعلام کرده بودند نیروی نظامیشان در جنگ –که به نادرستی ادعا میکردند از طرف هند شروع شده- عملکرد تحسین برانگیزی داشته و بنابراین گمان میشد پیمان تاشکند دستاورد ها را به هدر داده است. بعضی از کتابهای جدید نویسندگان پاکستانی ظاهرسازی های پاکستان در مورد جنگ را آشکار کرده اند،از جمله کتابی از فرمانده سابق آژانس اطلاعاتی پاكستان (ISI) با عنوان "افسانه پیروزی 1965" ، که البته تمام نسخه های آن توسط ارتش خریداری شد تا از انتشار آن جلوگیری شود زیرا این موضوع بسیار حساس بود. هند و پاکستان یکدیگر را به دفعات به نقض آتش بس متهم کردند.هند پاکستان را به 585 مورد تجاوز در 34 روز متهم کرد،در حالی که پاکستان 450 مورد را برای هند بیان میکرد. به علاوه ی تبادل آتش سبک مورد پیش بینی ،هند گزارش داد که پاکستان آتش بس را برای اشغال روستای چانانوالا (Chananwalla) واقع در بخش فازیلکا شکسته است.این روستا در 25 دسامبر توسط نیروهای هندی بازپس گرفته شد. در10 اکتبر ، یک فروند B-57 در اجاره نیروی هوایی پاکستان توسط 3 تیر موشک سام 2 شلیک شده از پایگاه آمبالا نیروی هوایی هند آسیب دید. یک فروند Auster ارتش پاکستان در 16 دسامبر ساقط شد، که باعث کشته شدن یک کاپیتان پاکستانی گردید و در 2 فوریه 1967 یک فروند دیگر نیز توسط هندی ها شکار شد. لازم به ذکر است که آتش بس تا شروع جنگ 1971 برقرار بود. شکست های اطلاعاتی اشتباهات راهبردی توسط هر دو طرف باعث شد جنگ وارد یک بن بست شود. اشتباهات محاسباتی هند اطلاعات ارتش هند هیچ اخطاری در مورد حمله قریب الوقوع پاکستان نداد.ارتش هند در شناسایی حضور توپخانه سنگین پاکستان در چامب ناتوان بود و در نتیجه تلفات قابل توجهی را متحمل شد. در کتاب "تاریخ رسمی جنگ 1965" که در سال 1992 توسط وزارت دفاع هند منتشر شد، سندی بود که به مدت طولانی مخفی شده بود و اشتباهات محاسباتی را آشکار میکرد. بر طبق این سند در 22 سپتامبر زمانی که شورای امنیت به دنبال آتش بس بود،نخست وزیر هند از ژنرال چادهوری (Chaudhuri) فرمانده وقت در مورد احتمال پیروزی در جنگ سوال کرد که آیا میتوان پذیرش آتش بس را به تعویق انداخت. ژنرال در جواب بیان کرده بود بیشتر مهمات هند در خط مقدم مصرف شده و تعداد قابل توجهی دستگاه تانک هم منهدم گردیده.بعدها مشخص شد تنها 14 درصد مهمات خط مقدم مصرف شده بوده و هند دو برابر پاکستان تانک در اختیار داشته است. در همین زمان ارتش پاکستان 80 درصد مهمات خود را شلیک کرده بود .فرمانده نیروی هوایی پراتاب چاندرا لعل (P.C Lal) که در زمان جنگ 1965 معاون رئیس ستاد نیروی هوایی بوده است،به هماهنگی ضعیف بین نیروی هوایی و نیروی زمینی اشاره میکند.هیچکدام از دو نیرو طرح ها و برنامه های خود را به اطلاع دیگری نرسانده بود.در نقشه های جنگ که به وسیله وزارت دفاع و ژنرال چادهوری طراحی شده بودند نقشه برای نیروی هوایی تعریف نشده بود. نگرش ژنرال چادهوری توسط فرمانده چاندرا لعل با عنوان "سندرم " Supremo توصیف شده است، نگرشی که گاهی اوقات نیروی زمینی نسبت به دیگر شاخه های نیروی نظامی هند داشت. اشتباهات محاسباتی پاکستان شکستهای ارتش پاکستان از زمانی شروع شد که آنها تصور کردند مردم ناراضی کشمیر از فرصت ایجاد شده توسط پیشروی پاکستانی ها استفاده میکنند و بر ضد نظام حاکم شورش میکنند و به این ترتیب کشمیر به سرعت و به طور قطعی تسلیم خواهد شد. ولی مردم کشمیر شورش نکردند،در عوض ارتش هند با اطلاعاتی که به دست آورده بود از عملیات جبل الطارق و این موضوع که طرف مقابل آنها ارتش پاکستان است و نه شورشی ها مطلع شد. ارتش پاکستان همچنین در تشخیص اینکه سیاست مداران هند دستور حمله به بخش جنوبی را برای باز کردن جبهه ای جدید را خواهند داد ناتوان بودند.پاکستان مجبور شد بخشی از نیروهایش را برای دفاع از سیالکوت و لاهور به جنوب بفرستد، تا این که از آنها در نفوذ به کشمیر استفاده کند. عملیات توفیق عظیم (Operation Grand Slam) که توسط پاکستان به منظور اشغال اخنور شهری در شمال شرقی جامو و یک منطقه کلیدی برای ارتباط بین کشمیر و سایر نقاط هند، شروع شده بود نیز شکست خورد. بسیاری از مفسرین پاکستانی فرماندهی ایوب خان را به دلیل مردد بودن در طول عملیات مورد انتقاد قرار دادند.منتقدین ادعا میکنند عملیات با شکست مواجه شد زیرا ایوب خان از اهمیت اخنور (که به شاهرگ هند معروف بود) برای هند با خبر بود و نمیخواست با اشغال آن ، دو کشور وارد جنگ شوند.با وجود پیشروی در اخنور ژنرال ایوب خان ، سرلشگر حسین مالک را از فرماندهی کنار گذاشت و ژنرال یحیی خان را به جای او منصوب کرد. سکون 24 ساعته که به دنبال تعویض فرماندهی ایجاد شده بود، به هندی ها فرصت تجدید قوا در اخنور را داد و توانستند با حمله ضعیفی که توسط ژنرال یحیی خان ترتیب داده شده بود مقابله کنند. رئیس ستاد فرماندهی غرب اظهار داشت: "دشمن به نجات ما آمد" بعد ها اختر حسین مالک ، ایوب خان را برای طراحی عملیات توفیق عظیم مورد انتقاد قرار داد چرا که عملیات محکوم به شکست شد و همچنین او خود را از فرماندهی در لحظه ی حساسی از جنگ راحت کرد. مالک تهدید کرد که واقعیت را در مورد شکست ارتش فاش خواهد کرد اما بعدها از ترس توقیف شدن از این کار منصرف شد. بعضی از نویسندگان اشاره کرده اند که احتمالا پاکستان با یک رزمایش که در مارچ 1965 در موسسه تجزیه و تحلیل دفاعی واقع در ایالات متحده انجام شد جسارت لازم را برای جنگ پیدا کردند.در آن رزمایش نتیجه گیری شد در صورت بروز جنگ با هند،پاکستان پیروز خواهد شد.دیگر نویسندگان مانند استفان فیلیپ کوهن ، قاطعانه اظهار داشتند ارتش پاکستان نگرش اغراق آمیزی در مورد ضعف هند و نیروی نظامی آن داشت و جنگ 1965 غیر منتظره بود. نور خان ژنرال پاکستانی و فرمانده نیروی هوایی پاکستان در طول جنگ ، بعدها عنوان کرد ارتش پاکستان و نه هند باید برای شروع جنگ مقصر شناخته شود.هرچند که تبلیغات و عوام فریبی در مورد جنگ در پاکستان ادامه یافت اما جنگ به طور منطقی تحلیل نشد و بیشتر تقصیرات به گردن فرماندهی انداخته و به شکست های اطلاعاتی بهای کمی داده شد که تا شروع جنگ 1971 و زمانی که پاکستان شرقی از جانب هند مورد حمله قرار گرفت و از پاکستان غربی جدا شد که به شکل گیری بنگلادش منجر شد. نقش دیگر کشورها پاکستان و ایالات متحده یک توافق نامه همکاری در سال 1959 امضا کردند که بر طبق آن آمریکا پذیرفت در صورت درخواست پاکستان با "اقدام مناسب از جمله به کارگیری نیروی نظامی" به کمک دولت پاکستان برود.هرچند، با شروع جنگ 1965، آمریکا عقیده عقیده داشت این جنگ اشتباه پاکستان بوده است و به همین دلیل کمک های نظامی را به این کشور متوقف کرد. گرچه پاکستان کمک های قابل توجهی از سوی ایران ، اندونزی و چین دریافت کرد. از قبل از شروع جنگ چین هم پیمان مهم پاکستان بوده و به علاوه در سال 1962 با هند جنگیده بود.همچنین گزارشاتی مبنی بر حرکت نیروهای چینی در مرز هند برای حمایت از پاکستان موجود است. به همین دلیل هند حکم سازمان ملل را برای جلوگیری از جنگ همزمان با دو کشور پذیرفت. حضور هند در جنبش عدم متعهدها ،کمک چندانی از سوی اعضا برایش به همراه نیاورد.با وجود روابط نزدیک بین هند و شوروی،این کشور در طول جنگ موضع بی طرفانه ای اتخاذ کرد و حتی دو کشور درگیر را به تاشکند برای مذاکره دعوت نمود. پیامدها با وجود برقراری آتش بس،هند به عنوان کشور پیروز شناخته شد،به دلیل موفقیت در متوقف کردن شورش مورد حمایت پاکستان در کشمیر. در اکتبر 1965، مجله تایم به نقل از یکی از مقامات رسمی غربی که نتیجه جنگ را ارزیابی کرده بود نوشت: اکنون برای همه روشن است که هند در حال تبدیل شدن به یک قدرت در آسیا میباشد . با توجه به شکست های جنگ بین چین و هند، نتیجه جنگ 1965 به عنوان یک پیروزی "سیاسی-راهبردی" در هند مطرح شد لعل بهادر شاستری نخست وزیر هند، تبدیل به یک قهرمان ملی گردید. در حالی که عملکرد کلی نیروی نظامی هند مورد تحسین بود، فرماندهان نظامی به دلیل عدم موفقیت در به کارگیری قدرت برتر نظامی هند با هدف پیروزی قاطع بر پاکستان مورد انتقاد قرار گرفتند. جرمی بلک تاریخدان جنگ ، در کتاب "جنگ در دنیای مدرن از سال 1815" بیان کرده است که پاکستان "شکست سنگینی" متحمل شد و تصمیم عجولانه هند برای قبول مذاکرات از وارد شدن صدمات قابل توجه دیگر به نیروی نظامی پاکستان جلوگیری کرد.وی تشریح میکند: رئیس ستاد ارتش هند با تصور اینکه مهمات رو به اتمام است و تلفات تانک ها به شدت بالا بوده،به انجام مذاکرات اصرار کرد.در حالی که در واقع هند کمتر از 15 درصد مهمات خود را مصرف کرده بود ( در مقایسه با مصرف 80 درصد پاکستان) و دوبرابر پاکستان نیز تانک در اختیار داشت.در نتیجه هند تمرکز خود را بر روی تقویت ارتباطات و همکاری بین قوای سه گانه ارتش قرار داد.به دلیل اطلاعات ناکافی جمع آوری شده قبل از جنگ،هند سازمان اطلاعاتی RAW را برای فعالیت های جاسوسی و اطلاعاتی تاسیس کرد. بهینه سازی های عمده ای در فرماندهی ایجاد شد که تاثیرات مثبت آن در جنگ 1971 واضح بود به طوری که هند در عرض دو هفته به پیروزی قاطع در مقابل پاکستان دست یافت. تهدیدات مکرر چین برای دخالت در درگیری در حمایت از پاکستان دولت هند را مجبور کرد تصمیم به ساخت سلاه هسته ای بگیرد.با وجود ضمانت های فراوان،آمریکا اقدام موثری برای جلوگیری از استفاده گسترده نیروهای پاکستانی از تسلیحات آمریکایی به عمل نیاورد و این موضوع باعث ناخوشنودی هند شد. در همان زمان آمریکا و انگلیس از دادن تجهیزات مناسب به هند خودداری کردند که این مساله به سردی روابط بین هند و غرب انجامید.این پیشرفت ها باعث تغییرات مهمی در سیست خارجی هند شد.هند که در گذشته از به وجود آورندگان جنبش عدم متعهد ها بود ،خود را بیشتر از غرب دور کرد و روابط نزدیکی با شوروی ایجاد نمود.در اوخر دهه 60 میلادی شوروی بزرگترین تامین کننده تجهیزات نظامی به هند بود.از 1967 تا 1977 ، 81 درصد تسلیحات هند از شوروی وارد میشد.بعد از جنگ 1965، رقابت تسلیحاتی بین هند و پاکستان بیش از پیش نامتقارن شد به طوری که هند تا اکنون فاصله خود را با پاکستان بسیار زیاد کرده است. پاکستان پس از جنگ،تعداد زیادی از پاکستانی ها عملکرد نیروی نظامیشان را مثبت دانستند.6 سپتامبر "روز دفاع" نامگذاری شد،در یادبود موفقیت در دفاع از لاهور در برابر ارتش هند.همچنین عملکرد نیروی هوایی به طور ویژه ای تحسین شد.هرچند،دولت پاکستان به انتشار اطلاعات نادرست درباره نتیجه جنگ متهم شد. S. S.M. Burke در کتاب "شاه فنر روابط خارجی هند و پاکستان" می نویسد : بعد از جنگ سال 1965، توازن قوای نظامی قاطعانه به سوی هند سوق پیدا کرده است.برای پاکستان جایگزینی تلفات سنگین تجهیزات در طول جنگ بسیا مشکل بود،در حالی که رقیبش با وجود مشکلات اقتصادی وسیاسی،به طور مصمم قدرت خود را افزایش داد. بسیاری معتقداند اسطوره ی ارتش چابک و کشنده از پاکستان ، تقریبا در طول جنگ فروریخت چراکه به هیچ موفقیت مهمی دست نیافت. چندین نویسنده پاکستانی از باور نادرست و بیمار نیروی نظامی که نژاد جنگجوی سربازانشان باعث میشود هندی ها را در جنگ شکست دهند. یک تحلیلگر سیاسی پاکستانی مینویسد: جنگ سال 1965 با هند ثابت کرد که پاکستان نه میتواند خطوط دفاعی هند را به روش برق آسا بشکند،نه این که یک جنگ تمام عیار را برای مدت طولانی تحمل کند. در طرف دیگر نیروی هوایی پاکستان اعتبار زیادی در میان قوای نظامی پاکستان و نویسندگان جنگ پیدا کرد،به دلیل دفاع موفق از لاهور و دیگر نقاط حساس پاکستان و گرفتن تلفات سنگین از هند ر روز بعد.همچنین هوشیاری نیروی هوایی به این واقعیت تکیه داشت که بعضی از خلبانان تا حتی 6 بار در کمتر از یک ساعت برای مقابله با حملات هوایی هند اسکرمبل کردند.نیروی هوایی پاکستان در کنار نیروی زمینی در روز دفاع و روز نیروی هوایی در یادبود آن واقعه گرامی داشته میشوند(به ترتیب 6 و 7 سپتامبر). به علاوه پاکستان در طول جنگ بیشتر از آن که چیزی به دست آورد،از دست داده بود،از همه مهمتر در اشغال کشمیر ناموفق بود که این موضوع از نظر بسیاری از کارشناسان بی طرف یک شکست برای پاکستان محسوب میشود. بسیاری از از مقامات و کارشناسان نظامی پاکستان بعدها برنامه ریزی نادرست عملیات توفیق عظیم را که در نهایت منجر به بروز جنگ شد ،مورد انتقاد قرار دادند. پیمان تاشکند نیز در پاکستان مورد انتقاد بود، گرچه تعداد کمی از شهروندان پاکستانی شرایط حساس انتهای جنگ را درک کرده بودند. رهبران سیاسی نیز نکوهش شدند. با نظر ذوالفقار علی بوتو ، نخست وزیر پاکستان ایوب خان انتظارات مردم را درباره برتری –اگر نگوییم شکست ناپذیری- نیروی نظامی پاکستان بسیار بالا برده بود.اما ناتوانی پاکستان در رسیدن به اهداف نظامیش در طول جنگ،یک بدهکاری سیاسی برای ایوب به وجود آورده بود.شکست در کشمیر باعث شد اعتقاد بر شکست ناپذیری ارتش به طور جدی مورد چالش قرار بگیرد. یکی از پیامدهای طولانی مدت جنگ رکود گسترده اقتصادی در پاکستان بود.هزینه جنگ 1965 باعث پایان یافتن دوره رشد اقتصادی که پاکستان در اوایل دهه 60 تجربه کرده بود شد.پین سالهای 1964 و 1966، مخارج دفاعی پاکستان از 4.82 درصد به 9.86 درصد تولید ناخالص داخلی فزایش پیدا کرد،که فشار بزرگی به اقتصاد پاکستان وارد نمود.تا سال 1971، هزینه های دفاعی 55.66 درصد مخارج دولت را شامل میشد. بر طبق گفته کهنه سربازان جنگ،جنگ پیامدهای بزرگی برای پاکستان از نظر اقتصادی، سیاسی و نظامی به همراه داشت. فیروز خان ارشناس هسته ای اظهار داشت که جنگ 1965 آخرین اقدام متعارف پاکستان برای تسخیر کشمیر با استفاده از نیروی نظامی بودو جایگاه پاکستان در جامعه جهانی به خصوص در رابطه با آمریکا ، با آغاز جنگ رو به زوال گذاشت در حالی که در طرف دیگر ، اتحاد با چین تقویت شد. در خاطرات ژنرال طارق مجید آمده است ، چوانلای از رهبران چین از مدت ها قبل دولت را به پیروی از روش کلاسیک سان تزو توصیه کرده بود:"به آرامی مسائل را جلو ببر، به هند فشار نیاور و برای حداقل 20 تا 30 سال وتا زمانی که اقتصاد خود را سامان ببخشی و قدرت خود را تثبیت کنی از جنگ با هند در کشمیر دوری کن". ژنرال مجید در کتاب "خوردن علف" اشاره کرده است که : تعقل و اندیشه فلسفی و سیاسی در پاکستان وجود نداشت و پاکستان نیروی انسانی بزرگی را در جنگ با هند از دست داد.عدم حمایت آمریکا باعث غافلگیری پاکستان شد، متحدی که با آن توافق نامه همکاری امضا کرده بود. آمریکا بی طرفی خود در جنگ را با قطع پشتیبانی از هر دو کشور نشان داد که باعث شد اسلام آباد بر این باور شود که آمریکا به او خیانت کرده است. ب عد از جنگ پاکستان به شدت چین را به عنوان حامی تسلیحاتی و سیاسی خود در نظر گرفت. از دیگر نتابج منفی جنگ افزایش خشم بر ضد دولت پاکستان در پاکستان شرقی (بنگلادش امروزی) بود،به خصوص به علت وسواس پاکستان غربی در مورد کشمیر.رهبران بنگالی دولت مرکزی را به عدم فراهم آوردن امنیت کافی برای پاکستان شرقی متهم کردند،با وجود این که مقدار زیادی پول از پاکستان شرقی برای تامین مخارج جنگ برای کشمیر گرفته شده بود. در واقع،با وجود این که بعضی از حملات نیروی هوایی پاکستان از پایگاه هایی در پاکستان شرقی صورت گرفت،هند در آن منطقه تلافی نکرد، گرچه از پاکستان شرقی تنها به وسیله یک لشگر پیاده ضعیف (لشکر 14) و با 16 فروند هواپیما و بدون تانک دفاع میشد. شیخ مجیب الرحمن از منتقدان اختلاف بین تجهیزات نظامی مستقر شده در شرق و غرب پاکستان و خواستار استقلال بیشتر برای پاکستان شرقی بود که در نهایت به جنگ استقلال بنگلادش و جنگ دیگری بین هند و پاکستان در سال 1971 انجامید. http://en.wikipedia.org/wiki/Indo-Pakistani_War_of_1965 منبع مترجمان : سینا نوریخانی ، علیرضا ماستری فراهانی ( http://www.military.ir/forums/user/11916-hajj-abbas/ HAJJ_ABBAS ) هرگونه برداشت از این مطلب صرفا با ذکر نام وبسایت میلیتاری و مترجمان مجاز است.