برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on جمعه, 2 آبان 1399 در پست ها
-
3 پسندیده شدهباور ۳۷۳ عملیاتی اشاره به برد هدف قرار دادن۲۲۰ کیلومتر موشک صیاد۴ خودروی چهار محور جایگزین شد
-
3 پسندیده شدهچند خبر پایین را ببینیم نقش تایوان برای آمریکا و حساسیت چین را در نظر داشته باشیم از طرفی این حقیقت را که خلیج فارس آرام اهمیتش برای چین ضروری است (به عنوان وارد کننده انرژی و عدم تامین کننده مطمئن دیگه ) را به حساب بیاریم ولی: چین مطمئن هست که کشورهای حوزه خلیج فارس اگر ضرورتش پیش بیاد ممکنه هر تصمیمی ولو به ضرر ضمنی اقتصاد خودشون بگیرند (بستگی به درخواست و جدیت درخواست آمریکا داره و موقعیت پیش آمده اگر مربوط به امنیت و همچنین از همه مهمتر حاکمیت پادشاهان فعلی بر سر تخت باشه) و تنها کشور این حوزه که میتونه سر باز بزنه ایران هست در شرایط خاص (فعلا) از طرفی چین کره شمالی را برای مهار ژاپن و کره جنوبی به عنوان مهمترین متحدان آمریکای رقیب در منطقه خودش حفظ کرده (میشه مطمئن بود اکثر پیشرفتهای کره شمالی و پایداری اقتصادی فعلیش توسط چین هست حتی اگر روسها هم همکاری میکنند ) و در منطقه خلیج فارس تنها ما هستیم که میتونیم نقش متعادل کننده را داشته باشیم. ولی موضوعی که وجود داره به قول برخی از تحلیلگران اعتماد آسیب دیده چین بعد از برجام هست جاییکه ایران کاملا همکاریهای قبلی را هم فراموش کرد و تماما به سمت اروپا چرخید و چین در مقاطع مختلف این دلخوریش را عنوان کرده تلویحا. حدس زده میشه برای همین در توافق فراگیر اولا به دنبال مدت زمان طولانی تر هست و دوما ترجیح میده ضمانت حاکمیت پشت توافق باشه تا دولت. حالا با این دو خبر پایین به نظرم میشه با چین یک همکاری جدی داشت در همه حوزه ها و از جمله نظامی که با ارتباطش با این اخبار ذکر شده اتفاقا شاید مایل باشه خیلی جدی تر از روسها ما را تجهیز کنه به برخی از ابزارها و تکنولوژی ها
-
3 پسندیده شدهاون تصویر و پوستر پشت نشون میده در بازی جنگ طرح ریزی شده یک حمله همه جانبه دیده شده. تنها گویا شمال و بخشهایی از شمال غرب و شرق به عنوان مبدا حملات صرف نظر شده. دریای عمان و غرب کشور به نظر جدی تر دیده شده و حملات از مبدا اسراییل هم به نظر از آسمان عربستان و عراق دیده شده. همینطور تمام پایگاه های آمریکا در کشورهای حوزه خلیج فارس و افغانستان هم مبدا فرض شدند گویا. پ ن: جالبه یکی از سناریوها گویا حمله محدود و ضربتی سنتکام به زیرساختهای انرژی در جنوب کشور هست. به نظرم یکی از محتملترین سناریوها (با یک بهانه سازی دروغین) در ادامه فشار حداکثری ترامپ هست که شاید تیم پمپئو مجابش کنند انجام بده (تاکید میکنم با یک بهانه که خودشون جور میکنند و این حمله را در تلافی اون قلمداد میکنند) تا مقاومت ایران بشکنه برای یک توافق جدید (برای ترامپ این هدف ترسیم میشه ولی تیم پمپئو و صهیونیستها تنها به نابودی و کشیده شدن ایران به جنگی که آمریکا راهبریش کنه فکر میکنند)
-
3 پسندیده شدهچندی پیش طی یک هم افزایی اندیشکده ای،دو اصطلاح اختراع کردیم به اسم تسلیحات "روانزیستی" ، PSYCHOBIOLOGICAL WARFARE و تسلیحات زیستی اجتماعی، SOCIOBIOLOGICAL WARFARE وضعیت این تسلیحات اینگونه است که بار روانی بسیار بالایی برای اقدامات در سایر حوزه ها اعم از سیاست داخلی، خارجی، روابط بین الملل، رسانه و اقتصاد ایجاد میکنند. کرونا فرهنگ ما رو دستخوش تغییرات عجیبی کرد، تغییراتی که حتی اگر رضا خان هم سر کار بود نمیتونستیم انتظارش رو داشته باشیم، اینکه مساجد تعطیل بشن، آمار مصرف الکل بخصوص الکل صنعتی بشکل کشنده ای بالابره. یا بطور زندگی روزمره ما از آنچه میشناختیم به یکباره به شکلی غریب تغییر وضعیت بده. ایضا اینکه رقابت بر سر نحوه برخورد با بیماری به رقابت سنگین بین کشورها، ایدولوژی ها، احزاب و گروه ها تبدیل بشه. از طرفی پیامد های نسبتا ناشناخته بعدی این بیماری نوید تحولات عظیمی رو میدن که به اندازه خود بیماری ناشناخته هستند. ولی با گذر از این پندمی، آماده شدن اجباری زیرساخت های ملی در برابر سایر پندمی های پیش رو، درس ها، سناریو ها و متغییر های قابل شناسایی بدست میاد، به نحوی که امکان تکرار مجدد پندمی بصورت یک ابزار با اهداف نظامی، یا تغییرات اجتماعی وسیع رو فراهم میکنند. این جمله رو در اهمین مطالعه وسیع آثار این پندمی و جدی گرفتن مطالب این تاپیک قرار دادم. برای مثال الان بحران، ماسک، تخت بیمارستانی و دستگاه تنفسی داریم. اما اگر این بیماری شکل دیگری داشت، مثلا بجای کشتن ناتوان کننده دایمی بود. یا اینکه پوستی بود و از طریق لمس و ایروسل قابل انتقال بود، کلیت شکلی این بحران دچار تغییرات ویژه ای خواهد شد.اما شاید این بیماری جدید ناشناخته بماند و همه رو گرفتار کنه، اما در ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، سناریوهایی به نمایش نمیگذارد که خیلی دور از پیش بینی و سنجش باشد. بنابراین لازم است تا پندمی های آینده، از نظر اشکال مختلف ممکنه در بیماری ها مورد سنجش و مدلسازی های وسیع قرار گیرند. چرا که از این به بعد پندمی دیگر رخدادی غافلگیرانه و صرفا برای دیگران نخواهد بود...
-
2 پسندیده شدهالزامات پدافند بیولوژیک مقدمه در طول تاريخ حيات انسان بر روي زمين ، نسل بشر همواره با بلاياي طبيعي و بيماري ها روبرو بوده و علاوه بر اين ها به دليل جهالت و زيادي خواهي هاي عده اي از انسان ها ، جنگ ها هم به بخش لاينفکي از زندگي بشري تبديل گشته اند . در طول زمان با پيشرفت دانش بشري و اخذ تجربيات گوناگون توسط نوع بشر ، ابزار ها و شکل هاي نوين و جديدي از منازعات پا به عرصه وجود گذاشته اند . جنگ ها گاهي در پشت پرده صورت مي گيرند و گاهي در معرض ديد ، اما هر دو صورت از فناوري هاي خطرناک تر و کشنده تر بهره مند هستند . جنگ بيولوژيک که از عوامل بيولوژيکي براي ضربه زدن به دشمن استفاده مي کند در کنار همه گيري طبيعي بيماري ها ، الزاماتي را براي مقابله با اين شيوه از آسيب ها طلب مي نمايد . انسان ها هر روز در معرض عوامل بيولوژيکي قرار مي گيرند . مقاومت طبيعي در برابر اين عوامل ، مايه کوبي ، بهداشت خوب و مصرف مواد غذايي به جلوگيري از هرگونه عوارض و آسيب هايي که ممکن است اين عوامل داشته باشند ، کمک مي کند . اما خطر مهم آنجاست که اين عوامل بيولوژيکي در طبيعت يافت مي شوند ، به راحتي در دسترس هستند ، پتانسيل گسترش سريع دارند و مي توانند مسري باشند . رايج ترين اين عوامل شامل موارد زير است : - سياه زخم - آبله - طاعون - تولارمي - مسموميت بتوليسم - تب هاي خونريزي دهنده ويروسي ... و تمامي اين عوامل به راحتي از فردي به فرد ديگر منتقل مي شوند و به همين دليل مي توانند منجر به مرگ و مير بالا شده و بر سلامت عمومي تأثير بگذارند . اين عوامل بيولوژيکي داراي خواصي از قبيل کشنده تر بودن ، قابليت ناتوان سازي ، مسري بودن ، سرسختي و پايداري هستند که باعث مي شوند آنها نامزدهاي محتمل تري براي اسلحه سازي باشند . به همين دليل داشتن آمادگي و چارچوب هايي براي پدافند در مقابل اين عوامل و ديگر موارد بسيار مهم مي باشد . کشت باسیلوس آنتراسیس ، عامل ایجاد کننده سیاه زخم جنگ بيولوژيکي (زيستي) چيست ؟ جنگ بيولوژيکي به استفاده نظامي از ميکروب ها يا ساير عوامل بيولوژيکي (از جمله باکتري ها ، ويروس ها و قارچ ها) و يا سموم ، براي ايجاد کشتار ، ناتواني موقت يا آسيب دائمي در انسان يا کشتن يا آسيب رساندن به حيوانات و گياهان براي يک هدف نظامي اشاره دارد. سطوح جنگ بيولوژيک شامل جنگ بيولوژيک استراتژيک ، عملياتي ، تاکتيکي و سطح فردي يا همان ترورهاي زيستي مي باشد . تفاوت هاي سطوح جنگ بيولوژيک ، در گستردگي ، اهداف و توانايي هاي عوامل بيماري زا است . سلاح هاي بيولوژيکي به مهمات ، تجهيزات يا وسايل ديگربراي انتقال عامل هاي زيستي ، شامل بمب ، هواپيماهاي سم پاش و ساير وسايل که به منظور استفاده در انتشار عوامل بيولوژيکي و سموم براي اهداف خصمانه در نظر گرفته شده اند سلاح بيولوژيک گفته مي شود . يکي از راه هاي اصلي انتشار ، معلق شدن عوامل بيولوژيک در هوا است که توسط يک جمعيت هدف استنشاق شده و يا بر روي گياهان اسپري و در آنها ذخيره مي شود . اين ذرات معلق در هوا آنقدر کوچک هستند که به جاي استقرار در سطح زمين با جريان هوا حرکت مي کنند . عامل هاي زيستي عوامل جنگ بيولوژيکي ، ميکروارگانيسم هايي مانند ويروس ها ، باکتري ها ، قارچ ها و يا سمومي هستند که توسط آنها توليد مي شوند و در صورت پراکندگي عمدي در يک منطقه ، بيماري هايي در انسان ، حيوانات يا گياهان ايجاد مي کنند . اين عوامل مي توانند باعث مرگ و مير در مقياس بزرگ و عوارض جانبي گردند و اين قابليت را دارند که در کمترين زمان ممکن تعداد زيادي از افراد را ناتوان کرده و اثرات سوء بر سلامتي انسان بگذارند . استفاده از عوامل جنگ بيولوژيکي (BW) مي تواند مخفيانه يا آشکار باشد و از نظر چندين خاصيت منحصر به فرد با سلاح هاي معمولي متفاوت است . تأثير اين عوامل فوري نيست و به چند ساعت تا هفته ، قبل از بروز علائم در افراد مبتلا نياز دارد . اين حملات نيازمند آزادسازي مقدار کمي از مواد زنده است که قادر به تکثير خود هستند و مي توانند باعث شيوع بيماري در يک منطقه شوند . ويروس ها فقط در داخل يک سلول زنده قادر به تکثير هستند و براي انسان ، حيوانات و گياهان بيماري زا مي باشند . آنها از پروتئين ها و اسيدهاي نوکلئيک (DNA و RNA) تشکيل شده اند و بسيار سريعتر تکثير و گسترش مي يابند . باکتريها موجودات پروکاريوتي تک سلولي و داراي ديواره سلولي مشخص هستند . قارچ ها ارگانيسم هاي تک سلولي يا چند سلولي ، يوکاريوتي هستند و کلروفيل ندارند . چندين گونه قارچي به عنوان بيماري در گياهان شناخته مي شود و تعداد کمي از آنها در انسان نيز وجود دارد . سموم ، متابوليتهاي ثانويه مي باشند که توسط باکتريها ، قارچها ، جلبکها ، گياهان ، ماهيها ، سخت پوستان و صدف ايجاد مي شوند که در غلظت هاي بسيار کمي عمل کرده و مي توانند بر عملکرد سلولها تأثير بگذارند . در حقيقت عامل هاي زيستي مي توانند به دسته هاي ضد انساني ، جانوري و گياهي تقسيم شوند . البته دسته چهارم که عامل هاي ضد مواد هستند هم در عوامل جنگ بيولوژيک قرار مي گيرند که مي توانند در حملات بر عليه زيرساخت ها و صنايع مورد استفاده قرار گيرند . بيوتروريسم سلاح هاي بيولوژيکي به سختي کشف مي شوند و صرفه اقتصادي زيادي دارند و به همين دليل مي توانند براي عمليات هاي تروريستي ، جذابيت هاي فراواني داشته باشند . تخمين زده مي شود هزينه يک سلاح بيولوژيکي براي گرفتن مقدار مشخصي از تلفات در هر کيلومتر مربع برابر 0.05 درصد هزينه ايجاد تسليحات متعارف و استفاده از آنها در همان مقياس مي باشد . علاوه بر اين ، توليد آنها بسيار آسان است زيرا مي توان از فناوري هاي رايج مانند توليد واکسن ها ، مواد غذايي ، اسپري ها ، نوشيدني ها و آنتي بيوتيک ها براي توليد استفاده کرد . يک عامل مهم در مورد جنگ بيولوژيکي که تروريست ها را به خود جذب مي کند اين است که آنها مي توانند به راحتي قبل از اينکه سازمان هاي امنيتي تحقيقات خود را آغاز کنند و يا حتي متوجه حمله شوند ، يک حمله بيولوژيک تروريستي انجام داده و بگريزند . دليل اين امر اين است که يک ارگانيسم بالقوه دوره نهفتگي وجود دارد و پس از آن دوره است که حمله خود را نشان مي دهد و تازه آن هنگام مي توان سرنخي براي يافتن عمدي بودن وقايع پيدا کرد . مهمترين تفاوت جنگ بيولوژيکي با بيوتروريسم در اين است که در پشت بيوتروريسم يک دولت قرار ندارد و اغلب توسط گروه هاي غير دولتي انجام مي پذيرد . البته اين موضوع مانع از اين نمي شود که يک دولت براي يک گروه تروريستي لوازم و شرايط يک حمله بيوتروريسم را فراهم آورد . زيست جرم تهديد يا استفاده از عوامل بيولوژيکي توسط افراد يا گروه ها براي ارتکاب جرم هايي مانند سرقت يا قتل يا براي پيشبرد مقاصد جنايتکارانه آنهاست. اين ميزان استفاده از عوامل بيولوژيکي يا تهديد به استفاده از آنها در سطح جرايم متداول مي باشد . در زيست جرم ما با جرمي مواجه ايم که در ارتکاب آن از مواد زيستي از قبيل مواد شيميايي و سمي و بيماري زا و نيز مواد ژن شناختي و بافت ها و اندامگان هاي دستکاري شده استفاده مي شود . تاريخچه جنگ بيولوژيک پيش از قرن بيستم : اشکال مختلفي از جنگ بيولوژيکي از دوران باستان تاکنون استفاده شده است . اولين واقعه مستند به قصد استفاده از سلاح هاي بيولوژيکي در متون هيتي از 1500 تا 1200 سال قبل از ميلاد برمي گردد که در آن قربانيان بيماري تولارمي (نوعي بيماري عفوني در خرگوش و موش که به انسان هم سرايت ميکند) به سرزمين هاي دشمن منتقل شدند و اين امر باعث همه گيري شد . اگرچه آشورها مي دانستند که ارجوت (ergot) که قارچ چاودار انگلي است از طريق خوردن ، ارگوتيسم توليد مي کند اما هيچ مدرکي وجود ندارد که نشان دهد آنها چاه هاي دشمن را با قارچ مسموم کرده باشند ، با اينکه اين کار محتمل است . همچنين در گذشته کمانداران سکايي قبل از نبرد تيرهاي خود را و سربازان رومي شمشيرهايشان را در مدفوع ها و لاشه ها فرو مي کردند و در نتيجه قربانيانشان به بيماري کزاز آلوده مي شدند . در سال 1346 ، اجساد جنگجويان مغول که بر اثر طاعون درگذشته بودند ، از روي ديوارهاي شهر محاصره شده کريمه به داخل آن پرتاب شدند که باعث همه گير شدن اين بيماري در شهر شد . در سال 1710 ، سربازان ارتش روسيه که با نيروهاي سوئدي مبارزه مي کردند و در ريوال (که اکنون در کشور استوني واقع شده است) متوقف گشته بودند ، اجساد آلوده به طاعون را بر ديوارهاي شهر پرتاب نمودند . در سال 1763 سربازان بريتانيايي در هنگام قيام پونتياک (قيام ساکنان اصلي آمريکا ) در فورت پيت (در حال حاضر با نام پيتزبورگ) ، پتوهاي آلوده به ويروس آبله را به ميان سرخپوستان منتقل کردند و باعث يک بيماري همه گير و ويرانگر در ميان آنها شدند . همچنين مکاتبات بين ژنرال جفري امهرست و سرهنگ هنري بوکت شواهدي ديگر را ارائه مي دهد که انگليسي ها آزادانه براي استفاده از سلاح هاي بيولوژيکي براي کشتن بوميان آمريکايي برنامه ريزي کرده اند . بر مبناي همين موضوع شيوع آبله در مناطق گريت ليکس و دره هاي اوهايو در سال هاي 1763 و 1764 گزارش شده است . جنگ هاي بيولوژيک در جنگ هاي اول و دوم جهاني تا سال 1900 ، نظريه ميکروبي که در آن اعتقاد بر اين بود بيماري ها توسط ميکروب ها و ساير موجودات ذره بيني سرايت مي کنند و پيشرفت هاي باکتري شناسي ، سطح جديدي از تکنيک هاي استفاده احتمالي از عوامل زيستي در جنگ را به وجود آوردند . در طول جنگ جهاني اول (18-1914) آلمان برنامه مخفيانه اي را براي آلوده کردن اسب و گاو هاي متعلق به ارتشهاي متفقين در جبهه هاي غربي و شرقي را آغاز کرد . گزارش شده است كه آنها از عامل بيماري زاي مشمشه براي اينکاراستفاده کرده اند . به عنوان مثال ، مأموران آلماني به ايالات متحده نفوذ کرده و حيوانات را قبل از انتقال آنها به اروپا براي حمايت از نيروهاي متحدشان به صورت پنهاني آلوده کردند . علاوه بر اين ، بنا بر گزارش ها ، در سال 1915 تلاش آلمان در گسترش طاعون در سن پترزبورگ به منظور تضعيف مقاومت روسيه صورت گرفت. وحشت ناشي از جنگ جهاني اول باعث شد که بيشتر کشورها در سال 1925 پروتکل ژنو را که درباره منع استفاده از سلاح هاي بيولوژيکي و شيميايي در جنگ بود امضا کنند . با شروع جنگ جهاني دوم ، دولت بريتانيا اقدام به ايجاد يک برنامه براي توسعه سلاح هاي بيولوژيکي در پورتون داون به سرپرستي ميکروبيولوژيست پاول فيلدز کرد . اين تحقيق توسط وينستون چرچيل مورد حمايت قرار گرفت و به زودي عامل هاي تولارمي ، سياه زخم ، تب مالت و سموم بوتوليسم به صورت سلاح هاي بيولوژيک ساخته شدند . اگرچه ظاهرا انگليس هرگز از سلاح هاي بيولوژيکي که توسط خودش توليد شده بود استفاده نکرد ، اما اين اولين بار بود که در يک برنامه ، انواع عامل هاي بيماري زا به صورت سلاح درآمده و به توليد صنعتي رسيدند . همچنين ژاپن ، يکي از طرف هاي امضا کننده پروتکل ، مشغول يک برنامه تحقيقاتي گسترده مخفيانه براي آزمايش ، توليد و توسعه عامل هاي جنگ بيولوژيکي بود و هنگام استفاده از سلاح هاي بيولوژيکي عليه نيروهاي متفقين در چين ، مابين سال هاي 1937 تا 1945 ، ممنوعيت اين پيمان را نقض کرد . ژاپني ها نه تنها از سلاح هاي بيولوژيکي در چين استفاده کردند ، بلکه آنها بيش از3000 نفراز جمله اسيران جنگي را درآزمايشهاي عوامل جنگ يبيولوژيکي ومکانيزم هاي انتقال سلاح هاي بيولوژيکي به قتل رساندند . ژاپني ها عوامل عفوني همچون طاعون ، سياه زخم ، حصبه ، آبله ، تب زرد ، تولارمي ، هپاتيت ، وبا و ... را بر روي انسان ها آزمايش مي کردند . شیرو ایشی فرمانده واحد 731 ارتش ژاپن که انسان های زنده را کالبد شکافی می کرد و آزمایش های بیولوژیکی انجام می داد از سوي ديگر هنگامي که ايالات متحده وارد جنگ شد يک برنامه تحقيقاتي و مجتمع صنعتي برزگ را در فورت ديتريک مريلند در سال 1942 به سرپرستي جورج دبليو مرک ايجاد کرد . سلاحهاي بيولوژيکي و شيميايي که در آن دوره توسعه يافته بودند در يوتا مورد آزمايش قرار گرفتند . به زودي امکاناتي براي توليد انبوه عامل هاي سياه زخم ، تب مالت و سموم بوتوليسم فراهم شد ، هرچند که جنگ قبل از استفاده عملياتي از اين سلاح ها به پايان رسيد . با اين حال اگرچه هيچ مدرک مستندي مبني بر استفاده کشورهاي ديگر غير از ژاپن از سلاح هاي بيولوژيکي در جنگ جهاني دوم وجود ندارد ، هر دو طرف برنامه هاي تحقيق و توسعه فعال داشتند . آمريکا ، بريتانيا ، آلمان و اتحاد جماهير شوروي برنامه هاي تحقيق و توسعه مشابهي در طول جنگ جهاني دوم به اجرا گذاشتند ، اما فقط در مورد ژاپن ثابت شده که از اين قبيل سلاح ها در جنگ استفاده کرده است . سلاح هاي بيولوژيک در جنگ سرد در دوران جنگ سرد و پس از جنگ جهاني دوم ، هم اتحاد جماهير شوروي و ايالات متحده آمريکا و هم متحدان وابسته به آنها ، در مقياس بزرگ اقدام به تحقيق و توسعه و توليد سلاح هاي بيولوژيک کردند . طبق برنامه هايي که به موجب امضاي کنوانسيون سلاح هاي بيولوژيکي (BWC) در سال 1972 و لازم الاجرا شدن آن پيمان در سال 1975 ايجاد شد ، توليد اينگونه تسليحات بايد طبق قانون متوقف و سلاح هاي توليد شده از بين مي رفتند . با اين حال فقدان و محدوديت ها براي تاييد پياده سازي اين کنوانسيون در کشور هاي جهان علي الخصوص در مورد قدرت هاي جهاني ، پيشرفت سلاح هاي بيولوژيک در اين کشورها را در هاله اي از ابهام قرار داده است . آزمایشگاه بیولوژیک ارتش آمریکا حال و آينده سلاح هاي بيولوژيک برنامه هاي ساخت سلاح هاي بيولوژيک مي توانند به راحتي و به صورت پنهاني انجام شوند . ساخت اينگونه سلاح ها به اندازه سلاح هاي هسته اي گران نيست اما سلاح هاي بيولوژيک مي توانند بسيار کشنده بوده و يک سلاح استراتژيک براي پيروزي در يک نبرد باشند . اين چشم انداز از مزيت هاي نظامي ، ممکن است برخي از کشور ها را براي به دست آوردن اين نوع از تسليحات وسوسه نمايد . از آنجا که کنوانسيون سلاحهاي بيولوژيکي (BWC) هيچ روش تأييد يا بازرسي براي تأييد پيروي از امضا کنندگان آن ندارد و عملا اين کار به راحتي قابل انجام نمي باشد ، کاملاً ممکن است که حتي يک کشور کوچک و نسبتاً ضعيف نيز با موفقيت بتواند برنامه جنگ بيولوژيکي را با سرمايه گذاري اندک و چند ده زيست شناس آغاز نمايد و همه اين موارد را مي توان مخفيانه در چند ساختمان انجام داد . در حقيقت ، يک برنامه تسليحات بيولوژيکي حتي مي تواند در دسترس فني و مالي يک سازمان تروريستي هم باشد . به طور خلاصه ، ميزان تکثير سلاح هاي بيولوژيکي بسيار نامشخص است ، تشخيص توليد آن دشوار بوده و هم اينکه اندازه گيري کميت آن نيز عملا غير ممکن مي باشد . به همين دلايل و با توجه به اين مساله که در کنار جنگ بيولوژيک امکان به وجود آمدن اپيدمي بيماري هاي مختلف هم وجود دارد ، آمادگي براي مقابله با اين گونه تسليحات و همچنين مقابله با همه گيري بيماري ها براي کنترل و کم کردن عوارض آنها يک اصل اجتناب ناپذير مي باشد . پدافند چيست ؟ پدافند (دفاع) به معني حفظ جان مردم ، تضمين امنيت افراد ، صيانت از تماميت ارضي و حاکميت ملي در همهي مواقع در برابر هرگونه شرايط ، موقعيت و هرگونه تجاوز است . پدافند به دو شاخه پدافند عامل و پدافند غيرعامل تقسيم مي شود . پدافند عامل پدافند عامل عبارت است از بکارگيري مستقيم جنگ افزار، به منظور خنثي کردن و يا کاهش اثرات حملات و عمليات خصمانه ي هوايي، زميني، دريايي، نفوذي خرابکارانه و عمليات تروريستي دشمن بر روي اهداف مورد نظر. پدافند غير عامل پدافند غير عامل به مجموعه اقدامات غير مسلحانه اي که موجب افزايش بازدارندگي ، کاهش آسيب پذيري ، تداوم فعاليت هاي ضروري ، ارتقاء پايداري ملي و تسهيل مديريت بحران در مقابل تهديدها و اقدامات نظامي دشمن مي شود . پدافند غير عامل به دو بخش پدافند سخت و پدافند نرم تقسيم مي شود . در پدافند سخت اقدامات سخت افزاري مثل اقدامات مهندسي ، پيشگيري ، پيش بيني و کاهش مخاطرات و در پدافند نرم استفاده از تاکتيک هايي است که مشتمل بر برنامه ريزي و آماده سازي سيستم و سازمان هاست . پدافند در برابر سلاح هاي بيولوژيکي و اپيدمي بيماري ها مجموعه اقداماتي که در جهت کاهش آسيبپذيري جامعه و حفظ سرمايه انساني در مقابل يک جنگ بيولوژيک يا همه گيري بيماري ها انجام مي شود پدافند بيولوژيک نام دارد . نکته مهم در اين نوع پدافند اين است که همواره بايد به صورت تصادفي و خارج از نظام بهداشتي کشور ، اقدام به پايش مناطق مختلف زده و نمونه هاي مشکوک را به سرعت مورد آزمايش هاي پيشرفته تر قرار دهند . مؤلفه هاي کلي يک ساختار پدافند بيولوژيک به مانند نمودار بالا مي باشد . اين معماري به تجزيه و تحليل کلي نياز دارد که شامل انجام تحليل هاي وابسته يا مستقل است . در اينجا ايده اين است که خروجي از يک نتيجه کلي از نتايج مدلهاي مختلف بدست مي آيد و اصلا مهم نيست که چطور هر کدام از آن مدل ها استنتاج کرده اند . کارآيي نمودار ، بستگي به نحوه جمع آوري ، ذخيره ، انتشار و چکيده کردن اطلاعات موجود در خارج از کانالهاي اطلاعاتي سنتي دارد . براي پدافند در برابر سلاح هاي بيولوژيک دو زير مجموعه را مي توان مفروض داشت : پدافند نظامي و پدافند غير نظامي 1 – پدافند نظامي بيشتر عوامل بيولوژيکي کشنده اغلب به عنوان ذرات معلق در هوا پراکنده مي شوند که در صورت تنفس توسط پرسنل مورد هدف واقع شده ، باعث ايجاد عفونت مي گردند . به همين دليل ، بيشترين دفاع در برابر سلاح هاي بيولوژيکي ، تجهيز شدن به ماسک محافظ است که مجهز به فيلترهايي است که قادر به مسدود کردن ورود باکتري ها ، ويروس ها و هاگ هاي بزرگتر از يک ميکرون به درون بيني و ريه ها مي باشد . همچنين لباس هاي محافظتي از جمله چکمه و دستکش براي جلوگيري از تماس عوامل بيولوژيکي با زخم هاي باز و يا شکستگي هاي پوستي مفيد هستند . از سوي ديگر ، ضد عفوني کننده ها مي توانند عوامل بيولوژيکي را در مناطق آلوده پس از حمله بيولوژيکي خنثي نمايند . ايجاد و به کارگيري سنسورهاي بيولوژيکي مؤثر که مي توانند حالت هشدار را فعال کنند ، به پرسنل اجازه مي دهند قبل از قرار گرفتن در معرض عامل بيولوژيک ، از ماسک استفاده کرده ، لباس هاي محافظ را پوشيده و ترجيحاً در پناهگاههاي محافظت جمعي عاري از عامل آلوده کننده قرار گيرند . سپس تيم هاي پزشکي مي توانند بلافاصله براي بررسي و معالجه افرادي که ممکن است در معرض حمله قرار گرفته باشند ، وارد عمل شوند . اگر افراد کمتري در معرض ايجاد کننده بيماري قرار گرفته باشند ، مي توان دامنه حملات بيولوژيكي را كمتر و تاثيرگذاري آن را کاهش داد . نمودار عملیاتی ارتش آلمان در هنگام مواجه با شیوع غیر عادی یک بیماری 2 – پدافند غير نظامي دفاع غيرنظامي در برابر سلاح هاي بيولوژيکي از گذشته تا به امروز بسيار بهبود يافته است ، اما پيشرفت لزوماً به معناي ايجاد بازدارندگي کامل نيست . دفاع مدني موفق در برابر حملات عمده بيولوژيکي مستلزم پيشرفت چشمگير در سنسورها ، سيستم هاي هشدار دهنده ، واکسن ها ، داروها ، آموزش مقابله کنندگان و آموزش عمومي و همچنين در برنامه ريزي براي اقدامات اضطراري است . اساس هرگونه دفاع غيرنظامي در برابر حمله سلاح هاي بيولوژيکي ، سيستم پزشکي است که قبلاً براي مقابله با بيماري هاي طبيعي ايجاد شده است . براي مقابله با دو عامل بيولوژيکي سياه زخم و آبله که از کشنده ترين عوامل بيولوژيک هستند و به راحتي قابل تبديل شدن به سلاح را دارند نيز مي توان واکسنهاي خاصي ايجاد ، آزمايش و ذخيره کرد . به عنوان مثال با توجه به بودجه هاي مصوب مي توان براي اين عوامل به اندازه کافي واکسن توليد کرد تا در زمان هاي اضطرار به وسيله آنها بخش قابل توجهي از مردم را در برابر تهاجم ايمن نمود و يا حداقل نيروهاي عمل کننده در خط مقدم براي مقابله با حمله را واکسينه و مايه کوبي کرد . البته واکسنهاي مؤثر ديگري براي عامل هايي از جمله طاعون و وبا درحال حاضر وجود دارد و براي استفاده مورد تأييد قرار گرفته اند ، اما تنها مقادير کمي از آنها توليد شده اند ، بسيار کمتر از آنچه که ممکن است در صورت نياز ، مورد استفاده تعداد زيادي از افراد آلوده قرار گيرند . از سوي ديگر در حال حاضر هيچ واکسن موثري براي جلوگيري از تب مالت ، استافيلوکوک انتروتوکسين B ، ريسين يا مايکوتوکسين هاي T2 وجود ندارد يعني همه عوامل بيولوژيکي که در گذشته برخي از کشورها براي استفاده نظامي بر روي آنها تحقيق کرده اند يا از آنها براي ايجاد سلاح بهره برده اند . با اين حال ، در برخي موارد که هنوز واکسن در دسترس نيست ، داروهايي توليد شده است که به بهبودي بيماران کمک مي کند . همچنين تحقيقات پزشکي طولاني مدت ، براي بررسي احتمال ايجاد واکسن و مکمل هايي که در صورت تجويز ممکن است باعث افزايش کارايي سيستم ايمني گيرنده براي محافظت در برابر کل طيف عوامل احتمالي جنگ بيولوژيکي شود ، انجام شده است و بايد انجام شود تا توان پدافندي به وسيله آنها افزايش يابد . يکي از برنامه ها براي دفاع غير نظامي در شرايط اضطراري بيولوژيکي ، برنامه استراتژيک ملي انبار بسته هاي واکسنها ، داروها ، مواد ضد عفوني کننده و تجهيزات پزشکي اورژانس است ، که بايد در مناطق مختلف در سراسر کشور ذخيره گشته و براي شرايط اضطراري آماده سازي بر روي آنها انجام شده باشد . بعلاوه ، هر استان بايد برنامه هاي مدون از پيش آماده شده براي پاسخ به اپيدمي ها ، جنگ بيولوژيک و حملات بيوتروريسم آماده کرده باشد . از جمله اين برنامه ها ، دستورالعمل هاي مربوط به واکسيناسيون جمعي ، ترياژ و محدود سازي رفت آمد مي باشد . در مبحث ترياژ يا رده بندي درماني ، بيماران بايد به گروه هاي مختلف تقسيم شده و برنامه ريزي به گونه اي باشد که باعث کاهش تلفات و کنترل گسترش بيماري گردد . همچنين بايد قوانيني براي الزامات بهداشتي اضطراري در کشور تهيه شده تا كشور براي مقابله با چنين بحران هايي اتخاذ کند و اين الزامات بهداشتي از قبل به بخشي از جامعه براي آگاه سازي کليه افراد جامعه و پياده سازي سريع آن آموزش داده شود . به عنوان نمونه به صورت يک واحد درسي براي دانشجويان ارائه گردد و يا بخشي از آموزش سربازان در مراکز آموزشي را در بر گيرد . از طرفي به زنان جامعه به جاي آموزش نظامي که مردان مي بينند مي توان آموزش هاي اجباري کوتاه مدت ، در راستاي اقدامات پدافند غير عامل داده شود تا در شرايط اضطراري اين بخش بزرگ جامعه هم وارد عمل گردند . همچنين بايد براي تمامي افراد غير نظامي حاضر در خط مقدم مقابله با اپيدمي يا حمله بيولوژيک از جمله پرسنل درماني و اورژانس ، نيروهاي شاغل در آتش نشاني و ... آموزش هاي ويژه اي در نظر گرفته شود تا در شرايط بحراني بهترين تصميمات در سطح فردي اتخاذ گردد . در کل به دليل گستردگي عوارض حملات بيولوژيک و همه گيري بيماري ها ، براي مقابله نياز است تا بخش وسيعي از افراد جامعه وارد عمل شوند که اين موضوع نيازمند آموزش هاي موثر پيش وقوع حادثه است . برنامه ريزي در اين باره و اجراي درست آن يکي از وظايف دولت و نيروهاي نظامي و سازمان پدافند غير عامل مي باشد . اين برنامه ريزي بايد مبتني بر آناليز ريسکي انجام شود که در آن به دقت ، تمام مسائل بررسي و الزامات کار به درستي انديشيده شده باشد و سپس با قرار گرفتن در چرخه مديريت ريسک به دنبال گذر از بحران باشيم . اين چرخه شامل 6 مرحله زير است : - آگاهي موقعيتي - آناليز ريسک - پيشگيري - آمادگي - پايش و کشف - واکنش و بازگشت در هر کدام از اين 6 مرحله مبتني بر الزامات مي توان يک يا چند نوع از سياست هاي 6 گانه اجرايي ، طبقه بندي ، مقررات ، آيين نامه ها ، محدوديت و مجازات را برگزيد . ملاحظات حملات بيولوژيک از بين بردن آلودگي پرسنل و تجهيزات پس از يک حمله جنگي بيولوژيکي نگراني کمتري نسبت به يک حمله جنگي شيميايي دارد زيرا بيشتر عوامل جنگي بيولوژيکي از نظر پوستي فعال نيستند (مايکوتوکسين هاي تريکوتسن يک استثنا هستند). با اين حال ، آلودگي زدايي به عنوان يک روش مؤثر براي کاهش شيوع عفونت از احتقان هوايي ثانويه احتمالي باقي مانده است . سه روش اساسي براي آلودگي زدايي عبارتند از : حذف فيزيکي ، غيرفعال کردن شيميايي و غيرفعال کردن بيولوژيکي عامل بيماري . غيرفعال سازي بيولوژيکي تا حدي عملي نشدي است. همچنين سنسورها براي شناسايي حضور عوامل بيولوژيکي در هوا ، آب و يا روي سطوح هنوز هم نسبتاً ناکارآمد هستند ، اما بايد به سمت يک سيستم شناسايي و هشدار برويم که زمان کافي را براي قربانيان احتمالي فراهم نمايد . توانايي فعلي تشخيص براي درمان رضايت بخش نيست زيرا واکنش دهندگان تنها مي توانند بسياري از افرادي که قبلاً آلوده شده و عوارض را بروز داده اند را درمان کنند. بيشتر آشکارسازهاي بيولوژيکي فعلي آشکارسازهاي نقطه اي هستند که پس از اسکن کردن يک ابر هواي ذرات ، قادر به اخطار قبلي نيستند تا تشخيص دهند که آيا اين ذرات حاوي مواد بيولوژيکي از نوع خاصي هستند و يا خير. بخشي از سنسور ها هم تنها به شناسايي عوارض بيماري مي پردازد (مانند نشانگرهاي دماي بدن) و با اينکه مي توانند کمک کننده باشند ولي کارايي کافي را نخواهند داشت . چگونه يک حمله بيولوژيک را از يک شيوع طبيعي تشخيص دهيم ؟ تشخيص يک حمله بيولوژيک و بيوتروريستي از يک بيماري عفوني طبيعي مي تواند بسيار مشکل باشد . محققان بايد در ابتدا مشخصههاي همه گيري شيوع بيماري را بررسي کنند تا منبع ، اسلوب انتقال و جمعيت در معرض خطر را تشخيص دهند . نشانه هاي خاص ممکن است بيانگر اين باشند که آيا شيوع بيماري ناشي از رهايي هدفمند عامل بيماري زا است يا خير. از آنجا که مي توان منحني همهگيري را در موارد طبيعي هم مشاهده کرد ، ويژگيهاي اضافي شيوع بيماري بايد براي کمک به تعيين اين که آيا شيوع بيماري طبيعي است يا نتيجه يک حمله بيولوژيکي ، مورد بررسي قرار گيرد. در زير نشانه هاي يک همه گيري آمده است اما هيچ يک از اين نشانه ها دليل استفاده عمدي از يک عامل بيولوژيکي نمي توانند باشند ، ولي در کنار هم مي توانند تحقيقات بيشتر درباره حمله بيولوژيکي را موجه جلوه دهند : (1) وجود يک اپيدمي بزرگ که داراي موارد بيشتري از حد انتظار است ، به ويژه در جمعيت هاي گسسته (2) بيماري شديدتر از آنچه که براي يک پاتوژن مشخص پيش بيني مي شود و همچنين مسيرهاي غيرمعمول قرار گرفتن در معرض بيماري (3) بيماري که براي يک منطقه جغرافيايي مشخص غيرمعمول است ، در خارج از فصل انتقال عادي تشخيص داده مي شود و يا در صورت عدم وجود يک بردار عادي براي انتقال عامل اتيولوژيک ، رخ مي دهد (4) همه گيري همزمان بيماريهاي مختلف (5) شيوع يک بيماري مشترک بين انسان و حيوان با پيامد هاي انساني ، زيرا بسياري از عوامل خطرناک بالقوه براي حيوانات هم بيماري زا هستند (6) سويه هاي غيرمعمول يا انواع ارگانيسم ها يا الگوهاي مقاومت ضد ميکروبي متفاوت از موارد رايج در يک منطقه معين (7) نرخ حمله بالاتر به افرادي که در مناطق خاصي قرار دارند (به عنوان مثال ، اگر عامل بيماري زا در داخل ساختمان آزاد شود) يا نرخ پايين تر بيماري درباره کساني که در يک ساختمان بسته هوايي قرار دارند البته اگر عامل بيماري زا در فضاي آزاد و به صورت گسترش هوايي رها شده باشد (8) اطلاعاتي که يک دشمن در اختيار يک عامل يا مأمورين خاص قرار مي دهد (9) ادعاهايي که به وسيله تروريست ها مبني بر رهاسازي عامل بيولوژيک اعلام مي شود (10) شواهد مستقيم انتشار يک عامل ، با يافتن تجهيزات ، مهمات و يا دستکاري محصولات مرتبط با حمله به طور طبيعي بيماري ها در مناطق خاصي وجود دارند و چرخه هاي سنتي انتقال را شامل مي شوند . الگوهاي فصلي چندان غيرمعمول نيستند . در مقابل ، شيوع بيماري به دليل بيوتروريسم مي تواند در هر منطقه بدون بيماري غير بومي ، در هر زمان از سال و بدون هشدار اتفاق بيفتد و بسته به عامل اتيولوژيک و نحوه انتقال ، بر تعداد زيادي تأثير گذارد و ممکن است هزاران مورد ، ناگهان رخ دهد . در نتيجه ، مسئولان بهداشت عمومي بايد در هنگام بررسي شيوع بيماري ، نسبت به احتمال بروز بيوتروريسم حساس باشند . در اين زمان ، مهم است که شيوع مشکوک توسط يک اپيدميولوژيست در پزشکي قانوني بررسي شود . اگر تحقيقات اپيدميولوژيست پزشکي قانوني بيوتروريسم را فاش کند يا مشکوک به نظر برسد بايد با سازمان پدافند غير عامل يا سازمان هاي امنيتي ، که مسئول هماهنگي تحقيقات بين سازماني در اينگونه موارد هستند تماس گرفته شود . از طرفي اگر حمله بيولوژيک بخشي از يک جنگ هيبريدي باشد از تلاقي عمليات هاي هيبريدي و همپوشاني منطقي نتايج آنها نيز مي توان به عمدي بودن يک فراگيري بيماري ظنين شد . مديريت افکار و احساسات در هنگام شيوع يک بيماري ، چه آن بيماري به صورت طبيعي آغاز و گسترش يافته باشد و يا چه حاصل يک حمله بيولوژيکي باشد ، نظم و انظباط اجتماعي کاهش يافته و در کنار آن ما با دو نوع آسيب مواجه خواهيم بود : 1 – آسيب هاي جسمي 2 – آسيب هاي رواني . در واقع مي توان گفت که ما با دو نوع شيوع نرم (رواني) و سخت(فيزيکي) مواجه ايم که بايد آسيب هاي هر دو را کنترل کرده ، از فراگير تر شدن آن ها جلوگيري به عمل آورده و آثار و نتايج آن ها را کاهش دهيم . متاسفانه درباره اپيدميولوژي بيماري ها بسيار گفته و نوشته شده است اما اپيدميولوژي احساسات و عواطف مورد غفلت قرار گرفته است . اين مساله زماني با اهميت تر جلوه مي نمايد که بدانيم سلاح هاي بيولوژيکي نسل جديد ، نه تنها مي توانند به عنوان سلاح هاي کشتار جمعي استفاده گردند بلکه اين قابليت را دارند که به عنوان وسيله اي براي انجام حملات غير کشنده براي تاثير گذاري در سلامت روان ، خلق و خو و اراده انسان ها نيز مورد استفاده قرار گيرند . عوامل مختلفي وجود دارد که ميزان و گستردگي سرايت احساسات و رفتار ها در اپيدمي ها را تعيين مي کنند . برخي از آنها شامل عقايد و اعتقادات ، تراکم و تعداد جمعيت درگير ، شخصيت فرد ، مقدار درصد پذيرش فرد در دريافت و انتقال رفتارها و احساسات و ثبات ماندگاري در هنجارهاي اجتماعي ، هنجارهاي تنظيم کننده خلق و خو ، وابستگي وظايف به يکديگر و در آخر وابستگي اجتماعي متقابل هستند . با اين وصف مديريت رفتار ها و احساسات در هنگامي که بيماري بر اثر يک جنگ بيولوژيکي باشد از اهميت دوچنداني برخوردار است زيرا يک حمله بيولوژيک ، هدفمند مي باشد . اين موضوع مخصوصا در جنگ هاي هيبريدي که يک حمله بيولوژيک مي تواند تکميل کننده يا دنباله نوع ديگري از حمله يا حملات باشد و يا اينکه مهاجم به دنبال ايجاد زمينه اي ، براي انواع ديگري از حملات است بيشتر نمايان مي شود . بر اساس اين رويکرد مطمئنا يک حمله بيولوژيک ، همواره عمليات هاي رواني از پيش برنامه ريزي شده را کنار خود مي بيند ، بويژه در عصر حاضر و با فراگيرتر شدن رسانه هاي نوين مانند شبکه هاي اجتماعي حتي مي توان گفت اين امکان وجود دارد که حمله بيولوژيک نه به عنوان عمليات اصلي ، بلکه پيش زمينه يک عمليات رواني در نظر گرفته شده باشد . با اين نگاه مديريت افکار و احساسات در مردم و کاهش ريسک هاي حوادث و وقايع يکي از وظايف سازمان هاي مواجه کننده با حادثه يا حمله است . مديران و برنامه ريزان بايد به گونه اي عمل کنند که هم زمان ، هر دو آسيب را کاهش دهند و نه اينکه براي کنترل يکي باعث افزايش آسيب هاي ديگري شوند ، مثلا براي رعايت بعضي از شرايط توسط مردم تبليغات بيش از حد صورت پذيرد که خود آن تبليغات سبب آسيب رواني و ترس بيشتر گردد . در حقيقت مسئولان بايد در مواجه با بحران به مانند يک بند باز عمل کنند که از روي طناب باريکي حرکت مي کند ، بدون اينکه به هيچ کدام از دو سمت سقوط نمايد ، زيرا هر تصميم اشتباه نه تنها بر روي دامنه بحران تاثير منفي مي گذارد بلکه جنبه هاي مختلف زندگي مردم را هم به صورت غير مستقيم تحت الشعاع قرار مي دهد و دامنه آسيب ها را فراتر خواهد نمود . با اين وجود ، ما بايد چيزهاي بيشتري را در مورد چگونگي پرداختن به اپيدمي عاطفي همراه با شيوع واقعي بيماري ها بدانيم و انجام تحقيقات بيشتر در اين زمينه از الزامات مهم مي باشد . ترس يکي از مهمترين احساساتي که مي تواند منجر به آسيب هاي رواني و اجتماعي در مواقع بحراني گردد ترس مي باشد . هنگامي که ترس افزايش يافته و از حد قابل قبول فراتر رود به جاي اينکه احتياط و رفتار کنترل شده را در انسان تقويت نمايد ، کنترل رفتاري انسان ها را در دست مي گيرد و بدين ترتيب انسان ها دست به اقدامات کمتر عقلاني خواهند زد . در اين حالت الگوهاي رفتاري تهاجمي از افراد سر زده که خود عامل تخريب بيشتر خواهند بود . زامبي ها زامبي ها موجوداتي داستاني هستند که اراده اي از خود نداشته و تنها حس گرسنگي آنها را هدايت مي کند . اين موجودات داراي خودآگاهي نيستند که بخواهند درباره اعمالشان قضاوتي داشته باشند . در اين حالت آنها وارد يک سير قهقرايي به حالت نوزادي شده اند که در آن با حالت سيري ناپذير و بدون فهم سيري دنبال تغذيه از منابع مي روند . اينگونه پسروي هاي شخصيتي در فراگيري بيماري ها و هراس جمعي مرتبط با آنها هم اتفاق مي افتد که باعث مي گردد افراد کنترل ذهن و اعمال خود را از دست داده و خود را در معرض يک گرسنگي شديد و اشتهاي مخرب قرار دهند که اين امر منجر به حمله اين افراد به دو چيز مي شود : 1 – منابعي همچون مواد خوراکي و هر چيزي که به نظر آنها براي زنده ماندن در شرايط آخرالزماني کارايي دارد (حمله به منابع فيزيکي) . 2 – حمله به اذهان ديگر انسان ها تا آنها را هم به اين بيماري مبتلا کرده و الگوهاي رفتاري خود را در آنها تکرار نمايند (حمله به منابع نرم) . در اين حالت زامبي با القاي ترس و نااميدي ديگران را هم به رفتار خود مبتلا مي نمايد . کارگروه مديريت افکار در شرايط بحراني ضروري است که کارگروهي براي مديريت افکار مردم تشکيل داده شود تا بحث اطلاع رساني و تبليغات را بر عهده داشته باشد و از ارائه اطلاعات متناقض به مردم و در نتيجه سلب اعتماد آنها جلوگيري شود . نکته مهم در اينجا اين است که تشکيل اين کارگروه به معناي اين نيست که اطلاعات تنها از طريق يک سخنگو به مردم داده شود بلکه بايد اخبار و داده هاي يکسان از چندين منبع متفاوت ، در جايگاه ها و مقبوليت هاي گوناگون به مردم ارائه شود تا اولا تاثير بيشتري بر گروه هاي مختلف گذاشته و ثانيا اين يکساني داده ها باعث جلب اعتماد بيشتر مردم به اخبار ارائه شده گردد . انواع ويژگي هاي گروه هاي انساني در بحران ها يکي از مواردي که در هر بحران بايد مورد توجه برنامه ريزان قرار گيرد ، گروه بندي افراد جامعه و برنامه ريزي مناسب براي هر گروه مي باشد . از اين منظر 4 گروه پايه ، فارق از تخصص ها و سطح توانايي هاي افراد را مي توان براي يک جامعه در شرايط بحران مد نظر داشت . 1 – حامي : اين افراد بنابر اعتقادات يا نوع دوستي ، خود را متعهد به جامعه دانسته و در شرايط سخت در پي رفع نياز هاي ديگران برمي آيند . از اينرو برنامه ريزي ها بايد به گونه اي صورت گيرد که اين افراد به صورت هماهنگ و هدفمند مورد استفاده قرار گيرند . 2 – هم درد : اين گروه مانند افراد جامعه گرا در فعاليت هاي اجتماعي شرکت نمي کنند اما به حرمت هاي اجتماعي و شرايط ديگر افراد ، توجه مي کنند . اولويت اين افراد خانواده شان است و در صورت داشتن اطمينان حداقلي از آينده ، آنها مي توانند در حد محيط خانوادگي کمک کننده باشند . 3 – خود محور : اينگونه افراد تنها خودشان و احساساتشان اهميت دارد و تمام سعي شان بهتر کردن شرايط فردي شان است . هر چقدر اين ويژگي در افراد برجسته تر باشد احتمال تبديل آنها به زامبي ها در شرايط بحراني افزوده مي شود . 4 - مخرب : اين افراد به صورت آگاهانه دست به تخريب ديگران و سوءاستفاده از شرايط بحراني مي نمايند . در مقابل افراد اين گروه ، سيستم هاي انتظامي ، امنيتي و قضايي بايد به سرعت وارد عمل شوند . هر گونه تاخير در مواجه با اين گروه ، شرايط را پيچيده تر کرده و افراد خودمحور را غيرقابل کنترل تر مي نمايد . رسانه هاي اجتماعي و بحران امروزه يکي از مهمترين راه هاي ارتباطي و کسب خبر و اطلاعات در سطح جوامع رسانه هاي اجتماعي مي باشند . کنترل کننده محتواي اين رسانه ها مي تواند به بهترين شکل از آن بهره برده و شرايط را به نفع خود بهبود بخشد . اما از طرفي استفاده دشمن از اين رسانه ها آثار مخرب شديدي به وجود خواهد آورد . امروزه جنگ در شبکه هاي اجتماعي يکي از مدل هاي جديد منازعه است که کشورهاي مختلف به سمت بهره برداري از آن رفته اند . از تاکتيک هاي رايج در جنگ شبکه هاي اجتماعي ، انتشار اطلاعات نادرست ، ايجاد شک و بلاتکليفي دائمي در ذهن مخاطبان هدف ، تحريک کردن و ايجاد حس سوءظن به ارکان هاي دشمن در ذهن افراد جامعه هدف ، افشاگري اطلاعاتي براي ضربه زدن به دشمن ، تخريب ذهنيت افراد و سوق دادن آنها به تبديل شدن به يک زامبي در مواقع بحران و بي اثر کردن تلاش هاي صورت گرفته دشمن در کنترل بحران هستند . اما از سوي ديگر اين شبکه ها مي توانند به ايجاد يک انتقال دهنده گزارش ها در زمان واقعي در مورد اپيدمي ها عمل کرده و به عنوان يکي از راه هاي ايجاد يک سيستم نظارت عمومي کارآمد براي تشخيص زود هنگام و پاسخ فوري شناخته شوند . مديريت بحران ها و ضرورت بهره گيري از سيستم هاي تصميم يار انسان در محيطي زندگي مي کند که به طور دائم در معرض موقعيت هاي متنوع کم و بيش خطرناک است که توسط عوامل متعددي ايجاد مي شوند . پديده هاي شديد طبيعي مانند : طوفان ، سيل ، خشکسالي ، رانش زمين ، زمين لرزه ، همه گيري بيماري ها و موارد ديگر ، علاوه بر حوادث فناوري (به عنوان مثال آلودگي شديد) و موقعيت هاي متناقض ، ممکن است به طور مستقيم بر زندگي هر شخص و جامعه کاملا تأثير گذار باشد . اين پديده ها ، که به عنوان بلا يا فاجعه نيز ناميده مي شوند بايد دقيقاً شناخته شده باشند تا بتوان سريعاً با آنها برخورد کرد . تسکين و کاهش اثرات چنين بلايايي نياز به يک مطالعه کامل بين رشته اي در مورد خطرات و آسيب پذيري ها و همچنين انتشار صحيح اطلاعات دارد . در اينجاست که از انفورماتيک خواسته مي شود نقش خود را در اين زمينه ايفا کند. يک سيستم پشتيباني تصميم (DSS) يک سيستم اطلاعاتي است که از فعاليتهاي تصميم گيري در سازمان و يا در زمينه تجارت پشتيباني مي کند . از DSS ها به طور گسترده در حفاظت از محيط زيست استفاده مي شود . اين نوع سيستم ها در کنترل آلودگي ، در مديريت منابع آب و جيره بندي ، در کنترل سيلاب ها و پيش بيني وقوع آنها ، در کشاورزي براي کنترل آفات ، در جنگلداري ، در جلوگيري از بيماري هاي همه گير و ... استفاده مي شوند . تصميم گيران پدافند بيولوژيک نيز براي مديريت هر چه بهتر شرايط نياز به اينگونه سيستم ها دارند . پيچيدگي موضوعات و وجود متغير هاي بسيار در جنگ بيولوژيک و يا همه گيري بيماري ها نياز به تصميمات منطقي دارد و تصميم گيري به ويژه در شرايط جنگي به طور فزاينده اي دشوار مي باشد . با توجه به پيشرفت هاي موجود در تئوري تصميم گيري و مطالعه سيستم هاي پشتيباني از تصميم ، روش ها و ابزارهاي جديد پشتيباني تصميم گيري تهيه شده اند . در اين صورت ، طراحي و ساخت ابزارهايي که بتوانند به تصميم گيرنده در تصميم گيري براي موضوعات پيچيده جنگ بيولوژيک و مديريت بحران هاي ناشي از همه گيري بيماري ها کمک کنند ، يک امر بسيار مهم است. به عنوان مثال در يک همه گيري بيماري ، آگاهي از نحوه جا به جايي و حضور مردم در مناطق مختلف براي ايجاد محدوديت هاي مناسب و کاهش همه گيري اهميت بسزايي دارد . همچنين داشتن اطلاعات در زمان آني از موقعيت مکاني شهروندان براي اتخاذ تصميمات فوري و در اسرع وقت ضروري مي باشد . مديران و برنامه ريزان مي توانند با ايجاد يک سيستم پشتيباني از تصميم و گرفتن اطلاعات آنتن هاي مخابراتي از اپراتور هاي تلفن همراه موقعيت تقريبي مکاني بسياري از شهروندان را تخمين زده ، در پيش از بحران ها ، الگو هاي زماني و نحوه و مسير هاي جا به جايي شهروندان را يافته و در هنگام همه گيري بيماري ها با توجه به سرعت و اسلوب گسترش بيماري و با استفاده از الگو هايي که از قبل آماده شده اند و همچنين شرايط زماني آني ، بهترين تصميم ها را در جهت محدود سازي شهروندان اتخاذ نمايند و بدين شکل اثرات منفي اجتماعي ، اقتصادي و بهداشتي شرايط بحران را کاهش دهند . از سوي ديگر مي توان با پايش دائم مراکز خدمت رسان در اين شرايط ، محدوديت ها را شناسايي و بار اضافي را بر روي نقاط با ظرفيت بالاتر انتقال داد . البته يک سيستم پشتيباني تصميم مي تواند بخش هاي بسياري داشته باشد که بر اساس نياز مديران بحران شکل گرفته اند اما در اينجا براي اولين قدم اقدام براي قرنطينه و محدوديت هاي هوشمند ، ايجاد يک سيستم پشتيباني تصميم ضروري بوده و در گام ديگر توسعه پرونده الکترونيک سلامت و پايش دائم شهروندان بايد صورت پذيرد . منابع : https://www.britannica.com/technology/biological-weapon https://en.wikipedia.org/wiki/Biological_warfare https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC3148628/ http://paydarymelli.ir Psychiatry of Pandemics A Mental Health Response to Infection Outbreak Charting the Next Pandemic Modeling Infectious Disease Spreading in the Data Science Age A Bioterrorism A Guide for Facility Managers Biosecurity and Bioterrorism, Second Edition Containing and Preventing Biological Threats Bioterror and Biowarfare A Beginner’s Guide Biosecurity and Bioterrorism_ Containing and Preventing Biological Threats Defense Against Biological Attacks Volume I Soft targets and crisis management_ what emergency planners and security professionals need to know Crisis Management in Acute Care Settings_ Human Factors and Team Psychology in a High-Stakes Environment A Biological Weapons From the Invention of State-Sponsored Programs to Contemporary Bioterrorism A Defence Against Bioterrorism Military Thought - Volume 20
-
2 پسندیده شدهمن در بدترین حالت به کسی منفی نمیدم. ولی افکار شما آنقدر الوده به نژاد پرستی که نتونستم نزنم. و اگه میتونستم بیشتر هم میزدم. شما مطالبتون دور از منطق و پر از حس ناسیونالیستی. ما نسلی هستیم که پیشروی تروریستا در دمشق بر دل کاخ ریاست جمهوری بشار اسد تو میلیتاری تحلیل میکردیم. و حالا به شما هم میگم. جهان دور گردون و میگرده. از افکار نئوعثمانیتون بیرون بیاید. جبهه ای که رژیم صهیونیستی و تروریست تکفیری باشه به هیچ عنوان حق نیست. رگ غیرتتون بلند نشه. دشمنی کسی در ایران با مردم آذربایجان نیست. این توهمات پانترکیسم که به شما جوونا القا میکنند. خودشون یک روز به فارسی به ترک فحش میدن و روز بعد به ترکی به فارس! مردم باکو هم گناهی ندارند. طرف حساب ما حکومت دست نشانده علیف خائن. وگرنه هم ارمنی ها هم وطنند و هم آذری ها. شما بجای این تعصب بر روی آذربایجان و توهمات جعلیش. از خدای متعال بخواهید این خاک رو به وارث واقعیش برگردونه. و برای این کار تلاش کنید. و یا اینکه قره باغ دست تروریست سلفی و صهیونیست بیوفته. همین فردا شهرها و خونه های شما در آذربایجان به سوریه تبدیل میکنند
-
2 پسندیده شده
-
2 پسندیده شده
-
2 پسندیده شدهسلام دیشب در بروزرسانی مجموعه مقالاتی از موسسه تحقیقات استراتژیک کارنگی اروپا خدمت دوستان با عنوان New Perspectives on Shared Security : NATO’s Next 70 Years معرفی شد که دوستان می توانند آن را از لینک زیر دریافت نمایند . http://s7.picofile.com/file/8381501200/NATO_int_final1.pdf.html در همین راستا سعی می کنم بخش های مهم هر کدام از مقالاتی را که مطالعه می کنم را برای استفاده و آشنایی دوستان در انجمن قرار بدهم . مطلب زیر از قسمت توصیه های مقاله NATO in the Era of Global Complexity برگزیده شده است . توصیه هایی به ناتو در عصر پیچیدگی های جهانی آمادگی برای مدل های جدید جنگ اولین مفهوم استراتژیک محیط امنیتی جدید این است که ناتو باید خود را برای جنگ های چند حوزه ای (Multidomain) مجهز سازد . بهره برداری از حوزههای جدید سایبری، کنترل و بکارگیری داده ها و محیط بیرونی تر فضا ، که در آن فعالیت خصمانه را می توان زیر آستانه بند ۵ شرط دفاع متقابل هدایت کرد، دشمنان سعی خواهند کرد ناتو را در طیف الکترومغناطیسی پیش از استفاده از تانک ، زره و هواپیما شکست دهند . آمادگی برای جنگ به خود جنگ تبدیل شده است. ... ناتو باید تمرینات خود را بیشتر از قبل انجام دهد و آموخته های خود را سریعتر در مراحل عملیاتی و سازمانی اش بگنجاند. اتحاد به یک گروه ارشد مشاوران علمی احتیاج دارد که بتوانند به سیاست گذاران در ایجاد درک بهتر و سریعتر تاثیر تغییرات تکنولوژیکی با تکیه بر تخصص و مشارکت بخش خصوصی کمک کنند. اعلام فضا به عنوان یک حوزه عملیاتی می تواند یک حرکت مثبت در این جهت باشد. توصیه اول : ناتو باید خود را برای جنگ های چند حوزه ای (Multidomain) مجهز سازد و به بهره برداری از حوزههای جدید سایبری ، کنترل و بکارگیری داده ها و محیط بیرونی تر فضا ، که در آن فعالیت خصمانه را می توان زیر آستانه بند ۵ شرط دفاع متقابل هدایت کرد اقدام کند . آمادگی برای جنگ به خود جنگ تبدیل شده است پاسخ های محکم به جنگ هیبریدی مفهوم دوم در حوزه جنگ هیبریدی یا جنگ در ناحیه خاکستری می باشد . ممکن است تعیین سریع مختصات اینگونه فعالیت ها مشکل باشد ، اما این فعالیت ها ، خصمانه ، آسیب رسان و غیرقابل تحمل هستند . بنابراین ناتو باید با قاطعیت و در یک الگوی منسجم پاسخ دهد که نوعی بازدارندگی را با گذشت زمان ایجاد می کند. این یک تغییر فرهنگی برای پیمان خواهد بود ، زیرا این بدان معناست که تصمیم گیری های کوچک زیادی ، در تمام مدت انجام بگیرد و نه تصمیم گیری های مهم آنهم به ندرت. ایجاد همبستگی در پاسخ به رودررویی های کوچکتر و تدوین دفترچه ای از پاسخ های ماقبل استفاده از نیروی نظامی کار ساده ای نخواهد بود. این امر به آگاهی موقعیتی خوب و توانایی مقابله با یک بحران هیبریدی نیاز دارد ، بدون آنکه به سمت تشدید ناخواسته بحران یا ایجاد شکاف در همبستگی پیمان برود . روسیه و چین از فعالیت های هیبریدی متفاوت استفاده میکنند. روسیه تمایل به سنجیدن جزئیات و بررسی دقیق و متمرکز بر فعالیتهای سیاسی برای آزمودن برگشت پذیری (تاب آوری) و دو قطبی شدن جوامع دشمن خود دارد. چین به دنبال ایجاد رخنه در اقتصاد و نفوذ در صنایع دارای تکنولوژی بالا و همچنین در بخشهای تحقیق و نوآوری مانند دانشگاه ها می باشد . پکن همچنین علاقمند به دستیابی به زیرساخت های حیاتی و زنجیرههای تامین است . بنابراین پیمان به دو استراتژی هیبریدی مجزا نیاز دارد تا برگشت پذیری (تاب آوری) خود را افزایش داده و استقلال استراتژیک خود را در برابر هر دو نوع چالش حفظ کند . آنچه برای روسیه و چین متداول است ، این است که آنها بیشتر در حوزه های غیرنظامی بازی می کنند تا در حوزه های نظامی سنتی . بنابراین ، ناتو باید با تعمیق مشارکت خود با بخش خصوصی ، مدیران زیرساخت های حساس و دانشگاه ها ، ظرفیت های پاسخ های غیرنظامی خود را بیشتر توسعه دهد. جلسه ماه مه 2019 شورای آتلانتیک شمالی با مشاوران امنیت ملی اعزامی پایتخت ها شروع خوبی بود ، اما لازم است به جای استثنا ، به یک هنجار تبدیل شود. توصیه دوم : ناتو در مقابله با جنگ هیبریدی یا جنگ در ناحیه خاکستری باید با قاطعیت و در یک الگوی منسجم پاسخ دهد که نوعی بازدارندگی را با گذشت زمان ایجاد می کند . پیمان ناتو در برابر روسیه و چین به دو استراتژی هیبریدی مجزا نیاز دارد تا برگشت پذیری (تاب آوری) خود را افزایش داده و استقلال استراتژیک خود را در برابر هر دو نوع چالش حفظ کند . ناتو باید ظرفیت های پاسخ های غیرنظامی خود را بیشتر توسعه دهد صرفا برای میلیتاری منبع در ابتدای متن ذکر شده است .
-
2 پسندیده شدهسامانه تشخیص محل آتش رافائل یکی از ویژگی های اصلی خودرو های رزمی در آینده مجهز بودن آنها به حسگرهای گوناگون است. این حسگرها به خدمه و یا هوش مصنوعی اجازه میدهد درک بهتر و کامل تری از محیط نبرد داشته باشند. از همین رو شرکت اسرائیلی رافائل یک محصول جدید با عنوان Land Spotter که یک سیستم تشخیص محل اتش دشمن و مکان یابی است را معرفی کرده است. این سیستم از نوع الکترونوری غیر فعال است که توانایی نصب بر روی انواع خودروهای نظامی را دارد. سامانه Land Spotter می تواند در روز، شب و تمامی شرایط آب و هوایی مکان دقیق آتش دشمن را شناسایی کند. علاوه بر این Land Spotter می تواند نوع تهدیداتی که به سمت خودرو می آید را شناسایی و طبقه بندی کند و به خدمه نمایش میدهد که تهدید پیش رو یک سلاح سبک، راکت ضد زره، موشک ضد زره و یا یک گلوگه تانک است. برای سامانه Land Spotter تفاوتی نمی کند اجرای آتش دشمن به شکل ثابت و یا به شکل متحرک انجام گیرد در هر صورتی توانایی ردیابی محل شلیک برای این سیستم امکان پذیر است. وزن کلی این سیستم 30 کیلوگرم است که برای نصب بر روی خودرو های زرهی سبک نیز مناسب می باشد. سامانه Land Spotter دارای دو حسگر مادون قرمز است . هر کدام از این حسگرها زاویه پوشش 190 درجه ای دارند. در نتیجه این سیستم یک دید 360 درجه ای افقی و + 37 درجه عمودی دارد. علاوه بر این سامانه Land Spotter مجهز به واحد HMI (رابط انسان و ماشین) برای نشان دادن اطلاعات کسب شده محیطی برای خدمه است. ویژگی دیگر سامانه Land Spotter قابلیت اشتراک گذاری داده های کسب شده محیطی به دیگر واحد های رزمی است. به این معنی که، در صورت شناسایی محل آتش دشمن تمامی اطلاعات موقعیت دشمن برای تمامی واحد های نظامی از قبیل بالگردها، جنگنده ها، کشتی های نظامی و یا دیگر خودرو های رزمی که به شبکه های یکپارچه میدان نبرد متصل هستند به نمایش درمی آید. وجود چنین سیستم های می تواند عنصر غافلگیری که یکی از برتری های نیروهای چریکی است را از آنها بگیرد. همچنین نیروهای زرهی را در جنگ های نامنظم مقاوم تر می کند. کلیپ سامانه Land Spotter :
-
1 پسندیده شدهبه نام خداوند بخشنده مهربان که هرچه داریم از لطف اوست امیدواریم لطفش رو در تدوین این تاپیک شامل همه ما بکنه با سلام ضعف های اساسی در کشور ما شامل سه دسته می شود که در تلاشم با کمک دوستان در سه تاپیک نگاهی مختصر ولی کاربردی تدوین کنیم 1- رسانه و تبلیغات ---------------------- تاپیک نبرد "رسانه ای و الگوی تبلیغات" 2- مدیریت منابع و نیروها ------------ تاپیک فعلی "مدیریت منابع و نیروها در صنایع نظامی" 3- الگوی آموزش و انتقال تجربه ---- تاپیک آینده " آموزش و مستندیازی کلید توسعه منابع انسانی" درگیری های روزانه سبب کندی روند تولید مطالب شد ولی انشالله کلنگ اول این تاپیک رو با هدف نگرشی کاربردی بر مدیریت منابع و نیروها می زنیم مدیریت منابع و صنایع نظامی بهترین تعریف برای مدیریت عبارت از استفاده بهینه از منابع انسانی، مالی و تجهیزات موجود برای دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده است. متاسفانه تعریف درستی از مدیریت در تفکر ما وجود ندارد، مدیریت درست کلمه عام هست و از نگاه مردم یک مدیریت درست مشابه مدیریت رضاخانی و استبداد است و باوری به مدیریت برنامه ریز وجود ندارد. در شکل زیر، کیفیت مدیریت منابع در بین سیستم های نظامی متفاوت به خوبی نشان داده شده است و ثابت می کند که فناوری و تجهیزات نوین الزاما به معنای کیفیت استفاده خوب از آن نیست. در این تصویر امریکا دارای بالاترین سطح فناوری و مدیریت منابع است در حالی که ایران هنوز به بهره وری و استفاده خوبی از زیرساخت ها و فناوری خود نرسیده است. نکته ای که این نمودار را مهم می کند، بهره وری بالا در گروه های نظامی چون حزب الله، حماس و داعش است که علارغم سطح فناوری پایین به حداکثر بهره وری و استفاده از منابع خود رسیده اند. این موضوع در نبردهای داعش و تجهیزاتی که با خلاقیت ساخته شده اند یا موشک های ساده حماس در شرایط تحریم و محاصره نمود خوبی دارد. تجهیزاتی که توسط این گروه ها و بر مبنای خلاقیت ساخته شدند به تدریج در سیستم های رسمی نظامی استفاده و تقلید شد که نشان می دهد بهره وری لزوما منوط به داشتن فناوری سطح بالا نیست و در هر سطحی ممکن است. دیدگاه های متفاوتی برای مدیریت و استفاده بهینه از منابع وجود دارد. در این بین چندین چشمه مولد و مخرب برای هر مدیریتی وجود دارد که دقیقا در مقابل هم قرار می گیرند. چشمه های اصلی مولد و مخرب در مدیریت عبارت اند از: · شفافیت – فساد و پنهان کاری · آموزش – جهل مدرک گرایی · ثبت تجارب و مستندسازی – عبرت شدن · شایسته سالاری – گروه سالاری · برنامه ریزی – شعار محوری · تحقیق و توسعه – درجا زدن · بازاریابی – انحصار و رانت در اولین توضیح : فساد و چشمه های مخرب را می توان به شیر آب ورودی به تاسیسات خراب نامید که با تداومش شرایط را هر لحظه بدتر می کند در حالی که با حذف آن شرایط پایدار و مدیریت تسهیل تر می شود. آموزش کلید اصلی توسعه منابع انسانی بوده و عملکرد بهینه نیروها را تضمین می کند. ثبت مستندات که پایه تغذیه کننده روش ها، روندها و تکنولوژی ها است و در استاندارد ایزو با این شعار شناخته می شود که یک اشتباه نباید دوبار تکرار شود. در حقیقت تدوین تجارب و نظرات اولین گام یادگیری و پیشرفت بشر بوده است. در مجموع عدم مدیریت منابع منجر به اتلاف منابع و از دست رفتن فرصت ها می شود. از این نظر معضل مدیریت به "فقر بر روی منابع غنی" تعبیر می شوند. چرا که در تلاش برای بدست آوردن فرصت و منابعی هستند که خود دارند. حال باید نگاه خود را اصلاح کنیم و از میان گل های مشکلات و چالش ها ، طلای فرصت را استخراج کنیم ادامه دارد....
-
1 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم ما چقدر احمق هستیم؟ احمقانه های یک سازمان نظامی تفکر دشوارتر از آن است که تصور کنیم.در این مقاله جالب از ژورنال نیروی زمینی ارتش استرالیا نویسنده با توضیح هدف تفکر و بررسی برخی از مسائلی که همه ما با آن روبرو هستیم ، نتیجه می گیرد که ارتش با تفکر مشکل دارد. اگر ارتش واقعاً تطبیق پذیر باشد ، باید با نحوه تفكر ما به صورت فردی ، تیمی و سازمانی به مسائل بپردازد. ولی هیچ جایگاهی در ارتش وجود ندارد که مهارت های تفکر انتقادی را به عنوان یک خواسته مطلوب یا اجباری ذکر کند. . مردی در حال تعویض چرخ ماشین خود بود که تصادفا پیچ های چرخ به فاضلاب کنار جاده افتادن. او خیلی زود فهمید كه در کنار یک بیمارستان روانی توقف کرده و یك بیمار در نزدیكی ایستاده و او را تماشا می كند. راننده گفت: " شما فکر می کنید این خنده دار است." بیمار پاسخ داد: "نه ، نمی کنم". مرد گفت : ‘فکر نمی کنم شما بتوانید به من کمک کنید. بیمار گفت: "خب ، چرا شما فقط یک مهره چرخ را از هر سه چرخ دیگر بر ندارید و از آنها برای اتصال چرخ اضافی خود استفاده نمی کنید؟ این باید تا زمانی کار کند که خیلی سریع رانندگی نکنید. " مرد گفت : 'محشره! این خنده دار به نظر می رسد که شما در یک بیمارستان روانی هستید و در عین حال توانسته اید به فکر راه حلی برای مشکل من باشید. بیمار پاسخ داد: " ممکنه دیوانه باشم ، اما احمق نیستم. " حماقت وقتی واضح است که پاسخ واضح است ولی نمی توان آن را دید. حماقت وقتی رفتاری ناشیانه می باشد که ان رفتار به طور واضح بد باشد. حماقت در حالی درتصمیم گیری گنگ است که تصمیم از ابتدا باید گنگ شناخته می شد. حماقت با بیان ایده ها و نظرات کسل کننده و مغالطه آمیز مشهود است. سوال واضحی که باید بپرسید این است: "ما چقدر احمق هستیم؟" این مقاله پاسخی را مطرح می کند. اما قبل از طرح پاسخ ، ابتدا لازم است تفکر را متناسب با متن ارائه دهم. دلیل این امر این است که هر کس دیدگاه خاص خود را نسبت به تفکر داردو البته اکثریت در اشتباه هستند. هدف تفکر "من فکر میکنم پس هستم" رنه دکارت "من هستم. بنابراین فکر می کنم" افسران ارتش استرالیا تفکر چیزی است که ما آن را مسلم می دانیم. از این گذشته ، ما در تمام زندگی خود در حال "تفکر" بوده ایم. اما اگر بپرسیم هدف از تفکر چیست؟ در واقع یافتن پاسخ بسیار دشوار است. من معتقدم که تفکر سه هدف گسترده و مرتبط با یکدیگر را در بر می گیرد: ایجاد حس، ایده پردازی و تصمیم گیری. حس سازی کاری است که هنگام پردازش داده ها ، اطلاعات و ورودی های حاصل از حواس فیزیکی خود انجام می دهیم. ایجاد حس شامل توسعه درکی از دنیای "ما" (در مقابل جهان ) است. حس سازی را می توان به درک ، یادگیری و آموزش تقسیم کرد. این جنبه ها می توانند بیشتر تجزیه شوند و شامل فعالیت هایی مانند درک ، حافظه ، استدلال ، برقراری ارتباط ، تحلیل ، منطق و جذب شوند. در حالی که ما از بدو تولد در حال درک دنیای خود بوده ایم ، اما "درک" ما از جهان به اندازه ای که خود تصور می کنیم دقیق و قابل اعتماد نیست. ایده پردازی را زمانی انجام میدهیم که به دنبال درک شرایط محیط و خلق ایدههایی برای اطلاعرسانی تصمیمات و اقدامات خود باشیم. ایده پردازی را می توان به طراحی و خلاقیت تقسیم کرد. این جنبه ها را می توان در فعالیت هایی مانند تحقیق ، تفکر سیستمی ، تولید ایده ، ترکیب و نوآوری تجزیه کرد. طیف گسترده ای از تکنیک ها برای تقویت ایده پردازی در دسترس است. اما ارتش در این زمینه تلاش کمی (با ارفاق) برای نهادینه کردن هر یک از آنهاکرده است. تصمیم گیری نتیجه طبیعی تفکر است و منجر به اعمالی می شود که انجام می دهیم. تصمیم گیری شامل حل مسئله ، تدوین تصمیم و برنامه ریزی است. این جنبه ها را می توان در فعالیت هایی مانند شناخت و تشخیص مشکلات ، انتخاب و به کارگیری مدل تصمیم گیری ، و تنظیم و اجرای برنامه ها تفکیک کرد. همانند ایده پردازی ، طیف گسترده ای از فنون حل مسئله و تصمیم گیری نیز وجود دارد. به استثنای فرآیند ارزیابی نظامی Military Appreciation Process (MAP) ، ارتش نیز نتوانسته است آنها را نهادینه کند. این سه "هدف" کاربرد تفکر را توصیف می کند ، اما نشان دادن تفکر نیست. تفکر از طریق بیان تفکر نشان داده می شود. بیان تفکر کیفیت تفکر ما از طریق افکاری که داریم و اعمالی که انجام می دهیم بیان می شود. افکاری که داریم معمولاً از طریق گفتن و نوشتن بیان می شود. این افکار توسط افرادی که به صحبت ما گوش می دهند یا آنچه را که می نویسیم می خوانند قضاوت می شوند. اقداماتی که انجام می دهیم توسط کسانی که بر آنها تأثیر می گذارد قضاوت می شوند. در ارتش ، افکار ما از طریق کارکنان ، به صورت کتبی یا کلامی بیان می شود. اقدامات ما توسط زیردستان ، شرکا ، متحدان ، دشمنان و اگر در تجربه خود تأمل کنیم ، توسط خود ما قضاوت می شود. قضاوت هایی که درباره عملکردهای ما انجام می شود ، براساس ادراک ، پیش داوری و تعصب کسانی است که قضاوت می کنند. همچنین باید در نظر بگیریم که تفکر در سطوح مختلف رخ می دهد. این فقط یک فعالیت فردی نیست. سطح تفکر تفکر در سه سطح صورت می گیرد: فردی ، تیمی و سازمانی. تفکر فردی کاری است که ما مستقل از دیگران انجام می دهیم. تفکر فردی توسط عوامل مختلفی شکل می گیرد. اینها شامل ساختار و عملکرد مغز ما ، عادات تفکر و فرهنگ و انتظارات سازمانها و گروههایی است که به آنها تعلق داریم. تفکر تیمی جمع تفکر فردی است ، اما با عارضه اضافه شده تعاملات اجتماعی و فرهنگی درون تیمی. بروس تاكمن ، روانشناس آمریكایی ، بخاطر نظریه توسعه گروهی مشهور است كه در آن پنج مرحله رشد را شناسایی كرد. مراحل شامل شکل گیری ، طوفان ، هنجارسازی ، اجرا و به تعویق انداختن است. اهمیت مراحل این است که آنها تاثیر و نفوذ بر افراد گروه (تیم)را نشان میدهند. هنگام کار در تیم ها ، افراد مانند زمان فردی رفتار نمی کنند (فکر نمی کنند). تفکر سازمانی حاصل جمع تفکرات فردی و تیمی است و توسط فرهنگ ، سنت ها و قوانینی که در درون سازمان وجود دارد محدود می شود. تفکر سازمانی را می توان در نتیجه جهت دهی به تیم ها و افراد تحت تأثیر قرار داد یا بر آنها تأثیر گذاشت. در اینجا می توان بین تصمیم گیری منطقی و پیروی از قاعده ، تمایزی بینابینی قائل شد. تصمیم گیری منطقی (که فرآیند ارزیابی نظامی بر اساس آن بنا شده است) مبتنی بر توسعه گزینه ها ، انتخاب بهترین گزینه با توجه به معیارهای توافق شده (عینی) و سپس اجرای گزینه انتخابی است. در مقابل ، پیروی از قانون ،تصمیم گیرندگان را برای درک موقعیت آنها در داخل سازمان ملزم به شناسایی نوع وضعیتی که با آن روبرو می شوند میکند و تصمیم گیری براساس قوانین و انتظارات سازمان گرفته خواهد شد. با تشریح سه سطح تفکر ، اکنون می توانیم توجه خود را به برخی از دلایل دشوار بودن تفکر معطوف کنیم. چالش های تفکر کردن ما انسانها بسیاری از مسائل را با تفکر خود درگیر می کنیم و توضیح کامل آنها وقت زیادی را می طلبد. به همین دلیل من فقط چهار مسئله مشترک را برجسته می کنم که ، با تجربه من ، تأثیر قابل توجهی در توانایی تفکر ما دارند. ادراک _ اگرچه بیشتر ما معتقدیم که چیزها را آنگونه که در حقیقت هستند درک می کنیم ، اما شواهد نشان می دهد که ادراک ما در واقع تفسیر مغز ما از اطلاعات حسی است. آنچه فکر می کنیم واقعی است ممکن است نباشد. جهان دقیقاً همانطور که مغز ما تصور می کند به نظر می رسد ، احساس می شود ، صدا می دهد ، بو می دهد و می چشد. توانایی ما در "درک" آنچه در اطراف ما اتفاق می افتد توسط مسائلی مانند "نابینایی ناآگاهانه" _Inattentional blindness_و "کوری نسبت به تغییر"_Change blindness_بیشتر مختل می شود. نابینایی ناآگاهانه ناشی از "آگاهی" محدود مغز ما است و منجر به این می شود که حوادث مهمی را که در منظره ساده اتفاق می افتند ، اما خارج از کانون توجه ماست متوجه نشویم. کوری نسبت به تغییر ناشی از استعداد ما به حواس پرتی است و نتیجه آن است که تغییرات چشمگیری را در صحنه ای که مشاهده می کنیم متوجه نمی شویم. عدم اطمینان ادراک به این معنی است که هنگام تفسیر ورودی های حسی باید مراقب باشیم. آنچه فکر می کنیم اتفاق می افتد ممکن است همان چیزی نباشد که در واقع اتفاق می افتد. حافظه_ این عقیده رایج که حافظه ما مخزن گسترده ای از همه چیزهایی است که تجربه کرده ایم - و اینکه برای یادآوری آنچه اتفاق افتاده فقط کافیست آن را بیاد بیاوریم - ثابت شده است که نادرست است. قابل اعتماد بودن حافظه بسیار کمتر از آن است که تصور می کنیم. حافظه ما یک بازسازی از وقایع است ، نه ضبط وقایع. ... تحقیقات قابل توجه نشان می دهد که خاطرات ما می توانند تغییر کنند. حتی می توانیم برای رویدادهایی که هرگز در واقع اتفاق نیفتاده اند خاطرات جدیدی ایجاد کنیم! در واقع ، حافظه ما یک عکس فوری از وقایع نیست که بعداً از آلبوم تجربیات گذشته خود بازیابی کنیم. در عوض ، حافظه سازنده است. اعتقادات فعلی ، انتظارات ، محیط و حتی پرسش هامی تواند بر حافظه ما از وقایع گذشته تأثیر بگذارد. دقیق تر این است که حافظه را بازسازی گذشته بدانیم - و با هر بازسازی پی در پی ، خاطرات ما می توانند از حقیقت بیشتر و بیشتر شوند. بنابراین خاطرات با گذشت زمان تغییر می کنند ، حتی اگر اطمینان داشته باشیم که آنها تغییر نکرده اند . این خاطرات می توانند تأثیر قابل توجهی در باورهایی که شکل می گیرد و تصمیماتی که می گیریم داشته باشند. تنها چیزی که از وارد کردن یک ایده جدید به ذهن نظامی دشوارتر است ، بیرون کشیدن ایده قدیمی است. لیدل هارت خلاقیت _خلاقیت برای سازگاری یک نیاز اساسی است. ما به خلاقیت نیاز داریم زیرا: وقتی اوضاع تغییر می کند و اطلاعات جدید به وجود می آیند ، دیگر نمی توان با راه حل های دیروز مشکلات فعلی را حل کرد. بارها و بارها ، مردم در می یابند آنچه که دو سال پیش کار کرده است امروز جواب نخواهد داد. این به آنها حق انتخاب می دهد. آنها می توانند از این واقعیت ناراحت باشند که کارها به آسانی مانند گذشته انجام نمی شود یا می توانند از توانایی های خلاقانه خود برای یافتن پاسخ های جدید ، راه حل های جدید و ایده های جدید استفاده کنند.با این حال ، مشکلی که همه ما با آن روبرو هستیم این است که خلاقیت به طور کلی توسط سیستم آموزشی و فرهنگ های اجتماعی و کاری ما از شرط خارج می شود. به ویژه اینکه سنت ، به یوغی در گردن ما تبدیل شده است. سنت استدلال معتبری برای حفظ گذشته نیست: سنتها فقط در صورت مرتبط بودن ارزشمند باقی می مانند. اگر تصویری از قدرت سنت برای جلوگیری از خلاقیت و نوآوری می خواهید ، سعی کنید پیشنهاد کنید ، که ما باید از میزان تمرین نظامی خود بکاهیم. خبر خوب این است که ، صرف نظر از اینکه چقدر احساس "خلاقیت" کرده ایم ، هنوز قادر به تولید راه حل های خلاقانه هستیم.... حتی اگر آموزش خلاقیت بیشتر به افراد امکان پذیر نباشد (و به نظر من این امکان وجود دارد) ، می توان ابزاری را در اختیار آنها قرار داد که به آنها امکان تولید راه حل های خلاقانه را بدون لزوماً خلاق بودن بدهد.ابزار تولید راه حل های خلاق کاملاً ثابت است و یادگیری آنها نسبتاً آسان است. همانطور که قبلاً اشاره شد ، مشکلی که ارتش در حال حاضر دارد این است که ما نمی توانیم این ابزارها را در فرایندهای تصمیم گیری خود وارد کنیم. نظر من این است که رهبران ارتش از عدم اطمینان به خلاقیت ناراحت هستند. خیلی راحت تر است که یک برنامه ایمن و کسل کننده را دنبال کنید تا اینکه بخواهید کار جدیدی انجام دهید. در مواجهه با انتخاب بین تغییر عقیده و اثبات عدم نیاز به چنین کاری ، تقریباً همه مشغول اثبات موضوع می شوند. John Kenneth Galbraith سوگیری تأییدی _ هیچ یک از ما به اندازه تصور خودمان درخشان یا معصوم نیستیم. سوگیری تأیید ، ما را وادار می کند تا شواهدی را برای تأیید اعتقاداتی که قبلاً در دست داریم ، جستجو کنیم. یا به دنبال شواهد ناسازگار (تأیید ناپذیر) نیستیم ، یا اگر در آن گیر بیفتیم ، ارتباط آن را تخفیف می دهیم. این یک مشکل اساسی در تفکر افراد است.نگران کننده این است که حتی شواهدی وجود دارد که مغرضانه بودن تأیید را به مغز ما وارد می کند: دانشمندان علوم مغز و اعصاب اخیراً نشان داده اند که این سوگیری ها در تفکر به روش پردازش اطلاعات مغز - همه مغزها ، صرف نظر از وابستگی سیاسی صاحبان آنها - تعبیه شده است. به عنوان مثال ، در مطالعه ای بر روی افرادی که تحت تصویربرداری (MRI) قرار می گرفتند ، در حالی که آنها سعی داشتند اطلاعات ناهمگن یا هم آوا را در مورد جورج بوش یا جان کری پردازش کنند ، Drew Westen و همکارانش دریافتند که مناطق استدلال مغز عملا وقتی شرکت کنندگان با اطلاعات ناسازگار روبرو می شوند ، خاموش شده و هنگام بازیابی آوایی ، مدارهای هیجان مغز با خوشحالی روشن می شوند. این مکانیسم ها یک پایه عصبی برای مشاهده فراهم می کنند که وقتی ذهن ما ساخته شد ، تغییر آنها سخت است.سوگیری تأیید تأثیر عمده ای در کیفیت تفکر فردی و تیمی ما دارد. این دلیل اصلی است که ما غالباً در تصمیم گیری های خود آنچه را که در ادراک خود نقص اشکاری میدانیم پنهان میکنیم. من تاکنون از پاسخ مستقیم به سوال قبلی خود اجتناب کرده ام: "چقدر احمق هستیم؟" پاسخ ، بر اساس شواهدی که دیده ام ، این است که ما نسبتاً احمق هستیم. می توانم تصور کنم که شما می پرسید ، "چه کسانی آدم های احمقی هستند؟" خوب ، اگر می خواهید بدانید که این افراد احمق چه کسانی هستند ، فقط باید در آینه نگاه کنید. من چهار مشکل راجع به تفکر که بطور مستقیم بر تمام تفکرات فردی تأثیر می گذارد ، بیان کردم. آنها همچنین از طریق تأثیر بر روی افرادی که تیم را تشکیل می دهند بر تفکر تیم تأثیر می گذارند. این مشکلات (و بسیاری دیگر) بر تفکر سازمانی از طریق جمع آوری اثرات فردی و تیمی نیز تأثیر می گذارد. ارتش سازمانی متمرکز بر تیم است. تیم ها ما را مشخص می کنند و مهمترین مولفه های توانایی ما را تولید می کنند. رهبران ارتش ، در همه سطوح ، در رهبری عالی هستند. با این حال ، مشکلی که بیشتر تیم ها با "فکر کردن" دارند این است که آنها نمی دانند به عنوان یک تیم چگونه این کار را انجام دهند. تفکر تیمی به استفاده از فرایند و تکنیک نیاز دارد.تفکر تیمی در ارتش با مازاد رهبری و کمبود مهارت راه گشایی بهم ریخته است. این عدم مهارت راه گشایی (facilitation skills) نیز بر روی آموزش تأثیر می گذارد. _ به معنای مهارتی است که باعث حل مشکلات در کارهای گروهی میشود _در حالی که ما مدرسان بسیار خوبی داریم - با دانش فنی عالی و اعتماد به نفس بالا - اکثریت قریب به اتفاق آنها برای راه گشایی آموزش ندیده اند. راه گشایی به شما کمک می کند تا به یک تیم (یا یک فرد) کمک کنید تا بیشترین بهره را از یک فعالیت ببرند. اگر شخصیتی از نوع "آلفا"_رهبر_ داشته باشید و مهارت راه گشایی عملی نداشته باشید ، انجام این کار دشوار است. یک راه گشای ماهر(راهنما) از اهمیت برنامه ریزی یک فعالیت و هدایت تیم در استفاده از طیف گسترده ای از تکنیک های مناسب آگاهی کامل دارد. او می فهمد که تفکر تیمی یک روند است و یک رویداد نیست. اگر ارتش بخواهد تطبیق پذیر بشود ، باید رویکرد تسهیل کننده تری را برای کار گروهی اتخاذ کند. هنگامی که من طوفان مغزی را به گروه ها آموزش می دهم ، با پرسیدن اینکه در گذشته چند نفر طوفان مغزی را "انجام داده اند" شروع می کنم. تقریباً همه دستهای خود را بالا می آورند. بعد از اینکه روند طوفان مغزی را آموزش دادم ، دوباره سوال را می پرسم. به طور معمول ، کمتر از ده درصد افراد دست خود را بالا می برند. آنچه بیشتر آنها در گذشته انجام داده اند به بهترین وجه می تواند به عنوان "تخلیه مغز" توصیف شود - تخلیه ساده ایده های مربوط به موضوع معرفی شده. طوفان فکری نیاز به آماده سازی و انجام یک سری فعالیت ترتیبی برای تولید ایده ها ، مرتب سازی ایده ها ، ارزیابی ایده ها و توسعه گزینه ها دارد. روند کامل طوفان مغزی ممکن است چندین ماه طول بکشد و باید شامل استفاده از تکنیک های اضافی مانند روش گروه اسمی و نمودار همبستگی باشد. می توانید طوفان فکری را در یک بازه زمانی بسیار کوتاه تر انجام دهید ، اما اگر فکر می کنید می توانید آن را در عرض نیم ساعت کامل کنید ، دچار توهم هستید. اگر تمام تجربه شما از طوفان مغزی محدود به نشستن به مدت 15-20 دقیقه با سه یا چهار نفر از همكاران در یك اتاق كوچك ، با تخته سفید و چند نشانگر باشد ، در واقع شما هرگز طوفان فكری را تجربه نكرده اید. و این نشان دهنده تفاوت بین رهبری و شخص تسهیل کننده (شخص راهنما - راه گشا- Facilitator ) است. یک رهبر تیم را به سمت تصمیم خود سوق می دهد. یک راهنما به تیم کمک می کند تا تصمیمات بهتری برای خود پیدا کند.اگر ارتش بخواهد تطبیق پذیر بشود ، باید رویکرد تسهیل کننده تری را برای کار گروهی اتخاذ کند. این یک چالش برای رهبران ارتش است که براساس تجربه خود ، احتمالاً فکر می کنند که می توانند بدون نیاز به تغییر در سبک رهبری خود ، کار را به خوبی انجام دهند. مشکل با روند ارزشیابی نظامی Military Appreciation Process (MAP) اگر تنها ابزاری که دارید چکش است ، پس تمایل دارید که هر مشکلی را به عنوان یک میخ ببینید. آبراهام مازلو فرایند ارزیابی نظامی (MAP) تنها چارچوب تصمیم گیری ما در ارتش است. این مدل مبتنی بر مدل تصمیم گیری منطقی است ، اما اغلب به جای یک چارچوب تصمیم گیری به عنوان یک ابزار برنامه ریزی استفاده می شود. یک مشکل مهم این است که اکثر افرادی که از MAP استفاده می کنند ، دانش و درک عمیق تری از نحوه "تفکر" ندارند. آنها از محدودیت هایی که همه ما سعی می کنیم محیط خود را درک کنند ، بی اطلاع هستند. آنها همچنین از مشکلاتی که همه ما هنگام تصمیم گیری با آنها روبرو هستیم بی اطلاع هستند. از آنجا که آنها از خویشتنآگاهی (Self-awareness) برخوردار نیستند ، بنابراین مجبور به استفاده از MAP به عنوان یک فرآیند خطی هستند ، بدون اینکه مفاهیم توانایی محدود ما در تفکر را درک کنند. حتی افرادی که در استفاده از MAP تجربه دارند ممکن است به سادگی و با تغییر کاربرد دکترین متناسب با شرایط مختلف ، فرآیند را به روشی کارآمدتر اعمال کنند. آنها "روند" را دقیق تر کار می کنند ، اما لزوماً تصمیمات دقیق تری نمی گیرند. یک مشکل حتی مهم تر ، این است که بیشتر افراد در ارتش حتی از MAP برای هدایت تصمیم گیری روزمره خود استفاده نمی کنند. مطمئناً ، وقتی از آنها می پرسید که آیا از آن استفاده می کنند ، می گویند که استفاده می کنند. اما سطح پاسخ آنها را خواهید دید که چقدر کم عمق است. آنها در زمینه جمع اوری و نظارت بر اطلاعات میدان نبرد کاهلی میکنند ، تجزیه و تحلیل ماموریت را قیچی میکنند و مستقیماً به سمت توسعه یک اقدام مطلوب (یعنی "من قبلاً این کار را انجام داده ام و جواب داده است")می روند.پس از آن ، یک یا دو سال پس از اجرا ، وقتی برنامه تفصیلی اقدام به عواقب ناخواسته متزلزل می شود ، متوجه می شویم شخصی که آن را انتخاب کرده است از پست خارج شده و نمی تواند از تجربه بدست امده چیزی یاد بگیرد. شاید می بایست نقل قول مازلو را با ظرافت کمتری جایگزین کنم: اگر تنها ابزاری که دارید چکش است و شما ترجیح می دهید از آن استفاده نکنید ، در این صورت یا نیاز به ابزارهای اضافی را تشخیص می دهید یا احمق هستید. LIEUTENANT COLONEL RICHARD KING هنگامی که دکترین فرآیند ارزیابی نظامی استرالیا (MAP) در سال 1996 برای اولین بار منتشر شد ، 181 صفحه داشت. پنج سال بعد ، طبق برنامه ، دکترین بازنویسی شد و تبدیل به 292 صفحه شد . هشت سال بعد ، نسخه جدیدی قرار است در اکتبر 2009 به عنوان تدوین آموزه منتشر شود: پیش نویس کنونی 592 صفحه است. من کاملاً مطمئن نیستم که طول اضافه شده باعث مفیدتر شدن نقشه شده است یا استفاده از آن را تشویق کند. همچنین نگران کننده این است که MAP بازنویسی شده هنوز فاقد طیف مناسبی از ابزار برای بهبود کاربرد آن است. بگذارید مختصراً دور بشوم و بینشی در مورد مدیریت و استفاده از دکترین توسط ارتش پیشنهاد کنم. اگر ارتش بخواهد تطبیق پذیر شود ، باید طرز تفکر خود درباره دکترین را تغییر دهد. بهترین چیزی که می توانیم با دکترین به دست آوریم این است که "عادت می کنیم" کاری را انجام دهیم که در گذشته در زمان نوشتن دکترین به آن رسیدیم . دکترینی که سالها طول می کشد تا بررسی ، تولید و اعتبارسنجی شود ، قدیمی است و نماینده یک الگوی منسوخ است. همه دکترینها باید "دکترین در حال توسعه" باشند و قابل بررسی و بهبود مداوم باشند. برخی از شواهد تفکر نامطلوب تاکنون ، من قضاوت خود را ارائه داده ام در مورد اینکه چرا فکر کردن دشوار است. احتمالاً زمان آن رسیده است که برخی شواهد از تفکر نامطلوب را ارائه دهیم. نوشته هایی درباره ارتش تطبیق پذیر _Army adaptive _ . ارتش را تطبیق پذیر نمی دانیم. تغییر عنوان - حتی همراه با تغییر در ساختار سازمانی - تغییری در عادت ، فرهنگ یا سنت ایجاد نمی کند. بعلاوه ، توضیح اینکه چگونه می خواهیم در اسنادی که ضعیف نوشته شده اند — از دیدگاه تفکر انتقادی ـ به یک ارتش تطبیق پذیر تبدیل شویم . من از وب سایت "ارتش تطبیق پذیر" بازدید کردم و متن مقدماتی و توضیحات پنج ابتکار را تجزیه و تحلیل کردم. برای این کار من از ابزار "grammar" در Microsoft Word استفاده کردم تا آمار خوانایی هر متن را نشان دهد. نتایج جالب توجه نبودند.این شواهد دیگری در حمایت از اظهارات سرهنگ جان هاچسون در آخرین چاپ مجله ارتش استرالیا ارائه می دهد: "من دریافتم که اکثر افسران می توانند عقاید خود را به زبان بیاورند ، اما در بیان همان ایده ها بر روی کاغذ مشکل زیادی دارند." من معتقدم که اکثر افسران سخنرانان با اعتماد به نفس و شایسته ای هستند ، اما مهارت های گفتاری آنها یک مشکل اساسی در تفکر را پوشانده است.این امر میتواند منجر به ابراز احساسات قوی، متقاعدکننده، ولی احمقانه شود که اعتبار بیشتری نسبت به حالتی که از دیدگاه تفکر انتقادی مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد، پیدا کند. شواهد دیگری از دشواری ارتش در بیان ایده ها به صورت نوشتاری در راهنمایCA Directive 14/09, Implementing the Adaptive Army in 2009 قابل مشاهده است. بند 9 این بخشنامه را در نظر بگیرید: ارتش تطبیق پذیر بر این اصل بنا نهاده شده است که اگرچه ساختار سلسله مراتبی ارتش برای فرهنگ ما بسیار مهم است ، اما استفاده صحیح از فن آوری مدرن می تواند افراد و زنجیره فرماندهی را از طریق سطوح بالاتر مسئولیت فردی و ارتباطات توانمند سازد. تطبیق پذیری در قلب خود با تحول شرایط ، نیاز به تغییر را با نیاز به حفظ دانش سازمانی (Corporate Knowledge) متعادل میکند . قبل از اظهارنظر درباره این موضوع از دیدگاه "تفکر" ، تصدیق می کنم که هرگونه تجزیه و تحلیل از یک بند جدا از کل سند ، خطر از دست رفتن زمینه را به همراه دارد. نظرات من در مورد این پاراگراف را می توان چنین خلاصه کرد:این مدرک نشان میدهد از تفکر انتقادی خبری نخواهد بود . به طور مشخص: الف _ این "اصل" را با "فرض" اشتباه می گیرد. ساختار سلسله مراتبی ارتش یک میراث فرهنگی است. یک ساختار سلسله مراتبی از لحاظ تاریخی برای فرماندهی و کنترل طراحی شده است. وقتی ارتش ها بزرگ ، سنگین و پیچیده باشند ، به موفقیت تاکتیکی ، عملیاتی و استراتژیک کمک می کند. در یک محیط غیر عملیاتی ، یا در سطح پایین تر و پیچیده تر از نوع عملیات ، ساختار مسطح (کمتر سلسله مراتبی) سازگارتر خواهد بود و خلاقیت بیشتر را تشویق می کند. این فرضیه که "ساختار سلسله مراتبی ارتش برای فرهنگ ما حیاتی است" ، و باید مورد چالش قرار گیرد. ارتش به طور سنتی از نظر واگذاری مسئولیت قوی بوده اما از نظر واگذاری قدرت ضعیف است. ب _ این معنای "توانمندسازی" را به نادرست نشان می دهد. این تصور که "استفاده صحیح از فن آوری مدرن می تواند به افراد و زنجیره فرماندهی از طریق سطح بالاتری از مسئولیت فردی و ارتباطات توانمند شود" فرض دیگر است. فناوری نمی تواند افراد و زنجیره فرماندهی را توانمند کند. توانمند سازی مستلزم این است که افراد (و سازمان ها) ترکیب درستی از مسئولیت ، اختیار عمل و منابع لازم برای تکمیل کار رادر اختیار بگیرند. این یک مسئله فرهنگی است ، نه یک مسئله فناوری. ارتش به طور سنتی از نظر واگذاری مسئولیت قوی بوده اما از نظر واگذاری قدرت ضعیف است.فرهنگ فرماندهی مأموریت (mission command ) باید در قلب دستیابی به یک ارتش تطبیق پذیر باشد و با این وجود "فرماندهی مأموریت" در این دستورالعمل ذکر نشده است. ج _اگر استفاده مشکوک از "توانمندسازی" را نادیده بگیریم ، هنوز منطقی نیست. چگونه "استفاده صحیح از فن آوری مدرن" از طریق "سطح بالاتری از مسئولیت فردی و ارتباطات" به نتیجه می رسد؟ بیشتر افراد از قبل مسئولیت فردی کافی دارند و تقریباً با کسی که رایانه و تلفن دارد در ارتباط مداوم هستند. آیا توزیع گوشی های Blackberry بین افسران ارشد به آنها قدرت داده است؟ همانطور که رابرت تاونسند در کتاب خود ، Up The Organization ، می نویسد: قبل از اینکه چیزی را خودکار کنید ، مطمئن شوید که سیستم گزارش دهی حاضر شما کاملاً دقیق و موثر باشد . در غیر این صورت رایانه جدید شما فقط سرعت خرابکاری را افزایش می دهد. د_ اینمتن تفکر انتقادی ضعیف را به نمایش می گذارد. "تطبیق پذیری با تحول شرایط ، نیاز به تغییر را با نیاز به حفظ دانش سازمانی (Corporate Knowledge) متعادل میکند ." استفاده از کلمه "تعادل" به معنی رابطه مستقیم بین "نیاز به تغییر" و حفظ "دانش سازمانی" گرچه این موضوع به زیبایی با بند بعدی در دستورالعمل CA پیوند می خورد ، اما این مدرکی از تفکر نامطلوب است. تطبیق پذیری عبارت است از شناختن نیاز به تغییر ، و سپس داشتن اراده و ابزار تغییر. دانش سازمانی در ذهن مردم قرار دارد. نه در یک پایگاه داده در رایانه. تغییر همیشه به "تغییر" نیاز دارد. مشكل دانش سازمانی اين است كه نياز به توسعه ، ساخت و كاربرد دارد. هر بار که شخصی را به قسمت دیگری (متفاوت) از ارتش می فرستید ، دانش سازمانی او به همراه او از در بیرون می رود. هدف رئیس ارتش این است که "ارتش باید به طور مداوم بررسی و سازگار شود تا اطمینان حاصل کند که برای محیط در حال تغییر مناسب است". سازگاری یعنی تغییر. این جمله معقولتر خواهد بود اگر بیان کند: تطبیق پذیری در قلب خود با تحول شرایط نیاز به تغییر را و چالشهایی که این مساله برای توسعه و مدیریت دانش سازمانی بوجود میآورد، تشخیص میدهد ما سابقه طولانی در تصمیم گیری احمقانه با بهترین اهداف داریم. برای کسانی که علاقه مند به مرور برخی از آن تاریخ هستند ، مطالعه کتاب Reglomania را بسیار توصیه می کنم. نتیجه بنابراین ، آیا ارتش احمقانه است؟ من معتقدم اینگونه است. این بدان معنا نیست که همه افراد ارتش احمق هستند ، یا اینکه هر کاری که ارتش انجام می دهد احمقانه است. ارزیابی من این است که ما احمق هستیم زیرا "تفکر" را درک نمی کنیم. ما نمی دانیم که در تلاش برای تصمیم گیری هوشمندانه با چند مشکل روبرو هستیم. افزایش خویشتنآگاهی (Self-awareness) از طریق آموزش و پرورش بخشی از راه حل افراد است. با تلاش آگاهانه ، افراد می توانند یاد بگیرند که آستانه شناخت ایده های احمقانه را افزایش دهند. تیم ها با مشکلات اضافی ناشی از فرهنگ ارتش روبرو هستند. سنت و درجه و مقام مانع توسعه و تبادل آزاد ایده ها می شود. تمرکز بر رهبری به جای راهنمایی ، از دستیابی تیم به پتانسیل واقعی خود جلوگیری می کند. مهارت های راه گشایی یک مهارت اساسی "سازگارانه" است . از نظر سازمانی باید بیشتر تلاش کنیم تا فکر کنیم. اما این مسیر ، روند تطبیق پذیری را کند نخواهد کرد. اگر تصمیمات احمقانه کمتری بگیریم ، در واقع ممکن است سرعت را افزایش دهد. در اینجا ما با یک مشکل فرهنگی دیگر روبرو هستیم: فرهنگ ارتش در دستیابی به "تکمیل کارها" تثبیت شده است ، زمانی که ما باید بر دستیابی به "موفقیت" تمرکز کنیم. ارتش بیش از حد بر تحویل خروجیها و خیلی کم بر دستیابی به نتایج تمرکز میکند. در نهایت ، اگر به ارزش مهارت های تفکر انتقادی و خلاقیت و مهارت های راه گشایی پی نبریم و یک سیستم قوی برای توسعه ، شناخت و پاداش دادن به این مهارت ها ایجاد نکنیم ، بسیار ساده تر می توان احمق شد. درباره نویسنده: سرهنگ دوم ریچارد کینگ _Lieutenant Colonel Richard King _ یک افسر اردونانس ارتش استرالیا و در حال حاضر افسر پروژه های مهارتهای تفکر در ستاد فرماندهی است. وی از از سال 1998 در حال تحقیق و تدریس "مهارت های تفکر" است. وی فارغ التحصیل دانشکده فرماندهی و ستاد ارتش رویال تایلند است و دارای مدرک کارشناسی ارشد مطالعات مدیریت (در اقتصاد) است. سرهنگ دوم افسر میز " به سوی ارتش باهوش تر" نیز می باشد. منبع : The Australian Army Journal- Volume VI, Number 3- 2009
-
1 پسندیده شدهتصاویری از اسکورت نفت کش ایرانی توسط ناوهای روسی ورود نفتکش ایرانی سماح به بندر طرطوس سوریه، با اسکورت دو ناو جنگی روسیه که نشان یک همکاری در تامین لجستیک سوریه دارد به نظر می آیدخودکفایی بنزین و توسعه پالایشگاه ها به شکلی متفاوت در حال شکستن تحریم های آمریکا هست امیدوارم دیگر خودکفایی های استراتژیک مثل گندم و خوراک دام بتونه حلقه مقاومت رو تقویت و تحریم ها رو عقب برونه
-
1 پسندیده شدهبریمستون : انگلیس هلفایر : آمریکا خرزنتیما : روسیه اینها بعد از بمبهای خوشه ای هوشمند ضدزره توسعه داده شدند. استفاده عملیاتی بمبهای خوشه ای تا حالا خیلی محدود بوده در دنیا، اما برعکس استفاده از این موشکها خیلی بیشتره. فقط یک دلیلش اینه که بمب خوشه ای وزن خیلی بالاتری داره و روی بالگرد و پهپاد نمیشه استفاده اش کرد. کلاهک سنگین هم منظور 10 - 20 کیلو هست، سنگین در مقیاس خرج گود، نه در مقایسه با TALL Boy!
-
1 پسندیده شدهرزمایش پدافندی مشترک ولایت 99 روز اول مقابله با جنگ الکترونیک دشمن که بخشیش توسط پهپادهای مامور به ایجاد جنگ الکترونیکی انجام میگرفت. مقابله و پدافند و شبیه سازی میدان تهاجم به یکی از مراکز حیاتی کشور رهگیری جنگنده های دشمن توسط پهپادهای رهگیر شلیک سامانه های سوم خرداد و 15 خرداد متفاوت بودن تمام سامانه های بومی در عملکرد نسبت به سالهای گذشته به این معنا که هر سال سامانه نسبت به سامانه سال قبل ارتقا پیدا کرده و همان سامانه تکراری سال قبل نیست پنهان بودن بخشی از توان مقابله ای برای غافلگیری در روز درگیری پ ن: جمع آوری و بازاستقرار دوباره سامانه ها در محل جدید برای مقابله با هدف قرار گرفتن سامانه ها بعد از عملیات شلیک سامانه های مرصاد ارتش و طبس سپاه به سمت اهداف واگذار شده از قرارگاه مرکزی پدافند آزمایش برخی سامانه ها که به خاطر حفاظت اطلاعات امکان نام بردن ازشون نیست
-
1 پسندیده شدهآیا جنگ قره باغ نشان میدهد عمر تانکها پایان یافته است؟ نیروی مسلح آمریکا پاسخ میدهد لحظه شکار تانک ارمنی توسط پهپاد اذری/ترکی با شروع درگیری ها در منطقه قره باغ بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان، از همان ساعتهای اولیه خسارت های سنگینی به واحدهای زرهی خصوصا تانکهای هر دو کشور وارد شد. توپخانه و موشکهای ضد زره ارمنی و پهپادهای جمهوری آذربایجان خودروهای زرهی را نابود میکردند. ارتش های مدرن چه چیزی می تواند از این درگیری یاد بگیرد؟ در عموم فیلم های دو طرف درگیر از انهدام ها ، تانک ها یا در فضای باز و بدون پوشش و در مجاورت یکدیگر قرار می گرفتند یا ثابت بودند. آیا این ضعف از طرف فرماندهان نظامی آذربایجان و ارمنستان است یا اینکه تانکها به طور کلی در میدان نبرد امروزی آسیب پذیر هستند؟ از همان زمان شروع درگریی در منطقه قره باغ تلفات زرهی دو طرف درگیری شروع شد کارشناسان زرهی عملکرد ضعف واحدهای زرهی در جنگ قره باغ را نشانه منسوخ شدن تانک ها نمی دانند. آنها این ضعف را یک شکست در 3 سطح آموزشی، تاکتیکی و تجهیزانی تحلیل میکنند. نیکلاس موران ، سرگرد گارد ملی تگزاس که حدود 20 سال با تانک ها کار می کند در این باره توضیح میدهد که پرنسل نیروی زمینی ارتش امریکا به خاطر وضعیت منطقه قفقاز با این منطقه آشنایی کامل دارند. منطقه قفقاز دارای مجموعه ای از بازیگران مختلف است برخی از آنها با ناتو برخی از آنها با روس ها همسو هستند. این نوع ترکیب موجب خواهد شد که احتمال دخالت آمریکا در منطقه قفقاز افزایش یابد. موران در ادامه توضیح میدهد سنارویوهای پیش روی ارتش امریکا برای دخالت در منطقه قفقاز بی شمار است. از طرف دریگر عوارض زمینی منطقه قفقاز بسیار متنوع است. دشت، مناطق کوهستانی، مناطق ساحلی و آبهای سطحی پراکنده همگی باعث ایجاد پیچیدگی خاصی در منطقه قفقاز شده است. در نتیجه نیروهای زمینی خصوصا واحدهای زرهی ایالات متحده امریکا تمرینهای مختلفی را با شرایط مشابه جغرافیایی و عوارض زمینی منطقه قفقاز انجام داده اند تا آمادگی رزمی مناسبی داشته باشند. تمرین مشترک ارتش گرجستان و امریکا سرگرد موران ضعف دیگر واحدهای زرهی و تانکهای ارمنستان و آذربایجان را به خاطر ناقص بودن ترکیب سیستم تسلیحاتی هر طرف و فقدان دفاع هوایی جدی عنوان میکند. موران توضیح میدهد که تانک به خودی خود هیچ کاری نمی تواند انجام دهید تا از خود در برابر سلاحی که برای نابود کردن وسایل نقلیه زرهی طراحی شده است تا آنها را از بالا از بین ببرد دفاع نمایید. مفهوم پهپادهای انتحاری قدمت 30 ساله دارد که بار اولین بار در این نبرد به شکل گسترده استفاده شده است. اکثر ارتش های مدرن از این نوع تهدید آگاه هستند و در حال ساخت تجهیزات برای مقابله با آن می باشند. توماس اسپوهر ، مدیر مرکز دفاع بنیاد هریتج و سپهبد بازنسته ارتش در باره عملکرد تانکها در نبرد قره باغ توضیح می دهد :" این درسی است که تیم های رزمی تیپ زرهی ارتش ایالات متحده آمریکا در مرکز آموزش ملی یاد می گیرند ، شما در جنگ های مدرن نمی توانید یک گروهان یا یک دسته تانک را به تنهایی به فلات یا دشت باز بفرستید و انتظار داشته باشید که انها سالم بیرون بیایند." "تیپ های زرهی و گردان های زرهی در مرکز آموزش ملی متوجه میشوند که راه سختی در پیش دارند. جنگ مدرن واقعاً سریع و بسیار کشنده است." "شما در جنگ های مدرن نمی توانید یک گروهان یا یک دسته تانک را به تنهایی به فلات یا دشت باز بفرستید و انتظار داشته باشید که انها سالم بیرون بیایند." اما با این وجود سپاه تفنگداران دریایی در حال کنارگذاشتن تانک های M1A1 خود از خدمت است. ژنرال دیوید اچ برگر ، فرمانده سپاه تفنگداران دریایی در این باره توضیح داد:" سپاه تفنگداران دریایی به دنبال کاهش وزن تجهیزات زرهی خود هستند. اما نیروی زمینی در حال پیگیری سیستم های دوربردتر ، اما بسیار بزرگتر ، سنگین تر و بزرگتر از تجهیزات زرهی ما است. ما به هر دو ( نیروی زمینی و سپاه تفنگداران ) نیاز خواهیم داشت. ما به یک ارتش بزرگ کشنده و سنگین نیز نیاز داریم. " مایک جیسون ، سرهنگ بازنشسته ارتش ارتش که 24 سال را به عنوان افسر زرهی و فرمانده گردان نیروهای ترکیب سپری کرده است می گوید: " اگر کسی درگیری ارمنستان و آذربایجان را فقط بر اساس پوشش چند روز گذشته و فیلم های چند دقیقه ای قضاوت کند ، می تواند اطمینان حاصل کند که این پایان نیروهای زرهی است" جیسون ادامه میدهد : "ما در حال نگاه کردن به فیلم های اکشن جنگی هستیم. وقتی می بینیم این نظامیان بدبخت ، آموزش ندیده و بدسرپرست که حتی به تجهیزات بلوک شرقی خود آشنا نیستند. وسایل نقلیه زرهی بسیار گران قیمت و تانک های با نفربرهای بی ام پی که احتمالاً در 30 سال گذشته در انبارها نگه داری میشدند را به یک بار وارد میدان نبرد می کنند تا و توسط هواپیماهای بدون سرنشین منفجر شوند. به نظر نمی رسد این دو ارتش داری هر سلاح ترکیبی باشد که نظامیان حرفه ای از آنها استفاده می کنند. ما می خواهیم به فرماندهان خود تمام ابزارهای ممكن موجود در جعبه ابزار را بدهیم. تفنگداران دریایی برای جنگ مشترک خاص خود تصمیم گرفته اند از تانک استفاده نکند. اما آنها از وسایل نقلیه زرهی سبک، خودروهای دوزیست برخوردار خواهند بود. از طرف دیگر نیروی زمینی ارتش به خودروهای زرهی سنگین تر اعتماد خواهند کرد. سپس ما همه اینها را با هم هماهنگ می کنیم تا این سمفونی خشونت همه با هم همزمان کار کنند. " "ما می خواهیم به فرماندهان خود تمام ابزارهای ممكن موجود در جعبه ابزار را بدهیم . سپس ما همه اینها را با هم هماهنگ می کنیم تا این سمفونی خشونت همه با هم همزمان کار کنند. " نقل با ذکر نام میلیتاری بلامانع است منبع
-
1 پسندیده شدهبازهم سلام مجدد من خودم به شخصه طراح نیستم و کار طراحی هم نکردم ولی اگر بحث انتخاب باشه حتما چیزی رو انتخاب می کنم که الان در دسترس هست و به قول شما جواب داده.... در تمام زمینه های صنعتی هم توصیه ی من همین هست حالا چه موشکی چه هوافضا چه صنایع خودرو در این صورت مسئله خطارفتن موشک احتمالا حل میشه... چون خودت میدونی که امضا حرارتی یه تانک با امضا حرارتی یه هواپیما خیلی تفاوت داره.... اما بازهم انتخاب سایدویندر برای من مسئله است...ببین اگر بحث مهمات ضد تانک هست خوب ما الان سالها هست که داریم تاو رو میسازیم و ظاهرا هم که تولید بومی ش موفق بوده.... خوب بازم برمیگردیم سر قضیه اقتصادی.....یعنی اگر انتخاب بین سایدویندر و تاو باشه من فکر کنم که تاو بهتر باشه... شاید اگر بحث برد و اینها هم باشه بشه یه بوستر به تاو اضافه کرد و بردش رو اضافه کرد... خلاصه که تصمیم بسیار عجیبی هست.... عموما موشکهای هوا به هوا رو برای اینکه فشار جی زیادی بهشون وارد می شه و مانورهای عجیب غریب می کنند از نظر بدنه پیچیده تر و محکم تر می سازن و خوب همه اینها هزینه رو افزاش میده از طرفی شما میگی که که این هم خودش کلی قضیه طراحی پیش میاره و داستان داره البته یه مسئله هم هست که ممکن هست چنین پروژه هایی رو تعریف کنند نه برای استفاده عملی بلکه برای اینکه یه تجربه ای کسب بکنند و از موشکهای موجود داشته های علمی اون رو برداشت کنند برای ساخت موشک های آینده که این هدف دیگه اصلا یه قضیه دیگری هست و در بحث ما جایی نداره... در این صورت خوب هر چیزی رو میشه باهاش هر کاری کرد... توی انگلیسی برای کسانی که این کار رو انجام میدن یه اصطلاح وجود داره که معادل فارسی نداره: tinker
-
1 پسندیده شدهاز کجا میدونید قابل درک نیست؟! و از کجا میدونید پژوهش که سهله، فراتر از پژوهش نیست؟! قطعا هیچ کس نمیتونه موجبات جدایی اقوام بشه و حتما آذربایجان اوتای! با آذربایجان بوتای! فرهنگ و زبان کاملا مشابهی دارند (مگر عجیب هست، دوپاره شدند از وطن خب ) ولی چرا از اون سمت نگاه نمیکنند این اتش تندان! خب اگر تمامش به حس و علاقه و اشتراک برمیگرده پرچم وطن مادری بزنند بر سر در مرزها و طلب بازگشت کنند، چرا طلب رفتگشت! میکنند؟! تک تک کلمات من به دقت انتخاب شده بودند و به هیچ عنوان توهین نبودند. اصولا تفاوت ناسزا و کلمات در معنای ادبی/املایی خودشون وقتی داره یک بحث اجتماعی/روانشناسانه صورت میگیره کاملا مشخص هست، نگفتن واقعیت هم حقیقت را نمیتونه دستخوش تغییر کنه چون برداشت ناسزا شاید ازش بشه ( هویت باختگی، کمبود شدید عزت نفس، جهل و نادانی نسبت به تاریخ خود و کشورشون، حتی بدتر نادانی نسبت به فرهنگ و قومیت خود و یا تعصب کور که سم مهلک عقل هست، دشمن ناشناسی، عقده حقارت و ... که اشارشون رفت صفات کاملا مناسب احوال کسانی است که در این تاپیک عمدتا بهشون اشاره میره و قطعا هیچ وقت هیچ فرد عاقلی به کل مردم آذربایجان و هیچ قومیت دیگری تعمیمشون نمیده* ) * در مورد کردها، بلوچ ها، عربها و فارسها و ... هم، هیچ تفاوتی نمیکنه. (شما میتونید مراجعه کنید به تاپیکهای مربوط به اعلام خودمختاری بارزانی ها و کردها) مگر میشه کسی که خودش نقد تعصب را میکنه متعصبانه یک قومیت را زیرسوال ببره؟ رفتارشناسی یک عده زیر تیغ تیز نقد هست، شما این رفتار را در هر کس و هر قوم و هر شخصی دیدید به راحتی تمام این صفات را بهش منتسب کنید. اگر من باشم یا دیگری هیچ تفاوتی نمیکنه. معنای تک تک واژه ها روشن هستند و برای تک تکشون هم تمام دوستان میتونند از تصاویر یادگار امام تا توییتهای فضای مجازی تا رفتار سبکسرانه کنار مرز و شعارهای تجزیه طلبان و توهینهاشون به اقوام و کشور ایران مصداق پیدا کنند. هنوز تک تک ابهامات و سوالات ایرانیان در این تاپیک پاسخ نگرفته. چطور میشه در کنار قاتل شهید بیضایی و زنجانی، برای فتحشون هر چیزی که میخواد باشه هورا کشید؟ چطور در کنار تجزیه طلبان میشه شعار پیروزی سر داد و همزمان توهین به ایران و نقشه و پرچم و اقوامش که همه با هم پاره تن ایران هستند را هیچ نگفت؟ چطور میشه دست در دست اسراییل شعار مبارزه با اشغال را باور کرد؟ چطور میشه در کنار اساییل شعار "برای اسلام" را باور کرد؟ چطور میشه در کنار علیف و اردوغان از همراهی با شیعیان سخن گفت؟ چطور میشه این همه نگاه چپ به تمامیت ارضی کشور را نه تنها فقط نظاره کرد بلکه به هیچ انگشات و حتی فاجعه همراهی هم کرد؟ چطور میشه در کنار النصره و داعش برای آزادی و شرف جنگید؟ کدوم شرف؟ آزادی ای که با دستان و اذهان پر از کثافت و جنایت النصره حاصل بشه کجاش افتخار داره؟
-
1 پسندیده شدهدرباب شوق به پرواز پرواز اندازه آدمو برملا میکنه ... هرچی بالا و بالاتر میری دنیا از دید تو بزرگتر میشه و تو از دید دنیا کوچکتر!!
-
1 پسندیده شدهنسخه فارسی داده نمای رزمایش پیامبر اعظم 14 تقدیم به شهید عزیز موسی اسکندری.
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهدر باب رفع نیاز برای خنثی کردن تهدید در زمان حال و نه اینده سال 1944 ، پس از حمله به نرماندی .... هیتلر : برای اطلاعت باید بگم که این بمب ها ( موشکهای وی-2 ) نخستین سلاحی هست که تمام جهان را به نفع ما دگرگون خواهد کرد رومل : الان مساله مورد بحث برای ما همین حالاست پیشوای من هیتلر : من امکانات دیگری دارم که بزودی می تواند جهان را زیر و رو بکند رومل : تکلیف حالا چی هست !!! پیشوای من ، ما فردا صبح باید چه کار کنیم ؟ پی نوشت : بخشی از دیالوگ فیلم روباه صحرا . محصول 1951
-
1 پسندیده شدهپرتابگر دو فروندی موشک فتح با ظاهر غیرنظامی و استتار شونده در رزمایش اخیر سپاه این خبر توسط خبرگزاری فارس نیوز منتشر شده! برفرض یگان مورد نظر چنین رویکردی اتخاذ کرده باشد اما باید به عنوان دستاورد تلقی بشه؟ حضرات مطلع هستن اینگونه مانور دادن رسانه ای، چه تبعاتی در پی دارد؟ https://www.farsnews.ir/news/13990602001106/موشک-فتح-کوچک-اما-خطرناک-سرباز-جدید-موشکی-ایران-را-بیشتر-بشناسید این ادعا از نظر بنده، خوشبینی نویسنده این گزارش است. حقوق بگیران این رسانه ها، آیا تحرکات کشتی T-AGM-24 امریکا زیر نظر داشتن؟ در تاریخ 7 اوت سیستم AIS این کشتی جاسوسی فعال شده بود و در خلیج فارس حضور داشته. (حدود 8روز پس از رزمایش پیامبر اعظم 14) احتمال فراوان زمان برگزاری رزمایش هم در حال رصد بودند.. این فقط یک بُعد اقدامات طرف مقابل هست بنظرم نیازی به استفاده از حامل غیرنظامی نیست، فقط خبرنگارها توجیه کنن، کافی است. این گاف زمان رزمایش الی بیت المقدس 1 فراموش نشدنی است!! عموم رزمایش ها در تاریخی برگزار میشوند اما اعلام رسمی دیرتر صورت میگیره تا به زعم برگزارکنندگان جلوگیری از نشت اطلاعات یا .. بشود. در اینجا خبرنگار سابق تسنیم توئیت میزنه داشتم برای گزارش میرفتم و سردار مشاهده کردم دیگه هیچ نگویم که سکوت بهتر است. دوستان بهتره واقعیت پیرامون کشور درک کنن. هر خطا محاسباتی در فضای رسانه ای و یا عملیاتی جبران ناپذیر است.
-
1 پسندیده شدهگل به خودی یا شلیک به خودی؟! یک روزنامه که احتمالا چند صد نفر! بیشتر مخاطب ندارد مصاحبه ای معمولی با شخصی می کند که خود معرفی اون شخص در اون مصاحبه که به اشتباه او را عضوی از ستاد مقابله با کرونا معرفی میکنه نشان میده چقدر غیر دقیق هست تنظیم مصاحبه. رسانه های معاند هم همون را بازنشر میکنند و البته در یک زمان طلایی ( که رابطه روزنامه و این زمان طلایی هم از نکات جالب توجه باید باشه اگر خبری پشتش هست ) ضریب میدند که خبرهایی که از ایران به دست ما رسونده میشده این هم سندش. تا این جای کار اتفاقی است مثل صدها اتفاق دیگه و طبیعی و مگر تا به حال هزاران بار از این اخبار و ادعاها و تحلیلهای متفاوت منتشر نشده در مورد کرونا که حتی میتونه راست باشه یا دروغ چون دیگه همه میدونند کشورها بر اساس شیوه های متفاوتی آمار اعلام میکنند. ولی درست در جایی که اتفاقا رسانه های فارسی زبان خارج از کشور تحت انتقاد هستند در بازنشر مصاحبه ای که معرفی فرد مصاحبه شونده حتی دقیق نبوده، جلسه هیئت نظارت بر مطبوعات اون نشریه را توقیف میکنه (به هر دلیلی) و حالا نه تنها رسانه های فارسی زبان که چه عرض کنم انواع و اقسام رسانه های معاند عربی و المانی و ... این را سندی برای اثبات حرفهای فرد مصاحبه شونده برجسته کردند و ده ها خبر با ذوق در رابطه باهاش منتشر کرند بلکه بقیه از یک موضع تهاجمی حالا باید به لاک دفاعی برند که بله چون توقیف کردید یعنی حرفهاش راست بوده. در حالیکه گفته شد تا حالا صدها خبرو تحلیل اینچنینی از زبان نمانیده مجلس تا پزشک و حتی مقام مسئول رسمی گفته شده و تموم شده رفته. گاهی حس میشه برخی در برخی صندلیها از قصد عناد دارند در مورد کشور! اگر نفوذی محسوب نشند. نفوذی که حتما نباید استخدام شده باشه از اون طرف، جهل هم نفوذی ناخودآگاه تولید میکنه لابد. پ ن: سوی دیگه ماجرا البته نباید فراموش بشه. این دیدگاه شخصی است به ماجرا که این رویه باید تغییر کنه و با تخلفات به شکل دقیق تری مواجهه بشه. مشکل ما اجرای نصفه و نیمه و غیردقیق و بد و مصلحت سنجانه قوانین هست که منجر میشه قوانین لوس بشند و اثربخشی نداشته باشند که منجر به تخلفات گسترده بشند که وقتی هم برخورد میشه این طور بر علیه خودش تبدیل میشه. قوانین باید دقیق باشند و وقتی وضع میشند همه جوانبشون در نظر گرفته بشه. در این مورد به این روزنامه بارها تذکر داده شده که شایعات و خبرهای مجعول را خصوصا با توجه به ابلاغی که در مورد اخبار کرونا شده ( در برخی کشورهای دیگه هم در مورد کرونا تصمیماتی گرفته شده بود که در رابطه با آمار و اخبار رسمی و ... نهادها و افراد غیرمسئول حق مداخله و تشکیک ندارند البته با جعل عنوان قطعا در این مورد طبیعتا منظور اظهار نظر اشخاص عادی نیست) منشتر نکنه ولی گویا این چندمین بار بوده که اصرار داشته و تکرار کرده و گفتم از نظر شخصی من نباید توقیف میشد که گل به خودی محسوب میشه و اصلا اهمیتی نداشته گزارشش ولی همزمانی این مصاحبه با توجه به اصرار روزنامه اون هم همزمان با اون گزارش پر سر و صدای بیبیسی به نظرم چراغ خاموش توسط نهادهای اطلعاتی دنبال میشد تا ببینند رابطه ای از درون روزنامه با اونور وجود داره یا خیر خصوصا که اخیرا مدام از منابعشون در داخل ایران میگند. پ ن2: حالا این را بزاریم در کنار وضعیت اسفبار نشریات ما که به نظر تنتها چیزی که براشون اهمیت نداره حرفه روزنامه نگاری/تحقیق/جستجو/افشاگری و کشف حقیقت هست. فردی که باهاش صدها مصاحبه در وب وجود داره که در رابطه با شیر مرغ تا جون آدمیزاد نظر داده و بارها با عنوان پزشک و عضو ستاد مقابله با کرونا مصاحبه شده در نشریات مختلف در ظاهر وضعش این هست: یک به ظاهر مثل آقای دوربینی که علاقه وافر به مصاحبه و دیده شدن داره و در مورد گورستان و گردشگری تا پزشکی و اپدیمی و کرونا و جامعه شناسی و ... مصاحبه داره. چند جا به شخصه عنوان اپیدمولوژیست و ویروس شناس را در مصاحبه هاش دیدم ولی اطلاعات کمی ازش وجود داره به غیر از مصاحبه هاش در مورد هر چیزی که بشه فکرش را کرد نکته اینجاست این اطلاعات اصلا دیده نمیشن. چیزی که دیده میشه تیرتهای دهان پر کن رسانه های معاند هست که: تایید اطلاعات دروغ کرونا با تعطیلی روزنامه مصاحبه کننده یا ایران افشا کننده امار دروغ را تعطیل کرد و از این قبیل که مثلا چون قشری چون سلبریتیستها تنها منابع خبریشون با لجاجت و یا هر دلیل دیگه ای این رسانه هاست این در ذهنشون به عنوان حقیقت بدون اطلاع از سوی دیگه ماجرا ثبت میشه و در بزنگاه ها خودش را به شکل کمپین ها نشون میده که فکر میکنند حتما همینی هست که میگن چون یک روایت را شنیدند فقط.
-
1 پسندیده شدهبرای استارت زدن یک موتور جت دو سیستم مجزا باید فراهم باشد. اول آنکه شرایطی باید فراهم شود که کمپرسور و توربین به سرعتی برسند که هوای کافی را به محفظه احتراق بفرستند و در آنجا با سوخت مخلوط شوند. دوم تمهیداتی برای احتراق مخلوط هوا سوخت در محفظه احتراق. هنگام استارت زدن موتور جت این دو سیستم باید همزمان با هم عمل کنند, و در عین حال در عمل مسقل از دیگری باشند. چراکه گاهی نیاز داریم تا جهت انجام تعمیرات, موتور را به گردش در بیاوریم بدون آنکه ignition داشته باشیم و یا در پرواز و در شرایطی که موتور خاموش شده سیستم احتراق باید بتواند مستقلا عمل relight را انجام دهد. به هنگام استارت زدن این دو سیستم کاملا هماهنگ هم عمل میکنند و توسط یک مدار الکتریکی کنترل می شوند. انواع روش های استارت زدن روش استارت زدن برای تمامی موتورهای جت بر یک اصل استوار است ولی از راه های گوناگونی حاصل میشود. نوع منبعی که توان اولیه را برای استارت موتور تامین میکند بسته به نوع موتور و شرایط و نوع هواپیما متغیر است. برخی از انرژی الکتریکی استفاده میکنند, بعضی از گاز, هوا, و یا فشار هیدرولیک. برای مثال موتور یک هواپیمای نظامی باید در حداقل زمان ممکن روشن شود و در عین حال به سیستم خارجی و کمکی وابسته نباشد. موتور هواپیمای های مسافربری باید طوری روشن شود که کمترین مزاحمت را برای مسافرین داشته باشد و همچنین جوانب اقتصادی مسئله از قبیل صرفه جویی در سوخت و ... هم مد نظر قرار گیرد. موتور استارتر هواپیما باید از قدرت کافی برخوردار باشد و بتواند یک گشتاور کافی را جهت به گردش درآوردن اجزائ گردنده موتور( کمپرسور فشار بالا) فراهم کند و یک شتاب یکنواختی را به آن بدهد و آن را از حالت سکون به سرعتی برساند که توربین بتواند موتور را در حالت فعال نگه دارد ( بادمان باشد توربین وظیفه اش گرفتن انرژی از گازهای خروجی است و از طریق شفتی که توربین را به کمپرسور متصل میکند سبب گردش آن میشود) 1- استارت الکتریکی: این روش در موتورهای توربوپراپ و توروجت استفاده میشود. معمولا استارتر یک موتور DC است که از طریق جهبه دنده کاهنده (Reduction Gear) و کلاچ به موتور متصل است تا بتوان بعد از آنکه موتور به سرعت مورد نظر خود رسید از استارتر جدا شود. منبع انرژی الکتریکی میتواند High Voltage یا Low Voltage باشد و از طریق رله ها و مقاومت هایی که در مدار طراحی شده عبور میکند تا ولتاژ متناسب با افزایش سرعت استارتر افزایش یابد. همچنین این منبع انرژی مورد نیاز سیستم احتراق را نیز فراهم میکند. انرژی الکتریکی بصورت خودکار بعد از آنکه موتور با موفقیت استارت خورد و Time Cycle خود را طی کرد قطع میشود. 2- کاتریج: این روش گاهی اوقات در هواپیماهای نظامی استفاده میشود و از مزایای آن میتوان به سریع بودن و مستقل بودن آن اشاره کرد. در این روش موتور استارتر در واقع یک توربین از نوع Impulse است که توسط گازهای پر سرعتی که حاصل سوختن این کاتریج است به گردش در می آید. توان خروجی توربین از طریق Reduction Gear موتور را به گردش در می آورد. مجددا یک سیستم قطع خودکار استارتر را از موتور جدا میکند. سوختن مواد محترقه داخل کاتریج توسط یک چاشنی الکتریکی انجام میگید. 3- Iso-propyl-nitrate: از ویژگی های این روش میتوان به پر توان بودن و سریع بودن آن اشاره کرد.در روش نیز استارتر از یک توربین بهره میبرد که انرژی کسب شده را از طریق یک Reduction Gear به موتور منتقل میکند. در این روش توربین در اثر گازهای ناشی از احتراق Iso-propyl-nitrate به گردش در می آید. این ماده در اصطلاح از نوع سوخت های mono fuel است که برای سوختن به هوا نیاز ندارند. این سوخت به داخل محفظه احتراقی که در داخل این استارتر تعبیه شده پاشیده میشود و به کمک یک سیستم الکتریکی محترق میشود. یک پمپ وظیفه انتقال سوخت را از منبع به داخل محفظه احتراق برعهده دارد. قبل از هر استارت یک پمپ هوا دود باقیمانده در محفظه احتراق را تخلیه میکند. تمام مراحل عملیاتی این سیستم توسط یک مدار الکتریکی کنترل میشود. 4-استارت هیدرولیکی برای استارت موتورهای جت کوچک استفاده می شود. بیشتر یکی از پمپ های هیدرولیک متصل به موتور برای این منظور بکار میرود و به آن Starter/Pump میگویند. روش ارسال گشتاور به موتور در موتورهای گوناگون متفاوت است ولی وجود Reduction Gear و Clutch در غالب مدل ها مشترک است. نیروی ابتدایی که باعث گردش پمپ هیدرولیک میشود از یک منبع زمینی تامین میشود. 5- Air Start : این نوع از استارتر ها متداولترین نوع در بین هواپیماهای تجاری هستند. از مزایای آنها سبک بودن, با صرفه بودن و نحوه استفاده راحت از انها است. این نوع استارتر در قسمت accessory به موتور متصل است و از چند منبع به شرح زیر هوای مورد نیاز خود را میگیرد: • A.P.U • Ground Power Unit • Cross Bleed Start, به این معنی که اگر یک موتور روشن داشته باشیم میتوانیم بخشی از هوای عبوری از کمپرسور آن موتور را برای استارت زدن موتور خاموش بگیریم. (به گرفتن هوا از کمپرسور موتور ها Bleed می گویند) [align=center][/align] هوا از طریق یکی از همین منایعی که ذکر شد به دریچه استارت میرود(Start Valve) و در آنجا پس از به گردش درآوردن توربین به خارج منتقل می شود. توربین از طریق یک Reduction Gear و بوسیله Sprag Clutch Ratchet شفت موتور را می گرداند. Ignition (تولید جرقه برای احتراق مخلوط هوا سوخت) بصورت خودکار همزمان با شروع گردش موتور آغاز می شود. ( ممکن است عمل Ignition لحظاتی پس از شروع گردش موتور و همزمان با ورود سوخت به محفظه احتراق صورت گیرد) با ورود سوخت به داخل محفظه احتراق موتورشعله ایجاد میشود و در اصطلاح به آن Light Up می گویند که با افزایش E.G.T (دمای گازهای خروجی از توربین) و افزایش شتاب کاری موتور همراه است. در یک سرعت معینی, بالاتر از سرعت خود اتکایی موتور یا همان Self Sustained Speed , دریچه استارت (Start Valve) بسته می شود, Sprag Clutch Ratchet ارتباط بین استارتر و موتور را قطع می کند و موتور در دور Idle به کار خود ادامه میدهد و استارتر از حرکت باز می ایستد. Sprag Clutch Ratchet از این رو طراحی شده که موتور بعد از استارت خوردن, استارتر را با خود نگرداند و مانع از لطمه خوردن به آن شود. [align=center][/align] چرخه استارت: در اینجا یک چرخه نرمال را در استارت یک موتور جت بررسی میکنیم. در این مثال موتور از نوعTwin spool است. یعنی اینکه LP Compressor و HP Compressor با دو شفت مجزا به LP Turbine و HP Turbine متصل هستند, و لذا سرعت گردش کمپرسور ها از همدیگر تاثیر نمی پذیرند. همانطور که در سیستم زیر میبینید هر موتور برای خود یک starter مجزا دارد که از هوایی با حجم زیاد و فشار کم (که توسط APU , موتور هواپیما و یا تجهیزات زمینی تامین میشود) بهره میبرد. [align=center][/align] در هنگام انجام استارت پارامترهای مهمی که باید به دقت تحت نظر باشند E.G.T و سرعت گردش کمپرسور فشار بالاست ( N2) چراکه این دو به ما نشان میدهند که آیا پروسه استارت به خوبی انجام میپذیرد با خیر؟ سایر پارامتر هایی که بر حسب شرایط ممکن است مهم باشند و به آنها نیاز داریم عبارتند از: LP Rotation N1, Fuel Flow, Duct Pressure, start Valve Warning Light هنگامی که مبادرت به استارت میکنیم, استارتر به گردش در می آید و باعث چرخش کمپرسور فشار بالا می شود, در لحظات اولیه Ignition و تزریق سوخت نداریم تا هنگامیکه سرعت کمپرسور به حد کافی بالا رود تا جریان هوای مورد نیاز در داخل محفظه احتراق برای انجام عمل احتراق به میزان مناسب برسد. هنگامی که RPM به اندازه تعیین شده رسید, سوخت و Ignition توسط سوئیچ فعال میشوند و سوئیچ تا پایان مرحله استارت باید فعال نگه داشته شود. Light Up شدن موتور با افزایش در EGT مشخص می شود و باید در مدت زمان مشخصی (حدودا 20 ثانیه) انجام پذیرد. افزایش اولیه EGT بدلیل وجود مقدار زیادی سوخت در محفظه احتراق زیاد است. پس از آن افزایش EGT یکنواخت خواهد بود. گازهای تولید شده در محفظه احتراق باعت حرکت توربین می شوند و کار استارتر آسانتر میشود و موتور شتاب میگیرد. در این حال با افزایش دور کمپرسور و نزدیک شدن به دور Idle , سیستم کنترل سوخت Fuel Control Unit ( که گاهی از آن به عنوان قلب موتور یاد میشود چون وظیفه تنظیم سوخت ارسالی به موتور را دارد) مقدار جریان سوخت را افزایش می دهد. و سبب آن میشود که مخلوط هوا/سوخت rich شود (نسبت سوخت از هوا بیشتر شود) که این باعث دومین جهش در افزایش EGT خواهد شد. افزایش شتاب موتور باعث رسیدن آن به Self Sustained Speed می شود یعنی سرعتی که در آن موتور میتواند بدون کمک استارتر به کار خود ادامه دهد. البته در این سرعت استارتر قطع نمیشود و اجازه می دهیم تا موتور قدری بیشتر سرعت بگیرد و این امکان رسیدن آرام موتور را به دور Idle فراهم میکند. Self Sustained Speed حدودا 30% N2 است. بعد از آنکه موتور به دور حداقل خود رسید و Ignition & Fuel Switch را رها میکنیم . دور Idle در موتورها حدود 60%N2 و 25%N1 است. Blowout Cycle: این حالت که آن Motoring Over هم میگویند, برای خارج کردن سوختی است که طی یک استارت ناموفق وارد موتور شده است. برای جلوگیری از Torching ( خروج شدید شعله از موتور جت که پدیده خطرناکی است) در موتورهای جت حتما باید سوخت باقیمانده در موتور خارج گردد. برای این منظور سیستم استارت موتورهای جت امکانی را فراهم میکند که طی آن استارتر بدون عمل سیستم احتراق موتور را میچخاند و سبب بیرون راندن سوخت میشود. در اغلب موتورهای پیشرفته امروزی, موتورها یک Duty Cycle سه تا پنج دقیقه ای دارند! این زمان نسبتا طولانی از آن جهت است که اگر نتونستیم موتوری را استارت بزنیم , سوئیچ مربوط به احتراق و سوخت را رها کرده و اجازه میدهیم استارتر به گردش موتور ادامه دهد تا سوخت از موتور خارج شود و سپس برای یک استارت مجدد اقدام میکنیم. Relight System: هرگاه در حین پرواز شعله در محفظه احتراق خاموش شود ( Flame out ), توسط سیستم Fuel/Ignition و بدون بکارگیری استارتر میتوانیم موتور هواپیما را روشن کنیم. در این شرایط چون کمپرسور توسط جریان هوا در حال چرخش است نیازی به استارتر نیست. در اصطلاح موتور windmill می شود یعنی جریان هوا موتور را می چرخاند. ( اکنون متوجه میشویم که چرا در آن عکس خلبان خواسته بود تا هواپیما رو به باد قرار گیرد) E.G.T و RPM دو فاکتوری هستند که به ما نشان میدهند آیا Relight با موفقیت انجام شده یا خیر؟ افزایش هرکدام به منزله موفق بودن relight است. Hot Start: تنها راه تشخیص بین Hot Start و Normal Start در این است که مقادیر E.G.T را در این دو حالت با هم مقایسه کنیم. در Hot Start درجه حرار گازهای خروجی از موتور بیش از حد زیاد میشود و از اینرو آسیب های جبران ناپذیری به توربین وارد میکند. گذشتن دمای گازهای خروجی از حد نرمال تنها ظرف چند ثانیه رخ میدهد و از اینرو باید در اولین فرصت سوئیچ Fuel/Ignition را در وضعیت خاموش قرار دهیم. Hot Start زمانی رخ میدهد که نسبت سوخت از هوا بیشتر بوده و هوای کافی برای خنک کردن اجزائ داخلی موتور نداشته باشیم که این خود میتواند دلایل متعددی داشته باشد از جمله موقعیت نا صحیح قرارگیری Throttle (در حالت idle نباشند) و یا سرعت پایین موتور در لحظات ابتدایی استارت. دلیل دیگری که جالب است بدانیم داشتن باد پشت در استارت های دوم در طول روز میتواند باعث این معضل شوند چراکه باد پشت مانع از خروج گازهای داغ موتور شده و به افزایش E.G.T کمک میکند. Wet Start: هنگامی بوجود می آید که نتوانیم استارت موفقی داشته باشیم بطوریکه RPM به حد نرمال خود رسیده ولی EGT به اندازه کافی افزایش نداشته ست. در این حالت است که مقدار زیادی سوخت به داخل موتور پمپ شده بدون آنکه مصرف شده باشد و خطر Torching را به همراه دارد. اینجاست که باید از Motoring Over ) Blow Out ) استفاده کنیم تا سوخت انباشته شده را خارج کنیم. Hung Start: شرایطی است که در آن افزایش EGT بیش از آن مقداری است که RPM موتور به آن نیاز دارد ( نرخ افزایش EGT و RPM یکسان نیست) و موتور در سرعتی کمتر از Self Sustain speed قرار میگیرد. در این حالت EGT از مفدار مجاز بیشتر نمیشود ولیکن چون دور موتور برای آن مقدار EGT کافی نیست ادامه کار به موتور لطمه وارد میکند. از عمده دلایل این مشکل آلودگی کمپرسور و ناتوانی آن در تامین هوای مورد نیاز موتور است. منبع:aerospacetalk.ir-Blanik
