برترین های انجمن

  1. oldmagina

    oldmagina

    Editorial Board


    • امتیاز

      41

    • تعداد محتوا

      2,182


  2. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      40

    • تعداد محتوا

      9,419


  3. 951

    951

    Editorial Board


    • امتیاز

      40

    • تعداد محتوا

      2,577


  4. Crash

    Crash

    Army


    • امتیاز

      20

    • تعداد محتوا

      1,055



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on شنبه, 6 آذر 1400 در همه مناطق

  1. 6 پسندیده شده
    به تقریب ، بیش از یک دهه از شهادت سرلشکر پاسدار ، حاج حسن تهرانی مقدم ، ( آبان 1390- آبان 1400 ) بعنوان بنیان گذار قدرت موشکی جمهوری اسلامی ایران می گذرد و گرچه هنوز ابهامات بسیاری در خصوص اتفاقی که در پادگان سپاه در بیدگنه رخ داد ، وجود دارد ،اما روندی که توسط ایشان پایه گذاری شد ، اکنون به درختی تناور تبدیل شده که بخشی از پتانسیل بازدارندگی دفاعی جمهوری اسلامی را بر دوش خود حمل می کند . با توجه به این مساله و به مناسبت هفت هزارمین پست در انجمن میلیتاری ، بررسی و تجزیه و تحلیل جدیدترین عامل بازدانده در حوزه توان بالستیکی جمهوری اسلامی ایران در دستور کار قرار گرفت که ادای دینی باشد به زحمات این پاسدار ایران و انقلاب اسلامی و یاد آوری باشد به مجموعه ما علاقه مندان به حوزه بررسی های نظامی که این قدرت ، به سادگی ، بدست نیامده و همواره می بایست در رشد و توسعه آن دقت نظر لازم صورت گیرد که این هدف ، تنها در سایه نقد درست ،قابل تحقق خواهد بود . با این وصف ، ذکر این نکته واجب است که در متن حاضر که در چند بخش و به شکل مفصل خدمت مخاطبان محترم ارائه میشود ، بدلیل ماهیت طبقه بندی شده اطلاعات مربوط به این شهرها ، هیچ گونه تفسیری ، جدای از متن های مورد استفاده ، در آن نیامده ، و متن اصلی ، تنها با یکسری ویرایش ها و اضافات مربوط به حوزه تاریخ نظامی خدمت عزیزان تقدیم می گردد . باشد که روح ما ، همواره با یاد حاج حسن تهرانی مقدم ، شاد باشد . مقدمه بازدارندگی یکی از مفاهیم بنیادین و استراتژیک در سیاست بین الملل و بطور خاص در حوزه نظامی- امنیتی است و کشورها باتوجه به فوریت تهدیدات به ایجاد بازدارندگی در راستای حفظ امنیت و بقاء وجودی خود اقدام می کنند. در حوزه ژئوپلیتیکی آسیای جنوب غربی تهدیدات زیادی به لحاظ ذهنی و عینی علیه ایران فعال هستند. در همین راستا، تعیین الزام استاندارد برای دکترین امنیتی جمهوری اسلامی ایران می بایست براساس وجود تهدیدات و شیوه مقابله موثر با این تهدیدات طراحی و اجرا می شود. با توجه به این مساله ، بطور فزاینده واضح است که نگاه غالب در میان تئوریسین های امنیتی – دفاعی ایرانی ، رویکرد امنیت محور بوده ، بر این اساس، دکترین امنیتی ایران به گونه ای طرح ریزی شده است که نسبت به نحوه مقابله با تهدیدات و معضلات امنیتی منفعل نباشد و با نگاه به آینده و براساس اولویت بندی نسبت به تهدید ، اقدام به اتخاذ تصمیم و سپس اجرای آن بپردازد. در همین راستا ، دبیر وقت شورای امنیت ملی ایران ( دریابان علی شمخانی ) در یکی از کنفرانس های امنیتی برگزار شده در تهران ، براین اعتقاد قرار داشت که هیچ کدام از همسایگان ایران در غرب آسیا ، به استثنای رژیم عبری در حوزه تهدید برای جمهوری اسلامی ایران طبقه بندی نمی شوند و ایران در تلاش است تا با ارتقاء همبستگی های متقابل سیاسی ، امنیتی ، اقتصادی و فرهنگی مسیر جدیدی را برای تقرب به موقعیتهای کم تنش بازکند ، ضمن آنکه در بخش دفاعی ، با تمرکز بر استراتژی ضربه دوم ، تقویت بازدارندگی متعارف را با ماهیت غیر متقارن در دستور کار خود قرار داده است . در واقع ، ماهیت رفتار ایران ، منوط به رفتار طرف مقابل خواهد بود . با توجه به مفاهیم ذکر شده ، درطول سه دهه پس از پایان جنگ ایران و عراق ، راهبرد بازدارندگی ایران بر مبنای توسعه توان موشکی شکل گرفت و نقش تعیین کننده ای برای این سلاح در تامین امنیت ایران گذاشته شد . اما با توجه به برتری هوایی عناصر بالقوه مهاجم ، مستقر در محیط اطراف جمهوری اسلامی ایران و ضعف شدید در حفظ آسمان در برابر تهدیدات فوق الذکر ، بنابراین براساس منطق نظامی و به منظور جلوگیری از نابودی این عنصر بازدارندگی در اثر ضربه اول دشمن ، انتقال همه سامانه ها و زیرساختهای موشکی به عمق زمین در دستور کار قرار گرفت که این امر به تولد شهرهای موشکی در ایران منجر شد . داستان ما در مطلب پیش رو ، تحلیلی است براین قابلیت ایران .... 1-مفهوم اولیه یکی از معمول ترین استدلال ها در انتقال عناصر مرتبط به بازدارندگی در دوره جنگ سرد به اعماق زمین ، این بود که کشورهای غیر هسته ای و حتی مسلح به تسلیحات کشتار جمعی ، می توانند بالاترین قابلیتهای رزمی متعارف را در اختیار داشته باشند ، اما وقتی بحث به مرحله کاربرد تسلیحات غیرمتعارف وارد می شود ، این قابلیت ها معمولا ارزش خود را از دست داده و یا اینکه در ارزیابی ها ، از اهمیت چنین توانمندی هایی بشدت کاسته میشود . این استدلال عمدتاً بر دو ایده اصلی قرار می گیرد الف- در حال حاضر ، هیچ دفاع کاربردی در برابر استفاده حریف از سلاح های هسته ای وجود ندارد ب – تسلیحات متعارف در ایجاد یک بازدارندگی کامل نظامی ناتوان به نظر می آیند . در این میان ، گرچه جمهوری اسلامی ایران تا کنون ( آبان 1400 ) هنوز به طور رسمی در شمار کشورهای دارنده تسلیحات هسته ای قرار نگرفته است ، اما دکترین نظامی این کشور در قرن بیست و یکم بر سه قابلیت اصلی پایه گذاری شده است : 1- طراحی و تولید موشک های بالستیک با هدف اجرای حملات دقیق ( با خطای دایره ای با دقت 50 متر ) به زیرساخت های کلیدی حریف نظیر نیروگاه های تولید انرژی الکتریکی و سایر زیرساختهای حیاتی و همچنین اهداف نظامی با اهمیت راهبردی نظیر سیلوهای پرتاب موشک یا رادارهای هشدار اولیه دفاع هوایی . 2- طراح و ساخت پناهگاه های فوق امن پرتاب موشکهای بالستیک بطوریکه امکان درامان ماندن از ضربه اول متعارف و حتی نامتعارف بوجود آمده و متقابلا زیرساختها برای ایجاد امکان وارد کردن ضربه دوم فراهم شود . 3-ایجاد پتانسیل بالفعل با ماهیت خسارت حداکثری به دشمن در سریع ترین زمان ممکن تا ضمن جلوگیری از ادامه حملات عناصر متخاصم ، در محاسبات حریف برای ادامه درگیری اختلال ایجاد گردد . بنابراین ، اگر این قابلیت بر اثر حمله دشمن ، غیر فعال گردد ، زرادخانه موشکهای بالستیک ایران به تقریب هیچ کارکرد موثر دیگری در یک درگیری احتمالی نخواهد داشت . درصورتی که واقعیات فوق الذکر مبنایی برای تحلیل در نظر گرفته شود ، ایجاد و توسعه مستمر این قابلیت می تواند به 2 دلیل ، گزینه کاربرد حملات غیر متعارف حریف را خنثی نماید: 1- اجرای حملات هسته ای ، قابلیتهای بالفعل ایران را برای اجرای حملات متقابل آسیب زا ، از کار نخواهد انداخت و آنچه که از حمله هسته ای نخست باقی می ماند ، برای وارد کردن آسیب متقابل به گونه ای که برای حریف قابل تحمل نباشد ، کافی خواهد بود . 2- مقیاس خسارت های وارده به حریف بلحاظ هدف قرار دادن اهداف مهم و با ارزش در سطحی خواهد بود که می توان آن را با وضعیت احتمالی کاربرد سلاح های هسته ای یا حملات هوایی ایران مقایسه نمود . بنیان استراتژی نظامی ایران : وارد کردن ضربه دوم در دکترین جنگ هسته ای، "وجود قابلیت ضربه دوم " را می توان به توانایی یک کشور در پاسخ به یک حمله هسته ای، با اجرای یک حمله تلافی جویانه هسته ای متقابل ، مورد تعریف قرار داد . ایجاد چنین قابلیتی ، ضمن متقاعد کردن دشمن به وجود این قابلیت در دکترین بازدارندگی هسته ای لازم و ضروری است و از ان جا که ممکن است طرف مقابل تلاش کند تا در یک جنگ هسته ای با یک "حمله بزرگ اولیه" (first strike) بر ضد رقیب ، جنگ را به نفع خود تمام کند، توسعه این توانمندی "عدم استفاده اولیه از تسلیحات هسته ای "را تضمین خواهد کرد. گر چه ممکن است یکی از طرفین قدرت پاسخ بازدارندگی کمتری داشته باشد، اما معمولا قابلیت های حمله دوم متقابل و دوجانبه باعث شکل گیری روند " تخریب متقابل" (mutual assured destruction) می شود. از سوئی دیگر ، قابلیت های حمله دوم را می توان با تحقق بخشیدن به فرایند های fail-deadly تقویت کرد. این فرایند ها خط قرمزی را تعیین می کند و درصورتی که از این خطوط قرمز عبور شود ، عواقب آن برای مهاجم ، چندان خوشایند نخواهد و شیوه های از پیش تعیین شده ای برای پاسخ بدانها وجود خواهد داشت. این عواقب از پیش تعیین شده، همچون یک حمله دوم هسته ای تلافی جویانه، می تواند طیف گسترده ای از پاسخ ها را در بر گیرد. اما براساس آنچه که استراتژیست های ایرانی بطور مداوم برآن اصرار می ورزند ، پاسخ متقابل ایران ، دردناک و کُشنده بوده که تا کنون ، گرچه ماهیت هسته ای ندارد ( که امکان پدید آمدن آن همچنان هست ) ولی می تواند برگزینه های متعارف ولی غیرقابل پیش بینی ( چه در حوزه حجم پاسخ و چه روشهای گوناگون طراحی شده ) استوار باشد . در واقع ، به احتمال بسیار زیاد ، ایران با علم بر محدودیتهای مشخص موجود در ظرفیت نظامی کلاسیک خود ، به جای تمرکز تمام قابلیتهای رزمی موجود غیر موشکی بر علیه مهاجم احتمالی ، مجموعه ای از اهداف مشخص را انتخاب نموده که پس از ارزیابی های مستمر و به روزرسانی اطلاعات در مورد آنها ، درصورت وقوع هر گونه عملیات نظامی که بطور مستقیم خاکش را هدف قرار بدهد ، این نقاط از پیش تعیین شده را با حجم قابل توجهی از موشک های خود مورد اصابت قرار دهد و قبل از آنکه جنگ به مرحله گسترده تری وارد شود ، به مهاجم تفهیم نماید که هزینه ادامه عملیات نظامی بر علیه ایران ، فراتر از پیش بینی های اولیه اوست .با این وصف ، نظرات مختلفی در خصوص ماهیت و کارایی اتخاذ استراتژی ضربه دوم وجود دارد که بدلیل طولانی بودن و خارج شدن از موضوع اصلی ، بحث در خصوص آن به زمانی دیگر موکول می شود . پی نوشت : 1- ادامه دارد .................... 2- تمامی منابع مورد استفاده ( اینترنتی ، چاپی و... در انتهای متن آورده خواهد شد ) 3- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی درانجمن میلیتاری،براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .
  2. 3 پسندیده شده
  3. 3 پسندیده شده
    The Imitation Game فرمانده دنیسون : اصلا" تا حالا تو یه جنگ پیروز شدی ؟!!!! من شدم !! میدونی چطوری ؟!! دستورات ، نظم و زنجیره فرماندهی !!
  4. 2 پسندیده شده
    در این تاپیک به بررسی و معرفی جلیغه های ضد گلوله امریکایی و همچنین کلاه های محافظ امریکایی از دوران جنگ جهانی دوم تا زمان حاضر می پردازم . جلیغه زره دار (Armor vest) معروف به T64 . این جلیغه چند ماه قبل از تسلیم زاپن در جنگ جهانی دوم وارد خدمت شد . در خلال جنگ کره این جلیغه با نام M21 بیشتر توسط سربازان کره جنوبی مورد استفاده قرار گرفت . این جلیغه از الیاف کنف بهمراه صفحات الومینیوم تشکیل شده است و حفاظت بالستیکی زیادی نداشت . همچنین دارای وزن حدودا 6 کیلو گرم بوده است . کلاه خود M1 در خلال جنگ جهانی دوم وارد خدمت شد و جانشین کلاه خودهایM1917 مربوط به دوره جنگ جهانی اول گردید . این کلاه خود دارای قطر 1.5 م م از فولاد پر کربن است و همچنین دارای نگه دارنده ی فایبر گلاس در درون خود برای قرار گرفتن بر روی سر می باشد . سربازان نیروی دریایی امریکا در مناطق اقیانوسی بر روی کلاه خودهای خود دارای الگوی استتار 2 رو بودند . یکی برای مناطق ساحلی و شنی و دیگری برای مناطق جنگلی و سبز . جلیغه ضد ترکش M1952 در سال 1952 وارد خدمت شد و در خلال جنگ کره و ویتنام بسیار مورد استفاده قرار گرفت . جلیغه متشکل از 12 لایه نایلون مقاوم بود و وزن حدودا 4 کیلوگرم . از لحاظ حفاظتی بر اساس استاندارد های امروزی دارای سطح پایینی بوده است . در خلال جنگ ویتنام نمونه ارتقا یافته ی کلاه خود M1 مورد استفاده قرار گرفت که دارای ظاهری نسبتا متفاوت و همچنین لایه های داخلی بهتری نسبت به نمونه قبلی بوده است . این کلاه خود هم دارای روکش استتار دو رو بوده است . یکی برای فصول پاییزی و دیگری برای تابستان و فصول سبز . جلیغه ضد ترکش M1955 نمونه ی ارتقا یافته جلیغه M1952 است که در خلال جنگ کره مورد استفاده قرار گرفت . فرق اصلی ان در جیب های جدید بر روی جلیغه و همچنین لبه های ضخیم در اطراف شانه ها و گردن است . این جلیغه از 13 لایه نایلون در اطراف شانه ها و لایه های روی هم قرار گرفته Doron ( نوعی صفحه فایبر گلاس به ضخامت تقریبا 3 سانتیمتر ) در اطراف پهلوها تشکیل شده است . این جلیغه از نمونه ی قبلی از راحتی کمتری برخوردار بود و دارای حفاظت بهتری نسبت به گلوله کلت و سلاح های لبه تیز از نمونه های قبل می باشد . وزن ان حدود 5 کیلو گرم است . کلاه خود محافظ معروف به نمونه ی مخصوص چتربازان - شبیه نمونه ی M1 است ولی دارای بند نگه دارنده روی چانه متفاوت با قبلی ها . این کلاه خود را بیشتر با الگوی استتار RDF بکار رفته ی روی ان می شناسند . اولین مدل از جلیغه های ضد گلوله امریکایی که توانایی مقاومت در برابر کالیبر های جنگی مخصوصا 7.62 م م را دارد . این جلیغه در سال 1960 ارائه گردید و دارای 2 صفحه مقاوم و کامپوزیت از جنس فایبر گلاس بود که در قسمت جلو و پشت جلیغه نصب می شدند و همچنین قابل جابجایی بودند . این جلیغه با توجه به وزن بالای ان حدود 13 کیلوگرم و همچنین یک طرفه بودن جهت گردن ان و شکل ان که فشار زیادی به شانه ها می اورد در مقیاس بالا تولید و استفاده نشد . اخرین مدل استفاده شده از کلاه خود M1 که در دهه 80 و اوایل دهه 90 مورد استفاده قرار می گرفت تا اینکه به طور کامل توسط کلاه خود های مدرن PASGT جایگزین شد . این مدل دارای بند چانه مدرن و همچنین پوشش استتار درختی بر روی خود می باشد . جلیغه های PASGT اولین جلیغه های محافظ ضد گلوله و ضدترکش از جنس کولار بودند که در اواخر دهه 70 به نیروهای امریکایی تحویل داده شدند و دارای 13 لایه کولار بودند . از لحاظ رتبه بندی محافظت این جلیغه ها در مرحله اول قرار داشتند که محافظت در برابر گلوله های کالیبر پایین نظیر کلت ها و سلاح های دستی را فراهم می نمود . چون این جلیغه ها فقط در مدل استتار درختی تولید شدند روکش های استتاری صحرایی 6 رنگ و 3 رنگ برای انها تولید شد . کلاه محافظPASGT که مخفف( Personal Armor System Ground Troops ) می باشد در دهه 80 به نیروهای امریکایی تحویل داده شد از 19 لایه کولار تشکیل شده است که علاوه بر وزن بیشتر از نمونه ی فولادی مقاومت و محافظت بیشتری نسبت به گلوله سلاح های دستی فراهم می نمود . جلیغه محافظ Ranger . این جلیغه در اوایل دهه 90 برای محافظت از رنجر های ارتش در برابر گلوله سلاح های کوچک تولید شد و دارای 32 لایه کولار و همچنین صفحه سرامیکی در ابعاد 10 در 12 اینچ می باشد . خود جلیغه دارای رتبه محافظت 3A می باشد و توانایی مقاومت در برابر گلوله مگنوم را دارد . صفحه سرامیکی دارای رتبه بندی مرحله 3 می باشد و در برابر کالیبر 7.62 م م مقاوم است . تنها عیب این جلیغه ضد گلوله وزن بالای ان بود : چیزی حدود 13 کیلوگرم . مدل مخصوص نیروهای چتر باز از کلاه خود PASGT که دارای پد جدید و همچنین نوار نگه دارنده 3 تیکه است که از جابجایی کلاه خود بر روی سر جلو گیری می کند . جلیغه ضد گلوله Interceptor اولین جلیغه ضد گلوله ارتش امریکا بود که توانایی مقاومت در برابر گلوله سلاح های جنگی را داشت . این جلیغه در اواخر دهه 90 وارد خدمت ارتش امریکا شد و تبدیل به گرینه استاندارد سربازان امریکایی چند ماه بعد از حمله به عراق گردید . این جلیغه از بسیاری از جهات شبیه جلیغه Ranger می باشد فقط بافرق اینکه وزن ان حدود 8 کیلو گرم است . این جلیغه همچنین دارای محل هایی برای نصب جیب های مهمات و تجهیزات می باشد . مدل جدید تر و بهینه شده کلاه خود PASGT دارای رتبه بندی محافظت مرحله 3A و همچنین وزن کمتر و گیره و چانه بند بهتر و 3 نقطه برای محکم کردن کلاه بر روی سر است . در سال 2003 نیروی دریایی امریکا مدل جدید از جلیغه ضد گلوله Interceptor را ارائه کرد که تنها رنگ ان را تغییر داد . نمونه جدید دارای رنگ بندی قهوه ای کایوت ( coyote brown ) می باشد . این رنگ هم در محیط صحرایی و هم در محیط دارای درخت از استتار خوبی برخوردار است . کلاه خود مخصوص نیروی دریایی نمونه جدید و به روز شده PASGT می باشد که دارای رتبه بندی محافظت 3A و وزن کمتر و بند نگه دارنده 4 نقطه است . همچنین دارای پوشش استتار 2 رو دیجیتال می باشد . جلیغه استاندارد Interceptor مخصوص ارتش امریکا . کلاه خود مخصوص نیروهای ارتش امریکا که مشابه نمونه ی نیروی دریایی است با اندکی تفاوت در ظاهر. دارای محافظت رتبه بندی 3A و وزن کمتر نسبت به نمونه ی PASGT و همچنین دارای سیستم ضربه گیر داخلی جدید برای خنثی کردن ضربه ناشی از برحورد گلوله می باشد . همچنین دارای 2 نوع پوشش یکی ACU و دیگری پوشش 2 رو از استتار صحرایی و درختی است . فقط برای میلیتاری .//// بازیابی تصاویر ، 1397/11/10 // MR9
  5. 2 پسندیده شده
  6. 2 پسندیده شده
    سید ابراهیم رئیسی رییس جمهور صبح امروز از آخرین دستاوردهای صنعت فضایی کشور بازدید کرد. پس از این بازدید، جلسه شورای عالی فضایی به ریاست رییس جمهور برگزار شد.
  7. 2 پسندیده شده
  8. 2 پسندیده شده
    قسمت دوم M56 Scorpion M56 یک خودرو ضد تانک / توپ خودکششی ارتش امریکا، که دارای یک توپ 90 میلیمتری است. هدف ساخت این خودرو داشتن یک خودرو ضد تانک/ توپ خودکششی با قابلیت هوابرد و انتقال هوایی به وسیله هواپیماها وبالگردهای ترابری بوده است. M56 توسط کمپانی جنرال موتور ، بخش کادیلاک برای نیروهای هوابرد طراحی و ساخته شد. بعدها این خودرو ضد تانک در اختیار تفنگداران نیروی دریایی اسپانیایی، مراکش و جمهوری کره نیز قرار داده شد. از جمله ویژگی مهم M56 قابلیت هوابرد بودن آن است. پرتاب شدن M56 از هواپیمای C-119 و فرود موفق آن جا به جایی اسکورپین با کمک بالگرد CH-37 M56 دارای 4 خدمه شامل فرمانده، توپچی، لودر و راننده است. وزن این خودرو در حالت آماده برای جنگ 7.7 تن و در حالت استاندارد 6.4 تن بوده است. M56 مجهز به نورافکن فروسرخ خارجی برای رانندگی درشب و فاقد سیستم های حفاظتی ش.م.ر بوده است همچنین این خودرو قابلیت دوزیست بودن را نداشته است. پیشرانه این خودرو موتور بنزینی Continental A01-403-5 با قدرت 200 اسب بخار بوده. به مدد این پیشرانه حداکثر سرعت در جاده 45 کیلومتربر ساعت و برد 230 کیلومتر بوده است. توپ اصلی این ضد تانک یک توپ 90 میلیمتری مدل M54 بود. مهمات توپ مدل M54 با توپ مدل M36 یکسان بوده، توپ مدل M36 بروی تانک اصلی میدان نبرد M48 پاتون نصب شده بود. تعداد گلوله های ذخیره شده در داخل خودرو 29 گلوله می باشد. تنها بخشی محافظتی برای خدمه یک حفاظ زرهی است که در جلویی محل قرار گیری خدمه قرار داشته است. M56 توسط تیپ 173 هوابرد ارتش آمریکا در جنگ ویتنام استفاده شده عمده نقش این خودرو ایجاد پوشش آتش مستقیم برای نیروهای پیاده نظام بوده است. بزرگ ترین اشکال این خودرو در جنگ ویتنام نداشتن یک حفاظت همه جانبه برای محل قرار گیری خدمه بود. توپ 90 میلیمتری جهت تامین آتش پشتیبانی برای پیاده نظام رضایت بخش بود. محل ذخیره سازی مهمات در بخش عقبی بدنه بود. از جمله خودرو های زرهی استثنایی که به جای چرخ های فلزی مجهز به تایر های لاستیکی است محفظه حفاظ راننده توپ M56 در کنار نفربر M113 در ویتنام مشخصات: سال تولید : 1953–1959 وزن : 7.7 تن طول : 4.55 متر عرض: 2.57 متر ارتفاع : 2متر تعداد خدمه : 4نفر – فرمانده ، توپچی ، بارگذار و راننده تسلیحات : توپ 90 میلیمتری M54 پیشرانه : موتور بنزینی A01-403-5 با قدرت 200 اسب بخار حداکثر سرعت در جاده : 45 کیلومتربر ساعت برد : 230 کیلومتر M50 Ontos Ontos یکی دیگر از خودروهای سبک زرهی ضد تانک ارتش ایالات متحده امریکا میباشد که به توپ 106 میلیمتری مجهز است . این خودرو زرهی در سال 1950 توسعه پیدا کرده بود. سلاح اصلی 6 عدد توپ 106 میلیمتری بدون لگد مدل M40 است، که می توانسته به طور متوالی وبه سرعت یک هدف دشمن را با اطمینان بالا نابود کند . این خودرو زرهی در تعداد محدود برای تفنگداران دریایی ایالات متحده ساخته شد. تفنگداران نیرو دریایی در گزارشات خود از نتیجه عالی Ontos برای پشتیبانی و پوشش آتش مستقیم در طول جنگ ویتنام خبر میدادند. در سال 1969 M50 برای همیشه از خدمت کنار گذاشته شد. ارتش آمریکا در سال 1950 در نظر داشت تا یک خودرو زرهی ضد تانک با قابلیت جابه جایی هوایی با کمک هواپیماهای ترابری با محدوده وزن 10 تا 20 تن را طراحی کند. همچنین درنظر داشت تا از پیشرانه شش سیلندر کامیون های GMC برای نیروی محرک Ontos استفاده کند. سرانجام شرکت آلیس چالمرز قرار دادی با ارتش آمریکا در12اوت سال 1955 منبی بر طراحی و ساخت خودر زرهی با مشخصات مورد نظر ارتش و تولید 297 دستگاه را بست . شرکت آلیس چالمرز اولین نمونه مورد نظر را در سال 1952 ساخت. این نمونه اولیه بروی شاسی توپ خودکششی سبک M56 نصب شده بود . اما بر خلاف M56 به یک برجک فولاد ی برای حفاظت بیشتر خدمه مجهز بود. این برجک دارای دوبازو بود که در هر طرف 3 توپ نصب میشد . برجک این مدل فقط توانایی گردش 15 درجه ای را داشت. در نمونه دوم شرکت آلیس چالمرز تغییرات عمده ای ازجمله به کارگیری سیستم تعلیق جدید، زنجیرهای حرکتی جدید و برجک جدید با توانایی گردش 40 درجه ای را برروی نمونه جدید پیاده سازی کرد. سلاح اصلی نیز 6 توپ 106 میلیمتری بدون لگد M40 بود. سلاح ثانویه برای مبارزه با نیروهای پیاده نظام دشمن یک مسلسل ۷٫۶۲ میلیمتری مدل M1919A4 انتخاب شد. همچنین در بعضی خودروها 4 عدد مسلسل سنگین 12.7 میلیمتری M2 Browning بروی توپ ها نصب شد. انجام تست ها و آزمایشات بروی نمونه اولیه این خودرو زرهی تا سال 1955 ادامه داشت. بعد از تکمیل تست ها تولید این خودرو در سال 1955 تا اواسط سال 1957 ادامه داشت. اولین نمونه های تحویلی به تفنگداران نیرو دریایی در 31 اکتبر سال 1956 بود . اما با این وجود M50 خالی از اشکال نبود , حمل تعداد کم گلوله به نسبت نقش یک خودر وضد تانک- پشتیبانی آتش ( تعداد گلوله های قابل حمل برای توپ اصلی 18 عدد بود) و نیاز به خروج خدمه از خودرو برای بارگذاری مجدد توپ ها که موجب میشد در تیررس دشمن قرار بگیرند از جمله اشکالات این ضدتانک بود. نمونه ی اولیه M50 که از بدنه ی M56 بهره می گرفت. این ضد تانک با 6 توپ 106 میلیمتری سلاح قدرتمندی بود. جابه جایی M50 با کمک هواپیمای ترابری C119 درب پشتی M50 برای ورود و خروج سرنشین ها در حالی که قرار بود M50 به عنوان یک ضدتانک در میدان نبرد ظاهرشود اما عموما در میدان نبرد به عنوان یک خودرو پشتیبانی آتش برای نیروهای پیاده نظام مورد استفاده قرار می گرفته است .زره سبک این خودرو در برابر تفنگ های انفرادی با کالیبر بالا مقاوم بود اما در مقابل انفجار مین ها و تسلیحات ضد تانک مثل ارپی جی مقاومت چندانی داشت در نتیجه ارتش امریکا از M50 برای خطوط دفاعی و یا عملیات های افندی بهره می گرفت. با این حال خدمه و فرماندهان از عملکرد این خودرو در طول خدمت در میدان نبرد ویتنام راضی بودند. وزن کم این خودرو باعث می شد در هنگام عبور از مناطق صعب العبور و پل های چوبی با ظرفیت وزنی پایین بدون مشکلی به راه خود ادامه دهد در صورتی که تانک های دیگر با وزن بالا در این مناطق دچار مشکل اساسی می شدند. Ontos در کنار تانک M48 Ontos در کنار تانک شعله افکن زیپو M67 در نبرد Huế ، فرمانده کلنل اسمیت استنلی هیوز بیان کرد که Ontos بیشتر از تمامی سلاح های تفنگداران نیرو دریایی موثر بوده است. Ontos در ماه مه سال 1956 غیر فعال شد و تعدادی از این خودرو به تیپ های سبک پیاده نظام ارتش در ویتنام تحویل داد شد. تا زمان در دسترس بود قطعات یدکی از M50 استفاده میشد و در غیر این صورت با برداشت برجک از آن به عنوان یک سنگر ثابت استفاده میشد. در اخر در سال 1970 تمامی Ontos ها از ویتنام خارج شدند و در آمریکا یا اوراق میشدند ویا از شاسی آنها برای ساخت وسایل نقلیه جدید استفاده میشد. البته چند دستگاه باقی مانده امروزه در موزه های جنگ در ایالات مختلف امریکا نگهداری میشوند. نقش پرنگ Ontos در جنگ ویتنام Ontos در حال شکار یک تک تیرانداز در نبرد Huế حضور محدود Ontos در لبنان- سال 1958 مدل ها نفربر T55-T56 این مدل ها نفربرهای سبک زرهی بود که از روی شاسی و بدنه M56 ساخته شده اند. مدل T55 همان M56 بدون که برجک است. از این مدل 2 نسخه اولیه ساخته شد اما به علت جای کم برای خدمه و سرنشینان ( ظرفیت این مدل پنج سرنشین بوده است) و فضای کم برای راننده این طرح رد شد. مدل T56 به نسبت مدل قبلی خود کشیده تر است در نتیجه یک تیم 8 نفره با تجهیزات می توانسته در داخل آن قرار بگیرد . با این وجود این طرح نیز توسط ارتش امریکا پذیرفته نشد. نفربر T55 نفربر T56 Ontos با توپ 105م.م در این طرح قرار بود توپهای 106 میلیمتری با توپهای جدید 105 میلیمتری به علاوه یک بارگذار خودکار ( عملکرد این بارگذارها همانند فشنگگذاری در هفت تیر بوده است) نصب شوند. با این وجود این طرح نیز رد شد و به مرحله عملیاتی نرسید. M50A1 در این طرح پیشرانه GMC با یک پیشرانه کرایسلر 361 V8 جایگزین شد. از 297 دستگاه تحویلی به تفنگداران نیروی دریایی تنها 176 دتسگاه ما بین سال ها 1963تا 1965 به این استاندارد رسیدند. مشخصات : سال تولید : 1955–1957 تعداد تولید شده : 297 دستگاه وزن : 8,600 کیلوگرم طول : 3.83 متر عرض: 2.59 متر ارتفاع : 2.13 متر تعداد خدمه : 3 نفر – توپچی ، بارگذار و راننده تسلیحات : 6 توپ 106 میلیمتری - مسلسل ۷٫۶۲ میلیمتری – 4 مسلسل 12.7 میلیمتری پیشرانه : موتور GM 6-cyl با قدرت 145 اسب بخار حداکثر سرعت در جاده : 48 کیلومتربر ساعت برد : 185 کیلومتر M551 SHERIDAN مدل پیشرفته تر خودروهای زرهی هوابرد و کوچک ارتش ایالات متحده امریکا M551 نام داشت. در سال 1966 با بازنشسته شدن تانک های سنگنین M103 و از رده خارج شدن بیشتر تانک های سبک خصوصا تانک ها سبک M41 و تغییر کلاس بندی تانک ها با ورود تانک اصلی میدان نبرد ، خودرو های زرهی نظیر M551 در ارتش ایالات متحده آمریکا بیشر با عنوان یک خودروی شناسایی/ هوابرد شناخته می شدند. با کنار گذاشته شدن تانک M41 ، پذیرفته نشدن طرح های جدید همانند T92و ورود تانک های سبک آبی- خاکی PT-76 شوروی ، ارتش ایالات متحده آمریکا را مجبور کرد تا یک تانک سبک جدید را به خدمت بگیرد. از جمله شروط ارتش آمریکا برای پذیرفتن طرح جدید علاوه برا قابلت هوابرد بودن ، مجهز بودن تانک به یک برجک تمامی زرهی و مقاومت بدنه در مقابل گلوله های 12.7 میلیمتری و مقاومت قابل مقبول در مقابل تسلیحات ضد زره بود. ( همانند زره نفربر های M113 ارتش آمریکا) همچنین برای ارتش آمریکا بسیار مهم بود که تانک جدید قابلت شناوری را در آب داشته باشد. برهمین اساس طرح تانک M551 در سال 1966 به وسیله کمپانی جنرال موتور تولید شد. از سال 1966 تا 1970 حدود 1,662 دستگاه از این تانک ساخته شد. تانک M551 مجهز به یک بدنه ی آلیاژ الومنیومی و یک برجک فولادی بود. سلاح اصلی این تانک یک توپ 152 میلیمتری به نام M81 بوده است. البته این توپ پس از شلیک ها مکرر دچار ترک می شد بعد از اصلاحاتی توپ M81E1 بروی تانک نصب شد. همچنین به علت سرعت پایین گلوله های این توپ، خدمه برای هدف قرار دادن اهداف خصوصا اهداف متحرک با مشکل مواجه بودند به همین علت قابلیت شلیک موشک های هدایت پذیر ضد زره MGM-51 Shillelagh را برای این تانک فراهم کردند. تسلیحات ثانویه شامل یک مسلسل 7.62 میلیمتری هم محور و مسلسل 12.7 میلیمتری ضد هوایی بود. تعداد خدمه 4 نفر متشکل از راننده ، فرمانده ، توپچی و لودر بوده است. ییشرانه ی دیزیل این تانک ساخت کارخانه دیترویت دیزل مدل 6V53T با قدرت 300 اسب بخار بوده است. توپ قدرتمند 152 میلیمتری M81E1 تانک شریدان بسیار ویرانگر بود. موشک ضد زره هدایت شونده MGM-51 که از تانک های M551 شلیک می شد. جا به جایی هوایی تانک شریدان با بالگرد CH-54 جا به جایی تانک شریدان با هواپیمای ترابری C-130 لحظه خروج تانک شریدان از هواپیمای ترابری C-130 و باز شدن چترهای فرود در سال 1966 به فرمانده نیروهای آمریکایی در ویتنام جنوبی، ژنرال وستمورلند، دستور داده شد که از تانک شریدان در جبهه های نیرد استفاده شود. اما تا سال 1968 به دلیل مشکلات فنی و نبود مهمات مناسب برای این تانک هیچ تانک شریدانی به جبهه ها فرستاده نشد. البته در این بین افرادی همچون ژنرال آبرامز از به کارگیری تانکی با زره آلومنیومی با مقاومت پایین تردید داشتند. در اواخر سال 1968 ژنرال آبرامز با سرهنگ جورج پاتن ( فرزند ژنرال معروف آمریکایی ژنرال پاتن در جنگ جهانی دوم) که فرمانده هنگ 11 ام سوار نظام ملاقات کرد. ژنرال آبرامز در این دیدار نگرانی خود را از به کارگیری تانک سبک جدید مطرح کرد و سرهنگ جورج پاتن پیشنهاد داد تا تانک سبک جدید در گروه های سوار نظام زرهی مورد آزمایش قرار گیرند. پس بالاخره در همان سال تعدادی از تانک های سبک شیردان به دو گروه سوار نظام زرهی تحویل داده شد. در پایان سال 1970 بیش 200 دستگاه تانک شریدان وارد جبهه ی نبرد ویتنام شد و تا پایان سال 1972 تقریبا در تمامی گروه های سوار نظام زرهی مستقر در ویتنام تانک های شریدان مشغول خدمت بودند. به طوری که دربیشتر دسته های سوار نطام زرهی تانک های M551 در حال جایگزن شدن با تانک های M48 پاتن بودند. بیشتر ماموریتی تانک های سبک شریدان در ویتنام شامل شناسایی، گشت شب و پاکسازی جاده ها بود . سربازان از عملکرد تانک های سبک شریدان راضی بودند اما در عوض فرماندهان میدانی از تلفات بالای خدمه در میدان های نبرد ناراضی بودند به طوری که تهدیداتی مانند راکت های ارپی جی و مین های ضد تانک باعث رسیدن خسارت جزئی به تانک های M48 پاتن می شدند تانک های سبک شریدان را متحمل خسارات سنگین می کردند که باعث از بین رفتن خدمه می شد. به طوری در موقع ورود تازه تانک های شریدان در مناطق غیر نظامی ویتنام حدود 3 دستگاه از این تانک ها به وسیله مین ها به طور کامل از بین رفتند. در یک مورد دیگر نیز در ماه مارس سال 1971 پنج دستگاه از تانک های شریدان در یک روز از بین رفتند. علاوه بر زره ضعیف، در مقایسه با خدمه ی تانک های M48 پاتن که در مدت 1 دقیقه توانایی شلیک 17گلوله 90 میلیمتری را داشتند. خدمه تانک های M551 شریدان فقط توانایی شلیک 2 گلوله در هیمن زمان را داشتند. با وجود این کاستی ها تانک های سبک شریدان برای نیروهای پیاده نظام مستقر در ویتنام ارزشمند بود. علاوه بر اینپ تانک های شریدان در کنار نفربرهای M113 برای پشتبانی آتش مستقیم سربازها حضور فعال داشتند. توانایی جا به جایی بسیار زیاد انها در مقابل تانک های M48 پاتن نیز بسیار مهم بود. به طوری که می توانستند در زمین های ناهموار ویتنام به راحتی حرکت کنند و به انجام ماموریت بپردازند. تانک شریدان در حال اسکورت یک کاروان لجستیکی در ویتنام تانک شریدان در ویتنام تانک آسیب دیده ی شریدان به وسیله مین در ویتنام بعد از جنگ ویتنام ایالات متحده آمریکا برنامه ای برای باز نشسته کردن تانک های سبک M551 داشت اما به علت اینکه هیچ جایگزنی برای آن در اختیار نبود به ناچار تانک های شریدان را در خدمت نگه داشت. در دهه 80 میلادی نیز ارتش آمریکا با توسعه ی یک کیت جدید برای این تانک مدت زمان خدمت تانک شریدان را افزایش داد. این سری از تانک ها با نام M551A1s شناخته می شوند که به دید های بصری حرارتی برای فرمانده و توپچی مشابه تانک های اصلی میدان نبرد M60A3 مجهز شدند. در طی عملیات های سپر صحرا و طوفان صحرا 51 دستگاه تانک شریدان در اختیار لشکر 82 ام هوابرد قرار داده شد . اگر چه عکس هایی که در آن زمان منتشر شد ردیف تانک های شریدان را آماده ی دفاع در مقابل تانک های تی-72 گارد عراق نشان میداد. اما نقش عمده ماموریت تانک های شریدان در این جبهه با توجه به زره ضعیف به شناسایی ختم میشد. و به نظر میرسد فقط حدود 6 موشک Shillelagh توسط تانک های شریدان بر علیه تانک های تی-55 و ضدتانک های عراقی شلیک شده باشد. در ماموریت بعدی تانک های سبک شریدان که تنها عملیاتی بود که این تانک ها در آن بارریز هوایی شدند عملیات ایالات متحده آمریکا در پاناما سال 1989 بود. در این عملیات 14 دستگاه تانک M551 توسط هواپیمای ترابری C-5 گلکسی در منطقه مورد نظر فرود آمدند . البته در جریان فرود دو دستگاه از آنها در از بین رفتند. 8 دستگاه دیگر نیر توسط هواپیمای ترابری C-130 در ارتفاع بسیار پایین تخلیه شدند. عملکرد این تانک ها در پاناما بسیار رضایت بخش بود. با این حال با وجود اینکه ارتش آمریکا بازهم سعی در بهینه سازی تانک های شریدان داشت ولی بالاخر مجبور شد در سال 2003 تمامی تانک های شریدان را از خدمت کنار برگذارد. تانک شریدان در پاناما تانک شریدان در عملیات طوفان صحرا فرود ناموفق تانک شریدان که باعث نابودی آن شده است مشخصات : وزن : 15.2 تن طول : 6.3 متر عرض: 2.8 متر ارتفاع : 2.3 متر تعداد خدمه : 4نفر – فرمانده ، توپچی ، بارگذار و راننده تسلیحات : توپ 152 میلیمتری M81E1 – مسلسل 12.7 میلیمتری پیشرانه : موتور 6V53T با قدرت 220 اسب بخار حداکثر سرعت در جاده : 70 کیلومتربر ساعت برد : 560 کیلومتر تانک سبک RDF این تانک سبک توسط کمپانی AAI در دهه 1980 طراحی و ساخته شد. و در حقیقت یک طرح برای ساخت نسل جدید تانک های سبک ارتش آمریکا بود. نمونه ی اولیه این تانک به یک توپ 76 میلیمتری مشایه توپ تانک M41 داشت. همچنین مجهز به یک برجک دو نفره بود. در نسخه های بعدی شرکت AAI از توپ 75 میلیمتری استفاده کرد که برای درگیری با اهداف پروازی دشمن در ارتفاع پایین مناسب بود. برجک دونفره نیزتبدیل به یک برجک بی سرنشین شد و محل قرار گیری 3 نفر خدمه ی تانک در داخل بدنه بود. البته کمپانی در نظر داشت تا در نسخه های بعدی با توجه به نوع توپ ، این تانک سبک را با نصب غلاف های موشک ضد هوایی استینگر تبدیل به یک خودرو پدافند هوایی کند. بدنه زرهی تانک از جنس آلیاژ الومنیومی است . برای افزایش حفاظت تانک نیز زره های اضافه شونده از جنس فولاد نیز قابل نصب بروی تانک RDF هستند. محل قرارگیری راننده در بخش جلوی سمت چپ وفرمانده و توپچی در سمت راست بوده است. توپ اصلی تانک به به طور کامل تثبیت شده و مجهز به یک سیستم کنترل آتش پیشرفته شامل یک کامپیوتر دیجیتال بوده است. علاوه بر توپ 75 میلی متر این تانک مسلح به یک مسلسل 7.62 می باشد. البته این طرح نتوانست نظر مثبت ارتش ایالات متحده را به خود جلب کند و هیچ گاه به تولید انبوه نرسید. نمونه اولیه تانک RDF با توپ 76 میلیمتری نمونه های بعدی تانک RDF با توپ جدید 75 میلیمتری به خاطر زاویه ی گردش عمودی بسیار زیاد توپ جدید تانک RDF امکان درگیری با اهداف پرنده دشمن در ارتفاع پایین وجود داشت نسل بعدی تانک های RDF در نقش خودرو زرهی پدافندهوایی مجهز به موشک استینگر مشخصات : وزن : 14.8 تن طول : 8.2 متر عرض: 2.5 متر ارتفاع : 2.2 متر تعداد خدمه : 3نفر – فرمانده ، توپچی ، و راننده تسلیحات : توپ 76 میلیمتری – مسلسل 7.62 میلیمتری پیشرانه : 350 اسب بخار قدرت حداکثر سرعت در جاده : 64 کیلومتربر ساعت برد : 480 کیلومتر گردآوری و ترجمه:Crash نقل با ذکر نام میلیتاری و مترجم بلامانع است ادامه دارد...
  9. 2 پسندیده شده
    این هم واسه گل روی مسعود عزیز : Bombsuit یا Blast Suit ها در حقیقت یک مدل سنگین وزن از جلیقه های ضد گلوله انفرادی هستند که برای محافظت از فرد خنثی کننده بمب EOD در برابر موج و حرارت ناشی از انفجار احتمالی بمب بکار می روند . بر خلاف گلوله ها که تمام انرزی انها بر روی یک نقطه متمرکز می شود موج انفجار تمام بدن فرد را ممکن است در بر گیرد . برای همین منظور این لباس ها تمام بدن EOD را پوشش می دهند . بدلیل وزن بالای این Suit ها و همچنین حالت خشک و انعطاف کم انها حرکت با این لباس ها مشکل است . متخصصین خنثی سازی بمب در مواقع شناسایی یا مواقعی که احتمال حضور بمب در محل باشد یا مواقعی که وجود بمب تایید شده باشد از این لباس ها استفاده می کنند . این Suit ها باید حفاظت انفرادی در برابر موج انفجار - ترکش ها - حرارت - گرد و غبار - پرتاب شدن اجسام ریز و درشت و حتی در مواردی حفاظت در برابر عوامل میکروبی و شیمیایی را فراهم کنند . برای اطلاعات بیشتر از ساختار و تجهیزات این Suit ها به لینک زیر مراجعه کنید : https://www.allenvanguard.com/Category.aspx?CategoryId=188
  10. 1 پسندیده شده
  11. 1 پسندیده شده
  12. 1 پسندیده شده
  13. 1 پسندیده شده
  14. 1 پسندیده شده
    آمریکا و بریتانیا می توانند روند ساخت چکمیت را مختل کنند به گفته کارشناسان هوانوردی ایالات متحده و بریتانیا می توانند در روند ساخت SU-75 اخلال ایجاد کنند چون روسیه در زمینه مواد کامپوزیت وابسته به المان است. نمایش چکمیت در نمایشگاه هوایی MAKS2021 جنجالهای زیادی را در صنایع هوافضا به همراه داشت و یکی از برجسته ترین اقدامات صنایع هوافضا در این سال بود. اما به گفته Aero Time Hub این پروژه مرموز روسیه به شدت وابسته به فن آوری های دو منظوره هست. هر چند که این جنگنده توسط United Aircraft Corporation) UAC ( روسیه ارائه شده اما در انگلستان اعتماد بر این هست که این طرح از روی طرح X-32 ایالات متحده توسعه پیدا کرده. روسها در نمایش فیلم تبلیغاتی این طرح خلبان های چند کشور را نشان دادند که به یک طرح جنگنده علاقه دارند. اولین خلبان در این فیلم خلبانی آرژانتینی بود کشوری که مدتهاست به دنبال توسعه نیروی هوایی خود هستند و حتی به دنبال خرید جنگنده های تاندر از پاکستان و تی 50 از کره رفته اما چون در این طرح ها از برخی تکنولوژی های انگلیس استفاده شده بخصوص اینکه صندلیهای آن ساخت مارتین بیکرز انگلستان هستند موفق به خرید نشده . خلبان بعدی لباس نیروی هوایی هند را دارد کشوری که مدتهاست در دوراهی خرید از خارج و یا توسعه یک طرح بومی مردد است. خلبان بعدی مربوط به نیروی هوایی ویتنام است که از جنگندههای روسی در ارتش خود استفاده می کند و خلبان چهارم از نیروی هوایی امارات است و از اتاق کم نور خود منظور دبی را میبیندو این سوال مطرح می شود که ایا امارات که از جنگنده های امریکایی استفاده میکند و دنبال خرید F-35A از ابالات متحده هست ایا جنگنده روسی می خرد؟ در فوریه 2017 خبرهایی منتشر شد که شرکت روس تک در نمایشگاه IDEX حاضر شده امتیاز ساخت جنگنده میگ 29 را در اختیار امارات قرار بده ( و یا توسعه یک جنگنده نسل 5 سبک به کمک شرکت میگ) اما وزارت دفاع امارات اعلام کرده به دلیل منسوخ شدن این جنگده دنبال تولید ان نخواهد بود. اگر یالات متحده و بریتانیا به المان و ایتالیا بر عدم صدور فن آوری ها و با ماشین الات صنعتی مورد نیاز روسیه برای ساخت این طرح فشار بیاورند ممکن است روسها (با داشتن مشتری هم )نتوانند این طرح را توسعه دهند . منبع
  15. 1 پسندیده شده
  16. 1 پسندیده شده
  17. 1 پسندیده شده
    پاکستان روز پنجشنبه (1400/09/04) از آزمایش موفقیت آمیز یک فروند موشک بالستیک زمین به زمین موسوم به «شاهین یک - A» را انجام داد این آزمایش همزمان با گزارش‌هایی مبنی بر حساسیت آمریکا در رابطه با برنامه موشکی این کشور صورت گرفته است . البته چرایی این حساسیتها را همانطور که دوستان میلیتاری در چند ماهه قبل دنبال کرده اند , به نظر می رسد دو دلیل عمده داشته باشد : یکی اینکه پاکستان برنامه های مشترکی را با چین استارت زده است ( در واقع این ماهیت اصلی آن نیست بلکه همکاری با رقبایی آمریکاست که نگرانی ایشان را چند برابر کرده است ) . دوم یکی از دلایل دیگر این ابراز نگرانی ها نیز افزایش فشار بعد از خروج از افغانستان ارزیابی میشود و یک طورهای می شود گفت که از روند کنترل و قدرت گرفتن پاکستان کمی نگران است و خصوصا" در ادغام با دلیل اول که عرض شد . امروز بعد از آزمایش جدید بالستیکی پاکستان وزارت بازرگانی آمریکا با ابراز نگرانی نسبت به آنچه که برنامه‌های غیرایمنی هسته‌ای و بالستیک پاکستان ، چندین شرکت چینی را به اتهام مشارکت در توسعه برنامه‌های اتمی و موشک‌های بالستیک پاکستان در لیست سیاه خود قرار داد. روابط عمومی ارتش پاکستان ساعاتی پیش از آزمایش موفقیت آمیز یک فروند موشک بالستیک زمین به زمین خبر داد. این موشک از نوع شاهین یک -A معرفی شده است. ( خانواده شاهین بدنه غالب موشکی این کشور را شامل می شود و دستاورد های مهمی در همین راستا توسط آنها داشته است ) ارتش پاکستان توضیحات بیشتری در رابطه با خصوصیات دقیق تر موشک ذکر شده و اینکه "آیا قابلیت‌ حمل کلاهک هسته‌ای دارد یا نه؟" اعلام نکرده است . از سری موشک‌های شاهین-۱ در پاکستان به عنوان موشک بالستیک هدایت شونده و نوع بومی موشک‌های سوپرسونیک (مافوق صوت) با برد کوتاه و متوسط نام برده می‌شود. در پایان لازم به ذکر است بسیاری از کشور های منطقه ( عربستان و امارات در گذشته و اکنون نیز آذربایجان و ترکیه ) سعی نموده اند که از قدرت موشکی و اتمی پاکستان برای ساختن سدی برای تقابل نظامی با ایران استفاده کنند ولی خوشبختانه دید صحیح سیاست گذاران پاکستانی آنان را ناکام گذاشته و حداقل تا کنون بر اساس احترام و توجه به یکسری منافع و نیازهای مشترک ( ایران و پاکستان ) بوده است و این منافع مشترک را فدای امیال توسعه طلبانه و کم خردانه برخی کشورهای منطقه ای نکرده است . و به خوبی این نکته توجه داشته است که این دوکشور چقدر به صورت عمیق می توانند امنیت ملی همدیگر را تقویت و یا تظعیف نمایند ( به هر حال این شمشیر دو لبه بوده و لذا ترجیح داده شده که استفاده نشود !! )
  18. 1 پسندیده شده
  19. 1 پسندیده شده
    بسته ی sopmod مارک یک هست ولی نکته ی عکس اینه که این آقا دسته ی حمل رو بسته زیر لوله.
  20. 1 پسندیده شده
    دوک های آهنین در نجف در 22 آوریل 2004، گردان دوم نیروهای ویژه از هنگ 37 ام زرهی ، تیپ یکم ، از لشکریکم زرهی ملقب به دوک های آهنین برای انجام ماموریت وارد شهر مقدس نجف شدند. عناصر متخاصم رودروی نیروهای آمریکایی در این شهر، شبه نظامیان مقتدی صدر بشمار می آمدند که شهرهای نجف و کوفه در کنترل آنها قرار گرفته بود. ماموریت این گردان به نظر ساده می رسید که شامل نابودی شبه نظامیان و برقراری نظم در نجف و کوفه ، انتقال قدرت به دولت قانونی عراق و انتقال مسئولیت های امنیتی به نیروهای امنیتی عراق بود. هنگامی که جنگ در 4 ژوئن 2004 متوقف شد. گردان دوک های آهنین به مدت 5 هفته بدون توقف در شرایط رزمی قرار داشت و اراده دشمن را برای جنگ شکسته بودند. بیش از 600 شبه نظامی کشته شدند و تعداد بیشماری دیگر از آنها زخمی شدند، انواع سلاح های نیروهای شبه نظامی توقیف و یا نابود شد، انبار مهمات شبه نظامیان در قبرستان مقدس و مسجد سهله کشف و توقیف شد. دو دستیار برتر مقتدی صدر نیز در شهر نجف بازداشت شدند. برای دوکهای اهنین حرکت به سمت نجف از از 28 مه 2003 آغاز شد. دوکهای آهنین به هنگ دوم سواره نظام زرهی ملقب به " اژدهایان " متصل شده بودند. دوکها در این پیوست یک گروه سواره نظام سبک و یک گروهان تانک جداگانه را نیز پذیرفتند. در 10 ماه آینده ، دوكها مأموریتهای رزمی و مأموریتهای صلح را انجام می دادند همچنین آنها 500 نفر را برای پلیس عراق و یك گردان را برای واحد دفاع غیر نظامی در جنوب بغداد استخدام و آموزش می دادند. بین 4 آوریل و 10 آوریل 2004 ، دوک ها در شهرک صدر بغداد ، تحت کنترل تاکتیکی تیپ یکم تیم رزمی، لشکر یکم سواره نظام جنگیدند و به دنبال آن در شهرهای کوت در 10 آوریل و شهر دیوانیه در 17 آوریل به مبارزه پرداختند. این اقدامات به طور کامل دوک های اهنین را برای یکی از شدیدترین نبردهای شهری که از زمان تهاجم زمینی به عراق در سال 2003 بی سابقه بود آماده کرد. نبردها در نجف در 28 آوریل 2004 آغاز شد. پتانسیل رزمی نیروهای ویژه دوک های آهنین در این جنگ شامل: دو گروهان تانک AIM M1A1 با نام های Aggressor و Crusader، دو دسته پیاده نظام سواره سبک با نام های APACHE و IRON، یک آتشبار هویتزرهای پالادین به نام Assassin با رادار مکان یاب محل آتش، یک گروهان پلیس نظامی با نام های Warbear، یک دسته پلیس نظامی با نام های Renegade، یک گروهان مهندسی سبک، یک تیم عملیات روانی، دو تیم امور عمرانی، دو دسته جنگ الکترونیکی و مرکز فرماندهی بود. گروه ویژه نیروهای خود را به چهار تیم مانور سازماندهی کرده اند. نیروها در فضای جنگ در سه پایگاه عملیات خط مقدم (FOB) قرار داشتند و تقریباً 40 کیلومتر از هم فاصله داشتند. پایگاه عملیات خط مقدم ستاد مرکز فرماندی دوکها در خارج شهر و یک منطقه بیابانی قرار داشت. پایگاه عملیات خط مقدم یک تیم تانک و آتشبار پالادین در یک هتل در حومه شمالی نجف قرار داشتند. پایگاه عملیات خط مقدم بقیه واحدها در قلب نجف مستقر شده بود. همچنین گروه ویژه نیز با تیم های تسلیحاتی عملیات دیده بانی هوایی متشکل از : گان شیپ AC-130، جنگنده F-16 وهواپیماهای بدون سرنشین ادغام شدند دشمن از شبه نظامیان آموزش دیده و آموزش ندیده تشکیل شده بود. اعضای شبه نظامی آموزش دیده در چهار گروهان سازمان یافته قرار داشتند . دو گروهان به عنوان گروهان های دفاعی و کنترل زمین های اصلی اطراف حرم امام علی (ع) و مسجد کوفه مستقر شدند. در حالی که دو گروهان به عنوان گروهان های حمله در سراسر کوفه و نجف مستقر شدند. شبه نظامیان آموزش ندیده در خیابان ها پرسه می زنند و "حملات فرصت طلبانه" را بر ضد گشت های ائتلاف انجام میدادند. علاوه بر این در سراسر شهر ستوانهای نظامی صدر در گروههای امنیتی شخصی حضور داشتند و تقریباً از هر مسجد و مدرسه به عنوان ابنار مهمات یا محل شلیک خمپاره استفاده می شد. باز هم، شرح ماموریت ساده به نظر می رسد. اما، گروه ویژه روزانه به چالش کشیده می شد و باید آنها بین اعمال نیرو و پیچیدگی های میدان نبرد شهری توازن برقرار می کردند. اولین و مهمترین چالش برای نیروهای امریکایی وارد نکردن خسارات به اماکن متبرکه و مهم در نجف بود. از جمله حرم امام علی (ع) که نمادی مهم برای تمام شیعیان در سراسر جهان بود و مسجد کوفه که از نظر مذهبی بعد از حرم امام علی (ع) در جایگاه بعدی قرار داشت. همچین محل محل اقامت آیت الله سیستانی یکی از تأثیرگذارترین و با نفوذترین افراد در عراق در نجف قرار داشت. در شمال حرم امام علی (ع)، بزرگترین محل دفن شیعیان در جهان قرار دارد. این منطقه مملو از شبه نظامیان بود و به عنوان انبار مخفی مهمات مورد استفاده قرار می گرفت. بعداً گروه ویژه یاد گرفت ، یک مکان حساس نیاز به آتش دقیق داشت. در ادامه این مقاله به اشتراک آموزه ها و روش های به دست آمده در طول جنگ در نجف / کوفه اشاره خواهد شد. همچنین این مقاله شدت، سرعت و محدودیت ها برای به کارگیری نیروهای زرهی در زمین های شهری را نشان میدهد. شبه نظامیان مقتدی صدر در شهر نجف سرعت و تهاجم پیچیدگی های میدان جنگ را درک کنید در مورد نجف و کوفه ، در نظر گرفتن واکنش های سیاسی ناشی از آسیب رساندن به اماکن متبرکه و ایجاد خسارت غیر ضروری در کل برنامه ریزی ها و اجرای آتش در نظر گرفته شد. سربازان به خوبی از تأثیرات ناگهانی صدمه زدن به گنبد طلایی حرم ها و مسجدها یا یک بلوک شهری آگاه بودند. در اصل این حوادث میتوانست، هدف عملیات را به شکست به کشاند. از ابتدا، این محدودیت ها به یک چالش برای فرماندهی تبدیل شدند. از همین رو سربازان براي از بين بردن تهدیدات، سيستم هاي تسليحاتي مناسبي را با اثرات آسیب کم یا بدون هیچ آسیبی به اماکن مقدس و اطراف آن انتخاب كردند. سربازان ونیروهای شرکت کننده در عملیات، اماکن مقدس را در طی فرایند تصمیم گیری نظامی شناسایی کرده و شناختند. آنها با استفاده از حملات دقیق، حملات کشنده یا دور زدن اماکن مقدس عملیات را پیش می بردند. نیروهای آمریکایی در نزدیکی حرم امام علی (ع) برنامه داشته باشید در این میدان نبرد پیچیده ، سرعت ممکن است مهمترین عاملی باشد که فرماندهان وسربازان هنگام تدوین برنامه عملیاتی در نظر می گیرند. اما نباید در این مورد زیاده روی کرد. با پیشرفت عملیات و فشار به نیروها، تجهیزات از دست میروند، سربازان زخمی شده در عملیات از دست خواهند رفت و انرژی نیروها روز به روز در جنگ تحلیل خواهد رفت. حالت نهایی را باید در نظر گرفته شود و برنامه ای متناسب آن شکل بگیرد. در نجف نیروهای ویژه در 3 مورد تمرکز کرده و حملات مداوم را در این موارد ادامه دادند. اولین قدم تمرکز بر شبه نظامیان بود دراین بخش فشارها را باید حفظ کرد، انعطاف پذیر بود و غیرقابل پیش بینی باقی ماند. قدم دوم تمرکز بر روی رهبران است. آنها باید هدف قرار داده شوند یعنی کشته یا دستگیر شوند. برای این کار باید زمان مناسب برای حمله را انتخاب شود. مثلا زمانی که دشمن به رهبران خود به شکل عمومی نیاز دارد. گروه ویژه در روزهای جمعه و زمان نماز جمعه حملات خرابکاری انجام میداد تا حرکت نیروی های صدر بین نجف و کوفه را مختل کند. در دو مورد ، صدر مجبور شد دومین مسئول خود را برای سخنرانی در نماز جمعه به کوفه بفرستد و در یک مورد، گروه ویژه دستیار شخصی مقتدی صدر را دستگیر کرد. واقعیت این بود که گروه ویژه حرکت دشمن را مختل میکرد. به عنوان مثال حدود دو هفته از آغاز درگیری ها، گروه ویژه شروع به هدف قرار دادن فرماندهان برتر شبه نظامیان کرد. وضعیت نهایی نیروهای امریکایی تسخیر شهر بود، اما در طی این روند، متوجه شدند که مستقیماً بر توانایی دشمن برای تحریک، برقراری ارتباط و حفظ ابتکار عمل تأثیر گذاشته می شود، این امر به نیروهای عملیاتی امکان مانور در سراسر منطقه فعالیت را می دهد. در قدم سوم تمرکز بر روی انبارهای تسلیحاتی شبه نظامیان گذاشته شد. نیروهای ویژه به طور مشخص خطوط تأمین و انبار مهمات دشمن را هدف قرار می دادند. در واقع ، این سه مرحله باعث ایجاد درگیری ها در جهات چندگانه شد و شبه نظامیان را مجبور به انتخاب اولویت ها کرد. با مجبور کردن دشمن به انتخاب، ابتکار عمل به دست نیروهای آمریکایی افتاد و دشمن مجبور شد تا برای محافظت از اهداف با ارزش نیروهای خود را تلفیق کند. همین حرکت دشمن باعث شد گروه ویژه برای از بین بردن شبه نظامیان متمرکز شوند. توجه به سربازان و تجهیزات برای سنجش میزان کارآیی سربازان میتوان به فرماندهان دسته و گروهبانان دسته تکیه کرد. در طول نبردهای طولانی شهری توجه به جزئیات میدان نبرد نباید از دست برود. نیروهای نظامی آمریکایی در نجف یک دوره 12 ساعته برای استراحت و بازسازی در اختیار داشتند. یک جدول زمان بندی به دسته ها/نیروها اجازه داد تا عملیات تهاجمی در سطح دسته و همچنین عملیات گروه ویژه را اجرا کنند. کشیش ها و جوخه پزشکی واحدهای نیروهای ویژه، منابع عالی برای تأثیر بر روی عملیات مستمر بر سربازان هستند. دفتر تعمیر و نگهداری و همچنین تکنسین تعمیر و نگهداری گردان در برطرف کردن نیازهای قطعات یدکی ، کیت های مورد نیاز و چرخه تعمیرات مهم هستند. در طول نبرد نجف واحدهای تانکها و دارایی های گروه ویژه، پشتیانی فنی فوق العاده ای دریافت میکردند. درگیری دقیق، آتش کشنده و شکل دادن به میدان نبرد تانک اصلی میدان نبرد M1A1، دقیق ترین سیستم تسلیحاتی نیروی ویژه مسلسل M240 که به شکل هم محور بر روی تانک های ابرامز نصب شده است بسیار دقیق است. تانک ها با مسلسل هم محور میتوانند با ارپی جی زن های دشمن درگیر شوند و با دقت بالا و تخریب پایین در زمین های شهری با اهداف دشمن درگیر شوند. همچنین این تانک مجهز به دقیق ترین و کشنده ترین سلاح یعنی توپ اصلی 120 میلیمتری است. فرماندهان تانک در همان اوایل فهمیدند که شلیک یک گلوله ضد تانک چند منظوره (MPAT) ، یک گلوله ضد تانک شدید النفجار (HEAT) یا یک گلوله ضد موانع (OR) ، بلافاصله آتش دشمن در موانع دفاعی متراکم را به دلیل تأثیرات روانی فوق العاده خاموش میکنند. یک تانک می تواند مهمات خود را به سمت پنجره ها شلیک کنند. در این حالت فقط به یک اتاق آسیب می رساند اما میتواند دشمنان را از بین برده و آسیب جانبی را به حداقل برساند. مهمات توپ اصلی تانک ها میتواند با تجریب دیوار مسیرهای حرکتی جدید برای ورود نیروهای پیاده نظام پیشرو ایجاد کند. مهمات MPAT بر ضد نیروهای پیاده نظام دشمن که در خیابان ها قرار دارند بسیار موثر است. همچنین این نوع مهمات در کنار مهمات OR برای از بین بردن سریع موانع در محیط های شهری بسیار اثر گذار هستند. تیم عملیاتی پس از تجربه اثرات گلوله های کالیبر 0.50 سوراخ کننده زره (API) در زمین های نزدیک شهری، بر سلاح اصلی تانک ( توپ 120م.م) تکیه کردند. گلوله های کالیبر 0.50 سوراخ کننده زره (API)ویرانگر و دقیق هستند اما باعث ایجاد قابل توجهی خسارت جانبی میشوند. به عنوان نمونه در یک رویداد ارپی جی زن نیروهای شبه نظامی در پشت یک مانع آلاسکا مخفی شده بود. موانع الاسکا سازه های بتونی با میلگرد تقویت شده و 12 فوت ارتفاع هستند. خدمه تانک به جای استفاده از توپ اصلی از مهمات کالیبر 0.50 سوراخ کننده زره را به سمت مانع الاسکا شلیک کردند که منجر به کشته شدن ارپی جی زن شد. اما مهمات 0.50 سوراخ کننده زره اثرات جانبی مخربی بر جای می گذارند به عنوان مثال این گلوله ها بدون کاهش سرعت از دیوار چهار تا پنج ساختمان عبور می کنند و اثار تخریبی بر روی سازه های بتونی خواهند داشت. این نوع گلوله ها همچنین مواد قابل اشتعال مانند درختان خرما را شعله ور می کند. علاوه بر مسلسل های نصب شده بر روی برجک تانک، لودر و فرمانده تانک میتوانند با اسلحه های تهاجمی M4 خود از بالای برجک به اهدافی که به تانک نزدیک میشوند تیراندازی کنند. خدمه تانک های آمریکایی چندین بار توانستند با اسلحه های تهاجمی M4 خود شبه نظامیان که از کوچه های مجاور به تانک نزدیک می شدند را سرکوب کنند. تانک ابرامز نیروهای آمریکایی در خیابان های شهر نجف استفاده خدمه تانک های از اسلحه تهاجمی M4 برای درگیری های نزدیک نقش حیاتی تک تیراندازها در جنگ های شهری گردان های تانک فاقد تک تیرانداز هستند. بنابراین در طی نیرد در نجف تک تیراندازهای دوربرد و یا تک تیراندازهای آموزش دیده را از یک گروه سواره نظام سبک ملحق شدند. در شهرهای نجف و کوفه نیروهای امریکایی نمی تواستند به شکل مستقل تک تیراندازها را مستقر کنند. برای استقرار انها ابتدا منطقه وساختمان محل استقرار تک تیراندازها باید پاکسازی شود. همچنین نیروهای پشتیبانی برای خروج تیم تک تیراندازها در دسترس باشد. مدت حضور در محل استقرار و اهداف مشخص برای هر تیم تک تیر انداز به شکل جداگانه و اختصاصی به آنها گفته شود. تک تیراندازها در از بین بردن آرپی جی زن های که در امتداد دیوارهای مسجد یا مناره ها مستقر بودند بسیار موثر بود. تک تیرانداز نیروهای امریکایی در شهر نجف استفاده از هر سیستم رزمی در دسترس در طول جنگ پنج هفته ای دوک ها در شهر نجف و کوفه، گروه های ویژه از گان شیپ AC-130 ، بالگردهای Kiowa Warriors OH-58D مسلح به موشک های هدایت شونده Hellfire و مهمات توپخانه ای 155 میلیمتری و 120 میلیمتری با فیوز های مجاورتی و تاخیری نیز استفاده کردند. هر یک از این تسلیحات هدف خاصی را در برنامه داشتند. نقش AC-130 ها برای سنگرها، ار پی جی زنها در نخلستان ها و فعالیت های مهندسی دشمن بسیار کشنده بود. بعد از چند بار استفاده از AC-130 ، دشمن تصمیم گرفت که تازمانی که این صدای گان شیپ در بالاسرشان در حال گشت زنی شنیده میشود از مخفی گاه های خود بیرون نیایند. در نتیجه نیروهای امریکایی از این مزیت استفاده کردند تا دشمن را به داخل مخفی گاه های خود برگردانند تا نیروهای زمینی اجازه مانور نزدیک بیشتری داشته باشند. در روش دیگر استفاده از AC-130 ، نیروهای آمریکایی آن را دور از نقطه درگیری آماده نگه میداشتند. در حالی که یک پهپاد در حال رصد موقعیت بود بعد از شناسایی دشمن توسط پهپاد، AC-130 به محل فراخوانده می شد تا دشمن را سرکوب کند. بالگردهای Kiowa Warrior یک سکوی تسلیحاتی خارق العاده است. هنگام مسلح شدن به موشک های هدایت شونده Hellfire به فرماندهان اجازه میدهد تا با اهداف سخت درگیر شوند. علاوه بر این، پهپاد های مسلح هنگامی که دشمن در اطراف مناطق شهری در حال جا به جایی می باشد گزینه مناسبی است. در طی یکی از آخرین نبردهای گروه ویژه، یک وانت مجهز به خمپاره انداز 82 میلی متر در حال اجرای اتش به سمت نیروهای آمریکایی توسط پهپاد شناسایی شد. پهپاد هدف را تعقیب کرد و در شرایط مناسب خمپاره انداز و وانت را در یک فرصت مناسب، بدون هیچ خسارت جانبی نابود کرد. بالگرد Kiowa در عراق آتش هویتزرهای خودکششی پالادین M109A6 برای نیروهای امریکایی حیاتی بود. نیروهای امریکایی انواع مهمات را بر علیه شبه نظامیان استفاده کردند. با ادامه روند درگیری ها دشمن روشهای خاص خود را برای درامان ماندن در برابر گلوله های شدید النفجار سنتی پیدا کرد. دشمن در داخل ساختمان ها یا در امتداد سقف اهداف حساس و متبرکه باقی می ماندند. دشمنان در پشت بام ساختمان ها و موقعیت خمپاره اندازهای دشمن در نزدیکی ساختمان های با مهمات توپخانه ای مجهز به فیوز مجاورتی ازبین میرفت. در یک مورد شبه نظامیان مسلح در طبقه دوم یک ساختمان در یک طرف رودخانه مانع پیشروی نیروهای امریکایی می شدند. شش گلوله توپخانه ای مجهز به فیوز تاخیری به موضع دشمن شلیک شد که باعث نابودی آنها و ادامه پیشروی نیروهای آمریکایی را به دنبال داشت. در ابتدا درگیریها نیروهای امریکایی از ترکیب بالگردهای Kiowa OH-58D مجهز به نشانه گذاری لیزری به همراه مهمات توپخانه ای M712 Copperhead هدایت لیزری برای تخریب سنگرهای در خیابان های باریک و نخلستان ها استفاده کردند. در این روش با تمرین بیشتر نیروها، به فرماندهان اجازه می دهد تا ازادی حرکت بیشتری خصوصا در محورهای جانبی داشته باشند. گروه ویژه همچنین فرصتی برای استخدام یک نیروی ضد تروریستی عراقی پیدا کرد که عملکرد آنها بسیار چشمگیر بود. فعالیت های اطلاعاتی دشمن انها را متقاعد کرده که نیروهای ائتلاف وارد مساجد نخواهد شد. نیروهای ائتلاف هم وارد مسجد نشدند بلکه نیروهای ضد تروریسم عراقی وارد عملیات پاکسازی مساجد شدند. در یکی از عملیات ها در مساجد 5 سرباز تنگفدار دشمن کشته و تسلیحاتی مانند AK47 ، ارپی جی و خمپاره نداز کشف و ضبط شد. تأثیر آتش غیر کشنده برای هرگونه نبرد جدایی ناپذیر است. گروه ویژه در نجف و کوفه به خوبی برای این امر مجهز شده بود. یک تیم روانشناختی تاکتیکی (TPT) ، دو تیم امور مدنی (CA) ، دو تیم سگ های مهاجم/ بمب یاب ، مهندسان و چندین منبع رسانه ای مجهز شده بود. تیم های TPT و CA قبل از وقوع فجایع در مرحله عملیات به نام "فاز کاهشی" به محل های شهری برای ارزیابی احساسات عمومی و جمع آوری اطلاعات در مورد آسیب های جانبی ارسال می شدند. تیم سگ های مهاجم/ بمب یاب در هر عملیاتی مانند شناسایی انبارهای تسلیحاتی مخفی، شناسایی موقعیت های شلیک خمپاره انداز، مورد استفاده قرار گرفتند. مهندسین نیز در زمینه حفاظت از پایگاه های عملیات خط مقدم، ایستگاه های پلیس عراق و دیگر اهداف بسیار حساس وارد عمل میشدند. نیروهای ویژه همچنین از مهندسین برای بازیابی موانع جرسی استفاده شده توسط دشمن در کنار خندق ها استفاده می کردند همجنین انها خندق های کنده شده توسط دشمن و خطوط درگیری را پر می کردند. از آنجا که رسانه ها جامعه بین المللی را هدف قرار می دهند و رده های بالاتر از فرماندهی را خوشحال نگه میدارند باید با آنها هممانند عضوی از یک خانواده رفتار شود. اطلاعات ارائه شده قبل و بلافاصله پس از عملیات توسط رسانه ها تعیین می کرد که داستان یک عملیات چقدر موفقیت آمیز بوده است. به طور معمول ، فرمانده نیروی وِیژه به طور خلاصه عملیات، تصویر کلی عملیات و اهداف پیش رو را برای رسانه ها ، شرح میدهد. خبرنگارن سوار بر یک خودرو نظامی (M1114 یا M113) توسط یک گروهان همراهی میشود. پس از پایان یافتن درگیری، مصاحبه ای برای توضیحات بیشتر مانند خلاصه ای از اتفاقات رخ داده و شرح ماجرا انجام میشود. در برخی موارد فرماندهان در طول درگیریها باید در میدان نبرد حضور یابد برای اطمینان از اینکه مطبوعات پیش فرض های خودشان را منتقل نکنند. در همه موارد، برخورد با احترام بامطبوعات باید با عزت و احترام باشد. فرماندهی جنگ عنصر فرماندهی وارد میدان می شود! در مناطق شهری ، فرماندهان دریافتند که برای تجسم میادین نبرد شهری ، باید کاملاً در وسط درگیریها باشند. فرمانده می تواند با قرار گرفتن در مرکز تصمیم گیری، شدت و سرعت پیشروی ها را بسنجند. این امر پیامدهایی دارد و فرماندهان برای آشنایی با این روش به مدتی زمان نیاز دارند. در نجف این روش با موفقیت به کار گرفته شد. بدون ارتباطات هرگز! تمام فرماندهان باید در مناطق شهری حضور داشته باشند –حتی فرماندهان گردانهای زرهی- در حالی که روی زمین قرار دارید بدون داشتن ارتباطات گرفتار می شوید و فوراً درک موقعیتی و اطلاعات ارسال شده در شبکه فرماندهی و فرماندهان دسته را از دست می دهید . قانون اول) شبکه فرماندهی، شبکه فرماندهی است! وظیفه اصلی شبکه فرماندهی تسهیل گفتگوی بین فرماندهان است. مرکز عملیات تاکتیکی (TOC) به‌روزرسانی‌های اطلاعاتی لازم را رصد می‌کند و موارد لازم را ارسال می‌کند یا ورود عوامل ضرب کننده رزمی (combat multipliers) را اعلام می‌کند. افسر اجرایی گردان، افسر آموزش گردان و فرمانده گردان برای ادامه گفتگو در مورد جنگ نیاید از شبکه فرماندهی استفاده کنند. قانون دوم) در طول درگیری ها، مشاهده و حضور فیزیکی فرمانده در میدان نبرد به پایداری نیروها کمک می کند. این مورد به اندازه ای که ممکن است تصور شود واضح نیست - بر اساس تجربه کسب شده در نبردهای نجف، این یک مهارت است که باید تجربه شود. نقش یک فرمانده که در طول مبارزات حضور و فرماندهی را انجام میدهد بسیار سخت تر آن چیزی است که در طول اجرای شبیه سازی یا آموزش در مراکز آموزشی رزمی نشان داده میشود. فرماندهان باید از نظر ذهنی قبل از مبارزه آماده باشند تجسم کنند که کجا می‌خواهند بر روی میدان نبرد تأثیر بگذارند، سپس در صورت تغییر آتش دشمن، آتش خودی را تنظیم کنند. اعتماد به نفس و رفتار هرگز به فرماندهان یا سربازان خود شک نکنید. به تجهیزات و توانایی کل تیم رزمی برای حفظ سیستم های رزمی در جنگ اطمینان داشته باشید. با هدف تمرین کنید و با پایبندی به آنچه کار می کند موفق شوید. قرمانده ای که در میدان نبرد مدیریت خرد (Micromanagement) می کند باعث ایجاد نتایج فاجعه باری خواهد شد. به فرماندهان زیردست اجازه دهید نقشه خود را در ارتباط با فکر فرماندهان بالاتر توسعه و اجرا کنند. توانایی های زیردستان خود را بشناسید این چیزی است که با گذشت زمان توسعه می یابد. فرماندهان در حال حاضر یک راه حل 80 درصدی در مورد چگونگی واکنش فرماندهان زیردستان در شرایط استرس زا دارند. میدان نبرد نشان می دهد که آنها چگونه به موفقیت یا از دست دادن یک سرباز واکنش نشان می دهند. این دانش را یاد بگیرید و در مبارزات به کار ببرید. یک فرمانده تهاجمی ممکن است زمانی که موفقیت در بخش او به سرعت به دست می‌آید بیش از حد جلو بزند و کل میدان نبرد را نمی‌بیند. یک فرمانده حتی ممکن است در صورت از دست دادن یک سرباز یا وسیله نقلیه مردد شود واز پیش روی دست بکشد، بدون اینکه تاثیر این تاخیر بر واحدهای مجاور را درک کند. بیشتر این مسائل باید در تمرینات و رزمایش ها تسلیحات ترکیبی گروه ویزه بررسی شود. اما فرمانده گروه ویژه در نهایت تصمیمات خود را بر اساس درک نزدیک از توانایی ها و محدودیت های زیردستان خود اتخاذ خواهد کرد. سه درس مهم از جنگ نجف که در نبردهای آینده قابل اجرا خواهد بود. فرماندهان و افسران ابتدا باید با در نظر گرفتن یک جدول زمانی واقع بینانه برای دستیابی به وضعیت نهایی، یک برنامه مبارزاتی تهیه کنند، سپس سرعت یا پیشروی مورد نیاز برای حفظ نبرد را تجسم کنند. باید به پتانسیل رزمی توجه شود، که به شکلی عمدی به کار گرفته شود. سیستم های رزمی ارتش ایالات متحده بی همتا هستند. هر سیستم دقت را اعمال می کند و زمانی که به درستی با کمی ابتکار به کار گرفته شود، مرگبار می شود. در نهایت، فرماندهان جنگی همه چیز را با هم ترکیب می کنند. از نظر فنی و تاکتیکی فرماندهان و سربازان ماهر و متخصص برنده روز هستند، اما آنها خستگی ناپذیر نیستند و اشتباه خواهند کرد. یک فرمانده باید دائماً کارآمدی سربازان و فرماندهان خود را بسنجد، دانشی که از طریق تجربه و اعتماد به دست می‌آید. جنگ در نجف یک ماجرای شدید و خونین بود. نبرد پنج هفته ای دوباره تأیید کرد که سربازان و فرماندهان آمریکایی بهترین ها در جهان هستند، با بهترین تجهیزات و دکترین دقیقاً همین است، دکترین! مهمتر از همه، جنگ نجف ثابت کرد که تجهیزات زرهی همچنان ماندگار است و یک نیروی کشنده در زمین شهری است. منبع: مجله Armor - شماره March- April 2006 نقل با ذکر نام میلیتاری بلامانع است
  21. 1 پسندیده شده
    سلام و خداقوت - چنین مقالاتی البته آموزنده و مفید هستند ولی این سه درس که باید از ماجرا آموخت در نیروی مسلح دیگر و در کشور دیگر ( به عنوان مثال جنگ شهری در سوریه ) هم با همین کیفیت کاربرد دارد؟ درواقع این روش پیروزی با قویترین و بهترین تجهیزات و نیروها است که در مقابل خود با نیروهای شبه نظامی و فاقد تجهیزات مدرن و پشتیبانی همه جانبه درگیر هستند ( بیچاره شیعیان عراق که در تمام دوران صدام و پسا صدام قربانی شدند و می شوند )کمی که معادله تغییر کند و توان طرفین درگیر متفاوت باشددر این درسها باید تجدید نظر کرد
  22. 1 پسندیده شده
    نقشه اینتر اکتیو سایت فضایی شاهرود سپاه البته تصویر قدیمی تر نه اثار تست اسفند 99 در محل تست استند ها مشخصه نه چندتا ساختمان جدید اضافه شده https://maphub.net/Cengiz/shahroud-missile-test-site تصویر ماهواره ای 2 روز قبل سایت شاهرود از سنتینل هاب 15 جولای 2021 کلیک کنید منبع هشدار: همواره از اوسینت تاسیسات حیاتی کشور خود بپرهیزید.
  23. 1 پسندیده شده
    و از دلایل دیگه چرایی رونمایی فوری و حتی ناقص ناوبندرهای سپاه و ارتش. حجم توطئه و هجمه و حملات به مقاومت به قدری زیاد هست و به قدری متنوع و در جغرافیای گسترده و حمایت منابع مالی/اطلاعاتی/نظامی/لجستیکی/جغرافیایی/انسانی عظیم که حتی نمیشه حدس زد دقیق از چه طرفی ضربات وارد میشند. تمام اینها در حالی است که تنها و تنها یک ایران تا بیخ گلو تحریم اقتصادی و جغرافیایی است و چند گروه کوچک مقاومت. همین و همین تازه اگر کارشکنی ها و خیانت های داخلی و ضربات و جاسوسان و مزدوران داخلی را حساب نکنیم. حالا سوریه که با چنگ و دندان و رشادت و فداکاریهای بی شمار حفظ شد ولی همین سوریه با وجود جنگ و ویرانی و حفظ زوری تروریستهای اردوغان و کردها و تنف توسط امریکا و غرب و تحریمهای سزار و عدم اجازه به بازسازی و تحت حملات مدام اسراییل و آمریکا همین سوخت را هم اجازه نمیدند بهش برسه تا شده با قحطی و ویرانی (دقیقا مثل یمن شده ولو با نسل کشی خیلی شیک و آشکار) هرطور شده نیست و نابودش کنند. (حتی تصور سوریه تحت حکومت النصره و تکفیریها به نیابت از اردوغان و وضعیت نامعلوم لبنان و عراق (احتمالا کاملا دگرگون شده و عراق شاید حتی تحت اشغال داعش و رو به سمت مرزهای ایران) تن را به لرزه درمیاره در حالیکه یک مورد اذربایجان و موفقیت اردوغان دیدیم چه خطرات و مخاطراتی برای آینده ایران ترسیم کرده چه برسه گلوی ما در مسیر به لبنان و عراق و مدیترانه در دستان اردوغان قرار میگرفت کامل و سگ های هارش از مدیترانه گرفته تا لب مرز کرمانشاه و خوزستان رجز میخوندند برای ما و هم پیمانمون در لبنان همانطور که در مرزهای شمال غرب میخوندند)
  24. 1 پسندیده شده
    بخش سوم   رقابت های سیستم توپ زرهی  (AGS) در دهه 1980 ارتش آمریکا به دنبال یک جایگزین برای تانک های سبک شریدان در لشکر 28 ام هوابرد بود. تلاش ها برای بروزرسانی تانک های شریدان نیز ناموفق بود. همچنین ارتش آمریکا نیاز داشت تا این وسیله نقلیه جدید قابل جایگزینی با خودرو های هاموی مجهز به موشک ضد زره تاو در  هنگ 2ام سوار نظام زرهی نیز باشد. به همین منظور رقابتی برای یافتن طرح جدید تانک سبک آمریکا شروع شد. از جمله شروط مهم ارتش آمریکا برای پذیرش طرح  امکان جابه جایی تانک با هواپیمای ترابری C-130  بود.  در این رقابت 3 کمپانی کادیلاک ، جنرال داینامیکس و FMC  طرح های خود را به نمایش گذاشتند. طرح کادیلاک با نام Stingray (نوعی سفره ماهی) ، طرح Teledyne با نام Expeditionary و طرح شرکت FMC با نام M8 شناخته میشوند. نتایج این رقابت در سال 1992 با پیروزی طرح M8 پایان یافت. البته با این حال هیچ کدام از طرح های ارائه شده نتوانستند نظر مثبت ارتش ایالات متحده آمریکا را به خود جلب کند و هیچ کدام وارد ارتش نشدند.   تانک سبک هوابرد M8 بعد از پیروزی طرح شرکت FMC ، شش نمونه ی اولیه این تانک ساخته شد و تحت عنوان XM8 AGS  به ارتش ایالات متحده آمریکا تحویل داده شد. قرار بود  شروع ساخت این تانک سبک در سال 1996 آغاز شود. اما پروژه در سال 1997 کنسل شد و سرمایه ای که برای این پروژه در نطر گرفته شد صرف طرح های نوپایی دیگر ارتش امریکا شد. درسال 2004 ارتش ایالات متحده آمریکا به طور کامل از طرح M8 و تانک های سبک هوابرد  صرف نظر کرد. با این حال متشریان خارجی علاقه زیادی به خرید طرح M8 از خود نشان دادند. برای نمونه شرکت ترکیه ای FNSS در اواخر سال 1997 سفارش خرید این تانک را برای فرماندهی نیروی زمینی ترکیه داد و یا در سال 2006 کشور تایوان ابراز علاقه کرد که خواهان خرید M8 برای جایگزین کردن آن با تانک های سبک M24  وM41  است . با این وجود آمریکا با هیچ کدام از پیشنهاد ها موافقت نکرد. البته با این وجود به نظر میرسد که انگلستان دسترسی قابل توجه ای به این تانک داشته است به طوری که تانک سبک VFM 5  خود را براساس پلتفرم M8 طراحی و ساخته است. در سال 2015 نیز شرکت BAE Systems یک بروزرسانی جامع برای تانک سبک  M8 طراحی کرده است که هدف از آن بازار مشتریان خارجی می باشد. تانک سبک M8 به شکل پایه از یک زره آلیاژ آلومینیومی بهره میگرد . همچنین این تانک مجهز به زره های ماژولار تیتانیومی بوده است البته توجه به نوع ماموریت زره های مختلف با سطح های حفاظتی متفاوت بروی تانک نصب می شد. سطح حفاظتی یک و یا پایه برای انجام ماموریت های واکنش سریع طراحی شده بود. دراین سطح تانک توانایی حمل شدن و فرود هوایی از هواپیمای ترابری C-130 را دارد. همچنین  می تواند در برابر تسلیحات سبک و ترکش گلوله های مقاوم باشد. در سطح حفاظتی 2 باز هم تانک قابلیت جا به جایی با هواپیمای ترابری C-130 را دارا است اما قابلیت پرتاب از هواپیما را ندارد. در حالی که در سطح حفاظتی 3 (زره های ماژولار تیتانیومی ) تانک به هیچ عنوان قابلیت جا به جایی با هواپیمای ترابری C-130 را ندارد. در سطح 3 تانک می تواند در برابر تسلیحات سبک ضد تانک به راحتی مقامت کند.  تمام نسخه های قابلیت جابه جایی هوایی با هواپیماهای ترابری C-5 و C-17 را دارند. سطوح حفاظتی مختلف تانک زره های ماژولار تیتانیومی جابه جایی هوایی M8 سطح حفاظتی 3 با هواپیمای ترابری C-5 لحظه پرتاب تانک M8 از هواپیمای ترابری C-130   M8 مجهز به یک توپ به نام XM35 است. کالبیر این توپ  105 میلیمتری ودارای یک بارگذار خودکار است. البته در مواقع اضطراری خدمه توانایی لود کردن توپ به طور دستی را داشتند. نرخ آتش M35 حدود 12 گلوله در دقیقه است. ظرفیت ذخیره در داخل بارگذار 21 گلوله و در بدنه حدود 9 گلوله قرار میگیرد. تسلیحات ثانویه شامل یک مسلسل 7.62 میلی متر هم محور و یک مسلسل 12.7 میلی متر که بروی برجک نصب می شود است. پیشرانه ی دیزیل توربوشارژ این تانک حدود 580 اسب بخار قدرت داشت. تعداد خدمه نیزدر این تانک3 نفر شامل : راننده ، توپچی و فرمانده می باشد. تست شلیک توپ 105 میلیمتری XM35 تست بخش شاسی  محل قرار گیری دریچه ی پوکه پران در پشت برجک تانک  سبک انگلیسی VFM 5 که در حقیقت نمونه ی ساده تر تانک M8 است. بروزرسانی M8 که توسط شرکت BAE Systems انجام شده است مشخصات : وزن:  حفاظت سطح 1 : 19.25 تن حفاظت سطح2 : 22.25 تن حفاظت سطح 3 : 24.75 تن طول : 8.9 متر عرض : 2.69 متر ارتفاع : 2.55 متر تعداد خدمه : 3نفر – فرمانده ، توپچی ، و راننده تسلیحات : توپ 105 میلیمتری  XM35– مسلسل 7.62 میلیمتری – مسلسل 12.7 میلیمتری پیشرانه : 6V 92TIA – 580 اسب بخار قدرت حداکثر سرعت در جاده : 45 کیلومتربر ساعت برد : 451 کیلومتر   تانک سبک Stingray تانک سبک Stingray توسط کمپانی کادیلاک ساخته و طراحی شد. بعد از انتخاب نشدن طرح در رقابت AGS ، کمپانی تصمیم به فروش این تانک به مشتریان خارجی گرفت. اولین نمونه اولیه ی این تانک در سال 1985 ساخته شد و تا سال 1988 حدود 106 دستگاه از این تانک به تنها مشتری خارجی، ارتش سلطنتی تایلند فروخته شد. البته شرکت کادیلاک برای به دست اوردن مشتریان بیشتر از برجک این تانک برای ساخت یک خودرو پشتیبانی آتش با نام LAV-600 بهره گرفت. همچنین برجک این تانک نیز بر روی شاسی تانک های M41 ، M47  و M551 تست شد . با این حال نتوانست مشتری برای این محصولات پیدا کند. تانک سبک Stingray قابلیت جا به جایی هوایی با هواپیمای ترابری C-130 را دارد. به همین دلیل وزن آن بسیار پایین است. زره جلویی این تانک می تواند در برابر مهمات  14.5  میلیمتری مقاومت داشته باشد. تانک سبک Stingray در اختیار تنها مشتری خارجی ارتش سلطنتی تایلند    البته می توان حفاظت تانک را با کمک زره های اضافه شونده بهبود داد. این تانک مجهز به یک توپ 105 میلیمتری با لگد پایین است که از توپ انگلیسی L7A3 مشتق شده است. توپ این تانک به طوردستی لود میشود . 8 گلوله ی آماده شلیک در داخل برج و باقی گلوله های در بدنه ذخیره شده اند. جنگ افزار ثانویه این تانک مسلسل هم محور 7.62 میلی متر و مسلسل 12.7 میلیمتری نصب شده بروی برجک است. تعداد خدمه ی تانک 4 نفر شامل فرمانده ، راننده ، توپچی و لودر می باشد. پیشرانه ی دیزیلی این تانک  دیزل دیترویت مدل8V-92TA با قدرت 535 اسب بخار است. برای کاهش هزینه و نگهداری تانک Stingray، در ساخت موتور، انتقال قدرت و تعلیق از قطعات استاندارد استفاده شده است. البته شرکت کادیلاک بعد از مدتی یک بسته ی برزورسانی برای این تانک سبک با نام Stingray II ساخت. از جمله تغییرات اضافه شده در نمونه جدید  می توان به ارتقا زره ،  بهبود سیستم پیشرانه ، نصب  سیستم های دید توپچی پیشرفته تر با قابلیت سیستم تصویربرداری حرارتی ،  نصب فاصله یاب لیزری برای فرمانده ،  اضافه شدن تجهیزات حفاظتی ش.م.ر و ... اشاره کرد. کمپانی کادیلاک تصمیم گرفت تا برجک Stingray را بروی شاسی 6x6 خودرو زرهی LAV-300 نصب کند و نام محصول را LAV-600 گذاشت. البته آن طور که مد نظر کادیلاک بود این محصول موفق نبود. مشخصات : وزن:  20.2 تن طول : 9.3 متر عرض : 2.71 متر ارتفاع : 2.55 متر تعداد خدمه : 4نفر – فرمانده ، توپچی ، بارگذار و راننده تسلیحات : توپ 105 میلیمتری  L7A3 – مسلسل 7.62 میلیمتری – مسلسل 12.7 میلیمتری پیشرانه : 8V-92TA– 535 اسب بخار قدرت حداکثر سرعت در جاده : 67 کیلومتربر ساعت برد : 483 کیلومتر   تانک Expeditionary اگر چه طرح کمپانی Teledyne در رقابت دهه ی 1980 شکست خورد اما ایده ی این کمپانی نقش بسزایی در گسترش خودرو های پشتیبانی آتش آینده ارتش آمریکا داشت. آزمایشات اولیه بروی این طرح بین سال 1980 تا 1981 انجام شد. در سال 1982 طراحی دقیق و کامل پروژه صورت گرفت. اولین پیش نمونه در دسامبر 1983 تکمیل و  کار  برروی بخش برجک تانک نیز در اواسط سال 1984 تکمیل شد. بعد از از اتمام آزمایشات بخش شاسی در نوادا، برجک و بدنه در ماه آوریل سال 1985 با یکدیگر ترکیب شدند و در همان سال برای اولین بار در کنفرانس ارتش ایالات متحده در پایگاه نظامی فورت ناکس برای عموم نمایش داده شد. با مشخص شدن نتایج رقابت AGS  در سال 1992 و شکست طرح کمپانی Teledyne، این کمپانی در سال 1996 تصمیم به فروش این طرح در بازار های خارجی گرفت که بازهم این پروژه نتوانست در این زمینه نیز موفقیتی کسب نماید. Teledyne برای حل مشکل فروش نیز  از کمپانی جنرال دینامیک کمک گرفت. اما جنرال دینامیک برای حل مشکل تانک Expeditionary ، با بهبود عملکرد برجک از آن برای ساخت خودروهای پشتیبانی آتش استرایکر MGS استفاده کرد. ایده ی یک برجک کم ارتفاع و بدون سرنشین کمپانی Teledyne موجب شد که در نسل جدید خودروهای پشتیبانی آتش آمریکا شکل بگیرد.     وزن سبک و اندازه کوچک تانک Expeditionary ، توانایی جا به جایی به کمک هواپیمای ترابری C-130 یا C-141 را به آن میدهد. اما به علت پایین آوردن وزن تانک، زره های تانک حفاظت چندانی ندارند. برای جبران زره ضعیف طراحان تصمیم گرفتند تا یک محفظه خدمه ایمن برای این تانک طراحی کنند محل قرار گیری این بخش در قسمت عقبی بدنه قراردارد. علاوه براین در صورت نیاز می توان زره های اضافه شونده را بروی تانک نصب کرد. تانک Expeditionary فقط 3 خدمه دارد ( توپچی، راننده و فرمانده). سلاح اصلی این تانک توپ 105 میلیمتری مدل M68 و سلاح ثانویه ی آن یک مسلسل 7.62 میلیمتری است. توپ اصلی مجهز به یک بارگذار خودکار  از نوع رولور( مشابه عملکرد فشنگ گذاری در هفت تیر )  با ظرفیت 9 گلوله  است. علاوه براین باقی مهمات در یک محظه جداگانه در بخش عقبی بدنه جای گرفته است. البته بخش بارگذار به طور مکرر دچار اشکال فنی میشد. تعمیرات و دسترسی به بخش بارگذار تانک نیز با مشکلاتی همراه بود. به همین دلیل وقتی کمپانی جنرال دینامیک تصمیم به استفاده از برجک این تانک برای ساخت  یک خودرو پشتیبانی اتش گرفت سیستم بارگذار را تغییر داد. تا علاوه بر مشکلات فنی کمتر ، دسترسی آسان به بارگذار وجود داشته باشد. بخش الکترونیک این تانک جز پیشرفته ترین تانک ها در زمان خود بود. کامپیوتر کنترل آتش M21 ، مسافت یاب لیزری AN / VVG-2، سیستم تصویربرداری حرارتی AN / TAS-4 ، پریسکوپ دید در شب راننده AN / VVS-2 V از جمله قطعات پیشرفته ی این تانک به حساب می آید. بخش پیشرانه در جلوی شاسی تانک قرار گرفته است. پیشرانه ی مطعلق به شرکت  Cummins مدل VTA 903-T660 با قدرت 495 اسب بخار است. سیستم انتقال اتوماتیک این تانک، جنرال الکتریک مدل HMPT-500 با 3 دنده جلو ویک دنده عقب بوده است.   مشخصات : وزن : 19 تن – در صورت نصب زره های اضافه شونده 30 تن طول : 7.49 متر عرض : 3.6 متر ارتفاع: 2.8 متر تعداد خدمه : 3نفر – فرمانده ، توپچی ، و راننده تسلیحات : توپ 105 میلیمتری  M68 – مسلسل 7.62 میلیمتری پیشرانه : VTA-903T – 495 اسب بخار قدرت حداکثر سرعت در جاده : 80 کیلومتربر ساعت برد : 480 کیلومتر   سیستم توپ متحرک M1128 –( استرایکر MGS)  با بازنشسته شدن M551 و لغو شدن طرح M8 ارتش ایالات متحده امریکا دیگر به دنیال توسعه و یا ساخت تانک ها /آتش پشتیبانی/ توپهای خودکششی سبک هوابرد  با وظیفه پشتیبانی آتش نرفت. یکی از دلایل بی علاقگی ارتش در به خدمت گرفتن این نوع اداوات محدودیت در وزن آنها به خاطر قابلیت داشتن هوابرد بودن بود. که درنتیجه آن موجب  کاهش میزان حفاظت ، کاهش میزان قدرت آتش و ... می شد. همچنین در میدان نبرد محل فرود این خودروها به سرعت شناسایی میشد که برای عملیات های هوابرد مسئله ساز بود.  تانکهای زرهی سبک بدون قابلیت هوابرد نیز کنار گذاشته شدن زیرا هواپیماهای ترابری جدید قابلیت بارگیری بالاتری به دست اورده بودند در نتیجه می تواستند  ادوات زرهی با وزن های بالا و اندازه بزرگتر را جابه جا کنند. همچنین پیشرانه های جدید می توانند چالاکی و قدرت بیشتری برای خودرو های زرهی با وزن بالا فراهم کنند. اما ارتش آمریکا در جنگ های گوناگونی از جمله جنگ کره، ویتنام، جنگ داخلی در دومینیکن، حمله به پاناما و جنگ اول خلیج فارس که در آن حضور خودرو های سبک زرهی وهوابرد ارتش ایالات متحده آمریکا پررنگ بود یک نکته را به خوبی آموخت. حضور یک خودرو زرهی با قدرت آتش و تحرک پذیری بالا برای ایجاد آتش پشتیبانی مستقیم برای نیروهای پیاده نظام بسیار ضروری و کار آمد است. به طوری که باعث افزایش عملکرد نیروهای پیاده نظام درمیدان نبرد می شود. در نتیجه ارتش ایالات متحده امریکا  برای پر کردن جای خالی تانک های سبک، خودروهای زرهی استرایکر MGS را که 3مولفه قدرت آتش با رتیم آتش مناسب ، تحرک پذیری و حفاظت قابل قبول را باهم داشت  در ماه جولای سال 2006  به خدمت درآورد . مزیت بزرگی که استرایکر MGS  در مقابل خودروهای پشتیبانی آتش پیشین دارد استفاده از یک  شاسی مشترک با نفربر استرایکر است که در هزینه های ساخت و نگهداری آن کاهش چشمگیری ایجاد میشود. استرایکر MGS سه مولفه ی قدرت آتش ، تحرک پذیری و حفاظت که برای یک خودرو پشتیبانی آتش لازم است را در کنار هم دارد.   برجک کنترل از راه دور MGS مجهزبه یک توپ 105 میلیمتری مدل M68A2 دارای یک تثبیت کننده و بارگذاری خودکار است. این نوع برجک در حقیقت الگو برداری از برجک تانک Expeditionary است .تسلیحات ثانویه شامل یک مسلسل 7.62 میلیمتری و در صورت نیاز می توان یک مسلسل 12.7 میلیمتری را بروی برجک نصب کرد.  MGS می تواند 18 گلوله را در بارگذار خود ذخیره کند و نرخ آتش آن 6 گلوله در دقیقه است. توپ M68A2 می تواند چهار نوع از مهمات زیر را شلیک کند. گلوله های انرژی جنبشی M900 : این گلوله ها برای مقابله با وسایل نقلیه و خودروهای زرهی سبک کاربرد دارد. گلوله های شدید النفجار ضد تانک M456A2  : برای ضربه زدن به نقاط حساس خودرو های زره و از بین بردن سربازان دشمن به شکل ترکش شونده استفاده می شود. گلوله های شدید النفجار پلاستیکی M393A3 : برای از بین بردن استحکامات دشمن مانند سنگر ها، موقعیت مسلسل ها و تک تیراندازهای دشمن وایجاد سوراخ در دیوارها برای عبور نیرو های خودی به کار میرود. گلوله های ترکش شونده M1040 : برای مقابله با پیاده نظام دشمن کاربرد دارد.    قابلیت استفاده متنوع از مهمات با عملکرد های متفاوت در کنار شلیک های دقیق و خطای پایین  باعث شده است استرایکر در ماموریت های پشتیبانی آتش درخشان ظاهر بشود. اگرچه استرایکرهای MGS  به طور بلقوه قابلیت هوابرد بودن را دارد اما ارتش آمریکا تمایلی به استفاده از این قابلیت ندارد. در ضمن با وجود وزن 18.77 تن، قابلت جابه جایی هوایی با هواپیما های ترابری نظیر C -130 و هواپیماهای ترابری بزرگتر را دارد. علاوه بر این به مدد پیشرانه 350 اسب بخاری و پلتفرم 8×8 چرخدار استرایکر تحرک پذیری بالایی دارد که برای یک خودروی پشتیبانی آتش بسیار مناسب و قابل قبول است. نمایی از بارگذار استرایکرهای MGS بخش پوکه پران در پشت برجک قرار دارد. مهمات متنوع باعث میشود که استرایکر انعطاف بالایی در انجام دادن ماموریت ها داشته باشد. تصویر شماتیک مهمات انرژی جنبشی M900 توپ M68A2 قابلیت گردش عمودی -10 تا + 18  درجه و گردش کامل افقی 360 درجه را دارد.    استرایکر MGS به خوبی در جنگ عراق و افغانستان نشان داده است که می تواند در محیط های متفاوت صحنه ی نبرد از نبرد های شهری تا حرکت در مناطقع بیابانی و یا کوهستانی  ایجاد آتش مستفیم برای پیاده نظام مفید باشد. در بحث محافظت با نصب زره های اضافه شونده استرایکر MGS می تواند در برابر پرتابه های 14.5 میلیمتری مقاومت ازخود نشان دهد و همچنین نصب زره های قفسی که برای این خودرو پشتیبانی آتش رایج است در برابر راکت های آر پی جی آن را مقاوم می سازد. در ضمن می توان زره های واکنشی قدرتمندی تری را بروی این خودرو زرهی نصب کرد اما باید توجه کرد که ارتش ایالات متحده به تحرک استرایکر MGS در کنار حفاظت قابل قبول نیاز دارد پس نصب این گونه زره های سنگین کاربرد ندارد. البته استرایکر MGS خالی از اشکال نیست و خدمه ای که تجربه ی استفاده از این خودرو زرهی را خصوصا در جنگ عراق داشتند از عملکرد این خودرو زرهی رضایت ندارند. به عنوان مثلا استرایکر MGS در جنگ عراق فاقد یک سیستم تهویه مطبوع است و خدمه برای فرار از گرما از جلیقه خنک کننده استفاده می کنند. تجربیات خدمه در جنگ عراق نشان می دهد این جلیقه ها فقط ناحیه قفسه سینه را خنک می کنند. ولی خدمه هنوز احساس گرما می کنند. همچنین خدمه در طول ماموریت نیاز به یک ایستگاه سلاح کنترل از راه دور را احساس می کردند خصوصا در مواقع درگیری با تک تیرانداز نیروهای چریک عراقی وجود یک مسلسل با کالیبر بالا بیشتر حس میشد. فضای کم داخلی این خودرو زرهی ، وزن زیاد برجک و آسیب پذیر بودن چرخ ها نیر از جمله موارد نارضایتی خدمه از استرایکر MGS  است. با این حال می توان گفت که خودروهای پشتیبانی آتش هچون استرایکر MGS  در حال حاضر جانشین مناسبی برای تانک های سبک ارتش آمریکا برای حمایت از نیروهای پیاده نظام هستند. استرایکر MGS در حال اسکورت کردن کاروان کامیون های تجاری در افغانستان انجام تست موفقیت آمیز برای قابلیت هوابرد بودن مدل پایه ی استرایکر ( البته برای مدل MGS نیز شبیه سازی کامپیوتری انجام شده است که موفقیت آمیز بوده است) جا به جایی 2 دستگاه استرایکر MGS توسط هواپیمای ترابری C-5 جا به جایی استرایکر MGS توسط هواپیمای ترابری C-17 مشکلات استرایکر MGS که خدمه در عراق با آن مواجه بودند تا حدودی قابل حل است. نصب  یک سیستم تهویه ی هوا و نصب محافظ زرهی برای مسلسل 12.7 میلیمتری از جمله بروزرسانی ها برای استرایکر MGS ارتش ایالات متحده آمریکا است.   مشخصات: وزن : 18.77 تن طول : 6.95 متر عرض : 2.7 متر ارتفاع: 2.9 متر تعداد خدمه : 3نفر – فرمانده ، توپچی ، و راننده تسلیحات : توپ 105 میلیمتری  M68A2 – مسلسل 7.62 میلیمتری- مسلسل 12.7 میلیمتری پیشرانه : Caterpillar دیزلی 3126    با قدرت 350 اسب بخار قدرت حداکثر سرعت در جاده :100 کیلومتربر ساعت برد : 530 کیلومتر     پایان   گردآوری و ترجمه:Crash نقل با ذکر نام میلیتاری و مترجم بلامانع است   منابع اصلی : http://www.combatreform.org/ARMORHISTORY/ https://en.wikipedia.org/wiki/M22_Locust https://en.wikipedia.org/wiki/M24_Chaffee https://en.wikipedia.org/wiki/M41_Walker_Bulldog https://en.wikipedia.org/wiki/T92_Light_Tank https://en.wikipedia.org/wiki/M56_Scorpion https://en.wikipedia.org/wiki/M50_Ontos http://militarymashup.com/artillery-sp-m50-ontos.htm http://www.army-guide.com/eng/product4488.html https://en.wikipedia.org/wiki/M8_Armored_Gun_System https://en.wikipedia.org/wiki/Stingray_light_tank http://www.military-today.com/tanks/stingray_light_tank.htm http://www.military-today.com/tanks/expeditionary_tank.htm https://en.wikipedia.org/wiki/Expeditionary_tank https://en.wikipedia.org/wiki/M1128_Mobile_Gun_System http://www.popularmechanics.com/military/a2696/4253991/
  25. 1 پسندیده شده
    با سلام خدمت دوستان    " در مذّمت استحکامات ثابت صحرایی "     ژنرال جورج . اس . پاتون ، درجریان طراحی عملیات اورلرد ، ( با توجه به نوظهور بودن قدرت هوایی و ابداع بمباران استراتژیک ) چنین اعتقاد داشت :   " استحکامات ثابت صحرایی ، گورستان احمق هایی خواهد بود که  به آنها اتکاء دارند"      پی نوشت :    1- تشکر ویژه از دوست عزیز ، جناب مصطفی ، بابت یاد آوری این جمله .   2- به شکل مشخص ، این مساله هیچ ارتباطی با استراتژی های  دفاعی جمهوری اسلامی ایران ندارد و صرفاً یک یاد آوری تاریخی است .