adelkhoje

Members
  • تعداد محتوا

    299
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    11

تمامی ارسال های adelkhoje

  1.   درود ...   اعراب شبه جزیره بودند ...   وقتی قروه بن مخلب که از قبله کندی ( از قبایل نجد شبه جزیره عرب ) بود بر قبایل اطراف خودش مسلط شد ، به اون ها پیشنهاد کرد اتحادیه ای تشکیل بدهند و قروه بن مخلب اولین کسی بود که تونست بین قبایل منطقه ای عربستان که دایما در حال جنگ بودند صلح و اتحادیه ای بوجود بیاره ، که با این اتلاف یک قشون بالنسبه بزرگ برای حمله به ایران سازماندهی کنه ....
  2.   فایل پی دی اف :   http://up.military.volleyball-forum.ir/info/556079/4269854386
  3. به نام خدا   http://up.military.volleyball-forum.ir/view/555546/3327966956.jpg     نیروی هوایی آلمان نازی (لوفت وافه) در کنار نیروی زمینی و دریایی یکی از سه بخش ارتش آلمان نازی بود. این نیرو در واقع مجموعهٔ نیروی آفندی و پدافندی هوایی بود و در جنگ جهانی دوم بیشتر در پشتیبانی نیروی زمینی ارتش آلمان فعالیت عمده داشت.         http://up.military.volleyball-forum.ir/thumb150/555556/3651590510.jpg http://up.military.volleyball-forum.ir/thumb150/555544/671980421.jpg http://up.military.volleyball-forum.ir/thumb150/555542/7681924752.jpg http://up.military.volleyball-forum.ir/thumb150/555547/9664965120.jpg http://up.military.volleyball-forum.ir/thumb150/555537/4925055240.jpg           http://up.military.volleyball-forum.ir/view/555532/440051284.jpg   طیف گسترده سلاح های قابل حمل جنگنده FW-190   ​ http://up.military.volleyball-forum.ir/thumb150/555533/320994893.jpg http://up.military.volleyball-forum.ir/thumb150/555538/9188401116.jpg http://up.military.volleyball-forum.ir/thumb150/555540/7987879919.jpg   http://up.military.volleyball-forum.ir/thumb150/555558/6929879319.jpg   http://up.military.volleyball-forum.ir/thumb150/555560/1163709963.jpg http://up.military.volleyball-forum.ir/thumb150/555536/9302961970.jpg       http://up.military.volleyball-forum.ir/view/555554/1963541433.jpg       http://up.military.volleyball-forum.ir/thumb150/555552/4406861738.png http://up.military.volleyball-forum.ir/thumb150/555551/9693161835.jpg http://up.military.volleyball-forum.ir/thumb150/555538/9188401116.jpg   http://up.military.volleyball-forum.ir/thumb150/555541/5618653119.jpg http://up.military.volleyball-forum.ir/thumb150/555546/3327966956.jpg http://up.military.volleyball-forum.ir/thumb150/555545/2032909063.jpg     http://up.military.volleyball-forum.ir/view/555549/6521482696.gif     http://up.military.volleyball-forum.ir/thumb150/555548/5288740905.jpg http://up.military.volleyball-forum.ir/thumb150/555549/6521482696.gif   کاکپیت جنگنده   با تشکر از استاد عزیز ...
  4.       توسعه اسكاد: كره شمالي     در دهه 1980 با ظهور سامانه موشكي جديد اوكا، توليد اسكاد در اتحاديه شوروي متوقف شد. اگرچه علاقمندي رو به رشدي براي اسكاد در كشورهاي در حال توسعه به وجود آمد، به ويژه پس از جنگ شهرها بين ايران و عراق كه نشان داد موشكهاي بالستيك مي توانند بر نتيجه جنگهاي منطقه اي تاثير بگذارند. كره شمالي در زمينه عملياتي كردن موشكهاي بالستيك تاكتيكي علاقمند بود، اما برنامه هاي بومي اين كشور با شكست مواجه شد. اتحاديه شوروي از ارسال اسكاد به كره شمالي خودداري كرد. لذا، پيونگ يانگ با مصر توافق كرد تا چند موشك و سكو را از اين كشور تحويل گرفته تا يك خط توليد بدون پروانه شوروي تاسيس كند.     نسخه موشكهاي R-17E هواسونگ 5 ناميده شد و نخستين سريها از پنج آزمايش پرتاب آنها از ميدان آزمون موسودان-تي در ماههايآوريل تا سپتامبر 1984 انجام شد. علاقمندي ايران به تامين اسكاد براي دو فروند سكوي پرتاب ليبيايي، حمايت مالي بيشتريبراي اين برنامه فراهم كرد.   توليد انبوه هواسونگ 5 در 1986 در كارخانه ماشين 125 اُم در پيونگ يانگ آغاز شده و موشكهاي آن بعدا به ايران و امارات متحده عربي فروخته شد. با ادامه توليد، موشك بهينه شده هواسونگ 6 توسعه داده شد كه از يك كلاهك سبك سازي شده، سازه بهينه شده و سامانه هدايتي اصلاح شده بهره مي گرفت و برد موشك از 330 کيلومتر به 600 کیلومتر ارتقاء يافت.         خودرو حمل 9T230 براي آماد سكوي 9P71 موشك اوكا به كار مي رفت. اين خودرو بسيار شبيه سكوي 9P71 است، چرا كه هر دو مبتني بر شاسي كاميون سنگين اوسنوا BAZ-6950 مي باشند. خودرو حمل را مي توان با استفاده از چادر كرباس بر روي قسمت بار عقب، از خودرو سكوي پرتاب تشخيص داد.     گام مياني بين موشكهاي اوكا و اسكندر، موشك اسفرا بود كه نسخه موشك تقويت كننده فضايي غيرنظامي از موشك منسوخ شده اوكا-يو بود. اين موشك، به اميد اينكه بتواند منابع مالي را براي زنده نگه داشتن برنامه موشكي جذب كند، در نمايشگاه هاي هوايي بين المللي به نمايش گذاشته شد.   پرتابهاي آزمايشي موشك هواسونگ 6 كه گاهي اسكاد سي نيز ناميده مي شود، در ژوئن 1990 آغاز شد و توليد انبوه آن از سالهاي1990-91  شروع شد. علاوه بر اين، كره شمالي برنامه اي را براي ساخت سكوهاي پرتاب جديد هواسونگ در كارخانه خودروسازي سونگني آغاز كرد كه شامل نسخه هاي مستقيم 9P117 با استفاده از كاميونهاي MAZ-543 وارداتي، سكوهاي پرتاب اصلاح شده با استفاده از ديگر كاميونهاي سنگين و سكوهاي پرتاب عمودساز متحرك با استفاده از نيم-كِشنده ها )تريلرهاي كف تخت بزرگ(به جاي كاميونها بود.         موشک هواسونگ     بر اساس برآورد سازمانهاي جاسوسي غربي، كره شمالي بين 600 تا 1000 فروند موشك بين سالهاي 1985 تا 2000 تولید کرد که حدود 300 تا 350 فروند از آنها را به کشور های مصر ، ایران ، لیبی ، سوریه و امارات متحده عربی صادر شد.         موشک نودونگ کره شمالی     پروژه موشكي هواسونگ پيامدهاي مهمي در توسعه جهاني موشكهاي بالستيك تاكتيكي داشت، چرا كه مشكلات اقتصادي در كرهشمالي، دولت اين كشور را به صادرات فناوري موشكي و نيز تسليحات واقعي ترغيب كرد. كره شمالي در برنامه هاي توسعه موشكي مشاركتي در كشورهاي مصر، ايران و پاكستان نيز همكاري داشته و برخي از اين برنامه ها سالها ادامه پيدا كرده است.   نكته قابل توجه آنكه كره شمالي موشك هواسونگ 6 را به طور مقياسي بزرگ كرد تا موشكي بزرگتر توليد كند كه اگرچه كپي اسكاد نبود، توسط سازمانهاي جاسوسي غربي به نام نودونگ يا اسكاد دي شناخته مي شود. با وجود شباهت اين موشك به اسكاد، حدود 50 درصد بزرگتر بوده و بردي برابر با 1500 كيلومتر دارد و به سامانه سكوي پرتاب بزرگتري نياز دارد.       موشک هاتف 5     هم خانواده هاي خارجي موشك نودونگ عبارتند از موشك ايراني شهاب 3، و موشكهاي غوري و هاتف 5 پاكستاني كه نمايانگر نقش كليدي كرهشمالي در برنامه توسعه موشكهاي بالستيك در دو دهه گذشته مي باشد.       موشک شهاب 3     چين نيز به دليل وجود تقاضاهاي بين المللي به بازار اسكاد علاقمند شد و نسخه هاي متعدد و مشابه اسكاد از قبيل موشك M-11 را توسعه داد. اين موشكها اگرچه عينا كپي اسكاد نبودند ولي به لحاظ اندازه با آن مشابهت داشته و سكوي پرتاب آنها نيز مشابه 9P117 بود.         سامانه موشك بالستيك اسكندر/ تِندِر براي نخستين بار در تابستان سال 2000 در نمايشگاه تسليحاتي اورالز در نزديكي نيژنيل تاگيل به معرض نمايش عمومي گذاشته شد. همانگونه كه مشاهده مي شود، سكوي پرتاب 9P78-1 مي تواند دو فروند موشك را به همراه ريل پرتاب آنها حمل كند.         در اين نماي پشت از سكوي پرتاب خودكششي 9P78-1 از سامانه موشكي اسكندر يكي از موشكهاي بالستيك سوخت جامد آن در حالت عمود شده براي پرتاب ديده مي شود.     ادامه دارد...    
  5. adelkhoje

    بررسی و تحلیل گردان امام حسین(ع)

    درود ...   با تشکر از زحمات سِناپس عزیز...   میخواستم بپرسم نحوه عضویت در گردان های امام حسین به چه شکله ؟
  6. adelkhoje

    بالگرد هجومی میل-28 هاوک ( Mi-28/Havoc)

        میل ام‌آی-۲۸(به روسی: Ми-28) (نام‌گذاری ناتو Havoc) یک بالگرد تهاجمی روسی جهت مقابله با اهداف زمینی زره‌پوش و اهداف هوایی کم‌سرعت در روزوشب و تمام وضعیت‌های آب‌وهوایی است. این بالگرد ۴ پره مجهز به به دو موتور توربو شفت با قدرت۲۲۰۰ اسب بخار می‌باشد. کار بر روی طراحی میل ام آی-۲۸ در سال ۱۹۸۰ آغاز شد و اولین پیش‌نمونه آن در نوامبر ۱۹۸۱ به پرواز درآمد. در سال ۲۰۰۶ اولین فروند از آن به نیروی هوایی روسیه تحویل داده شد. پیش بینی می‌شود این بالگرد تا سال ۲۰۱۶ جایگزین میل می ۲۴ شود.         تاریخچه     در میانه دهه ۷۰ میلادی فرماندهان نیروی هوایی و وزارت دفاع اتحاد شوروی به این نتیجه‌گیری رسیدند که بالگرد تهاجمی/ترابری میل ام آی-۲۴ دیگر پاسخگوی نیازهای آینده ارتش شوروی نیست و تلاش برای ساخت این بالگرد چند منظوره منجر به از دست رفتن بخشی از مقدورات عملیاتی، افزایش وزن و اندازه آن شده است. این بالگرد دچار محدودیت‌های بسیاری به ویژه در محیط‌های گرم و بلند بود.     در پی برگزیده شدن طرح بالگرد ۲ نفره بسیار چابک و باگنجایش جابجایی مهمات بسیار آپاچی ای اچ-۶۴ در ارتش ایالات متحده آمریکا، شورای وزیران اتحاد شوروی در ۱۶ دسامبر ۱۹۷۶ (۲۵ آذر ۱۳۵۵) دستورکاری را برای گسترش بالگرد تهاجمی تازه‌ای در همان راستا و با هدف طراحی و توسعه نسل توینی از بالگردهای رزمی با هدف انهدام خودروها و دستگاه‌های دشمن و به ویژه تانک در رزمگاه و نزدیکی خط مقدم، برای خدمت در هوانیروز شوروی در دهه ۸۰ میلادی صادر کرد.     مسئولیت طراحی این بالگرد جدید به دو گروه اصلی طراحی این کشور یعنی دفتر طراحی کاموف و میل واگذار شد. این رقابت منجر به طرح نامتعارف بالگرد یک نفره کاموف ک آ-۵۰ و میل ام آی-۲۸ شد. برنامه میل-۲۸ با مدیریت «مارات تیسچنکو» به سرعت پیشرفت کرد و نخستین فروند از این هلیکوپتر در ژانویه سال ۱۹۸۸ پرواز کرد، این هلیکوپتر از یک موتور پرقدرت همچنینن پروانه دم ایکس شکلX بهره می‌برد. برای اولین بار این هلیکوپتر در نمایشگاه هوایی پاریس سال ۱۹۸۹ عرضه شد. دومین میل ۲۸ در سال ۱۹۹۱ کامل شد اما در سال ۹۳ این برنامه کنسل شد. علت آن عدم توانایی رقابت میل ۲۸ با کاموف ۵۰ بود که مهمترین دلی آن این هلیکوپتر توانایی پرواز در تمام شرایط آب و هوایی رو نداشت. با این حال در سال ۹۵ میل نمونه میل۲۸ N را عرضه کرد که حرف ن به معنای شب است که اولین پرواز آن ۱۴نوامبر ۱۹۹۶ انجام شد.     مهمترین ویژگی در آن زمان راداری بود که در یک کاورگرد در بالای پروانه اصلی نصب شده بود (همانند آ اچ -۶۴ لانگ بو آپاچی). میل ۲۸ ن دارای یک دستگاه دید مدل تور و دستگاه نشانه روی در زیر دماغه خود است به علاوه تلویزیونی که به یک دوربین نصب است و سیستم فلیراما با توجه به مشکلات مالی طرح قطع شد. پیش نمونه دوم با پروانه اصلی بهبود یافته در سال ۲۰۰۴ عرضه شد. تغییرات انجام شده در ارتش بعد از جنگ سرد باعث شد که به هلیلوپترهای ضد تانک توجه بیشتری بشه به همین دلیل مزایای خوب میل ۲۸ ن مانند قابلیت انجام ماموریت در تمام شرایط آب و هوایی، قیمت پایین‌تر و تشابه اون با میل ۲۴ داشت مهم می‌شد. در سال ۲۰۰۳ فرمانده نیروی هوایی روسیه اعلام کرد که در آینده هر دو کا-۵۰ و میل ۲۸ ن هلیکوپترهای استاندارد ارتش خواهند بود اولین نمونه‌های میل ۲۸ ن در تاریخ ۵ ژوین۲۰۰۶ به ارتش تحویل داده شد.         سنسورپرتابگر لیزر بر روی اهداف     ویژگی‌های طرح     کابین خدمه     میل-۲۸ در پاسخ به نیازهای شوروی به نسل جدیدی از بالگردهای پیشرفته با کارایی عملیاتی و قابلیت بقای رزنگاهی زیاد طرحی و ساخته شد. این بالگرد مانند بسیاری از بالگردهای جهان از طحی متعارف شامل استقاده از یک پروانه اصلی و ملخ تثبیت دُمی بهره می‌گیرد. این بالگرد دارای دو خدمه (خلبان و متصدی جنگ‌افزار) می‌باشد که به صورت پشت سر هم در کابین پله‌ای (افسر جنگ‌افزار در صندلی جلو و خلبان در کابین پشت و بالاتر از او) مستقر می‌شوند. بر خلاف میل-۲۴ کنترل‌های پروازی تنها در اختیار خلبان میل-۲۸ است.     برای افزایش توانایی بقای رزمی این بالگرد نسبت به نسل پیش از خود و تامین امنیت خدمه پروازی، آنها در کابین‌های زرهپوش تیتانیومی تقویت شده با صفحات سرامیکی به صورت جدا از یکدیگر مستقر می‌شوند. این پیکره بندی توانایی تحمل صدمات ناشی از اصابت گلوله‌های ۱۲/۷ میلیمتری را دارا می‌باشد. پنجره جلو کابین خدمه به شیشه‌های ضدگلوله با ضخامت ۴۲ میلیمتر مجهز استکه می‌توانند در برابر برخورد گلوله‌های ۱۲/۷ میلیمتری دوام بیاورند در حالی که شیشه‌های پهلویی با ضخامت ۲۲ میلیمتر توان تحمل برخورد گلوله‌های ۷/۶۲ میلیمتری را دارند. کانین این باگرد مجهز به صندلی‌های جاذب ضربه «پامیر-کِی» (Pamir-K) به همراه ارابه قرود نیرومند و دریچه‌های کابین، بالچه‌ها و پروانه اصلی قابل پرتاب است. این ترکیب می‌تواند زنده مانده خدمه را در سقوط با سرعت عمودی ۱۲ متر بر ثانیه تضمین کرده و ضربه فرود را از میزان مرگ آور ۶۰-۵۸ «جی» به ۱۲ جی کاهش می‌دهد.           میل-۲۸ ان     موتور و پروانه   این بالگرد مجهز به یک پروانه اصلی ۵ پره و ملخ دُمی است. جنس پره‌های اصلی از مواد کامپوزیت با سر تیتانیومی است گفته شده که می‌تواند برخورد گلوله‌های ۳۰ میلیمتری را تحمل کند. ملخ دمی ۴ پره با زاویه ۳۵ و ۱۴۵ و به شکل حرف لاتین X است که باعث کاهش صدا می‌شود. نیروی میل -۲۸ را دو دستگاه موتور توربوشفت «کلیموف تی وی ۳-۱۱۷ وی ام اِی» هر یک با توان ۲۱۹۴ اسب بخار (۱۶۳۶ کیلو وات) تامین می‌کنند. این موتورها با قاصله زیاد در دو سوی کابین خدمه و بالای بالچه‌های آن نصب شده‌اند.     ورودی‌های هوای مونور به پوشش محافظ در برابر اخسام خارجی و گردوغبار مجهزند. از سال ۲۰۱۰ نمونه‌های تولیدی این بالگرد به موتورهای پیشرفته تر «کلیموف وی کِی -۲۵۰۰-۰۲» هر یک با توان ۲۴۰۰ اسب بخار (۱۷۸۹ کیلو وات) مجهز شده‌اند. برای کاهش پخش شدن پرتوهای فروسرخ گرمایی از اگزوزهای سه‌گانه رو به پایین که در یک پوشش محافظ گرماییی قرار دارند استفاده شده است. سوخت داخلی آن در مخازن ضد نشت به ظرفیت ۱۵۰۰ لیتر حمل می‌شود. در عین حال این بالگرد توانیایی حمل مخزن سوخت خارجی هر یک به گنجایش ۵۵۷ لیتر (در کل ۲۲۲۸ لیتر) در زیر بالچه‌های خود است.         میل-۲۸ ان روسیه         ۸عدد موشک ضد تانک اشتورم نصب شده زیر بالها     جنگ‌افزار جنگ‌افزار ثابت سازمانی میل -۲۸، یک قیضه توپ ۳۰ میلیمتری «شیپونوف ۲ اِی ۴۲» (Shipunov 2A42) با ۳۰۰ تیر فشنگ می‌باشد. این توپ که در زیر دماغه نصب شده در اصل یک جنگ‌افزار پیاده‌نظام است که بر روی نفربرهای زرهی «بی ام پی-۲» نصب شده است. این جنگ‌افزار دارای دو نواخت تیر می‌باشد، نواخت تیر ۲۰۰ تیر در هر دقیقه و ۵۵۰ تیر در دقیقه است که برد آن بر اهداف زمینی ۱۵۰۰ متر و بر علیه اهداف هوایی ۲۵۰۰ متر است که گلوله‌ها شامل گلوله‌هایی باانفجار زیاد برای استفاده علیه نفرات و گلوله‌های ضد زره می‌باشد. فشنگ‌ها در دو غلاف جعبه‌ای شکل (هر کدام ۱۵۰ تیر) که در دو سوی توپ نصب شده‌اند قرار دارند و با حرکات افقی و عمودی توپ حرکت می‌کنند. توپ به همراه جعبه فشنگ‌ها قادر به چرخش ۱۱۰ درجه‌ای به هرطرف، ۱۳ درجه به بالا و و ۴۰ درجه به پایین است.         میل -۲۸ دارای دو بالچه کوتاه هر یک با ۲ آویزگاه حمل سلاح است که در دو سوی بدنه در زیر محفظه موتورها نصب شده‌اند. هر یک از این آویزگاه‌ها توانایی حمل تا ۴۸۰ کیلوگرم بار را دارد که معمولاً شامل ۲ مجموعه موشک‌های ضد تانک لوله پرتاب هدایت شوند رادیویی «۹ ام ۱۱۴ اِشتورم» (9M 114 shtrtum) (کد ناتو: اِی تی-۶ اسپایرال) و یا «۹ ام اَتکا» (9M 120 Atka) (کد ناتو: «ای تی-۹ اسپایرال-۲) است. موشک «اَتکا -وی» جنگ‌افزار اصلی ضد زره میل-۲۸ و به ویژه مدل «اِن» (N) می‌باشد. بیشینه برد این موشک با سامانه هدایت رادیویی فرمان در خط دید ۵٬۸ کیلومتر و مجهز به سرجنگی متوالی است. توان نفوذ آن ۵۸۰ میلیمتر در زره فولادی پس از غلبه بر زره واکنشی انفجاری است.     جنگ‌افزار هدایت ناپذیر میل-۲۸ شامل انواع گوناگونی از موشک‌های ۷۰، ۸۰، ۱۲۲ میلیمتری و غلاف توپ «یو پی کِی-۲۳-۲۸» شامل یک توپ دو لول ۲۳ میلیمتری به همراه ۲۵۰ تیر فشنگ می‌باشد که همگی در آویزگاه‌های زیر بال حمل می‌شوند. دیگر جنگ‌افزارهای قابل حمل این بالگرد عبارتند از: غلاف مین پخش کن «کِی ام جی یو-۲» و موشک‌های هوا به هوای «۹ کی-۳۱۰» و «۹ ام-۳۹ ایگلا». معمولاً تا ۸ موشک هوا به هوا را می‌توان در ۴ پرتابگر دوتایی برای کاربرد بر ضد بالگردها و هواپیماهای بدون سرنشین حمل کرد. در نوک هر بالچه، یک غلاف حاوی پرتابگرهای شراره (چف) با امکان حمل گیرنده‌های اخطار امواج راداری و لیزری می‌توان نصب شود.           نمایشگاه ماکس ۲۰۰۳     سامانه‌های الکترونیکی   این بالگرد به مجموعه‌ای از سامانه‌های الکترواُپتیکی برای دیده بانی و هدفگیری مجهز شده است و این تجهیزات عبارتند از: یک فاصله یاب لیزری، جوینده هدف نشان گذاری شده بالیزر، دوربین تلویزیونی با سطح نوری پایین، برای انجام عملیات شبانه و یا شرایط کمترین نور طبیعی روزانه، دستگاه نمایشگر Head Up و دستگاه نشانه روی مستقر بر روی کلاهخود خدمه پروازی.     این بالگرد به سامانه یکپارچه تمام دیجیتال «بی آر یی او-۲۸ان» (BREO-28N) با توانایی عملیات روزانه و شبانه و همه شرایط جوی و در کل شش نمایشگر چند منظوره کریستال مایع (سه عدد در کابین هر یک از خدمه) مجهز است. سیستم الکترواپتیکی سنگین و حجیم «او پی اس -۲۸ ان تُر» (OPS-28N Tor) اساساً یک حسگر هدفگیری برای شرایط مساعد جوی است که در هر دو مدل میل نصب شده (میل-۲۸ و میل ۲۸ ان). این سیستم حسگر موازنه شده همانند و در ارتباط با توپ توانایی حرکت ۱۱۰ درجه به هر یک از دو طرف، ۱۳ درجه به سمت بالا و ۴۰ درجه به سمت پایین است. مجموعه تور شامل سه حسگر می‌باشد که عبارتند از یک دستگاه فروسرخ جلونگر (FLIR)، یک دوربین تلویزیونی و یک فاصله یاب لیزری که در پشت یک پنجره مسطح در زیر دماغه نصب شده‌اند.     علاوه بر این سامانه، سامانه دیگری با نام «اومز - توز-۵۲۰» (Uomz-Toes-520) مجهز است که امکان انجام عملیات شبانه در ارتفاع پایین را فراهم می‌سازد. این سامانه کروی شکل دقیقاً زیر مخروط دماغه قرار دارد و برای ناوبری استفاده می‌شود. این بالگرد مانند بالگرد آپاچی به یک رادار بر روی محور پروانه اصلی مجهز است. این رادار که «ان او-۲۵» (ON-25) نامیده می‌شود، برای نخستین بار در ۱۶ فوریه ۲۰۰۷ (۲۸ بهمن ۱۳۸۶) بر روی میل -۲۸ ان آزمایش شد، با این حال هنوز در مرحله آزمایشی قرار دارد.     تاریخچه عملیاتی     نخستین میل-۲۸ ان در ژانویه ۲۰۰۶ در مراسمی به وزارت دفاع/هوانیروز نیروی هوایی روسیه تحمیل شد. این بالگرد به منظور آموزش مربیان خلبانی و خلبانان رزمی به مرکز آموزش رزمی ۳۲۴ هوانیروز روسیه واقع در تورژوک (Torzkok) تحویل شد.[۱۵] نخستین اسکادران رزمی این باگرد در پایگاه هوایی ۳۸۷ هوانیروز واقع در «بودیونوفسک» (Budyonnovsk)- یکی از دو یگان نخبه رزمی و پشتیبانی رزمی روسیه- در منطقه نظامی جنوب روسیه و در فاصله نه چندان دور از جمهوری پر آشوب جدایی طلب چچن مستقر شد. پس از آن، هنگ مستقل ۴۸۷ نخستین شکارچی شب خود را در آوریل ۲۰۰۹ (فروردین ۸۸) تحویل گرفت. تا سال ۲۰۱۰ این تعداد به ۱۶ فروند رسید. این اسکادران توانایی اولیه رزمی (روزانه) شکارجی شب را در تابستان ۲۰۱0 (1388) کسب کرد و در سال ۲۰۱1 (1389) خلبانان آن اجرای پروازهای شبانه و نیز پرواز در کوهستان را آغاز نمودند. برنامه خرید وزارت دفاع روسیه شامل خرید ۵۰ فروند میل-۲۸ ان بودکه تا پایان سال ۲۰۱۲ (اواخر پاییز ۱۳۹۱) تحویل شدند و ۷۰ فروند دیگر نیز تا سال ۲۰۱8 (1397) تحویل خواهند شد. ارزش هر فروند از این بالگردها بیست و چهار میلیون دلار اعلام شده است. تاکنون دو فروند از این بالگردها براثر سقوط نابود شده‌اند. یک فروند در ۱۹ ژوئن ۲۰۰۹ (۲۹ خرداد ۱۳۸۷) در پی از کارافتادن موتور به دنبال شلیک همزمان موشک‌های ۸۰ میلیمتری در هنگام پرواز درجا در یک مرکز آزمایشی در نزدیکی مسکو و دیگری در ۱۵ فوریه ۲۰۱۱ (۲۶ بهمن ۱۳۸۹) به دلیل خرابی جعبه دنده موتور در نزدیکی پایگاه هوایی یگان ۳۸۷ هوانیروز که منجر به کشته شدن سرهنگ خلبان آندری گلیانتسوف یکی از باتجربه ترین خلبانان رزمی شکارچی شب شد.     صادرات     کشور کنیا چهار فروند از این بالگردها را خریداری کرده و به خدمت گرفته است و ۱۶ فروند دیگر نیز سفارش داده است. عراق نیز دارای ۱۲ سفارش قطعی و ۴۰ حق گزینش برای این بالگرد است. الجزایر و ونزوئلا هم هر یک به ترتیب ۴۲ و ۱۰ فروند از این بالگرد را سفارش داده‌اند.     گونه‌ها   میل۲۸ نمونه آزمایشی تولید شده در سال۱۹۸۲   میل۲۸-آ نمونه اصلی ضد تانک، تکمیل شده به سال ۱۹۹۸، اولین پرواز ۲۰۰۳   میل-۲۸ دی نمونه عملیاتی ساده مشابه ورژن ن که فقط در طول روز و بدون رادار بالای پروانه اصلی و فلیر می‌باشد.   میل-۲۸ ان نمونه اولیه آن با قابلیت اجرای عملیات شبانه (میل -۲۸ ان) در سالهای ۱۹۹۴-۹۵ ساخته شد و علیرغم اینکه این طرح کنسل شد برنامه پیشرفت این بالگرد نیز ادامه یافت و نخستین نمونه اولیه قادر به اجرای عملیات شبانه در سالهای ۱۹۹۴-۹۵ ساخته شد و نخستین پرواز خود را در نوامبر ۱۹۹۶ (آبان ۱۳۷۵) -در حالی که سامانه کاملاً یکپارچه الکترونیک پروازی آن تکمیل نشده بود- انجام داد. تلاش برای توسعه نمونه واقعاً پیشرفته میل-۲۸ ان در سال ۲۰۰3 (1382) گزارش شد. زمانی که وزارت دفاع روسیه اعلام کرد که قصد دارد تا سال ۲۰۱0 (1389) پنجاه فروند از نسل نو این بالگردها را خریداری کند. تا ژوئن ۲۰۰۹ (خرداد ۱۳۸۸) دوازده فروند از این مدل به هوانیروز روسیه تحویل شد و «شکارجی شب» نام گرفت.   میل-۲۸ ان یی گونه صادراتی مدل میل-۲۸ ان می باشدکه به کره شمالی پیشنهاد شد.   میل-۲۸ یو بی نمونه تمرینی - تهاجمی میل-۲۸ ن که دارای فرمان کنترل هیدرولیک هلیکوپتر هم برای خلبان هم برای متصدی جنگ‌افزار است   میل-۲۸ یو ام این گونه برای نخستین بار در نمایشگاه هوایی ماکس ۲۰۱۳ به نمایش درآمد. نخستین پرواز آن در تاریخ نهم اوت سال ۲۰۱۳ مسئولان شرکت روس ورتول را بر آن داشت تا در نمایشگاه هوایی ماکس نیز حضور یابند. این مدل نسبت به مدل میل-۲۸ ان «شکارچی شب» بسیار بهبود یافته و فضای کابین این نمونه از فضای کابین میل-۲۸ اس بیشتر شد و به سامانه‌های روزآمد سازی شده نوینی تجهیز شده است. تاکنون اطلاعات دقیقی از بروز رسانی‌های صورت گرفته بر روی این بالگرد فاش نشده است.         ویژگی‌های گونه اِی     ابعاد     قطر گردش پروانه اصلی: ۱۷/۲ متر؛     حداکثر طول (پروانه‌ها در حال چرخش): ۲۱/۳۳ متر؛     درازای بدنه: ۱۷/۰۱ متر؛     پهنای بدنه (شامل محفظه موتورها): ۳/۱۲ متر؛     پهنای بدنه (شامل پهنای بالچه‌ها): ۵/۸۹ متر؛     بلندا از سطح زمین: ۳/۳۹۵ متر. وزن     خالی: ۸۶۰۰ کیلوگرم؛     وزن عادی برخاستن: ۱۰۷۰۰ کیلوگرم؛     بیشینه وزن برخاستن: ۱۱۵۰۰ کیلوگرم. توانایی‌های پروازی     بیشینه سرعت: ۳۰۰ کیلومتر بر ساعت (۳۲۰ کیلومتر بر ساعت به دلیل نوک پره‌های رو به عقب)؛     سقف پروازی خدمتی: ۴۶۰۰ متر؛     برد با بیشینه سوخت: ۶۷۰ کیلومتر، شامل سوخت ذخیره ۳۰ دقیقه پرواز؛     برد با بیشینه وزن بار: ۴۷۰ کیلومتر؛     برد عبوری: ۱۳۲۰ کیلومتر با ۴ مخزن سوخت خارجی. جنگ‌افزار     توپ: یک قبضه ۳۰ میلیمتری؛     تعداد فشنگ: ۳۰۰ تیر؛     موشک: موشک‌های ۷۰، ۸۰، ۳۰ میلیمتری؛     موشک ضد تانک: ۱در کل ۶ موشک «۹ ام ۱۱۴ اشتورم»؛ «۹ ام-۱۲۰اَتکا» با سیستم هدایت رادیویی فرمان در   خط دید؛       بیشینه برد موشک ضد تانک: ۶ تا ۸ کیلومتر؛     موشک هوا به هوا: «۹ کا ۳۱۰» (کد ناتو: سام-۱۶)؛ «۹ ام ایگلا» (کد ناتو: سام ۱۸)؛     سامانه کنترل آتش: سایت مستقر بر کلاهخود خدمه، سامانه کسب و نشانگذاری هدف، سامانه دید شبانه خلبان، رادار موج میلیمتری «ان او-۲۵».     منبع :   http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%DB%8C%D9%84_%D9%85%DB%8C-%DB%B2%DB%B8
  7.   ژ3 (HK G3 )  سلاحی هجومی و انفرادی می باشد که توسط کارخانجات هکلر اند کخ آلمان غربی در دهه ی 50 میلادی تولید شد و به عنوان سلاح سازمانی ارتش آلمان غربی انتخاب شد. این تفنگ هجومی از فشنگهای پر قدرت  ۷٫۶۲ × ۵۱  استفاده می کند و دارای 2 حالت شلیک خودکار( تیربار بدون وقفه) و نیمه خودکار(تک تیر) می باشد. این تفنگ توسط کشورهای بسیار زیادی در دنیا از جمله ایران مورد استفاده قرار گرفته است و در جنگهای زیادی از جمله در جنگ تحمیلی شرکت داشته است.   بیش از 45 سال است که این سلاح توسط صنایع جنگ افزارسازی ایران تولید می شود. پس از انقلاب با صدمه دیدن تعدادی از خطوط تولید و سپس بازسازی آنها و آغاز جنگ خونین و سهمگین هشت ساله و در کنار آن تحریم تسلیحاتی ایران، نیاز بسیار مبرمی به تولید سلاح در ایران احساس می شد. به همین دلیل نرخ تولید بالا رفته و خطوط تولیدی جدید ساخته شدند، به عنوان مثال در اراک و شهرهای دیگر و واحدهای صنعتی دیگری مشغول به تولید مهمات و سلاحهای مورد نیاز جبهه های نبرد کردند. این فشار و تولید تیراژ بالای ناگهانی باعث افت کیفیت محصولات تولید شده در این بازه زمانی شد که منجر به ایجاد مشکلاتی همچون گیر کردن زیاد سلاح می شود.   اگر سلاح به خوبی نگهداری و تمیز نشود نیز منجر به گیر کردن سلاح در زمان شلیک خواهد شد. پس از جنگ در ایران تلاشهای خوبیبرای بهینه سازی و بهسازی ژ3 های تولیدی صورت گرفت. از جمله  برطرف کردن لقی خشاب، کاهش احتمال گیر سلاح در زمان شلیک،کاهش لگد سنگین آنها( یکی دیگر از ایرادات ژ3 ها لگد سنگین آنها بوده است که در نمونه های تولیدی جدید ایران این لگد کمتر شده است که منجر به بیشتر شدن دقت آنها شده است.)، استفاده از مواد پلاستیکی و پلیمری که منجر به کاهش وزن ژ3 های جدید شده است. یکی از ایرادات ژ3 وزن بالای آنهاست که با خشاب 30 فشنگی پر و سر نیزه بالغ بر 5 کیلوگرم می شود که قدرت مانور سرباز را کاهش می دهد. همین طور در صنایع دفاع، طرحی برای پولپاپ کردن ژ3 توسط همکار گرامیمان و سردبیر مجله جنگ افزار آقای نور پور اشرفی صورت گرفت که این طرح به طور مفصل در مجله توضیح داده شده است. در این طرح که سلاح " کارا" نامیده می شود. با انتقال خشاب به قنداق سلاح، بدون کاهش دادن طول لوله اصلی از طول سلاح کاسته شده است، همین طور می توان به راحتی با اضافه کردن یک لوله به انتهای لوله اصلی سلاح، در مواقع نیاز و در میدان نبرد به سرعت تبدیل به یک تفنگ تک تیراندازی شود. البته ژ3 های نوین تولیدی صنایع دفاعی ایران در انبارها برای مواقع جنگ ذخیره شده و تنها در اختیار کادرهای نیروهای مسلح قرار می گیرد و در دوره آموزش خدمت سربازی، برای پایین آوردن هزینه، از همان ژ3 های  تولید قدیمی و کهنه استفاده می شود.       تکاوران نیروی زمینی ارتش در زمان جنگ تحمیلی همران با تفنگ های ژ3 نیروهای مردمی در دفاع از خرمشهر، به نارنجک های تفنگی که به انتهای لوله سلاح متصل شده است توجه بفرمایید. ژ3 بولپاپ ایرانی به نام "کارا" ژ3 بولپاپ ایرانی به نام "کارا" ژ3 های تولیدی جدید     ژ3 در کنار ایراداتی همچون لگد سنگین هنگام شلیک و وزن بالا  دارای مزایایی همچون دارای دقت بسیار بالا در مسافتهای زیر 450 متر و با دوربین 600 متر ( برد اصلی سلاح ۳۷۵۰ متر) می باشد. دارای قدرت بالای فشنگ و سلاح، به طوری که جراحت عمیق و وخیمی در فرد ایجاد کرده و در بیشتر موارد منجر به فوت می شود و با برخورد به دست و یا پا، منجر به قطع دست و پای هدف می شود.  علت این قدرت بالا جدا از فشنگهای  پر قدرت  ۷٫۶۲، وجود طول لوله بالا و وجود ۴ عدد خان با گام ۱٫۵ دور می باشد که باعث سرعت گلوله در دهانه 800 متر بر ثانیه می باشد و حتی با عبور گلوله از نزدیک هدف به علت قدرت بالای آن و تحت تاثیر قرار دادن هوای کنار گلوله باعث آسیب به هدف می شود. ژ3 ها با استفاده از فشنگ گازی قابلیت پرتاب انواع نارنجک تفنگی را نیز با اتصال به سر لوله سلاح دارا می باشند. نشانه گیر مکانیکی ژ3 شامل طبلک برد، روزنه دید و مگسک می باشد که بر روی طبلک برد شماره‌های ۱ تا ۴ قرار دارد که هر شماره  نشان دهنده ی ۱۰۰ متر است و با تخمین مسافت هدف می توان آن را تنظیم کرد. امروزه ارتش آلمان این سلاح را با سلاح ژ-36 جایگزین کرده است ولی هنوز از ژ3 ها به عنوان سلاح تک تیر اندازی استفاده می کند. در ایران نیز طرحهایی برای تولید سلاحی نوین متناسب با نیازهای روز برای جایگزینی با سلاحهای قدیمی در حال انجام است که از میان آنها می توان به سلاح "کارا ( ژ3 بولپاپ) " و یا سلاح فاتح تولید سپاه اشاره کرد. مشخصات اصلی: طراح: موزر، سمتی اسپانیا، هکلر اند کخ کالیبر:  ۷٫۶۲ × ۵۱ میلی‌متر برابر با ۰٫۳۰۸ اینچ (‎.308 in) برد: 3750 متر برد موثر: 400 متر ( با دوربین 600 متر) نواخت تیر: 500–600 تیر در دقیقه سرعت گلوله در دهانه: 800 متر بر ثانیه وزن: 4 تا 5 کیلوگرم بستگی به مدل و تجهیزات سوار شده   تصاویر   یک افسر پلیس آلمان   یک سرباز ارتش آلمان نارنجک انداز تفنگی جدید برای ژ3 ها ژ3 تک تیرانداز سرباز آلمانی در چهار دره   منبع : http://wars-and-history.mihanblog.com/post/1062
  8. داستان پیدایش و حیات ابر بمب افکن های آمریکا در بهار سال ١٩٤١، سربازان آلمان نازی بیشتر اروپای غربی را در تسخیر خود داشتند و به نظر می‌رسید که در گام بعدی بریتانیا را نیز بزیر لگام آورند. ارتش ایالات متحده از سازندگان هواپیما خواست بمب افکنی بسازند که بتواند از درون خاک آمریکا برخاسته، آلمان را بمباران کرده و به مبدا خود بازگردد. در بهار سال ١٩٤١، سربازان آلمان نازی بیشتر اروپای غربی را در تسخیر خود داشتند و به نظر می‌رسید که در گام بعدی بریتانیا را نیز بزیر لگام آورند. ارتش ایالات متحده از سازندگان هواپیما خواست بمب افکنی بسازند که بتواند از درون خاک آمریکا برخاسته، آلمان را بمباران کرده و به مبدا خود بازگردد. مهمترین طرح از شرکت کانسولیدیتد ارکرفت واقع در سان دیگو، سازنده بی٢٤ لیبراتور درآمد که به تازگی به خدمت نیروهای هوایی ایالات متحده و بریتانیا درآمده بود. پیشنهاد کانسولیدیتد، جهشی عمده در طراحی بمب‌افکن های سنگین بی-١٧ و بی-٢٤ و نیز بمب‌افکن فوق سنگین نسل آینده ساخت بوئینگ یعنی بی-٢٩ سوپرفورترس بود. بی-٣٦ بایستی یک “ابربمب‌افکن” با فاصله دو سربال ٧٠ متر باشد. این هواپیما باید قادر به عبور از فراز اقیانوس اطلس، ورود به آسمان آلمان با سرعت ٥٠٠ کیلومتر در ساعت و فروافکندن ٤٥٠٠ کیلوگرم بمب از ارتفاع ١٢٠٠٠ متری می‌بود، ارتفاعی که آن را فراتر از دسترس توپهای ضد هوایی flak یا شکاری های آن زمان قرار می داد. ارتش که تحت تاثیر این پیشنهادیه قرار گرفته بود، دو فروند نمونه اولیه از این بمب افکن را در ١٥ نوامبر ١٩٤١ سفارش داد. سه هفته بعد، ژاپنی ها به پرل هاربر حمله کردند و ایالات متحده ناگهان خود را در جنگ دو اقیانوس گرفتار دید. پروژه بی-٣٦ به محاق رفته و کانسولیدیتد موظف به تولید هزاران فروند از بی-٢٤ های امتحان پس داده خود شد. ضربه دیگر به این پروژه وقتی وارد شد که کارخانجات تولید بی -٣٦ به تگزاس منتقل شده و از طراحان خواسته شد که یک ترابری نظامی بر اساس طرح بمب افکن بسازند. در حالیکه آلمان از طریق پایگاه هایی در خاک انگلستان در هم کوبیده می‌شد، ژاپن نیز توسط بی-٢٩ هایی که از خاک چین بر می‌خاستند مورد حمله قرار می گرفت. ژاپنی‌ها تلاش کردند پایگاه‌های هوایی چین را تسخیر کنند و بدین ترتیب بود که بی-٣٦ و قابلیت های آن دوباره در کانون توجه قرار گرفت. این بمب افکن می‌توانست از خاک هاوایی برخاسته و توکیو را بمباران کند. در ژوئن ١٩٤٣ ارتش ١٠٠ فروند از این ابربمب‌افکن‌ها را برای تابستان ١٩٤٥سفارش داد. اما سپاه دریایی آمریکا سریعتر از سازنده ابربمب‌افکن به پیش می‌رفت. مدت زمان کوتاهی پس ازتسخیر گوآم، سایپن و تینیان در دست آمریکائیان بود و با تاسیس پایگاه‌هایی هوایی در نزدیکی خاک اصلی ژاپن، بی-٢٩ ها بمباران وحشتناک شهرهای ژاپن را آغاز کردند. توان صنعتی و نظامی ژاپن در زیر فشار خرد کننده بمباران‌های شبانه روزی از بین رفت و جنگ اقیانوسیه شش ماه زودتر از انتظار و شش روز زودتر از خروج اولین بی-٣٦ از خط تولید به پایان رسید. در حالی که مردم اروپا و آمریکای شمالی در حال جشن گرفتن پیروزی خود بودند، دیکتاتور تازه ای بروز کرد که عطش بیشتری برای بلعیدن دنیا داشت. شوروی استالین در حال بلعیدن تکه‌هایی از اروپا بود و آمریکایی‌ها هیچکاری برای متوقف کردن آن نمی‌توانستند انجام دهند. تنها راهی که در برابر آنها باقی مانده بود شبح تهدید بمباران اتمی و نابودی کامل شوروی بود. اما کدامیک از نیروهای نظامی آمریکا قادر به اجرای چنین تهدیدی بود؟ کنگره آمریکا در سال 1947 نیروی مستقل هوایی آمریکا را تشکیل داد. نیروی جدید حول دو بازوی رزمی سازماندهی می شد: مرکز فرماندهی هوایی تاکتیکی (TAC) برای پشتیبانی از نیروهای زمینی و مرکز فرماندهی هوایی استراتژیک (SAC) برای بردن جنگ به درون خاک دشمن. تعداد هواپیماهای نیروی هوایی باید دو برابر نیروی دریایی می بودند، یعنی 24000 هواپیمای نیروی هوایی در برابر 11500 فروند نیروی دریایی و تنها نیروی هوایی دارای بمب افکن سنگین می بود. با ظهور استالین به عنوان دشمن اصلی آمریکا و اروپای آزاد، ماموریت استراتژیک SAC در صدر توجه قرار گرفت. بطور اتفاقی، ظرفیت حمل بار دوربرد B-36 درست به اندازه یک بمب اتمی بود، یعنی 10 هزار پاوند و شعاع عملیاتی آن از مین آمریکا تا لنیگراد روسیه را دربر می گرفت. شوروی ها با مسدودکردن راههای زمینی به برلین غربی و محاصره آن به شیوع ترس از کمونیسم در دنیای سرمایه داری کمک کردند و بدین ترتیب این ایده تایید شد که B-36 عظیم الجثه و دوربرد بهترین امید آمریکا برای محدود ساختن توسعه طلبی کمونیستهاست. در ژوئن 1948 کانویر اولین B-36A عملیاتی را به گروه هفتم بمب افکن فرماندهی استراتژیک هوایی تحویل داد. بمب افکن جدید بقدری بزرگ بود که یک B-29 می توانست در زیر یک بال آن جای بگیرد. با وجود تفاوت در اندازه، دو بمب افکن دارای شباهت های زیادی بودند: دم عمودی مشابه، بدنه باریک مانند سیگار با مقطع مدور، دو کابین خدمه تحت فشار که توسط دو مخزن بمب از هم جدا شده و تونلی اتصال میان آنها را برقرار می‌کرد. نمونه اولیه بی 36 در کنار بی 29 (عقب تر) اما بالها متفاوت بودند. بالهای B-29 نازک، مستقیم و مانند گلایدر بودند در حالیکه بالهای B-36 بیش از هفت فوت ضخامت در ریشه خود داشتند بطوری که یکی از خدمه می توانست از داخل آن خزیده و موتورها یا عرابه فرود را در حال پرواز بررسی کند. لبه حمله بالهای شیبی به سمت عقب داشت. عجیب تر از همه شش موتور پرات اند ویتنی وسپ ماژور هواپیما بود که به لبه فرار بال متصل شده و ملخها نیز در سمت عقب قرار داشتند. با وجود کاهش اغتشاش پیچشی هوا بر روی بالها، این پیکربندی مشکلی عمده بوجود می آورد و آن خنک کردن موتورها بود که دهانه مکش هوای آنها در لبه جلویی بال قرار داشت. در ارتفاعات بالا هوا رقیق بوده و مکنده های هوای موتور نمی توانستند هوای کافی برای خنک کردن آن فراهم کنند. ملخ ها 19 فوت قطر داشتند. صدای موتورها و ملخها بسیار بلند بود بطوری که برخی به یاد می آورند که حتی وقتی B-36 در ارتفاع 40 هزار فوتی پرواز می کرد، صدای آن شیشه های ساختمانها را بر روی زمین به لرزه در می آورد. ایلرونها، فلپها و قسمت متحرک دم افقی مجموعا سطحی بیشتر از هر دو بال یک B-24 داشتند.. دو مهندس پرواز شش موتور 4360 اینچ مکعبی را پیوسته نظارت می کردند که هرکدام 27 سیلندر در چهارردیف داشتند. مسئول بمباران، هدایتگر، مسئول رادیو و توپچی ها تعداد کل خدمه کابین جلویی را به ده نفر می رساندند. با دراز کشیدن داخل تونلی به طول 26 متر بر روی یک ارابه چرخدار و کشیدن یک طناب بالاسری می شد به سمت کابین عقب رفت. این ارابه برای فرستادن غذای داغ از آشپزخانه به کابین جلو نیز بکار می رفت. کابین عقب دارای پنج خدمه و مجهز به تختخوابهای تاشو و توالت کوچکی بود. مدلهای بعدی تعداد بیشتری خدمه داشتند که در مورد مدلهای شناسایی به 22 نفر می رسید. شش ساعت طول می کشید تا یک بمب افکن برای ماموریت آماده شود و خدمه پرواز نیاز به یک ساعت دیگر برای کنترل های قبل از پرواز داشتند که شامل 600 مرحله می شد. مدل B-36A نمی توانست از توپهای ضدهوایی خود استفاده کند. توپی که بطور برقی عمل می کرد آنقدر مشکل ساز بود که حذف شد. بیست و دو عدد از این مدل تحویل نیروی هوایی شدند که تقریبا دست ساز و بسیار شلخته سرهم بندی شده بودند. گاهی اوقات پوسته بالایی از دنده های اسکلت بال کنده می شد و ورقکاران باید آنرا دوباره تعمیر می کردند. ملخها دارای معکوس ساز برای ترمز هنگام نشستن بودند اما گاهی اوقات در حال پرواز یا هنگام سرعت گیری برای برخاست معکوس می شدند که حداقل در یک مورد منجر به سقوط هواپیما شد. سیلندرهای موتورها بیش از حد داغ شده و سرب موجود در سوخت باعث کثیف شدن شمع ها در سرعت گشت می شد. هر هواپیما دارای 336 شمع موتور بود که پس از یک پرواز کامل که یک روز و نیم بطول می انجامید باید تمامی آنها عوض می‌شدند. موتورها نشتی روغن داشتند و گاهی اوقات مهندس پرواز باید یکی از موتورها را خاموش می‌کرد زیرا مخزن 570 لیتری روغن آن خالی می شد. بی 36 براستی یک ابر بمب افکن بود. اعداد زیر نشان دهنده ابعاد غول آسای این ماشین جنگی هستند: · فاصله دو نوک بال این هواپیما 75 متر یعنی بیشتر از طول اولین پرواز برادران رایت با هواپیمای خود بود. · بی 36 می توانست 5 تن بمب را تا فاصله 16 هزار کیلومتری برد خود حمل کند. دربردهای کوتاهتر ظرفیت حمل بمب آن بیش از 30 تن بود، یعنی سه برابر بمب افکن سنگین قبلی بی 29. · حجم بی 36 تقریبا معادل سه خانه پنج اتاقه بود. · با سوخت حمل شده توسط این هواپیما یک اتومبیل می توانست 18 بار دورکره زمین را بپیماید. · با لکتریسیته مصرفی توسط سیستم ضدیخ این هواپیما می شد یک هتل 600 اتاقه را روشن کرد. بی 36 در زمان خود انتقادات فراوانی را برانگیخت. بسیاری در نیروی دریایی می گفتند این هواپیما از فناوری منسوخ زمان جنگ جهانی دوم بهره میبرد. لیکن این ابربمب افکن توانست در فاصله سالهای 1949 تا 1959 نقش بمب افکن بازدارنده هسته ای را بخوبی ایفا کند. جانشین آن بی 52 هواپیمایی کاملا متعلق به عصر جت بود. پرواز بی 36 در کنار یک بی 52 شرکت کانویر درسال 195...سعی کرد با ارائه نسخه تمام جت این هواپیما تحت نام XB-60 پروژه خود را حفظ کند. لیکن عملکرد رقیب آن یعنی نمونه اولیه B-52 چنان درخشان بودکه نیروی هوایی هیچ علاقه ای به نسخه جت بی 36 از خود نشان نداد. بی 36 در سال 1959 بطور کامل از خدمت خارج شد. XB-60 گورستان ابر بمب افکن بی 36 در دیویس مونتان آریزونا
  9.   تصاویر یگان های نمونه نیروی زمینی ارتش     مراسم صبحگاه مشترک یگان های نمونه ارتش جمهوری اسلامی ایران صبح سه شنبه در مرکز آموزشی شهید امانی برگزار شد.  
  10.     (تصاویر) تکریت پس از آزادسازی   فرارو- با استقرار نیروهای الحشد الشعبی و ارتش عراق در مناطق مختلف تکریت از جمله ساختمان های امنیتی، مجتمع های دولتی و 13 کاخ ریاست جمهوری، تکریت از دست نیروهای داعش و تکفیری آزاد شد. به گزارش فرارو، کمتر از یکماه پس از شروع عملیات آزادسازی تکریت پرچم عراق بر فراز استانداری مرکز استان صلاح الدین به اهتزاز در آمد و نخست وزیر عراق در اقدامي‌سمبلیک وارد این شهر شد. جنگ علیه داعش از دهم اسفند ماه 1393 و با مشورت مستشاران نظامي‌ایرانی، نیروهای بسیج مردمي‌عراق و شبه نظامیان شیعی آغاز شد. نخست وزیر عراق روز چهارشنبه 12 فروردین ماه وارد شهر تکریت شد و پیروزی نیروهای ارتش و مردمي‌را در شکست دادن داعش تبریک گفت. همچنین یک روز پس از آزادسازی شهر تکریت، ساختمان استانداری با حضور مقامات عالیرتبه کشوری و استانی بازگشایی شد. گفتنی است شهر تکریت، زادگاه صدام، دیکتاتور معدوم عراق در ژوئن ۲۰۱۴ میلادی به تصرف داعش درآمده بود. عکس های رویترز شهر تکریت را پس از آزادسازی از دست داعش نشان می‌دهد.         قرار دادن بیش از پنج عکس در سایز اصلی ممنوع می باشد rezatizi   http://fararu.com/fa/news/228632/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1-%D8%AA%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D8%AA-%D9%BE%D8%B3-%D8%A7%D8%B2-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C
  11.   بفرما قات :mrgreen:   (تصاویر) یمن؛ 23 سال پیش   کشور یمن که امروز به واسطه حملات جنگنده های عربستان سعودی و درگیری های داخلی به صدر اخبار جهان آمده و تحولات آن لحظه به لحظه دنبال می‌شود 25 سال است که با الحاق دو پاره جنوبی و شمالی به شکل کشور واحد درآمده است.   به گزارش مجله تاریخ فرادید، آنچه امروز به عنوان کشور یمن شناخته می‌شود به دنبال توافق اتحاد در تاریخ 22 ماه مه 1990 میان جمهوری عربی یمن (شمالی) و جمهوری دموکراتیک خالق یمن (جنوبی) شکل گرفت و علی عبدالله صالح به عنوان رئیس جمهور آن انتخاب شد.   در این سال جمهوری عربی یمن که از سال 1918 و پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی اعلام استقلال کرده بود با جمهوری دموکراتیک خلق یمن که در سال 1968 پس از یک سلسله جنگ های داخلی اعلام استقال کرده بود یک کشور واحد را تشکیل دادند؛ گفته می‌شود تحولات جهانی در سال 1990 یعنی از میان رفتن جنگ سرد و نظام دوقطبی یک از عوامل تسریع کننده تشکیل کشور یمن بود.   همچنین یکی دیگر از دلایل تمایل دو کشور به وحدت، بهره برداری از ذخایر نفتی مشترک در مناطق مرزی مورد اختلاف بود. وجود اختلافات مرزی بین دو کشور سبب شده بود که علیرغم اکتشافات نفتی، طرفین موفق به بهره برداری از منافع موجود نشوند. بنابراین بهره مند شدن از درآمدهای نفتی، دو کشور را تشویق به نزدیکی با یکدیگر می کرد.    با این حال در طول تاریخ این کشور عربستان همواره به بهانه اختلافات مرزی به دنبال نفوذ در این کشور بوده است. عربستان مدعی است مناطق نفت خیز یمن مانند«مآرب»، «جوف»، «ربع الخالی» و «حضرموت» متعلق به این کشور است و همواره از هر فرصتی برای ایجاد جنگ داخلی در این کشور و نزدیک شدن به مناطق نفت خیز استفاده کرده است. مورخان نمونه بارز این دخالت را حمایت و پشتیبانی این کشور از شورشیان یمن جنوبی برای ایجاد تفرقه و جنگ داخلی بین شمالی ها و جنوبی ها می‌دانند. جنگی که در سال 1994 با شکست جنوبی‌ها به پایان رسید.   مقطع مهم بین سال های 1990 تا 1994 زمانی است که یمن به ریاست علی عبدالله صالح پس از سال‌ها جنگ داخلی و نیز مبارزه با استعمار انگلیس به عنوان یک کشور واحد لحظات مهمی از تاریخ خود را سپری می‌کند. "نیکوس اکولومپوس" عکاس یونانی درست در همین زمان یعنی در سال 1992 چند هفته‌ای را به یمن سفر می‌کند و از این کشور تازه شکل گرفته عکاسی می‌کند. او در سفر خود به صنعا بیشتر به زندگی مردم کوچه و بازار توجه دارد و از این جهت عکس‌هایش قابل توجهی از این کشور در 23 سال پیش یمن به دست می‌دهد. یکی از سوژه های عکاس در مجموعه عکس هایش عکاسی از کشت و خرید و فروش گیاه مخدر "قات" در یمن است. توجه به پوشش مردم، و معماری شهرها و نمای ساختمان‌ها دیگر سوژه های مورد توجه این عکاس بوده است.                                 قرار دادن بیش از پنج عکس در سایز اصلی ممنوع می باشد rezatizi     تصاویر کامل : http://fararu.com/fa/news/228666/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1-%DB%8C%D9%85%D9%86-23-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D9%BE%DB%8C%D8%B4
  12. «داعش» اردوگاه «یرموک» را تصرف کرد   گروه تروریستی تکفیری «داعش» که از هفته گذشته حمله به اردوگاه آوارگان فلسطینی «یرموک» در جنوب دمشق را آغاز کرده بود، سرانجام امروز (شنبه) بر سراسر این اردوگاه سیطره یافت.   عناصر وابسته به داعش مستقر در شهرک «حجر الاسود»، واقع در ریف دمشق چهارشنبه گذشته با همکاری گروه تروریستی «جبهه النصره»، شاخه رسمی «القاعده» در سوریه حمله به اردوگاه یرموک را آغاز کرد.   در اولین مرحله از حمله داعش به یرموک، این گروه تروریستی تکفیری بخش هایی از یرموک را به تصرف خود درآورده بود و در این بین گروه های فلسطینی مستقر در این اردوگاه تلاش کردند، مانع نفوذ بیش از پیش حمله ای را آغاز کرده بودند که به ظاهر در این امر ناکام ماندند.   از طرفی دیگر، جنبش مقاومت اسلامی فلسطین «حماس» خواستار مداخله فوری برای نجات اردوگاه فلسطینی یرموک در سوریه شد. بر اساس گزارش وبگاه خبری «فلسطین الیوم»، «اسماعیل رضوان» یکی از اعضای ارشد حماس گفت: یک فاجعه در یرموک که سالهاست در محاصره به سر می‌برد، رخ داده و باید این فاجعه را در سریعترین زمان ممکن پایان دهیم.   وی از تشکیلات خودگردان و سازمان آزادیبخش فلسطین «ساف» و تمام نهادهایی که در دمشق نماینده دارند خواست برای نجات فوری اردوگاه مذکور اقدام کنند. منبع: خبرگزاری فارس  
  13.   ورود تانک داعش به شهر "الرقه". 1 جولای   داعش از ابتدا تا کنون   گروه تروریستی داعش که در سال گذشته میلادی با خشونت و کشتار در عراق و سوریه موجودیت خود را اعلام کرد و مناطق مختلفی در این دو کشور را به تصرف خود در آورد از ماه‌ها قبل طی عملیات‌های مختلف نیروهای کرد و عراقی و سوری مجبور به عقب نشینی و قبول شکست شده است. به گزارش فرارو، گروه تروریستی "داعش" که در سال 2014 میلادی پس از جداشدن از القاعده و گروه های تندروی سلفی به رهبری ابوبکر البغدادی اعلام موجودیت کرد با حمله به شهرهای مختلف عراق و سوریه تصاویر تاسفباری از خشونت و ویرانی خلق کرد. داعش ابتدا فعالیت نظامی خود را در سوریه آغاز کرد و توانست بخش هایی از شمال این کشور و تقریباً سراسر استان "الرقه" را تصرف کند. این گروه همزمان با اقدام نظامی در سوریه به عراق نیز حمله کرد و موفق شد نقاطی از مرکز استان "الانبار"را نیز به کنترل خود درآورد. داعش در ادامه اقدامات نظامی خود توانست بخش هایی از موصل و تکریت و تا تابستان حدود یک سوم خاک سوریه و بخش‌های زیادی از عراق را تصرف کند. این گروه پس از گرفتن موصل بیانیهٔ تشکیل خلافت اسلامی با خلیفگی ابوبکر بغدادی را صادر کرد و فعالیت‌های حکومتی خود را با چاپ اسکناس با واحد دینار داعش و گذرنامه، درست کردن پلیس، صدور نفت، راه‌اندازی شبکهٔ تلویزیون و برگزاری گشت‌های گردشگری و وضع قوانین سختگیرانه ادامه داد. در این میان حمله به شهر "سنجار" که قوم ایزدی در آن زندگی می کردند باعث کشته شدن 500 ایزدی و آواره شدن 50 هزار تن شد. همچنین حمله و محاصره شهر کردنشین کوبانیدر مرز سوریه و ترکیه نیز به باعث فرار بیش از 200هزار کرد به خاک ترکیه شد.  این گروه تروریستی از اما از ابتدای سال 2015 میلادی در نقاط مختلف سوریه و عراق زیر فشار حملات ارتش و نیروهای مردمی مجبور بهعقب نشینی شد. عملیات بزرگ نیروهای مردمی و ارتش عراق از هفته های قبل برای آزادسازی استان صلاح الدین در عراق آخرین نبرد بزرگ برای از بین بردن داعش و بیرون راندن آن از خاک عراق است. گزارش تصویری زیر مروری است بر شکل گیری داعش و وقایعی که از تولد این گروه تروریستی در منطقه تا کنون روی داده است.     بقایای خودروی آتش گرفته در جریان درگیری های ارتش و شبه نظامیان داعش در موصل. 10 ژوئن     گهواره یکی از کودکان پناهجو در مرز ترکیه و سوریه. 27 سپتامبر     بازماندگان سرباز لبنانی"علی السید" که توسط داعش در "فنیدق" در شمال این کشور کشته شد. 30 آگوست     بمباران بلندی های کوبانی توسط هواپیماهای ائتلاف. 23 اکتبر     مراسم خاکسپاری یک از پیشمرگ های کرد که در "راس العین" توسط داعش کشته شد. 2 ژانویه     جولان هوادارن داعش با پرچم این گروه در خیابان های "الرقه". 24 آگوست     کنفرانس پدر و مادر "پیتر کازیگ"گروگان امریکایی؛ آنها از داعش خواستند از خون فرزندشان بگذرد. 17 نوامبر     حمله انتحاری داعش به مواضع ارتش آزاد سوریه در حلب. 13 ژانویه     آتش نظامیان عراقی به سوی مواضع داعش در "الرمادی". 20 ژوئن     زن و فرزندانش در بالگرد ارتش عراق در حال فرار از "امرلی". 30 آگوست     جسد یکی از شبه نظامیان داعشی توسط افراد ناشناس در "بعقوبه" عراق آویخته شده است. 4 آگوست     سوزاندن پاکت های سیگار به دستور حکومت داعش در "الرقه". 2 آوریل     شبه نظامی داعشی با بلندگو سقوط پایگاه هوایی "طبقه" در "الرقا" را اعلام می‌کند. 24 آگوست   حرکت شبه نظامیان داعشی در جاده "درنا" در شرق لیبی. 8 اکتبر     پیشمرگه های کرد در حال مشاهده مواضع داعش از بلندی های "مخمور" در جنوب "اربیل". 18 آگوست     فرار پناهجویان عراقی پس از حمله داعش به نینوا. 8 آگوست     دستگیری یک متهم به جاسوسی برای داعش در کرکوک. 16 ژوئن     ورود شبه نظامیان داعشی به شهر "الرقه". 30 ژوئن     سربازان پیشمرگ بالای سر جسد یک داعشی در روستای مرزی "بیوک". 4 سپتامبر     زن پناهجوی کرد در مرز سوریه و در ترکیه در کوبانی. 27 اکتبر     شادمانی هوادارن داعش در خیابان در دست پس از تصرف یک پایگاه هوایی در "طبقه". 24 آگوست     عکس یادگاری سرباز داعشی با پرچم داعش در "الرقه". 1 جولای     بمباران هوایی مواضع داعش در کوبانی. 18 اکتبر     سرباز داعشی با لاشه هواپیمای سقوط کرده در "الرقه". 16 سپتامبر     "مراسم تشییع"پروین مصطفی دهاق" دختر جنگجوی 19 ساله که در نبرد با داعش در کوبانی کشته شد. 7 نوامبر     ورود تانک های داعش به شهر "الرقه". 1 جولای     حمله هوایی ارتش سوریه به شهر تحت تصرف داعش"الرقه". 6 سپتامبر     بمباران "کفردیان" یکی از روستاهای "ادلب". 24 سپتامبر         ادامه تصاویر : http://fararu.com/fa/news/227451/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%A8%D8%AA%D8%AF%D8%A7-%D8%AA%D8%A7-%DA%A9%D9%86%D9%88%D9%86
  14.     تکریت بعد از آزاد سازی
  15.     خبر درگذشت وینستون چرچیل، بریتانیا را متاثر کرد و همگان به مردی که از کشورش در برابر هیتلر و نازی‌ها دفاع کرده بود، ادای دین کردند. این ادای دین تا به امروز نیز ادامه دارد و البته که دلایل کافی نیز برای آن وجود دارد. در ۱۹۴۰ بریتانیا با تهدیدات مرگباری مواجه بود. چرچیل در آن هنگام ۶۵ سال داشت و کارنامهٔ فعالیت‌های سیاسی‌اش سرشار از خطا‌ها و اشتباهات فاجعه‌بار بود، ولی او رهبری اقلیتی را بر عهده داشت که خطر هیتلر و عقب‌نشینی در مقابل نازی‌ها را فهمیده بودند. در پایان دههٔ ۱۹۳۰ دو نخست‌وزیر بریتانیا - استنلی بالدوین و نویل چمبرلین- به چرچیل اعتنایی نمی‌گذاشتند: دلیل نخست آن بود که سیاست انزواگرایی در حزب محافظه‌کار انگلیس مرسوم بود و آن‌ها را از مواجه با هیتلر باز می‌داشت. دلیل دیگر این بود که فکر می‌کردند این مساله سرگرمی جدید چرچیل است و بار دیگر به تحقیر او منجر خواهد شد.   اما این بار آن‌ها تحقیر شدند. چرچیل خطر هیتلر و نازی‌ها را درست تشخیص داده بود و بقای کشور بیش از استراتژیست‌ها به استعدادهای او - از جمله سخنوری و نمایشگری - نیاز داشت. پس از آنکه رقیبش، لرد هالیفاکس را شکست داد از استعدادش در سخنوری استفاده کرد تا روحیهٔ مبارزه را در مردم بریتانیا زنده کند.   او به خوبی آگاه بود که افرادی در دولت وجود دارند که یا طرفدار هیتلر هستند یا تا حدی مغرور هستند که نیازی به مبارزه نمی‌بینند. چرچیل پیش‌بینی کرد که اگر در مقابل هیتلر نایستند و بریتانیا اشغال شود چه فجایعی در پیش‌رو خواهند داشت. او قهرمان‌پروری کرد و از این راه توانست در تودهٔ مردم انگیزه کافی ایجاد کند. در سخنرانی‌های متعددش در تابستان ۱۹۴۰، دورانی که او از آن به عنوان بهترین دوره یاد می‌کرد ولی در حقیقت تاریکترین دوران کشور بود، استعداد ادبی و سخنوری‌اش موجی از امید و ایمان را در غلبهٔ آزادی و تمدن در مبارزه با بربریت پدید آورد. سردمداری او در زمانی که بریتانیا و کل مفهوم آزادی در خطر بود، به نجات آمد. او مایهٔ بقای یک کشور شد و توانست پیروزی را برای ملتش به ارمغان بیاورد.     چرچیل در کودکی   در سال ۱۹۶۵ مردم کشورش و همهٔ دنیا به او ادای دین کردند، مراسم درگذشت باشکوهی برای او برگزار کردند. در مسابقات فوتبال دو دقیقه سکوت اعلام شد؛ ۳۲۱۳۶۰ نفر در صف ایستادند تا از تابوت او در وست‌مینستر دیدن کنند، سپس جنازهٔ او با کشتی از رودخانهٔ تیمز به محل تدفین او تشییع شد؛ ملکه و سران دیگر کشورهای جهان در این تشییع جنازه حضور یافتند. با شلیک ۱۹ گلوله سلام نظامی انجام شد و هواپیماهای نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا نیز به احترام او به پرواز درآمدند. او نخستین شخصیت غیراشرافی در زمان معاصر است که چهره‌اش بر تمبر پستی بریتانیا نقش بسته است و اسکناس پنج پوندی با تصویر او چاپ شده است. مراسم خاکسپاری هیچ سیاستمداری پیش و پس از او با چنین تکریم و احترامی برگزار نشده است. فعالیت سیاسی چرچیل ورای آنچه که در جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد، از چنان وسعت و گستردگی برخوردار است که درک آن را مشکل ساخته است. سیاست در رگ‌های چرچیل جاری بود. او نوهٔ دوک مارلبرو بود. پدرش، لرد رندولف، نمایندهٔ جنجال‌برانگیز حزب محافظه‌کار بود که دوران کوتاه ریاست خزانه‌داری‌اش در دههٔ ۱۸۸۰ بحث‌برانگیز بود. عدم موفقیت چرچیل در مدرسهٔ هارو به او آموخت که از شکست‌هایش درس بگیرد و به آسانی کنار نکشد. پس از خدمت در ارتش، در سال ۱۹۰۰ و در دورهٔ سلطنت ملکه ویکتوریا، نمایندهٔ مجلس عوام شد و در سال ۱۹۰۸ در کابینهٔ ادوارد هفتم، به وزارت اقتصاد و بازرگانی رسید. او اولین نخست‌وزیر ملکه الیزابت بود. چرچیل تا سه ماه پیش از مرگش در سن ۹۰ سالگی نمایندهٔ مجلس باقی ماند.       تندیس چرچیل ترتیب تاریخی وقایع، مقام‌هایی که او در طول زندگی‌اش به آن نائل شد و موفقیت او در ۱۹۴۰ در نجات کشورش، همگی باعث شده‌اند که حقایق تاریخی در هاله‌ای از افسانه فرو روند. آنچه که چرچیل پیش و پس از جنگ جهانی دوم انجام داد مورد توجه قرار نمی‌گیرد و هرگونه تحلیلی در این مورد را منتفی می‌سازد. از همه بد‌تر آنکه امکان تامل و بازاندیشی در عملکرد او در طول جنگ وجود ندارد. اگر مطالب همکاران نزدیک او - سر آلن بروک و آنتونی ایدن - را مطالعه کنیم متوجه می‌شویم که بیشتر عملکرد او به صورت تصادفی بوده و با آنچه که در تاریخ ثبت شده است تفاوت دارد. این قهرمان‌پروری بی‌چون و چرا مانع از آن شده که چرچیل و دورانی که او در آن زندگی کرده و تلاش داشته تا به آن شکل دهد، به درستی ارزیابی شود. برخلاف آنچه که زندگینامه‌نویسانی همچون بوریس جانسون نوشته‌اند و در آن چرچیل را همچون قدیسی ستایش کرده‌اند، اگر کسی مایل باشد به دقت و با نگاهی منتقدانه به چرچیل بنگرد به جزئیات جدال‌برانگیزی برمی‌خورد: نقش محوری چرچیل در انگیزه بخشیدن به کشور و مبارزه با نازیسم تمام جزئیات را محو کرده است. او همیشه در طرف اشتباه بحث قرار می‌گرفت، حتی در مسائلی که به ادراک چندانی نیاز نداشت. در دههٔ ۱۹۳۰ او با ایدهٔ استقلال هند مخالف بود و این مخالفت به نظر بسیاری از هم‌عصرانش واکنشی ارتجاعی و غیرانسانی می‌آمد. حمایت او از ادوارد هشتم که فردی خودشیفته، ضعیف و مستبد بود اگرچه به حساب وفاداری گذاشته شد ولی بسیاری گمان می‌بردند که این حمایت به قیمت زندگی سیاسی چرچیل ختم می‌شود. این قضاوت‌های نابجا باعث شدند که بالدوین و چمبرلین او را نادیده بگیرند. در دههٔ ۱۹۳۰ چرچیل دیگر یک شخصیت جنجالی و بحث‌‌برانگیز محسوب می‌شد که تکبر محافظه‌کاران پیش از اصلاحات در رفتارش به چشم می‌خورد و در عین حال اصول و عقاید را فدای منفعت شخصی‌اش می‌کرد. این مشخصه تا جایی بارز بود که افرادی همچون شهردار لندن از آن بهره‌برداری شخصی کرده‌اند. او سال‌ها در ارتش خدمت کرد و در آخرین نبرد سواره نظام بریتانیا در سودان شرکت داشت. پس از آن حرفهٔ روزنامه‌نگاری را آغاز کرد و در آن درخشید. او در سال ۱۸۹۹ توسط بوئر‌ها اسیر شد ولی موفق شد تا از دست آن‌ها بگریزد. چرچیل در انتخابات سال ۱۹۰۰ شرکت کرد و به این ترتیب زندگی سیاسی او به عنوان محافظه‌کار آغاز شد. زمانی که محافظه‌کاران تحت تاثیر جوزف چمبرلین حمایت‌گرایی (محافظت صنایع داخلی از رقابت خارجی از طریق اعمال مالیات بر واردات- protectionism) را پیش گرفتند او به حزب لیبرال پیوست. تا اینجا مشکلی نیست و این حرکت قابل درک است ولی بازگشت دوبارهٔ او به سمت محافظه‌کاران پس از شکست متفقین در جنگ جهانی اول، زمانی که حزب لیبرال در شرف از هم پاشیدگی بود، حرکتی کلبی‌مسلکانه بود و حتی صدای اعتراض گروهی که دوباره به آن‌ها می‌پیوست را برانگیخت. چرچیل از بذله‌گویی مشهورش استفاده کرد تا این مساله را لاپوشانی کند: «همه می‌توانند خیانت کنند ولی خیانت مجدد ابتکار و مهارت می‌طلبد.» بوی بد این خیانت تا مدت‌ها در مشام محافظه‌کاران باقی ماند. پدر او، لرد رندولف، نیز در بیشتر دوران فعالیت سیاسی‌اش بی‌ثبات بود. در بسیاری از مقاطع زندگی پسرش به نظر می‌آمد که این مساله را به ارث برده است.       روحیه بالای چرچیل در اواسط جنگ جهانی دوم   رابطهٔ دوستی او با لوید جورج آن چیزی بود که طبقهٔ اشراف همنشین بد می‌نامیدند و رادیکالیسم در او تقویت شد. این مساله نیز به تنهایی بد نبود: چرچیل را می‌توان بانی تاسیس خدمات بیمهٔ عمومی در دولت اسکوییت دانست. ولی این خصوصیت در باقی زندگی حرفه‌ای او به نوعی وسیله برای جلب توجه بدل شد. دوستی او با لوید جورج نخستین نمونهٔ بروز این رفتار در فعالیت‌های سیاسی‌اش نبود. او که در ردهٔ پایین نمایندگان محافظه‌کار قرار داشت به گروه لرد هیو سسیل پیوست تا به طور علنی به وزرا پرخاش کنند. اینگونه رفتار‌ها که از ابتدای جوانی آغاز شده بودند ادامه یافتند تا جایی که به نظر می‌رسید او هرگز بالغ نشده است. مارگو اسکویت در زمانی که چرچیل ۴۰ سال داشت در نوشته‌هایش به این مشخصهٔ رفتاری او اشاره می‌کند. او در مدرسه شاگرد آخر بود و این باعث شده بود که همواره به دنبال جلب نظر باشد و گفته می‌شود دلیل آن بی‌توجهی والدینش بوده است. پس از آنکه دو بار در آزمون ورودی سندهرست شرکت کرد و نتیجه نگرفت، پدرش به شدت با او برخورد کرد. چرچیل در تمام زندگی‌اش - حتی پس از مرگ لرد رندولف - تلاش کرد تا به پدرش ثابت کند که لایق توجه اوست و برای این منظور توانایی‌هایش را در عرصه‌های مختلفی همچون سربازی، نویسندگی، تاریخ‌نگاری، سیاست و نقاشی آزمود.     سخنان چرچیل در زمینهٔ جنگ طبقاتی به شدت سخنان لوید جورج تحریک‌آمیز نبودند ولی بسیاری از افرادی که به طبقه اجتماعی او تعلق داشتند را نیز متعجب می‌کرد. رفتار او به عنوان یک وزیر هم تعریف چندانی نداشت: مشهور است در زمستان ۱۹۱۱ زمانی که پلیس یک گروه آنارشیست را در خیابان سیدنی لندن محاصره کرد، چرچیل - که در آن زمان وزیر کشور بریتانیا بود - شخصا در صحنه حاضر شد و در میان خطوط پلیس ایستاد تا با کلاه ابریشمی و یقهٔ پوستی پالتویش جلب توجه کند. این ماجرا تمایل چرچیل به جلب توجه را نشان می‌دهد، همچنین نمایانگر علاقهٔ او به دعوا و درگیری است. کسانی که پیش از آغاز جنگ جهانی و در ابتدای جنگ به چرچیل نزدیک بودند این موضوع را ترویج دادند که او فردی جنگ‌طلب است. این ایده به آسانی باورپذیر بود زیرا دلایل کافی برای اثبات آن وجود داشت. این واقعه تنها مورد جنجال‌برانگیز دوران وزارت چرچیل نبود. حتی پس از آنکه در ۱۹۴۰ به یک قهرمان بدل شد، جنبش کارگری همچنان از او نفرت به دل داشت؛ او در سال ۱۹۱۰ به عنوان وزیر کشور دستور داد تا ارتش برای سرکوب اعتصاب کارگران معدن به تونی پندی فرستاده شود زیرا به او گزارش رسیده بود که پلیس محلی توانایی کنترل شورش معدنچیان را ندارد. اگر بخواهیم عادلانه قضاوت کنیم باید بگوییم که چرچیل نمی‌خواست که ارتش را وارد عمل کند و تا جایی که می‌توانست اعزام را به تعویق انداخت. اما تصمیم‌گیری نهایی او برای اعزام نیروهای ارتش سبب شد که تا پایان عمرش در جنوب ولز مقصر شناخته شود و بسیاری از چپ‌گرایان این عمل را غیرضروری و خشونت‌آمیز تلقی می‌کردند. او در اعتصاب کارگران بندر در تابستان ۱۹۱۱ باز هم ارتش را وارد عمل کرد، تاثیر این حرکت بر افکار عمومی نیز مشابه بود. در نوامبر سال ۱۹۱۰ طی درگیری‌های جمعهٔ سیاه که میان پلیس با طرفداران حق رای برای زنان اتفاق افتاد، چرچیل نیروهای پلیس را بازخواست نکرد. در این دوره از زندگی‌اش به «به نژادی» گرایش پیدا کرد زیرا نگران انحطاط فیزیکی «نژاد» بود.       شهرت چرچیل به عنوان سیاستمدار به خاطر کاریزما و سخن‌پردازی او بود تا به خاطر توانایی‌های اجرایی‌اش. علیرغم پیشینهٔ جنجال‌برانگیزش، در سال ۱۹۱۱ به سمت وزارت دریاداری رسید و نیروهای دریایی تحت فرمانش درآمدند. او همچنان تمایلش به دوستی با افراد تندرو را حفظ کرد و تحت تاثیر دریادار لرد جکی فیشر قرار گرفت. فیشر مدت‌ها بود که بازنشسته شده بود. سر جان جلیکو دریادار دوم آن زمان، در یادداشت‌هایش می‌نویسد که چرچیل قادر نیست تا محدودیت‌های خودش را به عنوان یک سیاستمدار و یک شهروند تشخیص بدهد. چرچیل باعث توسعهٔ نیروی دریایی پیش از آغاز جنگ جهانی شد اما خود او یکی از بانیان شرکت در آن جنگ بود…   چرچیل اکنون دیگر جنگی را که می‌خواست به دست آورده بود و ناوگان دریایی‌اش را اعزام کرد. یک ماه پیش از آن در نامه‌ای به همسرش نوشته بود: «همه چیز به سمت یک فاجعهٔ عظیم پیش می‌رود. من اما خوشحال، پرانگیزه و پرانرژی هستم.» آرایش نظامی ناوگان او بی‌سابقه بود: نتیجه آنکه در سپتامبر آلمان‌ها سه ناو انگلیسی را در دریای شمال غرق کردند و ۱۴۵۹ نفر جان خود را از دست دادند و چرچیل بابت آن واقعه سرزنش شد. روز پیش از آن با تکبر گفته بود که اگر آلمان‌ها ناوگانشان را نفرستند «مانند موش در سوراخ فرو رفته‌اند». او ناوگان دریایی سلطنتی را تاسیس کرد، منتقدینش می‌گویند که این کار را انجام داد تا ارتشی را تحت فرمان خود داشته باشد و آن‌ها را به آنتورپ بفرستد. زمانی که آنتورپ سقوط کرد سرزنش‌ها بیشتر شد. او می‌خواست که همزمان یک ژنرال و یک سیاستمدار باقی بماند، خوشبختانه قانون اساسی بریتانیا اجازهٔ چنین کاری را نداد. چرچیل نقشه‌ای ملهم از کیچنر را در سر داشت و آن را اجرا کرد: او می‌خواست ناوگانی را از تنگه داردانل به سمت قسطنطنیه براند تا وحشت در ترکیه ایجاد کند و این کشور را مجبور کند تا از جنگ کنار بکشد. اما حملهٔ ناوگان دریایی با شکست مواجه شد.       عملیات نظامی در پشتیبانی از آن حمله نیز فاجعه‌آمیز بود؛ فیشر که به دستور چرچیل - علیرغم اینکه ۷۳ سال سن داشت و آمادگی ذهنی‌اش کاهش یافته بود - به سمت دریادار نخست بازگشته بود، استعفا کرد و چرچیل مسبب این فاجعه شناخته شد. ۴۶ هزار نفر جان خود را در این عملیات از دست دادند، یک چهارم این جمعیت استرالیایی و نیوزلندی بودند. پل ادیسن یکی از زندگینامه‌نویسان چرچیل شرایط را اینگونه توصیف می‌کند: «این صلیبی بود که چرچیل خود را در آن به میخ کشید.» او از دریاداری استعفا داد و به سرهنگ دوم ارتش ارتقا یافت، صد روز را در جبهه‌های غربی سپری کرد تا اینکه از عملیاتش اعلام انصراف کرد تا بار دیگر به دنیای سیاست بازگردد. بازگشت او به خانه به دلیل بزدلی نبود، بلکه مانند همیشه بلندپروازی او بود و ایدهٔ مبارزه در ارتشی که ساختارش تحت فرمان او نباشد باب میلش نبود. او در سال ۱۹۱۷ وزیر مهمات شد و سپس در سال ۱۹۱۹ وزارت جنگ را به عهده گرفت و سعی کرد تا با بلشویک‌های روسیه وارد جنگ شود. تخمین او از میزان بربریت نیروهای انقلابی صحیح بود ولی همکارانش ایدهٔ دخالت نظامی مستقیم و گسترده را وتو کردند تا از به خاک و خون کشیده شدن نسل دیگری از سربازان ممانعت کنند.         در سال ۱۹۲۴ که از قدرت حزب لیبرال کاسته شد او توانست محافظه‌کاران را قانع کند تا بار دیگر او را بپذیرند. او مسئول خزانه‌داری شد و نادانی او در زمینهٔ اقتصاد نتایج فاجعه‌آمیزی به همراه آورد. در سال ۱۹۲۵ اقتصاد بریتانیا که در دوران جنگ و پس از آن بیمار بود، را به استاندارد طلا پیش از جنگ یعنی ۴.۸۶ دلار برای هر پوند بازگرداند. استرلینگ پول گرانی شد، صادرات فروکش کرد، رکود اقتصادی به وجود آمد، صنعت ذغال سنگ فلج شد و اعتصاب عمومی شکل گرفت. چرچیل پیش از اجرای این سیاست با گروهی اقتصاددان مشورت کرد. یکی از این اقتصاددانان جان مینارد کینز بود. او هشدار داد که این سیاست به رکود خواهد انجامید ولی چرچیل این هشدار را نادیده گرفت.   کینز در جواب کتاب «پیامدهای اقتصادی وینستون چرچیل» را منتشر کرد؛ کتابی که در آن بیشترین حملات به طرز فکر و سیاست‌های چرچیل صورت گرفته است. بعدها چرچیل اذعان داشت که بازگشت به استاندارد طلا بزرگترین اشتباه زندگی‌اش بوده است. در مجلس عوام هنگامی که دربارهٔ این سیاست توضیح می‌داد گفته بود که این حرکت ما را «به واقعیت پیوند می‌دهد». شوربختانه این پیوند میان بریتانیا و واقعیت در آگوست ۱۹۱۴ از بین رفته بود. این آخرین نمونه از تصمیم‌گیری‌های چرچیل نبود که بر اساس تصورات دوران پیش از ۱۹۱۴ اتخاذ می‌شد. در عوض آنکه به تصمیم‌گیری‌های عملی‌تری فکر کند بابت تائید دکترین و عقاید خود، آرزوی بازگشت به دنیای پیش از ۱۹۱۴ را داشت. عقاید استبدادی او در قبال هند نیز ریشه در همین طرز فکر داشتند.   پس از آنکه محافظه‌کاران در سال ۱۹۲۹ قدرت را از دست دادند، «دوران بیکاری سیاسی» او آغاز شد. در این دوره بیشتر انرژی او صرف مبارزه با خودمختاری هند شد. در این دوره گاندی را اینگونه توصیف کرد: «وکیلی فتنه‌انگیز که اکنون نقش یک مرتاض شرقی را بازی می‌کند، نیمه برهنه از پله‌های قصر نائب‌السلطنه بالا می‌رود تا دربارهٔ تساوی حقوق با نمایندهٔ امپراطور مذاکره کند.» این لفاظی‌ها باعث شدند تا بالدوین با او مقابله کند و مطمئن شود که او در دولت ملی که توسط بالدوین و رامسی مک دونالد در سال ۱۹۳۱ تاسیس شد، هیچ نقشی نداشته باشد.   دههٔ ۱۹۳۰ دوران تاریکی برای چرچیل بود. او موفق شد به عنوان یک خبرنگار و نویسنده بدرخشد و توانست پولی که مورد نیازش بود را کسب کند. او برای آنکه بتواند علائق پرهزینهٔ زندگی‌اش را حفظ کند بیشتر از درآمدش خرج می‌کرد؛ علاقهٔ مفرط او به شامپاین پل راجرز، کنیاک و سیگار همچنین خرید یک ویلای بزرگ در چارتول کنت نمونه‌ای از ولخرجی‌های او هستند. علاوه بر منبع درآمدش، با خیال آسوده از حامیانش کمک مالی دریافت می‌کرد تا حدی که در دنیای امروز می‌توانست خاتمهٔ کار یک سیاستمدار محسوب شود. زندگی مشترک او نیز چندان تعریفی نداشت، همسرش گلایه می‌کرد که چرچیل به او توجه کافی نشان نمی‌دهد و در عین حال از معاشران چرچیل هم دل خوشی نداشت. کلمانتین چرچیل از برندن برکن ماجراجو منزجر بود، شایع بود که برندن برکن فرزند نامشروع چرچیل است و برکن نیز تلاشی برای تکذیب این شایعه نمی‌کرد. رابطهٔ چرچیل با پسرش رندولف نیز سخت و پیچیده بود. رندولف هرگز نتوانست از زیر سایهٔ پدرش بیرون بیاید و خیلی زود الکلی شد.   چرچیل در سال ۱۹۳۹ به دولت بازگشت. جالب آنجاست که او مسئول شکست مفتضحانهٔ بریتانیا پس از دخالت نظامی در نروژ بود، شکستی که چمبرلین را مجبور به کناره‌گیری کرد تا چرچیل به قدرت برسد. تشکیل یک دولت ائتلافی و همچنین پاکسازی محتاطانهٔ سیاستمداران و مقامات مدافع سیاست مماشات، تصمیم درستی بود. حزب محافظه‌کار که به روش‌های چمبرلین وفادار مانده بود، تا مدت‌ها از چرچیل حمایت نکرد و بهای این تصمیم را در پیروزی حزب کارگر در ۱۹۴۵ پرداخت. در زمینهٔ نظامی نیز چرچیل از اشتباهات ۱۹۱۸-۱۹۱۴ درس گرفته بود. او طرح‌های مختلفی را با شجاعت پیش برد که نتیجه‌بخش بودند، تعداد زیادی از این طرح‌ها هم بی‌نتیجه ماندند. مطالعهٔ یادداشت‌های آلن بروک نشان می‌دهند که بی‌منطقی و هیاهوی چرچیل تا چه حد می‌توانست آزاردهنده باشد. اما این رفتار، هوس‌ها و گرایش‌های فکری یک نظامی سختگیر نبود بلکه ناشی از فشارهای روحی بیش از حد بود.     مشکل بتوان فرد دیگری را تصور کرد که بریتانیا را با چنان انگیزه‌ای در آن دوران سخت هدایت کند و قابلیت آن را داشته باشد تا متحدین را هماهنگ سازد. روابطی که چرچیل با روزولت و استالین برقرار کرد در نتیجهٔ جنگ تاثیر بسزایی داشت. اگرچه آن‌ها در کنفرانس یالتا از او پیشی گرفتند. اگر در ماه می ‌۱۹۴۰ هالیفاکس در عوض چرچیل به قدرت می‌رسید، بریتانیا به تصرف آلمان نازی درمی‌آمد. چرچیل از کمونیسم متنفر بود ولی در راستای منافع ملی با استالین سازش کرد. یکسال پس از پایان جنگ، سخنرانی مشهور «پردهٔ آهنین» را انجام داد و موضع بریتانیا برای چهار دههٔ پس از آن روشن شد.     کنفرانس یالتا 1945 از راست به چپ -استالین،روزولت،چرچیل ایده‌آل آن بود که چرچیل در سال ۱۹۴۵ با عزت و احترام بازنشسته شود. ادامهٔ فعالیت او پس از این دوران و نخست‌وزیری‌اش در سال‌های ۱۹۵۵-۱۹۵۱ به ضرر کشور بود. او مصمم بود تا جایی که می‌تواند مانع جانشینی ایدن شود، این موضوع فرا‌تر از درگیری‌های داخلی حزب محافظه‌کار بود. زمانی سرنوشت کشور به دستان ایدن سپرده شد که توان اخلاقی، روحی و جسمی‌اش را در مبارزه با چرچیل از دست داده بود. چرچیل در آن زمان ۸۱ سال داشت ولی حاضر نبود داونینگ استریت را ترک کند درحالیکه دو سال پیش از آن دچار حملهٔ قلبی شده بود، خانواده و اطرافیانش توانسته بودند این حقیقت را پنهان کنند. مهارت او در انجام اشتباهات به دوران پیش از جنگ بازگشته بود. او مانند همیشه در گذشته به سر می‌برد، به امور داخلی علاقه‌ای نداشت و شیفتهٔ آن بود که عظمت گذشتهٔ بریتانیا را از نو زنده کند. او قادر نبود تا تغییراتی که در جهان پدید آمده بود را درک کند. البته این سال‌ها تلف نشدند، دولت او سعی کرد به وعده‌اش برای ساخت ۳۰۰ هزار خانه در سال عمل کند و موجودی تهی شده در زمان جنگ را جایگزین کرده و تسهیلات مسکن را برای خانواده‌های رو به رشد بریتانیایی فراهم کند، ولی اکثر این تلاش‌ها بی‌حاصل بودند. چرچیل به سیاست استعماری، به خصوص در کنیا و مالایا، ادامه داد. او نمی‌خواست تا جنبش‌های قدرتمند ضد امپراتوری در مستعمره‌ها را به رسمیت بشناسد و برآورد درستی از هزینه‌های مادی و انسانی این استیلای استعماری نداشت و تاثیر مخرب ادامهٔ استعمار بر شهرت و آوازه بریتانیا را درک نمی‌کرد. زمانی که حاضر به کناره‌گیری شد، حزب محافظه‌کار از هم پاشیده و متلاشی شده بود. اگر مک میلان در سال ۱۹۵۹ با حیله‌گری و به بازی گرفتن افکار عمومی و حزب محافظه‌کار به قدرت نرسیده بود، برکناری زودهنگام آنتونی ایدن به نفع بریتانیا تمام می‌شد. پس از این پیروزی، اختلافات و تناقضات داخلی حزب محافظه‌کار و رفتاری که نشان از برتری طبقاتی داشت همگی باعث شدند تا حزب چرچیل به دست هارولد ویلسون، کسی که عاری از هرگونه آینده‌نگری بود، متحمل شکست شود. پیروزی چرچیل در برابر هیتلر برای او احترام بی‌قید و شرطی به همراه آورد. تبلیغات در کارزار انتخاباتی محافظه‌کاران در سال ۱۹۴۵ مضحک و توهین‌آمیز بود و حزب کارگر - تحت رهبری کلمنت اتلی - را با گشتاپو مقایسه می‌کرد. این حزب باید متوجه می‌شد که علیرغم قدردانی حزب محافظه کار و مردم بریتانیا از چرچیل، زمان آن رسیده که مدیریت جدیدی وارد عمل شود. این مسئولیتی نبود که هیچ کدامشان آمادگی پذیرش آن را داشته باشند. اشتباهات و شکست‌های چرچیل کافی بودند تا هر موفقیتی را تحت‌الشعاع قرار بدهند. اما چرچیل پس از مرگ چنان عظمت یافت که هیچ کس نمی‌تواند در آن خدشه‌ای وارد کند، به جز افرادی که به جرم تکروی و جدایی‌طلبی به کناری رانده می‌شوند. افسانه‌پردازی باعث شده است تا برداشت صادقانه‌ای از تاریخ نیمهٔ اول قرن بیستم نداشته باشیم. تصویر رمانتیک و اشتباهی که از چرچیل در ذهن داریم، که به واسطهٔ پیشینهٔ فعالیتش بین سال‌های ۱۹۴۵-۱۹۴۰ پدید آمده است، مانع بزرگی برای درک و تحلیل درستی از تاریخ است. او در یکی از جوانب زندگی‌اش به اندازهٔ دیگر کسانی که در تاریخ بریتانیا ماندگار شدند، عظمت داشت. در باقی جوانب او فقط یک سیاستمدار بود که نظراتش را به صورت تصادفی پرتاب می‌کرد بلکه یکی از آن‌ها به هدف برخورد کند. خوی جنگ‌طلب او در همهٔ موارد، به جز سال‌های ۱۹۴۵-۱۹۴۰، بسیار خطرناک بود و حتی در جنگ با هیتلر هم جنبه‌های منفی داشت.       تشییع جنازه باشکوه چرچیل در لندن زمانی متوجه عظمت چرچیل و دین بی‌پایانمان به او می‌شویم که بفهمیم موفقیت‌های او نه به واسطهٔ شخصیتش بلکه علیرغم مشخصات رفتاری‌اش به دست آمده‌اند. این افسانه بیش از حد بزرگ شده است. اکنون بیش از همیشه احتیاج داریم تا واقعیت زندگی و آثار او را بررسی کنیم و از زاویهٔ درستی به او بنگریم.       منبع :   سیمون هفر/ ترجمه: شیدا قماشچی   http://tarikhirani.ir/fa/news/2/bodyView/4929/0/%D8%A7%D9%81%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C.%D8%A7%D8%B2.%DA%86%D8%B1%DA%86%DB%8C%D9%84%D8%9B.%D9%85%D8%B1%D8%AF%DB%8C.%DA%A9%D9%87.%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D9%87%D8%A7%D8%AA.%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%DB%8C.%DA%A9%D8%B1%D8%AF.html  
  16. adelkhoje

    نبرد چاناق قلعه

    با تشکر از جناب قادر بابت مطلب جالبشان...   چند تا تصویر از چاناق قلعه      
  17. بسم الله الرحمان الرحیم   مقدمه /تانك مركاوا (مركاوا در عبري מרכבה به معني Chariot يا ارابه) جزو یکی از مطرح ترین تانكهاي اصلي ميدان نبرد است كه توسط وزارت دفاع اسرائيل(Israel Defense Forces يا IDF ) طراحی و ساخته شده است،مرکاوا با طور رسمی در سال 1979 به خدمت ارتش رژیم صهیونستی در آمد ، به طور کلی چهار نسخه از این تانک میدان نبرد توسط رژیم صهیونستی ساخته و وارد خدمت شده است،اولین بار مرکاوا در جنگ 1982 لبنان به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفت، نام "مرکاوا" در ابتدا برنامه طراحی اولیه این تانک انتخاب شده است،هدف اصلی از ساخت تانک مرکاوا،رسیدن به تانکی با ویژگی ها قابل توجه ای چون بازیابی سریع بعد از آسیب در هنگام نبرد ،بقای پایدار در نبرد ،و تا حد امکان حفاظت از جان خدمه تانک (به دلیل جمعیت کم این رژیم منحوس) بوده است. بدين جهت موتور در قسمت جلوي تانك تعبيه شده است كه باعث افزايش سطح حفاظت زرهی در قسمت جلوي تانك مي‏شود؛ بنابراين، خدمه مي‏توانند در صورت از كار افتادن تانك، از قسمت عقب آن، خارج شوند اين تانك داراي زره بسيار مقاومي است و توانايي حركتي بالايي دارد؛ در واقع اين تانك، داراي بهترين نوع حفاظت، در كل تانكهاي توليدي در جهان است. بدنه و زره اصلي مركاوا در كارخانهء تل‏هاشومر ساخته مي‎‏شود و ساير اجزائش نيز در كارخانه‏هاي نظامي IMI, Elbit, Soltam و... توليد مي‏شوند. بنا به گزارش هایی خط تولید مرکاوا مارک IV پیش از آغاز جنگ لبنان در سال 2006 بسته خواهد شد،با این حال در تاریخ 7 نوامبر 2006،هاآرتص گزارش داد که پس ارزیابی که توسط ستاد کل ارتش اسرائیل صورت گرفت،پس از ارزیابی ها صورت گرفته تصمیم به این شد که به طور موقت خط تولید تانک مرکاوا بسته شود،ولی سرانجام در 16 اوت سال 2014 ،موشه یعلون ،وزیر دفاع اسرائیل اعلام کرد که تولید مرکاوا مارک چهار(IV ) برای نیروی دفاعی زرهی اسرائیل از سر گرفته شده است.   تاریخچه مرکاوا به دنبال جنگ شش روزهه 1967 و تحريم تسليحاتي دولت فرانسه بر عليه اسرائيل، وزارت دفاع اسرائيل، قراردادي را با انگلستان جهت توليد مشترك تانك پرقدرت به امضاء رساند. در سال 1969، به دنبال فشار كشورهاي عربي، دولت انگلستان، معاملهء ساخت تانك با اسرائيل را برهم زد و تانكهاي چيفتن را به ايران فروخت. در آن زمان، اسرائيل متوجه شد كه براي تامين سلاح‏هاي مورد نيازش، نمي‏تواند بر روي ديگر كشورها حساب كند، از اين رو، خود دست به كار توليد تانك شد. با اين حال در زمان نزديك به وقوع جنگ 1973 يام كيپور، ايالات متحده، تعدادي از تانكهاي ذخيرهء خود را به اسرائيل فرستاد. در آن زمان، حافظ اسد (رئيس جمهور فقيد سوريه) و انور سادات (رئيس جمهور فقيد مصر) با ملك حسين (پادشاه اردن)، جلسه‏اي مشترك در امان برگزار كردند. هدف آنها، متقاعد كردن همراهي اردن در جنگ آتي بود. آنها قصد داشتند نيروهاي اسرائيلي را از بلندي‏هاي جولان و صحراي سينا به عقب برانند. شاه حسين، به دليل ترس از وقوع جنگ و به خطر افتادن تاج و تخت پادشاهي، با يك هليكوپتر، كه خود هدايت آن را بر عهده داشت به تل‏آويو پرواز كرد و در ديدار با گلداماير (وزير خارجهء وقت اسرائيل)، وقوع يك جنگ در آينده‏اي نزديك، به اطلاع وي رساند. بدين جهت، اسرائيل با كمكهاي فني و تسليحاتي آمريكا، توانست اين جنگ را پشت سر بگذارد. اسرائيل دريافته بود كه به علت جمعيت كم و سرزمين بسيار كوچك، نمي‏تواند متحمل تلفات سنگين در جنگ شود؛ از اين رو مركاوا، براساس حداكثر حفاظت جاني از خدمه‏اش، طراحي شد. از آنجا كه تعمير يك تانك معيوب يا آسيب‏ديده، ساعتها يا روزها به طول مي‏انجامد، خدمهء تانكهاي اسرائيلي، جهت كاهش خطا و ايجاد صدمات، ماهها آموزش سنگين مي‏بينند. به سال 1970، دولت اسرائيل، دريافته بود كه به يك ظرفيت بومي جهت توليد تانك در داخل كشور به شدت نياز دارد؛ بدين جهت، «تال» ژنرال ارشد اسرائيلي رهبري يك تيم طراحي را جهت ساخت يك تانك با مشخصات عالي ويژهء ميدان نبرد، بر اساس تجربياتي كه از جنگهاي 1967 و 1973 بدست آورده بود، آغاز كرد. عمدهء تمركز اين تيم طراحي، بر حفاظت جان خدمهء تانك استوار بود. ژنرال تال (با نام ديگر Talik) از فرماندهان ارشد اسرائيل است كه فرماندهي نبرد تانكها را در جريان جنگ 1967 در صحراي سينا و فرماندهي مرحلهء آخر جنگ 1973 را جهت راندن نيروهاي زرهي سوريه به پشت بلندي‏هاي جولان برعهده داشته است. وي در صحراي سينا، به مانند رومل در شمال آفريقا عمل نمود و به عنوان دارندهء بالاترين دانش نبرد تانكها در اسرائيل شناخته مي‏شود. به تاريخ 13 مارس 1977، اسرائيل، به طور رسمي، ساخت و تكميل تانك مركاوا را اعلام نمود. مرکاوا مارک چهار از زوایای مختلف مشخصات کلی قدرت آتش مرکاوا : مرکاوا در نسخه ها ابتدایی چون مارک 1و 2 (IوII) از توپ 105 میلی متر M68 استفاده می کرد، ولی در نسخه های بعدی یعنی مرکاوا مارک سه و چهار از توپ 120 میلی متری بدون خان( MG253) IMI برای این تانک ها مورد استفاده قرار قرار گرفت ،علاوه بر توپ اصلی، مرکاوا دارای دو عدد مسلسسل با کالبیر 7.62 برای استفاده علیه نفرات پیاده و یک عدد خمپاره 60 میلی متری هستش. تحرک و پویایی: مرکاوا از یک موتور توربور شارژ دیزل 1500 اسب بخار بهر می برد که توسط MTU طراحی شده و تحت لیسانس شرکت formerly General Dynamics در اسرائیل ساخته شده است.این موتور به مرکاوا این امکان را می دهد تا سرعتش را به 64 کیلومتر برساند. Merkava Mark I Merkava Mark I اولین بار در آپریل 1979،به طور رسمی وارد خدمت در ارتش کشور اسراییل شد.این تانک ویژه منطقه های سخت و ناهموار شمال اسراییل و بلندی های جولان ساخته شد.این تانک در سیستم ترمز دارای مشکل هایی بود.در این تانک،یک توپ 105 میلیمتری Royal Ordnance L7 ساخت انگلیس و 2 تیربار 7.62 میلیمتری و یک خمپاره انداز 60 میلیمتری مجهر بود.موتور تانک در جلوی تانک نصب شده بود و درهای خروج اضطراری در عقب قرار داده شده بود.این تانک برای اولین بار در جنگ سال 1982 با لبنان مورد استفاده قرار گرفت،از تانک مرکاوا مارک یک با خروج کردن مهمات از قسمت عقب تانک به عنوان یک نفر بر آمبولانس استفاده میشد،همچنین این تانک نیز مجهز به یک خمپاره اندازه 60 میلی متری بود که این امکان را به مرکاوا میداد تا اهداف خارج از برد توپش را با خمپاره انداز مورد هدف قرار بدهد. Merkava Mark II Merkava Mark II برای اولین بار در سال 1983 وارد خدمت شد.در این تانک،چند مورد بهبود یافته بود ولی بیشتر تمركز وظیفه تانک،بر جنگ شهری استوار بود.این تغییرها به دنبال جنگ با لبنان به سال 1982 و نبرد شهری سنگین در بیروت،انجام شدند. این مدل نیز همچون مدل پیشین،از یک توپ 105 میلیمتری Royal Ordnance L7 ساخت انگلیس و 2 تیربار 7.62 میلیمتری و یک خمپاره انداز 60 میلیمتری استفاده میکرد.در این مدل نیز موتور در قسمت جلو و یک در ورودی و خروجی در عقب تانک بود. نسخه های دیگر مرکاوا مارک 2 مارک 2 B : این نسخه دارای کنترل آتش حرارتی و مورد بروز رسانی ناشناخته در سیستم کنترل آتش خود قرار گرفت. مارک 2 C :این نسخه تنها با اضافه شدن زره در قسمت بالایی برجک تان برای بهبود حفاظت تانک در برابر حملات هوایی قرار گرفت. مارک 2 D : این نسخه دارای زره کامپوزیت مدولار بر روی شاسی و برجک بود،این زره به تانک آسیب دیده این امکان را می دهد تا زره آسیب دیده خیلی تعویض وبازیابی شود. Merkava Mark III به دنبال اطلاعات و تجربه های بسیار مفیدی که در جریان جنگ لبنان در سال 1982،بدست آمد،Merkava Mark III در سال 1989 پا به عرصه وجود گذاشت.این مدل،دارای موتوری به قدرت 1200 اسب بخار،سیستم فنربندی و جعبه دنده جدید و یک توپ 120 میلیمتری بدون خان ساخت کمپانی اسراییلی IMI بسیار پرقدرت شده بود. تانک Merkava Mark III Baz Merkava Mark III Bazارتش اسراییل در دهه 1990 میلادی،دست به ساخت مدل های جدیدی از تانک Merkava به نام Merkava Mark III Baz که مناسب و ویژه برای حمله های مختلف و عملیات نظامی در ناحیه های شهری است.این مدل با نام LIC نیز شناخته میشود.این تانک در سال 1995 از خط تولید خارج شد.این تانک دارای تیرکهایی است که با استفاده از آنها راننده و فرمانده تانک میتوانند حرکت های خود در خیابان های تنگ را تنظیم کرده و میزان خسارت ها به محیط شهری را به حداقل برسانند.به منظور مقابله با مواد انفجاری که از بیرون بر روی این تانک ها انداخته میشود،تورهای سیمی در برخی نقاط این تانک قرار داده شده است. مرکاوا مارک 3 باز در حال شلیک (آتش دهانه توپ ) برجک فرماندهی این تانک نیز دوباره طراحی و نصب شده است و امکان دید از بالا در ارتفاعی بالاتر را به فرمانده میدهد.تیربار سنگین 12.7 میلیمتری M2 Browning .50 بر روی این تانک نصب شده که با سیستم کنترل آتش تانک در ارتباط است و به صورت کنترلی و با استفاده از یک سیستم تخریب الکترونیک که در زیر تجهیزات زرهی این تانک نصب شده کار میکند. ارتش اسراییل بر این باور بود که تیربار سنگین 12.7 میلیمتری M2 برای محیط های شهری مناسبتر است.یک دریچه آتش و یک پنجره برای مشاهده محیط اطراف نیز بر روی این تانک نصب شده و تکتیرانداز با استفاده از آن میتواند از داخل تانک به هدف شلیک کند،این تانک میتواند از مهمات غیرمرگبار نیز استفاده کند که تا فاصله 30 متری موثر هستند. Merkava Mark III Baz دارای یک سیستم کنترل آتش بسیار پیشرفته،حفاظت کننده بسیار موثر خدمه در برابر حمله های NBC(رادیواکتیو،بیولوژیکی و شیمیایی)، تهویه مطبوع بسیار مناسب با درجه دمای قابل تنظیم،زره چندتکه یا ماژولار به نام Kasag(یعنی خسارت وارده،با تعویض قطعه زره آسیب دیده،سریعا برطرف میشود) میباشد. سیستم جدید دیگری که در تانکهای Baz به کار گرفته شده یک دوربین 360 درجه است.برای دیدن محیط،نیازی به چرخاندن دوربین نیست، بلکه این دوربین اساسا از ساختار پوششی 360 درجه برخوردار است و تصویر های آنی از محیط را در اختیار خدمه تانک قرار می دهد که به آگاهی آنها از محیط اطراف و تهدیدهای احتمالی پیرامون وسیله نقلیه می افزاید.این دوربین در صورت مشاهده هر حرک مشکوک یا فعالیت مشکوک در اطراف تانک آن را به خدمه اطلاع میدهد،این سیستم برای تامین ایمنی تانک در محیطهای خطرناک بسیار مناسب است،این مدل همچنین دارای مسافت یاب بهبود یافته است. همچنین دستگاهی جهت علامتگذاری نقاط و یک دوربین جدا در قسمت عقب تانک نصب شده است تا خدمه بهتر بتوانند در خیابان های باریک،جهت یابی کنند. Merkava Mark IV Merkava Mark IV به سیستم کنترل شلیک مدرن مجهز شده است که شامل محاسبه های کامپیوتری و سیستم توازن برای تغییر های آب و هوایی می باشد.تانک شامل دید دو محوری توپچی و دید دورنمای دو محوری فرمانده است که هر دو به دوربین های فروسرخ و صحفه نمایش برای دید در شب و روز مجهزند که به افزایش احتمال برخورد به هدف کمک می کند. در این تانک یک سیستم ردیاب اتوماتیک نیز وجود دارد که از چندین کیلومتر دورتر می تواند بر روی هدف قفل کند.هر یک از سرنشینان Merkava Mark IV یک صفحه نمایش رنگی اختصاصی دارند که می توانند منظره های اطراف را بر روی صفحه نمایش خود ببینند.فرمانده نیز می تواند از نقشه اش برای موقعیت یابی و جستجو استفاده کند. Merkava Mark IV به کمک سیستم های هدف یاب و ردیاب،قابلیت تمرکز بر روی هلیکوپترهایی که در ارتفاع پایین پرواز می کنند را هم داراست.این سیستم ها به خدمه تانک کمک میکند تا به راحتی هلیکوپترهای ضدتانک همچون هلیکوپتر فرانسوی SA342L Gazelle و هلیکوپتر روسی Mil Mi-24 Hind را در آسمان شناسایی کرده و سرنگون سازد.هلیکوپترهای Gazelle و Hind،ستون فقرات اصلی هلیکوپترهای ضدتانک سوریه و عراق را تشکیل میدهند و قابلیت سرنگونی آنها برای ارتش اسراییل،از اهمیت بالایی برخوردار است.   این مدل همچنین دارای سیستم بسیار پیشرفته GPS است که امکان رهیابی هدف ها را با استفاده از سیستم رهیابی ماهوارهای را میدهد. توپ این تانک،قابلیت استفاده از گلوله های اسراییلی،فرانسوی،آلمانی و آمریکایی و انواع گلوله همچون گلوله های به شدت انفجاری HEAT و گلوله های انرژی جنبشی ضد تانک APFSDS را داراست.در این تانک همچنین یک تیربار بسیار پرقدرت 12.7 میلیمتری ضد وسیله نقلیه ساخت کمپانی اسراییلی Rafael و یک خمپاره انداز 60 میلیمتری داخلی قرار داده شده است. تیربار قرار داده شده داخلی و همچنین در خروج در قسمت عقب تانک (که در تمامی مدل های Merkava موجود است) ثابت کردهاند که در جنگهای شهری،بسیار کارآمد هستند. این مدل همچنین از قابلیت تحرک پیشرفته ای برخوردار است که امکان مانورپذیری خوبی در منطقه های سخت عبور بلندیهای جولان که عوارض طبیعی زمین،امکان تحرک کمی برای تانک ها ایجاد میکنند را میدهد. همچنین سیستم جدید شنی تانک که به Mazkomنامیده میشود نیز بهبود یافته است و تانک را توانا میسازد به راحتی در سطح های ناهموار حرکت کند و رد کمتری برجای بگذارد. دوربین دید تانک یا TTS توسط کمپانی Vectop Battlefield Imaging Systems ساخته شده که یک رشته از دوربینهای ویدیویی CCD/ICCD را یکپارچه میکند که در موقعیتهای مختلف یک خودروی زرهی به منظور توانمند سازی سرنشین جهت پوشش کلی استفاده میشود.ازسیستم TSS در مدل های Mark III و Mark IV استفاده می شود. نمایشگر ویدیویی نصب شده،توسط یک دوربین مشابه دوربین مدل Merkava Mark III Baz میباشد و نمایی 360 درجه از اطراف تانک را در تمام ساعت های شبانه روز میتواند به نمایش گذارد،ولی از دوربین مدل Merkava Mark III Baz پیشرفته تر است. موتور دیزلی بسیار پرقدرت 1500 اسب بخاری،به تانک امکان میدهد با سرعت و قدرت بسیار بیشتری مانور نماید و به راحتی به سرعت 64 کیلومتر بر ساعت،دست یابد. امکان پیشرفته دیگر،نصب سامانه ای بسیار پیشرفته به نام "سیستم مدیریت میدان جنگ "ساخت کمپانی اسراییلی Elbit Systems میباشد که از اطلاعات دیجیتالی کسب شده از سایر نیروهای عمل کننده،مانند تانک ها یا پهپاد ها را،جهت به روزآوری برنامه عملیاتی، جهت یابی درست و توجیه خدمه جهت انجام نبرد صحیح،بهره میبرد. این سیستم بسیار پیشرفته،همچنین توانا است اطلاعات باارزش کسب شده در میدان جنگ را ذخیره کرده و آنها را به دیگر نیروهای عمل کننده میدان نبرد،انتقال دهد. در این مدل برای حفط بیشتر جان خدمه از سیستم دفاع فعال Trophy و Iron Fist استفاده شده است.همچنین از یک سپر مغناطیسی و اخلالگر های الکترونیکی برای منحرف کردن موشک های ضدتانک بهره میبرد.   سیستم حفاظت فعال Trophy ساخت کمپانی Rafael،کارایی خود را در مقابل موشک 9M133 Kornet پرتاب شده از سوی حماس اثبات کرد؛موشک را نابود و تانک هدف را آسیب ندیده باقی گذاشت.   این نسخه از مرکاوا توسط " Meil Ruach " مجهز به سیستم حفاظت فعال (APS) شده است، تولید انبود این نسخه از مرکاوا از سال 2009 آغاز شده و یک تیپ از نسخه مارک 4 ام در پایان سال 2011 عملیاتی بود،در سال 2014 اعلام شد این نسخه از مرکاوا مجهز به سیستم حفاظت فعال خواهد بود ،توانایی APS در مورد هدف قرار دادن راکت آرپچی و موشک های هدایت شونده ضد تانکی چون کورنت حماس در طول عملیات Operation Protective Edge مورد اثبات قرار گرفت.         Merkava LIC به دنبال وقوع انتفاضهء الاقصي، وزارت دفاع اسرائيل، برخي از تانكهاي مركاواي خود را به نحوي تغيير داد كه اين تانكها بتوانند نيازهاي يك جنگ شهري را برآورده كنند؛ عمدهء اين تغييرات در قسمت موتور به وقوع پيوستند و تاثير منفي بر كارايي رزمي اين تانكها نداشتند. اين مدل، نوعي از تانك «مركاواي باز 3» مي‏باشد كه ويژهء جنگهاي شهري، تجهيز شده است. استاندارد نام‏گذاري LIC بر اساس عبارت «شدت جنگاوري تقليل يافته» شكل گرفته است و مجهز به يك مسلسل داخلي 50 ميلي‏متري M2 ساخت براونينگ مي‏باشد كه خدمه را قادر به شليك پرقدرت و با نواخت بالا مي‏نمايد، بدون آنكه در معرض تير دشمن قرار بگيرند. در اين مدل، همچنين از حفاظت‏هاي بيشتري براي صدمه نديدن در برابر انفجار نارنجك يا مواد انفجاري دست‏ساز استفاده شده و توري‏هاي خاصي جهت محافظت دوربين‏ها و هواكش‏ها، تعبيه شده است. همچنين دستگاهي جهت علامت‏گذاري نقاط و يك دوربين در قسمت عقب تانك نصب شده است تا خدمه بهتر بتوانند در خيابانهاي باريك، جهت‏يابي كنند.     سامانه تروفی TROPHY سامانه ي حفاظتي فعالي است كه براي دفاع از تانكهاي مركاوا 4 نيروهاي دفاعي اسراييل IDF طراحي شده.اين سامانه بر روي خودروهای زرهي سبك و سنگين نصب ميشود وميتواند از خودروي زرهي در برابر موشكهاي هدايت شونده و راكتهاي ضد تانك محافظت كند.سامانه ي TROPHY توسط RAFAEL و ELTA از اسراييل طراحي شده بود ولي پس از جنگ 33 روزه توسعه ي آن با سرعت بيشتري ادامه يافت (اكنون کاملا عملياتي است) . طرز كار TROPHY از اين قرار است كه در ابتدا هدف (موشك يا راكتي كه به خودروي زرهي شليك شده) توسط 4 صفحه ي تخت راداري كه در اطراف برجك قرار دارند و رادار داخلي خودروي زرهي كشف شده و سرعت و جهت آن توسط رايانه ي مركزي محاسبه ميشود.پس از اينكه هدف به فاصله ي مناسب (10 متري ) رسيد،دو پرتاب كننده كه در بالاي برجك قرار دارند،تعداد معيني ساچمه ي ريز (مانند ساچمه هاي شاتگان) را به طرف هدف پرتاب ميكنند.براي جلوگيري از صدمه ديدن سربازاني كه در اطراف خودروي زرهي قرار دارند يا پشت آن پناه گرفته اند،رادار سامانه كه در باند F/G كار ميكندتوانايي شناسايي عوارض زميني و اهداف كوچكي به اندازه يك انسان را دارد. رايانه ي مركزي پس از شناسايي هدف،مسيري را براي شليك ساچمه ها انتخاب ميكند كه هيچ سرباز خودي در اطرافش نباشد. TROPHY به كمك رادار بسيار پيشرفته حفاظت 360 درجه را در اختيار خودروها قرار ميدهد (چيزي كه در تنها سيست دفاع فعال عملياتي جهان يعني DROZD روسي 180 درجه ي روبروي تانك بود).يكي ديگر از مشخصات منحصر به فرد TROPHY ، وزن زير 500 كيلوگرم آن است كه در مقايسه با DROZD تقريبا يك سوم است.TROPHY ميتواند چند هدف را همزمان شناسايي كند. سایر گونه ها مرکاوا به شرح زیر است : مركاواي آمبولانس Merkava Tankbulance در داخل برخي از مدلهاي مركاوا، تجهيزات آمبولانس نصب شده است و قسمت عقب تانك، به نحوي تغيير يافته است كه بتواند مجروحين را با برانكارد حمل كند، ضمن اينكه تجهيزات كمكي پزشكي نيز در داخل آن افزوده شده است. بزرگتري خاصيت تانكبولانس، استحكام زياد و درب‏هاي خروجي عقب مي‏باشد كه تخليهء مجروحين را در زير آتش شديد و به هنگام پاسخگويي تيربارچي تانك به آتش دشمن، امكان‏پذير مي‏سازد. Merkava IFV Namer مركاواي نوع ARV يا «وسيلهء زرهي ترميم‏يافته» به نام Nammer (ببر به زبان عبري) شناخته مي‏‎شود؛ در واقع يك خودروي زرهي بر اساس شاسي تانك مركاوا مي‏باشد. اين مدل، قادر است تانكهاي از كار افتاده يا آسيب‏ديده را به وسيلهء موتور اضافي خود، به عقب حمل كند. APC/IFV اسرائيل يک خودروي زرهي سنگين با کاربري APC و IFV بر اساس شاسي تانک مرکاوا طراحي کرده است. اين خودرو به نام Nemmera معرفي شده است که در زبان عبري به معني «ماده ببر» مي باشد؛ اما اصل توليد چنين وسيله اي، ارزش گذاري به جان نفرات يک جوخهء نظامي مي باشد، به ويژه اينکه به قيمت تمام شدهء يک تانک مرکاوا هزينه دربردارد زيرا بر اساس بدنهء مرکاوا، ساخته شده است. به دنبال اجراي عمليات رنگين کمان (מבצע קשת בענן) و آسيب پذيري نفربرهاي زرهي M-113 و Stryker، وزارت دفاع اسرائيل تصميم به اجراي برنامهء Nemmera گرفت. به تاريخ 15 فوريه 2004، روزنامه ماآريو (Ma'ariv) گزارش کرد که يک نمونهء اوليهء اين خودروي زرهي، مجهز به يک مسلسل سنگين، در منطقه پل گيواتي (Givati Bridge) مورد آزمايش قرار گرفته است؛ به طوري که مسلسل اين خودروي زرهي، از داخل بارگذاري و کنترل مي شده است. همچنين قرار بر اين شد که نام خودروي زرهي از Nemmera به Nammer (به معني ببر) تغيير يابد. عمليات رنگين کمان يا Operation Rainbow به تاريخ 18 مي 2004 و در منطقهء نواز غزه به جهت نابودي هسته هاي تروريسم آغاز گشت. در جريان اين عمليات، تونلهايي که جهت انتقال مهمات از مصر به نوار غزه حفر شده بودند، کشف گرديدند. اين عمليات بعد از آن آغاز شد که 13 سرباز اسرائيلي، به دست فلسطيني هاي مسلح، به قتل رسيدند. اجراي اين عمليات، مانع از رسيدن کشتي حاوي سلاحهايي نظير موشک ضدهوايي Sa-7 (استرلا-2) و موشک ضدتانک AT-3 Sagger بدست فلسطيني ها شد. اين سلاح ها به مصر قاچاق شده و قرار بود با کشتي به غزه حمل شوند. Merkava Howitzer Sholef در منطقهء بيت هاتوتچان دو نمونهء اوليهء توپ خودکششي 155 ميلي متري هويتزر Sholef (با نام ديگر Slammer) به وسيلهء کارخانجات Soltam بين سالهاي 1984 تا 1986 ساخته شدند. اين خودروي زرهي 45 تني، مجهز به يک توپ بلند کاليبر 52 مي باشد که بردي بيش از 40 کيلومتر دارد و قادر است حين حرکت، شليک کند. اين توپ خودکششي، هيچگاه به توليد انبوه نرسيد. Soltam يک کارخانهء بزرگ اسرائيلي است که هم در زمينهء توليدات نظامي و هم غيرنظامي فعاليت دارد. تجربهء نظامي اين شرکت، در زمينهء توليد سيستم هاي توپخانه، مسلسل و مهمات آنها مي باشد؛ اين کارخانه، زيرمجموعهء کمپاني نظامي Elbit مي باشد. ویژگی ها این تانک : کشور سازنده:اسراییل کمپانی سازنده:MANTAK وزن: 63 تن در مدل های Mark I و Mark II 65 تن در مدل های Mark III و Mark IV درازا: 8.30 متر در مدل های Mark I و Mark II با حساب لوله توپ و 7.45 متر بدون حساب لوله. 9.04 متر در مدل های Mark III و Mark IV با حساب لوله توپ و 7.60 متر بدون حساب لوله. پهنا: 3.70 متر در مدل های Mark I و Mark II 3.72 متر در مدل های Mark III و Mark IV بلندی: 2.65 متر در مدل های Mark I و Mark II 2.66 متر در مدل های Mark III و Mark IV موتور: موتور دیزل V12 خنک شونده با باد AVDS-1790-6A با قدرت 908 اسب بخار ساخت کمپانی Teledyne Continental آمریکا در مدل های Mark I و Mark II موتور دیزل V12 خنک شونده با باد AVDS-1790-9AR با قدرت 1200 اسب بخار ساخت کمپانی Teledyne Continental آمریکا در مدل Mark III موتور دیزل V12 خنک شونده با آب GD883 با قدرت 1500 اسب بخار ساخت کمپانی General Dynamics در مدل Mark IV گنجایش باک: 1100 تا 1400 لیتر در مدل Mark I 1400 لیتر در مدل های Mark II و Mark III و Mark IV رنج عملیاتی: 500 کیلومتر در همه مدل ها سرعت: 50 کیلومتر بر ساعت در مدل های Mark I و Mark II 60 کیلومتر بر ساعت در مدل Mark III 64 کیلومتر بر ساعت در مدل Mark IV جنگ افزار ها: یک توپ 105 میلیمتری خان دار Royal Ordnance L7 ساخت انگلیس که با نام L52 M68 نیز شاخته میشود با توانایی شلیک موشک های ضدتانک LAHAT در مدل های Mark I و Mark II و 2 تا 3 تیربار 7.62 میلیمتری 12 نارنجک انداز و یک خمپاره انداز 60 میلیمتری که در مدل Mark I در خارج از تانک و در مدل Mark II داخل تانک است یک توپ 120 میلیمتری بدون خان MG251 ساخت IMI اسراییل با توانایی شلیک موشک های ضدتانک LAHAT در مدل Mark III و 3 تیربار 7.62 میلیمتری و 12 نارنجک انداز و و یک خمپاره انداز 60 میلیمتری که Mark II داخل تانک است یک توپ 120 میلیمتری بدون خان MG253 ساخت IMI اسراییل با توانایی شلیک موشک های ضدتانک LAHAT در مدل Mark IV یک تیربار سنگین 12.7 میلیمتری M2 Browning .50 و 2 تیربار 7.62 میلیمتری و 12 نارنجک انداز و و یک خمپاره انداز 60 میلیمتری که Mark IV داخل تانک است مترجم :عادل خدر خوجه ، کپی بدون ذکر نام مترجم و لینک مطلب شراعا حرام می باشد منبع : ویکیپدیا   /// منتقل شد
  18.     اسكاد در جنگ: ساير منازعات     ليبي يكي از بزرگترين مشتريان موشكهاي اسكاد صادراتي بود و در يكسري از توافقات دوجانبه با اتحاديه شوروي 72 سكوي پرتاب 9P117 و چند صد موشك R-17E را دريافت كرد. همانگونه كه پيشتر نيز اشاره شد، ليبي منبع تامين موشكهاي اسكادي بود كه توسط ايران در جنگ شهرها در دهه 1980 به كار گرفته شد. پس از آنكه آمريكا در تلافي بمب گذاري تروريستي در تالار رقص برلين، عليه طرابلس و بنغازي حملات هوايي انجام داد، ليبي تنها حمله موشكي انجام شده عليه اروپا را اجرا كرد. در پاسخ به اين حملات هوايي، ليبي دو فروند موشك R-17E را به سمت جزيره لامپدوساي ايتاليا شليك كرد تا پايگاه ششم نيروي دريايي آمريكا را مورد اصابت قرار دهد. موشكها نيز بدون آنكه آسيبي به اهداف بزنند، درون دريا افتادند. ليبي برنامه موشكي داخلي نسبتا گسترده اي را طي سالهاي دهه 1990 اجرا كرد كه عمدتا با همكاري كره شمالي انجام شد، اما اين برنامه در سال 2004 به عنوان بخشي از تلاشهاي مورد حمايت آمريكا و انگليس براي حذف اين برنامه تسليحاتي در ازاي برداشتن تحريمهاي اقتصادي غرب عليه ليبي متوقف شد.         تيپ موشكي99 اُم كه البته اسما توسط نيروهاي افغان ولي عمدتا توسط سربازان شوروي راهبري مي شد. در اينجا تصوير يكي از سكوهاي 9P117M ديده مي شود كه در حال انتقال به جبهه در سال 1989 است     يمن در اواخر دهه 1970 يك تيپ موشكي اسكاد را تجهيز كرد. طي جنگ شهري در مِي-ژولاي 1994 ، نيروهاي يمن جنوبي تعدادي موشك اسكاد را به سمت پايتخت يمن شمالي (صنعا) شليك كردند كه اين اقدام نيروهاي يمن شمالي را براي اعزام تيپ موشكي اول خود كه مجهز به موشكهاي مدرنتر توچكا ( SS-21 )بود تحريك كرد. در مجموع، حدود 30 فروند موشك R-17E و 35  فروند موشك توچكا طي دوران جنگ داخلي شليك شد.     اسکاد در افغانستان   گسترده ترين كاربرد جنگي موشك اسكاد در پايان جنگ شوروي-افغانستان در 1988 رخ داد. هنگامي كه ارتش شوروي در مي 1988 شروع به ترك خاك افغانستان كرد، ارتش افغانستان با ايجاد تيپ موشكي 99 اُم مجهز به موشك R-17E در پايگاهي در آفشور تقويت شد. اين سامانه هاي موشكي ابتدا در نوامبر 1988 اعزام شد و در واقع تيپ عمدتا توسط سربازان شوروي اداره مي شد كه سربازان افغان نيز به تدريج به اين واحد مي پيوستند. نخستين موشكها عليه زاغه هاي مهمات نيروهاي مجاهدين افغان در مجاورت مرز پاكستان شليك شد.   نواخت شليك پرتابهاي موشك به نحو چشمگيري در ماه هاي مارس تا ژوئن 1989 در جريان جنگ جلال آباد افزايش يافت. طي اين دوره چهار ماهه 438 فروند اسكاد شليك شد و تا اكتبر 1989 نيز 995 فروند ديگر پرتاب شد. با درنظر گرفتن اين مطلب كه قيمت صادراتي موشك R-17E در آن زمان حدود يك ميليون دلار براي هر فروند بود، آتشبار مذكور بسيار پرهزينه بوده است، با اين وجود جايگزين نقش هواپيماهاي روسي شده بود كه در آن اواخر از افغانستان خارج شده بودند. منابع شوروي بعدا كاربرد پرهزينه و پرتعداد موشكهاي اسكاد را به عنوان بخش اساسي دفاع موفق از جلال آباد ارزيابي كردند. تعداد پرتابهاي اسكاد با خروج نهايي ارتش شوروي و غرق شدن افغانستان در جنگ داخلي طولاني مدت، به نحو چشمگيري كاهش يافت. تا ماه مي 1991 ، تيپ موشكي 99 اُم از 1700 موشك اسكادي كه دريافت كرده بود 1554 فروند آن را شليك كرد.         سكوي پرتاب 9P71 سامانه موشكي اوكا يك موشك سوخت جامد 9M714 را حمل مي كرد و اين نمونه، از هنگ موشكي پنجم اسلواك پيش از اجراي فرآيند خلع سلاح، در پادگان مربوطه نزديكي مارتين در وضعيت پرتاب ديده مي شود   در تاريخ 24 آوريل 1992 ، نيروهاي مجاهدين افغان به فرماندهي احمدشاه مسعود، پايگاه نظامي افشور را به همراه حدود 50 فروند موشك و تعدادي سكوي پرتاب باقيمانده را تصرف كردند. ساير بخشهاي مجاهدين نيز چند موشك و سكوي پرتاب ديگر را تصرف كردند، اما بدون كمك گرفتن از تعداد اندك اسراي افغاني آموزش ديده از تيپ موشكي 99 اُم، مشكلات چشمگيري در پرتاب موشك وجود داشت. طي دوره جنگهاي داخلي از آوريل 1991 تا تهاجم طالبان به كابل در بهار 1996 ، حدود 44 فروند موشك اسكاد در ميادين مختلف نبرد شليك شد.     تا آن زمان، سكوهاي پرتاب 9P117 و موشكهاي R-17E در ميان دسته هاي مختلف نيروها پراكنده شده بود و طالبان سعي كرد تا بخشي از موشكهاي موجود را طي جنگ اواخر دهه 1990 تصرف كند. البته،به دليل وضعيت ضعيف فني تجهيزات و فقدان نيروهاي آموزش ديده، تنها پنج فروند موشك اسكاد پس از تابستان1996 شليک شد.    نيروهاي ايالات متحده پس از عمليات نظامي در افغانستان در 2001 ، سكوها و موشكهاي اسكاد باقيمانده را تحت كنترل خود گرفتند و آخرين چهار فروند سكوي پرتاب عملياتي در ژانويه 2005 در دره پنشير اوراق شد.   ادامه دارد...
  19.     در این تاپیک قصد داریم به معرفی چند منطقه باورنکردنی از گورستان ها زرهی در این کره خاکی بپردازیم با ماهمراه باشید. Rockensussra ، تورینگن آلمان     گاهی اوقات،وجود گورستان های زرهی به معنای یک خبر خوب است،زمانی که ما فولاد های زنگ زده خودرو ها زرهی را می بینیم به یاد جنگ ها اخیر می افتیم که این ابزار ها در آن شرکت کرده اند،البته این در مورد خودرو های زرهی ضد زنگ این گورستان صدق نمی کند. همانطور که مشاهده می کنید این تصاویر متعلق به گورستان زرهی Rockensussra آلمان هستش که در بین جنگل ها عمیق تورینگن در حدود 300 کیلومتر جنوب غربی برلین واقع شده است،در این گورستان در حدود 14.200 تانک و نفر زرهی در طی 20 سال یا زمان بیشتر از زمان ملحق شدن برلن غربی و شرقی انبار شده است.       وسایل زرهی جمع شده در این مکان مربوط به الحاق ناگهانی آلمان غربی و شرقی است که طی آن بعد از یک پارچه شدن ملت آلمان مازاد وسایل زرهی شرقی و غربی خود را به این مکان منتقل کرده است البته پایان یافتن جنگ سرد با از بین رفتن بلوک شرق و در پی آن قرار داد خلع سلاح نیز در این مهم تاثیر گذار بود.     البته جای سئوال هست چگونه آلمانی ها از آلیاژ های فلزی این تانک ها و نفربر ها استفاده نمی کنند در حالی که میتوانند براحتی از این همه زخایرفلزی بهره نمی برند ،برای مثال آن ها میتوانند از یکی از فلز هایی آلیاژ فولادی این خودروهای زرهی ،تیغه چاقویی به ارزش 500 یورو بسازند.     Culebra ، پورتوریکو   از سواحل زیبا و سفید پورتوریکو انتظار پیداشدن تانک هایی میان شن و ماسه ها نمی رود، ولی با این وصف در این مکان زیبا چنین است ،تانک هایی وجود دارد که به مانند نهنگ هایی که در میان شن و ماسه ها غرق شده اند و نیمی از بدنه ها فلزی شان در بیرون از انبوه شن و ماسه قرار داد و زیبایی خاصی به سواحل کولبرا پورتوریکو داده است،و آن را به یکی از زیبا ترین سواحل جهان تبدیل کرده است.       در تصویری که مشاهده می کنید که یکی از تانک ها تمرینی به جا مانده نیروی دریایی آمریکا در این جزیره هست که بعنوان نیروهای فرضی در تمرینات نیروی دریایی مورد استفاده قرار می گرفته است،پس از شکایت ساکنین محلی جزیره کولبرا نیروی دریای آمریکا به جزیره نزدیک یعنی vieques نقل مکان کرده ولی این تانک ها فرضی در همان مکان به حال خود رها شده اند ،پس از گذر زمان به این وضعیت در آمده اند ، نقاشی ها که بر روی این غول های فولادی انجام شده زیبای خاصی را به مکان داده است.     گورستان تانک در فرانسه در نقطه ای از کشور انقلاب خیز و پر شور فرانسه گورستانی زرهی وجود دارد ،در این گورستان ما خودرو های زرهی متنوعی بر خورد می کنیم،خودرو ها زرهی مرتبط به جنگ خانمان سوز جهانی دوم ،خودرو های زرهی معاصر (جنگ سرد)،برای فرانسوی ها این مکان واقعه های غم انگیز بسیاری را تداعی می کند تصور آن ها از این غول ها زرهی آن است که این ها وسایل تخریب روستا ها و شهر ها فرانسه  در طول جنگ جهانی دوم توسط نازی ها بودند.     گورستان تانک ها جنگ جهانی دوم روسیه در گوشه خاصی از این جهان پهناورشما عجیب ترین گورستان نظامی پیدا می کنید که در آن پر از اجساد سربازان بر خاک افتاده نیست بلکه با لاشه تانک ها رها شده رو برو خواهید بود،که زمانی تداعی کننده فرشته ی مرگ بود ، این زخیره عظیم زرهی در حال حاضر به طور کامل به فراموشی سپرده شده و امیدواریم هرگز شاهد فعال شده زرهی ها عظیم به ماننده قرن بیستم نباشیم.     گورستان تانک ها افغانستان (قندهار و کابل)   افغاستان در خانه خود دارای دو گورستان عظیم زرهی اعم از تانک و نفربر و... است،که هردو در دو شهر مهم این کشور واقع شده است،گورستانی که در تصاویر مشاهده می کنید در اواخر 1979 یا اوایل 1980 متولد شد،یکی از این گورستان ها در حومه کابل قرار دارد که دارای مجموعه عظیمی از وسایل نقلیه زره پوش غیرقابل استفاده و رها شده است . کابل در طور 3500 سال مورد هجوم بسیاری از اقوام به خاط موقعیت سوق الجیشی خود شده است از جمله می شود اشاره کرد به حمله قوم مغول،بریتانیا،شوروی،آمریکا و ... که همه به خاطر موقعیت بسیار مهم این منطقه بوده برای همین همواره این شهر مورد تهاجم و غارت گری ها بسیار شده است.         کابل محل بسیاری از درگیری ها مهم جهان بوده است ،پس وجود همچین گورستانی در این شهر عجیب نیست. همانطور که مشاهده می کنید این جا نیز دومین گورستان بزرگ نظامی افغانستان است که در دومین شهر مهم افغانستان یعنی قندهار واقع شده است،قرار گرفتن تی 62 در این گورستان نشعات گرفته از جنگ 9 ساله شوروی و مجاهدان افغان بوده است ، تانک هایی که در تصویر مشاهده میشود  شامل تی 62 و تی 55 شوروی هستش که در اثر ازبین رفتن و غیر قابل استفاده شدن توسط نیروی ها ارتش سرخ شوروی در این جا به حال خود رها شده اند و همچین گورستانی را بوجود آوردند.       حتی بازنگ زدن این تانک ها نیز نمیشود با اطمینان خاطر مطمئن شد که هر آن امکان استفاده نباشد،چنین زخایر عظیمی برای مردم افغانستان نشان مجاهدت ها زیاد برعلیه اتحاد جماهیر شوروی است. در نهایت دولت افغانستان در سال 2010 گورستان تانک های خود درحومه پایتخت افغانستان که زمانی به عنوان نماد شکست شوروی سابق درافغانستان به شمار می آمد، به چینی ها فروخت تا با لاشه تانک های اسقاط شده به چرخ اقتصادی خود رونق بیشتری بدهد.   مولف و ترجمه :عادل خدرخوجه کپی بدون ذکر منبع نویسنده و لینک مطلب شرعا حرام می باشد.   ادامه دارد...
  20.   otterburn بریتانیا   تصاویر زیبایی که در حال حاضر مشاهده می کنید توسط استیو بوت عکاس بریتانیایی گرفته شده است،تانک زنگ زده ای که مشاهده می کنید نسخه ی ابتدایی از تانک چیفتن هستش که پس از بازنشست شدن به مانند سایر وسایل نقلیه زرهی در مراتع otterburn انگلستان به حال خود رها شده است ،این مرتع جزوی از پارک ملی نورتامبرلند به حساب می آید ، به طوری که منابع خارجی می گویند حدود 23 درصد از این پارک ملی در اشغال همچین وسایل نقلیه زرهی هست،پارک ملی نورتامبرلند در شمال انگلستان واقع شده ست ،دسترسی به این وسایل برای عموم براحتی امکان دارد، وحتی علاقه مندان میلیتاریستی نیز میتوانند با وارد شدن بر این وسایل از کار افتاده به طور واقعی تجربه حضور در یک تانک (یال سایر وسایل نقلیه زرهی) واقعی را داشته باشند.
  21. بخش دوم       مرکاوا مارک چهار از زوایای مختلف   مشخصات کلی     قدرت آتش مرکاوا : مرکاوا در نسخه ها ابتدایی چون مارک 1و 2 (IوII) از توپ 105 میلی متر M68 استفاده می کرد، ولی در نسخه های بعدی یعنی مرکاوا مارک سه و چهار از توپ 120 میلی متری بدون خان( MG253) IMI برای این تانک ها مورد استفاده قرار قرار گرفت ،علاوه بر توپ اصلی، مرکاوا دارای دو عدد مسلسسل با کالبیر 7.62 برای استفاده علیه نفرات پیاده و یک عدد خمپاره 60 میلی متری هستش.   تحرک و پویایی: مرکاوا از یک موتور توربور شارژ دیزل 1500 اسب بخار بهر می برد که توسط MTU طراحی شده و تحت لیسانس شرکت formerly General Dynamics در اسرائیل ساخته شده است.این موتور به مرکاوا این امکان را می دهد تا سرعتش را به 64 کیلومتر برساند.         Merkava Mark I     Merkava Mark I اولین بار در آپریل 1979،به طور رسمی وارد خدمت در ارتش کشور اسراییل شد.این تانک ویژه منطقه های سخت و ناهموار شمال اسراییل و بلندی های جولان ساخته شد.این تانک در سیستم ترمز دارای مشکل هایی بود.در این تانک،یک توپ 105 میلیمتری Royal Ordnance L7 ساخت انگلیس و 2 تیربار 7.62 میلیمتری و یک خمپاره انداز 60 میلیمتری مجهر بود.موتور تانک در جلوی تانک نصب شده بود و درهای خروج اضطراری در عقب قرار داده شده بود.این تانک برای اولین بار در جنگ سال 1982 با لبنان مورد استفاده قرار گرفت،از تانک مرکاوا مارک یک با خروج کردن مهمات از قسمت عقب تانک به عنوان یک نفر بر آمبولانس استفاده میشد،همچنین این تانک نیز مجهز به یک خمپاره اندازه 60 میلی متری بود که این امکان را به مرکاوا میداد تا اهداف خارج از برد توپش را با خمپاره انداز مورد هدف قرار بدهد.            Merkava Mark II     Merkava Mark II برای اولین بار در سال 1983 وارد خدمت شد.در این تانک،چند مورد بهبود یافته بود ولی بیشتر تمركز وظیفه تانک،بر جنگ شهری استوار بود.این تغییرها به دنبال جنگ با لبنان به سال 1982 و نبرد شهری سنگین در بیروت،انجام شدند. این مدل نیز همچون مدل پیشین،از یک توپ 105 میلیمتری Royal Ordnance L7 ساخت انگلیس و 2 تیربار 7.62 میلیمتری و یک خمپاره انداز 60 میلیمتری استفاده میکرد.در این مدل نیز موتور در قسمت جلو و یک در ورودی و خروجی در عقب تانک بود.     نسخه های دیگر مرکاوا مارک 2 مارک 2 B : این نسخه دارای کنترل آتش حرارتی و مورد بروز رسانی ناشناخته در سیستم کنترل آتش خود قرار گرفت. مارک 2 C :این نسخه تنها با اضافه شدن زره در قسمت بالایی برجک تان برای بهبود حفاظت تانک در برابر حملات هوایی قرار گرفت. مارک 2 D : این نسخه دارای زره کامپوزیت مدولار بر روی شاسی و برجک بود،این زره به تانک آسیب دیده این امکان را می دهد تا زره آسیب دیده خیلی تعویض وبازیابی شود.             Merkava Mark III     به دنبال اطلاعات و تجربه های بسیار مفیدی که در جریان جنگ لبنان در سال 1982،بدست آمد،Merkava Mark III در سال 1989 پا به عرصه وجود گذاشت.این مدل،دارای موتوری به قدرت 1200 اسب بخار،سیستم فنربندی و جعبه دنده جدید و یک توپ 120 میلیمتری بدون خان ساخت کمپانی اسراییلی IMI بسیار پرقدرت شده بود.     تانک Merkava Mark III Baz     Merkava Mark III Bazارتش اسراییل در دهه 1990 میلادی،دست به ساخت مدل های جدیدی از تانک Merkava به نام Merkava Mark III Baz که مناسب و ویژه برای حمله های مختلف و عملیات نظامی در ناحیه های شهری است.این مدل با نام LIC نیز شناخته میشود.این تانک در سال 1995 از خط تولید خارج شد.این تانک دارای تیرکهایی است که با استفاده از آنها راننده و فرمانده تانک میتوانند حرکت های خود در خیابان های تنگ را تنظیم کرده و میزان خسارت ها به محیط شهری را به حداقل برسانند.به منظور مقابله با مواد انفجاری که از بیرون بر روی این تانک ها انداخته میشود،تورهای سیمی در برخی نقاط این تانک قرار داده شده است.       مرکاوا مارک 3 باز در حال شلیک (آتش دهانه توپ )     برجک فرماندهی این تانک نیز دوباره طراحی و نصب شده است و امکان دید از بالا در ارتفاعی بالاتر را به فرمانده میدهد.تیربار سنگین 12.7 میلیمتری M2 Browning .50 بر روی این تانک نصب شده که با سیستم کنترل آتش تانک در ارتباط است و به صورت کنترلی و با استفاده از یک سیستم تخریب الکترونیک که در زیر تجهیزات زرهی این تانک نصب شده کار میکند.   ارتش اسراییل بر این باور بود که تیربار سنگین 12.7 میلیمتری M2 برای محیط های شهری مناسبتر است.یک دریچه آتش و یک پنجره برای مشاهده محیط اطراف نیز بر روی این تانک نصب شده و تکتیرانداز با استفاده از آن میتواند از داخل تانک به هدف شلیک کند،این تانک میتواند از مهمات غیرمرگبار نیز استفاده کند که تا فاصله 30 متری موثر هستند. Merkava Mark III Baz دارای یک سیستم کنترل آتش بسیار پیشرفته،حفاظت کننده بسیار موثر خدمه در برابر حمله های NBC(رادیواکتیو،بیولوژیکی و شیمیایی)، تهویه مطبوع بسیار مناسب با درجه دمای قابل تنظیم،زره چندتکه یا ماژولار به نام Kasag(یعنی خسارت وارده،با تعویض قطعه زره آسیب دیده،سریعا برطرف میشود) میباشد.         سیستم جدید دیگری که در تانکهای Baz به کار گرفته شده یک دوربین 360 درجه است.برای دیدن محیط،نیازی به چرخاندن دوربین نیست، بلکه این دوربین اساسا از ساختار پوششی 360 درجه برخوردار است و تصویر های آنی از محیط را در اختیار خدمه تانک قرار می دهد که به آگاهی آنها از محیط اطراف و تهدیدهای احتمالی پیرامون وسیله نقلیه می افزاید.این دوربین در صورت مشاهده هر حرک مشکوک یا فعالیت مشکوک در اطراف تانک آن را به خدمه اطلاع میدهد،این سیستم برای تامین ایمنی تانک در محیطهای خطرناک بسیار مناسب است،این مدل همچنین دارای مسافت یاب بهبود یافته است. همچنین دستگاهی جهت علامتگذاری نقاط و یک دوربین جدا در قسمت عقب تانک نصب شده است تا خدمه بهتر بتوانند در خیابان های باریک،جهت یابی کنند.   ادامه دارد...
  22. گورستان نظامی بگرام افغانستان       در جاده منتهی به فرودگاه هوایی بگرام در استان پروان افغانستان میتوان غنیمت ها جنگی برجامانده از حمله روس ها به افغانستان را مشاهده کرد، غنایمی مانند تانک ،نفربر و... از جمله غنایم به جا مانده از حمله ارتش سرخ به افغانستان هست.       توضیح تصویر-تانک و وسایل نقلیه زره پوش نابود شده (بالای) تانک تی 55 (سمت چپ) مهمات منفجر نشده (سمت راست)     از لحاظ تاریخچه،پایگاه هوایی بگرام (قبلا به عنوان فرودگاه نظامی بگرام شناخته می شد) که توسط نیرو های شوروی در طی 10 سال اشغال خود بین سال ها 1979 تا 1989  استفاده می شد.         روس ها با ایجاد شبکه گسترده از استحکامات و ساختمان ها پشتیبانی اقدام به استحکام این فرودگاه کرده اند و به نوعی پایگاه مرکزی خویش برای عملیات علیه نیروهای مجاهد افغان انتخاب کردند ،درحال حاضر نیز فرودگاه بگرام بزرگترین فرودگاه نظامی آمریکا در افغانستان هست،آمریکایی ها پس از تهاجم به افغانستان در سال 2006 اقدام به مرمت دوباره این پایگاه کردند،فرودگاه جدید قابلیت پذیرایی هواپیماهای ترابری بزرگی از نوع   c-5 ،هرکولوس و... داراست.       تصویری از فرودگاه نظامی بگرام در عین طوفان     در گوشه ای فراموش شده ی این فرودگاه ،هواپیماهایی مختلف ساخت شوروی به حال خود رها شده اند از جمله میتوان میگ ها 21 از نوع اس در تصویر به وضوح دید.       این میگ 21 رها شده سابقا در(خدمت نیروی هوایی افغانستان) بود، این جنگنده ها همانطور که در تصویر دیده میشود اصلا در محدوده فرودگاه نیز قرار ندارد، همانند غنایم جنگی که در تصاویر بالا دیدیم در یک فضای کاملا باز به حال خودشان رها شده اند ،زمانی که این وسایل بر علیه افغان ها استفاده میشد اوج فناوری نظامی شوروی به حساب می آمدند.
  23. دوستانی که در این امر اطلاعات دارن لطفا به این پرسش جواب بدن   البته به نظرم زره تانک ها چون از ترکیب آلیاژ ها مختلف ساخته میشه تجزیه و بازیابی شون بسیار سخت هستش.
  24. بخش نخست / مرکاوا ارابه رژیم صهیونستی       مقدمه /تانك مركاوا (مركاوا در عبري מרכבה به معني Chariot يا ارابه) جزو یکی از مطرح ترین تانكهاي اصلي ميدان نبرد است كه توسط وزارت دفاع اسرائيل(Israel Defense Forces يا IDF ) طراحی و ساخته شده است،مرکاوا با طور رسمی در سال 1979 به خدمت ارتش رژیم صهیونستی در آمد ، به طور کلی چهار نسخه از این تانک میدان نبرد توسط رژیم صهیونستی ساخته و وارد خدمت شده است،اولین بار مرکاوا در جنگ 1982 لبنان به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفت، نام "مرکاوا" در ابتدا برنامه طراحی اولیه این تانک انتخاب شده است،هدف اصلی از ساخت تانک مرکاوا،رسیدن به تانکی با ویژگی ها قابل توجه ای چون بازیابی سریع بعد از آسیب در هنگام نبرد ،بقای پایدار در نبرد ،و تا حد امکان حفاظت از جان خدمه تانک (به دلیل جمعیت کم این رژیم منحوس) بوده است. بدين جهت موتور در قسمت جلوي تانك تعبيه شده است كه باعث افزايش سطح حفاظت زرهی در قسمت جلوي تانك مي‏شود؛ بنابراين، خدمه مي‏توانند در صورت از كار افتادن تانك، از قسمت عقب آن، خارج شوند اين تانك داراي زره بسيار مقاومي است و توانايي حركتي بالايي دارد؛ در واقع اين تانك، داراي بهترين نوع حفاظت، در كل تانكهاي توليدي در جهان است.   بدنه و زره اصلي مركاوا در كارخانهء تل‏هاشومر ساخته مي‎‏شود و ساير اجزائش نيز در كارخانه‏هاي نظامي IMI, Elbit, Soltam و... توليد مي‏شوند. بنا به گزارش هایی خط تولید مرکاوا مارک IV  پیش از آغاز جنگ لبنان در سال 2006 بسته خواهد شد،با این حال در تاریخ 7 نوامبر 2006،هاآرتص گزارش داد که پس ارزیابی  که توسط ستاد کل ارتش اسرائیل صورت گرفت،پس از ارزیابی ها صورت گرفته تصمیم به این شد که به طور موقت خط تولید تانک مرکاوا بسته شود،ولی سرانجام در 16 اوت سال 2014 ،موشه یعلون ،وزیر دفاع اسرائیل اعلام کرد که تولید مرکاوا مارک چهار(IV ) برای نیروی دفاعی زرهی اسرائیل از سر گرفته شده است.           تاریخچه مرکاوا   به دنبال جنگ شش روزهه 1967 و تحريم تسليحاتي دولت فرانسه بر عليه اسرائيل، وزارت دفاع اسرائيل، قراردادي را با انگلستان جهت توليد مشترك تانك پرقدرت به امضاء رساند. در سال 1969، به دنبال فشار كشورهاي عربي، دولت انگلستان، معاملهء ساخت تانك با اسرائيل را برهم زد و تانكهاي چيفتن را به ايران فروخت. در آن زمان، اسرائيل متوجه شد كه براي تامين سلاح‏هاي مورد نيازش، نمي‏تواند بر روي ديگر كشورها حساب كند، از اين رو، خود دست به كار توليد تانك شد. با اين حال در زمان نزديك به وقوع جنگ 1973 يام كيپور، ايالات متحده، تعدادي از تانكهاي ذخيرهء خود را به اسرائيل فرستاد.   در آن زمان، حافظ اسد (رئيس جمهور فقيد سوريه) و انور سادات (رئيس جمهور فقيد مصر) با ملك حسين (پادشاه اردن)، جلسه‏اي مشترك در امان برگزار كردند. هدف آنها، متقاعد كردن همراهي اردن در جنگ آتي بود. آنها قصد داشتند نيروهاي اسرائيلي را از بلندي‏هاي جولان و صحراي سينا به عقب برانند. شاه حسين، به دليل ترس از وقوع جنگ و به خطر افتادن تاج و تخت پادشاهي، با يك هليكوپتر، كه خود هدايت آن را بر عهده داشت به تل‏آويو پرواز كرد و در ديدار با گلداماير (وزير خارجهء وقت اسرائيل)، وقوع يك جنگ در آينده‏اي نزديك، به اطلاع وي رساند. بدين جهت، اسرائيل با كمكهاي فني و تسليحاتي آمريكا، توانست اين جنگ را پشت سر بگذارد.   اسرائيل دريافته بود كه به علت جمعيت كم و سرزمين بسيار كوچك، نمي‏تواند متحمل تلفات سنگين در جنگ شود؛ از اين رو مركاوا، براساس حداكثر حفاظت جاني از خدمه‏اش، طراحي شد. از آنجا كه تعمير يك تانك معيوب يا آسيب‏ديده، ساعتها يا روزها به طول مي‏انجامد، خدمهء تانكهاي اسرائيلي، جهت كاهش خطا و ايجاد صدمات، ماهها آموزش سنگين مي‏بينند.   به سال 1970، دولت اسرائيل، دريافته بود كه به يك ظرفيت بومي جهت توليد تانك در داخل كشور به شدت نياز دارد؛ بدين جهت، «تال» ژنرال ارشد اسرائيلي رهبري يك تيم طراحي را جهت ساخت يك تانك با مشخصات عالي ويژهء ميدان نبرد، بر اساس تجربياتي كه از جنگهاي 1967 و 1973 بدست آورده بود، آغاز كرد. عمدهء تمركز اين تيم طراحي، بر حفاظت جان خدمهء تانك استوار بود.   ژنرال تال (با نام ديگر Talik) از فرماندهان ارشد اسرائيل است كه فرماندهي نبرد تانكها را در جريان جنگ 1967 در صحراي سينا و فرماندهي مرحلهء آخر جنگ 1973 را جهت راندن نيروهاي زرهي سوريه به پشت بلندي‏هاي جولان برعهده داشته است. وي در صحراي سينا، به مانند رومل در شمال آفريقا عمل نمود و به عنوان دارندهء بالاترين دانش نبرد تانكها در اسرائيل شناخته مي‏شود. به تاريخ 13 مارس 1977، اسرائيل، به طور رسمي، ساخت و تكميل تانك مركاوا را اعلام نمود.   ادامه دارد...   منبع