برترین های انجمن

  1. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      20

    • تعداد محتوا

      9,527


  2. mostafa_by

    • امتیاز

      14

    • تعداد محتوا

      2,358


  3. alala

    alala

    Editorial Board


    • امتیاز

      14

    • تعداد محتوا

      5,269


  4. HRA

    HRA

    Editorial Board


    • امتیاز

      8

    • تعداد محتوا

      466



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on دوشنبه, 16 اردیبهشت 1398 در پست ها

  1. 12 پسندیده شده
    عرض سلام و احترام خدمت شما و دیگر دوستان گرانمایه میلیتاری. معمولاً در این مدل از بحث ها، به دلایلی ورود نمی کنم. اما با مطالعه نظر دوست خوبم، بهتر دیدم که من هم نظراتی چند را عرض نموده و نقد / دیدگاه خود را ارائه نمایم. اول، عرضم را با مطلع پایانی فرمایش ایشان آغاز می کنم : متأسفانه این فرمایش و نگاه که البته اپیدمی آن در جامعه به خوبی هویداست، نظری است که نه مبنای علمی دارد و نه عقلی. مگر علم اقتصاد و یا علم سیاست، مفهومی عام است که افراد، به صرف در معرض آن بودن، واجد شرایط درک و فهم آن شوند. شما در معرض بیماری هم قرار می گیرید، ولی نه پزشک می شوید و نه صاحب نظر در زمینه پزشکی و اگر نظری هم بدهید (که براساس دیده ها و شنیده ها باشد)، قطعاً نظری علمی و منطقی نیست (ولو اینکه برحسب اتفاق نظر درستی هم باشد.). چرا که علم پزشکی الف تا یاء خود را دارد و مادامی که به سراغ مطالعه و مداقه در آن نرویم (که لزوماً به مفهوم داشتن تحصیلات آکادمیک نیست و می شود همان راه ایشان را با مطالعه منابع شان رفت و از نظرات اساتیدشان بهره مند شد و بر آن دانش مسلط شد)، امکان این را ندارد که نظری صحیح و علمی بدهیم. در مباحث علمی هم اساساً مفهوم «نظر شخصی» معنی خاصی پیدا نمی کند. چون بحثی مثل زیبایی یا لذت از طعم غذا نیست که بسته به ذائقه و دید و فکر افراد متفاوت بوده و نظر همه هم براساس آن دید، درست یا منطقی به نظر برسد. به عبارتی «نظر شخصی» در مباحث علمی؛ بالاخص علوم انسانی، باز برگرفته از دیدگاه های متفاوت «صاحب نظران» خواهد بود و نه عوام (نسبت به آن علم. ولو اینکه گوینده مثلاً در رشته ای دیگر پروفسور و صاحب نظر جدی باشد.). بر همین اساس، ما یا صاحب نظر هستیم که بتوانیم نظر خود را عنوان کنیم، و یا نیستیم و ناچار، به استناد دیگر منابع و گفتگوها و تحلیل های علمی صاحب نظران منطقی در این زمینه می بایست حرفی را مطرح کرده و مستظهر به مستندات و منابع محکم نماییم که طبیعتاً آن هم از دایره «نظر شخصی» خارج خواهد بود. و اما بعد. البته که این یکی از راه حل هاست. ولی راه حل معقولی نیست. چون بحران فعلی را به بحران بزرگتری منتقل می کند که دهه ها دامان کشور را خواهد گرفت. اما استدلالی که برای آن آوردید، استدلال صحیحی نیست. این استدلال، قدری مشابه همان استدلالی است که از قضا نظام هم بسیار پیرو و پیگیر آن است که همه کشورها برده اند و تنها یکی دو کشور آزاده وجود دارد که طبیعتاً نه دیدگاهی علمی و نه منطقی است و بیشتر برپایه باور به فرضیات توطئه استوار است. اگرچه غرب در عصر استعماری تا همین چند دهه پیش، چنین سیاستی را دنبال می کرد، اما با ورود مفاهیم مدرن به عرصه سیاست روز و تعمیم آن به کشورهای خرد جهان و عبور از مرزهای چند کشور ابرقدرت، اندک اندک مناسبات تفاوت هایی اساسی را به خود دیده است که آن مدل قدیمی برده داری مدرن از کشورها جای خود را به تعاملات اقتصادی و سیاسی داده است. البته طبیعی است که به هم پیوستگی اقتصادها و نیز نیازهای مشابه سیاسی، اشتراکات و یا حتی پیروی هایی را برای کشورهای مختلف به همراه داشته است. ولی این هم نه براساس مدل «دستور ارباب / اطاعت رعیت»، که بر مبنای منفعت ملی و انتظار جبران متقابل یا سود آتی است. اگر بخواهم نظر خود را در خصوص این گزینه عرض کنم، باید بگویم که ابداً قائل به طرفداری از امریکا نبوده و بالعکس، معتقدم نظام بعدی که در ایران به روی کار بیاد، چهل سال عقبگرد را به ایران خواهد آورد؛ همانطور که از بعد اقتصادی، نظام فعلی هم چهل سالی عقب تر رفت نسبت به نظام گذشته و مادامی که ساختارها و مشکلات اساسی این نظام (که برگرفته از مردم آن است و نه حاکمان که اساساً حاکمان جز مردمانش نیستند)، بهبودی حاصل نخواهد شد و حداکثر شاید دردسرهایی نظیر تحریم ها را شاهد نباشیم (کما اینکه در عصر دولت گذشته، تا اواخر عمر دولت تحریمی نبود، ولی اوضاع اقتصادی مساعدی را هم شاهد نبودیم و در دولت های قبلی نیز ایضاً). ولی این به این معنی نیست که بشود دیدگاه «حمایت از امریکا غلط است = غرب دشمن ایران است» را پذیرفت. این دیدگاه نیز به هیچ وجه دیدگاهی علمی و منطقی نیست و بیشتر برگرفته از باورها و دیده ها و شنیده های ماست تا نگاهی علمی به ماجرا. چون اساساً هر انتخابات (ولو رقابت با رئیس جمهور مستقر)، پرونده ای مستقل از دیگر انتخابات بوده و نیاز به مطالعه ای جدی بر روی نامزدها، تحرکات، گفتگوها، سخنرانی ها، اسپانسرها، مناظره ها، نظرسنجی ها، تبلیغات و ... دارد و تازه در نهایت برآوردی تقریبی حاصل شود که باز ممکن است با نتیجه نهایی تفاوت داشته باشد. بالاخص در انتخابات پیچیده ای نظیر انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده که پروسه ای تقریباً دو ساله را طی می کند و حداقل تا فوریه سال 2020 که انتخابات درون حزبی آن آغاز می شود، اصلاً و ابداً نمی توان حتی درمورد کلیات امر نیز نظر داد؛ چه برسد به اینکه از الان، رئیس جمهور پیروز را مشخص کنیم. آنهم قبل از آغاز جدی فرآیند. این فرمایش شما بدان معنی است که از توان نظامی کشورهای منطقه چندان آگاه نیستید که بویژه امارات را فاقد داشتن ارتشی قابل اعتنا در نظر گرفته اید. به نظر می رسد مروری کوتاه بر روی توانایی های نظامی امارات متحده عربی براساس مطالب مندرج در همین وب سایت، این دیدگاه شما را بصورتی جدی تعدیل خواهد نمود. اما مسئله اصلی این است که تقابل ایران با اعراب منطقه، تقابل با یک کشور خاص نیست و با مجموعه ای از اعراب و ارتش های ایشان است و اینطور نیست که ایران مثلاً به بحرین حمله کند و تنها با ارتش بحرین طرف باشد. این تازه فارغ از ائتلاف های نظامی اعراب با دیگر کشورها نظیر ایالات متحده است که اساساً موضوع بحث را تا حدودی تغییر می دهد. به عبارتی داستان به این سادگی نیست که بگوییم «به این ها که می شود ضربه زد. ولی خیلی موثر نیست.». چون همین می شود ضربه زد، خود نتایجی را ممکن است به دنبال داشته باشد که دردسری فراتر از تقابل محدود با ایالات متحده را داشته باشد و بر همین اساس ایران سال هاست خردمندانه، با تحریکات مستقیم و غیرمستقیم اعراب مدارا کرده و به عبارت دیگر، وارد زمین بازی طراحی شده از سوی ایشان (و یا قدرت های بالاتر) نشده است. به عبارت بهتر، تاکنون پاسخ چندانی به آن ها داده نشده است که به دنبال نتیجه مفید یا غیر مفید آن باشیم. اما عمده اختلاف حقیر با شما، درخصوص این به اصطلاح «گزینه آخر» است. اول اینکه این، نه تنها گزینه آخر محسوب نمی شود، که اساساً این طور نیست که اگر دیگر گزینه ها رد شود، این درستی انتخاب این گزینه خود به خود اثبات می شود. به عبارت دیگر، اگر چیزی در جیب جا نشود، اثبات گر این نیست که پاسخ، لزوماً برج ایفل است. دوم اینکه، قیاس ایالات متحده امروز با امریکای درگیر در جنگ ویتنام، بزرگترین اشتباه ممکن است. چرا که اولاً امریکا در ویتنام نه با ویت مینه ها، که با شوروی و چین درگیر بود. مشابه وضعیتی که در جنگ کره تجربه نمود. طرف های مقابل، تکنولوژی و تسلیحاتی مشابه را در اختیار ویتنام قرار داده بودند که امکان مقابله با امریکایی را فراهم می ساخت (همانطور که در جنگ افغانستان، امریکا تسویه حسابی اساسی با شوروی نمود). ولی تمامی این موارد، به جنگ های کلاسیک دهه های گذشته و عصر تسلیحات هدایت نشده برمی گشت که سهم تکنولوژی کمتر و سهم نیروی انسانی و نفرات، بیشتر بود. کما اینکه اگر ما فکر کنیم چون ایالات متحده در جایی مثل ویتنام تلفاتی داده است، پس همان اشتباهات را در جنگ های بعدی هم انجام خواهد داد و یا از ترس تلفات وارد معرکه ای نخواهد شد، اشتباه مطلق است. همانطور که تحلیل «امریکا به جایی که نیروی نظامی خوبی دارد حمله نمی کند» نیز اشتباه بوده که تجربه عراق سال 1991 و یا صربستان و نبرد بالکان نیز خود گویای بسیاری از مسائل است. امروزه هم اختلاف تکنولوژی نظامی به حدی بالاتر رفته است که دیگر در معادلات بشدت لحاظ می گردد و هم اینکه امریکای آن روزگار، امریکای امروز نیست و این مدل قیاس تاریخی، قیاسی به غایت غلط است. اگرچه قطعاً نقاط ضعفی دارد و این بدان معنی نیست که ورود امریکا به نبرد، مساوی با پیروزی آن خواهد بود. اما نتیجه مقابل آن را نیز قطعاً اثبات نمی کند. طبیعتاً هم اگر روزی ایران با ایالات متحده درگیر جنگ شود، تصور اینکه روسیه و چین و امثالهم بخواهند به ایران تسلیحات مدرنی را بدهند که با آن به جان امریکایی ها بیافتند، مقداری خوش خیالی است (اگرچه 100% قابل رد هم نیست). ولی گذشت عصری که با داشتن استینگر و یا سام 6، می شد دمار از روزگار طرف مقابل درآورد. پس بصورت منطقی، در نبردی آتی می بایست روی توانایی خود ایران حساب باز کرد و نه متحدان فرضی؛ به مدل ویتنام. سوم، تحلیل منسوخ دلار بدون پشتوانه و یا بدهی های ایالات متحده، جزو آن تحلیل هایی است که امیدوارم روزی از وب فارسی رخت بربندد! حداقل بیش از یک قرن است که دیگر داستان «طلا = پشتوانه پول» منسوخ شده است و پشتوانه پول، موارد دیگری است که از قضا دقیقاً مصداق آن، اقتصاد ایالات متحده است. توضیح این موضوع از حوصله بحث خارج است و اگر مایل بودید، در فضایی مناسب تر به آن بیشتر خواهم پرداخت. بدهی بالای ایالات متحده هم باز نه به معنی ضعف اقتصادی، که دقیقاً اثبات گر قدرت اقتصادی است. چون اساساً در مبادلات تجاری، کشورها نقد کار نمی کنند و براساس حساب های فی مابین عمل می کنند که این رقم، نه فقر امریکا، که قدرت اقتصادی این کشور است که چنین حجمی از مبادلات را در دل خود نگاه می دارد و افزایش نیز دارد و ریسک آن هنوز به اندازه ای نیست که بخواهند در مبادلات اقتصادی خود تجدید نظر نمایند. طبیعتاً این رقم هم دائماً تسویه شده و رقم مبادلات جدید جایگزین آن می شوند. ولی چون معمولاً درمورد اقتصاد، مردم و تحلیلگران عوامانه نظر می دهند (شاید با آن توجیه مشابه شما که چون درگیر اقتصاد هستند، پس صاحب نظر آن می توانند باشند)، تصورشان از بدهی، چیزی نظیر دستی گرفتن از این کشور و آن کشور و یا مفهوم Insolvency است که عدم توان تسویه بدهی های این کشور را نشان می دهد و در نتیجه بحران عظیم اقتصادی. از قضا همین تحلیل است که حضرات آیات سخنران در نماز جمعه و فلان و بهمان تریبون را فریب داده و ایشان در هر سخنرانی خود، امریکا را رو به فروپاشی اقتصادی می خوانند و امیدوارند که با همین فرمانی که پیش می روند، قبل از فروپاشی اقتصادی کشور، فروپاشی ایالات متحده را به نظاره بنشینند. یادمان نرود که امکان ندارد با داده ای غلط، تحلیلی صحیح حاصل گردد. ایضاً نیز تحلیل غلط، نتیجه صحیحی را به دنبال نخواهد داشت. از دستاوردهای ایران و امریکا در عراق بگذریم. اگرچه که بسیاری معتقدند ایالات متحده، استراتژی مشخصی در حمله به عراق و افغانستان نداشت و به عبارتی بسیاری بیشتر، اهداف ایدئولوژیک داشت تا سیاسی (نگاهی شود به دیدگاه های مذهبی تیم جرج بوش پسر). ولی بحث آن مجزاست و از حوصله دوستان، خارج. اما درخصوص اقدامات اجرایی : سرنوشت این دو گزینه، قبل از طرح مشخص است. اصلاحات ساختاری در ایران هر سال سخت تر و امکان ناپذیرتر می شود. اگرچه ما هم چنین تمایلاتی داریم، اما به نظر می رسد که رخ دادن این اصلاحات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در کشور، بیشتر نیاز به معجزه داشته باشد تا همت مسئولین. چون مشکلات و معضلات و نیروهای مقاوم عدیده ای پیش روی آن هاست که رفتن به سمت بخشی از آن را امکان ناپذیر می سازد. از بسط آن، به دلیل احتمال ورود ناخواسته به مسائل سیاسی، صرفنظر می کنم. می ماند اقدام اجرایی نهایی مدنظر شما : عرضی که در پیغام خصوصی خدمت شما داشتم را اینجا نیز عرض می کنم. علم اقتصاد را اینطور تعریف می کند که «علم تخصیص منابع محدود به نیازهای نامحدود است». به عبارتی، در اقتصاد، هیچ وقت «نیازهای نامحدود» را ملاک نظر قرار نمی دهند. بلکه منابع را در نظر گرفته و بر آن اساس، به سراغ نیازهای نامحدود می روند و می بینند که تا کدامین نیازها و براساس چه اولویتی و نیز با چه کیفیتی را می توانند برطرف نمایند. مشابه همین امر، در سیاست و مباحث نظامی نیز وجود دارد. اینکه ما «مجبور باشیم»، به وجود آورنده توان لازم برای برطرف سازی نیازمان نیست. بلکه اساساً این نیازمان است که می بایست براساس توانایی مان، تعدیل شده و انعطاف پذیری داشته باشد (که اگر نداشته باشد قطعاً محکوم به فنا خواهیم بود.). به عبارت ساده تر، ما براساس توانایی های خود و دشمن مان، می بایست گزینه هایمان را چیده و به بهترین ترکیب ممکن دست پیدا کنیم. والا با دست زدن به اقداماتی انتحاری با این توجیه که «چاره دیگری نداریم»، جز کمک به دشمن کاری نکرده ایم. بالاخص اینکه این اقدامات، بر پایه «تحلیل های غلط» شکل گرفته باشد. مفهوم ریسک هم اساساً نه به تنهایی، که در کنار مفهوم «شانس موفقیت» مورد بررسی قرار می گیرد. بطور مثال اگر من از طبقه دوازدهم ساختمانی به پایین بپرم، 99 درصد امکان مرگ دارد و یک درصد اینکه لباسم لابلای درختان گیر کرده و فرودی ایمن را داشته باشم. حالا فرض کنید که طبقه دهم هم آتش گرفته و احتمال اینکه بسوزم هم زیاد است. حالا چقدر توجیه پذیر است که بگویم این یک ریسک است و انجام می دهم؟ چون اساساً هدفم زنده ماندن است و نه چگونه مردن. ولی اگر چگونه مردن هم بود، باز راه های متعددی است برای مردن که طبیعاً موضوع بحث نیست. پس اگر ما قائل به این هستیم که ایران قرار است به «بهبود اوضاع برای خود» دست بزند و نه «بدتر شدن شرایط»، منطقاً باید تحلیل هایی مدنظر قرار گیرد که این هدف و مقصود را دست یافتنی تر نماید. امری که در فرمایشات شما به سختی دیده می شود و بیشتر به نظر می رسد که در راستای افزودن به صف حامیان دشمن باشد تا پا پس کشیدن آن. از سوی دیگر، شما در تفسیر اوضاع به نظر می رسد جایگاه دو کشور را به غلط در نظر گرفته اید. به عبارتی ایران را بازیگر فعال منطقه و ایالات متحده را بازیگر منفعل در نظر گرفته اید که بر این اساس، به عمل ایران واکنشی مطابق نظر ایران نشان داده و حجم و میزان و زمان بازی را ایران تعیین می کند. این موضوعی است که حتی به سادگی از سوی بازیگران فعال نیز امکان پذیر نیست؛ چه برسد به اینکه اساساً ایران، جایگاهی مشخص در این داستان داشته و نقش آن نیز مشخص است. البته شاید بهتر باشد که بفرمایید از چه راهکاری حمایت می فرمایید که هم ایران، توانایی آسیب زدن و ضربه زدن مستقیم به امریکا را داشته باشد، هم امریکا را به قول شما وارد برخوردی مستقیم و نامحدود نکند و منفعت / نجات نهایی از آن ما باشد. می خواستم این قسمت از عرایضم را در قالب چند پرسش از شما عرض کنم که دیدم دوست بزرگوارم؛ جناب @MR9 به خوبی و کامل تر از بنده، این سوالات را مطرح فرموده اند. پس با اجازه از ایشان، سوالاتشان را خدمت شما ارائه می کنم. به نظر می رسد پاسخ دقیق، علمی و منطقی به این سوالات، گره گشای این بحث خواهد بود : --------------------------------------------------------------------------------------- پ.ن 1 : امیدوارم وارد فاز «دو قطبی موافق و مخالف ج.ا» نشوید. چون مانع از تحقق یک بحث منطقی است. بعبارت دیگر، تنها با دید تحلیلی به این بحث و عرایض نگریسته و پاسخ خود را نیز بر همان اساس بیان فرمایید. بهتر است همگان در بحث، بی طرفی را رعایت کرده و بسان چند ناظر در کشوری در مثلاً شمال اروپا که هیچ تأثیری از این وقایع نمی پذیرند، مباحثه داشته باشیم و تنها مستندات و استدلالات را مبنای تحلیل و قضاوت و تصمیم گیری در نظر داشته باشیم. پ.ن 2 : شاید در این شرایط، راهکاری به نظر ما نرسد. اما طبیعتاً نه ما در مقام تبیین کننده استراتژی ها و سیاست های نظام هستیم که نیاز باشد حتماً «راهکاری» ارائه کنیم و هم اینکه شاید ارائه نکردن راهکار در مواردی که چیزی به ذهنمان نرسد، بهتر از ارائه راهکاری غلط و در نتیجه پیچیده تر شدن بیشتر اوضاع باشد. پس خواهشی که دارم این است که حداقل در مقام تحلیل، بحث «اجبار» و نیز «الزام به ارائه راهکار» را موقتاً از ذهن دور بفرمایید و قدم به قدم بر پایه تحلیل و مستندات پیش برویم. اگر این مسیر طی بشود، ان شاءالله راهکارهایی نیز به ذهن خطور خواهد کرد تا اینکه بخواییم روی یک راهکار نه چندان مناسب، سنگرها و مواضع دفاعی مان را در بحث بسته و به نتیجه ای قطعی برسیم.
  2. 7 پسندیده شده
    بسم الله.......... 16 اردیبهشت 1398 نیروهای انصارالله یمن از دو روز گذشته موفق شدن منطقه القوز را تصرف و همچنین جاده قعطبه به دمت را هم پاکسازی کنند. درگیریها ی شدید در منطقه ادامه دارد نیروهای ائتلاف در حال گسیل نیرو وتجهیزات برای دفع حملات وجلوگیری از سقوط قعطبه هستند نیروهای کمکی ائتلاف +18 تعدادی از کشته شدگان ائتلاف عربی در یمن شکار چهار خودرو و زرهپوش ائتلاف / سه خودر در یک مکان کلیپ مربوطه https://www.aparat.com/v/H0KYy
  3. 7 پسندیده شده
    حقیقتا اطلاع ندارم این برداشتها از 7 سئوال ساده چه شکلی بوجود آمده و چرا مساله را اینقدر پیچیده می کنید ، سرآخر هم نه به فرضیه ای که مطرح کردید پاسخ دادید و نه به سئوالات و ابهامات مطرح شده چه شکلی به این نتیجه رسیدید ؟؟؟ بالاخره یک منطقی باید پشت این استدلال باشد دقت بفرمایید ، این صحبتهای شما مثال بارز کنایه هوشمندانه است که در ضرب المثل های ما ایرانی ها معادل " حرف گذاشتن در دهان مردم " یا " آش نخورده و دهان سوخته " از آن نام می برند و تصورم هم این هست با مطرح کردن کد واژه های مثل " خلع سلاح موشکی " یا " مذاکره " و یا " مذاکره به هرقیمتی " سعی دارید تا یک بحث علمی را با علم به حساسیت بخش بزرگی از مخاطب میلیتاری نسبت به این مسائل ، وارد حاشیه بفرمایید . حالا باز هم یک نکته پنهان در این جمله شما ، این فرضیاتی که مطرح می کنید ، نماینده منطق طیف افراطی اپوزان ج.ا در اروپا و ایالات متحده است که جز به چیزی به نام regime change راضی نشدند و نمی شوندهست . به شکل واضح با مطرح کردن مشکلاتی که بخش عمده آنها ریشه داخلی دارند ، سعی دارید تا ذهن مخاطب را از پاسخ دادن به مساله اصلی که مطرح کردید ( پیش دستی کردن ایران در حمله به ایالات متحده ) منحرف بفرمایید که صد البته مثال روشن وضعیت عراق در انتهای سال 1989 و قضیه حمله به کویت و ماجرای بعدی تا سال 2003 و از این سال تا کنون را بعنوان مبنایی برای برون فکنی مشکلات داخلی و تبعات بعدی آن زده شد تا همگی آن را مرور کنند . والا حقیقتش این شاید نظر شما باشد ، ولی باید بررسی کرد که سایرین هم این نظر شما را دارند یا خیر ( البته هنوز استدلالی که شایسته این مدعی باشد را از شما ندیدیم ) از ژولیوس سزار ، بعنوان یکی از تاکتیسین های مشهور نظامی نقل قولی هست که "همیشه مردان دواطلب مردن را ساده تر از مردانی که طاقت و صبر و تحمل را داشته باشند ، پیدا می کنی !!!!!! " که این جمله شاید پاسخ قابل تاملی برای استدلال شما باشد ضمن اینکه ساختارهای پایش غربی ، قبل از آگاهی رسانی بنده و شما ، دارند این کار را می کنند ، و به شکل ظریفی هم مساله را متوجه شدند ، به همین دلیل سعی می کنند با موج سواری روی ناکارآمدی داخلی که بدون تعارف وجود دارد ، ذهن مخاطب رابرای مراحل بعدی آماده کنند که یکی از آنها ، تحریک بخش خاصی از جامعه ایران برای دست زدن به کاری است که مطلوب فعلی پرزیدنت ترامپ هست . ( کاری که هم در دوره بوش پسر ، و حتی در دوره اوباما هم به اشکال گوناگون انجام شد ) صد البته ، اگر دشمن به هر دلیلی ، جسارت حمله را پیدا کرد و قصد داشت تجاوزی بکند ، در حدود توان نظامی و قابلیتهای موجود قطعا پاسخ لازم هم داده میشود ولی اصل براین هست که ج.ا همیشه در مقام دفاع از خودش وارد عمل میشود ( راهبرد ضربه دوم ) شعار دادن بسیار آسان و راحت هست ، آن هم از پشت صفحه مانیتور رایانه و در محیطی که نه خبری از گروه های تکفیری هست و نه مهمات هدایت دقیق سعودی روی سر ما در حال فروریزی است و نه بمب گذاری وجود دارد و نه مسائلی از این دست . ضمن اینکه فشار پرزیدنت فعلی آمریکا ، شاید ناشی از حس ناامیدی از تغییر رفتار و سیاست ج .ا هم نشات می گیرد و جولان گروه افراطی به رهبری بولتون نشانه خوبی از این حس ناامیدی ، حتی به قیمت تحریک ایران ، هست . البته رفتار عاقلانه ما ، پرهیز از افتادن در دام حریف ( اقدام نامتقارن مثبت ) و استفاده از همه ظرفیتها ( چه تهدید ها نظامیان ارشد کشور و چه لبخندهای وزیر امور خارجه و چه کاربرد هوشمندانه عناصر جنگ نیابتی ما در منطقه و .... و.... ) باعث هر چه بیشتر تحریک شدن طرف مقابل و سوزاندن راه کارهای جدید هست که بدون هیچ تعارفی بار اصلی آن روی مردم ایران هست و این بار سنگین در ابعاد مختلف اقتصادی دارد حس می شود . این جمله شما هم از جنس همون شعارهایی است که پشتوانه مبتنی براحساسات دارد ، دنیای سیاست ، آنقدر بیرحم هست که ذره ای احساسات و عواطف را برنمی تابد ، در نتیجه به جای تمرکز روی این موارد ، سعی کنیم که ابهامات ایجاد شده ناشی از ارائه فرضیه را پاسخ بدیم . برادر بنده ، جناب مصطفی ، پاسخ ارزشمندی و طولانی را ارائه کردند ، برای بنده هم در خصوص فرضیه ای که مطرح کردید ، سئوالاتی پیش آمد که هنوز به آنها پاسخ ندادید ، به نظرم بهتر هست نخست ، ابهامات موردی را که فرمودید برطرف بفرمایید ، بعد انشا... به پیشنهاد شما هم میرسیم . پی نوشت : 1- فقط خواهشمندم که اگر قصد دارید بر مبنای رفتار اکانتهای قبلی عمل بفرمایید ، از همین الان وضعیت را هم برای بنده و هم برای کاربران مشخص کنید که وقت ارزشمند را به فعالیت مفیدتر در میلیتاری اختصاص دهیم . 2- صحبت کردن از جنگ ، نوشتن از جنگ ، بازی کردن با تصاویر تاریخی تاریخ نظامی ، لذت بردن از خونریزی ، همیشه برای آن نسلی از آدم ها که تجربه مستقیم صحنه نبرد را نداشتند ( به استثنای بررسی های نظامی که برای جلوگیری از وقوع خونریزی عمدی صورت می گیرد که شایسته تقدیر هم هست ) آسان بوده ، ولی وقتی از جنگ صحبت می کنیم ، باید دقت کنیم که درباره چه پدیده ای دارد صحبت می شود ، بعد آن را با ملاحضه بیشتری در دستور کار قرار دهیم . 3- این برداشت ذهنی که نفرت از جنگ " به معنای " ترس " و " مذاکره از روی اجبار" هست را از بک گراند ذهنی پاک کنید ، اینجا ما از اقدام عقلانی و روی منطق دربرابر دشمنی که به هوشمندانه ترین شیوه ممکن دارد عمل می کند داریم صحبت می کنیم .
  4. 5 پسندیده شده
    سلام علیکم ناظر به این فرموده شما ، ( در 3 حوزه سطح تهدید ، تنوع تهدید و سطح تهدید بر کیفیت سخت افزارها ) نمودار یکم : تاثیر سطح تهدید بر قابلیت واکنش یک سازمان نظامی نمودار دوم : تاثیر تنوع تهدید بر قابلیت واکنش یک سازمان نظامی نمودار سوم : تاثیر سطح تهدید بر کیفیت تجهیزات یک سازمان نظامی پی نوشت : یکی از مهمترین هدفها از ارائه این نمودارها ، ریل گذاری برای تحلیل منطقی وضعیت هست . به نظرم اگر تحلیل شرایط فعلی در مواجه با دشمن روی یکسری استانداردهای مشخص که ساده سازی هم شدند ، صورت بگیرد ، هم از پراکنده گویی جلوگیری میشود و هم مباحث تکراری فرصت مجال پیدا نمی کند . این شکلی شاید به یک نتیجه مشخص برسیم
  5. 4 پسندیده شده
    بروزرسانی ، تجمیع و اصلاح تاپیک انسداد تنگه هرمز ، رویدادها ، تحلیل ها و اخبار ( شامل تمامی تاپیک ها ، اخبار ، تحلیل ها ، پستهای بایگانی و قفل شده و .... )   پانزدهم اردیبهشت سال یکهزار و سیصد و نود هشت خورشیدی http://www.persiangulfstudies.com/fa/pages/639
  6. 3 پسندیده شده
    با سلام و عرض ارادت خدمت همه اساتید پاسخهایی که می نویسم صرفا جهت مبادله آرا با دوستان خوشفکر می باشد. برادر جایگاه تخصص در مقام اجراست. در مقام اظهار نظر، این استدلال شما، نافی آزادی بیان است. شاه خدا بیامرز هم با همین استدلال شما، خودش و مملکت به باد داد. این صحبتها از شمایی که تاریخ خوانده اید بعید بود. تاریخ دائما تکرار می شود و قدرتمندان همیشه تا آخرین درجه توان برای منافع حداکثری خود فشار می آورند. شما را دعوت میکنم به مطالعه "معمای دزدان دریایی" یک نمونه دیگر از تئوری بازی ها که رفتار سرمایه سالاری رو به زیبایی توضیح میده. https://fa.wikipedia.org/wiki/بازی_دزدان_دریایی به عنوان نمونه زنده، باج خواهی ترامپ از چین و خروج از معاهدات بین المللی و توهینهای آشکار ترامپ به سعودی را شاهد هستیم. کدام تعامل؟ داریم میبینیم اروپا در مساله برجام چقدر ذلیل و ناتوان است. و اینکه اروپاست وای به حال بقیه. این تعاملاتی که شما ازش صحبت میکنید جز نوعی برده داری مدرن نیست. کشورهایی که واقعا مستقل باشند شاید به زور به 10 عدد برسند. البته من طرفدار مذاکره و تعامل با غرب هستم، ولی از جایگاه متعادل و با ذهن شکاک. اخیرا کتاب "موج سوم" تافلر میخوندم. میگه صنعتی سازی پایه هایش روی کامودیتی ارزان و نظام تضمین آن بنا شده. و این را که کنار دلائل فرهنگی و سیاسی و تاریخی بگذاریم، دقیقا به این مطلب میرسیم که "غرب دشمن درجه1 ایران بزرگ است". متاسفانه در زمان شاهان قاجار، رضاخان و محمدرضا، درها به روی اینها بدون احتیاط باز شد و کار به آنجا کشید که رئیس گمرگ ایران را هم اینها تعیین میکردند(منفعت خواهی حداکثری رئیس بزرگ دزدان) https://fa.wikipedia.org/wiki/ژوزف_نوز ببینید مردم در افغانستان و پاکستان و تاجیکستان و قفقاز و... چقدر دچار فقر و تروریسم و تعصب و... هستند از صدقه سر تجزیه ایران و نفوذ بیگانه. 100 سال پیش رو نمیگم ها. طی همین 10 سال اخیر. اگر آقای خمینی یک حرف حساب زده باشه همینه: "آمریکا شیطان بزرگ است". اینها ذاتشان منفعت طلب و نامرد و پیمان شکن هست و خوشا که ترامپی برای تایید مطلب، حی و حاضر است. برادر من، خوبه ما به صورت زنده جنگ یمن داریم میبینیم. یه مشت چریک پابرهنه تحت محاصره، بدون توان اقتصادی و فنی. همین آمریکای امروز رو عرض کردم که 5 تریلیون دلار در عراق هزینه کرد و با همه آن تکنولوژی کذایی، با فشار ایران از عراق فرار کرد. فرار نکرد؟ تکنولوژی به جای خود، مرد میدان رزم هم به جای خود. اشتباه نکن. این مساله ظاهرش روزنامه ای و پوپولیستی است ولی در حقیقت ماجرا شما نگاه کن به نمودار طلا. طلا یه ابر نمودار قائم به ذات است که از 2-3 هزار سال پیش همواره روندش صعودی بوده و همه چیز ارزشش با طلا سنجیده میشه. بعد از 11 سپتامبر طلا از حوالی 250 دلار شروع کرد و به علت گسترش ناامنی و کسری بودجه فدرال رزرو(کاهش قدرت دلار و چاپ پول بی پشتوانه) الان به 1282 رسیده. یعنی در کمتر از 20 سال ارزش دلار یک ششم شده. ولی شما نمیتونی ببینی چون طی این مدت کل ارزهای جهان تضعیف شده اند و نسبتهایشان ثابت مانده. اینقدر از اقتصاد آمریکا تو ذهنت غول درست نکن. همین اقتصاد به ظاهر شکست ناپذیر(که انصافا هم روی بروکراسی و تخصص گرایی قوی بنا شده) در بحران مسکن 2008 بسیاری از مردمش رو نابود کرد. فیلم The Big Short -2015 روایت جالبی هست از 3 سرمایه گذار که با پیشبینی فساد و هیجان معاملات مسکن روی معاملات کوتاه(فروش) ثروتی هنگفت بهم زدند. توصیه میکنم ببینی. نکته این نیست که اقتصاد آمریکا قوی نیست. نه هست. بلکه مساله اینه بیش از چیزی که واقعا هست بزرگ نمایی شده. چرا ترامپ اینطور کمر به قتل قراردادهای بین المللی و بالا بردن تعرفه بسته؟ خب اقتصاد آمریکا قویه دیگه چرا این کارها رو میکنه؟!... مگه اینها نبودن دنیا رو پرچم کردن که آقا بیاید عضو سازمان تجارت جهانی بشید و تعرفه هاتون رو بردارید ما همه با هم داداشیم؟ یادته؟ همین دهه 80 شمسی. چقدر میگفتن ایران اگر عضو بشه اقتصادش کلی رشد میکنه؟ پس چی شد که خود حضرت ترامپ زد زیر میز؟ ساده است. چون منافعشون اون موقع اونجوری جواب میداد، حالا اینجوری جواب میده! چون پشت سر داستان رو میدونن که دلار توان تحمل این همه بدهی نداره و اگر ایندکس سقوط کنه، 60% ذخائر ارزی جهان که به دلار هست، همه فروشنده میشن، بعد دیگه کسی نیست این همه دلار رو بخره و به قول بورسیا، دلار صف فروش میبنده! این رو هم اضافه کنم شخصا به این اصلاحات ترامپ خوشبین نیستم. این هم اولش مثل احمدی نژاد و هیتلر و همه پوپولیستهای دیگه اولش تخته گاز میره و بعد چند سال تبعات رفتارهاش میخوره تو صورتش. از دلائلی که میشه اقامه کرد هم اینه که جامعه آمریکا به دستمزد بالا و کار کم(در مقابل چین و هند) عادت کرده، +آسیای شرقی انحصارهای فناوری سنتی آمریکا و اروپا از دستشون درآورده(همین دیروز خبر آمد هواوی جایگاه دوم فروش موبایل رو از چنگ اپل درآورد) و به زودی انحصار هواپیمای پهن پیکر و اینترنت و دارو رو هم تهدید میکنه. در بلندمدت باز هم آسیای شرقی برنده است. یعنی همان داستانی که در جنگ تریاک 1850م. افتاد و چین همه نقره جهان رو می مکید در اقتصاد خودش و چون حریفش نبودن، دو تا جنگ درست کردن تا تهدید رو رفع کردند. من اطمینان دارم مقامات نظام به هیچ عنوان دنبال جنگ افروزی نیستند. ولی نگرانیم اینه مثل شما تا آنجا احتیاط در پیش بگیرند و محافظه کاری کنند که گزینه "جنگ" از روی میز بردارند. دیروز دلار به 15100 خورد و باز ریخت. ولی ممکنه دفعه بعدی در کار نباشه. من عمیقا نگرانم که قیمت دلار، "بدون شلیک یک گلوله" کشور به 40 سال عقب پرت کند(همان نگرانی شما). در متن اصلی اشاره کردم که بنده تخصصی در مورد روش "پاسخ" ایران ندارم. اینکه ضربه اول باشد یا غیرمستقیم برای تحریک حریف و اقدام به ضربه دوم. اینکه نیروهای ایران عمل کنند یا حماس و ارتش اسد عمل کنند. فقط این را میدانم که دلار منتظر رایزنی و گل یا پوچ کردن نمی ماند و به زودی موج گرانی عجیبی می آید و زودتر باید "اقدام" کرد. خوشبختانه امروز خبر آمد که آقای روحانی چهارشنبه قرار است اقدام متقابل ایران را اعلام کند(بعد از 1 سال آزرگار که مردم له شدن). انگار داد و قالهای ما جواب داد و حضرات به فکر افتادند. خدا رو شکر. احتمالا در قدم اول ایران برخی فعالیتهای هسته ایش در چارچوب برجام مجدد فعال کند. و در قدمهای بعدی باز هم تشدید اقدامات تا نهایتا روزی که همه اقدامات نرم جواب ندهد، و به گزینه "جنگ" برسیم. عمدا هم واژه "جنگ" رو تکرار میکنم برای اینکه ترس دوستان بریزد. وقتی ترامپ شمشیر از رو بسته برای قتل ملت ایران، محافظه کاری چمبرلنی خطاست. مطالب دوست عزیزمان @MR9را هم مطالعه کردم. طبق معمول چکیده صحبتشان این است که "جنگ نع". به هر قیمتی. به نظرم حتی به قیمت خلع سلاح موشکی. کنایه نمیزنم. این فحوای مطلب شما و ایشان است. چون خودتان هم خوب میدانید جامعه ایران مستعد اصلاحات نیست. مذاکره و صبر هم با ترامپ جواب نمیدهد. دلار هم این قیمتها نمی ماند. واقعیت این است که جامعه ما در مقابل کنش های متوالی ترامپ دچار یاس و ناامیدی و انفعال شده. امثال بنده ای باید باشند و بنویسند که "شروع جنگ همواره یک گزینه برای ایران است". حتی اگر آخرین آخرین گزینه باشد. حتی برای اینکه دستگاههای پایش غربی این را بخوانند، که مردم ایران ترسی از جنگ ندارند. حتی اگر همه زیرساخت ایران نابود شود، همه تبعاتش را میپذیریم ولی آنقدر در دیگ آبجوش دم نمیکشیم تا بشیم سوپ خوشمزه راحت الحلقوم حضرت ترامپ. اگر ادامه دهد چنان تاوانی دهد که در تاریخ عبرت کودکان دهد. به نظرم کار مفید اینه روشهایی که میشه در دفاع یا حمله به آمریکایی ها چه ضربه اول چه ضربه دوم، چه مستقیم چه غیرمستقیم را لیست کنیم و در مورد بهترینهایش در حد سواد بحث کنیم. به نظرم گرفتن تلفات فوق سنگین از پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه توسط طالبان و داعش از بهترین گزینه هاست.
  7. 2 پسندیده شده
    جناب Deepblue عزیز؛ حقیقت قدری ناامید شدم از پاسخی که فرمودید. اگرچه قبلاً در پیام خصوصی عرض کرده بودم که در این زمینه ها با هم اختلاف نظر اساسی داشته و تقریباً نقطه اشتراک چندانی نداریم. اما با شناختی که از شما داشتم (بویژه در بحث های خصوصی)، انتظار من این بود که فرمایشات و پاسخ تان را قدری دقیق تر، مستندتر و مستدل تر ارائه بفرمایید و در موضوع سخن بگویید. لکن چیزی که در عمل دیدم، مقدار زیادی شعار، بخشی حرف های صد در صد خلاف واقع و نیز برخی قیاس های مع الفارق بود و کمترین مستندی برای دفاع از فرضیه و راهکاری که از آن دفاع می فرمایید ندیدم (علی رغم درخواست چندین باره). قصد ندارم این بار پستی طولانی در پاسخ شما عرض کنم. چون به نظرم یا آن را نخواندید و یا بسیار سطحی خواندید و به جای تأمل بر روی گفتار، تعجیل بر نوشتار را در دستور کار داشتید و بر همین اساس از هر خط گشتید ببینید چطور می شود سریع و زود پاسخ داد. لذا به احترام پاسخی که نوشتید، صرفاً به چند نکته کوتاه بسنده می کنم. این عجیب ترین اظهار نظری بود که به عمر خود دیدم! اینکه تخصص (احتمالاً منظور شما صاحب نظر بودن است!) در مقام اجراست!! ایضاً این که کسی که در زمینه ای، دانشی نداشته باشد، حق دارد نظر!!!! خود را داده و اگر منع شود، نافی آزادی بیان است!! اگر منظور شما از آزادی بیان، باز نمودن دهان و بیان آواهایی مربوط و نامربوط باشد، فرمایش شما صحیح است. اما اگر منظور شما این است که هرکسی ندانسته می تواند نظری منطقی ارائه کند، این تناقضی بدیهی با عقل و منطق دارد. مثلاً شما از فیزیک چیزی سر در نمی آورید و بعد در قالب آزادی بیان عنواین می کنید که مثلاً فرمول سرعت می شود جرم تقسیم بر حجم؟!! لابد کسی هم نباید معترض شود که چرا در زمینه ای که حتی از آن سر رشته ای ندارید نظر می دهید؛ چون شما حق آزادی بیان دارید و دوست دارید فرمول سرعت را اینطور بنویسید؟! یا مثلاً در قالب آزادی بیان!!!! بنویسید که مغز اگر بمیرد، فرد می تواند بلند شده و به زندگی ادامه دهد و این نظر من است!! به نظر شما این حرف، چقدر خنده دار و غیرمنطقی به نظر می رسد؟! دقیقاً اظهار نظر درخصوص اقتصاد و سیاست و دیگر مباحث علمی دیگر هم به همین اندازه خنده دار است توسط کسانی که از آن سررشته ندارند!! بدتر اینکه نه تنها نمی دانند، بلکه نمی خواهند بپذیرند که نمی دانند و نمی خواهند بپذیرند که ندانسته نظر ندهند!!! اساساً هر آوایی که از دهان ما خارج می شود، نامش «نظر» نیست. چرا که نظر، از یک فرآیند منطقی نتیجه گیری می شود که محصول تفکر و پردازش ذهنی است که آن نیز محصول دریافت داده های مربوط و مناسب است و در تمامی این موارد، دانش و معلومات، اصلی ترین نقش را، هم در گزینش داده و هم در پردازش ذهنی و تفکر، ایفا می کند و انتظار اینکه بدون این ها، به «نظر» برسیم، درست مانند آن لباس پادشاهی است که نه پارچه دارد و نه نخ و سوزن و نه فرآیند دوخت و دوز آن طی شده است و نشستن آن بر تن فرد، تنها عریانی او را به نمایش می گذارد و نه زیبایی. به این فرمایش شما وارد نمی شوم. چون به قدری غلط در آن دیدم که حقیقتاً طرح آن را به مصلحت نمی دانم. ولی عجیب است که شما از نزدیک به یک قرن تاریخ مدرن دیپلماسی و تعامل کشورها، دو سال حضور یک استثناء در تاریخ بشریت را به عنوان شاهدی برای مدعیات عجیب و غریب خود می آورید! تو گویی اگر این بحث دو سال پیش انجام می پذیرفت، الان در شرایط خلاء می بایست حرف می زدیم! از قضا داشتن نگاه علمی، این کمک را به شما می کند که به جای چسبیدن به استثنائات، به کلیات و قواعد کلی بپردازید. امیدوارم در این رویه که ترامپ را به عنوان شاخصی جهانی برای اثبات فرضیات توطئه و برده انگاری تمام دنیا، معرفی می فرمایید تجدید نظری جدی فرمایید که اساساً در خود غرب هم ترامپ را در هیچ معادله ی سیاسی ای لحاظ نمی کنند؛ چه برسد به ایراد تحلیل بر روی ایشان. اگر کمترین شناختی از شخصیت دونالد ترامپ داشتید، شاید این نظرات را ارائه نمی فرمودید. توصیه اکید می شود کتاب «وحشت : ترامپ در کاخ سفید» نوشته باب وودوارد افسانه ای را مطالعه فرمایید. این هم بخشی دیگر از فرمایشات به غایت عجیب و پر از غلط شما بود که البته این دو فرمایش شما را می گذارم به حساب همان «ندانستن و اصرار به اظهار نظر کردن» که گویا آن را بد نمی دانید و در قالب آزادی بیان تفسیر می فرمایید. ولی باور بفرمایید که دانش، از آسمان به مغز ما خطور نمی کند و نیاز به خواندن و پژوهش و بررسی و تحلیل و جمع آوری داده و مستندات و صرف زمان و زحمت دارد. به نظرم اگر به جای بیان 10 مطلب در زمینه های متفاوت، دو مطلب در زمینه ای که «حقیقتاً صاحب نظر» هستیم ارائه نماییم، کلام ما هم دقت بالاتری پیدا خواهد کرد و هم پوسته و هسته منطقی تری را پیدا خواهد نمود و در نتیجه اثرگذاری آن نیز بیشتر خواهد شد. عجیب است که شما فکر می کنید که اگر مثلاً جنگی شود، دلار کمتر می شود یا ارزش پول ملی ریزش کمتری را خواهد داشت و مشکلات حل خواهد شد! انگار مثلاً دشمن یک نفر را به بازار ایران فرستاده است که دلار را بالا و پایین کند! یا اینکه اگر امروز تحریم نفتی هستیم، با حمله پیشدستانه محبوب شما، امریکا به غلط کردن افتاده و راه را برای ایران باز کرده و تمامی جهان را از تحریم ایران معاف نموده، بازارهای اقتصادی را به روی ایران باز می نماید، محدودیت مبادلات پولی حل می شود و خلاصه همه چیز به سان داستان های افسانه های جن و پری، به خوبی و خوشی به پایان می رسد که اینطور از گزینه «جنگ» حمایت می فرمایید!! داستان فرمایش شما، شبیه کسی است که برای دفع موش، خانه را به آتش می کشد؛ از ترس اینکه موش غذاهای خانه را بخورد! به همین دلیل بود که اصرار بر این امر بود که برای نظرات خود، پایه های منطقی و مستدل نیز بچینید تا ببینیم چطور می شود شرایط را «بهبود» بخشید! اگرچه فرمایشات بعدی شما (که مخلوط عجیبی از شعار و رویا پردازی بود)، این را به ما نشان داد که گویا راهکاری نیست. چون فرمودید : ما متأسفانه این مدل ادبیات را در دوران گذشته، بسیار بسیار زیاد دیدیم و البته نتیجه این «خدا رو شکر»ها و «خوشبختانه»ها و «مردم ایران ترسی ندارند»ها و «عبرت» ها و «نترسیدن از جنگ»ها و ... را هم با گوشت و پوست درک کردیم. کاش در یک بحث منطقی، استدلالی بیشتر از این شعارهای عجیب و غریب را ارائه می فرمودید که البته شجاعتی را نیز نمی خواهد از پشت کامپیوتر، چنین مواردی را مطرح فرمودن. حتی می شد بالاتر هم رفت و گفت آن ها هیچ غلطی نمی توانند بکنند و موشک هایشان را به گل تبدیل می کنیم و ناوهایشان را با فوت غرق می کنیم و یا تانک هایشان را با پرنده های ابابیل منهدم می کنیم. مادامی که بحث، از فرآیند منطقی خود خارج شده و به سمت شعار و احساسات برود، عملاً هیچ حد و مرز و محدودیتی برای آن نیست و می شود هر چیزی را که دوست داریم، برای آن بکار ببریم و خوشحال باشیم که حداکثر شجاعت و باورهای خود را در قالب کلام گنجاندیم. ولی متأسفانه این مدل بحث های شعاری نیست که گذشته و حال این فوورم را ساخته است. در اینجا اکثر دوستان، تلاش می کنند که منهای باورهای مذهبی و اعتقادی، نظراتشان را بر پایه منطق بیان بفرمایند. اگر ضد جنگ صحبت می شود، به دلیل علم بر اثرات مخرب جنگ است. اساساً انسان عاقل، از جنگ گریزان است و کسی استقبالی از جنگ نمی کند. بویژه در قالب چنین کلمات حماسی. طبیعتاً اگر نیاز به جنگ باشد، هر کس که علاقه ای به وطن داشته باشد، بسان گذشتگان خود، به «دفاع از میهن» روی خواهد آورد. اما این بدان معنی نیست که برای اثبات این امر، باید اینطور شور و اشتیاق داشت برای گزینه جنگ و آن را به این شکل عجیب و احساسی، تبلیغ نمود. ----------------------------------------------------------------------------------------------------- در کل امیدوار هستم مسئولین امر، باوری متفاوت با شما داشته باشند و جنگ را اینطور فانتزی، پروانه ای، حماسی، حلال مشکلات و تغییر دهنده بازی نبینند و راهکاری منطقی تر برای «حل مشکل» داشته باشند و نه «بدتر کردن مشکل». به عبارتی برای «ساختن» ایران برنامه داشته باشند و نه «ویرانی» آن. ================================================================= پ.ن 1 : بار دیگر از شما تقاضا می شود برای فرمایش و فرضیه خود، مستندات و استدلالات خود را ارائه فرمایید و نه فرمایشات عجیبی از این جنس که به نظر می رسد دوستان میلیتاری را آنقدر قابل ندانستید که فرصت بهتر و بیشتری برای پاسخگویی بگذارید و به ارائه پاسخی ساده و هیجان انگیز بسنده فرمودید که شاید جوان ها را به شور و شعف وادارد. امیدوارم این بار اگر قصد پاسخگویی دارید، فرمایشات خود را قدری دقیق تر، با جزئیات بهتر و بیشتر و با مستندات ارائه فرمایید. بهترین راه هم پاسخ دادن به فرمایشات هفت بندی جناب @MR9 است که در بالا نقل قول شد. ارائه پاسخ دقیق به این سوالات، می تواند گره کور بحث را باز نماید. ضمن اینکه نظر ارزشمند ایشان در این زمینه را می توانید در این پست مطالعه فرمایید که دوستان با دانش دیگرمان نیز نظرات تکمیلی و نقدهای خود را در این خصوص در ادامه عنوان نمودند و شما هم می توانید مستندات و استدلالات نظر خود را بدان افزوده و در نتیجه، از این بحث نتیجه ای بهتر و منطقی تر بگیریم و همه از آن استفاده بهتری ببریم. پ.ن 2 : مجدداً یادآور می شوم که ما به دنبال راهکاری برای «برون رفت از وضعیت امروز» به منظور «بهبود شرایط کشور» هستیم. طبیعتاً ما نمی توانیم جلوی جنگ افروزی دشمنی که قسم خورده باشد برای حمله را بگیریم. اما می شود تا حد امکان، جلوی بهانه ها برای جنگ افروزی خصم را بگیریم تا از این طریق، کشور آسیبی نبیند. پس مجدداً از شما درخواست می کنم که فرمایشات خود را در راستای «بهبود» شرایط فعلی بنویسید و نه نوشتن «پایانی حماسی» برای ایران و کمک به شیاطینی که آرزوی نابودی این مرز و بوم را دارند. پ.ن 3 : توصیه می کنم قدری وقت گذاشته و نقل قول های ارزشمند بزرگترین ژنرال ها و سیاستمداران دنیا را در این تاپیک ملاحظه فرمایید. به نظر می رسد در منطقی تر کردن نگاه شما به جنگ، بسیار موثر باشد.
  8. 2 پسندیده شده
    چرا گفته میشود رویکرد ما برای مقابله با وضعیت فعلی باید درقالب اقدام نامتقارن مثبت ( اقدام در زمین دشمن با قواعد و مقررات خودی ) صورت گیرد حالا باید دید دوستان این مساله را با توجه به وضعیت فعلی ما به چه صورتی تحلیل میکنند
  9. 2 پسندیده شده
    سلام در ادامه پست قبل از جناب @MR9 شما در اتخاذ استراتژی ها و اقدامات در رابطه خود با دیگر کشور ها و گروهای های مختلف برای مقابله با تهدیدات و فرصت ها می توانید از طیف زیر بهره ببرید . نکته مهم این است که این مساله در حوزه های مختلف از اقتصادی تا سیاسی و نظامی و ... امکان پذیر است . از دیدیگاه هیبریدی شما می توانید در حوزه های مختلف استراتژی و اقدامات متفاوتی را اتخاذ کنید که جمع برآیند آنها دوباره در بازه نمودار بالا قرار بگیرد تا شما به هدف از پیش تعیین شده خود برسید .
  10. 2 پسندیده شده
    در تحلیل ها باید این جمله رو باز تعریف کنیم که بستن تنگه هرمز یعنی چه و بازگشایش اون یعنی چه؟ بستن تنگه کمی مشخص است یعنی قطع ترانزیت بین المللی بویژه نفت و منافع غرب ولی بازگشایی کمی سخت تر است بویژه اگر در شروع نبرد از دهانه اقیانوس هند عقب نشینی کرده باشند برقراری ترانزیت نفتی به این راحتی نیست چون به راحتی موشک های کروز از سرزمین مادری ایران این خط را در هم می شکند حتی با حضور صد در صدی و نابودی کل اهداف در جنوب تنها راه برای گشایش این تنگه اشغال جزایر قشم، هرمز و جزایر سه گانه ایران و استقرار سامانه های ضد موشک هست اگر چه که کشتی های جنگی می توانند این بار را بدوش بکششن ولی در طولانی مدت جوابگو نخواهند بود چون خودشون هدف هستن
  11. 1 پسندیده شده
    خیلی دارم از سیاست ترامپ لذت میبرم. بر خلاف گفته طرف ایرانی واقعا ترامپ میدونه چیکار کنه. الان چالش اصلی روز به روز داره نزدیک تر میشه، ناو آبراهام لینکلن با یک گروه ضربت داره سمت تنگه هرمز میاد. کجا جالب میشه؟ زمانی که میخان عبور کنند، جان بولتون خوب میدونه داره چیکار میکنه،کسی که مدام رویای جنگ داره برای جنگ سناریو هم داره. ناوگان آمریکا قصد عبور از تنگه هرمز رو دارند اما هر عبوری بدون هماهنگی با سپاه ممکن نیست . بولتون تفکرش اینه که یا میذارن بدون هماهنگی عبور کنیم و پیامی به جهان صادر میشه مبنی بر اینکه امنیت تنگه در دستان امریکاست و ایران توان بستن نداره چون اختیاری نداره و این خودکار باعث کاهش قیمت نفت و تثبیت فشار صددرصدی بر ایران میشه،و اما اگر در حین عبور از تنگه و بدون هماهنگی، سپاه واکنشی نشون بده، بدون شک جامعه جهانی رو با این بهانه که ایران به ما حمله کرده و ما فقط دفاع کردیم و ایران با برنامه ریزی قبلی قصد حمله داشته باعث بسته شدن دهان جامعه بین الملل میشن، دقت کردید امریکا امروز گفت نیرو های ویژه ما برای دفاع در برابر ایرانن چون از نشانه هایی از حمله رو دیدیم. امیدوارم حرکت مسئولان عاقلانه باشه.
  12. 1 پسندیده شده
    گویا ترامپ قرار هست چهارشنبه همزمان با تاریخ خروج از برجام تحریم های جدیدی را اعلام کنه. شاید در بخش پتروشیمی و یا در مواردی جدیدتر. مشخصا به نظرم این فشارها، شاید بهتر باشه اسمش را بزاریم شوک ها هر چه به پایان دوره ترامپ نزدیکتر بشیم بیشتر میشه چون هدف قطعی و آرزوی ترامپ در این مرحله گرفتن یک "بله" ضمنی از ایران برای مذاکره است. همین احتمالا مثل مورد کره شمالی باعث میشه با منت گذاری تحریم و شوک جدید را اعلام کنه اضافه نمیکنم (در حالیکه اصل تحریمهای مخل اقتصاد با قدرت ادامه پیدا میکنه) و با همین برگ پیروزی تقریبا کارنامه وعده های خودش را کامل کنه. خطری که به شدت ایران را تهدید میکنه و ممکن هست برخی ساده لوحان و خیانت کاران از روی جهل یا دوستی خاله خرسه حتی ایران را به سمتش سوق بدند. قطعا اروپا هم برای شانه خالی کردن از تعهداتش به این سناریو راضی است. و باز قطعا به تجربه این ورود به یک بحث دو سر باخت هست. یا باید تحمیلهای از همین حالا معلوم ترامپ را پذیرفت یا در یک چاه جدید با اعلام خروج از اصطلاحا مذاکره، هدیه و پیشکش "بله" گرفتن ترامپ از ایران و ثابت کردن موثر بودن فشارها و در نتیجه تشدیدش را به جان خرید. تحریم های جدید هر چند شوک هایی را ممکن هست به اقتصاد وارد کنه ولی تا وقتی وارد مسیر انتحاری نشدند ( درگیری فیزیکی اعم از بازرسی و محدودیت برای کشتی ها و پرنده ها و ترانزیت برای متوقف کردن تجارت ایران چه در حوزه کالا و چه نفت و مواد پتروشیمی ) تاثیر بیشتری از تحریم های فعلی نخواهند داشت ( در مقایسه با تحریم بانکی و نفتی ) ولی ترامپ در این یک سال پیش رو تمام توانش مبتنی بر ایجاد شوک، به هم ریختن شرایط داخلی تا رسیدن به اون هدف غائی که تنها و تنها در این مرحله (قبل از انتخابات آمریکا) یک "بله" ولو رسانه ای از جانب ایران هست خواهد بود. باید متوجه این امر بود این پیروزی را دو دستی تقدیمش نکنیم. شاید حتی راهکارهای خلاقانه تری را هم در این یک سال در پیش بگیرند و در برخی موارد وارد فازهای ریسک پذیرتری هم بشند. باید مراقب بود کاملا.
  13. 1 پسندیده شده
    اقدام متقابل ج ا ؟ کدوم اقدام متقابل ؟ آدم یاد دیالوگ های طنزی می افته که رحیمی سابقا با عبارت اخم به پژو و فرانسه همراه می کرد و نتیجشم دیدیم. فعلا دست ما کوتاه و خرما بر نخیل. به خاطر اینکه سالها نتونستیم اقتصاد پیشرو و قدرتمندی داشته باشیم و با همه ادعاها اقتصادمون صرفا نفت محوره ، نمی تونیم نه تنها طرف مقابل رو مثل چین تحت فشار بزاریم بلکه قدرت حرکتی جزئی که بدون ضرر هنگفت به خودمون بتونه به دشمن و منافعش آسیبی برسونه رو نداریم. باید بجای این ادعای گزاف بستن تنگه هرمز که بجز یکدست کردن همه دنیا با این تیم دیوونه ترامپ نتیجه ای نداره، به تدریج در فکر برطرف کردن ایرادهای اقتصادی باشیم تا از یک سوراخ چندین بار گزیده نشیم.
  14. 1 پسندیده شده
    پیرو صحبت با اساتید میلیتاری متنی در مورد شرایط اقتصادی فعلی و آینده تحریم ایران و راهکارهای موجود نوشتم. در سه سطح وضعیت فعلی را بررسی میکنم: 1-شناسایی مشکل 2-بررسی راه حل ها 3-اقدامات اجرایی -=-=- 1-شناسایی مشکل اصلی ترین مشکلی که در حال حاضر ایران را تهدید می کند کاهش ارزش پول ملی است. اقتصاد ایران به دلائل متعدد تاریخی و اجتماعی، اقتصادی تولیدمحور و متخصص محور نیست و به شدت به درآمد نفت و صادرات کامودیتی(فولاد و مس و...) وابسته است(قصد ندارم در مورد دلائل تولیدمحور نبودن صحبت کنم. هر کس در ایران کار تولیدی کرده باشد به تجربه دریافته که چه مشکلات و گرفتاری های تودرتویی دارد). به همین علت نرخ دلار تاثیر حیاتی روی سطح رفاه عمومی جامعه دارد. درست است که نرخ بالای دلار باعث رونق موقت کارخانه ها و کشاورزان شده، ولی چون قشر متوسط بزرگ جامعه، کارمند دولت و حقوق بگیر و عرضه کنندگان خدمات و واردکنندگان هستند، در نهایت گران شدن دلار باعث کاهش قدرت خرید و نارضایتی عمومی جامعه می شود. با اینکه کاهش ارزش پول ملی بهترین فرصت برای تقویت توان تولید داخلی است ولی بروکراسی اداری ایران و علقه های طبیعی ایرانی ها به تجارت و واسطه گری باعث می شود فعلا در کوتاه مدت نتوان از این کاهش ارزش برای دفع خطرات وابستگی اقتصادی به خارج استفاده کرد. وقتی اصلاحات در 40 سال گذشته که فرصت بوده و انجام نشده، بیهوده است که الان منتظر اقدامات معجزه آسا بود. مساله ای که برای بنده باعث نگرانی شده این است که نرخ گذاری کالاها در بورس کالا به 9500 الی 11000 تومان رسیده. افزایش پایه حقوق سال 98 که بالغ بر 35% است به این علت که روی بنای افزایش بهره وری و توسعه سرمایه گذاری نیست، خود عامل مضاعف بر کاهش ارزش پول ملی خواهد بود. در مورد سود بانکی هم هنوز میبینیم کاهش نرخ بهره جدی و امیدوارکننده نیست. نرخ بهره کوتاه مدت به صورت عملی باید زیر 15% برسد تا کمی امیدوار بود که بانک مرکزی پول چاپ نمی کند. در نمودار قیمت هم میبینیم که قیمت چندین بار به سطح حمایتی 12500 واکنش نشان داده و عملا با توجه به اخبار تنش خارجی و سیاستهای بانک مرکزی، شکست این سطح حمایتی رو به پایین تقریبا محال و رویایی است. و برعکس شکست مقاومت 15500 رو به بالا و رویت سقف تاریخی 19500 کاملا در دسترس و شدنی است. اهداف بعدی به ترتیب 24500، 30000 و 36000 هستند. و در سالهای گذشته ثابت شده، دلار هر عدد غیرقابل باوری را می تواند لمس کند. در طرف مقابل سیاست خارجی هم شاهد برخورد معقول از طرف ترامپ(و در واقع نظام آمریکا) نیستیم. و مذاکره با چنین شرایطی در حالیکه توافق قبلی به سادگی پاره شده، نتیجه ای جز هزینه های مضاعف و بی پایان ندارد. کما اینکه معلوم نیست هدف گذاری ترامپ صرفا تغییر نظام است یا اساسا تضعیف ایران؟ سیاستهای موفق و عوام پسندانه ترامپ نشان می دهد به زودی تحریم نفت به تحریم پتروشیمی و تحریم کامودیتی و حتی سایر کالاهای ایرانی هم بسط پیدا می کند و همه موارد بالا فقط یک چیز می گوید: کاهش ارزش پول ملی بیشتر و بیشتر. سوالی که اینجا مطرح می شود این است مردم ایران تا کجا فشار این گرانی را تحمل می کنند؟ اگر شما از افرادی هستید که اعتقاد دارند دلار 30000 تومانی را هم مردم تحمل می کنند و از بابت ناآرامی اجتماعی نگرانی ندارید، مخاطب این متن شما نیستید. ولی اگر در ایران زندگی میکنید و هزینه کمرشکن را لمس می کنید، طبیعتا به وضعیت بحرانی پیش رو مظنونید. -=-=- 2-بررسی راه حل ها در موقعیت پسابرجامی، صحبت از کارهایی که میشد قبلا انجام بشود بیهوده است. گذشته ها گذشته. در حال حاضر در مقابل هر ایرانی 5 راه حل وجود دارد: الف-طرفداری از آمریکا برای سرنگونی نظام. ب-مذاکره و در واقع تن دادن به خواسته ها مبنی بر خلع سلاح موشکی و سایر موارد. ج-صبر و سکوت، و ادامه وضعیت فعلی و امید بستن به اصلاح ساختار بروکراسی و اقتصاد داخلی و همچنین انتخاب یک دموکرات در انتخابات بعدی آمریکا. د-پاسخ نظامی به متحدان آمریکا. ه-پاسخ مستقیم نظامی به خود آمریکا به گونه ای که منجر به گران شدن نفت به بالای 120 دلار تاریخی شود. الف-طبیعتا در میلیتاری با طرفداران گزینه الف بحث خاصی نمی شود کرد. صرفا دوستان را حواله میدهم به این سوال: "اگر باز کردن درهای اقتصاد و فرهنگ به روی سرمایه سالاری جواب میداد، پس چرا غرب به دشمنان محمدرضای غربدوست تریبون داد و به شاه آواره حتی اجازه درمان در آمریکا را نداد؟" پاسخ من کوتاه است: "سرمایه سالاری بین مصدق و رضاخان و جمهوری اسلامی تفاوتی قائل نیست و صرفا ایرانی تضعیف شده می خواهد." پس با براندازی هم مشکلی در بلندمدت حل نخواهد شد و بعد از مدتی باز هم آش همین آش است و کاسه، همین کاسه. ب-به نظرم هیچ آدم عاقلی مذاکره در چنین شرایطی از موضع ضعف که کف خواسته طرف مقابل هم مشخص نیست، را قبول نمی کند. ج-افراد زیادی اعتقاد دارند، سختی های تحریم باعث شکوفایی تولید می شود و اقتصاد ایران می تواند با تکیه به توان داخلی از بحران عبور کند. شخصا فکر میکنم اگر اصلاحات بسیار جدی در بروکراسی اداری بشود، شاید بشود. ولی تجربه نشان داده منافع اکثریت در همین سیستم فعلی است. یعنی کار حداقلی در ادارات دولتی، رشوه خواری گسترده، رانت و زد و بند و واسطه گری و... که ریشه های عمیق در تاریخ و جامعه ایران دارد و این نوع اصلاحات عموما با طیب خاطر عموم مردم قابل انجام نیست. کما اینکه اصلاحات نیاز به انواعی از "تحمل مخالف" و سکولاریسم و "شل گرفتن هایی" دارد که فعلا از اینها هم نشانه های امیدبخشی از نظام رصد نمی شود(برای مثال ماجرای پارسال موی بلند پویول و اختلاف فردوسی پور و فروغی). کسانیکه که به گزینه صبر امید بسته اند، نیک میدانند ترامپ دوره بعد هم رای می آورد و ما با 6 سال تحریمهای سخت تر مواجهیم. آیا بانک مرکزی دخیره مالی کافی برای عبور از این 6 سال را دارد؟ بنده اطلاعی ندارم. ولی رفتار دلار آزاد و گارد صعودی اش می گوید چنین پشتوانه ای وجود ندارد. چیزی که در نمودار دلار میبینم این است که طی 4 الی نهایتا 6 ماه از مقاومت 15500 عبور میکند و تا آخر سال احتمال قوی به سقف 19000 هم حمله میکند. اگر مطمئن بودم بانک مرکزی میتواند بین 12500 الی 15500 دلار را نگهدارد، هرگز این متن را اینجا نمی نوشتم و مصدع اوقات دوستان نمیشدم. ولی تقریبا مطمئنم داستان گرانی ها با شدت بیشتری ادامه دارد و گزینه صبر جواب نمی دهد، و از الان باید به فکر گزینه های آینده بود. بدون تعارف و بدون ترس. د-در مورد تهاجم به متحدان آمریکا در منطقه به نظر میرسد به اندازه کافی این کار انجام شده. اصولا آمریکا متحد جدی هم در منطقه ضد ایران ندارد. ترکیه و قطر تغییر موضع داده اند. عمان و کویت و اردن و مصر و پاکستان هم سعی دارند بیطرف بمانند. و صرفا عربستان-امارات-بحرین مانده اند که دو تای آخری ارتش قابل اعتنایی ندارند. نتیجتا اگر تهاجم نسنجیده ای انجام شود که منافع همه کشورها به خطر افتد دودش به چشم خود ایران خواهد رفت. یکی اش بستن تنگه هرمز به روی "همه" کشتی ها که منافع همه را به خطر می اندازد. و ایران در این سالها نشان داده دنبال دشمن تراشی به خصوص بین همسایگانش نیست. پاسخها به عربستان هم تا الان نتیجه مفیدی نداشته است. ه-گزینه آخر پاسخ مستقیم و هزینه سازی برای خود آمریکاست. از صحبتهایی که با افراد مختلف میکنم به نظر میرسد آرام آرام دارد کارد به استخوان میرسد و شرایطی مهیا می شود که جامعه از اقدامات نظام ضد آمریکا حمایت کند(به نظرم دلیل آتش نزدن برجام توسط رهبری هم همین است). دوستان به سرنوشت ژاپن پس از پرل هاربر اشاره می کنند. پیشبینی رفتار آمریکا به این سادگی نیست. به نظرم تاریخ جنگهای آمریکا را باید به قبل و بعد از ویتنام تقسیم کرد. بعد از جنگ ویتنام(با 200هزار کشته و 10هزار تلفات هواگرد)، آمریکا هرگز با کشوری که با بنیانهای قوی اجتماعی و اقتصادی که ممکن است مورد پشتیبانی سایر قدرتها قرار بگیرد، درگیر نشد. به جز این آمریکای دهه 60 در اوج آمریکای رویایی(بین 1950 الی 1970) بود که بی رقیب در اوج ثروت و قدرت نظامی میتاخت، نه آمریکای فعلی که 20تریلیون بدهی دارد و هر روز سر 0.1% تغییر نرخ بهره فدرال رزرو دعواست که نکند ایندکس دلار سقوط کند و کلا دلار منهدم شود!(چاپ دلار وسیع و بدون پشتوانه طی سالها که رفاه بالایی برای جامعه آمریکایی ایجاد کرده). نه آمریکایی که امروز در اکثر زمینه ها رقبای قدر تکنولوژیک دارد که انحصار صنعتی اش را از بین برده اند. وضع اروپا حتی خرابتر است. جمعیت پیر، بدون منابع زیرزمینی، بدون موقعیت ژئوپلیتیک و صنایعی که توان هماوردی با رقبای آسیایی را ندارد. به قول خودشان 5 تریلیون دلار در عراق هزینه کرده اند ولی نتیجه اش شد برای ایران که حجم معاملاتش با عراق به 12میلیارد دلار رسیده. یک جنگ مثلا 10تریلیونی با ایران(با 4برابر مساحت عراق و 10برابر مساحت ویتنام جنوبی) بکنند با نتایج غیرقابل پیشبینی که چه بدست آورند؟ استاد عزیزی اشاره کرده اند که شاخ به شاخ شدن ایران و آمریکا نوعی هزینه برای هر دو طرف است. در تئوری بازی ها به این رفتار اصطلاحا می گویند "بازی جوجه" یا "Chicken Game". https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87_%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7#%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C_%D8%AC%D9%88%D8%AC%D9%87_(Chicken_Game) این تئوری نشان می دهد که مذاکره بهترین راه حل برای اپتیمم کردن منافع دوطرف است. ولی متاسفانه مساله اینجاست که وضعیت ایران پسابرجام وضعیت مذاکره نیست. نه سطح خواست حریف مشخص است، و نه اصلا قابل اعتماد است. هر نوع مذاکره، نتیجه ای جز باخت سنگینتر و بدتر شدن اوضاع ندارد. -=-=- 3-اقدامات اجرایی برای اینکه متن به سرنوشت تحلیلهای کلی و بی سر انجام دچار نشود، اهم اقداماتی که باید مد نظر باشد را فهرست وار مینویسم. الف-اصلاحات وسیع در بروکراسی داخلی. -تعداد کارمندان دولت باید حداقل به نصف کاهش یابند(طبق استانداردهای جهانی). بهره وری بالا برود، کار ارباب رجوع سریع راه بیافتد و هزینه جاری کشور صرف هزینه زیرساخت و توسعه شود. -بانک مرکزی به صورت واقعی دست از چاپ پول بردارد و نرخ بهره بانکی هر چه سریعتر به صورت واقعی به زیر 10% برسد. هیچ مرض اقتصادی مثل تورم، خطرناک نیست. -نرخ دلار برای نهایتا 10 قلم کالای اساسی یارانه ای و کوپنی باشد(با نظارت فوق سنگین روی شرکت بازرگانی دولتی ایران) و بقیه محصولات نرخشان آزاد شود. وضعیت فعلی نرخ گذاری بورس کالا جز رانت و فساد هیچ فایده ای برای مردم ندارد و صادرکننده، تولیدکننده و سرمایه گذار با این وضع هرگز پول خود را مجدد وارد چرخه اقتصادی نمی کنند. -فرایند "تولید" کوتاه شود و بروکراسی دولتی تحت فشار ویژه قرار گیرد که خواست سرمایه گذار و تولیدکننده را در اسرع وقت انجام دهد. بازرسی کلی کشور داخل دفتر کارش ننشیند بلکه برود کار میدانی کند و از تولیدکننده مشکلات را جویا شود و سریعا حل کند. -با رشوه خواری مثل کشورهای توسعه یافته برخورد شود. یعنی رشوه دهنده مجازت نشود ولی رشوه گیرنده به اشد مجازات برسد. نمی شود در هر پرونده فسادی، فعال بخش خصوصی را اعدام کرد و مدیر دولتی را زندان تعزیری داد! -سهم شرکتهای شستا به زیر 50% کاهش یابد و سیت هیات مدیره اکثریت نداشته باشند. ثلث فساد و ناکارمدی زیر سر شرکتهای شستا و صندوق بازنشستگی و در قدم دوم زیرمجموعه های بانک ملی است. تا حد ممکن خصوصی سازی پیش برود و کارشناسهای دادگستری زیر ذره بین بروند برای برخورد با فساد. نه اینکه رشوه خواری به دادگاه عالی تجدید نظر هم.... *به نظرم اینها اهم اقدامات برای اصلاحات است. که تقریبا چیزی است محال. ب-شل رفتاری فرهنگی ما چه بخواهیم چه نخواهیم، ایران مال همه ایرانی هاست. ایران هم زرتشتی و هم کلیمی و هم صوفی و هم باده نوش و هم بدحجاب و بی حجاب و شل حجاب دارد. با رویه فعلی که مردم را متظاهر کرده ایم و متخصصها را به هر بهانه جزئی از کشور فراری میدهیم، نمی شود در این کشور ثروت تولید کرد و توقع استقلال اقتصادی داشت. نظام باید رفتارهایی بروز دهد که نشان واضحی از تساهل فرهنگی باشد. تساهل و مدارا، ذات فرهنگ ایرانی و توصیه اکید امامان حق(علیهما السلام) است. نه ما از آنها بهتریم، نه آنها کمتر از ما دلسوز مردم بوده اند. خلاصه باید همه نیروها و پتانسلهای پیدا و پنهان، و همه ایرانی ها که همه برای ایران جان میدهند را مجتمع و متحد کرد. نفوذ فرهنگی ایران در منطقه بی نظیر است. به دوستان توصیه میکنم کامنتهای زیر این کلیپ را بخوانید که تازگی با رکوردشکنی به 60میلیون بازدید کننده رسیده. از عراق و آسیای میانه تا چین و صربستان و هندوراس و گواتمالا و اتیوپی به ایران ابراز علاقه کرده اند. "ایران" به معنی اصلی ایران فرهنگی و تاریخی چشم امید اقلیتها و خیلی های دیگر در منطقه و جهان است که زیر ضربات سرمایه سالاری جهانی خرد شده اند. باید از این نفوذ استفاده کرد برای مقابله با زورگویی نظام سرمایه سالار تمامیت خواه که ترامپ نماد تام و تمام آن است. https://www.youtube.com/watch?v=cDNDVtoJhik *البته شخصا به این تغییر رفتار نظام هم امیدی ندارم. ج-آمادگی تمام عیار برای پاسخ نظامی قاطع به آمریکا. اینکه این پاسخ در چه سطحی باشد در تخصص بنده نیست. ولی خود این "پاسخ" هر لحظه به نقطه "غیرقابل اجتناب" ی نزدیک می شود که دیگر انتخاب نیست بلکه اجبار است. خوشبختانه دست ایران در پاسخ باز است. از انفجارهایی مشابه لبنان دهه 80 میلادی در پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه. تا اجازه ورود/خروج ندادن به کشتی های ائتلاف آمریکایی در هرمز. تا حملات موشکی به ناوگان دریایی و... که همین پیشبینی ناپذیر بودن واکنش ایران در منطقه ای که هزاران سال است نفوذ دارد، کار را برای حریف سخت می کند. و یادمان باشد خصوصا ترامپ که سرمایه دار است به دنبال شرایط غیرقابل پیشبینی نیست. پس ایران باید "پیشبینی ناپذیر" بماند. اگر قرار است تحریمها بعد از نفت به پتروشیمی و کامودیتی هم بکشد و بحران گرانی را به برادرکشی در ایران بکشانند، عاقلانه تر این است نظام روی اقدام نظامی ریسک کند تا اینکه منفعل باشد تا به نقطه بحران داخلی برسیم. نقطه ای که تبعات ویرانگرش معادل همان جنگ است ولی بدون هزینه برای حریف. ظاهرا متاسفانه هر روز از یک راه حل دوست داشتنی، دور و به یک انتخاب اجباری نزدیک می شویم. -=-=- بعضی دوستان فیلسوف بنده اعتقاد دارند سیاست چون نافذ بر زندگی شخصی افراد است، هر کسی می تواند در حد خودش نظر بدهد و نیازی به تخصص نیست. مطالبی که نوشتم دغدغه یک آدم معمولی که به حد خودش حق دارد توصیه ای بدهد و توصیه ای بشنود. ولی اینکه به صرف متخصص امر نبودن، افراد را درحیطه بسیطی مثل سیاست و معیشت، منع کنیم از نظر، عاقلانه نیست. من شخصا آدم اقتصادیه ترسویی هستم. علاقه ای هم به جنگ درست کردن و رفتارهای هیجانی ندارم. ولی کشور دارد به سمت نقطه ای می رود که اگر بانک مرکزی نتواند نرخ دلار را مهار کند، احتمال برادرکشی و ایرانستان خان خانی دور نیست که هر ملیجکی اسلحه بدست بگیرد و آخوند تنبیه کند! اگر قرار است اینگونه ایران کلا ویران شود، ترجیح میدهم مستقیما با خود ترامپ، 33 روز یا 2 ماه یا 1 سال درگیر شویم و مقداری ویرانه شویم. اینطوری حداقل شانسی برای مذاکره و اصلاحات باقی می ماند. نظر شخصی ام این است که این فشار عجیب برای تضعیف جدی ایران(و نه نظام) و جهت جلوگیری از رسیدن به "نقطه رهایی" ایران انجام می شود. و به هر قیمتی باید این فشار را پس زد. -=-=- و در انتها. به نظرم بسیاری از دوستان در نقد راه حل، دچار کینه های شخصی نسبت به ج.ا شده اند و حقیقت را نمی بینند.... هر کسی به نوعی یک کینه شخصی از نظام دارد. هر کس به طریقی. ولی هر نقدی در چارچوب خودش باید باشد. اگر بروکراسی داخلی فاسد و رشوه خوار است نمیتوان به این بهانه از حمله آمریکا مستقیم یا غیرمستقیم حمایت کرد. هر دعوایی داخل خانه است به همسایه ربطی ندارد. اگر راه حلی برای شرایط موجود دارید واضح و بدون ایهام بنویسید، و شانه خالی نکنید. 12اردیبهشت98 *ادمینهای محترم اگر در متن، نکته ای مخالف قوانین کشور و مغایر منافع ملی میبینند، حتما مطلب را پاک کنند. با تشکر.
  15. 1 پسندیده شده
    مهمات جدید هایپر سونیک ضد کشتی برای نیروی دریایی ارتش چین ناوشکن 10000 تنی کلاس نانچانگ تایپ 055 پکن : براساس اطلاعات منتشر شده از سوی منابع چینی ، ظاهرا نیروی دریایی ارتش چین در حال برنامه ریزی جهت تست یک موشک جدید ضد کشتی هایپر سونیک است . در این میان ، به گفته منابع میدانی ، نمونه اولیه این موشک که بویژه برای افزایش قدرت آتش جدید ترین ناوشکن بومی این کشور ( ناوشکن 10000 تنی کلاس نانچانگ تایپ 055) طراحی شده ، در گذشته ، تستهای محدودی را پشت سر گذاشته و آزمایشات جدید ، به احتمال بسیار زیاد مرحله نهایی ورود بخدمت آن را شامل می گردد . این منابع مدعی اند که موشک جدید هایپرسونیک چینی ، که هم اینک با شناسه YJ-XX نیز شناخته میشود ، براحتی می تواند از لایه های دفاع موشکی ارتش ایالات متحده شامل سامانه استاندارد3 بلوک 2 و SM-6 بلوک یک . ای عبور کند که با برد موثر ادعایی 1000 کیلومتر احتمالا" نزدیک به حقیقت به نظر می رسد . همزمان بار این خبر ، نیروی دریایی ارتش چین در هفتادمین سالگرد تشکیل خود ، از نخستین نمونه رزمی ناوشکن تایپ 055 ( به رجیستر بدنه 101 ) رونمایی نمود که این ، خود خبر فوق را به نوعی تایید میکند . ناوشکن موشک انداز لویانگ-3 ( تایپ 052 دی ) این شناور رزمی با درازای 180 متر ، عرض 20 متر ، نسخه ارتقاء یافته ناوشکن موشک انداز لویانگ-3 ( تایپ 052 دی ) است که نزدیک به یک سوم بزرگتر شده است . این شناور رزمی جدید ، با 112 سلول عمودی پرتاب موشک می تواند طیف متنوعی از مهمات پیشرفته بومی شامل موشکهای سطح به هوای HHQ-9 ، موشک ضد کشتی YJ-18 و موشکهای کروز CJ-10 را حمل و استفاده نماید . با این حال ، سلاح اصلی این شناور ، یک قبضه توپ 130م.م H/PJ-38 است که میتواند در صورت نیاز با یک "ریل گان" نیز تعویض گردد . ضمن اینکه هدایت آتش این توپ با دو رادار باند اس و ایکس صورت می گیرد که بدان قابلیت رهگیری و هدف قرار دادن اهداف پنهانکار را خواهد داد . در این خصوص ، تحلیل گران نظامی معتقدند که درصورت تسلیح این شناور به موشکهای هایپرسونیک جدید ، توانایی های رزمی نیروی دریایی چین در مرکز اقیانوس آرام ، در مقایسه با گذشته ، افزون تر خواهد شد . صرفا" برای میلیتاری /مترجم : MR9
  16. 1 پسندیده شده
    برای پاسخ گفتن به قید *تا چه اندازه* مهمترین نکته قدرت رسانه هست... چیزی که ما تقریبا نداریم و یا بلد نیستیم از محدود داشته هامون به درستی استفاده کنیم! با توجه به تجارب سابق (بخصوص برجام که دیدیم ازش خارج شدن و با وقاحت تحریم کردن همه هم مجبور شدن تبعیت کنن تا خودشون هم تحریم نشن یک وقت!!!) شخصا با احتمال بالا حدس میزنم بازرسی هیچوقت در سطح گسترده انجام نمیشه چون عملا همه علیه ما خواهند شد و اقدام در سطح محدود پیام مارو به جهان میرسونه منتها به شکلی که اونها میخوان! یعنی جهانیان میبینید ایران داره آزادی و امنیت مارو در دریاها نقض میکنه پس ما حق داریم جلوشونو بگیریم! در منطقه خلیج فارس ما تقریبا با سعودی و امارات مشکل اصلی رو داریم و با توجه به درگیری اونها در جنگ یمن فکر نمیکنم بتونن خیلی دردسر درست کنن پس به بزرگترشون میگن بیا کمک و باز هم پای اونهایی که نباید به مناقشه باز خواهد شد و اونجا ممکنه کنترل از دست همه خارج شه... باز هم تاکید میکنم رسانه رسانه رسانه... اینم برای پایان مطلب که بی ربط نیست : cdn-tehran.wisgoon.com/dlir-s3/10531525225650086025.jpg
  17. 1 پسندیده شده
    با سلام خدمت همه دوستان گرامی اگر بنابر جدیت است این جدیت باید خارج از تنگه هرمز نمایش داده شود . جایی که آمریکایی ها به پشتوانه آن پیچ تحریم ها را سفت می کنند . آن هم نه به صورت رسمی بلکه پیامی که فقط خود آنها بفهمند و بر سیاستشان تاثیرگذار باشد .
  18. 1 پسندیده شده
    سلام جنگ هیبریدی اقدام هیبریدی می خواهد (جدی نگیرید ) . بازرسی از کشتی ها فکر نکنم تاثیر زیاد مهمی داشته باشد و خیلی زود بی اثر خواهد شد اما می تواند سرآغاز یکسری اقداماتی باشد که باعث ایجاد حساسیت در جوامع غربی شده تا آنها نتیجه اقدامات سیاست مداران خود را به صورت ملموس حس نمایند و جوامعشان از کرختی خارج شود . در اینجا قبل از ادامه دادن باید بگویم که صحبت های زیر را در صورتی می کنم که بنده با برجام و تیم مذاکره کننده آن و رویکرد آنها و نتایج بدست آمده از آن مذارکرات مخالف هستم (البته نه با اصل مذاکرات) اما ... اینجا موضوع چشم در برابر چشم هستش . برجام یک سند بین المللی بود که در سازمان ملل ثبت شده و کسانی که آن را نقض کرده اند اکنون باید پاسخگو باشند . تحریم های آمریکا غیر قانونی می باشد و در راستای جنگ هیبریدی (در شاخه اقتصادی) قرار دارد و در جواب اقدام جنگی را می طلبد . به نظر بنده ما باید کار را به جایی برسانیم که هر کس با آمریکا فراتر از محدودیت های برجام همراهی کرد منافعش در تنگه هرمز به خطر افتد . در این راستا باید هماهنگی کاملی مابین تیم دیپلماسی ما و ارگان های نظامی - اطلاعاتی برقرار شود . در ضمن باید به گونه ای عمل شود که منافعی برای چین و روسیه هم ایجاد کند (مثلا تضعیف اروپا در برابر روسیه) . در این راستا بهانه متوقف کردن کشتی ها و بازرسی از آنها هم می تواند ایجاد شود . از سوی دیگر آمریکایی ها به شدت از رویارویی گسترده با ایران گریزان هستند اما این دلیل نمی شود که به سمت این گزینه نروند پس باید اقدامات ما هوشمندانه باشد . از طرف دیگر اگر ما اقدام به نا امن کردن تنگه نماییم هیچ قدرتی به راحتی نمی تواند امنیت را به آن برگرداند . یک نکته دیگر اینکه ما برای اجرای اینگونه سناریو ها به زمان نیاز داریم اما مشکل اصلی ما فعلا از اوضاع درونی و عملکرد به شدت ضعیف دولت می باشد که زمان ما را محدود تر از همیشه کرده است . بازی ایران و آمریکا تازه شروع شده اما معلوم نیست که کی به پایان خواهد رسید . رفتار ما باید به گونه ای باشد که دنیا متوجه گردد اگر خواسته های حداقلی ما تامین نشود دکترین ما این مثل معروف ایرانی خواهد بود : دیگی که واسه ما نمی‌جوشه، سر سگ توش بجوشه . پیروز و سربلند باشید
  19. 1 پسندیده شده
    تنها راه جلوگیری از جنگ اینه که ما به سلاحی ذچدست پیدا کنیم که استفاده از اون بتونه از نظر مالی ، انسانی و زیست محیطی ضربه ی سختی به دشمن بزنه .... وگرنه آمریکا هزار ملت بدش نمیاد هر چند سال یکبار با ایجاد جنگ قابل کنترلی ، مردمش رو متحد کنه و بهشون یک دشمن ‌‌‌‌‌‌‌‌ملی بده ....
  20. 1 پسندیده شده
    عاقبت نخوندن پست و پاسخ دهی بر اساس ذهنیات و گمانه زنی شخصی همینه. فکر کنم پاسخ شما ربطی به پست بنده نداشت. امکان ضربه وجود داره ( هیچ عامل و قدرتی نمیتونه امکان ضربه زدن رو به صفر برسونه و اصولا هیچ پدافندی امکان خنثی کردن 100 درصدی تهاجم رو نداره، موشک های حوثی رو نمیشه مثلا با بارش 10 هزار موشک مقایسه کرد) البته این ضربه می تونه از طریق موشک، نیروی هوایی و جنگنده های ایرانی و یا یا حتی مین گذاری در خلیج پارس باشه. برخلاف نظر شما اصولا ایلات متحده نشون داده یا وارد بازی نمیشه و یا پلن بی و یا حتی سی رو هم برای نقشه اش در نظر می گیره و هزینه -فایده طرحی رو در نظر می گیره. وقتی عرض می کنم توان مقابله در درازمدت وجود نداره یعنی اگه ضربه ای چه کارآمد و چه ناکارآمد بتونیم وارد کنیم به خاطر عدم توازن نظامی - اقتصادی با حریف، قضیه عراق و یا بوسنی تکرار میشه یعنی نابودی نیروهای نظامی، شخم زدن زیرساخت ها و پدافند و ویرانی سرمایه گذاری و .... گمانه زنی شما در مورد پارس جنوبی قسمتی از این ماجراست و دورتادور ما با پایگاه های امریکایی و نیروهای متحدش محاصره شده. فعلا در قضیه برجام و وقایع بعد اون ایران مثل بازیکنی در شطرنج می مونه که بخاطر خالی بودن چنته اش از المان های تاثیر گذار امکان حرکت نداره و باید چشم انتظار حرکت حریف و بهره برداری از اشتباهات اون باشه.
  21. 1 پسندیده شده
    صدها میلیارد دلار هزینه تو پارس جنوبی شده! همین یک قلم رو شما چطور میخوای از حمله آمریکا در امان نگه دارید حالا یقیه بماند بعد اینکه شما طوری صحبت می کنید انگار تو ارتش امریکا هیچ پدافندی وجود نداره نشستن دعا می کنند که موشک های ایران به پایگاهها یا ناوهاشون نخوره! مثلا موشک های حوثی ها در مقابل پدافند امریکا تو عربستان چی کار کردند؟!
  22. 1 پسندیده شده
    با سلام    برای بررسی موضوع فریب استراتژیک ، تاپیک جناب واریور ، شاید محل مناسبی باشد      جیمز انگلتون :   زمانی که یک سازمان نظامی / اطلاعاتی ، براین تصور است که دربرابر نیرنگ دشمن آسیب ناپذیرتر از گذشته است ، بیش  از هر زمان دیگری ، آسیب پذیر خواهد بود      فریب در سطح استراتژیک    شامل سه سطح    فریب و انکار تکنیکی  فریب و انکار تاکتیکی / عملیاتی  فریب و انکار راهبردی    1- فریب در سطح راهبردی ، مجموعه ای از فعالیتها که دارای توالی خاصی است و برای نیل به یک منظور خاص ، توسط  یک ارتش یا سازمان اطلاعاتی  طراحی و به اجرا گذاشته می شود    2- فریب در سطح راهبردی ، جزء اقدامات پنهان بشمار می رود و تنها بخشی از روند با پیگیری دقیق قابل تشخیص خواهد بود .    3- فریب در سطح راهبردی ، درپی تاثیری گذاری بر ذهنیت تصمیم سازان و تصمیم گیرندگان و گمراه کردن آنهاست    4- هدف فریب در سطح راهبردی ، وادار کردن دشمن به دست زدن به کاری مورد دلخواه خواهد بود    5- نتیجه اقدام حریف، تامین منافع خودی و متضرر شدن منافع دشمن است    6- فریب در سطح استراتژیک ، هدف نیست ، بلکه ابزاری مهم است برای نیل به اهداف مشخص      پی نوشت :    1- حالا این چند سطر را با شرایط چند سال اخیر ، واکنش تقریباً عجیب طرف آمریکایی در خصوص پهپادهای به غنیمت درآمده ، مقایسه آن با طرح های فریب ایالات متحده در برابر اتحادشوروی و... بگذارید .    2- کلیسای دوران انگیزاسیون هم ، گالیله را به جرم حقیقتی که برای آنها قابل باور نبود ، محاکمه کرده و محکوم به مرگ کردند ، حالا حرف کدام طرف قابل استناد هست ، گالیله یا کلیسا !!!!!
  23. 0 پسندیده شده
    در صورت یک جنگ تمام عیار منطقا 6 ماه طول دوام ذخایر نفتی اروپا خواهد بود ولی یک نکته مهم اتکای کشورهایی مثل آلمان و فرانسه و ... به انرژی های غیر فسیلی هست که عملا تاثیر و شک این اتفاق رو کم میکنه ضربه اصلی رو کشوری مثل چین، هند و ژاپن و کره میخوره از سوی دیگر وقتی جنگ تمام عیار شود نیروی موج دوم آمریکا بعد از 3 ماه به اقیانوس هند وارد شده و سعی میکنه خط دفاعی ما رو بشکنه و احتمال بازگشایی مسیر بالاهست، اگرچه که آن موقع ممکن هست چاهی و پالایشگاه و پتروشیمی فعال نباشد از این بابت روی موج افزایش نفت بیشتر از یک عامل روانی در روزهای ابتدایی حساب نکنید
  24. -1 پسندیده شده
    با سلام تابستان امسال،از لحاظ سیاسی و اقتصادی تابستان گرمی است،غرب گراها در داخل در حال آمده شدن به صورت انتحاری برای انتخابات هستند!بعد از یک ده(88 تا 98)جو سازی و بازی های تبلیغاتی و گرفتن قدرت و تغییرات فرهنگی و سیاسی و اقتصادی مورد نظر خود،در حال حاضر از لحاظ مقبولیت اجتماعی(حتی در میان قشر مرفعه)در بدترین وضعیت قرار دارند!پس همه باید از همین حالا فاکتور های چانه زنی اجتماعی پیدا کنند برای مبارزه سیاسی!گرانی و تحریم،ترس از جنگ،عدم مذاکره حاکمیت همه و همه فاکتور های چانه زنی اجتماعی است!اشتباه نکنید !دم این قشر به جریان های و کارتل های قدرت های جهانی وصل است!نه خانی می اید و نه خانی می رود!همه این ها بازی سیاسی(وبدبختانه فشار بر قشر ضعیف جامعه)برای قدرت است! اگر مجلس از دست برود!همانند دومینو بعد ریاست جمهوری!یعنی زحمت ده سال تغییر(بنیادی) یک شبه به فنا می رود!دوباره می گویم یعنی از تاکتیک هجوم به دفاعی!یعنی حداقل،حداقل ده سال رکود در تغییرات از نظر غرب گرایان(در بهترین وضعیت برای غرب گرایان)! داستان بعد از انتخابات مجلس جالب می شود؟ 1-اگر جریان مخالف غرب گرایان روی کار بیاید،یعنی اوج اختلاف و من پیش بینی می کنم دولت همون ماه های اول سقوط خواهد کرد(در بهترین حالت) 2-اگر جریان غرب گرا روی کار بیایددوباره،بازی همچنان ادامه دارد فشار بیشتر به مردم و گرفتن امتیاز از حاکمیت و نرمش حاکمیت و تغییر آرام محتوای درونی اصل نظام(در بهترین حالت) هر دو این نتیجه گیری در بهترین حالت خود می باشد! نه تنگی بسته می شود و نه جنگی! جنگ را باید ........جستجو کرد؟نه ایران!
  25. -3 پسندیده شده
    یه ضرب المثل کٌردی هست که میگه : وقتی توی طویله یه قاطر و یه الاغ با هم دعوا میکنن هیچی به خودشون نمیشه فقط دست و پای گوسفند ها میشکنه