برترین های انجمن

  1. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      43

    • تعداد محتوا

      9,426


  2. mehran55

    mehran55

    Editorial Board


    • امتیاز

      25

    • تعداد محتوا

      1,112


  3. HAJJ_ABBAS

    HAJJ_ABBAS

    Members


    • امتیاز

      15

    • تعداد محتوا

      255


  4. arminheidari

    • امتیاز

      8

    • تعداد محتوا

      7,136



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on جمعه, 27 اردیبهشت 1398 در پست ها

  1. 2 پسندیده شده
    بنام خداوند بخشنده مهربان با سلام خدمت دوستان عزیز میلیتاریست ، در ادامه تاپیک های بررسی عملیات های نظامی و پس از مروری بر عملیات تمرکز ، اینبار به سراغ یکی از معروفترین عملیات های نظامی آمریکا در ایران می رویم تا ضمن بررسی اجمالی این عملیات به برخی از شبهه های مطرح شده در خصوص این عملیات هم بپردازیم. چنگال عقاب مقدمه - عملیات چنگال عقاب (Operation Eagle Claw) ، عملیاتی بود که طبق فرمان رئیس جمهور وقت آمریکا ؛ جیمی کارتر ، و با نیت رهائی کارمندان سفارت آمریکا در تهران طرح ریزی شده بود. این کارمندان ( که از این به بعد با لفظ عمومی دیپلمات های آمریکائی از آنها نام می بریم ) پس از تصرف سفارتخانه آمریکا در تهران ، توسط گروهی از دانشجویان که با عنوان دانشجویان پیرو خط امام شناخته می شدند ، به گروگان گرفته شده بودند. این اقدام یعنی گروگانگیری کارکنان آمریکائی حاضر در سفارت آمریکا در تهران - ( که برخی از آنها دیپلمات های آمریکائی بودند و برخی دیگر از پرسنل نظامی نیروی دریائی و همچنین نیروهای دفتر تهران سازمان سیا ) یکی از پرحاشیه ترین اقدامات صورت پذیرفته پس از انقلاب می باشد که موافقان و مخالفان بسیاری داشته است که هر یک از منظر خود به آن پرداخته اند. متأثر از پر حاشیه بودن این اقدام ، عملیات رهائی گروگان ها ( که به شکست انجامید) هم بسیار پر حاشیه شده و حرف و حدیث های بسیاری در خصوص آن مطرح گردیده است. لذا بر آن شدیم که این عملیات را از منظر چندین منبع مختلف ( و گاها متضاد) بررسی کنیم تا شاید بتوان تحلیل نسبتا جامعی در خصوص این عملیات ، پدید آورد. لذا اگر گاها در طول تاپیک با نظرات گاها متضادی روبرو می شویم ، بخاطر دیدگاه های نویسندگان مختلف است که نظرات متفاوتی ارائه نموده اند. تذکر بسیار مهم - مدتی بود که منابع مختلف را برای ایجاد این تاپیک فراهم کرده بودم. اما یک نگرانی بزرگ باعث تأخیر در ارسال این تاپیک شده بود. نگرانی بنده این بود که این موضوع ، پتانسیل زیادی برای بحث های سیاسی و به بیراهه رفتن تاپیک دارد. لذا از دوستان عاجزانه خواهش میکنم که از پرداختن به حاشیه ها در این تاپیک خودداری کنند تا بتوانیم به اتفاق هم عملیات پنجه عقاب را صرفا از بعد میلیتاریستی و نظامی بررسی کنیم و از انحراف و خدای نکرده قفل شدن تاپیک جلوگیری کنیم. عملیات چنگال عقاب (بخش اول : بحران گروگان گیری) جستار گشائی - تنها 3 روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 57 ، یعنی در صبح روز 25 بهمن ماه 1357 ، اعضا و چریک های یک گروه مسلح مارکسیست ( احتمالا سازمان موسوم به چریک های فدائی خلق - م) به سفارت آمریکا در تهران یورش بردند و پس از زد و خورد و تبادل گلوله و گاز اشک آور با تفنگداران دریائی محافظ سفارت آمریکا و پس از تهدید به آتش زدن سفارت و کشتن کارکنان محبوس شده در آن ، درگیری خاتمه یافت و همگی کارکنان سفارت تسلیم شدند. اما با امتناع رهبر انقلاب ایران ، آیت الله روح الله خمینی ، در حمایت از این اقدام ، وزیر خارجه دولت موقت با پشتیبانی نیروهای کمیته های انقلاب اسلامی ، به سفارت وارد شدند و پس از درگیری با چریک های مارکسیست ، آنان را وادار به ترک سفارت نمودند و کارکنان زندانی سفارت آمریکا را آزاد نمایند. حمله چریک های چپ گرا به سفارت آمریکا در بهمن 57 مدتی بعد یعنی در تاریخ 13 آبان 1358 ، با حمله گروهی از دانشجویان دانشگاه های تهران ( که بعدها با عنوان دانشجویان پیرو خط امام نامیده شدند) به سفارت آمریکا در تهران و به گروگان گرفته شدن 66 دیپلمات آمریکائی ، مجددا این واقعه تکرار گردید. اما این بار و با توجه به اتفاقات به وقوع پیوسته در خاک آمریکا ، رهبر انقلاب ، این حرکت دانشجویان را تائید نمودند و از این واقعه با عنوان انقلاب دوم یاد کردند. برخی تحلیل گران آمریکائی دو عامل مهم را دلیل حمایت نظام ایران از این اقدام بر می شمارند. دلیل اول ، تصویب قطعنامه ای در اردیبهشت 1358 در سنای آمریکا بود که اعدام مقامات حکومت سابق ایران توسط انقلابیون را محکوم می نمود.( پیش نویس این قطعنامه توسط دو سناتور نزدیک به شاه سابق ایران تهیه شده بود.) دانشجویان ، جریانات مکتبی ( حزب الله ) و همچنین جریانات چپ گرا در آن زمان متفق القول این اقدام آمریکا را دخالت در امور داخلی ایران دانسته و آنرا محکوم کردند. و اما عامل دوم ، سرنوشت شاه سابق ایران بود. دولت کارتر ( تحت تأثیر و فشارهای ایجاد شده توسط برژینسکی مشاور امنیت ملی دولت ) و علی رغم مخالفت صریح وزارت خارجه آمریکا ، با ورود شاه سابق ایران به کشور آمریکا موافقت نمود. پذیرش شاه و سفر وی به آمریکا ، موجب یادآوری خاطرات تلخ کودتای آمریکائی 28 مرداد و بازگرداندن مجدد شاه ایران به عرصه سلطنت گردید. دانشجویان مسلمان که از نقش سفارت آمریکا در عملیات آژاکس و کودتای 28 مرداد بخوبی آگاهی داشتند ، تصمیم گرفتند تا ضمن اشغال سفارت آمریکا ، هم لانه جاسوسی و کودتای آمریکا را تصرف کنند و مانع وقوع کودتا و یا توطئه ای مجدد بر علیه انقلاب مردمی بشوند و هم از بازتاب بین المللی این کار ، فرصتی برای ابراز انزجار از پذیرش شاه در آمریکا برای خود خلق کنند . خواهر مری ( معصومه ابتکار) در حال مصاحبه با خبرنگاران خارجی کودتای آمریکائی 28 مرداد که توسط سفارت آمریکا در تهران هدایت شد سرانجام بحران گروگان گیری در 30 دی ماه 1359 ، با پذیرش قرارداد الجزایر از سوی دولت های ایران و آمریکا پایان یافت و 52 دیپلمات باقی مانده آزاد شده و به آمریکا بازگشتند. ( 14 دیپلمات زن و سیاه پوست پیش از آن توسط دانشجویان و بخاطر نشان دادن حسن نیت آزاد شده بودند) در خلال این بحران و ضمن برگزاری مذاکرات دیپلماتیک بین دو کشور ، رئیس جمهور وقت آمریکا ، جیمی کارتر ، دستور طراحی یک عملیات نظامی برای رهائی 52 گروگان آمریکائی را صادر نمود. عملیاتی که موضوع این تاپیک می باشد. خوب با این مقدمه نسبتا طولانی به سراغ بحث اصلی تاپیک یعنی عملیات چنگال عقاب می رویم. عملیات چنگال عقاب (Operation Eagle Claw) شناخت فرودگاه طبس : طبس شهر کوچکی در شمال شرقی یزد و غرب بیرجند است. این شهر دارای یک فرودگاه خاکی موقت است که سال ها قبل از انقلاب و به هنگام وقوع زلزله طبس ، توسط نیروی هوائی ایران و برای کمک به زلزله زدگان ساخته شد. شهر طبس پس از زلزله نیروی هوائی با ایجاد یک سیستم ارتباطی ، بین فرودگاه مذکور و مرکز عملیات نیروی هوائی ، روزانه بوسیله 10 الی 12 فروند هواپیمای C-130 ، نیازمندی های داروئی و غذائی زلزله زدگان را به فرودگاه مزبور حمل و در مراجعت ، مجروحین را به بیمارستان های تهران و سایر شهرستان ها تخلیه می نمود. پس از خاتمه عملیات کمک رسانی ، چون اداره هواپیمائی کشوری نیاز به این فرودگاه نداشت و از طرفی مسئولیت حفاظت فرودگاه را قبول نکرد ؛ نیروی هوائی با ایجاد چند کانال در فواصل مختلف باند پروازی را غیر قابل استفاده نمود. ولی طرحی وجود داشت تا در صورت نیاز ، مجددا آن را عملیاتی و قابل استفاده نماید. فرودگاه مزبور در زلزله بعدی که مقارن با دوران انقلاب بود ، مجددا عملیاتی گردید. ولی از اینکه آنرا مجددا غیر عملیاتی کرده باشند اطلاعی در دست نیست و ظاهرا این بار فرودگاه همان طور ، به حال خود رها شده است. این که چرا نام طبس و آن فرودگاه موقت ، بر سر زبان ها افتاد ؛ به علت سانحه ای است که پرنده های نظامی آمریکائی ، در عملیات نافرجام برای نجات گروگان های آمریکائی ، دچار آن شدند و هشت نظامی آمریکائی و یک ایرانی که سمت مترجم را داشت ، جان خود را از دست دادند و کشته شدند. ادامه دارد ... منابع مورد استفاده در انتهای تاپیک معرفی می شوند. ===================================================== پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : بخاطر کثرت منابع مورد بررسی ؛ حجم بالائی از دیتا و اطلاعات گرداوردی شده است که پرداختن به همه آنها در یک پست میسر نیست. لذا از صبر و تحملی که دوستان عزیز به خرج میدهند تا مطالب دنباله دار تاپیک به سرانجام برسد. پیشاپیش سپاسگذارم.
  2. 2 پسندیده شده
                  عکس تزیینی است - مربوط به بمباران نفتکش اسپانیایی در تنگه هرمز - اردیبهشت 67     زمینه:   یکی از اهداف اصلی عراق در دوران جنگ تحمیلی، ضربه زدن به اقتصاد جمهوری اسلامی ایران از طریق قطع صادرات نفت آن بود. نخستین حملات به جزیره خارک (اصلی ترین پایانه صادرات نفت ایران که حدود 90 درصد آن را شامل می شد.) در همان روزهای اولیه جنگ انجام شد و در روزها و ماههای بعد نیز ادامه داشت. اگرچه در روزهای نخست توان هوایی عراق برای ضربه زدن به تاسیسات خارک ضعیف و محدود به بمبارانهای نادقیق بود و یگانهای پدافندی در دریا و جزیره به خوبی از آن دفاع می کردند. اما تداوم این وضعیت موجب بالارفتن بیمه کشتیرانی و خودداری برخی نفتکشهای خارجی از پهلوگیری در خارک بود. رفته رفته با ورود تسلیحات و بکارگیری روشهای جدید، حملات عراق به نفتکشها و تاسیسات نفتی خارک جدی تر شد. به منظور حفاظت از نفتکشهای تردد کننده به جزیره، برنامه اسکورت کاروان کلید خورد و نفتکشها در محدوده خطر تعریف شده (رأس المطاف تا جزیره خارک) اسکورت می شدند. اما همچنان خطر در کمین آنها بود و بسیاری از نفتکشهای خارجی تمایلی به تردد در منطقه خطر نداشتند.   یکی از برنامه های اصلی ایران برای دوری از حملات هوایی عراق، انتقال پایانه های نفتی به مناطق شرقی خلیج فارس بود. برای این منظور فعالیت پایانه های جزایر لاوان و سیری افزایش یافت و امکانات جدیدی برای بارگیری نفت خام و فرآورده ها فراهم آمد. نفتکشهای در مالکیت یا اجاره ی ایران، نفت را از مناطق غربی خلیج فارس به مناطق شرقی و کم خطرتر حمل کرده و آنها را برای صادرات تحویل نفتکشهای خارجی می دادند. پس از مدتی عراق با کمک های بی دریغ کویتی و سعودی و... حملات خود را به مناطق شرقی نیز گسترش داد و جزایر لاوان و سیری، پایانه های ایجاد شده برای بارگیری نفت و سکوهای نفتی ایران در مناطق جنوبی و شرقی خلیج فارس مانند سلمان و رشادت نیز مورد تهدید و بمباران عراقی ها واقع شدند.   با گسترده شدن منطقه خطر، پایانه نفتی والفجر در جنوبشرقی جزیره لارک (واقع در مدخل تنگه هرمز) کار خود را آغاز کرد. با این کار، دیگر نفتکشهای خارجی وارد خلیج فارس نشده و از همانجا نفت ایران را بارگیری می کردند. فاصله بسیار زیاد لارک تا خاک عراق، وجود پایگاههای هوایی و دریایی در بندرعباس و پوشش هوایی برقرار شده در منطقه باعث گردیده بود هرگونه احتمال حمله مستقیم عراق به ترمینال جزیره لارک منتفی باشد.   اما ....     اسکله تی جزیره خارک در دوران جنگ تحمیلی       حادثه:    در ساعت 1425 مورخه 4 آذر 1365، نفتکش Antarctica درحالیکه نفتکش تبریز در کنار آن مشغول تخلیه سوخت بود، همراه با نفتکش Shining Star و Tenacity در شش مایلی جنوب شرقی جزیره لارک مورد اصابت قرار گرفتند که نفتکش Antarctica بیشترین خسارت را متحمل شد.   در لحظه حمله هیچ یک از هواپیماهای مهاجم توسط سایت های رادار بندرعباس، کیش و گنو کشف نشده بودند. اما دقایقی بعد در ساعت 1441 فعالیت دو فروند هواپیمای امارات متحده عربی توسط سایت گنو گزارش گردید.   پس از حمله هواپیماهای مهاجم به ترمینال نقتی لارک، 3 تیم با ترکیب و تخصصهای مختلف برای بررسی نحوه حمله هواپیماها و نوع مهمات مصرفی، به نفتکشهای صدمه دیده اعزام شدند. بررسی های اولیه که توسط عوامل اطلاعات منطقه یکم دریایی و بنابر شواهد موجود و اظهارات شاهدان عینی انجام شد، حاکی از آن بود که: تعداد هواپیماهای مهاجم دو فروند به رنگ طوسی و با بالهای دلتا شکل (Delta Wing) بوده است. جمعا تعداد 8 بمب به سه نفتکش اصابت کرده، بنابراین به احتمال زیاد هریک از هواپیماها حداقل 4 فروند بمب حمل می کرده اند. تعداد 4 عدد چتر تأخیری در روی نفتکشها پیدا شده است که متعلق به بمبهای 250 کیلوگرمی فرانسوی از نوع Bombe SAMP Type 25-E می باشند. این نوع بمب بر روی هواپیماهای استاندارد ناتو به کار می رود. احتمالا هواپیماها از خاک امارات یا عمان وارد دریای عمان شده و با راه شمال یا شمال شرقی تا مدار 27 درجه شمالی بالا رفته و با چرخیدن به طرف غرب، نفتکشها را از سمت شرق یا شمال شرقی در ارتفاع بسیار پایین (حدود 100 پا؛ حدود 30 متر) مورد اصابت قرار داده و به سمت جنوب یا جنوب غربی فرار کرده اند. با توجه به مسیر احتمالی نزدیک شدن هواپیماها و سرعت آنها در لحظه پرتاب بمبها (بین 400 الی 600 گره) و حداقل شعاع لازم جهت چرخش (حدود 25 مایل) و محل اصابت نفتکشها (6 مایلی جنوبشرقی لارک)؛ بنظر می رسد هواپیماهای مهاجم قبل از حمله به نفتکشها حوالی کوهستک مجبور به گذشتن از روی ساحل و خاک ایران نیز شده باشند. کاپیتان یکی از نفتکشها شاهد حمله اظهار نموده که یک ساعت و نیم قبل از حمله، هواپیمایی را در منطقه دیده؛ که احتمالا عملیات شناسایی را انجام می داده است. ضمنا این شخص اظهار نموده که بر روی مدار مخابراتی مکالماتی بین خلبانان هواپیماها به زبان فرانسوی نیز شنیده است! (این موضوع که کاپیتان کشتی مکالمه خلبانان را به زبان فرانسه شنیده باشد چندان قابل قبول نیست. چون هواپیماها معمولا روی دستگاه UHF و کشتی ها روی VHF صحبت می کنند.)               نظریه فرماندهی مشترک دریا ساحل (نداجا):   عراق بارها اعلام کرده بود که به ترمینال نفتی لارک حمله خواهد کرد. اگرچه این حمله توسط رسانه های خارجی به عراق نسبت داده شده ، اما به احتمال نزدیک به یقین این حمله توسط هواپیماهای امارات متحده عربی و با کمک عمان ولی به اسم عراق انجام گرفته و در رابطه با حمله به سکوی نفتی ابوالبخوش (سکوی نفتی اماراتی در نزدیک میدان نفتی سلمان ایران) بوده است. احتمالا فاصله زمانی 5 الی 6 ساعته مابین دو حمله صرف هماهنگی ها و بررسیهای سیاسی مسئله گردیده و طرح حمله از قبل آماده بوده است.   مورد اصابت قراردادن دقیق نفتکشها با بمبهای غیرهدایت شونده، مهارت و کارآزموده بودن خلبانان و شناسایی قبلی منطقه نشان می دهد که به احتمال بسیار زیاد حمله توسط هواپیماهای امارات ولی با خلبانان خارجی انجام شده باشد. دلیل دیگری که تاکید می کند، میراژهای عراقی عامل حمله نبوده اند این است که میراژ اف 1 های عراقی برای حمله به پایانه نفتی لارک می توانستند با موشک حمله نمایند. همانطوریکه نفتکشها را همواره اینگونه مورد حمله قرار می دهند. با این روش مسافت را کوتاه می نمودند، هواپیماها را سبکتر می کردند، احتمال اصابت به هدف و درصد موفقیت عملیات بالاتر می رفت و با توجه به برد بیشتر موشک احتمال کشف توسط رادار و قرار گرفتند در تهدید جنگنده های پایگاه نهم شکاری بندرعباس را کاهش می دادند.   عملیات مقابله به مثل در آبهای ساحلی امارات و عمان علیه کشتی ها و نفتکشها انجام می شود، لذا رابطه ایران با امارات متحده عربی و عمان روز به روز بدتر شده و حمله به سکوی ابوالبخوش منطقه را متشنج تر کرده است. احتمالا در آخرین جلسات شورای همکاری خلیج فارس تصمیمات حادی در رابطه با عملیات مقابله به مثل نداجا و نهاجا علیه نفتکشها و تاسیسات نفتی کشورهای عضو گرفته شده و بنظر می رسد که از این به بعد انجام عملیات مقابله به مثل با واکنش شدید امارات و عمان همراه بوده و حملات متقابلی را به اسم عراق علیه تاسیسات حیاتی، نظامی و نفتی کشور خصوصا در تنگه هرمز، دربرداشته باشد.   با توجه به حمله بسیار موفق هواپیماهای مهاجم به ترمینال نفتکشها در لارک و کشف نشدن بموقع و در نتیجه عدم انجام هرگونه عکس العمل پدافند علیه آنها، دشمن جسورتر شده و با آگاهی از فقدان پدافندهوایی لنگرگاه، احتمالا در حملات بعدی به این ترمینال و سایر تاسیسات مهم منطقه مانند نیروگاه حرارتی بندرعباس، خسارات بیشتری را وارد خواهد کرد.     موقعیت سکوی نفتی ابوالبخوش         نظریه نهاجا:   با توجه به بررسی های به عمل آمده در مورد بمباران لارک، نتایج حاصله بشرح زیر می باشد:   نظر به اینکه ماموریت فوق احتمالا در سکوت کامل رادیویی و در ارتفاع پست انجام گرفته، لذا گروه اطلاعات و شناسایی الکترونیکی این نیرو (گاشا؛ فاشا فعلی) و رادارهای منطقه، هیچگونه اطلاعاتی را از هواپیماهای حمله ور رهگیری ننموده اند.   طبق بررسیهای به عمل آمده، مسیر Z-62 (4 فروندی؛ زمان کشف 11:15 -  زمان محو 11:40) ترافیک کشف شده مشکوکی است که در مورخه روز حمله (4 آذر 65) توسط رادارهای منطقه کشف شده که با توجه به نمونه های مکرر مبنی بر انجام پروازهای مشابه چند فروندی در فضای خلیج فارس توسط هواپیماهای بیگانه در چند ماه گذشته، قطعیت بخشیدن به این نظریه که هواپیماهای مذکور عراقی بوده و همان هواپیماهایی هستند که پس از فرود و سوختگیری در امارات متحده، لارک را مورد حمله قرار داده اند، از اعتبار لازم برخوردار نمی باشد. از طرفی امکان اجرای این ماموریت بوسیله عراق (چه مستقیما از خاک آن کشور و یا با گسترش به منطقه تنگه هرمز) به دلائل زیر از احتمال ضعیفی برخوردار می باشد.   جنگنده های عراقی در حال حاضر در پروفایل Lo-Lo-Lo (ارتفاع پست) علیرغم سوختگیری هوایی بوسیله هواپیمای هم نوع در ارتفاع پست، قادر به طی مسافت 2200 کیلومتری بین پایگاه شعیبه تا جزیره لارک نمی باشند و سمت حمله هواپیماها نیز خلاف مسیر تقرب آنها، از شرق به غرب بوده است.   نظر به وجود اهداف حیاتی و با اهمیت تر در تنگه هرمز و بندرعباس (پایگاه های هوایی و دریایی، تاسیسات رادار، نیروگاه و تاسیسات بندری) و با درنظر گرفتن این نکته که بعلت بعد مسافت امکان تکرار اینگونه ماموریتها محدود می باشد، لذا صرف نظر کردن از کلیه تاسیسات مهم پیش گفته و اکتفا نمودن تنها به چند شناور، آن هم در شرایطی که نحوه پهلو گرفتن و آرایش آنها نسبت به یکدیگر در زمان حمله با احتمال زیاد نامشخص می باشد؛ روش مستدل و منطقی به نظر نمی رسد. چنانچه این حمله توسط هواپیماهای عراقی صورت گرفته بود، قاعدتا رسانه های خبری عراق قبل از سایر خبرگزاری های جهان انجام تک هوایی را اعلام می نمودند. درحالیکه نحوه اعلام اخبار و گزارشها، خلاف این مطلب بوده است.   برابر گزارشهای دریافتی و براساس مشاهده شاهدان عینی، شکل بال هواپیماهای مهاجم بصورت دلتا بوده؛ درحالیکه عراق فاقد چنین نوع جنگنده هایی است.   چنانچه حمله توسط عراق و از خاک امارات صورت گرفته باشد، هواپیماهای مهاجم سوخت کافی جهت برگشت مستقیم به عراق را دارا بوده و لذا ضرورتی به فرود آنها در عربستان بعلت کمی سوخت مشاهده نمی شود. لذا اعلام اینگونه اخبار توسط رسانه های خبری بیگانه احتمالا جنبه جنجالی داشته و بمنظور انحراف افکار صورت گرفته است.   روابط شیخ نشینهای امارات متحده عربی با جمهوری اسلامی ایران حسنه تر از سایر دول عربی خلیج فارس بوده و همواره از بیم گسترش جنگ به منطقه جنوبی خلیج فارس اظهار نگرانی نموده و در خلال جنگ نیز از انجام حرکتهای تند و واکنش زا پرهیز نموده اند.   همانطورکه پیشتر در نامه مورخ 7 دی 65 اعلام گردیده، ادعای عراق در جریان حمله به نیروگاه نکا مبنی بر طی مسافت 2200 کیلومتری رفت و برگشت، با توجه به فاصله نیروگاه تا نزدیکترین پایگاههای شمالی عراق که 815 کیلومتر می باشد. (جمع مسیر رفت و برگشت آن 1630 کیلومتر می شود.) فقط به منظور توجیه این نکته بوده که حمله به لارک توسط عراق صورت گرفته تا بتوانند با انحراف افکار، وجود احتمالات دیگر را سرپوش نهند.   با توجه به کلیه موارد فوق چنانچه فرض حضور و اجرای عملیات توسط عراق را منتفی بدانیم، احتمال دخالت نیروهای مشترک سایر کشورها که در منطقه حضور داشته اند، در جریان این حمله بیش از دخالت ابوظبی و یا عمان برآورد می گردد. خصوصا اینکه مقامات مسئول برخی از این کشورها در ماههای قبل کراراً از اقدامات جمهوری اسلامی ایران در زمینه کنترل تردد کشتیها در تنگه هرمز و سایر موارد مقابله به مثل ابراز نارضایتی نموده و حتی در چند مورد تلویحاً تهدیداتی را نیز عنوان نموده بودند.     فرم ثبت مسیرهای کشف شده توسط رادار                       کلیه حقوق این نوشته برای وبسایت Military.ir محفوظ است. هرگونه استفاده از متن یا تصاویر این نوشته، منوط به درج آدرس این صفحه بعنوان منبع است.   شادی روح شهدا، صلوات
  3. 2 پسندیده شده
    امروز که خبر حمله به بندر فجیره رو شنیدم، ناخودآگاه یاد این مطلب قدیمی افتادم و بهانه ای شد بعد مدتها به میلیتاری سر بزنم. آیا بالاخره انتقام گرفتیم؟!؟
  4. 2 پسندیده شده
    با سلام خدمت دوستان عزیز میلیتاریست ، و با پوزش بخاطر وقفه ای که در تاپیک پیش اومد. بقول حضرت مولانا : مدتی این مثنوی تأخیر شد / مهلتی بایست تا خون شیر شد تاپیک بررسی عملیات نظامی چنگال عقاب رو به اتفاق هم ادامه می دهیم : بخش چهارم فرماندهی و تهیه طرح اجرائی هنگامی که تصمیم پرزیدنت کارتر مبنی بر انجام نجات گروگان ها قطعیت یافت ، فرماندهان واحدهای شرکت کننده به شرح زیر انتخاب شدند : الف - سرلشکر نیروی زمینی وا (Vaught) : فرمان وی در 12 نوامبر 1979 ابلاغ گردید. نامبرده فرماندهی کل نیروهای شرکت کننده در عملیات را به عهده داشت و ستاد فرماندهی خود را در پایگاه هوائی قِنا (Qena) در مصر تشکیل داد و سیستم ارتباطی مطمئن بین ستاد او و پنتاگون و یگان های شرکت کننده در عملیات برقرار شد. ژنرال وا ، گروهی برجسته از متخصصین جنگ های نامنظم را برای تهیه طرح اجرائی انتخاب نمود. سپهبد گست (Gast) رئیس [پیشین] مستشاری در ایران در دوران [پس از] انقلاب ، معاون سرلشکر وا و مسئول آموزش خلبانان هلی کوپتر [در آمریکا] گردید. هنگام انتخاب گست ، درجه او سرلشکر بود و بعدها سپهبد شد. ب - سرهنگ بک ویث (Beckwith) فرمانده نیروی دلتا فورس سرهنگ بک ویث فرماندهی کوماندوها و هدایت عملیات در یورش به سفارت آمریکا را بر عهده گرفت. افسر مزبور پایه گذار این واحد جدید در نیروی زمینی آمریکا بود. وی همچنین اولین فرمانده این واحد نیز بود. بک ویث سه سال در ویتنام جزء نیروهای مخصوص کلاه سبزها جنگیده بود. زخم خطرناکی در سینه داشت که او را تا دم مرگ کشاند ، ولی نجات پیدا کرد. وی به عنوان بهترین جنگنده در واحد نیروهای مخصوص شناخته می شد. یکی از روزنامه نگاران که در دفتر وی با او مصاحبه کرده بود ، در مقاله خود نوشت که وی در آرم مخصوصی که روی سینه خود گذارده بود ، نوشته بود : KILL`EM ALL. LET GOD SORT`M OUT یعنی همه را بکش. اگر خدا خواست کسی زنده بماند ؛ خودش انتخاب کند. واحد او در ویتنام برجسته ترین واحد بود. روحیه سربازان او در سطح بالائی قرار داشت. چندین بار سربازان زخمی خود را روی دوش حمل کرده بود و نفرات وی معتقد بودند او هیچگاه آنها را رها نخواهد کرد. بالاترین نشان جنگی آمریکا روی سینه او نصب بود. پ- سرهنگ کیل (Kyle) فرماندهی هواپیماهای عمل کننده در عملیات به سرهنگ نیروی هوائی کلنل کیل سپرده شد. ت - سرهنگ پیتمن (Pitman) فرماندهی عملیات هلی کوپترها به سرهنگ تفنگداران دریائی پیتمن سپرده شد. ث - سرهنگ دوم سی فرت (Seiffert) لیدر دسته پروازی هلی کوپترها هم در زمان عملیات به سرهنگ دوم تفنگدار دریائی سی فرت سپرده شد. بخش پنجم فرماندهی و تهیه طرح اجرائی فرمانده عملیات برای اجرای مأموریت باید در کوتاه مدت اقداماتی را به شرح زیر انجام می داد : الف - نقطه پرت و دور افتاده ای را در ایران انتخاب نماید تا هلی کوپترهای شرکت کننده در عملیات پس از پرواز به ایران ، در آن نقطه فرود آمده از هواپیمای C-130 سوخت گیری نموده ، نفرات را به به نقطه بعدی ببرند. برای این منظور فرودگاه طبس مناسب ترین محل تشخیص داده شد. ولی اطلاعاتی در مورد مقاومت باند و ظرفیت آن برای پذیرش شش فروند C-130 را نداشتند و برای آگاهی از این اطلاعات یک هواپیمای CIA در محل فرود آمد و اطلاعات را در اختیار فرمانده عملیات قرار داد که این اطلاعات کامل نبود و یکی از عوامل ایجاد سانحه ، کمبود اطلاعات درباره فرودگاه طبس بود. فرودگاه طبس در طرح عملیات " صحرای اول " (Desert One) نامگذاری گردید. ب - عناصری را به داخل ایران نفوذ دهد که وسیله ارتباطی آنها را تأمین نماید تا بتوانند اطلاعات و گزارش پیشرفت عملیات را به واشنگتن ارسال نمایند. هاوارد هارت (Howard Hart) افسر رابط CIA در این عملیات پ - پناهگاه امنی را در فاصله دو ساعت رانندگی از تهران انتخاب نماید تا کوماندوها و نیروی دلتا به وسیله هلی کوپتر به آن محل رفته ، تمام روز بعد را در آنجا مخفی شوند. برای هلی کوپترها هم تورهای استتار همرنگ زمین پیش بینی شده بود . این محل نیز در شمال گرمسار و بین کوه ها بود و در عملیات به نام " صحرای دوم " (Desert Tow) نامگذاری شد. ت - یک فرودگاه مناسب برای سوختگیری هواپیماهای C-130 در رفت و برگشت از مأموریت در یک کشور دوست مجاور ایران انتخاب شود. برای این منظور هم فرودگاه مناسبی در جزیره مَصیره (Mazireh = Masirah) که در شرق کشور عمان ( و در اقیانوس هند) قرار دارد ، انتخاب شد. ث - محل دقیق گروگان ها را در داخل سفارت باید به دست آورد که این اطلاعات تا آخرین ساعات قبل از اجرای طرح به دست فرمانده عملیات نرسید. ولی آشپز سفارت که یک پاکستانی بود ، هنگامی که در یک هواپیمای تجاری از ایران به پاکستان می رفت ، در صندلی مجاور یک عامل سیا نشسته بود و بر حسب تصادف به او خبر داد که گروگان ها ، در عمارت کنسولگری نگهداری می شوند. ولی سرهنگ بک ویث نتوانست با قبول صحت این اطلاعات ، عملیات را دچار خطر نماید. ج - فرماندهی عالی عملیات ، باید هلی کوپترها را از آمریکا به ناو هواپیمابر Nimitz در اقیانوس هند انتقال دهد. تعداد هلی کوپترهای مورد نیاز 6 فروند بود که با دو فروند رزرو جمعا هشت فروند می شد. نوع هلی کوپترها سیکورسکی RH-53D Sea Stallion انتخاب شد.زیرا هلی کوپتر مزبور دارای قدرت زیاد و مخازن سوخت اضافی است که می تواند مسافت های طولانی را طی نماید. بعلاوه این هلی کوپتر ، وقتی بر روی ناو هواپیابر نشست ، می توانستند آنها را به سطح زیرین ناو ببرند تا از دید ماهواره هایی جاسوسی شوروی پنهان بمانند. هلی کوپترهای مزبور به وسیله هواپیمای C-5 به جزیره دیگو گارسیا (Diego Garcia) در جنوب اقیانوس هند فرستاده شد و از آنجا پس از اینکه وسائل مین یابی آنها را پیاده کردند ؛ باک های اضافی روی آن نصب شد و بعد از انجام تغییرات به ناو هواپیمابر نیمیتز فرستاده شدند. ادامه دارد ... منابع مورد استفاده در انتهای تاپیک معرفی می شوند. ===================================================== پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : بخاطر کثرت منابع مورد بررسی ؛ حجم بالائی از دیتا و اطلاعات گرداوردی شده است که پرداختن به همه آنها در یک پست میسر نیست. لذا از صبر و تحملی که دوستان عزیز به خرج میدهند تا مطالب دنباله دار تاپیک به سرانجام برسد. پیشاپیش سپاسگذارم.
  5. 1 پسندیده شده
    بسم الله الرحمن الرحیم پوشش پدافند هوایی ایران سایت‌های پدافندی فعال در سرتاسر ایران ایران در طی سالهای اخیر، با استفاده از سامانه های موشکی مدرن، به گونه ای قابل توجه پدافند هوایی خود را بهبود داده است. سامانه های موشکی ایران غالبا در مناطق هسته‌ای و پایگاه‌های موشک‌های قاره‌پیمای ایران استقرار یافته است و محافظت از مراکز پرجمعیت در اولویت دوم قرار دارد. با توجه به تنش‌های شدید با اسرائیل، ایالات متحده و کشورهای حوزه خلیج فارس، به احتمال زیاد ایران آمادگی خود را افزایش خواهد داد. دکترین عملیاتی مسئولیت پدافند هوایی بر عهده قرارگاه خاتم الانبیاء ارتش و نیروی هوافضای سپاه پاسداران می باشد. رقابت بین ارتش و سپاه پاسداران همراه با کمبود زیرساخت های C4 ، مانع از توسعه یک سیستم پدافند هوایی یکپارچه شده است. (پدافند هوایی ایران چندین سال است که به صورت یکپارچه درآمده و مغز آن سامانه پیامبر اعظم (ص) ). در میان مدت و بلند مدت، معرفی سامانه‌های موشکی و راداری جدید، دکترین ایران را نسبت به سامانه های قدیمی تغییر خواهد داد. سامانه های بومی دارای دو شاخصه هستند 1- ویژگی های اصلی 2- نشانه هایی از مهندسی معکوس سامانه های آمریکایی، چینی و روسی. البته اثربخشی آنها به دلیل امنیت عملیات و عدم حضور در درگیری‌ها قابل بررسی نیست. قابلیت‌ها و کاربردها به دلیل تعداد سامانه‌های محدود ایران و همچنین گستردگی پهناور بودن این کشور ، تنها تهران و مناطق مرکزی ایران به دلیل وجود سایت‌های هسته‌ای/موشکی‌های قاره‌پیما و نهادهای دولتی ایران به طور کامل پوشش داده شده‌اند. بخشی از مناطق جنوب، غرب و شمال ایران نیز تحت پوشش پدافند است اما مناطق شرق ایران تقریبا توسط هیچ سامانه‌ای پوشش داده نشده و فاقد حمایت است. به صورت قابل ملاحظه‌ای رادارها کشور ایران را پوشش داده‌اند. 60 درصد جغرافیای ایران بیش از 1800 متر ارتفاع دارد و این باعث می‌شود رادارهایی که در ارتفاع پایین نصب شده اند در بخش‌ بزرگی از این کشور مسدود شوند. حلقه رشته کوه‌های زاگرس و البرز (با ارتفاع 2000-5000 متر) مانع دید رادارهایی که در فلات مرکزی ایران قرار دارند می‌شود. علیرغم چالش‌های جغرافیایی، ایران پیشرفت‌ اندکی در تهیه یا مدرن‌سازی هواپیماهایی (آواکس) کرده است که توانایی کاهش نقاط کور را دارند. تخمین می‌زنیم که یافته‌های ما که از منابع قابل دسترس می‌باشد تقریبا شامل 40-50 درصد از سامانه‌های موشکی عملیاتی است. سامانه‌های پدافندی تهران تهران تهران به عنوان پایتخت ایران دارای بهترین پوشش سامانه‌های موشکی است. شبکه پدافندی تهران از سایت‌های مختلف هسته‌ای و موشکی محافظت می‌کند. این سایت ها شامل تاسیسات تحقیق و توسعه، مکان‌های ذخیره‌سازی و سیلوهای پرتاب می‌‌‌‌‌‌شود. مراکز فرماندهی نظامی و پایگاه‌های اصلی نیز در پایتخت قرار دارند. دفاع هوایی منطقه‌ای تهران از سه لایه سامانه‌ی موشکی دوربرد تشکیل شده است که شامل دو سامانه‌ی S-300 PMU2 و یک سامانه S-200 VEGA است. S-300 PMU2 متخصص رهیگری اهداف با سطح مقطع راداری کم است مانند: موشک‌های کروز، جنگنده‌ها و موشک‌های بالستیک کوتاه‌برد (البته S-300 PMU2 توانایی رهگیری بعضی موشک‌های میان‌برد را نیز دارد.) S-200 VEGA ارتفاع عملکرد و برد بیشتری نسبت به S-300 PMU2 دارد اما تنها در برابر هواگردهایی که سطح مقطعی راداری زیادی دارند کاربرد دارد. مانند: آواکس‌ها، هواگردهای شنود الکترونیک (ELINT)، پرنده‌های نظارت و شناسایی (ISR) و تانکرهای سوخت رسان. تعداد زیاد سامانه‌های قدیمی و جدید ساخته شده کوتاه‌برد/میان‌برد، انبوهی از دفاع نقطه‌ای را به وجود آورده است. چهار سامانه‌ی قدیمی MIM-23 HAWK و یک سامانه‌ HQ-2 (نسخه چینی S-75) با حداقل ارتقاء، جزو پیوندهای ضعیف در زنجیره دفاع نقطه‌ای تهران می‌باشند. دو سامانه‌ی بومی تلاش که از موشک‌های صیاد 2 استفاده می‌کنند و یک سامانه‌ی رعد (تقلیدی از سامانه‌ی بوک) توانایی‌های دفاع نقطه‌ای تهران را تقویت می‌کنند. سامانه‌ی تلاش (صیاد2) درتهران ایران سرمایه‌گذاری گسترده‌ای برای بکارگیری موشک صیاد در سامانه‌های بومی خود کرده است. موشک‌های میان‌برد صیاد2 همه‌کاره، سازگار با پلتفرم‌های مختلف و تولید داخل هستند. این موشک براساس موشک های RIM-66 نیروی دریایی آمریکا ساخته شده‌است و می توان آن را از S-200 VEGA، تلاش و سایر لانچرها پرتاب کرد. صیاد3 و موشک صیاد4 که براساس موشک 48N6E2 ساخته شده است در باور373 به کار خواهند رفت. هارتلند پوشش سامانه‌های موشکی در هارتلند ایران (اصفهان) به صورت چندلایه و پرتعداد است. رینگ‌های پدافندی از بعضی مراکز مهم جمعیتی ایران مانند قم، اصفهان و نطنز محافظت می‌کنند. این منطقه همچنین میزبان سایت‌های کلیدی هسته‌ای/پرتاب موشک‌های قاره‌پیما است که شامل تاسیسات تولید اورانیوم در نزدیکی نطنز و مرکز غنی‌سازی اورانیوم و سیلوهای پرتاب موشک‌های قاره‌پیما در نزدیکی اصفهان است. سامانه‌های پدافندی هارتلند ایران سیستم دفاع منطقه‌ای اصفهان دارای دو لایه است. یک سامانهS-300 PMU2 و یک S-200 VEGA در نزدیکی فرودگاه بین المللی اصفهان قرار دارند. سه MIM-23 HAWK و یک سامانه تلاش2 برای پوشش این سامانه‌ها به کارگرفته شده است. سمانه ‌های دفاع نقطه‌ای برای همپوشانی سامانه‌های دوربرد و سایت‌های هسته‌ای/موشک‌های قاره‌پیما استفاده می‌شوند. سامانه S-200 VEGA در اصفهان منطقه نطنز توسط سامانه‌های دوربرد واقع در اصفهان و تهران تحت پوشش قرار دارد. سامانه‌های موجود در نطنز تنها شامل سامانه‌های میان‌برد، کوتاه‌برد و تعداد بسیار زیادی سامانه‌های با برد بسیار کوتاه با قابلیت تعامل محدود را می‌شود که نشان‌دهنده تمرکز آن برای مقابله با حملات موشکی پرتعداد است. دو سامانه‌ی HQ-2، دو سامانه SAM-6 و 3 سامانه‌ی TOR-M1E حلقه‌های محلی را تشکیل می‌دهند. سامانه‌های باتحرک بالای SAM-6 و TOR-M1E می‌توانند در هر منطقه‌ای مستقر شوند و تاکتیک شلیک کن-فرارکن را اجرا کنند. ما حداقل 12 سایت خالی پدافندی را در این منطقه شناسایی کرده‌ایم که می تواند جایگاه سامانه‌های بومی باشد. ساحل جنوبی سواحل جنوبی ایران دارای پوشش نامناسب پدافندی است که در حال انتقال به سامانه‌های جدیدتر می‌باشد. سامانه‌های منحصر شده در پدافند نقطه‌ای و شکاف بین سامانه‌های بوشهر و بندرعباس یکی از آسیب‌پذیرترین قسمت‌های فضای هوایی ایران است. سواحلی جنوبی ایران به دلیل نزدیکی به مناطق دفاعی و مسیرهای تجارت بین‌المللی، منطقه‌ای استراتژیک حیاتی است. سامانه‌های ایران برای تامین امنیت فضای هوایی جنوب و نظارت بر خلیج فارس و تنگه هرمز مستقر شده‌اند. نیروی دریایی سپاه پاسداران مسئول حفاظت از خلیج فارس و ارتش ایران مسئول حفاظت از دریای عمان و اقیانوس هند است. ستادهای عملیاتی و 90 درصد از پایگاه‌های نیروی دریایی سپاه پاسداران و ارتش در سواحل جنوبی (خوزستان، بوشهر، هرمزگان و بلوچستان) واقع شده‌اند. پایگاه‌های هوایی تاکتیکی (TAB) میدان‌های نفتی حیاتی و نیروگاه هسته‌ای در نزدیک ساحل قرار دارند. سامانه‌های پدافندی بوشهر خلیج فارس تنها منطقه‌ از سواحل جنوبی است که به‌صورت کامل تحت پوشش است (احتمالا منظور نسبت به سواحل دریای عمان و ورودی اقیانوس هند) .یک S-200 VEGA ریل‌سوار و یک S-300 PMU2 (در سال 2017 جایگزین MIM-23 HAWK شده است.) در تب6 (فرودگاه بین المللی بوشهر) قرار دارند. سامانه‌ی S-300 PMU2 در بوشهر یک سامانه‌ی MIM-23 HAWK قدیمی و یک سامانه‌ی تلاش که از موشک صیاد2 بهره می‌برد حفاظت هوایی را برای این منطقه فراهم می‌کنند. درکنار پایگاه‌های نیروی دریایی، سامانه‌های پدافندی پرتعداد وظیفه‌ی حفاظت از نیروگاه هسته‌ای بوشهر را بر عهده دارند که احتمالا این نیروگاه در لیست هدف‌های دشمن قرار دارد. S-200 VEGA واقع در بوشهر یک پوشش نسبی اما غیرقابل اطمینان (به دلیل محدودیت دامنه) را برای بندر ماهشهر فراهم می‌کند. این باعث می‌شود که بندر ماهشهر به یک فضای باز برای حملات هوایی تبدیل شود زیرا تنها یک سایت MIM-23 HAWK از آن حفاظت می‌کند. با این حال حداقل 3 سایت خالی پدافندی آماده میزبانی برای سامانه‌های موشکی در آینده است. سامانه‌های پدافندی سواحل جنوبی ایران تنگه هرمز دارای پوشش نصفه و نیمه است. S-200 VEGA مستقر در بندرعباس منطقه را در برابر جنگنده‌های پیشرفته، موشک‌های کروز با سطح مقطع راداری کم و پهپادها آسیب‌پذیر می‌کند. پوشش دفاع هوایی این منطقه به عهده‌ی یک MIM-23 HAWK و یک HQ-2 چینی است. در حالیکه این سامانه‌ها بر روی نقاط کم ارتفاعی که سامانه‌ی S-200 VEGA قادر به پوشش آن نیست تمرکز کرده‌اند اما در برابر اهداف با قابلیت مانور بالا و جمینگ شدید، ناتوان هستند. جزیره ابوموسی به عنوان یک سایت پیشاهنگ هشدار اولیه و نقطه‌ شروع عملیات برای نیروهای عملیات ویژه است. باتوجه به موقعیت استراتژیک این جزیره در نزدیکی خطوط کشتیرانی بین‌المللی اما ابوموسی از تجهیزات نظامی عمده بهره‌مند نمی‌باشد. سایت MIM-23 HAWK با هدف افزایش قابلیت بقای دارایی‌های مهمتر مانند رادار و پرتابگرهای موشکی در جزیره مستقر شده است. در کنار آن تعداد نامعلومی از سامانه‌های پدافندی که توسط قایق‌های سپاه حمل می‌شوند پدافند بیشتری را در تنگه‌ی هرمز ارائه می‌هند. نیروی دریایی سپاه پاسداران درنظر دارد در آینده‌ی نزدیک آخرین نسخه دریایی صیاد را دریافت کند. اخیرا یک MIM-23 HAWK در چابهار مستقره شده است که تنها سامانه‌ پدافندی مستقر در ساحل خلیج عمان است. باتوجه به اینکه سرمای‌گذاری چند میلیارد دلاری در چابهار در حال انجام است و این شهر در حال تبدیل به بندر کلیدی آب‌های عمیق ایران می‌باشد، احتمالا این منطقه یکی از اولین دریافت‌کنندگان سامانه‌های صیاد 3 یا صیاد 4 باشد. این منطقه میزبان دو پایگاه بزرگ نیروی دریایی سپاه پاسداران و نیروی دریایی ارتش است و به عنوان درورازه‌ی تنگه‌ی هرمز و فضای هوایی شرق ایران می‌باشد. غرب غرب ایران در حالیکه میزبان چندین پایگاه هوایی و سایت‌های هسته‌ای/موشک‌های قاره‌پیما در نزدیکی پایگاه‌های نظامی آمریکا در عراق و کویت است اما پدافند ضعیفی دارد. S-200 VEGA در تب 3 (فرودگاه همدان) واقع شده است پدافند هوایی استان‌های همدان، کرمانشاه و کردستان را به عهده دارد. رادار بردبلند فتح 14 در نزدیکی تب 3 تحت پوشش قرار دارد اما فاقد یک لایه پدافند هوایی نقطه‌ای است. رآکتور IR-40 و تاسیسات غنی‌سازی اورانیوم در نزدیکی اراک توسط دفاع هوایی منطقه‌ای S-200 VEGA همدان و S-200 VEGA تهران تحت پوشش هستند. دو MIM-23 HAWK در مجاورت سایت‌های هسته‌ای یک لایه‌ی اضافی برای دفاع نقطه‌ای ارائه می‌دهند. سامانه‌های پدافندی شمال غرب ایران- تبریز منطقه‌ی تبریز در شمال‌غربی ایران درای هیچ پوشش سامانه‌ی بردبلندی نیست. سایت‌های نظامی این منطقه تنها تحت حمایت یک MIM-23 HAWK و یک سام6 هستند. با توجه به موقعیت ژئو‌استراتژیک منحصر‌به‌فرد شمال غربی ایران، پوشش این منطقه به صورت یک پازل تکه تکه است. سازه‌های پیچیده‌ی زیرزمینی پرتاب موشک‌های قاره‌پیما نزدیک تبریز به طور بالقوه بخشی از اروپا را در محدوده‌ مناسبی از برد موشک‌های شهاب ایران قرار می‌دهد. سامانه‌ی HQ-2/ تبریز فضای هوایی جنوب غربی حتی آسیب‌پذیری بیشتری دارد. تنها سامانه‌ی موشکی در این منطقه یک MIM-23 HAWK است که در تب4 (فرودگاه دزفول) مستقر است. چندین سایت خالی سرتاسر این منطقه دیده می‌شود. پوشش سامانه‌ی MIM-23 HAWK در مشهد شرق فضای هوایی شرق ایرن تقریبا به‌طور کامل بدون هیچ حمایتی است. بیش از 760000 کیلومتر مربع (40 درصد از وسعت ایران) از جمله مشهد دومین پرجمعیت ایران به طور کامل فاقد هرگونه سامانه‌ی موشکی است. فقط یک MIM-23 HAWK، پوششی ضعیف برای تب 14 (فرودگاه بین المللی مشهد) و یک تاسیات پرتاب موشک‌های قاره‌پیما در نزدیک مشهد ایجاد کرده‌است. استراتژی پدافندهوایی در شرق ایران متکی به تاکتیک‌های جایگزین است. رادارهای‌ هشدار زودهنگام و فرا افق (به عنوان مثال رادار نذیر با برد 800 کیلومتر) اهداف را کشف و شناسایی می‌کنند. رهیگری توسط هواگردهای بال ثابت خارج از رده‌ی مسلح به موشک‌های هوا به هوا انجام می‌گیرد که دائما در آمادگی بالا هستند. همچنین استراتژی پدافندهوایی در شرق ایران شامل استفاده از تجیهزات جنگ الکترونیک است. جنگ الکترونیک ایران در گذشته نشان داده که در برابر پهپادهای ایالات متحده کارآمده بوده است. ما معتقدیم ایران در اولین فرصت یک یا دو سامانه پدافندی بردبلند را در شرق کشور مستقر خواهدکرد.پدافند هوایی مدرن برای حفاظت تهران و مناطق مرکزی ایران از حملات دورایستای ناشناس، ضروری است. استقرار اف 35های آمریکا در پایگاه هوایی قندهار افغانستان و یک ناوهواپیمابر در خلیج فارس، ایران را وادار به تسریع پیشرفت‌های پدافندهوایی در شرق این کشور می‌کند. ترجمه توسط GHIAM برای انجمن میلیتاری منبع : https://t-intell.com/2018/12/05/the-ayatollahs-shield-sam-deployments-and-capabilities-of-the-iranian-air-defenses-imint/
  6. 1 پسندیده شده
    برخورد نزدیک از نوع سوم تامکت های پارسی در برابر ایگلهای آمریکایی برفراز خلیج پارس وینگ چهل و هشتم نیروی هوایی آسیای جنوب غربی ، مه 2019 : با اعزام حداقل یک اسکادران از جنگنده/بمب افکن های اف-15 سی وینگ چهل و هشتم نیروی هوایی به خلیج پارس که بدلیل تشدید تنش ها میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده صورت پذیرفت ، حدس و گمان های بسیاری در خصوص شکل و ماهیت رزم هوایی این یگان با اسکادران های نخبه نیروی هوایی ایران ، بویژه ابر رهگیرهای اف-14 تامکت که هم اینک چهارمین دهه عمر رزمی خود را در این نیرو پشت سرمی گذارند ، پدید آمده است . بدین سان ، در حالی که جتهای اف-15 سی مدتهای طولانی است که دیگر بعنوان یک پیکربندی برتری هوایی در سازمان رزم نیروی هوایی آمریکا تعریف نمیشوند و به جای آنها ، جتهای پیشرفته تر اف-22 که از دسامبر 2005 این ماموریت را بر عهده دارند ،این وظیفه را بر عهده گرفته اند ، با این حال ، مسائل مربوط به هزینه های پایین تعمیر و نگهداری و همچنین آمادگی به نسبت محدود ناوگان کوچک رپتورهای نیروی هوایی باعث شده تا فرماندهی این نیرو با عقب کشیدن اف-22 های اعزامی به خاورمیانه ، حداقل یک اسکادران از ایگلهای در حال خدمت را در فوریه 2019 به امارات متحده عربی اعزام نماید . مضاف براین ، در حالی که اف-22 هنوز در لیست سیاه فروش های خارجی ایالات متحده قرار دارد ، گونه سی از جت اف-15 بدلیل ماهیت انعطاف پذیر پیکربندی طراحی شده آن ، از بیشترین توانایی همزمان رزم هوایی و قابلیتهای هوا به زمین برخوردار بوده ، چنانکه دو نیروی هوایی پیشتاز منطقه ( نیروی هوایی اسراییل و عربستان سعودی ) از این هواگردهای رزمی بعنوان استخوان بندی و ستون فقرات خود بهره می برند که بطور خاص برای مقابله با تامکتهای ایرانی ، در صورت بروز هرگونه بحران ناخواسته مسلح و آماده شده اند . طبیعتا" با توجه به افزایش تنش ها در منطقه خلیج پارس ، مقایسه ای مختصر در حوزه قابلیتهای موجود رزم هوایی میان تامکتهای نیروی هوایی ایران و ایگلهای سه نیروی هوایی ( ایالات متحده ، عربستان سعودی و اسراییل ) صورت پذیرفته است . پیشرانه اف-100 از یک نظر ، دو جت رقیب اف-14 و اف-15 در دهه شصت میلادی برای پاسخ به نیازهای مشترک و ایفای نقش های مشابه ، توسعه پیدا نموده بودند ، چنانکه هردو به پیشرانه هایی دو تایی و گرانقیمت که برای اجرای مانورهای رزم هوایی ضروری به نظر می رسید ، مجهز شدند ، در حالی که این دو پیکربندی به ترتیب برای جایگزینی فانتوم های نیروی دریایی و هوایی بصورت جداگانه به مناقصه گذاشته و تولید شدند . به این ترتیب ، پس از ورود بخدمت این دو جنگنده به سالهای 1974 و 1976 ، تامکت و ایگل ، تنها جتهای نسل چهارمی محسوب میشوند که هنوز در کشورهای بکارگیرنده ، مشغول خدمت رزمی هستند و به شکل خاص ، مزیتهای قابل توجهی را در مقایسه با همتایان روس خود ( شامل میگ-31 ، سوخو-27 ) که در سال های ابتدایی دهه هشتاد میلادی ( 1981 و 1985) وارد خدمت شده اند را ارائه مینمایند . پیشرانه اف-110 اما نکته توجه برانگیز ماجرا دراین است که پیکربندی تامکت ، سنگین تر و پرهزینه تر محسوب میشد ( بدلیل نیازمندی های خاص نیروی دریایی برای عملیات ازفراز حامل های هواپیمابر . م ) ، چنانکه در مقایسه با جتهای هم نسلش ، به استثنای فاکس هاوند ، نزدیک به 55 درصد سنگین تر از ایگل محسوب میشد . این مساله ، در کنار استفاده از پیشرانه های F-110 که در مقایسه ، ضعیف تر از نمونه های F-100 نصب شده روی اف-15 بحساب می آمدند ، باعث گردید تا قابلیت مانور پذیری تامکت بشدت محدود گردد ، اما همین شرایط باعث گردید تا امکان حمل موشکهای سنگین تر و رادار قدرتمندتر فراهم آید . در همین راستا ، ترکیب موشکهای مرگبار AIM-54 Phoenix و رادار تامکت که در آن زمان برد کشفی برابر با 190 کیلومتر را در اختیار داشت ، در برابر رادار قدرتمند AN/APG-71 ایگل قرار بگیرد که قابلیت فامد قابل توجهی را در اختیارآن قرار می داد . به همین ترتیب ، پتانسیل سامانه راداری تامکت که در ابتدا برد کشفی در حدود 190-200 کیلومتر را در اختیار کاربرانش قرار میداد ، درجریان بروزرسانی های بعدی صورت گرفته بر روی آن که بصورت جداگانه توسط ایالات متحده و ایران صورت پذیرفت ، افزایش پیدا نمود . این ترکیب در زمان خود بسیار پیشرفته ، کلید ثبت رکورد جاوادنه نسبت شکار 160:3 در نبردهای هوایی میان ایران و عراق محسوب میشد ، ضمن اینکه بنا بر برخی اطلاعات منتشرشده ، حداقل 61 فقره از شکارهای انجام شده ، توسط موشکهای فینیکس صورت گرفته بود . ایگل/ اسپارو از سویی دیگر ، با توجه به پیکربندی خاص تامکت برای حمل فینیکس ( 6 تیر موشک شامل 4 تیر زیر بدنه و دو تیر زیر دستک بال . م ) طراحان رزم هوایی در نیروی دریایی ایالات متحده روی استراتژی درگیری جاه طلبانه ای فراتر از محدوده بصری خدمه در مقایسه با آنچه در نیروی هوایی با بخدمت گرفتن جتهای سبک تر ، بدنبال آن بود ، تاکید مینمودند . در این خصوص ، رادار ایگل ، نه تنها آگاهی موقعیتی محدودتری را فراهم می آورد ، بلکه موشکهای سبکتری نیز برای اجرای ماموریتهای هوا به هوا ( موشکهای میانبرد اسپارو ) را بکارمی گرفت . با توجه به فرآیند طراحی و نیازمندی های متفاوت دو نیرو ، حسگرهای استاندارد گونه سی اف-15 و همچنین قابلیت درگیری فراتر از میدان دید این جنگنده پس از ورود بخدمت ، درست در پشت سر تامکت قرار داشت ، اما با فروپاشی اتحاد شوروی و لغو بهینه سازی های گسترده پیکربندی تامکت و پیگیری برنامه بازنشستگی زودهنگام اف-14 از خدمت بدلایل اقتصادی و سیاسی ، نور امیدی برای مدرنیزه سازی تمامی گونه های در حال خدمت اف-15 شروع به تابیدن گرفت . ایگل / آمرام در نتیجه ، تا ابتدای دهه 90 میلادی ، ایگل های موجود نیروی هوایی به موشکهای پیشرفته تر اسپارو با برد درگیری 70 کیلومتر ( که همچنان چیزی در حدود 73 درصد کمتر از برد درگیری فینیکس محسوب میشد ) مسلح شدند . این روند ، با ورود بخدمت موشکهای جدیدتر AIM-120 آمرام دچار جهش افزون تری گردید و بدلیل نیاز نیروی هوایی ، اسکادران های ایگل ، نخستین واحدهایی بودند که به این مهمات مسلح شدند . با توجه به اهمیت موضوع ، ایگلهای نیروی هوایی پس از یک دوره به نسبت طولانی ، تدریجا به آخرین گونه آمرام (AIM-120C) مجهز شده که حداقل در حوزه مقاومت در برابر اقدامات جنگ الکترونیک ، پیشرفته از فینیکس بشمارمی آید ، در حالی که بردی برابر 105 کیلومتر را نیز به توانمندی های خود اضافه نموده بود ، اگرچه اخباری نیز وجود دارد که بر خلاف فینیکس ، مهمات جدید مورد استفاده در ایگلها ، در سرعتهای فراتر از 4 ماخ ، دچار ناپایداری های شدیدی می گردد . APG-63(V.3 ) در حوزه اویونیک و سامانه های راداری ، جنگنده های F-15C نیروی هوایی در مقایسه با قابلیتهای تامکت در حوزه استفاده از داده های محیطی با مشکل مواجه بودند ، به همین دلیل ، از اوایل سال 2010 میلادی ، رادارهای آرایه فازی محصول ریتئون APG-63(V.3 ) جایگزین رادارهای قدیمی ایگل شد ، هرچند روند این ارتقاء با سرعت بسیار آهسته ای درجریان است ، بطوریکه فقط 46 فروند از 123 فروند ایگل موجود به رادارهای جدید مجهز شده اند و انتظار می رود تا این برنامه تا سال 2021 تکمیل گردد . دراین میان ، آن چه که حائز اهمیت خواهد بود ، این است که تمامی ایگلهای بروزرسانی شده ، عمدتا به شرق آسیا و برای مقابله با قابلیتهای رو به گسترش نیروی هوایی چین اعزام شده اند و بسیار بعید خواهد بود که این هواگردهای رزمی برای مدت طولانی به خاورمیانه اختصاص داده شوند . پی نوشت : 1- ادامه دارد ................ 2- وینگ چهل هشتم نیروی هوایی ارتش ممالک متحده ، نخستین اف-15 سی خود را در قالب اسکادران 493 به تاریخ 10 ژانویه 1994 دریافت نمود و تا ژوییه همین سال بادریافت هواگردهای سازمانی خود ( سری سی و دی ایگل ) ، سازمان رزم خود را کامل نمود . صرفا" برای میلیتاری /مترجم : MR9
  7. 1 پسندیده شده
  8. 1 پسندیده شده
    @mostafa_by سلام علیکم- یک سئوال عجیب ، چرا در جریان نبرد استالینگراد ، لوفت وافه علیرغم تجربه ورشو ، بلگراد و نبرد بریتانیا ، باز هم تمام توان خودش را روی بمباران شهر گذاشت تا بمباران استقرار عقبه روسها در شرق ولگا ؟؟؟ ( علم به اینکه بمباران و تخریب شهر ، کار را برای مدافعان آسان میکند ) @MR9 سلام علیکم و رحمة الله. اولین دلیل این بود که بمباران های مذکور، هیچ یک مانع و کند کننده حرکت ماشین جنگی آلمان ها نبودند. ما امروز علم مان بر روی دفاع از خرابه ها، با علم بر موفقیت آمیز بودن استالینگراد بود. اگرچه در بلگراد و ورشو، مقاومت هایی می شد، اما به دلیل بر هم خوردن ساختار استقرار و عدم امکان جنگیدن چریکی (خانه به خانه) تا قبل از آن، این مدل دفاع به نظر امکان پذیر نمی رسید. ضمن اینکه این واقعیت هم هست که اگر ولگا تسخیر می شد و امکان ورود آن حجم عظیم از نیروی تازه نفس به شهر نبود، عملاً دفاع از این مخروبه ها هم امکان پذیر نمی بود. حتی خانه پاولوف که معروف ترین دفاع رو انجام داد هم خیلی امکان دفاع پیدا نمی کرد. پس نباید با دانش امروز، بر تصمیم آن روز خرده گرفت. دوم اینکه تفاوت اساسی بین استالینگراد با ورشو یا بلگراد در این بود که استالینگراد، صنعتی ترین شهر روس ها بود و کارخانجات متعدد آن (بویژه تانک سازی ها که با سرعت هرچه تمامتر تی 34 به جبهه ها تزریق می کرد و اساساً یکی از دلایل شکست تسخیر قفقاز، همین فشار از جانب استالینگراد و کارخانه تانک سازی اش بود)، آن را بدل به هدفی با ارزش کرده بود. نظر به اینکه تقریباً اکثر کارخانجات شوروی به شرق و کوه های اورال منتقل شده بود، استالینگراد تنها هدف صنعتی شوروی بود که آسیب پذیر بود و چه با هدف تسخیر و چه بدون آن، منطقاً می بایست با خاک یکسان شود. اگرچه تا قبل از تسخیر خارکوف و روستوف، امکان دستیابی به استالینگراد مهیا نبود. @MR9 سوم اینکه حجم بمباران استالینگراد حقیقتاً رعب برانگیز بود و سابقه نداشت که شهری طی چند روز با این حجم بمباران شود. یکی از اصلی ترین اجزاء بلیتزکریگ، همین بمباران ها و ایجاد هراس در شهر و فرار همه جانبه و در نتیجه برهم خوردن نظم شهر و اخلال در رفت و آمد بود که کار را برای مدافعین بسیار سخت می کرد. اما برخلاف تصور آلمان ها، نه تنها این نظم آنچنان که باید و شاید دستخوش تغییر قرار نگرفت، بلکه حتی اکثر مردم هم در شهر باقی ماندند و به زندگی ادامه دادند و این، تجربه ای نبود که آلمان ها تا قبل از آن، با آن مواجه بودند. @MR9 اما بمباران عقبه روس ها در ولگا به شدت هم انجام پذیرفت. حجم عظیمی از نیروها و تجهیزات شوروی در همان آب های ولگا غرق شدند و سورتی های پرواز بر فراز ولگا لاینقطع ادامه داشت. روس ها هم با هر چیز که دستشان می رسید، تلاش می کردند که جریان تزریق نیرو و تجهیزات به داخل شهر برقرار شود. اگرچه همانطور که در تاریخ هم آمده است، آنقدر این حجم تجهیزات نسبت به نیروهای وارد شده کم بود که هم تسلیحات به هر دو، سه نفر یکی می رسید (آنهم عمدتاً تسلیحات سبک) و هم عمر مدافعان شهر، بخصوص در ماه اول به 24 ساعت هم نمی رسید و به عبارتی استالینگراد، چیزی شبیه به وردن شده بود در جنگ جهانی اول. یادمان نرود که آلمان تقریباً تمامی شهر را (علی رغم تمامی این موارد) تسخیر نمود و تنها سه نقطه از آن باقی ماند و به قدری به پیروزی نزدیک شده بود که هیتلر، تسخیر شهر استالینگراد را اعلام نمود. @mostafa_by +++++++ ممنون ، بیشتر منظور این هست که وقتی اشغال استالینگراد آنقدر کامل شده بود ، چرا نوک پیکان حملات ( و نه حملات روتین ) نرفت سمت عقبه روسها تا انها را از ساحل شرق ولگا ، حداقل به شکل نسبی وادار به عقب نشینی کند تا همین جریان کم کمک یا موقعیت های استقرار توپخانه قطع شود ؟ @MR9 خلاصه اینکه شما در نبرد استالینگراد، کاری را نمی بینید که آلمان باید می کرد و نکرد. به عبارتی هر سیاستی را که می بایست بکار بگیرد، گرفت. از حمله به خطوط ارتباطی دشمن تا قطع مکرر خط لجستیکی. از استفاده از تک تیراندازها برای مقابله با تک تیراندازها تا بمباران مکان های استقرار تک تیراندازها برای جلوگیری از تلفات. از پاکسازی خانه به خانه تا تله گذاری های خیابانی. البته استفاده از تانک ها به دلیل فضای شهری استالینگراد با مشکلاتی مواجه بود و یکی از دلایل عدم تسخیر خانه پاولوف هم محیط اطراف آن خانه بود که امکان استفاده گسترده از تانک را مهیا نمی ساخت و به همین دلیل معدود تانک های به میدان آمده با استفاده از PTRS های مستقر در طبقات فوقانی، هدف قرار می گرفتند. خلاصه اینکه در حقیقت، شما امکان بررسی عملکرد آلمان نازی در استالینگراد را ندارید، مگر آنکه ابتدا، روی امواج انسانی مافوق تصور که بی وقفه به شهر تزریق می شدند تمرکز بفرمایید و در ثانی، این را در نظر بگیرید که کاهش سرعت نازی ها به دلیل گستردگی خط لجستیک و البته سرما، به ضررشان می شد و هر چقدر زمان بیشتر می گذشت، از توان تهاجمی آلمان کاسته می شد و همین، فرصت را به روس ها می داد که مناطقی که از دست داده اند را محدداً (ولو چند روز) تسخیر کنند که عملاً باعث چند باره کاری آلمان ها می شد این قضیه. @MR9 در بسیاری از موارد ما شاهد این بوده ایم که یک ساختمان طی چند روز، چند بار دست به دست می شد که این از توان نازی ها بشدت می کاست (برخلاف طرف روسی که دائماً نیروی تازه نفس به میدان می آورد.). @mostafa_by منظور محل استقرار روسها ( سپاه های 64 و 62 ارتش سرخ هست ) @MR9 همانطور که عرض شد این کار انجام گرفت. اما مشکل اصلی، بر سر این بود که اون خطوط با بمباران هوایی بطور کامل قطع نمی شد. با نگاهی به نقشه استالینگراد می بینید که ما درمورد منطقه کوچکی که دسترسی محدود به ولگا دارد صحبت نمی کنیم. بخش قابل توجهی از مناطق را شامل می شد که چند نقطه که اصلی ترین مراکز تخلیه نیرو و تجهیزات بود، بصورت شبانه روزی مورد هدف قرار می گرفت. @MR9 آها. منظور شما، عقبه پشت رود ولگا بود. من اشتباه منظور شما را متوجه شدم. خوب. این دو دلیل ساده داشت. اول اینکه تمرکز نازی ها بر روی تسخیر شهر و گرفتن ولگا بود و اولویت اصلی بر گرفتن ساحل بود. دوم اینکه آلمان ها ابداً اطلاعی از حجم عظیمی از نیرو که در پشت رود ولگا جمع آوری شده بود خبر نداشتند. تمام تصور ایشان این بود که شوروی صرفاً به تلاشی مذبوحانه برای جلوگیری از سقوط شهر دست می زند (چیزی شبیه به نبرد سواستوپول و یا نبرد اسمولنسک). @mostafa_by یعنی تا فوریه 1943 که قضیه تمام شد ، هنوز برآورد اطلاعاتی ورماخت از ارتش سرخ روی واقعیات قرار نداشت ؟!!! @MR9 از قضا تمام تلاش ژوکوف هم این بود که آلمان، متوجه حجم عظیم جمع آوری نیرو توسط شوروی نشود. چرا که لو رفتن این حجم از نیرو، سبب می شد عملیات اورانوس لو برود و آلمان یا با تقویت جناحین امکان دور زده شدن شهر را به دشمن ندهد و یا با فهمیدن اینکه استالینگراد نه شهری حیثیتی، که یک تله بزرگ است، از شهر عقب نشینی نماید. اما با شناسایی دقیق این حجم از نیرو، باز امکان حمله به آن وجود نداشت. اول اینکه فرودگاه هایی که استالینگراد را بمباران می کردند، با فاصله قابل توجهی از شهر قرار داشتند و در نتیجه بمباران ها هم برد محدودی داشت. دوم اینکه پدافند گسترده ای بر پشت رود ولگا قرار داشت و بسیاری از پروازهای آلمان مورد اصابت قرار گرفت و در نتیجه پشت رود ولگا، خیلی هم نفود پذیر نبود (ما درمورد توان محدود لوفت وافه صحبت می کنیم و نه توان بی پایان ساخت و تجهیز هوایی شوروی و ایالات متحده). @MR9 بله. اسناد که چنین می گویند و تا اواسط عملیات اورانوس، آلمان ها از حجم عظیمی از نیرویی که قرار است با آن مواجه شوند، مطلع نبودند. اساساً هم یکی از دلایلی که ارتش ششم عقب نکشید و در دام ژوکوف افتاد هم همین بود که بسیار دیر متوجه شدند که با بیش از یک و نیم میلیون نیروی نظامی از هر دو جناح مواجه هستند که حجم عظیمی از توپخانه را با خود به همراه دارند (بیش از 12 هزار قضبه توپ و منحنی زن!!). الان امکان این که دقیق تر بنویسم را ندارم، چون باید با آمار و ارقام موضوع را خدمت شما عرض کنم. ولی تا همین جا فعلاً از من بپذیرید که آلمان ها حتی تا اواسط عملیات اورانوس هم درک درستی از فاجعه ای که در پیش رو قرار داشت، نداشتند و عمدتاً هم ضعف نیروهای محور (ایتالیایی ها، رومانیایی ها و مجارها) را عامل ضربه خوردن از جناحین می پنداشتند. اگر نگاهی به مناطق عملیات بیاندازید تا ببینید برای جلوگیری از لو رفتن این حجم از نیرو، از چه فاصله ای از شهر عملیات آغاز شد. @MR9 نظر لطف شماست. اگر هم حوصله آن نقشه را نداشتید، این نقشه ویکی پدیا را هم ببینید (اشکالاتی دارد. اما در مجموع درست است. این آرایش نیروهای طرفین قبل از آغاز عملیات اورانوس بود. با دیدن این نقشه، خود به این حجم عظیم از نقل و انتقال نیروها، آنهم چند ده و بعضاً چند صد کیلومتر دورتر از استالینگراد پی خواهید برد. آن وقت شاید نشود خیلی هم به جناحین ایتالیایی و رومانیایی ایراد گرفت. به عبارتی آنقدر این عملیات در سکوت طرح ریزی و آماده سازی شد که پس از اجرا، برای کسی باورپذیر نبود که شوروی با آنهمه تلفات در استالینگراد، توانایی جمع آوری چنان حجم از نیرویی را داشته باشد؛ آنهم نیروهای تازه نفس. @mostafa_by به تفکیک تایپ هواپیما ( 269 فروند یونکرس 52 / رقم جالبی هست ) ، 169 فروند هینکل 111 ، 42 فروند یونکرس 86 ، 9 فروند فوکه ولف fw-190 در نهایت 5 فروند هینکل 177 /// تلفات بالای یونکرس ها هم تلاش آنها برای کمک رسانی به فون پائولوس بود @mostafa_by احتمالا ژوکف از یک عملیات فریب نظام مند برای پوشش نقل و انتقال نیروها باید استفاده کرده باشد @MR9 البته در نظر بگیرید که بخش عمده ای از تلفات نیروی هوایی آلمان، به حملات زمینی به فرودگاه هایی بود که استالینگراد را بمباران می کردند. بخصوص فرودگاه های در ناحیه تاتسینکایا و سالسک که این دومی بسیار موفقیت آمیز بود. @MR9 کاملاً همین طور بود. ژوکوف برای انجام عملیات اورانوس، وسواس بسیار خاصی داشت که حالا ان شاءالله شب وقتی به منابعم (سوادم) دست پیدا کردم، بهتر می تونم براتون موضوع رو تشریح کنم. در عملیات LIttle Saturn شوروی تصمیم به حمله به فرودگاه های پشتیبان استالینگراد گرفت (که بعضاً چند صد کیلومتر دورتر از استالینگراد بودند. بطور مثال سالسک 320 کیلومتر دورتر از استالینگراد بود. خود عظمت این عملیات را دریابید). واسیلی بادانوف این حملات را برعهده گرفت. در حمله به فرودگاه تاتسینکایا، اتفاقی شبیه به داستان سرپل ذهاب و شهید شیرودی پیش آمد و امواج تانک های شوروی را هواپیماهای آلمانی معطل کردند @MR9 به این ترتیب که هواپیماها فول لود به پرواز درآمده و نیروهای شوروی را بمباران می کردند و بعد به پایگاه مراجعه کرده و سوخت و تجهیزات را بار زده و مجدداً اقدام به حمله می کردند تا پرسنل امکان عقب نشینی را داشته باشند. اگرچه یونکرزها روی زمین مانده قربانی شدند. البته در سالسک چنین فرصتی را هم پیدا نکردند و بیش از 50 فروند یونکرز ِیو 52 روی زمین منهدم شدند. خلاصه اینکه بخش عمده ای از تلفات لوفت وافه (بخصوص هواپیماهای ترابری)، مربوط به این مدل عملیات های متهورانه شوروی بود (که البته تلفات ایشان هم قابل توجه بود که با توجه به این عمقی که در آن نفوذ کردند چندان عجیب هم نبود.). ولی این کار باعث شد که هم حلقه محاصره استالینگراد تنگ تر شده و هم تجهیزات مورد نیاز ارتش ششم که حالا تبدیل به مدافعین شهر شده بودند، به دستشان نرسد و در نتیجه تنها یک ماه بعد از نابودی فرودگاه های حامی استالینگراد، شهر به تسخیر ارتش شوروی درآمد.
  9. 1 پسندیده شده
  10. 1 پسندیده شده
    بله بابت این مورد پوزش میخوام ، کمی تعجیل کردم اما بطور کلی اصل موضوع " بالا بردن هزینه برای طرف های همسوی آمریکا " با داده ها و وضعیت موجود ایران کمی ناموزونه ، مگر آنکه ما روی اقدامات غیررسمی نظیر هدایت گروه های مافیایی و غیررسمی که هیچ پیوند بنیادینی با مالک پروژه نداشته باشند و مکانیزم انتخبشون مشبک باشه در اندیشه تحصیل اهداف خودمون باشیم. ماده اصلی دیپلماسی از قرارداد وستفالی بلکم بسیار پیشتر حصول به منافع ملی بوده و متاسفانه ما در بسیاری از مواقع به عقد رویکردهای مطلق گرا و ارزشی خودمون این اصل رو نادیده میگیریم وبا اتخاذ مواضع خطی در تعارض با دول غالب و فرادست از موهبت مصلحت اندیشی و تقیه بدوریم. این چارچوب زمینه ای فراهم کرده که طرفین ارتباط ایران انگیزه کسب منافع بیش از حد متعارف رو برای خودشون دست یافتنی بدونن. مثال بارز این قضیه موقعیت ما در سوریه در قیاس با زادگاه تروریسم یعنی ترکیه س. بهر صورت بسیاری از اوقات دست اندرکاران ما از این اصل بدیهی غافل میشن و زمینه یکه تازی رو برای دیگران فراهم میکنند. این فرموده شما رو میشه به دو بخش تفکیک کرد که به اجمال بیان داشتید. در مورد قسمت نخست و اعتقاد به معاند بودن استعمارگران با هرگونه استقلال طلبی در ایران : تقریبا همه ی ما موافق این عقیده هستیم و برخی اوقات این باور رو به فکت هایی از تیوریسن های بیگانه تقویت میکنیم و همواره بر موقعیت راهبردی ایران به مثابه ظرفیتی بالقوه تاکید میکنیم در این مورد میتوان اشتراک عقیده یافت اما نبایستی این موضوع ذهنیتی رو متبادر و غالب کنه که بر دشمن پنداشتن عالم با ما ابتنا داشته و بنوعی نباید با بنیان های نظری و عملی روابط بین الملل مشتبه و جایگزین شود. عدم رغبت غرب به بازیابی قدرت تاریخی ایران موضوعی نیست که بتوان انکارش کرد ولیکن اگر این عقیده را به پیش فهم خود از روابط جهانی ارتقا بدیم همواره تردید و توهم و سایه سنگینی بر مناسبات ما خواهد داشت و مانع از اتخاذ رویکردهای عقلانی میشود. در واقع بن نوعی میشود آنرا در راستای تیوری توطیه ارزیابی کرد. و لذا امکان نقش آفرینی رو از ما سلب میکنه. اما درباره فرایند بازیابی و اینکه به چه روشی میتوان امکان چنین شراطی رو فراهم کرد به گمانم اعتقاد داریم که به تجربیات تاریخی ایران و جهان ارجاع بدیم و به مداقه نظام های سیاسی ممارست کنیم که در شرایط مشابه قرار داشته اند. قطعا یکی از زمینه های دستیابی به این هدف تقویت بنیان های قدرت در مرزهای بین المللی است اما اگر این توجه به امورات بیرونی توام با تقویت امور زیزبنایی چون اقتصاد و فرهنگ و... نباشد دستاوردهای مقطعی داشته و ممکنه صرفا به ابزار چانه زنی منتهی شود نه یک ظرفیت بالفعل و واقعی. بدون توجه به تقویت اقتصاد و فرهنگ هرگونه ماجراجویی برای تثبیت قدرت با چالش های عمده مواجه میشود که در شرایط کنونی بصورت مصداقی شاهد حاکمیت اون بر روابط ایران و آمریکا هستیم. فشار آمریکا ناظر بر وضعیت شکننده داخلی ایرانه و قدر مسلم اگر چنین بازی گری ای به توانمندسازی درونی هم همراه میشد چنین جو ترسناک و بیم و امیدی رو مشاهده نمیکردیم. در مورد اصل تهاجم و دفاع بایستی از یاد نبریم که تهاجم بدون ارزیابی کامل و برآوردهای دقیق ممکنه نتایج فاجعه باری به دنبال داشته باشد که مثال های اون به وفور یافت میشوند. ایران به حکم شرایط قادر به اتخاذ رویکردها و اقدامات تماما تهاجمی در سطح دشمن ستیزه جویی مثل آمریکا نیست و قطعا اگر بخواهد در سطح متساوی به مقابله برخیزد راه به جایی نمیبرد. از طرفی اگر ملاک را اقدامات نامتقارن و چندجانبه و ترکیبی قرار دهیم در این زمینه هم ما با محدودیت های متعددی مواجه هستیم اعم از تنوع فاکتورهای قدرت دشمنن، قدرت رسانه ای طرف و به واسطه قدرت اقتصادی بالا که به مقصود تامین مالی پیگیری پروژه های تبهکارانه مشکلی برای آمریکا ایجاد نمیکند. لذا بنظرم مسولین ایران به تصور امکان ابزارهای چانه زنی بیشتر کماکان گزینه انعطاف و صبر را در دستور کار قرار بدن و نهایتا به اظهار شعارها و اصطلاحا پوپولیسم مبادرت ورزند. به این امید که با اشتباهات فرضی دونالد ترامپ و متحدانش گشایشی در کار ایران فراهم آید.ولیکن استمرار وضعیت کنونی در شرایط کنونی کشور که بی اعتمادی شدید و گسل های عمیق مشخصه اصلی جامعه آن است، قطعا انفجار اجتماعی یکی از پیامدهای احتمالی میشه دونست و لذا یکی از واکنش های حاکمیت میتونه تعدیل در برخی مواضع و مبانی خودش باشه . بنظر بنده تدقیق و تدوین مساله در قالب یک پرسمان که هدف اصلی آن تعیین وضع و نوع حاکمیت کشور و انحای تدابیر سیاسی و فرهنگی و... اون و نقش مردم به مثابه پلتفرم تغییر پذیرش در چارچوب حکومت و سیر تطور نقش هر یک در عرصه ملی و جهانی میتونه ما رو در ترسیم آینده توفیق کنه و بسیاری از آرمان ها و علایق متعالی اندیشمندان ایران رو تحقق ببخشه. لازم به تذکره که مقصود بنده از این سخن یک حکومت و دوره ای بعنوان شاخص نبود بلکه کلیت ساختار حاکمیتی در سیر تاریخ ایران بعنوان مرکز تجمیع ایده های سیاسی ایران در ادوار مختلف بود. ما باید سهم هر یک از برساخت های اجتماعی رو در نظام اندیشه ایرانی ادا کرده و ضمن مقایسه با همتیان خارجی به ارزیابی آینده همت گماریم. موضوع "تمامیت ارضی" را هم میتوان ذیل این گفتمان مقید به تحلیل کرد. تمامیت ارضی البته موضوعی بیشتر انتزاعیست و بایستی بهمین تناسب به پاسخش نایل شد. تمامیت ارضی ایران بیش از آنکه از سمت خارج تهدید بشه از انفعال ملی کشور و مستحیل شدن کوشش های کثرت گرایانه برخاسته بوده. هرگاه استبداد فزونی گرفت و روابط اجتماعی جای خودش را به نفع شخصی داد و اخلاق جمعی به حق شخصی مشتبه شد و بطور کلی فرهنگ که نمودار ترکیب مجموعه های قومی و فراقومیست مضمحل و به انحطاط رفت، ایران تغیری به سمت چندپارگی رو تجربه کرد. به اعتقاد بنده اگر بتوان حدی از دموکراسی و شور گرایی را در مناطق مختلف کشور و قوانین کلی اون جایگزین کرد خطر تجزیه و کوچک سازی مطرح نیست ، خصوصا که به تناسب انباشت تجربیات و آگاهی تاریخی و علمی تمایل به تفکیک در بین اقوام کمتر و کمتر میشود اما مادامی که بر بدگمانی و تخریب فعالیت داشت حتی با وجود رواج و مطرح سازی مشترکات فراوان خطر تجزیه کماکان به قوت خود باقیست. و شما نیز
  11. 1 پسندیده شده
    دقیقا، چه بهانه ای بهتر از این، که با آن از زیر بار خرید اف 35 شانه خالی کنند و به دست خود آمریکایی ها قرارداد را لغو کنند و هزینه لغو قرارداد هم گردن طرف مقابل بیفتد.
  12. 1 پسندیده شده
    یه سری مشکلاتی در این پروژه اف 35 هست که داره خودشو کم کم بروز میده، یکی از مهمترینش (که عامدانه -هم از طرف خریداران بالقوه و هم خصوصا از طرف آمریکایی ها- کمتر هم بهش پرداخته میشه) بحث لو رفتن مقادیری از اطلاعات مهم و حساس این جنگنده و افتادن این اطلاعات بدست چینی ها هست، همونطور که همگی بهتر می دونید تمام دول غربی، چین رو به عنوان یک رقیب/دشمن استراتژیک بلند مدت میبینن و این مساله چیزی نیست که اونها بتونن به راحتی باهاش کنار بیان که اطلاعات مهمترین جنگنده نیروی هوایی شون دست دشمنشون باشه1. مساله مهم بعدی این هست که در زمانی که اف 35 و سایر جنگنده های پنهانکار دنیا در دست طراحی بودند(دهه 1990 میلادی)، پدافندهای زمین پایه به نوعی در لبه تکنولوژی و فناوری قابل دستیابی شون برآورد می شدند و پیشرفتهایی که بخصوص از سالهای 2000 به بعد در عرصه کشف و شناسایی اهداف پنهانکار توسط روشهای فعال و غیر فعال شاهد هستیم یا در اون موقع مطرح نبودند و یا اینکه در حد فرضیه هایی ابتدایی بودند که حتی ممکن بود عمیقا محال به نظر بیان. مساله بعدی این هست که خیلی از کشورهایی که مشتری بالقوه جنگنده های نسل پنجم محسوب میشده یا می شوند، اساسا دشمنانی در آن حد قوی نداشتند که یک نیاز فوری و حتمی برای بکارگیری جنگنده های نسل پنجم احساس کنند، بلکه این موضوع بیشتر یک جو روانی بود که از سوی تولید کنندگان این جنگنده های بشدت تبلیغ می شد تا فروش محصولاتشان بالا برود. البته در سالها و بخصوص سال اخیر دولت آمریکا تلاش زیادی در جهت برجسته سازی روسیه به عنوان یک دشمن برای اروپای غربی انجام داده تا بلکه از این طریق دول اروپایی را به خرید اینگونه تسلیحات High-Tec مجاب نماید. هشدار معاون اروپای لاکهید مارتین نیز در همین چهارچوب ارزیابی می شود. در کل اینکه دنیا دنیای دودوتا چهارتا هست و در این دوران بی پولی و اوضاع خراب اقتصادی در اکثر نقاط دنیا، تا واقعا به چیزی نیاز نداشته باشند دنبال خرید اون نمیروند، و اگر بتوانند با وسیله سطح پایینتری نیاز خودشان را برطرف کنند حتما این کار را می کنند و دنبال خرج زیادتر و هزینه نگهداری و تعمیرات بالاتر نمی روند. پی نویس: 1- یک نمونه هک شدن و افتادن لینک ارتباطی پهپادهای آمریکایی به دست ایران باعث نشت اطلاعات گسترده، آگاهی رقیب/دشمن از نقشه ها و برنامه ها و آبروریزی گسترده برای طرف آمریکایی گردیده است؛ حالا فرض کنید دو طرف در شرایط یک جنگ نظامی بودند، آنوقت چه وضعی پیش می آمد.
  13. 1 پسندیده شده
    به نظر میاد شاهد موتور معروف pbs tj100 درنمایشگاه اقتدار 40 باشیم امیدوارم صرفا خرید نباشه و تولید داخلی هم داشته باشه به ویژه که این موتور یک نمونه توروبوشفت و پراپ هم داره که امبدوارم اوناهم ساخته بشن به زودی میشه با دوعدد ازش یک پهپاد سنگین برای مصارف مختلف مثل جنگ الکترونیک بمباران و پل ارتباطی با غلاف های مختلف تولید کرد. برای تولید هلیکوپترهای سبک و هواپیماهای اموزشی هم کاملا به کار میاد. دوعدد از این موتور به راحتی یک اموزشی سبک به دست میده چندی پیش در یکی از نمایشگاههای داخلی هلیکوپتر VV-2 هم توسط اوکراینی ها نمایش داده شد که از خویشاوندان مورد استفاده همین موتور استفاده میکنه. دوعدد از این موتور حداقل یک مدل هلیکوپتر دوموتوره چهار نفره به دست میده اما مورد بسیار مهمتر اینکه موتور دیگه ای در یکی از قسمت های برنامه ثریا نشون داده شد که همون لحظه توضیح داده شد که: دفعه بعد که برای فیلم برداری بیاید این قسمت یک POWER TURBINE اضافه شده اما تاکید بر تولید برق بود که این هم یکی از کارهای موتورهای توربینی است. توانی که گفته شد حدود 450 کیووات اگر اشتباه نکنم بود که حدودا 600 اسب بخار هست این موتور با موتور طلوع چهار فرق میکنه اما به نظرمیاد از همون خانواده باشه به لحاظ ظاهری هم به نظر میاد با موتور axial یا خطی و نه مثل موتور pbs tj100 با کامپرسور centrifugalروبه رو باشیم برای مقایسه موتور طلوع چهار رو ملاحظه کنید.
  14. 1 پسندیده شده
    اسلحه کمری SPP-1 ساخت شوروی احتمالا خرید عهد بوق دوستان باشه https://en.wikipedia.org/wiki/SPP-1_underwater_pistol https://www.aparat.com/v/kAOtj
  15. 1 پسندیده شده
    با سلام خدمت دوستان عزیز میلیتاریست و با پوزش بخاطر وقفه ای که در این تاپیک پیش آمد ( بدلیل درگیر شدن بنده در تاپیک نمایشگاه اقتدار 40 ) ، تاپیک بررسی عملیات نظامی چنگال عقاب رو به اتفاق هم ادامه می دهیم : بخش دوم واکنش آمریکا به بحران گروگان گیری دولت آمریکا ، به دنبال شکایت به سازمان های بین المللی ؛ حساب های بانکی ایران در آمریکا را بست و ایران را تهدید به تحریم اقتصادی نمود.(ظاهرا این تاکتیک قدیمی دموکراتها بوده که از دولت کارتر شروع شده و در دولتهای کلینتون و اوباما هم ادامه پیدا کرده - مترجم ) برژینسکی در جلسه مشورتی با باراک اوباما در تاریخ 16 نوامبر سال 979 ، برژینسکی (مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا) ، از قول پرزیدنت کارتر به وزیر دفاع وقت آمریکا هارولد براون ابلاغ نمود که از رئیس ستاد مشترک آمریکا ، خواسته شود تا طرحی را برای آزادی و نجات گروگان ها تهیه نماید. برژینسکی - کارتر این تصمیم ، در اثر فشارهای مداوم برژینسکی بود که همان طور که در کتاب خود نوشته : وی معتقد بود که نجات گروگان ها ، آبروی رفته کشور آمریکا را بازگردانده و باعث تقویت روحیه گروگان ها خواهد شد. (ظاهرا تشابهاتی بین تأثیرگذاری برژینسکی بر کارتر و تأثیر جان بولتن بر ترامپ مشاهده میشه . البته بولتون تا بدینجا نشون داده که به هیچ وجه نبوغ دیپلماتیک برژینسکی رو نداره - مترجم) پرزیدنت کارتر که اصولا تجربه نظامی نداشت ، بدون اینکه تصور کند اجرای چنین عملی ممکن است ، سلامت گروگان ها را به خطر بیاندازد ، دستور تهیه طرح را داد. البته سایروس ونس ، وزیر امور خارجه ایالات متحده ، بشدت در مقابل فشارهای برژینسکی برای اقدامات نظامی برای رهائی گروگان ها مخالفت می کرد. اما ونس که با بیماری نقرس مبارزه می کرد ، روز پنج شنبه 10 آوریل ؛ برای تعطیلات آخر هفته ای عازم فلوریدا شد . روز جمعه 11 آوریل و در غیاب ونس ، برژینسکی ، جلسه ای در واحد برنامه ریزی شورای امنیت ملی برگزار کرد که در آن جلسه کارتر ، برگزاری عملیات نظامی را مجاز دانست. معاون وزیر خارجه آمریکا ، وارن کریستوفر که در جلسه حاضر بود ، نتیجه جلسه را به توصیه برژینسکی به موقع به سایروس ونس اطلاع نداد. وارن کریستوفر بعدها در دولت کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا گردید. ونس پس از اطلاع از تصویب اقدام نظامی ، شدیدا خشمگین می شود و استعفای خود را تسلیم رئیس جمهور می کند. وی در گفتگوی تلفنی با کارتر و همچنین در متن استعفاء خود ؛ از برژینسکی با لقب ابلیس (Evil) یاد می کند که نظر خود را بر کابینه امنیت ملی آمریکا تحمیل کرده است. سایروس ونس و برژینسکی بخش سوم طرح ریزی عملیات طراحان اولیه طرح نجات عبارت بودند از : هارولد براون ( وزیر دفاع آمریکا) ، آدمیرال ترنر ( رئیس وقت سازمان سیا) ، ژنرال جونز ( رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا) ، سپهبد پاستاکس (مشاور ژنرال جونز) و برژینسکی ( مشاور امنیت ملی کاخ سفید) که به دستور رئیس جمهور در جلسه طرح ریزی حمله شرکت می کرد. البته حضور یک غیر نظامی (برژینسکی) که تخصصی هم در عملیات های نظامی اینچنینی ندارد ، در چنین جلسه ای غیر عادی بود. ژنرال جونز ؛ رئیس وقت ستاد مشترک ایالات متحده یگان های شرکت کننده کمیته بررسی کننده طرح اولیه نجات گروگان ها ، ترکیب سلاح ها و نیروهای شرکت کننده در عملیات را به شرح ذیل انتخاب نمود. ( البته تعداد اصلی سلاح ها و تعداد دقیق نفرات را فرمانده عملیات هنگام طرح اجرائی تعیین می نمود. ) الف - یک واحد از رزمندگان دلتا فورس (Delta force) - نفرات این یگان ها اعضاء ممتاز و برجسته کلاه سبزها یا نیروهای مخصوص آمریکائی می باشند که برای عملیات های خاص ( مبارزه با تروریسم و عملیات پنهانی) آموزش داده می شوند. این یگان در سال 1977 ( دو سال قبل از گروگان گیری ) در ارتش آمریکا به وجود آمد. ب - یک واحد از کوماندوهای نیروی زمینی یا رنجرها (RANGERs) که برای مأموریت های خاص برون مرزی (نظیر کسب خبر و خرابکاری) در منطقه دشمن نفوذ می کنند. انهدام تأسیسات هوائی و زمینی و خطوط مواصلاتی دشمن ، از تخصص های این یگان می باشد. پ - تعدادی هواپیمای سوخت رسان C-130 که وظیفه حمل سوخت برای هلی کوپترها را بر عهده دارند. ت - دو فروند هواپیمای C-130 از نوع گان شیپ (Gun ship) که وظیفه تأمین پوشش بر روی سفارت و فرودگاه مهرآباد را بر عهده خواهند داشت. این هواپیماها مجهز به مسلسل های پر قدرتی هستند که در داخل هواپیما و نزدیک درب های خروجی طرفین نصب شده و از همین مکان ها تیراندازی انجام می شود. قدرت آتش این هواپیماها ، به مراتب از هواپیماهای شکاری برای پشتیبانی نیروهای عملبیاتی روی زمین بیشتر است. ث - تعدادی هلی کوپتر که نوع و تعداد آنرا ، فرمانده واحد اجرائی تعیین خواهد نمود. ج - یک فروند هواپیمای غول پیکر جت C-141 برای خارج کردن گروگان ها و نفرات شرکت کننده در عملیات از تهران چ - به تعداد مورد نیاز ، خودرو ون. قرار شد که این خودرو ها توسط عوامل سیا در محل ( ایران) تهیه شود. ادامه دارد ... منابع مورد استفاده در انتهای تاپیک معرفی می شوند. ===================================================== پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : بخاطر کثرت منابع مورد بررسی ؛ حجم بالائی از دیتا و اطلاعات گرداوردی شده است که پرداختن به همه آنها در یک پست میسر نیست. لذا از صبر و تحملی که دوستان عزیز به خرج میدهند تا مطالب دنباله دار تاپیک به سرانجام برسد. پیشاپیش سپاسگذارم.
  16. 1 پسندیده شده
    -- DARPA downselects companies for Phase 2 of Gremlins programme he US Defense Advanced Research Projects Agency (DARPA) has downselected two companies to progress with its Gremlins 'aircraft carrier in the sky' programme, it announced on 15 March. Dynetics, Inc. and General Atomics Aeronautical Systems, Inc. (GA-ASI) have been contracted to continue development of an unmanned aircraft system (UAS) that can be launched and recovered from a host 'mother ship' aircraft. Kratos Defense & Security Solutions, Inc. and Lockheed Martin were the other two companies contracted under Phase 1 of the programme. "The Phase 1 programme showed the feasibility of airborne UAS launch and recovery systems that would require minimal modification to the host aircraft," said Scott Wierzbanowski, DARPA programme manager, adding, "We're aiming in Phase 2 to mature two system concepts to enable 'aircraft carriers in the sky' using air-recoverable UASs that could carry various payloads -advances that would greatly extend the range, flexibility, and affordability of UAS operations for the US military." The Gremlins programme envisions launching groups of UASs from multiple types of military aircraft - including bombers, transport, fighters, and small, unmanned fixed-wing platforms -while out of range of enemy defences. When the UASs complete their mission (slated to be mainly reconnaissance), a Lockheed Martin C-130 Hercules transport aircraft would retrieve them in the air and return them to base, where ground crews would prepare them for their next use within 24 hours. The UASs expected lifetime of about 20 uses could provide significant cost advantages over expendable unmanned systems by reducing payload and airframe costs and by having lower mission and maintenance costs than conventional manned platforms, DARPA said. Further to the requirement to launch and recover from a host aircraft, the Gremlin UAS should be able to fly out to a range of 482 km (300 miles) loiter for an hour, and return to the C-130.   فاز دوم برنامه گرملین دارپا  پرتاب وبازیابی پهپاد توسط هواگرد مادر پس  از بازیابی 24 ساعت بعد هم برای استفاده دوباره اماده میشن حداقل 20 بار قابلیت استفاده مجدد این پهپاد ها خواهند داشت  http://www.janes.com/article/68837/darpa-downselects-companies-for-phase-2-of-gremlins-programme
  17. 1 پسندیده شده
    این طرح بوئینگ در نوع خودش جالبه حمل مهمات هوشمند حال این طرح لغو شده یا ادامه باید خبر ی در سال 2012 منتشر شد که تحقیقاتش تا 2017 طول میکشه boeing dominator uav http://www.aparat.com/v/G2Scd خبر مربوطه و استفاده از مهمات هوشمند شرکت تکسترون http://www.ainonline.com/aviation-news/defense/2012-11-02/boeing-phantom-works-develops-dominator-uav https://en.wikipedia.org/wiki/Boeing_Persistent_Munition_Technology_Demonstrator پهپاد کایوت رئیتان و طرح دفتر تحقیقات نیروی در یایی امریکاLow-Cost UAV Swarming Technology (LOCUST) program برای سوارم از هواپیما یا کشتی یا روی زمین http://www.aparat.com/v/ZS1vF http://www.raytheon.com/capabilities/products/coyote/ http://www.popularmechanics.com/military/weapons/a21008/navy-locust-launcher-test-2016/ ------ اف تاپیک این کواد کوپتری انتحاری DragonFly combat unmanned quadrocopter با سر های جنگ مختلف به وزرن 1.5 کیلو گرم با سرعت 54 کیلومتر بر ساعت برد 10 کیلومتر مدت پرواز 20 دقیقه سرهای جنگی مختلف http://gallery.military.ir/albums/userpics/10314/CstzXYDWIAAdM--.jpg http://gallery.military.ir/albums/userpics/10314/Cstzd4NWEAA5t-S.jpg http://gallery.military.ir/albums/userpics/10314/CstzbGaXgAArLbA.jpg اطلاعات بیشتر رو میتوانید از لینک زیر بخوانید http://defence-blog.com/news/poland-develops-dragonfly-combat-unmanned-quadrocopter.html این پهپاد در نوع خودش جالبه Cutlass Tube-Launched Small UAS http://www.aparat.com/v/KQqod https://www.suasnews.com/2009/07/sea-corp-successfully-launches-ground-based-compressed-carriage-uav/ http://www.armyrecognition.com/ausa_2013_show_daily_news_coverage_report/l-3_unmanned_systems_showcased_the_cutlass_tube_launched_expandable_uas_at_ausa_2013.html
  18. 1 پسندیده شده
    بسم الله القاصم الجبارین موشکی برای از بین بردن مدارهای الکترونیک : EMP بوئینگ با نام چمپ موشک پیشرفته مایکرویو پرقدرت ضد مدارهای الکترونیک یا چمپ Counter-electronics High Power Microwave Advanced Missile Project) CHAMP) راه حل جدید بوئینگ برای نبردهای آینده است، جایی که با وابستگی روزافزون نیروهای نظامی به مدارهای الکترونیکی در پردازش داده ها، با از بین بردن مدارهای الکترونیکی می توان بدون وارد آوردن تلفات صدمات شدیدی به دشمن وارد آورد. این سلاح که جزو تلاشهای ایالات متحده در زمینه «انرژی هدایت شده» Directed energy weapons می باشد موشک چمپ که موشکی شبیه موشکهای کروز دیگر و دارای بال و موتور جت است، به جای سرجنگی انفجاری از فرستنده امواج مایکروویو فرکانس بالا استفاده میکند که می تواند باعث سوختن مدارهای الکترونیکی هدف شود. بوئینگ که پیمانکار عمده این قرارداد سه ساله 40 میلیون دلاری است که از سال 2009 شروع شده است، اعلام کرد که در آزمایشی در 22 اکتبر 2012 در یوتا موشک چمپ توانست پس از شلیک 7 هدف مختلف را از بین ببرد و سپس خود را نابود کند. البته گزارشهای دیگر حاکی از این است که چمپ پس از پرواز خود به زمین برگشته است. اولین پرواز چمپ در ماه می و بدون فعال کردن امواج مایکروویو انجام شده بود که نشان داده بود امکان پرواز در مسیرهای پیچیده را دارد. درخواست اولیه نیروی هوایی برای پلتفرمی هوایی بوده که قابلیت چندین شلیک و درگیری با چندین هدف را داشته باشد. کارگاه فانتوم بوئینگ (Phantom Works) به همراه مدیریت انرژیهای جهتدهی شده نیروی هوایی ( U.S. Air Force Research Laboratory (AFRL) Directed Energy Directorate) این پروژه را به پیش بردند. نکته جالب توجه اینجاست که فناوری کلیدی از شرکتی کوچک به نام Ktech آمده که ژنراتورهای امواج مایکرویو آن میدانی شبیه یک پالس الکترومغناطیس EMP ایجاد می کنند که موجب از بین رفتن مدارهای الکترونیکی می شود. این شرکت در سال 2012 توسط ریتئون خریداری شد. ادعا شده که کار بر روی این سلاح پس از حمله رژیم اشغالگر به یک سایت هسته ای در سوریه در 2007 شروع شده، که گمان می رود این رژیم از حملات الکترونیکی برای خاموش کردن دفاع هوایی سوریه استفاده کرده است؛ مدلی که می تواند الگویی برای حملات دقیق زورگویان جهان در آینده باشد. در ماه اوت در یک کنفرانس محرمانه در پنسیلوانیا خبرگانی از ارتش، صنعت، و دانشگاه راههایی برای استفاده از امواج مایکروویو و دیگر انرژیها جهت نابودی نیروهای دشمن را بررسی کردند. در سالهای اخیر ارتش از ایده استفاده از توان بیشتر و بیشتر در امواج الکترومغناطیس به سمت دقیق شدن باریکه و امکان هدفگیری آن تغییر جهت داده است. مشخصات، تصاویر و امکانات چمپ محرمانه باقی مانده اما بر طبق آنچه از انیمیشن انتشار یافته از بوئینگ دریافت می شود، این سیستم قابلیت درگیری انتخابی با یک ساختمان و در امان ماندن ساختمان کناری را دارد. منابع : http://www.veteranst...s-boeing-champ/ http://breakingdefen...eon-microwave-t http://www.gizmag.co...ile-test/24658/ http://www.army-tech...ammer-grenades/ http://boeing.mediar...20295&item=2454 http://complex.forei...flying_blackout
  19. 1 پسندیده شده
      اگر این سلاح بر روی پلتفورم JASSM-ER استفاده بشه ( همون طور که خودشون اعلام کردن و توی همین تاپیک خبرش رو گذاشتم ) این موشک به قدری سطح مقطع راداریش کوچک و کم هست که احتمالا رادارها زمانی متوجه حضورش میشن که دیگه دیر شده و کار از کار گذشته . تازه سرعت اثر EMP مثل بقیه امواج در یازه الکترومغناطیس ، برابر با سرعت نور هست و مطمئن نیستم که بشه سنسوری با واکنش به این سرعت ساخت .   البته این ایده ، به مکانیزم میله برق گیر که برای انتقال بار الکتریکی صاعقه به زمین استفاده میشه ، شباهت بسیار زیادی داره ، فقط مسئله اینه که موج EMP در یه فضای گسترده ( مثالا به اندازه مساحت یک ساختمان بزرگ ) منتشر میشه و اثرش نقطه ای نیست که بشه جذب و دفعش کرد.   درباره رادُم و توانایی مقابله اون در برابر EMP هم چیز زیادی نخونده و نشنیدم ولی یه نکته ای وجود داره ، اگر واقعا عملکرد موثر و معنی داری داشت حتما در سطح گسترده برای سامانه های راداری و مخابراتی نظامی به کار گرفته میشد . در صورتی که میبینیم درصد بسیار کمی از سامانه های زمین پایه و دریاپایه ( در انواع هواپایه هم که بحث آئرودینامیک مطرح هست ) به رادم مجهز هستند و تازه کاربرد خیلی از اونا برای محافظت در برابر شرایط آب و هوایی و محیطی مثل ، فرسایش و زنگ زدگی و پوسیدگی به وسیله برف و باران و  گرما و سرما و نور آفتاب هست.     دوستمون در ارسال قبلیش به این مورد اشاره کردن . بنده هنوز چنین کاربردی رو جایی ندیدم و بی اطلاعم ولی هیچ تضمینی وجود نداره که بر روی عملکرد سامانه های خودمون تاثیر منفی نگذاره . از فیبر نوری هم که قطعا در خیلی جاها استفاده میشه ولی مشکل اصلا فیبر نوری نیست ، بحث اینه که وقتی سامانه اصلی و تجهیزات الکتریکال و الکترونیک زیربنایی و حیاتی از کار بیوفته ، دیگه نوع روش انتقال داده حالا هر چقدر هم که ایمن باشه ، دردی رو دوا نمیکنه.   با همه این صحبت ها ، فکر میکنم حوزه EMP و مسائل پیرامونیش به قدری تخصصی و پیچیده هست که باید تحصیلات در حد دکتری و بالاتر داشت تا بشه نظر دقیق و کارشناسی داد . حتما راه چاره ای برای مقابله با این نوع تهدیدات و تسلیحات پیدا خواهد شد.
  20. 1 پسندیده شده
      سلام بر شما . البته دانسته ها و تجربیات بنده در حوزه الکترونیک مخابرات خیلی محدود هست و برادران عزیز استاد ، بسیار بهتر میتونن پاسخ بدن . ولی اگر توانایی این سلاح در از بین بردن مدارات الکترونیک ، واقعا همون طوری باشه که سازندگانش در بوئینگ ادعا میکنند ، کار خیلی سخت میشه . تجهیزات داخل ساختمان ها و بناها رو میشه با ایزولیشن و ارتینگ مناسب در امان نگه داشت ولی ادوات بی پناه و حفاظ ، واقعا در معرض خطر هستند .   یه رادار ساده رو اگر بخوایم در نظر بگیریم ، نهایتا میشه اتاقک بخش فرماندهی و کنترل آتش و کابل های ارتباطی و باکس حاوی تجهیزات الکترونیک رو ایزوله کرد . ولی آرایه و آنتن ها رو هیچ کاریش نمیشه کرد ، حالا میخواد از هر نوعی باشه ، رادار جستجو ، کنترل آتش ، پسیو ، اکتیو ، آنتن های ارتباطی پوینت تو پوینت VHF-UHF ، سامانه بیسیم و یا اصلا جمرها .   البته ناگفته نمونه که مقامات بوئینگ گفتن در آزمایشات خودشون موفق شدن ابزار الکترونیک و الکتریکِ داخل ساختمان های با استاندارد حفاظت نظامی رو از کار بندازند.   ولی یه راه ساده ولی پر خرج وجود داره که میشه خسارت رو جبران کرد . این که از هر کدوم از تجهیزات ، تعداد 2 یا بیشتر یدکی داشته باشیم که بعد از پشت سر گذاشتن اولین موج حمله توسط این سلاح ، با سرعت بالا بتونیم ادوات رو جایگزین کنیم.
  21. 1 پسندیده شده
    1- روبات زیردریایی سنجشگر خلیج فارس : این روبوت برای بازرسی بدنه کشتی از نظر سلامت و ‏خوردگی، زنگ زدگی و پوسیدگی به کار رفته و به صورت کنترل از راه دور هدایت میشود .‏‏ در این روبوت از فناوری آکوستیک و الکترومغناطیس به ‏صورت همزمان استفاده شدهاست. تمام ایده و طراحی و ساخت این روبوت منحصر به فرد و ‏مخصوص ایران بوده و در آن از سیستمهای سلامت سنجی و ‏NDT‏ استفاده شدهاست. با توجه به سرمایهگذاری سنگین ناوگان دریایی به کارگیری آزمایشات سلامت سنجی بهینه اقتصادی و ایمن که از دقت بالایی نیز برخوردار باشد، در افزایش طول عمر مفید شناورها ، ممانعت از کاهش راندمان سیستم رانش شناورها ،کاهش نیاز به بازرسی برروی داک و نهایتا کاهش هزینه ها و افزایش سود ضروری و از اهمیت به سزایی برخوردار میباشد. این روبات زیردریایی، برای نخستین بار از ترکیب دو روش نشت نیروی الکترومغناطیسی(EMFL) و تحلیل ارتعاشات شنودی (Acoustic) بمنظور کاهش ضریب خطای داده ها بنیان شده است و سلامت سنجی و تفکیک نقاط سالم و صدمه دیده را در انواع سازه های فولادی و شناورها امکانپذیر مینماید. کاربریهای اصلی محصول:عبارتند از:. بازرسی چشمی visual inspection و بازرسی catodic protection anodes انجام تستهای غیر مخرب (NDT) شامل ضخامت سنجی ، شناسایی ترکهای روی بدنه ، خوردگی و همچنین بازرسی های مربوط به تشخیص آسیب دیدگیها فواید حاصله از اجرای این پروژه عبارت است از: 1- بازرسی بدنه شناور در مدت زمان کوتاه 2- این رباط مانند غواصان مدت زمان محدودی برای بازرسی در زیر آب ندارد و البته خسته نمی شود. (غواصان در عمق مدت زمان محدودی را قادر به فعالیت هستند.) 3 - در بازرسی با این رباط نیازی به صرف هزینه زیاد برای ایجاد ایمنی سایت نیست ، همچنین لازم نیست فعالیت اسکله بدلیل ایجاد ایمنی تعطیل شود.(در فعالیت غواصان بعلت ایجاد سایت ایمن طبعا در حوالی محل بازرسی فعالیتها می بایست دراکثر مواقع تعطیل شود ) 4- مانیتورینگ عملیات در زیر آب کاربریهای جانبی قابل انتظار از این روبات زیر دریایی عبارتند از: 1-تصویربرداری و بازبینی از کف اقیانوسها ، دریاها و رودخانه ها 2-یافتن اجسام گمشده در زیرآب 3-شناسایی و یافتن مینهای جنگی 4-استفاده در فعالیتهای باستانشناسی روش بکارگرفته شده جهت بررسی و سلامت سنجی بدنه شناورها بر اساس تلفیق و نتایج دو روش تشکیل شده از بررسی طیف ارتعاش و دیگری روش اخذ اطلاعات وتأثیرگذاری شار مغناطیسی بر مبنای قانون آمپر بدون هیچ گونه تخریب سطح مورد آزمایش می باشد. در این تحقیق برای نخستین بار روش مرکب جدیدی برای آزمایش غیرمخرب و بازرسی سطح بدنه شناورها و سازهها و سازههای فولادی دریایی ارائه گردیده است. که مستقیما باعث افزایش توانایی تفکیک نقاط سالم و موقعیتهای صدمه دیده برروی بدنه می گردد. در مقایسه با کاربرد اختصاصی نشت emf یا تحلیل ارتعاشات آکوستیکی شنودی روش مرکب و توأمان از وضوح بهتری برخوردار بوده و تشخیص و دسته بندی بهتری را برای نقاط آسیب دیده در بدنه شناورها فراهم میآورد. ترک های مویی کوچک به صورت متمرکز به دلیل حملات خورگی در فضا های بسته و بازشوها تبدیل به نقاط آسیب دیده میشوند.این روش مشترک همچنین باعث سریعتر و قابل اطمینان شدن و تصمیمگیری در خصوص نوع خرابی و دستهبندی مشکلات پیش آمده از بابت خوردگی بر روی بدنه شناور و دیگر سازههای دریایی (فولادی) میگردد. 2- روبات زیر دریایی کاوشگر خلیج فارس : شناورهای بزرگ کانتینر بر، با تراسترهای پرقدرت ، در طی فرآیند پهلوگیری و جداشدن ، باعث ایجاد فشار قابل ‏ملاحظه فیزیکی بر بستر بندر و دیواره اسکله می شود. این دستگاه اثرات نیروی رانش ناشی از فشار کشتی ها ‏به بدنه اسکله در زمان جداشدن و پهلوگیری راشبیه سازی می کند. این روبات ، یک محصول تجاری قابل ارائه ‏به بازارهای بین المللی و تجربه ای منحصر به فرد بوده و نشان از توان بالای متخصصان ایرانی است. روبات زیر ‏دریایی ‏ROV‏ دستگاهی برای شرایط زیر آب و موقعیتی است که امکان استفاده از نیروی انسانی وجود ندارد ‏این امکان رافراهم می کند که مجموعه ای از آزمایش ها در خصوص اثرات تراسترهای کشتی های سنگین و ‏فوق سنگین ، بر بدنه اسکله ها و بستر حوضچه ، مشخص شود.‏‎ ‎ امروزه سازه های دریایی خصوصا اسکله ها ، یکی از مهمترین دارایی ها و سرمایه های ملی هر کشور محسوب ‏شده و برای ایجاد آنها هزینه های سنگینی صرف می شود و لذا شناسایی نقاط آسیب پذیر و پیش بینی ضعف ‏هاو تصمیم گیری برای جلوگیری از بروز آسیب های جدی به این سازه های عظیم ، از اهمیت ویژه ای برخوردار ‏است. ‏ این دستگاه با نشستن روی کف بستر ، با ایجاد اثراتی هرچند ضعیف بر آن‎ ‎، عکس العمل بستر را در مقیاسی ‏کوچک ، شبیه سازی نموده و مقاومت آن را دربرابر اصطکاک و فشار جریان های آبی مشخص می سازد. بر ‏اساس یافته ها و نتایج حاصله از آزمایشات این روبات ، می توان نقاط آسیب پذیر را از نقاط دیگر تفکیک و ‏مشخص ساخت که در کدام نقاط ، تراستر کشتی ها مجاز و در کدام نقاط باید با منع این اقدام ، تمهیدات لازم ‏را برای جلوگیری از بروز آسیبهای بیشتر فراهم آورد.‏ این روبات به دلیل عدم وجود مشابه خارجی و طراحی تمام اجزاء آن توسط متخصصان داخلی ، در یک قدمی ‏تجاری سازی قرار داشته و فن آوری آن طی ماههای اخیر با رونمایی و ارائه این روبات در برخی از نمایشگاههای ‏داخلی و خارجی مورد توجه بسیاری از کشورهای دنیا قرار گرفته و هم اکنون این کشورها برای برخورداری از ‏ROV‏ برای تضمین ثبات و پایداری سازه های آبی خود متقاضی و داوطلب خریداری آن هستند.‏‎ ‎‏ این روبات می ‏تواند در جهت بازرسی بنادر و ایمنی سازه های آبی در زیر سطح آب ، با مجموعه ای از آزمایش های بسیار دقیق ‏، ارزشمندترین خدمات را در حوزه ایمنی و امنیت اسکله های بنادر ارائه نماید. طی ماههای گذشته مدل اولیه ‏ساخته شده این روبات مورد آزمایش قرار گرفته و بر اساس نتایج آزمایش های صورت گرفته ، تغییرات لازم ‏برای اصلاح و تکمیل مدل جدید در حال انجام است. ‏با تکمیل این روبات و الحاق ابزارهای جدید به آن ، بزودی مجموعه ای از آزمایش ها در بیش از 80 نقطه بندر ‏شهید رجایی به انجام می رسد تا بر اساس نتایج بدست آمده ، بتوان به مجموعه ای از اطلاعات منسجم و ‏مدون برای تعمیم به کل اسکله های بندر شهید رجایی دست یافت و بدین ترتیب نقاط ایمن و نقاط آسیب ‏پذیر این سازه های آبی این بندر مشخص شود.‏‎ ‎ متولیان و مسئولان بنادر می توانند با استناد به نتایج آزمایش های این روبات ، با تفکیک نواحی آسیب پذیر ‏از نقاط ایمن ، ضمن ممنوع اعلام کردن تراستر کشتی در نقاط آسیب دیده ، با ایجاد پوششهایی در کف بستر ‏نظیر ژئو تکستایل و یا ژئوبگ و یا بلوک های بتونی ، نقاط آسیب پذیر را از تخریب بیشتر ، مصون نگهدارند تا ‏یکی از بزرگترین سرمایه های ملی کشور از وارد آمدن صدمات و تخریب های جبران ناپذیر، محفوظ بماند.‏ با انجام مجموعه این آزمایش ها توسط روبات ‏ROV‏ وضعیت سازه های آبی در زیر سطح دریا مشخص شده و ‏نقاط عادی از نقاط بحرانی خصوصا نقاطی که کشتی ها نباید تراستر کنند ( حق استفاده از موتور و پروانه کشتی ‏را برای جدا شدن ندارند) مشخص می شود.این روبات از توان بالایی برای حضور طولانی در زیر آب و کف بستر ‏دریا برخوردار بوده و کلیه ابزارهای آن بصورت اتوماتیک ، مونیتور شده و تحت کنترل و مدیریت است. حس ‏گرهای بکارگرفته شده در این روبات نتایج هر آزمایش را با درصد خطای بسیار پایین و بطور منظم و قابل تکرار ‏منتقل نموده تا متغیرهایی قابل اندازه گیری و استناد و اثبات بدست آید.‏‎ 3- روبات زیردریایی پایشگر بصیر خلیج فارس : ‎ پایشگر بصیر خلیج فارس مجموعه ای از حسگرهای مختلف است که از قابلیت ‏انجام تستهای غیر مخرب در کنار دیواره اسکله ها و نیز بستر دریا برخوردار ‏بوده و برای سلامت سنجی تاسیسات زیر آب ، کابل های دریایی ، کابلهای ‏مخابراتی و لوله های نصب شده در عمق دریا ، کاربردهای فراوانی دارد. ‏ یافته ها و نتایج بدست آمده از حسگرهای این روبات زیردریایی ، بر مبنای ‏سیستم های سوناری و نیز بر مبنای تستهای فشار و تستهای کشش و بررسی و ‏ثبت آثار آنها می باشد.‏ در طی آزمایشات مربوطه ، عملکرد اجزاء مختلف این روبات زیردریایی ،ازجمله مکانیزم های رانش ، موقعیت یابی ، شناوری و قابلیت مانور آن در شرایط مختلف کاری مورد بررسی و ارزیابی قرارگرفت تا نواقص و عیوب احتمالی روبات زیردریایی پایشگر بصیر خلیج فارس برای عملیاتی شدن و استفاده در بنادر مختلف کشور ، اصلاح شود. لازم به توضیح است این روبات زیردریایی می تواند اثرات نیروی رانش ناشی از فشار کشتی ها به بدنه ‏اسکله در زمان جداشدن و پهلوگیری راشبیه سازی کند. این روبات ، یک ‏محصول تجاری قابل ارائه به بازارهای بین المللی و تجربه ای منحصر به فرد ‏بوده و نشان از توان بالای متخصصان ایرانی است. پایشگر بصیر خلیج فارس ‏دستگاهی برای شرایط زیر آب و موقعیتی است که امکان استفاده از نیروی ‏انسانی وجود ندارد. با بهره برداری از روبات مذکور ، مجموعه ای از آزمایش ها ‏در خصوص اثر تراستر کشتی های سنگین و فوق سنگین ، بر بدنه اسکله ‏ها و بستر حوضچه بنادر کشور قابل انجام است. باتوجه به اهمیت و ضرورت بررسی ، پایش و مونیتورینگ وضعیت سازه های زیرآب، علی الخصوص سازه های بتنی و فلزی ، پیلرها و پایه های فلزی ، با استفاده از امواج مافوق صوت درحد فرکانس400تا1200کیلوهرتز ،می توان وضعیت سازه های مذکور را بصورت ایمیج های سوناری با دقت بسیارزیاد مشاهده نمود. گرداوری و تنظیم : امیر آزاد
  22. 1 پسندیده شده
    فرموده اند به رنگ طوسی یعنی چیزی شبیه این.. این رنگ اسستار میراژهای V مصر البته مصر همون زمان سفارش میراژ 2000 رو هم داده بود ولی در زمان وقوع این حمله تحویل داده نشده بودن..
  23. 1 پسندیده شده
    نمای دیگه ای از یکی از تصاویر بالا: ضمن تشکر از دوستان، باید تفکیکی بین ROV و AUV داشته باشیم. ROV: remotely operated vehicle AUV: Autonomous Underwater Vehicles ROV ها وابسته به یک شناور مادر هستند و AUVها به صورت کنترل خودکار به اجرای مأموریت می پردازند. زیرسطحی بی سرنشین طاها هم ظاهرا یکی از ROVها هست با توجه به اینکه نوشتن کنترل از راه دوره: یک سایت نسبتاً جامع برای مطالعه راجع به AUVها: http://auvac.org/ در این سایت می تونید بر حسب مأموریت، نوع بدنه، سازنده و کلاس، جستجو کنید.
  24. 1 پسندیده شده
    در بازدید رهبری از دستاوردهای دفاعی در 1 تیر نود:
  25. 1 پسندیده شده
    تو ایران رو این موضوع کار شده و طی سالهای اخیر وزارت دفاع مسابقاتی رو برای تشویق دانشجویان و دانشگاهها برای ورود به این وادی ترتیب داده.