برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on جمعه, 4 مرداد 1398 در همه مناطق
-
3 پسندیده شدهقسمت هشتم از ترجمه سند استراتژی کلان ایالات متحده در قبال چین و منافع ملی آمریکا وظیفه اصلی که استراتژی کلان با آن مواجهه است , انطباق با چالش اساسی رشد روز افزون چین می باشد . همگرایی , رویکرد غالب ایالات متحده نسبت به چین ،که از سال 1970 به شدت دنبال شد بدون شک به ظهور چین به عنوان رقیب قدرتمند آینده آمریکا کمک کردهاست . هیچ یک از گزینه هایی که معمولا در بحث های واشنگتن و جاهای دیگر مطرح می شود در مورد چگونگی واکنش به قدرت رو به رشد چین و حفظ برتری آمریکا برای یک چرخه طولانی دیگر در سیاست بینالملل اظهار نظر نمیکنند.این جایگزینها که شامل پذیرفتن و مشارکت با چین و پذیرش پکن از طریق یک نوع گروه دوجانبه (G۲)، یا پذیرفتن چین به مثابه شوروی است، همه محدودیتهای شدیدی از دیدگاه منافع ملی آمریکا دارند و در واقع هدف بزرگتر یعنی تقویت برتری واشنگتن در سیستم جهانی را تضعیف میکنند. هیچ مبنای بهتری برای تجزیه و تحلیل و فرموله کردن استراتژی کلان آمریکا در قبال چین بهتر از اتصال مستقیم این استراتژی به منافع ملی حیاتی آمریکا وجود ندارد - شرایطی که برای حفاظت و ارتقای بقا و رفاه آمریکاییها در یک کشور آزاد و ایمن ضروری است. منافع ملی و حیاتی ایالاتمتحده به شرح زیر است: پیشگیری ، بازداری ، و کاهش تهدیدات متعارف و غیر متعارف به آمریکا و مناطق تحت تصرف آمریکا. حفظ تعادل قدرت در اروپا و آسیا که صلح و ثبات را از طریق ادامه نقش رهبری آمریکا و ائتلاف های آمریکا حمایت میکند. جلوگیری از استفاده و کاهش انتشار سلاحهای هستهای و سلاحهای دیگر کشتار جمعی(WMD) ، و جلوگیری از تکثیر سیستمهای پرتاب میان برد و دوربرد برای سلاحهای هستهای ؛ ارتقای سلامت اقتصاد بینالملل ، بازارهای انرژی و محیطزیست . چالش چین برای منافع ملی ایالات متحده اگرچه واشنگتن به دنبال همراه کردن پکن با خود در رابطه با موضوعات عدم اشاعه، امنیت انرژی ، اقتصاد و محیطزیست بینالمللی است ، توجه اولیه و جدی آمریکا به این منافع ملی باید معطوف به تلاش سیستماتیک چین برای اخلال در مورد دوم از منافع ملی ذکر شده در بالا باشد. اگر چین موفق به تضعیف توازن قدرت در آسیا ، تضعیف قدرت سیستم ائتلاف آمریکا در آسیا و در نهایت قرارگیری به جای ایالاتمتحده به عنوان رهبر آسیا شود ، درها را بر روی توانایی چین به منظور تضعیف موارد اول و سوم در طول زمان را باز میکند . همانطور که قبلا ً اشاره شد ، پکن به دنبال دستیابی به این اهداف است: تصرف جایگاه ایالاتمتحده به عنوان قدرت اول در آسیا ; تضعیف سیستم ائتلاف آمریکا در آسیا ; تخریب ذهنیت کشورهای آسیایی در مورد اعتبار , قابل اطمینان بودن و در قدرت ماندن ایالات متحده ; استفاده از قدرت اقتصادی برای نزدیکتر کردن کشورهای آسیایی به اولویتهای سیاست ژئوپولیتیکی جمهوری خلق چین ; افزایش توانایی نظامی جمهوری خلق چین برای تقویت بازدارندگی در برابر مداخله نظامی آمریكا در منطقه ; ایجاد شک و تردید در مدل اقتصادی ایالات متحده؛ اطمینان ازین که ارزشهای دموکراتیک ایالات متحده ، منجر به کاهش قدرت داخلی حزب کمونیست چین (CCP) نگردد؛ اجتناب از یک مواجهه بزرگ با ایالات متحده در دهه آینده؛ شی جین پینگ رئیسجمهور جمهوری خلق چین در کنفرانس تعامل و اعتمادسازی آسیا (CICA) در اوایل سال 2014 به هدف تضعیف تعادل قدرت در آسیا اظهار داشت که "مشکلات آسیا در نهایت باید توسط آسیا حل و فصل شود و امنیت آسیا در نهایت باید توسط آسیایی ها تامین شود". ظرفیت ایالات متحده در مواجهه با این چالش های سیستماتیک ژئواکونومیک، نظامی و دیپلماتیک چین به منظور برتری بر ایالاتمتحده در آسیا، نظم بینالملل را برای دهههای آینده شکل خواهد داد. نوع ارتباط کشورهای آسیا-اقیانوسیه با آمریکا و چین (سبز با هردو ارتباط دارند) دایره متحدان چین در اطراف هند تغییر تجارت کشورهای اسیایی به سمت چین ( برحسب درصد GDP ) فروش تسلیحات امریکا و چین در بازار آسیا پاسخ استراتژی کلان ایالات متحده به اهداف استراتژیک چین ایالاتمتحده باید در مواجهه با چین , به صورت استراتژیک فعال شود و کمتر نگران این موضوع باشد که چگونه این رویکرد ممکن است در پکن ارزیابی شود . جمهوری خلق چین ظاهرا ً متقاعد شده است که واشنگتن سیاست مهار در دستور کار دارد . میبایست پیکربندی مجدد استراتژی کلان آمریکا علیه چین در چهار مسیر زیر به طور اصولی پیاده سازی شود: ایالاتمتحده باید اقتصاد خود را در خانه احیا کند،و یک مجموعه جدید از روابط تجاری در آسیا تعریف کند که چین را نادیده بگیرد، از سیاست های موثر برای مقابله با استفاده گسترده چین از ابزارهای ژئواکانومی در آسیا استفاده کند، در همکاری با متحدان آمریکا و شرکای همفکر، یک مکانیزم جدید کنترل تکنولوژی در مقابل چین ایجاد کند . آمریکا باید در تواناییها و ظرفیتهای دفاعی خود سرمایهگذاری کند تا قابلیتهای ضد دسترسی (anti-access) در حال ظهور چین را شکست دهد و امکان اعمال قدرت (Power projection) علیه پکن را فراهم آورد . ایالات متحده باید مجموعه جدیدی از روابط و مشارکت های استراتژیک قابل اطمینان را در سراسر منطقه هند و اقیانوس آرام تقویت کند، اما فراتر از آن و به عنوان یک سیاست مشخص، تقویت توانایی های کشورهای آسیایی برای مقابله با چین به طور مستقل و ایجاد گونه های جدیدی از همکاری استراتژیک در داخل آسیا (کشورهایی که همیشه درگیر نیستن) که به طور سیستماتیک توسط ایالات متحده پشتیبانی می شود در دستور کار قرار دهد. آمریکا باید دیپلماسی سطح بالا با چین را به منظور خنثی کردن تنشهای ذاتی و عمیق بین دو کشور که استراتژی کلان ناسازگاری با هم دارند دنبال کند تا به هم پیمانان و دوستان آمریکا در آسیا اطمینان دهد که هدف آن اجتناب از روبارویی با چین است. علی رغم آشفتگی در خاورمیانه و تنش با روسیه، رییس جمهور باید برای مدیریت بزرگترین چالش استراتژیک ایالات متحده در دهه های آتی یعنی افزایش قدرت چین تمرکز نماید و همیشه انگشت اش به سمت استراتژی کلان ایالات متحده در قبال چین اشاره کند ، باید جلسات چهره به چهره بسیار بیشتری با رهبران آسیا و سران اتحادیه اروپا در این مورد برگزار کند . مذاکرات دوجانبه چهل و پنج دقیقه ای با همتایان آسیایی در حاشیه جلسات بین المللی برای انجام این کار کافی نیست. همین مساله در مورد کنگره نیز صادق است، که یک عنصر ضروری در برخورد با قدرت چین در دراز مدت است. احزاب و مطبوعات ، کنگره را نخواهند بخشید ، اگر به طور گسترده تأثیر افزایش قدرت چین در مورد منافع ایالات متحده را نادیده بگیرد. نقش کنگره در حفظ یک کلان استراتژی موفق در قبال چین، عمدتا در سه حوزه ظاهر می شود: دادن اختیارات به رئیس جمهور در زمینه تجاری، به طوری که او بتواند سریعا پیمان تجاری اقیانوس آرام(TPP) رابه پایان برساند. اصلاح و ارائه بودجههای دفاعی لازم برای حفظ اعمال قدرت (Power projection) آمریکا و ایجاد یک سیستم اتحاد آسیایی معتبر ، مقامات آمریکایی را به طور مداوم در مورد افزایش قدرت چین پاسخو نگه دارد. ادامه دارد . . . . پ.ن : از تفاوت ایران و چین فاکتور بگیرید و جای چین در بالا ایران رو قرار بدید .... کلان استراتژی و ماادراک کلان استراتژی
-
3 پسندیده شدهسلام علیکم شبکه خبری الجزیره ، امروز با منبع نامشخص، از کشته شدن 8 سرباز سعودی در مرز یمن خبر داده است. پی نوشت: ظاهرا کاربران سعودی انجمن نظامی defense-arab ، نسبت به هزینه های جنگ نگرانی دارند. هر روز ، برای ساقط کردن یک پهپاد ، یک موشک پاتریوت چند هزار دلاری خرج کردن برایشان سنگین تمام شده است. الحمدلله رب العالمین نصرت الهی را انسان به طور واضح می بیند. ملت قهرمان یمن الگوی ملتهای مسلمان منطقه هستند برای مقاومت در برابر محاصره و جنگ.
-
3 پسندیده شدهبه نام حق موفقیت ها و مشکلات (سیاست مهار) در اواخر سال 1945 سیاستگذاران آمریکایی در برهه ای از سردرگمی به سر میبردند . پوستدام و کنفرانس های بعدی وزرای امور خارجه بی حاصل مانده بود . به نظر میرسید استالین بدون در نظر گرفتن پایبندی آمریکا در مورد دمکراسی ، خواسته های خود را بر اروپای شرقی تحمیل میکرد . دیپلمات های آمریکایی در لهستان ، بلغارستان و رومانی پیوسته با ناسازگاری های شوروی روبرو میشدند . مسکو ظاهرا با مشاهده یک آلمان و ایتالیای شکست خورده مفهوم واژه " مشارکت" را فراموش کرده بود . عکس العمل سیاست مداران آمریکایی در مقابل همه این قضایا چه بود ؟ دربهار سال 1946 ترومن هنگامی که با درخواست موفقیت آمیز خود مبنی بر تخلیه آذربایجان از نیروهای شوروی سیاست " سختگیری " را در پیش گرفت ، در واقع پاسخ به این سوال را آغاز کرد . او این سیاست را در قالب ویلسونی آن بکار برد . ترومن مانند روزولت موازنه قوا را رد کرده ، توجیه اقدامات آمریکا تحت عنوان امنیت را مورد نکوهش قرار داد ؛ در ضمن سعی کرد تا آنجا که ممکن است آنها را به اصول کلی قابل اجرا برای آحاد بشر نسبت داده و موافق با منشور جدید سازمان ملل جلوه دهد . وی بروز درگیری بین ایالات متحده و شوروی را ستیزی بین حق و باطل ( نه آنگونه که در قلمروهای نفوذ سیاسی شاهد آن بودیم) تصور میکرد . به هر حال در حقیقت حوزه های نفوذ ، بدون توجه به آنچه دولتمردان آمریکایی آنها را مینامیدند ، در حال اشکیل بوده و تا چهار دهه بعد یعنی فروپاشی کمونیسم باقی ماند. در حالی که اتحاد شوروی کشورهای اروپای شرقی را ضمیمه خاک خود میکرد ، آلمان مناطق غربی متصرفه اش را تحت رهبری ایالات متحده تحکیم بخشید . دول محور سابق ، یعنی ایتالیا ، ژاپن و بعد از سال 1949 جمهوری فدرال آلمان ، بتدریج به سوی ایالات متحده پیش رفتند . اگر چه اتحاد شوروی بواسطه پیمان ورشو سلطه خود را بر اروپای شرقی مستحکم ساخت اما این اتحاد صوری نیز مشخصا با توسل به زور در حال تشکیل بود . در همین حال کرملین با تقویت یک جنگ چریکی در یونان و با ترغیب برپایی تظاهرات گسترده توسط احزاب کمونیست military.ir اروپای غربی خصوصا در فرانسه و ایتالیا ، نهایت سعی خود را در جهت ایجاد وقفه در روند اتحاد غربی بکار برد . رهبران آمریکا میدانستند که باید در مقابل گسترش بیشتر شوروی از خود مقاومت نشان دهند . اما سنت ملی ، آنها را بر آن داشت تا در پی توجیه این مقاومت ، تقریبا بر هر اساسی جز توسل به موازنه قدرت قدیمی باشند ، و در انجام این امر نباید ریاکارانه عمل میکردند ، و وقتی نهایتا دریافتند که تصور روزولت از سیاست " چهار مامور پلیس " نمیتواند تحقق یابد ترجیح دادند این تحول را به عنوان یک عقب نشینی موفق در مسیر یک نظم ضرورتا هماهنگ جهانی تفسیر کنند . در اینجا با یک چالش فلسفی روبرو شدند . آیا سرسختی و ناسازگاری شوروی میتوانست صرفا روندی زود گذر باشد ؟ آیا امریکایی ها همانگونه که معاون رییس جمهور ، هنری والاس ، و پیروانش تصور میکردند ، به خاطر عدم برقراری ارتباط کافی با استالین در رابطه با مقاصد صلح جویانه شان ، به طور غیر عمد باعث میشدند در شوروی ها احساسا سوء ظن شدیدی ایجاد شود ؟ آیا استالین ئاقعا همکاری بعد از جنگ با قویترین کشور جهان را رد میکرد ؟ و آیا او تمایلی به برقراری روابط دوستانه با آمریکا نداشت ؟ در حالی که بزرگترین چرخه سیاستگذاری واشنگتن این سوالات را مورد بررسی قرار میدادند ، گزارش یک کارشناس از روسیه بدستشان رسید ؛ او ، جرج کنان ، یک دیپلمات نسبتا تازه کار سفارت آمریکا در مسکو بود که سعی دشات در گزارشش چهارچوبی فلسفی و مفهومی برای تفسیر سیاست خارجی استالین ارایه دهد . این یادداشت ، یا بعبارتی یکی از گزارش های نادر سفارتخانه ای ، که نظر واشنگتن را نسبت به جهان تغییر داد به عنوان " تلگرام طولانی " معروف شد . کنان عقیده داشت ایالات متحده باید دست از سرزنش خود بخاطر ناسازگاری های شوروی بردارد ، زیرا ریشه سیاست خارجی شوروی ترکیبی از تعصب عقیدتی کمونیستی و توسعه طلبی قدیمی تزاریست است . طبق نظر کنان ، ایدولوژی کمونیست قلب دیدگاه استالین را در مورد جهان تشکیل میداد . استالین قدرتهای کاپیتالیستی غربی را دشمن قطعی میدانست . بنابراین تنش های بین اتحاد شوروی و آمریکا نتیجه سوء تفاهم یا ارتباط ناقص بین واشنگتن و مسکو نبود ، بلکه در درک اتحاد شوروی از جهان خارج ریشه داشت ؛ " آنها در این عقاید {کمونیستی} (با هداف بشردوستانه) به دنبال توجیه هراس غریزی خود از جهان خارج ، دیکتاتوری خود ، که بدون آن نمیتوانستند به حکومتشان ادامه دهند ، ظلمی که راهی به جز تحمیل آن نداشتند و فداکاری هایی که خود را نیازمند آن میدیدند ، بودند . آنها به نام مارکسیسم هرگونه ارزش اخلاقی را فدای روشها و تاکتیک هایشان میکردند و اکنون نمیتوانستند دست از این ایدولوژی بردارند ، زیرا احترام اخلاقی و فکری آنها را تشکیل میدهد . آنها بدون کمونیسم تنها بعنوان آخرین جانشین حاکمان ستمکار و افراط کار روسی که بیرحمانه کشورشان را به سوی قله های حدید قدرت نظامی پیش برده اند تا امینت خارجی رژیمهای از داخل ضعیف خود را تضمین کنند ، در مقابل تاریخ قرار خواهند گرفت .... " کنان معتقد بود از زمانهای بسیار قدیم تزار ها در پی military.ir گسترش اراضی خود بودند . آنها سعی داشتند لهستان را مقهور ساخته و تبدیل به کشوری وابسته سازند ؛ بلغارستان در درون حوزه نفوذ روسیه قلمداد کرده و با برعهده گرفتن کنترل تنگه های دریای سیاه در پی دست یافتن به بندری در مدیترانه بودند . " ریشه دید نگران کرملین از امور جهان احساس ناامنی قدیمی و غریزی روسیه میباشد . در ابتدا این نا امنی مخصوص مردم آرام و کشاورز بود که سعی داشتند در دشتی گسترده و در همسایگی مردمی حریص و چادر نشین زندگی کنند. در حالی که روسیه از نظر اقتصادی با غرب پیشرفته ارتباط بر قرار میکرد ، هراس از جوامع شایسته تر ، قدرتمند تر و دارای سازماندهی بهتر در این منطقه به آن افزوده گشت . اما این نوع دوم ناامنی چیزی بود که حاکمان روس را بیش از مردم عادی این کشور را پریشان ساخت ؛ زیرا حاکمان روس همواره احساس میکردند حکومتشان دارای شکلی نسبتا قدیمی بوده ، پایه و اساس روانی آن سست و ساختگی است و نمیتوانند در مقابل یا در تماس با نظامهای سیاسی کشورهای غربی ایستادگی کند ، و به همین دلیل همواره از نفوذ خارجی و تماس مستقیم بین جهان خارج و داخل کشورشان و آنچه در صورت درک واقعیت در مورد جهان خارج توسط روسها یا درک حقایق جهان داخل شوروی توسط خارجیان اتفاق افتاد هراسان بوده اند . آنها آموختند امنیت را نه با پیمان و مصالحه ، بلکه تنها در مبارزه مهلک برای نابودی کلی قدرت رقیب جستجو کنند . " کنان به استدلالش چنین ادامه داد که اهداف شوروی از این قرار بود که چاپلوسی های آمریکا نمیتوانست انها را تغییر دهد . آمریکا میبایست برای مبارزه ای طولانی آماده میشد ؛ زیر اهداف و فلسفه های ایالات متحده و شوروی غیر قابل تطبیق بودند . اولین ارائه نظریه نظام مند این رهیافت جدید در یکی از یادداشت های وزارت خارجه که در اول آوریل 1946 به کمیته چند سازمانی تسلیم شد ، نمایان گشت . این رهیافت که یک مقام رسمی وزارت خارجه ، به نام اچ . فریمن ماتیوز آن را طرح کرد سعی داشت تا مشاهدات ضرورتا فلسفی کنان را به سیاست خارجی عملی تبدیل کند . برای اولین بار یک گزارش سیاسی آمریکا درگیری با اتحاد شوروی را به عنوان یک خصیصه بومی نظام شوروی مورد بررسی قرار داد . مسکو می بایست " در وهله اول از طریق ابزار دیپلماتیک و در تحلیل آخر ، در صورت لزوم ، از طریق نیروی نظامی متقاعد میشد که مسیر فعلی سیاست خارجی اش تنها میتوانست به مصیبتی برای اتحاد شوروی منجر شود " آیا این کلمات جسورانه که کمتر از یکسال بعد از پایان جنگ جهانی دوم پیشنهاد شد به این مفهوم است که ایالات متحده از هر منطقه تهدید شده در اطراف حدود گستره شوروی حمایت خواهد کرد ؟ منبع ... ؛ دیپلماسی ، هنری کسینجر ، ترجمه فاطمه سلطانی یکتا و رضا امینی ، انتشارات اطلاعات 1378 تاریخ انتشار کتاب اصلی به همین عنوان 1994 - جلد دوم فصل هجدهم ص43 به بعد ! کپی از مطالب تنها با درج لینک سایت www.military.ir مجاز است . پایان بخش اول بخش دوم http://www.military....-هنری-کسینجر-2/ بخش سوم http://www.military....-هنری-کسینجر-3/ بخش چهارم http://www.military.ir/forums/topic/26960-سیاست-مهار-شوروی-سابق-به-روایت-هنری-کسینجر-4/
-
2 پسندیده شدهبه نام حق تهاجم مبتنی بر غیر نظامیان مقدمه worior ؛ پس بررسی اوضاع منطقه و نگاه به آینده چینش سیاسی و جغرافیایی سیاسی قدرت در خاورمیانه به این نتیجه رسیدم که روند موجود تحولات مردمی که برخی اوقات تحت بهار عربی ، بهار ترکی ، یا حتی وقایع 88 و حتی موضوع بیداری اسلامی ، فضایی را بوجود نخواهد اورد که به موفقیت ، افراد خاص ، احزاب و گروه ها و یا ساختار های سیاسی جدید شود و اهداف ملی و مردمی منتج نخواهد شد ، فراگردی که در اثرآن بی نظمی های کلان و ضعف قدرت کشورهای منطقه علی الخصوص کشورهای اسلامی و از همه مهمتر قربانی اصلی ان در هر وضعیتی دولتها خواهد بود ، دولتهایی که با وظیفه برقراری نظم و پیشبرد توسعه اقتصادی - اجتماعی - فرهنگی تشکیل شده اند ، اعم از دمکراتیک و غیر دمکراتیک ، بدون پایگاه اجتماعی و حزبی یا مبتنی بر خواست ملی و حتی دولتهای انقلابی که پس از این تحولات و بحران ها ضمام امور را بدست خواهند گرفت . ضعف قدرت دولت یا (بوجود آمدن دولتهای ضعیف) بر اساس تجارب پیشین به برهم خوردن نظم جغرافیای سیاسی ، نظم اقتصاد و روابط بین الملل و در بهترین حالت در میان کشورهای معتدل و دمکراتیک به گسترش پدیده جهانی شدن مسایل داخلی کشورها و ایجاد یا تغییر در ساختارهای کلان و پیمان های بین المللی خواهد انجامید . از همین رو به نظر میرسد سرانجام مبهم عدم تعادل کنونی در نظم سیاسی منطقه خاورمیانه از اهمیت استراتژیکی برای برخی قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای برخوردار باشد ، موضوعی که میتواند به حذف و یا تضعیف بدون درگیری و خشونت ، قدرت های نوظهور ،دمکراسی های تازه با کمترین هزینه از صحنه رقابت های بین المللی بی انجامد ، مسئله ای که ابعاد اقتصادی - نظامی و سیاسی متنوعی دارد و میتواند به وابستگی های نوین و تسریع روند جهانی سازی بی انجامد . اهمیت این موضوع با توجه به چالش های سیاسی - تاریخی منطقه خاورمیانه و منافع عظیم قدرتهای بزرگ در آن به حدی ست که میتوان جنگی غیر ملموس با ابزار های غیر نظامی نظیر رسانه ها ، احزاب و سازمانهای سرخورده و به حاشیه رفته ، تمایلات قومی و درگیری های فکری و مذهبی را یافت که بعضا در صورت لزوم به ابزار نظامی و خشونت تروریستی نیز متوسل میشوند . بدلیل مردم پایه بودن این تحولات بعد غیر نظامی این موضوع از اهمیت ویژه ای برخوردار است ، غیر نظامیانی که که به ابزار جنگی در برابر قدرت عظیم نظامی دولتهایی که باید به چالش بکشند مجهز نیستند و مجهز بودن به چنین ابزاری نیز به تلفات چشمگیر و هزینه های سنگین برای طرفین بخصوص قسمت مردمی آن منجر خواهد شد . ظاهر وقایع که در 2 سال اخیر پس از جنگ لیبی و در سوریه نیز مشاهده میشود به چنین وضعیتی گواه میدهد ، و اهمیت موضوع زمانی برای ما روشن تر میشود که متوجه میشویم در فرایند کنونی ، قدرت های بزرگ برای تسریع روند حذف قدرت های نظامی و غیر دمکراتیک ، خود به حمایت مستقیم نظامی و غیر نظامی از نیروهای دخیل در تحولات میپردازند . این وضعیت هرچند ممکن در ظواهر پیچیده اوضاع کنونی بیانگر نوعی حمایت از حرکات مردمی و کمک به مظلومین حادثه در برابر دولتهای مقتدر و ستمگر باشد و لیکن تفاوت ها و تناقضاتی که در عملکرد قدرت های بین المللی در حمایت از حرکات مردمی در نقاط مختلف دیده میشود ، بیانگر وجود نوعی برخورد استراتژیک این قدرت ها با این مسایل و همچنین امکان بهره گیری ابتدایی آنها از براه اندازی چنین جریانهایی با توسل به معضلات درونی کشورهای گرفتار در شرایط آشوب است . موضوعی که گزینه فوق یعنی بهره گیری ابتدایی و براه اندازی وضعیت آشوب و برانگیختگی های قومی ، مذهبی ، مردمی و حزبی مصنوعی ، توسط قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای را آشکارتر میسازد ، وجود ابزارها - تاکتیک ها و روشهای پرورش یافته ایست که بیانگر امکانپذیری این نوع تهاجمات میباشد ، تاکتیک هایی که ابتدا به امر در اروپای پس از جنگ و شرایط ویژه آن به منظور بکارگیری قدرت غیر نظامیان و ابزارهای غیر نظامی در ناکام گذاشتن تلاش های مهاجمینی که قصد کودتای داخلی و یا تهاجم نظامی و تثبت دولت جدید در این کشورها داشتند پرورش یافته اند ، تجارب تاریخی وسیعی در این گسترده وجود دارد ، اما موضوع مهم است که آیا تهاجم و یا دستیابی به اهداف سیاسی با استفاده از این ابزارها نیز غیر ممکن است ؟ این موضوع آنجایی اهمیت پیدا میکند که شاهدیم پس از حرکات مردمی مختلف در اقصی نقاط دنیا و چینش سیاسی مجدد دولت ها و ساختارهای حاکم ، گرایشات استقلال طلبانه ای از پدیده های جهانی قدرت بروز و ظهور نمیابد و یا اینکه به تضعیف و فرپاشی قدرت هایی منجر میشود که امکان استقلال نظر و عمل در صحنه بین المللی نداشته باشند . از این رو باید پدیده هایی نظیر تهاجم غیر نظامی که ابعاد سیاسی - فرهنگی - اقتصادی و در ابعاد جدید تر مردمی دارد روبرو بود ، تضعیف اقتدار فرهنگی - سیاسی - اقتصادی و نظامی دولت ها فرایندی ابتدایی تسریع جهانی سازی ست که مباحث و گفتگو های کلان استراتژیک و بلند مدت در نگاه پست مدرن به وقایع را میطلبد ، به همین سبب جای دارد تا ابتدا به ساکن به شرح تاکتیک اصلی جریانات و وقایع موجود پرداخت و سپس به حوزه های اثرگذاری آن در فضای قدرت و سیاست پرداخت . در دهه های گذشته مفاهیم جدیدی نظیر پدافند غیر عامل پا به عرصه مطالعات استراتژیک جنگ گذاشته اند در این میان مفهومی که مترصد به ابزار غیر نظامی باشد و از عهده سیستم های غیر نظامی و مردمی بر آید پا به عرصه اعمال میدانی و سیستماتیک گذاشته است و از ان با عنوان " دفاع مبتنی بر غیر نظامیان " میشود ، این موضوع در کتابی به همین نام که در سال 1990 توسط پروفسور جین شارپ نوشته میشود ، مورد مطالعه گسترده و دقیقتری قرار میگیرد ، درس ها و نتایجی که در این کتاب و سایر آثار بعدی جین شارپ گرفته میشود عملا در انقلاب های رنگی در سطح جهان بکار میرود و عملگرایی خود را به نمایش میگذارد . متن ذیل برگرفته از مجله سیاست دفاعی انتشارات دانشگاه امام حسین (ع) - بهار 72 - شماره 2 صفحات 138 - 158 به ترجمه دکتر علی اصغر زرگر میباشد ... ؛ مقدمه یکی از معدود موضوعاتی که در رابطه با آمیزه سیاست نوین و روابط بین الملل میتوان در مورد ان ممطمئن بود ، اجتناب ناپذیر بودن منازعه است و این که در مقابل غاصبان قدرت داخلی و متجاوزان بین المللی به ابزار موثر منازعه نیاز خواهد بود . آمیزه اطمینان بخش و سازگاری نیز در پیش روی نیست . در عوض ، تمامی جوامع سیاسی که اعضایشان مایل نیستند قربانیان حملات احتمالی شوند ، نیازمند توانی برای برقراری نوعی جنگ و تهیه نوعی از سیستم تسلیحاتی میباشند . چنین سیستمی مستلزمآن است که بتواند دو وظیفه را ایفا کند ، نخست آن که باید به اندازه کافی قوی و به نحو احسن و کافی آماده شده باشد که از اعمال غاصبانه داخلی یا حملات بین المللی جلوگیری به عمل آورد . همچنین ضروری است که آن سیستم در مقابل هر نوع حمله قادر به دفاع باشد و موجب گردد تا مهاجم دست از حمله بردارد و وضعیت صلح و استقلال را به جامعه موجب گردد تا مهاجم دست از حمله بردارد و وضعیت صلح و استقلال را به جامعه بازگرداند . هرگز نمیتوان تضمین کرد که بازدارندگی باید از ویژیگیهایی برخوردار باشد که علاج ناپذیر نباشد . لذا ، زمانی که عامل بازدارندگی شکست میخورد ، به ابزار موثر دفاع نیاز خواهد بود . دفاع از نظر لفظی به مفهوم وسیله جلوگیری از دفع خطر است ، و ابزار مورد استفادهدر دفاع ، باید قادر به خنثی کرد و پایان بخشیدن به حمله باشند . اغلب مردم و دولتها تصور میکنند که صرفا ابزار نظام میتواند از وقوع حملات جلوگیری کند و در مقابل آنها به دفاع برخیزد . در نتیجه ، مردم و دولتها تمایلی به کنار گذاشتن ابزار نظامی از خود نشان نداده اند و به این دلیل تلاش بری حذف جنگ از جامعه بین المللی شکست خوردهلاست . در حالی که در بسیاری از مواقع ابزار نظامی به عنوان پدیده فوقالعاده خطرناکی محسوب میشود ، ولی بسیاری از مردم معتقددند که اکنون وجود ابزار نظامی ضروری تر از هر زمانی است . نظرات متفاوتی در مورد کفایت سیاست های نظامی و مشکلات مربوط به آنها وجود دارد ، اما هیچ کس نمیتواند ادعا کند که انها بدون نقص و خالی از مسایل و خطرات باشند . بنابراین شقوق ممکن باید مورد بررسی قرار گیرند . این فرض کلی که صرفا ابزار نظامی میتواند از وقوع حملات جلوگیری کند و در مقابل آنها به دفاع برخیزد ، نادرست بوده و چون به طور جدی مورد بررسی قرار گیرد ، کاذب بودن آن مشخص میشود . زیرا ابزار دیگر منازعه برای دفاع در برابر مداخلات خارجی و اعمال غاصبانه داخلی مورد استفاده قرار گرفته اند ، و نشان داده که امکان دیگری نیز برای جلوگیری از تجاوزات وجود دارد . بنابراین مسئله مهم این نیست که آیا چنین ابزار هایی وجود دارد یا خیر ، بلکه حائز اهمیت این است که چگونه میتوان قابلیت و نیروی بالقوه اشکال غیر نظامی مبارزه را تا حدی توسعه داد ، که در آینده قادر باشد از وقوع حملات جلوگیری و به صورت موفقیت آمیزی در برابر آنها دفاع کند . 1- دفاع مبتنی بر غیر نظامیان چندین کشور در نقاط مختلف جهان ، پیشنهاد هایی برای بررسی سودمندی اشکال مبارزه غیر نظامی به صورت مکمل ابزار نظامی یا شیوه مستقل دیگری به منظور جلوگیری از حملات و دفاع در مقابل انها ارائه کرده اند ، که این شیوه دفاع مبتنی بر غیر نظامیان است . این اصطلاح بیانگر دفاع توسط غیر نظامیان (متمایز از پرسنل نظامی) و به کارگیری ابزار غیر نظامی منازعه (متمایز از ابزار نظامی و شبه نظامی) میباشد . دفاع غیر نظامی سیاستی است که برای جلوگیری از تجاوزات و اشغال نظامی بیگانه و دفاع در مقابل اعمال غاصبانه داخلی کودتا (با کمک و تحریک خارجی یا بدون آن) را نیز شامل میشود . در اجرای این سیاست ، بازدارندگیو دفاع باید توسط اشکال غیر نظامی منازعه ( به وصورت اجتماعی ( به صورت اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی و روانی ) انجام پذیرد . از این عوامل برای سازماندهی عدم همکاری عمومی و به منظور ابراز مبارزه طلبی عمومی گسترده استفاده میشود . هدف اصلی آن محروم نمودن مهاجم از دستیابی وی به اهداف مورد نظر از جمله غیر ممکن ساختن استحکام پایه و مبارزه طلبی همچنین با اشکال دیگری از اقدامات ترکیب میشود و از ان برای تضعیف وفاداری سربازان و کارگذاران مهاجم و تشویق آنان به این که دریابند فرمانهای مهاجمان حتی در هنگام عملیات سرکوب نیز غیر قابل اعتماد است ، استفاده میشود و همچنین میتوان از این شکلمبارزه تمرد و شورش سربازان و کارگزاران مهاجم بهره گرفت . اقدامات دفاع مبتنی بر غیر نظامی به گونه ای طراحی میشود که بتواند به وسیله عمومی مردم، موسسات جامعه و گروه های مردمی خاص که توسط اعمل و اهداف مهاجم تحت بیشترین تاثیر قرار میگرند به اجرا درآید . این که کدام یک از این گروه ها بیشترین درگیری را با مهاجم خواهند داشت ، به اهداف مهاجم ، اعم از این که اقتصادی و ایدولوژیکی ، سیاسی و غیره باشند ، بستگی دارد . دفاع غیر نظامی بدین معنی است که بر اساس آمادگیها، طراحی و آموزش قبلی بتواند توسط مردم و اعضای موسسات . این آمادگی ها و اموزش به یافته های مبتنی بر تحقیقات اساسی در زمینه این نوع مقاومت و در مورد سیستم های مهاجم و همچنین بر اساس تحقیقاتی که بر حل این مسئله متمرکز هستند ، استوار هستند ، استوار خواهند بود . ضرورت دارد که این بخش اخیر از تحقیقات روز طرق ارتقاء کارایی چنین مقاومتی متمرکز شود و به چاره جویی در رفع موانع بپردازد و مسائل را از نظر کاربردشان خصوصا علیه رژیم های ستمگر حل و فصل نماید . پایه و اساس ایجاد و توسعه استراتژی های موفق در دفاع غیرنظامی در فهم صحیح از کارایی ملزومات منازعه و روشهای تشدید ضعف های سیستم و رژیم مهاجم نهفته است . ادامه دارد ...
-
2 پسندیده شدهبه نام حق بخش اول رو میتوانید در این آدرس بیابید .. ؛ http://www.military....ت-هنری-کسینجر-1 بخش بعدی یا سوم ؛ http://www.military....-هنری-کسینجر-3/ بخش چهارم ؛ http://www.military.ir/forums/topic/26960-سیاست-مهار-شوروی-سابق-به-روایت-هنری-کسینجر-4/ ادامه کنان به استدلالش چنین ادامه داد که اهداف شوروی از این قرار بود که چاپلوسی های آمریکا نمیتوانست انها را تغییر دهد . آمریکا میبایست برای مبارزه ای طولانی آماده میشد ؛ زیر اهداف و فلسفه های ایالات متحده و شوروی غیر قابل تطبیق بودند . اولین ارائه نظریه نظام مند این رهیافت جدید در یکی از یادداشت های وزارت خارجه که در اول آوریل 1946 به کمیته چند سازمانی تسلیم شد ، نمایان گشت . این رهیافت که یک مقام رسمی وزارت خارجه ، به نام اچ . فریمن ماتیوز آن را طرح کرد سعی داشت تا مشاهدات ضرورتا فلسفی کنان را به سیاست خارجی عملی تبدیل کند . برای اولین بار یک گزارش سیاسی آمریکا درگیری با اتحاد شوروی را به عنوان یک خصیصه بومی نظام شوروی مورد بررسی قرار داد . مسکو می بایست " در وهله اول از طریق ابزار دیپلماتیک و در تحلیل آخر ، در صورت لزوم ، از طریق نیروی نظامی متقاعد میشد که مسیر فعلی سیاست خارجی اش تنها میتوانست به مصیبتی برای اتحاد شوروی منجر شود " آیا این کلمات جسورانه که کمتر از یکسال بعد از پایان جنگ جهانی دوم پیشنهاد شد به این مفهوم است که ایالات متحده از هر منطقه تهدید شده در اطراف حدود گستره شوروی حمایت خواهد کرد ؟ بخش دوم ... ؛ ماتیوز دو قید و شرط را به بیاناتش افزود . او گفت آمریکا دریا و هوا را تحت تسلط دارد و اتحاد شوروی بر زمین حکم فرماست . یادداشت ماتیوز " عدم کارایی نیروی نظامی ما در خاک گسترده اروپا - آسیا " مورد توجه قرار داده و استفاده از نیرو را به مناطقی محدود کرد که میتوان در آنها " از طریق نیروی دریایی ، هوایی و آبی - خاکی ایالات متحده و متحدین بالقوه اش با قدرت ارتشهای شوروی مقابله کرده و به دفاع پرداخت . " موضوع دوم علیه اقدام یک جانبه هشدار میداد ؛ " منشور سازمان ملل بهترین و غیر قابل تردید ترین راهی را که از طریق آن ایالات متحده میتواند مخالفتش را با توسعه فیزیکی شوروی اظهار دارد ارائه میدهد . اما این دو قید و شرط در کجا میتواند تحقق یابد ؟ گزارش ماتیوز بر وضعیت مخاطره آمیز کشورهای زیر تصریح کرد : " فنلاند ، اسکاندیناویی ، اروپای شرقی ، مرکزی و جنوب شرقی ، ایران ، عراق ، ترکیه ، افغانستان ، سین کیانگ و منچوری " . مشکل اینجا بود که هیچ کدام در طیف قدرت آمریکا قرار نداشتند . این گزارش با اشاره به اینکه آمریکا همواره قابلیت های بریتانیای کبیر را دست بالا گرفته است ، آن را برای نقش موزون کننده ای که رهبران آمریکا ، طی چند سال قبل بشدت با آن مخالفت کرده اند، به کار برد . " اگر قرار است نقش برتر روسیه شوروی در اروپا انکار شود ، پادشاهی انگلیس باید به حیات خود به عنوان قدرت اصلی اقتصادی و نظامی در اروپای غربی ادامه دهد . بنابراین ایالات متحده میبایست ... عملا همه حمایت سیاسی ، اقتصادی ، و در صورت لزوم نظامی اش را در چهار چوب سازمان ملل در اختیار انگلیس قرار دهد . " ماتیوز در گزارش خود توضیح نداد که نیروی استراتژیک بریتانیای کبیر از چه راهی این نیروی ایالات متحده را پشت سرگذاشت . اجرای شرط دوم آسانتر از اولی نبود . جامعه ملل در حیات کوتاه و بی حاصلش غیر ممکن بودن اقدام جمعی علیه یک ابرقدرت بزرگ را نشان داده است . اما کشوری که در گزارش ماتیوز به عنوان تهدیدی امنیتی تعیین شد یکی از اعضای سازمان ملل بود و حق وتو داشت . اگر سازمان ملل وارد عمل نمیشد و ایالات متحده نمیتوانست دست به اقدامی بزند ، نقش ادعا شده بریتانیای کبیر تنها چاره ای موقت بشمار می آمد . کلارک کیلفورد در یکی از وظایف اولیه اش در یک military.ir شغل طولانی به عنوان مشاور رییس جمهور ، ابهامات و محدودیت های یادداشت ماتیوز را از میان برد . وی در یک بررسی بسیار محرمانه به تاریخ سپتامبر 1946 این نظر را ارائه داد که سیاست های کرملین تنها در صورتی تغییر خواهد یافت که قدرت شوروی خنثی شود : "قدرت نظامی این کشور عامل بازدارنده اصلی حمله آن به ایالات متحده یا به مناطقی از جهان که امنیت ما جنبه حیاتی دارد ، خواهد بود . این پدیده تا ان زمان تبدیل به رسمی معقول شده بود . اما کلیفورد آن را بعنوان نقطه عطفی بکار برد که از ان ماموریت جهانی آمریکا را اعلام کند ؛ این ماموریت " کل کشورهای دمکراتیکی را که به هر جهت مورد تهدید یا خطر اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی " قرار داشته ، در بر میگرفت . مشخص نبود معنای " دمکراتیک " چیست . آیا این تعریف دفاع آمریکا را به اروپای غربی محدود میکرد یا به هر منطقه تهدید شده ای گسترش میافت و بنابراین ایالات متحده را ملزم میساخت به طور همزمان به دفاع از جنگ های جنوب شرق آسیا ، بیابانهای خاورمیانه و مناطق کم جمعیت اروپای مرکزی نیز بپردازد ؟ در آن زمان تفسیر دوم صدق میکرد . کلیفورد هرگونه مشابهت بین سیاست در حال ظهور جلوگیری از توسعه طلبی و دیپلماسی سنتی را رد کرد . به نظر وی ، درگیری شوروی و آمریکا به واسطه برخورد منافع ملی به وجود نیامد ، بلکه کاستی های اخلاقی رهبر شوروی باعث آن شده بود . بنابراین هدف سیاست امریکا حفظ موازنه قوا برای تغییر شکل جامعه شوروی نبوده است . درست همانگونه که ویلسون در سال 1917، بجای سرزنش تهدیدآلمان به امنیت آمریکا ، اعلام جنگ به قیصر را مورد نکوهش قرار داد ، کلیفورد نیز در این زمان تنش های آمریکا و شوروی را به " یک گروه حاکم کوچک و نه مردم شوروی " نسبت داد . برای اینکه یک توافق کلی بین شوروی و آمریکا امکان پذیر شود تغییر قابل ملاحظه ای در جهت گیری شوروی و احتمالا گروه جدیدی از رهبران شوروی لازم بود . این رهبران جدید در زمانهای بحرانی ، " وقتی به قدرت زیاد و مصمم بود ن ما پی ببرند و متقاعد شوند که نمیتوانند ما را مغلوب ساخته یا تهدید کنند ، با ما به توافقی منصفانه خواهند رسید . نه کلیفورد و نه هیچ دولت مرد آمریکایی بعد از آن , که در گیر بحث های military.ir جنگ سرد بودند ، شرایط خاصی برای پایان بخشیدن به رویارویی و آغاز روندی که این گونه مذاکرات را در بر داشته باشد پیشنهاد نکردند . تا وقتی که اتحاد شوروی بر حفظ ایدولوژی خود پافشاری میکرد مذاکرات بی فایده بود . پس از تغییر جهت گیری طبیعتا توافق خود به خود میسر میشد . در هر صورت ، بیان پیشاپیش شرایط چنین توافقی ، آزادی عمل آمریکا را کاهش میداد - همان استدلالی که در طول جنگ جهانی دوم جهت جلوگیری از مباحثات جهان بعد از جنگ بکار گرفته شده بود . آمریکا اکنون دارای چهارچوبی مفهومی برای توجیه مقاومت عملی نسبت به توسعه طلبی های شوروی بود . از پایان جنگ ، فشارهای این کشور الگوهای تاریخی روسیه را تعقیب کرده بود . اتحاد شوروی کنترل کشورهای بالکان (بجز یوگسلاوی) را در دست داشت ؛ و یک جنگ چریکی را تحت حمایت یوگسلاوی کمونیست و بلغارستان ( که تحت نفوذ سیاسی شوروی قرار داشت ) در یونان تقویت میکرد .در همین حین چشم به خاک ترکیه دوخته و خواستار مستقر شدن پایگاه شوروی در تنگه ها شد - درست مانند خواسته های استالیندر 25 نوامبر 1940 از هیتلر . از زمان جنگ بریتانیای کبیر از نظر اقتصادی و همچنین نظامی از یونان و ترکیه دفاع کرده بود . در زمستان 1947-46 دولت آتلی به استحضار واشنگتن رساند که دیگر نمیتواند این بار را به دوش بکشد. ترومن آماده بود تا نقش تاریخی بریتانیا ینی ممانعت از پیشروی روسیه به مدیترانه را بر عهده گیرد ، اما نه مردم آمریکا و نه کنگره نمیتوانستند اصول عقاید ژئوپلتیکی قدیمی بریتانیا را مورد پشتیبانی قرار دهند . مقاومت در برابر توسعه طلبی شوروی میبایست از اصولی که بر دیدگاه آمریکا از سیاست خارجی استوار بود ریشه میگرفت . ضرورت این امر در یک نشست مهم در 27 فوریه 1947 در دفتر ریاست جمهوری اوال آشکار شد . ترومن مارشال ، وزیر امورخارجه ، و دین آچسون ، معاون وزیر ، تصمیم داشتند هیاتی از کنگره را به رهبری آرتور وندنبرگ ، سناتور جمهوری خواه میشیگان ، برای کمک به یونان و ترکیه ترغیب کنند - این ماموریت دشواری بود زیرا جمهوری خواهان که از قدیم انزوا طلب بودند و هر دو مجلس کنگره را تحت کنترل داشتند . مارشال کار خود را با یک سخنرانی و تحلیلی بی طرفانه در مورد رابطه بین این برنامه پیشنهادی و منافع آمریکا آغاز کرد . او اعتراضاتی کلیشه ای در مورد " بیرون کشیدن نیروهای بریتانیا از صحنه درگیری " ، عدم رعایت انصاف در موازنه قوا و سنگینی کمک خارجی را بیان داشت . آچسون پی برده بود که دولت در شرف از دست دادن موقعیتش می باشد به مارشال اشاره کرد که این نبرد خصوصی است یا هر کس دیگری می تواند در ان شرکت کند . وی با در دست گرفتن رشته سخن و به عنوان دستیار مارشال ، با شهامت تمام ، یک آینده سرد و تاریک را که در آن نیروهای کمونیسم قدرت برتر را تشکیل خواهند داد در مقابل حضار به تصویر کشید ؛ " تنها دو ابر قدرت در جهان باقی مانده است ... ایالات متحده و شوروی ، ما قبل از این به وضعیت بی نظری در تاریخ رسیده بودیم ... برای ایالات متحده تقویت کشور هایی که مورد تهدید تهاجم شوروی یا خرابکاری کمونیستی ... قرار داشتند به معنای حمایت از امنیت ایالات متحده و حفظ قداست آزادی بود . " وقتی سخنان آچسون این هیات را به هیجان آورده و به فکر فرو برد ، دولت دیدگاه اساسی او را مورد توجه قرار داد . از آن هنگام ، برنامه کمک به یونان و ترکیه به عنوان بخشی از مبارزه جهانی بین دمکراسی و دیکتاتوری توصیف شد . اما وقتی در 12 مارس 1947 ترومن دکترینی را که پس از او به نامش ثبت شد اعلام کرد ، جنبه استراتژیک تحلیل آچسون را مسکوت گذاشته و با عبارات قدیمی ویلسونی از مبارزه ای بین دو روش زندگی سخن گفت : " یکی از این دو روش زندگی بر اساس خواسته اکثریت بوده و از مشخصات آن سازمانهای آزاد ، حکومت منتخب مردم ، انتخابات آزاد ، تضمین آزادی فردی ، آزادی بیان ، مذهب ، و آزادی فشارهای سیاسی است . روش دوم ، بر اساس خواست اقلیت شکل گرفته و به اجبار بر اکثریت تحمیل میگردد . این نوع زندگی بر پایه ترور و سرکوبی ، کنترل شدید بر مطبوعات و رادیو ، انتخابات ثابت و سرکوبی آزادی های فردی استوار است . " بعلاوه ایالات متحده برای دفاع از کشورهای مستقل ، حتی اگر وتوی شوروی از موافقت رسمی سازمان ملل جلوگیری میکرد ، از سوی جامعه جهانی دمکراسی وارد عمل می شد : ایالات متحده با کمک به کشورهای آزاد و مستقل برای حفظ آزادیهایشان ، به اصول منشور سازمان ملل قدرت خواهد بخشید . اگر رهبران شوروی در مورد تاریخ آمریکا اطلاعات بیشتری داشتند ماهیت شومی را که رییس جمهور عنوان کرد در میافتند ، دکترین ترومن یک نقطه عطف بود زیرا اگر امریکا دعوت هب مبارزه اخلاقی را رها میکرد ، نوعی " سیاست واقعی " که استالین بخوبی درک میکرد برای همیشه به پایان میرسید ، و موضوع اعطای امتیازات دو جانبه دیگر مطرح نمیشد . از آن پس ، درگیری ها تنها میتوانست از طریق تغییر در اهداف شوروی ، فروپاشی نظام شوروی و یا هر دوی آنها آرام گردد . منبع ... ؛ دیپلماسی ، هنری کسینجر ، ترجمه فاطمه سلطانی یکتا و رضا امینی ، انتشارات اطلاعات 1378 تاریخ انتشار کتاب اصلی به همین عنوان 1994 - جلد دوم فصل هجدهم ص43 به بعد ! استفاده از مطالب تنها با ذکر آدرس میلیتاری www.military.ir مجاز است ...
-
1 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم از ویکی پدیا : " اراده ، به شوق شدید تحقق فعل اطلاق میشود.خواستن و اراده، آن قدر مهم است که گفته شده، خواستن، توانستن است." به طور کلی، «اراده» ، ظرفیت کلی داشتن چنان خواستههایی است که عمل قاطعانه بر مبنای آنها شکل میگیرد. این موضوع به یک کلیشه تبدیل شدهاست که در قرن بیست و یکم هیچ رابطه ای مهمتر از رابطه بین ایالاتمتحده و چین نیست .مانند بسیاری از کلیشههای دیگر، این جمله درست است اما خیلی مفید نیست ، چون در مورد ماهیت رابطه ، چیز کمی میگوید و یا بهتر است بگوییم اصلا نمیگوید.در این تاپیک قصد داریم اسناد و تحلیل های مهم این جنگ اراده ها رو خدمت دوستان ترجمه و ارائه بدیم.متن زیر معرفی و بررسی اولبن سند و مهمترین سند در مقابله امریکا با چین هست که به صورت پیش درامد تاپیک اورده شده.ترجمه سند در پست های بعدی خدمت دوستان ارائه میشه. در سال 2015 مرحله تازه ای در محافل سیاست خارجی آمریکا بر سر رسیدن به یک سیاست تهاجمی در قبال چین توسط آخرین گزارش منتشر شده اندیشکده شورای روابط خارجی امریکا آغاز شد.این گزارش با عنوان " بازبینی استراتژی کلان آمریکا نسبت به چین " ( Revising US Grand Strategy Toward China ), چیزی کمتر از یک دستور کار برای جنگ نیست. این گزارش به مبحثی اشاره میکند که در طول جنگ جهانی دوم مطرح شدهاست ، یعنی ،کلان استراتژی (Grand Strategy) .کلان استراتژی درواقع با " یکپارچه کردن سیاست ها (سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و...) و قدرت نظامی یک ملت ، توسل و نیاز به جنگ را [برای تسهیل اهداف] غیر ضرور می نماید و یا شانس پیروزی را افزایش می دهد. موضوع اصلی گزارش این است که سلطه جهانی آمریکا به واسطه رشد مستمر چین مورد تهدید است و این روند باید توسط ابزارهای اقتصادی , دیپلماتیک و نظامی معکوس شود .به طور قابلتوجهی , در ابتدای گزارش , نویسندگان آن به راهنمای برنامهریزی دفاعی پنتاگون در سال 1992 اشاره کرده اند که در پی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شد و اصرار داشت استراتژی آمریکا باید بر روی ممانعت از ظهور هر رقیب جهانی احتمالی در آینده تمرکز کند . نویسندگان ادعا میکنند چین یک " کلان استراتژی " برای سلطه منطقهای و در نهایت سلطه جهانی دارد و روشن میکنند که تهدیدی جدی برای آمریکا است که از رشد اقتصادی چین در نظام بینالمللی کنونی ناشی میشود . لحن این گزارش یادآور تحلیلی است که در ابتدای سال ۱۹۰۷ توسط مقام ارشد دفتر وزارت امور خارجه بریتانیا ، ایر کرو (Eyre Crowe) در مورد تهدیدات روبه رشد آلمان و تاثیر آن بر بریتانیا نگاشته شد. با اینکه چین یک قدرت امپریالیستی مثل آلمان نیست ، اما افزایش قدرت اقتصادی آن موقعیت آمریکا را تضعیف میکند .طبق این گزارش : " از آنجا که تلاش آمریکا برای ادغام چین در نظم بینالمللی لیبرالی ، تهدیدات جدیدی مقابل سلطه آمریکا در آسیا ایجاد کردهاست و میتواند در نهایت منجر به یک چالش مهم در سلطه جهانی آمریکا شود، واشنگتن به یک استراتژی کلان در برابر چین نیاز دارد تا به برقراری سلطه خود کمک کند .تکرار سیاست جنگ سرد مبتنی بر " سد نفوذ " (Containment) دیگر ممکن نیست زیرا بر اساس سیاست های اقتدارگرا و توسعه طلبی اتحاد جماهیر شوروی بود، اما رشد اقتصادی چین با جهانی شدن اقتصاد و ادغام چین در بازارهای جهانی مرتبط است. پوستری از استراتژی سد نفوذ این ادعا تایید مستقیمی از تحلیل مارکسیستی است که ریشه جنگ در شیوه عملکرد خود نظام کاپیتالیسم قرار دارد.چین در چارچوب بازار جهانی فعالیت کردهاست که حداقل توسط آمریکا تاسیس نشده است.اما این ادغام به خودی خود برتری ایالاتمتحده را تضعیف کردهاست .در این گزارش گفته شدهاست : حمایت ایالاتمتحده از ورود چین به سیستم تجارت جهانی باعث ایجاد وضعیت ناهنجاری شده که در آن واشنگتن به تسریع رشد اقتصادی پکن کمک کردهاست و به همین ترتیب موجب ظهور یک رقیب ژئوپولتیک شد.بر این اساس , در پیشبرد عوامل اصلی یک " استراتژی کلان " آمریکایی , نویسندگان تمرکز قابلتوجهی در مسائل اقتصادی دارند . به عنوان بخشی از طرح احیا اقتصادی , آمریکا باید : مجموعه جدیدی از روابط تجاری در آسیا که چین را نادیده می گیرد ایجاد و ابزارهای موثر برای مقابله با استفاده گسترده چین از ابزارهای ژئواکونومیک در آسیا و در مشارکت با متحدین و شرکای آمریکا و فراتر از آن طراحی کند . ایجاد یک مکانیزم جدید کنترل فنآوری در برابر چین . پیمان تجاری اقیانوس آرام یا شراکت ترنس-پسیفیک(TPP) ، که در حال حاضر چین را نادیده می گیرد و پیمان تجاری و سرمایهگذاری ترنس-آتلانتیک (TTIP ) بین اتحادیهٔ اروپا و ایالات متحده امریکا در دوران اوباما مطرح شد و طبق گزارش از الزامات محدود کردن چین است . عدم ارائه آن به شدت استراتژی کلان ایالات متحده را تضعیف خواهد کرد.قرارداد TPP باعث نزدیک شدن کشورهای همسایه چین به آمریکا و کاهش وابستگی آنها به تجارت با چین میشود و در نتیجه قدرت چین در روابط تجاری کاهش میابد. تراز تجاری منفی امریکا در مقابل چین و اتحادیه اروپا تمرکز این گزارش در مورد مسائل اقتصادی به هیچ وجه نمایانگر کاهش معیارهای نظامی نیست. برعکس، نویسندگان اقدامات نظامی مفصلی را تعریف می کنند. پیشنهادات این گزارش عبارتند از گسترش روابط امنیتی ایالات متحده و ژاپن برای پوشش همه آسیا، ارتقا ارتش ژاپن, همسو کردن ژاپن با مفاهیمی مانند نبرد هوا - دریایی (Air - Sea battle)، حمله گسترده به امکانات نظامی در سرزمین اصلی چین و افزایش همکاری با ژاپن در مورد دفاع موشکی (BMD) است. سیستمهای ضد موشکی برای یک استراتژی تهاجم اولیه حیاتی محسوب میشوند چون هدف آن این است که هر گونه اقدام تلافی جویانه را خنثی کند.در کره جنوبی، افزایش ظرفیت BMD و همچنین یک استراتژی جامع به همراه ژاپن برای "تغییر رژیم" در کره شمالی، مورد نیاز است. استرالیا به عنوان «لنگر جنوبی» روابط ایالات متحده در اقیانوس آرام توصیف شده است. این گزارش خواستار استفاده از پایگاه نیروی دریایی استرلینگ در غرب استرالیا برای حمایت از "ساختار نیروی دریایی ایالات متحده در منطقه است." ایالات متحده و استرالیا باید در امر شناسایی ، ناوگان بدون سرنشین را در جزایر کوکوس استرالیا در اقیانوس هند مستقرکنند و "دو کشور باید با هم کار کنند تا سریع تر بتوانند مزیت های بالقوه استرالیا در دفاع موشکی را شناسایی کنند. " تسلیحات هسته ای هند باید به عنوان یک "دارایی" در موازنه قدرت دیده شود، و همکاری نظامی ایالات متحده و هند باید افزایش یابد. نقش اندونزی در تمرینات نظامی مشترک باید گسترش یابد، تمرینات دریایی با ویتنام تقویت شده و فیلیپین باید طیف وسیعی از توانایی های دفاعی را توسعه دهد. در جبهه سیاسی این گزارش ، ایالات متحده باید "دیپلماسی سطح بالا" (high - level diplomacy) را با چین برای کاهش "تنش های شدید ذاتی" شروع کند تا به متحدان و دوستان خود در آسیا و دیگر نقاط اطمینان دهد هدف آن اجتناب از مقابله با چین است. منشا این تناقض آشکار، در بخش مهمی از محرک جنگ آمریکا و تهاجم در جبهه ایدئولوژیک قرار دارد. هدف "دیپلماسی سطح بالا" و حتی سرمایهگذاریهای مشترک احتمالی با چین در برخی موارد، تولید تبلیغات دروغین است که علت جنگ، تقصیر دشمن آمریکا است - در این مورد قاطعیت و پرخاشگری چین. راه اندازی تبلیغات دروغین عنصر اصلی آغاز فعالیت نظامی آمریکا بودهاست، یعنی از اواخر قرن ۱۹ زمانی که تبدیل به یک قدرت امپریالیستی شد تاکنون . در واقع, این گزارش به طور خاص هر گونه سازش با چین را رد میکند. در نتیجه نویسندگان آمده : در اینجا چشمانداز واقعی مطلقا ایجاد اعتماد بنیادین, همزیستی مسالمتآمیز, " درک متقابل ", " یک شراکت استراتژیک " یا " نوع جدیدی از روابط " بین ایالاتمتحده و چین نیست. " دانلود سند سایت معرفی و شرح سند : https://www.wsws.org/en/articles/2015/05/02/chin-m02.html
-
1 پسندیده شدهدوست ارجمند به درد کسی نمی خورده، نه نمی خورد. قبلا به درد نمی خورد اما الان به درد حداقل ما - و چین - میخورد. ما موشک بالستیک ضد کشتی داریم. موشک بالستیک نقطه زن تاکتیکی داریم. همونطور که زیردریایی مسلح به موشک کروز به درد می خورد زیردریایی مسلح به بالستیک چند برابر بیشتر به درد میخورد. علاوه بر اینکه ابهام استراتژیک رو هم بیشتر می کند. در ضمن کلاهک اتمی نداریم، بمب کثیف که میتونیم داشته باشیم. EMP هم اثرات استراتژیک داره. موشکهای ضد ماهواره که یک مدار رو کلا از دور خارج میکنه هم سلاح استراتژیک هستند. کلا سلاحهای استراتژیک رو نباید محدود به سلاح کشتار جمعی دونست.
-
1 پسندیده شدهسلام علیکم یکی از نظرهایی که خیلی به بنده چسبید :(یکی از کابران سعودی در یک انجمن نظامی ) بیایید...این موشکهای پدافند هوایی ساخت داخل ایران ، یکی از پیشرفته ترین پهپادهای امریکا را ساقط کرد... موشک های کروز ساخت ایران ، اسطوره پاتریوت امریکایی را در عربستان در هم شکست ... آن از فرودگاه ابها...آن هم از نیروگاه که خدا رحم کرد موشک به اطراف آن اصابت کرد... بعد ما چند سال است ، اینجا نشسته ایم ، هر چیزی که ایرانی ها رونمایی می کردند، ماکت و اسباب بازی می خواندیم و به آنها می خندیدیم... این اسباب بازی ها چقدر خوب عمل می کنند یا للعجب! پی نوشت:برای کابران سعودی ، حملات پهپادی و موشکی اخیر انصار الله به فرودگاههای جنوب عربستان ، بسیار سنگین است و وقتی خبرش در انجمن درج می شود ، دیوانه می شوند. خواستار نابودی حدیده و صنعا می شوند. انتظار باید داشته باشیم از طریق تروریستهای کرد و تروریستهای وهابی جنوب شرق کشور زهرشان را بریزند. که اخیرا متاسفانه چند شهید دادیم .
-
1 پسندیده شدهسلام علیکم بررسی توقیف نفتکش انگلیسی توسط سپاه پاسدران انقلاب اسلامی در آیینه نهج البلاغه راس حکومت ، یک فقیه باشد ، یعنی اقدامات حاکم مطابق قرآن کریم و روایات است نه سلیقه شخصی و هوای نفس الحمدلله رب العالمین .
-
1 پسندیده شدهمن لذتی که از توقیف نفتکش انگلیسی بردم حتی بیش از قضیه پهباد امریکایی بود. حداقل امریکا موضعش مشخصه. این انگلیس فکر میکنه هنوز دوره قاجار است که مردم بی سواد بودن و با مکر و حیله نقشه هاش رو پیش میبرد
-
1 پسندیده شدهقوانین جنگ های هیبریدی بخش دوم عوامل ژئواستراتژیک و اقتصادی : قبل از پرداختن به زمینه های ژئواکونومیک جنگ هیبریدی مهم است که توضیح دهیم که ایالات متحده نیز دارای انگیزه ژئواستراتژیکی مانند به تله انداختن روسیه در یک باتلاق از پیش ساخته شده می باشد . این موضوع در نظریه برژینسکی به طور همزمان در شرق اروپا از طریق دونباس (ناحیه شرقی اوکراین و جنوب غرب روسیه) ، منطقه کوهستانی قره باغ در قفقاز و در آسیای مرکزی از طریق دره فرغانه قابل استفاده است و اگر این استراتژی از طریق تحرکات زمان دار با هم همگام شوند ، تله های سه گانه ای ایجاد می شوند که به طور دائمی برقدرت تحرک خرس بزرگ (روسیه) اثر خواهند گذاشت . در این رویکرد ماکیاولیستی همیشه خطری برای روس ها وجود خواهد داشت زیرا بر اساس واقعیت های ژئوپولیتیک غیرقابل انکار ، ایجاد شده اند و بهترین کاری که مسکو میتواند انجام دهد این است که سعی کند از شعله ور شدن همزمان این سه ناحیه در محیط پیرامونی پسا شوروی خود جلوگیری نماید و یا به سرعت و به طور صحیح به بحران های ناشی از تحریکات آمریکا در لحظه پدیدار شدن آنها پاسخ دهد . در نتیجه عوامل ژئواستراتژیک جنگ های هیبریدی از منظر ژئواکونومی ، به ویژه در مورد روسیه ، در بعضی از موارد غیر قابل توضیح هستند، اما در جهت ساخت الگویی برای بررسی بیشتر مربوط به سایر اهداف مانند چین و ایران در نظریه برژینسکی ضروری است که به این نظریه نه به عنوان یک تدبیر جنگی بلکه به جای آن بیشتر بر روی انگیزه های اقتصادی ایالات متحده درمورد هر کدام از این کشورها تمرکز کنیم . این الگو میتواند به وضوح در سوریه و اوکراین دیده شود و این قانون جنگ های هیبریدی است. تاکتیک های خاص و تکنولوژی های سیاسی مورد استفاده ، که در هر بی ثبات سازی مورد استفاده قرار می گیرند ممکن است متفاوت باشد ، اما مفهوم استراتژیک برای این اصل اساسی یکسان است. با در نظر گرفتن این هدف ، این امکان وجود دارد که از مباحث تئوریک به سمت مباحث کاربردی حرکت کرده و مسیرهای جغرافیایی پروژه های مختلف را که ایالات متحده می خواهد هدف قرار دهد را بررسی کنیم . برای واجد شرایط شدن یک هدف ، پروژه های مرتبط کننده چند جانبه فراملی مبتنی بر انرژی ، نهادی و یا اقتصادی و یا همپوشانی در میان این سه مقوله باید وجود داشته باشد ، تا احتمال بیشتری برای ایجاد یک سناریوی جنگ هیبریدی بر علیه یک کشور مشخص ، ایجاد گردد . آسیب پذیری های ساختارهای سیاسی – اجتماعی : هنگامی که ایالات متحده هدف خود را شناسایی می کند ، شروع به جستجو برای آسیب پذیری های ساختاری آن می نماید که در جنگ هیبریدی آتی مورد استفاده قرار دهد . ماهیتا ، این آسیب پذیری ها به شکل اجسام فیزیکی ای مانند نیروگاهها و جاده ها نیستند که بتوان در آنها خرابکاری انجام داد (اگر چه آنها نیز مورد توجه هستند) ، اما ویژگیهای اجتماعی - سیاسی که قرار است دستکاری شوند آنهایی هستند که بر جدایی قسمت های خاصی از مردم از بافت ملی کشور هدف تاکید دارند و در نتیجه به این شکل به انقلاب ها و شورش های مدیریت شده از خارج از کشور مشروعیت می بخشند . موارد زیر از رایج ترین آسیب های ساختاری اجتماعی - سیاسی هستند که به آماده سازی برای جنگ هیبریدی یاری می رسانند و از هر یک از آنها می توان برای یک ناحیه مشخص جغرافیایی استفاده نمود و در نتیجه هر یک از آنها به عنوان یک آهنربا برای ایجاد یک انقلاب رنگی و مقدمه ای برای تعیین حدود سرزمینی در رویکرد جنگ غیر متعارف پس از آن استفاده می شود : نژاد و قومیت دین و مذهب تاریخ مرزهای اداری نا برابری های اجتماعی - اقتصادی جغرافیای فیزیکی هر چقدر همپوشانی ما بین هر یک از این عوامل بیشتر باشد ، انرژی پتانسیل جنگ هیبریدی بیشتر می گردد و همپوشانی هر متغیر با دیگر عوامل به صورت نمایی رشد کرده و قابلیت بقای کمپین های آینده و ادامه قدرت آن را می افزاید . ادامه دارد ...
-
1 پسندیده شدهبدنه گلوبال هاوک جاذب امواج رادار بود؟ بررسی شواهد: جنس بدنه، چند لایه کولار و کامپوزیت کندویی؛ مواد مقالات در مورد این نوع پوشش: https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S0266353817323084 https://www.researchgate.net/figure/fig3_261613736 https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S1359835X19300144 https://ieeexplore.ieee.org/document/8239868 http://arc-tech.com/structural-composites/ بدنه S شکل و قابلیت دیدن موتور؟ اصولا نیازی هست هواپیمایی که برای سقف ماموریتی 60هزار پا طراحی و موتورش از دید رادار زمینی قابل مشاهده نیست S شکل شود؟! گرچه از روبر همینطور هست. تنها سطحی که برای اهداف زمینی قابل مشاهده است سطح تخت قسمت زیرین بدنه است. بعبارتی حتی رادوم هم در دید نیست. و اما طراحی با لبه های تیز، خاص جنگنده های اف 22 و اف 35 ؛ همونطور که میدونید آن شکل از طراحی در برابر رادارهای هوابرد کاربردی هست، به این دلیل که از روبرو به کشف هواگرد میپردازند. آنهم در لبه های تهاجم در بدنه.
-
1 پسندیده شدهالبته حالا موضوع بیاتی محسوب میشه ولی اولا در مورد صحت و نتیجه گیری عکسها جای تردید هست. ثانیا اطلاعات فید تصویر که اول به صورت حذف شده و پس از چند روز کامل منتشر شد و بعد طبق اعداد و زوایای دوربین (از همه مهمتر موقعیت قرارگیری پوزیدئون که تنها بر مبنای ادعای خودشون هست) در چند کار گرافیکی سعی دارند نشون بدند که پرنده چند مایل اونطرف تر بوده اصلا مشخص نیست مربوط به کدوم گرافیسته! آمریکایی است احتمالا. یعنی به راحتی حتی میتونند اون ارقام طوری عددسازی شده باشند و روی فید تصویر درج شده باشند که تنها روایت امریکایی را در یک معدله محاسباتی تایید کنه. از طرفی لاشه هم که دست ایران هست. از اون طرف سابقه درج اطلاعات غلط و دروغ گفتن در حادثه ای به مراتب بزرگتر به جامعه جهانی را دارند. با تمام این شرایط هرچه قدر هم که پوستر بسازند به هر حال قابل پذیرش نخواهد بود. قطعا نمیتونه به عنوان مدرک هم جایی ارائه بشه هر چه قدر هم که میخواد قسم بخوره این فید تصویر همون لحظه پوزیدئون در همون موقعیتی است که من قسم میخورم توش بوده. پ ن: در حقیقت معنی این پوستر این هست: اولا ایمان داشته باشید که من(آمریکا) در مورد اینکه این تصویر فید پوزیدئون در همون لحظه هست دروغ نمیگم. ثانیا ایمان داشته باشید که این تصویر هیچ گونه دستکاری توش نشده. ثالثا ایمان داشته باشید که پوزیدئون دقیقا در همون مختصاتی که من اعلام میکنم بوده. رابعا ایمان داشته باشید که زوایای دوربین و ارتفاع و جهت ها هم دقیقا همون هایی است که من ادعا میکنم اینطور بوده. خامسا در مورد ارتفاع گلوبال هاوک و اطلاعات دیگه هم چیزی نپرسید و ایمان داشته باشید که داده های مخفی هم اگر وجود داره من در موردشون راست میگم. سادسا! ایمان داشته باشید من دروغ نمیگم که روایت خودم را غالب کنم.
-
1 پسندیده شدهمقدمه: توپخانه راکتی( راکتهایی که بصورت بالستیک و به سبک گلوله های توپ سیر می کنند) اگر چه پیش از جنگ جهانی دوم ابداع شد اما شروع شکوفایی آن از جنگ جهانی دوم بود و کشورهای شوروی سابق و آلمان نازی بیشترین کاربران آن بودند، توپخانه موشکی از یک نظر اهمیت زیادی دارد: توان آتشباری متمرکز زیاد در زمان کم. این نقطه قوت باعث می شد(و می شود) تا بتوان حجم عظیمی از آتش را بر نقطه ای نسبتا کم وسعت و در زمان کوتاهی فرو ریخت. این ویژگی کمک می کند تا قبل از آنکه توان هر گونه عکس العمل متقابل یا حتی امکان فرار و از آن مهمتر امکان پناه گرفتن برای دشمن فراهم شود، بتوان ضربات موثری را بر وی وارد کرد. نقطه قوت دیگر این نوع از توپخانه به حجم بالای مواد منفجره قابل حمل توسط هر واحد از آنها( هر راکت ) خصوصا در کالیبرهای بالا بر می گردد. به عنوان مثال راکتهای 300 میلی متری و بزرگتر به سرهای جنگی بالای 150 کیلوگرم مجهز هستند که عموما بیش از 70 کیلوگرم از وزن آن را مواد منفجره آن هم از نوع HE تشکیل می دهند. این ویژگی به همراه سرجنگی ترکش شونده با هزاران ساچمه ریز و درشت باعث می شود تا یک گروه 4 تا 8 تایی از این راکتها بتوانند به راحتی یک پایگاه نظامی کوچک را به نابودی بکشانند و یا با اجرای آتش بر روی یک ستون موتوریزه متوسط حدود 70 درصد یا بیشتر از آن را نابود نمایند. در حالی که مرمی توپهای کالیبر بالا به علت اینکه در لحظه شلیک باید متحمل فشار جی بسیار بالایی شوند( حدود 18000 جی ) از فلزات با ضخامت زیاد ساخته می شوند و حجم و وزن مواد منفجره شدید الانفجار داخل آنها خیلی کمتر از راکتهای توپخانه ای است. علاوه بر آن، بدنه راکتهای توپخانه ای بدلیل عدم نیاز به تحمل جی بالا، معمولا از آلیاژهای آلومینیوم ساخته می شود که سبک و مقاوم هستند. در شکل زیر لحظه شلیک یک راکت 122 میلی متری گراد (در ایران معروف به کاتیوشا ) را مشاهده می فرمایید، به بدنه آلومینومی آن دقت کنید: البته در کنار نقاط قوت این راکتها نقاط ضعفی هم دارند که از آن جمله می توان به : - زمان زیاد پر کردن مجدد( نسبت به زمان شلیک) - دقت کمتر نسبت به توپخانه( به علت بزرگتر بودن پرتابه ( PROJECTILE ) و تأثیر عوامل جوی و همچنین نداشتن چرخش بدور خود موثر در حد پرتابه های توپها) که معمولا این راکتها در بهترین حالت دارای CEP برابر یک درصد می باشند، به عنوان مثال یعنی در برد 60 کیلومتر تا حداکثر 600 متر خطا خواهند داشت. - قیمت بالاتر لانچر در واحد نسبت به توپخانه. - هزینه بالاتر پرتابه ها. - هزینه لجستیک و تدارکات بالاتر. - نیاز به خدمه آموزش دیده خاص( خدمه توپخانه معمولی بدون گذراندن آموزشهای خاص امکان بکارگیری آنها را ندارند) و . . . اشاره کرد. اما با این حال به خاطر نقاط قوت این راکتها، نه تنها استفاده از آنها متوقف نشده که رو به گسترش بوده و مرتبا مدلهای جدیدی از راکتها و راکت اندازها با سرهای جنگی متنوع در این کلاس رو نمایی می شود. آنچه در راکتها و راکت اندازهای جدید بیشتر به چشم می خورد، تلاش برای بالاتر بردن کالیبر و به تبع برد و بزرگتر شدن سر جنگی آنها و به موازات آن تلاش برای کاهش خطای راکتها با استفاده از سیستمهای اصلاح مسیر و هدایت ارزان قیمت می باشد که به نوعی پاسخی است برای نیازهای امروز چرا که هم این راکتهای ارزان می توانند در عمل جای خانواده موشکها تاکتیکی با برد تا 150 کیلومتر را پر نمایند و هم از ملاحظات عهدنامه ای مربوط به کنترل و گسترش برنامه های موشکی معاف هستند و از آن طرف هم دلیل دیگر پرداختن به کالیبرهای بالا این است که در عمل ثابت شده که اثر 4 راکت نسبتا گران قیمت 300 میلی متری اما دارای دقت مناسب از 40 راکت 122 میلی متری فاقد سیستم اصلاح مسیر – که هر کدام به نقطه ای مجزا و با فاصله از دیگری اصابت می کنند- بیشتر است. هم از نظر دقت و هم از نظر وزن سرهای جنگی. با ذکر این مقدمه به سراغ بررسی و مقایسه سه مدل راکت توپخانه ای می پردازیم: راکت فجر 5 ساخت ایران با کالیبر 333 میلی متری، راکت T-300 ساخت ترکیه با کالیبر 300 میلی متری و راکت WS-2 ساخت چین با کالیبر 400 میلی متری. ان شاءالله ادامه دارد . . .
-
1 پسندیده شدهبه نام حق سه قسمت قبلی ؛ قسمت اول؛ http://www.military....-هنری-کسینجر-1/ قسمت دوم ؛ http://www.military....-هنری-کسینجر-2/ قسمت سوم ؛ http://www.military....-هنری-کسینجر-3/ ناتو اولین اتحاد نظامی زمان صلح در تاریخ آمریکا به شمار می آمد ؛ و انگیزه اصلی تاسیس آن، کودتای کمونیستی فوریه 1948 در چکسلواکی بود . پس از اینکه طرح مارشال اعلام شد ، استالین کنترل کمونیسم بر اروپای شرقی را افزایش داد . او نسبت به کشور های وفادار مسکو در اروپای شرقی سوء ظن شدیدی پیدا کرده بود . رهبران (مادام العمر) کمونیست این کشور که به پرورش احساسات ملی حتی به میزان اندک ظنین بودند ، تصفیه گشتند ، در چکسلواکی ، کمونیست ها طی یک انتخابات آزاد به عنوان قویترین حزب برگزیده شده و کنترل دولت را در دست گرفتند ؛ و حتی این هم برای استالین کافی نبود . دولت انتخابی سرنگون شد و جان ماساریک ، وزیر امور خارجه غیر کمونیست این کشور ، پسر بنیانگذار جمهوری چکسلواکی ، پس از اینکه تقریبا مطمئن شد تحت تعقیب قاتلان کمونیست قرار دادرد خود را از پنجره دفترش به بیرون انداخته و جان داد . بدین ترتیب یک دیکتاتوری کمونیستی در پراگ تاسیس شد . برای دومین بار در طول یک دهه ، پراگ به سمبل مقاومت علیه دیکتاتوری تبدیل شد . کودتای کمونیستی اکنون ، 9 سال بعد از اشغال پراگ توسط نازی ها به اتحاد ایالات متحده و دمکراسی های اروپای غربیدر جهت مخالفت با تحمیل سرنوشتی مشابه در هر یک از کشورهای اروپایی دیگر انجامید . بی رحمی های کودتای چک این هراس را که ممکن است شوروی ها بانی اشغالگری های مشابه دیگری – مثل مقدمه چینی یک کودتای کمونیستی ، به رسمیت شناختن یک دولت کونیستی جدید و استفاده از نیروی نظامی برای پشتیبانی از آن – باشند ، زند کرد . بنابر این در آوریل 1948 چند کشور اروپای غربی پیمان بروکسل را تشکیل دادند ، پیمان دفاعی که برای مقابله با هر گونه تلاش جدی در جهت سرنگونی دولتهای دمکراتیک شکل گرفت . به هر جهت همه تحلیل های مربوط به میزان نسبی قدرت نشان داد که اروپای غربی دارای قدرت کافی برای دفع حمله شوروی نیست . بنابر این سازمان پیمان آتلانتیک شمالی تشکیل شد . به دنبال آن این سازمان خود را برای ایجاد تغییر غیر منتظره در سیاست خارجی آمریکا آماده کرد ؛ و به همین منظور نیروهای آمریکا و کانادا تحت فرماندهی بین المللی ناتو به ارتشهای اروپایی پیوستند . نتیجه این امر رویارویی دو اتحاد نظامی و دو قلمرو قدرت در سرتاسر خط تقسیم در اروپای مرکزی بود . اما این روندی نبود که آمریکا تصور ان را داشت . طرفداری از فلسفه ویلسون قدرتمند تر از آن بود که اجازه دهد آمریکا برای حمایت از وضعیت موجود ارضی اروپا به یک اتحاد متوسل شود . بنابراین سخنگویان دولت ترومن به منظور دفاع از موازنه قوا ، تلاش کردند ناتو را از هر چیزی شبیه یک ائتلاف سنتی متمایز سازند . هدف آنها برای ایجاد ( موقعیت های قدرت ) که مکررا آن را تکرار میکردند مستلزم مهارت بسیار زیادی بود . وقتی وارن اوستین، سناتور سابق و سفیر فعلی این کشور در جامعه ملل در آوریل 1949 از سوی ناتو در برابر کمیته روابط خارجی سنا شهادت میداد به این مساله پرداخت : هنگامی که سازمان ملل تشکیل شد ، عصر موازنه قدیمی قوا به پایان رسید . این سازمان با موظف کردن کشورهای عضو به انسجام تلاش هایشان در جهت حفظ صلح و امنیت بین المللی و برای رسیدن به این هدف ، دست به اقدام جمعی موثر ، رسما صلح را به عنوان قدرت برتر معرفی کرده و موازنه قدیمی قوا را بی اعتبار ساخت . کمیته روابط خارجی سنا با خشنودی تمام این تشبیه را پذیرفت . اکثر ناظرانی که از طرف پیمان آتلانتیک شهادت میدادند به سندی از وزارت خارجه ، تحت عنوان ( اختلاف پیمان اتلانتیک شمالی و اتحادهای نظامی سنتی ) استناد کردند . این سند فوق العاده ، یک بررسی تاریخی از هفت اتحاد که به اوایل قرن نوزدهم باز می گشت ، یعنی از ( اتحاد مقدس )سال 1815 تا پیمان سال 1939 نازی ها و شوروی ، را در خود گنجانده بود . نتیجه این بررسی این بود که پیمان آتلانتیک شمالی هم از نظر ساختار ظاهری و هم متحوا با بقیه اتحاد ها متفاوت است . در حالی که اکثر اتحاد های قدیمی ، صادقانه ، تنش های توسعه طلبانه و یا سلطه جویانه را رد میکردند ، اما غالبات اهدافی به غیر از اهداف دفاعی را مد نظر داشتند . این سند وزارت خارجه به طور شگفت انگیزی ، ادعا کرد ناتو برای دفاع از وضعیت کنونی اروپا طرح ریزی نشد ، و این امر مطمئنا برای متحدان آمریکا تازگی داشت . طبق گزارش های این سند ، اتحاد آتلانتیک شمالی از اصول غیر ارضی حمایت میکرد ؛ این اتحاد با اصل تغییر مخالفتی نداشت بلکه با استفاده از زور برای ایجاد تغییر مخالفت میکرد . این تحلیل وزارت خارجه در خاتمه نتیجه میگرفت که پیمان اتلانتیک شمالی علیه هیچ فرد خاصی جهت گیری نشده است ، بلکه سعی دارد در مقابل تهاجم ایستادگی کند . در ضمن هدف پیمان را تقویت ( موازنه قانون ) دانست نه تاثیری گذاری بر تغییر ( موازنه قوا ) . ابن سند پیمان آتلانتیک شمالی و پیمان معاصر آن ، ریو را که برای دفاع از سرزمین غرب تنظیم شد به عنوان ، ( تحول در مفاهیم امنیت جمعی ) معرفی کرده و بر رای ( تام کنالی ) رئیس کمیته سنا ، مبنی بر اینکه این پیمان تنها یک پیمان نظامی نیست بلکه ( اتحادی علیه اصل جنگ ) می باشد صحه گذاشت . هیچ یک از فارق التحصیلان رشته تاریخ به خاطر چنین تحلیلی نمره قبولی نگرفته اند. از نظر تاریخی ، اتحاد ها خیبلی بندرت کشورهایی را که علیه آنها هدف گیری می شدند نام می بردند . در عوض به شرایطی می پرداختند که باید برای عملی کردن آن اتحاد اعلام می شد ، همان کاری که پیمان اتلانتیک شمالی انجام داد . اتحاد شوروی 1949 تنها متجاوز بالقوه در اروپا به شمار می آمد و نسبت به گذشته دیگر لزومی به ذکر اسامی نبود . پا فشاری بر اینکه ایالات متحده از قانون دفاع می کرد نه از خاک هیچ یک از کشورها ، اساسا مخصوص آمریکا بود ، و به کشورهایی که بیشترین هراسشان توسعه طلبی های ارضی شوروی بود اطمینان چندان نمیداد . می توان گفت آمریکا با تغییراتی که به اجبار تحمیل میشد مقابله میکرد . در تمام تاریخ اروپا هیچ تغییرات ارضی را نمیتوان نام برد که در نتیجه روندی بدون توسل به زور انجام گرفته باشد . با این وجود اسناد بسیار اندکی از وزارت خارجه به این صورت مورد تصویب صریح کمیته طبیعتا محتاط روابط خارجی سنا قرار گرفت . سناتور کنالی در ترویج این تفکر دولت که هدف ناتو مخالفت با مفهوم تجاورز و نه هیچ کشور خاصی بود تلاش فراوانی به عمل آورد . بخشی از اظهارات دین آچسون ، وزیر خارجه ، گواه بر این اشتیاق غیر قابل وصف کنالی است : رئیس {سناتور کنالی} : جناب وزیر ، شما تقریبا به وضوح اعلام کردید که هدف این پیمان کشور خاصی نبوده و تنها با ملت یا کشوری به مخالفت بر می خیزد که علیه انحصای قدرت های امضاء کننده دست به تهاجم مسلحانه زده یا قصد انجام آن را داشته باشد . درست است ؟ آچسون : درست است ، سناتور کنالی. هدف این پیمان کشور خاصی نیست ؛ بلکه صرفا تهاجم مسلحانه مورد نظرش می باشد . رئیس : بعبارت دیگر ، اگر کشوری به غیر از امضاء کنندگان این پیمان طرح هایی را برای تجاوز یا حمله نظامی به کشور دیگری پایه ریزی و یا تنظیم کند به این پیمان مربوط نمیشود . آچسون : همین طور است ، قربان ؛ و به نظر من هر کشوری که ادعا کند این پیمان علیه آن جهت گیری میکند ، باید این تذکر کتاب مقدس را به خاطر آورد که ( فرد گناهکار حتی اگر تعقیب کننده ای نداشته باشد می گریزد ) وقتی این کمیته به تحلیل موضوع پرداخت عملا از طرف کلیه شاهدان دیگر نیز شهادت داد ، مانند وزیر دفاع ، لوئیس جانسون : رئیس : در حقیقت این پیمان در هیچ مفهومی یک اتحاد نظامی محسوب نمی گردد ؛ بلکه به دفاع در مقابل یک حمله نظامی محدود میگردد . جانسون : همین طور است قربان . رئیس : این کاملا مخالف اصول اتحاد نظامی است . سناتور تایدینگز : بله فقط اتحاد دفاعی . رئیس : تنها دفاع . و اگر بخواهید نام اتحاد بر آن بگذارید با بگوییم اتحاد صلح . جانسون : من کاملا با شما هم عقیده هستم . رئیس : این پیمان علیه حمله نظامی و جنگ بوده و از ضرورتهای وظایف عمده یک اتحاد نظامی ، آن گونه که ما انها را می شناسیم ، بهره ای ندارد . درست است ؟ جانسون : بله قربان . به طور خلاصه ، اتحاد اتلانتیک ، واقعا یک اتحاد نبود بلکه ادعای عمومیت بخشیدن به اخلاق را داشت . این اتحاد را می شد نماینده اکثریت آرام جهان علیه اقلیت مشکل آفرین دانست . به عبارت دیگر ، نقش اتحاد آتلانتیک ، ظهور در صحنه درگیری تا زمان آغاز اجرای ( اقدامات لازم برای احیای صلح و امنیت ) توسط سازمان ملل بود . دین آچسون وزیر خارجه لایق و کاملا آشنا با تاریخ کشورش بود . همان گونه که بسیاری از تحلیل های دقیق در مورد موضوعات ژئو استراتژیک آشکار بود ، آچسون نسبت به لزوم موازنه قوا احساس مشخصی داشت . اما در دیدگاهش نسبت به دیپلماسی به اندازه کافی آمریکایی فکر میکرد و اعتقاد داشت که اروپا بر خلاف شعارهایش در رابطه با توازن قوا دچار خطا شده بود ، و برای اینکه مفهوم موازنه برای آمریکایی ها معنی بدهد لازم است در بعضی آرمانهای عالی تر گنجانده شود . پس از تصویب پیمان اتلانتیک شمالی ، آچسون در یک سخن رانی خطاب به فارق التحصیلان دانشگاه هاروارد ، در دفاع ( به سبک آمریکایی) از این پیمان چنین گفت ؛ ... این پیمان ، همکاری بین المللی را در جهت حفظ صلح ، ترفیع حقوق بشر ، بهبود سطح زندگی مردم و افزایش احترام به اصل حقوق برابر و حق تعیین سرنوشت مردم توسعه بخشیده است . اجمالا باید گفت ، آمریکا هر کاری برای اتحاد آتلانتیک انجام داد جز اینکه آن را یک اتحاد بنامد . این کشور مادامی که اقداماتش می توانست با دکترین امنیت جمعی ( که ویلسون اولین بار آن را به عنوان راه چاره ای برای سیستم اتحاد پیشنهاد کرد ) توجیه شود ، سیاست تاریخی ائتلاف را به کار می برد . بنابر این موازنه قدرت اروپایی ، در معانی بیان آمریکا در حال احیاء بود . ادامه دارد ... منبع ... ؛ دیپلماسی ، هنری کسینجر ، ترجمه فاطمه سلطانی یکتا و رضا امینی ، انتشارات اطلاعات 1378 تاریخ انتشار کتاب اصلی به همین عنوان 1994 - جلد دوم فصل هجدهم ص43 به بعد ، .. استفاده از مطلب تنها با ذکر آدرس سایت www.military.ir مجاز است . پایان بخش چهارم .
-
1 پسندیده شدهبه نام حق قسمت اول؛ http://www.military....-هنری-کسینجر-1/ قسمت دوم ؛ http://www.military....-هنری-کسینجر-2/ قسمت چهارم ؛ http://www.military.ir/forums/topic/26960-سیاست-مهار-شوروی-سابق-به-روایت-هنری-کسینجر-4/ ترومن دکترین خود را به عنوان ( سیاست "ایالات متحده" حمایت از مردم آزادی که فشارهای خارجی یا گروه های مسلح سعی دارند آنها را تحت انقیاد در آورند ) معرفی کرده بود . انتقاد از هدف دمکراسی مدافع ، هر دو سوی طیف فکری را در بر میگرفت : عده ای اعتراض میکردند که آمریکا از کشورهایی دفاع میکند که اگر چه مهم ، اما از نظر اخلاقی فاقد ارزش هستند ؛ و عده دیگر معترض شدند که آمریکا خود را به دفاع از جوامعی متعهد ساخته که ، خواه آزاد باشند یا نه ، برای امنیت این کشور جنبه حیاتی ندارند. این ابهامی بود که هرگز برطرف نشد و در مورد اهداف آمریکا تقریبا در هر بحرانی که تا به امروز پایان نیافته است مباحثاتی را به وجود می آورد . از آن پس سیاست خارجی آمریکا مجبور شد از میان کسانی که این کشور را به خاطر اقدامات غیر اخلاقی مورد انتقاد قرار میدهند و آنهایی که این سیاست را بخاطر اینکه فراتر از منافع ملی گام بر میدارد سرزنش میکنند مسیر خود را پیش میبرد . وقتی این چالش بعنوان آینده دمکراسی تعریف شد ، آمریکا نمیتوانست منتظر بماند تا یک جنگ داخلی مانند آنچه در یونان اتفاق افتاد به وقوع پیوندد ؛ پس تلاش برای بهبود اوضاع یک غریزه ملی بود . در پنجم ژوئن ، کمتر از سه ماه بعد از اعلام دکترین ترومن ، مارشال ، در یک سخنرانی در هاروارد ، هنگامی که آمریکا را به از میان بردن شرایط اجتماعی و اقتصادی که منجر به پرخاشگری میشود متعهد ساخت ، سعی کرد دست به همین کار بزند . مارشال اعلام کرد که آمریکا به بهبود وضع اروپا ، پایان " نا امیدی ها " ، " آشوب های سیاسی"، "بهبود اقتصاد جهان "، و "تقویت سازمانهای آزاد " کمک خواهد کرد . بدین ترتیب : اطمینان می دهم هر دولتی که میل دارد به این امر {اصلاحات} کمک کند با همکاری کامل ایالات متحده روبرو خواهد شد . به عبارت دیگر مشارکت در طرح " مارشال " حتی برای دولت های قلمرو شوروی آزاد بود . ایالات متحده که با یک برنامه اصلاحات اجتماعی و اقتصادی پایه هایش را محکم کرده بود اعلام کرد این کشور نه تنها با هر دولت بلکه با هر سازمانی که مانع روند اصلاحات در اروپا شود به مخالفت برخواهد خواست . مارشال موانع را حزب کمونیست و سازمانهای مهم آن تعریف کرد : " دولتها ، احزاب سیاسی ، یا گروه هایی که در پی قوت بخشیدن به بدبختی های بشر هستند تا از نظر سیاسی یا هر جنبه دیگر از آن بهره ببرند با اعتراض ایالات متحده روبرو خواهند شد " تنها کشوری به ایده آلی ، پیشگامی و نسبتا با تجربگی ایالات متحده میتوانست ، صرفا بر اساس منابع خود ، چنین طرحی برای اصلاح اقتصاد جهانی پیشنهاد کند ؛ و گسترش این دید منجر به تعهدی ملی شد که تقویت جنگ سرد پیروزی نهایی آن را تشکیل میداد . military.ir مارشال گفت ، برنامه اصلاحات اقتصادی " نه تنها علیه هر کشور یا دکترین بلکه علیه فقر ، گرسنگی ، بدبختی و آشوب هدایت خواهد شد " درست مانند وقتی که منشور آتلانتیک اعلام شد مشخص گشت که جهاد جهانی علیه گرسنگی و نا امیدی آمریکا برای آمریکا متقاعد کننده تر از توجه به منافع شخصی یا موازنه قدرت بود . در پایان همه این ابتکارعمل های کم و بیش تصادفی سندی بدست آمد که برای بیش از یک نسل به عنوان کتاب مقدس " سیاست جلوگیری از توسعه طلبی " (که نام مناسبی برای آن است) عمل کرده است . کلیه مسیر های فکری بعد از جنگ آمریکا در مقاله ای شگفت آور در شماریه ژوئیه 1947 نشریه فارین افیرز منتشر شد . این مقاله که عنوان مستعار X به امضا رسید ، در واقع نوشته جرج اف کنان بود که در آن زمان ریاست ستاد برنامه ریزی سیاسی وزارت امور خارجه را برعهده داشت . از میان هزاران مقاله ای که بعد از جنگ جهانی دوم نگاشته شد ، مقاله کنان تحت عنوان " ریشه های رفتار شوروی " جایگاه خاص خود را داشت . کنن در این مقاله که صریح ، دارای استدلالی پر سوز و گداز و از نظر ادبی سازگار با " تلگرام طولانی " اش بود شوروی را به چالش با فلسفه تاریخ تحریک میکرد . تا زمان انتشار مقاله کنان ، ناسازگاری های شوروی موضوعات اصلی اسناد سیاسی تشکیل میدادند. کمک برجسته او به مباحثات سیاسی توضیح این موضو بود که خصومت با دمکراسی ، ریشه در ساختار داخلی شوروی دارد . وی همچنین به بررسی علت تاثیرپذیری این ساختار از سیاستهای صلح امیز غرب پرداخت . تنش با جهان خارج جزئی از طبیعت فلسفه کمونیستی و ، بالاتر از آن جزیی از روش اداره امور داخلی نظام شوروی به شمار می امد .این حزب تنها گروه سازماندهی شده درون شوروی را تشکیل میداد ؛ و بقیه افراد جامعه بصورت یک توده نابالغ در نظر گرفته میشدند. بنابراین خصومت اتحاد شوروی با جهان خارج ،تلاشی بود در جهت تطبیق امور بین الملل با نظم داخلی این کشور . نگرانی عمده سیاست شوروی از این قرار بود : " کسب اطمینان از اینکه این کشور هر خلاء و شکافی در حوزه قدرت جهانی که برایش امکان پذیر بوده پر کرده است . اما اگر در مسیرش به موانع غیر قابل تسخیری برخورد کند ، از نظر فلسفی انها را پذیرفته و خود را با آنها وفق میدهد ... هیچ اثری از این احساس در فلسفه شوروی وجود ندارد که در یک زمان فرضی باید به هدفش برسد . " راه شکست استراتژی شوروی " سیاست محکم جلوگیری از توسعه طلبی بود ؛ و این سیاست به گونه ای طرح ریزی شد که در هر منطقه ای که نشانی از تخطی از منافع یک جهان آرام و صلح آمیز از جانب روسها به چشم بخورد ، بشدت با آن مقابله شود " مقاله " X " کنان تقریبا مانند هر سند معاصر دیگر سیاست خارجی، جزییات یک هدف دیپلماتیک دقیق را نادیده گرفته و آرزوی صد ساله آمریکابرای نیل به صلح از طریق تغییر ایدولوژی حریف را تشریح کرد . البته زبان کنان بسیار شیواتر و در کش بسیار تیزتر از دیگر نویسندگان معاصرش بود . اما اختلاف کنان با کارشناسان دیگر را میتوان توصیف مکانیزمی دانست که دیر یا زود به واسطه آن نظام شوروی از طریق مبارزه قدرت اساسا تغییر شکل میافت . از آنجا که این نظام {شوروی} هرگز موفق به انتقال قدرت قانونی نشده بود ، کنان توسل قدرت طلبان به توده های بی تجربه و بی اطلاع از سیاست را به منظور یافتن حمایت برای ادعا های خود محتمل میدانست . "اگر روزی چنین اتفاقی می افتاد ، عواقب عجیبی میتوانست برای حزب کمونیست به دنبال داشته باشد ؛ زیرا کلا عضویت در این حزب در سایه اطاعت و انظباط شدید امکان پذیر بود نه در مصالحه و سازش .. و در صورتی که هر اتفاقی موجب در هم گسیختگی اتحاد و سودمندی این حزب میگشت، روسیه شوروی میتوانست یک شبه از یکی از قدرتمندترین جوامع ملی به یکی از ضعیف ترین و رقت بار ترین آنها تبدیل شود . " هیچ سند دیگری به این دقت وقایع بعد از گورباچف را پیش بینی نکرد ؛ و پس از چنین فروپاشی جامعی در اتحاد شوروی ، اشاره به این موضوع که کنن چه ماموریت دشواری برای مردمش تعیین کرده بود شاید عیب جویی به نظر برسد . زیرا او آمریکا را در آینده ای نامشخص ، به مبارزه با فشار های شوروی در طیف گسترده از فرهنگهای آسیا ، خاورمیانه و اروپا را در برمیگرفت متعهد کرده بود . بعلاوه کرملین در انتخاب نقطه حمله اش آزاد بود و احتمالا جایی که این کشور بر میگزید بیشترین امتیاز را برایش داشت . در طول بحرانهای بعدی ، تصور میشد هدف سیاسی آمریکا حفظ وضعیت موجود و تلاش سراسری برای فروپاشی نهایی کمونیسم ، پس از یک سری درگیری های طولانی و ظاهرا بی نتیجه ، باشد . دکترین قوی و حتی قهرمانانه مبارزه دایم ، مردم آمریکا را به نبردی بی پایان با قوانینی متعهد میساخت که ابتکار عمل را به حریف داده و نقش آمریکا به تقویت کشورهایی که تا آن زمان در تقسیم قلمرو قدرت ، طرف این کشور بودند محدود میکرد . military.ir سیاست جلوگیری از توسعه طلبی در دورانی که آمریکا از بیشترین قدرت نسبی برخوردار بود - زمانی که هنوز انحصار بمب اتم را در اختیار داشت - با تقاضای شدید برای مذاکرات زمان با ارزشی را به هدر داد . بنابراین رهایی اتحاد شوروی تبدیل به هدف نهایی سیاست ؛ ثبات وقتی بدست می آمد که دشمن دفع گردد . اینکه کنان مقاله اش را با عباراتی به پایان رساند ه هموطنان ناشکیبا و صلح طلبش را به ارزش صبر راهنمایی کرده و نقش بین المللی آنها را محکی بر شایستگی کشورشان دانسته تصادفی نبود : " موضوع روابط آمریکا و شوروی اساسا سنجش ارزش ایالات متحده به عنوان یک ملت در میان ملت هاست ... ناظرات متفکر در روابط آمریکا و روسیه هیچ دلیلی برای انتقاد از چالش کرملین با جامعه آمریکا نمیبینند ؛ بلکه قدر دان مشیت الهی هستند زیرا این چالش ، امنیت کامل آنها را وابسته به اتحاد با هم و پذیرش مسئولیت رهبری اخلاقی و سیاسی ساخت . " یکی از خصایص برجسته این احساسات اصیل ، دو جنبه بودن عجیب آن بود . این سیاست آمریکا را به ماموریت جهانی ترغیب کرد اما وظیفه را آن قدر مشکل و پیچیده ساخت که این کشور برای انجام آن تقریبا از هم گسیخته شد . البته این دو جنبگی جلوگیری از توسعه طلبی ظاهرا انگیزه فوق العاده ای به سیاست آمریکا داد . این سیاست اگر چه ضرورتا در رابطه با دیپلماسی مربوط به اتحاد شوروی غیر فعال بود اما وقتی در مقام ساخت " موقعیت های قدرت "در قلمرو اقتصادی و نظامی قرار گرفت خلاقیت عجیبی از خود نشان داد . این بدین علت بود که در سیاست جلوگیری از توسعه طلبی درسها و اعتقاداتی نهفته بود که ریشه در دو تجربه مهم آمریکا از نسل قبل داشت : از طرح " مراوده جدید " به این اعتقاد رسید که تهدید ثبات سیاسی در وهله نخست از خلاء بین انتظارات اجتماعی و اقتصادی واقعیات ناشی میشود " طرح مارشال " ؛ و از جنگ جهانی دوم {آمریکا} این درس را گرفت که بهترین حمایت در مقابل تهاجم ، داشتن قدرت سراسری و تمایل به استفاده از آن (اتحاد آتلانتیک شمالی) می باشد . طرح مارشال از آن جهت تنظیم شد که اروپا را بر ان دارد که از نظر اقتصادی روی پای خود بایستد و ناتو (سازمان پیمان اتلانتیک شمالی) برای مراقبت از امنیت آن بوجود آمد . منبع ... ؛ دیپلماسی ، هنری کسینجر ، ترجمه فاطمه سلطانی یکتا و رضا امینی ، انتشارات اطلاعات 1378 تاریخ انتشار کتاب اصلی به همین عنوان 1994 - جلد دوم فصل هجدهم ص43 به بعد ! استفاده از مطلب تنها با ذکر آدرس سایت www.military.ir مجاز است . پایان بخش سوم . ادامه دارد ....
-
1 پسندیده شده2 - بازدارندگی به وسیله دفاع مبتنی بر غیر نظامیان اقدامات غاصبانه داخلی و تجاوزات خارجی ، هر دو به منظور دستیابی به اهدافی انجام میپذیرند . بنابراین چنین حملاتی بایستی اقداماتی باشند که به شکل معمولی محاسبه شده و در زمره اعمال ناشی از حالت خشم نیستند. مهاجم بالقوه معمولا مزایا و موانع دستیابی به هدف را با توجه به هزینه ای که در بر خواهد داشت ، محاسبه و در صورت منفعت اقدام لازم را انجام خواهد داد . چنانچه شانس موفقیت اندک و هزینه ها فوقالعاده زیاد باشد ( هرچند ممکن است هدف همچنان مورد نظر باشد) احتمالا حمله انجام نخواهد شد ، و مهاجم بالقوه از عمل ماجراجویانه بازداشته میشود . لذا بازدارندگی میتواند با ابزار غیر نظامی نیز صورت پذیرد . این که آیا دفاع مبتنی بر غیر نظامیان قادر است در یک وضعیت خاص ، بازدارنده باشد و در این کار تا چه اندازه موفق خواهد بود ، به دو عامل بستگی دارد : 1 - قدرت و توانایی جامعه در محروم ساختن مهاجم از رسیدن به اهداف مورد نظرش و تحمیل کردن هزینه های سنگین بر مهاجم (به تنهایی و یا با همکاری دیگران) 2 - درک و احساس مهاجم بالقوه از قدرت دفاع غیر نظامی کشوری که هدف تهاجم خواهد بود . بازدارندگی از طریق دفاع غیر نظامی به اندازه دفاع با ابزار نظامی ، تلفات سنگین انسانی بر مهاجم وارد نمیکند اما مهم این موضوع است که درک شود با این شیوه کشور مورد هجوم میتواند مهاجم را از رسیدن به اهدافش بازداشته و هزینه گزافی را بر آنها تحمیل کند . این هزینه ها شامل آسیب رساندن به رژیم مهاجم از نظر جو و موقعیت داخلی کشور مهاجم (با ایجاد نارضایتی و از هم گسیختگی امور داخلی) و از نظر بین المللی (با ایجاد هزینه هایی برای فعالیت دیپلماتیک و تامین نیاز های اقتصادی) و در داخلی کشوری که مورد حمله قرار گرفتهاز طریق محروم کردن متجاوز از دستیابی به اهداف مورد نظر و ترغیب سربازان و کارگزاران به عدم وفاداری نسبت به سران کشور مهاجم . به عبارت دیگر ، قدرت بازدارندگی دفاع مبتنی بر غیر نظامیان مستقیما به توان دفاع واقعی استوار است . در حال حاظر ، این موضوع با قدرت بازدارندگی نیروی اتمی و نیروی نظامی سنتی هر دو در تضاد است ، نیروهایی که غالبا میتوانند اقدام تلافی جویانه انجام دهند اما به ندرت توان دفاعی دارند . به فعل دراوردن این قدرت بازدارنده مستلزم انجام دادن دو وظیفه قطعی به شرح زیر است : 1 - به دست آوردن امادگی و دیدن آموزش عمده در دفاع مبتنی بر غیر نظامیان که همیشه باید با تغییرات اجتماعی و تشکیلاتی به منظور افزایش استقامت و سرسختی ، اتکا به خود ، و قدرت مقاومت جامعه همراه باشد . 2 - اجرای برنامه ای برای اعلام و ابلاغ درک و احساس صحیحی از توان مبارزه دفاعی کشور با تکیه بر سیاست این نوع دفاع به تمامی مهاجمان احتمالی ، و همچنین اعلام نتیجه منطقی چنین سیاست دفاعی یعنی توان محروم ساختن مهاجم از نیل به اهداف مورد نظرش و تامکین هزینه های اضافی و بررسی مسائلی که برایش در خلال مبارزه دفاعی به وجود می آید ، به شرط وجود توان دفاع قدرتمندانه واقعی ، تبلیغات در مورد قدرت جنگی غیر نظامیان و آمادگی های موجود برای دست زدن به چنین اقدامی ، میتواند بازدارندگی این سیاست را افزایش دهد . نمیتوان تضمین کرد که هر نوع بازدارندگی - اعم از نظامی یا غیر نظامی - بتواند از وقوع حمله جلوگیری کند. بنابراین در صورت شکست احتمالی نیروی بازدارنده ، داشتن قدرت برخورد با ان ضروری است . برخلاف بازدارندگی با ابزار نظامی ، قدرت بازدارندگی دفاع مبتنی بر غی نظامیان مستقیما به توانایی نیروهای بازدارنده بستگی دارد و برعکس بازدارندگی با سلاح اتمی ، شکست آمادگی های دفاع غیر نظامی در جلوگیری از تهاجم نه تنها با نابودی و انهدام همراه نیست ، بلکه برای اولین بار کاربرد قدرت دفاع واقعی را به نمایش میگذارد . ادامه دارد ...
-
1 پسندیده شدهبرخلاف مفاهیم معمول ، ابزار این منازعه حتی در اشکال خام و بدون آمادگی های قبلی توانسته اند نقش های تاریخی عمده ای را در تمام بخشهای جهان ایفا نمایند. در کشورهای مختلف از جمله ، بلژیک ، بولیوی ، بلغارستان ، چین ، چک و اسلواکی ، دانمارک ، آلمان ، هائیتی ، کره ، هلند ، نروژ و روسیه این شکل منازعه به صورت ابزاراصلی یا عمده دفاع در برابر متجاوزان خارجی یا غاصبان داخلی و یا هر دو (اغلب خود جوش و بدون آمادگی و اموزش یا طراحی )درآمد. در دو کشور نروژ و روسیه این تکنیک برای اخراج حاکمان بیگانه و در کشورهایی مانند غنا ، مجارستان ، هندوستان ، ایرلند و سومالی علیه قدرتهای امپریالیستی مورد استفاده قرار گرفته است . در قرن حاضر ، در کشورهایی مانند السالوادور ، گواتمالا ، ایران و تایلند ، از این ابزار ها علیه دیکتاتوری های داخلی و ریشه دار و از دیرباز استقلال یافته ، استفاده گردیده است . این مبارزات با توجه به موفقیت یا شکستی که در دستیابی به اهداف تایین شده داشته اند و تا میزانی که به پیروزی های بعدی کمک کرده اند دارای نتایج مختلفی هستند . لیکن علیرغم بعضی شکستها ، سوابق موفقیت های مهم بیش از آن است که عموما شناخته شده باشند . در این موارد ، اشکال خاص بسیاری زیادی از منازعه مورد استفاده قرارگرفته اند . بعضی از آنها صرفا در قالب اعتراضات آرام نمود دارند . نوع دیگر مبارزه که به صورت عدم همکاری جلوه میکند توان فلج ساختن جامعه ، سیستم اقتصادی ، نظام سیاسی یا بخشهای ویژه ای از آن را دارد . در همان حال به شکل خاصی از مبارزه به منظور از هم گسیختن سیاست ها ، سیستم و دستگاه های اداری طرف مقابل دامن زده میشود . به طوری کلی روشهای مبارزه شامل موارد زیر است ؛ اعتراضات سمبولیک فلج سازی سیستم حمل و نقل تحریم اجتماعی اعتصابات موردی و عمومی عدم اطاعت مردم تعطیلی امور اقتصادی عدم همکاری سیاسی محو هویت های دروغین تحریم اقتصادی تظاهرات عمومی کاهش فعالیت ها انتشار روزنامه های ممنوع شده عدم اجرای دستورات به صورت عمومی کمک به فرار افراد تحت تعقیب پخش برنامه و تلویزیون از رادیو و تلویزیون مقاومت مخالفت عمومی با قانون گذاری مقاومت قضایی عدم همکاری توسط کارمندان غیر نظامی کارشکنی و تاخیر در قانون گذاری صدور و پخش اعلامیه هایی با مضمون مبارزه طلبی و مخالفت ادامه سیاست ها و اجرای قوانین قدیمی مخالفت دانشجویی تظاهرات موردی حفظ خودمختاری سازمانها و موسسات مستقل خرابکاری در صفوف سربازان غاصب و تحریک آنان به شورش ... روشهای خاص بیشماری دیگری نیز در موارد دیگری از مبارزه بدون خشونت و در وضعیت های متفاوت در رابطه با قضایای گوناگون مورد استفاده قرار گرفته اند . بنابریان اجرای دفاع غیر نظامی و نوع کلی مبارزه امکان پذیر بوده و قادرند که قدرت زیادی را حتی علیه حکام ستمگرو رژیم های نظامی سازماندهی کنند ، و آسیب پذیرترین بخشهای تمامی موسسات و دولتهای مبتنی بر برگزیدگان و حکام مسلط برای استفاده از منابع قدرت خودشان (قدرت سیاسی ، منابع اقتصادی ، مهارت ها و دانش ، عوامل نامرئی ، اداره حکومت و حتی ضمانت های اجرایی)متکی به همکاری مردم و موسسات جامعه ای هستند که بر ان حکومت میکنند . دسترسی به این منابع قدرت به همکاری و اطاعت گرو هها و موسسات زیاد ، گرسنل مخصوص و عموم مردم بستگی دارد . محدود نمودن و یا دریغ داشتن همکاری و اطاعت به طور مستقیم و یا غیر مستقیم ، دسترسی به منابع قدرت را کاهش یا قطع خواهد کرد . چنانچه بتوان در مقابل یک حاکم مطرود ، عدم همکاری و اطاعت را اعمال کرد و تداوم بخشید (معمولا سرکوب به منظور برقراری اجباری همکاری و اطاعت انجام میپذیرد) در این صورت توانایی آن رژیم در حکومت کردن و حفظ موضعش مورد تهدید قرار میگیرد. اگر علیرغم اقدامات سرکوبگرانه ، بتوان منابع قدرت حکومت را محدود و آنها را از وی دریغ کرد یا برای مدت کافی آنها را از وی جدا ساخت ، این کار میتواند به فلج سیاسی رژیم منجر شود. در موارد فشار شدید قدرت حاکم به آهستگی یا به سرعت از نظر سیاسی از پای در خواهد آمد . (از گرسنگی سیاسی خواهد مرد) این نوع تفکر در سیاسی و تبادل عملکرد فرهنگی در اشکال مختلف نشان میدهد که ما با نوعی از مبارزه سرو کار داریم که به وسیله فرهنگ یا مرزها محدود نشده است . بنابراین ، بالقوه میتواند به مسائل تجاوز در سطح بین المللی و اقدام غاصبانه در اقصا نقاط جهان مربوط شود . علیرغم این وضع نا مساعد ، دست اندرکاران مبارزه مسالمت آمیز خالق رویداد های مهمی بوده اند . موارد تاریخی بسیاری از مبارزات مسالمت آمیز (خود جوش) بر علیه تجاوزات و اشغالگران بیگانه و علیه اعمال غاصبانه داخلی وجود دارد . این رخدادها شایستگی تحقیق ، مطالعه و تجزیه و تحلیل دقیق را دارند - صرفا به سبب اینکه به وقوع پیوسته اند - و نشان میدهند که این نوع مبارزه دفاعی امکان پذیر بوده و میتواند قدرتمند و موثر باشد . در این بحث تشریح یا تجزیه و تحلیل این موارد امکان پذیر نیست و درجای دیگری میتوان آنها را یافت . دفاع مبتنی بر غیر نظامیان بر پایه این مبارزات نمونه بنا میگردد ، ولی از آنها نیز فراتر میرود . اگرما در مورد این میراث ، سیاست ، آمادگی ها و آموزش به تحقیق بپردازیم ، قادر خواهیم بود دانش خود را افزایش داده و موثر بودن این فن را تقویت کرده مهارت خود را در استفاده از آن توسعه بخشیم . بدین وسیله خواهیم توانست توان خودمان را در دستیابی به اهداف از راه مبارزه مسالمت آمیز را چندین برابر کنیم ، و خصوصا میزان قدرت مبتنی بر غیر نظامیان را افزایش دهیم . تا زمانی که برنامه ریزی و آمادگی ها از قبل بوجود نیامده باشد ، هیچ یک از موارد دفاع مبتنی بر غیر نظامیان به عنوان سیاستی معین (موفق و ...) نمیواند در اثبات موجودیت آینده آن ذکر شود . معهذا ، در دفاع از موجه بودن این سیاست مدارک تاریخی زیادی وجود دارد که به مراتب بیش از مدارکی است که برای نوآوری های عمده در جنگ تانکها ، سلاح های اتمی ، رادار ، سیستم راکت و بسیاری موارد کم اهمیت تر وجود دارد . اکنون ، ابداع و نوآوری ورای دانش و تجربه قبلی ، در سیستم تسلیحات نظامی به عنوانی امری (معمولی ، ضروری و سودمند) پذیرفته میشود . همین اصل در دفاع مبتنی بر غیر نظامیان نیز قابل اعمال است ، ولی در این مورد قدرت جهش از تجربه قبلی به توان آینده به مراتب کمتر از موارد نظامی بوده ، لیکن پیامد های آن بالقوه سودمندتر است . مردم یک کشور با داشتن یک برنامه تحقیقاتی ، تفکر استراتژیک ، طراحی قبلی و آموزش های ویژه عمومی ، بر اساس سیاست مبتنی بر غیر نظامیان ، میتوانند در مقابل اقدام غاصبانه داخلی و یا یک تجاوز خارجی همواره اماده باشند . این آمادگی در ایجادبازدارندگی و کسب توان دفاعی برای چنین سیاستی فوق العاده مهم است . ادامه دارد ... در قسمت دوم مقاله میخوانید که این شکل از دفاع نیاز به استراتژی ، آموزش و برنامه ریزی قبلی دارد که در مفهوم کلی میگوید باید نوعی از مدیریت بر آن حاکم باشد تا به موفقیت برسد ، پس این امواج ایجاد میشوند و سپس کنترل، لیکن خروجی لازم از وضعیتی که نه استراتژی داشته باشد و نه مدیریت و نه این خیزش ها برایند کلی جامعه باشد ، موضوع بشدت خطرناک خواهد شد . همانطور که در متن آورده شده دفاع مبتنی بر غیر نظامیان به ابزار های غیر نظامی مجهز است که به فلج اقتصادی ، فلج سیاسی و حتی فلج نظامی هم منجر میشود ، این سه موضوع به خلاء قدرت میانجامد و خروجی آن به مراتبط خطرناکتر خواهد بود ، مسئله که تجربه تاریخی اثبات کرده ممکن است به تهاجم خارجی ، دیکتاتوری خشونت بار داخلی و یا محو شدن نام و عظمت ان کشور در صحنه رقابت بین الملل شود ، ...
-
1 پسندیده شده[quote name='farhad29' timestamp='1360159632' post='298368'] برادر واریور آیا قصد ادامه دادن این مطلب زیبا را ندارید؟؟؟ بنده از وقتی که مطلب را خوندم منتظر بخش دوم بودم ولی دیگر نتوانستم طاقت بیارم [/quote] این مطلب نسبتا طولانی هست ، احتمالا 10 قسمتی خواهد شد ، اگر اجازه بدین بعد از کنکور ارشد مجدد شروع میکنم ، ... دوستانی که این مطلب رو دنبال میکنند به فهم دقیقی از مسایل دیپلماتیک جنگ سرد خواهند رسید ، مطلب بسیار زیبا و جالبی هست و توصیه میکنم کسی از دست نده ، در مورد جنگ دوم و پیمانهای مخفی ابرقدرتها و همچنین علل شکل گیری نبرد های مختلف هم ، هنری مطالب بسیار مهم و جالب توجهی داره که اگر عمری بود در سایت قرار خواهم داد ، ...
-
1 پسندیده شدهخب به حول و قوه الهی بقیه مطلب: ابتدا به ذکر مشخصات و ویژگی های هر یک پرداخته و سپس با کمک هم به بررسی نقاط قوت و ضعف هر کدام می پردازیم. راکت فجر 5 راکت فجر 5 با کالیبر 333 میلی متر ساخت جمهوری اسلامی ایران بوده و دارای برد اعلام شده 75 کیلومتر( برخی از کارشناسان نظامی برد واقعی این راکت را بیش از این می دانند که احتمالا بدلایل امنیتی این مقدار ذکر شده) می باشد. این راکت می تواند سر جنگی 175 کیلوگرمی که شامل 90 کیلوگرم مواد منفجره شدید الانفجار ( HE ) می باشد را حمل نماید. قابل به ذکر است که میزان مواد منفجره قابل حمل توسط این راکت کمی از بمب سقوط آزاد MK-82 هم بیشتر است!! و از این رو قدرت قابل ملاحظه ای را برای هر تیر از این راکت فراهم می آورد. لانچر راکت لحظاتی پس از شلیک این راکت از روی خودرو بنز با لانچر 4 تایی شلیک می شود. وزن هر یک از راکتها در لحظه پرتاب برابر 915 کیلوگرم می باشد. از زمان پر کردن مجدد آن اطلاع دقیقی در دست نیست. اپراتور سیستم می تواند توسط دستگاه کنترل از راه دور اقدام به شلیک راکتها نماید. راکتها می توانند بصورت یکی یکی یا در بازه های زمانی 4 و 8 ثانیه ای شلیک شوند( یعنی هر 4 ثانیه یک راکت یا هر 8 ثانیه یک راکت). لانچر راکت تا زاویه 57 درجه به بالا و 45 درجه به طرفین می تواند حرکت کند. لحظه شلیک راکت، به خروج گازهای پرسرعت از نازل موتور دقت کنید. این راکت از سوخت 2 پایه ( نیترو گلیسیرین+ نیترو سلولوز) استفاده می کند که علی رغم اینکه دارای تراست و ضربه ویژه کمتر نسبت به سوختهای مرکب می باشد اما ویژگی منحصر به فردی به این راکت عظیم الجثه میدهد و آن این است که موتور دارای سوزش بدون دود بوده و حتی در لحظه شلیک نیز تشخیص مکان لانچر آن با سیستم های اپتیکی طیف مریی به سادگی امکان پذیر نیست. به شعله خروجی از انتهای موشک دقت کنید: طول شعله 3.6 برابر طول خود موشک یعنی حدودا برابر 23 متر و کاملا بدون دود می باشد! راکت فجر 3( جلویی) در کنار راکت فجر 5 (راکت دوم) مشخصات: کالیبر: 333 میلی متر طول راکت: 6485 میلی متر حداکثر برد: 75 کیلومتر وزن سرجنگی(کامل): 175 کیلوگرم وزن مواد منفجره سرجنگی: 90 کیلوگرم HE ( نوع آن دقیقا مشخص نشده احتمالا آماتول یا RDX) فیوز: مشخص نشده( احتمالا مجاورتی) سوخت موتور: 2 پایه (نیترو گلیسیرین+ نیتروسلولوز) خطای دایره ای: مشخص نشده ( احتمالا زیر یک درصد) دمای عملیاتی: از 40- تا 50+ درجه سانتی گراد راکت T-300 Kasirga (توفان) راکت تی 300 با کالیبر 300 میلی متر ساخت ترکیه بوده و برد اعلامی آن برابر 40 (حداقل) و 100 (حداکثر) کیلومتر می باشد. این راکت بر مبنای راکت WS-1 چین ساخته شده و مشخصاتش تطابق زیادی با آن دارد. وزن سر جنگی راکت برابر 150 کیلوگرم می باشد که مقدار دقیق مواد منفجره آن نامعلوم است. این راکت با لانچر 6 تایی شلیک شده که وزن هر راکت در لحظه شلیک برابر 524 کیلوگرم می باشد. این سیستم اولین بار در رژه آنکارا به تاریخ 30 اوت 2006 به نمایش در آمد. سیستم موشکی تی 300 از دو قسمت تشکیل شده: سیستم پرتاب T-300 و موشک TR-300 . خودروی حامل موشک در حال بارگیری لانچر، به نحوه بارگیری دقت کنید لانچر راکت می تواند تا 60 درجه به بالا و 30 درجه به طرفین حرکت نماید. خودرو لانچر از نوع مان 6×6 می باشد. راکت دارای 4 باله ثابت و حداکثر ارتفاع پروازی آن (اوج ارتفاع گیری راکت) 30 کیلومتر است. حداکثر سرعت راکت برابر 3.6 ماخ می باشد. موتور راکت از سوخت جامد ترکیبی (کامپوزیتی) از نوع HTPB استفاده می کند که مخفف عبارت Hydroxyl Terminated Poly Butadiene است. خودرو حامل موشکهای یدکی سر جنگی راکت شامل 26000 گوی ساچمه ای فولادین می باشد که در هنگام انفجار به اطراف پراکنده شده و ایجاد بیشترین جراحت را می نمایند. لحظه شلیک راکت. به دود ناشی از موتور با سوخت مرکب دقت نمایید مشخصات: کالیبر: 302 میلی متر طول راکت: 4700 میلی متر حداقل برد: 40 کیلومتر حداکثر برد: 100 کیلومتر وزن سرجنگی: 150 کیلوگرم فیوز: مجاورتی سوخت موتور:ترکیبی از نوع HTPB خطای دایره ای(CEP): یک درصد دمای عملیاتی: مشخص نشده ان شاءالله ادامه دارد. . .