برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on جمعه, 29 شهریور 1398 در همه مناطق
-
1 پسندیده شدهخبر ، کوتاه بود و هیجان انگیز ، نزدیک به یک دهه انتظار برای رونمایی از یک سامانه دفاع هوایی بومی بالاخره به انتهای خود نزدیک شد و در نهایت از سامانه باور-373 رونمایی گردید . اگر چه تحریم های ظالمانه بر علیه نیروی های مسلح جمهوری اسلامی ایران و صنعت دفاعی کشور بیشتر از 40 سال است که ادامه دارد و این صنعت فراز و نشیبهای بسیار زیادی را بخود دیده ، اما بالندگی ، هوشمندی و اتکاء بر توان داخلی ، در نهایت محصولی را پدید آورد که هر ایرانی اصیل ، از مشاهده آن غرور مثبتی بدست می آورد که می تواند ره گشای گلوگاه های فناورانه آینده باشد . با این وصف ، پس از نزدیک به یکصد صفحه تحلیل و بررسی و گمانه زنی در بخش نخست این سلسله تاپیک سامانه پدافند هوایی باور373 (1) تصمیم گرفته شد تا پس از رونمایی از این سامانه بومی ، به مانند تاپیک سامانه اس-300 ، تاپیک جداگانه ای برای تحلیل و بررسی باور-373 ایجاد شود . نمایی از مراسم رونمایی از سامانه دفاع هوایی باور-373 مقدمه : همه ماجرا از سال 2010 آغاز شد ، زمانی که روسیه از تعهد خود مبنی بر تحویل سامانه های S-300PMU-1 شانه خالی نمود و در مقابل ایرانی ها نیز مدعی شدند تا یک سامانه دفاع هوایی پیشرفته تر از اس-300 را بصورت بومی توسعه داده و بخدمت خواهندگرفت ، اینک پس از 9 سال شایعات و حرف و حدیث ، سامانه باور-373 در روز صنعت دفاعی ( 22 اوت 2019 ) رونمایی گردید . یک سامانه تمام بومی ؟!!!!!! علیرغم اینکه روسها پس از روندی پر فراز و نشیب ، در نهایت سامانه های (S-300PMU-2(IR را در دسامبر 2016 بطور کامل تحویل ایرانی ها دادند ، اما همچنان شایعات داغی مبنی بر روگرفت (کپی ) بودن سامانه ایرانی از روی سیستم روسی ، در میان تحلیلگران داخلی و خارجی جریان داشت ، با این وصف ، ایران پس از کش و قوسهای فراوان ،و پیش از تحویل اولین سامانه روسی ، در دسامبر2016 زیرسامانه های مشخصی از باور373 شامل رادارها ، موشکها و نمای های از پیش تعیین شده ( محدود ) از سلول های پرتاب را به نمایش عمومی نهاد . لانچر سامانه S-300 PT اگر چه برخی تحلیلگران اطلاعاتی براین باور بودند که ایرانی ها بخش هایی از زیر سیستم های سامانه S-300PT تحویلی به بلاروس ( که در دهه هشتاد میلادی در قالب تقویت شبکه دفاع هوایی ارتش سرخ به همراه رادارهای استاندارد و موشکهای 5V55K/R با حداکثر برد 90 کیلومتر در این جمهوری سابق مستقر شده بود) را از این کشور خریداری نموده اند ، با این وصف ، برخی ناظران نظامی براین اعتقاد قرار دارند که صنعت دفاعی ایران ، بطور قطع مطالعات مستمری بر روی برخی ایده ها و فناوری های بکار رفته در محصول روسی داشته اند ، اما هر گونه ارتباط مستقیم میان سامانه S-300PT و باور-373 به تقریب غیر محتمل به نظر می رسد ، چرا که باور-373 بلحاظ بلوغ طراحی و همچنین کارایی ، با کمی تخفیف به سیستم های جدید تر روسی نظیر S-300PMU-2 و اس-400 نزدیکتر به نظر می رسد ، تا جایی که حداقل برمبنای ظاهر امر ، رادارهای آرایه فازی و موشک با برد 200 کیلومتری صیاد-4 به وضوح هرچه تمام تر بلحاظ فیزیکی مشابه همتایان خارجی خود هستند . علاوه براین ، باور-373 از کشنده بومی ( البته با ریشه روسی ) استفاده کرده و پرتابه موشکی این سیستم دفاع هوایی بومی در مقایسه با سیستم پرتاب سرد ( کولد لانچ ) اس-300 مجهز به لانچرهای دایره ای ، از سیستم پرتاب مستقیم ( هات لانچ ) از درون لانچرهای مکعبی بهره می برد . برای کمک به خواننده و جلوگیری از هر گونه سردرگمی جدول ذیل قابل بررسی است : مقایسه اجمالی میان سامانه دفاع هوایی اس -300 روسی و باور-373 ایرانی از بالا به پایین : خودروی TEL رادار درگیری رادار کسب هدف رادار مدیریت صحنه نبرد مشخصات : با توجه به اطلاع از این مساله که باور-373 یک سامانه بومی ایرانی است ، بطور قطع برخی مشخصات و الگوهای موجود در اس-300 در آن قابل مشاهده است . بلحاظ اندازه فیزیکی ، باور-373 در مقایسه با محصول روسی ، مقداری بزرگتر به نظر می رسد ، بنابراین ، نسبت به سامانه سوم خرداد که در ژوئن 2019 یکفروند پهپاد آمریکایی را ساقط نمود ، قابلیت استتار ان ، به نسبت مشکل تر بوده ، با این حال ، هنوز تحرک بالایی را بخود می بیند ، چرا که کشنده 10 در 10 ذوالجناح بعنوان TEL این سیستم عمل نموده و علاوه براین ، رادارها و پست تاکتیکی فرماندهی و کنترل (C2) آن نیز قابلیت نصب بر روی خودروی هشت در هشت "ظفر" ر ا خواهد داشت که هردوی این کشنده ها ، پتانسیل کاملی برای حرکت در سطوح خارج جاده ای به نمایش می گذارند . چنین وضعیتی برای شبکه دفاع هوایی ایران ، یک توانایی پراهمیت به نظر می رسد ، به این علت که علیرغم وجود یک شبکه گسترده جاده ای ، وسعت این کشور به گونه ای است که سامانه فوق استقرار در مناطق به نسبت صعب العبور را می طلبد و این نیز بدان معنا خواهد بود که باور-373 را می توان در هر نقطه ای مستقر نمود . شاید تنها زیر سیستم سامانه بومی ایرانی که بصورت نیمه متحرک طراحی و تولید شده ، رادار معراج-4 است که نقشی مشابه رادارهای 64N6E/91N6E بیگ برد در سامانه روسی بعنوان رادار مدیـریت صحنه نبرد را بر عهده دارد . این که رادار فوق بر روی یک تریلر نیمه متحرک ( کششی ) قرار گرفته و توسط یک کامیون غیر نظامی جابه جا میشود ، چندان مساله پر اهمیتی به نظر نمیرسد ، چرا که برد به نسبت زیاد این رادار بدان اجازه می دهد تا در عمق منطقه نبرد و دور از تهدید مستقر شده و در مقایسه با رادارهای موجود در خط مقدم دفاع هوایی ، ازامنیت بیشتری بر خوردار باشد . رادار مدیریت صحنه نبرد معراج -4 : به اعتقاد برخی تحلیلگران نظامی ، در واقعیت ماجرا ، ایرانی ها رادار معراج-4 را بعنوان یک سیستم جدایی ناپذیر از باور373 محسوب نمی کنند ، اما ارتباط بسیار نزدیکی میان این رادار و فرآیند توسعه باور-373 وجود دارد که درجریان رونمایی نیمه رسمی از معراج-4 در سال 2016 عیان گردید . در حقیقت امر ، معراج -4 ، یک دارایی با ارزش رزمی بسیار بالا درشبکه دفاع هوایی یکپارچه (IDAS) ایران بشمارمی رود که ماموریت کنترل فضای هوایی و انتقال اطلاعات به سامانه های پایین تر برعهده آن گذاشته شده است . این رادار که یک رادار آرایه فازی در باند S محسوب میشود ، بر اساس اطلاعات موجود قابلیت رهگیری 100 هدف بطور همزمان را داشته ، ضمن اینکه برخی معتقدند که رادار معراج -4 قابلیت های اجرای ضد ضد عمل الکترونیک (ECCM) بسیار قدرتمندی شامل " Burn Through ، SLB و SLC ، پرش فرکانس ، PRF Jitter ، PRF Staggering ، JATS ، فشرده ساز پالسی ، MTI ، CFAR ، Clutter Map و در نهایت Low SLL Antenna را در اختیار داشته باشد که نشاندهنده انعطاف پذیر بودن ان است . پی نوشت : 1- منابع در انتهای مقاله درج خواهد شد . 2- بدلیل اینکه این تاپیک دومین تجربه شخصی در برگردان یک متن تخصصی در حوزه پدافند هوایی است ، ممکن است در ترجمه برخی اصطلاحات ، کاستی هایی وجود داشته باشد ، طبیعتا از دوستان فاضل و دانشمند انتظار میرود تا در بهینه شدن متن کمک لازمه را نمایند . 3- ادامه دارد ................. صرفا" برای میلیتاری /مترجم : MR9
-
1 پسندیده شدهنمایی از خط تولید تامکت ، کالورتون - اواسط دهه هشتاد میلادی ( 1986) https://www.aparat.com/v/LTxCj
-
1 پسندیده شدهدستهای بلندتر برای مقاومت قابلیتهای افزون تر برای واحدهای ضد زره حزب ا... لبنان تابستان 2006 ، برای طرفهای درگیر در شمال سرزمین های اشغالی و جنوب لبنان ، زمان بسیار حساسی بشمار می آمد . به اعتقاد بخش مهمی از ناظران نظامی ، یک گروه کوچک شبه نظامی شیعه در برابر واحدهای آموزش دیده IDF یکی از معدود موفقیتهای نظامی اعراب پس از شکستهای پی درپی از سال 1948 ( به استثنای بیلان ارتش مصر در جنگ 1973 ) را به ثبت رساندند که در تاریخ پرفراز و نشیب نظامی اعراب ، تنها نقطه روشنی است که دیده میشود . این موفقیت بلحاظ نظامی ، بدان دلیل پر اهمیت محسوب میشود که با تلفات نسبی واحدهای زرهی ارتش اسراییل ( بعنوان رکن اصلی نبرد زمینی ) بخصوص علیرغم بکارگیری تانکهای اصلی میدان نبرد مرکاوا-3 و مرکاوا-4 که در گذشته غیر قابل دفاع تبلیغ می شد ، همراه گردید . با این پیشینه تاریخی ، تبادل آتش میان واحدهای ضد زره حزب ا... لبنان و واحدهای ارتش اسرائیل در هفته نخست سپتامبر 2019 که گفته میشود یک نفربر زرهی IDF در جریان آن هدف قرار گرفته ، بار دیگر اهمیت تقابل تاریخی میان تسلیحات ضد زره حزب ا... و قابلیتهای زرهی چشمگیر IDF را در نزد تحلیلگران نظامی ، برجسته نمود . در این میان ، مهمترین سلاح ضد تانک حزب ا... در جنگ 2006 ، موشکهای 9M113 کورنت ، محصول صنایع نظامی روسیه بشمار میرفت که با بیلان ثبت شده در این درگیری ها ، موفقیتی بسیار بزرگ برای سیستم روسی و افزون تر نمودن سطح تهدیدات بر علیه تجهیزات زرهی ناتو در حوزه قابلیتهای بقاء در میدان نبرد فراهم آورد . گزارشهای موجود نشاندهنده آن است که حزب ا... لبنان علیرغم تلاشهای متعدد ، موفق نشده بود تا بطور مستقیم به این تجهیزات دسترسی یابد ، به همین دلیل ، طرف سومی ( سوریه ) برای تحویل این سامانه ها در نظر گرفته شد . تاثیر حضور این سلاح در میدان نبرد ، تا آنجا بود که پس ازپایان درگیریها ، اسرائیل فشار قابل توجهی رابر مسکو برای توقف یا محدود نمودن صادرات این سیستم ها اعمال نمود تا حزب ا... قابلیت ذخیره سازی زرادخانه موجود یا دسترسی به مهمات پیشرفته تری نظیر KORNET-EM را در اختیار نداشته باشد . اما تنها سه سال پس از تابستان داغ 2006 ، گزارشهای جسته و گریخته ای مبنی بر انتقال کامل بخشی از کورنتهای موجود در سازمان رزم ارتش سوریه به کره شمالی با هدف ایجاد زمینه مناسب برای خرید موشکهای ضد زره جدید کره ای که با فناوری مشابهی توسعه پیدا کرده بودند ، منتشر گردید . متعاقب این اخبار ، در سال 2016 ارتش کره شمالی از جدید ترین موشک ضد زره خود با شناسه Bulsae-3 رونمایی نمود که بلحاظ ظاهری ، پلتفرم مشترکی با کورنت را به نمایش می گذاشت ، درحالی که از فناورهای پیشرفته تری برخوردار می بود . برخی منابع معتقدند که Bulsae-3 از همان ابتدای رونمایی ، وارد خدمت عملیاتی شده ، اما قابلیتهای رزمی آن برای سالها در معرض عموم قرار نگرفته بود . KN-02 TOSKA ( چپ ) و OTR-21 ( راست ) از سویی دیگر ، سوریه سابقه طولانی در خرید و کاربرد سامانه های محصول کره شمالی داشته و در گذشته برخی محصولات روسی را برای خرید انبوه مشتقات کره ای آن ، به این کشور شرق آسیا تحویل داده است ، تا جایی که می توان گفت موشک کره ای KN-02 TOSKA در نتیجه انتقال فناوری موشک روسی OTR-21 از سوی سوریه توسعه پیدا نموده است . برخی از ناظران براین اعتقادند که این احتمال وجود دارد که بدلیل اعمال محدودیتها افزون تر روسیه بر صادرات این نوع پیکربندی های ضد زره ، سوریه با امضاء موافقتنامه ای با طرف کره ای ، زمینه لازم برای توسعه فناوری Bulsae-3 را فراهم آورده و یا اینکه ایده توسعه قابلیتهای کورنت ، اساسا" از سوی حزب ا.... و با واسطه سوریه انجام گرفته باشد . به این ترتیب ، تصور می شود که Bulsae-3 امروز به عنوان سامانه اصلی ضد زره حزب ا... جانشین ذخیره رو به پایان کورنتهای روسی شده باشد و احتمالا در نبردهای آینده شاهد روندی گسترده بکارگیری این سلاح بر علیه توان زرهی ارتش اسراییل خواهیم بود ، گرچه این امر احتمالا " وابستگی روزافزون حزب ا... به تسلیحات کره ای ، در کنار مباحث مربوط به آموزش و پشتیبانی را در پی خواهد داشت . درصورتی که تاثیر ورود این سلاح به درگیری های غیر قابل پیش بینی در خاورمیانه را نادیده بگیریم ، فروش یا ارسال این تسلیحات ، زمینه مناسبی را برای ارزیابی سامانه های تسلیحاتی کره شمالی در میدان نبرد واقعی فراهم آورده و به کارشناسان کره ای کمک می کند تا موثرترین شیوه ها را برای بروزرسانی چنین تسلیحاتی در پیش گیرند . بن پایه پی نوشت : 1- به اعتقاد منابع نظامی ، مهمات ضد زره Bulsae-3 در رده موشکهای ضد تانک هدایت شونده لیزری قرار دارد که احتمالا " بردی بیشتر از نمونه پایه کورنت ( 5.5 کیلومتر ) را در اختیار کاربر می گذارد. 2- اصرار نویسنده متن مبنی بر وصل کردن حزب ا... به کره شمالی بسیار عجیب هست ( حالا سوریه را شاید بشود قبول کرد ) ، در حالی که بغل گوش حزب ا... ، ما به شکل رسمی کورنت را تولید می کنیم و احتمالا هم تا الان ان را توسعه هم دادیم . 3- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . صرفا" برای میلیتاری /مترجم : MR9
-
1 پسندیده شدهسلام علیکم در پاسخ به نقد مطرح شده در میلیتاری واکنش جالبی بود ایران در «ماکس» به دنبال چیست؟ ============== برشهایی از این مقاله : این دو غرفه اگرچه در فضاهای نسبتا مناسبی قرار گرفته بودند ولی به نظر میرسد نسبت به سال های قبل از غنای کمتری (لااقل در زمینه بصری) برخوردار بودند. برای مثل در ماکس ۲۰۱۷ (دوره قبل) تجهیزات بیشتری در حوزه موشکی، فضایی، تولید لاستیک های هواپیما، انواع دوربین ها و .... نیز در غرفه ایران موجود بود اما امسال شاهد دستاوردهای کمتری در این حوزه ها بودیم. ارائه این توانمندیها در نمایشگاههایی مانند ماکس، علاوه بر نمایش توانایی کشورمان در حوزه های مختلف، قطعا تاثیرات زیادی نیز در حوزه صادرات و فروش دارد. حضور ایران در چنین نمایشگاه هایی بجای اینکه ویترین توانمندی ها و دستاوردهای علمی و فناوری ایران باشد، محدود به چند ماکت و بروشور نباشد. ================ و در نهایت ، چیزی که نویسنده این مقاله به ان اعتراف کرده : یادمان باشد که تا حدود ۱۴ ماه دیگر، طبق قطعنامه ۲۲۳۱ سازمان ملل، تحریم های نظامی ایران در سطح جهانی برداشته شده و این موضوع فرصت مغتنمی را پیش روی کشورمان قرار خواهد داد تا هم در حوزه صادرات و هم خریدهای احتمالی به شکل جدیتر وارد شود پی نوشت : 1- باید مطالبه داشت تا در این مملکت یک عده ای پاسخ گویی را یاد بگیرند . 2- بر خلاف سالهای قبل که نقدهای وارده ، در اغلب موارد با ادبیات غیر متعارفی صورت می گرفت ، اما با واکنش هایی که در پی نقدهای مطرح شده مستدل در میلیتاری رصد شد ، میشود چنین تحلیل کرد که مسیر درستی را دنبال می کنیم .
-
1 پسندیده شدهغرفه ایران در نمایشگاه ماکس -2019 خوب از سورپرایز مشرق نیوز - بخش مشعشع دفاعی شروع می کنیم کوثر 88 در ماکس 2019 پرواز می کند تاریخ خبر 31 تیر 1396 و محض اطلاع سردبیر این بخش ، امروز ششم شهریور 1398 ( بیشتر از دوسال ) هست تنها چیزی که در غرفه ساده و بی آلایش ایران !!!!!!! در نمایشگاه ماکس 2019 رصد شده ، صرفا" یک صفحه نمایش بزرگ و فیلم تاکسی کوثر-88 هست . ==================== به گفته مقامات مسئول ، صنایع دفاعی ایران بیشتر از 770 محصول دفاعی تولید می کنند ، سئوال این هست ، اگر به دلایل مختلف ، امکان بردن حداقل یک هفتم این محصولات به نمایشگاه نیست ، امکان چاپ بنر ، بروشور ، ماکتهای مقیاس یک -یک و ... که امکان پذیر بود ، مسئولان محترم بخش بازار یابی وزارت دفاع و حوزه تبلیغات دفاعی دقیقا" مشغول چه کاری هستند ؟!!!! ===================== دیروز در این لینک و بروزرسانی بحث تاکتیک های ارائه محصول ، ارائه ماکتهای مناسب و استاندارد مقداری بررسی شد ، الحق و الانصاف ، یک مجموعه عریض و طویل نظیر وزارت دفاع ، توانایی تولید ماکتهای استاندارد از محصولات بومی خودش را برای نمایش در این موقعیتها ندارد ؟؟؟ دقت کنید ، احتمالا پیشرانه های سری طلوع را در نمایشگاه ارائه کردند ، بدون تعارف ، این شکل نمایش دستاوردها ، جز تحقیر صنایع دفاعی ، معنی دیگری ندارد ویدئوی غرفه ایران ، مشاهده و قضاوت کنید برای کشوری که بیشتر از 500 محصول دفاعی دارد ................... https://www.aparat.com/v/jbZl1
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهاصل مطلب رو برای سنترال تهیه کردم اما چون تصاوبر برای بازدیدکننده مهمان در سنترال نمیاد سعی کردم مطلب رو اینجا هم قرار بدم این تصاویر مربوط به نحوه ساخت و پرتاب بمبی در جنک جهانی دوم می باشد که توانست از راه دور سد های آلمان نازی رانابود کند بمب همچون سنگ برروی اب جهش نموده و در نهایت موجب نابودی سد میگردد عملیاتی متحورانه گه فیلمی از آن ساخته شد ابتدا هواپیماهای اسپید فایر وظیفه عکاسی و شناسایی محل رو به عهده گرفتندو سپس وظیفه بمباران سد ها به هواپیما های لنکستر سپرده شد بمب افکن های سنگین دی هاویلند از اسکادران های 617 عهده دار این امر شدند پرواز در ارتفاع پایین وظیفه اسکادران عمل کننده جهت شلیک دقیق بمب ها شد سد شکسته شده چهار ساعت بعد از حمله در آن زمان بمبی که بتواند چنین کاری انجام دهد وجود نداشت نحوه جهش روی آّب و دستکاه های هدف گیری برای هدف گیری دقیق دستگاهی اختراع شد که با قرار دادن دو پایه سد در دوطرف و گونیا کردن محل تلاقی بمب را دقیقا در راستای مرکز سد رها می کرد در این حمله 92 کارخانه اسیب دید و 12 کارخانه به طور کلی نابود شد همچنین 8 پل اسیب دیدو 12 پل به طور کامل نابود شد 133 نیرو در این عملیات شرکت داشتند که 53 تفر کشته شدند بمب های جهنده با توجه به وجود تور های ضد اژدر در اطراف سد ها و همچنین پدافند بسیار قوی بمب های جهنده اختراع شد بمب هایی که همچون توپ می پرید عکس از اسکادران عمل کنندهRoyal Air Force, 617 Squadron نحوه پرتاب بمب از هواپیما نقشه حمله هواپیمای عمل کننده Lancaster NX611 حمله توسط سه اسکادران 9-5-5 تایی صورت گرفت که در نهایت 8 هواپیما نابود شد گای گیبسون فر مانده اسکادران عمل کننده موفق به کسب نشان ملکه ویکتوریا گردید
-
1 پسندیده شدهبا سلام مشخصاً شباهت جالبی است و تا حال حاضر به این شباهت نسبی زیاد توجه نکرده بودم ، با این حال ، ماجرای حمله به سدهای آلمانی ، در جای خودش موضوع خوبی برای پرداختن هست . نکته جالب اینجاست که علاوه بر فیلمی که در سال 1955 ساخته شد ( یک فیلم سیاه و سفید ) دهها عنوان کتاب و ویژه نامه برای معرفی کامل هواپیماها و خدمه هوایی این عملیات به چاپ رسیده است گای گیبسون رهبر عملیات خدمه بمب افکن های لانکاستر قبل از حمله پی نوشت : برای چنین عملیاتی که شاید تاثیر نسبی بر روند جنگ داشت ، چنین تبلیغات گسترده ای صورت می گیرد ، حالا سئوال اینجاست ، برای نبردهوایی که 8 سال طول کشید ، چقدر کار شده ؟؟؟
-
1 پسندیده شدهبخش دوم : ماموریت بارریزی در ارتفاع کم ، مهمترین ویژگی هرکولسها بعنوان یک پرنده ترابری تاکتیکی است با فرارسیدن نوامبر 1965 ، نخستین نمونه های این جنگ افزار جدید ، برای تست اولیه به پایگاه هوایی اگلین ارسال شد . براساس اسناد منتشر شده ، آزمونهای نیروی هوایی روی این سلاح جدید ، 4 هدف عمده را تحت پوشش قرار می داد : 1- چگونگی پرتاب محموله و مسیر بالستیکی خروج مین از پرنده های سی -123 یا سی-130 ، 2- ارزیابی عملکرد فیوزهای دوگانه نصب شده ، 3- تعیین قابلیت اطمینان هر کدام از زیرسیستم های موجود 4- ارزیابی عملکرد سیستم های امنیتی و مسلح سازی و بدست آوردن اطلاعات لازم در خصوص عملکرد محموله در مرحله نهایی پرتاب . در حقیقت آزمایشات صورت گرفته بر روی این مین جدید ، یک تلاش مشترک میان مرکز توسعه تسلیحات (DAD) ، مرکز رزم هوایی تاکتیکی (TAWC) ، مرکز رزم هوایی ویژه ( SAWC) و فرماندهی مهمات هوا به زمین نیروی هوایی (APGC) بشمار می آمد و در نهایت ، جزییات تکنیکی مربوط به رها سازی محموله با چتر نجات ، توسط فرماندهی تاکتیکی نیروی هوایی (TAC) فراهم گشت . در جریان 75 پرتاب شبیه سازی شده به داخل آب در پایگاه هوایی اگلین ، یک روش بسیار جدید برای رها سازی این محموله به داخل یک رودخانه با شدت جریان آب بالا ، توسعه پیدا نمود ، بدین گونه که حسگرهای موجود بر روی مین با شناسایی مانع در رسیدن امواج نوری ، فعال شده و عمل مسلح سازی را بسرعت انجام می دادند. علاوه برآن ، حسگرهای این مین جدید به شکل جداگانه روی مین های غیر واقعی (مشقی ) بر روی یک پل واقعی و یک جرثقیل شناور به مورد آزمایش گذاشته شد ، با این وصف ، بدلیل عدم وجود امکانات و شرایط لازم ، هیچ تستی با مهمات واقعی در اگلین صورت نپذیرفت ولی براساس داده های بدست آمده ، این مین به شکل تئوری ، با ایجاد یک انفجار یک کیلوتنی می توانست یک سازه مسلح را در یک فاصله 20 تا 30 فوتی بالاتر از خود ، بطور کامل منهدم نماید . پس از اتمام آزمایشات مربوط به سلاح ، طرح اولیه عملیات تهاجمی به پل در 28 فوریه 1966 ریخته شد . مرکز رزم هوایی تاکتیکی نیروی هوایی ارتش ایالات متحده براساس داده های بدست آمده نتیجه گرفت که شانس موفقیت این طرح بسیار اندک خواهد بود ، چرا که پرنده ترابری برای دورماندن از برد موثر آتش جنگ افزارهای پدافند هوایی ویتنام شمالی ، می بایست در فاصله دورتری از هدف ، محموله خود را به دورن رودخانه پرتاب نماید . البته پیشنهادهای جایگزینی هم ارائه داده شد ولی براساس اطلاعات منتشر شده ، شانس آنها کمتر از طرح اولیه برآورد گردید . علیرغم تمام تردیدهای بوجود آمده ، در چهارم آوریل 1966 ، طرح مرکز رزم هوایی تاکتیکی نیروی هوایی با شناسه پروژه 1959 " ماه کارولینا" ، تصویب و براساس آن ، دوسری خدمه به همراه دو فروند پرنده ترابری تاکتیکی C-130E از فرماندهی ترابری تاکتیکی نیروی هوایی برای اجرای عملیات برگزیده شدند . نشان اسکادران شصت و یکم ترابری این واحد از 1942 تا کنون ، ماموریتهای مهمی را به انجام رسانده است . گروه نخست توسط سرگرد ریچارد رمرز و گروه دوم توسط سرگرد توماس کیس ، که هردو جمعی اسکادران شصت و یکم ترابری بودند ، رهبری می گردید . به منظور اجرای دقیق این عملیات محرمانه ، هر دو هرکولس به رادار AN/APN-161 ( بعنوان یک رادار مجهز به نقشه با رزولوشن بالا که به شکل ویژه برای هرکولس تولید شده بود ) مجهز شدند . این پرنده ها به کد سکان عمودی (513-64 و 511-64) از طریق سلسله مراتب فرماندهی گروه نهم نیروی هوایی ، لشکر 839 هوایی مستقر در پاسیفیک ( وینگ 314 جمعی پایگاه ترابری تنسی ) به این عملیات اختصاص یافتند و تجهیزات لازم از جمله سخت افزار ناوبری شبانه و پرواز در شب بدانها افزوده شد . آموزش : میان 11 تا 12 آوریل سال 1966 ، دو سری خدمه منتخب ، در پایگاه هوایی اگلین ، آموزشهای ویژه ای را برای تخلیه محموله ویژه خود در ارتفاع پست پشت سر گذاشتند . این آموزشها ، شامل 3 ساعت جهت یابی شبانه ، 40 ساعت آموزشهای فشرده آشنایی با سلاح جدید ، 20ساعت مطالعه هدف ، 20 ساعت مرور برنامه ریزی برای حمله ، 25 ساعت پرواز روزانه ، و در نهایت 50ساعت پرواز شبانه می گردید و پس از اتمام این آموزشها ، دو سری خدمه که کاملاً آماده شده بودند ، در مجموع 14 بار عملیات پرتاب محموله در شرایط واقعی را در شب تمرین نمودند . پس از اتمام آموزشها ، خدمه به همراه دو فروند هرکولس مجهز شده ، در 19 ماه مه 1966 ، تحت شدیدترین شرایط امنیتی وارد پایگاه هوایی دانانگ شده و پس از ورود ، اطلاعات تکمیلی از هدف ، در اختیار آنان قرار گرفت . با آماده سازی های نهایی ، سرانجام در 20 ماه مه 1966 ، فرماندهی کل نیروهای ارتش ایالات متحده در اقیانوس آرام ، دستور اجرای عملیات " ماه کارولینا" را صادر نمود . بر اساس این دستور ، فرماندهی ستاد نیروی هوایی هفتم مستقر در اقیانوس آرام ، 26 تا 28 ماه مه 1966 را برای انجام عملیات انتخاب نمود .با این وصف ، علیرغم وجود شرایط مطلوب، اولین ماموریت نخست در 29 ماه برنامه ریزی گردید و هر دو پرنده بطور کامل برای اجرای تهاجم آماده شدند ، با این تبصره که هواپیمای دوم بعنوان ذخیره پرنده نخست ، در نظر گرفته شد تا درصورت هرگونه پیش آمد ناگهانی، توقفی در حمله صورت نگیرد . براساس طرح پرواز ی ، به محض اینکه پرنده نخست به دهانه رودخانه سونگ مای می رسید ، پرنده دوم فراخوانده می شد تا ضریب موفقیت به شکل چشمگیری افزایش یابد. هرکولس شماره یک ، پس از تیک آف ، در ارتفاع 100 فوتی بسمت هدف حرکت می نمود تا به فاصله 12000 فوتی دهانه پل تان هوا برسد و بسرعت محموله مورد نظر را تخلیه نماید . طبق برنامه ریزی های صورت گرفته ، در صورتی که عکس العمل خدمه پدافند هوایی ویتنام شمالی ، مطلوب ارزیابی می شد ، خلبان اجازه داشت تا 5000 فوت دیگر به هدف نزدیک شود و حداکثر در فاصله 7000 فوتی هدف ، محموله را تخلیه کند . با رسیدن به فاصله ایمن ، خلبان 400 پا ارتفاع می گرفت و سی ثانیه فرصت پیدا می کرد تا 5 عدد مین را تخلیه کرده و با گرفتن ارتفاع ، منطقه را بسرعت ترک نماید . ادامه دارد ...............
-
1 پسندیده شدهبا سلام البته این مساله سالهاست که دارد انجام می شود ، بعنوان مثال ، نیروی هوایی ارتش ایالات متحده ، در تابستان سال 1972 و در جریان عملیات رزمی با شناسه " جیب پول " ، محیط اطراف بندر هایفونگ را که در آن زمان تنها راه دریایی ویتنام شمالی بشمار می رفت و عموماً با شناسه " گذرگاه هنریتا" شناخته می شد در طول 8 ماه ، با استفاده از 108 عدد مین مارک -52 و 11000 عدد مین مارک -36 مین گذاری کرد و چنان فشاری به این کشور وارد آورد که دولت این کشور مجبور شد تا عملیات آفندی خودش را متوقف کند . استراتوفورترس کهنه کار در حال مین ریزی هوایی ( احتمالاً مین های مارک 36 ) مین مارک -36 مین مارک -52 و یا حتی قدیمی تر از جنگ ویتنام ، نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا در جریان جنگ دوم بیشتر از 20000 مین را در اتلانتیک فروریخت که منجر به غرق بیشتر از 638 فروند شناور گردید .
-
1 پسندیده شدهبا سلام در ارتباط با عملیات سرکوب پدافند هوایی ارتش ایالات متحده در جنگ ویتنام ، حرف و حدیث زیاد هست و مسلما" آنچه که در فضای وب وجود دارد ، صرفا" نگاه ارتش ایالات متحده به تاثیر گذاری عملیات SEAD هست . با این حال آمارهای جالبی در این زمینه وجود دارد : در جریان عملیات موسوم به رولینگ تاندر ، ( یکم مارس 1967 تا 31 مارس 1968 ) و در قالب ماموریت های موسوم به مشت آهنین (IRON HAND) ، بیشتر از 1146 تیر موشک شرایک شلیک شد که آمریکایی ها ادعا کردند که بیش از 370 دستگاه رادار فن سانگ ویتنام شمالی را منهدم کردند . در مقابل ، دو فروند F-105F در جریان ماموریتهای وایلد ویزل ، 12 فروند F-105F در قالب ماموریتهای بیاب و بکش (HUNTER-KILLER) و 85 فروند F-105D در جریان اجرای حملات مستقیم با مهمات سقوط آزاد به سایتهای موشکی ، ساقط شدند . حالا آمار ارتش ویتنام شمالی از نبرد با نیروی هوایی ارتش و سپاه تفنگداران ایالات متحده : بازه زمانی 1968 تا 1973 : 3228 مرتبه درگیری با پرنده های رزمی 366 مرتبه درگیری با پهپادها تعداد موشکهای شلیک شده : 5248 تیر تعداد پرنده های ساقط شده : 87 فروند درصد تاثیر سامانه سام-2 : 1.6 طبق آمار دفاع هوایی ارتش ویتنام شمالی ، میانگین موشکهای شلیک شده به ازای هر پرنده ساقط شده در این سالها ، 26 تیر بوده است این آمار در عین بکارگیری و توسعه همزمان تاکتیکهای SEAD توسط ایالات متحده بدست آمده . حالا در جریان عملیات لاین بیکر-2 (18 تا 29 دسامبر 1972 ) سامانه های دفاع هوایی ویتنام شمالی ، علیرغم بلوغ تاکتیکهای سرکوب ، 147 مرتبه با پرنده های رزمی آمریکایی درگیر شده بودند که در نتیجه 31 فروند پرنده رزمی شامل تاندرچیف ها ، فانتوم ها و ... و 14 فروند بی-52 را ساقط کردند . در مورد تاثیر تاکتیکهای SEAD زیاد نباید اغراق کرد ، چرا که به اعتراف خود آمریکایی ها ، در صورت وجود تجربه بالا در میان خدمه پدافند هوایی و اجرای صحیح تاکتیکهای anti-sead ، عملا" کارایی چنین ماموریتهایی به زیر 50 درصد نزول پیدا می کند . پی نوشت : حالا کاری به شرقی یا غربی بودن مهمات ضد تشعشع یا پدافند موشکی ندارم ، اما سخت افزار فقط بخشی از نبرد هست ، ( در بهترین حالت 50 درصد ) ، در حالی که 50 درصد بعدی ، تاکتیکهایی است که دو طرف برای از میدان به در کردن همدیگر استفاده می کنند که آن هم بستگی به کیفیت آموزش آنها دارد .
-
1 پسندیده شدهبا سلام پدر بزرگ تمامی موشکهای سوخت مایع آمریکایی ، روسی ، چینی ، فرانسوی و .... ،موشک وی-2 آلمانی است . حتی نوع خودروهای پشتیبانی (اعم از سوخت ، اکسید کننده ها و ..) به تقلید از مجموعه وی -2 طراحی و ساخته شده است .
-
1 پسندیده شدهبا سلام خدمت برادر عزیز جناب hamedof . قبل از همه از مطلب بسیار جذاب شما تشکر می کنم البته بنده در ارتباط با استاتوس جنابعالی که فرمودید ، علوم نظامی همه ان چیزی نیست که در ذهن دوستان درارتباط با مطالعه و بحث بر روی تجهیزات نظامی است ،می باشد ، با شما بشدت موافق هستم . انجمن میلیتاری در کنار تمام ویژگی های مثبت ، یک نقطه ضعف بزرگ دارد و ان نبود بحث های مبنایی در حوزه علوم نظامی است . بدین معنی که در ارتباط با مبانی سخت افزاری کارهای ارزنده و بسیار خوبی انجام شده ولی در حوزه اصول مبانی هر حوزه در علم جنگ ، کار زیادی صورت نگرفته و متاسفانه از این قبیل مطالب کمتر استقبال می شود . اما در ارتباط با مطلب شما ، باید بگویم که در جریان طراحی عملیات متفقین برای حمله به نرماندی ، یکی از مسایلی که تا کنون درباره ان کمتر بحث شده ، نقش ایستگاه های هواشناسی در زمان بندی این عملیات و از سویی دیگر فریب واحدهای اطلاعاتی ورماخت بااستفاده از ارائه مطالب نادرست از وضعیت آب وهوا و همچنین جلوگیری از نصب ایستگاه های هواشناسی توسط ارتش آلمان در حوزه دریای شمال ، اقیاتوس آتلانتیک و دایره قطبی بود . این مساله بسیار مهم بوده ، هرچند تا به حال بنده دراین ارتباط ، مطالب مفید به فایده ای در وب به زبان فارسی مشاهده نکردم . با تشکر
-
1 پسندیده شده[quote name='smorteza' timestamp='1404743246' post='391114'] جنگنده های روسی که به عراق فرستاده شده اند از نظر فیزیکی در شرایط عملیاتی نیستند و حتی سالها در انبار دپو شده بودند و عملیاتی کردن آنها با تلاش شبانه روزی (که از روسها بعیده) به یک ماه کار فنی سنگین نیاز داره علاوه بر آن عراق دیگر خلبانی برای این هواپیما نداره!!!!!!!۱ اما چرا su25 رو عراق انتخاب کرد؟ در اصل باید بگویم این انتخاب سپاه بود چون: ۱) تنها هواپیمایی که سپاه میتونه از پس زیر ساخت فنی اون بر بیاد همین هواپیما است ۲) تنها هواپیمایی است که سپاه خلبان عملیاتی برای آون داره ۳) با ورود تعدادی از این هواپیما سوخو های ایران میتوانند به راحتی در عراق عملیات کنند بدون آنکه متهم به دخالت در عراق بشوند حتی اگر سوخو های روسی عملیاتی هم بشوند خلبان آنها ایرانی خواهد بود این احتمال هم وجود داره که برای انجام تعمیرات نمونه های روسی نیروهای فنی ایرانی در عراق یا در ایران اونها رو اورهال کنند [/quote] البته فرموده شما می تواند فقط تا حدی صحیح باشد - حالا چرا ؟؟ 1- ارسال پرنده های زمینگیر چه دردی را از عراقی ها رفع می کند ؟؟ ( با توجه به شرایط حاد ارتش عراق ) 2- ارسال پرنده های زمینگیر چه صرفه اقتصادی برای عراقی ها دارد ؟؟ ( بازهم با توجه به شرایط حاد ارتش عراق) به اعتقاد بنده ، پرنده های روسی ، در رده دپویی درجه دو ، یعنی یک درجه بعد از پرنده های عملیاتی قرار داشتند و فقط می بایست چک های دوره ای متعارف و بسیار کوتاه مدت روی انها صورت بگیرد تا قابلیت عملیاتی پیدا کنند . از سویی دیگر هم سوخوهای ایرانی هم بدلایل سیاسی و نظامی به عراق اعزام شدند تا هم بصورت موقت خلا" نبود ناشی از وجود یک هواپیمای پشتیبانی نزدیک (cas) را پر نموده و هم تا رسیدن سوخوهای روسی ، به ارتش عراق کمک کنند .
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شده[quote name='Dezchilds' timestamp='1273222933' post='112024'] سلام كسي در مورد ساخت تله ها در جنگ ، بيانبان و اين چيزها اطلاعي نداره ؟ اگه بلديد لطفآ اطلاعاتتون رو در اختيار اعضا بگزاريد [/quote] برادر عزیز - تجربیات جنگ ویتنام به وفور در این زمینه وجود دارد ( تله های انفجاری و.....) ولی ممکن موجب هیتلر شدن انجمن شود
-
1 پسندیده شده[center][color=#ff0000][size=6]بسم الله الرحمن الرحیم[/size][/color][/center] [center][size=5][color=#3366FF]بنده بدون تایید یا رد محتوا و ادعاهای مطرح شده در این گزارش، ترجمه آن را صرفا جهت اطلاع اعضاء محترم این انجمن نظامی از رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی و بحث در این ارتباط مطرح می کنم و دیدگاهها، ادعاها و القائات این گزارشها هرگز مورد تأیید بنده نمیباشد.[/color][/size][/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10284/eshraf_ir-atlantic-nato-syria-iraq.jpg[/img][/center] یک ژنرال بازنشسته آمریکایی میگوید داعش در حال حاضر سرگرم نابودی دو حکومت شیعه/علوی در عراق و سوریه است، اما چشم این تندروها در نهایت به پایتختهای اروپا دوخته خواهد شد. اندیشکده «شورای آتلانتیک» در مقالهای به قلم «جیمز استاوریدیس» ژنرال بازنشسته نیروی دریایی آمریکا رئیس کنونی دانشکده قانون و دیپلماسی دانشگاه تافتس نوشت: با پیشرویهای داعش در عراق و سوریه، ناتو باید بداند که پیش از بازگشت جهادیها با پاسپورت اروپایی به خانه و ایجاد آشوب و تخریب و ویرانی تنها مسئله زمان اهمیت دارد. این افراطیون در حال حاضر سرگرم نابودی دو حکومت شیعه/علوی در عراق و سوریه هستند، اما چشم این تندروها در نهایت به پایتختهای اروپا دوخته خواهد شد. این امر بدان معناست که ناتو باید تمام تلاش خود را برای جلوگیری از خطرات بالقوه آتی انجام دهد که کلید این امر در مرزهای ترکیه قرار دارد. [color=#ff6600][b]■[/b][b] برای انتخاب گزینههای حمله به مواضع داعش در عراق متحدان نیز باید تصمیم هماهنگی داشته باشند[/b][b]■[/b][/color] اگرچه دخالت نظامی مستقیم در عراق و سوریه از لحاظ سیاسی مشکلساز بوده و عواقب شدیدی را به همراه خواهد داشت، اما گزینههای نظامی دیگری نیز وجود دارد که در این زمان ارزش استفاده را دارند. اول آنکه مانند همیشه متحدان باید بدانند در طول مرزها چه اتفاقی در حال روی دادن است. که این به معنای استفاده از میزان قابل ملاحظهای از ظرفیتها به منظور همکاری با ناتو در جمعآوری اطلاعات منجمله پرواز آواکسها در طول مرز ترکیه برای به دست آوردن اطلاعات سیگنالها و رادارها است. این موضوع همچنین شامل بکارگیری هواپیماهای بدون سرنشین است. هواپیماهای ناتو از پایگاههای ترکیه عملیات انجام داده و این اماکن برای انجام این عملیات بسیار کلیدی میباشند. ناتو اخیراً اقدام به خرید و گسترش هواپیماهای بدون سرنشین گلوبال هاوک کرده است. این گسترش برای چندین سال برنامهریزی شده است و از این رو باید تسریع یابد-نه تنها برای بحران عراق و سوریه بلکه برای چالشهای احتمالی در مرزهای جنوبی ناتو نیز تمهید گردد. برنامه زمانبندی بر اساس گسترش پایگاههای سیگونلا و سیسیل است که هواپیماهای آنها به ترکیه و یا یونان منتقل شده تا در مرزهای ترکیه عملیات انجام دهند. برای انتخاب گزینههای حمله به مواضع داعش در عراق متحدان نیز باید تصمیم هماهنگی داشته باشند. [color=#ff6600][b]■[/b][b] جنگ واقعی در عراق جنگ سایبری است[/b][b]■[/b][/color] نباید فراموش کنیم که جنگ واقعی در عراق نبردی سایبری نیز هست که مملو از فعالیتهای خطرناک شامل تبلیغات جهادیها، داعش و سایر گروههای رادیکالی سنی و همچنین شبکههای اجتماعی همراه و علیه خلافت است. ناتو باید همانطوری که بر فعالیتهای فیزیکی مرزها متمرکز شده است بر اتفاقات سایبری روی داده در مرزهای متحدان نیز متمرکز شود. این مسئله به معنای بکارگیری تواناییهای هر دولت و تمرکز بر اطلاعات همراه با مراکز عملیاتی در مراکز اصلی رهبری قدرتهای اروپایی و همچنین استفاده از متخصصین مرکز دفاع سایبری ناتو در تالین و استونی است. اکنون این موارد در سطوح عملیاتی ناتو انجام نشده که باید در دستور کار قرار گیرد. [color=#ff6600][b]■[/b][b] مأموریت آموزشی ناتو در عراق [/b][b]■[/b][/color] مسئله بحثبرانگیزتر مأموریت آموزشی ناتو در عراق را پیشنهاد میدهد. یکی از مأموریتهای آموزشی ناتو تعلیم نیروهای امنیتی عراق در سطوح کارکنان و فرماندهان بود که بین سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۱ در بغداد انجام شد. اگرچه این مأموریت ابعاد گستردهای نداشت اما تأثیرات مثبتی به ویژه بر کاربری نیروهای امنیتی عراق داشت. با خروج نیروهای آمریکا این مأموریت خاتمه یافت که قربانی شکست در موافقت بر سر وضعیت نیروها شد. هنوز هم پلهایی ارتباطی وجود دارد که میتوان از آنها برای آموزش استفاده کرده مواردی مانند کمک به گردهم آیی گروهها و ترغیب و نیروهای امنیتی عراق که با حضور قوی در منطقه همراه است. [color=#ff6600][b]■[/b][b] چرا این مأموریت باید صرفاً برای آمریکا باشد؟[/b][b]■[/b][/color] برای نیل به این هدف نیروهای ویژه جدید ناتو که در مراکز مونس و بلژیک قرار دارند میتوانند مکمل مأموریت آمریکا در عراق باشند. اگر ۳۰۰ نیروی ویژه آمریکا به عراق بروند، چرا نباید صدها نیروی ویژه مختلف از متحدان آنها همراهی کنند.؟ چرا این مأموریت باید صرفاً برای آمریکا باشد؟ فرماندهی نیروهای ویژه ناتو کاملاً این توانایی را دارد تا به دستور فرماندهان ارشد متحدان این نیروها را در کنار نیروهای آمریکا بکار گیرد. متأسفانه به نظر میرسد که سایر دولتهای متحد تمایل چندانی به انجام این امر ندارند. با این حال با توجه به خطر ناشی از جانب دولت جهادی برای اروپا، موضوع همراهی اروپا در کنار آمریکا کاملاً مشخص است. [color=#ff6600][b]■[/b][b] فرماندهی و کنترل در ترکیه[/b][b]■[/b][/color] یکی دیگر از زمینههای کلیدی فرماندهی و کنترل است. ناتو مراکزی بسیار نزدیک به مرزهای ترکیه دارد که از آن جمله میتوان به پایگاه نیروهای زمینی واقع در ازمیر ترکیه اشاره کرد. این مرکز فرماندهی چند ملیتی توسط ژنرال آمریکایی جن. بن هودگز که از فرماندهان جنگ عراق بوده رهبری میشود. این پایگاه قابلیت بدل شدن به مرکزی برای ناتو در جهت درک رویدادهای در حال وقوع در عراق میشود، که باعث تحکیم اطلاعات شده و امکان انجام مأموریت ناتو را فراهم میکند. هیچکدام از این موارد آ کنون انجام نشده است. در آخر اینکه بحثبرانگیزترین مسئله امکان ورود نیروهای ویژه ناتو از طریق مرز ترکیه به عراق و سوریه در جهت درک حوادث ماوقع و ارائه اطلاعات مطمئن و همچنین آمادگی برای عملیات احتمالی ناتو در سوریه و یا عراق است. نیروهای هوایی ناتو و آمریکا در مرزهای ترکیه در حال عملیات هستند (بیشتر در حال کمک به ترکیه برای مواجهه با شورش کردها) که میتوانند از چنین ماموریتی-حداقل با نظارت و جمعآوری اطلاعات- حمایت کنند. این حد آستانه خواهد بود اما بایستی توسط رهبران متحد مورد بحث و بررسی قرار گیرد. [color=#ff6600][b]■[/b][b] جلوگیری کردن از عملیات ناتو در عراق و سوریه به ضرر متحدان ماست[/b][b]■[/b][/color] طبیعتاً تمام این موارد باید با همکاری کامل نیروهای نظامی ترکیه صورت بگیرد. خبر خوب این است که ترکها کاملاً توانمند بوده و به خوبی از خطرات احتمالی واقع در مرزهای جنوبی و غربی خود آگاهند. واشنگتن باید از حمایت همهجانبه آنها اطمینان یافته و سپس گزینههای مربوط به عملیات ناتو برای مقابله با تهدیدات را در قالب دیدگاه ترکیه یعنی “کشور میزبان” بررسی کند. به اعتقاد من ترکیه از دخالت بیشتر ناتو حمایت کرده و این نوع تلاشها را مد نظر قرار میدهد. به زبان ساده جلوگیری کردن از عملیات ناتو در عراق و سوریه به ضرر منافع متحدان ماست. این منطقه به شدت در حال خارج شدن از کنترل بوده و تأثیرات خطرآفرینی بر اروپا و آمریکا دارد. متحدان تواناییهای بسیاری دارند اما آیا این مسئله تمایل سیاسی لازم برای مداخله در این موقعیت خطرناک را به همراه دارد؟ انجام این اقدامات به نحو معقول و با تمرکز بر مرز ترکیه معنادار خواهد بود. ناتو به حمایت کامل ترکیه نیاز دارد تا بتواند درباره مداخله تصمیمگیری کند زیرا آنچه که اکنون پدیدار گشته است خطر مشهود و موجود در مرزهای جنوبی جناح متحد است. [color=#ff6600][b]پایان[/b][/color] [color=#ff6600][b]بن پایه : [url="http://www.eshraf.ir/2068"]http://www.eshraf.ir/2068[/url][/b][/color]
-
1 پسندیده شده<p><p>قسمت دوم: اولین سقوط زمانی که ایران هنوز در میانه مستقر کردن سربازانش در خاک عمان بود جنگ ادامه یافت. در روز نهم جولای 1973 نیروی هوایی عمان اولین تلفات را به خود دید. در این روز یک فروند استرایک مستر به شماره بدنه 413 سقوط کردن و خلبان بریتانیایی آن کشته شد. زمانی که نیروی هوایی یمن جنوبی چند بار اهدافی را در خاک عمان بمباران کرد نیروی هوایی ایران در کنار حمله به شورشیان پروازهای گشتی بیشتری در طول مرز یمن انجام داد. شورشی ها به زودی حضور نیروهای ایران و ظرفیت فانتوم ها را با حملاتی سنگینی که بر علیه پایگاه هایشان شد متوجه شدند. همزمان، بر روی زمین سربازان عمان به همراه متحدین خارجی خود در طول مسیرهای تدارکاتی شورشیان تعدادی پست نگهبانی درست کردند. این پاسگاه ها از موقسایل در ساحل شروع می شد و به سمت شمال ادامه می یافت و به خوبی مناطق تحت کنترل شورشیان را به دو نیم تقسیم می کرد. زمانی که تفنگداران دریایی ایران با پشتیبانی توپخانه و هلیکوپتر در توماریت موضع گرفتند حلقه محاصره بر گرد شورشیان تنگ تر شد. از سال 1973 یه بعد شورشیان به صورت گسترده ای توسط روسها حمایت می شدند و در عین حال حضور خود را در یمن جنوبی مستحکم تر می کردند. ایرانی ها، که قبلا در مرزهای شمالی خود تحت فشار روسها بودند، مشتاق بودند تا با دشمن تاریخی خود دست و پنجه نرم کنند. به هرحال، اگرچه اعضای نیروی هوایی ایران به خاطر شرکت در این جنگ حس غرور مشترکی داشتند ولی با وجود پیروی هایی که آنها در میانه سال 1973 به دست آورده بودند شرکت آنها در این جنگ بر روی نقاط ضعف نظامی ایران نوری تاباند. سرگرد نوذران دراین باره می گوید: "نیروی زمینی ایران اشتباهات زیادی داشت. مثلا آنها میدانهای مین را بدون تعیین موقعیت دقیق آنها بر روی نقشه ایجاد می کردند و افسرانشان به دفعات وقتی زیر آتش دشمن بودند از قبول آتش تهیه سرباز می زدند. در بعضی موارد آنها از همکاری بین توپخانه و عملیات پشتیبانی نزدیک هوایی عاجز بودند. نیروی هوایی از نقشه هایی با مقیاس 1:100.000 و نیروی زمینی از نقشه هایی با مقیاس 1:50.000 استفاده می کردند. بعضی از افسرانی نیروی زمینی که برای جایگزین کردن افسران قدیمی وارد عمان می شدند توسط همکاران خود به خوبی توجیه نمی شدند و واحدهای پیشرفته تر ،مانند واحدهای رادار زمینی، به دلیل فقدان تمرین و تجربه توسط آنها به بازی گرفته نمی شدند. با این وجود، ما به تدریج در توجیه افراد جدیدتر و همکاری با نیروی زمینی بهبود پیداکردیم." گزارشهای نیروی هوایی همیشه مساعد بودند. "ما و هوانیروز موثر بودن خود را در عمان بارها و بارها ثابت کردیم. حتی زمانی که درجه حرارت هوا در داخل کابین فانتومها بالای 84 درجه بود هواپیماهای ما بیش از 80 درصد آماده عملیات بودند. دقت بمباران ما به 50 درصد رسیده بود و در مناطقی که دید مناسبی در بیشتر ایام سال وجود نداشت تلفات ما بسیار پایین بود." با افزایش فانتومهای در دسترس ،که توسط آمریکا به ایران فروخته می شد، نیروی هوایی ایران از نیمه سال 1973توانست حضور خود را در عمان افزاش دهد. در دسامبر این سال یک اسکادران فانتوم در توماریت مستقر شدند. آنها به همراه تفنگدارن دریایی یکی از بهترین عملیاتهای برنامه ریزی شده را بر علیه خطوط تدارکاتی شورشیان در منطقه موقسیال انجام دادند. از سوی دیگر، روسها برای مقابله با این خطر جدید سلاح های مدرنی را به شورشیان واگذار کرد که در میان آنها موشک ضدهوایی شانه پرتاب استرلا هم به چشم می خورد. خلبان های ایرانی جزو اولین خلبانهای دنیا بودند که با این سلاح نسبتا خطرناک در میدان رزم روبرو شدند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/1~2.jpg[/img] یک فروند استرایک مستر عمانی در طول سواحل این کشور در سال 1972.در این سال یمن جنوبی از عمان به دلیل نقض حریم هوایی کشورش رسما شکایت کرد. آنها ادعا داشتند که هواپیماهای عمانی (که خلبانهایشان بریتانیایی بودند) 119 بار از مرز بین دو کشور گذشته اند. تیربارچی های عدو با افزایش تهدید علیه خطوط مواصلاتی شورشیان آنها برای حمل تجهیزاتشان به استفاده از لنج های چوبی روی آوردند. اگرچه آنها در حاشیه اقیانوس آرام به آهستگی حرکت می کردند اما معلوم شد که هدف قرار دادن آنها در میان تعداد زیادی لنج که در دریا رفت و آمد می کردند بسیار دشوار است. در طی عملیاتهای گسترده جستجو-شکار بر علیه این لنجها خلبانهای ایرانی با بعضی از خطرناکترین و هیجان انگیز ترین پروازهای این جنگ روبرو شدند. سرگرد نوذران به خاطر می آورد: "در روز 5 ژوئن 1974 دو فروند فانتوم از فرودگاه توماریت به پرواز درآمدند. شرایط هوا داغ، خشک و پرگرد و غبار بود اما خبر خوب این بود که ما یک مأموریت بیشتر در آنجا نداشتیم. وظیفه ما حمله و غرق کردن 3 فروند لنج اعراب بود که فانتومهای ما آنها را در حال حرکت به سمت شمال در طول ساحل کشف کرده بودند. طبق گفته منابع اطلاعاتی عمان لنج ها در بهترین حالت مسلح به مسلسلهای سبکی مانند کلاشینکوف بودند و ما قصد داشتیم در آبهای جزیره کوریه به آنها حمله کنیم. ظاهرا مخاطره این عملیات خیلی پایین بود. همانطور که ما از قبل فهمیده بودیم واژه "مخاطره پایین" معمولا به معنای مخاطره پایین برای نیروهای اطلاعاتی عمان بود و بسیار اتفاق می افتاد که چنین عملیاتی در عمان به سادگی با خلبانهای آویزان بر چترنجات به پایان می رسید... به دلیل طبیعت اهدافمان ما تصمیم داشتیم که فقط با مسلسل به آنها حمله کنیم. برای اینکه سوخت کافی برای یافتن اهداف داشته باشیم فانتوم های ما را به 3 مخزن سوخت اضافی مجهز کرده بودند. بر اساس اطلاعات دریافتی زمان برخواستن ما در ظهر ششم ژوئن تعیین شد تا به موقع بالای سر اهداف خود برسیم. ما طبق برنامه از زمین برخواستیم و در حالی که به سمت منطقه مورد نظر سمت گرفته بودیم به ارتفاع 3000 متری صعود کردیم. کلاغ-1 هواپیمایش را به موازات زمین در آورد و در حالیکه کمک خلبانش هواپیما را به سمت سواحل عمان هدایت می کرد در سکوت رادیویی کنترلهایش را تنظیم کرد. پس از مدتی کمک خلبان گفت که فکر نمی کند اینجا جای خوبی برای پرش با چتر باشد. پس از اینکه خلبان با وی موافقت کرد کمک خلبان اضافه کرد که تنها سه دقیقه تا رسیدن به محل اهداف فاصله دارند. کلاغ-1 به وینگ من خود اشاره کرد و سلاح های خود را برای شلیک آماده کرد. همانطور که فانتوم ها به پرواز بر فراز آب ادامه می دادند لیدر شروع کرد یک چرخش آهسته به سمت راست انجام دهد تا به منطقه مورد نظر برسند تا سپس اجازه دهد که قبل از بازگشت به پایگاه به اهدافشان حمله کنند. پس از دو دقیقه توانستیم دو فروند از 3 فروند لنج مورد نظر را پیدا کنیم ولی سومی را ندیدیم. لیدر فکر می کرد که پیدا کردن این دو لنج هم خوب است و اگر کمی شانس می آوردیم قبل از ترک کردن منطقه ممکن بود که سومین لنج را هم بیابیم. لیدر تصمیم گرفت که به لنج اول حمله کند و دومی را برای کلاغ-2 گذاشت. لنج ها هم فانتوم ها را دیدند و با حداکثر سرعت به سمت ساحل به راه افتادند. ما ارتفاع مان را تا 100 متر کم کردیم و کلاغ-1 خود را در مسیر هدف قرار داد و حمله کرد. لنج اول با شلیک 162 گلوله ناپدید شد. لیدر پرواز هواپیمایش را تا ارتفاع 400 متر بالا کشید و کنار رفت تا راه را برای حمله وینگ من خود بازکند. در این لحظه او اولین اخطار را از وینگ من خود گرفت: -توجه، کلاغ-1! رد دود از طرف جنوب شرقی. همانطور که این خبر خبر از رادیو پخش شد... - تصحیح می کنم کلاغ-1! دو تا رد دود. و پس از آن: -تصحیح می کنم! سه تا رد دود همه از سمت جنوب شرقی! سپس کمک خلبان کلاغ-1 دو رد دود دیگر که از سمت شمال می آمدند را مشاهده کرد. سه موشک سام در یک لحظه! چگونه امکان داشت؟! چرا هیچ اخطاری از دستگاه پیش اخطار( RWR) نرسیده بود؟ بر اساس اطلاعات منابع عمانی در هوای صاف فانتومهای ما در ارتفاع بین 400 تا 500 متر و با سرعت کم پرواز می کردند. چه اهداف خوبی برای شورشیان شده بودیم؟! اردکها بر روی دریاچه نشسته بودند! اما تجربه اوضاع را درست کرد: -کلاغ-2 دنبالم بیا! لیدر پرواز به شدت به سمت چپ غلطید و ارتفاعش را تا 50 متری سطح آب کاهش داد به امید اینکه وینگ منش در جایی که می خواست باشد. لیدر پرواز امیدوار بود و دعا می کرد که موشکها سام-7 باشند تا به حرکت به سمت آنها بتواند گمراهشان کند. زمانی که هر دو فانتوم چرخیدند کلاغ-1 به کلاغ-2 دستور داد تا مخازن سوخت اضافی را رها کند در حالیکه کمک خلبانش رد 2 دود دیگر را در سمت چپ مشاهده کرده بود. ما بیشتر از آنکه نگران این اخطار باشیم نگران سرعت گرفتن هواپیماهایمان اندکی بالاتر از سطح دریا بودیم. شانس به ما روی آورد و دومین لنج را درست روبروی خود پیداکردیم. کلاغ-1 به کلاغ-2 اعلام کرد که ارتفاعش را تا 100 متر افزایش دهد و به لنج حمله کند. خودش تصمیم داشت که در همان نزدیکی باشد و از پشت سر فانتومها مراقبت کند. این باید آخرین حمله آن روز می بود و پس از آن فانتوم ها باید به پایگاه بازمی گشتند. کلاغ-2 جواب داد: -کلاغ-1! سروان اگر اتفاقی نیافتاده به دنبال کارمان باشیم. اما با سام ها چه کنیم؟ -کلاغ-2! برد سام ها کوتاه است. ما الان در امانیم( البته 100درصد مطمئن نبود) و مأموریتمان را تمام می کنیم ستوان! کلاغ-1 ارتفاع گرفت و با توپ 20 میلیمتری خود به لنج حمله کرد. 207 گلوله صرف غرق کردن لنج دوم شود. او در ارتفاع 100 متری هواپیمایش را صاف کرد و به سوی پایگاه بازگشتیم. زمانی که به آنجا رسیدیم 6 فروند هرکولس در حال تخلیه بارهایشان بودند. ما چند بار دیگر هم به آن پایگاه بازگشتیم..." [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/2~3.jpg[/img] 4 فروند فانتوم ایرانی در طی رژه هوایی در تهران در سال 1969. این هواپیماها اولین نمونه از فانتومهای اسطوره ای بودند که به نیروی هوایی ایران پیوستند و همچنین اولین فانتومهای ایران بودند که در طی رهگیری میگ-25 های روسی مأموریتهای جنگی انجام دادند. 2 اسکادران فانتوم در فرودگاه مهراباد مستقر شدند. در سال 1975 آنها به شیراز فرستاده شدند. در طی سالهای دهه 70 اغلب اوقات این هواپیماها مشغول بودند. شکارچیان در کمین نیروی هوایی عمان اولین عملیات زمینی بزرگ ایران در اکتبر 1974 انجام شد و در نتیجه تفنگداران دریایی ایران توانستند شهرهای منستون و رایکوت را آزاد کرده و در آن پایگاه تشکیل دهند. ارتش عمان به همراه واحدهای اردنی و پاکستان در پشت ایرانی ها منطقه را پاکسازی می کردند. فتح منستون و رایکوت سبب شد تا خط دفاعی جدیدی تشکیل شود که فشار بیشتری بر خطوط تدارکاتی شورشیان وارد می آورد. بسیاری از شورشیان به دلیل آشنایی خوبی که با منطقه داشتند توانستند فرار کنند. درحالیکه این عملیات نظامی در جریان بود بریتانیا در فکر تقویت نیروی هوایی عمان با تعداد بیشتر هواپیمای جدیدتر بود. در سال 1974 سه فروند هواپیمای بی.آ.سی-111، هشت فروند بریتن-نورمن بی.ان-2 دیفندر و هواپیمای باری وی.سی-10 خریداری شد. بعدتر در همان سال خریدها با خرید هواپیماهای پیشرفته تر هاوکر هانتر ادامه یافت. اینکه این جنگنده-بمب افکنها ازچه نوعی بودند تا به امروز نامعلوم مانده است. بعضی از این هواپیماها ،که بیشترشان در طی سال 1975 تحویل داده شدند، هواپیماهای دست دوم بریتانیایی بودند. تعدادی هم از کویت و تعداد بیشتری هم از کویت خریداری شده بودند. بعضی از آنها تنها به عنوان منبع قطعات یدکی استفاده شدند و آنهایی که آماده پرواز بودند در اسکادران تازه تأسیس ششم نیروی هوایی عمان سازماندهی شدند. این هواپیماها بیشتر توسط بریتانیایی ها و اردنی ها به پرواز در می آمدند. بعضی از آنها به جایگاه های اضافی برای حمل موشکهای سایدویندر مجهز شده بودند. عملیات ضدشورشی ها قبل از اینکه هانترها عملیاتی شوند به نقطه حساس خود رسیده بود. در ژانویه 1975 سربازان عمان و ایران در نزدیک شارشیته مترکز شدند و یک ماه بعد عملیات تهاجمی بزرگی را با نام "حمار" بر علیه مواضع شورشیان در عاشوق آغازکردند. در این عملیات به صورت گسترده از هلیکوپتر استفاده شد و در نتیجه تعدادی از آنها توسط شورشیان سقوط کردند یا به سختی آسیب دیدند. به هر حال، حمار یک عملیات موفقیت آمیز بود که در طی آن عاشوق به همراه مقادیر زیادی تدارکات شورشیان تسخیر شد. متعاقب آن، نیروی مشترک ایران و عمان به سرعت خود را برای عملیات بعدی آماده کردند که مستقیما به سمت مرز یمن جنوبی انجام می گرفت. در طی نبرد در منطقه حقیف در هشتم مارس 1975 یک فروند بل-205 توسط آتش جنگ افزارهای سبک ساقط شد. ثابت شد که سام-7 ها خطرناک تر هستند و در روز نهم آگوست 1975 توانستند یک استرایک مستر را شکار کنند. خلبان به سلامت از هواپیما بیرون پرید و چند فروند استرایک مستر و هلیکوپتر برای تأمین منطقه و نجات وی اعزام شدند. اگرچه موشکهای دیگری شلیک شدند اما هیچ یک از هواپیماها آسیب ندیدند و خلبان بریتانیایی به سلامت به پایگاه بازگردانده شد. در جمع، تا انتهای سال 1975خلبانهای برتانیایی، ایرانی و اردنی در عمان 23 بار مورد حمله سام-7 ها قرار گرفتند. تنها دو فروند پرنده توسط سام ها سرنگون شدند که یکی از آنها یک فروند کبرای ایرانی بود که در روز 15 سپتامبر هدف قرارگرفت. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/3~3.jpg[/img] از سال 1975 عمان 31 فروندهانتر دیگر از منابع مختلف دریافت کرد. بعضی از آنها ،مانند هواپیمای داخل تصویر، به موشکهای سایدویندر مسلح شده بودند و در نقش دفاع هوایی پرواز می کردند [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/4~1.jpg[/img] بل-214 ها و کبراهای هوانیروز ایران ثابت کردند که در به پایان رساندن جنگ ظفار سودمند بوده اند. کبراها برای پشتیبانی هوایی نزدیک استفاده می شدند در حالی که بل-214 ها سربازان ایرانی و عمانی و یا تدارکاتشان را به پاسگاه های دور افتاده انتقال می دادند. آخرین عملیات تهاجمی بر علیه شورشیان در اکتبر 1975 و در منطقه سرفیت توسط عمانی ها و ایرانی ها انجام شود. این عملیات با پشتیبانی شینوکهای ایرانی ، که توپ و سربازان را به منطقه حمل می کردند، و فانتوم ها و هانترها ،که اهدافی را در درون یمن جنوبی هم بمباران کردند، انجام شد. منطقه به سرعت تسخیر شد. هانترها پایگاه های شورشیان در هاوف و جادیب را به شدت بمباران کردند در حالیکه بمباران ناوشکنهای کلاس سامر هم به یاریشان شتافته بودند. خلبانان هانترها متوجه شدند که شیرجه هایی که برای افزایش دقت بمباران طراحی شده بودند می توانند آنها را همچنین از گزند سام-7 هم بیرون نگه دارند. ثابت شد که این تاکتیک موفقیت آمیز است و تنها یک فروند هواپیما در طی این عملیات آسیب دید و خلبان توانست هواپیما را به پایگاهش برگرداند. پس از موفقیت گسترده در حمله به سرفیت در روز یازده دسامبر 1975 سلطان قابوس اعلام کرد که جنگ داخلی در این کشور به پایان رسیده است. با این وجود، نیروی هوایی عمان دو فروند بل-205 دیگر را در روزهای اول نوامبر و 25 دسامبر از دست داد. تصادفا چند آتشباری توپخانه بین عمان و یمن جنوبی در طول مرزهای مشترکشان روی داد که آنهم در پی امضای قرارداد آتش بس در بهار 1976 متوقف شد. نیروی هوایی عمان و ایران برای مدتی به صورت جسته و گریخته پروازهای شناسایی بر فراز یمن جنوبی انجام می دادند. در طی یکی از این پروازها ، در روز 26 نوامبر 1976، یک فروند آر.اف-3 سی ایرانی در حال پرواز در ارتفاع پایین توسط دو فروند سام-7 مورد اصابت قرارگرفت و سقوط کرد. بدنه هواپیما در دریا و نزدیکی ساحل افتاد. در ابتدا ایران عنوان کرد که یک هواپیمای غیر مسلح این کشور در یک پرواز آموزشی بر فراز عمان توسط ضدهوایی یمن جنوبی هدف قرارگرفته و خدمه آن در حالی که با چتر بیرون پریده بودند مورد حمله قرار گرفته بودند. در حقیقت، خدمه فانتوم به سلامت فرود آمده بودند اما به دست یمنی ها افتاده بودند. خلبان، سرگرد درویش جلالی، نجات پیدا کرد و پس از اولتیماتوم 48 ساعته شاه و پادرمیانی سعودی دستور داده شد که به ایران بازگردانده شود. کمک خلبان او ،ستوان یکم یعقول عاصفی، به هرحال زیر شکنجه جان سپرد. 4 سال پس از این واقعه سرگرد جلالی در طی کودتای نوژه اعدام شد. در طی رژه پس از پیروی انقلاب در هفتم آوریل 1979(19 فروردین 58) آخرین فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی تیمسار امیرحسین ربیعی ، که اندکی بعد اعدام شد، فاش کرد که ایران دست کم 4 نوبت پرواز شناسایی در عمق خاک یمن جنوبی و بیشتر در اطراف بندر القیاده انجام داده است. بر اساس اظهارات او، در حقیقت دو فروند فانتوم شناسایی در این عملیات حضور داشته اند که یکی از آنها آسیب دید و دیگری سقوط کرد. به علاوه، ربیعی گفت که در پاسخ به این سقوط فانتومهای ایرانی بارها و به شدت یمن جنوبی را بمباران کرده اند. اگرچه به صورت رسمی گفته می شود که نیروهای سرویس ویژه هوابرد در سال 1976 از عمان خارج شدند اما آنها برای چند سال دیگر هم در عمان باقی ماندند. ایرانی ها در میانه سال 1977 و پس از اینکه شاه و سلطان قابوس توافق کردند که به صورت مشترک مسئولیت امنیت تنگه هرمز را بر گردن بگیرند از عمان خارج شدند. با این وجود کشتی های جنگی ایران تنگه هرمز را حفاظت می کردند و امنیت حریم هوایی عمان تا زمان سقوط شاه برعهده نیروی هوایی ایران بود. بر طبق مدارک ایران در طی جنگ ظهار عمانی ها 187 نفر کشته و 559 نفر زخمی داشته اند. تلفات بریتانیا به 24 کشته و 55 زخمی و تلفات ایران به 719 کشته و 1404 زخمی ( 5 کشته و 18 زخمی از نیروی هوایی) بالغ شده است. از سوی دیگر شمار شورشیان کشته شده 1400 و زخمی های آنها 2800 نفر برآورد شده است. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/5~3.jpg[/img] گاهی اوقات تمام کوشش خلبانهای بریتانیایی برای جلوگیری از آسیب دیدن اسکای وان های نیروی هوایی عمان در باندهای کوتاه و ناهموار با شکست روبرو می شد. توپخانه یمن جنوبی ،که از آن سوی مرز شلیک می شد، نیز خطر دیگری بود که در کمین هواپیماها بودند. در این تصویر یک فروند بل-214 در حال تخلیه یک فروند اسکای وان از منطقه جنگی در سال 1976 دیده می شود. فقط بگم منبع همون وبلاگ جنگ ها و تاريخه چون فعلا نمي تونم صفحه ويرايش كنم ناچارا....
-
1 پسندیده شدهسلام دایی پدر من تو اون جنگ بود و اتفاقا به خاطر حقوق بالایی که به عنوان سرباز تو عمان بهش می دادن هنوز از اون دوران یاد می کنه (( چند سال یه بار می بینمش )) ؛ فکر نکنم چندان هم ناراضی می بوده ... بعدش موقعی که سرباز رو اجبارا می فرستن سربازی دست خودش نیست که بخواد مخالفت کنه خب ؛ یکی از دلایل عمده ی اون جنگ رو تست تسلیحات جدید ارتش ایران تو یه میدون رزم واقعی می دونستن . فکر کنم برای روحیه ی ارتش هم خیلی خوب بود ،، چون خیلی وقت بود برای ارتش ایران هیچی جز شکست تو تاریخ ثبت نشده بود ( هر چند جنگ ها نابرابر بود )
-
1 پسندیده شده[color=green]ناگفته های جنگ ظفار[/color] در دهه 50 شمسی درباره جنگ ظفار مطالب زیادی گفته یا نوشته شد اما در آنها کمتر به نحوه عملیات نظامی، تاکتیک ها، مشکلات، میزان نیروی اعزامی و جنگ افزارهای به کار رفته و تلفات انسانی ارتش ایران توجه نشان داده می شد زیرا عوارض سیاسی و اجتماعی آن می توانست پیامدهایی منفی برای حکومت پهلوی ایجاد کند. این نوشتار درصدد است ابعاد و زوایای کمتر پرداخت شده جنگ ظفار را به تصویر بکشد. [color=green]1- جغرافیای نظامی ظفار[/color] جغرافیای طبیعی منطقه ظفار شرایط مساعدی را برای نبردهای چریکی فراهم می کرد. منطقه عملیات نظامی عبارت بود از یک بخش تپه ای حاره ای بین بیابان و دریا که از ژوئن تا سپتامبر باران های موسمی بر آن می بارید. جبهه خلق ظفار در این منطقه از دو امتیاز برخوردار بود: نخست، شرایط اقلیمی مساعد برای نبردهای چریکی، یعنی سرزمین هایی ناهموار و تقریباً بدون جاده ارتباطی، روییدنی های نسبتاً انبوه و مجموعه ای از غارهای سنگی آهکی که چریک ها می توانستند در آنجا پنهان شوند و پناه بگیرند. دیگر آنکه، ظفار از جنوب غربی با یمن جنوبی هم مرز بود. به علت استقرار چندین ساله چریک ها در ظفار، تمام مناطق راهبردی مین وتله گذاری شده بودند و حرکت بدون شناسایی به ناکامی و تلفات گسترده می انجامید. در چنین محیطی نبرد برای سربازان ایرانی مشکل و بسیار خطرناک بود. به گفته سربازان اعزامی به ظفار، مناطق شمالی صلاله یا جاده میدوی به صلاله دارای تپه های بلند و گذرگاه های پیچ در پیچ بسیار خطرناک بود. پس ازتشکیل مراکز دفاعی ارتش ایران بر بلندی ارتفاعات مشرف بر جاده سرخ، تدارکات وامور لجستیک به علت مین گذاری این راه ارتباطی و عدم قابلیت و امکان استفاده از نیروی نقلیه موتوری به وسیله هلی کوپتر انجام می گرفت. کمبود آب آشامیدنی سربازان را به شدت آزار می داد. به گفته یکی از سربازان، در مدت دو ماه و نیم استقرار بر مواضع نگهبانی جاده سرخ در اواخر سال 1352 تنها مقدار محدودی آب برای آشامیدن وجود داشت و برای دستشویی و وضو تماماً از دستمال کاغذی و تیمم استفاده می شد. ارتش ایران در نبردهای بهمن ماه برای تصرف بندر راخیوت مشکلات فراوانی را به علت شرایط خاص منطقه متحمل شد. تمام منطقه کوهستانی بود و دشتی وجود نداشت که بتوان دید وسیعی از اطراف داشت. عمق دره ها و پرتگاه های متعدد آن، گاه به بیش از 100 متر می رسید. جنگل هایی از درختان و بوته زارهایی با شاخه های خشک درهم تنیده میدان دید را محدود می کردند، به طوری که بعضی اوقات جلوتر از یک متر را نمی شد دید. این شرایط طبیعی صعب العبور، ناشناختگی منطقه نبرد را برای نیروهای ایران شدت می بخشید. در نتیجه نا آشنایی سربازان ایرانی با منطقه نبرد گاه واحدهای عملیاتی در کوره راه ها سرگردان می شدند، چنان که به گفته شاهدان عینی، راهی که باید در ده دقیقه طی شود، چهار ساعت و مسیری که در 20 دقیقه به پایان می رسید. هفت ساعت پیاده روی را می طلبید. ناحیه شیرشیتی که در پاییز 1354 نبردهای بسیار سنگین و خونینی در آن رخ داد، عبارت از یک رشته غارها و مرداب هایی بود که اطراف آنها را جنگل ها و بوته زارهای انبوهی فرا گرفته بودند. غارهای ناحیه شیرشیتی ظفار که به بیش از 2 هزار غار کوچک و بزرگ می رسد، از عجیب ترین و ناشناخته ترین غارهای جهان است. این غارهای پر پیچ و خم که شکل دالان گونه ای را در دل کوه ها به وجود می آورند، می توانست سربازان را تا ساعت ها به بیراهه بکشاند. راه های ارتباطی قابل عبور، به ویژه در کف دره ها هم تماماً به وسیله چریک ها مین گذاری شده بودند و عبور و مرور بسیار کند و همراه با تلفات صورت می گرفت. در مجاورت دریا هم اراضی جنگلی، آکنده از باتلاق ها و پرتگاه های متعدد بودند. به گفته یکی از نیروهای اعزامی که به علت انجام یک ماموریت چهار ماهه با شرایط جغرافیایی این ناحیه از ظفار به خوبی آشنایی دارد، تراکم گیاهانی که حتی در دل صخره های سخت می روییدند، بوته ازهاری با تیغ های ریز و زهردار، جانوران سمی و پشه های ناقل بیماری های خاص مرداب شرایط بسیار دشواری را برای سربازان ایرانی رقم زده بود. در منتهی الیه غربی منطقه ظفار هم شرایط نابسامان طبیعی ادامه داشت. در عین حال که بارندگی موسمی موجب کندی تلاش های ارتش در تعقیب چریک ها به سلسله جبال می شد، خود رشته کوه ها هم موانع سهمگینی در پیشروی آنها ایجاد می کرد. به عنوان نمونه، در غربی ترین بخش ظفار منطقه به قدری صعب العبور و نبرد در آن تا آن اندازه دشوار بود که سخنگویانی چند از نیروهای مشترک، اشاراتی مبنی بر عدم کنترل موثر بر آن نواحی داشتند و معتقد بودند که باید آن را به طور موقت به چریک ها واگذار کرد. در برابر مشکلات اقلیمی منطقه برای ارتش ایران، چریک ها به خوبی از سه عامل مهم جنگل، کوهستان های صعب العبور و غارهای دوران اولیه زمین شناسی که به طور طبیعی استتار شده بودند، بهره می بردند. آنها به مناطق خود آشنایی کاملی داشتند، زمین را می شناختند و درون غارهای کهن تو در تو سکناداشتند. غارهای شیرشیتی، مرکز نیروهای ظفار بود که برای ضربه زدن به آن، ادوات زرهی، نفرات پیاده و نیروهای هوایی کارایی چندانی نداشتند و یک چریک می توانست در دهانه یک غار بسیاری از سربازان ایران را به عقب براند. شدیدترین بمباران ها هم تاثیری قابل ملاحظه نداشتند کوهستان ها دره های عمیقی داشتند و هر دهانه غار کوچک، آن را به صدها غار دیگر مرتبط می ساخت. درختان جنگلی و بوته زارهای انبوه برای چریک ها سنگرهای طبیعی می ساختند و هر سایه درخت می توانست یک آشیانه مرگ باشد. چریک ها سعی می کردند پرتگاه های بلند و دره های عمیق را که به عنوان راه های ارتباطی مورد استفاده قرار می گرفتند، در اختیار داشته باشند. هلی کوپتر مهم ترین وسیله نقل و انتقالات ارتش در سرزمین کوهستانی ظفار بود. وسایل پرنده باید به سرعت روی کوه ها بنشینند اما فرود روی قله ها و تپه های ناهموار و پوشیده از درخت با شلیک آتش مسلسل هایی که از هر طرف می بارید، بسیار دشوار و خطرناک بود. بنابراین می توان به جرات گفت که نبرد ظفار با توجه به شرایط جغرافیایی نظامی منطقه، یکی از مشکل ترین و برجسته ترین عملیات ضد چریکی در طول تاریخ ایران بوده است. [color=green]2- نیروهای انسانی نظامی[/color] جمعیت استان ظفار را در روزگار مداخله ایران، از 20 هزار تا 100 هزار نفر تخمین زده اند. بررسی منابع نشان می دهد که در تعیین تعداد نیروهای چریکی، بر 800 تا 1000 نفر تاکید شده است اما با توجه به تعداد نیروهای ایرانی و شدت و به درازا کشیدن نبرد ظفار، قطعا این ارقام صحیح نیست و نفرات رزمنده بیشتری را می طلبیده است. جبهه خلق ظفار با داشتن پایگاه اجتماعی گسترده بین مردم بومی دست کم باید 3 هزار هوادار حرفه ای و آموزش دیده داشته باشد که از حمایت بیشتر ساکنان محلی در نقاط مختلف منطقه نبرد برخوردار هستند، به طوری که روزنامه آیندگان در مقاله ای با اشاره به همین موضوع از تسلط چریک ها بر 40 هزار نفر در ظفار خبر داد. بخش فارسی رادیو لندن هم در 12 اسفند ماه سال 1352 اعلام کرد که بیش از 20 هزار نفر از بومیان ظفار از جبهه خلق حمایت می کنند. در نتیجه حتی زنان هم با گذراندن دوره آموزش های نظامی، چریک ها را که دارای روابط نسبی و سببی هم با آنها بودند، در نبرد با نیروهای دولتی یاری می دادند. با این حال تعداد دقیق نفرات اعزامی ایران به ظفار هرگز فاش نشد. امیر عباس هویدا- نخست وزیر وقت ایران- در دیدار خود از لندن در تاریخ 22/11/1352 گفت که دولت شاهنشاهی، سپاهیانی را به تعداد 600 نفر به عمان فرستاده است. خبرگذاری فرانسه در بیروت به نقل از جبهه خلق ظفار در هشتم دی 1352 از اعزام 3 هزار نیروی ایرانی به ظفار خبر داد. بخش فارسی رادیو لندن در نهم دی ماه همین سال بر پایه اطلاعیه چریک ها اعلام کرد 3 هزار سرباز ایرانی در عمان حضور دارند. روزنامه کریسشین ساینس مانیتور در مقاله ای از جان کرولونوشت که شاه در مصاحبه با دیلی تلگراف در تاریخ 20/11/1352 فاش ساخته که نیروهای ایران در ظفار معادل سه گردان تفنگدار دریایی هستند که از حمایت 25 فروند هلی کوپتر برخوردارند. رادیو لندن در 20/6/1352 نیروهای ایرانی شرکت کننده در جنگ ظفار را 1500 نفر عنوان کرد. روزنامه اطلاعات در اواخر مهر ماه 1353 به نقل از مجله نیوزویک آمریکا نوشت که 1500 سرباز ایرانی سلطان عمان را در نبرد با شورشیان ظفار یاری می دهند. دانشجویان ایرانی مخالف دولت شاهنشاهی مقیم در شهر ساربروکن آلمان غربی با انتشار اعلامیه ای در 6/9/1354 اعلام کردند 30 هزار افسر و سرباز ارتش شاه وظیفه سرکوب و قتل عام مردم ظفار را بر عهده دارند. شبکه اول تلویزیون آلمان غربی در 25 دی ماه 1355 با پخش فیلمی از اوضاع ظفار، فعالیت های رزمی و عمرانی ارتش 3 هزار نفری ایران را به تصویر کشید. اریک پس طی نوشتاری در نیویورک تایمز مورخ 5/11/1354 تعداد نیروهای ایران را 3500 نفر خواند. در اوایل اسفند ماه 1354 نشریه چپگرای Hebdo Politique از فرانسه اعلام کرد که بیش از 2500 نیروی ایرانی در جنگ ظفار شرکت دارند. در ابتدای بهمن ماه 1355 بخش فارسی رادیو اسرائیل و جریده دی ولت آلمان اعلام کردند که از ارتش ایران با تعداد 6 هزار سرباز تنها یک الی دو هزار نفر در منطقه ظفار باقی مانده اند. این آمار نموداری زمانبندی شده از میزان نفرات ارتش ایران در جنگ ظفار، بر اساس منابع نزدیک و دست اول بود. در برابر این طیف آماری، پژوهشگران جدید هم درباره این مساله به گمانه زنی پرداخته اند.حسین فردوست در سلسله خاطرات خود عنوان می کند در آغاز حدود سه گردان با عناصر پشتیبانی که جمعاً یک تیپ را تشکیل می داد، به ظفار اعزام شدند. هیکل- روزنامه نگار و سیاستمدار مصری- هم می نویسد:« به نظر می رسد که دست کم یک لشکر زرهی و یک لشکر چتر باز ایران در عملیات ظفار شرکت داشته اند». پیروز مجتهد زاده هم تعداد نیروهای ایران را در پایان سال 1353 بین 1500 تا 3500 نفر می داند که در سال 1354 تا 5 هزار نفر افزایش یافته اند. سپهرذبیح، پیترآوری و ریچارد نیروپ بر آمار 3000 نفر تاکید دارند و گراهام تعداد نیروهای ایران را در شدیدترین جنگ های اواخر سال 1353تا 1354 بیش از 4500 نفر نمی داند. الوین جی. کاترل معتقد است که بیش از 25000 سرباز ایرانی در واحدهای گوناگون و مقاطع زمانی متفاوت تا سال 1355 ارتش عمان را در ظفار برای سرکوب چریک ها و کسب پیروزی یاری داده اند. ژان پیردیگار این تعداد را در همین محدوده زمانی 30 هزار نفر می داند. در بررسی این منابع و آمار نوعی افراط و تفریط دیده می شود که به نوعی با مقاصد سیاسی و نظامی خاص یا با فقر اطلاعاتی همراه هستند. تاکید منابع اطلاع رسانی داخلی و خارجی بر آمار 2500 تا 3000 هزار نفر بر مبنای ارائه اطلاعات رسمی دولت مرکزی ایران بود، به طوری که شاه در مصاحبه با هیو مولیگان – خبرنگار آسوشیتدپرس- در اوایل دی ماه 1353 تعداد سربازان ایرانی درگیر در نبرد ظفار را 2000 نفر اعلام کرد. هدف عمده چنین ترفندی، کمرنگ کردن نقش ایران در عمان و کاهش اعتراضات منطقه ای، به ویژه میان شیوخ خلیج فارس بود که همواره از توسعه سیاست های نظامی فرامرزی ایران در هراس بودند. البته می توان به نوعی این آمار نازل را به عنوان پیش قراولان و واحدهای اولیه اعزامی ارتش ایران در ظفار پذیرفت. بعضی از منابع هم به طور غیر واقع بینانه تعداد نفرات ایران را بسیار بیشتر از تعداد حقیقی آنها نشان داده اند، امری که بیشتر در راستای مبارزه با رژیم شاه صورت می گرفت. یکی از سربازان تیپ 55 هوابرد شیراز که به عنوان نخستین سربازان اعزامی، در عملیات جاده سرخ شرکت داشت، تعداد نیروهای گسل شده از یگان مربوطه خود را حدود 6 هزار نفر می داند که به همین اندازه هم از دیگر واحدهای نظامی کشور ماموریت یافته بودند. یکی دیگر از سربازان که در سال 1353 از لشکر77 خراسان به ظفار اعزام شده بود، تعداد نیروهای همراه خود را بیش از 10 هزار نفر می داند و دیگری در تیرماه همین سال تعداد نیروهای اعزامی را تنها از یگانی از لشکر گارد 1200 نفر عنوان می کند. ارتش ایران حتی پس از خاتمه جنگ های خونین و تا پیش از مساله عقب نشینی، 4 هزار نفر از نیروهای خود را در ظفار حفظ کرد. آنچه مسلم است اینکه میانگین نیروهای ایرانی مستقر در ظفار حدود 8 هزار نفر بوده و هرگز در کوران نبرد بیش از آن نبوده است. [color=green]3- جنگ افزار[/color] جغرافیای نظامی منطقه ظفار، تجهیزات ویژه نبردهای پارتیزانی مبتنی بر جنگ و گریز وتحرک فراوان را می طلبید. جبهه خلق ظفار تا پیش از مداخله مستقیم نیروهای ایران از تسلیحات محدود و قدیمی استفاده می کرد. به قراری، جبهه خلق حرکت خود را تنها با استفاده از 9 قبضه تفنگ آغاز کرد. بیشتر این تجهیزات نظامی، جزء اقلام غنیمتی از سربازان عمانی و انگلیس بود. به علاوه قبایل متعدد ظفار هم مقدار زیادی اسلحه سبک و کهنه در اختیار داشتند. چرا که افراد قبایل لحظه ای از تفنگ خود غافل نمی شدند و داشتن تفنگ گذشته از سنت و رسم قبیله ای، جزئی از شرف و ایمان عشایر به شمار می رفت. یکی از نخستین نیروهای اعزامی ایران به ظفار که در جریان پاکسازی جاده صلاله به میدوی شرکت داشته است، از کمبود شدید و کهنگی سلاح های چریک ها اظهار تعجب می کند. او عمده سلاح چریک ها را در این مقطع از جنگ، تفنگی با خشابی پنج تیر می داند که در پاره ای از مواقع به غنیمت ارتش ایران در می آمد. سربازی دیگر نوع جنگ افزار عمده چریک ها را در نبردهای اواخر سال 1352 کلاشینکف، کلاشینکف تاشو و همان تفنگ قدیمی پنج تیر می داند. با افزایش درگیری ها و به خطر افتادن مواضع چریک ها، جبهه خلق با حمایت کشورهای بلوک شرق، تسلیحات جدیدی را مورد استفاده قرار داد. در اواخر بهمن ماه 1352 سلطان عمان اعلام کرد که چریک ها برای نخستین بار در مهر ماه سال جاری از موشک های روسی کاتیوشا استفاده کرده اند. این موشک با 4/20 کیلومتر برد و امکان شلیک 40 فروند از آن در طی 20 ثانیه، قابلیت زیر پوشش قرار دادن بیش از 10 هزار متر مربع از مواضع دشمن را داشت و جنگ افزار مخوف و ناشناخته ای برای نیروهای ایران محسوب می شد که در سال 1354 برای اولین بار آن را به خدمت گرفتند. شاهدی عینی که در نبردهای منطقه شیرشیتی شرکت داشته است، از شلیک گسترده موشک های 35/65 کیلویی و 2881 میلی متری کاتیوشا از مرزهای یمن جنوبی بر مواضع ارتش ایران خبر می دهد که در پاره ای اوقات به علت عدم انفجار، در اطراف و اکناف افتاده بودند. علاوه بر این، جبهه خلق از توپ های ضد هوایی و خمپاره اندازهای 81 و 82 میلی متری، توپخانه سبک، تیربارهای اشپارگین و سیمینوف و مسلسل هایی با کالیبر 62/7،7/13، 5/14 موشک انداز ضد تانک و ضد سنگر آر. پی.جی7، موشک انداز آر. سی. ال با برد هفت کیلومتر، انواع مین و تله های انفجاری از نوع پلاستیکی، کششی، ضدنفر و ضد تانک و دیگر ابزار آلات جنگ چریکی استفاده می کرد. جبهه خلق در پاییز 1354 که به شدت در فشار قرار گرفته بود، به پیشرفته ترین سلاح خود در تاریخ جنگ ظفار، یعنی موشک های سام-7 ساخت شوروی دست یافت. این موشک با دارا بودن سر جنگی به وزن 8/1 کیلوگرم، هدایت مادون قرمز و قابلیت پرتاب از روی شانه سرباز، یکی از جنگ افزارهای نوین وموثر ضد هوایی بود. روزنامه لوموند چاپ فرانسه در این خصوص نوشت: مدتی است که چریک ها به توپخانه سبک و موشک های سام-7 مجهز شده اند. این موشک همان است که در اولین روز جنگ اکتبر اعراب و اسرائیل، بیشترین ضربات را بر هواپیماهای رژیم صهیونیستی وارد ساخت. در حالی که چریک ها قبلا ادعا می کردند با بیل و کلنگ و کلاشینکف علیه مهاجمان می جنگند. این نوع سلاح به آموزش جدی و دقیق در خارج از عمان نیاز دارد. در جریان پاکسازی منطقه شیرشیتی از وجود عناصر چریکی، ده ها قبضه از این نوع موشک ها به دست نیروهای ارتش ایران افتاد. در مقابل، ارتش تابن دندان مسلح ایران که در دهه 1350، پیشرفته ترین تجهیزات رزمی جهان را در اختیار داشت، به علل شرایط خاص جغرافیایی و جنگ پارتیزانی نتوانست از تمامی قابلیت و توانایی های خود استفاده کند. نیروهای پیاده شرکت کننده در جنگ ظفار، تجهیزات نظامی خود را در مقاطع زمانی مختلف شامل سلاح سازمانی ارتش شاهنشاهی ژ3، تیربارام.ژ3، خمپاره 81 میلی متری، خمپاره انداز سنگین 120 میلی متری بسیار موثر که در حقیقت مهم ترین سلاح سنگین ایران در مناطق مرتفع و صعب العبور- که امکان استفاده از توپخانه نبود – محسوب می شد، توپ 106 میلی متری قابل حمل روی جیپ، مسلسل با کالیبرهای مختلف، مین، تله های انفجاری، نارنجک وانواع و اقسام دیگر وسایل نبرد چریکی و کوهستانی عنوان می کنند. به علت نبود یک ارتش کلاسیک و سازمان یافته متراکم نزد چریک ها و با توجه به جغرافیای نطامی خاص منطقه ظفار، سربازان ایرانی توان استفاده گسترده از سلاح های سنگین، نظیر ادوات زرهی یا آتش عقبه توپخانه را نداشتند. به همین علت هم جنگنده بمب افکن های پیشرفته نیروی هوایی ایران که در عمان مستقر بودند، نقش چندان مؤثری در جریان نبردها ایفا نمی کردند. در این میان یگان های هوانیروز نقش گسترده ای را در ظفار برعهده داشتند. در حقیقت، نبرد ظفار اولین میدان برای تشخیص قابلیت این واحد از ارتش رژیم پهلوی بود که از شروع تاسیس آن به صورت یک گردان ساده در سال 1340 درتهران، بیش از 12 سال و از زمان سازمان دهی و تجهیز آن- در قالب هنگ اصفهان- به انواع وسایل و جنگ افزار پرنده در سال 1350 شمسی بیش از دو سال نمی گذشت. هلی کوپتر هوانیروز علاوه بر نقل و انتقال تجهیزات و تدارکات که در بسیاری اوقات یگانه راه دسترسی و امداد به سربازان در مناطق صعب العبور بود، در مواقع ضروری به مواضع چریک ها هم حمله ور می شدند. به گفته یکی از شاهدان عینی، به علت کوهستانی بودن منطقه نبرد و عدم آشنایی، درصد اشتباهات خلبانان هوانیروز افزایش می یافت. چنانچه در جریان حملات واحدی از ارتش به فرماندهی سرهنگ سینایی به ارتفاعی که بعدها به نام خود او خوانده شد، هلی کوپترهای هوانیروز بسیاری از نیروهای خودی را نابود کردند. واحدهایی از پدافند ضد هوایی هم با استفاده از رادار و توپ های مختلف در مناطق مختلف، به ویژه پایگاه میدوی مستقر بودند. به گفته یکی از شاهدان عینی، گروهی از سربازان مستقیماً از پایگاه شکاری بوشهر به ظفار اعزام شده بودند. رزمناوهای مجهز نیروی دریایی ایران هم با استقرار در دریای عمان و اقیانوس هند از توان آتشبازی توپخانه و موشک انداز خود، مخصوصاً در جریان تصرف بندر راخیوت و پاکسازی ارتفاعات غرب آن استفاده می کرد. [color=green]4- سازمان و تاکتیک نظامی[/color] نیروهای متخاصم در نبرد ظفار با توجه به میزان برتری و تجهیزات در دوره های مختلف، جنگ، سازمان نظامی و به ویژه تاکتیک و فنون رزمی خاصی را در پیش می گرفتند. تشکیلات نظامی جبهه خلق به چهار واحد اصلی در منطقه ظفار تقسیم شده بود: واحد منطقه غربی، واحد هوشی مینه، واحد منطقه وسطی و واحد لنین. همچنین واحد ابن حجله که با مشارکت بعضی از سربازان ارتش یمن جنوبی تشکیل یافته بود و هنگ 14 اکتبر به هنگام جنگ راخیوت مقاومت سرسختانه ای از خود نشان دادند. چریک ها افزون براین، تشکیلاتی را به نام میلیشیای توده ای در اختیار داشتند که در حقیقت، نوعی بسیج مردمی به شمار می رفت. میلیشیای توده ای با فعالیت در امور سیاسی و نظامی به دو بخش نیروهای مسلح و غیر مسلح تقسیم می شد. رهبری وهدایت عملیات چریک های ظفار بر عهده مرکز عدن بود که به وسیله سعد بن محمد الغسانی ( غازانی) ومعاونش- حافظ بن علی- اداره می شد. از وظایف مهم مرکز عدن اداره امور اردوگاه های آموزش نظامی در چند منطقه از ناحیه مهره در نزدیکی مرز یمن جنوبی با عمان بود. جبهه خلق ظفار دارای یک شورا و کمیته رهبری بود که سازمان دهی چریک ها را در ابعاد مختلف سیاسی، نظامی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و آموزشی بر عهده داشت. منطقه ظفار به سه بخش شرقی، وسطی و غربی تقسیم شده بود و هر یک از نواحی دارای فرماندهان مجزا و مشخص در ابعاد گوناگون مذکور بودند که در وضعیتی نیمه مستقل و زیر نظر کمیته مرکزی انجام وظیفه می کردند. در اوایل مرداد ماه 1354 احمد سعدی سلیمان- دبیر اول جبهه خلق – از کاربر کنار و احمد عبدالصمد به جای وی منصوب شد. همچنین محمد بن عبدالله هم به فرماندهی کل نظامی چریک ها رسید. منطقه هوف یمن جنوبی به علت نزدیکی به مرزهای عمان و صحنه نبرد درظفار، مرکز ستادی و نشست رهبران جبهه خلق به شمار می رفت. جبهه خلق ظفار تا پیش از مداخله گسترده ایران در سال 1352 ضمن برتری کامل، سیاست تهاجمی را در تمامی مناطق درگیری در پیش گرفته بود. چریک ها با پیروی از تاکتیک های مائو در جنگ پارتیزانی با محاصره شهرهایی چون صلاله سعی در آزاد سازی روستاها و واحه های ظفارداشتند. بدین منظور، جاده حیاتی صلاله به ثمریت یا میدوی در ظفار وسطی در کانون توجه و تهاجمات آنها قرار گرفت و ارتش مشترک عمان وانگلیس به ارتفاعات رانده و در موقعیت تدافعی حبس شدند. تحرک چریک ها با شروع باران های موسمی ودر استتار ابر ومه افزایش می یافت و ارتش مشترک که به علت کمبود امور لجستیکی، توانایی تامین تدارکاتی نیروهای خود را نداشت، مجبور به عقب نشینی هر چه بیشتر به ظفار شرقی می شد. پس از ورود عناصر نظامی ایران به جنگ، جبهه خلق با درک نابرابری شدید در میزان نیروی انسانی و تجهیزات جنگی، تاکتیک های هجومی را کنار گذاشت و شیوه ای تدافعی همراه با جنگ و گریز، کمین و شبیخون و حملات محدود را برگزید. احمد ساحل- عضو کمیته رهبری جبهه- تاکتیک چریک ها را پس از عملیات جاده سرخ این گونه تشریح می کند: « تاکتیک ما در این درگیری ها این است که نیروهای خود را حفظ کنیم. نیروهای ایران حتی نمی توانند از پایگاه های خود بیرون بیایند. تیراندازان ما هر کسی را که از پایگاهش بیرون بیاید، از پای در می آورند. تاکتیک دیگرما این است که بعضی مواقع سربازان ایرانی را از پایگاه های خود بیرون بیاوریم و آنها را به درگیری واداریم. اما آنها معمولا به مبارزه دست نمی زنند و به آتش توپخانه اکتفا می کنند. فعلاً شعار توده ما این است: بسیج تمامی نیروها علیه متجاوزین رژیم ایران». از آنجا که کمین به تصرف و نگهداری زمین نیازی نداشت و با عده ای اندک، امکان فشار همه جانبه بر یک واحد بزرگ ارتش ایران میسر بود، تاکتیک ویژه و برگزیده چریک ها محسوب می شد. چریک ها از انواع مختلف این شیوه رزمی از جمله کمین نقطه ای یا تلاش نیروهای هجومی در یک کشتارگاه منحصر به فرد، کمین منطقه ای یا حمله به افراد دشمن در چند موقعیت متفاوت، کمین تعجیلی یا برخورد سریع وناگهانی با دشمن و کمین نزدیک ودور استفاده می کردند. لازمه کمین، دقت، سکوت، انضباط، آشنایی با فنون رزمی در کوهستان های ناهموار، جنگل و باتلاق، مین وتله گذاری، تک تیراندازی و قدرت تحمل روحی و جسمی یا سختی پذیری بود که چریک ها به خوبی از تمامی آنها بهره داشتند. به گفته سربازان ایرانی، چریک ها با شناخت دقیق زمین واستفاده از غارهای تو در تو و پرتگاه های عمیق وانبوه درختان در دسته های چهار و پنج نفری به کمین می نشستند و با دقت کم نظیربه تیراندازی می پرداختند. شب ها هم شبیخون آنان شدت بیشتری می یافت. در حقیقت، نور حتی یک سیگار هم می توانست موج آتش در کمین نشستگان فرصت طلب را به سوی واحدهای ایرانی سرازیر سازد. پس از گسترش نبردها به مناطق ساحلی و واحه های غربی در سال 1353 شبیخون ها به شدت ادامه داشت. یکی از نیروهای ایرانی شرکت کننده در جنگ ظفار درباره تاکتیک انتخابی چریک ها در این زمان می گوید: « چریک ها به حیواناتی چون گاو و الاغ چراغ هایی را متصل می ساختند و آنها را به سوی مواضع سربازان ایرانی هدایت می کردند. این امر باعث تمرکز و آتشبازی کاملا اشتباه سربازان به نقاط نورانی می شد و آن ها در این فرصت حملات خود را از سوی دیگر آغاز می کردند. این تاکتیک به شدت سربازان را به هراس می انداخت، چنان که مکرر به میادین و تله های انفجاری خودی برخورد می کردند تلفات سنگینی بر جای می ماند». چریک ها با ردیابی نیروهای ایرانی سرگردان و نا آشنا به راه های ارتباطی، آنها را در کمین و شبیخون گرفتار می ساختند. تحرک فوق العاده و توانایی سختی ناپذیر فوق العاده چریک ها در بیشتر مواقع مانع از کشف محل تیراندازی یا ردیابی و تعقیب آنان می شد. یکی از شاهدان عینی که بیش از 25 اساطیر ظفاری را به پشت جبهه انتقال داده است، از استقامت بدنی و چالاکی بسیار آنها با وجود کوتاهی قد و جثه ضعیف یاد می کند. پای برهنه آنها در اثر پیاده روی های طولانی در مناطق خشن کوهستانی ودشت های خشک کاملا سفت و سخت شده بود. پس از دسترسی چریک ها به جنگ افزارهای دور برد، گلوله باران مواضع و قرارگاه های ارتش ایران از قلب سرزمین چریک ها و درمجاورت مرز یمن جنوبی در دستور کار آنان قرار گرفت. موشک های سام7 هم به شکل موثری قابلیت هوایی جنگنده های ایران وعمان را تحت الشعاع قرار داد، چنان که منابع رسمی نیروهای مشترک به سقوط یک فروند هلی کوپتر قوای سلطان با این نوع سلاح اعتراف کردند. در اواخرجنگ که مناطق گسترده ای از اراضی تحت کنترل چریک ها به تصرف ارتش ایران در آمد، جبهه خلق، تاکتیک حملات ایذایی یا حملات مداوم به راه ها و استفاده از زمین و تله را با هدف تضعیف روحیه سربازان دشمن مورد استفاده قرار داد. پیرو این شیوه رزمی، جاده ها و راه های مواصلاتی به وسیله دسته های پراکنده چریک ها مین گذاری شد که البته تلفات گسترده ای را برای ارتش مسقط و ایران به همراه داشت. سربازان اعزامی به ظفار مین و تله های انفجاری را یکی از مخوف ترین و موثرترین جنگ افزارهای چریک ها می دانستند، چنانکه یکی از شاهدان عینی بیشتر از 46 نفر کشته و زخمی از یگان همراه خود در جریان ماموریت ظفار را ناشی از برخورد با مین، به ویژه ازنوع کششی و تله ای می داند. چریک ها شیوه زمین سوخته را هم اجرا می کردند، هدف از این تاکتیک، عدم استفاده از امکانات موجود، به ویژه چاه های آب درمناطقی بود که از کنترل آنان خارج می شد. روزنامه الاتحاد، چاپ ابوظبی طی گزارشی از خبرنگار خود در صلاله نوشت:« به علت اجرای شیوه زمین سوخته هنگام تسلط شورشیان بر این منطقه بسیاری از ابنیه وامکانات نابود شده است.» در مقابل شیوه های رزمی جبهه خلق، ارتش ایران هم از فنون جنگ های چریکی و ضد چریکی استفاده می کرد. عملیات جنگ های ویژه و نبرد چریکی در نیروهای مسلح ایران قدمت زیادی نداشت. در سال 1342 با ورود مستشاران جنگ های ویژه، یگان های مخصوص هوابرد به منظور هدایت، اجرا و دیگر فعالیت های جنگ های نامنظم داخلی و برون مرزی، سازمان دهی و تشکیل شد. رژیم پهلوی محدوده عملیاتی نیروهای ایران در ظفار را با عنوان منطقه دماوند معرفی می کرد که از پایگاه میدوی تا منتهی الیه غرب این ناحیه وسعت داشت. این عنوان به ویژه پس از ساخت کمربند دفاعی دماوند رسمیت بیشتری یافت. ارتش ایران در منطقه دماوند به صورت یگان مستقل یا تاسک فورس عمل می کرد. در نتیجه در تمامی گزارش ها واسناد به جای مانده، تنها نام تاسک فورس دماوند دیده می شود و به جز در موارد بسیار محدود اثری از نام عمان و ظفار نیست. این امر می تواند ناشی از سیاست دولت شاهنشاهی برای هر چه بیشتر ایرانی کردن جنگ بوده باشد. تاسک فورس دماوند با دارا بودن تمامی تجهیزات ممکن، کاملا مستقل از ارتش عمان ولی در ارتباط تنگاتنگ با آن عمل می کرد. بنابراین در بیشتر موارد، استقلال ارتش ایران در طراحی و اجرای عملیات های ظفار به چشم می خورد. نیروهای اعزامی ایران به صورت گردان- تیپی و سپس گردانی در منطقه دماوند مستقر می شدند. این نیروها از یگان های مختلفی که در اقصی نقاط کشور پراکنده بودند انتخاب می شدند و ماموریت نبرد می یافتند. از مهم ترین واحدهای اعزامی به ظفار می توان به تیپ2 قوچان، تیپ 84 خرم آباد، تیپ 3 مهاباد، تیپ 23 نوهد، تیپ 1 نادری و تیپ 2 آهنین از لشکر پیاده گارد، تیپ 55 هوابرد شیراز، تیپ 1 سنندج، تیپ 1 ایرانشهر، گروه های مختلف توپخانه، مرکز2 پیاده شیراز، پایگاه هوانیروز اصفهان، پایگاه ششم شکاری بوشهر، پایگاه دریایی کنارک چابهار و غیره اشاره کرد. نیروهای اعزامی پس از استقرار در ظفار به واحدهای کوچک تر، چون گروهان و دسته، منشعب و به پایگاه های متعدد ارتش ایران گسیل می شدند. از مراکز تجمع عمده نیروهای ایران می توان از پایگاه میدوی، پایگاه مرکزی مانستون، پایگاه صلاله، پایگاه راخیوت، پایگاه حبروت، پایگاه استون هنج، پایگاه مکینت الشیهان، پایگاه 1 و 2 فیچر، پایگاه آبیوت، پایگاه بهرام و طارق و آذر در شیرشیتی، پایگاه دره سیک، پایگاه اورست، پایگاه سرهنگ سینایی، پایگاه های مستقر در ارتفاعات چشمه روب، آذیبی و تپه های 587، 749،1022،1073 و بعضی قرارگاه های حفاظتی در امتداد خطوط دفاعی هورن بیم و دماوند نام برد. مجموعه عظیمی از فرماندهان مختلف – چه در سطوح عالی و چه در رده های پایینی- این تشکیلات نظامی گسترده را هدایت می کردند. اسامی بعضی فرماندهان نظامی و امنیتی ایران درگیر در جنگ ظفار عبارتند از: سرتیپ کمانگر، سرتیپ خرسند، سرتیپ خسروپناه، سرتیپ شفقت، سرتیپ شهیر مطلق، سرتیپ ریاحی، سرتیپ غفاری، سرتیپ خاتمی، سرتیپ آصف، سرهنگ حاج باقری، سرهنگ یگانه، سرهنگ وثوقی، سرهنگ شاه اسماعیلی، سرهنگ پزشک منش، سرهنگ گوشه، سرهنگ آذری، سرهنگ داماندار، سرهنگ افشار، سرگرد رامتین، سرگرد بهرام بیگی و سروان صمصامی و ده ها فرمانده دیگر. تمامی سربازان اعزامی به ظفار، نیروهای گزینش شده ای از ارتش رژیم پهلوی بودند. آنها از یک سلسله ویژگی های خاص نظیر مهارت در تیراندازی، فیزیک ممتاز بدنی و توانایی جسمانی، موفقیت در اتمام آموزش های نبرد ضد چریکی مانند عملیات اعتماد به نفس، صعود به ارتفاعات، فرود از بلندی ها به صورت های گوناگون، عبور از معابر و گذرگاه های خطرناک کوهستانی، عملیات نجات کوهستان، جنگ تن به تن، نبرد سرنیزه، ورزش های رزمی و غیره برخوردار بودند. پس از دخالت ایران درعمان، بسیاری از آموزش های نظامی در رده های عالی همچون دانشگاه پدافند ملی با اقتباس از جنگ ظفار و با هدف فراگیری راه های مقابله با چریک ها صورت پذیرفت. بعضی نیروهای ایران پس از اعزام به منطقه ظفار هم آموزش های ویژه ای را می گذراندند. اینگونه آموزش ها برای آشنایی هر چه بیشتر سربازان بی تجربه ایران با یک نبرد واقعی و فرسایشی بود. تاکتیک اصلی نیروهای ایران در ظفار پس از دخالت مستقیم، پاکسازی و تسلط برخطوط مواصلاتی از طریق تصرف ارتفاعات بود. این ترفند رزمی در جریان پاکسازی جاده سرخ در سال 1352 به خوبی به اجرا در آمد. بر این اساس، پیش از حمله گازانبری نیروهای ایران از صلاله در جنوب و میدوی در شمال، سه واحد متشکل از دو عنصر تامینی و یک عنصر پاک کننده، بخش های ویژه ای از جاده سرخ را از وجود مین و تله های انفجاری پاکسازی کردند. ارتش ایران، پس از تسخیر جاده سرخ، سلسله پایگاه هایی را بر فراز ارتفاعات مشرف بر جاده تاسیس کرد. مهم ترین دلیل انجام این تاکتیک، تامین خطوط مواصلاتی و تسلط سربازان ایرانی بر چریک ها بود. یکی از سربازان،چگونگی تشکیل این گونه پایگاه ها را تشریح می کند: « جاده سرخ که صلاله را به ثمریت یا میدوی مرتبط می کرد، از مناطق کوهستانی و صعب العبور می گذشت. پس از پاکسازی این مسیر راهبردی، مواضع نگهبانی در فواصل معین بر بلندای تپه ها ساخته شد که اصطلاحاً مواضع جاسمین یاری ولز نامیده می شد. بر این اساس در اطراف تپه ای که به خوبی بر بخشی از جاده پر پیچ و خم مسلط بود، 13 سنگر چهارنفره شکل گرفت. به منظور جلوگیری از امکان پرتاب نارنجک های دستی یا رخنه دشمن، سیم های خارداری که با مین و انواع تله های انفجاری احاطه شده بود، در فاصله 20 متری سنگرهای تجمع نصب شد. نوک میله هایی که این سیم های خاردار را بر پا نگه می داشت برای جلوگیری ازکمند اندازی و حلقه گیری به بیرون متمایل بود. بر بلندای مواضع هم قطعه زمینی مسطح برای فرود و پرواز هلی کوپترهای حامل آذوقه ومهمات و نیروی انسانی قرار داشت، زیرا یگانه راه پشتیبانی از عناصر ایرانی از طریق هوابرد». پس از تثبیت موقعیت در ظفار وسطی، مناطق غربی و ساحلی هم با تاکید بر تاکتیک محاصره در دستور کار نظامیان ایران قرار گرفت. بر این اساس، مواضع چریک ها، به ویژه در ارتفاعات در معرض فشار مستقیم نیروهای خط شکن ایران که از حمایت آتش توپخانه، عناصر تامینی و مراقبت های هوایی برخوردار بودند قرار می گرفت. هماهنگی، سرعت، غافلگیری و تامین از مهم ترین عوامل موفقیت در این گونه عملیات ها بود. پس از شکست چریک ها و آزاد کردن موقعیت، نیروهای عمل کننده مستقیم به پشت جبهه منتقل می شدند و نیروهای تامین با حمایت آتش توپخانه، منطقه راتحت کنترل می گرفتند. از رایج ترین تاکتیک های ارتش ایران به منظور تامین امنیت منطقه اشغال شده، تصرف نقاط حساس پراکنده، کاهش خطر غافلگیری و کمین چریک ها و گشتزنی های مداوم روزانه و شبانه بود. پیرو این شیوه، هر گروهان زمینی، عملیات گشتزنی را در زمینی به شعاع سه تا پنج کیلومتر به صورت مدور انجام می داد. یکی از متداول ترین نمونه های عملیات گشتزنی نیروهای ایران در ظفار، عملیات موسوم به « بکاو و بکش» به ویژه از نوع بادبزنی روزانه بود. این نوع عملیات هنگام تصرف مناطق مملو از غار شیرشیتی و بخش های غربی در سال 1354 به کرات مورد استفاده قرار گرفت. همچنین ارتش ایران با درک این مهم که چریک ها پایگاه های خود را در نزدیکی منابع آب برپا می سازند، به پاکسازی مسیر رودخانه های فصلی می پرداخت. در نتیجه پایگاه گشتی در نزدیکی مجرای آب برقرار می شد و سپس با اعزام گروه های کاوش از یک سمت و برگشتن از سمت دیگر رودخانه، عمل پاکسازی انجام می گرفت. تاکتیک مؤثر ارتش ایران در جنگ ظفار، قطع خطوط مواصلاتی و راه های تغذیه و در انزوا قرار دادن چریک های جبهه خلق با استفاده از کمربندهای دفاعی بود. بر این اساس، سدهای تدافعی هورن بیم و دماوند تاسیس شد. این خطوط به همراه مواضع دفاعی مشابه در ارتفاعات ناحیه ثارفیت و مرز عمان با یمن جنوبی، ضمن محدود کردن امکان دسترسی به مهمات وتدارکات وارده از عدن، شکاف و فاصله عمیقی را بین عناصر چریکی در شرق و غرب ظفار ایجاد کرد وتدریجا آنها را به ورطه تضعیف واضمحلال افکند. مهم ترین ابزار کارآمد ارتش ایران در دسترسی به بلندی ها و حفظ و تقویت مواضع خودی و وارد آوردن ضربات سهمگین به چریک ها، استفاده از توان گسترده هوانیروز بود. هلی کوپتر، این برتری را به نیروهای ایران می داد تا بدون برخورد بامین و کمین های گروهی چریک ها در راه های صعب العبور و ناهموار، ضمن ارسال مداوم تدارکات و نیروی تازه نفس، تجهیزات نظامی موثر، از جمله خمپاره های سنگین 120 میلی متری را در ارتفاعات مستقرسازند، امری که ارتش دولتی عمان قادر به انجام آن نبود و چریک ها را به طور مداوم تحت فشار قرار می داد. با استفاده از سرعت و توان ترابری هلی کوپتری در انتقال و هلی برد نیروها، ارتش ایران می توانست در کمترین زمان ممکن به مراکز غیر قابل دسترس جبهه خلق حمله کند و ضمن وارد آوردن ضربات موثر، از منطقه خطر خارج شود. تاسک فورس دماوند در اواخر جنگ به منظور وارد آوردن بیشترین فشار بر چریک ها از نیروی زمینی، نیروی هوایی و کشتی های جنگی نیروی دریایی مستقر در اقیانوس هند به طور هماهنگ استفاده کرد. این تاکتیک برای نخستین بار در طول نبرد ظفار به اجرا درآمد. جنگ تبلیغاتی از دیگر تاکتیک های مورد استفاده ارتش ایران در جنگ ظفار بود. در اواسط بهمن ماه 1353 گروهی از مسوولان خبری و نظامی ایران به ریاست محمود جعفریان به منظور افزایش کیفیت رادیو و تلویزیون عمان در جهت مقابله تبلیغاتی با چریک ها، روانه مسقط شدند. همچنین تاسک فورس دماوند دارای یک فرستنده رادیویی مجهز بود. با جمع آوری اطلاعاتی از نقاط ضعف و مشکلات گروه های چریکی ودولت یمن جنوبی، پیوسته برنامه هایی به زبان عربی علیه مخالفان از این رادیو پخش می شد. دولت شاهنشاهی با هدف از بین بردن هر چه بیشتر پایگاه اجتماعی جبهه خلق در میان مردم ظفار، جذب بومیان منطقه به سوی دولت مرکزی عمان و استفاده از قابلیت آنان در سرکوبی و پاکسازی چریک ها، سلسله فعالیت های موسوم به اقدامات خودیاری در قلمرو عملیاتی دماوند انجام می داد. پیرو این سیاست، انواع مواد غذایی از قبیل برنج، روغن، میوه، صیفی جات، خشکبار، کمپوت و کنسرو و جیره صبحانه به وسیله هلی کوپتر در واحه های مختلف تقسیم می شد. پزشک، دارو و کالاهای پزشکی هم به صورت رایگان در اختیار مردم قرار می گرفت. بر اساس اسناد و مدارک محرمانه، این تاکتیک در جهت جذب قلوب مردم پریشان احوال و خسته از جنگ ظفار و دفع چریک ها نقش بسیار مهمی داشت. http://www.rasekhoon.net/article/show-56351.aspx
-
1 پسندیده شدهاین نبرد تجربه ی خلیل خوبی واسه ما بود وبنظر من کمک شدیدی به ارتش ما کرد و خیلی خوشحالم با وجود کشته های زیادی که دادیم (متاسفانه) ایران شاید تنها ارتشی کلاسیک بود که تونست از یک گروه چریک بر بیاد واونو شکست بده (هر چند با وجود کشته ی فراوان) شما اگه دقت کنید ما از این موارد یا نداریم یا خیلی کم داریم اینم یه لینک درباره جنگ ظفار و کمین های این نامرد ها و روش های مقابله توسط برادران ارتش : http://www.farheekhtegan.ir/content/view/3714/39/
-
1 پسندیده شدهسلطان قابوس هنوز هم ايران رو به عنوان ناجي خودش مي شناسه الان تو منطقه خليج فارس فقط عمان ه كه با ايران رابطه ي خوبي داره............البته الان قطر هم اضافه شده........ داشتن دوست بين كشور هايي مثل عربستان و امارت و كويت نبايد چيز بي ارزشي باشه اين جنگ به هر حال براي ارتش ايران كلي تجربه داشته..........و ايران رو به عنوان تنها كشوري كه تونسته از پس نيروهاي دشمن چريكي بر بياد قرار داده.....همون طور كه دوستان گفتن جبهه ي كردستان جايي بود كه داشتن همچين تجربياتي لازم بوده يكي رو مي شناسم كه بازنشسته ي لشكر 92 زرهي اهوازه...........و كلي خاطره از ظفار داره .......اونجا پشت جبهه افسر رابط فكر كنم مخابراتي يا همچين چيزي بوده.......و بعد ها تو قرارگاه جنوب همچين پستي داشته يه داستان هم از شخصي به اسم جبار خوندم كه عراقي بوده و تو اين جنگ به عنوان مترجم تو قسمت شنود مكالمات ارتش كار مي كرده و بعد ها كه يه سفري به عراق ميره اونجا استخبارات عراق اونو دستگير ميكنن و ازش در مورد اين جنگ و خيانت به اعراب بازخواست ميكنن......كه البته بعدش توسط دوستان دايي اش كه كرد و زد حكومت بوده به ايران فرار ميكنه..........و تو جنگ تجميلي به عنوان يه پزشك تو جبهه ها خدمت ميكنه طبق حرف هاي اين شخص گروهك ظفار زباني بين عربي و آفريقايي داشتن .....و كلمات غير عربي زيادي داشتن ( مثل عرب هاي خوزستان كه كلي كلمات فارسي رو حين حرف زدن به كار مي برن و فهميدنش براي عرب هاي كشور هاي ديگه سخته ) در مورد بنياد شهيد : تو همين عراق هم به تمام خونواده هاي كشته شده هاي جنگ ايران حقوق پرداخت ميشه....و اين تو تمام جهان وجود داره......
-
1 پسندیده شدهدرسته كه تلفات بالايي داديم ولي جانفشاني ايران در كمك به آنها در روابط في مابين تاثيرگذار بود. يكي از دلايلي كه روابط ايران و عمان نسبت به ساير كشورهاي حوزه خليج فارس بهتره همين كمك نظامي ايران در گذشته است.
-
1 پسندیده شدهبر پایه و سابقه تاریخی «جنبش ظفار» (و یا به زعم رهبران جنبش : «انقلاب ظفار» ) را باید در قیام «جبل الاخصر» (۱) دانست. برخورد منافع امریكا و انگلیس در عمان در خلال دهه ۱۹۵۰ باعث شد استعمار انگلستان به بهانه حفظ منافع خود در عمان، تمامی این سرزمین را در كنترل نظامی خود قرار دهد. با توجه به سابقه تاریخی ضدیت مردمان مسقط و عمان با خارجیها این اقدام انگلیسیها باعث تحریك شدید احسااست آنان نسبت به حضور گسترده استعمار در سرزمینشان شد. جدا از عامل یاد شده، وجود فقر شدید در این جامعه نیز به عنوان عامل دیگری در پاگیری قیام الاخضر مطرح بود. همان گونكه در بخش استعمار انگلستان پس از جنگ جهانی دوم اشاره كردیم، این شورش در سال ۱۹۵۷ علیه سلطه انگلیسیها و نیز حاكمان مسقط و عمان شروع شد كه با سركوب شدید از سوی نیروهای انگلیسی مواجه گردید. پیرو تشدید دامنه این قیام، سلطان شعیدبن تیمور حاكم مسقط و عمان در سال ۱۹۵۸ تاب مقاومت را در برابر قیام كنندگان از دست داد و به شهر بندری «صلاله» واقع در جنوب عمان (در ایالت ظفار) فرار كرد. (۲) حملات هوای شدید و چند ساله نیروی هوای انگلیس به شوررشیان در جبلالاخضر، تلفات و خسارات زیادی به آنان وارد كرد و باعث سركوب و از هم پاشیدگی این قیام مسلحانه شد؛ ولی پس از مدتی ، انقلابیون عمانی توانستند نیروهای خود را جمعآوری و سازماندهی مجدد كنند. چنانكه در سال ۱۹۶۴ (۱۳۴۳ ش) با پیوند و ائتلاف گروههای قدیمی: «سربازان انقلابی ظفار» ، «جامعه خیرخواهی ظفار» (۳) ( به عنوان یك سازمان تجزیه طلبانه ظفار) ، («حركت ملی عرب» شاخه ظفار (به عنوان یك نهضت ملیگرای عرب) ، سازمان «جبهه آزادیبخش ظفار» تشكیل شد. هدف اولیه جبهه مذكور به عنوان یك جنبش ملیگرایانه عبارت از رهایی ایالت ظفار از سلطه نیروهای سلطان سعید بن تیمور (۴) و در مرحله بعد واژگونی نظام خودكامه و عامل عدم رشد و توسعه مسقط و عمان بود. جنبش مذكور تا یك سال پس از شكلگیری و آغاز فعالیت خود، بدون استفاده از كمك و حمایت منافع خارجی، در ابعادی كوچك و نسبتا غیرمؤثر و غیر كارآمد باقی ماند؛ ولی به نظر میرسید كه به دلیل شرایط اقتصادی ـ اجتماعی حاكم بر ظفار و روشهای مستبدانه سلطان علیه مردم آن ایالت، جنبش بزودی موقعیت مطلوبی در میان مردم خواهد یافت. ظفار به عنوان مركز شكلگیری جنبش و محل شروع مبارزات آزادیبخش منطقه، بزرگترین ایالت مسقط و عمان محسوب میشود كه در جنوب آن كشور و هم مرز با كشور یمن («بعدا جمهوری دمكراتیك خلق یمن» یا یمن جنوبی) قرار دارد . مساحت این ایالت ۵۰ هزار كیلومتر مربع و جمعیت آن (در اواسط دهه ۶۰) حدود ۲۰۰ هزار نفر بود. پایتخت آن شهر بندری «صلاله» (سلاله) با حدود ۱۰ هزار نفر جمعیت (در آن زمان) است. در بخش شمالی كوهستانهای این منطقه (واقع در جنوب و ملقب به: جبل سمحان ، جبل القرد و جبل القمر) جلگههای وسیع و حاصلخیزی وجود دارد كه ساكنانش به گلهداری و كشاورزی اشتغال دارند. نقاط كوهستانی این منطقه شرایط و محیط مناسبی برای مبارزات مسلحانه چریكی و جنگهای پارتیزانی است. تذكر این نكته ضروری است كه جنبش ظفار و پیدایی آن، ریشه در خارج نداشت، بلكه جدا از عامل حضور استعمار كهنه انگلستان در آنجا باید ریشههایش را در خود مسقط و عمان جستجو كرد. این ریشهها، ابعاد سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی داشتند چنانكه ظفار در دورهای ولانی در محرومیتهای اقتصادی ـ اجتماعی به سر برده و از نظر سیاسی مورد غفلت و كوتاهی شدید قرار داشت. به هر حال ، جبهه آزادیبخش در تاریخ ۹ ژوئن ۱۹۶۵ در ایالت ظفار رسما موجودیت خود را اعلام كرد. در متن اعلامیه منتشر شده به «تودههای خلق طفار» اعلام شده بود كه: «پیشتازان انقلابی .. با یامان به خدا رسالت رهایی ظفار را از زیر سلطه مستبدانه سلطان سعید [بن تیمور]بر دوش میكشد، سلطانی كه ویت دودمانش با منافع بارز جهانخواران انگلیسی همگونی مینماید...» در ادامه خاطرنشان شده بود كه: «تودههای مبارز عرب!!جبهه آزادی بخش ظفار كه اكنون رشته مبازه در ظفار را علیه امپریالیسم و ... زنجیرش در دست گرفته است، بر اساس وحدت ملت عرب و وحدتمبارزات تمامی اعراب از اقیانوس [اطلس] تا خلیج [فارس] سخت تكیه میكنند ...»(۵) پیرو آن، در اوایل ژوئن ۱۹۶۵ اولین كنرگه جبهه آزادی بخش ظفار برگزار شد. در این كنگره ، خط مشی مبازه مسلحانه به عنوان روش مبارزه با «امپریالیسم» انگلیس و «رژیم ارتجاعی» سلطان سعید بن تیمور انتخاب گردید. مبارزه مسلحانه اعضای جبهه تنها با ۹ قبضه تفنگ در كوهستانهای ظفار آغاز شد. طبیعی بود كه روند پیشرفت فعالیتهای چریكی و انقلابی در چنین جامعه عقب مانده اجتماعی، سیاسی و اقتصادی با مشكلات ویژهای كه مهمترین آن جذب توده مردم در فعالیتهای جنبش به شمار میآمد، روبرو شود؛ ولی به تدریج توده مردم مرحوم و فقیر ظفار به سوی جبهه آزادیبخش گرایش یافته و بنابراین با پیوستن نیروهای جدید به رزمندگان جبهه، «ارتش آزادیبخش خلق» شكل گرفت. این ارتش توانست ضربههای شدید به نیروهای عمانی (كه به وسیله افسران انگلیسی آموزش دیده بودند و رهبری میشدند) وارد آورد. پس از گذشت مدتی از شروع مبارزه مسلحانه، ارتش آزادیبخش به استقرار حكوم ملی در مناطق آزاد شده و تحكیم مواضع خود در آنجا موفق شد. كسب این پی وزیهای نظامی باعث شد انقلابیون و رزمندگان جدیدی جذب جبهه آزادیبخش شوند . جبهه آزادیبخش ظفار و ارتش وابسته به آن بزودی از سوی رژیم جدید و رادیكال چپگرای «جمهوری دموكراتیك خلق یمن» (یمن جنوبی، كه در سال ۱۹۶۷ تأسیس شده بود) مورد حمایت سیاسی و نظامی (آموزش ، تداركات و تسلیحات) قرار گرفند. جمهوری خلق چین نیز از طریق یمن جنوبی شروع به ارسال وسایل و تجهیزات نظامی برای آنان كرد. بر اساس گزارش روزنامه انگلیسی تایمز، افراد قبایل ظفار وابسته به جبهه آزادیبخش در پكن آموزشهای سیاسی و چریكی را میگذراندند و به همراه مستشاران عقیدتی و فنی و نظامی چینی به ظفار برمیگشتند. (۶) وقوع جنگ سوم اعراب و اسراییل در ژوئن ۱۹۶۷ و نتیجه آن كه شكست سخت اعراب (عمدتا شامل مصر ، سوریه ، اردن و عراق) در برابر اسراییل ( فلسطین اشغالی) بود، مبارزه مسلحانه ظفار را با مشكلات سیاسی و نظامی قابل توجهی روبرو ساخت؛ زیرا شكست یاد شده توازن قوای سیاسی ـ نظامی راشدیدا به نفع اسراییل و غرب تغییر داد، ضمنا سه كشور عرب با زا دست دادن بخشی از سرزمینهای خود رد جنگ مذكور، عملا سرگرم مسائل سیاسی و نظامی خود پس از دوران جنگ شدند؛ (۷) بنابراین ، جبهه و ارتش آزادی بخش از نظر تهیه و تأمین تسلیحات مورد نیاز خود به وسیله كشورهای عرب یاد شده شدیدا در تنگنا قرار گرفت. مثلا از پایان جنگ شش روزه به بعد، پشتیبانی مصر از انقلابیون ظفار تقریبا به حد صفر رسید. (۸) در چنین شرایطی بود كه در سپتامبر ۱۹۶۸ دومین كنگره «جبهه آزادیبخش ظفار» در دهكده ساحلی «حمرین» (واقع در جنوب عمان و نزدیك صلاله) تشكیل شد و تجربههای مبارزات دو ساله جبهه مورد بررسی و بازبینی قرار گرفت. حاصل بررسیهای انجام شده در كنگره حمرین به آنجا انجامید كه جبهه موضعگیری كشوری (عمان) خود را به كل منطقه خلیج فارس گسترش داد؛ بنابراین نام «جبهه آزادیبخش ظفار» به «جبهه خلق برای آزادی عمان و خلیج اشغال شده» تغییر یافت! از این تاریخ بع بعد، تمایلات شدید ماركسیستی در هدفهای رزمندگان ظفاری راه یافت. جبهه در این كنگره یك موضع شددی «مبارزه با امپریالیسم، استعمار ، ارتجاع، بورژوازی و فئودالیسم» اتخاذ كرد و خواستار توسعه یك جنگ خلقی آزادیبخش برای كل خلیج عربی (خلیج فارس) شد!همین تحول عقیدتی و عملكردی را نیز بعدا یك روزنامه چاپ عدن ( یمن جنوبی) منتشر كرد كه: در خلال كنگره حمرین سوسیالیسم علمی از وسی جبهه به عنوان یك تئوری انقلابی پذیرفته شد و یك ارتش خلقی آزادی بخش شكل گرفت. (۹) در این كنگره استراتژی جدیدی برای عمان و خلیج فارس مشخص شد، آموزش سیاسی ـ عقیدتی افراد نظامی آغاز شد و برای اولین بار زنان در صفوف انقلابیون پذیرفته شدند. یكی دیگر از تصمیمات مهم كنگره دوم ، تشكیل «گروههای مقاومت ملی» بود تا ارتش آزادیبخش را حمایت و تكمیل كند. ضمنا تصمیم گرفته شد با بیسوادی و در محله اول در بین افراد ارتش آزادیبخش و «گروههای مقاومت ملی» مبارزه شود. نتیجه قبول ایدئولوژی و خط مشیهای ماركسیستی عبارت بود از محروم ماندن جبهه از حمایت فراوانی كه ممكن بود از سوی مردم ظفار نصیبشان گردد؛زیرا با توجه به مسلمان و سنتی بودن مردم بومی، یك ضدیت بالقوه با مرام اشتراكی در میان آنان وجود داشت به گونهای كه حتی از این تاریخ به بعد « جبهه خلق ....» مورد حمایت كمی از جانب جهان قرار گرفت. چنانكه سخنگوی جبهه در درمصاحبهای با یك روزنامه كویتی اظهار داشت: «جبهه تماسهایی رسمی با اتحادیه عرب و پایتختهای عربی به منظور توضیح و تشریح مسأله انقلاب در ظفار داشته است. [در این تماسها] از سوی جبهه تقاضای كمكهای مؤثری در جهت [حمایت از] انقلاب شده، ولی غالب جوابها منفی بوده است» . (۱۰) نهایت اینكه در سال ۱۹۷۰ ـ یعنی پنج سال پس از آغاز مبارزه بجهه ـ تقریبا غالب كشورهای عربی و افریقای شمالی ، از جنگجویان حمایت چندانی نمیكردند. (۱۱) . تصمیمهای اتخاذ شده در كنگره حمرین موجب قطبی شدن جنبههای منطقهای و جهانی مبارزه شد و عملا باعث شد كه هزینههای جنگ هم از نظر نفرات و هم وسایل و تجهیزات افزایش یابد. از سوی دیگر انتخاب راه و عقیده ماركسیستی از سوی جبهه باثع حساسیت شدید سلطان مسقط و عمان، كشورهای میانه رو خلیج فارس، انگلستان و امریكا شد؛ به ویژه اینكه باید به این نكته مهم توجه كنیم كه چند میدان نفتی مهم عمان در جنوب آن كشور و در ایالات بزرگ ظفار قرار داشت و تولید تجارتی نفت نیز به تازگی در عمن شروع شده بود. (۱۲) بنابراین در پیش گرفتن خط مشیهای ماركسیستی و چپگرایانه افراطی میتوانست خطری بالقوه برای كشورهای نفتی و میانهرو (طرفدرا غرب) در منطقه استراتژیك خلیج فارس محسوب شود. بعد از كنگره دوم، بیش از ۹۰ درصد ایالت ظفار و چند شهر مهم و از جمله شهرهای : دالكوت ؛رخیوط و سعده ( مجموعا در حدود یك ششم كل مساحت عمان) خرابكاری علیه تأسیسات شركت نفت «رویال داچ ـ شل» (هلندی ـ انگلیسی) (كه تقریبا امتیاز تمامی مناطق و تأسیسات نفتی عمان و از جمله ظفار را در كنترل و اداره خود داشت) به وسیله نیروهای رزمی جبهه انجام گرفت و عملیات اكتشاف و استخراج این شركت به طور كامل در ظفار (به عنوان اولین منطقه شروع عملیات اكتشاف و استخراج نفت) متوقف شد. (۱۳) پیرو این تحركات و در راستای هدف گسترش اقدامات و فعالیتهای جبهه (پس از كنگره حمرین) ، مبارزات آزادیخواهانه و ضد انگلیسی در نقاط دیگر عمان نیز از ژوئن ۱۹۷۰ به بعد به رهبری «جبهه دموكراتیك خلق برای آزای عمان» آغاز شد. پیرو یك رشته تحركات سیاسی، آزادی خواهانه و استقلالطلبانه در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس پس از جنگ جهانی دوم، استعمار انگلستان ناچار شد در سلطان نشین مسقط و عمان نیز تغییر و تحولاتی سیاسی در تركیب رهبری آن به عمل آورد. علاوه بر اینكه سلطان سعید بن تیمور ( حام عمان) نیز نتوانسته بود قیام ظفار را سركوب یا كنترل كند؛ بنابراین با چراغ سبز و حمایت آن كشور، قابوس بن تیمور در تاریخ ۲۴ ژوئیه ۱۹۷۰ با انجام كودتایی علیه پدرس سعیدبن تیمور قدرت را در آن كشور به دست گرفت. وی تحصیلكرده آكادمی نظامی معتبر انگلستان به نام «سندهرست» (۱۴) بود و بر خلاف پدرش فردی تحصیلكرده و روشن و آگاه به شرایط و نیازهای زمان خود است. به همین دلیل از ابتدای حكومتش با درك واقعیتها و نیازهای جامعه خود به یك رشته اصلاحات وسیع اجتماعی ، اقتصادی ، عمرانی و سیاسی در عمان اقدام كرد؛ بنابراین به تدریج توازون قدرت به نفع سلطان قابوس و به ضرر جبهه ظفار تغییر یافت. سلطان قابوس در كنار شروع اصلاحات اجتماعی، به كلیه شورشیان جبهه ظفار كه خود را تسلیم میكردند عفو عمومی داد. بدین ترتیب این اقدام سلطان و ایجاد تأسیسات رفاهی و عمرانی باعث ایجاد شكاف و اختلاف در جنبش شد، چنانكه با استفاده از همین خط مشیها، دولت توانست در فاصله سالهای ۱۹۷۳ـ ۱۹۷۵ نزدیك به ۱۰۰۰ نفر از انقلابیون ظفار را به رویگردانی از قیام و تسلیم به دولت برانگیزد. (۱۵) سلطان قابوس در تبلیغات سیاسی خود علیه نیروهای انقلابی «ارتش آزادیبخش» آنان را «یاغیان كمونیست» ، «كافران» و «بیخدایان» خطاب میكرد و برای تحریك احساسات مذهبی تودهها و جدا ساختن صفوف آنها از جنبش ظفار، از شعارهای اسلامی استفاده میكرد؛ (۱۶) بنابراین از سال ۱۹۷۰ به بعد، آن برتری و پیروزیهایی كه قبلا به وسیله نیروهای انقلابی ظفار كسب شده بود به تدریج رو به كاهش و زوال رفت. سلطان قابوس برای مبارزه با انقلابیون ظفار، ارتش عمان را تقویت كرد و آنها را با جدیدترین تسلیحات نظامی مجهز نمود. نیروهای نظامی عمانی، انگلیسی ، پاكستانی و هندی به فرماندهی ژنرال «هیوگ اولدمن» (۱۷) انگلیسی به عنان فرمانده نیروهای نظامی و وزیر دفاع عمان (۱۸) در سركوب شورشیان ظفار به آن كشور كمك میكردند. سومین كنگره :جبهه خلق برای آزادی عمان و خلیج» با شركت كلیه نیروهای انقلابی ظفار در ژوئن ۱۹۷۱ در «رخیوط» تشكیل شد. زخیوط واقع در جنوبیترین بخش سرزمین عمان و نزدیك مرز یمن، یكی از آخرین مناطق پایگاهی استعمار انگلستان در ظفار بود كه نیروهای انگلیسی در سال ۱۹۶۹ با توسعه عملیات چریكی جبهه از آنجا رانده شدند. (۱۹) در این كنگره تصمیمهای مهمی در سطوح منطقهای، بینالمللی و عربی اتخاذ شد؛ از جمله تأكید بر همبستگی تودههای عرب در مبارزه آزادیبخش و تأكید بر وظیفه جبهه در پشتیبانی از تمام انقلابهای دموكراتیك ملی؛ ضرورت ایجاد جبهه متحد وسیع، متشكل و مبارز علیه امپریالیسم و ارتجاع منطقه، رهایی منطقه از استعمار به هر شكل آن و تحقق استقلال كامل آنها؛ اتحاد سازمانهای ملی فلسطین در جنگ دراز مدت علیه صهیونیسم و امپریالیسم و بالاخره طرفداری از نیروهای سوسیالیستی بینالمللی و مترقی در مبارزاتشان علیه امپریالیسم و سرمایهداری غربی. كنگره چهارم جبهه در دسامبر ۱۹۷۲ در «اهلیش» تشكیل شد. دو تصمیم مهمتر اتخاذ شده در این كنگره ، عبارت بودند از: ۱) تلفیق «جبهه ملی برای رهایی خلیج اشغال شده» با «جبهه دموكراتیك برای رهایی عمان» در یك جبهه واحد با عنوان «جبهه ملی برای رهایی عمان و خلیج»، ۲) انتخاب رهبری مشترك برای «جبهه ملی برای رهایی عمان و خلیج». دخالت نظامی ایران در عمان در علل دخالت ایران در جنگ ظفار می توان از وابستگی كشورهای منطقه و فرا منطقهای به نفت، پیوند و ارتباط میان اقتصاد، امنیت و نفت برای كشورهای منطقه و بویژه برای ایران و نیز پیچیدگی روابط بینالملل در دهههای شصت و هفتاد و اثرات ناشی از آن بر تحولات خلیج فارس، كشورهای فرامنطقهای را بر آن داشت تا وظیفه برقراری ثبات، حفظ نظم و امنیت را به خود كشورهای منطقه واگذار نمایند. در این باره، «همایون كاتوزیان» معتقد است كه در آن مقطع «نفت متغیر مستقل بود و كل كالبد اجتماعی و اقتصادی، تابع آن». از سوی دیگر، سعی غرب بر این بود كه تنگهها و نقاط حساسی را كه به «نقاط شرك» معروفند، در اختیار خود داشته باشد. از جمله این نقاط میتوان به تنگه هرمز اشاره كرد. «تنگه هرمز»، هم برای قدرت دریایی در مقابله با قدرت بری و هم برای قدرت بری در مقابله با قدرت دریایی، نقش دفاعی مناسبی دارد. از طرف دیگر قرار داشتن آن در مسیر انتقال نفت مورد نیاز جهان غرب به عنوان نقطه كنترل و اهرم اعمال فشار، به دلیل وابستگی اروپا به نفت منطقه خلیج فارس و بازار مصرف ثروتمند آن، بخش حساسی از شبكه حمل و نقل دریایی اروپا را تشكیل میدهد. با تشدید فعالیتها و اقدامات چریكی رزمندگان جبهه و نیز گرایشهای ماركسیستی آنان (به ویژه هدفهای اعلام شده منطقهای جبهه خلق) ، دولت ایران و نیز قدرتهای غربی نسبت به جنبش ظفار حساس شدند. چنانكه محمدرضا شاه در اوایل سال ۱۹۶۹ در مصاحبه با یكی از نمایندگان كارگری پارلمان انگلستان در تهران اظهار داشت: «... ما آزادی كشتیرانی در منطقه [خلیج فارس] را تضمین میكنیم و در این رابطه میتوانیم به تعهدات خود عمل كنیم». (۲۰) در همین راستا شاه اعلام كرد در صورت درخواست كمك از سوی حكومتهای كشورهای ساحلی برای تأمین امنیت به آنان كمك خواهد كرد. (۲) این موضعگیری ایران باعث شد كه با توسعه عملیات چریكهای ظفار و ناتوانی نیروهای عمانی در كنترل این جنبش ماركسیستی، و در نتیجه درخواست كمك نظامی سلطان قابوس از ایران، شاه به سرعت به آنان پاسخ مثبت دهد. قابل ذكر است كه روابط دیپلماتیك ایران و عمان در اوت ۱۹۷۱ برقرار شد و پس از آن، مسؤولان دو كشور رفت و آمدها و مذاكرات متعددی با یكدیگر داشتند. در فوریه ۱۹۷۲ یك هیأت ویژه عمانی به ریاست «توینی بن شهاب» مشاور سلطان قابوس برای مذاكره با مقامات ایرانی و ترتیب دریافت كمك نظامی از ایران برای سركوب شورش ظفار وارد تهران شد. پس از مذاكرات طولانی، بالاخره در ماه مارس ۱۹۷۲ یك پیمان محرمانه نظامی ـ امنیتی بین مشاور نظامی سلطان قابوس و مقامات ایران به امضا رسید. (۲۲) پیرو آن و در اجرای موافقتنامه یاد شده، ایران تسلیحات و مشاورین نظامی و امنیتی به عمان فرستاد. ضمنا بنا به ادعای جبهه خلق، «ایران جزیره عمانی الغنم را [واقع در قسمت شمال رأس المسندام و جنوب تنگه هرمز] اشغال كرد و نیروی دریایی و هوایی ایران به گشت زنی و مراقبت از منطقه رئوس الجبال كه بخش عمانی تنگه هرمز و قسمتی از آّهای ساحلی عمان است، پرداختند» .(۲۳) در حالی كه برخی منابع غربی اعلام كردند ایران در این جزیره، تنها به ایجاد یك ایستگاه كنترل آلودگی آبهای خلیج فارس اقدام كرده است. (۲۴) در اوایل سال ۱۹۷۳ نیز ایران شش فروند هلیكوپتر نظامی را به همراه خدمه آنها برای كمك و استفاده در جنگ ظفار به عمان فرستاد.(۲۵) سلطان قابوس در مصاحبهای با روزنامه النهار در تاریخ ۲۲ مارس ۱۹۷۳ رسما اعلام كرد كه «ما كمك و خدمات نظامی مختلفی از ایران دریافت میكنیم. افسران ایرانی این كمكها را زیر نظر دارند و تعدادی هواپیمای ایرانی هم به كمك ما فرستاده شده است». (۲۶) ضمنا یك ماه بعد، در آوریل همان سال امیرعباس هویدا نخست وزیر ایران متذكر شد كه ایران به درخواست سلطان قابوس برای دریافت كمك از ایران پاسخ مثبت داده است. (۲۷) بالاخره مدتی پس از ارائه كمكهای یاد شده و گسترش شورش طفار و عدم توانایی نیروهای عمانی در كنترل»، نیروهای نظامی ایران در تاریخ ۲۹ آذر ماه ۱۳۵۲ (۲۰ دسامبر ۱۹۷۳) بنا به درخواست سلطان قابوس مستقیما وارد عمل شدند. چنانكه بین ۱۲۰۰ تا ۱۵۰۰ سرباز ایرانی مجهز به پیشرفتهترین تجهیزات به وسیله ۲۰ فروند هلیكوپتر در تاریخ ۲۰ دسامبر از دو سوی شمال و جنوب و در دو سوی «خط سرخ» كه همان جاده سراسری صلاله ـ مسقط (جنوب ـ شمال) بود پیاده شدند. نیروهای ایرانی كه متشكل از نیروهای ویژه هوابرد و تفنگداران دریایی بودند ، در اردوگاههای مرزی دشتهای منطقه صلاله متمركز شدند (اردوگاههای فوج، ام الغوارف، و پایگاه صلاله) . تعدادی از نیروهای ایرانی نیز به نوار شمالی منطقه (تمریت و شعلیت) فرستاده شدند. پیاده شدن نیروهای ایرانی با پشتیبانی هواپیماهای انگلیسی كه از صلاله و مصیره پرواز كرده بودند، انجام شد. بعدا بخشی از نویرها به جزیره :«حلانیات» (كوریاموریا) اعزام شدند تا در آنجا تأسیسات نظامی لازم را ایجاد كنند. بقیه نیروهای ایرانی به اردوگاههای نظامی در منطقه شرقی و ممر اعزام شدند. مركز فرماندهی نیروهای ایرانی در پایگاه صلاله بود. مدتی قبل از پیاده كردن نیرو و دخالت مستقیم نیروهای ایران در عمان «پیمان سنتو» اعلام كرد كه یك رشته مانورهای نظامی از تاریخ ۲۰ نوامبر ۱۹۷۳ به مدت ۱۲ روز در آبهای دریای عمان و خلیج فارس انجام خاهد گرفت. در این مانور نیروهای دریایی و هوایی ایران، تركیه ، انگلستان و امریكا شركت داشتند و از هوا و دریا به پیاده كردن نیرو پرداختند.(۲۸) این مانورها در واقع دو هدف را دنبال میكرد: ۱) آزمایش توانایی نیروهای ایرانی و نیز زمینهسازی روانی در منطقه برای لشكركشی بعدی ایرانیها، ۲) آزمایش توانایی نیروهای دیگر پیمان سنتو برای انجام عملیات و كنترل بحرانهای منطقه، تعداد نیروهای ایرانی در عمان در پایان سال ۱۹۷۴ به حدود ۳۵۰۰ نفر و در سال ۱۹۷۵ به حدود ۵ هزار نفر رسید. ضمنا هواپیماهای جنگنده اف-۵ نیز با استفاده از پایگاه تمریت بر فراز مرزهای یمن جنوبی به گشت زنی میپرداختند. ضمنا كشتیهای جنگی ایران نیز سواحل ظفار را تا زمانی كه تحت تسلط شورشیان بود، بمباران میكردند. لشكركشی ایران به ظفار، در واقع در حكم یك میدان آزمایش و عمل بود؛ زیرا هم تسلیحات و تجهیزات جدید امریكایی (تحویلی به ارتش ایران) آزمایش میشد و هم كارایی و تواناییهای افسران و سربازان ایرانی كه تا آن زمان در یك جنگ منطقهای شركت و دخالت نداشتند ارزیابی میشد. به همین دلیل، واحدهای اعزامی ایران مرتبا تعویض و جانشینسازی میشدند تا تعداد بیشتری از نیروهای ایران با جنگهای نامنظم (چریكی) آشنا شوند. نكته مهم در كیفیت دخالت نیروهای نظامی ایران در ظفار این بود كه مثلا بر خلاف عملكرد نیروهای امریكایی در ویتنام، آنان به قتل عام، تجاوز به ناموس، غارت و چپاول اموال مردم و كلاهبرداری از افراد بومی اقدام نكردند. دیگر اینكه زمینه مداخله ایران در ظفار به علت عدم وجود ادعاهای ارضی میان دو كشور تسهیل شده بود. ضمنا ایران و عمان تنها دو كشور منطقه هستند كه در تنگه استراتژیك هرمز آبهای مشتركی دارند؛ بنابراین وجود علایق و منافع مشترك در حوزه تنگه هرمز به مناسبات میان ایران وعمان بعد و ویژگی خاصی میبخشید كه در مقایسه با كشورهای دیگر منطقه تفاوت داشت. علاوه بر اینكه بسیاری از عمانیها ایرانیان را به عنوان حامیانی میدانستند كه جلوی فعالیتهای چپگرایانه علیه حكومت را میگرفتند. به هر حال دخالت نظامی ایران در ظفار، حساسیت و انتقاد و اعتراض تقریبا همه كشورهای عرب را به دنبال داشت، چرا كه این اقدام ایران را نماد بارز توسعه طلبی ایران در زمان شاه میدیدند. حتی كشورهای میانهرو عرب نیز حداقل خواستار كاهش حضور و نفوذ ایران در عمان بودند ! چنانكه مثلا یك هیأت نمایندگی اتحادیه عرب در اواسط سال ۱۹۷۴ مأموریت ناموفقی را در تحقق هدف مذكور به انجام رساند. پیرو آن نیز برخی گزارشها حاكی از آن بود كه كشورهای مصر و عربستان سعودی خواستار جانشینی نیروهای عرب به جای نیروهای ایران بودند. در حالی كه یكی از دلایل درگیر شدن ایران در عمان عبارت از ابراز بیمیلی قبلی اعراب در پاسخ به درخواست كمك سلطان قابوس از آنان بود. (۲۹) در ژانویه ۱۹۷۵ دهكده ساحلی و بندر رخیوط ـ یعنی مركزیت مناطق تحت تسلط شورشیان و ستاد مركزی آنان ـ به دست نیروهای ایرانی افتاد. ضمنا با ایجاد موانع بیشتر به منظور قطع راههای تداركاتی از دسترس شورشیان ، آنان بیش از پیش ناگزیر به عقبنشینی شدند، تا آنجا كه به مرز یمن جنوبی رانده شدند. ضمنا موفقیت نیروهای ایرانی در تصرف مواضع یا قطع و محدود كردن راههای تداركاتی مبارزان جبهه خلق، عرصه را بر آنها تنگ كرد و باعث بروز اختلاف نظرهایی گسترده بین رهبران جنبش بر سر كیفیت رهبری و خط مشیهای نهضت شد. جدا از اقدامات نظامی گسترده نیروهای ایرانی در عمان، آنان دو اقدام بسیار مهم نظامی را با موفقیت انجام دادند كه در شكست و سركوب شورشیان ظفار نقش اساسی داشت. اولین اقدام عبارت از باز كردن مجدد جاده استراتژیك و سراسری ۶۰ كیلومتری صلاله ـ مسقط بود كه در اواخر بهمن ماه ۱۳۵۲ (فوریه ۱۹۷۴) انجام گرفت. شورشیان ظفار با ایجاد پایگاههای متعدد و پناهگاههایی در كوهها از سال ۱۹۶۹ به بعد بر آن تسلط داشتند و عملا بسته بود؛ بنابراین كومت عمان برای رساندن تتجهیزات و مهمات به نیروهای خود بناچار از راه ها و دریا كه آن هم همواره مورد حمله شورشیان بود استفاده میكرد. پس از بازگشایی این جاده استراتژیك، «اسماعیل خلیل رصاصی» سفیر عمان در تهران با پیشبینی پایان قریبالوقوع جنگ فرسایشی ظفار با كمك نیروهای ایرانی، پاكسازی و بازگشایی این جاده را به منزله «كلید تعیین كننده این جنگ فرساینده» تلقی كرد و اعلام داشت كه : «این پاكسازی بدون شجاعت و مهارت سربازان ایرانی امكانپذیر نبود».(۳۰) گفتنی است كه این پیروزی نیروهای ایرانی، به تقویت روحیه نیروهای مسلح سلطان قابوس و دولت عمان كمك زیادی كرد. (۳۱) دومین اقدام مهم و سرنوشتساز نیروهای ایرانی در مورد كنترل شورش و ظفار، شامل ایجاد یك سد نفوذناپذیر و امنیتی به نام «خط دماوند» بود. خط دماوند عبارت از سد و مانعی امنیتی متشكل از سیمهای خاردار و دستگاههای اعلام خطر الكترونیكی به طول چندین كیلومتر بود كه در سمت غرب صلاله و «ریسوت» (به سمت مرز مشترك با یمن جنوبی) و از محل دهكده ساحلی رخیوط به شكل خطی هلالی به سوی شمال كشیده شده بود. خط دماوند از پیوستن نفرات كمی و ارسال مهمات و تجهیزات از سوی یمن جنوبی برای شورشیان جلوگیری میكرد. این خط پس از تصرف بندر رخیوط به وسیله نیروهای ایرانی در ژانونه ۱۹۷۵ (كه مقر و ستاد مركزی جبهه خلق بود) ساخته شد. حدود یك سال قبل از آن و در اوایل سال ۱۹۷۴ ، مانع امنیتی (خط هورن بیم) (۳۲) در حدود ۵۰ كیلومتری شرق آن و نزدیك «ریسوت» ساخته شده بود. (۳۳) در اكتبر ۱۹۷۵ اعلام شد كه نیروهای ایرانی تپههای استراتژیك را واقع در «شبوت» (مشهور به تپه ۵۸۷) تصرف كردهاند. این بلندیهای استراتژیك در حدود ۹ كیلومتری غرب رخیوط قرار داشتند كه مركز لجستیك جبهه خلق را در «خرفات» به غارهای «شیرشیتی» در نزدیكی ساحل (كه یكی از مهمترین پناهگاههای شورشیان بود) مرتبط میكرد. مدت كوتاهی بعد، در فاصله ماههای نوامبر و دسامبر همان سال تعداد ۱۹۴ نفر از چریكهای ظفار خود راتسلیم نیروهای سلطان قابوس كردند و بالاخره در تاریخ ۱۱ دسامبر ۱۹۷۵ سلطان قابوس به طور رسمی پایان جنگ ظفار را اعلام كرد.(۳۴) پس از پایان جنگ ظفار بخش اعظم نیروهای ایران از آنجا فرا خوانده شدند، ولی تعداد كمی از آنان (حدود ۳۵۰ نفر) تا مدتی پس از انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ در عمان باقی ماندند. وظیفه آنان ساختن سكوهای رادار در پایگاه «مانستون» واقع در شمال غربی عمان بود كه عمدتا نقل و انتقالات نظامی را در یمن جنوبی زیر نظر داشتند. (۳۵) پس از انقلاب و در زمان دولت موقت مهندس مهدی بازرگان، بقیه نیروهای ایرانی مستقر در عمان به ایران فراخوانده شدند. چند كشور عرب پس از جنگ ۱۹۷۶ حمایت خود را از جنبش كاهش داده یا قطع كردند. جدا از چند كشور مهم عرب، كشور چین نیز یكی از حامیان مهم جنبش ظفار به شمار میرفت؛ ولی بعدا خودداری چنین از حمایت مؤثر از جنبش، تا حد قابل ملاحظهای روند حركتهای آنان را به قهقرا كشاند. چین در بهار سال ۱۹۷۳ به كمكها و پشتیبانی خود از جنبش پایان داد، بویژه این امر زمانی رخ داد كه ایران در كمك نظامی به نیروهای دولتی عمان گامهای بلندی برداشته بود. این حركت چین، در راستای تغییر سیاست خاورمیانهای آن كشور در رابطه با رقابت قدرت و چالشهای سیاسیاش با شوروی و نیز تغییر و تحولات سیاستهای بینالمللی در پایان دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ انجام گرفت.(۳۵) علاوه بر خودداری چین از حمایت جنبش، تعطیل كمك از جانب عراق نیز پیش از پیش باعت ضربه زدن به شورشیان و افت فعالیتهای آنان شد؛ چنانكه بهبود روابط سیاسی ایران و عراق در مارس ۱۹۷۵ (پس از امضای قرارداد الجزیره بین دو كشور) ضربه مهلكی بر مبارزان جبهه خلق وارد آورد؛ زیرا عراق به عنوان یكی از منابع مهم عربی برای تأمین نیازهای مالی، تسلیحاتی، آموزشی و تبلیغاتی جنبش عمل میكرد و بالخره اینكه در اواخر سال ۱۹۷۵ نیز در سیاستها و خط مشیهای یمن جنوبی در حمایت از جنبش تغییرات مهمی پیدا شد. در حالی كه قبلا چنین تغییری در رفتار و سیاست كشوری كه از جمله ثابتترین حامیان جنگجویان شمرده میشد، غیرقابل پیشبینی بود! چنانكه از اواخر سال مذكور، سیاستهای جدید عدن مبتنی بر تجدید مناسبات آن با عربستان سعودی و امارت متحده عربی قرار گرفت، این تحول، عملا به معنی خودداری یمن جنوبی از حمایت لجستیكی و تسلیحاتی از جنبش ظفار بود! پینوشت: ۱ـ درگیرها و قیما مسلحانه مذكور در سلسله كوههای «جبلالاخضر» واقع در نواحی شمال عمان درگرفت. بلندترین قله رشته كوه یاد شده، « قله شام» با ۳۰۳۵ متر ارتفاع است. ۲ـ انقلاب ظفار و تحولات خلیج (مجموعه كرامه: شماره ۷) (بی}ا: كمیته فلسطین، اتحادیه انجمنهای اسلام یدانشجویان در اروپا ، خرداد ۱۳۵۴) ، ص ۳۲ ۳ـ نام گروه مذكور در منبع پیشین «انجمن خیریه ظفار» ذكر شده است كه با توجه به هدف مورد نظر آن گروه (تجزیهطلبی ظفار) به نظر میرسد اشتباه است. ۴ـ همان منبع ۵ـ همان منبع ،صص ۳۲ـ۳۳ ۶ـ Times (۳ Aug ۱۹۷۰) & New york Times (۱۲ July ۱۹۷۰) ۷ـ در همین راستا، از آن تاریخ به بعد «مسأله عربی» به جای «مسأله فلسطین» مطرح شد و اهمیت یافت. بنابراین هدف اصلی ، كشورهای عمده درگیر با اسراییل آزادسازی سرزمینهای متعلق به خودشان شد و مسأله فلسطین و قدس حالت ثانویه یافت. ۸ـ عباس امیری ، همان منبع ، ص ۴۸۲ ۹ـ الطوری ( ۸ ژوئن ۱۹۷۱) ۱۰ـ الطلیعه (۱۷ ژوئیه ۱۹۶۸) ۱۱ـ عباس امیری ، همان منبع ۱۲ـ میدانهای نفتی : ایرد ، مرمول ،آمل و رهب در جنوب و عمدتا در ایالت ظفار قرار دارند. اولین امتیاز نفتی عمان در سال ۱۹۳۷ به انگلستان اعظا شد . در سال ۱۹۶۴ در منطقه فهود نفت كشف شد و نخستین تولید تجارتی نفت نیز در سال ۱۹۶۸ در ایالت ظفار آغاز شد. ۱۳ـ انقلاب ظفار ، همان منبع ، ص ۳۶ ۱۴ـ Sand Hurst ۱۵ـ عباس امری ، همان منبع ، ص ۴۷۸ ۱۶ـ انقلاب ظفار ، همان منبع، ص ۳۵ ۱۷ـ Hugh Oldman ۱۸ـ بر اساس پیمان سیاسی ـ نظامی كه در سال ۱۹۵۱ میان سلطان مسقط و عمان و انگلستان منعقد شد، انگلستان در قبال دریافت امتیاز ویژه ، حمایت نظامی از عمان را عهدهدار شد. ضمنا فرماندهی نیورهای نظامی و امنیتی آن كشور را افسران انگلیسی در دست گرفتند . ۱۹ـ نیرویهای انگلیسی قبلا نیز در نوامبر ۱۹۶۷ و پیرو جنگهای داخلی یمن و پیروزی « جبهه آزادی بخش ملی» (یك جنبش جریكی ملیگرا) در آنجا ، ناچار شدند از پایگاه دریایی عدن و سایر نقاط یمن جنوبی خارج شوند ۲۰ـPirouz Mogtahed – Zadeh , Political Geography of the Strait of Hormuz (London : University of London, ۱۹۹۰) , P.۳۰ ۲۱ـ Idid , P.۳۱ ۲۲ـ عبدالرضا هوشنگ مهدوی ، جلد ۲، همان منبع ، صص ۷۵ـ۲۷۲، ضمنا مقایسه كنید: انقلاب ظفار و تحولات خلیج ، همان منبع ، صص ۴۲ الف ، و ۵۳ ۲۳ـ انقلاب ظفار ، همان منبع ، ص ۵۳ ۲۴ـ Internationl Herald Tribume (۲۴-۲۵ March ۱۹۷۳) , P.۲. As cited in Pirouz Mojtahed – Zadeh op .,P.۳۶ ۲۵ـ Ibid .P.۳۰ ۲۶ـ همان منبع ، ص ۵۴ ۲۷ـ Ibid ۲۸ـ همان منبع ۲۹ـ Ibid ۳۰ـ «حمله گازانبری نیروهای ایران در عمان» ، روزنامه اطلاعات (۲۱ بهمن ۱۳۵۲) ۳۱ـ عباس امیری ، همان منبع ، ص ۴۹۳ ۳۲ـ به معنی درخت «ممرز» است كه ضمنا به آن «اولس» یا «مرز» یا «تغار» نیز گویند. ۳۳ـ كیهان هوایی ، شماره ۱۴۶ (۳۰ مهر ۱۳۵۴/۲۲ اكتبر ۱۹۷۵) ۳۴ـ عبدالرضا هوشنگ مهدوی ، جلد ۲ ، همان منبع، ص ۲۷۵ ۳۵ـ عامل دیگری كه بر تغییر و تحرك جدید سیاست چین در خاورمیانه افزود، عضویت آن كشور در سازمان ملل متحد در اكتبر ۱۹۷۱ بود كه امكانات گسترش مناسبات سیاسی «دولت با دولت« در منطقه را برای پكن افزایش داد. برای كسب اطلاعات بیشتر درباره سیاستهای خاورمیانهای چین ر.ك: محمدجواد امیدوارنیاف چین وخاورمیانه (تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی ، ۱۳۶۸) ، فصلهای سوم و چهارم . منبع: به نقل ازكتاب خلیج فارس و مسائل آن،تالیف بیژن اسدی،انتشارات سمت. [url=http://www.daneshju.ir/forum/f551/t53070.html]سایت علمی دانشجویان[/url]