برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on جمعه, 22 اسفند 1399 در همه مناطق
-
3 پسندیده شدهاما اوسوالد که بود ؟ ( روایت رسمی ) Lee Harvey Oswald , 18 اکتبر 1939 تا 24 نوامبر 1964 , بر طبق تحقیقات دولتی تک تیر اندازی بود که در 22 نوامبر 1963 جان اف کندی 35 امین رئیس جمهور امریکا را در دالاس ترور کرد . اوسوالد عضو سابق U.S. Marine بود که در اکتبر 1959 به شوروی پناهنده شد . او تا جوئن 1962 در شوروی به سر برد و پس از ان به ایالات متحده باز گشت . وی ابتدا به جرم قتل افسر Tippit در خیابان حدودا 45 دقیقه پس از قتل کندی بازداشت شد . وی سپس برای ترور کندی مورد اتهام قرار گرفت . در 1964 کمیسیون وارن نتیجه گیری کرد که اوسوالد به تنهایی در ترور کندی دست داشته و در ان زمان 3 گلوله شکیک کرده . این نتیجه گیری با تحقیقات قبلی که توسط دفتر تحقیقات فدرال , سرویس مخفی , و دپارتمان پلیس دالاس انجام شده بود , تایید می شد . با وجود شواهد پزشکی قانونی , بالستیک , و شاهدان عینی که تئوری "مرد مسلح تنها " را ساپورت می کنند , طی نظر سنجی هایی که از افکار عمومی در طی سال ها صورت گرفته بخش عمده ای از امریکایی ها بر این باورند که اسوالد تنها نبوده , اما همراه دیگران توطئه ای برای قتل کندی اجرا کرده است و این ترور کلیسیونی از نظریه های توطئه را همراه خود یدک می کشد . در 1979 , کمیته ی House Select Committee on Assassinations نتیجه گیری کرد که اوسوالد گلوله هایی را که منجر به مرگ کندی شد شلیک کرده بود , اما با تحقیقات قبلی در این نکته متفاوت بود که تحقیقات علمی اکوستیک با احتمال بسیار بالایی نشان می داد که 2 تیر انداز به سمت رئیس جمهور شلیک کرده اند . پس از ان شواهد اکوستیکی کمیته بی اعتبار اعلام شد . سپاه تفنگداران دریایی ( مارین کروپز ) اوسوالد در 24 اکتبر 1956 داوطلب خدمت در سپاه تفنگ داران دریایی شد , درست پس از تولد 17 سالگی اش . به دلیل اینکه سن اش زیر حد نصاب بود , برادرش Robert Jr فرم اش را به عنوان قیم امضا کرد . اوسوالد از برادر بزرگترش Robert Jr برای خود یک بت ساخته بود . در عکسی که او را در لحظه ی دستگیری اش توسط پلیس دالاس نشان می دهد او را در حالی میبینیم که حلقه ی مارین برادرش را در دست دارد . John Pic برادر ناتنی اش در کمیسیون وارن شهادت داد که انگیزه ی نام نویسی اوسوالد " رهایی پیدا کردن از یوق ستم مادرش بود " . اموزش اولیه ی او برای اپراتوری رادر بود , موقعیتی که نیازمند گذر از صافی های امنیتی و پاک بودن سوابق داشت . در می 1957 اسناد بیان می کنند که " پس از بررسی های دقیق سوابق محلی که هیچ اطلاعات مضر و موهنی را در مورد او فاش نساختند , تاییدیه امنیتی نهایی برای عهده داری مسئولیت هایی که با اطلاعات طبقه بندی شده و مهم سر و کار دارند از جمله ماموریت های محرمانه برای وی صادر شد . " در دوره ی اپراتوری کنترل و مراقبت هواپیما او در کلاسی 30 نفره رتبه ی 7 ام را کسب کرد . دوره شامل " دستورالعمل های نظارت بر هواپیما و استفاده از رادار بود . او ابتدا در جولای 1957 به خدمت در Marine Corps Air Station El Toro مامور شد . پس از ان به عنوان عضوی از اسکادران 1 کنترل پرواز سپاه تفنگداران دریایی در سپتامبر به Naval Air Facility Atsugi در ژاپن فرستاده شد . همانند همه ی مارین ها اوسوالد دوره های اموزش تیر اندازی و تست های مربوطه را گذرانده بود و در دسامبر 1956 امتیاز 212 را کسب کرده بود , که کمی بالاتر از حد نصاب مورد نیاز یک شارپ شوتر است . در می 1959 او امتیاز 191 را کسب کرد که رتبه اش را به تیرانداز ماهر (مارکس من) تنزل داد . کار اسوالد پس از اینکه با یک سلاح کمری .22 غیر مجاز تصادفا به زانوی خودش شلیک کرد به دادگاه نظامی کشیده شد . مدتی بعد بار دیگر برای درگیری با گروهبانی که فکر می کرد مسئول تنبیه شدنش در قضیه ی تیراندازی بود در دادگاه نظامی محاکمه شد . او از رتبه ی سرباز یکمی به سرباز 0 تنزل درجه داده شد و مدت کوتاهی در زندان نظامی brig اب خنک خورد . مدتی بعد برای حادثه ای او برای سومین بار تنبیه شد : هنگامی که در طی نگهبانی شیفت شب در فیلیپین او بدون هیچ توضیحی تفنگش را به سمت جنگل شلیک کرد . لقب اوسوالد شخصیت کارتونی Ozzie Rabbit بود او همچنین به دلیل احساسات متمایل به شوروی اش Oswaldskovich نیز نامیده می شد . در نوامبر 1958 اوسوالد به El Toro برگردانده شد . جایی که برای اموزش داوطلبان و افسران برای خدمت در خارج از کشور بود . یکی از افسران ان واحد بیان گرد که " اوسوالد فرمانده ی خدمه ای بسیار شایسته بود " و از اغلب افراد دیگر اگاه تر بود . در طول خدمت در مارینز اسوالد سعی می کرد زبان روسی را در سطح مقدماتی به صورت خود اموز , بیاموزد . گرچه این کوشش غیر معمولی بود , در فوریه ی 1959 , او به ازمون مارین با موضوع خواندن و نوشتن و صحبت کردن به زبان روسی دعوت شد . سطح او در ان زمان ضعیف ارزیابی شد . در 11 سپتامبر 1959 او با این ادعا که مادرش نیاز به مراقبت دارد از خدمت فعال کناره گیری کرد و به وضعیت نیروی ذخیره در امد . دوران بزرگ سالی در اکتبر 1959 درست قبل از 20 سالگی اوسوالد به اتحاد جماهیر شوروی سفر کرد , سفری که به خوبی توسط وی برنامه ریزی شده بود . در کنار زبان روسی خود اموخته اش او 1500 دلار از پس انداز حقوق اش در مارین را همراه داشت . او 2 روز را همراه مادرش در Fort Worth گذراند . سپس در New Orleans در 20 سپتامبر به مقصد Le Havre در فرانسه سوار کشتی شد و بلافاصله پس از رسیدن به انگلیس رفت . در 9 اکتبر به Southampton رسید , او به مقامات اظهار داشت که 700 دلار به همراه دارد و قصد دارد قبل از رفتن به اموزشگاه در سویس 1 هفته در انجا اقامت داشته باشد . گرچه در همان روز او به هلسینکی در سوئد پرواز کرد , جایی که او در 14 اکتبر برای گرفتن ویزای شوروی درخواست داد . او روز بعد هلسینکی را با قطار ترک کرد و در Vainikkala از مرز شوروی عبور کرد , و در 16 اکتبر به مسکو رسید . ویزای او تنها برای یک هفته معتبر بود , که در 21 اکتبر منقضی می شد . تقریبا بلافاصله پس از رسیدن , او به راهنمای گردش گری اش از تمایل برای به شهروندی شوروی درامدن گفت . هنگامی که با سوالات مختلف مقامات شوروی مواجه شد , که تمام انها تمایل اوسوالد را غیر قابل درک یافتند , او بیان کرد که یک کومونیست بوده , و به انها نوشته هایی در دفتر خاطراتش تحت عنوان " پاسخ های مبهم در مورد شوروی کبیر " را نشان داد . در 21 اکتبر , روزی که ویزایش به پایان مهلت قانونی اش می رسید , به او گفته شد که درخواست شهروندی اش رد شده است , و او باید تا غروب افتاب خاک شوروی را ترک کند . اندکی قبل از اینکه راهنمای تورش به اتاق اش بیاید تا او را برای ترک کشور اسکورت کند , اوسوالد در وان حمام اتاق اش در هتل زخمی را در مچ دستش ایجاد کرد , در خاطراتش بیان کرده که قصدش خود کشی بوده . باز گشت اوسوالد به دلیل جراحت ناشی از خود زنی اش به تاخیر افتاد . شوروی او را تا 28 اکتبر 1959 تحت مراقبت روانپزشکی نگه داشت . بر طبق خاطرات اوسوالد , او در همان روز همراه 4 مامور دیگر به دیدن من امد , و از من خواست که به امریکا برگردم , من به او اسرار کردم که میخواهم در شوروی به عنوان عضوی از ملت شوروی زندگی کنم . وقتی خواستار برگه های شناسایی ام شدند , من برگه های خروج از خدمتم را ارائه کردم . در 31 اکتبر او برای نفی تابعیت امریکایی اش وارد سفارت امریکا در شوروی شده . او به افسر مصاحبه کننده ی سفارت Edward Snyder گفت که در مارین اپراتور رادار بوده و به طور داوطلبانه به یکی از مامورین شوروی گفته که به عنوان یک شهروند شوروی اطلاعاتی در مورد سپاه تفنگداران و تخصص خودش را در اختیارشان خواهد گذاشت . همچنین به انها گفته که احتمالا چیز هایی در موردی که انها به شدت به ان علاقه مند هستند می داند (... ) . چنین اظهاراتی باعث شد تا ضعیت نظامی او از حالت ذخیره به عنصر نامطلوب و اخراجی تغییر کند . (در ظاهر خواسته با مامورین شوروی نشان بدهد که تمام پلهای پشت سرش برای بازگشت به امریکا را خراب کرده و حاضر است همه گونه خدمتی به شوروی بکند ) داستان اسوشیتد پرس در باره ی فرار عضو سابق مارینز به شوروی در صفحه ی اول تعدادی از روزنامه ها در 1959 منتشر شد . Apartment building where Oswald lived in Minsk گرچه اوسوالد مایل بود در دانشگاه دولتی مسکو حضور داشته باشد , اما او به مینسک فرستاده شد تا به عنوان یک تراشکار در کارخانه ی Gorizont Electronics کار کند , که رادیو , تلویزیون , و تجهیزات الکترونیکی نظامی و فضایی تولید می کرد . Stanislau Shushkevich , کسی که بعدها اولین رئیس دولت در بلاروس مستقل شد , نیز در همان زمان در Gorizont Electronic کار می کرد , و مسئول شد تا به اوسوالد روسی بیاموزد . اوسوالد از دولت یارانه , یک اپارتمان استودیویی مبله در یک ساختمان شیک , و اضافه پرداخت روی حقوق اش از کارخانه و مزایای دیگر دریافت می کرد (خیلی ها در شوروی همچین چیز هایی تصیبشون نمی شد) . گرچه او همواره تحت نظارت بود . حدودا از جوئن 1960 تا فوریه ی 1961 او از زنی که در کارخانه همکارش بود درخواست ازدواج کرد که پذیرفته نشد . در 1961 در خاطرات خود نوشت " من در مورد ماندن در اینجا درحال تجدید نظر هستم . کارم یکنواخت است و جایی برای خرج کردن پولی که درمیاورم نیست " مدتی بعد اوسوالد که هیچ گاه به طور رسمی تابعیت امریکایی اش را لغو نکرده بود ( چرا ؟ و چرا از طرف دولت لغو نشده بود !؟) به سفارت امریکا در مسکو نامه نوشت و خواستار پس گرفتن پاسپورت امریکایی اش و خواهان بازگشت به امریکا شد , در صورتی که هر اتهامی علیه وی لغو شود ( به همین راحتی ! ) . در مارچ 1961 او با Marina Nikolayevna Prusakova که دانشجوی داروشناسی بود اشنا شد و در اپریل با وی ازدواج کرد . اولین فرزند او در فوریه ی 1962 به دنیا امد . در جوئن 1962 سفارت امریکا به اوسوالد 435 دلار وام بازگشت داد و انها بدون هیچ توجهی از جانب خبرنگاران به امریکا بازگشتند در حالی که هنگام ورود به امریکا هیچ توجهی از جانب خبر نگاران به انها نشد . اوسوالد به همراه خانواده اش به زودی در منطقه ی Dallas/Fort Worth در نزدیکی مادر و برادرش مستقر شد . تلاش برای ترور Edwin Walker در مارچ 1963 او به روش پستی و با نام مستعار A. Hidell یک تفنگ 6.5 mm caliber Carcano و به همان روش یک رولور .38 Smith & Wesson Model 10 خریداری کرد . کمیسیون وارن نتیجه گیری کرد که در 10 اپریل 1963 اوسوالد تلاش کرده تا سرلشکر Edwin Walker را به قتل برساند . او با سلاحش از پنجره ای از فاصله ی 30 متری به سمت واکر تیراندازی کرده , در حالی که واکر در خانه اش پشت میز نشسته بود گلوله به قاب پنچره اثابت کرد و قطعات ان ساعد وی را مجروح کرد . United States House Select Committee on Assassinations اظهار داشت که بنا بر شواهد قوی اوسوالد مسئول این تیراندازی بوده است . ژنرال واکر یک ضد کمونیست رک , جدایی گرای نژادی و عضوی از John Birch Society بود. واکر به واحد 24 ام ارتش در المان غربی دستوری برای توزیع مقالات جناح راست بین نیرو ها داده بود . مدتی بعد اعمال واکر در مخالفت با ادغام نژادی در دانشگاه می سی سی پی به دلیل فتنه انگیزی ئ اتهامات دیگر منجر به دستگیری او میان اغتشاش گران شد . او به دستور برادر رئیس جمهور دادستان کل رابرت کندی به طور موقت در یک مرکز روانپزشکی نگهداری شد اما هیئت عالی منصفه اتهامات او را رد کرد Marina Oswald شهادت داد که شوهرش به او گفته است که با اتوبوس به خانه ی ژنرال واکر رفته و با اسلحه اش به سمت او شلیک کرده , او گفت که اوسوالد واکر را عضوی از یک سازمان فاشیستی می پنداشته . قبل از قتل کندی پلیس دالاس هیچ مظنونی برای تیر اندازی به طرف واکر نداشت اما چند ساعت پس از دستگیری اوسوالد این اتهام را متوجه او ساخت . گلوله ای که به سمت واکر شلیک شده بود برای نجام مطالعات قطعی بالستیک بیش از حد اسیب دیده بود , اما روش انالیز نوترونی " neutron activation analysis " بعدا نشان داد که این گلوله به احتمال زیاد توسط تولید کننده ی یکسانی ساخته شده و این گلوله از همان نوع سلاحی شلیک می شود که 2 گلوله به بدن کندی شلیک کرد . New Orleans اوسوالد در 24 اپریل 1963 به نیو اورلئان برگشت . در 10 می اوسوالد در کمپانی Reily Coffee که مالک ان , William Reily , از حامیان سازمان ضد کاسترو Crusade to Free Cuba Committee بود . او در جولای از این کمپانی اخراج شد . در 26 می او برای دفتر سازمان حامی کاسترو Fair Play for Cuba Committee در نیو یورک نامه ای نوشت , و پیشنهادی برای اجاره ی دفتری کوچک با هزینه ی خودش برای تشکیل شاخه ی این سازمان در نیو اورلئان . این کمیته پیشنهاد او را رد کرد و باز کردن چنین دفتری در نیواورلئان را زود ارزیابی کرد اما اوسوالد پاسخ داد : " Against your advice, I have decided to take an office from the very beginning. " به عنوان تنها عضو بخش نیواورلئان از Fair Play for Cuba Committee او به یک چاپ خانه ی محلی موارد زیر را سفارش داد : 500 فرم درخواست , 300 کارت عضویت , و 1000 جزوه ی با عنوان "Hands Off Cuba." اوسوالد در حال پخش کردن جزوات Fair Play for Cuba Committee در نیواورلئان . 16 اگوست 1963 . در 5 و 6 اگوست با استناد بر اظهارات ستیزه جوی مخالف کاسترو Carlos Bringuier , در فروشگاهی در نیوارلئان که مالکش بود اوسوالد به دیدارش امد . Bringuier نماینده ی سازمان ضد کاسترو Directorio Revolucionario Estudantil در نیوارلئان بود . او در کمیسیون وارن بیان کرد که بر این اعتقاد است که در ان ملاقات ها اوسوالد در پی نفوذ به گروه او بوده است . در 9 اگوست اوسوالد به جنوب نیوارلئان بازگشت و مشغول توزیع جزواتی در حمایت از کاسترو شد . Bringuier اوسوالد را در حین این کار مشاهده کرد و درگیری بین او و 2 تن از دوستانش با اوسوالد در گرفت که در نهایت همگی به علت بر هم زدن نظم عمومی بازداشت شدند . قبل از ترک پاسگاه پلیس اوسوالد برای صحبت با مامور اف بی ای درخواست داد . مامور John Quigley بیش از 1 ساعت را به گفت و گو با اوسوالد گذراند . روی یکی از جزوات Fair Play for Cuba Committee اوسوالد ادرس 544 Camp Street مهر شده بود که به نظر می رسید توسط خودش ایجاد شده . اردس به ساختمان Newman اشاره میکرد که از اکتبر 1961 تا فوریه ی 1962 محل دفتر Cuban Revolutionary Council که از ستیزه جویان مخالف کاسترو بودند بود , بود . در واحد دیگری در همان ساختمان که ورودی مجزایی داشت , به نشانی 531 Lafayette Street , که ادرس Guy Banister Associates بود . یک اژانس کاراگاهی خصوصی که توسط مامور سابق اف بی ای Guy Banister اداره می شد . دفتر بانیستر درگیر فعالیت های ضد کاسترو و فعالیت های تحقیقی خصوصی در منطقه ی نیو اورلئان بود . در یکی از پرونده های CIA در سپتامبر 1960 , اورده شده که CIA در نظر داشته تا از Guy Banister Associates برای جمع اوری اطلاعات خارجی استفاده کند , اما در نهایت این تصمیم لغو کرده است . در اواخر دهه ی 70 کمیته ی House Select Committee on Assassinations تحقیقاتی را در زمینه ی رابطه ی احتمالی اوسوالد با دفتر بانیستر انجام داد . در حالی که کمیته امکان مصاحبه با Guy Banister که در 1964 به دلیل سکته ی قلبی فوت کرده بود را نداشت , دست به انجام مصاحبه با برادر وی راس بانیستر زد . او در کمیته بیان کرد که :" برادرش جزوات Fair Play for Cuba تهیه شده توسط اوسوالد را در یک مورد دیده است . راس بیان کرد که به نظر او درج ادرس 544 Camp Street روی جزوات برای شرمنده کردن گای بوده است . " Delphine Roberts منشی گای بانیستر به نویسنده ای به نام Anthony Summers گفت که " او اوسوالد را در دفتر بانیستر دیده است , و اوسوالد یکی از فرم های درخواست مامور بانیستر را پر کرده است . او همچنین بیان داشت که پس از ان اوسوالد چندین بار دیگر نیز به دفتر بانیستر بازگشت و به نظر می رسید که او با بانیستر و دفترش کاملا اشنا است " . House Select Committee on Assassinations ادعاهای رابرتز را بررسی کرد و اعلام کرد " به دلیل تناقضات در بیانات رابرتز به کمیته و عدم اثبات مستقل بسیاری از اظهاراتش , گفته های او قابلیت اطمینان ندارد . " فعالیت ها ی اوسوالد در نیواورلئان بعدا ها توسط بازپرش بخش قضایی جیم گاریسون به عنوان بخشی از تعقیب قانونی Clay Shaw در 1967 تا 1969 مورد بررسی قرار گرفت . گاریسون به ویژه به همکاری گای بانیستر با مردی به نام David Ferrie (این نام را که از قسمت قبل به یاد دارید !) و رابطه ی احتمالی اش با اوسوالد , که البته از سوی خود Ferrie انکار شده بود , علاقه مند بود . قبل از اینکه تحقیقات گاریسون کامل شود Ferrie در سن 48 سالگی به دلیل خون ریزی مغزی (روایت رسمی) در 1967 فوت کرد . کمیسیون وارن رابطه ی اوسوالد با نیروهای غیر نظامی گشت هوایی ( Civil Air Patrol) در نیواورلئان که او مدت کوتاهی در دوران دبیرستان همراه دوستش Edward Voebel در ان حضور داشت , را مورد بررسی قرار داد . شهاد متعددی شهادت دادند که Ferrie عضوی از واحد فرماندهی Civil Air Patrol در طول دست کم بخشی از دوره ی حضور اوسوالد در این نیرو بوده است . اگر چه مدت کوتاهی پس از ترور اف بی ای از فری بازجویی کرد و به این نتیجه رسید که هیچ ارتباط با اهمیتی در این مورد با اوسوالد ندارد . و نیز بررسی های گسنرده تری توسط House Select Committee صورت گرفت و هیچ یک تعاملی بین اسوالد و فری را بر نشمردند . انها بیان کردند که اوسوالد 8 جلسه در طی 2 ماه در Civil Air Patrol حضور داشته است . در 1993 , برنامه تلویزیونی خط مقدم " Frontline " از شبکه ی PBS , تصویری گرفته شده در 1955 به دست اورد که اوسوالد و فری را در کنار عده ای دیگر از اعضای Civil Air Patrol نشان می داد . David Ferrie نفر دوم از چپ در کنار اوسوالد در منتها علی راست در نیو اورلان 1955 Mexico در 23 سپتامبر 1963 خانواده ی اوسوالد به شهر Irving در تگزاس در نزدیکی دالاس نقل مکان کردند . خود اوسوالد برای دست کم 2 روز دیگر در نیواورلئان ماند . زمان دقیق ترک نیواورلئان توسط او مشخص نیست . سپس در 26 سپتامبر سوار اتوبوسی در هوستون شد و به سمت مرز مکزیک حرکت کرد . او به بقیه ی مسافران گفته بود که قصد دارد از طریق مکزیک به کوبا سفر کند . در 27 سپتامبر او به مکزیکو سیتی رسید , جایی که او برای تایید ویزای عبور اش در سفارت کوبا اقدام کرد , او ادعا کرد که قصد دارد در مسیر سفرش به شوروی از کوبا دیدار کند . مقامات سفارت کوبا اصرار داشتند که او نیاز به مجوز شوروی دارد , اما او نتوانست نظر سفارت شوروی را جلب کند . پس از 5 روز رفت و امد بین کنسولگری ها , توسط یکی از کارکنان کنسولگری کوبا به اوسوالد گفته شد که انها نسبت به تایید ویزای وی بی میل هستند " شخصی همانند اوسوالد در مقام حمایت کننده از انقلاب کوبا , به ان اسیب می زند . " . مدتی بعد در 18 اکتبر سفارت کوبا ویزای اوسوالد را تاییدکرد , اما در این زمان اوسوالد به امریکا برگشت و از برنامه اش برای سفر به کوبا و شوروی منصرف شد . مدتی بعد , 11 روز قبل از ترور کندی , اوسوالد نامه ای به سفارت شوروی در واشنگتن دی سی نوشت و بیان کرد " اگر من قادر به رسیدن به سفارت شوروی در هاوانا باشم , بر طبق برنامه , سفارت در انجا برای تکمیل کارها یمان وقت خواهد داشت " در حالی که کمیسیون وارن نتیجه گیری کرد که اوسوالد به میکزیکو سیتی رفته بوده تا با کنسولگری ها ی کوبا و شوروی دیدار کند , سوالاتی راجه به اینکه کسی کثل اوسوالد که خود را در سفارت خانه ها نمایان میساخته به قدر کافی مهم بوده که توسط کمیته ی House Select مورد بررسی قرار گیرد ؟ . مدتی بعد کمیته نظر کمیسیون وارن مبنی بر اینکه اوسوالد به مکزیکو سیتی رفته بوده را پذیرفت و نتیجه گیری کرد : " اکثر شواهد نشان می دهد " که اوسوالد از کنسول گری ها دیدن کرده است , اما کمیته نمی تواند این امکان را که شخص دیگری در کنسولگری ها از اسم اسوالد استفاده کرده است را انکار کند . باز گشت به دالاس او در 2 اکتبر 1963 مکزیکو سیتی را ترک کرد و روز بعد به دالاس رسید و مدتی بعد در Texas School Book Depository شغلی پیدا کرد و توانست رضایت کارفرما را نیز در انجام وظایف اش بدست اورد . او در طول هفته در Dallas rooming house با اسم O.H. Lee اقامت می کرد و اخر هفته ها را در Irving کنار خانواده اش می گذراند .در نوامبر در نبود اوسوالد 2 بار مامورین اف بی ای با همسایه اش ملاقات و با وی گفت و گو کردند . اوسوالد حدود 2 تا 3 هفته قبل از ترور در دفتر اف بی ای دالاس دیده شد و خواستار دیدار با مامور ویژه James P. Hosty شد . هنگامی که به او گفته شد که Hosty در دسترس نیست او یادداشتی باقی گذاشت , با استناد بر مسئول پذیرش که این یادداشت را خواند : " این یک هشدار خواهد بود , اگر شما دست از ازار همسر من بر ندارید من اف بی ای و دپارتمان پلیس دالاس را منفجر خواهم کرد . امضا , Lee Harvey Oswald ." با استناد به Hosty " در ان یادداشت ذکر شده بود " اگر شما میخواهید چیزی را در مورد من بدانید بیایید و مستقیما از خودم بپرسید . اگر دست از ازار همسر من برندارید من دست به اقدام مناسبی خواهم زد و موضوع را به مقامات مربوط گزارش خواهم کرد ." هوستی بیان کرد که پس از اینکه اوسوالد به عنوان مظنون قتل کندی مطرح شد , به دلیل دستور فرمانده ی ارشدش Gordon Shanklin یادداشت اوسوالد را از بین برد . ( این 3 بند رو ترجمه نکردم اگر مایل بودید خودتون مطالعه بفرمایید ) پایان منبع ............................................................................................................ در نظر داشتم که مطالب این تاپیک بسیار بیش از این ادامه داشته باشد ولی پس از اینکه بر خلاف تصور اولیه ام بازدید انچنانی برای ان ثبت نشد و مورد استقبال چندانی هم واقع نشد تصمیم گرفتم پس از قسمت دوم ان را به پایان برسانم و بدین منظور عبارت "ادامه دارد" از انتهای قسمت دوم حذف و منابع به کار رفته ذکر شد و بجای صرف زمان بسیار برای این تاپیک به مواردی دیگر از جمله تکمیل تاپیک قبلی بپردازم که بیشتر مورد استفاده کاربران واقع می شوند البته رویکرد اصلی سایت نظامی هست نه تاریخی و این مساله قابل درک هست . ولی از انجایی که حدود نیمی از مطالب این قسمت را قبلا ترجمه کرده بودم ان را تکمیل کرده تا زمان صرف شده برای ان بی حاصل نبوده باشد ولو برای تعداد اندکی از کاربران گرامی . از ان دسته از دوستانی که این تاپیک را دنبال می کردند برای تاخیر در ارسال این قسمت عذر خواهی میکنم مدتی هست که سرم شلوغ شده , دوستانی که شخصا مایل اند در مورد این موضوع بیشتر تحقیق کنند توصیه میکنم در باره ی موارد زیر مطالعه بفرمایند : مرگ مشکوک شاهدان – تئوری گلوله ی جادویی – نحوه ی اسکورت پلیس و سکرت سرویس در دالاس و به خصوص هنگام تیر اندازی – نظر کمیسیون وارن در مورد اثابت تیر از پشت به سر کندی و مقابسه با فیلم زاپرودر – جسد کندی - خلیج خوک ها و نقش بوش پدر , دالس , و گروه های مافیایی در ان – رفتار راننده لیموزین و نحوه ی رانندگی او در هنگام تیر اندازی - Howard Hunt – تعداد گلوله های شلیک شده – روایات غیر رسمی (دولتی) در مورد اوسوالد- Allen Dulles- Clay Shaw - Dean Andrews - و مرگش Guy Banister -- David Ferrie و مرگش - طبقه بندی اسناد ترور - Jim Garrison و دادگاهی که برگذار کرد – مجتمع صنعتی نظامی و جنگ ویتنام - J. D. Tippit - Bernard Weissman و موارد دیگری که در این مسیر خودشان با ان مواجه خواهند شد . تاریخ را فاتحان می نویسند . قسمت 2 http://www.aparat.com/v/o1zSd تاریخ را فاتحان می نویسند . قسمت ۳ http://www.aparat.com/v/HczuR تاریخ را فاتحان می نویسند . قسمت ۴ http://www.aparat.com/v/yhJ01 .............................................. http://www.aparat.com/v/whHdO ...................................................................... کلیه ی حقوق برای 7mmt و سایت میلیتاری محفوظ است . Military.ir Copyright
-
1 پسندیده شدهنخستین تصاویر از پهپاد کمان-22 برد: ۳۰۰۰ کم مداومت پروازی: بیش از ۲۴ ساعت
-
1 پسندیده شدههنگامی که در 12:29 بعد از ظهر لیموزین رئیس جمهر کندی با سقف باز و بدون پوشش وارد Dealey Plaza شد , Nellie Connally بانوی اول تگزاس , به سمت کندی که در کنارش نسشته بود چرخید و گفت : " اقای رئیس جمهور , شما نمی توانید در دالاس بمانید , دالاس دوستدار شما نیست " و کندی همراه با تاکید گفت :" نه , من قطعا نمی توانم " . این ها اخرین سخنانی بود که جان اف کندی بر زبان راند . او پاسخ خود را درست در زمان گردش از خیابان اصلی به هولستون بیان کرد . از خیابان هولستون , لیموزین رئیس جمهور طبق مسیر برنامه ریزی شده ای به سمت چپ به خیابان Elm گردش کرد , که اجازه می داد از ازاد راه Stemmons خارج شود . به محض ورود به Elm کاروان موتوری از مقابل Texas School Book Depository عبور کرد . در زمانی که در حال ادامه ی مسیر به سمت پایین خیابان Elm بودند چندین گلوله به سمت رئیس جمهور شلیک شد . حدود 80 در صد شهاد اعلام کردند که صدای شلیک 3 گلوله را شنیدند . اقلیتی از شاهدان اعلام کردند که صدایی که از شلیک اولین گلوله شنیدند مانند صدای یک سلاح انفجاری بود . اما شلیک اول به سختی باعث عکس العملی میان اکثریت مردم یا کسانی که در حال حرکت در کاروان موتوری بودند , شد . عده ی زیادی بعدا اعلام کردند که اولین گمام انها از این صدا انفجار ترقه ای یا صدایی از اگزوز معیوب یک خودرو بوده است , درست در پس از لحظه ای که رئیس جمهور شروع به تکان خوردن کرد . به فاصله ی 1 ثانیه از یکدیگر , کندی , فرماندار Connally و همسرش همگی ناگهان نگاهشان را از سمت چپشان به شمت راستشان دوختند , بین فریم های 155 تا 169 از فیلم Zapruder . Connally شهادت داد که رئیس جمهور بر خلاف خودش , مثل یک سرباز کهنه کار بلافاصله تشخیص داد که این صدای شلیک یک تفنگ بسیار پر قدرت است . سپس او سر و نیم تنه اش را به سمت راست گرداند تا بتواند پشت سرش را ببیند . فرماندار Connally شهادت داد که او در ان لحظه نمی توانست کندی را ببیند بنا براین از سمت راست به سمت چپش چرخید . او شهادت داد پس از اینکه حدود 20 درجه چرخید او توسط گلوله ای که صدایش را نشنید در ناحیه ی بالا و راست پشتش مورد اثابت قرار گرفت . پزشکی که زاویه ی سر کونالی را اندازه گرفته بود اذعان کرد که او 27 درجه نسبت به وضعیت مرکزی چرخش داشته . پس از اینکه کونالی مجروح شد او فریاد زد : "! Oh, no, no, no. My God. They're going to kill us all " Mrs. Connally شهادت داد که پس از صدای بلندی که شنیده شد صداهای ترسناک دیگری را نیز از جایی در پشت سر و سمت راستش شنید . او به سمت رئیس جمهور برگشت و مشاهده کرد که وی بازو یش را بالا برد و دستش و مقابل صورت و گلویش گرفت . او سپس صدای شلیک های دیگر و پس از ان فریا فرماندار کونالی را شنید . خانوم کونلی سپس از کندی فاصله گرفت و به سمت همسرش حرکت کرد , در این لحظه صدای شلیک دیگری شنیده شد و او و قسمت عقب اتاق لیموزین با قطعاتی از استخوان جمجمه , مغز و خون پوشیده شدند . با استناد بر کمیسیون وارن , و کمیته ی House Select Committee on Assassinations , در لحظه ای رئیس جمهور در حال تکان دادن دست راستش برای جمعیت در سمت راست لیموزین بود , گلوله ای به قسمت بالایی پشتش اصابت می کند , به گلویش نفوذ می کند , که مختصری نیز به مهره های پشتش و ریه ی رتستش صدمه می زند و از قسمت مرکزی گلویش درست از زیر حنجره اش خارج می شود , و سمت راست کت و گره کروات اش را شکاف میدهد . او ارنجش را بالا اورد و در مقابل صورت و گلویش گره کرد , سپس به سمت جلو و چپ تکیه کرد , سپس همسرش رو به او کرد و دستش را به دور کندی گرفت . فرماندار پس از اینکه همان گلوله به زیر بقل سمت راستش اصابت کرد و یک زخم بیضی شکل ایجاد کرد , واکنش نشان داد . ان گلوله 4 اینچ از دنده ی پنجم از سمت راستش را از بین برد , و از قسمت راست مقابل قفسه ی سینه اش خارج شد که یک حفره ی 2.5 اینچی در سینه اش باقی گذاشت , سپس به مچ دست راستش بر خورد کرد (کماکان داریم در مورد همان گلوله صحبت می کنیم-مترجم) یک استخوان را در شعاع راست محل اصابت به 8 قطعه در هم شکست , از مچ دستش به سمت سمت راست کف خودرو خارج شد , و سر انجام درون ران چپ وی از تکاپو باز ایستاد (تمام این مدت داشتیم از مسیر حرکت فقط و فقط یک گلوله صحبت می کردیم در قسمت های بعدی اگر فرصتی پش امد در مورد این گلوله ی بیشتر بحث خواهیم کرد - مترجم) . کمیسیون وارن این وقایع را تحت عنوان " single bullet " تئوریزه کرد , که در بین فریم های 210 تا 215 فیلم Zapruder دیده می شود . در حالی که House Select Committee این اتفاق را دقیقا در فریم 190 می داند . http://www.aparat.com/v/rzxSp قسمتی از فیلم Zapruder که در لحظه ی ترور کندی گرفته شده . 1.6 مگ با استناد بر کمیسیون وارن , دومین گلوله ی اصابت کرده با رئیس جمهور در فریم 313 فیلم زاپرودر رخ می دهد . کمیسیون هیچ نتیجه گیری در مورد اینکه ایا این دومین گلوله ی شلیک شده بوده یا سومین انجام نمی دهد . لیموزین رئیس جمهور به حرکت رو به جلوی خود ادامه می دهد و از مقابل اسکلت بتنی John Neely Bryan north pergola عبور می کند . در حالی که House Select Committee این طور نتیجه گیری می کند که تقریبا در همان لحظه توسط یک تک تیر انداز دیگر چهارمین گلوله نیز شلیک شده است , اما به خطا رفته است . هر دو کمیته به این نتیجه رسیده اند که دومین گلوله ای که به رئیس جمهور کندی خورد به پشت سر او اصابت کرد . و در عبور قطعاتش از سر کندی , یک حفره ی بزرگ در عقب و سمت راست سر کندی ایجاد کرد (به این مساله نیز در اینده پرداخته خواهد شد ) . در پی این شلیک خودرو پوشیده از خون و قطعات استخوان جمجمه و مغر کندی شد . سطوح داخلی و خارجی شیشه ی جلوی لیموزین , سقف جمع شده در عقب , کاپوت جلو , درب عقب , ماشین سرویس مخفی که در عقب حرکت می کردند و دست چپ راننده اش , و رانندگان موتور سیکلت هایی که در پشت سر و در 2 سمت حرکت می کردند , بنا بر اظهارات کمیته از اجزای مربوط به بدن کندی بی نصیب نماندند . مامور ویژه ( Special Agent ) Clint Hill عضو United States Secret Service در قسمت جلو و راست ماشین پشتی سوار شده بود که مستقیما پشت لیموزین رئیس جمهور حرکت می کرد . هیل شهادت داد که صدای یک شلیک را شنید و سپس , مطابق با شواهد موجود و فریم 308 فیم زاپرودر , او در خیابان الم از ماشین بیرون امد و برای حفاظت از کندی به سمت لیموزین دوید . او همچنین در کمیسیون وارن شهادت داد که در حالی که در خیابان الم در حال حرکت به سمت لیموزین بود صدای 2 شلیک دیگر را نیز شنید . پس از اینکه رئیس جمهور از ناحیه ی سر مورد هدف قرار گرفت , همسرش شروع به بیرون پریدن از قسمت عقب لیموزین کرد , هرچند او بعدها هیچ خاطره ای از انجام این کار را بیاد نیاورد . هیل گمان کرد که او در حال گشتن دنبال چیزی هست , شاید تکه ی از جمجمه ی همسرش . او روی صندلی عقب لیموزین پرید و در همین زمان خانوم کندی به روی صندلی اش بر گشت و هیل تا زمانی که خودرو از دیلی پلازا خارج شد و با شتاب به سمت بیمارستان پارک لند حرکت کرد داخل لیموزین ماند . پس از اینکه خانوم کندی به صندلی اش در لیموزین بر گشت , فرماندار کونالی و همسرش هر دو شنیدند که واو چندین با تکرار کرد : "They have killed my husband" و "I have his brains in my hand " . در یک مصاحبه ی مکتوب طولانی با مجله ی Life در چندین روز پس از حادثه , همسر کندی این طور بیاد می اورد : " در تمام مسیر بیمارستان من روی او خم شده بودم و مرتبا می گفتم Jack, Jack, can you hear me? I lo … ". بیوه ی کندی نتوانست صحبت هایش را تمام کند . سایر مجروحین فرماندار کانلی که در لیموزین رئیس جمهور در صندلی مقابل وی نشسته بود همان طور که طرحش امد به شدت مجروح شد اما زنده ماند . پزشکان بعدا بیان کردند پس از اینکه کانلی مورد اصابت قرار گرفت همسرش او را به روی دامنش کشید , و این وضعیت قرار گیری موجب شده بود تا حفره ای که در مقابل قفسه ی سینه اش ایجاد شده بود بسته بماند که این حفره می توانست باعث مکش مستقیم هوا به ریه ی راست اسیب دیده اش بشود و حال وی را به شدت وخیم کند . James Tague یک تماشاگر و شاهد قتل کندی , دچار یک زخم جزئی در گونه ی راستش شد . او در لحظه ی جراحت 162 متر از پنجره ی شرقی طبقه ی 6 ام ساختمان Depository فاصله داشت . او 82 متر در مقابل و کمی در سمت راست مکان قرار گیری کندی در زمان تیر اندازی بود و حدود 4.9 متر از راستای سر رئیس جمهور پایین تر قرار داشت . جراحت تاگو هنگامی ایجاد شد که گلوله یا قطعاتی از ان پس از کمانه کردن به سمت محدوده ی جنوب خیابان اصلی حرکت می کرد . در 28 جولای 1964 , تاگو برای شهادت توسط کمیسیون وارن خوانده شد , او در ابتدا بیان کرد که گونه ی او توسط دومین یا سومین گلوله از 3 گلوله ای که صدایشان را به خاطر می اورد مجروح شد . وقتی که مشاورین کمیسیون از وی خواستند تا بیشتر دقیق باشد , تاگو شهادت داد که او با دومین گلوله مجروح شده است . هنگامی که اعضای کمیسیون از وی سوال کردند که وی مبدا شلیک را ک جا تشخیص داده است , تاگو شهادت داد که محل و مسیر شلیک " سمت چپ من " بوده است , "بنای یاد بودی که در شمال grassy knoll قرار دارد , با فاصله ی چند صد فیت از غرب ساختمان Book Depository . " باقی ماجرا در Dealey Plaza در لحظه ی شلیک مرگبار به سر کندی لیموزین رئیس جمهور در حال عبور از مقابل grassy knoll (تپه ی چنی) در ضلع شمالی خیابان الم بود . پس از اینکه کاروان موتوری پلازا را ترک کرد ماموران پلیس و مردم حاضر در صحنه به سمت بالای تپه حرکت کردند گروهی نیز از پل راه اهن بر بالای خیابان الم به سمت منطقه ای در نوک تپه که به ارتفاع 1.5 متر حصار کشی شده بود و ان را از یک پارکینگ جدا می کرد حرکت کردند . هیچ تک تیر اندازی پیدا نشد . S. M. Holland , کسی که از روی زیر گذر سگانه کاروان رئیس جمهور را تماشا می کرد , شهادت داد که بلافاصله پس از شلیک او به طرف گوشه ای در پل هوایی که از بالای حصار می گذشت رفت , اما کسی را در حال فرار از انجا ندید . Lee Bowers , یک سوزن بان راه اهن که در برج 2 طبقه نشسته بود , در طول تیر اندازی چشم اندازی بدون مانع به پشت منطقه ی حصار کشی شده در بالای تپه ی چمنی داشت . او در انجا 4 مرد را در منطقه ای بین برجی که در ان مستقر بود و خیابان الم دید : یک مرد میان سال و یک مرد جوان , که به فاصله ی 10 تا 15 فوت از هم در نزدیکی زیر گذر 3 گانه استاده بودند , در حالی که به نظر نمی رسید که همدیگر را نمی شناسند , و یک یا دو خدمت گذار پارکینگ که یونیفورم پوشیده بودند . در زمان تیر اندازی , او " چیزی غیر عادی را مشاهده کرد , جنب و جوشی پیوسته در ان اطراف " , که او نتوانست هیچ کدام را شناسایی کند . باورز شهادت داد , ان یکی دو مرد هنگامی که افسر موتور سوار Clyde Haygood با بالای تپه و پشت حصار رفت همچنان انجا ایستاده بودند . در مصاحبه ای در 1966 , باورز توضیح که 2 مرد را او در فضای باز بین سایبان و حصار مشاهد کرده بود و , فرد مجهول دیگری را نیز در پشت حصار هنگام تیر اندازی دیده بود . در همین حال , Howard Brennan یک لوله کش که در کنار خیابان در مقابل Texas School Book Depository نشسته بود , به پلیس اطلاع داد که در حالی در مشغول تماشای کاروان رئیس جمهور بوده , صدای شلیک گلوله ای را از بالای سرش شنیده و سرش را بالا اورده و مرد مسلحی را دیده که از گوشه ی پنجره ای از طبقه ی 6 ام گلوله ی دیگری را نیز شلیک کرد . او گفت دقایقی قبل همان مرد را در حالی که از پنجره بیرون را تماشا می کرده مشاهده کرده بود . برنان توصیفی از تیر انداز ارائه داد , و پلیس دالاس پس از ان در ساعات 12:45 , 12:48 , و 12:55 منتشر کرد . برنان در یاد اوری خاطراتش گفت : پس از دومین شلیک " ان مرد که من قبلا او را دیده بودم تفنگش را برای اخرین شلیک پر کرد ... " در هنگامی که برنان در مقابل ساختمان با پلیس صحبت می کرد , Harold Norman و ames Jarman, Jr به انها پیوستند . 2 کارمند Texas School Book Depository که در حال تماشای کاروان از گوشه ی جنوب شرق طبقه ی پنجم ساختمان بودند . نورمن گزارش داد که صدای 3 شلیک را درست از بالای سرشان شنیده اند . او همچنین صدای کشیده شدن گلنگدن و افتادن پوکه ها روی کف طبقه ی بالای سرشان را شنیده بود . براورد زمانی که پلیس دالاس ورودی Book Depository را مسدود کرد محدوده ای بین 12:33 تا 12:55 بود . از 104 شاهد شنیداری در پلازا , از میان کسانی که از روی صدایی که شنیدند مبدا شلیک را تشخیص دادند , 54 نفر 51.9% بر این عقیده بودند که تمام شلیک ها مستقیما از Depository انجام شده بود , 33 نفر 31.7% بر این باور بودند که شلیک ها از تپه ی چمنی یا منطقه ای در زیر گذر 3 گانه انجام شده بود , 9 نفر معتقد بودند که تیر اندازی از منطقه ای متمایز از تپه ی چمنی یا Depository صورت گرفته , 5 نفر تیر اندازی را از 2 نقطه تشخیص دادند , و 3 نفر بین Depository و تپه مردد بودند . به علاوه کمیسیون وارن بیان کرد که 3 شلیک که انها نتیجه گیری کرده اند که توسط تیز انداز انجام شده " اکثریت قابل توجهی از شاهدان بر این نظر بودند که فاصله ی برابری بینشان نبود , اغلب شاهدان به یاد می اوردند که گلوله ی دوم و سوم بدون درنگ و فاصله ای شلیک شده اند . " ( این در حالیست که ما میدانیم سلاح تیر انداز اتوماتیک نبوده و البته همان طور که عرض شد در مورد شلیک ها و تعدادشان و ان گلوله ی مشروح در قبل بحث مبسوطی در اینده خواهیم داشت - مترجم ) تعدادی از شاهدان مهم مرد چتر به دست umbrella man شناسایی شده توسط United States House Select Committee on Assassinations در 1978 به عنوان Louie Steven Witt , مردیست که در فیلم Zapruder , و نیز در دیگر فیلم ها و تصاویر در نزدیکی تابلوی ازاد راه Stemmons در Dealey Plaza در طی ترور کندی دیده می شود . "umbrella man" موضوع مستند کوتاهی در 2011 که توسط Errol Morris برای نیویورک تایمز ساخته شده بود , بود . توطئه مردی که به طور عمومی مرد چتر به دست خوانده می شد هدف بسیاری از تحقیق و تفحص ها بوده , چرا که او تنها کسی بود که در ان روز افتابی یک جتر باز را حمل می کرد . همچنین او یکی از نزدیک ترین تماشا کنندگان رئیس جمهور کندی هنگامی که اولین گلوله به او اصابت کرد بود . درست هنگامی که لیموزین کندی نزدیک شد , ان مرد چترش را باز کرد و بالای سرش نگه داشت سپس چترش را از سمت شرق به غرب در جهت عقربه های ساعت گرداند دقیقا هنگامی که رئیس جمهور از کنارش عبور کرد . در طی وقایع بعدی ترور , مرد چتری روی پیاده رو نشست , پس از انکه مرد دیگری بلند شد و به سمت Texas School Book Depository حرکت کرد . به زودی تحقیقاتی که در مورد قتل کندی توسط پژوهشگران Josiah Thompson و Richard Sprague انجام شد که به ان چتر باز در مجموعه ای از تصاویر اشاره کردند . تامپسون و Sprague این طور نظر دادند که مرد چتری احتمالا به عنوان نوعی سیگنال رسان (علامت دهنده) عمل کرده است , چترش را باز کرده برای علامت " ادامه بده " و سپس ان را بالا برده برای علامت " برای بار دوم شلیک کن " . تئوری پیشنهاد شده ی دیگر توسط Robert Cutler و تایید Colonel L. Fletcher Prouty این است که : مرد چتری با ان چتر دارتی را شلیک کرده که حاوی سمی بوده که به سرعت عضلات کندی را فلج کرده و او را به یک هدف بی دفاع و اسان (sitting duck) برای تیر اندازان تبدیل کرده . Charles Senseney کسی که به ساخت و توسعه ی سلاح برای CIA در Fort Detrick واقع در Maryland می پرداخته , در 1975 به کمیته ی اطلاعاتی سنا گفت : چنین سلاح های چتری ای در 1963 در اختیار CIA بوده است . شناسایی پس از درخواست از عموم مردم برای شناسایی توسط United States House Select Committee on Assassinations , Louie Steven Witt در 1978 خود را معرفی و ادعا کرد که "مرد چتری " است . او ادعا کرد که هنوز ان چتر را دارد و در تمام این مدت اطلاع نداشته که او موضوع تحقیقات و بحث و جدل ها بوده . او بیان کرد که ان روز چتر را با خود اورده بوده تا به کندی طعنه بزند که پدر او نخست وزیر انگلیسی مماشات کننده با نازی ها Neville Chamberlain بوده . چمبرلین عموماً در انظار عمومی با خود چتری حمل می کرد که باعث شده به او لقب مرد چتردار داده شود . با تکان دادن چتر سیاه , علامت چمبرلین را بر خود داشت , او میخواسته به خانواده ی کندی اعتراض کند که قبل از جنگ جهانی دوم با هیتلر توافق نامه ی مونیخ را امضا کردند که به موجب ان منطقه ی سودتناند از چک به هیتلر واگذار شود . در دهه ی 30 از چتر در کاریکاتور ها برای نماد چنین دلجویی هایی استفاده می شد . کندی که در ان زمان در هاروارد در حال نوشتن پایان نامه اش در مورد فرونشانی بود , Why England Slept , ممکن بود متوجه معنی چتر بشود . از چتر سیاه قبلا هم در اعتراضاتی علیه رئیس جمهور استفاده شده بود . در زمان ساخت دیوار برلین , گروهی از دانش اموزان از Bonn چتری با لیبل جمبرلین را به کاخ سفید فرستادند . Witt پس از سوگند یاد کردن بیان کرد " اگر کتاب رکورد های جهانی گینس قسمتی برای افرادی که در مکان اشتباه و در زمان نادرست , و در حال انجام کاری اشتباه , داشته باشد , بی شک وی بدون هیچ دنبال کننده ی نزدیکی نفر اول ان لیست خواهد بود . babushka lady babushka lady لقبی ست برای یک زن ناشناس که از شاهدان ترور جان اف کندی در 1963 بود , کسی که ممکن است از وقایعی که هنگام شلیک به رئیس جمهور در دیلی پلازا , دالاس تگزاس , رخ داد عکس برداری کرده باشد . لقب وی به خاطر روسری اش که شبیه روسری هایی ست که زنان مسن روسی سر میکنند است , به او داده شده . به کندی (ظاهرا) توسط یک کمونیست اهل همان منطقه به نام Lee Harvey Oswald , از ساختمانی در ان سوی خیابانی که کاروان رئیس جمهور در حال گذر از ان بود , شلیک شد که به مرگ وی انجامید . اما تعدادی نظریه ی جدی در مورد توطئه بودن این قتل وجود دارد که ادعا می کنند قاتل اصلی , یا تیر انداز دوم , روی یم تپه ی کوچک که امروزه " the grassy knoll " (تپه ی پوشیده از چمن) نامیده می شود , موضع گرفته بوده . مردم حاضر در محل جنایت شاهد بودند که چه اتفاقی رخ داد , مقداری بهتر از بقیه . در میان این افراد , بهترین شخص شناخته شده که هیچ گاه هویت اش روشن نشد " babushka lady " است . در حالی که babushka , نوعی رو سری بر سر دارد , در فیلم Zapruder , که ظاهرا تنها ویدیوی ضبط شده از ترور است , دیده می شود در حالی که هنگامی که به سوی خودروی کندی اتش گشوده می شود در کنار خیابان مستقیما به سمت کاروان ایستاده است . و حتی بیش از این حضور وی در ان محل خاص و مسلط به واقعه مهم است چرا که ان طور که دیده می شود او در حال عکس گرفتن بوده و دوربین اش مستقیم به سمت grassy knoll است . babushka lady در حالی که دوربینی در دست داشته توسط شاهدان عینی واقعه و همچنین در فیلمی که از حادثه ضیط شده است دیده شده است . او در حالی مشاهده شد که روی چمن های بین خیابان Elm و خیابان اصلی ایستاده بود , همچنین او در فیلم هایی که Zapruder , Orville Nix , Marie Muchmore , و Mark Bell در محل حادثه گرفته اند دیده می شود . در ثانیه ی 44 و 49 فیلم Mark Bell او دیده می شود , با وحود اینکه در حین تیراندازی بقیه ی شاهدان سعی در پناه گرفتن داشته اند او همچنان با دوربینی در مقابل صورتش در محل ایستاده است . پس از تیراندازی , او از خیابان Elm عبور کرد و به جمعیتی پیوست که در جست و جوی تیرانداز به سمت grassy knoll می رفتند . او اخرین بار در عکس هایی در حال رفتن به سمت شرق خیابان Elm دیده شده و تاکنون نه هویت او شناسایی شده و نه اثری از تصاویری که گرفته بدست امده است . اساسا اگر نظریه های توطئه درست باشند و تیرانداز مخفی و رازالودی در بالای ان تپه وجود داشته بوده , بسیار محتمل است که , مگر اینکه او درپوش لنز دوربین اش را در تمام ان مدت بر نداشته باشد , babushka عکس هاس متعددی از ان تیر انداز گرفته است . او کیست ؟ با شگفتی بسیار , با وجود تعدادی تصویر واضح از ان زن در ان روز , تا به حال هویت او شناسایی نشده است . به جز یک مورد که ممکن است در مورد هویت این زن مرموز به حقیقت نزدیک شده باشیم . در 1970 , یک رقاص باشگاه های شبانه به نام Beverly Oliver خود را babushka lady معرفی کرد . او حتی یک کتاب نوشت , و در ان ادعا کرد که ماموران فدرال به سراغ اش امدند و فیلم اش را از او گرفتند , و هیچ گاه ان را باز نگرداندند . به نظر متقاعد کننده می رسد , تا هنگامی که شما به برخی حقایق نگاه کنید که ممکن است حتی به این بیانجامد که نشان دهد او در ان زمان حتی در انجا نبوده است , یا ادعای او در مورد استفاده از مدل دوربینی که تا اواخر دهه ی 60 تولید نشده بود , یا اینکه چطور کارشناسان پس از دیدن تصاویر بابوشکا را زنی میان سال تشخیص می دهند در حالی که Beverly در ان زمان تنها 17 سال داشته . ( اگر میدانی حقیقتی بزرگ تر از ان است که بتوانی بدون اینکه جای خالی اش حس شود مخفی اش کنی قبل از اینکه حقیقت واقعی بر جای خود بنشیند جای خالی اش را با انچه خود بدان راقبی پر کن و چه بهتر انکه بدلی باشد که تا حد امکان اساس ان حقیقت را زیر سوال ببرد – یه متنی شبیه این رو یه جایی خونده بودم , مترجم ) Beverly Oliver در 1970 , زنی ادعا کرد که بابوشکا لیدی او بوده است . او در 1963 در یک باشگاه شبانه رقاص و اوازه خوان بوده است , یک کلاب خاک برسری بازی که با کلاب Jack Ruby (این نام را به خاطر بسپارید - مترجم) رقابت می کرد . در 1994 , او کتاب خاطراتی به نام کابوس در دالاس (Nightmare in Dallas) را منتشر کرد که به تاریخچه ی وقایع روز ترور کندی می پرداخت . الیور بیان کرد که بعد از قتل , در حالی که او سرکار بوده است 2 مرد با او تماس میگیرند که او انها را از اف بی ای یا Secret Service agents می پندارد . بر طبق انچه او بیان کرده , ان مردها به او گفتند که فیلم او را می خواهند و البته پس از 10 روز ان را بر خواهند گرداند , اما هرگز ان فیلم را باز نیاوردند . خاطرات بورلی اساس سکانسی از فیلم جنجالی الیور استون در 1991 , جی اف کی , است که در ان کاراکتری به نام بورلی در یک نایت کلاب در دالاس با جیم گریسون ملاقات میکند . انتخاب کمیته ی مجلس در گزارش ترور House Select Committee on Assassinations report در مارچ 1979 , هیئت مدارک تصویری United States House Select Committee on Assassinations اعلام کرد که انها قادر به شناسایی هیچ فیلمی که به بابوشکالیدی نسبت داده شده باشد نیستند . بر اساس گزارش انها , در ابتدا Robert Groden , مشاور عکاسی کمیته به هیئت در زمینه ی مباحث مربوط به عکاسی و موارد مرتبط مشاوره می داد . محققان کمیته تعداد زیادی از فیلم ها و عکس هایی که پنداشته می شد در محل حادثه ثبت شده است را پیدا کردند , گرچه برخی از انها هرگز پیدا نشدند . از جمله فیلم بابوشکا لیدی , فیلم رنگی گرفته شده توسط Norman Similas , و نگاتیو های اصلی عکس ها ی Betzner . Public hearings of the Assassination Records Review Board در 18 نوامبر 1994 , محقق ترور Gary Mack شهادت داد قبل از اینکه Assassination Records Review Board توسط هیئت رئیسه در دفتر کداک در دالاس قرائت شود ان زن با حوالی 30 سال سن و موهای خرمایی در فیلم Zapruder در صحنه ی ترور دیده شد . با استناد به شهادت Mack , کمیته ی اجرایی بیان کرد که در مورد ان زن به محققان فدرال در دفتر پردازش فیلم توضیح داده شده که او از خیابان اصلی از میان چمن ها به سمت خیابان Elm حرکت می کند , جایی که او توقف می کند و اقدام به گرفتن عکسی می کند در حالی که تعدای از مردم در فورگراند لیموزین کندی حضور دارند . Mack بیان کرد که او به هیئت رئیسه ی کداک گفته است که عکس به شدت تار است و " عملا بی فایده می باشد " و عنوان کرد که ان زن به احتمال زیاد به خانه اش رفته بدون اینکه کسی مدارک شناسایی او را کنترل و هویت اش را مشخص کند . پس از اظهار اینکه ان زن مورد اشاره ممکن است بابوشکالیدی باشد , Mack سپس به برد بیان کرد : " من باور ندارم که بورلی الیور بابوشکا لیدی است , یا اگر به نحو دیگری بیان کنم , او قطعا می تواند بابوشکا باشد اما بقیه ی داستانش ساختگی است ." همچنین ظاهرا در همان روز قبل از ARRB به عنوان " Beverly Oliver Massegee " , الیور اعلام کرد که او در زمان ترور 17 ساله بوده . او به Board گفت که در حال فیلم برداری با یک دوربین 8 م م تجربی بوده و حدود 6 تا 9 متر با کندی در هنگامی که تیر خورده فاصله داشته و ان فیلم توسط مردی که خودش را مامور اف بی ای معرفی کرده مصادره شده . بر طبق گفته های الیور , او دوربین را تحویل داده چرا که ان مرد ظاهری معتبر داشته و همچنین او می ترسیده که برای همراه داشتن ماری جوانا بازداشت شود . فریم هایی از فیلم Zapruder منتقدان حرفهای او را تناقضی بیش نخواندند آنها گفتند ممدل دوربینی که بورلی از آن صحبت میکرده در سال ۱۹۶۳ وجود نداشته و همچنین ادعای او را مبنی بر این که پشت چارلز برهم پنهان شده قبول نکردند چون امکان نداشت درست در آخرین لحظه آنها خود را به آن نقطه برسانند. همچنین بابوشکا لیدی زنی میان سال بود اما الیور آن زمان ۱۷ ساله بود. ............................................................................................................ تاریخ را فاتحان می نویسند . قسمت ۱ http://www.aparat.com/v/l5WSy 24 مگ ............................................................................................................ سایر تصاویر ........................................................................................................ انشاالله ادامه دارد ... با تشکر از sedmammad منابع پس از تجمیع نهایی ذکر می شود . کلیه ی حقوق متعلق به نوسنده 7mmt و سایت میلیتاری است Military.ir Copyright
-
1 پسندیده شدهتصاویری از عملیات واحد های ویژه ارتش روسیه در خاک سوریه در بخشی از این تصاویری یک خودرو مسلحین توسط پهپاد ناشناس انتحاری مورد هدف قرار میگیرد https://www.aparat.com/v/pL2vb ساعاتی پیش یک بالگرد میل 35 ارتش روسیه در نزدیکی تل تمر ودر 2 کیلومتری مواضع مزدوران وابسته به ترکیه در شمال استان حسکه فرود اضطراری کرد . بعد از فرود سریعا دو خودرو سفید ناشناس بدون درگیری 3 سرنشین بالگرد را به مناطق تحت کنترل دولت سوریه واکراد منتقل کردن هدف قرار گیری مخازن سوخت موجود در شمال شرقی الباب توسط موشک توچکا ارتش سوریه
-
1 پسندیده شدهاین نظر ممکنه کمی زیادی مبالغه آمیز جلوه کنه ولی اگر پیوست جنگ روانی دشمن را در رابطه با هر اقدامش مورد توجه قرار بدیک به نظرم در عراق و خصوصا با دولت هماهنگ کاظمی (با اشغالگران) ما روندی نگران کننده را شاهد هستیم: از ابتدای پذیرفتن کاظمی توسط ایران که با مخالفت شدید نیروهای مقاومت عراقی روبرو بود تا اقداماتی که هر از چند گاهی ضد نیروهای مقاومت انجام میگیره یک روند ثابت برقرار هست: سفر یک مقام عراقی به ایران یا سفر مقام ایرانی به عراق و بلافاصله مطرح شدن بحث منابع مالی که طرف عراقی قرار هست یک گشایشی ایجاد کنه در مراودات. حساب کنید برای گروه های مقاومت عراقی چه ذهنیتی شکل میگیره (حاج قاسمی حضور نداره به عنوان ستون اطمینان و حتی اگر فرماندهان عراقی هم در جریان باشند ولی بدنه نیروها خب فقط پیگیر رسانه ها هستند ) - هر بار حمله ای توسط اشغالگران و احتمالا (با گمانه زنی های جدی) همکاری دولت عراق رخ میده و حتی جملات و حملات تندی هم از جانب اعضای دولت عراق ضد نیروهای مقاومت میشه، بلافاصله ایرانی ها با پول راضی به فروش نیروهای مقاومت میشند و ساکت میشند؟!! ادامه این روند روانی/رسانه ای که هربار هم به شکلی هوشمندانه تشدید میشه را فقط آثارش را در فضای رسانه بسنجیم؟ آیا برنامه ای برای گسست بدنه نیروهای مقاومت از ایران نیست؟! هرچه کنیم باز این روند بدشکل در ذهن مخاطبان خواهد موند. همین مورد اخیر سفر فواد وزیر خارجه عراق به ایران و عکس های با لبخند! با مقامات ایرانی درست دو روز بعد از بمباران مواضع نیروهای مقاومت توسط امریکا و اعلام وزارت دفاع امریکا مبنی بر همکاری دولت عراق باهاشون و از همه مهمتر اظهارات گستاخانه فواد ضد مقاومت در عراق چه حسی میده به بدنه نیروهای مقاومت در عراق؟ حالا حساب کنید این یک روند زیرکانه شده توسط دولت عراق و امریکایی ها.
-
1 پسندیده شدهسلام و عرض ادب خدمت دوستان و همراهان میلیتاری نکته ایی که از قلم افتاد رو الان تقدیم حضور میکنم ترور ، تروریست ، گردآورنده ( سرمایه گذار ، که عموما کشورهای مریض منطقه و دشمنان فرا منطقه ایی هستن ) و در نهایت گروه ترویستی و " علی الخصوص تجزیه طلب ها " که مد نظر حقیر هست رو بایستی با کار مناسب امنیتی زیر نظر داشت ، از تحرکاتشون خبر داشت و در زمان مناسب حلقه ی اصلی _ اول اونها رو که در آینده قرار هست تبدیل به رده های ارشد و فرماندهان اصلیشون بشن و امروزه در اسیب پذیرترین حالتشون هستن حذف کرد . فراموش نکنیم که اگر این گروه های تروریستی و تجزیه طلب ( علف های هرز وحشی و خون ریز ) و ... رو به حال خودشون بززاریم _ بمونن ، مطمعنا با روش های مختلف سعی میکنن شبکه سازی و ... کرده و در کل رشد کنن . مشخصا حذف کردن یه گروه جدید تروریستی که احتمالا متشکل از چند نفر هستن و شبیه به یه دسته ی متمایز و مشخص مثل علف هرز ، بسیار بسیار کم دردسر تر و کم هزینه تر از زمانی هست که کادر سازی و شبکه سازی کرده باشن . در ضمن ، مسلما زمانی که این گروه ها فرصت کنن و جون بگیرن به دنبال فرمایشات اربابشون ( که براشون کلی هزینه کرده ) و یا آرمان های هچل هفت و درب و داغون خودشون میرن که مشخصا هزینه ها و آسیب های بسیار زیاد اجتماعی ، امنیتی ، سیاسی ، اقتصادی و ... درست میکنن ، میبینید که این روند قابل پیش بینی ، اصلا و ابدا قابل قبون نیست . این کروه ها دانسته و یا ندانسته ( از روی فهم و یا نفهمی خودشون ) ، دارن تو بازی بزرگتر یکی دیگه بازی میکنن و مسیری رو میرن که آخرش میشه شر مطلق و آسیب ابدی برای کشور عزیزمون و همینطور سرافکندگی ابدی برای هممون . این مطالب رو گوشه ی ذهن داشته باشیم و فراموش نکنیم که جمع کردن ، حذف کردن و تو مشت گرفتن این علف های هرز مستلزم سرمایه گذاری و هزینه کرد هست . مشخصا این سرمایه گذاری نیازمند توجه رده های ارشد کشوری و بالاخص سیاستمدارا هست و جایی که این عزیزان باید دست به کار بشن و خودی نشون بدن ، بحث تامین این هزینه ها و همینطور قاطعیت در بخورد با تجزیه طلبی و گروه های تروریستی هست . به زبون ساده پول قدرت هست و مطمعنا هر هزینه ایی ( مادی و .. ) که امروز برای تامین امنیت کشورمون انجام بدیم میشه گفت که عین سرمایه گذاری هست که فردای روز با امنیت پایدار و رشد (و توسعه ی پایدار ) کشور میشه گفت میلیاردها برابرش به فرد فرد اجتماع برمیگرده. و اما اگر این هزینه ها امروز انجام نشه و یا به حد کافی اختصاص پیدا نکنه ، فردای روز با سرمایه گذاری عظیم و آسیب های بسیار زیاد بایستی این گروهک ها رو جمع و یا حذف کنیم که عقلانی نیست . سرمایه گذاری امروز عزیزان تبدیل میشه به چشم های باز بیشتر ، ذهن های متمرکز بیشتر ، تجهیزات کارامد تر ، گوش های بیشتر و شنونده های .... بهتر ، آگاه شدن های پیش از شکل گیری اتفاقات ، خریدن افراد تاثیرگذار تر ، حذف سرکرده ها و برنامه ریزان اونها بیرون از سرزمین اصلی و ... . البته فراموش نکنیم که این سرمایه گذاری رو اگر درست و به اندازه و به خصوص به موقع انجام بدیم ( و در قبالش نتیجه و کار صحیح طلب بشه ) ، همراه خودش امنیت پایدار به ارمغان میاره و این امنیت پایه ی توسعه ی همه جانبه ی کشور ، حتی جاذب سرمایه ی خارجی میشه . برایند رشد ، توسعه و سرمایه گذاری میشه درامدهای بیشتر برای کشور که علاوه بر پوشاندن هزینه _ سرمایه گذاری امنیتی ، زمینه و سلاحی میشه در دست سیاستمداران داخلی برای اعمال قدرت و نفوذشون در خارج از مرزها . یه نکته ی کوچیک رو هم بگم : بحث حقیر بالکل سیاسی و یا اقتصادی نیست و سعی کردم از دریچه ی نظامی به مطلب نگاه کنیم . پس این مطلب رو توش گیر نکنیم که اگر سیاست فلان بشود پول فلان میشود و غیره ، چیزی که واضح هست ( تا آینده ی نامعلوم ) اینه که تو منطقه ایی گیرافتادیم که اگر در زمینه ی امنیت هزینه _ سرمایه گذاری نکنیم ، بدا به حال ما .... نکته ایی رو تا فراموش نکردم بگم : افراد و گروه های تروریستی اگر نتونن سلاح ، مهمات ، تجهیزات انفرادی و یا مواد منفجره ی خودشون رو از کشورهای بیصاحب اطراف به داخل کشور منتقل کنن ، میتونن این تجهیزات رو از گروههای قاچاقچی داخلی تهیه کنن . شاید در نگاه اول تاثیر این گروه های قاچاقچی به اندازه ی گروه های تروریستی نباشه ، اما زمانی که پول ضخیم گروه های تروریستی رو در کنار توان تامین گروه های قاچاق ( مواد مخدر ، سلاح ، انسان و ... ) قرار بدیم ، اهمیتشون چند برابر میشه و میشه گفت در حد گروه های تروریستی تاثیرگذار میشن . بنابراین این گروه های قاچاق رو هم بایستی داخل یک شیب مناسب به سمت حذف شدن پیش ببریم . در مورد گروه های تروریستی و قاچاقچی های خطرناک هم این رو یه جور محبت و عشق به سرزمین مادری میدونم که در صورت شناختشون ، به هر شکلی مثلا در خفا ، اونها رو به سازمان های امنیتی معرفی کنیم ( با یه جستجوی ساده میشه شماره تلفن های سازمان های امنیتی رو دید و یا حتی میشه از باجه های تلفن عمومی مطلب یا مشاهدات رو به اونها رسوند ) . واقعیتش اینه که نیروهای نظامی ، انتظامی و یا امنیتی همیشه و در همه جا حضور ندارن ، اما شهروندان کشورمون همه جا و همیشه حضور دارن و اگر ما افراد جامعه ، بعنوان شهروندان این کشور احساس وظیفه کنیم مطمعنا میوه ی امنیت و یکپارچه موندن سرزمینمون رو همگی ازش بهره مند میشیم . ضمن تشکر بابت مطالعه ی ارسال حقیر ، در آخر بگم که مطالب ذکر شده ، ذهنیات منفجر حقیر بعنوان یه علاقمند هست و امیدوارم صحیح باشه .
-
1 پسندیده شدهطرف امریکایی ادعا کرده، ایران 16 موشک شلیک کرده و تعداد 11 موشک به عین الاسد اصابت کرده. اپیزد 24 فصل 53 برنامه تلویزیونی ۶۰ دقیقه ، صبح دوشنبه در دسترس هست. February 28 at 7 p.m. ET/PT on CBS ========= دو خبر مورد به اظهار نظر فرماندهان نظامی کشور در سال گذشته فرمانده هوافضای سپاه گفت: ما 13 موشک بهسمت پایگاههای عراق شلیک کردیم اما چند صد موشک را آماده شلیک کرده بودیم. سردار حاجیزاده در ادامه به یکی از وجوه برجسته عملیات موشکی شهید سلیمانی اشاره و تصریح کرد: 15 دقیقه بعد از عملیات یک عملیات جنگ الکترونیک بزرگ انجام شد و هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا برای لحظاتی از کنترل آنها خارج شدند و این اقدام ضربه روحی بزرگی به آنها زد که بسیار از آن سراسیمه شدند. وی افزود: هرچند میتوانستیم آسایشگاه و محل استقرار نیروها را هدف قرار دهیم، اما بهدنبال کشتن افراد نبودیم بلکه در صدد ضربه زدن به ماشین جنگی و مرکز فرماندهی و کنترل آنها بودیم که طی این عملیات ساختمان اصلی مرکز فرماندهی آنها در عین الاسد نیز منهدم شد. ۱۹ دی ۱۳۹۸ https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/10/19/2178606 سرلشکر سلامی در مجلس: پایگاه عینالاسد 160 کیلومتر با بغداد فاصله داشت و ما اینبار بر مبنای گرفتن تلفات انسانی هدفگذاری نکرده بودیم و این موضوع اهمیت نداشت، اما آنجا تجهیزات راهبردی دشمن از جمله بالگردهای آپاچی و پهپادهای آنها و یک مرکز فرمانده و کنترل و سولههای تجهیزات در آنجا قرار داشت که هدف ما بود. فرماندهکل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ادامه داد: تخریبهای فیزیکی فقط برای این بود که بگوییم "آنقدر برتری داریم که هر نقطه را که بخواهیم میزنیم" و این اتفاق هم افتاد و هر کجا را که ما نشانه گرفته بودیم مورد هدف قرار دادیم. سرلشگر سلامی با تصریح به اینکه "وقتی موشکهای بالستیک به قابلیت نقطهزنی میرسد یعنی انتهای تکنولوژی، که ما به این تفوق رسیدهایم" عنوان کرد: تمام موشکهای ما بهاستثنای دو موشک که قبل از رسیدن به هدف فیلد شده بودند بقیه موشکها به هدف برخورد کردند. ۲۲ دی ۱۳۹۸ https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/10/22/2180507
-
1 پسندیده شدهآخرین پرواز هورنت تفنگداران دریایی از ناو هواپیمابر F / A-18C Legacy Hornets خدمت در اسکادران VMFA-323 (Death Rattlers) و بر روی ناو هواپیمابر نیمیتز به پایان رسید سرهنگ دوم ویلیام جی میچل فرمانده (William J. Mitchell) فرمانده اسکادران VMFA-323 " امروز من آخرین هواپیمای خارج از عرشه بودم و کل بخش تعمیر و نگهداری ، تمام تفنگداران دریایی ام، در امتداد خطی صف کشیده بودند و یکبار دیگر به من احترام می گذاشتند، این یک لحظه احساسی بود، دانستن اینکه پایان یک دوره است قطعاً تلخ و شیرین است."
-
1 پسندیده شدهبخش سوم : پانتر . دی با این وصف ، گرچه کیفیت تولید و همچنین آموزش خدمه آلمانی واحدهای مسلح به پانتر در سطح کاملا قبولی قرار داشت ، اما در مقایسه با خطوط تولید انبوه تانکهای روسی ، به مثابه یک قطره آب در برابر یک سطل محسوب می شدند . به همین دلیل ، سرفرماندهی ارتش تصمیم گرفت تا به منظور کاهش این فاصله ، نسخه پانتر.2 را روانه میادین نبرد کند. اما با شروع برنامه توسعه نسخه D بعنوان گونه مسلح ترشده از پانتر ، برنامه پانتر 2 دچار یک دگرگیسی عمده گردید و تبدیل به نسخه ای سبکتر از تایگر شد . این نمونه در ابتدا با وزنی در حدود 50 تن ، قرار بود در سپتامبر 1943 وارد خدمت گردد ،اما بدلیل مشکلات مربوط به نسخه سلفش و روند آزمایشهای میدانی کوتاه تر ، مقداری با تاخیر عملیاتی گردید . راست : پانزر-6 چپ : پانزر-6 بی همین مساله نیز در خصوص سایر ماموتهای زرهی ورماخت نیز قابل انطابق به نظر می رسد . بعنوان مثال ، تاریخچه ایده پردازی و طراحی پانزر6 ( کینگ تایگر/ رویال تایگر) را می توان تا بهار سال 1941 به عقب برد و بررسی کرد در حالی که نمونه های اولیه این تانک در سال 1943 به نمایش درآمد و نخستین مدلهای تولیدی نیز درژانویه 1944 بخدمت وارد شد . با این وجود ، تنها نمونه پانزر-6 بی ( VIB) با برجک دوباره طراحی شده ویک برآمدگی دیده بانی جدید برای فرماندهی تانک بود که بعنوان بهینه ترین نسخه تولیدی مورد شناسایی قرار می گیرد . مضاف براین ، مهمترین ویژگی این نسخه ، توپ 88 م.م ال-71 ( با طول لوله 19 فوت ) بشمارمی آمد که قابلیت انهدام هر تانک متفقین در بردی غیرقابل تصور درآن زمان را در اختیار خدمه قرار میداد . ضخامت زره بخش جلویی این تانک که به 7 اینچ نیز می رسید ، تاب آوری قابل توجهی را از خودبرجای می گذاشت، تا جایی که هرگز گزارشی مبنی بر نفوذ پرتابه های شلیک شده از تانک یا جنگ افزارهای ضد زره از بخش جلویی این تانک ثبت نگردید . پیشرانه 700 اسب بخاری میباخ با سرعت قابل توجه 24 مایل برساعت ، قدرت تحرک معقولی را بدان میداد ، اما به مانند همیشه تاریخ ، کینگ تایگر ، گرچه در رودخانه استیکس غوطه ور شد(کنایه از ضد ضربه بودن به مانند کاراکتر افسانه ای آشیل ) ، اما نقطه ضعفی نیز داشت ، چنانکه وزن زیادش ، موجبات کاهش تحرک لازم در میدان نبرد را برای آن به ارمغان آورد ، بطوریکه تنها پل های اصلی درمیدان نبرد قابلیت تحمل وزن این تانک را داشتند ، مصرف سوخت کینگ تایگر ، درست درزمانی که تامین آن برای ورماخت مشکل شده بود ، بسیار زیاد بود و در صورتی که سامانه هدایت آن ، بیش از حد تحت فشار قرار میگرفت ، مستمر دچار خرابی می گردید . شدت این نواقص و ناتوانی صنعت نظامی آلمان در رفع موانع ، موجب گردید تا مارس 1944 فقط 5 دستگاه از این تانک تولید شود . چنین وضعیتی برای سایر طرح های زرهی در پایان جنگ نیز صادق بود . یاگدتایگر ( نمای اصلی ، موقعیت قرارگیری خدمه و نمای گرافیکی ) بعنوان مثال یاگدتایگر (Jagdtiger) بعنوان گونه زره کوب مشتق شده از پانزر-6 به یک توپ 128 م.م مسلح می شد که نه تنها سنگین ترین توپ نصب شده روی شاسی زرهی در آلمان بود ، بلکه طراحی فوق العاده ای را نیز یدک می کشید . با این وجود ، بدلیل وزن 70 تنی و محدود شدن زاویه عمودی گردش توپ به 20 درجه ، فقط برای اهدافی که تنها از جلوی این زره کوب عبور می کردند ، واقعه ناخوشایندی محسوب می شد . با این حال ، نمونه ای مشتق شده از پانتر ، در قالب یک زره کوب ، طرح بسیار امیدوارکننده تری از آب درآمد بدین معنی که بهترین سخت افزار زرهی در گونه خود در طول جنگ دوم جهانی بشمارمی رفت . یاگدپانتر ( نمای اصلی ، موقعیت قرارگیری خدمه و نمای گرافیکی ) این زره کوب ، با مسلح شدن به یک توپ 88 م.م ال-71 ، مجهز به زره های شیبدار و قابلیت حرکت در مناطق خارج جاده ای که روی یک شاسی 45 تنی قرار می گرفت و به یاگدپانتر (Jagdpanther) مشهورشد ، برای ورماخت به یک مهره شطرنج اصلی که می توانست در هر نقطه ای ظاهر شود ، تبدیل گردید ، در حالی که بصورت قابل پیش بینی ، مشکلات مربوط به پیش تولید موجب گردید تا ظرفیت تولید انبوه آن محدود گردد . با وجود ظهور همه این طرح ها ، از پانتر تا تایگر و نمونه های برگرفته از آنها ، ستون فقرات و استخوان بندی یگانهای پانزر ورماخت تا سال 1945 ، همچنان برروی پانزر-4 قرار داشت . نسخه نهایی این تانک تفاوت های اندکی با نمونه اولیه که درسال 1940 معرفی گردید و به " ته سیگار" نیز مشهور شد ، داشت ، هر چند مدل H که بطور رسمی در مارس 1942 به خدمت رزمی وارد گردید ، نمونه استاندارد ورماخت بود . این تانک به یکسری پنلهای محافظ زرهی در طرفین خود با ضخامت حداکثر 302 اینچ مجهز می شد که علیرغم افزایش بقاء در میدان نبرد ، بدلیل افزودن وزن تانک به 25 تن ، سرعت جاده ای آن را به کمی بیشتر از 20 مایل در ساعت کاهش می داد . نسخه بهینه تر پانزر4 (J) نیز تغییرات جزیی تر را بخود می دید که شامل شنی های عریض تر و صفحات جانبی مشبک سیمی برای افزایش مقاومت زره اصلی در برابر راکتهای ضد زره پیاده نظام می گردید . پانزر-4 نسخه اچ و جی این نسخه در ارتش آلمان به "ته سیگار" مشهور شد که کنایه از آخرین حد ارتقاء و بروزرسانی و همچنین ته مانده استخوان بندی زرهی ورماخت بود . به شکل خاص ، گودریان پس از انتصاب به سمت بازرس کل واحدهای پانزر ، این اعتقاد را در سرفرماندهی ارتش جا انداخت که استفاده از یک سامانه زرهی کاملا آزمایش شده ، پاسخی عملی به مشکل کمبودهای مربوط به حضور مزمن و روبه کاهش واحدهای تانک در جبهه شرقی خواهد بود . از این نظر ، فرآیند تعمیرو نگهداری پانزر-4 به نسبت آسان بود و به محض آسیب در میدان رزم ، به مشکلات کمتری بازیابی و به دپوهای تعمیر و نگهداری منتقل میشد . با توجه به این مختصات ، بیشتر از 3000 دستگاه از این تانک در سال 1943 تولید و به سامانه استاندارد زرهی لشکرهای ورماخت تبدیل شد ، در حالی که این لشکرها ، حداقل یک گردان ترکیبی زرهی شامل نسبت مشخصی از پانزر-4 و پانتر را نیز در اختیار داشتند . از سویی دیگر ، مخالفتهای آشکار گودریان با تولید توپهای تهاجمی ، اینک بطور قابل ملاحضه و پس از بررسی صحنه رزمی در جبهه شرقی رو به کاهش گذاشته بود و کاربرد آن در خطوط تماس با روسها نه تنها قابل بحث نبود ، بلکه اصرار عجیبی بر افزایش سرعت و تعداد تولیدی توسط شرکتهایی که تجربه بیشتری در تولید برجک داشتند ، وجود داشت. بدین ترتیب ، گودریان با آغاز خطوط تولید این جنگ افزارها ، احیای مجدد گردان سوم در هنگهای پانزر ( در یک بازه زمانی هر هنگ پانزر فقط 2 گردان بعنوان سازمان رزم استاندارد در اختیار داشت .م ) و تحویل توپهای تهاجمی به انها ، را در دستور کار خود قرار داد . پی نوشت : 1- ادامه دارد ................. 2- در قسمت چهارم و پایانی ، روند جذاب تری را در خصوص چرایی تولید برخی نمونه های زره کوب در آلمان خواهید خواند ................. 2- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ( MILITARY.IR) مترجم : MR9
-
1 پسندیده شدهبسم ا... سی وچهارمین سالگرد شهادت حاج حسین خرازی 1399- 1365 پی نوشت : تجمیع مطالب مربوط به شهید خرازی - هشتم اسفند سال 1399 خورشیدی
-
1 پسندیده شدهچه چیزی باعث شد تصاویر به این دقت مجوز پیدا کنه؟ بویژه که اسرائیل می داند افرادی با کمک این تصاویر موقعیت یابی های دقیقی علیه اهداف در سرزمین اشغالی انجام می دهند چه در غزه و چه در جنوب لبنان و چه در سوریه به نظر میاد یکی از علل رو شاید در ماهواره نور باید جستجو کرد دسترسی ایران به تصاویر خودش باعث شده که اسرائیل از این محدودیت تصویر دست بردارد چون عملا دشمن از ان رد شده است و تنها باعث هزینه برای شرکت های داخلی خودش می شود
-
1 پسندیده شدهعکس های ماهواره ای شرکت پلنت از تاسیسات هسته ای شیمون پرز نقو (دیمونا) محل ساخت تسلیحات اتمی اسراییل تاریخ 22 فوریه 2021 یعنی 3 روز پیش بعد از پیام پوریمی نتانیاهو همراه با ترور پرشمار درکف پایتخت ترور هسته ای خرابکاری هسته ای و سرقت ارشیو هسته ای همچنان پرقدرت در حال مصرف سوخت در نیروگاه برای تولید پلوتونیوم هستند در حدود 3 ماه بعد از ترور شهید فخری زاده حساب کنید ایشون فقط 17 سال جانشین فیروز ابادی بودن از سال 95 چسب زدن به صندلی خاتم الانبیا دهه خیلی از نظامیان ایران گذشته و... خاکبرداری به طول 150 متر درعرض 60 متر ظاهرا نیروگاه در حال فعالیت شمای کلی تاسیسات زیر زمینی منبع منبع2
-
1 پسندیده شدهالبته در جنگ ارمنستان-آذربایجان هیچ کدام برتری هوایی نداشتن و استفاده ای هم نبردن. در این متن هم من در مورد نیروی هوایی صحبت نکردم.این متن در مورد استقلال نیروی زمینی در پشتیبانی دقیق از خودش بود. و بیشتر میخواستم ابعاد برنامه فجر 5 روشن بشه. در فتنه داعش نه نیروی هوایی موثر واقع خواهد نه نیروی موشکی. همونطور که همین الان نمیتونید مشکل سراوان رو با موشک و جنگنده حل کنید. یادتون نره که داعش یه ارتش رو در موصل آماده به حرکت تحویل گرفت!
-
1 پسندیده شدهدر پاسخ به سئوال جناب @GAHERRRR مراحل شلیک خسارات از دید دوربین منافقین
-
1 پسندیده شدهبسم ا... سئوال : کدام ارتش کلاسیک هست که سازمان رزم خودش را با محیط رزم شبکه محور ، تطبیق نداده باشد ؟؟؟؟؟ اگر ترس از دستبرد و اخلال وجود داشته باشد ، این نگرانی از ابتدای ظهور سامانه های مخابراتی با سیم و بی سیم وجود داشته ولی از توسعه این ابزارها جلوگیری کرده ؟؟ قطعاً خیر . جنگ روسیه و اوکراین دی سال 1395 رزم سایبری به شیوه روسی.... استفاده ارتش روسیه از رباتهای سایبری برای هدف قرار دادن توپخانه ارتش اوکراین برای همین باید سعی کنید تا سازمان نظامی شما برای ورود به صحنه رزم قرن 21 این شش ویژگی را برای خودش بصورت بومی توسعه بدهد 1- استحکام ( robustness ) 2- برگشت پذیری ( resilience) 3- واکنش پذیری ( responsiveness) 4- انعطاف پذیری ( flexibility ) 5- نوآوری ( innovation) 6- وفق پذیری ( adaptation)
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست ، بحث معرفی پرنده های چینی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: (Hungdu JL-8) واقعیت این است که حلقه های زنجیر تولید هواپیماهای رزمی ، تکمیل نمی شود ، مگر با تولید جت های آموزشی مدرن. بدون شک جت آموزشی جی اِل-8 چین را باید یکی دیگر از نقاط قابل توجه در صنعت هوانوردی چین ( و صد البته صنعت هوانوردی پاکستان) دانست. هر چند که چین ،پیش از این هم چند نسخه هواپیمای آموزشی ساخته بود ، اما هیچکدام مانند این جت آموزشی چینی در بازار هوانوردی خوش ندرخشیدند. با این مقدمه ، در معرفی بیست و سومین اژدهای زرد به سراغ این جت آموزشی چینی رفتیم ، تا با آن بیشتر آشنا شویم. ( Hongdu JL-8 ) Karakorum-8 جی ال - 8 / کی -8 : جت آموزشی و جنگنده سبک JL-8 را باید یکی از موفق ترین محصولات صنعت هوانوردی چینی دانست. محصولی که شاید پس از آبگرمکن های چینی (J-7) ، یکی از پر فروش ترین هواپیماهای نظامی چین در بازارهای بین المللی نام گرفته است. این جت آموزشی اولین تجربه همکاری مشترک جدی بین دولت های چین و پاکستان می باشد . این هواپیما در صنایع Hongdu با نام JL-8 و در پاکستان با نام Karakorum K-8 تولید می گردد. این هواپیما تولید سال 1994 میلادی است. طیق اعلام منابع چینی بیش از 500 فروند از این هواپیما تولید گردیده است. از این هواپیما بیش از 2.000 فروند تولید گردیده و در نیروی هوائی چین و 14 کشور دیگر مورد استفاده قرار گرفته است. مصر (118 فروند) ، پاکستان (92 فروند) ، ونزوئلا ، سودان و ... برخی از خریداران این پرنده آموزشی چینی هستند. این جت سبک آموزشی رزمی ، از یک موتور تورفن WS-11 ساخت چین بهره میگیرد. ( البته نسخه تولید پاکستان از یک موتور تورفن Honeywell TFE731 ساخت آمریکا بهره میگیرد.) ادامه دارد... ------------- پ.ن 1 : لطفا دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند پ.ن 2 : انشاءالله اگر عمری باقی بود ، در پست های آینده به سایر پرنده های چینی خواهیم پرداخت.
-
1 پسندیده شدهارتش و سپاه ندارد اصلا با نیروی نظامی کار نداریم انقدر انبار کالا و قطعات و ضایعات در این کشور وابسته به ادارات مختلف هست و انقدر لوازم به درد بخور و کاربردی همینطور به حال خود رها شده و کم کم از بین میروند که نگو و نپرس درمقابل خیلی جاها مثل همین برادر رزمنده بهشون نیاز دارند که به یک زخمی بزنند ولی اجازه نمیدهند واقعا اسراف است
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهبا سلامی دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست ؛ به اتفاق هم مبحث موشکهای بالستیک رو ادامه میدهیم: موشک های بالستیک برد متوسط Medium-range ballistic missile (قسمت دوم) Pershing II : موشک زمین به زمین بالستیک برد متوسط پرشینگ-2 ساخت ایالات متحده آمریکا است. این موشک بالستیک یکی از نامدارترین محصولات موشکی آمریکا است که در اوج دوران جنگ سرد و برای مقابله با تهاجم موشکی اتحاد جماهیر شوروی و سایر متحدین اش ساخته شد. این موشک دارای برد ماکزیمم 1770 کیلومتر بود. این موشک ساخته سال 1981 میلادی است و در مجموع 276 فروند از این موشک بالستیک میان برد تولید گردید. در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. https://en.wikipedia.org/wiki/Pershing_II Rodong-1 : موشک زمین به زمین بالستیک برد متوسط رودونگ-1 ساخت جمهوری خلق کره (کره شمالی) است. این موشک بالستیک که گاها با نام هواسنگ-7 (Hwasong-7) نیز شناخته می شود ، یکی از مشهورترین موشک های بالستیک ساخت کره شمالی می باشد. (موشک غوری-1 پاکستان نسخه بومی شده همین موشک کره ای می باشد.) این موشک دارای برد ماکزیمم عملیاتی 1200 الی 1500 کیلومتر بود. این موشک در سال1998 میلادی و با الهام گیری از موشک SS-1 Scud روسی ساخته شد. در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. https://en.wikipedia.org/wiki/Rodong-1 Dongfeng-2 : موشک زمین به زمین بالستیک برد متوسط دانگ فنگ-2 ساخت جمهوری خلق چین است. این موشک که در واقع اولین موشک بالستیک میان برد جمهوری خلق چین است ، در واقع با استفاده از اطلاعات و مشخصات موشک R-5 Pobeda شوروی که در اختیار چین قرار گرفته بود ساخته شده است. این موشک بالستیک با کد ناتو CSS-1 نیز شناخته می شود. این موشک دارای برد ماکزیمم 1250 کیلومتر است و توان حمل کلاهک هسته ای 15-20 کیلوگرمی را دارد می باشد. این موشک ساخته اواخر دهه 60 میلادی می باشد و اکنون تمامی DF-2 های چین بازنشسته و از رده خارج شده اند. Dongfeng-16 : موشک زمین به زمین بالستیک برد متوسط دانگ فنگ-16 دیگر ساخته جمهوری خلق چین است که در این پست به معرفی آن می پردازیم . این موشک بالستیک با کد ناتو CSS-11 نیز شناخته می شود. این موشک دارای برد ماکزیمم 800 الی 1000 کیلومتر بود. در خصوص تاریخ تولید این موشک اطلاعات دقیقی در دسترس نیست ، اما طبق ادعای مقامات تایوانی ، چین در سال 2011 تولید این موشک را آغاز کرده است. در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. https://en.wikipedia.org/wiki/Dongfeng_(missile)#Dongfeng_16 Dongfeng-21 : موشک زمین به زمین بالستیک برد متوسط دانگ فنگ-21 سومین ساخت جمهوری خلق چین است که در این پست به معرفی آن می پردازیم. این موشک بالستیک با کد ناتو CSS-5 نیز شناخته می شود. این موشک دارای برد ماکزیمم 1500 الی 1700 کیلومتر است. این موشک تولید سال 1991 میلادی است و نسخه DF-21D آن ، اولین موشک بالستیک ضدکشتی جهان می باشد. در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. https://en.wikipedia.org/wiki/DF-21 ادامه دارد ... ----------- پ.ن 1 : امیدوارم که مورد پسند دوستان واقع شده باشد. دوستانی که پسندیدند ، مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : ان شاء الله در پست های بعدی به ترتیب سایر موشکهای بالستیک (برد متوسط ) را به اتفاق هم بررسی خواهیم نمود.
-
1 پسندیده شدهبسمه تعالي با سلام H-6K اولین بمب افکن مدرن استراتژیک چین چین به طوررسمی اعلام کرد که ورود به خدمت بمب افکن H-6K در خلال برگزاری جشنهای شصتمین سالگرد تاسیس جمهوری خلق چین انجام پذیرفته اما این بمب افکن در اواخر 2006 و اوایل 2007 به همراه عکس در وب سایتهای چینی و برخی منابع open source قابل رویت بود.H-6K به شدت تحت تاثیر خبری دیگر جنگنده های خبرساز چینی مانند FC-1، J-10 و J-11 قرارداشته و یکی از عللی که اطلاعات در باره این بمب افکن کم میباشد همین مورد است. برای یگان بمب افکن استراتژیک نیروی هوائی چین H-6K به همان اندازه مهم میباشد که برای یگان تاکتیکی چین J-10، J-11 و Su-27.درحقیقت H-6K اولین بمب افکن استراتژیک به معنای واقعی چین با مشخصات هواپیماهای جدید و امروزی بوده و دارای بدنه تغییر یافته، موتور جدید، آویونیک بهتر و برد افزایش یافته میباشد.H-6K همچنین اولین بمب افکن چینی است که قادر به حمل موشک های کروز چینی برد بلند مدرن که قادر به شلیک خارج از برد دفاع هوائی دشمن می باشد است. H-6K برگرفته از مدل H-6 که خود نمونه چینی Tu-16 Badger میباشد مشتق شده است.چین از دهه 70 تا اوایل دهه90 تغییرات زیادی در مدل قدیمی H-6 از جمله بر روی ناوبری و سیستمهای مخابراتی و هدفگیری اعمال کرده بود. چین همچنین مدل دریائی به نام H-6D که قادر به حمل موشکهای ضد کشتی بود را ساخت اما تلاش برای ساخت مدل H-6I با موتورهای جدید ناکام ماند. دردهه 90 نیروی هوائی چین آشکارا با بحران مواجه بود. H-6 فقط در صورت حمل موشکهای ضد کشتی بمب افکن معقولی به نظر میرسید ، در حالیکه مدل مورد استفاده نیروی هوائی چین فقط قادر به پرتاب بمبهای سقوط آزاد بوده و در اینصورت احتمال نفوذ به شبکه پدافند هوائی دشمن به حداقل میرسید. تمام مدلهای H-6 از فقدان برد مناسب در رنج بودند . برخی از تحلیلگران نظامی چینی در دهه 90 بر این باور بودند که پس از دریافت جنگنده های Su-30 با قابلیت سوختگیری هوائی دیگر هیچ نیازی به نگهداری بمب افکنهای H-6 نمیباشد. مدل H-6H که در اواخر دهه 90 آشکار شد اولین تلاش چین برای رفع این مشکلات بود. این مدل قادر به حمل فقط 2 موشک کروز KD-63 که نمونه تغییر یافته C-601 برای حمله به اهداف زمینی بود. موشک های کروز KD-63 مدلی منسوخ شده و قدیمی با بردی فقط معادل 200 کیلومتر بودند که خلبان را در مواجهه با یک سیستم پدافند هوائی مدرن دچار مشکل می نمود. ضمن اینکه برد ناکافی H-6 همچنان به عنوان یک معضل باقی مانده بود. از این روی تصمیم گرفته شد تا کار بر روی H-6 این بار به صورت اساسی و ریشه ای انجام پذیرد. کار بر روی H-6K از سال 2000 آغاز و اولین پرواز آزمایشی در ژانویه 2007 صورت پذیرفت. تفاوت اصلی H-6K در موتورهای آن است. موتورهای توربوفن روسی D-30KP-2 جانشین موتورهای توربوجت WP-8 که خود کپی چینی از نمونه اوریجینال روسی AM-3M, برای بمب افکنهای Tu-16 میباشد شده اند. موتورهای جدید ساخت NPO Saturn بسیار قدرتمندتر و در عین حال مصرف سوخت کمتری را نیز دارند. چین این موتورهای جدید را قبلا برای یگان Il-76 خود خریداری کرده بود. چین قراردادی برای خرید 55 دستگاه از موتورهای D-30KP-2 با امکان افزایش 33 دستگاه بیشتر را قبلا به امضاء رسانه بود اما نیروی هوائی چین فقط دارای 14 فروند Il-76 و 5 فروند KJ-2000 میباشد. برنامه خرید 38 فروند Il-76 و تانکرهای Il-78 تحت قرارداد سال 2006 در میان راه ناکام ماند. کاملا اشکار بود که چین این قرارداد بزرگ را فقط برای یگان IL-76 خود که ناگهان موتورهای آنها دچار مشکل شده بودند نمیخواست، چین آن موتورها را برای اسکادران H-6K در نظر داشت. برای تطبیق نیروی محرکه جدید، ورودی های موتور دارای ابعادی بزرگتر و شکل متفاوت تری نسبت به H-6 و Tu-16 میباشند. این یکی از مهمترین راه های تشخیص بمب افکن جدید با نمونه های قبلی میباشد. یکی از مهمترین دلایل تغییر موتور، رسیدن به برد بیشتر بوده است. رسانه های چین برای این بمب افکن جدید بردی معادل 3000 تا 3500 کیلومتر متذکر شده اند. امری که تاکنون به صورت رسمی تائید نشده است. چین سعی بسیار دارد تا وابستگی خود را به موتورهای روسی قطع نماید. برای این منظور، تولید بدون لیسانس موتورهای WS-18 که کپی (بدون مجوز) موتورهای روسی D-30KP-2, میباشد در دستور کار چین قرار گرفته. این موتورها قرار است تا در هواپیماهای ترابری سنگین آینده چین نیز به کار روند. تست موتور WS-18 در سال 2007 و در یکی از کارخانجات Chengfa Group آغاز شد. هنوز مشخض نیست که چه زمانی این موتور برای تولید انبوه آماده خواهد گشت. برنامه توسعه موتورهای چینی در مورد زمان بندی بسیار بدنام بوده و زمان مشخصی را برای deadline آنها نمیتوان در نظر داشت. دماغه H-6K به طور کامل مورد بازنگری قرار گرفته و ضمن کوتاه تر شدن پانل شیشه ای ناوبر حذف شده است. به جای کاکپیت ناوبر، H-6K از رادوم که پوشش دهنده یک رادار قدرتمند است بهره میبرد. همچنین رادوم زیر کاکپیت ناوبر که در نمونه H-6H و کلیه نمونه های دریائی قابل مشاهده بود نیز حذف شده است. اگرچه اطلاعات زیادی از سیستمهای آویونیک، رادیو الکتریک و جنگ الکترونیک H-6K موجود نیست اما تصاویر منتشر شده نشان دهنده ان است که H-6K مجهز به کاکپیت با نمایشگرهای MFD است. H-6K مجهز به 6 مقر پرتاب موشکهای کروز CJ-10A با برد 2000 کیلومتر در زیر بال میباشد. برخی منابع از حمل موشک هفتم در مقر میانی بدنه نیز سخن گفته اند. به نظر نمیرسد که H-6K مجهز به مقر داخلی پرتاب بمب باشد و این فضا مورد استفاده مخزن سوخت اضافه و تجهیزات رادیو الکترونیک قرار گرفته است. برخی کارشناسان نظامی بر این باورند که در آینده بمب افکن جدید قادر به حمل موشک ضد کشتی YJ-62 با برد 300 کیلومتر بر پایه موشک CJ-10 خواهد بود. این احتمال در صورت تولید نمونه دریائی H-6K بیشتر خواهد شد. خانواده موشکهای YJ-62/CJ-10 بر پایه توسعه موشک های کروز Red Bird/ Honhniao بنا نهاده شده که در طراحی آن شباهت هايی با موشک Kh-55/AS-15 به چشم میخورد. چین تعداد زیادی از موشک های کروز Kh-55/AS-15 را طی سالهای 1999 تا 2000 از اوکراین خریداری نمود. احتمال آن میرود که اوکراین در پروژه CJ-10 در حوزه سیستمهای ناوبری و ساخت موتور به چین کمک کرده باشد. همچنین پس از ناکامی موشکهای کروز Tomahawk آمریکا در حمله به اهداف طالبان در سال 1999،چین تعداد زیادی از این موشکها را در پاکستان و افغانستان بدست آورد. اطلاعات بدست آمده از Tomahawk ناکام در افغانستان و پاکستان در پروژه CJ-10/YJ-62 بکار گرفته شد. گزارشهای رسیده تاکنون حاکیست که این موشکها فاقد کلاهکهای اتمی میباشند. با فرض تجهیز H-6K به موشکهای جدید، این بمب افکن قادر است تا به اهداف زمینی در برد 5000 کیلومتری حمله نماید.با این برد ، H-6K یک تهدید جدی برای پایگاه های آمریکا در اقیانوس آرام میباشد و در صورت تجهیز به موشکهای YJ-62 نیز همین تهدید برای ناوگان آمریکا و متحدانش در منطقه محسوب خواهد شد. همچنین ، مراکز حساس و اتمی هند نیز مورد تهدید جدی واقع خواهند شد و باعث خواهد شد تا هند به فکر ترمیم نقاط پدافندی از مراکز حساس اتمی خود باشد. چین بر این باور است که مشخصات بمب افکن H-6K نزدیک به بمب افکن Tu-22M3 بکفایر میباشد.H-6K قرار است تا در آینده هسته مرکزی اسکادران بمب افکن نیروی هوائی چین را تشکیل بدهد. منبع
-
1 پسندیده شدهاکثر ایرانیان علاقه مند به هوانوردی به جنگنده اف 14 علاقه ویژه ای دارن اما اگر بدون حب و بغض بخواییم بررسی کنیم سازه و بدنه اف 14 باید بازطراحی بشه! بالهای جمع شونده پیچیدگی رو افزایش میدن و باید حذف بشن! ما به جنگنده ای نیاز داریم که زمان لازم برای تعمیر و نگه داری و اورهالش نسبتا کم باشه! سطح مقطع راداری اف 14زیاده و باید به شدت کاهش پیدا کنه! موتورها از داخل ایراینتیک ها دیده میشن که این خودش سطح مقطع راداری رو بالا میبره! اینها در حرف خیلی راحته ولی در عمل به این راحتی ها میسرنمیشه! تصور کنید فرایند مهندسی معکوس بر روی اف 14 صورت بگیره و بعدش مجبور بشید برای اعمال تغییرات مورد نیاز دوباره در طراحی ها بازنگری کنید! و یا برای عدم شکایت مالک طرح یک سری تغییرات رو در طرح اعمال کنید!یعنی عملا شما هواپیمای جدیدی رو طراحی کردید! کشوری که توان انجام اینکار رو داشته باشه بهتره روی طراحی بومی کار کنه تا علاوه بر پیاده کردن نیازهای خودش بر روی طرح , مالکیت طرح رو هم داشته باشه! متاسفانه صاعقه با تمام زحماتی که براش کشیده شده نتونسته به این هدف برسه! اگر دو دهه قبل اف 14 مهندسی معکوس میشد ارزش داشت ولی امروز تهدیدات تغییر کرده! شما با جنگنده هایی مثل اف 18 و رافال و اف 16 و تایفونی مواجه هستید که سطح مقطع راداریشون نیم الی یک متر مربعه! سطح مقطع جنگنده های پنهانکار که در حد رقم اعشاره! اما در مقابل سطح مقطع راداری جنگنده های هم دوره اف 14 بالای ده تا سی متر مربعه (متاسفانه rcs اف 14 رو نتونستم پیدا کنم) و کاهش این رقم ها چندان ساده نخواهد بود! خود مسئولین به این مسئله اشاره کردن که بعد از مهندسی معکوس اف 5 قصد داشتن اینکار رو بر روی یکی دیگر از جنگنده ها انجام بدن ولی رهبری توصیه کردن که روی طرح بومی کار کنید و الان هم جنگنده نیمه سنگین در حال طراحیه (و شاید ساخت پیش نمونه) اما متاسفانه تفکر حرکت چراغ خاموشی اجازه انتشار اطلاعات رو نمیده! البته شاید هم دلیلی برای اینکار داشته باشن!
-
1 پسندیده شدهبابوشکا لیدی دوربین به دست در حال مشاهده ی تپه ی چمنی درست در لحظه ی اصابت گلوله به گردن کندی و لحظاتی اندک قبل از اصابت گلوله به سرش مجموع 486 فریم فیلم زاپرودر را می توانید در لینک زیر ببینید http://www.assassinationresearch.com/v2n2/zfilm/zframe001.html