برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on یکشنبه, 2 خرداد 1400 در پست ها
-
3 پسندیده شدهبه نام خدا توصیه میکنم اول این فیلم رو تماشا بفرمایید، بعد تاپیک رو مطالعه کنید 2B9 Vasilek معروف به گل گندم(Cornflower) يک تفنگ_خمپاره انداز(gun-mortar) اتوماتيک 82mm توسعه يافته در 1967 اتحاد شوروي جهت آتش پشتیبانی نزدیک در یگان های پیاده نظام است. نمونه اوليه در 1970 پس از گذراندن تست هاي ميداني به ارتش شوروي تحويل داده شد. البته برنامه ارتش روسيه به يک خمپاره انداز اتوماتيک به خيلي قبلتر از اين زمان بر ميگردد که در سال 1955 مطرح و تصويب شده بود در نتيجه تلاش مهندسين روس نمونه اوليه آن با نام F-82 ساخته شد و آزمون ها و تست هاي مورد نظر را با موفقيت گذرانده و حتي پيشنهاد ساخت دسته از آنها داده شد اما با وجود نکات مثبت و قابل توجه مجوز توليد را نگرفت و پروژه ساخت خمپاره انداز خودکار به مدت هشت سال متوقف شد. بار ديگر در سال 1967 مهندسين روس به توسعه اين نوع از خمپاره انداز اميدوار شده و دست به کار شده و با سختي فراوان توانستند پس از سه سال مدل نهايي را تکميل کرده و به ارتش روسيه تحويل دهند. پس از آغاز خدمت در ارتش، تصميم گرفته شد براي رسيدن به يک استاندارد بهتر در جهت بهبود و توسعه آن سيستم خنک کننده خمپاره انداز که بر پايه آب بود در مدل هاي جديدتر از هوا به عنوان خنک کننده استفاده کند که 2B9M نام گرفت. در مدل جديد "2 2B9M "cornflower سيستم يدک کش متفاوت از مدل قبلي خود، حضور يک ديواره ضخيم تر در بدنه و نصب باله هاي خنک کننده واقع در مرکز آن بود. پس از گذرندان موفق آزمايشات نمونه ارتقا يافته در سال 1983 توليد انبوه خمپاره انداز، تصويب شد. 2B9M برخلاف مرسوم خمپاره انداز 2B9 مي تواند در دو حالت تک تير و چهار تير اتوماتيک تنظيم و شليک نمايد که هر خشاب آن 4 تير گلوله در آن قرار مي گيرد. اين خمپاره انداز طبق طراحي مناسبي که در ساخت آن صورت گرفته است مي تواند تا 170 گلوله را در دقيقه را هم شليک کند اما نرخ عملي آن بيش از 100 گلوله در هر دقيقه مي باشد.بر اساس اين شاخص، در آن زمان اين خمپاره انداز جلوتر از همه همتايان غربي شناخته شده است. اگر قرار باشد 30 دقيقه آتش مداوم داشته باشد در هر دقيقه بين 20 تا 30 گلوله را مي تواند شليک کند. مکانيزم بارگذاري خودکار آن در نتيجه انرژي برگشتي شليک مي باشد و زمان راه اندازي و جمع آوري آن حدود 90 ثانيه مي شود و سه نفر کاربر برای عملیاتی کردن آن لازم است. زاويه هاي عمودي شليک از -1 درجه تا +85 درجه مي تواند شليک داشته باشد و زاويه غير عمودي(سمت چپ و راست) آن تا 60 درجه جاي تغيير دارد که براي تغيير زاويه غير عمودي بايد مقداري زمين را کنده اي و جک آن در چاله قرار گيرد. در حالت رزمي خمپاره انداز بر روي يک جک و دو پايه گاوآهني شکل قرار گرفته و چرخ هاي آن از زمين جدا مي شود. گلوله های آن از سمت راست وارد شده و خشاب خالی آن از سمت چپ خارج میشود 2B9 vasilek در جنگ افغانستان واحدهاي هوابرد و يگان پياده نظام روسي از آن بهره می بردند. در اين جنگ 2B9 سلاحي بسيار مفيد و همه کاره تلقي ميشد. نصب آن بر روی کشنده های مختلف 2B9 مي تواند انوغ پرتابه هاي شديد الانفجارHE، منور، armor -piercing ، دودزا ، ضد زره (که گلوله آن 3.1 کيلوگرم وزن دارد، 75 گرم آن سر جنگي است و مي تواند در 100 ميلي متر زره نفوذ کند) را شليک کند و در صورت انفجار گلوله آن، 400 تا 600 تکه توليد مي کند. مشخصات 2B9M وزن 632 کيلوگرم وزن گلوله 3.23 کيلوگرم کاليبر 82 ميلي متر زاويه عمودي -1° تا 85° زاويه چرخشي تا 60° نرخ آتش 100- 120 گلوله در دقيقه حداکثر برد 4270 متر از اين سلاح در درگيري هاي اکراين استفاده شده که فيلم هاي از آن در فضاي مجازي وجود دارد. https://www.youtube.com/watch?v=HbpI-b3sWoo سوریه در جنگ سوريه يک قبضه از اين خمپاره انداز توسط گروه انصار الشام از گروه هاي وابسته به جبهه اسلامي در شمال کسب مورد استفاده قرار گرفت. دقيقا مشخص نيست که اين سلاح چگونه به دست اين گروه افتاده است، ارتباط نظامي ارتش سوريه و روسيه در اين زمينه شفاف نبوده است و حتي مي تواند يک کپي چيني ازسلاح باشد که در ظاهر تفاوت خاصي ندارد که به W99 شناخته مي شود است. شايد هم ازطريق کشورهاي حوزه بلوک شرق که از کاربران آن بودند ازجمله کرواسي مبدا قاچاق سلاح به سوريه است به دست اين گروه افتاده باشد. تصاویری از نمونه چینی به نام W99 نصب خمپاره انداز 2B9M روي BMP-1 در نمايشگاه KADEX 2014 آستانه، قزاقستان صرفا برای میلیتاری منابع http://survincity.com/2013/01/mortar-2b9m-cornflower/ https://en.wikipedia.org/wiki/2B9_Vasilek http://www.armamentresearch.com/2b9m-vasilek-automatic-mortar-in-service-with-ansar-al-sham-in-syria/
-
2 پسندیده شدهرونمایی از بدون سرنشین غزه 31 اردیبهشت 1400 رونمایی از دستاوردهای راهبردی سپاه در حوزه پهپادی و پدافندی
-
2 پسندیده شدهبرای مقایسه بیرقدار: سرعت: حدود 130 کیلومتر بر ساعت، حداکثر 220 ارتفاع پروازی: 7300 متر مداومت پروازی: 24 ساعت برد: 150 کیلومتر طول بال:12 متر حداکثر وزن برخاست: 650 کیلوگرم حداکثر وزن محموله: 150 کیلوگرم
-
2 پسندیده شدهسلام دوستان. وقت به خیر. در مورد این رونمایی نکاتی به نظرم میرسه که در ادامه با شما عزیزان در میان می گذارم. این موشک جدیدی برای سامانه سوم خرداد هست اما طبق معمول همیشه به عنوان سامانه جدید معرفی می شود. در ادامه شاید چندین سال بعد (البته اگر پروژه به نتیجه رسیده باشد) هم سامانه سدید ۶۳۰ با نامی جدید رونمایی شود که آن هم قرار هست موشک جدیدی برای سامانه سوم خرداد و با برد بلند مثلا ۳۰۰ کیلومتر باشد. البته برای آن موشک، رادار تلار و شاید خود تلار نیاز به تغییراتی داشته باشد. به نظرم در صورت وجود نسخه رادار فعال یا فروسرخ از موشک ۹ دی میتوانند با اضافه کردن یک بوستر به راحتی برد این موشک را به ۵۰ تا ۷۵ کیلومتر هم برسانند که نسخه ارزان و جذابی برای این سامانه خواهد بود. برای تبدیل به نسخه هوا به هوا هم برای جایگزینی اسپارو ها گزینه خوبی باشد که البته امید بکار گیری آن توسط نیروی هوایی ارتش کمی بعید می باشد. با توجه به عکسی که فیلد مارشال در توئیتر قرار داده بود و سریال روی یکی از موشک ها به صورت ۰۴۹-۱۹ در کنار حرفی انگلیسی بود، به نظرم حداقل در سال ۲۰۱۹ تعداد ۴۹ عدد از این موشک ساخته شده بود. برای کنیستر ها دو فرضیه مطرح هست، اول اینکه اون کنیستر های داخل سالن کنیستر حمل و نگهداری هست و به همین خاطر با کنیستر روی لانچر تفاوت دارند، دوم اینکه این کنیستر ها نمونه اولیه هستند و با محصول تولیدی تفاوت دارند. این را هم در نظر بگیرید که کنیستر ها خاکی رنگ هستند و برای رونمایی فقط دو بخش جانبی برای زیبایی رنگ استتار زده شده. در ضمن به نظر می رسد یکی از کنیستر های لود شده روی لانچر ها متفاوت هست. در تصاویر فاصله شلیک تا برخورد حدود ۱۰ ثانیه بود که با فرض سرعت ۳ ماخ برای موشک هدف در ۱۰ کیلومتری منهدم شده. اماکمهمترین بخش این رونمایی به نظرم بخشیه که کمتر در موردش صحبت شد. رادار قدس اگر بتوانند مقاومت این رادار را در برابر جنگ الکترونیک قوی تر کنند و کاهش برد کمتری در شرایط جنگ الکترونیک داشته باشد کار بسیار بزرگی هست و با توجه به تاکتیکی بودن و توان جابجایی سریع می تواند بسیار راهگشا باشد. کارهایی که باید برای سامانه سوم خرداد انجام داد قراردادن موشک های طائر و صیاد داخل کنیستر تا بتواند تعداد بیشتری موشک حمل کند. تغییر خودرو حامل به خودرویی قوی تر برای حمل مهمات بیشتر. البته مثل اینکه فعلا رادار رهگیر سامانه توان درگیری با ۸ هدف همزمان را دارد و موشک بیشتر فقط برای اووت نامبر شدن دیرتر هست.
-
2 پسندیده شده
-
2 پسندیده شده
-
2 پسندیده شدهبسم ا... درباب شیوه تغییر مسیر برای نیل به موفقیت مشاجره نکُن ، تجربه کُن ، اگر جواب داد ، اجازه بدید گسترش پیدا کند... دنگ شیائوپینگ ( پدر چین مدرن / 1997- 1904)
-
1 پسندیده شدهاحتمالا در پشت پرده آمریکا با طالبان به توافق رسیده است که افغانستان یا بخش اعظم( مثلا پایتخت و چند شهر در اختیار یک دول سمبولیک باقی میماند ) این کشور را به طالبان تسلیم کندحالا درستی یا نادرستی این فرضیه طی یک تا دوسال آینده معلوم خواهد شد بی دلیل نیست که نگران مزدوران داخلی شدند و به دنبال چاره برای مهاجرت انها به خارج هستند
-
1 پسندیده شدهموتور توربوپراپ استفاده شده در این پرنده بنظر دوستان چند اسب بخار باید قدرت داشته باشه؟ با توجه به استفاده روتاکس ۹۱۴در شاهد ۱۲۹ احتمالا قدرت این موتور توربوپراپ بسیار بیشترباید باشه.... والبته باعث ارتفاع گیری بیشتر ...سرعت بیشتر و مداومت بیشتر پروازی نیز نسبت به روتاکس پیستونی شده! قبلا یکنمونه توربوپراپ بومی معرفی شده که به احتمال قرار برجایگزینی با روتاکس ها بوده تا کیفیت پهپاد های در حال ساخت و ویژگی هاشون ارتقا چشمگیری پیدا کنه.... ولی خب قطعا موتور استفاده شده در شاهد ۱۴۹ (غزه) قویتر خواهد بود و مورد بعد اینکه اگر چمروش روش نصب بود به حتم قبلا از اینطرحرونمای صورت میگرفت.
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهخیلی تمیز و خوش ساخت و یه سر و گردن بالاتر از همه ی دستاوردهای پهپادی دیگه ارتقا کیفیت و دقت در جزئیات بدنه کاملا نسبت به بقیه محصولات سپاه تو این پهپاد کاملا مشخصه دستمریزاد داره به سپاه که با همچین محصولات کاربردی به میدون میاد و شوآف نمیکنه
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهمشکل از بلندپروازی بیش از حد و آشنا نبودن با واقعیت جنگ و میدان بود. ما از اول جنگ این مشکل را داشتیم. بنی صدر در هر عملیات بزرگ قول اتمام کار دشمن و... را می داد و چندین عملیات شکست خورد. در بین فرماندهان این امر وجود داشت چانچه فردی خواهان تبعیت دیگری واستفاده از سازمان او برای کوبیدن دشمن و یا شهید بزرگواری قول پایان جنگ در چند روز داده بود یا محسن رضایی اذعان کرد که اگر فلان تجهیزات ( که واقعا امکان فراهم کردنش نبود) ما در خیابانهای بغداد رژه می رفتیم و .... زمانی شعار جنگ جنگ تا رفع فتنه بود و زمانی جنگ جنگ تا یک پیروزی بزرگ ( که فکر کنم خود مرحوم هاشمی مطرح کرد). این موارد شرطی سازی رزمندگان و ایجاد دیدی بد در این رزمندگان در مورد افکار سیاسی فرماندهان و... داشت.
-
1 پسندیده شدهنمی دونم کدوم روستا ها رو میگید، حداقل در سمت روستاها و شهرهای خوزستان چنین چیزی مشاهده نمیشد بودن کسانی که سرباز فراری بودن ولی مورد شماتت مردم هم بودن مشخصا اگر کسی میگفت من خط نمی روم، نمی بردنش و جای دیگر از اون کار می کشیدن
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهجمع خوب و عقلانی بوده و ای کاش از شروع جنگ این موارد وجود می داشت تا افکاری کاملا ایده آلیست و فناتیک رهرو نشن و ترکیبی از تعقل و شجاعت مسیر جنگ رو بسازه.
-
1 پسندیده شدهسلام و وقت بخیر دوست فرزانه بنده جسارتا در امریکا به عنوان مهد هر تکنولوژی هنوز اف15 ای ایکس سفارش میشود هنوز طرحی بر اساس نسل چهار برای پر کردن شکاف هزینه و .... چیزهای دیگر اف 35 مزایده میشود و نسل 6 هم به صورت سرنشین دار با قابلیت بهره برداری به صورت بی سرنشین دنبال میشود من نمیدونم این مبحث بی سرنشینها رو چرا اینقدر بزرگ میکنن البته نه اینکه کارایی ندارن به جای خود فوق الاده هستن اما فقط به جای خود حتی با هوش مصنوعی مبتنی بر ابر کامپیوترهای کوانتومی .....
-
1 پسندیده شدهبه نام خدا شرکت ThyssenKrupp دومین کوروت Sa'ar 6 را به اسرائیل تحویل داد INH Oz کوروت @IDF نیروی دریایی اسرائیل کوروت INH Oz ، دومین از چهار کشتی Sa'ar 6 در حال ساخت توسط ThyssenKrupp و German Naval Yards را تحویل گرفت. در حضور جرمی ایسکاروف، سفیر اسرائیل در آلمان، همسرش ، کام ایسکروف برای اولین بار اسم این کوروت را INS Oz گذاشت. مراسم تحویل به دلیل پاندمی به صورت کوچک برگزار شد. نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) در پستی توئیتری گفت: 2،000 تن از فلز، فولاد، بازدارندگی و دفاع. دومین کوروت کلاس Sa’ar 6 ما، INS Oz ، امروز به نیروی دریایی اسرائیل ملحق شد.به محض ورود، به سیستم های رزمی ساخت اسرائیل مجهز خواهد شد و به خدمت عملیاتی خود برای تامین امنیت آب های اسرائیل خواهد پرداخت. اولین از 4 کوروت، INH Magen ، در سپتامبر 2020 به نیروی دریایی اسرائیل تحویل داده شد. پس از فاز طراحی، فاز ساخت در فوریه 2018 آغاز شد. 15 ماه پس از اولین برش فولاد، کشتی به آب انداخته شد. در می 2019، INS Magen نام خود را دریافت کرد. اکثر سلاح ها و سیستم های راداری INH Oz در اسرائیل روی آن نصب خواهند شد. کوروت های کلاس SA'AR 6 ، ستون فقرات نیروی دریایی اسرائیل در 30 سال آینده خواهند بود. این کوروت ها بخشی از قرارداد 450 میلیون یورویی هستند که در می سال 2015 امضا شد. .این 2 شرکت آلمانی همچنین در حال ساخت چندین زیردریایی برای نیروی دریایی اسرائیل هستند. دولت آلمان یک سوم این مبلغ را پرداخت خواهد کرد. افسران ارشد نیروی دریایی اسرائیل و مقامات وزارت دفاع، متهم به گرفتن رشوه و کلاهبرداری در تهیه زیردریایی ها و کوروت ها از ThyssenKrupp هستند. در دسامبر سال 2019، دادستان کل اسرائیل تصمیم گرفت برخی از متهمان را پس از بررسی شواهد به دست آمده از تحقیقات پلیس، محاکمه کند ابعاد مهم کوروت SA'AR 6 : طول: حدود 90 متر عرض (در عریض ترین قسمت): حدود 13 متر مقدار آبی که جا به جا می کند (بار کامل): حدود 1،900 تن منبع 1 منبع 2
-
1 پسندیده شدهلايه هاي پنهاني جنگ حسین کامل داماد صدام: وقتي خرمشهر آزاد شد به حدي فشار روحي بر صدام زياد بود که در 24 ساعت اول يک پزشک دائما بالاي سر صدام بود. صدام حسين رئيس جمهور مخلوع عراق همراه با ديگر متحدان عرب و غربي خود با هدف سرکوب انقلاب اسلامي ايران و تجزيه آن - که آن را از اهداف همه اعراب اعلام کرد - بر اين کشور آتش گشود. چنانکه طارق عزيز معاون نخست وزير وقت عراق اعلام مي کند که "چند ايران کوچک بهتر از ايران واحد است و ما از شورش قوميت هاي مختلف حمايت مي کنيم و همه سعي خود را در تجزيه ايران به کار خواهيم بست". اين سخنان درحالي است که "طه ياسين رمضان" نخست وزير وقت عراق دليل حمله به خاک ايران را تنها به خاطر قرارداد 1975 و يا چند صد کيلومتر و نصف اروند رد کرده و اعلام مي کند" اين جنگ به خاطر سرنگوني جمهوري اسلامي است". صدام حسين با حمله غافلگيرانه به ايران در 31 شهريور 1359 و اشغال خرمشهر که از آن به «مرواريد شط العرب» تعبير مي نمود، خود را بر قله پيروزي متصور کرده و گمان مي کرد که چند روز ديگر نهار را در تهران صرف مي کند! اما نيروهاي عراقي با مقاومت 45 روزه ده ها تن از نيروهاي سپاه و بسيج و مردم محلي مواجه شد که با کمترين سلاح و مهمات و تا آخرين توان خود ايستادگي کردند. ايستادگي همه جانبه مردم ايران همه رؤياهاي صدام را به عنوان " ژاندارم منطقه " فروپاشيد به طوري که حسين الکامل- داماد صدام- شرايط روحي صدام را به هنگام فتح خرمشهر توسط نيروهاي ايراني بسيار بد توصيف کرده و مي گويد: "وقتي خرمشهر آزاد شد به حدي فشار روحي بر صدام زياد بود که در 24 ساعت اول يک پزشک دائما بالاي سر صدام بود". با فتح خرمشهر به دست رزمندگان اسلام ستون فقرات ارتش عراق در هم شکست و کشورهاي غربي به خصوص آمريکا، فرانسه ، انگليس ، آلمان و حاميان عرب صدام که تا آن زمان در صدد از بين بردن انقلاب اسلامي ايران، به وسيله عراق بودند؛ از آن پس با فتح خرمشهر، تمام توان خود را براي جلوگيري از سقوط صدام به کار بردند. خدمات تسليحاتي و اطلاعاتي غرب به عراق در جنگ عليه ايران آمريکا و کشورهاي اروپايي براي متوقف کردن گسترش انقلاب اسلامي به جهان عرب به خصوص حوزه خليج فارس که بزرگترين تأمين کننده منافع آنان در خاورميانه مي باشد، تمام تلاش و قواي فکري و نظامي خود را در اين راه منسجم کردند، تا جايي که حتي در تجهيز و تشويق عراق به استفاده از سلاحهاي کشتار جمعي و شيميايي چيزي فروگزار ننمودند. سازمان ملل متحد طي گزارشي به کمک هاي کشورهاي غربي به برنامه هاي تسليحاتي عراق اشاره مي کند و مي نويسد: « عراق تسليحات خود را از 150 شرکت آلماني ، آمريکايي و انگليسي تهيه کرده است. بر اساس گزارشها ، دولت عراق از سال 1975 توسط 80 کمپاني آلماني ، 24 شرکت آمريکايي و حدود 12 شرکت انگليسي و چند شرکت سوئيسي ، ژاپني، ايتاليايي، فرانسوي، سوئدي ، برزيلي و آرژانتيني تجهيزات دريافت کرده است. آلمان بيشترين کمک را به برنامه اتمي با 27 شرکت و آمريکا با 24 شرکت انجام داده اند.» نخستين اقدام آمريکا در حمايت آشکار از صدام حذف نام عراق از فهرست کشورهاي مظنون به حمايت از تروريسم بين المللي در فروردين 1361 بود تا از اين پس عراق استحقاق دريافت کمک هاي ايالات متحده را داشته باشد. آمريکا به پيشنهاد ويليام کيسي( رئيس وقت سيا)، تحويل بمبهاي خوشه اي به عراق را در اولويت قرار داد. بمبهاي خوشه اي موسوم به چرخ گوشتهاي هوايي، کار آمدترين سلاح براي در هم شکستن امواج انساني به شمار مي روند. چنانچه اين بمبها درست عمل کنند مي توانند در وسعتي به اندازه 10برابر زمين فوتبال هر کسي را کشته يا زخمي کنند. شبکه تلويزيوني ABC آمريکا در برنامه اي اعلام مي کند که صدام حسين از يک شرکت آمريکايي به نام« آل کولاک» در بالتيمور، بيش از 500تن ماده شيميايي به نام « فيودي گليکول» خريداري نموده که اين ماده در صورت مخلوط شدن با اسيد کلريدريک به گاز خردل تبديل مي شود.» همچنين اين شبکه فاش مي کند : يک شرکت خصوصي آمريکا در دهه 80 با گرفتن مجوز از طرف وزارت بازرگاني آمريکا نمونه هايي از مواد بيولوژيکي و ميکروبي را به عراق صادر کرده اند که اين مواد از نوع ضعيف شده نبوده و قادر به توليد مثل بوده اند. در ميان آنها ميکروب سياه زخم، طاعون و همچنين يک باکتري سمي به نام « ستريديوم باتوليني» به چشم مي خورد.» ايالات متحده آمريکا علاوه بر ارائه مشاوره هاي نظامي گسترده به عراق ، مانع از ارسال تسليحات خريداري شده ايران که قبل از انقلاب هزينه آن پرداخت شده بود، مي شد به طوري که وزارت دفاع آمريکا 110 ميليون دلار براي خريد 11 فروند هلي کوپتر شنوک 47-س ايتاليايي پرداخت تا اين هلي کوپترها که به سفارش شاه ايران با 425 ميليون دلار خريداري شده بود به دست ايران نيفتد. پيوند ماهواره اي در صدر توافقات بلند مدت عراق و آمريکا بود و در مورد تحرکات نيروي هوايي ايران نيز اطلاعات با ارزشي در اختيار ارتش عراق قرار مي گرفت. اين اطلاعات را آواکس هاي آمريکايي مستقر در رياض، به کمک پرسنل آمريکايي از منطقه نبرد جمع آوري مي کردند. در همين راستا مجتمع پيشرفته و پرهزينه اي در بغداد ساخته شد تا اطلاعات مستقيما از ماهواره دريافت شده و پردازش بهتري از اطلاعات بر روي عکس ها صورت گيرد. با واگذاري راديوهاي کد گذاري شده به خلبانان عراقي، آنها امکان ارتباط مستقيم با افسران مستقر در کشتي هاي آمريکايي حاضر در خليج فارس را داشتند. اين روابط روزانه باعث شد تا هواپيماهاي عراقي بتوانند نفتکش ها و کشتي هاي تجاري به مقصد ايران را شناسايي کنند. آمريکا نه تنها به طور پنهان جزو حاميان اصلي عراق در استفاده از سلاحهاي شيميايي و ميکروبي در جنگ عليه ايران بود بلکه از تصويب قطعنامه هاي سازمان ملل بر عليه عراق در استفاده از اين نوع سلاحها، جلوگيري کرده و حتي در مواقعي اين حمايت را آشکارا بيان مي نمود. چنانکه "ريچارد مورفي" معاون اسبق وزير امور خارجه آمريکا اعلام مي کند: « تا زماني که عراق از سلاحهاي شيميايي در دفاع از خاک خود و در مقياس محدود استفاده مي کند توسلش به اين سلاح " قابل درک" است. از سوي ديگر حتي شوراي امنيت تحت فشار آمريکا درخواست ايران را براي استقرار هيأتي دائمي در تهران جهت بررسي و گزارش موارد کاربرد سلاحهاي شيميايي رد کرد. "سرلشگر وفيق السامري" مسئول اسبق بخش ايران استخبارات عراق در مصاحبه اي اعتراف مي کند: هفته اي سه روز و گاهي تمام طول هفته را به سفارت آمريکا در بغداد مي رفتم و از آنها پاکتهاي سياه رنگي مي گرفتم که حاوي اطلاعات ماهواره اي از آخرين تحولات جبهه ايران بود. او در کتاب « ويراني دروازه شرقي» در مورد اطلاعات ماهواره اي مي گويد: اين عکسها به گونه اي بود که ما به راحتي مي توانستيم تصاوير سربازاني که در پادگان هاي ايران در حال آموزش هستند را مشاهده کنيم، حتي کسي که در رژه دست و پايش را به اشتباه حرکت مي داد در اين عکس ها مشخص بود. هنگامي که کارخانه هاي سيمان را بررسي مي کرديم تعداد کيسه هايي که در روي کاميون ها قرار داشت را به راحتي شمارش مي کرديم، در عين حال ماهواره ها نتايج حملات هوايي و موشکي را نيز گزارش مي کرد. وي در بخشي ديگر از اعترافاتش به نقش شوروي سابق در ارائه اطلاعات اشاره مي کند و مي گويد: با پرداخت 2 هزار دلار به يک افسر اطلاعاتي روس تمام اطلاعاتي که در باره ايران مي خواستم به دست آوردم. چالز فيليپ ديويد در کتاب «جنگ خليج فارس؛ توهم پيروزي» مي نويسد: شوروي با 61% بزرگترين تأمين کننده نيازهاي تسليحاتي عراق است. "حسين الکامل" داماد صدام با سفر به بروکسل، طي امضاي قراردادي با دکتر جرالد بول -که با حمايت پنتاگون بر روي پروژه ساخت بزرگترين توپ دنيا(HARP) در دانشگاه مک گيل کانادا به فعاليت مي پرداخت- سفارش ساخت چهار سوپر توپ را با هزينه ده ميليون دلار داد که نمونه اوليه آن داراي لوله توپي به طول 56 متر و کاليبر 350 ميليمتر بود و طول لوله ها 107 متر و قطر دهانه آنها يک متر بود و در هر بار شليک گلوله اي حاوي ده تن مواد منفجره را پرتاب مي کرد و سه توپ ديگر تقريبا سه برابر اين توپ بودند. ساخت اين توپ با نام « بابل» در دامنه يک کوه در عراق آغاز شد. در رأس کشورهاي اروپايي حامي جنايات جنگي صدام کشور آلمان قرار دارد، چندان که در توسعه و تجهيز عراق به سلاحهاي شيميايي مقام نخست را داراست. ساخت مجتمع سامره عراق به عنوان «بزرگترين کارخانه سلاح شيميايي جهان» در کارنامه تسليحاتي اين کشور به چشم مي خورد. شرکت آلماني « کارل کولمب» در مجتمع سامره 6 خط توليد سلاح شيميايي به نام احمد، محمد، عيسي، عاني، مداي و قاضي را ايجاد کرد که اولين آنها در سال 1983(1362ه.ش) و آخرين آن در سال 1986(1365ه.ش) تکميل شد. از گاز خردل و اسيد پروسيک تا گازهاي عصبي سارين و تابون در اين کارخانه توليد مي شد و در خمپاره، راکت و گلوله هاي توپ جاسازي مي شدند. يک شرکت بلژيکي نيز به نام« سيکس کو» طي 4 سال 17 پايگاه هوايي و چند مقر نظامي در عراق ايجاد کرد. پروژه هاي "عکاشات" و "القائم" که از بزرگترين کارخانه هاي آمايشي و توليد فسفات در جهان بود توسط "سايبترا" کنسرسيوم بلژيکي بنا شد. "کارلوس کاردوئن" رئيس صنايع "کاردوئن" که با همکاري شرکتهاي آمريکايي فعاليت مي کرد، به تشويق مقامات ارشد شيلي به خصوص "ژنرال پينوشه" ديکتاتور سابق شيلي مقادير زيادي "زيکونيوم" را از آمريکا براي ساخت بمبهاي خوشه اي وارد و آنرا براي عراق ارسال کرد. فرانسه در ژانويه 1981، تحويل 60 فروند ميراژ F1 مجهز به موشک را که پيش تر به عراق متوقف شده بود از سر گرفت . هچنين در سال 1982( 1361 ه.ش) به دنبال خروج ديپلمات هاي فرانسه از تهران اين کشور اقدام به تحويل 5 فروند هواپيماي سوپر استاندارد مجهز به موشک هاي اگزوست به عراق کرد. در سال 1986 سازمان هاي اطلاعاتي فرانسه بر آورد کردند که اگر فرانسه سه هفته از ارسال کمک به عراق خودداري کند اين کشور شکست خواهد خورد. همزمان با تکميل رآکتورهاي هسته اي عراق توسط فرانسه، برزيل در سال 1979 جهت همکاري هاي هسته اي قراردادي ده ساله با عراق امضا کرد که بر اساس آن برزيل متعهد بود که مقادير زيادي اورانيوم طبيعي و غني شده با درصد کم، تکنولوژي هسته اي، تجهيزات و آموزش مربوطه را در اختيار عراق قرار دهد. معامله 6/1ميليارد دلاري طرح ولکان يکي ازشيرين ترين معاملات فرانسه با عراق بود. با خريد 83 توپي که موضوع قرارداد بود، عراق از شرکت فرانسوي TRT يک فيوز فوق العاده و پيچيده اي خريد که با نصب آن بر روي دماغه خمپاره، موجب مي شد تا خمپاره قبل از رسيدن به زمين منفجر گردد و تا يک کيلومتري همه موانع را درو کند. پس از بمباران شيميايي مناطق مختلف جنگي توسط عراق، مأموران سازمان ملل يکي از نمونه هاي بمب شيميايي عمل نکرده را در منطقه يافته و آن را ساخت کشور اسپانيا اعلام مي کنند. عراق 9 ميليون مين ضد نفر به ارزش 225 ميليون دلار را از شرکت «والسلا» که 50درصد آن تحت مالکيت شرکت فيات است خريداري کرد و آن را درجنگ عليه ايران به کار بست. بر اساس اسنادي که شرکت «اسنياتچينت »-که از مراکز هسته اي ايتاليا و وابسته به گروه فيات است- ارائه کرده است، اين شرکت با فروش چهار آزمايشگاه هسته اي و سه سلول داغ به کميسيون انرژي اتمي عراق موافقت کرده است. به اعتقاد "ويلسون" مدير بخش فيزيک دانشگاه هاروارد اين پروژه ايتاليايي سالانه 8 کيلو گرم پلوتونيوم در اختيار عراق قرار مي داد که براي توليد يک بمب اتم کافي بود. درست چند روز قبل از حمله صدام به ايران، عراق اعلام کرد که ايتاليا را به عنوان شريک عمده و اصلي خود براي تجهيز نيروي دريايي عراق و تربيت پرسنل عراقي انتخاب کرده است. همچنين مقرر شد 1200 افسر نيروي دريايي عراق در ايتاليا دوره ببينند. اين ترجيح دادن ايتاليا بر فرانسه و شوروي يک دليل استراتژيک داشت نه فني؛ عراق مي خواست باشگاه حاميان بين المللي خود را توسعه و تقويت نمايد. شرکت سوئيسي به نام شرکت مهندسي « آلسا الوسوئيس» واحد توليدي خاصي در کارخانه "القائم" عراق ايجاد کرد تا با استخراج نمک هاي فلوئور، فلوئور آمونيم از اسيد فسفريک مايع بدست آورد که اين ماده در ساخت بمب اتم کاربرد دارد. در سال 1987(1366) برنامه هاي تسليحاتي عراق شتاب بي سابقه اي پيدا مي کند. شرکتهاي بزرگ توليد کننده باروت جنگي در اروپا که شامل 13 شرکت از کشورهاي سوئد، هلند، ايتاليا، بلژيک، سوئيس، آلمان، فرانسه، اسکاتلند، فنلاند مي شدند تمام تلاش خود را براي جلوگيري از توقف جنگ به کار بردند، چراکه به برکت اين جنگ چرخ کارخانه هاي آنها سرعت بيشتري مي گرفت. بخشي از همکاري برخي کشورهاي عربي در جنايات صدام برخي از کشورهاي عربي آنچنان کمر همت در حمايت از صدام بسته بودند که با مرور برخي اسناد تاريخي و گزارشات گمان مي رود در ارائه کمکهاي مالي ، نظامي و... از يکديگر سبقت مي گرفتند. چندان که افتخار شليک اولين گلوله در جنگ عراق عليه ايران نصيب ملک حسين شاه اردن مي شود که او از داخل يک تانک به طرف ايران اولين گلوله را شليک کرده و به نمايندگي از سران کشورهاي عرب، شروع جنگ را به صدام تبريک مي گويد! در طول جنگ تحميلي عراق عليه ايران، کشور کويت نه تنها خاک و پايگاههاي هوايي خود را در اختيار عراق گذاشت بلکه 15ميليارد دلار پول نقد به عنوان وام بلاعوض به عراق داد و اين علاوه بر نفتي است که کويت براي عراق صادر مي کرد. در طول دهه 80 حسني مبارک رئيس جمهوري مصر حدود 5/3 ميليار دلار موشک و تسليحات به عراق فروخت. مبارک در ملاقات خود با بوش( بوش پدر) در سال 1986(1365ه.ش) مصر را به کانالي براي صدور انواع فناوري هاي موشکي ناتو - که شرکت هاي پوششي اروپا به بغداد قاچاق مي کردند- تبديل ساخت. خبرگزاري رويتر به نقل از " فهد "عنوان مي کند که ارزش اعتبارات ، وام هاي بي بهره و ساير کمک هايي که به شکل محموله هاي نفتي يا تجهيزات به عراق به عمل آمده بيش از 5/27 ميليارد دلار است. علاوه بر اين يک ماه پيش از آغاز جنگ زمامداران عربستان سعودي به هنگام استقبال از صدام، گزارش کاملي از وضعيت اقتصادي، نظامي و اجتماعي ايران و حتي تعداد نفرات ارتش ، مواضع و تجهيزات قابل بهره برداري نظامي ايران و اطلاعات محرمانه جمع آوري شده توسط دستگاههاي سري آمريکا را به صدام دادند. "جعفر نميري" رئيس جمهور وقت سودان در مصاحبه با مجله " اليوسف" چاپ قاهره اعلام کرد: "اعزام نيرو به عراق از تصميمات کنفرانس سران عرب مي باشد"؛ در همين راستا علاوه بر سودان که صدها تن از سربازان ارتش خود را در سال 61 به جبهه هاي جنگ عليه ايران اعزام کرد، يمن نيز تيپ پياده «العروبه» و اردن نيروي «اليرومک» را به کمک عراق گسيل داشت. "طه ياسين رمضان" معاون نخست وزير اسبق عراق حضور 14 هزار نيروي عربي را در جبهه عراق تأييد مي کند که از کشورهاي مصر، اردن، تونس، سودان، مراکش و يمن تشکيل مي شدند. منبع: راویان برگرفته از سایت :http://www.sabokbalan.com/newsagency/print.php?nid=813
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس آدم های سرخوش اگر کسی خبر نداشت فکر می کرد توی این اوضاع و احوال چقدر آدم های سرخوشی هستیم. در روزهائی که هم شکل و قیافه های ما ، کرور ، کرور از میدان انقلاب و میدان آزادی به سوی میدان های رزم می شتافتند تا اشغالگران بعثی را از خاک کشور بیرون بریزند ؛ ما آمده بودیم توی جاده کرج و در کنار کلی آدم مرفه و پولدار به تفریح و پرواز با هواپیمای مدل؟ این کار هر روزمان بود. صبح ها پس از این که برادر بدیعی مربی پرواز را از جلو خانه اش سوار می کردیم و می بردیم توی اتاقی که در فرودگاه مهرآباد داشتیم و آنجا کلاس های تئوری آموزش پرواز را از او فرا می گرفتیم ، بلافاصله می آمدیم در زمین پرواز جاده کرج . اینجا من تنها نبودم ؛ دوستانم قاری ، وکیلی و کاظمی هم بودند. چون هنور مبتدی بودیم ، استاد کاتوزیان به دو سیستم رادیو ، یک کابل ارتباطی بسته بود تا یکیش دست خودش باشد و دیگری دست ما. چه حالی داشت وقتی هواپیما با رادیوی ما کنترل می شد. هنوز دستمان پر شده ، پر نشده ، به اهواز اعزام شدیم. ادامه دروس و بسیاری از دروس جدید مثل صعود، فرود ، پرواز عادی را ما در اهواز فرا گرفتیم. حتی کم کم آماده میشدیم تا هم امور تعمیر و نگهداری پرنده ها را خودمان انجام دهیم و هم در کارگذاری دوربین و سوار کردن دیگر تجهیزات روی پرنده ، تجربه کسب کنیم. به جز پرواز به دیگر امور صورت خوشی نشان نمی دادم. خیر سرم از گردان پیاده آمده بودم به خلبانی. اما اینجا چقدر کار روی سرمان ریختند. آدم را کنترات هم می گرفتند آن قدر کار نمی کرد چه برسد به اینکه ما بسیجی وار آمده بودیم. توی گردان لااقل می دانستیم ، وقتی نگهبانی مان تمام شد می توانیم استراحت سیری بکنیم. اما اینجا آن طور نبود. گاهی برای عملیات فردا باید تا ساعت 3 و 4 صبح بیدار می ماندیم و امور تست مربوط به پرنده ها را انجام می دادیم. ما دست مان به مسئولین نمی رسید. کسی هم نبود به مسئولین بگوید ، خب پدر آمرزیده ها ، اینهمه نیرو ، این همه اعزام نیرو . خب چند نفر رزمنده هم بریز توی پادگان پهپاد !! بعد از 45 روز کار وقتی 10 روز مرخصی به ما می خورد ، تمام نشده یهو خبرمان می کردند که زود برگردید ،مأموریت حساس داریم. خوب شد اساتیدمان توی آموزش ها ، وسواس زیادی به خرج می دادند تا هواپیما مثل موم توی دستمان باشد. این حساسیت توی جزیره مجنون به کارم آمد. محل صعود و فرود هواپیما در آنجا فقط باید روی یک جاده کم عرض خاکی که طرفین آن هور بود صورت می گرفت و این کار با این هواپیماهای "تلاش" چموش سخت می نمود. همانجا وقتی با سلام و صلوات صعود را انجام دادم ، برای نشاندنش ، کمی احساس نگرانی کردم چرا که اگر هواپیما می افتاد توی آب ، تمام زحمات عکسبرداری ام بر باد می رفت. به خصوص اینکه تیراندازی های گاه و بیگاه طبق معمول از هواپیما پذیرائی می کردند ، لذا هواپیما را به طرف خودم هدایت کردم که یهو وسط کار موتورش خاموش شد. مانده بودم چکار کنم ، چرا که اصلا از من فرمان نمی برد و هی چپ و راست و بالا و پائین می رفت. هر کاری کردم تا آن را به حالت شیرجه بیاورم مرتب از اختیارم خارج می شد. خوب شد باد به کمکم آمد و با ناباوری مثل یک قو که با بال های باز روی زمیم بنشیند ، روی جاده جلویم نشست. بره مطیعی را می مانست که پوزه اش را به نوک پوتینم بمالد. نافرمانی اش دست خودش نبود. فشنگی دقیقا توی دمش ، جائی که مخصوص انتقال فرامین بود ، نشسته بود. راوی : عوضعلی یزدانی * * * * * دعای کمیل انگار که به آخر دعای کمیل مسجد رسیده باشم ، صدای زجه و ناله و التماس بچه ها از هر سو بلند بود. چهار پنج نفری آنقدر بلند بلند دعا می کردند که افتادم به حیرت. یعنی این همه دعا و زجه و التماس برای این بود که هواپیمای تلاش به سلامت از زمین برخیزد ؟! کمی که بیشتر در کنار بچه ها ماندم ، فهمیدم این کار هر روزشان است؛ چه وقتی تلاش بخواهد از زمین بلند شود و چه وقتی می خواهد فرود آید ، یکی ایستاده ، دیگری روی زانوها و سومی سجده رفته ، هر کدام دخیل معصومی می شدند. یا بی بی فاطمه زهرا (س) ... یا امیرالمونین ... یا رسول الله ... خلبان هم انگاری با رفیق یا فرزندش حرف می زد . ترا به جان مادرت بلند شو ... ترا به حضرت زهرا (س) قربانت شوم ، بلند شو ... عزیزم ، گلم ، نازنینم پرواز کن ... بچه ها حق داشتند آن قدر به معصومین (ع) متوصل شوند و پروازی موفق را برای هواپیماهایشان از خداوند بخواهند. وقتی آن همه پینه وصله و چسب و نوار به بال و بدنه هواپیماهایشان بسته بودند ، با آن چرخ های زهوار در رفته اش ؛ از زمین بلند شدنش ، دعا و التماس هم می خواست. بچه ها غرق التماس هایشان بودند که من یهو رفتم توی جلسه دعوا و مرافعه انتخاب خرید هواپیما یا پهپاد ، در ستاد یگان هوائی در تهران. هنوز هم داشتم به آنها التماس می کردم ، اجازه بدهید به جای هواپیماهائی که معلوم نیست کدام مأموریت جنگی را می خواهند انجام دهند ، پرنده های بدون سرنشین آکوئیلا را برای بچه های گردان رعد بخریم ، ولی مگر گوششان بدهکار بود ؟! از فرمانده یگان هوائی گرفته تا خلبان و کادر فنی ، دل شان را خوش کرده بودند به ژستی که هواپیماهای آموزشی قرار بود به باند فرودگاه هایشان بدهد ! بیچاره بچه هائی که من فرمانده شان بودم ، هواپیما که در سلام و صلوات شان نشست ، با چه اشتیاقی هر 5 نفر به سویش دویدند. انگار که شلیک توپ و خمپاره هائی که محل فرود هواپیما را هدف گرفته بودند ، نمی دیدند. آن ها فقط به دوربینی می اندیشیدند که توی بدنه تلاش کار گذاشته بودند. تمام همت شان این بود ؛ قبل از اینکه ترکش توپ و خمپاره های دشمن ، هواپیما را از هم متلاشی کند ، فی الفور به آن برسند و دوربین عکاسی را از توی آن در آورده و به محسن باقری توی تاریک خانه برسانند. این عکس ها جان خیلی از رزمندگان را در شب عملیات نجات می داد. راوی : عبدالمجید مختارزاده ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند
-
1 پسندیده شدهمعبر باز کن میدان مین ساخت جهاد خودکفایی نیرو هوایی این پروژه سال ۶۵ جهت جلو گیری از تلفات انسانی در میدان طراحی و ساخته شد که شامل راکت لانچر و طناب حاوی مواد منفجره بود و قابلیت پاکسازی میدان مین در طول ۱۰۰ متر و عرض ۷ متر منبع : صفحه IG سرتیپ عطااله بازرگان
-
1 پسندیده شدهنمونه 81 میلیمتری ایرانی شبیه به این خمپاره انداز منبع
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس چهار موتوره خیر سرمان مثلا توی شهر بسر می بردیم و توی جبهه نبودیم ، لااقل آنجا می شد هم سری به حمام زد و هم در نماز جمعه ای شرکت نمود ؛ اما سه ماه می شد که در اصفهان بودیم و به خاطر حجم فراوان کار نتوانستیم چرخی توی شهر بزنیم و لااقل سی و سه پل یا پل خواجو را تماشا کنیم. فرق مان با زندانی ها این بود که هم سوله مان بزرگتر بود و هم سرمان شلوغ تر. از لای پنجره که نگاه می کردیم ، یهو متوجه می شدیم شب شده و الان است که درب خوابگاه دانشگاه بسته شود. بااین حال تا به خود می جنبیدیم به پشت درب بسته می خوردیم. از تأمین و تدارکات بگیر تا ساخت و تولید و تست پرواز ، همه کارهای مربوط به پرنده های بی سرنشین را خودمان انجام می دادیم ، نه اینکه حتی نمونه ای جلویمان باشد و بخواهیم آنرا کپی کنیم و نه حتی کتابی ، مجله ای چیزی تا راهنمای کارمان قرار دهیم ، تا آمدن کامپیوتر و اینترنت هم زمان زیادی فاصله داشتیم. همه کارهایمان بر اساس آزمون و خطا بود. آنچه که از کار مشخص بود این موضوع بود که ما می خواستیم روی هواپیماهای مدل که مخصوص تفریح و سرگرمی است دوربین عکاسی سوار کنیم. یعنی برای یک کار تفریحی ، مأموریت نظامی تعریف کنیم. خب معلوم بود به همه نوع تجربه و دانشی نیاز داشتیم. نه تنها باید اصول آیرودینامیک را می شناختیم ، باید سر رشته ای از فنون حاکم بر پرواز هم می دانستیم. توی ساخت بدنه ، ملخ ، بال و ایلوران* ، که واویلا داشتیم اما غیر از اینها باید از عکس و عکاسی ، چاپ و ظهور هم سر در می آوردیم. ولی با این حال یک چیز قوی همیشه محرک مان بود ، اگر این کار نتیجه بدهد ، چه اتفاق مهمی توی جبهه می افتد. بماند که چقدر در کاهش تلفات انسانی ، چه مربوط به نیروهای شناشائی باشد و چه نیروی تک کننده ، موثر خواهد بود. چقدر وجودش برای انجام عملیات ها حیاتی می شود. این آن چیزی بود که ما را به این سمت سوق می داد که چهارموتوره کار کنیم و خستگی را برای زمانی دیگر بگذاریم. * : از سطوح فرامین هواپیما جهت کنترل و تنظیم سمت و سو راوی : رضا ارباب * * * * * نان و پنیر اوایل آب مان توی یک جوی نمی رفت. آنها بچه پولدار و اهل گردش و تفریح و سرگرمی بودند و ما اهل جبهه و جنگ. گاه گاهی هم عبدوس به مسعود گیر می داد که دکمه ی یقه ات را ببند ، فلان کن و بهمان. موقع شام و نهار که می شد ما به نان و پنیری راضی بودیم ، اما آن سه نفر می گفتند : شما نان و پنیرتان را بخورید و چلوکباب را بگذارید سهم ما. ما قهر و آشتی های زیادی کردیم تا توانستیم با هم کنار بیائیم. در هر صورت این ما بودیم که باید کنار می آمدیم. چون هم آئین مان اجازه نمی داد که با آنها بد حرف بزنیم ، هم اینکه آنها در مقام معلمی بودند. از طرفی ، آنها هم به ما یاد می دادند که چگونه هواپیما بسازیم و هم چگونه خلبانی کنیم. فرشید نسبت به آن دو کمی تند مزاج بود ولی توی کارش بسیار جدی به نظر می رسید ، خودش می گفت من و دوستم طاهری ، شاید پانزده سال است که روی هواپیمای مدل کار می کنیم ، این واقعیت داشت. من هنوز هم پس از آن همه سال معتقدم فرشید بهترین طراح بال و بدنه می باشد. وقتی شروع به طراحی و تولید بال و بدنه می کرد ؛ انگار که آنرا با دستگاهی برش داده باشند ، بسیار تمیز و اصولی بود. هر چه آنها در مورد پرواز و طراحی بلد بودند ، ما در عوض از موتور و تعمیر و نگهداری آن سر در می آوردیم. چون توی یگان هوائی سپاه این کار اصلی ما بود. در هر صورت با این اطلاعات ، گروه خوبی را تشکیل داده بودیم. سعید زاهدی اصلا تاجر بود. او آدم با ذوقی هم بود. ساخت ملخ سخت بود و هم پر مصرف ، چون اولین جائی از هواپیما که زمین می خورد و خراب می شد ملخ بود. توی بازار هم نبود. چون موتورهای ما 45 و 60 بود و ما در ساخت آن مشکل داشتیم ، زاهدی اما وقتی نگرانی ما را دید ؛ گفت : من به نیت 22 بهمن ، 22 ملخ می سازم. او در حیرت ما این کار را هم کرد و وقتی پرسیدیم چطوری این کار را کردی ؟ گفت : فقط دقت. من هر روز یکی از ملخ ها را جلویم می گذاشتم و توی مسیر رفت و آمد، با دقت تمام انحناها و زوایای آنرا نگاه می کردم و به ذهن می سپردم. کار اصلی ملخ این است که جابجائی هوا کند. او ابتدا یک مکعب مستطیلی از چوب گردو درست می کرد و آرام آرام شروع به شکل دادن آن می کرد. چیزی که امروز نیز در صنعت ملخ سازی یک رویه است . ما بدون اینکه هواپیماهایمان را در تونل های باد بصورت علمی و فنی آزمایش کنیم ، آنها را در جاده ی اصفهان - نائین می بردیم و پرواز می دادیم و معلوم می شد که تا چه حد استاندارد را رعایت کرده ایم. راوی : رضا ارباب ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عمومامربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس زادگاه پهپاد انگار که سپاه مسابقه ای بین جهادهای دانشگاهی کشور برگزار کرده باشد ، جهاد دانشگاه اصفهان ، دانشگاه صنعتی اصفهان و دانشگاه صنعتی تهران همگی به تولید پرنده های بدون سرنشین با قابلیت عکسبرداری مشغول شده و به موفقیت هائی هم دست یافته بودند. پیش از آن شهید چمران در وزارت دفاع هم ، مطالعاتی در این خصوص انجام داده بود که نیمه کاره رها شده بود. انتهای تلاش آنها هم در این خلاصه میشد که پرنده مدل (نسخه تجاری و اسباب بازی) بتواند از ارتفاع و از سطح زمین عکسبرداری کند. اما این فقط جهاد دانشگاه اصفهان (واقع در دروازه شیراز) بود که به کمک چند نفر علاقمند به پرنده های مدل بدون سرنشین ؛ موفق شده بود که هم "پرنده" را بسازد و هم "دوربین کوچکی" روی آن کار گذاشته و عکس هائی از فراز شهر بگیرد. پیش از این با خیلی از مراکز علمی و تحقیقاتی حرف هائی در این خصوص زده بودیم ، اما خبری نشده بود. مشاهده موفقیت بر و بچه های جهاد دانشگاهی در ساخت و انجام تست عکسبرداری از آسمان اصفهان ، تا روزها مرا شیفته خود کرده بود و احساس می کردم با تقویت کارگاه اصفهان ؛ خیلی زود تحولی نو در جنگ پدید خواهد آمد. تلاش زیادی کردم تا خبر این موفقیت را به گوش فرمانده سپاه برسانم. خبری که خیلی ها را می توانست خوشحال کند و تحولی نو در حوزه شناسائی و کسب اطلاعات از دشمن پدید آورد. اما فرمانده سپاه آقای محسن رضائی با پیشینه قضیه قزوین که دلخوشی از این گونه اخبار نداشت ؛ تحویلمان نگرفت. این موفقیت بزرگتر از آن بود که با همان روند ادامه یابد. با اینحال ، خبرش که به تهران رسید ، آقای محمد باقری و حسین تاش ( از مسئولین اطلاعات قرارگاه خاتم ) فی الفور مرا مأمور کردند تا بازدیدی از آنجا داشته باشم. سرلشکر محمد باقری من به همراه آقای حسینی فرمانده یگان هوائی سپاه به اصفهان که رسیدیم ، یکراست به جهاد دانشگاهی دانشگاه اصفهان رفتیم. آقای علی قمی که نام اصلی اش یوسفی بود ، مسئول آنجا بود و هم او بود که کارگاه را برای بچه های پروازی راه اندازی کرده بود. رئیس دانشگاه نیز با آنها همکاری تنگاتنگی داشت. کارگاه اصفهان تقریبا توی همه مباحث پروازی و عکسبرداری ورود پیدا کرده بود : از ساخت پرنده مدل و تست پرواز گرفته تا سیستم رادیو کنترل و دوربین و حتی چاپ و ظهور عکس هوائی . ( ظاهرا رادیو کنترل را بچه های جهاد دانشگاهی "دانشگاه صنعتی اصفهان" در اختیار آنها گذاشته بودند. ) آنها انصافا یک تیم کاری بسیار خوب بودند. آقای حسینی با مشاهده این موضوع همانجا مرا مأمور کرد با تقویت کارگاه و عملیاتی کردن آن ، زمینه بهره برداری نظامی از هواپیمای مدل را در جبهه های جنگ در آینده ای نزدیک فراهم کنم. بعد از بازگشت به تهران ، اولین تصمیم من آزادسازی 4 تن از بهترین نیروهایم از واحد اویونیک بود : برادران مختار زاده و اربای از بخش الکترونیک . برادران عبدوس و محمدی نیک از بخش مکانیک. مأموریت این چهار نفر ، استقرار شبانه روزی در کارگاه اصفهان (در کنار تیم قبلی ) ، برای تداوم ساخت ، آموزش و بهره برداری از هواپیمای مدل در حداقل زمان برای بکارگیری آنها در جبهه های جنگ با قابلیت عکسبرداری هوائی بود. راوی : محسن عمل نیک * * * * * شاگردی ابتدا دیدن قیافه های سعید ، مسعود و فرشید ، کمی برایمان غیر منتظره بود. در مقایسه با ما که با لباس های خاکی بسیجی و سر و وضعی کاملا معمولی ، پا به کارگاه می گذاشتیم ؛ این چند نفر هم شیک پوش و مرتب بودند و هم لباس شخصی. بهشان نمی آمد که طرز فکری مثل ما داشته باشند. این تنها چیزی بود که از همان اول توی ذوق مان زد. فرشید از خانواده متوسطی بود که در دبیرستان هنر درس خوانده بود و سر رشته ای توی هنرهای تجسمی ، نقاشی و گرافیک داشت. او از هنرش در طراحی و ساخت هواپیماهای مدل استفاده کرده بود. سعید دانشجوی رشته فیزیک بود و از خانواده ای متدین و مذهبی. او به همراه دو دوستش ، اولین کسانی بودند که روی کارگذاری دوربین عکاسی در پرنده های بدون سرنشین کار کرده بودند. سعید چیزهائی هم از الکترونیک میدانست و هم از رادیوهای غیر حرفه ای سر در می آورد. از بین دوستانش قیافه ومرامش بیشتر به ما نزدیک بود. او بعدها به آمریکا رفت و در ناسا مشغول به کار شد. مسعود زاهدی از خانواده ای مرفه و طلافروش بود و به پرنده های بدون سرنشین به عنوان یک تفنن می نگریست ؛ اما بر اصول آیرودینامیک بسیار مسلط بود و می دانست از آن چگونه برای ساخت بال و بدنه استفاده کند. این چند نفر با همین تخصصشان برای ساخت پرنده های بدون سرنشین ، گروه بسیار خوبی را تشکیل داده بودند. آنها حتی موفق شده بودند ، پرنده ای بسازند که تویش یک دوربین 110 عکاسی باشد. این دوربین هم شاتر داشت و هم درایور. اگر چه یک هواپیمای مدل به حساب می آمد ؛ اما در آن شرایط یک آرزو به حساب می آمد. دوربین کداک 110 ، اولین دوربین پهپادی ایران اما وقتی چشممان به آن هواپیمای زهوار در رفته شان افتاد ، خیلی سعی کردیم خنده مان نگیرد. پنج نفر آدم بزرگ از تهران کوبیده و آمده بودند اصفهان ، با آن همه حرف هائی که از موفقین عکس برداری هوائی شنیده بودند ، یهو با دیدن این هواپیمای اسباب بازی حالشان گرفت. ما اینسترومنت کار و مهندس الکترونیک بودیم که سر و کارمان با هواپیماهای غول پیکر بود. حالا جلوی مان هواپیمائی با موتور 45 cc بود که قرار بود موضوع شغلی آینده مان باشد. مجید محمدی اولین کسی بود که جا زد : من مکانیک کار هواپیماهای جنگی هستم مرا آورده اید اینجا چه کار ؟؟!! سر کارم گذاشته اید ؟ بعد با دلخوری نماند که جواب بگیرد . ول کرد و رفت. قرار بود گروهمان ده روزی در این کارگاه مشغول شود و اگر مفید بود برای همیشه بمانیم. با رفتن مجید ، ما چهار نفر تصمیم گرفتیم بمانیم و پیش سعید ، مسعود و فرشید شاگردی کنیم. برای همین روزی سه ساعت کلاس تئوری داشتیم و شش هفت ساعت کار عملیاتی. راوی : محسن عمل نیک ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عمومامربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند