برترین های انجمن

  1. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      40

    • تعداد محتوا

      9,418


  2. bds110

    bds110

    Editorial Board


    • امتیاز

      31

    • تعداد محتوا

      1,259


  3. 951

    951

    Editorial Board


    • امتیاز

      29

    • تعداد محتوا

      2,577


  4. mehran55

    mehran55

    Editorial Board


    • امتیاز

      14

    • تعداد محتوا

      1,112



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on جمعه, 18 آذر 1401 در همه مناطق

  1. 4 پسندیده شده
    معبر باز کن میدان مین ساخت جهاد خودکفایی نیرو هوایی این پروژه سال ۶۵ جهت جلو گیری از تلفات انسانی در میدان طراحی و ساخته شد که شامل راکت لانچر و طناب حاوی مواد منفجره بود و قابلیت پاکسازی میدان مین در طول ۱۰۰ متر و عرض ۷ متر منبع : صفحه IG سرتیپ عطااله بازرگان
  2. 2 پسندیده شده
    تصاویر استفاده آذربایجان از معبر بازکن میدان مین TAMKAR ترکیه ای وPOMINS II اسراییلی در جنگ قره باغ https://aparat.com/v/FtPLc POMINS II
  3. 2 پسندیده شده
    نمایشگاه دستاوردهای وزارت دفاع مورخ 1400/03/02 خرج پاکسازی میدان مین ZRP-2 روسی پی نوشت : وزن این سیستم 34 کیلوگرم
  4. 2 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. بخش دوم مصاحبه با سردار عزلتی مقدم سردار محمد عزلتی مقدم ، معاون پیشین دفتر سیاسی سپاه پاسداران (به مدت 8 سال از سال 1368 تا 1376) در گفتگوئی مفصل و تفصیلی با سایت جماران به نکاتی پیرامون اهداف تشکیل سپاه ، پیشنهادات برای ادغام ارتش و سپاه و ... پرداخته است. بخشهائی از این گفتگو را در ادامه به اتفاق مرور می کنیم : سردار محمد عزلتی مقدم اعزام نیرو به غرب و سقوط فاو بگذارید به داخل زمان جنگ هم گریزی داشته باشیم. در قضیه بازپس گیری فاو در سال 67 ظاهرا برخی فرماندهان برای شرکت در یک همایش انتخاباتی رفته بودند. لطفا توضیح دهید که ماجرا چه بود؟ در این رابطه یک تحلیلی دارم. ما تمرکز جبهه خودمان را از جنوب به غرب منتقل کردیم. اعتقاد من این است که این کار، کار اشتباهی بود. چه شد که این اتفاق افتاد؟ خبر ندارم که چه کسی این را به فرمانده سپاه پیشنهاد داد. اما در جلسه ای بین آقای محسن رضایی فرمانده سپاه با مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی فرمانده جنگ ( که سه ساعت طول کشید و نوار آن هم ضبط و پیاده شده است ) آقای رضایی تلاش می کند آقای هاشمی را توجیه کند که ما باید برویم به غرب کشور و با عراق بجنگیم. آقای هاشمی مخالفت می کند و می گوید ما باید سرنوشت جنگ را در همین جنوب رقم بزنیم؛ موقعیت جنوب است که تعیین می کند جنگ باید به چه سرنوشتی دچار شود؛ ما در غرب چیزی نداریم. آقای رضایی اصرار می کند و آقای هاشمی بسیار با دلیل و منطق به ایشان می گوید موافق نیستم. اما در نهایت آقای رضایی می گوید که من نیروها را فرستاده ام. یعنی او بدون اجازه آقای هاشمی که فرمانده جنگ بود نیروها را به آنجا اعزام کرده بود. آقای هاشمی می گوید خب پس اگر این کار را کرده اید که هیچ. من چون در قرارگاه رمضان بودم، اعتقادم این است که اتحادیه میهنی کردستان عراق و رهبرش آقای جلال طالبانی با سپاه ارتباط داشت و او بود که سپاه را به رفتن به غرب ترغیب کرد. من هنوز هم به این ماجرا مشکوکم. چون احساس می کنم این کار، کار آمریکایی ها بود. آقای طالبانی را هم یک آدم آمریکایی می دانم و بنابراین می گویم این طرح آمریکایی ها بود. معتقدم ما که در جنوب موقعیت داشتیم که سرنوشت جنگ را تعیین کنیم اما آن ها نیروهای ما را پراکنده کردند و به شمال غرب بردند. در حالی که شمال غرب چیزی نداشت که ما برویم و آنجا تمرکز کنیم. ما به آنجا رفتیم، آنجا کاری نکردیم و در جنوب، فاو را از دست دادیم. شما می توانید بگویید در غرب چه چیز گیر سپاه آمد؟ هیچ! اما ما در جنوب فاو را از دست دادیم. محسن رضائی / جلال طالبانی آقای رضایی هم به اقای روحانی گفته بود اگر عراق از بمب اتم هم استفاده کند نمی تواند فاو را بگیرد. آقای رضایی که انسان خائنی نبود؛ او هم فکر می کرد چنین شرایطی را داریم. به هرحال اینجا یک گپی هست که می شود وارد شد و پرسید چرا به غرب رفتید و به تنهایی تصمیم گرفتید که به این نتیجه رسید؟ البته آقای هاشمی خیلی بزرگوارانه با سپاه برخورد کرد. من در چهلمین روز درگذشت آقای هاشمی مقاله ای نوشتم و این ها را گفتم که آقای هاشمی به رغم اینکه با این رفتار سپاه ، فاو را هم از دست داد اما در عین حال به روی سپاه هم نیاورد و سپاه را تحقیر نکرد. شما می پرسید که چرا فاو از دست رفت من می گویم باید بپرسیم چرا سپاه به شمال غرب رفت؟ علت مشکلات ایران در عملیات های پایانی جنگ را همین تصمیم می دانید؟ بله من آن ها را با تصمیم اشتباه سپاه می فهمم. لطفا درباره شرکت در همایش انتخاباتی هم توضیح دهید که چه شد که فرماندهان سپاه تصمیم گرفتند به مسائل انتخاباتی ورود کنند؟ متاسفانه بخشی از جناح راست مجاهدین انقلاب اسلامی به رغم تاکید حضرت امام بر اینکه سپاه حق ندارد در انتخابات دخالت کند در سپاه مانده بودند. اگر بپرسید چرا سپاه در مسائل سیاسی دخالت کرد می گویم بروید مجاهدین انقلاب جناح راست را بررسی کنید. امام فرموده بود که یا حزب یا سپاه. من از یکی از چهره های شاخص جناح چپ اسم می آورم؛ آقای فیض الله عرب سرخی در اطلاعات سپاه بود. او بعد از حرف امام بلافاصله آمد و در حیاط سپاه (در نگارستان هشتم پاسداران) با همه روبوسی کرد و گفت می خواهم حرف امام را گوش کنم و حزب را انتخاب می کنم. با این حال به جبهه هم رفت و جانباز شد. برادر او هم شهید شد. متاسفانه جریان راست مجاهدین انقلاب در داخل سپاه ماندند و ارتباطات سازمانی خود را حفظ کردند. ... پایان منبع 1 منبع 2 ============================== بخاطر حفظ امانتداری در متن مصاحبه ، در این پست صرفا روایت سردار عزلتی مقدم از سقوط فاو را مرور کردیم. ان شاء الله در پست بعدی به سقوط فاو بطور جامع تری خواهیم پرداخت. پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  5. 2 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . "اصل وحدت فرماندهی" (*) و گرفتاری های دو نیروی رزمی صیاد شیرازی پس از شکست عملیات قادر ناراحت بود. "به شدت بدبین شده بود و درست یا غلط ، گمان می کرد در عملیات قادر او را تنها گذاشتند تا شکست بخورد." (در کمین گل سرخ / ص 345 ) همدلی سپاه و ارتش در پیروزی های بزرگ سال دوم جنگ نقش مهمی داشت ؛ اما به تدریج با شکست ها ، اختلاف ها هم تشدید شد. صیاد به ضرورت یک فرماندهی واحد برای جنگیدن معتقد بود. محسن رضائی می گوید " بعد از والفجر مقدماتی ایشان آمد و گفت آره اگر شما نپذیرید که وحدت فرماندهی در جنگ حاصل شود ، ما ول می کنیم و می رویم ... ما گفتیم اصلا این حرف ، حرف بی خودی و بی ربطی است " ( گفتگوی رضائی با راویان جنگ / ص 57). اختلاف ها که بیشتر شد ؛ هاشمی برای عملیات بدر ( اسفند63) فرماندهی عملیات را به رضائی داد. "مطرح شد که من فرمانده هستم و برادرمان صیاد هم از من تبعیت بکنند. منتها قرار شد که هیچکس این را نفهمد." (سطرهای ناخوانده / ص 77). نقشه عملیات بدر / اسفند ماه 1363 بدر اما به شکستی تلخ تبدیل شد و فرمانده سپاه با افزایش انتقادها در شرایط سختی قرار گرفت. هاشمی این بار ( سال 64) از طرح های صیاد استقبال کرد. رضائی می گوید : صیاد ، گفت 5 روزه جنگ را تمام می کند و هاشمی "ارتش را مسئول جنگ کرد. ما هم که شاهد این وضع بودیم ، گفتیم حرفی نیست ... ما هم یک نفر را معرفی می کنیم تا زیر نظر آقای صیاد شیرازی که گفته است من در عرض پنج روز جنگ را تمام می کنم ، عمل کند". رضائی با اشاره به مشکلات این دوره و شکست عملیات قادر می گوید : "برادران ارتش ، علاوه بر مشکلات بالا، وقت زیادی را هم تلف کردند" (گفتگوی محسن رضائی با راویان جنگ / ص 44 تا 46). نقشه عملیات قادر / تیرماه 1364 حالا صیاد به تنها گذاشته شدن اش در عملیات قادر بدبین بود و از طرف دیگر ، بخشی از فرماندهان دلیل شکست را ضعف طراحی و فرماندهی او می دانستند. گویا این بدبینی ها به بدنه نیروها نیز کشیده شده بود. عبدالحسین مفید از فرماندهان ارتش در خاطراتش به یک گردهمائی دو روزه در پائیز 64 با حضور رزمندگان ارتش برای بررسی "مشکلات ارتش در جنگ" اشاره کرده است. از نتایج این گردهمائی این بود که در ارتش "پیروی کورکورانه از سپاه پاسداران در تعیین هدف ، مأموریت و تهیه طرح و اجرا" وجود دارد. (بازخوانی جنگ تحمیلی/ ص 159) وقتی که بدنه دچار ابهام باشند و اختلاف ها ریشه دار ، توصیه های اخلاقی دیگر مشکلی را حل نمی کند. همانگونه که توصیه های امام، آقای هاشمی و سایر مسئولان اختلاف ها را حل نکرد. هاشمی در خاطراتش "مشکل جنگ را نظرات دوگانه ارتش و سپاه" معرفی می کند ؛ هر چند می گوید "هردو طرف حسن نیت دارند و آماده شهادتند". اما مفید معتقد است که او نمی خواهد واقعیت را بیان کند و "مشکل اصلی در ناتوانی فرماندهی کل قوا(هاشمی رفسنجانی) است که قادر به یکپارچه کردن نظرات دوگانه نیست." و "هاشمی و همکارانش در فرماندهی کل ، نمی توانند مسائل تخصصی نظامی را که توسط دو فرمانده ارائه می شود ، تحلیل و بهترین گزینه را انتخاب کنند". (بازخوانی جنگ تحمیلی / ص 152) فرماندهان ارتش سعی کردند ؛ روسای دو قوه دیگر را نیز در جریان مشکلات ارتش قرار دهند. در سمیناری که با حضور رئیس جمهور وقت ، حضرت آیت الله خامنه ای در آذر ماه 1364 برگزار شد ، برخی مشکلات مطرح شد. آنها هنوز در حال طرح مشکلات پشتیبانی و نیروی انسانی بودند که آقای رئیس جمهور گفت " اینجا [درون سمینار] ، جای این حرف ها نیست. اینجا همه هستند. [ یعنی خبرنگاران و مدعوین و مهمانان غیرنظامی سمینار] . بهتر است در جلسه خصوصی تری این مسائل را عنوان کنید." فردای آن روز آیت الله موسوی اردبیلی ، رئیس قوه قضائیه به سمینار آمد و واکنشش این بود که "معلم تقصیر را به گردن شاگرد می اندازد و شاگرد به گردن معلم. بروید جنگ کنید". (بازخوانی جنگ تحمیلی/ ص 162) در آن سالها ، ایران محدودیت ها و مشکلات فراوانی داشت و مسئولان باید زودتر در می یافتند که با حجم فراوان مشکلات و اختلاف زیاد در بالاترین سطح نظامی ، جنگ از راه صرفا نظامی به نتیجه نخواهد رسید و برای پایانش باید تدبیر و چاره ای اندیشید. در این شرایط اصرار بر ادامه جنگ با همین روش و با وجود مباحث مابین فرماندهان ، تنها به اختلافات بیشتر دامن می زد و حتی تغییر در راس نیروها مشکلی را حل نمی کند. همان گونه که با استعفاء و رفتن صیاد در سال 65 اختلاف ها حل نشد. فرمانده سپاه اما ،گمان می کرد که با امکانات ارتش میتواند به پیروزی های بزرگ برسد. هاشمی در 14 اردیبهشت 66 نوشته است: "آقای محسن رضائی بعد از ملاقات امام آمد ... پیشنهاد داشت که امام به خود ایشان درجه امیری ارتش را بدهد که بتواند بر امکانات ارتش دست داشته باشد و از موضع قدرت همه چیز را در خدمت جنگ بگیرد و با ارتشی ها برخورد کند". (دفاع و سیاست/ ص94) اما فرمانده سپاه در آخرین ماه های جنگ به برآورد واقعی تری رسید و نامه ای نوشت که در آن درخواست هائی داشت که نه تنها در ارتش موجود نبود ، که اصلا در مقدورات کشور هم نبود. دوگانگی فرماندهی ، تشکیلات موازی ، نگاه کدخدامنشانه فرماندهی کل برای حل اختلاف ها و کم توجهی به مشکلات ، در هنگامه نبرد ؛ می تواند کار را به جاهای سخت بکشاند. ============================== پ.ن 1 : اصل وحدت فرماندهی(*) : "اگر همه لشکر تحت فرمان فرماندهی واحد باشد و در کازار افسران و افراد به بهترین وجه از خود مایه بگذارند ، برای مقاومت در برابر چنین لشکری ؛ هیچ دشمنی کافی و نیرومند نیست و به هنگام حمله اش ، هیچ آرایشی استوار نمی ماند" ( سان تزو) پ.ن 2 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند.
  6. 2 پسندیده شده
    خوب چین توسط ماهواره بر لانگ مارچ ۱۱ تعداد ۹ ماهواره 5~42 کیلوگرمی Jilin-1 Gaofen-03 با دقت زیر ۱متر از دریا زرد روی پلتفرم شناور ۱۶۰ متری De Bo 3 به مدار۵۳۳ کیلومتری فرستاد تا قبل از پرتاب ۹ماهواره ۱۶ ماهواره منظومه جیلان در مدار قرار داشت یک ذره دقیق نیست اینفوگراف البته ماهواره های منظومه جیلان مدل های مختلف دارد از ۴۰۰ کیلوگرم به بالا دارد تا ۴۰ خورده ای گیلوگرم منبع
  7. 2 پسندیده شده
    در پنجم ژوئن چین از یک پلت فرم شناور دریایی توسط راکت لانگ مارچ 11 هفت عدد ماهواره در فضا قرار داد این پرتاب از یک پلت فرم شناور در دریای زرد استان شاندونگ صورت گرفت 7 عدد ماهواره با راکت LM-11 WEY’ به فضا پرتاب شد این 7 ماهواره شامل 2 ماهواره Bufeng-1A و Bufeng-1B توسعه داده شده توسط اکادمی تکنولوژی پرواز فضایی چین برای هواشناسی ماهواره Xiaoxiang-1-04 با قابلیت تهیه تصاویر به وضوح 5 متر در عرض رسد 80 کلیومتر ماهواره تحقیقاتی Tianqi-3 و 2 ماهوارهZhongdianwangtong-1A and Zhongdianwangtong-1B تست ارتباطی باند کاآ در اخر ماهواره Jilin-1 High Resolution 03A با وزن 42 کیلگرم وضوح 1 متر در عرض رصد 17 کیلومتر در ارتفاع مداری 579 کیلومتر منظومه ماهواره ای Jilin در سال2020 با تعداد 60 ماهواره به رصد زمین میپردازد هر 30 دقیقه تصاویر اپدیت میشوند و تا سال 2030 با تعداد 138 ماهواره اپدیت تصاویر به 10 دقیقه میرسد در هرگونه شرایط جوی راکت cz11 یا لانگ مارچ 11 یک راکت 4 مرحله سوخت جامد بارتفاع 20.8 متر وعرض 2متر قدار پرتاب محوله تا700 کیلو گرم به مدار leo و 350 کیلو گرم به مدارsso این هفتمین پرتاب موفق این راکت که از 2015 وارد سرویس دهی شده بود پلت فرم شناور به طول تقریبی 110 متر وعرض تقریبی 80 متر که روی ان یک tel با ارتفاع 15.5 متر نصب شده بود تصاویر مصاحبه با مسولین توسعه راکت cz11 , وپرتاب ان https://www.aparat.com/v/JA4uw و https://www.aparat.com/v/GOlIb منبع https://www.nasaspaceflight.com/2019/06/china-first-sea-launch-long-march-11-seven-satellites/ https://en.wikipedia.org/wiki/Long_March_11
  8. 1 پسندیده شده
    بنام خداوند بخشنده مهربان با سلامی دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست مدتی هست که شاهد این هستیم که دوستان و کاربران عزیز انجمن در بروز رسانی ، پیشنهادات متنوع و گاها بسیار جالبی رو در خصوص بروز رسانی تسلیحات ساخت ایران ( و یا تسلیحات موجود در سازمان رزم ایران ) مطرح می کنند. با اجازه دوستان تصمیم گرفتم که بجای بروز رسانی که مطالب اش به سرعت از بین میروند ، فضائی رو فراهم کنیم که این پیشنهادات در جائی ثبت و ضبط بشه ، بلکه جائی ، گوشی و چشمی شنیدند و دیدند این پیشنهادات رو ؛ و شاید ، شاید و شاید ، از رهگذر این دیدن ها و شنیدن ها ، تأثیرات مثبتی بر تسلیحات موجود در سازمان رزم ما پدید اومد. و اما بعد : این تاپیک حول این محورها و موارد گردش میکنه. پس لطفا دوستان این قواعد رو رعایت کنند. 1. در این تاپیک پیشنهادات برای ساخت و یا بروز رسانی تسلیحات موجود در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ( ارتش ، سپاه ، ناجا و ... ) گردآوری میشه. 2. لطفا هیچگونه اشاره ای به مواردی که رسما در خصوص شان اطلاع رسانی نشده و در رده اطلاعات طبقه بندی شده قرار می گیرند ، صورت نپذیره. 3. متأسفانه بنده در حوزه نرم افزارهای گرافیکی بسیار ضعیف هستم. اما اگر دوستانی بتوانند این پیشنهادات رو به صورت تصاویر گرافیکی تبدیل کنند ، قطعا جذابیت این پیشنهادات رو دو چندان می کنه 4. چون گردآوری پیشنهادات در اینجا هدف هست ، پس دست دوستان برای خیال پردازی های احتمالی هم باز هست و الزاما نیاز نیست که در چارچوب تسلیحات پیشتر ساخته شده نظر بدهند و می توانند که پیشنهادات خودشون رو در خصوص تسلیحاتی که هنوز ساخته نشده اند هم ارائه بدهند.
  9. 1 پسندیده شده
    12 کیلومتر برد برای مهمات تانک ؟؟؟؟! برد موثر اتش تانکی مثل تی-55 کمتر از 2 کیلومتر هست . همان برد 6 کیلومتر هم برای تانکی مثل تی55 و تی -62 بسیار عجیبه ! حتی در صورت صحیح بودن این اعداد اگر این عدد 12 و 6 کیلومتر را حداکثر برد ممکن در نظر بگیرم تفاوت برد موثر و حداکثر برد نشان میدهد این تقاوت تاثیر در میدان نبرد نخواهد داشت چون برد موثر اتش در میدان نبرد اثر گذار هست. اهمیت برد موثر اتش را درعملیات طوفان صحرا میتوان به وضوح دید تانکهای ابرامز با برد موثر بیشتر خارج از برد موثر تانکهای عراقی انها را شکار میکردند.
  10. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. نحوه خرید موشک استینگر در زمان جنگ تحمیلی حجه الاسلام و المسلمین روح الله حسینیان با وجود مشغله های فراوان و مسئولیت های قضائی و امنیتی گسترده در دهه 60 ؛ در مقاطع مختلف ، در جبهه های جنگ هم حضور می یافت. مرحوم حسینیان بعد از شهادت برادرش (شهید محمدعلی حسینیان) در عملیات بستان ؛ بارها در میان رزمندگان اسلام حاضر شد و خاطرات جالبی نیز از حضور در جبهه ها نقل می نمود. ایشان علاوه بر حضور در عملیات ها ، در پشتیبانی جنگ نیز تا آنجا که می توانست ایفای نقش می کرد. که یکی از این خاطرات را به اتفاق هم مرور می کنیم : وی می گوید « زمانی که دادستان سیستان و بلوچستان بودم ، روزی به آقای [محسن] رفیق دوست زنگ زدم و گفتم : موشک استینگر نیاز دارید؟ او گفت : یعنی چه ؟ گفتم : چند فروند داریم ، چند نفر را بفرست تا اصالت موشک را تصدیق کنند. پس از آن گروهی اعزام شدند و بر درستی آن صحه گذاشتند. ما این موشک ها را از یک گروه از برادران افغانی [افغان] خریده بودیم. وقتی آقای رفیق دوست به تهران رفت ، باز هم به او زنگ زدم و گفتم باز هم موشک نیاز دارید؟ گفت چگونه ؟ گفتم : من تهیه می کنم و تهیه هم کردم . پس از آن یک سوخو عراقی را در جزیره مینو با این موشک ها زدیم و پس از مدتی هم یک هلیکوپتر آمریکائی را در خلیج فارس با همین موشک ها سرنگون کردیم. بلافاصله وزیر دفاع وقت آمریکا در رادیوی آمریکا اعلام کرد این [یعنی سرنگونی هلیکوپتر آمریکائی با موشک اهدائی آمریکا] فاجعه است. » منبع پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  11. 1 پسندیده شده
    با سلامی دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. تاوان سخت !!! ( روزی که ستاری همرزمش را تنبیه کرد!! )  سرهنگ بازنشسته پدافند حسین فاجانی سرهنگ حسین فاجانی از همرزمان شهید ستاری (که در دوران جنگ تحمیلی فرماندهی گردان تاکتیکی مرتبط با مخابرات معروف به گردان ارتباط الکترونیک نهاجا را بر عهده داشت) می گوید: تیسمار، آدم مهربانی بود اما در مورد انجام وظایف مان در خصوص جنگ با کسی شوخی نداشت. می گفت اشتباه شما به یک ملت ضربه می زند. بنابراین باید در کمال دقت کارتان را انجام بدهید. سرهنگ حسین فاجانی یکی از همرزمان شهید ستاری در دفاع مقدس است. او ستاری را آدم منحصر به فردی می داند و می گوید: به جرات می توانم بگویم امیر ستاری تنها کسی بود که به هم تیمی هایش اجازه نمی داد از او توقع زیادی داشته باشند! چرا که تیسمار تمام وظایفش را به نحو احسن انجام می داد و حتی فراتر از آن کار می کرد و به این ترتیب کسی نمی‌توانست از او توقع زیادی داشته باشد. همرزم فرمانده فقید نیروی هوایی ادامه می دهد: امیر ستاری آدم مهربانی بود. اما در شرایط حساس و در مقابل اشتباهاتی که احیانا در خلال جنگ صورت می گرفت، گذشت نداشت. معتقد بود اگر كسی در ماموریت جنگی اشتباه کند، این اشتباه او تنها به خودش لطمه نمی زند. بلکه به یك كشور لطمه می زند. تاوان این اشتباه را باید کل كشور پس بدهد. پس در چنین مواردی تیمسار خیلی صریح عمل می کرد و اجازه تکرار اشتباه را نمی داد. وی در خصوص سخت گیری های امیر ستاری که لازمه نظم و نظام در ارتش و خصوصا در شرایط جنگی است، تصریح می کند: من و شهید ستاری خیلی با هم رفیق بودیم. شب و روز بسیاری را با هم در جبهه گذراندیم و کار کردیم. اما در دو مورد شهید ستاری من را تنبیه کرد!! یك بار در دربندی خان عراق نیروهای عراقی آمده بودند كردهای خودشان را بمباران شیمیایی كرده بودند. ما باید می رفتیم آنجا و جلوی این كار را می گرفتیم. آن زمان من در سنندج بودم. ایشان به من دستور داد كه سریع خودت را برسان به منطقه عملیاتی. فاجانی می افزاید: پیش خودم گفتم اگر بخواهم از راه معمولی بیایم، هشت ساعت طول می كشد. باید می رفتم كرمانشاه و از آنجا به سومار و از سومار به طویله و از آنجا به دربندی خان می رفتم. احتمال داشت تا من بخواهم از این مسیر بروم، کار از کار گذشته باشد. باید سریع می رفتم و خودم را به منطقه می رساندم. یك راه میان بر هم بود که از دره شیطان می گذشت. سرهنگ فاجانی ادامه می دهد: دره شیطان شرایط خطرناکی داشت. زیر آتش بود. عبور از آنجا ریسک زیادی می طلبید. اما ما ریسك را پذیرفتیم تا زودتر برسیم. از همان مسیر خطرناک رفتیم و دو ساعته خودمان را رساندیم و ماموریت هم به خوبی انجام شد. توانستیم چند هواپیمای دشمن را ساقط كنیم و نگذاریم مردم بی گناه اذیت شوند. بعد از عملیات در جلسه ای که به بررسی عملیات و نقاط ضعف و قوت آن می پرداختیم، حاضر شدیم. ناگهان شهید ستاری گفت: فاجانی را بازداشت کنید! وی با اشاره به اینکه نسبت به شهید ستاری و عملکرد او شناخت کافی داشت، اظهار می دارد: چون می دانستم ستاری آدمی نیست که بی حساب و کتاب حرفی بزند، در مقابل دستورش سکوت کردم. اما تیسمار غلامی که کنارم نشسته بود، گفت: آقای ستاری اگر فاجانی خودش را زود نمی رساند ماموریت به این خوبی پیش نمی رفت. من فکر کردم شما می خواهید ایشان را تشویق کنید. اما شهید ستاری گفت: اگر فاجانی از راه بی خطر می آمد و ماموریتش را انجام می داد من او را تشویق می کردم. ولی او جان خودش را به خطر انداخت و من به این خاطر تنبیه اش می کنم. این رزمنده دفاع مقدس با بیان اینکه شهید ستاری من را به خاطر به خطر انداختن جان خودم تنبیه کرد، بیان می دارد: تیسمار ستاری قبول نمی کرد که در امر جنگ و ماموریت های جنگی کسی تخطی کند. من با رفتن از راه دره شیطان ریسک کرده بودم و ایشان نمی خواست کارها را به ریسک و اما و اگر بسپارد. از طرفی نمی خواست نیروهایش جان خودشان را به خطر بیندازند. اگر برای ما در مسیر اتفاقی می افتاد، هم خودمان از دست می رفتیم و هم ماموریت با شکست رو به رو می شد. ====================== پ.ن : دوستانی که پسندیدند ، مثبت را فراموش نکنند. .
  12. 1 پسندیده شده
    با سلامی دو باره به دوستان عزیز میلیتاریست. ناجی تهران (استقبال فرمانده از نو آوری پدافندی یک جوان)  هیچ‌وقت نه دوربینی بود و نه خبرنگاری که این جانفشانی و ایثار را ثبت کند و نه خودشان میخواستند که کارشان را در بوق و کرنا کنند. مظلومانه خدمت کردند ، مظلومانه شهید وجانباز شدند و هیچوقت نامی از آنها که حافظ تمام آسمان ایران بودند برده نشد. آنان کسانی بودند که با کمترین و قدیمی ترین جنگ افزارها به جنگ پیشرفته ترین هواپیماهای دشمن رفتند و با شجاعت و خلاقیت و ابتکار توانستند جلوی حملات وحشیانه آنان را بگیرند. در زمان جنگ شهرها که دشمن به میگ ۲۵ مجهز بود، چند شب متوالی تهران را مورد بمباران قرار داد و چون تجهیزاتی جهت مقابله با این هواپیما نداشتیم خلبان‌های عراقی با خیالی آسوده در ارتفاع هفتاد هزار پایی وارد ایران می‌شدند خود را به تهران می‌رساندند و با کاهش ارتفاع در پنجاه هزار پایی اقدام به بمباران کور می‌کردند و هر شب نقطه‌ای از تهران را هدف می‌گرفتند و آسوده‌ خیال با عِلم بر این‌که پدافند ایران هیچ‌گونه تجهیزاتی ندارد که در آن ارتفاع به آن‌ها آسیب برساند به پایگاه خود برمی‌گشتند. پس از چند شب بمباران، فرماندهان پدافند در سایت سوباشی همدان جمع شدند تا راهکاری برای مقابله با این حملات پیدا کنند. پس از تبادل نظر تصمیم گرفته شد که یک فروند اف ۱۴ مجهز به موشک فینیکس برای مقابله با آن‌ها از اصفهان پرواز کند و یک هواپیمای سوخت‌رسان نیز جهت سوخت رسانی به اف ۱۴ درمنطقه دماوند که از دید رادارهای عراقی خارج بود پرواز کند تا در زمان رسیدن هواپیماهای عراقی آن‌ها را غافلگیر و منهدم کنند. این ماموریت را خود شهید عباس بابایی که سمت معاومت عملیات نهاجا را داشتند به عهده گرفتند و مدت هشت ساعت پرواز ممتد با چند بار سوختگیری هوایی انجام دادند. اما اطلاعات عملیات عراقی‌ها به کمک آواکس‌های آمریکا از موضوع کاملا مطلع شده بود و تا زمانی که اف۱۴ بالا بود نیامدند. پس از هشت ساعت پرواز شهید بابایی اعلام کرد که دیگر قادر به ادامه پرواز نیست و به اصفهان برمی‌گردد. به محض رسیدن به اصفهان و نشستن تامکت، سایت شنود نخجیر اعلام کرد که دو فروند میگ ۲۵ به منظور بمباران تهران از پایگاه خود پرواز کردند و بعد از چند دقیقه بلیپ (نمایش هواپیما در صفحه رادار به صورت نقطه) دو فروند هواپیما از روی مرز آبدانان در روی صفحه رادار نمایان شد و باز همانند شب‌های قبل در ارتفاع هفتاد هزار پایی خود را به تهران رساندند، شهر را بمباران کردند و صحیح و سالم برگشتند. در این زمان که تمام فرماندهان پدافند ناراحت و غم زده از این‌که تجهیزاتی برای مقابله با این تهاجم نداشند مشغول تبادل نظر و طراحی عملیاتی تازه بودند که ستوانی جوان که افسر متخصص پدافند زمین به هوا بود فکر و طرحی جهت مقابله بیان شد. او طرح خود را با شهید فرهاد دستنبو که از متخصصین کار کشته و ماهر رادار بود در میان گذاشت و ایشان هم از طرح داده شده استقبال کردند بلافاصله با مشورت دیگر فرماندهان شبانه با سرهنگ منصور ستاری درمیان گذاشتند. شهید ستاری طرح را تایید کردند و فرمودند طرح خوبی است و انجام آن ضرری ندارد؛ بر همین اساس دستور اجرای طرح را به مسئولین منطقه ابلاغ کردند. اما آن ستوان جوان که بود و طرح او که بعد از اجرای آن از طرف شهید ستاری ناجی تهران نامیده شد چه بود که باعث شد میگ‌های ۲۵ دیگر به تهران حمله نکنند؟! آن ستوان جوان، طرحی داد که با استقرار یک سامانه موشکی هاگ در رادار کرج با توجه به ارتفاع سایت کرج، برد موشک هاگ حدود 15 هزار پا افزایش پیدا خواهد کرد و در زمان بازگشت میگ ۲۵ عراقی که از مسیر اتوبان کرج با ارتفاع پنجاه هزارپایی بر می‌گشتند، درصورت شلیک موشک هاگ یا هواپیما مورد اصابت قرار می‌گرفت یا باعث ترس آنها خواهد شده و دیگر با خیال راحت این عملیات را انجام نخواهند داد که همین‌طور هم شد! فردای آن شب تامکت هشت ساعت پرواز کرد و نشست و باز عراقی‌ها آمدند! در ساعت ۲۲ دو فروند میگ ۲۵ وارد آسمان ایران شد. باز طبق روال گذشته با ارتفاع هفتاد هزار پا وارد شدند بالای تهران کاهش ارتفاع داده و در پنجاه هزار پایی بمب‌های خود را ریختند. آنها نمی‌دانستند که شیران پدافند در کمین آنها نشسته‌اند. زمانی که روی اتوبان کرج در حال بازگشت بودند، ناگاه رادار هاگ روی آنها قفل شد. آن‌ها سراسیمه شروع به افزایش ارتفاع کردند. در همین ثانیه‌ها یک فروند موشک به طرف آنها شلیک شد که به هواپیما اصابت نکرد اما در نزدیکی آنها منفجر شد. بعد از دقایقی سایت های شنود اعلام کردند که چند ترکش به یکی از هواپیما ها اصابت کرده و زخم سنگینی به میگ 25 وارد آورد. همین امر موجب ترس عمیق آن‌ها شده و به گمان اینکه پدافند ارتش ایران در تهران سامانه پدافندی برد بلند مستقر کرده‌اند، دیگر با میگ25 به تهران ماموریتی نداشتند. این ستوان جوان کسی نبود جز سرهنگ بازنشسته ی پدافند ، محسن منصوری که شهید ستاری به او ناجی تهران لقب داد. ====================== پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند ، مثبت را فراموش نکنند.
  13. 1 پسندیده شده
    با سلام دوستان این متن از یک خبرگزاریست ... اگه ممکنه تحلیل بفرمایند. اما این که اگر بی‌انگیزگی‌ای هم وجود داشته، چه کسانی باعث بی‌انگیزه شدن برخی رزمندگان و فرماندهان جبهه‌ها شده بودند را سردار حسین همدانی ( از فرماندهان ارشد سپاه ) این چنین تفسیر کرده است: « یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات این بود که فرمانده جنگ [ آقای هاشمی ] بعد از عملیات کربلای 5، از پایان جنگ سخن گفت و رزمندگان احساس کردند نیازی به ادامه دادن جنگ نیست. این فکر و تصمیم به جبهه‌ها هم سرازیر شده بود که [در نتیجه] جبهه را خیلی تضعیف کرد. خبر این بود که می‌خواهیم مذاکره کنیم و جنگ را تمام کنیم، به جبهه‌ها رسید و روحیه رزمندگان را به هم ریخت.» به نظر می‌رسد شرایط به گونه‌ای است که جمع قابل توجهی از رزمندگان و فرماندهان ایرانی بر این باور هستند که آقای هاشمی رفسنجانی در حالی بحث آتش بس، پایان جنگ و مذاکرات صلح را مطرح می‌کند که درباره اطلاع ایشان از موضع امام خمینی که با این مطلب مخالف بوده و نسبت به آن حساسیت داشته و آن را باعث دلسردی رزمنگان جبهه‌ها می‌دانسته است، شک و تردیدی وجود ندارد. استناد آنان به این گفته است که وی در مصاحبه با روزنامه کیهان در سال 82 در این مورد می‌گوید: « امام مایل نبودند که اصلا بحث آتش بس، صلح و پایان جنگ مطرح شود و این را باعث دلسردی نیروها در جبهه می‌دیدند.» طبق گزارشی که روزنامه کیهان در مورخ 5 اردیبهشت 1367 منتشر کرده اعلام داشته شده که آقای هاشمی در گفت‌وگو با تلویزیون ایتالیا، صحبت از پذیرش صلح می‌کند. وی می‌گوید: « اگر واقعاً مصلحت را در این تشخیص دهیم که باید مصالحه کرد، ما این سیاست را می‌پذیریم.» گری سیک ( مسئول امور ایران در شورای امنیت ملی آمریکا ) در خرداد 67 طی مصاحبه‌ای با مجله نیوزویک اظهار می‌دارد: «در میان کادر رهبری ایران،‌ افرادی وجود دارند که مایلند راهی پیدا نمایند تا خودشان را از این موقعیت خلاص نمایند.» نشریه تایمز اقتصادی چاپ انگلیس، در تاریخ 8 تیرماه 67 و پس از باز پس‌گیری جزایر مجنون و هورالهویزه توسط عراق، نوشت: «برتری نسبی ایران به خاطر روحیه قوی آن‌ها در ادامه جنگ بود و اکنون با از دست دادن آن، توازن جنگ تغییر کرده است.» ویلیام وبستر ( رئیس سازمان سیا) در تاریخ 22 تیر 1367 با روزنامه وال استریت ژورنال مصاحبه می‌کند و به تغییراتی که در تصمیمات مسئولان ایرانی رخ داده اشاره می‌کند و می‌گوید: «به عقیده من مسئول تغییراتی که اخیراً در تاکتیک ایرانی‌ها دیده می‌شود آقای هاشمی رفسنجانی است.» مقام معظم رهبری نیز طی سخنانی در تاریخ 29 شهریور 1372 می فرمایند: «بعد از قضیه قبول قطعنامه، که دشمن فرصت طلبی می‌کرد و می‌خواست از موقعیت سواستفاده کند، شما دیدید ناگهان آن چنان جبهه‌ها پر شد که در طول جنگ کمتر سابقه داشت، یا هیچ سابقه نداشت.» اعلام ناتوانی دولت برای تامین مالی ادامه جنگ امام خمینی در بخشی از نامه مورخ 25 تیر 1367 خود خطاب به مسئولان کشور می‌نویسند: « آقای نخست وزیر از قول وزرای اقتصاد و برنامه و بودجه،‌ وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کرده‌اند.» آقای هاشمی رفسنجانی نیز در خاطرات خود می‌نویسد: « در تاریخ 23 تیر به خدمت امام رسیدیم و با خواندن نامه آقای رضایی از ایشان نظر خواستیم... قبلا نخست وزیر و وزیر دارایی در گزارشی به خدمت امام گفته بودند که حتی در سطح هزینه‌های موجود هم، کشور قدرت تامین هزینه جنگ را ندارد و از خط قرمز اقتصادی هم فراتر رفته‌ایم.» مسعود روغنی زنجانی (وزیر برنامه و بودجه در دولت میرحسین موسوی) نیز در مصاحبه‌ای چنین می‌گوید: «در جریان پذیرش قطعنامه 598، نامه‌ای که من به عنوان رئیس سازمان برنامه به امام نوشتم، در پایان جنگ تاثیرگذار بود و امام با این استدلال که دستگاه برنامه‌ریزی کشور به عنوان کارشناس اعلام می‌کند که منابع مورد نیاز برای ادامه جنگ به حداقل ممکن رسیده است جنگ را متوقف کردند.» مقام معظم رهبری نیز طی سخنانی در تاریخ 14 خرداد 1375 در این مورد می‌فرمایند: « قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتی بود که مسئولان آن روز امور اقتصادی کشور مقابل روی او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمی‌کشد و نمی‌تواند جنگ را با این همه هزینه ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت. پذیرش قطعنامه به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛‌ به خاطر تهدید آمریکا نبود... اگر همه دنیا در امر جنگ دخالت می‌کردند، امام رضوان الله علیه، کسی نبود که روی برگرداند. آن [پذیرش قطعنامه] یک مسئله داخلی نبود؛‌ مسئله دیگری بود.» براساس برخی آمارهای منتشر شده از سال 59 تا 67، میانگین سالانه سهم امور دفاعی در کل هزینه‌های دولت ایران، برابر 12 درصد بوده است. یعنی علی رغم آن که امام خمینی بارها اعلام داشته بودند که جنگ باید در راس مسائل کشور باشد، 88 درصد بودجه کل کشور در مسیری غیر ازجنگ،‌ صرف می‌شده است. محسن رضایی نیز در این رابطه در مصاحبه‌ای می‌گوید: «ما در چارچوب امکاناتی که به ما می‌دادند، برنامه‌ریزی می‌کردیم. گرچه امکانات کشور بسیار وسیع‌تر از چیزی بود که ما دریافت می‌کردیم. در کل دوران هشت سال جنگ،‌ ما 22 میلیارد دلار ارز خرج جنگ کردیم... در حالی که فقط در سال 1362 ، بالای بیست و چند میلیارد دلار فروش نفت داشتیم.» آقایان هاشمی، محسن رضایی و علی شمخانی، میرحسین موسوی را مناسب ترین فرد برای ریاست ستاد فرماندهی کل قوا اعلام می‌کنند. این شرایط به گونه‌ای بود که او دو روز قبل از آن، از نخست وزیری استعفا کرده ولی امام با استعفای وی مخالفت فرمودند. موسوی که از مسئولیت نخست وزیری استعفا کرده بود، آیا حاضر بود مسئولیت جدید را نیز بپذیرد؟ امام خمینی(ره) با ریاست موسوی مخالفت می‌کند. آقای هاشمی رفسنجانی در یادداشت 11خرداد 67 خود می‌نویسد: «شب برای مشورت درباره ریاست ستاد، خدمت امام رفتم. ایشان با ریاست نخست وزیر با کیفیت ارائه شده موافقت نکردند.» آقای هاشمی رفسنجانی همچنین در 4 تیر 67 می‌گوید: «جلسه سران قوا در دفتر آیت الله خامنه‌ای تشکیل شد. جریان ملاقات با امام را گفتم که دستور مقاومت تا آخرین حد را دادند. قرار شد همه امکانات برای تداوم دفاع بسیج شود و دولت وارد جنگ شود و ریاست ستاد را نخست وزیر بر عهده گیرد... عصر نخست وزیر و اعضای پیشنهادی ستادش آمدند و درباره ارکان ستاد به توافق رسیدیم. قرار شد کار را شروع کنند.» محسن رفیق دوست(وزیر وقت سپاه) در مصاحبه‌ای چنین بیان می‌کند: «آقای هاشمی مرا خواستند و گفتند: من می‌خواهم توپ جنگ را در زمین دولت بیندازم... تو برو و در وزارتخانه‌ات بنشین. اصلا دیگر وقتی سپاه درخواستی می‌کند، چیزی نگو! بعد حکم دادند و آقای نخست وزیر را رئیس ستاد فرماندهی جنگ کردند و تعدادی از اعضای هیئت دولت نیز سمتی در ستاد فرماندهی داشتند. آقای خاتمی مسئول تبلیغات جنگ شد، آقای بهزاد نبوی را هم مسئول لجستیک جنگ کردند و همین طوری احکام را دادند که همان باعث پذیرش قطعنامه شد.» سردار محمد کرمی راد(فرمانده سابق لشگر 11 امیرالمومنین) در این باره می‌گوید: «آن‌ها(برخی مسئولان جنگ) ترسیده بودند و می‌گفتند که امریکا با ما وارد جنگ شده‌اند. اما امام به این‌ها فرمودند که من اگر جای شما بودم، در تنگه هرمز جلوی این‌ها را می‌گرفتم. اما آن‌ها نگرفتند؛ در حالی که امکان پذیر بود.» محسن رضایی (فرمانده وقت سپاه) در تاریخ 3 مرداد 1365 در این باره در مصاحبه با راویان جنگ می‌گوید: «بعضا از ما خواسته می‌شد که اگر توانایی جنگ را نداریم، برویم و به امام بگوییم که نمی‌توانیم بجنگیم. این ایده آل و آرزوی کسانی بود که احساس می‌کردند واقعا نمی‌شود جنگید.» «در حقیقت اینجا رزمندگان ما مورد انتقام برادران عزیز ما- برخی مسئولان کشور- قرار گرفتند که هیچ مبنایی نداشت و تجربه هم ثابت کرد که این برخوردها مبنا ندارد. البته عوامل مختلفی در شکل گیری این جریانات دخالت داشتند: یکی از این عوامل، افراد محافظه کار و میانه رویی بودند که همیشه مترصد هستند وضع را به سمتی بکشانند که خودشان فکر می‌کنند. این تیپ افراد، اصلا ایده‌آل‌شان تضعیف سپاه بود. آن‌ها می‌گفتند که ما با سپاه آن قدر برخورد کردیم که او را از موضع آیت اللهی به حجت الاسلامی کشاندیم. افرادی که این فکر را داشتند، در دادن مشاوره به مسئولانی که با سپاه برخورد داشتند، بسیار موثر بودند.» حسین علایی جریان ملاقات روز 27 خرداد 67 آقای هاشمی رفسنجانی با امام خمینی را از زبان آقای هاشمی چنین نقل می‌کند: «به اتفاق رئیس جمهور و احمد آقا خدمت امام رفتیم. وضع جبهه‌ها، نیروها، امکانات کشور وضع دشمن را برای امام تشریح کردیم و دو راه بسیج نیروها و امکانات برای جنگ یا پذیرش ختم جنگ را برای امام مطرح کردیم. ایشان راه اول را انتخاب کردند... به امام گفتم برای ادامه جنگ، فرماندهان از ما امکانات و وسایلی می‌خواهند که ما در شرایط فعلی کشور، بودجه لازم برای تهیه آن‌ها را نداریم. امام گفتند بروید از مردم مالیات بگیرید. به ایشان گفتم این کار را کرده‌ایم و دیگر گرفتن مالیات بیشتر از مردم برای دولت امکان ندارد و میزان آن به حداکثر خود رسیده است. امام گفتند خب استقراض کنید. پس از این مسئله به امام گفتم نیروهای مردمی به جبهه نمی‌آیند. امام گفتند من برای حل این مشکل به مردم حکم جهاد می‌دهم. گفتم در کشور ارز ندارم تا بعضی نیازهای جنگ را از خارج خریداری کنیم. امام گفتند برای آن راهی پیدا کنید. بروید نفت پیش فروش کنید.» بر خلاف ادعای برخی از مسئولان که از پایان جنگ با صلح احساس خوشحالی و رضایت می‌کردند، اکثر ملت مسلمان ایران آن را باعث سرشکستگی و شرمساری خود می‌دانستند. همان گونه که امام خمینی از آن تعبیر به سرکشیدن جام زهر کرد. آقای هاشمی رفسنجانی طی مصاحبه‌ای در سال 1378 می‌گوید که خانواده شهدا و ایثارگران نیز با این گونه پایان جنگ موافق نبودند: «خیلی از خانواده‌های شهدا دلشان نمی‌خواست جنگ این گونه تمام شود. چون حداقل خواست ایثارگران این بود که مردم عراق از شر حزب بعث خلاص شوند. این جزو اهداف جنگ بود.» سردار غلامعلی رشید نیز در سخنانی عنوان می‌کند: «مرحوم سید احمد خمینی در یکی از سخنرانی‌های خود اعلام کردند که پس از پذیرش قطعنامه 598 و حمله مجدد عراق به ایران و اعزام خیل بی شمار نیروهای مردمی به جبهه، امام فرمودند اگر می‌دانستم مردم این گونه به جبهه می‌آیند، قطعنامه را قبول نمی‌کردم.» حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان نیز در همین رابطه می‌گوید: «درست زمانی که جنگ تمام شد عده‌ای آمدند و با تعدادی از مسئولان مصاحبه کرده و از آن‌ها پرسیدند اگر شما به دوران بعد از فتح خرمشهر برمی‌گشتید چه می‌کردید؟ پاسخ آن زمان برخی مسئولان این بود که اگر به آن زمان برمی‌گشتیم یک محاسبه‌ای می‌کردیم و جنگ را تمام می‌کردیم. بعد از این حرکت حضرت امام در سخنرانی فرمودند که من از خانواده شهدا و مردم به خاطر تحلیل‌های غلط این روزها عذر می‌خواهم.» عبارت دقیق امام خمینی در این باره چنین است: «من در اینجا از مادران، پدران، خواهران، برادران، همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیل‌های غلط این روزها رسما معذرت می‌خواهم و از خداوند می‌خواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستی مگر فراموش کرده‌ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده‌ایم و نتیجه فرع آن بوده است. نباید برای رضایت چند لیبرال خودفروخته در اظهار نظرها و ابراز عقیده‌ها به گونه‌ای غلط عمل کنیم که حزب الله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولی‌اش عدول می‌کند.»
  14. 1 پسندیده شده
    نمی دونم کدوم روستا ها رو میگید، حداقل در سمت روستاها و شهرهای خوزستان چنین چیزی مشاهده نمیشد بودن کسانی که سرباز فراری بودن ولی مورد شماتت مردم هم بودن مشخصا اگر کسی میگفت من خط نمی روم، نمی بردنش و جای دیگر از اون کار می کشیدن
  15. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. آشفته بازار جبهه ها و پذیرش قطعنامه (بخش دوم) آمار حیرت انگیز سربازان فراری در زمان جنگ !! در 23 تیر ماه 1367 ، امام خمینی (ره) پس از مقاومت چند هفته ای در برابر اصرار مسئولان برای پذیرش قطعنامه 598 ، با پذیرش قطعنامه موافقت کردند. هاشمی رفسنجانی آخرین دغدغه های امام برای پذیرش قطعنامه را در خاطرات این روز خود ، این گونه روایت کرده است: "امام نگران عدم وفای دشمن بودند و ناراحتی مردم حزب الله. که احتمال اول را ضعیف و احتمال دوم را هم در مقابل خوشحالی بخش عظیمی از مردم و آثار مثبت صلح قابل تحمل دانستیم". 27 تیر ؛ ایران رسما قطعنامه را پذیرفت. اما تأکید هاشمی بر خوشحالی بخش عظیمی از مردم جالب است و البته این پرسش وجود دارد که هاشمی از کجا دریافته که بخش عظیمی از مردم از پذیرش قطعنامه خوشحال خواهند شد؟ گذشته از اینکه تحلیل هاشمی درست است یا نه ، او و دیگر مسئولان کشور در سال های جنگ ، ادامه جنگ را نیز خواسته مردم معرفی می کردند. یکی از عبارات پُر تکرار در ادبیات سیاسی و اجتماعی تاریخ ایران ، خواسته مردم است. و زیاد شنیده ایم که بسیاری از مدیران در پاسخ علت برخی کارها ، توضیح می دهند که این خواسته مردم است و ... . اغلب هم معلوم نیست تشخیص نظر مردم بر اساس کدام روش تعیین شده است. در سالهای جنگ و پس از آن بر مردمی بودن جنگ تأکید زیادی شده و هنوز هم فضای دهه شصت به گونه ای تصویر می شود که گویا کسی مخالف ادامه جنگ نبوده و مردم یک صدا پشتیبان جنگ بوده اند. در همان سالهای جنگ ؛ نشانه های زیادی وجود داشت که نشان می داد ؛ موضوع هم صدائی همه مردم برای ادامه جنگ قابل تردید است. بر اساس گزارش روزشمار جنگ مرکز مطالعات سپاه ، 30 مهرماه 1365 ، رادیو بی بی سی گزارش داد که دولت یونان می گوید : هزاران ایرانی در مرز ترکیه با یونان سرگردانند. این رادیو به نقل از روزنامه ملیت ترکیه می گوید: " تعداد پناهندگان موجود در ترکیه 600 هزار تا یک میلیون نفر تخمین زده می شود. بسیاری از این افراد از خدمت سربازی فرار می کنند. اما از آنجا که به خاطر خودداری از رفتن به سربازی نمی توانند گذرنامه بگیرند ؛ ناچارند گذرنامه به دست بیاورند". (مرکزمطالعات و تحقیقات جنگ سپاه/روزشمار جنگ/ج44/ص434) سردار غلامعلی رشید از فرماندهان ارشد در جنگ و از فرماندهان ارشد ستادکل نیروهای مسلح (فرمانده قرارگاه مشترک خاتم الانبیاء) در حال حاضر ، در مصاحبه با خبرگزاری فارس ، آمار 600 هزار سرباز فراری در جنگ را تائید می کند. (منتشر شده در 5 مهرماه 1387) در یکی از گزارش های سپاه استان کرمان در آبان 1366 ، آمار مشمولانِ فراری ، تنها در این استان حدود 30 هزار نفر برآورد شده است. (مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه/روزشمار جنگ/ج51/ص847) این آمار مربوط به زمانی است که بیش از یک سال از تصویب طرح دستگیری مشمولان فراری گذشته است. طرحی که 26 فروردین 1365 در مجلس تصویب شده بود. سپاه، کمیته، ژاندارمری و شهربانی موظف بودند مشمولان غایب را دستگیر کنند. مجازات ها هم سنگین بود. یک تا سه سال حبس تعلیقی برای کسانی که برای بار دوم فرار کنند و یک تا سه سال حبس قطعی برای کسانی که به این افراد شغل می دادند. با تمام تبلیغات و فشاری که صرف جذب نیرو برای عملیات کربلای 5 شد ، این عملیات در زمستان 1365 ، با 210 هزار رزمنده انجام شد که بنا به اسناد سپاه ، 27 هزار نفرشان پاسدار بودند. 66 هزار نفر سرباز وظیفه و 120 هزار نفر بسیجی داوطلب. (مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه/روزشمار جنگ/ج47/ص206) این درحالی است که فرماندهان به دنبال جذب چند برابر این نیرو برای عملیات سرنوشت ساز این سال بودند. درست است که بار جنگ و جنگیدن بر دوش مردم بوده و از این لحاظ ، جنگ هشت ساله یکی از مردمی ترین جنگ های دنیا است. اما نمی توان گفت که جنگ در تمام این سالها ( به ویژه پس از فتح خرمشهر) خواسته تمام مردم ایران بوده است. آمار حدود 210 هزار نیرو برای عملیات بزرگ سال 65 ، در برابر آمار تقریبی سربازان فراری ؛ نسبتِ یک سوم را نشان می دهد که نکات بسیاری در مقایسه این آمار نهفته است. این را هم در نظر بگیرید که گاه چند نفر از یک خانواده در جبهه می جنگیدند، اما این احتمال که چند نفر در یک خانواده همزمان سرباز فراری باشند؛ زیاد نیست. یعنی نسبت خانواده های درگیر با پدیده سرباز فراری عدد بسیار بزرگی را نشان می دهد. البته آمار مهاجران قانونی از کشور ( در این سالها) نیز قابل تأمل است. نکته جالب اینجاست که این جمعیت قابل توجه از مردم کشور ، چندان صدائی در فضای رسانه ای آن روزها نداشتند. اگر مسئولان صلاح نمی دانند که صدای مخالفان با سیاست هایشان ، رسانه ای شود ؛ اما باید آمارهای این چنینی ، آنها را درباره خواسته مردم با پرسش هایی روبه رو کند تا با قاطعیت از خواسته مردم حرف نزنند. شاید ، شاید و شاید ؛ اگر این نشانه ها در ذهن مسئولان آن سالها ، سوال ها و تردیدهایی ایجاد می کرد ؛ شاید پذیرش قطعنامه و پایان جنگ در شرایط بسیار بهتری برای ایران رقم می خورد و اینقدر تلخ و تاریک مجبور به پذیرش قطعنامه نمی شدیم. پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  16. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. آشفته بازار جبهه ها و پذیرش قطعنامه (بخش اول) دلیل عدم استقبال مردم از رفتن به جبهه چه بود ؟!! در 6 مرداد 1366 ، تنها چند روز پس از تصویب قطعنامه 598 در شورای امنیت سازمان ملل ، امام خمینی (ره) درباره زمزمه های پایان جنگ گفت : "هم اکنون که به مرز پیروزی مطلق رسیده ایم و قدم های آخرمان را بر می داریم ، صدای نا آشنای صلح طلبی ، آن هم از کام ستمگران و جنگ افروزان به گوش می رسد". ایشان گفت که نبرد تا رفتن صدام و حزب بعث و رسیدن به شرایط برحق و عادلانه "یک تکلیف شرعی و واجب الهی است که از آن هرگز تخطی نمی کنیم" و تأکید کرد : "امروز بدون شک سرنوشت همه امت ها و کشورهای اسلامی به سرنوشت ما ، در جنگ گره خورده است" و "تب جنگ در کشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست و ان شاءالله تا رسیدن به این هدف فاصله چندانی نمانده است". (صحیفه/ج 20/ ص 325 تا 333) آثار منتشر شده در سپاه درباره این مقطع ، نه تنها ایران را در مرز پیروزی مطلق نشان نمی دهد که از بن بست جنگی در جبهه جنوب روایت می کند. سردار درودیان از تحلیلگران برجسته تاریخِ جنگِ سپاه ، درباره مقطعِ پس از کربلای 5 ، از قول فرمانده سپاه می نویسد : "بخش قابل توجهی از توان عملیاتی سپاه با استقرار در خطوط پدافندی مناطق فاو ، جزایر مجنون و شلمچه زمین گیر شد". درودیان ادامه می دهد : "استراتژی کشور برای بسیجِ امکانات شکست خورد. در منطقه جنوب به بن بست رسیدیم و امکان غافلگیری دشمن از میان رفت". (جنگ ایران و عراق/موضوعات و مسائل/ص212) کتاب "روز شمار جنگِ " سپاه شواهد فراوانی از اوضاع نابسامان جبهه ایران در سال 1366 ثبت کرده که یکی از آنها گزارش جلسات فرماندهان سپاه با هاشمی در آذر 1366 است. جائی که احمد کاظمی می گفت گردان هایش معاون ندارد. می گفت وقتی یک دسته 22 نفره ، فرمانده شان شهید می شود ، کسی نیست دسته را جمع کند. وقتی فرماندهان مشکلات را گفتن ؛ هاشمی هم از خزانه خالی کشور گفت و این که: "درشهرها شاهد صف مردم در مقابل بانک ها هستیم. می خواهند از بانک پول دریافت کنند ، اما پول نیست. در چنین شرایطی 5 میلیاردتومان بدون حساب و کتاب از خزانه به سپاه دادیم که مشکلات یگان ها را حل کند". [بدون حساب و کتاب یعنی خارج از ردیف های مندرج در بودجه سالیانه کشور] راوی دفتر سیاسی سپاه که در جلسه بود ، یاداشتی با عنوان "خستگی فرماندهان! کمبود شدید کادر" نوشته که در آن آمده : " همه شهید شدند. از یاران سال اول جنگ بیش از چند سردار باقی نمانده. مابقی ، نسل دوم و سوم فرماندهان جنگ هستند". و روایت کرده که مرتضی قربانی از فرماندهان شجاع نسل اول ، در گوشه ای از سنگر به محسن رضائی می گفت : "آقا محسن نمی شود یک مدت لشکر 25 کربلا (استراحت و بازسازی کند) ، یکی دیگر بیاید؟ خدا می داند خسته شدیم". (روزشمار جنگ/مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه/ج52/ص357 تا 360) در همین مقطع گزارش های فراوانی از تقویت عجیب ارتش صدام وجود دارد. به راستی "کدام گزارش ها" امام را به چنین برداشت هایی از وضعیت خودی و دشمن رسانده بود ؟ اواخر سال 1366 ، بُرد موشک های عراقی به تهران رسید و موشک بارانِ پایتخت اوضاع را سخت کرد. حضرت امام خمینی(ره) در 12 اسفند گفت وضع ملت ایران در طول تاریخ بی سابقه است و گفت موشک باران ، مردم شهادت طلب ایران را نمی ترساند و اشاره کرد در زمان پیامبر(ص) و امام علی(ع) ، مردم برای رفتن به جنگ اختلاف داشتند ؛ اما امروز در ایران، مردم داوطلبِ رفتن به جنگ هستند و از خانواده هایی گفت که با وجود شهادتِ فرزندانشان ، آماده اند فرزندان دیگرشان را به بجبهه بفرستند. (صحیفه امام/ج20/ص496) چند روز بعد ، ایران در عملیات والفجر ده ، حلبچه عراق را گرفت. حضرت امام در انتهای پیام تبریکش از مردم و "جوانان غیرتمند کشور" خواست به جبهه ها بروند. (همان/ص502) با وجود تبلیغات فراوان ، این بار برق پیروزی و حتی پیام امام هم نتوانست افراد زیادی را راهی جبهه ها کند. حسین علائی ، فرمانده وقت نیروی دریائی سپاه در کتابش از ضعیف شدن استقبال مردم برای حضور در جبهه در اواخر سال 1366 نوشته و این که "کاهش تمایل بسیجیان در پیوستن به جبهه" قدرت تهاجمی ایران را کاهش داد. او نوشته که پیش از سقوط فاو (28 فروردین 1367) ، "با بسیج تمامی امکانات و اجرای تبلیغات گسترده ، تنها 16 هزار نفر از مردم" راهی جبهه شدند که "تنها 3 هزار نفر آن ها جدید بودند و بقیه داوطلبان اعزام مجدد بودند" (تاریخ تحلیل جنگ ایران و عراق/ج2/ص416) با شکست های پیاپی ، چند ماه بعد (27تیر 1367) ایران قطعنامه 598 را ، یک سال پس از تصویب اش ، پذیرفت. در نامه ای که امام برای توجیه مسئولان برای پذیرش قطعنامه نوشت یکی از نکات این بود: "مسئولان سیاسی می گویند از آنجا که مردم فهمیده اند پیروزی سریعی به دست نمی آید ، شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است". پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  17. 1 پسندیده شده
    گسترش جنگ از جبهه کردستان فکر خوبی بود که دیر شروع شد. کردستان عراق از نظر منابع استراتژیک و بستن راه دسترسی عراق به آبهای آزاد مزیت جنوب را داشت ولی میشد از این طریق و با فشار به شهرهای موصل و کرکوک و سپس با نفوذ در عراق و آزادسازی زودتر کردستان عراق از چنگال حزب بعث با همکاری با اتحادیه میهنی سبب تغییر قاعده بازی در جنگ شد. خوشبختانه در نبرد با داعش این نکته رعایت و داعش در عراق از دو مسیر محدود شد. مورد بعدی اینکه البته من می دانم که کل مصاحبه با این لحن بوده ولی برداشت بنده این بود که مصاحبه شونده دارای گرایشی بالنسبه چپ گرایانه است البته فارغ از ویژگی های خوب چپ و راست در دهه اول انقلاب ، یک مورد گل درشت در این دو شاخه حزب جمهوری اسلامی دخالت دادن مسائل سیاسی در امور نظامی بود و یکی از عوامل کاملا کامیاب نبود ما در پایان و از دست دادن سرزمین های فتح شده همین مورد و نداشتن تمرکز در جبهه های حق علیه باطل بود.
  18. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. روایت تشکیل سپاه سردار محمد عزلتی مقدم ، معاون پیشین دفتر سیاسی سپاه پاسداران (به مدت 8 سال از سال 1368 تا 1376) در گفتگوئی مفصل و تفصیلی با سایت جماران به نکاتی پیرامون اهداف تشکیل سپاه ، پیشنهادات برای ادغام ارتش و سپاه و ... پرداخته است. بخشهائی از این گفتگو را در ادامه به اتفاق مرور می کنیم : سردار محمد عزلتی مقدم سپاه در بستر ایران متولد شده است. درست است که انقلاب شده است اما مردمی که انقلاب کردند ، نخبگانی که در انقلاب بودند و ... یک سابقه فکری از فرهنگ و اندیشه ایرانی دارند. بنابراین اگر بخواهیم بفهمیم اندیشه و انگیزه نظامی در ایران چه بوده است باید نگاه تاریخی کوتاهی داشته باشیم. در این نگاه میی بینیم که نیروهای مسلح ایران دارای سه ویژگی هستند : 1-برخورداری از ارزش های دینی 2-دارای عرق ملی 3- حمایت از مردم چرائی تشکیل سپاه آن موقع هم ارتش و هم شهربانی آسیب دیده بود. هم کلانتری ها در بعضی از شهرها مورد اشغال قرار گرفته بودند و اسلحه هایشان غارت شده بود و هم برای پادگان ها چنین اتفاقی افتاده بود. اما مهمتر از همه اینها ، نیروهای نظامی و انتظامی از نظر روانی دچار انفعال شده بودند. ارتش شاه ؛ ارتشی بود که رضا شاه آن را پایه گذاری کرده بود. ایران پیش از آن چند نیروی نظامی نظیر : بریگاد قزاق ، نیروی پلیس جنوب ، نیروهای کلنل تقی خان پسیان و ... داشت که رضاشاه آنها را جمع و به یک ارتش تبدیل کرد. ارتشی که او بنا گذاشت اصلا با اندیشه دینی ارتباط و آمیختگی نداشت ، بلکه ضد آن بود. این ارتش همه نهضت های مردمی را سرکوب کرده بود؛ مثل نهضت جنگل. حتی کلنل پسیان هم وقتی دید که اینها دارند ظلم می کنند ، از مشهد قیام کرد. ارتش زمان رضاشاه شد حافظ تاج و تخت. ارتش در زمان رضاشاه از نظر ارزش های دینی، مردمی و ملی بدتر و پلیدتر شد. ارتش اگر از این ارزش ها جدا شود ، اصلا ارتش نیست. امام دستور داد تا شورای انقلاب درباره سپاه تصمیم بگیرد (در اشاره به نقش محسن سازگارا و ادعای او که می گوید من موسس سپاه هستم سردار عزلتی می گوید که : ) واقعیت این است که عرض می کنم. فردای پیروزی انقلاب دو واحد نظامی درست شد. یکی گارد انقلاب بود که توسط دولت موقت و آقای ابراهیم یزدی تشکیل شد. اعضای مشهور این گارد آقایان محسن سازگارا، ناصر آلادپوش، هاشم صباغیان و سید محمد غرضی بودند. فرمانده این گارد هم آقای دانش آشتیانی بود. از طرف دیگر یک کمیته استقبال از امام بود که قبل از پیروزی انقلاب تشکیل شده بود که جریان های وفادار به امام و جریان های طرفدار اسلام حوزه و فقاهت آن را ایجاد کرده بودند. حزب ملل اسلامی ، هیأت های مؤتلفه اسلامی ، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ، ساتجا و سازمان فجر اسلامی این واحد را تشکیل می داد. حزب ملل اسلامی (ویکی پدیا حزب ملل اسلامی) و هیأت های مؤتلفه اسلامی بعد از پیروزی انقلاب گروه مسلحی درست می کنند و اسم آن را پاسا (پاسداران انقلاب) می گذارند و در خیابان ستارخان و اداره گذرنامه کنونی مستقر می شوند. عباس آقا زمانی معروف به ابوشریف و جواد منصوری(هر دو از اولین فرماندهان سپاه بودند) از اعضای شناخته شده حزب ملل اسلامی بودند. عباس آقازمانی معروف به ابوشریف آقای شهید شیخ محمد منتظری که در فلسطین سابقه کار مسلحانه داشت ؛ با دوستانش گروهی ایجاد و 500 نفر نیرو جمع می کند. آنها زمان بازرگان می روند فرودگاه و بست می نشینند که به لبنان که مورد هجوم اسرائیل قرار گرفته بود بروند. پایگاه اینها پادگان جمشیدیه بود. این گروه ساتجا (سازمان انقلابی توده های جمهوری اسلامی) (ویکی پدیا ساتجا) نام داشت. شهید احمد کاظمی هم از نیروهای این گروه بود. فیلم تمرینات نظامی گروه ساتجا : https://www.tabnak.ir/fa/news/836016/تمرینات-نظامی-نیروهای-منتظری-برای-مبارزه-در-لبنان شهید محمد منتظری در فرودگاه مهرآباد هنگام تسخیر هواپیما برای اعزام نیرو به لبنان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم خودش از هفت گروه مسلح و چریکی : "امت واحده" ، "گروه توحیدی صف" ، "گروه فلاح" ، "موحدین" ، "منصورون" ، "گروه توحیدی بدر (ابوذر)" و "فلق (حدید)" تشکیل شده بود. این هفت گروه به ساختمانی در شریعتی که به تیمسار کیا متعلق بود می روند و مستقر می شوند. از چهره های شاخص این سازمان می توان به محسن رضائی ، شهید محمد بروجردی ، سعید حجاریان ، محمدباقر ذوالقدر ، سردار نجات ، بهزاد نبوی ، مرتضی الویری ، مصطفی تاج زاده ، محسن مخلباف و ... اشاره کرد. حاج داوود کریمی و حاج محسن کنگرلو هم گروه کوچکی به نام "سازمان فجر اسلامی" راه اندازی کردند. البته فقط خود خود حاج داود وارد سپاه شد و آقای کنگرلو وارد اطلاعات نخست وزیری شد. این ها قبل از انقلاب در فلسطین بودند و تجربه کار نظامی داشتند. حاج داوود کریمی - فرد متمایز شده با دایره قرمز در تصویر این گروه ها هسته اولیه تشکیل سپاه شدند. بعد بین گارد انقلاب و این آقایان اختلاف پیش آمد. این چند گروه ؛ از انقلاب و رهبری ، یک تحلیل داشتند و برای همین می گفتند ما می خواهیم زیر نظر امام خمینی و شورای انقلاب باشیم نه دولت موقت. این گروه ها می گفتند دولت موقت را از نظر فکری قبول نداریم . دولت موقت هم می گفت چون هزینه های اینها را من پرداخت می کنم ، من باید اداره کنم و باید زیر نظر من باشید. نهایتا امام گفتند شورای انقلاب تصمیم بگیرد و هر تصمیمی گرفت همان کار را انجام دهید. در شورای انقلاب تصمیم گرفته شد که همه این گروه ها یک سپاه را تشکیل دهند و زیر نظر شورای انقلاب بروند. دولت موقت به رغم اکراهی که داشت ، پذیرفت که سپاه زیر نظر شورای انقلاب برود. اما خیلی از آنها ( گارد انقلاب) نیامدند و رفتند. آقای محسن سازگارا هم که در گارد انقلاب بود بعنوان رابط سپاه با دولت انتخاب شد. همچنین یک فرمانده و شش نفر عضو شورای فرماندهی برای سپاه تعیین شدند. ابلاغ اساسنامه سپاه و ابلاغ فرمانده سپاه در تاریخ 2 اردیبهشت 1358 انجام شد. آقای جواد منصوری (ویکی پدیا جواد منصوری) به عنوان اولین فرمانده سپاه از شورای انقلاب و شهید بهشتی حکم گرفت. بقیه اعضای شورای فرماندهی را هم آقایان عباس آقا زمانی معروف به ابوشریف (واحد عملیات) ، داوود شمسی (واحد مالی) ، یوسف کلاهدوز ( واحد آموزش) ، مرتضی الویری(روابط عمومی) ، علی محمد بشارتی (واحد اطلاعات و پرسنلی) و محسن رفیق دوست (تدارکات) تشکیل دادند. ادغام ارتش و سپاه (درباره موافقت ها و مخالفت ها با ادغام ارتش و سپاه سردار عزلتی مقدم می گوید :) اولین مرحله قانونی شدن سپاه در شورای انقلاب بود که اساسنامه و ساختار سپاه را تصویب کرد. دومین اقدام آمدن سپاه در قانون اساسی بود. یعنی می بایست سپاه در قانون اساسی ذکر شده باشد. در خبرگان قانون اساسی در اصل 150 و 151 در مورد سپاه سه نگاه وجود داشت : یک نگرش این بود که سپاه موقت است و نباید بیشتر از زمانی که ارتش اصلاح شود و جا بیفتد ، وجود داشته باشد. بنابراین لازم نیست در قانون اساسی سپاه را بیاوریم. سپاه باشد اما بر روی ارتش تکیه کنیم و زمانی که ارتش را متناسب با ارزش های انقلاب کردیم سپاه را منحل کنیم یا سپاه در ارتش ادغام شود. نگرش دوم این بود که ما باید یک ارتش مکتبی داشته باشیم. ارتش مکتبی می تواند حافظ انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن باشد و این ارتش مکتبی باید از بنیان ساخته شود. بنابراین ما سپاه را در قانون می آوریم اما ارتش را موقت می کنیم که در آینده بتوانیم ارتش را داخل سپاه ببریم. دیدگاه سوم این بود که ما باید ارتش را برای حراست از مرزها و کیان کشور داشته باشیم ، اما یک نیروی نظامی ذو وجهتین هم می خواهیم که بتواند از انقلاب و دستاوردهای آن حمایت کند. نهایتا این نگرش بود که رای می آورد و سپاه به عنوان یک ارتش مکتبی که وظیفه اش حفظ انقلاب و دستاوردهای آن است در قانون اساسی تصویب می شود. ادامه دارد ... ============================== پ.ن 1 : توجه به اینکه ممکن بود که برخی نام های اشخاص یا نهادها ؛ برای دوستان غریب و ناآشنا باشد ، صفحه ویکی پدیا مرتبط با این نام ها رو بصورت لینک در متن اضافه کردم. پ.ن 2 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  19. 1 پسندیده شده
    لايه هاي پنهاني جنگ حسین کامل داماد صدام: وقتي خرمشهر آزاد شد به حدي فشار روحي بر صدام زياد بود که در 24 ساعت اول يک پزشک دائما بالاي سر صدام بود. صدام حسين رئيس جمهور مخلوع عراق همراه با ديگر متحدان عرب و غربي خود با هدف سرکوب انقلاب اسلامي ايران و تجزيه آن - که آن را از اهداف همه اعراب اعلام کرد - بر اين کشور آتش گشود. چنانکه طارق عزيز معاون نخست وزير وقت عراق اعلام مي کند که "چند ايران کوچک بهتر از ايران واحد است و ما از شورش قوميت هاي مختلف حمايت مي کنيم و همه سعي خود را در تجزيه ايران به کار خواهيم بست". اين سخنان درحالي است که "طه ياسين رمضان" نخست وزير وقت عراق دليل حمله به خاک ايران را تنها به خاطر قرارداد 1975 و يا چند صد کيلومتر و نصف اروند رد کرده و اعلام مي کند" اين جنگ به خاطر سرنگوني جمهوري اسلامي است". صدام حسين با حمله غافلگيرانه به ايران در 31 شهريور 1359 و اشغال خرمشهر که از آن به «مرواريد شط العرب» تعبير مي نمود، خود را بر قله پيروزي متصور کرده و گمان مي کرد که چند روز ديگر نهار را در تهران صرف مي کند! اما نيروهاي عراقي با مقاومت 45 روزه ده ها تن‌ از نيروهاي‌ سپاه‌ و بسيج‌ و مردم‌ محلي‌ مواجه شد که با کمترين‌ سلاح‌ و مهمات‌ و تا آخرين توان خود ايستادگي کردند. ايستادگي همه جانبه مردم ايران همه رؤياهاي صدام را به عنوان " ژاندارم منطقه " فروپاشيد به طوري که حسين الکامل- داماد صدام- شرايط روحي صدام را به هنگام فتح خرمشهر توسط نيروهاي ايراني بسيار بد توصيف کرده و مي گويد: "وقتي خرمشهر آزاد شد به حدي فشار روحي بر صدام زياد بود که در 24 ساعت اول يک پزشک دائما بالاي سر صدام بود". با فتح خرمشهر به دست رزمندگان اسلام ستون فقرات ارتش عراق در هم شکست و کشورهاي غربي به خصوص آمريکا، فرانسه ، انگليس ، آلمان و حاميان عرب صدام که تا آن زمان در صدد از بين بردن انقلاب اسلامي ايران، به وسيله عراق بودند؛ از آن پس با فتح خرمشهر، تمام توان خود را براي جلوگيري از سقوط صدام به کار بردند. خدمات تسليحاتي و اطلاعاتي غرب به عراق در جنگ عليه ايران آمريکا و کشورهاي اروپايي براي متوقف کردن گسترش انقلاب اسلامي به جهان عرب به خصوص حوزه خليج فارس که بزرگترين تأمين کننده منافع آنان در خاورميانه مي باشد، تمام تلاش و قواي فکري و نظامي خود را در اين راه منسجم کردند، تا جايي که حتي در تجهيز و تشويق عراق به استفاده از سلاحهاي کشتار جمعي و شيميايي چيزي فروگزار ننمودند. سازمان ملل متحد طي گزارشي به کمک هاي کشورهاي غربي به برنامه هاي تسليحاتي عراق اشاره مي کند و مي نويسد: « عراق تسليحات خود را از 150 شرکت آلماني ، آمريکايي و انگليسي تهيه کرده است. بر اساس گزارشها ، دولت عراق از سال 1975 توسط 80 کمپاني آلماني ، 24 شرکت آمريکايي و حدود 12 شرکت انگليسي و چند شرکت سوئيسي ، ژاپني، ايتاليايي، فرانسوي، سوئدي ، برزيلي و آرژانتيني تجهيزات دريافت کرده است. آلمان بيشترين کمک را به برنامه اتمي با 27 شرکت و آمريکا با 24 شرکت انجام داده اند.» نخستين اقدام آمريکا در حمايت آشکار از صدام حذف نام عراق از فهرست کشورهاي مظنون به حمايت از تروريسم بين المللي در فروردين 1361 بود تا از اين پس عراق استحقاق دريافت کمک هاي ايالات متحده را داشته باشد. آمريکا به پيشنهاد ويليام کيسي( رئيس وقت سيا)، تحويل بمبهاي خوشه اي به عراق را در اولويت قرار داد. بمبهاي خوشه اي موسوم به چرخ گوشتهاي هوايي، کار آمدترين سلاح براي در هم شکستن امواج انساني به شمار مي روند. چنانچه اين بمبها درست عمل کنند مي توانند در وسعتي به اندازه 10برابر زمين فوتبال هر کسي را کشته يا زخمي کنند. شبکه تلويزيوني ABC آمريکا در برنامه اي اعلام مي کند که صدام حسين از يک شرکت آمريکايي به نام« آل کولاک» در بالتيمور، بيش از 500تن ماده شيميايي به نام « فيودي گليکول» خريداري نموده که اين ماده در صورت مخلوط شدن با اسيد کلريدريک به گاز خردل تبديل مي شود.» همچنين اين شبکه فاش مي کند : يک شرکت خصوصي آمريکا در دهه 80 با گرفتن مجوز از طرف وزارت بازرگاني آمريکا نمونه هايي از مواد بيولوژيکي و ميکروبي را به عراق صادر کرده اند که اين مواد از نوع ضعيف شده نبوده و قادر به توليد مثل بوده اند. در ميان آنها ميکروب سياه زخم، طاعون و همچنين يک باکتري سمي به نام « ستريديوم باتوليني» به چشم مي خورد.» ايالات متحده آمريکا علاوه بر ارائه مشاوره هاي نظامي گسترده به عراق ، مانع از ارسال تسليحات خريداري شده ايران که قبل از انقلاب هزينه آن پرداخت شده بود، مي شد به طوري که وزارت دفاع آمريکا 110 ميليون دلار براي خريد 11 فروند هلي کوپتر شنوک 47-س ايتاليايي پرداخت تا اين هلي کوپترها که به سفارش شاه ايران با 425 ميليون دلار خريداري شده بود به دست ايران نيفتد. پيوند ماهواره اي در صدر توافقات بلند مدت عراق و آمريکا بود و در مورد تحرکات نيروي هوايي ايران نيز اطلاعات با ارزشي در اختيار ارتش عراق قرار مي گرفت. اين اطلاعات را آواکس هاي آمريکايي مستقر در رياض، به کمک پرسنل آمريکايي از منطقه نبرد جمع آوري مي کردند. در همين راستا مجتمع پيشرفته و پرهزينه اي در بغداد ساخته شد تا اطلاعات مستقيما از ماهواره دريافت شده و پردازش بهتري از اطلاعات بر روي عکس ها صورت گيرد. با واگذاري راديوهاي کد گذاري شده به خلبانان عراقي، آنها امکان ارتباط مستقيم با افسران مستقر در کشتي هاي آمريکايي حاضر در خليج فارس را داشتند. اين روابط روزانه باعث شد تا هواپيماهاي عراقي بتوانند نفتکش ها و کشتي هاي تجاري به مقصد ايران را شناسايي کنند. آمريکا نه تنها به طور پنهان جزو حاميان اصلي عراق در استفاده از سلاحهاي شيميايي و ميکروبي در جنگ عليه ايران بود بلکه از تصويب قطعنامه هاي سازمان ملل بر عليه عراق در استفاده از اين نوع سلاحها، جلوگيري کرده و حتي در مواقعي اين حمايت را آشکارا بيان مي نمود. چنانکه "ريچارد مورفي" معاون اسبق وزير امور خارجه آمريکا اعلام مي کند: « تا زماني که عراق از سلاحهاي شيميايي در دفاع از خاک خود و در مقياس محدود استفاده مي کند توسلش به اين سلاح " قابل درک" است. از سوي ديگر حتي شوراي امنيت تحت فشار آمريکا درخواست ايران را براي استقرار هيأتي دائمي در تهران جهت بررسي و گزارش موارد کاربرد سلاحهاي شيميايي رد کرد. "سرلشگر وفيق السامري" مسئول اسبق بخش ايران استخبارات عراق در مصاحبه اي اعتراف مي کند: هفته اي سه روز و گاهي تمام طول هفته را به سفارت آمريکا در بغداد مي رفتم و از آنها پاکتهاي سياه رنگي مي گرفتم که حاوي اطلاعات ماهواره اي از آخرين تحولات جبهه ايران بود. او در کتاب « ويراني دروازه شرقي» در مورد اطلاعات ماهواره اي مي گويد: اين عکسها به گونه اي بود که ما به راحتي مي توانستيم تصاوير سربازاني که در پادگان هاي ايران در حال آموزش هستند را مشاهده کنيم، حتي کسي که در رژه دست و پايش را به اشتباه حرکت مي داد در اين عکس ها مشخص بود. هنگامي که کارخانه هاي سيمان را بررسي مي کرديم تعداد کيسه هايي که در روي کاميون ها قرار داشت را به راحتي شمارش مي کرديم، در عين حال ماهواره ها نتايج حملات هوايي و موشکي را نيز گزارش مي کرد. وي در بخشي ديگر از اعترافاتش به نقش شوروي سابق در ارائه اطلاعات اشاره مي کند و مي گويد: با پرداخت 2 هزار دلار به يک افسر اطلاعاتي روس تمام اطلاعاتي که در باره ايران مي خواستم به دست آوردم. چالز فيليپ ديويد در کتاب «جنگ خليج فارس؛ توهم پيروزي» مي نويسد: شوروي با 61% بزرگترين تأمين کننده نيازهاي تسليحاتي عراق است. "حسين الکامل" داماد صدام با سفر به بروکسل، طي امضاي قراردادي با دکتر جرالد بول -که با حمايت پنتاگون بر روي پروژه ساخت بزرگترين توپ دنيا(HARP) در دانشگاه مک گيل کانادا به فعاليت مي پرداخت- سفارش ساخت چهار سوپر توپ را با هزينه ده ميليون دلار داد که نمونه اوليه آن داراي لوله توپي به طول 56 متر و کاليبر 350 ميليمتر بود و طول لوله ها 107 متر و قطر دهانه آنها يک متر بود و در هر بار شليک گلوله اي حاوي ده تن مواد منفجره را پرتاب مي کرد و سه توپ ديگر تقريبا سه برابر اين توپ بودند. ساخت اين توپ با نام « بابل» در دامنه يک کوه در عراق آغاز شد. در رأس کشورهاي اروپايي حامي جنايات جنگي صدام کشور آلمان قرار دارد، چندان که در توسعه و تجهيز عراق به سلاحهاي شيميايي مقام نخست را داراست. ساخت مجتمع سامره عراق به عنوان «بزرگترين کارخانه سلاح شيميايي جهان» در کارنامه تسليحاتي اين کشور به چشم مي خورد. شرکت آلماني « کارل کولمب» در مجتمع سامره 6 خط توليد سلاح شيميايي به نام احمد، محمد، عيسي، عاني، مداي و قاضي را ايجاد کرد که اولين آنها در سال 1983(1362ه.ش) و آخرين آن در سال 1986(1365ه.ش) تکميل شد. از گاز خردل و اسيد پروسيک تا گازهاي عصبي سارين و تابون در اين کارخانه توليد مي شد و در خمپاره، راکت و گلوله هاي توپ جاسازي مي شدند. يک شرکت بلژيکي نيز به نام« سيکس کو» طي 4 سال 17 پايگاه هوايي و چند مقر نظامي در عراق ايجاد کرد. پروژه هاي "عکاشات" و "القائم" که از بزرگترين کارخانه هاي آمايشي و توليد فسفات در جهان بود توسط "سايبترا" کنسرسيوم بلژيکي بنا شد. "کارلوس کاردوئن" رئيس صنايع "کاردوئن" که با همکاري شرکتهاي آمريکايي فعاليت مي کرد، به تشويق مقامات ارشد شيلي به خصوص "ژنرال پينوشه" ديکتاتور سابق شيلي مقادير زيادي "زيکونيوم" را از آمريکا براي ساخت بمبهاي خوشه اي وارد و آنرا براي عراق ارسال کرد. فرانسه در ژانويه 1981، تحويل 60 فروند ميراژ F1 مجهز به موشک را که پيش تر به عراق متوقف شده بود از سر گرفت . هچنين در سال 1982( 1361 ه.ش) به دنبال خروج ديپلمات هاي فرانسه از تهران اين کشور اقدام به تحويل 5 فروند هواپيماي سوپر استاندارد مجهز به موشک هاي اگزوست به عراق کرد. در سال 1986 سازمان هاي اطلاعاتي فرانسه بر آورد کردند که اگر فرانسه سه هفته از ارسال کمک به عراق خودداري کند اين کشور شکست خواهد خورد. همزمان با تکميل رآکتورهاي هسته اي عراق توسط فرانسه، برزيل در سال 1979 جهت همکاري هاي هسته اي قراردادي ده ساله با عراق امضا کرد که بر اساس آن برزيل متعهد بود که مقادير زيادي اورانيوم طبيعي و غني شده با درصد کم، تکنولوژي هسته اي، تجهيزات و آموزش مربوطه را در اختيار عراق قرار دهد. معامله 6/1ميليارد دلاري طرح ولکان يکي ازشيرين ترين معاملات فرانسه با عراق بود. با خريد 83 توپي که موضوع قرارداد بود، عراق از شرکت فرانسوي TRT يک فيوز فوق العاده و پيچيده اي خريد که با نصب آن بر روي دماغه خمپاره، موجب مي شد تا خمپاره قبل از رسيدن به زمين منفجر گردد و تا يک کيلومتري همه موانع را درو کند. پس از بمباران شيميايي مناطق مختلف جنگي توسط عراق، مأموران سازمان ملل يکي از نمونه هاي بمب شيميايي عمل نکرده را در منطقه يافته و آن را ساخت کشور اسپانيا اعلام مي کنند. عراق 9 ميليون مين ضد نفر به ارزش 225 ميليون دلار را از شرکت «والسلا» که 50درصد آن تحت مالکيت شرکت فيات است خريداري کرد و آن را درجنگ عليه ايران به کار بست. بر اساس اسنادي که شرکت «اسنياتچينت »-که از مراکز هسته اي ايتاليا و وابسته به گروه فيات است- ارائه کرده است، اين شرکت با فروش چهار آزمايشگاه هسته اي و سه سلول داغ به کميسيون انرژي اتمي عراق موافقت کرده است. به اعتقاد "ويلسون" مدير بخش فيزيک دانشگاه هاروارد اين پروژه ايتاليايي سالانه 8 کيلو گرم پلوتونيوم در اختيار عراق قرار مي داد که براي توليد يک بمب اتم کافي بود. درست چند روز قبل از حمله صدام به ايران، عراق اعلام کرد که ايتاليا را به عنوان شريک عمده و اصلي خود براي تجهيز نيروي دريايي عراق و تربيت پرسنل عراقي انتخاب کرده است. همچنين مقرر شد 1200 افسر نيروي دريايي عراق در ايتاليا دوره ببينند. اين ترجيح دادن ايتاليا بر فرانسه و شوروي يک دليل استراتژيک داشت نه فني؛ عراق مي خواست باشگاه حاميان بين المللي خود را توسعه و تقويت نمايد. شرکت سوئيسي به نام شرکت مهندسي « آلسا الوسوئيس» واحد توليدي خاصي در کارخانه "القائم" عراق ايجاد کرد تا با استخراج نمک هاي فلوئور، فلوئور آمونيم از اسيد فسفريک مايع بدست آورد که اين ماده در ساخت بمب اتم کاربرد دارد. در سال 1987(1366) برنامه هاي تسليحاتي عراق شتاب بي سابقه اي پيدا مي کند. شرکتهاي بزرگ توليد کننده باروت جنگي در اروپا که شامل 13 شرکت از کشورهاي سوئد، هلند، ايتاليا، بلژيک، سوئيس، آلمان، فرانسه، اسکاتلند، فنلاند مي شدند تمام تلاش خود را براي جلوگيري از توقف جنگ به کار بردند، چراکه به برکت اين جنگ چرخ کارخانه هاي آنها سرعت بيشتري مي گرفت. بخشي از همکاري برخي کشورهاي عربي در جنايات صدام برخي از کشورهاي عربي آنچنان کمر همت در حمايت از صدام بسته بودند که با مرور برخي اسناد تاريخي و گزارشات گمان مي رود در ارائه کمکهاي مالي ، نظامي و... از يکديگر سبقت مي گرفتند. چندان که افتخار شليک اولين گلوله در جنگ عراق عليه ايران نصيب ملک حسين شاه اردن مي شود که او از داخل يک تانک به طرف ايران اولين گلوله را شليک کرده و به نمايندگي از سران کشورهاي عرب، شروع جنگ را به صدام تبريک مي گويد! در طول جنگ تحميلي عراق عليه ايران، کشور کويت نه تنها خاک و پايگاههاي هوايي خود را در اختيار عراق گذاشت بلکه 15ميليارد دلار پول نقد به عنوان وام بلاعوض به عراق داد و اين علاوه بر نفتي است که کويت براي عراق صادر مي کرد. در طول دهه 80 حسني مبارک رئيس جمهوري مصر حدود 5/3 ميليار دلار موشک و تسليحات به عراق فروخت. مبارک در ملاقات خود با بوش( بوش پدر) در سال 1986(1365ه.ش) مصر را به کانالي براي صدور انواع فناوري هاي موشکي ناتو - که شرکت هاي پوششي اروپا به بغداد قاچاق مي کردند- تبديل ساخت. خبرگزاري رويتر به نقل از " فهد "عنوان مي کند که ارزش اعتبارات ، وام هاي بي بهره و ساير کمک هايي که به شکل محموله هاي نفتي يا تجهيزات به عراق به عمل آمده بيش از 5/27 ميليارد دلار است. علاوه بر اين يک ماه پيش از آغاز جنگ زمامداران عربستان سعودي به هنگام استقبال از صدام، گزارش کاملي از وضعيت اقتصادي، نظامي و اجتماعي ايران و حتي تعداد نفرات ارتش ، مواضع و تجهيزات قابل بهره برداري نظامي ايران و اطلاعات محرمانه جمع آوري شده توسط دستگاههاي سري آمريکا را به صدام دادند. "جعفر نميري" رئيس جمهور وقت سودان در مصاحبه با مجله " اليوسف" چاپ قاهره اعلام کرد: "اعزام نيرو به عراق از تصميمات کنفرانس سران عرب مي باشد"؛ در همين راستا علاوه بر سودان که صدها تن از سربازان ارتش خود را در سال 61 به جبهه هاي جنگ عليه ايران اعزام کرد، يمن نيز تيپ پياده «العروبه» و اردن نيروي «اليرومک» را به کمک عراق گسيل داشت. "طه ياسين رمضان" معاون نخست وزير اسبق عراق حضور 14 هزار نيروي عربي را در جبهه عراق تأييد مي کند که از کشورهاي مصر، اردن، تونس، سودان، مراکش و يمن تشکيل مي شدند. منبع: راویان برگرفته از سایت :http://www.sabokbalan.com/newsagency/print.php?nid=813
  20. 1 پسندیده شده
    این مطلب در چند تاپیک عنوان شد که برای هر ادعایی در هر زمینه ای هر شخصی حتما مدارک، اسناد، شواهد، یا حداقل مطالعات و روابط علی و معلولی! و دیگه کم کمش تحلیل قرینه به اطلعات حداقلی که اون فرد را به اون نتیجه/اتهام/قضاوت/... رسونده را بیان کنه تا دوستان دیگه هم استفاده کنند والا کلی انجمن و اکانت توییتر و اینستاگرام و فیسبوک هستند که هر روز ده ها بار چنین دست «یافته های مشعشعی» را تکرار میکنند و ضریه صدهزار نفری پای پست و کامنت و لایک دیگران میخوره. و اما چون لازم هست اول یک جوالدوز!!! به خودمون بزنیم من سابقه تاریخی و قربانیان این شیوه و خواسته انجمن را عنوان میکنم: دوستانی که قدیمی هستند حتما یادشون هست که این انجمن چندین موج "کوچ" داشته. از کوچ برخی متخصصانش تا مدیرانش تا مطلعانش! و ... یکی از این کوچها (کوچ دو ماقبل آخر شاید بشه گفت یکی از بزرگترین کوچها یعنی کوچ برخی مدیران ) کوچی بود متشکل از دوستانی که در انجمن (وقتی همه خیلی جوان تر بودیم و سر ذوق و انگیزه و هیجان) اخباری خاص از زاویه های پنهان تولید تسلیحات داخلی و توان رزمی و برخی طرح ها و ... را با توجه به استناد روابط و اخبار پشت پرده و ارتباط با خواص! و ... بیان میکردند در قالب تاپیک و پست و ... که اتفاقا دوستان یادشون میاد بسیار هم استقبال میشد و باعث بحثهای پی در پی و پرشور و گرمی و تحرک در انجمن میشد. گذشت و گذشت تا بعد از یک مدت جریانی شروع شد که در مقابل چنین پستهایی با احتیاط شروع کردند به درخواست مستندات و شواهد و مدارک و کم کم حتی کار به جدل هم کشیده شد که صرف "من شنیدم" و "به من گفتند" و "من اطلاع دارم" و "فلان جا گفته و دیدم" و ... برای برخی اخبار و خبرها و قضاوتها و ... کافی نیست و حتما باید سند و مدرک و شاهدی ارائه بشه والا هیچ ارزشی نداره اون خبر و تحلیل حتی. این موج از مطالبه و درخواست از بی اعتنایی و طرد چنین اخباری رسید به حتی مقابله منفی که نهایتا با برخی دلخوریها منجر به اون "کوچ" شد. در حقیقت به هر حال این منطق در انجمن پذیرفته شد و حتما دوستان به یاد دارند که عبارت «سندش کو» یک عبارت کثیر الاستفاده! در انجمن محسوب میشد در بسیاری از مواجه ها. خلاصه اینکه چه دلیل وجود داره حالا همین روند در باقی حوزه ها نادیده گرفته میشه؟ تازه اون جریان در حوزه نظامی بود که مخاطبان محدود و خاصی داشت و قطعا اطلاعات و اسناد کمتر در دسترس بودند ولی وقتی در یک حوزه سیاسی و اقتصادی ادعایی میشه چرا نباید لااقل براش یک "تحلیل شخصی" مبتنی بر مطالعه حداقلی (سند و مدرک بماند) براش ارائه بشه تا تمایز انجمن با اینستاگرام و کامنتهای توییتری حفظ بشه؟! حالا این در موارد عادی و اظهار نظر هست، گاهی که چنین پستهایی ابزار "قضاوت قطعی" و "نسخه پیچی" و "پایه ادعاهای دیگه" هم میشه.
  21. 1 پسندیده شده
    اطلاع دارید که خودکفایی در گندم یا نهاده دامی وابسته به آب هست و ممکنه به خاطر تغییرات اقلیمی یا عوامل بیماری زا و آفت و دولت! ... یکسال محقق بشه و چند سال محقق نشه. هرچند حاکمیت همیشه به دنبال قطعیت یافتن این امر بوده (با تخصیص منابع متعدد از صندوق ذخیره برای اجرای طرح های آبی و بذری و تحقیقی و ... در غرب و جنوب غرب و جنوب شرق کشور از صندوق توسعه ملی ) ولی همیشه دولتها با بهانه های مختلف (مگر مغز خر! خوردیم در گندم خودکفا بشیم وقتی ارزانترش در دسترس هست!، مگر دیوانه ایم که در نظام جهانی فعلی در همه چیز خودکفا بشیم، چه کاریه وقتی میشه پول نفت داد و راحت خرید و بهترش را در اختیار مردم گذاشت که به به چه چه کنند ما را و دم تاجران را هم ببینیم؛ بریم بشینیم با کشاورز چک و چونه بزنیم و .... ) سنگ اندازی کردند و میکنند. از بنزین و تایرش گرفته تا کلزا و نهادش. دوره "اینها" گذاشتن اول تحلیلهای اینچنینی و به سان صف نانوایی و درون تاکسی "کار، کار خودشون هست" همه تحلیلها را اینگونه سرهم آوردن نتیجش میشه اینکه 40 سال هست تمام رانت خوراان و ویژه خوراان و وزیران و مدیران فاسد ذیل همین عبارات به ریش همه میخندند چون مطمئنا هیچوقت با این دست تحلیلها نه مقصر واقعی پیدا میشه و نه اصلاحی صورت میگیره چون نهایتا: کار کار خودشونه (حالا این خودشونه کی هست؟ برید پیدا کنید خودشونه دیگه) در هر مورد از موارد ادعایی (نهاده، لاستیک، روغن، مرغ ) اگر اطلاعات و مدارک و اسنادی دارید یا تحلیلی به پشتوانه شواهد اینچنینی و یا حداقل مطالعه ای مبسوط؛ لطف کنید دقیق عنوان کنید تا ببینیم قدم به قدم اول میرسیم به کی و کجا (حتی اگر نهادهای حاکمیتی (ولی قاعدتا با تشریح ترتیبات اجرایی و ارتباطی)) تا مقصر واقعی را ما هم کشف! کنیم و ببینیم نهایتا اگر قضاوت قطعی (کار، کار خودشونه) هم صادق بود چطور اینطور! کار میکنند. نهایتا این برای چندمین تاپیک هست من عنوان میکنم، لطفا دوستانی که یک ادعایی میکنند حتما مستندش کنند. چراییش را هم گفته بودم میگم (به دلایل تاریخی عمدتا!) که در ادامه در پستی جداگانه عنوان میکنم من بعد همون را در هر تایپیکی که نیاز هست پست میکنم.
  22. 1 پسندیده شده
    مستعان ... اقارب ... بگذریم ... 4 بار رونمایی از اف 5 های اسقاطی با نام های مختلف ، همه از شاهکارهای همین نظامی هاست ...
  23. 1 پسندیده شده
    بی خیال f5 این هواپیما زمان خودشم چیز مالی نبوده الان که دیگه شصت سال گذشته
  24. 1 پسندیده شده
    با این همه هزینه و وقت حداکثر و در بهترین حالت یه چیزی تو مایه های میراژ2000یا کفیر داریم بهتر نیست حالا که قراره از نو محاسبات و هزینه و ...بشه یه طرح جدید یا به روزتر کار بشه؟
  25. 1 پسندیده شده
    راهکارش استفاده از کانارد هست که البته باعث پیچیدگی ساختش میشه الخصوص که باید با کامپیوتر کنترل بشه که مزیت سادگی ساخت و کمی هزینه تولید رو تا حدودی تحت الشعاع قرار میده حالا سوای این بحث که ما توانایی عملیاتی کردن کانارد رو روی تایگر داریم یا نه