برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on شنبه, 9 اسفند 1399 در همه مناطق
-
2 پسندیده شدهنخستین تصاویر از پهپاد کمان-22 برد: ۳۰۰۰ کم مداومت پروازی: بیش از ۲۴ ساعت
-
2 پسندیده شدهدر پاسخ به سئوال جناب @GAHERRRR مراحل شلیک خسارات از دید دوربین منافقین
-
2 پسندیده شدهبسم ا... ویدئوی موشک باران پادگان های منافقین در خاک عراق عملیات رضوان https://www.aparat.com/v/xOhfd پی نوشت : تجمیع سه تاپیک مشابه عملیات رضوان و مطالب مرتبط با موشکباران مقرهای منافقین ، پنجم اسفند سال 1399 خورشیدی
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس سرگردنه شده بودیم راهزن سر گردنه ؛ البته مجبور بودیم به این کار. از روزی که نام گردان روی ما گذاشته بودند ، رهایمان کرده بودند به امان الله. نه نیروئی ، نه تجهیزاتی ، نه امکاناتای و نه حتی سرکشی ای ... حالا ، خودمان و خلبانان مان را می شد توی چادرها وسط ظل گرمای جنوب استراحت داد ، لابراتوارها را باید کجا می گذاشتیم توی این برهوت ؟ شانس مان گل کرد و دو کانکس دبش آورده بودند برای طرح قدسی ها ، اما از خوش اقبالی ما ، راننده ها آدرس را اشتباهی آمده بودند. وکیلی با آن لهجه غلیظ اصفهانی اش زنگ زد که چکار کنم اینها را ؟ فی الفور ، سر از پا نشناخته ، جواب دادم : خب بنده خدا ، شانس در خانه آمده ، پیاده شان کن. بگو طرح قدس همین جاست. مهر تحویل را هم موقعی بزن که کار از کار گذشته باشد. وکیلی هم همین کار را کرد. چقدر این مهر روزهای بعد برای مان دردسر آفرید. اما به آن می ارزید که لابراتوارهایمان سر و سامانی بگیرد. این راهزنی از آن روز برایمان شد یک راهبرد. پروژه بعدی مان ، قاپیدن سوله بیت الزهراء مربوط به فرماندهی نیرو بود. [ ] سوله را باز کرده بودند که ببرند ، اردوگاهی ، پادگانی ، جایی ... نمی دانم. اما دو سه ماه روی زمین مانده بود دست نخورده. به فکر مان رسید آن را هم قاپ بزنیم. چون آنکه منار می دزدد ، اول فکر جایش را می کند ، نقشه فوندانسیون آن را برای بچه ها در اهواز فرستادم و گفتم مشغول شوید تا خودش برسد. عوامل ام توی فرماندهی ، خود بچه های ستاد بودند. قریشی و دیگران ، همه با هم دست به یکی کردند ، تا از این لحاظ ما را از محرومیت درآورند. می دانستند زینب بلاکش هستیم. خلاصه افتادم به جعل امضاء . چقدر هماهنگی می خواست تا دو دستگاه تریلی گیر بیاوریم، حکم مجوز بگیریم و توی وسط روز آن را از دژبانی رد کنیم. به جای فرمانده نیرو هم ، خودم روی مجوز امضاء کردم. به اهواز که رسید بچه ها به سرعت آن را علم کردند تا کسی به فکر برگرداندنش نیافتد. کار که به سرانجام رسید ، این بار طوفانی به پا شد ، سخت تر از طوفان های باد و خاک که هر روز چادرهایمان را توی اهواز بلند می کرد. جلودار طوفان "رضا حیدری بود". او را که رد کردیم "زرگر" مرا از ستاد فراخواند که چرا این کار را کردی؟ - نیاز داشتیم. - همین؟؟!! - ریخته بود روی زمین ، صاحاب نداشت. گفتیم اسراف نشود ، زدیم به زخم مان. - این یعنی دزدی از حوزه فرماندهی. - من خودم از حوزه فرماندهی هستم. دزدی از خودمان بی معنی است. خلاصه ما را بردند پیش فرمانده نیرو ، برادر حسین دهقان. او ریش سفیدی کرد تا یه جورایی ما را از فشار درآورد. آنها که کوتاه آمدند ، گفتم : حالا که به حمدالله به خیر گذشت ، حاجی جان ! یک ژنراتور برق فلان جاست ، برداریم برای پهپاد ؟ کارد می زدیم ، خون شان در نمی آمد. - چقدر پر رو هستی ، دزدی کردی ، اضافه هم میخواهی ؟؟!! این را همه با هم گفتند. توضیح دادم که ما یک موتور برق یاماهای کوچک داریم که برای سشوارها،برای فایبرگلاس ها، برای چه و چه ، کم جان است ... برادر دهقان که می خواست از شرمان خلاص شود ، به " نیلفروشان" یک نامه نوشت تا یک دستگاه موتور برق CVA28 به ما بدهند. راوی : عبدالمجید مختار زاده * * * * * خلبانِ غوّاص قدیمی تر از من بود و پروازهای فراوانی نیز انجام داده بود. اما به گمانم هنوز تجربه لازم را نداشت. دوست عزیزم برادر حداد را می گویم. من به همراه ایشان تیم جلو بودیم. از داخل نی زارها تقریبا از کمین های دشمن هم گذشتیم و به انتهائی ترین نقطه هور رفتیم. اما آنجا یک آبگرفتگی بزرگ پیشروی مان را سد کرد ؛ منطقه L مانند بود و شانس آوردیم که در آنجا توی روز هیچکس ، نه از ما و نه از دشمن ، ترددی صورت نمی گرفت. اما برای عکسبرداری منطقه بسیار مناسبی بود. بعد از اینکه تیم عقب ، هواپیما را برایمان فرستادند ، حداد آنرا گرفت و مشغول عکسبرداری از منطقه تحت اشغال دشمن شد. اما موقع برگشت ، هر کاری کرد نتوانست آنرا برگرداند. تا آمدم بجنبم و هواپیما را از او تحویل بگیرم ، یهو موتور خاموش شد و هواپیما ، پنجاه شصت متر آن سوی ما و درست در منطقه تحت اشغال عراق توی آب افتاد و توی هور ، ولوو ماند. سابقه نداشت در چنین شرایطی از خیر هواپیما بگذریم. چاره کار فقط برگرداندن آن بود. برای همین برادر خرم از تیم عقب خودش را به ما رساند تا به کمک یکی از ما توی آب برویم. نفر اطلاعاتی همراهمان پیشنهاد داد چون یکی از مقرهایمان همین نزدیکی است ، به آنجا رفته و لباس غواصی تهیه کنیم. فکر خوبی بود. ماندن هواپیما روی آب، خطر نفوذ آب به داخل دوربین را داشت. برای همین عجله کرده و پس از تهیه لباس غواصی ، من و خرم آنها را پوشیده و توی آب رفتیم. کوچکترین سر و صدائی می توانست توجه عراقی ها را جلب کند. ما بیشتر نگران هواپیما و اطلاعات درون آن بودیم تا خودمان. توی آب ، با آن لباس های غواصی، جز اینکه هواپیما را آرام آرام به سمت مواضع خودمان هل دهیم. چاره دیگری نداشتیم. این کار زمان زیادی برد اما هم خودمان سالم برگشتیم و هم هواپیمایمان. تا آمدیم کناری نفس تازه کنیم ، یهو از توی سنگری که احساس می شد هیچ جنبنده ای توی آن نباشد ، یک نفر اسلحه به دست با لهجه غلیظ عربی گفت : ایست. تکان نخورید. مانده بودیم ، اگر عراقی است چرا فارسی دستور می دهد ؟ اما چیزی نگفتیم تا بیشتر بدانیم. خودش با دستپاچگی گفت : عراقی هستید ؟ نفر اطلاعاتی گفت : پدر آمرزیده اگر عراقی هستیم چرا فارسی با ما حرف می زنی ؟ یهو پرخاش کرد : مگه منافقین عربند ؟! من گفتم : حالا چرا داری بحث می کنی ؟ خیر ما عراقی نیستین و ایرانی ایم و از نیروهای اطلاعات. این بار به حالت هجومی ایستاد : معلوم شد دروغ می گوئید. بچه های اطلاعات توی این وقت روز بیرون نمی آیند. درست می گفت. کار بچه های اطلاعات عموما شب ها صورت می گرفت. به لباس های غواصی مان که نگاه کرد ، ادامه داد : ها ، وُلِک فهمیدم. از زیر آب آمده اید به جاسوسی. حالا توی این گیر و ویر مانده بودیم ، خستگی مان را در کنیم یا برای این داداش اهوازی مان ، از پهپاد ، از عکسبرداری و پرواز بگوئیم. به او گفتم : برادر کار خودت را بکن و ما را ببر به اسارت. ما هم داریم همانجا می رویم. یکی از همراهان جلوتر رفت و با حوصله کل ماجرا را گفت. باور کرده یا نکرده رهایمان کرد به امان خدا. آن طرف تر باز همین آش بود و همین کاسه. به این یکی گفتیم که خلبان هستیم. گفت اگر خلبان هستید پس چرا لباس غواصی تن تان است. تقصیر آنها نبود. گیر لباس های غواصی مان بود. بعد از کلی توضیحات وقتی او هم رهایمان کرد ، با خود گفتیم لخت باشیم بهتر از این است که لباس غواصی کار دست مان بدهد. لباس های غواصی را درآوردیم و همان طور لخت به قرارگاه برگشتیم. این بار بچه های خودمان، با دیدن ما زدند زیر خنده و متلک و تا روزها ول کن مان نبودند. راوی : محمد اردلان ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند
-
2 پسندیده شدهباسلام این شریک استراتژیک و چیزای دیگه بیشتر یجور بازی با الفاظ سیاسی محسوب میشه و در عمل همیشه پوله که حرف آخرو میزنه !
-
2 پسندیده شدهبرنامهی هستهای ایران و راهبرد توسعهی تسلیحات فضاپایهی ایالات متحده مقدمه پیش از وارد شدن به بحث لازم است بیان شود که رهیافت مدیریتی در مسائل دفاعی در سطح کشورها، غالبا از جنبهی فرماندهی و کنترل نگریسته میشود و در این حیطه، مسائل موشکی در سطح راهبردی آن قرار میگیرند. اما زمانی که از جنبهی تولید موشک یا استفاده از توان نظامی به خصوص موشکی به عنوان بازدارندگی در سیاست خارجی نگریسته شود، موضوعات از حیطهی فرماندهی و کنترل خارج شده و جنبهی سیاسی با ابعاد وسیع افکار عمومی، اقتصاد، حکمرانی و امور خارجه پیدا میکند. بنابراین پدیدهای که چنین ابعادی دارد لاجرم هماهنگیها، سازماندهیها، سرمایهگذاریها و دشواریهای بسیاری برای به سرانجام رسیدن خود طی کرده است. این موضوع دیگر یک مسئلهی ساده و تکبعدی که در اختیارات یک یا چند فرد معدود باشد تا از طریق برنامه و بودجهها آن را کنترل کنند، نیست. پدافند موشکی جهانیِ ایالات متحده، موضوعات فوق را نه فقط در حوزهی داخلی و مرزهای آن کشور، که در ابعاد بسیار جنجالبرانگیز و ایدئولوژیک پرچالش جهانی حل نموده است. مقداری مطالعهی تاریخ و انگیزههای به وجود آمده در مسیر تاریخی متصل به رویدادهای حاضر، ما را از جنبهی دیگری نسبت به سیاستهای در پیش گرفته شدهی ابرقدرتها هشیار میسازد. با تکیه بر این ایده که مسائل عظیم و پرحاشیهی جهانی موضوعاتی نیستند که از طریق توافقهای سطحی مانند مذاکرات موشکی شوروی و آمریکا و یا ایران با ۱+۵ و آنچه در برجام رخ داد، حل شوند، تحلیل آنچه گذشت و آنچه میبایست انجام داد خواهیم پرداخت. تاریخچهای مختصر از تسلیحات دفاع موشکی ایالات متحده پروژهی سنتینل 1 رابرت مک نامارا (۱۹۶۷) برنامهی دفاع قارهای را ارائه داد. سیستمی متشکل از موشکهای بلند اسپارتان، موشک کوتاهبرد اسپرینت، به همراه رادار و کامپیوتر. اجزای پروژه سنتینل مانند موشکها و سایر تجهیزات از 1955 مراحل تحقیق و توسعه خود را آغاز کرده بودند، موشک های نایک هرکولیوس و زئوس پیشتر در مراحل اثبات فناوری از دستیابی به یک سطح توانمند عملیاتی بازمانده بودند، این طرح جدید نیز که بر آمده از تکنولوژی های پیشین خود بود، در برابر مشکلات فنی و راهبردی بسیاری قرار گرفت: · از نظر راهبردی نصب حتی تعداد محدودی از این موشکها دشمن را به حملهی پیشدستانهی هستهای وادار میساخت (امکان نصب در هر نقطهای از دنیا وجود نداشت). · باعث ایجاد رقابت تسلیحاتی جدید و پرهزینه و افزایش سرسامآور در هزینهی نگهداری این تجهیزات جدید میشد. · تکنولوژی روز نمیتوانست دفاع کاملی در برابر حملات پیچیده ایجاد کند. · به خاطر برد کمِ موشکها نواحی تحت پوشش دفاعی بسیار محدود میشدند. · استفاده از سرهای جنگی هستهای در موشکهای رهگیر، رادارهای دفاعی خودی را از کار میانداخت و کل سامانه پس از اولین رهگیریها از کار میافتاد. · همین مسئله باعث نگرانیهای بسیاری در استفاده از بمب اتمی در محدودهی دفاعی خودی میگشت. شکل 1 به ترتیب از راست اسپارتان و اسپرینت مهمترین مسئله در ایجاد سپر دفاع موشکی در برابر موشکهای قارهپیما (ICBM)، بر هم خوردن توازن هستهای بود. مفهوم «انهدام کامل دوطرفه» که اشاره به بازدارندگی هستهای داشت، با ایجاد یک چتر هستهای در یک طرف نقض میشد و همین امر سبب ایجاد ناپایداریهای جدید در عرصههای مختلف تسلیحات حامل هستهای می گشت. منظور از انهدام کامل دوطرفه به اختصار MAD این بود که هر جنگ هستهای به نابودی کامل دو طرف درگیر بیانجامد، نه آنکه یکی بتواند از چنین جنگی خود را نجات داده یا دستکم بخشی از توان خود را حفظ کند در این صورت موازنه از دست میرود و این عدم تعادل میتواند شروع کننده یک درگیری هسته ای باشد. اما با اینکه این موضوعات بارها توسط نخبگان مختلف نظامی و سیاسی تکرار میشد، شواهد نشان میدهد که این ایدهها آنچنان در عمل مورد توجه قرار نمیگرفتهاند. دستکم در حوزهی تحقیق و توسعهی چتر پدافند موشکی، تلاشها با قدرت ادامه پیدا میکرد. با ناکامی پروژهی سنتینل در دستیابی به اهداف خود طرح آن به «تامین» تغییر نام داد و در ۱۹۶۹ تلاشهای جدیدی در حوزهی پدافند موشکی آغاز شد. شکل2 نمایی از چینش سامانه های منتقل شده به داکوتای شمالی پروژهی تامین 2 (۱۹۶۹) SAFE GUARD شکل 3 سامانه موشکی پروژه Sentinel در پروژه Safeguard نیز بکار گرفته شد. این طرح ناتوانیهای طرح سنتینل مانند عدم توانایی پوشش کل کشور و ... را با حذف مفهومی آنها و محدودسازی طرح به اندازهی حفظ قابلیت انتقام متقابل در برابر حملات موشکی کنار گذاشت و از موشکهای اسپارتان و اسپرینت و سایر تکنولوژیهای موجود در طرح سنتیل صرفا برای حفاظت از سیلوهای پرتاب موشکهای قارهپیمای هستهای بهره جست. از آنجا که شوروی نیز در مقابل آمریکا طرحی مشابه در دست اجرا داشت، چنین امری سبب میشد تا راهبرد انهدام کامل دوطرفه برای هر یک پابرجا بماند، ضمن آنکه: · هزینهی کمتری تحمیل شود. · در اتمسفرهای نزدیک به مناطق دارای جمعیت از سرهای جنگی هستهای ضدموشکی استفاده نمیشد، تا نگرانیهای سیاسی-اجتماعی کمتر شود. · به دلیل محدود بودن منطقهی پدافندی، کاربرد موشکهای کوتاهبرد اسپرینت که در پروژهی سنتینل تقریبا بیفایده به نظر میرسید، در یک محدودهی کمتر حفظ میشد. · از آنجایی که سیلوهای موشکی در ابتدای هر حمله میتوانست مورد تهاجم شوروی قرار گیرد، آنها با قراردهی مقدار زیادی موشک پدافندی در محدودهی سیلوهای موشکهای قارهپیما، میتوانستند به سطح مطلوبی از حفظ توان آفندی برسند. · با این وجود این پروژه نیز همچنان محدودیتهای سیاسی و نظامی سابق را در خود داشت. پیمان تسلیحات ضدموشکی 3ABM TREATY مسائل فوق در مورد پدافند موشکی البته برای شوروی هم وجود داشت. هیچکدام از طرفهای جنگ سرد از پس هزینههای آن برنامهها به طور کامل برنمیآمدند و علاوه بر آن مشکلات فناورانهی بسیاری وجود داشت. برای مدیریت رقابت تسلیحاتی، دو طرفِ جنگ سرد رو به پیمانهای منع تولید تسلیحات دفاع موشکی آوردند؛ که در خلال مذاکرات سالت ۱ در پیمان ۱۹۷۲ و سپس بازبینی پیمان دفاع موشکی در ۱۹۷۴، این مشکلات دو طرف را به محدودسازی متقابل سوق داد. شوروی در تعداد ۱۰۰ موشک رهگیر گالوش با نام ناتوی A-35 برای حفاظت از یک هدف به انتخاب خود (موسکو) محدود گشت و آمریکا نیز پروژهی تامین خود را در پایگاه هوایی گرند فورک داکوتای شمالی، برای حفاظت از موشکهای قارهپیمای خود در آن ناحیه مستقر کرد. شوروی کار تحقیقاتی بر روی توسعهی سیستم را هیچوقت متوقف نساخت و سامانه را به نسخهی A-135 بهروزرسانی کرد و سپس آن را به A-235 ارتقا داد. این پروژهها در اطراف مسکو مستقر بوده و همچنان فعال هستند و اخیرا نیز آزمایشهایی داشتهاند. روسیه و آمریکا سعی کردند برد این موشکها را نیز ارتقا دهند؛ روسیه ارتقاهای عظیمی داده است تا ضمن متعهد ماندن به پیمان ضدموشکی و بدون جابهجا کردن سامانه، بتواند محدودهی دفاعی قابل اجرا توسط موشکها را افزایش دهد. شکل 4 موشک پدافندی حامل سرجنگی انرژی جنبشی KKV نگرانیهای اصلی پیرامون دفاع موشکی مبتنی برای کلاهک هستهای هوابرد باعث شد تا از ۱۹۸۰ به بعد نیروی زمینی آمریکا امکانسنجیهای مربوط به رهگیرهای اصابتی را مورد پژوهش قرار دهد. ماشین اصابتی کلاهک رهگیریای است که بدون داشتن خرج یا سر جنگی انفجاری از نوع هستهای یا متعارف، مستقیما با اصابت کردن به سر جنگی موشک مهاجم و از طریق انرژی جنبشی فراوانی که در هر دو وجود دارد، آن را نابود میسازد. اصطلاحا این سرهای جنگی را «Kinetic Kill Vehicles» یا ماشین کشتار انرژی جنبشی و به شکل اختصاری KKV مینامند. این آزمونها توانستند در نهایت در سال ۱۹۸۴ موفقیتهایی کسب کنند. یک رهگیر از نوع انرژی جنشی با سر جنگی چتریِ مجهز به جستجوگر مادون قرمز، توانست یک سر جنگی فرودکننده به جوِ یک موشک قارهپیمای آمریکایی موسوم به مینوتمن را با سرعتی در حدود ۶۱ کیلومتر بر ثانیه و در ارتفاعی ورای ۱۶۰ کیلومتر منهدم سازد. این دستاورد توانست از نظر فناوری اثبات کند که میشود در فضای بیرونی جوِ زمین، رهگیریهای موفقی در ارتفاع بالا داشت به نحوی که بتوان سرهای جنگیِ فریب و اصلی را نیز از یکدیگر تفکیک کرد و نیازی به یک انفجار اتمی برای از بین بردن موشکهای مهاجم نباشد. لایحهی اقدام دفاعی راهبردی SDI 4 یک سال قبل از آزمون مذکور در ۱۹۸۳، دولت ریگان بودجههای این بخش را با عنوان اختصاری Strategic Defense Initiative یا به اختصار SDI به تصویب رسانده بود. این طرح سپس برنامهی جنگ ستارگان نام گرفت. ریگان صراحتا عنوان کرد هدف از این پروژه پایان دادن به جنگ هستهای نه فقط در برابر شوروی و برای آمریکا، بلکه برای کل متحدان آمریکا در نظر گرفته شده است و قصد دارد تهدیدات هستهای را برای همهی طرفها پایان دهد. این طرح بسیار بلندپروازانه بود. از استفاده از تجهیزات فضایی بسیار وسیع و بزرگ برای رهگیری موشکهای مهاجم، تا لیزرهای ایکسریِ فضاپایه برای انهدام و همچنین سامانههای عظیم کنترل و فرماندهی که تمامی اینها را در خود جای داده باشد و بر خلاف پروژههای قبلی هدف خود را دفاع کامل و همهجانبه در برابر یک تهاجم اتمی بزرگ توسط شوروی عنوان میکرد، به نحوی که میبایست در مناطقی خارج از خاک آمریکا نیز نصب شوند. در همان ابتدای معرفی، SDI که از آن به عنوان پروژهی منهتن ۲ نیز یاد کردهاند با نقدهای فراوانی از نظر فنی و اجرایی و همچنین بودجهای مواجه شد. شکل 5 داده نمای برنامه دفاع راهبردی SDI خروج از پیمان تسلیحات ضدموشکی با گذشت زمان و توسعهی برخی تسلیحات در این حوزه و اخذ فناورهای جدید، در ۱۹۹۹ سازمان ملل قطعنامهای برای فشار به ایالات متحده در جهت متوقف ساختن تحقیقات و رهاسازی این سامانه به تصویب رساند. هدف این قطعنامه حمایت از توافق تسلیحات ضدموشکی دو جانبهی آمریکا با شوروی و به اختصار ABM بود. اما در نهایت در ۲۰۰۲ آمریکا از این پیمان خارج شد و در برابر، روسیه نیز از استارت ۲ خارج شد. پیمانی که نصب کلاهکهای چندگانه بر روی موشکهای قاره پیما را محدود میساخت. خروج از این پیمان با هدف ناکارآمد ساختن دفاع موشکی بود. دفاع موشکی دشواریهای فراوانی نشان داد همزمان با هزینههای بسیار در ایجاد پایگاههای فرماندهی فضایی مختلف، به خصوص در استرالیا و جزایر دیگو گارسیا در اقیانوس هند، موفقیت در ساختن تجهیزات مناسب مقداری به طول انجامید. موشکهای استاندارد ۳ و ۶ بر روی ناوهای آمریکا نصب شدند. این موشکها میتوانستند کلاهکهای بالستیک را هنگام ورود به جو و یا در فاز میانی رهگیری کنند. پدافند موشکی پاتریوت ۲ که در جنگ کویت و حملهی عراق به اسراییل در ۱۹۹۱ ناتوانی کاملی از خود نشان داده بود، در ۲۰۰۳ نیز کارنامهی موفقی نداشت و به گونههای کوتاهبرد دیگر به اسم پاتریوت ۳ بهروزرسانی شد که مسئلهی برد کوتاه و عدم پوشش همهجانبه را موجب میشد و آثار هزینهای برای ایجاد پوشش کامل در بر داشت. سپس پروژهی تاد یا Terminal High Altitude Area Defense (THAAD) برای بردهای بالاتر و با موشکها و سامانههای راداری جدید انجام شد. این سامانه در یک پروژهی کاملا متفاوت در کنار پاتریوت ۳ میتوانست تا حدودی خلا ناتوانی پاتریوت ۲ را جبران کند. گرچه تحقیقات این موشکها ۴ سال پس از SDI یعنی در سال ۱۹۸۷ کلید خورده بود، اما ۲۱ سال بعد و در ۲۰۰۸ استقرار عملیاتی یافتند. سپس در برابر کرهی شمالی در کرهی جنوبی و در برابر ایران در امارات، اسراییل، ترکیه و رومانی مستقر شدند. همچنین پروژهی بسیار مهم لیزر هوابرد که دفاع ارزان همهجانبه در برابر موشکهای بالستیک را ممکن میساخت، به دلیل مشکلات فنی بسیار کنار گذاشته شد. رابرت گیتس وزیر دفاع وقت در سخنرانی پیرامون عملیاتی شدن این سامانه چنین اظهار داشت: «من کسی را در دپارتمان دفاعی نمیشناسم جناب آقای تیهارت، که بر این فکر باشد که این سامانه توان استقرار عملیاتی دارد. واقعیت این است که شما به لیزری در حدود ۲۰ یا ۳۰ برابر قویتر از لیزرهای شیمیایی که روی هواپیماهای کنونی نصب هستند نیاز دارید تا بتوانید از هر فاصلهای نسبت به مکانِ پرتاب، آتش کنید ... خب! در حال حاضر لیزر هوابرد میبایست در مداری درون آسمان ایران پرواز کند تا بتواند هر موشکی را در مرحلهی آغازین پرتاب منهدم سازد؛ و اگر شما همین را نیز بخواهید عملیاتی کنید به ۱۰ تا ۲۰ هواپیمای ۷۴۷ نیاز دارید که قیمت هر کدام از این سامانهها حدود ۱۵ میلیارد دلار خواهد شد و سالانه ۱۰۰ میلیون دلار برای نگهداری نیاز دارند و اینجا کسی که یونیفرمپوش باشد و من او را بشناسم باور ندارد که چنین مفهومی امکانپذیر باشد». گرچه هیچوقت دلایل واقعی این پروژه اعلام نشد(!) و پروژهی دیگری بر روی هواپیمای سی ۱۳۰ به صورت عملیاتی باقی مانده است، از دید نگارنده این لیزر میتوانست نیروهای نظامی روی زمین را از بین ببرد و به تجهیزات راداریِ استقراری، آسیبهای عملیاتی وارد کند. شکل 6 بوئینک 747 سامانه لیزر هوابرد YAL-1A استقرار پدافند موشکی در رومانی و واکنش روسها در سال ۲۰۱۶ همزمان با استقرار موشکهای آمریکایی در رومانی، روسیه آنها را تهدیدی برای خود برشمرد و از ایالات متحده خواست آنها را برچیند؛ سپس در واکنش، پیمان موشکهای برد متوسط (INF) را پس از استارت ۱ به حالت تعلیق درآورد. هدف از تعلیق INF استمرار مذاکره و استفاده از حربهی تهدید ساخت موشکهای میانبرد علیه اروپا و حذف یک تهدید ایجاد شده در این قاره بود. و لیکن روسها نتیجهای از آن نگرفتند و رسما از این پیمان خارج شدند تا از اقدامات عملی رونمایی کنند. آمریکا نیز در برابر، در سال ۲۰۱۸ از این پیمان خارج شد. روسها پیشتر این پیمان را از سوی آمریکا نقض شده میدانستند و معتقد بودند موشکهایی که آمریکا از آنها به عنوان هدف در سامانهی دفاع موشکی خود استفاده میکند، در واقع صرفا یک هدف تمرینی نیستند بلکه تلاشی برای توسعهی موشکهای میانبرد میباشند. این اقدام از آنجایی نیاز بود که روسها پس از خروج از پیمان مذکور میتوانستند با استقرار موشکهای میانبرد خود، سامانههای پدافند موشکی دوربرد ایالات متحده را که برای رهگیری اهداف ورای جو در نظر گرفته شده بودند و عمدتا قارهپیما محسوب میشدند، با موشکهای کوتاهبردتر هدف قرار دهند. آمریکا بر این باور بود که INF با وجود موشکهای ساخت ایران و چین دیگر معنای سابق خود را ندارد و صرفا آمریکا و همپیمانانش را محدود ساخته است. در واکنش، آنها شروع به مذاکره با سایر کشورهای اروپای شرقی کردند تا برای استقرار سایر پدافندهای موشکی خود، مکانیابی جدیدتری انجام دهند. اما روسها به سرعت هشیار شده و واکنش بسیار عظیمی از خود در حوزهی فناوری موشکی در جهت خنثی سازی اقدامات آمریکا نشان دادند. شکل 7 نمایی از چالش استقرار سامانه دفاع موشکی در دوسلو رومانی رادار TPY-2 در ترکیه برای ایران و روسیه بازخوانی استراتژیک هدف برنامهی دفاع موشکی آمریکا تهدیدات شوروی عنوان شده بود. گرچه هیچ شواهدی وجود ندارد که هیچیک از سامانههای اعلامی تا دههی ۹۰ قادر بوده باشند ارزش عملیاتی ایجاد کنند، اما وزنههای بسیار سنگینی در حوزهی رقابتهای سیاسی دورهی جنگ سرد تلقی میشدهاند. دستکم تا زمانی که از نظر فنی دادههای مربوط به میزان موفقیت یک پروژه نظامی مکشوف نباشند و یک طرف انحصار چنین تسلیحاتی بخصوص انحصار در نمایش های قدرت از آن را داشته باشد و طرف دیگر به برنامهی تولید آن ورود نکرده باشد، کشور اعمال کنندهی اقتدار، قوت خاصی به توان نظامی خود افزوده که موازنه را به نفع خود تغییر میدهد. در آن دوره موازنه مستقیما با حفظ سرمایه در ارتباط بود و بر هم خوردن موازنه به یک سمت به خصوص به نفع طرف غربی با فرار سرمایه و نخبگان بیشتر به آنجا و افزایش چتر دفاعی و توسعه نفوذ سیاسی به کشورها فواید خود را نشان میداد. تواناییهای سیاسیای که پس از ایجاد این فاکتور قدرت اخذ میشدند، در دورهی جنگ سرد بسیار چشمگیر بودند. به خصوص در حوزههای مربوط به امنیت بینالمللی و ایجاد سایر انحصارهای متکی بر تجارت و سازمانهای بین المللی. نمونهی بسیار بارز این بهرهبرداریهای سیاسی از تسلیحات راهبردی، طعم شیرین حق وتوی شورای امنیت برای ابرقدرتها بود. و فرار توام با وحشت احزاب سیاسی کشور ها به دامان جریان سرمایه داری یا کمونیسم. اما اگر یک یا چند کشور دیگر به این قابلیتها دست پیدا میکردند، اگر متحد آمریکا بودند آن را در تلاشهای دستجمعی در بلاک خود تجمیع میکردند و یا آن را وادار میکردند در حیطهی منافع ایدولوژیک نظام سرمایهداری عمل کند؛ و اگر در بلاک شوروی چنین قابلیتهایی پدید میآمد، رفتار رهبران شوروی حالتی مخاصمهآمیز میگرفت. و در برابر، رفتار غرب به سرعت از فرمهای اعمال قدرت و انگیزههای اقتدارگرایانه به سمت مذاکرات سازش بین دو قدرت گرایش پیدا میکرد. در 1967 و پیش از اعلام رسمی اجرای طرح سنتینل، با هدف محدود سازی این فناوری ها مذاکراتی در گلاسبرو نیوجرسی بین آمریکا و شوروی به اجرا گذاشته میشود. مک نامارا وزیردفاع وقت در جلسه ای که لیندن جانسون و الکسی کوسیگین معاون اول نخست وزیر شوروی حضور داشتند، تلاش کرد تا مفاهیم راهبردی دفاع موشکی را با نمایش اسلاید هایی از معادلات ریاضی و تئوری های راهبردی به کوسیگین القا کند که این سامانه ها میبایست در سطحی کنترل و محدود شوند، اما در اقناع کوسیگین ناکام میماند. گرچه دو طرف هرکدام برای خود روایتی از آن مذاکرات 3 روزه نقل کرده اند، ولیکن توافقی در سطح مورد نیاز آمریکا حاصل نمیشود. با این وجود جانسون میدانست که عملا پروژه سنتینل امکان پذیر نیست(چرا که آمریکا قادر به پوشش تمام کشور با استفاده از آن نخواهد شد) در حالی که پیشتر گفته بود قصد انجام هیچ کاری در مورد آن ندارد مجبور به ارائه طرح میشود. هزینه آنچه که در برنامه پیش بینی شده بود، معادل 60 میلیارد دلار به ارزش امروز است. از طرفی شوروی اقدام به نصب دفاع موشکی کرده بود و پیشرفتهایی از خود نشان میداد که ایالات متحده را آزار میداد، جانسون بشدت تحت فشارهای کنگره قرار میگیرد که چرا دولت در نصب این سامانه ها تعلل ورزیده و دست سیاستمداران در برابر شوروی خالیست، این مسئله بعدا به یکی از مصائب در کارزار انتخاباتی آمریکا تبدیل میشود، وی به نصب تعدادی از این سامانه ها رضایت میدهد، که نتیجه همان پروژه سیف گارد است. اگر به خط سیر زمانی مذاکرات، پیمانها و موافقتنامههای تسلیحات موشکی میان شوروی و ایالات متحده نگاهی بیاندازیم، مذاکرات ۱۹۶۹ هلسینکی درست در زمانی آغاز شد که پروژهی سنتینل که از ۱۹۶۷ شروع شده بود به هیچ موفقیت عملیاتی دست پیدا نکرد و آن بخش از نتایج که از نظر تحقیقاتی مهم به نظر میرسیدند سرانجام در برنامهی تامین ایالات متحده گنجانده و حفظ شدند. سپس در آن زمان با استفاده از مذاکرات سعی شد جلوی پیشرفت فنی شوروی در حوزهی این تسلیحات گرفته شود. لازم به ذکر است پدافند گالوش که از آن به عنوان پدافند موسکو یاد میشود از نظر استراتژیک بسیار موفقیتآمیزتر از انواع آمریکایی تلقی میشد. این موفقیت بیشتر از آنکه مدیون خود موشکها باشد، مدیون استقرار آنها در جایی نزدیک مرزهای اروپای شرقی بود. به نحوی که کلاهکهای هستهای بسیار قدرتمندِ موشکهای پدافندی، در آسمان اروپا منفجر میشدند یعنی در فاصلهی دور از سرزمین اصلی شوروی. این یک دفاع دوجانبه ایجاد میکرد: نخست اینکه موشک، دشمنِ کاپیتالیستی خود را دفع مینمود، دوم اینکه در آسمان کشورهای سرمایهداری منفجر میشد و بار روانی بسیار سنگینی در حوزه ناتو ایجاد میکرد. در حالی که در ایالات متحده موشکهای پدافندی در آسمان این کشور و یا در دریاهای اطراف آن مثمر ثمر بودند و حتی در صورت موفقیت آثار تشعشعیِ بارش رادیواکتیو و در کنار آن آسیبهای روانی به جغرافیای ایالات متحده بازمیگشت. آنها مجبور بودند برای زدن موشکهای شوروی در آسمان خود، بمب اتمی منفجر کنند و این ممکن بود به انفجارهای دامنهدار هستهایِ کلاهکهای مهاجم منجر شود. از طرفی استقرار پدافندهای آمریکایی در اروپا در آن زمان، اروپا را نیز تحت خطر حملهی هستهای با موشکهای کروز، موشکهای کوتاهبرد و بمبافکن های شوروی قرار میداد. مذاکرات موفق آمریکا و تحمیل هزینه به روسیه توام با عقبنشینی آمریکا عملا متوجه این امر شده بود که نمیتواند یک سامانهی جامع دفاع موشکی موفق در خاک خود بدون حضور در سایر نقاط دنیا ایجاد کند. بنابراین وارد مذاکره شد و بدون جنگ، سیستم شکستخوردهی خود را وجهالمعاملهی پیمان سالت ۱ یا تعهدنامهی کاهش تسلیحات راهبردی قرار داد و از فرصت پدید آمده در مذاکرات، برای کاهش سایر تسلیحات بهره جست که با واکنش مثبت روسها نیز مواجه شد. شکل 8 موشک کروز هسته ای تاماهاوک نسخه گریفون که توسط نماینده شوروی در حال بازرسی میباشد. ایالات متحده در گامهای بعدی موشکهای میانبرد و سپس کوتاهبرد شوروی را محدود ساخت، موشکهای کروز را از اروپا جمع کرد و کلاهکهای شوروی در هر موشک را به یک عدد محدود ساخت تا بتواند پدافند موثری در برابر آن ایجاد کند، این محدود سازی اساس مذاکرات استارت2 بود. در حالی که در عمل، داشتن این موشکها برای آمریکا هیچ صرفهی راهبردی نداشت و فقط یک داروی سیاسی برای اروپاییها محسوب میشد، موشکهای سوخت جامدِ بسیار مهم شوروی مانند پایونیر که با هر پرتاب قادر بود ۳ کلاهک را به برد ۵۵۰۰ کیلومتری بفرستند، کنار گذاشته شدند. این یک راهبرد مذاکراتی بسیار موفقیتآمیز قلمداد میشد و از آنجایی که بدون جنگ و هزینه توانسته بود تعداد زیادی تسلیحات راهبردی در محدودهی درگیری شوروی با اروپا را از میان بردارد، مورد استقبال عمومی جهانی هم قرار گرفته بود. بیشترین هزینه را روسها دادند، آنها در برابر سه گونه موشک آمریکایی و ۸۴۶ فروند از آنها، حدود ۱۸۴۶ فروند موشک در ۶ گونهی بسیار موفق رزمی را کنار گذاشتند و از آنجایی که حتی لانچرها و ماشینهای حامل را نیز از بین میبردند، هزینهها تحمیلی به شوروی بسیار سرسامآور بود. بر اساس همین موفقیت در مذاکرات و تحمیل هزینه به شوروی که از تجربهی ۱۹۷۲ اخذ شده بود، پیمانهای سالت ۲، INF، استارت ۱، استارت ۲ و سپس استارت جدید در ۲۰۱۰ مورد مذاکره قرار گرفتند. اما آنها پا را از آن فراتر گذاشتند و در همین راستا رژیم منع تولید و اشاعهی فناوری تسلیحات موشکی با برد بالاتر از ۳۰۰ کیلومتر با عنوان MTCR به بسیاری از کشورها تحمیل کردند. شکل 9موشک پایونیرRSD 10 با قابلیت حمله سه کلاهک به برد 5500 کیلومتر که در پیمان INF کنار گذاشته شد بازگشت به پیش از سالت ۱ و مذاکرات ۱۹۶۹ اما چه چیزی باعث شد تا در ۲۰۱۶ ورق برگردد و هر دو به جایگاهی قبل از سالت ۱ و حتی پیش از مذاکرات ۱۹۶۹ بازگردند؟ ترامپ و جمهوریخواهان؟! مشکلات از دورهی اوباما شروع شده بود: از دید آمریکاییها ظهور قدرتهای جدید مانند چین، کرهی شمالی و ایران و از دید روسها ایالات متحده به عنوان ناقض پیمانها. اما در عمل و با نگاه به واقعیتهای فنی روی زمین میتوان موضوع به سرانجام رسیدن پروژههای پدافند موشکی ایالات متحده به خصوص در بعد تولید انبوه و استقرار به عنوان عامل اصلی و فاکتور نوظهور اعمال قدرت اشاره کرد. ایالات متحده سالها برای داشتن سامانهی دفاع موشکی قابل اتکا تلاش کرده بود و اگر این پروژهها زودتر به نتیجه میرسیدند، خروج از این پیمانها نیز به همان نسبت زودتر اتفاق میافتاد. اگر موفق نمیشدند نیز دلیلی برای خروج از پیمان وجود نداشت و چه بسا بجای ارائه راهبردهای سلطه گرایانه ای چون تسلط تمام طیفی بر جنگ آنهم در کل دنیا، داعیهدار صلح جهانی میشدند و رژیمهای بین المللی بیشتری مانند MTCR را از طریق رژیم های کنترل بروکراتیک به ملتها تحمیل میکردند. پس از استقرار موشکهای استاندارد ۳ و ۶ بر روی ناوهای کلاس هازارد و استقرار حجم وسیعی از حسگرهای فضاپایه، این توان به وجود آمد که تحلیل جامعی نسبت به پرتاب موشکهای بالستیک به صورت لحظهای در تمام دنیا فراهم شود. کشورهایی مثل ایران و کرهی شمالی مستقیما برای خاک آمریکا تهدید راهبردی محسوب نمیشدند، آنها در برابر دشمنان منطقه ای و تهدیدات نزدیک خود سلاح میساختند، و اگر موشکهای قاره پیما هم میساختند، از نظر عددی و سر جنگی آنقدر محدود بود که بشود در برابرشان کاری کرد. بنابراین از طریق توسعهی تهدیدات میانبرد توسط کشورهای به اصطلاح سرکش(!)، میتوانستند استقرار رایگان سامانههای ضدموشکی آمریکایی را در هر نقطهای از دنیا و به هزینهی میزبان انجام دهند و این یک آمادهسازی جهانی برای کنترل فضا و ایجاد انحصار در حوزهی پرتابهای فضایی نیز بود. باید به قدرت های نوظهور فشار وارد میکردند تا تهدیدی بر علیه آمریکا شوند و از طریق پاسخ به آن تهدید چتر امنیتی خود را در حوزه های اقتصادی تحت تسلط گسترش دهند. از طرفی گلایههای امنیتی ایجاد شدهی مرتبط با ناتوانی این سامانههای دفاع موشکی را با فروش نسل جدیدی از موشکهای تهاجمی برد متوسط، جنگندههای گرانقیمت نسل ۵ و پهپادها جبران میکردند. موشکها به این دلیل مهم بودند که پیشتر، تحقیقات و تولید آنها در سراسر اروپا متوقف شده بود. بنابراین شکل دادن به یک بازار تسلیحاتی جدید و بسیار پرسود که به توسعهی کنترل آسمان در کشورهای مختلف و اتصال تعداد پرشماری رادار و شبکهی مخابراتی در سراسر دنیا به ساختار نظامی آمریکا بیانجامد، با کمترین هزینه امکانپذیر گشته بود تا ایجاد یک نیروی فضایی با هزینهی دیگران و به ریاست ایالات متحده تحت کنترل و فرماندهی پنتاگون به سادگی در دسترس قرار گیرد. وضعیت موشکی اروپا و بازار جدید تسلیحات چنین بازار مبتنی بر تهدیدات موشکی و هستهای، ابتدا لازم بود تا تهدیدکنندهی قابل اعتنایی در بُرد اروپا و دیگر متحدان آمریکا بیابد. سپس آن تهدیدکننده میبایست کشورهای متحد آمریکا را زیر آتش تهدید عملیاتی موشکی و (البته بسیار مهم) هستهای خود ببرد، در نتیجهی آن، کشورهای تهدید شده برای خرید تسلیحات پدافندی در بردهای مختلف روانهی آمریکایی شوند که چنین تسلیحاتی را از قضا در همین سالها به سرانجام رسانده است. کشورهای عربی با پولهای نفتی، ژاپن، کرهی جنوبی و اروپا میتوانستند بزرگترین خریداران اجباری این تسلیحات باشند. کشورهای اروپایی به خصوص اعضای ناتو و حتی فرانسه (که به دلیل وجود پیمانهای دورهی جنگ سرد و توافقهای پس از آن میان روسیه و ایالات متحده از ایجاد زیرساختهای ضدموشکی قابل توجهی که در یک جنگ موشکی تمامعیار باقی بماند) بازمانده بودند، به یکباره همهی این پیمانها را از بین رفته دیدند. اکثر این کشورها به راهاندازی یا داشتن شبکههای راداری موشکی محدود و پاسخهای هستهای محدود گرایش داشتند و برای آن، موشکهای دوربرد قارهپیما و زیردریاییهای موشکانداز هستهای میساختند تا ضمن حفظ قدرت بازدارندگی، توان اعمال قدرت از هر جای دنیا به تهدید مشترک خود، شوروی و سپس روسیه و چین را داشته باشند. در میان اروپاییها تنها فرانسه به ساخت موشکهای کوتاهبرد پرداخت. پلوتون با برد ۱۲۰ کیلومتر و هیدیز با برد ۴۸۰ کیلومتر که هر دو به کلاهک هستهای مجهز بودند. در سایر کشورهای اروپایی موشکهای کروز هستهایِ آمریکایی و موشکهای بالستیک لنس با برد ۱۲۰ کیلومتر مستقر بودند، موشکهای میانبرد سوخت جامد پرشینگ ۲ با برد ۷۴۰ تا ۱۳۵۰ کیلومتر نیز در آلمان نصب شده بودند. بعد از فروپاشی شوروی گونههای آمریکاییِ کوتاهبرد با موشکانداز هایمارس مجهز به موشک MGM140 جایگزین شدند و سایر موشکها مانند پرشینگ از اروپا جمعآوری شده و در قالب INF از بین رفتند. در اروپا از آنجایی که راه مناسبی برای دفاع در برابر این موشکها پیدا نمیشد و موفقیت پدافندها در برابر همهی بردها ناچیز بود، به مشارکت در پیمانهای جنگ سرد به خصوص در مذاکرات روی آورده بودند. بنابراین اروپا در یک خلا موشکی برای موشکهای بالستیک کوتاهبرد و میانبرد قرار دارد و از نظر عددی نیز در این حوزهها قدرتی محسوب نمیشود، اما تاکنون نیز پیکان تهدید این موشکها به سمت روسیه بوده است. همگامی راهبردی با برنامهی هستهای ایران این خلا نمیتوانست به حال خود رها شود، به خصوص آنکه توانایی بالقوهای برای تولید و استقرار هم موشک و هم پدافند موشکی در اروپا وجود دارد. چون آمریکا همهی گزینههای تولید لازم را در اختیار دارد، بزرگترین سهم بازار را برای خود متصور است. اما چگونه میشود به اروپاییها موشک فروخت و با روسیه نیز راحت بود؟! علت استقرار تسلیحات موشکی مانند AGIS ASHORE که نوع زمینپایهی موشکهای پدافندی استاندارد است و میتواند در فاز میانی، موشکهای بالستیک روسی را در ورای جو هدف قرار دهد، تهدید نوظهوری چون ایران عنوان شد؛ در حالی که در زمان افتتاح این سایتها ایران هنوز موشکی در برد اتحادیه آزمایش نکرده بود. تمرینها و شبیهسازیهای بسیاری در اروپا صورت گرفت. اندیشکدهها و مجلات بسیاری آن را از نظر روانی ارتقا دادند تا به وزنهای در معادلات نظامی بدل شود. تا آنجا که آمریکا رسما در بیانیهای علت نصب این موشکها را ایران اعلام کرد. در ۲۰۱۶ دیمیتری پسکوف سخنگوی وزارت خارجهی روسیه چنین اظهار داشت (به نقل از نیویورکتایمز) 5: «اقدامات لازم برای تامین سطوح امنیتی مورد نظر روسیه در حال انجام است. بگذارید به یادتان بیاورم، رئیس جمهور شخصا این پرسش را مکررا تکرار نموده که این سیستمها علیه چه کسی هدف گرفته شدهاند». در ادامه نیویورکتایمز چنین مینویسد: «ایالات متحده میگوید که سامانههای پدافند موشکی در برابر دولتهای «سرکش» به خصوص ایران قرار دارند و هیچ هدف تامین امنیتی برای حتی اروپا و یا آمریکا علیه روسیه با آن ذخایر موشکی اتمی ندارند. سایتهای پیمان آتلانتیک شمالی توسط افسران آمریکایی کنترل میشوند». نصب این سامانه حتی روسها را در رابطه با ایران تحت فشار قرار داد. به نظر میرسید روسها نیز دیگر تمایلی برای همکاری با ایران در برنامهی هستهای نداشتند و حتی این را پیشتر با مشارکت در قطعنامههای ضدایرانی شورای امنیت نشان داده بودند. آمریکا از این طریق به آنچه که میخواست میرسید؛ ابتدا با استفاده از تهدید ایران، شبکهی راداری ناتو را به کنترل کامل درمیآورد و آسمان اروپا و به خصوص روسیه را به دقت پایش میکرد، سپس باقی سامانههای خود را مستقر مینمود. این نقطهی آغاز از ۲۰۱۶ نیاز به ایجاد تهدیدات وسیع موشکی از سوی ایرانی داشت که در آن زمان بردی فراتر از ۱۳۵۰ کیلومتر را به صورت رسمی نشان نداده بود، ایرانی که توافق وین را پذیرفته بود و در شرف یک توافق بزرگ بود. در ادعاها برد موشکی ایران نیز بیشتر از ۲۰۰۰ کیلومتر عنوان نشده بود و این بسیار کمتر از برد مورد نیاز برای زدن بخشهای مهم اروپا از سمت ایران است، یعنی بردی دستکم بیش از ۳۸۰۰ کیلومتر و تا انگلستان در دوربردترین نقطه حدود ۵۰۰۰ و یا اسپانیا در حدود ۶۰۰۰ کیلومتری. ایجیس اشور همان پدافند موشکی دریاپایهی آمریکا بود که به زمین و فرودگاهی در دانمارک منتقل شده بود. این طراحی برای توسعهی سامانههای پدافندی، مقدمهای برای تنشزایی و خروج از برجام با بهانهسازی از برنامهی موشکی ایران و فشار بیشتر به همهی طرفها بود. شکل 10 سامانه ایجیش اشور عملیاتی شده در رومانی اگر ایدههای ذکر شدهی اینجانب در پیمان پدافند موشکی ABM را به یاد داشته باشید و روش آمریکا در متوقف ساختن شوروی به شکل موقت تا نتیجه گرفتن از برنامهی «تامین» و سپسSDI را به خاطر آورید، برجام نقشی فراتر از آن نداشت. غرب، برنامهی هستهای ایران را متوقف میساخت تا بتواند چتر پدافندی کافی در اروپا فراهم آورد و پس از آن از برجام خارج شده و دور جدیدی از فشارها و در پوشش آن اقدامات لازم برای نفوذ در اروپا و ضدیت با روسیه را در تکمیل سلطهی جهانی خود بر فضا صورت دهد. ایدهی این اقدام چنین فرضی بود که مذاکرات در ۲۰۱۵ به سرانجام میرسید، در ۸ سال بعد از آن از ۲۰۱۶ رئیس جمهور بعدی ایالات متحده فرصت دارد تا به چند روش چتر کنترل نظامی آمریکا بر اروپا و بخشهای وسیعی از دنیا را با استفاده از توسعهی تهدید از جانب ایران توسعه دهد. جالبتر اینکه زدن تاسیسات هستهای ایران کمترین نقش را داشت، اما بیشترین صحبتها را به خود اختصاص میداد. در این خصوص من دو راهبرد متصور میشوم: · نخست، خروج از برجام و بازی تهدید نظامی همهجانبه به خصوص دورایستا علیه ایران و همگامسازی اروپا در اعمال فشار همهجانبه به خصوص نظامی بر ایران. · دوم، ماندن در برجام و منتظر اقدامات موشکی ایران بودن برای طراحی پیمانهای کنترلی بعدی که قابلیت دسترسی حتی به زیرساختهای موشکی ایران را نیز میدهد. سامانهی ایجیس اشور در می ۲۰۱۵ در دوسلو رومانی مستقر شد و دو ماه بعد برجام نیز مورد توافق قرار گرفت. در برجام بسیاری از تحریمها برای بازهای بین ۵ تا ۸ سال تنظیم شدند و این زمانها به خصوص بازهی ۵ سالهی تسلیحاتی و ۸ سالهی موشکی از نظر راهبردی با استقرار فراگیر سامانههای موشکی در اروپا و منطق بقای برجام همگام هستند. در عمل و در برابر راهبرد خروج و تخریب برجام از سوی غرب نیز، ایران به فرصتی به طور متوسط از ۵ تا ۸ سال نیاز داشت تا تهدیدات نظامی خود را از نظر فنی و اثربخشی (تولید انبوه سامانههای جدید تهاجمی) به نتیجه برساند. بدین ترتیب هم در راهبرد خروج و هم در راهبرد ماندن در برجام تنفس ۵ ساله در برابر برنامهی موشکی ایران دیده شده بود. در حال حاضر آنچه اتفاق افتاده این باور را اثبات میکند. آمریکا برد موشکهای کوتاهبرد سوخت جامد (ATACMS) موجود در سامانهی هایمارس را از ۱۴۰ کیلومتر به ۳۰۰ کیلومتر و سپس به ۵۰۰ کیلومتر در نمونهی تهاجم عمقی توسعه داد. همچنین موشکهای هایپرسونیک خود را نهایی ساخت تا بتواند اهدافی در عمق ۱۶۰۰ کیلومتری را منهدم سازد. هدف از این کارها دقیقا ضدیت با توان پدافندی ایران و ایجاد دسترسی مناسب علیه تاسیسات هستهای بود، به نحوی که بتواند با این موشکها سامانههای پدافندی اس ۳۰۰ و اس ۴۰۰ را در هرجایی که باشند از کار بیاندازد، سپس جنگندهها و بمبافکنهای رادارگریزش بتواند وارد فضای ایران شده و به آسانی تاسیسات عمقی آن را هدف قرار دهد. ایالات متحده همچنین در نظر دارد تا ۲۰۲۵ برد این موشکهای کوتاهبرد زمین به زمین را به ۷۰۰ کیلومتر برساند، در حالی که بسیاری از کشورهای اروپایی از داشتن چنین تسلیحاتی محروم هستند و از طرفی خلا کاملی در زمینهی برد ۱۰۰۰ تا ۵۵۰۰ کیلومتر در دارایی نظامی میان متحدین اروپایی حس میشود. این کشورها در صورتی که به چنین موشکهایی دست یابند قادرند موسکو و تهران را در کمتر از ۳۰ دقیقه هدف قرار دهند. از آنجایی که استفاده از این موشکها به سبک تسلیحات متعارف تنها با تعداد انبوه موفقیتآمیز خواهد بود، بازار موفقی با فروشهای سنگین به اروپا توسط آمریکا فراهم میشود. آنها میتوانند با هر موشک دستکم ۷ تا ۱۰ برابر قیمت واقعی سودآوری داشته باشند. بدون آنکه هیچ نگرانیای برای استفاده از این تسلیحات توسط اروپاییها حتی در بدترین حالتِ تقابلی علیه آمریکا وجود داشته باشد، آنها میتوانند برتری نظامی و به خصوص موشکی روسیه را از این طریق به شدت تحت تاثیر قرار دهند و موازنههای تئوریک موجود را برای همیشه به طور کامل بر هم زنند. در صورتی که این پروژهها همگام با پروژهی جنگندهی اف ۳۵ که این روزها از نظر عددی تکمیل شده است به سرانجام برسد، دیگر مراحل زمانی موجود در برجام اهمیتی ندارند! غرب با یک برنامهی هستهای متوقف شدهای روبروست که به وسیلهی توافق توانسته است حجم مواد هستهای در تاسیسات را به شدت کاهش دهد. از این رو هرگونه حملهی نظامی به نشت مواد هستهای و آلودگیهای بیش از حد منجر نمیشود. راهبرد دوم حتی با عدم خروج از برجام و با انتظار و اتکا به ایجاد تهدید موشکی از سوی ایران تا حدودی امکانپذیر بود. آنها پیشبینی میکردند که ایران در این دوره بالاخره موشکهای با برد بلندتر را به نمایش بگذارد، بنابراین موشکهایی خیالی مانند شهاب ۴، شهاب ۵ و حتی ۶ را با در نظر گرفتن مسیر حرکت کرهی شمالی در برنامهی موشکی برای ایران متصور بودند. موشکهایی که هیچوقت ساخته یا رونمایی نشدند، اما مطابق با تصوراتی که از کرهی شمالی در آنها ایجاد شده بود ایران میبایست دستکم تا ۲۰۱۲ موشک میانبردی که بتواند اروپا را هدف قرار دهد نشان میداد. خیلی پیشتر نتانیاهو در ۱۹۹۷ گفته بود که ایران موشک شهاب ۶ با برد ۱۴ هزار کیلومتر را خواهد ساخت تا ایالات متحده را هدف قرار دهد. یک تحلیلگر روس در ۲۰۰۷ میگفت که ایران موشکهای شهاب ۵ و ۶ را به زودی رونمایی میکند. محاسبات مختلفی در سالهای مختلف پیرامون برنامهی موشکی ایران ارائه میشد. وقتی این محاسبات خطاهای خود را نشان داد، آنها برنامهی فضایی ایران را دروغین و با هدف نظامی میخواندند تا به آنچه میخواهند دست پیدا کنند. ولی در عمل موشکهایی که بردی در سطح اروپا داشته باشند، بدون سرهای جنگی هستهای و یا تعداد زیاد، قدرت نظامی آنچنان موثری به شمار نمیروند. گرچه در صورت وجود، اهداف راهبردی بسیاری برای آمریکا در حوزهی نفوذ نظامی را تضمین میکردند. به نظر نمیرسید ایران بتواند حجم انبوهی از موشکهایی تولید کند که اروپا یا آمریکا را با کلاهکهای غیرهستهای متعارف هدف قرار دهد. رقمی در حدود نهایتا ۳۰۰ تا ۴۰۰ موشک که میشود با یک برنامهی پدافند موشکی اکثر آنها را در میانهی راه مورد اصابت قرار داد و حتی اگر به زمین اصابت کنند آنچنان خسارتی بر جا نخواهند گذاشت؛ اما این حملات در عوض با پاسخ هستهای از سوی غرب مواجه خواهند شد. این خلاصه ای از تصورات غربیها نسبت به برنامهی موشکی ایران بود. بنابراین بدون خروج از برجام نیز پیشبینیهایی برای کنترل برنامهی موشکی ایران در وجوه مختلف تدارک دیده شده بود؛ مثلا توافقنامهی جدید موشکی و سپس شکست در همین توافق جدید و استقرار گستردهی سامانههای پدافند موشکی و راداری آمریکا در اروپا به هزینهی شرکا. اما ایران از ورود به این بازی عامدانه سرباز زد. گرچه غربیها طی این مدت و در راستای راهبرد اعلام شده، تسلط تمام طیفیِ (Full spectrum dominance ) مسیرِ از قبل طراحی شدهی خود را پیگیری کردهاند. ایران چه بخواهد چه نخواهد اگر موشکهایی برای زدن اروپا نشان ندهد نمیتواند به تهدیدات نظامی پایان دهد، از طرفی اگر چنین نکند حتی ممکن است با حملهی نظامی محدود و از قبل شکست خوردهای مواجه شود که انگیزهی داشتن چنین تسلیحاتی را در ایران به یک مطالبهی عمومی تبدیل کند. روسیه هشیار میشود، واکنش آنها دور از انتظار و سهمگین است روسها قبل از اینکه دیر شود، با خروج از پیمان منع تسلیحات موشکی میانبرد، واکنش اولیه را به اروپا نشان دادند. در حالی که این پیمان بین روسیه و آمریکا برای محدودسازی موشکهای کوتاه و میانبرد طراحی شده بود، اما برای آمریکا از نظر دسترسی سرزمینی از ابتدا هیچ نگرانیای نسبت به برد این موشکها وجود نداشت. به نظر میرسد روسها میخواستند اروپاییها را در جهت تحت فشار قرار دادن آمریکاییها نگران کنند. اما واکنش واقعی و سهمگین آنها به کلِ راهبرد دفاعی موشکی جنگ ستارگانیِ آمریکا، در ۲۰۱۸ و زمانی رخ داد که از مدرنترین تسلیحات تقریبا ناشناختهی خود را رونمایی کردند: شکل 11 موشک کینژال در حال تست پرتاب از جنگنده میگ 31 · موشکِ هایپرسونیک3M22 زیرکن، با ۸ ماخ سرعت و قابلیت گشتزنی در ارتفاعات مختلف با ۲۰۰۰ کیلومتر برد که قابلیت انهدام آن برای هیچیک از کشورهای اروپایی و حتی آمریکا با توان فنی موجود ممکن نیست. · موشک قارهپیمای آوانگارد با سر جنگی گشتزن که میتواند در رسیدن به هدف، تغییر مسیر داده و شبکههای پدافندی موشکی را در همان ارتفاع بالا و حتی در حین فرود دور بزند. آن هم با سرعتی بین ۲۰ تا ۲۷ ماخ که هیچ موشکی در حال حاضر قادر به رهگیری این سرعت در خط سیر مستقیم نیست، چه رسد به حالت گشت زن. این موشک قادر است از ۸۰۰ کیلوتن تا ۲ مگاتن مهمات هستهای با قدرتی بیش از ۱۳۰ برابر حمله به ژاپن با خود حمل کند. · موشک بالستیک هواپرتاب کینژال، با برد ۲ تا ۳ هزار کیلومتر متناسب با بستر حمل و پرتاب هوایی. این موشک با ۱۰ ماخ سرعت به هدف اصابت میکند و اعلام شده که اختصاصا برای انهدام سامانههای پدافند موشکی مستقر در جوار روسیه مانند پاتریوت، تاد و ایجیس (در رومانی و مناطق دیگر) ساخته شده است. این موشک میتواند از هر نقطهای که هواپیماهای جنگندهای چون میگ ۳۱ یا توپولف ۲۲ قادر به رفتن باشند، به سمت اهداف پرتاب شود. · موشک اسکایفال یا بورویتزنیک با موتور هستهای که قادر است به مدت بسیار زیادی در آسمان باقی بماند و یک یا چند کلاهک هستهای را در خود جای دهد. · آنهپاد استاتوس ۶ ملقب به پوسایدون (آنهپاد اختصارا به معنای آبنورد هدایتپذیر از دور گفته میشود). استاتوس ۶ پدیدهی عجیب این رونمایی ها بود، یک اژدر هستهای که قادر است بدون سرنشین دریانوردی کند و تا ۱۰۰ مگاتن بمب اتمی را با خود حمل کند. استاتوس ۶ موشک نیست، اما همهی راهبرد پدافندی موشکی آمریکا را زیر سوال میبرد. روسها به یکباره از هر آنچه که در این سالها در مورد آن تحقیق کرده بودند و یا توسعه داده بودند رونمایی کردند، همهی آن تسلیحات افسانهای. آنها دیگر حوصلهای از خود نشان نمیدادند. به نظر میرسید قصد داشتند یک بار برای همیشه از شر برنامهی جنگ ستارگان آمریکا که از زمان شوروی یک ایدئولوژی ضدکمونیسم بود و در عصر روسیه پلیدی جهانی کشورهای سرکش را بهانهی خود کرده بود با قدرت خلاص شوند. آنها کاری کردند که این برنامه هیچ معادلهی قابل محاسبهای در برابر روسیه در خود نداشته باشد. اما این سامانهها همچنان توجیهات خود را در برابر ایران و کرهی شمالی و تا حدودی چین، حفظ میکنند و بر همین مبنا پیش خواهند رفت. از طرفی مراکز فرماندهی و کنترل عظیم، حسگرهای فضاپایه و رادارهای برد بلند همچنان عنصر اصلی و فعال طرح جنگ ستارگان هستند و ارزش آن را در برابر روسیه تا حدودی حفظ خواهد شد. شکل 12 طراحی های مفهومی تسلیحات تازه رونمایی شده روسیه. گفتنی است که روسها همچنان تصاویر دقیقی از آنها نشان نداده اند ایران ساکت و ناتوان در ایجاد تهدید اثربخش گرچه ایران عامدانه به بازی تهدید موشکی علیه اروپا وارد نشد، و لیکن این را نباید به معنای یک امر حساب شده و موفقیتآمیز تلقی کرد. از آنجایی که پس از برجام تصوراتی در مورد اتخاذ سیاست تنشزدایی و رفع مسائل اقتصادی کشور با اتکای بسیار به منافع حاصل از توافق با غرب به وجود آمده بود، نزدیکبینی راهبردی دولت با خروج آمریکا از برجام خود را نشان داد. همهی تصورات راهبردی دولت به هم خورد، چرا که ابزاری جز تصورات روی کاغذ برای این وضعیت تدارک دیده نشده بود؛ راهبرد خروجی هم در کار نبود (!!)، دولت صرفا به دستاورد دیپلماتیک خود بسنده میکرد و آن را یک افتخار میدانست، در حالی طرف مقابل اقدامات بسیار زیادی در سطح جهانی با موفقیتهای بسیار انجام میداد. از بعد نظامی به این دلیل که بزرگترین تهدید از دید اروپاییها، یعنی برنامهی اتمی ایران از میان رفته یا به کنترل در آمده بود، به نظر میرسید برنامهی فضایی ایران که ماهوارهبرها و تستهای فضایی در آن ابزاری قدرتافزا محسوب میشدند، برای کاهش تنش به دست خود دولت محدود شدهاند. شواهد از کاهش بودجهی دفاعی و کاهش شدید بودجهی برنامهی فضایی ایران خبر میداد. گرچه در سالهای بعد با اینکه مردم و مجلس هشیار شده بودند بودجهی دفاعی و برنامهی فضایی افزایش یافت، اما آنچنان شور سابق در برنامهی فضایی ایران دیده نمیشود؛ بیشتر پرتابها شکست میخورند و ایران از دستیابی به فضا در یک مسیر صحیح و اصولی، به عنوان راهبرد ملی پایدار باز میماند. اما سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با رویکردی هوشیارانه و بدون خدشه در راهبرد دولت، با پرتاب موفق ماهوارهی نور و رونمایی از موتور سلمان سعی در جبران این عقبماندگی داشت، اما این کافی نبود. در سطح متعارف تهدید کافی علیه اروپا در جهت متعهد نگاه داشتن آنان ایجاد نشده بود، ابزار خاصی در عمل وجود نداشت و ایران از ابزارهای اقتصادی، سیاسی و قانونی کافی نیز بهرهمند نبود. در برابر، اروپاییها حتی تضمینهایی چون سپر موشکی آمریکا در رومانی، استقرار تاد در امارات و دیگر مناطق عربی در برابر یک حملهی محدود موشکی را ایجاد کرده بودند و این همپیمانان اروپایی بودند که ابزار مقابله در برابر اقدامات ایران را در اختیار داشتند. ایران نه تنها دیگر در هیچ سطحی نگران کننده نبود، خود نیز همکاری لازم را به عمل میآورد و به طمع منافع اقتصادی یا جلوگیری از ایجاد مشکلات جدیدتر از برجام خارج نشده بود و قصدی برای ایجاد تنش نشان نمیداد. از این رو غرب سیاست فاصلهاندازی میان نهادهای اصلی دفاعی ایران و دولت را در پیش گرفت، تا با تحلیلهای پیوستهی خود برنامهی موشکی ایران را علت عارضههای سیاسی تحمیل شده بر ایران نشان دهد. بنابراین اروپاییها حتی لازم نمیدیدند پیگیر هیچ تعهدی باشند، از نظر آنها مسئله تمام شده بود و حتی در صورت اقدام نیز آنها در هر شرایطی زمان کافی برای هر کاری داشتند. گستاخی تا آنجایی پیش رفت که کشورهای عربی با مشاهدهی سیل تسلیحات غربی سرازیر شده به کشورهایشان و ایضا قرار گرفتن در حوزههای استراتژیک تسلط تمامطیفی آمریکا، طالب شرکت در مذاکرات بعدی یا برجام ۲ با ایران شدند؛ آمریکا دیگر سربازهایش را راهی صفحهی شطرنج با ایران میکرد. اعراب بر خلاف آمریکا مسئلهای با برنامهی هستهای ایران که قبلا حل شده بود نداشتند، آنها به دنبال قطع حوزههای نفوذ راهبردی ایران در منطقه و کاستن از توان موشکی ایران به نیابت از غرب بودند. اما با این وجود، آمریکای جمهوریخواهان در راهبرد اول که در سرتیتر همگامی راهبردی با برنامهی هستهای ایران به آن اشاره شد، برای فروش وسیع تسلیحات و استقرار سلطهی کامل نظامی بر آسمان و فضای اروپا و خاورمیانه در معادلات خود به تهدید جدی از سوی ایران نیاز داشت. برای آمریکا داشتن یک سلاح هستهایِ محدود و کمظرفیت از سوی ایران لازم بود و فرصتهای بسیاری برای نفوذ و اعمال قدرت توسط آمریکا در ناتو و کشورهای عربی فراهم میآورد، از حضور تقریبا بیهزینه و همهجانبه در همه جا (!) تا داشتن بهانههای کافی برای اقدام علیه توان بازدارندگی روسیه و حتی چین به هزینهی دیگران. البته بیعملی ایران دست آنان را از این اقدامات تا حدودی کوتاه میساخت. جمهوریخواهان به خوبی برای ابعاد روانی «تهدیدی به نام ایران» در جهت بقای سیاسی خود نیز برنامهریزی کرده بودند، تا حدی که به عقیدهی بنده آزمایش سلاح هستهای از سوی ایران اصلیترین و لازمترین عنصر برنامهی تهدیدسازی ترامپ در جهت محِقسازی خود بود. اما ایران در این حوزه با اتکا بر اصول اعلامی خود در فتوای هستهای اقدامی نکرد. هر چند ایران از دید غربیها خود را ناتوان و بیاراده نشان داد (کاری که معقول به نظر میرسید واکنش شدید مقابله به مثلی در حد خروج از برجام و ساخت بمب بود و همه در دنیا چنین انتظاری داشتند) و سعی کرد نسبت به اهداف تاکتیکی نزدیک به خود قوای منکوب کنندهتری فراهم آورد تا بازدارندگی را در عرصهی تاکتیکی و در برابر پایگاههای نزدیک به خود فراهم کرده و مهلتی به اعراب برای عرض اندام نداده باشد، و از طرف دیگر با نظامی نکردن برنامهی هستهای خود آن را حفظ کند. اتخاذ این راهبرد با ساختن موشکهای سوخت جامد کوتاهبرد، افزایش در دقت و تعداد و رساندن برد آنها به ۱۰۰۰ و سپس ۱۸۰۰ کیلومتر، قدرتی با فواید تاکتیکی بیشمار به خصوص علیه تهدیدات منطقهای ایجاد کرد. این توان ثمرات خود را در حملات موشکی به داعش، تروریستهای کردستان عراق و پایگاه تروریستی عینالاسد نشان داد، اما در حیطهی حفاظت از دستاوردهای برجام عملگر موثری به شمار نمیرفت. ایران بدون داشتن سلاحی که بتواند به شکلی موثر اروپا را تحت فشار امنیتی-نظامی قرار دهد، نتوانست آنها را در توافق متعهد نگاه دارد. شیوهی دستیابی ایران به سلاح هستهای، خط زمانی و مراحل مختلف در مقالهای دیگر مورد تحلیل اینجانب قرار گرفته است و از تکرار آن خودداری میکنم. در آن مقاله از دلایلی مبنی بر اینکه چرا ساختن یک یا چند بمب فواید آنچنانی نداشته و در راستای راهبرد تقابلی آمریکا قرار میگیرد و اینکه حتی اجرای آن، چه پیشنیازهایی لازم دارد به تفصیل سخن گفتهام. آن موارد در مورد دستیابی به موشکهای میانبرد فراقارهای نیز منطق مشابهی دارد و شرایطی ویژه را رقم میزند که در ادامه توضیح داده خواهد شد. موشک میانبرد فراقارهای (IRBM) چنین موشکی از نظر فنی ابتدا لازم است طی ۵ تا ۷ پرتاب مطابق با الگوی اثبات یک فناوری موشکی، به باور تولیدکننده و همگان برسد. سپس این فناوری از نظر تولید انبوه در سطوح متعارف و غیرمتعارف و از نظر عددی به شکل راهبردی و تاکتیکی نیز میبایست خود را اثبات کند. این موارد برای تحقق به زمان زیادی نیاز دارند. برای مثال موشکی که بتواند بردی معادل ۴۰۰۰ کیلومتر یا بیشتر داشته باشد، باید بتواند سالم پرتاب شود، به سلامت از پدافند موشکی عبور کند، سالم به مقصد برسد و در مقصد نیز نقطهی مورد نظر را با دقت بالایی مورد اصابت قرار دهد و آن اصابت موثر واقع شود. در برخی محاسبات برای چنین موشکی که بتواند از میان خطاهای سیستمی، خطاهای هدفگیری و اقدامات دشمن موثر واقع شود، شانس کمی وجود دارد و به همین علت برای دستیابی به موفقیت باید این شانس کم با کمیت پوشش داده شود. مثلا اگر فرض بگیریم از ۱۰ موشک با خطاهای مذکور تنها ۴ موشک امکان رسیدن به ۱۰ هدف را داشته باشند، بنابراین میبایست ۲۵ موشک تولید شود و همین تعداد نگهداری و سپس شلیک شود که فرایندی بس بزرگ و پرمسئله است، به خصوص نسبت به ابعاد دشمنان و اهداف جدیدی که مورد تهاجم قرار میدهد. اروپا پهنهی وسیعی از اهداف دارد و نمیتوان تنها با تعداد محدودی موشک در برابر آن بازدارندگی ایجاد کرد. مگر اینکه این تعداد محدود موشک، به سرهای جنگی اتمی مجهز باشند و از طرفی دیگر به تعداد شهرها، پایگاهها یا دستکم پایتختهای اروپایی لحاظ شده باشند. این بدان معنیست که برای موشکی در برد اتحادیه، ۲ روش مطروح است: در طرح اول باید موشکها بسیار ارزان و پرتعداد باشند و در طرح دوم به خصوصیاتی مجهز شوند که با کمترین خطا از پیشرفتهترین سامانههای پدافندی عبور کنند. در طراحی دوم موشکها بسیار گران خواهند شد تا ترکیب این دو طرح یک اجبار شود و البته در کنار آن میبایست سامانههای جانبی برای انهدام یا مشغولسازی پدافندهای موشکی غربی در محدودهی اتحادیه نیز تدارک دیده شود تا بازدارندگی، کمال ظرفیت خود را حفظ کند. یک مثال عددی را میتوان آن ۱۰ پایگاهی که ائتلاف غربی در ۲ حملهی موشکی از اروپا به سوریه استفاده کرده است، ملاک قرار داد. به لحاظ فنی ۵۰ تا۱۰۰ موشک برای انهدام هر پایگاه لازم است و این نیازی در حدود ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ موشک را در دو طرح مذکور گوشزد میکند. از جهات فوق، ساختن موشک، آزمایشات مختلف و در نهایت تولید انبوه به شکلی که بدون کلاهک هستهای و با سر جنگی حدود ۵۰۰ کیلوگرمی موثر واقع شود، زمان زیادی دستکم بین ۵ تا ۲۰ سال طول خواهد کشید. رونمایی از چنین موشکی بسیار حساسیتبرانگیز خواهد بود و میتواند تنشهای بسیاری ایجاد کند، بنابراین در دورهی رونمایی و آزمایشها میبایست هزینههای زیادی صرف شود. از طرفی در این میان دشمن نیز اقدامات متقابل فراوانی صورت خواهد داد. از تحرکات تروریستی تا حملهی نظامی محدود و یا اقدامات راهبردشکنِ متقاطع مثلا پاسخ به برنامهی موشکی در سطح تحریمهای اقتصادی یا سیاسی. اما نداشتن این موشک به معنای آن است که هر توافقی ضمانتی برای متعهد ساختن طرف اروپایی در پی نخواهد داشت و تجربه نیز نشان میدهد که چنین توافقی بدون شک یک اتلاف وقت خواهد بود. با این وجود برنامهی هستهای نیز بدون تسلیحات حامل اهمیت آنچنانیای ندارد و پیگیری بیش از حد آن صرفا برای ایجاد سرگرمی و فایدهی سیاسی به نفع طرف غربیست تا در جهت ایجاد ساز و کارهای تحریمی و محدودسازی بیشتر ایران دستاویزی داشته باشند. گرچه هزینههای داشتن این موشکها ممکن است زیاد به نظر برسد، ولی کشور را به بازدارندگی مطلوبی میرساند که طرف معامله را در محدودهی توافق نگاه میدارد. این از آن جهت امری راهبردی محسوب میشود که نابود کردن هر توافقی به معنای شروع مخاصمهای جدید است. چه بسا نگارش یک توافق منافعی دارد و مضراتی ولی کنترل شده، اما خروج از آن هزینههای بسیار زیادی برای هر دو طرف و به بر اساس تجربهی موجود و تجارب قبلی برای ما خواهد داشت. آنچه که اشاره شد نمایشی از مقطعی و تاکتیکی بودن اقسام مختلف مذاکرات توسط غرب در ابتدای راه با هر کشوری که به ایجاد قدرت سخت میپردازد، بود. این مذاکرات همانند مذاکرات آتشبس میان یک درگیری نظامی برای ارسال بیشتر مهمات به خطوط و جابجایی مجروحین برای درگیری بزرگتر بعدیست. آنها به دلیل ماهیت برتریطلبی متکی بر فناوری نمیتوانند به معاهدات صلح در هیچ سطحی پایبند بمانند. به محض آنکه تکنولوژیهای جدید نمایان میشوند و حوزههای جدید اعمال قدرت به واسطهی آنها فراهم میشود، همهی معادلات و توافقات پیشین را به هم ریخته و طالب نظمی جدید مطابق با این تواناییهای جدیدشان میشوند. گاه این تکنولوژیهای جدید فناوریهای سیاسی و اقتصادیست و یا حتی نوآوریهای اداری در ایجاد مکانیزمهای بینالمللی بروکراتیکی که محدودسازی و کنترل دیگران را از طریق پیمانهای پیچیده شده در ظواهر صلح آمیز دنبال میکنند، مانند آنچه که در FATF شاهدیم. این مطلب را با عنوان حقانیت فناوری در مقالهای دیگر با اشاره به برخی ریشهها و علل برتریطلبی تکنولوژیک و اخلاقیات برآمده از آن مفصلا توضیح دادهام و از ادامه خودداری میکنم. طی سالهای آینده، وزنهی اساسی در راهبردهای غرب علیه جمهوری اسلامی ایران همان ضمانتهای عملی از قبل ایجاد شده در سطح نظامی (در حوزههای تاکتیکی و راهبردی) است که در مقاطع خاصی علیه سطوح خاصی از قدرت (به خصوص نوع فناورانه که دسترسی سخت را فراهم میکند) به کار گرفته میشوند؛ اقداماتی که دو طرف هوشمندانه به کار میبرند تا طرف دیگر را به بازنگری در رفتار خود وادار کنند. این اقدامات از سوی غرب تعمدا بر اساس محاسباتی پیشینهدار و تجربههای قبلی تنظیم میشوند، علت این تنظیم نیز باورپذیری آنان با اتکا به داستانپردازیهای تاریخی نزد افکار عمومی و اثبات وجود تجربههای قبلیست و به خصوص باورپذیری نسبت به عملی بودن راهبردهای پیشین در آینده. مثلا مسیر توسعهی موشکی ایران به خاطر مسیری که کرهی شمالی رفته است قابل حدس است یا حتی برنامهی هستهای، و ایران در این برنامه مثلا از تجربههای راهبردی کره و چین استفاده خواهد کرد و غربیها هم رفتار متقابل این کشورها را ملاکی برای هزینههای مقابله با ایران خواهند کرد. کرهی شمالی به مقیاس وسیعی برای ایران داستانپردازی شده است. مسئلهی وزنههای راهبردی نظامی جهانی مانند پدافند موشکی از آنجایی اهمیت راهبردی دارد که پیوسته هزینههای بسیاری برای آن شده است، ساختارهای عریض و طویلی ایجاد کردهاند که از این طریق نفوذهای عمیق جهانی، ایجاد شده و به تملک اصیل غرب درآمدهاند و در خود جایگاهی برای اینکه کدام سیاستمدار و یا حزب در رئوس قدرت طرفها قرار گیرد، در نظر نگرفته است. آمریکا تجربهی بسیاری در حوزهی اعمال قدرت بر شوروی و دیگران داشته و دارد و درسهایی که از آنها آموخته است را در مورد ایران تکرار خواهد کرد. این درسها در ساختار اقتصادی-نظامی ایالات متحده زنجیرههای کلان ارزش و همچنین کالاها، مصارف و بازارهایی ایجاد کردهاند که لزوم بهرهگیری حداکثری از آنان را برای این کشور واجب کرده است. آمریکا و غرب را گریزی از مسیرهایی که انتخاب میکنند نیست و این مسیرها به سادگی قابل پیشبینی است و باید با روشهای نرم، افکار عمومی را نسبت به آنها هشیار ساخت. چالش راهبردیِ ایجاد تهدید نظامی علیه اروپا برای متعهد نگهداشتن آنها در هر توافقی، آن است که اقدامات آفندی و به خصوص پدافندی آنها در سطوح نظامی موثر واقع نشوند. به خصوص در زمانی که برنامهی هستهای ایران را کاملا نظامی تلقی میکنند و خود را بر اساس نتایج فنی آن تنظیم میکنند نه رفتار سیاستمداران یا تئوریهای سیاسی. پایان بخش اول برخی منابع 1- https://en.wikipedia.org/wiki/Sentinel_program 2- https://en.wikipedia.org/wiki/Safeguard_Program 3- https://en.wikipedia.org/wiki/Anti-Ballistic_Missile_Treaty 4- https://en.wikipedia.org/wiki/Strategic_Defense_Initiative 5- https://www.nytimes.com/2016/05/13/world/europe/russia-nato-us-romania-missile-defense.html
-
2 پسندیده شدهدو مقاله ای که در متن اشاره شده؛ حقانیت فناوری(به زبان انگلیسی نگارش کردم و باید ترجمه کنم، که انشالله بعدا) https://msai.ir/2020/08/02/technological-righteousness/ و مسئله تولید بمب هسته ای در ایران؛
-
2 پسندیده شدهعواقب بی اعتمادی جامعه مورخ 3 بهمن 99 اتفاقی دلگیر کننده در خیابان انقلاب اسلامی تهران رخ داد و در آن نماینده مجلس (اقای عنابستانی سبزوار در مجلس شورای اسلامی) پس از آنکه از ورودش به خط ویژه ممانعت شده، به مامور وظیفه راهور سیلی زده است. در ابتدا قضیه با فیلم های اینستاگرامی و توییتری پخش شد و نماینده خاطی با اظهارات کذب سعی در رفع اتهام و انداختن تقصیر به گردن سرباز وظیفه بود. فشار رسانه ای در شروع به حدی بود که نماینده هر بار مجبور شد عقب نشینی کند، اگر چه اشتباه خود را نپذیرفت. علاوه بر این فیلم های دوربین ها هم اصل رویداد رو تایید می کرد و جای انکاری برای نماینده نمیگذاشت. این روند یک نکته رو بین مردم بیشتر مطرح کرد که تنها و تنها فشار رسانه ای و افکار عمومی می تواند جلوی مسئولان خاطی را بگیرد و در سیستم رسمی با عنوان مصلحت روی این خطاها چشم پوشیده شده و حق مظلوم پایمال می شود. این اولین ضربه بزرگ به اعتماد جامعه در قبال مجازات مسئولین خاطی بود که بی اعتنا از ان عبور کردیم اعتماد به قوه قضاییه، مجلس، دولت و دیگر نهادهای کشوری و نظامی نیز از جنبه های دیگر اعتماد جامعه محسوب می شود. در حالی که اصل ایجاد اعتماد مردم به سیستم است که با شفافیت و قاطعیت در برخورد با مسئولان خاطی و عدم مصلحت اندیشی ایجاد می شود. ضربه دوم: ضربه و اثر این اتفاق رو هفته بعد خودم به شخصه دیدم، وقتی در اوج فشار کاری ناگهان با این پیام در خبرگزاری شبکه های اجتماعی آپی روبرو شدم " صدور مجوز برای تردد نمایندگان مجلس از خط ویژه " ، مثل آب سردی ناامیدی را برروی ریخت. اولین فکری که به ذهنم رسید این بود که آیا این خبر حقیقت دارد، تجربه و پیش زمینه ذهنی ام گفت احتمالا درست است و اتفاق غریبی نیست. این تحلیل برای دیگرانی که ذهنیت منفی بیشتری نسبت به مسئولان داشتند بسیار بیشتر بود و انعکاسش شنیده میشد علت هم ساده بود، حس بی اعتمادی به روندها که طی سالیان ایجاد شده بود ضربه سوم: بعد از مدتی این خبر را دیدم رئیس پلیس راهور پایتخت گفت: تا الان مجوزی برای تردد نمایندگان مجلس از خط ویژه صادر نشده است. اول کمی خوشحال شدم ولی باز هم همان تجربه بی اعتمادی به سراغم آمد و گفتم تجربه می گوید این تکذیبه ها در اصل همان تایید است و پیش زمینه ذهن می گوید، منتظر تایید خبر باش که صحت مجوز تردد صادر شده است. شلیک به قلب اعتماد عمومی با دروغ و رفتار اشتباه رفتاری و رسانه ای مسئولان کل این مسیر رو اگر نگاه کنید یک بی اعتمادی رو می بینید که از پیش زمینه اتفاقات قبلی می آید. یعنی با عدم برخورد با بعضی مسائل و مصلحت اندیشی بی جا سبب شدیم که اعتماد عمومی اسیب ببیند و با هزار قسم و نشانه کسی ادعاهای مقامات را باور نکند. اگر کسی هم اعتماد کند اتفاقات بعدی باعث زده شدن وی از اعتماد خواهد شد. از این رو رفتار اشتباه مسئولان ما در برخورد با حوادثی از جمله هواپیمای اکراینی را باید به عنوان شلیک به قلب اعتماد عمومی دسته بندی کرد. رفتاری که خیانت به جبهه رسانه ای کشور محسوب می شود. در آخر این رسمش نیست که اشک بی پناه و یتیم در آید تقدیم به دوست خوب و مبارز علیه تفکر اینستاگرامی @HRA با یادی از دوستمان @Overdose که آیه یاس خواندنش در استاتوس نمایش واضح پیش ذهنیت بی اعتمادی جامعه را به خوبی به تصویر می کشد.
-
2 پسندیده شدهمقدمه : به بهانه حمله مجدد اسراییل به سوریه ( دی 1399 خورشیدی ) که گفته میشود نزدیک به 40 نفر تلفات را در پی داشته ، بصورت گذار ، روند عملکرد IDF به سال 2020 در سوریه مورد بررسی قرار می گیرد ، جایی که ماهیت عملکرد طرفهای درگیر از ابتدای شروع مخاصمات در سوریه ، همواره به نوعی با شوک و بُهت ، همراه بوده است . ایران و رژیم عبری ، نبرد برای کسب برتری نظامی : در طول نزدیک به 9 سال از آغاز جنگ داخلی بین المللی در سوریه ، نیروی هوایی ارتش اسراییل(IAF) بیشتر از 300 حمله هوایی را بر علیه اهداف ادعایی متعلق به سپاه پاسداران و شبکه نیروهای شبه نظامی وابسته به آن ( موسوم به شبه نظامیان فراملی شیعه / شبکه تهدید ایرانی ITN) در سوریه انجام داده است . با این حال برخی تحلیلگران جنگ داخلی سوریه براین اعتقادند که حملات هوایی مستمر اسراییل با یک هدف اصلی ، یعنی جلوگیری از تثبیت حضور ایران در سوریه و جلوگیری از ایجاد یک مسیر امن به منظور انتقال تسلیحات پیشرفته به حزب ا... و سایر نیروهایی که امنیت رژیم عبری را مورد تهدید قرار میدهد ، صورت می گیرد . پل لجستیکی ایران به سوریه و گذرگاه ابوکمال برخی ناظران براین باورند که این مسیر به یک نقطه تعادل در منطقه برای ایران تبدیل شده است با توجه به این مساله و براساس اطلاعات موجود ، از ابتدای سال 2020 تا ماه مه همین سال ،نیروی هوایی عبری 14 عملیات هوایی را در سوریه انجام داده که در جریان این حملات ، چیزی در حدود 23 موقعیت مختلف در سراسر خاک سوریه به غیر از شمال شرقی این کشور را مورد هدف قرار گرفته است . از میان 14 حمله فوق ، 5 حمله در یک بازه زمانی دو هفته ای میان 20 آوریل تا 4 ماه مه رخ داده که این امر نشاندهنده افزایش فعالیت شبکه تهدیدات ایران بوده است . هر قدر هم شرایط تغییر کند ، عکس العمل به آن مشابه خواهد بود ... بررسی روند حملات هوایی اسراییل به استان های قنیطره ،سویدا ، درعا و دمشق ، بخوبی این تحلیل را در اختیار کارشناسان نظامی قرار میدهد که شاخه عملیات خارجی سپاه پاسداران ( سپاه قدس / IRGC-QF) علیرغم اطلاعات طرف روسی ، همچنان در نزدیکی مرزهای شمالی اسراییلی با شدت هرچه تمام تری ، به فعالیت خود ادامه می دهند و اسراییل نیز با کاهش یا افزایش این تحرکات ، حملات هوایی خود را تنظیم می کند . به اعتقاد منابع اطلاعاتی غربی ، گستره وسیعی از نیروهای شبه نظامی ، استخوان بندی قدرت ایران در سوریه را تشکیل میدهد در واقع ، سراسر بخش جنوبی سوریه در طول 9 سال گذشته ، به منطقه اصلی عملیات هوایی ارتش اسراییل تبدیل شده ، چرا که مبداء قریب به اکثر محموله های تسلیحاتی سپاه که به قصد تحویل به حزب ا... درلبنان یا حماس در غزه ارسال می شود ، از اطراف دمشق صورت می گیرد . این درحالی است که اگر چه بلندی های جولان همچنان در اشغال IDF قرار دارد ، اما تل آویو در طول این 9 سال ، نگرانی خود را از اینکه در کنار جولان ، محور جنوبی سوریه تبدیل به یک سکوی پرش دوم برای ایران جهت هرگونه عملیات غافلگیرانه شود ، پنهان نکرده است . نگرانی اسراییل از گسترش سریع نظامی ایران در سوریه آنچنان عمیق است که فرودگاه بین المللی دمشق (DAI) جایی که هواگردهای ترابری سنگین نیروی هوا- فضای سپاه ، خطوط هوایی غیرنظامی وابسته به این نیرو و گاهی هواگردهای نیروی هوایی ایران ، موشک ، سلاح ، مهمات و اقلام نظامی را به یگانهای مستقر در سوریه تحویل می دهند نیز از حملات مستمر IAF در امان نمانده است . اما در حالی که فرودگاه دمشق به یک هدف روتین برای نیروی هوایی رژیم عبری تبدیل شده ، حمله هوایی 13 فوریه 2020 به برجسته ترین و درواقع نقطه اوج این بمباران ها تبدیل گردید ، چرا که پس از چند سال تردید ، IAF یکی از قرارگاه های سپاه پاسداران ( بنا بر ادعای نویسنده . م ) را در ساختمانی سه طبقه در نزدیکی بخش ورودی فرودگاه را مورد حمله قرار داد که به دلیل اهمیت آن ، زیر پوشش گسترده رسانه ها قرار گرفت . ابوکمال ، نقطه جدید فشار اسراییل علیه ایران : حدود مرزی میان سوریه و عراق پس بازپسگیری شهر ابوکمال توسط سپاه پاسداران از عناصر داعش در اواخر سال 2017 به نقطه جدیدی برای حملات نیروی هوایی اسراییل تبدیل گردید . این شهر بدلیل موقعیت ژئواستراتژیک ، یک نقطه پراهمیت در پل لجستیکی ایران است که تا لبنان ادامه پیدا می کند وگفته می شود که تمامی تسلیحات ایرانی ارسال شده به مقصد جنوب لبنان یا غزه ، می بایست از این گذرگاه عبور نماید . در سال 2019 ، ایران پس از مدتها بررسی شرایط منطقه ، یک ابر انبار زیرزمینی با شناسه پادگان امام علی (ع) را برای ذخیره محموله هایی که بصورت مستمر وارد سوریه می شد ، تاسیس نمود ، در حالی که همزمان با این تحرکات ، واحدهای بسیج مردمی سوری به همراه یک نیروی 60 نفری از شبه نظامیان عراقی متمایل به ایران ، مسئولیت حفاظت از این مجموعه و تمامی محور مرزی میان سوریه و عراق را برعهده گرفته بودند . گسترش ماموریتهای محوله به این نیروها ، بعدها موجب شد تا عناصری از کتائب حزب ا.. ، سازمان بدر ، النجباء ، عصائب اهل الحق و گردان های امام علی (ع) در قالب بسیج مردمی ، نیز وارد عمل شده و نقش بسیار مهمی را در حفظ منطقه بسود ایران بازی کنند . سایر شبه نظامیان تحت حمایت ایران نیز شامل تیپ 313 (سوری ) ، لواء فاطمیون ( هزاره های شیعه افغانستانی ) ، لواءزینبیون ( شیعیان زیدی پاکستانی ) نیز حضور بسیار فعالی را از خود به ثبت رسانده اند . بدین ترتیب سازمان های اطلاعاتی عبری تخمین می زنند که شبکه شبه نظامیان ایران شامل 6200 نیروی رزمنده است که در حوزه جغرافیایی دره رودخانه فرات مستقر و ان را تحت کنترل کامل دارند . موقعیت پادگان امام علی (ع) بنا بر ادعای منابع اطلاعاتی عبری آیا این موقعیت ، یک نقطه محوری برای ایران محسوب میشود یا اینکه تنها یک سیبل ثابت فریب دهنده برای جذب حملات IAF و منحرف نمودن اذهان تحلیلگران اطلاعاتی اسراییل است!!!! بطور طبیعی ، این منطقه ، شامل گذرگاه ابوکمال ، به کانون تمرکز برنامه ریزان نیروی هوایی عبری درآمده و در سال 2020 ، در سه بازه زمانی متفاوت ( ژانویه ، مارس و مه ) مواضع سپاه پاسداران را در شرق سوریه مورد هدف قرار دادند . در ژانویه 2020 ( بطور دقیق حدود یک سال پیش . م ) جنگنده های عبری یک کاروان ناشناس را در حومه ابوکمال بمباران کردند که در نتیجه این حمله ، 8 شبه نظامی عراقی کشته (شهید) شدند ، در حالی که به ادعای تل آویو ، این کاروان موشکهای خاصی را می بایست به حزب ا... تحویل می داد . در همان زمان نیز،یک انبار دپوی سلاح در منطقه فوق بشدت بمباران گردید . در 11 مارس 2020 ، زیرساختهای بسیج مردمی سوریه در حومه ابوکمال مجدداً مورد حمله قرار گرفت که به شکل خاص ، پادگان امام علی(ع) هدف از قبل برنامه ریزی شده ای بود که در مجموع سه حمله به این منطقه ، چیزی در حدود 48 شبه نظامی عراقی و ایرانی کشته (شهید ) شدند . در واقع ، ستاد مشترک ارتش عبری ، به این نتیجه رسیده بود که حفظ فشار بر گذرگاه لجستیکی ابوکمال برای محدود کردن آزادی مانور واحدهای ایرانی در سوریه بسیار ضروری است و برای نمایش اراده معطوف به هدف ( کاهش مانور عناصر ایرانی در این منطقه ) نیروی هوایی فارغ از بُعد مسافت ، موظف است تا منطقه را تحت پوشش خود قرار دهد . به همین دلیل در بازه زمانی سال 2020 ، حداقل 5 بار مواضع ایران در منطقه فوق مورد هدف قرار گرفت . شیوه کاربرد مهمات اسپایس محصول رافائل رافائل مدعی است که این مهمات جدید قابلیت شلیک در شرایط همه گونه آب و هوایی ( روز / شب ، آب و هوای نامطلوب ) را با استفاده از دو جستجوگر CCD / IIR و همچنین الگوریتم های پیشرفته تطبیق منظر ، را در اختیار کاربران خواهد گذاشت . به گفته مقامات این شرکت ، جستجوگر Spice در نزدیکترین فاصله ممکن ، هدف را شناسایی و آن را به شکل کاملا هوشمند با دیتای موجود در حافظه خود ، مطابقت داده و به همین دلیل ، خطای احتمالی ناشی از اخلال در GPS را تا حد ممکن ، کاهش دهد . سپاه قدس ، انتقال زیرساختها به زیرزمین : برخی ناظران نظامی براین اعتقادند که حملات فزاینده IAF به زیرساختهای سپاه پاسداران موجب شده تا فرماندهان این نیرو بسرعت تسهیلات و تاسیسات حیاتی خود را برای محاظت در برابر حملات هوایی به زیرزمین منتقل کنند . بدین معنی که پادگان امام علی (ع) در حالی بعنوان یک هدف ثابت تقویت شده برای نیروی هوایی عبری ، به بزرگترین مرکز دپویی سپاه در سوریه تبدیل شده که بسرعت مراکز پیشرفته تری در سراسر خاک سوریه در حال ایجاد است . آنچه که ارزیابی های خسارت منطقه نبرد (BDA) از بمباران های آوریل 2020 نشان میدهد ، نیروی هوایی عبری ، چیزی در حدود 9 مرکز ذخیره سازی را در شمال منطقه پالمیرا بمباران نموده که به احتمال بسیار زیاد مقصد نهایی جنگ افزارهای ارسال شده زمینی از طریق ابوکمال یا پایگاه هوایی تیاس بوده است . در حدود یکهفته بعد ، در بیست و هفتم آوریل 2020 ، اسراییل تاسیسات مشابهی را در پایگاه هوایی مِزِه در دمشق مورد هدف قرار داد که تحلیل ها حاکی از آن بود ورودی این تاسیسات آسیب دیده ولی اینکه بخش زیرزمینی آن نیز آسیب دیده یا خیر ، مشخص نگردید. پایگاه هوایی مِزِه تحت کنترل کامل دپارتمان اطلاعات نیروی هوایی ارتش سوریه است که مهمترین شریک نیروی قدس سپاه در عملیات بر ضد شورشیان مسلح و اسراییل بشمار می رود . ناظران نظامی بر این اعتقادند که درصورت ادامه ساخت دپوهای زیرزمینی توسط ایران ، نیروی هوایی اسراییل بتدریج بسوی مهمات سنگرشکن سنگین خواهد رفت . از انجا که برد این نوع پرتابه ها ، نسبت به موشکهای کروز کمتر است ، جنگنده های نیروی هوایی اسراییل بالاجبار می بایست به هدفهای خود نزدیکتر شوند و همین امر ، آنها را در برابر سامانه های دفاع هوایی سوری قرار خواهد داد. مهمات نفوذ کننده جی بی یو-39 بعنوان مثال ، براساس شیوه استاندارد نیروی هوایی عبری ، موشکهای کروز دلیله از فاصله 250 کیلومتری قابل شلیک است و درمقایسه ، مهمات GBU-39 علیرغم قطر کمتر ، بدلیل حمل یک سرجنگی بزرگتر (4 برابر)، در شرایط ایده آل ، می تواند از فاصله 64 کیلومتری رها شود . از سویی دیگر ، مهمات نفوذ کننده BLU-109 با کلاهکی به وزن 874 کیلوگرم ، نیازمند رها سازی از بردی نزدیکتر را دارد ، ضمن اینکه حمل این مهمات ، سطح مقطع راداری جنگنده حامل را افزایش خواهد داد و ضمن کاهش قدرت مانور و برد پروازی ، شبکه دفاع هوایی سوریه را برای رهگیری آن در موقعیت بهتری قرار می دهد . جنگنده F-16I مسلح به مهمات دوهزار پاوندی BLU-109 سنگرشکن ، سلاح اصلی نیروی هوایی عبری برای اجرای حملات علیه تاسیسات زیر زمینی اما برخلاف تصور ایده آل سطور بالا ، حملات غیر قابل باور نیروی هوایی عبری بر علیه اهدافی در نزدیکی حمص و شعیرات و درست در محدوده برد سامانه اس-300 سوری ، باردیگر ، برتری هوایی ارتش عبری را در آسمان سوریه ، به رُخ دوطرف کشاند . با این وصف ، در حالی که عوامل توپولوژیک و تاکتیکی در آنالیز عملکرد شبکه دفاع هوایی سوریه دخیل هستند ، اکنون مشخص شده که روسها اگر چه سیستم اس-300 را به سوریها ، هدیه داده اند ، اما کاربرد آن را بر علیه جتهای عبری ممنوع نموده اند . بعنوان مثال ، در 31 مارس 2020 ، نیروی هوایی عبری ، فرودگاه نظامی شعیرات را مورد حمله قرار داد که در جریان آن ، بخشی از باند پرواز تخریب ، سامانه های کنترل ترافیک هوایی پایگاه منهدم و یک انبار که ستاد ارتش اسراییل مدعی استفاده از آن بعنوان انبار سلاح توسط نیروهای ایرانی بود ، منهدم شد ، هر چند سوریها بلافاصله باند فرودگاه را ترمیم و با جایگزینی سیستم های ترافیک هوایی ، ظرف دو هفته رفت و آمد هوایی در شعیرات از سرگرفته شد . اما این پایان کار نبود ، در یکم ماه مه ، حمله دیگری از سوی اسراییل ، این بار در نزدیکی حُمص موجبات تخریب یک مجموعه دپویی نظامی ( به ادعای IDF) را فراهم آورد که در پی آن یک زنجیره انفجارات صورت پذیرفت و محوطه بطور کامل نابود شد . مسلح سازی و تجهیز حزب ا... ، همچنان ادامه دارد : سه روز بعد از حمله به حُمص ، در چهارم ماه مه 2020 ، نیروی هوایی عبری به یک مرکز تولید موشک در الصفیره ( منطقه ای در جنوب حلب) حمله بردند که براساس ادعای مقامات اطلاعاتی IDF ، یکی از سه مورد تاسیساتی است که متعلق به مرکز مطالعات علمی و تحقیقاتی سوریه بوده و احتمال می رود که مرکز توسعه تسلیحات WMD ارتش سوریه باشد . این مرکز از دهه ها پیش ، به شکل سنتی ، تولید موشکهای اسکاد و عوامل شیمیایی را برای ارتش سوریه ، برعهده داشته و مقامات تل آویو اکنون معتقدند که این مرکز بطور کامل تحت هدایت ایران ، مسئولیت تولید انبوه مهمات هدایت دقیق برای حزب ا... و سایر گروه های نظامی قرار دارد . بر همین اساس ، گفته می شود که در سال 2016 ، ایران در پاسخ به حملات مستمر نیروی هوایی عبری به سوریه ، یک طرح بسیار گسترده را برای انتقال فناوری مهمات هدایت دقیق به حزب ا... آغاز نمود ، بدین معنی که به جای قبول ریسک تحویل موشکهای آماده به حزب ا... ، خط تولید کیت های بروزرسانی به منظور بهینه سازی موشکهای سازمانی این گروه نظامی را در سوریه ایجاد نمود . در نتیجه ، با هدایت و کنترل عملیاتی ایران ، مهندسان حزب ا.. شیوه تولید تسلیحات پیشرفته را دریافت می کردند . این گروه با استفاده از این فناوری ها ، بیشتر از 150 هزار تیر موشک قدیمی خود را در قالب یک برنامه از قبل تعیین شده ، به مهمات هدایت دقیق تبدیل کرده ومی کنند . خطر این برنامه برای تل آویو چنان بود که در سال 2019 ، ارتش اسراییل ، اطلاعات مربوط به 4 سایت تولید موشک را منتشر کرده و معتقد بودند که برنامه ایران در حال رسیدن به نتیجه نهایی است . بخش اطلاعاتی ارتش اسراییل در آن زمان معتقد بود که تمامی فعالیتهای مربوط به برنامه گسترده ایران برای توسعه نفوذ خود در سوریه ، بویژه ساخت تاسیسات نظامی زیرزمینی ، تحت هدایت ژنرال سلیمانی ( سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی ) است و به احتمال زیاد ، ترور وی در فرودگاه بغداد ، با هدف ایجاد اخلال در این برنامه صورت گرفته است . با این وصف ، حملات هوایی اسراییل پس از این دوره زمانی ، شاهدی بر ادامه دار بودن برنامه موشکی ایران در سوریه است . اگر این تحلیل واقعیت داشته باشد ، ارتش اسراییل ، روزهای سختی در آینده پیش روی خود خواهد داشت ، اگر چه احتمالاً گزینه های قابل تاملی را نیز برای پاسخ ، در اختیار خواهد گرفت . پی نوشت : استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ( MILITARY.IR) مترجم : MR9
-
2 پسندیده شدهبسم ا... بخش دوم این تاپیک را در مقاله ای که قرار هست در ناورد 8 منتشر بشود، از زبان یک مقام ارشد عبری مطالعه می کنید .... ایران – رژیم عبری ، هماوردی استراتژیک در آسیای جنوب غربی پی نوشت : ترجیح بنده این هست که این سئوالات را از دریچه دید طرف مقابل بررسی کنم ... این هم برای خودش شیوه ای است در تحلیل وقایع ...
-
1 پسندیده شدهاز دست دادن یک مدیر ارشد میتواند چه تاثیری بر شرکت و کارمندان داشته باشد؟ قتل یک سیاستمدار چه اثرات بر جو روانی جامعه خواهد داشت؟ ترور کردن یک قاضی یا مقاوم ارشد پلیس چه اثراتی بر روند رسیدگی یک پرونده و یا مبارزه با فساد میگذارد؟؟ قتل یک بازرگان در یک کشور خارجی چه اثراتی در مراودات خارجی خواهد داشت؟؟ شاید جواب دادن به این سوالات به علت ابعاد مختلف آن کمی سخت باشد، اما به طور قطع میتواند گفت از دست دادن نخبگان دریک کشور از یک سیاسیتمدار تا یک تاجر و داشمند میتواند ضربات مادی و معنوی جبران ناپذیری بزند. ضررهای که با صرف هزینه ها بسیار نیز قابل برگشت نیست. به طور قطع میتوان گفت از دست دادن نخبگان ضربات مادی و معنوی جبران ناپذیری به بدنه یک کشور می زند. خودرو محسن فخریزاده که در داخل آن ترور شد. ۷ آذر ۱۳۹۹ ترور کردن افراد در داخل ماشین یکی از شیوه های رایج برای کشتن یک فرد محسوب میشود. افراد در داخل ماشین قابلیت فرار و یا گزینه های زیادی برای پناه گرفتن ندارند. مسیر حرکت خودروها بسیار قابل پیش بینی است در نتیجه پیدا کردن یک مسیر برای هدف قرار دادن یک سوژه برای مهاجمان اسان خواهد بود. حرکت خودروها را نیز می توان برای جلوگیری از فرار سوژه با کمک گرفتن از جریان ترافیک طبیعی خیابان ها و یا موانع مصنوعی مثل یک تصادف ساختگی کند و یا متوقف کرد. اندام حیاتی مانند سر و گردن سوژه در داخل ماشین به راحتی در تیر رس تیراندازها قرار دارد. در نتیجه احتمال شلیک موفق و کشتن هدف بالا است. از جمله معروف ترین ترورها در داخل ماشین می توان به ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند ولیعهد پادشاهی اتریش/مجارستان در سال ۱۹۱۴ اشاره کرد که از جرقههای آغاز جنگ جهانی اول بود. یکی دیگر از ترور های معروف و جنجال برانگیز در داخل خودور ترور رئیس جمهور ایالات متحده امریکا ترور جان اف کندی در سال ۱۹۶۳ بود. در ایران ترور افراد در داخل خودرو در حال افزایش پیدا کردن است که یک زنگ خطر را برای ما به صدا در آورده است. ترورهای دانشمندان هسته ای فقط نمونه های از ترور درایران محسوب که در داخل خودرو انجام شده است. ترور های دیگری مانند ترور قاضی حسن احمدی مقدس درسال 1384 و دادستان زابل موسی نوری قلعهنو درسال 1392 نشان میدهد امنیت مهره های کلیدی در کشور به راحتی به خطر می افتد. نقاشی ازنحوه ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند ولیعهد پادشاهی اتریش/مجارستان - ماشین وی یک خودرو Gräf & Stift مدل 1911 با سقف رو باز بود. جان اف کندی سوار بر لیموزین که در داخل ان ترور شد. در هنگام ترور لیموزین در حالت بدون سقف قرار داشت ماشین قاضی حسن احمدی مقدس - وی در حال رانندگی درسال 1384 ترور شد ماشین دادستان زابل موسی نوری قلعهنو که درسال 1392 در داخل آن ترور شد. یکی از گزینه های پیشرو برای حفظ افراد در داخل خودرو ها استفاده از خودروهای محافظت شده است. امروز استفاده از وسایل نقلیه محفاظت شده دیگر مختص افراد ممتاز وشاخص یک جامعه مانند سیاسیون رده بالا نیست. بلکه در دنیا امروز استفاده از این نوع خودرو ها به عنوان یک هنجار پذیرفته شده. در برخی مواقع استفاده از خودروهای محفاظت شده بهوسیله سازمانها به خاطر وجود استاندارهای شرکتهای بیمه ای است. تا انها حداکثر حفاظت ممکن برای نیروهای سازمان ها خود تامین کنند. جای تعجب نیست که استفاده از خودروهای محافظت شده در سراسر دنیا در حال گسترش است. سلاح های سبک بیشتر از گذشته در دسترس قرار دارند. علاوه بر این ساخت بمب های دست ساز با قدرت انفجاری بالا نیز به عنوان یک تهدید برای سرنشینان خودروها در حال گسترش است. درنتیجه یکی از الزمات استفاده از خودروهای محفاظت شده امرزوی علاوه بر مقاومت در برابر سلاح های سبک مقاومت بالا در برابر انفجار بمب های دست ساز است. فرستاده ویژه سازمان ملل به عراق به منظور دیدار با مراجع شیعیان - این شخص همانند بسیاری از چهره های مطرح در دنیا برای جا به جایی از یک خودرو محافظت شده استفاده میکند با وجود پیشرفت شگفت انگیز درفناوری خصوصا بحث متالوژِی ، هنوز چیزی به عنوان یک ماشین کاملا ضد گلوله وجود ندارد. تعیین اینکه یک ماشین زره پوش چقدر می تواند در برابر تهدیدات مقاومت کند به تعداد لایه های محافظتی و مواد به کار رفته در آن بستگی دارد. خودرو های ضد گلوله اساساً وسایل نقلیه غیرنظامی هستند که مجهز به لایه های زرهی و شیشه ضد گلوله به علاوه ویژگی ها و مکانیزم های اضافی هستند که از افراد داخل خودرو محافظت می کنند. یکی از مزیت استفاده از خودروهای غیر نظامی که به شکل ویژه ای جهت مقابله با تهدیدات تقویت شده اند برخلاف خودروهای حفاظت شده با کاربری نظامی این است که خودرو غیرنظامی محافظت شده در محیط های شهری حتی برای مردم عادی نیز جلب توجه نمیکند. این خودرو ها اگرچه ظاهر غیر نظامی دارند اما حفاظت قابل قبولی را برای حفظت جان سرنشیان خود ارائه می دهند. امروزه مهندسین فعال در این حوزه میتواند خودروهای محفافظت شده غیر نظامی مقاوم در برابر کالیبر 12/7 م.م با گلوله ضد زره را نیز تولید کنند که بالاترین سطح حفاظتی در این حوزه می باشد. بمب دست ساز چسبان ساخت طالبان- این بمب ها با چسبیدن به بدنه خودروها میتواند یک انفجار متمرکز بر روی خودرو را ایجاد کند. تشیخیص خودروهای محفاظت شده از نمونه های استاندار کارخانه در نگاه اول دشوار است در نتیجه در محیط هاس شهری جلب توجه نمیکند. در دنیایی امروز خودروهای محافظت شده باید توانایی مقاومت در برابر گلوله ها و مواد منفجره را داشته باشد ساخت یک خودرو محفاظت شده باید از جنبه های فنی مختلفی مورد بررسی قرار گیرد. درکنار اهمیت زرهی کردن و افزایش مقاوت بدنه و شیشه های خودرو باید این موضوع مورد توجه قرار گیرد که اضافه کردن زره و تقویت بدنه میتواند در عملکرد رانندگی و سیستم تعلیق خودرو مشکل ایجاد کنند. پس یکی از نکات مهم برای زرهی کردن یک خودرو اندازه گیری صحیح مرکز ثقل خودرو قبل و بعد از زرهی شدن خودرو است. پایداری یک خودروی زرهی مستلزم بهینه سازی مرکز جدیدی ثقلی است تا پایداری خودروی زرهی درهنگام رانندگی در جاده آسفالته یا خارج از جاده حفظ شود. توجه به استرسهای ناشی از افزایش وزن به شاسی و سیستم تعلیق خودرو نیز باید مورد توجه قرار گیرد. اضافه کردن صفحات زرهی بر روی درب خودرو به میزان قابل توجهی میتواند وزن خودرو را افزایش دهد. که میتواند در فرایند باز و بسته کردن درب خودرو اختلال ایجاد کند. تقویت لولا های نیز باید مورد توجه قرار بگیرد. برای افزایش حفاظت بدنه خودروهای غیر نظامی می تواند از طیف گسترده از مواد مانند پلی مرها، الیاف پارچه ای مقاوم و الیاژهای سبک فلزی استفاده کرد. مقدار استفاده از مواد، نوع مواد به کار رفته و سطح حفاظتی خودرو می تواند در شرکت های ارائه دهنده خودروهای زرهی بایکدیگر متفاوت باشد. با توجه به این نکته برای حفظ حقوق مشتریان انواع مختلفی از استانداردهای برای خودروهای زرهی خصوصا درخودروهای زرهی غیرنظامی تعریف شده است. یکی از مشهورترین و رایج ترین سطح استاندار برای خودروهای زرهی غیرنظامی استاندارد رتبه بندی بالستیک (BR)است. استاندارد رتبه بندی بالستیک یا سطوح حفاظت بالستیک به شما می گوید که یک سطح خاص چه میزان امنیت را می تواند فراهم کند – یا در مقابل چه سطح ازحملات می تواند مقاومت کند. این استاندار که با نام EN 1063 نیز شناخته میشود توسط کمیته استاندارد اروپا ارائه شده است. این استاندارد داری 7 سطح است. سطح اول و دوم (B1-B2) این سطح برای مقاومت در برابر کالیبر 9 میلیمتری مشخص میشود اما به ندرت این سطح در خودروهای زرهی استفاده می شود. سطح سوم و چهارم (B3-B4) این سطح می توانند در مقابل حمله سلاحها از جمله اسلحه های ورزشی ویا اسلحه های دستی و به طور کلی اسلحه هایی که با فاصله نزدیک و سرعت کمتری گلوله شلیک می کنند اطلاق میشود. مانند 357 مگنوم (B3) یا 44 مگنوم (B4) سطح پنجم ( B5) این رتبه برای حفاظت در مقابل سلاح های هجومی مانند AK-47 تعبیه شده است. برای رسیدن به سطح نیاز به فولاد های محافظتی با حداقل ضخامت 5/7 میلی متراست. سطح ششم ((B6 این سطح از امنیت بالایی برخوردار است و برای جلوگیری از نفوذ گلوله های ضد زره (Armor-piercing) در نظر گرفته شده است. این سطح یکی از محبوب ترین سطوح حفاظتی در خوردوهای محافظت شده است. زیرا پیاده سازی آن در عین اضافه شدن یک ویژگی امنیتی مهم، ساده است. سطح هفتم (B7) سطح حفاظتی B7 که قوی ترین سطح محافظتی است که شناخته میشود ، گلوله های مختلف ضد زره را که از اسلحه های با سرعت بسیار بالا، مانند گلوله های که از اسلحه های تک تیرانداز شلیک می شود، را متوقف می کند. این سطح در بسیاری از موارد بالاترین سطح حفاظتی قابل اجرا در خودروهای زرهی غیرنظامی است. با این وجود میتوان وسایل نقلیه مخصوص تولید کرد که سطح محافظتی بالاتری داشته باشند. چهار سطح استاندار رتبه بندی حفاظت بالستیک برای خودروهای محافظت شده البته استاندار EN 1063 تنها استاندار موجود برای خودروهای محافظت شده نیست. استاندارهای مختلف دیگری مانند استاندارد انستیتوی ملی دادگستری ایالات متحده آمریکا، استاندار بالستیک انگلیس، موسسه استاندارد سازی DIN آلمان و... وجود دارند. که بستگی به شرکت تولید کننده خودرو محافظت شده دارد که سراغ کدام استاندارد برود شرکت های تولید کننده خودروهای زرهی غیر نظامی برای ساخت محصولات خود روشها و گزینه ها مختلفی را پیش میگیرند. اما به شکل کلی گزینه های اصلی برای تبدیل یک خودرو کارخانه ای به خودرو محافظت شده ثابت است. از جمله گزینه های ثابت میتوان به موارد زیر اشاره کرد. تایرهای ضد پتچری ( Run Flat) : استفاده از این نوع تایر باعث میشود افراد مسلح با پنچر کردن خودرو نتوانند خودرو را متوقف کنند. متوقف شدن خودرو می توان ان را در برابر حملات آسیب پذیر کند. در صورتی که در شرایطی قرار داشته باشید که شخصی هنگام رانندگی به سمت شما تیراندازی می کند، ضروری است که فرار کنید و یک منطقه امن پیدا کنید. تایرهای ضد پتچری به شما امکان میدهند بعد از برخورد اشیا خارجی به تایر با سرعت حدودی 90 کیلومتر بر ساعت حرکت کنید. شیشه های ضد گلوله: یکی از بخش های آسیب پذیر خودروها در برابر حملات مسلحانه شیشه های خودرو میباشد. اندام حیاتی سر و گردن افراد داخل ماشین از پنجره خودروها در تیر رس افراد مسلح قرار دارند. در نتیجه محافظت و ارتقا این بخش یکی از اساسی ترین جنبه های ارتقا یک خودرو ضد زره است. همچنین شیشه ها باید مقاومت بالایی در برابر انفجارها نیز داشته باشند و در صورت انفجار نباید از قاب پنجره خودرو بیرون بیایند. این نوع شیشه از تعدادی لایه مختلف با ماده مختلف ساخته شده است که قادر به تحمل فشار زیادی هستند. برخی از متداول ترین مواد مورد استفاده در ساخت شیشه ضد گلوله شامل پلی کربنات ، فایبرگلاس ، اکریلیک و پلی اورتان است. نوع مواد به کار رفته و تعداد لایه در مقاومت شیشه و ضخامت آن اثرگذار هستند که بسته به سطح حافظتی لازم ، باید نوع شیشه را انتخاب کرد. یکی از استاندارهای رایج برای مقاومت شیشه های ضد گلوله استاندار UL 752 است. به عنوان مثال در این استاندارد شیشه های سطح حفاظتی 1 میتواند در می تواند از شما در برابر حداقل 3 شلیک از یک اسلحه 9 میلی متری محافظت کند. از طرف دیگر ، سطح حفاظتی 2 میتواند در برابر حداقل سه گلوله اسلحه 357 مگنوم مقاومت کند. در سطح های بالاتر حفظتی مانند سطح حفاظتی 5 شیشه میتواند حداقل 1 گلوله اسلحه 7.62 میلی متر را متوقف کند. سطح حفاظت 8 به این معنی است که شیشه می تواند حداقل 5 شلیک از یک تفنگ 7.62 میلی متری را منحرف کند. بالاترین سطح حفاظتی در شیشه های با سطح 10 است که میتواند در برابر شلیک گلوله های کالییر 12/7 میلیمتری نیز مقاومت کند استاندار UL 752 برای مقاومت شیشه های ضد گلوله تقویت بدنه: علاوه بر شیشه ها تقویت بدنه خودروها نیز ضروری است. اسلحه های هجومی میتواند به راحتی ازبدنه خودروهای معمولی عبور کنند. علاوه بر این خطر انفجار ها بمب ها میتواند باعث صدمه زدن به سرنشین ها بشود. تقویت بدنه شامل ستون های خودرو، درب ها، گلگیرها و کف خودرو است. مواد کامپوزیتی میتواند گزینه های مناسبی برای ارتقا بدنه خودروها باشند. بدنه خودرو را می توان با یک پوشش روکش فولادی پوشاند. داخل سقف و کف ها نیز می توانند با پارچه های مقاوم ضد گلوله پوشانده شوند. موتور و سیستم تعلیق: با اضافه شدن بخش های حفاظتی بخش های پیشرانه و سیستم تعلیق بهتر است تقویت بشود. با وجود این وزن های اضافی ، قابلیت رانندگی خودرو کاهش می یابد. به طور معمول ، با اصلاح بخش های خودرو می توان قابلیت رانندگی خودرو را افزایش داد . البته تقویت بخش موتور بستگی به نوع خودرو دارد. بیشتر خودروهای شاسی بلند (SUV) و برخی خودروهای سواری معمولی ( Sedan) توانایی تحمل بار اضافه دارند. تقویت موتور به معنی افزایش اسب بخار و افزایش مصرف سوخت است. بنابراین در مناطقی با کمبود منابع سوختی روبه رو هستند توصیه می شود اگر خودرو میتواند وزن بار اضافه ای را تحمل کند بهتر است موتور ماشین تقویت نشود. اما اگر هیچ مشکلی در تهیه بنزین وجود ندارد ، توصیه میشود موتور بهبود یافته و اسب بخار را افزایش داده شود تا در مواقع حساس خودرو از تحرک مناسب برخوردار باشد. تقویت کمک فنرها می توانند به جذب انرژی در هنگام تصادف و یا انفجارها کمک کند. همچنین حفاظت از این بخش ها و افزایش مقاومت آنها ضروری است. صدمه دیدن و یا اختلال در کارکرد آنها موجب توقف خودرو میشود. در بعضی نمونه ها تجهیزات داخل کاپوت دارای یک محافظ هستند تا در صورت تیراندازی و یا انفجار آسیبی به انها وارد نشود. البته به غیز از گزینه های اصلی مشتریان میتوان تجهیزات اضافه ی دیگری بر روی خودرو های محافظت شده خود سوار کنند مانند محافظ برای اگزوز برای جلوگیری از مصدود کردن ان، دستگیره ها و قفل های مرکزی ایمن، سیستم های رادیوی و مخابراتی، اخلالگرهای رادیویی برای مقابله با بمب های کناره جاده ای، بسته دودزا اگروز، دوربین ها با دید 360 درجه، وینچ و ... مجهزکرد. شرکت های فراوانی در سراسر دنیا برای ساخت و یا اجاره خودروهای محفاظت شده فعالیت میکنند. شرکت alpha-armouring ادعا دارد هیچ یک از موارد حمله به خودروهای محافظت تولید شده توسط این شرکت منجر به مرگ سرنشین ها نشده است. شرکت Armormax نیز آمار جالبی تری در این مورد منتشر کرده است. از زمان تولید خودروهای محافظت شده توسط این شرکت، محصولات این شرکت توانسته اند جان 507 نفر را در حوادث مختلف در سراسر دنیا نجات دهند. جدیدترین مورد از عمکلرد این نوع خودروها مربوط به حفظ یک خانواده آفریقا جنوبی در سال 2019 بود .این خانواده با ماشین محفاظت شده خود در یک جاده خلوت توسط مهاجمین مسلح محاصره شده بودند. افراد مسلح دو گلوله به پنجره راننده شلیک میکنند. بعد از شلیک گلوله ها، پدر خانواده که راننده خودرو نیز بوده است بدون هیچ آسیبی ماشین را از محل حادثه دور میکند. نمونه ی دیگر از عملکرد محصولات این شرکت در 2012 بود که خودرو محفاظت شده مربوط به سفارت آمریکا در پاکستان مورد حمله یک خودرو بمب گذاری شده قرارمیگرد. با این حال خودرو محافظت شده باعث شد دو دیپلمات در خودرو محافظت شده فقط زخمی بشوند. اما افراد عابر نزدیک خودرو بمبگذاری شده از جمله2 پاکستانی کشته و17 تفر دیگر زخمی شدند. خودرو ضدگلوله خانواده افریقایی که جان انها را در حمله افراد مسلح حفظ کرده است. شرکت TAC (Texas Armoring Corporation) نیز برای نمونه به دو مورد از عملکرد خودروهای محفاظت شده خود اشاره میکند. ماجرای اول مربوط به خودروی زرهی است که توسط دو بمب کناره جاده ای مورد حمله قرار می گیرد. سرنشین اصلی این خودرو چاد استون، افسر پلیس آمریكا بود كه در شركت Dyncorp در عراق كار می كرد. چاد و همسرش در هنگام حادثه مشغول رانندگی درون یک خودرو محفاظت شده در قابل یک کاروان پنج تایی از خودروها در عراق بودند. کاروان خودروها به نزدیکی ایست بازرسی عراقی میرسد تا متوقف شد. ناگهان دو بمب دست ساز همزمان در کنار ماشین زرهی چاد منفجر میشوند. شدت بالای انفجار صدمه جدی به بخش موتور وارد میکند. درنتیجه موتور شعله میشود همچنین تایرهای خودرو صدمه میبیند. چاد به لطف چرخ های ضد پنچری میتواند خودرو شعله ور را چند متری جلوتر پارک کنند. به لطف امکانات حفاظتی این خودرو صدمه ای به چاد و همسرش وارد نمی شود و آنها از این حادثه جان سالم به در می برند و از عراق خارج می شوند. یک گروهبان ارتش امریکا که شاهد حادثه بوده است از اینکه چاد و همسرش از این انفجار جان سالم به در برند بسیار شگفت زده شده بود. ماجرای دیگر شرکت TAC نیز مربوط به انفجار بمب کناره جاده ای در عراق است. انفجار یک بمب کناره جاده ای موجب شده است خودرو محفاظت شده صدمه جدی ببیند اما هیچ نفوذی به محفظه مسافران وارد نشود. در نتیجه هر شش مسافر این خودرو بدون صدمه از ان خارج شدند. چاد استون، افسر پلیس آمریكا و خودروی محفاظت شده اش که توانست جان او و همسرش را حفظ نمایید. نمونه ای دیگر از عملکرد خودرو محفاظت شده در عراق که توانسته است جان سرنشین ها را حفظ نمایید. حادثه سود قصد به جان فرمانده پلیس مکزیکو سیتی در سال 2020 نیز اهمیت خودروهای زرهی در حفظ جان افراد را به وضوح نشان می دهد. وی به همراه دو محافظ در داخل خودرو زرهی مورد حمله 12 فرد مسلح قرار میگرند. این افراد مسلح که درپشت یک کامیون باری قرار داشتند با کمک اسلحه ها ی مختلف و با کالیبرهای گوناگون از جمله کالیبر 12/7 میلیمتری به سمت خودرو حامل فرمانده پلیس شلیک میکنند. با وجود این حمله سنگین فرمانده پلیس مکزیکو سیتی که نقشه کلیدی در مبارزه با کارترهای و گروه های خلافکاری داشته به مدد خودرو زرهی فقط با 3 گلوله زخمی شده بود که با با انتقال به بیمارستان بهبود یافت. البته دراین حمله دو محافظ فرمانده پلیس کشته میشوند. خودرو زرهی فرمانده پلیس مکزیکو سیتی که توانست جان او را حفظ نماید. نمونه ای دیگر از عملکرد موثر خودروهای محافظت شده در نجات جان سرنشینان در عراق در برابر بمب کناره جاده ای شرکت INKAS نیز گزارش داده است حمله ی سال 2014 در نیجریه به خودرو زرهی محصول این شرکت هیچگونه تلفاتی در پی نداشته است. سرنشین اصلی این خودرو محمدو بوهاری رئیسجمهور فعلی جمهوری فدرال نیجریه (وی در سال 2015 در انتخابات ریاست جمهوری نیرجه برنده اتنخابات شده بود) و سرلشکر بازنشستهٔ ارتش نیجریه بوده است. این حادثه وقتی اتفاق افتاد که خودرو زرهی محمدو بوهاری به همراه تیم اسکورت او در جاده علی آکیلو در حدود ساعت 2:30 بعد از ظهر درحال عبور بودند. یک خودرو انتحاری هنگامی که کاروان به منطقه بازار كاوو رسیده است از فرصت کم شدن سرعت کاروان استفاده و سعی کرده است خودرو انتحاری را نزدیک خودرو اصلی منفجر کند. اما خودرو اسکورت راه را بر روی خودرو انتحاری سد میکنند با این حال تروریست خود را در بازار منفجر میکنند. در این حادثه بادیگراد های اقای محمدو بوهاری در خودرو زرهی زخم های سطحی برمیدارند اما او اصلا زخمی نمیشود. با این حال در این حادثه 25 نفر از غیرنظامیان در بازار کشته میشوند. هوشیاری تیم اسکورت درکنار استفاده از خودرو محافظت شده باعث شد اقای محمدو بوهاری در حادثه سال 2014 زنده بماند. او در سال 2015 بر صندلی ریاست جمهوری نیجریه نشست. خودروی محافظت شده محمدو بوهاری _ استفاده از خودرو محفاظت شده یکی از عوامل اصلی در حفظ جان او در برابر حمله انتحاری بود شاید اگر که آرشیدوک فرانتس فردیناند، جان اف کندی و دانشمندان هسته ای کشورمان نیز از خودرو محفاظت شده استفاده میکردند آنها نیز زنده بودند و مسیر تاریخ نیز به کلی عوض میشد. شاید ما نتوانیم گذشته را تغییر بدهیم اما می توانیم با درس گرفتن از آن و ایجاد تغییرات در امروز خود ، آینده را تغییر بدهیم. شهید داریوش رضایی نژاد دانشمند هسته ای که در داخل خودرو خود ترور شد خودرو شهید مسعود علیمحمدی (سمت راست) خودرو شهید مصطفی احمدی روشن (وسط) خودرو شهید مجید شهریاری (سمت چپ) در موزه دفاع مقدس نقل با ذکر نام میلیتاری بلامانع است این مقاله در گاهنامه نآورد شماره هشت منتشر شده است منابع : https://www.armormax.com/blog/armored-car-saves-lives https://inkasarmored.com/inkas-armored-vehicle-attack-nigeria https://www.theguardian.com/world/2020/jun/26/three-die-in-attempted-of-mexico-city-police-chief https://www.richardcpendry.com/armored-vehicles-save-lives https://www.texasarmoring.com/about/case-studies https://www.alpineco.com
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس ویلای خیابان پاسداران پهپاد آمریکائی Lockheed MQM-105 Aquila حساب از دستم در رفته بود ، نمی دانم امشب چندمین شبی بود که حکایتم شده بود حکایت چوپانی که هر شب قبل از خواب یک دانه بزش می شد ده تا ، بیست تا ، صد تا. بعد با شیرش ، ده بز دیگر می خرید. صبح نشده صاحب یک گله بزرگ می شد. خیال مان که از بابت راه اندازی گردان رعد راحت شد ، به فکر خرید پهپاد از خارج افتادیم که سر از آرژانتین در آوردیم. ولی از روزی که از آرژانتین برگشتم ، حال دیگری پیدا کردم. نه اینکه از وسط خار و خاشاک جبهه ، چند روزی رفته باشیم صفا سیتی ؛ بلکه به این خاطر که قرارداد خرید 6 فروند هواپیمای آکوئیلا را با آرژانتینی ها بسته بودیم. آن هم در شرایطی که به قول آرژانتینی ها ، اگر اسرائیل می فهمید پوست از کله شان می کند. احتمالا منظور از هواپیمای آکوئیلای مورد بحث ، همین پهپاد آکوئیلا باشد ( خیلی مطمئن نیستم البته !!!) توی آن شرایط سخت تحریم و نیاز جبهه های جنگ به پرنده های بدون سرنشین پیشرفته ، باز شدن پای هواپیماهای آکوئیلا به جبهه مثل این بود که از یک خانه حصیری ما را برده باشند توی ویلائی در خیابان پاسداران. دو سه ماه انتظار برای رسیدن هواپیماها به ایران زمان زیادی بود اما من و رضا ارباب زجرکش شدیم تا این چند ماه هم گذشت. هنوز دلمان به همان یک دانه بز خوش بد که یهویی معلوم نشد چه اتفاقی افتاد که قضیه آکوئیلا رفت هوا. مثل گیج و منگ ها ، از بس که عصبانی بودم ؛ نمی دانستم یقه کی را بگیرم. رضا اما همه چیز را از چشم من می دید. انگاری که جلویش فیلم بازی می کنم ، اصلا اعتنائی به چهره برافروخته ام نکرد که هیچ ، قسم و آیه هایم نیز برایش ارزشی نداشت. فقط گفت : اون از هواپیماهای چینی که هوای شان دادی ، این هم از آکوئیلاها. دلت خنک شد ؟ هواپیمای آموزشی سسنا ( سیمرغ ) در آسمان اما واقعیت این نبود. فرماندهان نیروی هوائی سپاه ، برای خرید هواپیماهای آموزشی [سسناها و توکانوها] که خیلی هم برای نیرو دهن پر کن بود ، بودجه کم آورده بودند ؛ پول آکوئیلاها را گذاشتند روی بودجه خرید آنها و کار را تمام کرده بودند. به همین سادگی.!!! راوی : عبدالمجید مختار زاده * * * * * نان شب انگار که به کشور چشم بادامی ها رفته باشیم ، از سر و وضع مان فهمیدند که ایرانی هستیم. پا که به مغازه هایشان می گذاشتیم ، حرفی نزده می گفتند : نداریم ، تمام کرده ایم ، مال کسی است. حالا مثلا سر و وضعمان را شکل خودشان در می آوردیم ، رنگ پوست و چشم هایمان را چکار باید می کردیم تا بتوانیم قطعات مورد نیاز هواپیماهایمان را از فروشگاه های مدل شان بخریم ؟! اما ما مگر ول کن بودیم ؟ بقول پدرم پول را روی سنگ بگذاری آب می شود. بالاخره بعد از چند روز گشت و گذار بین فروشندگانی از این دست در لندن ، افرادی را می توانستیم پیدا کنیم که سرشان فقط توی حساب و کتاب باشد. آنها حتی جنس هائی را هم که نداشتند ، با آدرس گیری از ما ، کالاهای مورد نیازمان را از همان مغازه ها و از طریق بازار سیاه خریداری می کردند. ما هم پس از سالی دو سه بار تردد در خیابان های لندن ، برای خودمان توی خرید ، خبره شده بودیم. می دانستیم که کدام مغازه چه دارد و کدام نفر را باید واسطه کنیم تا کالایمان را بخرد. فرستادن شان به ایران هم مکافاتی دیگر بود که باید از راهش وارد می شدیم. ما کم کم یاد گرفتیم که با حضور در نمایشگاه های گاه و بیگاه صنعت هواپیماهای بدون سرنشین ( البته از نوع تجاری - تفریحی اش ) چگونه به اطلاعات دست اول ، دست یابیم و کالاهائی با مصارف دو گانه گیر بیاوریم. ما وقتی باک های بنزینی را گیر آوردیم که توی بال ها جاسازی شده بود ، یا سرورهائی را که در بال و بدنه کارگذاری شده بود را برای بچه های کارگاه باغ شیان در ایران فرستادیم ؛ از ذوق نمی دانستند چیکار کنند. نحوه جاگیری باک سوخت درون بدنه هواپیمای مدل از روزی که بچه ها به فکر ساخت بدنه ، با فایبرگلاس به جای یونولیت افتاده بودند ، کارمان شده بود پیدا کردن مواد پلی استری، مواد اپوکسی و پارچه ای مخصوص این کار. از دیگر خوبی های نمایشگاه ها این بود که کلی کتاب و مجله و بروشور و اطلاعاتی از این دست در مورد هواپیماها گیر می آوردیم که برای بچه های باغ شیان ، حکم نان شب را داشت. راوی : محسن عمل نیک ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند
-
1 پسندیده شدهکاهش تعداد سفارشهای لایتینینگ استراتژی جدید فرمانده نیروی هوایی ارتش ایالات برای جایگزینی جتهای نسل+4 به جای اف-35 های اضافی واشنگتن : برنامه JSF یا جنگنده ضربتی مشترک که بعدها با شناسه اف-35 شناسایی گردید ، مدتها قبل از ورود بخدمت ، با جنجالهای فراوانی روبرو شده بود و در طول سالیانی که این برنامه به جلو حرکت می کرد ، مقامات وزارت دفاع از جمله وزیر قبلی دفاع ( کریستوفر.سی .میلر) تا رییس کمیته نیروهای مسلح سنا ، به انتقاد از روند حرکت آن مبادرت نمودند،در حالی که مایکل گیلمور ، رییس مرکز تست سلاح پنتاگون و سناتور جان مک کین ( فوت شده . م ) نیز در ردیف منتقدان اصلی این برنامه قرار گرفتند . به اعتقاد این گروه ، اف-35 علیرغم تمامی هزینه های جانبی پرداخت شده برای آن ، هنوز درگیر مشکلات فنی بوده و به توجه به این امر ، میزان آمادگی آن برای ورود به یک درگیری نظامی با تردیدهایی مواجه می شود . این مساله پس از گذشت 5 سال از ورود بخدمت این جنگنده و عدم تکمیل تست های پنتاگون برای تایید روند تولید انبوه آن ، احتمال اتلاف یک بودجه عظیم نظامی را پیش روی دستگاه سیاست گذاری نظامی ایالات متحده قرار داده است . در واقع ، نیروی هوایی با تغییر تعداد سفارشهای اولیه نسخه F-35A از 1763 فروند به 1050 فروند ، کاهشی در حدود 40 درصد را مصوب نموده است . در حالی که متقابلاً و بطور همزمان ، فرماندهی این نیرو در نظر دارد تا کمیت سفارشات جتهای اف-16 را که کمی قدیمی ولی قابل اعتمادتر و با پیچیدگی کمتر است را به جای اف-35 های لغو سفارش شده ، درخواست نماید . ژنرال چارلز.کیو. براون جونیور ژنرال چارلز.کیو. براون ، رییس ستاد نیروی هوایی هم اکنون بین دو تیغه بسیار تیز وضعیت نامناسب تعمیرو نگهداری جتهای اف-35 و همچنین سفارش جتهای منسوخ اف-16 گرفتار شده ، احتمالا درصدد خواهد بود تا کلاس جدیدی از جنگنده تک موتوره و سبکی را که ارزان تر اما مدرن تر از اف-16 های در حال خدمت باشد را دنبال نماید که به اعتقاد وی در ردیف جتهای نسل چهار و نیمه نسل 5 قرار خواهد گرفت . وی در این زمینه معتقد است که : " وضعیت فعلی نیروی هوایی موجب شده تا تصمیمات جدیدی برای این نیرو اتخاذ گردد ، هر چند این تصور که ممکن است بقیه با این تصمیم جدید موافقت کنند نیز وجود ندارد ، اما این تصمیم ، یک نقطه شروع برای حرکت بسمت جلو و گفتگو در مورد آن خواهد بود " در واقع ، ژنرال براون ، با خرید تعداد بیشتری از جنگنده اف-16 مخالفت نموده ، چرا که زیرسیستم های طراحی شده برای اف-16 به گونه ای است که برای دریافت بروزرسانی های مورد نیاز نیروی هوایی ( که مهمترین آن ، عدم وجود پروتکلهای نرم افزاری معماری باز است ) با مشکل مواجه میشود . در نتیجه ، پیکربندی مورد نیاز نیروی هوایی از دید وی ، یک نمونه جدید و متفاوت از اف-16 نخواهد بود ،اما قابلیتهایی برای آن در نظر گرفته شده که روند اجرایی شدن پروژه را سریعتر و مطابق درخواستهای نیروی هوایی می کند . جی-10سی درسمت مقابل ، چین و روسیه سرمایه گذاری قابل توجهی را برای توسعه جنگنده های ++4 نموده اند تا در کنار جتهای نسل 5 خود وارد میدان شوند ، بعنوان مثال جنگنده جی-10سی بعنوان یک نسخه سبکتر و ارزان تر از جتهای نسل5 جی-20 شناخته می شود . از سویی دیگر ، دلیل عمده کاهش سفارش اف-35 از سوی پنتاگون را می توان به افزایش هزینه های تعمیر و نگهداری و عملیات آن مرتبط دانست ،در حالی که هزینه عملیاتی اف-16 برای هر ساعت پرواز چیزی درحدود 7700 دلار است ،اف-35 چیزی در حدود 31000 دلار را طلب می کند ،اما این امر به معنای جایگزین نمودن اف-35 باجتهای اف-16 نخواهد بود . بدین ترتیب ، جنگنده نسل +4 جدید مجهز به پیشرانه اف-110 است که میتواند سامانه های تسلیحاتی جدید را در خود جای دهد ، در حالی که پنهانکاری بیشتری را در اختیار خواهد گرفت . کارشناسان براین باورند که درصورت موفقیت این برنامه ، کاهش خرید 40 درصدی اف-35 قطعی خواهد شد . مترجم : MR9 /صرفاً برای میلیتاری پی نوشت : 1- بن پایه 2- ظاهرا برنامه های دفاعی جمهوری اسلامی ایران آنقدر بی نقص و بدون مشکل در حال توسعه هست که ساختارهای رسمی شامل مجلس ( کمیسیون دفاعی ) ، شورای عالی امنیت ملی ، ستاد کل نیروهای مسلح از وضعیت موجود راضی هستند و نیازی به نقد روند نمی بینند !!!! 3- تجمیع مطالب مربوط به نیروی هوایی ایالات متحده ، دوم اسفند سال 1399 خورشیدی
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس مختار شورشی هواپیماهای "توکانو" نیروی هوائی سپاه نیروی هوائی غرق رویاهای شیرین خود بود و سرش را کرده بود توی آرزوهایش، انگار که با یک لوبیای سحرآمیز رفته باشد بالای ابرها. برای همین ما که زیر پایش بودیم را نمی دید. چه برسد به اینکه به حرف هایمان گوش دهد. مشکل اصلی ما هم همین بود. به خاطر کوچک بودن جثه هواپیماهایمان ، خودمان را هم کوچک می دیدند. خلبانان هواپیماهای با سرنشین را که می دیدند دلشان غنج می رفت و برای اینکه آنها را توی آسمان ببینند شیر بودجه ها را باز می کردند که سر و کله "سسنا"ها و "توکانو"ها توی فرودگاه های سپاه پیدا شود. تا می آمدیم حرفی بزنیم یهو [شهید] حسن طهرانی مقدم ، از آن طرف با توپ پر می آمد که امروز حرف اول را موشک می زند و ... شهید تهرانی مقدم در دوران جوانی با این حال ما تنها یگان عملیاتی نیروی هوائی سپاه به حساب می آمدیم که مستقیما در صحنه نبرد حضور داشت. "موشکی" ، "هواپیمائی" و "پدافند" نوزادانی را می ماندند که معلوم نبود، عمر جنگ ، به نوجوانی شان وصال بدهد یا نه !! درخواست کردیم حالا که کلاهمان پس معرکه است بگذارید به عنوان هوانیروز ، زیر مجموعه نیروی زمینی شویم ، اما آن هم داستان دیگری داشت که نشد. به قدری در محرومیت بودیم که وقتی می خواستیم امکاناتی از نیروی خودمان بگیریم ، از فرمانده سپاه ، محسن رضائی می خواستیم که سفارش مان را پیش برادر دهقان ، فرمانده خودمان ، بکند. اگر به انتظار نیرو[ی هوائی سپاه] و وزارت [سپاه پاسداران] می نشستیم کلاه مان پس معرکه بود. برای همین راه افتادیم توی شهرها به گدائی. از این امام جمعه به آن امام جمعه. یعنی من خلبان بودم اما افتادم توی این کار ، دو نفر دیگر را هم فرستادم شهرهای دیگر. به واسطه دوستی ، توی کاشان رفتیم خدمت آیت الله یثربی. او هم کمک نقدی کرد و هم بر اساس لیست نیازهایمان دستور داد یک دستگاه بلوک زنی به ما بدهند. بنده خدا، با تعجب پرسید : دستگاه بلوک زنی به چه کار هواپیما می آید ؟ مگر کارگاه ساختمانی دارید ؟ جواب دادیم : حاج آقا ، ما فضای ساختمانی نداریم. توی بر بیابان و داخل چادر هستیم و ... اما فکر کنم که بنده خدا متوجه حرف هایم نشد. مرحوم آیت الله یثربی در جبهه جنگ با همان دستگاه اهدائی ، آنقدر بلوک زدیم تا توانستیم شکل و قیافه ای به پادگان مان بدهیم. دو سال از قصه احداث یک تعمیرگاه سیار برای هواپیماهایمان و راه اندازی یک لابراتوار از طرف وزارت سپاه می گذشت ولی هنوز خبری از آنها نبود. کمتر مسئولی در نیرو بود که من برای جذب نیرو و امکانات با او درگیر نشوم. با برادران "عمل نیک" و "علیزاده" در وزارت سپاه درگیری همیشگی داشتیم. با "نیلفروشان" که دوست صمیمی ام بود همیشه جر و بحث داشتم. ایشون رئیس تدارکات فرماندهی پشتیبانی نیروی هوائی سپاه بود و من جزو درخواست کنندگان همیشگی نیرو. شمرده بودم من ده دفعه با "مقدم" مسئول برنامه و بودجه نیرو درگیر شدم و کار به جائی رسید که او از من نزد رئیس ستاد "برادر زرگر" شکایت کتبی نوشت که مختار مرا تهدید به مرگ کرده است. درست می گفت. بهش گفته بودم چون با ما بودجه محدود می دهی ، بیرون ببینمت ، می زنم می کشمت، با ماشین له ات می کنم. او هم عین همین جملات را توی شکایت اش نوشته بود که او یک دیوانه است ، ممکن است حرف هایش را عملی کند. بی خود نبود که "جابر" حفاظتی ( مسئول حفاظت اطلاعات) به من می گفت : تو مختار شورشی هستی!! عبدالمجید مختارزاده در برنامه چرخ از روزهای نخستین پهپاد می گوید من همیشه غصه ام این بود که کسی نمی گفت ، ایشان حتی اگر جنون دارد؛ به چه دلیل است ؟ راوی : عبدالمجید مختار زاده * * * * * بچه های حبشه و اتیوپی مصیبت هایمان یکی دو تا نبود. از در و دیوار می بارید. توی این بی بضاعتی امکانات ، نیرو، تجهیزات و بخصوص قطعات مورد نیاز هواپیماها ، دو نفر دانشجوی فارغ التحصیل زبان دان را فرستاده بودند خارج که برایمان هواپیما بخرند. آنها هم ندیده و نشناخته ، بدون اینکه سری به کارگاه مان در اهواز بزنند یا لااقل اطلاعاتی از ما کسب کنند، یکراست رفتند دیار فرنگ و چند هواپیمای فسقلی برایمان خریدند، انگار که برای بچه ها اسباب بازی سوغات آورده باشند. چقدر مکافات داشتیم با مسئولین مان در تهران در اعتراض به این موضوع. اما مگر به خرج شان می رفت، تازه چقدر هم از خریدهایشان دفاع می کردند تا آنها را توی پاچه مان کنند و کردند. ما هم گفتیم به جهنم، کاچی به از هیچی!! دل و روده هواپیماها را شکافتیم، بلکه چیزی عایدمان شود و به کار هواپیماهای ساخت خودمان بیاید؛ اما دل مان را خوش کردیم به رادیو کنترل آنها. حالا این موضوع هیچی ، نمی دانستیم تولیدات ساخت طرح قدس را کجای دلمان بگذاریم. مثلا طرح قدس را برای تقویت فنی ما راه اندازی کرده بودند ، آنها تقریبا با کارکرد و نیازمندی ما آشنا بودند؛ اما نمی دانم چرا باز هواپیماهایشان به کارمان نمی آمد و مجبور میشدیم همان بلائی را سر تولیداتشان بیاوریم که سر هواپیماهای خرید خارج می آوردیم. به ما ابلاغ کرده بودند در کنار شناسائی باید عملیات رزمی هم انجام دهید، برای همین رضا ارباب با تیمش شبانه روزی روی لانچرهائی کار می کردند که بتوان RPG-9 و RPG-11 روی آنها بست و با هواپیمای مهاجر به دشمن حمله کرد. او ؛ هم روی 4 شلیکی کار می کرد و هم روی 6 شلیکی. بازیابی با چتر پهپاد مهاجر در سال های جنگ - لانچر راکت قابل تشخیص است برای تأمین این هدف هواپیماهای آموزشی ساخت طرح قدس را می شکافتیم و آن را به هواپیماهای عملیاتی تبدیل می کردیم. این در حالی بود که برای آنها نعمت فت و فراوان بود و سهم ما فقیری و بی بضاعتی. ما شده بودیم بچه های حبشه و اتیوپی و آنها ساحل نشینان هاوائی. موتورهایشان 26 اسب و 120 بود و پروازهای تست شان توی کاشان انجام می شد. اما وقتی ازآنها خواستیم به اهواز تشریف بیاورند و تست شان را در اینجا انجام دهند ، تازه فهمیدیم ما چقدر گدا گشنه هستیم و آنها چقدر متول و مرفه. مثل قحطی زده ها به دارائی هایشان خیره می شدیم و غصه می خوریدیم. تنها چاره را در این دیدیم که از آنها بخواهیم زحمت بردن وسائل شان به تهران را نکشند و بگذارند پیش ما به امانت ، به این بهانه که در سفرهای بعدی سبکبال باشند. اینجوری فرصتی پیش می آمد تا در فاصله دو تست ، ازآنها استفاده کنیم. وگرنه اگر می گفتیم آنها را به ما قرض بدهید که واویلا بود ... راوی : عبدالمجید مختار زاده ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس کمپوت های بیت المال اصلا فکر نمی کردیم که رطوبت هوا اینقدر روی راندمان پهپاد اثرگذار باشد که نگذارد اوج بگیرد. نگران از اینکه نتوانیم در هورالعظیم برای بچه های اطلاعات و عملیات عکسبرداری کنیم ، هر کسی طرحی می داد و به فکر چاره ای بود. من پیشنهاد دادم ، خوب است برای آزمایش پرواز، دوربین عکاسی اش را باز کنیم تا لااقل اگر توی آب سقوط کرد ، درایوش خراب نشود. همین کار را هم کردیم ، اما برای اینکه با همان وزن پرواز کند، دو یا سه قوطی کمپوت به جای دوربین توی بدنه اش گذاشتیم تا با همان وزن پرواز کند. و آن را پرواز دادیم. اولش خوب بود ؛ اما کمی که به طرف دشمن رفت ، یکهو از کنترل مان خارج شد و تلوتلو کنان جایی توی نیزارها سقوط کرد. بعد هر چه دنبالش گشتیم پیدایش نکردیم. همراهانمان به من و شهید بطحائی گفتند ربطی به ما ندارد، خودتان آنرا گم کرده اید ، خودتان هم آنرا پیدا می کنید. بعد خیلی زود ، قبل از اینکه هوا تاریک بشود ؛ بار و بندیل شان را بستند و رفتند. بیشتر لج مان از این بود که وقتی داشتند می رفتند مسئول تدارکات ، سرش را از توی ماشین در آورد گفت : پهپاد ر ا کار ندارم اما کمپوت ها را باید برگردانید. شب را توی منطقه ماندیم و صبح زود لباس غواصی پوشیدیم و افتادیم به گشتن توی آب و نیزارها ، در کنار همان مگس های وحشی همیشگی اش. نیش که می زدند ، انگار آمپولی وارد بدن می شد. چقدر زیر آبی رفتیم و لای نیزارها در تکاپو افتادیم تا بالاخره ، خسته و تشنه نزدیکای ظهر بود که لاشه پرنده را پیدا کردیم. حدسم درست بود. بطحائی هم مثل من بیشتر توی این عطش، به کمپوت ها فکر می کرد. دست مان که به پهپاد رسید ، دل و روده اش را باز کردیم تا دلی از عزا در بیاوریم. توی آن برهوت چقدر هم چسبید. اما از طولانی بودن راه برگشت معلوم بود که باید دوباره منتظر عطش دیگری بمانیم. این بار وقتی تشنه ، خسته و پریشان و عرق ریزان به بچه ها رسیدیم مسئول تدارکات نه گذاشت و نه برداشت ، یهویی گفت : پس کمپوت ها ؟ بطحائی بلافاصله پاسخ داد : آنها را خوردیم. اول فکر کردیم مسئول تدارکات با این پرسش شوخی می کند. اما با همان لحن جدی ، انگار که از ارث پدرش برداشته بودیم ادامه داد : مال بیت المال بود. شما سهم تان را گرفته بودید ؟ گفتیم : پدر آمرزیده ، نمی گوئی توی آن برهوت ، اگر آنها را نمی خوردیم ، از عطش می مردیم ؟؟!! او اما با اخم و تخم از سنگر خارج شد و گفت : از سهمیه تان کم می کنم!!! راوی : علی اکبر صباغی * * * * * آقای خلّاق چقدر به او گفتیم با این میله لانچر بازی نکن ، به آبی بند است! اما به خرجش نرفت که نرفت ، تا اینکه یکهو شکست. مانده بودیم با این بی احتیاطی ، حالا چگونه پهپاد را به پرواز در آوریم ؟ توی هور که جای خشکی پیدا نمی شد تا صعود انجام دهیم ، بچه ها با ابتکاری لانچری درست کرده بودند و با بستن آن روی قایق یا تویوتاهای جبهه ، پهپادها را به پرواز در می آوردند. نمی دانم آنرا از کجا کپی کرده بودند ولی سازه ساده ای داشت ، چند لایه کش قوی ، هواپیما را به نهایت قدرت، به طرف خود می کشاند و بعد یهو رها می کرد، این به جای صعود هواپیما عمل می کرد و پهپاد را به راحتی پرواز می داد؛ اما امروز از بخت بدمان ، محسن آنقدر به میله و کش آن ور رفت و تا خرابش نکرد ول کن نبود. حالا ما در این آب و نیزار ماندم و یک ماموریت ناتمام. همگی مان را کارد می زدند ، خون مان نمی آمد؛ اما خودش بیخیال چیزی به ذهنش رسید. بعد هواپیما را روی دستهایش گرفت و به قایق ران گفت : با سرعت هر چه تمام تر حرکت کن. عجیب بود ، نقشه اش گرفت. سرعت قایق هم کار صعود را کرده بود و هم کار لانچر را. پهپاد در حیرت ما ، از روی دست هایش به راحتی پرواز کرد و اوج گرفت و رفت توی آسمان. خلبان در حال هدایت هواپیما بود که به محسن گفتم : آقای خلاق!! ، فرودش را چکار می کنی ؟ بیفتد توی آب ؟ با همان خونسردی گفت : چرا توی آب ؟ فکرش را کرده ام. می نشانیمش روی نیزارها. موقع فرود رفت کنار دست خلبان و به او گفت : تا می توانی سرعت هواپیما را کم کن ، بعد بیاورش به سمت اینجا روی نیزارها. خلبان نیز با مهارت هر چه تمام تر آن را به جهتی برد که محسن می خواست. هواپیما انگار که روی تشتی ولو شده باشد ، خیلی راحت خوابید روی نیزارها، بدون خطر ، بدون آسیب. محسن خودش به طرف هواپیما دوید و قبل از اینکه دوربین را از توی بدنه اش بیرون بکشد، پایه های زیر هواپیما را که برای پرواز از روی ریل های لانچر طراحی شده بود، از جا کند. فکر جدیدتری به ذهن اش رسیده بود. رو به ما گفت : وقتی لانچری نباشد ، دیگر نیازی به این پایه ها هم نیست. او درست می گفت چون از آن به بعد، این روش ، رویه ای شد برای تمام پروازهای توی هور که بجای اینکه پهپاد را توی آب بنشانیم ، روی نی زارها فرود می آوردیم. پرواز از روی دست در سرعت قایق هم شده بود رویه ای دیگر برای صعودها. راوی : صانع ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس خود انهدامی می دانید اگه هواپیما یهو از دستمان خارج بشه و بیوفته دست دشمن چه واویلائی میشه ؟! این جمله را عباس گفت و همین باعث شد که حرکتی جدید بین بچه ها شروع شود و ایده پهپاد خود انهدامی شکل بگیرد. اگر چه پهپاد تازه داشت جان می گرفت و به ساختار و سازمانی می رسید و از همه مهمتر با آن "عملیات نهر خین" جایگاهی بین فرماندهان برای خود باز کرده بود، اما بیش از خود عملیات ، نگران لو رفتن چگونگی استفاده از پهپاد در راستای کار شناسائی دشمن بودیم. ما همیشه از این وحشت داشتیم که دشمن متوجه شود که چرا ما قارقارک ها را بالای سرش به پرواز در می آوریم. برای همین بیشتر نگران هواپیما بودیم تا بچه ها. دوستان به فکر افتادند که مواد منفجره زمانداری را داخل هواپیما کار بگذارند تا اگر هواپیما به هر دلیل سقوط کرد و به دست دشمن افتاد ، چاشنی مواد منفجره پس از دقایقی عمل کند و هواپیما به صورت خودکار منهدم شود. در صورت سقوط پرنده هامان در سرزمین های تحت اشغال دشمن ، او اگر دوربین کارگذاشته شده در هواپیمایمان را می دید، تمام زحماتمان بر باد می رفت. روز بعد، پس از آماده سازی سیستم خود انهدامی در هواپیما برای کسب اطلاعات از دشمن که در آن سوی رودخانه اروند مستقر شده بود، برای عملیات عکس برداری هوائی عازم آبادان شدیم. چون جای مناسبی در خط اول برای صعود نبود ، از سیستم دو تیمی استفاده کردیم. تیم عقب هواپیما را در یکی از خیابان های آبادان پرواز می داد و آن را به خلبان جلو که یعنی برادر مهدی عزیزی که در کنار اروند و درپشت بام یکی از ساختمان های پالایشگاه آبادان مستقر شده بود ، تحویل می داد. پشت بام دقیقا در دید دشمن بود . عزیزی باید بصورت خوابیده به انجام عملیات می پرداخت. مسئول پالایشگاه علاوه بر اینکه به ما گوشزد کرد که مواد منفجره به همراه خود در محوطه پالایشگاه نیاورید، از ما خواسته بود که کاری نکنیم که دشمن تحریک شود و منطقه را زیر آتش بگیرد، چون همینجوری اش نیز گاه گاهی یکی از فارم ها (مخازن) که پر از مواد نفتی و سوختی است را به آتش می کشید و تا روزها بعد تمام منطقه غرق در دود و آتش می شد. برادر کاهدی عکاس هواپیما بود و مختار زاده مسئول هماهنگی ، اما اپراتور فنی نداشتیم. قرار شد برادر صلواتی ، رزمنده تخریب چی بمب را به من بدهد و من آن را در هواپیما کار بگذارم ، بعد همگی بلافاصله دور هواپیما را خالی کنیم و آن را پرواز دهیم. ولی در همین اثناء ناگهان صدای انفجار خفیفی بلند شد و دست صلواتی شکافته شد و خون مثل فواره از آن بالا زد. اما خودش انگار که اتفاقی نیافتاده ، خیلی طبیعی گفت : معذرت می خواهم ، پیچ را زیادی سفت کردم که یهو چاشنی توی دستم منفجر شد. در همین قضیه پای دو نفر از بچه ها هم مجروح شد. آن روز تصمیم گرفتیم که تا فردا عملیات نکنیم و روی این ایده جدید بیشتر فکر کنیم. پهپادهای مهاجر و تلاش در یک قاب شهید احمد سوداگر ، فرمانده اطلاعات قرارگاه پیشنهاد داد که باید جای وسیعتری را انتخاب کنید. فردایش ادامه کار را آوردیم در یکی از خیابان های خلوت آبادان که هم درختان نخل کمتری داشت و هم در آنجا خبری از تیر برق نبود. چون یک طرفش زمین کشاورزی بود لازم بود هواپیما را پس از صعود به سمت زمین کشاورزی هدایت کنیم ، اما چون برای رعایت حفاظت اطلاعات ، خیابان بن بستی را انتخاب کرده بودیم ، هواپیما نتوانست تا قبل از رسیدن به ته خیابان اوج بگیرد. روز بعد به منطقه خسروآباد آبادان رفتیم. آنجا کمی از شهر دور بود. تنها مشکل مان نسبت به خیابان های داخل آبادان ، وزیدن باد و تأثیر آن روی صعود بود. از طرفی فرود توی زمین کشاورزی خطر آسیب دیدن هواپیما ( که تنها هواپیمایمان هم بود ) را به همراه داشت. اما مختارزاده ( فرمانده گردان رعد) گفت : هواپیما به جهنم ، شما فقط عکس بگیرید. این مأموریت ماست. بالاخره موفق شدیم هواپیما را پرواز بدهیم و آن را به خلبان جلو (عزیزی که در کنار اروند جای مناسبی پیدا کرده بود) تحویل بدهیم. آنجا جبهه پدافندی بود که خبری از انفجارات نبود ، انگار که دو طرف بین خود قراردادی بسته باشند، هیچ گلوله ای از طرفین شلیک نمی شد. اما یهو سر و کله پهپاد توی آسمان پیدا شد. دو دقیقه نگذشت که سراسر جبهه پر شد از صدای انفجار و شلیک به طرف پهپاد ؛ چه از طرف دشمن و چه از طرف خودی. این قارقارک مزاحم، همه جبهه را به هم ریخته بود ، اما هیچکس نمی دانست که مشغول چه کاری است؟ او تمام آسمان جبهه را شخم می زد. گاهی به طرف خط خودی می آمد و گاهی خط دشمن. برای لحظاتی خبری از او نبود ، از پشت دشمن یهو به طرف نیروهای خودی می آمد و دوباره بر می گشت. عزیزی توی بیسیم گفت : هواپیما را تحویل بگیرید ، کارم تمام شده. بلافاصله تیم عقب ، هواپیما را به طرف زمین کشاورزی هدایت کرد و همانجا نشاند. وقتی سراغ هواپیما دویدیم ، دیدیم که فقط ملخ آن شکسته شده بود. کاهدی زودتر از ما به هواپیما رسیده بود. فی الفور بال هواپیما را باز کرد، دوربین را از توی آن بیرون کشید، آن را زیر پیراهن اش قایم کرد و به سرعت از منطقه دور شد. انگار احساس می کرد که دشمن لحظاتی بعد محل فرود را زیر توپ و خمپاره می گیرد. وقتی عکس ها را ظاهر کردیم از نظر کیفیت در مقایسه با کارهای بعدی مان فوق العاده ابتدائی و آماتور به حساب می آمدند. اما خوشحال بودیم که پس از سه ماه ، "تلاش مان" ، مزد تلاش مان را داد. راوی : سید مجتبی ماهرو * * * * * مقام باک فرمانده پهپاد بود یا یکی از خلبانان آن نمی دانم ؛ اما با سوز و گداز حرف می زد و از اهمیت کار پهپاد در جنگ که حتی می تواند جان رزمندگان را نجات دهد ، می گفت. این را نیز خودش به زبان آورد و گفت : با عکس های پهپاد می شود کمک کرد که طرح ریزی عملیات دقیق و حساب شده انجام شود و با کنار گذاشتن عملیات کور ، جان رزمندگان را در شب عملیات تضمین کرد. حالا چرا خریدار گوش های ما شده بود نمی دانم ، اما شاید چون سال دوم دوره آموزشی فنی هواپیما را می گذراندیم و با موضوع آشنا بودیم ، ما را انتخاب کرده بود. سرانجام حرف هایش روی من و یک نفر دیگر از بچه های کلاس اثر گذاشت و باعث شد که دوره را نیمه کاره رها کنین و به کمک دوستانش در پهپاد بشتابیم. توی پهپاد کارهای زیادی روی زمین مانده بود که از هر کجا شروع می کردیم ، دردی دوا می شد. یکی از مشکلات بچه های فنی پهپاد، مهار نشدن نشت سوخت داخل باک هواپیمای مدل تلاش بود. چون سوخت هواپیما ترکیبی از روغن کرچک و الکل بود، در محل وصل شیلنگ باک به موتور ، خوردگی به وجود می آمد و کم کم باعث نشت سوخت می شد. همه نوع نوار چسب برای مهار نشت استفاده شده بود ولی کارگر نیافتاده بود. به ذهنم رسید که از نوار تفلون استفاده کنم. وقتی این کار را کردم ، جواب مثبت گرفتم و مشکل حل شد. بچه ها برای اینکه این موفقیت را به نام من ثبت کنند ، به شوخی عنوان " مقام باک" را رویم گذاشتند و از آن پس نمی گفتند علیرضا آمد ، می گفتند مقام باک تشریف فرما شد. آنها از این دست مقامات توی رشته های دیگر هم به دوستان دیگرم داده بودند : مثل "مقام موتور" ، "مقام بال" ، "مقام ... ریشه این گونه نامگذاری ها در سریال تلویزیونی " سلطان و شبان" بود که به گمانم همان روزها از صدا و سیما پخش می شد. توی فیلم هم پر بود از مقامات : "مقام تشریفات" ، "مقام دربار" و ... راوی : علیرضا بصیر زاده ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس کش لانچر مثل این شرکت های پیمانکاری تولید اسلحه در آمریکا که نیازهای تخصصی ارتش آمریکا را تأمین می کنند ، انگار بین دانشگاه ما در اصفهان ، صنایع الکترونیکی شیراز و گروهی تخصصی در تهران مسابقه گذاشته باشند. هر سه مشغول ساخت لانچرهائی برای هواپیماهای بدون سرنشین تلاش شده بودیم. تهرانی ها مثل همیشه لقمه بزرگ برداشته و لانچری حجیم و سنگین ساخته بودند که خیلی هم پیچیده بود. کسانی دیگر هم به فکر پرتاب پرنده به وسیله موشک افتاده بودند که مثلا زیرش یک راکت ببندند و آن را شلیک کنند.شیرازی ها را نمی دانم. ولی ما 5 نفر بودیم که دو سالی روی آن کار کرده و چیز سبک و ساده ای ساختیم که کاربردی باشد و به راحتی قابل آموزش هم باشد. البته پیش از این بچه های پهپاد از جمله برادر محمد کریمی لانچرهای خوبی ساخته بودند ، ولی لانچر مورد نظر برای مناطق هور مثل هورالهویزه که خبری از خشکی نبود باید ساخته میشد. تفاوت لانچرها در این بود که لانچر ما الکتریکی بود و آنها یکی شان هیدرولیکی بود و دیگری پنوماتیکی. ما اختراعمان را بارها در شهرک آزمایشگاهی اصفهان آزمایش کرده بودیم و جواب گرفته بودیم. وقتی لانچر را از من تحویل گرفتند، بخاطر مأموریت های پیش بینی نشده یگان پهپاد، آزمایش و تست را گذاشتند ده روز دیگر. روز موعود، خودم رفتم جبهه اهواز. حالا چون موفقیت عکس برداری توسط گروه ما صورت گرفته بود و رزمندگان از هواپیماهای ساخت ما در جبهه استفاده می کردند، خیلی با پرستیژ وارد موضوع شدم و اطمینان داشتم که نسبت به آن دو موفق تر خواهم بود و افتخار ساخت این نوع لانچر هم نصیب ما می شود. اما بعد از ده روز متوجه شدم که تمام واگن ها و ریل های لانچر در اثر رطوبت هوا یا باران های تند جنوب زنگ خورده بود. باطری اش هم یا به دلیل رطوبت و یا کیفیت پائین اش ، اصلا جواب نمی داد. موقع تست در کمال تعجب دیدم که هواپیما قبل از اینکه پرواز کند ؛ یهو از جلوی لانچر افتاد زمین. با ناراحتی زنگ زدم به دوستانم در اصفهان موضوع را در میان گذاشتم، آنها هم باورشان نمی شد. توی آبروی از دست رفته بودم که برادر فروزنده ، فرمانده قد بلند آنجا گفت : شما و تهرانی ها ما را سر کار گذاشته اید ؟ این بود نتیجه دو سال مطالعه تان ؟ با این حرف فهمیدم که پروژه تهرانی ها هم شکست خورده. ظاهرا لانچر شیرازی ها هم به جائی نرسیده بود. بسیار دلگیر و پکر سرم را پائین انداختم . این قضیه خیلی برایم گران تمام شد. علت را نمی یافتم. اما هر چه بود یا مربوط به خاک و گرد و غبار مرطوب جنوب بود ، یا به روغن ، توپ ، تانک و فشنگ. لانچر ما عبارت بود از یک واگن و یک موتور الکتریکی با استارت هیجده چرخی گیربکس دار. حالا چرا جواب نداد نمی دانم. در مقر اهواز ، از پیش بچه های پهپاد مثل برادر بحرینی بلند شدم تا قدمی زده و هوائی تازه کنم که یک تکه کش روی زمین نظرم را به خود جلب کرد. ضخامتش، یک میلی متر بود و طولش ده دوازده سانتی متر. آن را برداشتم و در حالی که با آن بازی می کردم متوجه شدم توی کشیدن طولش به 30-40 سانتی متر می رسد. یهو چیزی به ذهنم رسید. یکراست به طرف کارگاه رفتم و یک پیچ گوشتی به یک سرش بستم و از محل خارج شدم و بعد رفتم بقالی سر محل. آن را توی ترازویش انداختم و با عجله پرسیدم : وزن این پیچ گوشتی چقدر است ؟ بیچاره فکر کرد دیوانه ام ! کمی توی چهره ام خیره شد و بعد به اطراف نگاهی انداخت. بلافاصله با آرامش تکرار کردم : آقای عزیز حالم خوب است و سرم به جائی نخورده ، لطفا شما این را وزن بفرمائید برای کاری می خواهم. مغازه دار پذیرفته یا نه ، اما چیزی نگفت. وزنش کرد و با همان حیرت اولیه ، مرا با نگاه پرسشگر خود تا خروجی مغازه دنبال کرد. حدسم درست بود. کش قادر بود چندین برابر وزن خود را پرتاب کند... وقتی انگشتم را از روی حالت فنر گونه اش کنار می کشیدم یاد تیر و کمان های کودکی هایم افتادم که با همین کش های قیطانی قلوه سنگ هم پرتاب می کردیم. پیش خود گفتم اگر 100 تا از چنین کش هائی را کنار هم ببافیم و روکشی روی آنها بکشیم ، میشود یک کش بسیار قوی که به راحتی می تواند هواپیمایمان را حتی اگر از وزن بالاتری برخوردار باشد ، به آسمان پرتاب کند. خیلی سریع این کار را به فروزنده در تهران سپردم. او هم این کار را به خوبی انجام داد ؛ یعنی صد، صد و پنجاه عدد کش را با این ماشین های جوراب بافی به هم بافته بود و رویشان روکشی پارچه ای کشیده بود. شده بود شبیه یک کابل. توی اهواز ابتدا با کوبیدن یک میخ توی زمین و بستن یک قلاب زیر هواپیما ، آنقدر آنرا کشیدیم تا انعطاف لازم برای پرتاب پیدا کند.بعد کش را ول کردیم. نتیجه ؟ چرخ هواپیما همان اول کنده شد اگر چه چرخ هواپیما همان اول کنده شد ، اما پرواز با موفقیت انجام گرفت، قبل از اینکه لانچری برای اینکار بسازیم با نصب یک سینی آهنی عقب تویوتا به جای باند ، و چند حلقه ؛ چیزی شبیه تیر و کمان ساختیم و مجددا هواپیما را پرتاب کردیم. چیزی که با پنوماتیک، هیدرولیک و موشک حل نشد ، فقط با چند لایه کش ؛ پس از دو سال مطالعه حل شد. از آن پس لانچرهایمان را با نصب همین سیستم روی آن ساختیم و به کار بستیم. این شد یک رویه در صنعت پهپاد. راویان : مسعود زاهدی و ابراهیم بحرینی * * * * * انحنای سیل بند صبح زود، آب به صورت نزده، یهو دو نفر با لباس مخصوص پرواز وسط هور ببینی ، واقعا جای تعجب نداره ؟ حق داشتم فکر کنم که هنوز از خواب بیدار نشده ام. از اینکه شنیدم این دو خلبان پاسدار هم هستند در پوست خود نمی گنجیدم. وقتی با هر پیشرفتی ، سپاه جان می گرفت ما بیشتر هویت می گرفتیم، انگار که چیزی بر دارائی های شخصی مان اضافه می شد. دیوانگی بود که توی 6 متر عرض یک جاده طولانی که دو طرف هور بود چشمم به دنبال هواپیمایشان بگردد. با تقاضایشان آنها را به داخل قرارگاه هدایت کردیم. وقتی از چالش های پیش روی RF-4 ها و RF-5 ها و محدودیت های پروازی آنها برایمان گفتند دلمان گرفت. اما وقتی ما را با مأموریت شان مبنی بر عکس برداری های هوائی غافلگیر کردند ، چقدر خوشحال شدیم که سپاه هم مجهز به هواپیماهائی در ردیف RF-4 ها شده است. به خصوص اینکه عملیات بدر به پیروزی رسیده بود و ما مثل اکثر عملیات های پیشین ، به دلیل هوشیاری دشمن نمی توانستیم نیروی شناسائی زمینی برای کسب اطلاعات از مواضع او اعزام کنیم. در واقع ما حتی نمی توانستیم نزدیک خط و سنگرهای کمین آنها بشویم چه برسد به اینکه بخواهیم چیزی از آرایش نظامی و استعداد نیرویی آنها به دست بیاوریم. در اصل ما در یک بی خبری کامل بودیم. تمام خشکی هور ، یک جاده به نام خندق به عرض 6 متر بود که ما این سر جاده و دشمن آن سر جاده مستقر بود. تأمین سلاح و غذای نیروها از طریق آب و قایق های تندرو صورت می گرفت که آن هم خطرات خاص خودش را داشت. من همین چند روز پیش بود که به همراه سید عباس موسوی با موتورسیکلت داشتیم به جلو می رفتیم که یکی از بچه های تیپ الغدیر یزد جلوی مان را گرفت که لطفا کمک کنید این شهید را به عقب ببریم. من و سید چاره ای نداشتیم که شهید را بین خودمان سوار موتورسیکلت کنیم و آن را به عقب ببریم. به هر حال وقتی دو نفر با لباس مخصوص پرواز توی آن برهوت آب بیایند و بگویند می خواهیم برایتان عکس برداری کنیم و موقعیت دشمن را برایتان بگوئیم ، معلوم است که از شادی روی پای خود بند نمی شویم. از بچه های اطلاعات عملیات من بودم و مرحوم احمد سیاف زاده ( فرمانده عملیات قرارگاه کربلا). شهید حسن امامی جانشین او ، شهید حسینی، شهید سعید معینیان و سید عباس موسوی. ما تمام موقعیت استقراری خود و فاصله مان تا دشمن که حدود 600-700 متر بود را برایشان شرح دادیم و آمادگی خود را برای هرگونه همکاری و کمکی اعلام کردیم. وقتی از آنها پرسیدیم که کار را ان شاء الله از کی شروع می کنید ؟ جواب دادند از همین الان. با تعجب پرسیدیم از همین حالا ؟ هواپیمایتان در کدام فرودگاه هستند؟ اشاره کردند به خودروهایشان که کنار قرارگاه پارک بود و گفتند توی تویوتا هایس هستند. همه با تعجب به هم نگاه کردیم و آن ها را تا پای ماشین شان دنبال کردیم. اول فکر کردیم سر کارمان گذاشته اند اما وقتی چشم مان به دو هواپیمای یونولیتی افتاد ، نتوانستیم جلوی خنده مان را بگیریم. ما آنقدر از این دو خلبان درباره جایگزینی هواپیماهایشان به جای RF-4 شنیدیم که با خود گفتیم باید چقدر غول پیکر باشد. در هر حال تا آنها هواپیمایشان را آماده پرواز کردند ، برادر مرتضی قربانی جانشین قرارگاه به من گفت که : سریع برو به ضد هوائی چهارلول بگو لوله اش را بخواباند و به سمت هواپیماهای خودی که آماده پرواز است شلیک نکند. در جاده ای ناهموار که آدم نمی تونانست راحت راه برود نمی دانم چطور بود که هواپیمای یونولیتی خیلی سریع صعود کرد و بلند شد. اما به محض اینکه داشت توی آسمان دور می زد تا خود را وارد فضای دشمن بکند یهو چهارلول بدون مکث افتاد به جانش و هر چه گلوله داشت را به طرفش خالی کرد. ولی دریغ از یک گلوله که به آن بخورد. مرتضی قربانی که اگر کارد می خورد خونش نمی آمد ، صدایم زد که زود برو گوش تیربارچی را بگیر و بیاور اینجا. مگر به او نگفتی شلیک نکن ؟ پهپاد که بالای سر عراقی ها حاضر شد ، آنها هم افتادند به شلیک. انگار که جشن عروسی شده باشد ، از همه جای جبهه صدای تیر و ترکش می آمد. قربانی چشمش به تیربارچی که افتاد، سرش داد کشید : حالا تذکر ما را گوش ندادی به کنار ، آخر تو چه آموزشی دیده ای که حتی یک گلوله هم نتوانستی به آن بزنی ؟ او هم به فرمانده قرارگاه گفت : قربان شما فرمودید به هواپیماهای خودی شلیک نکن. مگر این هواپیما بود ؟ دو خلبان با دستگاه های رادیو کنترل شان چسبیده بودند به خاکریز و با دوربین داشتند هواپیما را کنترل می کردند و ما مانده بودیم به تماشا که آیا توی این جهنم آتش امکان برگشت وجود دارد یا نه ؟ تنها چیزی که ما را همچنان پر امید نگه می داشت صدای قارقاری بود که گاه کم می شد و گاه زیاد. ماموریت اش که تمام شد، خلبانان، آنرا از توی آتش سالم بیرون کشیدند و فرستادند طرف هور. مثل قوئی که بال هایش را باز کند و روی آب فرود آید ، هواپیما روی سینه آب موج انداخت و کمی بعد آرام گرفت. دو خلبان به سوی آن دویدند و قبل از اینکه دشمن محل فرود را زیر آتش تند خود بگیرد، هواپیما را بغل کردند و به طرف قرارگاه آوردند. توی جمعیت رزمنده ها که تند و تند به طرف قرارگاه می آمدند به تماشا، یهو رزمنده ای یزدی به یکی از آن دو خلبان اشاره کرد و پرسید : برادر جان ، شما خلبانش بودی ؟ او واقعا فکر می کرد که کسی توی پهپاد بوده. خلبان واقعا عصبانی شده بود. پرسید چرا فکر کردی من باید خلبانش باشم ؟ او با جدیت جواب داد : خب شما نسبت به آن هم لباستان قد کوتاه تری داری دیگه. این بار خلبان هم خنده اش گرفت. روز بعد که عکس ها دستمان رسید، نخستین بار بود که شکل سیل بند را جور دیگری می دیدیم. ما پیش از این فکر می کردیم سیل بند یک خط مستقیم است که ما و دشمن در دو سر آن جای داریم. اما توی عکس ها ، سیل بند انحنای بسیار خوبی به طرف ما داشت و مواضعمان را کاملا پوشش می داد. بچه های قرارگاه به کادر پهپاد اطلاع دادند، وقتی هواپیمایتان در این حجم انبوه حتی یک گلوله هم نوش جان نمی کند، پس می تواند، هواپیمائی هجومی و انتحاری برای مواقع ضروری هم باشد... راوی : علی بختیاری زاده ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس به دنبال زمین پرواز از آبدارچی ، سرباز و نگهبان و عکاس و نیروهای فنی گرفته تا کمک خلبان و بیسیم چی و ... جمعا به 15 نفر نمی رسیدیم ؛ اما عنوان مان گردان بود. "گردان رعد". این نام بیشتر شبیه یک آرزو بود و یک دعای خیر تا یک واقعیت. اما با این همه اگر نه به اندازه یک تیپ ، ولی ماموریتی بیش از یک گردان به ما محول کرده و شب و روزمان پر از کار و تلاش شده بود. اگر چه هر کدام عنوانی داشتیم ، اما اینطور نبود که خلبان فقط خلبانی کند و عکاس به عکاسی اش برسد. موقع کار معلوم نبود کدام فرمانده است و کدام فرمانبر. اوایل ، زمین پرواز درست و درمانی هم نداشتیم ؛ مثل آواره ها از زمینی به زمین دیگر می رفتیم. یا توی زمین های مردم پرواز می کردیم و یا در زمین های اطراف پادگان ها ، که هر کدام هم مشکلات خاص خودش را داشت. تمام تلاش مان این بود که کمتر توی چشم باشیم ، اما برای حمل چند هواپیما ، برو و بیائی به پا می شد ؛ چون توی خودرو هایس مان یک هواپیما بیشتر جا نمی شد و مجبور بودیم چند خودرو با خود ببریم. خوب شد که چند وقت بعد یکی از بچه ها ( برادر بحرینی ) ، با طراحی خوبی توانست طوری هایس را قفسه بندی کند که چند هواپیما جا شود . کم کم که ابزار و وسائل تجهیزاتی مان ( مثل دریل های باطری دار ) زیادتر شد ، جعبه ابزاری ابتکاری نیز درست کردیم تا توی زمین پرواز بتوانیم ، همراهمان ببریم. یکی از همین جعبه ها ، پر بود از سیم ، کابل-استارتر ، دریل و پیچ و مهره و ... که با این نو آوری تقریبا خودکفا می شدیم و از پس تعمیرات اضطراری در زمین پرواز بر می آمدیم. راوی : عبدالمجید مختازاده * * * * * عصر اینترنت یا ما زود به دنیا آمده بودیم ، یا اینترنت دیر اختراع شده بود. این را همیشه عباس می گفت. آه چه می شد ما زودتر به اینترنت دست می یافتیم ؟ اگر این اتفاق می افتاد دیگر لازم نبود بریم توی کتابخانه های لندن یواشکی از روی کتاب های "جینز دیفنس" عکس بگیریم و یا عمل نیک بخواهد کتاب شان را دودره کند و او را بگیرند و کلی برایش دردسر درست کنند. از اقبال بدمان هم هواپیمائی گیر نمی آمد تا آن را مهندسی معکوس کنیم. چقدر تأسف بار بود وقتی دانستیم که از اواخر زمان پهلوی ، تعدادی پهپاد هدف توی پایگاهی نظامی دپو شده و ما از آن بی خبر مانده ایم. البته بعدها رضا ارباب با ایجاد رابطه توانسته بود این اجازه را پیدا کند که چند دقیقه ای از دور آنها را تماشا کند. اگر یکی از آنها در اختیارمان بود حداقل می توانستیم از روی آنها مهندسی معکوس کنیم. نمی دانم. شاید هم باید اینطور دل خود را راضی کنیم که خوب شد اصلا نفهمیدیم که در پایگاه سمنان ، چیزی وجود داشته است وگرنه آستین هایمان را بالا نمی زدیم و خودمان دست به کار نمی شدیم و امروز لابد خبری از مهاجرها و شاهدها نبود. وسط گیر و داری که بچه های بسیجی سر و کارشان با تفنگ و خمپاره و اینجور سلاح ها بود ، برای اینکه از اصول حاکم بر پرواز و اطلاعاتی از این دست ، سر در بیاوریم ؛ تا کتابی گیر می آوردیم همه با هم آن را از بسم الله تا نقطه آخرش می خواندیم. آن هم نه یک بار ، بلکه چندین بار. کتابی داشتیم در مورد آیرودینامیک ( نام مولف اش یادم نیست ) ، هر جا می رفتم همراهم بود ، توی اهواز از بس ، دست این و آن بود پاره پوره شده بود. انگار که توضیح المسائل باشد. توی زمین پرواز تا گیر می کردیم فوری سری به آن می زدیم ببینیم چیزی در آن خصوص ندارد ؟ خوب شد که محسن عمل نیک هر بار که به انگلستان می رفت ، از توی نمایشگاه های هواپیماهای بدون سرنشین ، کلی برایمان مجله ، کاتالوگ و فیلم و عکس می آورد. از اینجا به بعد دیگر مجبور بودیم زبان هم بخوانیم تا توی ترجمه شان نمانیم. ما از توی همین کتاب و مجله ها بود که فهمیدیم برای پرواز در جاهائی مثل هور که باند پرواز وجود ندارد ، می شود از چیزی به نام لانچر ( پرتابگر هواپیما ) استفاده کرد. عمل نیک نمی توانست آنرا برایمان از انگلستان تأمین کند ؛ چون کشورمان در تحریم بود. و البته صهیونیست ها همه جا حضور داشتند و نمی گذاشتند چیزی به دستمان برسد. برای همین ، برای ساخت لانچر مثل بقیه تجهیزات خودمان دست به کار شدیم. راویان : عبدالمجید مختار زاده ، غلامرضا کاظمی ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند
-
1 پسندیده شدهبسم ا... یک کلیپ 52 ثانیه ای از آجامدیا .... همین روند را ادامه بدند ... بتدریج پخته تر و جذاب تر میشود نیروهای مسلح را بدون برگزاری رزمایشهای پرخرج ، در انظار عمومی به نمایش گذاشت ... https://www.aparat.com/v/Hh7YS
-
1 پسندیده شدهبسم ا... بعد از مدتها ، روز نیروی هوایی ، پوسترهایی منتشر شد که حداقل یکسری اِلِمان های درست را مورد استفاده قرار داده بودند . کار هر عزیزی بوده ، دستش درد نکند ... پی نوشت : البته در پوستر سمت راست ، هنوز علت قرارگیری شلترهای کنار باند را متوجه نشدم که نشان می دهد هنوز ضعفهایی وجود دارد
-
1 پسندیده شدهگزارشی از یک دوست در مورد خبر از اخبار فرار کنید، همانطور که از هروئین فرار میکنید نکته: شاید بد نباشد روش رسانه ها را در ارائه مطالبشان را مبنا بگیریم و به جای مطالب سنگین به دنبال مطالب مفید، کاربردی و کوچک باشیم درست بودن موضوع دلیل بر درست بودن ارائه نیست نکته: متاسفانه منابع خوب برای تولید خبر ایجاد نشده است و مهمتر جامعه و مخاطب هیچ وقت مزه خبر مناسب و مفید را نچشیده است ابتدا باید ذائقه مخاطب را بازسازی کرد و بعد سراغ تغییر مخدر خبری رفت هرگونه شتاب بدون آمادگی قبلی باعث پس زدن خبر مفید توسط مخاطب می شود جملات زیر خلاصه بخشی از مطلب از اخبار فرار کنید، همانطور که از هروئین فرار میکنید بودش به نقل از جناب @HRA تالیف: رولف دوبلی ترجمۀ: میترا دانشور https://tarjomaan.com/news/10025/
-
1 پسندیده شدهبسم ا... خدمت برادر عزیز جناب @arminheidari ماجرای فیلم فهرست شیندلر . استیون اسپیلبرگ به چه صورتی یک افسانه را تبدیل به واقعیت کنیم !!!!! پی نوشت : 1- بررسی کنید اثر گذاری تولید این نمونه از فیلم ها را روی افکار عمومی دنیا ........... 2- رده بندی در IMDB : هفت
-
1 پسندیده شدهدر این تاپیک به صورت مختصر با تکخال های زرهی آلمان در جنگ جهانی دوم که دارای رکورد بیش از 100 شکار هستند آشنا میشیم 1- کورت کنیسپل( kurt knispel) تولد : 20سپتامبر 1921چکسلواکی مرگ :28 آوریل 1945 چکسلواکی (23 سالگی ) در نبرد با تانک به تانک زخمی و بر اثر شدت جراحات دربیمارستان در گذشت یگان خدمتی : گردان سنگین تانک 503 آمار شکار تانک : 168 تایید شده + 27 تایید نشده مناطق محل خدمت : نرماندی / جبهه ی شرقی نوضحات : در تانک های پانزر 1/2/4 به عنوان توپچی و فرمانده خدمت کرده / از 1943 خدمت در تانک ببر1 را تجربه کرده و در مرحله بعد در تایگر دو که با این تانک42 شکار را در کارنامه خود ثبت کرده است / سابقه شکار یک تی 34 در فاصله 3000 متری را در کارنامه خود دارد 2-اتو کاریوس (otto carius) تولد:27 مه 1922 وایمار آلمان/ هم اکنون 90سال سن دارد محل اسارت : در 15 آوریل 1945 در اطراف رود راین خود را تسلیم نیروی های امریکایی کرد آمار شکار : 150 مناطق خدمت : عملیات بارباروسا / ناروا یگان خدمتی :گردان سنگین تانک 502 توضیحات : در 1941 به عنوان یک توپچی پانزر 38 خدمت خود را آغاز کرد / زخمی شدن در 1941 در عملیلت بارباروسا/ در 1945 فرماندهی یک جاگد تایگر را برعهده گرفت 3-یوهانس بولتر (johannes bolter) تولد:15 فوریه 1915 روهر پادشاهی پروس مرگ:16 سپتامبر 1987 (72 سالگی) امار شکار : 139 تا 144 یگان خدمتی : گردان سنگین تانک 502 مناطق محل خدمت :بارباروسا /لهستان / فرانسه 4-مایکل ویتمن تولد : 22 آوریل 1914 مرگ : 8 اوت 1944 (30 سالگی ) احتملا براثر حمله هوایی در فرانسه امار شکار :138 یگان خدمتی : گردان سنگین اس اس 101 مناطق محل خدمت: لهستان /نبرد فرانسه/ نبرد یونان/کوروسک / نرماندی توضیحات : در ایتدا فرماندهی یک ستوک (stug ) را بر عهده داشت / در مراحل بعد فرمانده یک پانزر 3 و تایگر 1 شد/در 13 ژوئن 1944 در مواجهه با ل 7 زرهی انگلیس 14 تانک 15 نفربر و2 اسلحه ضد تانک را نابود کرد / در جبهه ی شرق در 13 نوامبر 1943 13 تی 34 رانابود کرد 5-والتر کنیپ ( walter knipe) تولد :13دسامبر 1909 مرگ: 22آوریل 1944 / بر اثر شلیک تصادفی از اسلحه لوگر یک سرباز امار شکار:129 یگان خدمتی :ل 17 پانزر اس اس مناطق محل خدمت :جبهه ی شرقی / فرانسه توضیحات : در 1942 فرمانده یک ستوگ شد و بعد ها فرمانده یک یگان ستوگ را برعهده گرفت / از 5جولای 1943 تا 17 ژانویه 1944 یگان اواعلام کرد 126 تانک روسی در مقابل از دست دادن 2 تانک را نابود کرده است 6-کارل کورنر(karl korner) تولد :19 آوریل 1920 مرگ : 8اوت 1997 امار شکار :102 یگان خدمتی :گردان سنگین 503 اس اس مناطق محل خدمت:جبهه ی شرقی توضیحات :در اوریل 1945 2 تانک استالین 2 را نابود کرد / در همان روز او یک یگان روسی شامل 11 تانک استالین 2 و 120 تانک تی 34/85 را مشاهده کرد که به همراه 2 تایگر2 دیگر به روسها حمله کرد در این نبرد رکورد شکار 39 تانک با 39 دور شلیک را دارد / کورنر به همراه یگان خدمتی خود به دفاع از برلین مشغول شد که در 29 آوریل 1945 به علت شکار 102 تانک دشمن مدال صلیب شوالیه را دریافت کرده 7-بالتسار ول (balthasar woll) تولد :1سپتامبر 1922 مرگ:18 مارس 1996 امار شکار :100 یگان خدمتی :گردان سنگین 501 مناطق خدمتی : جبهه ی شرقی / فرانسه توضیحات :در عملیات کوروسک او به عنوان بهترین تفنگ چی شناخته شد / در سپتامبر 1943 به علت نابودی80 تانک و 107 اسلحه ضد تانک صلیب آهنی را دریافت کرد / در فرانسه نرماندی به شدت زخمی شد و از جنگ کنار کشید 8- پل ایگر(Egger) تولد :26نوامبر 1916 مرگ :2007 امار شکار :113 یگان خدمتی :گردان سنگین 502 مناطق محل خدمت : جبهه ی شرقی / فرانسه توضیحات :در نبرد کیف 1941 28 تانک 14 اسلحه ی ضد تانک را نابود کرد / در نبرد سوم خارکف 1943 آمار شکار خود را به 65 رسانید در 1943 تانک تایگر را دریافت کرد و بعدها به جبهه ی نرماندی منقل شد و موفق شد در آنجا 14 تانک را به امار شکار خود اضافه کرد / او دوباره به جبهه ی شرقی منتقل شد او در اطراف ستاتین 19 تانک دشمن را منهدم کرد / او بعد از سقوط برلین موفق شد از محاصره روسها بگذرد و خود را تسلیم نیروهای امریکایی کرد 9-هانس سندروک ( Sandrock) تولد :20آوریل 1913 مرگ :سپتامبر 1995 امار شکار :100 یگان خدمتی : ل 3 پانزر مناطق خدمتی : نبرد لهستان / تخلیه دونکرک/نبرد غزاله / نبردتوبروک منبع : ویکی پیدیا
-
1 پسندیده شدهببینید ما داریم درباره یک ابتکار برای بقاپذیری و کارائی اف 14 صحبت میکنیم وقتی درشرایطی قرار داریم که ممکنه نه تو رادار خود تام کت اهداف رو دید یا خیلی دیر دید یا موشک های ما حتی دربرد مناسب نتونه (بدلیل ecm ) هدف رو بزنه و ازطرفی تهدید روی خود ما هم بالا باشه یک راهکار داشتن پهپاد پیشرو تو منطقه درگیریه طبعا اگر برد زیاد و اهداف ما هم پنهانکار یا نیمه پنهانکار باشند بهترین گزینه قرار دادن رادار تام کت روی حالت پسیو و کمک گرفتن از رادار زمینیه اگر چنین پهپادی طراحی و نصب بشه و بتونه همونطور که گفتم یا با بوستر یا با موتور خودش به سمت هدف بره اونوقت اگر اهداف مانورپذیر هم باشند باز هم شانس درگیری موفق با دو پهپاد و موشکهای سبکتر نسبت به فکور خیلی بیشتره اهداف بصورت تصویری از طریق دوربین پهپاد دیده می شوند و امکان هیچ گونه اخلال نخواهد بود و خود پهپاد هم بدون انتشار امواج راداری و با جنس بدنه مناسب و سطح مقطع کم بسیار دیر شناسایی میشه و حتی شکارش هم سخته اینطوری ما یک سد دفاعی / تهاجمی بسیار قوی درمقابل اسکادران مهاجم ایجاد میکنیم و لااقل هر پهپاد با حمل دو موشک نه دی یا چهار موشک قمر (سایندویندر) میتونه چند هدف رو بزنه نهایتا اینه که خودش طعمه میشه و کار رو برای ما ساده تر میکنه و با آسودگی خیال بیشتر ما میتونیم موشک فکور رو بفرستیم درباره اینکه این استراتژی برای سایر هواپیما های ما هم جواب میده باید گفت بله این یک روش جنراله ولی اگر امکان کنترل از خود هواپیما سلب بشه دیگه امکان کنترل عملیات سخت میشه بنابراین این روش باید توسط افسر تسلیحات انجام بشه و دروهله اول به هدایت این پهپاد بپردازه که پیشفرض امکان کنترل یکی رو داره و دومی رو با فاصله زمانی مشخصی میفرسته تا وقتی اولی درگیر شد و موفق نشد یا هدف رو ازدست داددومی با فاصله زمانی مناسبی دوباره اقدام کنه
-
1 پسندیده شده«هوالخبیر» آرجون مارک 2 نسل جدیدی از تانک میدان اصلی نبرد (MBT) نسخه بهبود یافته آرجون مارک 1 است . طراحی و توسعه این تانک میدان اصلی نبرد توسط سازمان تحقیق و توسعه دفاعی (DRDO) هند و با همکاری شرکت های دفاعی اسرائیل انجام شده است . شروع ساخت وانجام آزمایشات برای ساخت آرجون مارک 2 در سال 2012 شروع شد و برای اولین بار در طول یک رژه نظامی در روز ملی در دهلی نو در 2014 ژانویه 26 به نمایش عموم مردم در آمد. تانک نوین میدان اصلی نبرد ارجون مارک 2 به وسیله DRDO طراحی و توسعه پیدا کرده است این تانک نسبت به تانک ارجون مارک 1 که هنوز در خدمت ارتش هند قرار دارد بهبود های قابل توجهی پیدا کرده است. این بهبود ها در موارد افزایش قدرت اتش، افزایش تحرک و حفاظت عالی است که این خصوصیات برای رفع نیاز ها در میدان جنگ قرن 21 مورد نیاز است. ارجون مارک2 از اخرین تکنولوژی های تانک جنگی بهره می برد که باعث می شود میان تانک های میدان اصلی نبرد هم عصر خود در ارتش های مدرن سراسر دنیا یک تانک متمایز پیشرو باشد. این تانک خصوصیت تحرک عالی دارد که ثابت شده است هنگام کار در سرایط بسیار طاقت فرسای بیابان هند بسیار ارزشمند است. فشار زمین کم ، نسبت قدرت به وزن زیاد و کارای بالای بسته قدرت شامل یک سیستم انتقال قدرت موثر و قوی موجب شده است که تانک ارجون مارک 2 دارای تحرک عالی باشد. DRDO ،ارجون مارک 2 را بعد از بهبود 75 تا 80 خصوصیت برای انجام تست به منطقه راجستان اعزام کرد از جمله 16 تکنولوژی که توسط ارتش هند کامل شده و هم اکنون در 124 دستگاه تانک ارجون مارک 1 قرارداده شده است. DRDO تانک میدان اصلی نبرد ارجون را با کمک ازمایشگاه های متنوع خود و با هدایت موسسه تحقیق و توسعه خودرو جنگی واقع در چنای (CBRED) توسعه داده است در حالی که آزمایشگاه تحقیقات دفاع متالورژیکی DRDO واقع در حیدراباد زره تانک ارجون مارک 2 را بهبود داد. که ازمایشهای توسعه ای برای بیش از دوسال به طول انجامید. مقایسه ظاهری ارجون مارک 1 و2(تانک سمت راست ارجون مارک 2 و سمت چپ ارجون مارک 1) طراحی ظاهری آرجون مارک 2 بسیار شبیه تانک اصلی میدان نبرد المانی لئوپارد 2A5 است. ادعا شده وزن این تانک 68 تن است که آن را به سنگین ترین تانک در جهان تبدیل کرده است که حتی از تانک های آمریکای 62.5 ) M1A2 تن ) و تانک های بریتانیای چلنجر 2 (62.5 تن ) سنگین تر است. وزن زیاد آرجون مارک 2 سازندگانش را مورد انتقادهای زیادی قرار داده است زیرا نه تنها باعث کاهش تحرک پذیر تانک در میدان نبرد می شود بلکه جابه جای و حمل آن را به خط مقدم جنگ ها با دشواری همراه می سازد. سلاح اصلی این تانک یک توپ 120 میلی متری خاندار که به طور دستی مسلح می شود است. این توپ در شلیک ها فواصل دور نسبت به توپ های بدون خان دقت بیشتر دارد. این توپ 120 میلمتری به پوشش حرارتی، فشار شکن و سیستم رفرنس دهانه مجهز است همچنین این توپ قادر است طیف گسترده ای از مهمات از جمله ضد زره کفشک دار تثبیت شده با بالک (FSAPDS)، شدیدالانفجار له شونده ( (HESH و موشک هدایت شونده ضد تانک LAHAT ساخت اسراییل را شلیک کند. موشک هدایت شونده ضد تانک LAHAT توسط صنایع هوا و فضا اسرییل (IAI) طراحی و توسعه پیدا کرده است . سر جنگی این موشک توانایی نفوذ به تمامی زره های مدرن مثل انواع زره های واکنشی را دارد. توانایی نفوذ بالای کلاهک اصلی باعث شده است بتواند در رزه خودرو های دارای زره ماژور در زوایای بالای برخورد کرده و نفوذ کند .آرجون مارک 2 در مجموع می تواند 39 گلوله به علاوه موشک ضده زره را حمل کند . همچنین در کنار توپ اصلی تانک یک مسلسل MAG با کالیبر 7.62 به طور هم محور مسلح شده است . علاوه بر این نیز یک مسلسل کنترل از راه دور با کالیبر 12.7 میلی متری نیز بر روی برجک نصب شده است . استفاده از مسلسل کنترل از راه دور باعث افزایش بقای خدمه در طول عملیات خواهد شد. این مسلسل کنترل از راه دور توانایی درگیری با هواگرد های که ارتفاع پایین پرواز می کنند را دارد. مسلسل کنترل از راه دور با کالیبر 12.7 میلی متر طراحی کلی تانک آرجون مارک 2 شبیه به بقیه تانک میدان اصلی نبرد است. محفظه راننده در جلو ، برجک سه نفره در مرکز و پیشران و نیرو محرکه در عقب تانک قرار دارند. این تانک دارای 4 خدمه از جمله فرمانده، توپچی، لودر و راننده است. صندلی راننده به گونه ای طراحی شده است تادر صورت انفجار مین به راننده آسیبی وارد نشود. بدنه و برجک در آرجون مارک 2 دوباره طراحی و ساخته شده اند. بهبود حفاظت به وسیله زره بهبود یافته Kanchan که توسط آزمایشگاه تحقیقات دفاع متالورژیکی طراحی و توسعه پیدا کرده است این زره، از یک زره همگن رول شده (RHA) تشکیل شده که بین پنل های کامپوزیتی ساندویچ قرار دارد. قسمت جلو شاسی و برجک با زره واکنشی محافظت می شود. زره ارجون ماک 2 توانایی مقاومت در برابر پرتابه های شدیدالانفجار له شونده (HESH) و مهمات ضد زره کفشک دار (APDS) و احتمالا پرتابه های مهمات ضد زره ثاقب (APFSDS) را داشته باشد. همچنین ارجون مارک 2مجهز به سیستم هشدار قفل لیزری و سیستم اقدامات متقابل است(ALWACS) که این سیستم با همکاری شرکت اسراییلی Elbit Systems توسعه و ساخته شده است. 4 عدد از ALWACS در هر گوشه از برجک برای ایجاد یک پوشش 360 درجه نصب شده است. این سیستم تهدیدات قفل لیزری را شناسایی و دسته بندی می کند و نارنجک های دودزا را از یک لانچر چرخنده که مستقل عمل می کند پرتاب کند. سیستم هشدار قفل لیزری در این عکس لانچر متحرک نارنجک های دودزا مشخص است نمونه اولیه ارجون مارک 2 به یک پیشرانه دیزلی MTU MB 838 Ka-501 ده سیلندر ساخت المان مجهز است قدرت این پیشرانه 1400 اسب بخار است که در حقیقت این پیشرانه است بر روی نسل قبلی این تانک یعنی ارجون مارک1 نیز نصب شده است. با این حال به نظر می رسد پیشرانه این با یک موتور قوی جایگزین خواهد شد. این تانک می تواند به حداکثر سرعت در جاده 58 کیلومتر بر ساعت و در خارج از جاده 40 کلومتر بر ساعت دست یابد. شرکت اوکراینی آلات خارکیف موزوروف پیشنهاد استفاده از موتور جدید توربوشارژ 6TD-5 با قدرت 1800 اسب بخار را در ارجون مارک 2 را داده است. برد حرکتی این تانک حدود 500 کیلومتر است که برای افزایش برد حرکتی از دو مخزن سوخت در عقب تانک نصب شده است بهر می گیرد. این تانک مجهز به یک جعبه دنده خورشیدی با مبدل گشتاور هیدرودینامیک دارای سیستم هدایت و کند کننده های هیدرولیکی است . این جعبه دنده دارای 4 دنده به جلو و دو دنده به عقب است.ارجون مارک 2 همچنین به یک واحد قدرت کمکی که به همه سیستم ها در هنگامی که موتور اصلی خاموش است قدرت می دهد مجهز است . سیستم تعلیق پیشرفته هیدرو پنوماتیک که در هر طرف از 7 چرخ تایر- لاستیکی دوتایی با یک چرخ خورشیدی در عقب ویک چرخ معلق در جلو و یک زنجیر به دور انها تشکیل شده است . ، قسمتهای بالای بخش تعلیق توسط صفحات زره پوش محافظت می شود. ارجون مارک 2 مجهز به سیستم کنترل اتش حرارتی و یک دید جدید پانورامیک برای فرمانده که در سمت است برجک قرار می گیرد مجهز شده است. همچنین این تانک مجهز به یک فاصله یاب لیزری با قابلیت تعیین هدف با دقت بالا برای توپچی (Hunter-Killer) است . سایت دید توپچی به ردیاب اتوماتیک هدف مجهز شده است که تاحد زیادی باعث افزایش سرعت و دقت هدفگیری تانک می شود. دید پانورامیک برای فرمانده تجهیزات استاندار تانک ارجون مارک 2 شامل دید حرارتی روز/شب برای راننده ، سیستم پیشرفته ناوبری زمینی ، سیستم حفاظت ش م ر ، سیستم اطفاء حریق اتوماتیک نیز مجهز است.در جلوی شاسی یک خیش مین کوب نصب شده است و به تانک توانایی حرکت سریع از معابر مین گذاری شده را می دهد و یک میسر پاکسازی شده برای نیرو هایی که به دنبال تانک در حرکت هستند ایجاد می کند.با توجه به وزن بالای ارجون مارک 2 حمل و نقل هوایی این تانک با استفاده از هواپیمای ترابری Il-76 که در حال حاضر در اختیار ارتش هند است غیر ممکن است. اما هواپیمای بوئینگ C-17 Globemaster III توانایی جابه جای این تانک سنگین را دارد. نیروی هوایی هند قرار داد خرید 10 فروند از این هواپیما را بسته است که تا پایان سال 2014 تحویل تمامی هواپیما ها انجام خواهد شد. مشخصات کلی آرجون مارک 2 خدمه : 4نفر وزن : 68 تن طول : 10.64 متر عرض :3.95 متر ارتفاع : 2.8 متر تسلیحات : توپ 120 میلیمتری – مسلسل 7.62 میلی متری–1 مسلسل 12.7میلی متری پیشرانه : دیزل MTU MB 838 Ka-501 با قدرت 1400 اسب بخار حداکثر سرعت در جاده: 58 کیلومتر / ساعت برد : 400 کیلومتر عبور از شیب :70 درجه عبور از شیب جانبی : 30 درجه گام عمودی : 0.9متر عبور از گودال : 1.4 متر Arjun MK.1 Main Battle Tank مترجم :Crash نقل با ذکر نام میلیتاری و مترجم بلامانع است.