برترین های انجمن

  1. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      40

    • تعداد محتوا

      9,427


  2. 951

    951

    Editorial Board


    • امتیاز

      19

    • تعداد محتوا

      2,580


  3. bluemoon

    bluemoon

    Members


    • امتیاز

      15

    • تعداد محتوا

      150


  4. aminf14

    aminf14

    Editorial Board


    • امتیاز

      13

    • تعداد محتوا

      1,400



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on دوشنبه, 26 اسفند 1398 در همه مناطق

  1. 4 پسندیده شده
    با سلام    مشهور ترین افسر توپخانه  تاریخ نظامی  در ارتباط  با ترس چنین اعتقاد دارد       در دنیا صرفاً باید از یک چیز ترسید و آن خود "ترس" است .   فاتح استحکامات اوسترلیتز ،" ناپلئون بناپارت "
  2. 2 پسندیده شده
    این حرفی هست که پنج سال هست داریم برای ساختار دفاعی جمهوری اسلامی می زنیم ولی هنوز گوش شنوایی ، حتی در جامعه وب فارسی برای منعکس کردنش پیدا نشده !!!! ===================== معامله قرن از دید روسها ( اسپوتنیک فارسی )
  3. 2 پسندیده شده
    بسم ا.... وزیر جنگ رژیم عبری دسامبر 2019 تصور می کنم با انتشار این تصویراز این به بعد کسی جرات نکند علت کار پژوهشی روی رژیم عبری را در حوزه های مختلف بخصوص حوزه امنیت و دفاع ، سئوال کند و یا حتی زیر سئوال ببرد
  4. 2 پسندیده شده
    پرواز آزمایشی کاوازاکی C-2 الینت (شنود و جاسوسی الکترونیک) در پایگاه هوایی گیفو ژاپن (فوریه 2018) اطلاعات بیشتر: https://www.flightglobal.com/news/articles/elint-version-of-c-2-transport-conducts-flight-test-445755/
  5. 1 پسندیده شده
    قسمت سوم بسم الله الرحمن الرحیم هواپیمای پی.او-2 ساخت پولیکارپوفدر سالهای نهایی دهه ی 30 به عنوان یک هواپیمای آموزشی ساخت شد ولی با تولید بیش از 20 هزار فروند تا سال 1952 در خط تولید باقی ماند و به عنوان پرتیراژترین هواپیمای دوباله ی تاریخ دست پیدا کرد. طرح و توسعه پی.او-2 طراحی شد تا جایگزین هواپیمای آموزشی یو-1 ،که خود یک کپی از آورو-504 بریتانیایی بود، بشود. این هواپیما تا سال 1944 با نام آوروشکا شناخته می شد تا در این سال پولیکارپوف فوت کرد و بر اساس سیستم نام گذاری روسها نام آن به پی.او-2 تغییر یافت. اولین پرواز آزمایشی آن در سال 1928 به خلبانی ام.ام گروموف انجام شد. تولید انبوه این هواپیما یک سال بعد آغاز شد و تولید آن در روسیه تا سال 1953 بدون وقفه ادامه یافت! خط تولید پی.او-2 در لهستان در سال 1959 بسته شد. پی.او-2 از ابتدا به عنوان هواپیمای اصلی آموزشی برای خلبانی نظامی و غیرنظامی در شوروی [سابق] انتخاب شد. قدرت پرواز پی.او-2 از باندهای کوتاه سبب شد تا به عنوان آچار فرانسه در نیروی های نظامی به خدمت گرفته شود. در سال 1941 و پس از حمله ی آلمان به روسیه برای اولین بار پی.او-2 مسلح شد. در جبهه ی شرق از آنها برای دیده بانی توپخانه، بمباران شبانه و پشتیبانی پارتیزانها در پشت خطوط دشمن استفاده می شد. نمونه ی بازسازی شده سال 1941؛ پی.او-2 آسیب دیده در اوکراین به دست آلمانها افتاده است. پی.او-2 در نقش بمب افکن سبک به جایگاه حمل بمب در زیر بالهایش مجهز شد و می توانست تا 350 کیلوگرم بمب را با خود حمل کند. پی.او-2 برای دفاع خود در برابر هواگردهای دشمن به یک مسلسل نصب شده در کابین دیده بان مسلح شد. پی.او-2 هواپیمای ارزان قیمتی بود که تأثیر روحی مخربی بر سربازان آلمانی داشت. آلمانها به دلیل صدای خاص موتور پی.او-2 آن را چرخ خیاطی می نامیدند. آنها در نیمه های شب حملات غافلگیرکننده ای را بر مواضع سربازان آلمانی اجرا می کردند و آرامش را از آنها می گرفتند. تاکتیک معمول پی.او-2 ها این بود که در ارتفاع بسیار پایین پرواز می کردند، در مرحله ی حمله اوج می گرفتند و با خاموش کردن موتور هواپیما مانند یک هواپیمای گلایدر بدون سر و صدا به روی هدف شیرجه می زدند. تنها صدایی که به گوش سربازان دشمن می رسید صدای پیچیدن باد در سیمهای بال هواپیما بود که بی شباهت به سوت نبود. خلبانهای آلمانی سرنگون کردن آنها را بسیار سخت یافتند چرا که پرواز در ارتفاع پایین در شب یافتن آنها را دشوار می کرد و سرعت آنها آنقدر پایین بود که اگر شکاری های آلمانی می خواستند در پشت سر آنها قرار بگیرند و به آنها شلیک کنند خودشان دچار واماندگی می شدند. موفقیتهای روسها سبب شد که خود آلمانها هم به صرافت تأسیس یک واحد بمب افکن شبرو مشابه بیفتند. پی.او-2 با هنگ 588ام بمب افکن شبرو معروف شد. تمامی خلبانان و خدمه ی زمینی این هنگ زن بودند. خلبانان این هنگ متوجه شدند که زن بودند آنها تأثیر روحی مخربی بر روی سربازان دشمن دارد. این واحد به هنگ ساحره های شب معروف شد و تعداد زیادی از خلبانان آن مدال شجاعت گرفتند و بعضی از آنها حتی در نبرد برلین هم شرکت کردند. اما شاهکار اصلی پی.او-2 در جنگ کره و با ساقط کردن یک فروند جت جنگنده ی آمریکایی به منصه ی ظهور رسید. در این جنگ کره ی شمالی از پی.او-2 در همان نقش بمب افکن شبرو بر علیه آمریکایی ها و متحدینش استفاده کرد. در یک موقعیت یک فروند جت اف-94 استار فایتر آمریکایی که قصد رهگیری پی.او-2 را داشت خودش دچار واماندگی شد و سقوط کرد. این سقوط تنها شکار ثبت شده ی جت جنگنده توسط یک هواپیمای دوباله در طول تاریخ محسوب می شود. آمریکایی ها ،مانند آلمانها، ساقط کردن پی.او-2 را فراتر از توانایی های خود یافتند حتی با اینکه جتهایشان به رادار مجهز شده بودند. بدنه ی چوبی پی.او-2 بازتاب راداری اندکی داشت و کشف آن را سخت کرده بود. بکارگیرندگان آلبانی(78 فروند، بعضی از آنها در سال 1985 بازنشسته شدند)، بلغارستان(10 فروند)، ارتش خلق چین، چکسلواکی، فنلاند، فرانسه، لوفت وافه، آلمان شرقی، مجارستان، لائوس، مغولستان، کره ی شمالی، لهستان، رومانی، روسیه، ترکیه، یوگوسلاوی(120 فروند) مشخصات پولیکارپوف پی.او-2 خدمه 2نفر طول 8.17متر عرض بال 11.40متر ارتفاع 3.10متر سطح بال 33.2متر مربع وزن خالی 770 کیلوگرم حداکثر وزن 1350کیلوگرم پیشرانه 1 دستگاه موتور شوتسوف 5 سیلندر رادیال به توان 125 اسب بخار حداکثر سرعت 152 کیلومتر/ساعت برد 630 کیلومتر سقف پرواز عملیاتی 3000 متر(10000 پا) نرخ اوج گیری 2.78متر/ثانیه تسلیحات 1 قبضه مسلسل 7.62 میلیمتری 6 بمب 50 کیلوگرمی ترجمه و تلخیص رضا کیانی موحد منبع http://wars-and-history.mihanblog.com/post/1601
  6. 1 پسندیده شده
  7. 1 پسندیده شده
    پشت پرده شهادت حاج قاسم سلیمانی؛ یک نشست محرمانه بین مقام ارشد ایرانی با مسئولان امارات
  8. 1 پسندیده شده
    خبر تست جدید موشکی صهیونیستها ( احتمالا جریکو 3 ) را دوستان گذاشتند. یک نکته ای وجود داره که مشخصا در کنار قابلیت پنهانکاری حملات هواییشون روی موشکی هم حساب ویژه ای باز کردند. ( شاید به عنوان مکمل و حملات پیش دستانه و پیش نیاز ) حملات ترکیبی براشون قاعدتا مفیدتر و همچنین در قدم اول حملات برای از کار انداختن برخی تاسیسات و ابزارها داخلی ایران بدون ریسک بالا میتونه مثمرثمر باشه. حالا توان ضدموکشی ما و همچنین موشکهای کروز ما هم باید در این نبرد سلاح ها توجه ویژه ای بهش بشه. و تغییر دیگه افزایش و علنی کردن این دست تستهاست. قبلا مثل بعد هسته ایشون خصوصا در سالهای اخیر سعی میکردند چندان آشکار دست به این اقدامات نزنند و هرچند سازمان های بین المللی قطعا کشک هستند و نظراتشون هم در مورد ایران فقط مهم و حیاتی است ولی خب یک استاندارد دوگانه ای را میتونست به دهان یک یا دو خبرنگار بی خبر! روانه کنه ولی باید دید چه تغییراتی رخ داده که اینطور گستاخانه و خیلی راحت اخیرا با وجود این همه تحریم و فشار و ادعای حتی جدیدا اروپا ضد ایران و برنامه موشکیش دارند با خیال راحت موشک هم تست میکنند. حالا در این جهان بی در و پیکر باید البته به نظاره نشست که برای خوش امد و این و اون و یا برانگیختن حس ترحم یا گدایی مرحمتی از دیگران یا لطفی که اگر ما کار بدی(!) نکنیم اونها هم شاید با ما مهربان باشند و اگر ما از حقوق مسلم و عقلانی خودمون ( در این منطقه خونین و یک طرفه و آتش به پا شده توسط دیگرانی که هیچ ربطی بهش ندارند ) عقب بکشیم شاید در مورد سایر حقوقمون تخفیفی بهمون بدند؛ تعطیل کردن یا پیچ و مهره صنعتی حیاتی را باز کردن دردی را دوا نمیکنه جز اینکه در این رقابت تنگاتنگ ( حالا فقط در همون بعد نظامیش ) کلی عقب خواهی افتاد و همه مثل رودرانر ازت سبقت خواهند گرفت در حالیکه مثل کایوت چنگال به دست با پوزه ای آویزان مجبوری به گرد و خاک پشت سرشون نگاه کنی یا به سنگی (بخوانید موشکی، مادربمبی و یا پدر بمبی ) که از آسمان میفته روی سرت!
  9. 1 پسندیده شده
    182 خب به نظرم وقتشه چند خطی درباره مرحوم سلیمانی بنویسم . اول از همه باید بدونید که لازمه شخصیت سردار از کارنامه ی ایشون تفکیک بشه . مرحوم سلیمانی به دلیل صفات خاصی مثه تواضع و مردم داری و مهربانی به لحاظ شخصیتی ویژه بود . توی تمام نیروهای مسلح سالها قبل از مشهور شدن هم به خوش اخلاقی شهره بود ایشون . بسیار ساده زیست بود و به لحاظ سیاسی با تمام احزاب داخل ایران ارتباط داشت . همه ایشون رو به عنوان یک سرباز مخلص میدیدن و برای حل اختلافات روی ایشون حساب میکردن . ( در سه حوزه ی قدرت - رهبری ، هاشمی، خاتمی ) ایشون جزو معدود کسانی بود که معتمد و محبوب هر سه حوزه و افراد وابسته بود . چیزی که خیلی ها نمیدانند این است که ایشون پیشنهاد شخص خاتمی در دوره ی اصلاحات بود برای جانشینی وحیدی به خاطر رابطه ی بسیار خوبی که با اصلاح طلبان داشت . فی الواقع یکی از مهم ترین کانال های ارتباطی اصلاح طلبان با مقامات عالی نظام که حتی در اوج جریانات 88 هم بسته نشد ایشون بود . به لحاظ معنوی هم که نحوه ی شهادت و یادداشت قبل از شهادتش نشون میداد که اهل سیرو سلوک الی الله بوده است . اون یادداشت قبل از شهادت که درخواست مقام توحید ذاتی و فناء فی الله رو از پروردگار کرده بود بنده رو به یاد مرحوم دستغیب انداخت . مرحوم علامه طهرانی تعریف میکرد که " مرحوم دستغیب پیوسته به نزد عارف بالله مرحوم انصاری همدانی رفت وآمد میکرد ودرخواست وصول به نهایت توحید و فنا را داشت و جناب انصاری به من میگفت که این آقای دستغیب برای رسیدن به فنا باید شهید شود " ( نقل به مضمون ) . به لحاظ کاریزما و نفوذ بر نیروهای تحت امرش که هم بی نظیر بود در این جهت . نتیجه ی این کاریزما از سمت خودش و البته تبلیغات رسمی نظام برای ایشون نهایتا محبوبیتی " فراتر از محبوبیت یک فرمانده نظامی " برای ایشون ایجاد کرده بود که صد البته تا لحظه ی آخر ایشون نه فریفته ی این محبوبیت شد و نه فریفته ی دیگر جلوات دنیا .( رحمة الله علیه رحمة واسعة ) اما در مورد کارنامه عملیاتی ایشون چند نکته قابل توجه است : نیروی قدس از ابتدای تشکیل ، به نوعی بازوی " نهضتی " سپاه بنا بود باشد . در عرف کسانی که کار امنیتی میکنند در ایران " نهضتی " به کسانی که گفته میشود که با گروه های اسلام گرای دیگر در منطقه ارتباط داشتند و کار میکردند . مرحوم سلیمانی وجهه شیعی این نیرو رو بسیار تقویت کرد و تا حدود زیادی از کار نهضتی فاصله گرفت . راهبرد ایشون ایجاد و تقویت گروه های شیعی به جای سرمایه گذاری بر روی گروههای جهادی و نهضتی سنی بود . کارهای نهضتی البته هنوز با قوت سابق در ارگان های دیگر دنبال میشود . دکترین نیروی قدس در زمان سردار وحیدی ، اطلاعاتی و امنیتی بود و انصافا هم که بسیار در این زمینه عالی عمل می شد . نمونه اش پرونده ی انفجار ... که هنوز که هنوز است هیچ مدرکی بر علیه ما به دست نیامده و رژیم مادر به خطا تا الان دوتا قاضی رو که میخواستن بی گناهی ما رو اعلام کنن کشته ...( البته مدرکی وجود نداره چون ما انجامش ندادیم . ) اما مرحوم سلیمانی تفکر نیرو زمینی داشت و فی الواقع نیروی قدس رو به شاخه عملیات خارجی نزسا تبدیل کرد . شاهد این مطلب توسعه ی مبتنی بر عملیات زمینی در خود نیرو و نوع عملیات و کارهای انجام شده درسالهای اخیر هست . به لحاظ مدیریت و فرماندهی در دوره ی ایشون تفکر " زیاد انجام شدن کار " تاحدودی جایگزین تفکر " تمیز انجام شدن کار " که دوره ی وحیدی حاکم بود شد . ایشون جزو معدود فرماندهانی که بود که در عمل قائل به جوانگرایی بود و بسیار به جوانان میدان میداد . نمونه ی این مطلب در هیچ جای دیگه ای از نیروهای مسلح دیده نمیشه . نکته ی آخر اینکه بنا بر شنیده ها سردار وحیدی به شدت به کار سیستماتیک اعتقاد داشت و بسیاری از معاونین ایشون اختیاراتی در حد خود فرماندهی در حوزه های معاونت تحت امرشون داشتند اما مرحوم سلیمانی کار رو حتی الامکان خودش مدیریت میکرد . نمونه بارزش اینکه بسیاری از جاهایی که باید یکی از زیر رده های معاونینش حضور پیدا میکرد شخصا میرفت و بر عملیات نظارت میکرد و یا طرح عملیات میریخت . حشره الله مع علی ابن ابیطالب و الحقنا بهم . آمین رب العالمین
  10. 1 پسندیده شده
    با سلام خدمت دوستان عزیز، ضمن تسلیت خدمت همه جانباختگان حوادث اخیر، از وقایع اخیر چه باید آموخت: 1. حقیقت شماره 1: فرماندهان کلیدی ما همواره در معرض ترور و حذف فیزیکی خواهند بود و این حقیقت آشکار است! پیشنهاد: الف) عدم چهره سازی از فرماندهان و حتی المقدور ناشناخته ماندن ایشان: بهتر است به جای آنکه از یک فرمانده چهره بسازیم از یک شبکه یا سیستم یا نهاد چهره سازی کنیم. درست مثل CIA یا MI6 به عبارتی نباید هویت یک سازمان را به یک فرد گره زد که با ترور آن چنین موجی ایجاد شود و اصلا آن فرد تبدیل به یک قهرمان حذف شده باشد. دقت کنید ما هیچ شخص معادل حاج قاسم در ارتش آمریکا نداشتیم! این نقطه ضعف نبود بلکه نقطه قوت یک سیستم است. ب) توجه به حفاظت و رصد اخبار: با یک رصد ساده در اخبار می توانستیم شرایط را سنجیده و از روش های دیگر برای حفاظت و پیشگیری حادثه استفاده کنیم. ج) عدم واکنش احساسی و ورود به تله انتقام جویی سریع: این بار دوم است که محور مقاومت وارد یک تله احساسی می شود. بار پیشین حزب الله وارد این تله شد! بلافاصله پس از ترور دو تن از اعضای حزب الله در سوریه و ورود پهپاد انتحاری به داخل فضای لبنان، موجی از تهدید مبنی بر انتقام در حزب الله شکل گرفت و تبدیل به یک مطالبه عمومی در کل محور مقاومت شد، در حالی که به سرعت میانجیان راهی میشدند، حزب الله ابتدا از نظر سیاسی تحت فشار قرار گرفت و سپس به علت جوی که خود ایجاد کرده بود از داخل نیز تحت فشار برای انتقام بود به نحوی که در حالتی که اسرائیل آمادگی کامل داشت پاسخی داد که چندان تناسب نداشت. در مساله سردار سلیمانی این تله مجددا تست شد و محور مقاومت در آن گرفتار آمد، فشار فزاینده افکار عمومی منجر به واکنش نسنجیده و ضایعات جدی شد و از سوی دیگر روابط دیپلماتیک ایران تحت تاثیر قرار گرفت. راه حل این موضوع چیزی نیست جز پاد زهر امام راحل! ایشان می فرمودند بکشید ما را ما قوی تر میشویم! در هر شهادت شعار ما این بوده پیروزی خون بر شمشیر! به عبارتی شهادت پیروزی قلمداد میشد نه شکست و نهال انقلاب را آبیاری میکرد! کاری که ترامپ به شکل دیگر انجام داد! پس از حمله ایران گفت چیزی نشده بایستی ذهن های جامعه آماده تر باشد! البته اینجانب قویا معتقدم سر حوصله و با برنامه ریزی بایستی تک تک ضربات پاسخ مناسب و به موقع دریافت نماید درست مانند استراتژی اسرائیل در پاسخ دهی به ترورها یا حتی همین واکنش های فعلی اما با برنامه ریزی دقیق و در زمان مناسب زمانی که دشمن اصلا انتظار آن را نداشته باشد! مانند کاری که بارها از محور مقاومت در زمان مناسب سر زده است. گاهی نیز عدم پاسخ خود پیروزی خواهد بود. 2. حقیقت شماره 2: مدیریت کل پدافند ما نیازمند بازسازی است به ویژه سیستم های تور این بخش را دوستان بهتر از بنده می توانند مورد بررسی قراردهند. چیزی که برای من واضح است این که سامانه تور برای بار دوم است که تلفات خودی میگیرد و حتما لازم است از هر دو اپراتور هر دو سانحه دقیقا مصاحبه انجام گیرد تا علت خطای انسانی مشخص شود. چه بسا غیر از عامل انسانی در سامانه ایراد ساختاری ای وجود دارد که منجر به افزایش خطای انسانی میشود و لازم است حتما مورد اصلاح قرارگیرد و یا فرضیه بدتر آنکه این سیستم دارای باگ یا محلی برای اخلال است. بگذریم از اینکه مشخصا مدیریت ما در میدان نبرد با سوالات جدی همراه است و هنوز هیچ کس دقیقا نمی داند چرا پروازها لغو نشده و چرا ارتباط به درستی میان فرماندهان و نیروهای تحت امر برقرار نبوده است و اطلاعات مخدوش از کجا مخابره شده. و بسیاری سوال جدی دیگر که از سواد اینجانب خارج است. 3. حقیقت شماره 3: ما فاقد قدرت رسانه ای هستیم! راهکار: کشور نیازمند تشکیل سه نهاد جهت مدیریت بحران در رسانه هاست. نخست: نهادیَ که به صورت تاکتیکال و خرد از فرصت های رسانه های خارجی استفاده می کند، دوم: نهادی که استراتژی میان مدت برای حادثه طراحی کند سوم: نهادی که استراتژی بلند مدت طراحی نماید. البته بنده هم می دانم که کما بیش چنین نهادهایی وجود دارد لیکن مشخصا در وقایع اخیر ما بازی رسانه را از دست دادیم. متاسفانه رسانه های داخلی ما و اشخاصی که کارکرد رسانه دارند مانند مقامات رسمی، در وقایع اخیر وارد جهت گیری و رقابت های سیاسی ای شدند که یک فرصت را به یک تهدید جدی تبدیل کرد. (برای جلوگیری از ورود به بحث سیاسی به همین مقدار اکتفا می شود.) در بعد تاکتیکال کشور در مقاطعی می توانست از فضای ایجاد شده در رسانه های خارجی و اختلافات داخلی آمریکا استفاده کند که آن را به شکل بدی از دست داد. و در میان مدت نیز نخست با رسانه های خود مطالبه را تا حدی بالا بردیم که از کنترل خارج شد و سپس نتوانستیم در بعد رسانه واکنش خود را به خوبی تبیین نماییم، به وضوح اعلام انتقام سپاه بدون پشتوانه رسانه ای لازم بوده و صرفا به خواندن یک پیام احساسی و زیرنویس محدود شد، نهایتا فاجعه رخ داد و در واکنش خود را به نحوی پوشش دادیم که از خود فاجعه، فاجعه بارتر بود و آثار آن هویداست. یک کنترل دقیق بر رسانه و تزریق صحیح اخبار، نرم خبر و تحلیل می توانست نتیجه را کاملا معکوس نماید. (خوش بینانه نگاه می کنیم و فرض نمی کنیم و به سراغ دو تئوری اصلی توطئه نمی رویم که ابتدائا سپاه قصد بر لاپوشانی داشته است و یا آنکه گروهی برای حذف محبوبیت سپاه آگاهانه خود را به ناآگاهی زده و با طراحی خاص و پوشش اشتباه رسانه اعتبار آنان را مخدوش ساختند) در بعد استراتژی بلند مدت، واضح است که خط مشخص مدت ها از دست رسانه های داخلی خارج شده است. به صورت واضح می توان ناتوانی رسانه ها در ایجاد موج مردمی و اتحاد عمومی را مشاهده کرد. به هر عنوان تا حد زیادی از رسانه های داخلی سلب اعتماد شده که مستلزم اصلاح سیاست هاست. ما نتوانسته ایم به درستی عملکرد نظامی خود را برای بخش عمده ای از جامعه به ویژه در امور فرامرزی تبیین نماییم که همین نقیصه منجر به ایجاد انشقاق عمده در جامعه شده است. (از سیاسیون کوته بین و خود فروخته ی همه جناح های داخلی البته نمی توان صرف نظر کرد.) 4.اهمیت اصلاح مدیریت های خرد! این بخش مفصل است ولی خلاصه آنکه برخی مدیریت های خرد فاجعه بار است. مانند آنچه در کرمان حادث شد و جای بسی تامل باقی است... این مجموع نکاتی بود که تا این مرحله به ذهن بنده رسید و می تواند هم از سوی دوستان دیگر تکمیل و هم تصحیح شود. با تشکر
  11. 1 پسندیده شده
    در مورد سپهبد قرنی موضوعی که جالب هست اینه که این بزرگوار با دسیسه مستقیم بازرگان و ابراهیم یزدی از کار برکنار شد. وی پس از استعفا در خانه اش توسط اعضای کروهک فرقان به شهادت رسید. رهبر کروهک فرقان طلبه ای بود 20 ساله بنام گودرزی که آیات قرآن را تفسیر میکرد( حالا چطوری خدا داند!؟) از قول مرحوم سپهبد شاپور آذربرزین: هنگامی که آذری قمی (که اواسط سال 58 جایگزین خلخالی شد) حکم آزادی من را از زندان داد به من تاکید کرد که از اینجا که میروی بسیار مواظب باش . به هیچ عنوان خودروهای ناشناس رو سوار نشو. چراکه هر ارتشی را که ما اینجا آزاد میکنیم توده ای ها و فرقان بیرون از اینجا او را ترور میکنند.
  12. 1 پسندیده شده
    نظر من زدن یکی از پایگاه‌های آمریکا در منطقه هست. ولی حدود چند دقیقه قبلش اطلاع داده بشود که نیروهاشون را تخلیه کنند و فقط تجهیزات زده بشه.( بعدا میشه اینطور جو سازی کرد که بخاطر وجود رادار و اواکس از شلیک موشک باخبر شدن و بزدلانه فرار کردند). کشتن سربازان آمریکایی باید بصورت ناشناس ترجیحا در خارج از منطقه باشه اینجوری احتمال زیاد پاسخی هم در کار نیست و بهره برداری مناسبی هم می‌توان کرد
  13. 1 پسندیده شده
    «اسرائیل امروز یک موشک هسته‌ای را با هدف [قدرت‌نمایی در برابر] ایران آزمایش کرد.»«سه کشور اروپایی هیچ‌گاه از تنها زرادخانه هسته‌ای موجود در غرب آسیا که مجهز به موشک‌هایی است که واقعاً برای حمل کلاهک‌های هسته‌ای طراحی شده‌اند گلایه‌ای مطرح نمی‌کنند ولیبرای موشک‌های دفاعی و متعارف ما برافروخته شده و تا مرز سکته پیش می‌روند.» اگر در هر صورت این یک موشک پدافندی بوده باشه چه ویدئو دیپ فیک منتشر کنند وچه واقعا موشک پدافندی بوده باشه از همون منطقی که علیه موشک های اس 300 ما استفاده کردند استفاده میکنیم اینها موشک های زمین به زمین خوبی می شوند
  14. 1 پسندیده شده
    از دولتمردان ما بیشتر آثار امام خمینی را خواندند. دشمن شناسی از لحاظ تئوری: "برای تصمیم‌گیری و چگونگی واکنش در برابر دشمن باید ابتدا او را شناخت، به اهدافش پی برد و روش‌های او را در ضربه زدن و رسیدن به اهدافش بازشناخت همچنان که باید نقاط ضعف و قوت او را مورد مطالعه قرار داد."
  15. 1 پسندیده شده
  16. 1 پسندیده شده
    بخش سوم و پایانی خودروی کنترل و فرماندهی (C2) : پست فرماندهی و کنترل بر روی یک کامیون شش در شش قرار گرفته که به نظر میرسد کمی بزرگتر از نمونه های شش در شش معمولی است که ایران در گذشته برای سامانه های تلاش ، پانزده خرداد و رادارهای دفاع هوایی خود از آن استفاده نموده است . در حالی که هنوز نمای مشخصی از بخش داخلی کابین منتشر نشده ، طراحی یک خودروی اختصاصی برای پست فرماندهی و کنترل ( بر خلاف سیستم های میانبردی نظیر 15 خرداد ) نشانه ای از ظرافت ایده طراحان باور -373 است . اما در کمال تعجب ، هیچ آنتنی برروی این خودرو برای ایجاد ارتباط در بردهای بلند وجود ندارد ، هر چند این احتمال ممکن است وجود داشته باشد که ایران بر خلاف روسها که خودروی خود را در محوطه آتشبار مستقر می کند ، پست فرماندهی را در یک منطقه وسیع ، پراکنده نمایند . خودروی TEL باور-373 تصویر نخست ، منتشر شده در سال 2012 تصویر دوم ، منتشر شده در سال 2014 تغییرات در طراحی سازه کابین به وضوح قابل مشاهده است . خودروی ذوالجناح ( ده در ده ) : خودروی TEL ذوالجناح برای اولین بار در سپتامبر 2012 به نمایش گذاشته شد که به یک کابین با زاویه غیر معمول مجهز شده بود . دو سال بعد ( 2014 ) تصاویر منتشر شده از گونه جدید ذوالجناح ، نشان از یک طراحی هوشمندانه تر برای کابین داشت که جلوتر از اکسل خودرو قرار می گرفت ، در حالی که نمونه نخست این کشنده ، کابین درست در بخش فوقانی اکسل قرار داشت . برخی ناظران معتقدند که این تغییر طراحی ، احتمالا برای ایجاد فضای بیشتر برای تجهیزات اضافی ( ژنراتور و محل بار ) صورت پذیرفته است .اما مزیت اصلی این خودرو ، در حالی که محموله 30 تنی خود را بر دوش دارد ، تحرک بالا در مسیرهای خارج جاده ای است . ضمن اینکه طراحی شاسی به گونه ای صورت گرفته که حرکت سلول های پرتاب ( چهارتایی ) با طولی برابر 7.5 متر ، برای پرتاب بصورت عمودی ، براحتی صورت می گیرد . از آنجایی که سیستم پرتاب موشکها ، بصورت پرتاب گرم است ، انفجار ناشی از روشن شدن پیشرانه موشک ، ممکن است گردو غبار زیادی تولید کند ، یک سطح فلزی درست در زیر سلول های پرتاب وجود دارد که با مجهز شدن به جک های هیدرولیکی ، قابلیت باز و بسته شدن را داراست . بخش انتهایی لانچر باور-373 و سطح فلزی تعبیه شده در بخش زیرین خروجی سلول های پرتاب ( سمت راست تصویر ، قسمت تحتانی ) به احتمال بسیار زیاد ، غیر عادی ترین مورد ذوالجناح ، 5 محوره بودن آن ، که در مقایسه با اس-300 که فقط از 4 محوراستفاده می کند ، است که با معرفی اس-400 و استفاده از تریلرهای 5 محوره ، این مورد نیز چندان عجیب به نظر نمی رسد . اما مزیت 5 محوره بودن ذوالجناح در این است که اگر ایران نیاز به موشکهای بزرگتری روی این سامانه داشته باشد ، طراحی ذوالجناح ، به گونه ای است که می تواند بخوبی مورد بهینه سازی قرار گیرد . خودروی هشت در هشت "ظفر" ، سال 2014 خودروی حامل رادار هشت در هشت ظفر: خودروی هشت در هشت ظفر برای اولین بار به سال 2014 به نمایش عمومی گذاشته شد . این خودرو با توان حمل باری برابر 24 تن ، گزینه مناسبی برای تبدیل شدن به TEL بود ، اما ظاهرا تنها بدلیل طول کمتر ، درمقایسه با ذوالجناح ، این امر محقق نشد . بااین وصف ، رادارهای نصب شده روی این خودرو ، قابلیت چرخش 360 درجه را دارا بوده و با مجهز بودن به یک کابین فرماندهی در بخش انتهایی که سامانه های تهویه مطبوع نیز بدان افزوده شده ، محیط مناسبی را برای رصد دشمن فراهم آورده ، هر چند هنوز بخش داخلی آن به نمایش درنیامده است . مقایسه مشخصات باور-373 با سامانه های دفاع هوایی عملیاتی فرآیند توسعه باور-373: در فیلم منتشر شده از تستهای شلیک باور-373 ( که احتمالا جدید نباشد ) تفاوتهای بسیاری با نسخه نهایی به نمایش درآمده را میتوان جستجو نمود .بعنوان مثال ، رادارهای نمایش داده شده ، فاقد sub-arrays ، تجهیزات اضافی ، یا آنتن های IFF هستند و یا احتمالا وجود انها برای تست شلیک چندان ضرورت نداشت . پست فرماندهی ، روی زمین میان دو رادار قرار گرفته بود و خودروی برای حمل آن دیده نمیشد . موشک مورد استفاده ( صیاد -4 ) برای بهتر دیده شدن در دوربینها ، احتمالا به رنگ قرمز درآمده بود . کشنده های ذوالجناح فقط به دو سلول پرتاب مجهز شده بودند وکمی بلحاظ ارتفاع ، کوتاهتر که در جریان لحظات قبل از پرتاب ، قابل مشاهده است ، که این امر ، احتمال استفاده از صیاد-2 یا صیاد-3 را بیشتر می کند . تصویر منتشر شده از TEL ناشناخته ( مشابه نمونه اس-300 روسی ) که سالها پیش رسانه های داخلی از ان بعنوان بخشی از سامانه باور یاد می نمودند باور-373 دربرابر اهداف پنهانکار : درصورتی که فرضیه مطرح شده در خصوص استفاده موشکهای مورد استفاده در باور-373 از روشهای هدایت SAGG/TVM درست باشد ، استفاده از یک رادار کسب هدف جداگانه باند اس ، که با عنوان آرایش Bi-static مورد شناسایی قرار میگیرد برای درگیری با اهداف پنهانکار، ضروری به نظر میرسد . با این حال ، لزوما" رادار باند اس در این فرآیند مداخله نمی کند ، اما بر عملکرد کلی سامانه تاثیر گذار خواهد بود . عملکرد آرایش Bi-static بدین گونه است که گیرنده رادار را در نزدیکترین نقطه به هدف قرار می دهند تا بدان اجازه دهد تا سیگنالهای منتشر شده را بدون بازگشت به ساطع کننده سیگنال دریافت کند ، بدین ترتیب ، زمانی که گیرنده به هدف نزدیکتر میشود ، شانس بیشتری برای دریافت سیگنال ضعیف وجود خواهد داشت . این فرآیند بطور دقیق نقطه ضعف رادارهای باند ایکس است و این درست جایی است که آرایش bi-static وارد عمل میشود . مطلع الفجر -3 به احتمال زیاد ، این ایده برای بهینه کردن عملکرد رادارهای باند اس عمدتا" برای کشف هواگردهای پنهانکار در بردهای طولانی در یک همکاری متقابل با سامانه هایی نظیر معراج-4 و مطلع الفجر-3 در اولویت قرارگرفته است . پس از شلیک موشک از سلول ، مختصات هدف به سامانه INS منتقل و مستمرا" توسط دیتالینک آپدیت میشود . درصورتی که موشک به یک گیرنده SAGG دو بانده ( که توانایی دریافت امواج راداره ای باند ایکس و اس را بطور همزمان داراست ) مجهز شده باشد ، موشک با دقت افزون تری ( با اثر bi-static ) هدایت می گردد ، هرچند این فرآیند ضرورتی ندارد ، اما عملکرد سامانه بهینه تر خواهد شد . در این میان ، به دلیل اینکه رادار های باند اس به اندازه کافی تضمین کننده درصد بالای شکار هدف نیستند ، حضور رادارهای باند ایکس ، ضرورت پیدا می کند ، اما همانطور که بررسی شد ، این رادارها در برابر اهداف پنهانکار چندان کارایی ندارند و در شرایط عادی ، قابلیت شناسایی را داشته ، اما توانایی ردگیری و هدایت موشک بسمت هدف را در اختیار ندارند . بنابراین ، تا قبل از فاز ترمینال ، موشک توسط رادار باند اس هدایت شده و در فاصله 10-15 کیلومتری هدف ، موشک روی هدایت رادار باند ایکس منطبق می شود . در فاصله 5 کیلومتری ، گیرنده رادار هدف را روشن کرده ، بدون آنکه نیازی به دریافت سیگنال توسط رادار باند ایکس باشد . به همین دلیل ، شناسه بامسمای " روشن سازی کور " نیز به جای مفهوم bi-static نیز مورد استفاده قرار می گیرد که در اینجا منظور از " کور" ، رادار باند ایکس خواهد بود . به این ترتیب ، در فاصله 5 کیلومتری ، موشک هدف را شناسایی و ان را به شکل دقیق از میان می برد . نتیجه گیری : باور-373 یک سامانه دفاع هوایی پیشرفته بشمارمی آید که به نظر میرسد متخصصین ایرانی در تلاش بوده اند تا فناوری بومی مشخصی را برای خنثی نمودن قابلیتهای پنهانکاری دشمن به شکل عملی مورد استفاده قرار دهند . این سیستم ، بلحاظ چیدمانی و نحوه عملکرد ، مشابهت های فراوانی با اس-300 روسی داشته ،اما برای برآورده نمودن نیازهای خاص ایران ، طراحی و نمونه سازی شده است . این مساله به ایرانی ها اجازه می دهد تا براحتی سامانه را براساس تهدیدات موجود ، ارتقاء داده و ان را با کمترین هزینه درشبکه دفاع هوایی موجود ادغام نمایند . با توجه به این مساله ، قدم بعدی برای صنعت دفاعی ایران ، تولید و استقرار انبوه باور-373 خواهد بود . مشخصات فنی : حداکثر برد کشف هدف : 320 کیلومتر حداکثر برد ردیابی هدف : 260 کیلومتر حداکثر برد ردگیری : 200 کیلومتر حداکثر ارتفاع درگیری : 27 کیلومتر حداکثر اهداف قابل شناسایی بطور همزمان : 300 هدف حداکثر اهداف قابل ردگیری بطور همزمان : 60 هدف حداکثر اهداف قابل درگیری بطور همزمان : 6 هدف حداکثر موشکهای قابل هدایت بصورت همزمان : 12 موشک حداکثر تعداد موشکها در هر آتشبار : 24 تیر موشک منابع : 1- منبع شماره یک 2- SEAD .take a look at the past 3- Surface - based air defense system analysis.1992 پی نوشت : 1- بدلیل اینکه این تاپیک دومین تجربه شخصی در برگردان یک متن تخصصی در حوزه پدافند هوایی است ، ممکن است در ترجمه برخی اصطلاحات ، کاستی هایی وجود داشته باشد ، طبیعتا از دوستان فاضل و دانشمند انتظار میرود تا در بهینه شدن متن کمک لازمه را نمایند. 2- تشکر فراوان از دو دوست عزیز جناب amirhosaingh و remo بابت کمک در برگردان واژه های تخصصی متن 3- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ( MILITARY.IR) مترجم : MR9
  17. 1 پسندیده شده
    سلام با عرض احترام خدمت صاحب تاپیک و عذر خواهی به خاطر مزاحمتهای بی وقت و به هم ریختن نظم تاپیک حسین دهباشی در کتاب فرماندهی و نافرمانی ، خاطرات سپهبد خلبان شاپور آذر برزین را منعکس کرده است . در صفحات 229 تا 250 کتاب روایت امیر بهمن باقری ملعون ( فرمانده وقت نیروی هوایی ایران در آن زمان ) از حادثه عنوان شده است . روی نت دو منبع متفاوت این قسمت را باز نشر نموده اند منبع نخست وبسایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی است و منبع دوم رهروان ارتش که این دو منبع در نقل یک جمله با یکدیگر تفاوت دارند. آن جمله این است که " از بحر خزر تا[مرکز] عمليات نيروي هوايي راه زيادي بود. " انتشار این پست تا پیدا کردن اصل کتاب به تعویق افتاد و حتی برای بررسی موضوع این پرسش نیز مطرح شد که به جایی نرسید . مطلب مورد نظر این است : فرمانده نيروي هوايي در آن زمان روان‌شاد سرلشكر بهمن باقري { ملعون } بود وي از دوستان و همكاران بسيار نزديك من بود او را از دانشجويي مي‌شناختم. افسري باهوش، جدي و مطلع بود براي من قابل قبول نبود كه او دستور نابود كردن هلي‌كوپترها را داده زيرا او به خوبي علائم و قراردادهاي بين‌المللي را مي‌شناخت و مي‌دانست براي جلوگيري از فرار هلي‌كوپترها چه بايد بكند با او نتوانستم تماسي برقرار كنم مدتي در زندان بود بعد هم آزاد شد از او خبري نداشتم باقري { ملعون } بعد از انهدام هلي‌كوپترها به جرم جاسوسي براي آمريكا به زندان افتاد بعد از مدتي طولاني از زندان آزاد شد. بينايي چشم خود را از دست داده بود و خيال داشت براي معالجه چشم و ساير عوارض ناشي از زندان طولاني سفري به خارج بكند. روزي به من تلفن كرد جوياي حالش شدم گفت سخت مريض است گفتم كجايي گفت در امريكا ايالت كاليفرنيا شهر ساكرانتو گفتم چقدر در امريكا خواهي بود گفت كوتاه، قرار است براي معالجه نزد برادرم كه آلمان است بروم و هم‌اكنون منزل دخترم هستم گفتم فردا به ديدنت خواهم آمد. ساعت 5[صبح] روز بعد 400 مايل فاصله را راندم خود را به او رساندم با هم شام خورديم از ساعت 9 شب تا 5 صبح با هم صحبت كرديم درباره طبس از او پرسيدم گفتم چه شد چه كسي دستور بمباران هلي‌كوپترها را داد داستان چيست شروع به صحبت كرد. گفت ساعت 5 صبح بعد از روز سانحه فرزندم كه در فرانسه مقيم است در تلفن از من پرسيد جريان طبس چيست؟ گفتم اطلاعي ندارم. گفت تلويزيون‌هاي فرانسه مشغول پخش اخبار درباره فاجعه فرودگاه طبس هستند. هشت امريكايي جان خود را از دست دادند. گفتم بعداً با تو صحبت خواهم كرد. با تلفن بامركز فرماندهي نيروي هوايي تماس گرفتم. گفتند اطلاعي به ما نرسيده، بعد به بني‌صدر { ملعون } رئيس‌جمهور تلفن كردم. گفتم چنين مطلبي را شنيده‌ام. گفت شما كارهاي خود را بكنيد. من هم در مراجعت از اصفهان از خلبان خواستم از روي طبس عبور كند تا صحنه حادثه را ببينم. من در آن‌موقع در مرخصي بودم. از بحر خزر تا[مرکز] عمليات نيروي هوايي راه زيادي بود. به‌هرحال دستوردادم يك هواپيماي شناسايي سريعاً به طبس پرواز كرده مشاهدات خود را گزارش دهد هواپيماي شناسايي گزارش داد در روي زمين 5 هلي‌كوپتر سيكورسكي با خانه علائم سوختگي يك هواپيماي چهار موتوره و يك هلي‌كوپتر به چشم مي‌خورد به ستاد نيروي هوايي دستور دادم دو فروند هواپيماي F-4 در حالت گشت‌زني مسلح در بالاي فرودگاه طبس باشند تا در صورتي كه افرادي قصد پرواز دادن هلي‌كوپترها را داشتند از آن جلوگيري نمايند و خود روانه تهران شدم. اتوبوس حامل مسافرين كه توسط نفرات مسلح توقيف شده بود پس از فرار امريكايي‌ها به يزد مي‌رسد جريان را به سپاه پاسداران اطلاع مي‌دهد فرمانده سپاه پاسداران بدون اين‌كه مسئله را با نيروي هوايي، وزارت جنگ و مقامات مسئول در تهران هماهنگ نمايد خودسرانه با تعدادي پاسدار روانه طبس مي‌شود به مجرد رسيدن به فرودگاه طبس شروع به بازديد هلي‌كوپترها مي‌نمايند متوجه مي‌شوند تعدادي پول ايراني،‌دلار امریكا، پوتين ، گرم كن و تعدادي تجهيزات انفرادي در هلي‌كوپترها مي‌باشد. شروع به چپاول مي‌كنند و دست آن‌ها به COLLECTIVE مي‌خورد. قفل ملخ‌ها آزاد مي‌شود توضيح اين‌كه COLLEETIRE فرماني است شبيه ترمز ماشين‌هاي سواري در بين دو خلبان كه خلبان پس از روشن كردن هلي‌كوپترها با بالا آوردن آن زاويه ملخ را عوض مي‌كند و هلي‌كوپتر از زمين بلند مي‌شود و در موقع خاموش كردن نيز پس از اين‌كه هلي‌كوپتر را خاموش مي‌كند دسته را تا آخر به بالا مي‌كشد و ملخ‌ها را قفل مي‌كند تا در اثر باد به گردش درنيايند. پاسداران در همه هلي‌كوپترها اين كار را كردند و قفل فرامين آزاد شد خلبانان F-4 متوجه مي‌شوند ترددهايي بين هلي‌كوپترها انجام مي‌گيرد و ملخ‌هاي هلي‌كوپتر شروع به گردش كردن نموده است مراتب را به مركز فرماندهي نيروي هوايي گزارش مي‌دهند مركز فرماندهي نمي‌توانند با من كه در راه بودم تماس برقرار كنند مراتب را به ستاد ارتش گزارش مي‌دهند آن‌ها با رئيس‌جمهور بني‌صدر تماس مي‌گيرند و احياناً جمله‌اي هم اضافه كرده‌اند كه هلي‌كوپترها در حال فرار هستند رئيس‌جمهور به جاي اين‌كه دستور بدهد برابر روش جاري عمل شود مي‌گويد آن‌ها را بزنيد. مراتب به خلبانان ابلاغ مي‌شود هواپيماي ليدر در عبور اول دو فروند از هلي‌كوپترها را به آتش مي‌كشد و نفر دوم هنگامي كه هلي‌كوپتر سوم را منهدم مي‌نمايد به ليدر دسته اطلاع مي‌دهد مثل اين‌كه اين‌ها لباس پاسداران را دارند بعد ليدر دسته در ارتفاع پست از روي هلي‌كوپترها عبور مي‌كند و نظر نفر دوم دسته را تأييد مي‌كند در اين جريان تعدادي از پاسداران و رئيس پاسداران كشته مي‌شوند. سرلشكر باقري اظهار داشت پس از رسيدن به تهران از افسر نگهبان مركز فرماندهي سؤال كردم با چه مجوزي هلي‌كوپترها را به آتش كشيديد پاسخ داد به امر رئيس‌جمهور سؤال كردم روش جاري چيست؟ پاسخي نداد. 1 - صبح واقعه بنی صدر ملعون در خوزستان بود (ص293و292) پس جمله ی "من هم در مراجعت از اصفهان از خلبان خواستم از روي طبس عبور كند تا صحنه حادثه را ببينم." مربوط به بنی صدر ملعون نیست اما این جمله با عبارت "از بحر خزر تا[مرکز] عمليات نيروي هوايي راه زيادي بود." در تضاد است و کم حافظه بودن دروغ گو را دوباره ثابت می کند. البته اگر مستندی یافت شود که تعلق جمله مربوط به اصفهان به بنی صدر ملعون را اثبات کند ، مکالمه ی ملعون اول (باقری) با ملعون دوم ( بنی صدر ) و انجام هماهنگی های لازم مربوط به پس از بازگشت بنی صدر خائن از خوزستان ( و اصفهان ) به تهران خواهد بود . 2- طبق امریه شماره 256-16-1412 مورخ 3 اردیبهشت 59 (2روز قبل از حمله آمریکا به طبس) معاونت عملیاتی پدافند هوایی مقرر شده بود آتشبارهای ضد‌هوایی23 میلی‌متری مستقر در تهران، مشهد، شیراز، بابلسر با تمامی تجهیزات لازم به مأموریت اعزام شوند. همچنین طبق گزارش‌ها توپ‌های ضد‌هوایی مهرآباد و پادگان منظریه نیز برداشته شدند. این توپ‌ها تا تاریخ ششم اردیبهشت پس از انتقال از محل‌های خود در انتظار و بیهوده در نقطه‌ای می‌مانند. طی نامه شماره 48-2/03-412 به تاریخ 10/2/1359 تعداد آتشبارهای اعزامی تقلیل می‌یابد و بعدا کلا دستور لغو و مسئله منتفی می‌شود؛ یعنی بدون هیچگونه استفاده یا عملکردی، تنها در چند روز تجاوز و توطئه آمریکا، توپ‌های ضد‌هوایی از نقاط حساس و مورد توجه دور می‌شوند! 3- هليكوپترهاي آمريكايي در سه نوبت عصر جمعه 59/2/5 ساعت شش و نیم  و ده و نیم شب و صبح شنبه 59/2/6 ساعت 7 بمباران شده اند. اين عمل پس از اعلام وجود اسناد در هليكوپترها و در حاليكه در دو نوبت عصر و صبح هوا روشن بوده است و همچنين در حاليكه نخستين بمباران نيز به شهادت برادر محمد منتظر قائم منجر شده بود ، وقوع يافته است. ( به ساعت حمله ی فانتوم ها به هلی کوپترها دقت کنید ، درحالیکه باقری ملعون مدعیست پرسنل نیروی هوایی در زمان بمباران نتوانسته اند جهت کسب دستور لازم با او که در راه بوده تماس بگیرند ) 4 - کشمیری ملعون از برج 4 سال 58 در ضد اطلاعات نیروی هوایی مشغول کار بوده و وقتی بدلیل خروج اسناد سری به دام می افتد ، قضیه توسط فرمانده وقت نیروی هوایی امیر بهمن باقری سرپوش گذاشته می شود!
  18. 1 پسندیده شده
    به شخصه اعتقاد دارم عامل شکست این عملیات شوروی بود و شاید بمباران ارتفاع بالای میگ 25 در سایه خاموش شدن رادارهای ایران تا امداد غیبی و این حرفهای کودکانه
  19. 1 پسندیده شده
    با سلام خدمت دوستان عزیز میلیتاریست ، و با پوزش بخاطر وقفه ای که در تاپیک پیش اومد. تاپیک بررسی عملیات نظامی چنگال عقاب رو به اتفاق هم ادامه می دهیم : بخش ششم سناریوی عملیات برابر طرح تدوین شده و برنامه تعیین شده ، قرار بر این بود که عملیات نجات گروگان ها ، به شرح زیر به مورد اجرا گذارده شود : 1- 93 نفر از نیروهای دلتا ، در تاریخ 30 آپریل ، از پایگاه خود در آمریکا به وسیله هواپیما به شهر فرانکفورت در آلمان پرواز نمایند و از آنجا به وسیله هواپیمای به پایگاه کنا ( که یک پایگاه هوائی و متعلق به کشور مصر است ) عزیمت نمایند. 2- 64 نفر از کوماندوهای نیروی زمینی ( رنجرها ) نیز به همین ترتیب به مصر بروند. 3- این افراد ( دلتاها و رنجرها ) ، پس از توجیه درباره مأموریت ، به وسیله یک هواپیمای C-141 نیروی هوائی آمریکا به فرودگاه المصیره ( یا بقول آمریکائی ها مضیره ) پرواز نمایند و در همان تاریخ (24 آپریل) به وسیله هواپیماهای C-130 که در روی زمین منتظر آنها هستند به سمت طبس پرواز نمایند. این هواپیماها ، قبل از رسیدن به قلمرو فضائی ایران و در آب های اقیانوس هند ، سوخت گیری هوائی می نمایند تا در صورتی که عملیات به مانعی برخورد نمود ؛ بتوانند که با بنزین کافی به پایگاه اولیه ( عمان) مراجعت نمایند. 4- اولین هواپیمائی که در طبس فرود می آید ، حامل فرمانده دلتا فورس ، تعدادی از نفرات و تعدادی از کوماندوهای یک تیم کنترل رزمی و دو ژنرال ایرانی خواهند بود. ( این دو ژنرال ایرانی نقش مترجم همراه تیم را داشتند. ). کوماندوها مسئول کنترل جاده ای که از مجاورت فرودگاه می گذرد خواهند بود و کلیه خودروهای عبوری از این جاده را باید متوقف نموده ، مسافرین را اسیر و تا خاتمه عملیات آن ها را با هواپیمای C-130 به مصر خواهند برد. پس از خروج گروگان ها و تیم نجات از ایران ، ترتیب مراجعت آن ها به ایران داده خواهد شود. تیم کنترل رزمی باید نشست و برخواست هواپیماها و هلی کوپترها را کنترل نموده ، دو سمت باند را با 4 الی 6 چراغ قوه کم نور علامتگذاری کنند تا هواپیماها بتوانند بدون استفاده از چراغ در فرودگاه طبس فرود آیند. در مورد هواپیمای اول ، خلبانان با استفاده از عینک های مخصوص سمت باند را تشخیص داده و به زمین خواهند نشست. 5- هنگامی که فرودگاه آماده شد ، دو فروند هواپیمای C-130 بقیه تیم دلتا و رنجرها را به طبس برده و پس از تخلیه سرنشینان به پرواز درآمده به پایگاه خود در عمان مراجعت می نمایند. 6- با پرواز این دو فروند هواپیما ، 4 فروند هواپیمای حامل سوخت برای هلیکوپترها به زمین خواهند نشست (نسخه سوخت رسان C-130) و منتظر آمدن هلیکوپترها خواهند شد. 7- هلی کوپترها که از ناو هواپیمابر نیمیتز بلند شده اند ، پس از نشستن سوخت رسان ها ، در طبس فرود آمده ، عمل سوخت گیری را انجام و تمامی نفرات تیم دلتا و 13 نفر از کوماندوهای نیروی زمینی را به اضافه راننده ها و کمک راننده ها به وسیله هلیکوپتر به مخفیگاه Deserts 2 ( یا همان صحرای دوم ) که در شمال گرمسار و دامنه کوه های البرز قرار دارد می برند. در صحرای دوم ، نفرات با استفاده از تور استتار هلیکوپترها را از دید هوائی مخفی نموده و نفرات نیز در همین نقطه باقی می مانند. این افراد در حدود 18 تا 20 ساعت بعد را باید در این محل مخفی بمانند و شب بعد برابر برنامه به سفارت و وزارت خارجه حمله کنند. در خلال این مدت ، اگر روستائی چوپان ، شکارچی و یا اهالی ده های اطراف به وجود آنان پی بردند ، باید آنها را دستگیر نموده و در بند نگه دارند و پس از خاتمه عملیات آن ها را رها سازند. 8- راننده ها و کمک راننده ها در اول روشنائی صبح در گرمسار ، سوار یک خودرو از نوع " ون " می شوند تا به گاراژ خودرو ها بروند. راننده این خودرو ون ( که وظیفه انتقال راننده ها و کمک راننده ها از صحرای دوم به گاراژ را بعهده دارد ) یک سرگرد بازنشسته نیروی مخصوص است که به عنوان عامل خبر به ایران نفوذ کرده ، مسئولیت خرید خودروها و مخفی کردن آنها را بر عهده دارد . پس از تحویل گرفتن خودروها ، راننده ها در تاریکی شب خود را به گرمسار می رسانند تا نفرات تیم دلتا و کوماندوها را به سفارت و وزارت خارجه ببرند. 9- نفرات دلتا در صورت موفقیت و خلع سلاح کردن نگهبانان و یا کشتن آنها و آزاد کردن گروگان ها به هلیکوپترها (که روشن و در گرمسار منتظر بودند) خبر ببرند و هلیکوپترها برابر زمان تعیین شده ، یکایک در محل فرود هلیکوپتر در سفارت نشسته ، گروگان ها و نفرات تیم دلتا را سوار کرده به فرودگاه کوشک نصرت در منظریه قم می برد تا از آنجا به وسیله هواپیمای C-141 که روی زمین بود ، ایران را ترک نمایند. 10- یکی از هلیکوپترها باید در ساختمان وزارت خارجه فرود آمده ، کماندوها و 2 گروگان زندانی در وزارت خارجه ایران را سوار کرده به منظریه قم خواهد برد. 11- اگر هلی کوپترها به هر دلیلی نتوانستند که در محوطه سفارت و وزارت خارجه فرود بیایند ، نیروهای دلتا و کوماندوها می بایست بوسیله اتومبیل خود و گروگان ها را به استادیوم امجدیه برسانند تا در آنجا سوار هلی کوپتر ها شده و به سمت قم پرواز نمایند. ( پلن B ) 12- پس از پرواز آخرین هلی کوپتر از طبس ( حرکت تیم دلتا از صحرای اول به صحرای دوم ) ، نفرات باقی مانده ؛ سوار هواپیمای C-130 شده ، طبس را تخلیه می نمایند. 50 نفر از کوماندوها ( رنجرها) در تاریکی شب بعد ، در فرودگاه کوشک نصرت قم فرود آمده ، نگهبانان را دستگیر و ارتباط آنها را قطع می نمایند و در زمان تعیین شده ( که قبل از آزادی گروگان ها می باشد ) هواپیمای C-141 برای تخلیه نیروها ، گروگان ها و اسرای ایرانی احتمالی در باند آسفالت آنجا فرود می آید. 13- نفرات تیم دلتا ، پس از نشستن در فرودگاه کوشک نصرت و لحظه قبل از بلند شدن C-141 ، می بایست هر شش هلیکوپتر استالیون را منهدم نمایند تا بدست ایرانی ها نیوفتند. 14- به نفرات دلتا و کوماندوها ، دستور داده شده بود ، در صورتی که عملیات دچار اشکال شد ، نامبردگان باید با وسائل زمینی به ترکیه بروند. به آنها نقشه مسیر ، پول ایرانی ، قطب نما و چراغ قوه های STROBE داده شده بود. این چراغ ها ، از نوع چراغی است که روی بدنه هواپیماهای مسافربری نصب شده است می باشد و با نور قوی چشمک می زند و از مسافت های دور به خوبی مشخص است. ضمنا به آنها دستور داده شد ، در مسیری که عزیمت می کنند با سنگ یا شاخه درختان حروف الفبای قراردادی را بر روی زمین بگذارند تا ماهواره های اکتشافی بتوانند موقعیت آنها را مشخص نمایند. 15- برابر درخواست فرمانده گروه دلتا ، قرار بود که همزمان با رسیدن گروه دلتا از گرمسار به تهران ، دو فروند هواپیمای مسلح C-130 (گان شیپ) ، یکی روی سفارت و دیگری روی فرودگاه مهرآباد ؛ پرواز نمایند تا در صورتی که جماعتی از مردم بخواهند به کمک نگهبانان بروند ، آنها را از بین ببرند. یا اگر هواپیمای شکاری بخواهد از مهرآباد پرواز کند ، او را بر روی باند منهدم نمایند. این قسمت از طرح که مورد توجه موسسه تحقیقاتی و تیم حقیقت یاب کنگره قرار نگرفته است از نقاط مهلک ضعف طرح ریزی بوده است: نخست اینکه دفاع هوائی نیروی هوائی ایران در تمام مدت 24 ساعت قادر است که هواپیماهای آماده باش را ظرف یک دقیقه از کلیه پایگاه ها پرواز دهد. در صورتی که چنین وضعی در مهرآباد به وجود می آمد بدون شک هواپیماهای آماده ( آلرت) پایگاه همدان ، می توانستند در کمتر از 8 دقیقه روی تهران باشند و به طور قطع گان شیپ های C-130 نمیتوانستند از چنگ فانتوم ها جان سالم بدر ببرند. مسئله دیگر موضوع کشتار مردم است. اگر قرار بود این هواپیما به سوی مردمی که به سمت سفارت می آمدند ، تیراندازی نماید ؛ رقم کشته شدگان به چندین هزار نفر می رسید و این عمل آمریکا ، واکنش بدی در سراسر دنیا داشت. ادامه دارد ... منابع مورد استفاده در انتهای تاپیک معرفی می شوند. ===================================================== پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : بخاطر کثرت منابع مورد بررسی ؛ حجم بالائی از دیتا و اطلاعات گرداوردی شده است که پرداختن به همه آنها در یک پست میسر نیست. لذا از صبر و تحملی که دوستان عزیز به خرج میدهند تا مطالب دنباله دار تاپیک به سرانجام برسد. پیشاپیش سپاسگذارم.
  20. 1 پسندیده شده
    @mostafa_by سلام علیکم- یک سئوال عجیب ، چرا در جریان نبرد استالینگراد ، لوفت وافه علیرغم تجربه ورشو ، بلگراد و نبرد بریتانیا ، باز هم تمام توان خودش را روی بمباران شهر گذاشت تا بمباران استقرار عقبه روسها در شرق ولگا ؟؟؟ ( علم به اینکه بمباران و تخریب شهر ، کار را برای مدافعان آسان میکند ) @MR9 سلام علیکم و رحمة الله. اولین دلیل این بود که بمباران های مذکور، هیچ یک مانع و کند کننده حرکت ماشین جنگی آلمان ها نبودند. ما امروز علم مان بر روی دفاع از خرابه ها، با علم بر موفقیت آمیز بودن استالینگراد بود. اگرچه در بلگراد و ورشو، مقاومت هایی می شد، اما به دلیل بر هم خوردن ساختار استقرار و عدم امکان جنگیدن چریکی (خانه به خانه) تا قبل از آن، این مدل دفاع به نظر امکان پذیر نمی رسید. ضمن اینکه این واقعیت هم هست که اگر ولگا تسخیر می شد و امکان ورود آن حجم عظیم از نیروی تازه نفس به شهر نبود، عملاً دفاع از این مخروبه ها هم امکان پذیر نمی بود. حتی خانه پاولوف که معروف ترین دفاع رو انجام داد هم خیلی امکان دفاع پیدا نمی کرد. پس نباید با دانش امروز، بر تصمیم آن روز خرده گرفت. دوم اینکه تفاوت اساسی بین استالینگراد با ورشو یا بلگراد در این بود که استالینگراد، صنعتی ترین شهر روس ها بود و کارخانجات متعدد آن (بویژه تانک سازی ها که با سرعت هرچه تمامتر تی 34 به جبهه ها تزریق می کرد و اساساً یکی از دلایل شکست تسخیر قفقاز، همین فشار از جانب استالینگراد و کارخانه تانک سازی اش بود)، آن را بدل به هدفی با ارزش کرده بود. نظر به اینکه تقریباً اکثر کارخانجات شوروی به شرق و کوه های اورال منتقل شده بود، استالینگراد تنها هدف صنعتی شوروی بود که آسیب پذیر بود و چه با هدف تسخیر و چه بدون آن، منطقاً می بایست با خاک یکسان شود. اگرچه تا قبل از تسخیر خارکوف و روستوف، امکان دستیابی به استالینگراد مهیا نبود. @MR9 سوم اینکه حجم بمباران استالینگراد حقیقتاً رعب برانگیز بود و سابقه نداشت که شهری طی چند روز با این حجم بمباران شود. یکی از اصلی ترین اجزاء بلیتزکریگ، همین بمباران ها و ایجاد هراس در شهر و فرار همه جانبه و در نتیجه برهم خوردن نظم شهر و اخلال در رفت و آمد بود که کار را برای مدافعین بسیار سخت می کرد. اما برخلاف تصور آلمان ها، نه تنها این نظم آنچنان که باید و شاید دستخوش تغییر قرار نگرفت، بلکه حتی اکثر مردم هم در شهر باقی ماندند و به زندگی ادامه دادند و این، تجربه ای نبود که آلمان ها تا قبل از آن، با آن مواجه بودند. @MR9 اما بمباران عقبه روس ها در ولگا به شدت هم انجام پذیرفت. حجم عظیمی از نیروها و تجهیزات شوروی در همان آب های ولگا غرق شدند و سورتی های پرواز بر فراز ولگا لاینقطع ادامه داشت. روس ها هم با هر چیز که دستشان می رسید، تلاش می کردند که جریان تزریق نیرو و تجهیزات به داخل شهر برقرار شود. اگرچه همانطور که در تاریخ هم آمده است، آنقدر این حجم تجهیزات نسبت به نیروهای وارد شده کم بود که هم تسلیحات به هر دو، سه نفر یکی می رسید (آنهم عمدتاً تسلیحات سبک) و هم عمر مدافعان شهر، بخصوص در ماه اول به 24 ساعت هم نمی رسید و به عبارتی استالینگراد، چیزی شبیه به وردن شده بود در جنگ جهانی اول. یادمان نرود که آلمان تقریباً تمامی شهر را (علی رغم تمامی این موارد) تسخیر نمود و تنها سه نقطه از آن باقی ماند و به قدری به پیروزی نزدیک شده بود که هیتلر، تسخیر شهر استالینگراد را اعلام نمود. @mostafa_by +++++++ ممنون ، بیشتر منظور این هست که وقتی اشغال استالینگراد آنقدر کامل شده بود ، چرا نوک پیکان حملات ( و نه حملات روتین ) نرفت سمت عقبه روسها تا انها را از ساحل شرق ولگا ، حداقل به شکل نسبی وادار به عقب نشینی کند تا همین جریان کم کمک یا موقعیت های استقرار توپخانه قطع شود ؟ @MR9 خلاصه اینکه شما در نبرد استالینگراد، کاری را نمی بینید که آلمان باید می کرد و نکرد. به عبارتی هر سیاستی را که می بایست بکار بگیرد، گرفت. از حمله به خطوط ارتباطی دشمن تا قطع مکرر خط لجستیکی. از استفاده از تک تیراندازها برای مقابله با تک تیراندازها تا بمباران مکان های استقرار تک تیراندازها برای جلوگیری از تلفات. از پاکسازی خانه به خانه تا تله گذاری های خیابانی. البته استفاده از تانک ها به دلیل فضای شهری استالینگراد با مشکلاتی مواجه بود و یکی از دلایل عدم تسخیر خانه پاولوف هم محیط اطراف آن خانه بود که امکان استفاده گسترده از تانک را مهیا نمی ساخت و به همین دلیل معدود تانک های به میدان آمده با استفاده از PTRS های مستقر در طبقات فوقانی، هدف قرار می گرفتند. خلاصه اینکه در حقیقت، شما امکان بررسی عملکرد آلمان نازی در استالینگراد را ندارید، مگر آنکه ابتدا، روی امواج انسانی مافوق تصور که بی وقفه به شهر تزریق می شدند تمرکز بفرمایید و در ثانی، این را در نظر بگیرید که کاهش سرعت نازی ها به دلیل گستردگی خط لجستیک و البته سرما، به ضررشان می شد و هر چقدر زمان بیشتر می گذشت، از توان تهاجمی آلمان کاسته می شد و همین، فرصت را به روس ها می داد که مناطقی که از دست داده اند را محدداً (ولو چند روز) تسخیر کنند که عملاً باعث چند باره کاری آلمان ها می شد این قضیه. @MR9 در بسیاری از موارد ما شاهد این بوده ایم که یک ساختمان طی چند روز، چند بار دست به دست می شد که این از توان نازی ها بشدت می کاست (برخلاف طرف روسی که دائماً نیروی تازه نفس به میدان می آورد.). @mostafa_by منظور محل استقرار روسها ( سپاه های 64 و 62 ارتش سرخ هست ) @MR9 همانطور که عرض شد این کار انجام گرفت. اما مشکل اصلی، بر سر این بود که اون خطوط با بمباران هوایی بطور کامل قطع نمی شد. با نگاهی به نقشه استالینگراد می بینید که ما درمورد منطقه کوچکی که دسترسی محدود به ولگا دارد صحبت نمی کنیم. بخش قابل توجهی از مناطق را شامل می شد که چند نقطه که اصلی ترین مراکز تخلیه نیرو و تجهیزات بود، بصورت شبانه روزی مورد هدف قرار می گرفت. @MR9 آها. منظور شما، عقبه پشت رود ولگا بود. من اشتباه منظور شما را متوجه شدم. خوب. این دو دلیل ساده داشت. اول اینکه تمرکز نازی ها بر روی تسخیر شهر و گرفتن ولگا بود و اولویت اصلی بر گرفتن ساحل بود. دوم اینکه آلمان ها ابداً اطلاعی از حجم عظیمی از نیرو که در پشت رود ولگا جمع آوری شده بود خبر نداشتند. تمام تصور ایشان این بود که شوروی صرفاً به تلاشی مذبوحانه برای جلوگیری از سقوط شهر دست می زند (چیزی شبیه به نبرد سواستوپول و یا نبرد اسمولنسک). @mostafa_by یعنی تا فوریه 1943 که قضیه تمام شد ، هنوز برآورد اطلاعاتی ورماخت از ارتش سرخ روی واقعیات قرار نداشت ؟!!! @MR9 از قضا تمام تلاش ژوکوف هم این بود که آلمان، متوجه حجم عظیم جمع آوری نیرو توسط شوروی نشود. چرا که لو رفتن این حجم از نیرو، سبب می شد عملیات اورانوس لو برود و آلمان یا با تقویت جناحین امکان دور زده شدن شهر را به دشمن ندهد و یا با فهمیدن اینکه استالینگراد نه شهری حیثیتی، که یک تله بزرگ است، از شهر عقب نشینی نماید. اما با شناسایی دقیق این حجم از نیرو، باز امکان حمله به آن وجود نداشت. اول اینکه فرودگاه هایی که استالینگراد را بمباران می کردند، با فاصله قابل توجهی از شهر قرار داشتند و در نتیجه بمباران ها هم برد محدودی داشت. دوم اینکه پدافند گسترده ای بر پشت رود ولگا قرار داشت و بسیاری از پروازهای آلمان مورد اصابت قرار گرفت و در نتیجه پشت رود ولگا، خیلی هم نفود پذیر نبود (ما درمورد توان محدود لوفت وافه صحبت می کنیم و نه توان بی پایان ساخت و تجهیز هوایی شوروی و ایالات متحده). @MR9 بله. اسناد که چنین می گویند و تا اواسط عملیات اورانوس، آلمان ها از حجم عظیمی از نیرویی که قرار است با آن مواجه شوند، مطلع نبودند. اساساً هم یکی از دلایلی که ارتش ششم عقب نکشید و در دام ژوکوف افتاد هم همین بود که بسیار دیر متوجه شدند که با بیش از یک و نیم میلیون نیروی نظامی از هر دو جناح مواجه هستند که حجم عظیمی از توپخانه را با خود به همراه دارند (بیش از 12 هزار قضبه توپ و منحنی زن!!). الان امکان این که دقیق تر بنویسم را ندارم، چون باید با آمار و ارقام موضوع را خدمت شما عرض کنم. ولی تا همین جا فعلاً از من بپذیرید که آلمان ها حتی تا اواسط عملیات اورانوس هم درک درستی از فاجعه ای که در پیش رو قرار داشت، نداشتند و عمدتاً هم ضعف نیروهای محور (ایتالیایی ها، رومانیایی ها و مجارها) را عامل ضربه خوردن از جناحین می پنداشتند. اگر نگاهی به مناطق عملیات بیاندازید تا ببینید برای جلوگیری از لو رفتن این حجم از نیرو، از چه فاصله ای از شهر عملیات آغاز شد. @MR9 نظر لطف شماست. اگر هم حوصله آن نقشه را نداشتید، این نقشه ویکی پدیا را هم ببینید (اشکالاتی دارد. اما در مجموع درست است. این آرایش نیروهای طرفین قبل از آغاز عملیات اورانوس بود. با دیدن این نقشه، خود به این حجم عظیم از نقل و انتقال نیروها، آنهم چند ده و بعضاً چند صد کیلومتر دورتر از استالینگراد پی خواهید برد. آن وقت شاید نشود خیلی هم به جناحین ایتالیایی و رومانیایی ایراد گرفت. به عبارتی آنقدر این عملیات در سکوت طرح ریزی و آماده سازی شد که پس از اجرا، برای کسی باورپذیر نبود که شوروی با آنهمه تلفات در استالینگراد، توانایی جمع آوری چنان حجم از نیرویی را داشته باشد؛ آنهم نیروهای تازه نفس. @mostafa_by به تفکیک تایپ هواپیما ( 269 فروند یونکرس 52 / رقم جالبی هست ) ، 169 فروند هینکل 111 ، 42 فروند یونکرس 86 ، 9 فروند فوکه ولف fw-190 در نهایت 5 فروند هینکل 177 /// تلفات بالای یونکرس ها هم تلاش آنها برای کمک رسانی به فون پائولوس بود @mostafa_by احتمالا ژوکف از یک عملیات فریب نظام مند برای پوشش نقل و انتقال نیروها باید استفاده کرده باشد @MR9 البته در نظر بگیرید که بخش عمده ای از تلفات نیروی هوایی آلمان، به حملات زمینی به فرودگاه هایی بود که استالینگراد را بمباران می کردند. بخصوص فرودگاه های در ناحیه تاتسینکایا و سالسک که این دومی بسیار موفقیت آمیز بود. @MR9 کاملاً همین طور بود. ژوکوف برای انجام عملیات اورانوس، وسواس بسیار خاصی داشت که حالا ان شاءالله شب وقتی به منابعم (سوادم) دست پیدا کردم، بهتر می تونم براتون موضوع رو تشریح کنم. در عملیات LIttle Saturn شوروی تصمیم به حمله به فرودگاه های پشتیبان استالینگراد گرفت (که بعضاً چند صد کیلومتر دورتر از استالینگراد بودند. بطور مثال سالسک 320 کیلومتر دورتر از استالینگراد بود. خود عظمت این عملیات را دریابید). واسیلی بادانوف این حملات را برعهده گرفت. در حمله به فرودگاه تاتسینکایا، اتفاقی شبیه به داستان سرپل ذهاب و شهید شیرودی پیش آمد و امواج تانک های شوروی را هواپیماهای آلمانی معطل کردند @MR9 به این ترتیب که هواپیماها فول لود به پرواز درآمده و نیروهای شوروی را بمباران می کردند و بعد به پایگاه مراجعه کرده و سوخت و تجهیزات را بار زده و مجدداً اقدام به حمله می کردند تا پرسنل امکان عقب نشینی را داشته باشند. اگرچه یونکرزها روی زمین مانده قربانی شدند. البته در سالسک چنین فرصتی را هم پیدا نکردند و بیش از 50 فروند یونکرز ِیو 52 روی زمین منهدم شدند. خلاصه اینکه بخش عمده ای از تلفات لوفت وافه (بخصوص هواپیماهای ترابری)، مربوط به این مدل عملیات های متهورانه شوروی بود (که البته تلفات ایشان هم قابل توجه بود که با توجه به این عمقی که در آن نفوذ کردند چندان عجیب هم نبود.). ولی این کار باعث شد که هم حلقه محاصره استالینگراد تنگ تر شده و هم تجهیزات مورد نیاز ارتش ششم که حالا تبدیل به مدافعین شهر شده بودند، به دستشان نرسد و در نتیجه تنها یک ماه بعد از نابودی فرودگاه های حامی استالینگراد، شهر به تسخیر ارتش شوروی درآمد.
  21. 1 پسندیده شده
    سلام قبل از هر چیز باید خدمتتان عرض کنم که بنده هیچگاه به صورت جامع درباره جنگ های جهانی اول و دوم مطالعه نداشته ام (اگرم بوده بیشتر درباره شرایط ایران بوده است) . نکته دیگر اینکه منبع مطلب از سایت روسی می باشد که شاید در اعلام پیروز جنگ تاثیر گذار بوده باشد اما ... با اینکه شما هم بیان داشتید که شوروی به اهداف مدنظرش نرسید با این حال به دلیل تکاپوی بیشتر فنلاندی ها برای صلح (و داشتن شرایط سخت تر) و اجابت درخواست شوروی ها در بعضی از موارد شاید بتوان گفت کفه ترازو به سمت شوروی چربش بیشتری داشت. با این حال می توان از جانب دیگری هم به موضوع نگریست و شوروی را آنهم با تلفات بالا شکست خورده این جنگ نامید .
  22. 1 پسندیده شده
    اولین پرواز آزمایشی آواکس A-100
  23. 1 پسندیده شده
  24. 1 پسندیده شده
  25. 1 پسندیده شده
    بسم الله الرحمن الرحیم "تجربه ثابت نموده که همیشه افسران جوان به تاکتیک فکر می کنند و افسران باتجربه به آماد و پشتیبانی در رزم" فرمانده نیروی زمینی ارتش _سرتیپ احمد رضا پوردستان همایش اماد و پشتیبانی - اردیبهشت1393