برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on دوشنبه, 29 دی 1399 در همه مناطق
-
2 پسندیده شده13 دی 1398 عراق شهید حاج قاسم سلیمانی - فرمانده نظامی کل مقاومت - پدر نظامی مقاومت اسلامی الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم و أهلِک عَدُوَّهُم منَ الجنِّ و الإنس منَ الاوّلینَ و الآخِرین مغز متفکر نظامی مقاومت اسلامی طی 20 سال اخیر - پیشبرنده مقاومت در مقابل چندین جنگ شبه جهانی علیه مقاومت - شکل دهی جریان های مقاومت و تحولات منطقه و خارج از منطقه ترور بوسیله دستور مستقیم رئیس جمهور ایالات متحده (دونالد ترامپ) و فرماندهی سنتکام ارتش آمرریکا با همکاری و تحریک مستقیم مشاوران و متحدان صهیونیست و آمریکایی
-
1 پسندیده شدهچند روز پیش به صورت اتفاقی در تلگرام به یک کانال برخورد کردم به نام " مبارزه با جعلیات آریایی" وارد کانال شدم توصیه میکنم بدون عضو شدن برید داخل اش یک نگاهی بندازید. سراسر اهانت به ایران و ایرانی است. کلا ایران رو به صورت عیران داخل کانال می نویسه. عکس های اردوغان و پرچم ترکیه و اذربایجان و تحریک به جدایی طلبی. به نظر من باید ادمین هاش وابسته به میت ترکیه باشن. پس این وزارت اطلاعات و پلیس فتا چی کار می کنن. چرا برخورد نمی کنن. به نظر میاد اعضا هم اکثرا کم سن هستن. از کامنت ها معلومه. چرا میذارن سرویس های اطلاعاتی خارجی اینطور رو جوون های ما کار کنن.؟؟؟ یک ارسال اش که ناراحت ام کرد این بود که فیلم یک کرد رو گذاشته بودند تو ترکیه که کتک اش زده بودند و بدبخت رو مجبور کرده بودند پرچم ترکیه رو ببوسه. زیرش هم نوشته بود به زودی تمام پان کردها و فارص ها رو مجبور میکنیم اینطوری پرچم ترکیه رو ببوسن. خیلی متاسف شدم. یک عده دارن تو این مملکت زندگی می کنن و با دیگران نان و نمک میخورن. اینطور خائن و اشغال هستند
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهمشخصات فنی پهپاد کیان١ سرعت این پهپاد در حدود ۴۸۰ کیلومتر بر ساعت تخمین زده میشود. این پرنده بدون سرنشین با دهانه بال ٢ متر، قابلیت حمل محموله ٣٠ کیلوگرمی با سقف پرواز نزدیک به ٥٥٠٠ متر بوده و با سرعت پیمایشی ٣٥٠ کیلومتر بر ساعت پرواز می نماید. پهپاد کیان ١ از شتاب دهنده سوخت جامد برای شروع پرواز و رسیدن به سرعت اولیه لازم برای شروع به کار موتور جت استفاده می کنند. مشخصات فنی پهپاد کیان ٢ کیان ٢ با دهانه بال حدود ٣.٥ تا ٤ متر و طول حدود ٤.٥ متر ساخته شده است. این ابعاد بزرگتر نسبت به کیان ١ و بال های با ضخامت بالا که مناسب پرواز در سرعت های فروصوت است، امکان حمل سوخت بسیار بیشتری را به کیان ٢ داده است. برد عملیاتی این پهپاد بیش از ١٠٠٠ کیلومتر عنوان شده که با توجه به بزرگی قابل توجه ابعاد کیان ٢ نسبت به کیان ١ قابل دستیابی است. امکان نصب نوعی از سیستم های دریافت کننده امواج راداری متخاصم نیز در درون این پهپاد وجود دارد که می تواند آن را برای نقش ضد رادار تبدیل به یک گزینه مناسب کند. کیان ٢ از موتور جت توربین گازی کوچک و احتمالاً از نوع توربوجت در داخل بدنه استفاده می کند که دو ورودی هوای آن با طراحی بسیار پیشرفته ای به صورت منطبق بر بدنه و طرفین آن قرار گرفته اند. این پهپاد از نوع بال دلتا بوده که خصوصیات دینامیکی خوبی برای آن در سرعت های بالا ایجاد می کند. از جمله مانورپذیری بالا که برای افزایش دقت در انهدام هدف نیز به کار می آید. پهپاد کیان ٢ نیز مثل مدل قبلی خود یعنی کیان ١ از شتاب دهنده سوخت جامد برای شروع پرواز و رسیدن به سرعت اولیه لازم برای شروع به کار موتور جت استفاده می کنند.
-
1 پسندیده شدهبه نظرم این بهترین متنهایی بود که در این تالار نوشته شد. یعنی افراد پیشرو رصد کنیم... و سوال کنیم. سوال خوب بپرسیم. آیا این زمینهای به این درندشتی لوله کشی گاز کردن؟! آیا از چایکارشان با پول بیت المال خرید تضمینی میکنن که هر آت و آشغالی رو تحویل کارشناس دولتی رشوه خوار بدن؟ آیا سایز زمینها با سایز دهانه کمباین و توان برداشت در یک روز تناسب داره؟ آیا بچه های این کشاورزا اونقدر بی پول و درمانده هستن که دولت باید براشون 1 میلیون تبلت بخره؟(دولتی که تجهیزات کپری رو هم نمیتونه پشتیبانی کنه). حالا که پول نفت نیست و تتمه اش رو هم داریم میریزیم تو هزینه جاری الکی(حقوق کارمند دورکار دولتی!!) دیر نیست که نه با عقل و برنامه ریزی و خرد، که با زور بازار و غلبه واقعیت کف میدانی، مجبور بشیم دست از دخالت دولتی بکشیم. که این هم نتیجه اش در کوتاه مدت فقط یک چیزه: سر به فلک کشیدن قیمت خوراک مردم و آشوب اجتماعی-27آذر99
-
1 پسندیده شدهسلام تو پستم گقتم یکی از دلایلی که رفتم سراغ امریکا مساحت زیاد کشور و نحوه مدیریت اونه و اینکه نمودار شما شامل کانادا هم میشه که برف ها و زمستون هاش تو دنیا معروفه شما اگه به نقشه امریکا دقت کنیید تو مرکز امریکا بر خلاف غرب و شرقش خبری از جلگه و جنگل های سرسبز و انبوه نیست و پر از کاکتوسه و اب و هوای بسیار گرم و اتش سوزی یک چیزی تو مایه های استان های کرمان و شیراز و اصفهان خودمونه که خوب با همون چشمی دیدن هم متوجه میشیم زیر ساخت های لازم برا کشاورزی و ابیاری پیچیده تر میشه که خوب از شواهد معلومه امریکا تونسته به نحو احسنت از عهدش بر بیاد چون تونسته این مناطق هم عین ایالت های غربی از سر تا پاش رو کشاورزی کنه یک جورایی کل ایران اون تو جا میشه بعد اصلا از بحث میزان بارندگی و این چیز ها که بگذریم زاویه دید کشور های صنعتی به امر کشاورزی خیلی جالبه تو عکس اولم که از فاصله 265 کیلومتری از سطح زمین گرفته شده دو مزرعه تا 400 کیلومتر از هم فاصله دارند و هر دو دقیقا یک اندازه هستند تعداد راه هایی هم که میتونند به هم برسند هم که سر به فلک میزاره بعد این تقسیم بندی تو تمام ایالت ها هست خیلی جالب میشه اگه بفهمیم فلسفه این کار از کجا اومده و دلیلش چی بوده این زمین ها چطور تقسیم شدند از لحاظ جامعه شناسی چه تاثیری دارند اگه به همون تصویر اول دقت کنید ما با یک مساحتی به اندازه کل مساحت استان کرمان طرفیم که سر تا پاش مزرعه های یکسان و یک اندازه هست کنار هر مزرعه هم خونه مزرعه دار هست این خونه ها اب و برق و گازشون چجوریه ؟ مدرسه رفتن بچه هاشون چجوریه من واقعا توش موندم
-
1 پسندیده شدهاز دید بنده تجمیع اراضی یعنی نابودی روستاها. شما ساختار زندگی روستایی رو باید به دقت مطالعه کنید و همچنین عوارض مهاجرت از روستاها به شهرها. در حال حاضر نسبت بیکاری در نقاط روستایی ۳.۱ درصد و در نقاط شهری ۵.۶ و در نقاط شهری حتی مشارکت اقتصادی هم پایین تره در ایران. کشورهای ژاپن و آلمان کشورهای فوق صنعتی بودن و هستن و بسیار سرمایه پذیر، ایضا از نظر مقیاس در برابر ایران کوچک. اونها تونستن بیکاری روستایی رو پوشش بدن در حالی نرخ بیکاری شهری رو کاهش بدن. در بسیاری از کشورهای اروپایی مردم همچنان زندگی مزرعه ای دارن. بیشتر صنایع در آلمان و ژاپن خصوصی هستند، بخش کوچکی از صنایع بسیار بزرگ دولتی هستن که خود آلمانی ها میگن صنایع کم بازده!. در آمریکا بخش اعظمی از سرمایه داران کشاورزان هستن، البته اونجا مشکلات آب و زمین مثل ما وجود نداره، اما کشاورزان ثروتمند بعضا سهامداران اصلی بورسها و یا تراست ها هست و یا بعدا تایکون های اقتصادی شدن. اینجا کمترین سهم در تجارت کشاورزی به کشاورز میرسه. نه به خاطر اینکه کارش صرفه نداره، بخاطر اینکه حاشیه سود در تولید کشاورزی بیشتر در سمت بعد از تولید محصول هست، محصولی که کشاورز فرصت کمی برای نگهداشتنش داره و بسرعت باید برداشت کنه، و سود اصلی بعد از اون یعنی در نگهداری و فراوری ایجاد میشه. ما این چرخه نگهداری و فراوری رو رها کردیم و چسبیدیم به مقدار زمینی که یه کشاورز داره! در صورتی که اصلا اهمیتی نداره، شما تضمینی محصولات رو بخر، بزار زمین دو متر باشه حتی! و این نقش دلال یا واسطه هست. واسطه ها رو درست کنیم به امنیت غذایی میرسیم، واسه ها رو درست نکنیم، همین کشاورزی موجود رو هم از دست میدیم. اما تجمیع اراضی باعث انحصارهای بزرگ در قیمت محصولات میشه. مثال: ما خوراک دام به شکل عمده تولید نمیکنیم و بصورت عمده وارد میکنیم. چون تعداد وارد کننده کم هست و دولت کنترل انحصاری داره(از طریق تخصیص ارز و مدیریت گمرکات و مجوزهای واردات) تنها بازیگر این عرصه است. بنابراین هیچ وقت نمیتونه با گرانی مقابله کنه و چون علت خودش هست نمیتونه با تولید کننده مرغ و تخم مرغ بصورت دستوری روبرو بشه. از طرفی اگر مقابله کنه دو حالت پیش میاد؛ در حالت صنایع بزرگ؛ - هیچ وقت موفق نمیشه چون این صنایع اونقدر بزرگ هستن که عوارض مقابله باهاشون مستقیم روی اقتصاد و امنیت غذایی تاثیر میگذاره، ایضا روی نرخ بیکاری و ... بنابراین تسلیم تمام فرامین صنایع بزرگ هست(یه نمونه خودرو سازی انحصاری) در حالت صنایع خرد؛ - هیچ وقت نمیتونه کنترل کنه! ولی نرخ ها بصورت منطقه ای در میاد بجای سراسری، مثلا همون موقع که مرغ شده بود کیلویی 30 تومن من تو یکی از روستاها بودم و مرغداری کوچک اونجا مرغ رو کیلویی 16 تومن میداد. - یا یه نمونه دیگه اینکه در روستاها دامپروری بخصوص گوشت گوسفندی متکی به همین زمین های کوچک دیم هست. کشاورز یک زمین نچندان مرغوب رو دیمی جو میکاره و محصول نچندان مرغوبی بدست میاره که میشه خوراک گوسفند. یعنی کشاورز خرد دامپرور خرد هم هست. و همین باعث میشه که من گوشت رو از اهواز کیلویی 120 هزار تومن نخرم! و کیلویی 80 هزارتومن از روستاها بخرم. گوشت های گرم اهواز رو دامپروری های صنعتی تولید میکنند و گوشت های ارزان روستاها رو دامپروری های خرد تولید میکنند! بنابراین شاهدید که صنایع بزرگ انحصارهایی ایجاد میکنند که افزاینده قیمت و از بین برنده قدرت رقابت و از بین برنده امنیت غذایی هست. از طرفی به بیکاری های گسترده در مناطق روستایی و خالی شدن روستاها از سکنه منجر میشه. حالا دخالت دولت در ایجاد صنایع تولید کننده عمده؛ - معادل هست با ایجاد قیمت های رقابتی و ورشکسته شدن صنایع خرد. و چون صنعتی هستن میزان اشتغال رو این صنایع بزرگ به شکل موثر افزایش نمیدن. - دخالت نظام بانکی در توسعه صنایع خرد، مثل گاوداری های شیری هست که در یک سال در حدود60 درصد کل کشور بخاطر عدم سود دهی ورشکسته شدن! ولی این ورشکستگی ناشی از افزایش تولید بوده و قیمت رقابتی و انحصار های صنایع بزرگ!. - من یه بار چند سال پیش اتفاقی سرم رو انداختم پایین و رفتم وزارت جهاد کشاورزی، در همین وزارت خونه در دفتر خود وزیر به عنوان یه ایده کار آفرینی به من پیشنهاد شد که برم در مناطق مرزی قرنطینه دامی ایجاد کنم! این یعنی صادرات یعنی عدم پوشش تقاضای داخلی و فرار گوشت به خارج، یعنی نبود امنیت غذایی در شرایط بحران و عدم نگرانی نسبت به قیمت در داخل. بنابراین پیشنهاد دیگر بنده؛ ایجاد شرکت ها و دفاتر مدیریت و بازارگردانی تولیدات کشاورزی بصورت منطقه ای.
-
1 پسندیده شدهاصلاح و تجمیع و یکپارچه سازی تو کشور های زیادی انجام شده معمولا در کشورهای کهن و یا کشورهایی باقوانین معیوب و یا چالش ها بزرگ پیش آمده این خرد بودن اراضی بصورت خود به خود و به مرور زمان درزمین ایجاد شده ! کشور آلمان پس از جنگ جهانی دوم از سوی فاتحین!! برنامه ریزی تحمیل شدکه قصدبر خرد کردن اراضی و ایجاد اشتغال کاذب و تبدیل یک کشور فوق صنعتی به یککشور پیشه وری را داشتن که بیشتر جمعیت و نیروی مولد در اراضی فاقد خروجی و تولید لازم مشغول به کار بشوند و عملا بخش صنعت این کشور دچار کمبود نیرو بشه که انجام هم شد ولی اصلاحات و یکپارچه سازی چند سال پس از پیدا کردن مقداری استقلال عمل بازیابی شد و اراضی بازیابی شد. در ژاپن و کشور های دیگه ای که قصد پیمودن این راه یعنی تامین کردن امنیت غذایی با کمترین انرژی و صرف نیروی انسانی کمتر نیزبوده این اقدامات انجام شده !! درسته نیروی کار زیادی بیکار میشه در صورت یکپارچه سازی و تجمیع وکشت مکانیزه ولی ما صنایعی داریم که در اون بخش ها وارد کننده هستیم مثلا صنعت نساجی که بشدت نیرو بر هست!! علاوه بر اونجمعیت کشور ما هم رو به میانسالی هست!! و لزوم بازبینی بسیار حیاتیه همین الانمیشه گفتجمعیت زیادی نیروی کار خارجی در کشور مشغول کار در بخش کشاورزی و دامداری و ساختمان سازی ما هستن بشدت ارز بر هم هست چرا کار مکانیزه نشه؟!؟!؟ در کشور ما هم قوانین زیادی تصویب شده و حتی یکسری برنامه ریزی هایی شده ولی هنوز به شکل جدی به انتوجه نشده !! کشورهای با برنامه های اصلاحی را میتونید در لینک زیر مشاهده کنید. http://www.agripolicies.rushd.ir/بررسی-تقلیدی-بودن-خط-مشی-یکپارچه¬سازی/ جناب رضا شما ۱.۵ هکتار یا ۱۵۰۰۰ متر ژاپن را با ایرانی مقیاس و تناسب بگیرید که بالای ۵برابر وسعت داره وجمعیت یک سومی داره!! که قطعا اگر اماری واقعی باشه به نسبت قطعه ها خیلی کمتر از ژاپنه! مگه این همه شرکت که داره تو جهان سرمایه داری کار میکنه چطوریه ! مدیر عامل و سیستم داره مگه باید بیان زمین را به قطعه کوچیک حتما وارثین تقسیم کنند !! این همه الگو تو دنیا هست مثلا انگلیس اگر تونستن بصورت یک شرکت خانوادگی اداره کنند و طبق سهام تقسیم که هیچ اگر با هم کنار نیامدن دولت وارد میشه و زمین را به شرکت ها دیگه واگذار میکنه(البته صرفا کشت اون را نه مالکیت را )و اونها فقط سهامدار ملک هستن!! و سهامها هست که خرید فروش میشه!! پس الگوی اشتباه کمنیستی اخرین فرمول نیست برادر رضا ..... جناب واریور بجز نداشتن الگو و علم و نوین بودن اراضی و تخریب و خشکسالی و یا شهر سازی شدن و تغییر کاربری یکی از بزرگترین تهدیدات کشاورزی ماهمین خرد بودنه که باعث عدم توسعه وپیشرفت وغیر توچیه پذیر بودن اقتصادی برای مالکو یا مالکین شده و اینکه ما داریم برای تامین غذا و مایحتاج حداقل ۵۰۰ میلیون نفوس ایرانی بصورت پایدار برنامه ریزی کنیم شاید عدد فضایی و خنده داری باشه ولی قطعا استعدادش بیشترش را هم داریم و با چنین جمعیت و پتانسیلی میتونیم تو دنیا پیشتاز باشیم در غیر اینصورت باید بازیچه یکسری کشور بزرگ باشیم البته الان طی اماری بین ۶۰ الی ۸۰ درصد غذای کشور را تامین میکنیم که واقعا خیلی رقم پایینیه!! جناب ابراهیم صحبت های شما بیشتر جنبه اقتصادی داره که بله مهمهم هست ولی تامین و افزایش مقدار تولید و ایجاد زیر ساخت صادراتی هم باید بشدت مد نظر قرار بگیره
-
1 پسندیده شدهطبق اطلاعات اینرنتی (که شایدم غلطه) متوسط یک زمین کشاورزی در ژاپن مساحت ش هست 1.5 هکتار این که شعار شد... برادر راهکارت برای مسئله ارث چیه؟ تجربه مزارع اشتراکی هم در روسیه شوروی و هم در چین کمونیست شکست خورده.... خودتون می تونید سرچ کنید و ببیند
-
1 پسندیده شدهبسم الله الرحمن رحیم. به نظرم پرداختن به نقش دولت در تامین امنیت غذایی به معنی کنار گذاشتن سهم مردم و ندیدن امور بسیار مهمی مثل کارآفرینی در بخش کشاورزی هست. اونچیزی که بهره وری و سودآوری در کشاورزی رو افزایش میده نگاه امنیتی دولت به مسئله تامین عذایی مردم نیست. یک تحقیق و یک تعریف: - شواهد بسیاری از شرکت های کوچک با 100 یا کمتر از 100 کارمند وجوددارد که 81 درصد شغل های جدید در ایالات متحده را خلق کرده اند. کسب و کارهای کوچک سهم قابل ملاحظه ای در رشد اقتصادی دارند. (1979 دیوید بیرچ!) - کارآفرینی مرتبط با فعالیت هایی است که سود باقیمانده ای بیش از نرخ بازگشت زمین، نیروی کار و سرمایه داشته باشد.(هاولی 1907!) یک مشکل عمده(رها شدن مدیریت عرضه و تقاضا): مدیریت کشاورزی در ایران بخصوص مدیریت هماهنگ سازی کاشت و برداشت محصول امری رها شده است. مثلا هر فصل و هر سال با این وضعیت روبرو هستیم که کشاورزان بصورت دسته ای همه باهم محصولی رو میکارن که سال قبل سود خوبی داده و همه در نتیجه در سال جاری ضرر میکنند، یه سال سیر شد کیلویی 30 هزارتومن و سال بعد همه کشاورزا بخاطر اینکه سیر رو بصورت محدود کاشته بودن و سود خوبی داشت فکر میکردن که برای امسال بیشتر کشت کنند و اونایی که سال قبل پیاز کاشته بودن رها کردن و همه سیر کاشتن! در نتیجه همه با هم متضرر شدن و قیمت سیر تا 6 هزارتومن و کمتر هم اومد پایین. در عوض پیاز کم شد. امسال این مسائل سر گوجه، سیب زمینی و ... تکرار شده. یک مسئله حیاتی که معضل شمرده میشود: دلالی... در بخش کشاورزی مهمترین نقش رو نه زمین دار بازی میکنه و نه کشاورز و نه مهندسی ژنتیک و آفت. بلکه دلال یا همون واسطه بازی میکنه. واسطه کسی هست که هیچ کس نمیتونه حذفش کنه، در هر شغلی اگر واسطه ها حذف بشن فقط افراد هستن که کنار میرن و شغلشون رو باید کسی بر عهده بگیره. واسطه کشاورزی بخاطر نگهداری محصول در یک فصل و فروش در فصلی دیگر و همچنین انبارداری و سیلو داری، اصلی ترین نقش در امنیت غذایی هست. اگر مسئله بهره وری رو با تکنولوژی جدید کشاورزی مدیریت کنیم، مشکل آب و زمین نخواهیم داشت، کشت گلخانه ای و روشهای پیشرفته آبخیزداری بالاترین بهره رو میدن. و اگر دلالی یا واسطه گری رو مدیریت کنیم و به امری علمی و متکی به رفتار و تقاضای بازار کنیم بالاترین سودها در کل چرخه کشاورزی رو بدست میاریم. بنابراین راه حل ایران تجمیع زمین های کشاورزی و یا باز کردن موضوعات نخ نمایی چون اصلاحات ارضی و ... نیست. بلکه کشت و صنعت هایی است که به علم بازارگردانی مسلط باشن و در قالب فعالیت شرکتی امر واسطه گری رو هم خودشون انجام بدن. نمونه اش میشه گلخانه های کوچکی که انبارداری میکنند و محصولاتشون رو متناسب با عرضه و تقاضای علمی در بازار تولید و توزیع میکنند. یعنی یکپارچه سازی عمودی رو بخوبی انجام دادن. این شرکت های کوچک میتونند بزرگ بشن و یکپارچه سازی افقی رو متناسب با توانشون ایجاد کنند. مثال یکپارچه شده: - یک گلخانه گوجه با 5 نفر و 5 هکتار، مجهز به انبار های نگهداری سرد گوجه است، مجهز به سیستم حمل و نقل هست، توان ایجاد پوره گوجه برای گرفتن رب رو داره و میتونه در فصول مختلف محصولش رو بده به بازار و سود و زیان رو مدیریت کنه. مثال ماجولار: - یک تعاونی کشت و صنعت هست، یه عده زمین دار و گلخانه دار هستند، یک عده انباردار و صنایع تبدیلی دارند، یک عده حمل و نقل و یک شرکت بازاریابی. هر کدوم برای خودش اما در یک محدوده جغرافیایی مشخص بصورت هم نیاز با دیگران کار میکنه. مثال چرخه آزاد؛ - یک سری کشاورز هستن، یه سری دلال که محصولات رو انتخابی میخرند و یک سری شرکت های فرصت طلب که انبارداری و صادرات میکنند. در این گردونه هیچ رابطه تنظیمی دو یا چند سویه وجود نداره و هر کس مبتنی بر سود و زیاد خودش فعالیت میکنه. نتیجه: این چرخه آزاد به نظر میرسه وضعیت کنونی کشاورزی در ایران هست. حلقه های هماهنگ کننده وجود نداره. اداره مبتنی بر فرصت طلبی هست و نظارت متکی بر زمان بحران. این سیستم در زمان تحریم قادر به مقاومت نیست چون عناصر موجود در سیستم متکی به حداکثر کردن سود بودن نه اتکا به مرزگستری و حداقل کردن تهدید و ضرر. - اصلا نمیشود به دلال گفت که رفع تهدید غذایی ایران وظیفه اصلی شماست! بلکه اون تهدید غذایی رو به عنوان بهترین فرصت برای کسب سودهای کلان میبینه. - کشاورز در این سیستم عمدا مدیریت نمیشه، به این دلیل که حاکم بر بازار میدونه که محصولات ارزانش رو بخوبی میتونه با سودهای کلان صادر کنه و محصولات گرانش رو هم خودش به قیمت نازل بدلیل انحصار در قدرت خرید میتونه تهیه کنه. - انبارها در این سیستم نه در موقعیت های استراتژیک رفع تهدیدات غذایی که در نقاط مرزی، بخصوص بازارچه ها و برای صادرات ایجاد میشن. - در این سیستم نه تجمیع زمین های کشاورزی جوابگو هست و نه خرد سازی، اما آثار خرد سازی برای ایجاد حاشیه امنیت بازار داخلی مفید تر هست، شانس ورود این محصولات به صورت پارتیزانی به بازار زیاده و میتونه موجبات کاهش قیمت رو فراهم کنه، اما عدم مدیریت در کاشت زمین های بزرگ و یا خیانت دارندگان آنها مثلا نکاشتن در یک سال یا مسائل اینچنینی میتونه معضلات زیادی ایجاد کنه. ...
-
1 پسندیده شدهنزدیک به 10 سال پیش در سایت مقاله هایی در مورد قحطی زمان جنگ جهانی توسط برادر گرامی @hightech @rasoolmr @mehran55 تهیه شد که امروز یادآوری آن لازم است بویژه که اهمیت امنیت غذایی در مقابل قحطی ها و هولوکاست هایی که بر سر ایران درآوردند معنی پیدا می کند همانطور که جناب @mehran55 گفتن و سه قحطی بزرگ در ایران و مختصری در مورد این تاپیک ها سوم شهریور، هولوکاست ایران: روزی که ایران به اشغال متفقین درآمد کشتار 9.5 میلیون ایرانی ظرف 2 سال ! قحطی جنگ جهانی اول ، قحطی بزرگ سوم شهریور، هولوکاست ایران: روزی که ایران به اشغال متفقین درآمد ------------------------------- نکته ای که تو تاپیک آخر مشهود است خیلی از مواضع ما احساسی و بدون راهبرد بود اون موقع نه نگاه تبلیغی داشتیم که بخواهیم این جنایت رو علیه کشور پررنگ کنیم و نه نگاه امنیت غذایی داشتیم که بخواهیم از تکرار آن جلوگیری کنیم نوشته های خودم و بقیه دوستان رو که خوندم ، حقیقتا خجالت کشیدم که کاملا در پی مقصر بودیم و همین اشتباه باعث شد چنین نکته مهم امنیت غذایی رو به راحتی نادیده بگیریم یکی از نکات لازم برای حمایت از ایده امنیت غذایی یادآوری سه قحطی بزرگ ایران است که عمدی توسط بیگانگان رخ داد و در این بین خود ما ایرانیان هم در تشدید این اتفاق و عدم پیشگیری از آن همت ورزیدیم پس باید چهار هدف رو در این تاپیک به سرانجام برسونیم 1- هولوکاست های قحطی و درد ایران را شرح دهیم و نشان دهیم این اتفاق برای ما هم میتواند بیفتد 2- راهکار برای جهانی کردن و ثبت این جنایت در جهان را شرح دهیم 3- امنیت غذایی را با مقایسه به اقدامات آمریکا و رژیم اشغالگر قدس برای تقویت امنیت غذایی را تبین کنیم 4- اقدامات انجام شده در ایران و اقدامات ضروری برای رسیدن به امنیت غذایی را شرح دهیم تا نگاه درستی به وضعیت خودمان داشته باشیم ( آمادگی برای بحران) --------------------------- لیست تاپیک در مورد قحطی و امنیت غذایی از قدیم - سوم شهریور، هولوکاست ایران: روزی که ایران به اشغال متفقین درآمد - کشتار 9.5 میلیون ایرانی ظرف 2 سال ! - استعمار نو و كشاورزي - هولوکاست علیه ایرانیان (جنگهای جهانی) - مباحثی در باب امنیت زیستی: امنیت حوزه کشاورزی و تشکر از جناب @Overdose که پایه گذار این تاپیک حیاتی شد ولی با نگاه سازنده بر امنیت غذایی
-
1 پسندیده شدهبا سلامی دوباره به دوستان میلیتاریست در پست قبلی که در این تاپیک ارسال کردم اشاره ای گذرا به سه قحطی بزرگ تاریخ معاصر کشور داشتم. در این پست تصمیم گرفتیم که اولین مورد از این سه گانه قحطی (که اتفاقا نسبت به دو نمونه دیگر ، کمتر معرفی شده و به آن پرداخته شده است) را به اتفاق دوستان مورد بررسی قرار بدهیم : قحطی بزرگ عصر ناصری ( بخش نخست ) قحطی بزرگ 1249-1250 هجری شمسی ( 1278-1288 هجری قمری ) ( 1870-1871 میلادی ) در زمان حکومت ناصرالدین شاه قاجار باعث تلفات جانی فراوان در ایران گردید. بر طبق برآوردها ، حدود یک دهم جمعیت ایران در این سالها از گرسنگی مردند. قحطی در ایران سابقه ای طولانی دارد و این سرزمین شاهد ادوار مختلف قحطی بوده است که ساکنان آن را به ورطه مرگ و تباهی کشانده است. عوامل طبیعی از جمله " اقلیم ویژه ایران " ، " کمبود منابع آب و بارندگی " ، همچنین " خشکسالی های متناوب در داخل فلات ایران " از جمله دلایل بروز قحطی محسوب می گردند. جعفر حسنی ، ( یکی از کارشناسان سیاسی ) عوامل فرهنگی و اجتماعی به ویژه شرایط سیاسی را به عنوان عواملی که در شروع ، تشدید و تداوم قحطی نقش دارند ، مورد توجه قرار داده است. با توجه به شیوه سنتی کشاورزی ایران ، چند سال بی بارانی و کم بارانی منجر به بروز فاجعه قحطی در ایران می شده است. این امر عدم امنیت روانی جامعه را در پی داشته است که سبب ایجاد روحیه خاص در اقشار مردم ( به ویژه کشاورزان ) می گردید. بی شک مناسبات " ارباب و رعیتی " در این احساس عدم امنیت روانی و عدم تحرک و انجماد روحی ، و ترس و وحشت ناشی از خشکسالی سهم به سزا داشته است. محققان " قحطی بزرگ سال 1249 شمسی " را از هولناک ترین و مرگبارترین رویدادها در طول دو قرن اخیر و حتی در دوران " بعد از حمله مغول " دانسته اند. به گونه ای که سال شروع قحطی به عنوان " سال مجاعه " ، مبداء محاسبات تاریخی قرار گرفته است. جرج رالینسون ( تاریخ نگار سده نوزدهم انگلیسی ) در سال 1850 میلادی ، جمعیت ایران را ده میلیون نفر تخمین زده است اما به گفته " لرد کرزن " در سال 1873 میلادی ( یعنی 23 سال بعد ) ، در اثر ابتلای به " وبا " و " قحطی " ، جمعیت کشور به شش میلیون نفر کاهش یافت. به گفته گیلبر ، جمعیت شناس و مورخ معروف ، یک و نیم میلیون نفر از جمعیت 9 تا 10 میلیون نفری ایران در این قحطی جان باختند و شهرهای اصفهان ، یزد و مشهد دست کم یک سوم جمعیت خود را از دست دادند. برآورد شده است که تعداد خانوار ایل قشقائی از متجاوز از 60 هزار خانوار به 12 هزار خانوار کاهش یافت که گویای ابعاد فاجعه است. در خاطرات " عبدالله مستوفی " آمده است : " سال 1288 ، سال قحطی عمومی ایران است. از یکی دو سال پیش کم بارانی شروع و گرانی و تنگی خواربار خودنمائی می کرد ، ولی در زمستان سال 1287 باران هیچ نبارید و مایه های سنواتی هم تمام شده بود. قیمت نان که در اوائل 1287 بیش از یک من شش هفت شاهی نبود به مرور ترقی کرده در این وقت به یک من یک قران رسید. مردم پایتخت این اشعار را ساخته به طور تصنیف می خواندند : شاه کج کلا ، رفته کربلا گشته بی بلا ، نان شده گران ، یک من یک قران ، یک من یک قران ، ما شدیم اسیر ، از دست وزیر ، از دست وزیر " این وضعیت ، افزایش شدید بهای غلات و خواربار را در پی داشت. به روایت عبدالله مستوفی ، در زمستان سال 1288 قیمت نان به پانزده تا شانزده برابر قیمت عادی آن رسید. یه گونه ای که مقامات مجبور شدند از روسیه تقاضای کمک نمایند. به احتمال فراوان در همین زمان برای اولین بار پای آرد روسی به نام " آرد حاجی طرخانی " به ایران باز شد. ( چون آنرا از حاجی طرخان - نام دیگر بندر آستاراخان روسیه - حمل می کردند به این نام مشهور شده بود و گاها به آن "آرد حج طرخانی " و "آرد هشترخانی" هم میگفتند ) این افزایش بی رویه قیمت ها موجب اعتراض و حتی ایجاد شورش هائی در اصفهان ، بوشهر ، قزوین و سایر شهرها گردید. ( شاید یکی از دلائل اقتصادی شکل گیری جنبش مشروطه در دهه بعد همین اعتراضات و نارضایتی ها بود ) شدت قحطی به حدی رسید که مردم به خوردن علف ، گوشت حیوانات بارکش ، سگ ، گربه ، موش و حتی مردار و فضولات حیوانی روی آوررند. در بعضی نقاط آدم خواری ، بچه دزدی و قتل کودکان نیز شایع گشت. به گونه ای که در شهر قم هیچکس جرأت نمی کرد تنها به خیابان برود ، و در بین شهر قم ؛ اراذل ، زنان در جستجوی غذا را به بهانه اینکه می خواهند به آنان غذا بدهند فریب می دادند ، به قتل می رساندند و از گوشت پیکر آنها استفاده می کردند. افغانی شیعه مذهبی که در همین ایام برای زیارت به قم آمده بود ، اوضاع قم را در این روزگار چنین به تصویر می کشد : " جزئیات سفر قم دلخراش و مناظر دیده شده وحشتناک بود. اجساد مردگان جاده ها را پوشانده و هوا را با تعفن ناشی از گندیدن آنها مسموم می کرد. سرای ها ، از افراد در حال احتضار ، که شیون و رنج های آن ها مناظر غیر قابل وصفی را به وجود آورده ، پر بود . دهات خالی و خاموش ، همانند خانه ارواح ، توسط دسته هایی از سگ ها مورد تهاجم قرار گرفته بود ؛ که با زنده ها ، برای تصاحب مرده ها مبارزه می کردند. " ادامه دارد .... پی نوشت : با توجه به طولانی بودن مطالب گردآوردی شده در خصوص این قحطی ، ان شاء الله باقی مطالب در پست بعدی ارسال می گردد.
-
1 پسندیده شدهمن اعتقاد دارم که اگر این طرح اجرا نمیشد نهایتا 1345 انقلاب میشد اما انقلاب توده ای. اجرای این طرح بود که باعث شد مردم جذب چپ نشن. ما عین همین کارهای اصلاحات ارضی رو بعد از انقلاب به کرات داشتیم! بخصوص با اسامی چون برنامه های 5 ساله توسعه ... الان این جملات رو برداشت میکنید بعنوان دفاع از طرح اصلاحات ارضی، ولی اینطور نیست، در واقع اصلاحات ارضی آغاز اصلاحات در اقتصاد ایران و رفتن سراغ اشکال و راه های دیگر هست. ولی بیایید راه های دیگر رو نگاه کنیم؛ تقریبا همه طرح ها بدلایلی چون: عدم کارشناسی، سوء مدیریت، اجرای غلط و ... نابود شدن. ولی من قبول ندارم! این طرح ها بخاطر تضاد منافع به شکست کشیده شدن. دولتی سازی صنایع بعد از انقلاب و به غلط کردن افتادن بعد از دهه 90 و فروپاشی شوروی ... خصوصی سازی مجدد و اصل 44 شکست در خصوصی سازی، نابودی بسیاری از صنایع مهم، بیکاری گسترده و بازداشت فعالین اقتصادی ... اصلاح نظام مالی، شناور کردن نرخ ارز و افزایش نرخ بهره برای کنترل تورم افزایش قیمت دلار و فلج شدن اقتصاد، به غلط کردن افتادن بخاطر نرخ بهره و تعدیل چند باره، افزایش بی انتهای نقدینگی... سونامی بجای شوک ... کمبود منابع و کپنی سازی مصرف محصولات کشاورزی بعد از انقلاب رشد جمعیت و به غلط کردن افتادن در تامین مایحتاج عمومی حذف کپن ... آزادسازی یارانه ها بخصوص انرژی بازگشت یارانه ها به شکلی بسیار بدتر همراه با تخصیص بیشتر یارانه به ثروتمندان ... نظام مالیاتی دانشگاه آزاد پیمانی و موقت کردن استخدامها صندوق های بازنشستگی بانک های ربوی و ...
-
1 پسندیده شدهبسیار جالبه دکتر مصدق اینجا اینقدر واقع بین میشه که می داند اقتصاد بدون تکنولوژی پیش نمی رود، ولی همین آدم سر ملی کردن صنعت نفت، در حالیکه کشور نه توان فنی برداشت، نه وسیله حمل، نه بازار مصرف و خلاصه هیچ چیزی ندارد، با لجبازی پایش را می کند در یک کفش که باید صنعت نفت ملی شود!! صنعت نفتی که از لحاظ اقتصادی اهمیتش برای نوسازی صنعتی ایران، 10 برابر زمینهای کشاورزی بود. این تناقض از کجاست؟ از آنجایی که جریان چپ ایران دروغگو و حقه باز و رنگ عوض کنه، و راست و دروغ رو بهم می بافه. شکی نیست که تقسیم اراضی به تولید کشاورزی ایران صدمه زد و شکی نیست که شاه انسانی به شدت مستبد و بلندپرواز بود، ولی شاه در سایه دادن امتیازات نفتی ملایم(تا کم کم رسیدن به استقلال حقیقی در اوپک) و آرام کردن فضای اجتماعی ایران به کمک تقسیم اراضی، اژدهای کمونیسم(رفقای مصدق) از سر ایران دور کرد. و اجازه نداد امثال شریعتی و آل احمد و رفقای توده ای با شعارهای توخالی، مسیر اقتصادی ایران به بیراهه ببرند. و بعدها با گردآوری جمعی از بهترین متخصصین و نخبگان حقیقی، سطح رفاه جامعه در جایگاه بی سابقه ای قرار داد(مسیر اقتصادی درست منتهی به نتیجه درست). ولی بعدها که کار دست چپی های زر زرو افتاد دیدیم که چطور خصوصی سازی از بیخ در ایران نابود کردند، مداخله قیمتی دولت در بازار نهادینه کردند(که هنوز داریم ازش می کشیم)، تمام متخصصین کشور فراری دادند، و با خراب کردن رابطه ایران با امریکا(شیطان سرمایه داری!) هزینه های هنگفت باورنکردنی به ملت ایران تحمیل کردند. و بعد همین مصدقی ها و چپی ها(بخوانید کارگزارانی ها و اصلاحاتچی های فعلی) که از دیوار سفارت بالا می رفتند، یک دفعه رنگ عوض کردند و شدند عاشق امریکا و برجام و خلع سلاح و بچه هایشان هم همه سر از امریکا درآورند.... از من می شنوید از هر چیزی که بوی گند چپ و چپگرایی استشمام کردید بلافاصله فرار کنید... با هیچ وایتکسی نمیشه کارنامه چپگرایی در ایران سفید کرد... امروزه که ماشالا اتحاد پوپولیسم/چپگرایی/فمینیسم/رنگین کمونی ها دهن سیاست و امنیت و فرهنگ دنیا رو سرویس کرده...
-
1 پسندیده شدهدر که بازشد شرکتهای کشت و صنعت بزرگ خارجی میان و جوینت میشن با کشاورز ایرانی... زمین از ما سرمایه از اونها.... اون وقت قضیه خودش راست و ریس میشه لفظ من نیست.... گفتم که برنده ی نوبل اقتصاد تز نوبل ش اصلا برای همین بود... در کدوم کشورها قحطی میاد ؟ جواب یه کلمه اس.... کشورهای دیکتاتوری نمیدونیم.... شما بگو
-
1 پسندیده شدهچگونه از بزرگترین پولشویی رسمی تاریخ ایران اینگونه دفاع می کنید؟ آیا اصلا” جزییات و دستورالعملهای مربوط به اجرای اصلاحات ارضی را مطالعه کرده اید؟ تمام زمینهایی وسیعی که توسط رضا شاه در سراسر کشور از صاحبان آنها غصب شده بود توسط فرزندش محمدرضا شاه در برنامه خیانت ملی به نام اصلاحات ارضی به پول نقد تبدیل شد. تازه منتی هم بر سر مردم گذاشتند که شاه و خانواده اش هم زمینهایشان را واگذار کرده اند! زمینهایی بسیاری که نه شاه و نه پدرش کمترین هزینه ای برای خرید آنها نپرداخته بودند. پولهای سهم زمینهای شاه و خانواده اش و بیشتر زمینداران بزرگ وابسته به نظام شاهنشاهی به سرعت از بودجه کشور و خزانه پرداخت ولی پول زمینهای مالکان خُرد و بسیاری از مالکان متوسط هیچگاه بصورت کامل و عادلانه پرداخت نشد. یعنی زمینهای غصب شده حکومتی سریعا” به پول نقد هنگفتی برای خاندان پهلوی تبدیل شد. از سوی دیگر زمینهای بزرگ کشاورزی که فعالیتهای کشاورزی در آنها را اقتصادی می کرد، خُرد شده و در زمان کوتاهی پس از این فاجعه ملی، واردات کشاورزی گسترش یافت. بسیاری از آفات کشاورزی غیر بومی کشور پس از اصلاحات (!) ارضی همراه با واردات محصولات کشاورزی از کشورهای خارجی به ویژه ایالات متحده به کشور وارد شده و وابستگی شدیدی به واردات آفتکشهای صنعتی را از همان کشورهایی که آفات از آنها وارد شده بود به دنبال داشت. وابستگی که تا امروز هم ادامه دارد. از بعد سیاسی هم به مقاله دکتر عبدالحمید ساسان در روزنامه همشهری سال ۱۳۸۲ مراجعه کنید که ایشان با مطالعات خود به این نتیجه رسیده بود که ریشه های نارضایتی عمومی در شهرها که به رویدادهای سال ۵۷ منتهی شد، همین مهاجرتهای بی رویه کشاورزان (به اصطلاح آن زمان رُعایا) به شهرها بود. رُعایایی که اکثریت مطلق آنها بی سواد و بی تجربه در فعالیتهای مستقل کشاورزی بودند و در نتیجه زمینهای بی بهره خود را رها و برای عملگی و کارهای پست روانه شهرها شده بودند. هیچ یک از مورخین و رسانه ها و حتی حکومت فعلی هم به جنبه پول شویی خیانت ملی اصلاحات ارضی اشاره نمی کنند. می دانید چرا؟
-
1 پسندیده شدهسلام برادر کیانی عزیزتر از جان. چه عجب این طرفها افتخار دادید. خیلی اراتمندیم برادر کاملا با صحبت شما موافقم که تحلیل باید در کانتکست بومی باشه. در موردی که فرمودید، علت العلل فقدان "برند" و "شرکتهای تولیدی بزرگ" هست که برای کیفیت و نامشان اعتبار قائل باشند. وقتی سرمایه گذار بزرگ خصوصی وارد کار نشه همین میشه که زحمات هدر می رود، چون کشاورز خرده پا با "قاطی کردن" و بدون رقیب جدی، هم سودش را می برد. از یه کشاورز خرده پا نمیشه شکایت کرد ولی اگر یه شرکت معتبر چنین حرکتی بکنه وکلا و شکّات آسفالتش می کنن. با بندهایی که فرمودید موافقم غیر از این یک مورد. آن هم به این علت که باید اهّم و فی الاهّم کرد. یعنی اول باید بخش خصوصی وارد بشه، قوی بشه، و بعد درها رو باز کرد. فرضا الان شکلات خارجی حتی با سوبسید هم نمیتونه با شکلات فرمند و شیرین عسل رقابت کنه. همان مسیری که برای شیرین عسل طی شده برای کل محصولات باید در پیش گرفت. همین قضیه خصوصا در صنعت خودروسازی هم صادقه. یعنی اول باید این صنعت رو بدن دست یه کارتل یا هلدینگ اشتراکی از قطعه سازهای خصوصی و بعد اقدام کرد به باز کردن مرزها. حقیقتا خودروسازهای دولتی ملت رو ...اییدن تا بیخ... در مورد دیکتاتوری هم با استفاده از این لفظ موافق نیستم چون بحث رو سیاسی می کنه. نظام با خصوصی سازی موفق شده گامهای بلندی در صنعت فولاد، معادن مس و روی، مواد فرآوری شده خوراکی، کفش و البسه و دارو و... برداره. همین اقدامات به سادگی میتونه در صنایع کشاورزی و خودروسازی هم رخ بده. ما یک اپسیلون هم شبیه شوروی و اوگاندای عیدی امین و... نیستیم که فضا برای سرمایه داران بسته باشه. یک مقدار همّت سیاستگذاری و مقابله با منافع واردکنندگان بزرگ نیازه. ایشالا ما در این تاپیک سعی داریم بخشی از این راه رو با روشنگری هموار کنیم.
-
1 پسندیده شدهاصلاحات ارضی در زمان خودش اقدام درست و به موقعی بود. اقدامات را باید با شرایط زمان خودش سنجید. آن زمان ایران فئودالی در آستانه فروغلطیدن در دهان اژدهای شوروی بود. این اقدام در ایجاد قشر متوسط و پخش ثروت موثر بود. ولی اشتباهی که شاه کرد این بود که به دنبالش تعاونی ها را با مشوق های بیشتر تقویت نکرد تا جلوی خرد شدن زمینها را بگیرد. البته باید این توجه را هم داشت که بعد از 2 هزار سال، کشاورز ایرانی صاحب زمین خودش شده بود و طبیعتا زیر بار شراکت و تعاونی هم به سادگی نمی رفت! باید سالها می گذشت تا هم ذهن مردم آرام و بالغ شود و هم اهمیت بازده اقتصادی زمینهای بزرگ و یکپارچه روشن گردد.
-
1 پسندیده شدهباید از اشکالات گفت. اصلاحات ارضی و بحث خیانت تاریخی که زمینها را به زمین های خردی مبدل کرد که تنها و تنها واجد شرایط کشاورزی سنتی بودند ( میدونیم که کشاورزی صنعتی نیاز به زمینهای یکپارچه برای بکارگیری ماشین آلات صنعتی و پربازده داره) و تازه بعد از تقسیم به شرایط مبتنی بر ارث بری به واحدهای حتی کوچکتری عموما تبدیل میشدند یک معضل اساسی ایجاد کرد که هنوز هم کشور باهاش دست به گریبان هست. یکی از راه ها باید معطوف به حل این مشکل بزرگ در سطح کشور باشه. از طرفی مثلا در شرایط فعلی متعجبا میبینیم که یک سری طرح ها در بخش انرژی دنبال میشه که به شدت مخرب هستند. بخش اعظم اتلاف انرژی در ایران بابت یارانه هاست. طرح هایی مثل قبوض رایگان برق برخی نهادها و موسسات (از مساجد تا مدارس و خیریه ها و ...) و یا طرح هایی مثل رایگان کردن قبض عده ای (درسته هدفش کاهش استفاده از انرژی است ولی راه صحیحی نیست چون نشان داده شده در ایران به جای تصحیح میزان مصرف معمولا به سمت تصحیح کنتورها! میل پیدا میکنه چنین روش هایی) همه به نظر اشتباه هستند. مسیر قطعی و درست در این مورد آزاد کردن قیمتهای خصوصا انرژی است. یارانه بلایی است (حالا حتی نقدی خیر چون قابل کنترل هست اگر برای حذف یارانه های پنهان و نهان به شکل انرژیش باشه مثلا) که یکی از چند عنصر محدود به خاک سیاه نشاندن اقتصاد و بهره وری در کشور ماست. درسته به معایب و مضرات طرح هدفمندی یارانه ها به شکل کاملش اونوقت تذکر داده شد و نگذاشت مجلس به شکل کامل (البته اون هم کامل کامل نبود و همچنان بخشی از یارانه ها حفظ میشدند) اجرا بشه ولی اگر اجرا شده بود (شاید برای ما مردم با افت ارزش پول ملی ضرر بود) الان هم در مصرف انرژی و هم اداره کشور بدون پول نفت (خصوصا با توجه به افت ارزش پول ملی و در نتیجه پولی که مثلا اون موقع دولت 250 هزار فرضا درنظر گرفته بود برای مردم) خیلی کمک کننده بود.
-
1 پسندیده شده《بسمالله الرحمن الرحیم》 امنیت غذایی و ایجاد اشتغال هایی با ارزش افزوده بالای ملی علاوه بر جلوگیری از بیکاری و مهاجرت جمعیت به شهر و گسترش و رشد جامعه شهری مصرف گرا و وابسته باعث خودکفایی کشور خواهد بود که به فرصت ها و تهدید های آن گریزی زدیم کشور ما از کشاورزی سنتی ولی گستردهای بهره میبرد ولی در سالهای ۱۳۴۰ اصلاحاتی در این نظام تاریخی ایجاد که تاثیرات منفی زیادی بر امر خودکفایی داشت که بسیاری بر این عقیده اند که اینبرنامه تحمیلی از سوی نظام های سرمایه داری و سلطه جهان بر شاه مخلوع دیکته شده بود. تأثیرات برنامهٔ اصلاحات ارضی گرچه به شکلی اساساً محدود، تأیید مالکیت زمین برای زمینداران غیرکشاورز، امکان مالک شدن زارعان سهمبر و تثبیت موقعیت اجتماعی کارگران کشاورز یا بذرکاران به مثابهٔ کشاورزان فاقد زمین بود. اما اصلاحات ارضی خصلت اصلی نظام کشاورزی قبلی، یعنی نظامی را که در آن اقلیت مالک با استثمار اکثریت روستانشین از کار کشاورزی سود میبرد، تغییر نداد. البته ترکیب گروه دوم همچون پیامد مستقیم سیاستهای تقسیم اراضی حکومت، تغییر یافت. بهطور مشخص، تعدادی از اربابان سابق از این نظام بهطور کلی حذف شدند و جای آنان را اقلیتی از کشاورزانی که ۱۰ هکتار زمین با بیش از آن دریافت کرده بودند و نیز بورژوازی دهقانی (تجار خوشنشین) گرفتند. این هر دو گروه را باید بخشی از نخبگان جامعهٔ روستایی دانست که از ایجاد روابط استثماری با اکثریت روستانشینان، شامل زارعان معیشتی و کارگران کشاورز فاقد زمین، سود میبردند. در طول حکومت محمدرضا شاه سیاست آن نبود که تغییری ریشهای در روابط سنتی روستایی پدید آید؛ بنابراین نیابد هم حیرت کرد که چرا اصلاحات ارضی به چنین نتیجهای دست نیافت. با این همه، هر برنامهٔ تقسیم زمینی به ناچار تصوری را از تغییری نسبتاً بنیادین در ذهن میآفریند. احتمالاً یکی از اهداف این برنامه، ارائهٔ چنین تصویری بود، اگر چه در واقع امکان هیچ تغییر جدیای فراهم نشد. کشاورزان به این تصویر واکنش مثبت نشان دادند و در آغاز امیدوار بودند که اصلاحات ارضی وضعشان را بهبود بخشد. اما، برای اکثر آنان فقر بیپایان همراه با عدم امنیت اقتصادی، سرنوشتی تغییرناپذیر بود. کشاورزان که پس از چندی از توهم به درآمدند، به برنامهٔ اصلاحات ارضای به تلخی مینگریستند. آنها به حکومت مظنون بودند و نسبت به گروه کوچک مالکان غیابی و دهقانان صاحب زمینی که از اصلاحات سود برده بودند کینه میورزیدند. البته خیلی از مالکان برای جلوگیری از دست رفتن زمینهایشان آنها را به کمک روحانیون وقف عام ویا خاص نمودند که هنوز هم خیلی از روستاییان با سازمان اوقافدچار مشکل میباشند. شاه تصور میکرد با واگذاری زمین به دهقانان از حمایت عمومی برخوردار خواهد شد. اما بدون توجه به کار پایهای برای تربیت و آموزش دهقانان برای اداره زمینهایشان یا مراکز تعاونی که بتوانند از آن اعتبار بگیرند یا ماشینآلات قرض کنند وضع آنها از گذشته هم بدتر میشد؛ و بدین ترتیب ایران که همیشه از نظر کشاورزی خودکفا بود بهطور فزایندهای شروع به وارد کردن مقادیر زیادی مواد غذایی از خارج کرد. که عملا یکی از بزرگترین تولید کنندگان ان زمان محصولات کشاورزی را به یکی از وارد کنندگان بزرگ تبدیل کرد این طرح باعث بالانس صادرات و واردات ما با دنیا غرب شد که تاثیرات مثبت در تجارت این کشورها و تاثیرات مخربی برای ایران بجای گذاشت زمین داران خرد مالکیت که صرفه لازم جهت توسعه و بکارگیری ادوات و روشهای مدرن را نداشتن را رها کردن املاک به شهرها مهاجرت کردن و باعث گسترش هرچه بیشتر حاشیه نشینی و فقر و شغل های کاذب بدون ارزش افزوده برای کشور شدند که اثرات انکاملا مشهود و موید بوده است! سهم ارزش افزوده بخش کشاورزی حدود ۸/ ۸ درصد از ارزش افزوده کل فعالیتهای اقتصادی بوده و با جذب ۲۳درصد از جمعیت شاغل، جایگاه مهمی را در اقتصاد ایران به خود اختصاص داده است . هرچند تنوع اقلیمی بهدلیل گستردگیخاکایران در طول و عرض جغرافیایی، امکان تولید محصولات متنوعی در بخش کشاورزی را مهیا ساخته است، ولی در مجموع میزان اراضی قابل کشت و قابل بهرهبرداری برای کشاورزی بسیار پایین بوده و سهمی حدود ۱۲ تا ۱۵درصد از کل مساحت ایران را به خود اختصاص داده است که این مقدار اندک نیز با تغییر کاربری و گسترش شهر و صنعت به حریم آن در حال زوال و فنا شدن اندک اندک است. در واقع با وجود تنوع اقلیمی بالا، بخشکشاورزی ایران از کمبود دوشاخص کلیدی آب وزمین حاصلخیز نیز رنج میبرد که ریشه این کمبودها هم بهطبیعت و هم نحوه مدیریت استفاده از منابع مذکور مربوط میشود. از مهمترین نشانههای سوءمدیریت استفاده از منابع در بخش کشاورزی میتوان به استفاده از روشهای سنتی و فناوریهای قدیمی، بیتوجهی به الگوی کشت مناسب با توجه به وضعیت منابع آبی در منطقه، ضعف در زیرساختهای نگهداری و حملونقل، نامتوازن بودن و عدم هماهنگی سیاستها با شرایط تولید و امکانات توزیع شده در طول زنجیره، عدم توجه به پایدار کردن شرایط بازارمحصولات کشاورزی در سطح داخلی و بینالمللی اشاره کرد که مهمترین پیامد این چالشها را میتوان در پایین بودن بهرهوری عوامل تولید که میانگین تولید سطح کشور فاصله بعضا چند برابری با رکورد های داخلی دارند که نشان از ضعف شدید در امر بهره بری ایست، بالا بودن میزان ضایعات در مراحل مختلف تولید تا مصرف و در نتیجه هدررفت منابع محدود مشاهده کرد. پیامدهای مذکور خود موانع بزرگ در دستیابی به رشد و رونق تولید تلقی شده و امکان دستیابی به اهداف رفاهی و بهبود شاخصهای کلان اقتصادی نظیر اشتغال، میزانمهاجرت به شهرها ورشد ارزش افزوده را با چالشهای عمیق همراه میسازد. بر این اساس بدیهی است تلاش برای رفع چالشهای موجود در بخش کشاورزیایراننیازمند داشتن نگاهی سیستمی و جامع به ماهیت فعالیتها و نیازمندیهای این بخش بوده تا بتوان از این طریق راهکارهای موثری را برای رونق تولید در بخش مذکور ارائه کرد. بهنظر میرسد به منظور گام گذاشتن در مسیر رشد بخش کشاورزی، شناخت وضعیت و ماهیت چالشهای گریبانگیر بخش مذکور با رویکرد شناسایی ریشهها و انتخاب سیاست و برنامه مناسب برای رفع آنها ضرورتی انکارناپذیر باشد. موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی در گزارشی راهکارهایی برای بهبود بهرهوری عوامل تولید در بخش کشاورزی ارائه کرده است. هرچند کشاورزی نقش کلیدی برای امنیت غذایی و توسعه اقتصادی برعهده دارد، اما بیشتر جمعیتجهان در مناطق روستایی، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به بخش کشاورزی برای تامین معیشت وابستهاند. درک این موضوع که رونق و توسعه بخش کشاورزی یک حرکت چندبعدی بوده که خود باعث ارتقای وضعیت بخشهای دیگر اقتصاد از جملهصنعت و خدمات و حتی پدافند غیر عامل در چالش های جهانی نیز میشود، زمینهساز تفکر و برنامهریزی سیستمی برای رفع چالشهای این بخش و راهبردهایی برای بهبود وضعیت آن خواهد بود. از سوی دیگر، درک این واقعیت که بخش کشاورزی زمانی میتواند در مسیر رونق تولید قرار گیرد و خود منشأ رشد یا نیروی محرکه بخشهای دیگراقتصاد باشد که اولا زنجیره ارزش محصولات خود را تا حد بالایی تکمیل کند و در عین حال همگام با توسعه و رشد بخش کشاورزی، دیگر بخشهای موردنیاز این بخش نظیر زیرساختهای حملونقل، ذخیرهسازی، بازاررسانی و توسعه بازارهای داخلی و بینالمللی رشد یابد، نقش مهمی در تدوین و انتخاب ابزارهای رشد این بخش را به همراه خواهد داشت. در حقیقت آنچه درخصوص توسعه و رونق بخش کشاورزی مهم است، تنها موضوع سنتی بودن یا مدرن شدن این بخش نیست، بلکه همگرا و همگام شدن رشد بخش کشاورزی با رشد دیگر بخشهای اقتصادی نیز از درجه اهمیت بالایی برخوردار است. تامین نهادههای با کیفیت و بومی در قالب افزایش ضریب مکانیزاسیون یا استفاده از تکنولوژیهای مناسب برای تولید بذر یا نهادههای شیمیایی با کمترین آثار منفی زیستمحیطی یا انسانی، توسعه و رشد صنایع ذخیرهسازی، حملونقل و توزیع در عین حال که میتوانند بر رشد بخش کشاورزی موثر باشند، خود برای پایداری تولید، نیازمند رشد قابلقبول در بخش کشاورزی است. در واقع یکی از مهمترین و به صرفهترین راههای رونق تولید، بهبود بهرهوری عوامل تولید است. از اینرو، هر عاملی که بتواند بهرهوری عوامل تولید را افزایش دهد، قادر خواهد بود بر رونق تولید نیز تاثیر مثبتی داشته باشد. در دنیای مدرن امروزی در نظر گرفتن بهبود بهرهوری و ارتقای کمی و کیفی تولید از سوی دولتمردان و برنامهریزان یک انتخاب نیست، بلکه بهدلیل محدودیت منابع، رشد جمعیت و شدترقابت در بازار یک ضرورت غیرقابل انکار است. بررسیها نشان میدهد کهرشداقتصادی در کشورهای درحال توسعه، اساسا وابستگی شدیدی به بهرهوری و نرخ رشد آن دارد. از اینرو، هر عاملی که بتواند باعث بهرهوری عوامل کلیدی تولید شود، بهطور یقین بر رشد و رونق اقتصادی نیز تاثیرگذار خواهد بود. در همین راستا مهمترین راهکارهایی که بهطور مستقیم و غیرمستقیم بر ارتقای بهرهوری عوامل تولید در بخش کشاورزی موثر باشد، به شرح زیر است: ۱- تلاش در جهت تمییز و تشخیص علت و معلولها در بخش کشاورزی که این امر خود دردرمان موثر بسیار ضروری و مفید است. ۲- موضوع بهینه سازی شرایط آبرسانی که بخش عمدهای از هدررفت آب را شامل میشود؛ بهطور جدی در دستور کار متولیان امر قرار گیرد. در این راستا نوسازی و بهسازی لولههای آبرسانی و استفاده از تجهیزاتی که بتواند موارد نشتی آب را در لحظه نشان دهد یکی از این راهکارها تلقی میشود. ۳- با توجه به اهمیت و نقش کلیدی خاک در پایداری تولید کشور، توصیه میشود موضوع عوامل موثر بر فرسایش خاک و برنامههای کنترل خاک بیشتر از گذشته و به صورت دائمی در برنامههای مربوط به رونق تولید قرار گیرد. استفاده از روشهای کنترل فرسایش خاک نظیر کنترل پوشش گیاهی در مراتع و آبراههها، استفاده از بقایای گیاهی و مالچ پاشی، تناوب گیاهی،کاهش عملیات های ماشیی بر روی عرصه با بهره گیری از فناوری های نوین، ایجدبندها، شیبشکنها، تراسبندی، بادشکنها، کشت روی خطوط کنتوری و کشت نواری با توجه به اقلیم و پتانسیلهای موجود در منطقه میتواند راهکار مفیدی در این راستا باشد. ۴- توصیه به استفاده از شیوههای نوین آبیاری با توجه به محدودیتهای فنی، همچنین نیاز به متمرکز بودن الگوی کشت و یکپارچگی اراضی در مسیر اجرایی شدن قرار گیرد. بارانی ،آبیاری عمقی قطرهای برای باغات میوه بخصوص برا کشور ما ما اب و هوایی خشک و تقریبا گرمسیر که باعث کاهش تبخیر و رسیدنمستقیم آب مرود نیاز به گیاه میشودکه بعضا تا ۷۰ درصد باعث کاهش مصرف اب و افزایش راندمان میشود. و تغییر در محصولات واجد شرایط از کشت مستقیم بذر به کشت نشا که باعث کاهش چنددوره آبیاری و کاهش مصرف بذر ؛کود و سموم دفع علفهای هرر خواهد شد که امروزه در کلیه کشورهای توسعه یافته ولو پر آب در حال استفاده میباشد که نیازمند توجه و سرمایه گذاری دو چندان میباشد ۵- توصیه به الگوی کشت مشخص و با برنامه ریزی از سازمانهای و نهاد های مربوطه با بهبود شبکههای آبیاری، بهبود وضعیت مکانیزاسیون و ارتقای ژنوتیپ و فنوتیپ بذور همراه شود. ۶- توصیه به استفاده از الگوی کشت پیشنهادی با تضمین ایجاد بازار و به تبع تبیین درامدو سود انتظاری برای کشاورزان همراه شود. ۷- استفاده از ظرفیت بازار بورس محصولات کشاورزی برای کاهش مسیر بازاررسانی و شفافسازی و ثبات قیمتها. ۸- با توجه به پراکندگی مناطق تولید، همچنین متفاوت بودن فصل برداشت محصولات، توصیه میشود بهجای اتکای به صنایع تبدیلی ساکن و ایستا از تکنولوژیهایی که امکان استفاده از صنایع تبدیلی را به صورت سیار فراهم آورد، استفاده شود. ۹- با توجه به اینکه ۹۳ درصد از تولید بخش کشاورزی در زمینهای کمتر از ۱۰ هکتار صورت میگیرد. از اینرو بهنظر میرسد ضریب نفوذ فناوری در چنین شرایطی بهجز مواردی از قبیل اصلاح بذر یا شیوههای آبیاری به سختی صورت پذیرد، از این رو اقدامات فرهنگی یا اعطای امتیازات و تسهیلات برای تجمیع و انجام فعالیتهای گروهی ضروری به نظر میرسد. ملاحظات مربوط به قانون تقسیم ارث به عنوان یکی از موانع تجمیع اراضی نیازمند اقدامات فرهنگی وسیع و عمیق است که باید بهطور خاص مورد توجه قرار گیرد. ۱۰- کاهش ضایعات محصولات کشاورزی نیازمند اصلاح ساختار تولید این محصولات از باغ و مزرعه تا انبار و سپس حملونقل و بازاررسانی و در نهایت مصرفکننده خواهد بود. بالا بردن دانش فنی تولیدکنندگان، انبارداران، مسوولان میادین میوهوترهبار، خرده فروشیها و در نهایت مصرفکنندگان گامی موثر در این راستا است. تلاش برای کنترل ضایعات از طریق مراقبتهای مرحله داشت محصولات و ملاحظات پس از برداشت از قبیل سیستمهای بستهبندی جدید، انبارداری صحیح (شامل کلیه عملیات طی انبارداری) و بالاخره حملونقل صحیح از مهمترین راهکارهای موجود هستند که تا حد قابلتوجهی میزان این ضایعات را به حداقل میرسانند. ۱۱-استفاده از برنامههای آگاهسازی و آموزش تولیدکنندگان و مصرف کنندگان برای کنترل و کاهش ضایعات محصولات غذایی و کشاورزی. ۱۲-اقدامات لازم برای بهبود فرآیند توسعه روستایی با رویکرد بهبود بهرهوری نیروی کار و جلوگیری از مهاجرت کشاورزان. در این راستا اقداماتی نظیر توسعه گردشگری روستایی و ایجاد زیرساختهای مناسب و تقویت جاذبههای روستایی میتواند انگیزه ماندگاری در روستا و استفاده از ظرفیتهای کشاورزی را رشد دهد و زمینه بهبود بهرهوری سایر نهادهها را نیز فراهم آورد. ۱۳_گسترش کشت های گلخانه ای و انتقال کشت بسیاری از محصولات اللخصوص کشت صیفی جات به گلخانه که علاوه بر ضریب اطمینان تامین پایسته در طول سال و کاهش مصرف اب باعث افزایش راندمان و کیفیت محصول برای بازار یابی صادراتی خواهد شد!! گسترش کشاورزی مزایای بسیار پر شماری دارد که انشالله به آن خواهیم پرداخت که اهم ان بحث تامین امنیت غذایی که مساوی با امنیت کلی کشور و تضمین رشد و توسعه کشور ، سود اوری کلان و رها شدن از اقتصاد بیمار و تک محصولی که به طور متناوب مورد تحریم غرب قرار میگیرد و نقطه اشیل و ضعف ما در مقابل حریف تبدیل شده است میشود خود کفایی و صنعتی شدن نیاز به تغییر نگاه سرمایه گذاری کلان و تصمیمات بسیار بزرگ در این راستا دارد که حتی می تواند موجبات کسب در آمدو تامین بودجه برای دولت ها در صورت پیشتازی و گسترش صادرات و صنعتی شدن آن را فراهم کند. پایان ومنالله توفیق
-
1 پسندیده شدهبا سلام خدمت دوستان عزیز میلیتاریست و با تشکر از اوردوز عزیز بخاطر این تاپیک خوب شون ( واقعا جای چنین مطالبی تو انجمن خالی بود ) و اما بعد. تا به اینجا دیدم که دوستان در خصوص اهمیت و ضرورت پرداختن به امنیت غذائی ایران مطلب ارسال می کنند. بنده میخوام از زاویه عکس این ماجرا و به تجارب تاریخی تلخ گذشته نگاه بندازم و ببینیم در زمان هائی که به این ضرورت توجه نشده ، چه بلائی بر سر کشور و ملت ایران امده است : سه قحطی بزرگ تاریخ معاصر ایران درباره سه قحطی بزرگ تاریخ ایران که پیامدهای عظیم در سرنوشت ایران داشت ، کار تحقیقی کافی صورت نپذیرفته است. شاید از این زوایه بتوان به کتاب های ارزشمند آقای دکتر محد مجد اشاره داشت که شاید از معدود منابع قابل دسترس و استناد برای بررسی این تریلوژی (قحطی های سه گانه) به زبان فارسی می باشند. اولین قحطی در اواخر قرن نوزدهم ( 1870-1871 میلادی / 1249-1250 هجری شمسی ) و در خلال سلطنت ناصرالدین شاه به وقوع پیوست و بنا به روایاتی یک دهم جمعیت ایران در خلال این قحطی جان خودشون رو از دست دادند. هجوم مردم بیجار به امعاء و احشاء یک گوسفند در خلال قحطی بزرگ دوم دومین قحطی بزرگ تاریخ معاصر ، قحطی سال های جنگ جهانی اول ( 1917-1919 میلادی / 1296-1298 هجری شمسی ) است که حدود 8 الی 10 میلیون نفر از جمعیت ایران را از بین برد. ( آمار به استناد کتاب قحطی بزرگ / نوشته دکتر محمد قلی مجد ) سومین قحطی بزرگ تاریخ معاصر ایران مر بوط به سالهای جنگ جهانی دوم (1320-1322 هجری شمسی) می باشد که دکتر مجد تلفات این قحطی را حدود چهار میلیون نفر برآورد می کند. از مهمترین وقایع این دوران شورش نان در سال 1321 است که به دلیل کمبود غلات در ایران روی داد. بلوای نان در سال 1321 اثرات قحطی بر جمعیت ایران حداقل رقمی که برای جمعیت ایران در حوالی سال 1900 میلادی مورد اجماع است ، رقمی بین 13 الی 15 میلیون نفر است که مورگان شوستر بیان کرده. اگر کف این رقم را ( 13 میلیون نفر ) با رشد جمعیت 1.2% محاسبه کنیم ( که خیلی بیشتر از این بوده خصوصا در ایلات ) برای سال 1944 یعنی در پایان جنگ جهانی دوم جمعیت کشور باید حدود 22 میلیون نفر باشد. و اگر نرخ رشد جمعیت را 3% بگیریم ، جمعیت ایران باید در پایان جنگ جهانی دوم نزدیک به 48 میلیون نفر می بایست باشد. در حالی که در سال 1944 مجددا جمعیت ایران 13 میلیون نفر می شود و در سرشماری سال 1335 ه.ش به 19 میلیون نفر نزدیک می شود. به این ترتیب ملاحظه می شود که به دلیل قحطی بزرگ ناشی از دو جنگ جهانی ، چه فاجعه بزرگ انسانی و قتل عامی از ایرانیان صورت پذیرفته است. ( عجیب است که بر خلاف هولوکاست یهودیان و هلوکاست لهستانی ها و نسل کشی ارامنه و اخیرا هم "هولودومور " اوکراینی ها ، ما ایرانی ها کمتر تمایلی برای پرداختن به این کشتار و فاجعه انسانی از خودمون نشون میدیم. ) پی نوشت : هولودومور ( به تقلید از هولوکاست ) پس از انقلاب نارنجی اوکراین باب شد و غرب گرایان اوکراین از اون بعنوان سیاست سازمان یافته روس ها برای نسل کشی اوکراینی ها نام می برند ( جالبه که قحطی فوق ، اختصاص به اوکراین هم نداشت و در خود روسیه هم تعداد زیادی از مردم روس رو هم قربانی خودش کرد ولی کانون های ضد روسی اوکراین از این مفهوم برای تقویت ناسیونالیسم ضد روسی در اکراین حمایت می کنند) و در پایان خداوند کریم در آیه یازدهم سوره مبارکه رعد می فرمایند : إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ خداوند سرنوشت هیچ قومی را عوض نمیکند ، مگر آنکه آن قوم خود نسبت به تغییر سرنوشت خود اقدام کند
-
1 پسندیده شدهمجموعه افاضات یک نوچه دست نشانده سلام همانگونه که در پیام خصوصی خدمتتان عرض شد قدرت حکومت ها به سطوح ملی ، منطقه ای ، فرامنطقه ای ، جهانی و در همان قسمت جهانی هژمون تقسیم می شود که هر کدام از این سطوح می توانند واجد دسته بندی های مختلف باشند و باز همانگونه که برای شما مثال آوردم حکومت کشوری مانند افغانستان حتی دارای قدرت ملی نیست و ما هم در ابتدای انقلاب و بنا بر دلایلی که بسیاری از آنها را همگی ما نسبت به آنها آگاهی داریم قابلیت اعمال قدرت ملی در سطح کاملش را نداشتیم (در بازه زمانی کوتاهی) . از طرفی اینگونه مسائل و بسیاری از مسائل دیگر قابلیت کمی سازی ندارند و دقیقا وقتی شما از درک این موضوع عاجز هستید به شما می گوییم که ذهن نابالغ دارید . اجازه دهید مثالی بزنم ، کودکی را فرض کنید که به فهم شمارش یک و دو رسیده است و وقتی از او سوال می شود که مادرش را چقدر دوست دارد می گوید دو تا !! هنگامی که درکش از کمیت گسترش می یابد 10 تا ، 100 تا و ... . و در این میان وقتی کمیت فاصله را درک می کند دست هایش را گشوده و می گوید اینقدر ، یا از اینجا تا آنجا و ... . این مساله به دلیل نابالغ بودن ذهن آن کودک در زمینه دوست داشتن است ، اما وقتی در این زمینه ذهنش به بلوغ کافی رسید دیگر اینگونه بیان برایش معنا ندارد . حالا از شما می پرسم شما چقدر مادر بزرگوارتان را دوست دارید ؟ فقط جان شما غیر از بیان کمی راه دیگری وجود ندارد !! اما فارق از این مثال مبتنی بر جدول زیر ، مفاهیم و مسائل هر چقدر به سمت سطح استراتژیک و بدون ساختار پیش می رود از قابلیت کمی سازی آن کاسته می شود و به جایی خواهیم رسید که دیگر این امکان برای ما به دلیل وجود متغیر های بسیار و اطلاعات کم و شرایط ناپایدار از بین خواهد رفت . البته به همین دلایل است که فهم شما حتی از مفاهیم علوم انسانی سطحی می باشد و می آیید ضریب جینی را که کاربرد آن در یکی از مدل های اقتصاد کلان است (اقتصاد کلان محاسباتی) که تقریبا درسلسله مراتب مفاهیم و دانش اقتصاد در وسط هرم قرار می گیرد و برای ایجاد نقشه های راه در یک طرح کلان اقتصادی کاربرد دارد را به کلیت ماجرا تعمیم می دهید (البته بنده در زمینه اقتصاد مطالعه تخصصی ندارم). و به دلیل همین مساله است که دیگران را نادان ، متوهم ، خودشیفته و ... می دانید : اما در مورد کشور خودمان جمله ای را از یکی از مقالات اندیشکده بروکینز که سال گذشته ترجمه و در انجمن قرار دادم را می آورم : و این همان چیزی است که شما نمی بینید و یا نمی خواهید ببینید . یک مساله دیگر درباره قدرت منطقه ای اینکه ما برآیند مجموعه ای از عوامل را در نظر می گیریم که هر کدام می توانند شدت و ضعف داشته باشند (که استاد گرامی جناب MR9 زحمت بیان آن را کشیدند - اوستای بنده) . این را داشته باشید و در کنار آن چند روز پیش مطلبی در بروزرسانی با عنوان ثبات هژمونیک قرار داده شد که برای روشن شدن بعضی از موارد ، بخشی از آن را در اینجا قرار می دهم : قدرت برتر یا هژمون به وسیله عواملی باید پول خود را مبنا قرار داده ، با وضع قوانین و ساختار های مختلف دیگران را کنترل کرده و برای حفظ آن وضعیت به یکسری از کشور ها ، مخصوصا قدرت های درجه 2 سودهایی برساند . شما پرسیدید که : اول اینکه راهکارهای مشروع همان ساختار های کنترلی قدرت های جهانی هستند که اتفاقا هر چقدر ما بیشتر بتوانیم خودمان را از زیر یوغ آنها خارج کنیم و بعد آنها را به نفع خودمان تغییر دهیم نشان از قدرت بالاتر ما هستند . ثانیا وقتی راهکار به قول شما مشروع ، نا مشروع می شود و از دزد حمایت می کند باید آن را به نحوی کنار گذاشت . حالا شما چرا طرفدار راهکار نامشروع هستید دیگر به ما مربوط نیست !؟ در کل سوال هایی پرسیدید ، لطف کنید از ابتدا آنها را دوباره بپرسید ، البته با این پیشفرض که در ابتدا قدرت هایی که مانع ما می شوند را به صورت کمی مشخص کرده ، عوامل ایجاد آن ها و میزان تاثیر پاهای قدرت های اختاپوسی جهانی را به صورت کمی از آنها کم نمایید و بعد در اینجا قرار دهید ، آنگاه به دیده منت بنده جواب شما را خواهم داد . پ ن . امیدوارم تمامی دوستان به این بحث ها تنها به چشم مجادلات علمی بنگرند و آنها را فراتر از آن نبرند .
-
1 پسندیده شدهقوهای سفید روسی ، خطرناک تر از همیشه مسلح شدن بمب افکن های استراتژیک TU-160 به مهمات هواپایه فراصوت مسکو: نیروی هوایی روسیه فدرال براساس گزارشهای منتشر شده از قصد خود برای تسلیح بمب افکن های راهبردی TU-160 بلک جک عملیاتی به موشکهای بالستیک هواپایه فراصوت کینژال ، رونمایی نمود . به گزارش خبرگزاری "تاس" ، نیروی هوایی روسیه در نظر دارد تا قابلیت حمل موشکهای کینژال را به تمامی بمب افکن های بلک جک در حال خدمت خود اضافه نماید که بنا بر احتمالات موجود ، این برنامه تا پایان سال جاری میلادی (2020 ) به اتمام برسد . بدنبال این گزارش ، منابع ناشناسی در نیروی هوایی روسیه ، اضافه شدن این موشکها به بمب افکن های میانبرد TU-22 M3 را در سال 2018 مورد تایید قرار داده بودند و در همان سال نیز ویدئوهایی مبنی بر صحت این گزارشها نیز منتشر گردید . همزمان با انتشار این خبر ، گزارشهایی از قصد این نیرو برای افزایش کمّی ناوگان بمب افکن های TU-160 به 3 برابر ( 50 فروند بمب افکن از گونه TU-160M2) و ارتقاء نمونه های اولیه تولید شده دردوران اتحاد شوروی نیز به گوش می رسید . علیرغم انتشار چنین اخباری ، هنوز این مساله که توسعه گونه خاصی از کینژال برای قرار گیری بر پرتابگرهای مهمات در درون دهلیز این بمب افکن در دست توسعه است یا خیر در پرده ای از ابهام قرار دارد . در حال حاضر یک گونه فشرده شده از کینژال برای تطبیق با جتهای نسل بعدی نیروی هوایی روسیه (سوخو-57 ) در دست توسعه است .طرح نخستین کینژال در مارس 2018 رونمایی گردید تا پتانسیل نیروی هوایی روسیه در انهدام سخت افزارها و شناورهای دریایی دشمن را در بردی 2000 کیلومتری و با سرعتی در حدود 10 ماخ را افزایش دهد . این موشک با در اختیار داشتن ترکیبی از سرعت و قدرت مانور بالا که رهگیری آن را برای سامانه های ضد موشکی دشوار می کند ، میتواند پیکربندی حامل خود را به یک سامانه ارزشمند شکارچی ضد کشتی تبدیل کند. ترکیب این قابلیت با مزیت پایایی بمب افکن افکن TU-160 ، به ناوگان هواپایه آفندی ارتش روسیه اجازه میدهد تا شناورهای دشمن را به تقریب در تمام نقاط کره زمین تهدید کند . بااین وصف ، در حال حاضر تنها گونه K از جنگنده MIG-31 بعنوان یک سکوی هواپایه ، برای کاربرد این مهمات ، از آمادگی رزمی برخوردار است . پی نوشت : 1- منبع 2- ادغام پستهای مرتبط با بمب افکن TU-160 ، بیست و چهارم بهمن سال یکهزار و سیصد و نود و هشت خورشیدی صرفا" برای میلیتاری / مترجم : MR9
-
1 پسندیده شدهفیشبد دربرابر فالکون آیا مدعای نیروی هوایی هند مبنی بر ساقط کردن F-16 پاکستانی حقیقت دارد ؟؟ نگاهی کوتاه به قابلیتهای میگهای بروز رسانی شده هندی ( MiG-21 Bison ) بدنبال انتشار گزارشهایی مبنی بر ساقط نمودن دو فروند هواگرد هندی در 27 فوریه 2019 توسط نیروی هوایی پاکستان و به اسارت در آمدن یکی از دو خدمه هندی ، بلافاصله نیروی هوایی هند نیز مدعی شد که یکفروند جت تک موتوره فیشبد ( بیسون ) این نیرو در یک درگیری هوایی ، یکفروند جت اف-16 پاکستانی را با آتش متقابل ، منهدم نموده است . اما در حالی که مدعای نیروی هوایی هند در ابتدای امر بطور گسترده ای مورد تردید قرار گرفت ، فرمانده نیروی هوایی این کشور ، مارشال هوایی RGK Kapoor در جریان یک کنفرانس خبری تایید نمود که یکفروند جت این نیرو با موفقیت یک فروند جنگنده اف-16 نیروی هوایی پاکستان را برفراز خطوط کنترل مرزی ساقط نموده و بلافاصله تصاویر مشخصی از بقایای لاشه یک تیر موشک هوا به هوای دوربرد AIM-120C-5 نیزدرا ختیار رسانه ها قرار گرفت . مارشال هوایی RGK Kapoor با توجه به این مساله ، می توان چنین تحلیل کرد که تصاویر فوق الذکر ، شاهدی بر مدعای هندی هاست ، چرا که پیش از این نیروی هوایی پاکستان اعلام کرده بود که تمام ماموریتهای رزمی این نیرو با جتهای بومی JF-17 صورت می گیرد و فالکون ها ، هیچ ماموریت رزمی برفراز مرزهای دو کشور بر عهده ندارند . اما انتشار لاشه موشک اثبات میکند که اف-16 های پاکستانی حضور فعالی در عملیات رزمی بر عهده داشتند ( آمرام صرفا" بر روی فالکون ها نصب و استفاده می شود ) و بازیابی موشک فوق الذکر نیزتایید کننده این مساله است . صرف نظراز این موارد ، در حالی که سن ناوگان میگ-21 نیروی هوایی هند ( 1959 تا کنون ) یکی از مهمترین دلایل شک و تردیدهای تحلیلگران در مدعای نیروی هوایی این کشور در ساقط نمودن یک جنگنده به نسبت پیشرفته تر مسلح به مهمات دوربرد محسوب میشد ، نگاه دقیق تر به قابلیتهای این دو هواگرد رزمی نشان میدهد که ادعای هندی ها بسیار قابل تایید تر از آنی است که تصور میشود . کابین میگهای هندی قبل از ارتقاء ( سمت راست ) و بعد از ارتقاء ( سمت چپ ) ناظران نظامی معتقدند که همانند روند طراحی و توسعه جنگنده اف-16 از نزدیک به 40 سال قبل ( 1978) ، جت روسی میگ -21 نیز پس از ورود بخدمت در نیروی هوایی هند ، برنامه های متعدد ارتقاء و بروزرسانی را پشت سر گذاشته اند و به غیر از پیکربندی ظاهری ، تفاوت های عمده ای با فیشبدهای اولیه فروخته شده از سوی اتحاد شوروی به هند دارند . به این ترتیب ، به استثنای گونه های مشتق شده چینی از نمونه روسی (J-7) ، میگ-21 که در هند با شناسه BISON نیز شناخته میشوند ، شاید یکی از بروزترین جتهای رزمی در عصر کنونی بشمارمی آیند . بنابراین ، در حالی که فیشبدهای اولیه ، هم اکنون در رده جتهای منسوخ و از رده خارج قابل طبقه بندی هستند ، ناوگان میگهای هندی ، یک استثنای عجیب در این میان خواهند بود . پاد اخلاگر عبری EL/L8222 ( تصویر بالایی ) مرجع کاتالوگ شرکت سازنده براساس اطلاعات منتشر شده ، میگ-21 نیروی هوایی هند ، هم اکنون از سامانه کنترل آتش و رادار فازاترون Kopyo ، هلمتهای مجهز به سایتهای نشانه گیر ، و سامانه های پیشرفته ارتباط داده های تاکتیکی (tactical data links) استفاده می کنند که طبق استانداردهای فعلی ، همه این ویژگی ها تنها در جتهای نسل 4 قابل شناسایی هستند . مضاف براین ، میگهای هندی با بروزرسانی های متعدد ، اکنون میتوانند موشکهای هوا به هوای برد بلندی نظیر R-27 و R-77 و حتی مهمات پیشرفته تری نظیر R-27ER را برای نبردهای فامد ( فراتر از میدان دید ) و همچنین تسلیحات به روز برای داگفایت در محدوده بصری خلبان را حمل و استفاده نمایند . یکی از مهمترین شاخصه های برجسته میگهای هندی ، و شاید قدرتمندترین سامانه مورد استفاده درآن ، غلاف اخلال الکترونیک عبری EL/L8222 محسوب میشود که دریک رزم هوایی پرشدت ، مانع از شناسایی دقیق هواگرد خودی از سوی رادارهای دشمن در فواصل دور خواهد شد ، به این معنی که در صورت بروز سناریوی درگیری در برد خارج از محدوده بصری خدمه هوایی و در مقایسه با اف-16 ، این غلاف اخلاگر ، به یک مانع جدی برای موشکهای برد بلند پاکستانی ( نظیر آمرام ) تبدیل شده و و به این ترتیب به جتهای هندی اجازه می دهد تا در فواصل نزدیکتر ، وارد داگفایت با جنگنده های حریف شوند . میگهای هندی در جریان تمرینات تاکتیکی مشترک با جتهای اف-15 سی نیروی هوایی ارتش ایالات متحده ( بعنوان یک پیکربندی سنگین تر و به مراتب پیشرفته تر از اف-16 های پاکستانی ) موفقیتهای غیر قابل باوری را بدست آورده که مایه غافلگیری و تعجب افسران ارشد آمریکایی شده و این زنگ خطری جدی برای نیروی هوایی پاکستان محسوب میشود . بنابراین ، میتوان اینگونه تحلیل نمود که با توجه به بروزرسانی های متعدد میگهای هندی و استفاده آنها از سامانه های انتقال داده تاکتیکی ، موشکهای پیشرفته تر و حسگرهای مدرن نسل چهار ، دلیلی بر ایجاد شبهه در مدعای هندی ها در ساقط کردن اف-16 پاکستانی ، وجود نخواهد داشت . از سویی دیگر ، جنگنده های F-16A و F-16C نیروی هوایی پاکستان فاقد قابلیتهای پیش گفته میگهای هندی هستند و این با توجه به کاربرد گسترده غلاف عبری در نیروی هوایی هند ، باعث خواهد شد که تحلیلگران بدین نتیجه برسند که اف-16 حریف قابل ذکری برای ناوگان بیسون های نیروی هوایی هند نخواهند بود و امید اول پاکستان ، به شکل روز افزونی به ناوگان جتهای JF-17 وابسته است . این درحالی است که نام میگ-21 همواره با درگیری های هوایی ویتنام ( و اعراب و اسراییل ) پیوندی ناگسستنی دارد ، اما بیسون های هندی ، هواگردی کاملا متفاوت نسبت به اسلاف خود ( پیشرفته تر از همتایان خود در دهه هفتاد ، هشتاد و نود میلادی ) به نظر می رسد . بعنوان مثال ، در حالی که میگهای هندی به شکل گسترده ای قابلیت حمل وشلیک موشکهای R-77 را دارند ، اف-16 های نیروی هوایی پاکستان بسیار دیرهنگام توانایی حمل وشلیک آمرام را بدست آوردند و با قرار دادن پتانسیل اخلال میگهای هندی ، عملا" شرایط برای اف-16 ( حداقل برای پاکستان ) بسیار سخت به نظر میرسد . بن پایه صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9 پی نوشت : 1- آنچه که واضح هست ، ناوگان بیسون های هندی ، قطعا" توانمندی های افزون تری نسبت به نمونه های قدیمی در اختیار دارند که تحلیلگران را به این نتیجه می رساند که درصورت برنامه ریزی منطقی برای ارتقاء و بروزرسانی جتهای قدیمی ، میتوان در درگیری های قرن بیست و یکم نیز به تاثیر گذاری آنها بر فضای نبرد امید داشت . 2- در خصوص روند بروزرسانی های میگهای هندی ، طبعا باید بررسی های بیشتری صورت بگیرد ، اما آنچه عیان هست و نیازی به تکرار ندارد ، اهمیت ایجاد روابط دفاعی منطقی با کشورها یا شرکتهای دارنده فناوری ( دیپلماسی دفاعی ) است که در میان مدت ، میتواند قابلیتهای تدافعی یک کشور را تقویت کندو این نیازمند توجه بیشتر تصمیم سازان دفاع کشور در سطح ارشد خواهد بود که امیدواریم بیشتر مورد توجه قرار بگیرد . 3- الحق و الانصاف قضاوت و مقایسه کنید ، تجربه رزمی نیروی هوایی هند را با تجربه 8 سال رزم فرسایشی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ، یعنی عزیزان ما در ستاد کل نیروهای مسلح ، حتی توانایی تهیه کلاه های پروازی به روز شده برای نیرو را ندارند ؟!!!!!!
-
1 پسندیده شدهقیاس این ۳کشور با فرانسه که تو اکثر تکنولوژیهای ساخت هواپیما و اویونیک و تسلیحاتش صاحب سبک هست و ید طولی در ساخت و صادرات جنگنده داره به نظر من درست نیست ایران و هند و پاکستان به خاطر نداشتن توان فنی لازم ۳راه متفاوت رو در پیش گرفتند هند که از لحاظ تکنولوژی و اقتصادی و سیاسی و روابط بین الملل برتری محسوسی نسبت به ما و پاکستان داره با تولید و انتقال فن آوری جنگنده های روسی و انگلیسی و فرانسوی و تا حدوی اسراییلی صاحب ملغمه ایی از تکنولوژیهای این کشورها شده هند کاملا اصرار داره که سازنده جنگنده بشه درست مثل چین ولی دیرتر شروع کرده jf17هوشمندانه ترین مسیر برای پاکستان بود برای اینکه صاحب جنگنده بشه ولی قطعا این یک جنگنده چینی به سفارش پاکستان هست و نه بیشتر ولی از نظر من تجاس یک جنگنده هندی هست حتی اگه اویونیکش با کمک اسراییلیها ساخته شده باشه یا موتورش با کمک آمریکاییها ایران کلا نه تنها با هند و پاکستان بلکه با تمام دنیا فعلا وضع متفاوتی داره بسیار بیشتر از این دوتا کشور دشمن منطقه ای داره با قدرتهای جهانی هم مشکل داره و متحدی نداره از همه مهمتر بمب اتم هم نداره ایران نه مثل هند موفق شد فن آوری رو منتقل کنه نه مثل پاکستان تولید مشترک کنه پس کپی کاری رو شروع کرده چاره ای جز کار کردن رو اف۵نداره ولی خیلی دیر شروع کرد به نظر من داشتن انواع جنگنده شرقی و غربی برای هند و ایران دو دلیل کاملا متفاوت داره هند برای دسترسی به تکنولوژی شرقی و غربی اینکار و کرده و ما هر چی که تونیستیم رو بخریم خریدیم قطعا بهترین گزینه برای ما رافایل یوروفایتر یا سوخو۳۴هست ولی کی به ما میفروشه حتی به دو برابر قیمت