برترین های انجمن

  1. mehran55

    mehran55

    Editorial Board


    • امتیاز

      57

    • تعداد محتوا

      1,112


  2. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      50

    • تعداد محتوا

      9,419


  3. aminor

    aminor

    VIP


    • امتیاز

      22

    • تعداد محتوا

      3,109


  4. alala

    alala

    Editorial Board


    • امتیاز

      17

    • تعداد محتوا

      5,269



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on یکشنبه, 17 اسفند 1399 در همه مناطق

  1. 4 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس آدم های سرخوش اگر کسی خبر نداشت فکر می کرد توی این اوضاع و احوال چقدر آدم های سرخوشی هستیم. در روزهائی که هم شکل و قیافه های ما ، کرور ، کرور از میدان انقلاب و میدان آزادی به سوی میدان های رزم می شتافتند تا اشغالگران بعثی را از خاک کشور بیرون بریزند ؛ ما آمده بودیم توی جاده کرج و در کنار کلی آدم مرفه و پولدار به تفریح و پرواز با هواپیمای مدل؟ این کار هر روزمان بود. صبح ها پس از این که برادر بدیعی مربی پرواز را از جلو خانه اش سوار می کردیم و می بردیم توی اتاقی که در فرودگاه مهرآباد داشتیم و آنجا کلاس های تئوری آموزش پرواز را از او فرا می گرفتیم ، بلافاصله می آمدیم در زمین پرواز جاده کرج . اینجا من تنها نبودم ؛ دوستانم قاری ، وکیلی و کاظمی هم بودند. چون هنور مبتدی بودیم ، استاد کاتوزیان به دو سیستم رادیو ، یک کابل ارتباطی بسته بود تا یکیش دست خودش باشد و دیگری دست ما. چه حالی داشت وقتی هواپیما با رادیوی ما کنترل می شد. هنوز دستمان پر شده ، پر نشده ، به اهواز اعزام شدیم. ادامه دروس و بسیاری از دروس جدید مثل صعود، فرود ، پرواز عادی را ما در اهواز فرا گرفتیم. حتی کم کم آماده میشدیم تا هم امور تعمیر و نگهداری پرنده ها را خودمان انجام دهیم و هم در کارگذاری دوربین و سوار کردن دیگر تجهیزات روی پرنده ، تجربه کسب کنیم. به جز پرواز به دیگر امور صورت خوشی نشان نمی دادم. خیر سرم از گردان پیاده آمده بودم به خلبانی. اما اینجا چقدر کار روی سرمان ریختند. آدم را کنترات هم می گرفتند آن قدر کار نمی کرد چه برسد به اینکه ما بسیجی وار آمده بودیم. توی گردان لااقل می دانستیم ، وقتی نگهبانی مان تمام شد می توانیم استراحت سیری بکنیم. اما اینجا آن طور نبود. گاهی برای عملیات فردا باید تا ساعت 3 و 4 صبح بیدار می ماندیم و امور تست مربوط به پرنده ها را انجام می دادیم. ما دست مان به مسئولین نمی رسید. کسی هم نبود به مسئولین بگوید ، خب پدر آمرزیده ها ، اینهمه نیرو ، این همه اعزام نیرو . خب چند نفر رزمنده هم بریز توی پادگان پهپاد !! بعد از 45 روز کار وقتی 10 روز مرخصی به ما می خورد ، تمام نشده یهو خبرمان می کردند که زود برگردید ،مأموریت حساس داریم. خوب شد اساتیدمان توی آموزش ها ، وسواس زیادی به خرج می دادند تا هواپیما مثل موم توی دستمان باشد. این حساسیت توی جزیره مجنون به کارم آمد. محل صعود و فرود هواپیما در آنجا فقط باید روی یک جاده کم عرض خاکی که طرفین آن هور بود صورت می گرفت و این کار با این هواپیماهای "تلاش" چموش سخت می نمود. همانجا وقتی با سلام و صلوات صعود را انجام دادم ، برای نشاندنش ، کمی احساس نگرانی کردم چرا که اگر هواپیما می افتاد توی آب ، تمام زحمات عکسبرداری ام بر باد می رفت. به خصوص اینکه تیراندازی های گاه و بیگاه طبق معمول از هواپیما پذیرائی می کردند ، لذا هواپیما را به طرف خودم هدایت کردم که یهو وسط کار موتورش خاموش شد. مانده بودم چکار کنم ، چرا که اصلا از من فرمان نمی برد و هی چپ و راست و بالا و پائین می رفت. هر کاری کردم تا آن را به حالت شیرجه بیاورم مرتب از اختیارم خارج می شد. خوب شد باد به کمکم آمد و با ناباوری مثل یک قو که با بال های باز روی زمیم بنشیند ، روی جاده جلویم نشست. بره مطیعی را می مانست که پوزه اش را به نوک پوتینم بمالد. نافرمانی اش دست خودش نبود. فشنگی دقیقا توی دمش ، جائی که مخصوص انتقال فرامین بود ، نشسته بود. راوی : عوضعلی یزدانی * * * * * دعای کمیل انگار که به آخر دعای کمیل مسجد رسیده باشم ، صدای زجه و ناله و التماس بچه ها از هر سو بلند بود. چهار پنج نفری آنقدر بلند بلند دعا می کردند که افتادم به حیرت. یعنی این همه دعا و زجه و التماس برای این بود که هواپیمای تلاش به سلامت از زمین برخیزد ؟! کمی که بیشتر در کنار بچه ها ماندم ، فهمیدم این کار هر روزشان است؛ چه وقتی تلاش بخواهد از زمین بلند شود و چه وقتی می خواهد فرود آید ، یکی ایستاده ، دیگری روی زانوها و سومی سجده رفته ، هر کدام دخیل معصومی می شدند. یا بی بی فاطمه زهرا (س) ... یا امیرالمونین ... یا رسول الله ... خلبان هم انگاری با رفیق یا فرزندش حرف می زد . ترا به جان مادرت بلند شو ... ترا به حضرت زهرا (س) قربانت شوم ، بلند شو ... عزیزم ، گلم ، نازنینم پرواز کن ... بچه ها حق داشتند آن قدر به معصومین (ع) متوصل شوند و پروازی موفق را برای هواپیماهایشان از خداوند بخواهند. وقتی آن همه پینه وصله و چسب و نوار به بال و بدنه هواپیماهایشان بسته بودند ، با آن چرخ های زهوار در رفته اش ؛ از زمین بلند شدنش ، دعا و التماس هم می خواست. بچه ها غرق التماس هایشان بودند که من یهو رفتم توی جلسه دعوا و مرافعه انتخاب خرید هواپیما یا پهپاد ، در ستاد یگان هوائی در تهران. هنوز هم داشتم به آنها التماس می کردم ، اجازه بدهید به جای هواپیماهائی که معلوم نیست کدام مأموریت جنگی را می خواهند انجام دهند ، پرنده های بدون سرنشین آکوئیلا را برای بچه های گردان رعد بخریم ، ولی مگر گوششان بدهکار بود ؟! از فرمانده یگان هوائی گرفته تا خلبان و کادر فنی ، دل شان را خوش کرده بودند به ژستی که هواپیماهای آموزشی قرار بود به باند فرودگاه هایشان بدهد ! بیچاره بچه هائی که من فرمانده شان بودم ، هواپیما که در سلام و صلوات شان نشست ، با چه اشتیاقی هر 5 نفر به سویش دویدند. انگار که شلیک توپ و خمپاره هائی که محل فرود هواپیما را هدف گرفته بودند ، نمی دیدند. آن ها فقط به دوربینی می اندیشیدند که توی بدنه تلاش کار گذاشته بودند. تمام همت شان این بود ؛ قبل از اینکه ترکش توپ و خمپاره های دشمن ، هواپیما را از هم متلاشی کند ، فی الفور به آن برسند و دوربین عکاسی را از توی آن در آورده و به محسن باقری توی تاریک خانه برسانند. این عکس ها جان خیلی از رزمندگان را در شب عملیات نجات می داد. راوی : عبدالمجید مختارزاده ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند
  2. 3 پسندیده شده
    بسم الله........ 10 اسفند 1399 اوضاع در جبهه مارب با فراخوان های صورت گرفته نیروهای کمکی زیادی به دو طرف درگیر در حومه مارب ملحق شده اند . نیروی هوایی ائتلاف به اصطلاح عربی هم به صورت پیوسته مناطق اطراف مارب را مرود حمله قرار میدهد . در بعد زمینی انصارالله در چند روز گذشته موفق شده بود خود را تا سد مارب رسانده که بعد از 24 ساعت با پاتک ائتلاف مجبور شد این منطقه و کوه البلق را تخلیه کند در مقابل نیروهای مقاومت منطقه اراک را حومه دریاچه مارب پاکسازی کرده . در این چند روز عمده در گیری ها بر سر کوه البلق متمرکز بوده واین منطقه چندین بار بین طرفین دست بدست شده است . آنچه که باید در نظر گرفت اسان نبود ن نبرد مارب است . انصارالله تا خود این مرحله هم دست به کار بزرگی زده است ==================== این شهر مارب هم موقعیتی شبیه به شهر تدمر (پالمیرا ) سوریه داره . سمتی غربی اون مناطق کوهستانی هستش وشرقش تقریبا بیابانی . در نبرد تدمر هم حمله مقاومت از سمت محور غربی شهر بوده واونجا هم درگیریهای خیلی شدیدی بر سر کوه های ای مشرف بر شهر صورت میگرفت. انصارالله اگر بتونه کوه البلق رو پاکسازی و تثبیت کوه میتونه بروی شهرمارب و راههای ورودی اون تسلط اتیش داشته باشه
  3. 3 پسندیده شده
    بسم الله........ مارب مسافت 10 کیلومتر رزمندگان مقاومت یمن در هفت روز اخیر موفق شد با چندین عملیات خود را به نزدیکی های شهر مارب برسانند .. روز گذشته نیروهای انصارالله در ادامه پیشروی ها خود مناطقی همچون الزور کوه الحمار و الحماجره را پاکسازی کرد تا فاصله خود را تا ورودیهای شهر مارب به ده کیلومتر برسانند هم اکنون درگیری ها بر سر سد مارب متمرکز شده است با جدی شدن حملات انصارالله وخطر سقوط مارب طرفداران منصور هادی خواستار اعلام بسیج عمومی جهت دفع حملات شده اند هدف قرار دادن پهپاد شناسایی رزمی ch4 ارتش عربستان توسط رزمندگان مقاومت در استان مارب یمن
  4. 2 پسندیده شده
    از سری تاپیکهای آرشیو میلیتاری لاکهید پی/اف-80 (تی-33) شوتینگ استار ( Shooting Star/T-Bird) بطور دقیق یکماه پس از فراخوان نیروی هوایی ارتش ایالات متحده در 17 ماه مه 1943 برای طراحی جنگنده ای مجهز به پیشرانه جت هالفورد H-1B محصول دی هاویلند ، شرکت لاکهید طرحی را پیشنهاد و مهلتی یکصد و هشتاد روزه را برای تحویل این هواگرد پیش بینی نمود . به این ترتیب ، لاکهید با تکیه بر قابلیتهای سرطراح مشهورش ، کلی جانسون ، طراحی هواپیمایی را اغاز نمود که بعدها P-80 نامیده شد . در ان زمان ، هواگردهای جت هنوز در ابتدای دوران خود قرار داشتند و پس از طرح های مشهور آلمانی نظیر HE-178 ( اوت 1939 ) ، مسراشمیت-262 (مارس 1942 ) و جنگنده گلاسترE-28 ( می 1941) ، جنگنده محصول بل XP-59A در اکتبر 1942 به تازگی تستهای پروازی خود را پشت سر گذاشته بود . راست : کابین پی /اف-80 چپ : پیشرانه هالفورد اچ یک-بی در این زمینه بخصوص ، صنعت هوانوردی تازه به غلیان درآمده ایالات متحده هنوز از کشورهای اروپایی عقب تر بود ، اما تصمیم ساختار نظامی این کشور بر تولید انبوه این نمونه قرار گرفته بود ، به همین دلیل بر خلاف تلاشها و طرح های قبلی جانسون ، این طرح جدید با جدیت قابل توجهی پیگیری گردید تا جایی که طرح پی-80 زودتر از معمول و در یکصدو چهل و سومین روز تحویل شد . هواگرد بل ایکس -59 ای ، نخستین جت رزمی برای سپاه هوایی نیروی زمینی ارتش ایالات متحده درجریان تستهای این پرنده ، به منظور جلوگیری از شناسایی توسط عوامل اطلاعاتی دشمن ، یک ملخ چهاره پَره در حالی یک روکش برزنتی ، بخش بالایی هواپیما را پوشانده بود به این هواپیما اضافه می شد نمونه اولیه ایکس پی-59 ای پس از طراحی اولیه ، تکنسین های فنی و گروه طراحی لاکهید با هماهنگی فرماندهان نیروی هوایی پس از دریافت مشخصات اولیه پیشرانه انتخاب شده ، کار طراحی را اولیه را آغاز نموده تا در زمان مقرر تحویل گردد . طرح اولیه XP-80 یک طرح کاملا معمولی و ساده بود ، بطوریکه بالهای مستقیم ، سطوح دُم معمولی و ارابه فرود سه گانه ای را ارائه می نمود ، با این وصف ، گروه طراحی لاکهید ، ریسک بزرگی را در خصوص طراحی بال به اجرا گذاشتند ، چرا که نسبت منظری بال بسیار کم طراحی گردید و به همین دلیل سطح جریان لایه ای که قبلاً در هیچ طرحی دیگری تست نشده بود ، مورد استفاده قرار گرفت . سروان جو کِپفورد ، ماه مه 1950 . این خلبان جنگنده پی/اف-80سی در 7 اکتبر 1950 در جریان درگیری های هوایی خونین در کُره ، کشته شد بخش ورودی های هوای XP-80 در زیربدنه و جلوتر از سطوح حمله بال قرار گرفت و پیشرانه های توربوجت آن در انتهای بدنه جاسازی شد . بخش انتهایی بدنه این جت جدید به منظور دسترسی سریع به بخش پیشرانه ، بطور کامل از بدنه اصلی هواگرد جدا میشد . با توجه به تمام نوآوری های انجام شده ، نمونه اولیه ماکآپ این جنگنده در یک بازه زمانی 2 روزه ( 22-20 ژوئیه ) ساخته شد ، در حالی که پس از ورود به خط تولید و درسالهای خدمت نیز تغییرات چندانی را بخود ندید . تصویری گویا از نحوه تعمیر/ تعویض پیشرانه جت اف/پی-80 با این وصف ، در زمان ساختن پیش نمونه ، هنوز پیشرانه به لاکهید تحویل نشده بود و تنها 7 روز قبل از اتمام مونتاژ نخستین فروند ، پیشرانه آماده گردید . در زمان تستهای استاتیکی ، بدلیل ساختار ضعیف بخش ورودی های هوا و قدرت زیاد موتور ، این قیمت بطور کامل درهم شکست تاجایی که صدمه زیادی به موتور وارد شد ، اما پس از حل تمامی این مشکلات ، نخستین XP-80 در هشتم ژانویه 1944 به پرواز درآمد و گرچه این جنگنده ها به عملیات رزمی در جنگ دوم جهانی نرسیدند ، اما کمی پیش از تسلیم المان در 15 ماه مه 1945 ، تعدادی از انها به اروپا ارسال شدند. سه نمای پی-80 شوتینگ استار / نمای جانبی بُرش خورده نسخه تک و دو سرنشینه جنگنده اف-80 (با نام رسمی P-80) در زمان ورود به خدمت ، چند رکورد سرعت از خود برجای گذاشت و تازمان خاتمه تولید نمونه های مختلفی از آن برای استنفاده از روی حاملهای هواپیمابر و اجرای ماموریتهای بمباران ، شناسایی و آموزشی عرضه شدند که نه تنها در نیروی هوایی ایالات متحده بلکه در ارتشهای اروپایی و آسیایی نیز بخدمت درآمدند . جنگنده اف-80 تا قبل از آزمایش هسته ای بلوک کمونیست ( اتحاد شوروی ) از سال 1949 تا 1953 نیروی رزمی قابل تاملی در اروپای پس از جنگ دوم ، بشمار می آمد ، اما ظهور جتهای جدیدتر با طراحی بال پسگرا (رو به عقب ) عمر رزمی آن را بسیار کوتاه نمود . تعمیر و نگهداری جنگنده پی/اف-80 برای خدمه زمینی بدلیل ساختار ساده و بازشونده این هواگرد ، در فرودگاه های خط مقدم ، چندان پیچیده بحساب نمی آمد مهمات آهنی 1000 پاوندی هوابه زمین پی/اف-80 شوتینگ استار در جنگ کره پی-80 چهار تیر مهمات 1000 پاوندی ، جمعاً 4000 پاوند مهمات را در ماموریتهای هوابه زمین می توانست حمل کند . در نخستین درگیری های هوایی پس از جنگ دوم جهانی ، (جنگ کره ) این جنگنده موفقیتهایی را در کارنامه خود به ثبت رساند ، اما با ورود نیروی هوایی ارتش جمهوری خلق چین و عملیاتی شدن جتهای جدید روسی میگ-15 ، تلفات اف-80 بتدریج افزایش یافت و به همین دلیل ، تدریجاً جنگنده های اف-86 جانشین آن شد و پس از ان ، شوتنیگ استار تنها در ماموریتهای هوابه زمین ، بکار گرفته می شد . همزمان با ، لاکیهد به نیروی هوایی ارتش ایالات متحده پیشنهاد داد تا یک هواگرد آموزشی دو سرنشینه ، براساس طرح پایه اف-80 و با سازه هوایی کشیده تر تحویل شود ولی نیروی هوایی در پذیرش ان مردد بود تا جایی که هیچ کس در این نیرو تصور نمی نمود تا محصول نهایی این پیشنهاد ، به یک هواگرد استاندارد برای دوره های آموزشی یک نسل کامل از خلبانان جت تبدیل گردد . اما این طرح با شناسه T-33 در 22 مارس 1948 به پرواز درآمد و براساس چیزی که در تاریخ هوانوردی به ثبت رسیده ، حتی از نمونه رزمی خود مشهورتر شد ، چرا که لاکهید در حدود 5691 فروند ، کانادایر ، 656 فروند ، کاواساکی ژاپن در حدود 210 فروند از ان را تولید که با محاسبه انجام شده ، 4 برابر نمونه رزمی بشمار می آمد . پی نوشت : منابع : 1- FLYERS GUIDEBOOK .P.157 2- Lockheed P-80 Shooting Star 3-Lockheed T-33 4- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .  5- مولف ، جمع آوری کننده و مترجم MR9
  5. 2 پسندیده شده
    مدیریت بحران 4 - تلاش برای سناریو نویسی ویدیویی رو جناب @HRA معرفی کردن که در خصوص سناریونویسی در مدیریت بحران ها صحبت می کرد. فارق از اینکه چه نگاهی به سخنران داریم، نیاز است که اهمیت شبیه سازی و پیش بینی حرکت مهره های شطرنج را به خوبی درک کنیم بازی جنگ یا گیم تئوری یک ابزار مهم در استراتژی امریکا هست که باعث حرکات هوشمندانه با کمترین هزینه می شود در یک شرایط طرف مقابل میل به کاهش بحران دارد و در یک شرایط طرف مقابل تمایل به افزایش بحران دارد - درک نقاط قوت و ضعف طرف مقابل - درک شرایط و لزوم به افزایش یا کاهش بحران ( بحران کنترل شده) - ابزار و نحوه مدیریت بحران - اولویت ها رو مبنا بذارید >>> 1- بقا ، 2- ثبات، 3- تعادل و 4- انسجام و... انواع پایه سناریوها سناریوهای جنگی سناریوهای اقتصادی سناریوهای سیاسی سناریوهای فرهنگی سناریوهای اجتماعی سناریوهای علمی - صنعتی از دل این سناریوهای ساده سناریوهای ترکیبی بیرون میاد که میز مدیریت بحران را طلب میکند جلسه634- دکترین استراتژیکی نظامی آمریکا ابزارهای مهم آمریکا: - ائتلاف و اجماع جهانی جهت پیشبرد اهداف ( چه ایجاد انزوا و چه حمایت از حمله) >>>> ضد استراتژی: 1- کاهش حساسیت ، 2- افزایش هزینه - سازمان ملل متحد و ابزار شورای امنیت >>>> ضد استراتژی: 1- افکار عمومی و رسانه 2- متحدین منطقه ای 3- پیمان های جهانی و منطقه ای - تضعیف دشمن و تضمین پیروزی پیش از نبرد >>>> ضد استراتژی: 1- تقویت خود 2- تمرکز بر روی ضعف های دشمن 3- افزایش هزینه های دشمن - درگیری در حداقل زمان ، در حداکثر بهره وری >>> ضد استراتژی: 1- فرسایشی شدن جنگ 2- گرفتن ابتکار عمل در روزهای ابتدایی 3- تحمل پذیری در روزهای نخست - حفظ ابتکار عمل و مدیریت صحنه نبرد >>> ضد استراتژی: 1- ارتقا سطح منازعه در موقع دلخواه 2- باز کردن جبهه دیگر و غافلگیر کننده علیه دشمن (زمین بازی دلخواه) - جنگ نیابتی و جنگ داخلی و جدایی طلبی ها >>> ضد استراتژی: 1- جنگ نیابتی و استفاده از متحدین 2- حمایت از مردم و از بین بردن فرصت نفاق 3- کاهش اختلاف داخلی https://www.aparat.com/v/eRGEJ مثال هایی که بحث شد دستگیری سربازان آمریکایی >>>> آمریکا تمایل به کنترل و محدود کردن بحران دارد اعدام شیخ نمر و داستان سفارت عربستان >>>> عربستان تمایل به افزایش تنش و بحران داشت نکته: در استراتژی آمریکا برخورد و عقب راندن دشمن یکی از امر پذیرفته شده است ولی مهم است که این برخورد زمانی صورت گیرد که کمترین هزینه را به آمریکا وارد کند وقتی وار تئوری با اطلاعات میدانی همراه میشه عملا میزان ریسک به صفر میرسه و پیروزی پیش از نبرد قطعی میشه از این نظر تئوریسین ها و استراتژیست های امریکا بسیار در پی چابکی و تطابق با واقعیت روز هستند تا از غافلگیری و از دست دادن فرصت ها جلوگیری شود. از این رو تمامی ضد استراتژی ها بعد از مدت یک الی دو سال از رده خارج می شوند و نیاز به بروزرسانی و جایگزینی دارند. این صحبت ها مربوط به سال 95 -96 است و تفاوت رفتار امریکا نشان می دهد چگونه خود را با شرایطی که ایران اماده کرده بود تطبیق و بروزرسانی کرده است. >>>>>>> امیدوارم که این صحبت های پایه ای برای سناریونویسی در انجمن و سطح کشور شود بویژه در سطح اتاق های فکر نظامی و کشوری ایران
  6. 2 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست ؛ ادامه بررسی پهپادهای رژیم صهیونیستی رو به اتفاق هم ادامه میدهیم : اژدهای سبز IAI Green Dragon گرین دراگون : شاید یکی از پهپادهای انتحاری کمتر شناخته شده صهاینه باشد. این پهپاد که توسط صنایع هوا-فضای اسرائیل IAI ساخته شده ، اولین رونمائی خود را در نمایشگاه هوائی سنگاپور در فوریه سال 2016 میلادی انجام داد. این پهپاد برای انجام وظایف اطلاعاتی ، نظارتی و شناسایی (ISR) طراحی شده است تا مورد استفاده توسط واحدهای کوچک نیروی زمینی و نیروهای عملیات ویژه قرار بگیرد. علاوه بر ماموریت های ISR ، این سلاح می تواند با کلاهک 3 کیلوگرمی خود به اهداف ثابت و متحرک حمله کند. این هواپیمای بدون سرنشین در رده پهپادهای کم هزینه است و می تواند برای مدت زمان 1.5 ساعت و برد 40 تا 50 کیلومتر از محل شلیک دورتر شود. طبق ادعای IAI این پهپاد دقت اصابت حدود 1 متر (CEP= احتمال خطای دایره ای) را ارائه می دهد. این پهپاد دارای وزن کلی 15 کیلوگرم است و بخاطر قابلیت جمع شوندگی بال ، امکان حمل 12 الی 16 فروند آن برای پرتاب توسط لوله های کنیستر نصب شونده بر روی وسائل نقلیه کوچک چرخدار ( نیروی زمینی ) یا شناورهای دریائی ( نیروی دریائی ) را دارا می باشد. در انجمن تاپیکی در خصوص این پهپاد اسرائیلی وجود ندارد https://en.wikipedia.org/wiki/IAI_Green_Dragon ادامه دارد... ------------- پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند پ.ن 2 : انشاءالله اگر عمری باقی بود ، در پست های آینده به سایر پهپادهای اسرائیلی خواهیم پرداخت.
  7. 2 پسندیده شده
    در باب مسلح سازی در دنیای بی قانون آل کاپون همیشه می‌گفت : "مؤدبانه درخواست کردن با یه اسلحه توی دست، بهتر از مؤدبانه درخواست کردن با دستِ خالیه..."
  8. 2 پسندیده شده
    بسمه تعالی 182 ظرفیت نژاد پرستی؛ تهدید جدید محیط امنیتی ایران مقدمه: در محیط امنیتی ایران همواره ظرفیت های جهادی اسلام سنی و اسلام شیعی و حتی دیگر اقوام به عنوان یک پارامتر مهم در سنجش ها مورد ارزیابی قرار می گیرد. در این نوشته ما به بررسی مساله فوق در سمت اسلام سنی و بالاخص ابعاد نیروی انسانی آن پرداخته و می کوشیم با تحلیل وقایع دهه پیشین و جنگ های منطقه خاورمیانه از بعد کمیت و کیفیت نیروی انسانی به آن بنگریم. این مطلب با استدلال بر روند تغییرات جنگ در یمن و اهمیت نقش نیروی انسانی و کم رنگ شدن این موضوع در داخل و خارج محیط امنیتی ایران –به عنوان تهدید و آسیب- نشان می دهد که عامل نیروی انسانی –گرچه با کیفیت و کمیت ظرفیت جهادی اسلام سنی نیست- اکنون در موضوع قوم گرایی و نژاد پرستی پررنگ تر شده و لازم است که در پیش یابی های امنیتی نظامی جمهوری اسلامی ایران بیش از پیش مورد نظر قرار گیرد. به طور واضح تر، در این مقاله نشان داده می شود که ظرفیت جهادی اسلام سنی که به دلیل تلاش های غرب به سمت ایران و شیعه جبهه بندی داشت اکنون ساییده شده و حداقل یک دهه برای پر شدن دوباره ی آن مورد نیاز است. ولی باقی مانده ی این ظرفیت به کمک تهدید دیگر امنیتی ایران (نژاد پرستی) آمده و به دلیل وجود ظرفیت انسانی جوان و مناسب برای اجرای پروژه های ضد امنیتی در بخش نژاد پرستی، این تهدید را بسیار برجسته نموده و به یکی از تهدیدات اساسی امنیت نظام تبدیل ساخته است. *** نیروهای جهادی مسلمان در دوران معاصر به گروه های مسلمان شبه نظامی حاضر در منطقه غرب آسیا، شمال تا نواحی آفریقا گفته می شود که عمدتا از اهل سنت هستند. اولین نمود عمده از این گروه ها و جذب گسترده و سازمان یافته افراد در آنها را می توان در جریان اشغال افغانستان توسط شوروی سابق دید. با شروع اشغال افغانستان در سال 1979 تشکیل گروه های شبهه نظامی مسلمان غیر دولتی - اگرچه در برخی موارد حمایت هایی از سوی برخی دولت ها از آنها می شد – برای مبارزه با اشغال شوروی و ساقط کردن دولت کمونیست دست نشانده مسکو آغاز شد. این گروه ها که مجاهدین نامیده می شدند را می توان تشکیل دهنده دومین موج از سه موج مبارزه با اشغال سرزمین های اسلامی از سوی مسلمانان در طی چند دهه اخیر دانست. اولین موج که یک مبارزه دولتی بود با اتحاد ها و حملات چند باره دولت های عرب علیه اشغال فلسطین توسط رژیم اسرائیل شروع شد که پس از چند دهه و چندین دوره جنگ و درگیری نهایتا با شکست های پی در پی دولت های مسلمان و پذیرش اشغال، و در نهایت به صلح و عادی سازی روابط نا نوشته با اسرائیل که در ایام اخیر به صورت "نوشته" نیز درامد، منتهی شد. پس از ناکامی موج دولتی و سرخوردگی های پس از آن، مبارزه با اشغال افغانستان از سوی یک دولت کمونیست و ضد دین، این بار به دور از سازش کاری ها، خیانت ها و بی کفایتی های دیکتاتور های عرب، و توسط جریان های مردمی بر پایه ی ایمان و جهاد در راه خدا برای مبارزه با اشغال کفار شکل گرفت. این بار خصوصا با توجه به جغرافیای افغانستان که فرصتی بی بدیل برای جنگ چریکی و نا منظم ایجاد می کرد، پیروزی های بدست آمده تبدیل به بارقه امیدی شد که شکست اشغال گران را ممکن نشان داد و تعداد انبوهی از مردان جوان را جذب گروه های مجاهدین کرد. از معروف ترین گروه های جهادی در افغانستان که در آن ایام شکل گرفتند می توان از القاعده نام برد. القاعده به معنی پایگاه برگرفته از نام اولین پایگاه نظامی این سازمان «قاعدة الجهاد» است. گفته می شود که در ابتدا این سازمان را «جبهه بین‌المللی جهاد علیه یهودیان و صلیبیان» می‌نامیدند. القاعده از سازمان «مکتب الخدمة» که هدف آن مسلح‌کردن و آموزش مجاهدین داوطلب جنگ با شوروی بود گسترش و پیشرفت یافت. پس از کشته شدن اسامه بن لادن و در زمان رهبری ایمن ظواهری، این سازمان با گروه جهاد اسلامی مصر ادغام شد ووجهه بین المللی آن تقویت شد هر چند که بنا به گفته جهادیون ناراضی (عمدتا عراقی) درکادر اصلی سازمان از ابتدا مناصب امارت و فرماندهی عمدتا به اعراب سعودی و یا خلیجی تعلق داشت. همین روحیه به عنوان مهم ترین عامل داخلی دست به دست برخی عوامل خارجی داد و در برهه های مهمی انشعاباتی ازین سازمان بزرگ صورت گرفت. اولین مورد مهم مساله طالبان بود که گذشته از مدیریت و فرماندهی غیر بومی در سطوح بالا در زمان پایان یافتن ایام اشغال شوروی در افغانستان دو موضوع، اشعابات را تسریع کرد. مساله اول معامله آمریکا با شوروی بر سر خروج امن این کشور از افغانستان و نیز هم زمان ترور مشکوک تعدادی از رهبران عالی رتبه مجاهدین بود و مساله دوم دخالت گسترده سازمان اطلاعات[1] ارتش پاکستان، با همراهی عربستان سعودی برای ساخت نیروهای پراکسی و الت دست برای خود بود. با پشتیبانی، آموزش و هدایت ISI پاکستان، منابع مالی و آموزگاران مذهبی وهابی عربستانی، در چند هزار مدرسه اسلامی پاکستان نسلی از دانش آموزان افغان با افکاری افراط گرایانه با ریشه های وهابی و حنفی دیوبندی تربیت شدند که در سال های بعد طالبان نامیده شدند. در دهه های بعد هرچند فعالیت طالبان عمدتا به داخل مرز های افغانستان محدود بود، اما سایر گروه های جهادی در سراسر منطقه، در مناطقی که دولت های دیکتاتور اسلام ستیز، جمعیت های اهل سنت بزرگ با زمینه ترویج افکار تکفیری و افراط گرایی، و فقر و بی عدالتی اقتصادی بی داد می کرد، این گروه ها شروع به تشکیل و گسترش کردند. این بار حتی مناطق جنوب تا جنوب شرق آسیا نیز به حوزه نفوذ این گروه ها اضافه شد، در حالی که القاعده با داشتن سازمان گسترده تر و انجام عملیات های متعدد به خصوص در 11 سپتامبر، کماکان پر آوازه ترین نام بود. در یک برداشت کلی تفکرات و ایدئولوژی های گروه های فوق را می توان ذیل 2 گروه کلی تقسیم بندی کرد: - گروه های ریشه دار تر همچون القاعده عمدتا پیرو سلفی گری با سویه های اخوانی، که افکار سید قطب در بین شان محبوبیت دارد. این گروه ها به نسبت کمتر رگه های تکفیری و ضد شیعی از خود نشان می دهند و تا قبل از ایام اخیر به رغم دریافت برخی حمایت ها از برخی دولت ها، سعی داشتند خود را مستقل و بدون وابستگی دولتی نشان دهند. - گروه های با گرایش وهابی-تکفیری غلیط تر. این گروه ها عمدتا و به خصوص پس از جریان اشغال عراق توسط آمریکا در سال 2003 با اشنقاق از گروه های جهادی دسته اول پدید آمدند. از مهمترین سرکردگان و پدران این گروه ها می توان از ابومصعب الزرقاوی نام برد. تکفیر، دشمنی شدید با شیعیان و آلت دست شدن دولت های دیگر به خصوص ال سعود که رویکرد ضد اخوانی را نیز در میان ایشان در پی داشت، از خصایص بارز این گروه ها است. از معروف ترین این گروه ها می توان از داعش نام برد. ما همه ی این ظرفیت را "ظرفیت جهادی اسلامی سنی" می نامیم. واقعیت این است که در تحلیل عمیق بایستی ریشه های تمدنی این ظرفیت مورد مطالعه قرار گیرد. تلاش های عربستان، پاکستان، غرب و یا حتی ایران برای افزایش یا کاهش این ظرفیت و یا جهت دهی آن امری روبنایی است و به دلیل اصل وجود چنین ظرفیتی در منطقه است. مهم ترین زمینه ی این ظرفیت شاید احساس حقارت ناشی از سرخوردگی تمدن اسلامی در مقابل تمدن صلیبی-یهودی است که پس از شکست اندلس تاکنون ادامه داشته و به جز مدت اندکی در دوران امپراطوری عثمانی هرگز ترمیم نشده است. آنچنان که پیشتر گفته شد این گروه ها به رشد و نمو خود در هر آنجا که فرصت آن محیا بوده است به خصوص در سطح خاورمیانه ادامه می دادند تا آنکه بهار عربی و سقوط دولت های دیکتاتور سکولار عرب و جنگ داخلی در سوریه فرصتی بی بدیل برای رشد و زمین های بازی جدیدی برای حضور و طبیعتا بازی خوردن ایشان با توهم نقش آفرینی عمده برای ایشان فراهم آورد. خلا دولت های مرکزی مقتدر، رشد احساسات و هیجانات انقلابی، اشتیاق شدید برای اسلام گرایی پس از دهه ها دیکتاتوری سکولار و لائیک و وجود زمینه های مستعد دموگرافیک و مذهبی از مهمترین عوامل موثر در این تحول بودند. انبار های بزرگ سلاح در کشور های درگیر نا آرامی که به دست شبه نظامیان افتاده بود به خصوص در لیبی و سوریه در کنار پول و ثروت کشورهایی چون عربستان و قطرکه سعی در سودجویی از این پتانسیل جهت پیشبرد اهداف و تصویه حساب های سیاسی خود داشتند چونان هیزمی بود که بر این آتش ریخته شد. در ابتدای امر با نقش آفرینی حکام حاشیه خلیج فارس بالاخص قطر سیل نیروهای جهادی از تمام ظرفیت جهادی اسلام سنی از تمام جهان اسلام مکیده شده و به درون سوریه پمپاژشد. این حرکت موجب ایجاد یک نیروی سوم در کنار دو نیروی اولیه ابتدایی (1.دولت علوی اسدیست 2. بدنه عمدتا سنی جدا شده از ارتش و دیگر اقوام حاشیه نشین ناراضی سوری) شد. به دلیل گستردگی زمین های فتح شده در ابتدای ورود جبهه النصره و عواید مالی چشم گیر این جهاد (اعم از کمک های خارجی و عواید ناشی از اشغال) اختلافات همیشگی بین امرا و فرماندهان و کادر میدانی بروز کرد واین بار بدنه جهادی عراقی یک بار برای همیشه ازین سازمان جدا شد و با شعار "برابری نژادی" و اعطای امارت و فرماندهی های سطوح بالا به خارجیان انشعاب کرد. داعش در ابتدای خروج به دلیل اینکه به بودجه خارجی مستقیمی وصل نبود شروع به پیشرفت در مناطق دارای درآمد داخلی نمود و در سال های اول دارای حداقل خطوط تماس درگیری با دولت بود. بیشترین تلاش داعش با یک استراتژی صحیح در سال های اولیه بر کار فرهنگی و تبلیغات و همچنین ایجاد منابع درآمد ( پیشرفت در مناطق نفتی) متمرکز شد و به دلیل جذاب بودن ایده اصلی بسیار موفق ظاهر شد. البته پس از تثبیت موقعیت داعش روابط در سطوح مختلف را با دولت های منطقه و فرا منطقه ای شروع نمود ولی همواره سعی می نمود که استقلال و فاصله خود را ازیشان حفظ نماید. در این بین عراق هرچند در دوران بهار عربی در دوره پسا صدام به سر می برد، ولی در تمام سال های پس از اشغال همواره محل نزاع و درگیری گروه های تندرو و تروریستی وهابی همچون جماعت توحید و جهاد بود، این موارد در کنار ضعف و ناکارآمدی دولت مرکزی، این کشور را نیز به جرگه کشورهای جولانگاه گروه های جهادی افراط گرا ضمیمه کرد و مناطق وسیعی از آن برای سال ها تحت سلطه دولت اسلامی عراق و شام "داعش" درامد. نکته مهم در مورد استفاده از ظرفیت جهادی اسلامی سنی آن بود که در داستان بهار عربی، پس از سرنگونی چند دیکتاتور در کشور های مختلف منطقه، کشورهایی چون عربستان و شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس با کمک سرویس های اطلاعاتی غربی با حمایت مالی و تسلیحاتی و نفوذ سازمانی در این گروه ها از سویی سعی داشتند که این آتش را از تخت دیکتاتوری های خود دور نگاه دارند، از سوی دیگر آن را به ابزاری برای بسط نفوذ خود و براورده ساختن اهداف سیاسی خود و شرکای غربی شان که شامل تامین امنیت اسرائیل بود، بدل ساختند. جریان مبارزه ای که برای مبارزه با اشغال گری و آزادی سرزمین های اسلامی شکل گرفته بود، این بار تبدیل به ابزاری شد جهت تامین امنیت اشغال گر و از میان برداشتن معدود دولت هایی چون سوریه، ایران و عراق که کماکان موضع آزادی خواهانه خود را در برابر اشغال فلسطین حفظ کرده بودند. از سرریز نیرو تا کمبود نیرو: در سال های طولانی جنگ سوریه بارها شاهد کوچ نیروهای جهادی از کشور های مختلف منطقه، به خصوص از عراق و شمال آفریقا بودیم. به این گروه ها نیروهای جهادی با تجربه و کارآزموده چچنی که آنها نیز در مسیر مشابهی طعمه تفکر مسموم وهابی گری و تکفیر شده بودند اضافه شدند. در ایام این جنگ به کرات با همجوشی و یا شکاف گروه های جهادی گروه های جدیدی تشکیل می شد. نحوه بازی غرب در بازی گرفتن از دولت های سنی منطقه برای بهره برداری از ظرفیت جهادی اسلام سنی بسیار هوشمندانه بود ولی مقاومت ایران به همراه گروه های هم پیمان (عمدتا عراقی، افغان و ندرتا پاکستانی) و ادامه جنگ و تقویت توان دولت مرکزی در سوریه این طرح هوشمندانه را با نقطه ی ضعفش روبرو کرد: ظرفیت جهادی تولید شده در سال تعداد معدودی است و نیروهای پمپاژشده در سوریه حاصل انباشت سال های طولانی ازین ظرفیت بود! نهایتا با حمایت های ایران و روسیه عرصه بر این گروه ها تنگ آمد. زمین های بیشتری روزانه از دست آنها خارج و نفرات جنگ آور بیشتری هر روز از ایشان کشته می شد. با شکست داعش و عقب نشینی دیگر گروه های جهادی از سرزمین هایی که قبلا در اختیار داشتند، توان رزمی این گروه ها روز به روز کمتر شد که این بار منجر به اتحاد اجباری این گروه ها و تشکیل گروه های کمتر و کم تعداد تر شد. در نهایت با توسعه طلبی ها و سودجویی های دولت رجب طیب اردوغان که ارتش این کشور را به طور غیر قانونی وارد بخش هایی از خاک سوریه کرد، مناطقی در شمال سوریه و منطقه ادلب به عنوان آخرین مامن اخرین گروه های بزرگ جهادی در خاور میانه باقی ماند. نهایتا علاوه بر سرخوردگی عمیق در بین خود نیروها ناشی از شکست عظیم پروژه سوریه، سرنوشت گروه های عمده نیروهای جهادی در منطقه این گونه شد که: - نیرو های وهابی تکفیری که مورد حمایت عربستان و خلیجی ها بودند تقریبا از بین رفته و جز گروه های کوچک پراکنده شده در مناطق حاشیه ای و دور دست از ایشان باقی نماند. این مساله منجر شد در ماجراجویی های بعدی آل سعود در یمن، دست این کشور از نیروی انسانی جهادی کار آزموده و با تجربه خالی شود و به رغم داشتن برتری کامل مالی، تسلیحاتی به خصوص هوایی و لجستیکی در یمن نتواند کار مهمی از پیش برد و گروه کوچکی چون انصار الله با نفرات و امکانات محدود، بدون هیچ گونه توان رزمی کلاسیک راه آنها را بر روی زمین سد کرده و شکست های پی در پی بر آنها وارد سازد. گرچه ساختار بدوی یمن اجازه مانورهای بی نظیری را در صورت وجود یک ظرفیت با کیفیت از نیروهای جهادی خارجی به عربستان می داد ولی حتی داعش نیز که با تنفس مصنوعی عربستان در یمن اعلام موجودیت نمود به زودی خاموش شد. لذا به نظر می رسد حرکت انصارالله در مورد کشور یمن به دلیل خالی شدن خزانه نیروی انسانی ظرفیت جهادی سنی حرکتی هوشمندانه بوده است. داستان مشابهی نیز برای حمایت از نیروهای خلیفه حفتر در جنگ داخلی لیبی رخ داد. - در سمت دارای رگه اخوانی که به دلیل عقاید نزدیک تر به دولت اردوغان نزدیک شده بودند تنها تعداد محدودی در منطقه ادلب باقی ماندند. اما این پایان راه باقی مانده های جهادیون سوریه نبود. ترکیه پس از آنکه تمام سرمایه گذاری های مالی، سیاسی و نظامی اش در سوریه به شکست انجامید، سعی کرد از سرمایه جهادی باقی مانده برایش جهت قمار کردن در سرزمین های دیگری به منظور بسط نفوذ و قدرت دولت خود بهره ببرد. مهمترین این موارد دخالت نظامی ترکیه در لیبی و منطقه قره باغ بود. در هر دوی این مناطق ترکیه اقدام به پشتیبانی گسترده نظامی در حوزه توپخانه، پوشش هوایی و سامانه های پدافندی و جنگ الکترونیک کرد. هرچند این اقدامات نقش موثری برای تضعیف طرف های مقابل در هر دو منازعه داشتند، اما در نهایت نتیجه جنگ باید روی زمین مشخص شود. جایی که ریسک تلفات نیروی انسانی به شدت بالا است و هزینه های سیاسی و داخلی دخالت نظامی در خارج از مرز ها را به شدت بالا می برد. اینجا بود که اردوغان شروع به انتقال باقی مانده نیرو های جهادی به میادین رزم کرد، ابتدا در لیبی و سپس در قره باغ. این نیروهای جهادی که از سویی سال ها تجربه جنگی را در چنته داشتند و آب دیده شده بودند و از سوی دیگر پشتیبانی هوایی خوبی از ترکیه دریفات می کردند توانستند پیروزی های خوبی بدست آورند و طعم شکست های سخت را به نیرو های خلیفه حفتر در لیبی و ارمنستان در قره باغ بچشانند. اما در کنار پیروزی ها واقعیت دیگر آن است که هزنیه این اقدامات گزاف بود. تعداد اندک باقی مانده از جنگ آوران جهادی با تجربه با بکار گیری در هر دخالت نظامی خارجی به عنوان مزدور به سرعت کمتر و کمتر می شود. در هر درگیری صد ها نفر از آنان کشته می شود و یا توان رزمی خود را به دلیل جراحت از دست می دهد، و پایانی نیز برای این جنگ ها در سزمین های بیگانه دیده نمی شود، دیروز در لیبی، امروز در قره باغ و فردا شاید در اتیوپی ... دور نیست زمانی که از ذخیره انسانی این گروه از نیروهای جهادی نیز چیزی باقی نماند. از دید یک دولت شیعه همچون ایران، در نگاه نخست این می تواند خبر خوبی باشد. چه چیزی بیشتر از از بین رفتن جنگ جویانی که شیعیان را کافر دانسته و خونشان را حلال می دانند می تواند بیشتر امنیت اقلیت شیعه را تامین نماید! واقعیت تلخ اما آن است که این افراد ذخایر انسانی و رزمی دنیای اسلام بودند، ذخایری که درابتدا نه برای مسلمان کشی و برادر کشی، نه برای به آتش کشیدن و ویران کردن سرزمین های اسلامی، بلکه برای آزاد سازی سرزمین های اسلامی همچون فلسطین، بوسنی، چچن و افغانستان شکل گرفته بودند، ذخایری که می توانستند موجب تقویت جبهه مسلمین در برابر اشغال گران اجنبی باشند. ظرفیتی که می توانست برای مبارزه با اسرائیل و آزاد سازی سرزمین های فلسطین از جمله قدس شریف بکار گرفته شود و نه تامین امنیت رژیم اشغال گر قدس با زمین گیر کردن دشمنان اسرائیل و تامین منافع امنیتی آمریکا و اسرائیل در منطقه. ولی متاسفانه این فرصت نیز همچون بسیاری دیگر از فرصت های تاریخی یک بار برای همیشه بر باد رفته و بعید است که سال های طولانی چنین ظرفیت تولید شود. تصویری از تروریست های سوری و پانترک در نزدیکی مرز ایران. نفر سمت چپی با دست سرزمین های ایران را نشانه رفته است، و نفر راستی علامت نژاد پرستانه گرگ های خاکستری را نشان می دهد. تروریسم، خطری قدیمی در پوستینی جدید اگرچه تهدید تروریسم تهدید جدیدی برای جمهوری اسلامی ایران نبوده است، اما در دهه اخیر این تهدید عمدتا رنگی مذهبی داشته که طرف مقابل در آن گروه های تکفیری/سلفی/تندرو بوده اند. این گروه ها در منطقه برای سالیان متمادی سعی داشته اند ایران را نیز در آتش فتنه های خانمان سوز اقدامات تروریستی شان بسوزانند ولی به 2 دلیل عمده تلاش های آنان ناکام مانده است. نخست آنکه با مجاهدت ها و جان فشانی های رزمندگان محور مقاومت و شهدای حرم و نقش ویژه ای که شهید سپهبد سلیمانی بر عهده داشت، مقابله با فتنه در نطفه آن قبل از رسیدن به مرز های ایران اسلامی به عنوان راهبرد ایران تعریف شد. دوم آنکه این گروه ها در مناطقی در خاورمیانه موفقتر بودند که اولا جامعه شیعیان در اقلیت بودند و منابع انسانی برای جذب نیرو های تندرو و تکفیری از میان مذاهب دیگر در دسترس بود؛ دوم این مناطق عمدتا کشورهایی بودند که دولت مرکزی در آن فاقد قابلیت های لازم برای بر قراری نظم و امنیت بود و یا این قابلیت ها را از دست داده بود. در جامعه ایران اما با قدرت حکومت مرکزی و نیز اکثریت جمعیتی شیعه اساسا زمین بازی چندانی برای این گروه های تکفیری وجود نداشت و اقدامات آنها به معدود موارد بمب گذاری و ترور کور شهروندان خلاصه شد. اما به موازت این جریان با ریشه مذهبی، جریان خطرناک دیگری نیز سال ها در مناطق مختلف کشور در حال ریشه دواندن و فساد بود که مرتبا با هشدارهای کارشناسان و دلسوزان همراه بود که توامان با نادیده انگاری و بی کفایتی از سوی برخی نهاد های حاکمیتی همراه می شد. این خطر که در سال های اولیه انقلاب نیز در شکل تجزیه طلبی و قوم گرایی خود را نشان داده بود این بار با ریشه های قوی نژاد پرستانه از کشورهای همسایه همراه شده است. هویت زدایی های ناآگاهانه و بعضا سازمان یافته از سوی نهاد ها و اشخاص وابسته به حاکمیت، بی برنامگی فرهنگی و انفعال محض در برابر جعلیات و دست اندازی های فرهنگی-تاریخی-هویتی بیگانگان را می توان از مهم ترین دلایلی بر شمرد که به این فتنه دامن زده است. امروز شدیدترین و فاشیستی ترین نوع این تفکرات در ایران را در مناطق محروم جنوب شرقی و میان اهل سنت در مناطق غربی نمی توان یافت بلکه پایگاه آن در منطقه ای از کشور است که از توسعه یافته ترین و صنعتی ترین مناطق کشور بوده، و در میان جمعیتی دیده می شود که نه اهل سنت و یا سلفی و امثالهم، که از پایگاه های سنتی جمعیت معتقد شیعه در ایران بوده است. تروریست های سوری که پرچم ترکیه را به همراه دارند در پی کمرنگ شدن پیوند های فرهنگی، هویتی، و حتی مذهبی بین ایران و منطقه قفقاز در دو قرن پس از جدایی این مناطق؛ در چند دهه اخیر این روند تشدید شده است. از عوامل تشدید بایستی به فعالیت های گسترده پان ترکسیم، دین زدایی و جعل تاریخ از یک سو، و از سوی دیگر انفعال و کم توجهی جمهوری اسلامی به این مساله در منطقه قفقاز و حتی مناطق شمال شرقی داخل خاک خودی اشاره نمود. اکنون می توان گفت که اولویت ژئوپلتیک جدی و حیاتی برای ایران در این مناطق باقی نمانده است. علاوه بر اینکه منطقه قفقاز جنوبی، به خصوص جمهوری آذربایجان تبدیل به ترمینال حضور و فعالیت سرویس های امنیتی و جاسوسی اسرائیل علیه ایران شده است و فراتر از این ، جمهوری آذربایجان روابط گسترده نظامی و اقتصادی نیز با این رژیم بر قرار ساخته است. دامنه فعالیت اسرائیل تا آنجا بود که بر طبق برخی گزارشات مبدا پهپاد هرمس 180 اسرائیلی که چند سال قبل به حریم هوایی ایران تجاوز کرد جمهوری آذربایجان بود. این کشور نسبت به مرز های دریایی و زمینی ایران چشم طمع داشته و به شدت از فعالیت های تجزیه طلبانه در داخل ایران حمایت می کند. از سوی دیگر با توجه به حضور جمعیت چندین میلیونی اقوام آذری زبان در ایران که در بین گروهی از آنان تبلیغات تجزیه طلبانه و جعل تاریخی-هویتی رواج و باورمندی قابل توجهی داشته زمینه روز تهدید را روز به روز بیشتر می کند. "آذربایجان جنوبی ایران نیست" در ورزشگاه یادگار امام تبریز در دهه‌ی اخیر شاهد کشورگشایی "نیابتی" و افزایش نفوذ بی‌مهابای ترکیه و «رجب طیب اردوغان» در جای‌جای خاورمیانه و شمال آفریقا بوده‌ایم. از دامن زدن به آتش سوریه و دست‌درازی به سرزمین‌های کردنشین این کشور، نفوذ و بمباران مستمر بخش شمالی کردستان عراق تا فعالیت مستقیم در پس دولت وفاق لیبی. اکنون اما کارزار قره‌باغ / آرتساخ - در لوای مناقشه‌ی قدیمی بین ارمنستان و آذربایجان - صحنه‌ی قدرت‌نمایی ترکیه در مقابل سایر بازیگران منطقه‌ است. با انتقال تروریست های سوی از شمال سوریه توسط ترکیه و از طریق خاک این کشور به منطقه قفقاز این تهدیدات جنبه دیگری نیز یافت. یال تکفیری تروریسم که فرسنگ ها دورتر از مرز های ایران درهم شکسته بود با پول، تجهیزات و حمایت ترکیه و جمهوری آذربایجان به عنوان حامیان این جریان نژاد پرست با قشون تروریست های نژاد پرست دست داده و در نقطه صفر مرز ما مستقر شدند، دقیقا همان اتفاقی که برای جلوگیری از رخ دادن آن دریایی از خون بهترین جوانان اسلام هزینه شده بود. نتایج ایجاد کوریدور ترکی برای محیط امنیتی ایران: با شکست تحقیر آمیز ارمنستان از آذربایجان، که به نابودی ارتش این کشور انجامید پاشینیان در توافق نامه ای تهدات و امتیازات قابل توجهی را در اختیار طرف آذری قرار داد. بخش بسیار مهم و جنجالی در این توافق کوریدوری ست که در امتداد رود ارس از آذربایجان به نخجوان و ترکیه از درون سرزمین های تحت حاکمیت ارمنستان مرتبط می شود. با در اختیار گرفتن این کوریدور از جهات متعددی خطرات جدی متوجه جمهوری اسلامی ایران می شود. · نخست آنکه برای اولین بار، ترکیه مسیر زمینی مستقیمی به قفقاز جنوبی و سواحل دریای خزر پیدا می کند. این مهم این دولت را بیش از هر زمان دیگری در تمام دوران ترکیه مدرن در برتری ژئوپلتیک قرار می دهد و گامی ست مهم در جهت تحقق رویای قدیمی سرزمین های ترک. · دوم آنکه با توجه به آنکه ترکیه و آذربایجان در این جنگ در مقیاس قابل توجهی از توان رزمی گروه های تروریستی سوری که تجربه جنگی ارزنده ای را نیز در میادین نبرد سوریه به دست آورده بودند استفاده کردند، این مسیر دسترسی مستقیمی جهت انتقال باقی مانده نیرو و منابع انسانی جهادی و تامین تدارکات از ادلب در شمال سوریه تا نقطه صفر مرزی ایران و قفقاز جنوبی فراهم می آورد. در واقع سنگر بندی هایی که مدافعین حرم و رزمندگان محور مقاومت از دمشق تا بغداد برای جلوگیری از رسیدن تروریست ها به مرز های ایران انجام داده بودند از این مسیر دور زده می شود. · سوم، با توجه به جمعیت قابل توجه گروه های نژاد پرست تجزیه طلب در مناطق شمال غرب، خصوصا آذربایجان شرقی، این نیروها در پی دست دادن در دو سوی ارس و تحقق رویای خود در جدا سازی خاک ایران خواهند بود. ایجاد آشوب و تسلیح هسته های عملیاتی این نیروها در داخل خاک ایران از مواردی ست که پیشبینی می شود به طور جدی در دستور کار قرار گیرد. در واقع تا همین امروز نیز چندین محموله قابل توجه اسلحه با مبدا ترکیه در داخل ایران کشف و ضبط شده است. این مساله به ویژه از آن جهت که جمهوری آذربایجان با دشمنان قسم خورده ایران اسلامی همپیمان شده، و ترکیه چشم طمع به خاک ایران دارد، و خصوصا دولت ترکیه به خاک ایران به چشم پلی برای اتصال زمینی به آسیای مرکزی می نگرد اهمیت دوچندانی می باید. · چهارم، احتمال می رود ترکیه، صحنه منازعه قره باغ را به صفحه شطرنج دیگری برای پیشبرد رقابت منطقه ای خود با ایران تبدیل سازد که می تواند ریسک های امنیتی و نظامی قابل توجهی به همراه داشته باشد. · پنجم، این کوریدور مسیر دسترسی ایران به قفقاز جنوبی را کاملا قطع ساخته و مرز های زمینی ایران با این منطقه را کاملا تحت تسلط ترکیه در می آورد، این موضوع هم از جهت ژئوپلتیک موجب تضعیف ایران می شود و هم روسیه و دیگر همسایگان را در برتری نسبی ژئوپلتیک نسبت به ایران قرار می دهد. · ششم، این کوریدور حتی به لحاظ اقتصادی ریسک های جدی را متوجه ایران می کند. تغییر مسیر تزانزیت کالا به شکل انبوه، قطع ترانزیت کالا به نخجوان از خاک ایران، و تغییر مسیر شاه راه های انتقال انرژی از تبعات جدی این مساله می باشد. جمهوری آذربایجان برای دسترسی به نخجوان و ترانزیت به این منطقه، و فراتر از آن دسترسی زمینی به ترکیه همواره نیازمند عبور از مسیر ترانزیتی ایران بوده است. این مساله علاوه بر وابستگی این کشور به ایران منافع تجاری را نیز برای ایران به همراه داشت. این کوریدور پتانسیل قابل توجهی برای یک شاه راه انرژی جدید در قفقاز ایجاد می کند که منابع انرژی آذربایجان و دریای خزر را در مسیری کوتاه و بدون نیاز به عبور از خاک ایران به ترکیه و سپس به اروپا می رساند. حذف ایران از مسیر ترانزیت انرژی قفقاز و نیز تسهیل مسیر برای رقبای ایران در بازار انرژی از جمله خطرات اقتصادی این کوریدور ارزیابی می شود. اقدامات پیشنهادی · به دلیل وجود ظرفیت انسانی نسبتا موثر در تهدید مورد نظر، اتخاذ جدی و بی مهابای سیاست تحمل صفر از سوی جمهوری اسلامی ایران چه در بعد داخلی و چه در بعد خارجی توصیه می شود. این سیاست به طور هم زمان در میادین سیاسی، رسانه ای و به ویژه عملیات گسترده نظامی لازم است پیگری شود. در واقع نه یک عملیات سیاسی، که یک عملیات رزم چند بعدی (هیبریدی) در تمامی اشکال خود باید پیگیری شود. · پذیرش هرگونه تغییر در مرز های بین المللی در هر دو حوزه سیاسی و نظامی باید به کلی رد شود. · در حوزه رسانه ای و جنگ نرم، بایستی توجیه پذیری داخلی و خصوصا بین المللی اقدامات قاطع نظامی مد نظر قرار گیرد. گروه های تروریست نژاد پرست تاکنون با جنایات خود به کرات خوراک رسانه ای و عملیاتی لازم را فراهم آورده اند و لازم است با مانور های رسانه ای گسترده از آن بهره گیری شود. مورد ظن بودن ترکیه و سیاست های تهاجمی آن در دیگر نقاط، در بین دولت ها و ملت های غربی خصوصا اروپا، مورد دیگری ست که می تواند مورد استفاده قرار گیرد. · در بخش اقدامات سخت، این اقدامات باید کوتاه، خاتمه دهنده و وحشت گستر باشند. جمهوری اسلامی ایران به درگیری های متعدد و پراکنده، و یا جنگ فرسایشی در مرز های خود نیازی ندارد. از این روی این اقدامات آنچنان که گفته شد در راستای پیاده سازی سیاست تحمل صفر، باید با قاطعیت هر چه تمام تر، با قدرت حتی به مراتب بیش از حد نیاز، و با اشراف اطلاعاتی کامل صورت گیرد. · لازم است در کل مناطق شمال ارس، به ویژه در محدوده کوریدور مورد بحث عملیات های نظارتی، جاسوسی و شناسایی گسترده و مداوم اجرا شود. هر تحرک مشکوکی با سنگین ترین قدرت آتش سرکوب شود، هر گونه پاسخ احتمالی طرف مقابل با شدید ترین اقدامات در نطفه خفه شود. چنانچه برای زدن هدفی مشکوک، رهاسازی بمبی 20 کیلویی از یک پهپاد لازم باشد، با صرف 2 بمب 1 تنی که از جنگنده رها شود، آن هدف باید از بین برود. چنانچه یک راکت کوچک تحرک تروریست ها در حاشیه مرزی را بتواند متوقف سازد باید از موشک های سنگین و قدرتمندی استفاده شود که جدی و قاطع بودن اراده جمهوری اسلامی ایران را در تامین امنیت ملی و مبارزه با تروریسم به خوبی نمایش دهد. این اقدامات باید به نحوی باشد که چنانچه طرف مقابل بخواهد در یک اقدام انتقام جویانه یک گلوله خمپاره به سمت یک پاسگاه مرزی شلیک کند، به این گمان برسد که احتمالا یک نهاد دولتی در باکو با شلیک موشک های بالستیک و کروز با خاک یکسان خواهد شد. گرچه مرحب سپر انداخته خیبر باقی است بت نگویید شکستیم که بت گر باقی است [1] ISI (Inter Servise Inteligence ) Multi domain warfare
  9. 2 پسندیده شده
    با تشکر از زحمات جناب @aminor که واقعا یک دید واقعی و بدور از اثرات شبکه های مجازی ارائه میدن کاش چنین تفکر و ارائه ای در رسانه های رسمی هم وجود داشت تا اخبار واقعی رو با اطمینان از منابع خودمان دریافت می کردیم در خصوص حملات موشکی و پهپادی انصارالله، کیفیت حملات بسیار بالا بوده و حسابی باعث سردرگمی و خفت ارتش عربستان شده است. ولی شاید این نکته در مورد اهداف مفید باشد اهداف از نظر اثر نظامی، اقتصادی و خبری و سیاسی قابل رده بندی هستن - زدن مراکز نفتی و پایانه های صادرات نفت ( اثر اقتصادی، سیاسی و خبری) - زدن فرودگاه های بین المللی یا نظامی (اثر سیاسی و خبری ) - زدن رادارهای پاتریوت و سامانه های موشکی ( اثر نظامی، سیاسی و خبری) - زدن هواپیماهای اواکس یا سوخت رسان عربستان روی باند ( اثر نظامی، سیاسی) - زدن هواپیماهای اف 15 در فرودگاه ( اثر نظامی، سیاسی) - زدن کاخ سلاطین عربستانی ( اثر سیاسی و خبری) یمن که کوچک پنداشته میشد، کل عربستان رو داره به زانو در میاره عربستان باید تصمیم سختی بگیره ، ادامه این جنگ ممکنه به اتمام ذخایر عربستان منجر بشه و این میتونه مقدمه اتفاقات بدی برای عربستان بشه
  10. 2 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس سرگردنه شده بودیم راهزن سر گردنه ؛ البته مجبور بودیم به این کار. از روزی که نام گردان روی ما گذاشته بودند ، رهایمان کرده بودند به امان الله. نه نیروئی ، نه تجهیزاتی ، نه امکاناتای و نه حتی سرکشی ای ... حالا ، خودمان و خلبانان مان را می شد توی چادرها وسط ظل گرمای جنوب استراحت داد ، لابراتوارها را باید کجا می گذاشتیم توی این برهوت ؟ شانس مان گل کرد و دو کانکس دبش آورده بودند برای طرح قدسی ها ، اما از خوش اقبالی ما ، راننده ها آدرس را اشتباهی آمده بودند. وکیلی با آن لهجه غلیظ اصفهانی اش زنگ زد که چکار کنم اینها را ؟ فی الفور ، سر از پا نشناخته ، جواب دادم : خب بنده خدا ، شانس در خانه آمده ، پیاده شان کن. بگو طرح قدس همین جاست. مهر تحویل را هم موقعی بزن که کار از کار گذشته باشد. وکیلی هم همین کار را کرد. چقدر این مهر روزهای بعد برای مان دردسر آفرید. اما به آن می ارزید که لابراتوارهایمان سر و سامانی بگیرد. این راهزنی از آن روز برایمان شد یک راهبرد. پروژه بعدی مان ، قاپیدن سوله بیت الزهراء مربوط به فرماندهی نیرو بود. [ ] سوله را باز کرده بودند که ببرند ، اردوگاهی ، پادگانی ، جایی ... نمی دانم. اما دو سه ماه روی زمین مانده بود دست نخورده. به فکر مان رسید آن را هم قاپ بزنیم. چون آنکه منار می دزدد ، اول فکر جایش را می کند ، نقشه فوندانسیون آن را برای بچه ها در اهواز فرستادم و گفتم مشغول شوید تا خودش برسد. عوامل ام توی فرماندهی ، خود بچه های ستاد بودند. قریشی و دیگران ، همه با هم دست به یکی کردند ، تا از این لحاظ ما را از محرومیت درآورند. می دانستند زینب بلاکش هستیم. خلاصه افتادم به جعل امضاء . چقدر هماهنگی می خواست تا دو دستگاه تریلی گیر بیاوریم، حکم مجوز بگیریم و توی وسط روز آن را از دژبانی رد کنیم. به جای فرمانده نیرو هم ، خودم روی مجوز امضاء کردم. به اهواز که رسید بچه ها به سرعت آن را علم کردند تا کسی به فکر برگرداندنش نیافتد. کار که به سرانجام رسید ، این بار طوفانی به پا شد ، سخت تر از طوفان های باد و خاک که هر روز چادرهایمان را توی اهواز بلند می کرد. جلودار طوفان "رضا حیدری بود". او را که رد کردیم "زرگر" مرا از ستاد فراخواند که چرا این کار را کردی؟ - نیاز داشتیم. - همین؟؟!! - ریخته بود روی زمین ، صاحاب نداشت. گفتیم اسراف نشود ، زدیم به زخم مان. - این یعنی دزدی از حوزه فرماندهی. - من خودم از حوزه فرماندهی هستم. دزدی از خودمان بی معنی است. خلاصه ما را بردند پیش فرمانده نیرو ، برادر حسین دهقان. او ریش سفیدی کرد تا یه جورایی ما را از فشار درآورد. آنها که کوتاه آمدند ، گفتم : حالا که به حمدالله به خیر گذشت ، حاجی جان ! یک ژنراتور برق فلان جاست ، برداریم برای پهپاد ؟ کارد می زدیم ، خون شان در نمی آمد. - چقدر پر رو هستی ، دزدی کردی ، اضافه هم میخواهی ؟؟!! این را همه با هم گفتند. توضیح دادم که ما یک موتور برق یاماهای کوچک داریم که برای سشوارها،برای فایبرگلاس ها، برای چه و چه ، کم جان است ... برادر دهقان که می خواست از شرمان خلاص شود ، به " نیلفروشان" یک نامه نوشت تا یک دستگاه موتور برق CVA28 به ما بدهند. راوی : عبدالمجید مختار زاده * * * * * خلبانِ غوّاص قدیمی تر از من بود و پروازهای فراوانی نیز انجام داده بود. اما به گمانم هنوز تجربه لازم را نداشت. دوست عزیزم برادر حداد را می گویم. من به همراه ایشان تیم جلو بودیم. از داخل نی زارها تقریبا از کمین های دشمن هم گذشتیم و به انتهائی ترین نقطه هور رفتیم. اما آنجا یک آبگرفتگی بزرگ پیشروی مان را سد کرد ؛ منطقه L مانند بود و شانس آوردیم که در آنجا توی روز هیچکس ، نه از ما و نه از دشمن ، ترددی صورت نمی گرفت. اما برای عکسبرداری منطقه بسیار مناسبی بود. بعد از اینکه تیم عقب ، هواپیما را برایمان فرستادند ، حداد آنرا گرفت و مشغول عکسبرداری از منطقه تحت اشغال دشمن شد. اما موقع برگشت ، هر کاری کرد نتوانست آنرا برگرداند. تا آمدم بجنبم و هواپیما را از او تحویل بگیرم ، یهو موتور خاموش شد و هواپیما ، پنجاه شصت متر آن سوی ما و درست در منطقه تحت اشغال عراق توی آب افتاد و توی هور ، ولوو ماند. سابقه نداشت در چنین شرایطی از خیر هواپیما بگذریم. چاره کار فقط برگرداندن آن بود. برای همین برادر خرم از تیم عقب خودش را به ما رساند تا به کمک یکی از ما توی آب برویم. نفر اطلاعاتی همراهمان پیشنهاد داد چون یکی از مقرهایمان همین نزدیکی است ، به آنجا رفته و لباس غواصی تهیه کنیم. فکر خوبی بود. ماندن هواپیما روی آب، خطر نفوذ آب به داخل دوربین را داشت. برای همین عجله کرده و پس از تهیه لباس غواصی ، من و خرم آنها را پوشیده و توی آب رفتیم. کوچکترین سر و صدائی می توانست توجه عراقی ها را جلب کند. ما بیشتر نگران هواپیما و اطلاعات درون آن بودیم تا خودمان. توی آب ، با آن لباس های غواصی، جز اینکه هواپیما را آرام آرام به سمت مواضع خودمان هل دهیم. چاره دیگری نداشتیم. این کار زمان زیادی برد اما هم خودمان سالم برگشتیم و هم هواپیمایمان. تا آمدیم کناری نفس تازه کنیم ، یهو از توی سنگری که احساس می شد هیچ جنبنده ای توی آن نباشد ، یک نفر اسلحه به دست با لهجه غلیظ عربی گفت : ایست. تکان نخورید. مانده بودیم ، اگر عراقی است چرا فارسی دستور می دهد ؟ اما چیزی نگفتیم تا بیشتر بدانیم. خودش با دستپاچگی گفت : عراقی هستید ؟ نفر اطلاعاتی گفت : پدر آمرزیده اگر عراقی هستیم چرا فارسی با ما حرف می زنی ؟ یهو پرخاش کرد : مگه منافقین عربند ؟! من گفتم : حالا چرا داری بحث می کنی ؟ خیر ما عراقی نیستین و ایرانی ایم و از نیروهای اطلاعات. این بار به حالت هجومی ایستاد : معلوم شد دروغ می گوئید. بچه های اطلاعات توی این وقت روز بیرون نمی آیند. درست می گفت. کار بچه های اطلاعات عموما شب ها صورت می گرفت. به لباس های غواصی مان که نگاه کرد ، ادامه داد : ها ، وُلِک فهمیدم. از زیر آب آمده اید به جاسوسی. حالا توی این گیر و ویر مانده بودیم ، خستگی مان را در کنیم یا برای این داداش اهوازی مان ، از پهپاد ، از عکسبرداری و پرواز بگوئیم. به او گفتم : برادر کار خودت را بکن و ما را ببر به اسارت. ما هم داریم همانجا می رویم. یکی از همراهان جلوتر رفت و با حوصله کل ماجرا را گفت. باور کرده یا نکرده رهایمان کرد به امان خدا. آن طرف تر باز همین آش بود و همین کاسه. به این یکی گفتیم که خلبان هستیم. گفت اگر خلبان هستید پس چرا لباس غواصی تن تان است. تقصیر آنها نبود. گیر لباس های غواصی مان بود. بعد از کلی توضیحات وقتی او هم رهایمان کرد ، با خود گفتیم لخت باشیم بهتر از این است که لباس غواصی کار دست مان بدهد. لباس های غواصی را درآوردیم و همان طور لخت به قرارگاه برگشتیم. این بار بچه های خودمان، با دیدن ما زدند زیر خنده و متلک و تا روزها ول کن مان نبودند. راوی : محمد اردلان ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند
  11. 2 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس ویلای خیابان پاسداران پهپاد آمریکائی Lockheed MQM-105 Aquila حساب از دستم در رفته بود ، نمی دانم امشب چندمین شبی بود که حکایتم شده بود حکایت چوپانی که هر شب قبل از خواب یک دانه بزش می شد ده تا ، بیست تا ، صد تا. بعد با شیرش ، ده بز دیگر می خرید. صبح نشده صاحب یک گله بزرگ می شد. خیال مان که از بابت راه اندازی گردان رعد راحت شد ، به فکر خرید پهپاد از خارج افتادیم که سر از آرژانتین در آوردیم. ولی از روزی که از آرژانتین برگشتم ، حال دیگری پیدا کردم. نه اینکه از وسط خار و خاشاک جبهه ، چند روزی رفته باشیم صفا سیتی ؛ بلکه به این خاطر که قرارداد خرید 6 فروند هواپیمای آکوئیلا را با آرژانتینی ها بسته بودیم. آن هم در شرایطی که به قول آرژانتینی ها ، اگر اسرائیل می فهمید پوست از کله شان می کند. احتمالا منظور از هواپیمای آکوئیلای مورد بحث ، همین پهپاد آکوئیلا باشد ( خیلی مطمئن نیستم البته !!!) توی آن شرایط سخت تحریم و نیاز جبهه های جنگ به پرنده های بدون سرنشین پیشرفته ، باز شدن پای هواپیماهای آکوئیلا به جبهه مثل این بود که از یک خانه حصیری ما را برده باشند توی ویلائی در خیابان پاسداران. دو سه ماه انتظار برای رسیدن هواپیماها به ایران زمان زیادی بود اما من و رضا ارباب زجرکش شدیم تا این چند ماه هم گذشت. هنوز دلمان به همان یک دانه بز خوش بد که یهویی معلوم نشد چه اتفاقی افتاد که قضیه آکوئیلا رفت هوا. مثل گیج و منگ ها ، از بس که عصبانی بودم ؛ نمی دانستم یقه کی را بگیرم. رضا اما همه چیز را از چشم من می دید. انگاری که جلویش فیلم بازی می کنم ، اصلا اعتنائی به چهره برافروخته ام نکرد که هیچ ، قسم و آیه هایم نیز برایش ارزشی نداشت. فقط گفت : اون از هواپیماهای چینی که هوای شان دادی ، این هم از آکوئیلاها. دلت خنک شد ؟ هواپیمای آموزشی سسنا ( سیمرغ ) در آسمان اما واقعیت این نبود. فرماندهان نیروی هوائی سپاه ، برای خرید هواپیماهای آموزشی [سسناها و توکانوها] که خیلی هم برای نیرو دهن پر کن بود ، بودجه کم آورده بودند ؛ پول آکوئیلاها را گذاشتند روی بودجه خرید آنها و کار را تمام کرده بودند. به همین سادگی.!!! راوی : عبدالمجید مختار زاده * * * * * نان شب انگار که به کشور چشم بادامی ها رفته باشیم ، از سر و وضع مان فهمیدند که ایرانی هستیم. پا که به مغازه هایشان می گذاشتیم ، حرفی نزده می گفتند : نداریم ، تمام کرده ایم ، مال کسی است. حالا مثلا سر و وضعمان را شکل خودشان در می آوردیم ، رنگ پوست و چشم هایمان را چکار باید می کردیم تا بتوانیم قطعات مورد نیاز هواپیماهایمان را از فروشگاه های مدل شان بخریم ؟! اما ما مگر ول کن بودیم ؟ بقول پدرم پول را روی سنگ بگذاری آب می شود. بالاخره بعد از چند روز گشت و گذار بین فروشندگانی از این دست در لندن ، افرادی را می توانستیم پیدا کنیم که سرشان فقط توی حساب و کتاب باشد. آنها حتی جنس هائی را هم که نداشتند ، با آدرس گیری از ما ، کالاهای مورد نیازمان را از همان مغازه ها و از طریق بازار سیاه خریداری می کردند. ما هم پس از سالی دو سه بار تردد در خیابان های لندن ، برای خودمان توی خرید ، خبره شده بودیم. می دانستیم که کدام مغازه چه دارد و کدام نفر را باید واسطه کنیم تا کالایمان را بخرد. فرستادن شان به ایران هم مکافاتی دیگر بود که باید از راهش وارد می شدیم. ما کم کم یاد گرفتیم که با حضور در نمایشگاه های گاه و بیگاه صنعت هواپیماهای بدون سرنشین ( البته از نوع تجاری - تفریحی اش ) چگونه به اطلاعات دست اول ، دست یابیم و کالاهائی با مصارف دو گانه گیر بیاوریم. ما وقتی باک های بنزینی را گیر آوردیم که توی بال ها جاسازی شده بود ، یا سرورهائی را که در بال و بدنه کارگذاری شده بود را برای بچه های کارگاه باغ شیان در ایران فرستادیم ؛ از ذوق نمی دانستند چیکار کنند. نحوه جاگیری باک سوخت درون بدنه هواپیمای مدل از روزی که بچه ها به فکر ساخت بدنه ، با فایبرگلاس به جای یونولیت افتاده بودند ، کارمان شده بود پیدا کردن مواد پلی استری، مواد اپوکسی و پارچه ای مخصوص این کار. از دیگر خوبی های نمایشگاه ها این بود که کلی کتاب و مجله و بروشور و اطلاعاتی از این دست در مورد هواپیماها گیر می آوردیم که برای بچه های باغ شیان ، حکم نان شب را داشت. راوی : محسن عمل نیک ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند
  12. 2 پسندیده شده
    با سلامی دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست ؛ به اتفاق هم مبحث موشکهای بالستیک رو ادامه میدهیم: موشک های بالستیک برد متوسط Medium-range ballistic missile (قسمت چهارم) DF-17 : موشک زمین به زمین بالستیک برد متوسط دانگ فنگ 17 یا دی اف -17 ساخت جمهوری خلق چین است. گفته می شود که این موشک میان برد متحرک بالستیک مافوق صوت در 1 اکتبر سال 2019 در رژه روز ملی چین رسما رونمائی شد. از این موشک در کنار موشک DF-ZF از اولین موشک های بالستیک هیپرسونیک چینی می باشند این موشک دارای برد 1800 الی 2500 کیلومتر است. با توجه به سال رونمائی ( 2019 ) از تعداد تولید شده این موشک اطلاعی در دست نیست. در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. https://en.wikipedia.org/wiki/DF-17 Badr-2000 : موشک زمین به زمین برد متوسط دو مرحله ای سوخت جامد بدر-2000 ساخت جمهوری عربی عراق (رژیم بعث) است. این موشک با تکنولوژی بالا ، بر اساس موشک بالستیک کوندور-2 (Condor-II) آرژانتین با کمک متخصصان این کشور و مصردر حال ساخت بود این موشک بنا بود که دارای برد عملیاتی 620 الی 1000 کیلومتر باشد. با وجود حضورکنسرسیوم اروپائی Consen ( متشکل از 16 شرکت اروپائی ) این موشک هرگز به تولید انبوه نرسید. موشک کندور-2 آرژانتین ( نسخه پایه بدر-2000)  در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. https://en.wikipedia.org/wiki/Badr-2000 Raad-500 missile : موشک زمین به زمین بالستیک برد کوتاه-متوسط رعد-500 ساخت جمهوری اسلامی ایران است. این موشک که در واقع بر خلاف نسل قبلی خود یعنی فاتح-110 از بدنه کامپوزیتی بهره می برد ، مجهز به موتور ترکیبی پیشرو Zohair ( زهیر) می باشد. بخاطر بدنه کامپوزیتی و موتور نسل جدید ، این موشک با افزایش 200 کیلومتری برد ( نسبت به فاتح-110 ) به برد 500 کیلومتر دست یافته است. موشک Raad-500 در 9 فوریه 2020 در تهران با حضور فرماندهان ایرانی رونمائی گردید. لانچر دو فروندی رعد-500 Ababeel Missile : موشک زمین به زمین بالستیک برد متوسط ابابیل موشکی ساخته جمهوری اسلامی پاکستان است که در این پست به معرفی آن می پردازیم . این موشک دارای برد 2000 کیلومتر می باشد. و قابلیت مسلح شدن به کلاهک های عادی و هسته ای را دارا می باشد. این موشک در 24 ژانویه سال 2017 اولین آزمایش موفقیت آمیز خود را پشت سر گذاشت. در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. https://en.wikipedia.org/wiki/Ababeel_(missile) Agni-II : موشک زمین به زمین بالستیک برد متوسط آگنی-2 ساخت جمهوری فدرال هندوستان است که به عنوان آخرین موشک در این پست به معرفی آن می پردازیم. طبق ادعای منابع غربی این موشک دارای برد ماکزیمم 2000 کیلومتر است. این موشک در 17 می سال 2010 رسما توسط ارتش هند عملیاتی گردیده و به تولید رسید. در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. https://en.wikipedia.org/wiki/Agni-II ادامه دارد ... ----------- پ.ن 1 : امیدوارم که مورد پسند دوستان واقع شده باشد. دوستانی که پسندیدند ، مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : ان شاء الله در پست های بعدی به ترتیب سایر موشکهای بالستیک (برد متوسط ) را به اتفاق بررسی خواهیم نمود.
  13. 1 پسندیده شده
    بله فکر خوبیه به نظرم برای این طرح میشه سیستمی شبیه کنیسترهای استفاده شده در مزرعه های موشکی استفاده کنن چون اونها در برابر رطوبت بسیار بالا مقاوم هستند و دارای ماندگاری و طول عمر نگهداری بالایی هم هستند و از طرفی تجربه ساختشون هم هست و نسبت به سکو های متحرک همان گونه که فرمودید هزینه بسیار کمتری دارند.
  14. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . مقدمه - خاورمیانه یکی از پیچیده ترین و بغرنج ترین مناطق جهان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود. در این میان عراق، کشوری که در سال 1921 تاسیس شد، یکی از پیچیده ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای این منطقه بوده است. کشوری که گذرش از پادشاهی به جمهوریت توام با سیری از تحولات بوده و تا رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث نیز سرشار از اتفاقات بی نظیر بوده است. دوران حزب بعث را می توان از تلخ ترین و خون بارترین وقایع دوران تاریخ عراق توصیف کرد. دوره ای که سراسر در جنگ گذشت و خشونت بی اندازه هیئت حاکمه تاریخی بی نظیر را برای خاورمیانه رقم زد. اما این دوره به اندازه ای در خود رمز و راز دارد که با وجود کتاب های بسیار ، هنوز عمق بسیاری از مسائل ناشناخته باقی مانده و بسیاری از حقایق بیان نشده است. برای همین انتظار می رود باز هم کتاب ها درباره عراق نوشته شوند و قصه های عجیب و غریب بی شماری از آن شنیده شود. "بخش ششم" صدامِ عراق - بخش اول (صدام در عربی یعنی بسیار صدمه زننده) پیرو موافقت نامه سایکس - پیکو (Sykes-Picot) میان کشورهای فرانسه و انگلستان که امپراطوری عثمانی را تجزیه و تقسیم می نمود ، سه استان "بغداد" ، "بصره" و "موصل" از ترکیه [در واقع عثمانی] مجزا و بعنوان کشور جداگانه ای به نام عراق خوانده شد!! این فرمول ماهرانه و شیطنت آمیز را می توان چنین خلاصه و توجیه نمود که " عراق ، نتیجه فکر جنون آمیز چرچیل بود که می خواست سه منطقه چاه های نفتی یعنی بصره ، کرکوک و موصل را بهم متصل کند و همراه با آن سه گروه و جمعیت متفاوت و مجزا از هم یعنی "کردها" ، "شیعیان" و "سنی ها" را گرد هم آورده و متحد سازد !!! " در سال 1958 رژیم سلطنتی طرفدار غرب واژگون و ملک فیصل پادشاه عراق کشته شد و نخست وزیر وی ؛ نوری سعید توسط شورشیان به فجیع ترین وضعی به قتل رسید. نخستین رئیس جمهور عراق - ژنرال عبدالکریم قاسم - یکسال بعد از یک توطئه جان سالم بدر برد. یکی از افراد شرکت کننده در کودتا که زخمی شده بود ، جوان بیست و دو ساله ای به نام صدام حسین بود که موفق شد به کشور همسایه - سوریه - فرار نماید. در سال 1963 ، جمعیت خشمناک در یک یورش ناگهانی ، قاسم را کشته و سر او را به نمایش گذاردند. ژنرال عبدالکریم قاسم ( فرد سلاح به دست ) در سال 1968 حزب بعث به قدرت رسید [ 9 سال پس از شکست در کودتای نافرجام علیه عبدالکریم قاسم] که در واقع اولین پیروزی صدام حسین محسوب می شد که بعنوان نائب رئیس شورای انقلاب برگزیده شد که در عین حال مسئول نهادهای امنیتی و مرد قدرتمند کشور به شمار می آمد. سازمان امنیت کشور ، تحت کنترل برادران ناتنی وی [ به نام های "وتبان" ، "سباوی"و "برزان" ] قرار داشته و هنوز هم دارد. پسر عموی او "حسین کامل المجید" ، مسئول کشتار دسته جمعی کردها شد که این مأموریت در نهایت قساوت و البته با استفاده از سلاح های شیمیائی انجام پذیرفت. این مرد ضمنا مسئول کلیه خریدهای نظامی (اسلحه و مهمات) نیز می باشد که در هر معامله ای کمیسیون خود را نیز بر می دارد! همچنانکه در سال 1987 در معامله خرید یکصد و بیست موشک اسکاد (Scud) شصت میلیون دلار به جیب زد ! این گروه کوچک حاکم و مستقر در قدرت مطلقه بغداد ، از طریق وابستگی عشیره ای و پیوندهای خونی با هم متحد شده اند. "عدی" فرزند ارشد صدام ، در برابر دیدگان میهمانان ، یکی از افراد گارد محافظ صدام را به قتل رساند که موجب خشم و غیظ پدر گردید و او را به مرگ تهدید نمود. اما نخستین همسر وی به نام " ساجده" ( مادر عدی) ، از برادر خود "عدنان خیرالله" که ضمنا وزیر دفاع نیز بود خواست تا با پا در میانی و شفاعت نزد صدام حسین ؛ از خون فرزندش در گذرد. صدام درخواست او را پذیرفت ، اما خود شفاعت کننده ( عدنان خیرالله ) را که در عین حال پسر عمو و برادر همسرش نیز بود ، هرگز نبخشید و سرانجام دستور اعدام او را صادر نمو . سپس با صحنه سازی و تظاهر چنین وانمود شد که وی در یک حادثه سقوط هلیکوپتر کشته شده است. ژنرال عدنان خیرالله ، وزیر دفاع ، پسر عمو و برادر همسر صدام قهر و خشونت و تجاوز ، حربه بُرنده و مورد علاقه صدام حسین بود. در سال 1979 ، در اوج قدرت ، جشنی برپا داشت که طی آن بیست و یک عضو کابینه به دستور شخص وی تیرباران شدند که یکی از آنان از نزدیک ترین و محرم ترین افراد به صدام حسین محسوب می شد. بر سنگ قبر وی باید می نوشت " او به من خیلی نزدیک بود ، اما در عین حال بسیار دور هم بود ! " یکسال بعد ، بسیاری از وزراء ، فرماندهان و همکاران نزدیک خود را فراخواند تا در زندان مرکزی بغداد [زندان مشهور و فوق امنیتی ابوغریب] ، به زندانیان سیاسی "جام زهر بنوشانند و بدین ترتیب به آنان بفهماند و حالی کند که چنانچه درصدد مخالفت با تمایلات و خواسته های وی برآیند ، سرنوشتی این چنین در انتظارشان خواهد بود. او با چنین وقاحت و درنده خوئی ، مصداق واقعی ضرب المثل افسانه ای است که می گوید " وفادراترین افراد ، مقصرترین و گناهکارترین آنان خواهند بود." کسی که هرگز نظامی نبوده و از فنون آن بی اطلاع است ، در آن واحد ؛ هم شیفته و فریفته ارتش خود است ، و هم از آن در بیم و هراس به سر می برد. او ارتشی می خواهد قوی و نیرومند اما مطیع و منقاد، و دوست دارد که در یونیفرم نظامی یک ژنرال ظاهر شود ، ولی درعین حال نسبت به افسران عالی رتبه که غالبا او را به چشم یک " تازه به دوران رسیده" می نگرند ، احساس پائین دستی و عقده می کند. بنابراین مدام در حال تصفیه های دسته جمعی نظامیان است. در جریان جنگ ایران - عراق شایعات فراوان وجود داشت که تعداد زیادی از افسران رده بالای ارتش خود را تیرباران نموده است. صدام شایعات مزبور را اینطور اصلاح نمود : " کذب محض است! تنها دو افسر از یک لشکر و رئیس یک واحد مکانیزه اعدام شده اند که در گیر و دار جنگ یک امر کاملا طبیعی و عادی است ! " معذالک در یک نشست نظامی ، افسری با یکی از برنامه های حمله نظامی که صدام آنرا طرح ریزی نموده بود به مخالفت برخواست. رئیس حکومت ، وقتی خوب تمام حرف ها و انتقادات او را شنید بی آنکه کلمه ای بر زبان بیاورد ، دست به هفت تیری که همیشه به کمر می بنند برد و گلوله ای در مغز وی خالی کرد. در سال 1988 ، درست بلافاصله پس از پایان جنگ ایران - عراق ، صدها افسر عراقی دستگیر و روانه زندان گردیدند و تعدادی از آنان ، کمی بعد ، به جوخه های آتش سپرده شدند. ژنرال ماهر عبدالرشید ؛ یکی از نظامیان برجسته عراقی و قهرمان جنگ عراق ، که ضمنا دختر وی به همسری یکی از پسران صدام حسین در آمده بود ، برای همیشه ناپدید گردید. [ این بخش متن اشتباه هست!! ماهر عبدالرشید به شهر سلیمانیه تبعد شد و در سال 2014 به علت سکته مغزی در همین شهر جان سپرد] ارتشبد ماهر عبدالرشید ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب مرتبط با این وقایع خواهیم پرداخت.
  15. 1 پسندیده شده
    بسم ا... این حمله هوایی با سوخو-24 ها باید مستند بشود ، ولی در مقاله ای که حدود 10-15 سال پیش در یکی از مجلات هوانوردی نوشته شده بود ، اسکادرانهای سوخو-24 عراقی تا شب حمله نیروی هوایی ائتلاف (یا چند روز پیش از آن ) ، صرفاً مشغول اجرای تمرینات پرواز در ارتفاع پایین زیر نظر مربیان روس بودند و حداقل تا قبل از ارائه مستندات ، امکان حمله فنسرها به اسراییل بعید هست . قضیه دیمونا همون ماجرای شلیک موشکهای اسکاد با کلاهکهای سیمانی هست که داستانش به شکل اشتباه در رسانه های داخلی باب شده . عراقیها موشکهای اسکادی که با کلاهکهای سیمانی را با شناسه "الحجره" نامگذاری کرده بودند آنچه که درمیان عموم در آن زمان رایج شد ، این تحلیل بشمار می آمد که صدام برای وادار کردن رژیم صهیونیستی به عکس العمل و تبدیل کردن جنگ به یک نبرد تمام عیار و منحرف کردن اذهان از مساله اشغال کویت ، مبادرت به صدور چنین دستوری نموده است ، اما ، پس از اشغال عراق در سال 2003 ، اطلاعات جدیدی در این زمینه منتشر گردید . به اعتقاد برخی کارشناسان ، آزمایشهای قبل از جنگ نشان می داد ، موشکهای " الحجره" با مسلح شدن به کلاهکهای سیمانی ، پس از شلیک ، در زمان ورود مجدد به جوّ ، به سرعتی در حدود 6 ماخ دست می یافتند و این کلاهک غیر انفجاری ، با استفاده از انرژی جنبشی بدست آمده ، در زمان برخورد به سطح زمین ، گودالی به عمق 25 متر و قطری در حدود 40 متر ایجاد می نمود . در طول جنگ هم حداقل 5 تیر الحجره بسمت دیمونا شلیک شد که نه عکس و نه خبری عجالتا برای ارزیابی خسارت وارده منتشر نشده ...
  16. 1 پسندیده شده
    موضوع اینه که اگر کسی در دانشگاه های ما از توانایی اسراییل بگه و‌ مثلا خطر کلاهک‌های اتمی و ‌زیردریایی های دلفین رو گوشزد کنه، چه اتفاقی ممکنه برای اون شخص بیافته؟! بله اگه شما بیاید و‌ بگید اسراییل نابود شدنیه ازتون تقدیر هم شاید بشه! اینجا خیلی وقته حقیقت های تلخ خریداری نداره و ‌این ترسناکه!
  17. 1 پسندیده شده
    سلام علیکم و رحمت ا... ایشون اتفاقا" یکی از دوستان مطلع و دانشمند انجمن هستند و همون طوری که در پست قبلی هم عرض شد ، خدمت ایشون ارادت هم داریم زیاد ، بسیاری از موارد را هم از ایشون یادگرفتیم و بارها هم در بروزرسانی و سایر موقعیتها که حرف از تاریخ نظامی بود ، ایشون را یاد آوردیم . ولی نوع نگاه و تحلیل ما در زمینه مورد نظر ، با اختلاف زیادی از هم قرار دارد ، همون طور که در برخی از مسائل و موارد با جنابعالی یا سایر دوستان تفاوت نظر داریم ، ولی انتظار این بود که برخلاف شیوه نگارش ایشون در سایر موقعیتها در فضای مجازی ، به جای قرار گرفتن در موقعیت سئوال کننده ، نقد خودشون را در مورد مساله مورد اختلاف بیان کنند . تاپیک هم بازهست برای همین کار . اگر از همون ابتدا به جای خطاب قرار دادن نویسنده و مترجم ( در قالب استفاده از واژه ملت ) و دادن لقبهای آنچنانی ، نقد را با استدلال می نوشتند ، اصولا کار به اینجا نمی رسید . روند کاری بنده هم در این چند سال این بود و هست ( تا روزی که در میلیتاری حضور داشته باشم ) که از تبدیل شده انجمن به محلی برای متوهم خطاب کردن افراد ، جلوگیری بشود و دراین زمینه هم تعارفی وجود ندارد.
  18. 1 پسندیده شده
    موشکهای ضد زره هوانیروز در تصاویر زیر به روشنی نبود استاندارد در موشکهای ضد زره هوانیروز، موازی کاری سپاه و ارتش و هدر رفت بودجه را شاهد هستید. تمام موشکهای زیر دارای عملکرد مشابه از نظر قدرت نفوذ و برد هستند و برتری محسوسی بین آنها وجود ندارد. باید ستاد کل یک موشک جدید را تصویب کند (مانند هلفایر در ارتش آمریکا) که بتواند با توجه به شرایط میدان نبرد و نیازهای نیرو، از سیکرهای مختلف اپتیکی، حرارتی و موج میلیمتری استفاده کند و در صورت لزوم بتواند در نقش هوا به هوا نیز ظاهر شود. در این صورت نیاز به نگهداری از چند موشک مختلف و افزایش هزینه ها، ایجاد خطوط تولید مختلف، چندگانگی هزینه توسعه و تحقیق و عدم وجود موشک مناسب در زمان نبرد (به این دلیل که در بسیاری از موارد ارتقاء بالگردها با توجه به استفاده از یک نوع موشک خاص صورت گرفته است) برطرف می‌شود. وجود یک موشک مشترک بین سپاه و ارتش، امکان ارتقاء آن و ساخت نسخه های جدیدتر و کارآمدتر را نیز فراهم میکند. هلفایر ایرانی قمر بنی هاشم حیدر شفق آذرخش دهلاویه هواپایه
  19. 1 پسندیده شده
  20. 1 پسندیده شده
    به ظاهر این این اسلحه ژ3 هستش نه مصاف به رنگ سبز زیر دست امیر دقت کنید
  21. 1 پسندیده شده
    با سلامی دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست ؛به اتفاق هم مبحث موشکهای بالستیک رو ادامه میدهیم: موشک های بالستیک برد متوسط Medium-range ballistic missile (قسمت سوم) Hwasong-9 : موشک زمین به زمین بالستیک برد متوسط هواسنگ-9 (Scud-ER) ساخت جمهوری خلق کره (کره شمالی) است. گفته می شود که این موشک بالستیک از سال 2000 در اختیار کشور سوریه هم قرار گرفته است و منابعی در ترکیه مدعی این هستند که سوریه خط تولید Scud-ER را هم راه اندازی کرده است. این موشک دارای برد ماکزیمم 995 کیلومتر است. این موشک ساخته سال 1994 میلادی است و از تعداد تولید شده این موشک اطلاعی در دست نیست. در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. https://en.wikipedia.org/wiki/Scud#Hwasong-9/Scud-ER Pukkuksong-1 : موشک زیردریائی پرتاب بالستیک برد متوسط پوک کوک سونگ-1 ساخت جمهوری خلق کره (کره شمالی) است. این موشک بالستیک گاها با نام KN-11 نیز شناخته می شود توسط زیردریائی Sinpo-class ( ساخت کره شمالی) قابلیت حمل و پرتاب را دارد. این موشک دارای برد عملیاتی 500 الی 2000 کیلومتر بود. سال ساخت این موشک سال 2017 میلادی است و توان حمل کلاهک هسته ای را نیز دارا می باشد. در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. https://en.wikipedia.org/wiki/Pukkuksong-1 Pukkuksong-2 : موشک زمین به زمین بالستیک برد متوسط پوک کوک سونگ-2 ساخت جمهوری دموکراتیک خلق کره (کره شمالی) است. این موشک که در واقع بر خلاف بسیاری از موشک های بالستیک ساخت کره شمالی ، از سوخت جامد استفاده میکند در خارج از مرزهای کره کد KN-15 شناخته می شود. با توجه عدم اعلام رسمی دولت کره شمالی ، اما بر اساس برآوردها احتمالا این موشک دارای برد 1200 الی 2000 کیلومتر می باشد. سال ساخت این موشک سال 2017 میلادی است و توان حمل کلاهک هسته ای را نیز دارا می باشد. در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. https://en.wikipedia.org/wiki/Pukkuksong-2 Shaheen-II : موشک زمین به زمین بالستیک برد متوسط شاهین-2 تنها ساخته جمهوری اسلامی پاکستان است که در این پست به معرفی آن می پردازیم . این موشک دارای برد 1500 الی 2000 کیلومتر می باشد. این موشک در نوامبر سال 2014 تولید شده است. در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. https://en.wikipedia.org/wiki/Shaheen-II Ghadr-110 : موشک زمین به زمین بالستیک برد متوسط قدر-110 هم ساخت جمهوری اسلامی ایران است که به معرفی آن می پردازیم. طبق ادعای منابع غربی این موشک دارای برد ماکزیمم 1800 الی 3000 کیلومتر است. منابع غربی مدعی هستند که این موشک نوعی بهینه سازی موشک شهاب - 3 می باشد و در سال 2007 به تولید رسیده است. ادامه دارد ... ----------- پ.ن 1 : امیدوارم که مورد پسند دوستان واقع شده باشد. دوستانی که پسندیدند ، مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : ان شاء الله در پست های بعدی به ترتیب سایر موشکهای بالستیک (برد متوسط ) را به اتفاق بررسی خواهیم نمود.
  22. 1 پسندیده شده
    اگر تا به اینجا مطالب رو دنبال کرده باشید یک دید کلی نسبت به دقت مورد نیاز جایروسکوپ ها بدست میاورید در اینجا به بررسی یکی از ژیروسکوپ هایی که اطلاعات ان منتشر شده میپردازیم. اگر مشخصات این جایروسکوپ فیبر نوری را مطالعه کرده باشید گفته شده که bias stablity آن کمتر از 0.3 درجه در ساعت است و sclae factor stability آن 100 ppm است اگر این اعداد را در نمودار فوق وارد کنیم در محدوده جایروسکوپ های مورد استفاده موشک های پدافندی یا هوا به هوا قرار میگیرد! یعنی حتی فرا تر از دقت مورد نیاز برای موشک های بالستیک تاکتیکی همه اینها را کنار هم بگذاریم و وقتی وزن این جایروسکوپ را میبینیم یعنی کمتر از 300 گرم میتوانیم حدس بزنیم این ژیروسکوپ در راکت های هدایت شونده یا موشک بالستیک برد کوتاهی مانند فاتح کاربرد دارد حال تصور کنید که نمونه های دقیق تر این جایروسکوپ با وزن طول فیبر نوری چند برابر و ... چه دقت و پایداری خواهند داشت!؟ ژیروسکوپ هایی که در موشک های میانبرد مانند عماد سجیل و خرمشهر قابل نصب هستند. آیا هنوز هم فکر میکنید که نقطه زنی بدونه هدایت ماهواره ایی بلوف است؟
  23. 1 پسندیده شده
       فرانسوی ها ، اسرائیلی ها ، اروپایی ها ، ترکیه و روسیه هم پادهای درخورتوجهی دارن ولی دقیقا و بصورت قطعی نمیشه گفت کدومش بهتره! صدرصد عملکرد این پادها کاملا شناخته شده نیست و بستگی به تکولوژی طراحی و ساختشون داره مثلا اسلسان ترکیه هم پادهای با کیفیتی تولید میکنه !! ولی با توجه به اینکه سنسورها و تجهیزات این غلاف یا پاد در جنگنده آینده اف 35 استفاده میشه و قله تکنولوژی این تجهیزات در اختیار ایالات متحدس ، این پاد شایستگی این عنوان رو میتونه داشته باشه
  24. 1 پسندیده شده
    TLS-99 غلاف ایرانی           نیروی هوایی ایران در جنگنده های F-4 از غلافی که توسط جهاد خودکفایی توسعه داده شده بنام TLS-99 استفاده میکنه . اطلاعات زیادی از توانایی های این غلاف در دسترس نیست البته این غلاف در سال های گذشته توسعه داده شده و امروزه هم الی الخصوص برای استفاده از سری بمب های خانواده ستار از این غلاف بصورت گسترده استفاده میشود زمزمه هایی مبنی بر توسعه این غلاف هم وجود دارد.             TLS-99 و بمب های هدایت لیزری ستار                 امروزه در کشور کاملا این توانایی وجود دارد که غلاف های مدرن ساخته شود و در جنگنده های مختلف استفاده شود.     توانایی عملیات در شب برای جنگنده ها بحث مفصل دیگریست که مرتبط با بحث غلاف ها نمی باشد ولی بحث شناسایی ، ترکینگ ، استفاده از مهمات لیزری و نشانه گذاری برای سایر نیروها امروزه توسط غلاف ها انجام میشه. این غلاف ها توانایی عملیاتی برای موارد نام برده شده رو چه در شب و چه در روز به طور قابل ملاحظه ای بهبود میبخشن و به جنگنده این امکان رو میدن که هدف رو از کیلومترها دورتر تحت نظر داشته باشن و بصورت دقیق محدوده هدف رو رصد کنن و در صورت لزوم هدف را با مهمات لیزری هدایت دقیق تخریب نمایند.
  25. 1 پسندیده شده
    تاریخچه به طور کلی می توان گفت مهمات بدون پوکه مفهوم جدیدی به حساب نمی آیند چرا که در طراحی فشنگ های اولیه کاغذی از پوکه ها ی احتراق پذیری استفاده می شد که پس از شلیک تقریبا باقی مانده ای نداشت به طور مثال یکی از اولین تفنگهای ته پر نظامی از چنین فشنگی استفاده می کرد این فشنگ در اصل کاغذی حاوی باروت و چاشنی و مرمی بود . اولین کاربرد نظامی مهمات فاقد پوکه در سلاح ها در سال 1848 رخ داد . سلاح کشور آلمان در جنگ جهان دوم در پروژه ای توسعه مهمات بدون پوکه را در پیش گرفت و در این برنامه موفقیت هایی نیز بدست اوردند ولی انقدر نبود که به طور گسترده مورد استفاده قرار بگیرد مهمات فاقد پوکه مدرن مهمات بدون پوکه مدرن مدرن حاوی باروت بدون دود هستند و فشنگ ممکن است دارای خرج تقویت کننده نیز باشد در ضمن در بسیاری از این نوع فشنگ ها قسمتی از گلوله در بدنه جای میگیرد تا از طول فشنگ بکاهد در این صورت امکان نواخت بالاتر را امکان پذیر می کند نبود پوکه همچنین باعث کاهش عمده وزن خصوصا در تفنگ های کالیبر کوچک تا یک سوم میشود اما معایبی دارد که باعث جلوگیری از گسترش این نوع فشنگها میشود معایب مهمات بدون پوکه اولین مشکل اصلی این مهمات که بیشتری ارتباطش با کاربرد نظامی آن است حساسیت گرمایی است نیترو سلولوز (باروت بدون دود) اولین ماده مورد نیاز مهمات بدون پوکه است در دمای 170 درجه محترق میشود در حالیکه یکی از بارزترین ویزگی های فشنگ های فلزی نقش آن به عنوان انبار حرارتی است و پوکه فلزی مقدار زیادی از گرمای شلیک را دفع میکند و به عنوان عایق برای خرج پرتاب عمل میکند اما در مهمات بدون پوکه این طور نیست یعنی ممکن بعد از شلیک های مداوم و طولانی ممکن است فشنگ های بعدی به محض قرار گیری در جان لوله خود به خود شلیک شوند از وظایف مهم دیگر فشنگ آب بندی کردن قسمت جان لوله است در فشنگهای معمولی در هنگام شلیک پوکه از خارج شدن گاز از عقب سلاح جلوگیری می کند ضمن این که در آزمایشاتی اثبات شد این عمل از سلاح بسیار حمایت می کند در این صورت برای استفاده از مهمات بدون پوکه باید در طراحی سلاح از ابزار آب بندی ویژه ای استفاده کرد . مشکل دیگر ی که مهمات بدون پوکه با آن مواجه اند این است که بدنه فشنگ در اصل خرج پرتاب است در اینجا مشکلی به وجود می آیدو آن این است که در این سلاح نیازی به اخراج پوکه نیست اما در صورت گیر کردن سلاح یا عمل نکردن فشنگ مشکل عمده ای پیش می آید که در مهمات کلاسیک بواسطه یک لبه و یا شیار روی فشنگ این مشکل حل شده سلاح بدون پوکه مدرن یکی از بهترین سلاح های این نوع سلاح جی 11 است (ژ3 خودمان هم از این خانواده است) این ساخت کارخانه مهم و بزرگ هکلر کوخ است البته این سلاح به خاطر تولید سلاح ژ36 و برخی مسائل سیاسی هرگز به تولید انبوه نرسید لازم به ذکر است این سلاح دارای خشاب 50 تایی و نوعی گلنگدن عجیب توپی بود که توانایی نواخت تا 30 تیر در ثانیه را به تفنگ می داد همه ی این سلاح ها دارای عملکرد بسیار عالی بودند و احتمال اصابت تیر را به هدف افزایش می دادند مهمات بدون پوکه دارای مزایای آشکاری است این نوع مهمات دارای وزن بسیار سبکتری هستند و برای اخراج پوکه نیازی به هیچ تنظیمی نیست و میتوان یکی از موفق ترین این نوع فشنگ ها را در جی 11 کارخانه هکلر کوخ یافت