برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on دوشنبه, 21 آبان 1397 در همه مناطق
-
2 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم قسمت چهارم( پرده ی دوم) تَک رو Maverick “ تک رو.... : حیوان بدون مالک ، شخصي كه مستقل عمل مي كند و با هیچ حزب يا گروهی همراه نیست. ” در آغاز سال 1954، بوید به پایگاه نیروی هوایی نلیس(Nellis Air Force Base) ، نوادا اعزام شد.او شروع به یادداشت برداری در مورد تاکتیک ها و هرآنچه آموخته بود کرد.در آنجا، قبل از اینکه واقعا شروع به کار کند، حرفه او تقریبا به پایان رسید. پس از ورود بوید به پایگاه گفته شد که او به یک اسکادران تعمیر و نگهداری فرستاده خواهد شد. بوید آتش گرفت. « لعنت ، من هیچ ربطی به اونجا ندارم». او واقعا یک خلبان بود، نه یک افسر نگهداری، و اگرچه نیروی هوایی همه تلاش خود را کرد تا او را در تعمیر و نگهداری نگه دارد، ولی بوید هرگز تسلیم نشد. بر خلاف بسیاری از خلبانان ایالات متحده که برای خدمت در تعمیر و نگهداری تلاش میکردند،ولی او همیشه بر خلاف جریان رایج در سیستم شنا میکرد. اگر خلبانی برای بهترین پرواز نیاز به 5 سال آموزش داشت او اینکار رو در 6 ماه فرا میگرفت. بوید همچنان به مقاومت در برابر مقررات نیروی هوایی برای جلوگیری از شکست در برابر آنها ادامه داد و موفق شد به آنها تصویر بزرگتری از روحیه یک خلبان جنگنده جسور نشان دهد.روحیه که در بین خلبانان جنگنده آن دوران جریان داشت. درواقع آن نیروی هوایی متفاوت از نیرویی است که امروز داریم. در نهایت بوید به اسکادران 97 ام ، اسکادران تاندربرد( Tunderbird ) ، به عنوان استاد خلبان اعزام شد. پس از آن او شروع به توسعه مجدد تاکتیک ها و تکنیک های هوایی کرد. پس از گذشت یک سال، او به مدرسه تسلیحات جنگنده Fighter Weapons School اعزام شد ، جایی که تا سال 1960 به عنوان یک استاد خلبان باقی ماند (به استثنای یک دوره کوتاه) تقریبا شش سال در آنجا تدریس کرد، تاکتیک های خود را تدوین و آموزش داد . Nellis Air Force Base از طریق یک سری حوادث، اولین انقلاب های بوید آغاز شد.او فریب خورده بود، مدرسه تسلیحات جنگنده در سال 1954 بیشتر به یک میدان تمرین تیراندازی شبیه بود. خلبانان بیشتر وقت خود را صرف تمرین تیراندازی می کردند.به سختی شباهتی با مدرسه نبرد هوایی داشت . او تصور می کرد مدرسه باید مهارت های پرواز و همچنین توپ را باهم می داشت . او به طور مداوم یادداشت های خود را تجدید نظر و خطوط را برای چهار دوره تحصیلی و کاربردی اضافی توسعه داد. در آن زمان، مدرسه تسلیحات جنگنده به سه بخش تقسیم می شد: دانشکده، عملیات ، و TR&D (آموزش، تحقیق و توسعه). اما همه علاقه داشتند در TR&D یا عملیات خدمت کنند. هیچ کس نمی خواست در دانشکده باشد. بوید به پیش سرهنگ Giraudo ، فرمانده مدرسه رفت و گفت: "برای شما یک پیشنهاد دارم. شما در دانشکده نیاز به یک مرد دارید، درست است؟ من صادقانه داوطلب خواهم شد اگر اجازه بدهید یک چیز را امتحان کنم. می خواهم تاکتیک های خود را در دانشکده تدریس کنم. "سرهنگ Giraudo، که با کار و شهرت بوید آشنابود ، موافقت کرد. توجه داشته باشید، بوید در سال 1951وارد نظام شد و در حال حاضر با درجه ستوان یکمی مشغول توصیه به فرمانده مدرسه ،یک سرهنگ تمام، برای نحوه آموزش خلبانان بود. آن را پای اعتماد به نفس اش بگذارید.او این کار را برای تغییر سیستم انجام داد. بوید دوره های خود را تعریف کرد و کارت های ماموریتی را توسعه داد، قسمت اعظم کلاس ها را "توجیه پرواز " در بر میگرفت و نه پرواز. این باعث دلخوری کاراموزان بود چون آنها عادت داشتند تمام ساعات آموزشی را به پروازهای 4 فروندی که بیشتر جنبه تفریحی داشت بگذرانند.او حتی در آنجا توقف نکرد. بوید یک پیشنهاد رادیکال تر داشت.به جای اینکه مربی همزمان با 3 کاراموز در یک دسته 4 فروندی پرواز کند و شروع به گشت و گذار هوایی بکنند و هیچ کس هم نفهمه که داره چه غلطی میکنه، من خواستم یک مربی و یک کاراموز در پرواز شرکت داشته باشند.این یک پرواز سخت بود؛ و آنها نمی خواستند این کار را انجام دهند. من گفتم میخواهم توجه فردی این افراد رو بالا ببرم. پرواز های اول بسیار مهم هستند. اگر اونها درک صحیح پرواز رو بدست بیارند سریعتر پیشرفت میکنند و گشت و گذاری هم در کار نخواهد بود. این کار باعث افزایش ساعات آموزش میشد و اضافه کردن ساعت پروازی بسیار مشکل بود. هر واحد به ازای ساعات مشخص پول دریافت میکرد. ساعات اضافی لزوما به معنی پول بیشتر نبودو معمولا پول کافی برای پرداخت هزینه های پروازی غیر ضرور وجود نداشت . ولی بویدمنصرف نشد او با بهترین راه حل دوم آمد : "ما همانطور 4 فروندی پرواز می کنیم ، ولی با یک پسر کار میکنیم و2 پسر دیگر حرکات رو مشاهده میکنن و بعد پسر بعدی و در اخر پسر سوم . به عبارت دیگر، بچه ها باید آنچه را که آموزش میبینند تماشا کنند تا همه درگیر کار شوند. " توجه فردی و فرصت مشاهده هر دو برای ارتقای مهارت های پروازی ضروری بودند، اما اول به یک دوره آموزشی برای ارتقاء مهارت های مربیان نیاز داشتند. آنها در حال آموزش چیزهای جدید، به شیوه های جدید و با یک هواپیما جدید ، F-100 SuperSaber که در سال 1955 به خدمت وارد شده بود، بودند.F-100 یک هواپیمای بسیار دشوار در پرواز و نگهداری بود. با این حال این اولین جنگنده ای بود که می توانست با سرعت مافوق صوت به صورت پایدار پرواز کند ، تقریبا دو برابر F-86 .(18،185 پوند در مقایسه با 10،890 پوند)، و معروف به "سورتمه سربی" و Hun (hundred) بود.همچنین اولین نمونه از گروه جنگنده های موسوم به Century series ، که نخستین طرحهای موفق مافوق صوت در نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا بودند.که شامل : North American F-100 Super Sabre McDonnell F-101 Voodoo Convair F-102 Delta Dagger Lockheed F-104 Starfighter Republic F-105 Thunderchief Convair F-106 Delta Dart F-100 SuperSaber تقریبا یک چهارم تعداد F-100 های تولید شده در حوادث ناشی از مشکلات تعمیر و نگهداری یا خطای خلبان از دست رفتند. بدست آوردن نحوه ی پرواز کردن با آن و تمام قابلیت هایش در یک بازه کوتاه سفارشی بزرگ بود.. یک بار دیگر، این مهارت های پروازی بوید بود که باعث تقویت این نیرو شد و شیوه انجام کارها در نیروی هوایی را تغییر داد.بوید، شیوه استفاده از F-100 را تنها در چهار سواری کسب کرد. او همچنین کشف کرد که چگونه با استفاده از حرکتی که او "سکان معکوس" نامید ، چرخش کاذب و مرگ بار F-100 را خنثی کند.در شرایط خاص ، خلبان باید سکان را در جهت مخالف از مسیر ایده آل هواپیما حرکت دهد. این هواپیمایی مبهم بود و فقط خلبانان خوب قادر به پرواز بی خطر بودند و بوید یکی از بهترین ها بود. هنگامی که F-100 در اواسط دهه 50 میلادی ساخته شد، از شهپر ها (Aileron) برای افزایش یا کاهش زاویه bank استفاده می کرد. اما یک نقض وجود داشت و هیچکس نمی دانست که از کجاست. ورود به پرواز مافوق صوت اغلب به یک چرخش غیر قابل کنترل و غیر قابل برگشت تبدیل می شد. معروف بود که "اگر شما می خواستید به سمت راست بروید و F-100 می خواست به سمت چپ برود، هواپیما همیشه برنده می شد." این نقص ،خلبانان زیادی را به کام مرگ کشید وبه F-100 شهرت بسیار بدی بخشید. تاثیر شهپر ها(Aileron) در حرکت هواپیما North American ، شرکتی که F-100 را ساخت، تیمی را به مدرسه فرستاد، و آنها متقاعد شدند که بوید و شرکت می داننددر موردچه چیزی صحبت می کنند و شروع به بازنویسی کتابچه ها کردند. بوید در یک ترفند دیگر، F-100 را روی دم خود قرار می داد و ستون اگزوز خود را پایین می آورد. آتش از ورودی هوا در بینی جنگنده و اگزوز به طور همزمان خارج می شد. یک شاهکار غیرممکن؛ بوید به پایگاه ادواردز نیروی هوایی در کالیفرنیا رفت و در آنجا ناسا دو هواپیمای F-100 را به طور کامل ارزیابی کرد و البته بوید این تکنیک ها را به کسانی که باور نمیکردند نشان داد. خلبان آزمایشی در ادواردز که او در آن زمان به چالش کشید، شخصی بود با نام نیل آرمسترانگ !!!!!! مشکل طراحی F-100 در ناسا ارزیابی و اصلاح شد و باعث به وجود آمدن مفهومی جدید در طراحی به نام Roll-Coupling گریدد.و بعد از آن زمان به عنوان یک فاکتور مهم در طراحی هر هواپیمای جنگنده با سرعت بالا تبدیل شده . مقایسه F_100Aسمت راست و F_100 اصلاحی ناسا سمت چپ (افزایش ارتفاع سکان عمودی) مدت کوتاهی پس از آن، بوید تصمیم به ترک دانشکده گرفت. او تصور کرد به قسمت آموزش ، تحقیق و توسعه TR&D می رود، اما به جای آن به یک قسمت جدید به نام آموزش و تحلیل و توسعه TA&Dمنتقل شد.بوید فریب خورده بود.هیچ راهی نبود. به او گفتند که یکی از افسران مورد احترام بوید Major Leroy Clifton، به او ملحق خواهد شد. وظیفه آنهابررسی تمامی برنامه های درسی و تدوین برنامه های جدید بود. اساسا توسعه برنامه درسی برای کل مدرسه تسلیحات جنگنده . در سال 1957 بوید یادداشتهایش از کره و دانشکده را در خبرنامه مدرسه تسلیحات جنگنده تحت عنوان "مانور در نبرد هوایی" منتشر کرد.بوید در حال تدوین استراتژی نبرد هوایی ، شناخته شده به نام داگفایت Dogfight بود ، او اسم این استراتژی را «جدایش نرم » (fluid separation) نامید. این یکی از اولین گزارشات TA&D بود.ولی مشکلی وجود داشت ، همانند بسیاری از بوروکراسی نظامی دیگر ، سیستم علاقه داشت همه چیز را استاندارد کند و فهرستی از واکنش ها برای هر اقدام داشته باشد ، یک کوه راه حل برای هر شرایطی.بوید می خواست به خلبان حرکت و ضد حرکت های متنوع را نشان دهد و به آنها اجازه می داد تصمیم بگیرند که چه زمانی و چگونه در یک وضعیت مشخص اقدامی که نیاز هست رو انجام بدهند.از این رو، او شرایطی را برای توسعه ترم های استراتژی «جدایش نرم» ایجاد کرد. بوید به کمک Vernon Sprad Spradling ، خلبان جنگ جهانی دوم و استاد خلبان سابق مدرسه، توانست تا ایده های خود را بر روی کاغذ بیاورد، برنامه های درسی را ترسیم کند، بینش خود را بنویسید . Sprad یک خاطره ویژه از چالش "چهل ثانیه یا چهل دلار" بوید ذکر میکند : خلبان سپاه تفنگداران ، هال وینسنت، در حالی که یک ماموریت در نزدیکی پایگاه داشت بوید را به یک دوئل هوایی دعوت کرد. وینسنت گفت: "من شنیده ام که شما قادر به شکست هر کسی در چهل ثانیه یا کمتر هستید. بویدتایید کرد . "خب، پس اجازه دهید در یک زمان و مکان مناسب ببینم که شما چقدر خوب هستید " . در زمان و مکان مناسب ، وینسنت در F8U Crusader و بوید در F-100 همدیگر رو ملاقات کرندند.کمتر از 10 ثانیه طول کشید. بوید در پشت Vincent بود. آنها بازی را سه بار با نتایج مشابه تکرار کردند. وینسنت گفت: "شما من را متقاعد کردید." وینسنت در مدرسه اعلام کرد بوید خلبان برتر در هوا به زمین، در هوا به هوا، و شماره یک در دانش هوایی است . تابستان سال 1960 پایان خدمت بوید در مدرسه بود . هنگامی که دانش آموزان مدرسه تسلیحات مطلع از اعزام او شدند ، فکر می کردند که تاکتیک های هوایی از بین خواهد رفت. او متوجه شد که باید قبل از اینکه مدرسه را ترک کند ،یک راهنمای تاکتیکی بنویسد. اما نوشتن دستورالعمل، پیچیده و وقت گیر است، و بوید کمتر از یک سال دیگر باید پایگاه را ترک کند. او به دنبال سرهنگ Hinton رفت. بوید در کافی شاپ درخواست کرد که تا تهیه دستورالعمل تاکتیکی، اعزام نشود . هنگامی که سرهنگ گفت: نه، بوید از عصبانیت سرخ شد و بخاری مقابل کافی شاپ را پرت کردو در صورت سرهنگ فریاد زد: "خدا لعنتت کنه، من اینو در زمان خودم انجام خواهم داد". خوشبختانه، برای این رفتار او به دادگاه نرفت . بوید به Sprad گفت که او باید از وظایف پرواز و تدریس رهایی یابد تا زمان برای تکمیل دستورالعمل بدست بیاورد. Sprad بوید را به دفتر سرهنگ رالف نیومن، فرمانده مدرسه برد: بوید نشست و ، یکی از سیگارهایش را روشن کرد و به سرهنگ گفت که قصد دارد چه کاری انجام دهد و چه مدت طول می کشد. نیومن گفت: تا اونجا که اطلاع دارم به شما هیچ دستوری برای تهیه دفترچه راهنمای پرواز داده نشده و کار شما تدریس است . سرهنگ گفت: "ما نمی توانیم شما را نگه داریم." "اگر می خواهید کتابچه ای بنویسید، خوب است. اما آن را در زمان خود انجام دهید. " صورت بوید از خشم کبود شد. صندلیش رو پرت کرد و در حالی که در مقابل بینی سرهنگ بود، شروع به ضربه زدن به قفسه سینه نیومن کرد و با صدای بلند از خدماتش در مدرسه در طول پنج سال و نیم گذشته گفت . او با چنان نیرویی ضربه میزد که تمام یونیفرم سرهنگ از خاکستر سیگارش پر شد . Sprad وحشت زده بود ...."جان چه غلطی میکنه"....... یک سروان صداشو روی سرهنگ بالا نمی بره. یک سروان نمیتونه روی سینه سرهنگ بزنه. یک سروان نمیتونه با خاکستر سیگار یونیفرم سرهنگ رو به گند بکشه ........ Sprad درخواست کرد که تمومش کنه .بوید نادیده گرفت... برای یک لحظه او و سرهنگ به همدیگه خیره شدند. بوید محکم به قفسه سینه سرهنگ زد و گفت: "باشه لعنتی ، خودم اونو انجامش میدم." Sprad بازوی بوید را گرفت و او را از اتاق بیرون برد و گفت "با تشکر از شما، سرهنگ جان، تو اصلن با سرهنگ ها صحبت نکن. شما فقط این یک کار رو انجام نده ... بوید گفت : Sprad ، این کتاب راهنما خیلی مهمه. این می تونه خلبانان جنگنده را کمک کنه.میتونه نیروی هوایی را تغییر بده. " "من می دونم ، جان، اما ..." Sprad سرش را تکان داد. "تو باید از سرهنگ نیومن خوشحال باشی چون مثل یک جنتلمن رفتار کرد. او می تونست تو رو به خاطر این کار آویزون کنه. " بوید : اون یک احمق بیشتر نیست. بوید در یک زمان فشرده شروع به تکمیل راهنما کرد ، دوستانش در دسته بندی و جمع آوری نوشته ها به او کمک میکردند، حتی یکی از منشی های خانم پادگان وظیفه تایپ مطالب رو به عهده گرفت.دفترچه راهنمای بوید Aerial Attack Study ، واقعا یک کار قابل توجه بود ، جزئیات هر مانور ممکن برای یک خلبان توضیح و با نمودارها ترسیم شده بود. این اولین توضیح جامع منطقی از همه ی تاکتیک ها و مانور های شناخته شده (و بعضی تا آن زمان ناشناخته) در نبرد هوایی بود.راهنماهای پیشین تاکتیکی فقط یک کلاهبرداری بود، بدون منطق مانور و ضد مانور. بویددر راهنما هیچ مانوری را پیشنهاد نمی کند ، اما گزینه ها (و منطق انتخاب آنها) را برای خلبانان شرح می دهد . این راهنما اولین بار تاکتیک های نبرد هوایی را به صورت شمای سه بعدی و نه دو بعدی نشان داد. او معتقد بود یک خلبان در نبرد هوایی باید یک تصویر سه بعدی از جنگ در سرش داشته باشد. او باید "آگاهی وضعیت" داشته باشد.در حالی که تمام خلبانان جنگنده دیگر از دست خود استفاده می کردند، بوید از ریاضی استفاده می کرد. بوید معتقد بود که یک خلبان در نبرد هوایی باید دو چیز را بداند: موقعیت دشمن و سرعت دشمن. دانستن سرعت دشمن، خلبان را قادر میسازد بفهمد که دشمن توانایی انجام چه کاری و با چه کیفیتی را داراست. هنگامی که خلبان بداند دشمن چه مانوری می تواند انجام دهد، پس از آن می تواند تصمیم بگیرد که چگونه با هر یک از اقدامات دشمن مقابله کند. راهنمای نبرد هوایی بوید شامل مواردی بود که یک خلبان جنگنده نیاز به دانستن آن داشت. نسخه خطی آن در 147 صفحه بر اساس توانایی های F-100 تنظیم شد که شامل تمام تاکتیک های هوایی مثل نبرد با جنگنده ، بمب افکن ، مانور، ضد مانور ؛ حمله به اهداف غیر مانوری ؛ محدودیت های اصلی AIM-9 در برابر اهداف مانوری؛ ....... و در واقع همه چیز. اما تصویب کتابچه راهنما کمی پیچیده بود. همانطور که بوید در جریان تاریخ شفاهی نیروی هوایی یادآوری می کند: پس از اتمام ، کتاب رو پیش سرهنگ نیومن بردم و گفتم. "این راهنمای جدید شما است." سرهنگ گفت : "خوبه، ولی ما قصد نداریم از کتابچه راهنمای شما استفاده کنیم." بوید، "چرا؟ شما قصد ندارید یکی از بهترین ها را داشته باشید. اولین نسخه راهنمای نبرد هوایی طبقه بندی شد .بوید در حال انفجار بود حاصل همه تلاش و سیر تجربه او از کره تا به اینجا دیگه قابل دسترسی نبود ." لعنتی ، نمی خواهم طبقه بندیش کنم. آنها گفتند: نه، شما باید آن را طبقه بندی کنید چون شما در مورد تاکتیک های لعنتی ما در جنگ صحبت کردید. من گفتم: به جهنم، اگر شما طبقه بندی کنید، هیچکس نمی تونه از اون استفاده کنه. پس ، لعنتی به من بگو برای چی اسمش دفترچه راهنماست ؟ » او مطلع شد که آنها از یک کتابچه راهنمای 15 صفحه ای که توسط قسمت آموزش-تحقیق و توسعه TR&D مدرسه تدوین شده استفاده می کنند، آنها هیچ دستورالعمل مشخصی برای تصویب راهنمای بوید نداشتند.او تصمیم گرفت بازی را ادامه دهد .قبل از اینکه فرایند طبقه بندی تکمیل شود، چندین نسخه ناپدید شد.سپس مخفیانه 600 نسخه بدون لوگو دانشکده چاپ شد - "راهنمای نبرد هوایی" نویسنده، سروان نیروی هوایی ایالات متحده ، جان ریچارد بوید. کپی از یک سند طبقه بندی شده، نقض مقررات بود. هنوز خلبانان بازنشسته ای هستندکه نسخه هایی از ان را در خانه های خود دارند. بوید همچنین بی درنگ یک نسخه از راهنمای خود و یک نسخه از راهنمای TR&D برای دوست خود Clifton ، که در حال حاضر در قسمت فرماندهی هوایی تاکتیکی TAC مستقر بود فرستاد، Clifton تایید کرد که راهنمای بوید عالی است، اما بوید نمی خواست از دوستی او استفاده کند. در عوض، او از Clifton درخواست کرد تا بررسی مستقل از دو کتابچه را ترتیب دهد. یک هیئت در TAC تشکیل شد. چند دقیقه بعد، سرهنگ نیومن پیامی دریافت کرد: "سلام ما Aerial Attack Study را منتشر می کنیم.ما تصمیم به استفاده از آن به عنوان دفترچه آموزشی در مدرسه برای دانش آموزان ورودی، و یا هر اسکادران دیگر که بخواهند از آن استفاده کند خواهیم گرفت . " بوید برای دیدن سرهنگ نیومن رفت و به او گفت: «باید خوشحال باشید. این کار شما را صاحب یک راهنمای خوب کرد واین یک موفقیت برای فرماندهی شماست. چرا شما از یک گروه بازنده در آنجا (TR&D) حمایت می کنید که حتی نمیتوانند وظایف خود را انجام دهند؟ شما می دانید آنها به اندازه من خوب کار نکردند "نیومن بوید را از دفترش بیرون کرد...... روز بعد او بویدرا احضار کرد: . بی مقدمه گفت "من می خواهم از شما عذر خواهی کنم. من تا به حال راهنمای شما را نخوانده بودم این واقعا بسیار بهتر از راهنمای TR&D است. " بوید به خاطر صداقت در اعتراف به اشتباهش به او احترام گذاشت. مهمتر از همه، او شجاعتش را داشت که موضوع را چهره به چهره بگوید. او هم اکنون می تواند پایگاه Nellis را با احساس موفقیت واقعی ترک کند.............. . Aerial Attack Study در مقدمه این راهنما چنین آمده است : " تاکتیک ها با توجه به قابلیت های یا محدودیت های سیستم های سلاح استفاده می شوند. به عبارت دیگر، تاکتیکها نشان دهنده بهترین روش استفاده از یک سلاح نسبت به دشمن با قابلیت شناخته شده است. تاکتیکها کارکردی هستند، آنها بازتاب دهنده قابلیت ها و محدودیت های سلاح های حریف و همچنین خود ما هستند. بنابراین ما در نبرد های هوایی باید پاکت های عملیاتی سیستم های سلاح مان را تعیین کنیم که این شامل هواپیما و تسلیحات مربوط به آن می شود." بعد ها بخش زیادی از Aerial Attack Study در Major Command - Manual 3-1 ، به عنوان تاکتیک های هوایی استفاده شد. بسیاری از خلبانانی که در ویتنام پرواز کرده اند، زندگی خود را به بوید و افرادی که او را یاری کردند مدیون هستند. تعهد بوید در انتقال آنچه که او خود آموخته بود ، یک میراث پایدار برای خلبانان در سراسر جهان ایجاد کرده است. او این کار را با درجه سروانی در سن 33 سالگی و در حالی که در برابر مقاومت سیستماتیک نیروی هوایی ایالات متحده میجنگید انجام داد.با تمام پیشر فت های عظیم در جنگنده ها و سیستم ناوبری و کمک رایانه ای در طراحی هدایت پرواز برقی (fly-by-wire ) هنوز این مرجع بوید قابل استفاده است. به گفته سرگرد نیروی هوایی آمریکا Barry Watts : "مانور ها و ضد مانورها در این تحقیق، پایه ای برای تمام تاکتیک های جنگنده مورد استفاده در نیروی هوایی، نیروی دریایی و خلبانان جنگنده دریایی در جنوب شرقی آسیا بود." به دلیل آموزش خلبانان خارجی در Nellis به عنوان بخشی از پیمان دفاعی با کشورهای متحد ، راهنمای بوید به سرتاسر کشورها تکثیر شد جایی که بعنوان یک کتاب مقدس مورد مطالعه قرار می گرفت. آنها گفتند نیروی هوایی ایالات متحده واقعا یک سازمان شگفت انگیز است اگر یک سروان به تنهایی بتواند چنین سندی را بنویسد. مجله مدرسه آموزش هوایی نیروی دریایی urnal Top Gun : در طی ده سال، "Aerial Attack Study" به عنوان راهنمای تاکتیکی برای تمام نیروهای هوایی در سراسر جهان تبدیل شده است. او شیوه پرواز و نحوه مبارزه را تغییر داد. چهل سال پس از آن حتی با رخ دادن جنگ ویتنام و جنگ خلیج فارس، هیچ چیز قابل توجهی به آن اضافه نشده است. منتقدان بوید در نبرد هوایی: منتقدان راهنمای بوید (که در حال حاضر افزايش يافته) را رو به عنوان مدرکي براي تک بعدی بودنش بیان مکنند، که فقط درباره داگفایت نوشته شده است . آنها ادعا میکنند او هیچ چیزی در مورد حوزه هوا به زمین و پرتاب تسلیحات هسته ای ،نبرد در ارتفاع بالا ، موشک های جدید و یا هر چیز دیگری به غیر از داگفایت بیان نکرده است. در جواب منتقدین آمده است : Aerial Attack Study در واقع بازخوردی منطقی و علمی از جانب بوید به عدم توجه سازمان رزم نیروی هوایی ایالات متحده به حوزه آموزش اصولی خلبانان و نبرد نزدیک هوایی در آن زمان بود.ولی همچنان بعد از چند دهه ، ژنرال های ارشد نیروی هوایی به اشتباه ، بوید را به عنوان کسی که واقعا نفهمید نیروی هوایی از مأموریت هوا به هوا گذر کرده است ، تصویر میکنند. {فکر کنم تمام کسانی که متن رو کامل بخونند ادعای منتقدین بوید رو رد خواهند کرد} پایان قسمت چهارم #پ .ن : حقیقتا اینقدر این پست ها انرژی میگیره (ترجمه ،ویرایش ، بارگزاری)که دیگه رمقی برای پ.ن نمیزاره .یکی از دلایلی که باعث شد این متن رو به صورت مشروح بزارم این بود که واقعا درک کنیم تحول در یک سیستم سلسه مراتبی نظامی نیاز به چه ممارستی دارد.و همچنین متحول کننده نیاز به چه ویژگی های شخصیتی . دانلود مدارک : راهنمای نبرد هوایی Aerial Attack Study مدرک منتشر شده ناسا از اصلاح F-100
-
1 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت دوستان ؛ در این تاپیک قصد داریم به معرفی افرادی بپردازیم که در حوزه نظامی تحول شگرفی ایجاد نموده اند.تمرکز بیشتر بر دوره معاصر هست. همانطور که با روندی که در تاپیک کتاب هایی که باید خواند دنبال میشود [معرفی کتاب های برتر در حوزه تاریخ نظامی و دانش نظامی] آشنایی دارید ، افرادی مورد مطالعه قرار گرفته اند که در حوزه کاری خود تحولی صورت داده اند.از آنجا که بعضی از اشخاص مذکور برای عموم علاقمندان حوزه نظامی ناآشنا هستند(و از انجا که خیل زیادی از میلیتاریست ها کتاب ها را دانلود و مطالعه میکنند ) در این تاپیک جهت آشنایی مختصر با این افراد و درواقع درک اهمیت کتاب معرفی شده ، اطلاعاتی ارائه میشود.باشد که این اقدام باعث جذب بیشتر علاقمندان به حوره دانش نظامی گردد. موردی که باید دقت کرد و علاقمند هستم در تاپیک ای جداگانه توسط دوستان کار شود ، درک جایگاه این افراد از نظر خطاب کردن هست،همانطور که میدونیم ایرانی ها علاقه شدیدی به هم ارز قراردادن مفاهیم دارند که بعضا باعث خطاهای فاحش در حوزه های مختلف میشود: استراتژیست (راه پرداز) ، تئورسین (نظریه پرداز) ، ایده پرداز و کسی که دکترین رو پیاده سازی میکند دارای جایگاه های مختلف از نظر کارکردی ،حکمی و قدرت نفوذ هستند که ،عامه معمولا همه رو هم ارز هم میگیرند.برای همین از واژه تحول گران در عنوان تایپک استفاده شده که ضمن توجه به این موضوع تمامی افراد رو در بر بگیرد. تاکتیک ها نحوه ی استفاده از نیروهای مسلح در یک عملیات خاص هستند، در حالی که استراتژی ، دکترین( اصول) استفاده از عملیات ها برای رسیدن به اهداف جنگ است. Carl von Clausewitz با توجه به تعریف فوق ، افرادی که در ادامه معرفی میشوند لزوما همه استراتژیست نیستند و تحولی در حوزه استراتژی را رقم نزده اند.این مبحث به شدت ظریف و تخصصی هست و در تاپیک دیگری با کمک دوستان عزیز بهش پرداخته میشه ، هدف توجه میلیتاریستها به این موضوع بود. اولین فردی که به معرفی اون خواهیم پرداخت : COL. John Richard Boyd قسمت اول بوید 40 ثانیه ای سرهنگ جان ریچارد بوید (23 ژانویه 1927 - 9 مارس 1997) یک خلبان جنگنده نیروی هوایی ایالات متحده و مشاور پنتاگون در اواخر قرن بیستم بود که نظریه هایش در حوزه نظامی، ورزش، تجارت و دادرسی بسیار تاثیر گذار بود.بوید الهام بخش برنامه جنگنده سبک وزن (LWF) است که منجر به تولید General Dynamics F-16 Falcon و McDonnell Douglas F/A-18 Hornet شد. هنوز هم در ایالات متحده و چندین قدرت نظامی دیگر این نظریه دنبال می شود. بوید متولد 23 ژانویه 1927 در پنسیلوانیا بود. بوید در 30 اکتبر 1944 در نیروی هوایی ارتش شرکت داشت در حالی که هنوز در مقطع دبیرستان بود. پس از فارغ التحصیلی، او در طول ماههای پس از جنگ جهانی دوم، آموزش خود را به عنوان یک مکانیک برجک هواپیما تکمیل کرد و از ژانویه 1946 تا ژانویه سال 1947 به عنوان یک آموزگار شنا در ژاپن به خدمت گرفته شد. بعد از رسیدن به درجه گروهبانی، تا فارغ التحصیلی از دانشگاه درخدمت رزرو نیروی هوایی بود. او از دانشگاه آیووا در سال 1951 با مدرک لیسانس در رشته اقتصاد فارغ التحصیل شد و سپس مدرک لیسانس مهندسی صنایع را از دانشگاه تکنولوژی جورجیا دریافت کرد. کار در نیروی هوایی بوید پس از اتمام دوره ROTC (Reserve Officers' Training Corps) با درجه ستوان دومی در نیروی هوایی در دانشگاه آیووا به کار کماشته شد و در تاریخ 27 مارس 1953 به عنوان خلبان F-86 وارد کره شد. هرچند او بعد از خدمتش در کره هیچ جایگاه و اعتباری نداشت ، برای شرکت در مدرسه تسلیحات جنگنده FWS ( Fighter Weapons School) ، معتبرترین مدرسه ای که یک خلبان جنگنده می تواند حضور یابد دعوت شد.بوید در مدرسه شرکت کرد و نه تنها به خوبی کار کرد، بلکه ممتاز ترین خلبان شد. پس از فارغ التحصیلی، او برای حضور در FWS به عنوان استاد دعوت شد. در آن زمان استادی در FWS موقعیتی بود که هر خلبان جنگنده ای آرزوی آن را داشت. F-86 Sabre اینجا بود که بوید می توانست تاکتیک های هوایی را متحول کند. او تمرین میداد و تدریس میکرد، در حالی که در FWS بذرهای اولیه را برای مدل تصمیم گیری ابداعی خود باعنوان چرخه OODA (مشاهده، جهت یابی، تصمیم گیری، و عمل) پی ریزی میکرد. بوید یک نوبت کوتاه (22 ماموریت به جای 100) با F-86 Saber در جنگ کره پرواز کرد. در طول دورانی که وی بعنوان وینگمن ( همبال ) خدمت می کرد ، هرگز ادعایی در خصوص شلیک یا کسب پیروزی هوایی ننمود . بعدها بوید به مدرسه تسلیحات نیروی هوایی (USAF Weapons School) اعزام شد، جایی که او به عنوان رئیس بخش آموزش ، دستورالعمل تاکتیکی برای مدرسه می نوشت. بوید همچنین توسط جنرال Arthur C. Agan به پنتاگون منتقل شد تا به انجام تجزیه و تحلیل ریاضی و پشتیبانی از برنامه McDonnell Douglas F-15 Eagle کمک کندتا زمانی که برنامه ،تمامی فرایند تجزیه و تحلیل سیستم را توسط دفتر وزیر دفاع پاس کند. او لقب " بوید چهل ثانیه ای " را به عنوان یک استاد خلبان یدک می کشید ،او می توانست هر خلبانی را در مانور هوایی در کمتر از 40 ثانیه شکست دهد.در طی جنگ ویتنام او به عنوان معاون فرمانده یگان رزمی آلفا و به عنوان فرمانده گروه پشتیبانی رزمی 56 ام در پایگاه هوایی Nakhon Phanom Royal تایلند از آوریل 1972 تا آوریل 1973 خدمت کرد. در سال 1975 در دوران بازنشستگی جایزه معتبر هارولد براون توسط نیروی هوایی ایالات متحده به او اهدا شد. پس از بازنشستگی، بوید همچنان به کار در پنتاگون به عنوان مشاور در دفتر هوایی تاکتیکی از دفتر معاون وزیر دفاع برای تجزیه و تحلیل و ارزیابی برنامه ها ادامه داد.بوید به دلیل سرطان در فلوریدا در تاریخ 9 مارس 1997 در سن 70 سالگی فوت کرد. او با افتخار کامل نظامی در آرامگاه ملی آرلینگتون در تاریخ 20 مارس 1997 دفن شد. تئوری های نظامی بوید تئوری انرژی _مانور پذیری Energy–maneuverability theory در اوایل دهه 1960، بوید با همکاری توماس کریستی، ریاضیدان غیرنظامی، تئوری انرژی - مانورپذیری را بنا نهاد (یا نظریه E-M در مورد مبارزه هوایی). گفته می شود بوید،یک ابررایانه را برای انجام میلیون ها محاسبه لازم برای اثبات نظریه، به سرقت برده است.هرچند سازمان بازرسی وقت بعدا اثبات نمود که تمام مدت ابر رایانه در این تاسیسات به درستی به پروژه های شناخته شده می پرداخته و هر تخلف نظامی تحت پیگرد قانونی قرار می گیرد. توماس پری کریستی - ریاضیدان نیروی هوایی بعد از اینکه این نظریه الهام بخش برنامه جنگنده سبک وزن Light weight Fighter (LWF) و تولید YF-16 , YF-17 شد ، نظریه E-Mبه عنوان استاندارد جهانی برای طراحی هواپیماهای جنگنده انتخاب شد. نظریه انرژی مانور پذیری که توسط جان بوید، و توماس پری کریستی ریاضی دان نیروی هوایی ابداع شد در واقع یک مدل عملکرد هواپیما ( aircraft performance ) است و توصیف عملکرد هواپیما به عنوان مجموع انرژی جنبشی و پتانسیل یا aircraft specific energy است. این نشان می دهد رانش، وزن، درگ آیرودینامیکی، مساحت بال و دیگر پارامترهای پروازی یک هواپیما را به یک مدل کمی مرتبط می کند. این اجازه می دهد تا قابلیت های جنگی هواپیماهای مختلف و یا طراحی های آینده نگرانه را ارزیابی و مقایسه کرد. تمام این جنبه های عملکرد هواپیما با یک مقدار و فرمول زیر تعریف شده است : specific excess energy برابر با سرعت ضرب در نسب نیروی رانش خالص به وزن هواپیما است. (توجه داشته باشید که در تحلیل ابعادی، Ps واحد "سرعت" است، نه انرژی بر واحد جرم) است.)نیروی رانش خالص با محاسبه توانایی موتور برای حرکت هواپیما پس از حذف نیروی درگ آیرودینامیکی که سرعت را کاهش می دهد، پیدا می شود. نسبت (W) /(T-D) شبیه به T / W، نسبت رانش به وزن است که همچنین به عنوان یک کارامدی برای هواپیماها و موشک ها استفاده می شود. با متعادل کردن نیروهای حرکتی به وزن هواپیما، مشخص است که چگونه هواپیما کارآمد است. یک موتور بسیار بزرگ ممکن است بتواند یک نیروی رانش بزرگ تولید کند اما می تواند خیلی سنگین باشد که حتی نتواند خود را بالا ببرد. زمانیکه نسبت (W) /(T-D) = 1 است که موتور به اندازه کافی قدرتمند است تا هواپیما را با سرعت ثابت در مسیر صعودی 90 درجه حفظ کند. جت های جنگنده، مانند F-16 نسبت T / W نزدیک به 1، بسته به وزن سوخت و تسلیحات دارند. اما تفاوت بین T / W و (W) /(T-D) که بوید تعریف کرده در این است که T / W اثرات اصطکاک و سایر تلفات آیرودینامیکی را شامل نمی شود. هنگامی که یک هواپیما به آرامی حرکت می کند، این تلفات کوچک است و می توان آن را نادیده گرفت. با این حال، T / W به درستی عملکرد هواپیما را در شرایط عملیاتی معمول خود توصیف نمی کند. با استفاده از (T-D) ، آیرودینامیک هواپیما نیز در مقدار Ps خلاصه شده است. بوید، و توماس کریستی در پایگاه نیروی هوایی Eglin دوسوم از مطالعات خود را تا سال 1964 تکمیل کردند. این نظریه توسط نیروی هوایی ایالات متحده پذیرفته شد و بهبود در پارامتر های مورد نیاز برای F-15 و بعد از آن طراحی جنگنده F-16 Falcon Falcon را به همراه آورد. پایان قسمت اول پ.ن/ از اونجا که remo همیشه شرح داستان با فایل اصلی قرار میده متن کامل نظریه E-M دانلود مدرک همچنین این مدرک هم از منابع ویکیپدیا برای این متن بود که قرار داده میشه(صفحه 203 به بعد ) Technology and the Air Force A Retrospective Assessment در قسمت دوم خواهید خواند: پدر خوانده نیروی هوایی Fighter Mafia خواهیم گفت که چگونه گروه بحث برانگیز "مافیای جنگنده " به سرکردگی جان بوید در مقر فرماندهی نیروی هوایی با استفاده از تئوری خود مسیر طراحی و تولید جنگنده در آمریکا را تغییر داد.
-
1 پسندیده شدهاستفاده گسترده از تسلیحات ضد زره در جنگ های داخلی سوریه وعراق، جنگ داخلی اوکراین، جنگ 2006 لبنان و جنگ 2014 غزه نشان می دهد راکت های ضد زره و موشک های هدایت شونده صحنه نبرد ها را عوض کرده اند و واحدهای زرهی/مکانیزه را در معرض خطری جدی قرار داده اند. تسلیحاتی همانند راکت های ضد زره به علت قیمت ارزان و نیاز به آموزش کمتر، به وفور در اختیار تروریست ها و نیروهای چریکی قرار دارند. موشک های ضد زره با دقت و نفوذ بالای که دارند می توانند از فواصل دور خطر جدی برای خودروهای زرهی حتی پیشرفته ترین تانک های غربی به حساب بیایند.در نتیجه مقامات و سیاست گذاران دفاعی ایالات متحده امریکا، از جمله کنگره در این مورد نگران هستند. از طرفی تجارب واحدهای زرهی ارتش اسرائیل در درگیری های سال 2006 لبنان و سال 2014 غزه، در کنار فعالیت های نظامی روسیه خصوصا در اروپای شرقی به عنوان یک کاتالیزور باعث شده است تا ارتش آمریکا به سرعت به دنبال یک راه حل برای افزایش بقای خودروهای رزمی در میدان نبرد باشد. تسلیحات ضد زره در انواع مختلف به شکل گسترده و فرآگیری در میدان های نبرد در حال استفاده هستند و بقای نیروهای زرهی را به خطر انداخته اند. لحظاتی قبل از برخورد موشک های ضد زره داعش به تانک های آبرامز عراقی در نبرد 2006 که نیروهای اسرائیلی به لبنان حمله ور شدند. نیروهای حزب الله با استفاده از راکت های ضد زره و موشک های هدایت شونده توانستند حملات زمینی و پیشروی نیروهای زرهی ارتش اسرائیلی را به باور برخی تحلیل گران بی اثر کنند. حدود 50 دستگاه تانک مرکاوا مورد حمله قرار گرفته اند که 20 دستگاه از آنها تحت نفوذ واقع شده اند و در کل 5 دستکاه تانک نابود شد. در این بین حدود 23 نفر از خدمه زرهی اسرائیل نیز کشته شدند. اسرائیل از شکست پیش آمده درس گرفت و در اواخر سال 2010 با نصب سامانه دفاع فعال تروفی بر روی بخشی از تانک های مرکاوا مارک 4 و نفربر های نامر آنها را به این سامانه مجهز کرد. در نتیجه با تهاجم سال 2014 اسرائیل، عملیات های موفق تیم های ضد زره نیروهای حماس به شدت کاهش یافت به طوری که اسرائیلی ها اعلام کردند هیچ تانک مرکاوا و نفربر نامر مجهز به ترفی در این نبرد از بین نرفته است. البته این کاهش تلفات را باید به خاطر نصب سامانه دفاع فعال تروفی دانست اما تغییر تاکتیکی واحدهای زرهی اسرائیلی ها در مبارز با نیروهای چریکی نیز در این کاهش تلفات بی تاثیر نبوده است. تفاوت تلفات نیروهای زرهی اسرائیل در سال 2006 لبنان در مقابل تهاجم سال 2014 به غزه باعث تشویق مقامات دفاعی ایالات متحده به استفاده از یک سامانه دفاع فعال بر روی خودروهای رزمی خود شد. عملکرد روس ها در اوکراین وغیرقابل پیش بینی بودن ولادیمیر پوتین در پاسخ به تحریکات باعث شد احتمال جنگ در اروپا به یک نگرانی برای ایالات متحده تبدیل شود. که در صورت جنگ احتمالی در اروپا دخالت همه جانبه ارتش ایالات متحده برای دفاع از همپیانانش را در پی خواهد داشت. در همین مورد بعضی از مقامات نظامی ارشد ایالات متحده پیشنهاد کرده اند که "دوباره" روسیه تهدیدی برای امنیت ملی کشور است. با این حال، دیگران معتقدند، تأکید زیاد بر روسیه، صرفا یک جنجال توسط ارتش است تا بخش بزرگی از بوجه را تصاحب کند. جدا از بحث های سیاسی و رقابتی، ارتش، سپاه تفنگداران دریایی و وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا نگرانی هایی مربوط به آسیب پذیر بودن وسایل نقلیه زرهی را در صورت بروز یک جنگ احتمالی مطرح کرده اند. در نتیجه ترکیبی از تهدیدات تکامل یافته، پیشرفت تکنولوژی، تجربیات جنگ های پیشین و احتمال وقوع درگیری باعث شده است، ایالات متحده به عنوان بخشی از برنامه بروز رسانی خودروها و وسایل نقلیه رزمی خود استفاده از سیستم های دفاع فعال (APSs) را در دستور کار قرار دهد. سیستم دفاع فعال، زیر سیستم هایی هستند که در یک وسیله نقلیه یکپارچه و نصب شده اند تا به طور خودکار، تهدیدات مختلف از جمله راکت های ضد زره و موشک های هدایت شونده را به شکل مقابله سخت یا نرم دفع نماید. باوجود اینکه که ارتش های مختلفی همانند اسرائیل و روسیه تجربه استفاده از سیستم های دفاع فعال را دارند. ارتش ایالات متحده در این مورد تا حدودی عقب مانده است. با وجود اینکه از اوایل دهه 1950 تلاش هایی برای طراحی و توسعه یک سامانه دفاع فعال در آمریکا شروع شده بود ولی در حال حاضر هیچ سامانه یکپارچه ای به شکل فراگیر و عملیاتی استفاده نشده است. مقامات نظامی ایالات متحده ادعا می کنند هنوز چالش های فراوانی در مورد استفاده از سیستم های دفاع فعال مناسب در میدان نبرد وجود دارد که باید به شکل کامل یا نسبی این مشکلات رفع شود. این چالش ها و نواقص با احتمال این که دشمن می تواند با بهره گیری از تاکتیک ها و تکنیک هایی، اثربخشی سیستم دفاع فعال را خنثی کند باید مد نظر قرار گیرد. اقدمات نیروهای دشمن ممکن است متفاوت باشد استفاده از جمرهای پیچیده، شلیک فریب دهنده های ارزان و یا استفاده متعدد از راکت های ضد زره به طور گسترده هم اکنون برای غلبه بر سیستم دفاع فعال در دسترس است. در ادامه به چالش و ابهامات پیش روی ارتش ایالات متحده آمریکا در مورد به کارگیری سیستم دفاع فعال پرداخته می شود. 1- تشخیص و پاسخ یک سیستم دفاع فعال موثر نیاز به شناسایی و دسته بندی پرتابه های شلیک شده به سمت خودرو را دارد. ابزارهایی که این کار را انجام می دهند، رادارهای کوچک و یا سنسورهای کوچک مانند حسگرهای نوری هستند. هنگامی که یک پرتابه به سمت خودرو شلیک می شود در زمان کوتاهی تشخیص داده شده و طبقه بندی می شود سپس سیستم یک نقطه رهگیری را دور از وسیله نقلیه محاسبه می کند، اگر پرتابه تهدیدی برای وسیله نقلیه باشد، اقدامات متقابل (نرم / سخت) را انجام می دهد. زمان واکنش سریع برای یک سیستم دفاع فعال ضروری است. یک سیستم با زمان واکنش 300 میلی ثانیه قادر خواهد بود که یک موشک ضد تانک معمولی را در صورتیکه حداقل از 400 متر دورتر شلیک شود را منهدم کند و برای انهدام پرتابه RPG-7 نیاز است که حداقل از 30 تا 100 متر دورتر شلیک شود. در مقابل، یک سیستم با زمان واکنش تقریبا 100 برابر سریعتر (0.5 میلی ثانیه) می تواند موشک های ضد تانک و راکت RPG-7 را که از فاصله 10 متری شلیک شده است را از بین ببرد. در نتیجه نصب یک سیستم با زمان پاسخ گویی مناسب بخش مهم سامانه دفاع فعال برای ارتش امریکا می باشد. تصویر شماتیک از نحوه عملکرد سامانه دفاع فعال به صورت مقابل سخت - نمودار پایینی تصویر مقایسه دو سامانه دفاع فعال فرضی با زمان های پاسخ متفاوت است که نشان می دهد سامانه با زمان پاسخ سریع تر توانایی درگیری شدن با پرتابه های شلیک شده از فواصل نزدیک تر را دارد. 2- پوشش در حالت ایده آل، یک سیستم دفاع فعال باید یک پوشش نیمکره ای را برای وسایل نقلیه رزمی ارائه کند. این نکته بسیار مهم است، زیرا برخی از تسلیحات های پیشرفته ضد زره به شکلی طراحی شده اند که قابلیت حمله از بالا یا حمله به بخش پیشرانه وسیله نقلیه دارند. که معمولا این بخش ها کمترین زره را نسبت به بخش جلویی وسایل نقلیه زرهی دارد. یکی دیگر از جنبه های مهم پوشش سیستم دفاع فعال ، توانایی پاسخگویی به چندین حمله وارد شده است. یکی از تاکتیک های عمومی نیروهای ضد زره استفاده از چندین پرتابه ضد زره برای انهدام یک وسیله نقلیه است. مشابه این نوع حملات توسط حزب الله در سال 2006 بر ضد واحد های زره اسرائیلی صورت گرفت. هدف از به کار گیری این روش درهم شکستن زره خودرو نظامی و بهبود شانس از بین بردن وسیله نقلیه است. سیستم های دفاع فعال قادر به پاسخگویی به چندین تهدید در جهات مختلف نیستند. که این مورد توسط کارشناسان نظامی به عنوان یک نقطه ضعف در نظر گرفته می شود. همچنین، این قابلیت نیز باید مد نظر باشد که پس از حمله، سیستم دفاع فعال بتواند به سرعت بارگیری یا بازسازی می شود تا به حملات بعدی پاسخ دهد. پوشش نیم کره ای یک سامانه دفاع فعال یک حفاظ همه جهته را برای خودرو رزمی ایجاد می کند تا از همه طرف به تهدیدات پاسخ گو باشد 3- خسارات جانی و مالی یکی از نگرانی های ارتش ایالات متحده در مورد به کارگیری سیستم دفاع فعال، احتمال ایجاد تلفات ناخواسته در حین به کارگیری این سامانه است. اکثر سیستم های دفاع فعال در حال توسعه و توسعه داده شده، از مواد منفجره برای نابودی پرتابه ها استفاده می کنند که می تواند برای نیروهای انسانی که در نزدیکی خودروهای نظامی قرار دارند خطرناک باشد. از طرفی پرتابه هایی که به وسیله سیستم منهدم شده اند بعد از انهدام به ترکش هایی تبدیل می شوند که آنها نیز می تواند بسیار خطرناک باشد. خودکار بودن سیستم های دفاع فعال برای کاهش زمان درگیری با پرتابه ها در مورد ایجاد تلفات نگرانی ها را بیشتر کرده است. البته ایالات متحده و اسرائیل این مسئله را مورد مطالعه قرار داده اند و تمایل دارند سیستم های ردیابی و تشخیص در سامانه دفاع فعال را به منظور حفظ جان افراد خارج از خودرو بهبود ببخشند. ولی تاکنون موفق به حل کامل این مشکل نشده اند. علاوه بر این نگرانی هایی در مورد خسارات جانبی سیستم های دفاع فعال نیز وجود دارد. به عنوان مثال سیستم های دفاع فعال می توانند به اموال خصوصی، مذهبی و تاریخی نیز خسارت وارد نماید. مقامات ارتش ایالات متحده آمریکا در دفاع از سامانه های دفاع فعال به این نکته اشاره می کنند، زره های واکنشی نیز در صورت فعال شدن، ترکش های خطرناکی برای افراد خارج از خودرو ایجاد می کنند. همچنین این مقامات ادعا دارند با توجه به اندازه نسبتا کوچک مهمات دفاع فعال در مقایسه با پرتابه های ضد زره؛ در صورت برخورد پرتابه های ضد زره به خودرو خطر به مراتب کمتری برای محیط پیرامونی دارند. با این وجود با توجه به نیاز فوری ارتش آمریکا به سامانه دفاع فعال و مشکلات ناشی از تلفات ناخواسته ، انتظار می رود دستورالعمل های ویژه برای استفاده از این سامانه به واحدهای نظامی ابلاغ بشود. به عنوان مثال خاموش کردن سامانه دفاع فعال در محیط های شلوغ شهری که غیر نظامیان حضور دارند و یا در مواقعی که نیاز است نیروهای زرهی به همراه پیاده نظام پیشروی نمایند. البته به نظر می رسد مقامات نظامی با توجه به اینکه که این دستور العمل ها می تواند واحد های زرهی را در معرض خطر جدی قرار دهد و به نیروهای دشمن فرصت های تاکتیکی برای حمله داده شود، موافق نباشند. عملکرد سامانه دفاع فعال در محیط های شلوغ شهری می تواند خطرات جدی برای غیرنظامیان ایجاد نماید-سربازانی هم که در کنار ادوات زرهی قرار دارند نیز در خطر جدی قرار خواهند داشت. 4- هماهنگی و یکپارچه سازی سیستم اگر چه تكنولوژي هايي كه در حال توسعه هستند ممكن است در محیط های آزمایشی به خوبی جواب دهند اما ایا در یک محیط نبرد واقعی اثر بخشی لازم را خواهند داشت؟ یکی از الزاماتی که ارتش ایالات متحده در مورد سیستم دفاع فعال به دنبال آن است، یک پارچه سازی تمامی سیستم های دفاع فعال نصب شده بر روی خودروهای رزمی در یک منطقه نبرد است. به عنوان نمونه در صورتی که چندین خودرو دارای سیستم دفاع فعال که نسبت به هم هپوشانی دارند بتوانند به شکل هماهنگ و یکپارچه عمل کنند. سیستم ها در منطقه نبرد باید بتوانند به شکل هماهنگ نسبت به موقعیت پرتابه ها با یکدیگر تعامل داشته باشند و بتوانند و اهداف را به شکل هوشمندانه از بین ببرند. به عنوان نمونه برای از بین بردن یک پرتابه در محدوده پوشش مرزی دو سامانه دفاع فعال فقط یکی از آنها برای انهدام پرتابه وارد عمل بشود. همچنین انتظار می رود هماهنگی بین سیستم های دفاع فعال نباید باعث کاهش زمان پاسخ گویی به تهدیدات در هر یک از سیستم ها بشود و همچنین سیستم ها نباید در کار یکدیگر اختلال ایجاد کنند. 5- فضا و قدرت مورد نیاز سیستم بر روی خودرو اجزای سیستم دفاع فعال در داخل و خارج وسیله نقلیه به شکل محافظت شده نصب می شوند. قدرت مورد نیاز سیستم از باطری و یا قدرت تولید شده از خود وسیله نقلیه تامین می گردد. یکی از محدودیت های سیستم دفاع فعال در اندازه، وزن و قدرت است که می تواند منجر به نصب نامناسب سیستم بر روی خودرو شود و در پی آن عملکرد سیستم را کاهش می دهد. ماکت تانک ابرامز مجهز به سامانه دفاع فعال-در این طرح اولیه بخشی از رادر های سامانه بر روی بخش جلویی برجک نصب شده اند که با توجه به نبود فضای مناسب این بخش انتخاب شده است. 6- صرفه اقتصادی با توجه به هزینه های سرسام آور در تهیه یا توسعه سیستم دفاع فعال، به نظر می رسد ارتش و سپاه تفنگداران نیروی دریایی برای ایجاد صرفه اقتصادی در این پروژه در مرحله اول فقط تصمیم به نصب این سامانه بر روی تانک های ابرامز گرفته اند و در صورت رضایت از عملکرد سیستم دفاع فعال بر روی باقی خودروهای رزمی، مانند خودرو رزمی پیاده نظام برادلی و نفربر زرهی استرایکر، آزمایش و نصب خواهد شد. سایر هزینه های مرتبط که می توانند بر پرژوه سیستم دفاع فعال ارتش امریکا اثر گذار باشد شامل آموزش، نصب و راه اندازی، هزینه های تعمیر و نگهداری، هزینه قطعات برای تعمیر ، دستمزد کسانی که تعمیرات و نگهداری را انجام می دهند ( پیمانکاران یا سربازان) و همچنین هزینه های پیشبینی نشده ماننده بروز رسانی های سخت افزاری و یا نرم افزاری می باشد که می تواند بر کل پروژه سیستم دفاع فعال ارتش آمریکا به عنوان یک عامل محدود کننده اثر گذار باشد. ] با تمامی نواقص و چالش های سیستم های دفاع فعال که پیش روی ارتش امریکا قرار دارد، این ارتش مجبور شده است به دنبال یک سیستم دفاع فعال برای خودروهای رزمی خود باشد. آغاز این تلاش ها به شکل جدی در سال 2006 با یک بوجه 70 میلیون دلاری توسط صنایع Raytheon کلید خورد. پروژه صنایع Raytheon که به نام Quick Kill نامگذاری شد در تست های ارتش بسیار ضعیف و نا ایمن ارزیابی شد. در نتیجه این پروژه در سال 2009 لغو گردید. یکی دیگر از طرح های صنایع آمریکا پروژه Iron Curtain (پرده آهنین) ساخت شرکت آمریکایی Artis بود که در ارزیابی ارتش در سال 2013 موثر با ایمنی بالا توصیف شد. در اخر درسال 2016 خبری های تایید شده ای بیان می کرد همکاری نظامی اسرائیل و امریکا در توسعه ی سیستم های دفاع فعال صورت خواهد گرفت. بر طبق اخبار منتشر شده قرار شد سیستم تروفی شرکت رافائل برای تانک ابرامز، سیستم Iron Fist (مشت اهنین) شرکت IMI برای خودرو رزمی برادلی و سیستم پرده آهنین شرکت Artis برای نفربرهای استرایکر مورد استفاده قرار بگیرد. در نتیجه شرکت آمریکایی LEONARDO DRSبه همراه شرکت اسرائیلی رافائل اولین نمونه آزمایشی تانک ابرامز sep v2 M1A2 مجهز به سامانه دفاع فعال تروفی را در سال 2017 به نماش عموم در آورد. طبق گفته مقامات ارتش امریکا تا سال 2020 بخش قابل توجه ای از تانک های ابرامز ( پیش بینی می شود حدود 80 دستگاه آبرامز) مستقر در اروپا به این سامانه مجهز خواهند شد. سامانه دفاع فعال Quick Kill نصب شده بر روی نفربر استرایکر در طی یک تست- ارتش امریکا از نتایج کسب شده توسط این سامانه ناراضی بود. تست سامانه تروفی نصب شده بر روی تانک آبرامز تصویر کامپیوتری از خودرو رزمی برادلی مجهز به سامانه مشت آهنین نفربر استرایکر مجهز به سامانه پرده آهنین به نظر می رسد سامانه دفاع فعال تروفی توانسته است به مقدار قابل توجه ای از الزامات و نیازهای ارتش ایالات متحده در مورد یک سامانه دفاع فعال را برطرف بکند. پوشش 360درجه ای در کنار بارگذاری مجدد مهمات برای دفع حملات بعدی، عملکرد بخش شناسایی برای تشخیص تهدیدات در شرایط مختلف جوی، ردیابی محل شلیک پرتابه ، مشخص کردن مکان حمله برای پاسخ سریع تر خدمه به تهدیدات و قرار دادن اطلاعات به دست آمده در سیستم مدیریت میدان نبرد و اشتراک گذاری آن با نیروهای خودی از جمله مواردی است که نظر ارتش ایالات متحده را در مورد سامانه دفاع تروفی جلب کرده است. نصب سامانه دفاع فعال بر روی خودروهای رزمی ارتش آمریکا قطعا باعث می شود این ادوات در میدان نبرد بقاپذیرتر نسبت به قبل باشند، اما همان طور که مقامات دفاعی ارتش امریکا اشاره کردند این سیستم های دفاع فعال در حال حاضر نواقص قابل توجه دارند که راه را برای مقابله بازگذاشته است . تانک آبرامز M1A2 sep v2مجهز به سامانه دفاع فعال تروفی، به علاوه این تانک مجهز به زره های واکنشی ARAT در بخش کناری شاسی و اخلالگر ضد بمب کناره جاده است. نحوه عملکرد سامانه تروفی در سه مرحله اصلی شامل شناسایی و دسته بندی، رهگیری و هشدار و در اخر انهدام پرتابه اجزای اصلی سامانه ترفی نصب شده بر روی تانک ابرامز پوشش 360 درجه ای سامانه تروفی در تانک آبرامز کل سیستم تروفی حدود 725.7 کیلوگرم وزن دارد برای تست و ارزیابی بهتر عملکرد تانک در صورت اضافه وزن خصوصا وزن بیشتر در بخش برجک، بر روی تانک آبرامز sep v2 M1A2 مجهز به تروفی صفحات فلزی شبیه سازی وزنی نصب شد. این ورقه های فلزی در تست ها نشان خواهند داد در صورت نصب تروفی، امکان افزودن زره دیگری بر روی تانک وجود دارد یا خیر؟ این صفحات در بخش جلویی برجک و بخش زیرین سینه تانک نصب شده است. (تصاویری که شرکت LEONARDO DRS منتشر کرده است در آن به شکل غیر حرفه ای صفحات فلزی شبیه سازی وزنی دستکاری وحذف شده است و فقط تعدادی کمی عکس دست نخورده توسط خبرگزاری های دفاعی منتشر شده است که در انها این صفحات مشخص است. )
-
1 پسندیده شدهبه نام حق پیشگفتار این تاپیک جهت بررسی و طرح ایده های مختلف در زمینه تهاجم موشکی کروز و پاسخ پدافند بصورت ارزان و گسترده ایجاد گشته است. سایر سناریو ها نظیر حملات موشک های بالستیک، و یا بمب های دورایستا(گلاید، بدون موتور)، همچنین موشک های هایپرسونیک موضوع این تاپیک نیست. طرح حمله: در دسترس بودن سامانه های موشکی کروز در خدمت بسیاری از ارتشهای منطقه و استفاده گسترده از این سامانه ها در منطقه خاورمیانه، لزوم دارا بودن یک سامانه مقاومت پدافندی موثر را گوشزد میکند، اما چنین سامانه ای با چه وضعیتی روبروست و چگونه باید پاسخ بدهد؟ فرض کنیم، در تهاجم یک روزه 8 ساعته، با هدف گشایش مسیر پدافند و بدست گرفتن آسمان ایران، ائتلاف مهاجم، اقدام به اجرای تهاجمی با مشخصات ذیل بنماید: - 4000 موشک کروز، در برد های مختلف، بدون خطا(فرض میشود، این تعداد موشکی هست که به هدف خواهد رسید) - اهداف عمقی و مرزی - شانس اصابت موشک های پدافندی در صورت رهگیری 75 درصد. مشاهده میکنید که با شلیک 4000 موشک پدافندی، تنها قادر به انهدام 3000 موشک کروز مهاجم خواهیم بود، و این به معنای اصابت دست کم 1000 موشک به هدف و مشغولیت 8 ساعته پدافند بر روی تعداد بسیار زیادی هدف خواهیم بود. با توجه به تصویر فوق این رقم حتی بیش از موشک هایی ست که در سال 2003 به عراق شلیک شده است. آیا چنین حمله ای از نظر هزینه ای و لجستیک برای ائتلاف مهاجم دشوار خواهد بود؟ - قیمت هر موشک تاماهاوک کلاس 4 که از آخرین و بیشترین حجم امکانات مسیریابی بهره میجوید، 1.87 میلیون دلار با نرخ شناور 2017 محاسبه شده است، بنابراین 4000 موشک حداکثر 8 میلیارد دلار هزینه خواهد داشت و این رقم حتی اگر به 10 یا 20 میلیارد دلار نیز برسد، با توجه بودجه نظامی کشورهایی مانند آمریکا و اعراب منطقه، همچنین تامین هزینه در چند سال مالی، رقمی دور از ذهن و دست نیافتنی نیست. هم اکنون نیز فقط دو کشور عربستان و امارات در حدود 1200 موشک کروز در اختیار دارند. اگر به دو کشور، سایرین چون ایالات متحده، فرانسه، انگلستان و ... اضافه شوند، مقدار 4000 موشک رقم کاملا دست یافتنی خواهد بود. - از نظر لجستیک نیز، با توجه به تعداد بسیار پایگاه های اجاره ای و تسخیری دشمن در منطقه، و گستردگی پهنه جغرافیایی مرزهای کشورمان، استقرار چنین موشک هایی فقط به ناوها محدود نمیشود، و تمامی پایگاه های زمینی میتوانند به عنوان محل پرتاب استفاده شوند، و میتوان این فرض را گرفت که طی سالهای اخیر این انبار سازی موشک های کروز صورت گرفته باشد و به زمان حمله موکول نگردیده است. هزینه مقابله؟ - دفع موثر 4000 موشک بالستیک برای پدافند به تنهایی بسیار دشوار به نظر میرسد، و طبیعی ست که برای این منظور نمیتوان صرفا بر پدافند موشکی متکی بود. اگر خطای 0.75 برای پدافند را بپذیریم، به رقمی در حدود 5400 موشک پدافندی،مقدار بسیاری تجهیزات کشف و شناسایی و مقدار بالایی شانس نیاز است. فلذا عقلانه است که پایگاه ها و محل های شلیک دشمن پیش از اقدام یا در همان دقایق اولیه حمله شود (که این موضوع بحث این تاپیک نیست). - اخلال gps و حتی انهدام ماهواره های هدایت کننده نیز با توجه به تجهیزات مدرن ترکام و وجود عوارض طبیعی بسیار در ایران مزیتی در حدود بالابرد چند درصد خطا به سامانه های کروز وارد میکند. این میزان خطا را بدلیل عدم وجود اطلاعات کافی از کیفیت و دقت سامانه های مهاجم همچنین بروز پیشرفت های آینده باید فاکتور گرفت و به تنها به برخورد سخت پدافند متکی بود. با توجه به موارد فوق یک مجتمع پاسخ برای مقابله طراحی کنید، به نحوی که قادر باشد: - 100 درصد موج اول حمله که علیه پدافند و تجهیزات راداری ثابت است را از کار بی اندازد - 80 درصد کل موشک ها در موج های بعدی را منهدم کند - بعد از 8 ساعت تهاجم سنگین همزمان با انواع اخلال با دست خالی مواجه نشود. - اقدام سخت یا hard kill باشد. - این پاسخ در سامانه خلاصه شود. اقدامات غیر عامل نظیر استتار، تعدد و اخلال نادیده گرفته شود. - موج اول 800 موشک - موج دوم 1200 موشک - موج سوم 600 موشک - موج چهارم 1400 موشک - هر موج حمله 2 ساعت. - از همه مهمتر، سیستم بسیار ارزان و موثر باشد. دارایی کنونی پدافند موشکی ایران: با تشکر، از حضورتون در بحث
-
1 پسندیده شدهما کشور وسیعی داریم و نقاط با اهمیت زیاد یک مسیر پدافند نقطه ای از همه این نقاط هست، مسیر دیگر پوشش پدافندی هست. با توجه به اینکه نمیتونیم و نمیخوایم از مهمات (موشک) با برد بلند استفاده کنیم چون گرونه، باید حامل تحرک داشته باشه تا بتونه سطح وسیعی رو پوشش بده. بهترین راه آن هم استفاده از گشتهای هوایی با پرنده هایی هست که ساعت پروازیشان ارزان باشد مثلا پرنده های توربوپراپ بزرگ، چیزی مشابه سی130 هرکولس اختصاصی شده برای پدافند ضد کروز. این هواپیما میتونه 20 تن بار حمل کنه. نصب توپهای کالیبر بالا ( از 40 تا 80 مم) در برجکهایی زیر بال، در صورت بلوغ فناوری استفاده از لیزر، و موشکهای کوچک در حد منپد هایی مثل میثاق هم لازم هست که از برجکهای شلیک کننده درون بدنه بتونه تعداد زیادی موشک رو همزمان شلیک کنه. چندین اپراتور هم میتونند همزمان با اهداف زیادی درگیر بشوند.) با در نظر گرفتن سرعت بهینه 540 کیلومتر بر ساعتی هرکولس، که میشه 9 کیلومتر در دقیقه و برد 5 کیلومتری برای سلاحها ( البته سلاحی مثل Bofors 40mm L70 هم هست که بالای 10 کیلومتر برد داره) و فرض اینکه موشک مهاجم در 200 کیلومتری هدف رهگیری بشه و هدفش مشخص بشه، هرکولس 20 دقیقه فرصت داره تا خودش رو به سایت مورد دفاع برسونه و در نتیجه میتونه یک شعاع 180 کیلومتری رو پوشش بده. شبیه همین طرح رو با بالگرد هم میشه اجرا کرد البته بالگرد هزینه پروازش زیاده و باید به صورت اسکرامبل ازش استفاده کرد. همچنین توکانو ها هم میتونندبا کارآیی کمتر این وظیفه رو انجام بدهند، همچنین یکی از بهترین کارها، استفاده از بالنهای راداری و اپتیکی هست در یک حلقه با فاصله 100 الی 150 کیلومتری داخل مرز خودمون هم از حملات پیشدستانه در امان هستند و هم میتونند یک دیوار دفاعی درست کنند و چند بالگرد مسلح به پاد توپ در پایگاه های نزدیک آماده و اسکرامبل باشند که به محض آلارم بلند بشوند و کروزها رو با توپ بزنند. میشه چند تا گشت هرکولس هم گذاشت برای افزایش اطمینان. البته همه چیز بستگی داره به نحوه حرکت کروزها. مثلا این 1200 کروز در یک موج، به چه صورت حرکت می کنند؟ از چند مسیر وارد مرز میشوند؟ داخل مرز از چند مسیر حرکت می کنند؟ آیا مثل یک کاروان با هم حرکت می کنند؟ یا مانور میدهند و 360 درجه به هدف حمله می کنند؟
-
1 پسندیده شدهسپاه یا کلا ایران بیشتر از این نمیتونه کمک انچنان موثری بکنه با ائتلاف که نمیتونه وارد جنگ مستقیم بشیم چون زورمون بهش نمیرسه خدایی.. میمونه همین ارسال تکنولوژی ساخت یک سری موشکها که خوب اونم توان رد شدن از سپر موشکی رو نداره وهمشو تو هوا زدن ..
-
1 پسندیده شدهوقتی خودم را جای طرف مقابل میذارم و برنامه یک جنگ میچینم در گام اول نیروهایم رو ازمراکز متداول خارج ویا در پایگاه های دور مستقر می کنم که در موج اول تلفات ندم بویژه ناوهای دریایی و هواپیماهای مستقر در خلیج فارس در گام دوم اقدام به حمله به مراکز و نیروهای دریایی و ساحلی می کردم و جنگ رو در بندرعباس، بوشهر و جزایر جلو می بردم عسلویه، ماهشهر و نیروگاه اتمی و بنادر جنوبی به تنهایی لقمه هایی بزرگ هستن و طرف مقابل تاسیساتی دریایی کشورهای عربی را دارد که خودش دوست داره دوباره بسازه در گام سوم اقدام به زدن مراکز برق، آب و گاز و بنزین می کردم و کشور رو تو بحران می بردم، و کاری می کردم مردم تو سختی بدی بیفتن در گام چهارم ساحل و خلیج فارس رو برای نیروهام امن می کردم و سعی در اشغال ساحل یا جزایر می کردم مشخصا شهر بوشهر و جزایر سه گانه ایران و این وضعیت را تا آنجا نگه می داشتم تا ایران تسلیم بشه اینجوری با بیشترین ضربه و کمترین تلفات خود را فاتح می نامیدم دقیقا مطابق با حلقه واردن حال سوال این است که در این روش ما بجز اسرائیل چه هدف دیگری داریم که با آن از دشمن تلفات بگیریم آیا بحث پدافند غیرعامل را اجرا کرده ایم؟ آیا امکان ضربه به خاک آمریکا را داریم؟ آیا می تونیم در اقیانوس هند و دریایی سرخ درگیر بشیم ؟ آیا توان تامین شرایط مردم در شرایط طولانی جنگ را داریم ؟ آیا ما میتونیم نبرد رو در زمین دشمن تغییر شکل بدیم ؟ حقیقت اینه که ما تعداد گلوگاه های کمی برای فشار دادن گلوی دشمن داریم ولی دشمن تا دلتون بخواد ساده ترینش عسلویه و ماهشهر و بوشهر هست گلوگاه های دشمن در دست ما: نیروهای آمریکا حاضر در خلیج فارس در موج اول اسرائیل ماهواره های موجود در فضا قیمت نفت
-
1 پسندیده شدهدر بعد موشکی هم درست هست سامانه هایی مثل تور و یازهرا و ... داریم ولی با توجه به تعداد زیاد کروزها و اوت نامبر شدن به نظر من باید سمت ساخت سیستمی مثل SOSNA بریم (چون قیمت موشکهای اینها بسیار ارزان هست ) در ضمن تولیدات من پدهای جدید ما قابلیت قفل روی اهداف نزدیک شونده را دارد با توجه به مخفی کاری موشکهای کروز بهترین گزینه رفتن سمت این جور سیستمها هست . https://www.aparat.com/v/Zi25o یا استرلا 10 هم گزینه خوبی هست یا میشه با فاصله مناسب و حمایت یک رادار کوچک موشکهای دوشپرتاب و نفر پخش کرد که واقعا کاربردی هست لطفا لینک رو تماشا کنید https://www.tabnak.ir/fa/news/842431/سامانه-موشکی-آر-بی-اس-70 در کل نظر من برای پدافند موشکی کوتاه برد کم هزینه تلفیق موشک منپد با سیستمهای اپتیکی و لیزری هست . ( تحرک بالا . ماندگاری بسیار بالا . تعداد موشک آماده شلیک بالا . لود مهمات سریع ..سادگی سیستم و آموزش آسان خدمه و.... ) درست هست که سیستمی مثل پانیستر و تور بسیار خوب هستند ولی این سیستمها بسیار ارزانتر هستند و در صورت حمایت یک رادار دقت بسیار خوبی هم دارند
-
1 پسندیده شدهایراد دیگه ای که به این سناریو وارد هست اینه که تمام توان تهاجمی مارو نادیده گرفته و تنها در مقام یک مدافع صرف نظریه پردازی کرده و صحبت از موج دوم و سوم و ... میکنه در حالی که قبل از اتمام موج اول حمله معلوم نیست چه بر سر سکوهای پرتاب خواهد اومد و آیا توانی برای موج های بعدی باقی خواهد ماند یا خیر؟! قبل از اینکه کروزها به اهدافشون برسند (فرض میکنیم که یه تعدادی می رسند) تمام سکوهای پرتاب زمین پایه و دریاپایه شلیک کننده این موشک ها هدف هزاران موشک نقطه زن در موج اول حمله خواهند شد و باید دید که سیستم دفاع ضد موشکی طرف مقابل چطور در برابر هزاران هدف بالستیکی واکنش خواهد داد و البته موج دوم ، سوم و ... حملات بالستیکی هم در راه خواهد بود!!! موج اول میتونه انبوهی از راکت های غیرهدایت شونده مستقر در مرزها و همینطور موشک های بالستیکی نسل قبل (اسکادA-B-C، شهاب 1 و 2 و ...) برای مشغول کردن پدافند و سپس شلیک موشک های نقطه زن باشه البته نباید از حمله به اهداف راداری و پدافندی توسط موشک های هرمز و کلاهک های بارانی در همون موج اول غافل شد قطعآ دشمن نمیتونه با سامانه های پسیو اقدام به رهگیری و انهدام اهداف بالستیکی کنه و مجبورن که رادارهارو روشن کنند که بهترین فرصت برای شناسایی رادارها و حمله به اونها در همون موج اول حمله فراهم میشه. برای موشکی مثل ذوالفقار کمتر از 10 دقیقه زمان لازمه تا به حداکثر برد خودش (700 کیلومتر) برسه و با استفاده از یک تاکتیک مناسب میشه تک تک نقاط پدافندی (تاد، پاتریوت و ...) رو شناسایی و در کمتر از چند دقیقه با انبوهی از موشک های نقطه زن مورد اثابت قرار داد.
-
1 پسندیده شدهبايد به ترتيب برنامه ريزي داشته باشيم تا بتونيم برخورد موثري داشته باشيم : ١- شناسايي مهمترين مرحله برخورد تشكيل ميده كه خودش باز تقسيم ميشه : الف : برد بلند ( خارج از مرزها ) ب : برد متوسط ( داخل مرزها ) ج : برد كوتاه ( نزديك هدف تا لحظه برخورد ) مطمئنن در برد بلند فقط سامانه هاي راداري ميتونيم استفاده كنيم چون ما به ماهواره دسترسي نداريم ولي در برد متوسط از طيف وسيعي از امكانات ميتونيم استفاده كنيم كه تشكيل ميشه از : رادار ، اپتيك ، ديده بان بصري ، سنسورهاي خاص هشدار و شناسايي اجسام هوايي با سرعت بالا تعبيه شده در لب مرزها كه حكم هشدار زود هنگام رو دارن و در آخر برد كوتاه كه تشكيل شده از سنسور هاي اپتيكي و حرارتي مادون قرمز كه آخرين مرحله شناسايي تا انهدام هدف رو تشكيل ميدن ... ٢- بعد از شناسايي مرحله بعد پيشبيني مقصد موشك ها يا هواپيماها و اولويت بندي بر اساس خطرناكتر بودن و در دسترس تر بودن هدف است كه مطمئنن بايد از هوش مصنوعي كمك بگيريم تا اهداف رو در كسري از ثانيه اولويت بندي كنه سيستمي كه انسان كمترين تاثير در اون داشته باشه ، براي همچين سيستمي بايد يك يا چند ابر كامپيوتر كه از قبل در مراكز فرماندهي پدافند در چند نقطه كه داراي جايگزين فوري باشن با رعايت پدافند غير عامل در زير زمين تهيه شده باشه و يك سيستم عامل بومي كه از قبل خودمون براش اولويت بندي و درجه خطر رو براش تعريف كرده باشيم و در اخر اتصال ايمن به واحدهاي آتش ... ٣ - واحدهاي آتش كه خودش از چندين قسمت تشكيل شده : الف: برد بلند ، كه تشكيل شده از واحدهاي موشكي و هواپيماهاي خلبان دار و بي خلبان كه با هدايت سيستم زميني به سمت هدف راهنمايي ميشن در اينجا با هدايت سيستم زميني ميشه از هواپيماهاي ملخي هم براي انهدام موشك ها استفاده كرد با مجهز شدن به موشك هاي حرارتي سبك وزن با تعداد بالا مهمترين نكته لينك شدن به سيستم زميني در هواپيماها هست در مرحله بعد از موشك برد بلند استفاده كرد كه هزينه بيشتري رو دارن ب: برد متوسط ، از واحدهاي موشكي زمين به هوا و پهبادهاي مسلح به موشك هاي اپتيكي و حرارتي استفاده كنيم هر چي بيشتر از موشك هاي هوا به هوا استفاده كنيم مقرون به صرفه تر و سريعتر خواهد بود تا موشك هاي زمين به هوا ج: برد كوتاه ، كه لايه آخر ديوار تدافعي رو تشكيل ميده از سيستم هاي كوتاه برد موشكي مانند تور ام ١ ، يازهرا ، حرزنهم و منپدها و در اخر از واحدهاي توپ خانه اتوماتيك لينك شده به همديگه و هدايت كاملاً خودكار بدون دخالت نيروي انساني با مهمات تركش شونده استفاده كنيم ... اگه ما بتونيم همچين چيزي رو پياده كنيم ميتونيم اميدوار باشيم توي هر حمله اي سربلند خارج بشيم وگرنه بايد فاتحه كل نظام و كشور رو خوند ...
-
1 پسندیده شدهاگر بخواهیم اینجوری بررسی کنیم که یا مساله خیلی آسان یا خیلی سخت میشه و جواب درست در نمیاد مهمترین و اولین بخش شناسایی مهاجمین هست اینکه هر موشک اولویت بندی و ارزش گذاری شود و بر اساس ارزشش مقابله شود برای مثال موشک هایی که سمت مناطق مهم و استراتژیک مثل فرودگاه های اصلی، تاسیسات هسته ای، تاسیسات نظامی محوری، تاسیسات برق و ... میرن در اولویت هستن و مراکزی مثل بنادر ارزش کمتری دارن از سویی دیگر بهترین دفاع در حمله ایجاد میشه ما باید در شروع کار مراکز شلیک این موشک ها رو هدف قرار بدیم تا حمله اونها در موج اول سکته کنه و در موج دوم و به بعد با مشکل روبرو بشه بخش زیادی از این موشک ها از دریا شلیک میشه و این یعنی اینکه ما میتونیم با حمله به ناوگان دشمن اون رو زمینگیر کنیم ما در بخش دفاعی باید اولویت درگیری ایجاد کنیم احتمالا اولویت اول سامانه های و توپ های کوتاه برد است بدلیل ارزان بودن گلوله و خود سامانه و در بخش دوم سامانه هایی مثل تور یا منپدها در این بین بخش هایی خالی می مانند که پهبادها یا جنگنده هایی با گشت زنی در مناطق کم تراکم دفاعی می تونن اقدام به شکار موشک های کروز کنند همین هواپیماهای اف 5 خودمون یا کوثر می تونن در این مورد کنار پهبادها بکار بیان و نقاطی کور رو پر کنن در این بین اگه سیستم های جنگال هم بتونه موشک ها رو منحرف کنه بار روی سیستم به شدت کم میشه برای سیستم جنگال ما حتما به سمت زدن ماهواره ها باید بریم و این غیرقابل اجتناب است حال این سوال مطرح میشه که دشمن چکار میکنه؟ اون هم با علم به این موضوعات اقدام متقابلش چیست؟
-
1 پسندیده شدهیه بررسی اجمالی در مورد تجهیزات موجود،...: تحلیل تصویر فوق: یک روش مرسوم در بازاریابی با عنوان STP هست که اینجا هم کاربرد دارد، من تصویر فوق رو بر اساس گام اول درست کردم. STP مخفف SEGMENTATION.TARGETING. POSITIONING یا تقسیم بندی، هدف گیری، موقعیت یابی،.. وقتی سطوح مختلف پدافند هوایی ایران رو تقسیم بندی میکنید، متوجه خواهید شد که در قسمت برد بلند با تکمیل باور373 و وجود اس 300 و البته اس 200 که بدلیل عدم کارایی در برابر موشک های کروز وارد لیست نشده، تکمیل خواهیم شد، به برد متوسط که برسیم، تنوع سامانه ها و موشک ها بسیار زیاد و موثر خواهد شد. اما رویارویی با موشک های کروز در این دو بخش گران تمام خواهد شد، و اگر تهاجم اولیه موفق به مصرف موشک های این مجموعه شوند، با ورود بمب افکن های سنگین و جنگنده های پنهانکار با تجهیزات دورایستا، کار پدافند بسیار دشوار خواهد شد. بخش میانبرد و بلند برد پدافند باید پس از تهاجم موشکی کاملا پایدار بماند، خسته و مصرف نشود. در ادامه به حیاتی ترین بخش مقابله با موشک های کروز میرویم فاصله 8 تا 20 کیلومتر که تنها دو پاسخ میابیم، تور و حرز نهم(یازهرا)، و با خوشبینی راپیر، به نظر میرسد این قسمت نیاز به اقدام سریع و کارفراوان دارد. سپس وارد فاز درگیری بسیار نزدیک میشویم که تنوع سامانه ها در این بخش بسیار است، حلال مشکل این بخش آموزش پیوسته، تمرین و اتوماسیون است. در فاصله زیر 500 متر راهکارها بیشتر جنبه حفاظت و مقاوم سازی ابنیه دارد، اما یک ایده کاربردی نظیر ساختن سامانه های ADS برای این بخش میتواند وجود داشته باشد، اگر بتوان موشک کروز با سرجنگی 500 کیلوگرمی را در فاصله 100 متری زمینگیر ساخت(منفجر کرد) حتی امکان شکستن شیشه ساختمان ها و اهداف نیز دشوار ممکن خواهد شد، این روش حتی در پاسخ به موشک های هایپرسونیک میتواند موفق باشد،...
-
1 پسندیده شدهاگر در موج دوم و چهارم حملات به صورت دریاپایه باشد و بتوانیم ناوشکن های arleigh burke به صورت ترکیبی با ضد کشتی کروز ترجیها هواپایه و بالستیک دریاپایه با برد حداقل 500 کیلومتر هدف قرار دهیم ترکیبی با کمک Tor-M1 و سراج و مصباح با دیگر حملات دریاپایه (در صورت حملات غافلگیرانه با زیردریایی ها) میتوان مقابله کرد که از نظر اقتصادی هم مقرون به صرفه است و برای موج اول و سوم با آتش ترکیبی توپخانه امثال سامانه های مصباح و سراج و استقرار یگان های دوش پرتاب Strela-3 به همراه IR Cameras یا دوش پرتاب Verba روسی که دارای دوربین اپتیکی است در تعداد بالا (در صورت دسترسی) حتی در ارتفاعات میتوان حملات را دفع کرد ، و برای مقابله با حملات اهداف با RCS کم یا پیشگیری از این نوع حملات که معمولا به صورت هواپایه صورت میپذیرد با تلاش ۲ و ۳ وارد عمل شویم و یا پرتابگرهای آنها را با موشک برد بلند هوا به هوا ترجیها ۳۰۰ کیلومتر که با رادارهای زمینی هم Integrate شده باشند (یحتمل پروژه مقصود) رهگیری کنیم.
-
1 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم با تشکر از ابراهیم عزیز ۱ - پدافند غیر عامل و محدود کردن محلهای عبور کروز با موانع و ... تا موشک مجبور به اوج گرفتن بشه ۲ - غافلگیر نشدن و تشخیص آماده شدن دشمن برای حمله ۳ - حمله سنگین پیش دستانه یا در ساعت اول با موج موشکهای بالستیک و کروز و به هم زدن تمرکز دشمن (به هیچ وجه نباید در لاک دفاعی رفت و ابتکار عمل را به دشمن داد. امام علی(ع) فرمودهاند کسی که در خانه خود دفاع کند محکوم به ذلت خواهد بود) ۴ - ایجاد رادارهای پیش اخطار شلیک و رهگیری در نقاط مرتفع، آواکس . شبکه رادارهای جنگندهها ۵ - واحدهای چابک، ارزان و تمرین کرده توپخانهای در تعداد ۲ تا ۳ هزار گشت در نواحی عبور کروزها. آتش به اختیار. گرفتن گرای تقریبی از رادارهای پیش اخطار ۶ - شکار کروزهای ارتفاع گرفته توسط جنگندههای اسکرامبل با توپ (نیاز به ۳۰۰ جنگنده کوثر) ۷ - تدافع نقطهای در محلهای حساس ۸ - تدافعات غیر عامل مانند دود، استتار و ... در مسیر و هدف کروزها
-
1 پسندیده شدهاول باید دید برای مقابله با کروزها چقدر زمان نیاز داریم و شکل حملات انها به چه شکلی هست برای مقابله با یک حمله موشکی با مهمات کروز ، از لحظه شلیک تا لحظه اصابت ، 60 دقیقه (در صورت تشخیص درست و به موقع سمت و زمان حمله ) زمان داریم . درنتیجه ، در دو حوزه تاکتیک ( شیوه چینش رینگهای دفاعی و سامانه های مورد نیاز ) میشود بحث کرد
-
1 پسندیده شدهمن دنبال ارزان ترین دفاع هستم .... شما دور مراکز حساس ، علی الحساب یک فنس دو لایه با حداقل ارتفاع 15 متر قرار بده .... روی دو لایه ی فنس هم این ساچمه ها را قرار بده .... علاوه بر این ، می تونیم روی بعضی از برجک های فلزی که ساختیم ، دوربین های الکترواپتیکال نظارتی قرار بدهیم که خودشون می تونند به عنوان سامانه نظارتی دفاعی استفاده بشوند .... اینجوری موشک های کروز مجبورند ارتفاع بگیرند و علاوه بر این ، محدوده ی تحت پوشش ما کمتر می شه ... البته خود سیستم دفاعی باید سامانه های نظارتی خودش رو داشته باشه .... باید میزان فاصله ی این فنس ها از محدوده ی اصلی مناسب باشه ، و پیش بینی فاصله ی برخورد احتمالی موشک کروز به این فسن تا انفجار موشک رو هم در نظر بگیریم .... علاوه بر این می توانیم روی این برج ها نظارتی رادارهای کوچک نصب کنیم که در کنار سیستم های الکترو اپتیکی عمل کنند .... به هر حال « دیواره های دفاعی » همیشه از ساده ترین و کاراترین روش های دفاع بودن.... پی نوشت : این فنس به همراه سیستم های نظارتیش ، می توانند در زمان صلح هم امنیت مراکز و پایگاه های ما رو بیشتر کنند ... پی نوشت : می توان از چیزی مثل مین های جهنده ی کوچک بر روی برجک ها استفاده کرد که به محض تشخیص حمله و فعال سازی از طرف اپراتور ، با نزدیک شدن موشک به صورت خودکار عمل کنند و حداقل تا ارتفاع 50 متری از سطح زمین رو پوشش بدهند ... به هر حال ، مقابله با 4000 موشک احتمالی ، از پدافند بر نمیاد ، حتی اگه میزان موفقیت پدافند رو خیلی عالی هم در نظر بگیریم باز امکان ضربه خوردن هست ... پی نوشت 3 :: حمله ی سپاه به شرق فرات رو یادتون هست !؟ فرض کنید آمریکا 250 پهپاد با فرم RQ170 به همراه بمب های دقیق رو به صورت پرواز اوتوماتیک به سمت هدف های از پیش تعیین شده بفرسته ( پهپاد و بمب ها بر اساس gps عمل می کنه ) اونوقت چه می شه کرد ... !؟ پی نوشت 4 : اگه برجهای بزرگتری ساخت ( در فاصله ی 50 متری از فنس اصلی ) می توان از این چیزها که برادر « دلواپس » معرفی کرده هم ، استفاده کرد .... https://defence-blog.com/news/unveil-new-concept-for-close-range-air-defence-system.html
-
1 پسندیده شدهخب فرض بگیریم 2000 موشک به عهده پهپادهای پدافندی باشه. اگر اشتباه نکنم،موشک ty-90 چین از یک موشک دوشپرتاب مشتق گرفته شده و الان به عنوان موشک هوا به هوای کوتاه برد در هلیکوپترها استفاده میشه. اگر ما هم چنین کاری رو با میثاق 3 انجام بدیم و 4 تیر زیر پهپاد صاعقه ببندیم با این فرضیات: از هر 4 شلیک میثاق 3 ، فقط 3 اصابت موفق داشته باشیم از هر 4 پهپاد صاعقه ، یک فروند مورد اصابت جنگنده های دشمن قرار بگیره به 833 پهپاد صاعقه نیاز داریم و 2500 تیر میثاق 3 البته اگه برنامه طوری انجام بشه که تعدادی از پهپاد ها بعد از شلیک موشک هاشون فرود بیان و دوباره بارگیری بشن ، میشه از پهپاد ها در دو نوبت استفاده بشه یعنی به حدود 416 پهپاد احتیاج داریم
-
1 پسندیده شدهبسیار هم عالی. چنین تاپیک های موردی و مشخصی که در ابتدا هدف و جزییات بحث هم مشخص شدند بسیار کاربردی خواهند بود انشاء الله. امیدوارم از چهارچوب بحث و فرضیات خارج نشیم. شاید اگر کمی فرصت فراهم بشه حتی امکان مدلسازی سه بعدی طرح و برخی مواردی که تشریح میشه و توافق و اصلاح روش صورت میگیره کار را جذاب تر هم کنه. در قدم اول و با توجه به داشته ها به نظرم یک سامانه ساده متحرک مصباح پسیو با اصلاحاتی که روی نرخ شلیک و آرایش توپهاش میشه به طور مستقل و در نهایت در قالب یک مجموعه پدافند نقطه ای برای استقرار در مکان های از پیش احتمال داده شده به عنوان مجرای موج خاصی از حملات از جغرافیایی خاص برای استقرار موقت و همچنین در یک رینگ پدافندی به عنوان لایه آخر و ارزان ( یکی از لایه های برد کوتاه که میتونه ترکیبی از موشک و توپ و اخلاگر و مینهای جهنده و ... باشه بسته به اهمیت نقطه پدافندی ) گزینه مقبولی هست. این مورد با توجه به داشته هامون، ارزان بودن و لازمه مواجهه با نرخ بسیار بالایی از موشکها.
-
1 پسندیده شدهچند صد پهپاد با مداومت پروازی بالا، هر کدوم مسلح به چندین موشک هوا به هوای کوتاه برد که تا انتهای حمله کروز ها مدام در حال گشت زنی در آسمان کشور باشند، و با rcs کم که توسط موشک های bvr جنگنده های متخاصم از خارج مرز های هوایی هدف قرار نگیرن
-
1 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم قسمت چهارم ( پرده ی اول) به خاطر یک مشت دلار A Fistful of Dollars جان بوید موثرترین شخص در متحول نمودن "داگفایت" و "نبرد نزدیک هوایی" با تدوین کتابچه راهنمای "نبرد هوایی" Aerial Attack Study بود.او در طول توسعه مطالعات نبرد هوایی، سرپرست علمی در Fighter Weapons School واقع در پایگاه هوایی نلیس( Nellis Air Force Base ) بود. در اواخر سال 1959 و اوایل 1960، بوید بیشترین میزان توسعه را در طول ساعات کاری خود داشت. کتابچه ای که بوید بر اساس قابلیت های F-100 Super Sabre نگاشت ،روند و جهت اموزش های هوایی را دگرگون کرد.بعدها مطالعه نبرد هوایی به عنوان کتابچه راهنمای تاکتیکی رسمی برای جنگنده ها تبدیل شد. بوید طرز تفکر خلبانان را تغییر داد ؛ قبل از راهنمای تاکتیکی او ، خلبانان تصور می کردند که مبارزه هوایی بسیار پیچیده تر از آن است به طور کامل درک شود. با انتشار نبرد هوائی بوید، خلبانان متوجه شدند تا حد زیادی ریسک بالای داگفایت حل شده است. باور قریب به اتفاق در نیروی هوایی این بود که نبرد هوایی نزدیک( داگفایت) چیزی برای گذشته بود. بوید ثابت کرد که هوز زنده است.در واقع نیروی هوایی به دلیل پیشرفت در موشک های فرا دید ، از نبرد های هوایی منجر به داگفایت دور شده بود. متن زیر روایت چگونگی شکل گیری این تحول است....... بوید بعد از اتمام آموزش شنا در ژانویه سال 1947 از ژاپن به خانه بازگشت و از آنجا که به ریاضی و مهندسی علاقه داشت ، مهندسی عمران را برای ادامه تحصیل در نظر گرفت. اما یکی از الزامات در آن زمان گذراندن پیش نیاز بود که او از آن نفرت داشت. وقتی متوجه شد که هیچ راهی ندارد این ایده را رها کرد. او تصمیم گرفت رشته اقتصاد را که بدون نیاز به پیش نیاز بود انتخاب کند تا اطمینان حاصل کند که آینده خودش را در فقر نخواهد دید.در سپتامبر همان سال در دانشگاه آیووا شروع به تحصیل کرد. اگرچه کلاسها به شدت الهام بخش نبودند ،ولی تبدیل شدن به کارگزار وال استریت التیام بخش بود. البته بوید خوش شانس بود چون به زودی وارد تیم شنای دانشگاه شد ، چیزی که در اون مهارت داشت و معجزه زمانی اتفاق افتاد که با افسانه شنا در آمریکای ، Doc Councilman آشنا شد.ارتباط بوید و Doc Councilman نزدیک بود .این نزدیکی زمانی به اوج خود رسید که Councilman با توضیح تکنیک های صحیح شناگری در واقع خمیر مایه های نگرش بوید را در تحول نیروی هوایی آمریکا ساخت: " شناگر مجبور نیست که حرکات خود را سریع انجام بده تا سریعتر شنا کند، اگر او تکنیک صحیح رو استفاده کنه سریعتر می ره . انرژی کمتری برای انجام حرکتها لازمه. حرکت های ناگهانی، هر چند با قدرت هستند،ولی کارایی ندارند. همه چیز به همان اندازه که نیاز هست باید مصرف بشه." چندی بعد به طور کاملا تصادفی، او جلوی غرفه برپا شده در محوطه دانشگاه متوقف شد ، هی آقا مایل به پیوستن به سپاه آموزشی افسران رزرو (ROTC) هستید ؟ انگیزه های قوی وجود داشت. او علاقه زیادی به نیروی هوایی داشت. وقتی به او گفتند در ROTC به ازای هر ماه 27 دلار حقوق دریافت خواهد کرد ، چیزی که واقعا بهش نیاز داشت ،بی درنگ فرم های ثبت نام را کامل کرد.جنگ کره در ، 25 ژوئن 1950، آغاز شده بود و بوید در قطار به سمت اردوگاه تابستانی ROTC در حرکت بود. از آنجا که کارآموزان هنوز افسر نیستند،افسران غیر انتفاعی (NCO) اطمینان پیدا میکنند که بچه های ROTC آموزش های نظامی را به دقت طی میکنند. در بازگشت به او گفته شد که او احتمالا به وظیفه فعال جهت آموزش پرواز با جنگنده فرا خوانده خواهد شد. او واقعا هیجان زده بود. پس از فارغ التحصیلی و انجام تست های اولیه در Omaha بلخره بوید به آرزویش رسید. او در Columbus می سی سی پی، با T-6 Texan، جنگنده آموزشی جنگ دوم جهانی که در تمام نیروهای هوایی سراسر جهان موزد استفاده بود، پرواز کرد. بوید بلافاصله شروع به آزمایش محدودیت هایش نمودو به طور انفرادی شروع به خواندن کتاب های مربوط به پرواز کرد. او در امور یادگیری بسیار عجول بود البته که استعداد زیادی هم داشت ،بوید می خواست به سرعت غیر از اصول پایه، موارد بیشتری یاد بگیرد. سپس به آزمایش آنچه که آموخته دست بزند. در مدرسه پرواز او نه تنها آنچه را که روش علمی نامیده می شد، درک کرد، بلکه سعی در پیاده سازی آنها در عمل داشت. North American T-6 Texan اندیشه و عمل او تبدیل به یک مجموعه در حال ظهور از فرضیه هایی شد که مرتب توسط او به حیطه ازمایش عملی قرار میگرفت . بوید، تقریبا به طور مستقیم، شروع به مشخص کردن شرایط برای مانور در پرواز کرد. پارامتر های سرعت، ارتفاع، نیروهای G، را درهم می آمیخت تا بتواند مانورهای خاصی را در یک مجموعه شرایط، امکان پذیر کند. این تلاش ها ارزشمند بود چون به او فهماند ، هواپیما در چه شرایطی قادر به انجام چه فرامینی هستند . بوید تمایل داشت که بین هواپیما و خلبان و آنچه که آنها می توانند انجام دهند و آنچه که نمی توانند انجام دهند تناسبی ایجاد کند. بوید از طریق سعی و خطا بر مبنای آنچه که آموخته بود، به سرعت پیشرفت کرد، نه برای درک مفاهیم جدید، بلکه شروع توسعه یک روش تحقیق که بر آن تکیه می کرد. چیز دیگری که در می سی سی پی اتفاق افتاد این بود که بوید یاد گرفت تا خودش یاد بگیرد. اکثر آنچه بوید آموخت ، خود یاد گرفت. او با خواندن کتاب در مورد پرواز و فراتر رفتن از آنچه که در برنامه رسمی بود، تمرین در مدرسه پرواز را آغاز کرد.در کتابخانه ، او تمام کتاب های مربوط به هوانوردی را بررسی کرد. بوید، متنفر از چرخشهای مبتدی و ساده گلایدی(چرخش نرم ) ، خود را برای انجام حلقه های Immelmann در هر دو جهت آموزش داد و سپس انجام حرکت های roll-outs_ barrel roll-outs_- snap roll-outs_ low-speed loops _ high-speed turns . Immelmann turn مانور های هوایی او همچنین یاد گرفت که چگونه مانور lazy eights و snapdragon eight انجام دهد. اما هرگز چرخش گلایدی (gliding turns) را که پایه یادگیری بودند تمرین نکرد.بلخره مربی پرواز او را خواست تا یادگیری او را بررسی کند. در آغاز کار مربی از او درخواست که چرخش گلایدی را شروع کند : «این یک فاجعه بود. من حتی نمی توانم آنها را به درستی انجام دهم. » مربی بسیار عصبانی شد . او فاقد صلاحیت پرواز می شد اگر نمی توانست این حرکت های پایه ای را انجام دهد. بوید گفت : "هی، میتونم یک چیز دیگه نشونت بدم ؟ از آنجایی که من به طور مرتب روی چرخش های ماهرانه کار می کردم، شما احتمالا می خواید بدونید که من این مدت چه غلطی میکردم". او خوش شانس بود، چون مربی موافقت کرد، و بوید شروع به انجام تمام حرکت ها با شتاب های زیاد کرد : رول ها، حلقه ها وچرخش های شدید به سمت راست و چپ ... . مربی مبهوت ، پرسید این رو را از کی یاد گرفتی . بوید گفت : "من اونا رو تو یک کتاب خوندم "مربی تحت تاثیر قرار گرفت. چند روز بعد، بوید شروع به تمرین حرکاتی کرد که می دانست که در ازمون خواسته خواهند شد. پس از چند دوره مقدماتی، مربی گفت که او فهمیده است که بوید می تواند چگونه مانور Immelmann را انجام دهد. بوید تایید کرد و به او نشان داد. "مربی دستور داد" بقیه چیزها را به من نشان بده . بعد گفت: "خب کافیه ، بیایید برگردیم خونه . شما منتقل می شوید.".بوید باور نمی کرد او حالا به معنای واقعی کلمه ، بال دراورده بود. بوید به پایگاه هوایی ویلیامز ، در آریزونا (شناخته شده به عنوان ویلی)، برای آموزش جنگنده فرستاده شد. جایی که باید با F-80 Shooting Star معروف پرواز میکرد ، اولین جنگنده آمریکایی با موتور جت . بوید در مورد خلبانی جت خوشحال بود، اما سرعت آهسته آموزش اون رو کلافه میکرد. او می خواست محدودیت رو کنار بزنه و بیشتر در مورد چیزی که نمی شناخت بیشتر اطلاعات کسب کنه. این برنامه شامل پروازهای خسته کننده در سراسر کشور برای آزمایش مهارت های ناوبری می شد .اون بعد ها متوجه شد که خلبانان سال بالا در حین پرواز ها شروع به نبرد هوایی با هم میکنند ، چشم های بوید باز شد ، او تصمیم گرفت در زمان پرواز های سراسری با قرارگیری در ارتفاع پایین تر مهارت های پروازی خودش رو ارتقا بده.چند سال بعد، پس از پر کردن مهارت ها و تلاش برای انجام مبارزه هوایی ، متوجه شد که همزمان یک راه جدید و متفاوت برای فکر کردن ساخته است. (OODA) Lockheed P-80/ F-80 Shooting Star بوید نیمی از تمرینات شتابزده خود را از سپتامبر تا دسامبر 1952 در F-80 Shooting Star و نیمه دیگر در F-86 Saber گذراند. در 80 ساعت برنامه پرواز ، بوید همچنان به ارتقا مهارت های خود و آموختن انجام مانور رول با G بالا و شکستن سرعت بالا ادامه داد. او متوجه شد که می تواند استاد خلباننان خود را در مبارزه هوایی به سرعت شکست دهد و اغلب اوقات او این کار را به راحتی انجام میداد. بوید در زمستان سال 1952-1953 به کره منتقل شد، و در گروه هوایی 51 ام جمعی اسکادران 25 ام قرارگرفت. آنچه که بوید در جنگ کره آموخت و آنچه در را آنجا انجام داد، پایه ای برای همه چیزهایی بود که او بعدا ساخت. این تجربه نه تنها پایه و اساس در تاکتیک های هوایی او ، تئوری E-M ، و طراحی هواپیما(LWF) شد ، بلکه در توسعه حلقه OODA و نظریات او در مورد استراتژی جنگ مانوری تاثیر زیادی داشت . اندیشه های بوید در مشاهدات تجربی او و داده ها پایه ریزی شده بود . او یک دانشمند واقعی بود ، او همیشه فرضیه ها را مورد آزمایش قرار می داد و قبل از به ثمر رسیدن نظریه آن را مرتب تصحیح می نمود. برقراری ارتباط بین داده ها و مشاهدات از یک سو و تخیل، بینش و نوآوری او از سوی دیگر، چیزی است که او را منحصر به فرد ساخت. همونطور که در پست قبلی ذکر شد ارزیابی برتری هوایی F-86 نسبت به MiG-15 توسط بوید منجر به توسعه مدل تصمیم گیری او یعنی حلقه OODA بود ولی این تمام دریافت بوید از این ماجرا نبود. اما چرا برتری F-86 ، نظر بوید را جلب کرد؟ آنها دارای خلبانان برتر با آموزش عالی(آموزش) بودند، بسیاری از آنها دارای تجربه جنگ در جنگ جهانی دوم (تجربه جنگی) بودند، اما بسیاری از خلبانان هم مانند بوید تنها تجربه پرواز در کره را داشتند. به نظر می رسد این برتری باید دلایل دیگری هم داشته باشد.درست است که بر روی کاغذ میگ -15 در بعضی از ویژگی های عملکردی از F-86 فراتر بود ، اما همانطور که بوید ثابت کرد، قابلیت های هواپیما صرفا در بالاتر و سریعتر خلاصه نمی شود. MiG در ارتفاع بالا برتر بود، اما توانایی F-86 به مدد به کار گیری تقویت کننده های هیدرولیکی در سری F-86E برای تغییر ناگهانی مانور، به ویژه عمل رول ، بهتر از MiG-15 بود. این ویژگی رول بالا و بعلاوه دید بهتر خلبان باعث میشد خلبانان F-86 براحتی با اجرای مانور های قیچی scissors (معمولا از پشت و بالا) بر میگ های 15 سوار شوند و در موقعیت شلیک قرار بگیرند. (کارامدی تسلیحاتی) محورهای سهگانه جهتگیری وسایل پرنده مانور قیچی مسطح Rolling scissors Flat scissors مانور قیچی مارپیچ دستورالعمل های مبارزه هوایی ساده بودند: هیچ چیز قابل پیش بینی نیست!!!! ....این بسیار مهم است . مدرسه آموزش جنگنده نیروی دریاییبر این مبنا قانون 9 ثانیه را توسعه داد: " در یک فعالیت هوایی هرگز در یک جهت بیش از 9 ثانیه پرواز نکنید " جنگ به پایان رسید و آتش بس در تابستان همان سال امضا شد. بوید هرگز به با عنوان رهبر دسته پرواز نکرد، زیرا استاندارد رسیدن به رهبر دسته انجام حداقل 30 ماموریت بود. پس از پایان جنگ، بوید فقط 22 مأموریت داشت. چندان زیاد نبود، اما او بیشترین استفاده را از آن برد و بینش های تاکتیکی مهمی را از تجربه محدود خود به دست آورد.بعد از پایان جنگ، آنها بوید را به عنوان یک افسر تاکتیکی میشناختن. دوستانش به او گفتند که او باید تمام موارد تاکتیکی خود را بنویسد و آن را به دیگران آموزش دهد. آنها ناخواسته، تاریخ را تغییر دادند.....جان بوید گفت: "من تا به حال هرگز در مورد آن فکر نکرده بودم........ پایان قسمت چهارم (پرده اول) #پ .ن : متن بالا خلاصه ترجمه 70 صفحه از دو کتاب است ....... دلیل بارگزاری این متن با این حجم از شرح تنها آشنایی و درک چگونگی شکل گیری تحول در تمام سطوح سازمان رزم ، کارآمد ترین نیروی هوایی معاصر است...... در قسمت بعد خواهید خواند : قسمت چهارم( پرده ی دوم) تَک رو Maverick صورت جان بوید از خشم کبود شده بود....... جان صندلیشو پرت کرد و.......... اسپردلینگ وحشت زده شد. ........"جان چه غلطی میکنی"....... یک سروان صداشو روی سرهنگ بالا نمی بره. یک سروان نمیتونه روی سینه سرهنگ بزنه. یک سروان نمیتونه با پرتاب خاکستر سیگار یونیفرم سرهنگ رو به گند بکشه ........
-
1 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم قسمت سوم ارباب حلقه ها در اواخر دهه 1950 سرهنگ بوید مفهومی کلیدی به نام چرخه تصمیم گیری یا حلقه OODA پایه ریزی کرد که فرایندی است که یک نهاد (فرد یا سازمان) به یک رویداد واکنش نشان می دهد. با توجه به این ایده، کلید پیروزی این است که قادر به ایجاد شرایطی باشید که بتوانید تصمیمات مناسبتری را سریعتر از حریف خود بگیرید. بوید این مفهوم را در فرآیند عملیات رزمی اغلب در سطح عملیاتی اعمال کرد. هم اکنون ازین مفهوم در دادرسی،تجارت، اجرای قانون ، ورزش و استراتژی نظامی استفاده می شود. این رویکرد، به چابکی بیشتر شما در برخورد با حریف انسانی در هر موقعیتی ، کمک می کند. این اولین تئوری موفق در مبارزه هوایی بود که بوید از تئوری انرژی - مانور پذیری و مشاهداتش در مورد مبارزه هوایی میان Mi-15s و F-86 Saber در کره پایه ریزی کرده بود. مشاهدات بوید او را به درک بیشتر از زمان واکنش انسان و تعبیر واژه O.O.D.A رساند.(مشاهده:observation، جهتگیری:Orient، تصمیمگیری:Decide، اقدام:Action) بوید سه عامل اصلی را که به موفقیت F-86 منجر شد شناسایی کرد: شیشه کانوپیF-86 بزرگتر از MiG-15 بود، و زمینه دید بیشتری فراهم می کرد. اگر چه F-86 بزرگتر و کندتر بود ولی مانور پذیرتر بود (به علت میزان رول بالا) در طول تحقیقات او متوجه شد که خستگی نیز یک عامل است. F-86 به طور کامل هیدرولیکی کنترل می شد ولی Mig 15 فاقد سیستم تمام هیدرولیک بود . در نتیجه خلبانان امریکایی می توانستند هواپیما را راحتر کنترل کنند، در حالی که خلبانان میگ باید سخت تر کار می کردند. بوید در پرواز های خود متوجه شد که هرچه داگفایت طولانی تر می شد، خلبانان میگ بیشتر خسته می شدند و زمان واکنش آنها تا زمانیکه خلبانان F-86 می توانستند هواپیمای خود را به موقعیت غالب برسانند، کاهش می یافت. به اندازه شیشه کانوپی میگ 15 نسبت به F-86 دقت کنید خلبانان امریکایی نسبت به میگ -15 برتری 10 به 1 را داشتند البته در اواخر جنگ با حضور خلبانان شوروی این برتری از بین رفت و تقریبا معکوس شد..هری هیلکر (طراح اصلی F-16) درباره تئوری OODA اینطور گفته است که : "زمان پارامتر غالب است. خلبانی که در کوتاه ترین زمان از حلقه OODA عبور کند، حاکم است که به شرایطی که قبلا تغییر کرده ، پاسخ دهد. " روش کارکرد حلقه OODA : بوید فرض کرد که تمام ارگانیزم های هوشمند و سازمان ها به یک چرخه پیوسته از تعامل با محیط خود ادامه می دهند. بوید این چرخه را به چهار فرآیند وابسته تقسیم کرد: مشاهده: جمع آوری داده ها با استفاده از حواس جهت گیری: تجزیه و تحلیل و تلفیق داده ها به منظور شکل گیری دیدگاه ذهنی خود تصمیم گیری: اقدامات لازم را مشخص کنید اقدام: بازیابی عملی تصمیمات البته، در حالی که این اتفاق می افتد، وضعیت ممکن است تغییر کند. گاهی اوقات لازم است که اقدامات برنامه ریزی شده را برای رفع تغییرات لغو کنید.حلقهی OODA قرار نیست که مدلی خطی و ثابت باشد که از شما بخواهد مراحل را یکی بعد از دیگری پشت سر بگذارید. این حلقه انعطافپذیرتر است. (بازخورد ) با این رویکرد، هر چقدر سریعتر از مراحل عبور کنید بهتر است. هدف این مدل این است که سرعت جهتگیری و تغییر جهت دادن را بر مبنای اطلاعات جدیدی که هر بار به دست میآورید افزایش دهد. شما باید این توانایی را پیدا کنید که خیلی آرام و مستقیم اطلاعاتی را که از مشاهدهی موارد به دست میآورید؛ تفسیر کنید و بدانید میخواهید با آنها چه کار کنید. حلقه کامل OODA وقتی این مراحل را با سرعت طی میکنید، فعالتر میشوید و میتوانید از فرصتهایی که رقیبانتان از آنها بیاطلاع هستند استفاده کنید. بُوید این را «انجام عملیات درون حلقهی OODA دشمن» مینامد. در اینجا رقیب شما خیلی آرام حرکت میکند و فقط به تغییراتی که در محیط اطراف میافتد واکنش نشان میدهد. برخلاف رقیب، شما بر موارد تهاجمی تمرکز میکنید، حمله میکنید و او را مجبور میکنید به حملهی شما واکنش نشان بدهد. اینجا است که شما رقیب خود را وارد حلقه تصمیم گیری خود می کنید و اگر سریعتر حلقه خود را کامل کنید پیروز میدان خواهید بود. یکی از مهمترین مشکلات تصمیمگیری در مرحله جهت گیری بروز میکند: همهی ما رویدادها را با فیلتر تجربیات و ادراک خودمان میبینیم. بُوید مهمترین مواردی را که بر دیدگاه ما تأثیر میگذارند، به این شرح توصیف میکند: سنتهای فرهنگی عوامل ژنتیکی توانایی تجزیه و تحلیل کردن تجارب قبلی اطلاعات جدیدی که وارد میشوند. جهتگیری یعنی چطور موقعیت را تفسیر میکنید. این کار مستقیما به تصمیمگیری منجر میشود. بحثی که در اینجا مطرح میشود این است که وقتی ادراکات خود را بهتر بشناسیم و سریعتر به سمت واقعیت جهتگیری کنیم، میتوانیم با سرعت بیشتر و بازدهی بالاتری در حلقهی تصمیم حرکت کنیم. شما باید دائما در حال تغییر جهت باشید. همینطور که اطلاعات جدیدی در مرحلهی مشاهده به دست میآیند، باید به سرعت آنها را پردازش کنید و جهتگیری خود را بر مبنای آنها تغییر بدهید. بویدهمچنین تئوریزه کرد که سازمان های بزرگ مانند شرکت ها، دولت ها و یا ارتش با ساختار سلسله مراتبی ، دارای حلقه های OODA در تاکتیک، هنر عملیاتی ( operational art ) و سطوح استراتژیک هستند.علاوه بر این، وی اظهار داشت که سازمان های موثر، یک زنجیره فرماندهی بسیار غیرمتمرکز دارند که به جای استفاده از دستورالعمل های روش محور (method-driven orders )از دستورالعمل های هدف محور (objective-driven orders) استفاده می کنند تا توانایی ذهنی و توانایی های خلاقانه فرماندهان در هر سطح را مهیا سازد. بوید استدلال می کند که چنین ساختاری یک " سیستم ارگانیک" انعطاف پذیر ایجاد می کند که به سرعت خود را با شرایط هماهنگ میکند. با این حال، او اشاره کرد که هر سازمان بسیار غیرمتمرکز ، ناگزیر باید دارای، سطح بالایی از اعتماد متقابل و یک چشم انداز مشترک از تجربیات به دست آمده قبلی باشد. ستاد فرماندهی باید بداند که سربازان قادر به ایجاد یک طرح خوب برای انجام یک هدف خاص هستند و نیروها هم باید بدانند که ستاد آنها را بدون دلیل به اهداف خاص هدایت نمی کند. در سال 2003 ، این مفهوم در نشریه وزارت دفاع امریکا با عنوان "سلطه کامل: فرماندهی ... کنترل ... در عصر اطلاعات" توسط دکتر Dr. David S. Alberts و Richard E Hayes منتشر شد. سرگرد سپاه تفنگداران PJ Tremblay در پایان نامه خود با عنوان " شکل دهی و سازگاری: استخراج قدرت حلقه OODA" ، مقدمه ای عالی و خواندنی در مورد استفاده از حلقه OODA به عنوان یک مرجع در سطح تاکتیکی مبارزه نگاشته است. Tremblay واقعا از ایده های بوید در برنامه ریزی و اجرای یک حمله تاکتیکی فوق العاده موفق توسط یک گروهان پیاده نظام تقویت شده در افغانستان استفاده کرد. این پایان نامه در سال 2015 جایزه Colonel F. Brooke Nihart را کسب کرد که سالانه در دانشکده فرماندهی نیروی دریایی به پایان نامه های کارشناسی ارشد مطالعات نظامی که دارای بیشترین میزان دانش نظامی ، وضوح و ابتکار هستند اهدا میشود. در سال 2007، Robert Greene ، نویسنده حوزه استراتژی ، در پستی به نام "OODA و تو" درباره حلقه بحث کرد. او اصرار داشت که " این حلقه به شدت در هر نوع محیط رقابتی کارایی دارد: کسب و کار، سیاست، ورزش، حتی مبارزه ارگانیسم ها برای زنده ماندن"، و ادعا کرد که در ابتدا "از درخشش آن تحت تاثیر قرار گرفته است". پایان قسمت سوم #پ .ن : با توضیحاتی که جناب بوید از این مفهوم در غالب ساختار سلسله مراتبی و ایجاد یک "سیستم ارگانیک" بیان کردند ، با اندکی تفاوت در زمان دفاع مقدس توسط سپاه با عنوان مدیریت اقناعی صورت میپذیرفته : سردار «یعقوب زهدی» : روش فرماندهی در سپاه اقناعی بود. فرمانده کل سپاه، فرمانده قرارگاهها و لشکرها را باید اقناع میکرد که این عملیات با جزئیات مشخص شده، انجام شود. بعد به یگانها ماموریت میدادند که شما باید در این نقطه مستقر شوید؛ شاید یگانها میگفتند که نه ما نمیتوانیم در اینجا مستقر شویم و در موقعیت دیگری مستقر میشویم.در سپاه مسئله را طرح میکردند؛ آنقدر روی آن موضوع بحث میکردند که فرمانده لشکر قانع میشد و با فهم و درک خودش دست به عملیات میزد و میدانست که کسی این طرح را به او تحمیل نکرده است. وقتی فرماندهی بداند که به فهم خود عملیات را انجام میدهد، انگیزهاش بیشتر میشود. تحمیل در کار سپاه معنی نداشت.این فضا در سپاه وجود داشت که از فرمانده گروهان و گردان گرفته تا فرمانده قرارگاه همه احساس میکردند که میتوانند نظر بدهند و شاید نظرشان رد یا قبول شود. اگر هم نظر یا طرحی را قبول کردند که انجام بدهند به آن اعتقاد دارند. این فضای فرماندهی سپاه بود. دانلود مدارک : پاور پوینت جان بوید در مورد Organic Design for Command and Control مقاله : سلطه کامل: فرماندهی ... کنترل ... در عصر اطلاعات پایان نامه PJ Tremblay_شکل دهی و سازگاری:استخراج قدرت حلقه OODA
-
1 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم قسمت دوم پدر خوانده نیروی هوایی Fighter Mafia مافیای جنگنده یک گروه جنجالی و بحث انگیز از افسران نیروی هوایی ایالات متحده و تحلیلگران غیرنظامی بود که در دهه 1970 از معیارهایی برای طراحی جنگنده حمایت می کرد که تفکر معمولی و ایدئولوژی های آن زمان را به چالش کشید. ادعای آنها این بود: ژنرال های نیروی هوایی معیارهای غلطی را برای اثربخشی در مبارزه در نظر گرفتند، نادیده گرفتن تاریخ جنگ. تمرکز بر روی تکنولوژی بالا و اصرار بر "بالاتر، سریع تر و دورتر" هزینه ها را افزایش می دهد و باعث کاهش کارایی می شود. مافیا برای هواپیماهای ارزانتر و بهتر استدلال کرد. بوروکراسی نیروی هوایی فاسد است زیرا آنها قبل از خرید تسلیحات ، آزمایش های صادقانه ای بر روی آن ها انجام نمی دهند. تمرکز باید بر پشتیبانی نزدیک هوایی و استفاده از سلاح های ترکیبی برای حمایت بیشتر از جنگ مانوری باشد نه دکترین "بمباران ممانعت " قابلیت چندمنظوره ، توانایی و عملکرد هواپیما را کاهش میدهد. نبرد هوایی فراتر از میدان دید ، یک فانتزی است. " در توضیح مورد 4 در کتاب سرگذشت جان بوید ، اینطور آمده است" ساختار نیروی هوایی بر اساس دکترین "بمباران ممانعت" جنگ جهانی دوم بود. پل ها، راه آهن ها، بزرگراه ها، صنعت و زیرساخت ها بمباران خواهد شد تا از سرازیر شدن نیروهای شوروی به اروپا ممانعت کند.در صورتی که کارشناسان غیرنظامی طی گزارش مهلکی گفته اند که این دکترین کارایی نداشته، حتی اگر نیروی هوایی تعداد هواپیماهایش را سه برابر کند،قادر نیست در مقابل حمله نیروهای شوروی از اروپا حمایت کند." "در واقع اصطلاح بمباران ممانعت ، تخریب تمامی پل های کلیدی فرانسه توسط بمب افکن ها جهت کند کردن و ممانعت از پیشروی نازی ها پیش از عملیات هایی مثل نرماندی بود." در دهه 1960 هر دو نیروی هوایی و دریایی ایالات متحده متقاضی کسب جنگنده رهگیر سنگین و حفظ برتری هوایی بودند. لازمه آن طراحی و استفاده از جنگنده هایی بود که این برتری هوایی را حفظ کند (جنگنده رهگیر و بمب افکن تاکتیکی) ولی هزینه های زیادی را شامل می شد ، حال اینکه همه نیاز های دو نیرو تامین نمی شد ، وزارت دفاع و کنگره به دلیل هزینه های سرسام آور استفاده از طیف وسیع جنگنده ها در دو نیرو، تصمیم به ایجاد طرح جنگنده مشترک برای نیروی دریایی و هوایی نمود. در سال 1961، وزیر دفاع جدید آمریکا، رابرت مک نامارا ، رسما دستور طرح ریزی یک هواپیمای رهگیر با قابلیت استفاده در نیروی هوایی و دریایی را داد. طرح Tactical Fighter Experimental نامیده شد . مطالعات اولیه نشان داد بهترین گزینه این بود که (TFX) را بر اساس نیاز نیروی هوایی طراحی و یک نسخه اصلاح شده برای نیروی دریایی به کار گرفته شود.بنابراین مک نامارا مجموعه ای از پارامتر های اولیه برای TFX که بر اساس الزامات نیروی هوایی بود صادر کرد. او حداکثر وزن را به حدود 60،000 پوند(27200 کیلوگرم) برای نسخه نیروی هوایی و 55000 پوند (24،900 کیلوگرم) برای نسخه نیروی دریایی در نظر گفت. سپس در 1 سپتامبر 1961 دستور داد که USAF آن را توسعه دهد. طرح جنرال داینامیکس در نوامبر سال 1962، به دلیل نزدیکی بیشتر به نیاز نیروی هوایی انتخاب شد.جنگنده رهگیر F-111A برای نیروی هوایی و F-111B برای نیروی دریایی انتخاب شد.بعد ها تولید F-111B به دلیل عدم کارایی لازم برای نیروی دریایی به یک فاجعه تبدیل و متوقف شد. F-111 A نیروی هوایی در سال 1963 برای شناسایی روند سلاح های آینده اعلام کرد که تسلیحات آینده جنگنده ها باید قادر به نابود کردن دشمن در فواصل دور با استفاده از سیستم های پیشرفته باشد. ولی جنگ ویتنام نشان داد که "موشک" برای شرایط واقعی جنگ آماده نیست.قوانین محدود کننده تعامل (ROE)، محدودیت های ارتباطی (IFF)، موشک های غیر قابل اعتماد و انواع مختلفی از مشکلات دیگر که مبازره هوایی را به داگفایت منجر مینمود .به رغم برتری بالای فنی و موشک های بسیار موفق BVR (موشک های فراتر از میدان دید) ، فانتوم ها وقتی خود را در فاصله نزدیک با MiG-21 پیدا میکردند، بیشتر از آنچه انتظار می رفت جنگ را از دست می دادند . در ژانویه سال 1965، مک نامارا، وزیر دفاع از نیروی هوایی درخواست کرد تا طرح یک جنگنده تاکتیکی کم هزینه برای مقاصد کوتاه برد و پشتیبانی هوایی جهت جایگزینی انواع مختلف مانند F-100 Super Sabre و بمب افکن های سبک را در نظر بگیرد.در آوریل 1965، هارولد براون ، مدير بخش تحقیقات و مهندسی ، اعلام کرد مطالعات اولیه با نام "F-X" (محصول نهایی F-15)آغاز شود. درخواست برای 13 شرکت ارسال شد. هشت شرکت پاسخ دادند.ولی اتفاق عجیبی رویداد هنگامی که پیشنهادات در جولای 1966 مورد مطالعه قرار گرفت ، وزن بیش از 60،000 پوند (27،000 کیلوگرم)، سرعت بالا 2.7 ماخ و نسبت تراست به وزن 0.75 و بال ها متغییر بود.این هواپیما تقریبا هم اندازه و وزن TFX بود و این هواپیما یک طراحی بود که نمی توانست یک جنگنده برتری هوایی باشد. پروژه اولیه F-X شکست خورد. وضعیت نیروی هوایی با توجه به اخباری که از ویتنام مخابره میشد زنگ های خطر را بصدا درآورد.فانتوم به دلیل عدم کارایی مطلوب موشک ها باید با حریف ارزان خود MiG-21 داگفایت می نمود.در این زمان، نیروی دریایی بعد از گذشت قریب 5 سال تصمیم گرفت که F-111B الزامات نیرو را برآورده نمی کند و شروع به طراحی یک جنگنده اختصاصی به نام VFAX کرد. در ماه مه سال 1966، مک نامارا دوباره از نیروها خواست تا این طرح ها را مطالعه کنند و ببینند آیا VFAX نیازهای FX نیروی هوایی را برآورده خواهد کرد. مطالعات حاصل 18 ماه طول کشید و نتیجه منفی بود. بوید در ماموریت ویتنام بود که توسط General Arthur C. Agan به پنتاگون منتقل شد.از او خواستند به پروژه F-X کمک کند. بوید به همراه تحلیلگران دفاعی، تام کریستی، پیر اسپری، چاک مایرز، خلبان آزمایش سرهنگ Everest Riccioni (او خلبان نیروی هوایی بود که به قسمت تحقیق و توسعه منتقل شده بود) و مهندس هوافضا Harry Hillaker (طراح اصلی F-16)، هسته ای به نام "مافیای جنگنده " در مقر فرماندهی نیروی هوای تشکیل داد و به پروژه F-X با توجه به تئوری انرژی -مانورپذیری که قبلا طرح کرده بود پرداخت. Harry Hillaker طراح F-16 سال 1967، اتحاد جماهیر شوروی ، MiG-25 را در میدان هوایی Domodedovo در نزدیکی مسکو رونمایی کرد.این منجر به نگرانی های جدی در سراسر وزارت دفاع شد. MiG-23 نیز موضوع مورد توجه بود، به طور کلی اعتقاد بر این بود از F-4 بهتر است. در حال حاضر MiG-25 به نظر می رسد در سرعت، سقف و استقامت نسبت به تمام جنگنده های موجود ایالات متحده، حتی F-X برتر است. بنابراین، تلاش برای تکمیل F-X به شدت انجام گرفت. در همان دوره، نیروی دریایی برنامه VFAX خود را به پایان رسانده بود و طرح پیشنهادی Grumman را که کوچکتر با مانور پذیری بیشتری بود به نام VFX پذیرفت، که بعدها تبدیل به Grumman F-14 Tomcat شد . VFX به طور قابل توجهی به شرایط مورد نیاز F-X نیروی هوایی نزدیکتر بود. نیروی هوایی نهایت ، در ماه مه 1968 ضمن ردVFX اعلام کرد که "ما بالاخره تصمیم گرفتیم - و امیدواریم هیچ کس مخالف نباشد - این هواپیما (F-X) باید یک جنگنده برتری هوایی باشد ". F-X به دلیل نزدیکی پارامترها ابتدا در برنامه TFX (که توسعه F-111 بود) ادغام شد و درهمین راستا ادامه پیدا کرد. ولی بوید با مدلسازی E-M اثبات کرد که F-111 برای ایفای نقش جنگنده مورد نظر مناسب نیست و پیشنهاد F-X نیروی هوایی را به آرامی باز طراحی نمود تا منعکس کننده یافته هایش باشد.بازطراحی شامل بال ثابت ، کاهش وزن تیک -اف از 60،000+ پوند به کمی کمتر از 40،000 و کاهش سرعت بالای 2/7 ماخ به 2/3 تا 2/5 ماخ و نسبت تراست به وزن تقریبا 1. در نتیجه F-15 Eagle، جنگنده ای شد که قدرت مانور بیشتری نسبت به جنگنده F-111 داشت. از سال 1965، نیروی هوایی مطالعاتی بر روی یک جنگنده سبک 25،000 پوندی با نام جنگنده پیشرفته روزانه (ADF)دنبال می کرد.پس از کسب اطلاعات از MiG-25 در سال 1967، یک وحشت جزئی ایجاد شد و ADF به منظور تمرکز بر روی F-15 فراموش شد . هواپیمای F-15 در اصل یک هواپیمای سبک بود، ولی ابعاد و وزن آن بزرگ شد تا برآوردهای عملکردی با MiG-25 مطابقت داشته باشد. بوید اعتقاد داشت که این کار اشتباه است. نیروی هوایی در سپتامبر سال 1968 به سرعت بازطراحی بوید را به عنوان درخواست F-X به شرکت های بزرگ ارسال کرد. این الزامات از قرار یک جنگنده تک سرنشین با حداکثر وزن تیک -اف 40،000 پوند (18،000 کیلوگرم) برای نقش هوا به هوا با حداکثر سرعت 2.5 ماخ و نسبت رانش به وزن تقریبا 1 و همچنین دو موتوره ، زیرا اعتقاد بر این بود که سریعتر به تغییرات دریچه گاز پاسخ داده میشد و ممکن است با برنامه VFX نیروی دریایی هماهنگ باشد.چهار شرکت پیشنهاداتی را ارائه دادند که نیروی هوایی از بین همه طرح McDonnell Douglas را پذیرفت. اولین پرواز F-15A در تاریخ 27 جولای 1972 صورت گرفت. در این بین سناتور ویلیام پروکسمیور گزارش هایی را درباره هزینه های بالای F-15 و F-14 منتشر کرد.وزارت دفاع متوجه شده بود که هردو جنگنده در دست ساخت دارای هزینه های سنگین ساخت و نگهداری خواهند بود ولی به دلیل شرایط و بر طرف کردن نیاز های جدی هر دو نیرو به برنامه ها ادامه داد. مافیای جنگنده به دنبال یک جنگنده سبک وزن به عنوان جایگزینی برای F-15 بود و به شدت معتقد بود که یک جنگنده ایده آل نباید شامل هیچ رادار فعالی، سیستم های موشکی با رادار فعال، و یا قابلیت حمله زمینی (پشتیبانی نزدیک هوایی)باشددرواقع یک جنگنده برتری هوایی صرف. شعار مافیا این بود "حتی یک پوند برای قابلیت هوا به زمین خرج نشود" .در حالی که کمک های بوید به F-15 قابل توجه بود، اما مخالف مسیر برنامه بود او پیشنهاد دیگری مبنی بر "پرنده قرمز" داد. جنگنده برتری هوایی ارزان ، سبک ، با سرعت 1.6 ماخ به جای 2 یا 2.5 ماخِ پرنده آبی(در آن زمان F-15 به نام پرنده آبی شناخته می شد) . سرعت بالا به نفع وزن کمتر (و به همین دلیل مانور بیشتر و هزینه پایین تر) قربانی می شد. بوید و اسپری همچنین علیه رادارهای فعال و موشک های هدایت فعال موضع گرفتند. وزیر دفاع، با ایده جنگنده کم هزینه جذب شد،مافیای جنگنده 149،000 دلار برای تأمین مالی برای تایید نظریه انرژی - مانورپذیری با توجه به اقتصادی بودن به دست آورد. این پول بین نورثروپ و جنرال دینامیک تقسیم شده Northrop خواستار مبلغ 100.000 دلار برای طراحی شد(که بعد ها YF-17نام گرفت ) جنرال داینامیکس، مشتاق به جبران خسارت در پروژه لغو شده F-111B، باقی مانده را دریافت کرد.(که منجر به YF-16 شد ).هدف یک جنگنده کوچک با درگ پایین، سبک ، pure fighter وبدون bomb racks . معاون وزیر دفاع دیوید پکارد ، که از ایده طراحی نمونه اولیه (پروتوتایپ) رقابتی حمایت می کرد ، در سال 1971 گروه تحقیق پروتوتایپ نیروی هوایی را تاسیس کرد، بوید یک عضو کلیدی بود. دو مورد از شش پیشنهاد بوید تصویب شد ، یکی از آنها برنامه جنگنده سبک وزن (LWF) نام گرفت . طرفداران برنامه F-X نیروی هوایی با این برنامه مخالفت نمودند زیرا آن را تهدیدی برای برنامه F-15 میدانستند. با این حال، فرمانده نیروی هوایی متوجه شده بود، هزینه های سنگین F-15 اجازه نمی دهد که آن را به تعدادکافی برای برآورده کردن تمام نیاز های عملیاتی خود خریداری نماید. برای غلبه بر مقاومت سلسله مراتب نیروی هوایی که مخالف برنامه LWF بودند ، مافیای جنگنده و دیگر طرفداران ایده نیروی مختلط "Hi-Lo " را مطرح کردند .یک جنگنده رهگیر تاکتیکی سنگین و گران قیمت برای بر طرف کردن خطر بمب افکن های راهبردی و مهار میگ-25 شوروی در قالب برنامه (F-X ) و یک جنگنده سبک و ارزان برای تامین نیاز های عملیاتی. در قالب برنامه (LWF )مفهومhigh-cost برای جنگنده رهگیر تاکتیکی و low-cost برای جنگنده ارزان بود. وزارت دفاع امریکا و نیروی هوایی هر دو برنامه (LWF) را تایید و پیش گرفتند. درخواست پیشنهادی (RFP) در تاریخ 6 ژانویه سال 1972 صادر شد و خواستار جنگنده سبک با وزن 20 هزار پوند (9100 کیلوگرم) با سرعت، شتاب و برد پروازی مناسب با سرعت 0.6-1.6 ماخ و ارتفاع 30،000 40،000 فوت (9،150-12،200 متر)شد. پنج شرکت پاسخ دادند، و در سال 1972، General Dynamicsو Northrop قراردادهایی را به ارزش 37.9 میلیون دلار و 39.8 میلیون دلار برای تولید YF-16 و YF-17،دریافت کردند. اولین پرواز از نمونه اولیه برای اوایل سال 1974 برنامه ریزی شد. پیر اسپری اصرار داشت که بین دو نمونه اولیه ، رقابت هوایی در برابر MiG-17 و MiG-21 که به طور مخفیانه در نوادا تحت برنامه Constant Peg نگهداری می شد،و همچنین F-4 صورت گیرد. علاوه بر این، خلبانان ارزیابی نباید خلبانان آزمایش خود شرکت ها باشند و باید با هر دو جنگنده پرواز کنند. نیروی هوایی ایده ساختار نیروی مخلوط "Hi-lo" را در نظر گرفت و برنامه LWF را تغییر داد. LWF بر خلاف دیدگاه بوید و گروهش ، برتری هوایی نخواهد شد ، بلکه یک هواپیمای جنگنده چند منظوره با رادار فعال و موشک های هدایت رادار بود. بعد ها هری هیلکر، طراح F-16، اظهار داشت که اگر می دانستم قرار است به هواپیمای چند منظوره تبدیل شود، F-16 را جور دیگری طراحی می کردم. در نتیجه رقابت جنگنده ها ، نیروی هوایی YF-16را انتخاب کرد. با این حال، هواپیمای از دست رفته، YF-17، نظر نیروی دریایی را جلب نمود و این نیرو YF-17 را جایگزین برنامه VFAX خود کرد و با تغییر و توسعه آن را با نام F/ A-18 Hornet برای نیروی دریایی ایالات متحده و سپاه دریایی دریافت نمود. میراث مافیای جنگنده جدال مافیای جنگنده نظرها را به خود جلب کرد، میزان واقعی سهم آنها در طراحی جنگنده های آمریکایی هنوز مورد بحث است.موفقیت طرح بوید در LWF بر تمامی محصولات اروپایی تاثیر گذاشت. F-15 اولین هواپیما در تاریخ ایالات متحده آمریکا بود که با توجه به نظریه E-M بوید طراحی شده بود. مافیای جنگنده برای حبابی کانوپی که در F-15 و F-16 استفاده شده استدلال می کند که این اجازه می دهد که خلبان دید بیشتری برای شناسایی دشمن و به دام انداختن آن و تمرکز بهتر در موقعیت داگفایت داشته باشد.این طراحی با توجه به مدل تصمیم گیری بوید به نام حلقه OODA که مختص داگفایت ها طرح ریزی کردی بود ساخته شد.با این حال، تمام ایده های مافیای جنگنده اجرا نشد. F-15، F-16 و A-10 با دیدگاه آنها فاصله داشت. حبابی کانوپی F-15 Blitzfighter طرح پیشنهادی Pierre Sprey از مافیای جنگنده برای هواپیمای پشتیبانی نزدیک F-15 آنها ترجیح می دادند F-15 برتری هوایی باشد تا یک جنگنده چند منظوره . بوید مفهوم "پرنده قرمز " را ارتقا داد که وزن آن را باصرف نظر از تجهیزات مانند رادار فعال کاهش دهد. آنها می خواستند سرعت هواپیما را تا 1.6 ماخ پایین بیاورند زیرا سرعت بالا باعث افزایش وزن اجباری طرح بود.سرعت بالا نسبتا کم اهمیت بود زیرا جنگنده ها زمان بسیار کمی در سرعت های بالا صرف می کردند - غالب مبارزه ها در سرعت های زیر صوت انجام می شد . F-16 با توجه به ناامیدی از F-15، برنامه جنگنده سبک وزن LWF به عنوان جنگنده برتری هوایی شناخته می شد.با این حال، نیروی هوایی، F-16 را با تجهیزات چند منظوره ، ویژگی های هوا به زمین و رادار فعال تجهیز کرد. در حالی که نمونه اولیه YF-16 هواپیما های دیگر را در داگفایت تازیانه میزد ، نسخه چمد منظوره نیروی هوایی دارای مانور ضعیف تر و در مبارزه هوایی بد تر شد. در حالی که عقل سلیم در آن زمان موتورهای دوقلو را به عنوان ایمنی محسوب می کرد، F-16 این دیدگاه را با طراحی تک موتور به چالش کشید. اتفاقی که بعد از مرگ بوید بر سر فالکون آمد منتقدان منتقدان معتقدند که F-15 و F-16 موفق شدند؛ زیرا از ایده های مافیای جنگنده دور شدند . موفقیت های صادراتی قابل توجهی را به دست آوردند؛ زیرا این هواپیما چند منظوره با موشک های هدایت رادار بود.اینکه F-16 در ابتدا به عنوان یک جنگنده برتری هوایی طراحی شده بود، و با قابلیت های چند گانه اضافه شده تضعیف شده است ، کم اهمیت است. منتقدان بر این باورند که جنگنده های F-15 و F-16 در جنگ های لبنان و سایر درگیری ها، با نسبت های مرگ و میر بسیار ضعیف هستند. طرفداران F-35 ادعا می کنند که هواپیماهای نسل چهارم مانند F-15، F-16، A-10 و غیره در محیط "تهدید" بسیار ضعیف عمل می کنند زیرا آنها فاقد پنهانکاری هستند.آنها استدلال می کنند که انتقاد از F-35 توسط اعضای مافیای جنگنده (و جنبش اصلاح دفاعی) بی اساس است. کمبود تجربه جنگی و تخصص هوایی مافیا جنگنده مورد انتقاد هست. تنها بوید دارای تجربه مبارزه هوایی (در جنگ کره ای) است. بوید در جنگ ویتنام مبارزه نکرد و در مقایسه با سایر خلبانان جنگنده در زمان خود آمار خوبی ندارد. Everest Riccioni قبل از اینکه به پنتاگون منتقل شود، مبارزه ای نداشت. Pierre Sprey به عنوان مهندسی، بدون تجربه نظامی شناخته شده است. یکی از فیلم های انتقادی Pierre Sprey در نقد تایید F35 پایان قسمت دوم
-
1 پسندیده شدهتروفی و M1A1 سپاه تفنگداران دریایی ایالات متحده آمریکا بعد از انتشار تصاویر از نصب سامانه دفاع فعال تروفی بر روی تانک M1A2 SEPv2 نیروی زمینی ارتش امریکا و حضور این تانک ها در خاک اروپا، اکنون اخبار و تصویر جدید حکایت از انجام موفقیت آمیز تست ها سامانه تروفی نصب شده بر روی تانک های ابرامز M1A1 سپاه تفنگداران دریایی آمریکا دارد. سیستم دفاع فعال تروفی با نیازها و ماموریت ها سپاه تفنگداران دریایی ایالات متحده آمریکا سازگار است و نصب این سامانه بر روی تانک های ابرامز سپاه تفنگداران دریایی به طور قطع در بهبود قابلیت های جنگی و حفاظت از خدمه تانک ها تاثیر خواهد گذاشت . پروژه نصب تروفی بر روی تانک های ابرامز M1A1 سپاه تفنگداران آمریکا هماهنگ با ارتش امریکا به مرحله بعدی یعنی توسعه و عملیاتی شدن آن خواهد رفت. در حال حاضر برنامه ریزی های برای تسریع در شروع برنامه در سال مالی جاری بین دو نیرو انجام گرفت است.
-
1 پسندیده شدهحضور آبرامز مجهز به تروفی در تمرینات نظامی 2018 saber strike تمرینات نظامی saber strike یک تمرین سالانه است که از سال 2010 توسط ارتش ایالات متحده آمریکا مستقر در اورپا (USAREUR) با تمرکز بر کشور های منطقه بالتیک (لیتوانی، لتونی و استونی ) برگزار می شود. در طول این تمرین در ژوئن سال 2018 در لهستان نزدیکی شهرشچچین اولین تانک های ابرامز M1A2 SEPv2 مجهز به سیستم دفاع فعال تروفی دیده شدند. این تانک ها جزئی از تیپ 1 ام زرهی لشکر ا ام سوار نظام ارتش ایالات متحده آمریکا هستند. بنابراین به نظر می رسد تانک های آبرامز تیپ 1 ام زرهی لشکر ا ام سوار نظام اولین تانک های در نیروهای مسلح آمریکا هستند که به سیستم دفاع فعال تروفی محهز شده اند. با این حال با توجه به تصاویر به نظر می رسد تمامی تانک های این تیپ زرهی که در اروپا مستقر شده اند به سیستم دفاع فعال تروفی مجهز نشده اند و فقط بخشی از انها دارای سامانه تروفی هستند.
-
0 پسندیده شدهما خودمون گرفتار برنامه ی « عزت نفس در برابر غذا » هستیم ... می خوای چه غلطی کنیم !؟ اگه انسانیت داشته باشیم ، به حوثی ها می گیم تا قبل از اینکه حدیده رو کلا از دست بدهند ، وارد مذاکره « تسلیم » بشوند ...