برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on سه شنبه, 30 بهمن 1397 در همه مناطق
-
4 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم در ادامه ی تایپک نمایشگاه ، تقدیم دوستان . نوار و خشاب پرکن ها ( اتوماتیک و دستی ) http://s8.picofile.com/file/8352678618/خ۱.jpg http://s8.picofile.com/file/8352678634/خ۳.jpg http://s9.picofile.com/file/8352678650/خ۲.jpg دستگاه ( های ) تولید آب از رطوبت هوا ( توضیحات داخل تصویر بنر ) http://s8.picofile.com/file/8352678850/آ۱.jpg http://s8.picofile.com/file/8352678900/آ۲.jpg http://s9.picofile.com/file/8352678942/آ۳.jpg باطری هسته ای ( توضیحات داخل تصویر بنر ) http://s9.picofile.com/file/8352679200/ت۱.JPG http://s8.picofile.com/file/8352679268/ت۲.JPG http://s9.picofile.com/file/8352679350/ت۳.JPG http://s9.picofile.com/file/8352679434/ت۴.JPG http://s8.picofile.com/file/8352679500/ت۵.JPG http://s9.picofile.com/file/8352679534/ت۶.JPG جلیقه ی ضد گلوله ی " روئین ۱ " http://s8.picofile.com/file/8352680334/ج۱.JPG پنل فلزی داخل جلیقه ( تست شده با گلوله ی عادی کلاشنیکف ، فاصله ی شلیک نامعلوم ، به نظر از فاصله ی نزدیک بود ، جنس پنل فولاد بود اما آلیاژ یا نوعش را نگفتن ، عزیزان درست جواب نمیدادن ) http://s9.picofile.com/file/8352680668/ج۲.JPG پنل آلومینا http://s9.picofile.com/file/8352680800/ج۳.JPG http://s9.picofile.com/file/8352680942/ج۵.jpg http://s9.picofile.com/file/8352681168/ج۴.JPG پنل آلومینا ، سطح حفاظت http://s9.picofile.com/file/8352681284/ج۶.JPG http://s8.picofile.com/file/8352681368/ج۷.JPG پ ن اختصاصا برای میلیتاری مدیران محترم ، در صورتی که تصاویر ارزش انتقال به گالری را دارا میباشد ، منتقل بفرمایید . متشکرم
-
2 پسندیده شدهاین هم مصاحبه قبلی دکتر ظریف و پاسخ هوشمندانه ایشون در مورد توان موشکی ایران https://www.aparat.com/v/mSYJa
-
1 پسندیده شدهاین جدل ظریف در کنفرانس مونیخ خوب بود. هم از نظر محتوا و هم پرداخت غیرمستقیم به دوگانگی غرب در فروش سلاح و تجهیزات پیشرفته به منطقه در حالیکه ادعای توقف برنامه موشکی ایران را داره. (اون نکته اساسی که در بحث ها بهش اشاره شد و گویا در گفتگوی دیگه ای در حاشیه همین کنفرانس عنوان شده بود طبق نوشتار رسانه ها در این گفتگو دیده نمیشد یعنی تاکید مستقیم روی بحث همانند سازی فروش جنگنده و توقف فعالیت های موشکی، هر چند از این گفتگو طرف غربی میتونه بگه من اینطور تفسیر کردم ولی اون دیگه نقل مستقیم از ظریف نیست بلکه تفسیر طرف غربی است که ظریف بعدها به راحتی میتونه عنوان کنه این تفسیر شماست و نه گفته من و من جایی نگفتم اگر سلاحی به ما فروخته بشه ما هم در مورد موشکی وارد مذاکره میشیم بلکه اینجا نقل مستقیمی داره مبنی بر اینکه "من مردم خودم را هیچوقت بی دفاع نمیکنم تا صدام دیگه ای در منطقه به جونشون بیفته") و حتی درست هست که مجری حرفه ای و احتمالا آماده شده با رویکرد ضد ایرانی (به نظر میرسید حتی عصبانی میشه از پاسخ های ظریف و بی قرار) با دخالت های مکرر در خلال بحث اجازه اوج گیری لحن ظریف را نمیده در پاسخ های منطقیش ولی ظریف با حرارت ادامه میده بحث را و اتفاقا پایان بندی بسیار خوبی هم داره جایی که اشاره میکنه به نقل قول ترامپ مبنی بر ارسال تجهیزات زیبای نظامی به منطقه و بعد که به نظر مردم یمن قطعا این تجهیزات هیچ زیبایی ندارند. از کار خوب باید دفاع کرد و از کاری که به نظر میرسه مناسب نیست انتقاد کرد. این مدل اشاره به واقعیت و دوگانگی موجود بدون اینکه آتویی به غرب بدیم یعنی هوشمندی و از وزیر امور خارجه هم چنین انتظاری میره.
-
1 پسندیده شدهhttps://ir.sputniknews.com/photo/201902184455259-نمایشگاه-امارات-تشلیحات/
-
1 پسندیده شدهعصر جدید برای جنگ افزارهای لیزری شرقی نمایش سامانه متحرک لیزری شکارچی خاموش پکن : شرکت چینی Poly Technologies پس از بررسی نیازمندی های بازار های تسلیحاتی ، از فرصت بدست آمده در جریان نمایشگاه بین المللی IDEX 2019 برای نمایش آخرین سامانه تسلیحاتی لیزری خود استفاده نمود . این سامانه جدید که در حال حاضر با شناسه شکارچی خاموش (Silent Hunter) شناخته می شود ،در ردیف fiber optic laser ها قرار می گیرد و براساس ادعای شرکت سازنده ، با توان خروجی 30 تا 100 کیلووات ، برد موثری در حدود 4 کیلومتر را در اختیار کاربر قرار میدهد . به اعتقاد ناظران نظامی ، این محصول چینی ، عمدتا" برای جستجو ، شناسایی و انهدام هواگردهای بدون سرنشین با ارتفاع پروازی پایین طراحی شده ، چرا که درجریان تستهای صورت گرفته ، لیزر فوق الذکر موفق شد تا یک هدف پروازی بدون سرنشین با بدنه فولادی به ضخامت 2 م.م را در 800 متری و همچنین یک بدنه به ضخامت 5م.م را در 1000 متری را با موفقیت منهدم کند . در مقایسه با سامانه های دفاع هوایی متعارف ، سایلنت هانتر چینی ، ویژگی های بارزی نظیر زمان واکنش بالا ، نرخ قابل توجه اهداف قابل ردگیری و قابلیت انهدام اهداف چندگانه را در اختیار دارد ، مضاف براینکه شکل طراحی این جنگ افزار به گونه ای است که می تواند تنها ظرف 6 ثانیه اولویت هدف را تغییر دهد و این به معنای صرفه جویی در هزینه ها ( 1 دلار برای هر شلیک ) است . علاوه بر این ، کل سیستم ، از حداقل قطعات لازم تولید شده تا تعمیرو نگهداری آن در شرایط رزمی ساده تر گردد . نمایندگان شرکت چینی مدعی شدند که این سیستم پدافند لیزری ، برای اولین بار در جریان اجلاس سران جی-20 که در سپتامبر 2016 در هوانگژو برگزار شد ، برای حفاظت از محل برگزاری مورد استفاده قرار گرفت پی نوشت : تفکیک شده از تاپیک اخبار نظامی صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9
-
1 پسندیده شدهسرعت سطح کمتر از سرعت زیرآب است؟ البته جنااب الو توضیحاتی قبلا گذاشته بودن http://www.military.ir/forums/topic/16627-%d8%a2%d8%b4%d9%86%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%a8%d8%a7-%d8%b2%db%8c%d8%b1%d8%af%d8%b1%db%8c%d8%a7%db%8c%db%8c-%d9%86%d9%87%d9%86%da%af-%d8%b3%d8%a7%d8%ae%d8%aa-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86/?do=findComment&comment=287044
-
1 پسندیده شدهسلام علیکم صبح زیبای دوشنبه ، بیست و نهم بهمن سال 1397 دوستان بخیر عطف به تحلیلهای دیروز در خصوص مصاحبه وزیر محترم امور خارجه با اشپیگل ، بخشی از مصاحبه ایشان در کنفرانس امنیتی مونیخ ، به پیوست این پست خدمت دوستان ارائه می گردد https://www.mashreghnews.ir/news/937936/فیلم-اظهارات-ظریف-درباره-برنامه-موشکی-ایران چند نکته : 1- علی علیزاده ، تحلیلگر ساکن لندن ، یک زمانی در توییتر خودش گفته بود ( نقل به مضمون ) ظریف را در طول مذاکرات با 5+1 دنبال می کردم ، علیرغم لبخندهای دیپلماتیک ، زمانی که بحث منافع نظام وسط بود ، چنان عصبانی میشد و واکنش نشان میداد که در نگاه ناظران بیرونی ، غیرقابل باور می نمود . 2- اگر چه نقد صریح و بدون تعارف به صحبتهای چند سال پیش ایشان در خصوص توان دفاعی ما همچنان به قوت خودش باقی هست و به نظرم ایشان یک عذرخواهی بابت آن مساله به ملت ایران و نیروهای مسلح بدهکار هستند ، اما اینکه در چنین کنفرانس هایی ، منطق بُرنده ایشان در یاد آوری خباثتها و نفاق طرف اروپایی در کمک به دیکتاتورهای کوتوله ای نظیر صدام حسین و تلاش برای خلق چنین ساختارهایی برای تحت فشار قراردادن جمهوری اسلامی ایران ، جای تقدیر و تشکر دارد . 3- مزیت حضور در چنین مجامعی ، در حالی که توان رسانه ای ما بدلیل سوء مدیریت و عدم وجود بسترهایی نظیر ماهواره های مخابراتی اختصاصی ، بسیار محدود هست ، نشان می دهد که در قرن بیست و یکم ، دیپلماسی عمومی ( Public diplomacy ) ، تا چه اندازه تامین کننده منافع ملی یک واحد سیاسی خواهد بود . پی نوشت : امیدوارم که این موارد ، در حمایت از یک طیف سیاسی خاص تعبیر نشود ، چون در اینجا ، بحث بر سر منافع ملی جمهوری اسلامی ایران هست و نه دامن زدن به رقابتهای باندی و جناحی .
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهبه هر حال قضاوت بر مبنای برخی عملکردها و گفتارها که نشان از ذهنیات افراد هست صورت میگیره و نه فرضیات مبتنی بر ذهنیت پنهان افراد. در مورد جناب ظریف بر اساس گذشته قضاوت میشه که ذهنیت دقیقی از اصول نظامی ندارند. حالا شاید نیت درستی در بیان سیاسی اهدافشون داشته باشند ولی نباید وارد حوزه نظامی بشند چون در این مورد حتی اون یک صدم درصد هم بوقوع بپیونده ما در موقعیت سختی گرفتار خواهیم شد با اینکه فرض مقابلش تنها یک سیگنال محاسبه میشه در نهایت اونطور که برداشت شده. در ضمن عنوان شد اگر بحث فرضیات و سیگنالها را که قابل اثبات و تایید نیستند مگر اینکه خود جناب ظریف عنوان کنه قصدشون این بوده و موقعیت هم فراهم بوده و بایستی چنین سیگنالی ارسال میشده را هم کنار بزاریم، در صورت گذشته این یکسال و اندی و لغو تحریم و خرید جنگنده از روسیه همین بهانه نخواهد بود که مثلا ما(اروپا) کارشکنی نکردیم در این خرید پس حالا شما هم موظفید طبق گفته خودتون بیایید پای میز مذاکره موشکی؟ به هر حال تحلیل من هم اینطور هست که اینکه در سطح مقامات عالی تا به حال به این ظلم اشاره نشده و این برابری سازی میان خرید تسلیحات و برنامه موشکی صورت نگرفته نه بی اطلاعی از این دوگانگی و ظلم به ما بوده، بلکه اطلاع از این امر بوده که ممکنه غرب سوء استفاده کنه از این موقعیت چون خرید تسلیحات (اگر منع قطعنامه نباشه اون هم همه میدونیم بهانه ای بیش نیست) برای یک کشور حق محسوب میشه ولی تقاضای توقف یک برنامه دفاعی از یک کشور به هیچ عنوان حق محسوب نمیشه برای اروپا. و همانند سازی این دو یک اشتباه استراتژیک هست به هر بهانه و حتی موقعیت سازی ای که میخواد باشه. در مورد موارد و نکته های دوستمون هم که موشک تهاجمی محسوب نمیشه و 300 جنگنده کلا موازنه را تغییر میده (بحث دشمن اصلی ما یعنی صهیونیستها را اشاره کرده بودم) و ما اگر جنگنده داشتیم در سوریه میتونستیم نقش روسیه را بازی کنیم ( در حالیکه لااقل بخش عمده نقش روسیه در سوریه نقش سیاسیش بود علاوه بر میدانیش و حق وتوش در سازمان ملل و تابلوی توقف ممنوعش در باربر ترکیه عضو ناتو از بعد سیاسی) هم به نظرم به اندازه کافی موارد روشن هستند. به هر حال این یک تحلیل شخصی است و مثل همیشه رعایت انصاف حکم میکنه که در این مورد هم بگم من در موقعیت ظریف و اطلاعات محفوظش نیستم و نمیدونم آیا اصلا مشورتی با نیروهای نظامی داشته یا خیر برای ورود به این حیطه و ... و این عبارات را با هوشمندی و از پیش تعیین شده گفته یا از روی احساسات لحظه ای و حاضرجوابی ( از اونجا که قطعا این حق برای همه ما در ذهنمون مرور میشه دائما و در ذهنمون این دوگانگی غرب را به چالش میکشیم) ولی به هر حال با توجه به رویکرد غرب و استاندادرهای همیشه دو گانش و سوء استفاده از قوانین طبیعی چه برسه به اظهارات دوپهلو و قابل سوء استفاده به نظر من تکیه بر روی این موضوع برای ما خطرآفرین هست در بحث سوء استفاده غرب.
-
1 پسندیده شدهبا سلام خدمت همه دوستان گامی ظاهرا هنوز هم اصرار داریم در غلتان بدهیم و آب نبات بگیریم . البته اخیرا یاد گرفته اند همان آب نبات را هم به ما ندهند . آقای رئیس جمهور معتقد بود تا دو سال دیگر اگر در برجام بمانیم تحریم تسلیحاتی برطرف می شود . با این تیم دیپلماسی و کار رسانه ای و اوضاع داخلی بعید بدانید از این ترفندها آبی گرم شود . در این شرایط باید قاچ زین را چسبید اسب سواری پیشکش !
-
1 پسندیده شده10 اصل جنگی ساسانیان سپاه امپراتوری ساسانی رقیب شکست ناپذیر رم در شرق بود. در اینجا 10 اصل جنگی ساسانیان را به طور خلاصه مرور می کنیم. سواران نیزه دار نخبه ، نخستین گروه مهاجم سپاه ساسانیان بودند . قبل از حمله ابتدایی سواران نیزه دار ، با تیراندازی پر حجم کمانداران ، قسمت پیشین ارتش دشمن زمین گیر میشد . مرکز و جناح راست قشون حاضر در میدان در حمله مشارکت می کردند . جناح چپ قشون کاملا دفاعی باقی میماند و تنها در موارد اضطراری وارد جنگ میشد . فرماندهان بر اساس آرامش و رهبری منطقیشان انتخاب می شدند تا به پیروزی با حداقل تلفات دست یابند . شناسایی ناحیه و حالت و موقعیت آن ، نقاط قوت و ضعف نیروهای دشمن پیش از جنگ و همچنین شناسایی استحکامات دشمن قبل از محاصره امری ضروری در نظر گرفته میشد . تدارکات نظامی و مواد غذایی برای افراد و اسبها در زمان صلح تجهیز و آماده شده و برای کمک به بسیج سریع عملیاتهای تهاجمی یا دفاعی زمانی که جنگ قریبالوقوع است، بارگیری میشدند . سواران در کنار پیاده نظام سنگین در هنگام حمله به استحکامات و شهرهای دشمن شرکت می کردند . تاکتیک ها و جنگ های ساسانیان پیرو یک سری قواعد ثابت ثبت شده در نظام نامه ها انجام می پذیرفت . تنها زمانی که تمام گزینه های دیپلماتیک برای حل و فصل صلح آمیز مسائل با دشمن به بست منتج میشد ، فرمانده ، جنگ را انتخاب می کرد . صرفاً برای میلیتاری / منبع : Military History
-
1 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم زیردریایی خیس _ تر السابحات ( نمونه ی واقعی ) http://s9.picofile.com/file/8352353018/ال۱.jpg http://s8.picofile.com/file/8352353100/ال۲.jpg http://s9.picofile.com/file/8352353176/ال۴.jpg http://s9.picofile.com/file/8352353234/ال۳.jpg http://s9.picofile.com/file/8352353284/ال۵.jpg فلزات خاص ، آلیاژ ها و سوپر آلیاژ ها ( ی بومی شده ) باتوجه به ارزشمندی بالای نظامی فلزات به نمایش درآمده ی نمایشگاه ، ( مصلا ) بالاجبار از چند زاویه تصویر ثبت شد تا چیزی از نگاه دوستان عزیز مخفی نماند ، بنابراین اگر تکراری در تصاویر ارائه شده مشاهده شد ، عفو بفرمایید . در ضمن طبق گفتگویی که شکل گرفت صریحا" از ایشان سوال شد که مجموعه ی به نمایش در آمده ، در " مقیاس آزمایشگاهی " تولید شده و یا به " مقیاس صنعتی " در تولید رسیده ؟؟؟ جواب ایشان : به میزان نیاز صنایع نظامی تولید میشود . با عرض پوزش ، با توجه به نور سرد محیط و ضعف سخت افزاری حقیر ، تصاویر کیفیت در خور میلیتاری را دارا نمیباشد . http://s8.picofile.com/file/8352353876/ت۱.jpg http://s9.picofile.com/file/8352353968/ت۲.jpg http://s9.picofile.com/file/8352354026/ت۳.jpg http://s8.picofile.com/file/8352354084/ت۴.jpg http://s8.picofile.com/file/8352354142/ت۵.jpg http://s8.picofile.com/file/8352354150/ت۶.jpg http://s8.picofile.com/file/8352354226/ت۷.jpg http://s9.picofile.com/file/8352354250/ت۸.jpg http://s8.picofile.com/file/8352354418/ت۹.JPG http://s9.picofile.com/file/8352354568/ت۱۰.JPG http://s9.picofile.com/file/8352355042/ت۱۲.JPG http://s8.picofile.com/file/8352355250/ت۱۳.JPG http://s9.picofile.com/file/8352355400/ت۱۴.JPG http://s8.picofile.com/file/8352355584/ت۱۵.JPG http://s8.picofile.com/file/8352356050/ت۱۱.JPG http://s9.picofile.com/file/8352356584/ت۱۶.JPG http://s9.picofile.com/file/8352356700/ت۱۷.JPG http://s9.picofile.com/file/8352356800/ت۱۸.JPG http://s8.picofile.com/file/8352356868/ت۱۹.JPG پ ن این مطلب اختصاصا" برای (( سایت وزین میلیتاری )) تهیه شده و بازنشر آن منوط به درج نام " میلیتاری " میباشد . مدیران محترم در صورتی که تصاویر ارزش انتقال به گالری سایت را دارا میباشد ، منتقل بفرمایید . متشکرم
-
1 پسندیده شدهتمرینات نظامی محور عبری- هِلِنی گسترش همکاری های نظامی اسراییل و یونان با محوریت تمرینات مشترک هوایی تل آویو : نیروی هوایی رژیم عبری به شکل رسمی از ادامه و گسترش همکاری نظامی با ارتش یونان خبرداد . به گفته یکی از مقامات ارشد نیروی هوایی (IAF) ، سرفصل جدیدی در همکاری دوجانبه میان نیروی هوایی ارتش اسراییل با نیروی هوایی یونان بازشده و این دو نیرو در حوزه هایی نظیر شبیه سازی نبردهای هوایی ، ترابری تاکتیکی ، تمرینات گسترده تری را برنامه ریزی نموده اند . فقط در چند هفته گذشته ، جنگنده های IAF ، شامل جتهای F-16I ، تمرینات مشترکی را با واحدهای هوایی ارتش یونان برگزار نمودند که در این مورد ، رضایت خدمه هوایی IAF ( بخصوص اسکادران 201 ) را از سطح تمرینات برآورده نموده است . به اعتقاد ناظران نظامی ، تاکید IAF بر بالابودن سطح تمرینات ، ناشی از وجود چالش های توپوگرافیک یونان برای خلبانان نیروی هوایی محسوب میشود و به اعتقاد طرف اسراییلی ، کمک موثری برای بهبود کیفیت عملکرد خدمه خواهد بود . به گفته یکی از اعضای این اسکادران ، همکاری و تمرینات مشترک با نیروی هوایی یونان ، مزیتهای مطلوبی را در بر خواهد داشت که یکی از آنها ، وجود فاصله جغرافیایی بین محل استقرار دو نیرو است . این فاصله به IAF اجازه می دهد تا پروازهای طولانی ، مشابه آنچه که می بایست در یک صحنه رزم واقعی صورت گیرد ، به شکل عملی تمرین کند ، چنانکه مسئول بخش اروپا/ آسیای نیروی هوایی اسراییل ، معتقد است که تمرینات مشترک با نیروی هوایی یونان ، به این نیرو فرصتی داده تا پرواز درمناطق کوهستانی را به شکل عملی تجربه نماید . مزیت مهم دیگری که در این همکاری وجود دارد ، اجرای تمرینات مداوم با یک نیروی هوایی عضو ناتو است و این فرصت کاملی بدست داده تا با آخرین متدهای رزمی ناتو آشنایی حاصل شود ، چرا که دکترین رزمی IAF تفاوت مشخص و بارزی با ناتو داشته و این فرصتی برای یادگیری متقابل است . به گفته این مقام نظامی ، تفاوت اصلی میان دو نیروی هوایی در کمیت عناصر پروازی است ، به شکلی که بطور معمول صورتبندی های هوایی ناتو در شمار بیشتری در مقایسه با صورتبندی های رزمی IAF وارد عمل میشوند . مضاف براین ، تفاوت دیگری که میان این دو دکترین رزمی وجود دارد ، در حوزه مدیریت تمرینات است . در ساختار IAF ، کل تمرین توسط یک مرکز کنترل واحد ، عمل می کند ، در حالی که در نیروی هوایی یونان ، فرمانده اسکادرانی که ماموریت بدان محوله شده ، پایش تمرینات رابر عهده دارد . به همین دلیل ، بعنوان بخشی از مراحل این تمرینات ، جتهای رزمی نیروی هوایی این کشور از پایگاه مختلف به شکل همزمان وارد فرودگاه محل تمرین شده و سپس از هرو نیرو ، دو جت رزمی تشکیل یک فرمیشن پروازی را می دهند تا تجربیات بصورت مشترک بدست آید . به اعتقاد یکی از افسران ارشد IAF ، تفاوت در تحلیل این تمرینات در دو نیروی هوایی کاملا مشخص به نظر می رسد ، بدین معنی که در جلسه توجیهی پس از پرواز (debriefing) نیروی هوایی یونان ، خدمه اغلب روی موفقیتهای بدست امده در ماموریت متمرکز میشوند ، در حالی که خدمه IAF براین عقیده اند که موفقیت در رهگیری جتهای متخاصم ، خارج از تحلیل ها است و آنچه که اهمیت دارد ، ایمنی هواپیما و خدمه و بازگشت انها به پایگاه مبداءخواهد بود . به اعتقادبرخی تحلیلگران نظامی ، شکل و کیفیت تمرینات مشترک دو نیرو در سالهای مختلف ، متفاوت بوده و بطور مستمر در حال تغییر است ، اما اجرای ماموریتهای طولانی که همراه با سوختگیریهای هوایی متعدد است ، به یک برنامه ثابت برای فرماندهان تبدیل شده و علاوه براین ، نیروی هوایی یونان ، همیشه بعنوان نیروی متخاصم ( قرمز ) در تمرینات شرکت می کند . در سال آینده میلادی نیز ، IAF در حال آماده سازی های لازم برای شرکت در تمرینات موسوم به "Iniochos" بوده و به همین منظور اسکادران 109 ( مجهز به جتهای F-16C/D) برای اجرای این تمرینات در نظر گرفته شده است . پی نوشت : به عبارات رنگی شده دقت کنید . شکل و ماهیت عمل و سیگنالهای تهدید را میشود به عینه در این وضعیت رصد کرد . صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9
-
1 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم مقدمه: چندوقتی هست که درکانال ها وانجمن های نظامی صحبت از خرید های نیروی هوایی ایران وبررسی گزینه های پیش رو و همچنین فروش جنگنده پیشرفته نسل +4 وچندمنظوره سوخو-30(احتمالا اس ام) به ایران بالاست اما در این بین به آخرین ساخته شرکت میکویان میگ یعنی میگ-35 کم لطفی میشود در حالی این گزینه(باتوجه به تکنولوژی های پشرفته تر وسطح مقطع راداری کمتری که نسبت به سوخو-30وحتی سوخو-35 دارد) در کنار جنگنده سوخو-30 که قابلیت هوا به زمین گسترده تر وبیشتری دارد ترکیبی فوق العاده برای دفاع از حریم هوایی ایران در برابر تهدیدات هوایی با توجه به ظهور نیرو های هوایی قدرتمند عربی(عربستان سعودی,امارات متحده عربی,قطر,کویت و...)وغیرعربی(ترکیه,پاکستان) که همواره تهدیدی برای جمهوری اسلامی ایران به شمار می آید است. میگ 35 یک محصول جدید صادراتی از شکاری رهگیر چند منظوره میگ29 ام2 که سیستم های پیشرفته این جنگنده(میگ29ام2) با یک رادار آرایه فازی فعال( AESA) ترکیب شده است علاوه بر آن یک خروجی بردار متغیر نیز برای افزایش چالاکی و مانورپذیری به آن اضافه شده است که این سه ویژگی(رادار آرایه فازی فعال-خروجی متغیر و سطح مقطع راداری(RCS) کاهش یافته )این جنگنده را به یک جنگنده نسل++4 تبدیل کرده است. الکترونیک هوایی پیشرفته تر,سیستم تسلیحاتی بروز وسامانه های ناوبری بهبود یافته و همیطور رادار آرایه فازی فعال جدید ژوکAE و سامانه الکترواپتیکالOLS-UEM که منحصرا برای فالکروم-اف طراحی شده است باعث وابستگی کمتر هواپیما به سایت های مراقبت و کنترل هوایی زمین پایه (GCI)شده و میگ-35 را قادر ساخته تا به انجام ماموریت های چندمنظوره بپردازد.میگ-35 با انواع سلاح های روسی و خارجی(تسلیحات بومی وتولید داخل کشور بکارگیرنده) سازگار شده است.و از نرم افزار ها وسیستم های متنوع ویکپارچه دفاعی جهت بقا در آسمان بهره میگیرد میگ-35 در دو مدل تک سرنشینه و دوسرنشینه(Mig-35D) به فروش میرسد.کمپانی میکویان میگ در سال 2007 اولین پرواز رسمی وبین المللی میگ-35 رادر نمایشگاه هوایی ایروهند(Aero India)که هر دوسال یکبار برگذار می شود مقابل چشم علاقه مندان به نمایش گذاشت. رادارآرایه فازی فعال(AESA): میگ-35 اولین شکاری رهگیر چند منظوره ساخت روسیه است که از رادار آرایه اسکن الکترونیکی فعال(AESA) ژوک ای ایی استفاده می کند ممکن است از خودتان بپرسید که نسخه اکتیو(فعال)این گونه رادارها چه مزیت وبرتری نسبت به نسخه پسیو(غیرفعال)دارد؟!. تفاوت کلی رادارهای آرایه فازی فعال با نمونه غیرفعال در این است که در نسخه فعال به ازای هر ماژول راداری یک منبع تغذیه مجزا قرار دارد که به صورت هماهنگ با ماژول طراحی می شود وباعث کنترل توان امواج خروجی برای هر ماژول به صورت جداگانه می گردد و درهنگام بازگشت امواج ارسالی نیازی به حذف شیفت اولیه که در حالت ارسال ایجاد شده نیست چون خروجی هریک از واحد های راداری قابل اندازه گیری است اما در نسخه پسیو(غیرفعال) رادارهای آرایه فازی یک منبع تغذیه بزرگ برای تمامی ماژول ها قرار دارد ونیز پس از دریافت امواج بازگشتی توسط ماژول ها شیفت اولیه امواج ارسالی از رادار حذف می شود.نکته بعدی در رابطه با رادارهای آرایه فازی این است که در نمونه فعال(اکتیو) این نوع رادارها خلبان میتواند تعیین کند که چند درصد از توان خروجی رادار به کاوش آسمان و چند درصد مابقی به کاوش سطح و زمین بپردازد که به صورت دستی توسط خلبان انجام می شود و خلبان میتواند در هنگام جمینگ و اخلال شدید از 100درصد توان رادار برای کاوش آسمان استفاده کند اما در مدل پسیو(غیرفعال) این مقادیر توسط شرکت سازنده رادار تعیین می شود وهمیشه مقداری ثابت است(به طور مثال در رادار ایربیس ایی سوخو-35 70درصد از توان خروجی رادار به جستجوی آسمان و30درصد مابقی را به کاوش زمین اختصاص داده شده است که توسط شرکت سازنده معین شده و همیشه ثابت است)این گونه است که اخلال و جنگ الکترونیک بر روی رادار های آرایه فازی فعال بسیار سخت و دشوار است(دقت کنید که اخلال بر روی این رادار ها سخت ومشکل است ونه غیر ممکن.) رادار های آرایه اسکن الکترونیکی همانگونه که از اسمشان پیداست به صورت الکترونیکی به جستجوی پهنه آسمان می پردازند به این معنی که در این نوع رادار ها امواج به حرکت در می آیند و نیازی به کاوش مکانیکی(حرکت دیش رادار)نیست و اکسن آسمان در حد چند میلی ثانیه صورت میگیرد درحالیکه کاوش مکانیکی چند ثانیه طول می کشد. البته تمامی رادارها(چه پالس داپلر و چه ارایه فازی) به شیوه داپلر اهداف را کاوش می کنند ومنظور از کاوش الکترونیکی در رادار های آرایه اسکن الکترونیکی(حرکت امواج رادار)وکاوش مکانیکی در رادارهای پالس داپلر(حرکت دیش رادار)است.رادار از 160 ماژول راداری تشکیل شده که هرکدام از این ماژول ها دارای چهار ماژول گیرنده-فرستنده می باشند برد نهایی این رادار 160کیلومتر(85 ناتیکال مایل) است ومیتواند یک کشتی جنگی را در300کیلومتری کشف کند قابلیت کشف 30هدف و درگیری همزمان با 6 هدف را داراست سامانه رهگیری الکترواپتیکالOLS-UEM: همانند رادار سیستم او ال اس امکان کشف و ردگیری اهداف را در سطح آسمان به فالکرم اف میدهد(منتها در برد کمتر) اما بر خلاف رادار این سامانه هیچ انتشار امواجی ندارد به این معنی که گیرنده هشدار راداری(RWR)هواپیمای دشمن نمیتواند آن را کشف کند و خلبان میتواند هدف را مخفیانه بدون متوجه شدن خلبان جنگنده دشمن رهگیری کند علاوه بر این سامانه او ال اس به میگ-35 امکان این را می دهد که اهداف با قابلیت پنهانکاری(استیلز) سطح مقطع راداری بسیار کم(کمتر از0.001متر مربع) را کشف کند در مجموع سامانه های رهگیری الکترواپتیکال(به صورت پسیو و غیر فعال) در طیف فروسرخ(IR) نظیر او ال اس قابلیت پنهان شدن به هر جنگنده ای را می دهد. پیشرانه: در بخش پیشرانه 2 عدد موتور توربوفن RD-33MKB در این جنگنده به کار رفته که در آن خروجی نازل متغییر(swivel-nozzles) و سیستم کنترل بردار تغییر رانش((thrust vectoring control (TVC) برای مانور پذیری و چالاکی هرچه بیشتر طراحی گردیده است. ترکیب بردار تغییر رانش(به منظور انجام مانور های سنگین تر) و سامانه های گیرنده هشدار دهنده راداری(RWR)و سیستم هشدار دهنده شلیک و تقرب موشک(MLAWS) به میگ-35 در حین مبارزه و تن به تن هوایی(داگفایت) کمک می کند تیغه خنک کننده با توجه به متریال و مواد مدرنی در این مدل از موتور آر دی-33 به کار رفته است 7 درصد نیروی بیشتری نسبت به نسخه پایه(که در میگ-29 استفاده شده است) تولید می کند. RD-33MKB تراست بالاتر از حد میانگین 9000Kgf(کیلو گرم فورس) را فراهم می آورد و به گونه ای ساخته شده است که همانند میگ-29 دود نکند و بازده فروسرخ و اوپتیکال هواپیما را کاهش دهد موتور ها ممکن است به صورت خروجی بردار تغییر رانش بر روی هواپیما سوار شوند که باعث کارایی بهتری در نبرد های هوایی می شود در روسیه کار بر روی توسعه سامانه های کنترل بردار رانش در دهه 1980 میلادی آغاز شد. تلاش های دفتر طراحی موتور کمپانی های Saturn و Lyulka راه را برای کلید خوردن پروژه Su-30 MKI هند هموار کرد کمی بعد در آنسو یعنی دو شرکت مطرح MiG و Klimov با هدف توسعه بر روی موتور های بردار رانش چند بعدی شروع به کار کردند برخلاف دو شرکت Saturn و Lyulka که بر روی بردار رانش دو بعدی(افقی-عمودی) جنگنده سوخو-30 ام کا آی فعالیت می کردند. Klimov پیشرانه بردار رانش متغییر چند بعدی خود را به کمک سه بازو هیدرولیکی که برای تغییر جهت خروجی موتور به کار میرفت را ساخت. این طراحی میگ-35 را قادر می ساخت تا در سرعت بسیار کم بدون محدودیت زاویه حمله پرواز کند. قدرت مانور: میگ-35 یک شکاری برتری هوایی چندمنظوره با قابلیت مانور بسیار بالاست(به لطف بدنه و خروجی متغییر بردار رانش) میگ-35 این قابلیت را برای اولین بار در اوت سال 2005 میلادی در طول برگذاری نمایشگاه هوایی ماکس در خارج از مسکو به نمایش گذارد فالکروم اف از دو موتور RD-33 OVT کنترل بردار رانش استفاده میکند که 4000 ساعت عمر می کند.میگ-35 مانورپذیری فوق العاده ای را ارائه می دهد توانایی پرواز در زوایای فوق بحرانی حمله افزایش سطح تحمل فشار جی نرخ زاویه گردش بالا که لازمه افزایش رانش به وزن و بهبود بهره وری آیرودینامیکی بال و بدنه است تسلیحات: هوا به سطح: مجموعه ای از تسلیحات هدایت شونده شامل موشک ضد کشتی Kh-31A با کاونده رادار فعال و نسخه ضد رادار Kh-31P با کاونده غیرفعال(سیکر پسیو) موشک هوا به زمین Kh-29TE هدایت تلویزیونی(اپتیکی) و نسخه هدایت لیزری آن بمب هدایت اپتیک تلویزیونی KAB-500Kr و نسخه هدایت لیزری آن و یک غلاف هدفگیری لیزری(جهت کشف قفل و هدایت موشک هوا به سطح هدایت لیزری نیمه فعال Kh-29L و بمب هدایت لیزری KAB-500L) انواع بمب های سقوط آزاد FAB-100 ,FAB-250 ,FAB-500 راکت های S-8, S-13, S-24, S-25L, S-250 به همراه یک مسلسل 30میلیمتری GSh-30-1 با 150 عدد گلوله که قابلیت درگیری با اهداف زمینی را به خلبان می دهد. هوا به هوا: موشک R-27R: رادار نیمه فعال با برد 80کیلومتر R-27T: هدایت اینرسی/فروسرخ با برد 45 کیلومتر R-27ER: هدایت آشیانه یاب نیمه فعال راداری با برد 130 کیلومتر R-27ET: هدایت اینرسی/آشیانه یاب فروسرخ با برد افزایش یافته 120 کیلومتر R-60M:هدایت فروسرخ با برد 8 کیلومتر R-73E:هدایت حرارت یاب فروسرخ/اینرسی بابرد 30کیلومتر(R-74:بابرد 40کیلومتر)R-77: اینرسی/رادار فعال بابرد 80 کیلومتر R-77M: با برد 193کیلومتر این تسلیحات نیز توانایی درگیر شدن با هواگردهای دشمن(اعم از بالگرد موشک و جنگنده و....)را به خلبان می دهد. دیگر تجهیزات الکترونیکی: کمپانی ایتالیایی الکترونیکا در سال 2007 قرار داد خود را با کمپانی میکویان برای تولید اخلالگر ELT/568(V)2 برای میگ-35 فالکروم اف امضا کرد این جمر از هواپیما دربرابر سامانه های راداری پدافند توپخانه ای/موشکی دفاع میکند پاد الکترواپتیکال فروسرخ OLS-K جهت کشف اهدافی چون تانک ها در برد 15 کیلومتر و شناور های سطحی تا برد 80 کیلومتر و قفل و هدایت تسلیحات لیزری نیز مورد استفاده قرار می گیرد. مختصات و مشخصات: ابعاد و وزن: طول:17.32متر طول بال:12متر ارتفاع:4.73متر وزن(خالی):11تن وزن(حداکثر برای برخاست):29.7تن موتورها و عملکرد: موتورها:2*RD-33MK نیروی خروجی موتور(خشک/با پس سوز):106 کیلونیوتن/176.6 کیلونیوتن حداکثر سرعت:2560 کیلومتر بر ساعت سقف پروازی:17.5کیلومتر برد انتقالی(بامخزن سوخت خارجی):3100 کیلومتر شعاع رزمی:500 کیلومتر کاکپیت میگ-35 سوختگیری: علاوه بر الباقی بدنه مخزن پشت کاکپیت خلبانان به میگ-35 اجازه حمل 950 لیتر سوخت بیشتری را میدهد ظرفیت مخزن های سوخت خارجی(EFT) که در زیر بدنه حمل میشود نیز تا 2000 لیتر افزایش یافته و برد انقالی میگ-35 را با سه مخزن سوخت خارجی در زیر بدنه به 3100 کیلومتر رسانده است و با یک سوختگیری مجدد در حین پرواز(Aerial Refueling) برد 5400 کیلومتر را فراهم می آورد. سیستم مدیریت سوخت نیز دیجیتالی شده است(که شامل هوتاس و سیستم اندازه گیری دیجتالی سوخت است) نمایشگاه هوایی Aero 2007 هند: از نمونه اولیه و پروتوتایپ میگ-35 نیز در سال 2005 در نمایش های هوایی روسیه و انگلستان رونمایی گردید مدل نهایی در سال 2007 در نماشگاه هوایی Aero هند در مقابل انظار عمومی به نمایش درآمد. در این هنگام میگ-35 به عنوان یک مدعی رقابت برای یوروفایتر تایفون آلمان اف-18 ایی/اف سوپر هورنت آمریکا داسو رافال فرانسه جاس 39 گریپن سوئدی و اف-16 فایتینگ فالکن آمریکایی برای ساخت بیش از 126 فروند جنگنده چند منظوره برای نیروی هوایی هند طی مسابقات MRCA پیشنهاد شد که در نهایت رافال فرانسوی برنده مناقصه گردید میکویان تولید جنگنده فالکروم اف را در سال 2013- 2014 به عنوان بخشی از پیشنهاد شرکت هواپیما سازی سوکول روسیه آغاز کرده است. میگ-35 مسلح به دو عدد موشک R-73 و چهار عدد موشک R-77 و دوبمب هدایت اپتیکی KAB-500Kr غلاف هدفگیری لیزری OLS-K(زیر ورودی هوای سمت راست)و سامانه هشدار دهنده شلیک و تقرب موشک(زیر ورودی هوای سمت چپ) میگ-35 در حال بازکردن پاراچوت مسلح به دو موشک هوا به هوای آر-73 آرچر تمرینی ویدئوی پرواز جنگنده نسل++4 میگ-35 نویسنده و مترجم:محمدعلی توکلی(Alicommando) منبع
-
1 پسندیده شدهبا سلام این روی جلد گزارش موسسه رند هست که چند سال قبل ترجمه کردم ولی بعلت کج سلیقگی که در ساختار پژوهشی کشور ما وجود دارد ( بدلیل اینکه ....... ) اصولاً مورد توجه قرار نگرفت . این فقط یکی از 25 گزارش پژوهشی موسسه رند هست که ترجمه شده و اگر مورد توجه کسی قرار نگرفته ، اما در افزایش حوزه اطلاعاتی برای شناخت بهتر محیط اطرف ( علیرغم حواشی که در سیستم پژوهشی ما وجود دارد ) به بنده کمک نموده است . بنده توانایی آن را ندارم که در این مورد بیشتر مانور کنم ، چون دلایلی مختلفی برای سکوت اختیار کردن دارم . با این وصف ، در این دنیا ، برای کسانی که صرفاً دنبال دانش هستند ، وضعیت بسیار بغرنج هست اگر فایده جمعی نداشته باشد ( که بعید هست ) ، مشخصاً فایده فردی دارد و آن ، باز شدن شعاع دید شما به مسائلی که در اطرافتان می گذرد ( صرف نظر از مواردی که میان دو کشور وجود دارد ) به قول سر بازیل لیدل هارت ، برای دست پیدا گردن به یک قضاوت و تحلیل درست ، باید همیشه " آنسوی تپه" را هم دید . با ترجمه این مطالب ، شما ، آنسوی تپه را هم رصد می کنید و این رمز موفقیت شما در تحلیل مسائل در حوزه راهبردی بدون توجه به حواشی موجود هست . گستره حوزه دانش و تحلیل استراتژیک که بطور مشخص ، برای سطح نخبگان تولید می شود . نکته جالب اینجاست که این گزارشات در دسترس عموم قرار دارد و به مانند ما در کنج کتابخانه ها ، در حال پوسیدن نیست . " این را به صراحت عرض می کنم ، چون تجارب بسیار بدی در این زمینه داشتم " 1- اینکه آنها پیشرفت می کنند و ما همچنان در پیچ و خم رقابتهای بی ثمر سیاسی ، دست و پا می زنیم 2- اینکه توجه به حوزه دانش در آنجا بسیار جدی است و در اینجا ، صرفاً در حد شعار و جملات زیباست 3- اینکه چرا با وجود پتانسیل های قوی در کشور ، ما باید مصرف کننده و صرفاً مترجم این مطالب باشیم ، به جای اینکه در مقام تولید کننده دانش راهبردی قرار بگیریم . 4- اینکه چرا ما نباید چیزی شبیه به موسسه رند داشته باشیم ، در حالی که توانمندی ها ما بصورت جزایر پراکنده موجود هست و همین موجودی اندک بواسطه کج سلیقگی ، در حال ازمیان رفتن است . ( و افکار عمومی را با تکرار کردن تعداد مقالات علمی منتشر شده و چیزهایی شبیه به این ، از درک نکته اصلی ، باز می داریم ) و بسیاری از حرفهایی که قابل انتشار در فضای مجازی نیست . چرا که سینه پر دردی داریم و از خداوند بزرگ این را درخواست می کنیم که به ما " شرح صدر" اعطاء بفرماید . انشا...
-
1 پسندیده شده[b]عملیات بدر [/b] در تاریخ 20 اسفند 1363 برای اجریا عملیات بدر در منطقهای که پاسگاه برزگر نام داشت ، مستقر شدیم . عراقیها از سمت خودشان به طرف ایران ، روی آب های هورالهویزه جادهای به طول یازده کیلومتر زده بودند ، از طرف ما هم به طور پنهانی جادهای زده شده بود که فاصله را با جاده عراقی کم کرده بود. قرار بود طی عملیاتی سنگین و انجام پروازهای هلیبرد تعداد زیادی نیرو در ابتدای جادهای که از سمت عراق به داخل هور میآمد پیاده شوند. اولین هدف ، جاده و مسیر تدارکات ارتش عراق را به توپ بستن بود . هدف دوم پیوستن دو جاده به هم بود تا مسیر حرکت نیروهای خودی برای تصرف ساحل دشمن آماده شود. از همان قدم اول به مشکل برخوردیم ، نقشهای از هور در دست نداشتیم و نمی دانستیم جاده در کدام قسمت قرار دارد . بنا به اطلاعاتی هم که داده بودند ، نیروهای ترابری شده در محاصره قرار گرفته بودند . فشار زیاد که از دو طرف روی نیروها آمده بود مجبورمان کرد با همان اطلاعات اندک دست به کار شویم. در اولین ماموریت قرار شد تا یک تیم آتش ابتدای جاده و نیروهای عراقی در ساحل را مورد تهاجم قراردهد تا فشار کمتری به نیروهای خودی وارد شود . محمود بابایی چون در عملیات خیبر در آن منطقه پرواز کرده بود ، تا حدودی به مناطق هور آشنا بود . از خواستم جلو بیافتد و خودم هم به دنبالش به پرواز ادامه دهد. امام هرچه گشتیم ، اثری از جاده ندیدیم .سر درگم از بابایی پرسیدم کجا هستیم و چه باید بکنیم ، جواب داد : گفتن شمال ساحل رو بزنیم ، فکر کنم همین محل باشه به او اعتماد داشتم اما ، آن روز نتوانستم حرفش را بپذیرم :[list] [*]محمود جان ! برمیگردیم قرارگاه و دوباره می آییم [*]عمل نکرده برگردیم ؟ [*]کجا عمل کنیم ؟ کدوم نیرو رو بزنیم ؟ هنوز جاده رو پیدا نکردیم ! [/list] وقتی در قرارگاه از هلی کوپتر پیاده شدیم اولین چیزی که خواستم کمک خلبانی هوشیار و تیراندازی ماهر بود تا در ابتدای امر ضمن شناسایی جاده را پیدا کنیم. روش کار را اینگونه توضیح دادم : ما از سمت جزایر مجنون تا سه کیلومتری ساحل هور جلو می رویم ، بعد به سمت شمال گردش کرده و ادامه پرواز می دهیم ، اگر فاصله را با ساحل حفظ کنیم ، بالاخره جاده را در قسمتی که دست نیروهای خودمان است قطع خواهیم کرد . اگر غیر از این عمل کنیم ، هرجا نی نباشد فکر می کنیم جاده است و این طوری تا شب هم نمی تونیم جاده را پیدا کنیم. وقتی جهانگیر باقری جای کمک خلبانم نشست ، خیالم راحت شد ، گفتم :[list] [*]جهانگیر ! هر وقت گفتم راست ، معطل نکن . پیدا کن و بزن . اگه نزنی ، ما رو می زنند . سطح هور از قایق های خودی و دشمن پره . درست ببین و درست بزن . سرعت زیاده ، من وقت شناسایی دوباره ندارم. پهلوی هلی کوپترم سمت عراقیهاست ، ببینن ، فرصت نمیدهند. [/list] بر اساس طرح تا نزدیک ساحل عراقیها رفتیم و آماده گردش شدم تا ساحل را به سمت شمال بالا بروم. برای اینکه از پهلو مورد اصابت قرار نگیرم ، با سرعت 140 نات و با کمترین ارتفاع از سطح نی ها پرواز کردم ، هنوز مسافتی طی نکرده ،از انبوه قایق هایی که میان نیزارهای تردد می :ردند ، وحشت زده شدم ،دهان باز کردم تا به باقری بگویم " بزن" که متوجه روبانهای رنگارنگ روی سر و کلاه پچهها شدم. نفسم یک لحظه برید و خدا را یاد کردم. با اطمینان از اینکه راه را درست آمدهایم از همان جا دشمن را هدف قرار دادیم ، دور دوم پرواز " حق شناس" کمک بود ، به او گوشزد کردم که چون در ارتفاع کم قرار میگیریم ،هوشیارانه مواظب ارتفاع و پدافندها باشد. شرایط مناسبی نبود . وقتی همسطح نی ها قرار میگرفتیم ، زاویه دیدمان کم می شد و قادر نبودیم بیشتر از چند متر جلوتر را ببینیم. در همین حال هم برای رها کردن راکت و شلیک توپ ها باید ، سریع بالا می آمدیم و پایین می رفتیم. حواسم کاملا به به انتهای هور و فضای روبرو بود تا در فرصت مناسب بالا بیایم و آتش کنیم ، آماده بالا آمدن بودم که چشمم به سطح آب افتاد. آن قدر ارتفاع از دست داده بودم که اگر در را باز میکردم به راحتی می ـوانستم سطح آب را لمس کنم. حق شناس هم فکر میکرد من عمدا اینقدر پایین آمدهام. وقتی سرش داد وبی داد کردم که : (حواست کجاست ؟ مگه نگفتم مواظب ارتفاع باش. داریم توی آب فرو می ریم . پس تو چه کارهای ؟) بنده خدا لکنت گرفت و زیر لب زمزمه کرد :[list] [*]دفعه اول نیست که . فکر کردم از قصد این همه ارتفاع کممیکنی [/list] فکرش را که کردم ، دیدم چارهای جز آن نداریم . همینکه هلی کوپتر از پس نیها بیرون میآمد ، رگبار گلوله به سمتمان سرازیر می شد . عملیات بیش از حد تصور سنگین بود ، پروازها زیاد بود سوانح پشت سر هم اتفاق میافتاد گاه حس می کردم ، استخوان در بدنم ندارم و مثل کرم تو خودم می لولم. یکبار حین تماس با دوستان ، صیاد شیرازی روی رادیو آمد گفت:[list] [*]حسین تویی؟ [*]بله خودم هستم [*]پس بقیه بچهها کجا هستند ؟ چرا همش خودت می آیی ؟ [*]ایرادی داره ؟ نکنه مشکلی پیش اومده ؟ [*]نه مشکلی نیست ، این طور که تو عمل میکنی ، زود از پا میافتی و مشکل پیش میآد ، از بقیه دوستانت هم استفاده کن. [*]شما نگران نباش ، فقط به من اطمینان بده ، منطقهای که می زنیم ، هدف شماست [*]خوب می زنید ، همینجاست ، ادامه بدید [/list] بیست و ششم اسفند با انجام آخرین پرواز ، خسته و بی رمق به خانه برگشتم. از افتخاراتی که در این عملیات توانستم مجددا کسب کنم، هدایت و رهبری صحیح در تیمهای آتش بود. تا به آنروز ، افراد هر تیمی را که منطقه آتش برده بودم ، بدون کوچکترین مشکلی ، سالم به خانوادههایشان تحویل دادم.
-
1 پسندیده شده[color=#0000ff][b]تشکیل سازمان حفاظت اطلاعات [/b][/color] اواخر سال 1362 دستورالعملی از سوی ستاد نیروی زمینی به امضاء شهید صیاد شیرازی به دستم رسید که دستور داده بود: (درهای حفاظت اطلاعات را ببندید ، مهر و موم کنید و هرچه سریعتر خودتان را به ستاد نیرو در تهران معرفی کنید) قرا بود سازمان با انتخاب افراد برتر و آموزش های لازم با ترکیب جدید شکل گیرد. روز انجام مصاحبه همه دلهره داشتند ، اما من ترسی نداشتم. نوبت من که رسید وارد اتاق شدم ، در همان لحظه اول حس بدی وجودم را فرا گرفت ، فردی غیر نظامی ، پشت میز ریاست سازمان اطلاعات ارشاد نشسته بود. هنوز کامال نشسته بودم که دومین حس بد با طرح اولین سوال مغزم را منفجر کرد.[list] [*]در خانواده و فامیل شما چند نفر منافق هست؟ [/list] نمیتوانستم بی تفاوت از کنار توهینی که شده بود ، بگذرم ، آماده مبارزه شدم و گفتم :[list] [*]من نمی دونم با کی صحبت می کنم [*]یعنی نمیدونی کجا اومدی؟ [*]میدونم کجا اومدم ، اما نمی دونم با کی صحبت می :نم [/list] کمی تند شد و با قیافهای حق به جانب ادامه داد :[list] [*]بالاخره من مجازم که اینجا نشستم [*]شما مجاز با شید یا نباشید ، من با افراد غیر نظامی در مورد موضوعات نظامی حرف نمیزنم [/list] برای اینکه خودش را محق نشان دهد ، محکم گفت : ( من کامران هستم)[list] [*]کامران کیه؟ [/list] عصبانی و تند ادامه داد : ( حسن کامران) ، وقتی دید باز هم بیتفاوت هستم ، توی صندلی راست شد و گفت : ( دکتر حسن کامران) لبخندی زدم گفتم : باز هم برای من مهم نیست ، اسم شما چیه ، دکتر هستید یا نه ، سوال من اینه که در این سازمان شغل شما چیه ؟ حس کردم دنبال کسی می گردد ، که مرا از اتاق بیرون بیاندازد ، با انگشت به تابلوی روی میزش اشاره کرد : (من حسن کامران ، رئیس سازمان اطلاعات ارشاد ارتش هستم ، جهت اطلاع شما ، جناب سرهنگ صیاد شیرازی ، مرا به این سمت انتخاب کردهاند ، اگه سوالی دیگهای ندارید ، مصاحبه را ادامه دهیم.) سوالهایش را از سر گرفت :[list] [*]در خانواده شما چند منافق هستند [*]نداریم [*]چند تا زندانی سیاسی دارید ؟ [*]ندارم [/list] گرچه برایم دشوار بود که بتوانم سوالهای تحریک آمیزش را جواب دهم ، اما دوام آوردم و سر انجام خسته و کوفته از اتاق بیرون آمدم ساعتی بعد جلسهای دیگر برگزار شد که این بار ، تعدادی که در مصاحبه قبول شده بودند وارد اتاق کنفرانس شدند ، یکی از این افراد من بدوم. قبل از اینکه دکتر کامران شروع به صحبت کند ، از او اجازه خواستم تا چندکلمهای صحبت کنم ، پذیرفت و من هم شروع کردم :[list] [*]ما برای ورود به سازمان تقاضانامه پر نکردیم ، شما ما را خواستید و بر اساس اطلاعاتتان انتخاب کردید ، میدانید ، پدر بزرگ ، پدر ، مادر و مادر بزرگ و سایر بستگانمان چهکارهاند ، با این شرایط برای من خیلی زشت بود که شنونده چنین سوالهایی باشم . شما می دانستید که برادر من شهید شده و خودم و برادر دیگرم جانباز هستیم ، میدانستید که در کل خانواده مادری و پدری جند شهید و جانباز داریم . آیا این درست بود که قبل از هر چیزی بپرسید که در خانواده چند منافق و زندانی سیاسی دارید؟ [/list] این عیب بزرگی است که شما دارید در این سازمان نهادینه می کنید ، من امروز از ریاست سازمان یاد گرفتم که با هرکس هر جور دلم خواست حرف بزنم و هرکس را خواستم ، به زیر تیغ اتهام بکشم و بترسانم. چرا از من نپرسیدید ،چند نفر شهید و جانباز در خانواده داریم ؟ یا از خاطرات انقلاب چه داری ؟ یا چند روز در جبهه بودی ؟ این روحیه را حذف کنید ، حیا کنید و این رفتارها را در سازمان رواج ندهید. با وجود این دکتر کامران ، برای خودش دلیل داشت . فکر میکرد ، بحثهای پزشکی و روان شناسی را میتواند هرجا به کار ببرد . کاری از دستم بر نمی آمد ، جز اینکه با رسیدن به اصفهان ، از حضور در سازمان استعفا بدهم.
-
1 پسندیده شدهتوپخانه ارتش در عمليات فتح فاو [color=#008000]سرهنگ عزت الله نصیری[/color] در دوران دفاع مقدس، نبردهاي بسياري براي بيرون راندن ارتش متجاوز از سرزمينهاي اشغالي ايران و نيز براي ايجاد فشار نظامي بر قواي دشمن، جهت پايان دادن به جنگ تحميلي انجام شده است. برخي از اين نبردها در ادامه تلاش براي دفع تجاوز، در خاک دشمن انجام شده است. يکي از اين عملياتها، عمليات حمله به شبه جزيره فاو در خاک عراق می باشد. طبيعتاً طرحريزي چنين عملياتي و نيز ديگر نبردهايي که در سرزمين دشمن رخ داد، براي فتح نظامي کشور عراق، نبوده، بلکه هدف اساسي آنها رساندن دشمن به نقطهاي بوده که از تحميل جنگ بر ايران پشيمان شده و در آينده نيز تصور انجام چنين كارهايي را در ذهن خود نپرورد. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/02~0.png[/IMG][/center] نبرد فاو در ششمين سال جنگ تحميلي و در روز 20 بهمن سال 1364 در مرز جنوبي استان خوزستان و در جنوب جزيره آبادان، صورت گرفت. اين عمليات در منطقه بسيار حساسي انجام شد، زيرا از يک طرف در مرز اروندرود قرار داشت که رژيم بعثي عراق به بهانه تسلط بر آن، جنگ با ايران را آغاز کرده بود و از طرفي در تنها راه ارتباطي کشور عراق با خليجفارس قرار داشت و ارتباط بندر امالقصر را از راه خورعبدالله برقرار ميکرد. از سوي ديگر، تنها اسکلههاي نفتي عراق به نامهاي «البکر» و «الاميه» در محدوده اين منطقه قرار دارند. زمين منطقه عمليات نيز يکي از زمينهاي پيچيده جنگي و عملياتي در آن زمان بود، به گونهاي كه شامل انواع عوارض از جمله رودخانه، نهر، نخلستان، باتلاق، جاده، روستا، شهر، ساحل، نمکزار، دشت، اسکله و بندر ميشد. براي طراحي عمليات در اين منطقه، علاوه بر آنکه بايد تواناييها و نحوه گسترش و آرايش دفاعي دشمن در نظر گرفته ميشد، بايد جنگ با عوارض طبيعي زمين نيز مورد توجه دقیق قرار ميگرفت. شايان توجه است كه عبور از عرض اروند رود یکی از شاهکارهای نظامی در تاریخ جنگ ها به شمار می رود. در اهمیت بندر و شبه جزیره فاو همین بس که عراق با قبول تلفات بسیار سنگینی ، بیش از 70 شبانه روز برای بازپس گیری منطقه تلاش می کرد و 39 فروند جنگنده خود را در این منطقه از دست داد . هرچند دشمن نتوانست فاو را بازپس گیرد ، اما حملات مکرر آنها باعث شد تا هدف نهایی نیروهای ایرانی که گشودن جبهه جدید و پیشروی در جنوب بصره بود، به جایی نرسد . نظر به اينكه عبور از رودخانه خروشان اروند و تك به دشمني كه به اتكاي اين سد طبيعي پدافند كرده، ضرورت آتش انبوه و مداوم را ايجاب مي¬كرد؛ و چون يکان¬هاي توپخانه موجود سپاه تكافوي اين نياز را نمي كردند؛ تصميم براين شد كه نيروي زميني ارتش تعدادي يکان توپخانه، زير امر سپاه كه ماموريت تلاش اصلي را به عهده داشت، قرار دهد. در اين راستا، فرماندهي نيروي زميني تعداد 18 گردان توپخانه بر حسب برآورد سپاه را، در كنترل عملياتي قرار داد؛ و اين در حالي بود كه نتيجه كارشناسي، با توجه به رعايت حفظ امنيت خطوط پدافندي امكان واگذاري فقط شش گردان را برآورد كرده بود. همچنين نظر به اينكه سپاه در آن مقطع زماني قادر به طرح¬ريزي، تطبيق و هدايت آتش در حجم گسترده نبود، مقرّر گرديد قرارگاه گروه 22 توپخانه با مسئوليت تطبيق آتش توسط [color=#0000ff]سرهنگ افراز[/color]، در انجام اين امر مهم با سپاه همكاري کند. به هرحال، در شروع اين عمليات 30 گردان توپخانه (18 گردان از توپخانه ارتش و 12 گردان از توپخانه سپاه) در شرق بهمن شير تا آبادان گسترش يافت . لازم به يادآوري است، پس از اينكه تك نيروهاي تلاش پشتيباني، براي تصرف جزيره بوارين، به رغم موفقيت هاي اوليه به سرانجام نرسيد و يکان هاي تك ور به خطوط پدافندي مراجعت كردند، مجدداً هفت گردان توپخانه پس از تثبيت خطوط پدافندي در شلمچه، جهت تقويت آتش تلاش اصلي به منطقه فاو اعزام شدند . بنابراين، تعداد يکان هاي آتش پشتيباني كننده از تلاش اصلي در منطقه فاو، از توپخانه نيروي زميني ارتش، به 25 گردان افزايش يافت. تلفات رزمي يکان هاي توپخانه در والفجر8: تلفات رزمي يکان هاي توپخانه در كنترل عملياتي سپاه، از تاريخ 1364/11/20 الي 1364/12/12، 35 نفر شهيد، 278 نفر مجروح و 64 نفر اسير بوده است. [color=#0000ff]امير دريابان شمخاني[/color] از تأثير توپخانه ارتش در عمليات والفجر 8 مي گويد: " من در والفجر 8، نقش برجستۀ اين كار(نقش توپخانه ارتش) را با توجه به شكل و منطقه عمليات و جغرافياي منطقه عمليات كاملا حس كردم و لمس كردم كه چقدر توپخانه ارتش در تثبيت فاو موثر بود"*. در اين باره همچنين سردار[color=#0000ff]سرلشكر رحيم صفوي[/color] ضمن تبيين نقش فرماندهان توپخانه ارتش، مي گويد: " من اگر بخواهم به نقش توپخانه در هشت سال دفاع مقدس به صورت موضوعي يا عملياتي اشاره كنم، شايد يكي از بهترين صحنه هاي غرورآفرين، نقش توپخانه ارتش در 8 سال دفاع مقدس و نقش فرماندهان دانشمند و شجاع توپخانه در طرح ريزي آتشبارها يا طرح ريزي آتش توپخانه؛ بايستي عمليات فاو را بگويم"*. 3/2 از ظرفيت آتش يکان هاي توپخانه نيروي زميني ارتش در والفجر8 با نگرش به مجموع يکان هاي توپخانه تلاش اصلي و تلاش پشتيباني، نيروي زميني ارتش با شركت دادن 2/3 از ظرفيت آتش خود، يعني 34 گردان توپخانه از انواع كاليبرها، قدرت آتش بي نظيري را براي اين عمليات فراهم کرد كه در دوران دفاع مقدس بي سابقه بود. با اين اقدام، توپخانه هاي دشمن تقريباً در طول عمليات خنثي شدند و پاتك هاي دشمن قبل از رسيدن به خطوط درگيري تقريباً 40 الي60 درصد از توان رزمي خود را به علت حجم آتش و دقت تير يکان هاي توپخانه، از دست مي دادند . سقوط شهر بندري فاو به دست رزمندگان توانمند نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران، آنچنان براي حكومت بعثي عراق گران تمام شد كه براي باز پس گيري آن با بسيج تمام امكانات خود، اقدام به پاتك هاي سنگين و مداوم نمود. در مقابل، آتش بسيار انبوه و دقيق به وسيله يکان هاي توپخانه اجرا شد، به گونه اي كه پاتك هاي پي در پي نيروهاي متجاوز در هم شكسته و ناكام ماند. سردار[color=#0000ff]سرلشكر پاسدار رحيم صفوي[/color] در ادامه سخنان خود، درباره چگونگي بر هم زدن انسجام نيروها و لشكرهاي عراقي پاتك كننده در منطقه فاو، به وسيله آتش توپخانه ارتش مي گويد: " منطقه فاو كه تا بصره حدوداً 85 تا 90 كيلومتر فاصله داشت، پس از اينكه در شب 20 بهمن سال 64 منطقه فاو را تصرف كرديم، از روبه روي خرمشهر تا منطقه فاو، يعني حدود 80 كيلومتر، بيش از 20 گردان توپخانه - كه عمدتاً توپخانه نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي بود - را به صورتي آرايش داده بودند، عزيزان ما، از همين مركز توپخانه و گروه هاي مختلف توپخانه ارتش، از سراسر كشور آمده بودند به كمك؛ عراقي ها كه از بصره مي-آمدند در طول جاده استراتژيك برای اینکه، فاو را پس بگيرند؛ با حجم آتش بسيار بالا، آتش ديدباني شده، روبه رو بودند عراق، حدوداً 25 لشكر طي 70 شبانه روز جنگ در منطقه فاو وارد عمليات كرد؛ اما قبل از اينكه اين لشكرهاي عراقي به منطقه برسند، انسجام آنها را با آتش قدرتمند، كه محصول تدابير فرماندهان توپخانه بود، برهم زد"*. تدارك مهمات در والفجر8 با توجه به جدول زير، جمع كل گلوله هاي مصرفي برابر یک میلیون و 12 هزار و 914 تير و هم چنين تعداد خودرو مورد نياز 15 هزار و 600 خودرو مي باشد. با توجه به تعداد خودروهاي مورد نياز و تدارك اين حجم از مهمات كه 4/3 آن در يك ماهه اول عمليات انجام گرفت، كاري است كه كاركنان تداركاتي يکان هاي توپخانه با حداقل امكانات موجود و كمك مردمي به انجام رسانده اند. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/03.png[/IMG][/center] نكته حايز اهميت اين است كه حجم آتش به كار گرفته شده در اين عمليات، در طول دوران دفاع مقدس بي سابقه بوده است. اين واقعيت نشان دهنده عزم و اراده فرماندهي نيروي زميني ارتش است كه تنها در بخش توپخانه، ميزان بالايي از آتش موجود نيرو را به يك منطقه محدود به عرض 30 كيلومتر تخصيص داده و پيشاپيش موفقيت در اين عمليات را تضمين کرده است. همچنين همراهي و جديّت فرماندهان و تلاش كاركنان شجاع توپخانه نيروي زميني ارتش، براي همكاري و شركت در عمليات والفجر8 فراموش نشدني است، لازم به يادآوري است كه در اثر حجم آتش اجرا شده، بسياري از يکان هاي توپخانه در 20 روز اول آسيب جدّي ديده و با مشكلات تعميراتي و صفر شدن عمر لوله توپ و همچنين خستگي كاركنان مواجه شدند. براي مداومت پشتيباني آتش، تعدادي از گردان هاي توپخانه در كنترل عملياتي سپاه با يکان هاي مشابه تعويض شد. اينكه صاحب نظران و تحليل گران، يكي از دلايل اصلي موفقيت در تصرف جزيره و شهر بندري فاو را استفاده از حجم آتش توپخانه دانسته اند، واقعيتي مبتني بر تحليل ميدان رزم می باشد. منابع: - اسدي، هيبت اله؛ ارتش در فاو؛ انتشارات ايران سبز، 1387،ص101 و 102. - همان، ص109 - همان، ص105. - همان، ص186. - همان، ص201.
-
1 پسندیده شده[b][color=#ff0000]سرهنگ امیرحسین گلشاهی[/color][/b] [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/01~27.jpg[/IMG][/center] شب بود. در آتشبار توپخانه، به اتفاق دو نفر دیگر از برادران همکار، مشغول صرف شام بودیم. در همین موقع، تلفن زنگ زد؛ فرماندهی آتشبار گوشی را برداشت. از صحبتها متوجه شدم که با سنگر ستاد گردان صحبت میکنند. پس از خاتمه صحبت وی و صرف شام، رو به من کرده و گفتند: «شما باید جهت یک مأموریت نفوذی، رأس ساعت 0800 روز آینده خود را به ستاد گردان معرفی نمایید.» همان شب وسایل مورد احتیاج از قبیل دوربین، قطبنما و کیسه خواب و دیگر تجهیزات را از انبار تحویل گرفتم. صبح روز بعد، پس از خداحافظی از همسنگران، به ستاد گردان رفته و خود را معرفی کردم. پس از توجیه اولیه، به من ابلاغ شد که خود را به قرارگاه عملیاتی «قادر»معرفی کنم. چون میدانستم که مسئول عقیدتی سیاسی تیپ هم به همان منطقه میرود، همسفر شدن خود را به ایشان اطلاع داده و پس از گرفتن برگ مأموریت از گردان، به محل شعبه رفته و به اتفاق ایشان به سمت محل مورد نظر، راه افتادیم. پس از عبور از منطقه «اشنویه»، به کوههای «میله مرزی» رسیدیم. بعد از فاصله گرفتن از میله مرزی ایران و عراق، به یک بیمارستان صحرایی رسیده و چون ساعتی از ظهر گذشته بود، جهت اقامه نماز به بیمارستان رفتیم. پس از اقامه نماز و صرف ناهار، مقدار زیادی مسافت در خاک عراق طی کردیم. سرانجام به قرارگاه «مقدم»رسیدیم. در آنجا خود را معرفی و بعد از صحبتهای اولیه، قرار شد که رأس ساعت 1700 همان روز به سنگر عملیات رفته و با نحوه انجام مأموریت و وضع منطقه آشنا شوم. ساعت مذکور فرا رسید. به سنگر عملیات رفتم. فرمانده توپخانه قرارگاه، پس از تشریح موقعیت منطقه، چگونگی انجام مأموریت مرا تشریح کرد. از آنجا که این مأموریت، اولین مأموریت نفوذیام بود، حالت هیجان توأم با دلهره داشتم. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/02~28.jpg[/IMG][/center] پس از خاتمه کلاس توجیه و گرفتن نقشه و دستور کار مخابراتی به سنگر خود رفتم. شب جمعه بود. با صدای اذان مغرب به سوی مسجد قرارگاه رفتم. مسجد مملو از جمعیت مشتاق دعای کمیل بود. آن شب سپهبد شهید علی صیاد شیرازی و شهید آبشناسان و تنی چند از دیگر فرماندهان ارتش و سپاهی در مجلس دعا شرکت داشتند. قرار بود صبح جمعه ساعت 0600 به سوی منطقه موردنظر حرکت کنیم. پس از اقامه نماز به راه افتادیم. بعد از طی مسافتی به قرارگاه توپخانه یکی از لشکرهای نزاجا رسیدیم. در آنجا ضمن معرفی خود، درباره نوع مأموریت و اهمیت آن، آخرین توجیه صورت گرفت و من وسایل را بار یک قاطر کرده و خودم هم سوار قاطر دیگر شده و به اتفاق یک راهنما به سوی منطقه مأموریت به راه افتادیم. پس از دو ساعت عبور از مناطق سخت کوهستانی، به یک دسته از واحدهای پیاده رسیدیم؛ آنجا پنج نفر نیروی مسلح جهت حفاظت آماده شده بودند تا به اتفاق به سمت یکی از ارتفاعات مرتفع منطقه که مشرف به دو شهر عراق بود، برویم. این ارتفاع، از سه جهت به نیروهای عراقی و از یک طرف به نیروهای خودی اشراف داشت. پنج ساعت به طول انجامید تا به نوک قله ارتفاع مورد نظر رسیدیم. خورشید در حال غروب بود. به همین خاطر در محلی مناسب حالت «پدافندی» گرفتیم. هوا بسیار سرد و برف زیادی اطراف ما بود؛آن هم در اواخر تیرماه! با دلهره و هیجان شب را به صبح رساندیم. نزدیک صبح، بچهها را بیدار کرده و کمکم همراه دو نفر از آنان خود را به طرف قله بالا کشیدیم. با روشن شدن منطقه، توسط بیسیم با یکی از قرارگاههای توپخانه تماس گرفتم و با یکی از واحدهای آن جهت اجرای آتش و تنظیم تیر هماهنگ کردم. حالا در نقطهای قرار گرفته بودم که میتوانستم با چندین قرارگاه توپخانه لشکرهای نزاجا ارتباط برقرار کنم. پس از دادن مختصات مرکز منطقه دشمن به واحد توپخانه، شلیک اولین گلوله را درخواست کردم. چیزی نگذشت که آن قرارگاه با رمز «لاله.لاله. حمید» توسط بیسیم مرا فرا خواند. پاسخش را گفتم؛ اولین گلوله شلیک شده بود. توسط دوربین منطقه را دیدهبانی کردم، ولی نتوانستم محل اصابت گلوله را در منطقه رؤیت کنم. دلهره و نگرانی در وجودم شدت گرفت. در آن زمان به یاد آوردم که با یاد خدا دلها آرام میگیرد: «الا بذکرالله تطمئنالقلوب». متعاقباً شلیک دومین گلوله را درخواست کردم. گلوله دوم پس از لحظاتی شلیک شد. منطقه را به دقت دیدهبانی کردم. این بار اما، محل اصابت گلوله دوم را رؤیت کردم و بسیار خوشحال و هیجان زده متوجه شدم که گلوله اول، داخل رودخانه افتاده است. به واحدهای توپخانه مستقر در دیگر لشکرها مختصات هدف را داده و مجدداً درخواست آتش کردم. سپس به سمت ارتفاع دیگری که درست روبهروی ما قرارداشت، به راه افتادیم؛ پس از آنکه به ارتفاع موردنظر رسیدیم، جایی مناسب برای دیدهبانی پیدا کردیم. بلافاصله نقشه را پهن کرده و مختصات خود را توسط قطبنما به دست آوردم. پایین ارتفاع، نیروهای عراقی به استعداد یک تیپ مستقر بودند. با قرارگاه «حمید» تماس گرفته و مختصات دیدگاه را – به رمز – مخابره کردم. نشانی مختصات را این بار به طرف نزدیکی منطقه تجمع عراقیها مخابره کردم؛ محلی که نیروهای عراقی در آن مستقر بودند. سپس سه جاده را «ثبت تیر» کرده و بعد، درخواست شلیک آتشباری کردم. با دادن مختصات، تمام منطقه زیر آتش واحدهای توپخانه ما قرار گرفت؛ دود غلیظی از منطقه بلند شد که همراه با شعلههای آتش بود و این درحالی بود که دیدهبان خط، مدام توسط بیسیم گزارش نتیجه اجرای آتش را میداد. یکی از دیدهبانان خط - به رمز - گفت: «دست شما درد نکند؛ تمام موشها کباب شدند؛ هم دود آن را میبینم و هم بوی آن را استشمام میکنم!» در اجرای این آتش، چندین انبار بزرگ مهمات و سوخت دشمن، به آتش کشیده شد و تعداد زیادی از نیروهای دشمن از بین رفتند؛ اینجا بود که برایم به عینه، این آیه قرآن کریم تجربه شد که میفرماید:«و ما رَمَیْتَ اِذْرَمَیْت وَ لکِنَّ اللهَ رَمَی» مدتی بعد، نیروهای عراقی خط را زیر آتش توپخانه خود گرفتند؛ معلوم بود که ضربه سختی را متحمل شدهاند. به ساعت خود نگاه کردم و متوجه شدم که پنج ساعت تمام، مشغول اجرای مأموریت بودهایم؛ درحالیکه اصلاً گذشت زمان را حس نکرده بودیم. پس از مدتی استراحت، جهت شناسایی اطراف محل استقرار خود - مجدداً - به راه افتادیم و تا «شعاع دید»، اطراف را گشته و مکانهایی را که مشکوک به نظر میرسید، توسط قرقره نخی و با کمک قوطیهای کنسرو، "تلهگذاری" کردیم که اگر شبهنگام، گشتیهای عراقی آمدند، غافلگیر نشویم. آفتاب غروب کرد. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/03~25.jpg[/IMG][/center] آنجا به هیچوجه نمیتوانستیم آتش یا چراغقوههامان را روشن کنیم. چیزی نگذشت که توپخانه عراق مجدداً شروع به شلیک کرد؛ منتظر نماندم؛ شروع به گرفتن گرای برق دهانه توپ کردم. پس از کم شدن آتش دشمن - از شدت سرما - به کیسهخواب پناه بردم و شب را به صبح رساندم. صبح، گراهای گرفته شده را که در تاریکی شب، روی کاغذ نوشته بودم، مرتب کرده و پس از توجیه نقشه و با توجه به موانع طبیعی مناسب توپخانه، حدود استقرار بعضی از واحدهای توپخانه عراق را به دست آوردم. پس از بررسی مختصات به دست آمده، آن دستهای را که در برد توپخانه قرار نداشت، به صورت رمز به قرارگاه ارسال کردم تا توسط نیروی هوایی بمباران شود. دسته دیگر را هم که در برد توپخانه بود، آماده کردم تا شب آینده به محض شروع آتش بعثیها جواب دندانشکنی به آنها بدهیم. پس از ارسال مختصات توپخانه دوربرد دشمن، قرارگاه، پیام فوری ارسال کرد؛ پیام این بود که هر پنج نفر همراه من به واحد خود بازگردند. از آن لحظه به بعد، من به همراه بیسیمچیام، در منطقه تنها ماندیم. ساعت دو الی سه همان روز به طرف قله اصلی حرکت و در محلی مناسب مستقر شدیم که مشرف بر جاده تدارکاتی عراقیها بود. آنها، بعدازظهرها که آفتاب، دیدِ دیدهبان ما را کور میکرد، از فرصت استفاده و تدارک خود را به خط میرساندند. پس از به دست آوردن مختصات، درخواست آتش کردم که متعاقب آن، منطقه توسط توپخانه سنگین زیر آتش قرار گرفت. به محض اصابت گلوله توپخانه، مقدار زیادی موشک به پرواز درآمد که یکی از آنها به پایگاه عراقی اصابت و سنگرشان را تخریب کرد. پس از تشکر از واحد توپخانه، برای این اجرای آتش موفق، مجدداً به محل استراحت خود بازگشتم. به جهت نا امن بودن جاده- با هماهنگی واحد توپخانه - قرار بر این شد که هرچند یک بار، گلولهای روی جاده شلیک شود تا با این حرکت، جاده تدارکاتی دشمن ناامن شود. ساعت یک بامداد همان روز، بار دیگر آتش توپخانه دشمن فعال شد. فوراً با آتشبارهای دوربرد خودی تماس گرفته و مختصاتی را که صبح تهیه و ثبت کرده بودم، دادم؛ آتشبارها بلافاصله شروع به گشودن آتش کردند. مدتی بعد، آتش دشمن کاملاً خاموش شد. به خوبی دریافته بودم که مختصاتی را که به واحد توپخانه ارائه کردم، تا حدود زیادی صحیح است؛ از این رو - به رمز - جهت اجرای آتش مؤثر و مداوم، «تطبیق آتش» را درخواست کردم. از فراز ارتفاعی که روی آن مستقر بودم، دو شهر عراق کاملاً نمایان بود. آنان پی برده بودند که نیروهای جمهوری اسلامی ایران با مردم بیگناه کاری ندارند. صبح هنگام به طرف جنوب ارتفاع حرکت کردیم. در فاصله 300 متری خود چند نفری را دیدم؛ خوشحال شدم. اول گمان بردم که نیروهای خودی هستند؛ خواستم آنها را متوجه خود کنم، اما به زودی از این تصمیم منصرف شدم؛ زیرا متوجه تفاوت رنگ لباسهایشان با نیروهای خودی شدم و از طرف دیگر، قرارگاه هم درباره آمدن نیروی خودی چیزی به من نگفته بود. بلافاصله پشت تخته سنگی پناه گرفته و موضوع را به قرارگاه- به وسیله بیسیم - اطلاع دادم. معلوم شد که آنها گشتی عراقی هستند؛ گشتیهای عراقی، کمتر از 200 متر با ما فاصله داشتند. صدای نفسهایمان را در سینه حبس و نارنجکها را آماده کردیم. تصمیم داشتم دستور کار مخابراتی و نقشه را نابود کنم، اما ناگهان مسیر بعثیها عوض شد و از همانجا برگشتند. پس از ساعتی به محل استراحت برگشتیم و فردای آن روز، دوباره به طرف جنوب ارتفاع حرکت کردیم؛ این بار که به نزدیکی قله رسیدیم، متوجه شدم توسط توپخانه، در شعاع 500 متری دیدگاه، اجرای آتش کردهاند. مدارک زاید را - به جز دستور کار و نقشه - از بین بردم. پس از چند دقیقه اجرای آتش، متوجه شدم که بعثیها پناه گرفته و سه نفر از نیروهای عراقی مجروح شدهاند. از شواهد پیدا بود که هنوز متوجه حضور ما نشدهاند. سریعاً با اعمال تصحیحاتی در مختصات، درخواست آتش در جهت دیگر ارتفاع کردم که باعث سردرگمی آنها شود. چیزی نگذشت که نیروهای بعثی زخمیهای خود را به دوش گرفته و در حالت پدافندی از منطقه دور شدند. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/04~21.jpg[/IMG][/center] دیگر ماندن در آنجا صلاح نبود؛ آماده شدم تا آخرین مأموریت خود را در آن منطقه انجام داده تا به همراه بیسیمچی، به سوی نیروهای خودی بازگردیم. این درحالی بود که یک روز تمام آذوقه نداشتیم. بعدازظهر همان روز به طرف جنوب ارتفاع حرکت کردیم و به محل جدید که آخرین دیدگاه آن در دورترین نقطه ارتفاع قرار داشت، رسیدیم؛ جای عجیبی بود؛ زیر پای ما منطقهای به وسعت یک کیلومتر، پر از سنگرهای اجتماعی دشمن و خودروهای سبک و سنگین دیده میشد؛ دقیقاً به صورت یک پادگان! سریعاً مختصات آماجهای اصلی را به دست آورده و مخابره کردم. با تلاش بسیار چشمگیر گروه تطبیق آتش، قرارگاه و چندین واحد توپخانه «بهگوش» شده و آماده انجام مأموریت شدند. پس از لحظاتی با اصابت اولین گلوله به هدف، آتش و غبار غلیظی به هوا برخاست. خوشبختانه نسیم ملایمی میوزید و باعث میشد که غبار حاصله از آتش، زدوده شده و دید ما به هدف، دچار اشکال نشود. در بخشی از منطقه، تعدادی خودرو تویوتا پارک شده بود. با اجرای چندین شلیک آتشباری، خودروها یکی پس از دیگری منهدم شد. عراقیها تلاش میکردند تا با ایجاد اخلال در سامانه مخابراتی، نگذارند تا با قرارگاه تماس داشته باشیم. بلافاصله کانال بیسیم را عوض کردم، ولی آنها روی کانال بعدی میآمدند. خلاصه با زحمت فراوان توسط یک واحد دیگر، آخرین تصحیحات را روی مختصات اعمال و مخابره کردم. با درخواست آتش از سوی من، هدفها یکی پس از دیگری مورد اصابت قرار میگرفت. زمان بازگشت من به منطقه خودی فرا رسیده بود. در همین حال عراق تمام منطقه را زیر آتش گلوله خود گرفت و از این رو مجبور شدیم شب را در پناه دو تخته سنگ بگذرانیم و صبح فردا به سمت نیروهای خودی به راه بیافتیم و ... .
-
1 پسندیده شده[color=#0000ff][b]خواندن این قسمت ، برای افرادی که ناراحتی قلبی دارند ، توصیه نمیشود [/b][/color] دو روز بود که در قرارگاه خضریه بیکار بودیم و از شدت پروازها کم شده بود. در همین احوال سرهنگ افشین فرمانده پایگاه اصفهان و سرهنگ حسین انصاری فرمانده عملیاتی منطقه به همراه حاجآقا طاووسی رئیس عقیدتی سیاسی ، به قرارگاه آمدند. ضمن سلام و احوال پرسی ، آقای طاووسی رو به من پرسید : آقای وکیلی ، شما به غیر خودت کسی را در جبهه داری ؟ با تعجب جواب دادم : ما پنج برادریم که الان همه در جبهه هستند ، چطور مسئله ای پیش آمده ؟ کمی مکث کرد و گفت :یک مجروح دیدم به اسم وکیلی ، گفتم بپرسم ، شاید با شما نسبتی داشته باشه احساسی ته دلم را خاراند و گفتم : تحملم زیاده حاجی ، اگه اتفاقی افتاده نترسید من آماده شنیدم . با زهم مکثی کرد و نفس عمیقی کشید و گفت :[list] [*]نه چه اتفاقی ، اسم برادرات چیه ؟ [*]مصطفی ، رحیم ، احمد ، حسن و غلام . حسن قبلا توی کردستان مجروح شده و دستش نیمه فلجه ، اما الان توی جبهه است. [/list] حاجی اسم حسن را که شنید کمی این پا و اون پا کرد[list] [*]هان همین بود ، در صورت اسامی نوشته بود ، حسن وکیلی [/list] به شوخی گفتم حاجی اگه افقی بردن بگو . من تحملش رو دارم[list] [*]نه افقی چیه ؟ فقط شنیدم حسن وکیلی مجروح شده [/list] آن روز به همین منوال گذشت ، [color=#008000]روز بعد گفتند سرهنگ جلالی با تو کار دارد ، وقتی نزدیک ایشان رسیدم ، دستش را دراز کرد و ضمن احوال پرسی مرا به سمت خود کشید و ضمن بوسیدن صورتم گفت : تبریک و تسلیت میگویم![/color] همان لحظه زانوانم سست شد و آنجا بود که فهمیدم برادرم حسن شهید شده . کمرم شکست ، اما چون برای خیلیها سنگ صبور بودم ، مجبور شدم جلوی فرمانده و دوستانم آن را تحمل کنم .حتی برای اینکه روحیه دوستانم پایین نیاید ، بغضم را فرو خوردم. کار سادهای نبود . من تحمل می کردم و زیر فشار بغضی که هر لحظه بیشتر می شد ، جواب تبریک و تسلیت دوستان را می دادم . کسی نبود به فریادم برسد و به جماعتی که دلشان برایم سوخته بود ، بگوید : تبریک و تسلیت را کنار بگذارید و به آتش فروخفته ، فوت نکنید! دنبال محلی بودم که دقایقی با خودم تنها باشم ، و این فرصت زمانی دست داد که فرماندهان منطقه خواستند که من به اصفهان برگردم. زمانی که وسایلم را جمع کردم و می خواستم قدم در راه بازگشت به اصفهان بگذارم ، دردی میان ستون فقراتم دوید . لحظه ای ایستادم و نکاهی از میان پنجره چادر به دشت انداختم. از شروع جنگ در منطقه بودم و فرماندهان و همکاران می گفتند : کسی بهتر از تو عمل نمیکنه و مثل تو به آب و آتش نمی زنه ! [color=#008000]با این اوصاف و با این همه اهن و تلوپ . من ماندم و یک توقع کوچک . فرمانده هوانیروز ، فرمانده اطلاعات عملیات هوانیروز ، فرمانده پایگاه ، رئیس عقیدتی و تمام مقامات حاضر در منطقه ، خیلی ساده و انگار که اتفاقی نیافتاده است به من گفتند : برادرت شهید شده. برو اصفهان سری به خانواده ات بزن. [/color] [color=#008000]همین و بس ! وقتی وسایلم را داخل کیسه گذاشتم و همراه دیگر وسایل به دوش کشیدم ، منتظر بودم که کسی به داد دل شکستهام برسد ، اما حتی کسی کمکم نیامد تا بار سنگینم را حمل کند. تنها و با پای پیاده می رفتم تا به خانواده ام روحیه دهم، در حالی که هر قدر از قرارگاه دور تر می شدم ، احساس تنهایی بیشتری می کردم. اعصابم از آن همه بی تفاوتی ، به هم ریخته بود. حال کسی را داشتم که همانند دستمال استفاده شده ، او را درون سطل زباله انداخته باشند. [/color] [color=#ff0000]اگر بگویید جنگ بوده و نباید توقع داشت ، باز هم می گویم ، انصاف نیست ! خودتان تصورش را بکنید ، آیا در شرایط عادی دست برادر مرده را نمی گیرید؟ او را میان غم تنها میگذارید؟ هر قدم که جلو بر میداشتم ، نگاهی به پشت سر میانداختم تا همان ها که به پاس پیروزی و اجرای خوب عملیات مرا در آغوش می گرفتند و تبریک میگفتند ، سراغم بیایند و برای سبک شدن بارم حداقل کلاه پروازم و جلیقه ضد گلوله را از دستم می گرفتند تا شاید قدرت راه رفتن پیدا می کردم. [/color] در حالی که به اندازه یک وانت بار روی سر و کول خود داشتم و اگر یکی از آنها را گم میکردم ، در ازایش باید خسارت سنگینی به ارتش پرداخت میکردم ،همچنان به راه خودم ادامه دادم . افسوس که همه آنچنان غرق بیکاری خود بودند که مرا فراموش کرده بودند.
-
1 پسندیده شده[quote] حالا یک خاطره خدمت شما عرض کنم که البته رزمندگان بیشتر اطلاع دارند در جاها و مناطقی که توپهای 175 و203 بودند واقعا جهنمی برای نیروهای عراقی بود زمانی که این توپها شلبک می کند دارای صدایی بسیار بلند هستند و تازه این شلیک بود ولی جهنم ان طرف بود که گلوله منفجره می شد که شعاعی در حدود 450 متر را در بر می گرفت که هر کسی در این شعاع قرار داست یعنی نابودی ، گلوله های 175 میلمیتری دارای وزنی معادل 64 کیلوگرم می باشد و بردش هم نزدیک به 37 کیلومتر با خرج 4 است . گلولهای 203 میلیمتری وزن گلوله اش را درست یادم نمی اید فکر کنم نزدیک 82 بود شرمنده این را یادم نیست . تعداد خدمه این نوع توپ 14 نفره برد 203 حدود 16.8 تعداد 50 دستگاه هم از این توپ امریکا به ارتش ایران تحویل داد. در ضمن این توپها هم کارهای از قبیل از گلوله گذاری وکلیه کارهای شلبک بصورت هیدرولیک انحام می شود وبه ازای هر شلبک لوله حتما بایستی پایین بیاید وبعد از گلوله گذاری به زاویه مورد نظر باز می گردد در قدیم شلبک کننده درکنار توپ می نشست . ولی الانم بایستی با ان 30 متر فاصله گرفت در ضمن به ازای هر 10000 شلبک لوله های 175 می بایستی عویض گردد ایران در زمان جنگ وبعد از ان تعدادی از این توپهای امریکایی ولوله های به جا مانده از [color=#ff0000]ویتنام [/color]را خریداری کرد برای بازسازی واورهال این توپها لازم بذکر است توپها همچون هواپیمای اف 14 فقط ارتش ابران وامربکا تا ان زمان که ما خدمت می کردیم داشت . الان اطلاع ندارم ولی 175 را مطمئنم که حتی اسرائیل هم نداشت . لازم بذکر این توپها دارای بیلی همانند بولدزر در پشت هستند که حتما می بایستی در زمین فرو رود والا در صورت شلبک توپ از جا کنده خواهد شد . در زمان اموزش به ما می گفتند اگر با این توپها سه دور در جا بزنید حدود 1.30 متر در خاکهای نرم فرو می رود البته خدا عالمه . دارای 4 دنده اتوماتیک در سمت راست راننده وفرمانش هم بصورت موتورسیکلت است . هر جا این توپها مستقر شود می بایستی یک اتشبار ضدهوایی در ان منطقه وجود داشته باشد . [/quote]
-
1 پسندیده شدهماشین تدارکات ، تازه داشت وارد پایگاه می شد و نشان از آن داشت که تا چند روز باید با کمبود ها بسازیم . [color=#0000ff]البته تدارکات ما از طریق ارتش میآمد و هیچوقت چیزی از کمکهای مردمی به خود ندیدیم. همیشه همان قورمه سبزی پرچرب و قیمه آب زیپویی را به خوردمان می دادند و ما هم آروغ چلو مرغ و کباب کوبیده می زدیم![/color] شستن ظروف غذا ، از بشقاب و دیگ و قابلمه ، هم را به نوبت و با قرعه کشی خودمان انجام می دادیم. [color=#0000ff]کامیون وقتی توقف کرد ، فقط چادر و امکانات برپایی و خواب را آورده بود ، اما نمی دانستند با شکم گرسنه و خالی ، پلکها روی هم نمیآید. مثل این بود که متخصصان امور رفاهی ارتش ، فقط دوره خواب را طی کرده بودند.[/color] با تخلیه کامیون تدارکات همه دست بهکار شدیم و هر گروه ، چادرهای خودشان را برپا کردند. جوی که در این شرایط بین نیروهای فنی و خلبانان پیش میآمد ، بسیار لذت بخش بود و همه همان نداشته ها را با مهربانی و عشق با هم تقسیم میکردند و یادمان میرفت که در شهر و پیش خانوادههایمان اسم و رسمی داریم. عملیات که شروع شد ، توقع شلوغی عملیات فتح المبین را داشتیم ، اما گویا ظرفیت عملیات کوچکتر از تعاد هلیکوپتر حاضر در منطقه بود. لذا گروه ما در چند مورد بیشتر در منطقه حضور نداشت و البته جور ما را گروههای دیگر هوانیروز کشیدند. منطقه عملیات از پل ( مارد شروع می شد. در مرحله اول عبور از رودخانه کارون انجام شد و تا جاده اهواز خرمشهر پیش رفتیم . در این عملیات کمک خلبانم مهدی صابر اصفهانی بود که به دلیل سانحهای که قبلا در فکه داشت ، یکی از مهرههایش شکسته بود نمیتوانست راحت داخل کابین بنشیند. روز اول عملیات گفتند تا دارخوین دست ماست ، بنابراین از دارخوین تا جاده اهواز خرمشهر را راحت پرواز میکردیم. در اولین دور حمله صابر قدری درد داشت که مجبور شدم با علیزاده پرواز کنم ایشان هم سر نترسی داشت . در حال رفتن به سوی هدف نفهمیدم که از کدام سمت و با چه اسلحهای به سویمان شلیک کردند. صدای برخورد گلوله و شوکی که به هلیکوپتر وارد شد ، باعث شد تا با تماس رادیویی وضعم را به بچههای تیم آتش اطلاع بدهم . در همین لحظه صدای علیزاده بلند شد:[list] [*][color=#008000]حسین ! از پام داره خون میآد ، فکر کنم گلوله خوردم[/color] [/list] [color=#008000]نگران به بچهها خبر دادم علیزاده هم تیر خورده و به قصد برگشت ، آماده دور زدن شدم. هنوز چرخش را شروع نکرده بودم که علیزاده با لحنی متفاوت که گویا می خواهد سوالی را با تمسخر بپرسد ، پرسید:[/color][list] [*][color=#008000]حسین تو چیزیت نشده ؟[/color] [*][color=#008000]من؟ نه مشکلی ندارم[/color] [*][color=#008000]پس من چم شده؟ از پام داره خون میآد اما جائیم درد نمی :نه . هیچجام نمیسوزه ، گلوله به تو نخورده؟[/color] [/list] [color=#008000]برای جواب منتظر ماندم تا احساس درد یا سوزش کنم ، اما همه چیز عادی بود.[/color][list] [*][color=#008000]مرد حسابی ! مار رو گرفتی ؟ اگرم خورده باشه ، چطوری از کابین عقب خون من روی پای تو میریزه ، ببین چت شده ، اگه مشکللی داری ، برگردم.[/color] [/list] [color=#008000]اعلام کرد که کاملا سالم است. اما همچنان از پایش خون میآید و کف کابین میریزد ، در عین حال اصرار داشت برگردیم به حملاتمان ادامه دهیم. خوشبختانه با هدف قراردادن تعدادی تانک و نفربر بدون کوچکترین دردسری ، به پایگاه بازگشتیم. روی زمین که نشستم ، سریع سراغش رفتم . از فشار خنده روی صندلی پهن شده بود ، علت را که پرسیدم ، به نشاندهندهها اشاره کرد . گلوله بعد از برخورد به دماغه هلیکوپتر و عبور از مدارهای برقی به یکی از نشاندهندهها برخورد کرده بود که مایع سرخ رنگش روی پای علیزاده ریخته بود![/color] آفتاب نرده با صابر داخل هلی کوپتر نشستیم ، تیم ما آمادگی کامل داشت ، اما طبق روال همیشه مسئولان نمیدانستند که دشمن در کدام منطقه است. وقتی شناسایی دست خودمان بود ، با خیال راحتتر پرواز میکردیم . صابر از این بی اطلاعی خوشحال شد و گفت:[list] [*]حسن جان زودتر راه بیفت که اگر آدرس بدهند ، دچار سانحه میشیم. [/list] حین گشت و شناسایی ، صابر به تریلی با نمرهی ایران که روی آن کانکسی قرار داشت اشاره کرد و گفت :[list] [*]پس تا این قسمت از منطقه باید دست نیروهای خودمون باشه [/list] چند بار روی منطقه دور زدیم به خاکریز بلند و طولانی رسیدیم که پشت آن تعداد زیادی تانک نو با چراغهای روشن در حال پیشروی بودند. نمیدانستیم خودی هستند یا دشمن ، مجبور شدیم یک بار از بالای سرشان پرواز کنیم و به دنبال پرچم عراق بگردیم. بالای سر اولین تانک که رسیدیم ، بچهها داد کشیدند ، عراقیه ! اما آنها به سوی ما شلیک نکردند ، یکبار دیگر هم دور زدیم و آنها واکنشی نشان ندادند، شک کردم که تانکها غنیمتی باشند و نیروهای خودی داخل آنها باشند. قصد داشتیم که منطقه را ترک کنیم و به جایی دیگر برویم که صابر یک دستگاه جیپ 106 را نشانم داد. راننده به تنهایی تلاش می کرد شیب تند شانه خاکی جاده بالا برود . با اطمینان از اینکه ایرانی است ، کنارش فرود آمدم . از هلیکوپتر پیاده شدم و به سمتش رفتم ، راننده که از تلاش زیاد خسته شده بود ، با اشاره به هلی کوپتر پرسید ،میتونی کمک کنی تا ازاین سربالایی بالا برم ؟ جوابش را ندادم و با لبخندی پرسیدم : نیروهای خودمون کجان؟ این تانکهایی که دارند می آن مال خودمونه؟ راننده نیشخندی زد و گفت : [color=#ff0000]اولا نمی دونم نیروهای خودمون کجان ، ثانیا این تانکهایی که دیدید ، همه مال عراقن که دارن میان این طرف ، ثالثا منم می خوام برم جلو چند تا گلوله بزنم و برگردم ، شاید عقب نشینی کردند. [/color] شجاعتش را تحسین کردم اما تصمیمش را که میخواست به تنهایی آن را اجرا کند نپسندیدم .[list] [*]مرد مومن خودتو نمی تونی از این سربالایی ، بالا بکشی ، اونوقت میخواهی بری به جنگ یه میدون تانک ؟ میدونی چند تا تانک اون طرف خاکریزه ؟ مگه با این 106 چند تا رو می تونی بزنی ؟ بیا برو عقب خودتو به کشتن می دی [*][color=#ff0000]جناب سروان ، اینجا میدون دعواست ، من و شما دست تو دست هم بذاریم ، می شیم یه لشگر ، بالاخره یه چیزی از آب درمیآد دیگه . اگه حریف شدیم قصهاش مال اونایی که میگن ارتشیها نمیجنگن. حریف هم نشدیم ، مسئله ای نیست ، پیش خدا رو سفیدیم که برای مقام و دنیا نجنگیدیم. [color=#ff0000] [color=#ff0000][color=#ff0000] [color=#ff0000][color=#ff0000][color=#ff0000][color=#ff0000] [/color][/color][/color][/color][/color][/color][/color][/color] [/list] با این جواب دور زد و سرعت گرفت تا شانه خاکی را بالا برود . به آسفالت نرسیده دستی تکان داد و پایش را روی پدال گاز گذاشت . فریاد کشیدم : چند تا موشک داری؟ باز هم لبخند زد و به راهش به طرف تانک ها ادامه داد. هوش و حواسم را با آنهمه مردانگی با خودش برد. راننده 106 تنها بود و باید کمکش می کردیم . با همین شوق به سمت هلیکوپتر رفتم اما لذت این احساس بسیار کوتاه بود. [color=#ff0000]بیش از ده پانزده متر با هلی کوپتر فاصله داشتم که جسمی غیر عادی رو روی زمین دیدم ، خم شدم تا آن را بردارم که بدنم به لرزه افتاد . باورم نمیشد که روزی میان میدان مین به دام بیافتم.[/color] آخرین قدمم را که برداشته بودم ، آرام روی زمین گذاشتم و ایستادم. در همان حال صابر اشاره می کرد که چرا وایستادی ، یا الله بیا تا بریم دیگه ! نمی توانستم چیزی بگویم ، ذهنم میان رملها بود . باید به خودم می آمدم. از جایی که پیاده شده بودم تا جایی که ایستاده بودم را نگاه کردم ، رد پاهای قبلی امر می دیدم. بیش از یک قدم با من فاصله داشتند. با لبخند به صابر نگاه کردم ، هنوز دستش را تکان می داد می خواست که بدوم ، در همان حال آرام آرام دور موتور را زیاد کرد ،باد ملخ رملها را جابجا کرد و می رفت تا جای پاهایم پاک شود. خدا را صدا کردم و تا رسیدن به اولین رد پا نفس را در سینه حبس کردم. به هلیکوپتر که رسیدم ، گویی به ساحل نجات رسیده بودم تند بالا رفتم داخل کابین نشستم. دوباره اضطراب به سراغم آمد که میادی پایه های هلیکوپتر روی مین باشد ! ملتمسانه خدا را به کمک طلبیدم و دستم را که به زیر اهرم ارتفاع برد ، نفسم میان راه ایستاد ، انگار کسی گلویم را گرفته بود.[list] [*]پس چرا معطل می کنی ، بچه ها منتظرن ، میخوای بلند شم؟ [*]نه فکر کنم هلیکوپتر مشکل داره ، بذار خودم بلند شم که اگه اشکالی داشت ، زود جمعش کنم. [/list] و اهرم ارتفاع را به یک باره بالا کشیدم ، در حالی که هر آن منتظر اتفاقی بودم . خیالم که راحت شد ، صابر را صدا کردم و وقتی که گفتم داخل میدان مین فرود آمده بودیم ، نالید و گفت : آخ کمرم! با گذر از این مرحله وارد میدان آتش شدیم و توانستیم با شکار تانک ها و بدون سانحه به قرارگاه باز گردیم . راننده 106 هم به تنهایی از جایی به جایی دیگر می رفت و هدفی را مورد اصابت قرار می داد. ادامه دارد
-
1 پسندیده شدهزیردریایی Type XVIIB در محل ساخت. تصویر بالا مربوط به زیردریایی آلمانی Type XVIIB U-1406 است که اندکی پس از پایان جنگ و در حالی که ساخت آن ناتمام مانده بود از آن گرفته شده است. این زیردریایی توسط نیروی دریایی ایالات متحده به غنیمت گرفته شد و بعدها نیروی دریایی انگلستان جهت کسب تجربه در استفاده از سامانهی پیشران مبنتی بر تکنولوژی آب اکسیژنه، زیردریایی همتای آن یعنی U-1407 را با نام HMS Meteorite به خدمت گرفت. وجود تمایل فراوان در زمینه به کارگیری سامانههای پیشران مستقل از هوا در زیردریاییهای کوچک سبب شده شناورهای سطحی همواره با خطری بالقوه در آبهای ساحلی روبرو باشند. علاوهبراین کشورهایی که توان ساخت و یا خرید زیردریایی های اتمی را ندارند تمایل فروانی به بکارگیری زیردریایی هایی مشابه انواع هستهای که البته دارای برد عملیاتی و پایداری زیرسطحی کمتر و البته قیمت پایینتری هستند نشان میدهند. از انواع این زیردریاییها میتوان به زیردریایی آلمانی تایپ 209 و یا کیلو روسی اشاره کرد که قادرند بدون آمدن به سطح سه تا پنج روز را با اتکا به باتریهای خود در سرعت پایین و در غوص کامل سپری کنند. این قابلیت با تکنولوژیهای جدیدتر تا سه هفته الی یک ماه نیز افزایش پیدا کرده است. هر چند این زیردریاییها در برابر زیردریاییهای هستهای کوچک به نظر میرسند اما توانایی پیشران مستقل از هوا آنها را به خطراتی مهلک تبدیل میکند. تاریخچه با وجود موفقیتهای اولیهی زیردریاییها مبتکران هنوز حریص به افزایش توانایی این جنگافزارهای مهلک از طریق فارغ کردن آنها از نیاز به صعودهای متوالی بودند. انجام این کار جهت به دست آوردن مادهی حیاطی اکسیژن انجام می گرفت؛ مادهای که جهت راهاندازی ژنراتورهای دیزلی شارژ کنندهی باتریهای زیردریاییها ضروری بود. جهت محقق شدن این توانایی ایدههای فراوانی مطرح شد؛ لکن در پایان موتور دیزلی حلقه باز، باتریهای اسیدی و موتورهای الکتریکی به عنوان استانداردی مناسب و کارا جهت بکارگیری در زیردریاییهای در غوص کامل مطرح شد، ساختاری که با کسب موفقیتهای فراوان در طول دو جنگ جهانی کارایی خود را به همگان ثابت کرد. حوالی سال 1930 یک دانشمند باهوش آلمانی به نام دکتر هلموت والتر (1900-1980) پیشنهاد بکارگیری پیشرانی را مطرح کرد که در آن از آب اکسیژنهی (H2O2) با خلوص بالا به عنوان اکسید کننده استفاده میشد. در سامانهی والتر آب اکسیژنه در یک منبع داخلی و به کمک نمک پرمنگنات به عنوان شتاب دهندهی واکنش تجزیه شده و در خروجی اکسیژن و بخار گرم آب تولید میشود. گرما + بخار آب +اکسیژن<==آب اکسیژنه پس از انجام واکنش یادشده اکسیژن تولیدی به همراه سوخت دیزلی وارد یک محفظه واکنش میشود و گاز گرم خروجی آن به همراه بخار آب گرم تولیدشده در مرحلهی پیشین یک توربین پرسرعت را به چرخش در میآورند. گاز خروجی و بخار آب در مرحلهی پایانی فشرده شده و از زیردریایی خارج میشود. جالب است بدانیم ویژگی بارز و مهم نمونهی اولیهی زیردریایی ساخته شده توسط والتر و البته هدف اولیهی او دستیابی به سرعت بالاتر بود نه پایداری زیرسطحی! نمونهی اولیه و آزمایشی زیردریایی والتر وی80 نام داشت که در آزمایشاتی که در سال 1940 صورت پذیرفت توانست در حالت غوص کامل به سرعت 28.1 گره یعنی چیزی حدود 52 کیلومتربرساعت دست یابد این درحالی بود که زیردریاییهای مشابه همعصر وی80 حداکثر تا 10 گره سرعت می گرفتند! با این تفاسیر زیردریایی 22 متری و 76 تنی والتر با رکورد سرعتی که بدست آورد، بستر را برای ورود سامانههای نوین کنترلی و دینامیکی جهت بکارگیری در زیردریاییهای جدیدتر فراهم نمود. وی80 با رکورد سرعتی که بدست آورد بستر را برای ورود سامانههای نوین کنترلی و دینامیکی جهت بکارگیری در زیردریاییهای جدیدتر فراهم نمود. بعدها و در طول جنگ نیروی دریایی آلمان اقدام به ساخت گونهی عملیاتی زیردریایی اولیهی والتر در اندازهی بزرگتر و عملیاتی نمود که در پی آن و قبل از اشغال آلمان توسط متفقین تعداد هفت زیردریایی ساحلی Type XVIIB ساخته شد اما هیچ یک از این زیردریاییها شانس بکارگرفته شدن در نبرد را بدست نیاوردند. زیردریاییهای یادشده دارای تناژ جابجایی معادل 300 تن بودند و علاوه بر سیستم پیشران دیزل الکتریک توسط دو توربین که هریک توانی معادل 2500 اسب بخار تولید می کردند تجهیز شده بودند. البته ایدههای دیگری نیز جهت ساخت زیردریاییهای مبتنی بر سامانهی طراحیشده توسط والتر جهت ساخت زیردریاییهای بزرگ و اقیانوسپیما مانند Type XXVI 800 تنی و Type XVIII 1600 تنی نیز مطرح بودند اما با شکست آلمان در نبرد و همچنین عدم وجود امکانات صنعتی جهت تولید آباکسیژنهی کافی این ایدهها از محدودهی ذهن طراحان فراتر نرفتند. با این وجود بعدها نوع بهبود یافته و کاملا موفق زیردریایی Type XVIII یعنی Type XXI ساختهشد که در آن باتریهای بزرگتری نصب شده بود و انرژی مورد نیاز زیردریایی را تا حداکثر 90 دقیقه تأمین میکرد. این ابداع و ترکیب آن با بکارگیری لولهی هواکش، زیردریاییهای طراحی شده در طول جنگ سرد و در دو سوی پردهی آهنین را تحت تأثیر قرار داد. پس از جنگ جهانی دوم با پایان یافتن جنگ جهانی دوم بسیاری از کشورها تلاش کردند از ایدهی انقلابی دکتر والتر جهت متحول کردن ناوگان زیرسطحی خود استفاده کنند. آمریکا و انگلستان به ترتیب نمونههای ناقص زیردریاییهای گونهی XVIIB یعنی U-1406 و U-1407 را به عنوان غنایم جنگی تصاحب کردند و بعدها انگلیسیها اقدام به ساخت نمونهی آزمایشی مبتنی بر زیردریایی غنیمتی کردند که HMS Meteorite نام گرفت. علاوه براین والتر و کارمندان کلیدی وی به انگلستان منتقل شدند تا از دانش آنها در طرحهای شرکت Vickers Ltd جهت تولید نمونههای جدیدتر پیشرانههای آباکسیژنه استفاده شود. حوالی سال 1950 نمونههای مبتنی بر زیردریایی Type XXVI طراحی شده توسط والتر ساخته شدند که HMS Explorer و HMS Excalibur نام گرفتند. با وجود این که این دو زیردریایی انتظارات نظری طرحها را در ضمینهی سرعت زیرسطحی عملی کردند، لکن وجود مخازن بزرگ آباکسیژنه در آنها سبب بوجود آمدن خطری اساسی میشد؛ شایان ذکر است نام دو زیردریایی نیز بر همین اساس انتخاب شدهبود. هر دو زیردریایی در دهه 1960 از خدمت خارج شدند. همزمان شوروی نیز دست به کار شد و یک زیردریایی تقریبا موفق مبتی بر ایدهی والتر تولید کرد که در غرب از آن تحت عنوان وال یاد میشد. اما زیردریایی مستقل از هوای اصلی روسها که بر اساس تحقیقات پیش از اتمام جنگ آنها و همچنین سامانهی آلمانی Kreislauf ساخته شد؛ چیزی غیر از وال بود. این طرح که در سال 1956 اجرایی شد، در واقع زیردریایی کلاس QUEBEC بود که در آن یک سامانهی دیزلی حلقه بسته سه محور شفت را میچرخاند و هوای مورد نیاز آن توسط یک مخزن اکسیژن فشرده تأمین میشد. با وجود ساخت حدود سی زیردریایی از این مدل، بنابر اطلاعات موجود ضریب امنیتی این زیردریاییها بسیار پایین بود؛ به نحوی که از آنها تحت عنوان "فندک" نیز یاد میشد! کلیهی زیردریاییهای این کلاس در دههی 1970 از خدمت خارج شدند. <
-
1 پسندیده شده[quote]با تشکر از جناب Electro_officer به خاطر مقاله ی زیبا و پر مغزتون راستش بر خلاف دیدگاه شما استقبال خیلی زیادی از مقاله ی شما شده است فقط کافیست به تعداد لایک ها دقت کنید،مشگل مقاله ی شما اینجاست که انقدر کامل و تخصصی است که کمتر کسی جرات می کند وارد بحث شود مگر کسانی که در رشته های مکانیک یا برق و الکترونیک دریایی سر رشته دارند. امیدوارم دلزده نشده باشید و ما را از دانش خود بی بهره نگذارید.[/quote] خواهش میکنم. انجام وظیفه میکنم. نه اتفاقا من خودم برق خوندم اما مبحث تا حد زیادی مربوط به علوم مکانیک و شیمی هست و بقدری روان مطرح شده که در حد اطلاعات عمومی هست ولی خوب شاید هم از یه دیدگاه حق با شما باشه. من خودم وقتی میبینم یه تاپیک اینقد طولانیه فقط گزینشی و گذرا مطالعش میکنم. [quote] چیزی در مورد استاندارد تولید صدا و Wake ایجاد شده توسط این نوع موتور ها و سامانه ها برای زیر دریایی ارائه نشده؟؟ [/quote] در میان ساختارهای معرفی شده سلول سوختی به سبب بهرمند بودن از موتور الکتریکی و قطعات مکانیکی محدود و همچنین موتور حلق استرلینگ به سبب امکان ایزولاسیون بهتر سامانه دارای تشعشعات صوتی بسیار بسیار پایینی هستند به نحوی که زیردریاییهای مجهز به این سامانهها برای سامانههای سوناری غیرفعال تقریبا غیرقابل اکتشاف هستند! از جمله گاتلند و تایپ 212. همونطور که عرض کردم بنده برق خوندم با اصطلاحات مکانیکی آشنایی چندنی ندارم خوشحال میشم در مورد کلمه wake بنده رو آگاه کنید. یاعلی.
-
0 پسندیده شدهطبق اصول ساختاری نیروهای نظامی زیردست دولت هستند و دولت زیردست مردمن ولی اینجا برعکسه سپاه اقتصاد را قبضه کرده