برترین های انجمن

  1. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      37

    • تعداد محتوا

      9,419


  2. alala

    alala

    Editorial Board


    • امتیاز

      34

    • تعداد محتوا

      5,269


  3. Overdose

    • امتیاز

      28

    • تعداد محتوا

      458


  4. Crash

    Crash

    Army


    • امتیاز

      23

    • تعداد محتوا

      1,055



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on پنجشنبه, 20 آذر 1399 در همه مناطق

  1. 6 پسندیده شده
    هوالرزاق اهمیت موضوع استقلال در تامین نیازهای اولیه کشور را باید در موارد و موضوعات زیادی دخیل دانست مثلا سیاستمداران ما در مواقع لزوم بین‌تصمیم گیری سخت انتخاب راه صحیح ویا محدود شدن توسط رغبا با تحریم ها و گروگانگیری های مربوطه توسط دشمن مواجه میشوند که به دلیل مشکلات زیر ساختی و عدم قدرت تامین نیازهای اولیه با عواقبی چون تورم شدید ،نارضایتی اجتماعی، آسیب به طبقات متوسط و پایین جامعه که اکثریت کشور مارا تشکیل داده اند.ودر بلند مدت کاهش رشد و توسعه پایدار خواهند شد. این امر در شرایط معمول نیز پایه گذار مشکلات عدیده ایست که به ذکر آن خواهیم پرداخت ولی با توجه به این ضعف در زمان جنگ ها این عوامل و ناپایداری ها شدیدا تشدید خواهد شد که در نتیجه و سرنوشت یک کشور بشدت تاثیر گذار است تاریخ سترگ ما از این قبیل موضوعات چون قهطی و خشکسالی و آسیبهای فراوان وارده و بخصوص یورش اقوام مهاجم در چنین زمانهایی که در ضعف شدید هستیم را در خاطره خود دارد .. _درسی از همسایگان .... کشور عراق با توجه به اقتصاد تک محصوله و پولهای باد آورده نفتی به چنین اهرم قدرتی بی توجه بود و با توجه به دشت‌های بزرگ‌ و جلگه ها و وجود دو رودخانه بزرگ که مهد تمدن بشری بوده در روزگاری و در زمانی از این‌دشت‌ها میتوان به سبد قلات امپراتوری ساسانی و قبلتر هانام برد که پس از فتح ایران بدست مسلمین و جدایی آن ،ایران دچار مشکلات عدیده و عدم توازن گردیده که شاید این‌موضوع از تبدیل ایران به قدرتی بزرگ چون گذشته جلوگیری نموده است ولی عراق با داشتن چنین امتیاز بزرگی و بها ندادن به آن و تقویت نکردن این پاشنه آشیل خود در پس جنگ های بالاتر از ظرفیت ساختاری این‌کشور و صرفا به پشتوانه پول نفت و اعتماد به نفس کاذب پس از شکستهایش و بخصوص شکست تحمیلی در مقابل ائتلاف در مقابل تحریمی قرار گرفت که زیرساخت های سرمایه‌ای و پیشرفتی این‌کشور را نشانه گرفته بود در ۱۴اوریل ۱۹۹۵ طی قطعنامه۹۸۶ شورای امنیت معروف به(oil for food program) نفت در برابر غذا عملا محدودیت و ضعف این‌کشور در مقابلش پدیدار شد و این‌کشور تک‌ محصولی از هرگونه خرید کالای سرمایه‌ای و توسعه زیرساختی‌محروم ماند و وابستگی به این‌امر دچار مشکلاتی شد که بعد ها در سال ۲۰۰۲ نتیجه آن را مشاهده نمودید! کشور عراق از اقتصادی به نسبت مستقل با هدف گیری پایه های اولیه ان به یک‌ کشور وابسته سیاست‌غرب تبدیل شد که بزودی با برنامه‌های کنترل و مهار آب توسط ترکیه بحرانهای انسانی شدید را در این کشور شاهد خواهیم بود که ما هم متاثر از این اتفاقات خواهیم بود ... کشوری دیگر با داشته های ناچیز ولی انتخابهای درست دیگر کشور مورد بررسی ما نیز در خاورمیانه جا خوش کرده این کشور از بدو تاسیس با ابر مشکلاتی همراه بوده که البته برمیگردد به ذات و فلسفه موجودیتی آن که همراه شده با اشغال و تملیک غیر قانونی وطن ملتی دیگر که شاید این امر باعث وجود چالش های شدید و بودن در عمق مشکلات بودهاست . اسرائیل با وجود این که جغرافیای آنبه طور طبیعی مناسب کشاورزی نیست از صادر کنندگان عمده محصولات تازه و از پیشروان علم کشاورزی در سطح جهان است. بیش از نیمی از مساحت سرزمینی آن بیابان است واقلیم و نبود منابع آبی شیرین و نبود هیچ‌گونه رودخانه آب برای کشاورزی مساعد نیست. تنها ۲۰ درصد از سطح زمین به طور طبیعی قابل کشت است. با این که ۳٫۷٪ از نیروی کار اسرائیل در بخش کشاورزی مشغولند این کشور ۹۵٪ از نیازهای غذاییش را خود تأمین می‌کند. علاوه بر گل‌های محبوب در غرب، نظیر گل لاله و رز اسرائیل گونه‌های کویری را صادر می‌کند. این کشور تبدیل به یکی از بازیگران عمدهٔ صنعت جهانی گل تبدیل شده، و خصوصاً از تأمین کنندگان گل‌های سنتی اروپایی در ماه‌های زمستان است. این درصورتی است که وسعت بسیار ناچیز آن و جمعیت به نسبت‌زیاد آن را اگر با کشور ایران مقایسه کنیم عملکرد ما با توجه به شرایط و قدمت ما بشدت غیر قابل دفاع بود است از نظر تقریبی ۹میلیون جمعیت۱ به ۱۰ ما و از نظر وسعت ۱به ۸۰ کشو ما بصورت حدودی میتوان نسبت گرفت! حال با این تفاسیر چه کنیم ؟ ملزومات تغییر در وحله اول تغییر فکر و دیدگاه به این ظرفیت رو به زوال با توجه به افزایش جمعیت و شرایط اقلیمی است! و سپس ایجاد برنامه ریزی کوتاه مدت و بلند مدت است ما باید بدانیم که تصمیمات و سیاستهای کشور باید با پشتوانه داخلی و ثبات همراه باشد! برای توسعه این زیر ساخت باید به ۳ مقوله _زمین _آب _ نیروی انسانی ایجاد زیرساختارها و توسعه علمی که از اصلیترین بستر های این امر میباشد بپردازیم که هر کدام از این موضوعات با توجه به محدودیت خود نیاز به بررسی جداگانه و اهمیت دادن به نوع حفظ و ارزش گذاری و حفظ پایداری آن برای نسل های آینده اهمیت دوچندانی دارد...که به آن‌خواهیم پرداخت.... توسعه و تعریف بهره وری از اقیانوسها و دریا ها در نیل به تامین کشور نیز باید در این چارچوب بررسی شود که امروزه کشورهای دنیا در حال فعالیت شدید در این موضوع هستند و باید ازسهم خود به مقدار نیاز و حتی در جهت توسعه اقتصادی برداشت کنیم که این مورد نیز مغفول مانده است..... در ادامه تعریف دلائل و مشکلات و ضعفهای ما در نیل به توسعه در این راستا.... برروح شهدای این آب و خاک صلوات
  2. 4 پسندیده شده
    بسم الله الرحمن الرحیم امنیت غذایی و رشد پایدار و حفظ استقلال یک کشور جهت تامین اساسی ترین نیاز خود بعد از آب آشامیدنی این غذا است که دومین نگرانی بشریت است و همین اتفاق صنایع کشاورزی را به یکی از پر اهمیت‌ترین صنایع بر روی کره زمین تبدیل می کند. تولید در این حوزه نه تنها در حوزه درآمدی حائز اهمیت است بلکه در حوزه سلامت و توسعه نیز نقش مهمی ایفا می کند. با این تفاسیر می خواهیم به بررسی این موضوع بپردازیم که کدام کشورها بیشترین تولیدات و صادرات را در حوزه کشاورزی دارند و کشورهای دیگر برای افزایش تولیدات و تقویت محصولات کشاورزی چه اقدامی انجام می دهند؟ برترین تولیدکنندگان با توجه به آمار تولیدات غلات و محصولات غذایی آمریکا، چین، هند و روسیه بزرگترین تولید کنندگان محصولات کشاورزی در دنیا هستند و جای تعجب ندارد که چین بزرگترین تولیدکننده برنج در جهان باشد،اما چین بعد از برنج بزرگترین تولیدکننده گندم و ذرت و پیاز نیز می باشد و آمریکا نیز پا به پای چین در تولید ذرت و سویا در حرکت است. محصولات زراعی دیگری نیز در این کشورها تولید می شوند ولی ما در اینجا بر پر اهمیت‌ترین آنها می پردازیم. ارزن یکی از مهم‌ترین محصولات کشاورزی است که در کشورهای آفریقایی، آسیایی، هند و نیجریه در حجم انبوه تولید می شود. به همین ترتیب جو و لوبیا از دیگر محصولات پر اهمیت در صنعت کشاورزی است که بیشترین حجم آن توسط آمریکا تولید می شود. برترین صادرکنندگان عجیب نیست که چین و هند بزرگترین تولیدکنندگان محصولات کشاورزی باشند چراکه با توجه به جمعیت انبوه آن ها و همچنین موقعیت اقلیمی و آب و هوایی سرزمینشان، باید تولید بیشتری در حوزه کشاورزی انجام بگیرد. جدول زیر گوشه ای از آمارهای تولید و صادرات محصولات کشاورزی را نشان می دهد. در اینجا تفاوت صادرات و تولیدات به وضوح پیدا است هلند کشور کوچک و کم جمعیتی است ولی از مزارع سرسبز برخوردار است و با تولیدات متوسط توانسته است به فهرست بزرگترین صادرکنندگان محصولات کشاورزی راه پیدا کند.هلند یکی از بزرگترین صادرکنندگان محصولاتی مانند:( برنج، ذرت، گندم، لوبیا، عدس و خوراک دام ها ) به بزرگترین مصرف کنندگان (آمریکا، کانادا، آلمان، برزیل و تایلند) است. در جدول زیر بیشترین صادرات بزرگترین صادرکنندگان را خواهیم دید: راه کار کشورها برای این حجم از تولید چیست؟ در کشورهایی مثل آمریکا،کانادا و اروپای غربی بخش های بسیار کمی از زمین ها بلااستفاده مانده و از آنها در صنعت کشاورزی استفاده نشده است. این قسمت ها شامل جاده ها و بزرگ راه ها و... هستند و به همین ترتیب آبیاری در حجم وسیع و استفاده از کودها برای تولید محصولات کشاورزی از اهمیت بالایی برخوردار است.خیلی از کشاورزان به طور خودکار از بذرهای اصلاح شده استفاده می کنند تا منابع آبی و خاکی آن‌ها حدر نرود و مجبور به پرداخت هزینه بیشتر نشوند.شرایط کشاورزی در آسیا و آفریقا کاملا متفاوت است و کشورها در این نقاط از آب کافی برای مزارع خود برخوردار نیستند و تجهیزات کشاورزی آنها نیز بسیار پیش پا افتاده است.توجه بیشتر دولتمردان در این کشورها بر روی ساخت جاده ها است در حالی که باید به حوزه کشاورزی به عنوان یکی از فاکتورهای مهم توسعه توجه فراوان شود. با این تفاسیر به مهمترین بخش بحث یعنی چالش ها و راهکارهای توسعه این مهم در کشورمان پرداخته و جدی بودن پرداختن‌به این‌موضوع برای کشوری چون ما با دیدگاه توسعه‌ای وافزایش نفوذ جهانی(در آینده ابر قدرت نوظهور) و درعین حال حفظ استقلال ملی خود و بخصوص در طوفان های شدید رویداد های جهانی در این نقطه حساس پر تنش از کره خاکی میپردازیم بخصوص که با داشتن خاطرات بد جنگ ها و به تسلیم کشیدن ملت ها هرکشور در غالب قلعه‌ای محاصره شده در خواهند آمدکه با تمام شدن تدارکات از ادامه مقاومت در هر اتفاقی امکان‌تسلیم و فروپاشی را متصور خواهیم شد همانطور که در توضیحات دیدید کشورهای تعیین کننده و بزرگ در این بخش اساسی از پرچمداران پیشروهستن که علاوه بر تامین نیاز خود بر صادرات و تامین کشورهای متعدد علاوه بر سود سرشار اقتصادی کشورهای مزبور را تابعه سیاستهای خود کرده و بر قدرت روز افزون خود می افزایند!! کشور ما با توجه به داشتن آب و هوای چهار فصل و زمین‌ها و دشت های پهناور منابع سرشار به دلیل وجود ساختار های فرسوده و نبود زیر ساخت لازم و قوانین مورد نیاز و مشکلات متعدد در این بخش در حد پتانسیل های موجود توسعه نیافته و همچنان شاهد تهدیدات تحریمی تغییر قیمت شدید اقلام اساسی با نوسانات نرخ ارز به دلیل وارداتی بودن بخش عمده نهاده های دامی و روغنی و ناپایداری به دلیل تغییرات اقلیمی هستیم که باعث شده منافات شدیدی در توسعه پایدار و رشد جمعیت کشور ایجاد کند....... در ادامه : راه ها و روشهای پیشنهادی برای توسعه پایدار و گسترش این ابر پیش نیاز حفظ استقلال و امنیت غذایی کشور
  3. 2 پسندیده شده
    شايد وسيعترين كاربرد هواپيماهاي بدون سرنشين در جهان براي مأموريتهاي مختلف عملياتي توسط رژيم اشغالگر قدس انجام شده باشد. تعقيب مبارزان لبناني و فلسطيني،‌ هدف­يابي و هدايت بمب­هاي ليزري، جنگ الكترونيك و انجام شنود و ساير كاربردهاي نظامي در داخل و خارج منطقه با استفاده از چندين نوع هواپيماي بدون سرنشين ساخته شده توسط اين رژيم، از مواردي است كه تا كنون گزارش شده است. اين رژيم در سال 1973 از هواپيماهاي بدون سرنشين به عنوان سكوي مراقبت و شناسايي در جبهه­هاي مصر و سوريه استفاده كرده است. در سال 1982، بكارگيري وسيع اين پرنده‌ها در دره بقاء لبنان، عمليات هوايي موفقيت­آميزي را بدنبال داشت. در اين عمليات پرنده‌هاي كوچك اسکات و ماستيف مراقبت و شناسايي فرودگاه­هاي سوري، سايت­هاي موشكي و تحركات سواره نظام را به عهده داشتند.اسرائيل از هواپيماهاي مدل حامل دوربين در جريان جنگ فرسايشي سال 1968 تا 1970 استفاده کرد و سيستمهاي پيشرفته‌تري را به تدريج تکميل کرد. با وجود اين تنها از اواخر دهه 70 به بعد بود که وزارت دفاع اين رژيم شروع به تخصيص بودجه قابل توجّهي براي برنامه‌هاي هواپيماهاي بدون سرنشين کوچک نمود. اين سيستمها شامل دوربين‌هاي ويديويي با عدسي‌هاي تله فتو براي کار بر روي يک هواپبماي کوچک بود که بازتاب راداري و بصري کوچکي نيز داشت. تا سال 1981 ارتش رژيم اشغالگر پرنده‌هاي کوچک ماستيف ساخت تاديران و اسکات يا زاهاوان (در عبري به معناي عقاب) ساختِ شرکت صنايع هوايي رژيم صهيونيستي را آزمايش کرد. اين نمونه‌ها به طور مرتّب در تهاجم سال 1982 به لبنان به کار گرفته شدند و در جريان اين جنگ به تکامل رسيدند. اسکات و ماستيف سيستم‌هاي بسيار پيشرفته‌اي مي‌باشند که هر کدام در حدود 39 کيلوگرم محموله حمل مي‌کنند. اين پرنده‌ها قادرند به عنوان هواپيماهاي ساده در شرايط تاکتيکي و در امور نظامي پايين و نزديک به واحدهاي زميني اطّلاعات مورد نياز را در اسرع وقت فراهم نمايند. اين پرنده‌هاي بدون سرنشين حدود 50 کيلوگرم وزن داشتند و داراي 3 تا 4 ساعت مداومت پرواز بودند. از لحاظ هواپيماهاي بدون سرنشين رزمگاهي، اسرائيل از باتجربه‌ترين و موفقترين ارتشهاست و اين سامانه يک عنصر ضروري از زرادخانه نيروي هوايي اين رژيم محسوب مي شود. امّا به علت آنکه تصاوير ويديويي اين پرنده‌ها چندان واضح نبود، امکان استفاده اطلاعاتي از آنها وجود نداشت. آنها بيشتر به عنوان مکملي براي فانتوم‌هاي شناسايي عکسبرداري، براي آخرين بازديدها و نظارت‌ها قبل از عمليات بمباران هوايي و يا پياده شدن نيروهاي کماندويي در محلهايي بودند که حتي قبلاٌَ توسط فانتوم‌ها عکسبرداري شده بودند. از شاهکارهاي صنعت پرنده‌هاي بدون سرنشين اسرائيل، پرنده Hermes 450 ساخت Silver Arrow مي‌باشد که مأموريت آن ايجاد توانايي شناسايي و مداومت پروازي بالا (20 تا 24 ساعت) همراه با به کارگيري دوربين‌هايي با وضوح زياد است. به طور كلي هواپيماهاي بدون‌سرنشين ساخت اسرائيل از آغاز تاكنون عبارتند از: در ادامه به صورت اجمالي نگاهي به مشهورترين پهپادهاي اسرائيلي كه هم اكنون نيز توسط اين رژيم مورد استفاده قرار مي‌گيرد،‌ داشته‌ايم. مستيف مستيف اولين پهپاد كوچك كاملا اسرائيلي است. از اين پهپاد دو مدل آزمايشي شماره 1 و شماره 2 ساخته شد و در نهايت مستيف 3 به مرحله توليد رسيد. كار توسعه مستيف را ابتدا شركت تاديران عهده‌دار بود تا آنكه در سال 1984 فعاليتهاي پهپادي اين شركت به IAI واگذار شد. مستيف از پهپاد اسكات كوچكتر است و قادر به از پيش برنامه‌ريزي شدن نيست اما ساخت آن باعث حصول يك دهه تجربه ارزشمند براي IAI شد. اين پهپاد امكان برخاستن از روي چرخ و يا پرتاب از روي منجيق هيدروليكي را داراست و به كمك كابل بازداشتي يا چرخ نيز فروي مي‌آيد. مستيف با يك موتور پيستوني دو سيلندر،‌ مي‌تواند دوربين تلويزيوني،‌ECM/ESM و FLIR را با خود حمل كند.اين پهپاد از سال 1982 در خدمت نيروهاي دفاعي اسرائيل بوده و در سال 1984 نيز به ايالات متحده فرستاده شد. اسكات پهپاد تاكتيكي چندمنظوره اسكات توسط شركت صنايع هوافضاي اسرائيل طراحي و ساخته شد. اين پهپاد كوچك و با ارزش ، با ابعاد كمي بزرگتر و قابليتهاي بهتري از مستيف، از حدود سال 1982 در خدمت نيروي نظامي اسرائيل بوده است. در آن زمان،‌ اين پهپاد در اجراي ماموريتهايش بر فراز دره بقاع لبنان،‌ موفقيتهاي زيادي كسب كرد. ماموريت‌هاي اسكات شامل شناسايي و جستجو در مناطق جنگي،‌ كنترل ميدان نبرد و تخريب هدف مي‌باشد. اسكات علاوه بر خدمت در ارتش و نيروي هوايي اسرائيل، به سنگاپور، ‌آفريقاي جنوبي، سوئيس و سريلانكا نيز فرستاده شده است. اسكات از روي منجيق با سكوي هيدروليكي نصب شده برروي كاميون پرتاب شده و امكان برخاستن استاندارد از روي چرخ را نيز داراست. امكان انتقال از حالت كنترل اپراتوري به حالت پيش‌برنامه‌ريزي شده و برعكس،‌ اين امكان را براي فرمانده عمليات اسكات فراهم مي‌كند كه در بيشتر مدت زمان اجراي ماموريت، به جز در موارد پيش‌بيني شده‌ي تغيير ارتفاع يا تغيير مسير پرواز،‌ در سكوت راديويي باقي بماند. اين پهپاد داراي يك موتور پيستوني دو سيلندر بوده و قابليت حمل دوربين تلويزيوني روزبين،‌ FLIR،‌ بردياب و نشانگر هدف ليزري را نيز دارا مي‌باشد. پايونير صنايع هوافضاي اسرائيل، پهپاد پايونير را با الهام از اسكات ساخت و در سال 1986 تقاضاي خريد آن را از جانب ايالات متحده دريافت كرد. اين پهپاد يك دوربين تلويزيوني با دستگاه جلونگر مادون قرمز را در بخش زيرين بدنه خود حمل مي‌كند و امكان حمل بارهاي جنگ الكترونيك، FLIR، EW/ECM،‌ تقويت‌كننده ارتباطات، بردياب و نشانگر هدف ليزري را نيز داراست.نيروي دريايي و تفنگداران آمريكا از اين سيستم استفاده كرده‌اند و 48 فروند آن را در طي عمليات طوفان صحرا و قبل از آن بكار بردند. اين پهپادها در 500 نوبت پرواز عمليات مربوطه، 1700 ساعت ماموريت انجام دادند. پايونير علاوه بر ماموريتهاي معمولي‌تر مانند مراقبت و شناسايي هدف،‌ ماموريتهاي جنبي ديگري مثل شكار مين و شناسايي مسير براي هليكوپترهاي آپاچي را هم انجام داده است. پايونير توان برخاستن از روي چرخ،‌ منجيق بادي و راكت بالابرنده را دارد. فرود آن نيز بر روي چرخ با كابل بازداشتي و يا از طريق تور روي عرشه كشتي انجام مي‌شود. ‌هدايت اين پهپاد به صورت از پيش‌برنامه‌ريزي شده و كنترل اپراتوري انجام مي‌گيرد. سرچر سرچر يك پهپاد شناسايي،‌ مراقبت و پردازش هدف است كه جانشين اسكات و مستيف، و پهپاد نسل سومي محسوب مي‌شود و نسبت به آنها مداومت پروازي و امكان بقاي بهتري دارد. اين پهپاد در اواخر سال 1989 توسط IAI ساخته شده و در نمايشگاه هوافضاي آسيا به نمايش گذاشته شد. اولين پيش‌نمونه‌هاي اين پهپاد در اوايل سال 1990 عرضه گرديد و تحويل اولين فروند آن به نيروهاي دفاعي اسرائيل نيز در سال 1992 انجام گرفت.سرچر مي‌تواند انواع مختلف بار از جمله دوربين تلويزيوني، FLIR، بردياب و هدف‌ياب ليزري با كانال انتقال همزمان اطلاعات را حمل كند. اين پهپاد داراي يك مود داخلي "بازگشت به خانه" است كه در صورت خرابي كانال فرمان مثلا در اثر ايجاد اغتشاش راديويي دشمن، ‌مي‌تواند آن را به مقر بازگرداند. پي‌بردن به اهميت استفاده از بردياب و هدف‌ياب ليزري نيز تجربه مهمي بود كه IAI و ساير سازندگان پهپاد در دوران جنگ خليج كسب كردند.سرچر هم مانند پايونير توان برخاستن از روي چرخ،‌ منجيق بادي و راكت بالابرنده را دارد و فرود آن نيز بر روي چرخ و يا با كابل بازداشتي انجام مي‌گيرد.سرچر 2 نيز پس از انجام اصلاحاتي بر روي نمونه اوليه سرچر به بازار عرضه شد.كاربران اين پهپاد علاوه برنيروهاي دفاعي اسرائيل، ‌هند،‌سنگاپور،‌ تايوان، ‌تايلند و سريلانكا بوده‌اند. هانتر پهپاد هانتر بزرگترين پهپاد IAI و جزئي از يك سيستم پردازش هدف و مراقبت در دريا و ميدان نبرد است. اين پهپاد به دو موتور، يكي رانشي و ديگري كششي مجهز است كه اين تدبير اميد بقاي آن را افزايش مي‌دهد.هانتر در 30 سپتامبر 1990 براي نخستين بار به پرواز درآمد. اين پهپاد مدل كوتاه‌بردتر پهپاد ايمپكت ساخت IAI است اما مداومت پروازي بيشتري دارد. بيشتر حسگرهاي هانتر بر روي يك برجك گردان جمع‌شونده در زير بدنه قرار گرفته است. جايگاه ديگري هم براي بار اضافي مانند دستگاه‌هاي اختلال الكترونيك يا تقويت كننده ارتباطات وجود دارد.اين پهپاد داراي دو موتور پيستوني دوار تله‌داين كانتيننتال GR-18 بوده و از روي چرخها و يا راكت بالابر بلند مي‌شود. دليله دليله يك آماج پرنده با طرحي الهام گرفته از پهپاد چوكر نورثروپ‌ است. اين پهپاد فريب‌دهنده ‌در سال 1988 توسط شركت IMI ساخته شد.دليله كه از روي زمين و يا هر هواپيماي رزمي پرتاب مي‌شود، با سيستم ناوبري جهاني جهت‌يابي كرده و پس از پرتاب هدايت كاملا مستقلي دارد.دليله مي‌تواند در يك ماموريت تهاجمي،‌ آتش دشمن را به تصور يك هواپيماي واقعي به سوي خود جلب كرده و يا رادار دشمن را با پخش ذرات آلومينيومي مغشوش كند.اين پهپاد داراي يك موتور توربوجت نوئل‌پني NPT 151-4 بوده و غير قابل بازيافت است و همچنان در نيروي هوايي اسرائيل مورد استفاده قرار مي‌گيرد. منبع:آويا اسدي
  4. 2 پسندیده شده
    نظریه های روابط بین الملل : بازدارندگی ( Deterrence theory ) [align=center]به نام خدا [/align] ماهیت بازدارندگی در طی دو دهه اخیر هیچ مفهومی به اندازه مفهوم بازدارندگی هسته ای در نظریه پردازی پیرامون استرتژی بین المللی رایج نبوده است دو تن از تحلیلگران بازدارندگی انرا چنین تعریف کرده اند: "بازدارندگی در کلی ترین شکل آن عبارتست از متقاعد کردن حریف نسبت به اینکه هزینه ها یا خطرات خط مشی احتماعی او از منافع آن بیشتر است. مفهوم باز دارندگی هسته ای نهایتا براساس این فرض مبتنی است که دوایر سیاستگذاری دولتی رفتارهایی عقلانی داشته ومعمولا به نوعی سنجش نسبی سود وزیان دست می زنند. با این حال علاوه بر عقلانیت، مسئله ترس نیز مطرح است وترس ممکن است تحت شرایطی عقلانی وتحت شرایطی دیگر غیر عقلانی باشد. نظریه بازدارندگی به طور ناگهانی ظهور نکرد بلکه به تدریج و با طی مراحلی تکامل یافت. در طول دورانی که ایالات متحده سلاح اتمی را درانحصار خود داشت هیچ نظریه استراتژیک منظمی در مورد بازدارندگی وجود نداشت قبل از آن به پیشنهاد جورج کنان سیاست تحدید یا سدنفوذ پدید آمد در واقع کنان نه بر ابزارهای سد نفوذ تاکیدکرد و نه انها را رد می کرد، بلکه اعتقاد داشت که این ابزارها در کنار اهرمهای سیاسی واقتصادی موجود، بخشی ابزارهای دیپلماتیک را تشکیل می دهد. دوران ترومن، برنامه ریزان امریکا قاطعانه تصور می کردند که در صورت بروز جنگ عمومی میان ایالت متحده واتحاد شوروی، ایالت متحده همچون جنگ جهانی دوم با استفاده از بمب افکن های دور برد خود پیروز خواهدشد، با این تفاوت عمده که که اکنون این هواپیماها به جای بمب های غیر هسته ای می توانستد سلاحهای جدیدی با خود حمل کنند. تحت تاثیر تحولات وبرداشتهای معینی در اوایل دهه 1950 بود که تحلیلگران غربی تقبیح نظریه های بازدارندگی هسته ای خود را آغاز کردند این تحولات موارد زیر را در بر می گرفت: جنگ کره: اگاهی روز افزون به این امر که هردوقدرت به زودی زرادخانه های هسته ای قابل ملاحظه ای در اختیار خواهند داشت واحتمالا برای کشورهای غربی به لحاظ سیاسی واقتصادی کسب برابری با کشورهای کمونیستی در این زمینه به منظور اجرای سیاست سد نفوذ در سطحی جهانی دشوار خواهد بود. جنگ کره به پیدایش متونی استراتژیک درباره مفهوم"جنگ محدود"انجامیددر این زمان ایالت متحده برای عملیات نظامی خود محدودیتی شد قائل شد، زیرا از یکطرف برای محدود ساختن منازعه تحت فشارهای سیاسی شدیدی از سوی متحدین اروپایی خود قرار داشت واز طرف دیگر نمی خواست درآسیا درگیر جنگ زمینی گسترده ای شود ایالات متحده به رغم انحصار تقریبی اش در زمینه سلاحهای اتمی، از کاربرد این سلاحها وبمباران آن سوی رود خانه یالو خودداری کرد. طرفداران جنگ محدود استدلال می کردند که در عصر نوپای هسته ای جنگها باید غیر هسته ای واهداف جنگ کاملا محدود بماند. پس از اعلام دکترین "انتقام گسترده "از سوی دولت آیزنهاور بود که بحث پیرامون بازدارندگی هسته ای بطور جدی آغاز شد. ایالات متحده دیگرخود را مجبور نمی دید که در شمار بسیاری از جنگهای محدود پر خرج وطولانی شبیه کره درگیر شود بدون آنکه به سلاحهای هسته ای متوسل شود به گفته دالس وزیر خارجه "دفاع محلی باید به وسیله عامل بازدارنده دیگری یعنی قدرت انتقام گسترده تقویت شود. ..راه بازدارندگی وجلوگیری از تهاجم آن است که این جامعه آزاد بخواهد وبتواند در مناطق وبا وسایلی که که خودش می خواهد پاسخی قدرتمندانه از خود نشان دهد. استدلال نیوی هوایی این بود که نیروهای هسته ای استراتژیک ایالات متحده نسبت به نیروهای اتحاد شوروی از برتری بسیاری برخوردارند وایالات متحده در یک جنگ استراتژیک می تواند فائق آید، با این حال آیزنهاور براین اعتقاد بود که برخورداری از برتری وتوان ضد نیرو، بسیار پر هزینه خواهد بود. این امر این اندیشه را زیر سئوال می برد که که سلاح های هسته ای به لحاظ اقتصادی جایگزین کارآمدی برای نیروهای گسترده غیر هسته ای به وجود آورده اند. بنابراین آیزنهاور مفهوم "کفایت"راپذیرفت. این مفهوم براساس پیش فرض حفظ نیروهای استراتژیک گسترده ولی محدود مبتنی است.یعنی وضعیت میانه ای بین برتری استراتژیک وبازدارندگی حداقل. پل نیتسه-که قبلا مدیرستاد سیاست گذاری وزارت امور خارجه امریکا بود- باتفکیک"سیاست اعلامی "صرف از "سیاست فعال"اظهارات دالس را مورد انتقاد قرار داد سیاست اعلامی سیاستی است که برای هدفی روانی یا سیاسی طراحی شده است حال آنکه سیاست فعال سیاستی است که که واقعا اجرا می شود نیتسه معتقدبود که دکترین دالس متضمن شکاف بسیار وسیعی است، بین آن چیزی که اعلام می شود وآن چیزی که می تواند انجام گیرد. در اوایل دهه 1950 تحلیلگران استراتژیک غرب درصدد برآمدند تا دکترین "انتقام گسترده" راتعدیل نموده وبا مطرح ساختن "بازدارندگی تدریجی" شکاف میان حرف وعمل را کاهش دهند. شارحین بازدارندگی تدریجی معتقدبودند که توان بازدارندگی غرب در صورتی اعتبار بیشتری خواهد یافت که ضعف غیر هسته ای غرب بادکترینی جبران شود که نه خواستار "انتقام گسترده" بلکه خواهان حداقل نیروی هسته ای لازم برای منع،دفع یا شکست تهاجم ومتضمن کاربرد "سلاحهای هسته ای تاکتیکی"برعلیه قلب زمین کمونیستی باشد. برنارد برودی اولین ومهمتریت نظریه پرداز بازدارندگی در دوران جنگ جهانی دوم برنارد برودی-ازدانشگاه "ییل"وسپس شرکت "راند"است- است وی معتقدبود که جنگ هسته ای تمام عیار کلیه ارزشهای سیاسی واجتماعی را نابود می کند وبه همین خاطر آن دسته از دیدگاههای مربوط به برنامه ریزی استراتژیک را که به نظر او احتمال بروز جنگ هسته ای را افزایش می دادند –یعنی جنگ پیشگیرانه،ضربه پیشدستانه در صورت قریب الوقوع بودن جنگ وانتقام گسترده –را رد می کرد. او اطمینان داشت که دولت ایالات متحده برای تحصیل منافع قابل ملاحظه ناشی از ضربه نخست، عمدا جنگ هسته ای را شروع نخواهد کرد. براین اساس ضرورتا باید دشمنان را متقاعد ساخت که آنها با توسل به ضربه نخست هرگز نمی توانند امتیاز قابل ملاحظه ای به دست آورند. تنها راه برای این کار تضمین قابلیت بقای نیروهای انتقامی ایالت متحده است که می توانند متقابلا خسارت نابود کننده ای به متجاوز وارد کنند. برای دشمن ممکن است پذیرش این امر دشوار باشد که، ایالات متحده در صورت رویارویی با تهاجمی غیر گسترده به انتقامی گسترده مبادرت ورزد، چراکه هیچ دولتی خطر کاربرد سلاحهای هسته ای را به جان نمی خرد مگر انکه منافع ملی حیاتی آن به طور جدی مورد تهدید قرار گیرد. بااین حال برودی بر این هشدار اصرار می ورزید که این اشتباهی تاکتیکی خواهدبود اگر از قبل به دشمن اطمینان بدهیم که جنگ هسته ای چنان غیر قابل تصور است که بروز آن غیر ممکن است زیرا این امر به طور وسوسه آمیزی موجب می شود دشمن آتش جنگ هسته ای تمام عیار را برافروزد. مطلوبیت نیروی نظامی همانطور که والتر میلیس وسایر نویسندگان اشاره کرده اند، پیدایش سلاحهای هسته ای به هیچ موجب آن نشد که دولتها مطلوبیت قدرت نظامی را زیر سئوال ببرند. از نظر اینان اولا نیروهای نظامی همچنان از قدرتی برخوردار خواهند بود که می توانند فعالیتهای سیاسی کشورها را تحت تاثیر قرار دهند. ثانیا جنگهای غیر هسته ای هنوزهم می توانند صورت پذیرند واین در حالی است که هرچند این جنگها در زیر سطح آستانه هسته ای باقی خواهند ماند، ولی از عواقب بین المللی برخوردار خواهند بود وسرانجام احتمال تشدید جنگ تا تا سطح هسته ای، خود متضمن تهدیدی تلویحی است که می تواند در پاره ای مناطق، عامل بازدارنده نیرومندی در مقابل تهاجمات غیر هسته ای به شمار آید. نوآوری تکنولوژیک وبازدارندگی یکی از مسائلی که مطرح بوده است اعتبار بازدارندگی است دومین مسئله این است که تکنولوژی تسلیحاتی نوین دائما دستخوش تحولی پویاست این امر از مسئلخ فنی میزان آسیب پذیری یا آسیب ناپذیری سلاحهاس هسته ای حکایت می کند. مضمون مفهوم بازدارندگی اساسا آن است که با برخورداری از سلاحهای هسته ای بتوان مهاجمین هسته ای احتمالی را با این تهدید روبرو ساخت که حتی در صورت دست زدن به ضربه غافلگیرانه نخست برعلیه کشور بازدارنده، بازهم در ضربه انتقامی کشور اخیر "خسارت غیر قابل پذیرشی "را متحمل خواهند شد در اوایل دهه 1950 وبویژه پس از پرتاب اولین ماهواره اتحاد شوروی به مدار زمین در سال 1957 در مورد قابلیت نیروهای هسته ای، ثبات استراتژیک، و خودکار بودن بازدارندگی هشدارهایی داده شد. آلبرت والستتر در سال 1959علنا اشاره نمود که توسعه ی قریب الوقوع تکنولوژیک، سلاح های استراتوژیک را در مقابل حملات غافلگیرانه آسیب پذیرتر خواهد ساخت و تنها راه بازدارندگی اتخاذ گزینه های دفاعی دشواری در زمینه پراکندگی، تحرک، و حفظ سیستم های موشکی است. تحلیلگران استدلال می کردند که اگر کشوری از بمب افکن ها و موشک های استراتژیک برخوردار باشد ولی به حفاظت آنها توجهی نکند، این نیروها«تحریک کننده» بوده و دشمن را ترغیب می کند تا به حمله دست بزند، زیرا نمی توان استدلال نمود که این نیروها برای ضربه دوم که صرفا دفاعی است، به کار خواهند رفت. از آنجا که این نیروها {در صورت حمله دشمن} باقی نخواهند ماند تا ضربه دوم را عملی سازند، چنین به نظر خواهد رسید که ماموریت آنها وارد آوردن ضربه نخست بوده، در نتیجه بیم و هراس دشمن را افزایش خواهند داد. اگر هر دو طرف نیروهای استراتژیک خود را بی حفاظ (یا نامستحکم) نگاه دارند، محیط بین المللی دستخوش نوعی جنون «خشونت طلبی» خواهد شد که بازدارندگی متقابل را بی ثبات می سازد. بازدارندگی هنگامی ثبات و پایداری بیشتری خواهد یافت که هر دو طرف بکوشند تا به توانایی مطمئن و آسیب پذیری برای وارد آوردن ضربه دوم دست یابند. با این حال، بازدارندگی متقابل با ثبات چیزی نیست که بتوان یک بار و برای همیشه به آنها دست یافت. بروز تحولات جدیدی در حوزه های دفاع در برابر موشک های بالستیک، موشک های بازورودی چند کلاهکی با هدف گیری مستقل و برخی دیگر از حوزه های مهم تکنولوژی نظامی پیشرفته، نویسندگان را وادار ساخت تا طی دهه ی 1960 در مورد احتمال بی ثباتی مجدد وضعیت استراتژیک بین المللی ابراز نگرانی کنند. گفته می شد که دفاع در برابر موشک های بالستیک، اگر برای محافظت از مراکز جمعیتی یک کشور به کار رود ممکن است این هراس را در دل دشمن ایجاد کند که کشور مذکور با آماده ساختن خود برای دفع ضربه ی انتقامی، می کوشد تا توان ضربه ی نخست خود را تقویت کند. برخی هم موشک های بازورودی چند کلاهکی با هدف گیری مستقل را وسیله ای برای افزایش تعداد، نفوذ کنندگی و دقت کلاهک ها می دانستند که بخش عمده ای از موشک های بالستیک قاره پیمای زمین پایه را تحدید به نابودی می کند. پاره ای از تحلیل گران به وجود نوعی رابطه ی کنش –واکنش در رقابت تسلیحاتی ابرقدرتها اشاره داشتند: اگر یکی از طرفین بکوشد تا دفاع در برابر موشک های بالستیک را برای محافظت از استراتژیک خود به کار گیرد، طرف مقابل احتمالا به منظور افزایش قدرت تهاجمی خود به بهانه ی خنثی کردن اقدام طرف اول، موشک های بازورودی چند کلاهکی با هدف گیری مستقل خود را گسترش می بخشد که در این گسترش ممکن است عملا افراط صورت گرفته در نتیجه طرف اول تحریک شود تا هم به تلاش های خود در زمینه ی دفاع استراتژیک سرعت بخشد و هم نهایتا موشک های بازورودی چند کلاهکی با هدف گیری مستقل را گسترش دهد. بازدارندگی وتوازن قدرت مفهوم بازدارندگی متقابل از یک نظر هم همان مفهوم سنتی "توازن قدرت" است که در کسوت جدیدی در آمده بسیاری از نویسندگان به گونه ای به بازدارندگی متقابل،بازدارندگی پایدار، بازدارندگی متوازن وتوازن تسلیحاتی پایدار پرداخته اند که تا حدود زیادی متون قدیمی تر مربوط به توازن قدرت را به یاد می آورد غالبا گفته شده است که توازن قدرت، بنیاد نظری خوبی برای تصمیم گیزی در سیاست خارجی نیست زیرا نامطمئن وغیر واقعی است (نامطمئن از این نظر که هیچ معیار معتبری برای سنجش تطبیق قدرت وجود ندارد وغیر واقعی از آن نظر که که کشورهایی که احساس بی امنیتی می کنند، نه خواستار دستیا بی به توازن بلکه خواهان آنند که به میزانی از برتری ویا نوعی "توازن قدرت به طور یکجانبه مطلوب"دست یابند. بدین ترتیب دولتمردان معاصر با این مشکل روبرویند که آیا بازدارندگی متقابل پایدار شرایط موجود را توصیف می کند یا اینکه راهی را تجویز می کند که باید تعقیب شود ؟ عوامل روانی وسیاسی دخیل در بازدارندگی مدتهاست که بازدارندگی همان قدر مفهوم روانی-سیاسی شناخته شده است که مفهوم نظامی بازدارندگی نه تنها به شرایط عینی نظامی-تکنولوژیک بلکه به برداشت وارزشیابی ذهنی مهاجم بالقوه نیز بستگی دارد. توان بازدارندگی تنها هنگامی موثر خواهد بود که سری وحرمانه نباشد ودشمن را تاحدود معینی باید از آن آگاه ساخت. ولی انتقال بیش از حد اطلاعات نیز اگر برنامه ریزی طرف مقابل را برای حمله تسهیل کند، می تواند به تضعیف طرف بازدارنده منجرگردد. با افزایش پیچیدگی تکنولوژی نظامی، ابهامات وتردیدها نیز افزایش می یابد. مسئله ای که مطرح می شود آن است که آیا افزایش تردید در محاسبه آثار یک نبرد هسته ای احتمالی بازدارندگی متقابل را تقویت می کند یا تضعیف ؟ آزگود: اشاره می کند که عنصر تردید وابهام در بازدارندگی هسته ای، باتوجه به عواقب وحشتناک محاسبات نادرست، تا حدودی ممکن است به احتیاط وخویشتن داری انجامیده ودر نتیجه به ثبات بین المللی کمک کند ریمون آرون چنین استدلال نموده است که "به لحاظ کلی وانتزاعی، هیچ بازدارندگی وجود ندارد بلکه باید دید فاعل، مفعول،مورد شرایط ووسایل بازدارندگی کدامند "براین اساس همیشه باید بازدارندگی را با توجه به شرایط خاص وعینی آن تجزیه وتحلیل کرد. چیزی که دولتی را باز می دارد، ممکن است نتواند دولت دیگری را بازدارد. به نظر ئوله هالستی هرچند ه مفروضات بازدارندگی در اکثر زمانها وموقعیتها معتبرند، ولی بااین وجود، بازدارندگی براساس پیش بینی پذیری فرآیندهای تصمیم گیری مبتنی است وبراین اساس وی هشدار می دهد که هرگونه نظام بازدارندگی، بعید است که بتواند در مقابل کشورهایی موثر باشد که رهبران آنها را افراد زیر تشکیل می دهند: رهبران مبتلا به جنون خشونت طلبی، افراد طالب خود کشی یا شهادت فردی یا ملی،رهبرانی که اطلاعات انها از دشمن وارتباط آنها با آن چنان ناقص است که فرایندهای تصمیم گیری آنها برحدس وگمان مبتنی است ویا کسانیکه از دست دادن بیشتر جمعیت ومنابع کشور خود را بهای معقولی برای دستیابی به اهداف سیاسی خارجی خود می داند. سطوح بازدارندگی: الكساندر جورج و ريچارد اسموك اين حقيقت را متذكر شدند كه بازدارندگي به لحاظ نظري و عملي در سه سطح مختلف تكامل يافته است. جنگ استراتژيك، جنگ محدود و منازعه مادون محدود در نقطه پايين طيف خشونت. مسلماً مفهوم محوري كه پايه محاسبات مربوط به ملزومات بازدارندگي استراتژيك را تشكيل مي دهد برخورداري از توان ‹ نابودي قطعي › براي انتقام گيري پس از حمله قطعي است. در واقع همه تحليل گران توافق دارند كه هدف سياست بازدارندگي هسته اي استراتژيك اساساً جلوگيري از بروز جنگ هاي زير است: جنگ هسته اي استراتژيك، همه جانبه، گسترده و احتمالاً كليه جنگ هاي هسته اي. جورج و اسموك اشاره نموده اند بازدارندگي در سطح جنگ محدود و منازعه ما دون محدود بسيار پيچيده تر از سطح استراتژيك است. چه در زمينه اهداف بازيگرن و چه در زمينه ابزارهايي كه در اختياردارند گزينش ابزارها بايد تابع مسائل زير باشد: لزوم كنترل جنگ، اهداف سياسي هريك از بازيگران درگير در منازعه، جلب نظر متحدين، بي طرفان و افكار عمومي. اسموك همچنين نتيجه مي گيرد كه بازدارندگي در سطوح پايين تر منازعه به بافت ومحيط بستگي دارد نه تنها به متغيرهاي فني نسبتاً كمي كه هر دو طرف با درجه بالاي از اطمينان بدان آگاهند، بلكه همچنين به متغيرهاي گوناگوني بستگي دارد كه بسياري از آنها تا حدودي ذهني بوده و كليه آنها به مرور زمان متحول شده و تا حد زيادي به بافت موقعيت بستگي دارد. جنگ هاي غير هسته اي بين كشورهايي كه خود فاقد سلاح هاي هسته اي بوده و با يك قدرت داراي سلاح هاي هسته اي به وسيله تعهد الزام آور اتحاد محكمي ندارند، مشمول سياست بازدارندگي هسته اي نمي گردد بعلاوه سلاح هاي هسته اي در اكثر شرايط بعيد است بتواند از بروز انقلاب، جنگ داخلي، شورش هاي چريكي و ساير اشكال منازعات كم شدت جلوگيري كند. بلاخره از آنجا كه بازدارندگي بر اساس پيش فرض تصميم گيري عقلاني مبتني است، حتي اگر هم بتواند از انتخاب عمدي جنگ هسته اي كاملاً جلوگيري كند باز هم در يك مورد مستقيماً كاري از آن برنمي آيد. احتمال بروز اقدامات ويرانگر غير عمدي ناشي از حوادث فني، شكست رواني انساني، تفسير نادرست علائم هشداردهنده، تصاحب وكاربرد سلاح هاي هسته اي به وسيله افراد بي صلاحيت يا گروه هاي تروريستي، و عوامل مشابهي كه حاصل گزينش تصميم گيران دولتي نمي باشند. با اين حال، خطر ويراني شديد كه از ويژگي هاي ذاتي تملك نيروهاي بازدارنده استراتژيك است، دولت هاي مسئول را براي جلوگيري از بروز حوادثي غير عمدي كه ممكن است دامنه آنها گسترش يافته و غير قابل كنترل گردد، به تدبير اقداماتي احتياطي وادرا مي سازند. انتقادرابرت جرويس از بازدارندگي: جرويس بر ماهيت متناقض بازدارندگي انگشت مي گذارد.در بازدارندگی هر یک از طرفین، نه با توان حفاظت از خویشتن بلکه با تهدید طرف مقابل به وارد نمودن خسارتی غیر قابل پذیرش امیداوار است به امنیت دست یابد. جرویس بازدارندگی را نظریه ای می خواند « در مورد روش های تهدید سایرین به منظور وادار نمودن آنها به انجام آنچه ما می خواهیم ». باید دقت کنیم که بازدارندگی را با تحمیل و اجبار اشتباه نکنیم. بین تلاش برای منصرف ساختن دشمن از انجام اقدامی که خواهان جلوگیری از آن هستیم و تلاش برای وادار نمودن طرف مقابل و انجام اقدامی مثبت که خواهان انجام آن هستیم، تفاوت قابل ملاحظه ای وجود دارد. تهدید به مجازات هسته ای، برای بازدارندگی می تواند بکار رود ولی برای تحمیل و اجبار به ندرت مگر احتمالاٌ برای روند خطرناکی که از قبل شروع شده و تصور می رود که احتمالاً به جنگ هسته ای منجر شود. جرویس شخصاً که نظریه بازدارندگی « در مورد اینکه چرا تحمیل معمولاً دشوارتر از بازدارندگی است، استدلال های معقولی بکار می برند ولی به نظر او اینکه بازادرندگی در تمام شرایط آسان تر از تحمیل باشد جای تردید دارد به ویژه اگر مهاجم تصمیم بگیرد خطر ابتکار عمل را بپذیرد. جرویس بر این اساس از نظریه بازدارندگی انتقاد می کند که این نظریه در مورد چگونگی ایجاد تغییر در موضع دشمن یا چگونگی تشخیص تغییرات آگاهی زیادی به ما نمی دهد. این نظریه به شناخت بحران ها بیشتر کمک می کند ولی راجع به شیوه جلوگیری از بحرانها و یا نحوه تشخیص کفایت منافع ملی مورد مخاطره برا توسل به نیروی نظامی، چیزی برای گفتن ندارد. نارسایی دیگر این نظریه بی توجهی به این مسأله است که « مصالحه موفقیت آمیز معمولاً مستلزم آن است که دست کم تغییری در ارزش ها و اهداف هر دو طرف به وجود آید» جرویس علاوه بر این ادعا می کند که نظریه بازدارندگی نقش پاداش و مصالحه را در حل و فصل بحران های مواجه آمیز نادیده می گیرد. جرویس به ظرافت اذعان دارد که نظریه بازدارندگی مستلزم اعتبار داشتن عقلانیت مطلق نیست. به نظر وی در حالی که ترس از اقدامی غیر عقلانی می تواند بازدارندگی را تقویت کند عقلانیت بیش از حد ممکن است به جنگ ناخواسته ای منجر شود، و آن هنگامی است که یکی از طرفین عاقل با اعتقاد راسخ به مجبور بودن طرف مقابل به عقب نشینی، بحرانی را شروع کرده یا تصمیم بگیرد قاطعانه ایستادگی کند حال آنکه محاسبه طرف مقابل این است که می تواند به یک« آخرین حرکت بی خطر» دیگر دست بزند چرا که طرف اول را برای عقب نشینی به اندازه کافی عاقل می پندارد. دکترین های استرتژیک: فریتس ارمارث دکترین استراتژیک را چنین تعریف می کند: « مجموعه ای از باورها، ارزش ها و احکام عملی که به نحو قابل ملاحظه ای عملکرد مقامات رسمی را در زمینه تحقیق و توسعه استرتژیک، گزینش تسلیحات، نیروها، برنامه های عملیاتی، کنترل تسلیحات و غیره هدایت می کند ». در واقع دکترین های استرتژیک حاصل خصوصیات ملی، تجارت، ایدئولوژیک و تفکر نظامی تاریخی می باشند. شاید حساس ترین مسأله در بحث استراتژیک را ارتباط میان بازدارندگی و توانایی جنگیدن تشکیل می دهد. پیروان برنارد برودی معتقد بودند که برخورداری از زرادخانه های سلاح های هسته ای تنها بدین منظور است که از بروز جنگ هسته ای یا هر گونه جنگی که به طور بالقوه می تواند تا سطوح جنگ هسته ای تشدید گردد، جلوگیری شود. سایرین بیشتر به پیروی از هرمان کان، آلبرت والستتر چنین استدلال نمودند که بازدارندگی برای کسب بیشترین اعتبار و کارایی، مستلزم وجود دکترینی عملیاتی و توانایی محسوسی برای جنگیدن، پیروز شدن، زنده ماندن و بهبود یافتن در صورت بروز یک جنگ هسته ای است. این نوع استراتژیک بر اساس این فرض برخورداری از برتری نظامی و استراتژیک مبتنی است و این برتری هم مستلزم موراد زیر است: نیروهای آسیب ناپذیر، مستحکم، پراکنده و یا متحرک، توانایی محدود ساختن خسارت، دفاع ضد موشکی فعال و دفاع غیر نظامی منفعل یک سیستم فرماندهی، کنترل، ارتباطات و اطلاعات کاملاً کارآمد و قابل بقاء برای هشدار قبلی مدیرت و مهار جنگ و. .. دو سیاست بالا کاملاً متعارض نبوده و نمی تواند باشد. مسأله ای که اهمیت دارد آن است که برای کدام یک از این دو جایگزین در تفکر استراتژیک، دکترین نظامی و برنامه ریزی نیروهای هر یک از ابرقدرت ها باید نقش بیشری قائل شد. دو سه ماهه اول عصر هسته ای، از اواخر دهه 1940 تا اوائل دهه 1970 سیاست بازدارندگی رسمی ایالات متحده پیوسته بر اساس این اندیشه تهدید به وارد آوردن ضربه دوم انتقامی مبتنی بود. کم کم روشن شد که ایالات متحده باید از نیروی انتقامی آسیب پذیری برخوردار باشد که بتواند با وارد آوردن ضربه دوم، « خسارت غیر قابل پذیرشی » به دشمن وارد سازد. خلع سلاح و کنترل تسلیحات: در حالی که خلع سلاح به مفهوم اخص آن متضمن نابودی تسلیحات و منع تولید آنها در آینده است، کنترل تسلیحات براساس پیش فرض تدوام تملک سلاح ها از سوی کشورها مبتنی بوده و در پی آن است که تسلیحات به گونه ای اداره و مهار شود که به تقویت امنیت و ارتقاء اهداف سیاسی و استراتژیک مطلوب بیانجامد نه اینکه بگذارد تکنولوژی تسلیحاتی سیاست ها را به گونه ای شکل دهد که از ایمنی و کنترل پذیری محیط بین المللی بکاهد. بر این اساس سیاست های کنترل تسلیحات نوعاً در پی آنند که طراحی کیفی، تولید کمی، شیوه استقرار و کاربست، حفاظت، کنترل و کاربرد برنامه ریزی شده، بالقوه یا بالفعل سلاح ها و نیروهای نظامی را تحت نوعی محدودیت یا قانونمندی درآورد. این سیاست ها ممکن است تلویحاً متضمن همکاری میان متخاصمین باشند: موافقت نامه های رسمی، تفاهمات ضمنی، یا همکاری غیر رسمی. این سیاست ها همچنین ممکن است تصمیمات یک جانبه ای به امید دریافت پاسخی متقابل، و یا تصمیمات یک جانبه ای را شامل شود که حتی اگر هم دشمن پاسخی به آنها ندهد باز هم به این خاطر سودمند تلقی می شوند که صرفاً به ثبات بازدارندگی، کنترل پذیری، ایمنی در مقابل جنگهای ناخواسته، و محدودیت سازی خسارات کمک خواهند کرد. محور تفکر اکثر طرفدران کنترل تسلیحات را کاهش تنش ها، مخاطرات و خطرات بدون تضعیف بازدارندگی تشکیل می دهد. با این حال پیشنهادات خاص مربوط به کنترل تسلیحات ممکن است حاکی از مقاصد دیگری در ذهن حامیان آنها باشد. از قبیل ارتقاء تنش زدایی، رفع کسری بودجه، چرخش منابع به سمت برنامه های غیر دفاعی، حفظ شتاب کنترل تسلیحات، جلب رضایت افکار عمومی وغیره. به سوی بازدارندگی دفاعی: در دهه 1980 چشم انداز کنترل تسلیحات در سطح بین المللی تغییر اساسی یافت که این تغییر ابتدا تدریجی ولی سرعت آن فزاینده بود. این تغییر حاصل عوامل متعددی من جمله سیاست « ابتکار دفاع استراتژیک » رئیس جمهور ریگان بود. ریگان در نطق خود پیرامون « ابتکار دفاع استراتژیک » جامعه علمی را دعوت نمود که به بررسی امکان ایجاد سیستم دفاعی پایداری بپردازند. که دیگر بر اساس تهدید به نابودی انتقامی برای جلوگیری از بروز جنگ مبتنی نباشد، بلکه بتواند موشک های هسته ای را قبل از رسیدن به اهدافشان رهگیری و نابود کرده و به طور خلاصه سلاح های هسته ای را « عقیم و منسوج » نماید، ولو این امر تا قرن آینده هم به طول انجامد. او پذیرفت که سیستم های دفاعی به ویژه اگر با سیستم های تهاجمی همراه باشد، مسائل و ابهاماتی را ایجاد می کند که تصور آمادگی برای تهاجم را زنده می سازد. با ای حال، وی تأکید نمود که ایالات متحده در پی دستیابی به برتری نظامی نیست، بلکه در جستجوی شیوه ای برای جلوگیری جنگ هسته ای است. طرفداران ابتکار دفاع استرتژیک استدلال می کردند که اولا با ایجاد چندین لایه دفاعی میزان رخنه می تواند به صفر برسد ثانیا تجسم ذهنی اقدامات متقابل آسانتر از مهندسی آنهاست ثالثا پیداست که کاربست سیستمی که قابل بقانیست، رابعا متحدین ناتو نهایتا گردهم خواهند آمد تا ارزش تلاش تحقیقاتی در زمینه تکتولوژی آینده گرانه ای را بسنجند که به طور بالقوه در دفاع غیر هسته ای وهسته ای اروپا نقشی خواهد داشت. "ابتکار دفاع استراتزیک "در عصر گور باچف روی تفکر شوروی در مورد کنترل تسلیحات تاثیر قابل ملاحظه ای داشت. قبل از اجلاس سران ریگان-گورباچف در ژنو(نوامبر1985)اتحاد شوروی به طور بی سابقه ای اعلام نمودکه در صورتی که ایالات متحده "ابتکار دفاع استراتژیک"را کنار بگذارد برای مذاکره در مورد کاهش سلاحهای هسته ای استراتژیک به میزان 50درصد آمده است. (قبلادرسال 1977،اتحاد شوروی تقاضای رییس جمهور کارتر برای کاهشی به میزان 25درصد را رد کرده بود ) در دیالکتیک نوین تهاجم در برابر دفاع که مولود "ابتکار دفاع استراتژیک"بود،دو ابرقدرت قطب بندی بی نهایت شدید وطولانی را چاره وجایگزین در خور توجهی نمی رانستند. احتمالا هیچیک انتظار پیروزی کامل را نداشتند وترکیبی از مواضع هر دو طرف را نتیجه ای طبیعی می دانستند. ازسال 1986 به این طرف، نشانه هایی وجود داشت که حاکی از پیدایش تمایل متقابلی برای رعایت "پیمان محدود سازی سیستمهای ضد موشک بالستیک "به مدت چندین سال ودر عین حال تداوم تحقیقات در چارچوب مفادآن بود. منبع: نظریه های متعارض در روابط بین الملل علیرضا طیب –وحید بزرگی http://www.political.ir/post-514.aspx
  5. 2 پسندیده شده
    تیم جهنمی ! تصویر فوق مربوط به نیروهای آمریکایی مستقر در سوریه است. این تصویر نمونه ای از تیم ترکیبی شامل سربازان پیاده نظام، خودرو زرهی برادلی و بالگرد تهاجمی آپاچی ارتش ایالات متحده آمریکا است که میتواند به شکل مشترک در یک عملیات با یکدیگر همکاری نمایند. سربازان پیاده نظام در این تصویر به اسلحه ام 4 و مسلسل ام 249 مسلح هستند. آنها می تواند با سلاحهای خود با سربازان و تجهیزات سبک درگیر شوند. همچنین برای حفاظت از بخش های حساس بدن خود در برابر تسلیحات سبک و ترکش ها کلاهخود و جلیقه بر تن کرده اند. خودرو زرهی برادلی مسلح به توپ اتوماتیک 25 میلیمتری، مسلسل هم محور 7.62 میلیمتری و پرتایگر دوتایی موشک هدایت شوند ضد زره تاو است. خدمه برادلی میتواند با کمک سیستم های نظارتی (توپچی و فرماننده) و تسلیحات، اهداف سبک مانند تک تیر اندازان ، تیربارچی های دشمن و یا خودروهای تکنیکال را شناسایی و با انها مقابله کنند همچنین در صورت مشاهده خودروهای زرهی متوسط و سنگین دشمن می تواند با موشک های تاو آنها را نابود کنند. خودروهای زرهی برادلی در برابر تسلیحات سبک ، متوسط و ترکشهای توپخانه ای مقاومت هستند. همچنین با اضافه شدن زره های واکنشی بر روی برجک و بدنه مقاومت انها در برابر راکت ها و موشک های ضد زره افزایش پیدا کرده است. خودروهای زرهی برادلی با کمک نارنجک های دودزا خود میتواند خود و سربازان پیاده نظام را از دید دشمن خارج کنند. خودروهای زرهی برادلی علاوه بر جابه جای ایمن سربازان پیاده نظام نقش پیشیانی اتش از انها را نیز برعهده دارند. بالگردهای آپاچی نیز در اسمان میتوانند در نقش دیده بان واحدهای زمینی باشند. انها میتوانند اهدافی که واحدهای زمینی توانایی دیدن و یا مقابله با آنها را ندارند از بین ببرند. رصد و خنثی کردن کمینهای احتمالی، نابودی تسلیحات منحی زن مانند خمپاره اندازها و راکت اندازهای برد کوتاه و خودروهای زرهی متوسط و سنگین از جمله وطایف احتمالی اپاچی در آسمان خواهد بود. در این تصویر بالگردهای آپاچی به توپ 30 میلیمتری، 4 موشک هدایت شونده هلفایر و راکت 70 میلی‌متری هایدرا مجهز است. کابین بالگرد اپاچی در برابر مهمات 12.7 میلیمتری مقاوم است. اجزای حیاتی موتور ،پره ها و روتور می توانند در برابر مهمات با کالیبر 23 م.م مقاومت داشته باشند. بالگردهای اپاچی مجهز به سیستم های اقدام متقابل مادون قرمز از نوع غیر فعال هستند. همچنین بالگرد عقبی در تصویر مجهز به سامانه LAIRCM جهت مقابله با موشک های دوش پرتاب است. یکی از مزیت های ترکیب سربازان پیاده نظام، خودروهای زرهی و بالگردهای تهاجمی باهم، پوشاندن نقاط ضعف هر بخش با بخش دیگر است. هر واحد دارای یک سطح مشخص برای مقابله اهداف است ترکیب هر سه سطح باعث میشود کل تیم رزمی بتواند با طیف گسترده ای از تهدیدات دشمن در زمان کوتاه مقابله کند. استفاده از چنین تیم رزمی در میدان نبرد باعث ارتقا علمکرد هر واحد میشود در نتیجه کل توان رزمی تیم ارتقا پیدا میکند. در صورتی که استفاده جداگانه از هر واحد باعث میشود نیروها عملکرد مناسبی در میدان نبرد از خود نشان ندهند. توضیح درباره سامانه LAIRCM تصویر اصلی
  6. 2 پسندیده شده
  7. 2 پسندیده شده
    اسکادران 203 آموزشی نیروی هوایی عراق آموزش مستمر پروازهای شبانه
  8. 2 پسندیده شده
    عراق آخرین سری جنگنده‌های «T-50» را از کره جنوبی تحویل گرفت
  9. 2 پسندیده شده
    پرنده پیش اخطار هوابرد ( آواکس ) ارتش بعث عراق این ترکیب جالب از هواپیمای روسی و رادار فرانسوی ، در سالهای پایانی جنگ ایران و عراق ، رونمایی شد ، با این حال ، اطلاعات چندانی در خصوص شرکت این هواگرد در جنگ با ایران منتشر نشده است ، با این وصف ، در جریان عملیات برای آزادسازی کویت ، این هواپیما به ایران اعزام شد و سالها بعد در جریان یک حادثه که ابهامات زیادی نیز همراه شد ، ساقط گردید . https://www.aparat.com/v/sFTqH
  10. 2 پسندیده شده
    سلام علیکم    خوب ، به سلامتی ، همسایه غربی بسیار عزیز ما هم  بتدریج یک سرو سامانی به نیروی هوایی خودش دارد می دهد و به قول مولوی :   هفت شهر عشق را عطّار گشت --- ما هنوز اندر  خم یک کوچه ایم          پی نوشت :   چقدر عجیب هست که تاریخ مجدداً دارد تکرار می شود        تحویل  نخستین میراژ اف- یک نیروی  هوایی عراق ، رجیستر 4012      2-  این مطلب در این تاپیک به یادگار خواهد ماند و خواهیم دید که همین عراق ، زمانی که مجدداً مسلح شود ، باز به مانند دهه هشتاد میلادی ، عصبیت عربی اش مجدداً گُل کرده و بازهم برای ما دردسر درست خواهد نمود ( اگر سن یک عده ای خاص کفایت کند ، قادسیه صدام را به یاد بیاورند ) و خوب ، طبیعی است که در آن زمان نامعلوم ، ( با وضعیت و روند  فعلی ) دیگر یک نیروی هوایی پا به رکاب  وجود ندارد که  به مانند شهریور 1359 ، یک سیلی محکم را نثار حضرات کند . ( این پاراگرف صرفاً برای یک عده معدود که غرور جوانی آنها ، فرصت  مطالعه  گذشته را از آنها سلب کرده ارائه شد )
  11. 1 پسندیده شده
    برای ادامه این بحث لازم به یادآوری است که باور به خودکفایی در این خصوص مشخصا در بعد امنیت غذایی در شکل عام و حیایتش باید پذیرفته بشه توسط دولتها. بله، ارتباطات و اقتصاد آزاد و بازار رقابتی و امکان تهیه ارزان تر از کشورهایی که دارای آب و خاک و تجهیزات مناسبتری هستند که قیمت تمام شده تر را به صرفه تر میکنه یک حقیقت هست ولی باز؛ چنین بحثی لازم هست یادآوری بشه در شکل ویژه اون انجام میگیره یعنی ذیل شرایط خاص ما و سایه مدام تهدیدها و تحریمها. پس از این منظر اون بخش را میشه کنار گذاشت و تحت در این شرایط اجباری چگونه به این امنیت غذایی دست پیدا کنیم (که قطعا اگر فراهم بشه هم با افزایش تولید باعث افزایش بهره وری و کاهش هزینه ها میشه و هم شاید با افزایش این بهره وری و امکان صادرات به بازارهای در دسترس منطقه ای که مزیت رقابتی دارند برای ما حتی به سودآوری هم رسید (در مقایسه با زمانی که خب واردات به صرفه تر هست در بحث هزینه ها) یک نگاه سطحی به امنیت غذایی حیاتی کشور شامل موارد زیر میشه: گندم جو برنج دانه های روغنی ( که خودشون بعد از روغن کشی با محصول خروجی کنجاله به عنوان غذای دام بخشی از نهادهه ای دامی را تامین میکنند، پس نقش دوگانه داره کشتشون) ذرت دامی به عنوان یکی از اصلی ترین رئوس نهاده های دامی و بخشی هم ذرت خوراکی برنامه ریزی برای خودکفایی در همین چند بخش محدود میتونه تا حد زیادی امنیت غذایی کشور را خودکفا کنه البته با درنظر گرفتن چند نکته: اگر زنجیره بخواد کامل باشه قاعدتا نباید وابستگی در این بخش وجود داشته باشه: بحث تولید! آب و خاک که نیاز به برنامه ریزی داره فقط تقریبا در بحث بذر برخی موارد مثل بذرهای اصلاح شده گندم و برنج و ... خیر ولی در برخی بخشها وابستگی وجود داره ( حالا بیشتر در سایر مواد غذایی مثل صیفی جات و سبزیحات و حبوبات و .. عمدتا) در بحث مدیریت خاک و کود ما در زمینه کودهای اوره خودکفا هستیم تقریبا با برنامه های سالهای اخیر ولی بخش کود فسفاته وابستگی زیادی وجود داره (معادن سوریه برای همین اهمیت دارند) در بحث مدیریت آب (مهندسی سد، سازه، لوله های پلی اتیلن و پمپ و ... ) هم تا حد زیادی وابستگی وجود نداره در بحث ماشین آلات کشاورزی خب تا حدودی وابستگی وجود داره در بخش کمباینهای تخصصی و تراکتورهای سنگین و زنجیره نهایی و صنایع تبدیلی هم تا حدودی این وابستگی وجود داره نسبی (صنایع تبدیلی روغن خیر مثلا ولی صنایع تولید نهاده های دامی چرا) در بحث واکسن ها و داروهای طیور و آفت کشها هم تا حدودی ممکنه مواردی از قلم افتاده باشه که دوستان میتونند اشاره کنند ولی این زنجیره هرکجاش ناقص باشه ممکنه کل زنجیره را معطل و بی اثر کنه لااقل با بحران های مقطعی و میدونیم این زنجیره اگر وقفه ای درش بیفته در بازار بلافاصله تاثیر خودش را نشون میده پ ن: فقط مسئله همت و برنامه ریزی و قطع دست مدیران از پول نفت و البته سرکوب روابط پشت پرده همین تصمیم گیران و بهره مندی از رانتهایی است که به سبب واردات (از خود خرید و وارداتش بگیر تا توزیع و اختلاطش و فروش سودآور آشغال به جای نهاده و ...) به جیبهاشون سرازیر میشه و برای همین هیچوقت طرح های خودکفایی به ثمر نمیرسه و پشت واژه سازی ها و سیاست زدگیها و حواله به سیاستهای کلان خارجی و مشوش کردن فضا پنهان میشه تا اقایان در هر دولتی که هستند بهره مند بشند از مزایاش. این فقط یکی از صدها طرحی است که تازه اصلا بحث کلان نیست و خودکفایی ریشه ای بلکه یک تغییر جهت بخشی ساده هست:
  12. 1 پسندیده شده
    در بعضی موارد دانستن و شناخت بعضی تجهیزات به منزله سوختن آن ها است که در مورد تجهیزات راداری و کدینگ به شدت صدق می کند و در مورد تجهیزات مکانیکی بسیار کم هست و بیشتر مهندسی معکوس هست در مورد هواپیما استناد به روش اسرائیل شاید بهترین گزینه باشد ارتقا و تغییر کلیه کدینگ ها بگونه ای که سازنده نیز نتواند اون رو جمینگ کنه در اصل تمام اصل برمیگرده به جمینگ و اخلال در مورد عراق بله می دانست که جنگنده ما چه هست و مشخصات عملکردیش رو می دونست ولی در ابتدا توان مقابله نداشت و در سال های آخر جنگ وقتی میراژ ها و جمینگ رو پای کار اورد شروع کرد دردسر برای اف 14 ها یگان بالگردی کاملا مکانیکی بود ما چیزی برای جمینگ نداشت برای همین تنها وقتی پوشش هوایی رو در خیبر و بدر از دست داد ضربات سنگینی خورد بگذارید مثال بزنم سلاح کلاشینکف رو همه دارن ولی چون کاملا مکانیکی هست، نمیشه مختلش کرد و همون چیزی که هست هم میمونه حالا همین سلاح کلاشینکف رو به هدف گیر لیزری وصل کنید، راه برای اخلالش شروع میشه مثال دیگر رادارهای اس 300 یا تور ام که روسیه داد همه همگی دارای کیت های جاسوسی برای روس ها بودن و سیستم و الگوریتم رادار کامل در اختیار اسرائیل قرار داشت و برای جمینگ اون تمرین کرده بودند
  13. 1 پسندیده شده
    مسلما برای اینکه نیروی هوایی حرفی برای گفتن داشته باشه باید چند موضوع رو به عنوان کلید در دستور کار بذاره خودکفایی و رسیدن به لبه تکنولوژی در ایونیک و رادار، جنگ الکترونیک، سیستم کنترل آتش و موشک هوا به هوا کاری که اسرائیل انجام داره میده اگر تو این ها حرفی برای گفتن داشتیم، فردا همین اف 7 ها تاثیر گذار میشن و اضافه شدن هر نوع جنگنده ای میشه خون تازه ولی اگر در این زمینه ها حرفی برای گفتن نداشته باشیم، میشیم یک مصرف کننده بی تاثیر و نتیجه ای جز یک نیروی هوایی سوراخ سوراخ و پرهزینه نخواهد بود حالا پهپاد و سوخو 35 یا سوخو 30 رو بذارید کنار یک سیستم ایونیک و جنگ الکترونیک داخلی اون وقت می بینید سوخو 35 دیگر سوخو 35 نیست، بلکه سلاحی ناشناخته می شود که می تواند جنگنده های دشمن رو به چالش بکشد
  14. 1 پسندیده شده
    ببینید ، اینجا بحث شکست سد و تابوی بازسازی نیروی هوایی هست . وقتی خبر تحویل 5 فروند اف-35 به نیروی هوایی اسراییل منتشر میشود ، این نیرو 25 سال هست که کاربر اف-15 و اف-16 و 40 سال، اف-4 هست . یعنی توان آماده به رزم موثر را دارند و اضافه شدن اف-35 به معنای افزایش پتانسیل آفندی انهاست . ولی برای ما که 4 دهه ، درب نیروی هوایی را بستیم ، هر تعدادی که احتمالا وارد بشود ، یعنی خون تازه ، تجدید آموزشها برای خدمه پروازی و فنی ، ایجاد بسترهای فنی جدید برای پذیرش این هواگردها و دهها پوئن مثبت دیگر ... به اصطلاح ، این هواگردهای احتمالی ، وارد چرخه عملیاتی بشوند ، پذیرش بعدی ها در صورت خرید افزون تر ، راحت تر ، سریع تر هست ، چون بستر لازم برای آن فراهم شده. پی نوشت : زمانی که فروند 79 اف-14 وارد ایران شد ، همه تامکتها که عملیاتی نبودند ، اگر درست یادم باشد ،با شروع درگیری های هوایی مرزی ایران و عراق ، فقط 7 فروند تامکت در شرایط عملیاتی بود ، به محض اینکه تشخیص داده شد که جنگ جدی هست ، بلافاصله بقیه هواگردها را از آشیانه ها کشیدند بیرون و خدمه برای پرواز رزمی چک شدند تا وارد صحنه نبرد بشوند
  15. 1 پسندیده شده
    بسم ا... ناامید کننده نیست به شرط محقق شدن .. فرض بر خرید ، باز تولید روند طی شده آبان سال 1347 هست .. جنگنده ها ، آروم وارد می شوند ، اسکادران ، تشکیل میشود ، آموزشها ، زیرساختهای تعمیر و نگهداری و ....
  16. 1 پسندیده شده
    سلام علیکم نکته اول اینکه نویسنده محترم این متن ، احتمالا باید استنادات خودشون را بفرمایند .. با این حال چند تا لینک هست ، خدمت شما ... سوخو-35 تک پیشرانه ...!!!!!! اعلام آمادگی چین برای صادرات نسل ++4 جت رزمی J-10C اژدهای آتشین سرخ برفراز سرزمین پارس آیا جی-10 نقطه پایانی بر 4دهه توقف بروزرسانی ناوگان نیروی هوایی ایران خواهد شد ؟ ارتباط نزدیک شیر واژدها از نوع سوم آیا پیمان 25 ساله راهبردی ایران و جمهوری خلق چین موجبات تقویت اقتصاد و نیروی های مسلح ایران را فراهم می آورد ؟؟؟ ایده صادرات جت کوثر چه کسی آماده خرید این جت جنگنده خواهد بود ؟!! چرا سوخو-35 !!!! واکاوی تلاش چین برای بخدمت گرفتن جتهای نسل چهارم ، همزمان با توسعه و عملیاتی نمودن جت رزمی نسل پنجم جی-20 نفس های آتشین اژدهای چینی پیشرفت در توربوفن های چینی ، کاهش وابستگی به پیشرانه های روسی ============ ببینید ، فرض محال هر خریدی که صورت بگیرد ، چند عامل در آن دخیل هست : 1- جو سیاسی موجود ( کشور خریدار ، کشور فروشنده ، طرف یا طرفهای ثالث ) 2- قدرت خرید کشور خریدار 3- جمع کل ارزش معامله 4- شیوه پرداخت پول 5- شیوه پشتیبانی در زمان صلح و جنگ 6- توان نیروی هوایی برای به پرواز در آوردن جنگنده ها و بودجه ای که داره 7- سطح تهدیدات 8- وضعیت موجود نیروی هوائی و... ما الان 3 تا مشکل عمده داریم : 1- تهدیدات فعلی در حوزه هوایی 2- تهدیدات میان مدت در حوزه هوایی 3- تهدیدات آینده در حوزه هوایی حالا با توجه به لینکهای که خدمت شما معرفی و مطالبی هم که عرض شدو جدول ذیل ، اگر احیانا مساله دیگری بود در خدمت هستم . پی نوشت: 1- برای هر کدام از مربع های قرمز ، 2 جلسه ، جمعا" 16 جلسه ( هر جلسه دو ساعت و سی دقیقه ) کار آموزشی انجام شده 2- نظر شخصی بنده این هست تا الان (علیرغم اینکه اصولا نه به روسها ، نه چینی ها و نه به غربی ها در حوزه سلاح نمیشود اعتماد کرد ) ولی بدلیل شکاف 4 دهه ای در حوزه بروزرسانی نیروی هوایی و انتخابهای مشخص موجود ، ما بالاجبار باید به این سمت حرکت کنیم ( با وجود همه تلاش های در حوزه پهپاد و بالستیکی و کروز ) بدلیل اینکه برای دفاع از فضای هوایی کشور ، پدافند زمین پایه ، یک حلقه مفقوده دارد و ما باید حداقل برای پاسخ به تهدیدات منطقه ای ( همسایگی با 15 کشور که حداقل 14 عدد انها با ما مشکلات مستقیم دارند ) روی این مساله متمرکز بشویم
  17. 1 پسندیده شده
    امیدوارم مطالبه عمومی ایجاد بشه تا حداقل بجای رفتن به جیب عده ای با 20 میلیارد دلار نیروی هوایی نونواری داشته باشیم. سرنوشت ما انسانها دست خود ماست اگه بخواهیم. مسئول این شرایط خودمون هستیم و آب رفته 3025- ساله رو باید با زحمت و هزینه بیشتر به جوی بازگردوند.
  18. 1 پسندیده شده
    دهشت افکنی راسوی وحشی نیازمندی مستمر به سرکوب دفاع هوایی در قرن بیست و یکم دو نسل متفاوت ولی با ماموریت یکسان از هواگردهای سرکوب دفاع هوایی (راست F-4G و چپ F-35) مقدمه : ارتش ایالات متحده و متحدانش در حوزه ژئواستراتژیک شرق آسیا و اقیانوسیه با تهدیدی مستمر در حوزه تاکتیکهای منع منطقه ای/ ضد دسترسی (A2/AD) از سوی دو بازیگر عمده این منطقه ( چین و کره شمالی ) روبرو هستند ، به همین دلیل ، توسعه قابلیتهای سرکوب دفاع هوایی که نطفه اصلی آن از دهه شصت میلادی و در اثنای جنگ ویتنام ، گذاشته شد ، به یک روند قابل توجه در این منطقه ، تبدیل شده است . سرکوب کلاسیک دفاع هوایی ( سامانه موشکی هارم ) سرکوب دفاع هوایی در قرن بیست و یکم : در حوزه عملیات هوایی ، تهدیداتی که از سوی هر کدام از این دو کشور با گسترش قابل توجه سامانه های دفاع هوایی (SAM) بصورت فزاینده ای در حال افزایش است ، این مساله را برای تحلیلگران نظامی آشکار می کند که بازیگران در تلاشند تا هزینه های یک تهاجمی احتمالی را برای مهاجم یا مهاجمان ، تا حد امکان در سطح بالایی نگاه دارند . با توجه به این مساله ، قاعده اصلی در جریان طراحی یک عملیات هوایی ، به منظور رفع تهدید سامانه های دفاع هوایی زمین پایه ( GBAD) ، استفاده از تسلیحات و تاکتیکهای تخریب / سرکوب دفاع هوایی دشمن ( D/SEAD) یک رویه استاندارد بشمارمی رود . درواقع ، روند (D/SEAD) بعنوان بخشی از یک طراحی بزرگتر است که در ادبیات رزم هوایی با شناسه Offensive Counter Air (OCA) battle شناخته میشود . در همین خصوص ، وزارت دفاع ایالات متحده ، عملیات OCA را بعنوان مجموعه ای از اقدامات تهاجمی علیه اهداف سطحی که می تواند تاثیر قطعی بر عملیات هوایی دشمن نیز برجای گذارد ، تعریف می کند . در این تعریف ، وزارت دفاع ایالات متحده ، چنین ادامه میدهد که این دسته از عملیاتها ، فعالیتی است تخریبی با استفاده از تسلیحات هواپرتاب که سامانه های دفاع هوایی متخاصم را خنثی یا از میان برده و یا بطور موقت از رده رزمی خارج می کند . منع منطقه ای / ضد دسترسی در جنوب غربی آسیا (ترکیب باور-373 و یاخونت سد محکمی در برابر تهدیدات احتمالی خواهد بود ) با این وصف ، یک قاعده اصلی در این تعریف ، براین اعتقاد پای می فشارد که "انهدام " (تخریب) بر سرکوب ( خنثی سازی موقت ) ارجحیت داشته ، چرا که موجبات از میان رفتن تهدید را در طولانی مدت فراهم می آورد . بدین معنی که بهتر آن است که یک سیستم کشف و شناسایی ( نظیر رادار ) را ازمیان بردارید تا اینکه موقتا" ،آن را از رده عملیاتی خارج کنید . با این وجود ، ممکن است چنین وضعیتی ( تخریب کامل ) در هر شرایطی ، امکان پذیر نگردد . درواقع ، دلایلی نظیر مشخص نبودن موقعیت فیزیکی رادار ، موجب می شود که حمله مستقیم به آن به تقریب غیر ممکن گردد . درواقع می توان گفت که پیشگام سرکوب دفاع هوایی در خاورمیانه ، نیروی هوایی ارتش اسراییل (IAF) بشمار می آید . در9 ژوئن 1982 ، نزدیک به 80 فروند جنگنده سوری در برابر ساقط شدن تنها 4 فروند جت A-4 ، با اجرای 1000 سورتی ( پرانه ) از میان رفتند ، تنها به این دلیل که شبکه دفاع هوایی ارتش سوریه مستقر در دره بقاع ، بواسطه اجرای تاکتیکهای سرکوب دفاع هوایی ، به شکل کامل از صحنه نبرد خارج شد . آمارها حاکی از آن است که 75 درصد سورتی های IAF در این نبرد به اجرای عملیاتSEAD اختصاص یافته بود . از سویی دیگر ، با پایان یافتن جنگ سرد و در پیش گرفتن استراتژی احداث موقعیت فیزیکی رادارها در نزدیکی محل استقرار غیر نظامیان و یا زیرساختهای غیر نظامی ، باعث شد تا تجدیدنظر عمده ای در حوزه قوانین درگیری (ROE) و خودداری از تخریب فیزیکی رادارها ، ایجاد گردد . در نهایت نیز ، این استدلال وجود داشت که تمرکز بر روی تخریب چنین اهدافی ، میتواند پتانسیل رزمی نیروی هوایی در دو حوزه هواگردهای رزمی و مهمات مورد استفاده را بشدت بخود جذب نموده ، در حالی ممکن است ، حضور این تجهیزات در جای دیگریاز ضرورت بیشتری برخوردار باشد . بدین ترتیب ، بنا بر استدلالهای فوق الذکر ، محور اصلی در برنامه ریزی تاکتیکهای ضد تشعشع ، به "سرکوب" آنها و نه تخریب فیزیکی ، محدود گردید . بدین ترتیب ، بررسی قابلیتهای الکترونیکی و غیر مخرب برای نیل به ایجاد یک چتر حفاظتی به دور سیستم های دفاع هوایی حریف ، مبنای این متن قرار می گیرد . تهدیدات منطقه ای : با توجه به وضعیت خاص حوزه شرق آسیا ، می توان چنین تحلیل نمود که احتمالا" ارتش کره شمالی و چین دو تهدید اصلی که توسعه دهنده تاکتیکها و سامانه های منع منطقه ای / ضد دسترسی (A2/AD) هستند ، بشمارمی روند ، بخصوص اینکه بدانیم ، شبکه پدافند هوایی به منظور توسعه تسلیحات A2/AD از سوی ارتش چین ، یک اصل حیاتی محسوب می گردد . در همین مورد ، وزیر دفاع ایالات متحده در گزارشی مفصل به سال 2018 به کنگره در خصوص پیشرفتهای نظامی و تهدیدات امنیتی ارتش چین به این موارد اشاره ای خاص داشته : " چین هم اکنون از یک شبکه پیچیده معماری و در عین قدرتمند و مفصل ( سامانه های دفاع هوایی یکپارچه شده / IADS) بر روی زمین به عرض حدود 300 مایل (556 کیلومتر ) از ساحل خودی بهره می برد و این وضعیت در کنار شبکه قدرتمند فناوری موشکی این کشور که قابل برابری با سایر تولید کنندگان در سطح جهانی است ، بتدریج به یک تهدید عمده تبدیل می گردد . ارقام ارائه شده توسط موسسه صلح استکهلم ، نیز تحلیل وزیر دفاع ایالات متحده را تایید می کند ، چنانکه چین در سالهای اخیر ، نزدیک به 46 آتشبار سامانه سام در ارتفاع متوسط و بالا را به سایر کشورها ( روسیه ) سفارش داده و یا اینکه نمونه های خریداری شده را دریافت نموده است . گزارش فوق چنین اظهارمی دارد که این سامانه ها ، شامل عناصر دفاع هوایی SA-15 ( خریداری شده در سال 2000 ) ، سامانه های SA-10 و اس-400 ( شامل 6 آتشبار خریداری شده در سال 2015 ) می گردد . راست : HQ-6 چپ : HQ-2 به گفته "میا نونز" ( Meia Nouwens) ، پژوهشگر همکار در حوزه بررسی سیاستهای دفاعی ارتش چین و روند نوسازی آن در موسسه بین المللی مطالعات استراتژیک (IISS) که یک اندیشکده مستقر در لندن است ، هم اکنون ارتش خلق چین آرایه ای از سیستم های متنوع دفاع هوایی ارتقاع پایین ،میانبرد و ارتفاع زیاد را در اختیار دارد . این سامانه ها ، شامل طیف مشخصی از سیستم های روسی/ چینی نظیر خانواده HQ-2( نسخه چینی سیستمدفاع هوایی روسی اس-75 دوینا ) در ارتفاع بلند و همچنین نمونه های بومی نظیرHQ-6 ، محصول آکادمی علوم و فناوری شانگهای (نسخه برداری شده از گونه روسی سام-6 ) است . وی در این خصوص چنین ادامه میدهد که ارتش چین چند نمونه مشخص و پیشرفته ازسامانه های دفاع هوایی در ارتقاع بالا نظیر سیستم های پیشرفته روسی نظیر آلماز-آنتی S-300 PUM1 (SA-20) و S-300PMU2 (SA-20B) و حتی نسخه ای بروز شده از سامانه S-300V ( SA-12) که در این کشور به HQ-18 نیز مشهور شده ، در اختیار دارد . براساس گزارشهای منتشرشده از سوی آژانسهای اطلاعاتی ، این سامانه ها پس از استقرار کامل می تواند با اهدافی در برد میان 22 ناتیکال مایل ( حدود40 کیلومتر ) تا 54 ناتیکال مایل ( حدود100 کیلومتر) درگیر شود . به اعتقاد تحلیلگران این مراکز ، خانواده S-300V یکی از توانمندترین سامانه های دفاع هوایی عملیاتی دنیاست و یک نسخه بروزشده ازآن توسط چین می بایست ارتشهای غربی را نگران کند . پی نوشت : 1- ادامه دارد .................  2- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .   برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ( MILITARY.IR) مترجم : MR9
  19. 1 پسندیده شده
    بسم ا... ویدئوی جالب از تست نخستین میگ-23 نیروی هوایی سابق عراق در یوگسلاوی . در سالهای گذشته شایعاتی مبنی بر مذاکره برای بازگردادندن این هواگردهای رزمی منتشرشد ولی ظاهرا به سرانجامی نرسید . https://www.aparat.com/v/DA6yG
  20. 1 پسندیده شده
    بسم ا... عطف به قضیه تار کردن فیلم پرتاب @alala @IRGCC شارژ افقی موشکهای خانواده شهاب 3
  21. 1 پسندیده شده
  22. 1 پسندیده شده
    در قسمت قبل دیدیم که با حیله سائو سائو و شون یو، فرآیند پایان اتحاد بین لیو بی و لو بو آغاز گردید. با فرستاده شدن لیو بی به جنگ یوآن شو، ژانگ فی عهده دار محافظت از شهر شد. ژانگ فی، علی رغم این که قول داده بود که در هنگام اردوکشی برادرانش برای نبرد با یوآن شو و محافظت از شهر، به مستی روی نیاورد. اما در مهمانی کنترل خود را از دست داد و پس از مستی، پدرخوانده لو بو را مورد ضرب و شتم قرار داد. و حالا ادامه ماجرا ...! -------------------------------------------------------------------------------- قسمت پانزدهم – نخستین تقابل لیو بی و لو بو هنگامی که لو بو نامه سائو بائو را دریافت نمود، به سرعت چن گونگ را فراخواند تا درمورد این نامه به وی مشاوره بدهد. چن گونگ وقتی نامه را خواند، بسیار خوشحال شد. به لو بو گفت این همان فرصتی بود که از ابتدا در پی آن بودیم. دیگر فرصتی بهتر از این نصیب ما نخواهد شد. لیو بی و ارتش از ایالت بسیار دور بوده و امکان بازگشت سریع را ندارند. ژانگ فی تنهاست و مست و توان نظامی وی در حداقل ممکن قرار دارد. دروازه های شهر نیز در برابر ما گشوده خواهد شد و نیازی به اتلاف نیرو برای تهاجم نداریم. از روز اول هم ما به این طمع به شیائو پی آمدیم که روزی ایالت شو را تسخیر نماییم. هم اکنون فرصت محقق ساختن این خواسته، فراهم شده است. لو بو هم توصیه وی را پذیرفت و دستور آماده شدن سپاه را داد. حال ایالت شو لقمه آماده ای است برای ببر تیزدندان تا آن را ببلعد. اما زمان اندک بود و نمی شد زمان زیادی را مهیای فراهم سازی تدارکات سپاه خرج نمود. پس ترجیح داد که حمله غافلگیرانه و البته پر ریسکی را ترتیب دهد. حمله ای که درصورت مقاومت شهر، قطعاً به شکست می انجامید و سرانجام بدی در انتظار لو بو می بود. اما لو بو این ریسک را پذیرفت. لو بو در رأس سپاه سواره ای پنج هزار نفره حرکت نمود و به چن گونگ و گائو شون (Gao Shun) که از فرماندهان ارشد ارتش لو بود دستور داد تا ارتش پیاده را رهبری نموده و به شو بیاورند. شیائو پی چندان دور نبود. پس خیلی زود نگهبانان دروازه های شهر، لو بو را در مقابل خود دیدند. هنگامی که لو بو رسید، گفت : «پیک مخفی لیو بی رسیده است!». این رمزی بود که سائو بائو به لو بو گفته بود. همانطور که وعده داده شده بود، با گفتن این رمز، دروازه های شهر توسط مردان سائو بائو بر روی لو بو و سپاهش گشوده شد و حمله آغاز شد. در این هنگام، ژانگ فی در خوابی عمیق به سر می برد. معمولاً وقتی وی، بخصوص پس از مستی، به خواب می رفت، هیچ کس جرأت بیدار کردن وی را نداشت. پس همگان دو دل بودند که چه کسی قرار است این خبر شوم را به وی بدهد. بالاخره یک نفر شجاعت این کار را پیدا نمود و با ترس و لرز ژانگ فی را بیدار کرد و خبر حمله لو بو را داد. ژانگ فی خشمگین از جا جهید و به سمت زره و سلاح خود رفت. اما مستی امانش نداد و نقش بر زمین شد. وی نمی توانست به درستی روی پای خود بایستد. بالاخره با هر ترتیبی که بود و با عصا نمودن نیزه ماری و کمک اطرافیان، خود را به اسبش رساند. اما هنوز به دروازه خروجی نرسیده بود که با سربازان لو بو مواجه شد. با شجاعتی بی نظیر به دل سپاه دشمن زد تا راه خود را باز کند. اگر چه که مستی به وی اجازه مبارزه درستی را نمی داد، اما همه می دانستند که مواجهه با ژانگ فی برابر است با مرگ آنی. لو بو هم که از قدرت ژانگ فی آگاهی داشت، ترجیح داد اجازه دهد وی فرار کند. تعداد اندکی از محافظان و سربازان نیز وی را همراهی می کردند. ژانگ فی راه خود را باز نمود و از شهر خارج شد؛ اگرچه نتوانست خانواده لیو بی را نیز با خود ببرد. اما سائو بائو که از طرفی از ژانگ فی کینه به دل گرفته بود و از سوی دیگر می دید که تنها چند ده نفر همراه ژانگ فی هستند و او نیز مست است و تعادل درستی ندارد، تصمیم گرفت که انتقام خود را بگیرد. پس به تعقیب وی پرداخت تا کارش را یکسره سازد. اما ژانگ فی با دیدن خائن، گویی جان دوباره گرفت. نعره ای هراسناک کشید و به جای فرار، به سمت سپاه سائو بائو حمله نمود. این حرکت دلیرانه موجب هراس سپاه شد و هر یک به سمتی گریختند. هیچ کس دوست نداشت با خشم ژانگ فی مواجه شود. سائو بائو هم که این صحنه را دید، تلاش نمود فرار نماید. اما دیر شده بود و ژانگ فی به او بسیار نزدیک شده بود. اسب ژانگ فی سریع تر از سائو بائو به دنبال وی می آمد و فرار سائو بائو خیلی به درازا نکشید. ژانگ فی چندین ضربه از پشت به وی زد و اسب سائو بائو، پیکر بی جان وی را به سمت شهر بازگرداند. اما قبل رسیدن به دروازه ها، به درون خندق ها افتاد و در آب ناپدید شد. اگرچه خائن از بین رفته بود، اما خشم ژانگ فی فروکش نکرده بود. وی به یاد قولی می افتاد که به لیو بی داده بود و چه ادعاها که برای حفظ آن قول پیش ژنرال ها و مشاوران نکرده بود. اما به همین سادگی، تمام داشته هایشان را بر باد داده بود. پس با سری افکنده، به اردوگاه لیو بی رفت. داستان را تعریف نمود و به شدت گریست. لیو بی که دیگر کاری نمی توانست انجام دهد، به آرام نمودن برادرش پرداخت و تلاش کرد با سخنان دلگرم کننده، از غم وی بکاهد. اما تأثیری نداشت. گوان یو پرسید : «چه بر سر خواهران ما (خانواده لیو بی) آمد؟». لیو بی گفت : «آن ها هم به سرنوشت شهر دچار شده اند.». سکوتی تلخ فضا را در بر گرفت. اما سرانجام گوان یو با عصبانیت، ژانگ فی را خطاب سخنان خود قرار داد و گفت : «مگر تو قول نداده بودی که از شهر محافظت کنی و لب به شراب نزنی؟ چرا قولت را عمل نکردی؟ این کار تو باعث شد هم شهر از دست برود و هم زنان برادرمان. حال چطور می خواهی با خودت کنار بیایی؟». ژانگ فی با شنیدن این سخنان، تحمل خود را از دست داد. شمشیر از نیام برکشید تا جان خود را بگیرد. اما لیو بی به سرعت دست ژانگ فی را گرفته شمشیر را به کناری پرتاب نمود. او گفت : «برادران مانند دست ها و پاها هستند و زنان و فرزندان به مانند لباس. اگر لباسی آسیب ببیند می توان آن را ترمیم نمود. اما اگر دست و پایی قطع شود چطور می توان آن را به بدن وصل نمود؟ ما با هم در باغ هلو سوگند یاد کردیم که در یک روز بمیریم ]برای هم بمیریم.[. این درست است که شهر و زنان و فرزندانم را از دست داده ام. اما کاری است که شده است و زمان را نمی توان به عقب بازگرداند. من دیگر طاقت از دست دادن تو را ندارم. به علاوه، من مطمئنم لو بو به خانواده من آسیبی نخواهد رساند.». لیو بی درست می گفت. چرا که از همان زمانی که شهر به تسخیر لو بو درآمد، وی دستور داد سربازانی از خانواده لیو بی به شدت محفاظت نموده و اجازه ندهند احدی به آن ها تعدی نماید و یا کم و کسری داشته باشند. البته وی این کار را از روی جوانمردی انجام داد. اما خیلی زود، نتیجه این سیاست خود را دید. اما خبر موفقیت لو بو در تسخیر شهر، خیلی زود به یوآن شو رسید. وی که از شنیدن این خبر خوشحال شده بود، تصمیم گرفت با حیله ای زیرکانه، شر لیو بی را از سر خود باز کند. پس پیکی را نزد لو بو فرستاد و به او گفت درصورتی که در حمله به لیو بی، ما را یاری نموده و او را از میان بردارد، هدایایی گرانبها از آذوقه، اسب، طلا و نقره و پارچه های ابریشمی دریافت خواهد نمود. لو بو در دام افتاد و عمده سپاهش را به گائو شون سپرد تا از پشت به اردوگاه لیو بی حمله نمایند. با نزدیک شدن سپاه لو بو، لیو بی به سرعت سپاه خود را از شو یی به گوانگ لینگ (Guangling) منتقل نمود و در نتیجه به سلامت از این مهلکه گریخت. اما هنگامی که گائو شون برای دریافت هدایای وعده داده شده، نزد جی لینگ رفت، وی چند روزی به بهانه اینکه سرورش رفته است، او را معطل نگاه داشت. اما پس از چند روز به وی اعلام نمود که یوآن شو گفته است : «اگرچه گائو شون به لیو بی حمله نموده، اما هنوز او از بین نرفته است و در نتیجه هیچ پاداشی به وی تعلق نمی گیرد.». گائو شون سرافکنده نزد لو بو بازگشت و ماجرا را بازگو نمود. لو بو از خشم از جا جهید و دستور داد سپاهیان آماده شوند تا خود به یوآن شو حمله نماید. اما چن گونگ وی را از این کار باز داشت. او گفت که یوآن شو هم تدارکات بیشتر و هم سپاه پرتعداد و قوی تری از تو دارد و امکان موفقیت تو در این نبرد وجود ندارد. به جای این کار، از لیو بی درخواست کن که به شهر برگشته و شیائو پی را در اختیار او بگذار. از وجود وی استفاده کن تا بعداً وی را به نبرد با یوآن شو و یوآن شائو بفرستی. لو بو هم با این پیشنهاد موافقت کرده و نامه ای به لیو بی نوشت. نامه هنگامی به لیو بی رسید که در نبردهای تعقیب و گریزی با سپاه یوآن شو، نیمی از سپاه خود را از دست داده بود. اگرچه برادرانش به شدت از این پیشنهاد خشمگین شدند و آن را بی احترامی نسبت به برادرشان تلقی نمودند، اما لیو بی از این پیشنهاد استقبال نمود. چون نیک می دانست که در حال حاضر، بهتر از این گزینه نصیب وی نخواهد شد. پس به نزد لو بو رفت. هنگامی که به ایالت ژو رسید، لو بو می ترسید که لیو بی به نیت واقعی وی پی برده باشد. اما تلاش نمود که خود را خونسرد نشان داده و عادی رفتار کند. پس به استقبال لیو بی رفته و او را در آغوش کشید. به وی گفت که حمله وی نه از سر طمع برای گرفتن شهر، که به این دلیل بود که ژانگ فی کنترل خود را از دست داده بود و بیم آن می رفت که آشوب، شهر و سپاهیان را در بر بگیرد. به همین دلیل هم تصمیم گرفت که با این کار، نظم را به شهر بازگرداند و حالا که لیو بی، خود به سلامت برگشته است، می تواند کنترل شهر را به دست وی بسپارد. لیو بی نیز زیرکانه پاسخ داد که وی از همان ابتدا نیز به دنبال دادن اختیار شهر به دستان با کفایت او بود و حال که این انتقال قدرت انجام گرفته است، خیال وی نیز راحت شده است. لو بو از این پاسخ، بسیار خرسند شد. پس دستور داد بانو گان (Lady Gan) و بانو می (Lady Mi)، همسران لیو بی را نزد وی آورند. وقتی آن دو، همسر خود را صحیح و سالم یافتند، بسیار خوشحال شدند. آن ها از مهمان نوازی و حمایت لو بو تعریف ها نموده و گفتند که چطور از ایشان مراقبت و پذیرایی شده است. لیو بی نیز به برادرانش یادآور شد که همانطور که گفته بود، وی می دانست که لو بو از ایشان مراقبت خواهد نمود و آسیبی نخواهند دید. اما ژانگ فی، به هیچ وجه حاضر به مواجهه با لو بو نبود و حتی به جای سپاسگزاری قبل از خروج، ترجیح داد زودتر خانواده لیو بی را به سمت شهر شیائو پی اسکورت نماید. لیو بی و گوان یو نیز پس از تشکر از لو بو، به سمت شیائو پی حرکت نمودند. به دستور لو بو، هدایا و آذوقه و مایحتاج ایشان نیز برایشان ارسال گردید. پس بار دیگر، آرامش بین دو جگ سالار برقرار شد. اما در هر صورت حیله سائو سائو گرفته بود و اتحاد اولیه از بین رفته بود. ---------------------------------------------------------------------------------  در قسمت بعد، ضلع سوم سه پادشاهی، سون سه (Sun Ce - bofu) وارد داستان خواهد شد و داستان وسعت بیشتری پیدا خواهد نمود. =================================================================== پ.ن 1 : این قسمت قدری کوتاه تر نوشته شد. به این دلیل که ترجیح دادم داستان سون سه در قسمتی مجزا تقدیم حضور دوستان گردد. پس اگر این قسمت نتوانست انتظار دوستان را برآورده سازد و داستان قدری بی کشش دنبال شد، از حضور تمامی دوستان صمیمانه عذرخواهی می نمایم. پ.ن 2 : مثل همیشه، از نظرات سازنده و ارزشمند تمامی دوستان استقبال می کنم. پس لطفاً به منظور بهبود تاپیک، حقیر را از نظرات خود بهره مند نمایید.
  23. 1 پسندیده شده
    این قسمت، در ادامه وقایعی است که در قسمت هشتم رخ داد. وقایعی که به فتح پایتخت توسط سپاهیان لی جوئه و گوان سی منجر گردید. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------- قسمت دهم – سرنوشت دربار پس از سقوط همانطور که سائو سائو انتظار داشت، لیو بی که حالا فرماندار ایالت شو شده بود، لو بو و لشکریانش را پذیرفت. لو بو همان جایی استقرار یافت که روزگاری خود لیو بی پس از ورود به ایالت شو، در آن مستقر شده بود : شهر مرزی شیائو پی (Xiaopei). شهری در نزدیکی مرز ایالت یان که این امکان را به لیو بی می داد که درصورت مورد حمله قرار گرفتن، به سرعت به کمک آن بشتابد و همچنین درصورتی که خود شو مورد حمله قرار گرفت، لو بو از شیائو پی به کمک آن ها بشتابد. بدین ترتیب شو تبدیل به لقمه ای گلوگیر برای سائو سائو شد. لقمه ای که برای گسترش سرزمین ها و نیز کنترل و تسلط بر غرب چین بسیار حیاتی بود. 6 فرمانداری که سائو سائو می بایست قبل از آنکه نگاه دیگر رقبا بدان بیافتد، آن را بدست آورد و حالا دیگر آن سرزمینی نیست که روزگاری تائو چیان آن را اداره می کرد و می شد با بخشی از نیروهای نظامی خود و بدون تدارکاتی چند، آن را تسخیر نمود. پس به مشورت با فرماندهان و مشاوران خود نشست. شون یو (Xun Yu - Wenrou)، مشاور نظامی سائو سائو، پیش بینی نمود که به زودی بین لیو بی و لو بو جنگ قدرتی در خواهد گرفت که به تضعیف دو طرف منجر خواهد شد. پس آن زمان، بهترین فرصت برای حمله به شو خواهد بود. سائو سائو نیز این تحلیل را پذیرفت و به انتظار نشست. اما در این میان، خبری بهت برانگیز به وی رسید : فرار امپراطور از دست اشغالگران پایتخت. پس از فتح لویانگ (پایتخت هان شرقی) توسط سپاهیان ائتلاف (توسط سون جیان)، ائتلاف خیلی زود به پایان خود رسید. چرا که با جدا شدن سائو سائو، سون جیان و لیو بی و نیز اختلافات بین یوآن شائو و گونگ سون زان، عملاً امکان ادامه همکاری زیر یک پرچم وجود نداشت. در نتیجه هریک از جنگ سالاران راه خود را رفته و سائو سائو نیز که در نبرد شین یان (Xingyang)، مغلوب لو بو (که در آن زمان در خدمت دونگ ژو بود) شده بود و با تلفات سنگین عقب نشینی کرده بود (و خود نیز خوش شانس بود که در این نبرد کشته نشد.)، از خیر بدست آوردن امپراطور گذشته بود. پس از آن و تا کشته شدن دونگ ژو بدست لو بو، تقریباً جنگ سالاران دیگر کار خاصی با امپراطور و دونگ ژو نداشتند. بالعکس این فرماندهان ارشد دونگ ژو بودند که گاهی به سرزمین های دیگر جنگ سالاران حمله کرده و آن ها را به عقب می راندند. بطور مثال در حمله به چن لیو (Chenliu) و یین چوان (Yingchuan)، شیاهو یوآن (Xiahou Yuan – Miaocai) و سائو سائو با شکست در برابر سپاه لی جوئه مجبور به عقب نشینی شده بودند. اما در گرماگرم همین نبردها بود که داستان ترور دونگ ژو پیش آمد و سپاهیان شیلیانگ و فرماندهان ارشد آن سرگردان شدند. فرماندهان چهارگانه سپاه شیلیانگ (لی جوئه (Li Jue)، گوا سی (Guo Si)، فان چو (Fan Chou) و ژان جی (Zhang Ji) که بالاترین مقام های نظامی سپاه شیلیانگ بودند.) به هم اندیشی پرداختند. عده ای بر این بودند که به ایالت لیان (Liang Zhou) و سرزمین های خود بازگردند. عده ای نیز معتقد بودند که می بایست از امپراطور و وان یون (که حالا به جای دونگ ژو، صدر اعظم کشور شده بود.) درخواست بخشش و بازگشت به قدرت را می کردند؛ چرا که بسیاری از حامیان دونگ ژو بخشیده شده بودند. نتیجه کلی این مشورت ها این بود که نامه ای به دربار نوشته شود و در آن، درخواست بخشش صورت پذیرد. درخواستی که مورد قبول وان یون قرار نگرفت (و شرح آن در قسمت هشتم آمده است.). با عدم قبول درخواست بخشش و نیز خبر آماده شدن لو بو برای حمله به سپاه شیلیانگ، ترس و وحشت فرماندهان چهارگانه را در بر گرفت. این باور تقویت شد که می بایست از یکدیگر جدا شده و هر یک به سرزمینی پناه برند. اما جیا شو (Jia Xu)، مشاور ارشد نظامی لی جوئه، پیشنهاد کرد که حالا که لوبو از چانگ آن خارج شده و بخشی از سپاه امپراطوری به اردو رفته است، بهترین زمان برای حمله ای برق آسا به چانگ آن و و تسخیر پایتخت و گروگان گرفتن امپراطور و دربار می باشد. فرماندهان با این پیشنهاد موافقت کرده و به پایتخت هجوم آوردند که این حمله به کشته شدن وان یون، فرار چن گونگ و باقیمانده سپاه لو بو و نیز تسخیر پایتخت انجامید. باز امپراطور در دست فرماندهان نظامی قرار گرفته بود؛ با این تفاوت که این بار، دیگر جنگ سالاران اهمیتی به این موضوع نمی دادند و سلسله هان را از دست رفته تصور می کردند و بر روی جنگ قدرت خود متمرکز شده بودند. امپراطور چون مومی در دست فرماندهان شیلیانگی قرار گرفته بود و ایشان با دادن سمت های مختلف به خود و نیز کسانی که ایشان را مورد حمایت قرار می دادند، آن هم به حکم امپراطور، به افزایش قدرت و نفوذ خود می پرداختند. حتی سائو سائو نیز به ایشان خراج می پرداخت. گویا همه چیز به کام چهار ژنرال پیش می رفت. اما سلسله وقایعی، به این دوران خوشی پایان داد. وقایعی که با نافرمانی ما تنگ (Ma Teng – Shoucheng)، پدر ما چائو (Ma Chao - Mengqi) که در آینده فرماندار ایالت لیانگ و نیز یکی از پنج ژنرال ببر نشان لیو بی می گردد، آغاز گردید. در بهار سال 194 میلادی بود که جنگ سالار اهل لیانگ، ما تنگ که در گذشته در ائتلاف یوآن شائو بر ضد دونگ ژو نیز حضور داشت، از دربار درخواست ملزومات و اموال بیشتری نمود. در نظام ارباب و رعیتی، هر لرد چندین واسال داشت که واسال ها از لرد تیول دریافت می کردند و در ازای آن، خراج گذار لرد بودند و در هنگام نیاز، سپاهیان خود را برای جنگ ها و یا حمایت از لرد گسیل می داشتند. در سرزمین چین باستان نیز به مانند سایر کشورها، این نظام برقرار بود و امپراطور، لرد بزرگ بود و فرمانداران ایالات و نیز ملاکین بزرگ، واسال های ایشان بودند. ما تنگ نیز یکی از این واسال ها بود و حالا از ارباب خود تقاضای سهمی بیشتر از گذشته را داشت. درخواستی که با مخالفت دربار روبرو شد. به همین دلیل ما تنگ سر به طغیان گذاشت. پادرمیانی ها فایده ای نداشت. لذا هان سوئی (Han Sui – Wenyue) برای مهار ما تنگ فرستاده شد. اما به دلیل دوستی دیرینه ای که بین این دو برقرار بود، هان سوئی به سپاه ما تنگ پیوست. از سوی دیگر، لیو یان، دیگر جنگ سالار متنفذ هان نیز به آن ها ملحق شد و ایشان آماده حمله به چانگ آن شدند. با کشف این توطئه، لی جوئه، بلندمرتبه ترین ژنرال های ارتش، فان چو و ژان جی و نیز برادرزاده خود، لی لی (Li Li) را برای سرکوب ما تنگ و هان سوئی به میدان فرستاد. در نزدیکی چانگ آن نبرد سنگینی بین دو سپاه درگرفت که پیروز این نبرد، لشکر شیلیانگ بود. ما تنگ و هان سوئی با این شکست، به سمت ایالت لیان عقب نشینی کردند. از آنجایی که سپاه ایشان شکست سنگینی خورده و تدارکاتشان نیز رو به پایان بود، درگیر شدن در نبردی دیگر می توانست به مرگ حتمی شان بیانجامد. بر این اساس لی لی اصرار به تعقیب دشمن نمود. ژان جی به تعقیب ما تنگ پرداخت که حمله وی با دلاوری ما چائو ناکام ماند. فان چو نیز به تعقیب هان سوئی پرداخت. اما قبل از درگیر شدن، صحبت هایی بین این دو رد و بدل شد. فان چو که به هان سوئی علاقه داشت و دوستی این دو از سالیان دور برقرار بود و هر دو از یک روستا بودند، تحت تأثیر این صحبت ها از ادامه تعقیب صرفنظر نمود و دستور بازگشت سپاه را صادر نمود. تصمیمی که برای وی گران تمام شد. لی لی جوان و مغرور وقتی با این تصمیم فان چو مواجه شد، از وی کینه به دل گرفت. از آنجا که او مورد اعتماد و علاقه عموی خود، لی جوئه قرار داشت، تلاش کرد با نامه ای محرمانه، داستان را به گونه ای دیگر برای لی جوئه بازگو نماید. وی در این نامه اشاره نمود که فان چو با هان سوئی همکاری داشته و پنهانی توطئه نموده اند. لی جوئه نیز تحت تأثیر این نامه، به فان چو ظنین شد. از طرفی درجه نظامی و جایگاه فان چو از لی جوئه بالاتر بود شاید حسادت هایی از این دست هم در این تصمیم بی تأثیر نبوده باشند. پس از مشورت با گوا سی، نقشه ای طراحی و در انتظار بازگشت سپاه شیلیانگ به چانگ آن شد. با ورود سپاهیان فاتح، جشنی مفصل ترتیب داده شد و از ایشان مفصلی به عمل آمد. در هنگامه جشن بود که ناگهان به دستور لی جوئه، فان چو دستگیر و همان جا گردن زده شد. نقاشی ای از صحنه اعدام فان چو در کتاب عاشقانه سه پادشاهی با حذف یکی از چهار ژنرال، اندک اندک نگاه بدبینانه نسبت به دیگر همراهان تقویت گردید. بخصوص بین دو ژنرال اصلی؛ لی جوئه و گوا سی. در ظاهر همه چیز خوب به نظر می رسید. ولی این، تنها آتشی زیر خاکستر و انبار باروتی بود که تنها نیاز به جرقه ای داشت برای انفجاری بزرگ. این جرقه را نیز یک زن روشن نمود : همسر گوا سی! =========================================== پ.ن 1 : قصدم بر این بود که داستان چهار ژنرال را در یک قسمت نقل نمایم. اما چون این داستان برای خودم نیز جذابیت و تازگی داشت و درمورد آن بیشتر و بیشتر مطالعه کردم، به مطالب جالبی رسیدم که بد ندیدم با قدری شرح و تفصیل بیشتر، این داستان را نقل کنم که دوستان با سرنوشت آن ها بیشتر آشنا شوند و به تحکیم داستان اصلی هم کمک بیشتری نماید. به همین دلیل و برای جلوگیری از اطاله کلام، مطلب در دو بخش خدمت دوستان ارسال می شود. البته از آنجایی که کلیات مطلب آماده است، قسمت یازدهم در فاصله ای کوتاه از این قسمت (به منظور دادن فرصت برای مطالعه دوستان)، در تاپیک قرار داده خواهد شد. پ.ن 2 : ذکر این نکته ضروری است که در گذشته، در کنار نام ها، از واژه Style هم استفاده می کردم که شاید برای دوستان کمی نامفهوم بوده باشد. این Style در واقع لقب یا نام محترمانه می باشد. در چین، معمولاً افراد و شخصیت های مهم، در کنار نام اصلی خود، یک نام محترمانه نیز داشتند که اکثراً با همان نام هم خطاب می شدند؛ بالاخص در محاوره های دوستانه. در فرمت جدید نوشتاری، نام های محترمانه در کنار نام اصلی و با خط فاصله عنوان خواهد شد. بطور مثال Xiahou Yuan – Miaocai . پ.ن 3 : شاید برای برخی دوستان، نحوه نگارش نام ها توسط بنده قدری عجیب و یا حتی اشتباه به نظر برسد. تلاش من بر این بود که نام ها براساس تلفظ چینی آن نوشته شود. بطور مثال در زبان چینی، معمولاً «حرف گ» در پایان نام، خوانده نمی شود. مثل کلمه Qing که چین خوانده می شود. یا Wang که وان خوانده می شود. از طرف دیگر حرف H معمولاً «خ» و حرف X بصورت «ش» تلفظ می شود. بطور مثال Huang خوانده می شود «خوان» و یا مثلا Xu خوانده می شود «شو». به همین دلیل بنده نیز در نگارش، کلمات را به این شکل نوشتم مگر آنکه تلفظ آن هم به همان شکل نوشتاری باشد مثل Chen Gong که چن گونگ و یا Ma Teng که همان ما تنگ خوانده می شود. اما اگر دوستان با این سبک ذکر نام ها مشکل دارند، امر بفرمایند تا بصورت معمول نوشته شود.
  24. 1 پسندیده شده
    بسمه تعالی نشان های افتخار بر اساس امتیازات Upvote ردیف اول، نشان افتخار: 100 تا 400 امتیاز ردیف دوم، نشان لیاقت: 800 تا 1200 امتیاز ردیف سوم، نشان شجاعت: 1500 تا 3000 امتیاز ردیف چهارم، نشان حکمت: 3700 تا 5800 امتیاز ردیف پنجم، نشان معرفت: 6800 تا 10000 امتیاز ردیف ششم، نشان بصیرت: 15000 تا 30000 امتیاز
  25. 1 پسندیده شده
    با سلام    به واقع ، تاریخ ، دانش بی رحمی است که  هر لحظه ، قدرت بی مانندش را به رخ انسانها نمایان می کند . حال اینکه این بی رحمی گاهی به سود یک طرف ماجراست و گاهی نیز دست سرنوشت ،  چهره بی رحمش را با شدت تمام و بر خلاف انتظارات ، به سود طرف مقابل ، می گرداند .       از زمانی که میراژهای زیبای فرانسوی ، وارد سازمان رزم نیروی هوایی ارتش بعث عراق شدند ، چهره جنگ هوایی ، به طورکامل تغییر پیدا نمود و خلبانان نیروی هوایی عراق ، اینک مسلح به آموزش های سبک غربی وبا  رها شدن از تاکتیکهای متمرکز و غیر قابل انعطاف شرقی ، در حالی که به تسلیحات پیشرفته مجهز شده بودند ، آمدند تا مسیر تاریخ را در قادسیه صدام تغییر دهند ، با این حال ، غافلگیری بزرگ ، بی صبرانه انتظارشان را می کشید و در تمام طول جنگ و تا آخرین روزها ، سایه گربه افسانه ای نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ، بر این جنگنده زیبا ، گسترده شده بود .     چهارم ژوئن 1985 ، پایگاه هوایی الحّریه     خلبانان جنگنده / بمب افکن های میراژ F-1EQ مشغول طی بریفینگ نهایی جهت اجرای ماموریت