برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on سه شنبه, 22 تیر 1400 در همه مناطق
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از هزاران صفحه بسیار سیاه و تاریک کارنامه منافقین را باید به «پرونده جاسوسی برای شوروی و ماجرای محمدرضا سعادتی» اختصاص داد. مجاهدِ جاسوس (بخش سوم و پایانی) سعادتی در زندان همچنان رابطه خود را با سازمان حفظ کرد و پس از اعلام جنگ مسلحانه منافقین در سال 60 و انفجار دفتر حزب جمهوری در هفتم تیر ماه، فضای زندان را به آشوب و التهاب کشاند. تا اینکه با فرماندهی او در زندان، ترور شهید کچویی در 8 تیر 1360 توسط کاظم افجهای رقم خورد. بعد از این اتفاق پرونده سعادتی دوباره به جریان افتاد و با محرز شدن نقش او در این ترور، حکم اعدام او صادر شد. هرچند سعادتی به اتهام شرکت در طراحی ترور شهید کچویی در زندان اوین مجدداً مورد محاکمه قرار گرفت و محکوم به اعدام شد، اما ماجرای دستگیری او و هیاهویی که پس از آن شکل گرفت، میتوانست با آن شدتی که مجاهدین تبلیغ میکردند، بر موضعگیریهای بعدی سازمان و تشدید درگیریهای مسلحانه و ترورها تأثیرگذار باشد؛ چرا که مسئله اعدام سعادتی پس از اعلام جنگ مسلحانه از سوی سازمان به وقوع پیوست. به هر حال این رویدادها بهانههای مناسبی برای رهبران سازمان فراهم نمود تا ضمن متشنج نمودن فضای سیاسی جامعه و مظلومنمایی و ارائهی وجههی ضدآمریکایی، نیروهای خود را در جهت وصول به اهداف محوری خود که کسب قدرت مطلقه سیاسی بود، بسیج کنند. آشوب طلبی سازمان سلول سعادتی در اوین ( علاوه بر نشریات روز و کتب های دلخواه وی حتی آرم سازمان را هم بالای سر خود زده بود) سازمان به رغم تمام تلاشهای قانونی برای خلع سلاح اعضایش به این امر تن نداد و در ادامه درگیری ها بعد از دستگیری سعادتی و اختلافات بعدی همچون درگیری های ناشی از حمایت از بنی صدر با مردم، در 30 خردادماه 60 اعلام جنگ مسلحانه نمود و گمان می کرد که با استقبال عمومی روبرو خواهد گردید. رفتار نابخردانه آنها در نمازجمعه آن هفته تهران توسط حضرت آیت الله خامنه ای موشکافی شد و ایشان در 6 تیر مورد سوء قصد قرار گرفت. یک روز متفاوت در اوین کاظم افجه هزاری مشهوربه کاظم افجه ای ( فرد دارای عینک) برنامهریزی سازمان با انفجار 7 تیر تکمیل شد که در آن، آیت الله دکتر بهشتی و 72 تن از یاران نظام و انقلاب به خاک و خون کشیده شدند. همزمان با این اقدام که توسط رابطین سازمان پیشتر به اطلاع اعضای زندانی آن رسیده بود، برنامه ریزی شورش در داخل زندان توسط سعادتی صورت گرفت و پس از اعلام خبر انفجار حزب جمهوری اسلامی، تعدادی از هواداران و اعضاء مجاهدین در زندان با شنیدن این خبر شروع به خواندن سرود و پایکوبی کردند و جو زندان را ملتهب کرده و به هم ریختند. آیت الله گیلانی و شهید لاجوردی آنها را به محوطه زندان اوین آوردند و به صحبت و نصیحت آنها پرداختند که در این مرحله افجه ای طبق برنامه ریزی قبلی و با هدایت سعادتی از موقعیت خود در میان نگهبانان زندان سوء استفاده کرده و اسلحه ای را از نگهبانی گرفته و به سوی محوطه خیز بر می دارد تا آقایان گیلانی و لاجوردی را ترور کند. شهید محمد کچوئی کاظم افجه ای به دلیل فعالیت در سازمان مجاهدین خلق و ضدیت با جمهوری اسلامی دستگیر و در زندان به سر می برد که شهید کچویی با او به بحث نشسته بود و او نیز وانمود می کرد که معقول شده است و توانسته بود تا حدی اعتماد مسئولین و نگهبانان زندان را جلب نماید. به دنبال خیز افجه ای برای ترور، شهید کچویی متوجه رفتار وی می گردد و به سوی او می رود که با شلیک افجه ای به شهادت می رسد و او فرار کرده و از آنجا که به ورودی ها و خروجی های زندان آشنا بوده است، خود را به پشت بام ساختمان اداره زندان ها (دادستانی) رسانده و از آنجا خودش را پرتاب می کند که در اثر سقوط کشته می شود. همزمان با ترور شهید کچویی در هشتم تیرماه، بر خلاف تحلیل سازمان که گمان می کردند با انفجار حزب جمهوری اسلامی، نیروهای حزب اللهی مرعوب می شوند و عناصر آنها فرصت کودتا می یابند و عناصرزندانی نیز با این شورش آزاد می گردند ، [شبیه به همین تحلیل رو در فروغ جاودان هم داشتند که باز هم اشتباه از آب درآمد. ] فضا علیه منافقین تشدید شد و مردم در خیابانها به راهپیمایی و عزاداری پرداختند. در همین روز بود که همزمان با شورش سعادتی از داخل زندان چندین ماشین اسلحه غیر مجاز که توسط اعضای سازمان در خیابانهای تهران تردد می نمودند، شناسایی شد. با شکست این طرح و کشته شدن کاظم افجه ای، مهدی آسمان تاب به برنامه ریزی قبلی برای ترور مسئولین دادستانی و طرح آشوب در زندان اقرار می کند و با توجه به اقاریر سعادتی و دیگر اسناد بدست آمده، نقش سعادتی در این ترور از سوی دادگاه قطعیت می یابد و در مردادماه 60 به اعدام محکوم می شود. سرانجام پرونده مرموز محمدرضا سعادتی جواد منصوری اولین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که دستگیری محمدرضا سعادتی، عضو مرکزی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به جرم جاسوسی برای شوروی در دوره مسئولیت او اتفاق افتاد. سوال> زمانی که سعادتی دستگیر شد، شما فرمانده سپاه پاسداران بودید. نحوه ورود سپاه به این پرونده چگونه بود؟ جواب > سپاه در اردیبهشتماه سال ۵۸ تأسیس شد البته در ۳-۲ ماه بعد از انقلاب تشکیلات مختلفی وجود داشت که مستقل عمل میکردند همانند گروه نزدیک به شهید محمد منتظری و یا گروه نزدیک به نهضت آزادی و آیتالله لاهوتی که تهران را عملاً لبنانیزه کرده بودند و هر یک ساز خود را میزدند. بالاخره همه این گروهها تجمیع شدند و سپاه پاسداران شکل گرفت. من همان ایام در سپاه مشغول بودم که یک روز خبر رسید یکی از اعضای ارشد سازمان منافقین به نام سعادتی به جرم جاسوسی دستگیر شده است. به دلیل اینکه سپاه مسئول صیانت از انقلاب بود و این موضوع هم بر میگشت به اصل انقلاب، سپاه در پرونده سعادتی وارد شد. از همان روز اول جار و جنجالی به راه افتاد. همسر سعادتی به نام جلالزاده هر روز میآمد در دفتر من در سپاه و داد و بیداد میکرد که باید سعادتی آزاد شود و او بیگناه دستگیر شده است! سوال> سعادتی را سپاه دستگیر کرد؟ جواب > سعادتی ظاهراً قبل از انقلاب هم با شوروی و سفارت آن در تهران ارتباط داشت. انقلاب که پیروز شد، اینها خیال کرده بودند همه سیستمهای امنیتی از بین رفته و هر کاری بکنند هیچ کس متوجه نمیشود و میتوانند راحت برنامههایشان را پیش ببرند. اما نمیدانستند بقایای ساواک هنوز فعال هستند و با دولت موقت همکاری میکنند و سپاه هم در جریان بود. رابط شوروی زمانی که قرار بود پرونده مهم امنیتی و جاسوسی قبل از انقلاب را از سعادتی تحویل بگیرد سر قرار غافلگیر میشود و چون مصونیت دیپلماتیک داشت، دستگیر نمیشود اما سعادتی دستگیر میشود. در واقع آن بخش از ساواک سابق سعادتی را دستگیر کرد که در زمان شاه مسئول ضد جاسوسی بود. اینها واقعاً افراد خبره و توانمندی هم بودند. مثلاً به خاطر دارم که به زبانهای انگلیسی، فرانسوی و عربی مسلط بودند. از فاصله دور میتوانستند لبخوانی کنند و یا آموزشهای شنود و ضد شنود دیده بودند و انواع و اقسام کارهای جاسوسی و ضد جاسوسی به اینها آموزش داده شده بود. به هر حال این بخش از باقیماندههای ساواک به خوبی توانست در مورد پرونده سعادتی عمل کند. این که تا سالها بعد از انقلاب از نیروهای باقیمانده ساواک استفاده شد طبیعی بود چون کشور نیاز ضروری به تامین امنیت و کسب اطلاعات دارد و رکن رکین هر کشوری نیروهای اطلاعاتی و امنیتی آن هستند تا بتوانند آن کشور را از انواع تهدیدها حفظ کنند، به علاوه اینکه باید از تجربه آنها استفاده میشد که شد و بعدها در وزارت اطلاعات از دانش آن افراد بهرهبرداری کردند. روایت رکن دو ارتش از ماجرای سعادتی سرهنگ مهدی کتیبه، نماینده ستاد مشترک ارتش در جلسات شورای امنیت ملی بود و در مقطعی نیز ریاست اداره دوم ارتش را در روزهای بعد از انقلاب اسلامی بر عهده داشته است. کتیبه به دلیل مسئولیتی که در آن روزها داشت با بسیاری از پروندههای ابتدای انقلاب اسلامی آشنا بوده و اطلاعات خوب و بکری در این زمینه دارد: سوال> آقای کتیبه با بازداشت محمدرضا سعادتی از اعضای کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق در ابتدای انقلاب بحث را آغاز کنیم. پرونده سعادتی چه بود و چرا جنجالی شد؟ جواب > من آنچه به خاطر دارم این است که فردی به نام تیمسار مقربی به دلیل جاسوسی برای شوروی در رژیم قبل بازداشت و خیلی سریع اعدام شد. بعد از انقلاب که ساواک منحل شد و همه چیز به دلیل شرایط آن روزها به هم ریخته بود، عدهای از گروهها از جمله سازمان مجاهدین علاقمند بودند که به سازمانهای اطلاعاتی نفوذ کرده و پروندههایی را از آنجا خارج کنند. از جمله آنها پرونده تیمسار مقربی معدوم بود که توسط سعادتی به رابط سفارت شوروی داده شده بود و سر قرار دستگیر میشود. دستگیری این فرد هم توسط سپاه پاسداران بوده که تازه در آن زمان چند هفتهای بود تاسیس شده بود. سوال> به نظر شما چرا سازمان مجاهدین خلق درصدد انتقال این اطلاعات برآمد؟ جواب > مجاهدین خلق گرایشهای چپگرایانه داشتند. علاوه بر آن تشکیلات مفصلی داشتند و یک تشکیلات منسجم میتواند نفوذ کند و الا افراد عادی و نابلد که توانایی نفوذ و خارج کردن پروندههای امنیتی را ندارند. من البته فکر میکنم اینها میخواستند امکانات و پول و تجهیزات هم از شوروی بگیرند و ماجرا خیلی هم ساده نبوده است. سوال> چرا پرونده جاسوسی مقربی برای مجاهدین خلق و شوروی انقدر مهم و ارزشمند بوده است؟ جواب > بالاخره شوروی یک جاسوس مهم و رده بالای خودش را از دست داده بود و تلاش میکرد بداند چگونه یک جاسوس آنها در ایران لو رفته است. از طرف دیگر مجاهدین هم میخواستند خودی نشان دهند و در اوایل انقلاب هم در سیستم نفوذ کنند و امکاناتی هم از شوروی بگیرند. سوال> این بحث نفوذ در ابتدای انقلاب بحث جالبی است. ما شاهد آن هستیم که بعد از دو سه سال از ابتدای انقلاب که اختلافات بروز مییابد و منافقین وارد فاز مسلحانه میشوند، این نفوذیها یکی یکی خودشان را نشان میدهند همانند کلاهی در حزب جمهوری اسلامی، مسعود کشمیری در نخستوزیری، عباس زریباف در سپاه، کریمی در دادستانی و...، خود شما هم که به نوعی قربانی و جانباز واقعه انفجار دفتر نخستوزیری هستید. به نظر شما این نفوذها چرا انقدر گسترده بود و ما اینطور از نفوذها از طرف سازمان ضربه خوردیم؟ جواب > ما در ابتدای انقلاب خیلی تلاش کردیم سازماندهی خوبی انجام دهیم و جلوی خرابکاریها را بگیریم و در برخی از موارد توانستیم و در برخی دیگر خیر. مواردی که شما اشاره کردید بعضی از آنها را من میدانم و در جریان بودم مثل همان واقعه انفجار دفتر نخستوزیری. واقعیت این است که این کار هم به نوعی هنر است و برخی از این افراد به خوبی توانسته بودند آموزش ببینند و در دستگاهها هم نفوذ کنند و در موقع لزوم برای آنها نقش ایفا کنند و خط خود را پیش ببرند. من کاری که کشمیری در نخستوزیری انجام داد را واقعا کار حرفهای میدانم. بالاخره این هم هنری است! فرد بتواند در سیستمی نفوذ کند و خود را تا عالیترین مقام بالا ببرد و نقشهای را اجرا کند و بعد هم از کشور فرار بکند، این چیز کمی نیست. ... پایان پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از هزاران صفحه بسیار سیاه و تاریک کارنامه منافقین را باید به «پرونده جاسوسی برای شوروی و ماجرای محمدرضا سعادتی» اختصاص داد. مجاهدِ جاسوس (بخش دوم) سعادتی، شهید لاجوردی و سایر افراد دادسرای انقلاب اسلامی تهران ( همکاران دیروز در پرونده جاسوسی رو در روی هم قرار گرفتند) در 6 اردیبهشت 1358 درست روزی که مسعود رجوی، سرکرده سازمان مجاهدین خلق همراه با تعدادی از اعضای این سازمان برای ملاقات با امام خمینی(ره) به قم رفته بودند، محمدرضا سعادتی از اعضای ارشد و نفر دوم سازمان به اتهام جاسوسی برای کا.گ.ب (سرویس اطلاعاتی شوروی) در تهران دستگیر شد. نیروهای امنیتی سعادتی را در جریان ملاقات با ولادیمیر فیسنکو که افسر شاخه اطلاعات سیاسی در سفارت شوروی بود دستگیر کردند. موضوع این دیدار انتقال پرونده سرلشگر مقربی بود. نحوه لو رفتن مقربی و اینکه چه اطلاعاتی را در اختیار ضدجاسوسی ساواک قرار داده، برای کا.گ.ب سؤال برانگیز بود و اهمیت این مأموریت را دوچندان میکرد. گزارش دستگیری سعادتی ماشاءالله قصاب (مسئول کمیته سفارت آمریکا) و سولیوان سفیر آمریکا در تهران قسمت هایی از گزارش چگونگی دستگیری و بازپرسی انقلاب اسلامی و دادستانی انقلاب، به شرح ذیل است: ضمن مراقبت از اتومبیل سیاسی شوروی٬ در مورخه 1358/2/5 مشاهده گردید که یک نفر مرد روسی از اتومبیل پیاده [شد] و در خیابان دیبا منشعب از خیابان روزولت، وارد شرکت نولکو [که یک مؤسسه صنعتی است] گردید. در بررسی بعدی مشخص شد که مرد روسـی بـه نـام ولادیمیرفیسنکو ، دبیر اول سفارت شوروی می باشد و مردتماس گیرنده ؛ یکی از رهبران سازمان مجاهدین خلق است… چون معلوم بود که رهبر مجاهدین در ساعت 17/00 مورخه 1358/2/6 و یا 1358/2/7 (در قـرار ملاقات یدکی) با افسر اطلاعاتی شوروی (جهت مبادله اسناد و مدارک) ملاقات می نماید، لذا بررسی های لازم به عمل آمد و طی طرحی، مأمورین سپاه پاسداران انقلاب هدایت شدند که 5 دقیقه قبل از شروع ملاقات، مأمورین به شرکت وارد [شوند] و مرد تماس گیرنده و مدارک را ضبط نمایند… پس ازدستگیری مرد تماس گیرنده، فیسنکو جهت ورود به شرکت نولکو مراجعه نمود ولی توسط مأمورین به او تکلیف شد که از شرکت خارج شود و فیسنکو، بعد ازخروج از شرکت، سوار اتومبیلی، که توسط سه نفر مأمور شوروی هدایت می شد، گردید و منطقه را ترک نمود. در بازرسی بدنی از مردتماس گیرنده، مشخص شد که مسلح به اسلحه کمری می باشد و نیز در جستجوی مقدماتی از وسایل شرکت، یادداشتی که حاکی از همکاری ایـن شـخص بـا سرویس اطلاعات شوروی است، به دست آمد... در گزارشهای منتشره از بازجویی ها آمده است که : وی ضمن اعتراف به همکاری با سازمان جاسوسی شوروی در ایران و تحویل اسناد محرمانه، به اخـذ وسـایل و امکـانات فـنی٬ آموزشی و الکترونیک و عملیاتی ازسازمان جاسوسی شوروی اذعان نموده بود. او در آخرین ملاقات نیز فهرستی از مایحتاج سازمان را تهیه نموده بود که در زمان دستگیری به دست ماموران افتاد. نکته جالب در بازجویی های او این است که در عین اعترافات این چنینی، بدیهیات را منکر می شده است؛ به عنوان نمونه وی در جلسه اول از بازجویی ها در 6 اردیبهشت 1358 ادعا نمود سران سازمان را نمی شناخته و گفت: دبیر شوروی می گفت به افرادی به نام رجوی و خیابانی سلام برسان. این در حالیست که او در زندان حامل پیام رجوی بوده است و حتی اگر می توانست عضویت خود در کادر مرکزی سازمان را انکار نماید، انکار آشنایی با رجوی در حالیکه بسیاری از مبارزین که در دادستانی حضور داشتند، آن دو را با هم دیده بودند، امری است که نشان از عدم وجود هرگونه شکنجه و یا اعمال فشاری در بازجویی ها (که از سوی او و اعضای سازمانش ادعا می شد)، دارد. به عبارت دیگر وقتی سعادتی خود را در برابر اسنادی غیر قابل انکار می بیند، ناگزیر لب به اعتراف می گشاید. محمد رضا سعادتی٬ در اقاریر خود به طرح مسائلی همچون مسئله کردستان، حزب توده، موقعیت چریک های فدایی خلق، افسران اطلاعاتی سیا، اسناد و مدارک طبقه بندی شده سازمان منحله امنیت، امام خمینی؛ وضع و موقعیت ایشان در ایران، درملاقات های خود با فیسنکو، اشاره کرد. وی همچنین به سرقت نزدیک به 50 صفحه مهم از پرونده مقربی از اسناد دادستانی و تحویل آن به شوروی اقرار نمود. در پی «کشانده شدن این پرونده از ابعاد حقوقی به رسانه ای» توسط سازمان مجاهدین انقلاب که کلید کشمکشهای بعدی را زد، انتقادهای فراروانی به این سازمان وارد شد. مجاهدین انقلاب اسلامی در کنفرانسی مطبوعاتی در 1358/4/11 در پاسخ به دلایل این امر، علم مردم را پشتوانه ای برای رسیدگی عادلانه در برابر فشارهای حامیان سعادتی عنوان کرد. واکنشها به دستگیری محمدرضا سعادتی در دادگاه ( این دادگاه پخش تلویزیونی می شد) بازداشت سعادتی ابتدا با سکوت توام با رایزنیهای پشتپرده از سوی مجاهدین خلق و در راس آنها مسعود رجوی مواجه شد. در ادامه، با ناکام ماندنِ تلاشها برای آزادسازی سعادتی، سازمان به فاصله یک ماه از این واقعه به اعتراض به آنچه پروندهسازی علیه سعادتی مینامید، پرداخت. با افشای دستگیری سعادتی توسط سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و به نتیجه نرسیدن لابی های محرمانه، سازمان مجاهدین خلق از 25 خرداد 58 تا 9 تیرماه آن سال بیش از 7 اطلاعیه در حمایت از وی صادر نمود که به توجیه عمل او در برقراری ارتباط با شوروی و ادعای شکنجه وی می پرداخت. در اطلاعیه های سازمان، آن بخش از بازجویی های سعادتی که وی در همان روز اول گفته بود این عمل وی عملی سازمانی بوده است تایید شده بود. واقعیت این بود که اتهام سعادتی کاملا مشخص بود: او متهم بود که با استفاده از موقعیتش [دسترسی به پروندههای متهمین رژیم شاه و افراد ساواک] بخشی از پرونده سرلشکر مقربی را در اختیار روسها قرار داده است. البته سعادتی با پذیرش این اتهام، آن را در چارچوب مبادلهی اطلاعات با سازمان جاسوسی شوروی میدانست. واکنش سازمان مجاهدین خلق در قبال کشف جاسوسیِ سعادتی این بود که در ابتدا عنوان کرد: سعادتی جاسوسی نکرده بلکه مبادلهی اطلاعاتی انجام داده است. سازمان اعتقاد داشت این اقدام نه تنها به زیان کشور نیست بلکه به نفع دولت نیز تمام خواهد شد. آنها برای اثبات ادعای خود، در طول جریان محاکمه سعادتی، به نامههایی اشاره کردند که در اختیار حاج سیداحمد خمینی و بنیصدر، رئیسجمهور وقت قرار داده بودند تا اطلاعات مربوط به برخی تهدیدات احتمالی از جانب آمریکا را که از طریق همین تبادل اطلاعات با شوروی به دست آمده بودند، گوشزد کنند. همچنین سازمان مؤکداً اصرار داشت که اقدام سعادتی نه تنها جاسوسی نبوده، بلکه انجام وظیفهای در مقابل حکم سازمانیاش [در دادستانی انقلاب تهران] محسوب میشد و او به وظیفهی خویش عمل کرده است. اما تحلیل دادگاه انقلاب و دستگاههای امنیتی نظام جمهوری اسلامی بر این بود که تبادل اطلاعات امنیتی کشور، به صورت مخفیانه و بدون اطلاع و مجوز از سوی مسئولان مربوطه بوده که عنوانی جز «جاسوسی» بدان اطلاق نمیشود. (با تأکید بر این مسئله که صفحات اصلی پروندهی مقربی در اختیار روسها قرار گرفته بود، بدون آنکه دستگاه امنیتی کشور به نسخهای از آن دسترسی داشته باشند). [در واقع سعادتی اصل پرونده را به روس ها داده بود و نه کپی آن را] در این قضیه تلاشهای سازمان مجاهدین خلق که به انحای مختلف از سعادتی دفاع کرده و اتهام او را مردود میدانست به نتیجه نرسید، اما به تخفیف مجازات او به 15 سال زندان منتهی شد. سازمان از ماجرای سعادتی استفادهی تبلیغاتی فراوانی برد. مجاهدین در مقابل دستگیری سعادتی، فرضیهای را طرح کردند که در ادامه همان موضعگیری در مقابل راست مرتجع و اتکای آن به نیروهای امپریالیستی بود. پیشفرض آنها این بود که نیروهای مرتجع (نامی که سازمان منافقین به نیروهای خط امام اطلاق مینمود) بدون اتکا به قوای امپریالیستی نمیتوانند کشور را اداره کنند. با طرح مسئله سعادتی و اینکه جاسوسی او علیه منافع آمریکا بوده، این فرصت فراهم شد تا آنها بر فرضیه خود صحه بگذارند و به دنبال ارائه مدارک برای اثبات آن باشند؛ بنابراین در بیانیههایی که در مورد دستگیری سعادتی صادر کردند اینطور تعبیر نمودند که چون فعالیت سعادتی بر خلاف منافع آمریکا و سیا بود، و بالطبع برای گروههای وابسته به آنها نیز خطر جدی محسوب میشده، همین به هم پیوستگی منافع باعث واکنش شدید در مقابل سعادتی و عمل سازمانی او شده است؛ با این تعبیر آنها سعی در اثبات ارتباط میان آمریکاییها و نیروهای انقلاب داشتند. این در حالی است که نیروهای مذهبی بر این باور بودند که سازمان قصد جلب نیروهای چپ و شوروی را برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران داشته است. با تمام این تفاسیر، حکمی که برای سعادتی صادر شد، از درجهی تخفیف بالایی برخوردار بود؛ طوری که برای خود مجاهدین صدور حکم اعدام از قریبترین احتمالات بود و انتظار چنین برخوردی را نداشتند. یکی از نکات عجیب در این پرونده آن است که سعادتی به رغم آنکه به اتهام جاسوسی دستگیر شده بود و طبیعتاً نباید از امکان تبادل اطلاعات با بیرون برخوردار می بود، به راحتی با خارج از زندان در ارتباط بود و به عنوان نمونه می توان به نامه وی در پی درگیری سازمان با مردم در 16 آذرماه 58 اشاره کرد که در شماره 16 نشریه مجاهد به چاپ رسید و در آن، مخالفان سازمان را «چماقدار» توصیف نمود. او همچنین در همین دوره با همسر خویش که از اعضای اصلی منافقین بود نیز ملاقات داشته است. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از هزاران صفحه بسیار سیاه و تاریک کارنامه منافقین را باید به «پرونده جاسوسی برای شوروی و ماجرای محمدرضا سعادتی» اختصاص داد. چند ماهی از پیروزی انقلاب نگذشته بود که دستگیری «محمدرضا سعادتی» از اعضای رده بالای سازمان منافقین [مسئول واحد اطلاعات و عضو شورای رهبری سازمان] به جرم جاسوسی برای شوروی نقل محافل خبری شد. این اتفاق در حالی رخ داد که مسعود رجوی و موسی خیابانی [رهبران اصلی سازمان] برای دیدار با امام خمینی (ره) به منظور پاره ای از مذاکرات به قم رفته بودند. سازمان از ماجرای سعادتی استفاده تبلیغاتی فراوانی برد. تلاش های مجاهدین خلق که به انحای مختلف از سعادتی دفاع کرده و اتهام او را مردود می دانست به نتیجه نرسید، اما به تخفیف مجازات او به 15 سال زندان منتهی شد. اما با ترور شهید کچوئی [رئیس زندان اوین که درون زندان توسط یکی از زندانیان مجاهد به ضرب گلوله شهید شد] ، پرونده سعادتی دوباره به جریان افتاد و با محرز شدن نقش او در این ترور، حکم اعدام او صادر شد. مجاهدِ جاسوس سید محمدرضا سعادتی (۱۳۲۳، شیراز - ۱۳۶۰، تهران) از چهرههای شاخص سازمان مجاهدین خلق ایران [منافقین] بود. وی متهم به ارتباط با کشور بیگانه و جاسوسی برای اتحاد جماهیر شوروی بود. سعادتی هنگام در اختیار گذاشتن پرونده سرلشکر مقربی به ولادیمیر فنسینکو (دبیر اول سفارت شوروی) در ۲ شهریور ۱۳۵۸ توسط کمیته مستقر در سفارت آمریکا !!! (گروه ماشاالله قصاب) [ماشاءالله کاشانی خواه معروف به ماشاءالله قصاب] دستگیر شد. وی توسط [آیت الله] موسوی تبریزی به ۱۰ سال زندان محکوم شد اما پس از وقایع خرداد و تیر ۱۳۶۰ اعدام گردید. اکبر طریقی که از اعضای سازمان بود و در دادستانی انقلاب اسلامی کار میکرد با استفاده از حکم دادستانی انقلاب که به وی اجازه امانت گرفتن پروندههای مأموریت اطلاعات ارتش را میداد در تاریخ ۲۹ فروردین ۵۸ بطور غیرمجاز اقدام به گرفتن پرونده مقربی نموده و در اختیار سعادتی قرار میدهد. اکبر طریقی پس از احضار به دادستانی در ارتباط با پرونده سعادتی دستگیر شد و گرچه به محض اطلاع یافتن از کنه ماجرا، علیه آن موضعگیری کرد و اعلام داشت در صورتیکه فرد آگاهانه به چنین اعمالی دست بزند خیانت کرده و به هیچ وجه قابل توجیه نیست، اکبر طریقی ۱۶ اسفند سال ۶۰ تیربارانش کردند. (منبع ویکی پدیا) آنچه در ادامه میخوانید نگاهی است از زوایای گوناگون به ماجرای "پرونده جاسوسی" محمد رضا سعادتی که می تواند شناخت ما را نسبت به این سازمان عمیقتر نماید: سرلشکر مقربی/سیکو دی ماه سال 56 خبر دستگیری یکی از امرای مشهور ارتش شاهنشاهی در مطبوعات منتشر شد. بلافاصله بعد از این خبر دادگاهی در همان دی ماه تشکیل شد و تیمسار احمد مقربی از امرای مشهور ارتش و عضو تیم خریدهای ارتش شاهنشاهی در دادگاه نظامی به جرم جاسوسی برای شوروی محاکمه و بلافاصله به اعدام محکوم و حکم اعدام وی در 8 دی ماه اجرا شد. مقربی یکی از نظامیان عالی رتبه ارتش شاهنشاهی بود که مدت 25 سال برای شوروی ها جاسوسی می کرد و در پاییز سال 1356 توسط اداره کل ضد جاسوسی (اداره کل هشتم) ساواک دستگیر شد و به سرعت محاکمه و اعدام گردید. دستگیری و اعدام سریع او در طی این سال ها برای مأمورین شوروی سؤال برانگیز بود که چطور مقربی لو رفت و چه اطلاعاتی در اختیار اداره کل ضد جاسوسی قرار داد. دستگیری و دادگاهی که کمتر از دو هفته به طول انجامید اما این پایان ماجرا نبود! انقلاب اسلامی مردم ایران در کمتر از 14 ماه بعد به پیروزی رسید و اولین پرونده جدی جاسوسی که جمهوری اسلامی با آن در گیر شد، تنها چند روز پس از پیروزی انقلاب، در اسفند 57 گشوده شد. در شرایطی که جاسوسان روس از عدم وجود هرگونه مانعی بر سر راه خود مطمئن بودند، یکی از جاسوسان پرنفوذ در ایران با نام مستعار «سِیکو» شناسایی گردید. [سیکو در لهجه شیرازی به معنای نگاه کن می باشد] محمدرضا سعادتی که به تعبیر خسرو تهرانی حتی از موسی خیابانی نیز به مسعود رجوی نزدیک تر و به عنوان نفر دوم سازمان مجاهدین خلق شناخته می شد، در شرایطی دستگیر شد که سازمان متبوع وی تلاش می کرد به عنوان سازمانی انقلابی در میان جامعه شناخته شود و توانسته بود در برخی ارکان نظام نیز نفوذ کند. این نفوذ تا آنجا بود که اگر تیزبینی شهید بهشتی نبود، این سازمان توانسته بود اجرای مراسم استقبال از امام را در دست بگیرد تا بر مشروعیت خود بیافزاید. محمدرضا سعادتی نفر دوم سازمان محمدرضا سعادتی و شهید لاجوردی ، هر دو از فعالین دادستانی انقلاب بودند اما محمد رضا سعادتی کیست و چرا بلافاصله بعد از انقلاب به شهرت رسید؟ محمد رضا سعادتی فرزند سیدعلی به سال 1323 در شیراز و در خانواده ای روحانی و کم بضاعت به دنیا آمد. پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه در سال 1341 با رتبه دوم و بورسیه دولتی در دانشکده فنی دانشگاه تهران پذیرفته شد و در سال 1345 در رشته مهندسی برق فارغ التحصیل شد و به سربازی رفت و به عنوان سپاه ترویج آبادانی و مسکن در ایلام مشغول کار شد. پس از پایان خدمت وظیفه در سال 1347 وارد کارخانه ذوب آهن اصفهان شد و سال بعد به دایره مهندسی ستاد نیروی هوایی منتقل شد و دو سال و نیم در آن مرکز به کار پرداخت. همزمان با کمک برادران جلال زاده، شرکتی تحت عنوان نولکو را به ثبت رساندند و از طریق جلال زاده با مهدی رضایی آشنا شد و به عنوان سمپات به همکاری با سازمان مجاهدین خلق پرداخت. هر چند که پیش از آن در دوره دانشجویی با ناصر صادق آشنا شد و مدتی هم در برق منطقه ای شیراز همکارش بود، اما سعادتی در بازجویی عضویت خود را در تشکیلات مجاهدین مرتبط به مهدی رضایی (با نام مستعار بهروز همایونفر) می داند. سعادتی همچنین در بازجویی علت گرایش خود به مبارزه علیه رژیم پهلوی را، اعدام 2 تن از دوستان مارکسیستش به نامهای اسماعیل معین عراقی و محمد هادی فاضلی می داند که در گروه سیاهکل فعالیت داشته اند. بر اساس نظریه موجود در پرونده سعادتی، حضور وی در ذوب آهن اصفهان زمینه ای برای ارتباط وی با کارشناسان شوروی گردیده بود و از آن تاریخ توسط سرویس اطلاعاتی شوروی نشان شده بود. سعادتی از جمله کسانی است که از ضربه شهریور 1350 ساواک به سازمان مجاهدین در امان ماند اما در اردیبهشت 1351 در پی دستگیری مهدی رضایی، سعادتی به همراه همسرش ناهید جلال زاده دستگیر شدند. سعادتی به حبس ابد محکوم شد و در زندان به کمون مسعود رجوی پیوست و به «سید سیکو» مشهور شد. [نامبرده چون شیرازی بود مرتب از عبارت سیکو که در لهجه شیرازی به معنای نگاه کن است ؛ استفاده می کرد] هنگامی که در پی نقل فتوا و نجس دانستن کمونیستها و ممنوعیت تماس با آنها در اثر تز جدید سازمان مبنی بر تغییر ایدوئولوژی و مارکسیست شدن در میان زندانیان وفادار به آن شکاف ایجاد شد، وی با همکاری ساواک از اوین به قصر منتقل شد تا در اجرای سیاست ها و منویات رجوی، آنها را مهار کند. حسین شریعتمداری در خاطرات خود درباره ماموریت وی می گوید: «سعادتی که آمد (بنابر مأموریتی که داشت) گفت جمع ما جمع مشترک با مارکسیست هاست، خودش هم رفت داخل کمون مارکسیست ها و این دستور سازمانی بود.» سعادتی در زندان، تاریخ معاصر تدریس می نمود که از جمله شاگردان کلاس تاریخ او می توان به بهزاد نبوی اشاره کرد. سعادتی در 22 آبان 1357 از زندان آزاد شد و 23 بهمن، زمانی که سازمان طی اطلاعیه ای علنی اعلام وجود کرد، در جمع کادر مرکزی 15 نفره آن قرار گرفت. همچنین به عضویت هیئت مدیره شرکت نولکو بازگشت که شرکتی برای پوشش فعالیتهای سازمان بود. وی در کنار این امور، طبق اقدامی برنامه ریزی شده به فعالیت در دادستانی انقلاب تهران نیز پرداخت. در این دوره بود که با مأموران شوروی ارتباط گرفت اما خیلی زود لو رفت و هنگام در اختیار گذاشتن پرونده سر لشکر مقربی به ولادیمیر فنسینکو (دبیر اول سفارت شوروی) در شرکت نولکو در 6/2/1358 دستگیر شد. کشف ارتباط سیکو و فیسینکو اکبر طریقی در 16 اسفند 1360 اعدام شد عباس امیر انتظام در خاطرات خود گفته است: « در یکی از روزهای اسفند 1357 منشی من اطلاع داد که شخصی می خواهد به ملاقات من بیاید و یک مسئله امنیتی را درمیان بگذارد. پس از توافق من ، مردی درحدود 50 سال با قدی متوسط با لباس رسمی و کراوات به اطاقم آمد. من صندلی طرف راست خودم را به او تعارف کردم. پس از نشستن به من گفت که کارمند و عضو اداره ضدجاسوسی ساواک است. طبق خبر او ، قراراست درساعت 5 بعد از ظهر امروز یکی از دیپلمات های سفارت شوروی به دیدن یک ایرانی در ساختمانی درمیدان 25 شهریور برود و چیزهایی را دراختیار فرد ایرانی قرار دهد؛ ضمناً گفت که طرف ایرانی عبدالعلی نامیده می شود. این فردآمده بود تا کسب تکلیف کند. مطالب را بلافاصله به اطلاع نخست وزیر رساندم. ایشان دستور داد که آن شـخص مسـئله را تعقیب کند، ولی آقای بازرگان ازشنیدن نام عبدالعلی که نام یکی از فرزندانش بود ناراحت شده بود. کارمند اداره ضدجاسوسی ساواک به کارش ادامه داد و روز بعد گزارش کارش رابه من داد که به اطلاع نخست وزیر رساندم… [بعدها] وی گفت که عبدالعـلی را دسـتگیر کـرده انـد و نام واقعی این فرد سید محمدرضا سعادتی است که با دستگاه های عکاسی مخصوص جاسوسی که از دیپلمات روسی دریافت کرده، دستگیر شـده است. من تا آن روز نمی دانستم که محمد رضا سعادتی کیست و به چه گروهی وابسته است!» البته ابراهیم یزدی عامل گزارش اولیه را دکتر چمران معرفی نموده است اما آنچه مسلم است شناسایی اولیه وی توسط دولت موقت انجام گرفته است. چگونگی دستگیری این جاسوس بلندپایه، همچون مقربی همچنان برای شوروی به صورت یک معما باقی مانده بود تا به جای حل معمای قبلی [مقربی] معمای دیگری [سعادتی] نیز بر آن افزوده شود. این خلأ اطلاعاتی باقی بود تا آنکه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در تاریخ 23 خرداد ٬1358 برخی اسناد و خلاصه گزارش مأموریت سعادتی و بخشی از اظهارات وی در بازجویی را منتشر کرد. در اسنادی که انتشار یافت٬ نوع ارتباطات سعادتی با واسطه اطلاعاتی سازمان جاسوسی شوروی و اسناد تحویل شده و درخواست های سعادتی از وی فاش گردید. فیسینکو کیست؟ ولادیمیر فیسینکو؛ افسر شاخه سیاسی K.G.B در تهران چندروز پس از پیروزی انقلاب، یعنی روز 14 فوریه 1979 مطابق با 25 بهمن 1357 ؛ به دستور مستقیم کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی، ایستگاه رزیدنسی کا.گ.ب مستقیماً با مرکز رهبری دو سازمان مجاهدین خلق و فداییان خلق تماس میگیرد. مسئولیت این ارتباط به عهده ولادیمیر فیسنکو افسر شاخه اطلاعات سیاسی ایستگاه (مستقر در سفارت شوروی در تهران) گذارده شد. وی به زبان فارسی، تسلط کامل داشت و با موهای مشکی و چشمان قهوه ای، شباهت فراوانی به ایرانی ها داشت. در کتاب «کا.گ.ب در ایران» که به قلم کوزیچکین یکی از مأموران این سازمان در ایران نوشته شده است، در این خصوص آمده است: «برقراری روابط ما با سازمان مجاهدین خلق، علیرغم توهماتی که آنها داشتند، به خوبی پیش میرفت و گسترش مییافت. مجاهدین در جریان حمله به سازمانهای رژیم شاه، سفارتخانههای ایالات متحده و بریتانیا، توانسته بودند آرشیو اسناد ساواک را بدست آورند. وقتی این خبر را به مسکو منتقل نمودیم، بلادرنگ خطاب به ما چنین نوشتند: بلافاصله با مجاهدین تماس بگیرید و از آنها اسناد مربوط به دخالت و هدایت مزدوران اطلاعاتی شوروی در ارتش و سایر دستگاهها و به خصوص پرونده سرلشگر مقربی در ساواک را طلب کنید. مقربی از افسران با تجربه در ارتش شاه بود که بیش از 25 سال با ما در ارتباط دائم بود.» این کتاب در ادامه به احضار فیسینکو توسط «گنادی کازنکین» رییس شعبه جاسوسی سیاسی شوروی در ایران اشاره می کند که با ابلاغ تلگرام مسکو، از او خواست فوراً با رابط خود در سازمان تماس بگیرد و با ذکر اینکه نیازی به رعایت مسائل امنیتی نیست، گفت: هیچ خطری ندارد؛ ساواک ازبین رفته و هیچ کس به تلفن های ما گوش نخواهد داد. همین الان از سفارتخانه به رابطت تلفن کن. » ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهبسم ا... الزامات برتری هوایی در قرن بیست و یکم پی نوشت : برای تصویر بزرگتر روی عکس کلیک کنید...
-
1 پسندیده شدهامریکا با همه داشته هاش در عراق و افغانستان موند و گیر کرد پس فکر نکنیم با روش اونها میشه دستاوردی داشت اتفاقا طرز فکر شهید سلیمانی مبنی بر تقویت و خودکفا کردن مردم منطقه کم هزینه ترین و اینده دار ترین راهکار برای اقدام در منطقه هست در سوریه این روش با کمترین هزینه جواب داد ترکیه هم با کمی تغییر همین روش رو اونجا شروع به کار گرفت ( به اضافه تغییر فرهنگ مردم اون منطقه) در مورد افغانستان ، یک مورد ایران قصد داشت وارد خاک افغانستان بشه که رهبری جلوش رو گرفتند و اینده نشون داد کار ایشون درست بوده است خب راهکار درست تو این شرایط ارتباط با طالبان و مردم منطقه حائل مرز ایران است که علاوه بر ایجاد امنیت در مناطق مرزی ، بتونیم فرایند و تفکر خودمون رو اونجا مستقر کنیم کمک های غذایی، کتب درسی ، محصولات مصرفی و .... بهترین ابزارهای ورود به افغانستان است از اون طرف حتی میشه اب سد رو تخلیه کرد و فشار خشکی رو از هامون کم کرد
-
1 پسندیده شدهبه حذف کارت سوخت و دلیل جناب زنگنه اشاره نکرده: "مردم معطل میشن" (طرح دولت قبل بوده پس مزخرفه حتما و لاجرم!) گفتم حذفش کنند. (آقا پس قاچاق و کنترلش چی میشه؟ آقا صرفه جویی چی میشه؟ آقا برداشتن کارت حالا که مردم عادت کردن برگشت به نقطه صفره، آقا این چه کاریه ... ) اگر کارت سوخت وجود میداشت همچنان ولو با همون قیمت اولا به فاجعه مصرف روزانه 110 میلیون لیتر بنزین نمیرسیدیم (با اینکه تک نرخی کردن بنزین توسط همین آقای زنگنه قبلش اشتباه اول بود چون ذهنیت صرفه جویی در سهمیه یا کنترل قاچاق سوخت را نابود کرد) و ثانیا با وجود کارت و سهمیه ( که با اصلاح قیمت بنزین به عنوان یک تحمیل جدید از سمت مردم قلمداد شد) شاید فشار کمتری در اون ماجرا روی اذهان میومد. (صرفا افزایش قیمت مطرح میشد نه اینکه دوباره کارت سوخت ها را برید بگیرید، کار باهاش را تمرین کنید و دوباره یاد بگیرید، پمپ بنزینها دوباره دستگاه ها را راه بندازن، مفقودیها و نداشته ها در صف دریافت بمونند، کدوم خودرو تعلق میگیره کدوم نه و اصولا برگشتن به قدم اول همه اون دردسرها) یا مثلا وزیر محترم نیرو اشاره درستی میکنند در ظاهر: نیروگاه سازی برای 200 ساعت پیک و کمبود 2 هزار مگاواتی توجیه نداره. ولی جناب وزیر یعنی شما در اون دستگاه عریض و طویل پیش بینی نمیکنید (یکی از وظایف سازمان ها) که اگر خشکسالی شد و 4000 مگاوات برقابی از دسترس خارج شد و کمبود به 6000 مگاوات رسید، یا گرمای هوای به خاطر تغییرات اقلیمی عجیب و غریب شد، با با عدم اصلاح الگوی مصرف ما رشد تصاعدی را شاهد بودیم یا نقایص فنی رخ داد (در بحث تعمییر و نگهداری هم که بیخیال هستیم) و یا مثل امسال ترکیب همه این موارد دیگه کمبود منحصر به 200 ساعت و 2000 مگاوات نمیشه بلکه تبدیل میشه به 600 ساعت و 11000 مگاوات؟! این دیگه با تمهید و تدبیر که قابل جبران نیست، علنا یا نیرگاه لازم داره یا واردات یا اصلاح ناگهانی و معجزه وار الگوی مصرف. یعنی واقعا یک بچه هم حتی برای تغذیه فرداش در مدرسه سبک و سنگین میکنه چی ببره و چقدر ببره ولی وزارت به اون بزرگی فکر میکنه جهان با تمام متغیرهاش همیشه ثابت و یکسان هست؟
-
1 پسندیده شدهکسی که چنین دستوری صادر کند خودش در معرض اتهام جاسوسی است !
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از هزاران صفحه بسیار سیاه و تاریک کارنامه منافقین را باید به «جنگ سفارتخانه ها» اختصاص داد. اما «ماجرای جنگ سفارتخانهها در دهه شصت چه بود؟ آیا منافقین در آن جریانات نقش داشتند؟» جنگ سفارتخانه ها از دید جمهوری اسلامی جواد منصوری نظامی و دیپلمات ایرانی است که اولین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز میباشد. وی از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۷ معاون فرهنگی و کنسولی وزیر امور خارجه بود، از ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲ بهعنوان سفیر ایران در پاکستان فعالیت میکرد و در فاصله سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۸ سفیر ایران در چین بود. او در حال حاضر در مرکز اسناد انقلاب اسلامی مشغول به کار است. منصوری بازمانده انفجار تروریستی دفتر حزب جمهوری اسلامی و ترور شهید بهشتی و ۷۲ تن از همکارانش است. (ویکی پدیا) دکتر جواد منصوری از مسئولین وزارت خارجه در دهه شصت در پاسخ به این سوال گفت: در سال 1360 بعد از ضربات سنگینی که جریان ضد انقلاب از جمله بنیصدر و منافقین متحمل شدند به این نتیجه رسیدند که امکان ادامه فعالیت در ایران برایشان مهیا نیست و چه بسا اگر دیرتر اقدام کنند ممکن است کل مرکزیت ضد انقلاب از بین برود. در مرداد سال 1360 با همکاری سازمانهای اطلاعاتی کشورهای غربی علیالخصوص فرانسه شرایط فرار این افراد مهیا شد و به فرانسه رفتند. وی با اشاره به همکاریهای منافقین و بنیصدر علیه نظام گفت: سران منافقین و بنیصدر در فرانسه مستقر شدند و در آنجا «شورای ملی مقاومت» را تأسیس کردند. در پاریس برای اینکه به نوعی اعلان موجودیت کرده باشند و برای جمهوری اسلامی در اروپا مشکل ایجاد کنند و به نوعی جمهوری اسلامی را منزوی کنند، اقدام به حرکاتی علیه سفارتخانههای جمهوری اسلامی ایران در اروپا نمودند. اولین اقدام خرابکارانه ضد انقلاب و منافقین این بود که نیروهایشان که در سفارتخانهها مشغول به کار بودند اعلان پناهندگی کردند. بعنوان مثال کاردار ایران در سوئد و یا کاردار ایتالیا اعلان [اعلام] پناهندگی کردند. پس از اعلان پناهندگیها هم اقدام به مصاحبه علیه جمهوری اسلامی کردند. منصوری درباره اهداف منافقین از راهاندازی جنگ سفارتخانهها خاطرنشان کرد: منافقین و ضد انقلاب بر این تصور بودند که با این کارها میتوانند پایگاه خود را قویتر کنند و از سوی دیگر برای جمهوری اسلامی بحران ایجاد نمایند. اما در نهایت به این نتیجه رسیدند که با این حرکات راه به جایی نخواهند برد. منافقین تصمیم گرفتند به سفارتخانهها حمله کنند. این حملات امنیت کارمندان سفارتخانههای ما را به خطر میانداخت. بنیصدر و منافقین در این مقطع دائما میگفتند که تمام سفارتخانههای ایران متعلق به ماست. ما دولت قانونی هستیم و سفارتخانهها باید تعطیل شود و در اختیار ما قرار بگیرد. منصوری ادامه داد: منافقین ضمن اینکه مسئولیت این حملات را برعهده میگرفتند، با رسانهها مصاحبه میکردند و میگفتند که سفارتخانهها باید در اختیار ما قرار بگیرد. ما نماینده ایران هستیم. وی تصریح کرد: ضد انقلاب بیش از اینکه از حمله سفارتخانهها عایدی داشته باشد از موجسازی رسانهای بینالمللی به اهدافش میرسید. در این مقطع زمانی ما علاوه بر جنگ ایران و عراق، درگیر جنگ سفارتخانهها و دیپلماسی بینالمللی بودیم. اواخر سال 62 بود که جنگ سفارتخانهها متوقف شد و اروپاییها فهمیدند که ماندن منافقین در اروپا نفعی برایشان ندارد، تصمیم گرفتند تا منافقین را به تدریج به عراق بفرستند. (چون طبیعتا اقدامات سازمان علیه سفارتخانههای ایران در اروپا برای کشورهای اروپایی ایجاد مشکل میکرد و علاوه بر تخریب چهرهشان در سطح بینالملل باعث میشد که اقدامات متقابل در سفارتخانههای آنها [ ] در جاهای دیگر اتفاق بیفتد.) از سوی دیگر با خروج منافقین و عزیمتشان به عراق به نوعی برای صدام هم نیروی نظامی اعزام میشد. از دلایل دیگری که منجر به توقف جنگ سفارتخانهها شد اختلافات بین سرکردههای جریان ضدانقلاب بود. منبع : جواد منصوری / مرکز اسناد انقلاب اسلامی جنگ سفارتخانه ها از دید سازمان اولین حمله به سفارت ایران در لندن (سال 1359 / گروه تجزیه طلب مورد حمایت صدام) مسعود خدابنده که با نام مستعار «رسول» در سازمان حضور داشت ؛ عضو شورای ملی مقاومت، مسئول مستقیم تیم «حفاظت، استقرار و تردد مسعود و مریم رجوی» و فرمانده ارتش آزادیبخش است که در سال 1375 از این «سازمان/فرقه» جدا شد. بنا به گفته خدابنده ، وی در تابستان 60 و چند روز پس از فرار رجوی و بنی صدر با آنها در فرانسه دیدار کرد. مسعود خدابنده عضو جداشده سازمان مجاهدین خلق که خود در جریان «جنگ سفارتخانهها» به دستور مرکزیت سازمان حضوری فعال داشت، در گفتگو با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی در این باره گفت: مسعود خدابنده پشت سر رجوی ها (در خصوص داستان این عکس در آینده خواهیم نوشت) وقتی دستور سفارتگیری از طرف مرکزیت سازمان به ما ابلاغ شد، در لندن بودم. سفارتگیری از نقاط دیگر اروپا شروع شده بود و لندن آخرین نقطه بود. پلیس هم به سفارت، نامه کتبی داده بود که با توجه به حمله به سفارتخانههای ایران در نقاط دیگر، در سفارت ایران در لندن نیرو مستقر خواهد کرد. عضو شورای ملی مقاومت ادامه داد: من با 51 نفر دیگر که مجموعه هواداران سازمان بودیم (از بچه شانزده ساله گرفته تا دانشجوی سال آخر دکترای مخابرات) مدت دو هفته در یک خانه با نردبان و غیره تمرین کردیم و در موعد مقرر با استفاده از 2 دقیقه فاصله بین دو گشت پلیس، با نردبان از طبقه سوم به سفارت ایران در لندن وارد شدیم. بعدا هر کدام یکی دو ماه زندان بودیم و سپس آزاد شدیم. سفارت اول شکایت کرد ولی بعد شکایتش را پس گرفت و من بعد از آزادی مستقیم به فرانسه رفتم. مسئول مستقیم تیم حفاظت، استقرار و تردد مسعود و مریم رجوی درباره اهداف سازمان از حمله به سفارتخانههای ایران در کشورهای اروپایی میگوید: هدف از سفارتگیریها منعکس شدن نام سازمان در مطبوعات خارجی بود (از امریکا و کشورهای اروپایی تا استرالیا) تا زمینهای برای طرح نام مسعود رجوی و ابوالحسن بنیصدر در مطبوعات خارج از کشور فراهم شود. مسعود خدابنده پس از جدائی از سازمان ساکن شهر لندن شده است هدف دیگر سازمان، جذب نیرو در خارج از کشور بود؛ یعنی با توجه به "عمل" در همه کشورها، امکان نیروگیری از جوانان خارج کشور بالاتر رفت؛ چون سران سازمان بدین شکل وعده سرنگونی و عمل را میدادند در حالی که باقی اپوزیسیون خارجنشین در حال جمع و جور کردن خودشان بودند. یعنی عملا مسئله "تسخیر" در فضای خارج از کشور به ویژه در بعد مطبوعات، به نوعی حاکی از قدرتنمایی سازمان بود. خدابنده تصریح کرد: نکته جالب این است که از آن پنجاه و دو نفر که در جریان حمله به سفارت ایران در لندن فعال بودند، اکثرشان یا در جریان تصفیههای داخل سازمان یا در [خلال عملیات] فروغ جاویدان کشته شدند. گروه باقیمانده هم الان از سازمان جدا شدهاند ولی حاضر به صحبت در مورد آن بخش از زندگیشان نیستند. منبع: مسعود خدابنده در گفتگو با مرکز اسناد انقلاب اسلامی پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهبسم الله الرحیم الرحیم اگر اینکار ثوابی داره تقدیم می کنم به شهید عزیز ایران شهید طهرانی مقدم مقدمه ایالات متحده برنامه توسعه تسلیحاتی سلاح های هایپرسونیک(conventional prompt global strike (CPGS)) را از اوایل دهه 2000 آغاز کرده است.این تلاش ها در ابتدا هست منجر به تولید تسلیحات با برد کم و متوسط برای درگیری های منطقه ای شود.با توجه به تلاش های چین و روسیه برای ساخت تسلیحات هایپرسونیک پنتاگون و گنگره برنامه های گسترده ای برای تحقیقات وتوسعه درباره این نوع از تسلیحات را ضروری می دانند.برخی اخبار مبنی بر تست موفقیت آمیز تسلیحات هایپرسونیک توسط چین و روسیه باعث شده توسط ایالات متحده سرمایه گذاری زیادی برای تولید این نسل از تسلیحات و همچنین راه های مقابله با انها صورت بگیرد از طرفی طبق برنامه جامعه توسعه این تسلیحات قرار هست سرنشین دار کردن هواپیماهای هاپیرسونیک نیز از نظر فنی مورد بررسی قرار بگیرد. هر چند درباره تاثیر تسلیحات هاپیرسونیک بین محقق ها اختلاف نظرهایی وجود دارد اما ارتش ایالات متحده تحقیقات کافی در این مورد را جز ملزومات آینده خود به حساب می آورد. در گزارش معاون سابق وزیر دفاع گفته شده که در حاضر ایالات متحده تسلیحات قابل اعتماد برای در معرض خطر قرار دادن چین و روسیه توسط تسلیحات هایپرسونیک در اختیار ندارد همچین سیستم های دفاع ضد موشکی موجود نمی توانند به صورت کاملا موثر از ایالات متحده در برابر این نوع از تهدیدات دفاع کنند. تلاش های گسترده در ایالات متحده منجر به تولید برخی نمونه های این سلاح ها شده اما بعید است تا قبل از سال 2023 سسیتم های عملیاتی برای استفاده از این سلاح ها یا دفاع در مقابل این سلاح ها تولید شود. هر چند راهبرد آمریکا در مورد استفاده از این سلاح ها با چین و روسیه متفاوت هست. در چین و روسیه این سلاح ها بیشتر برای حمل کلاهک های اتمی استفاده می شوند و از دقت کافی برخوردار نیستند اما برنامه ایالات متحده استفاده از کلاهک های غیر هسته در این نوع از موشک ها می باشد. مهمترین چالش در این برنامه بالا بردن دقت این نوع از سلاح ها می باشد. در فوریه 2019 گزارشی برای توسعه سلاح های هاپیرسونیک توسط وزارت دفاع و آژانس های اطلاعاتی آمریکا ارائه شد. این گزارش شامل نکات زیر بود: (1) ارزیابی هزینه های ایالات متحده و دشمنان برای این فناوری. (2) ارزیابی کمیت و کیفیت تحقیق در مورد این فناوری. (3) ارزیابی زیرساخت تست این فناوری. (4) ارزیابی پیشرفت فناوری ایالات متحده و دشمنان گسترش این فناوری. (5) شرح جدول زمانی برای استقرار عملیاتی این فناوری. (6) ارزیابی تلاش دشمنان در گسترش این فناری. بعد از تحویل این گزارش مسئول آژانس دفاع ملی موشکی ملزم شد حداکثر تا پایان سال 2019 گزارشی در مورد" راهکار دفاع موشکی درباره تهدیدات هاهپیرسونیک" را به کنگره برای دریافت بودجه جهت توسعه این فن آوری در ایالات متحده و توسعه زیر ساخت ها و ادوات مورد نیاز جهت در نظر توسعه این نوع از سلاح ها در چین و روسیه ارائه دهد. همچین در این گزارش باید در نظر می شد که چند کشور دنبال تولید تسلیحات با سرعت بیشتر از 5 ماخ هستند. دو نوع تسلیحات هایپرسونیک وجود دارد: 1- تسلیحاتی که روی وسایل دیگر سوار می شوند و به کمک آنها به این سرعت می رسند (Hypersonic glide vehicles (HGV)) 2- تسلیحاتی که توسط موتورهای هوا تنفسی قادرن به این سرعت برسند مثلا استفاده از موتورهای scramjets بر خلاف موشک های بالستیک سلاح های هایپرسونیک از یک مسیر بالستیک برای رسیدن به هدف استفاده نمی کنند و قادرن در طول مسیر مانور بدهند. ژنرال جان هایتن نایب رئیس ستاد مشترک ارتش در گزارشی گفته :" سلاح های هایپرسونیک می توانند قابلیت پاسخ متقابل و یا ضربه اولیه را از هر محل دلخواه در حالتی که زمان کمی برای مقابله با دشمن وجود دارد فراهم کنند."سلاح های هایپر سونیک با توجه به سرعتی که دارند می توانند اهداف زمینی را هم با کمک انرژی جنیشی خود نابود کنند. شکل 1تفاوت موشک های بالستیک و هایپرسونیک در طی مسیر با توجه به شکل 1 استفاده از تسلیحات هایپرسونیک زمان تصمیم برای دفاع را خیلی کم می کند. مقامات وزارت دفاع اعلام کردند که در حال حاضر اکثر سنسور فضایی و رادارهای زمین پایه و موشک های قابل استفاده در این سامانه ها آزمون های قابل قبولی برای رهگیری این نوع از تسلیحات را ندادند. پیشنهاد شده که برای مقابله با این نوع از تسلیحات با انرژِی بالا استفاده شود عیب این سیستم ها این است که در حال حاضر این نوع از سلاح های پدافندی محدود کمی را تحت پوشش قرار میدهند. از طرف دیگه پردازشگرهای موجود در سیستم هایی که در حال حاضر استفاده می شوند عملکرد نا مطمئنی در برابر تحلیل و مسیر یابی تسلیحات هایپرسونیک دارند. بررسی طرح های موجود در آمریکا روسیه و چین در زمینه تسلیحات هایپرسونیک ایالات متحده وزارت دفاع (DOD) توسعه تسلیحات هایپرسونیک را در حال حاضر بر عهده نیروی دریایی گذاشته. هدف این برنامه تهیه تسلیحاتی که با توجه به سرعت زیاد به کمک انرژی جنبشی بتوانند اهداف را مورد اصابت قرار دهند. وجود تسلیحات این امکان را به نیروی دریایی می دهد که بدون توجه به سیستم های دفاعی موجود به راحتی اهداف را مورد اصابت قرار دهد. برنامه ها برخلاف چین و روسیه که کلاهک های اتمی قرار است روی این تسلیحات نصب شود در ایالات متحده هدف نصب کلاهک های متعارف یا استفاده از انرژِی جنبشی این تسلیحات برای حمله به اهداف می باشد. استفاده از تسلیحات هاپیرسونیک برای حمل تسلیحات اتمی نسبت به زمانی که از موشک های بالستیک معمولی برای حمل تسلیحات هسته ای استفاده شود 10 برابر موثرتر هست. با این حال فعلا در گزارشات رسمی هیچ برنامه ای در ایالات متحده برای تولید تسلیحات هایپرسونیک اتمی وجود ندارد. طبق گزارش های رسمی برنامه های زیر در ایالات متحده برای تولید تسلیحات هاپیرسونیک وجود دارد. 1- نیروی دریایی: Conventional Prompt Strike (CPS) حمله متعارف فوری 2- ارتش ایالات متحده Long-Range Hypersonic Weapon (LRHW): سلاح هایپرسونیک دوربرد 3- نیروی هوایی ایالات متحده AGM-183 Air-Launched Rapid Response Weapon : سلاح واکنش سریع هوایی 4- دارپا Tactical Boost Glide (TBG): سلاح هواسر تاکتیکی ( نمی دونم درست هست یا نه ) 5- دارپا : Operational Fires (OpFires)عملیات آتشین 6-دارپا Hypersonic Air-breathing Weapon Concept : سلاح مفهومی هواسوز هایپرسونیک این برنامه به طور همزمان در حال توسعه و ارزیابی هستند. نیروی دریایی در تفاهم نامه بین وزارت دفاع و نیروی دریایی قرار شد این نیرو توسعه یک سلاح هایپرسونیک با سرعت 6 ماخ که به صرت محموله روی یک حامل چند با مصرف نصب می شود را بر عهده بگیرد. در سال 2017 آزمایش های کلاهک هایپرسونیک با موفقیت انجام شد و بعد از تاریخ تلاش نیروی دریایی روی تولید حامل و استقرار زیر ساخت ها قرار گرفته . اعلام شده که سیستم متعارف حمله نیروی دریایی Navy’s Conventional Prompt Strike (CPS) در سال 2025 روی زیر دریایی های کلاس اوهایو و از سال 2028 روی زیر دریایی ها کلاس ویرجینیا نصب شود. همچنین وزارت دفاع در حال تحقیقات برای توسعه این نوع از تسلیحات برای نصب روی زیردریایی های کلاس زاموالت و بورک هست . نیروی دریایی در سال 2020 مبلغ 496میلیون دلار و در سال 2021 مبلغ 1.416 میلیون دلار ( یک میلیارد و چهارصد و شانزده میلیون دلار) را برای توسعه این برنامه در نظر گرفته بود . این مبلغ بخشی از سرمایه گذاری 5.3 میلیارد دلاری هست که نیروی دریایی بصورت اضافی برای توسعه این طرح درخواست داده . نیروی زمینی به منظور کاهش هزینه ها قرار شده برنامه (Long-Range Hypersonic Weapon program) نیروی زمینی از بوسترهای نیروی دریایی استفاده کند. این سیستم باید بردی در حدود 1400 مایل (2100 کیلومتر) برای انهدام اتش دوربرد و حمله به اهداف با اولویت بالا استفاده خواهد شد. در نیروی زمینی مبلغ 3.2 میلیارد دلار برای توسعه این نوع از تسلیحات تا سال 2024 در نظر گرفته شده . در سال 2020 مبلغ 397 میلیون دلار و در سال 2021 مبلغ یک میلیارد و دویست و هفتاد و سه میلیون دلار برای توسعه این سلاح ها هزینه شد. این سلاح در ابتدای سال 2025 به قابلیت رزمی خواهد رسید. نیروی هوایی انتظارمی روزد AGM-183 از نتیجه تحقیقات دارپا در این زمینه استفاده کند. این موشک سرعتی در حد 8 ماخ و بردی برابر 1000 مایل خواهد اشت. اولین پرواز این سلاح در ژوئن سال 2019 با موفقیت انجام شد ولی آزمایشهای مجدد ان که برای سال 2021 برنامه ریزی شده بود لغو شدند. در سال 202 مبلغ 286 میلیون دلار و در سال 2021 مبلغ 286 میلیون دلار برای این طرح درخواست شد. نیروی هوایی طرح دیگری با نام Hypersonic Conventional Strike Strike (HCSW) را هم به طور موازی پیگیری می کرد که به دلیل مسائل مالی کنار گذاشت یکی دیگر از دلایل لغو این پروژه این بود که اگر سلاح مشترک با دارپا به نتیجه می شرد هم بمب افکن 52 و هم جنگنده اف 15 قادر بودند این سلاح را حمل کنند. در عوض توسعه موتورهای هواسوز برای تسلیحات هایپرسونیک به عهده این نیرو گذاشته شد. طرح موشک agm183 طرح مشترک نیروی دریایی و هوایی برای تولید موشک هایپرسونیک برای قرار گیری در داخل اف 35 طرح نیری هوایی برای نصب موشک هایپرسونیک روی اف 15 در سال 2008 تحقیقات DARPA با همکاری نیروی هوایی دارپا تحقیقات گسترده ای روی TACTICAL BOOST GLIDE انجام می دهد. این وسیله قادر به حرکت با سرعت بیشتر از 7 ماخ را دارد. همچینین قرار است در طول این برنامه بتوان مدل هایی از این طرح را برای استفاده در نیروی دریایی گسترش داد. در سال 2020مبلغ 269 میلیون دلار برای توسعه این طرح در نظر گرفته شد. همچنین نیروی زمینی هم از نتیجه تحقیقات این طرح در برنامه تسلیحاتی خود می خواهد استفاده کند. استفاده از این طرح نیروی زمینی را قادر می کند هر نوع هدفی را با هر سطح از پدافند را به راحتی مورد اصابت قرار دهد. DARPA قصد دارد نتیجه تحقیقات خود در این زمینه را به ارتش و بخصوص نیروی هوایی منتقل کند. تحقیقات خود را برو روی وسایل حمل کننده هواسوز برای موشک های هایپر سونیک متمرکز کند. استفاده از موتورهای هواسوز به نحوه بسیار موثری باعث کاهش هزینه و کوچک شده این نوع از تسلیحات خواهد شد. طرح Operational Fires Hypersonic Air-breathing Weapon Concept طرح مشترک ناسا و دارپا طرح Tactical Boost Glide (TBG) دفاع در برابر تسلیحات هایپرسونیک وزارت دفاع به طور گسترده در حال توسعه فن آوری های مربوط به تسلیحات دفاعی می باشد. اگر چه طبق گفته متخصصان وزارت ایالات متحده توانایی موثری در مقابل تسلیحات هایپرسونیک تا اواسط دهه 2020نخواهد داشت. در سال 2017 با توجه به گزارش های اولیه درباره توسعه تسلیحات هاپیرسونیک در سایر کشورها برنامه جهت بررسی توانایی سلاح های لیزری مغناطیسی انرژی جنبشی و توپ های مغناطیسی برای مقابله موثر با این تسلیحاتدر نظر گرفته شد. به چهار شرکت ,NORTHROP GRUMMAN , RAYHTHEON LEIDOS و HARRIS مبلغ 20 میلیون دلار برای ارائه ایده های جهت مقابله با پرتابه های هوا سر داده شد. هر چند نتیجه های از این پیشنهادها تا به حال گفته نشده اما وزارت دفاع به صورت گسترده این ایده ها را شبیه سازی و بررسی کرد. همچنین جهت ساخت حسگرهایی برای تشخیص این نوع از سلاح ها در اکتبر سال 2020 مبلغ 51 میلیون دلار در نظر گرفته شد. در طرح اولیه مبلغ 206 میلیون دلار برای این تحقیقات در سال 2021 درخواست شد. با توجه به اهمیت موضوع برنامه سال 2020 به این طرح 157.4 میلیون دلار داده شد و مبلغ سال 2021 هم به 659 میلیون دلار افزایش پیدا کرد. نتیجه این تحقیقات نشان داده یکی از موثر ترین راهها استفاده از ماهواره در نزدیکی زمین برای نصب این سنسورها می باشد. جهت توسعه فن آوری های دفاعی تا سال 2030 جهت شبیه سازی عملکرد موشک ها ( سرعت فشار گرما و ..موشک ها) وزارت دفاع 10آزمایشگاه مسقف و 11 محدود ازمایشگاهی درفضای آزاد به همراه 11 مجموعه تست متحرک ناسا 9 واحد آزمایشی و وزارت انرژی 2 واحد تحقیقاتی و دانشگاهای 5 واحد تحقیقاتی را از سال 2014 در دست توسعه و ساخت دارند. این توسعه با توجه به گزارشی که در همان سال 2014 ارائه شد و در آن نوشته شده بود که هیچ کدام از آزمایشگا های امریکا قادر نیستند عمکرد موشک های پدافندی هایپرسونیک با سرعت بیشتر از 8 ماخ را شبیه سازی کنند. از ان زمان تا به حال بطور متوسط یک میلیارد دلار در اختیار دانشگاه های آمریکا برای توسعه این نوع از آرمایشگاه ها اختصاص داده شد. در دانشگاه نوتردام یک تونل باد با قابلیت شبیه سازی تا سرعت 6 ماخ در سال 2014 احداث شد. در ادامه تونل های باد با سزعت های 10 و 8 ماخ در دانشگاه های پردو و نوتردام افتتاح شد. همچنین دانشگاه آریزونا یک تونل باد با سرعت 5 ماخ با همکاری دانشگاه تگزاس ساخته که طول این تونل حدود یک کیلومتر هست. این مرکز قضد دارد تا انتهای سال 2021 تونل ها باد با طول زیاد و سرعت 10 ماخ احداث کند. با توجه به زیر ساخت هایی که در استرالیا و نروژ در این زمینه قرار دارد وزارت دفاع همکاری های خود را باین دو کشور از سال 2019 برای تولید پرتابه های پر سرعت را آغاز کرد. در اوریل 2020 وزارت دفاع اعلام کرد که خیلی از ازمایش ها و تحقیقات درباره ساخت تسلیحات هایپرسونیک و سیستم های دفاعی در برابر انها توانستن مسیر درست جهت توسعه این فن آوری ها را مشخص کرد. همچنین اعلام شده که ایالات متحده به 5000 واحد ( آفندی یا پدافندی) از این تسلیحات نیاز دارد. سامانه تاد er در حال حاضر تنها سامانه ایهستکه قابلیت دفاع در برابر تسلیحات هایپرسونیک را دارد اما مشکل این طرح برد کم اون هست. هر چند که این طرح فعلا در حد آزمایش نمونه های اولیه هست روسیه روسیه از اوایل دهه 80 میلیادی تلاش های گسترده ای جهت تولید تسلیحات هایپرسونیک اغاز کرد . با قرار دادهای عدم توسعه تسلیحاتی که بین آمریکا و روسیه به امضا رسیده بود کار تحقیقات روی این سلاح ها را متوقف کرد. با گسترش استقرار سیستم های پدافند ضد موشکی امریکا در اروپا و مرزهای روسیه ، در ابتدا روسیه افزایش تعداد موشک های بالستیک را به عنوان راه حل مقابله با سپر موشکی امریکا اعلام کرد اما با توسعه و بهبود عملکرد سیستم های دفاعی موشکی روسیه اعلام نگرانی کرد که موشک های بالستیک روسیه احتمالا به طور مثری توسط سیستم های دفاع قابل رهگیری هستند و توسعه سلاح های هاپیرسونیک را برای بازدارنگی در مقابل آمریکا در نظر گرفت. برنامه ها برنامه ها روسیه به صروت جدی دو برنامه AVANGARD و TSIRKON و همچنین طرح KINZHAL را دارد. آوانگارد یک وسیله سرشی هست که از موشک های بالستیک بین قاره ای شلیک می شود. آوانگار در حال حاضر روی موشک های SS19 نصب می شود هر چند قرار هست در آینده یک موشک قاره پیما ویژه حمل این موشک طراحی شود. آوانگار در سال 2016 و2017و 2018 تست شد که گفته شده تست سال 2018 با شکست مواجه شد. طبق اظهار نظر مقامات روسیه این موشک سرعتی در حدود 20 ماخ دارد و در سال 2019 عملیاتی شده. موشک تریسکن سرعتی بین 6 تا 8 ماخ دارد و بردی ان بین 400 تا 900 کیلومتر دارد و از روی پرتاپ گر های عمودی مستقر بر روی رزم ناو ها و گرورهای اینده ارتش روسیه نصب قابل شلیک هست. طبق گفته مقامات آمریکا این موشک از سال 2023 عملیاتی خواهد شد. موشک کینژال قرار هست از روی جنگنده های میگ 31 توپولف 22 و سوخو 34 شلیک شود. این موشک بردی حدود 1800 کیلومتر خواهد داشت و سرعتش در حدود 10 ماخ دارد. هر چند این موشک در برابر نسل جدید سیستم های پدافندی موشکی ناو های امریکایی قرار هست قابلیت مانور بالایی داشته باشد. اما توانایی های این موشک توسط سازمان های اطلاعاتی مورد شک قرار گرفته. موشک ss19 و حمل کلاهک هایپرسونیک موشک تریسکن توسعه زیر ساخت های مورد نیاز زیر ساخت گزارش شده که روسیه تونل فراصوت را در Central Aero-Hydrodynamic احداث کرده. همچنین در انیستیتو ژوکوفسکی و موسسه مکانیکی کریستیئوویچ و در پایگاه های هوایی BAYKONUR و DOMBAROVSKIY هم مراکزی برای تست زمینی تسلیحاتی هایپرسونیک ساخته شده. تونل باد عظیم Central Aero-Hydrodynamic در روسیه برنامه موشک های هایپرسونیک چین چین تا الان تعدادی ازمایش موفق آمیز موشک DF-17 که به عنوان حمله کننده سرعت بالا (HGV) برای کلاهک های هایپرسونیک هست انجام داده. برد این موشک بین 1500 تا 2300 کیلومتر هست. موشک قاره پیمای DF-41 بر اساس گزارش کنگره ایالات متحده قابلیت رساندن کلاهک های هایپرسونیک را از خاک اصلی چین به ایالات متحده دارد. همچین نسل جدید HGV های چینی با نام DF-ZF از سال 2014 تست شد برد این موشک حدود 1800 کیلومتر هست و طبق گزارش مقامات امریکایی قادر به انجام مانورهای سنگین می باشد. به گفته مقامات امریکایی چین با موفقیت حمل کننده هایپرسونیک Xing Kong 2 را در سال 2018 تست کرد که قادر به حمل کلاهک های اتمی هست و همچنین قادر هست قبل از بر خورد مانورهایی انجام دهد. سرعت این موشک حدود 6 ماخ هست . موشک df41 موشک df17 زیر ساخت چین دارای زیرساخت های تحقیق و توسعه قدرتمندی است که به سلاح های مافوق صوت اختصاص یافته است. به گفته مقامات وزارت دفاع چین ازمایشگاه های بیشتری برای تحقیق درباره سلاح های مافوق صوت در اختیار دارد. همچنین چین سه طرح مختلف را در حال طراحی دارد. همچنین چین ماننده آمریکا تحقیقاتی در مورد موتور های SCRAMJET هم در حال انجام دارد. مرکز تحقیقات ایرودینامیک چین 16 تونل باد در اختیار دارد. همچینی دانشگاه ایرودینامیگ چین سه تونل باد با سرعت های 8-10-12 ماخ در اختیار دارد. همچنین در پایگاه های فضایی Jiuquan Taiyuanو تونل های بادی با سرعت 10 تا 15 ماخ در اختیار دولت چین هست . در ضمن گزارش هایی برای ساخت یک تونل باد با سرعت 25 ماخ هم در دست هست. تونل باد سری jf12 چین در دانشگاه ایرودینامیک برنامه های جهانی سلاح های مافوق صوت اگر چه در حال حاضر آمریکا روسیه و چین پیشرفته ترین برنامه توسعه سلاح های هایپرسونیک را در اختیار دارند. اما کشورهای مانند استرالیا هند فرانسه المان و ژاپن هم سرمایه گذاری های بسیار گسترده ای را در این زمینه انجام دادند. امریکا و استرالیا در سال 2007 تحقیقاتی را در مورد سلاح های هایپرسونیک آغاز کردند اسم این برنامه HIFIRE بود این آزمایش ها منجر به ساخت یک سلاح هوا سر هایپرسونیک با سرعت 8 ماخ شد. در ادامه همکاری طرح جدیدی به نام SCIFIRE تعریف شد که قرار بود منجر به تولید سلاح هواسوز هایپرسونیک تا اواخر سال 2020 شود. همچین در این برنامه استرالیا هفت تونل باد هایپرسونیک ساخت که سریعترین تونل هایپرسونیک خال حاضر دنیا با سرعتی در حد 30 ماخ از جمله نتایج این همکاری ها بود در ضمن در ایالات متحده هم حداقل تونل باد با سرعت بیشتر از 20 ماخ ساخته شد. طرر طرح مشترک hifire بین بوینگ و استرالیا که 8 مدل ازش اسخته شده و توسعه یافته ترین طرح سلاح هاپیرسونیک هست طرح SCIFIRE هندوستان در ابتدا قرار بود با روسیه نسل جدید موشک براهموس با سرعت 7 ماخ را تولید کند. این موشک در سال 2017 قار بود تولید شود اما به دلیل مشکلات پیش آمده تولیدش به سالهای 2025و 2027 به عقب افتاد. همچنین هند در حال کار بر روی یک موشک هایپرسونیک با تکیه کامل بر توان داخلی هست. هند جهت کسترش برنامه موشکی هایپرسونیک خود 12 تونل باد با توانایی رسید به سرعت 13 ماخ را ساخت. فرانسه در ابتدا با روسیه توسه سلاح های هایپرسونیک را آاز کرد . برنامه موشکی هایپرسونیک فرانسه ASN4G هست که قرار هست تا سال 2022 عملیاتی شود از طرفی برنامه V-MAX فرانسه قرار هست سلاح های اتمی هایپرسونیک رادر اختیار فرانسه قرار دهد. فرانسه 5 ابرتونل باد با سرعت در حدود 21 ماخ در اختیار دارد. طرح ASN4G طرح v-max المان در 2012 یک وسیله سرشی فراصوت به نام SHEFEX2 با موفقیت امتحان کرد اما طبق گزارشها آلمان فعلا طرح مستقل خود را کنار گذاشته و با همکاری کشورهای اتحادیه اروپا روی طرح ATLLAS2 که سلاحی با سرعت بین 5-6 ماخ هست کار می کند . تونل های بادی که المان در اختیار دارن قادرن تا حداکثر سرعت 11 ماخ را ایجاد کنند. طرح آلمانی SHEFEX2 طرح ATLLAS2 ژاپن با توجه به تهدیداتی که از طریق چین متوجه این کشور هست سرمایه گذاری زیادی در زمینه تولید تسلیحات هایپرسونیک انجام داده . در حال حاضر ژاپنی ها طرح ها Hypersonic (HCM) و Projectile Hyper Velocity Gliding را دارند گفته شده که ژاپن طرح کلاهک هایپرسونیک را در سال 2028 وارد خدمت می کند که قادر است به راحتی ناوهای هواپیمابر را از بین ببرد. دانشگاه توکیو و شرکت صنایع نظامی میتسوبیشی اعضای اصلی این طرح هستند. توسعه برنامه موشکی هاپیرسونیک ژاپن ایران اسراییل و کره جنوبی هم در حال انجام تحقیقات گسترده و ساخت زیر ساخت های لازم برای تولید تسلیحات هایپرسونیک هستند. ------------------------------------------------------- منبع در زمینه سلاح های هاپیرسونیک استرالیا بهترین تونل های باد و شبیه سازها را در اختیار دارد و به نظرم من فعلا استرالیا و روسیه از همه جلوتر هستند هر چند روسیه در دهه 1980 تحقیقات را شروع کرده و در زمینه تحقیقاتی از همه جلوتر هست حتی فرانسه در اوایل دهه 1990 که شوروی فروپاشیده بود سعی کرد با سرمایه گذاری مشترک باروسیه تکنولوژی های این کشور در زمینه هایپرسونیک را بدست بیاره در زمینه تسلیحات و تحقیقات دفاع در برای موشک های هایپرسونیک آمریکا بسیار از بقیه کشورها جلوتر هست و طرح هاش ازمایشهای موفقیت امیز داشتن چین سرمایه گذاری بسیارزیادی کرده امامشکل این کشور دسترسی به مواد با کیفیت بالا برای تولید تسلیحات هایپرسونیک هست
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی از هزاران صفحه بسیار سیاه و تاریک کارنامه منافقین را باید به «عملیات مهندسی» اختصاص داد. اما شاید برای دوستانی که کمتر در خصوص «فرقه رجویه» مطالعه نموده باشند این سوال پیش بیاید که : عملیات مهندسی چیست ؟ عملیات مهندسی به مجموعه اقدامات سازمان مجاهدین در برخورد با اعضای سپاه پاسداران ، کمیته های انقلاب و مردم عادی در تلاش برای کسب اطلاعات از طریق شکنجه آنان در مرداد ۱۳۶۱ گفته میشود. در پی لو رفتن خانههای تیمی در اوایل سال ۱۳۶۱ مجاهدین اعضای سپاه و افرادی مشکوکی را که در اطراف خانههای تیمی مشاهده میکردند، ربوده و برای کسب اطلاعات مورد شکنجه قرار میدادند. یکی از اعضای جداشدهٔ سازمان در کتاب خاطرات خود مینویسد: «ما شکنجه میکنیم چون مجبور هستیم، ولی وقتی حاکم شویم، نمیکنیم … جنگ ما با رژیم [نظام]، جنگ دو سازمان مهندسی است. هر کدام بیشتر شکنجه کند، برنده است.» در این عملیات، که از اوایل مرداد تا ۲۵ همان ماه به طول انجامید سه پاسدار کمیته انقلاب اسلامی، یک کفاش، یک معلم و یک مهندس هوادار سازمان قربانی عملیات مهندسی شدند. (ویکیپدیا) در کتاب "عملیات مهندسی" (چاپ شده مرکز اسناد انقلاب اسلامی) درباره نحوه کشف اجساد و شناسایی پیکر شهدای کمیته چنین گفته شده است: کشف شهدای عملیات مهندسی در پی کشف اجساد متلاشیشده قربانیان عملیات مهندسی، موج وسیع انزجار از سازمان مجاهدین خلق به راه افتاد. یکی از اعضای دادستانی انقلاب اسلامی مرکز، روایت قابلتوجهی از کشف شکنجهگاه خیابان بهار و پیدا کردن پیکر شهدای عملیات مهندسی تعریف کرد: «خسرو زندی ما را به [سمت] جنازههای [پیکرهای] شهدا نبُرد. ما از طریق این ملاتهایی [ملات = احتمالا منظور محتوا هائی است که مبنای بازجوئی ها قرار می گرفته.] که اعضا برای مقام بالاترشان گزارش نوشته بودند، رموز اینها را باز کردیم و از این طریق به این موضوع رسیدیم که اینها مطلب جسد را با کد «ج» آوردهاند. بعد که پیگیر شدیم خسرو بُرید. بعد این ما را به آن خانه خیابان بهار برد... رفتیم آنجا و خانه را دیدیم. گفت که شکنجهگاه اینجا بود. بعد گفت که آمدهاند و اینها را بردهاند و من دیگر چیزی نمیدانم، سعی میکرد که جای این شهدا را نگوید. یعنی ما از طریق ملاتها به این مسئله پی بردیم و به زندی گفتیم تو باید جایش را بگویی، او هم میگفت نمیدانم. آن زمان هم فلکه دوم صادقیه به سمت شمال بیابان بود. بعد ما او را به آنجا بردیم و چند جا را کندیم که به اجساد رسیدیم.» دادستانی انقلاب اسلامی تهران از خانوادههای قربانیان دعوت کرد تا برای شناسایی و تشخیص هویت اجساد پاسداران مراجعه کنند، حال آن که تغییر شکل و دگرگونی جنازهها به حدی زیاد بود که کار تشخیص هویت دشوار و غیرممکن ساخته بود. برادر شهید طالب طاهری در این خصوص اظهار داشت: «[برادرم] اول جذب کمیته محل شد و چون بچه فعالی بود جذب کمیته مرکز شد. او را در بخش اطلاعات (تعقیب و مراقبت) گذاشتند. در این فاصله چند بار هم به جبهه رفت، مجروح شد و برگشت. به من هم نمیگفت در تعقیب و مراقبت است. شرایط هم خیلی سخت بود و گاهی ماه تا ماه خانواده را نمیدیدیم. وقتی دیدم موتور دستش هست و ریشش را کوتاه میکند و لباس آستینکوتاه میپوشد فهمیدم دارد کار اطلاعاتی میکند. روزی که ربایش شد، آقای فکور از دادستانی به من زنگ زد... گفت برای اخوی شما چنین اتفاقی افتاده است. جزئیات را هم نگفت. سریع به همان منطقه رفتم و از بچههای کمیته سؤال کردم... یک شوک به دستگاه اطلاعاتی کشور بود. طهماسبی گم شده بود و کسی نمیدانست. بعد از آن اینها را بُردند. همه اینها در فاصله یک هفته، ده روز توسط سازمان ربوده شدند. خط ، درآمد. [روش سازمان بیرون آمد] که سازمان شروع کرده است و همه باید حواسشان جمع باشد. تا اینکه فردی رفته بود یک نفر را ترور کند، مردم ریختند و او را گرفتند. موقعی که او را آوردند، در ملاتهایش چیزی پیدا میکنند و عملیات چالکردن [دفن کردن پیکرها] را در ملاتهایش پیدا میکنند... به سردخانه اوین رفتم. ورودی اوین، دم در. عملیات اوین همان جا دم در یک سردخانه داشت. محلی بود که یخ و جنازهها را میگذاشتند. همین که بدنها را نگاه کردم، او را برگرداندم و جای زخمش را در کمرش دیدم و گفتم این است. بیشتر از همه آسیب دیده بود. دندانها، صورت، چشم، سر، بدن و پشت بدنش کاملاً جای داغ باقی مانده و پوستش ور آمده بود. ناخنهایش را کشیده بودند. از روی دستهای بلندش میتوانستم او را تشخیص بدهم، منتهی میخواستم بیشتر مطمئن شوم و شدم. بچهها نمیگذاشتند اعصاب ما خیلی به هم بریزد. گفتم این اخوی ماست، ولی بقیه را نمیشناسم. از روی شلوارش هم میشد او را تشخیص داد. از این شلوارهای بسیجی به تنش میکرد. این قضیه و مراسم و دفن و ادامه عملیات و این مسائل گذشت تا اینکه آن ضربه کرج اتفاق افتاد که در ضربهی کرج ملاتهایی را که اینها بازجویی شده بودند در مورد سیروس لطیفی زدیم. از کیفِ «زن سیروس لطیفی» ملات بازجوییهای انجامشده از اخوی را کشف کردیم... اصدقی [هنوز] دستگیر نشده بود که ما ملات بازجویی را پیدا کردیم و در آنجا فهمیدیم اینها [زیر شکنجه منافقین] خیلی مقاومت کرده بودند.» پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. سلام آرمین جان اصولا استراتژی سازمان از ابتدای ریاست مسعود (بعد ضربه سال 1350 ) همیشه در این جمله خلاصه میشده : تمام سازمان فدای مسعود ان شاء الله در پست های بعدی که قرار هست به انقلاب طلاق (انقلاب مریم) و سرنوشت شوم زنان سازمان بپردازم ، معنای این عبارت رو بسیار واضح تر درک خواهید کرد. شما دیگه چرا برادر ؟ اشاره کردم که هواپیما چی شد . تازه در خصوص آینده این هواپیما بعد از این ماجرا هم نوشتم این هواپیما (در مقطعی هم که تبدیل به مسافربری میشه) در آینده هدف هواپیما ربائی قرار می گیره و هواپیمارباها میبرنش اسرائیل (تصویر زیر مربوط به حضور این هواپیما در یکی از فرودگاه های نظامی اسرائیل هست در زمان ربوده شدن) یک بار هم موقع نشستن روی باند تو تخمین مسافت اشتباه صورت می گیره و از انتهای باند خارج میشه و می افته توی رودخانه کن کلا بعد سوار کردن رجوی این هواپیما هیچ وقت نتونست از نحوست اون مسافر شوم رها بشه و عاقبت به خیر بشه =========================================== سلام بر جناب تقدیر عزیز من خودم هم خیلی مطمئن نیستم. احتمالش خیلی زیاد هست که حق با شما باشه و تصویر حنیف نژاد باشه.
-
1 پسندیده شدهمنافقین از نگاه جدا شدگان داستان مجاهدین خلق بسیار عجیب است که چگونه انسان می توان اخلاق را در همه وجوه زیر پا بگذارد و کارهایی را انجام دهد که وقتی برای دیگران شرح می دهی باور نمی کند و فکر می کند داستانی تخیلی از فیلم های خونبار و ترسناک امریکایی توصیف میکنی منافقین را باید از چندین زاویه دید اول مردم و کسانی که در درگیری های مسلحانه و طرح های وحشیانه آسیب و هزینه های جانی وحشتناک دیدند دوم خانواده های اعضای مجاهدین که چوب دو سر سوخت شدند سوم اعضایی که مردند در حالی که فکر می کردند در راه حق می جنگند چهارم اعضای جدا شده از مجاهدین که متوجه شرایط شدند و خود را نجات دادند پنجم بچه هایی که از پدر و مادر خود جدا شدند و از سرنوشتشان خبری نیست ششم مسیر تاریخ و اسناد منتشر شده در مورد بخش اول اشاراتی شده است ولی ساده و بی توجه پرداخته شده است در مورد بخش ششم بیشترین اطلاعات موجود است اما بخش های دیگر کمتر پرداخته شده اند تلاش هایی شد مثل فیلم های ماجرای نیمروز 1 و 2 - یا فیلم امکان مینا یا سریال یا سریال خانه امن به بچه های جدا شده منافقین اشاره میکند اینجا میخواهد در مورد بخش چهارم و از زبان جدا شدگان منافقین صحبت کنم کسانی که از دل تاریکی محض این سازمان فرصت نجات یافتند تا هم فرصت شروعی دوباره را تجربه کنند و هم حسرت روزهای جوانی گذشته را بکشند از این افراد مطالب و لینک های زیادی وجود دارد ولی به دلیل خطر نفوذ منافقین سعی در پرهیز در مواجه با این افراد می شود و انسان هایی هرگز لذت خانواده و بچه را نچشیدند و بهای سنگینی بابت فریب خوردنشان دادند و شاید ارزو می کردند که ای کاش از فروغ جاویدان زنده بر نمی گشتند که اینگونه حقارت درونی (نمی دونم اسمش رو چی بذارم ) را تجربه کنند غروب استراتژی مجاهدین در فروغ جاویدان لینک نکته جالبی که تو صحبت هاش بود این بود که "اگر از تنگه چهارزبر رد می کردیم دیگه برگشتی توش نبود و همه ما می مردیم " "من هنوز یادم هست که انهایی که زنده ماندن چندین روز پیاده تا مرز عراق تو راه بودن و راه را گم کرده بودن " و ... حتی یه جاهایی اذعان میکنن عملیات صفر یا یک بود یا مرگ نیروها و مخالفین مسعود یا پیروزی بزرگ و قدرت بیشتر مسعود صحبت هاش جالبه و افشاگرانه بدرد آینده میخوره در خصوص خود عملیات مرصاد هم صحبت های سرگرد فروزش موجود است لینک که جزئیات خوبی از عملیات مرصاد میگه اگرچه بعضی صحبت ها قابل بحث هست
-
1 پسندیده شدهبسم ا... چهلمین سالگرد بمب گذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی و سرنوشت عاملان این بمبگذاری هفت تیر 1360 - هفت تیر 1400 اکران ناتمام نفاق
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. سلام از بنده است و بنده هم متقابلا عید سعید فطر رو خدمت شما تبریک عرض می کنم. بابد از شما یک تشکر ویژه هم بکنم که از عبارات "جوان" برای بنده استفاده کردید. مدتهای مدیدی میشد که کسی من رو جوان خطاب نکرده بود. که خوب حس خیلی خوبی بود یادآوری دوران جوانی در واقع نیت اصلی بنده هم در این پست مورد اشاره شما ، نه تحلیل واقعه ، که تحلیل روایتگران واقعه بود و از این جهت عبارت "جنگ روایت ها" رو استفاده کردم. فکر می کنم که وقتش رسیده باشه ( بعد از حدود 3 دهه از جنگ) که بجز روایت رسمی و اعلامی ، سایر روایت ها رو هم نیم نگاهی بهشون داشته باشیم. برای پاسخ به این سوالات شما این پست و این پست و این پست رو در تاپیک لایه های پنهان جنگ ارسال کردم. شاید بتونه به یافتن پاسخ سوالات شما کمک کنه. با سلام حداقل خاطرات بنده (به عنوان کسی که اتفاقا در اون سالها در دزفول بود) و خاطرات بسیاری از رزمندگان و سرداران دفاع مقدس ( که فرصت گفتگوی رو در رو برای گردآوری خاطرات شون از دفاع مقدس رو داشتم) با این روایت شما در تضاد هست. حالا ممکن هست که یک فردی در یک روزی در برابر یک رزمنده ای چنین واکنشی رو بروز داده باشه ، اما اینکه بگوئیم که در سالهای پایانی جنگ حتی یک لیوان آب هم به رزمندگان فروخته میشد ؛ حداقل با خاطراتی که من از دوستان لشکرهای عاشورا و سیدالشهداء و محمد رسول الله و علی ابن ابیطالب رودررو و چهره به چهره شنیدم تضاد فاحش داره. اتفاقا اکثریت شون از اون پیرمرد بستنی فروش کنار پل قدیم دزفول خاطره داشتند که وقتی رزمنده ای با لباس بسیجی می رفت ، ازش پول بستنی رو نمی گرفت.
-
1 پسندیده شدهبه گفته شاهدین اون زمان در روستاها ، وقتی به دنبال دستگیر سربازان فراری میرفتند ، خیلی از مشمولان فراری در تنورها و انبارهای غله ی خانگی پنهان میشدند ، برای پیدا کردن سرباز ها اسلحه های با سرنیزه را درون انبارهای غله و تنورهای پر شده از خاک فرو میکردند تا افراد پنهان شده را پیدا کنند . شبیه فیلمهای جنگ ویتنام .
-
1 پسندیده شدهبا سلام برای مطالعه دقیقتر تاریخ درباره نفوذ منافقها به جنگل های گیلان ، باید به عملیات هایی که در شرق گیلان ( شهرهای رودسر ، املش ، رحیم آباد ، کلاچای ، چابکسر و سیاهکل ) اتفاق افتاد ، نگاهی اجمالی شود . نقش گردانهای جنگل سپاه در خاتمه این غائله بسیار مهم بود ، با توجه به اینکه بسیاری از سران این گروهکها اصالتا اهل همین شهرهای مذکور بودند ، به جغرافیای منطقه کاملا آشنا بودند و سرکوبشان بسیار پیچیده و متاسفانه با تقدیم شهدای بسیاری بود .
-
1 پسندیده شدهبا سلام برادر این مورد که اشاره فرمودید ، روایت نیست ، بلکه واقعیت اون برهه از جنگه ! دیگه نه پولی بود ، نه تجهیزاتی بود ، نه نیروی با انگیزه ای برای ادامه جنگ فرسایشی ، و نه حتی پشتیبانی مردمی ! بعنوان مثال اون زمان دزفول بعنوان شهر پشتیبان جنگ شناخته میشد ، کار بجایی رسید که در دزفول حتی یک لیوان آب هم به رزمنده ها فروخته میشد ! مردمی که به پول اون یک لیوان آب هم نیاز داشتند و رزمنده ای که با رفتاری که بابت فروش آب بهش میشد ، دیگه روحیه ای برای جنگیدن نداشت ! از طرفی واقعیاتی که در یگان های اعزامی سپاه در جنگ اتفاق می افتاد هم در این برهه عجیب و غریب است ، با تغییر نگرش سپاه به کشیدن جنگ به منطقه غرب ، گروههای اعزامی نیروهای سپاه به پادگان های مرزی ، فرستاده میشدند و حتی چندین ماه در این پادگانها منتظر اعزام به خط میماندن ، وقتی خبری از اعزام به خط نمیشد ، اکثرا ترک محل خدمت کرده و باز میگشتن ، عده زیادی حتی بخاطر همین موضوعات از بدنه سپاه استعفا دادند . بعد از چند سال ادامه جنگ ، جوانانی که زندگیشان در چند سال در جنگ گذشته بود ، بعد از سالها که به همسالانشون که در شهر ها مانده بودند نگاه میکردن و پیشرفت اونها را در تحصیلات و کار و زندگی میدیدند ، خیلی هایشان جنگ رو ول کردند و برای ادامه تحصیل به دانشگاه برگشتند . . در موشکافی اواخر جنگ عوامل زیادی هست که باید همزمان و با تاثیری که بر هم داشتند بررسی بشه تا بشه نتیجه عادلانه گرفت .
-
1 پسندیده شدهاگه غافلگیر شدن ، چرا توی عملیات های بعدی مقابل عراق پدافند نکردن و براحتی عقب نشینی میکردن ؟ قضیه بو داره ! یه روایت هست که میگه اون اواخر دیگه جبهه ها خالی شده بود و تجهیزات هم نبود و ... اما میبینیم وقتی عراق بعد از پذیرش قطعنامه از سوی ایران به داخل خاک ما حمله میکنه و به نزدیکی اهواز میاد ایران با یه پاتک عظیم اونها رو عقب میبرن ... و به روایت خیلی از فرماندهان که میگن سیل عظیمی از اعزام به جبهه اون اواخر جنگ بود که اون تاریخ مظلوم واقع شده ... بالاخره قضیه بو داره ! شاید خیلی از طرفها میخواستن هر طور شده این جنگو تمومش کنن حتی شاید با پس دادن خاک عراق !
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. سقوط فاو روایت های جنگ یا جنگ روایت ها عملیات "رمضان المبارک" به روایت عراق و سقوط فاو به روایت ایران ؛ در روزهای پایانی فروردین ماه 1367 ، بر یکی از بزرگترین فتوحات ایران در جنگ هشت ساله نقطه پایان گذاشت. واقعه ای که همچنان محل مناقشه فرماندهان و مسئولان وقت است و هر کدام یک مورد را به عنوان دلیل اصلی سقوط شبه جزیره فاو بیان می کنند. فاو ؛ جزیره و به عبارت بهتر شبه جزیره ای در داخل خاک عراق است که در سال 1364 ، رزمندگان ایران در "عملیات والفجر 8" به داخل آن نفوذ کردند و سرانجام در فرودین 1365 کار فاو را یکسره کردند. هر چند پیروزی در فاو باعث برتری ایران در جنگ شده بود ، اما این برتری تنها تا فروردین 1367 ادامه داشت و اواخر فروردین ؛ عراق توانست "فاو" را پس بگیرد. این باز پس گیری از سوی عراق ، به محلی برای گفتن ناگفته های جنگ تبدیل شده است. در آخرین مورد ، سردار "سید یحیی رحیم صفوی" ، از فرماندهان ارشد سپاه در زمان جنگ ، به سوالاتی در مورد سقوط فاو پاسخ داده است. او که به جمع دانشجویان دانشگاه های افسری ارتش رفته بود ؛ در پاسخ به سوالی درباره چگونگی سقوط فاو گفته " از سال 1365 بنا بر تصمیم فرمانده جنگ ، مرحوم آقای هاشمی ، استراتژی جنگ از جنوب به شمال غرب تغییر پیدا کرد. دلیل منطقی اش هم این بود که دیگر ما سرزمینی در جنوب نداشتیم که بشود در آن عملیات نظامی انجام داد". سرلشکر صفوی : غافلگیر شدیم! سرلشکر صفوی در ادامه ، سقوط فاو را ناشی از کمک اطلاعاتی آمریکا و غافلگیری نیروهای ایرانی دانسته و گفته " در چنین شرایطی عراقی ها فروردین سال 67 با اطلاعاتی که از آمریکائی ها درباره استعداد و وضعیت نیروهای ما گرفتنه بودند ، ما را غافلگیر و برای باز پس گیری فاو حمله کردند". به گزارش خبرگزاری ایلنا ، او با مقایسه تعداد نیروها و امکانات در زمان تصرف و سقوط فاو و کم شدن آنها در زمان سقوط گفت : "وقتی عراقی ها به ما حمله کردند ، ما عمده قوای مان در حلبچه و تمام فرماندهان اصلی هم در کرمانشاه بودند و در حقیقت همان طور که ما عراق را در تصرف فاو غافلگیر کردیم ، آنها هم با اطلاعاتی که آمریکائی ها به آنها دادند ؛ در باز پس گیری فاو ما را غافلگیر کردند. یعنی ما نفهمیدیم که عراق می خواهد فاو را پس بگیرد. بنابراین به طور مشخص فاو از سال 64 تا 67 در اختیار ما بود". صفوی درباره دلایل بازپس گیری فاو توسط عراق گفت "ارتش عراق با پشتیبانی اطلاعاتی آمریکایی ها و سه برابر توان رزمی به نیروهای ما حمله کرده بود و علاوه بر پشتیبانی آتش توپخانه و هوائی از بمباران شیمیائی ، آن هم از نوع سیانور ، استفاده کرد. در جمع بندی، عملیات های پیروزی فاو در سال 64 و پیروزی کربلای 5 در شلمچه و رسیدن به پشت دروازه بصره ، توازن قوا به نفع ایران تمام شد و سرنوشت جنگ با صدرو قطعنامه 598 در سال 1366 که ایران آن را در سال 1367 پذیرفت ، خاتمه یافت". در بیمارستان امام حسین (ع) کرمانشاه محسن رضائی و فرماندهانی که با هلی کوپتر از کرمانشاه به فاو برگشتند رحیم صفوی در ادامه به موردی اشاره کرد که خیلی ها آن را عامل اصلی سقوط فاو می دانند ؛ حضور فرماندهان سپاه در کرمانشاه. وی گفت " وقتی عراق به فاو حمله کرد ، همه ما فرماندهان در بیمارستان امام حسین (ع) کرمانشاه بودیم. آقای رضائی رو کرد به ما و گفت "کی حاضر است برود به فاو؟" بنده چون بیشتر از همه فرماندهان ، منطقه را می شناختم قبول کردم بروم. به اتفاق آقای مرتضی قربانی ، آقای حاج قاسم سلیمانی ، آقای اصغر صبوری ، آقای احمد کاظمی و یکی دو تا دیگر از فرماندهان لشکرها از کرمانشاه با یک هلی کوپتر 214 مستقیم به سمت فاو حرکت کردیم. در مسیر کرمانشاه تا فاو ، در دزفول هلیکوپتر سوخت زد و هر چه بالگرد به سمت آبادان نزدیک شد ، خلبان گفت سوخت من دارد تمام می شود. اما من می گفتم برو ؛ باید ما را به فاو برسانی. وقتی که در فاو نشست ، دیگر یک قطره بنزین هم نداشت. بالگرد در فاو ماند تا اینکه فردا با گالن برایش سوخت آوردیم که بتواند برگردد. عراقی ها در آن سه جاده ای نام بردم ، داشتند حمله می کردند. تا دو روز مقاومت شد و سپس عقب روی به سمت ایران صورت گرفت". سقوط فاو به روایت روحانی اما هستند افرادی که این مسئله را بیشتر باز کرده اند. به عنوان مثال "حسن روحانی" رئیس جمهوری فعلی که آن زمان فرمانده قرارگاه پدافند بود ، سال 1382 در مصاحبه با روزنامه "همشهری" از دلایل سقوط فاو گفت. به اعتقاد روحانی "موضوعات متعددی دست به دست هم داد تا فاو سقوط کرد" . "جاسوسی منافقین" و همین طور "تغییر جبهه اصلی از جنوب به غرب" از جمله این دلایل بود. او مسئله دیگر را اینگونه شرح داد : " مسئله سوم اینکه سپاه خودش را به امکانات پدافندی فاو اعم از سنگرها و خاکریزهای مهم دل خوش کرده بود که فاو قابل نفوذ نیست. مسئله چهارم هم اختلافات داخلی پشت جبهه بود" . او که در زمان مصاحبه ، دبیر شورایعالی امنیت ملی بوده ، در ادامه می گوید : "سپاه یکی از ذهنیت هایش این بود که اگر تعدادی از نیروهای سپاه به مجلس بروند ، مشکلات آنها بهتر حل می شود و پشتیبانی بهتری از جبهه ها می شود. لذا آمدند ، عده ای از مسئولات سپاه و سرداران را تشویق کردند تا کاندیدا شوند و خود آنها هم در این زمینه فعال شدند. لذا وقتی فاو سقوط کرد ، سپاه سمیناری در کرمانشاه داشت و عمده فرماندهان در غرب بودند". روحانی : رضائی گفت مگر اینکه بمب اتم بزنند روحانی روایتی هم از روز سقوط فاو دارد ؛ او گفته : "روزی که فاو سقوط کرد ، روزی بود که آیت الله موسوی اردبیلی برای آنها در سمینار سخنرانی داشت. اولین خبر را که "فاو درحال سقوط است" ، من به آقای هاشمی رفستجانی دادم و آن هم یک روز صبح خیلی زود ، فرمانده نیروی هوائی به نقل از یکی از خلبانان پایگاه امیدیه تماس گرفت و گفت سپاه از ما تقاضای بمباران کرده و ما برای پشتیبانی در فاو ، پرواز می کنیم و نیروهای ما در حال عقب نشینی از فاو هستند. صبح زود به آقای هاشمی اطلاع دادم وضعیت فاو خراب است. ایشان گفت بعید است خبر درست باشد. ایشان یک ساعت بعد تماس گرفت و گفت خبر شما درست نبوده. با آقای محسن رضائی صحبت کردم ، ایشان گفت فاو سقوط نخواهد کرد ، مگر اینکه عراق بمب اتم به کار ببرد." او ادامه داد : " نیم ساعت بعد وقتی خلبان ها برای بمباران رفته بودند ، دوباره تماس گرفته و گفته بودند فاو از نظر ما سقوط کرده است. برای اینکه همه نیروها دارند به این طرف می آیند و سپاه ، خطی برای بمباران به ما می دهد که قبلا خط مقدم آنها بوده. معلوم است که خط اول را خالی کرده است. دوباره به آقای هاشمی گفتم فاو در حال سقوط است و ایشان گفت اشتباه می کنید. یعنی گزارش سپاه ایشان را مطمئن کرده بود. وقتی آقای رضائی می گفت مگر اینکه عراق بمب اتم بزند ، معنایش این بود که خیلی مطمئن به دفاع از فاو بودند. البته بعد از آن خیلی تلاش شد که فاو را باز پس بگیریم که نشد". رضائی : گفتم که روحیه دشمن خراب شود اما "محسن رضائی" که در زمان سقوط فاو در کرمانشاه به سر می برد ، درباره این سخنان روحانی گفته است : "معلوم است! وقتی در تلفن از من سوال می شود آیا فاو دارد سقوط می کند ، بگویم که بله در حال سقوط است و وضع ما خیلی خراب است؟ آدم در صحنه جنگ که چنین چیزی نمی گوید ؛ می گوید شما مطمئن باشید!" رضائی همچنین می گوید جمله تاریخی اش که به هاشمی اطمینان داده فاو سقوط نمی کند مگر اینکه عراق بمب اتم بزند ، برای تخریب روحیه دشمن بوده است. او در توضیحات خود گفته بود : " این برای تخریب روحیه طرف مقابل بود که روی شنود بیسیم های ما بودند! ". روحانی در همان مستند ، روایت می کند : "دو بار با هاشمی تماس گرفتم و هاشمی با استناد مکالمه اش با محسن رضائی ، می گوید این اخبار دروغ است و تو گوش نکن!". او ادامه داد : " من هم گفتم که خب اگر دروغ است که هیچی!". روحانی می گوید : " حدود ساعت 9 یا 9:30 صبح بود که باز هم با آقای هاشمی صحبت کردم که ایشان گفت مثل اینکه خبرهائی هست! من هم گفتم به شما که گفتم! کسی باورش نمی شد فاو سقوط کرده ؛ همه در شوک بودند. سقوط فاو یک دومینو بود؛ یعنی حرکتی بود که پشت آن حرکات بعدی را آورد. سقوط فاو به معنی ضربه اساسی به روحیه رزمندگان بود. اصلا خود فاو مهم نبود ، شکستن روحیه ها مهم بود". هاشمی رفسنجانی نیز در این مستند درباره سقوط فاو صحبت می کند : "آن چند نقطه ای که پس گرفتند هم به عراقی ها روحیه داده بود و هم به نیروهای ما آسیب روحی زده بود". رفیق دوست : نمی گویم !! / سقوط فاو دلائل سیاسی دارد. اما به جز روحانی ، "محسن رفیق دوست" ، وزیر سپاه وقت نیز صحبت هایی مشابه روحانی داشته ، البته با اشاراتی غیر مستقیم. رفیق دوست در مصاحبه با مهر ، از طرح مسائل این چنینی درباره فاو انتقاد کرده و ضمن اصرار بر عدم ورود به بحث در این باره می گوید : "موضوع فاو یک داستانی بود که امروز کسانی آن را طرح می کنند که می خواهند ضربه ای بزنند و من در پاسخ ندادنم جلوی آن ضربه را می گیرم". هر چند وی در مرداد سال 1390 ، در گفت و گو با هفته نامه "پنجره" ، دلیل سقوط فاو را "سیاسی" دانسته بود : "وقتی فاو سقوط کرد ، ما در موضع ضعف بودیم ، اما نه ضعفی که قطعنامه را بپذیریم؛ بنابراین مصلحت نبود. یکی از ناگفته های جنگی این است که هنوز هم نمی گوئیم. سقوط فاو سیاسی بود و فاو بر اثر بی توجهی سقوط کرد ، نه بر اثر ضعف نظامی ما. در داخل مملکت اتفاقاتی افتاد که فاو سست شد و ما عقب نشستیم. مناقشات سیاسی داخل کشور اثر داشت و علتش هم مجلس سوم بود. مثلا ما به فلان استان که نیروی اصلی ما را در سپاه و بسیج تشکیل می داد ، می گفتیم آقا ما از فلان استان این مقدار نیرو می خواهیم ، اینها می گفتند صبر کنید انتخابات تمام شود ، اینجا فعلا فضا دو جناحی و دو قطبی شده است. به طور کلی مسائل سیاسی تأثیر گذاشت". با این اوصاف به نظر می رسد هنوز ناگفته های زیادی درباره پیروزی ها و شکست های زمان جنگ در صندوقچه اسرار فرماندهان باقی مانده باشد. صندوقچه هائی که اگر باز و بازخوانی شود ، علل آن پیروزی های بزرگ در عملیات ها و همچنین شکست های دردناک در عملیات ها را شفاف تر می کند . عملیات هائی مثل والفجر 8 ، خیبر ، والفجر مقدماتی ، بیت المقدس ، کربلای 4 و 5 و همینطور سقوط فاو ؛ هنوز ناگفته های فراوانی دارند. ============================== روایتی کوتاه از سقوط فاو و جنگ روایت ها : =============================== پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهبسم ا... ویدئوی تست سامانه دفاع هوایی A-235 و ویدئوی تشریح عملکرد سامانه اس-500 https://www.aparat.com/v/yg1rs https://www.aparat.com/v/OT8u5
-
1 پسندیده شدهپیشتر خبری داشتیم در خصوص موشک حرارتی برد بلند که مشخص نشد اشتباه خبری است یا نه ولی در صورت صحت یک پرش بلند هست https://www.tabnak.ir/fa/news/72917/%D8%AA%D9%88%D9%84%D9%8A%D8%AF-%D8%A7%D9%86%D8%A8%D9%88%D9%87-%D9%85%D9%88%D8%B4%DA%A9-%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%8A-%D9%87%D9%88%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D9%87%D9%88%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C همچنین می دونستیم در مورد رادار تامکت با چینی ها کار کردیم و اون رو دیجیتال کردیم https://en.wikipedia.org/wiki/JL-10A
-
1 پسندیده شدهنکته ای که هست بحث جنگ محدود و جنگ گسترده داریم در جنگ محدود درگیری هوایی انچنان نداریم و بار روی دوش پدافند هوایی هست ولی در جنگ گسترده اولین گام زدن فرودگاه های دشمن هست با زدن فرودگاه های دشمن عملا نقش اف 14 پر رنگ میشه و میتونه خودش رو نشون میده چون باید از منطقه ای دور بلند بشن و بیان سمت ایران و باید چند بار در اسمان سوختگیری کنند، و این یعنی کلی مشکل بویژه اگر هدایت قبل از شلیک با رادار زمینی باشه دقیقا مشکل المان ها در اسکورت بمب افکن هاشون روی خاک بریتانیا
-
1 پسندیده شدهاگه منبع تصویری از انهدام سوم خرداد یا تور ام 1 ایرانی تو سوریه دارین لطفا قرار بدین. یا حتی منبعی غیر از اسرائیل دارید. البته جالبه ما بنا به تصاویر ماهواره ای تنها 2 سامانه سوم خرداد رو تو کشور خودمون عملیاتی کردیم. موندم چطوریه که با این همه ماهواره های تصویربرداری که اتفاقا عموم مردم دنیا ههم میتونن بهش دسترسی داشته باشن تا الان حتی یک تصویر خشک و خالی از سوم خرداد تو سوریه دیده نشده.
-
1 پسندیده شدهتامکت همونقدر توان درگیری با اف 35 رو داره که میگ 21 توان درگیری با اف 14 رو داشت ... میگ 21 : نسل 3 تامکت : نسل 4 اف 35 : نسل 5
-
1 پسندیده شدهاین پهپاد ابعادی در حد پریدیتور و شاهد 129 داره . نکته ی این پهپاد استفاده از یک نوع موتور flat -4 از شرکت ماشین سازی سوبارو متعلق به صنایع فوجی ژاپن هست . پیوند : درباره ی این پهپاد در میلیتاری انگلیسی تصاویر بیشتر :
