برترین های انجمن

  1. mehran55

    mehran55

    Editorial Board


    • امتیاز

      38

    • تعداد محتوا

      1,112


  2. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      31

    • تعداد محتوا

      9,419


  3. aminor

    aminor

    VIP


    • امتیاز

      29

    • تعداد محتوا

      3,109


  4. Crash

    Crash

    Army


    • امتیاز

      14

    • تعداد محتوا

      1,055



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on دوشنبه, 18 اسفند 1399 در همه مناطق

  1. 4 پسندیده شده
    بسم الله........ 10 اسفند 1399 اوضاع در جبهه مارب با فراخوان های صورت گرفته نیروهای کمکی زیادی به دو طرف درگیر در حومه مارب ملحق شده اند . نیروی هوایی ائتلاف به اصطلاح عربی هم به صورت پیوسته مناطق اطراف مارب را مرود حمله قرار میدهد . در بعد زمینی انصارالله در چند روز گذشته موفق شده بود خود را تا سد مارب رسانده که بعد از 24 ساعت با پاتک ائتلاف مجبور شد این منطقه و کوه البلق را تخلیه کند در مقابل نیروهای مقاومت منطقه اراک را حومه دریاچه مارب پاکسازی کرده . در این چند روز عمده در گیری ها بر سر کوه البلق متمرکز بوده واین منطقه چندین بار بین طرفین دست بدست شده است . آنچه که باید در نظر گرفت اسان نبود ن نبرد مارب است . انصارالله تا خود این مرحله هم دست به کار بزرگی زده است ==================== این شهر مارب هم موقعیتی شبیه به شهر تدمر (پالمیرا ) سوریه داره . سمتی غربی اون مناطق کوهستانی هستش وشرقش تقریبا بیابانی . در نبرد تدمر هم حمله مقاومت از سمت محور غربی شهر بوده واونجا هم درگیریهای خیلی شدیدی بر سر کوه های ای مشرف بر شهر صورت میگرفت. انصارالله اگر بتونه کوه البلق رو پاکسازی و تثبیت کوه میتونه بروی شهرمارب و راههای ورودی اون تسلط اتیش داشته باشه
  2. 2 پسندیده شده
    با توجه به تعداد فشنگهای انبار شده توسط ارتش و علاقه زیاد به این کالیبر فکر نکنم این اتفاق بیوفته و کلن این کالیبر به سفارش ارتش بهش اضافه شده وگرنه طراحی قبلی با کالیبر ناتو بود اگه اشتباه نکنم
  3. 2 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس سایت واقعی دو سامانه سام 2 عراقی "چقدر به حسن گفتم : بابا آن قدر هواپیما را از خود دور نکن که نتوانی آن را کنترل کنی. چشم بز هم که داشته باشی بیشتر از 3 کیلومتر را نمی توانی ببینی. چه برسد به اینکه یک هواپیمای کوچک 2 یا 3 متری را دنبال کنی. ولی به خرجش نرفت که نرفت." این را با عصبانیت می گفت. حسن با لب و لوچه های آویزان نمی توانست چیزی بگوید. فقط به همراه کمک خلبان و بیسیم چی و حمید که مرتب سر او غرولند می کرد ، در حال عقب آمدن بود. ما آنقدر جلو رفته بودیم که نمی شد بیشتر از این ، پشت مواضع عراق رفت. هم خطر اسیر شدن بود و هم خطر لو رفتن عملیات آتی. بی سیم هم که ول کن نبود. هی مرتب احوال هواپیمائی را از من می پرسید که هفت دقیقه ، خبری از آن نداشتیم. حتی رادیو کنترل ها را خاموش کردیم و آنها را توی جعبه هایشان گذاشته بودیم. حسن تا آمد چیزی بگوید ، یهو دوباره حمید حرفش را قطع کرد و ادامه داد : برادرم ، مگر نشنیده ای که شناگر را آب می برد ؟ اونی که شنا نمی داند ، احتیاط می کند و همان کناره ها آب تنی می کند. لابد به سابقه خود نازیده ای و گفته ای مثل دفعات قبل آن را بر می گردانم؟! ما به توانائی حسن شکی نداشتیم. او آن قدر توی خلبانی استاد شده بود که از نوع صدای موتور هم می فهمید که هواپیما در چه حالتی است و حتی دارد روی کدام بال و در چه ارتفاعی پرواز می کند. برای همین معمولا پروازهای توی عمق را به او می سپردیم. اما نمی دانم این بار چه اتفاقی افتاد که یهو گفت : بچه ها! هواپیما را ندارم !! شما صدائی نمی شنوید ؟ حال همه مان گرفته بود و با یأس و نا امیدی در حال برگشتن بودیم. مانده بودیم این افتضاح را چجوری با قرارگاه در میان بگذاریم. سابقه نداشت هواپیمائی را گم کنیم و دیگر از او نا امید شویم. دفعات قبل ، وقتی حتی سقوط کرد هم ول کن نبودیم ؛ تا آن را پیدا نمی کردیم به مواضع مان بر نمی گشتیم. اما این بار با همه دفعات قبل متفاوت بود. توی دلمان دعا می کردیم که طوری سقوط کند که دوربین اش کاملا منهدم شود. حمید همچنان داشت غرولند می کرد که یهو حسن با تعجب از جای پرید و گفت : بچه ها هواپیما ؟؟!! خدای من امکان ندارد ! حمید با حیرت پرسید : چرا از این وری می آید ؟ مگر پشت دشمن نبود ؟ چرا از جلو می آید ؟!! در آن چند لحظه مثل برق گرفته ها همگی با هم به سمت رادیو کنترل ها پریدیم تا آن ها را از توی جعبه خارج کرده و روشن کنیم. وقتی هواپیما به کنترل مان در آمد ؛ همگی با هم خدا را شکر کردیم. شب هنگام وقتی عکس ها را ظاهر کردیم ، متوجه چیزهای حیرت آوری شدیم. آنطور که مفسرین عکس برایمان شرح دادند ، هواپیما تا عمق 11 کیلومتری پیش رفته و از 3 سایت ضد هوائی دشمن عکس هائی واضح گرفته بود. که طبق عکس ها مشخص شد که 2 تا از این سایت ها مصنوعی بودند. از بچه های ارتش شیده بودیم که دشمن برای جلوگیری از نفوذ هواپیماهای ایران به عمق مواضع خود ، سه سایت موشکی را در آرایشی کم نفوذ مستقر کرده است. که با این عکس ها حقیقت ماجرا لو رفته بود. چرا که در عکس هائی که توسط هواپیماهای RF-4 از ارتفاع بالا گرفته شده بود ، سایت ها کاملا واقعی به نظر می رسیدند. دیکوی بادکنکی پدافندی فردایش هواپیماهای RF-4 و RF-5 ارتش با اطمینان از این موضوع ، با پرواز در ارتفاع پست ؛ به سراغ سایت واقعی رفته و آن را منهدم کردند. [ به احتمال خیلی زیاد ، منظور نویسنده F-4 و F-5 بوده و اشتباها از لفظ RF-4 و RF-5 استفاده کرده است.] در خصوص امدادهای غیبی هر کس برای خودش ترجمه و تفسیری دارد ، اما من از آن روز به بعد ؛ هر موقع این کلمه را می شنوم ، انگار که دوباره هواپیما را می بینم که با سرعت به طرفم می آید. در حالی که حاوی عکس های مهمی از دشمن است. راوی : حمید آقا جانی * * * * * بی ترمز ای ایها الناس ، باز هم می گوئید نگویم بسیجی بی ترمز است ؟! این را حمید با صدای بلند می گفت ، در حالی که با تکرار آن تمام بچه ها را به وسط اردوگاه کشانده بود. این بار قیافه حق به جانب تری گرفت و گفت : کدامیک از شما از این جمله بدتان می آید ؟ برای تان ثابت کنم که حرف درستی است ؟ خدا رحمت کند اولین کسی که این حرف از دهانش بیرون آمد. پرسیدیم : حالا چی شده اینقدر طلب کاری ؟! حمید رو به من کرد و گفت : خدا وکیلی ، وقتی پهپاد توی جبهه ها به پرواز در می آید ، هم نیروهای خودی و هم نیروهای عراقی چند هزار گلوله به طرفشان شلیک می کنن ؟ پاسخ دادیم : هزاران گلوله دوباره پرسید : چقدر موشک و راکت ؟ گفتم : خب . خیلی. ادامه داد : تا حالا ، در این همه سال ، حتی یکی از پهپادها بر اثر گلوله ، راکت ، ترکش یا موشک سقوط کرده است ؟ جواب : خیر ، اصلا . حالا منظورت چیست؟ اشاره کرد به یک بسیجی که سرش را پائین انداخته بود و ادامه داد : این برادر بی ترمز ، فقط با یک گلوله ، حرص من از این است که فقط با یک گلوله ، یکی از پهپادها را ساقط کرد. وقتی از او می پرسم : حالا چطوری اش بماند ، چرا این کار را کردی ؟ می گوید : این همه در کلاس ها می گویند ، تاکنون دشمن نتوانسته یک پهپاد را ساقط کند. امتحان کردم ببینم واقعا راست است ؟ اما همین که به طرف پهپاد شلیک کردم ؛ مثل گنجشکی که از روی تیر برق زده باشم ، یهو افتاد جلوی پایم !!! حمید اگر چه فشار زیادی به خود می آورد تا عصبانیت اش را قورت بدهد ، اما بچه ها همگی با هم زدند زیر خنده و به طرف محل سقوط هواپیما دویدند. راوی : حمید آقاجانی * با تشکر ویژه از برادر ارجمند @MR9 بخاطر در اختیار قرار دادن عکس دیکوی پدافندی +++ ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند
  4. 2 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . مقدمه - خاورمیانه یکی از پیچیده ترین و بغرنج ترین مناطق جهان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود. در این میان عراق، کشوری که در سال 1921 تاسیس شد، یکی از پیچیده ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای این منطقه بوده است. کشوری که گذرش از پادشاهی به جمهوریت توام با سیری از تحولات بوده و تا رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث نیز سرشار از اتفاقات بی نظیر بوده است. دوران حزب بعث را می توان از تلخ ترین و خون بارترین وقایع دوران تاریخ عراق توصیف کرد. دوره ای که سراسر در جنگ گذشت و خشونت بی اندازه هیئت حاکمه تاریخی بی نظیر را برای خاورمیانه رقم زد. اما این دوره به اندازه ای در خود رمز و راز دارد که با وجود کتاب های بسیار ، هنوز عمق بسیاری از مسائل ناشناخته باقی مانده و بسیاری از حقایق بیان نشده است. برای همین انتظار می رود باز هم کتاب ها درباره عراق نوشته شوند و قصه های عجیب و غریب بی شماری از آن شنیده شود. "بخش هفتم" صدامِ عراق - بخش دوم (جمهوری وحشت - 1) در گزارش کمیته دفاع از حقوق بشر که در سال 1990 منتشر گردید ، به تأکید آمده است که "عراق تحت حکومت حزب بعث بصورت یکی از ملل خبرچین در آمده است." و تعریف و توصیف این اصطلاح غم انگیز و اسفناک - اما درست و واقعی - چنین است " ارزیابی ها نشان می دهد که بیست و پنج درصد جمعیت عراق و بعبارت دیگر از هر چهار نفر ، یک نفر ؛ در خدمت سرویس های متعدد امنیتی هستند که تماما توسط کارشناسان سازمان پلیس مخفی آلمان شرقی ( اشتازی - Stasi) تربیت و تعلیم دیده اند." و در بخش دیگری از گزارش آمده است که "حزب از اعضای خود می خواهد تا حرکات مظنون همسایگان و حتی اعضای خانواده خود را زیر نظر داشته و تمامی اعمال مشکوک را گزارش دهند. از همه معلمان خواسته شده است تا به حزب بپیوندند و اعمال دانش آموزان ، اولیای آنها و دیگر همکاران خود را زیر نظر داشته باشند و همه حرکات مشکوک را گزارش دهند ... تخلف و عدم گزارش ، در خور تنبیه شدید است. " هنگام وقوع کودتای بعثیان، دو نهاد امنیتی در عراق وجود داشت: «مدیریه الأمن العامه» که عهده‌دار امنیت مدنی شهروندان بود؛ دیگری «مدیریه‌ الأستخبارات العسکریه» که نظامیان را زیر نظر داشت. پس از روی کار آمدن بعثیان ، دستگاه ، «المخابرات العامه» را هم ایجاد گردید. از این‌رو در آغاز جنگ صدام با ایران سه نهاد امنیتی در عراق وجود داشت: «مدیریه الأمن العامه»، «مدیریه المخابرات العامه» و «مدیریه الأستخبارات العسکریه العامه». در اواخر نیمه نخست دهه هشتاد میلادی «جهاز الأمن الخاص» نیز شکل گرفت . گذشته از آن، تمامي اعضاي اتحاديه ملي دانشجويان عراقي و همه كساني كه طي دهه های ١٩٨٠ و ١٩٩٠ از دولت بورس گرفته بودند، به نوعي خبرچين و جاسوس تلقي می شدند و اين تقريبا تمامي عراقي هايی را كه در خارج از كشور تحصيل مي كردند در بر می گرفت، چرا كه تحصيل به هزينه شخصي ممنوع بود و قبول بورس از هر منبع خارجي كه مورد تأييد دولت عراق قرار نمی گرفت، از ٥ تا ١٥ سال زندان به دنبال داشت. لازم به ذکر است که جایگاه رؤسای نهادهای امنیتی عراق معادل وزیر و البته بالاتر از آن بود ؛ که در زیر به اختصار توضیحاتی درباره هر یک از این نهادهای امنیتی ارائه می‌شود : الأمن العام ( امنیت عمومی ) «مدیریه الأمن العامه» (اداره کل امنیت عمومی)، قدیمی‌ترین مرکز اطلاعاتی عراق به شمار می‌آید که در زمانه قیمومت انگلیس بر عراق ـ دوره پادشاهی ملک فیصل اول ـ بر مبنای الگو و ساختار سازمان اطلاعات آن کشور [منظور انگلستان هست ] بنا شد. پس از آن که نظام سلطنتی توسط ژنرال عبدالکریم قاسم منقرض گردید، وی برخی از کارکنان «امن العام» را عهده ‌دار خبر گیری در قوای مسلح کرد. ژنرال، نسبت به ایجاد «مکتب ‌الخاص» (دفتر ویژه) که زیر نظر خودش اداره می‌شد نیز اقدام نمود. اداره «الأمن العام» به لحاظ چارت تشکیلاتی و سازمانی زیر مجموعه وزارت کشور بود لیک در پی فروپاشی رژیم پادشاهی، بسیاری از گزارش‌های آن، به خصوص دفتر ویژه، مستقیماً در اختیار رئیس جمهوری و فرمانده کل نیروهای مسلح قرار می‌گرفت. دیری نگذشت امن‌العام توسط قاسم تقویت شد و دامنه وظایف و اختیاراتش گسترش و افزایش یافت. به دنبال کودتای حزب بعث، اقتدار این نهاد فزونتر گردید و بر شدّت کنترل شهروندان افزوده گشت. در 1971 امن‌العالم در همه استانهای عراق دفتر دایر کرد. در سال 1973 بر اساس توافقنامه امنیتی میان عراق با شوروی و در چارچوب معاهده دو جانبه همکاریهای دوستانه میان دو کشور، بنا به دعوت «یوری آندره پوف»، رئیس سازمان اطلاعات شوروی - کی جی بی ، شماری از عناصر امن‌العام و کارشناسان دیگر نهادهای امنیتی عراق، برای گذران دوره‌های آموزش در دستگاه‌های KGB (سرویس اطلاعات) و GRU (اطلاعات نظامی) راهی اتحاد جماهیر شوروی شدند. در زمره وظایف امن‌العام در دوره حاکمیت صدامیان می‌بایست به کنترل و سرکوب هر حرکت مخالفی از ناحیه اسلامگرایان، کمونیست‌ها، کردها، قوم گرایان، بعثی‌های سوری، جنبش‌های دانشجویی، همچنین کنترل دقیق ارتباطات خانواده‌های معدومین، دستگیر شدگان، فراریان، مبارزان، شناسایی اخلالگران اقتصادی و مبارزه با محتکران، قاچاقچیان و معاضدت و تعامل با میلیشیای بعثی، اشاره کرد. مسئولیت عالی این دستگاه از زمان وقوع کودتای حزب بعث تا واژگونی این دار و دسته تبهکار پس از سه دهه و نیم، با شخص صدام بود. دفتر این نهاد امنیتی و ساختمان‌های اصلی آن در منطقه «البلدیات» بغداد بود. الأستخبارات العسکریه ( اطلاعات نظامی ) این اداره در آغاز زیر مجموعه وزارت دفاع بود. پس از آن به علت حساسیت امر زیر نظر شورای انقلاب قرار گرفت. وظیفه اصلی این مرکز دستیابی به خبرها و اطلاعات دشمنان رژیم بود. اداره «استخبارات» سال‌ها بعد با «الأمن‌العسکری» (امنیت نظامی) ادغام و به مجموعه نهادهای زیر نظر ریاست جمهوری منتقل گردید و به عنوان «مدیریه الأستخبارات العسکریه العامه» (اداره کل اطلاعات و ضد اطلاعات نظامی) یا به اختصار «استخبارات عسکریه» سرشناس شد. به باور برخی پژوهشگران، این نهاد امنیتی، مخوف‌ترین دستگاه اطلاعاتی بعثیان به شمار می‌آمد که فعالیت‌های گسترده‌ای داشت. لازم به ذکر است که در سال 1979، خلیل العزاوی، مدیر عملیات سرویس اطلاعات عراق، کتابچه‌ای در حدود چهل صفحه تدوین کرد و نام آن را خط مشی (استراتژی) نهاد که در واقع نقشه راه امنیتی بعثیان محسوب می‌شد. در جزوه یاد شده تأکید شده بود که یکی از وظایف مبرم وابستگان نظامی سفارت‌خانه‌های عراق در خارج از کشور، که تحت پوشش فعالیت‌های دیپلماتیک عمل می‌کردند، کسب اطلاعات و تهیه گزارش درباره فعالیت‌های هسته‌ای و جنگ میکروبی و شیمیایی در غرب است. تهیه عکس‌های هوایی از پایگاه‌ها و مراکز تجمع نیرو و زرادخانه‌های اسلحه کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و شناسایی موقعیت پایگاه‌های هوایی، زمینی و دریایی آن‌ها، طرح‌های محرمانه تسلیحاتی و ساخت جنگ افزارهای مدرن، در زمره تکالیف جاری این مأموران به ظاهر دیپلماتیک در خارج از کشور بود. سوء قصد به جان مخالفان، از دیگر وظایف این دستگاه به شمار می‌آمد. ترور عبدالرزاق النایف در لندن، آیت‌الله سیدحسن شیرازی در بیروت، حجت‌الاسلام سید محمدمهدی حکیم در خارطوم، از اقدامات این نهاد است. به طور کلی گردآوری اطلاعات و دست زدن به هرگونه عملیاتی در خارج از کشور در حیطه کارکردهای این مرکز قرار داشت. کارآموزان دوره دیده و کارکشته استخبارات عسکری به زبان‌های مختلف مسلط بودند. تهیه اطلاعات نظامی از کشورهای همسایه، همچنین شناسایی فرماندهان نظامی، جمع‌آوری آگاهی‌هایی با بار امنیتی از سرحدّات همسایگان، آماده سازی نقشه‌های نظامی و گردآوری تصاویر ماهواره‌ای، مبارزه با فعل و انفعالات و تحرکاتی که به پشتیبانی بیگانگان در داخل کشور انجام می‌گیرد و رویارویی با جاسوسان بیگانه از رهگذر شناسایی و خنثی سازی برنامه‌های آنان، در زمره مسئولیت‌های جاری و تعریف شده این نهاد امنیتی است. دفتر اصلی «الأستخبارات العسکریه» در بغداد، کنار رود دجله، جنب «جسرالائمه» (پل امامان) قرار داشت. تمامی مسئولان استخبارات از بلندپایگان نظامی و امنیتی عراق بودند و برنامه دیدارهای منظمی با صدام داشتند. المخابرات العامه ( سرویس اطلاعات ) همانطور که پیشتر اشاره شد، این دستگاه به وسیله بعثیان ایجاد گردید و از مراکز خود-بنیاد صدام محسوب می‌شود. نظر به اهمیت این نهاد، تشکیلات یاد شده تا سال 1984 زیر نظر شورای انقلاب قرار داشت و پس از آن به مجموعه سازمان‌های تابعه ریاست جمهوری افزوده شد. جمع‌آوری اطلاعات از کشورهای مهم در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، امنیتی، کنترل ورود و خروج اتباع بیگانه، مقابله با جاسوسان، زیر نظر داشتن آمد و رفت شهروندان عراقی با خارج از کشور، مراقبت از فعالیت دیپلمات‌های خارجی در عراق، رهگیری مکالمات با خارج، شنود تلفنی، نفوذ به درون گروه‌های مخالف رژیم و ... از وظایف این سرویس محسوب می‌شد. پر واضح است برخی مسئولیت‌های محوله به مراکز اطلاعاتی با وظایف دیگر نهادهای امنیتی مشترک است و به نوعی ناظر فعالیت‌های موازی این دستگاه‌ها هستیم که این امر به سوء ظن و شکاکیت بعثی‌ها باز می‌گردد. شخص صدام نیز مایل بود گزارش‌های مختلف از دستگاه‌های امنیتی تحت امرش دریافت کند. البته خود این مراکز بپای سرّی یکدیگر هم بودند تا خیال صدام از بابت هرگونه طرح براندازانه‌ای آسوده خاطر باشد. ساختمان اصلی «جهاز المخابرات‌العامه» (سرویس کل اطلاعات) در بغداد، نزدیک نمایشگاه بین‌المللی بود الأمن الخاص ( امنیت ویژه ) کشف برخی توطئه‌های واقعی و ساختگی در نیمه نخست دهه 80 م باعث شد تا صدام موضوع حفاظت از خود، خانواده، نزدیکان و مقامات عالیرتبه رژیم را به تشکیلات امنیتی جدیدی محول کند. از این‌رو مبادرت به تأسیس «مدیریه الأمن‌الخاص» (اداره امنیت ویژه) کرد. این مرکز در سال 1983 پس از برملا شدن آنچه دستگاه تبلیغات بعثیان آن را دسیسه به منظور براندازی حکومت خواند، ایجاد گردید. این نهاد، کنترل فعالیت‌های مسئولان ارشد دولتی و دوایر تابعه آن‌ها، بلندپایگان نظامی، رؤسای سازمان‌های به اصطلاح مردمی (جوانان، زنان، کارگران) را عهده‌دار بود. گفته شده است پیشینه این تشکیلات مخوف امنیتی به سنوات 1964-1966 باز می‌گردد، آن هنگام که بعثی‌ها هنوز به قدرت نرسیده بودند درون تشکل‌شان «جهاز حنین» را ایجاد کردند و البته صدام از مؤسسان این دستگاه اطلاعاتی بود. همین ایده در سال‌های بعد به تکوین «امن‌الخاص» انجامید. در برهه‌ای افزون بر محافظت از صدام و اعضای درجه یک خانواده‌اش، مسئولیت برخورد با طرح‌های براندازی، پنهان‌سازی سلاح‌های کشتارجمعی، و انجام برخی تصفیه حساب‌های فیزیکی با معارضان، و البته کنترل رؤسای سایر سرویس‌های امنیتی با این نهاد بود. مقر اصلی این مرکز در ساختمان «الحیاه» نزدیک یکی از کاخ‌های صدام در بغداد قرار داشت. نظر به اهمیت وظایف این سرویس، تمامی گزارش‌های آن مستقیم در اختیار صدام قرار می‌گرفت. ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب مرتبط با این وقایع خواهیم پرداخت.
  5. 2 پسندیده شده
    بمبچه PTAB کوچک خشن تصویر بالا مربوط به رها سازی بمبچه ها توسط هواگرد یاک 9 میباشد با شروع حملات ارتش آلمان به خاک شوروی بمب افکنهای سبک شیرجه رو اشتوکا در قالب تاکتیک نبرد برق آسا ضربات سنگینی را بر پیکره ارتش سرخ وارد کردن . روسها در همان زمان با وجود در اختیار داشتن هواگردهای ایلوشن 2 به خوبی نمی توانستن از نیروهای خودی پشتیبانی کنند. در ابتدای جنگ تعداد کم هواپیماها و همچنین آموزش ضعیف خدمه فرصتی برای خودنمایی به ایلوشن ها نداد به طوری که درروز اول جنگ از 250 فروند ایل 2 موجود 10 فروند بر اثر درگیریهای هوایی و 19 فروند با بر دلایل دیگر سقوط کردن. تا 20 روز بعد بیش از60 درصد از ایلوشن ها از دست رفتن . با وجود بهبود شرایط تولیدو اموزش ها باز هم ایل های 2 کم توان ظاهر شدن دلیل اصلی آن اینبار ضعف تسلیحاتی و دقت پایین حملات بوده خلبانهای ایل اهداف کوچک را به راحتی گم می کردن و دستگاهای نشان گذاری کم دقتی داشتن . روسها برای حل این مشکل بزرگ و همچنین تهاجمی کردن این هواگرد ابتدا به سراغ راکت های RS82 , RS132 رفتن .هر ایلوشن2 می توانست 8 راکت مدل اس8 و 4 راکت مدل اس 132 را حمل کند RS82 RS132 راکت RS82 دارای وزن 7 کیلوگرمی بردی 6 کیلومتری و سرجنگی 400 گرمی بوده مدل RS132 هم بردی معادل 7 کیلومتر وزن23 کیلویی و سرجنگی 1 گیلوگرمی بود مدل اس 8 تنها میتوانست زرهپوشهای سبک را شکار کند مدل اس 132 حداکثر توان نفوذ در 70 م م زره را داشت و به دلیل دقت پایین برای شکار تکی وحتی گروهی خودررو زرهپوش و... مناسب نبودن . در طی ازمایشات از 186 شلیک از فاصله 500الی 800 متری و ارتفاع 100 تا 400 متری راکت مدل اس 8 به سمت یک زرهپوش تنها 7 اصابت به ثبت رسید یعنی 1.1 درصد برای یک ستون زرهی هم 3.7 درصد اصابت تایید شد وضعیت برای مدل اس 132 به مراتب بدتر بود از 134 شلیک هیچ اصابتی تایید نشد این یعنی صفر درصد . سلاح بعدی ایل های2 بمبهای سری فاب بود .این بمبهای اثر گذاری خود را داشته به طوریکه فاب 100 با 30 کیلوگرم ماده منفجر اگر درشعاع 50 متری یک زرهپوش اصابت میکرد میتوانست بین10 تا 40 م م در زره آن نفوذ کند اما همانطور که گفته شد دقت بمباران کمی داشتن وهمچنین معمولا 4 یا حداکثز 6 بمب 100 کیلوگرمی میتوانست حمل کند این بمبها هم بیشتر برای حملات به پشت خطوط و کاروانهای تدارکاتی وستونهای نظامی مناسب بودن و در خطوط مقدم کارایی لازم رانداشتن بمبهای فاب . حتی روسها در اوایل سال 1943 ایلوشن های2 خود را به توپهای 37 م م مجهز کردن که گلول های آن توان نفوذ در 40 م م زره را داشتن اما به دلیل دقت پایین و همچنین کم شدن توان حمل بمب از 600 به 200 کیلو گرم بعد از مجهز کردن 2 الی 3 هزار هواگرد کنار گذاشته شدن . همزمان با این طرحهای از سال 1942 روسها کار بروی یک مدل بمبچه ضد زره را آغاز کرده بودن . ایلوشن 2 مجهز به توپ 37 م م در ابتدا طرح یک بمب ضد تانک ده کیلوگرمی ارائه شد میتوانست 150 م م زره را بشکافت اما نمایندگان نیروی هوایی اعلام کردن زره فوقانی تانکها قطور نبوده و نیازی به این حجم از مواد منفجر نیست و همچنین تعداد قابل حمل هم توسط هواگردها کاهش می یابد که نتیجه ان کم شدن اثری بخشی حملات است به همین دلیل خواهان کاهش وزن و جرم شدن کشور شوروی از زمان جنگ زمستانه یعنی حملات به فنلاند سابقه استفاده از بمبهای خوشه ایی را داشته اما به دلیل ایمنی و کارایی پایین چندان مورد استفاده قرار نگرفتن . روسها به دنبال یک بمب خوشه ایی بودن که هم توان اسیب به ادوات و هم نفرات دشمن را داشته از قدرت نفوذ مناسبی در زره برخوردار بوده از لحاظ ایمنی در حد قابل قبولی باشد واز همه مهمتر هواگردهای سبک در راس انها ایلوشن 2 هم بتوانند در تعداد زیادی ان را حمل کنند .سرانجام نیروی هوایی در سال 1943 بمبچه دلخواه خود را دریافت کرد . بمبی 2.5 کیلوگرمی با سرجنگی 700 گرمی توان نفوذ 70م م در زره صفر درجه و 30 م م در زره 30 درجه این سلاح PTAB (بمب ضد تانک هوایی) نامیده شد از همه مهمتر توان حمل بالای این بمب توسط هواگردهای سبک بود بود هر ایلوشن 2 می توانست در چهار جعبه حمل مخصوص که در زیر بالهای نصب میشد در مجموعه 192 بمبچه یعنی 48 عدد برای هر جعبه و همچنین280 عدد در چهار دهلیز و دریچه داخلی تسلیحاتی خود حمل کند حداقل ارتفاع رها سازی این بمب چه 75 متر بود. اگر تمام این بمبچه ها در ارتفاع 75 تا 100 متری با سرعت 280 کیلومتر رها میشدن منطقه ای به عرض 40 و طول 130 متر را پوشش میدادن که می توانست بسیار مهلک باشد هرچه سرعت هواپیما کمتر بود منطقه ایی کمتری را پوشش میداد اما در عوض احتمال اصابت بالا می رفت مثلا در سرعت زیر 200 کیلومتر و ارتفاع 100 متری منطقه ایی مورد تهاجم به 15 متر عرض و 75 متر طول کاهش پیدا میکرد یا مثلا در ارتفاع بالای 200 تا 300 متر و در سرعت 350 کیلومتر هر بمبچه منطقه ایی 15 متر مربع ایی را پوشش میداد . نحوه ی جاگذاری در دهلیزهای داخلی ایلوشن 2 دو نمونه از جبعه های مخصوص حمل هواگردهای پی او 2 ( po 2 ) و یاک 9 هر خلبان ایلوشن 2 میتوانست حداکثر در چهار نوبت بمبچه های خود را رها کند البته امکان رها سازی همه بمب ها در یک زمان هم وجود داشت در هر حمله معمولا توصیه میشد برای یک هدف یک جبعه بمب یا دهلیز خالی شود مگر با چندین هدف رو برو شوند PTAB در زمان مناسبی تحویل نیروهای هوایی شد آلمانها حمله به کورسک را آغاز کرده بودن وحالا نوبت آزمایش میدانی این سلاح بود در اولین حمله در جریان نبرد کورسک 8 هواگرد ایلوشن 2 در یک حمله دسته جمعی به وسیله بمبهای PTAB موفق شدن 15 زرهپوش و وسیله نقلیه آلمانی را مورد هدف قرار بدهند دو هفته بعد در حمله 4 فروند ایل 2 به یک گردان تانک آلمانی 11 زرهپوش شکار شدن دو روز بعد در حمله سنگین 132 ایلوشن 2 در مجموع 57 زرهپوش المانی مورد هدف قرار گرفتن . سلاح جدید بشدت بروی ستون ها زرهی وکاروانهای تدارکاتی و حتی نیروهای پیاده اثر گذار بود حتی برخی از واحدهای آلمانی در ابتدای استفاده از این بمبهای از تحرک بازایستاده وبه نوعی میخکوب شده بودن . انهدام اودات زرهی آلمان به وسیله PTAB تانک پانزر 4 تانک پانتر آلمانهای با دیدن قدرت تاثیر گذاری این سلاح بعد از چند هفته سریعا به واحدهای خود دستور دادن در خطوط نبرد به صورت پراکنده تر وارد عمل بشوند و در فواصل دور تری از هم قرار گرفته اصل استتار و اختفا را رعایت نمود وبا شاخ برگ درختان وسایل زرهی ونقلیه پوشیده شوند در زمان حرکت به صورت کاروانی . ستونها کوچکتر با حفظ فاصله حرکت نمایند در مکانهای توقف علاوه بر اصلی پراکندگی در صورت امکان زیر مکانهای مسقف و یا در میان پوششهای گیاهی وجنگل وسایل نقلیه پارک شوند همچنین نصب زره های فاصله دار بروی برخی از تانک ها نیز سرعت یافت همچنین بروی سقف برخی ادوات قطعات چوبی قرار داده میشد با اقدامات انجام شده المان ها موفق شدن تلفات حملات ناشی از این بمبچه ها را به یک سوم کاهش بدهند اما همچنان خطرناک بودن تست PTAB بروی تانک تایگر یک سال بعد در تابستان 1944 ایلوشن های 2 ستونهای زرهی المانها را که در نتیجه عملیات باگراتیون از خاک بلاروس در حال عقب نشینی بود مورد اماج حملات خود قرار دادن و ضربات سنگنین به ورماخت وارد کردن . روسها در ادامه برای کشندگی بیشتر بر ضد پیاده نظام همراه تانکها و زرهپوش ها این بمبلتها را به سرجنگی ترکش شونده تبدیل کردن معمولا ترکیب حمل برای حمله به اهداف انسانی وزرهی مشترک بصورت نیمی ضد زره ونیمی ترکش شونده بود. ستونهای منهدم شده المان در بلاروس با قطور شدن زره تانکها وزرهکوب ها آلمانی نوع دیگری از بمب با وزن 10 کیلوگرم و قذرت نفوذ 160 م م در زره در خط تولید قرار گرفت هر چند هواگردها تعداد کمتری از این نوع بمبچه را میتوانستن حمل کند . تا قبل از ورود این بمبچه ها حداکثر 5 درصد اودات زرهی و خودرو هایی آلمان ها آن هم در برخی از محورها در حملات هوایی ازبین رفته ویا اسیب میدیدن که با اضافه شدن این سلاح به هواگردهای شوروی حتی تا 20 درصد هم در برخی از جبهه امار انهدام ناشی از از برخورد بمبلتهای PTAB گزارش شده است علاوه بر ایلوشن 2 هواگردهای مثل یاک 9 با توان حمل 88 بمبچه- پرنده دو باله پی او2 (po2) با توان حمل دو جبعه حمل بمبچه 88 عدد و هواگرد ایلوشن 10 توان حمل 144 عدد در دو دهلیز داخلی ویا جعبه پخش مهمات از این نوع سلاح را داشتن . بمبهای خوشه ایی PTAB-1M در سوریه در مجموع در طول جنگ جهانی دوم بیش از 13 میلیون عدد PTAB تولید شد. بعد از جنگ جهانی هم شوروی به استفاده از این سلاح در قالب پخش کننده بمب خوشه ایی RBK-250 ادامه داد با قطور شدن زره تانکها روسها مدل دیگری از این بمبچه را با نام PTAB-1M تولید کردن که توان نفوذ 200 م م در زره را دارد این سلاح در قالب پخش کننده بمب RBK-500مورد استفاده قرار میگیرد گزارشاتی از استفاده ارتش سوریه و حتی روسها از این مدل بمبها در سوریه وجود دارد به صورت کلی بعد از تجهیز ایلوشن های 2 به این سلاح قدرت تهاجمی این هواگرد به طرز قابل قبولی بهبود یافته .شاید تنها هواگردی در جنگ جهانی دوم که سلاح تخصصی ان نه بمبهای سقوط ازاد و یا راکت یا توپهای سبک بلکه بمبچه های کوچک اما خطرناک باشد پایان منبع MILITARY.IR https://en.topwar.ru https://en.wikipedia.org/wiki/PTAB_(bomb) https://forum.warthunder.com/index.php?/topic/449891-ptab-bombs/ و.........................
  6. 2 پسندیده شده
    با سلامی دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست ؛ به اتفاق هم مبحث موشکهای بالستیک رو ادامه میدهیم: موشک های بالستیک برد متوسط Medium-range ballistic missile (قسمت چهارم) DF-17 : موشک زمین به زمین بالستیک برد متوسط دانگ فنگ 17 یا دی اف -17 ساخت جمهوری خلق چین است. گفته می شود که این موشک میان برد متحرک بالستیک مافوق صوت در 1 اکتبر سال 2019 در رژه روز ملی چین رسما رونمائی شد. از این موشک در کنار موشک DF-ZF از اولین موشک های بالستیک هیپرسونیک چینی می باشند این موشک دارای برد 1800 الی 2500 کیلومتر است. با توجه به سال رونمائی ( 2019 ) از تعداد تولید شده این موشک اطلاعی در دست نیست. در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. https://en.wikipedia.org/wiki/DF-17 Badr-2000 : موشک زمین به زمین برد متوسط دو مرحله ای سوخت جامد بدر-2000 ساخت جمهوری عربی عراق (رژیم بعث) است. این موشک با تکنولوژی بالا ، بر اساس موشک بالستیک کوندور-2 (Condor-II) آرژانتین با کمک متخصصان این کشور و مصردر حال ساخت بود این موشک بنا بود که دارای برد عملیاتی 620 الی 1000 کیلومتر باشد. با وجود حضورکنسرسیوم اروپائی Consen ( متشکل از 16 شرکت اروپائی ) این موشک هرگز به تولید انبوه نرسید. موشک کندور-2 آرژانتین ( نسخه پایه بدر-2000)  در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. https://en.wikipedia.org/wiki/Badr-2000 Raad-500 missile : موشک زمین به زمین بالستیک برد کوتاه-متوسط رعد-500 ساخت جمهوری اسلامی ایران است. این موشک که در واقع بر خلاف نسل قبلی خود یعنی فاتح-110 از بدنه کامپوزیتی بهره می برد ، مجهز به موتور ترکیبی پیشرو Zohair ( زهیر) می باشد. بخاطر بدنه کامپوزیتی و موتور نسل جدید ، این موشک با افزایش 200 کیلومتری برد ( نسبت به فاتح-110 ) به برد 500 کیلومتر دست یافته است. موشک Raad-500 در 9 فوریه 2020 در تهران با حضور فرماندهان ایرانی رونمائی گردید. لانچر دو فروندی رعد-500 Ababeel Missile : موشک زمین به زمین بالستیک برد متوسط ابابیل موشکی ساخته جمهوری اسلامی پاکستان است که در این پست به معرفی آن می پردازیم . این موشک دارای برد 2000 کیلومتر می باشد. و قابلیت مسلح شدن به کلاهک های عادی و هسته ای را دارا می باشد. این موشک در 24 ژانویه سال 2017 اولین آزمایش موفقیت آمیز خود را پشت سر گذاشت. در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. https://en.wikipedia.org/wiki/Ababeel_(missile) Agni-II : موشک زمین به زمین بالستیک برد متوسط آگنی-2 ساخت جمهوری فدرال هندوستان است که به عنوان آخرین موشک در این پست به معرفی آن می پردازیم. طبق ادعای منابع غربی این موشک دارای برد ماکزیمم 2000 کیلومتر است. این موشک در 17 می سال 2010 رسما توسط ارتش هند عملیاتی گردیده و به تولید رسید. در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. https://en.wikipedia.org/wiki/Agni-II ادامه دارد ... ----------- پ.ن 1 : امیدوارم که مورد پسند دوستان واقع شده باشد. دوستانی که پسندیدند ، مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : ان شاء الله در پست های بعدی به ترتیب سایر موشکهای بالستیک (برد متوسط ) را به اتفاق بررسی خواهیم نمود.
  7. 1 پسندیده شده
    با سلام یکسری عکسهای زیبا ازین پرنده
  8. 1 پسندیده شده
    یکی از اصلی ترین شاخصه های سلاح های انفرادی امروزی که به عنوان یک مسیر پیشرفت برای سلاح های انفرادی تایین میشه جدا از مسایل فنی سلاح اینکه طراحان سلاح به دنبال سلاحهای سبک تر با لگدی کمتر هستن ولی در کلیپ که جدیدا از مصاف پخش شده لگد سلاح بیشتر شده و احتمالا وزنشهم همینطورکه این میتونه به علت استفاده از کالیبر بالاتره باشه برای توان عبور گلوله از جلیقه های ضد گلوله امیدوارم در نسخه نهایی بجای اینکار از همون کالیبر قبلی استفاده بشه و برای مشکل قدرت اسیب سلاح هم نوع فشنگ و مرمی رو مورد برسی قرار بدن
  9. 1 پسندیده شده
    بعد از شروع حملات یمنی ها به عمق عربستان و غافلگیریهای ابتدایی و ضربات دریافتی، هرچند در ماه های اخیر از حجم حملات خصوصا در کمیت به کارگیری موشک و پهپاد کاسته شده ولی نکته ای که وجود داره دفع حملات هست در مواردی به شکل موفق تر از گذشته که خب طبیعی است. اگر تاکدی مدام ایالات متحده مبنی بر کمک به سعودی را در دفاع از اراضی داخلیش هم کنار بزاریم و تاسیس چندین پایگاه نظامی و پروازهای مستمر پرنده های امریکایی و به نظر به دست گرفتن پدافند عربستان لااقل در برخی شهرها؛ باز خرید و هزینه سعودی برای دفاع از اراضی داخلیش مقابله با چند پهپاد و تک موشک را عجیب جلوه نمیده. ولی سوالی که هست؛ موشک ها که معمولا به شکل تک فروندی شلیک میشند را که پاتریوتها وظیفه دفع دارند و حتی در حمله اخیر گفته میشه برای دفع یک موشک 5 تیر موشک پاتریوت شلیک شده. سوال اینجاست پهپادهای به چه نحوی دفع میشند، خصوصا که امروز خبر از دفع 5 یا 8 فروند پهپاد دادند در جده؟ به هر حال اگر پای پدافند کوتاه برد در میان باشه باید حتی بیشتر از شلیک پاتریوتها ما شاهد فیلم در فضای مجازی باشیم از ثبت شلیکها که به نظرم تا حالا حتی یک نمونه نداشتیم شلیک پدافند کوتاهبرد به شکل واضح به سمت پهپادها و یا اگر بوده خیلی ناچیز بوده. حالا باتوجه به اینکه معمولا در رادارهای عمومی ما شاهد پرواز پرنده های آمریکایی (نیروی هوایی عموما) هستیم بر فراز برخی شهرها از جمله ریاض و جده خصوصا زمان حملات؛ و خبرهایی از راهکار سعودی برای مقابله با پهپادها یعنی گشت مستمر جنگنده ها و موشک آمرام عمدتا؛ آیا همچنان این مسیر بسیار گران برای دفع حملات پهپادی استفاده میشه؟ در مورد رادار و تشخیص سمت و سوی حملات که اگر تاکید خود امریکایی ها هم نباشه قطعا ایالات متحده کاملا داره پوشش میده عربستان را (طبیعتا با هزینه های شیرین!) پ ن: چشم معکوس زدم! امشب تقریبا 22 فروند پهپاد و موشک همزمان به چند شهر عربستان از جمله در شرق و شهرهای نفتی شلیک شد. سخنگوی ائتلاف سعودی ابتدا مغرورانه ادعا کرد دو فروند موشک رهگیری شده در جیزان ولی خبرهای تکمیلی از هدف بودن چند شهر دیگه هم حکایت میکرد. هرچند به نظر رسانه هاشون بعد موج اول و "همشون را زدیم"، حالا رسیدند به "ایران به ما حمله کرده" تا توجیه احتمالا عدم رهگیری برخی پرتابه ها را کنند. اگر ایران توان و ابزار اطلاعاتی کاملی داشت در بحث جمع آوری سیگنال و رادار و تصویر و تحلیل گسترده (مثل توان مثلا ایالات متحده در منطقه با نفوذ و حضور در بسیاری از کشورهای منطقه و همچنین در اختیار داشتن فضا و ماهواره ها و پرنده های متعدد جمع آوری اطلاعات و شنود و ... و همچنین عوامل اطلاعاتی گسترده در کشورها) خیلی میتونست به یمنی ها کمک کنه که حملاتشون را با توجه به استقرار پدافند و رادار عربستان و امریکا در خاک سعودی و نحوه کمکهای اطلاعاتی امریکا به سعودی و ... و همچنین کمیت و کیفیت ابزارها و ... بتونه بهینه کنه و با تغییر تاکتیک با توجه به ابزار محدودش بیشترین آسیب را بزنه.
  10. 1 پسندیده شده
    ناکامی "ابر سگ تازی " روسی چرا ناتو با خوشحالی از لغو برنامه MIG-31M استقبال نمود ؟ با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ، و پایان جنگ سرد ، وارثان این سرزمین ،با شدیدترین بحران اقتصادی از ابتدای قرن مواجه شدند و بخش قابل توجهی از برنامه های تسلیحاتی که می بایست تضمین کننده برتری نظامی ارتش شوروی بر رقبایش میشد ، به همین دلیل لغو و از تولید انبوه بازماند . این برنامه ها ، در حوزه های مختلفی نظیر نیروی دریایی ( ابرحامل هواپیمابر کلاس اولیانوفسک ) ، نیروی زمینی ( نسخه ای برگرفته از تانک اصلی میدان نبرد تی-80 مسلح به یک قبضه توپ 152 م.م ) از تولید بازماند ،اما خسارت آمیز ترین جنبه این وضعیت ، ایجاد یک توقف کامل در حوزه هوایی می بود ، چنانکه نیروی هوایی ارتش شوروی ، برنامه های متعددی از قبیل جت عمود پرواز یاک-141 ، جتهای پنهانکار نسل پنجم میگ-1.44 و همچنین برنامه سوخو-47 بطور کامل لغو و برنامه هایی نظیر نسخه ارتقاء یافته فلانکر ( سوخو-27 ام ) با 15 ساله تاخیر روبرو گشت . اما در این میان ، یک برنامه شناخته شده برای نیروی هوایی ارتش شوروی ، نسخه جدیدی از جنگنده میگ-31 فاکس هاوند با شناسه میگ-31 ام بود که درصورت ورود بخدمت ، قابلیتهای رزم هوابه هوای دوربرد قابل توجهی را برای کاربرانش فراهم مینمود ، جنگنده ای که علیرغم فقدان کاراکترهای جتهای نسل پنجم ، می توانست در اثتای ورود هواگردهای نسل پنجم غربی ، توانایی های برتری هوایی آنان را وارد یک چالش جدی نماید . در واقع ، برنامه ارتقاء فاکس هاوند به نسخه M می توانست قابلیتهای رزم هوایی میگ-31 را به میزان قابل توجهی گسترش دهد ، گرچه جزییات آن تاکنون ناشناخته باقی مانده است . با این حال ، در حالی که نسخه پایه میگ-31 تقریباً 41 تن بسته به میزان سوخت و مهمات محمول ، وزن می داشت ، میگ-31 ام تا حدودی سنگین تر ( 50 تن ) طراحی شد . این نسخه که برای اولین بار در سال 1985 به پرواز درآمد ، از رادار جدید زاسلن-ام که آنتن بزرگتر و برد بیشتری را ارائه میداد ، استفاده می نمود و به اندازه ای قدرتمند بود که اهدافی با سرعت 6 ماخ را براحتی کشف می نمود تا جایی که گفته می شد میگ-31 ام از معدود هواگردهای رزمی بشمار می رفت که برای رهگیری موشکهای بالستیک بهینه شده بود . این نسخه برای رسیدن به عملکرد بهینه به یک پیشرانه جدیدتر با مصرف سوخت پایین تر D-30F-6M و آسمانه جدید نیز مجهز می شد . همزمان برای افزایش توانایی رزم ، تعداد جایگاه های تسلیحاتی این نسخه از 4 به 6 افزایش پیدا کرد . علاوه براین ، نسخه جدید فاکس هاوند را می شد از روی بالهای متفاوت و همچنین حسگر مادون قرمز ثابت مستقر در زیر بخش جلوی بدنه تشخیص داد . در کنار این موارد ، میگ-31 بروز شده ، به اویونیک کاملاً جدید ، سامانه های رزم الکترونیک پیشرفته نیز مجهز شده بود . در حوزه پایایی رزمی ، افزایش ظرفیت حمل سوخت داخلی و همچنین اضافه شدن لوله سوخت گیری هوایی از مزیتهای میگ جدید بود که در ترکیب با موشکهای R-37 که در مقایسه با نمونه های قدیمی تر R-33 مرگ آوری افزون تری را به نمایش می گذاشت . اما این نمونه در سال 1995 پس از چند پرواز موفقیت آمیز آزمایشی بدلیل بحران اقتصادی روسیه بطور کامل لغو گردید و این امر باعث شد تا برنامه تبدیل فاکس هاوند به نسخه جدید بتدریج بدست فراموشی سپرده شود و در عوض بروزرسانی جتهای میگ-29 در دستور کار قرار گیرد و برای بازارصادرات نیز جنگنده های سنگین تر سوخو-27 انتخاب گردد . در این میان ، سوخو-27 گرچه بلحاظ قابلیتهای حسگرهای خود ، در رتبه ای پایین تر از میگ-31 قرار می گرفت ، اما بدلیل وجود کاراکتر " چند ماموریته " بودن ، طبعاً گزینه جذابتری برای صادرت محسوب می شد . علاوه براین ، فلانکر بلحاظ قیمت ، ارزان تر بود و این تعداد مشتریان احتمالی را افزایش می داد . در این میان ، گرچه شایعاتی وجود دارد که نیروی هوایی چین تعدادی میگ-31 را بخدمت گرفته ، اما انتخاب سوخو-27 برای مونتاژ و تولید در داخل خاک چین بدان معنا بود که میگ-31 ام قادر به رقابت با سوخو-27 نمی بود و این درنهایت تعداد تولید شده میگ-31 ام را به شش فروند محدود نمود .اما تلاشهای صورت گرفته برای تولید این نمونه ، چندان بی فایده هم نبود ، چرا که این برنامه باعث شد تا نسخه های B و BM فاکس هاوند بسرعت ارتقاء پیدا کنند . در واقع نسخه MIG-31 BSM تا قبل از ورود بخدمت سوخو-57 توانمندترین جت رزم هوایی ارتش روسیه بشمار می آید ، به همین دلیل برنامه های ارتقاء بیشتری ، از جمله قابلیت حمل موشکهای بالستیک هواپرتاب در نمونه K و همچنین نسخه های ضد ماهواره نیز روی آن صورت گرفت . با این وصف ، اخباری در دست است که نشان می دهد ، نیروی هوایی روسیه ، به تقریب 50 سال پس از ورود میگ-31 به سازمان رزمی خود ، درصدد است با سرمایه گذاری بر روی پروژه میگ-41 مجدداً به عرصه رهگیرهای برد بلند وارد گردد . پی نوشت : 1- بن پایه یک 2- بن پایه دو 3- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .  4- مولف ، جمع آوری کننده و مترجم MR9
  11. 1 پسندیده شده
    دشمنی رو که نمی‌تونی شکست بدی، زخمی نکن! از سریال گاندو حوصله داشتید این سکانس سریال رو هم ببینید!
  12. 1 پسندیده شده
    نمایش شلیک سلاح انفرادی "مصاف" هفدهم اسفند سال 1399 خورشیدی https://www.aparat.com/v/ICWwX
  13. 1 پسندیده شده
    بسمه تعالی 182 ظرفیت نژاد پرستی؛ تهدید جدید محیط امنیتی ایران مقدمه: در محیط امنیتی ایران همواره ظرفیت های جهادی اسلام سنی و اسلام شیعی و حتی دیگر اقوام به عنوان یک پارامتر مهم در سنجش ها مورد ارزیابی قرار می گیرد. در این نوشته ما به بررسی مساله فوق در سمت اسلام سنی و بالاخص ابعاد نیروی انسانی آن پرداخته و می کوشیم با تحلیل وقایع دهه پیشین و جنگ های منطقه خاورمیانه از بعد کمیت و کیفیت نیروی انسانی به آن بنگریم. این مطلب با استدلال بر روند تغییرات جنگ در یمن و اهمیت نقش نیروی انسانی و کم رنگ شدن این موضوع در داخل و خارج محیط امنیتی ایران –به عنوان تهدید و آسیب- نشان می دهد که عامل نیروی انسانی –گرچه با کیفیت و کمیت ظرفیت جهادی اسلام سنی نیست- اکنون در موضوع قوم گرایی و نژاد پرستی پررنگ تر شده و لازم است که در پیش یابی های امنیتی نظامی جمهوری اسلامی ایران بیش از پیش مورد نظر قرار گیرد. به طور واضح تر، در این مقاله نشان داده می شود که ظرفیت جهادی اسلام سنی که به دلیل تلاش های غرب به سمت ایران و شیعه جبهه بندی داشت اکنون ساییده شده و حداقل یک دهه برای پر شدن دوباره ی آن مورد نیاز است. ولی باقی مانده ی این ظرفیت به کمک تهدید دیگر امنیتی ایران (نژاد پرستی) آمده و به دلیل وجود ظرفیت انسانی جوان و مناسب برای اجرای پروژه های ضد امنیتی در بخش نژاد پرستی، این تهدید را بسیار برجسته نموده و به یکی از تهدیدات اساسی امنیت نظام تبدیل ساخته است. *** نیروهای جهادی مسلمان در دوران معاصر به گروه های مسلمان شبه نظامی حاضر در منطقه غرب آسیا، شمال تا نواحی آفریقا گفته می شود که عمدتا از اهل سنت هستند. اولین نمود عمده از این گروه ها و جذب گسترده و سازمان یافته افراد در آنها را می توان در جریان اشغال افغانستان توسط شوروی سابق دید. با شروع اشغال افغانستان در سال 1979 تشکیل گروه های شبهه نظامی مسلمان غیر دولتی - اگرچه در برخی موارد حمایت هایی از سوی برخی دولت ها از آنها می شد – برای مبارزه با اشغال شوروی و ساقط کردن دولت کمونیست دست نشانده مسکو آغاز شد. این گروه ها که مجاهدین نامیده می شدند را می توان تشکیل دهنده دومین موج از سه موج مبارزه با اشغال سرزمین های اسلامی از سوی مسلمانان در طی چند دهه اخیر دانست. اولین موج که یک مبارزه دولتی بود با اتحاد ها و حملات چند باره دولت های عرب علیه اشغال فلسطین توسط رژیم اسرائیل شروع شد که پس از چند دهه و چندین دوره جنگ و درگیری نهایتا با شکست های پی در پی دولت های مسلمان و پذیرش اشغال، و در نهایت به صلح و عادی سازی روابط نا نوشته با اسرائیل که در ایام اخیر به صورت "نوشته" نیز درامد، منتهی شد. پس از ناکامی موج دولتی و سرخوردگی های پس از آن، مبارزه با اشغال افغانستان از سوی یک دولت کمونیست و ضد دین، این بار به دور از سازش کاری ها، خیانت ها و بی کفایتی های دیکتاتور های عرب، و توسط جریان های مردمی بر پایه ی ایمان و جهاد در راه خدا برای مبارزه با اشغال کفار شکل گرفت. این بار خصوصا با توجه به جغرافیای افغانستان که فرصتی بی بدیل برای جنگ چریکی و نا منظم ایجاد می کرد، پیروزی های بدست آمده تبدیل به بارقه امیدی شد که شکست اشغال گران را ممکن نشان داد و تعداد انبوهی از مردان جوان را جذب گروه های مجاهدین کرد. از معروف ترین گروه های جهادی در افغانستان که در آن ایام شکل گرفتند می توان از القاعده نام برد. القاعده به معنی پایگاه برگرفته از نام اولین پایگاه نظامی این سازمان «قاعدة الجهاد» است. گفته می شود که در ابتدا این سازمان را «جبهه بین‌المللی جهاد علیه یهودیان و صلیبیان» می‌نامیدند. القاعده از سازمان «مکتب الخدمة» که هدف آن مسلح‌کردن و آموزش مجاهدین داوطلب جنگ با شوروی بود گسترش و پیشرفت یافت. پس از کشته شدن اسامه بن لادن و در زمان رهبری ایمن ظواهری، این سازمان با گروه جهاد اسلامی مصر ادغام شد ووجهه بین المللی آن تقویت شد هر چند که بنا به گفته جهادیون ناراضی (عمدتا عراقی) درکادر اصلی سازمان از ابتدا مناصب امارت و فرماندهی عمدتا به اعراب سعودی و یا خلیجی تعلق داشت. همین روحیه به عنوان مهم ترین عامل داخلی دست به دست برخی عوامل خارجی داد و در برهه های مهمی انشعاباتی ازین سازمان بزرگ صورت گرفت. اولین مورد مهم مساله طالبان بود که گذشته از مدیریت و فرماندهی غیر بومی در سطوح بالا در زمان پایان یافتن ایام اشغال شوروی در افغانستان دو موضوع، اشعابات را تسریع کرد. مساله اول معامله آمریکا با شوروی بر سر خروج امن این کشور از افغانستان و نیز هم زمان ترور مشکوک تعدادی از رهبران عالی رتبه مجاهدین بود و مساله دوم دخالت گسترده سازمان اطلاعات[1] ارتش پاکستان، با همراهی عربستان سعودی برای ساخت نیروهای پراکسی و الت دست برای خود بود. با پشتیبانی، آموزش و هدایت ISI پاکستان، منابع مالی و آموزگاران مذهبی وهابی عربستانی، در چند هزار مدرسه اسلامی پاکستان نسلی از دانش آموزان افغان با افکاری افراط گرایانه با ریشه های وهابی و حنفی دیوبندی تربیت شدند که در سال های بعد طالبان نامیده شدند. در دهه های بعد هرچند فعالیت طالبان عمدتا به داخل مرز های افغانستان محدود بود، اما سایر گروه های جهادی در سراسر منطقه، در مناطقی که دولت های دیکتاتور اسلام ستیز، جمعیت های اهل سنت بزرگ با زمینه ترویج افکار تکفیری و افراط گرایی، و فقر و بی عدالتی اقتصادی بی داد می کرد، این گروه ها شروع به تشکیل و گسترش کردند. این بار حتی مناطق جنوب تا جنوب شرق آسیا نیز به حوزه نفوذ این گروه ها اضافه شد، در حالی که القاعده با داشتن سازمان گسترده تر و انجام عملیات های متعدد به خصوص در 11 سپتامبر، کماکان پر آوازه ترین نام بود. در یک برداشت کلی تفکرات و ایدئولوژی های گروه های فوق را می توان ذیل 2 گروه کلی تقسیم بندی کرد: - گروه های ریشه دار تر همچون القاعده عمدتا پیرو سلفی گری با سویه های اخوانی، که افکار سید قطب در بین شان محبوبیت دارد. این گروه ها به نسبت کمتر رگه های تکفیری و ضد شیعی از خود نشان می دهند و تا قبل از ایام اخیر به رغم دریافت برخی حمایت ها از برخی دولت ها، سعی داشتند خود را مستقل و بدون وابستگی دولتی نشان دهند. - گروه های با گرایش وهابی-تکفیری غلیط تر. این گروه ها عمدتا و به خصوص پس از جریان اشغال عراق توسط آمریکا در سال 2003 با اشنقاق از گروه های جهادی دسته اول پدید آمدند. از مهمترین سرکردگان و پدران این گروه ها می توان از ابومصعب الزرقاوی نام برد. تکفیر، دشمنی شدید با شیعیان و آلت دست شدن دولت های دیگر به خصوص ال سعود که رویکرد ضد اخوانی را نیز در میان ایشان در پی داشت، از خصایص بارز این گروه ها است. از معروف ترین این گروه ها می توان از داعش نام برد. ما همه ی این ظرفیت را "ظرفیت جهادی اسلامی سنی" می نامیم. واقعیت این است که در تحلیل عمیق بایستی ریشه های تمدنی این ظرفیت مورد مطالعه قرار گیرد. تلاش های عربستان، پاکستان، غرب و یا حتی ایران برای افزایش یا کاهش این ظرفیت و یا جهت دهی آن امری روبنایی است و به دلیل اصل وجود چنین ظرفیتی در منطقه است. مهم ترین زمینه ی این ظرفیت شاید احساس حقارت ناشی از سرخوردگی تمدن اسلامی در مقابل تمدن صلیبی-یهودی است که پس از شکست اندلس تاکنون ادامه داشته و به جز مدت اندکی در دوران امپراطوری عثمانی هرگز ترمیم نشده است. آنچنان که پیشتر گفته شد این گروه ها به رشد و نمو خود در هر آنجا که فرصت آن محیا بوده است به خصوص در سطح خاورمیانه ادامه می دادند تا آنکه بهار عربی و سقوط دولت های دیکتاتور سکولار عرب و جنگ داخلی در سوریه فرصتی بی بدیل برای رشد و زمین های بازی جدیدی برای حضور و طبیعتا بازی خوردن ایشان با توهم نقش آفرینی عمده برای ایشان فراهم آورد. خلا دولت های مرکزی مقتدر، رشد احساسات و هیجانات انقلابی، اشتیاق شدید برای اسلام گرایی پس از دهه ها دیکتاتوری سکولار و لائیک و وجود زمینه های مستعد دموگرافیک و مذهبی از مهمترین عوامل موثر در این تحول بودند. انبار های بزرگ سلاح در کشور های درگیر نا آرامی که به دست شبه نظامیان افتاده بود به خصوص در لیبی و سوریه در کنار پول و ثروت کشورهایی چون عربستان و قطرکه سعی در سودجویی از این پتانسیل جهت پیشبرد اهداف و تصویه حساب های سیاسی خود داشتند چونان هیزمی بود که بر این آتش ریخته شد. در ابتدای امر با نقش آفرینی حکام حاشیه خلیج فارس بالاخص قطر سیل نیروهای جهادی از تمام ظرفیت جهادی اسلام سنی از تمام جهان اسلام مکیده شده و به درون سوریه پمپاژشد. این حرکت موجب ایجاد یک نیروی سوم در کنار دو نیروی اولیه ابتدایی (1.دولت علوی اسدیست 2. بدنه عمدتا سنی جدا شده از ارتش و دیگر اقوام حاشیه نشین ناراضی سوری) شد. به دلیل گستردگی زمین های فتح شده در ابتدای ورود جبهه النصره و عواید مالی چشم گیر این جهاد (اعم از کمک های خارجی و عواید ناشی از اشغال) اختلافات همیشگی بین امرا و فرماندهان و کادر میدانی بروز کرد واین بار بدنه جهادی عراقی یک بار برای همیشه ازین سازمان جدا شد و با شعار "برابری نژادی" و اعطای امارت و فرماندهی های سطوح بالا به خارجیان انشعاب کرد. داعش در ابتدای خروج به دلیل اینکه به بودجه خارجی مستقیمی وصل نبود شروع به پیشرفت در مناطق دارای درآمد داخلی نمود و در سال های اول دارای حداقل خطوط تماس درگیری با دولت بود. بیشترین تلاش داعش با یک استراتژی صحیح در سال های اولیه بر کار فرهنگی و تبلیغات و همچنین ایجاد منابع درآمد ( پیشرفت در مناطق نفتی) متمرکز شد و به دلیل جذاب بودن ایده اصلی بسیار موفق ظاهر شد. البته پس از تثبیت موقعیت داعش روابط در سطوح مختلف را با دولت های منطقه و فرا منطقه ای شروع نمود ولی همواره سعی می نمود که استقلال و فاصله خود را ازیشان حفظ نماید. در این بین عراق هرچند در دوران بهار عربی در دوره پسا صدام به سر می برد، ولی در تمام سال های پس از اشغال همواره محل نزاع و درگیری گروه های تندرو و تروریستی وهابی همچون جماعت توحید و جهاد بود، این موارد در کنار ضعف و ناکارآمدی دولت مرکزی، این کشور را نیز به جرگه کشورهای جولانگاه گروه های جهادی افراط گرا ضمیمه کرد و مناطق وسیعی از آن برای سال ها تحت سلطه دولت اسلامی عراق و شام "داعش" درامد. نکته مهم در مورد استفاده از ظرفیت جهادی اسلامی سنی آن بود که در داستان بهار عربی، پس از سرنگونی چند دیکتاتور در کشور های مختلف منطقه، کشورهایی چون عربستان و شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس با کمک سرویس های اطلاعاتی غربی با حمایت مالی و تسلیحاتی و نفوذ سازمانی در این گروه ها از سویی سعی داشتند که این آتش را از تخت دیکتاتوری های خود دور نگاه دارند، از سوی دیگر آن را به ابزاری برای بسط نفوذ خود و براورده ساختن اهداف سیاسی خود و شرکای غربی شان که شامل تامین امنیت اسرائیل بود، بدل ساختند. جریان مبارزه ای که برای مبارزه با اشغال گری و آزادی سرزمین های اسلامی شکل گرفته بود، این بار تبدیل به ابزاری شد جهت تامین امنیت اشغال گر و از میان برداشتن معدود دولت هایی چون سوریه، ایران و عراق که کماکان موضع آزادی خواهانه خود را در برابر اشغال فلسطین حفظ کرده بودند. از سرریز نیرو تا کمبود نیرو: در سال های طولانی جنگ سوریه بارها شاهد کوچ نیروهای جهادی از کشور های مختلف منطقه، به خصوص از عراق و شمال آفریقا بودیم. به این گروه ها نیروهای جهادی با تجربه و کارآزموده چچنی که آنها نیز در مسیر مشابهی طعمه تفکر مسموم وهابی گری و تکفیر شده بودند اضافه شدند. در ایام این جنگ به کرات با همجوشی و یا شکاف گروه های جهادی گروه های جدیدی تشکیل می شد. نحوه بازی غرب در بازی گرفتن از دولت های سنی منطقه برای بهره برداری از ظرفیت جهادی اسلام سنی بسیار هوشمندانه بود ولی مقاومت ایران به همراه گروه های هم پیمان (عمدتا عراقی، افغان و ندرتا پاکستانی) و ادامه جنگ و تقویت توان دولت مرکزی در سوریه این طرح هوشمندانه را با نقطه ی ضعفش روبرو کرد: ظرفیت جهادی تولید شده در سال تعداد معدودی است و نیروهای پمپاژشده در سوریه حاصل انباشت سال های طولانی ازین ظرفیت بود! نهایتا با حمایت های ایران و روسیه عرصه بر این گروه ها تنگ آمد. زمین های بیشتری روزانه از دست آنها خارج و نفرات جنگ آور بیشتری هر روز از ایشان کشته می شد. با شکست داعش و عقب نشینی دیگر گروه های جهادی از سرزمین هایی که قبلا در اختیار داشتند، توان رزمی این گروه ها روز به روز کمتر شد که این بار منجر به اتحاد اجباری این گروه ها و تشکیل گروه های کمتر و کم تعداد تر شد. در نهایت با توسعه طلبی ها و سودجویی های دولت رجب طیب اردوغان که ارتش این کشور را به طور غیر قانونی وارد بخش هایی از خاک سوریه کرد، مناطقی در شمال سوریه و منطقه ادلب به عنوان آخرین مامن اخرین گروه های بزرگ جهادی در خاور میانه باقی ماند. نهایتا علاوه بر سرخوردگی عمیق در بین خود نیروها ناشی از شکست عظیم پروژه سوریه، سرنوشت گروه های عمده نیروهای جهادی در منطقه این گونه شد که: - نیرو های وهابی تکفیری که مورد حمایت عربستان و خلیجی ها بودند تقریبا از بین رفته و جز گروه های کوچک پراکنده شده در مناطق حاشیه ای و دور دست از ایشان باقی نماند. این مساله منجر شد در ماجراجویی های بعدی آل سعود در یمن، دست این کشور از نیروی انسانی جهادی کار آزموده و با تجربه خالی شود و به رغم داشتن برتری کامل مالی، تسلیحاتی به خصوص هوایی و لجستیکی در یمن نتواند کار مهمی از پیش برد و گروه کوچکی چون انصار الله با نفرات و امکانات محدود، بدون هیچ گونه توان رزمی کلاسیک راه آنها را بر روی زمین سد کرده و شکست های پی در پی بر آنها وارد سازد. گرچه ساختار بدوی یمن اجازه مانورهای بی نظیری را در صورت وجود یک ظرفیت با کیفیت از نیروهای جهادی خارجی به عربستان می داد ولی حتی داعش نیز که با تنفس مصنوعی عربستان در یمن اعلام موجودیت نمود به زودی خاموش شد. لذا به نظر می رسد حرکت انصارالله در مورد کشور یمن به دلیل خالی شدن خزانه نیروی انسانی ظرفیت جهادی سنی حرکتی هوشمندانه بوده است. داستان مشابهی نیز برای حمایت از نیروهای خلیفه حفتر در جنگ داخلی لیبی رخ داد. - در سمت دارای رگه اخوانی که به دلیل عقاید نزدیک تر به دولت اردوغان نزدیک شده بودند تنها تعداد محدودی در منطقه ادلب باقی ماندند. اما این پایان راه باقی مانده های جهادیون سوریه نبود. ترکیه پس از آنکه تمام سرمایه گذاری های مالی، سیاسی و نظامی اش در سوریه به شکست انجامید، سعی کرد از سرمایه جهادی باقی مانده برایش جهت قمار کردن در سرزمین های دیگری به منظور بسط نفوذ و قدرت دولت خود بهره ببرد. مهمترین این موارد دخالت نظامی ترکیه در لیبی و منطقه قره باغ بود. در هر دوی این مناطق ترکیه اقدام به پشتیبانی گسترده نظامی در حوزه توپخانه، پوشش هوایی و سامانه های پدافندی و جنگ الکترونیک کرد. هرچند این اقدامات نقش موثری برای تضعیف طرف های مقابل در هر دو منازعه داشتند، اما در نهایت نتیجه جنگ باید روی زمین مشخص شود. جایی که ریسک تلفات نیروی انسانی به شدت بالا است و هزینه های سیاسی و داخلی دخالت نظامی در خارج از مرز ها را به شدت بالا می برد. اینجا بود که اردوغان شروع به انتقال باقی مانده نیرو های جهادی به میادین رزم کرد، ابتدا در لیبی و سپس در قره باغ. این نیروهای جهادی که از سویی سال ها تجربه جنگی را در چنته داشتند و آب دیده شده بودند و از سوی دیگر پشتیبانی هوایی خوبی از ترکیه دریفات می کردند توانستند پیروزی های خوبی بدست آورند و طعم شکست های سخت را به نیرو های خلیفه حفتر در لیبی و ارمنستان در قره باغ بچشانند. اما در کنار پیروزی ها واقعیت دیگر آن است که هزنیه این اقدامات گزاف بود. تعداد اندک باقی مانده از جنگ آوران جهادی با تجربه با بکار گیری در هر دخالت نظامی خارجی به عنوان مزدور به سرعت کمتر و کمتر می شود. در هر درگیری صد ها نفر از آنان کشته می شود و یا توان رزمی خود را به دلیل جراحت از دست می دهد، و پایانی نیز برای این جنگ ها در سزمین های بیگانه دیده نمی شود، دیروز در لیبی، امروز در قره باغ و فردا شاید در اتیوپی ... دور نیست زمانی که از ذخیره انسانی این گروه از نیروهای جهادی نیز چیزی باقی نماند. از دید یک دولت شیعه همچون ایران، در نگاه نخست این می تواند خبر خوبی باشد. چه چیزی بیشتر از از بین رفتن جنگ جویانی که شیعیان را کافر دانسته و خونشان را حلال می دانند می تواند بیشتر امنیت اقلیت شیعه را تامین نماید! واقعیت تلخ اما آن است که این افراد ذخایر انسانی و رزمی دنیای اسلام بودند، ذخایری که درابتدا نه برای مسلمان کشی و برادر کشی، نه برای به آتش کشیدن و ویران کردن سرزمین های اسلامی، بلکه برای آزاد سازی سرزمین های اسلامی همچون فلسطین، بوسنی، چچن و افغانستان شکل گرفته بودند، ذخایری که می توانستند موجب تقویت جبهه مسلمین در برابر اشغال گران اجنبی باشند. ظرفیتی که می توانست برای مبارزه با اسرائیل و آزاد سازی سرزمین های فلسطین از جمله قدس شریف بکار گرفته شود و نه تامین امنیت رژیم اشغال گر قدس با زمین گیر کردن دشمنان اسرائیل و تامین منافع امنیتی آمریکا و اسرائیل در منطقه. ولی متاسفانه این فرصت نیز همچون بسیاری دیگر از فرصت های تاریخی یک بار برای همیشه بر باد رفته و بعید است که سال های طولانی چنین ظرفیت تولید شود. تصویری از تروریست های سوری و پانترک در نزدیکی مرز ایران. نفر سمت چپی با دست سرزمین های ایران را نشانه رفته است، و نفر راستی علامت نژاد پرستانه گرگ های خاکستری را نشان می دهد. تروریسم، خطری قدیمی در پوستینی جدید اگرچه تهدید تروریسم تهدید جدیدی برای جمهوری اسلامی ایران نبوده است، اما در دهه اخیر این تهدید عمدتا رنگی مذهبی داشته که طرف مقابل در آن گروه های تکفیری/سلفی/تندرو بوده اند. این گروه ها در منطقه برای سالیان متمادی سعی داشته اند ایران را نیز در آتش فتنه های خانمان سوز اقدامات تروریستی شان بسوزانند ولی به 2 دلیل عمده تلاش های آنان ناکام مانده است. نخست آنکه با مجاهدت ها و جان فشانی های رزمندگان محور مقاومت و شهدای حرم و نقش ویژه ای که شهید سپهبد سلیمانی بر عهده داشت، مقابله با فتنه در نطفه آن قبل از رسیدن به مرز های ایران اسلامی به عنوان راهبرد ایران تعریف شد. دوم آنکه این گروه ها در مناطقی در خاورمیانه موفقتر بودند که اولا جامعه شیعیان در اقلیت بودند و منابع انسانی برای جذب نیرو های تندرو و تکفیری از میان مذاهب دیگر در دسترس بود؛ دوم این مناطق عمدتا کشورهایی بودند که دولت مرکزی در آن فاقد قابلیت های لازم برای بر قراری نظم و امنیت بود و یا این قابلیت ها را از دست داده بود. در جامعه ایران اما با قدرت حکومت مرکزی و نیز اکثریت جمعیتی شیعه اساسا زمین بازی چندانی برای این گروه های تکفیری وجود نداشت و اقدامات آنها به معدود موارد بمب گذاری و ترور کور شهروندان خلاصه شد. اما به موازت این جریان با ریشه مذهبی، جریان خطرناک دیگری نیز سال ها در مناطق مختلف کشور در حال ریشه دواندن و فساد بود که مرتبا با هشدارهای کارشناسان و دلسوزان همراه بود که توامان با نادیده انگاری و بی کفایتی از سوی برخی نهاد های حاکمیتی همراه می شد. این خطر که در سال های اولیه انقلاب نیز در شکل تجزیه طلبی و قوم گرایی خود را نشان داده بود این بار با ریشه های قوی نژاد پرستانه از کشورهای همسایه همراه شده است. هویت زدایی های ناآگاهانه و بعضا سازمان یافته از سوی نهاد ها و اشخاص وابسته به حاکمیت، بی برنامگی فرهنگی و انفعال محض در برابر جعلیات و دست اندازی های فرهنگی-تاریخی-هویتی بیگانگان را می توان از مهم ترین دلایلی بر شمرد که به این فتنه دامن زده است. امروز شدیدترین و فاشیستی ترین نوع این تفکرات در ایران را در مناطق محروم جنوب شرقی و میان اهل سنت در مناطق غربی نمی توان یافت بلکه پایگاه آن در منطقه ای از کشور است که از توسعه یافته ترین و صنعتی ترین مناطق کشور بوده، و در میان جمعیتی دیده می شود که نه اهل سنت و یا سلفی و امثالهم، که از پایگاه های سنتی جمعیت معتقد شیعه در ایران بوده است. تروریست های سوری که پرچم ترکیه را به همراه دارند در پی کمرنگ شدن پیوند های فرهنگی، هویتی، و حتی مذهبی بین ایران و منطقه قفقاز در دو قرن پس از جدایی این مناطق؛ در چند دهه اخیر این روند تشدید شده است. از عوامل تشدید بایستی به فعالیت های گسترده پان ترکسیم، دین زدایی و جعل تاریخ از یک سو، و از سوی دیگر انفعال و کم توجهی جمهوری اسلامی به این مساله در منطقه قفقاز و حتی مناطق شمال شرقی داخل خاک خودی اشاره نمود. اکنون می توان گفت که اولویت ژئوپلتیک جدی و حیاتی برای ایران در این مناطق باقی نمانده است. علاوه بر اینکه منطقه قفقاز جنوبی، به خصوص جمهوری آذربایجان تبدیل به ترمینال حضور و فعالیت سرویس های امنیتی و جاسوسی اسرائیل علیه ایران شده است و فراتر از این ، جمهوری آذربایجان روابط گسترده نظامی و اقتصادی نیز با این رژیم بر قرار ساخته است. دامنه فعالیت اسرائیل تا آنجا بود که بر طبق برخی گزارشات مبدا پهپاد هرمس 180 اسرائیلی که چند سال قبل به حریم هوایی ایران تجاوز کرد جمهوری آذربایجان بود. این کشور نسبت به مرز های دریایی و زمینی ایران چشم طمع داشته و به شدت از فعالیت های تجزیه طلبانه در داخل ایران حمایت می کند. از سوی دیگر با توجه به حضور جمعیت چندین میلیونی اقوام آذری زبان در ایران که در بین گروهی از آنان تبلیغات تجزیه طلبانه و جعل تاریخی-هویتی رواج و باورمندی قابل توجهی داشته زمینه روز تهدید را روز به روز بیشتر می کند. "آذربایجان جنوبی ایران نیست" در ورزشگاه یادگار امام تبریز در دهه‌ی اخیر شاهد کشورگشایی "نیابتی" و افزایش نفوذ بی‌مهابای ترکیه و «رجب طیب اردوغان» در جای‌جای خاورمیانه و شمال آفریقا بوده‌ایم. از دامن زدن به آتش سوریه و دست‌درازی به سرزمین‌های کردنشین این کشور، نفوذ و بمباران مستمر بخش شمالی کردستان عراق تا فعالیت مستقیم در پس دولت وفاق لیبی. اکنون اما کارزار قره‌باغ / آرتساخ - در لوای مناقشه‌ی قدیمی بین ارمنستان و آذربایجان - صحنه‌ی قدرت‌نمایی ترکیه در مقابل سایر بازیگران منطقه‌ است. با انتقال تروریست های سوی از شمال سوریه توسط ترکیه و از طریق خاک این کشور به منطقه قفقاز این تهدیدات جنبه دیگری نیز یافت. یال تکفیری تروریسم که فرسنگ ها دورتر از مرز های ایران درهم شکسته بود با پول، تجهیزات و حمایت ترکیه و جمهوری آذربایجان به عنوان حامیان این جریان نژاد پرست با قشون تروریست های نژاد پرست دست داده و در نقطه صفر مرز ما مستقر شدند، دقیقا همان اتفاقی که برای جلوگیری از رخ دادن آن دریایی از خون بهترین جوانان اسلام هزینه شده بود. نتایج ایجاد کوریدور ترکی برای محیط امنیتی ایران: با شکست تحقیر آمیز ارمنستان از آذربایجان، که به نابودی ارتش این کشور انجامید پاشینیان در توافق نامه ای تهدات و امتیازات قابل توجهی را در اختیار طرف آذری قرار داد. بخش بسیار مهم و جنجالی در این توافق کوریدوری ست که در امتداد رود ارس از آذربایجان به نخجوان و ترکیه از درون سرزمین های تحت حاکمیت ارمنستان مرتبط می شود. با در اختیار گرفتن این کوریدور از جهات متعددی خطرات جدی متوجه جمهوری اسلامی ایران می شود. · نخست آنکه برای اولین بار، ترکیه مسیر زمینی مستقیمی به قفقاز جنوبی و سواحل دریای خزر پیدا می کند. این مهم این دولت را بیش از هر زمان دیگری در تمام دوران ترکیه مدرن در برتری ژئوپلتیک قرار می دهد و گامی ست مهم در جهت تحقق رویای قدیمی سرزمین های ترک. · دوم آنکه با توجه به آنکه ترکیه و آذربایجان در این جنگ در مقیاس قابل توجهی از توان رزمی گروه های تروریستی سوری که تجربه جنگی ارزنده ای را نیز در میادین نبرد سوریه به دست آورده بودند استفاده کردند، این مسیر دسترسی مستقیمی جهت انتقال باقی مانده نیرو و منابع انسانی جهادی و تامین تدارکات از ادلب در شمال سوریه تا نقطه صفر مرزی ایران و قفقاز جنوبی فراهم می آورد. در واقع سنگر بندی هایی که مدافعین حرم و رزمندگان محور مقاومت از دمشق تا بغداد برای جلوگیری از رسیدن تروریست ها به مرز های ایران انجام داده بودند از این مسیر دور زده می شود. · سوم، با توجه به جمعیت قابل توجه گروه های نژاد پرست تجزیه طلب در مناطق شمال غرب، خصوصا آذربایجان شرقی، این نیروها در پی دست دادن در دو سوی ارس و تحقق رویای خود در جدا سازی خاک ایران خواهند بود. ایجاد آشوب و تسلیح هسته های عملیاتی این نیروها در داخل خاک ایران از مواردی ست که پیشبینی می شود به طور جدی در دستور کار قرار گیرد. در واقع تا همین امروز نیز چندین محموله قابل توجه اسلحه با مبدا ترکیه در داخل ایران کشف و ضبط شده است. این مساله به ویژه از آن جهت که جمهوری آذربایجان با دشمنان قسم خورده ایران اسلامی همپیمان شده، و ترکیه چشم طمع به خاک ایران دارد، و خصوصا دولت ترکیه به خاک ایران به چشم پلی برای اتصال زمینی به آسیای مرکزی می نگرد اهمیت دوچندانی می باید. · چهارم، احتمال می رود ترکیه، صحنه منازعه قره باغ را به صفحه شطرنج دیگری برای پیشبرد رقابت منطقه ای خود با ایران تبدیل سازد که می تواند ریسک های امنیتی و نظامی قابل توجهی به همراه داشته باشد. · پنجم، این کوریدور مسیر دسترسی ایران به قفقاز جنوبی را کاملا قطع ساخته و مرز های زمینی ایران با این منطقه را کاملا تحت تسلط ترکیه در می آورد، این موضوع هم از جهت ژئوپلتیک موجب تضعیف ایران می شود و هم روسیه و دیگر همسایگان را در برتری نسبی ژئوپلتیک نسبت به ایران قرار می دهد. · ششم، این کوریدور حتی به لحاظ اقتصادی ریسک های جدی را متوجه ایران می کند. تغییر مسیر تزانزیت کالا به شکل انبوه، قطع ترانزیت کالا به نخجوان از خاک ایران، و تغییر مسیر شاه راه های انتقال انرژی از تبعات جدی این مساله می باشد. جمهوری آذربایجان برای دسترسی به نخجوان و ترانزیت به این منطقه، و فراتر از آن دسترسی زمینی به ترکیه همواره نیازمند عبور از مسیر ترانزیتی ایران بوده است. این مساله علاوه بر وابستگی این کشور به ایران منافع تجاری را نیز برای ایران به همراه داشت. این کوریدور پتانسیل قابل توجهی برای یک شاه راه انرژی جدید در قفقاز ایجاد می کند که منابع انرژی آذربایجان و دریای خزر را در مسیری کوتاه و بدون نیاز به عبور از خاک ایران به ترکیه و سپس به اروپا می رساند. حذف ایران از مسیر ترانزیت انرژی قفقاز و نیز تسهیل مسیر برای رقبای ایران در بازار انرژی از جمله خطرات اقتصادی این کوریدور ارزیابی می شود. اقدامات پیشنهادی · به دلیل وجود ظرفیت انسانی نسبتا موثر در تهدید مورد نظر، اتخاذ جدی و بی مهابای سیاست تحمل صفر از سوی جمهوری اسلامی ایران چه در بعد داخلی و چه در بعد خارجی توصیه می شود. این سیاست به طور هم زمان در میادین سیاسی، رسانه ای و به ویژه عملیات گسترده نظامی لازم است پیگری شود. در واقع نه یک عملیات سیاسی، که یک عملیات رزم چند بعدی (هیبریدی) در تمامی اشکال خود باید پیگیری شود. · پذیرش هرگونه تغییر در مرز های بین المللی در هر دو حوزه سیاسی و نظامی باید به کلی رد شود. · در حوزه رسانه ای و جنگ نرم، بایستی توجیه پذیری داخلی و خصوصا بین المللی اقدامات قاطع نظامی مد نظر قرار گیرد. گروه های تروریست نژاد پرست تاکنون با جنایات خود به کرات خوراک رسانه ای و عملیاتی لازم را فراهم آورده اند و لازم است با مانور های رسانه ای گسترده از آن بهره گیری شود. مورد ظن بودن ترکیه و سیاست های تهاجمی آن در دیگر نقاط، در بین دولت ها و ملت های غربی خصوصا اروپا، مورد دیگری ست که می تواند مورد استفاده قرار گیرد. · در بخش اقدامات سخت، این اقدامات باید کوتاه، خاتمه دهنده و وحشت گستر باشند. جمهوری اسلامی ایران به درگیری های متعدد و پراکنده، و یا جنگ فرسایشی در مرز های خود نیازی ندارد. از این روی این اقدامات آنچنان که گفته شد در راستای پیاده سازی سیاست تحمل صفر، باید با قاطعیت هر چه تمام تر، با قدرت حتی به مراتب بیش از حد نیاز، و با اشراف اطلاعاتی کامل صورت گیرد. · لازم است در کل مناطق شمال ارس، به ویژه در محدوده کوریدور مورد بحث عملیات های نظارتی، جاسوسی و شناسایی گسترده و مداوم اجرا شود. هر تحرک مشکوکی با سنگین ترین قدرت آتش سرکوب شود، هر گونه پاسخ احتمالی طرف مقابل با شدید ترین اقدامات در نطفه خفه شود. چنانچه برای زدن هدفی مشکوک، رهاسازی بمبی 20 کیلویی از یک پهپاد لازم باشد، با صرف 2 بمب 1 تنی که از جنگنده رها شود، آن هدف باید از بین برود. چنانچه یک راکت کوچک تحرک تروریست ها در حاشیه مرزی را بتواند متوقف سازد باید از موشک های سنگین و قدرتمندی استفاده شود که جدی و قاطع بودن اراده جمهوری اسلامی ایران را در تامین امنیت ملی و مبارزه با تروریسم به خوبی نمایش دهد. این اقدامات باید به نحوی باشد که چنانچه طرف مقابل بخواهد در یک اقدام انتقام جویانه یک گلوله خمپاره به سمت یک پاسگاه مرزی شلیک کند، به این گمان برسد که احتمالا یک نهاد دولتی در باکو با شلیک موشک های بالستیک و کروز با خاک یکسان خواهد شد. گرچه مرحب سپر انداخته خیبر باقی است بت نگویید شکستیم که بت گر باقی است [1] ISI (Inter Servise Inteligence ) Multi domain warfare
  14. 1 پسندیده شده
    بسم ا... 11 اسفند سی و هفتمین سالگرد شهادت شهید عبدالرسول زرین 1362-1399 https://www.aparat.com/v/oyp2N پی نوشت : تا پیش از این تاریخ ، انجمن میلیتاری فاقد تاپیک مستقل برای شهید زرین بود . تجمیع تمامی پستهای مرتبط با تاپیک ، 11 اسفند سال 1399 خورشیدی
  15. 1 پسندیده شده
    با تشکر از زحمات جناب @aminor که واقعا یک دید واقعی و بدور از اثرات شبکه های مجازی ارائه میدن کاش چنین تفکر و ارائه ای در رسانه های رسمی هم وجود داشت تا اخبار واقعی رو با اطمینان از منابع خودمان دریافت می کردیم در خصوص حملات موشکی و پهپادی انصارالله، کیفیت حملات بسیار بالا بوده و حسابی باعث سردرگمی و خفت ارتش عربستان شده است. ولی شاید این نکته در مورد اهداف مفید باشد اهداف از نظر اثر نظامی، اقتصادی و خبری و سیاسی قابل رده بندی هستن - زدن مراکز نفتی و پایانه های صادرات نفت ( اثر اقتصادی، سیاسی و خبری) - زدن فرودگاه های بین المللی یا نظامی (اثر سیاسی و خبری ) - زدن رادارهای پاتریوت و سامانه های موشکی ( اثر نظامی، سیاسی و خبری) - زدن هواپیماهای اواکس یا سوخت رسان عربستان روی باند ( اثر نظامی، سیاسی) - زدن هواپیماهای اف 15 در فرودگاه ( اثر نظامی، سیاسی) - زدن کاخ سلاطین عربستانی ( اثر سیاسی و خبری) یمن که کوچک پنداشته میشد، کل عربستان رو داره به زانو در میاره عربستان باید تصمیم سختی بگیره ، ادامه این جنگ ممکنه به اتمام ذخایر عربستان منجر بشه و این میتونه مقدمه اتفاقات بدی برای عربستان بشه
  16. 1 پسندیده شده
    بسم الله الرحمن الرحیم وزارت دفاع آلمان رای خود را پس گرفت MK556 اسلحه شرکت Haenel برنده مناقصه با کنسل شدن مناقصه "اسلحه تهاجمی " توسط بوندس وهر ، انتخاب سلاح سازمانی ارتش دفاعی المان به یک معضل تبدیل شده است. بعد از اعلام پیروزی Haenel توسط بوندس وهر وکلای Heckler & Koch در دو جبهه شکایات خود را به دفتر تدارکات بوندس وهر ( BAAINBw ) تسلیم کردند. بر اساس درخواست شرکت Heckler and KochT دفتر تدارکات بوندسوهر در تاریخ 30 سپتامبر 2020 عنوان کرد نقض احتمالی اختراع ثبت شده توسط شرکت CG Haenel GmbH Company قابل تأیید است.وزارت دفاع در ماه دسامبر اعلام کرد که این نظر توسط یک متخصص مجاز تایید شده است و دفتر تدارکات بدین ترتیب با در نظر گرفتن همه جوانب ، پیشنهادات خود را مجدداً ارزیابی می کند.. هاینل تا اواسط ژانویه فرصت دارد تا در این مورد اظهار نظر کند. BAAINBw مأموریت تجهیز نیروهای مسلح آلمان (بوندسوهر) به سیستم های تسلیحاتی مدرن با در نظر گرفتن جنبه های کارایی به هزینه است. با انجام این کار ، مسئولیت توسعه ، ارزیابی و تهیه سیستم های تسلیحاتی بر عهده آن است. شکوایه 320 صفحه ای هکلر و کخ درخواست هکلر و کخ برای بازبینی در مناقصه شامل 320 صفحه است که در آن حدود 60 دلیل از اشتباه بودن تصمیم به نفع Haenel را ذکر کرده است. گفته می شود ، دفتر تدارکات ارتش آلمان فیلم های ارسالی توسط هکلر و کخ را مشاهده کرده است که نشان می دهد چگونه اجزای Haenel's CR223 می توانند با اجزای HK416 جایگزین شوند. به نظر می رسد این ادعا هکلر و کخ را در مورد نقض حق ثبت اختراع و مالکیت معنوی آنها توسط Haenel پشتیبانی کند. گزارش شده است که نمایندگان دادگاه و ارتش آلمان Wehrtechnische Dienststelle (بخش فنی دفاعی) در هنگام بازدید از کارخانه Haenel's حضور داشتند. در بالا می توانید هر دو سلاح را ببینید. فقط به یاد داشته باشید که اسلحه های نشان داده شده در اینجا اسلحه های ارائه شده به مناقصه نیستند و مسئله نقض حق ثبت اختراع در مورد "over-the-beach" است. زمینه این ادعاها توسط هکلر و کخ مبنی بر نقض مالکیت معنوی توسط Haenel با اسلحه MK556 در مورد توانایی به اصطلاح "over-the-beach" این سلاح است .این توانایی بویژه در سلاح تکاورانی که در ساحل دشمن فرود می آیند مورد نیاز است. برای آنها مهم است که بتوانند بلافاصله شلیک کنند ، حتی اگر قبلا تفنگ در آب فرو رفته باشد. با سلاح های معمولی ، آبی که نفوذ کرده می تواند در بدترین حالت منجر به انفجار سلاح در دست کاربر شود. در حق ثبت اختراع HK ، سیستم گلنگدن به گونه ای طراحی شده است که مایع با سرعت تخلیه می شود و در روند شلیک اختلالی ایجاد نمی کند. توانایی "over-the-beach" سلاح HK416 برای تمام نیروهای مسلح جهان قابل مشاهده است که حتی نیروهای مسلح ایالات متحده نیز نیروهای مسلح نخبه خود را به این سلاح مجهز نموده. گفته می شود که واحد ضد تروریستی دلتا فورس هنگام کشته شدن اسامه بن لادن به سلاح های HK مجهز شده است. غواصان رزمی نیروهای مسلح آلمان ، که به عنوان مثال در مالی و نیجر مستقر شده اند ، از HK 416 استفاده می کنند. نیروهای مسلح فرانسه نیز چهار سال پیش حدود 100000 قبضه اسلحه HK 416 سفارش دادند. اعتراض مهم دیگر هکلر و کخ ، نحوه آزمایش کارشناسان در دفتر تدارکاتی را زیر سال می برد. نتایج آزمایش سلاح ها با اسلحه مورد استفاده قابل تکرار نیست. با دو سلاح پیشنهادی هکلر و کخ در مناقصه( HK433 - HK416A7 ) ، آزمایشگران بوندسوهر ظاهراً نتایج تیراندازی بسیار متفاوتی به دست آوردند. با این حال ، این شرکت استدلال می کند که این سلاح ها از نظر ساختاری تقریباً یکسان هستند و بنابراین اختلاف زیادی که گفته می شود اندازه گیری شده است ، امکان پذیر نیست.علاوه بر این ، همان افرادی مسئول نتیجه آزمون هستند که سالها پیش نقایص ادعایی در G36 را کشف کردند ، که باعث شد هکلر و کخ از وزارت دفاع شکایت و در دادگاه برنده شوند. طبق گفته قاضی وقت ، بوندسوهر دقیقاً همان چیزی را که سفارش داده دریافت کرده است. مورد بعدی نقض حق ثبت اختراع ، خصوصیات خشاب 30 تایی است ، که گفته می شود توسط شرکت آمریکایی Magpul ثبت اختراع شده است. Haenel در بیانیه خود درباره این گزارش اشاره كرد كه هیچ اختراعی را نقض نکرده و این احتیاط فنی مطابق با مفهوم "بهترین فناوری روز - State of the art" است که برای چندین دهه در اسلحه های مختلف تولید کنندگان بین المللی یافت شده است. این شرکت گفت: یکی دیگر از ادعاهای نقض حق ثبت اختراع مربوط به خشاب است که بخشی از پیشنهاد Haenel در مناقصه نبوده.Haenel افزوداین ادعاها اصلاً مربوط به MK 556 نبود ، بلکه مربوط به سلاح دیگری بود که توسط Haenel تولید شده است و آن تفنگ نیمه اتوماتیک CR 223 است که از جمله توسط چندین نیروی پلیس ایالتی در آلمان مورد استفاده قرار می گیرد. (لازم به ذکر است که اسلحه MK 556 مشتق شده از CR 223 است) اعطای قرارداد با قیمت دامپینگ؟ در مناقصه مذکور بیان شده که هکلر و کخ با ارائه بسته 179 میلیون یوروی در برابر بسته ی 152 میلیون یورویی Haenel رقابت را باخته است . از آنجا که اسلحه های ارائه شده باید از نظر فنی با توجه به ارزیابی داخلی قابل مقایسه باشند ، به نظر میرسد که بوندس وهر صرفا در مورد پیشنهاد ارزان تر تصمیم گرفته است. اسلحه Haenel با کمی بیش از 1000 یورو برای هر سلاح بدون احتساب مالیات بر ارزش افزوده ، آنقدر ارزان است که جای سوال دارد که آیا حتی هزینه های تولید را نیز تأمین می کند یا خیر. اگر دامپینگ تایید شود ، این برای قراردادهای عمومی غیرقانونی است. هنگامی که از Haenel سوال شد که آیا قیمت ارائه شده هزینه های تولید را پوشش می دهد ، Haenel پاسخی نداد.در نوامبر سال گذشته ، واحدهای ضد تروریستی لهستان 546 قبضه از اسلحه MK 556 را خریداری و حدود 1.4 میلیون یورو برای آنها هزینه کردند یعنی برای هر کدام بیش از 2500 یورو . یک فاجعه سیاسی نظامی ، وجود یک قرارداد فرعی مخفی؟ گفته می شود بازرسان دفتر تدارکات اشتباهات رسمی در روند مناقصه را کشف کرده اند.نمایندگان بوندس وهر توسط اعضای مجلس مورد سوال قرار گرفتنداما آنها نمی خواستند در این باره چیزی بگویند.بازرسان BAAINBw متوجه شده اند که یک توافق نامه کتبی پنهانی و ظاهراً غیرقانونی بین بخش حقوقی BAAINBw و Haenel پس از آخرین پیشنهاد ارسال شده توسط هر دو شرکت ("بهترین و پیشنهاد نهایی") بسته شده است. اینکه توافق نامه دقیقاً شامل چه چیزهایی است هنوز مشخص نیست.دفتر تدارکات و Haenel در این زمینه سکوت کرده اند. اگر سوءظن تأیید شود ، برای بوندس وهر شرم آور خواهد بود زیرا در کمیته دفاعی مجلس ، نمایندگان مجلس صریحاً از نمایندگان وزارت دفاع پرسیده بودند که آیا از مشکلات احتمالی انتخاب برنده آگاهی دارند یا خیر ؟ همچنان مورد تردید است که آیا Haenel با 120 کارمند می تواند چنین نظم بزرگی را در این کشور اداره کند یا اینکه سلاح ها از امارات متحده عربی به دست می آیند ، Haenel در بیانیه مطبوعاتی گفت ، 90 درصد سلاح در آلمان تولید می شود.واقعیت این است که این شرکت بخشی از شبکه تو درتوی شرکت هایی است که امارات متحده عربی پشت آن ایستاده است. به گفته کارشناسان دفتر تدارکات ، شیوخ اماراتی سالها برای دستیابی به یک سفارش بزرگ برای بوندسوهر به طور سیستماتیک کار کرده اند. گفته می شود که شیوخ می خواستند بزرگترین شرکت اسلحه سازی در جهان را بسازند ، که سفارش آلمان "بهترین بازاریابی" برای آن است. واقعیت دیگر این است که برای هکلر و کخ ، تصمیم برلین یک ضربه سخت در یک زمان نامناسب بود. این شرکت بدهی زیادی دارد - تعهدات مالی 249 میلیون یورویی آن تقریباً به اندازه گردش مالی سالانه اش است. پس از دو سال ضرر و زیان ، سرانجام H&K دوباره سودآور شده بود. با این وجود ، با توجه به مشکل هنوز حل نشده بدهی ، اوضاع همچنان متشنج است. در آخر کارشناسان معتقدند که شاید یکی از دلایل لغو این مناقصه این است که در حال حاضر بوندس وهر منتظر تصمیم ارتش آمریكا در مورد برنامه Next Generation Squad Weapon هستند كه می تواند الگوی سلاح های تهاجمی را از كالیبر كوچك و پر سرعت مانند 5.56x45 mm به سمت گلوله های بزرگ مانند 6.8 NGSW تغییر دهد. آلمان و انگلیس این برنامه را از نزدیک زیر نظر دارند. سمت راست 5.56 و سمت چپ 6.8 NGSW منابع : https://www.businessinsider.de/politik/deutschland/geheim-papier-so-knapp-unterlag-heckler-und-koch-firma-haenel/ https://www.businessinsider.de/politik/deutschland/geheime-absprache-mit-bundeswehr-behoerde-auftrag-fuer-neues-sturmgewehr-an-c-g-haenel-womoeglich-rechtswidrig/ https://www.tagesspiegel.de/politik/patentrechtsverletzung-durch-hersteller-haenel-verteidigungsministerium-zieht-zuschlag-fuer-neues-bundeswehr-sturmgewehr-zurueck/26262130.html https://www.thefirearmblog.com/blog/2020/10/09/breaking-bundeswehr-withdraw-order-for-haenel-mk556/ https://www.thefirearmblog.com/blog/2020/12/16/c-g-haenel-raided-during-investigation-into-bundeswehr-rifle-debacle/ https://www.mdr.de/thueringen/sued-thueringen/suhl/suhl-haenel-sturmgewehr-bundeswehr-gutachten-100.html https://www.mdr.de/thueringen/sued-thueringen/suhl/sturmgewehr-vergabeverfahren-haenel-weist-vorwuerfe-zurueck-100.html https://www.thefirearmblog.com/blog/2021/02/04/potd-mr223-v-cr223 https://www.mdr.de/thueringen/sued-thueringen/suhl/haenel-rechnet-weiter-mit-sturmgewehr-auftrag-von-bundeswehr-100.html
  17. 1 پسندیده شده
    بسم الله........ مارب مسافت 10 کیلومتر رزمندگان مقاومت یمن در هفت روز اخیر موفق شد با چندین عملیات خود را به نزدیکی های شهر مارب برسانند .. روز گذشته نیروهای انصارالله در ادامه پیشروی ها خود مناطقی همچون الزور کوه الحمار و الحماجره را پاکسازی کرد تا فاصله خود را تا ورودیهای شهر مارب به ده کیلومتر برسانند هم اکنون درگیری ها بر سر سد مارب متمرکز شده است با جدی شدن حملات انصارالله وخطر سقوط مارب طرفداران منصور هادی خواستار اعلام بسیج عمومی جهت دفع حملات شده اند هدف قرار دادن پهپاد شناسایی رزمی ch4 ارتش عربستان توسط رزمندگان مقاومت در استان مارب یمن
  18. 1 پسندیده شده
    بسم الله الرحمن الرحیم  خيزش پهبادها : گامي به سوي نبردهاي نوين  در ١٤ سپتامبر ٢٠١٩ پالايشگاه بقيق ،واقع در شرق عربستان صعودي با عملیاتی پيچيده مورد هجوم قرار گرفت كه موجب توقف تولید نیمی از نفت این کشور و خسارات مالی فراوان شد گمانه زني هاي فراواني در خصوص اين حمله منحصربفرد صورت گرفته است ، اما همچنان در چگونگي حمله ، عامل حمله و مبدا حمله اختلاف نظر وجود دارد  زاويه حمله (از غرب) مشخصا يك حمله بالستيكي از يمن و ايران را غير ممكن و يك حمله با موشكهاي كروز را بسيار دشوار نشان ميدهد مگر با كروزهاي بسيار پيشرفته و دوربرد ميزان خسارت وارده نشان از انفجار سر جنگي چند كيلوگرمي دارد نه چندصد كيلوگرمي انفجار سر جنگي چند صد كيلوگرمي ميتوانست نه تنها خود مخزن ، بلكه محيط اطراف مخزن ، حتي لوله هاي روي زمين را نيز تحت تاثير قرار بدهد يا اصلا چرا بايد يك مخزن توسط دو كروز يا دو بالستيك هدف قرار گرفته شود ؟؟ و البته پس از برخورد هر دو موشك كنار هم تخريب جزئي صورت بگيرد؟؟(مخزن داخل كادر) ايا صرفا برخورد بدنه يك موشك هشت ، نه متري اسيب بيشتري نسبت به چيزي كه ميبينيم ايجاد نميكرد؟؟ فرضيه بالستيك و كروز از همان ابتدا با تصاوير ماهواره ايي فرضيه ايي ضعيف بشمار ميرفت بعدها تصاويري از لحظه مورد اصابت قرار گرفتن مخازن توسط صعودي ها منتشر شد كه تاييدي بود بر نظرات ارائه شده اوليه ، يعني اصابت پرتابه ايي كوچك و نتيجتاً انفجاري ضعيف پس از برخورد لينك فيلم  تصاوير پرتابه مورد نظر نيز اصابت هرگونه پهباد انتحاري و موشك كروز را به كلي منتفي ميكرد اينجا اين فرضيه كه پرتابه ها توسط پهباد شليك شده اند قوت گرفت كه البته فرضيه محتملي هم است مثلا در تصوير زير شليك موشك ضد زره توفان ٥ از بالگرد را مشاهده ميكنيم كه اين موشك شباهت زيادي به تصوير پرتابه مورد نظر دارد و ممكن است توسط پهباد به سمت مخازن شليك شده باشد اما با اين حال ، اين شباهت ها ممكن است با برخي مهمات و راكتهاي توپخانه ايي يا برخي تسليحات ديگر نيز وجود داشته باشد به همين دليل نميتوان با تكيه بر تصويري گنگ و تار از يك راكت يا موشك كوچك ، به يك نتيجه گيري قطعي رسيد لذا به بررسي فيلمي كه بخشي از حملات ارامكو را در تاريكي شب و سكوت كامل ثبت كرده خواهيم پرداخت كه از نور و صداي واضح انفجارها ميتوان نكات جالب توجهي را تشخيص داد لينك فيلم (بيشتر بحث ما روي همين فيلم است لذا براي درك بهتر وقايع از هندزفري يا هدفون استفاده كنيد) اگر بصورت مختصر فيلم را مرور كنيم در اغاز فيلم با ورود يك پهباد با موتور ملخي مواجه ميشويم كه در ارتفاع بسيار پاييني در حال پرواز است به همين جهت صداي موتور ان كاملا واضح از ابتدا تا انتهاي فيلم شنيده ميشود ، ثانيه ١٠ اژير پالايشگاه روشن ميشود،تعدادي انفجار در اوايل فيلم صورت ميپذيرد (بخش اول حمله) ،،بلافاصله شليك پدافند را شاهد هستيم و در نهايت دو انفجار پياپي در اواخر فيلم( بخش دوم حمله) قطعا بين انفجارها و پهباد ارتباطي وجود دارد چرا كه به محض نزديك شدن پهباد به منطقه (افزايش صداي پهباد) انفجارها ناگهان اغاز ميشوند ، اما تعداد زياد انفجارها و همچنين شنيده شدن صداي پهباد پس از همه انفجارها احتمال انتحاري بودن پهباد را رد و احتمال رزمي بودن پهباد را افزايش ميدهد كه البته با بررسي دقيق تر فيلم اين احتمال افزايش نيز خواهد يافت انچه كه ابتداي فيلم جلب توجه ميكند محيطي سرسبز و ويلايي ،، شبيه به مناطق شمالي كشورمان است كه ميتواند منطقه حضور فرد فيلمبردار را مشخص كند پالايشگاه ارامكو در مساحتي به طول و عرض ٢ كيلومتر در ٢ كيلومتر ساخته شده است(كادر قرمز تصوير) اطراف پالايشگاه ارامكو عمدتا به صورت بياباني است جز در ضلع غربي كه به فاصله يكي دو كيلومتر ، شهركي وجود دارد كه فيلمهاي روز بعد از حمله ، توسط افراد ساكن اين منطقه منتشر ميشد(كادر ابي تصوير) و همچنين شهركي در ضلع شمال غربي ارامكو كاملا چسبيده به پالايشگاه ، با محيطي سرسبز و امكانات ورزشي ، تفريحي و رفاهي فراوان (كادر سبز تصوير) اينجا در اصل شهركي است كه در اختيار پرنسل ، كاركنان و به طور كلي افراد مرتبط با شركت ارامكو قرار گرفته و فرد فيلمبردار كه به نظر به زبان فرانسوي هم صحبت ميكند جزو همين افراد است فاصله بخشهاي جلويي اين شهرك تا مخازن هدف قرار گرفته شده تقريبا ٢ كيلومتر و بخشهاي عقبي تقريبا ٣تا ٣/٥ كيلومتر ميباشد اما باتوجه به اختلاف زماني ٩ الي ١٠ ثانيه ايي بين نور هر انفجار و صداي ان كه در فيلم ديده و شنيده ميشوند ( جلوتر توضيح خواهيم داد) و محاسبات مربوط سرعت نور و صدا ،، فرد تقريبا در فاصله ي ٣٠٠٠ الي ٣٣٠٠ متري انفجارها يعني بخش هاي عقبي شهرك قرار دارد كه محل قرارگيري و زاويه ديد دوربين را به صورت تقريبي با كادر و فلش سبز در تصوير ماهواره ايي مشخص كرديم ، زاويه حمله نيز از سمت غرب يعني سمت راست فيلمبردار است براي بررسي فيلم فعلا روي صداها و بخش اول فيلم تمركز ميكنيم نكته ي مهم بخش اول حملات كه از ثانيه ٣٣ تا ٤٧ صداي ان به گوش ميرسد اين است خبري از ٨ صداي انفجار نيست در واقع شما صداي شش شليك را ميشنويد و ٢ انفجار!!!!!!! دقت بفرماييد ثانيه ٣٣ ،، ٢ شليك پياپي ( مثل شليك نوعي توپ يا راكت) بلافاصله برخورد و انفجار مخازن(صداي انفجار اول) ثانيه٣٧ دو شليك پياپي ثانيه ٤٣ يك شليك بلافاصله صداي انفجار(صداي انفجار دوم)  ثانيه ٤٧ يك شليك صداي ٦ شليك كاملا از صداي ٢ انفجار متفاوت و قابل تشخيص است با توجه به تفاوت سرعت نور و صوت ،، قائدتا اتفاقاتي كه صداي ان به گوش ميرسد ، بايد چند ثانيه زودتر رخ داده باشند براي درك بهتر روي تصوير تمركز كنيم ثانيه ٢٤ فيلم نوري مشاهده ميشود كه حاصل انفجار اول است در واقع موج حملات از اين لحظه اغاز ميشود (دو شليك و يك انفجار) ثانيه ٢٧ دو شليك پياپي ثانيه ٣٣و٣٤ كمي گيج كننده است دقت كنيد اينجا در اصل يك شليك صورت ميپذيرد و بلافاصله انفجاري كه نور ان ديده ميشود(انفجار دوم) اما در اين لحظه شما صداي انفجار اول را ميشنويد كه ده ثانيه پيش رخ داده بود و صداي ان منطبق شده است با نور انفجار دوم در ادامه هم ثانيه ٣٧ يك شليك صورت ميپذيرد پس حملات و انفجارها در واقع از ثانيه ٢٣ تا ٣٧ رخ ميدهند كه نور دو انفجار هم قابل مشاهده است اما صداي اين فعل و انفعالات با يك تاخير ده ثانيه ايي از ثانيه ٣٣ تا ٤٧ به گوش ميرسند كه صداي دو انفجار هم به صورت واضح شنيده ميشود باقي صداها نيز مربوط به شليك است نكته : با توجه به اينكه انفجارها بلافاصله پس از شليك رخ ميدهد(كمتر از يك ثانيه) ،، تخمين زده ميشود فاصله مهاجم تا مخازن زير هزار متر باشد در نتيجه عامل مهاجمي ، در حال شليك نوعي توپ يا راكت از فاصله نزديك و چند صد متري(زير يك كيلومتر)به مخازن است كه در واقع همان پهبادي است كه براي شليك نوعي توپ يا راكت ارتفاع خود را به شدت كاهش داده و صداي موتور ان به شكل واضحي شنيده ميشود (رد مجدد كروز ، بالستيك و پهباد انتحاري) اما چه نوع توپ يا راكتي؟؟؟ به شخصه اولين چيزي كه به ذهنم رسيد ، پهباد اونجر امريكايي و راكتهاي هايدرا بود اما ايا پهبادهاي ما نيز همچون اونجر از اين دست راكتها بهره ميبرند؟؟؟ در سال ٩٥ و نمايشگاه كيش اطلاعاتي در خصوص توسعه راكتهاي ٧تايي و ١٩ تايي (با الگوگيري از راكت هايدرا) براي بالگردها و راكتهايي ٢ تايي (٥٠ ، ٧٠ ، ٨٠ ميلي متري) مختص پهبادها با مشخصات زير منتشر شد دوتايي ٥٠ ميلي متري : طول يك متر ، وزن هفت كيلو گرم ، برد ١٥٠٠ متر دوتايي ٧٠ ميلي متري: طول يك و نيم متر ، وزن ٢٥ كيلوگرم ، برد ٦٠٠٠ متر دوتايي ٨٠ ميلي متري: طول يك و هفتاد ،، وزن ٣٠ كيلوگرم ، برد ٦٠٠٠ متر لينك مطلب با توجه به وزن و ابعاد كاملا مشخص است كه ميتوان بجاي يك بمب سديد ، راكت دوتايي ٧٠ ميلي متري نصب كرد،، حتي با توجه به وزن پايين نمونه هاي ٥٠ ميلي متري ميتوان بجاي يك بمب سديد نمونه هايي با تعداد بيشتر مثلا ٥ تايي يا ٧ تايي (اگر توسعه داده شود) به كار برد چندماه پيش در پارك ملي هوافضا در كنار جنگنده سوخو ٢٢ سپاه گونه هاي مختلفي از راكتهاي ٨٠ ميلي متري با نام فدك به نمايش درامد(الگوگيري از راكتهاي روسي) كه البته خود نام فدك نيز ميتواند معاني خاص خود را داشته باشد به هر حال اين احتمال كه فدكهاي ٥٠ يا ٧٠ ميليمتري از خيلي قبل براي پهبادهاي نيروي هوافضا ساخته شده باشند كاملا محتمل است به عنوان مثال كاملا بعيد بنظر ميرسد كه اين دو حفره تقريبا يك متري كه در يك وجبي هم ايجاد شده اند حاصل برخورد دو موشك كروز يا دو بالستيك و يا دو پهباد انتحاري باشند اما كاملا محتمل است كه شليك ٢ راكت به اين نقطه و برخورد انها در كنارهم ، چنين اسيبي را ايجاد بكند در روزهاي گذشته و در حين برگزاري رزمايش پهبادي ارتش ، نهايتا غلاف سه تايي اين راكتها به نمايش درامد ، پس در كنار راكتهاي فدك ،، اين راكتها نيز جزو گزينه هاي به كار گرفته شده در حملات ارامكو ميباشند اما ادامه بررسي فيلم عمليات بلافاصله پس از شليك هاي پهباد و انفجار مخازن ،،پدافند در ثانيه ٥٠ ،٥١ با شناسايي محل احتمالي پهباد ، از سمت شرق و خارج از محوطه پالايشگاه به سمت پهباد كه در بالاي محوطه پالايشگاه است شليك ميكند اما موفق به هدف قرار دادن پهباد نميشود اين صحنه را به صورت تقريبي با فلش نارنجي در تصوير ماهواره ايي مشخص كرديم در ادامه و در ثانيه ٨٠ دو نور پياپي واضح ديده ميشود كه لحظه انفجار سوم و چهارم ما را مشخص ميكند(بخش دوم حمله) ، ده ثانيه بعد بدون اينكه صداي شليكي شنيده بشود دو صداي انفجار پياپي شنيده ميشود البته بسيار شديدتر از انفجارهاي اول و دوم  خب با توجه به وجود يك فاصله معنادار بين بخش اول حمله و بخش دوم حمله و همچنين عدم وجود صداي شليك پيش از بخش دوم حمله و نيز مهيب تر بودن صداي انفجار ان نسبت به انفجارهاي حملات بخش اول با اطمينان ميتوان گفت اينجا از سلاح ديگري مثل بمب استفاده شد نه از نوعي راكت يا توپ ، از طرف ديگر با در نظر گرفتن پياپي بودن دو انفجار باز هم بعيد بنظر ميرسد كه دو موشك كروز يا دو بالستيك يا دو پهباد انتحاري همزمان با هم به يك هدف اصابت كرده باشند اما كاملا محتمل است كه رها شدن دو بمب از پهباد چنين صداي انفجاري را ايجاد بكند ————— نكته بعدي چراغ هاي پهباد مورد نظر است كه در ثانيه ٨٣ توسط فيلمبردار ديده ميشوند، نكته مهم ان نيز همزماني روشن شدن اين چراغها با انفجارهاي سوم و چهارم است براي بررسي بهتر ،، ابتدا كاركرد چراغهاي هواپيما را به صورت مختصر مرور كنيم و ببينيم كدام يك از فاصله دور يا از روي زمين ديده ميشوند براي ايجاد روشنايي در اطراف هواپيما،، چراغهايي درنظر گرفته شده كه زير دماغه ، چرخ جلو و يا زير بالها نصب ميشوند تا خلبان هنگام نشست و برخاست يا تاكسي و جابجايي هواپيما در محوطه فرودگاه ، ديد مناسبي نسبت به محيط اطراف داشته باشد برخي نيز كنار بدنه هواپيما به سمت دهانه موتور و بالها روشن ميشوند تا حين پرواز ديد بهتري براي چك و بررسي اين نقاط حساس توسط خدمه ،ايجاد بكنند اصولا فقط در برخي از پهبادها (مخصوصا پهبادهاي سنگين) يك چراغ زير دماغه يا ارابه جلو نصب شده و فضاي مقابل پهباد را روشن ميكند حين پرواز نيز خاموش هستند البته در صورت روشن بودن نيز از زاويه مقابل ديده ميشوند نه زواياي اطراف ، پشت سر يا چند كيلومتر پايين تر و روي زمين ————- يك چراغ قرمز نيز با شروع به كار موتور هواپيما روشن ميشود براي هشدار به افرادي كه اطراف هواپيما حضور دارند . اين چراغ نيز حين پرواز خاموش و در پهبادها نيز اصولا مورد استفاده قرار نميگيرد ————- اما چراغهاي مورد نظر ما چراغهاي رنگي به اصطلاح "تعيين موقعيت" يا "مسيريابي" هستند كه با رنگهاي مختلف در انتهاي بال راست(رنگ سبز) و در انتهاي بال چپ (رنگ قرمز ) نصب ميشوند تا هنگام پرواز خلبانان مسير پرواز ديگر هواپيماها را تشخيص داده و در مسير يكديگر قرار نگيرند بعضاً چراغهايي به رنگ سفيد در بخش عقب هواپيما و يا در انتهاي بالها پشت چراغهاي سبز و قرمز نصب ميشوند كه خلبان با ديدن اين رنگ اطمينان پيدا ميكند كه هواپيماي مورد نظر عبور كرده است ———- جداي از چراغ هاي تعيين موقعيت چراغهاي ضد تصادف(اصطلاحا استروب) با رنگ قرمز و بسيار قوي و پرنور زير يا روي هواپيما تعبيه شده كه از فاصله بسيار دور نيز براي خلبانان قابل تشخيص باشد چراغ استروب نيز فقط در برخي از پهبادها ديده شده است تصاويري از پهبادهاي پرديتور ،، ريپر و بال پرنده x-47b اما برخلاف انچه متداول است در نيروهاي مسلح ما سعي شده بيشترين بهره و استفاده از چراغها برده شود به عنوان نمونه اگر شاهد ١٢٩ را بررسي كنيم علاوه بر چراغهاي تعيين موقعيت دو سر بال دو چراغ رنگي سبز و قرمز نيز براي كمك به اپراتور و سهولت در نشست و برخاست ، روي ارابه فرود در نظر گرفته شده است يك چراغ زير دماغه نصب شده براي ايجاد روشنايي در مقابل پهباد و ايجاد ديد مناسب براي اپراتور يك چراغ چشمك زن بسيار قوي نيز در بخش انتهايي زير بدنه نصب شده كه احتمالا كاركرد چراغ ضد تصادف(استروب) را داشته باشد البته حين پرواز در شب با توجه به بسته بودن ارابه فرود فقط دو چراغ تعيين موقعيت به همراه چراغ چشمك زن از فاصله دور قابل مشاهده خواهند بود اما برسيم به پهبادهاي بمب افكن بال پرنده در عمليات مهم ضربت محرم بر ضد گروهكهاي تروريستي مستقر در سوريه علاوه بر موشكهاي بالستيك ،،پهبادهاي بمب افكن شاهد ١٨١ و ١٩١ نيز مورد استفاده قرار گرفتند طبق تصاوير منتشر شده پهباد شاهد ١٨١ و ١٩١ جداي از چراغهاي تعيين موقعيت از دو چراغ رنگي ( تك رنگ) در ميانه بدنه ، اطراف جايگاه تسليحات بهره ميبرند،، خبري از چراغ استروب يا چراغ چشمك زن يا چراغ هاي ديگر نيست فقط ٤ چراغ رنگي ، در يك راستا و حالتي متمايض كه به ندرت در ديگر پهبادها قابل مشاهده است همين نكته ممكن است به ما كمك هايي بكند البته در تصاوير بعدي ميبينيم كه شاهد ١٨١ با سه چراغ رنگي روشن پرواز ميكند در حالي كه اين پهباد نيز ٤ چراغ دارد !! اين مسئله اتفاقي يا سهوي نيست بلكه به نظر در عملياتهايي كه از هر دو نوع پهباد به صورت تركيبي استفاده ميشود عامدانه اين كار را انجام ميدهند تا پهبادها حين پرواز از اين طريق قابل تشخيص باشند حال اگر به فيلم ارامكو برگرديم ، چراغها را بشكلي خاص نزديك به هم و يك رنگ ميبينيم ، بشكلي كه نميتوان انها را به چراغهاي سبز و قرمز تعيين موقعيت دو سر بال يا استروب يا چراغهاي متداول كه در پهبادها استفاده ميشوند نسبت داد مگر اينكه انها را چراغهاي مياني شاهد ١٩١ و ١٨١ در نظر بگيريم اما دليل بعدي اگر به تصاوير عمليات ضربت محرم برگرديم شاهد ١٩١ را ميبينيم كه هنگام رها كردن بمبها چراغهاي مياني ان روشن هستند ، به اين دليل كه نور كافي ايجاد شده و فرايند باز شدن محفظه و رهايش موفق بمبها توسط اپراتور بخوبي رصد بشود،،پس يكي از مهمترين كاركردهاي چراغهاي مياني شاهد ١٨١و ١٩١ كه دقيقا كنار بمبها نيز تعبيه شده اند ، كمك به اپراتور حين بمب ريزي است اگر مجددا به فيلم ارامكو برگرديم ميبينيم كه روشن شدن چراغها همزمان است با ٢ انفجار پياپي بخش دوم !!!! در واقع اگر فيلم را مرور بكنيم پس از شليك پدافند در ثانيه 51 فيلم بردار براي مدتي روي همان بخش چپ تصوير (شرقي پالايشگاه) متمركز ميشود  پهباد روي پالايشگاه اماده بمب ريزي ميشود ، اپراتور چراغها را روشن و بمبها را رها ميكند ، چندثانيه زمان ميبرد تا بمبها به زمين برسند در اين چند ثانيه پهباد مسير خود را ادامه ميدهد ، با انفجار بمبها فيلم بردار متوجه سمت راست ميشود و پهباد را ميبيند در شرايطي كه دو چراغ ان روشن و موقعيت ان كمي خارج از محوطه پالايشگاه است (موقعيت منطقي تر پهباد) —————— پس چراغها حالت عجيبي دارند و همزمان با انفجارات روشن ميشوند ——————- خب همانطور كه اشاره شد بخش اول حملات بوسيله تعدادي راكت و بخش دوم حملات بوسيله دو بمب صورت پذيرفته است ، اما ايا بايد بپذيريم كه حملات توسط دو پهباد انجام شده است ؟؟؟؟!!!! الزاما خير!!!!!!!!! طبق اطلاعات منتشر شده از پهبادهاي شاهد ١٨١ و ١٩١ ، اين دو پهباد توانايي حمل ١٠٠ كيلوگرم مهمات را دارا هستند ،، شاهد ١٩١ بدليل حمل مهمات داخل بدنه ،، در حمل بيشتر مهمات داراي محدوديت است اما شاهد ١٨١ بشكلي طراحي شده كه امكان حمل مهمات بيشتر را داشته باشد!! به تصاوير دقت كنيد ،،در تصوير شماره ١ ميبينيم كه زير بدنه شاهد ١٨١ در اطراف بمبها محلي براي نصب مهمات بيشتر در نظر گرفته شده است در تصوير شماره ٢ كه مربوط به ٢ سال پيش و رزمايش الي بيت المقدس است به شكل واضحي زير بدنه پهباد مات شده تا غلاف راكتها ديده نشود(فلشهاي قرمز) ، قسمت سياه رنگي كه با فلش ابي مشخص شده بخشي متصل به غلاف است و بايد مات ميشد در تصوير شماره ٣ كاملا مشخص است كه سمت ديگر جايگاه بمب ها ، تجهيزات يا مهمات ديگري روي پهباد لود شده است كه شباهتي به بمب ندارند پس ميتوان گفت كل عمليات تهاجمي كه فيلم ان را در ٢ دقيقه تماشا كرديد توسط يك پهباد رادارگريز و هوشمندِ فوق پيشرفته ي راكت زن ،بمب افكنِ شاهد ١٨١ نيروي هوافضاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي انجام شده است،، اين ترميناتور كوچك كه صداي موتور ملخي ان به شكل واضحي شنيده ميشود از سمت غرب به پالايشگاه نزديك و راكتها را به سمت اهداف شليك ميكند ، در ادامه پهباد دور ميزند ( فاصله زماني بين بخش اول و دوم حمله) از سمت شرق به پالايشگاه نزديك ميشود ، چراغها را روشن ، بمب ها را روي مخازن يا ديگر تاسيسات رها كرده و از روي پالايشگاه عبور ميكند اين فعل و انفعالات را در تصوير ماهواره ايي مشخص كرديم چند ساعت بعد يمني ها با قبول مسئوليت ، اشاره به استفاده از ١٠ پهباد با موتورهاي معمولي و جت براي انجام اين عمليات ميكنند كه البته منظورشان پهباد انتحاري نبوده بلكه اشاره به همين پهبادهاي رزمي داشتند تعداد اسيبهاي وارده نيز با تعداد ١٠ پهباد همخواني دارد با اين فرض ، كل مهمات استفاده شده در اين عمليات ٢٠ بمب (٥٠٠كيلوگرم) و تعدادي راكت بوده است كه در مجموع كمتر از ٧٠٠ كيلوگرم براورد ميشود ، به ميزان سر جنگي يك موشك!!! اين پهبادها بردي مطابق با موشكهاي ذوالفقار و قيام دارند(مهمات كمتري حمل ميكنند اما دقت اصابت بالاتري دارند) و هزينه توليد انها نيز از يك چهارم تا يك ششم اين موشكها براورد ميشود در واقع اگر تمام اين ١٠ پهباد حين عمليات مورد اصابت قرار ميگرفتند نهايتا هزينه ي دو موشك به ما تحميل ميشد!!!! كه البته همين هم نشد!!!! ——————- خب اگر فرضيه پهباد رزمي صحيح باشد ادعاي صعودي ها چه ميشود؟؟؟ در همان روز حمله ، صعودي ها با اشاره به پيدا شدن لاشه يك موشك كروز در مناطق شمالي پالايشگاه ، ايران را متهم به حمله به تاسيسات نفتي خود ميكنند تصويري كه توسط صعودي ها منتشر ميشود بسيار مشكوك و داراي ابهام است چطور روي خاك نرم بيابان كه حتي اثر حركت مارها بشكل واضحي بجا ميماند يك موشك سنگين و بزرگ از ارتفاع بالا سقوط ميكند و اثري از اصابت يا كشيده شدن موشك روي زمين باقي نميماند؟؟!!!  حتي اگر فرض صحنه سازي را نيز مردود بدانيم ، در همان روز تعدادي موشك كروز ، از يمن شليك شده و در بخشهاي جنوبي عربستان فيل ميشوند ايا خيلي بعيد است كه اين تصوير مربوط به يكي از انها باشد؟؟؟ در ادامه و با يك فاصله چند روزه صعوديها با نمايش لاشه تعدادي پهباد و موشك كروز ، ١٨ پهباد انتحاري را عامل حمله به بقيق و ٧ موشك كروز را عامل حمله به خريص معرفي ميكنند اينجا هم ابهاماتي وجود دارد اگر واقعا در بقيق لاشه تعداد زيادي پهباد بجاي مانده بود چرا در همان واكنشهاي اوليه به اين مسئله اشاره نشد؟؟ تعداد لاشه هاي نمايش داده شده نيز نهايتا هفت يا هشت مورد است كه با عدد ادعايي فاصله بسيار دارد البته اين احتمال را رد نميكنيم كه حين حمله اصلي به ارامكو ، تعداد انگشت شماري پهباد براي باقي ماندن لاشه ها و سردرگم كردن صعودي ها استفاده شده باشد اما در اين صورت نيز ده ها دوربيني كه در نقاط مختلف اين پالايشگاه نصب هستند تصاويري از اين پهبادها ضبط ميكردند پس براي ترديد در گزارش صعودي ها همين نكته كافيست كه در ابتدا به موشك كروز اشاره ميكنند و چند روز بعد به پهباد انتحاري و در ادامه فيلمي را منتشر ميكنند كه در ان ، نه خبري از موشك كروز است نه پهباد انتحاري !!!! همينقدر مضحك و مسخره!!! ————- اما حمله از كدام كشور انجام شده است؟؟ به اعتقاد بنده همين پذيرفتن حمله بواسطه پهباد رزمي يعني پذيرفتن حمله از سمت ايران چراكه انتقال تعداد زيادي پهباد ،، مهمات و همچنين سامانه هاي هدايت و كنترل پهبادها به يمن و عمليات در فاصله تقريبا دو برابري تا پالايشگاه بقيق كه پهبادهاي شاهد ١٨١ و ١٩١ نيز امكان عمليات در اين برد را ندارند بسيار دشوار است دليل ديگر مراقبت هاي شديدتري است كه از بخشهاي جنوبي عربستان نسبت به بخش هاي شمالي عربستان صورت ميپذيرد مورد اخر گزارشهاي مردمي از عبور گسترده پهبادها از اسمان كويت است كه حداقل سه فيلم از اين پهبادها موجود ميباشد لينك صفحه توييتر (متاسفانه فيلمها در اپارات پيدا نشد ، در اين صفحه توييتر كليه ي فيلمهاي مربوط به حمله موجود است) ———- براي دوستاني كه موفق به ديدن فيلمها نميشوند تصاوير را كامل قرار ميدهيم در يكي از فيلمها يك پهباد با سه چراغ روشن در حال حركت است(تصوير ١) در فيلم دوم دو پهباد يكي با سه چراغ روشن و ديگري با تك چراغ روشن كنار هم در حال پرواز هستند(تصوير ٢) و در تصوير سوم ، هر دو با تك چراغ روشن ادامه مسير ميدهند سه تصوير بعدي مربوط به اخرين فيلم است ، مشاهده تعداد زيادي چراغ ، انهم در يك راستا ، پهبادي بال پرنده و بزرگ را به نظر ميرساند اما در واقع دو پهباد ، بالا و پايين يكديگر در حال پرواز هستند!! پهباد بالايي در زاويه ايي است كه چراغهايش درهم رفته بنظر ميرسد و پس از چند ثانيه نيز خاموش ميشوند اما زاويه پهباد ديگر بشكلي است كه زير پهباد كاملا به سمت دوربين قرار گرفته و محل قرارگيري چراغها را ميتوان تشخيص داد چراغهاي تعيين موقعيت در دو سر بال كاملا مشخص هستند، چراغ مياني كمي جلوتر و به سمت كناره است و البته باز هم شباهت به چراغهاي شاهد ١٨١ !!!! اگر مسيري را از خوزستان به كويت و از كويت تا بقيق در نظر بگيريم ،، اين مسير معادل ٧٠٠ الي ٧٥٠ كيلومتر خواهد بود كاملا مطابق با برد شاهد ١٩١ و ١٨١ —————- اما نكته بعدي محتمل بودن قابليت هوش مصنوعي در اين پهبادها است كه موجب شده در تاريكي شب به اين شكل نزديك به هم پرواز بكنند!!!! با در نظر گرفتن همين احتمال به بررسي پهبادهاي شاهد ١٨١ و ١٩١ پرداختيم ابتدا تصاويري از اتاق كنترل و هدايت شاهد ١٢٩ را ببينيم كه اپراتورها به كمك سامانه ي الكترواپتيكي نصب شده زير دماغه و تصاوير دريافتي در حال هدايت پهباد هستند اما در اين سو پهبادهاي شاهد ١٨١و ١٩١ هرچند در نمايشگاه ها مجهز به سامانه الكترواپتيك ديده ميشوند اما در رزمايش ها اكثرا فاقد اين سامانه هستند!!! در تصاوير موجود از رزمايش الي بيت المقدس ، ١٤ فروند پهباد بال پرنده بمب افكن در حال اماده اماده سازي مشاهده ميشوند كه اولين يگان تشكيل شده پهبادهاي بال پرنده بمب افكن نيروي هوافضا هستند در مقابل اما تنها سه خودروي كنترل و هدايت در رزمايش حضور پيدا ميكنند!!!!  پهبادها در دسته هاي ٣ فروندي و ٤ فروندي به پرواز در امده كه هدايت هر دسته پروازي داخل يك خودرو انجام ميشود اما وقتي به تصاوير داخل خودروي كنترل و هدايت توجه مي كنيم ، اپراتورها نَه در حال هدايت بلكه بيشتر درحال رصد وضعيت و شرايط پروازي پهبادها هستند!!! جز اپراتور تسليحات كه زمان رسيدن پهبادها به مقصد و هدف مورد نظر به كمك دوربيني كه كنار جايگاه بمبها تعبيه شده فرايند هدف گيري و رهايش بمبها را انجام ميدهد كه البته در پروازهاي شبانه همانطور كه پيشتر اشاره شد دو چراغ مياني را به كمك ميگيرد ( در اين رزمايش يك دسته از پهبادها با توجه به حضور سه خودروي كنترل و هدايت احتمالا نقش فعالي نداشته ويا بعد از سه دسته اصلي به تمرين پرداخته است) در مصاحبه معروف سردار باقري پس از عمليات ضربت محرم نيز اشاره ايي به رادارگريزي ، دورپروازي و هوشمندي شده بود فيلم مصاحبه نهايتا در رزمايش پيامبر اعظم ١٥ كه اخيرا برگزار شد يك دسته چهارفروندي پهباد شاهد ١٨١ به صورت جمع بدون اپتيك به پرواز درامدند و به صورت رسمي قابليت هوش مصنوعي پهبادها توسط فرماندهان تاييد شد كه بنظر تا ٤ فروند امكان لينك شدن حاصل شده است اين پهبادها تمام مسير را بصورت خودكار پرواز ميكنند و قابليت تشخيص موانع و اصلاح مسير حركت بصورت خودكار را نيز دارند در نتيجه پهبادهاي عبور كرده از اسمان كويت بدليل چراغهايي مشابه و همچنين قابليت هوش مصنوعي و هدايت خودكار همان پهبادهاي شاهد ١٨١ نيروي هوافضاي سپاه بوده اند ——— صدام ، بن سلمان و كابوسي مشترك پيش از پازل چيني عمليات ارامكو ،، به دوران دفاع مقدس برگرديم و عمليات H3 را بصورت خلاصه مرور كنيم عملياتي كه قرار بود طي ان هشت فروند فانتوم با دور زدن عراق و رسيدن به پايگاه هاي سه گانه الوليد ، واقع در غربي ترين نقطه اين كشور ،، اين پايگاهها را كه ميزبان بخش گسترده ايي از هواگردهاي عراقي بودند،، بمباران بكنند روز حمله ١٠ فروند فانتوم(٨ فروند اصلي ٢ فروند ذخيره) از پايگاه نوژه همدان برخاسته و با پرواز به سمت اروميه در اين نقطه سوختگيري ميكنند ، ٢ فروند ذخيره بازميگردند باقي فانتومها در دو دسته چهارفروندي وارد خط مرزي تركيه و عراق شده و براي پنهان ماندن از ديد رادارها در ارتفاعي بسيار پايين به سمت غرب پرواز ميكنند همزمان براي سردرگم كردن عراقي ها طي يك عمليات ايذايي حمله ايي توسط سه فروند تايگر به پالايشگاه كركوك صورت ميپذيرد فانتوم ها با رسيدن به شرق سوريه بار ديگر بواسطه سوخت رسانهايي كه از قبرس به اين نقطه رسيده اند سوختگيري كرده و با حركت به سمت پايگاه هاي سه گانه الوليد انها را بمباران ميكنند ،، با اتمام عمليات بار ديگر سوختگيري كرده و همان مسير را به سمت ايران بازميگردند بعد از اين حمله كه موجب كاهش روحيه ارتش بعثي و نابودي بخش گسترده ايي از توان هوايي عراق شده بود صدام برخي از فرماندهان پدافندي را بركنار و اعدام ميكند هر چند از جهاتي عمليات H3 و ارامكو قابل قياس نيستند اما در طرح ريزي نقشه عمليات و اجراي ان شباهت هايي نيز ميتوان يافت كه در ادامه اشاره خواهيم كرد —————— يكي از دلايل حمله مستقيم ايران به عربستان صعودي جداي از شرايط منطقه ، تنشهاي فيمابين و جنگ يمن ، به اقدامات تروريستي سال ٩٦(مجلس) و سال ٩٧(رژه اهواز) برميگردد كه نقش عربستان صعودي در حمايت و پشتيباني از اين اقدامات غيرقابل انكار است به همين دليل عمليات ارامكو (١٤ محرم ١٤٠١) تقريبا در سالگرد عمليات تروريستي رژه اهواز (١٢ محرم ١٤٠٠)صورت ميپذيرد تا پيام و اخطاري به عربستان صعودي داده شود پس از عمليات تروريستي رژه اهواز ابتدا طي عملياتي تركيبي (ضربت محرم)مقر تروريستها در شرق سوريه با شش موشك بالستيك و هفت پهباد بمب افكن هدف قرار گرفته ميشوند ،،پهبادها نيمه شب در دو دسته سه فروندي و چهارفروندي (بصورت لينك شده) به پرواز درامده و بدون جلب توجه با عبور از اسمان عراق به شرق سوريه رسيده و مقر تروريستها را كه در چند كيلومتري نيروهاي امريكايي مستقر بودند بمباران ميكنند اين اقدام غافلگيري نيروهاي امريكايي را نيز در پي دارد با موفقيت اميز بودن عمليات پهبادها ، همين شيوه به عنوان گزينه نهايي حمله به تاسيسات عربستان صعودي انتخاب و چند ماه بعد در اسفند ٩٧ در قالب يك رزمايش بزرگ شبيه سازي و تمرين ميشود در رزمايش ٥٠ فروندي الي بيت المقدس هدف (فارور كوچك) جزيره ايي در جنوب جزيره فارور با فاصله ايي ٧٠٠ الي ٧٥٠ كيلومتري از استان خوزستان در نظر گرفته ميشود يگانهاي پهبادي شركت كننده در رزمايش نيز مستقر در پايگاهاي بوشهر ، فارس ، هرمزگان و خوزستان اعلام ميشوند (اطميناني وجود ندارد كه پهبادهاي بال پرنده حتما از پايگاه خوزستان پرواز كرده باشند اما محتمل است) جزيره اي كوچك كه ميتواند نقش يك پالايشگاه بزرگ را ايفا كند ،،تشكيل اهدافي كه بنظر براي بمب هاي نقطه زن سديد بزرگ ميرسند(١٢ كانتينر ٢٠ فوتي كنار هم) و چينش اهداف به صورت سه تايي كاملا در يك راستا مشابه مخازن سه تايي و چهارتايي ارامكو ،، و پهبادهايي كه بصورت لينك شده در دسته هايي سه فروندي و چهار فروندي به سمت فارور كوچك پرواز كرده و اهداف را با بمب و راكت به دقت مورد اصابت قرار ميدهند چند ماه بعد در ٢٢ مرداد ٩٨ (يك ماه پيش از سالگرد رژه اهواز) در ديداري مهم ، هياتي از انصارالله يمن با مقام معظم رهبري ديدار و نامه ايي مهم و بيعت گونه از رهبر انصارالله را به مقام معظم رهبري تحويل ميدهند در اين ديدار كه حسن ايرلو ، مسئول ميز يمن و سفير حال حاضر جمهوري اسلامي ايران در صنعا نيز حضور داشته است ، اخرين تصميمات و هماهنگي ها در خصوص حمله به ارامكو صعودي اتخاذ ميشود يك ماه بعد ( بامداد ٢٣ شهريور ١٣٩٨ ،،،،،،١٤ محرم ١٤٠١،،،،،،،١٤ سپتامبر ٢٠١٩) در پايگاه خوزستان ، اولين يگان پهبادي بال پرنده رزمي نيروي هوافضاي سپاه متشكل از ٣ خودروي كنترل و هدايت و ١٤ فروند پهباد تجهيز شده به بمب و راكت در چهار دسته (يك دسته رزرو) اماده انجام يكي از مهم ترين عملياتهاي بعد از جنگ تحميلي يعني حمله به قلب انرژي جهان ميشوند از يمن طي يك عمليات ايذايي هفت فروند موشك كروز براي متمركز ساختن گشتهاي هوايي عربستان در نيمه جنوبي اين كشور ، به سمت پالايشگاه خريص شليك ميشوند همزمان ١٠ فروند پهباد رزمي در سه دسته (سه فروندي و چهارفروندي )با عبور از اسمان عراق به خط مرزي عراق و كويت ميرسند اين پهبادها براي پنهان ماندن از ديد رادارها با پرواز در ارتفاع بسيار پايين خط مرزي كويت و عراق را دور زده ، وارد مناطق شمالي عربستان صعودي ميشوند پهبادها بيابان هاي شمالي و خالي از سكنه عربستان صعودي را تا پالايشگاه بقيق طي كرده و با بمب و راكت اهداف را مورد هجوم قرار ميدهند پس از انجام موفقيت اميز عمليات ،كاملا سالم، همان مسير را به سمت ايران بازميگردند چندساعت بعد يمني ها با اشاره به ، بكارگيري از ١٠ پهباد ، مسئوليت حمله به بقيق را به عهده ميگيرند صعودي ها ، بهت زده با توجه به عدم وجود هيچ اثر و نشاني از مهاجمان با اعلام پيدا شدن باقي مانده يك موشك كروز در شمال بقيق و استفاده از تصاوير كروزهاي فيل شده در جنوب ، ايران را به حمله متهم ميكنند طي روزهاي بعدي با بررسي كارشناسان صعودي و امريكايي ،، گزارشات پدافند مستقر در محل ، گزارشات عبور پهباد از روي كويت،، بازبيني ده ها دوربين مستقر در پالايشگاه و برخورد پرتابه ها ،، كاملا به جريان حمله پي ميبرند اما از اعتراف به اين عمليات پيچيده كه در سطح قدرتهاي جهاني صورت گرفته است خودداري و با نمايش تعدادي لاشه پهباد كه از عمليات هاي پيشين يمني ها بدست امده ،، داستان ديگري را به خورد افكار عمومي ميدهند ( احتمال ضعيفتر ، به كارگيري تعدادي پهباد انتحاري ، در قالب حمله ايي فرعي توسط ايران ، و اعلام عامدانه ان به عنوان حمله اصلي توسط صعودي هاست) گزارشات از وضح نامناسب روحي محمد بن سلمان حكايت دارد حمله مستقيم و دردناك توسط دشمن ديرينه ، ناتواني پدافندهاي گران قيمت امريكايي ،اثر منفي در فروش سهام ارامكو،، ضرر بزرگ توقف توليد نفت ،، عدم همكاري امريكا در پاسخ به حمله ي ايران از جمله دلايل اين شرايط روحي وخيم هستند پس از اين حمله سخنان تند و تيز محمد بن سلمان عليه ايران و همچنين عمليات هايي حداقل در سطح عمليات مجلس و رژه اهواز ديگر تكرار نميشوند —————— لزوم توسعه پهبادهاي سنگين تر و تشكيل يگان هاي پهبادي دوران تكيه تمام و كمال نيروي هوافضاي سپاه به موشكهاي بالستيك به پايان رسيده است حضور پهبادهاي هوشمند بمب افكن در رزمايش هاي چندسال گذشته و همچنين حضور در عملياتهاي ضربت محرم و ارامكو كه با موفقيت نيز همراه بوده اند ،، نشان از گرايش و تمايل شديد نيروي هوافضا به اين حوزه دارد همچنين نويدبخش يك سرمايه گذاري سنگين در اين حوزه در كنار حوزه هاي فضايي ، بالستيكي و پدافندي خواهد بود توسعه گسترده پهبادهاي جاسوسي رادارگريز همچون سيمرغ ،، توسعه گسترده پهبادهاي رهگير سبك و سنگين ،مجهز به موشكهاي كوتاه برد هوا به هوا به عنوان مكملي براي سامانه هاي سوم خرداد ، علم الهدي و ...... همچنين توسعه پهبادهاي سوخت رسان و رزمي سبك و سنگين كه با تشكيل يگان هاي پهبادي ،، بخشي از بار عملياتهاي تهاجمي را در كنار يگانهاي موشكي به دوش بكشند،،،، از برنامه هاي احتمالي نيروي هوافضاي سپاه در دهه ي پيش رو خواهد بود كه اميدواريم با يك سرمايه گزاري مناسب اين مهم حاصل بشود ان شاالله ———- پي نوشت: عمليات ارامكو هم بجهت اهميت و منحصربفرد بودن ان و هم بجهت اينكه تصفيه حسابي ايراني صعودي است تا يمني صعودي ، ميتواند با صلاحديد مديريت محترم تاپيكي مجزا از تحولات يمن داشته باشد و مطالب مربوط به ان يكجا گرداوري شود. ———— شادي ارواح طيبه ي شهدا صلوات
  19. 1 پسندیده شده
    درباره عمر لوله سلاح دوعامل دخیله هم جنس لوله هم نوع کارتریج که هرکدام از اینها به اندازه خودشون دخیل هستند چه بسا نو گلوله بیشتر.بطور خلاصه هرچقدر شتاب گیری گلوله و ایضا سرعت دهانه بالاتر بره عمر لوله پایین میاد حالا برای سلاح هایی که عمردهی لوله اصطلاحا باید بالا باشه و در دقت اثر نذاره از تکنیک هایی مثل کروم کاری استفاده میشه تا جای ممکن عمر لوله بره بالا اما این تکنیک ها بشدت گران قیمت هستند برای همین یک سلاح اسنایپر ممکنه بالای پنج هزار دلار هم قیمت بخوره درباره مصاف هم باید دید اگر واقعا لوله ۶۰۰۰ تا عمر داره و بعد اوراق میشه که باید یک فکر اساسی برای لوله بکنند و اگر دقت لوله بعد ۶۰۰۰ میاد پایین اما هنوز کار میده خوب بد نیس تاحدودی تازه باید بررسی کنیم گروپش در ۴۰۰ متری چجوریاست تا ۵الی ۱۰ سانت در ۴۰۰ متری عالیه برای یک سلاح هجومی هرچند که به شخصه با کالیر۵.۵۶ مخالفم شاید از نظر بالستیکی خوب باشه اما تخریب و قدرت نفوذ ۷.۶۲ رو نداره
  20. 1 پسندیده شده
    معمولا برای نگهداری سلاح داخل جعبه ، یکسری فیکسچر / استند داخل ان تعبیه میکنند . حالا ممکن هست داخل جعبه باز شده ، چنین چیزی وجود داشته باشد که برداشته شده یا اینکه این جعبه ها ارتباطی به سلاح مورد بحث نداشته باشد... جعبه چوبی AK-47 جعبه خانواده M-16
  21. 1 پسندیده شده
    با سلامی دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست ؛به اتفاق هم مبحث موشکهای بالستیک رو ادامه میدهیم: موشک های بالستیک برد متوسط Medium-range ballistic missile (قسمت سوم) Hwasong-9 : موشک زمین به زمین بالستیک برد متوسط هواسنگ-9 (Scud-ER) ساخت جمهوری خلق کره (کره شمالی) است. گفته می شود که این موشک بالستیک از سال 2000 در اختیار کشور سوریه هم قرار گرفته است و منابعی در ترکیه مدعی این هستند که سوریه خط تولید Scud-ER را هم راه اندازی کرده است. این موشک دارای برد ماکزیمم 995 کیلومتر است. این موشک ساخته سال 1994 میلادی است و از تعداد تولید شده این موشک اطلاعی در دست نیست. در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. https://en.wikipedia.org/wiki/Scud#Hwasong-9/Scud-ER Pukkuksong-1 : موشک زیردریائی پرتاب بالستیک برد متوسط پوک کوک سونگ-1 ساخت جمهوری خلق کره (کره شمالی) است. این موشک بالستیک گاها با نام KN-11 نیز شناخته می شود توسط زیردریائی Sinpo-class ( ساخت کره شمالی) قابلیت حمل و پرتاب را دارد. این موشک دارای برد عملیاتی 500 الی 2000 کیلومتر بود. سال ساخت این موشک سال 2017 میلادی است و توان حمل کلاهک هسته ای را نیز دارا می باشد. در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. https://en.wikipedia.org/wiki/Pukkuksong-1 Pukkuksong-2 : موشک زمین به زمین بالستیک برد متوسط پوک کوک سونگ-2 ساخت جمهوری دموکراتیک خلق کره (کره شمالی) است. این موشک که در واقع بر خلاف بسیاری از موشک های بالستیک ساخت کره شمالی ، از سوخت جامد استفاده میکند در خارج از مرزهای کره کد KN-15 شناخته می شود. با توجه عدم اعلام رسمی دولت کره شمالی ، اما بر اساس برآوردها احتمالا این موشک دارای برد 1200 الی 2000 کیلومتر می باشد. سال ساخت این موشک سال 2017 میلادی است و توان حمل کلاهک هسته ای را نیز دارا می باشد. در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. https://en.wikipedia.org/wiki/Pukkuksong-2 Shaheen-II : موشک زمین به زمین بالستیک برد متوسط شاهین-2 تنها ساخته جمهوری اسلامی پاکستان است که در این پست به معرفی آن می پردازیم . این موشک دارای برد 1500 الی 2000 کیلومتر می باشد. این موشک در نوامبر سال 2014 تولید شده است. در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. https://en.wikipedia.org/wiki/Shaheen-II Ghadr-110 : موشک زمین به زمین بالستیک برد متوسط قدر-110 هم ساخت جمهوری اسلامی ایران است که به معرفی آن می پردازیم. طبق ادعای منابع غربی این موشک دارای برد ماکزیمم 1800 الی 3000 کیلومتر است. منابع غربی مدعی هستند که این موشک نوعی بهینه سازی موشک شهاب - 3 می باشد و در سال 2007 به تولید رسیده است. ادامه دارد ... ----------- پ.ن 1 : امیدوارم که مورد پسند دوستان واقع شده باشد. دوستانی که پسندیدند ، مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : ان شاء الله در پست های بعدی به ترتیب سایر موشکهای بالستیک (برد متوسط ) را به اتفاق بررسی خواهیم نمود.
  22. 1 پسندیده شده
    به نظرتان مصاف (ذوالفقار نه-مصاف ساخت وزارت دفاع) شبیه اسلحه MPT76 ترکیه نیست؟ . .
  23. 1 پسندیده شده
    با سلام البته حرف در مورد عملیات نصر زیاد هست و بعضی تحلیل ها بطور قطع این سوء تفاهم را بوجود خواهد آورد نویسنده قصد دارد فرماندهی و نحوه کنترل عملیاتی ارتش را زیر سئوال ببرد . با این حال سطور ذیل ( بطور خلاصه ) تحلیل یک افسر ارشد زرهی ارتش ایالات متحده از ناکامی ارتش ایران در این عملیات و از دست دادن استخوان بندی زرهی خود است : چیفتن های ایرانی و احتمالاً کویتی در پایگاه التاجی عراق 1- عدم برآورد درست اطلاعاتی از توان رزم ارتش عراق 2- ایجاد یک تله (دام) سه طرفه توسط ارتش عراق 3- عجله در طراحی عملیات و عدم توجه به زمین عملیات 4- ضعف تانکهای چیفتن در حرکت در مناطق باتلاقی 5- ایراد اساسی پیشرانه ساخت لیلاند تانک چیفتن 6- عدم وجود تعمیر و نگهداری تانکهای چیفتن ، ام-47 ، ام-48 و ام-60 وچند مساله دیگر که فعلاً صلاح نیست بیان شود ادعای ارتش عراق ، در به غنیمت گرفتن یا انهدام 214 دستگاه تانک و اینکه ارتش ایران در همان زمان فقط انهدام و به غنیمت در آمدن 88 دستگاه تانک را پذیرفت . با این حال ، ارتش عراق در یک اقدام تبلیغاتی ، چیزی در حدود 100 دستگاه تانک و نفربر ارتش ایران را در یک نمایشگاه عمومی در معرض دید قرار داد و با اعزام خبرنگاران به منطقه نبرد ، در حدود 40 دستگاه تانک و نفربری که هنوز در گل و لای منطقه گیر کرده بودند را به آنها نشان داد . پی نوشت : 1- دفاع مقدس ، حقیقتاً نکات مبهم بسیار زیادی دارد که جای بررسی و بحث بیشتری را می طلبد . 2- سطور فوق ، بخشی از مجموعه بررسی کاربرد واحدهای زرهی در جنگ ایران و عراق از نگاه کارشناسان نظامی خارجی است که در حال تدوین است . 3- به اعتقاد بنده ، شاید یکی از دلایل عدم توجه به ارتقاء وضعیت زرهی ارتش ، وجود همین تجربه تلخ هست . هرچند در صورت وجود چنین دیدگاهی ، باید آن را تصحیح کرد . 4- این را هم بعنوان تعدیل کننده جنبه ناراحت کننده این پست مطالعه کنید : تانک چیفتن در میان خدمه نیروی زمینی ایران به " سماور" مشهور بود یا هست ، چرا که در دمای بالای دشت خوزستان ، پیشرانه این تانک زود جوش آورده و مانع از حرکت تانک می شد ( دقیقاً براساس همان گزارش مشهوری که از لشکر 92 زرهی اهواز به ستاد ارتش در قبل از انقلاب ارسال شد که موتور این تانک قابلیت سازگاری با محیط خوزستان را ندارد ) البته به گفته یکی از دوستان ، بعدها برای رفع این مشکل " ترموستات " جدیدی خریداری و نصب گردید که تا حدودی مشکل رفع گردید .
  24. 1 پسندیده شده
    با سلام خدمت کاربران گل میلیتاری، با توجه به این تایپیکی به صورت مستقل در مورد اسلحه فوق العاده زیبای برنو وجود نداره، خود را بر آن دیدم که تایپیکش رو ایجاد کنم. این فقط آغاز کاره و با وجود نخبگان نظامی مثل شما انتظار توضیحات تکمیلی وجود داره. پس ما رو از نظر و راهنمایی های دقیقتون محروم نفرمایید. بـِرنو (به چکی: vz. 24) تفنگی گلنگدنی از خانواده موزر ژ۹۸ است که پس از جنگ جهانی اول در چکسلواکی طراحی و بین سال‌های ۱۹۲۴ تا ۱۹۴۲ در این کشور تولید شد. کالیبر برنو مثل دیگر تفنگ‌های موزر ۷٫۹۲ میلی‌متر است و از فشنگ‌های موزر ۷٫۹۲x۵۷ استفاده می‌کند. طول لوله آن ۶۰ سانتی‌متر است که در مقایسه با موزر ۹۸ پانزده سانتی‌متر کوتاه‌تر و خوش‌دست‌تر است. مبنای نظری انتخاب لوله کوتاه‌تر این بود که کوتاه شدن لوله تفنگ تاثیر ناچیزی بر خصوصیات بالیستیکی گلوله و در نتیجه دقت آن در بردهای متعارف جنگی می‌گذارد یا به عبارت دیگر کاهش دقت تفنگ با کوتاه‌شدن لوله در مسافت‌های کوتاه و متوسط ناچیز است اما کاربردپذیری و خوش‌دستی آن را بسیار افزایش می‌دهد. واژه vz. که در نام دیگر تفنگ‌های چکسلواکی نیز دیده می‌شود- مخفف واژهٔ چکی vzor به معنی مدل است و ۲۴ نیز به سال آغاز تولید و انتخاب این تفنگ به عنوان سلاح سازمانی نیروهای مسلح چکسلواکی اشاره دارد. برنو نیز نام شهری است که یکی از کارخانه‌های اصلی تولید این تفنگ در آن قرار داشت و تفنگ‌های ارتش ایران در آن‌جا تولید می‌شد. برنو علاوه بر چکسلواکی در کشورهای دیگری همچون رومانی، تایلند، چین، گواتمالا، اکوادور، ترکیه، بولیوی و ایران نیز به طور گسترده‌ای مورد استفاده قرار گرفت. بیشتر تفنگ‌هایی که به سفارش کشورهای آمریکای جنوبی تولید شدند با کالیبرهای ۷x۵۷ موزر اسپانیایی و ۷٫۶۵x۵۳ آرژانتینی ساخته می‌شدند. پس از اشغال چکسلواکی توسط آلمان در سال ۱۹۳۸ کارخانه‌های تولید این تفنگ به دست آلمانی‌ها افتاد و تولید آن با توجه به شباهت بسیار به تفنگ‌های موزر ژ۹۸ و کارابینر ۹۸ ادامه یافته و تفنگ‌های موجود به راحتی وارد ارتش آلمان شده و در جنگ جهانی دوم مورد استفاده قرار گرفتند. برنو کوتاه با نام چکی vz. 33 مدل کوتاه‌تر و سبک‌تر برنو است که تولید آن از سال ۱۹۳۳ آغاز شد و تفاوت جزئی با کارابینر ۹۸ سلاح سازمانی ارتش آلمان در جنگ جهانی دوم دارد. در این مدل وزن سلاح از ۴٫۲ به ۳٬۳۵ کیلو و طول آن از ۱۱۰ سانتی‌متر به ۱۰۰ سانتی‌متر کاهش یافته‌است. تا قبل از سال ۱۳۰۹ در نیروهای مسلح ایران تفنگ‌های مختلفی شامل مدل‌های مختلف تفنگ‌های موزر آلمانی، تفنگ‌های نوغان روسی و انفیلد و دیگر تفنگ‌های انگلیسی کاربرد داشت. رضا شاه که به خطرات استفاده سربازان از تفنگ‌های متفاوت آگاه بود تصمیم به انتخاب یک سلاح سازمانی برای ارتش ایران گرفت، در روز هفتم بهمن ماه ۱۳۰۹ (۲۷ ژانویه ۱۹۳۰) درپی یک بررسی طولانی، رضا شاه که فرمانده کل نیروهای مسلح بود موافقت کرد که یکی از مدل‌های «ماوزر» پس از یک دوره آزمایش چندساله، تفنگ رسمی ارتش ایران شود. این آزمایش روی ماوزرهای «وی‌زی ۲۴» (VZ24) ساخت سال ۱۹۲۴ چکسلواکی صورت گرفت و ستاد ارتش در سال ۱۹۳۴ (۱۳۱۳) به آن نمره قبولی داد. کارخانه ماوزر بعداً شعبه خود را در شهر «برنو» واقع در ایالت موراویای چکسلواکی دایر کرد و دولت ایران که مشتری کمپانی «اشکودا» بود ترجیح داد که تفنگهای ماوزر ساخت شهر برنو را خریداری کند. از آن پس در ایران نام «برنو» بر تفنگهای ماوزر گذارده شد که پنج تیر و تک تیر بودند. از دهه ۱۹۴۰، ایران خود دست به ساختن برنو زد و آن را در کارخانه‌های تسلیحات (معروف به مسلسل‌سازی واقع در نزدیکی دوشان تپه) تولید کرد. اسلحه ی برنو تولید شده در ایران در سال ۱۹۳۵ ارتش آلمان نیز تصمیم به انتخاب مدل کوتاه‌تر و سبک‌تری از موزر به عنوان سلاح سازمانی گرفت، تصمیمی که پیشتر در بریتانیا نیز با انتخاب مدل کوتاه‌تر اس‌ام‌ال‌ئی انفیلد گرفته شده بود. موزر کارابینر۹۸ که شباهت بسیار زیادی به برنو داشت در سال ۱۹۳۵ جایگزین موزر ژ۹۸ به عنوان سلاح سازمانی این کشور شد. این تفنگ بلافاصله مورد توجه سربازان ارتش قرار گرفت، این سلاح آنچنان خوشدست بود که تا پایان جنگ جهانی دوم استفاده می‌شد. هنگامی که آمریکا وارد جنگ جهانی دوم شد تفنگ ام یک سلاحی بود که آمریکایی‌ها با آن می‌جنگیدند. ام۱ برخلاف تفنگ‌های روز دنیا از سیستم نیمه‌اتوماتیک استفاده می‌کرد و برای شلیک دوباره نیاز به کشیدن گلنگدن نداشت. این سیستم هرچند دقت تفنگ را کاهش و وزن سلاح را افزایش داده و احتمال گیر کردن و داغ کردن آن را بالا می‌برد اما قدرت آتش و سرعت بسیار بیشتری را به سربازان به خصوص در فاصله‌های کوتاه می‌بخشید. تفنگ‌های موزر با آنکه بسیار خوشدست بود ولی در جنگهای تن به تن از فاصله نزدیک به کارامدی ام یک نبود. زیرا گلنگدن آن باعث کند شدن عملکرد آن می‌شد. به همین سبب با آنکه دقت تیر ام یک از برنو کمتر بود ولی تا آنکه گلنگدن آن کشیده شود، سربازان آمریکایی توان شلیک هشت تیر پیاپی را داشتند. به همین جهت در اواخر جنگ آلمان نازی مدل اس‌تی‌جی ۴۴ که تفنگی اتوماتیک با فشنگ کوتاه‌تر و برد کمتر بود را وارد خدمت کرد. برنو آنچنان مدل موفقی بود که با گذشت سالها حتی مدلهای باقیمانده در اسلحه‌خانه‌های ارتش ایران در اواخر جنگ ایران و عراق هنگامی که سایه فقر بر ارتش ایران گسترده شده بود، به عنوان سلاح تک تیرانداز همانند جنگ اول و دوم جهانی مورد استفاده قرار گرفتند. مدلی که در ایران با نام برنو شناخته می‌شود مدلیست که به ایران فروخته شده بود. این سلاح با توجه به دقت بسیار بالا حتی امروزه نیز مورد توجه تیراندازان و شکارچیان قرار دارد. امروزه مدل بهینه‌سازی شده همین سلاح گلوله‌زنی برای استفاده شخصی همانند شکار توسط ماوزر و دیگر کارخانه‌های اسلحه سازی ساخته می‌شود. همچنین بسیاری از تفنگ‌های گلوله زنی سیستم گلنگدن بر پایه این سلاح را دارند. زمانی که سلاح ام یک وارد خدمت ارتش ایران شد، ارتش بسیاری از سلاحهای برنوی باقیمانده را فروخت، برخی از آنها با مزایده وارد بازار داخلی شدند که همکنون نیر با وجود کارکرد دراز مدت همچنان در دست شکارچیان داخلی بسبب نبود سلاحهای جدید می‌گردند و برخی نیز به خارج فروخته شدند و برخی بعنوان آهن پاره روانه صنایع فولاد شدند. امروزه بسیاری از کلکسیونرهای سلاح علاقمند خرید مدلهای آنتیک این سلاح هستند. نشانهایی که درست جلوی گلنگدن روی جان لوله قرار دارد حکایت از ارتشی دارد که آن سلاح در آن خدمت کرده، امروزه می‌توان در کلکسیونها سلاحهای برنوی متعلق یه ارتش ایران، عثمانی و امپراتوری آلمان را یافت. همچنان که ذکر شد برنو مشتریان بسیاری در سراسر جهان دارد، بهمین سبب کارخانه اسلحه سازی ماوزر که هم اکنون تبدیل به کارخانهٔ اسلحه سازی با تولید مصارف شخصی شده، این سلاح را در انواع و کالیبرهای گوناگون می‌سازد. گراورها و قنداقهای آنها بسیار گوناگون بوده و برخی از آنها با گراورکاری‌های بی‌نظیری ساخته شده و با قیمتهای کلان هزاران دلاری مشتریان خاص خود را می‌یابند و برخی در ساده ترین شکل ممکن با قنداق پلاستیکی بدون گراور به قیمت چند صد دلار قروخته می‌شوند. در سلاحهای شکاری، علاوه بر مارک و جنس قلمکاریهای موسوم به گراور عمده تعیین کنندهٔ قیمت سلاح می‌باشد. اسلحه ی m1 سلاح سازمانی آمریکا در سالهای 1936 تا 1957 تفنگ برنو پس از ورود به ایران در ردیف سلاح‌های سازمانی ارتش قرار گرفت امابا ورود تفنگ ام ۱ جای خود را به این تفنگ نیمه خودکار داد. اما همچنان جایگاه خود را در بین مردم و بخصوص عشایر لر حفظ نمود چرا که به عقیده آنها برنو بهترین بوده و هست. دسترسی عشایر به این سلاح بعد از شهریور ۱۳۲۰ و انحلال ارتش ایران در پی حمله متفقین صورت گرفت. برنوهای ساخت ۱۳۰۹ و ۱۳۱۷ از اهمیت و قابلیت‌های بالاتری برخوردار هستند اما مدلی قدیمی تر از این اسلحه وجود دارد که نقش شاهینی در حال پرواز را برخود دارد که ورود آن را به سال ۱۲۹۸ و توسط میرزا کوچک خان نسبت می‌دهند. کشور های استفاده کننده: بولیوی ۱۰۱ هزار - از ۱۹۳۲ تا دهه ۱۹۶۰ برزیل ۱۵ هزار چین ۱۹۵ هزار - تا دهه ۱۹۵۰ جمهوری چین کلمبیا ۱۰ هزار چکسلواکی از ۱۹۲۴ تا ۱۹۵۲ اکوادور ۳۰ هزار السالوادور استونی گواتمالا ۴ هزار ایران ۳۰ هزار - از ۱۹۲۹ تا دهه ۱۹۶۰ اسرائیل امپراتوری ژاپن ۴۰ هزار لتونی ۱۵ هزار لیبریا لیتوانی مکزیک آلمان نازی هلند نیکاراگوئه ۱ هزار پاراگوئه پرو ۵ هزار رومانی ۷۵۰ هزار - از ۱۹۳۸ تا دهه ۱۹۶۰ تایلند از دهه ۱۹۴۰ تا دهه ۱۹۶۰ اسلواکی (۱۹۳۹-۱۹۴۵) جمهوری دوم اسپانیا ۴۰ هزار ترکیه ۴۰ هزار اروگوئه ۴ هزار ونزوئلا یوگسلاوی ۱۰ هزار منبع:www.fa.wikipedia.org
  25. 1 پسندیده شده