برترین های انجمن

  1. aminor

    aminor

    VIP


    • امتیاز

      30

    • تعداد محتوا

      3,109


  2. mehran55

    mehran55

    Editorial Board


    • امتیاز

      17

    • تعداد محتوا

      1,113


  3. arminheidari

    • امتیاز

      13

    • تعداد محتوا

      7,139


  4. aminf14

    aminf14

    Editorial Board


    • امتیاز

      11

    • تعداد محتوا

      1,400



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on جمعه, 23 فروردین 1398 در همه مناطق

  1. 3 پسندیده شده
    بسم الله................ 22 فروردین 1398 وضعیت کلی حومه طرابلس در دو روز اخیر تقریبا اوضاع ثابت بوده و مواضع بین طرفین دست به دست میشود . عمده درگیریها در اطراف عین الزاره در جریان است . نیروهای وفاق ملی موفق شدن فرودگاه طرابلس را باز پس گرفته که با ضد حملات نیروهای حفتر دوباره فرودگاه سقوط کرد. در مقابل نیروهای خلیفه کمپ یرموک و هنگ 42 را تصرف کردن که با ضد حمله حریف مجبور به عقب نشینی شدند سامانه ضد هوایی سام 6 ( عکس دوم سام 6 به نظر میاد کشنده اون فرق داشته باشه یا ...) نیروهای خلیفه و سام 3 نیروهای وفاق برخی از ادوات شکار شده نیروهای حفتر حمله هوایی وفاق به فرودگاه معتقیقه و منطقه ایی در طبرق در حمله به فرودگاه معتیقیه خساراتی به دو بالگرد شینوک وارد شد در این حمله از میگ 21 استفاده شده بود/ در حملات به طبرق از ال39 نیروهای خلیفه حفتر در کمپ یرموک نصب توپ 90 میلی متری زرهپوش کاسکاول بروی وانت و هاموی اصلاحیه : توپ های نصب شده بروی خودروهای زیر متعلق به زرهپوش پنهارده . با تشکر از دوست عزیمون جناب crash نیروهای وفاق در فرودگاه ------------------- درباره خبر سقوط جنگنده هم نیروهای وفاق تکذیب و این طرف تایید تصویر تایید شده ایی هم منتشر نشده
  2. 3 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست ، با پوزش بخاطر تاخیر و وقفه ای که در این تاپیک پیش آمد ، بحث آشنائی با نیروی هوائی رژیم صهیونیستی رو به اتفاق هم ادامه میدهیم با نگاهی اجمالی به عملیات تمرکز : همانطور که در پست پیشین عرض کردم ؛ یکی از نقاط عطف و اثبات کننده برتری IAF (نیروی هوائی اسرائیل) بر نیروهای هوائی کشورهای عربی همجوار این رژیم ، جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل است. اما برهه ای که در خلال این جنگ 6 روزه ، برتری هوائی اسرائیل را تثبیت نمود ، عملیاتی بود که به عملیات تمرکز مشهور گردید. در این پست به اتفاق هم نگاهی ( هر چند گذرا ) خواهیم داشت به این عملیات. عملیات تمرکز خلاصه عملیات عملیات تمرکز سرآغاز حملات هوائی اسرائیل در ابتدای نبرد 6 روزه این رژیم در برابر اعراب در سال 1967 میلادی می باشد. گاهی از اوقات (در برخی از تاریخ نگاری های نظامی) این عملیات "ضربه هوائی سینا" یا "حمله هوائی سینا" (Sinai Air Strike) هم نامیده می شود. در این عملیات ، مجموعا 452 فروند هواپیما (که بیشتر آنها بر روی زمین بودند) نابود شدند. این امر موجب شد تا نیروی هوائی اسرائیل (IAF) تقریبا کنترل کامل آسمانها را داشته باشد و بتواند به طور موثر ، نیروهای زمینی IDF را پشتیبانی کند. در واقع دلیل اصلی که نیروی هوائی اسرائیل این موفقیت خیره کننده را بدست آورد ، تمرکز ویژه بر تخریب اولیه باند ، بوسیله یک نوع سلاح جدید بود. اسرائیل برای این حمله ، از بمب های ضد باند (anti-runway warhead) بهره گرفت. این راکت ها با رها شدن بر روی هدف ، مستقیما به باند فرودگاه ها ضربه زده و حمله میکنند. این راکت ها بجای حفره های معمولی که بمب های عادی ایجاد میکنند ، یک حفره کوچک بر سطح باند ایجاد میکند ، البته در زیر این حفره یک فروچاله بزرگ ایجاد میشود که همین فرو چاله باعث می شود که ترمیم باند به سادگی گذشته ( پر کردن حفره با خاک و سیمان و ... ) صورت نپذیرد و برای ترمیم حفره ایجاد شده ، نیاز است که ابتدا بخش عمده ای از سطح باند برداشته شود و پس از پر کردن فرو چاله ، مجددا سطح باند ترمیم شود. هنگامی که باند فرودگاه غیر فعال شد ، عملا تمامی هواپیماهای فرودگاه بصورت اهداف قابل دسترسی و سهل الوصول در می آیند ؛ بدین ترتیب نیروی هوائی اسرائیل توانست در حملات بعدی ، با شکار هواپیماهای زمینگیر شده بر روی باند ، برتری مطلق هوائی را در عملیات خود در جنگ شش روزه بدست بیاورد. ادامه دارد ... ================== پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : در ادامه و اگر عمری باقی بود ضمن معرفی کارنامه عملیاتی این نیرو در جنگ های مختلف و همچنین معرفی تک تک هواپیماهای موجود در ناوگان این نیرو ؛ اطلاعات و تصاویر دیگری نیز از این نیرو در اخیار دوستان قرار خواهیم داد.
  3. 2 پسندیده شده
    صلح شاید عبارت چندان جالبی برای آن نباشد. چرا که دو ژنرال روغن ریخته را نذر امامزاده کردند! هان رونگ جزو دوستان دو ژنرال بود و نزد آن ها اعتبار بالایی داشت. از سوی دیگر، امپراطور به لویانگ نزدیک شده بود و دیگر تعقیب کردن آن ها برای سپاه شیلیانگ قدری خطرناک شده بود. چرا که از جنوب به ایالت یان و جینگ و از شرق و شمال شرقی به جی نزدیک بودند و فاصله هر یک از جنگ سالاران به امپراطور بسیار نزدیک تر از آن ها بود و حمله به لویانگ می توانست منجر به تار و مار شدن سپاه شیلیانگ شود. نگاهی به موقعیت ایالت سیلی (بویژه شرق آن و هنی - Henei) بیاندازید : از طرفی دیگر حالا سپاه شیلیانگ می بایست از رودخانه زرد می گذشت که این خود زمان بر بود. پس طبیعی بود که ژنرال ها (ولو در ظاهر) با این پیشنهاد موافقت نمایند. البته آن ها به این وعده خود عمل نکردند و در نهایت هم به این ریسک دست زده و به لویانگ حمله نمودند. ولی چون این قضیه به قسمت بعدی بازمی گشت، اشاره ای به آن نشد و اگر قسمت بعدی را بخوانید، خواهید دید که چرا حمله به لویانگ، تصمیمی منطقی به نظر نمی رسید. ----------------------------------------------------------------------------------------------- راستی دوستان. بدلیل نیاز، ناچارم قسمت آخر پست قبلی را نقل قول نمایم. لطفاً اگر چنین نرم افزاری را می شناسید بفرمایید :
  4. 2 پسندیده شده
    ادعا یا واقعیت سرنگونی استراتوفورترس در افغانستان کابل : در روزهای میانی آوریل 2019 ، شبه نظامیان طالبان با انتشار خبری عجیب ، مدعی شدند که یک فروند بمب افکن سنگین B-52H نیروی هوایی ارتش ایالات متحده را برفراز آسمان ولایت هلمند ( ناحیه وشیر ) هدف قرار داده و سرنگون نموده اند که این منجر به کشته شدن تمامی خدمه این هواگرد شده و درصورتی که این خبر تایید شود ، نخستین تلفات انسانی قابل توجه رزمی ارتش آمریکا در قرن بیست و یکم و همچنین اولین مورد سرنگونی این بمب افکن کهنسال در هزاره جدید در کارنامه نیروی هوایی این کشور به ثبت رسیده است . گونه H از بمب افکن بی-52 ، درواقع پیشرفته ترین نمونه در حال خدمت از این هواگرد رزمی است که سابقه عملیاتی آن به جنگ ویتنام در دهه شصت و هفتاد میلادی قرن گذشته برمیگردد و در بسیاری از ابعاد ، تبدیل به یک نماد برای فناوری غربی ، بویژه در حوزه بمب افکن ها محسوب می شود . این بمب افکن ، گرچه در ابتدای امر ، صرفا" حجم عظیمی از مهمات سقوط آزاد را برای اجرای تاکتیکهای بمباران فرشی حمل می نمود ، اما بتدریج و با پیشرفت فناوری ، قابلیت حمل ترکیبی از پیشرفته ترین مهمات دورایستا را بدست آورد که به کاربران آن اجازه می داد تا درفواصل چند هزار کیلومتری ، با ارائه ویژگی های نظیر قابلیت اطمینان بالا ، سادگی ، هزینه های تعمیر و نگهداری ، اهداف مورد نظر را با دقت بالایی مورد هدف قرار دهد . با این وصف ، گرچه ادعای طالبان هنوز از سوی مقامات مسئول نیروی هوایی تایید نشده ، اما در صورت صحت اخبار منتشرشده ، این رویداد ، تبدیل به یک واقعه بی سابقه خواهد شد . این خبر که تنها به فاصله 48 ساعت پس از حمله شبه نظامیان طالبان به یک کاروان نظامی ارتش آمریکا در نزدیکی پایگاه هوایی بگرام که به کشته شدن تعدادی از نظامیان این کشور منجر شد ، منتشر گردید ، نشاندهنده توسعه توانایی رزمی طالبان به نظر می رسد واینکه این گروه ظاهرا" به منبع جدیدی برای تهیه تسلیحات جدید نظیر سامانه های دید درشب و همچنین سیستم های دفاع هوایی پیشرفته تر دست پیدا نموده اند که بدانها اجازه میدهد تاکتیکهای رزمی پیچیده تری را به نمایش گذارند . در این ارتباط ، ارتش آمریکا ، به بهانه های مختلف ، روسیه ، پاکستان و ایران را متهم به حمایتهای آشکار و نهان از این گروه نموده که هر کدام از این سه کشور ، این اتهامات را قویا" رد نموده اند . از سویی دیگر ، فلسفه ارتقاء نمونه های اولیه استراتوفورتس به گونه H ، پرهیز از اجرای حملات در بردهای میانبرد و کوتاه برد و تمرکز براستفاده از مهمات دورایستای هدایت دقیقی نظیر AGM-86 محسوب می شد . با این وجود ، حتی درصورت هدف قرارگرفتن یا ازکار افتادن یک یا دو پیشرانه از مجموع 8 پیشرانه این بمب افکن ، خدمه از آموزشهای کافی برای کنترل هواگرد و بازگشت به پایگاه برخوردار بوده و این مساله ( قابلیت بقاء در میدان نبرد ) برای بی -52 میراثی برجای مانده از ویتنام بشمارمی آید ، ضمن اینکه درسالهای اخیر ، نیروی هوایی ارتش ایالات متحده ، تمامی بی-52 های موجود را به سامانه های جنگ الکترونیک پیشرفته به منظور مقابله با تهدیدات گسترش یافته تکثیر تسلیحات ضد هوایی دوش پرتاب ، مجهز نموده است. در هرصورت ، آنچه که ادعای طالبان در خصوص ساقط نمودن این هواگرد رزمی را دچار ابهام می کند ، این است که ساقط نمودن این بمب افکن نیازمند شلیک های پیاپی و مستقیم به پیشرانه ها یا بدنه بواسطه خنثی سازی تدابیر الکترونیکی موجود در استراتوفورترس خواهد بود . در هرصورت ، تا کنون ( 11آوریل 2019) دولتهای افغانستان و ایالات متحده ، هنوز واکنشی به این خبر نشان نداده اند . صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9 بن پایه 1- گونه H از بمب افکن بی -52 ، درحقیقت نمونه ارتقاء یافته ای از مدل G بشمار میرود که مشخصه اصلی آن ، تعویض پیشرانه ها و نصب موتورهای TF-33.P3 است . در مجموع ، تا 26 اکتبر 1962 ، نزدیک به 102 فروند از گونه H تولید شد که در طول ارتقاء های انجام شده ، سامانه های پرتاب چف ADR-8 ،سامانه هدفیابی لایتینینگ ، غلاف هدفگیری اسنایپر و رایانه مرکزی IBM AP-101 بدان اضافه گردید.
  5. 2 پسندیده شده
    با توجه به تصاویر اولین محموله راکت انداز TOS-A1 روسها این سامانه های راکت انداز ای را برای عربستان بروز رسانی کرده اند. به نظر می رسد راکت اندازها TOS-A1 عربستانی به یک واحد تهویه مطبوع مجهز شده اند، که با توجه به آب و هوای گرم و خشک صحرایی عربستان وجود یک واحد تهویه مطبوع شرایط محیطی را برای خدمه راکت انداز TOS-A1 آسان تر می کند. بخش اضافه شده به سامانه راکت انداز TOS-A1 که به نظر می رسد یک واحد تهویه مطبوع باشد.
  6. 2 پسندیده شده
    نتیجه تقریباً نهایی انتخابات مجلس اسرائیل : بدین ترتیب احزاب میانه و چپ گرا (که چهار حزب عرب را نیز شامل می شود) در مجموع 55 کرسی از 120 کرسی کنست را بدست آوردند و 65 کرسی دیگر به احزاب راست گرا رسید. پس اگرچه نتانیاهو و حزب لیکود نتوانست کرسی بیشتر از رقیب خود گانتز و ائتلاف آبی و سفیدها بدست آورد، اما به دلیل کسب اکثریت کرسی ها توسط جناح راست، نخست وزیر آتی اسرائیل خواهد بود. احزاب عرب هم در مجموع 10 کرسی که سه کرسی کمتر از دوره قبل بوده است، را بدست آوردند. مشارکت این دوره از انتخابات نیز 68% بود که نسبت به دوره گذشته، 4% کاهش داشته و در حد دو دوره قبل (انتخابات سال 2012) بوده است. در آخر نکته ای که خدمت دوستان عرض شد را اینجا نیز یادآور می شوم. دو حزب کادیما (Kadima) که دو نخست وزیر قبل از نتانیاهو از این حزب بودند (آریل شارون و ایهود اولمرت) و هاتنوعا (Hatnuah که از کادیما در سال 2012 انشقاق پیدا کرد) به رهبری تزیپی لیونی (وزیر امور خارجه اسرائیل در دولت اولمرت و رهبر حزب کادیما تا قبل از انشقاق) در این دوره، از رقابت انصراف دادند و در انتخابات شرکت نکردند که این امر در جای خود نیاز به توجه و بررسی بیشتر توسط دوستان دارد. کادیما از سال 2015 و پس از کناره گیری شائول موفاز (که در سال 2012 جایگزین لیونی شده بود)، عملاً از قدرت فاصله گرفته است. اما هاتنوعا به دلیل اینکه حزب کارگر به مانند گذشته، حاضر به ائتلاف با هاتنوعا نشد، ترجیح داد در این دوره مشارکتی نداشته باشد. در انتخابات سال 2015، دو حزب کارگر و هاتنوعا با تشکیل ائتلاف و تحت عنوان اتحاد صهیونیستی (Zionist Union)، اصلی ترین رقیب حزب لیکود بودند و موفق به کسب 24 کرسی شدند. با تشکر از شما؛ امکان دارد برای «دوری از سیاست عقلانی»، مصادیقی را بفرمایید و بیشتر توضیح بدهید که چه مواردی مدنظر شماست؟ همچنین آیا در این سال ها که مذاکرات صلح در جریان بوده است، نتانیاهو در رأس قدرت حاضر نبوده و فردی میانه رو به دنبال مذاکرات صلح بوده است؟ آیا وی به دنبال «عدم ایجاد صلح» است و یا گرفتن امتیاز بیشتر در هنگام ضعف رقیب (بدیهی ترین اصل حفظ منافع در عرصه سیاست)؟ اگر امکان دارد نظر خود در این زمینه را نیز بیشتر تشریح بفرمایید. در آخر، نتانیاهو یک چهار سال در زمان کلینتون، نخست وزیر اسرائیل بود و یک ده سالی هم تا الان (از زمان اوباما تا ترامپ) نخست وزیری را تجربه کرده است. آیا تاکنون آشنایی ما با سیاست های وی (که بیش از 14 سال در قدرت بوده و در تقابل با ما)، در بهبود اوضاع به نفع ما تأثیر خاصی داشته است که از نظر شما با این انتخاب جدید، قرار است اوضاع به ضرر اسرائیل و به نفع ما شود؟
  7. 1 پسندیده شده
    بنام خداوند بخشنده مهربان   شاهین های صحرای نِقِب   (نگاهی به نیروی هوائی اسرائیل از گذشته های دور تا به امروز)         با سلام خدمت دوستان عزیز میلیتاریست.   در میان کشورهای خاورمیانه، باید بپذیریم که یکی از قدرتمندترین و خطرناک ترین نیروهای هوائی منطقه را ، کشور متخاصم ما یعنی رژیم صهیونیستی دارا می باشد.                   با توجه به ضرورت شناخت عمیقتر و دقیقتر از این دشمن بالقوه کشورمان ، تصمیم گرفتم تا با اجازه اساتید و صاحب نظران انجمن ، یک تاپیک تخصصی و جامع در خصوص آشنائی هر چه بیشتر با نیروی هوائی اسرائیل ایجاد کنم تا در اینجا ضمن بررسی ضمنی و گذرای انواع تسلیحات و بخش های گوناگون این نیرو ؛ با تاریخچه و کارنامه عملیاتی نیز بیشتر آشنا شویم.       نگارنده پیش از این هم در یک تاپیک نسبتا مُفَصَل ، مشابه این تحقیق را در خصوص نیروی هوائی عراق از گذشته های دور تا به امروز ، انجام داده است که از علاقمندان به شناخت نیروهای هوائی برتر خاورمیانه ، برای مطالعه آن دعوت می نمایم.         بدیهی است که این تاپیک که حاصل تحقیقات انفرادی بنده است ، خالی از خلل و اشکال نخواهد بود. به همین دلیل از شنیدن نقطه نظرات کارشناسی دوستان و صاحب نظران گرامی در این حوزه شدیدا استقبال می نمایم.       بخش هائی که در این تاپیک به تدریج مورد بررسی قرار خواهند گرفت عبارتند از : معرفی هواپیماها و هلی کوپترهای رژیم صهیونیستی تاریخچه تشکیل این نیرو جنگ ها و عملیات هائی که این نیرو در آن حضور فعال داشته ساختار اداری و فرودگاه ها و ...   قبل از ورود به بحث اصلی تاپیک و با نیت ایجاد یک شناخت کلی از این نیرو ، چند تصویر متفرقه از نیروی هوائی اسرائیل خدمت دوستان قرار میدهیم:                     ادامه دارد ...   ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : از بخش بعدی و به تدریج به معرفی تعدادی از هواپیماهای مورد استفاده در ارتش صهیونیستی میپردازیم.     ------------------------------ ترجمه و گردآوری : مهران 55 مالکیت معنوی : بازنشر مطالب این تاپیک فقط با ذکر Military.ir به عنوان منبع مجاز است. منابع : ویکیپدیا ، میلیتاری و ...
  8. 1 پسندیده شده
    ترامپ: پیشتازی نتانیاهو در انتخابات نشانه خوبی برای صلح است به گزارش رویترز، دونالد ترامپ، رئيس‌جمهور آمریکا در سخنانی در کاخ سفید پیشتازی بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائيل در انتخابات پارلمانی این کشور را "نشانه خوبی برای صلح" خواند. اردوی راستگرایان پیرامون نتانیاهو در انتخابات پارلمانی اسرائیل برنده شده است. با توجه به پیروزی احزاب راست و مذهبی، نتانیاهو می‌رود تا برای بار پنجم نخست وزیر اسرائیل شود. نتیجه نهایی و رسمی انتخابات شامگاه پنجشنبه یا بامداد جمعه اعلام می‌شود.
  9. 1 پسندیده شده
    سلام دوری از سیاست عقلانی رو میشه در مقایسه رفتارها دید 1- سیاست ابهام، اسرائیل تا پیش از نتانیاهو سیاست ابهام را در همه مسائل در پیش می گرفت ترورها، حملات وحشتناک و ... انجام می داد و وقتی پرسیده میشد شما بودید؟ میگفت من نه تایید میکنم و نه تکذیب این روند همراه با انتشار عکس ها و نمایش برخورد سخت بود تا عبرتی برای دیگران باشد این سیاست برای این رژیم مفید بود ولی به ناگاه به نفع انتخابات و سیاست کنار گذاشته شد بویژه از سال 90 و در حملات به سوریه و ایران این موضوع رو به شدت شاهدیم حتی در مساله هسته ای، نمایش های نتانیاهو چه در سازمان ملل با آن نقاشی بمب و چه با نمایش کتاب خانه مدارک هسته ای، کاملا بر خلاف روند دهه های قبل بود به بیان ساده، اسرائیل خود را از سایه به زیر نور برده و نتیجه آن گسترش ضدیهودیت و بایکوت ها و تحریم های غیردولتی هست از سمت دیگر اقتدار و ترسناکی ارتش اسرائیل هم کم رنگ شده که نتیجه این روش در تبلیغات است عملا بخش سیاسی از اعتبار دیگر بخش ها به نفع خود استفاده می کند و یک پوپولیست راه انداخته به شخصه فکر می کنم سیاست های افرادی مثل شارون بسیار کاربردی تر و بهتر برای رژیم بود 2- عدم ایجاد صلح از زمان تاسیس این رژیم تلاش برای تثبت اسرائیل به عنوان یک کشور اولویت اول بود در حال حاضر نتانیاهو با دیدار از عمان تمام سیاست های قبلی و پنهان رو نمایش داده و به سمت توافقی بزرگ با کشورهای عربی می رود ولی مساله اصلی صلح با فلسطین است نه با کشورهای عربی چون کشورهای اصلی عربی مصر و اردن بودند که قبلا با آنها صلح صورت گرفته بود و سوریه هم کلا از کار افتاده بود غزه و کرانه باختری عملا هنوز به عنوان دو مشکل جدی مطرح هستند راهکار نتانیاهو این است که با زور و ضمیمه خاک مساله صلح رو حل کنه در غزه با بمباران و تحریم به سمت تسلیم ببرد و در جولان و کرانه باختری با ضمیمه خاک صورت مساله را پاک کند و همه را در عمل انجام شده قرار دهد در حالی که شارون و دیگر رهبران خشونت را همراه با مذاکره جلو می بردند و گزینه ای برای زندگی مسالمت آمیز پیش پای فلسطینیان می گذاشت ولی نتانیاهو هیچی جلوی آنها نمی گذارد و عملا جز جنگ انتخابی برایشان نمی گذارد از سمت دیگر سیاست اسرائیل همیشه بر مبنای ایجاد تفرقه بین فلسطینیان بود و همیشه جنگ و درگیری بین گروه های فلسطینی وجود داشت ولی روش اخیر باعث اتحاد نسبی فلسطینینان شده است در عمل نتانیاهو به جای حل مشکلات اصلی و نهایی کردن مرزهای اسرائیل به سمت مسائل پر سر و صدا و حاشیه ایی می رود
  10. 1 پسندیده شده
    در مورد اوضاع لیبی باید گفت که ژنرال حفتر که از ژنرال های حاضر در دولت قذافی بود و در اوایل به اصطلاح انقلاب لیبی مورد غضب انقلابیون و اخوان المسلمین بود حالا توسط دولت مصر ( زیر نظر ژنرال سیسی ) حمایت می شه و گاها ارتش مصر برای نیرو های حفتر پوشش هوایی انجام داده ... نیروهای مخالف ، نیروهای قبیلگی هستند و حتی دولت مورد قبول « سازمان ملل » در طرابلس هیچ ارتشی نداره و برای حفظ خودش مجبوره با این نیروها کنار بیاد ... دلیل اینکه ژنرال حفتر در این بازه ی زمانی حملات خودش رو بیشتر کرده به بحران در الجزایر بر می گرده ، چون بخشی از نیروهای مخالف حفتر تحت حمایت مالی و تسلیحاتی الجزایر بودن که احتمال داره ناآرامی های اخیر در الجزایر در خطوط پشتیبانی و همچنین روحیه ی این نیروها تاثیر منفی گذاشته باشه و قدرتشون رو کم کرده باشه .
  11. 1 پسندیده شده
    سلام مهران جان. بسیار ممنونم از بابت نظرات ارزشمندت در راستای بهبود تاپیک. اگرچه اجرای این مدل شاید یه مقدار سخت باشه (به علت کثرت اسامی در تاریخ چین؛ بالاخص وقتی خلاصه شده ارائه می شه.)، ولی اگر به بهبود متن کمک می کنه با کمال میل انجامش می دم. در زیر، چند خط از داستان این قسمت رو با رنگ آمیزی ارائه کردم. سعی کردم از رنگ های مختلف استفاده کنم تا ببینیم کدوم رنگ ها بهتر در متن دیده می شن و کدوم یک چندان به چشم نمیاد و یا زیبا نیست. پس اگر اصل رنگ آمیزی مورد قبول هست، لطفاً شما و ایضاً دوستان دیگه بفرماین که برای نام ها از کدام رنگ و برای اسامی شهرها و مناطق از کدام رنگ استفاده کنیم. اگه اسمشون رو کپی کنین هم کفایت می کنه. چون اسامی با رنگ های مختلف اومدن. مثلاً یا گوا سی یا دونگ چنگ و اسامی شهرها هم مثلاً خواشان یا هانگ نانگ. -------------------------------------------------------------- گوا سی که حالا شکست پشت شکست را تجربه نموده بود، در چرخشی تاکتیکی از در دوستی با لی جوئه درآمد. او به لی جوئه گفت که اگر آن ها به کوه های خواشان (Huashang) برسند، دیگر کاری از دستمان بر نمی آید. چرا که با فراخواندن دیگر جنگ سالاران، نه تنها در امنیت می مانند، بلکه به ما حمله ور شده و خود و خاندان مان را نابود خواهند ساخت. لی جوئه، پیشنهادی جسورانه تر را مطرح نمود. وی پیشنهاد کرد که ژانگ جی پایتخت را حفظ نموده و آن دو به همراه سپاهیان خود به امپراطور در هانگ نانگ حمله نموده و وی را بکشند و امپراطوری را نیز بین خود تقسیم نمایند. پیشنهادی که مورد قبول گوا سی نیز قرار گرفت. حالا کدورت ها (ولو موقت) کنار گذاشته شده بود. دو فرمانده یک بار دیگر در کنار هم و برای هدفی مشترک وارد نبرد شده بودند. سپاهیانی که تا دیروز به سلاخی یکدیگر مشغول بودند، حالا برادرانه در کنار هم گام بر می داشتند و به سوی هانگ نانگ در حرکت بودند. هنگامی که خبر به گوش کاروان امپراطور رسید، دونگ چنگ و یانگ فنگ تصمیم گرفتند که زودتر از آن که دشمن به کاروان برسد، با آن ها روبرو شوند. اما سیاهی لشکر سپاه شیلیانگ کافی بود که آن ها به این نتیجه برسند که در نبرد شکست خواهند خورد. اگرچه دلاورانه جنگیدند، اما سپاه معدود حامی امپراطور، حریف قدرت سپاه شیلیانگ نشدند. در این میان، یانگ فنگ نقشه ای طرح ریزی کرد که برای اجرای آن به دونگ چنگ نیاز داشت. هر دو ژنرال سابقه آشنایی و خدمت در سپاه شیلیانگ را داشتند. پس تصمیم گرفتند از روابط گذشته خود برای مذاکرات صلح استفاده نمایند تا از این طریق زمان بخرند. دونگ چنگ مأمور مذاکره با لی جوئه شد؛ در حالی که در همان زمان، یانگ فنگ نامه ای محرمانه به یاران و دوستان سابق خود فرستاد و از آن ها کمک خواست : از راهزنان موج سفید! راهزانان موج سفید (که همانطور که در چند پست قبل عنوان شد، بقایای شورشیان دستار زرد بودند.)، حالا به رهبری هان شیان (Han Xian)، لی یوئه (Li Yue که در برخی منابع از وی به عنوان Li Le نام برده اند) و هو سای (Hu Cai) بودند و شاید هیچ کس فکرش را نمی کرد دست تقدیر، کسانی را که روزگاری علیه امپراطوری قیام کرده بودند، به عنوان محافظان از امپراطور برگزیند. اما به هر تقدیر که بود، آن ها پذیرفتند که جان خود و یارانشان را به خطر بیاندازند و از امپراطور حفاظت نمایند. اگر چه بعدها معلوم شد چه هدفی در سر داشتند. -------------------------------------------------------------- البته خودم به شخصه با رنگ قرمز زیاد موافق نیستم. چون به نوعی برای جلب توجه در متن بکار می ره و اگه اسامی به رنگ قرمز دربیان و فردا بخوام قسمتی از متن رو هم برای جلب توجه، قرمز کنم شاید چندان جالب نشه. ضمن اینکه اگر مثلاً اسامی قرمز باشن، به علت اینکه در یک متن اسامی زیادی وجود دارن، حجم زیادی از رنگ قرمز شاید چندان چشم نواز از آب درنیاد. ولی در این مورد هم تابع تصمیم دوستان هستم. پس لطفاً درخصوص بهترین رنگ ها برای اسامی اشخاص و نیز اسامی مکان ها، نظرتون رو بفرمایین. نقشه رو هم تلاش می کنم هر چند پست یک بار ارائه کنم. بطور مثال در این پست، این پست و نیز پست پایانی. از این به بعد هم بیشتر به نقشه ها رجوع خواهیم کرد. چون تازه نبرد بین جنگ سالاران داره آغاز می شه. ولی یه مشکلی که دارم اینه که دنبال یه نرم افزاری هستم که به کمک اون بتونم راحت نقشه ها رو با خط چین علامت گذاری کنم. در ابتدای ایجاد این تاپیک، دوستی نرم افزاری رو بهم معرفی کرد که بسیار مفید بود. ولی با از دست رفتن هارد و آرشیوم، اون هم از دست رفت و متأسفانه چون گویا در پیغام خصوصی (و یا شاید هم استاتوس) این نرم افزار معرفی شده بود، با تغییرات سایت دیگه نامی از آن هم نمونده. پس اگر شما و یا دیگر عزیزان، نرم افزار مناسبی برای ایجاد نقطه چین و خط چین در عکس ها و نقشه ها سراغ دارین (منهای فتوشاپ که باهاش به سختی می شه این کار رو درآورد)، لطفاً بفرمایید.
  12. 1 پسندیده شده
    بله ببخشید من منظورم همین اردشیر سوم بود که اشتباهی اردشیر دوم بیان شد . حالا فکر کنم این بحث را همین جا متوقف کنیم بگذاریم برای آن تاپیکی که قرار هست در آینده درباره جنگ های ایران شروع کنم . همانطور که گفتم به نظرم در آنجا بشود راحت تر مباحث را بسط داد .
  13. 1 پسندیده شده
    در اینکه شاهان ابتدایی هخامنشی یک سر و گردن بالاتر از شاهان انتهایی بودند تقریبا شکی نیست . اما همین اردشیر دوم در بعد عملکرد خارجی و حتی داخلی خوب عمل کرد اما تند روی های او در بعد داخلی واقعا شرایط را برای هخامنشیان سخت کرد . درباره نبردهای نیابتی هم به این شکلی که شما فرمودید اطلاع دقیقی نداشتم که اینک آموختم و در اولین فرصت بر رویش تحقیق خواهم کرد . پی نوشت - خارج از بحث انجمن من یکی امیدوارم روزی این سینماگران پر ادعای ما دست به کار شوند و به جای ساخت فیلم های چرند لااقل برای بخش هایی از تاریخ ایران چند فیلم سینمایی بسازند (حالا سریال نمی خواهیم) . یکی از این زمان های تاریخی که به نظرم می تواند جذابیت بسیاری داشته باشد همین دوران سلطنت اردشیر دوم هستش.
  14. 1 پسندیده شده
    اولین جت آموزشی‌-‌رزمی تولیدی/مونتاژ عربستان در مراسمی رونمایی شد. ما هم هر ۶ماه یه بار اف ۵ رو رنگ می‌کنیم و با نامی جدید به عنوان اختراع ثبتش می‌کنیم. پ‌.ن: ناگفته نماند که بعضی از قطعاتش در خود عربستان تولید می‌شوند. https://www.instagram.com/p/Bvt6gISB0qQ/?utm_source=ig_web_button_share_sheet
  15. 1 پسندیده شده
    به نام خالقى كه در همين نزديكيست با عرض سلام خدمت دوستان ميليتاريست مقدمه : در یکی از پست های قبلی این انجمن به Sherut AVIR (به عبری: שרות אוויר، خدمات هوایی) اشاره شده بود. در این پست بر آن هستیم که با "شیروت آویر" (نيرو هوايى سازمان مخوف هاگنا) و یکی از پیشگامان نيرو هوايى اسرائيل ، بیشتر آشنا بشویم. هواپيماى Rdw-13 نيرو هوايى هاگنا در حال انداختن منابع در ژانويه 1948 تأسيس : Sherut AVIR در تاريخ 10 نوامبر سال 1947 (تنها دو هفته قبل از طرح تقسيم سازمان ملل متحد در ٢٩ نوامبر كه تقسيم فلسطين به يك كشور يهودى و يك كشور عربى) تأسیس گردید.در اين زمان رهبران سازمان هاگنا متوجه اهميت وجود يك بازوى هوايى براى هاگنا شدند و به تأسیس این واحد پرداختند. عمليات ها : نيرو هوايى هاگنا پس از راه اندازه ستاد خود در خيابان مونته فيور تل آويو ، عمليات های خود را از فرودگاه سدی دوف (Sde Dov Airport) آغاز نمود . اولين مبارزه اين نيرو ، درست قبل از كريسمس در 17 دسامبر سال 1947 ، به سرعت فرا رسيد. خلبان پينخاس بن پورات ، سوار بر هواپيماى تك موتوره rdw-13 خود او هنگام گشت هوايى در منطقه بیت اشل ، متوجه ٢٠٠ نيرو مصرى حمله كننده به این روستا شده و پس از گشودن درهای هواپیمای خود ، بوسیله يك قبضه تفنگ برن و يك نيرو داوطلب توپچى که به تفنگ و نارنجك مسلح بود ، حمله به نيرو هاى مهاجم مصرى را آغاز کرد. هواپيماى Rdw-13 ، یکی از اولین هواپیماهای شیروت آویر پى نوشت : ١: دوستانى كه پسنديدند مثبت فراموش نشود ٢: جملات بيان شده در بالا صرفا ترجمه است و نظر مترجم نمی باشد . ٣: به دوستان توصيه مى شود لينك هاى زير را مطالعه كنند ( لينك ها به زبان انگليسى هستند ) https://en.m.wikiped...rg/wiki/Palmach https://en.m.wikiped...rg/wiki/Haganah کپی رایت : فقط براى ميليتارى ضمن تشكر از دو برادر گرامى آقايان MR9 و مهران عزيز
  16. 1 پسندیده شده
    بسم الله الرحمن الرحيم با عرض سلام و ادب و احترام خدمت دوستان ميليتاريست عملیات خروس مقدمه - عمليات تارنگول يا به اصطلاح ( operations tarnegol يا عمليات خروس ) يكى از عمليات هاى موفق نيرو هوايى اسرائيل در جريان نبرد سوئز در 28 اكتبر سال 1956 به شمار ميرفت . در جريان اين عمليات يك فروند هواپيماى گلاستر نيرو هوايى اسرائيل موفق به ساقط كردن يك فروند ايلوشن نيرو هوايى مصر حامل اعضاى بلند مرتبه ستاد ارتش مصر در حال برگشت از سوريه به سمت مصر شد . هواپيماى گلاستر نيرو هوايى اسرائيل هواپيماى ايلوشن حامل اعضاى بلند مرتبه ستاد ارتش مص شرح عملیات - در 24 اكتبر سال 1956 در حالى كه اسرائيل ، بريتانيا و فرانسه در حال آماده شدن براى عمليات هاى قادش ( operation kadesh ) و عملیات تفنگداران ( operation musketeers ) بودند در همين زمان هم عبدالحكيم العامر وزير دفاع مصر و فرمانده وقت جنگ در حال تدارك بازديدى از اردن و سوريه بود . در سحر گاه روز 28 اكتبر درست روز قبل از عمليات مأمورين اطلاعاتى رژيم غاصب به اطلاعاتى دست یافتند که حاكى از اين بود که وزير دفاع مصر و ژنرال هايش در حال ترك دمشق به مقصد قاهره اند . خلبانان اسرائيلى در حال برنامه ريزى عمليات دست یابی به این اطلاعات بود كه برنامه ريزى هاى سرویس اطلاعاتی رژيم غاصب و نيرو هوايى اسرائيل جهت از بين بردن وزير دفاع مصرى و ژنرال هاى بلند مرتبه اش را آغاز نمود .نيرو هوايى اسرائيل در همين زمان سه فروند هواپيماى گلاستر كه قابلیت پرواز در شب را داشتند را زمان كوتاهى مانده به آتش بس دريافت نمود . اين جت هاى انگليسى اسكادران ١١٩ ام را تشكيل دادند . هواپيماى گلاستر در موزه نيروى هوايى اسرائيل در نيمه شب روز ٢٨ اكتبر تنها يك ساعت و نيم پس از دریافت خبر پرواز ايلوشن مصرى (حامل ژنرال هاى ستاد ارتش مصر) از دمشق ، جت هاى انگليسى باند فرودگاه را ترك و به سمت هدف خود با حداكثر سوخت و مخازن سوخت اضافى پرواز كردند . پس از مدتى خلبانان اسرائيلى دريافتند كه سوخت مخازن اضافى به اتمام رسيده و آن ها را رها كرده و به سمت غرب تغير مسير دادند . در ٢٠٠ كيلومترى ( ١٢٠ مايلى ) جنوب قبرس ( Cyprus) رادار هاى هواپيماهاى گلاستر ، متوجه هواپيماى هدف در فاصله سه مايلى در ارتفاع ١٠٥٠٠ پا شدند . هواپيماهاى اسرائيلى خود را آهسته به هواپيماى مصرى نزديك نمودند. سپس يكى از خلبانان اسرائيلى به هواپيماى مصرى شليك كرده و شاهد آتش گرفتن ايلوشن مصرى ميشود و ايلیوشن مصرى با سرعت ٤١٤ كيلومتر در ساعت در حال سقوط بود خلبان اسرايئلى خود را پشت هواپيماى مصرى قرار داده و تا ارتفاع هزار پايى شاهد سوختن ايلوشن باقی می ماند.پس از برخورد ايلوشن مصرى با آب ، هواپيماهاى اسرائيل كه از كمبود سوخت رنج مى بردند به پايگاه مبدأ بازگشتند . ژنرال عبدالحکیم العامر ؛ وزیر دفاع مصر در کنار جمال عبدالناصر روز بعد مأمورين اطلاعاتى اسرائيل متوجه شدند که عبدالحکیم العامر در هواپيما نبوده و در آخرین لحظات ، تصميم به تغير برنامه خود و ماندن در دمشق گرفته است. اينگونه شد كه ١٦ ژنرال بلند مرتبه مصر و 2روزنامه نگار مصرى توسط اسرائيل كشته شدند . تا چندين روز پس از سقوط هواپيماى مصرى ، هواپيما هاى دوكشور بر فراز محل سقوط ايلوشن گشت مى زدند . با تشكر فراوان از برادر گرامى جناب آقاى mehran 55 همچنين برادر گرامى جناب آقاى MR9
  17. 1 پسندیده شده
        سلام آقا ارشیا . امیدوارم الان هر جایی هستین موفق باشین   این تاس که ازش حرف زدین رو ما الان 8 سال بعد از این صحبتتون به خوبی چرخیدنش رو حس کردیم و تقریبا تمام چیز هایی که به ضررمون بود اتفاق افتاد و یا داره اتفاق میفته   نمی دونم چطور اون صحبت ها رو کردین و بر چه مبنایی بوده اما تقریبا تمام پیش بینی هاتون درست از آب درامد .  دوستی اعراب و اسرائیل -- روابط ایران و آمریکا -- اتحاد هرچند کم رنگ با روسیه و...   خیلی جالب بود دوباره نظرات بچه های خودمونو اون اول ها می خونم daydreaming_new!     یا حق :rose:
  18. 1 پسندیده شده
    یک تاپیک رو از اعماق این فروم بیرون کشیدم که خیلی عبرت اموزه!! این تاپیک موضوع جالبی داره... هشت سال پیش در اینجا اینده رو 2020 سعی کردن تعدادی از اعضا با توجه به دانسته هاشون پیش بینی کنند در منطقه و جهان برای نیروی هوایی!   تاپیک رو بخونید خیلی جالبه! در هشت سال پیش عده ای در خیال جنگنده فوق مدرن "شفق" بودند و بر اساس اون ذهنیات تحلیلهایی کردند برای اینده و امروز در بحث های فعلی همین ذهنیات از "شفق" رفته به "قاهر" اما تفاوتی در طرز فکر دیده نمیشه!   نکته تلخ این تاپیک اینه که در نهایت با گذشت 12 سال نیروی هوایی ایران پیشرفتی در خودش ندیده...     اما سال 2020 ... در این سال ما همچنان تحت تحریم خرید تسلیحات هستیم و نیروی هوایی ما همینه که هست اما دشمنان منطقه ای... 1- اسراییل  در اون سال هنوز نیروی هوایی برتر منطقه خواهد بود خصوصا به شروع ورود به خدمت F-35 (در تعداد اولیه و ازمایشی ) 2- ترکیه که علاوه بر جنگنده در سالیان اخیر تجهیزات هوایی از جمله اواکسها و هواپیماهای ترابری خوبی دریافت کرده 3- عربستان؛ که با تکمیل تدریجی ورود تایفون هاش در کنار f-15  ها و البته تورنادو ها در اون سال جایگاه سوم رو میتونه داشته باشه... 4- ایران یا امارات؟! خیلی بده که ما باید برای این جایگاه سر و کله بزنیم در چهار سال اینده...     و اما جهان؛ در سالهای قبل امیدهای عجیبی به چین بود که خب علی رغم توسعه نظامی ترمزش در بخشهای پیشرفته کشیده شده چند سالیه از جمله برنامهایی که در حوزه هوایی (بصورت جاه طلبانه) دنبال میکرد...   در اون سال و سالهای بعد تصوری برای رقابت با نیروی هوایی آمریکا از سوی چین یا روسیه وجود نداره و امریکا همچنان چه در عرصه فناوری و چه در توان ساخت و تولید در تعداد بالای تجهیزات هوایی در صدر لیست قرار داره!   اما بعد از  امریکا و روسیه میشه چین رو در جای سوم دونست؟... در سال 2025 چطور؟ چین هنوز میخواد میگ 21 رو در امارش ذکر کنه؟!
  19. 1 پسندیده شده
    [color=#0000ff]دوستان عزیز ، همانطور که خدمتتون عرض کرده بودم ، به تازگی کتابی روتحت عنوان وقتی که پلنگ خواب است مطالعه کردم که خاطرات سرهنگ خلبان حسین وکیلی از استاد خلبانان کبری هست ، به دوستان قول داده بودم که بخش هایی که از این کتاب رو که برام جالبه توی انجمن قرار دهم تا دوستان استفاده کنند ، البته پیشنهاد می کنم که دوستان کتاب رو خریداری و مطالعه کنند ، حالا برای آن دسته از دوستانی که فرصت کافی جهت مطالعه کل کتاب ندارند ، و به منظور نشر مساظل جنگ بخش هایی از اون رو اینجا می آورم ، لطفا کسانی که این مطالب رو کپی می کنند و در انجمن های دیگر قرار می دهند ،[/color] [color=#ff0000]منبع اصلی رو که کتاب وقتی پلنگ خواب است نوشته حجت شاه محمدی و منتشر شده توسط انتشارات سوره مهر ذکر فرمایند . [/color] [b]بخش اول : تیمسار سرلشگر منوچهر خسروداد [/b] در مجموعه هوانیروز ، آمریکایی ها از خسروداد به شدت می ترسیدند ، همین که خبر آمدن او به یکی از پادگان ها با مراکز آموزش هوانیروز می رسید به قول معروف همه ماست ها را کیسه می کردند . یک روز طی یکی از بازدید ها ، در حضور تمام دانشجویان خلبانی ، هنرجویان فنی ، اساتید ایرانی و نیروهای کادر ، در مراسم صبح گاه مطالبی را عنوان کرد که با توجه به زشتی کلمات ، همه آنها را نمی توانم بازگو کنم . اما در بحث خودکفایی و عدم وابستگی ، در مقابل چند آمریکایی حاضر در مراسم جملاتی را اظهار کرد که هنوز هم باورم نمی شود از زبان او جاری شده است . مسلما تمام کسانی که آن روز در مراسم صبح گاه حضور داشتند این اظهارات او را هنوز به یاد می آوردند ، او گفت : [color=#008000]( این پدر سوخته ها می گویند ، خلبان های ایرانی یک مشت چوپان هستند که از دهات آمدند . راست می گویند ، اما چشمشان کور است که ببینند همین چوپان ها دارند اساتید آمریکایی را آموزش می دهند . من به شما حقوق خوب می دهم تا خوب بخورید ، خوب بخوابید و خوب درس بخوانید و خوب یاد بگیرید ، خوب بپوشید و خانواده شما در رفاه کامل باشند برای این که تلاش کنید تا از اینها کار را یاد بگیرید ، تا این بی پدر و مادرهای مادر ق ......ه را که پول و نفت این مملکت را به یغما می برند بیرون کنیم . اینها مفت اینجا نیامده اند . من همین قدر که بدانم شما کار را یاد گرفته اید ، با لگد این مفت خورهای بی پدر و مادر را از مملکت بیرون می ریزم )[/color] حرفهایش را صادقانه می زد در آن زمان نیاز نبود برای ما جانماز آب بکشد ، از قدرت خوبی برخوردار بود و رو در روی آمریکایی ها حتی روسای شرکت بل و ژنرال های آمریکایی می ایستاد و حرفش را میزد . شاید همین حضور و قدرت او بود که موجب احترام ما می شد . اما این ما بودیم که با رعایت نکردن اصول اساسی فرهنگ و مذهبمان ، نخواستیم و نتوانستیم شایسته عمل کنیم. چهار سال پیاپی از نزدیک با کسانی کار کردم که مسلمان نبودند اما تعهد داشتند . عوامل شرکت بل واقعا در اجرای کار متعهد و با وجدان بودند و چماق بالای سر نیاز نداشتند ، در روزهایی که خودشان آموزش می دادند و خودشان امتحان می گرفتند ، آیا نمی توانستند در کارشان تقلب کنند و نیروی ضعیف تحویل ارتش بدهند ؟ به راحتی این کار برایشان امکان پذیر بود اما تعهدشان مانع از این کار می شد . خسرو داد در روش فرماندهی ، مدیر خوبی بود و از یگان و نیروهایش خوب دفاع می کرد و در عوض ، توقع داشت که ما هم مثل نیروهای آمریکایی خواسته هایش را برآورده کنیم . حسن ستاری یکی از خلبان های هوانیروز بود که قبل از انقلاب برخوردی با یکی از امرای ارتش داشت که شرح آن را زبان خوش می گویم : ( به من ابلاغ کردند که با یک فروند 206 یکی از امرای ارتش را به جایی برسانم ، وقتی او را دیدم ، پرسیدم مقصدش کجاست ؟ ، متاسفانه با تکبر خاصی گفت بعدا می گویم ، داخل هلی کوپتر که نشستم ، سوالم را دوباره پرسیدم ، این بار با چوب تعلیمی توی سرم زد و همان جواب را داد . موتور را که روشن کردم ، دوباره پرسیدم و او دوباره با تعلیمی اش توی سرم زد و همان جواب را داد . از زمین که بلند شدم باز سوالم را پرسیدم ، متاسفانه ذوق پرواز و مقام آنچنان ایشان را در خود گرفته بود که فکر می کرد تاکسی سوار است ، نه حرمت قایل می شد و نه به قوانین پرواز احترام می ذاشت . برای اینکه او را به نوعی سرزنش کرده باشم ، با چند بار جابجایی سریغ فرامین موجب شدم که هلی کوپتر تکان های شدیدی بخورد . این مسله که اتفاق افتاد ، ترسید و پرسید : جناب سروان اتفاقی افتاده؟ جواب دادم : بله متاسفانه هلی کوپتر دچار اشکال شده و باید برگردیم . ایشان که نمی خواست موقعیت دلپذیرش را از دست بدهد ، پرسید : آیا کاری از دستم بر می آید که انجام بدهم ؟ من هم یکی از سوییچ های بالای سرم را نشان دادم و گفتم اگر می خواهید به پرواز ادامه بدهیم باید تا مقصد این انگشتش را روی آن سوییچ نگه دارد. هم موقع رفتن و هم موقع بر گشت مجبوش کردم که این کار را بکند. موقع پیاده شدن رو کرد و گفت : به تیمسار می گویم که با چه هلی کوپتر خرابی مرا به پرواز برده ای تا شما و مسولان را تنبیه کند . چند روز بعد آجودان خسروداد مرا احضار کرد. حقیقتا ترسیده بودم و بر روی ادامه خدمتم خط قرمز کشیده بودم . وقتی به دفتر فرماندهی رفتم ، خسرو داد گفت : یکی از امرای ارتش را با هلی کوپتری به پرواز برده ای که اشکال داشته است . ایشان به من گفته اند این وسایلی که خریده ام به درد نمی خورد و باید آنها را پس بدهم . بعد از من توضیح خواستند و من هم تمام اتفاق را آنطور که بود برای ایشان تعریف کردم و آماده بودم تا دستور شدیدترین تنبیه را بدهد . بر عکس آنچه که فکر می کردم ، وقتی حرفم تمام شد ، خندید و گفت : حقش بوده ، برو سر کارت و نگران نباش کسی که برای خلبان من احترام قایل نمی شود و فرماندهی او را در پرواز به زیر سوال می برد و جواب سوالش را نمی دهد ، نباید از این بهتر باهاش برخورد کرد . قبل از پیروز انقلاب ، جضور و قدرت خسرو داد باعث شکوفایی هوانیروز شده بود و این در حالی بود که نیروی زمینی هیچ گاه نگاه مثبت و سازنده ای به هوانیروز نداشت . شاید اگر توسعه هوانیروز با انقلاب هم زمان نمی شد ، امروز این یگان می توانست خدمات بهتری به انقلاب و جنگ و کشور بکند . خاطره ای که خودم از برخورد با خسرو داد دارم این است که در زمانی که تازه پروازهای عملیاتی ام را هلی کوپتر 205 شروع کرده بودم ، مانوری در منطقه دارنگون شیراز برگزار شد ، صبح روز شروع عملیات ابلاغ کردند که با ستوان خسرو صالحی که خلبان یکم 205 بود به دارنگون بروم . بعد هم اطلاع دادند که تیمسار خسرو داد با هواپیما به فرودگاه شیراز خواهند آمد و باید از آنجا ایشان را به منطقه مانور ببریم. صالحی از خلبانان قدیمی هوانیروز بود و چندین بار اینگونه ماموریت ها را انجام داده بود پس تمام حواسم را جمع کردم و گوش به حرف های او سپردم : ( قبل ار فرود هواپیما ، ما باید موتور هلی کوپتر را روشن کنیم . هواپیما که وارد پارکینگ شد و موتورش را خاموش کرد ، ما باید پرواز کنیم و هلی کوپتر را نزدیک هواپیما ببریم . وقتی تیمسار خواستند سوار هلی کوپتر شوند ، من پیاده می شوم شما کنترل ها را در اختیار می گیرید تا تیمسار روی صندلی خلبان یکم بنشینند. با تعجب پرسیدم : مپر خودشان پرواز می کنند؟ صالحی بعد از اینکه به سوالم جواب مثبت داد ، توضیحاتش را این گونه دنبال کرد : تیمسار به عنوان فرمانده هوانیروز با تمام وسایل پرنده هوانیروز می تواند پرواز کند . برابر قوانین استاندارد پرواز ، باید با استاد خلبان یا خلبان یکم با تجربه پروازشان انجام شود تا اگر خدای نکرده هلی کوپتر دچار مشکل شد ، سالم روی زمین بنشینند. وقتی تیمسار روی صندلی نشست من در هلی کوپتر را می بندم و به طرف شما می آیم . شما هم وقتی تیمسار کلاه پروازشان را روی سرشان گذاشتند ، کنترل ها را در اختیارشان قرار داده و پیاده می شوید تا من جای شما بنشینم ، خودت هم می روی کابین عقب و قسمت پشت سوار می شوی . از زمان شروع پرواز تا برگشت حق صحبت با کسی را نداری و اگر همراهان تیمسار سوالی داشتند ، می گویی از من بپرسند. توضیحات صالحی کامل بود و سعی کردم به گونه ای رفتار کنم تا مورد ایراد قرار نگیرم. هواپیما که داخل پارکینگ شد ، هلی کوپتر را نزدیکش بردیم و طبق برنامه صالحی پیاده شد تا تیمسار را به سمت هلی کوپتر هدایت کند . من هم با دلهره فرامین را در اختیار گرفتم تا وقتی خسروداد کلاه پروازش را گذاشت ، آنها را تحویل او بدهم . وقتی رو صندلی نشست ، تعدادی از فرماندهان ارشد و معاونتهای هوانیروز در کابین عقب نشستند . ستوان صالحی بعد از اینکه مطمین شد که تیمسار کمربندش را بسته و کلاه پرواز را به سر گذاشته ، در را بست و به سمت من آمد . من هم منتظر بودم تا خسروداد فرامین را به دست گیرد تا طبق قرار جایم را به صالحی بدهم. زمانی که تیمسار کلاهش را گذاشت، به او سلام کردم و خواستم فرامین را در دست بگیرد ، جواب سلامم را داد اما فرامین را در دست نگرفت ، وقتی دیدم صالحی منتظر است تا من پیاده شوم ، با صدای بلند گفتم : ببخشید قربان ! کنترل ها با شما ، من خلبان دوم هستم . باید پیاده شوم تا خلبان یکم بنشیند . خونسرد جواب داد : نمی خواهد پیاده شوی ، خودت بنشین . صالحی هم هر چند لحظه یکبار با دست به پهلویم می کوبید تا پیاده شوم . به او اشارهکردم و گفتم : تیمسار می گویند ، پیاده نشو ، خودت بنشین . باورش نمی شد ، بازهم فشار آورد تا به خسرو داد بگویم و پیاده شوم ، اما دیگر جرات نداشتم که حرفم را تکرار کنم. صالحی که این طور دید ، به کابین عقب رفت و موضوع را با معاون خسرو داد در میان گذاشت ، او هم به اتفاق بقیه سرش را از بین دو صندلی جلو آورد و با صدای بلند گفت : قربان ایشان تازه خلبان شده . تجربه پرواز را ندارد ، طبق مقررات شما باید با یک نفر که ساعت پرواز بالا دارد پرواز کنید . خسرو داد با چشمانی خشم آلود نگاهش کرد و مشغول بازدید سوییچ ها شد ، معاونش برای بار دوم حرفش را تکرار کرد و جوابی نگرفت . دفعه بعد یکی دیگر از همراهانش موضوع را مطرح کرد ، خسروداد ، دستش را زیر گلوی او گذاشت و وی را به عقب هل داد و با عصبانیت فریاد کشید : سر جاتون بنشینید ، مگه خلبان نیست ؟ ! خودش باید پرواز کنه . من می خواهم همین تازه خلبان شده ها پرواز کنند . می خوام ببینم چقدر یاد گرفته ، عرضه داره فرمانده هوانیروز رو پرواز ببره یا پولای این مملکت رو به باد دادیم؟ چه موقع اینها باید تجربه پیدا کنند ؟ تمام کارها رو خودتون قبضه کردید و نمی ذارید جوونا خودشون رو نشون بدن . مانور مال ایناست و باید از حالا یاد بگیرن. خسرو داد هنگام بلند شدن از زمین ، چند بار تلاش کرد با برج مراقبت شیراز ارتباط برقرار کند و اجازه پرواز را بگیرد ، اما جوابی نگرفت ، دست آخر هم بدون اینکه موفق به کسب اجازه شود ، با چند ناسزای زشت ، از روی باند بلند شد ، حین برخاست زیر چشمی نگاهی به رادیو انداختم ، فرکانس ها درست بودند . آرام دست بردم و صدای آن را زیاد کردم . هم زمان صدای برج به گوشمان رسید که عاجزانه عذر خواهی می کرد و طلب بخشایش داشت ، خسرو داد هم هرچه بر زبانش آمد نثار روح اموات آن بیچاره کرد. [url="http://rahrovan-artesh.ir/topic/353-%D9%88%D9%82%D8%AA%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%BE%D9%84%D9%86%DA%AF-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%B3%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%AE%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D9%88%DA%A9%DB%8C/"]منبع[/url] لطفا با این[url="http://www.military.ir/forums/topic/26563-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%87%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%86%DA%AF/"] تایپیک [/url]ادغام نشود ادامه دارد ...
  20. 1 پسندیده شده
    [quote name='battlefield' timestamp='1407218993' post='399088'] به نظرم این بیشتر شبیه عقده گشایی سیاسی تا خاطرات جنگ ؟!!! [/quote] جناب battlefield عزیز ، چرا ما ایرانی ها اینقدر عادت داریم تا همه مسائل را به سیاست وصل کنیم ؟؟؟؟؟؟ اگر بخواهیم نسبت همه مسائل اینگونه نگاه کنیم ، پس باید به همه چیز و همه کس شک کرد و این مساله در درازمدت موجب آنارشی و هرج و مرج می شود . برادر عزیز عقده گشایی کجا بود ؟؟؟؟؟؟ حداقل به نظر بنده 70 درصد صحبتهای این بنده خدا درست و منطقی است ، چون خود بنده البته به صورتی متفاوت با این شکل مسائل روبرو بودم و هستم . این صحبتها نه عقده گشایی است و نه مساله سیاسی ، بخش عمده ای از این مطالب واقعیتهایی است که نادیده گرفته می شود و این مساله یک زنگ خطر بسیار بلند برای حضرات مسئول بشمار می رود ، چرا که وقتی با کسانی که با توجه به تخصص ها و ..... و در حالی که می توانستند بهترین شرایط زندگی را در سایر نقاط جهان داشته باشند ، با ایثار هرچه تمام تر 8 سال تمام یعنی 2920 روز ، برای دفاع از بنده و شما در سخت ترین شرایط ، برای اینکه فاجعه ای به مانند ترکمانچای و گلستان اتفاق نیافتد ، ایستادگی کردند ( فرقی هم نمی کند ، سپاه یا ارتش ) ، حالا کمترین کاری که می شود برای این عزیزان انجام داد ، حفظ کرامت و رسیدگی و استفاده از تجربه انهاست ، ولی الان با این عزیزان ( ارتشی یا سپاهی ) چه برخوردی می شود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ حالا که این عزیزان برای ثبت در تاریخ اینقدر معرفت داشتند که تجارب خودشان را مکتوب کنند و واقعیت ها را صرف نظر از مسائل حاشیه ای مطرح می کنند ، واقعیت ها تبدیل به عقده گشایی سیاسی می شود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ والا انصاف هم خوب چیزی است . این سطور هم نه به خاطر تعصب روی دوستان ارتشی است و نه عزیزان سپاه ، صرفا" اعتقاد بنده برای دفاع از واقعیت های 8 سال دفاع مقدس است که متاسفانه این دوره پر افتخار یا توسط دوستان عزیز در سپاه در حال مصادره شدن هست و بازهم متاسفانه برخی در ارتش درصدد هستند تا زحمات سپاه را مصادره کنند . این واقعیت تلخی است که تا زمانی که ما به دیده انصاف به این دوران پر افتخار نگاه نکنیم ، در دراز مدت موجب کمرنگ شده ارزشهای والایی است که جنگ ایران و عراق در نزد ما ایرانی ها تبدیل به 8 سال دفاع مقدس شده است . والسلام من التبع الهدی
  21. 1 پسندیده شده
    بسیار جالب بود ، با قوت ادامه دهید جناب arash
  22. 1 پسندیده شده
    [quote name='rasoolmr' timestamp='1401292554' post='381224'] لطفا از عباس دوران مایه نزارید . برای تبرئه شخصی که داره وقایع رو وارونه جلوه میده و از قاتل قصاب به نیکی یاد میکنه نمیتونید برید سراغ برخی افرادی مثل شهید دوران تا این قاتلین رو فرشته نشون بدید . سراسر این مثلا خاطرات جناب وکیلی پر از تناقضات هست . نقل خاطره از چنین اشخاصی نه فقط برای خاطره گویی از جنگ و رشادت رزمندگان بلکه فقط به جهت نقل قول های نیش دار و کنایه آمیز و سفید کردن چهره قاتلین و خائنین به ملت و زشت نشون دادن چهره مومنین و متدینین و انقلابیون صورت میگیره فقط مونده فحش هم بده تا کامل بشه چه بسا اینکار رو هم کرده باشه و این قسمت هاش رو حذف کرده باشن تا قابل چاپ بشه سراسر نوشته های ایشون فقط همین هدف رو داره دنبال میکنه و غیر از لاف زدن و مهم جلوه نشون دادن حضرتشو.ن و کنایه زدن چیزی توش نیست کسی که راجع به یه قاتل بالفطره اینقدر راحت دروغ میگه و بعدش راجع به نوع برخوردها با خودش و وقایع اینقدر آسون آسمون و ریسمون بهم بافته بنظر من هیچکدوم از اونچه به خودش نسبت داده حقیقت نداره و لافی بیش نیست [/quote] عباس دوران یه مثال بود امثال این شهید بزگوار زیادن کسی نخواست اون آقا رو فرشته نشون بده اصلا به قول شما ایشون جانی روانی قاتل ولی آیا میشه منکر توانایی پروازی بالای ایشون شد؟ مثلا تیمسار جهانبانی هم اعدام شدن ولی کی از بهترین ها بودن شما یه تناقض که واقعی باشه رو بگو گاهی اوقات لازمه تا بعد از نزدیک به سی سال حقایق هم گفته شه نه اینکه همیشه بگیم یادش بخیر یه بسیجی تو تیممون بود با یه کلاش سوخو انداخت این حرفا فقط خریدارایی مثل شما داره کدوم فحش کدوم ناسزا این شمایی که داری فحش میدی ایشون فقط دارن واقعیت هارو میگن حقیقت هم که همیشه تلخه مگه نه؟ دوست عزیز کسی که از زیر دست آمریکایی ها بشه خلبان حتی اگر شاگرد تنبل هم باشه بازم یه خلبان خوب هست خواهش میکنم یک بار هم که شده پای صحبت یه ارتشی که جونش کف دستش بوده و تانک میزده بشین تا بفهمی چقدر سخته زحماتت رو به اسم کس دیگه تموم کنن هیچ کدوم این عزیزان چیز زیادی نمیخوان فقط میخوان حقایق جنگ همونطوری که بود گفته شه نه اینکه برعکس شه
  23. 1 پسندیده شده
    عملیات بیت المقدس روز های آخر فروردین 61 همراه تیمی ، عازم منطقه عملیاتی جنوب شدم. باز هم بی برنامگی و کمبودهای گذشته روی دلم تلمبار شد . [color=#0000ff]از عذاب آور ترین لحظات ، رفت و برگشت از ماموریت بود. قاشق و چنگال و بشقاب و لیوان و تاید و دستمال کاغذی ، به همراه لباس وسایل پروازی مثل کاپشن و کلاه پرواز و در کنار آنها جلیقه ضد گلوله‌ای که بیست کیلو وزن داشت ، وبال گردنمان بود تا هرجا می رویم به دنبال خودمان ببریم. [/color] [color=#0000ff]رفت و برگشت ما ونیروهای فنی به منطقه عملیاتی بیشتر شبیه به عذاب شب اول قبر بود . تمام آنچه که نیاز داشتیم را داخل کیسه و ساک می کردیم و به سمت جبهه راه می افتادیم . تا نزدیکترین شهر به جبهه مشکلی نبود اما دردسر از جایی شروع می شد که به علت سرما و گرمای منطقه ، کنار جاده می ایستادیم و ماشین‌های گذری را التماس می کردیم. [/color] [color=#0000ff]همین شرایط به صورت حادتری موقع برگشت داشتیم.خسته و کوفته از مبارزه با دشمن ، ابتدا با کامیون و وانت خودمان را به نزدیکترین شهر منطقه عملیاتی می رساندیم. بعد به دنبال بلیت اتوبوس شهر را زیر پا گذاشته و در نهایت با کامیون های حمل آجر ! و نفتکش‌ها ، به مسافرت خودمان ادامه می دادیم . بازهم شهر بعد و شهر بعدی تا سرانجام خسته به منزل می رسیدیم و همان جا پشت در از خستگی به خواب می رفتیم!‌[/color] این گونه مشکلات پیش و پا افتاده ما را راحت از پا می‌انداخت. در عملیات فتح المبین چندین بار به مسئولان تذکر داده بودم که چادرهای برزنتی نمی تواند حفاظ خوبی برای ترکش بمب باشد . بیش از چهل پنجاه نفر از خلبان‌ها و نیروهای فنی در بدترین شرایط منطقه و بدون داشتن امکانات اولیه ، چسبیده به هم در زیر چادر می‌خوابیدند، [color=#ff0000]در حالی که در قرارگاه‌ها و اردوگاه‌های دیگر ، استحکامات کافی برای جان عزیزان وجود داشت.[/color] اگر در محوطه قرار گاه ما بمب خوشه‌ای منفجر می‌شد، نیمی از گروه پشتیبانی اصفهان به رحمت بی دقتی مسئولان می‌پیوستندو ازرش خدا بیامرز هم پیدا نمی کردند. عدم توجه به امنیت و رفاه جنگی نیروهای هوانیروز ، شاید یکی از مثال‌زدنی ترین نمونه‌های بی دقتی فرماندهانی و مسئولان جبهه و جنگ در طول دوران دفاع مقدس باشد. خدمات رفاهی ارائه شده به نیروهای هوانیروز به هیچ وجه متناسب با میزان بالای ماموریت های آنها نبود . مناعت طبع خلبانان و عدم توجه فرماندهان باعث مشکلات زیادی می‌شد که شرح آن مثنوی هفتاد من کاغذ است. [color=#008000]البته در زمینه ایجاد کمبود ها خودمان هم مقصر بودیم ، ماموریت‌ها را فی سبیل‌الله می رفتیم و روی برگه ماموریت می نوشتیم: ( کمک به جبهه‌ها) . مسئولان امر هم خیالشان راحت می شد و اگر حقوقی‌ هم داشتیم ، آن را از ما گرفته و به امان خدا رهایمان می‌کردند. آن روزها کسی به فکر این نبود که این مدارک را جمع‌کند و امروز به عنوان سندی از ایثار و حضور ارتش در جنگ نشان بدهدو چون ماموریت [/color][color=#ff0000]فی سبیل‌الله[/color][color=#008000] بود ، مدارکش را نابود می کردند تا مبادا ریا شود و از ارزش‌ها کاسته شود.[/color] بنابراین نگاه بیش از اندازه اسلامی بعضی های ما را از حقوق خودمان هم دور کرد، به طوری که امروز نیروهای هوانیروز چیز زیادی برای ارائه عملکرد خود ندارند. حالا در اهواز و در منطقه عملیاتی بیت‌المقدس ، به نوع جدید از بی‌توجهی ها برخورد کرده‌بودم. بیش از سی فروند انواع هلی کوپتر را در کارخانه فولاد اهواز که خودش هدف اقتصادی بود ، میان هزاران کیلومتر کابل‌های فشار قوی و دکل‌های بلند پارک کرده بودند. کابل‌ها مثل تار عنکبوت آسمان بالای سرمان را آذین کرده بودند و راه فرار را بسته بودند. از هر طرف که قصد برخواستن می کردی ، دکل‌ها و کابل‌ها مقابلت صف می کشیدند. چند بار به مسئولان تذکر دادم امام آنقدر درگیر مسائل پیش از عملیات بودند که توجهی نکردند . در همین ایام یک روز در حین گشت در قرارگاه بودم که که یکی از خلبان‌ها در میان میدان ، موتور یک هلی کوپتر شناسایی را روشن کرد و آماده پرواز شد. ناگهان صدای ناهنجاری به گوشم رسید ، آنقدر مهیب بود که همه از چادرها بیرون ریختند ، بالطبع نگاهم را به هلی‌کوپتر در حال پرواز دوختم و منتظر فاجعه ماندم ، اما اتفاقی نیافتاد و هلی‌کوپتر با آرامش راهی آسمان شد. محل برخاستن را نگاه کردم ، از وحشت آنچه که میدیدم مو بر تنم راست شد، دو رشته کابل فشار قوی پاره شده و روی زمین افتاده بودند. برایم مسلم بود که هلی‌کوپتر با آنها برخورد کرده. سریع با خلبان تماس گرفتم و از وضع هلی‌کوپتر پرسیدم :[list] [*]همه چیز خوبه ، مشکلی ندارم [*]حس نکردی به چیزی خوردی ؟ [/list] با اینکه خلبان مطمئن بود ، از او خواستم با رعایت احتیاط سریع فرود بیاید. وقتی به هلی کوپتر رسیدم از تعجب خشکم زد ، مطمئن بودم که کابل‌ها در اثر برخورد با هلی کوپتر قطع شده‌اند ، اما کوچکترین نشانه‌ای روی بدنه یا ملخ دیده نمی‌شد! خلبان هم دچار شوک شده بود و محل و زاویه برخاستنش را کنترل می‌کرد. چند لحظه بعد مسئولین شرکت برق اهواز در محل حاضر شدند. برای اینکه مسئول خودمان را هوشیار کنم ، اولین سوالی که از برقی‌ها پرسیدم :[list] [*]می شه این دکل‌ها را از منطقه جمع کرد؟ [/list] اجازه ندادم مسئول مربوطه به سوالم بخندد و بلافاصله گفتم:[list] [*]اگر نمی‌شه ، حداقل برقش رو قطع کنید تا ما جزغاله نشیم. [/list] نخواستم اثر نیش کلام و شرم اشتباه را توی صورت فردی که آن محل را برای فرود انتخاب کرده بود ببینم . راهم را پیش گرفته و در حالی که خدا را شکر می‌:رد به سمت قرارگاه رفتم. چند روز بعد به محلی به نام خضریه نقل مکان کردیم . مسئولان یک قدم به جلو برداشته بودند . محل فرود هلی کوپترها را صاف کرده و یا ایجاد خاکریز اقدامات احتیاطی را انجام داده‌بودند. ادامه دارد
  24. 1 پسندیده شده
    [b]بخش سوم : جنگ ، اولین سانحه[/b] در 17/7/59 با یک فروند کبرا برای اجرای ماموریتی به کرمانشاه رفتم ، از همان ابتدا شخص بود هماهنگی لازم وجود ندارد . معلوم نبود من با یک فروند هلی کوپتر ، چه تاثیری در کارایی گروه کرمانشاه دارم ؟ از لحظه ورود به پایگاه با مشکلی مواجه شدم که از رفتن به آنجا پشیمان شدم. خلبان‌های گروه کرمانشاه ، آنچنان با هم منسجم و رفیق بودند که برای اجرای ماموریت‌ها ، فرد غریبه را به خود راه نمی دادند . برای من هم که در گروه خود دارای جایگاه و احترام ویژه‌ای بودم ، این برخورد ها به معنای بدترین بی احترامی بود . یکی دو روز این وضع را تحمل کردم ، اما سرانجام به سراغ سرهنگ قانع فرمانده پایگاه رفتم و گفتم : اینجا چه خبره ، من از اصفهان برای کمک اومدم ، حالا دارن من رو به بازی می گیرند . یک روز می گن برو کرمانشاه ، روز بعد ایلام . خودتون می دونید که توی گروه خودم تا وقتی که من هستم خلبان‌های کبری جرات عرض اندام ندارند ، اما اینجا معلوم نیست چه خبره ، شدم مثل بوف کور ! سرهنگ مرا با خود به ایلام برد و تلاش کرد ضمن شناسایی من به بچه‌ها ، آنها را به همکاری با من دعوت کند ، اما کار به جایی نرسید و با برگشتن او به کرمانشاه ، روز‌گار تلخم از سر گرفته شد. اواخر مهرماه 1359 برای ماموریتی دوباره به ایلام رفتم ، احمد کشوری فرمانده گروه ایلام بود . نه من و نه او هیچ کدام شناختی از هم نداشتیم و فقط می دانستیم خلبان کبرا هستیم . فضل الله مشهدی یکی از اساتید خلبان مرکز آموزش معاون وی بود ، او مرا خوب می‌شناخت و با اخلاقم آشنا بود. همان روز اول متوجه شدم ، احمد و فضل‌الله هر روز عصر به استانداری می روند و ساعاتی بعد با اطلاعاتی که از وضعیت دشمن می گیرند ، باز می گردند. بعد بدون آنکه چیزی به کسی بگویند ،‌تیم آتش را به سلیقه خودشان می چینندو به منطقه عملیاتی می‌روند. فقط خودشان می دانستند ، مسیر رفت و برگشت از کجاست . این روش برای کار تیمی مناسب نبود و می توانست خطر ساز باشد . بنابراین در فرصتی مناسب اشکال کار را با آنها در میان گذاشتم . کشوری برخورد مناسبی نکرد و کارمان به مجادله کشید . به او گفتم : مرد حسابی این چه روشیه پیش گرفتی ؟ چرا اطلاعات را بین خلبان‌ها مطرح نمی کنی ؟ اگه کسی بین راه دچار سانحه شد یا فرود اضطراری کرد ، نمی دونه کجاست و از چه راهی باید برگرده . شما فکر کردید فقط خودتون نقطه اطمینان و اعتماد مملکت هستید و بقیه ستون پنجم‌اند؟ گرچه با این اتفاق اخلاق‌ها به هم ریخت و قدی تنها شدم . اما تا حدی موثر واقع شد و هر دور روش کارشان را تغییر دادند. یکی از این تغییرات استفاده از من به عنوان فرمانده تیم عملیات بود که روز بعد در اولین اقدام با دو تیم سنگین به سوی نیروهای عراقی یورش بردیم. من و فضل‌الله با هم پرواز می کردیم و تیم خودمان را داشتیم ، کشوری هم با دو فروند دیگر تیم خودش را داشت. با این حال هدف عملیات برای هر دو تیم یکی بود. منطقه کفی بود و از تپه ماهور ها برای پنهان شدن استفاده می کردیم . عراقی‌های هم مترصد زمان مناسب ، روی محلی که ما مخفی شده بودیم ، ثبت تیر کرده و دقیقه شماری می کردند تا هلی‌کوضتر از مخفیگاه خارج شود. آخرین بار که ارتفاع کم کردیم و پشت مانع پنهان شدیم ، احساس ناخوشایندی سراغم آمد. فضل‌الله استاد ماهر و دانایی بود. به او گفتم ، فکر می :نم عراقی‌های موقعیت ما رو پیدا کردند ، بهتره جامون رو عوض کنیم . بدون مکث جواب مثبت داد . حدود صد متر جامان را عوض کردیم ، هم زمان علی زمانی و جواد پور صدری به نقطه قبلی ما رسیدند و آرام آارام از پشت تپه بالا آمدند تا آتش کند . فرصتی نبود تا به آنها هشدار دهم ، عراقی‌ها به محض اینکه ملخ هلی‌کوپتر را دیدند شروع به شلیک کردند و با انفجار اولین گلوله توپ ، هلی‌کوپتر میان کوهی از آتش فرو رفت و زمین خورد. سریع خودمان را به آنها رساندیم و از فضل‌الله خواستم تا در نزدیک‌ترین محل روی زمین فرود آید. وقتی فضل‌الله هلی‌کوپتر را به زمین نزدیک کرد ، تحمل نکردم و بدون توجه به زیر پایم با سرعت بیرون پریدم ، اما تا رسیدن پاهایم به زمین مدت زمانی سپری شد و ناگهان با تمام وزن محکم به زمین خوردم و تا تپه پایین مثل گلوله غلط زدم. صدمه‌ای ندیده‌بودم و بلند شدم ، در آن لحظه هر دو خلبان میان آتش دست و پا می زدند . سرانجام با کشیدن دسته اضطراری درها ، موفق به نجات آنها شدم و همان لحظه محمد مهر آبادی با هلی‌کوپتر شناسایی از راه رسید و هر دو را به بیمارستان منتقل کرد. چند روز بعد در تاریخ 4/8/59 با یک فروند هلی‌کوپتر تاو آماده اجرای ماموریت شدیم. طبق معمول مهرآبادی هم هلی‌کوپتر نجات ما بود. از کمک خلبان خواستم سیستم ها را چک کند و آماده شلیک باشد :[list] [*]( سیستم کاملا سالمه فقط هدف بده) [*]خوب سیستم رو چک کن ، نریم وسط میدون آتیش و بگی دستگاه کار نمی کنه [/list] برای اولین بار بود که می خواستم از کابین عقب ، رها شدن موشک ضد تانک را ببینم . هنوز وارد میادان آتش نشده بودیم که برای اطمینان دوباره از کمک خواستم که مطمئن شود که مشکلی برای پرتاب موشک نداریم. مکثی کرد و با بررسی سویچ ها دو باره اعلام آمادگی کرد :[list] [*]حسین جان! همین الان هدف بده تا برات پودرش کنم . نگران چی هستی [/list] پس از موضع گرفتن از کمک خواستم اولین موشک را رها کند ، زمان بیش از حد انتظار طول کشید و صدایم درآمد :[list] [*]چه کار می کنی؟ اگر بخواهی برای هر موشک اینقدر معطل کنی که ما رو می زنند. [/list] وقتی گفت : دوربین چیزی را نشان نمی دهد ، وا رفتم و بدنم یخ کرد .[list] [*]یعنی چی ؟ تو که گفتی همه چیز سالمه ، این همه ادوات که بدون دوربین هم قابل دیدنه ،‌ دقت کن وقت نداریم [/list] رای اینکه فضای بهتری داشته باشد ، قدری ارتفاع گرفتم و بالای صخره‌ای ایستادم ، به راحتی می‌دیدم گلوله‌های توپ و خمپاره ، شیارها و صخره ها را چنگ می زنند و لحظه به لحظه بالاتر می‌آمدند . برای آخرین بار سیستم‌ها را یکی یکی نگاه کردم و با اطمینان از سلامت آنها از کمک خلبان خواستم عجله کند.[list] [*]همه چیز دیده می شه ، اما سیستم.... [/list] با صدای انفجار سنگینی مابقی حرفش را نشنیدم . هلی‌کوپتر از حال طبیعی خارج شد ، سرش بالا رفا و سپس از سمت دم سقوط کرد. زیر نقطه‌ای که ایستاده بودیم شیار تنگی به اندازه بدنه هلی‌کوپتر وجود داشت که بعد از چند متر عمق به رودخانه خشکی می رسید. وقتی سر هلی‌کوپتر بالا رفت در همان لحظه اول ملخ اصلی به دیواره ها برخورد کرد و از هم متلاشی شد. بعد هلی‌کوپتر مثل تکه سنگی ، مسیر شیار را با سرعت پیش گرفت و از قسمت دم به زمین اصابت کرد. چند لحظه مثل درخت کاشته شده سرپا ایستاد و ناگهان از سمت جلو ، محکم به روی زمین افتاد و تا سینه درون ماسه ها فرو رفت. لحظاتی گیج ومنگ بودم و باورم نمی‌شد که سانحه داده ام. میان بی‌هوشی و هوشیاری ناگهان با هرم آتشی که به جلو هجوم می آوذد به خودم آمدم و تازه به واقعیت بروز سانحه پی بردو شیشه سمت راست کاملا فروریخته بود ، با تمام قدرت خودم را به جلو پرتاب کردم اما درد سنگینی از طریق کمربند‌ها که هنوز بسته بودند به شکم و شانه هایم وارد شدو نفسم حبس شد. تا به خود بیایم ، بوی روغن سوخته و دود و حرارت آتش ریه‌هایم را می سوزاند و سرفه امانم را بریده بود. کمربند‌ها را باز کردم . آتش بالای سرم چتری باز کرده و گاه تا چند متر جلوتر از دماغه هلی کوپتر پیش می رفت. هیچ صدایی از کمک خلبان به گوشم نمی رسیدو نگرانش بودم. در اولین اقدام دستگیره‌های اطفاء حریق را کشیدم . گرچه در آن لحظه تاثیر مثبتی نداشت اما از نظر روحی آرامم کرد و سپس به سمت جلو خیز برداشتم و هم زمان با خارج کردن سر از داخل کابین ، دسته انهدام شیشه‌ها را کشیدم که ناگهان با صدای انفحجار مهیبی ، دنیا پیش چشمانم تیره و تار شد . صورتم در اثر ترکش های شیشه آسیب دید. با خروج از هلی‌کوپتر ، در زیر شعله‌ها به سمت کابین جلو رفتم ، کمک خلبان بی حال افتاده بود و سرش به سمتی خم شده بود باریکه‌ای از خون از کنار لبش جاری بود. شکی نبود که تمام کرده و کاری از دستم بر نمی آید . اما همان لحظه ، نیرویی از درونم خواست تا او را صدا کنم:[list] [*]بلند شو . هلی کوپتر آتیش گرفته ، الان منفجر می‌شه [/list] چشم چپش پلک زد و بسته شد. معطل نکردم و دست بردم و کمربند‌هایش را باز کردم و دست‌ها را زیر بغلش فرو بردم و هیکل سنگینش را از داخل کابین بیرون کشیدم. وقتی بیرون آمد ، خودش روی دو پا ایستاد . وقتی خیالم راحت شد ، رهایش کردم و سمتی دویدم. چند قدم نرفته ، برگشتم و نگاهش کردم . شوکه شده بود و بی توجه به شعله‌ها هنوز مات سرجایش ایستاده بود.[list] [*]بخواب رو زمین یا فرار کن . الان منفجر می شه! [/list] وقتی دیدم عکس العملی نشان نمی دهد به سویش دویدم و دستش را روی شانه ام انداختم و از او خواستم که به دنبالم بیاید. حالا بین دست و پای او گیر کرده بودم و هرلحظه انتظار تکه پاره شدن خودم را می کشیدم که دو دست گرم زیر بغل هایم فرو رفت:[list] [*]ولش کن ، بدو ، من میارمش [/list] وقتی برگشتم ، چهره مهربان سرهنگ کشفی فرمانده توپخانه منطقه را دیدم که با دست اشاره می کرد که به سمت هلی‌کوپتر نجات بروم. به سختی خودمان را از صخره‌ها بالا کشیدیم و سوار هلی‌کوپتر نجات شدیم. محمود مثل همیشه بالاترین سرعت را به کار گرفت و به پرواز درآمد.[list] [*]محمود جان عجله‌ای برای مردن نداریم . می تونی آروم تر بری ؟ [/list] به این جور پرواز کردن عادت داشت . اول چشم تو چشمم انداخت و بعد با عصبانیت گفت: تو وقتی از دست موشک های دشمن فرار می‌کنی ، رعایت قوانین پرواز رو می‌کنی ؟ مرد حسابی ! کلاس آموزش که نیست. فکر کنم باید داد بزنم سرت بکشم تا تو دیگه توی کار من دخالت نکنی![list] [*]بابا ابن تکون ها داره حالم رو به هم می زنه ، فکر من نیستی ، فکر این بد بختی باش که هنوز تو فکر اینه که چه اتفاقی افتاده. [/list] وقتی در پایگاه کرمانشاه از هلی‌کوپتر پیاده شدم. محمود صدایم کرد و ملخ دم هلی‌کوپتر را نشانم داد. معلوم نبود برای چه خداوند آنهمه لطف را یکجا شامل حال ما کرد. هر دو ملخ دم در اثر برخورد با جسمی سخت ، علاوه بر پارگی ، خم شده بودند . با آن شرایط هلی کوپتر به هیچ شکل قابل پرواز نبود ، اما ما را صحیح سالم به پایگاه رسانده بود.
  25. 1 پسندیده شده
    با توصیفات جالبی شروع شد داستان فکر میکنم یک فرمانده نظامی باید اینطوری باشه کمی بد اخلاق ولی با اطلاعات کامل و احترام بزاره به نیروهاش