جستجو در انجمن

مشاهده نتایج برای برچسب های 'پدافند'.



تنظیمات بیشتر جستجو

  • جستجو بوسیله برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


انجمن ها

  • بخش داخلی
    • اخبار و قوانین
    • ماهنامه میلیتاری
    • گالري عكس و فيلم
    • کتابخانه میلیتاری
    • مقالات برتر
  • War and History - بخش جنگ و تاریخ
    • مباحث جامع نظامی
    • پیمان ها - قراردادها و معاملات تسلیحاتی
    • دکترین و استراتژی
    • عملیات های نظامی
    • جنگ تحمیلی
    • تحولات روز امنیتی نظامی بین الملل
    • General Military Discussions
  • Air force Forum - بخش نیروی هوایی
    • هواپیماهای نظامی
    • بالگردهای نظامی
    • تسلیحات هوایی
    • متفرقه در مورد نیروی هوایی
    • سایر بخشهای نیروی هوایی
    • Airforce - English
  • Army Forum - بخش نیروی زمینی
    • ادوات و تسلیحات زمینی
    • خودروهای نظامی و زره پوش ها
    • مباحث جامع زرهی
    • توپخانه زمینی
    • موشک های زمین پایه
    • الکترونیک زمینی
    • تجهیزات و تسلیحات انفرادی
    • متفرقه نیروی زمینی
    • سایر بخشهای زمینی
    • Ground forces - English
  • Navy Forum - بخش نیروی دریایی
    • شناورهای سطحی
    • شناور های زیرسطحی
    • هوا دریا
    • تسلیحات دریایی
    • سایر بخش های نیروی دریایی
    • علوم و فنون دریایی
    • راهبردها و راهکنش های دریایی
    • تاریخ نیروی دریایی
    • اخبار نیروی دریایی
    • Navy - English
  • News Section - بخش خبر
    • اخبار روز ایران و جهان
    • اخبار صفحه اول
    • رایانه و شبکه
    • English News
  • Non-Military Forums - سایر بخشها
    • دیگر موضوعات و مطالب

پیدا کردن نتایج در ...

یافتن نتایج که ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروز رسانی

  • شروع

    پایان


Filter by number of...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


Website URL


Yahoo


Skype


Location


Interests

پیدا کردن 18 results

  1. shirazz امروز 2:09 PM البته این حمله (عین الاسد) ذیل اتفاق "سقوط بوئینگ" قرار گرفت.. یه نکته دیگه هم قرار بود ترامپ سخنرانی کنه. کنسل شد. حالا باید باز چک کنیم ببینیم سقوط قبل سخنرانی احتمالی بوده یا بعدش.. بعدش تمامی خبرگزاری های خارجی رفتن اون اتفاق رو زیر پوشش قرار دادن.. حالا اگر روزگاری مشخص بشه حمله موشکی تلفات بالای 20 نفر داشته، شاید پازل ها جور بشن.. islfk امروز 1:51 PM چطوره که یک هواپیمای نسبتا نو و مدرن درست مصادف با حمله ی ما و وقتی میتونیم دست بالا رو در رسانه ها داشته باشیم سقوط میکنه. با توجه به اینکه محل حادثه تهران و در عمق ایران بوده من احتمال اشتباه خدمه ی پدافند زمینی رو نزدیک صفر میدونم. alala امروز 1:56 PM @islfk اصلا نه خط سیر هواپیما ( شرق به غرب و دورتر از مراکز حساس) و نه محلش (فرودگاه امام و نه حتی مهراباد ) و نه پروفایل پروازیش ( اوجگیری نه فرودش که مشخصا یک جسم دورشونده و سطح به هوا بوده ) و نه شرایط جغرافیایی عمق کشور (بدون هشدار رادراهای مرزی و عمقی دیگه) و نه ساعات کهساعتها از زمان اتمام حمله ایران گذشته بوده و از همه مهمتر فرودگاه اجازه پرواز داده بهش یعنی از شرایط وضعیت فضای کشور هم اطلاع وجود داشته و چه و چه احتمال خطای پدافند را صفر میکنه بماند حالا شبکه یکپارچه و خود تجهیزات مدرن و اصولا تشخیص راحت هواپیمای به این بزرگی در اون ارتفاع و بدون حضور هیچ ترافیک هوایی خاصی و پرنه ای مزاحم ( مثلا مرز بود میگفتیم با ده ها پرنده نظامی در منطقه اشتباه گرفته شده) islfk امروز 2:02 PM @alala احتمال وجود تراشه های آلوده در سیستم هواپیما وجود داره... فراموش نکنیم استاکس نت رو که چند سال مخفی بود. eshqali امروز 2:03 PM یک چیزی که احتمال خرابکاری رو بالا می بره اینه که در همون ابتدای پرواز این اتفاق افتاده. alala امروز 2:06 PM @islfk در برابر دشمن خبیثی مثل امریکا هیچ چیز بعید نیست. کشوری که پرنده بهش فروخته شده را هم فراموش نکنید. اوکراین. یک بازیچه مدام در تقابل با روسها. حتی شاید برای جبهه دیگه ای مدنظر بوده و اینجا استفاده شد. به هر حال هرچه قدر که خباثت و جنایت از چنین رژیمی دیدیدم به همون مقدار باید شکاک باشیم. استاکس نت فقط یک مورد هست. حادثه ملارد و خرابکاری های صنعتی حتی در حوزه نیروگاهی ایران و غیرنظامی و اقتصادی.
  2. بررسی سامانه ی دفاع هوایی مصباح 1 در جنگ، یکی از اهداف نابودی توان اقتصادی، صنعتی و نظامی دشمن است و این کار معمولا با حملات هوایی و موشکی انجام می پذیرد. ایران تا سال 89 برای مقابله با این تهدیدات به ویژه تهدید موشک های کروز و هوا به زمین، توان مناسبی نداشت. تنها سامانه ی روسی تور ام-1 آن هم به تعداد محدود وظیفه ی دفاع از سایت های اتمی و مراکز حساس نظامی را بر عهده داشتند. در سال 89 سامانه ای به نام مصباح 1 برای مقابله با تهدید موشک ها رونمایی شد که بحث های زیادی را بر انگیخت. در این جا پیرامون کارآمد بودن آن صحبت می کنیم. مصباح 1، یک توپ ضد هوایی کششی است که به وسیله ی یک سیستم هدایت، هدف را شناسایی، رهگیری و منهدم می کند. اجزای این سامانه به شرح است: 1:شاسی و پایه ها شاسی این سامانه مشابه سامانه ی سماوات (اورلیکن) است که قادر به چرخش 360 درجه در اطراف و چرخش بین زوایای منفی 5 درجه تا 92 درجه به سمت بالا و پایین است. پس از جمع شدن می توان آن را توسط کامیون روی 4 چرخ کشید. 2:توپ ها و خشاب های آنها مصباح-1 از 4 توپ دو تایی Zu-23-2 استفاده می کند. هر کدام از توپ ها توانایی شلیک 1000 گلوله در دقیقه را دارند و با اندکی محاسبه عدد 8000 گلوله در دقیقه برای تمام سامانه محاسبه می شود. اما نرخ آتش مصباح 1 نصف این عدد یعنی 4000 گلوله در دقیقه اعلام شده است که می تواند صرفا برای ذخیره ی مهمات باشد. جمعا 8 خشاب در وسط و کناره ها قرار می گیرند. ظرفیت هر خشاب 200 گلوله است. این یعنی گلوله ها ظرف 24 ثانیه شلیک مداوم به اتمام خواهند رسید. برد و ارتفاع توپ ها به ترتیب 2.5 و 2 کیلومتر است. سرعت دهانه ی گلوله ها 970-980 متر بر ثانیه است. 3:سیستم کنترل آتش یکی از نکات مصباح 1 که اطلاعات کمی در مورد آن داریم سیستم کنترل آتش آن است. این سیستم از یک رادار و یک سامانه ی الکترواپتیکی و حرارتی تشکیل شده است که هر یک روی یک کانتینر نصب شده اند. مرکز کنترل و هدایت درون خود کانتینرهاست. مشخصات سیستم الکترواپتیکی ساخت صاایران، که بعضی منابع از آن به عنوان صافات نام برده اند، در دسترس نیست. اما با توجه به سامانه های مشابه ایرانی می توان بردی بین 15 تا 25 کیلومتر برای آن در نظر گرفت. رادار سامانه ی مصباح از نوع آرایه ی صفحه ای است و به احتمال زیاد تنها وظیفه ی جست و جو و کمک در هدف گیری را بر عهده دارد. تقریبا هیچ اطلاعاتی در مورد این رادار در دسترس نیست. تنها راداری که به آن شباهت دارد رادار ارتفاع پست سامانه ی HQ-9 چینی است که البته بسیار بزرگتر از رادار مصباح است. در هر حال به علت شباهت ساختاری دو رادار بعید نیست که ایران برای ساخت آن از چینی ها کمک گرفته باشد. احتمالا هدفگیری اصلی بر عهده ی سیستم الکترواپتیکی است و رادار تنها نقش جست و جو و تا حدی کمک در هدف گیری را بر عهده دارد. مطمئنا سیستم کنترل آتش توانایی هدایت چندین توپ را به طور همزمان دارد. جوانب مثبت ارزان قیمت بودن: توپ ها و شاسی از قبل در ایران تولید می شدند و قیمت چندانی ندارند بنابراین میتوانند به تعداد زیاد استفاده شوند. نرخ آتش بالا: 4000 گلوله در دقیقه نرخ آتش کمی محسوب نمی شود. این مقدار برابر سیستم فالانکس آمریکایی است. اتوماتیک بودن: این ویژگی نیاز به اپراتور برای هدفگیری را برطرف می کند و تنها یک نفر می تواند دستور شلیک را صادر کند. استفاده از چندین سیستم برای کشف و رهگیری هدف: در این صورت بقاپذیری سامانه به شدت افزایش می یابد. نیمه متحرک بودن: می شود به راحتی با کامیون قسمت های مختلف مصباح را به نقاط دیگر منتقل کرد که این یک قابلیت بسیار ارزشمند محسوب می شود. جوانب منفی برد و ارتفاع کم توپ: برد 2.5 کیلومتر و ارتفاع 2 کیلومتر برای مقابله با همه ی تهدیدات کافی نیست و زمان واکنش را نیز کم میکند پراکندگی گلوله ها: توپ ها با فاصله از هم قرار گرفته اند بنابراین نابودی اهداف کوچک سخت تر می شود. این اهداف کوچک شامل موشک های کروز نیز می شود. سخت بودن تعویض خشاب ها: تعویض 8 خشاب که بعضی ها در نقاط با دسترسی کم قرار دارند کار آسانی نیست. هر شاسی پس از اتمام خشاب ها تا چند دقیقه غیر قابل استفاده می شود. سرعت دهانه ی کم گلوله ها: 970 متر بر ثانیه سرعت زیادی نیست و میتواند باعث کم شدن دقت نیز بشود. راهکارهایی برای ارتقای این سیستم همه ی تجهیزات نظامی قابلیت ارتقا دارند و مصباح 1 هم از این قاعده مستثنی نیست. شاید دلیل این که نام آن مصباح "1" است نیز همین باشد. توپ های این سامانه یکی از نقاط ضعف آن محسوب می شوند. برد آنها بسیار کم است. عمده ترین دلیل آن نیز کم بودن طول لوله نسبت به قطر آن است. همچنین سیستم تغذیه ی آنها از نوع خشابی است که تعویض آن بسیار وقت گیر می باشد. می توان با ساخت یک توپ جدید که سیستم تغذیه اش نواری و طول لوله اش بیشتر است این مشکلات را تا حدی برطرف کرد. همچنین می توان از شعله پوش های مدرن تر نیز در آن استفاده کرد. در بهترین حالت کالیبر توپ ها نیز افزایش می یابد که قدرت تخریب، برد و سرعت گلوله ها را زیاد می کند. محل قرارگیری توپ ها مشکل پراکندگی گلوله ها را به وجود آورده. عمده ترین دلیل آن نیز ایجاد فضا برای خشاب ها است. در صورتی که روش تغذیه نیز عوض شود می توان توپ ها را به هم نزدیک تر کرد تا این مشکل نیز برطرف شود. شاسی و پایه ی این توپ در حال حاضر بزرگ و جاگیر است. در صورت تعویض توپ بهتر است این قسمت نیز تغییر کند. اگر به جای توپ، از یک گاتلینگ استفاده شود می توان از این سامانه در ناوها نیز استفاده کرد. یکی از مشکلات ناو های ایرانی نبود سیستم های دفاع نزدیک است که با ساخت چنین سامانه ای توان آنها به شدت افزایش می یابد. در صورتی که این سامانه به همراه موشک های زمین به هوای میثاق یا شهاب ثاقب بر روی یک خودروی زرهی شنی دار نصب شود می توان از آن برای پشتیبانی نزدیک نیروهای زرهی و پیاده استفاده کرد که توان قابل ملاحظه ای به نیروی زمینی خواهد داد. به هر حال مصباح 1 در شکل کنونی هم می تواند برای دفاع از مراکز مهم نظامی و هسته ای استفاده شود و به همین شکل فعلی نیز توان دفاعی ایران را افزایش خواهد داد نویسنده: امید.د (اسپهبد) استفاده تنها در صورت درج نام نویسنده و میلیتاری مجاز است.
  3. بسم الله الرحمن الرحیم منفک شده از تاپیک تحولات یمن 1399/11/09 تاپیکهای مرتبط با محوریت حمله به آرامکو UAV kent 2.0 concept: عملیات تن ماهی سپر صحرا : بررسی شبکه دفاع هوایی ارتش عربستان سعودی منابع یمنی : شلیک موشک قاهر1 به شرکت نفت آرامکو در جیزان عربستان
  4. بسمه تعالی 182 خلاصه سیاستی: بررسی نیاز به پدافند هسته ای مقدمه: اصطلاح پدافند هسته ای گاه به معنی دفاع از سایت های هسته ای به کارمی رود. گاهی نیز به طور خاص در مورد کسانی که در پروژه هایی چون آماد و یا پروژه های مشابه احتمالی درگیر بوده اند به کار می رود تا بر ماهیت دفاعی کار ایشان تاکید شود.* گاهی نیز به معنی استفاده از نیروی هسته ای برای مقاصد پدافندی است. خلاصه ی سیاستی زیر در پی بررسی این موضوع است. *** اصلی ترین تهدید نظامی علیه ایران در سال های پس از انقلاب آمریکا، اسرائیل و برخی کشور های منطقه بوده و هستند. این کشور ها همواره به توان نظامی و حجم تهدیدات خود علیه نظام ایران افزوده اند و اخیرا جسورانه دست به اقدامات خصمانه ی تمام عیار می زنند. اگرچه ایران به لحاظ وسعت، توپوگرافی و نیز توان نظامی قابل توجهی که داراست هدف فوق العاده دشواری برای اشغال زمینی است، اما در عین حال در برابر حملات هوایی خصوصا در مورد زیر ساخت های حیاتی که در نوار ساحلی جنوبی قرار دارند، ضعف های قابل توجهی دارد. در عین حال رزم هواپایه همان نقطه ی قوتی ست که دشمنان ایران خصوصا آمریکا به شدت بر روی آن سرمایه گذاری کرده اند. به همین جهت انبوهی از پایگاه های هوایی را در اطراف مرز های ایران تاسیس کرده اند و بعضی کشور های منطقه نیز خاک و پایگاه های هوایی خود را در اختیار آنان قرار داده اند. این البته امری نیست که از دید سران و نظامیان دور مانده باشد. اصلی ترین استراتژی ایران در هنگام درگرفتن یک جنگ تمام عیار با آمریکا یا ائتلافی به رهبری آمریکا علیه ایران نابودی سریع این پایگاه ها قبل از آن است که بتوانند نقش مثمر ثمری در طی آن جنگ ایفا کنند. در حالی که نیروی هوایی ایران به لحاظ کمی و کیفی دارای ضعف های عمده است و توان اجرای چنین ماموریتی را خصوصا در برابر قوای هوایی کشور های متخاصم ندارد، عمده تلاش ها و سرمایه گذاری های ایران در طی چند دهه گذشته بر روی موشک های بالستیک برای نابودی این پایگاه ها و حتی ناو های هواپیمابر به عنوان پایگاه های هوایی متحرک، و دیگر اهداف نظامی استراتژیک دشمن متمرکز شده است. در واقع در برابر قدرت هوایی حریف دکترین نظامی ایران بر پایه استراتژی انکار (A2AD) و به طورخاص انکار هوا بنا شده است. البته با توجه به وسعت، تعدد و حفاظت شده بودن این پایگاه های هوایی در مورد کفایت و عملکرد توان موشکی متعارف ایران مباحثی از جمله لزوم استفاده از تسلیحات اتمی مطرح شده است که پیش تر به طور مفصل در بسته سیاستی راهبردی از سوی اندیشکده ممتن تهیه شده است و مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است. اما تمامی این استراتژی ها و تاکتیک ها در بعد آفندی مطرح می شود . برنامه ریزی برای یک جنگ تمام عیار نیازمند داشتن راهکارهای پدافندی مناسب نیز می باشد. ظهور تسلیحات دوربرد و هدایت شونده یکی از مهمترین عناصر متمایز کننده کارزار های موج دومی و موج سومی است. در طی 3 دهه گذشته مثال های متعددی از عمل کرد و تاثیر گذاری این تسلیحات بر سرنوشت جنگ ها و تمدن ها می توان بر شمرد که عمدتا از جنگ اول خلیج فارس (طوفان صحرا) شروع و با به امروز ادامه و تکامل یافته است. ، سرعت رشد و تکامل این استراتژی و جنگ افزار های مربوطه، میزان اثر گذاری آنها در میادین نبرد، توان دشمنان در بکار گیری گسترده و دامنه دار چنین تسلیحاتی –از جهت مالی، لجستیکی و فناوری- اهمیت و خطر این دست تهدیدات را غیر قابل کتمان ساخته است. در یک طبقه بندی کلی بر حسب تعریف راه حل، این تهدیدات را می توان به دو دسته تقسیم کرد. · تهدیدات کروز، هوا سرشی و شبه بالستیک با سرعت های ساب سونیک و حداکثر 3 ماخ · تهدیدات هوا سرشی، شبیه بالستیک و بالستیک با سرعت های بیش از 3 ماخ و هایپرسونیک در این راستا در مورد دسته اول تهدیدات معتقد به اهمیت فراوان سامانه های بردکوتاه خصوصا در مقابله با تهدیدات نو ظهور و حملات انبوه توسط تسلیحات دور ایستا و لزوم برخورداری این سامانه ها از استاندارد ها و قابلیت های سطح بالا هستیم تا نه تنها بقای خود در میدان رزم را حفظ کنند، بلکه ضامن بقای تاسیسات حیاتی برای کشور باشند که بعضا دهه ها عمر و دهه ها میلیارد دلار هزینه صرف ساخت آنها شده و نابودی آنها می تواند ضربات جبران ناپذیر بر پیکره ی ایران عزیز وارد آرد. به رغم پهنه ی وسیع جغرافیایی برخی از مهم ترین و استراتژیک ترین تاسیسات کشور در نقاط مرزی (جنوب) واقع هستند نه در "عمق استراتژیک" کشور، در واقع همیشه و در همه موارد داشتن پهنه ی جغرافیایی وسیع فراهم آورنده ی عمق استراتژیک لازم در همه سطوح نیست. حمله به این تاسیسات نه تنها نیاز به عملیات های پر ریسک عمقی ندارد، بلکه در مواردی مانند تاسیسات پارس جنوبی عدم رعایت اصول پدافند غیر عامل این تاسیسات را به شدت آسیب پذیر ساخته است. در مورد دسته دوم تهدیدات سامانه های پدافندی مورد نیاز است که بتواند در محدوده های ارتفاعی مختلف با اهداف بسیار پر سرعت درگیر شود. انواع سامانه های ضد بالستیک در این دسته بندی قرار می گیرند. کار در مورد ساخت این سامانه ها در دنیا از دهه 60 میلادی و ایام جنگ سرد شروع شده و تا به امروز ادامه یافته اند. آمریکا، اسرائیل و روسیه (شوروی سابق) سه قدرت نظامی هستند که بیشترین سرمایه گذاری ها را در این حوزه انجام داده اند که البته به لحاظ سطح فناوری و تعدد سامانه ها آمریکا با اختلاف زیاد از سایرین پیش است. در کشور ما نیز در سال های اخیر با تحویل گرفتن سامانه پدافندی اس-300 و نیز ساخت سامانه باور-372 توان بسیار محدودی در این حوزه پدافندی ایجاد شده که البته برای رویارویی در یک سناریوی جنگی مطلقا کافی نمی باشد و توجه و سرمایه بیشتری در این حوزه مورد نیاز است. اما همانند بخش آفندی که در مورد مفید و یا حتی ضروری بودن قدرت آتش اتمی مباحثی از سوی کارشناسان مطرح شده در بخش پدافندی نیز نظراتی از سوی تعدادی از کارشناسان نظامی مطرح شده است که درخور توجه است. در مورد تهدیدات دسته اول سابقه توسعه تسلیحات اتمی برای اجرای عملیات پدافندی در علیه اهدافی که می توان آنها را در این دسته قرارداد وجود دارد، از راکت های غیر هدایت شونده هوا به هوای اتمی، تا موشک های پدافندی دوربرد اتمی همچون سامانه اس-200 در نسخه اصلی (نسخه های صادراتی این سامانه فاقد کلاهک اتمی می باشند). نکته اما اینجاست که شکل و نحوه عملکرد تهدیدات جدید به گونه ای است که این راه حل ها را می توان کاملا منسوخ بر شمرد. حملات امروزه نه توسط اسکادران های انبوه و متراکم جنگنده ها و نه توسط فورمیشنی از بمب افکن های استراتژیک همچون بی-52 برای اجرای عملیات بمباران فرشی، صورت می گیرد. حملات دورایستای امروزی که عمدتا توسط موشک های کروز و هوا سرشی هواپایه صورت می گیرد هرچند به صورت انبوه صورت می گیرد اما عموما از مسیرهای متفاوت و در ارتفاع پست انجام می شود و حتی برخی از این تسلیحات همچون JASSM این قابلیت را دارند تا محدوده هدف را دور زده و از پشت سر به سمت آنها حمله ور شوند. پرواز در ارتفاع پست معضل دیگری ست که بکارگیری تسلیحات پدافندی با کلاهک اتمی را بسیار خسارت بار می کند. در مورد بکارگیری تسلیحات اتمی پدافندی در بردهای بسیار دور، برای مثال در سناریویی گروهی از بمب افکن های آمریکایی از پایگاه دیگوگارسیا برخاسته و در محدوده دریای عرب ده ها فروند موشک کروز AGM-158ER را روانه خاک ایران می کنند، در چنین سناریویی در میانه مسیر علاوه بر آنکه مساله مسیرهای پروازی غیر متراکم و متعدد وجود دارد، نکته دیگر آن است که به فرض به قدر کافی دور بردن برد پدافند به نحوی که به یک مبدا حمله به قدر کافی همگرا و متراکم برسیم، در اینجا درواقع شکل دیگری از سناریوی انکار هوا را مطرح کرده ایم، به شکلی که انهدام خود پایگاه دیگوگارسیا که مبدا خیزش بمب افکن های آمریکایی به سمت ایران است، عملی تر، به صرفه تر و با پیچیدگی های فنی و عملیاتی به مراتب کمتری همراه خواهد بود. ولی در مورد تهدیدات بالستیک و هایپر سونیک از آنجایی که سرعت و ارتفاع پروازی این دسته از تهدیدات عموما زیاد است و سرعت واکنش نسبت به آنها محدود، و نیز سر نسل های متاخر توان مانور دهی این تسلیحات افزایش قابل توجهی داشته، نابودی این تهدیدات نیازمند در اختیار داشتن سامانه های پدافندی با سرعت و دقت بسیار زیاد است به نحوی که بتوانند تخریب لازم را نسبت به هدف اعمال کنند. نسل اول این سامانه ها که در آمریکا و شوروی سابق توسعه یافتند به جهت ضعف در رسیدن به دقت لازم و توان اعمال تخریب مناسب از کلاهک های اتمی بهره می برند تا با شعاع نابودی[1] و قدرت زیاد از انهدام تهدید اطمینان حاصل کنند. به عنوان نمونه می توان از موشک های ضد بالستیک آمریکایی اسپارتان ویژه درگیری با هدف در ارتفاع بلند با کلاهک اتمی به قدرت 5 کیلوتن و موشک اسپرینت ویژه درگیری در ارتفاع کمتر با کلاهک اتمی با قدرت 1 کیلوتن نام برد که هر دو جزئی از سمانه ضد بالستیک سیف گارد بودند. در روسیه امروزی که میراث دار شوروی سابق است تحول عمده ای نسبت به حوزه جنگ سرد نسبت به تهدیدات بالستیک دوربرد رخ نداده و دفاع ضد بالستیک مسکو کماکان بر عهده سامانه های برجای مانده از دوره جنگ سرد است که عملکردی مشابه موشک اسپراینت دارند و از کلاهک اتمی بهره می برند. در مورد آمریکا اما این کشور با توسعه انبوهی از فناوری های جدید و گران قیمت از موشک های غول پیکر با کلاهک اتمی فاصله گرفته و به سمت استفاده از فناوری هایی چون برخورد مستقیم[2] و سرباره کشنده[3] پیش رفته و آنها را جهت بکار گیری در زمین و دریا و محدوده ارتفاع عملکردی مختلف توسعه داده است. لازم به ذکر است که این سامانه ها هنوز در برابر حملات انبوه در حد یک سناریوی آخر الزمانی خصوصا در مورد موشک های قاره پیما محدودیت هایی را در برابر خود دارند هرچند پیشرفت های عمده و چشم گیری خصوصا در دهه های اخیر رخ داده و توسعه و سرمایه گذاری های بیشتر در دست اقدام است. فناوری Hit to kill و نیز Kill vehicle در بین تمامی کشور های جهان تنها در اختیار آمریکا بوده و رژیم اسرائیل نیز با انتقال فناوری از آمریکا تنها به شکل محدودی از این سطح فناوری ها برخوردار است و دیگر کشورها از اروپای غربی گرفته تا روسیه و چین، چه به لحاظ سطح فناوری چه به لحاظ منابع مالی مورد نیاز برای حرکت در مسیر به دست آوردن چنین فناوری هایی با مشکل رو به رو هستند و فاصله بسیار زیادی با آمریکا در این حوزه دارند. با توجه به این موارد ساخت یک سامانه ضد بالستیک، خصوصا ضد قاره پیما که ابزار عمده اعمال قدرت اتمی دشمنان است که به جای آنکه درگیر فناوری های بسیار پیچیده و گران قیمت همچون Kill vehicle بشود، از کلاهک اتمی در محدوده چند کیلوتن بهره ببرد می تواند راه حلی معقول تر و در دسترس تر باشد. والحمدلله رب العالمین *در مورد شهید فخری زاده این عبارت مرتبا تکرار شد. [1] Kill radius [2] Hit to kill [3] Kill vehicle
  5. بسمه تعالی نیاز به CRAM در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران مفهوم سامانه های پدافندی برد نزدیک یا CIWS ابتدا برای محافظت از ناوهای نظامی در برابر حملات موشک های کروز شکل گرفت. اولین نسل از این سامانه ها که فالانکس آمریکایی را می توان به عنوان یکی از بهترین و معروف ترین آنها معرفی کرد، از نظر عملکردی بر پایه مقابله با تهدیدات ارتفاع پست در محدوده برد کمتر از 2 کیلومتر طراحی شده بودند، و از نظر پیاده سازی عموما بر پایه سامانه های توپخانه ای نیمه رباتیک نواخت بالا – که استفاده از گاتلینگ برای این منظور عمومیت بیشتری دارد – که به سامانه های کشف و کنترل آتش راداری و اپتیکی مجهز بودند استوار بود. از معروف ترین ادوات توپخانه ای به کار رفته در این سامانه ها می توان به گاتلینگ 20 میلیمتری آمریکایی ولکان که به عنوان توپ بسیاری از جنگنده های آمریکایی نیز استفاده شده است، و توپ گاتلینگ 30 میلیمتری روسی AK630 اشاره کرد که سامانه کمند ایرانی نیز از این توپ روسی بهره می برد. البته نمونه های دیگری نیز در دنیا بر اساس توپ های دیگر ساخته شده است که از جمله آنها می توان به نمونه های مبتنی بر توپ 35 میلیمتری اورلیکن و 40 میلیمتری بوفورس[1] اشاره کرد. با ادامه توسعه مفاهیم و نیازهای میدان نبرد دو اتفاق عمده در این حوزه رخ داد. نخست آنکه در کنار سامانه های توپخانه ای و یا حتی به جای سامانه های توپخانه ای از سامانه های موشکی برد کوتاه و اخیرا سامانه های انرژی مستقیم لیزری نیز استفاده شد. مساله دوم این بود که حوزه ماموریتی این سامانه ها از دریا به خشکی نیز گسترش یافت و این گسترش در درجه اول در پی نیاز به دفع تهدیدات برد نزدیک در پایگاه های خط مقدم یا در معرض تهدید بود. اما در خشکی تنها موشک های کروز و بمب های هواپرتاب تهدید این پایگاه ها نبودند. این بار مهمات منحنی زن کالیبر کوچک و متوسط شامل انواع خمپاره ها و توپ ها و نیز راکت های توپخانه ای کوتاه برد نیز به طیف تهدیدات اضافه شده بودند. در مورد راکت ها و موشک های بالستیک اگرچه سامانه های ضد موشکی دیگری نیز همچون پاتریوت پک-2 توان مقابله داشتند، اما اولا این سامانه ها برای هدف قرار دادن راکت هایی چون گراد به صرفه نبودند، دوم انهدام تهدیدات دیگری چون راکت های کوچک 107 میلیمتری و یا گلوله های توپ و خمپاره برای آنها کاری نشدنی بود. خصیصه دیگری که این طیف تهدیدات داشتند این بود که به جهت کوچک و نسباتا ارزان بودند عموما در تعداد بالا شلیک می شدند و سامانه پدافندی در درجه اول باید می توانست این حملات انبوه را به شکل موثر (نسبی) دفع کند، دوم این کار را به صورت مقرون به صرفه انجام دهد. در سال های اخیر می توان طیف دیگری از تهدیدات شامل پهپاد های انتحاری، مهمات هواپایه مینیاتوری و حتی خودرو های انتحاری را به لیست تهدیدات اضافه کرد. اینجا بود که سامانه های CRAM پا به میدان گذاشتند. این سامانه های جدید که عمدتا حاصل بهبود قابلیت های کشف و شناسایی و کنترل آتش سامانه های CIWS توپخانه ای بودند در ادامه علاوه بر مجهز شدن به موشک و سامانه های انرژی مستقیم، پس از عملیاتی شدن در خشکی، به جهت تغییر طیف تهدیدات در دریا و روی ناوهای نظامی نیز مستقر شدند. تجربه میدانی آمریکا در مستقر کردن این سامانه ها در پایگاه های خود در عراق نشان داد که آنها توان قابل توجهی در دفع تهدیدات و کاهش سطح خسارات و تلفات دارا هستند، اگر چه در مواردی در برابر شلیک پر تعداد Out number شدند، اما این پایان کار نبود. در اینجا اولا تا همان سطح موجود این سامانه ها حملات را برای مهاجمین دشوار و پر هزینه کرده بودند، دوما به نسبت حجم مهمات شلیک شده میزان خسارات و تلفات را به شکل چشم گیری کاهش داده بودند، به نحوی که در صورت عدم وجود چنین سامانه هایی میزان خسارات و تلفات نیرو های آمریکایی سر به فلک می کشید. در ادامه اما روند های دیگری جهت بهبود قابلیت سامانه های فعلی و نیز طراحی سامانه های جدید به نحوی که قابلیت بیشتری برای دفع تهدیدات پر شمار و سوارم داشته باشند پیگیری شده است. استفاده از سامانه های کشف و رهگیری پیشرفته تر و نیز بسط و پیاده سازی مفهوم خشاب عمیق (2) مهم ترین و موثر ترین راهکاری بوده است که در پیش گرفته شده است. خلا های داخلی، بسط و همپوشانش مفاهیم در این حوزه در همان شکل کلاسیک مساله که سامانه های CIWS بودند در نیروهای مسلح ما ضعف وجود دارد، به نحوی که باید اذعان داشت در صورتی که عملیات مانتیس دقیقا به همان شکل و کیفیت چند دهه قبل علیه ناوگان نیروی دریایی اجرا شود، حتی در سال 1400 نیز دقیقا همان نتایج قبل به دست می آید و نیروی دریایی حتی توان نیم ساعت پایداری در میدان نبرد را ندارد، ولی با توجه به گسترش مفاهیم نبرد می توان خلا ها و نیازهای دیگری را نیز در حوزه های دیگر مشاهده کرد و از راهکار توسعه یک سامانه پدافندی برد نزدیک به تمامی آن خلا ها - بر خلاف رویه عمومی موجود در تمامی بخش های نیروهای مسلح، که شامل موازی کاری های پر هزینه، و عملیاتی سازی های ناقص و حتی صرفا نمایشی است - یک پاسخ موثر، انطباق پذیر، مقرون به صرفه و کاملا عملیاتی ارائه کرد. حوزه های نیاز را می توان به طور کلی در دسته بندی های زیر گروه بندی کرد: · حفاظت از ناوهای نظامی در برابر انواع تهدیدات سطحی و هوایی، از سرعت زیر صوت تا مافوق صوت، خصوصا حملات سوارم. شایان ذکر است که در حوزه پدافند دریاپایه این یادداشت صرفا در دفاع برد نزدیک یا به طوردقیق تر " تهدید نزدیک شونده" تمرکز دارد در حالی که در بخش پدافند برد کوتاه (که با برد نزدیک متفاوت است)، و برد متوسط نیز ناوگان موجود چیزی در چنته ندارند. · حفاظت از پایگاه های خط مقدم و در تیرس دشمن. در این بین برخی پایگاه هایی که نسبتا در عمق خاک قرار داشته اما پیش بینی می شود هدف حملات پر تعداد و سوارم قرار گیرند، مانند پایگاه های موشکی و هوایی مهم نیز در این دسته قرار می گیرند. · حفاظت از زیرساخت ها و تاسیسات حیاتی و استراتژیک کشور. تجربه حملات خمپاره ای سازمان تروریستی منافقین در قلب تهران و همچنین برخی تهدیدات اخیر رژیم صهیونیستی بر علیه مراکز هسته ای ، تهدیداتی را برجسته میکند. تهدیدات بر علیه مراکز سیاسی و کاملا در تیررس بودن تاسیسات و زیر ساخت های اطراف شهرهای بزرگ و نیز رعایت نشدن اصول پدافند غیر عامل در زیرساخت های استراتژیک که در نواحی مرزی قرار دارند مانند پارس جنوبی، در این دسته قرار می گیرند. . به رغم پهنه ی وسیع جغرافیایی برخی از مهم ترین و استراتژیک ترین تاسیسات کشور در نقاط مرزی (جنوب) واقع هستند نه در "عمق استراتژیک" کشور.بایستی توجه داشت در واقع همیشه و در همه موارد داشتن پهنه ی جغرافیایی وسیع فراهم آورنده ی عمق استراتژیک لازم در همه سطوح نیست. حمله به این تاسیسات نه تنها نیاز به عملیات های پر ریسک عمقی ندارد، بلکه در مواردی مانند تاسیسات پارس جنوبی عدم رعایت اصول پدافند غیر عامل این تاسیسات را به شدت آسیب پذیر ساخته است. از جمله دیگر موارد این دست تاسیسات استراتژیک می توان به پایانه ی نفتی خارک اشاره کرد، با وجود توسعه ترمینال های نفتی جایگزین خارک در طی جنگ و بعد از آن، همچنان خارک اصلی ترین پایانه صادرات نفت خام کشور است و آسیب دیدن آن ضربه سنگینی به صادرات نفت و اقتصاد ملی ایران وارد می سازد. همچنین پارس جنوبی گذشته از تولید 70 درصد گاز کشور، طی سالهای اخیر و برنامه تبدیل سوخت نیروگاه های برق سیکل ترکیبی از مایع به گاز و توسعه نیروگاه های گازی، اصلی ترین تامین کننده سوخت نیروگاه های برق کشور محسوب می شود و اخلال در روند تولید آن به معنای خاموشی وسیع در ایران است. بر خلاف پالایشگاه جم که در جانمایی آن اصول پدافند غیر عامل تا حد زیادی رعایت شده است و با قرار گرفتن در میان رشته کوه ها از تیررس مستقیم آتش دشمن در امان مانده است، اما در مورد تاسیسات پارس جنوبی جانمایی آن به جهت سهولت ترابری تجاری به قیمت آن تمام شده تا دهه ها میلیارد دلار تاسیسات گران قیمت در بی دفاع ترین شکل ممکن جلو تر از ارتفاعاتی که می توانست پناه آنها باشد قرار گیرند و در خط آتش مستقیم ساده ترین حملاتی از سوی ساحل قرار بگیرند که به راحتی می توانند فاجعه آفرین باشند. · حفاظت از سامانه های پدافندی برد بلند و برد متوسط سامانه های پدافندی برد بلند از جمله گران قیمت ترین و استراتژیک ترین دارایی های پدافند هوایی کشور هستند. علاوه بر این این سامانه های ویژه و گران قیمت در تعداد نسباتا کم در کشور عملیاتی هستند و جایگزینی آنها به سادگی میسر نیست، که همین مورد اهمیت حفاظت از آنها را دوچندان می کند. این سامانه ها در موقعیت جنگی هدف حملات پر تعداد قرار خواهند گرفت و ذخیره موشکی، و محدودیت های مربوط به تعداد درگیری هم زمان با چند هدف این سامانه ها آنها را در برابر حملات انبوه و سوارم آسیب پذیر می سازد و در عین حال نابودی هر یک از آنها گستره وسیعی از آسمان کشور را بی پناه می سازد. همچنین در برابر برخی تهدیدات شلیک موشک های دوربرد گران قیمت اساسا راه حل به صرفه و عاقلانه ای نیست، از این روی نیاز است تا سامانه هایی با برد آتش کمتر، ولی با هزینه آتش کمتر و توان درگیری با اهداف پر تعداد به صورت هم زمان در کنار این سامانه ها قرار داشته باشند. این امر وجود هر دو طیف سامانه های کوتاه برد، و برد نزدیک را در کنار سامانه های برد بلند ضروری می سازد. · حفاظت از خطوط لجستیکی و واحد ها و کاروان های متحرک نظامی به ویژه در زمان پیشروی و اجرای مانور. مساله رزم متحرک و لزوم فاصله گرفتن از رزم ایستا، اهمیت یافتن چابکی و قدرت مانور سریع در پهنه میدان نبرد نیاز به سامانه های پدافندی را تقویت می کند که بتوانند با سرعت گسترش یافته و عملیاتی شوند و حتی در حین حرکت توان عملیاتی و اجرای آتش خود را حفظ کنند. در این سناریو بر حسب شرایط مختلف استفاده از سامانه های کوتاه برد، برد نزدیک و یا ترکیبی از هر دوی آنها توصیه می شود. الزامات طراحی : با توجه به موارد بالا می توان لیست زیر را به عنوان الزامات طراحی لحاظ نمود: · متحرک بودن · طراحی ماجولار و پودمان پذیر · سرعت استقرار و عملیاتی سازی بالا · سرعت واکنش زیاد، در حد چند ثانیه · بهره برداری از انواع سامانه های کشف و رهگیری اکتیو و پسیو · قابلیت درگیری با تعداد اهداف زیاد (دست کم 8 هدف به صورت هم زمان) که وجود سامانه های برد نزدیک موشکی را در کنار سامانه های توپخانه ای ضروری می سازد · پوشش آتش و کشف و شناسایی 360 درجه به صورت هم زمان (به لحاظ پیکره بندی الزمات خاص خود را دارد) · ظرفیت آتش بالا (خشاب عمیق) و بارگذاری مجدد بلوکی · وزن و ابعاد مناسب · توان رزم شبکه محور · مقاومت در برابر اخلال و جنگ الکترونیک · بهره بردن از مهمات دقیق و موثر [1] نمونه ای از این توپ روی تعداد محدودی از شناورهای نیروی دریایی قرار دارد که البته از نسخه های قدیمی این سامانه توپخانه ای می باشد و نشانه روی آن به صورت چشمی و توسط خدمه انجام می شود و در عمل از اجرای ماموریت یک سامانه CIWS عاجز است. [2]A deep magazine refers to the ability of a system to be fired numerous times before being resupplied. The “deepness” of a magazine will be limited by the number of munitions physically carried by a system or, for directed energy or electronic warfare systems, by the amount of stored energy (e.g., battery power
  6. بسم الله الرحمن الرحیم اگرچه در طی چند سال جنگ یمن چندین مورد حمله و شکار هواگرد های ائتلاف سعودی و حتی آمریکا رخ داده بود که شامل چندین مورد پهپاد و حمله نا موفق به یک اف-16 بلاک 60 اماراتی و حمله منجر به خسارت یه یک فروند ایگل سعودی بود، اما در طی 2 ماه اخیر تعداد و شدت این حملات پدافندی به نحو چشم گیری رشد داشته است. در این عملیات های پدافند هوایی ائتلاف عربستانی دست کم 5 فروند پهپاد CH4-B خریداری شده از چین، 3 فروند پهپاد وینگ لونگ، 6 فروند SHIEBEL COMCOPTER S100 ، 4 فروند Seeker400، 1 فروند Selex ES Falco، 1 فروند پهپاد RQ1-E Predator XP ، یک فروند پهپاد Karayel ساخت ترکیه در اختیار عربستان، و یک فروند پهپاد Luna X2000 و چند مورد پهپاد های پریدیتور و رپییر آمریکایی را شامل می شده است که البته اخیرا 2 شکار شاخص این لیست را تکمیل کرده است، یک فروند بالگرد تهاجمی آپاچی و یک فروند جنگنده تورنادو هر دور متعلق به عربستان سعودی. انفجار مجاورتی موشک یمنی در کنار ایگل سعودی تصاویر مربوط به برخی از پهپاد های شکار شده: بالگرد آپاچی سعودی که پس از هدف موشک قرار گرفتن در حال سقوط است تورنادوی رهگیری شده توسط سامانه های الکترواپتیک در اختیار انصارالله لحظه ی هدف قرار گرفتن جنگنده ی تورنادو توسط موشک زمین به هوای انصار الله بقایای لاشه ی این جنگنده پس از سقوط در حالی که موجودی پدافند هوایی یمن قبل از جنگ تنها تعدادی سامانه های قدیمی و منسوخ سام 6 ، 3 و 2 بود که رادارهای عمده ی این سامانه ها خصوصا رادار های پیش اخطار نیز در روز های اول بمباران های ائتلاف عربی از بین رفت و کارایی رزمی خود را از دست دادند به نحوی که تنها راه استفاده موثر از موشک های سام 2 موجود در انبار ها تبدیل کردن آنها به نسخه های زمین به زمین یا استفاده از بوستر آنها جهت ساخت راکت های کوتاه برد بود، این شکار های اخیر حاکی از تحولی در توان پدافندی جماعت انصارالله یمن می باشد. اولین تلاش ها جهت افزایش توان پدافندی انصارالله با توجه به شرایط خاص جنگ در یمن و برتری هوایی کامل دشمن، سعی در زمین به هوا کردن موشک های هوا به هوای روسی موجود در زرادخانه های ارتش یمن همچون موشک R-27 بود. بر طبق برخی گزارشات یمن نسخه دارای سیکر حرارتی این موشک را خریداری کرده بود که آن را بر خلاف نسخه نیمه فعال راداری از رادار رهگیر در برد کوتاه بی نیاز می ساخت. بنا بر براورد های موجود شلیک به ایگل سعودی نیز با همین سلاح صورت پذیرفته بود. اگرچه به جهت محدودیت های فنی و لجستیکی و برد و ارتفاع محدود قابل دست یابی این روش از دست یافتن به شکار های بیشتر و مهم تر باز ماند. قدم بعدی ارتقا و اعمال تغییرات بر روی موشک سامانه سام-6 بود تا با کشف و هدایت الکترواپتیک در برد کوتاه به صورت پسیو به سمت پرنده دشمن روانه شود. دست کم 1 مورد شکار پهپاد آمریکایی که در ارتفاعی بالاتر از توان موشک های دوشپرتاب پرواز می کرد به این سامانه نسبت داده می شود. اما تمامی موارد فوق یک ایراد مشترک داشت. اینکه از موشک های نسباتا بزرگی بهره می برد که نیاز به لجستیک قابل توجهی داشت، این مورد به ویژه در زمانی که مالکیت آسمان در اختیار دشمن است و رصد آزادنه هوایی بر میدان نبرد دارد مانعی بزرگ است، به ویژه آنکه رزم انصارالله بر با توجه به قابلیت ها و شرایط موجود بر اساس تاکتیک های نا منظم و برپایی کمین ها شکل گرفته است. و البته به جهت عدم فعال بودن رادار های پیش اخطار دور برد و نیز عدم وجود سامانه های راداری پدافندی با تحرک مناسب، امکان درگیری پدافندی در برد متوسط نیز برای انصار الله وجود ندارد و تنها شانس ممکن بهره گیری از کمین برای شکار پرنده ی دشمن در برد کوتاه است که نیازمند حداکثر ممکن اختفا می باشد. اما پس از شدت گرفتن شکار های هوایی انصار الله در طی 2 ماه گذشته به نظر می رسید که پای سلاح جدیدی به میان آمده است. تقریبا بلافاصله پس از شکار جنگنده تورنادوی سعودی بود که رسانه های غربی خبر از توقیف محموله سلاحی در آب های آزاد دادند که به ادعای آنها از مبدا ایران به مقصد یمن حمل می شده. اگرچه ایران در مورد گروه های شبه نظامی و هم های خود در عراق ، سوریه، لبنان، و فلسطین به طور کاملا رسمی حمایت و پشتیبانی همه جانبه خود را ابراز داشته است و نسبت به تسلیح آنان اقدام می کند، و نیز حتی پشتیبانی کامل از هر گروهی که به مقابله نظامی با رژیم اسرائیل برخیزد را به عنوان سیاست رسمی خود اعلام کرده است، اما در عین حال هیچگاه مسئولیت تجهیز و پشتیبانی گروه های مبارز در یمن را نپذیرفته و همواره به شکل رسمی منکر کمک های تسلیحاتی به این گروه ها شده است و کمک های خود را تنها در قالب کمک های بشر دوستانه غذایی و دارویی اعلام داشته است. البته به رغم انکار رسمی ایران در سوی دیگر برخی شواهدی نیز از سوی طرف های دیگر این منازعه ارائه شده است که ظن ریشه ایرانی داشتن بسیاری از تجهیزات انصارالله را تقویت می کند. در طی سال های جنگ یمن چندین محموله سلاح در آبهای آزاد به مقصد این کشور توقیف شده بود که عمدتا شامل موشک ها و راکت های ضد زره، سلاح های انفرادی، خمپاره ها و مهمات بود. در محموله توقیف شده اخیر اما موارد خاص و چشم گیری وجود داشت. موشک های ضد زره کورنت در پایین و اجزای یک نوع موشک پدافندی جدید در بالا اجزای مربوط به موشک قدس، از جمله موتور TJ-100 بدنه موشک ضد کشتی چینی C-802 موشک پدافندی جدید پیشتر مورد اشاره و اجزای مختلف آن، در ادامه بیشتر به بحث گذاشته می شود. چنانچه فرض منشا ایرانی تسلیحات جدید انصار الله یمن را به رغم تکذیب رسمی ایران بپذیریم در مواردی با سامانه هایی مواجه می شویم که تا قبل از بگار گیری آنها در یمن هیچ اطلاعات یا خبری مربوط به آنها در رسانه ها و مراجع اخبار نظامی ایران موجود نبود، در واقع این موارد را می توان بخشی از پروژه های نظامی ناشناخته و پنهان ایران دانست. فصل مشترک بخش زیادی از این تجهیزات سادگی، نیاز به لجستیک محدود، چابکی، و قابلیت عمل در محدوده هایی ست که دشمن قبلا امادگی مقابله با آنها را نداشته است. در مورد این موشک پدافندی جدید با موشکی مواجه هستیم که شباهت ها و در عین حال تفاوت های عمده و مهمی با سامانه معروف RBS-70 سوئدی دارد. از جمله اینکه به نظر می رسد از هدایت فاز ترمینال الکترواپتیکال به جای هدایت موج سوار لیزری بهره می برد، دارای بوستر سوخت جامد و پیشران هواتنفسی (میکرو توربوجت) و نیز بالک های ثابت به جای تا شونده درون بدنه است. این موشک به گونه ای طراحی شده است که پیچیدگی ها در آن به حداقل ممکن برسد و نیازهای فنی به ساده ترین روش های ممکن بر طرف شود، مشابه رویکردی که قبلا در مورد موشک قدس شاهد بودیم، به همین جهت از بالک های ثابت در آن استفاده شده، یک بوستر مستقل از بدنه اصلی با اتصالات ابتدایی جهت سرعت بخشیدن اولیه به آن اضافه شده و جهت حفظ سرعت از یک موتور میکرو توربوجت نسباتا ارزان قیمت تجاری با تراست احتمالی در محدوده 200 نیوتن یا کمتر بهره برده شده است. اما در عین حال به جهت افزایش کارآمدی عملیاتی و اثر بخشی یک سیکر الکترو اپتیکال و فیوز های مجاورتی لیزری به آن اضافه شده است، تا ضمن برخورداری از قابلیت شلیک کن و فراموش کن حداکثر اثر بخشی را در برابر هدف مورد نظر داشته باشد. البته این سادگی ها غرامت هایی را نیز به طرح تحمیل کرده است، از جمله آنکه براورد می شود که قابلیت رسیدن به سرعت مافوق صوت و نیز مانورپذیری چشم گیری را نداشته باشد که البته از آنجایی که عمده اهداف مورد نظر این سامانه شامل پهپاد ها و بالگرد هایی ست که گرچه توان پرواز در سقفی بالاتر از توان دوش پرتاب ها را دارند اما از سرعت و مانور پذیری بسیار محدودی برخوردارند، لذا این موشک ساده، کوچک و نسباتا ارزان قیمت می تواند به دشمن مخوفی برای این دسته از پرنده ها بدل شود، کما اینکه تا امروز نیز آمار شکار قابل توجهی را در کارنامه خود ثبت کرده ست، تا آنجا که برخی کارشناسان علاوه بر ساقط کردن بالگرد تهاجمی آپاچی، حتی با توجه به آنکه از سوی طرف سعودی اعلام شد تورنادوی ساقط شده در حال اجرای ماموریت پشتیبانی نزدیک بوده که نیازمند سرعت و ارتفاع کم است، شکار این جنگنده را نیز به این موشک نسبت می دهند. روش کار در این سامانه به شدت چابک و کم حجم که حتی یک دستگاه وانت نیازمندی های لجستیکی آن را تامین می کند بدین صورت است که ابتدا یک سامانه کشف و رهگیری الکترو اپتیکال هدف را کشف میکند، سپس با قابلیت هدایت به خط دید موشک را به محدوده هدف هدایت می کند، در نهایت موشک با استفاده از سیکر مستقل خود روی هدف قفل کرده و به سمت آن روانه می شود. با توجه به ابعاد برد این سامانه کمتر از 10 کیلومتر و وزن سرجنگی آن بین 5 تا 10 کیلوگرم براورد می شود. از جمله ویژگی های این سامانه علاوه بر چابکی بالا عملکرد پسیو در تمامی مراحل کشف، رهگیری و قفل روی هدف است، لذا سامانه های هشدار دهنده قفل راداری هشداری به خلبان با اپراتور پرنده نمی دهند و کشف تهدید از سوی پرنده متخاصم دشوار و فرصت عکس العمل در برابر آن اندک است. به لحاظ پیکرده بندی به عنوان شبیه ترین موشک موجود می توان از موشک صربستانی ALAS نام برد که البته این موشک نیز دارای تفاوت های قابل توجهی با موشک یمنی است. اما علاوه بر توانایی های فنی و شکار های موفق، این سلاح از جهت اثری که بر روی بحث اعمال قدرت (Power projection ) می گذارد بسیار حائز اهمیت است. گروه های وفادار به ایران در منطقه به رغم توان قابل توجه در رزم زمینی هموار از ضعف عدم امکان اثر گذاری بر آسمان نبرد رنج می برده اند، گرچه این گروه ها معمولا مجهز به موشک های دوش پرتاب یا توپ های ضد هوایی هستند، اما برد و ارتفاع قابل دستیابی این تسلیحات به شدت محدود است، از سوی دیگر عدم در دسترس داشتن رادار هایی جهت کشف و دادن اخطار اولیه، این گروه ها را در برابر حملات هوایی همواره در موقعیت غافل گیر و بی دفاع گذاشته بود. با پا به عرصه گذاشتن پهپاد های کلاس MALE و HALE که بدون اطلاع و اجازه دولت های حاکم در منطقه وارد حریم هوایی کشور های منطقه چون عراق، سوریه و ... می شوند و با توان پرواز طولانی مدت در ارتفاع متوسط یا بالاتر به دور از گزند هر سلاحی، ضعف این گروه ها نسبت به حملات هوایی به شدت تشدید شد، از سوی دیگر به جهت طبیعت پارتیزانی و توان لجستیک محدود این گروه ها امکان بکار گیری سامانه های پدافندی دوربرد و پیچیده توسط این گروه ها وجود نداشت. این سلاح برای اولین بار می تواند ضعف این پراکسی ها را در برابر اعمال قدرت هواپایه آمریکا و دول متخاصم جبران کند و تاثیری استراتژیک بر میادین نبرد بگذارد. بحث اعمال قدرت و پهپاد ها در مقاله بالا به تفصیل شرح داده شده است. سلاح مهم دیگری که تا قبل از استفاده در جنگ یمن اطلاعاتی از وجود آن موجود نبود، و به رغم اطلاعاتی که نشان می دهد طراحی این سلاح ریشه اوکراینی دارد، برخی کارشناسان ساخت آن را به ایران نسبت می دهند موشک کروز دوربرد قدس است. پس از آنکه به تغییر میادین نبرد پارتیزانی از بعد پدافندی و تاثیر مهمی که این سلاح های به تازگی شناخته شده در شکل دهی به آینده میادین نبرد و مفاهیم حول آن می گذرند اشاره کردیم، در بعد آفندی این موشک را می توان استراتژیک ترین سلاح در زرادخانه انصار الله و تغییر دهنده میدان نبرد میان یک ارتش کلاسیک و یک گروه پارتیزانی دانست. سلاحی که به رغم سادگی نسبتی و هزینه ها و نیاز به لجستیک اندک به نسبت قابلیت هایی که دارد، به طور بنیادین چهره ی میدان نبرد را تغییر می دهد، دیگر یک گروه پارتیزانی توان آفندی اش به حملات بزن و در رو، کمین ها و نهایتا شلیک راکت های کوتاه برد و موشک های ضد تانک خلاصه نمی شود. اینک گروهی همچون انصارالله نه تنها توان هدف قرار دادن عمق راهبردی دشمن را به طور دقیق و موثر پیدا کرده است بلکه این کار را به واسطه سلاحی انجام می دهد که دشمن آماده رویارویی با آن نیست. موشک کروزی کوچک با سطع مقطع راداری نسباتا کم که گرچه وارهد سبکی دارد ولی در عین حال از برد زیاد (حدود 1500 کیلومتر) و دقت بالا و توان پرواز در ارتفاع پست به دور از چنگال سامانه هایی همچون پاتریوت برخوردار است که در صورت استفاده مناسب می تواند ضربات سهمگین بر پیکرده دشمن وارد سازد آنچنان که در حمله به تاسیسات آرامکو توانست به طور موقت تولید 5 میلیون بشکه نفت در روز را مختل سازد که معادل نیمی از تولید نفت عربستان است. در یادداشت "عملیات تن ماهی" بیشتر در این باره بحث شده است. اصابت دقیق و نابودی برج های تقطیر تاسیسات نفتی آرامکو عناصر اثرگذار دیگری که توان آفندی انصارالله را دگرگون ساخته در حالی که این تجهیزات تا قبل از درگیری های یمن چندان شناخته شده نبودند را می توان راکت های هدایت شونده سری بدر و نیز پهپاد های انتحاری دانست. راکت بدر سلاحی ست که تا پیش از درگیری های یمن مشابه آن جایی دیده نشده بود، ولی آنچه آن را از دیگر راکت های در اختیار گروه های شبهه نظامی متمایز می کند اول دقت بسیار بالای آن و دوم عمکرد سرجنگی هوا-انفجار ترکش زای آن است که آن را به سلاحی مخوف و قاتل اهداف نیمه سخت و نیرو های پیاده بدل ساخته است. تست میدانی راکت بدر-اف عملکرد این سلاح با برد اعلامی 160 کیومتر بدین صورت است که ابتدا با زاویه نزدیک به عمود با دقتی قابل توجه به سمت هدف شیرجه می رود ولی قبل از رسیدن به سطح زمین در ارتفاع 20 متری سرجنگی ترکش زای آن منفجر شده و منطقه ای به شعاع 250 متر را با طوفانی از ترکش در هم می کوبد. چندین مورد استفاده از این سلاح بر علیه کمپ ها و محل تجمع نیروهای دشمن استفاده شده که هر بار عملکرد خیره کننده ای از خود ثبت کرده و تلفات سنگینی بر دشمن وارد ساخته است. راکت بدر-اف نمونه هایی از استفاده عملیاتی این سلاح: راکت های خانواده بدر در کنار موشک کروز قدس و نسخه زمین به زمین موشک سام-2 عنصر تهاجمی تاثیر گذار دیگر انصار الله پهپاد های انتحاری است. اگرچه طراحی و ساخت پهپاد انتحاری موضوع جدیدی در عرصه نظامی نیست، ولی اولا انصارالله در جنگ یمن از پهپاد هایی استفاده کرد که قبلا دیده نشده بودند، دوم استفاده انصار الله از این دسته از تسلیحات را می توان یکی از گسترده ترین و در عین حال موفق ترین نمونه ها در جهان دانست، تا آنجا که حتی در حمله به تاسیسات استراتژیک آرامکو از این پهپاد ها با موفقیت استفاده کرد و خسارات سنگینی را به عربستان وارد ساخت. انصار الله یمن انواع مختلفی از این پهپاد را در ابعاد و برد های متفاوت در اختیار دارد که در ادامه تعدادی از آنها را به اختصار معرفی می کنیم. قاصف پهپاد کوتاه برد انصار الله است که از آن به کرات در ماموریت های شناسایی و انتحاری استفاده می شود. جثه کوچک و سرعت قابل توجه آن را به هدفی سخت برای کشف و انهدام توسط سامانه های پدافندی بدل کرده است که در عین حال مرگ باری بسیاری را خصوصا در برابر نیرو های پیاده و اهداف نیمه سخت دارد. تصویر یکی از معروف ترین و موفق ترین عملیات های اجرا شده توسط این پهپاد که در آن شمار زیادی از سربازان و افسران بلند پایه مزدور ائتلاف سعودی به هلاکت رسیدند. پهپاد معروف دیگری که در 2 نوع شناسایی و انتحاری در اختیار انصار الله است و در کلاس برد متوسط، مداومت متوسط قرار می گیرد و به کرات در حملات به عمق خاک عربستان از آن استفاده شده است پهپاد صماد است. برخی کارشناسان این پهپاد را عضو اعلام نشده ای از خانواده پهپاد های شاهد ایرانی می دانند و به آن لقب شاهد-ایکس داده اند. بدنه کامپوزینی و سعی نسبی در کاهش RCS و انتشارات مادون قرمز از ویگژگی های شاخص این پهپاد است، این پهپاد برای فرود از 2 اسکید خطی که در زیر بدنه قرار گرفته است استفاده می کند. آخرین موردی که بررسی می شود پهپادی کامپوزتی با طراحی دلتا وینگ است که در موفق ترین بکار گیری خود در حمله به تاسیسات آرامکو از آن استفاده شد. از این پهپاد اطلاعات زیادی در دسترس نیست ولی با توجه به دقت و سایر مختصات این حمله به نظر می رسد که این پهپاد در فاز ترمینال از پردازش تصویر استفاده می کند. نتایج استفاده از این پهپاد انتحاری در حمله به تاسیسات نفتی آرامکو در انتها اثر گذاری این تسلیحات را می توان چنان ارزیابی کرد که جماعت مبارز انصار الله از قالب گروهی که صرفا دست به حملات پارتیزانی به شکل حملات محدود و کمین ها می زد کاملا خارج شده و نه تنها توانایی ضربه زدن به عمق راهبردی دشمن را پیدا کرده و گران قیمت ترین و پیشرفته ترین پرنده های دشمن را در آسمان شکار می کند و برتری هوایی حریف را به چالش می کشد، بلکه در جنگ روی زمین نیز در سایه همین افزایش توان دست به اجرای عملیات های بزرگ می زند که در آن ده ها دستگاه از انواع ادوات و زره پوش های دشمن را نابود ساخته و صد ها نفر از عناصر و مزدوران آنها را به هلاکت رسانده یا در حالی که در درماندگی کامل بسر می برند به اسارت می گیرد. عربستان در حالی متکبرانه و بی رحمانه به پشتوانه ارتش ده ها میلیارد دلاری خود وارد جنگ یمن شد و کار خود را با بمباران گسترده زیر ساخت ها و تاسیسات حیاتی ملت یمن آغاز کرد و حتی در برابر غیر نظامیان از ارتکاب هیچ جنایتی فروگذار نکرد، و آماده بود که در یک موقعیت گرانادا در طی چند هفته و نهایتا چند ماه دولت دست نشانده خود را بر مسند قدرت نشانده و کار انصار الله را یک سره سازد که این جنگ هم اکنون وارد سال پنجم خود شده است، اهداف اصلی آن محقق نشده، بین صفوف اشغالگران جدایی افتاده و میزان خسارات و تلفاتی که متحمل شده است از شمار خارج است، و حال در حالی که سر تا پای به خون ملت یمن آغشته است نه راهی برای پیش رفتن در مقابل دارد نه راهی برای پس رفتن.
  7. برنامه‌ی هسته‌ای ایران و راهبرد توسعه‌ی تسلیحات فضاپایه‌ی ایالات متحده مقدمه پیش از وارد شدن به بحث لازم است بیان شود که رهیافت مدیریتی در مسائل دفاعی در سطح کشورها، غالبا از جنبه‌ی فرماندهی و کنترل نگریسته می‌شود و در این حیطه، مسائل موشکی در سطح راهبردی آن قرار می‌گیرند. اما زمانی که از جنبه‌ی تولید موشک یا استفاده از توان نظامی به خصوص موشکی به عنوان بازدارندگی در سیاست خارجی نگریسته شود، موضوعات از حیطه‌ی فرماندهی و کنترل خارج شده و جنبه‌ی سیاسی با ابعاد وسیع افکار عمومی، اقتصاد، حکمرانی و امور خارجه پیدا می‌کند. بنابراین پدیده‌ای که چنین ابعادی دارد لاجرم هماهنگی‌ها، سازماندهی‌ها، سرمایه‌گذاری‌ها و دشواری‌های بسیاری برای به سرانجام رسیدن خود طی کرده است. این موضوع دیگر یک مسئله‌ی ساده و تک‌بعدی که در اختیارات یک یا چند فرد معدود باشد تا از طریق برنامه و بودجه‌ها آن را کنترل کنند، نیست. پدافند موشکی جهانیِ ایالات متحده، موضوعات فوق را نه فقط در حوزه‌ی داخلی و مرزهای آن کشور، که در ابعاد بسیار جنجال‌برانگیز و ایدئولوژیک پرچالش جهانی حل نموده است. مقداری مطالعه‌ی تاریخ و انگیزه‌های به وجود آمده در مسیر تاریخی متصل به رویدادهای حاضر، ما را از جنبه‌ی دیگری نسبت به سیاست‌های در پیش گرفته شده‌ی ابرقدرت‌ها هشیار می‌سازد. با تکیه بر این ایده که مسائل عظیم و پرحاشیه‌ی جهانی موضوعاتی نیستند که از طریق توافق‌های سطحی مانند مذاکرات موشکی شوروی و آمریکا و یا ایران با ۱+۵ و آنچه در برجام رخ داد، حل شوند، تحلیل آنچه گذشت و آنچه میبایست انجام داد خواهیم پرداخت. تاریخچه‌ای مختصر از تسلیحات دفاع موشکی ایالات متحده پروژه‌ی سنتینل 1 رابرت مک نامارا (۱۹۶۷) برنامه‌ی دفاع قاره‌ای را ارائه داد. سیستمی متشکل از موشک‌های بلند اسپارتان، موشک کوتاه‌برد اسپرینت، به همراه رادار و کامپیوتر. اجزای پروژه سنتینل مانند موشکها و سایر تجهیزات از 1955 مراحل تحقیق و توسعه خود را آغاز کرده بودند، موشک های نایک هرکولیوس و زئوس پیشتر در مراحل اثبات فناوری از دستیابی به یک سطح توانمند عملیاتی بازمانده بودند، این طرح جدید نیز که بر آمده از تکنولوژی های پیشین خود بود، در برابر مشکلات فنی و راهبردی بسیاری قرار گرفت: · از نظر راهبردی نصب حتی تعداد محدودی از این موشک‌ها دشمن را به حمله‌ی پیش‌دستانه‌ی هسته‌ای وادار می‌ساخت (امکان نصب در هر نقطه‌ای از دنیا وجود نداشت). · باعث ایجاد رقابت تسلیحاتی جدید و پرهزینه و افزایش سرسام‌آور در هزینه‌ی نگهداری این تجهیزات جدید می‌شد. · تکنولوژی روز نمی‌توانست دفاع کاملی در برابر حملات پیچیده ایجاد کند. · به خاطر برد کمِ موشک‌ها نواحی تحت پوشش دفاعی بسیار محدود می‌شدند. · استفاده از سرهای جنگی هسته‌ای در موشک‌های رهگیر، رادارهای دفاعی خودی را از کار می‌انداخت و کل سامانه پس از اولین رهگیری‌ها از کار می‌افتاد. · همین مسئله باعث نگرانی‌های بسیاری در استفاده از بمب اتمی در محدوده‌ی دفاعی خودی می‌گشت.  شکل 1 به ترتیب از راست اسپارتان و اسپرینت مهم‌ترین مسئله در ایجاد سپر دفاع موشکی در برابر موشک‌های قاره‌پیما (ICBM)، بر هم خوردن توازن هسته‌ای بود. مفهوم «انهدام کامل دوطرفه» که اشاره به بازدارندگی هسته‌ای داشت، با ایجاد یک چتر هسته‌ای در یک طرف نقض می‌شد و همین امر سبب ایجاد ناپایداری‌های جدید در عرصه‌های مختلف تسلیحات حامل هسته‌ای می گشت. منظور از انهدام کامل دوطرفه به اختصار MAD این بود که هر جنگ هسته‌ای به نابودی کامل دو طرف درگیر بیانجامد، نه آنکه یکی بتواند از چنین جنگی خود را نجات داده یا دست‌کم بخشی از توان خود را حفظ کند در این صورت موازنه از دست میرود و این عدم تعادل میتواند شروع کننده یک درگیری هسته ای باشد. اما با اینکه این موضوعات بارها توسط نخبگان مختلف نظامی و سیاسی تکرار می‌شد، شواهد نشان می‌دهد که این ایده‌ها آنچنان در عمل مورد توجه قرار نمی‌گرفته‌اند. دست‌کم در حوزه‌ی تحقیق و توسعه‌ی چتر پدافند موشکی، تلاش‌ها با قدرت ادامه پیدا میکرد. با ناکامی پروژه‌ی سنتینل در دستیابی به اهداف خود طرح آن به «تامین» تغییر نام داد و در ۱۹۶۹ تلاش‌های جدیدی در حوزه‌ی پدافند موشکی آغاز شد. شکل2 نمایی از چینش سامانه های منتقل شده به داکوتای شمالی پروژه‌ی تامین 2 (۱۹۶۹) SAFE GUARD شکل 3 سامانه موشکی پروژه Sentinel در پروژه Safeguard نیز بکار گرفته شد. این طرح ناتوانی‌های طرح سنتینل مانند عدم توانایی پوشش کل کشور و ... را با حذف مفهومی آن‌ها و محدودسازی طرح به اندازه‌ی حفظ قابلیت انتقام متقابل در برابر حملات موشکی کنار گذاشت و از موشک‌های اسپارتان و اسپرینت و سایر تکنولوژی‌های موجود در طرح سنتیل صرفا برای حفاظت از سیلوهای پرتاب موشک‌های قاره‌پیمای هسته‌ای بهره جست. از آنجا که شوروی نیز در مقابل آمریکا طرحی مشابه در دست اجرا داشت، چنین امری سبب می‌شد تا راهبرد انهدام کامل دو‌طرفه برای هر یک پابرجا بماند، ضمن آنکه: · هزینه‌ی کم‌تری تحمیل شود. · در اتمسفرهای نزدیک به مناطق دارای جمعیت از سرهای جنگی هسته‌ای ضدموشکی استفاده نمی‌شد، تا نگرانی‌های سیاسی-اجتماعی کم‌تر شود. · به دلیل محدود بودن منطقه‌ی پدافندی، کاربرد موشک‌های کوتاه‌برد اسپرینت که در پروژه‌ی سنتینل تقریبا بی‌فایده به نظر می‌رسید، در یک محدوده‌ی کم‌تر حفظ می‌شد. · از آنجایی که سیلوهای موشکی در ابتدای هر حمله می‌توانست مورد تهاجم شوروی قرار گیرد، آن‌ها با قراردهی مقدار زیادی موشک پدافندی در محدوده‌ی سیلوهای موشک‌های قاره‌پیما، می‌توانستند به سطح مطلوبی از حفظ توان آفندی برسند. · با این وجود این پروژه نیز همچنان محدودیت‌های سیاسی و نظامی سابق را در خود داشت. پیمان تسلیحات ضدموشکی 3ABM TREATY مسائل فوق در مورد پدافند موشکی البته برای شوروی هم وجود داشت. هیچکدام از طرف‌های جنگ سرد از پس هزینه‌های آن برنامه‌ها به طور کامل برنمی‌آمدند و علاوه بر آن مشکلات فناورانه‌ی بسیاری وجود داشت. برای مدیریت رقابت تسلیحاتی، دو طرفِ جنگ سرد رو به پیمان‌های منع تولید تسلیحات دفاع موشکی آوردند؛ که در خلال مذاکرات سالت ۱ در پیمان ۱۹۷۲ و سپس بازبینی پیمان دفاع موشکی در ۱۹۷۴، این مشکلات دو طرف را به محدودسازی متقابل سوق داد. شوروی در تعداد ۱۰۰ موشک رهگیر گالوش با نام ناتوی A-35 برای حفاظت از یک هدف به انتخاب خود (موسکو) محدود گشت و آمریکا نیز پروژه‌ی تامین خود را در پایگاه هوایی گرند فورک داکوتای شمالی، برای حفاظت از موشک‌های قاره‌پیمای خود در آن ناحیه مستقر کرد. شوروی کار تحقیقاتی بر روی توسعه‌ی سیستم را هیچ‌وقت متوقف نساخت و سامانه را به نسخه‌ی A-135 به‌روزرسانی کرد و سپس آن را به A-235 ارتقا داد. این پروژه‌ها در اطراف مسکو مستقر بوده و همچنان فعال هستند و اخیرا نیز آزمایش‌هایی داشته‌اند. روسیه و آمریکا سعی کردند برد این موشک‌ها را نیز ارتقا دهند؛ روسیه ارتقاهای عظیمی داده است تا ضمن متعهد ماندن به پیمان ضدموشکی و بدون جابه‌جا کردن سامانه، بتواند محدوده‌ی دفاعی قابل اجرا توسط موشک‌ها را افزایش دهد. شکل 4 موشک پدافندی حامل سرجنگی انرژی جنبشی KKV نگرانی‌های اصلی پیرامون دفاع موشکی مبتنی برای کلاهک هسته‌ای هوابرد باعث شد تا از ۱۹۸۰ به بعد نیروی زمینی آمریکا امکان‌سنجی‌های مربوط به رهگیرهای اصابتی را مورد پژوهش قرار دهد. ماشین اصابتی کلاهک رهگیری‌ای است که بدون داشتن خرج یا سر جنگی انفجاری از نوع هسته‌ای یا متعارف، مستقیما با اصابت کردن به سر جنگی موشک مهاجم و از طریق انرژی جنبشی فراوانی که در هر دو وجود دارد، آن را نابود می‌سازد. اصطلاحا این سرهای جنگی را «Kinetic Kill Vehicles» یا ماشین کشتار انرژی جنبشی و به شکل اختصاری KKV می‌نامند. این آزمون‌ها توانستند در نهایت در سال ۱۹۸۴ موفقیت‌هایی کسب کنند. یک رهگیر از نوع انرژی جنشی با سر جنگی چتریِ مجهز به جستجوگر مادون قرمز، توانست یک سر جنگی فرودکننده به جوِ یک موشک قاره‌پیمای آمریکایی موسوم به مینوتمن را با سرعتی در حدود ۶۱ کیلومتر بر ثانیه و در ارتفاعی ورای ۱۶۰ کیلومتر منهدم سازد. این دستاورد توانست از نظر فناوری اثبات کند که می‌شود در فضای بیرونی جوِ زمین، رهگیری‌های موفقی در ارتفاع بالا داشت به نحوی که بتوان سرهای جنگیِ فریب و اصلی را نیز از یکدیگر تفکیک کرد و نیازی به یک انفجار اتمی برای از بین بردن موشک‌های مهاجم نباشد. لایحه‌ی اقدام دفاعی راهبردی SDI 4 یک سال قبل از آزمون مذکور در ۱۹۸۳، دولت ریگان بودجه‌های این بخش را با عنوان اختصاری Strategic Defense Initiative یا به اختصار SDI به تصویب رسانده بود. این طرح سپس برنامه‌ی جنگ ستارگان نام گرفت. ریگان صراحتا عنوان کرد هدف از این پروژه پایان دادن به جنگ هسته‌ای نه فقط در برابر شوروی و برای آمریکا، بلکه برای کل متحدان آمریکا در نظر گرفته شده است و قصد دارد تهدیدات هسته‌ای را برای همه‌ی طرف‌ها پایان دهد. این طرح بسیار بلندپروازانه بود. از استفاده از تجهیزات فضایی بسیار وسیع و بزرگ برای رهگیری موشک‌های مهاجم، تا لیزرهای ایکس‌ریِ فضاپایه برای انهدام و همچنین سامانه‌های عظیم کنترل و فرماندهی که تمامی این‌ها را در خود جای داده باشد و بر خلاف پروژه‌های قبلی هدف خود را دفاع کامل و همه‌جانبه در برابر یک تهاجم اتمی بزرگ توسط شوروی عنوان می‌کرد، به نحوی که می‌بایست در مناطقی خارج از خاک آمریکا نیز نصب شوند. در همان ابتدای معرفی، SDI که از آن به عنوان پروژه‌ی منهتن ۲ نیز یاد کرده‌اند با نقدهای فراوانی از نظر فنی و اجرایی و همچنین بودجه‌ای مواجه شد. شکل 5 داده نمای برنامه دفاع راهبردی SDI خروج از پیمان تسلیحات ضدموشکی با گذشت زمان و توسعه‌ی برخی تسلیحات در این حوزه و اخذ فناورهای جدید، در ۱۹۹۹ سازمان ملل قطعنامه‌ای برای فشار به ایالات متحده در جهت متوقف ساختن تحقیقات و رهاسازی این سامانه به تصویب رساند. هدف این قطعنامه حمایت از توافق تسلیحات ضدموشکی دو جانبه‌ی آمریکا با شوروی و به اختصار ABM بود. اما در نهایت در ۲۰۰۲ آمریکا از این پیمان خارج شد و در برابر، روسیه نیز از استارت ۲ خارج شد. پیمانی که نصب کلاهک‌های چندگانه بر روی موشک‌های قاره پیما را محدود می‌ساخت. خروج از این پیمان با هدف ناکارآمد ساختن دفاع موشکی بود. دفاع موشکی دشواری‌های فراوانی نشان داد همزمان با هزینه‌های بسیار در ایجاد پایگاه‌های فرماندهی فضایی مختلف، به خصوص در استرالیا و جزایر دیگو گارسیا در اقیانوس هند، موفقیت در ساختن تجهیزات مناسب مقداری به طول انجامید. موشک‌های استاندارد ۳ و ۶ بر روی ناوهای آمریکا نصب شدند. این موشک‌ها می‌توانستند کلاهک‌های بالستیک را هنگام ورود به جو و یا در فاز میانی رهگیری کنند. پدافند موشکی پاتریوت ۲ که در جنگ کویت و حمله‌ی عراق به اسراییل در ۱۹۹۱ ناتوانی کاملی از خود نشان داده بود، در ۲۰۰۳ نیز کارنامه‌ی موفقی نداشت و به گونه‌های کوتاه‌برد دیگر به اسم پاتریوت ۳ به‌روزرسانی شد که مسئله‌ی برد کوتاه و عدم پوشش همه‌جانبه را موجب می‌شد و آثار هزینه‌ای برای ایجاد پوشش کامل در بر داشت. سپس پروژه‌ی تاد یا Terminal High Altitude Area Defense (THAAD) برای بردهای بالاتر و با موشک‌ها و سامانه‌های راداری جدید انجام شد. این سامانه در یک پروژه‌ی کاملا متفاوت در کنار پاتریوت ۳ می‌توانست تا حدودی خلا ناتوانی پاتریوت ۲ را جبران کند. گرچه تحقیقات این موشک‌ها ۴ سال پس از SDI یعنی در سال ۱۹۸۷ کلید خورده بود، اما ۲۱ سال بعد و در ۲۰۰۸ استقرار عملیاتی یافتند. سپس در برابر کره‌ی شمالی در کره‌ی جنوبی و در برابر ایران در امارات، اسراییل، ترکیه و رومانی مستقر شدند. همچنین پروژه‌ی بسیار مهم لیزر هوابرد که دفاع ارزان همه‌جانبه در برابر موشک‌های بالستیک را ممکن می‌ساخت، به دلیل مشکلات فنی بسیار کنار گذاشته شد. رابرت گیتس وزیر دفاع وقت در سخنرانی پیرامون عملیاتی شدن این سامانه چنین اظهار داشت: «من کسی را در دپارتمان دفاعی نمی‌شناسم جناب آقای تیهارت، که بر این فکر باشد که این سامانه توان استقرار عملیاتی دارد. واقعیت این است که شما به لیزری در حدود ۲۰ یا ۳۰ برابر قوی‌تر از لیزرهای شیمیایی که روی هواپیماهای کنونی نصب هستند نیاز دارید تا بتوانید از هر فاصله‌ای نسبت به مکانِ پرتاب، آتش کنید ... خب! در حال حاضر لیزر هوابرد می‌بایست در مداری درون آسمان ایران پرواز کند تا بتواند هر موشکی را در مرحله‌ی آغازین پرتاب منهدم سازد؛ و اگر شما همین را نیز بخواهید عملیاتی کنید به ۱۰ تا ۲۰ هواپیمای ۷۴۷ نیاز دارید که قیمت هر کدام از این سامانه‌ها حدود ۱۵ میلیارد دلار خواهد شد و سالانه ۱۰۰ میلیون دلار برای نگهداری نیاز دارند و اینجا کسی که یونیفرم‌پوش باشد و من او را بشناسم باور ندارد که چنین مفهومی امکان‌پذیر باشد». گرچه هیچ‌وقت دلایل واقعی این پروژه اعلام نشد(!) و پروژه‌ی دیگری بر روی هواپیمای سی ۱۳۰ به صورت عملیاتی باقی مانده است، از دید نگارنده این لیزر می‌توانست نیروهای نظامی روی زمین را از بین ببرد و به تجهیزات راداریِ استقراری، آسیب‌های عملیاتی وارد کند. شکل 6 بوئینک 747 سامانه لیزر هوابرد YAL-1A استقرار پدافند موشکی در رومانی و واکنش روس‌ها در سال ۲۰۱۶ همزمان با استقرار موشک‌های آمریکایی در رومانی، روسیه آن‌ها را تهدیدی برای خود برشمرد و از ایالات متحده خواست آن‌ها را برچیند؛ سپس در واکنش، پیمان موشک‌های برد متوسط (INF) را پس از استارت ۱ به حالت تعلیق درآورد. هدف از تعلیق INF استمرار مذاکره و استفاده از حربه‌ی تهدید ساخت موشک‌های میان‌برد علیه اروپا و حذف یک تهدید ایجاد شده در این قاره بود. و لیکن روس‌ها نتیجه‌ای از آن نگرفتند و رسما از این پیمان خارج شدند تا از اقدامات عملی رونمایی کنند. آمریکا نیز در برابر، در سال ۲۰۱۸ از این پیمان خارج شد. روس‌ها پیش‌تر این پیمان را از سوی آمریکا نقض شده می‌دانستند و معتقد بودند موشک‌هایی که آمریکا از آن‌ها به عنوان هدف در سامانه‌ی دفاع موشکی خود استفاده می‌کند، در واقع صرفا یک هدف تمرینی نیستند بلکه تلاشی برای توسعه‌ی موشک‌های میان‌برد می‌باشند. این اقدام از آنجایی نیاز بود که روس‌ها پس از خروج از پیمان مذکور می‌توانستند با استقرار موشک‌های میان‌برد خود، سامانه‌های پدافند موشکی دوربرد ایالات متحده را که برای رهگیری اهداف ورای جو در نظر گرفته شده بودند و عمدتا قاره‌پیما محسوب می‌شدند، با موشک‌های کوتاه‌بردتر هدف قرار دهند. آمریکا بر این باور بود که INF با وجود موشک‌های ساخت ایران و چین دیگر معنای سابق خود را ندارد و صرفا آمریکا و هم‌پیمانانش را محدود ساخته است. در واکنش، آن‌ها شروع به مذاکره با سایر کشورهای اروپای شرقی کردند تا برای استقرار سایر پدافندهای موشکی خود، مکان‌یابی جدیدتری انجام دهند. اما روس‌ها به سرعت هشیار شده و واکنش بسیار عظیمی از خود در حوزه‌ی فناوری موشکی در جهت خنثی سازی اقدامات آمریکا نشان دادند. شکل 7 نمایی از چالش استقرار سامانه دفاع موشکی در دوسلو رومانی رادار TPY-2 در ترکیه برای ایران و روسیه بازخوانی استراتژیک هدف برنامه‌ی دفاع موشکی آمریکا تهدیدات شوروی عنوان شده بود. گرچه هیچ شواهدی وجود ندارد که هیچ‌یک از سامانه‌های اعلامی تا دهه‌ی ۹۰ قادر بوده باشند ارزش عملیاتی ایجاد کنند، اما وزنه‌های بسیار سنگینی در حوزه‌ی رقابت‌های سیاسی دوره‌ی جنگ سرد تلقی می‌شده‌اند. دست‌کم تا زمانی که از نظر فنی داده‌های مربوط به میزان موفقیت یک پروژه نظامی مکشوف نباشند و یک طرف انحصار چنین تسلیحاتی بخصوص انحصار در نمایش های قدرت از آن را داشته باشد و طرف دیگر به برنامه‌ی تولید آن ورود نکرده باشد، کشور اعمال کننده‌ی اقتدار، قوت خاصی به توان نظامی خود افزوده که موازنه را به نفع خود تغییر میدهد. در آن دوره موازنه مستقیما با حفظ سرمایه در ارتباط بود و بر هم خوردن موازنه به یک سمت به خصوص به نفع طرف غربی با فرار سرمایه و نخبگان بیشتر به آنجا و افزایش چتر دفاعی و توسعه نفوذ سیاسی به کشورها فواید خود را نشان می‌داد. توانایی‌های سیاسی‌ای که پس از ایجاد این فاکتور قدرت اخذ می‌شدند، در دوره‌ی جنگ سرد بسیار چشمگیر بودند. به خصوص در حوزه‌های مربوط به امنیت بین‌المللی و ایجاد سایر انحصارهای متکی بر تجارت و سازمان‌های بین المللی. نمونه‌ی بسیار بارز این بهره‌برداری‌های سیاسی از تسلیحات راهبردی، طعم شیرین حق وتوی شورای امنیت برای ابرقدرت‌ها بود. و فرار توام با وحشت احزاب سیاسی کشور ها به دامان جریان سرمایه داری یا کمونیسم. اما اگر یک یا چند کشور دیگر به این قابلیت‌ها دست پیدا می‌کردند، اگر متحد آمریکا بودند آن را در تلاش‌های دست‌جمعی در بلاک خود تجمیع می‌کردند و یا آن را وادار می‌کردند در حیطه‌ی منافع ایدولوژیک نظام سرمایه‌داری عمل کند؛ و اگر در بلاک شوروی چنین قابلیت‌هایی پدید می‌آمد، رفتار رهبران شوروی حالتی مخاصمه‌آمیز می‌گرفت. و در برابر، رفتار غرب به سرعت از فرم‌های اعمال قدرت و انگیزه‌های اقتدارگرایانه به سمت مذاکرات سازش بین دو قدرت گرایش پیدا می‌کرد. در 1967 و پیش از اعلام رسمی اجرای طرح سنتینل، با هدف محدود سازی این فناوری ها مذاکراتی در گلاسبرو نیوجرسی بین آمریکا و شوروی به اجرا گذاشته میشود. مک نامارا وزیردفاع وقت در جلسه ای که لیندن جانسون و الکسی کوسیگین معاون اول نخست وزیر شوروی حضور داشتند، تلاش کرد تا مفاهیم راهبردی دفاع موشکی را با نمایش اسلاید هایی از معادلات ریاضی و تئوری های راهبردی به کوسیگین القا کند که این سامانه ها میبایست در سطحی کنترل و محدود شوند، اما در اقناع کوسیگین ناکام میماند. گرچه دو طرف هرکدام برای خود روایتی از آن مذاکرات 3 روزه نقل کرده اند، ولیکن توافقی در سطح مورد نیاز آمریکا حاصل نمیشود. با این وجود جانسون میدانست که عملا پروژه سنتینل امکان پذیر نیست(چرا که آمریکا قادر به پوشش تمام کشور با استفاده از آن نخواهد شد) در حالی که پیشتر گفته بود قصد انجام هیچ کاری در مورد آن ندارد مجبور به ارائه طرح میشود. هزینه آنچه که در برنامه پیش بینی شده بود، معادل 60 میلیارد دلار به ارزش امروز است. از طرفی شوروی اقدام به نصب دفاع موشکی کرده بود و پیشرفتهایی از خود نشان میداد که ایالات متحده را آزار میداد، جانسون بشدت تحت فشارهای کنگره قرار میگیرد که چرا دولت در نصب این سامانه ها تعلل ورزیده و دست سیاستمداران در برابر شوروی خالیست، این مسئله بعدا به یکی از مصائب در کارزار انتخاباتی آمریکا تبدیل میشود، وی به نصب تعدادی از این سامانه ها رضایت میدهد، که نتیجه همان پروژه سیف گارد است. اگر به خط سیر زمانی مذاکرات، پیمان‌ها و موافقت‌نامه‌های تسلیحات موشکی میان شوروی و ایالات متحده نگاهی بیاندازیم، مذاکرات ۱۹۶۹ هلسینکی درست در زمانی آغاز شد که پروژه‌ی سنتینل که از ۱۹۶۷ شروع شده بود به هیچ موفقیت عملیاتی دست پیدا نکرد و آن بخش از نتایج که از نظر تحقیقاتی مهم به نظر می‌رسیدند سرانجام در برنامه‌ی تامین ایالات متحده گنجانده و حفظ شدند. سپس در آن زمان با استفاده از مذاکرات سعی شد جلوی پیشرفت فنی شوروی در حوزه‌ی این تسلیحات گرفته شود. لازم به ذکر است پدافند گالوش که از آن به عنوان پدافند موسکو یاد می‌شود از نظر استراتژیک بسیار موفقیت‌آمیزتر از انواع آمریکایی تلقی می‌شد. این موفقیت بیش‌تر از آنکه مدیون خود موشک‌ها باشد، مدیون استقرار آن‌ها در جایی نزدیک مرزهای اروپای شرقی بود. به نحوی که کلاهک‌های هسته‌ای بسیار قدرتمندِ موشک‌های پدافندی، در آسمان اروپا منفجر می‌شدند یعنی در فاصله‌ی دور از سرزمین اصلی شوروی. این یک دفاع دوجانبه ایجاد می‌کرد: نخست اینکه موشک، دشمنِ کاپیتالیستی خود را دفع می‌نمود، دوم اینکه در آسمان کشورهای سرمایه‌داری منفجر می‌شد و بار روانی بسیار سنگینی در حوزه ناتو ایجاد می‌کرد. در حالی که در ایالات متحده موشک‌های پدافندی در آسمان این کشور و یا در دریاهای اطراف آن مثمر ثمر بودند و حتی در صورت موفقیت آثار تشعشعیِ بارش رادیواکتیو و در کنار آن آسیب‌های روانی به جغرافیای ایالات متحده بازمی‌گشت. آن‌ها مجبور بودند برای زدن موشک‌های شوروی در آسمان خود، بمب اتمی منفجر کنند و این ممکن بود به انفجارهای دامنه‌دار هسته‌ایِ کلاهک‌های مهاجم منجر شود. از طرفی استقرار پدافندهای آمریکایی در اروپا در آن زمان، اروپا را نیز تحت خطر حمله‌ی هسته‌ای با موشک‌های کروز، موشک‌های کوتاه‌برد و بمب‌افکن های شوروی قرار می‌داد. مذاکرات موفق آمریکا و تحمیل هزینه به روسیه توام‌ با عقب‌نشینی آمریکا عملا متوجه این امر شده بود که نمی‌تواند یک سامانه‌ی جامع دفاع موشکی موفق در خاک خود بدون حضور در سایر نقاط دنیا ایجاد کند. بنابراین وارد مذاکره شد و بدون جنگ، سیستم شکست‌خورده‌ی خود را وجه‌المعامله‌ی پیمان سالت ۱ یا تعهدنامه‌ی کاهش تسلیحات راهبردی قرار داد و از فرصت پدید آمده در مذاکرات، برای کاهش سایر تسلیحات بهره جست که با واکنش مثبت روس‌ها نیز مواجه شد. شکل 8 موشک کروز هسته ای تاماهاوک نسخه گریفون که توسط نماینده شوروی در حال بازرسی میباشد. ایالات متحده در گام‌های بعدی موشک‌های میان‌برد و سپس کوتاه‌برد شوروی را محدود ساخت، موشک‌های کروز را از اروپا جمع کرد و کلاهک‌های شوروی در هر موشک را به یک عدد محدود ساخت تا بتواند پدافند موثری در برابر آن ایجاد کند، این محدود سازی اساس مذاکرات استارت2 بود. در حالی که در عمل، داشتن این موشک‌ها برای آمریکا هیچ صرفه‌ی راهبردی نداشت و فقط یک داروی سیاسی برای اروپایی‌ها محسوب میشد، موشک‌های سوخت جامدِ بسیار مهم شوروی مانند پایونیر که با هر پرتاب قادر بود ۳ کلاهک را به برد ۵۵۰۰ کیلومتری بفرستند، کنار گذاشته شدند. این یک راهبرد مذاکراتی بسیار موفقیت‌آمیز قلمداد می‌شد و از آنجایی که بدون جنگ و هزینه توانسته بود تعداد زیادی تسلیحات راهبردی در محدوده‌ی درگیری شوروی با اروپا را از میان بردارد، مورد استقبال عمومی جهانی هم قرار گرفته بود. بیش‌ترین هزینه را روس‌ها دادند، آن‌ها در برابر سه گونه موشک آمریکایی و ۸۴۶ فروند از آن‌ها، حدود ۱۸۴۶ فروند موشک در ۶ گونه‌ی بسیار موفق رزمی را کنار گذاشتند و از آنجایی که حتی لانچرها و ماشین‌های حامل را نیز از بین می‌بردند، هزینه‌ها تحمیلی به شوروی بسیار سرسام‌آور بود. بر اساس همین موفقیت در مذاکرات و تحمیل هزینه به شوروی که از تجربه‌ی ۱۹۷۲ اخذ شده بود، پیمان‌های سالت ۲، INF، استارت ۱، استارت ۲ و سپس استارت جدید در ۲۰۱۰ مورد مذاکره قرار گرفتند. اما آنها پا را از آن فراتر گذاشتند و در همین راستا رژیم منع تولید و اشاعه‌ی فناوری تسلیحات موشکی با برد بالاتر از ۳۰۰ کیلومتر با عنوان MTCR به بسیاری از کشورها تحمیل کردند. شکل 9موشک پایونیرRSD 10 با قابلیت حمله سه کلاهک به برد 5500 کیلومتر که در پیمان INF کنار گذاشته شد بازگشت به پیش از سالت ۱ و مذاکرات ۱۹۶۹ اما چه چیزی باعث شد تا در ۲۰۱۶ ورق برگردد و هر دو به جایگاهی قبل از سالت ۱ و حتی پیش از مذاکرات ۱۹۶۹ بازگردند؟ ترامپ و جمهوری‌خواهان؟! مشکلات از دوره‌ی اوباما شروع شده بود: از دید آمریکایی‌ها ظهور قدرت‌های جدید مانند چین، کره‌ی شمالی و ایران و از دید روس‌ها ایالات متحده به عنوان ناقض پیمان‌ها. اما در عمل و با نگاه به واقعیت‌های فنی روی زمین می‌توان موضوع به سرانجام رسیدن پروژه‌های پدافند موشکی ایالات متحده به خصوص در بعد تولید انبوه و استقرار به عنوان عامل اصلی و فاکتور نوظهور اعمال قدرت اشاره کرد. ایالات متحده سال‌ها برای داشتن سامانه‌ی دفاع موشکی قابل اتکا تلاش کرده بود و اگر این پروژه‌ها زودتر به نتیجه می‌رسیدند، خروج از این پیمان‌ها نیز به همان نسبت زودتر اتفاق می‌افتاد. اگر موفق نمی‌شدند نیز دلیلی برای خروج از پیمان وجود نداشت و چه بسا بجای ارائه راهبردهای سلطه گرایانه ای چون تسلط تمام طیفی بر جنگ آنهم در کل دنیا، داعیه‌دار صلح جهانی می‌شدند و رژیم‌های بین المللی بیش‌تری مانند MTCR را از طریق رژیم های کنترل بروکراتیک به ملت‌ها تحمیل می‌کردند. پس از استقرار موشک‌های استاندارد ۳ و ۶ بر روی ناوهای کلاس هازارد و استقرار حجم وسیعی از حسگرهای فضاپایه، این توان به وجود آمد که تحلیل جامعی نسبت به پرتاب موشک‌های بالستیک به صورت لحظه‌ای در تمام دنیا فراهم شود. کشورهایی مثل ایران و کره‌ی شمالی مستقیما برای خاک آمریکا تهدید راهبردی محسوب نمی‌شدند، آنها در برابر دشمنان منطقه ای و تهدیدات نزدیک خود سلاح میساختند، و اگر موشک‌های قاره پیما هم می‌ساختند، از نظر عددی و سر جنگی آنقدر محدود بود که بشود در برابرشان کاری کرد. بنابراین از طریق توسعه‌ی تهدیدات میان‌برد توسط کشورهای به اصطلاح سرکش(!)، می‌توانستند استقرار رایگان سامانه‌های ضدموشکی آمریکایی را در هر نقطه‌ای از دنیا و به هزینه‌ی میزبان انجام دهند و این یک آماده‌سازی جهانی برای کنترل فضا و ایجاد انحصار در حوزه‌ی پرتاب‌های فضایی نیز بود. باید به قدرت های نوظهور فشار وارد میکردند تا تهدیدی بر علیه آمریکا شوند و از طریق پاسخ به آن تهدید چتر امنیتی خود را در حوزه های اقتصادی تحت تسلط گسترش دهند. از طرفی گلایه‌های امنیتی ایجاد شده‌ی مرتبط با ناتوانی این سامانه‌های دفاع موشکی را با فروش نسل جدیدی از موشک‌های تهاجمی برد متوسط، جنگنده‌های گران‌قیمت نسل ۵ و پهپادها جبران می‌کردند. موشک‌ها به این دلیل مهم بودند که پیش‌تر، تحقیقات و تولید آن‌ها در سراسر اروپا متوقف شده بود. بنابراین شکل دادن به یک بازار تسلیحاتی جدید و بسیار پرسود که به توسعه‌ی کنترل آسمان در کشورهای مختلف و اتصال تعداد پرشماری رادار و شبکه‌ی مخابراتی در سراسر دنیا به ساختار نظامی آمریکا بیانجامد، با کم‌ترین هزینه امکان‌پذیر گشته بود تا ایجاد یک نیروی فضایی با هزینه‌ی دیگران و به ریاست ایالات متحده تحت کنترل و فرماندهی پنتاگون به سادگی در دسترس قرار گیرد. وضعیت موشکی اروپا و بازار جدید تسلیحات چنین بازار مبتنی بر تهدیدات موشکی و هسته‌ای، ابتدا لازم بود تا تهدیدکننده‌ی قابل اعتنایی در بُرد اروپا و دیگر متحدان آمریکا بیابد. سپس آن تهدیدکننده می‌بایست کشورهای متحد آمریکا را زیر آتش تهدید عملیاتی موشکی و (البته بسیار مهم) هسته‌ای خود ببرد، در نتیجه‌ی آن، کشورهای تهدید شده برای خرید تسلیحات پدافندی در بردهای مختلف روانه‌ی آمریکایی شوند که چنین تسلیحاتی را از قضا در همین سال‌ها به سرانجام رسانده است. کشورهای عربی با پول‌های نفتی، ژاپن، کره‌ی جنوبی و اروپا می‌توانستند بزرگ‌ترین خریداران اجباری این تسلیحات باشند. کشورهای اروپایی به خصوص اعضای ناتو و حتی فرانسه (که به دلیل وجود پیمان‌های دوره‌ی جنگ سرد و توافق‌های پس از آن میان روسیه و ایالات متحده از ایجاد زیرساخت‌های ضدموشکی قابل توجهی که در یک جنگ موشکی تمام‌عیار باقی بماند) بازمانده بودند، به یک‌باره همه‌ی این پیمان‌ها را از بین رفته دیدند. اکثر این کشورها به راه‌اندازی یا داشتن شبکه‌های راداری موشکی محدود و پاسخ‌های هسته‌ای محدود گرایش داشتند و برای آن، موشک‌های دوربرد قاره‌پیما و زیردریایی‌های موشک‌انداز هسته‌ای می‌ساختند تا ضمن حفظ قدرت بازدارندگی، توان اعمال قدرت از هر جای دنیا به تهدید مشترک خود، شوروی و سپس روسیه و چین را داشته باشند. در میان اروپایی‌ها تنها فرانسه به ساخت موشک‌های کوتاه‌برد پرداخت. پلوتون با برد ۱۲۰ کیلومتر و هیدیز با برد ۴۸۰ کیلومتر که هر دو به کلاهک هسته‌ای مجهز بودند. در سایر کشورهای اروپایی موشک‌های کروز هسته‌ایِ آمریکایی و موشک‌های بالستیک لنس با برد ۱۲۰ کیلومتر مستقر بودند، موشک‌های میان‌برد سوخت جامد پرشینگ ۲ با برد ۷۴۰ تا ۱۳۵۰ کیلومتر نیز در آلمان نصب شده بودند. بعد از فروپاشی شوروی گونه‌های آمریکاییِ کوتاه‌برد با موشک‌انداز هایمارس مجهز به موشک MGM140 جایگزین شدند و سایر موشک‌ها مانند پرشینگ از اروپا جمع‌آوری شده و در قالب INF از بین رفتند. در اروپا از آنجایی که راه مناسبی برای دفاع در برابر این موشک‌ها پیدا نمی‌شد و موفقیت پدافندها در برابر همه‌ی بردها ناچیز بود، به مشارکت در پیمان‌های جنگ سرد به خصوص در مذاکرات روی آورده بودند. بنابراین اروپا در یک خلا موشکی برای موشک‌های بالستیک کوتاه‌برد و میان‌برد قرار دارد و از نظر عددی نیز در این حوزه‌ها قدرتی محسوب نمی‌شود، اما تاکنون نیز پیکان تهدید این موشک‌ها به سمت روسیه بوده است. همگامی راهبردی با برنامه‌ی هسته‌ای ایران این خلا نمی‌توانست به حال خود رها شود، به خصوص آنکه توانایی بالقوه‌ای برای تولید و استقرار هم موشک و هم پدافند موشکی در اروپا وجود دارد. چون آمریکا همه‌ی گزینه‌های تولید لازم را در اختیار دارد، بزرگ‌ترین سهم بازار را برای خود متصور است. اما چگونه می‌شود به اروپایی‌ها موشک فروخت و با روسیه نیز راحت بود؟! علت استقرار تسلیحات موشکی مانند AGIS ASHORE که نوع زمین‌پایه‌ی موشک‌های پدافندی استاندارد است و می‌تواند در فاز میانی، موشک‌های بالستیک روسی را در ورای جو هدف قرار دهد، تهدید نوظهوری چون ایران عنوان شد؛ در حالی که در زمان افتتاح این سایت‌ها ایران هنوز موشکی در برد اتحادیه آزمایش نکرده بود. تمرین‌ها و شبیه‌سازی‌های بسیاری در اروپا صورت گرفت. اندیشکده‌ها و مجلات بسیاری آن را از نظر روانی ارتقا دادند تا به وزنه‌ای در معادلات نظامی بدل شود. تا آنجا که آمریکا رسما در بیانیه‌ای علت نصب این موشک‌ها را ایران اعلام کرد. در ۲۰۱۶ دیمیتری پسکوف سخنگوی وزارت خارجه‌ی روسیه چنین اظهار داشت (به نقل از نیویورک‌تایمز) 5: «اقدامات لازم برای تامین سطوح امنیتی مورد نظر روسیه در حال انجام است. بگذارید به یادتان بیاورم، رئیس جمهور شخصا این پرسش را مکررا تکرار نموده که این سیستم‌ها علیه چه کسی هدف گرفته شده‌اند». در ادامه نیویورک‌تایمز چنین می‌نویسد: «ایالات متحده می‌گوید که سامانه‌های پدافند موشکی در برابر دولت‌های «سرکش» به خصوص ایران قرار دارند و هیچ هدف تامین امنیتی برای حتی اروپا و یا آمریکا علیه روسیه با آن ذخایر موشکی اتمی ندارند. سایت‌های پیمان آتلانتیک شمالی توسط افسران آمریکایی کنترل می‌شوند». نصب این سامانه حتی روس‌ها را در رابطه با ایران تحت فشار قرار داد. به نظر می‌رسید روس‌ها نیز دیگر تمایلی برای همکاری با ایران در برنامه‌ی هسته‌ای نداشتند و حتی این را پیش‌تر با مشارکت در قطعنامه‌های ضدایرانی شورای امنیت نشان داده بودند. آمریکا از این طریق به آنچه که می‌خواست می‌رسید؛ ابتدا با استفاده از تهدید ایران، شبکه‌ی راداری ناتو را به کنترل کامل درمی‌آورد و آسمان اروپا و به خصوص روسیه را به دقت پایش می‌کرد، سپس باقی سامانه‌های خود را مستقر می‌نمود. این نقطه‌ی آغاز از ۲۰۱۶ نیاز به ایجاد تهدیدات وسیع موشکی از سوی ایرانی داشت که در آن زمان بردی فراتر از ۱۳۵۰ کیلومتر را به صورت رسمی نشان نداده بود، ایرانی که توافق وین را پذیرفته بود و در شرف یک توافق بزرگ بود. در ادعاها برد موشکی ایران نیز بیش‌تر از ۲۰۰۰ کیلومتر عنوان نشده بود و این بسیار کم‌تر از برد مورد نیاز برای زدن بخش‌های مهم اروپا از سمت ایران است، یعنی بردی دست‌کم بیش از ۳۸۰۰ کیلومتر و تا انگلستان در دوربردترین نقطه حدود ۵۰۰۰ و یا اسپانیا در حدود ۶۰۰۰ کیلومتری. ایجیس اشور همان پدافند موشکی دریاپایه‌ی آمریکا بود که به زمین و فرودگاهی در دانمارک منتقل شده بود. این طراحی برای توسعه‌ی سامانه‌های پدافندی، مقدمه‌ای برای تنش‌زایی و خروج از برجام با بهانه‌سازی از برنامه‌ی موشکی ایران و فشار بیش‌تر به همه‌ی طرف‌ها بود. شکل 10 سامانه ایجیش اشور عملیاتی شده در رومانی اگر ایده‌های ذکر شده‌ی اینجانب در پیمان پدافند موشکی ABM را به یاد داشته باشید و روش آمریکا در متوقف ساختن شوروی به شکل موقت تا نتیجه گرفتن از برنامه‌ی «تامین» و سپسSDI را به خاطر آورید، برجام نقشی فراتر از آن نداشت. غرب، برنامه‌ی هسته‌ای ایران را متوقف می‌ساخت تا بتواند چتر پدافندی کافی در اروپا فراهم آورد و پس از آن از برجام خارج شده و دور جدیدی از فشارها و در پوشش آن اقدامات لازم برای نفوذ در اروپا و ضدیت با روسیه را در تکمیل سلطه‌ی جهانی خود بر فضا صورت دهد. ایده‌ی این اقدام چنین فرضی بود که مذاکرات در ۲۰۱۵ به سرانجام می‌رسید، در ۸ سال بعد از آن از ۲۰۱۶ رئیس جمهور بعدی ایالات متحده فرصت دارد تا به چند روش چتر کنترل نظامی آمریکا بر اروپا و بخش‌های وسیعی از دنیا را با استفاده از توسعه‌ی تهدید از جانب ایران توسعه دهد. جالب‌تر اینکه زدن تاسیسات هسته‌ای ایران کم‌ترین نقش را داشت، اما بیش‌ترین صحبت‌ها را به خود اختصاص می‌داد. در این خصوص من دو راهبرد متصور می‌شوم: · نخست، خروج از برجام و بازی تهدید نظامی همه‌جانبه به خصوص دورایستا علیه ایران و همگام‌سازی اروپا در اعمال فشار همه‌جانبه به خصوص نظامی بر ایران. · دوم، ماندن در برجام و منتظر اقدامات موشکی ایران بودن برای طراحی پیمان‌های کنترلی بعدی که قابلیت دسترسی حتی به زیرساخت‌های موشکی ایران را نیز می‌دهد. سامانه‌ی ایجیس اشور در می ۲۰۱۵ در دوسلو رومانی مستقر شد و دو ماه بعد برجام نیز مورد توافق قرار گرفت. در برجام بسیاری از تحریم‌ها برای بازه‌ای بین ۵ تا ۸ سال تنظیم شدند و این زمان‌ها به خصوص بازه‌ی ۵ ساله‌ی تسلیحاتی و ۸ ساله‌ی موشکی از نظر راهبردی با استقرار فراگیر سامانه‌های موشکی در اروپا و منطق بقای برجام همگام هستند. در عمل و در برابر راهبرد خروج و تخریب برجام از سوی غرب نیز، ایران به فرصتی به طور متوسط از ۵ تا ۸ سال نیاز داشت تا تهدیدات نظامی خود را از نظر فنی و اثربخشی (تولید انبوه سامانه‌های جدید تهاجمی) به نتیجه برساند. بدین ترتیب هم در راهبرد خروج و هم در راهبرد ماندن در برجام تنفس ۵ ساله در برابر برنامه‌ی موشکی ایران دیده شده بود. در حال حاضر آنچه اتفاق افتاده این باور را اثبات می‌کند. آمریکا برد موشک‌های کوتاه‌برد سوخت جامد (ATACMS) موجود در سامانه‌ی هایمارس را از ۱۴۰ کیلومتر به ۳۰۰ کیلومتر و سپس به ۵۰۰ کیلومتر در نمونه‌ی تهاجم عمقی توسعه داد. همچنین موشک‌های هایپرسونیک خود را نهایی ساخت تا بتواند اهدافی در عمق ۱۶۰۰ کیلومتری را منهدم سازد. هدف از این کارها دقیقا ضدیت با توان پدافندی ایران و ایجاد دسترسی مناسب علیه تاسیسات هسته‌ای بود، به نحوی که بتواند با این موشک‌ها سامانه‌های پدافندی اس ۳۰۰ و اس ۴۰۰ را در هرجایی که باشند از کار بیاندازد، سپس جنگنده‌ها و بمب‌افکن‌های رادارگریزش بتواند وارد فضای ایران شده و به آسانی تاسیسات عمقی آن را هدف قرار دهد. ایالات متحده همچنین در نظر دارد تا ۲۰۲۵ برد این موشک‌های کوتاه‌برد زمین به زمین را به ۷۰۰ کیلومتر برساند، در حالی که بسیاری از کشورهای اروپایی از داشتن چنین تسلیحاتی محروم هستند و از طرفی خلا کاملی در زمینه‌ی برد ۱۰۰۰ تا ۵۵۰۰ کیلومتر در دارایی نظامی میان متحدین اروپایی حس می‌شود. این کشورها در صورتی که به چنین موشک‌هایی دست یابند قادرند موسکو و تهران را در کم‌تر از ۳۰ دقیقه هدف قرار دهند. از آنجایی که استفاده از این موشک‌ها به سبک تسلیحات متعارف تنها با تعداد انبوه موفقیت‌آمیز خواهد بود، بازار موفقی با فروش‌های سنگین به اروپا توسط آمریکا فراهم می‌شود. آن‌ها می‌توانند با هر موشک دست‌کم ۷ تا ۱۰ برابر قیمت واقعی سودآوری داشته باشند. بدون آنکه هیچ نگرانی‌ای برای استفاده از این تسلیحات توسط اروپایی‌ها حتی در بدترین حالتِ تقابلی علیه آمریکا وجود داشته باشد، آن‌ها می‌توانند برتری نظامی و به خصوص موشکی روسیه را از این طریق به شدت تحت تاثیر قرار دهند و موازنه‌های تئوریک موجود را برای همیشه به طور کامل بر هم زنند. در صورتی که این پروژه‌ها همگام با پروژه‌ی جنگنده‌ی اف ۳۵ که این روزها از نظر عددی تکمیل شده است به سرانجام برسد، دیگر مراحل زمانی موجود در برجام اهمیتی ندارند! غرب با یک برنامه‌ی هسته‌ای متوقف شده‌ای روبروست که به وسیله‌ی توافق توانسته است حجم مواد هسته‌ای در تاسیسات را به شدت کاهش دهد. از این رو هرگونه حمله‌ی نظامی به نشت مواد هسته‌ای و آلودگی‌های بیش از حد منجر نمی‌شود. راهبرد دوم حتی با عدم خروج از برجام و با انتظار و اتکا به ایجاد تهدید موشکی از سوی ایران تا حدودی امکان‌پذیر بود. آن‌ها پیش‌بینی می‌کردند که ایران در این دوره بالاخره موشک‌های با برد بلندتر را به نمایش بگذارد، بنابراین موشک‌هایی خیالی مانند شهاب ۴، شهاب ۵ و حتی ۶ را با در نظر گرفتن مسیر حرکت کره‌ی شمالی در برنامه‌ی موشکی برای ایران متصور بودند. موشک‌هایی که هیچ‌وقت ساخته یا رونمایی نشدند، اما مطابق با تصوراتی که از کره‌ی شمالی در آنها ایجاد شده بود ایران می‌بایست دست‌کم تا ۲۰۱۲ موشک میان‌بردی که بتواند اروپا را هدف قرار دهد نشان می‌داد. خیلی پیش‌تر نتانیاهو در ۱۹۹۷ گفته بود که ایران موشک شهاب ۶ با برد ۱۴ هزار کیلومتر را خواهد ساخت تا ایالات متحده را هدف قرار دهد. یک تحلیل‌گر روس در ۲۰۰۷ می‌گفت که ایران موشک‌های شهاب ۵ و ۶ را به زودی رونمایی می‌کند. محاسبات مختلفی در سال‌های مختلف پیرامون برنامه‌ی موشکی ایران ارائه می‌شد. وقتی این محاسبات خطاهای خود را نشان داد، آن‌ها برنامه‌ی فضایی ایران را دروغین و با هدف نظامی می‌خواندند تا به آنچه می‌خواهند دست پیدا کنند. ولی در عمل موشک‌هایی که بردی در سطح اروپا داشته باشند، بدون سرهای جنگی هسته‌ای و یا تعداد زیاد، قدرت نظامی آنچنان موثری به شمار نمی‌روند. گرچه در صورت وجود، اهداف راهبردی بسیاری برای آمریکا در حوزه‌ی نفوذ نظامی را تضمین می‌کردند. به نظر نمی‌رسید ایران بتواند حجم انبوهی از موشک‌هایی تولید کند که اروپا یا آمریکا را با کلاهک‌های غیرهسته‌ای متعارف هدف قرار دهد. رقمی در حدود نهایتا ۳۰۰ تا ۴۰۰ موشک که می‌شود با یک برنامه‌ی پدافند موشکی اکثر آن‌ها را در میانه‌ی راه مورد اصابت قرار داد و حتی اگر به زمین اصابت کنند آنچنان خسارتی بر جا نخواهند گذاشت؛ اما این حملات در عوض با پاسخ هسته‌ای از سوی غرب مواجه خواهند شد. این خلاصه ای از تصورات غربی‌ها نسبت به برنامه‌ی موشکی ایران بود. بنابراین بدون خروج از برجام نیز پیش‌بینی‌هایی برای کنترل برنامه‌ی موشکی ایران در وجوه مختلف تدارک دیده شده بود؛ مثلا توافقنامه‌ی جدید موشکی و سپس شکست در همین توافق جدید و استقرار گسترده‌ی سامانه‌های پدافند موشکی و راداری آمریکا در اروپا به هزینه‌ی شرکا. اما ایران از ورود به این بازی عامدانه سرباز زد. گرچه غربی‌ها طی این مدت و در راستای راهبرد اعلام شده، تسلط تمام طیفیِ (Full spectrum dominance ) مسیرِ از قبل طراحی شده‌ی خود را پیگیری کرده‌اند. ایران چه بخواهد چه نخواهد اگر موشک‌هایی برای زدن اروپا نشان ندهد نمی‌تواند به تهدیدات نظامی پایان دهد، از طرفی اگر چنین نکند حتی ممکن است با حمله‌ی نظامی محدود و از قبل شکست خورده‌ای مواجه شود که انگیزه‌ی داشتن چنین تسلیحاتی را در ایران به یک مطالبه‌ی عمومی تبدیل کند. روسیه هشیار می‌شود، واکنش آن‌ها دور از انتظار و سهمگین است روس‌ها قبل از اینکه دیر شود، با خروج از پیمان منع تسلیحات موشکی میان‌برد، واکنش اولیه را به اروپا نشان دادند. در حالی که این پیمان بین روسیه و آمریکا برای محدودسازی موشک‌های کوتاه و میان‌برد طراحی شده بود، اما برای آمریکا از نظر دسترسی سرزمینی از ابتدا هیچ نگرانی‌ای نسبت به برد این موشک‌ها وجود نداشت. به نظر می‌رسد روس‌ها می‌خواستند اروپایی‌ها را در جهت تحت فشار قرار دادن آمریکایی‌ها نگران کنند. اما واکنش واقعی و سهمگین آن‌ها به کلِ راهبرد دفاعی موشکی جنگ ستارگانیِ آمریکا، در ۲۰۱۸ و زمانی رخ داد که از مدر‌ن‌ترین تسلیحات تقریبا ناشناخته‌ی خود را رونمایی کردند: شکل 11 موشک کینژال در حال تست پرتاب از جنگنده میگ 31 · موشکِ هایپرسونیک3M22 زیرکن، با ۸ ماخ سرعت و قابلیت گشت‌زنی در ارتفاعات مختلف با ۲۰۰۰ کیلومتر برد که قابلیت انهدام آن برای هیچ‌یک از کشورهای اروپایی و حتی آمریکا با توان فنی موجود ممکن نیست. · موشک قاره‌پیمای آوانگارد با سر جنگی گشت‌زن که می‌تواند در رسیدن به هدف، تغییر مسیر داده و شبکه‌های پدافندی موشکی را در همان ارتفاع بالا و حتی در حین فرود دور بزند. آن هم با سرعتی بین ۲۰ تا ۲۷ ماخ که هیچ موشکی در حال حاضر قادر به رهگیری این سرعت در خط سیر مستقیم نیست، چه رسد به حالت گشت زن. این موشک قادر است از ۸۰۰ کیلوتن تا ۲ مگاتن مهمات هسته‌ای با قدرتی بیش از ۱۳۰ برابر حمله به ژاپن با خود حمل کند. · موشک بالستیک هواپرتاب کینژال، با برد ۲ تا ۳ هزار کیلومتر متناسب با بستر حمل و پرتاب هوایی. این موشک با ۱۰ ماخ سرعت به هدف اصابت می‌کند و اعلام شده که اختصاصا برای انهدام سامانه‌های پدافند موشکی مستقر در جوار روسیه مانند پاتریوت، تاد و ایجیس (در رومانی و مناطق دیگر) ساخته شده است. این موشک می‌تواند از هر نقطه‌ای که هواپیماهای جنگنده‌ای چون میگ ۳۱ یا توپولف ۲۲ قادر به رفتن باشند، به سمت اهداف پرتاب شود. · موشک اسکای‌فال یا بورویتزنیک با موتور هسته‌ای که قادر است به مدت بسیار زیادی در آسمان باقی بماند و یک یا چند کلاهک هسته‌ای را در خود جای دهد. · آنهپاد استاتوس ۶ ملقب به پوسایدون (آنهپاد اختصارا به معنای آبنورد هدایت‌پذیر از دور گفته می‌شود). استاتوس ۶ پدیده‌ی عجیب این رونمایی ها بود، یک اژدر هسته‌ای که قادر است بدون سرنشین دریانوردی کند و تا ۱۰۰ مگاتن بمب اتمی را با خود حمل کند. استاتوس ۶ موشک نیست، اما همه‌ی راهبرد پدافندی موشکی آمریکا را زیر سوال می‌برد. روس‌ها به یک‌باره از هر آنچه که در این سال‌ها در مورد آن تحقیق کرده بودند و یا توسعه داده بودند رونمایی کردند، همه‌ی آن تسلیحات افسانه‌ای. آن‌ها دیگر حوصله‌ای از خود نشان نمی‌دادند. به نظر می‌رسید قصد داشتند یک بار برای همیشه از شر برنامه‌ی جنگ ستارگان آمریکا که از زمان شوروی یک ایدئولوژی ضدکمونیسم بود و در عصر روسیه پلیدی جهانی کشورهای سرکش را بهانه‌ی خود کرده بود با قدرت خلاص شوند. آن‌ها کاری کردند که این برنامه هیچ معادله‌ی قابل محاسبه‌ای در برابر روسیه در خود نداشته باشد. اما این سامانه‌ها همچنان توجیهات خود را در برابر ایران و کره‌ی شمالی و تا حدودی چین، حفظ می‌کنند و بر همین مبنا پیش خواهند رفت. از طرفی مراکز فرماندهی و کنترل عظیم، حسگرهای فضاپایه و رادارهای برد بلند همچنان عنصر اصلی و فعال طرح جنگ ستارگان هستند و ارزش آن را در برابر روسیه تا حدودی حفظ خواهد شد. شکل 12 طراحی های مفهومی تسلیحات تازه رونمایی شده روسیه. گفتنی است که روسها همچنان تصاویر دقیقی از آنها نشان نداده اند ایران ساکت و ناتوان در ایجاد تهدید اثربخش گرچه ایران عامدانه به بازی تهدید موشکی علیه اروپا وارد نشد، و لیکن این را نباید به معنای یک امر حساب شده و موفقیت‌آمیز تلقی کرد. از آنجایی که پس از برجام تصوراتی در مورد اتخاذ سیاست تنش‌زدایی و رفع مسائل اقتصادی کشور با اتکای بسیار به منافع حاصل از توافق با غرب به وجود آمده بود، نزدیک‌بینی راهبردی دولت با خروج آمریکا از برجام خود را نشان داد. همه‌ی تصورات راهبردی دولت به هم خورد، چرا که ابزاری جز تصورات روی کاغذ برای این وضعیت تدارک دیده نشده بود؛ راهبرد خروجی هم در کار نبود (!!)، دولت صرفا به دستاورد دیپلماتیک خود بسنده می‌کرد و آن را یک افتخار می‌دانست، در حالی طرف مقابل اقدامات بسیار زیادی در سطح جهانی با موفقیت‌های بسیار انجام می‌داد. از بعد نظامی به این دلیل که بزرگ‌ترین تهدید از دید اروپایی‌ها، یعنی برنامه‌ی اتمی ایران از میان رفته یا به کنترل در آمده بود، به نظر می‌رسید برنامه‌ی فضایی ایران که ماهواره‌برها و تست‌های فضایی در آن ابزاری قدرت‌افزا محسوب می‌شدند، برای کاهش تنش به دست خود دولت محدود شده‌اند. شواهد از کاهش بودجه‌ی دفاعی و کاهش شدید بودجه‌ی برنامه‌ی فضایی ایران خبر می‌داد. گرچه در سال‌های بعد با اینکه مردم و مجلس هشیار شده‌ بودند بودجه‌ی دفاعی و برنامه‌ی فضایی افزایش یافت، اما آنچنان شور سابق در برنامه‌ی فضایی ایران دیده نمی‌شود؛ بیش‌تر پرتاب‌ها شکست می‌خورند و ایران از دست‌یابی به فضا در یک مسیر صحیح و اصولی، به عنوان راهبرد ملی پایدار باز می‌ماند. اما سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با رویکردی هوشیارانه و بدون خدشه در راهبرد دولت، با پرتاب موفق ماهواره‌ی نور و رونمایی از موتور سلمان سعی در جبران این عقب‌ماندگی داشت، اما این کافی نبود. در سطح متعارف تهدید کافی علیه اروپا در جهت متعهد نگاه داشتن آنان ایجاد نشده بود، ابزار خاصی در عمل وجود نداشت و ایران از ابزارهای اقتصادی، سیاسی و قانونی کافی نیز بهره‌مند نبود. در برابر، اروپایی‌ها حتی تضمین‌هایی چون سپر موشکی آمریکا در رومانی، استقرار تاد در امارات و دیگر مناطق عربی در برابر یک حمله‌ی محدود موشکی را ایجاد کرده بودند و این هم‌پیمانان اروپایی بودند که ابزار مقابله در برابر اقدامات ایران را در اختیار داشتند. ایران نه تنها دیگر در هیچ سطحی نگران کننده نبود، خود نیز همکاری لازم را به عمل می‌آورد و به طمع منافع اقتصادی یا جلوگیری از ایجاد مشکلات جدیدتر از برجام خارج نشده بود و قصدی برای ایجاد تنش نشان نمی‌داد. از این رو غرب سیاست فاصله‌اندازی میان نهادهای اصلی دفاعی ایران و دولت را در پیش گرفت، تا با تحلیل‌های پیوسته‌ی خود برنامه‌ی موشکی ایران را علت عارضه‌های سیاسی تحمیل شده بر ایران نشان دهد. بنابراین اروپایی‌ها حتی لازم نمی‌دیدند پیگیر هیچ تعهدی باشند، از نظر آن‌ها مسئله تمام شده بود و حتی در صورت اقدام نیز آن‌ها در هر شرایطی زمان کافی برای هر کاری داشتند. گستاخی تا آنجایی پیش رفت که کشورهای عربی با مشاهده‌ی سیل تسلیحات غربی سرازیر شده به کشورهایشان و ایضا قرار گرفتن در حوزه‌های استراتژیک تسلط تمام‌طیفی آمریکا، طالب شرکت در مذاکرات بعدی یا برجام ۲ با ایران شدند؛ آمریکا دیگر سربازهایش را راهی صفحه‌ی شطرنج با ایران می‌کرد. اعراب بر خلاف آمریکا مسئله‌ای با برنامه‌ی هسته‌ای ایران که قبلا حل شده بود نداشتند، آن‌ها به دنبال قطع حوزه‌های نفوذ راهبردی ایران در منطقه و کاستن از توان موشکی ایران به نیابت از غرب بودند. اما با این وجود، آمریکای جمهوری‌خواهان در راهبرد اول که در سرتیتر همگامی راهبردی با برنامه‌ی هسته‌ای ایران به آن اشاره شد، برای فروش وسیع تسلیحات و استقرار سلطه‌ی کامل نظامی بر آسمان و فضای اروپا و خاورمیانه در معادلات خود به تهدید جدی از سوی ایران نیاز داشت. برای آمریکا داشتن یک سلاح هسته‌ایِ محدود و کم‌ظرفیت از سوی ایران لازم بود و فرصت‌های بسیاری برای نفوذ و اعمال قدرت توسط آمریکا در ناتو و کشورهای عربی فراهم می‌آورد، از حضور تقریبا بی‌هزینه و همه‌جانبه در همه جا (!) تا داشتن بهانه‌های کافی برای اقدام علیه توان بازدارندگی روسیه و حتی چین به هزینه‌ی دیگران. البته بی‌عملی ایران دست آنان را از این اقدامات تا حدودی کوتاه می‌ساخت. جمهوری‌خواهان به خوبی برای ابعاد روانی «تهدیدی به نام ایران» در جهت بقای سیاسی خود نیز برنامه‌ریزی کرده بودند، تا حدی که به عقیده‌ی بنده آزمایش سلاح هسته‌ای از سوی ایران اصلی‌ترین و لازم‌ترین عنصر برنامه‌ی تهدیدسازی ترامپ در جهت محِق‌سازی خود بود. اما ایران در این حوزه با اتکا بر اصول اعلامی خود در فتوای هسته‌ای اقدامی نکرد. هر چند ایران از دید غربی‌ها خود را ناتوان و بی‌اراده نشان داد (کاری که معقول به نظر می‌رسید واکنش شدید مقابله به مثلی در حد خروج از برجام و ساخت بمب بود و همه در دنیا چنین انتظاری داشتند) و سعی کرد نسبت به اهداف تاکتیکی نزدیک به خود قوای منکوب کننده‌تری فراهم آورد تا بازدارندگی را در عرصه‌ی تاکتیکی و در برابر پایگاه‌های نزدیک به خود فراهم کرده و مهلتی به اعراب برای عرض اندام نداده باشد، و از طرف دیگر با نظامی نکردن برنامه‌ی هسته‌ای خود آن را حفظ کند. اتخاذ این راهبرد با ساختن موشک‌های سوخت جامد کوتاه‌برد، افزایش در دقت و تعداد و رساندن برد آن‌ها به ۱۰۰۰ و سپس ۱۸۰۰ کیلومتر، قدرتی با فواید تاکتیکی بی‌شمار به خصوص علیه تهدیدات منطقه‌ای ایجاد کرد. این توان ثمرات خود را در حملات موشکی به داعش، تروریست‌های کردستان عراق و پایگاه تروریستی عین‌الاسد نشان داد، اما در حیطه‌ی حفاظت از دستاوردهای برجام عمل‌گر موثری به شمار نمی‌رفت. ایران بدون داشتن سلاحی که بتواند به شکلی موثر اروپا را تحت فشار امنیتی-نظامی قرار دهد، نتوانست آن‌ها را در توافق متعهد نگاه دارد. شیوه‌ی دست‌یابی ایران به سلاح هسته‌ای، خط زمانی و مراحل مختلف در مقاله‌ای دیگر مورد تحلیل اینجانب قرار گرفته است و از تکرار آن خودداری می‌کنم. در آن مقاله از دلایلی مبنی بر اینکه چرا ساختن یک یا چند بمب فواید آنچنانی نداشته و در راستای راهبرد تقابلی آمریکا قرار می‌گیرد و اینکه حتی اجرای آن، چه پیش‌نیازهایی لازم دارد به تفصیل سخن گفته‌ام. آن موارد در مورد دست‌یابی به موشک‌های میانبرد فراقاره‌ای نیز منطق مشابهی دارد و شرایطی ویژه را رقم می‌زند که در ادامه توضیح داده خواهد شد. موشک میان‌برد فراقاره‌ای (IRBM) چنین موشکی از نظر فنی ابتدا لازم است طی ۵ تا ۷ پرتاب مطابق با الگوی اثبات یک فناوری موشکی، به باور تولیدکننده و همگان برسد. سپس این فناوری از نظر تولید انبوه در سطوح متعارف و غیرمتعارف و از نظر عددی به شکل راهبردی و تاکتیکی نیز می‌بایست خود را اثبات کند. این موارد برای تحقق به زمان زیادی نیاز دارند. برای مثال موشکی که بتواند بردی معادل ۴۰۰۰ کیلومتر یا بیش‌تر داشته باشد، باید بتواند سالم پرتاب شود، به سلامت از پدافند موشکی عبور کند، سالم به مقصد برسد و در مقصد نیز نقطه‌ی مورد نظر را با دقت بالایی مورد اصابت قرار دهد و آن اصابت موثر واقع شود. در برخی محاسبات برای چنین موشکی که بتواند از میان خطاهای سیستمی، خطاهای هدف‌گیری و اقدامات دشمن موثر واقع شود، شانس کمی وجود دارد و به همین علت برای دست‌یابی به موفقیت باید این شانس کم با کمیت پوشش داده شود. مثلا اگر فرض بگیریم از ۱۰ موشک با خطاهای مذکور تنها ۴ موشک امکان رسیدن به ۱۰ هدف را داشته باشند، بنابراین می‌بایست ۲۵ موشک تولید شود و همین تعداد نگهداری و سپس شلیک شود که فرایندی بس بزرگ و پرمسئله است، به خصوص نسبت به ابعاد دشمنان و اهداف جدیدی که مورد تهاجم قرار می‌دهد. اروپا پهنه‌ی وسیعی از اهداف دارد و نمی‌توان تنها با تعداد محدودی موشک در برابر آن بازدارندگی ایجاد کرد. مگر اینکه این تعداد محدود موشک، به سرهای جنگی اتمی مجهز باشند و از طرفی دیگر به تعداد شهرها، پایگاه‌ها یا دست‌کم پایتخت‌های اروپایی لحاظ شده باشند. این بدان معنی‌ست که برای موشکی در برد اتحادیه، ۲ روش مطروح است: در طرح اول باید موشک‌ها بسیار ارزان و پرتعداد باشند و در طرح دوم به خصوصیاتی مجهز شوند که با کم‌ترین خطا از پیشرفته‌ترین سامانه‌های پدافندی عبور کنند. در طراحی دوم موشک‌ها بسیار گران خواهند شد تا ترکیب این دو طرح یک اجبار شود و البته در کنار آن می‌بایست سامانه‌های جانبی برای انهدام یا مشغول‌سازی پدافندهای موشکی غربی در محدوده‌ی اتحادیه نیز تدارک دیده شود تا بازدارندگی، کمال ظرفیت خود را حفظ کند. یک مثال عددی را می‌توان آن ۱۰ پایگاهی که ائتلاف غربی در ۲ حمله‌ی موشکی از اروپا به سوریه استفاده کرده است، ملاک قرار داد. به لحاظ فنی ۵۰ تا۱۰۰ موشک برای انهدام هر پایگاه لازم است و این نیازی در حدود ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ موشک را در دو طرح مذکور گوشزد می‌کند. از جهات فوق، ساختن موشک، آزمایشات مختلف و در نهایت تولید انبوه به شکلی که بدون کلاهک هسته‌ای و با سر جنگی حدود ۵۰۰ کیلوگرمی موثر واقع شود، زمان زیادی دست‌کم بین ۵ تا ۲۰ سال طول خواهد کشید. رونمایی از چنین موشکی بسیار حساسیت‌برانگیز خواهد بود و می‌تواند تنش‌های بسیاری ایجاد کند، بنابراین در دوره‌ی رونمایی و آزمایش‌ها می‌بایست هزینه‌های زیادی صرف شود. از طرفی در این میان دشمن نیز اقدامات متقابل فراوانی صورت خواهد داد. از تحرکات تروریستی تا حمله‌ی نظامی محدود و یا اقدامات راهبردشکنِ متقاطع مثلا پاسخ به برنامه‌ی موشکی در سطح تحریم‌های اقتصادی یا سیاسی. اما نداشتن این موشک به معنای آن است که هر توافقی ضمانتی برای متعهد ساختن طرف اروپایی در پی نخواهد داشت و تجربه نیز نشان می‌دهد که چنین توافقی بدون شک یک اتلاف وقت خواهد بود. با این وجود برنامه‌ی هسته‌ای نیز بدون تسلیحات حامل اهمیت آنچنانی‌ای ندارد و پیگیری بیش از حد آن صرفا برای ایجاد سرگرمی و فایده‌ی سیاسی به نفع طرف غربی‌ست تا در جهت ایجاد ساز و کارهای تحریمی و محدودسازی بیش‌تر ایران دستاویزی داشته باشند. گرچه هزینه‌های داشتن این موشک‌ها ممکن است زیاد به نظر برسد، ولی کشور را به بازدارندگی مطلوبی می‌رساند که طرف معامله را در محدوده‌ی توافق نگاه می‌دارد. این از آن جهت امری راهبردی محسوب می‌شود که نابود کردن هر توافقی به معنای شروع مخاصمه‌ای جدید است. چه بسا نگارش یک توافق منافعی دارد و مضراتی ولی کنترل شده، اما خروج از آن هزینه‌های بسیار زیادی برای هر دو طرف و به بر اساس تجربه‌ی موجود و تجارب قبلی برای ما خواهد داشت. آنچه که اشاره شد نمایشی از مقطعی و تاکتیکی بودن اقسام مختلف مذاکرات توسط غرب در ابتدای راه با هر کشوری که به ایجاد قدرت سخت می‌پردازد، بود. این مذاکرات همانند مذاکرات آتش‌بس میان یک درگیری نظامی برای ارسال بیش‌تر مهمات به خطوط و جابجایی مجروحین برای درگیری بزرگ‌تر بعدی‌ست. آن‌ها به دلیل ماهیت برتری‌طلبی متکی بر فناوری نمی‌توانند به معاهدات صلح در هیچ سطحی پایبند بمانند. به محض آنکه تکنولوژی‌های جدید نمایان می‌شوند و حوزه‌های جدید اعمال قدرت به واسطه‌ی آن‌ها فراهم می‌شود، همه‌ی معادلات و توافقات پیشین را به هم ریخته و طالب نظمی جدید مطابق با این توانایی‌های جدیدشان می‌شوند. گاه این تکنولوژی‌های جدید فناوری‌های سیاسی و اقتصادی‌ست و یا حتی نوآوری‌های اداری در ایجاد مکانیزم‌های بین‌المللی بروکراتیکی که محدودسازی و کنترل دیگران را از طریق پیمان‌های پیچیده شده در ظواهر صلح آمیز دنبال می‌کنند، مانند آنچه که در FATF شاهدیم. این مطلب را با عنوان حقانیت فناوری در مقاله‌ای دیگر با اشاره به برخی ریشه‌ها و علل برتری‌طلبی تکنولوژیک و اخلاقیات برآمده از آن مفصلا توضیح داده‌ام و از ادامه خودداری می‌کنم. طی سال‌های آینده، وزنه‌ی اساسی در راهبردهای غرب علیه جمهوری اسلامی ایران همان ضمانت‌های عملی از قبل ایجاد شده در سطح نظامی (در حوزه‌های تاکتیکی و راهبردی‌) است که در مقاطع خاصی علیه سطوح خاصی از قدرت (به خصوص نوع فناورانه که دسترسی سخت را فراهم می‌کند) به کار گرفته می‌شوند؛ اقداماتی که دو طرف هوشمندانه به کار می‌برند تا طرف دیگر را به بازنگری در رفتار خود وادار کنند. این اقدامات از سوی غرب تعمدا بر اساس محاسباتی پیشینه‌دار و تجربه‌های قبلی تنظیم می‌شوند، علت این تنظیم نیز باورپذیری آنان با اتکا به داستان‌پردازی‌های تاریخی نزد افکار عمومی و اثبات وجود تجربه‌های قبلی‌ست و به خصوص باورپذیری نسبت به عملی بودن راهبردهای پیشین در آینده. مثلا مسیر توسعه‌ی موشکی ایران به خاطر مسیری که کره‌ی شمالی رفته است قابل حدس است یا حتی برنامه‌ی هسته‌ای، و ایران در این برنامه مثلا از تجربه‌های راهبردی کره و چین استفاده خواهد کرد و غربی‌ها هم رفتار متقابل این کشورها را ملاکی برای هزینه‌های مقابله با ایران خواهند کرد. کره‌ی شمالی به مقیاس وسیعی برای ایران داستان‌پردازی شده است. مسئله‌ی وزنه‌های راهبردی نظامی جهانی مانند پدافند موشکی از آنجایی اهمیت راهبردی دارد که پیوسته هزینه‌های بسیاری برای آن شده است، ساختارهای عریض و طویلی ایجاد کرده‌اند که از این طریق نفوذ‌های عمیق جهانی، ایجاد شده و به تملک اصیل غرب درآمده‌اند و در خود جایگاهی برای اینکه کدام سیاست‌مدار و یا حزب در رئوس قدرت طرف‌ها قرار گیرد، در نظر نگرفته است. آمریکا تجربه‌ی بسیاری در حوزه‌ی اعمال قدرت بر شوروی و دیگران داشته و دارد و درس‌هایی که از آن‌ها آموخته است را در مورد ایران تکرار خواهد کرد. این درس‌ها در ساختار اقتصادی-نظامی ایالات متحده زنجیره‌های کلان ارزش و همچنین کالاها، مصارف و بازارهایی ایجاد کرده‌اند که لزوم بهره‌گیری حداکثری از آنان را برای این کشور واجب کرده است. آمریکا و غرب را گریزی از مسیرهایی که انتخاب می‌کنند نیست و این مسیرها به سادگی قابل پیش‌بینی است و باید با روش‌های نرم، افکار عمومی را نسبت به آن‌ها هشیار ساخت. چالش راهبردیِ ایجاد تهدید نظامی علیه اروپا برای متعهد نگهداشتن آن‌ها در هر توافقی، آن است که اقدامات آفندی و به خصوص پدافندی آن‌ها در سطوح نظامی موثر واقع نشوند. به خصوص در زمانی که برنامه‌ی هسته‌ای ایران را کاملا نظامی تلقی می‌کنند و خود را بر اساس نتایج فنی آن تنظیم می‌کنند نه رفتار سیاست‌مداران یا تئوری‌های سیاسی. پایان بخش اول برخی منابع 1- https://en.wikipedia.org/wiki/Sentinel_program 2- https://en.wikipedia.org/wiki/Safeguard_Program 3- https://en.wikipedia.org/wiki/Anti-Ballistic_Missile_Treaty 4- https://en.wikipedia.org/wiki/Strategic_Defense_Initiative 5- https://www.nytimes.com/2016/05/13/world/europe/russia-nato-us-romania-missile-defense.html
  8. الزامات پدافند بیولوژیک مقدمه در طول تاريخ حيات انسان بر روي زمين ، نسل بشر همواره با بلاياي طبيعي و بيماري ها روبرو بوده و علاوه بر اين ها به دليل جهالت و زيادي خواهي هاي عده اي از انسان ها ، جنگ ها هم به بخش لاينفکي از زندگي بشري تبديل گشته اند . در طول زمان با پيشرفت دانش بشري و اخذ تجربيات گوناگون توسط نوع بشر ، ابزار ها و شکل هاي نوين و جديدي از منازعات پا به عرصه وجود گذاشته اند . جنگ ها گاهي در پشت پرده صورت مي گيرند و گاهي در معرض ديد ، اما هر دو صورت از فناوري هاي خطرناک تر و کشنده تر بهره مند هستند . جنگ بيولوژيک که از عوامل بيولوژيکي براي ضربه زدن به دشمن استفاده مي کند در کنار همه گيري طبيعي بيماري ها ، الزاماتي را براي مقابله با اين شيوه از آسيب ها طلب مي نمايد . انسان ها هر روز در معرض عوامل بيولوژيکي قرار مي گيرند . مقاومت طبيعي در برابر اين عوامل ، مايه کوبي ، بهداشت خوب و مصرف مواد غذايي به جلوگيري از هرگونه عوارض و آسيب هايي که ممکن است اين عوامل داشته باشند ، کمک مي کند . اما خطر مهم آنجاست که اين عوامل بيولوژيکي در طبيعت يافت مي شوند ، به راحتي در دسترس هستند ، پتانسيل گسترش سريع دارند و مي توانند مسري باشند . رايج ترين اين عوامل شامل موارد زير است : - سياه زخم - آبله - طاعون - تولارمي - مسموميت بتوليسم - تب هاي خونريزي دهنده ويروسي ... و تمامي اين عوامل به راحتي از فردي به فرد ديگر منتقل مي شوند و به همين دليل مي توانند منجر به مرگ و مير بالا شده و بر سلامت عمومي تأثير بگذارند . اين عوامل بيولوژيکي داراي خواصي از قبيل کشنده تر بودن ، قابليت ناتوان سازي ، مسري بودن ، سرسختي و پايداري هستند که باعث مي شوند آنها نامزدهاي محتمل تري براي اسلحه سازي باشند . به همين دليل داشتن آمادگي و چارچوب هايي براي پدافند در مقابل اين عوامل و ديگر موارد بسيار مهم مي باشد . کشت باسیلوس آنتراسیس ، عامل ایجاد کننده سیاه زخم جنگ بيولوژيکي (زيستي) چيست ؟ جنگ بيولوژيکي به استفاده نظامي از ميکروب ها يا ساير عوامل بيولوژيکي (از جمله باکتري ها ، ويروس ها و قارچ ها) و يا سموم ، براي ايجاد کشتار ، ناتواني موقت يا آسيب دائمي در انسان يا کشتن يا آسيب رساندن به حيوانات و گياهان براي يک هدف نظامي اشاره دارد. سطوح جنگ بيولوژيک شامل جنگ بيولوژيک استراتژيک ، عملياتي ، تاکتيکي و سطح فردي يا همان ترورهاي زيستي مي باشد . تفاوت هاي سطوح جنگ بيولوژيک ، در گستردگي ، اهداف و توانايي هاي عوامل بيماري زا است . سلاح هاي بيولوژيکي به مهمات ، تجهيزات يا وسايل ديگربراي انتقال عامل هاي زيستي ، شامل بمب ، هواپيماهاي سم پاش و ساير وسايل که به منظور استفاده در انتشار عوامل بيولوژيکي و سموم براي اهداف خصمانه در نظر گرفته شده اند سلاح بيولوژيک گفته مي شود . يکي از راه هاي اصلي انتشار ، معلق شدن عوامل بيولوژيک در هوا است که توسط يک جمعيت هدف استنشاق شده و يا بر روي گياهان اسپري و در آنها ذخيره مي شود . اين ذرات معلق در هوا آنقدر کوچک هستند که به جاي استقرار در سطح زمين با جريان هوا حرکت مي کنند . عامل هاي زيستي عوامل جنگ بيولوژيکي ، ميکروارگانيسم هايي مانند ويروس ها ، باکتري ها ، قارچ ها و يا سمومي هستند که توسط آنها توليد مي شوند و در صورت پراکندگي عمدي در يک منطقه ، بيماري هايي در انسان ، حيوانات يا گياهان ايجاد مي کنند . اين عوامل مي توانند باعث مرگ و مير در مقياس بزرگ و عوارض جانبي گردند و اين قابليت را دارند که در کمترين زمان ممکن تعداد زيادي از افراد را ناتوان کرده و اثرات سوء بر سلامتي انسان بگذارند . استفاده از عوامل جنگ بيولوژيکي (BW) مي تواند مخفيانه يا آشکار باشد و از نظر چندين خاصيت منحصر به فرد با سلاح هاي معمولي متفاوت است . تأثير اين عوامل فوري نيست و به چند ساعت تا هفته ، قبل از بروز علائم در افراد مبتلا نياز دارد . اين حملات نيازمند آزادسازي مقدار کمي از مواد زنده است که قادر به تکثير خود هستند و مي توانند باعث شيوع بيماري در يک منطقه شوند . ويروس ها فقط در داخل يک سلول زنده قادر به تکثير هستند و براي انسان ، حيوانات و گياهان بيماري زا مي باشند . آنها از پروتئين ها و اسيدهاي نوکلئيک (DNA و RNA) تشکيل شده اند و بسيار سريعتر تکثير و گسترش مي يابند . باکتريها موجودات پروکاريوتي تک سلولي و داراي ديواره سلولي مشخص هستند . قارچ ها ارگانيسم هاي تک سلولي يا چند سلولي ، يوکاريوتي هستند و کلروفيل ندارند . چندين گونه قارچي به عنوان بيماري در گياهان شناخته مي شود و تعداد کمي از آنها در انسان نيز وجود دارد . سموم ، متابوليتهاي ثانويه مي باشند که توسط باکتريها ، قارچها ، جلبکها ، گياهان ، ماهيها ، سخت پوستان و صدف ايجاد مي شوند که در غلظت هاي بسيار کمي عمل کرده و مي توانند بر عملکرد سلولها تأثير بگذارند . در حقيقت عامل هاي زيستي مي توانند به دسته هاي ضد انساني ، جانوري و گياهي تقسيم شوند . البته دسته چهارم که عامل هاي ضد مواد هستند هم در عوامل جنگ بيولوژيک قرار مي گيرند که مي توانند در حملات بر عليه زيرساخت ها و صنايع مورد استفاده قرار گيرند . بيوتروريسم سلاح هاي بيولوژيکي به سختي کشف مي شوند و صرفه اقتصادي زيادي دارند و به همين دليل مي توانند براي عمليات هاي تروريستي ، جذابيت هاي فراواني داشته باشند . تخمين زده مي شود هزينه يک سلاح بيولوژيکي براي گرفتن مقدار مشخصي از تلفات در هر کيلومتر مربع برابر 0.05 درصد هزينه ايجاد تسليحات متعارف و استفاده از آنها در همان مقياس مي باشد . علاوه بر اين ، توليد آنها بسيار آسان است زيرا مي توان از فناوري هاي رايج مانند توليد واکسن ها ، مواد غذايي ، اسپري ها ، نوشيدني ها و آنتي بيوتيک ها براي توليد استفاده کرد . يک عامل مهم در مورد جنگ بيولوژيکي که تروريست ها را به خود جذب مي کند اين است که آنها مي توانند به راحتي قبل از اينکه سازمان هاي امنيتي تحقيقات خود را آغاز کنند و يا حتي متوجه حمله شوند ، يک حمله بيولوژيک تروريستي انجام داده و بگريزند . دليل اين امر اين است که يک ارگانيسم بالقوه دوره نهفتگي وجود دارد و پس از آن دوره است که حمله خود را نشان مي دهد و تازه آن هنگام مي توان سرنخي براي يافتن عمدي بودن وقايع پيدا کرد . مهمترين تفاوت جنگ بيولوژيکي با بيوتروريسم در اين است که در پشت بيوتروريسم يک دولت قرار ندارد و اغلب توسط گروه هاي غير دولتي انجام مي پذيرد . البته اين موضوع مانع از اين نمي شود که يک دولت براي يک گروه تروريستي لوازم و شرايط يک حمله بيوتروريسم را فراهم آورد . زيست جرم تهديد يا استفاده از عوامل بيولوژيکي توسط افراد يا گروه ها براي ارتکاب جرم هايي مانند سرقت يا قتل يا براي پيشبرد مقاصد جنايتکارانه آنهاست. اين ميزان استفاده از عوامل بيولوژيکي يا تهديد به استفاده از آنها در سطح جرايم متداول مي باشد . در زيست جرم ما با جرمي مواجه ايم که در ارتکاب آن از مواد زيستي از قبيل مواد شيميايي و سمي و بيماري زا و نيز مواد ژن شناختي و بافت ها و اندامگان هاي دستکاري شده استفاده مي شود . تاريخچه جنگ بيولوژيک پيش از قرن بيستم : اشکال مختلفي از جنگ بيولوژيکي از دوران باستان تاکنون استفاده شده است . اولين واقعه مستند به قصد استفاده از سلاح هاي بيولوژيکي در متون هيتي از 1500 تا 1200 سال قبل از ميلاد برمي گردد که در آن قربانيان بيماري تولارمي (نوعي بيماري عفوني در خرگوش و موش که به انسان هم سرايت مي‌کند) به سرزمين هاي دشمن منتقل شدند و اين امر باعث همه گيري شد . اگرچه آشورها مي دانستند که ارجوت (ergot) که قارچ چاودار انگلي است از طريق خوردن ، ارگوتيسم توليد مي کند اما هيچ مدرکي وجود ندارد که نشان دهد آنها چاه هاي دشمن را با قارچ مسموم کرده باشند ، با اينکه اين کار محتمل است . همچنين در گذشته کمانداران سکايي قبل از نبرد تيرهاي خود را و سربازان رومي شمشيرهايشان را در مدفوع ها و لاشه ها فرو مي کردند و در نتيجه قربانيانشان به بيماري کزاز آلوده مي شدند . در سال 1346 ، اجساد جنگجويان مغول که بر اثر طاعون درگذشته بودند ، از روي ديوارهاي شهر محاصره شده کريمه به داخل آن پرتاب شدند که باعث همه گير شدن اين بيماري در شهر شد . در سال 1710 ، سربازان ارتش روسيه که با نيروهاي سوئدي مبارزه مي کردند و در ريوال (که اکنون در کشور استوني واقع شده است) متوقف گشته بودند ، اجساد آلوده به طاعون را بر ديوارهاي شهر پرتاب نمودند . در سال 1763 سربازان بريتانيايي در هنگام قيام پونتياک (قيام ساکنان اصلي آمريکا ) در فورت پيت (در حال حاضر با نام پيتزبورگ) ، پتوهاي آلوده به ويروس آبله را به ميان سرخپوستان منتقل کردند و باعث يک بيماري همه گير و ويرانگر در ميان آنها شدند . همچنين مکاتبات بين ژنرال جفري امهرست و سرهنگ هنري بوکت شواهدي ديگر را ارائه مي دهد که انگليسي ها آزادانه براي استفاده از سلاح هاي بيولوژيکي براي کشتن بوميان آمريکايي برنامه ريزي کرده اند . بر مبناي همين موضوع شيوع آبله در مناطق گريت ليکس و دره هاي اوهايو در سال هاي 1763 و 1764 گزارش شده است . جنگ هاي بيولوژيک در جنگ هاي اول و دوم جهاني تا سال 1900 ، نظريه ميکروبي که در آن اعتقاد بر اين بود بيماري ها توسط ميکروب ها و ساير موجودات ذره بيني سرايت مي کنند و پيشرفت هاي باکتري شناسي ، سطح جديدي از تکنيک هاي استفاده احتمالي از عوامل زيستي در جنگ را به وجود آوردند . در طول جنگ جهاني اول (18-1914) آلمان برنامه مخفيانه اي را براي آلوده کردن اسب و گاو هاي متعلق به ارتشهاي متفقين در جبهه هاي غربي و شرقي را آغاز کرد . گزارش شده است كه آنها از عامل بيماري زاي مشمشه براي اينکاراستفاده کرده اند . به عنوان مثال ، مأموران آلماني به ايالات متحده نفوذ کرده و حيوانات را قبل از انتقال آنها به اروپا براي حمايت از نيروهاي متحدشان به صورت پنهاني آلوده کردند . علاوه بر اين ، بنا بر گزارش ها ، در سال 1915 تلاش آلمان در گسترش طاعون در سن پترزبورگ به منظور تضعيف مقاومت روسيه صورت گرفت. وحشت ناشي از جنگ جهاني اول باعث شد که بيشتر کشورها در سال 1925 پروتکل ژنو را که درباره منع استفاده از سلاح هاي بيولوژيکي و شيميايي در جنگ بود امضا کنند . با شروع جنگ جهاني دوم ، دولت بريتانيا اقدام به ايجاد يک برنامه براي توسعه سلاح هاي بيولوژيکي در پورتون داون به سرپرستي ميکروبيولوژيست پاول فيلدز کرد . اين تحقيق توسط وينستون چرچيل مورد حمايت قرار گرفت و به زودي عامل هاي تولارمي ، سياه زخم ، تب مالت و سموم بوتوليسم به صورت سلاح هاي بيولوژيک ساخته شدند . اگرچه ظاهرا انگليس هرگز از سلاح هاي بيولوژيکي که توسط خودش توليد شده بود استفاده نکرد ، اما اين اولين بار بود که در يک برنامه ، انواع عامل هاي بيماري زا به صورت سلاح درآمده و به توليد صنعتي رسيدند . همچنين ژاپن ، يکي از طرف هاي امضا کننده پروتکل ، مشغول يک برنامه تحقيقاتي گسترده مخفيانه براي آزمايش ، توليد و توسعه عامل هاي جنگ بيولوژيکي بود و هنگام استفاده از سلاح هاي بيولوژيکي عليه نيروهاي متفقين در چين ، مابين سال هاي 1937 تا 1945 ، ممنوعيت اين پيمان را نقض کرد . ژاپني ها نه تنها از سلاح هاي بيولوژيکي در چين استفاده کردند ، بلکه آنها بيش از3000 نفراز جمله اسيران جنگي را درآزمايش‌هاي عوامل جنگ يبيولوژيکي ومکانيزم ‌هاي انتقال سلاح ‌هاي بيولوژيکي به قتل رساندند . ژاپني ها عوامل عفوني همچون طاعون ، سياه زخم ، حصبه ، آبله ، تب زرد ، تولارمي ، هپاتيت ، وبا و ... را بر روي انسان ها آزمايش مي کردند . شیرو ایشی فرمانده واحد 731 ارتش ژاپن که انسان های زنده را کالبد شکافی می کرد و آزمایش های بیولوژیکی انجام می داد از سوي ديگر هنگامي که ايالات متحده وارد جنگ شد يک برنامه تحقيقاتي و مجتمع صنعتي برزگ را در فورت ديتريک مريلند در سال 1942 به سرپرستي جورج دبليو مرک ايجاد کرد . سلاحهاي بيولوژيکي و شيميايي که در آن دوره توسعه يافته بودند در يوتا مورد آزمايش قرار گرفتند . به زودي امکاناتي براي توليد انبوه عامل هاي سياه زخم ، تب مالت و سموم بوتوليسم فراهم شد ، هرچند که جنگ قبل از استفاده عملياتي از اين سلاح ها به پايان رسيد . با اين حال اگرچه هيچ مدرک مستندي مبني بر استفاده کشورهاي ديگر غير از ژاپن از سلاح هاي بيولوژيکي در جنگ جهاني دوم وجود ندارد ، هر دو طرف برنامه هاي تحقيق و توسعه فعال داشتند . آمريکا ، بريتانيا ، آلمان و اتحاد جماهير شوروي برنامه هاي تحقيق و توسعه مشابهي در طول جنگ جهاني دوم به اجرا گذاشتند ، اما فقط در مورد ژاپن ثابت شده که از اين قبيل سلاح ها در جنگ استفاده کرده است . سلاح هاي بيولوژيک در جنگ سرد در دوران جنگ سرد و پس از جنگ جهاني دوم ، هم اتحاد جماهير شوروي و ايالات متحده آمريکا و هم متحدان وابسته به آنها ، در مقياس بزرگ اقدام به تحقيق و توسعه و توليد سلاح هاي بيولوژيک کردند . طبق برنامه هايي که به موجب امضاي کنوانسيون سلاح هاي بيولوژيکي (BWC) در سال 1972 و لازم الاجرا شدن آن پيمان در سال 1975 ايجاد شد ، توليد اينگونه تسليحات بايد طبق قانون متوقف و سلاح هاي توليد شده از بين مي رفتند . با اين حال فقدان و محدوديت ها براي تاييد پياده سازي اين کنوانسيون در کشور هاي جهان علي الخصوص در مورد قدرت هاي جهاني ، پيشرفت سلاح هاي بيولوژيک در اين کشورها را در هاله اي از ابهام قرار داده است . آزمایشگاه بیولوژیک ارتش آمریکا حال و آينده سلاح هاي بيولوژيک برنامه هاي ساخت سلاح هاي بيولوژيک مي توانند به راحتي و به صورت پنهاني انجام شوند . ساخت اينگونه سلاح ها به اندازه سلاح هاي هسته اي گران نيست اما سلاح هاي بيولوژيک مي توانند بسيار کشنده بوده و يک سلاح استراتژيک براي پيروزي در يک نبرد باشند . اين چشم انداز از مزيت هاي نظامي ، ممکن است برخي از کشور ها را براي به دست آوردن اين نوع از تسليحات وسوسه نمايد . از آنجا که کنوانسيون سلاحهاي بيولوژيکي (BWC) هيچ روش تأييد يا بازرسي براي تأييد پيروي از امضا کنندگان آن ندارد و عملا اين کار به راحتي قابل انجام نمي باشد ، کاملاً ممکن است که حتي يک کشور کوچک و نسبتاً ضعيف نيز با موفقيت بتواند برنامه جنگ بيولوژيکي را با سرمايه گذاري اندک و چند ده زيست شناس آغاز نمايد و همه اين موارد را مي توان مخفيانه در چند ساختمان انجام داد . در حقيقت ، يک برنامه تسليحات بيولوژيکي حتي مي تواند در دسترس فني و مالي يک سازمان تروريستي هم باشد . به طور خلاصه ، ميزان تکثير سلاح هاي بيولوژيکي بسيار نامشخص است ، تشخيص توليد آن دشوار بوده و هم اينکه اندازه گيري کميت آن نيز عملا غير ممکن مي باشد . به همين دلايل و با توجه به اين مساله که در کنار جنگ بيولوژيک امکان به وجود آمدن اپيدمي بيماري هاي مختلف هم وجود دارد ، آمادگي براي مقابله با اين گونه تسليحات و همچنين مقابله با همه گيري بيماري ها براي کنترل و کم کردن عوارض آنها يک اصل اجتناب ناپذير مي باشد . پدافند چيست ؟ پدافند (دفاع) به معني حفظ جان مردم ، تضمين امنيت افراد ، صيانت از تماميت ارضي و حاکميت ملي در همه‏ي مواقع در برابر هرگونه شرايط ، موقعيت و هرگونه تجاوز است . پدافند به دو شاخه پدافند عامل و پدافند غيرعامل تقسيم مي ‏شود . پدافند عامل پدافند عامل عبارت است از بکارگيري مستقيم جنگ افزار، به منظور خنثي کردن و يا کاهش اثرات حملات و عمليات خصمانه ي هوايي، زميني، دريايي، نفوذي خرابکارانه و عمليات تروريستي دشمن بر روي اهداف مورد نظر. پدافند غير عامل پدافند غير عامل به مجموعه اقدامات غير مسلحانه اي که موجب افزايش بازدارندگي ، کاهش آسيب پذيري ، تداوم فعاليت هاي ضروري ، ارتقاء پايداري ملي و تسهيل مديريت بحران در مقابل تهديدها و اقدامات نظامي دشمن مي شود . پدافند غير عامل به دو بخش پدافند سخت و پدافند نرم تقسيم مي شود . در پدافند سخت اقدامات سخت افزاري مثل اقدامات مهندسي ، پيشگيري ، پيش بيني و کاهش مخاطرات و در پدافند نرم استفاده از تاکتيک هايي است که مشتمل بر برنامه ريزي و آماده سازي سيستم و سازمان هاست . پدافند در برابر سلاح هاي بيولوژيکي و اپيدمي بيماري ها مجموعه اقداماتي که در جهت کاهش آسيب‌پذيري جامعه و حفظ سرمايه انساني در مقابل يک جنگ بيولوژيک يا همه گيري بيماري ها انجام مي شود پدافند بيولوژيک نام دارد . نکته مهم در اين نوع پدافند اين است که همواره بايد به صورت تصادفي و خارج از نظام بهداشتي کشور ، اقدام به پايش مناطق مختلف زده و نمونه هاي مشکوک را به سرعت مورد آزمايش هاي پيشرفته تر قرار دهند . مؤلفه هاي کلي يک ساختار پدافند بيولوژيک به مانند نمودار بالا مي باشد . اين معماري به تجزيه و تحليل کلي نياز دارد که شامل انجام تحليل هاي وابسته يا مستقل است . در اينجا ايده اين است که خروجي از يک نتيجه کلي از نتايج مدلهاي مختلف بدست مي آيد و اصلا مهم نيست که چطور هر کدام از آن مدل ها استنتاج کرده اند . کارآيي نمودار ، بستگي به نحوه جمع آوري ، ذخيره ، انتشار و چکيده کردن اطلاعات موجود در خارج از کانالهاي اطلاعاتي سنتي دارد . براي پدافند در برابر سلاح هاي بيولوژيک دو زير مجموعه را مي توان مفروض داشت : پدافند نظامي و پدافند غير نظامي 1 – پدافند نظامي بيشتر عوامل بيولوژيکي کشنده اغلب به عنوان ذرات معلق در هوا پراکنده مي شوند که در صورت تنفس توسط پرسنل مورد هدف واقع شده ، باعث ايجاد عفونت مي گردند . به همين دليل ، بيشترين دفاع در برابر سلاح هاي بيولوژيکي ، تجهيز شدن به ماسک محافظ است که مجهز به فيلترهايي است که قادر به مسدود کردن ورود باکتري ها ، ويروس ها و هاگ هاي بزرگتر از يک ميکرون به درون بيني و ريه ها مي باشد . همچنين لباس هاي محافظتي از جمله چکمه و دستکش براي جلوگيري از تماس عوامل بيولوژيکي با زخم هاي باز و يا شکستگي هاي پوستي مفيد هستند . از سوي ديگر ، ضد عفوني کننده ها مي توانند عوامل بيولوژيکي را در مناطق آلوده پس از حمله بيولوژيکي خنثي نمايند . ايجاد و به کارگيري سنسورهاي بيولوژيکي مؤثر که مي توانند حالت هشدار را فعال کنند ، به پرسنل اجازه مي دهند قبل از قرار گرفتن در معرض عامل بيولوژيک ، از ماسک استفاده کرده ، لباس هاي محافظ را پوشيده و ترجيحاً در پناهگاههاي محافظت جمعي عاري از عامل آلوده کننده قرار گيرند . سپس تيم هاي پزشکي مي توانند بلافاصله براي بررسي و معالجه افرادي که ممکن است در معرض حمله قرار گرفته باشند ، وارد عمل شوند . اگر افراد کمتري در معرض ايجاد کننده بيماري قرار گرفته باشند ، مي توان دامنه حملات بيولوژيكي را كمتر و تاثيرگذاري آن را کاهش داد . نمودار عملیاتی ارتش آلمان در هنگام مواجه با شیوع غیر عادی یک بیماری 2 – پدافند غير نظامي دفاع غيرنظامي در برابر سلاح هاي بيولوژيکي از گذشته تا به امروز بسيار بهبود يافته است ، اما پيشرفت لزوماً به معناي ايجاد بازدارندگي کامل نيست . دفاع مدني موفق در برابر حملات عمده بيولوژيکي مستلزم پيشرفت چشمگير در سنسورها ، سيستم هاي هشدار دهنده ، واکسن ها ، داروها ، آموزش مقابله کنندگان و آموزش عمومي و همچنين در برنامه ريزي براي اقدامات اضطراري است . اساس هرگونه دفاع غيرنظامي در برابر حمله سلاح هاي بيولوژيکي ، سيستم پزشکي است که قبلاً براي مقابله با بيماري هاي طبيعي ايجاد شده است . براي مقابله با دو عامل بيولوژيکي سياه زخم و آبله که از کشنده ترين عوامل بيولوژيک هستند و به راحتي قابل تبديل شدن به سلاح را دارند نيز مي توان واکسنهاي خاصي ايجاد ، آزمايش و ذخيره کرد . به عنوان مثال با توجه به بودجه هاي مصوب مي توان براي اين عوامل به اندازه کافي واکسن توليد کرد تا در زمان هاي اضطرار به وسيله آنها بخش قابل توجهي از مردم را در برابر تهاجم ايمن نمود و يا حداقل نيروهاي عمل کننده در خط مقدم براي مقابله با حمله را واکسينه و مايه کوبي کرد . البته واکسنهاي مؤثر ديگري براي عامل هايي از جمله طاعون و وبا درحال حاضر وجود دارد و براي استفاده مورد تأييد قرار گرفته اند ، اما تنها مقادير کمي از آنها توليد شده اند ، بسيار کمتر از آنچه که ممکن است در صورت نياز ، مورد استفاده تعداد زيادي از افراد آلوده قرار گيرند . از سوي ديگر در حال حاضر هيچ واکسن موثري براي جلوگيري از تب مالت ، استافيلوکوک انتروتوکسين B ، ريسين يا مايکوتوکسين هاي T2 وجود ندارد يعني همه عوامل بيولوژيکي که در گذشته برخي از کشورها براي استفاده نظامي بر روي آنها تحقيق کرده اند يا از آنها براي ايجاد سلاح بهره برده اند . با اين حال ، در برخي موارد که هنوز واکسن در دسترس نيست ، داروهايي توليد شده است که به بهبودي بيماران کمک مي کند . همچنين تحقيقات پزشکي طولاني مدت ، براي بررسي احتمال ايجاد واکسن و مکمل هايي که در صورت تجويز ممکن است باعث افزايش کارايي سيستم ايمني گيرنده براي محافظت در برابر کل طيف عوامل احتمالي جنگ بيولوژيکي شود ، انجام شده است و بايد انجام شود تا توان پدافندي به وسيله آنها افزايش يابد . يکي از برنامه ها براي دفاع غير نظامي در شرايط اضطراري بيولوژيکي ، برنامه استراتژيک ملي انبار بسته هاي واکسنها ، داروها ، مواد ضد عفوني کننده و تجهيزات پزشکي اورژانس است ، که بايد در مناطق مختلف در سراسر کشور ذخيره گشته و براي شرايط اضطراري آماده سازي بر روي آنها انجام شده باشد . بعلاوه ، هر استان بايد برنامه هاي مدون از پيش آماده شده براي پاسخ به اپيدمي ها ، جنگ بيولوژيک و حملات بيوتروريسم آماده کرده باشد . از جمله اين برنامه ها ، دستورالعمل هاي مربوط به واکسيناسيون جمعي ، ترياژ و محدود سازي رفت آمد مي باشد . در مبحث ترياژ يا رده بندي درماني ، بيماران بايد به گروه هاي مختلف تقسيم شده و برنامه ريزي به گونه اي باشد که باعث کاهش تلفات و کنترل گسترش بيماري گردد . همچنين بايد قوانيني براي الزامات بهداشتي اضطراري در کشور تهيه شده تا كشور براي مقابله با چنين بحران هايي اتخاذ کند و اين الزامات بهداشتي از قبل به بخشي از جامعه براي آگاه سازي کليه افراد جامعه و پياده سازي سريع آن آموزش داده شود . به عنوان نمونه به صورت يک واحد درسي براي دانشجويان ارائه گردد و يا بخشي از آموزش سربازان در مراکز آموزشي را در بر گيرد . از طرفي به زنان جامعه به جاي آموزش نظامي که مردان مي بينند مي توان آموزش هاي اجباري کوتاه مدت ، در راستاي اقدامات پدافند غير عامل داده شود تا در شرايط اضطراري اين بخش بزرگ جامعه هم وارد عمل گردند . همچنين بايد براي تمامي افراد غير نظامي حاضر در خط مقدم مقابله با اپيدمي يا حمله بيولوژيک از جمله پرسنل درماني و اورژانس ، نيروهاي شاغل در آتش نشاني و ... آموزش هاي ويژه اي در نظر گرفته شود تا در شرايط بحراني بهترين تصميمات در سطح فردي اتخاذ گردد . در کل به دليل گستردگي عوارض حملات بيولوژيک و همه گيري بيماري ها ، براي مقابله نياز است تا بخش وسيعي از افراد جامعه وارد عمل شوند که اين موضوع نيازمند آموزش هاي موثر پيش وقوع حادثه است . برنامه ريزي در اين باره و اجراي درست آن يکي از وظايف دولت و نيروهاي نظامي و سازمان پدافند غير عامل مي باشد . اين برنامه ريزي بايد مبتني بر آناليز ريسکي انجام شود که در آن به دقت ، تمام مسائل بررسي و الزامات کار به درستي انديشيده شده باشد و سپس با قرار گرفتن در چرخه مديريت ريسک به دنبال گذر از بحران باشيم . اين چرخه شامل 6 مرحله زير است : - آگاهي موقعيتي - آناليز ريسک - پيشگيري - آمادگي - پايش و کشف - واکنش و بازگشت در هر کدام از اين 6 مرحله مبتني بر الزامات مي توان يک يا چند نوع از سياست هاي 6 گانه اجرايي ، طبقه بندي ، مقررات ، آيين نامه ها ، محدوديت و مجازات را برگزيد . ملاحظات حملات بيولوژيک از بين بردن آلودگي پرسنل و تجهيزات پس از يک حمله جنگي بيولوژيکي نگراني کمتري نسبت به يک حمله جنگي شيميايي دارد زيرا بيشتر عوامل جنگي بيولوژيکي از نظر پوستي فعال نيستند (مايکوتوکسين هاي تريکوتسن يک استثنا هستند). با اين حال ، آلودگي زدايي به عنوان يک روش مؤثر براي کاهش شيوع عفونت از احتقان هوايي ثانويه احتمالي باقي مانده است . سه روش اساسي براي آلودگي زدايي عبارتند از : حذف فيزيکي ، غيرفعال کردن شيميايي و غيرفعال کردن بيولوژيکي عامل بيماري . غيرفعال سازي بيولوژيکي تا حدي عملي نشدي است. همچنين سنسورها براي شناسايي حضور عوامل بيولوژيکي در هوا ، آب و يا روي سطوح هنوز هم نسبتاً ناکارآمد هستند ، اما بايد به سمت يک سيستم شناسايي و هشدار برويم که زمان کافي را براي قربانيان احتمالي فراهم نمايد . توانايي فعلي تشخيص براي درمان رضايت بخش نيست زيرا واکنش دهندگان تنها مي توانند بسياري از افرادي که قبلاً آلوده شده و عوارض را بروز داده اند را درمان کنند. بيشتر آشکارسازهاي بيولوژيکي فعلي آشکارسازهاي نقطه اي هستند که پس از اسکن کردن يک ابر هواي ذرات ، قادر به اخطار قبلي نيستند تا تشخيص دهند که آيا اين ذرات حاوي مواد بيولوژيکي از نوع خاصي هستند و يا خير. بخشي از سنسور ها هم تنها به شناسايي عوارض بيماري مي پردازد (مانند نشانگرهاي دماي بدن) و با اينکه مي توانند کمک کننده باشند ولي کارايي کافي را نخواهند داشت . چگونه يک حمله بيولوژيک را از يک شيوع طبيعي تشخيص دهيم ؟ تشخيص يک حمله بيولوژيک و بيوتروريستي از يک بيماري عفوني طبيعي مي تواند بسيار مشکل باشد . محققان بايد در ابتدا مشخصه‌هاي همه گيري شيوع بيماري را بررسي کنند تا منبع ، اسلوب انتقال و جمعيت در معرض خطر را تشخيص دهند . نشانه ‌هاي خاص ممکن است بيانگر اين باشند که آيا شيوع بيماري ناشي از رهايي هدفمند عامل بيماري زا است يا خير. از آنجا که مي توان منحني همه‌گيري را در موارد طبيعي هم مشاهده کرد ، ويژگي‌هاي اضافي شيوع بيماري بايد براي کمک به تعيين اين که آيا شيوع بيماري طبيعي است يا نتيجه يک حمله بيولوژيکي ، مورد بررسي قرار گيرد. در زير نشانه هاي يک همه گيري آمده است اما هيچ يک از اين نشانه ها دليل استفاده عمدي از يک عامل بيولوژيکي نمي توانند باشند ، ولي در کنار هم مي توانند تحقيقات بيشتر درباره حمله بيولوژيکي را موجه جلوه دهند : (1) وجود يک اپيدمي بزرگ که داراي موارد بيشتري از حد انتظار است ، به ويژه در جمعيت هاي گسسته (2) بيماري شديدتر از آنچه که براي يک پاتوژن مشخص پيش بيني مي شود و همچنين مسيرهاي غيرمعمول قرار گرفتن در معرض بيماري (3) بيماري که براي يک منطقه جغرافيايي مشخص غيرمعمول است ، در خارج از فصل انتقال عادي تشخيص داده مي شود و يا در صورت عدم وجود يک بردار عادي براي انتقال عامل اتيولوژيک ، رخ مي دهد (4) همه گيري همزمان بيماريهاي مختلف (5) شيوع يک بيماري مشترک بين انسان و حيوان با پيامد هاي انساني ، زيرا بسياري از عوامل خطرناک بالقوه براي حيوانات هم بيماري زا هستند (6) سويه هاي غيرمعمول يا انواع ارگانيسم ها يا الگوهاي مقاومت ضد ميکروبي متفاوت از موارد رايج در يک منطقه معين (7) نرخ حمله بالاتر به افرادي که در مناطق خاصي قرار دارند (به عنوان مثال ، اگر عامل بيماري زا در داخل ساختمان آزاد شود) يا نرخ پايين تر بيماري درباره کساني که در يک ساختمان بسته هوايي قرار دارند البته اگر عامل بيماري زا در فضاي آزاد و به صورت گسترش هوايي رها شده باشد (8) اطلاعاتي که يک دشمن در اختيار يک عامل يا مأمورين خاص قرار مي دهد (9) ادعاهايي که به وسيله تروريست ها مبني بر رهاسازي عامل بيولوژيک اعلام مي شود (10) شواهد مستقيم انتشار يک عامل ، با يافتن تجهيزات ، مهمات و يا دستکاري محصولات مرتبط با حمله به طور طبيعي بيماري ها در مناطق خاصي وجود دارند و چرخه هاي سنتي انتقال را شامل مي شوند . الگوهاي فصلي چندان غيرمعمول نيستند . در مقابل ، شيوع بيماري به دليل بيوتروريسم مي تواند در هر منطقه بدون بيماري غير بومي ، در هر زمان از سال و بدون هشدار اتفاق بيفتد و بسته به عامل اتيولوژيک و نحوه انتقال ، بر تعداد زيادي تأثير گذارد و ممکن است هزاران مورد ، ناگهان رخ دهد . در نتيجه ، مسئولان بهداشت عمومي بايد در هنگام بررسي شيوع بيماري ، نسبت به احتمال بروز بيوتروريسم حساس باشند . در اين زمان ، مهم است که شيوع مشکوک توسط يک اپيدميولوژيست در پزشکي قانوني بررسي شود . اگر تحقيقات اپيدميولوژيست پزشکي قانوني بيوتروريسم را فاش کند يا مشکوک به نظر برسد بايد با سازمان پدافند غير عامل يا سازمان هاي امنيتي ، که مسئول هماهنگي تحقيقات بين سازماني در اينگونه موارد هستند تماس گرفته شود . از طرفي اگر حمله بيولوژيک بخشي از يک جنگ هيبريدي باشد از تلاقي عمليات هاي هيبريدي و همپوشاني منطقي نتايج آنها نيز مي توان به عمدي بودن يک فراگيري بيماري ظنين شد . مديريت افکار و احساسات در هنگام شيوع يک بيماري ، چه آن بيماري به صورت طبيعي آغاز و گسترش يافته باشد و يا چه حاصل يک حمله بيولوژيکي باشد ، نظم و انظباط اجتماعي کاهش يافته و در کنار آن ما با دو نوع آسيب مواجه خواهيم بود : 1 – آسيب هاي جسمي 2 – آسيب هاي رواني . در واقع مي توان گفت که ما با دو نوع شيوع نرم (رواني) و سخت(فيزيکي) مواجه ايم که بايد آسيب هاي هر دو را کنترل کرده ، از فراگير تر شدن آن ها جلوگيري به عمل آورده و آثار و نتايج آن ها را کاهش دهيم . متاسفانه درباره اپيدميولوژي بيماري ها بسيار گفته و نوشته شده است اما اپيدميولوژي احساسات و عواطف مورد غفلت قرار گرفته است . اين مساله زماني با اهميت تر جلوه مي نمايد که بدانيم سلاح هاي بيولوژيکي نسل جديد ، نه تنها مي توانند به عنوان سلاح هاي کشتار جمعي استفاده گردند بلکه اين قابليت را دارند که به عنوان وسيله اي براي انجام حملات غير کشنده براي تاثير گذاري در سلامت روان ، خلق و خو و اراده انسان ها نيز مورد استفاده قرار گيرند . عوامل مختلفي وجود دارد که ميزان و گستردگي سرايت احساسات و رفتار ها در اپيدمي ها را تعيين مي کنند . برخي از آنها شامل عقايد و اعتقادات ، تراکم و تعداد جمعيت درگير ، شخصيت فرد ، مقدار درصد پذيرش فرد در دريافت و انتقال رفتارها و احساسات و ثبات ماندگاري در هنجارهاي اجتماعي ، هنجارهاي تنظيم کننده خلق و خو ، وابستگي وظايف به يکديگر و در آخر وابستگي اجتماعي متقابل هستند . با اين وصف مديريت رفتار ها و احساسات در هنگامي که بيماري بر اثر يک جنگ بيولوژيکي باشد از اهميت دوچنداني برخوردار است زيرا يک حمله بيولوژيک ، هدفمند مي باشد . اين موضوع مخصوصا در جنگ هاي هيبريدي که يک حمله بيولوژيک مي تواند تکميل کننده يا دنباله نوع ديگري از حمله يا حملات باشد و يا اينکه مهاجم به دنبال ايجاد زمينه اي ، براي انواع ديگري از حملات است بيشتر نمايان مي شود . بر اساس اين رويکرد مطمئنا يک حمله بيولوژيک ، همواره عمليات هاي رواني از پيش برنامه ريزي شده را کنار خود مي بيند ، بويژه در عصر حاضر و با فراگيرتر شدن رسانه هاي نوين مانند شبکه هاي اجتماعي حتي مي توان گفت اين امکان وجود دارد که حمله بيولوژيک نه به عنوان عمليات اصلي ، بلکه پيش زمينه يک عمليات رواني در نظر گرفته شده باشد . با اين نگاه مديريت افکار و احساسات در مردم و کاهش ريسک هاي حوادث و وقايع يکي از وظايف سازمان هاي مواجه کننده با حادثه يا حمله است . مديران و برنامه ريزان بايد به گونه اي عمل کنند که هم زمان ، هر دو آسيب را کاهش دهند و نه اينکه براي کنترل يکي باعث افزايش آسيب هاي ديگري شوند ، مثلا براي رعايت بعضي از شرايط توسط مردم تبليغات بيش از حد صورت پذيرد که خود آن تبليغات سبب آسيب رواني و ترس بيشتر گردد . در حقيقت مسئولان بايد در مواجه با بحران به مانند يک بند باز عمل کنند که از روي طناب باريکي حرکت مي کند ، بدون اينکه به هيچ کدام از دو سمت سقوط نمايد ، زيرا هر تصميم اشتباه نه تنها بر روي دامنه بحران تاثير منفي مي گذارد بلکه جنبه هاي مختلف زندگي مردم را هم به صورت غير مستقيم تحت الشعاع قرار مي دهد و دامنه آسيب ها را فراتر خواهد نمود . با اين وجود ، ما بايد چيزهاي بيشتري را در مورد چگونگي پرداختن به اپيدمي عاطفي همراه با شيوع واقعي بيماري ها بدانيم و انجام تحقيقات بيشتر در اين زمينه از الزامات مهم مي باشد . ترس يکي از مهمترين احساساتي که مي تواند منجر به آسيب هاي رواني و اجتماعي در مواقع بحراني گردد ترس مي باشد . هنگامي که ترس افزايش يافته و از حد قابل قبول فراتر رود به جاي اينکه احتياط و رفتار کنترل شده را در انسان تقويت نمايد ، کنترل رفتاري انسان ها را در دست مي گيرد و بدين ترتيب انسان ها دست به اقدامات کمتر عقلاني خواهند زد . در اين حالت الگوهاي رفتاري تهاجمي از افراد سر زده که خود عامل تخريب بيشتر خواهند بود . زامبي ها زامبي ها موجوداتي داستاني هستند که اراده اي از خود نداشته و تنها حس گرسنگي آنها را هدايت مي کند . اين موجودات داراي خودآگاهي نيستند که بخواهند درباره اعمالشان قضاوتي داشته باشند . در اين حالت آنها وارد يک سير قهقرايي به حالت نوزادي شده اند که در آن با حالت سيري ناپذير و بدون فهم سيري دنبال تغذيه از منابع مي روند . اينگونه پسروي هاي شخصيتي در فراگيري بيماري ها و هراس جمعي مرتبط با آنها هم اتفاق مي افتد که باعث مي گردد افراد کنترل ذهن و اعمال خود را از دست داده و خود را در معرض يک گرسنگي شديد و اشتهاي مخرب قرار دهند که اين امر منجر به حمله اين افراد به دو چيز مي شود : 1 – منابعي همچون مواد خوراکي و هر چيزي که به نظر آنها براي زنده ماندن در شرايط آخرالزماني کارايي دارد (حمله به منابع فيزيکي) . 2 – حمله به اذهان ديگر انسان ها تا آنها را هم به اين بيماري مبتلا کرده و الگوهاي رفتاري خود را در آنها تکرار نمايند (حمله به منابع نرم) . در اين حالت زامبي با القاي ترس و نااميدي ديگران را هم به رفتار خود مبتلا مي نمايد . کارگروه مديريت افکار در شرايط بحراني ضروري است که کارگروهي براي مديريت افکار مردم تشکيل داده شود تا بحث اطلاع رساني و تبليغات را بر عهده داشته باشد و از ارائه اطلاعات متناقض به مردم و در نتيجه سلب اعتماد آنها جلوگيري شود . نکته مهم در اينجا اين است که تشکيل اين کارگروه به معناي اين نيست که اطلاعات تنها از طريق يک سخنگو به مردم داده شود بلکه بايد اخبار و داده هاي يکسان از چندين منبع متفاوت ، در جايگاه ها و مقبوليت هاي گوناگون به مردم ارائه شود تا اولا تاثير بيشتري بر گروه هاي مختلف گذاشته و ثانيا اين يکساني داده ها باعث جلب اعتماد بيشتر مردم به اخبار ارائه شده گردد . انواع ويژگي هاي گروه هاي انساني در بحران ها يکي از مواردي که در هر بحران بايد مورد توجه برنامه ريزان قرار گيرد ، گروه بندي افراد جامعه و برنامه ريزي مناسب براي هر گروه مي باشد . از اين منظر 4 گروه پايه ، فارق از تخصص ها و سطح توانايي هاي افراد را مي توان براي يک جامعه در شرايط بحران مد نظر داشت . 1 – حامي : اين افراد بنابر اعتقادات يا نوع دوستي ، خود را متعهد به جامعه دانسته و در شرايط سخت در پي رفع نياز هاي ديگران برمي آيند . از اينرو برنامه ريزي ها بايد به گونه اي صورت گيرد که اين افراد به صورت هماهنگ و هدفمند مورد استفاده قرار گيرند . 2 – هم درد : اين گروه مانند افراد جامعه گرا در فعاليت هاي اجتماعي شرکت نمي کنند اما به حرمت هاي اجتماعي و شرايط ديگر افراد ، توجه مي کنند . اولويت اين افراد خانواده شان است و در صورت داشتن اطمينان حداقلي از آينده ، آنها مي توانند در حد محيط خانوادگي کمک کننده باشند . 3 – خود محور : اينگونه افراد تنها خودشان و احساساتشان اهميت دارد و تمام سعي شان بهتر کردن شرايط فردي شان است . هر چقدر اين ويژگي در افراد برجسته تر باشد احتمال تبديل آنها به زامبي ها در شرايط بحراني افزوده مي شود . 4 - مخرب : اين افراد به صورت آگاهانه دست به تخريب ديگران و سوءاستفاده از شرايط بحراني مي نمايند . در مقابل افراد اين گروه ، سيستم هاي انتظامي ، امنيتي و قضايي بايد به سرعت وارد عمل شوند . هر گونه تاخير در مواجه با اين گروه ، شرايط را پيچيده تر کرده و افراد خودمحور را غيرقابل کنترل تر مي نمايد . رسانه هاي اجتماعي و بحران امروزه يکي از مهمترين راه هاي ارتباطي و کسب خبر و اطلاعات در سطح جوامع رسانه هاي اجتماعي مي باشند . کنترل کننده محتواي اين رسانه ها مي تواند به بهترين شکل از آن بهره برده و شرايط را به نفع خود بهبود بخشد . اما از طرفي استفاده دشمن از اين رسانه ها آثار مخرب شديدي به وجود خواهد آورد . امروزه جنگ در شبکه هاي اجتماعي يکي از مدل هاي جديد منازعه است که کشورهاي مختلف به سمت بهره برداري از آن رفته اند . از تاکتيک هاي رايج در جنگ شبکه هاي اجتماعي ، انتشار اطلاعات نادرست ، ايجاد شک و بلاتکليفي دائمي در ذهن مخاطبان هدف ، تحريک کردن و ايجاد حس سوءظن به ارکان هاي دشمن در ذهن افراد جامعه هدف ، افشاگري اطلاعاتي براي ضربه زدن به دشمن ، تخريب ذهنيت افراد و سوق دادن آنها به تبديل شدن به يک زامبي در مواقع بحران و بي اثر کردن تلاش هاي صورت گرفته دشمن در کنترل بحران هستند . اما از سوي ديگر اين شبکه ها مي توانند به ايجاد يک انتقال دهنده گزارش ها در زمان واقعي در مورد اپيدمي ها عمل کرده و به عنوان يکي از راه هاي ايجاد يک سيستم نظارت عمومي کارآمد براي تشخيص زود هنگام و پاسخ فوري شناخته شوند . مديريت بحران ها و ضرورت بهره گيري از سيستم هاي تصميم يار انسان در محيطي زندگي مي کند که به طور دائم در معرض موقعيت هاي متنوع کم و بيش خطرناک است که توسط عوامل متعددي ايجاد مي شوند . پديده هاي شديد طبيعي مانند : طوفان ، سيل ، خشکسالي ، رانش زمين ، زمين لرزه ، همه گيري بيماري ها و موارد ديگر ، علاوه بر حوادث فناوري (به عنوان مثال آلودگي شديد) و موقعيت هاي متناقض ، ممکن است به طور مستقيم بر زندگي هر شخص و جامعه کاملا تأثير گذار باشد . اين پديده ها ، که به عنوان بلا يا فاجعه نيز ناميده مي شوند بايد دقيقاً شناخته شده باشند تا بتوان سريعاً با آنها برخورد کرد . تسکين و کاهش اثرات چنين بلايايي نياز به يک مطالعه کامل بين رشته اي در مورد خطرات و آسيب پذيري ها و همچنين انتشار صحيح اطلاعات دارد . در اينجاست که از انفورماتيک خواسته مي شود نقش خود را در اين زمينه ايفا کند. يک سيستم پشتيباني تصميم (DSS) يک سيستم اطلاعاتي است که از فعاليتهاي تصميم گيري در سازمان و يا در زمينه تجارت پشتيباني مي کند . از DSS ها به طور گسترده در حفاظت از محيط زيست استفاده مي شود . اين نوع سيستم ها در کنترل آلودگي ، در مديريت منابع آب و جيره بندي ، در کنترل سيلاب ها و پيش بيني وقوع آنها ، در کشاورزي براي کنترل آفات ، در جنگلداري ، در جلوگيري از بيماري هاي همه گير و ... استفاده مي شوند . تصميم گيران پدافند بيولوژيک نيز براي مديريت هر چه بهتر شرايط نياز به اينگونه سيستم ها دارند . پيچيدگي موضوعات و وجود متغير هاي بسيار در جنگ بيولوژيک و يا همه گيري بيماري ها نياز به تصميمات منطقي دارد و تصميم گيري به ويژه در شرايط جنگي به طور فزاينده اي دشوار مي باشد . با توجه به پيشرفت هاي موجود در تئوري تصميم گيري و مطالعه سيستم هاي پشتيباني از تصميم ، روش ها و ابزارهاي جديد پشتيباني تصميم گيري تهيه شده اند . در اين صورت ، طراحي و ساخت ابزارهايي که بتوانند به تصميم گيرنده در تصميم گيري براي موضوعات پيچيده جنگ بيولوژيک و مديريت بحران هاي ناشي از همه گيري بيماري ها کمک کنند ، يک امر بسيار مهم است. به عنوان مثال در يک همه گيري بيماري ، آگاهي از نحوه جا به جايي و حضور مردم در مناطق مختلف براي ايجاد محدوديت هاي مناسب و کاهش همه گيري اهميت بسزايي دارد . همچنين داشتن اطلاعات در زمان آني از موقعيت مکاني شهروندان براي اتخاذ تصميمات فوري و در اسرع وقت ضروري مي باشد . مديران و برنامه ريزان مي توانند با ايجاد يک سيستم پشتيباني از تصميم و گرفتن اطلاعات آنتن هاي مخابراتي از اپراتور هاي تلفن همراه موقعيت تقريبي مکاني بسياري از شهروندان را تخمين زده ، در پيش از بحران ها ، الگو هاي زماني و نحوه و مسير هاي جا به جايي شهروندان را يافته و در هنگام همه گيري بيماري ها با توجه به سرعت و اسلوب گسترش بيماري و با استفاده از الگو هايي که از قبل آماده شده اند و همچنين شرايط زماني آني ، بهترين تصميم ها را در جهت محدود سازي شهروندان اتخاذ نمايند و بدين شکل اثرات منفي اجتماعي ، اقتصادي و بهداشتي شرايط بحران را کاهش دهند . از سوي ديگر مي توان با پايش دائم مراکز خدمت رسان در اين شرايط ، محدوديت ها را شناسايي و بار اضافي را بر روي نقاط با ظرفيت بالاتر انتقال داد . البته يک سيستم پشتيباني تصميم مي تواند بخش هاي بسياري داشته باشد که بر اساس نياز مديران بحران شکل گرفته اند اما در اينجا براي اولين قدم اقدام براي قرنطينه و محدوديت هاي هوشمند ، ايجاد يک سيستم پشتيباني تصميم ضروري بوده و در گام ديگر توسعه پرونده الکترونيک سلامت و پايش دائم شهروندان بايد صورت پذيرد . منابع : https://www.britannica.com/technology/biological-weapon https://en.wikipedia.org/wiki/Biological_warfare https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC3148628/ http://paydarymelli.ir Psychiatry of Pandemics A Mental Health Response to Infection Outbreak Charting the Next Pandemic Modeling Infectious Disease Spreading in the Data Science Age A Bioterrorism A Guide for Facility Managers Biosecurity and Bioterrorism, Second Edition Containing and Preventing Biological Threats Bioterror and Biowarfare A Beginner’s Guide Biosecurity and Bioterrorism_ Containing and Preventing Biological Threats Defense Against Biological Attacks Volume I Soft targets and crisis management_ what emergency planners and security professionals need to know Crisis Management in Acute Care Settings_ Human Factors and Team Psychology in a High-Stakes Environment A Biological Weapons From the Invention of State-Sponsored Programs to Contemporary Bioterrorism A Defence Against Bioterrorism Military Thought - Volume 20
  9. باور 373 ناکافی در حلقه پدافند، پایان ناپذیر در دفتر دشمن. مقدمه هیچ نیروی مدافعی وجود ندارد که صرفا بخواهد یا بتواند با تکیه بر سلاح های دفاعی و پدافندی خود را حفظ کند، هر سیستم نظامی میبایست از حملات متقابل یا حتی پیشدستانه برای دفع قابلیت های تهاجمی دشمن بهره جوید، در کنگفو یک جمله معروف وجود دارد؛ دستی که برای حمله میرود برای دفاع بازمیگردد . هیچ سامانه پدافندی اختراع نشده که قادر باشد در برابر یک حمله وسیع و پرتعداد موفق باشد، حتی اگر بتواند با هر موشکی که دارد یک هدف از مهاجمان را بزند بالاخره موشکهایش تمام میشوند و مهاجم پرتعداد میتواند موفقیتی بدست آورد. با این وجود پدافند توانسته است امکان غافلگیر شدن را با ایجاد یک سد در گام نخست حمله دشمن، از بین ببرد، همچنان که ریسک و هزینه های حمله را ابالا برده است. دشمنان یک پدافند هوایی از پایین ترین ارتفاع که متعلق به پهپادهای سبک و موشک های کروز است تا ارتفاع بلند که متعلق به رادارهای هوابرد، موشک های بالستیک و حتی مدارگردهای لئو میتواند باشند، همیشه حرفی برای گفتن و طرحی برای عبور از پدافند دارند. اما پدافندها هم در همه این سطوح نیز اقداماتی در لیست دارایی خود تهیه دیده اند، از اخلالگرهای برد بلند، سلاح های انرژی مستقیم DEW تا موشک های پدافندی که از برد 500 متر تا 700 کیلومتر . اما آنچه در برابر یک پدافند امروزی بسیار مرسوم است و انتظار میرود در ساعات اولیه جنگ ها با آن روبرو شود، حملات پیچیده و پر تعداد کروز و پهپاد میباشد. رقبای منطقه ای ایران و دولت های دوست و همجوار، قابلیت های تهاجمی بسیار وسیعی دارند، بسیاری از آنها از موشک های کروز و بالستیک بهره مند هستند، عربستان سعودی، امارات و حتی قطر، بیش از 1000 فروند موشک کروز هواپرتاب استورم شدو (شاهین سیاه) در اختیار دارند که یک تهدید پیچیده جدی برای زیرساخت های نظامی و اقتصادی ایران محسوب میشود. ترکیه نیز با ساخت موشک بومی SOM توانسته است بخوبی به بازار تولید تسلیحات کروز وارد شود، ائتلاف غربی متجاوز در منطقه خلیج فارس و کشورهای اسلامی نیز به مقادیر انبوهی از موشک های کروز مجهزند. آمریکا قصد دارد بیش از 10هزار فروند کروز JASSM تولید کند، مقادیر سایر موشک های کروز و بمب های بالدار مشخص نیست، ولیکن انتظار میرود در شرایط قوی اقتصادی و در جغرافیای امن ایالات متحده مقدار این موشکها انتهایی نداشته باشد. در کنار این انبوهی موشک های کروز، پهپادهای لوییتر قرار دارند که بر علیه پدافند ها بسیار موفق عمل میکنند و حتی از نظر گونه نیز قابل شمارش نیستند چه رسد به شمارش تعداد از هر گونه. عربستان سعودی موشک های بالستیک چینی DF-3 و DF-21A با قابلیت حمل کلاهک هسته ای با برد بیش از 2000 کیلومتر در اختیار دارد که میتوانند تهران را هدف قرار دهند. اسراییل نیز از موشک های میانبرد جریکو با بردی بالغ بر 5هزار کیلومتر بهره مند است. موشک های اسراییل حتی قادرند موسکو را هدف قراردهند. گرچه شناسایی و رهگیری موشک های کروز بسیار دشوار است اما تجربیات مختلفی وجود دارد که میگوید میتوان با موشک های کروز بوسیله جنگنده های سبک مانند اف 5، یا پدافند های کوتاه برد و میانبرد، اخلال وسیع الکترونیک در مناطق هدف بخوبی درگیر شد و آنها را منهدم یا منحرف ساخت، راه های بسیاری برای انحراف انان وجود دارد و حملات اخیر بوسیله آنها از موفقیت زیر 60 درصدی سخن میگویند، تجربه های سوریه و عراق. اما موشک های بالستیک خیر، مقابله با آنها نیازمند زیرساخت پدافندی پیچیده ایست و هنوز جنگنده ها این امکان را بدست نیاورده اند که موشک های بالستیک را در آسمان منهدم کنند، تاکنون سلاح انرژی مستقیمی نیز دیده نشده که بتواند پاسخ موثری به این نوع از تسلیحات بدهد. کشور پهناور ایران برای مقابله با موشک های بالستیک تنها دو سامانه در اختیار دارد که هنوز موفقیت میدانی آنها به ثبت نرسیده است، اس 300 و باور 373. نیاز ایران به تولید انبوه پدافند های کوتاه برد. به بسیاری از تهدیدات کروز و پهپاد را نمیتوان در منطقه شروع تهاجم واکنش نشان، اما همه آنها به سوی اهداف مهم می آیند و آنجا جاییست که نیازی به برد بلند و اغماض در تعیین هدف نیست، در برد کوتاه و در منطقه هدف همه اهداف پرنده مهاجم اعم از دیکوی و یا تهدید واقعی میبایست بسرعت تجزیه و منهدم شوند. بنابراین، وجود پدافند های پرتعداد دفاع نقطه ای و کوتاه برد با برد هایی در حد افق دید، از 12 تا 20 کیلومتر بسیار حیاتی تر از داشتن سامانه هایی با برد های بالای 100 کیلومتر است. طرح های موجود در ایران نظیر تولید موشک ها تور، راپیر، اف ام 80، انواع دوشپرتاب و سامانه در دست ساخت و ناشناخته کوتاه برد نه دی با برد ادعایی 30 کیلومتر، نشان از توجه به این محدوده است. شکل 1تصویر موشک 9 دی در نمایشگاه اقتدار 40 محافظت از باور با روشهای نرم اگر سامانه های پدافندی را عنصری اساسی برای جلوگیری از جنگ فراگیر و آسان هوایی بدانیم، آنها را میبایست در طول نبرد حفظ کنیم، سامانه های انحراف دهنده موشک های ضد تشعشع برای حفاظت از فیلد های پدافندی و سامانه های برد بلند متحرک مانند باور و اس 300 طراحی شده اند. سامانه یاور از آن دسته از تجهیزات اقدام متقابل الکترونیک هستند که فیلد های پدافندی و رادارهای غیر واقعی را شبیه سازی میکند. شکل2 تصویر سامانه اخلال موشکی یاور در حاشیه نمایشگاه اقتدار 40 قرارگیری در مسیر برد های بلند تر. سامانه پدافند هوایی باور 373 را میتوان بزرگترین دستاورد مهندسی چند حوزه مختلف موشکی و الکترونیک دانست، موشک های صیاد قادرند با اهداف بالستیک در حال نزدیک شدن با سرعت 8 تا 10 ماخ درگیر شوند. به نظر میرسد باور برای موفقیت های بیشتر و انهدام اهداف بالستیک نیازمند تست های بسیاری باشد. اگر سامانه های دیگر کوتاه برد، جنگال و مدیریت میدان نبرد موفق ظاهر شوند، باور میتواند اهداف پرنده را در حداکثر مسافت خود مورد اصابت قرار دهد. این سامانه قادر است هواگرد ها را در فاصله 200 کیلومتری و ارتفاع 27 کیلومتری منهدم کند. برای موفقیت در این فاصله، آنچه نیازمند پیشرفت بیشتری در تجهیزات الکترونیک و دقت کشف این سامانه است که هم اکنون بنابر گفته هایی قادر است میان اس 300 و اس 400 را پر کند. ایران از رادارهای ماورا افق و پیش اخطارهای بلند برد قدرتمندی بهره مند است، اما از اقدام سخت در دور دست بازمانده و لازم دارد سامانه های پدافندی ضد سوخترسانها، رادارهای هوابرد و بمب افکن های دورپرواز در عمق آسمان و در دور دست صورت دهد، اما نه مشابه آنچه روسها در سامانه A-135 در اختیار دارند. بلکه سامانه پدافندی ابداعی که بتواند یک هواگرد شناسایی را در زمان جنگ از فاصله بیش از 500 کیلومتر منهدم نماید. از جهت زیرساخت، تحقیقات و امکانات، همه چیز برای ساخت چنین سامانه ای اماده است. توسعه روز افزون تکنولوژی باور در نسخه های بعدی. باور 373 راهگشای تجربیات و بروز رسانی های بسیاری خواهد بود، از آنجا که تولید این پدافند بصورت بومی انجام شده است، ایران قادر خواهد بود آن را به اشکال مختلف از ایجاد سیلوهای زیرزمینی مخفی و سخت حفاظت شده در برابر انفجار و ترکش در مکانهای ناشناخته، همراه با رادارهای ابتکاری که به ناگاه از موقعیت چریکی خود در فاصله ای غافلگیر کننده دشمن را پس از شلیک ردگیری میکنند بهره جوید، آسمان ایران از هم اکنون در برابر هیچ جنگ هوایی برای مهاجم ایمن نخواهد بود، وجود سامانه های بومی این امکان را فراهم می آورد که دشمن نتواند از اتمام آن یا حذف کامل آنها از روی زمین هیچ گاه مطمئن باشد، راه همیشه برای ورود بمب افکن های سنگین بسته میماند و اقدام به جنگ هوایی گسترده همراه با حضور فراوان جنگنده های دشمن تقریبا غیر ممکن خواهد شد. البته تهدیدات مربوط به هواگرد های جدید و بمب های دوربرد همچنان پابرجاست، ولیکن وظیفه مقابله با آنان بر عهده سامانه های کوچکتر و یا رده های دیگر پدافندی ست. اما ایران این قابلیت را بدست آورده که پدافند خود را متناسب با این تهدیدات توسعه دهد و محتاج سامانه های خارجی که هم داده های آن از قبل فروخته شده و هم مقدار دقیق تلاشی که مهاجم برای انهدام آن باید صورت دهد مشخص است، نخواهد بود. کلام آخر دشمن سامانه پدافندی ایران در محاسبات خود ممکن است در مورد خریدهای ایران که چند رادار از کشور سوم خریده است و با انهدام مثلا چند لانچر یا رادار رهگیر کل سامانه از رده خارج خواهد شد محاسبات راحتی داشته باشد، و با مقدار کافی شبیه سازی به هر چه میخواهد دست پیدا کند، اما در مورد تجهیزات بومی وضعیت متفاوت هست، تنها یک رادار بومی و یک موشک میتواند همیشه در جغرافیای ایران ناشناخته باقی بماند و تا پایان درگیری مشخص نشود که فضا برای کنترل آسمان امن است یا خیر... تهیه شده برای www.military.ir/forum https://msai.ir/2020/07/01/smells-like-deterrence-spirit/ @worior
  10. بسم ا... گسیل پدافند هوایی مدرن باور-373 به سوریه/ ایران اجازه زدن بدون هشدار قبلی هواپیماهای اسراییلی را در آسمان سوریه دریافت کرده است منابع اطلاعاتی رژیم صهیونیستی می گویند، ارتش روسیه اجازه هدف قرار دادن بدون هشدار قبلی هواپیماهای اسرائیلی را در سرتاسر آسمان سوریه به ایران داده است. سفررییس ستاد کل نیروهای مسلح به سوریه
  11. ناگفته‌هایی از سایت سوباشی یک سرهنگ بازنشسته پدافند هوایی با بیان اینکه اولین هواپیمای میگ 25 که توسط پدافند هوایی سپاه سرنگون شد در اصفهان و با هدایت سایت سوباشی بود، گفت: نقش رادار و اقدام تاکتیکی بر علیه هواپیماهای دشمن پدافند را سرافرازانه از جنگ خارج کرد. به گزارش گروه دفاع و امنیت مشرق، هادی فرخی سرهنگ بازنشسته پدافند هوایی در گفتگو با خبرنگار مهر، در خصوص چگونگی نقش آفرینی مرکز پدافند هوایی در کشوراظهار داشت: مرکز عملیات پدافند هوایی در تهران و مراکز پدافند منطقه ای یا S.D.C ها که در نقاط مختلف کشور از جمله سوباشی همدان مستقر هستند و مراکز کنترل گزارش که تابع آنها هستند شبکه ای را تشکیل می دهند که از 50 سال پیش On Line بودند. یعنی اگر به فرض در گوشه شمال غرب کشور تحرکی دیده می شد، در لحظه به تهران گزارش می شد. یعنی کار در مراکز عملیات منطقه ای مثل همدان یعنی کار 24 ساعته و هفت روز در هفته، چه در جنگ و چه در صلح. وی در خصوص عملکرد مرکز پدافند هوایی همدان موسوم به سایت سوباشی عنوان کرد: سایت سوباشی در هشت سال دفاع مقدس وظایف سنگینی داشت که یکی از آنها کنترل عملیاتی و کنترل آتش پدافند هوایی بیش از 37 شهر بود. این رادار وضعیت های مختلف آمادگی را به پدافند این شهرها و مناطق اعلام می کرد. پدافند را هدایت می کرد، اعلام می کرد که چه زمانی مجازند شلیک کنند. هم چنین پروازهای گشت زنی جنگنده های خودی برای دفاع از این شهرها به عهده سایت سوباشی بود. فرخی اضافه کرد: در جنگ شهرها نیروی هوایی عراق با هواپیماهای میگ-25 که در ارتفاع بالا پرواز می کردند روی شهرهای ما چند بمب بی هدف پرتاب می کرد و فرار می کرد تا با کشتن شهروندان بی دفاع روحیه مردم ما را خراب کند. ارتفاع پروازی میگ های 25 به قدری بالا بود که ما نمی توانستیم با آنها درگیر شویم. اولین هواپیمای میگ 25 که توسط پدافند هوایی سپاه سرنگون شد در اصفهان و با هدایت سایت سوباشی بود. وی با اشاره به اینکه از کارهای مهم سوباشی هدایت جنگنده هایمان بود، گفت: یعنی هواپیماهای فانتوم اف-4 یا اف-14 را در بعضی جاها و به خصوص شیارهای کوهها نگه می داشتیم به هواپیماهای مهاجم عراقی حمله می کردیم و گریز می کردیم. خلبانان ما با سوخت گیری از هواپیماهای تانکر در هوا بعضی وقت ها تا هفت ساعت برای پوشش هوایی منطقه در آسمان بودند. این سرهنگ بازنشسته پدافند هوایی ادامه داد: همچنین بحث آلرت را داشتیم که خلبان داخل هواپیما بر روی باند آماده پرواز بود و به محض اینکه رادار هواپیمای دشمن را کشف می کرد بعد از پنج دقیقه بلند می شد و ما آن را به سمت هواپیمای دشمن هدایت می کردیم. وی تصریح کرد: جنگ و گریز در هوا و هدایت هواپیمای خودی با توجه به سرعت بالای دو هواپیما که روی هم بیش از دو برابر سرعت صوت است زیرکی و سریع الانتقالی خاصی را می طلبد. یک لحظه اشتباه یعنی انهدام هواپیمای خودی یا حمله موفق هواپیمای دشمن به شهرها. فرخی با بیان اینکه در مورد بمباران مناطق نظامی و حیاتی دشمن هم ما اکیپی بودیم که قبل از حمله خلبانان عمل کننده را توجیه می کردیم، گفت: اگر حمله مثلاً سپیده دم بود ساعت دو یا سه نیمه شب به سایت سوباشی می رفتیم و پشت دستگاه می نشستیم چون اطلاعات حمله را نباید پخش می کردیم و هواپیماهای خودی را هدایت می کردیم بدون اینکه با آنها صحبت کنیم. مثلاً به وسیله شماره هایی که رادیو بیان می کرد و زمانی که بمباران انجام می شد تازه خلبان ما اجازه داشت با ما صحبت کند. وی خاطرنشان کرد: در کنار رادار سوباشی ما شبکه دیده بانی مردمی را هم فعال کرده بودیم. چون رادارهای زمینی هر چه قدر هم کامل باشند باز نقاط کور دارند. ما به ادارات مختلف در غرب کشور مراجعه می کردیم، به ایستگاههای آتش نشانی مراجعه می کردیم، مساله را برای اینها توجیه می کردیم و از آنها می خواستیم که اگر هواپیمای مشکوکی دیدند از طریق تلفن به سایت اطلاع دهند. اگر اطلاعات آنها موثق بود از آنها تقدیر می شد. این شبکه خیلی به ما کمک کرد و ما بارها از این اطلاعات جهت سرنگونی هواپیماهای عراقی استفاده کردیم و این هم میهنان را هم با ساعت و سکه طلا مورد تشویق قرار دادیم. این سرهنگ بازنشسته پدافند هوایی نقش رادار سوباشی در جنگ را همانند خاری در چشم دشمن دانست و افزود: این رادار در ارتفاع نصب شده بود و احاطه کامل به شیارهای داخل خاک خودمان و عراق داشت. من در چهار سال آخر جنگ تحمیلی به عنوان معاون عملیات در آنجا مشغول به خدمت بودم. بارها هواپیماهای عراقی که از کمک مستشاران روسی و فرانسوی بهره می بردند سعی کردند تا این رادار را مورد هدف قرار دهند که موفق نشدند. وی با تاکید براینکه قطع نامه 598 توسط ایران و عراق پذیرفته شده بود و حالت نه جنگ و نه صلح بود، گفت: ما تصورمان این بود که دیگر عراق از مرزهای بین المللی رد نمی شود. منتها نه تنها عراق در زمین و هوا به قطع نامه اعتنا نکرد بلکه منافقین را هم روانه خاک ما کرد. فرجی اضافه کرد: پنجم مرداد ماه سال 1367 بود. هواپیماهای عراقی از صبح چندین نوبت سایت سوباشی را بمباران کرده بودند که ناموفق بود چون پدافند کنار سایت امکان بمباران دقیق را به آنها نداده بود. بعد از ظهر یک هواپیمای عراقی از فاصله دور با بمب لیزری دقیقاً اتاق عملیات رادار را هدف قرار داده بودند. وی ادامه داد: در آن زمان من در پایگاه همدان بودم. تا آنجا که یادم می آید در ستاد پایگاه بودم و مشغول بررسی نامه ها بودم که به من تلفن زدند گفتند مثل اینکه سوباشی مورد حمله قرار گرفته است. دیده بان ها گزارش داده بودند و تماس تلفنی هم با سوباشی قطع شده است. سه تا ماشین آماده شدیم و سریع حرکت کردیم . فاصله پایگاه همدان تا سایت سوباشی تقریباً 36 کیلومتر است. ما طی 50 دقیقه به سایت رسیدیم. این سرهنگ بازنشسته پدافند هوایی با بیان اینکه حقیقتاً آنجا عاشورایی بود و طوری این عزیزان شهید شده بودند که انسان فراموش می کرد زندگی جریان دارد، گفت: چون دورتادور اتاق عملیات دیواره های قطور بتنی بود و بمب از بالا وارد اتاق شده بود موج انفجار از داخل اتاق خارج نشده بود و همه چیز را منهدم کرده بود. تیرآهن های قطور مثل یک کلاف خم شده بود. چون بمب دقیقاً به اتاق عملیات اصابت کرده بود نفراتی که در قسمت های دیگر و پناهگاه بودند هیچ صدمه ای ندیده بودند. وی اضافه کرد: آمبولانس و بالگرد به محل آمد. هر کس کاری می کرد. آن قدر آوار زیاد بود که رسیدن به جنازه ها هم سخت بود. همه در حال گریه جنازه ها را در می آوردند و بسته بندی می کردند. بعضی ها بدحال شدند. جنازه هیچ کدام از این عزیزان کامل نبود. جنازه ها را که به موطن اصلیشان فرستادیم روز بعد دو تا دست پیدا شد. دوستان گفتند می توانیم با آزمایشات پزشکی بفهمیم این دست ها مال کدام شهید است اما بنا به فتوای امام که شهید نبش قبر ندارد، این دو دست را به عنوان یادبود شهدای سوباشی در ورودی سایت سوباشی دفن کردیم. فرخی با اشاره به اینکه تمام این عزیزان که در اتاق عملیات بودند شهید شدند، گفت: 19 نفر که 18 نفرشان از پدافند هوایی بودند و یک نفرشان رابط نیروی زمینی بود. اینها بهترین های پدافند بودند. در اتاق عملیات باید هشت نفر حضور داشتند اما بقیه از استراحت شیفتشان زده بودند و داخل اتاق عملیات بودند تا اگر از دستشان بر می آید کمکی کنند چون جنگ شهرها از طرف هواپیماهای عراقی فکر همه ما را ناراحت کرده بود و می خواستیم هر کاری از دست ما برمی اید انجام دهیم. وی افزود: این بچه هایی که آنجا بودند کسانی بودند که برای ماموریت های خاص آموزش دیده بودند. برای هدایت هواپیماهای اکتشافی. اینها را با هواپیماهای کوچک به سایت های رادار می بردند برای اینکه هواپیماهای اکتشافی را هدایت کنند تا عکس های لازم را بگیرند و مسیرهای حمله جدید را انتخاب کنند و برگردند. این شهدا جوانترینشان 23 سال داشت و صاحب یک بچه 2 ساله بود و مسن ترین آنها شهید عسگری هم دوره من افسر عملیات سایت سوباشی بود. این سرهنگ بازنشسته پدافند هوایی با ذکر این نکته که من تقریباً همه آنها را می شناختم، گفت: شهید زمانی، شهید جودکی، شهید جامعه شورانی که از نیروی زمینی بود یا شهید دستنبو که اصلاً از همدان منتقل شده بود. ایشان در معاونت عملیات نیرو با امیر غلامی همکاری می کردند. امیر غلامی ایشان را که افسر راداری خبره ای بودند به تهران آورده بود تا برای بعضی ماموریت ها یا بعضی مشاوره ها پیش ایشان باشد.ایشان افسر شجاع و سریع الانتقالی بود و لحظه ای که رادار مورد هدف قرار گرفت ایشان پشت اسکوپ بود و برای ما نقل شده که در حال هدایت یکی از شکاری های خودی بوده است. وی افزود: سالها از آن اتفاق گذشته است، منتها من ندیدم که جایی از این شهدا صحبتی شده باشد. چون هر وقت که صحبت اتاق عملیات رادار بوده عنوان می شده که سری است و نباید مطرح شود. فرخی با اشاره به اینکه حمله به سایت سوباشی ضربه بزرگی به ما بود هم از نظر نفرات و هم اینکه ما یکی از مهم ترین رادارهایمان را از دست دادیم، گفت: البته کمتر از بیست و چهار ساعت از این حادثه نگذشته بود که پرسنل پدافند یکی از رادارهای تاکتیکی را از مکان دیگری به سوباشی منتقل کردند تا شبکه راداری ما دچار اختلال نشود. وی افزود: الان وقت استفاده از این تجارب و عنوان این رشادت هاست و من عرض می کنم که در آخر جنگ شاید نسبت هواپیماهای عراق به ما ده به یک بود. اما پیروزی ما و نقش رادار و اقدام تاکتیکی بر علیه هواپیماهای دشمن پدافند را سرافرازانه از جنگ خارج کرد. متاسفانه هرچی گشتم عکسی پیدا نکردم که مستقیما به سوباشی مربوط باشه
  12. سلام خدمت دوستان میلیتاری ! با توجه به اینکه سامانه باک توسط آقا سینا معرفی شده ولی من مطلبی در مورد محافظ رادارهای سیستم باک چیزی ندیدم تصمیم گرفتم که نحوه محافظت سیستم باک توسط روسیه رو برای دوستان شرح بدم . سعی می کنم خلاصه و مفید بنویسم . همیشه سامانه های راداری فعال در معرض هدف قرار گرفتن موشک های ضد راداری نظیر KH-58 و AGM-88 HARM قرار داشته اند ، بدین منظور شرکت Almaz-Antey روسیه به این فکر افتاد تا برای حفاظت از سیستم های راداری سامانه های پدافند هوایی خود نظیر BUK سامانه ای را طراحی کند تا قابلیت انهدام موشک های ضد رادار را درست در لحظه ی قبل از برخورد دارا باشد . بدین منظور این شرکت سامانه ی Gazetchik را طراحی کرد . این سیستم متشکل از 4 قسمت اصلی می باشد . قسمت اول یک آشکار ساز مستقل از رادار می باشد که وظیفه کشف موشک های ARM را دارد. قسمت دوم دیکوی های فرکانس رادیویی فعال هستند . قسمت سوم قسمت نیز بخش اقدامات پسیو سامانه به وسیله ی chaff ها و aerosols است .(معمولا 3-4 عدد پرتابگر وجود دارد که تا زاویه 90 درجه از جلو و با دید 360 درجه چف ها قابل پرتاب هستند) آخرین قسمت این سامانه هم قسمت ارتباطی با رادارهای محفاظت شده و یا مرکز فرماندهی می باشد . نحوه ی کار: زمانی که یک ARM به رادار نزدیک میشود ، آشکارساز سامانه شروع به هشدار دادن به مرکز کنترل می کند . سپس مرکز فرماندهی دیکوی های راداری را برای منحرف سازی موشک ایجاد می کند و درست چند ثانیه قبل از برخورد موشک به رادار chaff ها و aerosols از طریق محفظه های به سمت موشک شلیک میشوند و درست روبروی موشک منفجر میشوند و باعث انحراف موشک به پایین میشوند و اینگونه رادارها جان سالم به در می برند ، البته اگر حتی 1-2 ثانیه چف ها دیر شلیک شوند امکان نابودی خود سامانه ضد ARM نیز وجود دارد چون در فاصله بسیار نزدیک به سامانه قرار می گیرند . این هم چند عکس از نحوه ی نابودی ARM . (داخل کلیپ این موشک از یک عدد اف 22 شلیک میشود و بعد از اینکه موشک نابود می شود سامانه باک 8 عدد موشک به سمت اف 22 ها شلیک می کنند و هر 3 آن ها رو به درک واصل می کند ) روی تصویر کلیک کنید تا با بزرنگمایی بیشتری نحوه مقابله رو ببینید... فقط برای میلیتاری ترجمه : hamedof استفاده از مطلب با ذکر نام مترجم و سایت میلیتاری بلامانع است منابع: http://militaryforce...n-6-98-669.html http://pvo.guns.ru/rtv/gazetchik.htm http://articles.jane...Federation.html ************************* با تشکر از شما.منتقل شد. OPS
  13. karmania20152015

    بر فراز کوزوو

    بسم الله الرحمن الرحیم بر فراز کوزوو عملیات ناتو بر فراز اسمان کوزوو درس هایی تاریخی برای هر علاقه مند به مباحث پدافند دارد ذکر این نکته لازم است بررسی این بخش از تاریخ باعث بروز سوتفاهم هایی نیز شده است ریشه این سوتفاهم ها در تعداد بسیار کم پرنده منهدم شده سرنشین دار از جمله جنگنده ها توسط پدافند هوایی صربها( در مقایسه با تعداد پروازهای انجام گرفته طرف مقابل) و از جهت دیگر نادیده گرفتن همزمان این نکته یعنی قدیمی بودن بخش بزرگی از دارایی پدافندی هوایی صربها میباشد. البته نکاتی مانند مجهز بودن بخشی از این دارایی به سیستم های اپتیکی وحراراتی IR و ناچار شدن تمامی پرنده های ائتلاف به پرواز در ارتفاع بالای 10,000 ft و یا تلفات نسبتا بالای پهبادهای شناسایی ائتلاف ( بالای 47 فروند) از جمله مواردی هستند که بررسی این بخش از تاریخ نظامی را هیجان انگیزتر میسازد. سازمان پدافند هوایی صربستان متشکل از تجهیزات معمول شوروی در دهه 70 الی 80 میلادی بود بخش رو به کاهشی از این تجهیزات شامل سامانه سام-2 بود و تعداد کمی سامانه سام-3 Pechora که به تازگی مدرنیزه نیز شده بودند از دارایی های با ارزش این ارتش به حساب می امد.پیش از شروع جنگ داخلی یوگسلاوی فرماندهی پدافند این کشور دارای 6 باتری سام-2 بود که شامل 40 لانچر تک ریل بود جالب است بدانید تا اوایل سال 1999 تنها 3 باتری از این سامانه عملیاتی و اماده جنگ بود.همچنین 14 باتری سام-3 با 60 لانچر چهار فروندی نیز از تجهیزات دیگر یوگسلاوی بود که حدود 50 لانچر عملیاتی تا سال 1999 موجود بود. دفاع هوایی میدانی این نیرو نیز شامل چهار باتری از سامانه سام-6 بود که دوتای انها توسط صربها در منطقه کوزوو مستقر شده بودند تا قبل از شروع جنگ داخلی 70 درصد از این سامانه اماده عملیات بود که این رقم به 25 درصد در طول جنگ داخلی در سال 1999 رسیده بود.این دارایی شامل شش رادار مستقل 1S91 نیز بود که هر رادار چهار لانچر را تغذیه می کرد.که همین امر انعطاف پذیری این سامانه را تا حد زیادی کم کرده بود. در بخش پدافندی کوتاه برد تجهیزات شامل سامانه های سام-9و سام-10 و سام-13 بود که البته بخش بزرگی از ان سام-9 بود شامل 113 لانچر ان در دهه 70 میلادی تحویل یوگسلاوی شده بود.وحتی موشک نیز تحت لیسانس در داخل کشور تولید شده بود.علاوه بران 17 سامانه سام-13 نیز که نسبتا مدرن تر نیز بودند در دهه80 تحویل این کشور شده بود که برخلاف سام-9 از قابلیت تفکیک هدف از فریب دهنده های حرارتی نیز برخوردار بود.در کنار این سامانه ها صربها در تلاشی داخلی موشکهای هوا- هوا حرارتی ساخت شوروی از جمله موشکهای ار73 و ار 60 را نیز در قالب سامانه های زمین به هوا برروی ارتفاعات مهم تحت عنوان Pracka (تیرکمان)استفاده میکردند و حتی بعدها ادعای موفقیت موشک ار73 در انهدام هدف نیز اعلام شد که البته اسناد قابل دفاعی برای ان منتشر نشد. پایان بخش-1 نصب موشکهای ار73( تصویر بالا) و ار 60 (تصویر پائین) روی خوردو زرهی Praga M53/59 توسط مرکز تحقیقات دفاعی و مرکز تست نیروی هوایی یوگسلاوی منابع http://pvo.guns.ru/russia/index5.htm
  14. سال هاست که از پایان جنگ تحمیلی می گذرد اما هنوز که هنوز است بسیاری از مجروحان شیمیایی در میان ما زندگی می کنند و بسیاری دیگر سال ها پیش از جمع ما خارج شدند و به مقام رفیع شهادت رسیده اند . بر اساس آمار به دست آمده امروز حدود صد وبیست هزار مجروح شیمیایی در میان ما زندگی می کنند که حال بسیاری از آنها نیز وخیم است . ما در این نوشته قصد داریم با دیدی زیست شناختی کمی از سختی های زندگی جانبازان شیمیایی را به شما معرفی کنیم . مطمئنا ً ما نمی توانیم همه ی سختی ها و رنجی های را که یک جانباز شیمییایی در راه خدمت به وطنش متحمل شده و میشود به شما معرفی کنیم ولی در این راه همه ی تلاش خود را می کنیم . این اثر مانند بقییه کار های آدمی خالی از اشکال نمی باشد . اگرشما در این نوشته با اشتباه یا اشکالی روبرو شدید خواشمند است این اشتبا ه را به ما گوشزد فرمایید . تاریخچه ی استفاده از عوامل شیمیایی به ادعا می توان گفت که قدمت سلاح های شیمیایی به اندازه سلاح ها ی معمولی است ، به طوری که شواهدی مبنی بر استفاده از مواد آتش زا توسط یونانیها (موسوم به آتش یونانی) در سال های ۱۲۰۰ و ۴۲۹ قبل از میلاد مسیح (ع) بدست آمده است. بر طبق همین شواهد « اسپارتها» نیز در جنگهای خود گوگرد و زغال نارس را بر دیوار و حصار دشمن می سوزاندند تا گازهای سمی متصاعد شده وبر دشمن تاثیر نما ید . تاریخ جدید جنگ های شیمیایی از سال ۱۸۹۹ در جنگ انگلیس با بوئرها(مهاجرین هلندی در افریقای جنوبی ) شروع شده که در آن ارتش انگلیس از توپهای حاوی اسید پیکریک استفاده کرد که اثر تهوع زا داشت. با این حال استفاده ی گسترده از عوامل شیمیایی در جنگها ، تا جنگ جهانی اول سابقه نداشت است . به هنگام جنگ حهانی اول به دلیل پیشرفت دانش و تکنولوژی لازم برای تهیه ی مواد شیمیایی خطرناک امکان کاربرد آنها به مقدار فروان فراهم گردید . اولین مورد استفاده از گاز های شیمیایی در سطح وسیع در آوریل ۱۹۱۵ توسط قوای آلمانی صورت گرفت در این حمله شش هزار سیلندر حاوی گاز کلر برای مسموم کردن نیرو های طرف مقابل به کار گرفته شد که در نتیجه ی آن پنج هزار نفر از نیروهای متفقین به هلاکت رسیدند . بعد از این حمله در سبتامبر همان سال نیروهای انگلیسی نیز از گاز گلر استفاده کزدند . با لاخره آلمان در سال ۱۹۱۵ گاز فسژن و در سال ۱۹۱۷ گاز خردل را وارد صحنه کار زار نمود . استفاده از کاز های شیمیایی برای اولین بار لزوم استفاده از ماسک های محافظتی را مطرح ساخت . ارتش انگلیس از این ماسکها برای اولین بار به منظور حفاظت از اسبها و افراد استفاده نمود. در مجموع می توان گفت که گاز های کلر، خردل و فسژن توسط ارتش آلمان و انگلیس و گاز های موثر در خون از قبیل هیدروژن سیانید و کلرید سیانوژن توسط فرانسوی ها به کار گرفته شد . مطابق آمار حاصل حدود صد هزار نفر کشته و دویست هزار نفر زخمی حاصل استفاده از این گازها بود . رژیم جنایتکار بعث عراق که انواع سلاح های مدرن غرب و شرق را بر ایمان خلل ناپذیر رزمندگان دلیرمان امتحان کرده بود و به یاس کامل رسیده بود ، در پی شکستهای مداوم و عجز و ناتوانی در مقابل سلحشوران سپاه توحید بکاربرد سلاح های شیمیایی متوسل گردید. ارتش صدام عفلقی در بین سال های آغاز جنگ تا پایان آن در بیش از صدها مورد از سلاح های شیمییایی استفاده کرد ه که در عملیات خیبر ، بدر ، والفجر ۸ و سلسله عملیات های کربلا ابعاد این جنایت به اوج خود رسید .حملات مذکور با استفاده از انواع مهمات شیمیایی (خمپاره ،توپ، بمب و غیره ) حاوی گاز های کشنده از قبیل عوامل عصبی ( تابون ) ، گاز های خردل ، سیانور و عوامل خفه کننده (فسژن) انجام گرفته است . انواع سلاح های شیمیایی از نظر نظامی گاز های شمیایی به شش گروه تقسیم می شوند ۱- عوامل سمی کشنده ۲- عوامل ناتوان کننده ۳- عوال کنترل اغتشاش ۴- عوامل دود زای نظامی ۵- عوامل ضد گیاه ۶- شعله ها و آتش ها ما در این مقاله هدفمان مطالعه ی گروه اول می باشد و از باز کردن گروه های دیگر به دلیل کمبود فضا و وقت خود داری می کنیم عوامل سمی کشنده : الف - عومل تاولزا ۱- خردلها ۲- آرسنیک ها ۳- گزندها ب- عوال خون ۱-آرسین SA ۲- سیانید هیدروژن AC ۳- کلرید سیانوژن CK ج- عوال اعصاب ۱- عوال سِری G ۲- عوال سِری V د- عوال خفه کننده ۱- فسژن CG ۲- دی فسژن DP عوامل تاولزا : این گروه را به راحتی می توان به سه زیر گروه تقسیم کرد ۱- خردل ها ۲- آرسنیک ها ۳- گزند ها این عوامل بیشتر به صورت مایع می باشند . اثر آنها پایدار است و وزن آنها به نسبت هوا زیاد می باشد .این مواد معمولا ً موجب مرگ آنی نمی شوند و فرد را نا توان می کنند . نحوه ی ورود و چگونگی تاثیر این عوامل در محل آلوده سلول ها را تحریک کرده و موجب ایجاد زهر سلولی می شوند . این مواد در حالت مایع و گاز قدرت نفوذ به دیواره ی سلولی ،چوب ، چرم ، رنگ وغیره را دارند و فقط در تماس با موادی مانند شیشه ، فلز و کاشی قدرت خود را از دست می دهد . علائم مسمومیئت با عوامل خردل ۱- بعد از حدود ۳ الی ۶ ساعت در محل آلوده سوزش و خارش ایجاد می شود و لکه های قرمز ظاهر می گردد . ۲- بعد از ۱ الی ۲ روز تاول ها نمایان می گردد . از به هم پیوستن تاول های کوچم تاول ها ی بزرگ پدید می آید . ۳- در صورت ورود این عوامل از طریق دستگاه گوارشی یا تنفسی با عث ایجاد مشگلات تنفسی و گوارشی خواهد شد . این عوامل در صورت ورود به بدن خطراتی مانند عوامل خفه کننده را ایجاد می کنند . ۴- اگر درصد این مواد در محیط زیاد باشد موجب اثرات دائمی بر حس بینایی (مانند کوری ) در پی خواهد شد . ۵- فرد مصدوم پس از تماس با این مواد احساس می کنند که موادی مانند شن و ماسه درون چشم او هستند . علائم مسمومییت با آرسنیک ها آرسنیکها علاوه بر تاول زدن عوارضی مانند بززگ شدن ریه ، اسهال ، بی تابی ، ضعف ، کاهش حرارت بدن وکم شدن فشار خون را در پی دارند . لازم به ذکر است که سرعت بروز تاول های آرسنیک چند دقیقه است که این امر در مورد خردل ها چند روز به طول می انجامد . گزند ها و علائم مسمومیت با انها معروف ترین عامل گزند ها CX است . این عامل در صورت تماس با بدن باعث سوزشی مانند گزش حشرات می شود .در حالت طبیعی این عامل در طبیعت در ۲۰ درجه سانتی گراد به صورت مایع بوده و رنگی تیره و روغنی دارد . علائم گزند ها ۱- به موجب تماس با بدن موجب درد فوری می شود ۲- در عرض ۲ ثانیه محل آلودگی مانند گزیدگی زنبور می شود ۳- محل آلوده سفید شده و درون آن قرمز می شود ۴- بعد از ۱۴ ساعت نقطه سفید قهوه ای شده و بعد از آن به زخم تبدیل می شود نوع گاز -خواص ظاهری- راه نفوذ به بدن -مدت اثر زمان تاثیرات جدی-حالت- رنگ- بو خردل ها HN-HD-Q-T مایع روغنی زرد وسیاه بوی سیر چشم، پوست مجاری تنفسی پایدار حدود ۳ ساعت آرسنیک ها MD-ED-PD-L مایع قهوه ای گل شمع دانی چشم، پوست مجاری تنفسی پایدار چند ثانیه گزندCX جامد خاکستری با جلای فلزی تند و نا مطبوع چشم، پوست مجاری تنفسی پایدار حدود یک ساعت عوامال خون این مواد معمولا ً به صورت گاز یافت می شوند . اثر آنها خیلی سریع یا آنی است . از هوا سنگین ترند ودر صورتی که مقدار آنها زیاد باشد موجب مرگ فوری می شوند. نحوه ی اثر این مواد از طریق مجاری تنفسی وارد ششها شده و به همراه خون تا سطح بافت ها می روند . در سطح بافت این مواد مانع از جذب اکسیژن توسط بافت شده که این امر باعث خفگی سلول می شود . همان طور که از نام این موارد پیداست اثرات ابتدایی این مواد بر روی دستگاه گردش خون و دستگاه تنفسی می باشد . اولین علامت تنفس این گاز ها تغییر در سرعت تنفس و ضربان قلب می باشد . از دیگر علائم این گاز ها سوزش در ناحیه چشم ودستگاه تنفسی است. پس از استشمام این گاز ها اکسیژن در خون زیاد شده و وموجب بروز رنگ سرخی در لبها و پوست می شود .در موارد شدید تر این سرخی در چشم ها ، ناخن ها ؛ و در صورت ادامه پیدا کردن موجب سرخی تمام بدن می شود . در نهایت این گاز ها موجب تشنج ، اغماء و مرگ می شوند . نوع گاز- خواص- ظاهریراه نفوذ به بدن -مدت اثر زمان تاثیرات جدی -حالت -رنگ- بو سیانید هیدروژن Ac مایع بی رنگ بادام تلخ چشم، پوست مجاری تنفسی نا پایدار خیلی سریع کلرید سیانوژن CK مایع و گاز بی رنگ هسته هلو چشمو مجاری تنفسی نا پایدار آنی آرسین SA گاز بی رنگ – چشم و مجاری تنفسی نا پایدار آنی عوامل اعصاب این عوامل اکثرا ً به صورت مایع و گازو بی رنگ می باشند . ماده اصلی آنها بویی ندارد ولی ناخالص آنها دارای بوی سیب ، میوه ، شکلات و کافور می باشد . سنگین تر از هوا هستند . آنها موادی غیر پایدار بوده و اثری سریع دارند. این عوامل بر روی چشم و پوست نیز اثر سوء دارند . نحوه ی اثر از طریق مجاری تنفسی و پوست وارد بدن شده و باعث ایجاد اختلال در سیستم عصبی فرد می گردند و نهایتا به دنبال فلجی دستگاه عصبی منجر به خفگی و مرگ می شوند . علائم مسمومیت با این گاز ها شامل آبریزش بینی ، تار شدن دید ، احساس فشار در قفسه سینه ، و پس از آن حالت تهوع ، سر درد ، سر گیجه ، تعرق شدید ، سوزش چشم ، آبریزش از چشم ، جمع شدن آب در دهان و آبریزش آن ، ادرار غیر عادی ، انقباض عضلات ، نقطه ای شدن مردمک چشم ، عدم تشخیص فاصله ی اجسام ، سستی وضعف ،تشنچ ، اغما و مرگ می باشد . نوع گاز خواص ظاهری راه نفوذ به بدن مدت اثر زمان تاثیرات جدی حالت رنگ بو تابون GA گازو مایع مایل به قهوه ای میوه چشم، پوست مجاری تنفسی نا پایدار خیلی سریع سارین GB مایع بی رنگ بی بو چشمو مجاری تنفسی نا پایدار آنی سومان GD مایع بی رنگ کافور چشم و مجاری تنفسی نا پایدار آنی وی ایکس VX مایع بی رنگ – چشم و مجاری تنفسی نا پایدار آنی عوامل خفه کننده گاز های این گروه همه از هوا سنگین ترند . معمولا بر روی پوست اثر سو ندارند و در صورتی که غلظت آنها زیاد نباشد موجب مرگ آنی نمی شوند . مهمترین راه ورود این عوامل به بدن مجرای تنفسی است . نحوه ی اثر این مواد از طریق مجرای تنفسی وارد شش ها شده ، با رطوبت موجود در شش ها ترکیب می شوند و به اسید کلریدریک و گاز کربنیک تبدیل می شوند . اسید حاصله باعث تخریب سطح داخلی ششها وخسارتی شده که نهایتا ً منجر به خفگی می شود. علائم مسمومیت این گازها شامل سرفه شدید ، تهوع ، سر درد ،تنفس کوتاه و دردناک و خروج پلاسمای خون از دهان می باشد .این علائم معمولا ً پس از ۲ الی ۳ ساعت به وجود می آید . در صورتی که غلظت این مواد زیاد باشد زمان ظهورعلائم وجود نخواهد داشت بلکه مصدوم دچار مشکل تنفسی شده و در مدت زمان کوتاهی بیهوش می شود که معمولا ً در بیهوشی می میرد . نوع گاز خواص ظاهری راه نفوذ به بدن مدت اثر زمان تاثیرات جدی حالت رنگ بو فسژن CG گاز بی رنگ سبزی تازه مجاری تنفسی و چشم نا پایدار ۳ تا ۱۲ ساعت دی فسژن DP مایع بی رنگ علوفه تازه چشم و مجاری تنفسی نا پایدار ۳ تا ۱۲ ساعت واژه نامه سلاح های شیمیایی : Chemical Warfare (CW) عوامل شیمیایی : Chemical Agent عوامل تاول زا : Agent VESICANTS عوامل خون :Blood Agent عوامل اعصاب : Nerve Agent نام گاز های شیمیایی خردل : Mustard آرسنیک :Arsenic گزند : Phosgene Oxime سیانید هیدروژن: Hydrogen Cyanide کلرید سیانوژن : Cyanogen Chloride آرسین: Arsine تابون: Tabun سارین: Sarin سومان: Soman وی ایکس: VX فوسژنhosgene دی فسژن iphosgene مصطفی 1375
  15. بسم الله الرحمن الرحیم تاریخچه مختصر نوراد - فرماندهی دفاع هوایی [پدافند] امریکای شمالی North American Aerospace Defense Command ساخت یک دفاع هوایی امریکای شمالی با آغاز جنگ سرد کارشناسان دفاعی و رهبران سیاسی امریکایی شروع به برنامه ریزی و اجرای یک سپر دفاع هوایی نمودند ، که به اعتقاد آن ها برای دفاع علیه حمله احتمالی بمب افکن های دوربرد شوروی لازم بود فرماندهی پدافند هوایی ADC در زمان تاسیس در سال 1947 بشکل قطعی به عنوان یک سرویس (نیروی) جداگانه تایید شد که نیروی هوایی در نقطه کانونی این نیرو قرار داشت فرماندهی دفاع هوایی اولین بار در سال 1948 تشکیل شد و در سال 1951 در پایگاه هوایی Ent سازماندهی مجدد شد و زیر نظر نیروی هوایی مسئولیت دفاع از مناطق مختلفی از امریکا (به فرماندهی دفاع هوایی) داده شد Air Defense Command - ADC پایگاه هوایی Ent (روز تاسیس ADC ) در سال 1954 با تشدید نگرانی ها در مورد قابلیت های شوروی ، یک فرماندهی واحد متشکل از چند نیروی مختلف شامل نیروی دریایی ، ارتش (نیروی زمینی) و واحد های نیروی هوایی ایجاد شد (فرماندهی دفاع هوایی قاره ای کوناد) the Continental Air Defense Command - CONAD رهبران نیروی هوایی به ویژه ژنرال بنجامین چیدلاو و ژنرال ارل پاتریج برنامه پدافند هوایی و برنامه ریزی ها را در میانه دهه 50 هدایت کردند بنجامین چیدلاو ژنرال ارل پاتریج طی سال ها نیروی هوایی پرنده های رهگیر را تدارک و بروز رسانی های مورد نیاز را برنامه ریزی میکرد ، همچنین نیروی هوایی بصورت گسترده رادار ها و سامانه های پیش اخطاری را توسعه داده و بکار برد که به شکل خودکار (تریپ وایر) مقابل حملات هوایی عمل میکرد سامانه های هشدار و ارتباطی پیشرفته برای هشدار در زمان مورد نیاز و همینطور فرماندهی و کنترل نیرو ها لازم بود که شامل بخش عمده نیروی هوایی می شد ، روندی که ادامه پیدا کرده و به دفاع هوا - فضای امریکا انجامید با توسعه طرح ها توسط نیروی هوایی و مطرح شدن برنامه سامانه های هشدار دهنده ، سران نیروی هوایی نسبت به نیاز منطقی برای گسترش همکاری با همسایه قاره ای امریکا [کانادا] متقاعد شدند روابط دفاعی امریکا /کانادا به جنگ دوم جهانی بر میگشت زمانی که رهبران سابق دو کشور (فرانکلین روزولت و ویلیلم لیون مکنزی کینگ) برای مشارکت نظامی در اوایل 1940به توافق رسیدند ( توافقنامه اوگدنزبورگ ) این پیوند ها در سایه افزایش قابلیت های نظامی شوروی و روند رو به رشد ناپایداری های بین المللی مانند ظهور یک اروپای تقسیم شده و جنگ کره در اواخر دهه 1940 با اشتراک بیشتر برنامه های دفاعی تجدید شد در اوایل دهه 50 توافقنامه دفاعی بین کانادا و امریکا روی ساخت شبکه راداری در سراسر کانادا (محور میانی کانادا) معروف به حصار مک گیل ، محور درخت کاج و خط معروف پیش اخطار دور (The Distant Early Warning Line) متمرکز شده بود خطوط گیرنده های راداری در کانادا این همکاری ها منجر به گسترش طبیعی گفتگو ها در مورد ادغام و اجرای نقشه های دفاع هوایی شد. درسال 1957 جزئیات مورد بررسی قرار گرفته و مقامات ارشد دفاعی دو کشور تشکیل فرماندهی پدافند هوایی امریکای شمالی را تصویب کردند ، که در پایگاه هوایی Ent در کلرادو محل فرماندهی دفاع هوایی قاره ای ایالات متحده CONAD و زیرمجموعه هایش شامل فرماندهی دفاع هوایی نیروی هوایی ADC برپا شد ژنرال نیروی هوایی ارل پاتریج که همزمان فرمانده مرکز فرماندهی پدافند نیروی هوایی و مرکز فرماندهی پدافند قاره ای امریکا بود به عنوان فرمانده فرمانده پدافند امریکای شمالی (نوراد) منصوب شد وارتشبد هوایی روی اِسلِمان افسر ارشد نیروی هوایی پادشاهی کانادا که نماینده اصلی کانادا در مذاکرات همکاری بود به عنوان قائم مقام فرماندهی نوراد منصوب شد مارشال هوایی روی اِسلِمان نه ماه پس از عملیاتی شدم فرماندهی در دوازدهم ماه می 1958 دو کشور اعلام کردند که یک منظومه پدافند هوایی مشترک را در قالب یک توافق دوسویه دفاعی در سطح ملی ایجاد کرده اند که که توافق نوراد NORAD نامیده میشود توافق نوراد و شرایط مرجع آن (پیوست های توافقنامه) ، روابط سیاسی را فراهم می آورد که طول عمر روابط دفاع هوایی کانادا – امریکا را در سال های آتی امکانپذیر می نماید توافقنامه نوراد با الزام آن به بازبینی های دوره ای انعطاف پذیری را برای سازگاری با شرایط دفاعی متغیر تضمین میکند، مانند وقایعی که فرماندهی تازه تاسیس بزودی با ان روبرو میشود ان شاالله ادامه دارد... پ.ن1: برای میلیتاری پ.ن2: لطفا عکس ها منتقل شوند پ.ن3: پایگاه هوایی Ent
  16. به نام حق پیشگفتار این تاپیک جهت بررسی و طرح ایده های مختلف در زمینه تهاجم موشکی کروز و پاسخ پدافند بصورت ارزان و گسترده ایجاد گشته است. سایر سناریو ها نظیر حملات موشک های بالستیک، و یا بمب های دورایستا(گلاید، بدون موتور)، همچنین موشک های هایپرسونیک موضوع این تاپیک نیست. طرح حمله: در دسترس بودن سامانه های موشکی کروز در خدمت بسیاری از ارتشهای منطقه و استفاده گسترده از این سامانه ها در منطقه خاورمیانه، لزوم دارا بودن یک سامانه مقاومت پدافندی موثر را گوشزد میکند، اما چنین سامانه ای با چه وضعیتی روبروست و چگونه باید پاسخ بدهد؟ فرض کنیم، در تهاجم یک روزه 8 ساعته، با هدف گشایش مسیر پدافند و بدست گرفتن آسمان ایران، ائتلاف مهاجم، اقدام به اجرای تهاجمی با مشخصات ذیل بنماید: - 4000 موشک کروز، در برد های مختلف، بدون خطا(فرض میشود، این تعداد موشکی هست که به هدف خواهد رسید) - اهداف عمقی و مرزی - شانس اصابت موشک های پدافندی در صورت رهگیری 75 درصد. مشاهده میکنید که با شلیک 4000 موشک پدافندی، تنها قادر به انهدام 3000 موشک کروز مهاجم خواهیم بود، و این به معنای اصابت دست کم 1000 موشک به هدف و مشغولیت 8 ساعته پدافند بر روی تعداد بسیار زیادی هدف خواهیم بود. با توجه به تصویر فوق این رقم حتی بیش از موشک هایی ست که در سال 2003 به عراق شلیک شده است. آیا چنین حمله ای از نظر هزینه ای و لجستیک برای ائتلاف مهاجم دشوار خواهد بود؟ - قیمت هر موشک تاماهاوک کلاس 4 که از آخرین و بیشترین حجم امکانات مسیریابی بهره میجوید، 1.87 میلیون دلار با نرخ شناور 2017 محاسبه شده است، بنابراین 4000 موشک حداکثر 8 میلیارد دلار هزینه خواهد داشت و این رقم حتی اگر به 10 یا 20 میلیارد دلار نیز برسد، با توجه بودجه نظامی کشورهایی مانند آمریکا و اعراب منطقه، همچنین تامین هزینه در چند سال مالی، رقمی دور از ذهن و دست نیافتنی نیست. هم اکنون نیز فقط دو کشور عربستان و امارات در حدود 1200 موشک کروز در اختیار دارند. اگر به دو کشور، سایرین چون ایالات متحده، فرانسه، انگلستان و ... اضافه شوند، مقدار 4000 موشک رقم کاملا دست یافتنی خواهد بود. - از نظر لجستیک نیز، با توجه به تعداد بسیار پایگاه های اجاره ای و تسخیری دشمن در منطقه، و گستردگی پهنه جغرافیایی مرزهای کشورمان، استقرار چنین موشک هایی فقط به ناوها محدود نمیشود، و تمامی پایگاه های زمینی میتوانند به عنوان محل پرتاب استفاده شوند، و میتوان این فرض را گرفت که طی سالهای اخیر این انبار سازی موشک های کروز صورت گرفته باشد و به زمان حمله موکول نگردیده است. هزینه مقابله؟ - دفع موثر 4000 موشک بالستیک برای پدافند به تنهایی بسیار دشوار به نظر میرسد، و طبیعی ست که برای این منظور نمیتوان صرفا بر پدافند موشکی متکی بود. اگر خطای 0.75 برای پدافند را بپذیریم، به رقمی در حدود 5400 موشک پدافندی،مقدار بسیاری تجهیزات کشف و شناسایی و مقدار بالایی شانس نیاز است. فلذا عقلانه است که پایگاه ها و محل های شلیک دشمن پیش از اقدام یا در همان دقایق اولیه حمله شود (که این موضوع بحث این تاپیک نیست). - اخلال gps و حتی انهدام ماهواره های هدایت کننده نیز با توجه به تجهیزات مدرن ترکام و وجود عوارض طبیعی بسیار در ایران مزیتی در حدود بالابرد چند درصد خطا به سامانه های کروز وارد میکند. این میزان خطا را بدلیل عدم وجود اطلاعات کافی از کیفیت و دقت سامانه های مهاجم همچنین بروز پیشرفت های آینده باید فاکتور گرفت و به تنها به برخورد سخت پدافند متکی بود. با توجه به موارد فوق یک مجتمع پاسخ برای مقابله طراحی کنید، به نحوی که قادر باشد: - 100 درصد موج اول حمله که علیه پدافند و تجهیزات راداری ثابت است را از کار بی اندازد - 80 درصد کل موشک ها در موج های بعدی را منهدم کند - بعد از 8 ساعت تهاجم سنگین همزمان با انواع اخلال با دست خالی مواجه نشود. - اقدام سخت یا hard kill باشد. - این پاسخ در سامانه خلاصه شود. اقدامات غیر عامل نظیر استتار، تعدد و اخلال نادیده گرفته شود. - موج اول 800 موشک - موج دوم 1200 موشک - موج سوم 600 موشک - موج چهارم 1400 موشک - هر موج حمله 2 ساعت. - از همه مهمتر، سیستم بسیار ارزان و موثر باشد. دارایی کنونی پدافند موشکی ایران: با تشکر، از حضورتون در بحث
  17. به نام خدا مقابله با سلاح های لیزری بخش اول .. در زمانی که در آن قرار داریم سلاح های لیزری آرام آرام پای خود را به میدان های نبرد باز می کنند .. پس بهتر هست ما هم آرام آرام روش های مقابله با این سلاح را در دستور کار قرار دهیم طرز کار سلاح های لیزری : سلاح های لیزری با تاباندن اشعه ی لیزر به بدنه ی پهپاد ها باعث ذوب شدن ، سوختن و دفرمه شدن بخشی از قسمت های بدنه می شوند که در نهایت موجب سقوط آنها میشود در موشک های کروز و بالستیک تاباندن لیزر میتواند موجب حرارت دیدن قسمت سوخت یا کلاهک و در نهایت انفجار آن شود سلاح لیزری با از کار انداختن و کور کردن سیکر های الکترواپتیک موشک ، موجب از کار افتادن ان میشوند در آینده سلاح های لیزری می توانند باعث ایجاد شکاف و برش در انواع تجهیزات مانند هواپیما ها و موشک ها و .. شوند که البته راه دراز ی در پیش دارند مزایا ی به کارگیری از سلاح های لیزری : مهمترین امتیاز سلاح‌های لیزری صرفهٔ اقتصادی قابل توجه آنهاست. هزینه هر شلیک یک سلاح لیزری فقط هزینه انرژی است که از طریق سوخت شیمیایی یا الکتریسیته به دست می‌آید. در بسیاری از سلاح‌های لیزری هزینه هر شلیک از یک دلار کمتر است در حالیکه گلوله‌ها یا موشک‌هایی با قدرت تخریبی برابر هزاران دلار قیمت دارند که باید هزینه‌های حمل‌ونقل و نگهداری را نیز به آن‌ها افزود. سلاح‌های لیزری قسمت‌های مکانیکی کمی دارند و به سرعت تغذیه یا شارژ می‌شوند و هزینه‌های مربوط به استفاده، تعمیر و نگهداری آن‌ها حتی از مهمات سلاح‌های متعارف نیز کمتر است. اشعه لیزر باسرعت نور حرکت می‌کند در نتیجه نیازی به محاسبه جابجایی هدف نیست و فرار کردن از آن برای مدافع غیرممکن است. این ویژگی لیزر را گزینه‌ای عالی برای درگیری با اهداف بسیار سریع همچون موشک‌ها و راکت، گلوله‌های توپ و خمپاره می‌سازد. تأثیر جاذبه زمین بر روی نور بسیار اندک و تأثیر عوامل محیطی دیگر مثل باد نیز معمولاً قابل چشم‌پوشی است به همین جهت در اغلب موارد نیازی به محاسبه تغییر جهت پرتو لیزر بر اثر جاذبه زمین یا باد نیست. شیوهٔ تمرکز اشعه لیزر را می‌توان به دلخواه تغییر داد تا منطقهٔ مورد تخریب آن کوچک یا بزرگ باشد. این امکان در مورد سلاح‌های انفجاری وجود ندارد. سلاح لیزری با داشتن یک منبع انرژی کافی میزان نامحدودی مهمات در اختیار دارد در حالیکه هر سلاح متعارف قابلیت حمل میزان محدودی مهمات را دارد. نیروی لگد ناشی از لیزر تقریباً صفر است چون نسبت حرکت به انرژی نور بسیار اندک (دقیقاً ۱/c) است. لیزر هیچ صدا یا نوری در محل شلیک تولید نمی‌کند که توسط انسان قابل تشخیص باشد در نتیجه از این طریق نمی‌توان موقعیت سلاح لیزری را پیدا کرد. معایب سلاح های لیزری : سلاح‌های لیزری معمولاً اندازه بزرگی دارند که قابلیت جابجایی آن‌ها را بسیار کاهش می‌دهد. با توجه به روش‌های موجود برای ذخیره‌سازی، هدایت، تبدیل انرژی امکان ساخت سلاح لیزری مرگبار قابل حمل توسط نفر وجود ندارد. سلاح‌های لیزری موجود میزان زیادی از انرژی را به صورت گرما تلف می‌کنند و به همین جهت به تجهیزات خنک‌کننده بزرگی نیاز دارند تا از داغ شدن آن‌ها جلوگیری کند. این مشکل در حالتهایی که سلاح لیزری در یک موقعیت ثابت دفاعی نصب شده یا بر روی یک کشتی بزرگ قرار دارد کاهش می‌یابد. اشعه لیزر وقتی در هوا حرکت می‌کند توسط باران، برف، گردوخاک، دود و مه جذب شده یا پخش می‌شود در حالیکه یک گلوله به راحتی از این موانع گذر می‌کند. نور فقط در خط مستقیم حرکت می‌کند در نتیجه نمی‌توان از اشعه لیزر در خط سیر کمانی و به شیوه آتش غیر مستقیم توپخانه‌ای استفاده کرد. درحالیکه توپ‌ها و خمپاره‌ها می‌توانند اهدافی را که پشت یک ساختمان یا یک تپه پنهان شده‌اند را نیز هدف قرار دهند. یکی از راهکارهای جایگزین استفادهٔ هوابرد از لیزر یا بازتابنده‌های لیزر یا نصب آن بر روی سکوهای شلیک فضایی است. اثرات زیانبار پرتو لیزر برای چشم انسان یک نگرانی مهم است. البته برخی از لیزرهای شیمایی در طول موج‌های ایمن بری چشم انسان کار می‌کنند اما تمام لیزرهای حالت جامد با توان بالا به راحتی انسان را نابینا می‌کنند. در نتیجه این لیزرها ممکن است هنگام مأموریت به نیروهای خودی یا غیرنظامیان حاضر در صحنه نبرد آسیب جدی وارد کنند. برای مطالعه ی بیشتر https://fa.wikipedia.org/wiki/سلاح_لیزری البته باید این نکته را درنظر گرفت که یکی از محدودیت های جدی در صنعت نظامی باتری ها هستند به گفته فیزیک دان میچیو کاکو در سال 2011 یک کیلو سوخت بنزین میتواند به اندازه ی یک باتری 40 کیلویی انرژی تولید کند .. اما در صورتی که باتری هایی با جریان دهی بالا و مدت زمان استفاده ی طولانی تر ساخته شود طبیعتا پیامد های زیادی در این صنعت به همراه خواهد داشت مثل بکار گیری از سلاح های لیزری در پهپاد های کوچک و حتی ساخت پهپاد های انتحاری قاره پیما به ابعاد کوچک و ... در حال حاضر یکی از قدرتمند ترین لیزر هایی که برای مصارف نظامی توسعه داده میشود ، نمونه 500 کیلو واتی و اثبات گر فناوری شرکت آلمانی راین متال هست و نمونه های جدید تر با قدرت های بیشتر در آینده پای خود را به میدان نبرد باز می کنند حتی بر علیه اهداف زرهی ! .. نمونه های هواپایه ی سلاح های لیزری که بر روی پهپاد ها نصب هستند می توانند کابوس جدی برای پایان دادن به موشک های بالستیک و کروز های فعلی در آینده باشند البته این را هم اضافه می کنیم که در صورت ایجاد تغییر و تحول در زمینه ی موشک های بالستیک تاریخ آنها به سر نخواهد رسید و می توانند هم گام با سلاح های لیزری خود را ارتقا داده و شیوه های نوینی برای مقابله استفاده کنند روش های مقابله با سلاح های لیزری : با توجه به اینکه اکنون در ابتدای راه به کارگیری این سلاح ها هستیم و این سلاح ها اکثرن زمین پایه هستند و از قدرت و برد خیلی زیادی بر خوردار نیستند میتوان به موارد زیر اشاره کرد 1 - افزایش سرعت موشک ها - بهره گیری از سلاح های هایپرسونیک 2 - شلیک چند موشک به یک هدف در زمان یکسان 3 - استفاده از شرایط آب و هوایی مانند برف و باران یا مه برای مقابله با این سامانه ها 4 - عایق بندی قسمت های حساس به حرارت مثل کلاهک موشک ها 5 - رادار گریزی بیشتر موشک ها و پهپاد ها اما این روش ها برای سلاح های لیزری نچندان قدرتمند میتواند کار ساز باشد و برای مقابله با سلاح های قدرت مند تر احتمالن باید به روش های دیگری روی آورد که در حد خودم به آنها اشاره می کنم استفاده از روش عایق کاری موشک در برابر حرارت ناشی از لیزر طبیعتا علم نانو در آینده آلیاژ های مقاوم تر در برابر حرارت را وارد صنعت نظامی می کند اما در زمان فعلی بنده برخی راهکار ها را اشاره می کنم .... استفاده از عایق حرارتی چند بار مصرف LI-900 : عایق بیشتر شاتل‌ها فضایی از نوع کاشی سرامیک LI-900 است که از شن و ماسه کوارتز خالص تشکیل شده‌است. عایق حرارتی از نفوذ حرارت به قسمت‌های زیرین پوسته آلومینیوم جلوگیری می‌کند. این کاشی‌های سرامیکی را هنگامی که بسیار گرم (مذاب) هستند می‌توان به هم متصل کرد. دانشمندان چگونگی واکنش شیمیایی و ارتباط بین کاشی و مولکول‌ها اکسیژن را مطالعه کرده‌اند و از این مطالعات برای بهبود عملکرد عایق‌های حرارتی و فراصوتی بهره گرفته شده‌است. کاشی‌ها سرامیکی در حقیقت به شاتل فضایی بسته نشده‌اند ولی به بدنه آن چسبیده‌اند زیرا این کاشی‌ها شکننده نمی‌توانند با سطح زیرین شاتل فضایی انعطاف‌پذیری نشان دهند. این کاشی‌ها با چسب سیلیکون به بدنه شاتل متصل می‌شوند بنابراین کاشی از ساختار مدارگرد شاتل و تغییر شکل ان جدااست. با استفاده از سرامیک های مقاوم تر در برابر حرارت که توانایی تحمل فشار های ناشی از حرکت موشک در جو را داشته باشد میتوان اثر سلاح های لیزری را کاهش داد بدین صورت که سلاح لیزری برای مقابله با موشک بالستیک مجهز به سپر حرارتی به آن شلیک می کند منتها سپر حرارتی ، حرارت وارد شده به بنده ی موشک را کاهش داده و برای موشک زمان بیشتری میخرد تا خودرا به هدفش برساند . برای مطالعه ی بیشتر https://fa.wikipedia.org/wiki/عایق_حرارتی_شاتل_فضایی استفاده از پوشش انعکاسی : در دستگاه های برش کاری لیزری از وسیله ای به نام آینه لیزری laser mirror استفاده می شود برای جهت دادن به نور لیزر نمی توان از آینده معمولی استفاده کرد چون در اثر حرارت زیاد یا ذوب میشوند یا میشکنند بنابراین برای ساختن آینه ی لیزری از موادی مانند ژرمانیوم – گالیوم – آرسناید- سولفید روی- طلا و هالوژن ها می توان استفاده کرد. آینه های فلزی مقاومت بالایی در برابر رطوبت دارند ولی میزان تلفات پرتو در این آینه به مقدار کمی بیشتر از میزان سیلیکونی است و پس از برخورد پرتو با آینه ، قسمتی از آن صرف گرم شدن آینه می شود. آین آینه ها اگر با آلیاژ های مقاوم تر در برابر فشار های آئرودینامیکی ساخته شوند می توانند در صورت برخورد لیزر با بدنه ی موشک آنرا انعکاس دهند حتی می توان برای این آینه ها سیستم خنک کننده در موشک و پهپاد تعبیه کرد تا بتوانند خود را از زیر تابش لیزر نجات دهند و به محیط امن بروند .. نویسنده : بیسکیویت - میلیتاری ادامه دارد ... در پایان از دوستان تقاضا دارم در صورت داشتن ایده به کامل شدن این تاپیک کمک کنند و طرح های ارائه شده را نقد و بررسی کنند شاید خروجی این بحث ها به کیفیت تولیدات سلاح های داخل کمک کند .. باتشکر
  18. خبرگزاري فارس: جديد‌ترين سامانه پدافند موشكي كشور به نام صياد2 بزودي عملياتي مي شود. به گزارش خبرنگار دفاعي خبرگزاري فارس، تست موشك صياد2 به عنوان جديدترين سامانه‌ موشكي پدافند هوايي، طي روزهاي اخير با موفقيت انجام شده و در آينده نزديك شاهد رونمايي و عملياتي شدن اين موشك در نيروهاي مسلح خواهيم بود. اين در حاليست كه پيش از اين شاهد بكارگيري سامانه موشكي پدافندي صياد1 شامل موشك‌هاي 2 مرحله‌اي به منظور مقابله با انواع هواگردها از جمله هواپيماهاي بمب افكن متخاصم در ارتفاع متوسط و بالا در نيروهاي مسلح بوديم. سامانه موشكي صياد علاوه بر توان مقابله با جنگ الكترونيك، توانايي درگيري با سامانه‌هاي داراي سطح مقطع راداري كم را نيز دارد. پدافند موشكي صياد1 با سر جنگي 200 كيلوگرمي، با سرعت 1200 متر بر ثانيه به سمت هدف حركت مي‌كند. سامانه موشكي صياد2 نسبت به نوع قبلي از دقت، برد و قدرت تخريب بيشتري برخوردار است و مي‌تواند توان پدافندي كشور را به ميزان قابل توجهي ارتقا دهد. منبع